https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-21 19:40:582023-08-23 22:25:04سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 199
393نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
وقتی تمرکز بر زیباییها باشه قطعا هدایت میشیم به زیباییهای بیشتر
و وقتی ،به تمیزی و پاکیزگی اطراف اهمیت بدیم بی شک به مکانهای تمیزتر و زیباتری هدایت میشیم .
استاد در عین سفر هاتون کلی به ما آموزش میدید چیزی که در قسمت قبل گفتید و روز به روز در حال بهبود خودتون هستید و با رشد شخصیت تون و با عملگرایی تون ،عملا به ما آموزش میدید نحوه درست زندگی کردن .
من لذت میبرم از این همه تعهد تون به دوره سلامتی ،و این لایف استایلی که ساختی .
از اولین فرصت در این هوای بینظیر استفاده میکنی و به بدنت و عضلات قشنگت هم یه حالی میدی.
چقدر این نشنال پارک زیبا و تمیز ،قسمتش داخلش که آجری بود و اون قسمت ماکت ها ،خیلی حس و حال خاصی به آدم میده خیلی طبیعی و با ظرافت طراحی شده بودن .
چقدر ،بافت روستا تو اون دل کوه بی نظیر بود ،
چه منظره ی فوق العاده ای داشت .
حس و حال قشنگی رو با دیدنش تجربه کردم .
ازتون هزاران بار سپاسگزارم که ما رو مثل همیشه ، با خودتون همراه کردید ،
و با ذوق و شوق فراوان ،نکته به نکته ،حال و هوای این سفر توحیدی رو با ما به اشتراک میزارید .
خداروشکر که شب خوبی داشتین درپناه الله شاد وسلامت باشین.چقدرلذت بخشه بدون اینکه نگران این باشیم که حالا صبحانه چی بخوریم وکلی وقت بزاریم برای صبحانه وناهار وشام.تمام تمرکزمون رو بزاریم روی زیبایی هاوجاهای دیدنی اطرافمون ولذت ببریم وبا ساده ترین شکل ممکن فقط یک وعده غذای سالم بخوریم وشادی بیشتری رو تجربه کنیم. خداجونم سپاسگزارم بخاطرتمیزی و نظم مردم این کشورجداً که قابل تحسینن.
چه خوب خداوند پاداش مؤمنین رو میدهد. استادعزیزم خداوند پاسخ درخواست شمارو دادو الآن به راحتی باشرایط عالی ولذت بخش دارین مناظر ومناطق کوهستانی رودتجربه میکنید سپاسگزار خداوندم بخاطر عدالتش وسپاسگزار شماهستم که بی نظیرترین استاد ومناسب ترین الگو واسه امثال من شدین.
سپاسگزارم استاد عزیزم که اینقدر با خودتون درصلح هستین وبه سلامتی خودتون اهمیت میدین،بدون توجه به حرف مردم،حالا مردم چی میگن یا شرایط مناسب ورزش کردن هست،نیست از فرصت استفاده کردین واون حرکتهای ورزشی رو زدین.سپاسگزارم که باعشق در را واسه مریم جان بازکردین.به به چه هدیه های خوشکلی چه باسلیقه مریم جان،انشاالله مبارکشون باشه.آره دقیقا مریم جان همینطور که شما درفایل توضیح دادین،بشر درحال رشد وپیشرفت هست وبا گذروندن تکاملش به این حد از تکامل رسیده وپیشرفت کرده.ما اگه به همین زندگی خودمون از زمان بچگی تا به الآنمون توجه کنیم کاملا شاهد رشد وپیشرفت بشر میشویم.یادمه تا بیست سال پیش برای گرم کردن اتاق درفصل زمستون از بخاری نفتی استفاده میکردیم وچقدر درد سر داشت.و یه وقتهایی هم تواین شبهای بلند زمستون نصف شب نفت بخاری تموم میشدوبخاری خاموش میشد واز سرد شدن اتاق بیدارمیشدیم،مجبور بودیم از خوابمون بزنیم وتوسرمای بیرون بریم واسه ی بخاری نفت بیاریم وبخاری رو روشن کنیم.یا بعضی وقتها که باد شدید میاومد باد میزد بخاری رو خاموش میکرد وکلی دوده می ریخت بیرون حالا بیا این دودهارو جمع کن سرو صورت ودست وپا همه سیاه میشدی….برای پختن غذا از کپسول گاز استفاده میکردیم وسط غذا پخت گاز تموم میشد همیشه باید یه کپسول گاز پر زاپاس داشته باشی واگه نداشتی بیچاره بودی…ولی الآن میبینیم که چقدر بشر پیشرفت کرده به راحتی بزرگترین خونه هم داشته باشی میتونی گرم نگهداری،با اومدن گازشهری دردسر پختن غذا هم نداری. یا برای تماشای یه فیلم یا کارتون کلا که تلویزون سه تا شبکه که بیشتر نداشت همین سه تا شبکه هم همیشه ی خدا وسط فیلم دیدن تلوزیون برفکی میشد وتا آخر فیلم یکی باید میرفت بالا پشت بوم وبقیه هم مرتب دادمیزدیم خوب شد خوب شد باز نه نه خراب شد…راه های ارتباطی هم تلفن همراه نبود،کمتر خونه هایی تلفن داشتن…والآن شاهدرشدپیشرفت بشر هستیم چقدر راه ارتباطی راحت وساده شده تنها همین اینترنت چقدر به رشد جامعه کمک کرده.سپاسگزارم مریم جان که این نکات رو یادآوری کردین.
دوست عزیز چقدر دیدگاهتون بیشتر باعث شد درک کنم سپاسگزارتر باشم، دقیقا وقتی به گذشته نگاه میکنیم که چه سختیهایی بابت امکانات اولیه میکشیدیم و الان چقدر همه چی راحت شده، بابت یه تلفن باید تو صف تلفن سکه ای منتظر میمونیدم الان با اون سر جهان تماس تصویری با کیفیت انجام میدیدم وقتی به گذشته نگاه میکنیم خیلی خیلی سپاسگزارتر همین لحظه که چقدر امکانات هست و ما براحتی نادیده میگیریم، داشتم به شاهان قدیم فکر میکردم مثلا تو گذشته نه وسایل سرمایشی نه گرمایشی درست حسابی بود،نه انقدر خدمات که الان هست، بعد هر کدوم از ما واقعا با این امکانات از شاهای قدیم خیلی تو رفاه تریم، مثلا بخود من بگن حاضری به 200سال قبل که هیچ امکانات درست حسابی نبود برگردی هرگز قبول نمیکنم. مرسی از دیدگاه زیباتون باعث شد بیشتر حس سپاسگزاریم بیشتر بشه
سپاسگزارم که وقت گذاشتین وکامنت منو خوندید.آره دقیقا همینطوره وقتی به گذشته فکر میکنیم بیشتر سپاسگزار خداوند میشیم. واقعا حتی فکر اینکه لحظه ای به زمان قدیم برگردیم هم واسمون سخته…
باز هم ازشمادوست عزیز سپاسگزارم که نظرتون رو درمورد کامنتم گذاشتین.
چقدر قشنگه که هر روز با شوق و اشتیاق چشمات رو باز کنی و به پیشواز دیدن زیبایی های اطرافت بری…
مثل زمانی که استاد و خانم شایسته زیبا صبح زود بیدار میشند و انقدر ذوق دارند که زیبایی های این منطقه کوهستانی رو تماما لمس کنند و با ما به اشتراک بگذارند؛
یا خود من که با شروع این سفر، صبح ها با انرژی و ذوق بیشتری چشمام رو باز میکنم و میگم امروز قراره با چه زیبایی هایی روزم رو شروع کنم؟ و در ادامه انعکاس و نتیجه این تمرکزم در روز به اتفاقات عالی منتهی بشه!
این هم از برکات خوش ذوقی و زیبابینی شما استاد و خانم شایسته نازنینم هست که انقدر دیتیلی در هر فایل احساسی که در اون لحظه دارید شرح حال میدید و باعث میشه به شخصه خودم رو همسفر واقعی شما احساس کنم انگار خود من هم دقیقا کنار شما هستم و درحال تجربه تک تک اون لحظاتم.
زمانی که به ویزیتور سنتر رسیدید و درها بسته بودند، تأثیر ذهن زیبابین رو دیدم که بجای غر زدن و گفتن ‘حالا ما زود اومدیم و اینجا بسته بود’ این زمان رو یک فرصت در نظر میگیره برای تمرکز کردن روی زیبایی های اطراف و لذت بردن از هوای کوهستانی منطقه.. ذهنی که اساس و منطقش لذت بردن و دیدن نکات مثبت هست، فرقی نداره درهای یک مکان به روش بسته باشند یا باز! چون در هر دو صورت به دیدن زیبایی هایی که ذهنش برنامهریزی شده، هدایت میشه.
با دیدن استاد حین ورزش کردن، بخشی از جلسه 4 دوره عزت نفس توی ذهنم مرور میشد که شما میگفتید توی ورزش کردن خیلی راحت میشه “روند” رو دید. و من به خودم میگفتم این همون روندیِ که استاد درموردش صحبت میکرد! این اندام فوقالعادهای که استاد برای خودش ساخته حاصل طی شدن روند بوده و دلیل پایداری این نتیجه رضایت بخش استاد هم، استمرار در عملگرایی به آگاهی ها و کار کردن روی خودش بوده و همین یک تکه از فایل کلی کلید در ذهن من در این باره روشن کرد.
زمانی که متوجه شدم شیوه بررسی استاد از مکانی که میخوان تجربه کنند به چه شکل هست، فقط این هوشمندی استاد رو تحسین کردم! اینکه از تجربیات دیگران استفاده میکنند، در یوتیوب زیبایی هایی که دیگران به اشتراک گذاشتند رو میبینند و اطلاعات لازم رو از چیزی که دوست دارند تجربه کنند، کسب میکنند حتی زمانی که به ویزیتور سنتر هم میرسند از کارکنان سؤالات شون رو میپرسند همه و همه برای اینکه متوجه بشند چطور میتونن از مکان مورد نظرشون استفاده با کیفیت تر و تجربه لذتبخش تری داشته باشند.
بخش توضیحات خانم شایسته عزیز درمورد روند تکاملی که بشر طی کرده تا به چیزی که الان هست، تبدیل شده بدون اغراق برای من یک دوره کامل بود!
با دیدن موزه و شیوه زندگی که این قبیله داشتند، خیلی لذت بردم وقتی روند تکاملی که در پیش گرفته بودند رو میدیدم که چطور هر بار یک گام به جلوتر حرکت میکردند و با برخورد به تضاد از تمام خلاقیت و ذوقی که داشتند مطابق با نیازشون استفاده میکردند تا مسئله شون رو حل کنند؛ و هر بار هم به کیفیت ابزارآلات شون اضافه میکردند و هم به زیبایی ظاهری.
واقعا سلیقه و خلاقیتی که برای ساخت محل زندگیشون به کار بردند چشمنواز و تحسین برانگیزه! و خود همین روند هم کاملا واضح بود که به یکباره به این شکل ساخت و ساز نرسیده بودند، بلکه تکاملی و هر بار با برخورد به مسئله جدید و پیدا کردن راه حل های ساده و جدیدتر به نتیجه بهتر هم میرسیدند و استفاده از فضای طبیعت و ویژگی منطقه یکی از راه حل هایی بود که در اون زمان فوقالعاده و ساده تر بود! و نتیجهاش رو هم میتونیم انقدر زیبا در دل کوه ببینیم و از دیدنش لذت ببریم.
مشتاقانه منتظر قسمت های بعدی و دیدن زیبایی های بیشتر هستم..
به نام خدای خلاق، خدای هدایتگر و راهنما، خدایی که میشنود صدای مرا و پاسخ میدهد. خدایی که همیشه با من است و بسیار نزدیک به من.
درود به استاد عزیزم و مریم جان نازنین که قدم برمیدارند برای گسترش جهان در جهت انتشار آگاهی ها و یکتاپرستی.
امروز با یکی از دوستانم که به من کمک زیادی کرد قرار ملاقات دارم و با خودم فکر میکردم که برای سپاسگزاری و قدردانی هدیه ای تهیه کنم.
از خدا هدایت خواستم که چه هدیه ای بخرم ؟
حسم گفت ،این قسمت از سریال سفر به دور آمریکا، به من خواهد گفت که چه هدیه ای بخرم که دوست داشته باشه.
وقتی گردن بندها رو که دست مریم جان بود و به عنوان هدیه خریداری شده بود را دیدم، میخکوب شدم و از شگفتی و معجزه خداوند که این قدر به من نزدیک است و در هر لحظه حتی برای ساده ترین چیزها کمکم میکنه حیرت زده بودم و با لبخندی همراه با شگفتی قدردان خدای یکتا.
چه جمله ارزشمندی را خانم شایسته گفتند و اینکه ما با خرید هدیه به اون پارک کمک میکنیم. ببینید این جمله چقدر برای مقابله با باور کمبود به هنگام خرید کمک کننده است . ما با خرید خود به فروشنده و همه عوامل تولید کننده کمک میکنیم ، در قبال آن خداوند چند برابر به ما کمک میکنه و روزی میرسونه. هیچ چیزی در طرح الهی از دست نمیره و فقط فزونی هست.
تا دقایقی دیگر برای خرید هدیه هایی که هدایت شدم میرم بیرون و مطمئنم که همین نزدیکی اون رو پیدا میکنم.
این مطلب رو هم میگم و میرم :
من سیرجان زندگی میکنم ، یکی از شهرهای استان کرمان .
دیدن بافت سنتی خونه ها در این فایل ، من رو یاد میمند شهربابک انداخت. آخر هفته برنامه گذاشته بودم که مادرم و خواهرم رو به اطراف کرمان ببرم .یه جورایی با این فایل هدایت شدم که اونها رو به میمند هم ببرم برای دیدن خانه های بسیار قدیمی که در دل کوه است .
خدایا چقدر زیبایی در این دنیا هست، چه روند تکاملی فوق العاده ای برای بشر وجود داره که به واسطه قدرت خلق کردن ، پایانی نداره و هدف گسترش جهان هستی و حاکمیت نیروی خیر .
هر کدام از ما که کوچکترین قدیمی در این مسیر برمیداریم ، بخشی از نقش خود را در اجرای طرح الهی ایفا میکنیم و به واسطه آن ثروت و نعمت به طور طبیعی وارد زندگیمون میشه به راحتی.
رسالت ما اجرای طرح الهی است در جهت خلق زیباییها و بهتر شدن، رسالت خدا هم فرستادن ثروت و نعمت به ماست.
خدایی که تنها روزی رساننده است .
پروردگار هزاران بار سپاسگزارم که این روزها بهترین همنشین من هستی و با من لحظه به لحظه صحبت میکنی.
بنام تو شروع میکنم، بنام تو که هر بار بیشتر و بیشتر باور میکنم تنها تو را باید بپرستم، تنها از تو یاری باید بخوام و تنها تویی که فرمانروای کل کیهانی… بنــام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین بنام تنها فرمانروای من و کل کیهان…
سلام به روی ماه استاد جان مون، استاد گرانقدر و ارزشمند و توانمندمون
سلام به به روی ماه مریم جان مون، استادیار گرانقدر و ارزشمند و توانمندمون
سلام به روی ماه دوستان و همسفران گرانقدر و ارزشمند و توانمندم و یک سلام هم به خودم که خیلی دوستش دارم…
از خدا میخوام تا بنویسم اون چیزهایی که باید بنویسم و به من کمک میکنه تا قدری سپاسگزارتر از قبلم باشم، بنویسم اون چیزی که باید به یاد بیارم و بهم درس هایی برای ادامه مسیر خودشناسی و مسیر بهبود بهم میده، بنویسم از سفر و تجربه کردن های بی پایانی که خداوند مسخر ما کرده. میخوام بنویسم که چقدر احساس خوبی دارم از اینکه اینجام،از اینکه اینجا وجود داره، از اینکه هر روز زندگیم رو با یکسری روتین ها و عادت هایی که آگاهانه ایجاد کردم و ادامه دادم بهتر و بهتر کردم در حد تلاش و درک خودم. در حد ظرف و فهم خودم. در حد ظرفیت و تکاملی که طی کردم.
واقعا سپاسگزار خداوندم برای این احساس رشد و خالق بودنی که سراسر وجودم رو گرفته. سپاسگزارم و ازش میخوام منو سپاسگزارتر کنه و به من خودش یاد بده چطور سپاسگزار این همه نعمت و ثروت وداشته و خواسته و فراوانی باشم.دلم میخواد سپاسگزاری کردن یاد بگیرم و هربار بیشترو عمیق تر، دلم میخواد اصلا دوست دارم بشه جزئی از من این ویژگی سپاسگزاری کردن. خیلی دوست دارم صفت سپاسگزار بودن بشه جزئی از هویتم. وقتی کسی حتی منو ببینه به یاد سپاسگزاری و تشکرو قدردانی بیفته. وقتی خودم خودمو میبینم اصلا کار و فکر دیگه ایی نکنم جز سپاسگزاری کردن. اصلا جوری بشه که نفس که میکشم مثل نفس کشیدن هربار حتی ناآگاهانه تو ذهنم، تو قلبم، تو مغزم بگم خدایا شکرت، بگم سپاسگزارم خدایا برای این لحظه. اصلا اینقدر غرق بتونم باشم که فقط جز سپاسگزاری کلمه دیگه ایی نتونم بگم. اصلا زبانم کم بیاره. نمیدونم چه حسیه چه فکریه امــا دلم میخواد سپاسگزارتر باشم و سپاسگزاری رو نه فقط زبانی که در قلب و عملم داشته باشم. خدایا من تنها از تو خواسته هامو میخوام و تنها از تو یاری میجویم.خب با این مقدمه و این فکرا و این احساس میرم سراغ دیدن قسمت بعدی و میرم تو سفر به دور آمریکا…
سریال سفر به دور آمریکا_قسمت 199
عکس سر دره ورود به این قسمت عکس مریم جان هست کنار یک مجسمه خانم. یک مجسمه سنگی از یک خانم که داره تو کاسه بزرگ سنگی اش با یک ابزار ساده و اولیه انگار چیزی میکوبه یا درست میکنه. خلاصه که انگار در تدارک غذا درست کردنه اونم با همون ابزارهای موجود زمان خودش و ایده های زمان خودش. مجسمه ایی که واقعا زیبا تراشیده شده حتی براش گوشواره و گردنبند هم درست کرده(من همیشه برام سوال بود فلسفه گوشواره برای خانما چی بوده و قطعا خیلی برمیگرده به اجداد و نیاکان ما انسان ها. آخه خارجی ها هم دقیقا معمولا خانم هاشون گوشواره دارند اقایون ندارند حالا بماند که جدیدا هم تعدادی میپوشن.دوست دارم جواب این کنجکاوی ام رو هم در زمان مناسبش به درستی دریافت کنم و بهش هدایت بشم و البته یک سوال دیگه بعد از بررسی آیه های حجاب برام اینه که گوشواره آیا زینت محسوب میشه همیشه زیینت محسوب میشه؟کجاها زینت نیست و … ولی میدونم اینا حاشیه است و اصـــل اون ذات زیبایی دوست و جلب توجه گرفتنه ما آدم هاست که همچین فرعی رو ایجاد کردیم.) چهره مریم عزیز با اون پوشش خوشرنگ و پلنگی ارتشی قشنگش که کنار این مجسمه سنگی خانم نیاکانی گرفته. مریمی که ابزارش ساده است اما بهبودیافته و با تکنولوژی برای غذا پختن. این تکامله.
میشه در این تصویر یک روند و تکامل رو در عمق تصویر دید و اصلی که پابرجاست. روند و تکامل پخت و تهیه غذا، پوشش و فعالیت…اصل هم سادگی و لذته، اصل هم بهبود و بهتر شدن و راحت تر انجام شدن کارها اونم به تدریج و با طی شدن یک روند رو به رشد و بهبود گرایانه در سیر زندگی بشر…خدایا شکرت برای دیدن این همه چیز. اصلا اون رنگ و لعاب دیوار پشت مریم جان در این تصویر خبر از کلی اطلاع بدست آوردن وشگفتی میده. یک مکان یک مرکز، یک ساختمان، یک چیزی که خیلی قشنگ ساخته شده در عین سادگی اما زیبا و با کیفیت.اصلا ترکیب و هارمونی رنگ نیمکت کنار دیوار با رنگ قهوه ایی تیره درب ورودی رو نگاه کنید چقدر زیباست. رنگ نما و اجرهایی که به آدم حس تاریخی بودن و قدمت میده. مثل یک موزه اما الان من میدونم که اونجا یک ویزیتور سنتر بود…خدایا شکرت برای این مکان زیبا و تمیز و پر از عشق و آگاهی…
بنام الله یکتا
به به ادامه میدیم سفر رو بعد از یک کمپ کردن در دل طبیعت و رفرش شدن و حمام کردن.
به به مانیتور فورد خوشگلمون رو میبینیم که داره نقشه مسیر رو بهمون نشون میده. خدایا شکرت برای این ماشین و این امکانات و دسترسی های باحال و کارآمدش.
به به اقای هدایت کننده ی این ماشین رو میبینیم و میشنویم یک سلام جانانه از استادیار شیرین سخن مون…
ســلام همسفرای دوست داشتنی من، صـبــح بــخیر…
چه کمپ خوبی شد خدایا شکرت، چه هوای خوبی بود. الانم نمایشگر میگه بیرون 52 درجه فارنهایت هست که معادل 11 درجه سانتیگراد سلسیوس هست. چقدر خنک …
فقط استایل رانندگی استاد جان رو ببینید آخه. میگه فقط کارا باید از این راحت تر و دلچسب تر باشه، هرجور که خودتی، هر جور که راحتی، همون سبک شخصی زندگی خودتو رو داشته باش فارق از اینکه بقیه چی گفتن یا چیکار میکنن. بقیه اصلا چطور پشت فرمون میشنن. تو اصل گذاشتی روی سادگی و راحتی پس همون رو هم درنظر میگیری و حتی پشت فرمون هم روی اصولت پا نمیذاری. واقعا استاد جان دمتــون گرم. واقعا استاد جان چقدر خودتی چقدر برای خودت خوب در هر موضوعی سبک خودتو زندگی میکنی حتی تو لحظات رانندگی پشت فرمون، یا حتی فیلمبرداری های عزیزدلتون. واقعا استاد تحسین تون میکنم برای این ویژگی تون تحسین تون میکنم که به من با زبان تصاویر و حتی رفتارها و عادت هاتون اصــل و پایبندبودن و مانــدن بــه اصل و اصول خودتون رو در هر شرایطی یادآوری میکنید. سپاسگزارم استاد اصل جنس خودم…
فقط دقت کنین به موقعی که استاد داشتن تو ماشین صحبت میکردن غیر از اون راحتی و سادگی هاشون ترکیب رنگ ها رو ببینید تو این قاب تصویر چی خلق شد. بک گراندی از طبیعت سر سبز که درخت هایی دارند رد میشن و نور طلایی خورشید هم خورده و یک آسمان ابی روشن و استاد با رنگ پوست گندمی و لباس آبی خوشرنگ و اندام زیبا و خوش فرم شون…اصلا ترکیب استاد و رنگ ها و اون بک گراند طبیعت اونم در حال حرکت معرکه است. یعنی بخوام اینجوری پیش برم هنوز 30 ثانیه از فایل نگذشته و من این همه سرشار شده چشم و گوشم…خدایا شکرت
اصلا دست خودم نیست نمیتونم اینقدر غرق نشم، اصلا وقتی مینویسم انگار بیشتر همه وجودم گوش و چشم میشه. میدونید من اصلا دیونه میشم و اینقدر ذوق زده ام که بقول استاد انگار دفعه اولمه دارم این چیزا رو میبینم یا میخوام توجه کنم تا نکات زیبا و م ثبت فایل ها رو دربیارم. واقعا اعتراف میکنم که ناتوانم از نوشتن، ناتوانم از دیدن این همه زیبایی و نکته مثبت. ناتوانم از بودن در دنیایی که سراسر فقط زیبایی هست و نمیدونم چطور تشکر کنم برای گرفتن این فایل ها و تصویرها و فیلمبرداری ها… استاد فکر کنم دوره تندخوانی ویژه خوندن و مطالعه کامنت ها و مقالات سایت هم باید بزارین واقعا من با اینکه بهتر شدم اما نمیتونم و کم میارم.
استاد یک توضیح مختصر از تکنیک های تندخوانی برای خوندن کامنت های بیشتر بهمون بدین. من واقعا دوست دارم بخونم چون دوستان هر کدوم از زاویه ایی چیزهایی رو مینویسن که من هرچقدر تلاش کنم نمیتونم. خب اینم سفارشش رو به خدا میدم و اگر در مسیر خواسته هام هست و منو از اصل دور نمیکنه قطعا در زمان مناسبش خدا منو هدایت میکنه تا توانابشم در تندخوانی و بیشتر فعال بودن در سایت. من فقط بندگی مو میکنم و اون 99% کارا رو انجام میده و اصلا اصلا نگران نیستم و من چیزهایی که لازم دارم رو همین الانشم دارم و اشتیاقم برای بیشتر با بچه ها بودن و کامنت خوندن نباید باعث بشه من از هدف و مسیر اصلی ام دور بشم یا گمراه بشم…خدایا شکرت که همواره هوامو داری…
خب برمیگردم به ماشین خوشگل مون و شنیدن صحبت های استاد عزیزم.
خدایا شکرت برای این همه سرسبزی
خدایا شکرت برای این هوای مطبوع و عالی
خدایا شکرت برای وجود اپلیکیشن هایی که بهمون کمک میکنن تا مکان های Free رو با اطلاعات مورد نیازمون داشته باشیم.
خدایا شکرت برای ساده شدن کارها، برای این همه ایده
خدایا شکرت برای راه حل و حل مسائل و ساده کردن و راحت کردن زندگی و تجربه کردن
خدایا شکرت برای این همه زمین و طبیعت با دسته بندی های مختلف که میتونه صاحبش همه مردم باشن یا فدرال
خدایا شکرت برای اینکه استاد عزیز با مطالعه کامنت هامون، اینقدر خوب با ما تعامل داره و میگه که حواسش به ما هست چطور داره باورهامون تغییر میکنه،چه مسیرهایی رو رفتیم. (استاد موقعی که شما پس داشتین این فایل رو ضبط میکردین و در سفر بودین ما هم در سفر بودیم به شمال غرب کشور و چه سفر فق العاده ایی تجربه کردیم.خدایا شکرت…)
چه نکته های خوبی رو مریم جان در مورد این BM LAND ها گفتین. اینکه ادم ها با به اشتراک گذاشتن تجربیات شون به بقیه کمک میکنن تا بدونن بقیه ایی که میخوان اونجای جدید برن چه خبره و چیه و بشناسن.
شعار جالبی که دارن واقعا جالب بود:
اینکه ما میایم اینجا، و سعی میکنیم اینجا رو تمیزتر از اون چیزی که تحویل گرفتیم تحویل بدیم.
خداروشکر برای تمیز بودن و احترام به طبیعت
خداروشکر برای مکان های تمیز
خداروشکر برای این فرهنگ رعایت کردن و احترام به طبیعت
خداروشکر برای این آموزش و تربیت برای تمیز نگه داشتن
خداروشکر برای این طبیعت که ما رو هدایت میکنه به سمت زیبایی ها و نشان دادن تمیزی ها و قشنگی های بیشتر
واقعا خدایا شکرت چقدر این قانون درست کار میکنه. این قدرت توجه هست، این قانونِ بدون تغییر خداونده که میگه به هرآن چه که توجه کنیم از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگی مون میشه.
این مردم به تمیزی و احترام گذاشتن توجه میکنن خب پس تمیزی بیشتر و احترام بیشتر دریافت میکنن…خدایا شکرت برای این عدالت بی نقصت.
به به داریم میریم یک نشنال پارک زیبـای دیگه….به به…
خدایا اون اثر هنری بر افراشته روی یک ستون رو ببین که انگار چوب بود جنسش و کنده کاری روی چب اما جنس دیگه ایی بود انگار. یک مجسمه از تلاش یک فردی که داره با اون سبدی که رو دوشش هست میره بالا…(یاد جمله استاد افتادم که بعضی ها گاری به خودشون بستن و با تقلا حرکت میکنن. گاری زهوار در رفته افکار و باورهای محدود کننده) این سیر تکامل انسان رو بنظرم نشون میده قبلا چطور زندگی میکرده و امورات میگذرونده الان چطور و چقدر آسان و راحت…انسانی که حتی لباس و کفش نداشته اما یک همت بلند و تلاش و انگیزه ایی برای زنده بودن و زندگی کردن و تجربه کردن داشته…
چه جالب بود اون دیواری که با علامت های سرخ پوستی تزیین شده بود. چقدر این مردم سپاسگزار هستند. لیست آدم هایی که باعث ایجاد اونجا شدن لیست اسامی که باعث شدن تا اون پارک سرپا بشه رو نوشته و ازشون قدردانی کرده…واقعا چقدر زیبا.
توصیف استاد و مریم جان از هوا فقط عالی بود. یعنی با این صحبت هاتون شما هوا رو هم برامون به تصویر کشیدین. واقعا سپاسگزارم.فقط هوا رو نمیشه با زبان تصاویر بهمون نشون بدین با زبان کلمات بهمـون نشون دادین. یک هوای عالی یک آسمان آبی. هـــوا عــالیــه، هوایی که یک باد خنکی داره می وزه و گرمای نورخورشید هم یک حس جالبی رو ایجاد میکنه و یک تجربه خوبی از احساس یک هوای آزاد رو میده.واقعا استاد جان خدارو صدهزار مرتبه شکر حتی هوا هم زیباست. اصلا هوا رو مثل خدا نمیشه توصیفش کرد فقط باید بود.فقط باید غرقش بود، فقط باید تجربه اش کرد چیزی که دیدنی نیست، لمس کردنی نیست. چیزی که هست ولی نیست.. چیزی که همه جا هست و هیچ جا نیست. چیزی که اگر نباشه ما نیستیم. چیزی که تمام کره زمین رو دربرگرفته. خدایی که همه ی هستی رو دربرگرفته. آخه چطور میشه توضیفش کرد تا حق مطلب رو ادا کنیم. خدایی که همه چیز میشود همه کس را…خدایی که به قدر نیاز و فهم تو کوچک میشود. خدایی که بی نیازه اما نیازهای تو رو، خواسته های تو رو اجابت میکنه. خدایی که همیشه هست و همیشه بوده و همیشه خواهد بود…خدایی که در وصف نمیگنجه. در وهم نمیتونه بیاد. خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتره. خدایی که بی انتهاست در همه چیز…خدایا قلبم برای تو میتپه و عشق تو اونو به حرکت واداشته تا بی وقفه تو را صدا بزنه و قدردان وجود و حضورت باشه چون اگر نباشی قلب منم نیست و منم دیگه نیستم در این دنیای مادی. خدایا سپاسگزارم که بهم اجازه تجربه زندگی کردن در دنیای مادی رو دادی. خدایا سپاسگزارم که اینقدر مهربانی و از من مشتاق تری برای پیشرفت و گسترش خودم و جهان خودم…خدایا عاشقانه میپرستمت که پرستش تنها سزاوار توست. خدایا عاشقتم که منو عاشق خودت میکنی. خدایا بی وقفه قلبــم رو دریاب که تو را میخواهد و تو را میجوید…خدایا کجا دنبالت بگردم که بهم میگی آروم باش من اینجام. خدایا تو بامنی و همراه منی…خــــدا دلم میخواد فقط بگم خــــدا تو همه چیز میشوی همه کس را به شرط ایمان، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح و شرط پرهیز از معامله با ابلیس…آره اینا رو بهم میگی تا راه نشونم بدی چطور تو برای من همه چیز میشوی من باید این راه رو ادامه بدم. راه طهارت روح و پاک کردن قلبم رو از هر ناملایمتی رو. باید باورهای محدود کننده ام رو بشناسم و این راه رو ادامه بدم. باید این مسیر رو برم تا قدم بذارم تو دل ترس هام تا بزرگ بشم تا تکاملم رو طی کنم…خدایا شکرت چقدر حس رهایی میکنم وقتی این حرف ها رو مینویسم و تو ذهنم مرور میکنم خدایا شکرت…
میرم ادامه سفرم…به به عجب مسیر زیبایی بود. یک مسیر پیاده روی که یک سقف با چوب هایی که بصورت موازی و کمی انحنا دار تو دل طبیعت ساهته شده و اون سقف چوبی و نمای ابی آسمون ترکیب زیبایی شد. همون جاده آسفالته تو دل جنگل که استاد در 12 قدم میگن. جاده سنگفرش شده در دل طبیعت با یک سقف چوبی و زیبا واقعا زیبابود. واقعا از قدم زدن زیر اون لذت بردم. اصلا من خودم انگار اونجا اون بالا بودم، اونم با یک اهنگ ماجراجویانه و لایت…خدایا شکرت
خدایا شکرت برای اون گل زرد رنگ زیبا کنار این جاده و مسیر سنگفرش شده.چقدر این تک گل زیبا و زوم شما به موقع بود.چقدر لذت بردم. (همسرم میگفتم این گل میخکه.من زیاد گل شناسی ام خوب نیست فقط میدونم خیلی زیباست خیلی ظزیف و خوش رنگه…خدایا شکرت برای دیدن این زیبایی ها)
دقت کردین تو راه حرف تمیزی و نظافت زدیم، یک خانم در حال جمع آوری آشغالهای سطل زباله رو دیدیم. چقدر خوب کارش رو انجام میداد واقعا آفرین به این تمیزی و مسئولیت پذیری…
به به استاد جان شنا سوئدی میرن اونم کنار یک دیوار زیبا با استفاده از اون سکوی سنگی.ماشالله استاد جان…این بدن حاصل همین عادت هاست.واقعا ورزش کردن خوبه و محدودیت و نبود امکانات سالن ورزشی رو نمیپذیرید (نبودن باشگاه های ورزشی و شعبه نداشتن پلنت فیتنس در این شهرهای کوچیک و کوهستانی) و بهونه ایی نمیارین تا حرکت های ساده ورزشی رو ادامه ندین. شما همیشه کـار درست رو انجام میدین بی بهونه و بدون سخت گرفتن و در عین سادگیواقعا تحسین تون میکنم استاد عزیزم. استاد بازم یک درس دیگه نـه با حرف که با عمل تون به ما بچه های دروه قانون سلامتی گفتین که عضله سازی رو هم میشه داشت حتی بدون باشگاه. جدی بگیریم حتی با تمرکز کوچولو. من خودم شخصا اون اوایل و 7 الی 8ماه اول خیلی خوب ورزش میکردم و یک مدت بخاطر تغییر برنانه های زندگی و سفر و مهمون کلا سیستمم عوض شد. اما بازم در هفته سعی کردم روز ی دو سه بار لااقل شنا برم یا پیاده روی رو ترک نکنم. فعلا تمرکزم روی ساختن بدن و عضله سازی نیست اما کاملا هم بیخیالش نشدم.واقعا خداروشکر برای زندگی به سبک قانون سلامتی. خداروشکر برای عادت های جدید خوبی که ایجاد کردم و ادامه میدم. خداروشکر برای این الگوی زیبا اندام و سالم و توانمندم…
استاد ماشالا واقعا برای عضلات قوی و ورزیده تون.
خیلی باحال بود این کلمه ورزشک. منم یک ورزشکی بعضی روزا میکنم اما فکر کنم باید تایم هامو منظم تر کنم و این عادت رو فراموش نکنم و ادامه بدم.
خوبــه که آدم ورزش کنــه
NATIONAL PARK SERVICE
واقعا چقدر باحال و قشنگ رفتیم داخل این ویزیتور سنتر بزرگ و تمیز و زیبا.
چقدر قشنگ استاد جان برامون در رو باز کردن تا براحتی وارد بشیم واقعا سپاس استاد جان. این در باز کردن تون مثل همین آگاهی ها رو براحتی در دسترس مون قرار میدین هست.واقعا برای همه چی سپاسگزارم
چقدر مریم جان هم قشنگ فیلمبرداری کردند و چقدر به موقع زوم این یا زوم بک میکنن. جاهایی که لازمه به موقع و سریع این کار رو میکنن واقعا مهارت تون رو برای این حد از روون بودن و خوب فیلمبرداری کردن تحسین میکنم.
یعنی هم فروشگاه بود هم مرکز اطلاعات و هم بنظرم برای خودش موزه تاریخ و مردم شناسی بود…چقدر قشنگ قفسه بندی کردن. چقدر مرتب و مرتبط.
چقدر بروشرو
چقدر دفترچه راهنما
یعنی با جمع آوری این دفترچه ها و بروشورها فکرکنم یک کتابخونه ایالت شناسی آمریکا بشه درست کرد اونم همه یکجا…
MESA VERDE این کلمه رو سرچ کردم.
_ پارک ملی میزا ورده (به انگلیسی: Mesa Verde National Park ) پارکی طبیعی-تاریخی در ایالت کلرادو در ایالات متحده آمریکا است. این پارک که 211 کیلومتر مربع مساحت دارد حاوی بقایای سکونتگاههای مردمان باستانی پوئبلو آمریکاست. این مکان یک میراث جهانی یونسکو در آمریکا میباشد.
_ مسا ورده که در جنوب غربی کلرادو واقع شده است به خانه شهرهای صخره ای از مردم باستانی آناسازی شهرت دارد. این ساختار را می توان یکی از مهمترین منابع باستان شناسی فرهنگ بومیان آمریکا می توان دانست. در قرن دوازدهم آناسازی شروع به ساخت خانه ها در غارهای کم عمق و در زیر سنگ های دیواره های دره های عمیق نموده است. برخی از این خانه ها در حدود 150 اتاق را در خود جای داده است. تا سال 1300 تقریبا همه آناسازی ها منطقه مسا ورده را ترک کرده اما ویرانه های آن به خوبی حفظ شده است. دلیل اینکه چرا به طور ناگهانی مردم این شهر را ترک کرده اند هنوز به درستی مشخص نیست اما نظریه هایی در مورد نبود محصول به دلیل خشکسالی و یا حمله قبایل شمالی ارائه می شود.
خیلی جالب بود و کلی چیز دیگه کشف کردم و عکس هاشون رو دیدم و خوندم واقعا سپاسگزارم برای اینکه این کنجکاوی مقدس منو اینجوری به شوق و ذوق میارین و سورپرایزم میکنید.
Living in the Alcoves
دیدن تابلویی که اطلاعاتی میداد درمورد زندگی آدم های اون زمان ها،(حدودا در دقیقه 11:48) و ماکت زیبایی که از اون شهر صخره ایی ساخته بودن.
دیدن ابزارهایی که ساخته بودن اونم سیر و روند تکاملی رو قشنگ به نمایش گذاشته بودن.
یا حتی تکامل خانه سازی هاشون هم خیلی جالب با اون ماکت ها به نمایش گذاشته بودن واقعا لذت بردم.
یعنی اخرت انسان های اولیه و نمادی از اونا بودن و دیدن این اطلاعات چقدر تکامل رو توی ذهنم بیشتر معنی کرد. اینکه انسان از اول در حال سیر تکامل بوده اینکه انسان ذاتش دنبال راحتیه. اینکه انسان اومده تا تجربه کنه اومده خلق کنه. اومده تا با بهبودهای دائمی خودشو رشد بده و لذت ها و تجربه هاشو بیشتر کنه. واقعا چیز یاد گرفتم چقدر قانون برام مرور شد هم قانون سلامتی و هم قانون زندگی…
Subsistance Tool Kit
کیت ابزار معیشتی رو دیدیم.
که شامل چاقو و سوهان Knife and scraper
و همینطور سبد پینیون Basket of pinyon
و چوب حفاری Digging stick
واقعا خیلی زیبا توضیح دادن و دسته بندی کردن و این حد از نظم و انتقال اطلاعات رو تحسین میکنم. اون ماکت هایی که از آدم ها گذاشته بودن چقدر عالی و واقعی بود.لذت بردم فقط…
اون تابلوهایی که به دیوار زده بودن عکس ها و نقاشی ها که انگار یک مفهومی هم داشتنواقعا چقدر زیبا و آگاهی دهنده و هماهنگ…
اصلا این قسمت رو باید بارها دید و تحسین کرد وازش درس ها گرفت.
به به خرید یک سری گردنبند زیبا و دست ساز اونم با هدف کمک به این پارک فوق العاده و هدیه و یادگاری به دوستان عزیزتون. مبارک شون باشه.
خدای من یه روز فوق العاده دیگه و یه فایل بینظیر دیگه
خدارا شاکرم که به لطف دیدن این فایلهای عالی استادم
و خانم شایسته عزیز دارم هدایت میشم به رفتن به پارکها ومکانهایی که لذت ببرم و با خانوادم خوش بگزرونم.
دیشب نمیدونم باز یه حسی بهم گفت بریم پارک جمشیدیه ،منم تسلیم بودم و گفتم باشه
به همسرعزیزم گفتم، ایشون هم که پایه هست ،ساعت 9 شب ،غذایی که مطابق با قانون سلامتیه را درعزص نیم ساعت آماده و محیا کرد و ما ساعت 11 شب تازه رسیدیم پارک و هوای مطبوع
باد خنک وسط درختان جنگل ،
حس سبکی ،سرزنگی
خانواده هایی که لذت میبردن
بچه هایی که بادیدن صورت زیباشون قلب انسان به وجد میومد و شور و نشاط را به آدم هدیه میداد
پله های سنگی ،آلاچیق های که برای استراحت و دوره همی آماده بود
و کلی تحسین کردم انسانهایی که این پارک زیبا را درست کردند و کسانی که میان و از این پارک لذت میبرند.
نمیدونم شاید ساعت 9:30 شب به هر کی از اقوام میگفتم دارم میرم پارک میگف حوصله داری و دلت خوشه تو این ساعت داری میری پارک ،
ولی به من گفته شد و منم گفتم چشم استارت زدیم وراه افتادیم با کلی حس و حال عالی برگشتیم.
صبح که از خواب بیدار شدیم،
بنا به خواسته ای که من به کائنات فرستاده بودم
و الان واقعا خدارا هزاران بار شکر میکنم با عزیز دلم یه دوساعت از قوانین و رشد روبه جلوی خودمون صحبت کردیم و به آگاهی های جدیدی پی بردیم.
یاد دوسال پیش اوفتادم که من درخواست کرده بودم با احساس عالی و تجسم مستمر که ،خدا دوست دارم روزی برسه که منم بشینم مثل استاد با عزیز دلم ساعتها از قوانین و باورهای درست صحبت کنم و لذت ببرم.و الان این خواسته محقق شده.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
من در این زمان با همسرم تصمیم گرفتیم حداقل 40 روز خواسته هامون را به کائنات اعلام کنیم و رها کنیم
درعوض مقاومتمونا کم کنیم.
و فقط در لذت و شادی
رقص پایکوبی و رفتن به سفر ،حتی شده بنا به شرایطمون پارکهای نامبر وان تهران را بریم و لذت ببریم و کیف کنیم.
منی که اهل رقص نبودم الان با دردونه هام زمانی راصرف گوش دادن به موزیکهای شادو رقص و بیا وسط و…
واقعا من وقتی انرژیم کم میشه وضو میگیرم و یه ساعتی با دوتا فرشته کوچولو (محمدحسن جان و هلیسای عزیزم)که تو خونه به بازی و رقص و لذت و شادی اختصاص میدم.
و این باعث باز شدن قلبم میشه .الهی شکرت.
الهی شکر بابت یه ویزیتور سنتر دیگه و یه نشنال پارک عالی.
و کارکنانی که با احترام و قت میزارن و همه جاهای این مکان را به عشق توصیح میدن .از ته قلبم این کشور و آدمهاش را تحسین میکنم.
تحسین میکنم انسانهای پیشین را که تکاملشون را طی کردن و هر لحظه در حال بهبود خودشون و گسترش جهان پیرامونشون هستند.
چقدر چقدررر از خواندن این دل نوشتهی شما حال دلم خوب شد
الهی شکر الهی صد هزار مرتبه شکر که اینقدر موهبت و خوشبختی رو تجربه می کنید
خدا رو شکر به سبک قانون سلامتی دارید پیش میرید و انرژیتون فوقالعاده بالاست
خدا رو شکر که همسرتون همپا و همراه شما در این مسیر زیبای الهیه
خیلی خیلی بهتون تبریک میگم
و از خداوند درخواستم اینه که من هم وقتی وارد رابطهی عاطفی شدم حتماً کسی باشه که در این مسیر همپا و همراه هم باشیم و بتوانیم راجع به قوانین و البته زیبایی های جهانمون صحبت کنیم
مطمئن هستم این خیلی خیلی کمک می کنه که رابطهی ما شیرین تر باشه و البته خیلی هم سرعت رشدمون رو بالا می بره
خب
برسیم به پارک زیبای جمشیدیه
یه چند دقیقه صبر کنید من برم از گوی سحر آمیز بپرسم ببینم کجاست؟!
گوگل رو میگم:)))
به قلم فرحناز احمدزاده
فرض کنید فردا روز تعطیل است و میخواهید یک گوشه دنج در تهران پیدا کنید. دنبال چطور جایی میگردید؟ تابهحال پارک جمشیدیه تهران را دیدهاید؟ دنبال جایی هستید که خنکای هوا، رقص برگها در میان باد و صدای پرندگان باشد؟ همه اینهایی که میگویم در دل همین تهران هست، نه یک جنگل شمالی! کجای تهران؟ فقط کافیست پا به منطقه نیاوران بگذارید و سری به پارک جمشیدیه تهران بزنید تا متوجه حرفم شوید
یه مقالهی طولانی تو علی بابا ایشون نوشتن:) که من فقط سر سری یه نگاهی انداختم و عکس هاشو نگاه کردم خخخ
جالبه سال تولد من یه بوستان فردوسی هم به این پارک بزرگ اضاف شده که از زیبایی اون هم نویسنده خیلیییی نوشته بود (ایموجی چشم قلبی)
آقا رسول ببخشید یه کم طول کشید فکر کنم ده دقیقه ای گذشت این رفت و برگشت من به این صفحه :)
ولی ولی ولی… عجب مکان جادویی و فوق العاده ای هستش به به
حتماً میرم یه سر میزنم در آینده ای نزدیک
جالبه نزدیک کاخ گلستان هم هست من کاخ گلستان هم جز اهدافمه که برم
یه ایده ای به من الهام شده که دوست دارم از شما بپرسم
من قم زندگی می کنم فعلاً ماشین هم ندارم
چند روز دیگه تصمیم دارم برای خوشگذرونی یه صبح تا شب تنهایی بیام تهران
حالا یا با اتوبوس میام یا با قطار اتوبوسی
هدفم اینه که ان شا الله تا قبل از 8 صبح تهران باشم :)
و…
می خواهم عصر و طرف ها غروب برم سعادت آباد مجتمع تجاری اُپال که از خیلیییی وقته پیش دوست داشتم برم اونجا
ولی صبح تا بعد از ظهرم رو دوست دارم برم توی بوستان فوقالعاده زیبا قدم بزنم (منظورم فقط بوستان نیست ها، میدونی یه جای زیبا که طبیعتی باشه نه ساخته دست بشر یعنی اون انرژی خالص خداوند رو می خواهم تجربش کنم) عکاسی کنم و یه ناهاری بخورم و خلاصه یه کم با طبیعت ریلکس کنم
شما چه بوستانی رو پیشنهاد میدهی
که
هم رفت و آمد به اونجا راحت باشه
هم از صبح تا عصر که می خواهم برم اونجا هوا عالی و سایه های خوبی داشته باشه
خدارو شکر برای اینهمه زیبایی و فراوانی، از خنکی هوا و طبیعت بکر تا اپلیکیشن هایی که راهبری می کنن گردشگرانی رو که قراره تو دل طبیعت کمپ بزنند.
بانو شایسته گفتند: مردم تجربیاتشون رو از سفر به این کمپ ها به اشتراک می ذارن و اینکه شعار شون اینه که ” اینجارو تمیزتر از اون چیزی که تحویل گرفتیم تحویل بدیم “.
و چقدر این نگاه شبیه نگرش و عملکرد دوستانم در خانواده صمیمی عباسمنشه…
ما هم اینجا تجربیاتمون رو با هم دیگه به اشتراک می ذاریم و با چه تضادها، باورهای مخرب و قلبهایی آکنده از غم و اندوه وارد این خانواده الهی میشیم اما در نهایت، قلبی زلال و سرشار از عشق رو به جهان تحویل می دیم.
استاد گفتید: هر جا میری تمیزه…
توی وبسایت هم هرجا میریم تمیز و پاکه استاد، همه فایلها به تمیزی آگاهی خداوند وصله، و مکتبی که ما در زمینش قدم گذاشتیم مثل این طبیعت، تمیز و سرسبزه…
استاد، این احترام گذاشتن به طبیعت هم از عزت نفس میاد، اگر ما به طبیعت احترام گذاشتیم یعنی برای خودمون ارزش قائل بودیم چون ما هم جزئی از طبیعت هستیم و هرگونه بی احترامی به طبیعت به خودمون برمیگرده و این بارزترین شکل ناشکریه…
خدا [برای عبرت ناسپاسان] شهری را مَثل میزند که [مردمانش] در امنیت و آرامش کامل بودند و روزیشان از همه سو فراوان میرسید، ولی آنها [به جای شکر، با سرمستی و غرور] نعمتهای خدا را ندیده گرفتند، در نتیجه خداوند به خاطر رفتار [ریاکارانه] شان مزه گرسنگی و ترس فراگیر [=نا امنی] را به آنها چشاند.
این آیه در مورد قوم سبا نازل شده که البته در سوره سبا مفصل تر بیان شده، اما این قوم مثل همین منطقه ای که الان استاد هستند، در سرزمینی خرم و سبز زندگی میکردند. سبا شهری پاکیزه و برخوردار از همه جور رزق و روزی بوده که متاسفانه با ناشکری اون قوم، تبدیل میشه به ویرانه ای از خس و خاشاک…
بریم سراغ تحسین زیباییها…
استاد چه اکسیژن اورجینالی توی هواست، هوای اونجا اینقدر پاک و تمیزه که بعید میدونم یک اپسیلون هم آلودگی وجود داشته باشه. خانم شایسته اونجایی که رفتید زیر آفتاب گرم بشید ، منو یاد قدیمها انداخت که زنگ تفریح تو حیاط مدرسه از توی سایه ها می رفتیم زیر نور آفتناب و به دیوار تکیه می دادیم که گرم بشیم و چقدر لذت بخش بود.
اون گل کوکب کوهی با اون گلبرگ های زرد کشیده و اون رنگ شکلاتی وسطش که تقدیم کردید به بچه ها…مرسی از شما
استاد، ورزش کردن تون خیلی آموزنده بود، با تصویر به ما آموزش می دید کمالگرا نباشیم، حالا باشگاه نیستُ و کفش ورزشی نیستُ و بهانه هایی که آشناست…اما شما اینقدر عزت نفس دارید که تعهدی که به جسمتون دادید رو در هر شرایطی اجرا می کنید و چقدر خوبه که شما از زمان تون بیشترین استفاده رو می کنید، بعید می دونم شما پِرتی وقت داشته باشید.
پارک طبیعی تاریخی mesa verde ( میزا ورده) که خانم شایسته روی کتاب راهنماش زوم کردند قصه جالبی داره:
اون سکونتگاهی که روی جلد کتاب بود، خانه های خشتی بودند که توسط سرخپوستان باستانی ساخته شدند. این خونه ها رو همونجوری که در ماکت های داخل سیتی سنتر مشخص بود، توی سینه کش کوهها بصورت چند طبقه می ساختند و گاها دارای 200 اتاق بودند. برای نیایش هم اتاق هایی رو در زیرزمین می ساختند.
ماکت خانمی که داشت از داخل حفره هایی که در دل سنگها آب جمع می کرد، من رو به شکرگزاری واداشت.
چقدر زندگی راحت شده، آب به راحتی استخراج و تصفیه میشه و به راحتی داخل شیرآلات خونه و محل کارمون جاریه…
خدایا شکرت برای این همه رفاه و راحتی…
و چقدر توی این قسمت از سفرنامه موضوع تکامل جلوه دیگه ای داشت.
وقتی خانم شایسته گفتند از همون خاک منطقه سفالگری می کردند و در ابتدا ظرفهای سفالی شون شکل واضحی نداشت.
یاد روند تکاملی خودم افتادم.
وقتی استاد می گفتن توی جاده جنگلی سوت زنان قدم بزن و لذت ببر، تصویر واضحی نداشتم که آخر قصه چی میشه. چون هنوز تکاملم رو طی نکرده بودم. اما مثل همین سرخپوست ها که با همون خاک منطقه شروع به سفالگری کردند. منم با همون امکانات و شرایط فعلی که داشتم شروع کردم. و رفته رفته همه چیز شکل درستی به خودش گرفت. اگر سرخپوست ها سفالی برای پختن غذا و سفالی برای نگهداری طولانی مدت غذا تونستن درست کنند، من هم گوشی ساختم که فقط حرفای خوب میشنوه، زبانی ساختم که فقط شکرگزاری می کنه و ذهنی که کلام وحی و آموزشهای استاد رو به مدت طولانی در خودش نگه میداره.
مدت زمانی که در ثبات فرکانسی مثبت هستم طولانی تر شده و هر روز هم دارم روی بهبود شخصیتم کار میکنم.
با دیدن این فایل و مراحل تکاملی خلاقیت بشر، به خودم گفتم، ما واقعا مرهون خلاقیت گذشتگان هستیم. تمام این رفاه و آسایشی که الان داریم بخاطر اونهاست.
نتیجه خلاقیت بشر منجر به این شده که اون ظرف سفالی هزاره پیش تکامل پیدا می کنه و تبدیل میشه به دستگاه گریل نینجای هیولای استاد و باز هم قراره از این بهتر و ساده تر بشه…
تو این فکر بودم که ما برای آیندگان چه چیزی رو باید باقی بگذاریم؟؟.
وقتی در آینده ای دور از موزه ها بازدید میشه چه چیزی باید از ما ببینند؟؟؟
هزاران سال بعد که گردشگران میان موزه ، ماکت من رو در حال انجام چه کاری باید ببینند؟؟؟
و این سوالیه که باید همیشه از خدای خودم بپرسم:
چطور می تونم از استعداد و خلاقیتی که در وجود من قرار دادی در مسیر درست استفاده کنم؟؟؟
استاد و بانو شایسته انشالله همیشه پاینده و برقرار باشید.
سلام و صد سلام به استاد عباس منش نازنینم و مریم جونِ عشقم
سلام به دوستان همفرکانسی و هم مسیرم
سفر به دور امریکا 199
چقدر خوب که روزمو با یه قسمت بینظیر و فوق العاده از سفرنانه شروع کردم مطمئنا تاشب به همین زیبایی خواهد گذشت
خدایا شکرت که میتونم با چشمان بینا و گوش های شنوام این زیبایی هارو ببینم و غرق در عشق و شور و شعف بشم خدایا شکرت که ومکاناتی مثل گوشی هوشمند،اینترنت پرسرعت و یه تایم خلوت و خصوصی دارم برای دیدن این زیبایی ها و لذت بردن ازشون
خدای من چقدر تصویر پشت سرتون قشنگه استاد چقدر لباستون خوش رنگه و بهتون میاد استاد ماشالله به عضله هایی که ساختید ماشالله به اراده قوی تون
خیلی به داشتن استادی مثل شما افتخار میکنم
من دیوانه زیبایی های این جاده شدم چقدر بهم حس عالی میده دیدن این مناظر از قاب توحیدی و فیلتر شده ی سفرنامه که فقط و فقط زیبایی هارو به نمایش میزاره و تنها هدفش و تمرکزش اینه که در مورد زیبایی ها صحبت کنه
خدایا شکرت این کشور اصلا برای هر مساله ای یه ایده فوق العاده داره و خیلی خوب از تکنولوژی برای ایده هاشون استفاده میکنن
چقدر خوب که اومدن وقت گذاشتن و بااینکه رایگانه و براشون چیزی نداره اپلیکیشن ساختن و به مردم کمک میکنن که اگر خواستن کمپ کنن اونم به صورت رایگان کجا برن و چیکار کنن چقدر خوبن این مردم آخه
خدایا شکرت بخاطر دیدن و شنیدن این جملات از استاد که احترام گذاشتن به طبیعت خیلی مهمه چون من خودم خیلی از بچگیم رعایت میکردم و هیچ وقت آشغال تو طبیعت نمیریختم خدارو شکر این مسئله خوب فرهنگ سازی شده بود برام از دوران مدرسه و مهم تر ازاون خانواده و وقتی از استاد شنیدم برای بار اول خیلی خوشحال شدم و به خودم افتخار کردم که من همچین عادت درست رو دارم خدارو شکر
خدای من ویوی ویزیتور سنتر رو ببین قشنگ معلومه که صبح زوده و لطافت هوا از اینجا حس میشه
نور ملایم آفتاب زده به صورت زیبای مریم جون و زیبایی شو صدبرابر کرده و من از همینجا اون حس خنکی ملایم و گرمای لطیف آفتاب رو حس کردم دقیقا مثل هوای اواخر شهریور که عاشقشم
چه ویزیتور سنتر هیولایی چقدر نماش قشنگه با اون شیشه های تمیز و براقش چقدر داخل ویزیتور سنتر بزرگ بود و مثل همیشه همه جا تمیز و مرتب بود خیلی خوبه که براشون مهمه که تاریخچه هر مکانی رو به تصویر بکشن و طبیعتا از کنارش درآمد زایی هم میکنن
خدای من!! اون مجسمه ها خیلی واقعی بودن و چقدر قشنگ و با ظرافت ساخته بودن خیلی حال کردم و چقدر براشون مهمه که تک تک جزئیات گذشتگانشون رو به تصویر بکشن و کلی ثروت هزینه شده تا این مکان زیبا خلق بشه تا کلی اطلاعات رو در اختیار علاقه مندان قرار بده
چقدر گرنبندهایی که مریم جون خریدن زیبا و جذاب بودن خیلی خوبه که نگاهتون به هر کاری که انجام میدید انقدر زیباس
اینکه گفتید برای اینکه هم به پارک کمک بشه هم به یاد دوستانم باشم و یادگاری براشون خریده باشم
خوشا بحال کسانی که دوستان نزدیک شما هستن نمیدونم که خبر دارن که با چه گوهرهای کمیابی نشست و برخاست میکنن یا نه ولی خب البته که اون کسانی که در مدار شما هستن مطمئنا خودشون هم انسانهای بینظیری هستن و حتما اونها هم انسانهای درستی هستن
کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
خدای من چه گل آفتابگردان تنها و زیبایی دقیقا رو به آفتاب داره زیبایی شو به رخ همه میکشه و شاید از چشم خیلیا به دور بمونه ولی از چشم تیز و زیبا بین استاد و مریم جان و دوربینش هرگز
خداروشکر که الان که ساعت 9ونیم صبحه بعد از دیدن این زیبایی ها دارم یه مشق خیلی خوب از تمرکز بر نکات مثبت مینویسم وخیلی خیلی حالم خوب شد از دیدن این حجم از تمرکز بر زیبایی ها
خیلی خوشحال و سپاسگزارم از خداوند مهربان که تو این مسیر زیبا همسفر شما عزیزان هستم خیلی خوشحالم و فقط خدا از دلم خبر داره
هرروز با عشق میام سایت و برام مثل یه مامن و پناهگاه شده به قول سعیده جانِ شهریاری مثل غار حرا شده مثل غار اصحاب کهفه که میام اینجا و برای اون چند ساعتی که توی سایت هستم خیالم از همه چیز راحته که جایی هستم که لحظه به لحظش صلاته
و دارم خواسته یا ناخواسته تمرکز میکنم به زیبایی ها و حالم خوبه و این خودش بزرگترین دستاورده
همین که احساسم خوب بشه اتفاقات خوب خودشون راهشونو به زندگیم پیدا میکنن
خدای مهربانم هزاران مرتبه سپاسگزارم ازت بخاطر این حجم از زیبایی که هر روز به من نشون میدی و خواستشو درونم شکل میدی و مطمئنم که یه روزی من هم در کنار استاد این صلات رو انجام میدم و به خودم ثابت میکنم که دیدی شد!!!
من خیلی فکر میکنم . به همه چیزهایی که در درونم میگذره و همیشه سعی میکنم خودمو با شرایط وفق بدم و بپذیرم و بعد سعی کنم که اونو به شیوه ای تغییر بدم که باب میلم باشه .البته بهتره که نگم اونو تغییر بدم . چون زاویه دید خودمو تغییر میدم و فکر میکنم که خب من الان چیوری میتونم ازین شرایط به نفع خودم استفاده کنم .
اما راستش گاهی از مسیر خارج میشم . بعد یه مدتی به خودم میام و فرمون افکار و توجهاتمو میگیرم سمتی که قشنگتره .
این روزا احساس میکنم که وارد مرحله جدیدی از زندگیم شدم . خیلی رفتارار در من تغییر کرده و خیلی بهتر شدم.
قبلا به هوای این که من میخوام ذهنمو کنترل کنم دیگه از مرز خودهواهی گذشته بودم و این باعث شده بود که گاها توی روابطم به مسئله و چالش بربخورم . الان که مریم جان داشتن توضیح میدادن که مسئولای نشنال پارک یه جوری برای آدما توضیح میدن که انگار فقط شمایی که رفتی اونجا اما در طول روز کلی آدم میرن و راهنمایی میخوان ، من داشتم به این فکر میکردم که من قبلا فکر میکردم توضیح دادن و بحث کردن اشتباهه و وقتی یه جا میخواست یه کلام اضافی منعقد بشه فورییی خودمو ازون بحث یا اون شرایط میکشیدم بیرون .
ولی الان توی شرایط جدید زندگیم چون مجبورم بشینم گوش بدم :))) خودمو وفق دادم و همش فکر میکنم خب حالا چطوری میتونم ازین موضوع به نفع خودم استفاده کنم .
مثلا امروز صبح سر سفره صبحانه همسر قندعسلم داشت درباره سیاست و فرار نخبگان صحبت میکرد :)) چیزی که منو قبلا میکشتن نمینشستم گوش بدم اما چون ایشون ناراحت میشه و چون به همه حرفای من گوش میده و چون خییلی هوامو داره ،پس منم به جنبه های مثبتش گوش میدم و سعی میکنم یه چیزی یاد بگیرم.
مثلا یه چیزی که امروز یاد گرفتم این بود که آدمای یک مملکتن که اون مملکت رو میسازن .
آلمان و ژاپن منابع خاصی ندارن اما خیلی ثروتمندن. چرا ؟ چون مردمش فعالن .چون همواره در تلاشن . میگفت منابع خیلی خوبه تو یه کشور اما اگر مردمی نداشته باشی تا استفاده ازش رو یاد بگیرن اون منابع به دردت نمیخوره و بقیه میان غارتش میکنن یا خراب میشه اصلا. .
یه چیز خیلی دل انگیزی هم از صحبتهای همسر قندعسلم یاد گرفتم که درباره صنعت نفت صحبت میکرد که حالا نمیخوام وارد بخش منفیش بشم اما چیزی که من برداشت کردم این بود که الانم کلی منابع هست که کشف نشده . ما خبر نداریم ازش و خدا انقدر قشنگ میتونه حمایت و هدایتمون کنه به این که یاد بگیریم و پیدا کنیم یا اصلا خودمون انقدر مهارت به دست بیاریم که دیگه نیازی به اون منابع نباشه برای ساخت ثروت .. هرروز که به این موارد فکر میکنم بیشتر درک میکنم که یاد گرفتن مهارت ها چقدر مهمه
تو اگر همراه باورای درست و حسابی، مهارت داشته باشی (یعنی همواره بخوای که یاد بگیری و یکجا نشینی و از همه مهمتر بری سمت علایقت)هرجای دنیا که بری خیالت راحته که میتونم پول بسازم …
این روزا فکر میکنم که من توی زندگیم در حال حاضر سه استاد بزرگ دارم .
هر سه رو هم هرروز میبینم و صداشون رو میشنوم . اولی و دومی استاد و مریم جان هستن و سومی همسر قندعسلم . از چند جهت هرروز دارم جنبه های مختلف رو که برای بهبود شرایطم مهم هستن رو از این سه عزیز یاد میگیرم .
همیشه دوست داشتم با یک نفر مثل استاد که خیلی اهل خودسازی هستن ، خیلی موفق، خیلی توحیدی و با عزت نفس و خیلی مهربون و بامزه و از طرفی جدی و خفن هست، زندگی کنم تا بیشتر یاد بگیرم و خدا الان منو دقیقا توی همون شرایط قرار داده . دربالاترین سطح خودش.
اما فکر میکنمکه هنوز مونده تا این شرایط رو از دوطرف هندل کنم. چون گاهی ازونور بوم میفتم و گاهی ازین ور .. البته که خیلی وقتا هم که تعدادشون کم نیست ، متعادلم. اما یکی از جنبه های دیگه ای که از خودم درک کردم اینه که من همه چیزو باهم میخوام پیش ببرم.
فکر کنم اولین باریه که دارم اعتراف مینویسم :))
امروز بعد از دورو چالش و تقلی ذهنی و چسبیدن با تمام وجود به یک خواسته بیرونی و بعد از کشیدن خودم به بیرون ازون گرداب احساس سردرگمی و نیاز، به یک نتیجه ی خوبی رسیدم که اصلا همین شد که الان دارم مینویسم و از خودم برای روزها بعدم رد پا میذارم.
من فهمیدم که من هرروز رو خودم کار میکنم هرروز ویس گوش میدم . هرروز باورهامو شناسایی میکنم و روشون کار میکنم اماااا من این مسیرو اصلی ترین مسیر نمیدونم
همش ته ذهنم اون روزی که بیشتر برای درک قوانین و باورسازی وقت میذارم میگم ای بابا غزل وقتتو هدر نده :( میدونی چقدرررر کار هست که باید انجام بدی ؟
میدونی چقدر عقبی ؟ میدونی باید چه مهارتهاییو یاد بگیری که تا الان باید یاد میگرفتی و یاد نگرفتی ؟
بعد دچار احساس سرزنش میشم. بعد میرم تو فاز مقایسه که ببین فلانیو . هیچ واسه این قوانین وقتم نذاشته .ببین تو اوج موفقیته اما تو چی ؟! :/
اما خوب میدونم که این کشتی گرفتنا برای درک مسیرم به زودی شیرینیای مطبوع خودش رو بهم نشون میده . چون من میدونم که اون سرزنشها فقط بازی ذهنه و همونا باعث شده که الان من بفهمم حس بدی که از وقت گذاشتن واسه درک قوانین سراغم میومد از کجا نشات گرفته میشدن
یادمه کهپ آبان 99بود که من داشتم واقعا تلاش میکردم و باورسازی میکردم و سعی میکردم که با کیفیت عمل کنم و گاهی دچار این حس الانم میشدم که ای بابا چقدر باید باورارو درست کنم؟ هرچی میگذشت و من فکر میکردم دارم خوب کار میکنم، باز به یه انباری از باور مخرب میرسیدم چند روز ناامید میشدم و میگفتم دیگه نمیخوام . ولش کن. بعد چند روز دوباره میگفتم حالا بیا قدم اولو بردار . بیا اینو هم درست کن . نه به خاطر نتیجه . به خاطر این که تو شخصیت بهتری داشته باشی . اون موقع روی روابط کار میکردم . میگفتم بیا خودتو باورارو درست کن تا نگاهت به آدما قشنگ تر باشه نه این که نتیجه خاصی بگیری . اون موقع استاد یه فایلی روی سایت گذاشتن که فکر کنم اسمش داستان هدایت الهی بود و من به لطف خدا و همراه شدن با جریات هدایتش آنچه بر قلبم جاری میشدو نوشتم و اون کامنت شد یه کامنت فوق العاده که خودمم میرم میخونمش کلی چیز جدید یاد میگیرم .
بعد از سه ماه ازون موقع شخصیته ساخته شد و من با همسر قندعسلم آشنا شدم و ازدواج کردیم و به نظرم بزرگترین و بهترین نتیجه عمرم بود بعد رو آوردن به مسیر قانون. حالا وقتی برمیگردم نگاه میکنم میگم ببین غزل سه ماه قبلش اصلا مشخص نبود که قراره چی بشه هاا
و الان وقتی خسته میشم ، میگم تو که نمیدونی قراره فردا و فرداهات چطوری بشه ، فقط سعی کن که کارارو درست انجام بدی و کیفیت داشته باشی تو مسیر و تسلیم باشی . مثل همون داستان منابع و نعمتها که ما نمیدونیم چه چیزهایی اصلا هست و بعدا پیدا میشه ، خدا مسیرهاییو برات در نظر داره که مسیرتو خیلی جذابتر میکنه اگر متعهد بمونی و هرطور که میتونی باچنگ و دندون این مسیر درست رو پیش ببری.
چند سال پیش یه کامنتی توی یه سایت یا کانالی خونده بودم که مضمونش این بود که ما اومدیم تو بازی دنیا و هیچی ام بلد نیستم اما در مقابل تیم حریف هیچ وقت کم نمیاریم هربار که به تابلو امتیازها که نگاه میکنیم میبینیم عقب نیستیم از بقیه . خدا داره همه چیزو برامون پیش میبره و اون کارارو انجام میده
خدایا فقط خودت میدونی که من چقدر نیازمندم به این که هدایتم کنی برای درک بیشتر و استمرار بیشتر برای موندن در مسیر درست و داشتن اراده برای پیش رفتن و ساختن .
فقط خودت میدونی که من جز کالبدی که اونو هم خودت بهم دادی هیچی ندارم .
من با همه وجودم اعلام میکنم که تسلیم محض تو ام.
تو اون صداهایی که توی ذهنم هربار بهت میگن منو به این سمتی که خودم فکر میکنم درسته هدایت کن ، گوش نده . من میدونم که من هیچی نمیدونم .
من میدونم که تویی که راههارو بلدی . تویی که داری پشت پرده ی جهان یه کارای نابی برای من انجام میدی .
خدایا بهم کمک کن تا پذیرش داشته باشم .
کمکم کن تا چشمم بینا باشه برای دیدن زیبایی ها و موهبتهایی که توی زندگیم دارم و هی مثل بچه های بی ادب تو مهمونیا داد و فریاد نکنم که من فلان شربتو (نتیجه )میخوااام . فلان شیرینی رو میخوام و هی ونگ نزنم که هم اعصاب خودمو خورد کنم و هم بقیه .
خدایا تو خودت تربیت منو به عهده بگیر . من میخوام نهایت بهره رو ازین مهمونی بزرگ ببرم .
خدایا ازت میخوام که کمکم کنی تا در مقابلت مودب باشم . هی چشمم به ظرف بقیه مهمونات نباشه که ببینم به اونا چی دادی.
خدایا ازت میخوام که بهم کمک کنی تا توی مهمونی تو هی به این فکر نکنم وای الان وقت تموم میشه و من هیچ استفاده ای نکردم و هیچ پذیرایی ازم نشد و اصلا بهم خوش نگذشت .
کمکم کن تا بتونم بفهمم و درک کنم و لذت ببرم . . خدایا ازت میخوام که بهم کمک کنی که توی مهمونی تو سپاسگزار باشم .
هی حواسم به نوع نگاه بقیه مهمونهات به خودم نباشم چون عمیقا میدونم که این کار چقدر از لذت مهمونی کم میکنه.
خدایا من فهمیدم که چه جاهایی با افکار نادرستم رفتارام قشنگ نیستن تو بهم کمک کن تا برای حل کردن مسئله ها و افکار ناخوشایندم تنها نباشم . تو بیا و به مهمون عزیزت کمک کن تا باهم حلش کنیم
خدایا هرلحظه که دستای منو ول کنی من نابینا و ناشنوا میشم . من هیچ نقشه ای برای هدایت کردن ندارم و نمیدونم.
من میدونم که تو رهام نمیکنی اما تو یه کاری کن که من بفهمم اینو و هیچ وقت حتی لحظه ای از یادش نبرم . مثل از یاد نبردن اسمم.
من این روزا دارم روی باورای توحیدی ، احساس کافی بودن ، با کیفیت پیش رفتن ، دوری از غرور ، تحسین کردن ، شکرگزاری ، دیدن زیباییها ، احساس لیاقت، دوره دوازده قدم و ثروت یک کار میکنم . نمیگم هرلحظه . چون برای انجام کارای دیگه م هم نیاز به تمرکز دارم و سعی میکنم تا جایی که میتونم اقداماتمو با کیفیت انجام بدم .
اینا رو نوشتم تا
بعدا که بهش نگاه کردم بدونم برای دوره بعد باید چه اقداماتی انجام بدم .
و دقیقا حس و حالم در قسمت های مختلف سفرنامه چطوری بوده .
برای یاد آوری به خودم در آینده هم باید بگم
تحسین و سپاسگزاری و تایید نشانه ها و قربون صدقای مربوط به درس امروز سفر رو هم روی کاغذ نوتشتم و بعد از مدتها سعی کردم با دقت هرچه تمام تر این کارو انجام برم .
استاد عباسمنش عزیزم و مریم بانوی نازنینم که انقدر زیباتر و جذابتر شدین ، سپاسگزاری منو پذیرا باشید به خاطر تک تک زیبایی های این جلسه
به خاطر آگاهیهای نابش . به خاطر قشنگیهای مسیر و صحبتهای عالیتون که همواره باعث توانمندتر شدن ما در فهم قوانین و دیدن زیبایی ها میشه .
کامنت زیبات خوندم و لذت بردم آفرین به این آستمرار شما در خودسازی ,آنجا که گفتی بحث نمی کنی من هم در 12قدم یاد گرفتم بحث نکنم با هیچ کس و برای دوری از حرف های منفی با هیچ کس حرف نزنم ولی این نکته که گفتید قسمت مثبت حرف بی ون می کشید خیلی عالی بود من این چند سال فقط تو این مسیر بودم الان ذهنم برای گوش دادن فایل مقاومت داره چون من خیلی باور سازی کردم یک جورایی ذهنم خسته شده البته من از نظر شخصیت خیلی خیلی تغییر کردم و توحید درونم خیلی خیلی رشد کرده اون هم به خاطر گوش دادن به فایل ها و عمل کردن بوده الان که گفتید ذهن شما هم با شما این کار را می کنه فهمیدم من باید ادامه بدهم تا تو زمینه های دیگر هم روابط عاشقانه و ثروت نتیجه بگیرم در ضمن روابط عاشقانه شما را تحسین می کنم عشقتان پایدار باشه موفق باشی دوست خوبم
زهرا جون منم مثل شما گاهی مقاومت دارم که فایهای استادو گوش بدم.
بنابراین نکات مهم فایهارو مینویسم و با صدای خودم ضبط میکنم و مداوم به همونا گوش میدم.
البته اینکه میگم مداوم منظورم اینه که هروقت در حال انجام کاری باشم که نیاز به تمرکز نداشته باشه و موقع خواب .
پس زمینه صدای خودمم آهنگ بیکلام قشنگ میذارم که گوش دادنش برام لذتبخش باشه . شاید این روش براتون لذتبخش تر باشه .
یکار دیگه ای هم که من انجام میدم اینه که هرروز حتما کتاب میخونم. اعتیاد دارم به مطالعه:/
خصوصا کتابهایی که قانونو یادآوری کنن. به نظرم اون کتابا یه سری گره های ذهنیمو باز میکنن و مقاومتم کم میشه به گوش دادن فایهای استاد و گاها به درک جدیدی از صحبتهاشون میرسم .
کتاب وابیسابی ، جنگجوی صلحجو ، اثر مرکب، راه هنرمند، تکه هایی از یک کل منسجم ،نیمه تاریک وجود ، زنان زیرک رو بهتون پیشنهاد میدم.
من با خوندن هرکدومشون یه گره هایی تو ذهنم باز شد
با وابی سابی میتونید احساس کافی بودن رو تقویت کنید .
با نیمه تاریک وجود میتونید به این درک برسید که همه آدما شمارو بهتون نشون میدن .
با تکه های یک کل منسجم درباره روابط اطلاعات عالی به دست میارید.
راه هنرمند براتون تمرین داره و از یک دید دیگه باورسازیو توضیح میده.
با اثر مرکب دلیل استمرار داشتن رو درک میکنید .
با زنان زیرک عزت نفس و اعتماد بنفس در روابط رو درک میکنید
با جنگ جوی صلحجو یاد میگیرید که ذهنتونو خاموش کنید .
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
وقتی تمرکز بر زیباییها باشه قطعا هدایت میشیم به زیباییهای بیشتر
و وقتی ،به تمیزی و پاکیزگی اطراف اهمیت بدیم بی شک به مکانهای تمیزتر و زیباتری هدایت میشیم .
استاد در عین سفر هاتون کلی به ما آموزش میدید چیزی که در قسمت قبل گفتید و روز به روز در حال بهبود خودتون هستید و با رشد شخصیت تون و با عملگرایی تون ،عملا به ما آموزش میدید نحوه درست زندگی کردن .
من لذت میبرم از این همه تعهد تون به دوره سلامتی ،و این لایف استایلی که ساختی .
از اولین فرصت در این هوای بینظیر استفاده میکنی و به بدنت و عضلات قشنگت هم یه حالی میدی.
چقدر این نشنال پارک زیبا و تمیز ،قسمتش داخلش که آجری بود و اون قسمت ماکت ها ،خیلی حس و حال خاصی به آدم میده خیلی طبیعی و با ظرافت طراحی شده بودن .
چقدر ،بافت روستا تو اون دل کوه بی نظیر بود ،
چه منظره ی فوق العاده ای داشت .
حس و حال قشنگی رو با دیدنش تجربه کردم .
ازتون هزاران بار سپاسگزارم که ما رو مثل همیشه ، با خودتون همراه کردید ،
و با ذوق و شوق فراوان ،نکته به نکته ،حال و هوای این سفر توحیدی رو با ما به اشتراک میزارید .
عاشقتونننننم
شما دوتا فرشته ی بینظیرید .
بنام الله
سلام صبح زیبای شماهم بخیروشادی مریم جانم استادم.
سلام دوستان عزیزم.
خداروشکر که شب خوبی داشتین درپناه الله شاد وسلامت باشین.چقدرلذت بخشه بدون اینکه نگران این باشیم که حالا صبحانه چی بخوریم وکلی وقت بزاریم برای صبحانه وناهار وشام.تمام تمرکزمون رو بزاریم روی زیبایی هاوجاهای دیدنی اطرافمون ولذت ببریم وبا ساده ترین شکل ممکن فقط یک وعده غذای سالم بخوریم وشادی بیشتری رو تجربه کنیم. خداجونم سپاسگزارم بخاطرتمیزی و نظم مردم این کشورجداً که قابل تحسینن.
چه خوب خداوند پاداش مؤمنین رو میدهد. استادعزیزم خداوند پاسخ درخواست شمارو دادو الآن به راحتی باشرایط عالی ولذت بخش دارین مناظر ومناطق کوهستانی رودتجربه میکنید سپاسگزار خداوندم بخاطر عدالتش وسپاسگزار شماهستم که بی نظیرترین استاد ومناسب ترین الگو واسه امثال من شدین.
سپاسگزارم استاد عزیزم که اینقدر با خودتون درصلح هستین وبه سلامتی خودتون اهمیت میدین،بدون توجه به حرف مردم،حالا مردم چی میگن یا شرایط مناسب ورزش کردن هست،نیست از فرصت استفاده کردین واون حرکتهای ورزشی رو زدین.سپاسگزارم که باعشق در را واسه مریم جان بازکردین.به به چه هدیه های خوشکلی چه باسلیقه مریم جان،انشاالله مبارکشون باشه.آره دقیقا مریم جان همینطور که شما درفایل توضیح دادین،بشر درحال رشد وپیشرفت هست وبا گذروندن تکاملش به این حد از تکامل رسیده وپیشرفت کرده.ما اگه به همین زندگی خودمون از زمان بچگی تا به الآنمون توجه کنیم کاملا شاهد رشد وپیشرفت بشر میشویم.یادمه تا بیست سال پیش برای گرم کردن اتاق درفصل زمستون از بخاری نفتی استفاده میکردیم وچقدر درد سر داشت.و یه وقتهایی هم تواین شبهای بلند زمستون نصف شب نفت بخاری تموم میشدوبخاری خاموش میشد واز سرد شدن اتاق بیدارمیشدیم،مجبور بودیم از خوابمون بزنیم وتوسرمای بیرون بریم واسه ی بخاری نفت بیاریم وبخاری رو روشن کنیم.یا بعضی وقتها که باد شدید میاومد باد میزد بخاری رو خاموش میکرد وکلی دوده می ریخت بیرون حالا بیا این دودهارو جمع کن سرو صورت ودست وپا همه سیاه میشدی….برای پختن غذا از کپسول گاز استفاده میکردیم وسط غذا پخت گاز تموم میشد همیشه باید یه کپسول گاز پر زاپاس داشته باشی واگه نداشتی بیچاره بودی…ولی الآن میبینیم که چقدر بشر پیشرفت کرده به راحتی بزرگترین خونه هم داشته باشی میتونی گرم نگهداری،با اومدن گازشهری دردسر پختن غذا هم نداری. یا برای تماشای یه فیلم یا کارتون کلا که تلویزون سه تا شبکه که بیشتر نداشت همین سه تا شبکه هم همیشه ی خدا وسط فیلم دیدن تلوزیون برفکی میشد وتا آخر فیلم یکی باید میرفت بالا پشت بوم وبقیه هم مرتب دادمیزدیم خوب شد خوب شد باز نه نه خراب شد…راه های ارتباطی هم تلفن همراه نبود،کمتر خونه هایی تلفن داشتن…والآن شاهدرشدپیشرفت بشر هستیم چقدر راه ارتباطی راحت وساده شده تنها همین اینترنت چقدر به رشد جامعه کمک کرده.سپاسگزارم مریم جان که این نکات رو یادآوری کردین.
شادوسالم وسعادتمندباشید.
سلام به فاطمه عزیز
دوست عزیز چقدر دیدگاهتون بیشتر باعث شد درک کنم سپاسگزارتر باشم، دقیقا وقتی به گذشته نگاه میکنیم که چه سختیهایی بابت امکانات اولیه میکشیدیم و الان چقدر همه چی راحت شده، بابت یه تلفن باید تو صف تلفن سکه ای منتظر میمونیدم الان با اون سر جهان تماس تصویری با کیفیت انجام میدیدم وقتی به گذشته نگاه میکنیم خیلی خیلی سپاسگزارتر همین لحظه که چقدر امکانات هست و ما براحتی نادیده میگیریم، داشتم به شاهان قدیم فکر میکردم مثلا تو گذشته نه وسایل سرمایشی نه گرمایشی درست حسابی بود،نه انقدر خدمات که الان هست، بعد هر کدوم از ما واقعا با این امکانات از شاهای قدیم خیلی تو رفاه تریم، مثلا بخود من بگن حاضری به 200سال قبل که هیچ امکانات درست حسابی نبود برگردی هرگز قبول نمیکنم. مرسی از دیدگاه زیباتون باعث شد بیشتر حس سپاسگزاریم بیشتر بشه
سلام حمید آقای عزیز
سپاسگزارم که وقت گذاشتین وکامنت منو خوندید.آره دقیقا همینطوره وقتی به گذشته فکر میکنیم بیشتر سپاسگزار خداوند میشیم. واقعا حتی فکر اینکه لحظه ای به زمان قدیم برگردیم هم واسمون سخته…
باز هم ازشمادوست عزیز سپاسگزارم که نظرتون رو درمورد کامنتم گذاشتین.
شاد وسالم وسعادتمند وثروتمندباشید.
به نام نقاش زیبایی ها
سلاام روز زیبای همه هم سفرای عزیزم بخیر و شادی^^
چقدر قشنگه که هر روز با شوق و اشتیاق چشمات رو باز کنی و به پیشواز دیدن زیبایی های اطرافت بری…
مثل زمانی که استاد و خانم شایسته زیبا صبح زود بیدار میشند و انقدر ذوق دارند که زیبایی های این منطقه کوهستانی رو تماما لمس کنند و با ما به اشتراک بگذارند؛
یا خود من که با شروع این سفر، صبح ها با انرژی و ذوق بیشتری چشمام رو باز میکنم و میگم امروز قراره با چه زیبایی هایی روزم رو شروع کنم؟ و در ادامه انعکاس و نتیجه این تمرکزم در روز به اتفاقات عالی منتهی بشه!
این هم از برکات خوش ذوقی و زیبابینی شما استاد و خانم شایسته نازنینم هست که انقدر دیتیلی در هر فایل احساسی که در اون لحظه دارید شرح حال میدید و باعث میشه به شخصه خودم رو همسفر واقعی شما احساس کنم انگار خود من هم دقیقا کنار شما هستم و درحال تجربه تک تک اون لحظاتم.
زمانی که به ویزیتور سنتر رسیدید و درها بسته بودند، تأثیر ذهن زیبابین رو دیدم که بجای غر زدن و گفتن ‘حالا ما زود اومدیم و اینجا بسته بود’ این زمان رو یک فرصت در نظر میگیره برای تمرکز کردن روی زیبایی های اطراف و لذت بردن از هوای کوهستانی منطقه.. ذهنی که اساس و منطقش لذت بردن و دیدن نکات مثبت هست، فرقی نداره درهای یک مکان به روش بسته باشند یا باز! چون در هر دو صورت به دیدن زیبایی هایی که ذهنش برنامهریزی شده، هدایت میشه.
با دیدن استاد حین ورزش کردن، بخشی از جلسه 4 دوره عزت نفس توی ذهنم مرور میشد که شما میگفتید توی ورزش کردن خیلی راحت میشه “روند” رو دید. و من به خودم میگفتم این همون روندیِ که استاد درموردش صحبت میکرد! این اندام فوقالعادهای که استاد برای خودش ساخته حاصل طی شدن روند بوده و دلیل پایداری این نتیجه رضایت بخش استاد هم، استمرار در عملگرایی به آگاهی ها و کار کردن روی خودش بوده و همین یک تکه از فایل کلی کلید در ذهن من در این باره روشن کرد.
زمانی که متوجه شدم شیوه بررسی استاد از مکانی که میخوان تجربه کنند به چه شکل هست، فقط این هوشمندی استاد رو تحسین کردم! اینکه از تجربیات دیگران استفاده میکنند، در یوتیوب زیبایی هایی که دیگران به اشتراک گذاشتند رو میبینند و اطلاعات لازم رو از چیزی که دوست دارند تجربه کنند، کسب میکنند حتی زمانی که به ویزیتور سنتر هم میرسند از کارکنان سؤالات شون رو میپرسند همه و همه برای اینکه متوجه بشند چطور میتونن از مکان مورد نظرشون استفاده با کیفیت تر و تجربه لذتبخش تری داشته باشند.
بخش توضیحات خانم شایسته عزیز درمورد روند تکاملی که بشر طی کرده تا به چیزی که الان هست، تبدیل شده بدون اغراق برای من یک دوره کامل بود!
با دیدن موزه و شیوه زندگی که این قبیله داشتند، خیلی لذت بردم وقتی روند تکاملی که در پیش گرفته بودند رو میدیدم که چطور هر بار یک گام به جلوتر حرکت میکردند و با برخورد به تضاد از تمام خلاقیت و ذوقی که داشتند مطابق با نیازشون استفاده میکردند تا مسئله شون رو حل کنند؛ و هر بار هم به کیفیت ابزارآلات شون اضافه میکردند و هم به زیبایی ظاهری.
واقعا سلیقه و خلاقیتی که برای ساخت محل زندگیشون به کار بردند چشمنواز و تحسین برانگیزه! و خود همین روند هم کاملا واضح بود که به یکباره به این شکل ساخت و ساز نرسیده بودند، بلکه تکاملی و هر بار با برخورد به مسئله جدید و پیدا کردن راه حل های ساده و جدیدتر به نتیجه بهتر هم میرسیدند و استفاده از فضای طبیعت و ویژگی منطقه یکی از راه حل هایی بود که در اون زمان فوقالعاده و ساده تر بود! و نتیجهاش رو هم میتونیم انقدر زیبا در دل کوه ببینیم و از دیدنش لذت ببریم.
مشتاقانه منتظر قسمت های بعدی و دیدن زیبایی های بیشتر هستم..
به نام خدای خلاق، خدای هدایتگر و راهنما، خدایی که میشنود صدای مرا و پاسخ میدهد. خدایی که همیشه با من است و بسیار نزدیک به من.
درود به استاد عزیزم و مریم جان نازنین که قدم برمیدارند برای گسترش جهان در جهت انتشار آگاهی ها و یکتاپرستی.
امروز با یکی از دوستانم که به من کمک زیادی کرد قرار ملاقات دارم و با خودم فکر میکردم که برای سپاسگزاری و قدردانی هدیه ای تهیه کنم.
از خدا هدایت خواستم که چه هدیه ای بخرم ؟
حسم گفت ،این قسمت از سریال سفر به دور آمریکا، به من خواهد گفت که چه هدیه ای بخرم که دوست داشته باشه.
وقتی گردن بندها رو که دست مریم جان بود و به عنوان هدیه خریداری شده بود را دیدم، میخکوب شدم و از شگفتی و معجزه خداوند که این قدر به من نزدیک است و در هر لحظه حتی برای ساده ترین چیزها کمکم میکنه حیرت زده بودم و با لبخندی همراه با شگفتی قدردان خدای یکتا.
چه جمله ارزشمندی را خانم شایسته گفتند و اینکه ما با خرید هدیه به اون پارک کمک میکنیم. ببینید این جمله چقدر برای مقابله با باور کمبود به هنگام خرید کمک کننده است . ما با خرید خود به فروشنده و همه عوامل تولید کننده کمک میکنیم ، در قبال آن خداوند چند برابر به ما کمک میکنه و روزی میرسونه. هیچ چیزی در طرح الهی از دست نمیره و فقط فزونی هست.
تا دقایقی دیگر برای خرید هدیه هایی که هدایت شدم میرم بیرون و مطمئنم که همین نزدیکی اون رو پیدا میکنم.
این مطلب رو هم میگم و میرم :
من سیرجان زندگی میکنم ، یکی از شهرهای استان کرمان .
دیدن بافت سنتی خونه ها در این فایل ، من رو یاد میمند شهربابک انداخت. آخر هفته برنامه گذاشته بودم که مادرم و خواهرم رو به اطراف کرمان ببرم .یه جورایی با این فایل هدایت شدم که اونها رو به میمند هم ببرم برای دیدن خانه های بسیار قدیمی که در دل کوه است .
خدایا چقدر زیبایی در این دنیا هست، چه روند تکاملی فوق العاده ای برای بشر وجود داره که به واسطه قدرت خلق کردن ، پایانی نداره و هدف گسترش جهان هستی و حاکمیت نیروی خیر .
هر کدام از ما که کوچکترین قدیمی در این مسیر برمیداریم ، بخشی از نقش خود را در اجرای طرح الهی ایفا میکنیم و به واسطه آن ثروت و نعمت به طور طبیعی وارد زندگیمون میشه به راحتی.
رسالت ما اجرای طرح الهی است در جهت خلق زیباییها و بهتر شدن، رسالت خدا هم فرستادن ثروت و نعمت به ماست.
خدایی که تنها روزی رساننده است .
پروردگار هزاران بار سپاسگزارم که این روزها بهترین همنشین من هستی و با من لحظه به لحظه صحبت میکنی.
قدردان و سپاسگزار استاد عزیز و مریم جان هستم.
بهترین ها را در سفر برای شما آرزومندم.
بنام تو شروع میکنم، بنام تو که هر بار بیشتر و بیشتر باور میکنم تنها تو را باید بپرستم، تنها از تو یاری باید بخوام و تنها تویی که فرمانروای کل کیهانی… بنــام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین بنام تنها فرمانروای من و کل کیهان…
سلام به روی ماه استاد جان مون، استاد گرانقدر و ارزشمند و توانمندمون
سلام به به روی ماه مریم جان مون، استادیار گرانقدر و ارزشمند و توانمندمون
سلام به روی ماه دوستان و همسفران گرانقدر و ارزشمند و توانمندم و یک سلام هم به خودم که خیلی دوستش دارم…
از خدا میخوام تا بنویسم اون چیزهایی که باید بنویسم و به من کمک میکنه تا قدری سپاسگزارتر از قبلم باشم، بنویسم اون چیزی که باید به یاد بیارم و بهم درس هایی برای ادامه مسیر خودشناسی و مسیر بهبود بهم میده، بنویسم از سفر و تجربه کردن های بی پایانی که خداوند مسخر ما کرده. میخوام بنویسم که چقدر احساس خوبی دارم از اینکه اینجام،از اینکه اینجا وجود داره، از اینکه هر روز زندگیم رو با یکسری روتین ها و عادت هایی که آگاهانه ایجاد کردم و ادامه دادم بهتر و بهتر کردم در حد تلاش و درک خودم. در حد ظرف و فهم خودم. در حد ظرفیت و تکاملی که طی کردم.
واقعا سپاسگزار خداوندم برای این احساس رشد و خالق بودنی که سراسر وجودم رو گرفته. سپاسگزارم و ازش میخوام منو سپاسگزارتر کنه و به من خودش یاد بده چطور سپاسگزار این همه نعمت و ثروت وداشته و خواسته و فراوانی باشم.دلم میخواد سپاسگزاری کردن یاد بگیرم و هربار بیشترو عمیق تر، دلم میخواد اصلا دوست دارم بشه جزئی از من این ویژگی سپاسگزاری کردن. خیلی دوست دارم صفت سپاسگزار بودن بشه جزئی از هویتم. وقتی کسی حتی منو ببینه به یاد سپاسگزاری و تشکرو قدردانی بیفته. وقتی خودم خودمو میبینم اصلا کار و فکر دیگه ایی نکنم جز سپاسگزاری کردن. اصلا جوری بشه که نفس که میکشم مثل نفس کشیدن هربار حتی ناآگاهانه تو ذهنم، تو قلبم، تو مغزم بگم خدایا شکرت، بگم سپاسگزارم خدایا برای این لحظه. اصلا اینقدر غرق بتونم باشم که فقط جز سپاسگزاری کلمه دیگه ایی نتونم بگم. اصلا زبانم کم بیاره. نمیدونم چه حسیه چه فکریه امــا دلم میخواد سپاسگزارتر باشم و سپاسگزاری رو نه فقط زبانی که در قلب و عملم داشته باشم. خدایا من تنها از تو خواسته هامو میخوام و تنها از تو یاری میجویم.خب با این مقدمه و این فکرا و این احساس میرم سراغ دیدن قسمت بعدی و میرم تو سفر به دور آمریکا…
سریال سفر به دور آمریکا_قسمت 199
عکس سر دره ورود به این قسمت عکس مریم جان هست کنار یک مجسمه خانم. یک مجسمه سنگی از یک خانم که داره تو کاسه بزرگ سنگی اش با یک ابزار ساده و اولیه انگار چیزی میکوبه یا درست میکنه. خلاصه که انگار در تدارک غذا درست کردنه اونم با همون ابزارهای موجود زمان خودش و ایده های زمان خودش. مجسمه ایی که واقعا زیبا تراشیده شده حتی براش گوشواره و گردنبند هم درست کرده(من همیشه برام سوال بود فلسفه گوشواره برای خانما چی بوده و قطعا خیلی برمیگرده به اجداد و نیاکان ما انسان ها. آخه خارجی ها هم دقیقا معمولا خانم هاشون گوشواره دارند اقایون ندارند حالا بماند که جدیدا هم تعدادی میپوشن.دوست دارم جواب این کنجکاوی ام رو هم در زمان مناسبش به درستی دریافت کنم و بهش هدایت بشم و البته یک سوال دیگه بعد از بررسی آیه های حجاب برام اینه که گوشواره آیا زینت محسوب میشه همیشه زیینت محسوب میشه؟کجاها زینت نیست و … ولی میدونم اینا حاشیه است و اصـــل اون ذات زیبایی دوست و جلب توجه گرفتنه ما آدم هاست که همچین فرعی رو ایجاد کردیم.) چهره مریم عزیز با اون پوشش خوشرنگ و پلنگی ارتشی قشنگش که کنار این مجسمه سنگی خانم نیاکانی گرفته. مریمی که ابزارش ساده است اما بهبودیافته و با تکنولوژی برای غذا پختن. این تکامله.
میشه در این تصویر یک روند و تکامل رو در عمق تصویر دید و اصلی که پابرجاست. روند و تکامل پخت و تهیه غذا، پوشش و فعالیت…اصل هم سادگی و لذته، اصل هم بهبود و بهتر شدن و راحت تر انجام شدن کارها اونم به تدریج و با طی شدن یک روند رو به رشد و بهبود گرایانه در سیر زندگی بشر…خدایا شکرت برای دیدن این همه چیز. اصلا اون رنگ و لعاب دیوار پشت مریم جان در این تصویر خبر از کلی اطلاع بدست آوردن وشگفتی میده. یک مکان یک مرکز، یک ساختمان، یک چیزی که خیلی قشنگ ساخته شده در عین سادگی اما زیبا و با کیفیت.اصلا ترکیب و هارمونی رنگ نیمکت کنار دیوار با رنگ قهوه ایی تیره درب ورودی رو نگاه کنید چقدر زیباست. رنگ نما و اجرهایی که به آدم حس تاریخی بودن و قدمت میده. مثل یک موزه اما الان من میدونم که اونجا یک ویزیتور سنتر بود…خدایا شکرت برای این مکان زیبا و تمیز و پر از عشق و آگاهی…
بنام الله یکتا
به به ادامه میدیم سفر رو بعد از یک کمپ کردن در دل طبیعت و رفرش شدن و حمام کردن.
به به مانیتور فورد خوشگلمون رو میبینیم که داره نقشه مسیر رو بهمون نشون میده. خدایا شکرت برای این ماشین و این امکانات و دسترسی های باحال و کارآمدش.
به به اقای هدایت کننده ی این ماشین رو میبینیم و میشنویم یک سلام جانانه از استادیار شیرین سخن مون…
ســلام همسفرای دوست داشتنی من، صـبــح بــخیر…
چه کمپ خوبی شد خدایا شکرت، چه هوای خوبی بود. الانم نمایشگر میگه بیرون 52 درجه فارنهایت هست که معادل 11 درجه سانتیگراد سلسیوس هست. چقدر خنک …
فقط استایل رانندگی استاد جان رو ببینید آخه. میگه فقط کارا باید از این راحت تر و دلچسب تر باشه، هرجور که خودتی، هر جور که راحتی، همون سبک شخصی زندگی خودتو رو داشته باش فارق از اینکه بقیه چی گفتن یا چیکار میکنن. بقیه اصلا چطور پشت فرمون میشنن. تو اصل گذاشتی روی سادگی و راحتی پس همون رو هم درنظر میگیری و حتی پشت فرمون هم روی اصولت پا نمیذاری. واقعا استاد جان دمتــون گرم. واقعا استاد جان چقدر خودتی چقدر برای خودت خوب در هر موضوعی سبک خودتو زندگی میکنی حتی تو لحظات رانندگی پشت فرمون، یا حتی فیلمبرداری های عزیزدلتون. واقعا استاد تحسین تون میکنم برای این ویژگی تون تحسین تون میکنم که به من با زبان تصاویر و حتی رفتارها و عادت هاتون اصــل و پایبندبودن و مانــدن بــه اصل و اصول خودتون رو در هر شرایطی یادآوری میکنید. سپاسگزارم استاد اصل جنس خودم…
فقط دقت کنین به موقعی که استاد داشتن تو ماشین صحبت میکردن غیر از اون راحتی و سادگی هاشون ترکیب رنگ ها رو ببینید تو این قاب تصویر چی خلق شد. بک گراندی از طبیعت سر سبز که درخت هایی دارند رد میشن و نور طلایی خورشید هم خورده و یک آسمان ابی روشن و استاد با رنگ پوست گندمی و لباس آبی خوشرنگ و اندام زیبا و خوش فرم شون…اصلا ترکیب استاد و رنگ ها و اون بک گراند طبیعت اونم در حال حرکت معرکه است. یعنی بخوام اینجوری پیش برم هنوز 30 ثانیه از فایل نگذشته و من این همه سرشار شده چشم و گوشم…خدایا شکرت
اصلا دست خودم نیست نمیتونم اینقدر غرق نشم، اصلا وقتی مینویسم انگار بیشتر همه وجودم گوش و چشم میشه. میدونید من اصلا دیونه میشم و اینقدر ذوق زده ام که بقول استاد انگار دفعه اولمه دارم این چیزا رو میبینم یا میخوام توجه کنم تا نکات زیبا و م ثبت فایل ها رو دربیارم. واقعا اعتراف میکنم که ناتوانم از نوشتن، ناتوانم از دیدن این همه زیبایی و نکته مثبت. ناتوانم از بودن در دنیایی که سراسر فقط زیبایی هست و نمیدونم چطور تشکر کنم برای گرفتن این فایل ها و تصویرها و فیلمبرداری ها… استاد فکر کنم دوره تندخوانی ویژه خوندن و مطالعه کامنت ها و مقالات سایت هم باید بزارین واقعا من با اینکه بهتر شدم اما نمیتونم و کم میارم.
استاد یک توضیح مختصر از تکنیک های تندخوانی برای خوندن کامنت های بیشتر بهمون بدین. من واقعا دوست دارم بخونم چون دوستان هر کدوم از زاویه ایی چیزهایی رو مینویسن که من هرچقدر تلاش کنم نمیتونم. خب اینم سفارشش رو به خدا میدم و اگر در مسیر خواسته هام هست و منو از اصل دور نمیکنه قطعا در زمان مناسبش خدا منو هدایت میکنه تا توانابشم در تندخوانی و بیشتر فعال بودن در سایت. من فقط بندگی مو میکنم و اون 99% کارا رو انجام میده و اصلا اصلا نگران نیستم و من چیزهایی که لازم دارم رو همین الانشم دارم و اشتیاقم برای بیشتر با بچه ها بودن و کامنت خوندن نباید باعث بشه من از هدف و مسیر اصلی ام دور بشم یا گمراه بشم…خدایا شکرت که همواره هوامو داری…
خب برمیگردم به ماشین خوشگل مون و شنیدن صحبت های استاد عزیزم.
خدایا شکرت برای این همه سرسبزی
خدایا شکرت برای این هوای مطبوع و عالی
خدایا شکرت برای وجود اپلیکیشن هایی که بهمون کمک میکنن تا مکان های Free رو با اطلاعات مورد نیازمون داشته باشیم.
خدایا شکرت برای ساده شدن کارها، برای این همه ایده
خدایا شکرت برای راه حل و حل مسائل و ساده کردن و راحت کردن زندگی و تجربه کردن
خدایا شکرت برای این همه زمین و طبیعت با دسته بندی های مختلف که میتونه صاحبش همه مردم باشن یا فدرال
خدایا شکرت برای اینکه استاد عزیز با مطالعه کامنت هامون، اینقدر خوب با ما تعامل داره و میگه که حواسش به ما هست چطور داره باورهامون تغییر میکنه،چه مسیرهایی رو رفتیم. (استاد موقعی که شما پس داشتین این فایل رو ضبط میکردین و در سفر بودین ما هم در سفر بودیم به شمال غرب کشور و چه سفر فق العاده ایی تجربه کردیم.خدایا شکرت…)
چه نکته های خوبی رو مریم جان در مورد این BM LAND ها گفتین. اینکه ادم ها با به اشتراک گذاشتن تجربیات شون به بقیه کمک میکنن تا بدونن بقیه ایی که میخوان اونجای جدید برن چه خبره و چیه و بشناسن.
شعار جالبی که دارن واقعا جالب بود:
اینکه ما میایم اینجا، و سعی میکنیم اینجا رو تمیزتر از اون چیزی که تحویل گرفتیم تحویل بدیم.
خداروشکر برای تمیز بودن و احترام به طبیعت
خداروشکر برای مکان های تمیز
خداروشکر برای این فرهنگ رعایت کردن و احترام به طبیعت
خداروشکر برای این آموزش و تربیت برای تمیز نگه داشتن
خداروشکر برای این طبیعت که ما رو هدایت میکنه به سمت زیبایی ها و نشان دادن تمیزی ها و قشنگی های بیشتر
واقعا خدایا شکرت چقدر این قانون درست کار میکنه. این قدرت توجه هست، این قانونِ بدون تغییر خداونده که میگه به هرآن چه که توجه کنیم از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگی مون میشه.
این مردم به تمیزی و احترام گذاشتن توجه میکنن خب پس تمیزی بیشتر و احترام بیشتر دریافت میکنن…خدایا شکرت برای این عدالت بی نقصت.
به به داریم میریم یک نشنال پارک زیبـای دیگه….به به…
خدایا اون اثر هنری بر افراشته روی یک ستون رو ببین که انگار چوب بود جنسش و کنده کاری روی چب اما جنس دیگه ایی بود انگار. یک مجسمه از تلاش یک فردی که داره با اون سبدی که رو دوشش هست میره بالا…(یاد جمله استاد افتادم که بعضی ها گاری به خودشون بستن و با تقلا حرکت میکنن. گاری زهوار در رفته افکار و باورهای محدود کننده) این سیر تکامل انسان رو بنظرم نشون میده قبلا چطور زندگی میکرده و امورات میگذرونده الان چطور و چقدر آسان و راحت…انسانی که حتی لباس و کفش نداشته اما یک همت بلند و تلاش و انگیزه ایی برای زنده بودن و زندگی کردن و تجربه کردن داشته…
چه جالب بود اون دیواری که با علامت های سرخ پوستی تزیین شده بود. چقدر این مردم سپاسگزار هستند. لیست آدم هایی که باعث ایجاد اونجا شدن لیست اسامی که باعث شدن تا اون پارک سرپا بشه رو نوشته و ازشون قدردانی کرده…واقعا چقدر زیبا.
توصیف استاد و مریم جان از هوا فقط عالی بود. یعنی با این صحبت هاتون شما هوا رو هم برامون به تصویر کشیدین. واقعا سپاسگزارم.فقط هوا رو نمیشه با زبان تصاویر بهمون نشون بدین با زبان کلمات بهمـون نشون دادین. یک هوای عالی یک آسمان آبی. هـــوا عــالیــه، هوایی که یک باد خنکی داره می وزه و گرمای نورخورشید هم یک حس جالبی رو ایجاد میکنه و یک تجربه خوبی از احساس یک هوای آزاد رو میده.واقعا استاد جان خدارو صدهزار مرتبه شکر حتی هوا هم زیباست. اصلا هوا رو مثل خدا نمیشه توصیفش کرد فقط باید بود.فقط باید غرقش بود، فقط باید تجربه اش کرد چیزی که دیدنی نیست، لمس کردنی نیست. چیزی که هست ولی نیست.. چیزی که همه جا هست و هیچ جا نیست. چیزی که اگر نباشه ما نیستیم. چیزی که تمام کره زمین رو دربرگرفته. خدایی که همه ی هستی رو دربرگرفته. آخه چطور میشه توضیفش کرد تا حق مطلب رو ادا کنیم. خدایی که همه چیز میشود همه کس را…خدایی که به قدر نیاز و فهم تو کوچک میشود. خدایی که بی نیازه اما نیازهای تو رو، خواسته های تو رو اجابت میکنه. خدایی که همیشه هست و همیشه بوده و همیشه خواهد بود…خدایی که در وصف نمیگنجه. در وهم نمیتونه بیاد. خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتره. خدایی که بی انتهاست در همه چیز…خدایا قلبم برای تو میتپه و عشق تو اونو به حرکت واداشته تا بی وقفه تو را صدا بزنه و قدردان وجود و حضورت باشه چون اگر نباشی قلب منم نیست و منم دیگه نیستم در این دنیای مادی. خدایا سپاسگزارم که بهم اجازه تجربه زندگی کردن در دنیای مادی رو دادی. خدایا سپاسگزارم که اینقدر مهربانی و از من مشتاق تری برای پیشرفت و گسترش خودم و جهان خودم…خدایا عاشقانه میپرستمت که پرستش تنها سزاوار توست. خدایا عاشقتم که منو عاشق خودت میکنی. خدایا بی وقفه قلبــم رو دریاب که تو را میخواهد و تو را میجوید…خدایا کجا دنبالت بگردم که بهم میگی آروم باش من اینجام. خدایا تو بامنی و همراه منی…خــــدا دلم میخواد فقط بگم خــــدا تو همه چیز میشوی همه کس را به شرط ایمان، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح و شرط پرهیز از معامله با ابلیس…آره اینا رو بهم میگی تا راه نشونم بدی چطور تو برای من همه چیز میشوی من باید این راه رو ادامه بدم. راه طهارت روح و پاک کردن قلبم رو از هر ناملایمتی رو. باید باورهای محدود کننده ام رو بشناسم و این راه رو ادامه بدم. باید این مسیر رو برم تا قدم بذارم تو دل ترس هام تا بزرگ بشم تا تکاملم رو طی کنم…خدایا شکرت چقدر حس رهایی میکنم وقتی این حرف ها رو مینویسم و تو ذهنم مرور میکنم خدایا شکرت…
میرم ادامه سفرم…به به عجب مسیر زیبایی بود. یک مسیر پیاده روی که یک سقف با چوب هایی که بصورت موازی و کمی انحنا دار تو دل طبیعت ساهته شده و اون سقف چوبی و نمای ابی آسمون ترکیب زیبایی شد. همون جاده آسفالته تو دل جنگل که استاد در 12 قدم میگن. جاده سنگفرش شده در دل طبیعت با یک سقف چوبی و زیبا واقعا زیبابود. واقعا از قدم زدن زیر اون لذت بردم. اصلا من خودم انگار اونجا اون بالا بودم، اونم با یک اهنگ ماجراجویانه و لایت…خدایا شکرت
خدایا شکرت برای اون گل زرد رنگ زیبا کنار این جاده و مسیر سنگفرش شده.چقدر این تک گل زیبا و زوم شما به موقع بود.چقدر لذت بردم. (همسرم میگفتم این گل میخکه.من زیاد گل شناسی ام خوب نیست فقط میدونم خیلی زیباست خیلی ظزیف و خوش رنگه…خدایا شکرت برای دیدن این زیبایی ها)
دقت کردین تو راه حرف تمیزی و نظافت زدیم، یک خانم در حال جمع آوری آشغالهای سطل زباله رو دیدیم. چقدر خوب کارش رو انجام میداد واقعا آفرین به این تمیزی و مسئولیت پذیری…
به به استاد جان شنا سوئدی میرن اونم کنار یک دیوار زیبا با استفاده از اون سکوی سنگی.ماشالله استاد جان…این بدن حاصل همین عادت هاست.واقعا ورزش کردن خوبه و محدودیت و نبود امکانات سالن ورزشی رو نمیپذیرید (نبودن باشگاه های ورزشی و شعبه نداشتن پلنت فیتنس در این شهرهای کوچیک و کوهستانی) و بهونه ایی نمیارین تا حرکت های ساده ورزشی رو ادامه ندین. شما همیشه کـار درست رو انجام میدین بی بهونه و بدون سخت گرفتن و در عین سادگیواقعا تحسین تون میکنم استاد عزیزم. استاد بازم یک درس دیگه نـه با حرف که با عمل تون به ما بچه های دروه قانون سلامتی گفتین که عضله سازی رو هم میشه داشت حتی بدون باشگاه. جدی بگیریم حتی با تمرکز کوچولو. من خودم شخصا اون اوایل و 7 الی 8ماه اول خیلی خوب ورزش میکردم و یک مدت بخاطر تغییر برنانه های زندگی و سفر و مهمون کلا سیستمم عوض شد. اما بازم در هفته سعی کردم روز ی دو سه بار لااقل شنا برم یا پیاده روی رو ترک نکنم. فعلا تمرکزم روی ساختن بدن و عضله سازی نیست اما کاملا هم بیخیالش نشدم.واقعا خداروشکر برای زندگی به سبک قانون سلامتی. خداروشکر برای عادت های جدید خوبی که ایجاد کردم و ادامه میدم. خداروشکر برای این الگوی زیبا اندام و سالم و توانمندم…
استاد ماشالا واقعا برای عضلات قوی و ورزیده تون.
خیلی باحال بود این کلمه ورزشک. منم یک ورزشکی بعضی روزا میکنم اما فکر کنم باید تایم هامو منظم تر کنم و این عادت رو فراموش نکنم و ادامه بدم.
خوبــه که آدم ورزش کنــه
NATIONAL PARK SERVICE
واقعا چقدر باحال و قشنگ رفتیم داخل این ویزیتور سنتر بزرگ و تمیز و زیبا.
چقدر قشنگ استاد جان برامون در رو باز کردن تا براحتی وارد بشیم واقعا سپاس استاد جان. این در باز کردن تون مثل همین آگاهی ها رو براحتی در دسترس مون قرار میدین هست.واقعا برای همه چی سپاسگزارم
چقدر مریم جان هم قشنگ فیلمبرداری کردند و چقدر به موقع زوم این یا زوم بک میکنن. جاهایی که لازمه به موقع و سریع این کار رو میکنن واقعا مهارت تون رو برای این حد از روون بودن و خوب فیلمبرداری کردن تحسین میکنم.
یعنی هم فروشگاه بود هم مرکز اطلاعات و هم بنظرم برای خودش موزه تاریخ و مردم شناسی بود…چقدر قشنگ قفسه بندی کردن. چقدر مرتب و مرتبط.
چقدر بروشرو
چقدر دفترچه راهنما
یعنی با جمع آوری این دفترچه ها و بروشورها فکرکنم یک کتابخونه ایالت شناسی آمریکا بشه درست کرد اونم همه یکجا…
MESA VERDE این کلمه رو سرچ کردم.
_ پارک ملی میزا ورده (به انگلیسی: Mesa Verde National Park ) پارکی طبیعی-تاریخی در ایالت کلرادو در ایالات متحده آمریکا است. این پارک که 211 کیلومتر مربع مساحت دارد حاوی بقایای سکونتگاههای مردمان باستانی پوئبلو آمریکاست. این مکان یک میراث جهانی یونسکو در آمریکا میباشد.
_ مسا ورده که در جنوب غربی کلرادو واقع شده است به خانه شهرهای صخره ای از مردم باستانی آناسازی شهرت دارد. این ساختار را می توان یکی از مهمترین منابع باستان شناسی فرهنگ بومیان آمریکا می توان دانست. در قرن دوازدهم آناسازی شروع به ساخت خانه ها در غارهای کم عمق و در زیر سنگ های دیواره های دره های عمیق نموده است. برخی از این خانه ها در حدود 150 اتاق را در خود جای داده است. تا سال 1300 تقریبا همه آناسازی ها منطقه مسا ورده را ترک کرده اما ویرانه های آن به خوبی حفظ شده است. دلیل اینکه چرا به طور ناگهانی مردم این شهر را ترک کرده اند هنوز به درستی مشخص نیست اما نظریه هایی در مورد نبود محصول به دلیل خشکسالی و یا حمله قبایل شمالی ارائه می شود.
خیلی جالب بود و کلی چیز دیگه کشف کردم و عکس هاشون رو دیدم و خوندم واقعا سپاسگزارم برای اینکه این کنجکاوی مقدس منو اینجوری به شوق و ذوق میارین و سورپرایزم میکنید.
Living in the Alcoves
دیدن تابلویی که اطلاعاتی میداد درمورد زندگی آدم های اون زمان ها،(حدودا در دقیقه 11:48) و ماکت زیبایی که از اون شهر صخره ایی ساخته بودن.
دیدن ابزارهایی که ساخته بودن اونم سیر و روند تکاملی رو قشنگ به نمایش گذاشته بودن.
یا حتی تکامل خانه سازی هاشون هم خیلی جالب با اون ماکت ها به نمایش گذاشته بودن واقعا لذت بردم.
یعنی اخرت انسان های اولیه و نمادی از اونا بودن و دیدن این اطلاعات چقدر تکامل رو توی ذهنم بیشتر معنی کرد. اینکه انسان از اول در حال سیر تکامل بوده اینکه انسان ذاتش دنبال راحتیه. اینکه انسان اومده تا تجربه کنه اومده خلق کنه. اومده تا با بهبودهای دائمی خودشو رشد بده و لذت ها و تجربه هاشو بیشتر کنه. واقعا چیز یاد گرفتم چقدر قانون برام مرور شد هم قانون سلامتی و هم قانون زندگی…
Subsistance Tool Kit
کیت ابزار معیشتی رو دیدیم.
که شامل چاقو و سوهان Knife and scraper
و همینطور سبد پینیون Basket of pinyon
و چوب حفاری Digging stick
واقعا خیلی زیبا توضیح دادن و دسته بندی کردن و این حد از نظم و انتقال اطلاعات رو تحسین میکنم. اون ماکت هایی که از آدم ها گذاشته بودن چقدر عالی و واقعی بود.لذت بردم فقط…
اون تابلوهایی که به دیوار زده بودن عکس ها و نقاشی ها که انگار یک مفهومی هم داشتنواقعا چقدر زیبا و آگاهی دهنده و هماهنگ…
اصلا این قسمت رو باید بارها دید و تحسین کرد وازش درس ها گرفت.
به به خرید یک سری گردنبند زیبا و دست ساز اونم با هدف کمک به این پارک فوق العاده و هدیه و یادگاری به دوستان عزیزتون. مبارک شون باشه.
سلام
سلام
سلام
خدای من یه روز فوق العاده دیگه و یه فایل بینظیر دیگه
خدارا شاکرم که به لطف دیدن این فایلهای عالی استادم
و خانم شایسته عزیز دارم هدایت میشم به رفتن به پارکها ومکانهایی که لذت ببرم و با خانوادم خوش بگزرونم.
دیشب نمیدونم باز یه حسی بهم گفت بریم پارک جمشیدیه ،منم تسلیم بودم و گفتم باشه
به همسرعزیزم گفتم، ایشون هم که پایه هست ،ساعت 9 شب ،غذایی که مطابق با قانون سلامتیه را درعزص نیم ساعت آماده و محیا کرد و ما ساعت 11 شب تازه رسیدیم پارک و هوای مطبوع
باد خنک وسط درختان جنگل ،
حس سبکی ،سرزنگی
خانواده هایی که لذت میبردن
بچه هایی که بادیدن صورت زیباشون قلب انسان به وجد میومد و شور و نشاط را به آدم هدیه میداد
پله های سنگی ،آلاچیق های که برای استراحت و دوره همی آماده بود
و کلی تحسین کردم انسانهایی که این پارک زیبا را درست کردند و کسانی که میان و از این پارک لذت میبرند.
نمیدونم شاید ساعت 9:30 شب به هر کی از اقوام میگفتم دارم میرم پارک میگف حوصله داری و دلت خوشه تو این ساعت داری میری پارک ،
ولی به من گفته شد و منم گفتم چشم استارت زدیم وراه افتادیم با کلی حس و حال عالی برگشتیم.
صبح که از خواب بیدار شدیم،
بنا به خواسته ای که من به کائنات فرستاده بودم
و الان واقعا خدارا هزاران بار شکر میکنم با عزیز دلم یه دوساعت از قوانین و رشد روبه جلوی خودمون صحبت کردیم و به آگاهی های جدیدی پی بردیم.
یاد دوسال پیش اوفتادم که من درخواست کرده بودم با احساس عالی و تجسم مستمر که ،خدا دوست دارم روزی برسه که منم بشینم مثل استاد با عزیز دلم ساعتها از قوانین و باورهای درست صحبت کنم و لذت ببرم.و الان این خواسته محقق شده.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
من در این زمان با همسرم تصمیم گرفتیم حداقل 40 روز خواسته هامون را به کائنات اعلام کنیم و رها کنیم
درعوض مقاومتمونا کم کنیم.
و فقط در لذت و شادی
رقص پایکوبی و رفتن به سفر ،حتی شده بنا به شرایطمون پارکهای نامبر وان تهران را بریم و لذت ببریم و کیف کنیم.
منی که اهل رقص نبودم الان با دردونه هام زمانی راصرف گوش دادن به موزیکهای شادو رقص و بیا وسط و…
واقعا من وقتی انرژیم کم میشه وضو میگیرم و یه ساعتی با دوتا فرشته کوچولو (محمدحسن جان و هلیسای عزیزم)که تو خونه به بازی و رقص و لذت و شادی اختصاص میدم.
و این باعث باز شدن قلبم میشه .الهی شکرت.
الهی شکر بابت یه ویزیتور سنتر دیگه و یه نشنال پارک عالی.
و کارکنانی که با احترام و قت میزارن و همه جاهای این مکان را به عشق توصیح میدن .از ته قلبم این کشور و آدمهاش را تحسین میکنم.
تحسین میکنم انسانهای پیشین را که تکاملشون را طی کردن و هر لحظه در حال بهبود خودشون و گسترش جهان پیرامونشون هستند.
در پناه خدای رحمان ثروتمند وسلامت باشید.
سلام و درود به شما آقا رسول عزیز
الهی که حال دلتون عالی باشه
چقدر چقدررر از خواندن این دل نوشتهی شما حال دلم خوب شد
الهی شکر الهی صد هزار مرتبه شکر که اینقدر موهبت و خوشبختی رو تجربه می کنید
خدا رو شکر به سبک قانون سلامتی دارید پیش میرید و انرژیتون فوقالعاده بالاست
خدا رو شکر که همسرتون همپا و همراه شما در این مسیر زیبای الهیه
خیلی خیلی بهتون تبریک میگم
و از خداوند درخواستم اینه که من هم وقتی وارد رابطهی عاطفی شدم حتماً کسی باشه که در این مسیر همپا و همراه هم باشیم و بتوانیم راجع به قوانین و البته زیبایی های جهانمون صحبت کنیم
مطمئن هستم این خیلی خیلی کمک می کنه که رابطهی ما شیرین تر باشه و البته خیلی هم سرعت رشدمون رو بالا می بره
خب
برسیم به پارک زیبای جمشیدیه
یه چند دقیقه صبر کنید من برم از گوی سحر آمیز بپرسم ببینم کجاست؟!
گوگل رو میگم:)))
به قلم فرحناز احمدزاده
فرض کنید فردا روز تعطیل است و میخواهید یک گوشه دنج در تهران پیدا کنید. دنبال چطور جایی میگردید؟ تابهحال پارک جمشیدیه تهران را دیدهاید؟ دنبال جایی هستید که خنکای هوا، رقص برگها در میان باد و صدای پرندگان باشد؟ همه اینهایی که میگویم در دل همین تهران هست، نه یک جنگل شمالی! کجای تهران؟ فقط کافیست پا به منطقه نیاوران بگذارید و سری به پارک جمشیدیه تهران بزنید تا متوجه حرفم شوید
یه مقالهی طولانی تو علی بابا ایشون نوشتن:) که من فقط سر سری یه نگاهی انداختم و عکس هاشو نگاه کردم خخخ
جالبه سال تولد من یه بوستان فردوسی هم به این پارک بزرگ اضاف شده که از زیبایی اون هم نویسنده خیلیییی نوشته بود (ایموجی چشم قلبی)
آقا رسول ببخشید یه کم طول کشید فکر کنم ده دقیقه ای گذشت این رفت و برگشت من به این صفحه :)
ولی ولی ولی… عجب مکان جادویی و فوق العاده ای هستش به به
حتماً میرم یه سر میزنم در آینده ای نزدیک
جالبه نزدیک کاخ گلستان هم هست من کاخ گلستان هم جز اهدافمه که برم
یه ایده ای به من الهام شده که دوست دارم از شما بپرسم
من قم زندگی می کنم فعلاً ماشین هم ندارم
چند روز دیگه تصمیم دارم برای خوشگذرونی یه صبح تا شب تنهایی بیام تهران
حالا یا با اتوبوس میام یا با قطار اتوبوسی
هدفم اینه که ان شا الله تا قبل از 8 صبح تهران باشم :)
و…
می خواهم عصر و طرف ها غروب برم سعادت آباد مجتمع تجاری اُپال که از خیلیییی وقته پیش دوست داشتم برم اونجا
ولی صبح تا بعد از ظهرم رو دوست دارم برم توی بوستان فوقالعاده زیبا قدم بزنم (منظورم فقط بوستان نیست ها، میدونی یه جای زیبا که طبیعتی باشه نه ساخته دست بشر یعنی اون انرژی خالص خداوند رو می خواهم تجربش کنم) عکاسی کنم و یه ناهاری بخورم و خلاصه یه کم با طبیعت ریلکس کنم
شما چه بوستانی رو پیشنهاد میدهی
که
هم رفت و آمد به اونجا راحت باشه
هم از صبح تا عصر که می خواهم برم اونجا هوا عالی و سایه های خوبی داشته باشه
سلام و درودبه محمد حسین عزیز و دوست داشتنی
سپاس که من را مورد لطف و محبت خودت قرار دادی و
وقت گزاشتی و کامنت من را خوندی و پاسخ دادی
برای ازدواج یادم هست یه دوسالی خودم زور زدم و بعد خسته که شدم
همسر دلخواهم را با ویژگیهای میخواستم به خودش گفتم و رها کردم
و یادمه دیگه اصلا و ابدا بهش فکر نکنم و فقط لذت میبردم،کوه میرفتم ،مسافرت،پارک سر کوچه ،خلاصه که هر فرصتی را برا لذت بردن غنیمت میشمردم،
تقریبا 6 ماه بعد خودش دستشا گذاشت تو دستم به طور معجزه آسا که قصه طولانی داره
همونی که من میخواستم نبود
بلکه فراتر از خواستم بود،
که به قول استاد این میشه فضل خدا
خیلی بیشتر از چیزی که میخوای بهت میده ،البته که به شرط بندگی،حال خوب،تمرکز ذهن توجه به زیبایی ها و…
،برات بهترین همسر و اون نفری که لایق همسفری و همراهی شماست از خداوند خواستارم دوست خوبم.
واقعا خیلی خیلی لذت بخشه توخونه ای باشی و با کسی همکلام باشی که باهات همفکر و همفرکانس باشه ودر مسیر توحید .
خیلی دوست داشتم در خدمتت باشم و با شما بیشتر آشنا بشم.
رفیق عزیز من یه دوست دارم طبیعت گرده ،
و پارک گیاه شناسی تهران را پیشنهاد دادن
برای عکاسی عالیه و چون اجازه کمپ نمیدن
تو وسط هفته میتونی کلی عکس بگیری و مکانهایی داره که تنها باشی و لذت ببری.
البته روستای سنج نزدیک کردان هم هست ولی از لحظ زمانی برای یک روز فکر کنم از تهران کمی دوره و در البرز واقع هست نزدیک کردان.
ایشالله که شرایطی فراهم بشه بتونیم از نزدیک هم را ببینیم و من پذیرای شما دوست عزیز باشم.
امیدوارم سفر شما به تهران خاطره انگیز باشه و کلی کیف کنی و عکسای عالی را بتونی از طبیعت بگیری.
در پناه الله یکتا سلامت و ثروتمند باشی .
ای جانم به این همه انرژی پاک و مثبت
ای جانم یه این قلب رئوف و مهربون
ای جانم به این شخصیت با ادب و دوست داشتنی
آقا رسول رفیق خوبم احیاناً شما شهرکردی نیستی؟! (ایموجی ذوق)
چقدر خوشحال شدم که پس از یک روز کاری پر مشغله و پر از حس خوب آخر های شب خداوند دیدگاه شما رو روزی من کرد
الهی شکرت
چقدررر انرژی گرفتم ممنونم بابت دعای خیرت برای ازدواج
ممنونم که با دعوت به مسیر توحید و نوشتن خواسته با جزییات و رها کردن و لذت بردن از زندگی…
مسیری که خودت رفتی و به خوشبختی و به سعادت رسیدی رو بهم نشون دادی
چه کسی می توانه یه همچین کاری بکنه
کسی که از عشق سرشار شده و یه قلب مهربون داره
همون شخصیتی که استاد در جلسهی 8 دورهی عزت نفس توضیح میده
خداوند رو شاکرم که با شما توی سایت آشنا شدم
آقا رسول من هم بسیار خوشحال و مسرورم و بسیار ذوق دارم برای دیدن شما
ان شا الله که حتماً هم دیگه رو می بینیم
مطمئن باش این اتفاق خواهد افتاد
چون هم من این خواسته رو دارم، هم شما
جهان لاجرم این اتفاق رو برای ما رقم میزنه ، به قول استاد تموم شد و رفت :)
دوست دارم شما رو ببینم و از تجربیات و خاطرات شیرین طبیعت گردیت و از آگاهی هایی که راجع به کوه نوردی و کوهستان داری بشنوم و لذت ببرم
بشینیم راجع به زیبایی ها و ثروت ها صحبت کنیم و …
ممنونم بابت معرفی پارک گیاه شناسی
به به عجب جای رویایی ای هستش
رفتم تو وب سایت کجارو بیست دقیقه ای راجع بهش مطالعه کردم و خیلی شگفت زده شدم
ممنونم از شما
از دوست عزیزتون هم از طرف من تشکر کنید
فقط یه چیزی اونجا اصلاً سایه نداره، تو کامنت های بچه های همون سایت خواندم
خود نویسندهی مقالهی سایت هم بهار و پاییز رو برای بازدید از باغ پیشنهاد داده بود
به طور کلی شما در چند کامنت گذشته خیلی خیلی به من محبت داشتی
سپاسگزارم و برای شما آرزوی بهترین اتفاقات رو دارم
تا درودی دیگر بدرود
به نام خدای شادی بخش دلها
سلام به استاد بی بدیلم
سلام به بانوی شایسته مریم مهربونم
سلام به رفقای صمیمی و الهی ام
خدارو شکر برای اینهمه زیبایی و فراوانی، از خنکی هوا و طبیعت بکر تا اپلیکیشن هایی که راهبری می کنن گردشگرانی رو که قراره تو دل طبیعت کمپ بزنند.
بانو شایسته گفتند: مردم تجربیاتشون رو از سفر به این کمپ ها به اشتراک می ذارن و اینکه شعار شون اینه که ” اینجارو تمیزتر از اون چیزی که تحویل گرفتیم تحویل بدیم “.
و چقدر این نگاه شبیه نگرش و عملکرد دوستانم در خانواده صمیمی عباسمنشه…
ما هم اینجا تجربیاتمون رو با هم دیگه به اشتراک می ذاریم و با چه تضادها، باورهای مخرب و قلبهایی آکنده از غم و اندوه وارد این خانواده الهی میشیم اما در نهایت، قلبی زلال و سرشار از عشق رو به جهان تحویل می دیم.
استاد گفتید: هر جا میری تمیزه…
توی وبسایت هم هرجا میریم تمیز و پاکه استاد، همه فایلها به تمیزی آگاهی خداوند وصله، و مکتبی که ما در زمینش قدم گذاشتیم مثل این طبیعت، تمیز و سرسبزه…
استاد، این احترام گذاشتن به طبیعت هم از عزت نفس میاد، اگر ما به طبیعت احترام گذاشتیم یعنی برای خودمون ارزش قائل بودیم چون ما هم جزئی از طبیعت هستیم و هرگونه بی احترامی به طبیعت به خودمون برمیگرده و این بارزترین شکل ناشکریه…
نحل:112
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَهً کَانَتْ آمِنَهً مُّطْمَئِنَّهً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ
خدا [برای عبرت ناسپاسان] شهری را مَثل میزند که [مردمانش] در امنیت و آرامش کامل بودند و روزیشان از همه سو فراوان میرسید، ولی آنها [به جای شکر، با سرمستی و غرور] نعمتهای خدا را ندیده گرفتند، در نتیجه خداوند به خاطر رفتار [ریاکارانه] شان مزه گرسنگی و ترس فراگیر [=نا امنی] را به آنها چشاند.
این آیه در مورد قوم سبا نازل شده که البته در سوره سبا مفصل تر بیان شده، اما این قوم مثل همین منطقه ای که الان استاد هستند، در سرزمینی خرم و سبز زندگی میکردند. سبا شهری پاکیزه و برخوردار از همه جور رزق و روزی بوده که متاسفانه با ناشکری اون قوم، تبدیل میشه به ویرانه ای از خس و خاشاک…
بریم سراغ تحسین زیباییها…
استاد چه اکسیژن اورجینالی توی هواست، هوای اونجا اینقدر پاک و تمیزه که بعید میدونم یک اپسیلون هم آلودگی وجود داشته باشه. خانم شایسته اونجایی که رفتید زیر آفتاب گرم بشید ، منو یاد قدیمها انداخت که زنگ تفریح تو حیاط مدرسه از توی سایه ها می رفتیم زیر نور آفتناب و به دیوار تکیه می دادیم که گرم بشیم و چقدر لذت بخش بود.
اون گل کوکب کوهی با اون گلبرگ های زرد کشیده و اون رنگ شکلاتی وسطش که تقدیم کردید به بچه ها…مرسی از شما
استاد، ورزش کردن تون خیلی آموزنده بود، با تصویر به ما آموزش می دید کمالگرا نباشیم، حالا باشگاه نیستُ و کفش ورزشی نیستُ و بهانه هایی که آشناست…اما شما اینقدر عزت نفس دارید که تعهدی که به جسمتون دادید رو در هر شرایطی اجرا می کنید و چقدر خوبه که شما از زمان تون بیشترین استفاده رو می کنید، بعید می دونم شما پِرتی وقت داشته باشید.
پارک طبیعی تاریخی mesa verde ( میزا ورده) که خانم شایسته روی کتاب راهنماش زوم کردند قصه جالبی داره:
اون سکونتگاهی که روی جلد کتاب بود، خانه های خشتی بودند که توسط سرخپوستان باستانی ساخته شدند. این خونه ها رو همونجوری که در ماکت های داخل سیتی سنتر مشخص بود، توی سینه کش کوهها بصورت چند طبقه می ساختند و گاها دارای 200 اتاق بودند. برای نیایش هم اتاق هایی رو در زیرزمین می ساختند.
ماکت خانمی که داشت از داخل حفره هایی که در دل سنگها آب جمع می کرد، من رو به شکرگزاری واداشت.
چقدر زندگی راحت شده، آب به راحتی استخراج و تصفیه میشه و به راحتی داخل شیرآلات خونه و محل کارمون جاریه…
خدایا شکرت برای این همه رفاه و راحتی…
و چقدر توی این قسمت از سفرنامه موضوع تکامل جلوه دیگه ای داشت.
وقتی خانم شایسته گفتند از همون خاک منطقه سفالگری می کردند و در ابتدا ظرفهای سفالی شون شکل واضحی نداشت.
یاد روند تکاملی خودم افتادم.
وقتی استاد می گفتن توی جاده جنگلی سوت زنان قدم بزن و لذت ببر، تصویر واضحی نداشتم که آخر قصه چی میشه. چون هنوز تکاملم رو طی نکرده بودم. اما مثل همین سرخپوست ها که با همون خاک منطقه شروع به سفالگری کردند. منم با همون امکانات و شرایط فعلی که داشتم شروع کردم. و رفته رفته همه چیز شکل درستی به خودش گرفت. اگر سرخپوست ها سفالی برای پختن غذا و سفالی برای نگهداری طولانی مدت غذا تونستن درست کنند، من هم گوشی ساختم که فقط حرفای خوب میشنوه، زبانی ساختم که فقط شکرگزاری می کنه و ذهنی که کلام وحی و آموزشهای استاد رو به مدت طولانی در خودش نگه میداره.
مدت زمانی که در ثبات فرکانسی مثبت هستم طولانی تر شده و هر روز هم دارم روی بهبود شخصیتم کار میکنم.
با دیدن این فایل و مراحل تکاملی خلاقیت بشر، به خودم گفتم، ما واقعا مرهون خلاقیت گذشتگان هستیم. تمام این رفاه و آسایشی که الان داریم بخاطر اونهاست.
نتیجه خلاقیت بشر منجر به این شده که اون ظرف سفالی هزاره پیش تکامل پیدا می کنه و تبدیل میشه به دستگاه گریل نینجای هیولای استاد و باز هم قراره از این بهتر و ساده تر بشه…
تو این فکر بودم که ما برای آیندگان چه چیزی رو باید باقی بگذاریم؟؟.
وقتی در آینده ای دور از موزه ها بازدید میشه چه چیزی باید از ما ببینند؟؟؟
هزاران سال بعد که گردشگران میان موزه ، ماکت من رو در حال انجام چه کاری باید ببینند؟؟؟
و این سوالیه که باید همیشه از خدای خودم بپرسم:
چطور می تونم از استعداد و خلاقیتی که در وجود من قرار دادی در مسیر درست استفاده کنم؟؟؟
استاد و بانو شایسته انشالله همیشه پاینده و برقرار باشید.
رفقای نازنینم ماندنی و مانا باشید…
به نام خالق زیبایی ها
سلام و صد سلام به استاد عباس منش نازنینم و مریم جونِ عشقم
سلام به دوستان همفرکانسی و هم مسیرم
سفر به دور امریکا 199
چقدر خوب که روزمو با یه قسمت بینظیر و فوق العاده از سفرنانه شروع کردم مطمئنا تاشب به همین زیبایی خواهد گذشت
خدایا شکرت که میتونم با چشمان بینا و گوش های شنوام این زیبایی هارو ببینم و غرق در عشق و شور و شعف بشم خدایا شکرت که ومکاناتی مثل گوشی هوشمند،اینترنت پرسرعت و یه تایم خلوت و خصوصی دارم برای دیدن این زیبایی ها و لذت بردن ازشون
خدای من چقدر تصویر پشت سرتون قشنگه استاد چقدر لباستون خوش رنگه و بهتون میاد استاد ماشالله به عضله هایی که ساختید ماشالله به اراده قوی تون
خیلی به داشتن استادی مثل شما افتخار میکنم
من دیوانه زیبایی های این جاده شدم چقدر بهم حس عالی میده دیدن این مناظر از قاب توحیدی و فیلتر شده ی سفرنامه که فقط و فقط زیبایی هارو به نمایش میزاره و تنها هدفش و تمرکزش اینه که در مورد زیبایی ها صحبت کنه
خدایا شکرت این کشور اصلا برای هر مساله ای یه ایده فوق العاده داره و خیلی خوب از تکنولوژی برای ایده هاشون استفاده میکنن
چقدر خوب که اومدن وقت گذاشتن و بااینکه رایگانه و براشون چیزی نداره اپلیکیشن ساختن و به مردم کمک میکنن که اگر خواستن کمپ کنن اونم به صورت رایگان کجا برن و چیکار کنن چقدر خوبن این مردم آخه
خدایا شکرت بخاطر دیدن و شنیدن این جملات از استاد که احترام گذاشتن به طبیعت خیلی مهمه چون من خودم خیلی از بچگیم رعایت میکردم و هیچ وقت آشغال تو طبیعت نمیریختم خدارو شکر این مسئله خوب فرهنگ سازی شده بود برام از دوران مدرسه و مهم تر ازاون خانواده و وقتی از استاد شنیدم برای بار اول خیلی خوشحال شدم و به خودم افتخار کردم که من همچین عادت درست رو دارم خدارو شکر
خدای من ویوی ویزیتور سنتر رو ببین قشنگ معلومه که صبح زوده و لطافت هوا از اینجا حس میشه
نور ملایم آفتاب زده به صورت زیبای مریم جون و زیبایی شو صدبرابر کرده و من از همینجا اون حس خنکی ملایم و گرمای لطیف آفتاب رو حس کردم دقیقا مثل هوای اواخر شهریور که عاشقشم
چه ویزیتور سنتر هیولایی چقدر نماش قشنگه با اون شیشه های تمیز و براقش چقدر داخل ویزیتور سنتر بزرگ بود و مثل همیشه همه جا تمیز و مرتب بود خیلی خوبه که براشون مهمه که تاریخچه هر مکانی رو به تصویر بکشن و طبیعتا از کنارش درآمد زایی هم میکنن
خدای من!! اون مجسمه ها خیلی واقعی بودن و چقدر قشنگ و با ظرافت ساخته بودن خیلی حال کردم و چقدر براشون مهمه که تک تک جزئیات گذشتگانشون رو به تصویر بکشن و کلی ثروت هزینه شده تا این مکان زیبا خلق بشه تا کلی اطلاعات رو در اختیار علاقه مندان قرار بده
چقدر گرنبندهایی که مریم جون خریدن زیبا و جذاب بودن خیلی خوبه که نگاهتون به هر کاری که انجام میدید انقدر زیباس
اینکه گفتید برای اینکه هم به پارک کمک بشه هم به یاد دوستانم باشم و یادگاری براشون خریده باشم
خوشا بحال کسانی که دوستان نزدیک شما هستن نمیدونم که خبر دارن که با چه گوهرهای کمیابی نشست و برخاست میکنن یا نه ولی خب البته که اون کسانی که در مدار شما هستن مطمئنا خودشون هم انسانهای بینظیری هستن و حتما اونها هم انسانهای درستی هستن
کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
خدای من چه گل آفتابگردان تنها و زیبایی دقیقا رو به آفتاب داره زیبایی شو به رخ همه میکشه و شاید از چشم خیلیا به دور بمونه ولی از چشم تیز و زیبا بین استاد و مریم جان و دوربینش هرگز
خداروشکر که الان که ساعت 9ونیم صبحه بعد از دیدن این زیبایی ها دارم یه مشق خیلی خوب از تمرکز بر نکات مثبت مینویسم وخیلی خیلی حالم خوب شد از دیدن این حجم از تمرکز بر زیبایی ها
خیلی خوشحال و سپاسگزارم از خداوند مهربان که تو این مسیر زیبا همسفر شما عزیزان هستم خیلی خوشحالم و فقط خدا از دلم خبر داره
هرروز با عشق میام سایت و برام مثل یه مامن و پناهگاه شده به قول سعیده جانِ شهریاری مثل غار حرا شده مثل غار اصحاب کهفه که میام اینجا و برای اون چند ساعتی که توی سایت هستم خیالم از همه چیز راحته که جایی هستم که لحظه به لحظش صلاته
و دارم خواسته یا ناخواسته تمرکز میکنم به زیبایی ها و حالم خوبه و این خودش بزرگترین دستاورده
همین که احساسم خوب بشه اتفاقات خوب خودشون راهشونو به زندگیم پیدا میکنن
خدای مهربانم هزاران مرتبه سپاسگزارم ازت بخاطر این حجم از زیبایی که هر روز به من نشون میدی و خواستشو درونم شکل میدی و مطمئنم که یه روزی من هم در کنار استاد این صلات رو انجام میدم و به خودم ثابت میکنم که دیدی شد!!!
در پناه الله یکتا باشید
به نام خدای بخشنده ی مهربون .
من خیلی فکر میکنم . به همه چیزهایی که در درونم میگذره و همیشه سعی میکنم خودمو با شرایط وفق بدم و بپذیرم و بعد سعی کنم که اونو به شیوه ای تغییر بدم که باب میلم باشه .البته بهتره که نگم اونو تغییر بدم . چون زاویه دید خودمو تغییر میدم و فکر میکنم که خب من الان چیوری میتونم ازین شرایط به نفع خودم استفاده کنم .
اما راستش گاهی از مسیر خارج میشم . بعد یه مدتی به خودم میام و فرمون افکار و توجهاتمو میگیرم سمتی که قشنگتره .
این روزا احساس میکنم که وارد مرحله جدیدی از زندگیم شدم . خیلی رفتارار در من تغییر کرده و خیلی بهتر شدم.
قبلا به هوای این که من میخوام ذهنمو کنترل کنم دیگه از مرز خودهواهی گذشته بودم و این باعث شده بود که گاها توی روابطم به مسئله و چالش بربخورم . الان که مریم جان داشتن توضیح میدادن که مسئولای نشنال پارک یه جوری برای آدما توضیح میدن که انگار فقط شمایی که رفتی اونجا اما در طول روز کلی آدم میرن و راهنمایی میخوان ، من داشتم به این فکر میکردم که من قبلا فکر میکردم توضیح دادن و بحث کردن اشتباهه و وقتی یه جا میخواست یه کلام اضافی منعقد بشه فورییی خودمو ازون بحث یا اون شرایط میکشیدم بیرون .
ولی الان توی شرایط جدید زندگیم چون مجبورم بشینم گوش بدم :))) خودمو وفق دادم و همش فکر میکنم خب حالا چطوری میتونم ازین موضوع به نفع خودم استفاده کنم .
مثلا امروز صبح سر سفره صبحانه همسر قندعسلم داشت درباره سیاست و فرار نخبگان صحبت میکرد :)) چیزی که منو قبلا میکشتن نمینشستم گوش بدم اما چون ایشون ناراحت میشه و چون به همه حرفای من گوش میده و چون خییلی هوامو داره ،پس منم به جنبه های مثبتش گوش میدم و سعی میکنم یه چیزی یاد بگیرم.
مثلا یه چیزی که امروز یاد گرفتم این بود که آدمای یک مملکتن که اون مملکت رو میسازن .
آلمان و ژاپن منابع خاصی ندارن اما خیلی ثروتمندن. چرا ؟ چون مردمش فعالن .چون همواره در تلاشن . میگفت منابع خیلی خوبه تو یه کشور اما اگر مردمی نداشته باشی تا استفاده ازش رو یاد بگیرن اون منابع به دردت نمیخوره و بقیه میان غارتش میکنن یا خراب میشه اصلا. .
یه چیز خیلی دل انگیزی هم از صحبتهای همسر قندعسلم یاد گرفتم که درباره صنعت نفت صحبت میکرد که حالا نمیخوام وارد بخش منفیش بشم اما چیزی که من برداشت کردم این بود که الانم کلی منابع هست که کشف نشده . ما خبر نداریم ازش و خدا انقدر قشنگ میتونه حمایت و هدایتمون کنه به این که یاد بگیریم و پیدا کنیم یا اصلا خودمون انقدر مهارت به دست بیاریم که دیگه نیازی به اون منابع نباشه برای ساخت ثروت .. هرروز که به این موارد فکر میکنم بیشتر درک میکنم که یاد گرفتن مهارت ها چقدر مهمه
تو اگر همراه باورای درست و حسابی، مهارت داشته باشی (یعنی همواره بخوای که یاد بگیری و یکجا نشینی و از همه مهمتر بری سمت علایقت)هرجای دنیا که بری خیالت راحته که میتونم پول بسازم …
این روزا فکر میکنم که من توی زندگیم در حال حاضر سه استاد بزرگ دارم .
هر سه رو هم هرروز میبینم و صداشون رو میشنوم . اولی و دومی استاد و مریم جان هستن و سومی همسر قندعسلم . از چند جهت هرروز دارم جنبه های مختلف رو که برای بهبود شرایطم مهم هستن رو از این سه عزیز یاد میگیرم .
همیشه دوست داشتم با یک نفر مثل استاد که خیلی اهل خودسازی هستن ، خیلی موفق، خیلی توحیدی و با عزت نفس و خیلی مهربون و بامزه و از طرفی جدی و خفن هست، زندگی کنم تا بیشتر یاد بگیرم و خدا الان منو دقیقا توی همون شرایط قرار داده . دربالاترین سطح خودش.
اما فکر میکنمکه هنوز مونده تا این شرایط رو از دوطرف هندل کنم. چون گاهی ازونور بوم میفتم و گاهی ازین ور .. البته که خیلی وقتا هم که تعدادشون کم نیست ، متعادلم. اما یکی از جنبه های دیگه ای که از خودم درک کردم اینه که من همه چیزو باهم میخوام پیش ببرم.
فکر کنم اولین باریه که دارم اعتراف مینویسم :))
امروز بعد از دورو چالش و تقلی ذهنی و چسبیدن با تمام وجود به یک خواسته بیرونی و بعد از کشیدن خودم به بیرون ازون گرداب احساس سردرگمی و نیاز، به یک نتیجه ی خوبی رسیدم که اصلا همین شد که الان دارم مینویسم و از خودم برای روزها بعدم رد پا میذارم.
من فهمیدم که من هرروز رو خودم کار میکنم هرروز ویس گوش میدم . هرروز باورهامو شناسایی میکنم و روشون کار میکنم اماااا من این مسیرو اصلی ترین مسیر نمیدونم
همش ته ذهنم اون روزی که بیشتر برای درک قوانین و باورسازی وقت میذارم میگم ای بابا غزل وقتتو هدر نده :( میدونی چقدرررر کار هست که باید انجام بدی ؟
میدونی چقدر عقبی ؟ میدونی باید چه مهارتهاییو یاد بگیری که تا الان باید یاد میگرفتی و یاد نگرفتی ؟
بعد دچار احساس سرزنش میشم. بعد میرم تو فاز مقایسه که ببین فلانیو . هیچ واسه این قوانین وقتم نذاشته .ببین تو اوج موفقیته اما تو چی ؟! :/
اما خوب میدونم که این کشتی گرفتنا برای درک مسیرم به زودی شیرینیای مطبوع خودش رو بهم نشون میده . چون من میدونم که اون سرزنشها فقط بازی ذهنه و همونا باعث شده که الان من بفهمم حس بدی که از وقت گذاشتن واسه درک قوانین سراغم میومد از کجا نشات گرفته میشدن
یادمه کهپ آبان 99بود که من داشتم واقعا تلاش میکردم و باورسازی میکردم و سعی میکردم که با کیفیت عمل کنم و گاهی دچار این حس الانم میشدم که ای بابا چقدر باید باورارو درست کنم؟ هرچی میگذشت و من فکر میکردم دارم خوب کار میکنم، باز به یه انباری از باور مخرب میرسیدم چند روز ناامید میشدم و میگفتم دیگه نمیخوام . ولش کن. بعد چند روز دوباره میگفتم حالا بیا قدم اولو بردار . بیا اینو هم درست کن . نه به خاطر نتیجه . به خاطر این که تو شخصیت بهتری داشته باشی . اون موقع روی روابط کار میکردم . میگفتم بیا خودتو باورارو درست کن تا نگاهت به آدما قشنگ تر باشه نه این که نتیجه خاصی بگیری . اون موقع استاد یه فایلی روی سایت گذاشتن که فکر کنم اسمش داستان هدایت الهی بود و من به لطف خدا و همراه شدن با جریات هدایتش آنچه بر قلبم جاری میشدو نوشتم و اون کامنت شد یه کامنت فوق العاده که خودمم میرم میخونمش کلی چیز جدید یاد میگیرم .
بعد از سه ماه ازون موقع شخصیته ساخته شد و من با همسر قندعسلم آشنا شدم و ازدواج کردیم و به نظرم بزرگترین و بهترین نتیجه عمرم بود بعد رو آوردن به مسیر قانون. حالا وقتی برمیگردم نگاه میکنم میگم ببین غزل سه ماه قبلش اصلا مشخص نبود که قراره چی بشه هاا
و الان وقتی خسته میشم ، میگم تو که نمیدونی قراره فردا و فرداهات چطوری بشه ، فقط سعی کن که کارارو درست انجام بدی و کیفیت داشته باشی تو مسیر و تسلیم باشی . مثل همون داستان منابع و نعمتها که ما نمیدونیم چه چیزهایی اصلا هست و بعدا پیدا میشه ، خدا مسیرهاییو برات در نظر داره که مسیرتو خیلی جذابتر میکنه اگر متعهد بمونی و هرطور که میتونی باچنگ و دندون این مسیر درست رو پیش ببری.
چند سال پیش یه کامنتی توی یه سایت یا کانالی خونده بودم که مضمونش این بود که ما اومدیم تو بازی دنیا و هیچی ام بلد نیستم اما در مقابل تیم حریف هیچ وقت کم نمیاریم هربار که به تابلو امتیازها که نگاه میکنیم میبینیم عقب نیستیم از بقیه . خدا داره همه چیزو برامون پیش میبره و اون کارارو انجام میده
خدایا فقط خودت میدونی که من چقدر نیازمندم به این که هدایتم کنی برای درک بیشتر و استمرار بیشتر برای موندن در مسیر درست و داشتن اراده برای پیش رفتن و ساختن .
فقط خودت میدونی که من جز کالبدی که اونو هم خودت بهم دادی هیچی ندارم .
من با همه وجودم اعلام میکنم که تسلیم محض تو ام.
تو اون صداهایی که توی ذهنم هربار بهت میگن منو به این سمتی که خودم فکر میکنم درسته هدایت کن ، گوش نده . من میدونم که من هیچی نمیدونم .
من میدونم که تویی که راههارو بلدی . تویی که داری پشت پرده ی جهان یه کارای نابی برای من انجام میدی .
خدایا بهم کمک کن تا پذیرش داشته باشم .
کمکم کن تا چشمم بینا باشه برای دیدن زیبایی ها و موهبتهایی که توی زندگیم دارم و هی مثل بچه های بی ادب تو مهمونیا داد و فریاد نکنم که من فلان شربتو (نتیجه )میخوااام . فلان شیرینی رو میخوام و هی ونگ نزنم که هم اعصاب خودمو خورد کنم و هم بقیه .
خدایا تو خودت تربیت منو به عهده بگیر . من میخوام نهایت بهره رو ازین مهمونی بزرگ ببرم .
خدایا ازت میخوام که کمکم کنی تا در مقابلت مودب باشم . هی چشمم به ظرف بقیه مهمونات نباشه که ببینم به اونا چی دادی.
خدایا ازت میخوام که بهم کمک کنی تا توی مهمونی تو هی به این فکر نکنم وای الان وقت تموم میشه و من هیچ استفاده ای نکردم و هیچ پذیرایی ازم نشد و اصلا بهم خوش نگذشت .
کمکم کن تا بتونم بفهمم و درک کنم و لذت ببرم . . خدایا ازت میخوام که بهم کمک کنی که توی مهمونی تو سپاسگزار باشم .
هی حواسم به نوع نگاه بقیه مهمونهات به خودم نباشم چون عمیقا میدونم که این کار چقدر از لذت مهمونی کم میکنه.
خدایا من فهمیدم که چه جاهایی با افکار نادرستم رفتارام قشنگ نیستن تو بهم کمک کن تا برای حل کردن مسئله ها و افکار ناخوشایندم تنها نباشم . تو بیا و به مهمون عزیزت کمک کن تا باهم حلش کنیم
خدایا هرلحظه که دستای منو ول کنی من نابینا و ناشنوا میشم . من هیچ نقشه ای برای هدایت کردن ندارم و نمیدونم.
من میدونم که تو رهام نمیکنی اما تو یه کاری کن که من بفهمم اینو و هیچ وقت حتی لحظه ای از یادش نبرم . مثل از یاد نبردن اسمم.
من این روزا دارم روی باورای توحیدی ، احساس کافی بودن ، با کیفیت پیش رفتن ، دوری از غرور ، تحسین کردن ، شکرگزاری ، دیدن زیباییها ، احساس لیاقت، دوره دوازده قدم و ثروت یک کار میکنم . نمیگم هرلحظه . چون برای انجام کارای دیگه م هم نیاز به تمرکز دارم و سعی میکنم تا جایی که میتونم اقداماتمو با کیفیت انجام بدم .
اینا رو نوشتم تا
بعدا که بهش نگاه کردم بدونم برای دوره بعد باید چه اقداماتی انجام بدم .
و دقیقا حس و حالم در قسمت های مختلف سفرنامه چطوری بوده .
برای یاد آوری به خودم در آینده هم باید بگم
تحسین و سپاسگزاری و تایید نشانه ها و قربون صدقای مربوط به درس امروز سفر رو هم روی کاغذ نوتشتم و بعد از مدتها سعی کردم با دقت هرچه تمام تر این کارو انجام برم .
استاد عباسمنش عزیزم و مریم بانوی نازنینم که انقدر زیباتر و جذابتر شدین ، سپاسگزاری منو پذیرا باشید به خاطر تک تک زیبایی های این جلسه
به خاطر آگاهیهای نابش . به خاطر قشنگیهای مسیر و صحبتهای عالیتون که همواره باعث توانمندتر شدن ما در فهم قوانین و دیدن زیبایی ها میشه .
الهی که خدا بهتون برکت بده
سلام غزل عزیز
کامنت زیبات خوندم و لذت بردم آفرین به این آستمرار شما در خودسازی ,آنجا که گفتی بحث نمی کنی من هم در 12قدم یاد گرفتم بحث نکنم با هیچ کس و برای دوری از حرف های منفی با هیچ کس حرف نزنم ولی این نکته که گفتید قسمت مثبت حرف بی ون می کشید خیلی عالی بود من این چند سال فقط تو این مسیر بودم الان ذهنم برای گوش دادن فایل مقاومت داره چون من خیلی باور سازی کردم یک جورایی ذهنم خسته شده البته من از نظر شخصیت خیلی خیلی تغییر کردم و توحید درونم خیلی خیلی رشد کرده اون هم به خاطر گوش دادن به فایل ها و عمل کردن بوده الان که گفتید ذهن شما هم با شما این کار را می کنه فهمیدم من باید ادامه بدهم تا تو زمینه های دیگر هم روابط عاشقانه و ثروت نتیجه بگیرم در ضمن روابط عاشقانه شما را تحسین می کنم عشقتان پایدار باشه موفق باشی دوست خوبم
سلام به دوست نازنینم زهرا خانوم
خیلی ممنونم که برای من نوشتید .
هربار با دیدن پیامتون خوشحال میشم .
سپاسگزارم از حسن توجهتون .
زهرا جون منم مثل شما گاهی مقاومت دارم که فایهای استادو گوش بدم.
بنابراین نکات مهم فایهارو مینویسم و با صدای خودم ضبط میکنم و مداوم به همونا گوش میدم.
البته اینکه میگم مداوم منظورم اینه که هروقت در حال انجام کاری باشم که نیاز به تمرکز نداشته باشه و موقع خواب .
پس زمینه صدای خودمم آهنگ بیکلام قشنگ میذارم که گوش دادنش برام لذتبخش باشه . شاید این روش براتون لذتبخش تر باشه .
یکار دیگه ای هم که من انجام میدم اینه که هرروز حتما کتاب میخونم. اعتیاد دارم به مطالعه:/
خصوصا کتابهایی که قانونو یادآوری کنن. به نظرم اون کتابا یه سری گره های ذهنیمو باز میکنن و مقاومتم کم میشه به گوش دادن فایهای استاد و گاها به درک جدیدی از صحبتهاشون میرسم .
کتاب وابیسابی ، جنگجوی صلحجو ، اثر مرکب، راه هنرمند، تکه هایی از یک کل منسجم ،نیمه تاریک وجود ، زنان زیرک رو بهتون پیشنهاد میدم.
من با خوندن هرکدومشون یه گره هایی تو ذهنم باز شد
با وابی سابی میتونید احساس کافی بودن رو تقویت کنید .
با نیمه تاریک وجود میتونید به این درک برسید که همه آدما شمارو بهتون نشون میدن .
با تکه های یک کل منسجم درباره روابط اطلاعات عالی به دست میارید.
راه هنرمند براتون تمرین داره و از یک دید دیگه باورسازیو توضیح میده.
با اثر مرکب دلیل استمرار داشتن رو درک میکنید .
با زنان زیرک عزت نفس و اعتماد بنفس در روابط رو درک میکنید
با جنگ جوی صلحجو یاد میگیرید که ذهنتونو خاموش کنید .
به نام خدای هدایتگرم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
درباره پاکیزه گی گفتید
من لس آنجلس زندگی میکنم
و استاد شما اومدید و میدونید جو این شهر چطور هست
برای عزیزان بگم که بعضی از قسمت های شهر زیبا و تمیز نیس به خاطر حجم زیاد بی خانمان ها
و خوب این موضوع بیشتر هم شده از زمان پندمیک
حرفم اینه
آب و هوای شهر لس آنجلس دو سه سالی هست که خیلی متفاوت و عالی تر شده
زمستونها و پاییز ها باران خیلی زیادی می باره در این دو سه ساله،،،چیزی که بسیار برای مردم این شهر عجیبه
دیروز و پریروز در یک اتفاق بسیار عجیب بعد از حدود نود و چهار پنج سال در این فصل باران اومد در این شهر
بارانی که آنقدر شدید بود از چند روز قبل خبرگذاری ها هشدار میدادن
چون این شهر اصلا آماده گی این بارون با این شدت رو نداره اونم در این فصل
خلاصه دو روز بارانی بارید در دو روز گذشته که من فقط گفتم خدایا هزاران بار شکرت
از پشت پنجره نمیتونستم تکون بخورم فقط بیرونو نگاه میکرد م و شدت بارون رو
و هی میگفتم خدایا شکرت برای این همه رحمت و ثروت
از اونجایی که من خیلی زیاد گل و گیاه دارم بسیار خوشحال بودم که گلها و درختای حیاط دارن سیر آب میشن
به همسرم گفتم این درخواست شهر لس آنجلس از یونیورس بوده که اینطوری اقلیمش تغییر کنه و باران بسیار بیشتر از قبل می باره
با توجه به شرایطی که دو سه سالی هست براش پیش اومده (برای این شهر) ،درخواست داشته از جهان که اینطوری ظاهرش با بارش باران تمیز تر بشه
درختها سر سبز تر بشه
و هزاران نکته مثبت دیگه
ما میدونیم که همه چی در این جهان شعور داره
واسه همین قلبم بهم گفت این تغییر آب و هوا و این باران در این فصل فقط درخواست این شهر بوده و بس
حال و احوال این دو روزم طوری عالی بود که ،امروز صب اومدم توی سایت زدم روی نشانه ام
فایل قسمت 87 سفر به دور آمریکا واسم اومد
و در کمال تعجب من یادم نمیاد این فایل رو قبلا دیده باشم با اینکه من همیشه فک میکنم 90٪ فایل های سایت رو دیدم
آنقدر این فایل من رو تحت تاثیر گذاشت
قلبم از دیدنش باز شده بود و فقط میگفتم خدایا شکرت و اشک امونم نمیداد
آنقدر حالم دگرگون شد که نتونستم حتی برای فایل کامنت بزارم
ولی حتما سعی میکنم کامنت بزارم برای اون فایل
یک فایل روحانی به تمام معنا
توضیحات خانم شایسته از جوجه کشی که قلبم رو ذوب کرد
خدایا هزاران بار شکرت
استاد و خانم شایسته از فایل هاتون آنقدر لذت میبرم که شبها بیدار میمونم ببینمش
چون من کلا زود میخوابم ولی شبهایی که فایل میزارید بیدار میمونم که ببینمش بعد بخوابم
سپاس از محبت هر دو عزیز برای آماده کردن این فایل ها