https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-12 02:36:352023-08-14 05:35:05سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 194
596نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
درسته استاد « هیچ جا خونه آدم نمیشه», الان وبسایت عباسمنش خونه منه و «هیچ جا وبسایت عباسمنش نمیشه»…
من یک روز هم نمی تونم این خونه رو ترک کنم.
یادمه یکسال پیش دنبال خونه ی دلم می گشتم جاییکه بتونم بدون هیچ ترسی با خدای خودم راحت باشم و یه مدتی با هم خلوت کنیم، و بالاخره هدایت شدم به خونه شما استاد و چقدر زیبا ازمن استقبال کردی.
یادمه روزی که به sweet home عباسمنش وارد شدم، کتاب « چگونه فکر خدا را بخوانیم» رو از توی قفسه برداشتم و منی که می خواستم از اینجا رد بشم، همینجا موندم و گفتم می خوام کلا اینجا زندگی کنم و شما سخاوتمندانه و بدون هیچ هزینه ای و فقط با یک ایمیل کلید خونه امو بهم دادی. جایی برای شنیدن، جایی برای دیدن و جایی برای نوشتن بهم دادی...
این خونه اینقدر بزرگه که تا آخر عمرم نمی تونم همه ی گوشه کنارش رو بگردم و این از فضل خدای منه…
خدایا شکرت که تو وهاب ترین رزاقی…
بانو شایسته عزیز، شما برای من هم که یک مرد هستم الگوی بزرگی هستید شما شایسته ترین مکمل استادید.
همین عزت نفس و رها بودن شما، باعث شد سریالهای زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا تهیه و تولید بشه و هزاران نفر در سراسر دنیا با دیدن این سریالها زندگی شون از فرش به عرش برسه. در واقع ترک فعل شما باعث شد که در عین سادگی زیباترشدید، و زندگی خیلی ها رو هم زیباتر کردید.
نَبُوَد سیرَتِ شایسته خودآرایان را
که بُرون ساز محال است درون ساز شود
یقین داشته باشید اگر هنوز ماسک های قبلی روی صورت تون بود، نمی تونستید زندگی در بهشت و سفرنامه رو همونجوری که اتفاق افتادن بما نمایش بدید. اون صداقت باطنی شما و استاد که همیشه خودِ خودتون هستید، باعث شده این حجم عظیم از محتوای الهی روی سایت بشینه و بر جان و دل همه ما رسوب کنه.
این آرامشی که در چهره نازنین شما و استاد موج میزنه، ناشی از ساده زیستی شماست.
ساده زیستی و دوری از تجملات باعث میشه شادتر و وارسته تر باشیم.
الگوهایی که از شما دو عزیز دل گرفتم:
حدود یکساله که تلویزیون رو حذف کردم.
غذاهای ناسالم رو از زندگیم حذف کردم.
تفریحی خرید نمی کنم، فقط چیزی رو که لازم داشته باشم می خرم.
تمام شبکه های اجتماعی رو دارم اما فقط برای ارسال و دریافت مدارک بخاطر کارم.
اینستاگرام رو حذف کردم.
هیچ اخباری رو دنبال نمی کنم.
گاهی اوقات مراجعه می کنم به یک سازمانی و عکس رئیس جمهور رو می بینم تازه یادم میفته،… اِه…راستی ما رئیس جمهور داریم. عین آدمهایی که بهشون میگن انگار تو باغ نیست. اونجوری شدم…بس که تمام هوش و حواسم شده گوش دادن به فایلها، کامنت نوشتن و پرداختن به شخصیتم و بدون اینکه من کاری انجام بدم، دنیای بیرون هم از من بریده شده که بابتش خیلی هم خوشحالم، و چقدر احساس سبکی می کنم.
هرچی می خوام بدون واسطه از خدا می خوام، چون خیلی ساده همه چیو بهت میده. اصلا خود خدا هم همه چی رو در سادگی خلق کرده، خونه خودشو ببینید چقدر ساده است!!! هیچ سبک معماری در ساختش به کار نرفته…یعنی اگه خدا می خواست نمی تونست به ابراهیم دستور بده یک قصر باشکوه با متریال طلای 24 عیار کنار دریای مدیترانه واسش بنا کنه؟…
اما نکرد اینکارو، تا ما این نمادها رو ببینیم و پیام ساده زیستی و وارستگی رو بگیریم.
خدایا در مسیری هدایتم کن تا به موازات تولید ثروت نماد ساده زیستی باشم.
تحسین میکنم شمارو به خاطر تعهد تون توی کنترل ورودی ها و با اینکه ظاهرا سن شما هم بالا هستش ولی درگیر مسائل سیاسی و اخبار کشور نمیشید
جایی که گفتید حتی خونه خدا هم ساله هستش و هیچ زرق برقی نداره
تا حالا بهش فکر نکرده بودم
دیروز یه نیم ساعت بود جلوی تلویزیون نشسته بودم و داشتم با خودم حرف میزدم توی دلم
بعدش به خودم گفتم چطور توی این نیم ساعت حتی فکر من هم به اینکه تلویزیون رو روشن کنم نرفت با اینکه قبلن تا میرسیدم خونه درجا تی وی رو روشن میکردم تا وقتم بگذره ولی الان اگه یه روز کامنت دوستان عزیزم رو توی سایت نخونم روزم شب نمیشه و خدا رو شاکرم که منو به این مسیر هدایت کرد و از شما هم سپاسگذارم که این کامنت عالی رو نوشتین
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به اساتید عزیزم
سفری رویایی پر از درس و آگاهی و رشد و تجربه کردن و لذت بردن و دیدن عظمت و شکوه و زیبایی بی نهایت خداوند درک قدرت و توانایی و ثروت جاری خداوند
آلاباما با شعار هیچ جا خونه خود آدم نمیشه و پرچم برافراشته این ایالت کنار پرچم آمریکا نمادی از عشق مردم به شکوه و قدرت این کشور جاده ای مثل همیشه تمیز و زیبا و پراز درختهای سرسبز کنار جاده ویزیتور سنتر که در ابتدای ورود به هر ایالتی هست و بروشور و اطلاعات عالی از زیباییهای هر ایالت آماده شده و در اختیار مردم قرار گرفته محیطی تمیز و آروم و زیبا که دختری زیبا در آرامش روی نیمکت دراز کشیده بود پلی باشکوه و زیبا با طراحی بینظیر آسمونی آبی و صاف و زیبا خدایا شکرت چشمم لایق دیدن زیباییها شد
مریم جانم تحسین برانگیز هستید چه زیبا و با عزت نفس بدون هیچ گونه نگرانی صادقانه از اینهمه تغییرات عالی و مثبتی که داشتید گفتید چقدررررر مهمه که این تغییرات مثبت رو ببینی تحسین کنی خودتو و به این رشد ادامه بدی تغییرات مثبتی که رشد به همراه داره رفتن به مدار بالاتری از آزادی و خوشبختی رو به همراه داره
واقعا چرا باید زندگی پیچیده باشه ؟چطور میشه راحتر و آزادتر و رهاتر زندگی کرد ؟
باید با تمام وجود خواهان تغییر و رشد باشی تا هدایت بشی اون هم قدم به قدم آروم و آهسته اما پیوسته و متوالی
استاد جان سپاسگزارم که دوره ارزشمند احساس لیاقت رو آماده کردید و چه پاشنه آشیل اساسی هست برای دریافتن نکردن نعمتها و موهبتهای جاری خداوند از خداوند میخوام که منو لایق کنه تا در مدار خرید و دریافت این آگاهیهای خالص و ناب شما از این باور مهم دریافت و در وجودم نهادینه بشه الهی امین خدایا خودت برام این دوره رو بخر
نکته مهم دیگه تو این فایل استاد جان تعهد صددرصد شما استاد جان برای عمل به قوانین هست اینکه تو سفری که به کویر مرنجاب با مریم جان داشتید با تمام سوالاتی که تو ذهنت بود که چرا مریم جان انقدر لوازم آرایش با خودشون آوردند ولی شما سکوت کردید نخواستید که عزیز دلتون رو قانع کنید جور دیگه ای باشه اجازه دادید در مدار بالاتر با تغییر خود خواسته مریم جان تغییر کنند و این رهایی شما باعث شد مریم جانم تو همون سفر تغییرات رو شروع کنه و ادامه بده تا به این حد از رشد و راحتی و آزادی و و انعطاف پذیری برسند چقدر این واکنش شما استاد جان درس داره
سفر باید یه سری ویژگی ها داشته باشه نه فقط رفتن به یه هتل و رستوران از قبل مشخص شده باید آزاد و رها سفری رو با هدایت خدا داشته باشی ویژگی این سفر باید راحتی و آزادی بیشتر کنجکاوی و یادگیری بیشتر ،حل چالشهای سفر ،تجربه کردن لذت بردن رشد کردن و رفتن به مدار بالاتری از رشد باشه ،به صلح رسیدن و عاشق خودت و جهان اطرافت بودن باشه،زمان گذاشتن برای تجربه کردن خودت و خودشناسی خودت باشه این سفر اون سفری هست که من رو رشد میده شخصیت من رشد میکنه تو چالشهای سفر تو میتونی به ظرفیت خودت پی ببری و فرد همراه خودت رو هم میتونی بهتر و بیشتر بشناسی و درک کنی
مریم جانم این تغیرات شما همه تغییرات مثبتی هستی که مدتهاست در من هم ایجاد شده نرم و مخملی و آروم با جریان الهی رها و تسلیم پیش میرم فارغ از نظر و قضاوت دیگران راحت گیر و منعطف تر شدم احساس لیاقتم درونی تر شده الویت خودم راحتی و آزادی خودم شده و به همون نسبت زندگیم زیباتر شده ولی لازمه که این تغییرات مثبت رو ببینم هرروز تائید وتحسین کنم ازش به سادگی نگذرم و سپاسگزار خداوندم باشم تا توجه من به این ویژگیهای مثبت منو به مدار بالاتری از رشد ببره
استاد جان چه ثروتی رو خدا به شما داده مریم جانم پاداش خداوند به خاطر اینهمه رشد و گسترشی هست که در مسیر توحید در ابن جهان خلق کردید و چه پاداش باشکوهی از خداوند میخوام که من هم لایق دریافت این نعمت الهی در بهترین زمان و مکان بشم الهی امین عاااااشقتونم که این فایلها رو باعشق تهیه میکنید پر از درس و آگاهی و زیبایی سپاسگزارم خدایا عاشقتم که عاشقمی
خدا رو شکر میکنم این سفر نامه همزمان شد با یه سفر کوتاه من به یه طبیعت زیبا و پا گذاشتن به یکی از ترسهای بزرگ زندگیم و وقتی به این ترسم غلبه کردم چه نیرو و انرژی بسیار زیادی در من آزاد شد یه احساس فوقالعاده که بهم قدرت میده که باز هم از این که هست میتونه بهتر هم باشه.واقعا سفر یعنی بزرگتر شدن ظرف وجود،سفر یعنی توحید ،سفر یعنی تجربه چیزهای جدید ،سفر یعنی با ترسها روبرو شدن یعنی به مدار جدید هجرت کردن
سپاسگزار استاد عزیزم هستم که خبر خوب آماده شدن دوره جدید رو دادن .واقعا این عدم احساس لیاقت یه شاه ترمزه که اکثر ما باهاش درگیر هستیم .به امید خدا در مسیر دریافت آگاهی های این دوره جدید قرار میگیریم
استاد عزیزم این روزها با تمام وجودم و تمرکزم دارم فایل ها رو گوش میدم و خیلی لذت میبرم و با تمام وجودم سعی میکنم در زندگیم اجراشون کنم و به همون مقدار که عمل کردم نتایج به زندگیم وارد شده که یکی از اون نتایج عالی اینه که یه رابطه خیلی عالی رو دارم تجربه میکنم .من که قبلا زور میزدم که یه نفر وارد زندگیم بشه یا تقلا میکردم برای موندن در اون رابطه ؛طوری این رابطه شروع شد که من هیچ قدمی بجز کار کردن روی باورهام و احساس لیاقت بر نداشتم و این انسان زیبارو بصورت خیلی طبیعی وارد زندگی من شد و چقدر خدارو سپاسگزارم برای این قوانین زیباییش و سپاسگزار استاد عزیز و این سایت بی نظیر با بچه های فوقالعاده هستم که دارم روز به روز در مسیر بهتر شدن و توحیدی بودن قدم بر میدارم
سلام ودرودبر استاد عزیزم وخانم شایسته ی گلم که وقتی میبینمشون همیشه ذوق زده میشم امروز یه فایل هدایتی برام اومد که اون فایلی بود که ایشون داشتن قرمه سبزی میپختن با خوشحالی به همسرم گفتم ای جانم این خواهرمه ومن دیگه 3تا خواهر دارم وعاشق هر سه تاشونم آخه من دوتا خواهر دارم
استاد الان ساعت 3 صبحه من یک ساعت پیش با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم ودیدم همسایمون پیام گذاشته که توی حیاط شیر آب بازه وصدا میاد من بلند شدم وچون مادر شوهرم در طبقه ی پایین خونمون زندگی میکنه گویا میخواسته باغچه را آب بده وشیلنگ توی باغچه وخودشون هم خواب خواب ومن خودم را به پایین رسوندم وخواب آلود آب را بستم وهنوز هم ایشون خواب واصلا متوجه نشد
خلاصه وقتی اومدم بالا وروی تختم دراز کشیدم انگار خواب از سرم پریده بود گفتم سری به سایت بزنم ووقتی دیدم فایل جدیدتون اومده خوشحال شده وطاقت نداشتم منتظر صبح بمونم وهدفون را توی گوشم وشنیدن فایل بی نظیرتون آغاز شد
استاد من شک ندارم که این همسایه نبود بلکه خدا بود که میخواست بیدار م کنه آخه باهام حرف داشت آخه خیلی تا حالا باهام حرف زده بود اما من نمیشنیدم یا لااقل توجهی نداشتم خلاصه داستان از اینجا شروع میشه که ما امشب با دوخانواده از بستگانمون به پارک رفتیم تا ساعتی را در کنار هم باشیم وشام بخوریم از لحظه ی تصمیم گرفتن من رفتم توی فکر که من چون شبها معمولا حاضری میخورم حالا چکار کنم ودوست ندارم اطرافیان مدام بهم بگن چرا غذای شما جداست چون اینها از اقوام درجه یک هستن وروی من حساس این هم یکی از بزرگترین پاشنه ی آشیل بنده ترس از قضاوت شدن البته خیلی بهتر شدم
خلاصه من سالهاست که روی اضافه وزن داشتن اونم 5 یا 6 کیلو بسیار حساس با این که دیگران بهم میگن عالیم واندامم متناسبه ولی خودم 0000
شروع حرکتمون توی ماشین گفتم خدایا چکار باید بکنم خودت هدایتم کن خلاصه رفتیم اونجا با مهمانهامون صحبت وشادی ومن دیدم اینها شروع به تعریف از مشکلات وغیره واینکه حواسشون مرتب به آدمهای اطرافمون وهمسرم که ایشون هم جدیدا با قوانین آشنایی پیدا کرده سعی داشتیم با توجه حواس وحرفهای بقیه را به یک سمت ببریم وصحبتهای خوب ومفید داشته باشیم تا حدودی هم موفق شدیم وقتی تموم شد دورهمی در راه بازگشت همسرم یه جورایی از رفتارشون شاکی شد ومن گفتم عزیزم تو الان باید حست عالی باشه چرا که با درک قوانین توجه داشته باشی که توچقدر آگاهی پیدا کردی واین بنده خداها چقدر حالشون داغونه ودعا کنی که اونها هم هدایت بشن به حال خوب وبه یکباره همسرم از این رو به اون رو شدوگفت راست میگی چقدر حرف خوبی زدی وکلا جنس حرفهامون تغییر کرد وهر دو گفتیم خدایا شکرت حال تمام بنده هات را خوب کن
خلاصه تمام شد وبعد خواب والان با صدای زنگ تلفن من بیدار اما بقیه ی داستان از اینجا که وقتی من سراغ فایلتون رفتم دیدم مریم عزیزم لباسشون دقیقا لباس منه وانگار این حرفها هم برای منه استاد من متوجه شدم که همانطور که خانم شایسته در مورد آرایش کردنشون این پرسه را داشتن من جدای از اون برنامه که حالا شاید به اون شدت نبود من روی خوردن ونخوردن وچاق شدن ونشدنم همچین حالی داشتم وخیلی جاها به خاطر این موضوع نمیرفتم وچقدر خودم را عذاب میدادم
