https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/05/58.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-05-15 05:59:412024-04-30 04:18:23گفتگو با دوستان 58 | هماهنگ ماندن با قانون
115نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر عالیه که الان این لحظه من به این فایل هدایت شدم به عنوان نشونه امروز من
آقا شهسان مرسی از این انرژی که گذاشتید توی این فایل این صحبت های شما نشونه شد برای من که مجدد شروع کنم 12 قدم رو و ابتدا مجدد بیام و دوباره قوانین رو چک کنم درون زندگیم
خدایا کمکم کن منم بتونم شرک هام رو کاملا از بین ببرم
خدایا کمکم کن توحید درونم رو بالا بیارم با این درس ها
واقعا شکر که توی این مسیرم اما دوست دارم بیشتر از این زمان بذارم روی فایل ها و درس ها
استاد دوست دارم هر لحظه فقط صدای فایلها تو گوشم باشه
خدایاا کمکم کن هر لحظه هدایت هات رو دریافت کنم خدایااا کمکم کن هر لحظه همزمانی های معجزه آسای تو رو دریافت کنم
خدایا کمکم تمام این آگاهی ها رو درونم ماندگار کنم
خدایا کمکم کن قانون مدارها رو بیشتر از قبل درک کنم
خدایا کمکم کن من قوی بشم و همه باورهای نا بجای گذشته رو در درونم از بین ببرم
خدایا کمکم کن احساس خوب داشته باشم و اتفاقات خوب رو جذب کنم
خدایا کمکم کن قانون های الهی رو کامل درک کنم و به کار بگیرم
خوشحالم که این فایل را می شنوم و در حال گوش دادن به این صحبت های زیبا هستم
الگوهایی که در این سایت برای من وجود دارد نشان از این است که می شود و شدن است برای هر کسی که می خواهد کاری را انجام بدهد
خدا را شاکرم که این همه من را دوست دارد و به من هدایت می دهد تا به بهترین راه ها هدایت بشوم
ممنونم از خدای خوب و خدای خودم که این راه را به من نشان داد
استاد نکته جالبی گفتند که من باید روی خودم کار کنم تا آدمهای مناسبی سر راه من سبز می شود
فرکانس بسیار مهم است که سبب می شود تا من آنچه که در مدار من قرار دارد را سر راه من قرار خواهد داد و چقدر خوب است که این مدار ، مداری باشد که در آن پر از خوبی و خیر و شادی و حال خوبی باشد
امروز از طریق من را به سوی نشانه ام هدایت کن به این فایل هدایت شدم و جواب یک سوالی که همیشه توی ذهنم بود گرفتم. استاد من چند سال قبل میخواستم بروم مصاحبه دکتری . یادمه به خودم گفتم آزاده تو رزومتو قوی کردی کار پژوهشی داری و امتیازات خوب است و اینکه امتحان خوب داری و مصاحبه خوب انجام دادی پس سمت خودتو انجام دادی حالا صبر کن دیگه کاری دست تو نیست. بعد استاد دو تا دانشگاه عالی تهران قبول شدم که بین اونا یکی رو که از همه عالیتر بود هم رتبه بالایی داشت هم استاد راهنما یک پروفسور بود انتخاب کردم. بعد رسیدم به استخدام. برای جاهای مختلف برای هیات علمی شدن اقدام کردم روزمم رو قویتر کردم سابقه تدریس داشتم و…. بعد باز گفتم آزاده تو سمت خودت انجام دادی این دانشگاه که اعلام نیاز کردند رفتی برای مصاحبه. برای مصاحبه خوب تلاش کردی دیگه بسپار به خدا. که بعد خداروشکر توی یک دانشگاه مرکز استان تونستم پذیرش بگیرم. تا گذشت رسیدم به روابط نمیدونستم باید چه کار کنم که سهم خودم انجام بدم. همش تلاش بیخود میکردم میدیدم جواب نمیده .
دلسوزی و کمک میکردم میدیدم جواب نمیده. سعی میکردم خیلی خوب باشم برای بقیه . بازم دیدم جواب نمیده. خداروشکر بعد هدایت شدم به افرادی که تاحدی قوانین هدایت فهمیدم و این ماه که خودم دوره عشق و مودت خریدم . استاد با تمام وجود به آزادی کامل رسیدم. خداروشکر کردم. که همه چی دست خودمه. خداروشکر بخاطر قوانین بینظیرش. من فقط روی باورهام عزت نفسم مهارتهام کار میکنم اونم آدم درست برام میاره. یعنی استاد شما فوق العاده اید و خداروشکر که من به شما هدایت شدم و تونستم الان آزادتر و راحت تر زندگی کنم و چرخ زندگیم روان بشود. حتما موقع آشنایی من باشما الان بوده و وقت مناسبش اتفاق افتاده است.
سلام به استاد و مریم بانو و خانواده بزرگ و صمیمی عباسمنش.
از خانم شایسته عزیز تشکر میکنم که متن گفتگو ها رو ویرایش کردند
صحبتهای آقای دهقان تلنگری بود برای من:
تنها راه نجاتت زمرد سلیمانی فقط اینه که آموزش های استاد رو گوش بدی، این مرد گلوی خداونده، و داره از گلوی خداوند با هات حرف میزنه.
و این سخن بسیار زیبای استاد عباسمنش :
چقدر لذت بخشه این احساس، این احساسیه که نمیشه با چیزی عوضش کرد، احساسی که خداوند به روی دوشش تو رو سوار کرده و داره میبردت، و میگه بنده من تو به من اعتماد کن، بندگی منو بکن و من تمام کارها را برات انجام میدم
الهی و ربی من لی غیرک
بعد از شنیدن این جملات گریه کردم، گریه شوق
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا ازت میخوام و دوست دارم که آسان شوم برای آسانیها و تو کارهایم را انجام بده و در زمان مناسب در مکان مناسب باشم
در پناه الله یکتا شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
و این فایل اصن مرتبط نبود ،اما همین که داشتین حرف میزدین استاد ، یه حسی بهم میگفت که خب معلومه که کاری که میخوای بکنی اشتباهه ، منتظری من نشونه بدم بهت که کارت اشتباهه؟؟؟
منتظری من الهام کنم بهت ؟؟؟
شیطان هی میاد یه جوری میگه که فک میکنی نه اشکال نداره ولی خب واضحه که کاری که میخوای انجام بدی اشتباهه ، بعدش استاد اخر فایل شما از اصول درست حرف زدی و از خودم خجالت کشیدم و گفتم که خب جواب به این واضحی و تونمیدونی واقعا ؟؟؟
اصن چرا کامل نگم داستانو ؟؟؟
من یه همکار نازنین و دوس داشتنی دارم به اسم اقا رضا که توی باشگاهش مشغولم و این بشر همه جوره هوای منو داره
بسیار مهربونه با من ، تمام پولی که از شاگرد خصوصی هام میگیرم مال خودمه ودرصدی ازم نمیگیره ، با اینکه من مدرکی ندارم هنوز ،پیش همه ی شاگردا میگه که مربی باشگاه من و رضاس و در غیاب من هر چی رضا بگه راجب هر موضوعی توی باشگاه حرفش حرفه منه
کلی دستم رو باز گذاشته توی همه چی میگه هر ایده ای به ذهنت میرسه توی باشگاه پیاده کن پولش ماله خودت ،
میگه اگه مکملم فروختی درصدت رو بردار
و کلی خوبی و مهربونی دیگه و امروزم اومده یه موتور خوشگل داره که خیلی دوسش داره و کلیداشو داد به من گف با موتور برو ببرش خونه و کاراتو انجام بده من لازمم نمیشه
خدارو صد هزار مرتبه شکر ماشینشو عوض کرد و یه ماشین مدل بالاتر گرف
تا اینجا کافیه
حالا داستان چیه ؟؟؟
من شاگرد خصوصی هام اعتراض داشتن که اقا رضا مکمل رو به ما گرون داده و اومدن پیش من و گفتن توی فلان سایت قیمتش اینه و فلان و دقیقا روز قبلش خیلی اتفاقی دوستم که تو شیرازه چندین تا عکس مکمل و اینا فرستاد و من بهشون گفتم که دوستم مکمل داره میگم بفرسته و اونام گفتن که خب کارت بده کارت به کارت کنم برات و گفتم اوکی ، یهو به خودم اومدم با خودم گفتم رضا تو میتونی اینو با همکارت مطرح کنی ؟؟؟ با خودم گفتم نه ، بعد گفتم که خب برای دراوردن پول میخوای پنهان کاری کنی ؟؟؟ زیر ابی بری؟؟؟ هی شیطان میگف که اشکال نداره اونا خودشون معترضن و نمیخوان ازش بخرن ، تو که رای اونارو نزدی ، خودشون نمیخوان بخرن و به تو اعتماد دارن میخوان از تو بخرن ، گفتم نه این کار درست نیست ، من ماله این کار نیستم ، حسم بد میشه وقتی حتی بهش فک میکنم چه برسه بخوام عملیش کنم اونم پنهانی ، فرداش اومدم گفتم که اقا از هر کس میخواین تهیه کنین من نتونستم خودمو قانع کنم و پنهانی به شما از یه جا دیگه مکمل بفروشم
گفتن خود دانی تو نفروشیم ما که از این نمیخریم ، از فلانی میریم میخریم توی فلان شهر و دوباره شیطان وجود من گل کرد و گف دیدی اینا میرن از یکی دیگه میخرن ها
منم که خب جیبم خالی بود به خاطر طلایی که خریده بودم که الهامی بود و خالیه خالی بودم و نجواها راحتتر روم اثر میزاشتن ، دوباره پیام دادم به یه همشهریم که توی تهرانه و اونم قیمتاش عالی و مناسب کف قیمت بهم گفت و کلی میتونستم سود کنم ، ولی بازم بعد از کلی کلنجار گفتم رضا گیریم که اینا از همکارت نمیخرن و میخوان بران از یه جا دیگه بخرن ،خب برن بخرن تو چرا میخوای اونادمی باشی که این وسط اشتباه کنی ، پنهون کاری کنی ؟؟؟
تویی که وقتی حست بد میشه وقتی بهش فک میکنی ,چرا میخوای انجامش بدی ؟؟؟؟
و من الان از خودم خجالت کشیدم و تصمیم خودم رو گرفتم و پرسیدن میگم اقا از هر کسی که میخواین برین بخریم والسلام .
میدونین بخاطر چی سپاس گزارم ؟؟؟
به خاطر اینکه اولا از این امتحان الهی سربلند بیرون اومدم
دوم اینکه در مدار خداوند هستم و کسی که در مدار درست در مدار خداوند باشه نمیتونه کار اشتباه کنه ، مثال همون جاذبس که استاد گفتن
من نتونستم هیج جوره خودمو قانع کنم که این کار اشتباه و انجام بدم ، نجواها فشار اورد ولی صدای خداوند وجودم خیلی بلند تره و عمیقا سپاس گزارم که منو در مداری قرار داده که نمیتونم مسیر اشتباه رو برم
در مداری هستم که نمیتونم به حرف شیطان گوش بدم و خداوند رو انتخاب میکنم و مطمئنم که هزاران برابر اون پولی که قرار بود بهم برسه از راه حلال و درستش میرسه دستم اونم به زودی
الهی صد هزار مرتبه شکرت که تونستم بنویسم تونستم خودم رو بهتر بشناسم و من میپذیرم که ایمانم ضعیفه ، میپذیرم که خیلی راه دارم تا مثل استاد پیشنهاد ان چنانی اون حاج اقارو رد کنم و در اوج فقر توی مسیر درست بمونم ، اما من همینجوری که هستم مورد تایید خداوندم
خداوند از تصمیم درست من خوشحاله و عاشقانه منو در اغوش میگیره
من میپذیرم خودم رو و سرزنش نمیکنم چون این مسیر باید ادامه پیدا کنه باید از این مرحله هم رد میشدم که با سربلندی رد شدم و خب ایمان اینجوری تکاملی ساخته میشه دیگه ، درسته برای زدن قید چند میلیون پول ازمسیرنادرست چند روز با خودم کلنجار رفتم و
همون لحظه نگفتم نه و حریف نجواها نشدم ، وای خب این شروعه مسیره من از این ازمون سربلند بیرون اومدم و ظرف وجودم بزرگتر شد از خودم راضی تر شدم ، به خودم افتخار کردم که انقد شریف و با صداقتم و خب ابراهیمم ایمانشو یک شبه به دست نیاورد و خوده شما استاده جاااان و من خوشحالم که در این مسیر هستم و به این راحتی نمیتونم کار نادرست انجام بدم و این سپاس گزاری قلبیه راجب این موضوع .
خدایا مرسی که منو بخشیدی و از باز شدن قلبم اینو حس کردم همین الان .
خدایااا شکرت که قدرت و انرژی خداوند در خدمت من است تا خواسته ها و آرزوهایم را براحتی بسمت من هدایت کند
و امروز میخوام روی شانه های پُر قدرت خداوند بنشینم
با درود و هزاران درود به دوست عزیزم.. ورزشکار درست کارمون جناب آقا رضا زارعی عزیز
واقعا کیف کردم از این کامنت تون .. فکرشو بکن صبح اول وقت اومدم کامنت دوستان رو بخونم و بعدش برم توی دفتر شکرگذاریم… شکرگذاری صبحگاهی مو بنویسم .. ولی گویا امروز شما نشونه ی شکرگذاری من شدید چقدر کامنت شما سببب خیر و برکت و شکرگذاری امروزم شد..
آقا رضای عزیز دقیقا بهترین کار درست رو شما انجام دادید خدا شاهده وقتی داشتم کامنت شما رو میخوندم پیش خودم همش خدا خدا میگفتم که خدا کنه آقا رضای ورزشکار ما توی مسیر درست باشه و درست ترین کار رو انجام بده هر چند دقیقا درک تون میکنم که وقتی جیبت خالی باشه چقدر سخته که این وسوسه رو از خودت دور کنی …که خدا رو شکر وقتی به انتهای کامنت رسیدم از خداوند شکرگذاری کردم خدایااآاا شکرت … بقول استاد عزیزمون به این نون خشک های کوچیک کوچیک دست اینو اون نگاه نکنیم!!! پول خیلی خیلی شیرینع . از عسل شیرینتر .. ولی شیرینترش اینه که از مسیر درست و مناسب و به شیوه ی درست و مناسب وارد زندگیمون بشه تا خیر و برکت خداوند رو بهمراه داشته ..آنوقت چقدر میتونیم بیشتر سپاسگذارتر باشیم!!!!
من خودم بارها و بارها از این شیطان های دوست نما زیاد بسمتم اومدن .. بخصوص زمانی که ورشکسته های مالی کمرمو خرد کرده بود.. فکرشو بکن در چه زمانهایی من امتحان شدم !!!! در زمانهایی که زندگی هر بار اون روی سکه شو برام نشون میداد !! شیطان و نجواها همش بهم میگفتن .. این آخرین فرصتع … اگه این شانس رو از دست بدی دیگه برات از این بهتر پیش نمیاد… تو مگه چند سالته که اینقدر بازم میخوایی منتظر باشی تا شاید بلکه یک روزی آن خواسته آت بخواد بهت برسه !؟؟؟؟
مگه چقدر وقت داری که بازم میخوایی صبوری کنی؟؟؟
ببین همه مسخره آت میکنن ..
ببین همه میگن اینقدر مینویسه و دعا میکنه و توی سایت هستش و استاد داره کجا رو گرفته !!؟؟؟
حرفی که بطور مداوم از دخترم و خواهرم و دوستان و آشنایان میشنوفم !!!
مثلا دخترم که روزی صد بار با مسخره و تمسخر بهم میگه از اینکه میشینی روی تخت و این همه مینویسی چیزی ازش در نمیاد .. وقت تو تلف کردی تا حالا.. خلاصه همش منو مسخره میکنند!¡?
از وقتی با استاد و این آموزه ها و این آگاهیی های توحیدی آشنا شدم .. خدا شاهده فقط و فقط از پس هر امتحانی سر بلند بیرون اؤمدم هر چند پیشنهادهایی بهم میشد وسوسه انگیز و یا همین تمسخر شدن ها خودش میتونه باعث بی انگیزگی ها بشه ولی من به خداوند و به غیب ایمان کامل دارم ..
داستان چیع ؟؟؟؟
داستان اینه که ….حتی دخترم و اطرافیانم بهم میگفتن چه اشکالی داره فلانی مرد خوبیع . چه اشکالی داره . اینقدر بما لطف میکنه!!! هر دفعه از باغشون کلی گردو و خرمالو گیلاس و میوه های فصل و ماهی غزل آلا و غیره برامون میآورد .. یا توی اسباب کشی یهویی می یومد کمکمون با ماشین شاسی بلند اسباب مو کمک کرد. و من حتی میخواستم فرش هامو بفروشم برای پول پیش خانه خودش پیشنهاد داد پول بهم میدم تا بعدا فرشمو فروختم پسش بدم . که البته در آن زمان برام دستان خداوند شده بود و خیلی محبت های دیگه که توی پروفایلم داستانشو بطور مختصر نوشتم و حتی توی بعضی از کامنت هام داستانشو
نوشتم … البته تا یک جایی برای روابط دوستانه و خانوادگی اشکالی نمیدیدم چون ایشون از همسایگان باغ مون بودن .. یعنی من خودم یک باغ بزرگی داشتم که پر از گیلاس و آلبالو . انواع و اقسام سیب های آبدار و خوشمزه و گلابی داشتم و همه چی و معمولا بین باغداران این رد و بدل کردن و هدیه دادن میوه های باغ یک جورایی رسمه که صمیمیت میاره ..
خلاصه از موضوع دور نشیم . ایشون حتی ورزشکار بود و کوهنور و صاحب کسب و کار درست و مناسب پارچه های چرم برای کیف و کفش توی بازار . خلاصه آدم خوب و مهربان و مودب. ولی با یک سری نقطه ضعف هایی که توی کَتم نمیرفت …ولی خیلی خیلی به من لطف میکردند حتی وقتی می یومد خونه مون بهوای همین چیزای باغ و غیره حتی خونه ی دختر و پسرش نزدیک های خونه ی من توی پردیس هستش بهوای دیدن آنها یک سر هم می یومد اینجا و با هم فیلم های استاد رو میدیدیم سفر به دور آمریکا .. تخته نرد بازی میکردیم .. . چون خودش خیلی به طبیعت و کوهنوردی علاقه داشت مرد روشن فکری بود
به استاد هم علاقه داشت .. خلاصه دوست چندین ساله ی قدیمی ما بود که خانواده گی همه مون همدیگر و میشناختیم .. ..و از آنجایی که به من خیلی لطف کرده بود توی معذوریت قرار گرفتم .. ولی داستان از یک جایی روی مخم بود و احساس میکردم این رفت و آمدها داره برای ایشون سوء تفاهم ایجاد میکنه و داره پیشنهاد مسافرت دونفره میده و تدارک میچینه !!!! و شوخی شوخی داره صمیمی میشه بقول معروف پسرخاله داره میشه!! همش از خدا میخواستم منو توی مسیر درست پایدار نگه داره .. خودم هم میدونستم نباید وا بدم و ادامه ی این روش بهم احساس خوبی نمیداد .. چون نه بنفع من بود و نه بنفع ایشون و .. ایشون اگر زن نداشتن پارتنر خوبی میتونست باشه ولی از آنجایی که خواسته های من مشخص و هدفمند هستش و خیلی هم روی افکارم و تغییر شخصیتم کار کردم و بقول استاد توقع ام آنقدر بالا رفته که باید همان چیزی رو که میخوام وارد زندگیم بشه وگرنه توی همین تنهایی هام خیلی هم حالم خوبه !!!! برای همین شکر خدا تا این لحظه هیچوقت دُم به تله ی چنین افرادی ندادم ( البته چند نفری بودن که با شرایط خوب ولی زن داشتن و من بشدت روی این موضوع حساس هستم که باید روی این موضوع کار کنم چون میدونم باید باورها مو تغییر بدم .. چون همه شون زن دارن پس مشکل از باورهای محدود کننده ی خودم هست) خدا رو شکر
خدا رو شکر استاد بهمون یاد داد که با احساسمون چطوری بفهمیم مسیرمون درستع و راه درست چه شکلیه !؟؟؟ .. یواش یواش کمتر به تلفن هاشون جواب دادم و یا دیر به مسیج هاشون جواب میدادم .. تا اینکه یکبار خواستن با من صحبت کنن.. با بی میلی اجازه دادم که آمدن اینجا چون سمت پردیس یک کاری داشتن…. منم از قبلش خیلی با خودم توی آیینه صحبت کردم .و سعی کردم عزت نفس مو ببرم بالا .. یعنی باید محکم و قاطع و در ضمن مودبانه تکلیف این موضوع رو روشن می کردمم . پس اینجا بود که بیشتر از همیشه به فایل های استاد گوش دادم و همینا باعث شد عزت نفسم بالآتر بره . و احساس ارزشمندی و لیاقت کنم .. پیش خودم گفتم .. رویا خانم الان وقتشه!!! باید عملگرا باشم .. باید بتونم این مسأله رو حلش کنم !!! باید با خودم در صلح باشم .. باید خودمو دوست داشته باشم .!!! باید برای خودم ارزش قایل باشم !!!
باید خودم انتخاب کنم ..
باید دیگه مثل گذشته نباشم که خودمو عاجز و ناتوان ببینم و از تمام خواسته ها وو آرزوهام دست کشیدم و خودم به تقدیر و این حرفا میسپردم … هر اتفاقی که بیوفته مهم نیست … مهم اینه که من روی خواسته و هدفم پافشاری کنم !!! باید و باید و هزاران بار پامو محکم به زمین میکوبم و میگم باید همان چیزی که دلبخواهی هست رو تجربه کنم نه آن چیزی که دیگران میخوان!!!
من برگی در باد نیستم
من دیگه رویای گذشته نیستم
منم که انتخاب میکنم
من دیگه زیر بار نمیرم !!!
هر چی میخواد بشه بشه ..مهم نیست .. مهم اینه که من چی میخوام !!
بله درسته . قبلنا من خیلی ثروتمند بودم از باغ و چندین ماشین و خانه و زندگی آنچنانی و غیره ..و ایشون هم زندگی ما رو دیده بودن ولی بعد از ورشکستگی مالی مون الان شکر خدا در حد مناسبی بهتر شدم و خدا رو شکر در این چندین سال با کار کردن روی افکارم . خودمو پیدا کردم و برای همین هست که زیر بار هیچ ذلتی نمیرم حتی اگر در بدترین شرایط باشم .
وقتی ازم سوال کرد که چرا رفتارم تغییر کرده ؟؟؟ خیلی محترمانه بهشون گفتم ..من هدفهای دیگه توی زندگیم دارم که شما هدف من نیستید شما زن و زندگی دارید .. شما باید وقت تون رو برای رسیدگی به آنها بذارید .. شما نمیتوانید دوتا زندگی داشته باشید.. شما برای آنها هستید .. وقتی بطور مداوم تلفن شما از طرف عزیزان تون تماس گرفته میشه و از شما درخواست ها دارن و یا اطلاع رسانی میکنند و غیره و این حرفاااا این نشون میده که شما خانواده ی گرم و صمیمی و مهربان و خوبی دارید .. پس دلیلی نداره که بخواهید هم انور رو داشته باشید و هم اینور رو .. البته شاید شما بتونید ولی من نمیتونم …. خیلی بهشون برخورد و ناراحت شدن .. ولی برای من مهم هدفم بود .. همینطوری داشتم فقط به هدفم فکر میکردم .. پیش خودم گفتم باید همونی که میخوام بیاد توی زندگیم .. همونی که خدا برام در نظر گرفته .. خداوند بهترشو برام میفرسته ..
خلاصه آقا رضای ورزشکار عزیز تمام این داستان ها رو گفتم !!! که بگم . حداقل حالم خوبه آرامش ذهنی دارم . .. از قایم موشک بازی و زندگی های یواشکی خوشم نمیاد.. من بدنبال یک زندگی آزاد و شاد همراه با آرامش هستم .. میخوام با آرامش سرمو روی بالشت بزارم .. اگر هم بخوام کسی رو وارد زندگیم کنم دوست دارم مثل خودم آزاد و رها باشه . یا اگر خواستیم در کنار همدیگر باشیم از لحظات مون لذت ببریم دغه دغه های فکری نداشته باشیم و بریم دنیا رو ببینیم و لذت ببریم . میخوام برم استاد رو توی آمریکا ببینم .. میخوام یک همراه خوب و مناسب داشته باشم مثل استاد و خانم شایسته .. الگوهای من اینها هستن .. آخه من چطوری میتونم جور دیگه ای فکر کنم ؟؟؟ .. البته این قضیه برای یکسال پیش هست و بطور کامل پرونده ی مردای زن دار رو و ناهماهنگ رو کامل بستم … درسته در حال حاضر آن شرایط دلبخواهم هنوز خلق نشده و تنها هستم ولی مطمعن هستم توی مسیر درست هستم بدون حاشیه و بدون هیچ مسعلع ی جانبی.. درسته هنوز از نظر مالی رشد آنچنانی نداشتم ولی از خداوند درخواست کردم خودش مسیر رشد و پیشرفت های مالی منو باز کنه ..زمانش برسه همه چی مثل پازل کنار هم چیده میشه !! بقول استاد عزیزمون هر مسیر سختی یعنی مسیر اشتباه
امروز میخوام روی این باور مالیم کار کنم
پول و ثروت و وفور و فراوانی از مسیرهای صحیح مالی وارد زندگیم شده و مرا به موفقیت های مالی پایدار هدایت میکند
و همچنین روی باورهای درست و مناسب روابط کار کنم
بقول استاد
اگر من در مدار درست قرار بگیرم با آدم آماده و کامل و مناسب در زمان مناسب وارد مدار من میشود
و باید این سوال رو بپرسم و سوال کنم
خدایااااا ؟؟؟؟؟؟ الان من باید چه کاری انجام بدم که در مدار آن آدم آماده و کامل درست و مناسبی که خداوند برام قرار داده بگیرم تا آن هم مدار وارد تجربه ی زندگیم شود ؟؟؟
باید مدام این سوالات رو از خودم بپرسم تا پاسخ رو دریافت کنم
خدایا هدایتم کن تا با کسی همراه باشم که بهم انگیزه بده تا بهترین ورژن از خودم باشم
اگر من در مدار درست قرار بگیرم با آدم آماده و کامل و مناسب در زمان مناسب وارد مدار من میشود
آقا رضای عزیز ببخشید خیلی طولانی شد ولی بهت تبریک میگم .. واقعا تحسین تون میکنم که از چنین امتحان بزرگی سربلند بیرون آمدید .. واقعا ورزشکاری برازنده ی اخلاق ورزشکاری تون هم هست واقعا بهتون تبریک میگم و سر تایید تکان میدم و میگم آفرین آفرین آقا رضای ورزشکار کار درست و توحیدی .. الحق شاگرد استادی چون استاد عباسمنش هستید!!!! خدارو شکر .. و همچنین بخودم هم تبریک میگم که تونستم در بدترین شرایط زندگیم از این پل ها و تله های مالی و پولی و احساسی زندگی عبور کنم
جهان فقط به شجاعان و صابرین پاداش و پاسخ میده به کسایی که افسانه شخصی شونو تا انتها زندگی میکنن به کسایی که با ایمان ادامه دادن.خدا هرگز کسانی که رویاهاشون رو دنبال میکنن بدون یار و یاور نمیزاره بلاخره یه امدادی میاد یک دری باز میشه
خدا رو شکر تعهدی دادیم که روی خودمان کار کنیم و طبق تعهدم هم فقط به خداوند توکل کنیم
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ*
و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی
خدایااا شکرت که صبح بزرگترین لحظات زندگی است که امروز برای پاسخ دادن به شما در واقع یک کامنت طولانی نوشتم !! معذرت !!!
مرسی مرسی آقا رضای زارعی عزیز سبب خیر شدی که از صبح ساعت 5 صبح تا به الان داشتم کامنت شما رو میخوندم و فقط برای شما مینوشتم .. چقدر خوب شد که بیشتر به اعمال و رفتارم فکر کنم .. چون دوست دارم مثل استادم عملگرا باشم . درست کار باشم . و مطمعنم پاداش این توحیدی بودن رو میگیریم .. همانطوری که استاد نتیجه گرفت … فقط روی خدا حساب کنیم ولاغیر!!!
خدایاااا شکرت تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و شادی و نشاط خوشحالی و پول و ثروت و نعمت و خیر برکت و عشق و روابط درست رو میطلبم
مرسی عزیزه دلم چقدر نقطه ابی از طرف شما به موقع بود
الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت اینکه چنین دوستانی دارم من
بهت افتخار میکنم بابت رفتار درستی که نشون دادی
بهت افتخار کردم بابت عملگرا بودنت
بهت افتخار میکنم بابت اینکه به فراوانی مردهای خوب و مد نظرت باور داری و برای خودت و خواسته ها و علایقت ارزش و احترام قائلی
توی کامنتمم گفتم که چقدر باید شکر گزار این بود که
ما به این راحتی نمیتونیم اشتباه کنیم
ما صدای قلبمون خیلی بلندتر از صدای شیطان شده
اره شیطان زراشو میزنه توی داستان تو دم از کمبود میزنه ،کمبود روابط عاطفی خوب
توی داستان من دم از کمبود و اینکه فرصته خوبیه و اینا میزد و خواهد زد اما من از یک چیزی مطمئنم ،تا زمانی که در این فضا هستم ، تازمانی که مهم ترین اولویت من کارکردن دائمی روی باورهامه
تا زمانی که من دنبال مثال های نقض درباره باورهای محدود کننده میگردم
تازمانی که توجه و تمرکزم روی نکات مثبت زندگیمه
تا زمانی که به این باور دارم که خدا نزدیک تر از رگ گردن به منه و تا وقتی که حس و حالم خوبه هر اتفاقی به ظاهر بد به خیر و صلاح منه و برای رسوندن من به اهدافم
مطمئنم من به این راحتی ها اشتباه نمیکنم
یعنی حسی که دارم اینه و تجربه ای که بهم نشون داد که اینطوری نیست که در فرکانس خداوند باشی و اشتباه کنی
همون حرف استاد که میگه وقتی درمسیر درست هستی اصولا اشتباه نمیکنی و دقیقا همینه ، ما توی مداری نیستیم که به این راحتی با چنتا وسوسه شیطان وا بدیم یعنی من زمانی که شیطان رو انقد نزدیک به خودم میدیدم ،خداوند رو و اینکه ناظره بر من رو بیشتر و بیشتر و نزدیکتر و نزدیکتر از شیطان میدیدم و خجالت میکشیدم از اینکه کاره اشتباهی بکنم حالا در هر شرایطی ، چون ما انقد روی خودمون کار کردیم که اگه حتی یک لیترم رنگ سیاه بریزیم توی 100لیتر مخزن رنگ سفید بازم اونقدی نیست که قدرتش و سیاهیش بچربه و در نهایت ایمان برندس در نهایت شیطان ذلیله و اون به افرادی دسترسی داره که بهش اجازه ورود بدن و باهاش قدم بردارن ، بله درمورد ما اجازه ورود میدیم ولی هرگز یک قدم باهاش برنمیداریم به لطف الله
بهت افتخار میکنم که شجاعت به خرج دادی و داستان واقعیتو نوشتی و چقدر وقتی این عزت نفس بالا میره میتونه درجهان و زندگی افراد تاثیر بی نظیر داشته باشه
اینکه من انقد عزت نفس داشتم که اومدم و بدون اینکه مهم بدونم راجبم چه قضاوتی میشه یا نمیشه داستان رو واقعی نوشتم و این داستان واقعی و دل نوشته چه تاثیر مثبتی روی شما داشته و شما نازنینم اومدی و در تاییدش شجاعانه با عزت نفس داستانتو نوشتی و باعث شدی بازم ایمان ما بیشتر بشه ، باعث شدی بازم من بخوام واقعی تر بنویسم ،کلی بهم انگیزه دادی که از این به بعد حتی با جزییات بیشتری بنویسم و نترسم از قضاوت شدن و ایناست که مارو رشد میده ،
کامنتت و اون ایه قرانی که اوردی کلی حالمو خوب کرد جانه دلم و مطمئنم که میتونی دقیقا مو به مو خواستت رو خلق کنی و بهش برسی عین اب خوردن ، یادت باشه در جهانی که میبینیم و هر اتفاقی که در هر لحظه میبینیم ، اتفاق نیفتاده ،بلکه توسط یک نفر خلق شده
ما خالق زندگی خودمون هستیم
از طولانی شدن کامنتت لطفا از این به بعد هیج جا معذرت خواهی نکن و منم معذرت خواهی نمیکنم .
به نام مهربان پروردگارباسخاوتم که جهان هستی رو با قوانین ثابتش آفرید تا من بادرک اون قوانین خالق عامدانه ی خواسته هام باشم
قانونی که استاد تو این فایل ارزشمند بهش اشاره کردن و برای من تأثیر گذار بوداین بود که….
استاد فرمودن من باید رو خودم کارکنم اونوقت جهان خودش منو میبره وهدابت میکنه به جایی که ازقبل درست هست و بامن هم فرکانس هست،
استاد فرمودن که مثل قانون جاذبه که طبق قانونش همه چیز رو به سمت خودش میکشه و اصلا نمیتونه انجامش نده
وانجامش دانش کار سختی براش نیست ،جهان ترو هدایت میکنه به جایی که باتو هم فرکانسه،پس وظیفه من به عنوان موجود فرکانسی اینکه با کارکردن رو خودم ومراقب ورودی های خودم بودن و توجه به نکات مثبت زندگیم وجهان هستی ،کانون توجهمو کنترل کنم و احساس خوب و اتفاق خوب رو بیاد بیارم و همه چیز رو درچارت قوانین بسنجم و با آگاهی های که استاد بهم میده جهان رو نگاه کنم تا قوانین رو بهتر درک کنم تا طبق قانون هدایت شم به جایی که از قبل درست هست چون من هم درستم و دائم دارم رو خودم کارمیکنم
اینکه من در جهان هستی تنها نیستم و خداوند و جهان داره درمسیری که هستم منوهدایت و کمک میکنه،پاشنه آشیل زندگیمه
اگر مراقب خودم نباشم و خودآگاه نباشم فکرم میره سمت دانایی معیوب گذشته که فکر میکنم تنهام و تنها باید به جنگ با جهان برم تا حقمو بگیرم
میدونم این موضوع از لکنت زبانم در کودکی و رفتارهای پدرم نشأت میگیره و باید خیلی رو این قسمت که ارتباط مستقیمی هم با شرکم داره کارکنم تا به نتایج مطلوب برسم
پس آگاهانه باورهای قدرتمند کننده دراین مورد میسازم و نشانه هارو هرچند کوچک میبینم و تحسین میکنم تا طی تکامل، بهبود حاصل بشه
من تاابد باید رو این قسمت کارکنم چون پاشنه های آشیل ازبین رفتنی نیستن و فقط کم توان میشن و تاابد نیاز دارن که روشون کاربشن
سپاسگزارم از مریم جون عزیزم و استاد عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدن تاخوب زندگی کنیم و کمکم کنیم تا جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشه
دوستتون دارم ،عشق برای همه بچه های سرزمین عباسمنش ❤️❤️💚💚❤️❤️💚❤️💚💚
چیزی که میخوام بگم مربوط به فایل نیست ولی دوست دارم یه جایی ثبتش کنم.
امسال یکی از مواردی که میخوام تو شخصیتم روش کار کنم تعصب نسبت به جنس زن هست.من ادمی هستم که منتظرم یکی بیاد بگه مرد این قابلیتو داره که زن نداره یا کلا به هر شکلی تفاوتی بین زن و مرد بیاره و اونوقت بهش حمله کنم. و با هزار و یک منطق و دلیل ثابت کنم که مرد و زن یکسانند.حتی تا همین چند وقت پیش افتخار میکردم که اینجوری جسارت به خرج میدم.
فکر میکردم که من باورم مشکلی نداره و باور دارم که به عنوان یه زن با ارزشم اما مردم که باور ندارن.پس به خاطر اینکه غالبیت افکار ایرانی اینطوریه پس منم ناچار تو این شرایط قرار میگیرم و بهم ظلم میشه :/ چه احمقانه !
اما امروز به خودم اعتراف میکنم که خانم فاطمه گندم کار شما در ناخوداگاهت خودت و به عنوان یک زن با ارزش نمیدونی و برای همین سعی داشتی خودتو ثابت کنی و به مردم ثابت کنی که زن و مرد یکسانند.
شما اگر ایمان داشتی که تو فرقی با یه مرد نداری هیچوقت با افراد دیگه بحث نمیکردی درموردش و حتی خندت میگرفت از جهالت اونا. اما تو خودتم جزو جاهلین بودی تا این لحظه.
میخوام امسال رو این مورد کار کنم و خودمو عمیقا با ارزش بدونم و به ارزش خودم به عنوان یه انسان پی ببرم. دوست دارم این تعصب احمقانه رو از بین ببرم و با جاهلان بحث نکنم.
دیروز اتفاقی افتاد که خداوند منو امتحان کرد راجب این داستان.
تا الان 4 بار شده که تصمیم بگیرم با مامانم و خانمای فامیل تنهایی بریم یه شهر دیگه مسافرت (با رانندگی من ) و همه چی اوکی شده و حتی وسیله هامونم جمع کردیم اما دقیقه نود همه چی کنسل شده و بابام اجازه نداده بریم.
دیروزم قرار شد با مامانم با ماشین بریم کیش و حتی لباسامم جمع کردم و دقیقه نودی بابام گفت نه.
استاد میگه وقتی یه موردی براتون تکرار میشه یعنی شما یه باور محدود کننده براش دارین و منم متوجه شدم که باور محدود کننده من اینه که باور ندارم میتونم تنهایی برم مسافرت یا مثلا میتونم مسافت طولانی رو رانندگی کنم و چرا باور ندارم ؟چون ته ذهنم اینه که بابات یه ادم سنتی هست و نمیذاره تو که دختری تنهایی بری مسافرت و تو اطرافیانم تا حالا ندیدم کسی اینکارو بکنه
اقا جان اصلا مگه مهمه بقیه راجب دختر چه نظری دارن؟ خدا رو شکر پروردگاری دارم که قدرت خلق زندگی افراد و به خودشون داده و طبق قانون خداوند باور هیچکس زندگی تو رو تغییر نمیده مگر اینکه باورش کنی و بهش قدرت بدی (کاری که من کردم)…تو باور کن باارزشی و یک موجود باارزشی دیگه بقیه که باور های متفاوتی دارن نقشی در زندگی تو نخواهند داشت.
یاد یکی از حرفای استاد افتادم : میگفت خانمی ؟ خانوم قوی باش با عمل نشون بده قدرتتو نه اینکه بیای کمپین راه بندازی که بقیه بگن خانما باارزشن. میگفت همجنس بازی؟ باش اما قوی باش.نیاز به توجه مثبت و ترحم بقیه نداشته باش .
الان یادم اومد ! من حتی یکی از انگیززه هام برای موفق شدن اینه که افراد فامیل بگن اولین دختری بود که…
یا مثلا با موفقیتم یه تو دهنی بزنم به افرادی که افکار قدیمی راجب دختر دارن.!
این جا دو تا باور محدود کننده وجود داره 1)احساس عدم لیاقت 2)نیاز به تایید دیگران و سپس احساس خوب راجب خود.
هر دو تای این ها از مشکلات کمبود عزت نفسه…سر هر مشکلی رو بگیری تهش میخوری به عزت نفس….
بابا جان مگه زندگی من مال مردمه؟ اخه من بخوام موفق بشم که مردم به به و چه جه کنن؟ حقیقتا خیلی از خواسته هام همینطوره که دلم میخواد اون تایید دیگران و ببینم تهش…..چه پاشنه اشیلی ! تا همین چند وقت پیش فکر میکردم که من اصلا مردم برام مهم نیستن…الان ببین چه باور های ریشه ای پیدا کردم.
خدای من راه حل و بهم نشون بده…راهکار بهم بده عزتننفسمو روز به روز بیشتر کنم و اهمیت حرف مرئدم و برای خودم کم و کم و کم تر کنم.
خداروشکر میکنم که این اتفاق افتاد و به من این اگاهی ها رو داد تا بهتر بشم.خدایا شکرت.
خدایا وجود منو از تعصبات و کینه خالی کن و درونمو از عشق و مهربونی و صلح پر کن.
خدایا در این مسیر بهم قدرت بده و راه ها رو نشونم بده تا روز به روز بهتر بشم و باور کنم که با ارزشم ..
استاد ممنونم که بستری رو فراهم کردین که بتونیم از باورهامون و رشد های شخصیتی مون بنویسیم.
سلام خیلی هدایت شده کامنت شمارو دیدم و خیلی برام جالب بود که منم فکر میکردم حرف مردم برام مهم نیست اما داشتم برای خرید ماشین به این فکر میکردم که الان فلان ماشینو بخرم دیگران میگن چقدر خفنه!! یا اینکه تصور میکردم اون آدما بعد دیدن من با اون ماشین چه حس و فکری درباره من دارن!! چقدر بعضی وقتا یه سری مسائل تو ذهن ما ریشه ای و عمیقه و بعضا باید تو تاریک ترین و عمیق ترین جای ذهنمون دنبالشون بگردیم. خدارو هزاران بار شکر که امروز با دیدن کامنت شما هدایت شدم. امیدوارم نور ایمان و باور قلب همه انسان هارو روشن کنه
سلام فاطمه عزیز چه کامنت زیبایی نوشتید کلی استفاده کردم از مطالب آگاهی بخش و نابش .کیف کردم از داستانی که تعریف کردی و تفسیر عالی که نشانه خودشناسی است را با موشکافی نوشتی ،چند بار خودتون این مطالب ناب را مطالعه کنی و تفکر وباورهای درست را جایگزین چندین مرحله مسیر را جلو تر رفته ایدوبه آسانی ها رسیده اید.با هدایت الهی و عمل به آموزه های استاد جان زندگی فوقالعاده ای را تجربه کنید.
کلا در مورد التماس کردن این باور نادرستیه من اینو در خودم درست کردم و الان خوشحالم
وقتی بخواهی دنبال دیگران بدوی بیشتر دیگران ازت دور می شوند
از دوستم چند وقت بود خبری نداشتم و امروز می خواستم پیامش بدم که کجایی و از این جور حرفها بعد یه حسی بهم گفت : این کارو نکن و بعد حسم خوب شد و الان استاد جان گفتن هیچ وقت به دنبال فالوور جمع کردن و داد وهوار زدن نباش
پس من باید سمت خودمو درست کنم خود جهان مشتری خوب را میاره
من خودم هر کسی بهم پیشنهاد کار می داد همون آنی قبول میکردم قبل از اینکه بدونم اون کار رو دوست دارم یا دوست ندارم وبعد با ، باورهای اشتباه اونقدر زجر می کشیدم که بعد از چند روز یا چند هفته اون کار رو می زاشتم کنار و برای پول دادنش خوب پولم میدادن ولی اون عشقی که باید اون آگاهی که باید باشه نبود البته ناآگاهانه بود و خودم هم می دونم ولی قابل حله و می تونم چون من توانایی های زیادی دارم خدا راشکر
من در حرفه ی خودم ادمهایی را میارم که با من زیاد موافق نیستن ، مثلا من نمی خواهم تبلیغات کنم ولی اونها معتقدا فقط با تبلیغات هست که کسب و کار می چرخه (مثل خانمی که با استاد در ایران کار میکردن ) پس اینطور می شود که باید خداوند خودش ادمهایی که با من مناسب هستن را با من آشنا کند یا مثلا خود استاد که برای سایت خودشون اصلا تبلیغ نمیکنن و این خیلی خوبه که همه جور آدمی در این فضا نیستن ..ادمهایی که اعتقادات مذهبی بالایی دارن و فراوان میشود مثال زد
//////بارالها از تو درخواست دارم آدمهایی را از جنس استاد عباس منش با من آشنا کن تا بتونیم این راه را با هم با آرامش پیش برویم الهی به امید تو یا رب یا رب یا رب///////
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و مریم جان
چقدر عالیه که الان این لحظه من به این فایل هدایت شدم به عنوان نشونه امروز من
آقا شهسان مرسی از این انرژی که گذاشتید توی این فایل این صحبت های شما نشونه شد برای من که مجدد شروع کنم 12 قدم رو و ابتدا مجدد بیام و دوباره قوانین رو چک کنم درون زندگیم
خدایا کمکم کن منم بتونم شرک هام رو کاملا از بین ببرم
خدایا کمکم کن توحید درونم رو بالا بیارم با این درس ها
واقعا شکر که توی این مسیرم اما دوست دارم بیشتر از این زمان بذارم روی فایل ها و درس ها
استاد دوست دارم هر لحظه فقط صدای فایلها تو گوشم باشه
خدایاا کمکم کن هر لحظه هدایت هات رو دریافت کنم خدایااا کمکم کن هر لحظه همزمانی های معجزه آسای تو رو دریافت کنم
خدایا کمکم تمام این آگاهی ها رو درونم ماندگار کنم
خدایا کمکم کن قانون مدارها رو بیشتر از قبل درک کنم
خدایا کمکم کن من قوی بشم و همه باورهای نا بجای گذشته رو در درونم از بین ببرم
خدایا کمکم کن احساس خوب داشته باشم و اتفاقات خوب رو جذب کنم
خدایا کمکم کن قانون های الهی رو کامل درک کنم و به کار بگیرم
خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام بر استاد مهربان
سلام بر دوستان خوبم
خوشحالم که این فایل را می شنوم و در حال گوش دادن به این صحبت های زیبا هستم
الگوهایی که در این سایت برای من وجود دارد نشان از این است که می شود و شدن است برای هر کسی که می خواهد کاری را انجام بدهد
خدا را شاکرم که این همه من را دوست دارد و به من هدایت می دهد تا به بهترین راه ها هدایت بشوم
ممنونم از خدای خوب و خدای خودم که این راه را به من نشان داد
استاد نکته جالبی گفتند که من باید روی خودم کار کنم تا آدمهای مناسبی سر راه من سبز می شود
فرکانس بسیار مهم است که سبب می شود تا من آنچه که در مدار من قرار دارد را سر راه من قرار خواهد داد و چقدر خوب است که این مدار ، مداری باشد که در آن پر از خوبی و خیر و شادی و حال خوبی باشد
سلام استادعزیزم
امروز از طریق من را به سوی نشانه ام هدایت کن به این فایل هدایت شدم و جواب یک سوالی که همیشه توی ذهنم بود گرفتم. استاد من چند سال قبل میخواستم بروم مصاحبه دکتری . یادمه به خودم گفتم آزاده تو رزومتو قوی کردی کار پژوهشی داری و امتیازات خوب است و اینکه امتحان خوب داری و مصاحبه خوب انجام دادی پس سمت خودتو انجام دادی حالا صبر کن دیگه کاری دست تو نیست. بعد استاد دو تا دانشگاه عالی تهران قبول شدم که بین اونا یکی رو که از همه عالیتر بود هم رتبه بالایی داشت هم استاد راهنما یک پروفسور بود انتخاب کردم. بعد رسیدم به استخدام. برای جاهای مختلف برای هیات علمی شدن اقدام کردم روزمم رو قویتر کردم سابقه تدریس داشتم و…. بعد باز گفتم آزاده تو سمت خودت انجام دادی این دانشگاه که اعلام نیاز کردند رفتی برای مصاحبه. برای مصاحبه خوب تلاش کردی دیگه بسپار به خدا. که بعد خداروشکر توی یک دانشگاه مرکز استان تونستم پذیرش بگیرم. تا گذشت رسیدم به روابط نمیدونستم باید چه کار کنم که سهم خودم انجام بدم. همش تلاش بیخود میکردم میدیدم جواب نمیده .
دلسوزی و کمک میکردم میدیدم جواب نمیده. سعی میکردم خیلی خوب باشم برای بقیه . بازم دیدم جواب نمیده. خداروشکر بعد هدایت شدم به افرادی که تاحدی قوانین هدایت فهمیدم و این ماه که خودم دوره عشق و مودت خریدم . استاد با تمام وجود به آزادی کامل رسیدم. خداروشکر کردم. که همه چی دست خودمه. خداروشکر بخاطر قوانین بینظیرش. من فقط روی باورهام عزت نفسم مهارتهام کار میکنم اونم آدم درست برام میاره. یعنی استاد شما فوق العاده اید و خداروشکر که من به شما هدایت شدم و تونستم الان آزادتر و راحت تر زندگی کنم و چرخ زندگیم روان بشود. حتما موقع آشنایی من باشما الان بوده و وقت مناسبش اتفاق افتاده است.
الان میفهمم روزی بی حساب چطوری میاد.
ممنونم از شما استادجانم
به نام خدای مهربان
سلام به استاد و مریم بانو و خانواده بزرگ و صمیمی عباسمنش.
از خانم شایسته عزیز تشکر میکنم که متن گفتگو ها رو ویرایش کردند
صحبتهای آقای دهقان تلنگری بود برای من:
تنها راه نجاتت زمرد سلیمانی فقط اینه که آموزش های استاد رو گوش بدی، این مرد گلوی خداونده، و داره از گلوی خداوند با هات حرف میزنه.
و این سخن بسیار زیبای استاد عباسمنش :
چقدر لذت بخشه این احساس، این احساسیه که نمیشه با چیزی عوضش کرد، احساسی که خداوند به روی دوشش تو رو سوار کرده و داره میبردت، و میگه بنده من تو به من اعتماد کن، بندگی منو بکن و من تمام کارها را برات انجام میدم
الهی و ربی من لی غیرک
بعد از شنیدن این جملات گریه کردم، گریه شوق
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا ازت میخوام و دوست دارم که آسان شوم برای آسانیها و تو کارهایم را انجام بده و در زمان مناسب در مکان مناسب باشم
در پناه الله یکتا شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت حضور در این فضای الهی
زدم روی نشانه ی روزانه بابت سوالی که داشتم
و این فایل اصن مرتبط نبود ،اما همین که داشتین حرف میزدین استاد ، یه حسی بهم میگفت که خب معلومه که کاری که میخوای بکنی اشتباهه ، منتظری من نشونه بدم بهت که کارت اشتباهه؟؟؟
منتظری من الهام کنم بهت ؟؟؟
شیطان هی میاد یه جوری میگه که فک میکنی نه اشکال نداره ولی خب واضحه که کاری که میخوای انجام بدی اشتباهه ، بعدش استاد اخر فایل شما از اصول درست حرف زدی و از خودم خجالت کشیدم و گفتم که خب جواب به این واضحی و تونمیدونی واقعا ؟؟؟
اصن چرا کامل نگم داستانو ؟؟؟
من یه همکار نازنین و دوس داشتنی دارم به اسم اقا رضا که توی باشگاهش مشغولم و این بشر همه جوره هوای منو داره
بسیار مهربونه با من ، تمام پولی که از شاگرد خصوصی هام میگیرم مال خودمه ودرصدی ازم نمیگیره ، با اینکه من مدرکی ندارم هنوز ،پیش همه ی شاگردا میگه که مربی باشگاه من و رضاس و در غیاب من هر چی رضا بگه راجب هر موضوعی توی باشگاه حرفش حرفه منه
کلی دستم رو باز گذاشته توی همه چی میگه هر ایده ای به ذهنت میرسه توی باشگاه پیاده کن پولش ماله خودت ،
میگه اگه مکملم فروختی درصدت رو بردار
و کلی خوبی و مهربونی دیگه و امروزم اومده یه موتور خوشگل داره که خیلی دوسش داره و کلیداشو داد به من گف با موتور برو ببرش خونه و کاراتو انجام بده من لازمم نمیشه
خدارو صد هزار مرتبه شکر ماشینشو عوض کرد و یه ماشین مدل بالاتر گرف
تا اینجا کافیه
حالا داستان چیه ؟؟؟
من شاگرد خصوصی هام اعتراض داشتن که اقا رضا مکمل رو به ما گرون داده و اومدن پیش من و گفتن توی فلان سایت قیمتش اینه و فلان و دقیقا روز قبلش خیلی اتفاقی دوستم که تو شیرازه چندین تا عکس مکمل و اینا فرستاد و من بهشون گفتم که دوستم مکمل داره میگم بفرسته و اونام گفتن که خب کارت بده کارت به کارت کنم برات و گفتم اوکی ، یهو به خودم اومدم با خودم گفتم رضا تو میتونی اینو با همکارت مطرح کنی ؟؟؟ با خودم گفتم نه ، بعد گفتم که خب برای دراوردن پول میخوای پنهان کاری کنی ؟؟؟ زیر ابی بری؟؟؟ هی شیطان میگف که اشکال نداره اونا خودشون معترضن و نمیخوان ازش بخرن ، تو که رای اونارو نزدی ، خودشون نمیخوان بخرن و به تو اعتماد دارن میخوان از تو بخرن ، گفتم نه این کار درست نیست ، من ماله این کار نیستم ، حسم بد میشه وقتی حتی بهش فک میکنم چه برسه بخوام عملیش کنم اونم پنهانی ، فرداش اومدم گفتم که اقا از هر کس میخواین تهیه کنین من نتونستم خودمو قانع کنم و پنهانی به شما از یه جا دیگه مکمل بفروشم
گفتن خود دانی تو نفروشیم ما که از این نمیخریم ، از فلانی میریم میخریم توی فلان شهر و دوباره شیطان وجود من گل کرد و گف دیدی اینا میرن از یکی دیگه میخرن ها
منم که خب جیبم خالی بود به خاطر طلایی که خریده بودم که الهامی بود و خالیه خالی بودم و نجواها راحتتر روم اثر میزاشتن ، دوباره پیام دادم به یه همشهریم که توی تهرانه و اونم قیمتاش عالی و مناسب کف قیمت بهم گفت و کلی میتونستم سود کنم ، ولی بازم بعد از کلی کلنجار گفتم رضا گیریم که اینا از همکارت نمیخرن و میخوان بران از یه جا دیگه بخرن ،خب برن بخرن تو چرا میخوای اونادمی باشی که این وسط اشتباه کنی ، پنهون کاری کنی ؟؟؟
تویی که وقتی حست بد میشه وقتی بهش فک میکنی ,چرا میخوای انجامش بدی ؟؟؟؟
و من الان از خودم خجالت کشیدم و تصمیم خودم رو گرفتم و پرسیدن میگم اقا از هر کسی که میخواین برین بخریم والسلام .
میدونین بخاطر چی سپاس گزارم ؟؟؟
به خاطر اینکه اولا از این امتحان الهی سربلند بیرون اومدم
دوم اینکه در مدار خداوند هستم و کسی که در مدار درست در مدار خداوند باشه نمیتونه کار اشتباه کنه ، مثال همون جاذبس که استاد گفتن
من نتونستم هیج جوره خودمو قانع کنم که این کار اشتباه و انجام بدم ، نجواها فشار اورد ولی صدای خداوند وجودم خیلی بلند تره و عمیقا سپاس گزارم که منو در مداری قرار داده که نمیتونم مسیر اشتباه رو برم
در مداری هستم که نمیتونم به حرف شیطان گوش بدم و خداوند رو انتخاب میکنم و مطمئنم که هزاران برابر اون پولی که قرار بود بهم برسه از راه حلال و درستش میرسه دستم اونم به زودی
الهی صد هزار مرتبه شکرت که تونستم بنویسم تونستم خودم رو بهتر بشناسم و من میپذیرم که ایمانم ضعیفه ، میپذیرم که خیلی راه دارم تا مثل استاد پیشنهاد ان چنانی اون حاج اقارو رد کنم و در اوج فقر توی مسیر درست بمونم ، اما من همینجوری که هستم مورد تایید خداوندم
خداوند از تصمیم درست من خوشحاله و عاشقانه منو در اغوش میگیره
من میپذیرم خودم رو و سرزنش نمیکنم چون این مسیر باید ادامه پیدا کنه باید از این مرحله هم رد میشدم که با سربلندی رد شدم و خب ایمان اینجوری تکاملی ساخته میشه دیگه ، درسته برای زدن قید چند میلیون پول ازمسیرنادرست چند روز با خودم کلنجار رفتم و
همون لحظه نگفتم نه و حریف نجواها نشدم ، وای خب این شروعه مسیره من از این ازمون سربلند بیرون اومدم و ظرف وجودم بزرگتر شد از خودم راضی تر شدم ، به خودم افتخار کردم که انقد شریف و با صداقتم و خب ابراهیمم ایمانشو یک شبه به دست نیاورد و خوده شما استاده جاااان و من خوشحالم که در این مسیر هستم و به این راحتی نمیتونم کار نادرست انجام بدم و این سپاس گزاری قلبیه راجب این موضوع .
خدایا مرسی که منو بخشیدی و از باز شدن قلبم اینو حس کردم همین الان .
در پناه جانه جانان رب العالمین .
خدایااا شکرت که قدرت و انرژی خداوند در خدمت من است تا خواسته ها و آرزوهایم را براحتی بسمت من هدایت کند
و امروز میخوام روی شانه های پُر قدرت خداوند بنشینم
با درود و هزاران درود به دوست عزیزم.. ورزشکار درست کارمون جناب آقا رضا زارعی عزیز
واقعا کیف کردم از این کامنت تون .. فکرشو بکن صبح اول وقت اومدم کامنت دوستان رو بخونم و بعدش برم توی دفتر شکرگذاریم… شکرگذاری صبحگاهی مو بنویسم .. ولی گویا امروز شما نشونه ی شکرگذاری من شدید چقدر کامنت شما سببب خیر و برکت و شکرگذاری امروزم شد..
آقا رضای عزیز دقیقا بهترین کار درست رو شما انجام دادید خدا شاهده وقتی داشتم کامنت شما رو میخوندم پیش خودم همش خدا خدا میگفتم که خدا کنه آقا رضای ورزشکار ما توی مسیر درست باشه و درست ترین کار رو انجام بده هر چند دقیقا درک تون میکنم که وقتی جیبت خالی باشه چقدر سخته که این وسوسه رو از خودت دور کنی …که خدا رو شکر وقتی به انتهای کامنت رسیدم از خداوند شکرگذاری کردم خدایااآاا شکرت … بقول استاد عزیزمون به این نون خشک های کوچیک کوچیک دست اینو اون نگاه نکنیم!!! پول خیلی خیلی شیرینع . از عسل شیرینتر .. ولی شیرینترش اینه که از مسیر درست و مناسب و به شیوه ی درست و مناسب وارد زندگیمون بشه تا خیر و برکت خداوند رو بهمراه داشته ..آنوقت چقدر میتونیم بیشتر سپاسگذارتر باشیم!!!!
من خودم بارها و بارها از این شیطان های دوست نما زیاد بسمتم اومدن .. بخصوص زمانی که ورشکسته های مالی کمرمو خرد کرده بود.. فکرشو بکن در چه زمانهایی من امتحان شدم !!!! در زمانهایی که زندگی هر بار اون روی سکه شو برام نشون میداد !! شیطان و نجواها همش بهم میگفتن .. این آخرین فرصتع … اگه این شانس رو از دست بدی دیگه برات از این بهتر پیش نمیاد… تو مگه چند سالته که اینقدر بازم میخوایی منتظر باشی تا شاید بلکه یک روزی آن خواسته آت بخواد بهت برسه !؟؟؟؟
مگه چقدر وقت داری که بازم میخوایی صبوری کنی؟؟؟
ببین همه مسخره آت میکنن ..
ببین همه میگن اینقدر مینویسه و دعا میکنه و توی سایت هستش و استاد داره کجا رو گرفته !!؟؟؟
حرفی که بطور مداوم از دخترم و خواهرم و دوستان و آشنایان میشنوفم !!!
مثلا دخترم که روزی صد بار با مسخره و تمسخر بهم میگه از اینکه میشینی روی تخت و این همه مینویسی چیزی ازش در نمیاد .. وقت تو تلف کردی تا حالا.. خلاصه همش منو مسخره میکنند!¡?
از وقتی با استاد و این آموزه ها و این آگاهیی های توحیدی آشنا شدم .. خدا شاهده فقط و فقط از پس هر امتحانی سر بلند بیرون اؤمدم هر چند پیشنهادهایی بهم میشد وسوسه انگیز و یا همین تمسخر شدن ها خودش میتونه باعث بی انگیزگی ها بشه ولی من به خداوند و به غیب ایمان کامل دارم ..
داستان چیع ؟؟؟؟
داستان اینه که ….حتی دخترم و اطرافیانم بهم میگفتن چه اشکالی داره فلانی مرد خوبیع . چه اشکالی داره . اینقدر بما لطف میکنه!!! هر دفعه از باغشون کلی گردو و خرمالو گیلاس و میوه های فصل و ماهی غزل آلا و غیره برامون میآورد .. یا توی اسباب کشی یهویی می یومد کمکمون با ماشین شاسی بلند اسباب مو کمک کرد. و من حتی میخواستم فرش هامو بفروشم برای پول پیش خانه خودش پیشنهاد داد پول بهم میدم تا بعدا فرشمو فروختم پسش بدم . که البته در آن زمان برام دستان خداوند شده بود و خیلی محبت های دیگه که توی پروفایلم داستانشو بطور مختصر نوشتم و حتی توی بعضی از کامنت هام داستانشو
نوشتم … البته تا یک جایی برای روابط دوستانه و خانوادگی اشکالی نمیدیدم چون ایشون از همسایگان باغ مون بودن .. یعنی من خودم یک باغ بزرگی داشتم که پر از گیلاس و آلبالو . انواع و اقسام سیب های آبدار و خوشمزه و گلابی داشتم و همه چی و معمولا بین باغداران این رد و بدل کردن و هدیه دادن میوه های باغ یک جورایی رسمه که صمیمیت میاره ..
خلاصه از موضوع دور نشیم . ایشون حتی ورزشکار بود و کوهنور و صاحب کسب و کار درست و مناسب پارچه های چرم برای کیف و کفش توی بازار . خلاصه آدم خوب و مهربان و مودب. ولی با یک سری نقطه ضعف هایی که توی کَتم نمیرفت …ولی خیلی خیلی به من لطف میکردند حتی وقتی می یومد خونه مون بهوای همین چیزای باغ و غیره حتی خونه ی دختر و پسرش نزدیک های خونه ی من توی پردیس هستش بهوای دیدن آنها یک سر هم می یومد اینجا و با هم فیلم های استاد رو میدیدیم سفر به دور آمریکا .. تخته نرد بازی میکردیم .. . چون خودش خیلی به طبیعت و کوهنوردی علاقه داشت مرد روشن فکری بود
به استاد هم علاقه داشت .. خلاصه دوست چندین ساله ی قدیمی ما بود که خانواده گی همه مون همدیگر و میشناختیم .. ..و از آنجایی که به من خیلی لطف کرده بود توی معذوریت قرار گرفتم .. ولی داستان از یک جایی روی مخم بود و احساس میکردم این رفت و آمدها داره برای ایشون سوء تفاهم ایجاد میکنه و داره پیشنهاد مسافرت دونفره میده و تدارک میچینه !!!! و شوخی شوخی داره صمیمی میشه بقول معروف پسرخاله داره میشه!! همش از خدا میخواستم منو توی مسیر درست پایدار نگه داره .. خودم هم میدونستم نباید وا بدم و ادامه ی این روش بهم احساس خوبی نمیداد .. چون نه بنفع من بود و نه بنفع ایشون و .. ایشون اگر زن نداشتن پارتنر خوبی میتونست باشه ولی از آنجایی که خواسته های من مشخص و هدفمند هستش و خیلی هم روی افکارم و تغییر شخصیتم کار کردم و بقول استاد توقع ام آنقدر بالا رفته که باید همان چیزی رو که میخوام وارد زندگیم بشه وگرنه توی همین تنهایی هام خیلی هم حالم خوبه !!!! برای همین شکر خدا تا این لحظه هیچوقت دُم به تله ی چنین افرادی ندادم ( البته چند نفری بودن که با شرایط خوب ولی زن داشتن و من بشدت روی این موضوع حساس هستم که باید روی این موضوع کار کنم چون میدونم باید باورها مو تغییر بدم .. چون همه شون زن دارن پس مشکل از باورهای محدود کننده ی خودم هست) خدا رو شکر
خدا رو شکر استاد بهمون یاد داد که با احساسمون چطوری بفهمیم مسیرمون درستع و راه درست چه شکلیه !؟؟؟ .. یواش یواش کمتر به تلفن هاشون جواب دادم و یا دیر به مسیج هاشون جواب میدادم .. تا اینکه یکبار خواستن با من صحبت کنن.. با بی میلی اجازه دادم که آمدن اینجا چون سمت پردیس یک کاری داشتن…. منم از قبلش خیلی با خودم توی آیینه صحبت کردم .و سعی کردم عزت نفس مو ببرم بالا .. یعنی باید محکم و قاطع و در ضمن مودبانه تکلیف این موضوع رو روشن می کردمم . پس اینجا بود که بیشتر از همیشه به فایل های استاد گوش دادم و همینا باعث شد عزت نفسم بالآتر بره . و احساس ارزشمندی و لیاقت کنم .. پیش خودم گفتم .. رویا خانم الان وقتشه!!! باید عملگرا باشم .. باید بتونم این مسأله رو حلش کنم !!! باید با خودم در صلح باشم .. باید خودمو دوست داشته باشم .!!! باید برای خودم ارزش قایل باشم !!!
باید خودم انتخاب کنم ..
باید دیگه مثل گذشته نباشم که خودمو عاجز و ناتوان ببینم و از تمام خواسته ها وو آرزوهام دست کشیدم و خودم به تقدیر و این حرفا میسپردم … هر اتفاقی که بیوفته مهم نیست … مهم اینه که من روی خواسته و هدفم پافشاری کنم !!! باید و باید و هزاران بار پامو محکم به زمین میکوبم و میگم باید همان چیزی که دلبخواهی هست رو تجربه کنم نه آن چیزی که دیگران میخوان!!!
من برگی در باد نیستم
من دیگه رویای گذشته نیستم
منم که انتخاب میکنم
من دیگه زیر بار نمیرم !!!
هر چی میخواد بشه بشه ..مهم نیست .. مهم اینه که من چی میخوام !!
بله درسته . قبلنا من خیلی ثروتمند بودم از باغ و چندین ماشین و خانه و زندگی آنچنانی و غیره ..و ایشون هم زندگی ما رو دیده بودن ولی بعد از ورشکستگی مالی مون الان شکر خدا در حد مناسبی بهتر شدم و خدا رو شکر در این چندین سال با کار کردن روی افکارم . خودمو پیدا کردم و برای همین هست که زیر بار هیچ ذلتی نمیرم حتی اگر در بدترین شرایط باشم .
وقتی ازم سوال کرد که چرا رفتارم تغییر کرده ؟؟؟ خیلی محترمانه بهشون گفتم ..من هدفهای دیگه توی زندگیم دارم که شما هدف من نیستید شما زن و زندگی دارید .. شما باید وقت تون رو برای رسیدگی به آنها بذارید .. شما نمیتوانید دوتا زندگی داشته باشید.. شما برای آنها هستید .. وقتی بطور مداوم تلفن شما از طرف عزیزان تون تماس گرفته میشه و از شما درخواست ها دارن و یا اطلاع رسانی میکنند و غیره و این حرفاااا این نشون میده که شما خانواده ی گرم و صمیمی و مهربان و خوبی دارید .. پس دلیلی نداره که بخواهید هم انور رو داشته باشید و هم اینور رو .. البته شاید شما بتونید ولی من نمیتونم …. خیلی بهشون برخورد و ناراحت شدن .. ولی برای من مهم هدفم بود .. همینطوری داشتم فقط به هدفم فکر میکردم .. پیش خودم گفتم باید همونی که میخوام بیاد توی زندگیم .. همونی که خدا برام در نظر گرفته .. خداوند بهترشو برام میفرسته ..
خلاصه آقا رضای ورزشکار عزیز تمام این داستان ها رو گفتم !!! که بگم . حداقل حالم خوبه آرامش ذهنی دارم . .. از قایم موشک بازی و زندگی های یواشکی خوشم نمیاد.. من بدنبال یک زندگی آزاد و شاد همراه با آرامش هستم .. میخوام با آرامش سرمو روی بالشت بزارم .. اگر هم بخوام کسی رو وارد زندگیم کنم دوست دارم مثل خودم آزاد و رها باشه . یا اگر خواستیم در کنار همدیگر باشیم از لحظات مون لذت ببریم دغه دغه های فکری نداشته باشیم و بریم دنیا رو ببینیم و لذت ببریم . میخوام برم استاد رو توی آمریکا ببینم .. میخوام یک همراه خوب و مناسب داشته باشم مثل استاد و خانم شایسته .. الگوهای من اینها هستن .. آخه من چطوری میتونم جور دیگه ای فکر کنم ؟؟؟ .. البته این قضیه برای یکسال پیش هست و بطور کامل پرونده ی مردای زن دار رو و ناهماهنگ رو کامل بستم … درسته در حال حاضر آن شرایط دلبخواهم هنوز خلق نشده و تنها هستم ولی مطمعن هستم توی مسیر درست هستم بدون حاشیه و بدون هیچ مسعلع ی جانبی.. درسته هنوز از نظر مالی رشد آنچنانی نداشتم ولی از خداوند درخواست کردم خودش مسیر رشد و پیشرفت های مالی منو باز کنه ..زمانش برسه همه چی مثل پازل کنار هم چیده میشه !! بقول استاد عزیزمون هر مسیر سختی یعنی مسیر اشتباه
امروز میخوام روی این باور مالیم کار کنم
پول و ثروت و وفور و فراوانی از مسیرهای صحیح مالی وارد زندگیم شده و مرا به موفقیت های مالی پایدار هدایت میکند
و همچنین روی باورهای درست و مناسب روابط کار کنم
بقول استاد
اگر من در مدار درست قرار بگیرم با آدم آماده و کامل و مناسب در زمان مناسب وارد مدار من میشود
و باید این سوال رو بپرسم و سوال کنم
خدایااااا ؟؟؟؟؟؟ الان من باید چه کاری انجام بدم که در مدار آن آدم آماده و کامل درست و مناسبی که خداوند برام قرار داده بگیرم تا آن هم مدار وارد تجربه ی زندگیم شود ؟؟؟
باید مدام این سوالات رو از خودم بپرسم تا پاسخ رو دریافت کنم
خدایا هدایتم کن تا با کسی همراه باشم که بهم انگیزه بده تا بهترین ورژن از خودم باشم
اگر من در مدار درست قرار بگیرم با آدم آماده و کامل و مناسب در زمان مناسب وارد مدار من میشود
آقا رضای عزیز ببخشید خیلی طولانی شد ولی بهت تبریک میگم .. واقعا تحسین تون میکنم که از چنین امتحان بزرگی سربلند بیرون آمدید .. واقعا ورزشکاری برازنده ی اخلاق ورزشکاری تون هم هست واقعا بهتون تبریک میگم و سر تایید تکان میدم و میگم آفرین آفرین آقا رضای ورزشکار کار درست و توحیدی .. الحق شاگرد استادی چون استاد عباسمنش هستید!!!! خدارو شکر .. و همچنین بخودم هم تبریک میگم که تونستم در بدترین شرایط زندگیم از این پل ها و تله های مالی و پولی و احساسی زندگی عبور کنم
جهان فقط به شجاعان و صابرین پاداش و پاسخ میده به کسایی که افسانه شخصی شونو تا انتها زندگی میکنن به کسایی که با ایمان ادامه دادن.خدا هرگز کسانی که رویاهاشون رو دنبال میکنن بدون یار و یاور نمیزاره بلاخره یه امدادی میاد یک دری باز میشه
خدا رو شکر تعهدی دادیم که روی خودمان کار کنیم و طبق تعهدم هم فقط به خداوند توکل کنیم
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ*
و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی
خدایااا شکرت که صبح بزرگترین لحظات زندگی است که امروز برای پاسخ دادن به شما در واقع یک کامنت طولانی نوشتم !! معذرت !!!
مرسی مرسی آقا رضای زارعی عزیز سبب خیر شدی که از صبح ساعت 5 صبح تا به الان داشتم کامنت شما رو میخوندم و فقط برای شما مینوشتم .. چقدر خوب شد که بیشتر به اعمال و رفتارم فکر کنم .. چون دوست دارم مثل استادم عملگرا باشم . درست کار باشم . و مطمعنم پاداش این توحیدی بودن رو میگیریم .. همانطوری که استاد نتیجه گرفت … فقط روی خدا حساب کنیم ولاغیر!!!
خدایاااا شکرت تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و شادی و نشاط خوشحالی و پول و ثروت و نعمت و خیر برکت و عشق و روابط درست رو میطلبم
سپاس سپاس سپاس
خدایاااا شکرت
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
سلام رویای نازنین
چه اشکال داره من لذت میبرم از کامنتای طولانی
مرسی عزیزه دلم چقدر نقطه ابی از طرف شما به موقع بود
الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت اینکه چنین دوستانی دارم من
بهت افتخار میکنم بابت رفتار درستی که نشون دادی
بهت افتخار کردم بابت عملگرا بودنت
بهت افتخار میکنم بابت اینکه به فراوانی مردهای خوب و مد نظرت باور داری و برای خودت و خواسته ها و علایقت ارزش و احترام قائلی
توی کامنتمم گفتم که چقدر باید شکر گزار این بود که
ما به این راحتی نمیتونیم اشتباه کنیم
ما صدای قلبمون خیلی بلندتر از صدای شیطان شده
اره شیطان زراشو میزنه توی داستان تو دم از کمبود میزنه ،کمبود روابط عاطفی خوب
توی داستان من دم از کمبود و اینکه فرصته خوبیه و اینا میزد و خواهد زد اما من از یک چیزی مطمئنم ،تا زمانی که در این فضا هستم ، تازمانی که مهم ترین اولویت من کارکردن دائمی روی باورهامه
تا زمانی که من دنبال مثال های نقض درباره باورهای محدود کننده میگردم
تازمانی که توجه و تمرکزم روی نکات مثبت زندگیمه
تا زمانی که به این باور دارم که خدا نزدیک تر از رگ گردن به منه و تا وقتی که حس و حالم خوبه هر اتفاقی به ظاهر بد به خیر و صلاح منه و برای رسوندن من به اهدافم
مطمئنم من به این راحتی ها اشتباه نمیکنم
یعنی حسی که دارم اینه و تجربه ای که بهم نشون داد که اینطوری نیست که در فرکانس خداوند باشی و اشتباه کنی
همون حرف استاد که میگه وقتی درمسیر درست هستی اصولا اشتباه نمیکنی و دقیقا همینه ، ما توی مداری نیستیم که به این راحتی با چنتا وسوسه شیطان وا بدیم یعنی من زمانی که شیطان رو انقد نزدیک به خودم میدیدم ،خداوند رو و اینکه ناظره بر من رو بیشتر و بیشتر و نزدیکتر و نزدیکتر از شیطان میدیدم و خجالت میکشیدم از اینکه کاره اشتباهی بکنم حالا در هر شرایطی ، چون ما انقد روی خودمون کار کردیم که اگه حتی یک لیترم رنگ سیاه بریزیم توی 100لیتر مخزن رنگ سفید بازم اونقدی نیست که قدرتش و سیاهیش بچربه و در نهایت ایمان برندس در نهایت شیطان ذلیله و اون به افرادی دسترسی داره که بهش اجازه ورود بدن و باهاش قدم بردارن ، بله درمورد ما اجازه ورود میدیم ولی هرگز یک قدم باهاش برنمیداریم به لطف الله
بهت افتخار میکنم که شجاعت به خرج دادی و داستان واقعیتو نوشتی و چقدر وقتی این عزت نفس بالا میره میتونه درجهان و زندگی افراد تاثیر بی نظیر داشته باشه
اینکه من انقد عزت نفس داشتم که اومدم و بدون اینکه مهم بدونم راجبم چه قضاوتی میشه یا نمیشه داستان رو واقعی نوشتم و این داستان واقعی و دل نوشته چه تاثیر مثبتی روی شما داشته و شما نازنینم اومدی و در تاییدش شجاعانه با عزت نفس داستانتو نوشتی و باعث شدی بازم ایمان ما بیشتر بشه ، باعث شدی بازم من بخوام واقعی تر بنویسم ،کلی بهم انگیزه دادی که از این به بعد حتی با جزییات بیشتری بنویسم و نترسم از قضاوت شدن و ایناست که مارو رشد میده ،
کامنتت و اون ایه قرانی که اوردی کلی حالمو خوب کرد جانه دلم و مطمئنم که میتونی دقیقا مو به مو خواستت رو خلق کنی و بهش برسی عین اب خوردن ، یادت باشه در جهانی که میبینیم و هر اتفاقی که در هر لحظه میبینیم ، اتفاق نیفتاده ،بلکه توسط یک نفر خلق شده
ما خالق زندگی خودمون هستیم
از طولانی شدن کامنتت لطفا از این به بعد هیج جا معذرت خواهی نکن و منم معذرت خواهی نمیکنم .
در پناه الله یکتا نازنینم .
بنام خدا
سلام استاد عاشق این صداقت شماهستم..
اتفاقا واتفاقا چندروز پیش یک دوستی بهم پیام داد گف فاطمه میخام دوره ثروت استاد عباسمنش بخرم بهم گفته 1 میلیون تومان ادمین تلگرامش
اول صبح 9صبح بود پیامو خوندم چشمام گرد شد از تعجب
سریع جواب دادم نه نه نه
کلاهبرداریه
گفت چطور مگه
گف ی لحظه صبرکن میخام پیام بدم توی تلگرام ببینم کارت ب اسم کیه
بعد ازش اسکرین شات گرفته برام فرستاد فاطمه ببین
کارت بنام سعید قاسمی بود
تعجب کردم گفتم شما برو از سایت اصلی خرید کن
ادرس سایت براش فرستادم گفتم اونجا عضوشو و هرمحصولی ک بهت گفته شد دلت خاست بخر
ازم تشکر کرد گف منم شک کردم چون تو بهم گفته بودی دوره ثروت 12 میلیونه
این گف 1میلیون
گفتم بیام ازت بپرسم درسته یا نه
استاد صداقت شما توی تمام حرفاتون موج میزنه
من باور دارم
اگر هم جایی شک کردم بخاطر باورهای محدود کننده ی خودم بوده
جاییکه باور کردم قدم برداشتم وتغییرات رقم خورده
سپاسگذارم نشانه ی امروزم دوباره مسیرم رو تایید کرد چونکه دارم 12 قدم کار میکنم
به نام مهربان پروردگارباسخاوتم که جهان هستی رو با قوانین ثابتش آفرید تا من بادرک اون قوانین خالق عامدانه ی خواسته هام باشم
قانونی که استاد تو این فایل ارزشمند بهش اشاره کردن و برای من تأثیر گذار بوداین بود که….
استاد فرمودن من باید رو خودم کارکنم اونوقت جهان خودش منو میبره وهدابت میکنه به جایی که ازقبل درست هست و بامن هم فرکانس هست،
استاد فرمودن که مثل قانون جاذبه که طبق قانونش همه چیز رو به سمت خودش میکشه و اصلا نمیتونه انجامش نده
وانجامش دانش کار سختی براش نیست ،جهان ترو هدایت میکنه به جایی که باتو هم فرکانسه،پس وظیفه من به عنوان موجود فرکانسی اینکه با کارکردن رو خودم ومراقب ورودی های خودم بودن و توجه به نکات مثبت زندگیم وجهان هستی ،کانون توجهمو کنترل کنم و احساس خوب و اتفاق خوب رو بیاد بیارم و همه چیز رو درچارت قوانین بسنجم و با آگاهی های که استاد بهم میده جهان رو نگاه کنم تا قوانین رو بهتر درک کنم تا طبق قانون هدایت شم به جایی که از قبل درست هست چون من هم درستم و دائم دارم رو خودم کارمیکنم
اینکه من در جهان هستی تنها نیستم و خداوند و جهان داره درمسیری که هستم منوهدایت و کمک میکنه،پاشنه آشیل زندگیمه
اگر مراقب خودم نباشم و خودآگاه نباشم فکرم میره سمت دانایی معیوب گذشته که فکر میکنم تنهام و تنها باید به جنگ با جهان برم تا حقمو بگیرم
میدونم این موضوع از لکنت زبانم در کودکی و رفتارهای پدرم نشأت میگیره و باید خیلی رو این قسمت که ارتباط مستقیمی هم با شرکم داره کارکنم تا به نتایج مطلوب برسم
پس آگاهانه باورهای قدرتمند کننده دراین مورد میسازم و نشانه هارو هرچند کوچک میبینم و تحسین میکنم تا طی تکامل، بهبود حاصل بشه
من تاابد باید رو این قسمت کارکنم چون پاشنه های آشیل ازبین رفتنی نیستن و فقط کم توان میشن و تاابد نیاز دارن که روشون کاربشن
سپاسگزارم از مریم جون عزیزم و استاد عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدن تاخوب زندگی کنیم و کمکم کنیم تا جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشه
دوستتون دارم ،عشق برای همه بچه های سرزمین عباسمنش ❤️❤️💚💚❤️❤️💚❤️💚💚
سلام به همه ی عزیزای دلم.
چیزی که میخوام بگم مربوط به فایل نیست ولی دوست دارم یه جایی ثبتش کنم.
امسال یکی از مواردی که میخوام تو شخصیتم روش کار کنم تعصب نسبت به جنس زن هست.من ادمی هستم که منتظرم یکی بیاد بگه مرد این قابلیتو داره که زن نداره یا کلا به هر شکلی تفاوتی بین زن و مرد بیاره و اونوقت بهش حمله کنم. و با هزار و یک منطق و دلیل ثابت کنم که مرد و زن یکسانند.حتی تا همین چند وقت پیش افتخار میکردم که اینجوری جسارت به خرج میدم.
فکر میکردم که من باورم مشکلی نداره و باور دارم که به عنوان یه زن با ارزشم اما مردم که باور ندارن.پس به خاطر اینکه غالبیت افکار ایرانی اینطوریه پس منم ناچار تو این شرایط قرار میگیرم و بهم ظلم میشه :/ چه احمقانه !
اما امروز به خودم اعتراف میکنم که خانم فاطمه گندم کار شما در ناخوداگاهت خودت و به عنوان یک زن با ارزش نمیدونی و برای همین سعی داشتی خودتو ثابت کنی و به مردم ثابت کنی که زن و مرد یکسانند.
شما اگر ایمان داشتی که تو فرقی با یه مرد نداری هیچوقت با افراد دیگه بحث نمیکردی درموردش و حتی خندت میگرفت از جهالت اونا. اما تو خودتم جزو جاهلین بودی تا این لحظه.
میخوام امسال رو این مورد کار کنم و خودمو عمیقا با ارزش بدونم و به ارزش خودم به عنوان یه انسان پی ببرم. دوست دارم این تعصب احمقانه رو از بین ببرم و با جاهلان بحث نکنم.
دیروز اتفاقی افتاد که خداوند منو امتحان کرد راجب این داستان.
تا الان 4 بار شده که تصمیم بگیرم با مامانم و خانمای فامیل تنهایی بریم یه شهر دیگه مسافرت (با رانندگی من ) و همه چی اوکی شده و حتی وسیله هامونم جمع کردیم اما دقیقه نود همه چی کنسل شده و بابام اجازه نداده بریم.
دیروزم قرار شد با مامانم با ماشین بریم کیش و حتی لباسامم جمع کردم و دقیقه نودی بابام گفت نه.
استاد میگه وقتی یه موردی براتون تکرار میشه یعنی شما یه باور محدود کننده براش دارین و منم متوجه شدم که باور محدود کننده من اینه که باور ندارم میتونم تنهایی برم مسافرت یا مثلا میتونم مسافت طولانی رو رانندگی کنم و چرا باور ندارم ؟چون ته ذهنم اینه که بابات یه ادم سنتی هست و نمیذاره تو که دختری تنهایی بری مسافرت و تو اطرافیانم تا حالا ندیدم کسی اینکارو بکنه
اقا جان اصلا مگه مهمه بقیه راجب دختر چه نظری دارن؟ خدا رو شکر پروردگاری دارم که قدرت خلق زندگی افراد و به خودشون داده و طبق قانون خداوند باور هیچکس زندگی تو رو تغییر نمیده مگر اینکه باورش کنی و بهش قدرت بدی (کاری که من کردم)…تو باور کن باارزشی و یک موجود باارزشی دیگه بقیه که باور های متفاوتی دارن نقشی در زندگی تو نخواهند داشت.
یاد یکی از حرفای استاد افتادم : میگفت خانمی ؟ خانوم قوی باش با عمل نشون بده قدرتتو نه اینکه بیای کمپین راه بندازی که بقیه بگن خانما باارزشن. میگفت همجنس بازی؟ باش اما قوی باش.نیاز به توجه مثبت و ترحم بقیه نداشته باش .
الان یادم اومد ! من حتی یکی از انگیززه هام برای موفق شدن اینه که افراد فامیل بگن اولین دختری بود که…
یا مثلا با موفقیتم یه تو دهنی بزنم به افرادی که افکار قدیمی راجب دختر دارن.!
این جا دو تا باور محدود کننده وجود داره 1)احساس عدم لیاقت 2)نیاز به تایید دیگران و سپس احساس خوب راجب خود.
هر دو تای این ها از مشکلات کمبود عزت نفسه…سر هر مشکلی رو بگیری تهش میخوری به عزت نفس….
بابا جان مگه زندگی من مال مردمه؟ اخه من بخوام موفق بشم که مردم به به و چه جه کنن؟ حقیقتا خیلی از خواسته هام همینطوره که دلم میخواد اون تایید دیگران و ببینم تهش…..چه پاشنه اشیلی ! تا همین چند وقت پیش فکر میکردم که من اصلا مردم برام مهم نیستن…الان ببین چه باور های ریشه ای پیدا کردم.
خدای من راه حل و بهم نشون بده…راهکار بهم بده عزتننفسمو روز به روز بیشتر کنم و اهمیت حرف مرئدم و برای خودم کم و کم و کم تر کنم.
خداروشکر میکنم که این اتفاق افتاد و به من این اگاهی ها رو داد تا بهتر بشم.خدایا شکرت.
خدایا وجود منو از تعصبات و کینه خالی کن و درونمو از عشق و مهربونی و صلح پر کن.
خدایا در این مسیر بهم قدرت بده و راه ها رو نشونم بده تا روز به روز بهتر بشم و باور کنم که با ارزشم ..
استاد ممنونم که بستری رو فراهم کردین که بتونیم از باورهامون و رشد های شخصیتی مون بنویسیم.
ممنونم.
سلام خیلی هدایت شده کامنت شمارو دیدم و خیلی برام جالب بود که منم فکر میکردم حرف مردم برام مهم نیست اما داشتم برای خرید ماشین به این فکر میکردم که الان فلان ماشینو بخرم دیگران میگن چقدر خفنه!! یا اینکه تصور میکردم اون آدما بعد دیدن من با اون ماشین چه حس و فکری درباره من دارن!! چقدر بعضی وقتا یه سری مسائل تو ذهن ما ریشه ای و عمیقه و بعضا باید تو تاریک ترین و عمیق ترین جای ذهنمون دنبالشون بگردیم. خدارو هزاران بار شکر که امروز با دیدن کامنت شما هدایت شدم. امیدوارم نور ایمان و باور قلب همه انسان هارو روشن کنه
سلام فاطمه عزیز چه کامنت زیبایی نوشتید کلی استفاده کردم از مطالب آگاهی بخش و نابش .کیف کردم از داستانی که تعریف کردی و تفسیر عالی که نشانه خودشناسی است را با موشکافی نوشتی ،چند بار خودتون این مطالب ناب را مطالعه کنی و تفکر وباورهای درست را جایگزین چندین مرحله مسیر را جلو تر رفته ایدوبه آسانی ها رسیده اید.با هدایت الهی و عمل به آموزه های استاد جان زندگی فوقالعاده ای را تجربه کنید.
کلا در مورد التماس کردن این باور نادرستیه من اینو در خودم درست کردم و الان خوشحالم
وقتی بخواهی دنبال دیگران بدوی بیشتر دیگران ازت دور می شوند
از دوستم چند وقت بود خبری نداشتم و امروز می خواستم پیامش بدم که کجایی و از این جور حرفها بعد یه حسی بهم گفت : این کارو نکن و بعد حسم خوب شد و الان استاد جان گفتن هیچ وقت به دنبال فالوور جمع کردن و داد وهوار زدن نباش
پس من باید سمت خودمو درست کنم خود جهان مشتری خوب را میاره
من خودم هر کسی بهم پیشنهاد کار می داد همون آنی قبول میکردم قبل از اینکه بدونم اون کار رو دوست دارم یا دوست ندارم وبعد با ، باورهای اشتباه اونقدر زجر می کشیدم که بعد از چند روز یا چند هفته اون کار رو می زاشتم کنار و برای پول دادنش خوب پولم میدادن ولی اون عشقی که باید اون آگاهی که باید باشه نبود البته ناآگاهانه بود و خودم هم می دونم ولی قابل حله و می تونم چون من توانایی های زیادی دارم خدا راشکر
من در حرفه ی خودم ادمهایی را میارم که با من زیاد موافق نیستن ، مثلا من نمی خواهم تبلیغات کنم ولی اونها معتقدا فقط با تبلیغات هست که کسب و کار می چرخه (مثل خانمی که با استاد در ایران کار میکردن ) پس اینطور می شود که باید خداوند خودش ادمهایی که با من مناسب هستن را با من آشنا کند یا مثلا خود استاد که برای سایت خودشون اصلا تبلیغ نمیکنن و این خیلی خوبه که همه جور آدمی در این فضا نیستن ..ادمهایی که اعتقادات مذهبی بالایی دارن و فراوان میشود مثال زد
//////بارالها از تو درخواست دارم آدمهایی را از جنس استاد عباس منش با من آشنا کن تا بتونیم این راه را با هم با آرامش پیش برویم الهی به امید تو یا رب یا رب یا رب///////
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
سپاس از استاد که بخاطر این فایل های ارزشمند که تهیه می کنید تا من با دیدن و شنیدن این صحبت ها ایمان من قوی تر بشود
ذهن من تکامل پیدا کند
به این باور برسم که من هم می توانم موفق بشوم
من هم می توانم به آنچه که دوست دارم دست پیدا کنم
من هم می توانم زمان و زندگی خودم را بسازم
همه اینها برای من شدنی و قابل دست یافتنی است
فقط و فقط باید به این مسیر و این روند ادامه بدهم
باید و باید روی خودم و باورهای خودم مستمر و ادامه دار کار کنم
وقتی که می دانم روند و مسیر من درست است دیگر چه جایی برای ترس و ناراحتی و حال بدی وجود دارد
می شود تغییر کرد
می شود درست کرد
همه و همه چیز برای من به خوبی و راحتی به وجود خواهد آمد
این فایل و این گفتگوها برای من خیلی ارزشمند است
خود برای خود یک دوره آموزشی است
تبلیغ نکردن
دنبال راه درست بودن
از خدای خودم کمک گرفتن
روی حمایت و دستهای او حساب باز کردن
از صدای قلب خودم همیشه و همیشه پیروی کنم و از او کمک بگیرم
چرا من باید تلاش کنم
چرا من باید خودم را به زحمت بیندازم
چرا جریان امور و کارهای خودم را به دست او نسپارم و از او کمک نگیرم
همه اینها برای من واقعا مهم و اساسی و لذت بخش است
همه اینها بدان معنی است که باید راهی بروم که که هیچ لزوم ندارد که دنبال کاری باشم که دیگران آنرا تایید کنند
من می توانم به موفقیت دست پیدا کنم
من می توانم به پیروزی برسم
من می توانم به حال خوب دست پیدا کنم
همه اینها در این نهفته است که باور کنم که خدای مهربان در کنار است
پس با این باور قوی نیازی به تبلیغ کردن و دادن هزینه های هنگفت نیست
نیازی به تایید گرفتن از دیگران نیست
نیازی به نگاه کردن به نوع عملکرد دیگر کسب و کارها نیست
نیازی نیست که ببینم دیگران چه روابطی دارند و من هم همان را بروند چون در جمع خانوادگی مورد تایید است
اصل را بگیرم و آنرا ادامه بدهم
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای بی همتای خودم
سپاس از خدای فراوانی ها