https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-12 02:36:352023-08-14 05:35:05سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 194
596نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به شما دواستاد نازنینم و سلام به همسفرای عزیزم
سفرمنو به یاد این اهنگ انداخت که استاد توسفربه دورامریکا گذاشته بودش
که میگفت سفر یه شعره سفر یه قصه است سفر رهایی از فصل غصه است
با من سفر کن دریا به دریا ساحل به ساحل تا اوج رویا
سفر عبور از مرز تکراره هر جای تازه دنیایی داره
پرنده ای باش با بال پرواز پر کن فضا رو با شعر و آواز
کاشکی تو باشی همسفر من تا بینهایت بال و پر من
سفر همیشه همسفر میخواد دل کندن از غم بال و پر میخواد
واقعا سفریعنی همین
تبریک میگم به شما مریم جون عزیزبابت تغییراتتون شماهمون پرنده ای هستین با بال پرواز فضارو پر کردین با شعرو اواز یعنی همه چی رو آسون گرفتی منم قبلا مثل شما به ارایش خیلی خیلی اهمیت میدادم خودمو همیشه بادیگران مقایسه میکردم انگار ازاون چهره خودم خوشم نمیومد خودم رو نازیبا میدیدم همش پول میدادم کرمهای گرون قیمت وفلان میخریدم وهیچگاه بدون ارایش نمیومدم بیرون ووقتی هم که سفرمیرفتم به اندازه کافی بارمون سنگین بود و بااینها بارخودم روهم سنگین ترمیکردم وهمیشه مواظب بودم گرمانخوره کرمها توساکم خراب نشن آب نشن بریزن وخیلی هم سختگیربودم تو مسافرت اگه جایی گرم بود خیلی غرمیزدم اما ازوقتی باشما اشنا شدم من اولین تغییرم همین بود که خودبه خود دست ازارایش کردن برداشتم الان به مدت دوسالی هست که من ارایش اصلا نمیکنم ولی کسانی رو میبینم ارایش میکنن یاد قبلا خودم میفتم خیلی چندش اورشده برام احساس سنگینی میکنم با این تغییر م خیلی خوشحالم واقعا انگارباری ازرودوشم برداشته شد واحساس سبکی میکنم شمامریم جون بهترین همسفر هستین هم برای استاد هم برای ما واقعا سفر دل کن ازخیلی چیزهاست حالا وقتی میرم مسافرت درسته مسافرتمون مثل شما نیست اما هربار سعیمو میکنم که همه چی رو اسون بگیرم وباروبندیلمو سبک تر بردارم سعیم براینه که باخودم راحت باشم هیمیشه درصلح باشم وازدیدن زیبایی ها لذت بیشتری ببرم
خوش بگذره عزیزانم ومیدونم خوش گذروندنش دست خودتونه وماهم سعی خودمونو میکنیم که همسفرای خوبی باشیم براتون ودرکنارتون داریم لذتشو هم میبریم و کلی درس میگیریم وخدامیدونه دراین سفر چه تغییراتی درانتظارماست خدایا شکرت
چه نوری در صورتتون می بینم چقدر لبخندای مریم جانم زیباست چقدر با خودش هماهنگه درست عین یک فرشتس
استاد جانم منم دقیقا دیدگاه شمارو داشتم من یه دختر 20 سالم ولی اصلا علاقه ای به آرایش ندارم وقتی آرایش میکنم حسم بده گاااااهی مجبوری بین اون همه ادم رنگی رنگی توی جشن و عروسیا درحد یه رژ به خودم میرسم یا یه کرم میزنم چون اطرافیانم کلی بهم میگن خیلی رنگ و رو رفته ای چرا اینجوری ولی واقعا من از حالت آرایش کرده بدم میاد نمیدونم چرا ولی از بچگی ارتباط نمیگرفتم دوست داشتم خودم باشم اگ ارایش میکردم با خودم غریبه میشدم حس میکردم زیبایی هامو دارم قایم میکنم یا خودمو پنهون کردم و حسم خیلی بد میشد و هیچ وقت نتونستم قبول کنم ارایشو خواهر من با اینک چندسال از من کوچیکتره دوتا کیف آرایشی با کلی محصول بهداشتی داره و همیشه منو مسخره میکنه و واقعا برای هر بیرون رفتن کلی میشینه اماده میشه یا ژل میزنه به اندام صورتش تا اعتماد به نفسش بره بالا ولی واقعا من با خودم در صلحم توی این مورد و برای بیرون رفتن تنها کاری ک میکنم یه مسواکه و صورتمو میشورم
با صورت پف کرده بعد خوابم هیچ مشکلی ندارم ولیییییی گاهی مثلا ماهی یک بار میرم فیشیال صورت چون حس خوبی میگیرم گفته کلی محصول باید برای پوستت استفاده کنی ولی گوش ندادم چون خوشم نمیاد یا مثلا مژه موقت کاشتم چون طی روز خیلی باعث میشه قربون صدقه چشام برم ناخن کاشتم چون خیلی حس خوبی بهم میده و همینننن و این کارا هیچ وقت باعث نشده یه سری تجربه ها رو از من بگیره یا محدودم کنه یا به خاطر کسی باشه من عمیقا با اینا حسم خوبه مثلا وقتی میرم ماساژ تماما دارم جملات تاکیدی توی ذهنم مرور میکنم ثروت و تایید میکنم خودمو تحسین میکنم ک درامدم جوری هست که علاوه بر نیاز های اولیه میتونم همچین نیازهایی رو هم برای خودم تامین کنم و با رفتن به ارایشگاه حسم خوب میشه و همش قربون صدقه خودم میرم مثلا وقتی کفش جلوباز می پوشم میبینم پاهام لاک داره خیلی ذوق میکنم از دیدنش و توی این مورد خداروشکر میتونم بگم خوبم اما خیلی جای کار دارم هنوز
مثلا من قبلا یه آدم لوسی بودم تیپم خیلییییی برام مهم بود خیلی از چیزا رو تجربه نمیکردم به خاطر ترسام به خاطر لوس بودن و سوسول بودنم ولی کار کردم روی خودم خیلی از ترسامو از بین بردم و الان لباسایی ک می پوشم لباسایی که باهاشون راحتم و زیبان ولی قبلا لباس هایی داشتم ک زیبا بودن اما راحت نبودم توشون تمامشونو حذف کردم و الان اولویت و گذاشتم راحتی خودم و تجربه ی خودم نمیگم توش عالیم نه اما دارم سعی میکنم مرتب روش کار کنم و خودمو بهبود بدم
مریم جانم خیلی خیلی دوست دارم و بهت افتخار میکنم که انقدر با خودت درصلحی و یه بانوی تمام عیاری عاشقتم
استاد جونم ماشالله به فرکانس تون که همچین روابطی و تجربه میکنید دمتون گرم استاد قشنگم خیلی برای دوره ی جدید خوشحالم چون به شدت توش مشکل دارم
میدونم این سفرتون خیر و برکت خیلی خیلی زیادی برام داره و در جهت اهدافی ک نوشتم داره رقم میخوره و میدونم بالای 98 درصدشونو توی همین سفرتون تیک میزنم
دوستون دارم منتظر قسمت بعدی ازین آگاهی کیهانیتون هستم
به نام رب تنها فرمانروای کیهان کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اووست
دروود بر استادان بزرگوارم امیدوارم حسابی ازین سفر زیبا و الهیتون لذت ببرید و شاد باشید و هر لحظه در پناه رب العالمین.
درود بر همه دوستان عزیزم درین خانواده ی الهی و درین سفر زیبا.
خداروشاکرم بخاطر حضورم درین خانواده ی الهی در حضور چنین استادی که نمونه ی بارز توحید عملی هستن و مستفیظ شدن از کامنتهای عزیزانی مثل آقای رضا احمدی آقای احسان مقدم و آقای سید علی خوشدل عزیز.از خداوند منان طبق دوره قانون آفرینشو کدهایی که مینوشتم هر روز آگاهی بیشتر رو میخواستم و قلبا خواستار روابط عالی و با کیفیت بودم و دوستانی که کلی میشه ازشون آموخت و چقدر خداوند عالمین سریع الجوابه.به لطف خدا و استاد بزرگوار که شرایط مطلع شدن از کامنت دوستان رو برامون فراهم کرده دوستانی که خدای عشقم برام گلچین کرده رو پیدا کردم و هر روز از طریقشون به دستان بیشتر و دوستان الهیه بیشتری هدایت میشم.دوستانی که در طبق اخلاص خودشونو بیان میکنن و دانسته هاشونو با ما به اشتراک میگذارن.واقعا تو این سایت چه خبره.واقعا خدارو شاکرم برای فرصت بودنم درین خانواده ی الهیی.بر حسب شرایط وقت نمیکنم خیلی کامنت بگذارم اما در تلاشم که بیشتر کامنت بگذارم چون ایمان دارم باعثه رشد بیشتر خودمه و باعثه گسترش بیشتره این جهان زیباست و هم ردپایی هس از من برای یادآوری به خودم که همیشه ادامه دادم و شاید گاهی آهسته تر ولی واقعا باید وجود نازنیمو تحسین کنم و شب و روز سپاسگزار رب العالمینم که ثانیه ای منو رها نکرده.پارسال همین روزا بود که کامنتی رو بعد از مدت ها روی سایت گذاشتم و دلیل غیبت طولانیمو توضیح دادم و از قضا دوسته الهیه عزیزی برام کامنت گذاشتن و متوجه شدم تولدشون 26 مرداد هست.رویا مهاجر سلطانیه عزیزم.رویا جان اگه کامنتمو خوندی تبریک منو برای تولد زیبات و نعمت بودنت درین دنیارو پذیرا باش.بهترین هارو از بخشنده ترین کسی که میبخشد و اگر بگوید باش میشود و تنها شرطش خواستنه خودمونه عزیز دلم خواستارم.امیدوارم بهترین سال زندگیتو تجربه کنی و هر چه بیشتر از حضور ثانیه به ثانیت درین سفر الهی زندگی درین دنیای بی نظیر بهره ببری.
سفر
سفر
چقدر این کلمه زیباست بوی رهایی و توکل میده بوی عشق و هیجان و تجربه های بیشتر میده.خصوصا اگه همفسرت ناب باشه اگه همسفرت به قول خودمون پایه باشه اگه مقصد سفرت اونجایی که خدا هدایتت میکنه باشه اگه به قول خانم شایسته ی عزیز که شعار استیت آلاباما رو زوم کردن home sweet home هیچ جا خونه ی خودم آدم نمیشه رو هم به همراه خودمون تو زنبیل سفرمون گذاشته باشیم و بدونیم که واقعا این دنیا کلش خونه ی ماست و هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه.هر روز یه جای جدید و پنجره ی تراک کمپر که خیلی برای من نمایش راحتی آسایش ثروت و لذت بیشتر و استقلال بیشتر رو داره هر روز صبح بعد از یه خواب لذت بخش و عمیق به یه حیاط جدید باز شه که خدا میدونه قراره تو این حیاط ها به وسعت دنیا چه چیزایی منتظرمون باشه.یه روز دریا یه روز جنگل یه روز رودخونه یه روز یه بیشه ی سر سبز یا یه روز سحرااا.
خداروشاکرم که به لطف خدا برای ما علاوه بر استاد عباسمنش عزیز استاد خانمی هم هس که یه چیزایه دیگه ای رو که تجربه ی خاص خانم هاس از ایشون یاد بگیریم و یادآوری بشه برامون.خانم شایسته ی عزیزم چقدر شما متواضعین.چقدر شمااا بزرگوارید که حق شاگردی رو با اینکه خودتون استاد بی نظیری هستین کاملا در حق استاد عباسمنش تمام کردید.همیشه ازیشون تشکر میکنید و چقدر خالصانه و بدون ترس خودتون رو تعریف کردید.الحق حالا شاید اون زمان در یه سری مسایل مثل آرایش کردن و مراقبت های شخصی سخت گیر بودین اما بدون شک انقدر به وجود ارزشمند خودتون پی برده بودین و در تلاش برای بهبود خودتون بودین که درون مدار و ملاقات با استاد عباسمنش و فرصت هم کاری باهاشونو داشتید و چه بسا که حضور الان شما درین زمان و مکان و کنار استاد جان خودش گواهه این جهاد اکبر شما هست و انصافا قابله تحسینه.استاد شایسته همیشه شمارو قلبا ستایش میکنم.در مورد آرایش من هم قدیماا رفته رفته آرایشم بیشتر میشد :):):):) انگاری داشتم تکاملم رو در آرایش کردن طی میکردم :):):):):) خداییم از خودم راضی بودم.حقیقتش من از بچگی در زمینه نقاشی بی نظیر بودم و این هنر رو از طریق آرایش نشون میدادم.حالا خیلیم نبود ولی انصافا مگه خط چشمی میکشیییدم :):):) اما رفته رفته انگار تو یه دنیایی آدم غرق میشه هر روز یه چیزی اضافه میشه و دیگه بعدش که قربون اینستاگرام برم که بلاگرایی هستن که خوب حرفه شون اینه اما یه چیزایی نشون میدن و روز به روز اضافه تر میشن استفاده میکنن که با اینکه دوس داشتم یاد بگیرم آخر نشد اما یه قلماییشو که تو ذهنم موند تهییه کردم که حتی هنوزم بازشونم نکردم.حالا من مراقبت پوستی رو میپسندم و گاها دوست دارم آرایش کنم اما به عنوان چیزی که باید حتما باشه تا بتونم برم بیرون نیست انصافا.بیشتر برای احترام به خودم از پوستم مراقبت میکنم و گاهی یه آرایش بسیار لایت میکنم که وقتی خودمو میبینم تو آیینه بیشتر قربون صدقه خودم برم.حالا الانا احساس میکنم یکم بهتر شده آرایشا لایت شده به سمته نچرالی میره اون زمان ما یعنی حدودا 7 یا 8 سال پیش خط چشم خلیجی بورس بود :):):)
واای یاد چه چیزای جالبی افتادم.