استاد خدا امشب من بیدارم کرد تا خصوصی فقط وفقط با من حرف بزنه وبگه سهیلا جانم تو بی نظیری از زندگیت لذت ببر سبک باش به بدنت احترام بگذار اما هرگز سرزنش نکن خودت را راحت وآزاد زندگی کن درست بخور اما همه چیز بخور با خودت در صلح باش وبه هدایت رب مهربانت اعتماد کن استاد امشب کلاس من با خدا بود یک کلاس کاملا خصوصی
چقدر به موقع بود استاد وقتی کامنت بچه ها را میخوندم ونتایج را میدیدم به والله اشکهام سرازیر میشد شکر میکردم وبرای خودم هدایت می طلبیدم من دوره ی بی نظیر 12 قدم را دارم خریداری میکنم والان قدم 3 هستم استاد شما بهم یاد دادید توی ستاره ی قطبی توجه آگاهانه به زیبائیها خصوصا شبها قبل از خواب را 3شبه دارم انجام میدم به خداوندی خدا از درودیوار برام شادی واتفاقات زیبا میوفته دارم هدایت میشم نمیدونم چی باید بگم که به شدت ذوق زده ام استاد از خدای خودم ممنونم واز شما که بی نظیرید من منتظر سوپرایزهای خدای مهربان هستم هر روز وهر شب
استاد شما هم منتظر شنیدن نتایج عالیم توی زندگی باشید در پناه حق
با سلام خدمت استاد عزیزم مریم خانم و همه ی دوستان همسفرم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و هر بار یکم هوشیاتر و بیدارتر
استاد عزیزم و مریم خانم با تمام وجود پذیرای اون لبخندهای روی لبتون و اون گشادگی چهرتون هستم چون قلبم اصل بودنش رو داره تایید میکنه
با دیدن عکس زیباتون ی چیزی یادم اومد و اون این بود که من قبل از اودن به این مسیر خیلی از عکس گرفتن فراری بودم به خاطر عزت نفس پایینی که داشتم که فکر میکردم زیبا نیستم و احساس لیاقت و ارزشمندی نمیکردم و بنابراین از دوربین و موبایل و امثالهم گریزان بودم .الان خیلی بهتر شدم ولی هنوز هم یکم مقاومت هست
الان که خوب فکر کردم ی دلیل دیگه هم داشت و اونم این بود که آدم ها وقتی عکس میگرفتن خودشون نبودن ی لبخند فیک که نبود رو ایجادش میکردن و من نمیتونستم این کار رو بکنم و همیشه هم از این موضوع ناراحت بودم که چرا من این مهارت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! رو ندارم و از این جور حرفها
اما از وقتی که اودم توی این مسیر فهمیدم که اتفاقا این یک نشانه اس که من دوست دارم خودم باشم دوست ندارم نقابی داشته باشم برای اینکه خندان دیده بشم در حالی که واقعا نبودم
الان که دارم مجدد عکس شما رو نگاه میکنم دقیقا متوجه میشم تفاوت بین لبخند واقعی که نشان از رضایت درونی داره با ی لبخند جعلی که صرفا برای تایید گرفتن از دیگرانه اولی پایدار و با ثباته و همیشه رد و اثرش هست دومی گذرا و لحظه ایه و چند لحظه بعد وجود نداره !!!!
همین الان که دارم کامنت این فایل رو مینویسم برق یهو قطع شد و لپ تاپم هم که امروز صبح فراموش کرده بودم شارژش کنم داره چشمک نمام شدن شارژش رو میزنه و باید خاموش بشه و همین ی تمرینیه برای کنترل ذهن من
بنابراین لپ تاپ رو خاموش میکنم و خودکار و برگم رو برمیدارم و میرم بیرون توی حیاط تا نوشتنم رو ادامه بدم تا زمانی که برق بیاد آخه من با گوشی راحت نیستم تایپ کنم .جالبه توی همین فایل هم استاد راجع به تضاد کولر صحبت کردن و من هم الان با تضاد برق روبرو شدم و میخوام بررسی بکنم رفتار خودم رو در باره این تضاد .
خوشحالم که اینقدر تغییر کردم که با این اتفاقه مثل اکثریت مردم اینجا نیستم که توی همچین مواقعی داد و بیداد راه بندازم و بد وبیراه که این چه وضعیه .تازه خیلی ها هم این ساعت صبح که ساعت 8 صیحه و برای ما بچه های سایت خیلی از بیدارشدنمون گذشته خواب بودن احتمالا و با این اتفاق الان با ی حس خیلی بدی از خواب بیدار شدن و دارن گله میکنن که خوابشون بهم خورده و ……
اما ما یاد گرفتیم ذهنمون رو کنترل کنیم و جور دیگه ای به این قضیه نگاه کنیم که حسمون بد نشه و بنابراین من الان توی حیاط کارم رو ادامه میدم هرچند هوای بیرون هم گرمه اما خدا رو شکر سکوت و آرامش حیاط و محیط کار نوشتن رو خیلی راحت تر میکنه
داشتم میگفتم تغییر زاویه دید این روزها سرگرم دوره عشق و مودت استاد هستم ی دوره ی بی نظیری که فکر میکنم هرکی میخواد شروع کنه به خریدن دوره های استاد اول باید از این دوره شروع کنه چون واقعا کلید رسیدن به همه چیز رو توی همون جلسه اول توی دستت میزاره حالا بماند چه چیزهایی در جلسه های بعدش گفته میشه که من هنوز ازش خبر ندارم
خلاصه توی جلسه اول این دوره بحث اصلی استاد در مورد به صلح رسیدن با خودمون با روح الهیمونه برای رسیدن به همه ی خواسته ها و این جلسه برای من همزمان شد با این فایل که باز هم مریم جان در مورد خودشون که صحبت میکردن باز موضوع حول و حوش خود ارزشی و به صلح رسیدن با خودمون
مریم جان صحبت های شما من رو برد به دوره ی دوازده قدم و اون جلسه ی عزت نفسی که شما به عنوان ی الگوی خیلی خوب برای اولین بار شروع کردین به صحبت کردن در مورد خودتون و موضوع آرایش کردنتون و چقدر این صحبت ها برای من شیرین و دلچسبه چون بیاد آوردم که حتی قبل از امدن به این مسیر هم درگیر این حواشی نبودم خلی نمیخوام بگم آرایش کردن ی چیز بده نه هر کسی که دوست داره و این کار حس خوبی بهش میده و این کار رو برای دل خودش انجام میده نه برای تایید گرفتن از دیگران میتونه این کار رو انجام بده اما امان از وقتی که بشه اولویت برای پر کردن خلاها و جلب توجه
یادمه قبل از امدن به این مسیر کیف آرایش من ی کیف خیلی خیلی کوچولو بود با ی رز لب و ی ضد آفتاب چون روزی چند بار می رفتم بیرون برای کارم که همون هم چقدر برام سخت بود زدن ضد آفتاب و شستنش
ولی الان دیگه همون هم نیست فقط ی رژ لبه چون اصلا بیرون نمیرم و کارم داخل خونه اس و تنها آرایش من محدود میشه به زمانی که میخوام عروسی چیزی برم
یادمه همون قبل از آشنایی با استاد وقتی مسافرتی میرفتم و میرفتم توی سرویس های بهداشتی مخصوصا اول صبح 99 درصد خانم ها و دخترها ی کیف آرایش دستشون بود و نیم ساعت فقط پقت میذاشتن برای ٰایش کردن از این بزن و از اون بزن و من واقعا برام جای سوال بود چرا اینهمه سختی
اتفاقا همین دیروز که رفته بودم موهام رو کوتا کنم توی آرایشگاه و پوست یک دختر خانم رو که اونجا بود دیدم که پر از لک بود ی نگاهی به آینه انداختم و همون جا شکر گزاری کردم از خدای خودم به خاطر نعمت پوست صاف و یکدستی که بهم داده که بدون هیچ ماده ی بیرونی میدرخشه که البته با دوره قانون سلامتی این درخشش و شفافیت به اوج خودش رسیده بود
الان که دارم فکر میکنم من توی این زمنیه خیلی خیلی با خودم در صلح قرار گرفتم و بقول استاد میتونم ادعا کنم توی این جنبه خیلی خوبم چون همیشه قلبم دنیال اصل این موضوع بوده و هست ی اصل بی نقاب و بیریا که بقول استاد از قبل از تولدمون هممون این آگاهی رو داشتیم و حتی تا چند سال بعد از تولد هم خوب اجراش میکردیم اکا کم کم باورهامون شکل گرفت و این اصله کمرنگ شد البته توی جامعه ی ما خیلی بیشتر چون من هرچی توی این سریاله مرد و زن بچه ی آمریکایی دیدم همه نشان از هماهنگ بودن با این اصل داره چیزی که توی جامعه ی ما به سمت دور شدن از این اصل داره ویش میره و چقدر خانواده ها بجای سرمایه گزاری کردن روی خودشون دارن برای نقاب بیشتر داشتن خرج میکنن جوری که الان دختر کوچولوهای ابتدایی هم همشون ی کیف ٰآرایش دارن پر از رژ لب و برق لب و …… و کم کم داره این باور در اونا شکل میگیره که همین جور ی زیبا نیستن و حتما باید ٰآرایش کنن تا زیبا دیده بشن هرچند من دارم سعی میکنم به خواهرزادم بگم که اون بدون ٰآرایش هم زیباست و نیازی به این چیزها نداره و خداییش هم همین جوریه که وابسته نشه به این عوامل بیرونی اما باز هم این قضیه هست .
خدا رو شکر برق هم اومد و من اومدم داخل و بقیه ی کامنت از لپ تاپم
ی موضوع دیگه که مریم جان در موردش صحبت کردن در مورد ساده گرفتنه :
چیزی که من واقعا قبل از اومدن به این مسیر توش مشکل داشتم که البته تمام اعضای خانواده همین طوری بودن که هر موضوعی رو آنچنان پیچیده میکردن که جز سختی و رنج چیزی براشون نداشت .اما خدا رو شکر از وقتی که سریالهای مستند این سایت شروع شد و من دیدم واقعیت زندگی استاد و مریم جان رو سعی کردم که خودم رو بهبود بدم در این زمینه و خدا رو شکر خیلی بهتر شدم مخصوصا در مورد کنار اومدن با قضیه نبود دسشویی توی طیبعیت که واقعا برام زجر آور بود قبلا ولی الان خیلی بهتر شدم در موردش و البته در تمام ابعاد زندگیم سعی کردم اون سختی گیرهای گذشته رو نداشته باشم و ساده بگیرم و بیشتر لذت ببرم
استاد جان شما توی فایل مصاحبه با من قسمت 6 وقتی دارین در مورد سبک شخصی خودتون توضیح میدین و رابطه ای که دارین میگین آقا خیلی ها اصلا توی مدار دیدن و درک این رابطه ای که من میگم و بر اساس توحید شکل گرفته نیستن و مثال اون خونه ای رو میزنین که میگین اگر این خونه رو بدین به ی نفر که توی مدار ثروت نیست و بهش بگین این خونه فقط مالیاات سالانش 5 میلیارده ( البته اون موقع دلاری ده تومن ) اون نمیتونه بپذیره این رو و درکش کنه و پس میزنه اونجا شما میگین چند سال به خودتون فرصت بدین اونوقت تازه درک میکنین من چی میگم
و من خودمم هم سال اولی که با شما آشنا شده بودم میشنیدم اما درک نمیکردم که رابطه ی عاشقانه و بدون وابستگی یعنی چی. اما الان بعد 5 سال دارم درک میکنم که اونموقع چی میگفتین چون 5 سال با شما و مریم جان بودم و دیدم زندگی شما و رابطه ی شما رو و تایید شد برام
الان که مریم جان داشتن صحبت میکردن من خدا رو شکر کردم که میفهمم چی داره میگه چون خودم هم تجربه کردم و دیدم نتیجه زندگی بدون آرایش کردن رو و بنابراین درک میکنم با تمام وجودم چی میگه
الان درک میکنم وقتی شما میگین میشه ی نفر رو خیلی دوست داشت اما بدون وابستگی یعنی چی چون خودم هم تجربش کردم و ازش گذر کردم
آقا من عاشق این گستردگی این آمریکا شدم که تا چشم کار میکنه شما وسعت میبینی اصلا مگه میشه زاویه دید آدم محدود بشه با اینهمه گستردگی با این سفره سبز رنگی که جلوی چشمش گسترده شده و هرجایی که میری هست و بی نهایته و فراوانه
چقدر این ویزیتور سنترها کار لذت بردن و سفر کردن رو راحت کردن که منو رو میزارن جلوت و میگن بفرما و لذت ببر انتخاب کن و تجربه کن
چقدر لباس اون خانمه رنگارنگ و خوشگل بود چشمام رنگی رنگی شدن چقدر خوبه آزادی در پوشش هر لباسی که دوست داری رنگارنگ بی رنگ کوتاه بلند نیم تنه و ….. بدون قضاوت شدن و برچسب خوردن
چقدر دیدن اون راحتی و ریلکسی اون دختر بچه روی اون نیمکت چوبی داخل ویزیتور سنتر لذت بخش بود که رها و آزاد کاری که دوست داشته توی اون لحظه انجام بده رو داره تجربه میکنه و چقدر من هم دوست دارم تجربش کنم که وقتی میرم جایی و دوست دارم کاری انجام بدم کاری که به من لذت میده و به دیگران هم آسیبی نمیرسونه بتونم انجامش بدم و نگران قضاوت شدن نباشم درست مثل این بچه .ان شالله اگر زمانی خودم بچه داشتم با این آگاهی ها ی جوری تربیتش میکنم که در تجربه کردن خواسته هاش رها و آزاد باشه
خواستم بگم اون درخته چقدر زیباست و اون بطری ها و ….. بعد ی لحظه به خودم اومدم و گفتم اینجا همه چیز زیباست پس اصلا نمیشه برچسب زد به چیز خاصی فقط باید گفت شگفت انگیزه همه چی تمیز زیبا مرتب
اوه اونجایی که مریم جان گفتین من الان دارم زندگیم میکنم :
و دقیقا زندگی من هم همینه من تازه توی سن 40 سالگی با آگاهی های استاد آشنا که شدم تازه فهمیدم که اونهمه مدرسه رفتن و درس خوندن و شاگرد زرنگ و نمونه بودن هیچ کمکی به من نکرده و باید تازه بشینم سر کلاس اول و از اول همه چیز رو یاد بگیرم از کسی که خودش ی الگوی خوبیه چون اونهمه الگو که توی مدرسه و اجتماع من داشتم و پذیرفته بودم خودشون چیزی نداشتن که به من نشون بدن و برا همین هم من چیزی یاد نگرفته بودم .خدا رو شکر این 5 سال به اندازه تمام اون 40 ساله آگاهی کسب کردم و زندگی رو زندگی کردم واقعا .پتانسیل وجودم فعال شد
ی نکته ای مریم جان گفتن که :
استاد آدم رو آگاه میکنن که کانسپت سفره چیه
و هین ویژگی خوب استاد باعث میشه که فرد از قبل بدونه توی چه محیطی قراره بره و چقدر نداشتن همین ویژگی باعث اختلاف میشه توی سفرها وقتی از قبل شرایط کلی گفته نمیشه .شده خود من و خواهرم با دامادمون میخواستیم بریم بیرون و ایشون به ما نگفتن اون جایی که میخوایم بریم چجوریه و وقتی رفتیم دیدیم خیلی سخته بود برای ما خانم ها حتی عبور از اون منطقه و همین باعث ناراحتی و دلخوری میشد
خدا رو شکر برای این آگاهی ها سپاسگزارم استاد و مریم جان
خدارا صدهزار مرتبه شکر سفرمون شروع شده و اول سفر از احساس لیاقت و خود ارزشمندی صحبت شد.چه نکات ارزشمندی را عنوان کردید مریم جان
من یاد سفر اخیرمون به اردبیل افتادم بابت تغییراتی که کرده بودیم و برای ما عادی بود و وقتی بقیه را دیدیم واقعا تعجب کردیم.
همسر من که کلا با دو دست لباس که احتیاج به اتو کردن هم نداشت همراهش اوورد و یه کرم ضد افتاب و منم دوتا تیشرت و یه شلوار راحتی.
و جالبه در صبح اولین روز اقامتمون خانمهای همسفرمون حداقل یک ساعت ارایششون و اتو کردن لباسهاشون طول کشیدو میتونم بگم که نصف صندوق ماشین لباس آورده بودن.
و همسر من در عرض 5 دقیقه آماده شد برا رفتن به بیرون.
وفردای روز بعد آقایون برای آب گرم رفتیم و جاتون خالی بعد خوردن کله پاچه در شهر اردبیل میخواستیم برگردیم که یه کم دیر شد.
از اونجا که آب اردبیل آشامیدنی نیست من روز قبل دوتا پک 6 تایی آب معدنی گرفته بودم،که ظاهرا تموم شده بود .
و خانم ها زنگ زده بودند به همسرانشون که برگشتید آب بگیرید بیارید ،برای خوردن و چای دم کردن
همسر بنده هم وقتی متوجه میشه آب نیست بدون آرایش، فقط یه مانتو تنش کرده بود ورفته بود فروشگاه سر کوچه یه پک 6 تایی آب معدنی بزرگ گرفته بود که همه خانم ها تعجب کرده بودند که شما همینطوری میخوای بری بیرون؟
ووقتی همسر من هم به فروشگاه مراجعه کرده بود و از اونجا که حمل 6 تا آب معدنی برا یه خانم شاید مشکل باشه ،کارگر اون فروشگاه تا درب منزل آب ها را براش آورده بود و اینم پاداش خداوند بود .
و اینکه ما واقعا خیلی تغییر کردیم مخصوصا همسرم.
یاد سفر پارسالم به مشهد افتادم که طی ده سال گذشته یادم نمیومد که همسرم در طی مسیر اصلا دستشویی برن ،به علت نامناسب بودن و…
توراه برگشت بودیم که من زدم کنار با یه بطری آب برم دستشویی که یه دفعه همسر منم بیرون اومد و گفت منم دستشویی میکنم.
واقعا برام تعجب برانگیز بود این همه تغییر ،کسی که 16 ساعت دستشویی در طی مسیر نمیرفت و چای و نوشیدنی نمیخورد الان همه چیز میخوره و خودشا با شرایط سفر وقف داده.
در اونجا بود که من خیلی خدارا شکر کردم و وقتی ما با این جمع سفر رفتیم تغیراتی که کردیم برامون خیلی ملموستر شد.
از عزت نفس بالا و خودارزشمندی تا خیلی تغییرات دیگه
سپاسگزار خداوند هستم بابت داشتن همسری که بامن همراه هست و با رفتن به هر سفر لذت بیشتری را تجربه میکنیم و از قالبهایی که داریم بیرون میایم.
خدارا صدهزار مرتبه شکر
استاد عزیز سپاسگزاری میکنم از شما و مریم جان و همه دوستان همفرکانسی .
دیروز فایل قبلی رو دیدم و متوجه شدم که سفر به دور آمریکای جدید شروع شده
اگر بدووووووووووونید چقدر خوشحال شدم
و به دوستایی که شما رو میشناسن گفتم که استاد سفر جدید رو شروع کردن
و اگر بدونید استاد که با دیدن فایل های شما چققققققدر مسافرت های حتی شده کوتاه برام پیش اومده
اگر بدونید به چه جاهای زیبایی هدایت میشم
به طوری که فقط میشه نگاه کرد به اون همه زیبایی و خدارو شکر کرد
دقیقا جمعه که داشتیم از یه جای فوق العاده برمیگشتیم ، یاد سفر به دور آمریکا افتاده بودم و داشتم به این فکر میکردم که ، یه زمانی همه مشغول اغتشاش و درگیری بودن و تو همون زمان ، نگاه ما به زیبایی بود و لذت
پس اگر در زندگیمون هم به چیزهایه زیبایی برسیم نوش جونمون
چون واقعا تو اون شرایط که همه تعداد کشته شدگان رو میشمردن ،ما در حال شمردن نکات مثبت و زیبایی های سفر شما بودیم
خیلی خوشحالم که خدا برای هدایت من ، شما رو انتخاب کرد ، و من رو به سمت بهترین استاد هدایت کرد
استادی که هر کلامش به جانم میشینه
و انگار دقیقا همون حرف هاییه که من نیاز دارم بشنوم ، روحم نیاز داره بشنوه
مریمی که هربار من رو به خود واقعیت نزدیک تر میکنه و باعث میشه هربار از خودم بیشتر لذت ببرم و روز به روز بیشتر عاشق خودم باشم
خیلی دوستتون دارم
انشالله که سایتون سال های سال بالای سر ما باشه
شما چراغ راهین
و خدا رو هزاران بار شکر به خاطر این هدایت فوق العاده
سلام میکنم ب استاد عزیزم و مریم خانم گل و زیبا.استاد من عاشقتونم شما و مریم خانم بینظیرهستید.استاد با تمام وجودم از خدای شنوا و بینا و هدایتگر سپاسگزارم بابت شما دو فرشته که به صورت معجزه وارد زندگی من شدید .واقعا نمی دونم چطور از شما تشکر کنم بابت اینهمه آگاهی های ناب وخالص.
استاد یک ساعت پیش با تمام وجودم از خدا میخواستم هدایتم کنه استاد من یک ترس بزرگی رو داشتم و هربار که با این ترس رو برو میشدم احساس ضعف میکردم و فرار میکردم ازش ک میشه گفت فک کردن بهش هم برام ترسناک بود ب خاطر عذت نفس پایین ک داشتم. نمی تونستم با ترسم رو برو بشم به خاطر مقایسه های که شده بودم ک ب لطف خدا خیلی بهتر شدم.
و اما خداوند! مثل همیشه (هدایتم) کرد.استاد هرچقدر که پیش میرم کلمه ی (هدایت) رو ب اندازه ضرفم بیشتر درک میکنم .اینکه دقیقا تمام فایل های ک شما می زارید روی سایت همزمان میشه با موضوع روز من. نشانه های من .جواب من .راهنمای من اصلا وقتی ذهنم درگیر یک موضوعی هست و داره میگه چیکار کنم سریع میام توی سایت و با دیدن فایل جدید شارژ شارژ میشم.ومیگم بیا نشانتم اومد.مطمئن ام ک جواب سوالم توی این فایل گفته شده.و خوشحال فایلو دانلود میکنم…وجوابمو میگیرم.
استاد دقیقا موضوعی ک مریم جون راجبش صحبت کردن.جواب من بود استاد من قراره توی همین چند روز آینده ب یک مهمونی خیلی مهمی برم. از وقتی دوره عذت نفس رو کار کردم خیلی خوب اینو درک کردم ک با خودم ب صلح برسم و خودمو دوست داشته باشم همونطور ک هستم.و خیلی خوب اینو رعایت کردم اما برای این مهمونی چند روزیه ک ذهنم شروع کرده ب نجوا کردن ک این یکی فرق داره.فلانی تو مهمونی هست نمیشه اون خیلی با کلاسه اون خیلی خوشگل تره اون خیلی بهتره.اون خیلی پولدار تره.اون خانواده بهتری داره .اون لباس هاش شیک تره.و…خلاصه اون یک بت بزرگه برای تو ….وجای خدارو توی ذهنت گرفته. خدایی ک عااااشقته همونجوری ک هستی بی غیدو شرط.تمام فایل های توحیدتون رو گوش کردم …وای خدای من …دوره عزت نفس…استاد فایل هاتون بینظیرن….استاد فایل هاتون مثل قرآن زنده زنده هستن.بعداز گوش کردن فهمیدم اینقدر من آدم ها رو بزرگ کرده بودم برای خودم که خدارو نمیدیدم.واقعا خیلی فکر کردم…و حین فکر کردن سایتو باز کردم. جواب آماده اومد…( خودت باش با خودت ب صلح برس. راحت باش.راحت بگیر. ساده برو مثل مهمونی های قبلیت بدون تجملات.وارایش و…بدون مقایسه و مهمتر از همه استاد من یک لحظه هم تصمیم گرفتم ک نرم ولی باز جواب آمد ک با خودت و همه این جهان در صلح باش وبرو و خودتو بسپر ب جریان…خداوند هدایت میکند.و اینکه خودتو ب چالش بکش حداقل برای محک زدن عزت نفست.
استاد همه ی این نوشته ها گفته شد و نوشتم و فقط مونده عمل ک از خداوند میخوام ک ب یاری خودش عمل کنم و تنها خودش بپرستم وتنها از خودش یاری بخوام.از خدایی ک عاشقه منه منو دوست داره خدایی ک اینقدر منو دوست داره ک تا درخواستی دارم سریع پاسخ میده.خدایی ک ب من اعتبار میده عزت میده من عاشقتم خدا.حسی رو ک العان دارم با هیچ چیز عوض نمیکنم.
واز شما استاد عزیزم و مریم جون زیبا و مهربان تشکر میکنم ک باعث میشد این فایل ها بموقع ضبط بشه.و بهترین الگو ی زندگی من هستید.
سپاسگزاره خداوندم که به من فرصت داد تا یک فایل پرازدرس دیگه دراین سایت الهی رو دنبال کنم
سلامودرود به استادان عزیزوهمیشه فعال وسلامی گرم به همه ی اهالی سایت الهی
عاشقتونم که اینقدر عاشقانه هردوتون برامون فایلهای پرازآگاهی به اشتراک میذارید
وچقدر خوشحالم که دوباره کوله بارسفرروبستید و یک سفردیگه رو آغازکردیدخدایاصدهزارمرتبه شکر
تحسین میکنم مریم عزیز رو که انقدر دارید روی خودتون کارمیکنید و چقدر تغییرات درونی و بیرونی شگرفی این مدتی که بااستادبودید درخودتون ایجادکردید
تحسینتون میکنم که انقدر خوب روی خودتون کارکردید و ارزش خودتون رو به درونتون دادید و نه وسایل ارایش
و چقدر تحسینتون میکنم که شدید الگوی هزاران نفر توی ایران تا ازبنداسارت آرایش کردن آزادبشن وارزشمندی و لیاقت خودشون رو به درون خودشون گره بزنن
مریم جان متأسفانه توایران اینجور آرایشهای عجیب غریب زیاد میبینیم و ازهمه بدتر این ویژگی تو وجود بچه های دهه هشتادی و نودی زیاد رخنه کرده و اعتمادبنفسشون و ارزششون رو گره زدن به کلی آرایشهاوتیپهای عجیب غریب
توی فامیل ما چندین دختر دهه هشتادی هست که اونقدر اعتمادبنفسشون پایینه که همه اونها بینی هاشون رو عمل کردن و یجوری هم حالت چشموهم چشمی شده که اون یکی نگاه به اون یکی میکنهو فوری میره نوبت عمل بینی میزنه باقیمت بسیاربسیاربالاوفکرمیکنن اگه اینجور عملها رو روی صورتشون انجام ندن کِیس خوبی سراغ اونها نمیاد و ممکنه حتی بقول ایرانیا پشت بخت بمونن!
واونقدرآرایش روی صورتشون انجام میدن که هرموقه من صورت اونهارو بدون آرایش میبینم واقعادیگه نمیتونم قیافه ی اصلیشون رو تشخیص بدم!
مریم جان این خصوصیاتی دارید رو من سالهای ساله که دارم،قبلا یک کرم سفیدکننده به صورتم میزدم همونم خیلی زود ازصورتم پاک میکردم یعنی صورتم تحمل یه لایه ی چربی رو نداشت
و ناخنهام رو هم که دیگه اصلا نه میتونم بلندبذارم و نه تحمل لاک زدن روی اونهارو داشتم و نه دارم
اما من ازین وره بوم افتاده بودم وقتیکه ازینکارا خوشم نمیومد و انجام نمیدادم فکرمیکردم اعتمادبنفس ندارم که ازینکارا انجام نمیدم و کرمای مارک و عجیب غریب ندارم،یا میزآرایشم پراز لاکای جیغو رنگی رنگی نیست
همیشه طعنه کنایه کل دخترای فامیل به من میزدن که رفتارات مثه پیرزنای دهه بیستو سیه که ازینکارا بلد نیستن بابایکم بیشترآرایش کن،چارتا لاک بزن دلت یکم بازبشه،روحیه بگیری ….
ومن اصلا هیچ علاقه ای نداشتم وتحت تأثیراین حرفاقرارنمیگرفتم که بخوام یکبار امتحانش کنم
اماخوب همیشه این احساسم داشتم که مشکل ازاعتمادبنفسمه که نمیتونم ارایش کنم یا یه لاکی روی ناخنام سوارکنم
حتی یادمه شب عروسیمون اون خانمی که منوآرایش میکردبهش گفتم اگه میشه منو گریم نکن ناخن هم برام جوری بزن که زود کنده بشن،اون خانم تعجب کرده بود بهم گفت اولین نفری هستی که این درخواستهارو ازما دارید
و اون شب عروسی تا آخره شب قبل ازینکه عروسی ما تمام بشه تمومه لاکهای مصنوعی رو کنده بودم!خخخ
خلاصه بعدازآشنایی بامریم جان فهمیدم که واقعا اینجورخصوصیاتی که من داشتم یک نوع موهبته و من قدره این نعمته بزرگی که ازدرون داشتم و علاقه ای به اینجورآرایشها نداشتم رو نمیدونستم
و الان خداروشکر دیگه شدم الگوی فامیل از چهره وپوست صاف وشفافی که دارم و اینکه اصلا هزینه ای بابت اینجوروسایل نمیکنم
وبااینکه من سی سال عمرازخدا گرفتم هیچ کس باورش نمیشه که اینقدر سنم باشه،و همه میگن پنج شش سال سنت کمتر توچشم میاد
خیلی خوشحالم بابت این ویژگیی که دارم و خوشحالتر اینکه هیچوقت تحت تأثیر اون حرفای پرازطعنه کنایه ی آدمای اطرافم قرارنگرفتم که بخوام هزینه های زیادی تواین مورد صرف کنم
مریم جان شماازهمه نظرالگوی مابچه های سایت شدید،ازجمله ترتمیزبودنتون توکارهای خونه،آرایش نکردنتون،اینکه باموی کوتاه هم میشه زیبا دیده شد،و من ازوقتیکه موهامو کوتاه کردم چقدر راحتترشدم،چقدر حمام رفتن برام راحت شده،قبلاباموهای بلند حمام رفتنم یه کاره سختو طاقت فرسایی بود اما الان حتی شده روزی دوبارهم دوش گرفتم خیلی راحت و اسون
چقدر میبینم نسبت خانمای فامیلمون دارم متفاوت عمل میکنم و ازلحاظ درونی هم متفاوت دارم نتیجه میگیرم
چقدر میبینم خانمایی رو توی فامیلمون که کرم گریم باگرونترین قیمت رو میخرن وبرا یک هفتشون میشه و دوباره درگیره خریدن کرم هستن و اگه کرم روی صورتشون نباشه روشون نمیشه توی جمع بشینن و قششنگ میبینم تازمانیکه کرم روی صورتشون هست توی جمع هیاهو دارن و باهمه گپوگفت میکنن،به محضیکه کرم ازصورتشون پاک بشه مثل موش میخوان تویه سوراخی خودشونو قایم کنن!وحتی اونها جلوی همسراشون این جرأت رو ندارن که بدون آرایش جلوی همسراشون ظاهربشن و فکرمیکنن اگه آرایش نداشته باشن نزد همسرشون دوست داشتنی نیستن
و واقعا دیدم آرایش ازآرایش اونها کم نمیشه ولی ازلحاظ اخلاقی ورفتاری چنان باهمسراشون مشکل دارن،و تعجب میکنن که چرامابه صورت ظاهرمون اهمیت میدیم ولی همیشه باهم مشکل داریم
وتعجب میکنن ازمن که هیچوقت به ظاهرارایش کردنم اهمیت نمیدم و اینقدر همسرم عاشقمه
یادمه یروز یک خانمی ازفامیل بهم گفت بیچاره شوهرت گناه داره یکم براش آرایش کن شایددلش بخواد خانمش براش ارایش کنه،ومن جوابی که بهش دادم گفتم همسرم منوبدون ارایش دیده و انتخاب کرده و اتفاقا باهمین سبک عشقشو خیلی بیشتراز اونموقعایی که ارایش داشتم بهم نشون داده،واونها تعجب میکنن ازمن و من تعجب ازونها که چرا انقدر تو درودیوارن و عشقشون رو به اینجومسائل ربط میدن
خیلی اتفاقات رو به یادم اووردین که چقدر من این ویژگیهارو داشتم اما فکرمیکردم ازکمبوداعتمادبنفسمه
چقدر حالاکه فکرشومیکنم من ازدرون روحم نمیپذیرفته اینجور کارهارو،ولی ذهنم جوره دیگه ای برداشت میکرده ومیخواسته منو به درودیوارببره
خداروشکر که زود متوجه شدم و فهمیدم که بهترین کارو من داشتم انجام میدادم
الان ارایش من در حده یک کرم ضد افتاب هست که اونهم به ندرت استفاده میکنم،و اتفاقا چقدر این خوده واقعیم رو دیگه دوست دارم و چقدر بیشتر باخودم درصلح قرارگرفتم،و این روزها چقدرمیبینم خانمهایی رو که همیشه درگیرهزینه های مانیکورناخن،پروتز لب و صورت ووو …هستن و من چقدر ازینجور هزینه های غیرمترقبه به دورهستم خداروصدهزارمرتبه شکر
ممنونم ازتون بخاطر این فایل ارزشمندتون،چقدرخوشحالم که تواین مسیرم و دارم هروز باخوده واقعیم به صلح میرسم،و بادیگران هم به صلح میرسم که هرکسی دوست داره به هر روشی زندگی کنه
به من هیچ ربطی نداره که دیگران اعتمادبنفسشون رو قراره به چه چیزی گره بزنن،من خودمو اونجور که میدونم درسته رشد میدم و قرارنیست ما وظیفه ی خودمون بدونیم که مسیره درست رو با قسموایه به دیگران بفهمونیم
چقدر قابل تحسین هست اینکه حرف مردم رو تونستید تو ذهنتون کمرنگ کنید، جالبه یوقتایی ما قبل از اینکه بدونیم جز قوانین هست قبلنا بصورت ناخودآگاه عمل میکردیم و بعدها که با قوانین آشنا شدیم فهمیدیم جز قوانین هست، مثلا در مورد اینکه اعتماد بنفس و خودارزشی رو منوط به شرایط بیرونی قرار ندادید و عزت نفس رو ناخوداگاه به دورن گره زدید.
اسمش سفر به دور امریکاست ولی خدا میدونه که چقدر آگاهی و حرفای خوب در دل همین قسمت کوتاه از سفر به دور امریکا نهفته که برای هزاران هزارنفر میتونه مفید واقع بشه، اونم نه برای امروز و فردا؛ بلکه تا زمانی که این سیستم و این سایت ادامه داره افراد زیادی در مدتهای متنوع میتونن از این آگاهیها بهرهمند بشن.
خدایا شکرت!
استاد شما گفتین این صحبتا باعث میشه هم متوجه طولانی بودن مسیر نشین و هم مسیر رو برای خودتون لذتبخش کنین ولی واقعا چند نفر در کل کره زمین اینجوری مسیر سفر رو برای خودشون لذتبخش میکنن؟!
تقریبا همه اینو میدونن که مسیر سفر رو با صحبت کردن میتونن کوتاه کنن ولی مسئله اینجاست که در مورد چه چیزهایی صحبت میکنن؟
تقریبا شاید برای همهمون این اتفاق افتاده که با افرادی همسفر و هممسیر شدیم که سفرهدلشون رو برای اطرافیان باز میکنن و از غم و شکستهای زندگیشون در گذشته صحبت میکنن!
و طولی نمیکشه که همین سفر تبدیل به یک مسابقه با رنکینگ میشه تا هر کسی بتونه ثابت کنه چقدر انسان شکستخوردهتری هست و چقدر از همه حال و روزش بدتره!
این همون کاری هست که دیگران در آزادی زمانیشون انجام میدن، در سفر و سر سفره انجام میدن، اما چی باعث میشه که افرادی رو همین کره زمین در بین همین مردمان باشن که به صورت خودجوش بخوان که تغییر کنن و نخوان که مثل دیگران باشن!
که به قول آیه قرآن …
باید باشند افرادی از بین شما که دیگران را به کار نیک فراخوانند و از کار زشت بازدارند؛ اینان همان رستگاران اند (آل عمران 104)
نمیدونم چرا یهو این آیه به خاطرم اومد ولی مصداق بارز شماست که با نشون دادن شخصیتی که ارتقا پیدا کرده، دیگران رو هم به این کار نیک دعوت میکنین.
حرف از تغییر شد …
جالبه قبل از اینکه خانم شایسته از تغییر خودشون صحبت کنن، دقیقا همین موضوع در خاطرم اومد که خانم شایسته چقدر نسبت به همین چند سال پیش خودشون تغییر کردن که با تمام اعتماد به نفس جلوی دوربین نشستن و حاضرن حرفایی رو بدون آمادگی و بدون نوشتار قبلی، نه تنها به استاد بزنن بلکه به هزاران نفر ابلاغ کنن.
خانم شایستهای که قبلا (یعنی تا چند سال پیش )نه جلوی دوربین بودن و نه صداشونو میشندیم و صرفا جزء عوامل پشت صحنه فیلم محسوب میشدن الان تبدیل به یکی از اصلیترین کاراکترای فیلم تبدیل شدن!
این تغییر ایشون دقیقا اون چیزی بودش که از همون دقایق اول فایل در خاطرم اومد و با خودم گفتم …
با تغییری که ایشون در خودشون و شخصیتشون ایجاد کردن، نه تنها به خودشون کمک کردن بلکه به رشد هزاران نفر از بچههای سایت به شیوههای مختلف کمک کردن!
مثلا همین بحثی که در مورد سبک سفر کردن مطرح کردین، خدا میدونه مشکل چندین نفر باشه و به چندین نفر کمک میکنه اما نکتهی مهم اینجاست اگر شما تغییر نمیکردین، اگر شما جلوی دوربین نبودین، این حرفاس ارزشمند هم نبودن و چه بسا این موضوع مطرح نمیشد و … .
این نشون میده وقتی ما تغییر میکنیم، حتی اگر اون تغییر مربوط به شخصیت خودمون باشه، هرچند در ظاهر شخصیه اما اما همین تغییر شخصی چهطوری میتونه به صورت مستفیم و غیرمستقیم به عدهی زیادی خیررسانی کنه!
یادمون باشه فقط با تغییر خودمون میتونیم به دیگران کمک کنیم و این سالمترین نوع کمککردن در اوج عزت نفسه، نه فداکاری و ظلم نفس.
یا مثلا همین بحث سفر 90 نفره به جنوب رو که استاد رهبری کردن، بلافاصله با خودم گفتم این رهبری موفقیت آمیز استاد در این سفر نه به خاطر مهارت خاص استاد در لیدری، بلکه به خاطر اون تغییر و تحول شخصیشون بوده که تونستن در طی این سفر طوری خوشفکری پیشه کنن که فرکانس این خوشفکری چنین افراد پایهای رو دورشون جمع کنه و اینجوری خیلیا باهاشون همکاری کنن که اینم خودش نشانهی بارز اینه که چهطوری تغییر و تحول شخصی و شخصیتی ما میتونه حتی در مدیریت یک گروه بزرگ کارساز باشه.
نکته بعدی که خیلی برام آموزنده بود و دوست دارم در موردش صحبت کنم اینه که …
من دارم به این نتیجه میرسم که انگار سفر، مقیاس کوچکی از سفر زندگی ماست!
سفر کردن بالاپایین داره، زندگی هم بالا پایین داره
حالا به نظرم کسی که بتونه در سفرهاش تضادهای پیش رویی پیش میاد رو با خوشفکری و خوشنگری حل کنه، میتونه مثل یک کمکفنر بالاپایین مسیر رو خنثی کنه و حتی با jumping ازشون لذت ببره.
حالا همینو برای سفر زندگی در نظر بگیریم، کسی که بتونه در برابر ناملایمتهای ظاهری و رخدادها و تضادهایی که پیش میاد خوشفکری و خوشنگری پیشه کنه، میتونه با خنثی کردن و حل کردنشون نهتنها اون تضادها رو یه نفع خودش پیش ببره بلکه اتفاقا حل کردن چالشهای زندگی مولد حس رضایتمندی و لذت بیشتر میشه (همون قضیه jumping)
حالا بیایم سر همین تضاد کولر ماشین که پیش اومد، حتم دارم، حتم دارم استاد عباس منش طی همون نیمساعت تونستن به خوبی کنترل ذهن کنن که باعث شده بدون یک آچار و باز کردن حتی یک پیچ، نهتنها کولر درست بشه بلکه به عنوان شیرینی حل تضاد شیوهی استفاده درست از کولر رو یادبگیرن به طوری که کولر کمتر تحت فشار باشه.
استاد واقعا چیه این سفر که از همون لحظه که اراده میکنی سفر بری، لحظات برات رنگ و بویی دیگه میگیرن، از جنس رشد و تعالی و ترقی!
برای من که همیشه اینطور بوده و دارم به این فکر میکنم که اگر خود زندگی رو یک سفر درنظر بگیرم، زمانی میتونیم در این سفر لذت ببریم که واقعا در سفر باشیم!
من تفاوت یک جا نشینی با در سفر بودن رو به وضوح متوجه شدم؛ چون سالهاست با هدف تحصیلم مسافر جایی دور از خونه و خونوادم هستم ولی به جرئت میگم هر بار که آمادهی سفر به شهر مقصدم میشم؛ انگار راهی حج میشم!
سفر حج، اسمی بودش که برای این سفرهای پیاپی امروز روی زبونم اومد و خدا خودش میدونه از لحظهای که آمادهی سفر میشم تا تمام روزهایی که اونجا سپری میکنم برام حکم یک حج پر از بار معنوی و رشد شخصیتی رو داره و خدارو شاکرم که در مسیر قرار گرفتم.
استاد عباسمنش عزیز و خانم شایستهی مهربان، طبق معمول دوست دارم آخر صحبتام ازتون تشکر کنم بابت اینکه هستین و ما رو به کار نیک دعوت میکنین؛ یاد شعاد معروف زرتشت افتادم که گفت …
سلام استاد نازنینم و بانو شایسته
سلام به رفقای صمیمی و همقدمی
اصطلاح « sweet home »
یعنی « هیچ جا خونه آدم نمیشه»
درسته استاد « هیچ جا خونه آدم نمیشه», الان وبسایت عباسمنش خونه منه و «هیچ جا وبسایت عباسمنش نمیشه»…
من یک روز هم نمی تونم این خونه رو ترک کنم.
یادمه یکسال پیش دنبال خونه ی دلم می گشتم جاییکه بتونم بدون هیچ ترسی با خدای خودم راحت باشم و یه مدتی با هم خلوت کنیم، و بالاخره هدایت شدم به خونه شما استاد و چقدر زیبا ازمن استقبال کردی.
یادمه روزی که به sweet home عباسمنش وارد شدم، کتاب « چگونه فکر خدا را بخوانیم» رو از توی قفسه برداشتم و منی که می خواستم از اینجا رد بشم، همینجا موندم و گفتم می خوام کلا اینجا زندگی کنم و شما سخاوتمندانه و بدون هیچ هزینه ای و فقط با یک ایمیل کلید خونه امو بهم دادی. جایی برای شنیدن، جایی برای دیدن و جایی برای نوشتن بهم دادی...
این خونه اینقدر بزرگه که تا آخر عمرم نمی تونم همه ی گوشه کنارش رو بگردم و این از فضل خدای منه…
خدایا شکرت که تو وهاب ترین رزاقی…
بانو شایسته عزیز، شما برای من هم که یک مرد هستم الگوی بزرگی هستید شما شایسته ترین مکمل استادید.
همین عزت نفس و رها بودن شما، باعث شد سریالهای زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا تهیه و تولید بشه و هزاران نفر در سراسر دنیا با دیدن این سریالها زندگی شون از فرش به عرش برسه. در واقع ترک فعل شما باعث شد که در عین سادگی زیباترشدید، و زندگی خیلی ها رو هم زیباتر کردید.
نَبُوَد سیرَتِ شایسته خودآرایان را
که بُرون ساز محال است درون ساز شود
یقین داشته باشید اگر هنوز ماسک های قبلی روی صورت تون بود، نمی تونستید زندگی در بهشت و سفرنامه رو همونجوری که اتفاق افتادن بما نمایش بدید. اون صداقت باطنی شما و استاد که همیشه خودِ خودتون هستید، باعث شده این حجم عظیم از محتوای الهی روی سایت بشینه و بر جان و دل همه ما رسوب کنه.
این آرامشی که در چهره نازنین شما و استاد موج میزنه، ناشی از ساده زیستی شماست.
ساده زیستی و دوری از تجملات باعث میشه شادتر و وارسته تر باشیم.
الگوهایی که از شما دو عزیز دل گرفتم:
حدود یکساله که تلویزیون رو حذف کردم.
غذاهای ناسالم رو از زندگیم حذف کردم.
تفریحی خرید نمی کنم، فقط چیزی رو که لازم داشته باشم می خرم.
تمام شبکه های اجتماعی رو دارم اما فقط برای ارسال و دریافت مدارک بخاطر کارم.
اینستاگرام رو حذف کردم.
هیچ اخباری رو دنبال نمی کنم.
گاهی اوقات مراجعه می کنم به یک سازمانی و عکس رئیس جمهور رو می بینم تازه یادم میفته،… اِه…راستی ما رئیس جمهور داریم. عین آدمهایی که بهشون میگن انگار تو باغ نیست. اونجوری شدم…بس که تمام هوش و حواسم شده گوش دادن به فایلها، کامنت نوشتن و پرداختن به شخصیتم و بدون اینکه من کاری انجام بدم، دنیای بیرون هم از من بریده شده که بابتش خیلی هم خوشحالم، و چقدر احساس سبکی می کنم.
هرچی می خوام بدون واسطه از خدا می خوام، چون خیلی ساده همه چیو بهت میده. اصلا خود خدا هم همه چی رو در سادگی خلق کرده، خونه خودشو ببینید چقدر ساده است!!! هیچ سبک معماری در ساختش به کار نرفته…یعنی اگه خدا می خواست نمی تونست به ابراهیم دستور بده یک قصر باشکوه با متریال طلای 24 عیار کنار دریای مدیترانه واسش بنا کنه؟…
اما نکرد اینکارو، تا ما این نمادها رو ببینیم و پیام ساده زیستی و وارستگی رو بگیریم.
خدایا در مسیری هدایتم کن تا به موازات تولید ثروت نماد ساده زیستی باشم.
سفرت سلامت استاد عزیزم و بانو شایسته…
مهرتان افزون رفقا…
سلام خدمت دوست عزیز هم فرکانسی
تحسین میکنم شمارو به خاطر تعهد تون توی کنترل ورودی ها و با اینکه ظاهرا سن شما هم بالا هستش ولی درگیر مسائل سیاسی و اخبار کشور نمیشید
جایی که گفتید حتی خونه خدا هم ساله هستش و هیچ زرق برقی نداره
تا حالا بهش فکر نکرده بودم
دیروز یه نیم ساعت بود جلوی تلویزیون نشسته بودم و داشتم با خودم حرف میزدم توی دلم
بعدش به خودم گفتم چطور توی این نیم ساعت حتی فکر من هم به اینکه تلویزیون رو روشن کنم نرفت با اینکه قبلن تا میرسیدم خونه درجا تی وی رو روشن میکردم تا وقتم بگذره ولی الان اگه یه روز کامنت دوستان عزیزم رو توی سایت نخونم روزم شب نمیشه و خدا رو شاکرم که منو به این مسیر هدایت کرد و از شما هم سپاسگذارم که این کامنت عالی رو نوشتین
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به اساتید عزیزم
سفری رویایی پر از درس و آگاهی و رشد و تجربه کردن و لذت بردن و دیدن عظمت و شکوه و زیبایی بی نهایت خداوند درک قدرت و توانایی و ثروت جاری خداوند
آلاباما با شعار هیچ جا خونه خود آدم نمیشه و پرچم برافراشته این ایالت کنار پرچم آمریکا نمادی از عشق مردم به شکوه و قدرت این کشور جاده ای مثل همیشه تمیز و زیبا و پراز درختهای سرسبز کنار جاده ویزیتور سنتر که در ابتدای ورود به هر ایالتی هست و بروشور و اطلاعات عالی از زیباییهای هر ایالت آماده شده و در اختیار مردم قرار گرفته محیطی تمیز و آروم و زیبا که دختری زیبا در آرامش روی نیمکت دراز کشیده بود پلی باشکوه و زیبا با طراحی بینظیر آسمونی آبی و صاف و زیبا خدایا شکرت چشمم لایق دیدن زیباییها شد
مریم جانم تحسین برانگیز هستید چه زیبا و با عزت نفس بدون هیچ گونه نگرانی صادقانه از اینهمه تغییرات عالی و مثبتی که داشتید گفتید چقدررررر مهمه که این تغییرات مثبت رو ببینی تحسین کنی خودتو و به این رشد ادامه بدی تغییرات مثبتی که رشد به همراه داره رفتن به مدار بالاتری از آزادی و خوشبختی رو به همراه داره
واقعا چرا باید زندگی پیچیده باشه ؟چطور میشه راحتر و آزادتر و رهاتر زندگی کرد ؟
باید با تمام وجود خواهان تغییر و رشد باشی تا هدایت بشی اون هم قدم به قدم آروم و آهسته اما پیوسته و متوالی
استاد جان سپاسگزارم که دوره ارزشمند احساس لیاقت رو آماده کردید و چه پاشنه آشیل اساسی هست برای دریافتن نکردن نعمتها و موهبتهای جاری خداوند از خداوند میخوام که منو لایق کنه تا در مدار خرید و دریافت این آگاهیهای خالص و ناب شما از این باور مهم دریافت و در وجودم نهادینه بشه الهی امین خدایا خودت برام این دوره رو بخر
نکته مهم دیگه تو این فایل استاد جان تعهد صددرصد شما استاد جان برای عمل به قوانین هست اینکه تو سفری که به کویر مرنجاب با مریم جان داشتید با تمام سوالاتی که تو ذهنت بود که چرا مریم جان انقدر لوازم آرایش با خودشون آوردند ولی شما سکوت کردید نخواستید که عزیز دلتون رو قانع کنید جور دیگه ای باشه اجازه دادید در مدار بالاتر با تغییر خود خواسته مریم جان تغییر کنند و این رهایی شما باعث شد مریم جانم تو همون سفر تغییرات رو شروع کنه و ادامه بده تا به این حد از رشد و راحتی و آزادی و و انعطاف پذیری برسند چقدر این واکنش شما استاد جان درس داره
سفر باید یه سری ویژگی ها داشته باشه نه فقط رفتن به یه هتل و رستوران از قبل مشخص شده باید آزاد و رها سفری رو با هدایت خدا داشته باشی ویژگی این سفر باید راحتی و آزادی بیشتر کنجکاوی و یادگیری بیشتر ،حل چالشهای سفر ،تجربه کردن لذت بردن رشد کردن و رفتن به مدار بالاتری از رشد باشه ،به صلح رسیدن و عاشق خودت و جهان اطرافت بودن باشه،زمان گذاشتن برای تجربه کردن خودت و خودشناسی خودت باشه این سفر اون سفری هست که من رو رشد میده شخصیت من رشد میکنه تو چالشهای سفر تو میتونی به ظرفیت خودت پی ببری و فرد همراه خودت رو هم میتونی بهتر و بیشتر بشناسی و درک کنی
مریم جانم این تغیرات شما همه تغییرات مثبتی هستی که مدتهاست در من هم ایجاد شده نرم و مخملی و آروم با جریان الهی رها و تسلیم پیش میرم فارغ از نظر و قضاوت دیگران راحت گیر و منعطف تر شدم احساس لیاقتم درونی تر شده الویت خودم راحتی و آزادی خودم شده و به همون نسبت زندگیم زیباتر شده ولی لازمه که این تغییرات مثبت رو ببینم هرروز تائید وتحسین کنم ازش به سادگی نگذرم و سپاسگزار خداوندم باشم تا توجه من به این ویژگیهای مثبت منو به مدار بالاتری از رشد ببره
استاد جان چه ثروتی رو خدا به شما داده مریم جانم پاداش خداوند به خاطر اینهمه رشد و گسترشی هست که در مسیر توحید در ابن جهان خلق کردید و چه پاداش باشکوهی از خداوند میخوام که من هم لایق دریافت این نعمت الهی در بهترین زمان و مکان بشم الهی امین عاااااشقتونم که این فایلها رو باعشق تهیه میکنید پر از درس و آگاهی و زیبایی سپاسگزارم خدایا عاشقتم که عاشقمی
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم به خانم شایسته عزیز
سلام همسفران دوست داشتنی
خدا رو شکر میکنم این سفر نامه همزمان شد با یه سفر کوتاه من به یه طبیعت زیبا و پا گذاشتن به یکی از ترسهای بزرگ زندگیم و وقتی به این ترسم غلبه کردم چه نیرو و انرژی بسیار زیادی در من آزاد شد یه احساس فوقالعاده که بهم قدرت میده که باز هم از این که هست میتونه بهتر هم باشه.واقعا سفر یعنی بزرگتر شدن ظرف وجود،سفر یعنی توحید ،سفر یعنی تجربه چیزهای جدید ،سفر یعنی با ترسها روبرو شدن یعنی به مدار جدید هجرت کردن
سپاسگزار استاد عزیزم هستم که خبر خوب آماده شدن دوره جدید رو دادن .واقعا این عدم احساس لیاقت یه شاه ترمزه که اکثر ما باهاش درگیر هستیم .به امید خدا در مسیر دریافت آگاهی های این دوره جدید قرار میگیریم
استاد عزیزم این روزها با تمام وجودم و تمرکزم دارم فایل ها رو گوش میدم و خیلی لذت میبرم و با تمام وجودم سعی میکنم در زندگیم اجراشون کنم و به همون مقدار که عمل کردم نتایج به زندگیم وارد شده که یکی از اون نتایج عالی اینه که یه رابطه خیلی عالی رو دارم تجربه میکنم .من که قبلا زور میزدم که یه نفر وارد زندگیم بشه یا تقلا میکردم برای موندن در اون رابطه ؛طوری این رابطه شروع شد که من هیچ قدمی بجز کار کردن روی باورهام و احساس لیاقت بر نداشتم و این انسان زیبارو بصورت خیلی طبیعی وارد زندگی من شد و چقدر خدارو سپاسگزارم برای این قوانین زیباییش و سپاسگزار استاد عزیز و این سایت بی نظیر با بچه های فوقالعاده هستم که دارم روز به روز در مسیر بهتر شدن و توحیدی بودن قدم بر میدارم
عاشقتون هستم و دوستتون دارم
سلام ودرودبر استاد عزیزم وخانم شایسته ی گلم که وقتی میبینمشون همیشه ذوق زده میشم امروز یه فایل هدایتی برام اومد که اون فایلی بود که ایشون داشتن قرمه سبزی میپختن با خوشحالی به همسرم گفتم ای جانم این خواهرمه ومن دیگه 3تا خواهر دارم وعاشق هر سه تاشونم آخه من دوتا خواهر دارم
استاد الان ساعت 3 صبحه من یک ساعت پیش با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم ودیدم همسایمون پیام گذاشته که توی حیاط شیر آب بازه وصدا میاد من بلند شدم وچون مادر شوهرم در طبقه ی پایین خونمون زندگی میکنه گویا میخواسته باغچه را آب بده وشیلنگ توی باغچه وخودشون هم خواب خواب ومن خودم را به پایین رسوندم وخواب آلود آب را بستم وهنوز هم ایشون خواب واصلا متوجه نشد
خلاصه وقتی اومدم بالا وروی تختم دراز کشیدم انگار خواب از سرم پریده بود گفتم سری به سایت بزنم ووقتی دیدم فایل جدیدتون اومده خوشحال شده وطاقت نداشتم منتظر صبح بمونم وهدفون را توی گوشم وشنیدن فایل بی نظیرتون آغاز شد
استاد من شک ندارم که این همسایه نبود بلکه خدا بود که میخواست بیدار م کنه آخه باهام حرف داشت آخه خیلی تا حالا باهام حرف زده بود اما من نمیشنیدم یا لااقل توجهی نداشتم خلاصه داستان از اینجا شروع میشه که ما امشب با دوخانواده از بستگانمون به پارک رفتیم تا ساعتی را در کنار هم باشیم وشام بخوریم از لحظه ی تصمیم گرفتن من رفتم توی فکر که من چون شبها معمولا حاضری میخورم حالا چکار کنم ودوست ندارم اطرافیان مدام بهم بگن چرا غذای شما جداست چون اینها از اقوام درجه یک هستن وروی من حساس این هم یکی از بزرگترین پاشنه ی آشیل بنده ترس از قضاوت شدن البته خیلی بهتر شدم
خلاصه من سالهاست که روی اضافه وزن داشتن اونم 5 یا 6 کیلو بسیار حساس با این که دیگران بهم میگن عالیم واندامم متناسبه ولی خودم 0000
شروع حرکتمون توی ماشین گفتم خدایا چکار باید بکنم خودت هدایتم کن خلاصه رفتیم اونجا با مهمانهامون صحبت وشادی ومن دیدم اینها شروع به تعریف از مشکلات وغیره واینکه حواسشون مرتب به آدمهای اطرافمون وهمسرم که ایشون هم جدیدا با قوانین آشنایی پیدا کرده سعی داشتیم با توجه حواس وحرفهای بقیه را به یک سمت ببریم وصحبتهای خوب ومفید داشته باشیم تا حدودی هم موفق شدیم وقتی تموم شد دورهمی در راه بازگشت همسرم یه جورایی از رفتارشون شاکی شد ومن گفتم عزیزم تو الان باید حست عالی باشه چرا که با درک قوانین توجه داشته باشی که توچقدر آگاهی پیدا کردی واین بنده خداها چقدر حالشون داغونه ودعا کنی که اونها هم هدایت بشن به حال خوب وبه یکباره همسرم از این رو به اون رو شدوگفت راست میگی چقدر حرف خوبی زدی وکلا جنس حرفهامون تغییر کرد وهر دو گفتیم خدایا شکرت حال تمام بنده هات را خوب کن
خلاصه تمام شد وبعد خواب والان با صدای زنگ تلفن من بیدار اما بقیه ی داستان از اینجا که وقتی من سراغ فایلتون رفتم دیدم مریم عزیزم لباسشون دقیقا لباس منه وانگار این حرفها هم برای منه استاد من متوجه شدم که همانطور که خانم شایسته در مورد آرایش کردنشون این پرسه را داشتن من جدای از اون برنامه که حالا شاید به اون شدت نبود من روی خوردن ونخوردن وچاق شدن ونشدنم همچین حالی داشتم وخیلی جاها به خاطر این موضوع نمیرفتم وچقدر خودم را عذاب میدادم
استاد خدا امشب من بیدارم کرد تا خصوصی فقط وفقط با من حرف بزنه وبگه سهیلا جانم تو بی نظیری از زندگیت لذت ببر سبک باش به بدنت احترام بگذار اما هرگز سرزنش نکن خودت را راحت وآزاد زندگی کن درست بخور اما همه چیز بخور با خودت در صلح باش وبه هدایت رب مهربانت اعتماد کن استاد امشب کلاس من با خدا بود یک کلاس کاملا خصوصی
چقدر به موقع بود استاد وقتی کامنت بچه ها را میخوندم ونتایج را میدیدم به والله اشکهام سرازیر میشد شکر میکردم وبرای خودم هدایت می طلبیدم من دوره ی بی نظیر 12 قدم را دارم خریداری میکنم والان قدم 3 هستم استاد شما بهم یاد دادید توی ستاره ی قطبی توجه آگاهانه به زیبائیها خصوصا شبها قبل از خواب را 3شبه دارم انجام میدم به خداوندی خدا از درودیوار برام شادی واتفاقات زیبا میوفته دارم هدایت میشم نمیدونم چی باید بگم که به شدت ذوق زده ام استاد از خدای خودم ممنونم واز شما که بی نظیرید من منتظر سوپرایزهای خدای مهربان هستم هر روز وهر شب
استاد شما هم منتظر شنیدن نتایج عالیم توی زندگی باشید در پناه حق
سریال سفر به دور آمریکا قسمت 194
به نام رب سفر و تغییر و تحول درونی
با سلام خدمت استاد عزیزم مریم خانم و همه ی دوستان همسفرم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و هر بار یکم هوشیاتر و بیدارتر
استاد عزیزم و مریم خانم با تمام وجود پذیرای اون لبخندهای روی لبتون و اون گشادگی چهرتون هستم چون قلبم اصل بودنش رو داره تایید میکنه
با دیدن عکس زیباتون ی چیزی یادم اومد و اون این بود که من قبل از اودن به این مسیر خیلی از عکس گرفتن فراری بودم به خاطر عزت نفس پایینی که داشتم که فکر میکردم زیبا نیستم و احساس لیاقت و ارزشمندی نمیکردم و بنابراین از دوربین و موبایل و امثالهم گریزان بودم .الان خیلی بهتر شدم ولی هنوز هم یکم مقاومت هست
الان که خوب فکر کردم ی دلیل دیگه هم داشت و اونم این بود که آدم ها وقتی عکس میگرفتن خودشون نبودن ی لبخند فیک که نبود رو ایجادش میکردن و من نمیتونستم این کار رو بکنم و همیشه هم از این موضوع ناراحت بودم که چرا من این مهارت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! رو ندارم و از این جور حرفها
اما از وقتی که اودم توی این مسیر فهمیدم که اتفاقا این یک نشانه اس که من دوست دارم خودم باشم دوست ندارم نقابی داشته باشم برای اینکه خندان دیده بشم در حالی که واقعا نبودم
الان که دارم مجدد عکس شما رو نگاه میکنم دقیقا متوجه میشم تفاوت بین لبخند واقعی که نشان از رضایت درونی داره با ی لبخند جعلی که صرفا برای تایید گرفتن از دیگرانه اولی پایدار و با ثباته و همیشه رد و اثرش هست دومی گذرا و لحظه ایه و چند لحظه بعد وجود نداره !!!!
همین الان که دارم کامنت این فایل رو مینویسم برق یهو قطع شد و لپ تاپم هم که امروز صبح فراموش کرده بودم شارژش کنم داره چشمک نمام شدن شارژش رو میزنه و باید خاموش بشه و همین ی تمرینیه برای کنترل ذهن من
بنابراین لپ تاپ رو خاموش میکنم و خودکار و برگم رو برمیدارم و میرم بیرون توی حیاط تا نوشتنم رو ادامه بدم تا زمانی که برق بیاد آخه من با گوشی راحت نیستم تایپ کنم .جالبه توی همین فایل هم استاد راجع به تضاد کولر صحبت کردن و من هم الان با تضاد برق روبرو شدم و میخوام بررسی بکنم رفتار خودم رو در باره این تضاد .
خوشحالم که اینقدر تغییر کردم که با این اتفاقه مثل اکثریت مردم اینجا نیستم که توی همچین مواقعی داد و بیداد راه بندازم و بد وبیراه که این چه وضعیه .تازه خیلی ها هم این ساعت صبح که ساعت 8 صیحه و برای ما بچه های سایت خیلی از بیدارشدنمون گذشته خواب بودن احتمالا و با این اتفاق الان با ی حس خیلی بدی از خواب بیدار شدن و دارن گله میکنن که خوابشون بهم خورده و ……
اما ما یاد گرفتیم ذهنمون رو کنترل کنیم و جور دیگه ای به این قضیه نگاه کنیم که حسمون بد نشه و بنابراین من الان توی حیاط کارم رو ادامه میدم هرچند هوای بیرون هم گرمه اما خدا رو شکر سکوت و آرامش حیاط و محیط کار نوشتن رو خیلی راحت تر میکنه
داشتم میگفتم تغییر زاویه دید این روزها سرگرم دوره عشق و مودت استاد هستم ی دوره ی بی نظیری که فکر میکنم هرکی میخواد شروع کنه به خریدن دوره های استاد اول باید از این دوره شروع کنه چون واقعا کلید رسیدن به همه چیز رو توی همون جلسه اول توی دستت میزاره حالا بماند چه چیزهایی در جلسه های بعدش گفته میشه که من هنوز ازش خبر ندارم
خلاصه توی جلسه اول این دوره بحث اصلی استاد در مورد به صلح رسیدن با خودمون با روح الهیمونه برای رسیدن به همه ی خواسته ها و این جلسه برای من همزمان شد با این فایل که باز هم مریم جان در مورد خودشون که صحبت میکردن باز موضوع حول و حوش خود ارزشی و به صلح رسیدن با خودمون
مریم جان صحبت های شما من رو برد به دوره ی دوازده قدم و اون جلسه ی عزت نفسی که شما به عنوان ی الگوی خیلی خوب برای اولین بار شروع کردین به صحبت کردن در مورد خودتون و موضوع آرایش کردنتون و چقدر این صحبت ها برای من شیرین و دلچسبه چون بیاد آوردم که حتی قبل از امدن به این مسیر هم درگیر این حواشی نبودم خلی نمیخوام بگم آرایش کردن ی چیز بده نه هر کسی که دوست داره و این کار حس خوبی بهش میده و این کار رو برای دل خودش انجام میده نه برای تایید گرفتن از دیگران میتونه این کار رو انجام بده اما امان از وقتی که بشه اولویت برای پر کردن خلاها و جلب توجه
یادمه قبل از امدن به این مسیر کیف آرایش من ی کیف خیلی خیلی کوچولو بود با ی رز لب و ی ضد آفتاب چون روزی چند بار می رفتم بیرون برای کارم که همون هم چقدر برام سخت بود زدن ضد آفتاب و شستنش
ولی الان دیگه همون هم نیست فقط ی رژ لبه چون اصلا بیرون نمیرم و کارم داخل خونه اس و تنها آرایش من محدود میشه به زمانی که میخوام عروسی چیزی برم
یادمه همون قبل از آشنایی با استاد وقتی مسافرتی میرفتم و میرفتم توی سرویس های بهداشتی مخصوصا اول صبح 99 درصد خانم ها و دخترها ی کیف آرایش دستشون بود و نیم ساعت فقط پقت میذاشتن برای ٰایش کردن از این بزن و از اون بزن و من واقعا برام جای سوال بود چرا اینهمه سختی
اتفاقا همین دیروز که رفته بودم موهام رو کوتا کنم توی آرایشگاه و پوست یک دختر خانم رو که اونجا بود دیدم که پر از لک بود ی نگاهی به آینه انداختم و همون جا شکر گزاری کردم از خدای خودم به خاطر نعمت پوست صاف و یکدستی که بهم داده که بدون هیچ ماده ی بیرونی میدرخشه که البته با دوره قانون سلامتی این درخشش و شفافیت به اوج خودش رسیده بود
الان که دارم فکر میکنم من توی این زمنیه خیلی خیلی با خودم در صلح قرار گرفتم و بقول استاد میتونم ادعا کنم توی این جنبه خیلی خوبم چون همیشه قلبم دنیال اصل این موضوع بوده و هست ی اصل بی نقاب و بیریا که بقول استاد از قبل از تولدمون هممون این آگاهی رو داشتیم و حتی تا چند سال بعد از تولد هم خوب اجراش میکردیم اکا کم کم باورهامون شکل گرفت و این اصله کمرنگ شد البته توی جامعه ی ما خیلی بیشتر چون من هرچی توی این سریاله مرد و زن بچه ی آمریکایی دیدم همه نشان از هماهنگ بودن با این اصل داره چیزی که توی جامعه ی ما به سمت دور شدن از این اصل داره ویش میره و چقدر خانواده ها بجای سرمایه گزاری کردن روی خودشون دارن برای نقاب بیشتر داشتن خرج میکنن جوری که الان دختر کوچولوهای ابتدایی هم همشون ی کیف ٰآرایش دارن پر از رژ لب و برق لب و …… و کم کم داره این باور در اونا شکل میگیره که همین جور ی زیبا نیستن و حتما باید ٰآرایش کنن تا زیبا دیده بشن هرچند من دارم سعی میکنم به خواهرزادم بگم که اون بدون ٰآرایش هم زیباست و نیازی به این چیزها نداره و خداییش هم همین جوریه که وابسته نشه به این عوامل بیرونی اما باز هم این قضیه هست .
خدا رو شکر برق هم اومد و من اومدم داخل و بقیه ی کامنت از لپ تاپم
ی موضوع دیگه که مریم جان در موردش صحبت کردن در مورد ساده گرفتنه :
چیزی که من واقعا قبل از اومدن به این مسیر توش مشکل داشتم که البته تمام اعضای خانواده همین طوری بودن که هر موضوعی رو آنچنان پیچیده میکردن که جز سختی و رنج چیزی براشون نداشت .اما خدا رو شکر از وقتی که سریالهای مستند این سایت شروع شد و من دیدم واقعیت زندگی استاد و مریم جان رو سعی کردم که خودم رو بهبود بدم در این زمینه و خدا رو شکر خیلی بهتر شدم مخصوصا در مورد کنار اومدن با قضیه نبود دسشویی توی طیبعیت که واقعا برام زجر آور بود قبلا ولی الان خیلی بهتر شدم در موردش و البته در تمام ابعاد زندگیم سعی کردم اون سختی گیرهای گذشته رو نداشته باشم و ساده بگیرم و بیشتر لذت ببرم
استاد جان شما توی فایل مصاحبه با من قسمت 6 وقتی دارین در مورد سبک شخصی خودتون توضیح میدین و رابطه ای که دارین میگین آقا خیلی ها اصلا توی مدار دیدن و درک این رابطه ای که من میگم و بر اساس توحید شکل گرفته نیستن و مثال اون خونه ای رو میزنین که میگین اگر این خونه رو بدین به ی نفر که توی مدار ثروت نیست و بهش بگین این خونه فقط مالیاات سالانش 5 میلیارده ( البته اون موقع دلاری ده تومن ) اون نمیتونه بپذیره این رو و درکش کنه و پس میزنه اونجا شما میگین چند سال به خودتون فرصت بدین اونوقت تازه درک میکنین من چی میگم
و من خودمم هم سال اولی که با شما آشنا شده بودم میشنیدم اما درک نمیکردم که رابطه ی عاشقانه و بدون وابستگی یعنی چی. اما الان بعد 5 سال دارم درک میکنم که اونموقع چی میگفتین چون 5 سال با شما و مریم جان بودم و دیدم زندگی شما و رابطه ی شما رو و تایید شد برام
الان که مریم جان داشتن صحبت میکردن من خدا رو شکر کردم که میفهمم چی داره میگه چون خودم هم تجربه کردم و دیدم نتیجه زندگی بدون آرایش کردن رو و بنابراین درک میکنم با تمام وجودم چی میگه
الان درک میکنم وقتی شما میگین میشه ی نفر رو خیلی دوست داشت اما بدون وابستگی یعنی چی چون خودم هم تجربش کردم و ازش گذر کردم
آقا من عاشق این گستردگی این آمریکا شدم که تا چشم کار میکنه شما وسعت میبینی اصلا مگه میشه زاویه دید آدم محدود بشه با اینهمه گستردگی با این سفره سبز رنگی که جلوی چشمش گسترده شده و هرجایی که میری هست و بی نهایته و فراوانه
چقدر این ویزیتور سنترها کار لذت بردن و سفر کردن رو راحت کردن که منو رو میزارن جلوت و میگن بفرما و لذت ببر انتخاب کن و تجربه کن
چقدر لباس اون خانمه رنگارنگ و خوشگل بود چشمام رنگی رنگی شدن چقدر خوبه آزادی در پوشش هر لباسی که دوست داری رنگارنگ بی رنگ کوتاه بلند نیم تنه و ….. بدون قضاوت شدن و برچسب خوردن
چقدر دیدن اون راحتی و ریلکسی اون دختر بچه روی اون نیمکت چوبی داخل ویزیتور سنتر لذت بخش بود که رها و آزاد کاری که دوست داشته توی اون لحظه انجام بده رو داره تجربه میکنه و چقدر من هم دوست دارم تجربش کنم که وقتی میرم جایی و دوست دارم کاری انجام بدم کاری که به من لذت میده و به دیگران هم آسیبی نمیرسونه بتونم انجامش بدم و نگران قضاوت شدن نباشم درست مثل این بچه .ان شالله اگر زمانی خودم بچه داشتم با این آگاهی ها ی جوری تربیتش میکنم که در تجربه کردن خواسته هاش رها و آزاد باشه
خواستم بگم اون درخته چقدر زیباست و اون بطری ها و ….. بعد ی لحظه به خودم اومدم و گفتم اینجا همه چیز زیباست پس اصلا نمیشه برچسب زد به چیز خاصی فقط باید گفت شگفت انگیزه همه چی تمیز زیبا مرتب
اوه اونجایی که مریم جان گفتین من الان دارم زندگیم میکنم :
و دقیقا زندگی من هم همینه من تازه توی سن 40 سالگی با آگاهی های استاد آشنا که شدم تازه فهمیدم که اونهمه مدرسه رفتن و درس خوندن و شاگرد زرنگ و نمونه بودن هیچ کمکی به من نکرده و باید تازه بشینم سر کلاس اول و از اول همه چیز رو یاد بگیرم از کسی که خودش ی الگوی خوبیه چون اونهمه الگو که توی مدرسه و اجتماع من داشتم و پذیرفته بودم خودشون چیزی نداشتن که به من نشون بدن و برا همین هم من چیزی یاد نگرفته بودم .خدا رو شکر این 5 سال به اندازه تمام اون 40 ساله آگاهی کسب کردم و زندگی رو زندگی کردم واقعا .پتانسیل وجودم فعال شد
ی نکته ای مریم جان گفتن که :
استاد آدم رو آگاه میکنن که کانسپت سفره چیه
و هین ویژگی خوب استاد باعث میشه که فرد از قبل بدونه توی چه محیطی قراره بره و چقدر نداشتن همین ویژگی باعث اختلاف میشه توی سفرها وقتی از قبل شرایط کلی گفته نمیشه .شده خود من و خواهرم با دامادمون میخواستیم بریم بیرون و ایشون به ما نگفتن اون جایی که میخوایم بریم چجوریه و وقتی رفتیم دیدیم خیلی سخته بود برای ما خانم ها حتی عبور از اون منطقه و همین باعث ناراحتی و دلخوری میشد
خدا رو شکر برای این آگاهی ها سپاسگزارم استاد و مریم جان
سلام به استاد جان و مریم جان
وهمه دوستان همفرکانسی
خدارا صدهزار مرتبه شکر سفرمون شروع شده و اول سفر از احساس لیاقت و خود ارزشمندی صحبت شد.چه نکات ارزشمندی را عنوان کردید مریم جان
من یاد سفر اخیرمون به اردبیل افتادم بابت تغییراتی که کرده بودیم و برای ما عادی بود و وقتی بقیه را دیدیم واقعا تعجب کردیم.
همسر من که کلا با دو دست لباس که احتیاج به اتو کردن هم نداشت همراهش اوورد و یه کرم ضد افتاب و منم دوتا تیشرت و یه شلوار راحتی.
و جالبه در صبح اولین روز اقامتمون خانمهای همسفرمون حداقل یک ساعت ارایششون و اتو کردن لباسهاشون طول کشیدو میتونم بگم که نصف صندوق ماشین لباس آورده بودن.
و همسر من در عرض 5 دقیقه آماده شد برا رفتن به بیرون.
وفردای روز بعد آقایون برای آب گرم رفتیم و جاتون خالی بعد خوردن کله پاچه در شهر اردبیل میخواستیم برگردیم که یه کم دیر شد.
از اونجا که آب اردبیل آشامیدنی نیست من روز قبل دوتا پک 6 تایی آب معدنی گرفته بودم،که ظاهرا تموم شده بود .
و خانم ها زنگ زده بودند به همسرانشون که برگشتید آب بگیرید بیارید ،برای خوردن و چای دم کردن
همسر بنده هم وقتی متوجه میشه آب نیست بدون آرایش، فقط یه مانتو تنش کرده بود ورفته بود فروشگاه سر کوچه یه پک 6 تایی آب معدنی بزرگ گرفته بود که همه خانم ها تعجب کرده بودند که شما همینطوری میخوای بری بیرون؟
ووقتی همسر من هم به فروشگاه مراجعه کرده بود و از اونجا که حمل 6 تا آب معدنی برا یه خانم شاید مشکل باشه ،کارگر اون فروشگاه تا درب منزل آب ها را براش آورده بود و اینم پاداش خداوند بود .
و اینکه ما واقعا خیلی تغییر کردیم مخصوصا همسرم.
یاد سفر پارسالم به مشهد افتادم که طی ده سال گذشته یادم نمیومد که همسرم در طی مسیر اصلا دستشویی برن ،به علت نامناسب بودن و…
توراه برگشت بودیم که من زدم کنار با یه بطری آب برم دستشویی که یه دفعه همسر منم بیرون اومد و گفت منم دستشویی میکنم.
واقعا برام تعجب برانگیز بود این همه تغییر ،کسی که 16 ساعت دستشویی در طی مسیر نمیرفت و چای و نوشیدنی نمیخورد الان همه چیز میخوره و خودشا با شرایط سفر وقف داده.
در اونجا بود که من خیلی خدارا شکر کردم و وقتی ما با این جمع سفر رفتیم تغیراتی که کردیم برامون خیلی ملموستر شد.
از عزت نفس بالا و خودارزشمندی تا خیلی تغییرات دیگه
سپاسگزار خداوند هستم بابت داشتن همسری که بامن همراه هست و با رفتن به هر سفر لذت بیشتری را تجربه میکنیم و از قالبهایی که داریم بیرون میایم.
خدارا صدهزار مرتبه شکر
استاد عزیز سپاسگزاری میکنم از شما و مریم جان و همه دوستان همفرکانسی .
یا حق.
سلااااااااام به خانواده ی عزیزم
سلام به استاده جان و مریم فوووووووق العااااااااده
دیروز فایل قبلی رو دیدم و متوجه شدم که سفر به دور آمریکای جدید شروع شده
اگر بدووووووووووونید چقدر خوشحال شدم
و به دوستایی که شما رو میشناسن گفتم که استاد سفر جدید رو شروع کردن
و اگر بدونید استاد که با دیدن فایل های شما چققققققدر مسافرت های حتی شده کوتاه برام پیش اومده
اگر بدونید به چه جاهای زیبایی هدایت میشم
به طوری که فقط میشه نگاه کرد به اون همه زیبایی و خدارو شکر کرد
دقیقا جمعه که داشتیم از یه جای فوق العاده برمیگشتیم ، یاد سفر به دور آمریکا افتاده بودم و داشتم به این فکر میکردم که ، یه زمانی همه مشغول اغتشاش و درگیری بودن و تو همون زمان ، نگاه ما به زیبایی بود و لذت
پس اگر در زندگیمون هم به چیزهایه زیبایی برسیم نوش جونمون
چون واقعا تو اون شرایط که همه تعداد کشته شدگان رو میشمردن ،ما در حال شمردن نکات مثبت و زیبایی های سفر شما بودیم
خیلی خوشحالم که خدا برای هدایت من ، شما رو انتخاب کرد ، و من رو به سمت بهترین استاد هدایت کرد
استادی که هر کلامش به جانم میشینه
و انگار دقیقا همون حرف هاییه که من نیاز دارم بشنوم ، روحم نیاز داره بشنوه
مریمی که هربار من رو به خود واقعیت نزدیک تر میکنه و باعث میشه هربار از خودم بیشتر لذت ببرم و روز به روز بیشتر عاشق خودم باشم
خیلی دوستتون دارم
انشالله که سایتون سال های سال بالای سر ما باشه
شما چراغ راهین
و خدا رو هزاران بار شکر به خاطر این هدایت فوق العاده
به نام خدای مهربان
سلام میکنم ب استاد عزیزم و مریم خانم گل و زیبا.استاد من عاشقتونم شما و مریم خانم بینظیرهستید.استاد با تمام وجودم از خدای شنوا و بینا و هدایتگر سپاسگزارم بابت شما دو فرشته که به صورت معجزه وارد زندگی من شدید .واقعا نمی دونم چطور از شما تشکر کنم بابت اینهمه آگاهی های ناب وخالص.
استاد یک ساعت پیش با تمام وجودم از خدا میخواستم هدایتم کنه استاد من یک ترس بزرگی رو داشتم و هربار که با این ترس رو برو میشدم احساس ضعف میکردم و فرار میکردم ازش ک میشه گفت فک کردن بهش هم برام ترسناک بود ب خاطر عذت نفس پایین ک داشتم. نمی تونستم با ترسم رو برو بشم به خاطر مقایسه های که شده بودم ک ب لطف خدا خیلی بهتر شدم.
و اما خداوند! مثل همیشه (هدایتم) کرد.استاد هرچقدر که پیش میرم کلمه ی (هدایت) رو ب اندازه ضرفم بیشتر درک میکنم .اینکه دقیقا تمام فایل های ک شما می زارید روی سایت همزمان میشه با موضوع روز من. نشانه های من .جواب من .راهنمای من اصلا وقتی ذهنم درگیر یک موضوعی هست و داره میگه چیکار کنم سریع میام توی سایت و با دیدن فایل جدید شارژ شارژ میشم.ومیگم بیا نشانتم اومد.مطمئن ام ک جواب سوالم توی این فایل گفته شده.و خوشحال فایلو دانلود میکنم…وجوابمو میگیرم.
استاد دقیقا موضوعی ک مریم جون راجبش صحبت کردن.جواب من بود استاد من قراره توی همین چند روز آینده ب یک مهمونی خیلی مهمی برم. از وقتی دوره عذت نفس رو کار کردم خیلی خوب اینو درک کردم ک با خودم ب صلح برسم و خودمو دوست داشته باشم همونطور ک هستم.و خیلی خوب اینو رعایت کردم اما برای این مهمونی چند روزیه ک ذهنم شروع کرده ب نجوا کردن ک این یکی فرق داره.فلانی تو مهمونی هست نمیشه اون خیلی با کلاسه اون خیلی خوشگل تره اون خیلی بهتره.اون خیلی پولدار تره.اون خانواده بهتری داره .اون لباس هاش شیک تره.و…خلاصه اون یک بت بزرگه برای تو ….وجای خدارو توی ذهنت گرفته. خدایی ک عااااشقته همونجوری ک هستی بی غیدو شرط.تمام فایل های توحیدتون رو گوش کردم …وای خدای من …دوره عزت نفس…استاد فایل هاتون بینظیرن….استاد فایل هاتون مثل قرآن زنده زنده هستن.بعداز گوش کردن فهمیدم اینقدر من آدم ها رو بزرگ کرده بودم برای خودم که خدارو نمیدیدم.واقعا خیلی فکر کردم…و حین فکر کردن سایتو باز کردم. جواب آماده اومد…( خودت باش با خودت ب صلح برس. راحت باش.راحت بگیر. ساده برو مثل مهمونی های قبلیت بدون تجملات.وارایش و…بدون مقایسه و مهمتر از همه استاد من یک لحظه هم تصمیم گرفتم ک نرم ولی باز جواب آمد ک با خودت و همه این جهان در صلح باش وبرو و خودتو بسپر ب جریان…خداوند هدایت میکند.و اینکه خودتو ب چالش بکش حداقل برای محک زدن عزت نفست.
استاد همه ی این نوشته ها گفته شد و نوشتم و فقط مونده عمل ک از خداوند میخوام ک ب یاری خودش عمل کنم و تنها خودش بپرستم وتنها از خودش یاری بخوام.از خدایی ک عاشقه منه منو دوست داره خدایی ک اینقدر منو دوست داره ک تا درخواستی دارم سریع پاسخ میده.خدایی ک ب من اعتبار میده عزت میده من عاشقتم خدا.حسی رو ک العان دارم با هیچ چیز عوض نمیکنم.
واز شما استاد عزیزم و مریم جون زیبا و مهربان تشکر میکنم ک باعث میشد این فایل ها بموقع ضبط بشه.و بهترین الگو ی زندگی من هستید.
در پناه الله یکتا.
به نام خداوند بخشنده ی رحمت گستر
سپاسگزاره خداوندم که به من فرصت داد تا یک فایل پرازدرس دیگه دراین سایت الهی رو دنبال کنم
سلامودرود به استادان عزیزوهمیشه فعال وسلامی گرم به همه ی اهالی سایت الهی
عاشقتونم که اینقدر عاشقانه هردوتون برامون فایلهای پرازآگاهی به اشتراک میذارید
وچقدر خوشحالم که دوباره کوله بارسفرروبستید و یک سفردیگه رو آغازکردیدخدایاصدهزارمرتبه شکر
تحسین میکنم مریم عزیز رو که انقدر دارید روی خودتون کارمیکنید و چقدر تغییرات درونی و بیرونی شگرفی این مدتی که بااستادبودید درخودتون ایجادکردید
تحسینتون میکنم که انقدر خوب روی خودتون کارکردید و ارزش خودتون رو به درونتون دادید و نه وسایل ارایش
و چقدر تحسینتون میکنم که شدید الگوی هزاران نفر توی ایران تا ازبنداسارت آرایش کردن آزادبشن وارزشمندی و لیاقت خودشون رو به درون خودشون گره بزنن
مریم جان متأسفانه توایران اینجور آرایشهای عجیب غریب زیاد میبینیم و ازهمه بدتر این ویژگی تو وجود بچه های دهه هشتادی و نودی زیاد رخنه کرده و اعتمادبنفسشون و ارزششون رو گره زدن به کلی آرایشهاوتیپهای عجیب غریب
توی فامیل ما چندین دختر دهه هشتادی هست که اونقدر اعتمادبنفسشون پایینه که همه اونها بینی هاشون رو عمل کردن و یجوری هم حالت چشموهم چشمی شده که اون یکی نگاه به اون یکی میکنهو فوری میره نوبت عمل بینی میزنه باقیمت بسیاربسیاربالاوفکرمیکنن اگه اینجور عملها رو روی صورتشون انجام ندن کِیس خوبی سراغ اونها نمیاد و ممکنه حتی بقول ایرانیا پشت بخت بمونن!
واونقدرآرایش روی صورتشون انجام میدن که هرموقه من صورت اونهارو بدون آرایش میبینم واقعادیگه نمیتونم قیافه ی اصلیشون رو تشخیص بدم!
مریم جان این خصوصیاتی دارید رو من سالهای ساله که دارم،قبلا یک کرم سفیدکننده به صورتم میزدم همونم خیلی زود ازصورتم پاک میکردم یعنی صورتم تحمل یه لایه ی چربی رو نداشت
و ناخنهام رو هم که دیگه اصلا نه میتونم بلندبذارم و نه تحمل لاک زدن روی اونهارو داشتم و نه دارم
اما من ازین وره بوم افتاده بودم وقتیکه ازینکارا خوشم نمیومد و انجام نمیدادم فکرمیکردم اعتمادبنفس ندارم که ازینکارا انجام نمیدم و کرمای مارک و عجیب غریب ندارم،یا میزآرایشم پراز لاکای جیغو رنگی رنگی نیست
همیشه طعنه کنایه کل دخترای فامیل به من میزدن که رفتارات مثه پیرزنای دهه بیستو سیه که ازینکارا بلد نیستن بابایکم بیشترآرایش کن،چارتا لاک بزن دلت یکم بازبشه،روحیه بگیری ….
ومن اصلا هیچ علاقه ای نداشتم وتحت تأثیراین حرفاقرارنمیگرفتم که بخوام یکبار امتحانش کنم
اماخوب همیشه این احساسم داشتم که مشکل ازاعتمادبنفسمه که نمیتونم ارایش کنم یا یه لاکی روی ناخنام سوارکنم
حتی یادمه شب عروسیمون اون خانمی که منوآرایش میکردبهش گفتم اگه میشه منو گریم نکن ناخن هم برام جوری بزن که زود کنده بشن،اون خانم تعجب کرده بود بهم گفت اولین نفری هستی که این درخواستهارو ازما دارید
و اون شب عروسی تا آخره شب قبل ازینکه عروسی ما تمام بشه تمومه لاکهای مصنوعی رو کنده بودم!خخخ
خلاصه بعدازآشنایی بامریم جان فهمیدم که واقعا اینجورخصوصیاتی که من داشتم یک نوع موهبته و من قدره این نعمته بزرگی که ازدرون داشتم و علاقه ای به اینجورآرایشها نداشتم رو نمیدونستم
و الان خداروشکر دیگه شدم الگوی فامیل از چهره وپوست صاف وشفافی که دارم و اینکه اصلا هزینه ای بابت اینجوروسایل نمیکنم
وبااینکه من سی سال عمرازخدا گرفتم هیچ کس باورش نمیشه که اینقدر سنم باشه،و همه میگن پنج شش سال سنت کمتر توچشم میاد
خیلی خوشحالم بابت این ویژگیی که دارم و خوشحالتر اینکه هیچوقت تحت تأثیر اون حرفای پرازطعنه کنایه ی آدمای اطرافم قرارنگرفتم که بخوام هزینه های زیادی تواین مورد صرف کنم
مریم جان شماازهمه نظرالگوی مابچه های سایت شدید،ازجمله ترتمیزبودنتون توکارهای خونه،آرایش نکردنتون،اینکه باموی کوتاه هم میشه زیبا دیده شد،و من ازوقتیکه موهامو کوتاه کردم چقدر راحتترشدم،چقدر حمام رفتن برام راحت شده،قبلاباموهای بلند حمام رفتنم یه کاره سختو طاقت فرسایی بود اما الان حتی شده روزی دوبارهم دوش گرفتم خیلی راحت و اسون
چقدر میبینم نسبت خانمای فامیلمون دارم متفاوت عمل میکنم و ازلحاظ درونی هم متفاوت دارم نتیجه میگیرم
چقدر میبینم خانمایی رو توی فامیلمون که کرم گریم باگرونترین قیمت رو میخرن وبرا یک هفتشون میشه و دوباره درگیره خریدن کرم هستن و اگه کرم روی صورتشون نباشه روشون نمیشه توی جمع بشینن و قششنگ میبینم تازمانیکه کرم روی صورتشون هست توی جمع هیاهو دارن و باهمه گپوگفت میکنن،به محضیکه کرم ازصورتشون پاک بشه مثل موش میخوان تویه سوراخی خودشونو قایم کنن!وحتی اونها جلوی همسراشون این جرأت رو ندارن که بدون آرایش جلوی همسراشون ظاهربشن و فکرمیکنن اگه آرایش نداشته باشن نزد همسرشون دوست داشتنی نیستن
و واقعا دیدم آرایش ازآرایش اونها کم نمیشه ولی ازلحاظ اخلاقی ورفتاری چنان باهمسراشون مشکل دارن،و تعجب میکنن که چرامابه صورت ظاهرمون اهمیت میدیم ولی همیشه باهم مشکل داریم
وتعجب میکنن ازمن که هیچوقت به ظاهرارایش کردنم اهمیت نمیدم و اینقدر همسرم عاشقمه
یادمه یروز یک خانمی ازفامیل بهم گفت بیچاره شوهرت گناه داره یکم براش آرایش کن شایددلش بخواد خانمش براش ارایش کنه،ومن جوابی که بهش دادم گفتم همسرم منوبدون ارایش دیده و انتخاب کرده و اتفاقا باهمین سبک عشقشو خیلی بیشتراز اونموقعایی که ارایش داشتم بهم نشون داده،واونها تعجب میکنن ازمن و من تعجب ازونها که چرا انقدر تو درودیوارن و عشقشون رو به اینجومسائل ربط میدن
خیلی اتفاقات رو به یادم اووردین که چقدر من این ویژگیهارو داشتم اما فکرمیکردم ازکمبوداعتمادبنفسمه
چقدر حالاکه فکرشومیکنم من ازدرون روحم نمیپذیرفته اینجور کارهارو،ولی ذهنم جوره دیگه ای برداشت میکرده ومیخواسته منو به درودیوارببره
خداروشکر که زود متوجه شدم و فهمیدم که بهترین کارو من داشتم انجام میدادم
الان ارایش من در حده یک کرم ضد افتاب هست که اونهم به ندرت استفاده میکنم،و اتفاقا چقدر این خوده واقعیم رو دیگه دوست دارم و چقدر بیشتر باخودم درصلح قرارگرفتم،و این روزها چقدرمیبینم خانمهایی رو که همیشه درگیرهزینه های مانیکورناخن،پروتز لب و صورت ووو …هستن و من چقدر ازینجور هزینه های غیرمترقبه به دورهستم خداروصدهزارمرتبه شکر
ممنونم ازتون بخاطر این فایل ارزشمندتون،چقدرخوشحالم که تواین مسیرم و دارم هروز باخوده واقعیم به صلح میرسم،و بادیگران هم به صلح میرسم که هرکسی دوست داره به هر روشی زندگی کنه
به من هیچ ربطی نداره که دیگران اعتمادبنفسشون رو قراره به چه چیزی گره بزنن،من خودمو اونجور که میدونم درسته رشد میدم و قرارنیست ما وظیفه ی خودمون بدونیم که مسیره درست رو با قسموایه به دیگران بفهمونیم
اونیکه قراره هدایت بشه به مسیره درست بلاخره خدا یروز آگاهش میکنه
مثل خودم که خدا هدایتم کرد به این مسیر و بهم گفت کاری که توانجام میدادی بهترین کاربوده،و باعث شد اعتمادبنفسم رو بهتر رشد بدم
خداروصدهزارمرتبه شکر که یه فصل دیگه ازین سفرشروع شد خیلی خوشحالم که دوباره میخوایم باهمه ی همسفرای عزیزمون یک سفرپرازاگاهی روشروع کنیم
هرکجاهستید شادوسلامت باشید
سلام درودخانم صفا گنجی عزیز
چقدر قابل تحسین هست اینکه حرف مردم رو تونستید تو ذهنتون کمرنگ کنید، جالبه یوقتایی ما قبل از اینکه بدونیم جز قوانین هست قبلنا بصورت ناخودآگاه عمل میکردیم و بعدها که با قوانین آشنا شدیم فهمیدیم جز قوانین هست، مثلا در مورد اینکه اعتماد بنفس و خودارزشی رو منوط به شرایط بیرونی قرار ندادید و عزت نفس رو ناخوداگاه به دورن گره زدید.
خدایا شکرت بابت این فایل آگاهی بخش
اسمش سفر به دور امریکاست ولی خدا میدونه که چقدر آگاهی و حرفای خوب در دل همین قسمت کوتاه از سفر به دور امریکا نهفته که برای هزاران هزارنفر میتونه مفید واقع بشه، اونم نه برای امروز و فردا؛ بلکه تا زمانی که این سیستم و این سایت ادامه داره افراد زیادی در مدتهای متنوع میتونن از این آگاهیها بهرهمند بشن.
خدایا شکرت!
استاد شما گفتین این صحبتا باعث میشه هم متوجه طولانی بودن مسیر نشین و هم مسیر رو برای خودتون لذتبخش کنین ولی واقعا چند نفر در کل کره زمین اینجوری مسیر سفر رو برای خودشون لذتبخش میکنن؟!
تقریبا همه اینو میدونن که مسیر سفر رو با صحبت کردن میتونن کوتاه کنن ولی مسئله اینجاست که در مورد چه چیزهایی صحبت میکنن؟
تقریبا شاید برای همهمون این اتفاق افتاده که با افرادی همسفر و هممسیر شدیم که سفرهدلشون رو برای اطرافیان باز میکنن و از غم و شکستهای زندگیشون در گذشته صحبت میکنن!
و طولی نمیکشه که همین سفر تبدیل به یک مسابقه با رنکینگ میشه تا هر کسی بتونه ثابت کنه چقدر انسان شکستخوردهتری هست و چقدر از همه حال و روزش بدتره!
این همون کاری هست که دیگران در آزادی زمانیشون انجام میدن، در سفر و سر سفره انجام میدن، اما چی باعث میشه که افرادی رو همین کره زمین در بین همین مردمان باشن که به صورت خودجوش بخوان که تغییر کنن و نخوان که مثل دیگران باشن!
که به قول آیه قرآن …
باید باشند افرادی از بین شما که دیگران را به کار نیک فراخوانند و از کار زشت بازدارند؛ اینان همان رستگاران اند (آل عمران 104)
نمیدونم چرا یهو این آیه به خاطرم اومد ولی مصداق بارز شماست که با نشون دادن شخصیتی که ارتقا پیدا کرده، دیگران رو هم به این کار نیک دعوت میکنین.
حرف از تغییر شد …
جالبه قبل از اینکه خانم شایسته از تغییر خودشون صحبت کنن، دقیقا همین موضوع در خاطرم اومد که خانم شایسته چقدر نسبت به همین چند سال پیش خودشون تغییر کردن که با تمام اعتماد به نفس جلوی دوربین نشستن و حاضرن حرفایی رو بدون آمادگی و بدون نوشتار قبلی، نه تنها به استاد بزنن بلکه به هزاران نفر ابلاغ کنن.
خانم شایستهای که قبلا (یعنی تا چند سال پیش )نه جلوی دوربین بودن و نه صداشونو میشندیم و صرفا جزء عوامل پشت صحنه فیلم محسوب میشدن الان تبدیل به یکی از اصلیترین کاراکترای فیلم تبدیل شدن!
این تغییر ایشون دقیقا اون چیزی بودش که از همون دقایق اول فایل در خاطرم اومد و با خودم گفتم …
با تغییری که ایشون در خودشون و شخصیتشون ایجاد کردن، نه تنها به خودشون کمک کردن بلکه به رشد هزاران نفر از بچههای سایت به شیوههای مختلف کمک کردن!
مثلا همین بحثی که در مورد سبک سفر کردن مطرح کردین، خدا میدونه مشکل چندین نفر باشه و به چندین نفر کمک میکنه اما نکتهی مهم اینجاست اگر شما تغییر نمیکردین، اگر شما جلوی دوربین نبودین، این حرفاس ارزشمند هم نبودن و چه بسا این موضوع مطرح نمیشد و … .
این نشون میده وقتی ما تغییر میکنیم، حتی اگر اون تغییر مربوط به شخصیت خودمون باشه، هرچند در ظاهر شخصیه اما اما همین تغییر شخصی چهطوری میتونه به صورت مستفیم و غیرمستقیم به عدهی زیادی خیررسانی کنه!
یادمون باشه فقط با تغییر خودمون میتونیم به دیگران کمک کنیم و این سالمترین نوع کمککردن در اوج عزت نفسه، نه فداکاری و ظلم نفس.
یا مثلا همین بحث سفر 90 نفره به جنوب رو که استاد رهبری کردن، بلافاصله با خودم گفتم این رهبری موفقیت آمیز استاد در این سفر نه به خاطر مهارت خاص استاد در لیدری، بلکه به خاطر اون تغییر و تحول شخصیشون بوده که تونستن در طی این سفر طوری خوشفکری پیشه کنن که فرکانس این خوشفکری چنین افراد پایهای رو دورشون جمع کنه و اینجوری خیلیا باهاشون همکاری کنن که اینم خودش نشانهی بارز اینه که چهطوری تغییر و تحول شخصی و شخصیتی ما میتونه حتی در مدیریت یک گروه بزرگ کارساز باشه.
نکته بعدی که خیلی برام آموزنده بود و دوست دارم در موردش صحبت کنم اینه که …
من دارم به این نتیجه میرسم که انگار سفر، مقیاس کوچکی از سفر زندگی ماست!
سفر کردن بالاپایین داره، زندگی هم بالا پایین داره
حالا به نظرم کسی که بتونه در سفرهاش تضادهای پیش رویی پیش میاد رو با خوشفکری و خوشنگری حل کنه، میتونه مثل یک کمکفنر بالاپایین مسیر رو خنثی کنه و حتی با jumping ازشون لذت ببره.
حالا همینو برای سفر زندگی در نظر بگیریم، کسی که بتونه در برابر ناملایمتهای ظاهری و رخدادها و تضادهایی که پیش میاد خوشفکری و خوشنگری پیشه کنه، میتونه با خنثی کردن و حل کردنشون نهتنها اون تضادها رو یه نفع خودش پیش ببره بلکه اتفاقا حل کردن چالشهای زندگی مولد حس رضایتمندی و لذت بیشتر میشه (همون قضیه jumping)
حالا بیایم سر همین تضاد کولر ماشین که پیش اومد، حتم دارم، حتم دارم استاد عباس منش طی همون نیمساعت تونستن به خوبی کنترل ذهن کنن که باعث شده بدون یک آچار و باز کردن حتی یک پیچ، نهتنها کولر درست بشه بلکه به عنوان شیرینی حل تضاد شیوهی استفاده درست از کولر رو یادبگیرن به طوری که کولر کمتر تحت فشار باشه.
استاد واقعا چیه این سفر که از همون لحظه که اراده میکنی سفر بری، لحظات برات رنگ و بویی دیگه میگیرن، از جنس رشد و تعالی و ترقی!
برای من که همیشه اینطور بوده و دارم به این فکر میکنم که اگر خود زندگی رو یک سفر درنظر بگیرم، زمانی میتونیم در این سفر لذت ببریم که واقعا در سفر باشیم!
من تفاوت یک جا نشینی با در سفر بودن رو به وضوح متوجه شدم؛ چون سالهاست با هدف تحصیلم مسافر جایی دور از خونه و خونوادم هستم ولی به جرئت میگم هر بار که آمادهی سفر به شهر مقصدم میشم؛ انگار راهی حج میشم!
سفر حج، اسمی بودش که برای این سفرهای پیاپی امروز روی زبونم اومد و خدا خودش میدونه از لحظهای که آمادهی سفر میشم تا تمام روزهایی که اونجا سپری میکنم برام حکم یک حج پر از بار معنوی و رشد شخصیتی رو داره و خدارو شاکرم که در مسیر قرار گرفتم.
استاد عباسمنش عزیز و خانم شایستهی مهربان، طبق معمول دوست دارم آخر صحبتام ازتون تشکر کنم بابت اینکه هستین و ما رو به کار نیک دعوت میکنین؛ یاد شعاد معروف زرتشت افتادم که گفت …
پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک