سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 184 - صفحه 10

362 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3830 روز

    به نام خداوندی که می توان به او اعتماد کرد

    سلام استاد عباس منش عزیز

    خوشحالم که به سلامت بعد از مدت ها سفر به خانه برگشتید و سپاسگزارم که ما را از برکات سفر خود بهره مند کردید.

    البته باید از شما برای هدیه ارزشمندی که سوغات من از سفر شما بود تشکر ویژه کنم.

    تقریبا یک هفته از انتشار این فایل می گذره و انقدر از محتوای این فایل لذت بردم و دارم استفاده می کنم که لازم دیدم جهت قدردانی از شما استاد عزیز و جاگذاری یک قدم دیگر در مسیر رشد و پیشرفت، درک خودم از این فایل رو به اشتراک بذارم.

    لحظه اول که بنر این فایل رو دیدم متوجه شدم که موضوع این فایل خواندن کامنت های بچه هاست و همون لحظه گول شیطان درونم رو خوردم که گفت: نمی خواد این فایل رو ببینی چون جذابیتی نداره.

    صفحه رو بستم و مشغول کارهای خودم شدم.

    چند ساعت بعد به خودم اومدم و به این موضوع فکر کردم که تا حالا شده فایلی از استاد رو باز کنی و هیچ جذابیتی نداشته باشه؟

    قطعا جواب، منفی بود.

    به سایت برگشتم و این فایل رو دانلود کردم و وقتی مشغول دیدن شدم تازه متوجه شدم که صبح چه کلاهی سرم رفته بود و خودم رو از این محتوای ارزشمند محروم کرده بودم.

    خلاصه با چند ساعت تاخیر در مدار دریافت این أگاهی قرار گرفتم که البته به نظرم بهترین زمان برای من بود.

    بعد از گوش دادن فایل تصویری دیدم نمی شه از این محتوا به سادگی گذشت و فایل صوتی رو دانلود کردم و مشغول استخراج گنج های این فایل شدم.

    بیش از 17 دقیقه فایل صوتی فوق العاده استخراج شد که چند روزه دارم هر روز گوش می دم و سعی میکنم به دستورالعمل های آن عمل کنم.

    اگه بخش دیدگاه امکان ارسال لینک داشت حتما برای استفاده بچه های سایت می فرستادم.

    خوب بریم سراغ درس های این فایل فوق العاده:

    درس اول: هرچه در گذشته اتفاق افتاده رو با بی توجهی کردن باید از ذهن پاک کرد.

    خدا رو شکر بعد از 7 سال استمرار در مسیر یادگیری به این توانایی رسیدم که گذشته رو رها کردم و هرگز به گذشته فکر نمی کنم ولی با شنیدن توضیحات شما متوجه شدم که گذشته فقط مربوط به مسائل سال ها قبل یا ماه های قبل نیست بلکه شامل چند ساعت و چند دقیقه قبل هم میشه.

    وقتی خودم رو بررسی کردم دیدم روی بی توجهی به چند ساعت قبل باید بیشتر روی خودم کار کنم که نتیجه بهتری کسب کنم.

    درس دوم: ذهن خود را مشغول کارهای چند روز اخیر کنید تا از گذشته و آینده رها شوید.

    این درس خیلی مهمی برای من بود و در همین چند روز اخیر هر وقت زنگ خطر توجه به ناخواسته در ذهنم به صدا در می یومد به کارهایی که در یکی دو روز گذشته متوجه شدم باید انجام بشن فکر کنم یا خودم رو مشغول کارهایی کنم که برای ادامه مسیر مورد علاقم در نظر گرفته بودم که باید انجام بشن خودم رو مشغول می کردم. و واقعا تکنیک عالی بود برای رها کردن افکار مزاحم.

    درس سوم: سعی کنید هر روز افکاری در ذهنتان مرور شود که مربوط به کارهای همان روز باشد.

    اینم یک شابلون عالی برای انتخاب افکار که باید خیلی ازش استفاده کنم.

    چند روزه که مراقب افکارم هستم که حول محور کارهای همون روزم باشه و متوجه شدم که چقدر افکار مختلف و بی ربط در ذهنم مرور میشه که مربوط به مسائل و ترس های من از آینده است و دو سه روزه تمرین کردم که افکارم رو حول کارهای همون روز حفظ کنم که البته چندان رضایت بخش نبود ولی قطعا مثل هر کار دیگه ای با تمرین کردن و ادامه دادن عملکرد من بهتر خواهد شد.

    درس چهارم: اگه ذهنتان درگیر مواردی شد که دوست نداشتید باید با نهیب زدن به خودتان سعی کنید از شر افکار مزاحم خلاص شوید.

    اینم یه راهکار عالی و تاثیرگذار برای مقابله کردن با هجوم افکار منفی.

    به نظرم نهیب زدن به خودم برای متوقف کردن فکر کردن به موضوعات ناخواسته تاثیرش بیشتر از این باشه که سعی کنم به موضوعات دیگه توجه کنم تا افکار مزاحم ضعیف و خاموش بشن.

    نهیب زدن به خودم باعث میشه که خیلی سریع تر فکر کردن به افکار مزاحم رو متوقف کنم و این چند روزه از این راهکار استفاده کردم و خیلی راضی هستم و باید بیشتر روش کار کنم که به عادت ذهنی من تبدیل بشه.

    درس پنجم: باید در هر لحظه به موضوعات پیرامون و مربوط به همان لحظه توجه کنید.

    اینم درس خیلی مهمی بود که میتونه مهارت کنترل ذهن رو تقویت کنه.

    موضوعی که بعضی وقتها باعث ایجاد افکار مزاحم در من میشد این بود که مثلا داشتم با دخترم بازی می کردم یا در خیابان رانندگی می کردم ولی به کارهای مربوط به سایت فکر می کردم و چون همون لحظه نمی تونستم کاری انجام بدم احساس می کردم در این شرایط اسیر شدم و آزادی عمل ندارم و حس عجله کردن و پریشانی در من ایجاد می کرد.

    با شنیدن توضیحات شما استاد عزیز باید سعی کنم در هر شرایطی که هستم فقط حواسم به اون شرایط باشه و به کار و …. فکر نکنم. تا حالا فکر می کردم که اگه در هر شرایطی به اهدافم فکر کنم باعث میشه تمرکز بیشتری روی موضوع داشته باشم ولی الان متوجه شدم کار صحیحی نیست و بهتره وقتی در شرایط بازی با بچه ها یا کنار همسرم هستم به موضوعات همون لحظه توجه کنم.

    درس ششم: اگه از لحظه اکنون لذت نبری به این امید که وقتی به خواستم رسیدم لذت بردن را شروع می کنم هرگز به خواسته ات نمی رسی.

    نکته بسیار مهمیه و در این چند ساله سعی کردم به نتایجم توجه کنم و خیلی به خواسته های بعدی و زمان رسیدن یا چطور رسیدن فکر نکنم و خدا رو شکر خوب عمل کردم با اینکه ضعف هایی دارم ولی چون شما در فایل های مختلف روی این موضوع تاکید کردید مخصوصا جلسه اول دوره دستیابی عملی به آرزوها خیلی برام مهم بوده که بتونم به این درس مهم عمل کنم ولی نیازه که بیشتر و بیشتر روی این موضوع کار کنم.

    درس هفتم: افکار بد مثل آتیشه و با هر منطقی دست توی آتیش کنی حتما دستت می سوزه.

    از چند سال قبل که این جمله رو از شما شنیدم متوجه شدم بهانه آوردن برای اینکه چرا حالم بده هیچ فایده ای نداره و باید در هر شرایطی مسئولیت حال خوب داشتن رو به عهده بگیرم.

    البته خیلی تمرین می خواد که واسه حال بد بهانه نداشته باشی چون همیشه بالاخره حال یه دلیلی داره و معمولا هم عامل محرک بیرونی داره.

    برخوردی میشه، اتفاقی رخ می ده، خبری میشنوی و خلاصه بی نهایت شکل وجود داره که تحت تاثیر قرار بگیریم.

    چون به نظر من احساس انسان تحت تاثیر عوامل محیطی قرار داره و هیچ انسانی نیست که بگه برای من اینطور نیست.

    حتی برای پیامبران هم به این شکل بوده و مثال های زیادی در قرآن هست که پیامبران هم تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار گرفتند و احساس شون بد شده که خداوند به آنها هشدار داده که غمگین نباشید یا جاهل نباشید.

    با همه این شرایط همیشه سعی کردم وقتی در معرض هجوم افکاری که احساس بد ایجاد می کنه قرار گرفتم به خودم یادآوری کنم که مهم نیست چرا حالت بد شده مهم اینه که داری خودسوزی می کنی و باید هر طور شده از این شرایط خودت رو خلاص کنی.

    معمولا با فایل گوش دادن ذهنم رو از شر افکار مزاحم رو رهایی از فکر کردن به محرک بیرونی خلاص می کنم.

    به نظرم حتی فکر کردن به آینده و اینکه چه خواهد شده هم یک محرک بیرونیه چون داریم به چیزی فکر می کنیم که دسترسی به اون نداریم و از چند و چون ماجرا اطمینان داریم.

    با اینکه خیلی سعی کردم ترس و نگرانی از آینده نداشته باشم ولی خوب به اندازه ای که تونستم گذشته رو رها کنم در رهایی از آینده موفق نبودم و خیلی دوست دارم که رهایی از آینده رو هم تجربه کنم. باید تجربه اش کنم و از خواستم کوتاه نمی یام.

    نشانه های عالی برای من:

    استاد عزیز وقتی سپاسگزاری های شما رو برای فراوانی نعمت ها شنیدم، خدا رو شکر همه این نعمت ها رو با استفاده از آموزش های شما در زندگی ام دارم.

    تفاوت شرایط فعلی من با شما اینه که میوه های من به درشتی میوه های شما نیست ولی بسیار شیرین و خوشمزه هستند.

    وقتی از نعمت سلامتی اسم بردید یاد شرایط جسمی خودم قبل از آشنایی با شما افتادم و اونو مقایسه کردم با شرایط فعلی ام که اتفاقا امروز همسرم بهم گفت رضا چقدر هیکلت خوب شده داری عین ورزشکارا میشی.

    وقتی از نعمت افراد فوق العاده در سایت اسم بردید خدا رو شکر یاد انسان های عالی و دوست داشتنی شدم که در طی این چند سال در مسیر زندگی من قرار گرفتند و به شکل های مختلف ثروت و نعمت رو وارد زندگی من کردند.

    وقتی از کامنت های طولانی صحبت کردید خدا رو شکر کردم که من هم این شرایط رو تجربه می کنم و هر روز زمان زیادی رو صرف خوندن نوشته های انسان های عاشق خودسازی و درک قوانین می کنم.

    اتفاقا دیروز بود که یکی از اعضای سایت در دیدگاهش نوشته بود که دیروز بعد از نوشتن کامنت وقتی دکمه ارسال رو زدم پیغام خطا نمایش داده که دیدگاه شما بیش از حد مجاز است و مجبور شدم کلی از کلمات رو پاک کنم تا بتونم ارسال کنم. این در شرایطی است که ما برای ارسال دیدگاه محدودیت نذاشتیم ولی این دوست عزیز به قدری زیاد کامنت نوشته که از حد انتظار وردپرس بیشتر بوده و خطا داده.

    وقتی گفتید که در ابتدا سایت عباس منش کامنت های چند کلمه ای داشته کنجکاو شدم که این موضوع رو در سایت خودم بررسی کنم و از نتیجه شگفت زده شدم.

    دقیقا کامت های اولیه سایت من که سال 96 ثبت شده اند در حد چند کلمه بودند ولی امروز کامنت ها چند هزار کلمه ای روی سایت نوشته میشه.

    اونجا که درباره مجانی کار کردن خودتون گفتید و اینکه حتی زمین فروختید که سمینار برگزار کنید من بیشتر از قبل از استادی شما اطمینان حاصل کردم چون به نظر من استاد واقعی کسی است که شاگرانش با استفاده از آموزش های او بتوانند نتیجه بهتر از او کسب کنند و یا حتی اشتباهات و مسائل او را تجربه نکنند.

    من با استفاده از آموزش های شما هرگز نیاز نبود که برای شروع کسب و کارم هزینه کنم و هیچی نفروختم و از صفر شروع کردم و از همون ماه های اول از اجرای ایده های الهامی ام پول وارد حساب من شد.

    اتفاقا یکی از حرف هایی که همیشه به همسرم میگم اینه که از وقتی با استاد عباس منش آشنا شدم هرگز لنگ پول نبودیم.

    قدم به قدم شرایطم بهتر شد و به جایی رسید که هرگز لنگ پول نشدمِ‌، هرگز ورشکست نشدم و هرگز احساس نکردم که همه چی تموم شده و باید از صفر شروع کنم.

    حتی زمانی که دامنه اول من بدون دلیل فیلتر شد و سایت باز نمیشد هم احساس شکست نکردم و با انگیزه روی یک دامنه جدید کار رو شروع کردم و خیلی زود شرایط بهتر از قبل شد.

    سالهاست برای خرید مایحتاج زندگی ام به بهترین شکل ممکن هیچ مشکلی ندارم و هر لحظه هرچی بخوام می تونم بخرم.

    شاید نتونم همین لحظه تصمیم بگیرم و فلان خونه یا باغ و … رو بخرم ولی برای خرید نیازهای روزمره و خواسته های چند ده یا چند صد میلیونی هیچ مشکل و مساله ای ندارم و این در حالیه که سال 93 هر روز با همسرم سر اینکه پول ندارم و نمی تونم بخرم دعوا داشتم.

    قبلا برای خرید وسایل خونه یا خرید دو سه گرم طلا یا کفش و لباس و … باید کلی فکر می کردم و این ماه و اون ماه می کردم تا بتونم خرید کنم ولی خدا رو شکر سالهاست هر وقت بخوایم چیزی بخریم بدون فکر کردن اقدام می کنم.

    الان بیشتر به حرف شما که گفتید واقعا نمیشه نعمت ها رو سپاسگزاری کرد پی بردم.

    وقتی به تغییراتی که در زندگی ام رخ داده توجه می کنم و به این موضوع فکر میکنم که اگه با شما آشنا نشده بودم و همون آدم سال 93 بودم الان چه وضعی داشتم مو به تنم سیخ میشه و نمی خوام بهش فکر کنم.

    ولی چه کنم که نمی تونم سپاسگزار این همه نعمت خداوند باشم. همانطور که قادر به بیان احساسم برای تشکر و قدردانی از شما استاد عزیز نیستم.

    خواسته های زیادی دارم و خوشحالم که تا روزی که زنده هستم شوق و انگیزه تجربه کردن خواسته هام رو دارم.

    وقتی به اطرافیانم توجه میکنم که چطور بی انگیزه و هدف زندگی میکنند و منتظر تغییر حکومت و دلار و … هستند بلکه روزنه ای در زندگیشون ایجاد بشه خودم رو خوش بخت ترین انسان می دونم چون کلی خواسته دارم، کلی امید و انگیزه دارم، کلی برنامه دارم.

    یه وقت هایی تو دلم به خدا می گم: خدایا منو از دنیا نبری تا به خواسته هام برسم و قدرت خلق زندگی ام رو اونجوری که دوست دارم تجربه کنم. ولی بعدش خندم میگیره که با این حساب سن من از نوح بیشتر می شه.

    استاد عزیز به نظرم مهمترین دستاورد من و بچه هایی که از آموزش های شما استفاده می کنند اینه که (ذوق زندگی کردن) در قلب اونها ایجاد میشه.

    در هر شرایطی باشند همیشه ته دلشون امید دارند که می تونند شرایط رو تغییر بدن و همیشه امید به رحمت خداوند دارند.

    چقدر خوبه که امید به رحمت خداوند رو در قلب ما ایجاد کردید. نه با حرف بلکه با عمل کردن. با نتیجه گرفتن با به نمایش گذاشتن زندگی شخصی ات.

    من با اینکه چند سال بود از آموزش های شما استفاده می کردم و فکر می کردم خیلی خوب دارم کار می کنم وقتی سریال سفر به دور آمریکا رو روی سایت قرار دادید تازه متوجه شدم چقدر کج فهمی داشتم که اگه رفتار و عملکرد شما رو به صورت مستند نمی دیدم شاید سالها طور می کشید که خودم به نتیجه عملکرد صحیح برسم.

    واقعا سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا برای من مکمل فوق العاده ای برای دوره های آموزشی بوده.

    یادمه من چند سال اول نسبت به قطع درختان یا کشتن حیوانان به شدت واکنشی عمل می کردم و اگه حتی ناخواسته مورچه ای رو می کشتم احساسم بد می شد ولی وقتی در سریال زندگی در بهشت دیدم چقدر راحت درخت قطع می کنید و دلیلش رو هم گفتید که بخاطر فراوانیه و اگه قطع نکنم نمی تونم از ملکی که دارم لذت ببرم و یا وقتی از مبارزه با حیوانات یا کشتن اون مار صحبت کردید گفتید که: اگه نباید کشته میشد جلوی من ظاهر نمیشد پس وقتی من مار رو دیدم یعنی زنگ خطره و می کشم.

    حالا درسته که من نه نیاز داشتم مار بکشم نه درخت قطع کنم ولی موضوع درک صحیح از قانونه اینه خیلی وقت ها با شنیدن توضیحات شما از اون ور دیوار می افتادم و با دیدن رفتار و عملکرد شما در سریال های مستند سایت به خیلی از برداشت های اشتباه خودم از حرف های شما رسیدم.

    گفتم که هرچه بیشتر بنویسم و از نتایج استفاده از آموزش های شما بگم،‌کمتر می تونم قدردان و سپاسگزار شما باشم و تنها راه ممکن اینه که از خدا کمک بخوام و دعا کنم همانطور که در قرآن وعده داده کار نیک شما را ده برابر می کنیم، خوبی ها و خیر و برکتی که از طریق سایت عباس منش وارد زندگی من شده رو ده برابر از طرف خودش و هزار برابر بخاطر من وارد زندگی شما استاد عزیز کنه.

    در پناه خداوند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 101 رای:
    • -
      مانلیا گفته:
      مدت عضویت: 1627 روز

      سلام اقا رضای عزیز و دوستداشتنی

      خیلی لذت بردم ازخوندنه کامنتتون عالی بود .

      ولی من سوالی دارم که فکر میکنم با توجه به جملات اخر کامنتتون میتونید جواب بدید …

      اون هم همون موضوع کشتن حیوانات هست که من با اینکه عاشق استادم و همه حرفاشو قبول دارم اما در این حیطه واقعا از استاد سوال دارم و کارشون رو قبول ندارم …

      اون موقعی که مار رو کشت یا تمساح توی دریاچه اش بود و کشتش میتونست به کمپانی حیوانات زنگ بزنه و ازشون بخواد که اون تمساح رو ببرن و مار رو ببرن … من دیدم مستند های زیادی و میدونم این کمپانی ها در امریکا و به خصوص فلوریدا بسیار زیاد هست … اما ایشون تصمیم گرفتن اونهارو بکشن و فیلمش هم که برای خیلی ها ناراحت کننده و ازار دهنده هست که یک حیوونی داره زجر میکشه بذارن توی سایت به خصوص فیلم مار که واقعا منو اذیت کرد …

      خودشون توی فایلهای ارامش در پرتو اگاهی گفتن که وقتی موجودی رو بی دلیل میکشی تنفری بزرگ متوجه تو میشه …

      و حتی خرید ایشون از خز های طبیعی که این خز ها کاملا به روش غیر انسانی تولید میشن و حیوون هارو زنده زنده پوست هاشون کنده میشه تا کیفیت بهتری داشته باشن چرم ها اگر نمیدونید میتونید تحقیق کنید دربارش …

      من نمیتونم قبول کنم بی دلیل کلاهی بخرم که به خاطرش حیوونی زنده زنده پوستش کنده شده درحالی که میتونم کلاه نوع دیگه ای بخرم با همون کیفیت …

      نمیتونم قبول کنم که وقتی کیودی ها حمله میکنن به مرغ هام به خاطره ذاته درندگی شون هست میتونم به کمپانی ها زنگ بزنم یا سیم برقی بکشم یا هزار تا کار دیگه …

      چرا باید یک حیوون رو به خاطر ذات و طبیعتش تنبیه کنم ؟؟

      ذات یک بچه ی یک ساله اینه که نمیفهمه لیوان رو بزنه زمین میشکنه ایا باید تنیبیهش کرد یا لیوان رو از دستش گرفت ؟؟

      ایا درسته بگم خب اون بچه باید سیر کتک بخوره مگر نه خدا نمیذاشت اون لیوان رو برداره بشکنه ..!!!؟

      من در همه جنبه ها استاد رو قبول دارم و هر روز فایلهاشونو گوش میدم … اما این موضوعی هست که خیلی برام سواله ولی رهاش کرده بودم و دیدم که شما اینو نوشتید گفتم میتونید جوابی داشته باشید برای سوال چندین ساله ام …

      واقعا ممنون میشم اگر جواب بدید .