خانم شایسته ی عزیزم سپاس ازین جسارتتون و این بیان شیرینتون.کلامتون استاد عباسمنش رو هم به تحسین شما واداشت.انصافا چه نکته ی مهمیه که هم سفر منعطف باشه و شما درین زمینه بی نظیرید با شرح حالی که استاد دادن.انصافا قابل درک هس که با آر وی با اون بزرگی و سانتافه پشتش چقدر میتونسته این سفر چالش داشته باشه اما چقدر عاشقانه و ماهرانه و خداگونه تجربش کردید.هنوز اون آهوو که بعد از بارون تو اون استیت پارکه اومده بود نزدکیتون رو خاطرم هس.بله این جسارت افرادیه که توکل میکنن و پای در تجربه ی ناشناخته ها میذارن و توکل میکنن و با شعار هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه میزنن به دل جاده.معلومه که باید چیزای ناب و خاص و الهیی رو به دعوت ربشون ببینن و لذت ببرن.استاد جانم به قول نامه های قدیمی اگر جویای حال من باشید باید بگم منم همسفرتونم فعلا و همچنین به شدت متوجه شدم که باید روی موحد بودنم و توحید عملی بیشتر کار کنم.در حال کار رویه دوره قانون آفرینشم و همچنین تلاش برای آموزش دیدن شغل الهیم که درآمدش به دلاری خواهد بود.قبلش دچار وسواس شده بودم و انصافا فراموش کرده بودم که باید از مسیر لذت ببرم و اگه روزی کم کاری میکردم به خودم سخت میگرفتم اما به لطف خدا بازم بهم یادآور شد که نگین زیبای من تو آمدی که تجربه کنی و لذت ببری و ثابت قدم باشی.دقیقا این عجله داشتن شده بود پاشنه ی آشیل من.نمیگذاشت که از نعمت حضورم درین مکان بهشتی که توش زندگی میکنم لذت ببرم.در واقع یادم رفته بود که وظیفمه لذت ببرم و خودمو کم کم رشد بدم و اجازه بدم ظرف وجودم بزرگتر بشه تا برای نعمت های بعدی آماده تر بشم.استاد جانم انقدر درگیر افکار اشتباهی شده بودم مثل دلتنگی برای خانوادم و عجله که تا سال تحصیلی شروع نشده حتما ایران برم و همه رو ببینم و یا اینکه زوود آموزشامو بگذرونم که کارمو شروع کنم که حتی با اینکه به لطف قانون سلامتی در سلامتی کامل و شیپ بی نظیر هستم اما از بسکه پشت سیستم مینشستم و روزی تنها فعالیتم درست کردن یه وعده غذا بود بدنم خشک شده بود و یهو به خودم اومدم که من دارم چیکار میکنم و به لطف کامنتای بی نظیر دستان خدا درین سایت الهی و هدایت شدنم به سمتشون انگار پرده ی فراموشی از جلویه چشمانم کنار رفت.با جانه دلم میریم باشگاه و انقدر لذت بخشه الان با این استایل و هیکل.من که خطای شکمم کاملا زده بیرون و وقتی تو آیینه خودمو میبینم یه ذوقی میکنم و چه اعتماد به نفس بیشتری دارم به لطف و عنایت خدا.خداروشاکرم که این خواستمم که با جانه دلم برم باشگاه رو هم دارم تجربه میکنم اونم زیر نظر خودش که بهترین استاد بدنسازیه و چقدر لذت بخشه این لحظات.استاد تو سفرای قبلی میرفتین باشگاه یادتونه چقدر زیبایی و تمیزی اون باشگاها الهام بخش و خواستنی بود..استاد واقعا درین سفر زندگی درسته خیلی جاها از بیراهه رفتم اما به جرات میتونم بگم برای ساال های قبل بود و من به حدی الان از زندگیم راضیم و اطمینان از هر لحظه بهتر بودنه آیندم و از لحظاتی که به لطف ربم دارم تجربش میکنم ازین شرایطی که ازش خواستم و بیشتر از خواسته هام بهم ارزانی داشته مثل همیییشه ازین حس لذت بخش زندگی ازینکه میبینم همه ی نعمت هاشو و زبونم قاصره برای شکرش راضیم.الله اکبر. رب من همه تویی و من چی بگم در مقابل این عظمت و این عشقی که به من میبخشی.
استاد من واقعا جهاد اکبر کردم و خداوند همسفری رو درین مسیر بهم بخشید که چقدر بابت حضورش تو زندگیم خدارو شاکرم و باهم با جسارت و توکل داریم قدم به قدم خودمونو و زندگیمونو میسازیم و چقدر مراقبیم برای ورودی های ذهنمون برای انتخاب افرادی که باهاشون مصاحبت میکنیم برای افکارمون و استاد میدونین خیلی لذت بخشه که همسرمم مثل من صبح ها میشینه مینویسه خواسته هاشو سپاسگزاریاشو و چقدر باعث سپاسگزاریه من از خدا میشه و یادآور میشه که متوکل تر باشم موحدتر باشم و با جسارت تر و قوی تر.این خواسته ی قلبیه من بود که همسری داشته باشم که شور زندگی داشته باشه شور لذت بردن از زندگی رو داشته باشه و پر تلاش باشه خوش خنده باشه شوخ طبع باشه خوش تیپ و خوش هیکل و خوشگل باشه ثروتمند باشه و موحد باشه و جسووور.استاد جانم شب و روز سپاسگزار رب العالمین باشم بازم کمه و از خودش شناخت بیشتر خودم و خودشو میخوام.دوس دارم بیشتر خودم رو بشناسم دوس دارم بیشتر ربم رو بشناسم و دوس دارم تو عشقش غرق بشم که شیرین ترین آرامش زمانیه که باهاش خلوت میکنم.خداروسپاسگزارم برای هدایتش به این سایت الهی.
استاده عشق با تمام قلبم ازتون سپاسگزارم.در پناه حق باشید درین سفر بی نظیرتون .یه کاسه آب پر از برکت و پاکی پشت سرتون که به لطف خدای عالمین بیمه ی جسم و قلب و روحتون باشه.
برای این پل هیولا ،چقدر زیبا بود ،چه قدر ابن صحنه ها قشنگ و دلبر ،چه آسمانی پر از ابرهای خوشگل ،وناز
من محو تماشای این جاده های بی نهایت زیبا شدم .
هوررررررا
صحبت از دوره ی جدید شد ،چیزی که پاشنه ی آشیل خیلی از ماهاست،چیزی که به تازگی درک کردم ،عدم احساس لیاقت و باور کمبود که باعث شده خیلی از خواسته هام برام دور از دسترس باشه ،
الان که مریم جان صحبت کردن ،دبدم من هم از وقتی عضو سایت شدم و مریم جان رو الگوی خودم قرار دادم ،
خیلی بیشتر با خودم درصلحم
دیگه خبری از آرایشهای ،خسته کننده نیست .
خیلی راحت بدون هیچ آرایش بیرون میام و به کارهام رسیدگی میکنم .
حتی در زمینه ی لباس پوشیدن ،قبلا خیلی به خودم سخت میگرفتم که هر بار لباس جدیدی بپوشم و تنوع بدم به لباس پوشیدنم ،
ولی الان با هر لباسی که خودم راحتم ،میرم بیرون .
و لذت میبرم از این تغییرات ،
بله من هم الان تبدیل شدم به یک آدم دیگه
حتی تو دوره سلامتی ،با ابن که خیلی خیلی تغییر کردم از نظر اندام و ظاهر ،
و ممکن گاهی اوقات دیگران من و مورد انتقاد قرار بدن .
اصلا کوچکترین اهمیتی برام ندارن و مهم خودم ،سلامتی و سبکی و انرژی بدنی م،هست ،
خدارو هزاران بار شاکرم
برای این مسیری که قرار گرفتم .
الان خودم و خیلی خیلی بیشتر دوست دارم ،و لذت میبرم از این همه سادگی ،
چقدر لذت بخش سفر با کسی که این قدر با خودش و جهانش درصلح
و ساعتها همصحبتی با چنین آدمی ،
استاد من به شدت منتظر رونمایی این دوره ارزشمند هستم .
امیدوارم مثل همیشه به بهترین مکانها هدایت بشید و در زمان مناسب در مکان مناسب باشید ،
به اتفاق هم دیدم که استاد در سفر از مسیر لذت می بره و برای سفر برنامه ریزی کاملی نداره و کلا هدایتی سفر می کنه و از مسیر لذت میبره تا اینکه از مقصد.
به شهر زیبای عل باما با شعار هیج جا خونه آدم نمی شه ، رسیدن و مریم خانم ما را همراهی کرد به داخل یک موزه ای که خیلی شیک بود و برای اینکه کارها آسان بشه کاتالوگ های تصوی با توضیحات کامل روی استند بود که با منطقه آشنا بشیم ، پرچم این شهر را دیدم که یک ضربدر ساده روی مس زمینه سفید یود.
مریم خانم از دوره تکاملی تغییرات خودش گفت شروع اش بر می گرده به اولین سفرش با استاد به دل کویر ، که یک ساک کامل وسایل آرایش و زیبایی برداشته بود و کلی از وقت ایشان صرف این کار می شد که خودش یک کار بود ولی در حین دوره احساس لیاقت درک کرد که انسان باید از درون احساس ارزشمندی کنه ، نیاز نباشه که عامل بیرونی دخیل باشه، نیاز نباشه که دیگران زیبایی ما را تایید کنند
بعداز بالا رفتن مدار شان تغییرات صورت گرفت.
و بقول استاد در سفر انسان باید راحت باشه تا بهتر بتونه دنیای اطراف را تجربه کنه بهتر بتواند چالش ها را مدیریت کنه ، در نهایت لذت ببره، واین نیازمند اینکه با خودمان در صلح باشیم و کنجکاوی کنیم علاقه به طبیعت گردی داشته باشیم و از پوسته زندگی روزمرگی در بیایم و زیبای جهان را بیشتر ببینیم.
استاد جان ازت ممنون هستم که اگه جای زیبای می بینی با با اشتراک می گذاری و یا اگر نکته ای باشه مطرح می کنی .
اینبار روی صحبتم با شماست که چقدر ساده و راحت زندگی میکنید ، که من این چند سالی که تو سایت هستم ،چه وقتی شما پشت صحنه بودید چه حالا که جلوی دوربین هستید، ناخودآگاه یک سری چیز ها بابت حرفایی که زدید و کارهایی که به صورت عملی انجام دادید رفته تو ذهنم و فهمیدم ااا انگار منم یک کوچولو تغییر کردم ،من تقریبا 2 سال هست که سفر خیلی میرم،
منظورم به نسبت سال های قبل هست، اونم به واسطه یک انسان شریفیه که تو زندگیم هست، ایشون خیلی راحت تصمیم به سفر میگیره مختصر وسایلی جمع میکنه و میزنه به جاده…
سفر های اولمون ،منم مثل شما کلی وسیله بر میداشتم یک چمدانِ خیلی بزرگ برای لباس ، 2 تا چمدان کوچک برای لوازم آرایشی و بهداشتی و اضافه لباس ها و یک سری لباس های رسمی که تو کاور باید حمل میشد…
بقدری وسیله داشتم که صندوق و صندلی عقب فقط مخصوص وسایل من بود ، که اگه کَسی احیانا با ما میخواست بیاد یا نمیتونست ، یا باید انقدر کم لباس میاورد که عملا یک ساک کوچیک هم نمیشد.
خلاصه امسال که شروع شد ،ازهمون عید که رفتیم مسافرت ( خب ما این حرفا رو امروز شنیدیم از شما اما انگار سبک زندگیتیون و آموزه ها تاثیر خودش رو گذاشته بود) (من همیشه موقع سفر جای خوشحالی ،ناراحت بود از این همه وسیله ای که باید جمع کنم) اما همونطور که گفتم وقتی برای عید میرفتیم مسافرت وسایلم خیلی سریعتر از همیشه جمع شد و خیلی ازاون حجم لباس همیشگی کم شده بود، انگار ناخودآگاه تغییر کرده بودم، و وقتی آماده شدم گفتم ااا چرا من انقدر کم لباس برداشتم!؟ چرا وسیله هام کمه ! گفتم ولش کن بابا حوصله ندارم بیشتر از این بردارم، حالا ته ذهنم نگران بودم نکنه تو سفر پشیمون شم!! ولی خب رفتم ، جوری که دوستم منو دید گفت ااا چقدر وسیله هات کمه، تعجب کرد.
خلاصه این سفر ها ادامه داشت تا هر دفعه که ما میرفتیم سفر چمدون کوچیکتر و وسیله ها کمتر میشد، همین 20 روز پیش که رفتیم سفر انقدر وسایلم کم بود که دیگه با لذت جمع شد، با لذت رفتیم سفر ، و وقتی برگشتم چون وسایلم کم بود به راحتی همون لحظه ک رسیدم جابه جا کردم و تمام !!!در صورتی که همیشه به خاطر حجمِ زیاد وسایل تنبلی میکردم و 4 ،5 روز چمدون ها تو اتاق میموند تا شاید تیکه تیکه تو چند روز بتونم جمعشون کنم…
نمیدونم چه زمانی مثل شما انقدر سبک میتونم سفر کنم اما تا همین جاش هم میگم کاملا نا آگاهانه به این حد رسیدم و ازتون ممنونم که درس های بزرگی به ما میدید.
و در مورد اینکه گفتید آرایش کردنمون زمان میبره 1 ساعت قبل باید دست بکار شیم تا بتونیم به بقیه برسیم واقعا درسته، من هنوزم آرایش میکنم اما خیلییی کم و کلا سریع آماده میشم، چون سعی کردم برای وقت خودم و بقیه ارزش قائل باشم.(البته اینایی که میگم به نسبت قبل هست، هنوزم زمان زیادی میگیره این پروسه ی آماده شدن برای بیرون رفتن از خانه!!)
اما دوست دارم همون وقتی که میذارم فکر کنم چی بپوشم!!موهام چطوری باشه !!و چی رو با چی ست کنم هم کم شه…
واقعا دوست دارم روزی به جایی برسم که ارزشمندیم رو به لباسام و ظاهرم گره نزنم.
امیدوارم که محصولِ جدیدی که گفتید داره آماده میشه رو بخرم و عمل کنم و اون تحول اساسی تو من بوجود بیاد کم کم.
ازتون بازهم تشکر میکنم خانم شایسته من واژه کم میارم برای بیان حسم به شما، برای همین همیشه تو ذهنم تحسینتون میکنم برای جایی که هستید ، موفقیتاتون و کارهایی که میکنید و به ما هم عاشقانه یاد میدید .درسته اولا اصلا نمیفهمیدمتون ،صادقانه حتی ارتباط هم نمیگرفتم باهاتون ، ولی از وقتی حل مسائل رو شروع کردم و بعد هم کشف قوانین که چقدر تمرین و توضیحات شما بهم داره کمک میکنه، دیدم شروع شد به عوض شدن و به جز تحسین چیز دیگه ای ندارم.
واقعا این محصولات بدونِ حضور شما تمرین هایی که میدید درکش برای من خیلی سخت میشد.
سلام به استاد عباس منش ارجمند واستاد بانوی شایسته گرانقدر وتک تک دوستان توحیدیم در این سایت الهی
بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی
استاد خداقوت
یه مطلبی خواندم از سنت آگوستین که دنیا یک کتاب است وکسانی که سفر نمی روند فقط یک صفحه را میخوانند
استاد من صبح اول وقت که آمدم سایت وفایل جدید رو دیدم گفتم بزار تا دانلود میشه آرامش در پرتو آگاهی قسمت 7 را گوش بدم تا داشتم کارهام رو انجام میدادم این فایل هم گوش دادم وبعد فایل سفر به دور آمریکا قسمت 194 گفتم فایل رو گوش میدم یساعتی استراحت میکنم بعد دوباره گوش میدم وکامنت مینویسم ولی پلن خداوند یه چیز دیگه ای بود آن لحظه که گفتید کولر ماشین خراب شد وهوا فوق العاده گرم برق ماهم قطع شد همون لحظه شما گفتید خانم شایسته با دفترش شروع کرده به باد زدن خودش منم گفتم خب حالا که برق نیست بهتره یه سرچی تو گوگل در مورد کویر مرنجاب بزنم وهم به آگاهی فایل آرامش در پرتوآگاهی قسمت 7 عمل کنم که یه قسمت آن استاد میگین دهنده باشید ،بده بده خصلت نفس توست قشنگ این جملات تو ذهنم رژه رفت منم گفتم چشم
کویر مرنجاب :
یکی از پرطرفدارترین نقاط کویری ایران واز جاهای دیدنی آران وبیدگل است واز شمال به دریاچه نمک مسیله در آران وبیدگل واز غرب به بیابان مسیله وکویرآب شیرین از شرق به بیابان پشت ریگ وپارک ملی کویر واز جنوب به بیابان بند ریگ وتپه های ماسه ای روان می رسد نام مرنجاب رااز کاروانسرا وقنات تاریخی در این منطقه که متعلق به دوران صفویه هست گرفته شده
پیادهروی در میان تپه های شنی بلند محصور شده میان جنگلهای تاغ ودریاچه های نمک از جذابیتهای برجسته کویر است
وچه هم زمانی جالبی که موضوع صحبت استاد وعزیز دلشون رسید به سفر که به کویر داشتند چون دیروز داشتم مستند گردشگری کویر لوت را تماشا میکردم که گردشگر از دریاچه گفت وخودش هم اشاره کرد که دریاچه تو کویر همه تعجب میکنند ولی هست که براثر بارندگی های فصلی پرآب میشن ولی چون خاک کویر شوره پس از یه مدت که آب تبخیر میشه فقط نمک باقی میمونه میشه دریاچه نمک
خب بریم ادامه سفر
در ابتدا چهره بشاش استاد وبانو شایسته که انرژی فوقالعاده ای را به هر ببیننده ای میده وبعد آن جاده بی نظیر صاف وتمیز با پوشش گیاهی ودرختان سرسبز وآسمان آبی وتکه های ابر پفکی بعد می رسیم به استیک پارک Alabama که فوق العاده تمیز وسرسبز هست وبعد ویزیتور سنتر Alabama که در این مکان کل زیبایی های آن ایالت را به گردشگران معرفی میکنند تا هرکس دوست داره این زیباییها را تماشا کنه خدایا شکرت این سپاسگزاری که بعداز اکثر جملات استاد وبانو شایسته شنیده میشه نصب پرچم هر ایالت در کنار پرچم اصلی آن کشور چقدر زیبا وبیان گر صلح درونی مردم آن ایالت وکشور است
وبعد ادامه مسیر به سمت میسیسیپی
سفر کردن سبب میشه افق دید خودرا گسترش بدیم همان صحبتی که بانو شایسته از تجربه اولین سفرشون با استاد گفتند که در آن سفر وقتی آزادی ورهایی استاد رو دیدند متوجه شدند زندگی خیلی وسیعتر از آن چیزی هست که ما تصور میکنیم
سفر فرد را از یک برنامه روتین زندگیش جدا میکنه وفرد از محدوده امن خود فاصله میگیره ووارد دنیای تازه ای از ناشناخته ها مثل موسیقی غذاهای متنوع ،طبیعت متفاوت ومتنوع فرهنگهای مختلف وآدمهای جدید وبه نوبه خود مسائل وچالش های جدید که با حل کردن هر کدام از این چالش ها ومسائل اعتماد به نفس ما بیشتر وبیشتر میشه وباعث میشه در سفرهای بعد روحیه سازگارتر داشته باشیم درست مصداق صحبت استاد که فرمودند اگر منظور ازسفر کردن از این هتل به آن هتل باشه که تو خونه بمونی بهتره در سفر، ممکن هست با شرایطی روبرو شویم که اصلا با روحیه ما سازگار نباشه ولی در سفر چون از محیط زندگی خود وافرادی که شناخت داشتیم فاصله میگیریم، سعه صدر خود را بالا تر میبریم وروحیه سازگارتری با محیط جدید در ما تقویت میشه ودنبال راه حل میگردیم برای راحت تر شدن سفروآزادی ورهایی بیشتر، بانو شایسته به مواردی که شما اشاره کردید در سفر اولتون، کم وبیش همه ما قبل از آشنایی با شما وسبک زندگی استاد این موارد را داشتیم البته من خودم کلا اهل آرایش نبودم ولی در خصوص شامپو ومام ولوسین بعداز حمام و..خیلی وسواس بخرج میدادم که همیشه توسفر اینا وسایل ضروری بودند ولی الان خداروشکر داریم یاد میگیرم عوض اینکه خودم را درگیر این فرعیات کنم از مسیر سفر وطبیعت زیبا ومردمان مختلف با فرهنگ وعقاید متفاوت لذت ببرم واصل را بچسبم تاهم از سفرم لذت ببرم وهم تجربه های زیادی کسب کنم
خدایا شکرت بخاطر یه روز دیگه ویه آگاهی دیگه
استاد جان ومریم بانوی عزیز صمیمانه سپاسگزار وجود ارزشمندتان هستم وخدارا سپاسگزارم که مرا به این مسیر هدایت کرد وسپاسگزار خودم هستم که نجواهارا کنترل کردم ودست به قلم شدم تا بنویسم
درپناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت
این روز ها خدایی با منه که من به دلایل ساده و کوچک انقدر ذوق زده و سپاسگزار میشم به خودم میام میبینم اشک از چشمام جاری شده و توی این فایل هم تشکر دو معشوق از هم و تشکرشون بخاطر وجود همدیگه از والاترین معشوق منو به وجد آورد خدایا شکرت
خداروشکر با تعهد به فعالیت در سایت در مدار جدیدی از توجه و نکته برداری و تفکر در مورد خود و خدای خودم رسیدم تو این کامنتم بخش بخش میگم چون دلم نمیاد چیزایی که به ذهنم رسیده رو خلاصه کنم
احساس لیاقت و ارزش دادن به همدیگه در آمریکا
وقتی وارد ویزیتور سنتر شدید برای من چقدر جالب بود که ببین این آدما چقدر موقعیت جغرافیایی و مکان های گردشگری که یا طبیعی هستن یا تاریخی و به دست انسان بوجود اومده رو دوست دارن و بهش عشق میورزن که برای معرفی و آشنایی مراجعه کنندگان به این ایالت، یک ساختمان تاسیس میشه که بدون هیچ چشم داشتی با تجهیزات به روز و دیزاین زیبا اطلاعات کافی رو در اختیار بازدید کننده قرار میدن، من اولین ویزیتور سنتر عمرم رو در جزیره زیبای قشم که همین عید رفته بودم تجربه کردم برای دره ستاره ها
احساس لیاقت انسان ها و تغییراتی که به وجود میاد با این احساس
خانم شایسته عزیز چه درس زیبایی از تجربه خودشون به من دادند. “اضافه کاری برای تایید دیگران” که این یک مورد رو خیلیامون هنوز داریم، به شخصه من با اینکه از گذشته ام خیلی خیلی بهتر شدم این مدت که تمرکز گذاشتم روی خودم و باور های ثروتم انقدرررررر کد مخرب به من گفت خدای مهربانم که همش ریشه اش تایید دیگران یا بدتر سوزوندن دیگران بود، درسته ما انسانیم و طبیعیه که توجه دیگران تا حدی برامون مهم باشه و دوست داشته باشیم تایید بشیم ولی من خواسته های مالیمو بررسی کردم شاید دو سه تا موارد خیلی خیلی کوچیکش برای لذت خودم و آسان تر شدنه زندگیم بود بقیه اش تماماً برای بستن دهن دیگران یا تو سره دیگران زدن بود.
ولی هر چیزی که من بیشتر برای لذت خودم خواستم، هم راحت تر هدایت شدم و هم زودتر، الانم که فکر میکنم خیلی راحت تر احساس لیاقت کردم براشون چون منطق هایی که برای نجوای ذهنیم میاوردم قابل باور بود. خداروشکر بابت این نوع نگرش که از برکات لطف خداوند و شاگرد شما بودنه استاد
زمانی که من احساس لیاقتم رو بیشتر کردم به واسطه کار کردن روی دوره ها بخصوص عزت نفس، اقداماتی برای من منطقی شد که خودم میگم پسر من این کارو دو سال پیشم میتونستم به همین راحتی انجامش بدم پس چرا الان؟ و خب میدونیم که جواب خداوند چیه دیگه.
مثل رفتن به شغل مورد علاقم بدون سرمایه اولیه و معجزاتی که در این یک ماهه برام افتاده که انشالله راه درست رو ادامه بدم از نتایجش بیشتر میگم، من زمانی که با خدای خودم خلوت کردم تونستم املاک رو بذارم کنار و بیام تو شغل مورد علاقم، چرا؟ چون تا قبلش “منیت” منو قانع میکرد که ببین املاک راحت پول بدست میاد، باکلاسه به بقیه میگی املاکیم، گنگه همه تو ایران املاکیا رو مافیایی میبینن( هههههه ) و دلایلی بیشمار و همینقدر مسخره…
اما با توکل به خدا و با اتمام حجت با خودم الان شخصی که باهاش کار میکنم به من سرمایه کار هم داده در اختیار خودم
میخوام بگم هر جا تمرکزمون از لذت بردن خودمون برداشته میشه دور باطل از همونجا شروع میشه
وگرنه شیوه خدا لذت بردن و خیر و برکت است حتی در حل تضاد ها، یک کلام صراط مستقیم
خاطره ای از سفر قشم
عید امسال من با دو تا از دوستام راهی جزیره قشم شدیم و یه جایی ماشینمون توی شن گیر کرد و صفحه کلاچش سوخت و خلاصه تو راه برگشت 90 کیلومتر از بندر عباس خارج شده بودیم که دنده ماشین دیگه جا نرفت و ما کنار بزرگراه موندیم و دو جوان زاهدانی با وانت مارو به اولین پمپ بنزین رسوندن و یک تعمیر کار حاضر شد چال تعمیر و ابزار در اختیار ما قرار بده و یکی از آشناها برامون از بندر عباس دیسک و صفحه خرید و فرستاد و ما سه تا جوون با دست خودمون گیری بکس ماشینو باز کردیم و دو روزم تو پمپ بنزین چادر زدیم تا تعمبر ماشین تموم شه و کل این دو روز بگو بخند بود و انگار نه انگار ماشین خراب شده و نزدیک هزار کیلومتر راه مونده، تازه ماشینم جمع کردیم باز دنده جا نمیرفت و ما تا قم هم دنده نداشتیم ولی یکیمون قر نزد، من یه روزی این مدل زندگی کردن رو تو رویاهامم نمیدیدم ولی الان دارم این نوع دیدگاه رو زندگی میکنم و انصافا هم درصد خیلی کمی از افراد حاضرن از هر چیزی لذت ببرن حتی اتفاقاتی که به ظاهر مشکلن
واقعا در صلح بودن با خود و لذت بردن از همه چیز بزرگترین ثروتیه که میتونیم از خداوند بابتش سپاسگزار باشیم
استاد عزیزم ممنون بابت آموزش هاتون که منو با خدا آشتی داد، مریم بانوی زیبا خدارو شکر بابت وجود مادرانتون عاشقتونم
سلامی گرم از جنوب کشور ، کیش زیبا به استاد مهربانی و مریم جانم
سلام به همه ی هم سفرای ،سفر به دور امریکا
دیدن تایم35دقیقه ای فایل و همزمان شروع فایل تابلوی Ramp 35 احساس خوبشو همین اول منتقل کرد برا من همیشه این اعداد اعجاب انگیز بوده،شاید بخاطر اینکه سعی کردم به نکات مثبت توجه کنم
این نکته ای که مریم جان مطرح کردن منو هم بک داد به گذشته که وقتی سفر میرفتم چند دست لباس بر می داشتم آخرشم میدم ازش دو دست بیشتر استفاده نشده و چقدر فکرم مشغول چی وردارم ها میشد،اینو هم بگم که تازه من ازون دست آدمایی بودم که خیلی دنبال ظاهر و ….نبودم اگه بودم قطعا آزاردهنده تر میشد سفر برام
اما این سفر اخیرم رو کهوهنوز تموم نشده با یک کوله که توش،کارت ملی، یک رو انداز بلوچی زیبا،و مسواک و یک رژ و ضد آفتاب، گوشی و شارژر و یک شال و پیراهن و دفتر شکرگزاری وجامدادی گذاشتم و والسلام
چقدر راحت
دیگه تو فرودگاه وقتم رو در صف تحویل بار هدر ندادم
و واقعا احساس سبک بالی داشتم وقتی راحت و ساده گرفتم و جالبه احساس رشد کردن داشتم که هدف از سفر لذت بردن از مسیریِ که داری طی میکنی،زیبایی هاییه که میبینی،چیزهایی که تجربه میکنی بدون پیچیدگیِ خاصی
و این ذهن ماست که همه چیو پیچیده و بزرگ میکنه نه عاملِ بیرونیِ دیگه ای
به
به قول مریم جان،منم الان خیلی راحت تر نسبت به گذشته زندگی میکنم و اگه ام وسیله ای رو جا بزارم اصلا مهم نیست و نکته مهم تر اینکه عزت نفسم هم بالا رفته و در روابطم خیلی خیلی موثر بوده، و اینکه به این حد از آگاهی و درک برسی که دیگه لیاقت و ارزشمندیت به این وسایل و ظواهر گره نمیخوره ، و خداوند بخاطر این ارزشمندی و این تغییری که داشتم انسانهایی رو هم جنس افکار خودم تو مسیرم قرار داده ک راحت تر باشم و احساس ارزشمندی کنم
استاد جان،شاید اگه من آدم قبل بودم این توانایی حل مسائل، صبور بودنم رو نمیدیدم تو سفر اما الان خودمو تحسین میکنم، چرا اینو میگم: چون میبینم خیلی از خانمها بخاطر اینکه محل اقامت مشخصی تو سفر همسرشون در نظر نگرفته آماده ی سفر کردن هم نشدن تا برسه به تجربه سفر، و بخاطر همین خیلی از مکانها رو ندیدن
و این در حالیه که شرایط کاری همسر من با همسر اونها یکی بوده،تفاوت در نگرشی بوده که اونها از سفر داشتن
من با بچه 8ماهه سفر کردم تا الان که خب برا خودش مردی شده،صحبت سفر که میشه میگن اون موقع کوچیک بودن اذیت داشتن الانم که مدرسه و…..که خوشبختانه من این نگرش و باور رو نداشتم و با همون شرایط تونستم بهترین مکانها رو در بهترین زمانها تجربه کنم
یادمه سال 87 با قایق از کیش اومدیم بندر چارک تو پارکینگ رسیدیم ماشین روشن نشد،خب بچه ی کوچیک و گرما چالش خاص خودشو داشت ، و من میتونستم غُر بزنم واای گرمه به قول استاد ازون کارهایی که شاید بقیه بکنن این چه وضعیه من نمیتووننم، بچه اذیت مییکننه اما خیلی راحت گرفتم علیرغم اینکه همسرم میگفت حالا از کجا تعمیرکار پیدا کنم…. گفتم پیش میاد و شب رو موندیم که قطعا هدایت الهی بوده و روز بعد خدا دستهاش رو برای ما فرستاد و مسأله حل شد
ارزش سفر به همین بیرون اومدن از قالبهای روزمره و قواعدی که خودمون ساختیم
ارزش سفر به تجربه کردن ناشناخته ها، دیدن طبیعت زیبا و مسیری که طی میکنی،غرق شدن در افکار و هدفها و ایده هاییه که خداوند به ما الهام میکنه،احساس بزرگ شدن میکنی
سفر کمک میکنه قدرت درک بیشتری نسبت به هم سفرت پیدا کنی
کمک میکنه خودت رو بهتر بشناسی
توانایی و استعدادتُ ببینی و بهبود ببخشی
نقاط ضعف و قوتت رو بشناسی
از آدمهایی که میبینی از تجربه شون استفاده کنی
مریم جان ازین تجربهای که به اشتراک گذاشتین و خالصانه بازگو کردید سپاسگزارم
استاد جان واقعا سپاسگزارم ازتون،که سفرهای شما خودش تجربه ی فوقالعاده ای میشه برا منِ نوعی که به خودشناسی برسم
منتظر حضورتون هستم که اینجا سفر گروهی ای بزارید و بچه های هم فرکانس و هم مدار یک جا با هم باشیم و از تجربه های هم استفاده کنیم و لذت ببریم
چه سلا زیبا و دلچسی کردی ملیحه جان و خوشحالم که کامنتت رو خوندم و لذت بردم و کلی ازت درس گرفتم و باورهامو تقویت کردی(خصوصا اونجا که گفتی با بچه 8 ماهه چه تجربه ایی در سفر داشتی و چقدر عالی برخورد کردی. واقعا سپاسگزارم که از خودت برامون ردپا گذاشتی.
چقدر زیبا نوشتی از ســفــر:
ارزش سفر به همین بیرون اومدن از قالبهای روزمره و قواعدی که خودمون ساختیم
ارزش سفر به تجربه کردن ناشناخته ها، دیدن طبیعت زیبا و مسیری که طی میکنی،غرق شدن در افکار و هدفها و ایده هاییه که خداوند به ما الهام میکنه،احساس بزرگ شدن میکنی
به امید روزهایی که داریم با رشد خودمون بهش میرسیم و قراره تجربه های بینظیر گروهی با حضور استاد عزیزمون داشته باشیم در اون روزا…به امید الله یکتا انشالله
قطعا بخاطر انرژیِ خوبی که داری فرکانس عالی رو دریافت کردی،هرکسی باتوجه به نگاهی که داره و زیبا بین بودن حس خوب رو به بقیه ساطع میکنه و خوشحالم که این حس خوب رو من از شما دریافت کردم،همه ی بچه هایی که اینجا توی سایت هستن مجموعه ای هستیم از فرکانس عشق و محبت،که با تحسین خوبی ها و زیبایی ها،ازون جنس رو بسمت خودمون جذب میکنیم،از چهره ی زیبات تو طبیعت زیبا کنار همسر گرامی تون لذت بردم و شوق کردم ،سپاسگزارم بخاطر کامنتی که گذاشتی چرا که انرژی و انگیزه یِ خوبی شد برام که بعد از مدتها کامنت گذاشتنم حس خوب دریافت کنم
بله خداروشکر میکنم که اصلا محدودیتی بخاطر حضور بچه تو زندگی برای خودم قائل نشدم،و همیشه تو این قسمت این باور رو داشتم که با بچه میشه خیلی راحت سفر کرد اگر که با بچه دوست باشی و انرژی و وقت بگذاری
عاشقانه مسیر رو با بچه میتونی طی کنی وقتی نگاهت این باشه که می شود
امید دارم که روزی همه مون کنار استاد جمع میشیم و از حضور هم و تجاربی که داریم لذت میبریم و کلی درس میگیریم
خداوند بزرگ در قران میفرماید هر فقر و فحشایی از طرف شیطان هست وخداوند فضل و بخشش وعده میدهد
سلام استادعزیزم ،مریم بانوی زیبا،به به موهای بلند هم بهتون میاد مریم جان مبارکتون باشه،سلام دوستان ارزشمندم
درود و سلام من و میشنوید از شهر زیبای آمل
این تغیرر شخصیت و ایجاد باورها خیلی بهمکمک میکنه در تمام ابعاد زندگی ام
توحید ،وصل بودن به خودم،و خودشناسی خودم
هستوری خودمو بگم راجب این موضوع راحتگیری
من هم هر روز آخر هفته ها مسافرت میرم با خانواده ام
همسر وفرزندم ک مثلا از پنجشنبه و جمعه میریم خونه دوستامون که شناخته زیادی ازشون نداریم ،شاید اولین بار اونمکان و اونجا رو و حتی اون ادمها رو میبینیم
اگه برگردم ب قبله خودم ب خاطر نبود عزت نفس و فکر کردن ب اینکه اگه برم جایی غریبه و اونها از من بهتر بودن چی میشه،اصلا نمیرفتم
یا اینکه شاید شریک عاطفی من رو بدزدن ،
دوره عزت نفس واقعا عالیه عالی
استاد هم خبر دوره ارزشمند لیاقتمند بودن و دادن که انشالاه من همون نفرات اول باشم برای خریدش
العانه پریسا ربطی به پریساس قبلی نداره ،هیچ ربطی
تو فضای جدید
من تو سرما تو تراس خونه دوستامون ظرف میشورم ،و سخت نمیگیرم
ب همسرم نمیگم که رختخوابشون شاید کثیف باشه من ونمیگیره و با اینکار ب خودم و ب همسرم زهرمار نمیکنم
موقع برگشتخونه روتمیز میکنیم با احساس سپاسگذاری از طرف مقابل
ی مثال بزنم از تغییراتم
همراه خانواده ای رفته بودیم کوه ناندل قسمت جاده هراز واقع در آمل
من مدهوش اینکوه شدم ویو عالی ،ویو دماوند زیبا ،اصلا قلبه ادم رو باز میکرد ،
این خانواده یه خرده خانواده غرغر و و تنبل بودن که با اینکه اولین بار رفتیم بیرون هی دسته من رونگاه میکردن
ب مثال شام خوردیم ظرفا وسط بود و من ساعت 10/30 شب با آب یخه کوه ظرف شستم
وای ب ظاهر شاید جالب نبود اون آب
اما منمیگفتم چقدر ویتامین داره همین اب
چقدر دماوند تو شب هم زیباست ،چون ی سری کوهنوردها بودن که بالای دماوند ایستگاه داشتنومن میتونستم رفتوامدو ماشین رو ببینم (نور چراغشون)و هم زیبایی خدا روتحسینکنم هم اون کوهنواردهای قوی رو
البته که تو همین رفتو امدها با انسانها و فضاهای جدید عزت نفس ام و ارزشمندی خودم رو هم بالا بردم
ی مثال دیگه از همون خانواده
جمعیت زیاد بود ب مثال 10 نفر آدم
دیگه باز برای فردا ظهر که ناهار خوردیم همونطور ظرفا ریخته بود ،خودم و ارزشمندی خودم و ذهنم وکنترل کردم و در جواب همسر خانم ک گفتن ظرفا چجوری میکنین
من هم خیلی بلند و واضح از حیاط گفتم که دیشب ومن شستم و امروز نوبت من نیست همسرشونگفتن بله میدونم ،منظورم اینه کی میشورین ،منم گفتم نمیدونم که،حالا نوبت هر کیه
یا تو همون نوندل ی بار شد ما توچادر خابیدیم ،اولین تجربه من و با ی بچه 4 ساله
اما من ساعت 6 اومدمبیرونچادر و طلوع آفتاب ودیدم وکمی دور زدم اونجا،اونموقع اینستاگرامفعال بودم و تمام لحظاتش و استوری کردم
نه آب بود نه چیزی و من داخل آب چشمه که بالاتر از چادر ما بود ظرف شستم ،آب یخ چیه ،زیر صفر بود آبش
خدایا شکرت
خدایا شکرت ب خاطر این یادآوری ها و این بزرگ شدن ها
الگوی من هم خانم شایسته بودن،فقط و فقط
من با این نرم شدنها میخاستم ب خداوند ثابت کنم که من تغییر کردم ومیخام بزگتر بشوم
برای پاداشها قرار نیست کار خاصی بکنین (گفته استاد)
ماشینمون آفروده
یعنی ما ی رونیز گرفتیم مبلغ 1/300 وحدود400 تومن هم براش هزینه کردیم (الگوی منطقی )
البته همراه اون ی اپتیمای 2010 هم داریم که گذاشتیم برای فروش
اینم بگم هوسر من متولد 70 هستن و خودشون،فقط خودشون با کمک الله و شوق و انگیزه اشون این امکانات و ساختن
خدایا شکرت ب خاطر هدایت ب سمت چنین همسری ،شکرت
anyway
و باهاش (رونیز)چندین بار تو جاهای مختلف آفرود گیر افتادیم ،جاهای وحشتناک ب نظر من و اذیت کننده
تنها چیزی که ب همسرمگفتم این بود پیش میاد اینها همه تجربه میشه ،نه سر کفتی نه چیزی
اهان تجربه چند هفته قبل رو هم دوست دارم بگم
پدرم نانوایی محلی زده تو شهرمون (هم شیرینی هم نان)
من از رو عمد که ب خداوند ثابت کنم کهمن میخامتکامل روتوکار طی کنم وچه خوبه همینجا باشه
توی گرماش از ساعت 5 تا 9 شب بودم همونجا
یعنی نه پنکه ای هیچی وهیچی یه گرمای تنور هم بهش اضافه کنید
100٪ خانمهایی که توموقعیت زندگیمنباشن که اون همخداوند من رو قرار داده ومنچیزی از خود ندارم ب هیچ عنوان نمیرفتن
اما من میرفتم دو دلیل داشت اینکارم
1/چشمگفتن ب صاحب کار (در صورتی که هیچ چیز مساعد نیست
من در تمام حالت ب مادر میگفتمچشم
نه حقوقی بود نه چیزی به اصطلاح من از ساعت 5 عصر ب بعدتو فست هم بودم اما میگفتم چشم،چشم
2/منعاشق پول ام و از قصد تمرین گذاشتم تمام کارتها رو من بکشم و نقدی ها رومن بگیرم تا هر روز تو ثروت باشم
العان هم میخام از تجربه تمام این روزها بگم با غر نزدن و ایجاد باورمناسب در همون تایم احساس قدرت بیشتری میکنی
از چنظر ؟؟از اینکه برخلاف جامعه داری رفتار میکنی
و احساس خوب=اتفاقت خوب
ومتفاوت در نظر خودت و خداوند دیده میشوی
هم مسافرتهای بیشتری وجذب میکنی با امکانات بیشتر
من یه چیزی و ب خودم میگم کاری وکه دیگران انجام میدن سعی کن توانجام ندی
همیشه همجواب داده
فایل پرتوآگاهی جلسه 6 عالیه
حتی نباید دیگران رو همقضاوتکرد که دارن عدم اعتقاد تو انجام میدن
توکار درست روانکام بده پریسا
بر خلاف اطلاعات تو غذا میخورن،رفتار میکنن،صحبت میکنن،
بودن در جمع در بیرون اینطوریه پریسا
اگه من با اون خانواده هم مسیر بودمکه هیچی اگر نه که دوستیمونجدا میشد
من ب همسرمچیز خاصی نگفتم بلکه بعد از اونقضیه چند بار دیگه هم رفتیم بیرون
و ب کل دیگه العان تمومه رابطه امون ،
(در رابطه با داشتان بالا)
فقط من بزگتر و بزگتر شدم و خداوند رو شاکرم
حالا این سوال در ذهن خودم هست
من خودم در دوران دانشجویی و حدود 2 سال بعدش اون همینطوری ارایش میکردم یعنی 1 ساعت قبلش اما العانکاملا راحت ام ،کاملا،
نهایت آرایش أم یه تینته لبه و یه پنکک گیاهی خیلی خیلی معمولی ب اصطلاح
اما اگر به اصطلاح ی کرم ضد افتاب بزنم همسرم کلی غر غر میکنه وتیکه میندازه که تو خودت ودوست نداری
و از حوصله من خارج میشه
اما من دوست دارم مثل شما قدردانی بشه از روند رشدم
حالام اگه نشد هم نشه ،اما خوب کفر نعمت هم نشود
استادعزیزمومریمجانم سفرتون پر برکت باشه و من برکته اینسفر واز همین استارت فایل متوجه شدم
احساس قلبی من میگه قراره این سفر به دور امریکا برای من خیلی و پر برکت باشه این حس ششم برای من همیشه درست گفته
دوره احساس لیاقت هم کهجلساتش تموم شده مبارک شما باشه استاد و مبارک تمام دوستان
امیدوارم اسممن هم جزو خریدارانش باشه
خداوند خودش برام بخره و کلی درک واگاهی ب من بده از طریقش وباعث رشدم باشه
کلی مثال از خودم زدم تا بگمب شما بگم و بخودمکه من ا نسانی بودمکه تمام ویژگی هایی که استاد لطف کردن که گفتن یه نفر سفر و زهرمار میکنه بودم اما العان دارم خودم و بهتر و بهتر میکنم
بنام خدای مهربان
سلام به شما دواستاد نازنینم و سلام به همسفرای عزیزم
سفرمنو به یاد این اهنگ انداخت که استاد توسفربه دورامریکا گذاشته بودش
که میگفت سفر یه شعره سفر یه قصه است سفر رهایی از فصل غصه است
با من سفر کن دریا به دریا ساحل به ساحل تا اوج رویا
سفر عبور از مرز تکراره هر جای تازه دنیایی داره
پرنده ای باش با بال پرواز پر کن فضا رو با شعر و آواز
کاشکی تو باشی همسفر من تا بینهایت بال و پر من
سفر همیشه همسفر میخواد دل کندن از غم بال و پر میخواد
واقعا سفریعنی همین
تبریک میگم به شما مریم جون عزیزبابت تغییراتتون شماهمون پرنده ای هستین با بال پرواز فضارو پر کردین با شعرو اواز یعنی همه چی رو آسون گرفتی منم قبلا مثل شما به ارایش خیلی خیلی اهمیت میدادم خودمو همیشه بادیگران مقایسه میکردم انگار ازاون چهره خودم خوشم نمیومد خودم رو نازیبا میدیدم همش پول میدادم کرمهای گرون قیمت وفلان میخریدم وهیچگاه بدون ارایش نمیومدم بیرون ووقتی هم که سفرمیرفتم به اندازه کافی بارمون سنگین بود و بااینها بارخودم روهم سنگین ترمیکردم وهمیشه مواظب بودم گرمانخوره کرمها توساکم خراب نشن آب نشن بریزن وخیلی هم سختگیربودم تو مسافرت اگه جایی گرم بود خیلی غرمیزدم اما ازوقتی باشما اشنا شدم من اولین تغییرم همین بود که خودبه خود دست ازارایش کردن برداشتم الان به مدت دوسالی هست که من ارایش اصلا نمیکنم ولی کسانی رو میبینم ارایش میکنن یاد قبلا خودم میفتم خیلی چندش اورشده برام احساس سنگینی میکنم با این تغییر م خیلی خوشحالم واقعا انگارباری ازرودوشم برداشته شد واحساس سبکی میکنم شمامریم جون بهترین همسفر هستین هم برای استاد هم برای ما واقعا سفر دل کن ازخیلی چیزهاست حالا وقتی میرم مسافرت درسته مسافرتمون مثل شما نیست اما هربار سعیمو میکنم که همه چی رو اسون بگیرم وباروبندیلمو سبک تر بردارم سعیم براینه که باخودم راحت باشم هیمیشه درصلح باشم وازدیدن زیبایی ها لذت بیشتری ببرم
خوش بگذره عزیزانم ومیدونم خوش گذروندنش دست خودتونه وماهم سعی خودمونو میکنیم که همسفرای خوبی باشیم براتون ودرکنارتون داریم لذتشو هم میبریم و کلی درس میگیریم وخدامیدونه دراین سفر چه تغییراتی درانتظارماست خدایا شکرت
سلام عزیزای قلبم سلام به روی ماهتون
چه نوری در صورتتون می بینم چقدر لبخندای مریم جانم زیباست چقدر با خودش هماهنگه درست عین یک فرشتس
استاد جانم منم دقیقا دیدگاه شمارو داشتم من یه دختر 20 سالم ولی اصلا علاقه ای به آرایش ندارم وقتی آرایش میکنم حسم بده گاااااهی مجبوری بین اون همه ادم رنگی رنگی توی جشن و عروسیا درحد یه رژ به خودم میرسم یا یه کرم میزنم چون اطرافیانم کلی بهم میگن خیلی رنگ و رو رفته ای چرا اینجوری ولی واقعا من از حالت آرایش کرده بدم میاد نمیدونم چرا ولی از بچگی ارتباط نمیگرفتم دوست داشتم خودم باشم اگ ارایش میکردم با خودم غریبه میشدم حس میکردم زیبایی هامو دارم قایم میکنم یا خودمو پنهون کردم و حسم خیلی بد میشد و هیچ وقت نتونستم قبول کنم ارایشو خواهر من با اینک چندسال از من کوچیکتره دوتا کیف آرایشی با کلی محصول بهداشتی داره و همیشه منو مسخره میکنه و واقعا برای هر بیرون رفتن کلی میشینه اماده میشه یا ژل میزنه به اندام صورتش تا اعتماد به نفسش بره بالا ولی واقعا من با خودم در صلحم توی این مورد و برای بیرون رفتن تنها کاری ک میکنم یه مسواکه و صورتمو میشورم
با صورت پف کرده بعد خوابم هیچ مشکلی ندارم ولیییییی گاهی مثلا ماهی یک بار میرم فیشیال صورت چون حس خوبی میگیرم گفته کلی محصول باید برای پوستت استفاده کنی ولی گوش ندادم چون خوشم نمیاد یا مثلا مژه موقت کاشتم چون طی روز خیلی باعث میشه قربون صدقه چشام برم ناخن کاشتم چون خیلی حس خوبی بهم میده و همینننن و این کارا هیچ وقت باعث نشده یه سری تجربه ها رو از من بگیره یا محدودم کنه یا به خاطر کسی باشه من عمیقا با اینا حسم خوبه مثلا وقتی میرم ماساژ تماما دارم جملات تاکیدی توی ذهنم مرور میکنم ثروت و تایید میکنم خودمو تحسین میکنم ک درامدم جوری هست که علاوه بر نیاز های اولیه میتونم همچین نیازهایی رو هم برای خودم تامین کنم و با رفتن به ارایشگاه حسم خوب میشه و همش قربون صدقه خودم میرم مثلا وقتی کفش جلوباز می پوشم میبینم پاهام لاک داره خیلی ذوق میکنم از دیدنش و توی این مورد خداروشکر میتونم بگم خوبم اما خیلی جای کار دارم هنوز
مثلا من قبلا یه آدم لوسی بودم تیپم خیلییییی برام مهم بود خیلی از چیزا رو تجربه نمیکردم به خاطر ترسام به خاطر لوس بودن و سوسول بودنم ولی کار کردم روی خودم خیلی از ترسامو از بین بردم و الان لباسایی ک می پوشم لباسایی که باهاشون راحتم و زیبان ولی قبلا لباس هایی داشتم ک زیبا بودن اما راحت نبودم توشون تمامشونو حذف کردم و الان اولویت و گذاشتم راحتی خودم و تجربه ی خودم نمیگم توش عالیم نه اما دارم سعی میکنم مرتب روش کار کنم و خودمو بهبود بدم
مریم جانم خیلی خیلی دوست دارم و بهت افتخار میکنم که انقدر با خودت درصلحی و یه بانوی تمام عیاری عاشقتم
استاد جونم ماشالله به فرکانس تون که همچین روابطی و تجربه میکنید دمتون گرم استاد قشنگم خیلی برای دوره ی جدید خوشحالم چون به شدت توش مشکل دارم
میدونم این سفرتون خیر و برکت خیلی خیلی زیادی برام داره و در جهت اهدافی ک نوشتم داره رقم میخوره و میدونم بالای 98 درصدشونو توی همین سفرتون تیک میزنم
دوستون دارم منتظر قسمت بعدی ازین آگاهی کیهانیتون هستم
به نام رب تنها فرمانروای کیهان کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اووست
دروود بر استادان بزرگوارم امیدوارم حسابی ازین سفر زیبا و الهیتون لذت ببرید و شاد باشید و هر لحظه در پناه رب العالمین.
درود بر همه دوستان عزیزم درین خانواده ی الهی و درین سفر زیبا.
خداروشاکرم بخاطر حضورم درین خانواده ی الهی در حضور چنین استادی که نمونه ی بارز توحید عملی هستن و مستفیظ شدن از کامنتهای عزیزانی مثل آقای رضا احمدی آقای احسان مقدم و آقای سید علی خوشدل عزیز.از خداوند منان طبق دوره قانون آفرینشو کدهایی که مینوشتم هر روز آگاهی بیشتر رو میخواستم و قلبا خواستار روابط عالی و با کیفیت بودم و دوستانی که کلی میشه ازشون آموخت و چقدر خداوند عالمین سریع الجوابه.به لطف خدا و استاد بزرگوار که شرایط مطلع شدن از کامنت دوستان رو برامون فراهم کرده دوستانی که خدای عشقم برام گلچین کرده رو پیدا کردم و هر روز از طریقشون به دستان بیشتر و دوستان الهیه بیشتری هدایت میشم.دوستانی که در طبق اخلاص خودشونو بیان میکنن و دانسته هاشونو با ما به اشتراک میگذارن.واقعا تو این سایت چه خبره.واقعا خدارو شاکرم برای فرصت بودنم درین خانواده ی الهیی.بر حسب شرایط وقت نمیکنم خیلی کامنت بگذارم اما در تلاشم که بیشتر کامنت بگذارم چون ایمان دارم باعثه رشد بیشتر خودمه و باعثه گسترش بیشتره این جهان زیباست و هم ردپایی هس از من برای یادآوری به خودم که همیشه ادامه دادم و شاید گاهی آهسته تر ولی واقعا باید وجود نازنیمو تحسین کنم و شب و روز سپاسگزار رب العالمینم که ثانیه ای منو رها نکرده.پارسال همین روزا بود که کامنتی رو بعد از مدت ها روی سایت گذاشتم و دلیل غیبت طولانیمو توضیح دادم و از قضا دوسته الهیه عزیزی برام کامنت گذاشتن و متوجه شدم تولدشون 26 مرداد هست.رویا مهاجر سلطانیه عزیزم.رویا جان اگه کامنتمو خوندی تبریک منو برای تولد زیبات و نعمت بودنت درین دنیارو پذیرا باش.بهترین هارو از بخشنده ترین کسی که میبخشد و اگر بگوید باش میشود و تنها شرطش خواستنه خودمونه عزیز دلم خواستارم.امیدوارم بهترین سال زندگیتو تجربه کنی و هر چه بیشتر از حضور ثانیه به ثانیت درین سفر الهی زندگی درین دنیای بی نظیر بهره ببری.
سفر
سفر
چقدر این کلمه زیباست بوی رهایی و توکل میده بوی عشق و هیجان و تجربه های بیشتر میده.خصوصا اگه همفسرت ناب باشه اگه همسفرت به قول خودمون پایه باشه اگه مقصد سفرت اونجایی که خدا هدایتت میکنه باشه اگه به قول خانم شایسته ی عزیز که شعار استیت آلاباما رو زوم کردن home sweet home هیچ جا خونه ی خودم آدم نمیشه رو هم به همراه خودمون تو زنبیل سفرمون گذاشته باشیم و بدونیم که واقعا این دنیا کلش خونه ی ماست و هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه.هر روز یه جای جدید و پنجره ی تراک کمپر که خیلی برای من نمایش راحتی آسایش ثروت و لذت بیشتر و استقلال بیشتر رو داره هر روز صبح بعد از یه خواب لذت بخش و عمیق به یه حیاط جدید باز شه که خدا میدونه قراره تو این حیاط ها به وسعت دنیا چه چیزایی منتظرمون باشه.یه روز دریا یه روز جنگل یه روز رودخونه یه روز یه بیشه ی سر سبز یا یه روز سحرااا.
خداروشاکرم که به لطف خدا برای ما علاوه بر استاد عباسمنش عزیز استاد خانمی هم هس که یه چیزایه دیگه ای رو که تجربه ی خاص خانم هاس از ایشون یاد بگیریم و یادآوری بشه برامون.خانم شایسته ی عزیزم چقدر شما متواضعین.چقدر شمااا بزرگوارید که حق شاگردی رو با اینکه خودتون استاد بی نظیری هستین کاملا در حق استاد عباسمنش تمام کردید.همیشه ازیشون تشکر میکنید و چقدر خالصانه و بدون ترس خودتون رو تعریف کردید.الحق حالا شاید اون زمان در یه سری مسایل مثل آرایش کردن و مراقبت های شخصی سخت گیر بودین اما بدون شک انقدر به وجود ارزشمند خودتون پی برده بودین و در تلاش برای بهبود خودتون بودین که درون مدار و ملاقات با استاد عباسمنش و فرصت هم کاری باهاشونو داشتید و چه بسا که حضور الان شما درین زمان و مکان و کنار استاد جان خودش گواهه این جهاد اکبر شما هست و انصافا قابله تحسینه.استاد شایسته همیشه شمارو قلبا ستایش میکنم.در مورد آرایش من هم قدیماا رفته رفته آرایشم بیشتر میشد :):):):) انگاری داشتم تکاملم رو در آرایش کردن طی میکردم :):):):):) خداییم از خودم راضی بودم.حقیقتش من از بچگی در زمینه نقاشی بی نظیر بودم و این هنر رو از طریق آرایش نشون میدادم.حالا خیلیم نبود ولی انصافا مگه خط چشمی میکشیییدم :):):) اما رفته رفته انگار تو یه دنیایی آدم غرق میشه هر روز یه چیزی اضافه میشه و دیگه بعدش که قربون اینستاگرام برم که بلاگرایی هستن که خوب حرفه شون اینه اما یه چیزایی نشون میدن و روز به روز اضافه تر میشن استفاده میکنن که با اینکه دوس داشتم یاد بگیرم آخر نشد اما یه قلماییشو که تو ذهنم موند تهییه کردم که حتی هنوزم بازشونم نکردم.حالا من مراقبت پوستی رو میپسندم و گاها دوست دارم آرایش کنم اما به عنوان چیزی که باید حتما باشه تا بتونم برم بیرون نیست انصافا.بیشتر برای احترام به خودم از پوستم مراقبت میکنم و گاهی یه آرایش بسیار لایت میکنم که وقتی خودمو میبینم تو آیینه بیشتر قربون صدقه خودم برم.حالا الانا احساس میکنم یکم بهتر شده آرایشا لایت شده به سمته نچرالی میره اون زمان ما یعنی حدودا 7 یا 8 سال پیش خط چشم خلیجی بورس بود :):):)
واای یاد چه چیزای جالبی افتادم.
خانم شایسته ی عزیزم سپاس ازین جسارتتون و این بیان شیرینتون.کلامتون استاد عباسمنش رو هم به تحسین شما واداشت.انصافا چه نکته ی مهمیه که هم سفر منعطف باشه و شما درین زمینه بی نظیرید با شرح حالی که استاد دادن.انصافا قابل درک هس که با آر وی با اون بزرگی و سانتافه پشتش چقدر میتونسته این سفر چالش داشته باشه اما چقدر عاشقانه و ماهرانه و خداگونه تجربش کردید.هنوز اون آهوو که بعد از بارون تو اون استیت پارکه اومده بود نزدکیتون رو خاطرم هس.بله این جسارت افرادیه که توکل میکنن و پای در تجربه ی ناشناخته ها میذارن و توکل میکنن و با شعار هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه میزنن به دل جاده.معلومه که باید چیزای ناب و خاص و الهیی رو به دعوت ربشون ببینن و لذت ببرن.استاد جانم به قول نامه های قدیمی اگر جویای حال من باشید باید بگم منم همسفرتونم فعلا و همچنین به شدت متوجه شدم که باید روی موحد بودنم و توحید عملی بیشتر کار کنم.در حال کار رویه دوره قانون آفرینشم و همچنین تلاش برای آموزش دیدن شغل الهیم که درآمدش به دلاری خواهد بود.قبلش دچار وسواس شده بودم و انصافا فراموش کرده بودم که باید از مسیر لذت ببرم و اگه روزی کم کاری میکردم به خودم سخت میگرفتم اما به لطف خدا بازم بهم یادآور شد که نگین زیبای من تو آمدی که تجربه کنی و لذت ببری و ثابت قدم باشی.دقیقا این عجله داشتن شده بود پاشنه ی آشیل من.نمیگذاشت که از نعمت حضورم درین مکان بهشتی که توش زندگی میکنم لذت ببرم.در واقع یادم رفته بود که وظیفمه لذت ببرم و خودمو کم کم رشد بدم و اجازه بدم ظرف وجودم بزرگتر بشه تا برای نعمت های بعدی آماده تر بشم.استاد جانم انقدر درگیر افکار اشتباهی شده بودم مثل دلتنگی برای خانوادم و عجله که تا سال تحصیلی شروع نشده حتما ایران برم و همه رو ببینم و یا اینکه زوود آموزشامو بگذرونم که کارمو شروع کنم که حتی با اینکه به لطف قانون سلامتی در سلامتی کامل و شیپ بی نظیر هستم اما از بسکه پشت سیستم مینشستم و روزی تنها فعالیتم درست کردن یه وعده غذا بود بدنم خشک شده بود و یهو به خودم اومدم که من دارم چیکار میکنم و به لطف کامنتای بی نظیر دستان خدا درین سایت الهی و هدایت شدنم به سمتشون انگار پرده ی فراموشی از جلویه چشمانم کنار رفت.با جانه دلم میریم باشگاه و انقدر لذت بخشه الان با این استایل و هیکل.من که خطای شکمم کاملا زده بیرون و وقتی تو آیینه خودمو میبینم یه ذوقی میکنم و چه اعتماد به نفس بیشتری دارم به لطف و عنایت خدا.خداروشاکرم که این خواستمم که با جانه دلم برم باشگاه رو هم دارم تجربه میکنم اونم زیر نظر خودش که بهترین استاد بدنسازیه و چقدر لذت بخشه این لحظات.استاد تو سفرای قبلی میرفتین باشگاه یادتونه چقدر زیبایی و تمیزی اون باشگاها الهام بخش و خواستنی بود..استاد واقعا درین سفر زندگی درسته خیلی جاها از بیراهه رفتم اما به جرات میتونم بگم برای ساال های قبل بود و من به حدی الان از زندگیم راضیم و اطمینان از هر لحظه بهتر بودنه آیندم و از لحظاتی که به لطف ربم دارم تجربش میکنم ازین شرایطی که ازش خواستم و بیشتر از خواسته هام بهم ارزانی داشته مثل همیییشه ازین حس لذت بخش زندگی ازینکه میبینم همه ی نعمت هاشو و زبونم قاصره برای شکرش راضیم.الله اکبر. رب من همه تویی و من چی بگم در مقابل این عظمت و این عشقی که به من میبخشی.
استاد من واقعا جهاد اکبر کردم و خداوند همسفری رو درین مسیر بهم بخشید که چقدر بابت حضورش تو زندگیم خدارو شاکرم و باهم با جسارت و توکل داریم قدم به قدم خودمونو و زندگیمونو میسازیم و چقدر مراقبیم برای ورودی های ذهنمون برای انتخاب افرادی که باهاشون مصاحبت میکنیم برای افکارمون و استاد میدونین خیلی لذت بخشه که همسرمم مثل من صبح ها میشینه مینویسه خواسته هاشو سپاسگزاریاشو و چقدر باعث سپاسگزاریه من از خدا میشه و یادآور میشه که متوکل تر باشم موحدتر باشم و با جسارت تر و قوی تر.این خواسته ی قلبیه من بود که همسری داشته باشم که شور زندگی داشته باشه شور لذت بردن از زندگی رو داشته باشه و پر تلاش باشه خوش خنده باشه شوخ طبع باشه خوش تیپ و خوش هیکل و خوشگل باشه ثروتمند باشه و موحد باشه و جسووور.استاد جانم شب و روز سپاسگزار رب العالمین باشم بازم کمه و از خودش شناخت بیشتر خودم و خودشو میخوام.دوس دارم بیشتر خودم رو بشناسم دوس دارم بیشتر ربم رو بشناسم و دوس دارم تو عشقش غرق بشم که شیرین ترین آرامش زمانیه که باهاش خلوت میکنم.خداروسپاسگزارم برای هدایتش به این سایت الهی.
استاده عشق با تمام قلبم ازتون سپاسگزارم.در پناه حق باشید درین سفر بی نظیرتون .یه کاسه آب پر از برکت و پاکی پشت سرتون که به لطف خدای عالمین بیمه ی جسم و قلب و روحتون باشه.
دوستون دااارم.
در پناه حق ….
به نام خدای هدایتگرم به سمت زیباییها
سلام استاد عزیزم ،خداقوت راننده ی صبور و با حوصله
خدایا شکرت برای این جاده های زیبا و سر سبز و تمیز
برای این پل هیولا ،چقدر زیبا بود ،چه قدر ابن صحنه ها قشنگ و دلبر ،چه آسمانی پر از ابرهای خوشگل ،وناز
من محو تماشای این جاده های بی نهایت زیبا شدم .
هوررررررا
صحبت از دوره ی جدید شد ،چیزی که پاشنه ی آشیل خیلی از ماهاست،چیزی که به تازگی درک کردم ،عدم احساس لیاقت و باور کمبود که باعث شده خیلی از خواسته هام برام دور از دسترس باشه ،
الان که مریم جان صحبت کردن ،دبدم من هم از وقتی عضو سایت شدم و مریم جان رو الگوی خودم قرار دادم ،
خیلی بیشتر با خودم درصلحم
دیگه خبری از آرایشهای ،خسته کننده نیست .
خیلی راحت بدون هیچ آرایش بیرون میام و به کارهام رسیدگی میکنم .
حتی در زمینه ی لباس پوشیدن ،قبلا خیلی به خودم سخت میگرفتم که هر بار لباس جدیدی بپوشم و تنوع بدم به لباس پوشیدنم ،
ولی الان با هر لباسی که خودم راحتم ،میرم بیرون .
و لذت میبرم از این تغییرات ،
بله من هم الان تبدیل شدم به یک آدم دیگه
حتی تو دوره سلامتی ،با ابن که خیلی خیلی تغییر کردم از نظر اندام و ظاهر ،
و ممکن گاهی اوقات دیگران من و مورد انتقاد قرار بدن .
اصلا کوچکترین اهمیتی برام ندارن و مهم خودم ،سلامتی و سبکی و انرژی بدنی م،هست ،
خدارو هزاران بار شاکرم
برای این مسیری که قرار گرفتم .
الان خودم و خیلی خیلی بیشتر دوست دارم ،و لذت میبرم از این همه سادگی ،
چقدر لذت بخش سفر با کسی که این قدر با خودش و جهانش درصلح
و ساعتها همصحبتی با چنین آدمی ،
استاد من به شدت منتظر رونمایی این دوره ارزشمند هستم .
امیدوارم مثل همیشه به بهترین مکانها هدایت بشید و در زمان مناسب در مکان مناسب باشید ،
(کلی استیکر قلب و بوس )
تقدیم نگاه زیبا بین تون
،
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان
سلام به همه دوستان ثروتمندم
سفر به دور آمریکا قسمت 194
به اتفاق هم دیدم که استاد در سفر از مسیر لذت می بره و برای سفر برنامه ریزی کاملی نداره و کلا هدایتی سفر می کنه و از مسیر لذت میبره تا اینکه از مقصد.
به شهر زیبای عل باما با شعار هیج جا خونه آدم نمی شه ، رسیدن و مریم خانم ما را همراهی کرد به داخل یک موزه ای که خیلی شیک بود و برای اینکه کارها آسان بشه کاتالوگ های تصوی با توضیحات کامل روی استند بود که با منطقه آشنا بشیم ، پرچم این شهر را دیدم که یک ضربدر ساده روی مس زمینه سفید یود.
مریم خانم از دوره تکاملی تغییرات خودش گفت شروع اش بر می گرده به اولین سفرش با استاد به دل کویر ، که یک ساک کامل وسایل آرایش و زیبایی برداشته بود و کلی از وقت ایشان صرف این کار می شد که خودش یک کار بود ولی در حین دوره احساس لیاقت درک کرد که انسان باید از درون احساس ارزشمندی کنه ، نیاز نباشه که عامل بیرونی دخیل باشه، نیاز نباشه که دیگران زیبایی ما را تایید کنند
بعداز بالا رفتن مدار شان تغییرات صورت گرفت.
و بقول استاد در سفر انسان باید راحت باشه تا بهتر بتونه دنیای اطراف را تجربه کنه بهتر بتواند چالش ها را مدیریت کنه ، در نهایت لذت ببره، واین نیازمند اینکه با خودمان در صلح باشیم و کنجکاوی کنیم علاقه به طبیعت گردی داشته باشیم و از پوسته زندگی روزمرگی در بیایم و زیبای جهان را بیشتر ببینیم.
استاد جان ازت ممنون هستم که اگه جای زیبای می بینی با با اشتراک می گذاری و یا اگر نکته ای باشه مطرح می کنی .
خدایا شکرت.
بخاطر چنین استادی و بچه های خوب و الهی .
خانم شایسته ی عزیز استاد قشنگم سلام
اینبار روی صحبتم با شماست که چقدر ساده و راحت زندگی میکنید ، که من این چند سالی که تو سایت هستم ،چه وقتی شما پشت صحنه بودید چه حالا که جلوی دوربین هستید، ناخودآگاه یک سری چیز ها بابت حرفایی که زدید و کارهایی که به صورت عملی انجام دادید رفته تو ذهنم و فهمیدم ااا انگار منم یک کوچولو تغییر کردم ،من تقریبا 2 سال هست که سفر خیلی میرم،
منظورم به نسبت سال های قبل هست، اونم به واسطه یک انسان شریفیه که تو زندگیم هست، ایشون خیلی راحت تصمیم به سفر میگیره مختصر وسایلی جمع میکنه و میزنه به جاده…
سفر های اولمون ،منم مثل شما کلی وسیله بر میداشتم یک چمدانِ خیلی بزرگ برای لباس ، 2 تا چمدان کوچک برای لوازم آرایشی و بهداشتی و اضافه لباس ها و یک سری لباس های رسمی که تو کاور باید حمل میشد…
بقدری وسیله داشتم که صندوق و صندلی عقب فقط مخصوص وسایل من بود ، که اگه کَسی احیانا با ما میخواست بیاد یا نمیتونست ، یا باید انقدر کم لباس میاورد که عملا یک ساک کوچیک هم نمیشد.
خلاصه امسال که شروع شد ،ازهمون عید که رفتیم مسافرت ( خب ما این حرفا رو امروز شنیدیم از شما اما انگار سبک زندگیتیون و آموزه ها تاثیر خودش رو گذاشته بود) (من همیشه موقع سفر جای خوشحالی ،ناراحت بود از این همه وسیله ای که باید جمع کنم) اما همونطور که گفتم وقتی برای عید میرفتیم مسافرت وسایلم خیلی سریعتر از همیشه جمع شد و خیلی ازاون حجم لباس همیشگی کم شده بود، انگار ناخودآگاه تغییر کرده بودم، و وقتی آماده شدم گفتم ااا چرا من انقدر کم لباس برداشتم!؟ چرا وسیله هام کمه ! گفتم ولش کن بابا حوصله ندارم بیشتر از این بردارم، حالا ته ذهنم نگران بودم نکنه تو سفر پشیمون شم!! ولی خب رفتم ، جوری که دوستم منو دید گفت ااا چقدر وسیله هات کمه، تعجب کرد.
خلاصه این سفر ها ادامه داشت تا هر دفعه که ما میرفتیم سفر چمدون کوچیکتر و وسیله ها کمتر میشد، همین 20 روز پیش که رفتیم سفر انقدر وسایلم کم بود که دیگه با لذت جمع شد، با لذت رفتیم سفر ، و وقتی برگشتم چون وسایلم کم بود به راحتی همون لحظه ک رسیدم جابه جا کردم و تمام !!!در صورتی که همیشه به خاطر حجمِ زیاد وسایل تنبلی میکردم و 4 ،5 روز چمدون ها تو اتاق میموند تا شاید تیکه تیکه تو چند روز بتونم جمعشون کنم…
نمیدونم چه زمانی مثل شما انقدر سبک میتونم سفر کنم اما تا همین جاش هم میگم کاملا نا آگاهانه به این حد رسیدم و ازتون ممنونم که درس های بزرگی به ما میدید.
و در مورد اینکه گفتید آرایش کردنمون زمان میبره 1 ساعت قبل باید دست بکار شیم تا بتونیم به بقیه برسیم واقعا درسته، من هنوزم آرایش میکنم اما خیلییی کم و کلا سریع آماده میشم، چون سعی کردم برای وقت خودم و بقیه ارزش قائل باشم.(البته اینایی که میگم به نسبت قبل هست، هنوزم زمان زیادی میگیره این پروسه ی آماده شدن برای بیرون رفتن از خانه!!)
اما دوست دارم همون وقتی که میذارم فکر کنم چی بپوشم!!موهام چطوری باشه !!و چی رو با چی ست کنم هم کم شه…
واقعا دوست دارم روزی به جایی برسم که ارزشمندیم رو به لباسام و ظاهرم گره نزنم.
امیدوارم که محصولِ جدیدی که گفتید داره آماده میشه رو بخرم و عمل کنم و اون تحول اساسی تو من بوجود بیاد کم کم.
ازتون بازهم تشکر میکنم خانم شایسته من واژه کم میارم برای بیان حسم به شما، برای همین همیشه تو ذهنم تحسینتون میکنم برای جایی که هستید ، موفقیتاتون و کارهایی که میکنید و به ما هم عاشقانه یاد میدید .درسته اولا اصلا نمیفهمیدمتون ،صادقانه حتی ارتباط هم نمیگرفتم باهاتون ، ولی از وقتی حل مسائل رو شروع کردم و بعد هم کشف قوانین که چقدر تمرین و توضیحات شما بهم داره کمک میکنه، دیدم شروع شد به عوض شدن و به جز تحسین چیز دیگه ای ندارم.
واقعا این محصولات بدونِ حضور شما تمرین هایی که میدید درکش برای من خیلی سخت میشد.
بازم سپاسگزارم ازتون
بنام خالقی که مرا خالق زندگی ام آفرید
سلام به استاد عباس منش ارجمند واستاد بانوی شایسته گرانقدر وتک تک دوستان توحیدیم در این سایت الهی
بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی
استاد خداقوت
یه مطلبی خواندم از سنت آگوستین که دنیا یک کتاب است وکسانی که سفر نمی روند فقط یک صفحه را میخوانند
استاد من صبح اول وقت که آمدم سایت وفایل جدید رو دیدم گفتم بزار تا دانلود میشه آرامش در پرتو آگاهی قسمت 7 را گوش بدم تا داشتم کارهام رو انجام میدادم این فایل هم گوش دادم وبعد فایل سفر به دور آمریکا قسمت 194 گفتم فایل رو گوش میدم یساعتی استراحت میکنم بعد دوباره گوش میدم وکامنت مینویسم ولی پلن خداوند یه چیز دیگه ای بود آن لحظه که گفتید کولر ماشین خراب شد وهوا فوق العاده گرم برق ماهم قطع شد همون لحظه شما گفتید خانم شایسته با دفترش شروع کرده به باد زدن خودش منم گفتم خب حالا که برق نیست بهتره یه سرچی تو گوگل در مورد کویر مرنجاب بزنم وهم به آگاهی فایل آرامش در پرتوآگاهی قسمت 7 عمل کنم که یه قسمت آن استاد میگین دهنده باشید ،بده بده خصلت نفس توست قشنگ این جملات تو ذهنم رژه رفت منم گفتم چشم
کویر مرنجاب :
یکی از پرطرفدارترین نقاط کویری ایران واز جاهای دیدنی آران وبیدگل است واز شمال به دریاچه نمک مسیله در آران وبیدگل واز غرب به بیابان مسیله وکویرآب شیرین از شرق به بیابان پشت ریگ وپارک ملی کویر واز جنوب به بیابان بند ریگ وتپه های ماسه ای روان می رسد نام مرنجاب رااز کاروانسرا وقنات تاریخی در این منطقه که متعلق به دوران صفویه هست گرفته شده
پیادهروی در میان تپه های شنی بلند محصور شده میان جنگلهای تاغ ودریاچه های نمک از جذابیتهای برجسته کویر است
وچه هم زمانی جالبی که موضوع صحبت استاد وعزیز دلشون رسید به سفر که به کویر داشتند چون دیروز داشتم مستند گردشگری کویر لوت را تماشا میکردم که گردشگر از دریاچه گفت وخودش هم اشاره کرد که دریاچه تو کویر همه تعجب میکنند ولی هست که براثر بارندگی های فصلی پرآب میشن ولی چون خاک کویر شوره پس از یه مدت که آب تبخیر میشه فقط نمک باقی میمونه میشه دریاچه نمک
خب بریم ادامه سفر
در ابتدا چهره بشاش استاد وبانو شایسته که انرژی فوقالعاده ای را به هر ببیننده ای میده وبعد آن جاده بی نظیر صاف وتمیز با پوشش گیاهی ودرختان سرسبز وآسمان آبی وتکه های ابر پفکی بعد می رسیم به استیک پارک Alabama که فوق العاده تمیز وسرسبز هست وبعد ویزیتور سنتر Alabama که در این مکان کل زیبایی های آن ایالت را به گردشگران معرفی میکنند تا هرکس دوست داره این زیباییها را تماشا کنه خدایا شکرت این سپاسگزاری که بعداز اکثر جملات استاد وبانو شایسته شنیده میشه نصب پرچم هر ایالت در کنار پرچم اصلی آن کشور چقدر زیبا وبیان گر صلح درونی مردم آن ایالت وکشور است
وبعد ادامه مسیر به سمت میسیسیپی
سفر کردن سبب میشه افق دید خودرا گسترش بدیم همان صحبتی که بانو شایسته از تجربه اولین سفرشون با استاد گفتند که در آن سفر وقتی آزادی ورهایی استاد رو دیدند متوجه شدند زندگی خیلی وسیعتر از آن چیزی هست که ما تصور میکنیم
سفر فرد را از یک برنامه روتین زندگیش جدا میکنه وفرد از محدوده امن خود فاصله میگیره ووارد دنیای تازه ای از ناشناخته ها مثل موسیقی غذاهای متنوع ،طبیعت متفاوت ومتنوع فرهنگهای مختلف وآدمهای جدید وبه نوبه خود مسائل وچالش های جدید که با حل کردن هر کدام از این چالش ها ومسائل اعتماد به نفس ما بیشتر وبیشتر میشه وباعث میشه در سفرهای بعد روحیه سازگارتر داشته باشیم درست مصداق صحبت استاد که فرمودند اگر منظور ازسفر کردن از این هتل به آن هتل باشه که تو خونه بمونی بهتره در سفر، ممکن هست با شرایطی روبرو شویم که اصلا با روحیه ما سازگار نباشه ولی در سفر چون از محیط زندگی خود وافرادی که شناخت داشتیم فاصله میگیریم، سعه صدر خود را بالا تر میبریم وروحیه سازگارتری با محیط جدید در ما تقویت میشه ودنبال راه حل میگردیم برای راحت تر شدن سفروآزادی ورهایی بیشتر، بانو شایسته به مواردی که شما اشاره کردید در سفر اولتون، کم وبیش همه ما قبل از آشنایی با شما وسبک زندگی استاد این موارد را داشتیم البته من خودم کلا اهل آرایش نبودم ولی در خصوص شامپو ومام ولوسین بعداز حمام و..خیلی وسواس بخرج میدادم که همیشه توسفر اینا وسایل ضروری بودند ولی الان خداروشکر داریم یاد میگیرم عوض اینکه خودم را درگیر این فرعیات کنم از مسیر سفر وطبیعت زیبا ومردمان مختلف با فرهنگ وعقاید متفاوت لذت ببرم واصل را بچسبم تاهم از سفرم لذت ببرم وهم تجربه های زیادی کسب کنم
خدایا شکرت بخاطر یه روز دیگه ویه آگاهی دیگه
استاد جان ومریم بانوی عزیز صمیمانه سپاسگزار وجود ارزشمندتان هستم وخدارا سپاسگزارم که مرا به این مسیر هدایت کرد وسپاسگزار خودم هستم که نجواهارا کنترل کردم ودست به قلم شدم تا بنویسم
درپناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت
به نام خداوند یکتا
سلام به اساتید عشق استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان نازنین
چقدر این استایل مو بهتون میاد خانم شایسته چقدر زیباتر شدید
این روز ها خدایی با منه که من به دلایل ساده و کوچک انقدر ذوق زده و سپاسگزار میشم به خودم میام میبینم اشک از چشمام جاری شده و توی این فایل هم تشکر دو معشوق از هم و تشکرشون بخاطر وجود همدیگه از والاترین معشوق منو به وجد آورد خدایا شکرت
خداروشکر با تعهد به فعالیت در سایت در مدار جدیدی از توجه و نکته برداری و تفکر در مورد خود و خدای خودم رسیدم تو این کامنتم بخش بخش میگم چون دلم نمیاد چیزایی که به ذهنم رسیده رو خلاصه کنم
احساس لیاقت و ارزش دادن به همدیگه در آمریکا
وقتی وارد ویزیتور سنتر شدید برای من چقدر جالب بود که ببین این آدما چقدر موقعیت جغرافیایی و مکان های گردشگری که یا طبیعی هستن یا تاریخی و به دست انسان بوجود اومده رو دوست دارن و بهش عشق میورزن که برای معرفی و آشنایی مراجعه کنندگان به این ایالت، یک ساختمان تاسیس میشه که بدون هیچ چشم داشتی با تجهیزات به روز و دیزاین زیبا اطلاعات کافی رو در اختیار بازدید کننده قرار میدن، من اولین ویزیتور سنتر عمرم رو در جزیره زیبای قشم که همین عید رفته بودم تجربه کردم برای دره ستاره ها
احساس لیاقت انسان ها و تغییراتی که به وجود میاد با این احساس
خانم شایسته عزیز چه درس زیبایی از تجربه خودشون به من دادند. “اضافه کاری برای تایید دیگران” که این یک مورد رو خیلیامون هنوز داریم، به شخصه من با اینکه از گذشته ام خیلی خیلی بهتر شدم این مدت که تمرکز گذاشتم روی خودم و باور های ثروتم انقدرررررر کد مخرب به من گفت خدای مهربانم که همش ریشه اش تایید دیگران یا بدتر سوزوندن دیگران بود، درسته ما انسانیم و طبیعیه که توجه دیگران تا حدی برامون مهم باشه و دوست داشته باشیم تایید بشیم ولی من خواسته های مالیمو بررسی کردم شاید دو سه تا موارد خیلی خیلی کوچیکش برای لذت خودم و آسان تر شدنه زندگیم بود بقیه اش تماماً برای بستن دهن دیگران یا تو سره دیگران زدن بود.
ولی هر چیزی که من بیشتر برای لذت خودم خواستم، هم راحت تر هدایت شدم و هم زودتر، الانم که فکر میکنم خیلی راحت تر احساس لیاقت کردم براشون چون منطق هایی که برای نجوای ذهنیم میاوردم قابل باور بود. خداروشکر بابت این نوع نگرش که از برکات لطف خداوند و شاگرد شما بودنه استاد
زمانی که من احساس لیاقتم رو بیشتر کردم به واسطه کار کردن روی دوره ها بخصوص عزت نفس، اقداماتی برای من منطقی شد که خودم میگم پسر من این کارو دو سال پیشم میتونستم به همین راحتی انجامش بدم پس چرا الان؟ و خب میدونیم که جواب خداوند چیه دیگه.
مثل رفتن به شغل مورد علاقم بدون سرمایه اولیه و معجزاتی که در این یک ماهه برام افتاده که انشالله راه درست رو ادامه بدم از نتایجش بیشتر میگم، من زمانی که با خدای خودم خلوت کردم تونستم املاک رو بذارم کنار و بیام تو شغل مورد علاقم، چرا؟ چون تا قبلش “منیت” منو قانع میکرد که ببین املاک راحت پول بدست میاد، باکلاسه به بقیه میگی املاکیم، گنگه همه تو ایران املاکیا رو مافیایی میبینن( هههههه ) و دلایلی بیشمار و همینقدر مسخره…
اما با توکل به خدا و با اتمام حجت با خودم الان شخصی که باهاش کار میکنم به من سرمایه کار هم داده در اختیار خودم
میخوام بگم هر جا تمرکزمون از لذت بردن خودمون برداشته میشه دور باطل از همونجا شروع میشه
وگرنه شیوه خدا لذت بردن و خیر و برکت است حتی در حل تضاد ها، یک کلام صراط مستقیم
خاطره ای از سفر قشم
عید امسال من با دو تا از دوستام راهی جزیره قشم شدیم و یه جایی ماشینمون توی شن گیر کرد و صفحه کلاچش سوخت و خلاصه تو راه برگشت 90 کیلومتر از بندر عباس خارج شده بودیم که دنده ماشین دیگه جا نرفت و ما کنار بزرگراه موندیم و دو جوان زاهدانی با وانت مارو به اولین پمپ بنزین رسوندن و یک تعمیر کار حاضر شد چال تعمیر و ابزار در اختیار ما قرار بده و یکی از آشناها برامون از بندر عباس دیسک و صفحه خرید و فرستاد و ما سه تا جوون با دست خودمون گیری بکس ماشینو باز کردیم و دو روزم تو پمپ بنزین چادر زدیم تا تعمبر ماشین تموم شه و کل این دو روز بگو بخند بود و انگار نه انگار ماشین خراب شده و نزدیک هزار کیلومتر راه مونده، تازه ماشینم جمع کردیم باز دنده جا نمیرفت و ما تا قم هم دنده نداشتیم ولی یکیمون قر نزد، من یه روزی این مدل زندگی کردن رو تو رویاهامم نمیدیدم ولی الان دارم این نوع دیدگاه رو زندگی میکنم و انصافا هم درصد خیلی کمی از افراد حاضرن از هر چیزی لذت ببرن حتی اتفاقاتی که به ظاهر مشکلن
واقعا در صلح بودن با خود و لذت بردن از همه چیز بزرگترین ثروتیه که میتونیم از خداوند بابتش سپاسگزار باشیم
استاد عزیزم ممنون بابت آموزش هاتون که منو با خدا آشتی داد، مریم بانوی زیبا خدارو شکر بابت وجود مادرانتون عاشقتونم
عاشق همه ی اعضای این سایت
آرزوی بهترینا
به نام خدای هدایتگر هستی
سلامی گرم از جنوب کشور ، کیش زیبا به استاد مهربانی و مریم جانم
سلام به همه ی هم سفرای ،سفر به دور امریکا
دیدن تایم35دقیقه ای فایل و همزمان شروع فایل تابلوی Ramp 35 احساس خوبشو همین اول منتقل کرد برا من همیشه این اعداد اعجاب انگیز بوده،شاید بخاطر اینکه سعی کردم به نکات مثبت توجه کنم
این نکته ای که مریم جان مطرح کردن منو هم بک داد به گذشته که وقتی سفر میرفتم چند دست لباس بر می داشتم آخرشم میدم ازش دو دست بیشتر استفاده نشده و چقدر فکرم مشغول چی وردارم ها میشد،اینو هم بگم که تازه من ازون دست آدمایی بودم که خیلی دنبال ظاهر و ….نبودم اگه بودم قطعا آزاردهنده تر میشد سفر برام
اما این سفر اخیرم رو کهوهنوز تموم نشده با یک کوله که توش،کارت ملی، یک رو انداز بلوچی زیبا،و مسواک و یک رژ و ضد آفتاب، گوشی و شارژر و یک شال و پیراهن و دفتر شکرگزاری وجامدادی گذاشتم و والسلام
چقدر راحت
دیگه تو فرودگاه وقتم رو در صف تحویل بار هدر ندادم
و واقعا احساس سبک بالی داشتم وقتی راحت و ساده گرفتم و جالبه احساس رشد کردن داشتم که هدف از سفر لذت بردن از مسیریِ که داری طی میکنی،زیبایی هاییه که میبینی،چیزهایی که تجربه میکنی بدون پیچیدگیِ خاصی
و این ذهن ماست که همه چیو پیچیده و بزرگ میکنه نه عاملِ بیرونیِ دیگه ای
به
به قول مریم جان،منم الان خیلی راحت تر نسبت به گذشته زندگی میکنم و اگه ام وسیله ای رو جا بزارم اصلا مهم نیست و نکته مهم تر اینکه عزت نفسم هم بالا رفته و در روابطم خیلی خیلی موثر بوده، و اینکه به این حد از آگاهی و درک برسی که دیگه لیاقت و ارزشمندیت به این وسایل و ظواهر گره نمیخوره ، و خداوند بخاطر این ارزشمندی و این تغییری که داشتم انسانهایی رو هم جنس افکار خودم تو مسیرم قرار داده ک راحت تر باشم و احساس ارزشمندی کنم
استاد جان،شاید اگه من آدم قبل بودم این توانایی حل مسائل، صبور بودنم رو نمیدیدم تو سفر اما الان خودمو تحسین میکنم، چرا اینو میگم: چون میبینم خیلی از خانمها بخاطر اینکه محل اقامت مشخصی تو سفر همسرشون در نظر نگرفته آماده ی سفر کردن هم نشدن تا برسه به تجربه سفر، و بخاطر همین خیلی از مکانها رو ندیدن
و این در حالیه که شرایط کاری همسر من با همسر اونها یکی بوده،تفاوت در نگرشی بوده که اونها از سفر داشتن
من با بچه 8ماهه سفر کردم تا الان که خب برا خودش مردی شده،صحبت سفر که میشه میگن اون موقع کوچیک بودن اذیت داشتن الانم که مدرسه و…..که خوشبختانه من این نگرش و باور رو نداشتم و با همون شرایط تونستم بهترین مکانها رو در بهترین زمانها تجربه کنم
یادمه سال 87 با قایق از کیش اومدیم بندر چارک تو پارکینگ رسیدیم ماشین روشن نشد،خب بچه ی کوچیک و گرما چالش خاص خودشو داشت ، و من میتونستم غُر بزنم واای گرمه به قول استاد ازون کارهایی که شاید بقیه بکنن این چه وضعیه من نمیتووننم، بچه اذیت مییکننه اما خیلی راحت گرفتم علیرغم اینکه همسرم میگفت حالا از کجا تعمیرکار پیدا کنم…. گفتم پیش میاد و شب رو موندیم که قطعا هدایت الهی بوده و روز بعد خدا دستهاش رو برای ما فرستاد و مسأله حل شد
ارزش سفر به همین بیرون اومدن از قالبهای روزمره و قواعدی که خودمون ساختیم
ارزش سفر به تجربه کردن ناشناخته ها، دیدن طبیعت زیبا و مسیری که طی میکنی،غرق شدن در افکار و هدفها و ایده هاییه که خداوند به ما الهام میکنه،احساس بزرگ شدن میکنی
سفر کمک میکنه قدرت درک بیشتری نسبت به هم سفرت پیدا کنی
کمک میکنه خودت رو بهتر بشناسی
توانایی و استعدادتُ ببینی و بهبود ببخشی
نقاط ضعف و قوتت رو بشناسی
از آدمهایی که میبینی از تجربه شون استفاده کنی
مریم جان ازین تجربهای که به اشتراک گذاشتین و خالصانه بازگو کردید سپاسگزارم
استاد جان واقعا سپاسگزارم ازتون،که سفرهای شما خودش تجربه ی فوقالعاده ای میشه برا منِ نوعی که به خودشناسی برسم
منتظر حضورتون هستم که اینجا سفر گروهی ای بزارید و بچه های هم فرکانس و هم مدار یک جا با هم باشیم و از تجربه های هم استفاده کنیم و لذت ببریم
به امید دیدار
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما ملیحه قنبری فیروزآبادی عزیز
چه سلا زیبا و دلچسی کردی ملیحه جان و خوشحالم که کامنتت رو خوندم و لذت بردم و کلی ازت درس گرفتم و باورهامو تقویت کردی(خصوصا اونجا که گفتی با بچه 8 ماهه چه تجربه ایی در سفر داشتی و چقدر عالی برخورد کردی. واقعا سپاسگزارم که از خودت برامون ردپا گذاشتی.
چقدر زیبا نوشتی از ســفــر:
ارزش سفر به همین بیرون اومدن از قالبهای روزمره و قواعدی که خودمون ساختیم
ارزش سفر به تجربه کردن ناشناخته ها، دیدن طبیعت زیبا و مسیری که طی میکنی،غرق شدن در افکار و هدفها و ایده هاییه که خداوند به ما الهام میکنه،احساس بزرگ شدن میکنی
به امید روزهایی که داریم با رشد خودمون بهش میرسیم و قراره تجربه های بینظیر گروهی با حضور استاد عزیزمون داشته باشیم در اون روزا…به امید الله یکتا انشالله
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام به فهیمه خانم خوش ذوق و مهربان
قطعا بخاطر انرژیِ خوبی که داری فرکانس عالی رو دریافت کردی،هرکسی باتوجه به نگاهی که داره و زیبا بین بودن حس خوب رو به بقیه ساطع میکنه و خوشحالم که این حس خوب رو من از شما دریافت کردم،همه ی بچه هایی که اینجا توی سایت هستن مجموعه ای هستیم از فرکانس عشق و محبت،که با تحسین خوبی ها و زیبایی ها،ازون جنس رو بسمت خودمون جذب میکنیم،از چهره ی زیبات تو طبیعت زیبا کنار همسر گرامی تون لذت بردم و شوق کردم ،سپاسگزارم بخاطر کامنتی که گذاشتی چرا که انرژی و انگیزه یِ خوبی شد برام که بعد از مدتها کامنت گذاشتنم حس خوب دریافت کنم
بله خداروشکر میکنم که اصلا محدودیتی بخاطر حضور بچه تو زندگی برای خودم قائل نشدم،و همیشه تو این قسمت این باور رو داشتم که با بچه میشه خیلی راحت سفر کرد اگر که با بچه دوست باشی و انرژی و وقت بگذاری
عاشقانه مسیر رو با بچه میتونی طی کنی وقتی نگاهت این باشه که می شود
امید دارم که روزی همه مون کنار استاد جمع میشیم و از حضور هم و تجاربی که داریم لذت میبریم و کلی درس میگیریم
به امید دیدار
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداوند بزرگ در قران میفرماید هر فقر و فحشایی از طرف شیطان هست وخداوند فضل و بخشش وعده میدهد
سلام استادعزیزم ،مریم بانوی زیبا،به به موهای بلند هم بهتون میاد مریم جان مبارکتون باشه،سلام دوستان ارزشمندم
درود و سلام من و میشنوید از شهر زیبای آمل
این تغیرر شخصیت و ایجاد باورها خیلی بهمکمک میکنه در تمام ابعاد زندگی ام
توحید ،وصل بودن به خودم،و خودشناسی خودم
هستوری خودمو بگم راجب این موضوع راحتگیری
من هم هر روز آخر هفته ها مسافرت میرم با خانواده ام
همسر وفرزندم ک مثلا از پنجشنبه و جمعه میریم خونه دوستامون که شناخته زیادی ازشون نداریم ،شاید اولین بار اونمکان و اونجا رو و حتی اون ادمها رو میبینیم
اگه برگردم ب قبله خودم ب خاطر نبود عزت نفس و فکر کردن ب اینکه اگه برم جایی غریبه و اونها از من بهتر بودن چی میشه،اصلا نمیرفتم
یا اینکه شاید شریک عاطفی من رو بدزدن ،
دوره عزت نفس واقعا عالیه عالی
استاد هم خبر دوره ارزشمند لیاقتمند بودن و دادن که انشالاه من همون نفرات اول باشم برای خریدش
العانه پریسا ربطی به پریساس قبلی نداره ،هیچ ربطی
تو فضای جدید
من تو سرما تو تراس خونه دوستامون ظرف میشورم ،و سخت نمیگیرم
ب همسرم نمیگم که رختخوابشون شاید کثیف باشه من ونمیگیره و با اینکار ب خودم و ب همسرم زهرمار نمیکنم
موقع برگشتخونه روتمیز میکنیم با احساس سپاسگذاری از طرف مقابل
ی مثال بزنم از تغییراتم
همراه خانواده ای رفته بودیم کوه ناندل قسمت جاده هراز واقع در آمل
من مدهوش اینکوه شدم ویو عالی ،ویو دماوند زیبا ،اصلا قلبه ادم رو باز میکرد ،
این خانواده یه خرده خانواده غرغر و و تنبل بودن که با اینکه اولین بار رفتیم بیرون هی دسته من رونگاه میکردن
ب مثال شام خوردیم ظرفا وسط بود و من ساعت 10/30 شب با آب یخه کوه ظرف شستم
وای ب ظاهر شاید جالب نبود اون آب
اما منمیگفتم چقدر ویتامین داره همین اب
چقدر دماوند تو شب هم زیباست ،چون ی سری کوهنوردها بودن که بالای دماوند ایستگاه داشتنومن میتونستم رفتوامدو ماشین رو ببینم (نور چراغشون)و هم زیبایی خدا روتحسینکنم هم اون کوهنواردهای قوی رو
البته که تو همین رفتو امدها با انسانها و فضاهای جدید عزت نفس ام و ارزشمندی خودم رو هم بالا بردم
ی مثال دیگه از همون خانواده
جمعیت زیاد بود ب مثال 10 نفر آدم
دیگه باز برای فردا ظهر که ناهار خوردیم همونطور ظرفا ریخته بود ،خودم و ارزشمندی خودم و ذهنم وکنترل کردم و در جواب همسر خانم ک گفتن ظرفا چجوری میکنین
من هم خیلی بلند و واضح از حیاط گفتم که دیشب ومن شستم و امروز نوبت من نیست همسرشونگفتن بله میدونم ،منظورم اینه کی میشورین ،منم گفتم نمیدونم که،حالا نوبت هر کیه
یا تو همون نوندل ی بار شد ما توچادر خابیدیم ،اولین تجربه من و با ی بچه 4 ساله
اون هم عالی بودمن نخابیدم کلا ،چون دخترم خیلی بدخابه کلا ی خواب 3 ساعته داشتم
اما من ساعت 6 اومدمبیرونچادر و طلوع آفتاب ودیدم وکمی دور زدم اونجا،اونموقع اینستاگرامفعال بودم و تمام لحظاتش و استوری کردم
نه آب بود نه چیزی و من داخل آب چشمه که بالاتر از چادر ما بود ظرف شستم ،آب یخ چیه ،زیر صفر بود آبش
خدایا شکرت
خدایا شکرت ب خاطر این یادآوری ها و این بزرگ شدن ها
الگوی من هم خانم شایسته بودن،فقط و فقط
من با این نرم شدنها میخاستم ب خداوند ثابت کنم که من تغییر کردم ومیخام بزگتر بشوم
برای پاداشها قرار نیست کار خاصی بکنین (گفته استاد)
ماشینمون آفروده
یعنی ما ی رونیز گرفتیم مبلغ 1/300 وحدود400 تومن هم براش هزینه کردیم (الگوی منطقی )
البته همراه اون ی اپتیمای 2010 هم داریم که گذاشتیم برای فروش
اینم بگم هوسر من متولد 70 هستن و خودشون،فقط خودشون با کمک الله و شوق و انگیزه اشون این امکانات و ساختن
خدایا شکرت ب خاطر هدایت ب سمت چنین همسری ،شکرت
anyway
و باهاش (رونیز)چندین بار تو جاهای مختلف آفرود گیر افتادیم ،جاهای وحشتناک ب نظر من و اذیت کننده
تنها چیزی که ب همسرمگفتم این بود پیش میاد اینها همه تجربه میشه ،نه سر کفتی نه چیزی
اهان تجربه چند هفته قبل رو هم دوست دارم بگم
پدرم نانوایی محلی زده تو شهرمون (هم شیرینی هم نان)
من از رو عمد که ب خداوند ثابت کنم کهمن میخامتکامل روتوکار طی کنم وچه خوبه همینجا باشه
توی گرماش از ساعت 5 تا 9 شب بودم همونجا
یعنی نه پنکه ای هیچی وهیچی یه گرمای تنور هم بهش اضافه کنید
100٪ خانمهایی که توموقعیت زندگیمنباشن که اون همخداوند من رو قرار داده ومنچیزی از خود ندارم ب هیچ عنوان نمیرفتن
اما من میرفتم دو دلیل داشت اینکارم
1/چشمگفتن ب صاحب کار (در صورتی که هیچ چیز مساعد نیست
من در تمام حالت ب مادر میگفتمچشم
نه حقوقی بود نه چیزی به اصطلاح من از ساعت 5 عصر ب بعدتو فست هم بودم اما میگفتم چشم،چشم
2/منعاشق پول ام و از قصد تمرین گذاشتم تمام کارتها رو من بکشم و نقدی ها رومن بگیرم تا هر روز تو ثروت باشم
العان هم میخام از تجربه تمام این روزها بگم با غر نزدن و ایجاد باورمناسب در همون تایم احساس قدرت بیشتری میکنی
از چنظر ؟؟از اینکه برخلاف جامعه داری رفتار میکنی
و احساس خوب=اتفاقت خوب
ومتفاوت در نظر خودت و خداوند دیده میشوی
هم مسافرتهای بیشتری وجذب میکنی با امکانات بیشتر
من یه چیزی و ب خودم میگم کاری وکه دیگران انجام میدن سعی کن توانجام ندی
همیشه همجواب داده
فایل پرتوآگاهی جلسه 6 عالیه
حتی نباید دیگران رو همقضاوتکرد که دارن عدم اعتقاد تو انجام میدن
توکار درست روانکام بده پریسا
بر خلاف اطلاعات تو غذا میخورن،رفتار میکنن،صحبت میکنن،
بودن در جمع در بیرون اینطوریه پریسا
اگه من با اون خانواده هم مسیر بودمکه هیچی اگر نه که دوستیمونجدا میشد
من ب همسرمچیز خاصی نگفتم بلکه بعد از اونقضیه چند بار دیگه هم رفتیم بیرون
و ب کل دیگه العان تمومه رابطه امون ،
(در رابطه با داشتان بالا)
فقط من بزگتر و بزگتر شدم و خداوند رو شاکرم
حالا این سوال در ذهن خودم هست
من خودم در دوران دانشجویی و حدود 2 سال بعدش اون همینطوری ارایش میکردم یعنی 1 ساعت قبلش اما العانکاملا راحت ام ،کاملا،
نهایت آرایش أم یه تینته لبه و یه پنکک گیاهی خیلی خیلی معمولی ب اصطلاح
اما اگر به اصطلاح ی کرم ضد افتاب بزنم همسرم کلی غر غر میکنه وتیکه میندازه که تو خودت ودوست نداری
و از حوصله من خارج میشه
اما من دوست دارم مثل شما قدردانی بشه از روند رشدم
حالام اگه نشد هم نشه ،اما خوب کفر نعمت هم نشود
استادعزیزمومریمجانم سفرتون پر برکت باشه و من برکته اینسفر واز همین استارت فایل متوجه شدم
احساس قلبی من میگه قراره این سفر به دور امریکا برای من خیلی و پر برکت باشه این حس ششم برای من همیشه درست گفته
دوره احساس لیاقت هم کهجلساتش تموم شده مبارک شما باشه استاد و مبارک تمام دوستان
امیدوارم اسممن هم جزو خریدارانش باشه
خداوند خودش برام بخره و کلی درک واگاهی ب من بده از طریقش وباعث رشدم باشه
کلی مثال از خودم زدم تا بگمب شما بگم و بخودمکه من ا نسانی بودمکه تمام ویژگی هایی که استاد لطف کردن که گفتن یه نفر سفر و زهرمار میکنه بودم اما العان دارم خودم و بهتر و بهتر میکنم
سپاسگذار خداوند
سپاسگذار استاد و مریم زیبا
سپاسگذار تو دوست قشنگم
سفرمون عالی
بدرود
پریسا شعبانی از شهر زیبای آمل