مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- رفاقت با خداوند؛
- راهکار هر مسئله با آن مسئله می آید؛
- کلید رشد مالی پایدار؛
- آدمی که از درون “خود ساخته” است، در هر شرایطی راهش را پیدا می کند؛
- معجزه ی اعراض از ناخواسته ها؛
- قانون برانگیختگی در روابط؛
- تلاش برای تمرکز بر نکات مثبت، برایت فرصت های جدیدی می سازد؛
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD1072MB67 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 61 | توانایی خلق ارزش64MB67 دقیقه
For all those times you stood by me
For all the truth that you made me see
For all the joy you brought to my life
For all the wrong that you made right
For every dream you made come true
For all the love I found in you, I’ll be forever thankful, baby
You’re the one who held me up, never let me fall
You’re the one who saw me through, through it all
You were my strength when I was weak
You were my voice when I couldn’t speak
You were my eyes when I couldn’t see
You saw the best there was in me
Lifted me up when I couldn’t reach
You gave me faith, ’cause you believed
I’m everything I am because you loved me
You gave me wings and made me fly
You touched my hand, I could touch the sky
I lost my faith, you gave it back to me
You said no star was out of reach
You stood by me and I stood tall
I had your love, I had it all
I’m grateful for each day you gave me
Maybe I don’t know that much
But I know this much is true
I was blessed because I was loved by you
You were my strength when I was weak
You were my voice when I couldn’t speak
You were my eyes when I couldn’t see
You saw the best there was in me
Lifted me up when I couldn’t reach
You gave me faith, ’cause you believed
I’m everything I am because you loved me
You were always there for me
The tender wind that carried me
A light in the dark, shining your love into my life
You’ve been my inspiration
Through the lies, you were the truth
My world is a better place because of you
You were my strength when I was weak
You were my voice when I couldn’t speak
You were my eyes when I couldn’t see
You saw the best there was in me
Lifted me up when I couldn’t reach
You gave me faith, ’cause you believed
I’m everything I am because you loved me
You were my strength when I was weak
You were my voice when I couldn’t speak
You were my eyes when I couldn’t see
You saw the best there was in me
Lifted me up when I couldn’t reach
You gave me faith, ’cause you believed
I’m everything I am because you loved me
I’m everything I am because you loved me
I love you
خودم عاشق این آهنگ هستم و چقدر هوشمندانه آزاده جون استادشان را تحت تأثیر قرار داده اند. کپی پیست کردم ولی حفظم. شاید برام یه نشانه باشه.یه چیز دیگه هم یادم اومد, شجاعت آزاده جون که به همسر اولشان گفتند برای چه قصد ازدواج دارند و صداقتشان خیلی خیلی قابل تحسینه.
سلام خدمت استاد عزیزم و آزاده عزیز
چقدر خوبه و درس توش هست این چند فایلی که با آزاده جان گرفته شد.واقعا لذت بردم.
تو اینهمه صحبت هایی که شد یه موضوع کاملا مشخص بود که وقتی تلاش میکنی و هدف تعیین میکنی جهان با تمام قدرتش تورو به جلو هل میده.
من اصلا فکر نمیکردم امریکا آرایشگاه داشته باشه😅
عالی عالی عالی مثل همیشه
جالبه استاد ایشون شرایطشون خیلی جذابه
میدونین الان ک می نویسم تو دنیای نجوا هایی هستم ک میگن نه تو نمی تونی دیوانه ای ک پرستاری ول کردی حتی استخدام رسمی بودی اومدی فعلا تو شینیون شاگردی میکنی کی نجوا هست کو چول کو قرار داد کجا مشتری داشتی الان چطوری خودت تامین میکنی و….
در حالی ک میدونم من تو این شغل استعداد دارم و توانایی های بالایی دارم و سرعت پیشرفت خیلی خوبی داشتم منی در حد اطلاعات خیلی کم اونم تو بچگی از شینیون داشتم از حدود 7 الی 8 ماه گذشته به حد نیمه حرفه ای رسیدم .
و واقعا این توانایی رو میبینم ک موفق میشم
واقعا در اوج نجوا حداقل برای قدم اول خفه کردنش میام این فایل میبینم حالم باهاش میتونم بهتر کنم
لذت بردم از این ک ایشونم مثل من تمام پتانسیل و خراب کردن پل های پشت سرش اونجام داد
تو اوج این ک حس کرده نه نمیشه بازم تلاش کرده
بازم گفته افرین میتونی عالیه واقعا ایشون مصداق عینی آینده من هستن
فقط حس میکنم قدم اول باور کردن خودم هست . حس میکنم دیگ وقتش هست تو دنیای بیرون برم دنبال کار و همه تضاد. ها رو تجربه کنم .
و باید اینو باور کنم مسیر موفقیت آسونه
و این مسیر چون از شغل مورد علاقه ام هست میتونه پر لذت باشه به شرط خفه کردن هر چه زودتر این نجوا و این ک روحم آزاد کنم این نجوا خیلی انرژی از من میگیره
اما ایمان دارم ک میشه ایمان دارم موفق میشم
بخدا نمیدونم چطور اما حس میکنم اول باید خودم باور کنم وروحم آزاد کنم و گول ظاهر شرایط نخورم حس کنم حس میکنم باور ها رو غیر فایل صوتی خودم دقیقا متضاد حرف های نجوا ها حالی خودم کنم
و حس میکنم به احساسم بیشتر توجه کنم
بجای این ک مغزم پر از افراد و رفتار ها و کارهایی ک با من کردن بکنم اینو بذارم روی خودم حتما بهتر انرژی میگیرم و قدرت خدا رو بیشتر لمس میکنم
اینو اینجا نوشتم قطعا ی روز میگم افرین بهت ک انجام دادی
نمیدونم کی اما میدونم میشه
به شرط ایمان و خود ساختگی
از خدا میخوام اینقدر مسیر سخت نبینم
و موفق بشم ک با لذت این مسیر و طی کنم
به نام خدای هدایتگرم به مسیر روان و آسان شدنها خدای خوب و مهربانم
سلام به اساتید بزرگوارم ممنونم از هر دوی شما عزیزان که با حوصله زیاد این فایلها رو ظبط میکنین و برای رشد و پیشرفت ما به اشتراک میذارین تا از این آگاهی استفاده کنیم البته هر کسی که درمدارش باشد الهی شکرت
وقتی برای خودمون ارزش قائل بشیم دیگران هم به همون اندازه ارزش برامون قائل هستن
همه چیز در دستانه ماست و ما تعیین میکنیم
روزی ده مرتبه باید با خودم بگویم من ارزشمند هستم
من باید استعدادها و دست وردهامو بهش ایمان داشته باشم و بزرگ بشمارم
خدابا شکرت که هر روز دنبال آگاهی هستم
و تو هم هدایتم میکنی
هر چیزی که در جستجوی آنی آنی
من هر روز دنبال پیشرفت و رشد هستم و خدا هم قشنگ این آگاهیها رو تو دامنم میذاره
دنبال احساسه لیاقتت زیاد هستم عزت نفس بالا
و از دیشب به این چند تا فایل آزاده جان هدایت شدم و چقدر خوشحالم
خدایا شکرت سپاسگزارتم
من لایق نعمت و ثروت زیاد هستم
خدایا برای تمام داشته هایم شکرت میگویم سپاسگزارتم
,عالی و ارزشمند ، بهترین ها را باید ستود ، تمرین فانوس دریایی من نظر دادن به این محتواهای ارزشمند است ، خدایا سپاسگذارم ، تمرین ستاره قطبی من نظر دادن امروز مرتبط با این محتوا است ، سپاسگذارم ، مدتهاست گوشی خراب شده را استفاده میکردم، اما امروز یک گوشی هیولا دارم ، ۲۵۶گیگ a53 در حد ایدآل من است وشکرگزاری میکنم و میدونم بهترین ها برای من اتفاق می افتد ، خداروشکر میکنم بابت همه نعمت های خوبش ، خدارو سپاسگذارم که همچنان در مورد افراد موفق تحقیق و بررسی انجام میدهم
یه سوالی که من دارم اینه که چرا وقتی افراد موفق از گذشتشون حرف میزنن یجور تاریک نمایی میکنن ، شاید دلیلش اینه که میخوان جایگاه فعلیشونو بزرگ جلوه بدن ، حالا انصافا چقد پیش اومده همه ما پول داشتیم اما شرایط محیا نبوده که متلا غذا بخوریم ؟ حالا کافیه یبار ما پول غذا نداشته باشیم بعدا هزار جا میشینیم میگیم که اره من یه روزگاری پول غذا نداشتم الان متلا این جایگاهو دارم . این در مورد خود استادم هست میگه منی که یه راننده تاکسی بودم الان به اینجا رسیدم ، حالا همین جایگاهی هم که ایشون الان هستن با ماشینی که رفتن مسافرت متلا دستشویی نداره حالا کافی بود RV رو بعد از این ماشین خریده بودن ، احتمالا میگفتن منی که قبلاً میرفتم مسافرت یه دستشویی نمیتونستم برم الان متلا این ماشینو دارم .
منظورم اینه که من فکر میکنم این اشتباهه که آدم شرایط قبلی خودشو طوری نشون بده که شرایط فعلیش بزرگ جلوه کنه واقعیت اینه که هر فرد موفقی یه سری خواسته داشته رفته دنبالش و بهش رسیده اصلا هم مهم نیست شرایط قبلش چی بوده . یکی از معدود مصاحبه هایی که دیدم و از شرایط قبلش بد نمیگفت و خیلی لذت بردم مصاحبه استیو جابز بود میگفت من یه روزگاری ۴۰ کیلومتر پیاده میرفتم واسه یه غذا بعدش میگه I love it ، چقد لذت بردم از این نوع تعریف کردنش
بنام خدای زیباییها
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو و آزاده خانم
چقدر لذت بردم از این فایل و باور کنید فقط دوست دارم برم قسمت بعدی چقدر نکته داشت چقد درس داشت من که خیلی لذت بردم
واقعاً ما خانمها اگه فقط اراده بکنیم کوه راهم جابجا میکنیم من از خانمها شجاع و جسور خیلی خوشم میاد
چون من با سه تا بچه دارم کار میکنم و الان دو ترمه زبان میرم
وخیلی اهداف دیگه دارم که میدونم به همه میرسم
و توکل به خدا و ایمان کامل گام برمیدارم
سپاسگزارم استاد فایل عالی بود همچنین از خانم شایسته و آزاده خانم
برم که قسمت 62را ببینم خیلی ذوق دارم
سلام به استاد عزیز و بقیه ی بچه های سایت
1_من این فایل رو جند روز پیش گوش دادم و فهمیدم چقدر آزاده جان شجاع بوده. راز موفقیت آزاده جان اینه که به نیروی درونی خودش کاملا توکل کرده بود و با قدم و حرکت جلو رفته. و آزاده جان چون کامل به نیروی درونی خودش توکل کرده بود باعث شده بود آزاده جان نه از کسی بترسد و نه تحت هیچ شرایتی خجالت بکشه.
2_من از همین فایل و فایل قسمت قبلی نکته ی مهمی فهمیدم. استاد گفت که ما خودمون لیاقت خودمون رو میسازیم من فهمیدم که لیاقت یعنی شرایتی که داریم توش زندگی می کنیم و برای تغییر لیاقت یا همون زندگی باید اون لیاقت برامون کوچیک بشه تا لیاقت بسازیم زمانی ما لیاقت می سازیم که اون لیاقت قبلی برامون کوچیک بشه. همون حرفی که آزاده جان گفت من وقتی که ایران برام کوچیک بود مهاجرت کردم. درواقع چون برای آزاده ایران کوچیک بود جهان خودش راه ها رو جور کرد. و وقتی هم که ارزش رو ایجاد کرد و اون مقدار پول برای آزاده کوچیک شد به دستان خداوند پول بیشتری به آزاده داد.
3_بعضی وقت ها هم شرایت کوچیک میشه اما یک سری باور ها مثل دلسوزی،ترس،خجالت جلوی لیاقت ساختن رو میگیره. و یک باور دیگه هم که هست یک جا موندن هستش. آزاده جان چون تمام توکلش به نیروی درونی خودش بوده ترمز ها رو برداشته و قدم برداشته است. آزاده جان چون یک جا نمی موند پیشرفت می کرد آزاده جان هیچوقت نمی ایستاد. همین بالا رفتن باعث پیشرفت میشه مثل غذا هست اگر زیاد روی گاز بمونه میسوزه یا اگر آب یک جا بمونه بو میگیره. استاد هم گفتگو با دوستان اولش توی کلاو هاوس بود بعد کردتش مصاحبه ی حضوری.
4_آزاده جان اول از قدم کوچک شروع کرد یعنی از مقوا چسبوندن بعد رفت قدم بزرگ تر یعنی زبان انگلیسی بعد رفت قدم بلند تر یعنی آرایشگاه. یعنی اول قدم کوتاه برمی داشت بعد هر بار قدم بلند تر و هیچوقت در قدم گذاشتن ایستادگی نمی کرد.
5_قضیه ی بعدی که میخام راجبش توضیح بدم اینه که آزاده جان بار ها به حسش گوش می داد و آزاده جان اول از مغزش می پرسید بعد مغزش بهش جواب می داد. برای اینکه ما بتونیم حرف های حسمان را بفهمیم اینه که باور اینکه من نمی دونم من نمی تونم رو نداشته باشیم و به نیروی درونیمون توکل کنیم حسمون رو نسبت به چیز ها می فهمیم. کسی که باور هاش بده مثل اینه که شما رویتان یک ور دیگه باشه بعد یکی بهتون بگه بیا اینم جواب ما نمی فهمیم. در واقع حسمون همیشه داره بهمون صحبت می کنیم اما بعضی رویشان را به حس درونی پشت می کنن و حرکت نمی کنن اما آزاده جان به حس گوش می کرد و حرکت می کرد.
6_من فهمیدم که راز بعدی آزاده جان دلسوزی نکردن بود وگرنه همون موقع که در رستوران بهشون زنگ زده بود می تو نست بگه که حالا برام زحمت کشیدن نباید کار روی دستشان بندازم اما آزاده جان این حرف رو نزده و بدون هیچ دلسوزی قبول کرده. آزاده جان حس می کرد که جهان قدرتمند هست و برای همین به موفقیت رسید.آزاده جان وقتی که کمک اون افراد کرد از روی دلسوزی نبود از روی این بود که اطلاعاتش رو درباره ی زبان انگلیسی بالا تر ببره.
7_آزاده جان توی هر مکانی که می رفته از حسش میپرسیده که چطوری در این مکان کارم رو به بهترین شکل ارائه بدم و ارزش ایجاد کنم.
8_آزاده جان راز دیگه ی موفقیتش این بود که در خواست می کرد . از جهان در خواست می کرد. مثلا در خواست می کرد که من پول بیشتری میخام. اگر همین در خواست رو نمی کرد موسسه هم پول بیشتری نمیداد.
9_برای آزاده جان پول مهم نبود برای آزاده این مهم بور که من چون ارزش ایجاد می کنم بابتش بها در یافت می کنم. برای همین به ثروت رسید. وقتی آزاده جان ارزش ایجاد می کرد جهان بهش بها می داد.
10_آزاده جان از هیچی نمی ترسید و برای همین پیشرفت کرد مثلا از طلاق گرفتن نمی ترسید. از شغل راه انداختن نمی ترسید و هیچ آدمی رو توی ذهن خودش بت نمی کرد. آزاده جان همیشه توکلش به نیروی درونی خودش بود. برای همین از هیچی نمی ترسید.
11_موضوع بعدی که میخام راجبش صحبت کنم اینه که آزاده جان خیلی پرو بود و همین باعث پیشرفتش شده بود. اگر آزاده قرار بود از هر چیزی خجالت بکشه پیشرفت نمی کرد. هیچ آدمی توی ذهن آزاده جان بزرگ نبود.
سلام به استاد گرامی و خانم شایسته
1_این فایل پر محتوا انگار مسائل کلی زندگی گفته شده محصولات یک طرف گفتگو با دوستانم هم یک طرف. من فهمیدم که چطور میشه حرکت کرد از خانم طیبی. ما اول باید مطمئن به قدم برداشتنمام باشیم. مثلا اگر یک فرد از حرکتی خجالت بکشه بعد با همون خجالت حرکت کنه، آخر همون قدمی که بداشته بعد بیشتر خجالتی میشه و دیگه حرکت نمی کنه. پس زمانی که ما حرکت می کنیم باید اول بگیم مثلا من خجالت نمی کشم بعد قدم برداری. خانم طیبی چون با اطمینان قدم برمی داشت و حرکت می کرد پیشرفت می کرد و باعث می شد به حرکت کردن ادامه بده مثلا من میخام برم توی جنگل چادر بزنم اول باید ترسام کامل از بین رفته باشه و توکلم کاملا به نیروی درونیم باشه. من قکبار می خواستم ی وسیله ی که بر عکس میشه برم من اول اطمینانم کاملا به الله بردم و سوار شدم و احساس می کردم که جهان دورم یک مانع نابود نشدنی گذاشته است. و جالبه به جای اینکه بترسم لذت بردم.
2_ (چطوری خیلی پرو باشم) مثلا اگر یک فرد از حرکت کردن خجالت بکشه باید بگه از حرکت نکردن باید خجالت بکشه. درواقع انگار برعکس شده برای از بین بردن ترس و خجالت باید برعکسش کنیم ترس هم همینه اگر از کاری می ترسیم مثلا از امتحان کردن کار های جدید ما باید بگیم از امتحان نکردن کار های جدید می ترسم.
3_ موضوع مهم دیگه ای که از این فایل فهمیدم موضوع توحمات. توحمات یعنی: مثلا بگی من قبلا این کار رو عالی انجام میدادم اما الان حوصلم نمیشه. این توحمه ما هر لحظه یک آدم جدید ازمون ساخته میشه. شاید قبلا تو یک کاری نمی تونستی ولی الان می تونی. آزاده جان هم وقتی رفت آمریکا دیگه نگفت من که قبلا زبان انگلیسی یاد می دادم. توحم نزد و گفت الان دیگه یک کار جدید باید انجام بدم.
4_ من از این فایل فهمیدم که پول یک پول کاغذی است که همیشه است درواقع باور درست داشتن ثروت ما هستن وقتی ما باور درست داشته باشیم پول هم خودش میاد باور های پرویی،یک جا نبودن ، شجاع بودن،باور آزاد بودن، و باور مهمی که هست باور اینکه هیچ عامل بیرونی نمی تونه جلوی آزادی من رو بگیره،در خواست کردن،رهایی از شرایت قبلی
5_ آزاده جان به هیچ عامل بیرونی قدرت نمی داد یعنی مثلا کار هایی که دوست داشت به هیچ عامل بیرونی قدرت نمی داد که من به خاطر این آدم نمی تونم کاری که دوست دارم انجام بدم. برای همین همیشه می تونست کار هایی که دوست داره انجام بده و پیشرفت کنه.
6_ من فهمیدم که یک دلیل دیگه ی پیشرفت آزاده رهایی از شرایت قبلی بود. یعنی از اینکه از شرایتی جدا شود نمی ترسید. (مثال) مثلا اگر ما توی شیراز به دنیا اومدیم بعد ما می خایم بریم تهران بعد اصلا از شیراز تکون نمی خوریم ما اول باید از شیراز رها شویم تا برسیم به تهران.
خدانگهدار