      در ضمن فیلم هاتون و به نمایش گذاشتنش روی سایت رو بهتون تبریک میگم شما با این کار خیییلی به ما انگیزه دادید و واقعا تحسینتون میکنم . در پناه الله یکتا .⁦(っ. ᴗ .)っ⁩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2232 روز

      سلام و درود به شما آقای عطار روشن عزیز

      چه نکته های خوبی رو یادآوری کردید و چقدر ظریف و ریزبینانه به نتایج قبل و بعد از آشنایی تون با استاد به نکات کلیدی توجه کردید …

      اینکه اگر از لحظه ی حال لذت نبریم به امید اینکه به خواسته مون برسیم و بعد لذت ببریم یعنی هیچوت به خواسته مون نمیرسیم …

      اینکه گفتید.

      درس چهارم: اگه ذهنتان درگیر مواردی شد که دوست نداشتید باید با نهیب زدن به خودتان سعی کنید از شر افکار مزاحم خلاص شوید

      واقعا چقدر خوبع که من دقیقا همین کارو انجام میدم و بخاطر کوچکترین انحراف افکارم فوری بخودم تَشر میزنم و میگم

      اووووه رویاا خانم بازم کجا رفتی . بیا برون از کله ات … و خیلی خوب در این مورد تمرین میکنم خدارو شکرت .

      آقای عطار عزیز واقعا ممنونم که درس های این قسمت رو لیست وار نوشتید و احساس میکنم منم تقریبا در این زمینه ها تمرین های خوبی داشتم و باید ادامه بدم و شکر خدا در مسیر درست و مناسب هستم اما بیشتر و بیشتر باید تمرکز کنم تا نتایج هم بیشتر خودشون رو نشون بدن و بقول شما

      تفاوت شرایط فعلی من با شما اینه که میوه های من به درشتی میوه های شما نیست ولی بسیار شیرین و خوشمزه هستند. واقعا ممنونم بابت کامنت زیبا و پرمحتوا و تاثیر گذارتون که با خواندن کامنت شما به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم و از اینکه هم اکنون با مدیتیشن های صبحگاهی ام در لحظه زندگی می کنم خدارو شکر گذارم و از لحظاتم با سپاسگذاری و نوشتن و در سایت چرخیدن لذت میبرم خدارو هزاران بار بابت وجود استاد عباسمنش عزیزم قدردانی میکنم خدارو شکر

      ممنون و سپاسگذارم و بهترینع بهترین ها رو برای شما آقای عطار روشن و برای همه مون آرزومندم

      خدایا سپاس سپاس سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Amin Iloon گفته:
      مدت عضویت: 931 روز

      رضا جان چقدر کامنتت عالی و خواندنی بود

      واقعا تحسینتون میکنم که اینقدر کامنت طولانی گذاشتید..

      واقعا چقدر عالی تغییر کردید و من دارم لذت میبرم…

      چقدر نوات مهمی رو در کامنتتون اشاره کردید که آدم دوست داره صد بار اونها را بخونه

      چقدر خوبه که اینقدر راضی هستید و نتایج عالی گرفتید

      و من واقعا میخوام انها را تجربه کنم – اینکه هرگز دنبال نگران خرید چیزی نباشم – اینکه با ذوق و شوق زندگی کنم – اینکه این همه هدف داشته باشم که به اندازه نوح هم سن کنم تمومی نداره هدف هام..

      و من ایمان دارم که قطعا میتونم ازادی مالی – زمانی – مکانی رو تجربه کنم.

      سعی میکنم ا گز همین اول با قدرت ادامه بدم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    شمیم کردستانی گفته:
    مدت عضویت: 1552 روز

    سلام استاد جان

    سلام به مریم عزیز و سپاس بابت سوالهای خوبی که از استاد میپرسین برای ما

    سلام دوستای عزیزم

    من خیلی خوشحالم که جزو بچه های متعهد این سایت هستم.

    استاد شما همیشه میگین که از نتایجتون بگین ،منم اومدم اینجا از نتایجم بنویسم.

    چن تا تغییری که جدیدا در من رخ داده:

    1_ من به مدت تقریبا دو ماهه که سر کار میرم( قبلش تو‌خونه یه کارایی انجام میدادم و کارم آنلاین بود اما درامدی نداشتم و یا از دست میدادمش)من خیلی مقاومت داشتم که برای کسی کار کنم و این مقاومت رو شکوندم و چیزهای زیادی توی همین مدت کوتاه یاد گرفتم مثلا اینکه آدمها اخلاقیات متفاوتی دارن و چطور میتونم کنارشون کار کنم با آرامش و سعی میکنم ذهنم رو کنترل کنم .

    صابکارم حقوقم رو‌نمی داد و من با کنترل ذهنم و توکل و اعتماد به خدا حقوقم رو دریافت کردم و برام جالبه همکارایی که یک سال پیش صابکارم کار میکنن میگن ادم دست و دلباز و دارایی ،اما هر چن وقت من میبینم یکی میاد داخل مغازه و داد و بیداد نیکنه چون صابکارم بهش بدهکاره و من فهمیدم صابکارم واقعا پرداخت اون پول براش چیزی نیست و فقط با بعضیییی ها ( دقت کنید فقط بعضی ها) اینطوریه،جالب بود برام و وافعا به حرفای شما رسیدم ،اون ادما تو اون فرکانس بودن که برای دریافت پولشون اذیت بشن و بقیه که راحت پولو دریافت میکردن اینطوری نبودن.

    2_من دو هفته ست که باشگاه میرم و تغذیه ام را درست کردم و منی که همیشه زورم میومد برای خودم غذا درست کنم الان تین کارو انجام میدم و من خیلی از روزا ساعت 7 از خواب بیدار میشم و ساعت 1 میخوابم و خوابم خیلی خوب شده،قبلا تا صبح ده دفعه از خواب بیدار میشدم و خواب عمیقی نداشتم،و من خیلی احساس سبکی میکنم

    3_ زبانم رو جدی شروع کردم و دارم خودم رو آماده میکنم برای مهاجرت

    استاد اینا تغییرات من بود و من خیلی خوشحالم بابتشون و ذوق دارم

    همش خودمو تصور میکنم که تو یه کشور دیگه ام ،ناخوداگاه این اتفاق میفته ،مخصوص در حین ورزش.

    شما همش میگین تو مسیر علاقه تون قدم بردارین ،تو این فایلم راحبش صحبت کردین و هر چی که میگذره من بهتر میفهمم که چی میخوام و خیلی دلم میخواد اینکارم انجام بدم.

    توی این فایل خیییلی نکته های مفیدی داشت

    من یکم از گذشته رها شدم ولی آینده خیلی نگرانم میکرد و الان فهمیدم باید چیکار کنم.

    چقدر خوب و قشنگ مسیر تکاملتون رو توضیح دادین و من وقتی شنیدم با خودم گفتم منم قدم برمیدارم تو مسیر علاقه ام.

    ازتون سپاسگزارم که این مسیرو ادامه میدین

    از شما مربم جان و همگی بچه های سایت ،چون همتون دارید به من کمک میکنید و من از خداوند بابت حضور تک تکتون سپاسگزارم

    الهی شکر️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زهرا شهرکی گفته:
    مدت عضویت: 2080 روز

    سلام ودرودبه شمااستادگرانقدرومریم بانوی عزیز

    من ازشمابینهایت سپاسگزارم چقدرانگیزه به من میدین چقدراشتیاق به زندگی به من میدین خداشماروحفظ کنه من راستش فکرمیکردم تمام فایلهارونمیخونیدولی تواین فایل انگارکه خیالم راحت شده باشه مطمئن شدم که شماتمام کامنتهارومیخونیدوحالااحساس خوبی دارم چون میدونم داریداین کامنت رومیخونیدمن زن خانه داری هستم که ازنظرظاهری شرایط قابل مطرحی برای ارائه ندارم ولی من بعدازآشنایی باشماودیدن فایلهای فوق العادتون هرروزم روباعشق وشورشروع میکنم تمام تلاشم رومیکنم تاخودسازی کنم وخودم روارتقابدم توی این زمونه که اطرافیان نزدیک هیچ اعتباری به رشدشخصی نمیدن وجود انسانهای نیکی مثل شما چون چراغ راه برای منه نوروجودشما دلم روگرم میکنه تابیشتربه موهبتهای زندگی توجه کنم

    من قانون توجه روبصورت کامل ودرست واصولی ازشمایادگرفتم من ذوق کردن وسپاسگزاری واقعی رودرشمادیدم من روابط بینظیرزوج هارودرزندگی شمادیدم واقعادراطرافم هیچ گزینه ایی وجودنداره که زندگی تمام وکمال رونشون بده ولی خدابه بنده لطف کردتایه زندگی بی نقص وکامل ،پرازفراوانی وسلامتی وثروت روببینم اونم درسایت شماودرتمام سریالهای بینظیرشماوقتی دراین فایل توضیح دادیدکه ازچه راههایی گذرکردین تابه اینجابرسیدمن به وجدمیومدم وبه خودم گفتم ازچه شرایطی استادلذت برده؟پس من چراازاین شرایط عالییی که دارم لذت نبرم من منتظرچی هستم؟مگه میشه این همه سریال زیباو فوق العاده رودیدولذت نبرد

    باورکنیدنمیدونم چی بگم تااین همه امیدوشوقی که درمن بوجودآوردین رونشون بدم فقط میتونم بگم بینهایت ممنونم

    مرسی که هستین

    راستش خیلی اعتمادبه نفس نوشتن این مطالب رونداشتم چون به خودم میگفتم ماشالااینقدرافراد عضوسایت زیباوسلیس وعالی کامنت میزارن که دیگه جایی برای نوشتن من باقی نمیمونه اماوقتی گفتین من به محض بیدارشدن قبل ازهرکاری تمام کامنتهارومیخونم یه شوقی پیداکردم تاحسم روبنویسم به هرحال امیدوارم بتونم به این کارادامه بدم تامثل شماکه دردیدن خوبیهاوگفتن الهامات خودتون ماهرشدین من هم دردیدن وتوجه به نکات مثبت حرفه ایی بشم

    ودرآخرالگوی روابط عالی درزندگی من ارتباط شما هست اونقدرمریم خانم برام زن کاملی هستن وشمابه عنوان همسروهمراه ایشون برای من رویایی هستین که باعشق به ارتباطتون نگاه میکنم ومیگم ببین میشه،میشه دونفردرکنارهم زندگی کنن واینقدربه هم عشق بورزن بدون هیچ وابستگی ،بدون هیچ فشاری برای تغییردیگری ،شمادرکنارهم بالذت زندگی میکنید بدون اینکه بخوایدنقش بازی کنیدوهمونجورکه خودتون هستین همدیگه روپذیرفتین وهمچنین ازهم لذت میبریداین احترام بدون وصف بین شماواین همه حس عالی که همدیگروقبول داریددرروابط شماموج میزنه ودوباره ودوباره وهزارباره ازشماممنون وسپاسگزارم وشاکرخداوندهستم که تونستم وارداین سایت بشم تابهشت واقعی روهمین حالاببینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    هانیه حساس گفته:
    مدت عضویت: 1798 روز

    به نام خدایی که عاشقانه هدایت و حمایتم می کنه

    سلام استاد عزیزم؛ مریم جان و دوست های عزیز سایت

    قراره کامنت ها رو بخونیم تو این قسمت و توجه کنیم به نکات مثبتی که بچه ها نوشتن.

    بی نهایت لذت بردم از کامنت مینا جان و چقدر حرف دل من بود…واقعا این جنس رهایی صد در صد از ایمان و تسلیم بودنه….چقدر قشنگ باعث شد خواسته م رو بهبود ببخشم..اینکه من همیشه آزادی می خوام که بتونم راحت هرجایی برم و از نظر زمانی و مکانی درگیر نباشم…اما درواقع این آزادی؛ از بعد ذهنی خیلی مهم تره…من شخصا بارها شده توی سفر و حین لذت بردن از لحظه هام؛ فکرم میره که اوخ…بعدش که برگردم دوباره اداره و سر کار رفتن…یا بعد که برگردم خونه پر از خاکه و از دماغمون باید دربیاد…خستگی بعدش و جمع و جور کردن وسایل سفر و ….

    ولی این در لحظه بودن و دغدغه ذهنی نداشتن تکمیل کننده اون آزادی زمانی و مکانیه که باید تمرین کنم و بهش برسم تا لذت بیشتری ببرم …و این واقعا به ثروت ربطی نداره.. منم مثل مینا جون فکر پارادایس و حیوونا بودم تو این مدت اتفاقا و بعد به خودم جواب میدادم استاد به همسایه سپرده بود و خدا هم حواسش هست بهشون…فعلا از قسمت ها لذت ببر

    و چقدر استاد عالی توضیح دادین که ذهنتون در گیر گذشته و آینده نیست و کلا نمیتونین درازمدت ذهنتون رو درگیر کنین. چقدر این تیکه از صحبت هاتون درس داشت..اینکه نه دراز مدت فکر می کنین که نگران آینده باشین و نه غصه گذشته رو می خورین و چیزی رو از قدیم تو یادتون نگه نمی دارین….و این معنای مومنه…همون که خدا تو قرآن می گه مومن نه اندوهگینه و نه می ترسه..اندوه از گذشته میاد و ترس هم از آینده و مومن اونیه که در لحظه زندگی می کنه و لاجرم شاده

    راز آرامش اونهایی که قانون رو درست یاد گرفتن و تو زندگی اجرا کردن همینه..و اگه هم شرایطی باشه که این ترس و نگرانی باشه؛‌ قابل کنترله و سریع برمیگردن به مسیر…مثل بچه ها که مصداق درست زندگی در لحظه هستن و هیچ برنامه ای برای فرداشون و غصه دیروزشون ندارن …

    من باید کار سمت خودم رو عالی انجام بدم؛‌ خدا کارش رو خودش عالی انجام میده…کار سمت من هم نگه داشتن حال خوبمه….بودنم تو احساس خوبه و لذت بردن و در لحظه بودنه

    عاشقتونم که این اصل رو چقدر صادقانه و زیبا بیان کردین که من به جهان و طبیعت کمک نمی کنم؛ به خودم کمک می کنم…من طبیعت رو تمیز نگه می دارم تا به تمیزی و زیبایی بیشتری هدایت بشم … می دونم این حقیقت و قانون رو ولی درباره نگهداری طبیعت و تمیز نگه داشتنش و هرچیزی تو زندگی واقعا صادقانه ترین چیزی بود که شنیدم

    توجه گذاشتن روی خودم و کار کردن روی خودم توی همه چیز صادقه…حتی نظافت و تمیزی محیط زندگی؛ روابط عالی داشتن با آدمها و … من تمرکزم رو روی خودم میذارم؛ پس هر کاری و نتیجه ای که دوست دارم بگیرم از اطرافم رو خودم انجام میدم و رعایت می کنم تا از اون جنس رفتار و نتیجه بیشتر و بیشتر تو زندگیم بیاد و از این طریق جهان رو هم گستر می دم…

    چون هر کسی اگه همینجور عمل کنه و تمرکزش روی خودش با و در جهت بهبود خودش عمل کنه؛ لاجرم به زیبایی و نعمت های بیشتر هدایت میشه و این جنس نعمت و زیبایی تو جهان بیشتر و بیشتر میشه

    الهی شکرت برای این جلسه فوق العاده و کامنت های عالی بچه ها و صحبت های عالی تر شما استاد عزیزم

    ممنون و سپاسگزارم برای هدایت هاش که تو بهترین زمان اینها رو دریافت کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1796 روز

    سلام به استاد عزیزم.

    استاد نمیدونم چرا داشتم روتین صبحگاهیم رو انجام میدادم که حسم گفت باید بنویسی در مورد تجربت و چیزی که از این قایل متوجه شدی.

    به نظرم این قسمت رو باید بزارید توی دوره اصول کسب و کار شخصی

    چون واقعا همین طوری بود ، آموزه هاش طلاعه ، طلا که اگر من زودتر متوجهشون میشدم شاید مسیرم اینقدر طولانی نمیشد.

    چرا اینو میگم؟

    چون من دقیقا از همون دسته آدمایی بودم که یک کار کوچیکی میکردم و فرداش انتظار معجزه های بی نهایت بزرگ داشتم

    اتفاق نیافتاد هیچ وقت و من هر بار نا امید تر شدم

    پول نمیساختم ولی علاقم داشتم به کارم

    آخرشم نشد

    سرم به سنگ خورد و شروع کردم به پول سازی

    فقط تو 7 ماه تونستم از 1 ملیون تومن ماهیانه که پول تو جیبیم بود برسم به 7 ملیون تومن ماهانه

    کمتر از یکسال این اتفاق برام افتاد خداروشکر

    من تازه الان دارم شروع میکنم به تبلیغات خودم ، تبلیغات کاری که عاشقشم

    2 سال پیش میگفتم نه من هنر مندم ، هنرم بسیار ارزشمنده ، چرا کار رایگان باید برای کسی انجام بدم؟

    مگه اون آدما کین که کار رایگان ازم میخوان؟

    آدما خودشون باید بیان ازم خرید کنن.

    یه مواقعی این چیزا برای افراد اتفاق میافته که بدون تبلیغ رایگان خودشون کارشون میگیره ولی خب من قدم های قبلی اونا رو نمیدونم که

    تا بالاخره از خر شیطون من امسال اومدم پایین و گفتم آقا ایده اومده فلان کارو بکنم و نقاشی رایگان بده به مردم

    من هنوز وسط اجرای این ایدم ، یعنی تازه شروعشه

    استاد باورتون نمیشه از در و دیوار داره آدم هایی میان سمتم که میگن وای چه قدر سبکت قشنگه ، در صورتی که قبلن یا هیچی نبود از این آدما یا مسخره بازی بود فقط.

    خلاصه داستانو براتون کوتاه کنم اینکه این فایلتون برای من فوقالعاده درس داشت ، چون من برعکسش رو خیلی انجام دادم

    اون کج فهمی هایی که قطعا باید تجربشون میکردم تا متوجهشون بشم

    الان دقیقا توی لولی هستم مثل شما که کار رایگان برای افراد انجام میدم از اونطرف پول سازیمم دارم

    دارم از افراد درخواست میکنم آقا جان بیا عکستو بده من رایگان برای طراحی میکنم ، طراحیم برای خودت

    و جالبه بهتون بگم که یکی از این طراحی ها هر روز داره من رو به آدم های بیشتری معرفی میکنه ، تا همین ساعت حدود 80 هزار نفر که من نمیدونم کین و کجان کار من رو دیدن و من رو شناختن

    یعنی استاد هر بزمانی که پیش میره ، هر داستانی که از افراد موفق ، از شرکت ها ی موفق میخونم توی تک به تکشون تکامله هست

    هر جا رعایت شده طرف رو به بی نهایت ثروت و آزادی مالی زمانی مکانی رسونده

    هر جا رعایت نشده اون فرد داستان یه جایی خورده زمین با کله ، بعد تکاملش رو رعایت کرده و همه چیز درست شده

    تخلیه شدم

    یه موضوع دیگه اینکه محل کار جدیدمم استاد تونستم خلقش کنم بهتر از اون چیزی که میخواستم و باز خواسته های بیشتری برام واضح شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 2013 روز

    سلام دوست عزیزم

    الهه عزیز

    من در طول روز خیلی واسه دل خودم مینویسم

    این چیزایی که میخام تو این کامنت میخام کمی کنم درک خودم هنگام گوش کردن به فایلهاست

    درسته که تکه تکه و پراکندست اما فکر میکنم مفید و ارزشمنده

    بدون اجازه ما هیچ چیز قدرت و احازه ورود به زندگی مارو نداره.

    و اما این اجازه با توجه و تمرکز ما به اون موضوع داده میشه.

    اینجوری نیست که من به موضوعی تمرکز و توجه نزارم اما اون بر حسب اتفاق یا شانسی وارد زندگیم بشه.

    اگر هنوز درگیر اجازه خونه هستم اگر هنوز درگیر خرید های خونه هستم بخاطر اینه که فکر میکنم اتفاقی داره این اتفاقات میفته. اما نه وقتی من توجه میکنم به اینها یعنی ذهنم درگیرشه داره فرکانسهام ارسال میشه. اگر من نکرانم یعنی یه درصدی به احتمال وقوع اون اتفاق نادلخواه هم دارم فکر میکنم یعنی یجورایی هنوز یه بخشی از ماجرا رو خارج از دایره قوانین میبینم.

    یعنی من فکر میکنم من چه فرکانسهام خوب باشه چه بد بالاخره یه احتمالی هم برای خراب شدن اوضاع وجود داره.

    نه اینطور نیست. هیچ احتمالی وجود نداره.

    اگر من بتونم ذهتمو کنترل کنم‌.و به احتمال وقوع اتفاقات ناخاسته فکر نکنم هیچ احتمالی وجود نداره. قانون قانونه.

    اگر من کنترل ذهن کنم یعنی در هر صورت حال و احساسم خوبه. اگر احساسم خوبه به این معناست که وجودم و ناخوداگاهم داره فرکانسهای مثبت و درست یعنی در راستای تحقق و ورود خواسته هام ارسال میکنه. اگر نگرانم که این نگرانی خودشو با احساس بد نشون میده ، مهم نیست که من چقدر در مورد قانون حرف میزنم یا چقدر فکر میکنم نسیت به قانون اگاه شدم در واقع اگاهی یه معنای عمل یه قوانین نیست چون من دارم با نگرانیهام به قانون شک میکنم.

    در مورد ثروت وقتی من هنوز نگران هزینه هام هستم یعنی در واقع باورهای عمیقی دارم که داره میگه درسته تو داری روی خودت کار میکنی ولی بالاخره یه مقدار هم شانس یا اتفاق توی ثروت مند شدن تو دخیله. یعنی تو کار درستو انجام میدی ولی نتیجه میتونه خوب باشه میتونه بد باشه.

    مثل اینکه من میرم مرغ تو قابلمه میزارم و زیرشو روشن میکنم و در قابلمه رو میزارم.

    اما ظهر که در قابلمه رو باز کردم غذا میتونه مرغ باشه میتونه ماهی باشه. بالاخره شانسیه دیگه.درسته که من مرغ درست کردم ولی بالاخره یه درصدی هم ممکنه شانس با من یار نباشه یه درصدی هم ممکنه عوامل بیرونی باعث بشه غذای نهایی مرغ نباشه یه درصدی احتمال این هست که خلاصه به یه شکلی نتیجه اون نتیجه دلخواه من نباشه.

    بنظرم قانون همینقدر سادست. اما این سادکی برای ذهن منطقی و نجواگر ما بحای ساده تر شدن کار، کارو سخت کرده.

    چون برای ذهن ما همیشه هزار تا عامل باید کنار هم قرار بگیره تا فلان اتفاق دلخواه برای ما بیفته.و سادگی قانون کارو برای ما سخت کرده.

    جهان مثل یه رستوران سلف سرویسه که تا چیزیو بر نداری و تو بشقاب خودت نذاری‌، اون غذا خود به خود وارد ظرف ما نمی شه.

    اما ابزاری که این انتخابو برای ما انجام میده کانون توجه ماست.این خیلی سادست اما ذهن ما باور نداره که سادست.

    مثلا از قدیم برد تیم ملی ایران به هزار تا عامل بستگی داشت.

    گزارشگرا همیشه میگفتن اگه فلان تیم فلان تیمو با اختلاف سه تا گل بزنه فلان تیم یدونه بخوره اگه افتاب فردا از غرب طلوع کنه اگه مادربزرگ مسی مریض بشه اگه رونالدو دلدرد بگیره اگه رییس جمهور فلان جا فلان تصمیمو بگیره تیم ما سعود میکنه.

    دقیقا ذهن ما هم داره در هر لحظه همه همین ارتباطات مسخره رو برامون یاداوری میکنه

    اگه هزار تا عامل کنار هم چیده بشه تو به خواستت میرسی در غیر این صورت اون هزار تا عامل بیرونی جلوی رسیدن تو به خواسته تو میگیره.

    اما قانون چی میگه؟ میگه اگه تو بتوتی ذهنتو کنترل کنی و فقط و فقط به خواستت توجه و تمرکز کنی که نتیجه این توجه به خواسته ( توجه به خواسته با صحبت کردن در مورد اون خواسته با فکر کردن با به یاداورن خواسته های مشابه در زندگی خودمون یا در زندگی دیگران با سپاسگزاری کردن با تحسین کردن و با اعراض از ناخواسته )بوجود اومدن احساس خوبه ( چون حتی تصور رسیدن به خواسته هم حال ادمو خوب میکنه) و بتونی مدت زمان بیشتریو در این احساس خوب بمونی. یعنی اگه الان حالت خوبه و دوساعت نگرانی که نکنه به فلان خواستم نرسم این حواب نمیده.

    یعنی در واقع تو یه ثانیه فرکانس رسیدن و دو ساعت فرکانس نرسیدن به اون خواسته رو فرستادی.در نتیجه فرکانس غالب فرکانس نرسیدن خواهد بود.

    پس عمل به قوانین تداوم و تکرار میخاد.

    یعنی اگه من الان حالم خوبه ولی یدفعه حالم بد میشه سریع به هر شکلی که شده با یاداوری رسیدن به خواسته هام از طریق عمل یه قانون با توجیح منطقی ذهن با نمونه های عینی در زندگیم سریع نجواهای ذهنمو خاموش کنم و هر چه زودتر به احساس خوب برگردم در واقع مدت زمان بیشتری تونستم فرکانس خواسته مو ارسال کنم.

    که اینا همش تمرین و تمرین و تکرار میخاد.

    و وقتی که از چیزهای کوجیک شروع کنیم و بتونیم با مواردی که توش ترمز نداریم با توحه و تمرکز یه خواسته مون رسیدیم بیاد بیاریم کم کم ایمانمون یه پله بیشتر میشه حالا میتونیم با ایمان بیشتری و مدت زمان بیشتری حالمونو خوب نگه داریم.

    چون ذهن تا میاد لجبازی کنه و بگه تو نمیتونی میزنیم تو دهنش و میگیم ببین فلان چیزو تونستم پس اینم میتونم.

    و ذره ذره خواسته های ما هم با دریافت های بیشتر رشد میکنه.

    در ظاهر همه چیز سادست اما به شخصه توی اجرا و عمل به همین مقداری که از قانون درک کردم هنوز ضعف دارم.

    ولی باید بتونم در عمل اجراش کنم.

    و اگر کل پکیج خوشیختی زندگی رو شامل ایتمهای سلامتی ،روابط با دیگران ، رابطه با رب ، ارامش و ثروت بدونم و تونستم به لطف خدا مقدار زیادی از این پکیجو تو زندگیم داشته باشم قطعا میتونم تو زمینه ثروت هم به انچه میخام برسم

    زندگی من در بقیه موارد بشکل رویایی تغییر کرده

    من بعد از هجده سال دیابت با عمل به قوانین تونستم دیابت و تمام بیماری های زیر شاخشو درمان کنم تونستم از یک زندگی نامناسب بیرون بیام و بهشتو تجربه کنم تونستم رابطمو با انسانها به شکل عجیب و غریبی خوب کنم در حدی که ادمها بزووور میخان فقط به من محبت کنن من تونستم از مذهب ، مذهبی که نتیجش رابطه ترسناکی بین من و خدا بوجود اورده بود خارج بشم و هزااار تا مورد دیکه که واقعا من امروز هیییچ ربطی به من دو سه سال پیش نداره.

    بنظر من اعتقادات مذهبی بزرگترین و ریشه دارترین باورهای وجود مارو تشکیل داده.

    اگر من تونستم از بند اون باورها بمقدار بسیار زیادی دور بشم در زمینه ثزوت هم میتونم

    الله و اکبر ازین هدایت

    ما در هر لحظه در بک گراند ذهنمون داریم به یه چیزی توجه میکنیم این توجه شامل گفتگو های ذهنی و احساسی که حین اون گفتگوی ذهنی رخ میده خودشو نشون میده. حالا توجه از کجا میاد؟ از مجموعه باورهای ما.توجه ما به هر موضوعی دقیقا بخاطر باورهای ماست.

    باورهای ما یعنی اون چیزهایی که بدلیل ورودی های ذهنمون بسیار زیاد تکرار شده .یعنی اون چیزهایی که زیاد تکرار شده از میان هزاران موضوع در اختیار کانون توجهمون قرار میگیرند . حالا سوال اینه که از بین هزاران موضوع چرا دقیقا همون چیزهایی که زیاد تکرار شدن باورهای مارو میسازند؟ دلیلش اینه ذهن هیچ قضاوت یا قربالی انجام نمیده. اگر یک بار به موضوع الف فکر کنی و صد بار به موضوع ب ، لاجرم ذهن کانون توجهشو روی ب میزاره.برای ذهن بدیهی میشه که قطعا ب از الف مهم تر بوده که ما انقدر بهش توجه کردیم .حالا مکانیزم ذهن و فکر اینه که هر چه بیشتر به چیزی توجه کنی و در واقع باورش کنی بدلیل خاصیت و ماهیت انرژی گونه این دنیا از همون چیز تو زندگیت گسترش پیدا میکنه. در واقع دو گونه مشابه به هم نزدیک میشن و همو جذب میکنن.در واقع انچه باورش داریم کانون توجه ما رو به همون سمت یا مسیر سوق میده. و انچه در کانون توجه ماست اتفاقات شرایط ادمها و موقعیتهایی همسنگ و هم شکل با همون موضوع رو وارد زندگی ما میکنه.

    یعنی همه چیز یه حالت سیکل وار داره.

    هر انچه که در بیرون از ماست که ما اجازه ورود به ذهنمون میدیم که در واقع ماده هستش در ذهن ما تبدیل به فکر میشه. یعنی انرژی همون انرژیه فقط شکل ظاهریش عوض شده. مجموعه این افکار در واقع باورهای ما رو تشکیل میده. باورهای ما مجموعه تفکرات ما رو در اختیار کانون توجهمون قرار میده. توجه ما هم که از جنس انرژیه شرایط بیرونی رو به شکل ماده وارد زندگی ما میکنه. یعنی اتفاقاتی که برای ما میفته ادمهایی که ملاقات میکنیم شرایط مالی که تجربه میکنیم شرایط کاری که داریم همه و همه ابتدا در ذهن ما ساخته شده و قدرت ذهن ما اونو تبدیل یه واقعیت زندگی ما کرده.پس همه چیز از کنترل ورودیهای ذهن ما شروع میشه.

    اگر ما سعی کنیم بصورت اگاهانه هر حرفیو نشنویم هر چیزیو نخونیم با هر کسی هم صحبت نشیم نصف راهو رفتیم بقیه راه هم اینه که دقیقا در مورد چیزهای جدیدی که میخایم حرف بزنیم بنویسیم فکر کنیم تجسم کنیم تحسین کنیم و شکرگزارشون باشیم.

    بعد از یه مدت کم کم باورهای ما در مواجهه با یک تضاد یا یک اتفاق بشکلی تربیت شده که دیگه مثل قبل واکنش نشون نمیده. یعنی در لحظه اول ممکنه ذهن به بدتزین اتفاق ممکن فکر کنه اما مت یاد گرفتیم که ذهنتونو کنترل کنیم . چون هیچ جیز اون بیرون بدون اجازه ما وارد زندگی ما نمیشه. اگر تسلیم ذهنمون بشیم انچه ذهنمون میسازه بسرعت تبدیل به تجربه زندگیمون میشه اما اگه سعی کنیم با دلیل و منطق و تجارب مثبتی که کم کم تو راه بدست اوردیم به ذهنمون جهت بدیم بشکلی که احساسمون بهتر بشه نتیجه بازی عوض میشه. و نتایج دقیقا طبق میل خودمون رقم میخوره.به اندازه ای که جا واسه احتمالات و اتفاقات منفی میزاریم به همون اندازه اتفاقات منفی وارد زندگیمون میشه

    البته که این کار ساده ای نیست ولی یقینا با تکزار و تمرین بدست میاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    سلام به استاد عزیزم

    دقیقا حق با شماست استاد عزیزم

    مشکلی که من به شدت این روزا دارم همینه ، با نزدیک شدن به تایم تسویه سربازیم کنترل ذهن هم برام داره سخت تر میشه چون من از بچگی با اینکه همیشه هدفگذاری وبرنامه ریزی میکردم اما رویکردم ، رویکرد اشتباهی بود که باعث میشه ترس از آینده رو داشته باشم ، مثل همین روزا که دارم تجربه ش میکنم و سعی میکنم ایمانم به غیب رو حفظ کنم چرا که با اینکه داره دوره سربازیم تموم میشه باید برم جای دیگه ، شهر دیگه و موقعیت جدیدی برام آغاز میشه ، یک مرحله جدید از زندگی .

    باید بگم صفرِ صفر هستم ، بقول شما تو نقطه صفرِ کلوین ! هیچ پس اندازی ندارم ، هیچ ورودی جز حقوق سربازیم ندارم و نمیدونم هم قراره چی بشه ؟

    از این یک ماه و نیم باقیمانده سعی میکنم نهایت استفاده رو برای ایجاد یه سری مهارت که فکر میکنم نیازه استفاده کنم و روشون به خوبی کار کنم . چون تنها دارایی که دارم همینه ، دوره های شما و سهی سری دوره آموزش مهارتی که دارم .

    باید یاد بگیرم که در لحظه زندگی کنم و به آینده دور فکر نکنم چون همونطور که تو قرآن میگه آینده ترس میاره

    راستش این روزا با خیال راحت تری میام و از ضعف هایی که کشف میکنم اینجا مینویسم، نمیدونم شاید دیر به دیر ولی میفهمم خودم رو ، مینویسم و نیازه برام .

    دو سه روز پیش بود داشتم فکر میکردم به اینکه چرا نتایجم نتایج پایدار نیستند ؟ سوال کردم از خدا ، خدا هدایتم کرد

    استاد من یه باور خیلی خیلی خوبی که دارم ، اینه که هر موقع از خدا سوال کنم ، ازش راهنمایی کنم با نوشتن یا با کلام بهم راهنمایی میکنه ، سر همینم وقتی گیج میشم دفتر و قلم برمیدارم یا ماشینو برمیدارم میرم بیرون و میگم خدایا من نمیدونم ، گیج شدم تو بگو و راهنماییم کن و طوری که اون هدایت میکنه و میگه که انگار آب ریختی رو آتیش و خیلی حس آرامش میگیرم و میدونم مسیر درست و کلام خداست . از کجا ؟ از همون آرامشی که پس از جاری شدن کلامش بهم میگه . این باور هم بلطف آموزه های شما اتفاق افتاده

    داشتم میگفتم که پرسیدم چرا نتایجم پایدار نیست ، یه روز خوبه ، یه روز افت میکنه ؟ چند وقتی بود که دنبال این بودم که عادت های خودم رو شروع به تغییر دادن کنم ، هدایت شدم به کتاب Atomic Habits و تو این کتاب یه چیز خیلی باحالی گفته بود اونم اینکه تغییر عادات تو سه لایه مختلف اتفاق می افته : عادت های مبتنی بر نتایج،فرایندها و هویت

    خیلی خوب توضیح داده بود که پدیده یویو (yoyo) توی لایه عادت های مبتنی بر نتایج اتفاق می افته که به محض رسیدن به یه نتیجه و هدفی سریع برمیگردی به همون عادت های قبلی و اگر میخوای نتایج نتایج پایداری باشه باید عادت ها رو در لایه هویت (شخصیت) تغییر بدی

    درک همین موضوع چراغی رو توی ذهن من ایجاد کرد ، تازه فهمیدم که خانم شایسته خیلی جاها میگه استاد این کارو ناخودآگاه انجام میده و جزو شخصیتش شده و این کلام رو من تازه درک کردم که عادت های خوب تو لایه هویت یا شخصیت استاد ایجاد شده ، بخاطر همینه که نتایجش هم پایداره

    فرق من و استاد چیه ؟ توی شیوه ساختن عادت هامون ، من توی لایه نتایج عادت میسازم و به محض رسیدن به اون هدف دوباره برمیگردم به حالت قبلی و استاد تو لایه شخصیت عادت میسازه

    سوال من باید این باشه که برای رسیدن به اهدافم چه شخصیتی رو باید در خودم بسازم ؟ نه اینکه برای رسیدن به این هدف چه عملکردی باید داشته باشم ؟

    صبح داشتم میرفتم سر پست ، تو مسیر راه تا محل پادگان پرسیدم خدایا بهترین شخصیتی که میتونم در خودم ایجاد کنم چی میتونه باشه ؟

    یاد آیات ابتدایی سوره بقره افتادم که خدا اونجا دسته بندی میکنه افراد رو و توی آیه دیگه که میگه گرامی ترین افراد نزد خداوند پرهیزکارترین آنهاست

    یه چراغی توی ذهنم روشن شد که همینه و باید ویژگی های افراد پرهیزکار رو توی خودت ایجاد کنی و اون ویژگی ها چیه ؟

    آنان که غیب ایمان دارند و صلاه را برپا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم،انفاق می کنند

    و آنان که به آنچه به سوی تو و به آنچه پیش از تو نازل شده ، مومن هستند و به آخرت یقین دارند

    آنانند که از سوی پروردگارشان بر هدایت اند و آنانند که رستگارند

    همین نگرانی رو موقع رفتن به سربازی داشتم ولی یاد جلسه 4 قدم 5 اگه اشتباه نکنم افتادم که آقا اگه داری روی خودت کار میکنی که منجر به احساس خوب در تو میشه ، هر اتفاقی برات بیفته خیره و نگران نباش ، با همین نگاه ذهنم رو کنترل کردم و همون کنترل ذهن توی اون شرایط بخصوصی که پدرم 12 ساعت تو اتاق عمل بود و تقسیم سربازیم به تعویق افتاد باعث شده بتونم ذهنم رو کنترل کنم و پاداش همون کنترل ذهن اومدن به شهر خودم بود

    باید بیاد بیارم دلیل نتایج رو و از همان ها تو زندگیم استفاده کنم ، الگو ها یکسانه

    دوست دارم برم یه جای جدید و شروع کنم به بهتر کار کردن در زمینه کاریم یعنی طراحی محصول و من باید ایمانی داشته باشم که عمل بیاره .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    اسی نیری گفته:
    مدت عضویت: 2506 روز

    سلام استاد عزیز بخاطر این فایل بسیار زیبا استاد تو دقیقه 11 فایل راجب اینکه شما از قبل اینطوری بودین که که خیلی ذهنتون درگیر گذشته نبوده و همچنین زیادم به اینده فکر نمیکردین شاید ی بخشیش پس بصورت ذاتی باشه همانطور مستحضر هستین دکتران طب سنتی از طبع و مزاج های مختلف صحبت میکنن مثلا طبع سودا یا طبع بلغم مثلا کسب که طبع سودا داره همیشه ذهن مشغولی داره یا زیاد فکر میکنه یا وسواس بیشتری داره یا حساس تره یا حتی منفی نگر تر هست نسبت به سایرین و اینگونه که اطبای طبع سنتی میگن خیلی هم نمیشه طبع ها رو عوض کرد حالا با توجه به اینکه شما خودتون دوره سلامتی رو اماده کردین امکانش هست یخورده هم در خصوص این طبع های ذاتی صحبت کنین چون به سلامتی و بحث کنترل ذهن نیز کاملا مرتبط میشه و اینکه ایا ممکن هست بشه تغییرش داد یا نه ممنون میشم اگه ی مقدار راجب این موارد هم صحبت کنین سپاس از شما استاد بزرگوار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    شهریار گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون

    باز هم مثل همیشه مرسی بابت فایل های پر از حس خوب و آرامش دهندتون،

    اومدم تا از نتایج این چندوقتم براتون بذارم،من یهو انقد نتایج خوب میگیرم که‌گاها هفته‌ای یه کامنت از نتایج جدیدم میذارم

    خب،اول اینکه من متوجه شدم تقریبا تو همه کامنت هام دارم میگم لیزری تمرکز گذاشتم و فلان نتیجه اومد،بعد به خودم میگفتم یعنی چی خب،پس قبلیا تمرکز نبوده،اینی که الان انجام میدمِ تمرکزِ درستیه،من تو حمام زیر دوش خیلی با خودم فکر میکنم،مرور میکنم نتیجه هامو کارایی که میخوام بکنم رو به بهترین نحوِ انجام شده تصور میکنم،و بار ها اگه تو کاری مونده بودم و از خدا هدایت خواسته بودم،همونجا بهم گفته،به نتیجه رسیدم چیکار کنم و میزنم بیرون از حموم.

    پریشبا هم یهو فهمیدم که خب ببین،تو هربار میگی تمرکز گذاشتی،قبلیا غلط نبوده اشتباه نبوده،تکاملِ تو بوده،تکاملت توی یاد گرفتنِ تمرکز کردن..

    دیدم بله.. تمرکزی که من الان میتونم توی یه کاری بذارم با تمرکزِ من مثلا پارسال،اصا 100 برابر فرق کرده و بهتر شده.

    الان اهمیت اولویت بندی رو میدونم.اهمیتِ خودم و زندگی خودم رو میدونم به لطف دوره عزت نفس

    مثلا وقتی دارم خواسته هام رو صبح ها مینویسم،هرکی هم باشه پیشم یجوری سعی میکنم آروم ولی محکم بهش بگم که من چنددقیقه این کارمو انجام بدم بعد میام ادامه‌ی صحبتمونو میکنیم،درصورتی که قبلا مثلا میشستم میخندیدم با طرف تفریحمو میکردم،آخرشم دیرم میشد و اصا وقت نمیشد بنویسم تمرینامو یا با کیفیت دیگه انجامش نمیدادم از سرِ عجله.

    میدونید،نتیجه ای که فهمیدم گرفتم و خیلی برام قشنگه همینه،تمرکز کردن

    حالا نتیجه هایی که این یکی دوهفته بخاطر تمرکزم گرفتم رو میگم براتون

    من خب اگه خاطرتون باشه از یه کاری که چندماه پیش توش بودم استعفا داده بودم چون حس میکردم دیگه وقتشه تمرکز بیشتری بذارم رو کار مورد علاقم،و اون کار هم خیلی وقتم رو میگرفت و تا برمیگشتم خونه انقد خسته بودم که هیچکاریمو نمیرسیدم تقریبا.پس ازش استعفا دادم،

    بعد اینترنت ها قطع شد و اصا تو فضای مجازی پول دراوردن عیب شد از دید یکسری و اینچیزا!!!

    گفتم خب باشه اینستاگرام که الان نیست باشه ام مردم نمیذارن!(میدونستم باورِ 100 درصد غلطیه ولی جرئتشو نداشتم که کار خودمو کنم)

    واسه همین با اینکه حتی داشتم فیلترشکنی که کارمو راحت راه بندازه،ولی اصا نصبش نمیکردم تو گوشیم!

    من در کل دوس دارم برای کارم یه سایت خیلی خوب بزنم مثل کیفیتِ سایت شما ولی خب تو حوزه‌ی هنر و کارِ خودم.پول خاصی ام نداشتم گفتم خب باشه میرم طراحی سایت یاد میگیرم سایتمو میزنم اونجا دیگه کسی نمیتونه حرفی بزنه بعدشم که خواسته‌ی خودمه در آینده.

    پس شروعش کردم،اونجا خب چون تمرکز گذاشته بودم هدایت های خوبی شدم تو آموزش و اینچیزا،ولی آدم وقتی با این قانون آشنا باشه، خودش ته دلش میدونه الان چی واسش زوده و چیا براش اوکیه،

    من طراحی سایت رو دیده بودم وسعتش رو وقتی که میخواست رو و هزینه هایی که نداشتم برای الانش رو.

    یکی دوماه گذشت و من دیدم بابا اصا نمیرسم به کار اصلی خودم که نقاشی باشه!حتی باور سازی هام راجع به طراحی سایت شده بود بجای خب درامد داشتن و هدایت کردنِ خدا،

    درواقع من گیر داده بودم که باید این راهو برم تا به درامد از کار مورد علاقم برسم!!!

    دیدم تماااام این مشکلِ من بخاطر عزت نفسمه،وگرنه اینهمه مردم دارن از همون اینستاگرام همین الان پول درمیارن و کلی ام تعریف میشن!!چرا من جزوشون نباشم!

    یکم پول برام مونده بود و رفتم سریع بالاخره دوره عزت نفس رو خریدم،

    اینجا باز تمرکزی اومدم روی این دوره،تا به الان هرروز گوشش میدم تمرین هاش رو انجام میدم،که یکسریشم دیگه به قول استاد جزو اخلاقم شده نه اینکه زور بزنم براش یا سختم باشه.

    در کنارش فایل های رایگانی که فک میکردم بدردم میخوره و گوش میدم و اصا یه مکملی شدن اینا،

    و باور سازی میکنم و خواسته هام رو مینویسم

    من میخوام برای دوستان اینجا بنویسم چجوری باورسازی میکنم به دو دلیل،یکی اینکه خودم خیلی گشتم یا طول کشید که بفهمم یا حداقل نتیجه بگیرم چون بلد نبودم و منطقش رو نمیدونستم و مهم تر از همشون مستمر نبود باورسازی هام،

    یکی هم اینکه خب نتیجه کُلی گرفتم و دیگه میدونم چیکار کنم تا باور چیزی تو من ساخته بشه و گفتم شاید کمک کنه به بچه ها هم

    باور سازی از راه های مختلفی هست برای من،ولی گلچین های خودم ایناست بعد از اینکه آدم یمقدار باورهای غلطش رو پیدا کرده:

    مثلا کار من نقاشیِ،رفتم هرچی پیج نقاشیِ ایرانیِ موفقِ حالِ خوب بود رو یه اکانت اینستا براش ساختم،فقط این پیج ها و پیج استاد و حالا تو یکی دوتا زمینه‌ی دیگه که دیدم آدما به اون خواسته ای که من خیلی میخوام رسیدن رو فالو کردم.

    بعد هرروز هروقتی که میدیدم بیکارم چیکار کنم مفید بگذره،میرفتم این پیج هارو زیرو رو میکردم،از سفارش هایی که گرفته بودن رو میدیدم میگفتم ببین چقد مردم دوس دارن نقاشی رو،ببین طرف چقد سفارش میگیره،پس هست پس میشه،ببین طرف از خارج به این آدمی که یه نقاشه و تو شهرستانه 12 تا سفارش داده!پس میشه پس اگه کارم خوب باشه و همینطور باور سازی کنم لیاقتش رو منم پیدا میکنم.

    و میدیدم که چه استادعباس منش چه اون نقاش ها دارن به صورت مستمر واقا هی کار میکنن روی سایت و پیجشون،در حالی که من هرموقع عشقم میکشید یه پست میذاشتم،و با توجه به نوشته های بالاترم خب تمرکزی روشون نبوده که بخواد جواب بده در حقیقت.

    این یک نوع از باور سازی هام بود که میشه همون دیدن الگوهایی که استاد میگن همیشه.

    کار بعدی ای که میکنم،

    اینه که وقتی باورهای محدود کننده‌مو پیدا میکنم و درستشون رو مینویسم برا خودم،

    یه صلوات شمار میگیرم،یا حتی نرم افزارش رو تو گوشیم دارم،

    پامیشم تو اتاقم راه میرم یا جلوی آینه وایمیستم و حداقل 100 بار هرکدومشون رو سعی میکنم با تمرکز بگم به خودم،و دلیل های منطقی بیارم براشون این وسط،

    این میشه آگاهانه برام چون نیازمه منطقیش کنم تا باورش کنم به مرور.

    یجور دیگه ام هست که اصولا یه هندزفری تو یکی از گوشامه و این چندتا باور رو با صدای خودم ضبط کردم و با یه صدای تقریبا کم همش داره تو گوشم تکرار میشه و منم به کارای خودم میرسم و اینجوری میره تو ضمیر ناخوداگاهم.

    و مهم تر از همه اینا،حواسم به ورودی هام خیلی هست،بهرحال ذاتا آدم تمرکزی روی کارش باشه مخصوصا کار مورد علاقش،دیگه اصا میلی نداره به دادن ورودی های بد به خودش

    من حتی دیروز میخواستم نقاشی بکشم اومدم آهنگ از خواننده‌ی مورد علاقم که اصا خیلی دوسش دارم،بذارم!هرکاری کردم نتونستم گفتم غمگینه حیفه تمرینام!!!! رفتم فایل های استاد رو گذاشتم بازم.

    خیلی جالب بود برا من چون من تو هرشرایطی صدای این خواننده رو ترجیح میدادم!

    این نیست که اصلا آهنگ گوش ندما چون من به طرز عجیبی عاشق موزیکم،ولی اصولا دیگه آهنگ غمگین تو گوشیم نیست،از اون خواننده فقط دوتا آهنگ دارم که یکیش شاده و یکیشم عاشقانه‌ی مثبت.بقیه پلی لیستم همه یا شاده یا بیکلام یا فایل های استاد.

    مثلا دیروز کلی تجسم هام جواب داده بود و کلی واقا میدیدم خدا چقد داره کارامو راحت میکنه برام و کمکم میکنه،خیلی حالم خوب بود،تنهاام بودم،میخواستم برگردم خونه گفتم بذا برم یه جشن برا خودم بگیرم یه دمت گرمی بگم به آقا دایان!

    راهمو یکم دور کردمو دو سه تا آهنگ خیلی شاد گذاشتمو تنهایی تو ماشین واسه خودم ایول میگفتم و حال میکردم..

    هی میگفتم دیدی شد دیدی جواب میده دیدی تو میتونی…

    ایناام خب حتی باور سازیه حتی ناخوداگاه..

    حالا نزدیک 10 روزه که پیجم رو دوباره باز کردم تو اینستا و مستمر دارم توش فعالیت میکنم و براش وقت میذارم

    اولا استقبال مردم معرکه بوده و قشنگ میفهمم تاثیر تمرینام و تجسم هامه چون حتی جنس کامنت هاشون هموناییه که تو تجسم های منه!

    و دو روز پیش بالاخره بعد از چندماه،سفارش کار گرفتم اونم دوتا

    اونم از خارج از کشور

    اونم تو سایز بزرگ

    بعد خب من متریال کارمو عوض کردم و این سفارش رو با متریال قبلی ازم میخواست که بخاطر اینکه مقوای خوب گیرم نمیومد براش کار به خوبی ای که میخواستم درنمیومد،

    شبش که سفارش رو گرفته بودم یکم استرس گرفتم،گفتم خدایا تا وقتی من با اون متریال اینهمه کار زدم مشتری زیاد نیومد برام الان که دارم با یه متریال جدید کار میکنم از همون قبلیه بهم سفارش دادی!

    قشنگ یه حرفی بهم زده شد که ببین

    تو سه چهار ماهه دستت زیاد به قلم نرفته

    این سبکت رو هم که جدیدا شروع کردی شاید یجا سوتی بدی تو سفارش بلدش نباشی هنوز

    از این سبک قبلیت برات سفارش آوردم که استادشی،با خیال راحت سفارشتو بگیری ببینی تمرینات داره جواب میده،تو سفارش خواستی پول خواستی نشونه خواستی بیا اینم نشونه،

    نگران مقواش هم نباش تجسم کن حس خوب داشته باش جور میشه برات بهترش

    شاید اینا برای ساعت 3 صبح بود..

    قشنگ آروم شدم گفتم راست میگی من الان خوراکمه اون سبک خب!مقواشم پیدا میشه برا من راحت،خداروشکر کردم و شروع کردم به تجسم تا خوابم برد شد صبح،رفتم لوازم تحریری متریال کارمم برده بودم که تست کنم مقوای مناسب رو،رفتم و بهترین مقوا برام بعد از 2 سال پیدا شد!!!

    نفس راحت کشیدم و اون جشنِ تو ماشین هم برای همه‌ی این نتیجه ها بود:)

    الانم با عشق دارم سفارشمو میزنم و میخوام همینطور ادامه بدم دیگه تا نتایجم پایدار و هی بهتر باشه.

    مرسی که خوندید،مرسی از استاد که انقد دستِ خداست انقد شکرگزار وجودشم هرروز پیش خدا تو دفترم..

    خداروشکر که آشنا شدم باهاتون،

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      فرنگیس محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2685 روز

      سلام دوست هم فرکانسی ام

      سپاسگزارم از کامنت زیبایی که نوشتی و اطلاعاتی که با ما درمیان گذاشتی

      اره باور سازی و فکت آوردن برا ذهن منطقی خیلی سخته ،ولی من در مورد خودم بخوام بگم وقتی مستمر و تمرکزی باشه حتما جواب میده و مثل آبی که قطره قطره میاد ولی مبینی به اندازه همون حجم خودش

      تو وجود سنگگ سخت رخنه کرده و اونجا رو گود کرده ،صد در. صد کارها رو انجام میده

      من آوایل که تازه با استاد آشنا شدم و میخواستم قانون رو امتحان کنم در ارتباط با اصل برانگیختگی در روابط ازمونش کردم،به صورت کاملا تمرکزی (که فکر می کنم اون هم به خاطر اعتماد به نفس پایین بود که دوست داشتم مورد توجه همه باشم و همه تحسینم کنند البته الان اصلاً خودم را سرزنش نمی کنم بلکه خودم افتخار می کنم و این روند از تکامل من بوده , الان این قضیه مورد توجه بودن، مورد تحسین دیگران قرار گرفته‌اند، کمترین اهمیت رو برام داره )

      خلاصه تو این مورد خاص خیلی عالی جواب داد سرکارم همیشه مورد تحسین بودم ،سر کلاس با اینکه کمترین زن را بین همکسالام داشتم، تو کارگاه‌های حضوری،…. خلاصه خیلی مورد توجه و تحسین بودم و بعد دیدم که درسته ،و اصل یه چیز دیگه است و من قبلاً چقدر تو در و دیوار بودم ،

      و کلاً تو همون دوران ، راه و روش باور سازی رو منطقه کردن باورها، برای ذهن خودم، رو متوجه شدم

      که فکر می کنم برای هر کسی متفاوته

      مثلاً وقتی شما میگی من همزمان کار می کنم و باورهام رو گوش میدم و رخنه می‌کنه تو ناخودآگاهم

      ولی برا من اینطوری نیست باید راه برم و باورهایی که ساخته ام رو با هدفون ونه هندزفری که هیچ صدایی رو نشنوم تکرار بشه تو گوشم و همزمان هم خودم تکرارش میکنم و ذوق زده میشم و بعد متوجه میشم که دارم فرکانسهای عالی میفرستم

      چقدر ذوق زده شدم که اینقدر تمرکز شما جواب داده و همزمان دو تا سفارش اون هم از خارج از کشور گرفتید ،افرین به این تمرکز لیزری ،

      و اون الهام نیمه شب شما ،که دقیقاً واضحه صدا و هدایت ه خداونده که فعلا با همون متریال قدیمت کار کن

      برسید به تمام آرزوهای زیبا تون ،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        شهریار گفته:
        مدت عضویت: 1465 روز

        سلام دوستِ عزیز

        بله دقیقا با همین صلوات شماری که میگم منم راه میرمو هی میرم جلوی آینه به خودم میگمشون،ینی یجورایی تو یک ساعت بمب بارون میکنم خودمو از باورای درستی که پیداشون کردم،چه با تکرار چه منطقی کردنشون.

        دقیقا شاید قطره قطره اینا میان و دیده نشن،ولی تاثیرش رو میذاره قشنگ و به مرور معلوم میشه.

        مرسی برای کامنت خوبتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1356 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد ومریم بانو ودوستان گلم

    خدارو سپاس گزارم بابت این فایل زیبا و طبیعت عالی و اسمان زیبا و قیافه ی استاد ومریم جان که روزبروز داره زیباتر میشه .

    یه سپاسگزاری ویژه هم از پروردگار دارم بابت ،این همه اگاهی ناب که ازین فایل دریافت کردم .

    من درمسیر پیشرفت م مدتیه نجواها اومده سراغم ،که تو هیچی نیستی

    هیچ موفقیتی کسب نکردی

    ادم مهمی نیستی وازین چرت وپرتا

    اما

    اما

    اون قسمت صحبت استاد که فرمودند:

    (خوشبختی مسیر رسیدن به خواسته هاست)

    واقعا حالمو خوب کرد وفهمیدم من باید از لحظه به لحظه زندگی ومسیرم لذت ببرم وشاکر باشم تا به مدار بالاتر ونعمت های بیشتر برسم .

    من تو این مسیر که دارم میرم

    ادم دیگه ای شدم

    ادمی هدفمند وامیدوار که قبلا هیچ هدفی نداشت و سر گردان بود

    ادمی که به خودشناسی رسیده

    ادمی که داره خدارو درست میشناسه

    ادمی کع درست زمانی که فکر میکرد ،خیلی انسان پاک و خداشناسی هست ،در اوج گن اهی وشرک بود

    ایا این موفقیت نیست؟؟

    من اگه به این مسیر هدایت شدم ،پس توانایی رسیدن به خواسته هامو خداوند از قبل درمن قرار داده .

    من می توانم

    من لایق ثروتم‌

    من عالیم

    من بینظیرم

    تنها کارم اینه رو اعتماد بنفس و کنترل ذهن و عزت نفسم کار کنم و بقول قران (انها لکبیره الی علی الخاشعین )

    پس درسته که کار سخته اما

    منم خداوند درونمه

    منم قوی هستم ومی توانم

    خدایا شکرت بابت این همه زیبایی و فراوانی

    ازتون ممنونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: