سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 200 - صفحه 18

666 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2037 روز

    به نام الله توانگر قدرت بخش

    سلام و عشق به استاد نازنینم و به یار وفادارشون

    درود و احترام خدمت همه دوستان جان

    خدا رو شاکرم که یک بار دیگه دستم به قلم رفته تا از نعمتهای و زیبایی های این جهان قانومند خدا سپاسگزاری کنم و آیه صدّق بالحُسنی رو به جا بیارم.

    الهی شکرت چه طبیعت چشم نوازی خلق کردی. چه هوشی به ذهن آدمی عطا کردی که وسیله ای با این قدرت خلق کنه که بتونه در این جاده های صعب العبور به راحتی درخواست سرنشینانش رو اجابت کنه. واقعا این فورد خوش خرام برادریش رو ثابت کرد با این حرکت. خدایا ازت بی نهایت سپاسگزارم که به ذهن بنده ات الهام کردی سیستم لرزش گیر روی دوربین موبایل طراحی کنه که با اینهمه حرکت ذره ای کیفیت تصویر پایین نیاد و تصاویر باکیفیتی تهیه بشه. هرچند که قوه بینایی چشمی که خدا آفریده کجا و دوربینی که بشر تا به امروز تونسته طراحی کنه و بسازه. هیچ وقت هرگز اونچه که چشم با دایره دید وسیع خودش می بینه با اون کیفیت و ظرافت در هیچ دوربینی ضبط نمیشه. اعتقاد من اینه البته!

    استاد عزیزم رو تحسین می کنم که از هیچ زیبایی نمی گذرن و وسیله مورد نیازش رو تامین می کنن تا امکان دستیابی به دورترین و سخت ترین نقاط جهان رو برای خودشون فراهم کنن فقط برای اینکه سپاسگزارتر بشن. با دیدن نعمتها و زیباییهای بیشتر عظمت خدا رو بیشتر درک کنن.

    هر چیزی ممکنه بهایی داشته باشه و دیدن این آبشار بکر و دست نخورده هم بهاش طی مسیر سرازیری طولانی با شیب زیاد بود. ولی کسی که انگیزه و اشتیاق رسیدن به نتیجه رو داشته باشه سختی مسیر رو جدی نمی گیره بلکه به قول استاد ازش به نیکی بهره هم می بره. در مسیر برگشت که سربالایی خیلی تندی بود، استاد شما به مریم جان گفتید : قهرمان! بدن اینجوری قوی میشه، باید بهش فشار بیاری یعنی اینطوری به یارتون روحیه و انرژی دادید که درسته که خسته شدی ولی بدنت داره قوی میشه. یه درس عملی برای کشیدن یک نکته مثبت از دل یک مساله به ظاهر سخت.

    و در نهایت آبشار رویایی که همه حواس پنجگانه به اضافه روح و ذهن رو درگیر خودش می کنه. به عنوان کسی که تمام دوران کودکی و نوجوانی و جوانی خودش رو در خوزستان پر از رودخانه های پرآب و عریض و عمیق سپری کرده، و دستی هم بر شنا در استخر داشته،میگم قویترین عنصر از عناصر چهارگانه طبیعت (آب، خاک، باد، آتش) برای آرامش دادن به انسان آب هست. اصلا جوری تو رو غرق در درونت می کنه که زمان و مکان و تقویم و تاریخ و روابط و گذشته و آینده از حساب و کتاب ذهنت خارج میشه و سراسر میشی لحظه حال.

    عاشق سهراب سپهری و نگاه عارفانه اش هستم چون آب رو بعنوان پایه احساسات شاعرانه اش و مبنای قیاس خوشبختی انتخاب کرده.

    شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فرو شوید اندوه دلی…

    دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب

    چه گوارا این آب، چه زلال این رود

    آب را گل نکنیم

    به نظر من یعنی روح پاک خودمون رو گل آلود نکنیم.

    ————————————————————————————————————————————————————————————————————————————

    داشتم از رودخانه و تجربه شنا در اون می گفتم. تصور کنید در رودخونه دز که از وسط شهر دزفول می گذره و بسترش سنگلاخیه، اولا که خود آب یخه. وقتی بدنت توی هوای 50 درجه زیر آفتاب حسابی داغه و میپری توی آب صدای پوستتو می شنوی که میگه چززززز…..

    دوما بخاطر صخره های کف رودخونه بعضی جاهاش خروشانه و گردآب داره. ولی چرا منِ اون زمان 15-20 ساله که 43 کیلو هم بیشتر نبودم، جرأت می کردم توی این آب نه تنها شنا کنم بلکه عرضش رو رد کنم و برسم به اون دست رودخونه؟ چون خواهر بزرگترم و دوستامو دیده بودم که میرن. و چون مقاومت ذهنی در سنین پایینتر کمتره این جرأت و جسارت راحت تر شکل می گیره.

    با دیدن اون خانم نیم تنه آبی دقیقا یاد خودم افتادم. نه از سرمای آب میترسه و نه از ارتفاع و نه از سر خوردن از سنگهای تیز. این جرأت و جسارت رو همیشه در سفرهام داشتم. همیشه نفر اول تجربه های جسورانه بودم. هیچوقت برام زن بودن مانع برای انجام چنین کارهایی نبوده. اما کجاها ترسیدم؟

    استاد چقدر خوشحالم که خودتون در مورد این مساله ای که برای من بولد شد صحبت کردید. یعنی در نظر داشتم همین موضوع رو بهش بپردازم بعد در ادامه فایل دیدم شما در موردش به زیبایی توضیح دادید. مسلما تفسیر و توضیح شمای استاد از منِ شاگرد کاملتر و عمیقتره. پس اینو به فال نیک می گیرم و سعی می کنم ترمز ذهنی خودم رو ازش بکشم بیرون.

    ————————————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    کجاها ترسیدم؟

    مثل اون آقاپسر مدتها تعلل کردم؟ ولی بعدش که پریدم دیدم اونقدرها هم هیولا نبوده. مثال میزنم تا برای ذهنم منطقیش کنم.

    1-وقتی بچه بودم سلام کردن به مهمونای غریبه برام یه ترس بزرگ بود. اما یکی دوبار که روی ترسم پا گذاشتم آسون و تازه لذتبخش هم شد. ازم سوال می کردن راحت جواب می دادم. معمولا هم سوالا از درس بود که من توش عالی بودم. نتیجه نترسیدن از جمع این شد که همیشه داوطلب برنامه های سر صف مدرسه بودم. توی کارهای پرورشی و اجراهای بزرگ من بهترین بودم. چون دیدم اجرا در جمع میتونه خیلی لذتبخش باشه. و بارها و بارها این کار رو تکرار کردم حتی در دانشگاه. این شد که تصمیم گرفتم تمرین آگهی تبلیغاتی رو هم انجام بدم و با اینکه خیییلی سخت بود ولی تابحال دو بار انجامش دادم.

    2-در مورد آشپزی کردن. همیشه خراب می کردم. همییییییییییییییشه. ولی وقتی رفتم خوابگاه دانشجویی و مستقل شدم همه چیز از این رو به اون رو شد. چرا؟ چون نیازم باعث شد حواسم رو به الگوهای تکراری که کارمو خراب می کنن جمع کنم. اشکال کارمو دربیارم و این کار رو وقت تلف کردن نبینم. بلکه با عشق به عنوان یک هنر انجامش بدم. الان عالی شدم.

    3-رانندگی کردن. برام یه کابوس بود. یک بار که ماشین بابامو با اینکه بغل دستم نشسته بود و توی دنده 1 داشتم می رفتم بردم رو جدول و چندتا پسر اومدن کمک بابام تا ماشینو بلند کردن و انداختن رو آسفالت! چرا؟ فقط و فقط ترس بیهوده. تازه بعد از اون اتفاق بیشتر هم می ترسیدم. ولی وقتی تنها می نشستم راحت تر بودم. وقتی کسی با تشر و غرغر بهم فرمون نمی داد عالی می رفتم. الان خیلی راحت تر رانندگی می کنم.

    4-در مورد کار کردن و کار پیدا کردن. اینجا هنوز پاشنه آشیل دارم. هنوز برام پول درآوردن یه غوله. هنوز با وجود تمرین هایی که تابحال انجام دادم نتونستم شاخ این غول رو بشکنم و پا بگذارم تو دل ناشناخته های ترسناک. ولی فکر کنم چندتا خش انداختم روش.

    ———————————————————————————————————————————————————————————————————————————–

    استاد چقدر درست اشاره کردید. حتما اون خانم قبلش بررسی کرده که عمق آب چقدره و چه خطراتی ممکنه وجود داشته باشه. اگه این آگاهی ها رو بدست نیاری و بپری اسمش نمیشه شجاعت بلکه میشه حماقت. باید از کاری که می خوای واردش بشی یک درصد اطمینانی داشته باشی ولی نه به قیمت موندن پشت درهای ترس. در حالیکه داری الگوهایی رو جلوی چشمت می بینی که این کار رو به سلامت انجام دادم و دارن تو روت می خندن.

    واقعا احسنت به اون خانم که پیشرو بود. و آفرین به آقا که بالاخره قویتر از ترسهاش شد و پرید. بارها و بارها. وحتی دفعه آخر که صحنه آهسته شد یه ثانیه زودتر هم پرید.

    و البته اون خانم نارنجی پوش هم به رگ غیرتش برخورد و پرید. هرچند از ارتفاع پایینتر… پس موفقیت میتونه واگیردار باشه.

    ————————————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    یه نکته ای که توی فایل با دیدن اون ماشینهای بزرگ و هیکلی که توی جاده ها در حرکت بودن به ذهنم رسید اصل بقای اصلح بود. در سرزمینی که کوهستانیه اتومبیل های ظریف و با شاسی کوتاه و محورهای ضعیف نمی تونن سالم باقی بمونن و از پس شرایط محیط بربیان. پس برای چنین شرایطی باید قویتر باشی تا بتونی به حیاتت ادامه بدی. برای انسان هم همین صادقه. اگر در شرایطی هستی که نیاز داری ذهن خلاقتر و قویتری داشته باشی، در واقع کنترل ذهن و تقوای بیشتره که باعث ادامه حیاتت میشه. نه تنها چشیدن طعم شادی و راحتی و خوشبختی بلکه اصلا زنده موندن بسته به قویتر شدنه. بسته به حذف آپشنهای اضافه و دست و پاگیره. باید عضلاتت رو قوی کنی تا بتونی بعضی زیبایی های دوردست رو ببینی و لذتش رو ببری.

    ———————————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    می دونید چیه؟ خوشحالیم اینجاست که اسکن ذهنی برام آسونتر شده. افکارم رو واضحتر می تونم رصد کنم. این برام یه نتیجه خیلی بزرگه. من قبلا نمی دونستم کی هستم و دارم به چی فکر می کنم. نمی دیدم و لمس نمی کردم که نتیجه های زندگیم برمی گرده به کدوم رشته از افکارم. الان بهتر دارم خودشناسی می کنم و بابتش خیلی خوشحال و سپاسگزارم.

    من باید و باید و باید هرچه بیشتر الگوهای موفق پیدا کنم و انقدر تکرارشون کنم که مثل زمان نوجوانیم از عرض رودخانه شنا کنم و برسم به جایی که مردهای جوان قوی هیکل فقط می تونستن برن. و چشماشون گرد میشد که یه الف بچه چطور این کار رو کرده.

    من همون آدمم با همون توانایی هایی که خدا از قبل از تولدم نطفه اش رو در وجودم کاشته.

    من لایق هستم فقط باید باور کنم که لیاقت و کفایتش رو دارم.

    ———————————————————————————————————————————————————————————————————————————–

    این نکته مثبت رو در انتها بگم و برم.

    امروز بعد از مدتها فیلترشکن وصل کردم و توی اینستاگرام چندجا دیدم که یه خانم جوان ایرانی به نام یاسمین مقبلی به عنوان عضو ارشد و فرمانده یک گروه چهار نفره همین فردا 3 شهریور عازم یک سفر فضایی به ایستگاه فضایی در مدار 400 کیلومتری از سطح زمین هست. با فضاپیمای فالکون 9 از شرکت spacex آقای ایلان ماسک. این خانم از داوطلبان سفر به ماه هم هستند و بعید می دونم سنشون از 35 بیشتر باشه. همین 6 سال پیش یعنی سال 2017 وارد ناسا شدن و الان رییس گروه فضانوردان اعزامی به آزمایشگاه فضایی هستند.

    اگر این خانم توانسته من هم می توانم از پس هرررر کاری بربیایم. و تمام!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1346 روز

      به نام هدایت الله

      سلام به بهترین سعیده دنیا

      دختر بی نظیری شما

      اول از شما بابت کامنت دوست داشتنی سرشار ازعشق و چقدر پر انرژی بود مثل همیشه لذت بخش وجاری شدن کلام الله در نوشتارتون پیدا بود

      من هم عاشق وشیفته سهراب سپهری هستم به خاطر درک ونگاه متفاوتش

      سعیده جان نمی‌دانم چطوری از شما تشکر وسپاس گزاری کنم از وقتی کامنت دوتای قبل که گفتید صبح ها یا نیمه شب کامنت گذاشتن رنگ وبوی دیگه ای داره خودم متعهد کردم که 5صبح بیدار بشم ولذت آن را ببرم

      واقعا روزم ذهنم خیلی متفاوت تر شده این رو خودم حس میکنم واحساس واقعی خوبی دارم

      دوستان خوبی مثل شما نعمتی هستند که خداوند سر راه من قرار داده باز هم از شما سپاس گذارم چراغ روشنی بخش مسیر سبز زندگی من شدید

      بهترین‌ها برات آرزو مندم خداوند مهربان نگهدارتان باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2037 روز

        سلام و عشق و احترام خدمت شما دوست عزیز و گرانقدرم.

        الهی شکر که خدا به من عزت داد و منت سرم گذاشت تا بتونم چیزی ابراز کنم که حتی شده یک نکته یا یک خطش برای کسی روشنی بخش باشه. این قطعا از لطف و نور خداست. وگرنه من از وجود خودم چیزی برای ارائه ندارم.

        بی نهایت شما رو تحسین می کنم بابت تعهدتون به سحرخیزی و حس کردن اون لحظه معنوی طلوع خورشید. خدا بهتون برکت و عزت بده که اینقدر برای خودتون ارزش قائل شدید که لایق دریافت نعمت سحرخیزی شدید.

        براتون موفقیت روزافزون و تندرستی کامل و ایمان محکم آرزو می کنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سارا sara گفته:
    مدت عضویت: 1755 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستان گلم

    چه منطقه ی زیبایی چه آب زلال و چه سنگهای رنگی و قشنگی انگار خدا دلش خواسته اینجا سنگها رنگارنگ باشن.

    چه دختر با دل و جراتی چقدر خوب به دوستش انگیزه میداد و اون آدمی که اول میترسید بپره در آخر با هم از ارتفاع بالا پریدن . البته نماند که اون پسر هم تلاششو کرد و بر ترسش غلبه کرد و با اینکه میترسید عقب نکشید یا بهونه نیاورد و ادامه داد .

    مسیر برگشتتون خدای من چقدر رویایی چقدر زیبا خدایا شکرت بابت این جاده زیبا . استاد کاش با درون ازین جاده از بالا فیلم بگیرین مطمعنم جاده ی بینهایت زیباییه .

    دقیقا استاد جان این فایل برای من یه هدایت بود از طرف خدای خوبم که صبح ازش هدایت خاستم و بعد اومدم سایت رو دیدم فایل جدید گذاشتین دانلود کردم وظهر این فایل رو با همسرم دیدیم . امروز بینهایت این فایل در ذهن من غوغا کرد . من و همسرم مدتی هست که دوره ثروت رو گرفتیم و روی این دوره کار میکنیم . میخام اینجا افکار خودمو که توی ذهنم در حال درست کردنشون هستم بگم . خب اول میخام چند موضوع رو بگم .

    1_ توی جامعه ما تقریبا میشه گفت 99 درصد از پدر و مادر ها بشدت دلسوز فزرندانشون هستن و حتی بعد از سی یا چهل سالگی هم به اونها در زندگیشون کمک میکنن . همسرم الان شغلش املاک هست و میگه پدر و مادر های پیری هستن که میان خونه ویلایی که دارن رو میذارن واسه فروش تا چند واحد آپارتمان بگیرن تا همه بچه هاشون مثلا طرف چهار تا بچه داره . صاحب خونه بشن و از سختی اجاره نشینی راحت بشن .

    2_ توی جامعه ما دختر وقتی ازدواج می‌کنه دیگه هر چی میخاد رو از شوهرش میخاد . یه دوستی می‌گفت تا وقتی دخترها ازدواج نکردن از خدا شوهر میخان وقتی ازدواج میکنن انگار شوهر میشه خداشون وبعد هر چی میخان رو از شوهر میخان .

    3_ در قسمت187 سفر به دور آمریکا که یکی از دوستان کامنت گذاشته بود و شما کامنت رو میخونین دوستمون گفتن که مریم جان در بالا رفتن از درخت هم قائم به ذات هست و تا جایی که بتونه کارشو خودش انجام میده . این قسمت و این جمله دوستمون در ذهن من مثل یه فندک بود که شعله زد به یه خروار چوب خشک باورهای غلط .

    خب حالا اینا رو گفتم واسه چی ؟ چون دارم رو دوره ثروت کار میکنم و خیلی با جدیت . هدایت شدم به این فایل . حالا ربط اینا به هم چیه . الان براتون میگم .

    ما خانومها تو جامعه ای بزرگ شدیم که به شدت دلسوز و فداکار مثلا باید باشیم تو جامعه ای بزرگ شدیم که همه چی رو باید از شوهرمون بخواهیم .

    من تو این مدت به شدت دارم ذهنم رو پرورش میدم که باید قائم به ذات باشم .

    ونجواها میاد که خب حالا تو درآمد داشته باشی و از پول خودت خرج کنی پس شوهرت پولاشو واسه کی و کجا خرج کنه ؟ حالا اومدیم و تو به درآمد بالا رسیدی میخای خرج خودتو خودت بدی ؟ پس اون چکاره هست ؟ چقدر تو احمقی وظیفه ی اونه نه تو .

    ذهن من . میگم خب حالا بذار به درآمد بالا برسم بعد منم یا خرج نمیکنم یا درامدمو پنهان میکنم . بعد باز نجواها نه اشتباه می‌کنی اون بفهمه تو درآمد داری میگه باید نصف اجاره خونه رو تو بدی . اون پولاشو میره هر چی دوست داره میخره . و پولای تو رو هم خرج می‌کنه تموم بشه .

    و جالب اینجاست که امروز صبح بیدار شدم این نجواها اومد که گوشیشو نگاه کن ببین چقدر تو حسابش پول داره و منم وسوسه شدم و نگاه کردم . ( اینو هم بگم هیچوقت من دست به گوشی همسرم نمیزنم حتی وقتی گوشیش هست و خودش نیست ) خب دیدم که پول زیادی تو حسابش هست و بمن نگفته بود . و دقیقا حرف همان دوستمون که گفتن مریم جان قائم به ذات هست و اکثر ما توقع داریم از طرف مقابلمون . و توقع اومد سراغم که چرا نگفته و نجواها که دیدی اون پولاشو بتو نمیگه و مخفی می‌کنه بعد تو میخای درآمد داشته باشی چجوری میخای باهاش زندگی کنی .

    بعد از خدا هدایت خاستم و شروع کردم به برطرف کردن این نجواها .

    استاد عزیزم زندگی شما واقعا یه الگوی منطقی و واقعی و بینظیر و شدنی هست واسه ما .

    1_ اگر من روی باورهای خودم کار کنم و به مدار بالاتر برم با افرادی برخورد میکنم که اونها هم در همون مدار هستن‌ .

    2_ یاد گرفتیم جایی که لازمه و هدایت میشیم خرج کنیم نه جایی که دلسوزی باشه یا فداکاری . ما تو دوره ثروت یاد گرفتیم که اگر تو مدار ثروت نباشی به هر طریقی پول وارد زندگیت بشه( حالا ارث باشه یا کمک پدر و مادر یا قرعه کشی) خیلی احمقانه اون پول رو از دست میدی . پس مهم باورهای من هست .

    3_من باید یاد بگیر خالق زندگیم باشم من خودم باید پول و ثروت رو خلق کنم نه اینکه از دیگران توقع داشته باشم. و یا اینکه حتی اگه صاحب پول و ثروت هم شدم نباید توقع داشته باشم دیگران اون طوری که من میخام رفتار کنن .

    4_ شوهر من هم مثل خودم یه فرد معمولی با کلی باورهای خوب و بد هست . پس این باور اشتباه جامعمون رو بندازم دور که وظیفه اونه . اینکه من میخام اول اون به درآمد بالا برسه و هر چی میخام رو واسم بگیره . حالا بعد سر فرصت هر موقع تونستم منم کسب درآمد کنم .

    با دیدن زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا تا حدودی یاد گرفتم که زندگی مشترک ینی واقعا زندگی مشترک . در همه چیز و همه کار .

    بنظرم این مهمترین چیزیه که باید خیلی از ما خانومهای ایرانی روش کار کنیم تا بشه یه باور خوب .

    دیدم خانومهایی که مستقل هستن و درآمد دارن ولی چون توقع دارن که بازم همه ی خرج زندگیشونو همسرشون بده از لحاظ عاطفی روابط خوبی ندارن .

    و مسئله مهم دیگه اینکه ما خانومهای ایرانی خیلی توقع داریم اول همسرمون به درآمد بالا برسد یا اصلا تمام چیزهایی که میخواهیم رو اول اون واسمون فراهم کنه . ینی اول زندگی اگر بخواهیم مثل این دختر خانوم باشیم که اول خودمون پیش قدم بشیم و به پول و ثروت برسیم خیلی واسمون سخته و یه جورایی انگار طرفمون رو بی عرزه حساب میکنیم که چرا اون زحمت نکشه چرا من پیش قدم بشم ؟ . باز هم بخاطر همون باورهای جامعمون هست که از بچگی گفتن مرد باید بیرون خونه کار کنه زن باید داخل خونه باشه . یا مرد باید قوی باشه مرد باید زندگیشو بتونه راه ببره . مرد نباید گریه کنه ووووو.

    من واقعا با دیدن این صحنه زیبا ازین آبشار و این دو تا دوست یا همسر یا هر چی فقط اینو دیدم که یه زن می‌تونه پیش قدم باشه حتی در کارهای سخت و به همسرش انگیزه بده و اونم با خودش همراه کنه . ما نباید بذاریم باورهای اشتباه جامعمون جلوی پیشرفتمون رو بگیره .

    و از شما استاد عزیزم یه درخواست دارم ممکنه بنظرتون دخالت در مسائل خصوصی باشه ولی باز هم یکمی اگر بگین و ما ببینیم واسمون میشه یه الگو . میخام در مورد مسائل مالی حالا خاستین در دورهای ثروت بگین یا همین فایلها . که چطور درآمد و پولتون رو خرج میکنین .مثلا موقع خرید بگین که کی خرید کرد و پول پرداخت کرد .

    مثلا یه نمونه که من همیشه با همسرم در موردش بحث داشتیم این بود که شما گفتین کار شریکی اصلا درست نیست و من به همسرم میگفتم مریم جان بابت کاری که انجام میده از استاد حقوق دریافت می‌کنه و همسرم قبول نداشت و می‌گفت نه . این بود تا تو یه فایلی شما این رو گفتین که مریم جان از حقوق خودش دوره ها رو خرید می‌کنه .

    بنظر من مریم جان نمونه ی یه الگوی خیلی خوب واسه ما خانومها هستن . که باید سعی کنیم از تک تک کارهاشون الگو بگیریم .

    خیلی سپاسگزارم از شما که این همه زیبایی رو با ما به اشتراک میذارید

    و خدارو شاکرم که منو هدایت کرد به چه قشنگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
    • -
      سمیرا بانو گفته:
      مدت عضویت: 855 روز

      به نام خدای هدایتگر

      سلام ساراجان بسیار لذت بردم از کامنتت واون همه توجه ای که به نکات داشتی

      سارا جان من هم دقیقا ذهنم مثله شما به هر طرف میبره در مورد کسب درآمد

      من هم یه خانم خانه دار هستم خداروشکر از نظر مالی همه چیز اوکی هست

      فقط اینکه من فایل های استاد رو گوش می‌کنم همش دوست دارم درآمد داشته باشم

      از اونجایی که من 2تا فرزند کوچیک دارم .همسرم رضایت ندارن به کار کردن من

      میگن خونه باش .کنار بچه ها .

      ولی من هم این سوال رو دارم که مریم جان چه درآمدی دارن وچه جوری دارن

      کسب درآمد میکنن.؟

      همش به خودم میگم این همه آدم های معروف هست که اصلا خانمشون کار نمیکنن

      ودرکنار هم لذت می برن .

      خیلی دوست دارم استاد یه فایل بزار واسه ما خانم های خانه دار که باید چه مسیری رو بریم

      شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سارا sara گفته:
        مدت عضویت: 1755 روز

        سلام عزیزم

        خیلی ممنونم

        اگه دوره روانشناسی ثروت رو میتونی بگیر . و اگه نه از فایلهای دانلودی استفاده کن . فایلهای چند برابر کردن درآمد در یکسال رو ببین . اینها واقعا عالی هستن مطمعن باش هدایت میشی به مسیر درست .

        موفق باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      میلاد گفته:
      مدت عضویت: 3844 روز

      سلام به سارای عزیز

      یه چیزی که چندروزه تو ذهن من میچرخه این بود که اصلا کی گفته مرد باید خرج زن رو بده !!! این خیلی سوال مهمیه واقعا

      کجای قرآن گفته مرد باید خرج زن رو بده … این فقط بنظر من یه عرف که براحتی جاهای دیگه میبینیم یه جور دیگس . همین امریکا و اقای رایان و همسرشون . هردو شاغلن و هر دو موفقن

      اینکه کی خرج کیو بده و پول این برا اون باشه یا برعکس کلا یه فرهنگ پوچه بنظر من که من هرچی میرم جلو بیشتر به پوچ بودنش میرسم که هرکسی مسئول زندگی خودش و حساب بانکی خودشه . دقیقا مثل آیات قران که میگه هرکسی نیکی کنه چه زن باشه چه مرد باشه پاداششو میگیره

      درواقع هرکسی فرکانس درستو ایجاد کنه چه مردباشه چه زن باشه نتیجشو میبینه . منم از خدا خواستم به شخصی برای زندگی هدایت بشم که دقیقا همین طرز فکرو داشته باشه و قائم به ذات باشه و عین یه اشرف مخلوقات فکرکنه و عمل کنه

      درپناه خدا باشید :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سارا sara گفته:
        مدت عضویت: 1755 روز

        سلام به دوست هم فرکانسیم

        دقیقا این هم مثل خیلی موارد دیگه بما گفته شده و ما چشم بسته پذیرفتیم. ولی الان که در مدارش هستیم و میتونیم این باور رو تغییر بدیم . حالا چه آقا باشیم چه خانوم چه فرزند یه خانواده . هر کسی مسئولیت زندگی خودش رو باید بعهده بگیره . دلیل نداره یه نفر مثل پدر خانواده همه زحمت رو بدوش بکشه .

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1480 روز

      سلام به سارای عزیزو دوست داشتنی

      اول از همه بهت تبریک بگم عزیزم واسه اینکه با همسرت هم مداری و با هم رو دورهای استاد کار میکنید و دوره ثروت خرید و این یک نشونه عالی در روابططه عزیزم

      دوم اینکه چقد نکات مهمی گفتی یه قسمتی از کامنتت این بود خانومها که به درامد میرسند باز توقع دارند اون همسرشون خرج کنه.

      حالا من اصلا اینو نپذیرفتم خداراشکر و مقاومت شدیدی دارم نسبت بهش میدونی چرا چون میگم وقتی دو نفر کار میکنند زن و شوهر

      اول اینکه وظیفه اصلی مرد که هزیته زندکی رو بده این که تو احادیث از پیامبر هست

      البته خانوم میتونه اگ خودش درامدی داره با عشق هروقت خرید رفت یا باهم بیرون رفتند حتی خانوم خرج کنه و میتونه نیازهای خودشو برطرف ‌کنه بدون نیاز به شخص خاصی به نام همسر گفتم البته با عشق ن از روی اینکه من درامد دارم کاری به تو ندارم برای خودم فقط خرید میکنم

      عزیزم مگه مردی که کار میکنه مگه نمیاد برای خونه خرج میکنه حتی گاهی کلی هدیه و کادو میخره و کلی پول تو حساب باتکی همسرش میریزه و اینو از رو عشقش انجام میده بدون توقع اینکه تو درامد داری

      من یه همسایه داریم خیاطه البته الان توشهر دیگه زندگی میکنه دو تا دختر داره.

      باور کن خرج و هزینه خودش و دوتا دخترشو خودش میده با عشق هرجی دلشون میخاد میخرن لذت میبرن از زندگیه و توقعی هم ندیدم از همسرش داشته باشه

      در عوضش همسرش شغلش کشاورزیه درامدش برای مثلا خرید ملک و ماشین و اینا میزاره

      من یه روز دوستمو دیدم اومده بود خونه مادرش کع همسایمونه ازش پرسیدم خودش اینارو گفت که من هزینه خودمو و دخترامو میدم برای خودمون لذت میبریم کاری به همسرم ندازم اصلا اونم هرجی در میاره ملک و ماشین اینا میخره و زندکی قشنگی داریم حتی در هفته امکان داره اصلا چند روز همسرم خونه نباشه سرکاراینا باشه ما کاری بهش نداریم و زندگیمونو میکنیم

      باور کن اصلا این دوستم اهل غیبت و قضاوت چیزی ام نیست سرش تو کار خودشه چقد دخترهای مودب و خانومی هم داره یا چقدر خودش آرامش داره

      اما دختر عمه خودم معلمه یا یه همسایه ای خواهرم داره خیاطه باور میکنی با وجود اینکه درامد دارن توقع دارند تمام مخارج زندکی و حتی خودشونو همسرش بده

      یه روز این همسایه خواهرم میخاست از من برای عید هفت سین رزینی بخره بعد قیمتشو بهش گفتم گفت وای همسرم 1 تومن حالا نمیده برای هفت سبن گفتم‌مگه همسرت میخا بده مگه خودت درامد نداری دیدم گفت مگه مریضم از پول خودم خرج کنم مگه وظیفه اش نیست همون لحظه مغزم سوت کشید گفتم بابا اینا کین دیگه چه فکری میکنن همسر رو چی میبینن مگه

      یا دخترعموهای خودم یا زنداداشام وقتی من رو خودم سرمایه گزاری میکنم مثلا چیزی میخرم یا کاری میکنن سریع همش میگن ول کن بزار بری خونه شوهرت انجام بدی چرا خودت هزینه کنیمیگم چه ربطی داره من حالا چرا باید متتظر بمونم همسر بیاد و منو به ارزوم برسونه میگن نه باید باشه اگ تو بی توقع باشی میگن بی عرضه اس و اصلا تره برات خرج نمیکنن تو رو بی ارزش میدونن اما اگ توقعت بالا باشه اون تو رو بیشتر دوست داره و برات خرج میکنه پس تامیتونی از شوهرت بخاهینی چیزای میشنوم مغز ادم سوت میکشه

      منطورم از این الگوها این بود که خانوم اگ درامدی هم داره میتونه برای خودش خرج کنه و حتی برای خونه با عشق خرج کنه و منتطر تباشه حتما همسر براش خرج کنه و اگ خودشو باارزش بدونه مطمین باش همسرشم تا دلت بخاد براش خرج میکنه بدوم توقع و از رو دوست داشتنش هرکاری میکنه فقط همسرشو خوشحال کنه

      مگه مثلا منی که درامد دارم ینی همسرم دیگه نباید به من پول بده بگه تو درامد داری من خرج نمیکنم یا برعکسش

      خدااز بی نهایت طریق روزی میده از طریق بی نهایت دستانش و مطمین باش کسی که عزت نفسش بالاست و برای خودش ارزش قائله همسرش براش بهترینها رو اماده میکنه بدون توقع اینکه تو درامد داری

      یه جوری همکاری بینشون در هر کاری بوجود میاد(ینی همون پول منو تو نداره من داشته باشم به تو میدم با عشق توام داشته باشی به من میدی با عشق)البته نمیدونم تا چه حد این درسته اما من کلا ادمیم دوست دارم مستقل باشم تا منتطر نباشم همسرم بهم بده ولی اگ همسزمم بهم پول بده کلی سپاسگزاری میکنم ازش همون

      چیزی که من در استاد و مریم جون دیدم تو فایلهای مختلف

      کامنتم طولانی شد امیدوارم هم به خودم هم به شما کمکی کرده باشم و باعث بشیم الگو پیدا کنیم برای باورهامون که اگ برای یکی شده برای مام میشه

      دوست دارم سارای عزبز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        سارا sara گفته:
        مدت عضویت: 1755 روز

        سلام ازاده جان ممنون از کامنت خوبت دقیقا یه باور خوب واسه این نجواهای ذهنم بمن دادی .

        این جمله ای که گفتی

        ««خدااز بی نهایت طریق روزی میده از طریق بی نهایت دستانش و مطمین باش کسی که عزت نفسش بالاست و برای خودش ارزش قائله همسرش براش بهترینها رو اماده میکنه بدون توقع اینکه تو درامد داری»»»

        همون‌طور که گفتی من و همسرم واقعا عاشق هم هستیم و بهترین روابط رو داریم و اینایی که گفتم همش تو ذهن خودم بود و می‌دونم که نجواها واسه هر کاری هست . خدارو شکر میکنم بابت همسر خوب و مهربانم ( ناگفته نماند که بعد از دیدن گوشیش و پول تو حسابش . ازش پرسیدم که چرا بمن نگفتی . گفت قرار بوده یه مقدار دیگه پول به حسابش واریز بشه بعد بمن هم بگه هم به حسابم واریز کنه . ببینین این نجواها چقدر تلاش دارن تا ذهن ما رو منفی کنن.واسه همین همیشه باید تلاش کنیم تا ورودی مثبت به ذهنمون بدیم و نجواها رو به افکار و باورهای مثبت تغییر بدیم) . تمامی اطرافیان من خانومهایی هستن که یا درآمد دارن و بازم از همسرشون پول میگیرن اونم با روابط بد . یا نمیگیرن که بازم روابط عاطفی بدی دارن . تقریبا کسی رو ندیدم که با عشق باهم زندگی کنن و درامدشون رو هم با هم با عشق خرج کنن. اینم یه ترمز ذهنی بود واسه من. خدارو شکر میکنم که این دو تا عزیز هستن و مریم جان دقیقا الگو تمام عیار هست تو تمام کارها . وقتی سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا رو میبینم خیلی دقت میکنم به تمام کارهایی که مریم جان انجام میده .

        سپاسگزارم از کامنت خوبی که نوشتی ممنون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          آزاده کاکاوندی گفته:
          مدت عضویت: 1480 روز

          سلام به سارای ناز و دوست داشتنی

          خداراشکر برای روابط زیبات سارا جان

          خدایا شکرت برای درامد همسرت

          بله درست گفتی نجواها همیشه هستند اما باید بهش گوش ندیم

          وقتی زندکی دربهشت یا سفر به دور امریکا رو میبینم میگم مریم جان که حقوق میگیره از استاد ولی خیلی خریدها رو استاد انجام میده هرچیزی که مریم بانو بخاد با عشقش براش فراهم میکنه البته این دوطرفه هست و مریم جانم هرچیزی که خودش دوست داشته باشه با عشق میخره

          اینم بهترین الگو هستند واقعا من که به شخصه خیلی لذت میبرم رفتارهاشون میبینم

          خدایا شکرت برای وجود همسرعزیزو همراهت

          الان که گفتم همراه یاد یه چیزی افتادم(یه دوستی دارم با همسرش چند سال دوست بودند و با هم ازدواج کردند یه روز اومد خونه ما گفت نگی همسر همراهه گفتم چرا گفت هیچ همراه نیست هیج کسو ندیدم این طور همراه باشه منم گفتم پ چرا داداش دوم من و همسرش واقعا همراه همند گفت اون استثناست گفتم عزیز من کجاست استثناست تو خودت اینو باورکردی دیکه هی ادامه داد منم چیزی نگفتم)اینو برای همون زنداداشم تعریف کردم کلی خندید گفت تو خودت خوب باشی همسرت همراهته در همه چیز بدون اینکه بهش بگی ولش کن باهاش بحث نکن و ادامه نده در مورد این جور چیزا گفتم ن بابا فقط خندم اومده

          ببین باور اکثر مردم اینه ها

          اما ما همه استاد و مریم بانو و الگو داریم

          تازه من داداش دومم وزنداداشم هم دارم به عنوان الگو و تو خیلی چیزا از زنداداشم الگو میگیرم انقد فهمیده و قابل احترام و بادرکه البته اونا باورهای غلط زیادی هم دارند ها اما خیلی چیزهای خوب هم دارند من کاری به باورهاشون ندارم چیزی که تحسین میکنم رو داره واقعا

          مرسی عزیز دلم که نوشتی

          انشالله لبت خندان دلت شا جیبت پر پول تمام ثروتهای دنیا نصیبت بشه عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      به نام خداوند مهربان

      سارا خانم خدا جو و ثروتمند سلام.

      خدا رو شکر میکنم که در جمع، خانواده عزیز و مهربانی هستم ، که برای پیشرفت همه و خودشون،کامنت می‌نویسند.

      از شما بابت نوشتن این کامنت پر بها سپاسگزارم.

      از اینکه در خال پیشرفت هستید، به همراه همسر مهربانتون ،

      و برای هر دو شما عزیزان بهترینها رو آرزو میکنم.

      به درستی که انسان در راه سعادت و پیشرفت، باید روی خودش کار کنه و باورهای قالب مردم رو بریزه دور ، و باورهای رو درست کنه که انسان رو به سعادت در دو دنیا نزدیک کنه.

      تمرکز بر روی زیبای ها ، احساس خوب داشتن، و یکتا پرستی ، تنها راه رسیدن به خواسته ها است،

      در پناه آلله یکتا شاد و ثروتمند باشید.

      آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سارا sara گفته:
        مدت عضویت: 1755 روز

        سلام به شما برادر فرکانسیم

        ممنون بابت کامنتتون

        دقیقا نکات مهمی که گفتید رو همیشه باید یادمون بمونه

        تمرکز بر روی زیبای ها ، احساس خوب داشتن، و یکتا پرستی ، تنها راه رسیدن به خواسته ها است،

        سپاسگزارم بابت انرژیی که فرستادین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1936 روز

      سلام سارایِ عزیز.

      خیلی کیف کردم برای تحلیل هات نسبت به خلقِ ثروت.

      منم به شدت اعتقاد دارم مریم جون، بانویِ پرتلاشی هست که متعهدانه روی خودش کار میکنه و روز به روز پیشرفت میکنه.

      ایشون برای من الگو هست و خیلی چیزا ازشون یاد گرفتم: نکات خانه داری، نظافت، آشپزی، شجاعت و حمله کردن تو دلِ ترس ها، استقلالِ شخصیتی، صلحِ درون، زیبا بینی، سپاس گزاری، احترام گذاشتن، جسارتِ خود بودن و عزت نفس و …

      چقدر کیف کردم که کلیدِ قائم به ذات بودن رو یادآوری کردی.

      چقدر باید روی خودم کار کنم که مستقلانه خلقِ ثروت کنم، فارغ از درآمدِ همسرم.

      یه تلاشهایی دارم و نتایجِ خوبی هم دریافت کردم، ولی میدونم جای کارِ بسیار داره باورهای مادی ام.

      باورهای نازیبایی وجود دارن برای هزینه های خانه و خانواده که اتفاقا باعثِ دوری و کدورت میشن.

      خیلی خوشحالم و متشکرم از خدا که به واسطه ی فایلهای ارزشمندِ استاد، تو باورهای بِتُنیم تَرَک و سوراخ ایجاد شده و نورِ امید رو میتونم ببینم…

      مرسی که این کامنتِ خوب رو نوشتی.

      هر چی جلوتر میرم بهتر درک میکنم که استاد همیشه میگن: همه چیز باوره یعنی چی.

      باور بهبود پیدا کنه، زندگی بهبود پیدا میکنه، تو همه ی زمینه ها، هیچ فرقی هم نمیکنن.

      سارا جان تحسینتون میکنم که روی دوره روان شناسی ثروت کار میکنین.

      بهترین ها برای شما و همه ی عزیزانتون.

      همگی مون در پناهِ رب العالمینِ قشنگم باشیم.

      الهی شکرت برای همه چیز و برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        سارا sara گفته:
        مدت عضویت: 1755 روز

        سلام سمانه جان

        سپاسگزارم بابت تحسین و انرژی که فرستادی

        من تا فایل رو دیدم بعدش کامنتها رو نخوندم و همون چیزی که تو ذهنم بود رو نوشتم . چقدر جالبه چون تمرکزم رو دوره ثروت هست و رو باورهای مربوط به اون کار میکنم پریدن این دو تا دوست رو مثل کسب درآمد خودم دیدم . انگار خدا بمن گفت ببین چجوری باید با ترسها روبرو بشی و هر چی جلوتر بری واست راحتتر میشه .

        کامنت شما رو و پاسخ به دوستانتون رو خوندم چقدر قشنگ گفتین موضوع تکامل در نوشتن کامنت و تحسین کردن رو . من خیلی کم کامنت میذارم

        و امروز با این کامنتم و پاسخها و تحسین دوستان واقعا متوجه شدم چقدر تاثیر داره

        چقدر تحسین دوستان حس خوبی بهت میده

        گفته بودی نقطه آبی و این محبت و تمرکز بر نکات مثبت نعمتی از طرف خداست

        و چقدر من در تحسین کردن کوتاهی میکنم الان متوجه این انرژی مثبتی شدم که در کامنت گذاشتن هست

        منم بهترین باورها رو واسه شما آرزو میکنم

        خدارو شکر که اینجا میتونیم با هم در ارتباط باشیم نظر هم رو بخونیم از همدیگه یاد بگیریم و بهم یاد بدیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهره گفته:
      مدت عضویت: 921 روز

      به نام الله یگانه

      سلام سارا جان خیلی تحسینت

      میکنم و خیلی خوبه که به اتفاق

      همسرتون رو دوره ها کار میکنید.

      دیدگاه شخصی منم اینکه هر چقدرم وضعیت مالی مرد خوب باشه

      زن هم باید درآمد داشته باشه جدا از اینکه به اون درآمد نیاز داره یا نه .

      به قول استاد باید ارزش ایجاد کنیم .در یکی از

      قسمت های مصاحبه با استاد،آزاده جان گفتند که

      از بچگی با اینکه نیاز مالی نداشتن کار میکردند و

      دوست داشتن که درآمد شخصی داشته باشن

      وحتی بعد ازدواج هم همینطور بودن و عقیده

      داشتن که، من املاک شوهرم رو جز دارایی های

      خودم نمیدونم و رفته بودن به عنوان کار آموز برای

      ایشون کارمیکردن در حالی که خودشون خانم

      موفقی در زمینه کاری خودشون بودن و استاد هم کلی تحسینشون کردند.

      یا مریم جان که ما همیشه در سریال زندگی

      دربهشت دیدیم که پابه پای استاد کار میکنن از

      پاکسازی پرودایس تا ساخت چیکن شا واسه

      مرغها و در هر کاری استاد رو با عشق همراهی

      میکنن و خانم کاملا مستقلی هستند. حتی وقتی

      استاد نبودن ،به تنهایی کارگاه را مرتب کردن و

      وسایل و ابزار آلات به اون بزرگی و سنگینی رو تو

      کارگاه جابجا ومرتب کردن . از مرغ و جوجه ها

      مراقبت میکردن واسشون غذاتهیه میکرد. یادمه

      حتی واسشون ظرف آب درست کرد و کلی

      کارهای دیگه که ازنظر خیلی از ما خانومها، مربوط

      به آقایون میشه و خانم ها نباید انجام بدن ،ولی

      مریم جون این دیدگاه رو ندارن و من همیشه

      تحسینشون میکنم و الگوی خودم قرار دادم .و این

      مسعله نه تنها خللی در روابط عاطفیشون ایجاد

      نکرده بلکه عزت و احترام یشتری نزد استاد دارن و

      البته که استاد هم همیشه با عشق از ایشون

      سپاسگزاری و قدردانی میکنه و استاد تاکید داشتن

      که مریم جان خیلی از کارها رو بهتراز استاد انجام

      میدن مخصوصا ارگنایز کردن رو بخوبی انجام

      میدن . در ضمن بانو و استادبارها گفتن که علاوه بر

      روابط عاطفی که با هم دارن روابط کاری هم دارن

      و خانم شایسته کارمند استاد هستند و ازشون

      حقوق دریافت میکنن و عاشقانه هم در کنار هم

      زندگی میکنن و ازوجود همدیگر لذت میبرن .

      سپاسگزارم از شما که باعث شدین من این مطالب رو اول به خودم یاد آوری کنم .

      شاد و پیروز باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سارا sara گفته:
        مدت عضویت: 1755 روز

        سلام زهره جان

        سپاسگزارم از انرژی که فرستادی

        ممنون بابت کامنتت

        منم تمام کارهای مریم جان رو با دقت زیرنظر دارم چون می‌دونم ایشون هم واسه خودش یه استادی هست با فرکانس بالا که در کنار استاد عباسمنش قرار گرفتن و هم مدار هستن

        بهترین ها رو واستون آرزو میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حسین عظیمی گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    به نام خداوندی که به شدت کافیست

    سلام خدمت استاد عزیز ودوست داشتنی

    این اولین نظریه که من دارم مینویسم شاید تا الان جرات و جسارتش رو نداشتم ولی به لطف خدای عزیزم وبه کمک اموزه های بی نقص استاد از قانون بدون تغییر خدا دلم نیومد این منظره فوق العاده رو ببینم و بی تفاوت باشم چقدر زیباست ترکیب درختان سرسبز سخره های سنگی و اون ابشار باشکوه که عظمت و شکوه خدای زیبای هارو به نمایش گذاشته وچقدر قابل تحسین حضور استاد و مریم جان در اون تکه از بهشت خدا و با تمام وجودم از فرمانروای جهان درخواست حضور همه دوستانم در سایت وخودم در اون ارامش الهی و هدایت به اون مکانهای زیبارو کردم استاد عزیزم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      به نام خداوند مهربان

      حسین جان عظیمی یکتا پرستی و ثروتمند سلام.

      خدا رو بابت همه نعمت‌ها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کرده، سپاسگزارم.

      چقدر زیبا و شیوا کامت رو نوشتید.

      در عین سادگی ،قانون تمرکز بر روی زیبایی ها رو یاد آور شدید.

      به درستی که همه چیز با عمل کردن به همین قانون درست میشه.

      منم مثل شما بیشتر اوقات از خدا درخواست میکنم، که با اعضای خانواده صمیمی عباس منش، دور هم باشیم و یه سفر به دور آمریکای دسته جمعی رو رقم بزنیم،

      و به همه اونهای که در راه یکتا پرستی و عمل به قوانین خداوند هستن ، نشون بدیم که میشود.

      برایت بهترینها رو آرزو میکنم،

      در پناه آلله یکتا شاد و ثروتمند باشید. آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1891 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    کارت پستال در کارت پستال!

    پوستر این قسمت را که دیدم، یاد کارت پستال افتادم…چقدر زیبا! چقدر قشنگ! چه آسمان آبی معرکه ای! چه ابرهای کوچک سفید و درختان سبز خوشبویی! بوی کاج را میشود از دور حس کرد!

    وقتی توی ماشین به سمت محل کمپ میرفتید، تحسینتان کردم! ماشاالله به این ماشین که جای کمبود و تاسف را باقی نمی‌گذارد! عاشقشم! هیولای همه چیز تمام قرمز!

    محلی که ایستادید هم نقطه ی چسبیدن آسمان به زمین بود ، با طعم کاج! توی عروسیم، رفیقم یک شیشه ادکلن اصل با بوی کاج بهم هدیه داد…همه ش بوی اون رو حس میکنم!

    آبشاری که رفتید، خییییییلی جای صعب العبوی بود…ماشالله به غیرت شما دونفر که وقتی هدف معلوم باشد، …ولی افتاد مشکلها، برایتان بی معنی است…لهش میکنید! خیلی این اخلاقتون رو دوست دارم!

    اون پسره چطور تا اون بالا رفته و داره دست دست میکنه؟!! چه فضای قشنگی! چه آب خنک معرکه ای! فقط میشه از اون بالا چشماتو ببندی و توی طی مسیر، همه ی زندگیت رو یادت بیاد!! دست دست نکن، فرصت رو از دست نده!

    جدی خیلی جالبه که دختره پسره رو به جلو می‌رونه و وادارش می‌کنه به امتحان مجدد مسیر و پریدن دوباره!منطق مال مردهاست و عشق و دل، مال زنها! اینجا معنیش را فهمیدم! البته این تعاریف، کلیشه ای هستند، ولی طرفداران خودشان را هم دارند! یک چیز دیگر هم به نظرم آمد: منطق، دست آویز ترس است! زندگیم این را به من یاد داده! هر جا از دلم تبعیت نکردم و دودوتا چهارتا کردم، نتیجه هم منطقی شد، از همین جنس : حداقل سن خانه دار شدن در تهران، 239 سال است!! این منطق را دوست ندارم!!

    سنگهای زیبای کف رودخانه را ببین! همگی با یک آب سابیده شده اند و همگی سنگ کف یک رودخانه بوده اند، ولی اختلاف رنگ را ببین! یک عمل، چه نتیجه واضح و متفاوتی در آنها به وجود آورده! ما در طی کار و فعالیت مورد علاقه و در بستر وجودی خودمان است که به تعالی میرسیم و بهترین ورژن خودمان را ارائه میدهیم! کسی نمی‌تواند ادای کس دیگری را در بیاورد! چه درس خوبی!

    کارت پستالهای مسیر، تمامی ندارند و بوی خوش گل و جنگل و درخت از آنها بلند است!

    همیشه به گردش باشید.

    دوستتان دارم

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  5. -
    اسماعیل حاجی اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1101 روز

    به‌نام خداوند مهربان

    سلام به دوتا فرشته عاشق

    چقدر لذت می برم از اینکه شما در سفر هستید و برایمان از بی نهایت زیبایی جهان اطرافتان فایل میگیرید و بر روی سایت می گذارید

    اینقدر من به شما دوتا عزیز فکر می کنم که شاید باورتون نشه خیلی زیاد خواب شما رو میبینم و میشینیم در مورد قانون جهان هستی صحبت می کنیم

    و کلی از نتایجمون صحبت میکنیم و دوباره این خیلی جالبه تو کارهای پارادایس چقدر کمک میکنم جوری میشه که صبح که از خواب بیدار میشم احساس میکنم تو بیداری بوده همش

    همیشه تحسینتون می کنم و میگم چقدر خوبه که تو هر مسئله از اون موضوع درسش را می گیرید

    و همیشه میگم چقدر خوبه که آدم به جایی وابسته نباشه و رها باشه و از همه مهم تر از داشته هات لذت ببری

    افرادی هستندکه ماشین خوب دارن ولی ازش استفاده نمیکنن و یه مسافرت هم نمیرن بهشون که می گی پس برای چی فلان ماشینو داری ولی ازش استفاده نمیکنی میگه خراب میشه یا میگه کیلومترش زیاد میشه موقع فروش توسر ماشین می خوره

    بعد میای استاد رو می‌بینیم که با سانتافه داره درخت از زمین می کنه یا با این تراک زیبا تو این جاده سنگ لاخ میره معلومه که این استاده که از داشته هاش لذت می بره نه اون افرادی که داشته هاشون دارن از اون فرد لذت می برن دقیقا برعکس

    خدایی هر موقع فایل ها تونو می بینم کلی لذت می برم از این سبک زندگی از اینکه اینقدر خودتون هستید نمیاید فیلم بازی کنید درود به شرفتون

    خداوند نگهدارتون باشه عزیزای دل

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    به نامِ اللهِ یکتا، خداوندی که زیباست و زیبایی ها رو دوست داره، خداوندی که هدایتمون میکنه به بهترینا و زیباترین ها

    سلام به مامان بابای سایت، استاد جان و مریم جون :)

    سلام به همه ی اعضای قشنگِ خانواده ی صمیمیِ عباس منش.

    سلام به سمانه و همه ی مخلوقاتِ زیبای خداوند.

    سلام به گلهای تو خونه :)

    این فایل آغاز میشه با روی ماهِ خندانِ استاد با صدای لطیفِ مریم جون و جاده ای که بی نهایت زیباست…

    یه جاده ی خاکی و باصفا، با یه نمای شگفت انگیز از درختان فراوان، آسمانِ آبیِ خوش رنگ، ابرهای جذاب و اقتدارِ کوه ها…

    داشتم استاد رو میدیدم و صحبتهای مریم جون و استاد رو میشنیدم، توجهم جلب شد به تصاویری که از پنجره ی تراک کمپرِ نازنین و پرقدرت هویدا شد…

    پر از درخت

    درخت های خوش هیکل، خوش استایل، رشید و سبز…

    سبز بودنِ این درختها خیلی حس خوبی بهم میده، عاشقِ این سبز ها هستم، انقدر شفاف و خوش رنگ…

    تِرَک جان مرسی که انقدر مرد و مردونه رفتی تو دلِ جاده های سنگلاخی…

    تا استاد و مریم جون برن به استقبالِ رودخانه و آبشار، که ما رو هم مهمونِ این تصاویرِ دلگشا بکنن.

    تصویر جاده ای که مریم جون، قابش رو بست با دوربینش، شگفت انگیزه، انقدر تازه است، مثلِ یه بچه ی تازه متولد شده است، عینِ یه میوه ی تازه و رسیده و شیرینه…

    خدایا شکرت.

    چه حجم از زیبایی رو فقط تو یه قاب، در معرضِ دید و چشم های من قرار دادی.

    خدایا من ازت خواستم هدایتم کنی همیشه به زیبایی های بیشتر و بیشتر…

    تو دایم داری منو هدایت میکنی که چشم هام قشنگی هارو شکار کنن.

    که گوش هام، صداهای زیبا رو بشنون.

    که ادم های قشنگ، حیوانات زیبا، محیطهای زیبا، در کل هر چی مخلوقِ زیبا داری رو ببینم و بشنوم و حس کنم و قند تو دلم آب شه هر بار که به به، یه قشنگیِ دیگه…

    چقدر بی انتهاست قشنگی های جهانت رب العالمینِ من.

    چقدر خودت زیبایی و دوست دارِ زیبایی ها هستی.

    مرسی که چند ساعت پیش توجهمو جلب کردی به بیرون پنجره و یه تصویر رویایی دیدم:

    یه پیشی زیرِ سایه درخت، تو باغچه، جلوی پنجره مون خیلی زیبا خوابیده بود، ارامشش و خنکیِ جایی که بود رو ستایش میکنم، تو برای همه مون خدایی میکنی، شما سایه تو به من میدی موقع پیاده روی تا لذت ببرم از ورزشم، از عبادتِ پیاده روی ام.

    شما سایه تو میدی به پیشی جون، تا راحت بخوابه و استراحت کنه.

    هنوزم همونجاست پیشی جون و داره یه لالای محشر رو تجربه میکنه.

    خب برگردیم پیشِ استاد و مریم جون.

    این تکون های ماشین قراره ما رو به کجا برسونه…

    به یه تِریل که میرسه به یه مکانِ رویایی، سوپر رویایی…

    از رنگِ طلایی و زیبای درختان گفتین در پاییز استاد جان، و من دلم قنج رفت واسه پادشاهِ فصل ها.

    پاییز با اون ترکیبِ جادوییِ رنگ های پاییزی.

    چه خوبه که هر فصلِ طبیعت، سَبک و زیباییِ خاصِ خودشو داره.

    مرسی واسه این نعمتهای متنوع و جذابت خدا جونم.

    بهار، درختها شکوفه های صورتی و سفید میزنن یه مدل منو عاشق و شیفته ی خودشون میکنن.

    تابستون، درختها سبز و سبز و سبز، یه مدل دیگه منو دیوانه ی خودشون میکنن.

    پاییز، درختها میشن مداد رنگی، سبز و زرد و نارنجی و قرمز و قهوه ای، و منو دیوانه ی خودشون میکنن.

    خودمم که متولد پاییز، ارادتِ مخصوص دارم بهش که انقدر دلبره.

    و زمستان که برف سفید عین یه پالتوی سفید جذاب میشینه رو شاخه ها و درختها رو عروس میکنه، و دیگه برگی رو شاخه ها نمیمونه و ریختن…

    چرا؟ چون قراره لباس جدید، برگ جدید رویش کنه، قراره تازه بشن و نویدِ تولد بدن.

    اینا یه طرف، من عاشقِ لحظاتی هستم که باد میخوره به درختها و برگ هاشونو تکون میده، برگ ها انقدر قشنگ و مرتبن و تکون میخورن، عینِ گوشواره میمونن برام و هی تکون میخورن و دلبری میکنن پیشِ من.

    خدا جانم یاد تو میوفتم…

    همه ی اینا منو یاد تو میندازه.

    همین پیشیِ بزرگوار منو یادِ تو میندازه.

    سایه و خنکی و نسیم منو یاد تو میندازه.

    اسمون ابی و ابرهای سفید و کپلی منو یاد تو میندازه.

    صدای بچه ای که الان بیرون داره میخنده، صدای پرنده ها منو یاد تو میندازه، چون همه شون قشنگن.

    به هر کجا که نظر بندازم و در هر حالتی تو رو میبینم.

    ایا جایی وجود داره که تو نباشی؟

    همه چیز زیباست و زیبایی شو از تو میگیره.

    من دارم سریال سفر به دور امریکا میبینم و قشنگیهاشو مینویسم، اما گنجشکِ درونم دوست داره هی از این شاخه بپره روی یه شاخه ی دیگه، هی پرواز کنه و قشنگی های اطراف رو هم ببینه، اخه سیر نمیشه…

    ماشین ایستاد، چی میبینم؟

    اسمون بزرگِ بزرگِ بزرگ…

    اسمونِ آبی

    ابرهای فراوان و کپلی مپلی

    پوشش گیاهیِ زیبا و سبز…

    انگار خدا کلیدِ یکی از باغ هاشو داده دستم، گفته بفرما سمانه خانم این باغ اختصاصی برای شما که عاشق این فضا هستی، برو و حالشو ببر، نوشِ جونت عزیزم.

    من میبینم، لذت میبرم، تحسین میکنم، خدا منو مستقیم میبره همونجا، اینو مطمینم…

    تو مسیر پیاده رویم یه جایی هست دالانِ سبز و پیاده رو، من بهش میگم بهشت، امروز صبح هم یاداوری کردم به خودم سمانه خدا مناظرِ زیبای طبیعت رو که استاد و مریم جون تو سفر به دور امریکا تجربه میکنن رو همینجا به تو داده، حالشو ببر…

    من کیف میکنم هر روز، هر بار هم مسیر منو طوری میچینه که از قشنگیهایِ جهانش عبور کنم و کیف کنم.

    یه چیزی رو باید بگم.

    ساعت 00:00 بامداد پنجشنبه 2 شهریور جان سورپرایز شدم که فایل جدید بارگزاری شد روی سایت، دانلود کردم، دیدم و لذت بردم.

    اما چیزی نداشتم که بنویسم…

    این گفتگو درونم بود که میخوای چی بنویسی؟

    میخوای فرمالیته بنویسی اینو دیدم اونو دیدم چه قشنگه به به و چه چه…

    دیدم نه

    من ادمش نیستم که حسِ قلبی ننویسم و فرمالیته بخوام بنویسم…

    الان هدایت شدم دوباره اینجا و به نوشتن.

    خودمم الان صد در صد متوجه شدم من ادم قبلی نیستم، یعنی قبلیه که ننوشت سمانه بود، الان خدا میگه و میره تو قلبم و از قلبم خارج میشه، تایپ میشه اینجا.

    پس اعتبارش با اللهِ یکتاست که چشمهام بیشتر و بهتر باز شده به حس کردن و درک کردن زیبایی های این فایل، هر چیزی که از دریچه ی نگاه و درکِ سمانه برداشت شده.

    قشنگیش هم همینه.

    هر کسی از دریچه نگاه خودش بنویسه و مینویسه، که اون باعث میشه کامنتها انقدر شیرین و جذاب بشن.

    و گرنه هدف فقط نوشتنِ کامنت نیست، هدف از نوشتنِ کامنت، بیرون کشیدنِ حسِ درونی مون صادقانه، از زیبایی هایی که دیدیم و شنیدیم هست.

    صبح متوجه شدم چه جالبه منم یه فایل رو دیدم و شنیدم، بعد بچه ها یه چیزی تو کامنت نوشتن که من با اینکه دیدم، ولی ندیدمش…

    با اینکه شنیدم، ولی نشنیدمش.

    خدا رو شکر که با کامنتها میتونم دوباره زیبایی ها رو ببینم و بشنوم و حس کنم…

    الان یهو یادِ زیبایی های توصیفیِ اقا ابراهیم افتادم که تو کامنت فایل 199 نوشتن و کامنت برتر شده، عجب توصیفِ نابی داشتن از فضا، کلبه، مهربونیِ آقا آرش و پدر و مادرشون که میزبانشون هستن، غذاهای خوشمزه با عشق براشون اماده میکنن، تونلِ تاریکی که تجربه کردن و گفتن آی رب العالمین …

    که قلبم از جا کنده شد و غیره…

    الهی شکر برای دیدن و شنیدن و خوندن و نوشتن از این همه زیبایی های جهانِ بزرگت.

    کرال موود، مدلی که تِرَک جان عینِ کره مسیر سنگلاخی رو طی کرد.

    الهی شکرت واسه تکنولوژی

    واسه ثروت

    واسه ازادی زمانی و مکانی

    واسه سفر…

    واقعا الله اکبر به این منظره. به این دید و قاب…

    مرسی کلرادو جااااان

    مریم جونِ خوش تیپ و ورزشکار، عاشق کتونی های قرمز و کلاهِ صورتی تون شدم رفت.

    شما عاشقِ رنگ قرمز هستی و این عشق رو همیشه داری با خودت.

    جالب بود برام، بند ساعت استاد نارنجیه، منم یه بند نارنجیِ این مدلی دارم.

    و گل های بین راه:

    بنفش های جذاب با داخلِ زرد.

    بچه های هنر میدونن بنفش و زرد مکمل هم هستن، یعنی در کنار هم زیباتر دیده میشن.

    منم که عاشق و واله و شیدای بنفش…

    دیگه هیچی دیگه…

    باغی که خدا پیشکش کرده بهم توش گلهای بنفشم داره که من عاشقشم.

    به به

    عاشقِ این ظرافتِ طراحی هاتم خدا جونم…

    تو بزرگترین هنرمندی…

    تو ظریف ترینی در جزییات

    تو عظیم ترینی در قدرت و استحکام.

    تو شگفت انگیزترینی…

    پدر شوهرم یه مثال زیبایی میزنه همیشه، میگه میخواید بفهمید چه رنگی با چه رنگی هارمونی داره، به طبیعت نگاه کنین، خدا بهترین هارمونی های رنگی رو خودش چیده، و همیشه زعفرون رو مثال میزنه که از بنفش و زرد و قرمز کنار هم تشکیل شده.

    شناخت و درکِ خدا نیازی به تحصیلات و علم نداره.

    شناختِ خدا فقط یه قلبِ صاف و بدون قضاوت و سیاهی میخواد .

    با شهود

    همین

    تامام تامام

    بهتره به جز قلب و شهود تو این مسیر هیچ چیزِ دیگه برنداریم، الکی بارمون سنگین میشه و قدم هامون رو کند میکنه…

    باقیِ وسایل رو خدا خودش میده، خودش میاره، خودش فراهم میکنه…

    منطق رو که اصلا نباید بیارم تو سفرِ خداشناسی چون هی میخواد ساز ناکوک بزنه، شن بریزه تو کفشم نذاره درست و راحت راه برم، برم جلو…

    رسیدیم به رودخانه و ابشار…

    اولین مواجهه من با این تصویر

    زیباییِ صخره ها و اب و صدای اب…

    و تردید بین پریدن و نپریدن اون اقای محترم داخلِ رودخانه…

    فاینالی پرید، پرید، پرید…

    ترس هام…

    میرسم بهش حالا…

    خانم محترم و زیبایی که با چوب، اومدی این مسیر رو، تحسینت میکنم خانمِ قوی و بااراده.

    استاد جان مرسی کمکش کردین.

    سنگ های توی اب خیلی قشنگن.

    ابشار خیلی قشنگه.

    بله کارت پستاله واقعا.

    صدای ابشار و ریزش اب، شگفت انگیزه، قرصِ آرامش بخشِ واسه روح…

    کودکِ درونِ شاد و رهایِ مریم جون، که پاچه های شلوارت رو تا زدی بالا، پاتو گذاشتی داخلِ آبِ خنک، دمت گرم.

    دمت گرم که این تجربه ی ناب رو به مریم جون و من که میبینم چشوندی.

    سنگها چقدر خوشگلن، اب چقدر صاف و صیقلیه، مثلِ قلبِ زیبا و صیقلی و پاکِ استاد، مریم جون، همه ی بچه ها و خودم.

    الهی شکرت که این قلب رو به همه مون دادی تا اینچنین عاشقانه حست کنیم و عاشقت باشیم.

    مرسی که ظرفمون رو بزرگ میکنی تا بیشتر و بیشتر تو رو داخلِ قلبمون جا بدیم.

    خدایا استاد چی میگن؟

    خدایا، دلمون تنگ شده بود برای این کوهستان…

    استاد انقدر عاشقِ طبیعتِ خداست که عینِ اعضای خانواده اش و عزیزانش که دلتنگشون میشه، ابرازِ دلتنگیِ عاشقانه میکنه برای کوهستان…

    خدایا شکرت استادی گذاشتی تو مسیرم که اینچنین عاشقِ تو و زیبایی هاته.

    خدایا حفظش کن برای همه مون که انقدر قشنگ یادمون داده و میده که بپریم توی بغلِ خودت و زندگیمون بشه خودت و توحید.

    سنگِ طرحِ قلب: مریم جون انقدر لطیف و زیبا بینه همه جا هدایت میشه به قشنگی ها.

    و اما داستانِ ترس:

    از تو خونه میبینم میخوان بپرن تو اب، تعلل میکنن، چرا نمیپرن؟

    من چیکاره ام تو زندگیِ خودم؟

    هر کسی ترس های خودشو داره.

    قرار نیست ترس های خودمو مخفی کنم و ترس های دیگران رو با فخرِ شجاع بودنم، باهاش روبه رو شم.

    چقدر خنده ی دختر خانم و اقا پسر رو به دوربین، زیبا بود، چقدر اروم بود صورتشون و در صلح بودن با درونشون.

    این خنده و شادی جایزه ی شجاعتشونه…

    تحسین میکنم شجاعتِ پریدن تو اب رو.

    تحسین میکنم شجاعتِ پریدن تو دلِ ترس هارو.

    امیدوارم خدا کمکم کنه دونه دونه ترسهام اشکار شن برام، یعنی تعارف و رودربایستی و نقاب زدن رو جدا کنم از خودم و رسیدگی کنم به ترس هام و بپرم به داخلشون…

    استاد جان و مریم جان، تحسین کردنِ شما هم بسیار زیبا بود از اون دو عزیز.

    خدایا چنان کن سرانجام کار

    تو خوشنود گردی و ما رستگار

    خدایا شکرت که امروزمو اینچنین شگفت انگیز هدایت کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 238 رای:
    • -
      رضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1779 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام سمانه خانم عزیز و بزرگوار

      من فقط میخواستم پیام بدم که مات و مبهوت این نوشته شما شدم

      با آرامشی زیبا و دل نشین متن زیبای شما را خواندم و لذت بردم…

      نوشته ای که قشنگ معلومه از درون صیقلی شده شما میاد

      نوشته ای که نشان از پیشرفت مدارهای شما داره

      واقعا تحسین میکنم این زیبابینی شما را

      در پناه پادشاه جهانیان باشید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به برادرِ نازنینم، آقا رضا.

        خیلی ممنونم از لطف و محبتتون.

        ممنونم از تحسین هاتون و انرژیِ نورانی که فرستادین سمتم.

        این نور، از درونِ زیبای شما میاد.

        خیلی خوشحالم برای داشتنِ دوستانِ نابی مثلِ شما در این سایتِ توحیدی و دوست داشتنی.

        همگی مون در پناهِ رب العالمینِ قشنگم باشیم، شاد و ثروتمند و سرشار از ارامش.

        الهی شکر برای سایتِ tasvirkhani.com که باعث شده این همه آدمِ نازنین و خوش فرکانس دور هم جمع بشیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      رضا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1124 روز

      سمانه جان سلام

      کامنتی که از دل بربیاد بر دل می شینه، لذت بردم از کامنت پر از احساس شما بخصوص اونجا که نوشتید:

      “به هر کجا که نظر بندازم و در هر حالتی تو رو میبینم.”

      یاد شعر باباطاهر افتادم:

      به صحرا بنگرُم صحرا تِه وینُم

      به دریا بنگرُم دریا تِه وینُم

      بهر جا بنگرُم کوه و در و دشت

      نشان روی زیبای تِه وینُم

      مانا باشی بانوی زیبا قلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام آقا رضایِ عزیز.

        خیلی ممنونم از محبتتون و پاسخی که برام نوشتین.

        کامنت تون برام خیلی ارزشمنده و سپاس گزارم بابتش.

        باباطاهرِ نازنین انقدر توحیدی بوده که این شعرِ زیبا رو سروده.

        همیشه با خودم فکر میکنم این شعرهایی که خواننده ها میخونن و متنِ شعر به توحید اشاره داره چقدر نابن.

        جالبه یکی از تغییرات منِ جدید نسبت به منِ قبلیم اینه که الان دقت و تمرکزم به شعر و مفهومش جلب شده.

        یعنی به محضِ گوش دادن اهنگ، بلافاصله وقتی کُدِ توحیدی دریافت کنم از شعرِ اون اهنگ، ذخیره اش میکنم تو پوشه اهنگهای توحیدی ام.

        شاعران و هم خواننده ها، خیلی تحسین برانگیزن. چون باعث میشن توحید خیلی عمیق تر بشینه روی روحِ آدم…

        مثالش شعرِ ملکا از آقای سنایی عزیز که اقای چاووشی به زیباترین حالتِ ممکن خوندن.

        هر بار که میشنوم قلبم میخواد کنده شه…

        یادمه اولین گریه هام تو مسیرِ خداشناسی بعد از شنیدن، یا بهتره بگم بعد از درک و حس کردنِ مفهومِ این شعر بود.

        سپاس گزارم که شعر زیبای باباطاهر رو اینجا نوشتین تا دوباره برای همه مون یادآوری شه.

        ممنونم برای تحسینتون.

        همگی مون در پناهِ رب العالمینِ نازنینم باشیم.

        الهی شکرت برای شعرها و اهنگهای توحیدی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1096 روز

      سلام سمانه جان،

      چقدر درست گفتیگرنه هدف فقط نوشتنِ کامنت نیست، هدف از نوشتنِ کامنت، بیرون کشیدنِ حسِ درونی مون صادقانه، از زیبایی هایی که دیدیم و شنیدیم هست.

      من از درون خودم متوجه شدم تو تحسین کردن زیبایی‌ها و آدم‌ها تحسین صادقانه و از صمیم قلبم مشکل دارم ولی آگاهانه می‌خوام این مشکل را برطرف کنم. آگاهانه می‌خوام تحسین و تبریکات افراد رو زیاد بیان کنم تا شاید آروم آروم تبدیل بشه به یک تغییر شخصیتی. شخصیتی زیبابین نصیحت نمی‌کنه ایراد نمی‌گیره با خودش در صلح است و قلبش به روی آدم‌ها باز شده .

      تا قلبت از عشق پر نشه ی تحسین زیبایی‌ها باز نمی‌شه خیلی خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم که این مشکل شخصیتی متوجه شدم حسهای منفی و فهمیدم و به قول استاد آگاهانه تمرکزم رامی‌گذارم روی زیبایی‌ها و تحسینشون.

      و الان به خاطر قلبت که به روی زیبایی‌ها باز شده و از عشق پر شده تحسینت می‌کنم.

      به خاطر لذت بردن از پیاده‌رویت به خاطر توجهت به حیوانات صداشون طبیعت درخت ها رنگ ها… به خاطر اینکه همه چیز رو حتی نوشتنت رو از خدا می دونی تحسینت می کنم .

      قلب زیبا بینت هر روز نورانی‌تر،پرنده بهشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        آزاده کاکاوندی گفته:
        مدت عضویت: 1480 روز

        سلام به نفیس عزیز

        چیزی که منو وادار کرد برات کامنت بزارم یه جمله تو صحبتهات بود خیلی حسمو برانگیخت

        شخصیتی زیبابین نصیحت نمی‌کنه ایراد نمی‌گیره با خودش در صلح است و قلبش به روی آدم‌ها باز شده .

        این جمله ات خیلی قشنگ بود واقعا خیلی تحسین برانگیر بود

        من قبل از قانون جذب ناخوداگاه اگه خیلی از چیزی خوشم میومد به طرف مقابلم میگفتم اما خیلی هم ایراد و نصیحت اینام میکردم

        اما الان خداراشکر سعی میکنم از ایرادهام کم کنم از نصیحتهام کم کنم هرچند هنوز توش لنگ میزنم اما سعی میکنم اگاهانه تمرکز کنم و اینکه زیبایی ها رو تحسین کنم

        از کامنتها شروع کن به همه از ته قلبت نه فقط زبونی عشق بورز

        از ادمهای تو خیابون چه مسر چه دختر شروع کن عشق دادن بهشون اگ میتونی مستقیم بهشون بگو اگ‌نه تو دلت بگو مخصوصا در مورد اقایون

        من الان که اگاهانه دارم این کار میکنم تو باشگاه که میرم خیلی توحه میکنم رو حتی یه لباس خوشگلی که پوشیدن و همون لحظه بهشون میگم

        یا هفته پیش یه دختره تازه اومده باشگاه اولش گفت استاد من زیاد بلد نیستم منم برگشتم گفتم ببین منم بلد نیستم 1ماه و نیم اومدم تازه دارم راه میفتم اصلا نترس هرجلسه بهتر میشی و همون لحظه بهش گفتم خیلی مهربون و خوش برخوردو ارومی و یه حسی درونته ادمو جذب خودش میکنه بخدا همون لحظه گفت اتفافا همه اینها تو خودته من اومدم به خودت بگم که همه این خصوصیات داری

        حتی یه گل زیبا رو میببنی ذوق کن کم کم انجام بده و برو جلو جز شخصیتت میشه

        ولی خب خیلی باید رو ترک عادتهامون توجه کنیم و باید اگاهانه باشه اولشم منم همین طورم ولی دارم حتی به یه موچه ام عشق میدم که یاد بگیرم

        انشالله که در این راه ثابت قدم بشیم

        مرسی که نوشتی باعث شدی بنویسم عزبزم

        خیلی دوست دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1936 روز

          ازاده جانم

          چه قشنگ نوشتی

          چه قشنگ مثال زدی.

          همه مون مثل هم بودیم و هستیم در ابتدایِ انجامِ هر کاری تا روی غلتک بیوفتیم…

          چه خوبه که اینجا همو تشویق میکنیم تا بهبود پیدا کنیم.

          خیلی کیف کردم از تمرین هات برای تحسین، مخصوصا اون قسمتِ تحسینِ مورچه زیر و روم کرد، میدونی چرا؟

          تو پیاده روی تو پارک، مورچه هایی رو میبینم که چیزی رو حمل میکنن که خیلی بزرگتر از خودشونه…

          این تحسینِ منو نسبت بهشون برمی انگیزه…

          یه بار روی روفرشیِ خونه مون مورچه ای رو دیدم که داشت یه مورچه ی دیگه ای رو حمل و کمک میکرد…

          اون لحظه منفجر شدم از حرکتِ ناب مورچه و احترامم بهش بیشتر شد…

          چقدر تو باهوشی که مورچه هارو هم گذاشتی تو برنامه ی تحسینت.

          برای همین استاد همیشه تاکید دارن کامنت بنویسیم، تحسین کنیم همو، چون تو دلِ کامنتهات یه عالمه درس و اگاهی وجود داره، راهکارهای عالی و مثالهای عالی وجود داره برای درکِ بهترِ موضوعات.

          مرسی که نوشتی آزاده جانم.

          ماچ بهت.

          سربلند و شاداب باشی همیشه.

          خدایا شکرت برای خودم و دوستهای نابم که خالصانه و با عشق برای هم می نویسیم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          Nafis گفته:
          مدت عضویت: 1096 روز

          سلام آزاده جان

          من اسم شما را در پاسخ به دوستان زیاد دیده‌ام اول تحسینتون می‌کنم به خاطر توجهی که به کامنت دوستان دارید.

          خیلی متشکرم بابت آگاهی‌هایی که به من دادید همیشه از کمک‌های دوستان استقبال می‌کنم.

          هر کدامشان برای من هدیه‌ای است که در بهتر شدنم کارگشاست.

          شهریاری عزیز بهم گفتند بنویسم حتی اگر زیبا نمی‌نویسم به نظر خودم.

          زهرا نظام الدینی عزیز بهم گفتن برای غلبه بر ترس از قضاوت شدنم عکس پروفایل بگذارم.

          رویا مهاجر سلطانی عزیز بهم راهنمایی کردند چطور صبح‌ها زودتر بیدار شوم.

          و سمانه عزیز بهم یاد دادن قلبم را صاف کنم باز کنم برای تحسین کردن.

          و شما بهم یاد دادید چطور قدم قدم تحسین کردن را شروع کنم.

          پیامتون به سمانه صوفی عزیز رو خواندم که در مورد آن بچه در باشگاه که جلوی دیدتان بود موهاش رو تحسین کردید و او خودش را کنار کشید.

          و عاشق این جمله‌ات شدم

          ولی خب خیلی باید رو ترک عادتهامون توجه کنیم و باید اگاهانه باشه اولشم منم همین طورم ولی دارم حتی به یه موچه ام عشق میدم که یاد بگیرم.

          قلبت هر روز نورانی‌تر

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            آزاده کاکاوندی گفته:
            مدت عضویت: 1480 روز

            سلام به روی ماه نفسیه عزیزو دوست داشتنیم

            عزیز دلم سپاسگزارم که به کامنتم پاسخ دادید وقتی نقطه ابی پروفایل دیدم گفتم خدا محبتشو بهم از طریق دوستانم در این سایت بهشتی نشون داده

            امیدوارم لحظه لحظه زندگیت سرشار از عشق خدا باشی عزیزم

            گفتی اسمتو در پاسخ دوستان دیدم

            باور کن نفیسه جان من اوایل نمیتونستم بنویسم حتی بعد ها تصمیم گرفتم هر کامنتی توجهم رو جلب کنه و نکته مهمی رو یاد بگیرم کامتت بزارم براشون اما الان چندماهه سعی میکنم خودم کامنت بزارم به اندازه درکم برامم مهم نیست که کامنتم خوب باشه یا بد فقط اون لحظه حسمو خوب میکنه باعث میشه توجهم به زیبایها و نکات مثبت بره خداراشکر الان روز به روز دارم پیشرفت میکنم و کامنت مینویسم هم خودم هم در پاسخ دوستان و باعث شده خیلی چیزها یاد بگیزم و مدارم بالاتر بره و در مسبر زیبایها قرار بگیرم و باید این مسبر تکامل طی میشد و رو به بهبود بره خدایا شکر این اتفاق افتاده

            به نظرم کامنت نوشتن خیلی ادمو به زمان حال میبره چون این سایت تنها جایی که ادم چه ناراحت باشه چه خوشحال حستو خوب میکنه و تور ار هر فضایی دور میکنه

            خداراشکر عزبزم که کلمات کامنتم مورد توجهت قرار گرفته

            فقط شروع کن قدم به قرم و استمرار داشته باش مطمین باش بعد یه مدت میفهمی چقدر تغیبر کردی ک فقط توجهت رو نکات مثبته هر چیزیه

            من حتی در پاسخ به اقایونم همین حسو دارم و همه رو به عنوان یه انسان نگاه میکنم و به همشونم میگم دوست دارم فکر طرف مهم نیست حس من مهمه و این نکته رو از استاد یاد گرفتم واقعا هم محبت دوستان به من زیاد شده

            خدایا شکرت

            بازم سپاسگزارم که برام نوشتی باعث شد بنویسم

            انشالله به قول سمانه عزیز در بهترین موقعیت خدا باشی عزیزدلم و به تمام خواسته های دلت برسی

            عاشقتم و خیلی دوست دارم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              Nafis گفته:
              مدت عضویت: 1096 روز

              سلام آزاده جان

              مثل اینکه امروز بهترین زمان و مکان برای دیدن کامنت شما بود من متوجه آمدن نقطه آبی مبارک از طرف شما نشده بودم ،اما الان بهترین زمان بود چون من دیروز یک کامنت برای سفرنامه قسمت 202 نوشتم ولی نصفه پاکش کردم،چون احساس کردم چیز جدیدی که دوستان نگفته باشند یا اشاره نکرده باشند ندارم در واقع با محبت شما متوجه شدم که مهم نیست چز جدیدی اضافه بشه یا نه مهم منم که حسم را خوب کنم و توجهم را روی زیبایی‌ها بگذارم بسیار سپاسگزارم ازت که روزم را ساختی

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به نفیسه جانِ نازنینم.

        من باید هر بار بهت بگم، چون واقعا دوست دارم که تو کامنتهات به پرنده بهشتی اشاره میکنی.

        ترکیب پرنده و بهشت برای من خیلی شیرین و لذت بخشه، مرسی که همیشه بهم هدیه میدیش.

        مثل همیشه و هربار ذوق میکنم که نقطه ابی دریافت میکنم و یه هدیه ی دیگه دارم از خدا…

        چند روز پیش یه کامنت خوندم از زهرا جانِ نظام الدینیِ نازنینم که دریافتِ نقطه ابی رو تحلیل کرده بود و چقدر تحلیلش رو دوست داشتم و کیف کردم.

        چون منم اعتقاد دارم هر نقطه آبی و محبتِ بچه ها در حقِ همدیگه و تحسین کردن ها، مرورِ نکات مثبت و … همه شون نعمت هستن، هدیه هستن از طرف خدا برای ما…

        خیلی ازت ممنونم برای هدیه ی امشب.

        نفیسه جان، سمانه جان

        تحسین کردن مثلِ هر کارِ دیگه ای روند تکاملی داره، تمرین و تکرار داره، خود به خود بهتر و بهتر میشیم.

        شما زیبا مینویسی و این نشون میده شروعی داشتی و ادامه دادی که زیبا مینویسی، تحسین هم همینه، راحت بگیر، از ساده ترین ها شروع کن.

        بذار یه چیزی از خودم برات بگم که بهتر درک کنی همه عینِ همیم.

        حتی اونایی که الان سلطانِ تحسین کردن هستن، روزی بوده که بلد نبودن، یا سختشون بوده یا خجالت میکشیدن…

        من تحسینِ متمرکز رو با تحسین کردن کامنتهای بچه ها تو سایت شروع کردم، یعنی متمرکز گفتم چون استاد گفتن کامنت بخونین و تحسین کنین همو، پس متن کامنت بچه ها رو بخون و هر چیزی که به نظرت زیبا و جالب و اموزنده اومد رو تحسین کن و بنویس.

        قبلا گذری تحسین میکردم، مثلا اگه کسی روسری زیبایی سرش بود بهش میگفتم، البته نه همیشه ها، مواردی بوده که خجالت کشیدم به طرف بگم…

        گذشت و گذشت تا این کامنت نویسی ها و تحسینهای درونِ کامنتهای بچه ها بهتر داخلِ روحم نفوذ کرد…

        یادمه چند ماه پیش تو پیاده روی یه خانمی دیدم روسری نداشت، موهای صاف و خوشرنگی داشت، تو دلم گفتم سمانه باید بهش بگی که موهاش قشنگه…

        از بغلش که داشتم رد میشدم تحسین کردم موهاشو

        بهش گفتم اگه بهت نمیگفتم تو گلوم گیر میکرد…

        خندیدیم و تشکر کرد و من ادامه دادم مسیرمو…

        همون لحظه فهمیدم عوض شدم، چون قبلا خجالت میکشیدم به یه نفر غریبه اینطوری بگم….

        یا اینکه دیروز تو پیاده روی یه خانم و اقای جاافتاده ای دیدم بسیار زیبا و خوش پوش، پیشِ خودم تو دلم تحسینشون کردم:

        جفتشون رنگ موهاشون یه تونالیته ی طوسیِ قشنگی بود، لباس های مرتب و زیبا و راحتی پوشیده بودن.

        بازم دیدم چقدر عوض شدم…

        یا یه خانمی دیدم زیبا و خوش پوش بود، باز تو دلم گفتم خدایا شکرت برای این خانم زیبا و خوش پوش…

        میخوام بگم تغییر وقتی پیش میاد که تمرین ادامه داشته باشه و خوشحال باشم تو مسیر و همش دنبالِ جوابِ سریع نباشم.

        اینارو دارم به خودم یاداوری میکنم تا ملکه ی ذهنم بشه.

        یکی از بزرگترین تمرینهایی که برای من جواب داد، این بود که به گفته ی استاد چشم گفتم و توجه کردم به نکلتِ مثبت پیرامونم، توجه کردن نوعی تحسین کردنه، نوعی سپاس گزاریه، یعنی دیدمش، الهی شکر.

        اوایل که باوری پشتش نداشتم فقط میخواستم کلامِ استاد رو تست کنم.

        ببینم واقعا توجه به نکات مثبت و تحسینشون، واسم حس خوب میاره؟ بعدش اتفاقای خوب میاره؟

        کم کم جلو اومدم و دیدم بله.

        خیلی هم جواب میده.

        ذهنی که زیبا بین شه و تمامِ حواس و ادراکش بره دنبالِ شکارِ زیبایی ها و تحسینشون لاجرم جذب میکمه زیبایی های بیشتر رو.

        نفیسه جانم مرسی برای پیامت، بهم مثل همیشه انگیزه دادی تا بنویسم و خودمو تحلیل کنم و یادآوری داشته باشم برای خودم.

        اینو متوجه شدم که میزانِ انتقادها و صلحِ درونیم وقتی بهتر شده نسبت به قبلم که بهتر درک کردم زیبایی هارو…

        اینم کم کم فهمیدم، زمان برد تا درک کنم…

        مثلِ همیشه به خودم یادآوری میکنم اعتبارِ هر زیبایی و خیر، از اللهِ یکتاست، این کامنت یا کامنتهای زیبای دیگه اعتبارشون از خداست که به دل میشینن.

        نفیسه ی عزیزم، ممنونم از تحسینت و انرژیِ خوبی که فرستادی سمتم.

        بهترینها برای تو و قلبِ نازنین و مهربونت.

        یه چیزی مخصوصِ شما و خودم الان اومد که بنویسم:

        سخت نگیر، ساده بگیر، هر چی ساده تر بگیری، بهتر و روان تر جلو میره چرخِ زندگیت تو همه ی امور. خودت رو بکش کنار بذار خدا هدایتت کنه.

        خدایا ممنونتم برای تک تکِ شیرینی هایِ زندگیم که بیشمار هستن.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          آزاده کاکاوندی گفته:
          مدت عضویت: 1480 روز

          سلام به سمانه عزیزم

          مرسی که برام نوشتی و احساسات خوب و عالیتو بهم منتقل کردی

          پاسختو به نفسیه عزیز خوندم و لذت بردم دقیقا همینه که میگی وقتی شروع میکنی به تحسین کردن خیلی حس و حالت خوب میشه و با خودت بییشتر در صلح میشی

          اتفاقا تو خیلی موارد جواب میگیری

          وقتی در مورد مورچه ها گفتی باور کن من دیشب توحیاط داشتم کامنتها رو میخوندم یه دفه یه مورچه نزدیکم بهش گفتم عه مورچه خوب اومدی پیشم کامنت بخونی حست خوب بشه بیا بخون عزیزم تو الان باید سر خونه زندگیت باشی ولی اومدی پیس من کامنت بخوتی(اگ قبلا بود همون لحظه چند تا حرفم بهش میزدم)

          باور کن همون لحظه قشنگ راهشو جدا کرد نزدیک منم نشد تا من اذیت نشم و رفت جایی دیکه گفتم برو افرین سر خونه زندگیت بگیر شب راحت بخواب تا منم هواسم به کامنتهام باشه

          ینی در این حد دارم تمرین میکنم به همه چیز عشق واقعی و دلی بدم

          یه چیزدیگه من باشگاه که میرم دو تایم دارم یه تایمش برای دختربچع هاست یکی برای بزرگترها ولی گاهی پیش میاد بزرگترها با بچه ها میرن زمانهایی که کار دارند یا تعداد زیاده (ورزشی که ما میکنیم گروهیه)

          یه دختر بچه چن مدته با ما بزرگترها میاد من چون پشت مربی میستم ایشون از وقتی میاد هی میاد پشت مربی بیسته و جلوی راه منو میگیره یکی دوبار بهش گفتم اما دیدم توجه نمیکنه و داره تمرکزمو میگیره گفتم فعلا ولش کن

          بعد چون همیشه دستمال سر به سرش میبست اون هفته چیزی به سرش نبود دیدم موهای خیلی خوشگل پسرونه ای داره وای باور کن سمانه جان اون لحظه ای که هی میومد جلو پام من رفتم عقب تر گفتم الان بچه اس و دوست داره اینجا بمونه بزار راحت باشه

          رفتم بهش گفتم وای عزیزم چه موهای خوشگلی داره و قشنگ دست کشیدم تو موهاش البته میگم واقعا دلی اصلا زیبایی موهاش توجهمو جلب کرد

          دیدم دختره با لبخند نگاهم کرد ورفت اون طرف تر کمی

          اصلا خیلی حسم خوب شد ناخودگاه تحسینش کردم گفتم مهم حس خوب خودمه کاری به طرفم ندارم چه کاری میکنه من کار خودمو انجام میدم هرکیم هم مدار من باشه تغیبر میکنه

          یا همون هفته پشت سر کلاس ما یه گروهی فیتنس کار میکنن

          ما مشغول تمرین کلاس خودمون بودیم که یه دفه مربی فیتنس با دیدن یکی از شاگردهاش شروع کرد کل کشیدن همه برگشتن ببینم چیزی شده بعد دیدند که همه دختره رو بغل کردند گفتن عه عروسی کرده

          منم کلاسم که تموم شد رفتم به دختره تبریک گفتم و کلی خوشحال شد اون روز دیدم دختره منو دید چقد با من احوال پرسی کردو لذت برد

          منم خوشحال شدم

          واقعا همه چیر از ما شروع میشه اگه ما تغیبر کنیم دنیای ما هم تغیبر میکنه

          بازم سپاسگزارم که برام نوشتی خیلی دوست دارم

          در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشی عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1936 روز

            سلام به آزاده جانم.

            کاملا غرقِ در شادی شدم مکالماتت با مورچه ها رو خوندم.

            به به

            آدم کیف میکنه بچه های این سایت با این ریزبینی و جزئیات دارن روی خودشون کار میکنن.

            کیف کردم با این جمله ات:

            ینی در این حد دارم تمرین میکنم به همه چیز عشق واقعی و دلی بدم

            باریکلا به شما.

            باریکلا به نگاهِ قشنگ و زیبا بین.

            باریکلا به قلبِ لطیف و دوست داشتنیه.

            عاشقِ مثال هات شدم.

            مرسی که نوشتیشون، تا همه بخونیم و لذت ببریم.

            یه دنیا عشق و صفا و صمیمیت، از همون جنسی که خودت داری برای همه میفرستی، بیاد سمتت عزیزِ دلم.

            ماچ به رویِ همچون ماه و خندانت.

            خدایا مرسی واسه تک تکِ دوستانِ شگفت انگیزم در سایت.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1936 روز

            سلام به آزاده جانم.

            الان نشستم بغلِ پنجره ای که توری شو هم باز کردم و مستقیم دید دارم به باغچه ی باصفا مون.

            داره باد میاد، صدای بادی که میخوره به برگها هم میاد…

            و من یهو، بی مقدمه یادِ تو افتادم.

            حتما که خیره، چون فرکانسِ مثبتی بهم دادی امروز و دوستت دارم.

            تو هر وضعیتی هستی بدان و آگاه باش که یکی از قشنگ ترین و باصفاترین آزاده های این جهانِ پهناورِ خدا هستی.

            این باد و خنکی و صدای باد، برای من نشانه است.

            الان باید توی تختم و در حالِ خواب باشم، ولی اینجام، بهترین جایی که میتونم باشم، باد میخوره به صورتم.

            جالبه باغچه روبه روی ما یه چراغِ دوقولو با نور زیادِ سفید داره که کاملا باغچه رو برای من روشن کرده تا بتونم حسابی قربون صدقه ی درختها و خاک و درختچه های باغچه برم.

            من در بهترین موقعیت هستم و خدا رو شکر میکنم.

            بسیار آرومم و خوشحال و امیدوار…

            چون خدا هست.

            آزاده جانم امیدوارم وقتی نقطه آبی رو دیدی و بازش کردی و پیاممو خوندی قلبت پر از شادی و آرامش بوده باشه و بیشتر هم بشه.

            خوشحالم از دوستی و آشنایی باهات در سایتِ عزیزِ دلمون.

            خدایا تو الان این بادِ خنک و مطبوع و لذت بخشی که می وَزه هستی، من که عاشقتم در هر صورت.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              آزاده کاکاوندی گفته:
              مدت عضویت: 1480 روز

              سلام عزیز دلم

              سلام سمانه دوست داشتنیم دختر زیبارو و با محبت چقد من عاشقتم عزیزم

              خوشحالم عزیز دلم که این حس خوبو بهم منتقل کردی و کلی انرژی مثبت گرفتم و این پیام خدابوده که از طریق شما به من رسیده چون فردا به احتمال زیاد عازم سفر کاریم هستم در اطراف شهرم و نمیدونم نتیجه اش چی میشه اما

              و مطمیننم بهترینها در انتطارمه هر اتفاقی بیفته خیرتی توشه و پر از نعمت برای من عشق من

              بسیار سپاسگزارم که به من محبت ورزیدی برام کامنت نوشتی عزیزم

              از دیشب که متوجه نقطه ابی پروفایل شدم از خوشحالی بال در اوردم انقد که ذوق کردم و سپاسگزار خداوندم که دوستان با محبتی مثل شما دارم و این بهشت خدایی هستم

              قبلا شما و بچه ها میگفتید نقطه ابی من توجه نکرده بودم روز بعدش ایمیل پیامها میومد برام اینم از بی توجهی من بودو از دیشب که به طور هدایتی متوجه شدم سرشار از آرامش و شوق و ذوق خدام و انرژیم به شدت بالا رفته

              خدایاشکرت بخاطر باغچه زیبایی که داری حستو اون لحظه شب درک میکنم کاملا و کلا عاشق گل و گیاهم

              چه میشود سبزی بکاری تو باغچه عاشقشم بی نهایت

              من عاشق خداییم که باعث شده شروع به وزیدن باد کرده که به صورت سمانه جان بخوره چقد لذت بخش خودم هرشب تو حیاطم و این تجربه رو دارم و هربارم سپاسگزارتر میشم وقتی باد به صورتم میخوره و لذتم دو چندان

              امیدارم سمانه عزبزم هرجایی هستی بهترین موقعیت خدا باشی

              منم خیلی دوست دارم و عاشقتم عزیز دلم

              و خوشحالم از اشنایت

              در پناه الله دلت شاد و لبت خندان و زندکیت غرق نور خدا باشه و حساب بانکیت پر از ثروت بی نهایت خدا

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          Nafis گفته:
          مدت عضویت: 1096 روز

          سلام سمانه جانم ،

          فکر می کنم پرنده بهشتی هم اعتبارش به الله یکتا بر می گرده اون دوست داشته اینو بشنوی و اتفاقی تو نوشته من آوردش برات .فکر می کنم این توصیفی است که با روحیه لطیفت یا به تازگی لطیف شده ات جور است .

          منم سعی میکنم هر بار تکرارش کنم تا یادآوری برای اتصال معنویت باشد.

          سمانه جان من از نوشته های شما خیلی چیزها یاد گرفتم مثلا تحلیل خودم،بدون سانسور،اینکه هرجایی بنویسم خواننده‌ای که باید اون مطلب رو بخونه بهش می‌رسه. یعنی مهم نیست توی کامنت جداگانه بنویسم یا در پاسخ به دوستان مهم نوشتن است و به قول سعیده شهریاری عزیزم انجام صلاه.

          اینکه به خودم احترام بگذارم و خودم رو توی ذهنم با اسامی نیکو صدا کنم.

          اینکه زیاد تحسین کنم زیاد سپاسگزاری کنم و همه چیز را از خدا بدونم حتی اعتبار نوشتنم را

          البته تا وقتی این دانستن به عمل تبدیل بشود باید تلاش کنم.

          می‌دونم همه این‌ها رو استاد به همه ما یاد داده‌اند و خودشون بهترین الگو هستند اما وقتی یکی مثل خودم با وجود تمام ترس‌ها داره پیش میره با وجود ذهن مقاوم داره تمام سعیش را می‌کند تازه پا توی این مسیر گذاشته چند پله از من جلوتره خیلی بیشتر بهم کمک می‌کنه که انگیزه بگیرم و ادامه بدهم .

          در مورد پاراگراف آخر که مخصوص خودم و خودت نوشتی ممنونم چون واقعاً چیزی بود که بهش احتیاج داشتم.

          داشت یادم می‌رفت باید از مسیر لذت ببرم سخت نگیرم ساده بگیرم و از همه مهمتر همیشه یادم بمونه خودمو بکشم کنار بگذارم خدا هدایتم کنه

          در پناه جان جانان سلطان جهان آرام زیبا امن و مطمئن باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1936 روز

            سلام نفیسه جانم.

            ممنونم از لطف و محبتِ همیشگیت نسبت به خودم.

            مرسی که انقدر مهربونی و قلبِ به این بزرگی و زلالی داری.

            نفیسه جانم همه مون در کنار هم هستیم تا به هم کمک کنیم، تا هم زندگیِ خودمون رو خوب کنیم و هم جهان رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم.

            سپاس گزارم از محبتت و توجهت به من و کامنتهام.

            هر چی زیبایی هست از خدا هست.

            بارها و بارها شده منم از تو دل کامنتهای بچه ها موضوعی رو که استاد توضیح دادن بارها، بهتر درک کردم.

            برای همینه خودِ استاد همیشه تاکید دارن کامنتهارو بخونین، همو تحسین کنین، تا مطالب و قوانین بهتر جا بیوفته براتون.

            بذار یه ماجرای جالب تعریف کنم برات:

            من قبلا دچار کج فهمی بودم نسبت به استاد.

            فکر میکردم استاد، چون استاده پس نمیترسه دیگه، پس واسش کاری نداره کارهای جدید انجام بده دیگه، خب استاد همه چی بلده دیگه…

            تا اینکه تو یه قسمت زندگی در بهشت دیدم استاد ماری که نزدیک لانه ی مرغ ها بود رو نابود کردن…

            اونجا جمله ی کلیدی رو شنیدم از استاد که:

            منم میترسم ولی میرم تو دلِ ترسم، برای مقابله با ترسم به مار حمله میکنم و …

            اگه اشتباه نکنم مار رو با بیل یا یه همچین چیزی منهدم کردن…

            تازه اونجا متوجه شدم خدای من، استاد شجاعه چون با اینکه می‌ترسه میره تو دلِ ترسهاش و حمله میکنه بهشون.

            با اینکه تجربه ای نداره روی بعضی کارها، ولی شجاعت میکنه، سرچ میکنه یوتیوب، راهکار پیدا میکنه، انجام میده، ممکنه خطا هم داشته باشه، ولی همچنان خوشحاله و یاد میگیره…

            رمز موفقیت استاد اینه.

            با علم به اینکه خدا کمک میکنه میرن تو دل تضادها و ترس ها…

            من خیلی فاصله فرکانسی دارم با استاد ولی خوشحالم که وارد مسیر شدم و تک تک و کوچولو کوچولو دارم تمرین میکنم.

            اشکال نداره، قشنگ اینه که ما الگوهای خوب رو بگیریم از هم و عملیش کنیم.

            من الگوی شجاع بودن و نترسیدن در شب و تنهایی رو از مریم جانِ شایسته ی نازنین یاد گرفتم…

            چه قشنگه که همه تو مدارِ آگاهی ها به هم کمک میکنیم. همدیگه رو تشویق و تحسین میکنیم. به هم قوت قلب میدیم.

            جدیدا یه درخواست جدید دادم به خدا جانم:

            اینکه صبحِ خیلی زود بیدارم کنه تا عبادت کنم، این عبادتی که با عشق و حضور قلب و ارادتِ ویژه انجامش میدم: نوشتنِ سپاس گزاری تو دفترم

            از بس که فرکانسش بالاست.

            از بس که روز و شب و همه ی روز و شبمو دلنشین و زیبا میکنه.

            از بس معجزه میکنه.

            اوایل متوجه قدرت سپاس گزاری نبودم چون جا نیوفتاده بود برام، بعد هر چی جلو رفتم بهتر درک کردم چقدر روزهام و اتفاقاتِ داخلش متفاوت و زیبا شدن.

            یعنی چی باعثش شده؟

            کاشف به عمل اومد برام که سپاس گزاری این کار رو با من و زندگیم کرده.

            دفترِ سپاس گزاریِ من یه پکیج هست شاملِ نوشتن از:

            سپاس گزاری از خالق

            سپاس گزاری از مخلوق

            نکات مثبت و زیبایی ها

            تحسین خودم

            تحسین دیگران

            ایده ها و الهاماتم

            هدایت‌های خدا

            نشانه ها

            کارهای خوبی که میکنم مثلا صبح ها که سلام و احوالپرسی میکنم با نگهبانان محترم مجتمع و …

            خلاصه هر چیز خوبی تو اون لحظه داشته باشم یا تجربه اش کنم یا یادم بیاد مینویسم و تشکر میکنم بابتش.

            الهی شکرت برای نعمت سپاس گزاری.

            الهی شکرت برای استاد که اینارو به من یاد میدن.

            استاد سپاس گزار شما و مریم جون و هر کسی که بهم چیزی یاد بده هستم تا همیشه.

            یه دنیا عشق از سمانه جانم به نفیسه جانم.

            برقرار و شاداب باشی همیشه.

            الهی شکرت که هر چی زیبایی در جهانه از خودته

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 867 روز

      به نام خداوندی که اذن او مرا کافی هست

      به نام خداوندی که عاشق هست و مهربان ، رحیم هست و رحمان

      به نام خداوندی که یار هست و یاور

      به نام خداوندی که هدایت گر هست و حامی

      سلاااااااااااااااااام عزیز من واو واو بیبییبین بیبین سمانه عزیزم خداوند چگونه در آغوش گرفته ات کمنتتت منتخب شده یعنی چقدر زیبا مدارت رفته بالا

      موج ات روی موج خداست

      انرژی ات خالص هست

      نوش جانت عزیزم نوش جانت خواهر من

      چقدررررر برایت خوشحال شدم نمیدانی تا آمدم نامت دیدم خواستم این حس خوب برایت منتقل کنم وایییییی یک لبخند بسیار بزرگ زدم از بس خوشحال شدم برایت عزیز من

      الهی همیشه در حال رشد و پیشرفت باشی

      الهی همیشه شاد و موفق باشی

      الهی شود هر روز شاهد برآورده شدن خواسته هایت باشی عزیز

      بیایی اینجا بنویسی و ما را غرق عشق خداوند و هدایت هایش بسازی

      تحسین میکنم این دختر خوش قلب و خوش بیان را

      دوستتتت دارم عزیز من

      چند روز پیش برایم که کمنت گذاشته بودی درر باره کمنت های منتخب گفته بودی

      خدا جان هم گفت بیا بگیر سمانه قشنگم سمانه عزیز دردانه من

      من خدا بیشتر مشتاق هستم برای رشد و پیشرفتتت

      برای بزرگ شدن ظرف وجودت

      من ( خدا ) حال میکنم که شما عاشقتر شوید من را حس کنید

      با من عشق بازی کنید

      وااااای به گفته شما ها ایوووووول

      عالی هستی عزیز‌ من

      تحسین میکنم این بزرگ شدن ظرف وجودت را

      تحسین میکنم این متصل بودنت را

      تحسین میکنم این موفقیتتت را

      هر جا باشی با حضرت یار باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به پاکیزه جانِ جانانم.

        به دختری که ندیده دوستش دارم.

        دختری که فرکانسِ مهربونی اش پخش شده تو کلِ سایت.

        تو دخترِ مهربونی هستی که هر کسی دوست داره باهات دوست باشه.

        چون همیشه بی توقع و کاملا قلبی برای همه مینویسی و خوشحالمون میکنی…

        بارها و بارها خودِ منو سورپرایز کردی با مهربونی هات تو کامنتها.

        وقتی این هدیه ی ارزشمندت رسید دستم، نمیدونستم کامنتِ برگزیده شده کامنتم، چون تازه نقطه ابی رو دیده بودم و داشتم پاسخ های محبت امیزِ دوستانم رو میخوندم تا اینکه شما این خبرِ خوب رو بهم دادی…

        سورپرایزم کردی، رفتم دیدم بله، نام سمانه صوفی رو، برای کامنتی که اعتبارش از اللهِ یکتاست…

        خیلی خوشحال شدم و ذوق کردم.

        برام شیرین ترین نشانه بود.

        انقدر ذوق کردم که نگو…

        پاشدم موبایلمو بردم به همسرم نشون دادم :)))))

        خُب دوست داشتم این اتفاقِ خوب بیوفته، که به لطفِ خدا افتاد، خلق شد، با نگاه های زیبا بین و قشنگِ بچه ها به کامنتم.

        الهی شکر.

        اولین چیزی که لحظه ی اول گفتم:

        الهی شکرت.

        خدایا، اعتبارش از خودته…

        اینکه قلبِ تک تکمون رو صیقلی میکنه، از خودشه.

        اینکه بهمون میگه کامنت بنویسیم و همدیگه رو تحسین کنیم، از خودشه.

        اینکه حسمون خوبه، از خودشه.

        هر چی خیر و خوبیه از خودشه.

        پاکیزه جان، خدای بسیار شگفت انگیزی داریم، خوشحالم که توی زندگیِ منه، تو زندگیِ تو هست، تو زندگیِ همه مون هست.

        خوشحالم منو آورد تو این مسیر که بهتر بشناسمش…

        اگه این جهان رو ترک میکردم و داخلِ این مسیر نشده بودم چی با خودم میبردم؟

        هیچی.

        الان هم خودم خیلی جای کار دارم تا بهتر شم.

        اما الان خدایی دارم تو قلبم که بزرگترین سرمایه ی منه تو زندگی و حیاتم…

        پاکیزه جانِ زیبا سخن و زیبا صورت و زیبا باطن: مرسی که هر بار با کامنتهات شادی و حس خوب رو بهم هدیه میدی.

        بی نهایت برابرش برگرده سمت خودت.

        مرسی برای تحسین هات.

        مرسی که اینو برام مینویسی:

        هر جا باشی با حضرت یار باشی

        ماچ و بغل و قلب از سمانه برای پاکیزه جانِ مهربونم، دوستِ قشنگم که قلبِ بزرگی داره که ازش عشق فَوَران میکنه.

        عشقت رو از لابه لای کامنتها دریافت کردم، ممنونتم و برات یه دنیا عشق میفرستم.

        الهی شکرت که نشونه های ریز و درشتِ فراوان میفرستی برام و مسیرم رو روشن و روشن تر میکنی برام.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1480 روز

      سلام به سمانه عزیزو توحیدیم

      خانومی من عاشقتم

      عاشق خودتو احساس قشنگ پر از مهر خداگونه ات عزیزم

      انقدکامنت پرمحتوا و پر معنا بود

      انقد با احساس نوشتی نتونستم برات کامنت نزارم

      باور کن انگار یه رمان داشتم میخوندم انقد زیبا ولطیف و پر معنا و با احساس قلبی بود واقعا

      یه لحظه گفتم ازاده تو که کامنت مینویسی به چه عنوان مثل سماته از روی قلبه یا همینجوریه؟

      جوابی که به خودم دادم این بود من چون تازه خودم شروع کردم به کامنت نوشتن البته قبلا خیلی تحت تاثیر قرار میگرفتم جواب کامنت بچه ها رو میدادم گاهی

      اما الان بخاطر تعهدم و اینکه یاد بگیرم چطوری کامنت بنویسم هرچه به قلبم بیاد مینویسم چون هنوز دارم تکاملم طی میکنم و گفتم آزاده همه بچه هام قبلا مثل تو کامنت نوشتن تو هرچی که خدا بهت میگه به اندازه درکت بنویس بقیش با خدا مهم نتیجه ای که میگیری

      اما تورو تحسین میکنم انقد قشنگ و رسا نوشتی

      خیلی دوست دارم عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به رویِ همچون ماه و زیبات آزاده جان.

        این روزها کامنتهاتو میخونم و سورپرایز شدم که برام نوشتی.

        دقت کردم چقدر زیبا مینویسی و تحسین میکنی و آرزوی خیر میکنی برای بقیه.

        از کامنتهات انرژیِ زیبایی میاد.

        ممنونم که از همون انرژی قشنگ هات، برای منم فرستادی.

        دیدنِ عکست حسِ خوبی داره برام: آرامش، متانت، مهربونی…

        ان شالله بهترینهارو خلق کنی برای خودت آزاده جانِ مهربون و خوش قلب.

        ممنونم از تحسینت عزیزم.

        هر وقت قشنگ مینویسم، کاملا متوجهم اعتبارش از اللهِ یکتاست.

        خدا رو شکر قلم و لذتِ نوشتن رو داده بهم.

        امیدوارم بنویسم و عمل کنم.

        بنویسم و بهبود پیدا کنم توی همه چیز.

        بنویسم و شاد شم.

        بنویسم و اتفاقات خوب خلق کنم برای خودم.

        من به خدا امید دارم، خودش یادم میده، خودش یادمون میده…

        روی ماهتو میبوسم.

        به قلبم نشاط دادی، به قلبت نشاط وارد بشه.

        استاد جان و مریم جانم، ازتون ممنونم که با عشق کامنتهارو میخونین، تایید میکنین، تا ما بتونیم پیام های سرشار از زیباییِ همدیگه رو بخونیم و هدیه های نقطه ی آبی رو دریافت کنیم.

        الهی شکرت برای همه ی زیبایی ها، که اعتبارشون از خودته.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 3005 روز

      سلام به سمانه عزیز

      بی نظیر بود کامنتت سمانه جان چقدر لذت بردم به همان اندازه که از زیباییهای این فایل لذت بردم از شیوایی وسادگی وعشق وپاکی که درکلمه به کلمه نوشته هات حس کردم تحسینت میکنم سمانه زیبایم بخاطر قلب رئوف ومهربونت

      تحسینت میکنم چون تحسین بر انگیزی

      بهترین بهترینها را برات آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به فهیمه جانِ نازنینم.

        ممنونم که با قلبِ مهربونت کامنتمو خوندی و پاسخ نوشتی برام.

        نقطه ی آبیِ زیبا، هدیه ات رو رسوند دستم.

        چقدر قشنگه که برای هم با عشق مینویسیم و نور رو به همدیگه هدیه میدیم.

        ممنونم برای تحسین ها و انرژیِ زیبایی که بهم منتقل کردی.

        این زیبایی ها از درونِ خودت میاد.

        خیلی خدا رو شکر میکنم برای دونه به دونه ی دوستهای نازنینم در سایت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      یاسمن زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2428 روز

      سلام به سمانه ی زیبا و زیبابین!

      چقدر خوشحال شدم وقتی اسم شما رو توی سه تا کامنت برتر دیدم :)

      عالی هستی! واقعاً لذت بردم از زُلالیِ کامنتت، از احساس نزدیکیِ قشنگی که با خدا پیدا کردی، از توصیف زیبایی که از فصل ها کردی: بهار و شکوفه هاش، تابستون و سرسبزی هاش، پاییز و رنگ هاش، و زمستون و برفش!

      خدایا شکرت که منو هدایت کردی به خوندن این دیدگاه زیبای سمانه ی عزیزم!

      مرسی سمانه جانم که هستی و وَصلی و می نویسی! (قلب های فراوان)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به یاسمن جونم.

        یاسمنی که هر بار عکسِ خندانِ پروفایلشو میبینم قند تو دلم آب میشه.

        سه کامنت در یه روز از تو گرفتم.

        چی از این بهتر.

        چی از این قشنگتر.

        روزم رو شگفت انگیز کردی یاسمنِ زیبای من.

        ممنونم ازت برای تحسینت و قلبِ بزرگی که داری.

        قلب های بزرگ، تحسین میکنن و تو صاحبِ یه قلبِ خیلی بزرگ و مهربونی.

        الان تو پمپ بنزینیم، یه آقایی رو دیدم گردنبندش الله بود…

        در ادامه ی ذوقم برای نقطه آبیِ یاسمن جانم و هدیه ی قشنگش، دیدنِ نامِ الله شگفت زده ام کرد.

        روزم عالی شروع شده و ادامه داره…

        الهی شکرت…

        صبح دم پنجره هوای خوبی حس کردم یاسمن جان، قلبم گفت: هیچی تو زندگی نباید باعث شه که من این لذت رو از دست بدم و حواسمو پرت کنه…

        دو شب پیش با خانواده رفتیم دریاچه خلیج فارس، همینکه راه میرفتم این آگاهی اومد:

        سمانه تو برای خوشحالی و تفریح و سرگرم شدن نیاز به هیچ چیز یا به هیچ کسی نداری، خودت به تنهایی کافی هستی.

        انقدر قلبم شاد شد از این آگاهی که حد نداره.

        آخ جون جون، چه عالی، چه خوب…

        خودم کافی هستم واسه ساختنِ خوشحالی برای خودم، حتی وقتی با عزیزانم هم هستم بازم خودم کافی هستم برای شادیِ خودم…

        الهی شکرت.

        دلم یه سفرِ تکیِ توحیدی میخواد، عینِ سفرِ آقا ابراهیم…

        مقصدش فرق نمیکنه، چون همه جای جهلنِ خدا زیباست.

        خدایا، من نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم….

        یاسمن جان دیشب تا الان صبح که بیدار شدم یه چیزی عوض شد داخلم…

        اینکه کامنتم به اعتبارِ اللهِ یکتا اومد تو سه کامنت برتر سایت یه نشونه ی خیلی محکمه برام که میشه…

        باورم به شُدن، به رسیدن، چندین پله جلو رفت…

        وقتی به این خواسته ام رسیدم و خلق شده پس هر چیزی، هر چیزی میشه و میرسم به لطفِ اللهِ یکتا.

        باورها دقیقا با مثالهای زندگیِ حقیقی، تکون میخورن، اینو تازه حس کردم و دریافتش کردم…

        برای همه و خودم آرزو میکنم برسیم به خواسته هامون و باورمون پله به پله بالا و بالاتر بره.

        به قولِ استاد جان:

        همه چیز باوره.

        استاد جان، مریم جان مرسی که اینچنین باعث بهبود خودتون و همه مون میشین.

        صرفا جهتِ یادآوریت سمانه جونم:

        اعتبارِ خوبی ها از کیه؟ اللهِ یکتا.

        کیه که بهت عزت میده؟ اللهِ یکتا.

        کیه که کلی آدم خوب میاره سر راهت و در کنارت (ادم ها رو دورت جمع میکنه)؟ اللهِ یکتا.

        کیه که نشانه هاشو به محضِ بیداری میفرسته برات تا ایمانت محکمتر شه؟ اللهِ یکتا.

        کی واست همه چیز و همه کسه؟ اللهِ یکتا

        کیه که رویِ خوشِ ادمها و مخلوقات رو برات اکتیو میکنه؟ اللهِ یکتا

        دمت گرم اللهِ یکتا.

        سجده کردن در برابرِ این خدا بسیار افتخار آمیزه برای تک تکِ مخلوقات.

        الهی بی نهایت بار شکرت، میدونی که سمانه جون عاشقته.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          پاکیزه بارکزی گفته:
          مدت عضویت: 867 روز

          اعتبارِ خوبی ها از کیه؟ اللهِ یکتا.

          کیه که بهت عزت میده؟ اللهِ یکتا.

          کیه که کلی آدم خوب میاره سر راهت و در کنارت (ادم ها رو دورت جمع میکنه)؟ اللهِ یکتا.

          کیه که نشانه هاشو به محضِ بیداری میفرسته برات تا ایمانت محکمتر شه؟ اللهِ یکتا.

          کی واست همه چیز و همه کسه؟ اللهِ یکتا

          کیه که رویِ خوشِ ادمها و مخلوقات رو برات اکتیو میکنه؟ اللهِ یکتا

          « کی همیشه اغوشش باز هست ؟»

          (((((( الله یکتا ))))))))))))))

          سلام به سمانه خوش قلبم سمانه توحیدی ما

          سمانه عزیزم در مسیر موفقیت رشد پیشرفت

          سمانه موحد در آغوش الله

          سمانه عزیزم من هیچ کمنتی را بدون هدایت خدا نمیخوانم ساعت یک شب هست بخدا که خدا هدایتم کرد به این نوشته زیبایت

          بیبین که خداوند چقدررر زیباست

          همه چیز خداست

          همه چیز خدا میشود

          همه چیز خدا میدهد

          شما فقط توکل کن و بس

          ایمان داشته باش

          خدا نان میدهد خدا امریکا میدهد خدا زیبایی میدهد خدا ثروت میدهد خدا سلامتی میدهد خدا زنده گی عالی میدهد خدا روابط عالی میدهد خدا دوستان عالی میدهد خدا مالدیف میدهد خدا دوبی میدهد خدا بهشت میدهد خدا زنده گی خارق العاده میدهد

          خدا همه چیز میدهد خدا همه چیز هست

          دوستتت دارم سمانه عزیزم

          چی‌ بهتر از توحیدی شدن هست ؟؟

          الهی همیشه در این مسیر توحیدی بمانی رفیق خوب من

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1936 روز

            سلام به پاکیزه جانم.

            میدونی چیه پاکیزه جان؟

            یه طوری شده دوست دارم هر روز نقطه آبی یه پیام از تو رو بهم هدیه بده.

            چرا؟

            چون از بس عشقی.

            از بس فرکانست بالاست.

            از بس ماهی.

            خب خدا رو شکر امروز هم یه هدیه ازت دارم، گذاشتمش روی قلبم و حض کردم.

            مرسی که برام مینویسی.

            هر بار یه طوری مینویسی تو دلم میگم پاکیزه وصله ها، خوش به سعادت سمانه، که پاکیزه برات نوشته دوباره.

            خلاصه که بدان و آگاه باش کیف میکنم برام مینویسی.

            یه نشانه میخواستم، تو کامنتت خوندم:

            خدا نان میدهد خدا امریکا میدهد خدا زیبایی میدهد خدا ثروت میدهد خدا سلامتی میدهد خدا زنده گی عالی میدهد خدا روابط عالی میدهد خدا دوستان عالی میدهد خدا مالدیف میدهد خدا دوبی میدهد خدا بهشت میدهد خدا زنده گی خارق العاده میدهد

            ماچ بهت دختر

            ماچ بهت که انقدر ماهی

            زلالی

            شفافی

            یه دونه باشی.

            عاشقتم.

            بازم برام بنویس لطفا.

            کیف میکنم.

            عشق رو دریافت میکنم از طریقِ دستهای لطیف و ظریف و مهربونت.

            هر اون چیزی که خواسته ی قلبیته، خدا بهت بده، میده، مطمئنم.

            همه مون در آغوشِ اللهِ یکتا باشیم همیشه.

            به قولِ پاکیزه جانم:

            کی همیشه اغوشش باز هست ؟»

            (((((( الله یکتا ))))))))))))))

            الهی شکرت برای بادِ عالی که میاد الان، صدای بادی که میخوره به برگها، همونیه که من عاشقشم، مرسی، مرسی.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1891 روز

      آفرین سمانه جان!

      چرا نمیپرن؟

      .

      .

      قرار نیست من ترسهام رو مخفی کنم و ترسهای دیگران رو با فخر شجاع بودنم، باهاش روبرو شم! هرکسی ترس‌های خودش را داره!

      آفرین

      آفرین

      خیلی ممنونم دوست عزیزم. این مفهوم خیلی درست و خوبی بود، که امروزم رو به خیر کرد.

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام علی آقای عزیز.

        ممنونم از نظر لطف و تحسینِ مهربانانه تون.

        این از قلبِ مهربونِ خودتون میاد.

        ممنونم که برام نوشتین.

        ممنونم که یادآوری و بولد میکنین نکاتِ کامنتهارو که واسه همه مون تکرار شه من جمله خودِ من.

        ممنونم از دعای خیرتون.

        در پناهِ رب العالمینِ نازنینم باشیم همگی.

        خدایا شکرت با تک تکِ سلول‌های بدنم، چه من بدونم و بشناسمشون چه حتی بلد نباشم که وجود دارن.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ناهید گفته:
      مدت عضویت: 1274 روز

      عجب قلمی داری دختر،

      سلام به روی ماهت و به قلب آینه ات.

      چقدر قشنگ مینویسی،حق با تو هست،این نوشته ها زمینی نبود.

      من که 27سال دبیر ادبیاتم ،هارمونی زیبای این کلمات رو کنار هم میفهمم.

      صدآفرین دوست توحیدی ام.

      از خداوند برات تجربه ی زیبایی‌های بیشتر و به قلم کشیدن بیشتر رو خواهانم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام ناهید جان.

        خیلی ممنونم که برام نوشتین و تحسینم کردین.

        ممنونم که با نگاهِ زیباتون کامنتم رو خوندین.

        هر چی قشنگی هست تو کامنت، از خداست.

        همون لحظه که مینوشتم هم کاملا آگاه بودم که من تایپش میکنم، این از یه جوششِ عمیقِ درونی و قلبی میاد که دارم مینویسم…

        خوشحالم که به لطفِ خدا تو مداری بودم و هستم که میتونم راحت بنویسم و خودمم حسابی کیف کنم.

        فقط نوشتن برام جذاب نیست وقتی مینویسم و حس میکنم جنسِ کلمات به دلِ خودمم میشینه کاملا درک میکنم که به قلبم وصله نه ذهنم.

        وقتی قلبم مینویسه لذتِ چند برابری میبرم از نوشتن.

        ناهید جان، ممنونم که به متنم با عشق نگاه میکنین و تحسینش میکنم.

        باعثِ افتخارمه که نوشتمش و خودمم از خوندنش لذت میبرم.

        الهی شکر بی نهایت.

        امروز و دیروز یه عالمه عشق از یه عالمه دوست دریافت کردم به واسطه ی این کامنت.

        خیلی سپاس گزارِ خدا هستم.

        چون اعتبارش از خودشه.

        با همه ی وجودم سپاس گزارشم که عشقِ فراوان رو با دستهای مهربونش، بنده های خوبش، به سمتم روانه کرده.

        بهترینهارو براتون آرزو میکنم ناهیدِ نازنین و ارزشمند.

        خدارو خیلی شکر میکنم که نوشتن و قلمِ زیبا رو بهم هدیه داده، مینویسم و کیف میکنم.

        خدایا شکرت برای معجزه ی نوشتن.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Mohamadreza گفته:
      مدت عضویت: 2165 روز

      سلام

      واقعا کیف کردم از این کامنتتون که اینقدر قشنگ زیباییهای این فایل رو دیدید و نوشتید

      و سپاسگزاری و دقت در دیدن زیباییها رو به ما هم یاد دادید

      و یک سپاسگزاری ویژه میکنم ازتون به خاطر اینکه کامنتتون رو بدون غلط املایی و با دقت بالا نوشتید

      آخ که من چه کیفی میکنم وقتی اینجور کامنتهایی که با دقت نوشته میشه رو میخونم

      انشالله که خداوند مهربان روز بروز به دقت و تمرکزتون بیفزاید و به تمام آرزوهای خوب و قشنگتون برسید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام آقا محمدرضا ی عزیز.

        خیلی ممنونم از پاسخی که برام نوشتین و تحسینتون.

        ممنونم که توجه کردین به صحت و نگارشِ متنم و تحسینش کردین.

        من همیشه دوست دارم و تلاش میکنم هم صحیح بنویسم هم علائم نگارشی رو درست استفاده کنم.

        خدا رو شکر میکنم برای این ویژگی و بسیار خوشحالم که شما به این نکات و جزئیات توجه میکنین.

        تحسینتون میکنم برای این ویژگی تون.

        در پناهِ خدا باشین همیشه، موفق و سلامت و ثروتمند باشین.

        ممنونم از دعاهای قشنگتون، برای شما هم همینطور.

        خدایا شکرت برای همه ی نعمتهای زندگیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      الهام و نگین گفته:
      مدت عضویت: 1074 روز

      سلامی پر از عشق به سامانه عزیز

      دختر چقدر کامنتت زیبا بود ماشا.ماشا.

      چقدر تحسینت کردم که به ابن زیبایی به تک تک زیبایی‌ها اشتره کردی و انگار من دوباره داشتم فایل فوق العاده زیبا را میدیدم و تصورش کامل جلوی صورتم آمد من این قسمت و چندین بار دیدم و اصلا سیر ازش نمیشم امروز یا کامنت شما دوباره برام مرور شد

      و حرفه‌ای نابی که زدیند خیلی عالی و پر از آگاهی بود فتباراک الله الحسن الخالقین

      من مثل شما عاشق رنگ بنفشم

      پدر شوهرم یه مثال زیبایی میزنه همیشه، میگه میخواید بفهمید چه رنگی با چه رنگی هارمونی داره، به طبیعت نگاه کنین، خدا بهترین هارمونی های رنگی رو خودش چیده، و همیشه زعفرون رو مثال میزنه که از بنفش و زرد و قرمز کنار هم تشکیل شده.

      شناخت و درکِ خدا نیازی به تحصیلات و علم نداره.

      شناختِ خدا فقط یه قلبِ صاف و بدون قضاوت و سیاهی میخواد .

      با شهود

      همین

      تامام تامام

      بهتره به جز قلب و شهود تو این مسیر هیچ چیزِ دیگه برنداریم، الکی بارمون سنگین میشه و قدم هامون رو کند میکنه…

      باقیِ وسایل رو خدا خودش میده، خودش میاره، خودش فراهم میکنه…

      خدا جونم قلبم و باز میکنم و امادی دریاف الهامات

      مرسی که هدایتم کردی به کامنت زیبای سامانه ی عزیز

      خدایا شکرت که امروزم و اینچنین شگفت انگیز کردی

      سپاس گزارم ازت سمانه جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به نگین جانِ عزیز و دوست داشتنی.

        ممنونم ازت که انقدر زیبایی خودت و انقدر زیبا تحسین میکنی.

        زندگیت پر از عشق و دوستی و ثروت باشه عزیزِ دلم.

        ممنونم که برام نوشتی، خوشحالم کردی.

        برات بهترین ها رو آرزو میکنم، برای همه مون.

        خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ملیحه امامی گفته:
      مدت عضویت: 883 روز

      سلام به روی ماه همه بجه ها

      سمانه جان توصیفت در مورد این فایل بینظیره من به شخصه محو خوندن کامنتت شدم عالی عالی عابی به همه چیز دقت کردی و توضیح دادی افرین ببینم نکنه معلم ادبیات هستی خخخخ

      واقعا تحسین بر انگیزی من به شخصه نمیتونم اینقدر قشنگ جملات رو کنار هم بچینم و خوب وصف کنم

      مرهبا به خودم میبالم چنین دوستایی تو سایت دارم الهی همیشه سالم و سلامت باشی و خدا تو رو هدایت کنه به زیباییهای بیشتر در پناه خدا باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام ملیحه ی عزیزم.

        مرسی که برام نوشتی.

        مرسی برای تحسینت.

        تحسینت میکنم که سخاوتمندانه کامنتمو خوندی و تحسین کردی.

        این از قلبِ بزرگِ خودت میاد.

        نصفشو درست گفتی اتفاقا :)

        من معلمم، معلمِ هنر :)

        همیشه نوشتن رو دوست داشتم و دارم، این از فضلِ خداست که کامنتهامون به قلبها میشینه، چون از قلب اومده، همون جایگاهِ خدا.

        کاملا حس میکنم، نوشتن هم مثلِ هر کارِ دیگه ای روند تکاملی داره، و هر چی بیشتر مینویسم و جلو میرم میتونم به لطفِ خدا بهتر و بهتر بشم تا همیشه.

        منم خیلی خوشحالم که با هم هستیم تو این سایت.

        اینجا گنجینه ای هست از آگاهی های ناب.

        گنجینه ای از آدم های ناب و توحیدی.

        خدایا شکرت.

        روی همچون ماهت رو میبوسم عزیزم، مرسی که این پیامِ زیبا رو بهم هدیه دادی ملیحه جان.

        الهی شکرت برای همه ی نعمت هات.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم تاجپورفرد گفته:
      مدت عضویت: 1879 روز

      سلام به بانوی خوش ذوق وخوش قلم

      سمانه جان چقدر لذت بردم ازخوندن این کامنت محشری که نوشتی چه شور وعشق واحساس نابی داشت که حس منو برانگیخت تابیام وتحسینت کنم برای این قلم شیوا وروان

      امروز من توی دفترچه تمرینم ازخدا خواستم دلایل بیشتری برای شکرگزاری ازش پیش روم قراربده وبا خوندن کامنت شما دوست خوبم فهمیدم که چه هدایتی داره پروردگار مهربان وهدایتگرم الهی شکر الهی شکر

      اینقدر توصیفت اززیباییهای فایل استادجانم روح نواز بود که فکردم دوباره دارم از نو فایلو میبینم ازخدای مهربونم بابت هدایت من برای بودن دراین سایت واستفاده کردن ازکامنت یا بهتر بگم دل نوشته های دوستان هم فرکانسی ام واحساس نابی که امروز تجربه کردم بی نهایت سپاسگزارم

      درآغوش امن الهی پایدار وبرقرارباشید عاشقتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به مریمِ نازنینم، که هم اسمِ مامانمی.

        بی نهایت ممنونتم که برام نوشتی و بهم عشق رو هدیه دادی.

        درونت سرشار از زیباییه که میتونی اینچنین مهربانانه و با حضورِ قلب، کامنتها رو بخونی و تحسین کنی.

        قلبِ بزرگی داری، تبریک میگم بهت و تحسینت میکنم.

        من هم مثل شما سپاس گزارِ اللهِ یکتا هستم برای تک تکِ کامنتهای سایت و کامنتهای خودم، چون خدا هدایتمون میکنه و ما تایپ میکنیم.

        هر چی زیبایی هست، از خداست، از فضلِ خداست…

        خدا، قلم میشه برای نوشتن.

        خدا، کاغذ میشه برای نوشتن.

        خدا نور میشه و جاری میشه روی کاغذ …

        هر چیزِ قشنگی، خداست.

        هر چیزِ قشنگی که حسِ خوبی میده به آدم، خداست…

        هر کجا رو ببینیم که زیباست و دلمون قنج بره، خدا همونجاست.

        عاشقِ مناجاتِ ملاصدرا جانم هستم که میگه:

        خدا همه چیز می‌شود همه کس را

        ممنونتم برای تحسین هات و انتقالِ حست به این قشنگی و سخاوتمندی.

        بی نهایت آرامش و خوشبختی و ثروت برات آرزو میکنم.

        برای همه مون آرزو می کنم.

        خیلی از این جمله ات خوشم اومد و میخوام منم بخوام از خدا:

        امروز من توی دفترچه تمرینم ازخدا خواستم دلایل بیشتری برای شکرگزاری ازش پیش روم قرار بده

        عاشقِ اینم که تو هر کامنتی از هر عزیزی در این سایت میشه یه نکته مهم و زیبا و کاربردی برداشت کرد و استفاده کرد.

        مرسی عزیزم، ماچ به روی ماهت.

        خدایا شکرت که زیبایی های فراوان در اختیارِ همه مون قرار دادی و میدی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 846 روز

      بنام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام دارم بر روی ماه،

      سمانه نازنینم

      بر خواهر ارزشمندم

      چقدر بی نظیری

      شما ،

      بر جواهر و گنج ، نا تموم ”

      بسیار

      بسیار

      بسیار زیبا نوشتی .

      ( اینجوری ننویس، دختر خوب ، قلب من خرابه )

      خداوند را شاکرم برای وجودت سمانه ی توحیدی و بی نهایت .

      ازتون ممنونم بابت کامنت قبلی تون ”

      بنده به عنوان برادر کوچیک تر ، ازتون بی نهایت سپاس گذارم.

      به شخصه دوستون دارم و

      عاشقتونم و ارادت بسیار زیادی بهتون دارم .

      هر کجا هستی ”

      در پناه رب العالمین باشی.

      مواظب خودتون باشید.

      سایتون بالای سر ما باشه.

      لطفتون مستدام

      اندازه ی اون حس قشنگت،

      اندازه ی خنده هات ”

      اندازه پلک زدنات ”

      دوست دارم.

      همیشه باش ”

      خواهر پر از احساس خوب ”

      پر از حس لطیف”

      پراز حس قشنگ “

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به سیدِ عزیزم، داداشِ نازنینم.

        آقا عظیم یه چیزی میگم قول بده نخندی :)

        امروز داشتم کامنتهارو میخوندم، چشمم خورد به اسمت، از دلم رد شده سید برای من نمینویسی؟

        یا خدا.

        الان چی دیدم.

        دیدم برام نوشتی.

        همین اولِ راه، مرسی که نوشتی برام.

        شما برای همه زیبا مینویسی، زیبا تحسین میکنی، زیبا و خالصانه عشقِ پاکت رو هدیه میدی به تک تکمون.

        ازت بی نهایت ممنونم به سهمِ خودم.

        کامنت آخرت شگفت انگیز بود برام، الان حس میکنم بهترین جائیه که ازت تشکر کنم برای همه ی کامنت‌هایی که لطف میکنی و برای من پاسخ مینویسی همینطور برای همه ی بچه های دیگه ی سایت.

        انقدر قلبت بزرگه که جا واسه همه داری، تازه لحظه به لحظه قلبت داره بزرگ و بزرگتر هم میشه، من به چشم دارم میبینم اینو.

        شما برادرِ نازنینِ من هستی و بی نهایت برام ارزشمندی.

        بهترین هارو میخوام برات از رب العالمینِ نازنینم.

        امیدوارم همیشه سعادت داشته باشم و تو مدارِ مشترک باشم با استاد و مریم جون، شما و همه ی دوستای نازنینم در این سایتِ روحانی و ملکوتی و توحیدی.

        در پناهِ رب العالمینِ نازنینم باشیم همگی.

        یادآوری برای سمانه:

        اعتبارِ همه ی زیبایی ها و نعمتها، از اللهِ یکتاست.

        من هیچ، همه او

        خدایِ من، بهترین رفیقم: مرسی که نشونه هاتو رگباری و نان استپ داری میفرستی برام، لطفا خودت ظرفم رو بزرگ و بزرگتر کن تا بیشتر سپاس گزارِ خودت و قشنگیهات باشم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          سید عظیم بساطیان گفته:
          مدت عضویت: 846 روز

          هذا فضلا من ربک هو الفوز العظیم

          (دخان 57 ) که این فضل از سوی یزدان توست.

          سلام مجدد دارم بر روی ماه ، خواهر بی نظیرم

          جواهر و گنج ناتمام

          ضمن آرزوی تو فیق و سلامتی روز افزون برای خواهر نازنینم

          فرشته ی قشنگم

          سمانه ی توحیدی و بی نهایت از همه چیز.

          بسی شایسته است صادقانه ازتون تشکر و قدردانی کنم .

          اونم در کمال تواضع و ارادت و با عرض سپاس

          خواهر نازنینم دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست.

          و مرا بسیار ، بسیار ، شاد میکند.

          و لبخند رو به دنیایم هدیه میدهد .

          این دوست داشتنت ،

          برای من بیشتر از هر چیزی باارزش تر است .

          مرسی که برام نوشتی

          تاج سر منی .

          و بهتون افتخار میکنم .

          و خداوند رو شاکرم برای وجود این فرشته ی زیبا و لطیف و پاک

          با صدای بلند

          و تا جایی که توان دارم

          که همه ی سایت متوجه شن ،

          دوست دارم و عاشقتم

          فراوان ”

          فراوان ”

          روز گارت شاد ، شاد

          بزم عشقت پر سرور

          عمر شیرینت بلند .

          اینم جهت شوخی ”

          اینجوری برای من ننویس من قلبم خرابه. دختر

          در پناه الله مهربان باشی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1794 روز

      سمانه جانم سلام

      خیلی ذوق کردم وقتی که دیدم کامنتت جزو کامنتای منتخب شده بهت تبریک میگم

      تحسینت می کنم که اینقدر ساده و لطیف و زیبا احساستو بیان کردی

      نزدیکی بیشتر به خدا و بالاتر رفتن مدارت رو بخوبی میشه از نوشته هات احساس کرد

      مثل این جمله که خیلی پر مفهوم و ارزشمنده:

      به هر کجا که نظر بندازم و در هر حالتی تو رو می بینم

      امروز سحر من هم خدا رو توی همهمه صدای حیوانات دیدم

      روباه و شغال و سگ و خروس درست موقع اذان صبح دسته جمعی شروع به خوندن کردن یکی زوزه می کشید یکی پارس می کرد و یکی هم قوقولی قوقو می کرد

      این صدا ها رو وقتی که اینجا تو طالقان هستم هر روز موقع غروب و سحر میشنوم…ولی امروز یه جور دیگه شنیدم… اومدم پای پنجره با اونها هم آواز شدم و شروع کردم به خوندن

      یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ المَلِکِ القُدّوسِ العَزیزِ الحَکیم

      هرچه در آسمانها و هرچه در زمین است همه به تسبیح و ستایش خدا که پادشاهی منزه و پاک و مقتدر و حکیم است مشغولند

      و چند بار تکرار کردم…و حس فوق العاده ای بمن داد بخصوص که یادم اومد امروز جمعه است و این آیه ای که داشتم می خوندم اولین آیه سوره جمعه است و این همزمانی خیلی برام خوشایند بود

      ممنونم ازت سمانه عزیزم که زیبا بین و زیبا نویسی و خوندن کامنتات روح و روانم رو نوازش میده

      خیلی دوستت دارم

      در پناه رب العالمین بهره مند از نعمت های بی پایان خدا و رزق بغیر الحساب باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام و عشقِ فراوان به خانمِ سلیمیِ نازنینم، بانوی مهربونی که تو این سایتِ رویایی، اولین پیام رو ارسال کرد برام …

        این حس خوب از شما، برای من، همیشه محفوظه.

        ممنونم از عشق و محبتی که روانه کردین به سمتم.

        مرسی که انقدر مهربون و با محبتین، هم شما هم همه ی بچه ها و منو غرقِ شادی کردین با پیام های دلی و سرشار از محبتتون.

        بی نهایت عشق بیاد سمتِ خودتون و عزیزانتون.

        خوشحالم که با همه ی شما عزیزان، تو این مسیر و مدار هستم.

        از وقتی تک تک شما عزیزان اومدیم تو زندگیم،زندگیم رنگ و بوی جدیدی گرفته، یه عالمه دوستِ ندیده ولی به شدت آشنا، مهربون، ارزشمند، هم فرکانس…

        دیگه تو دوستی، دنبالِ چی هستم که شماها ندارین؟

        هیچی.

        همه تون شگفت انگیزین.

        خیلی خیلی سپاس گزار خدا هستم برای چیزی که برام نوشتین:

        تحسینت می کنم که اینقدر ساده و لطیف و زیبا احساستو بیان کردی

        این لطفِ خدا، نسبت به منه.

        ممنونشم.

        خوشحالم بابتش.

        چون عشق میکنم با نوشتن و خدا این نعمتو داده بهم.

        روی ماهتون رو میبوسم.

        ممنونم برای تحسینهاتون خانم سلیمیِ نازنینم.

        در پناه رب العالمین نازنینم باشیم همگی.

        خدایا خودت سپاس گزاریِ بیشتر و با جزئیات بیشتر رو یادم بده، الهی شکر که هستی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا نظام الدینی گفته:
      مدت عضویت: 2430 روز

      سمانه‌ی عزیزم

      حیفم اومد بدون تحسین از کامنتت بگذرم.

      گذشته از متن عالی، صداقت گفتار و نگاه زیبات، وقتی دیدم کامنتت جزو سه تای اول شده، خیلی خوشحال شدم.

      کامنتت رو که دیدم، لبخند نشست روی لبم. دخترم گفت: مامان داری به چی می‌خندی؟ به او چیزی نگفتم؛ اما تو دلم گفتم دارم درستی قانون تکامل، عشق یه دوست و تلاش صادقانه‌ای را که خوش نشسته است، تصدیق می‌کنم.

      آفرین به سمانه‌ای که صادقانه احساسش را به تصویر می‌کشد و با تمام توانش برای به‌ظهوررساندن ورژن‌های برتر خودش تلاش می‌کند.

      به یقین دنیا چیزهای قشنگی را در ازای این صداقت و این همت تو به تو تقدیم خواهد کرد.

      خوش بدرخشی!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به دوستِ نازنین و قشنگِ خودم، زهرا جانم.

        همیشه تو دلم قند آب میشه نقطه آبی، پیامِ پر مهرِ شما و همه ی دوستامو میرسونه دستم، پیامایی که مستقیم عشق خدا رو بهم میرسونه.

        اول تحسینت میکنم برای اون کامنتی که درباره نقطه آبی نوشته بودی، خیلی کیف کردم و بهم چسبید.

        تحسینت میکنم که انقدر قشنگ و دقیق به زندگی توجه میکنی.

        ممنونم برای تحسینت تو این کامنت، قلبم رو پرنشاط کردی با پیامت، بی نهایت قلبِ بزرگِ خودت، پر نشاط بشه.

        سپاس گزارِ لبخندِ زیبای رویِ لبهات هم هستم.

        واسم ارزشمنده که شما و پاکیزه جانم، یاسمن جانم و سایر دوستایِ نابم انقدر خالص و پاکین که با دیدنِ اسم دوستتون تو کامنتهای برتر، میاین براش با عشق پیام مینوسین و تحسینشون میکنین.

        این انرژیِ پاک و خالص، بی نهایت بار برگرده سمتِ تک تک تون دوستانِ ارزشمند و دوست داشتنیِ من.

        از خداوند بی نهایت سپاس گزارم که میگه و من و شما و بقیه می نویسیم.

        و دوباره خودش لطف میکنه از فضلِ خودش متنی رو که از خودشه با تایپِ ما، عزتمند میکنه تا دیده بشه و موردِ تحسین واقع شه.

        یعنی هرطور نگاه میکنم عزت اول و آخر و وسط و همه مدله اش از خودشه.

        سپاس گزارشم برای حس و حالِ همه مون.

        هم اونی که مینویسه، هم اونیکه میخونه، هم اونی که تحسین و تشویق میکنه، همه ی ما زیرِ چترِ نعمتها و روزی های خودشیم.

        همونایی که مینویسم الانم از خودشه.

        میجوشه از درونم و من مینویسم، میدونم اعتبارش از خودشه که هم به دل خودم میشینه کامنتها، هم به دلِ بقیه ی بچه ها.

        الهی شکرت.

        زهرا جانم، میدونم این روزها کمتر مینویسی، اما بدان و آگاه باش وقتی میام میبینم برام نوشتی بال درمیارم بیام بخونم ببینم چه هدیه ای برام آوردی (ایموجیِ چشمای قلبی قلبی به میزانِ فراوان)

        عزیزم، مرسی که هستی.

        مرسی که انقدر قشنگ و باشخصیت و مهربونی.

        ماچ به رویِ ماهِ زیبات.

        دخترت رو هم ببوس، بگو از طرفِ سمانه است.

        خدایا تو زیباترین و بزرگترین و مهمترین چیزی هستی که تو زندگیم دارم، مرسی که هستی و دارمت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهتا گفته:
      مدت عضویت: 971 روز

      سلام سمانه جانم من عاشقتم!

      سمانه جان من .وقتی این صفحه باز شد دیدم کامنت برتر شدی خیلی ذوق کردم و

      گفتم اخ جون سمانه کامنت برتر شده‌.و کلی ذوق کردم .و گفتم عاشقتم سمانه!

      نمیدونی چقدر اون توصیف زیبای برگای درخت به گوشواره دنیارو برام زیباتر کرد و یه عالمه حال من خوب کرد.

      خداروشکر به لطف خدای مهربون من متوجه این زیبایی شدم و خیلی میشم مخصوصا وقتی نور خورشیدم به برگا میخوره و 2 تا shadeسبز درست میشه( یکی پر رنگ و یکی کمرنگ تر )واقعا رویایی میشه توی روز. تو شبم به ی شکل دیگه زیباست آرامش و زیبایی اون رنگ تیره شب و صدای تکون خوردن برگها تو سکوت شب! وااای چه دنیای شگفت انگیزی خدایا شکرت.

      .وحالا هر سری که این زیبایی رو میبینم توصیف زیبای تو حال خوب من چند برابر میکنه.بی نهایت ازت سپاس گذارم.

      کامنتت بی نهایت زیبا بود.

      الهی صد هزار مرتبه شکر برای حضور ارزشمند و قیمتی ات داخل این سایت الهی و مقدس.

      الهی صد هزار بار شکر برای این که من با سمانه آشنا کردی.خدایا شکرت.

      دوست دارم سمانه جانم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به مهتا جانِ نازنینم.

        خیلی خوشحالم کردی که برام نوشتی و افتخار میکنم که باهات دوستم.

        ممنونم از هدیه ی خالصت.

        از عشق و محبتت…

        نشست روی قلبم دخترِ نازنین و مهربان.

        نقطه ی آبی در بهترین زمان، پاسخِ دل انگیزت رو به دستم رسوند.

        ممنونم که انقدر مهربون و خوش قلبی.

        دوستت دارم و از راهِ دور بغلت میکنم.

        نوشتی بادی که میخوره به برگها و مجدد دلم قنج رفت برای این نعمت.

        قبلا متوجهش نبودم، از وقتی متوجهش شدم دیوانه شم، صدای بادی که میخوره به برگهای درختان و تکونِ ملایم و هماهنگِ برگها خیلی موزون و دلنشینه.

        عینِ موسیقی میمونه…

        خدایا شکرت که هر طرف رو میندازیم یه زیبایی ازت می‌بینیم.

        بی نهایت ازت سپاس گزارم که انقدر خالصانه بهم عشق دادی.

        آرزو میکنم بی نهایت بار عشقی خالصانه و زیبا برگرده سمتِ خودت و قلبِ پاک و مهربونت.

        در پناهِ رب العالمینِ قشنگم، همیشه شاد باشی، پر از آرامش و حس خوب و اتفاقای خوب، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت.

        ممنونم از تحسینت مهتا جان.

        تحسینت میکنم برای این روحیه ی لطیف و هنری و زیبایی که داری، که از قلبِ لطیف و زیبات میاد.

        ماچ به روی همچون ماه و نازنینت.

        استاد جانم و مریم جانم مرسی که پیامهارو میخونین با عشق و تایید میکنین.

        تا برسن به دستمون کامنتهای جذابِ دوستامون.

        سمانه جانم، بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم، 3/5 ستاره شدنت رو.

        الهی شکرت.

        خدایا شکرت برای این همه مهربونیِ مخلوقاتت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1859 روز

      به نام خداوند مهر…خداوند عشق…

      درود بیکران به سمانه جان عزیز

      به صوفی باصفای خودم

      بههه بههههه چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت..

      و دقیقااااا به قول آقا رضای بزرگوار منم وقتی این قسمت از کامنتت رو خوندم : به هر کجا نظر بندازم… یاد همین شعر جناب باباطاهر افتادم و زیر لب زمزمه کردم…

      چقدرررر خوب نوشتی که:

      هر کسی از دریچه نگاه خودش بنویسه و مینویسه، که اون باعث میشه کامنتها انقدر شیرین و جذاب بشن….

      باهات موافقم دوستم، همینطوره و همین تفاوتها جهان ما رو زیبا و زیباتر کرده :)

      و چقدر حرف پدرشوهر گرامیتون جالب بود برام چون دقیقااااا عین این حرف رو چندین روز پیش از زبان خواهر عزیزم شنیدم وقتی با همدیگه محو تماشای دوتا مرغ عشق بودیم یکی طوسی آبی..‌یکی زرد و سبز زیبا و بینظیر بودن و همین کلام رو خواهرم گفتن :))))

      در نهایت لذت بردم از کامنتت سمانه عزیزم ، صمیمی و راحت و دلنشین…

      با توصیفهای عالی و دقیق…

      با خوندن کامنتهای دوستان عزیز به خصوص خوندن کامنت شما خواهرگلم انگار این فایل رو بارها و بارها از زوایای متفاوت نگاه کردم :))

      خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

      چقدر این جمله ت رو درک کردم ولی باز درگیر روزمره گی شدم و فراموشش کردم :

      بهتره به جز قلب و شهود تو این مسیر هیچ چیزِ دیگه برنداریم، الکی بارمون سنگین میشه و قدم هامون رو کند میکنه…

      به قول استاد عزیز عرفانمون که میگفتن : بعضی چیزها گرفتنی نیست ، دادنیه…

      و شرط عطا شدنش در صراط مستقیم موندنه…

      دقیقا همینطوره ….

      ممنونم ازت سمانه عزیزم به خاطر تک تک جملات نورانیت که ثبت کردی و لذت بردیم از خوندنش..

      برات سراسر موفقیت و پیروزی و سعادتمندی در دنیا و اخرت میخوام

      در پناه نور و عشق الهی باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام وجیهه بانویِ نازنینم.

        دلم براتون تنگ شده بود.

        خدا رو شکر الان اینجایین، دیدارمون تازه شد.

        مرسی که برام نوشتین با عشق، با مهر.

        ممنونم که بهم عشق و محبت رو هدیه میدین هر بار با پاسخ هاتون.

        ممنونم برای تحسین هاتون.

        چقدر خوبه که اطرافیانمون به زیبایی ها و هارمونیِ رنگها و شگفتی های خلقت، توجه میکنن.

        خدارو شکر برای تمامِ آدم های زیبای زندگیم، خانواده، دوستام و …

        همیشه شاد و پرطراوت باشین وجیهه جانم کنار عزیزانتون.

        خدایا شکرت که تو زندگیم هستی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 761 روز

      سلااااااااام به سمانه صوفی نازنینم….

      عشق دلم….

      خواهر قشنگم…دوست نازنینم …

      چه افتخاری بالاتر از اینکه سمانه توحیدی نازنین که توی فایل جدید شاگرد اول شده…

      دیدن اسمت اون بالا مایه فخر و غرور کنه

      سمانه جان کامنتت اینقدر پرمحتوا و عالی بود که خوندش عین یه فیلم از جلوی چشمام گذشت….

      چقدر تحسینت میکنم ..چقدر رشد کردی .

      چقدر بزررررررگ شدی…بزرگ بودی…بزرگ و عزیز تر شدی پیش خدا و همه ما…

      دوستت دارم عزیزم…

      روی ماهتو از همین ابتدا میبوسم…

      اومدم کامنتتو بخونم و جواب بدم…

      دیدم 17 تا پاسخ داره…

      نشستم یکی یکی پاسخ هارو خوندم…

      همه عشق ها همه عزیزان …جمع شون جمع بود و داشتن سمانه رو مثل یه قهرمان که گردن‌بند گل گردنش میندازن و روی دوش سوار میکنن میندازن هوا و تعریف و تمجید میکنن…

      بهت افتخار میکنم ..تحسینت میکنم‌‌.

      چقدر مثل بچه ها یه جاهایی از کامنتت ذوق کردی …یه جاهایی مثل یه معلم سخت گیر مچ خودتو گرفتی یه جاهایی مثل راوی داستان فایل رو زیرو رو کردی و تحسین کردی لذت بردیم‌…

      چه کردی سمانه قشنگم….

      اینقدر ذوق و شوق و انرژی داشتی ..تو دلم گفتم خوشبحال همسر و بچه های سمانه با این مامان پر انرژی که مثل بچه ها ذوق می‌کنه و بالا و پایین میپره کیف میکنن….

      دورت بگردم عزیزدلمممممممم…

      من میدونم تو چقدر بزرگی…..

      چقدر قلب مهربونی دازی

      توی روزی که شاگرد اول کامنت شدی …

      دریافت نقطه آبی از طرف شما ، پر از غرورم کرد….

      چقدر دوستت دارم…چقدر هم صحبتی باهات بهم غرور و افتخار میده…

      سمانه عزیزم این بالا اومدن و به مدار بالاتر اومدن گوار وجود نازنینت….

      من میدونم که چقدر متعهدانه و سخت گیرانه به خودت داری مسیر تکامل رو طی می‌کنی…

      از اونجایی که توی همه کامنت هات به خودت سلام میدی ..خودتو اول تحسین می‌کنی…و بعد همه ما رو مورد لطف و محبتت قرار میدی عزیزدلم….

      می‌خوام بگم دمت گرممممممممممم….

      راستی فهمیدم تهران هستی…چقدر دلم میخواد یه روز پیش همون دریاچه خلیج فارس ببینمت و سیر بشم از نور وجودت…

      انشالله خدا به من سعادت بده و در درست ترین و بهترین زمان ممکن ..سمانه جان صوفی توحیدی نازنین رو ببینم..‌

      سمانه جان اون گفت و گویی که با مورچه و دل خودت و خدا داشتی چقدر شبیه داستان حضرت علی و مورچه ها بود…

      سمانه جان به خودت افتخار ..تو اینقدر ظرف وجودت بزرگ شده اینقدر داری سریع به خدا نزدیک میشی که ظرفیت تحسین و تمجیدت به مورچه رسیده عزیزدلم..

      فقط یه قلب بزرگ می‌تونه اینارو ببینه.‌‌

      بهت افتخار میکنم تحسینت میکنم

      دمت گررررررم رفیق

      لذت بردم…

      در پناه پروردگارم..بدرخشی نازنینم

      ماااااااااچ و قلب فراوااااان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام به فرزانه جانِ نازنینِ ارزشمندِ خودم.

        خیلی جالبه، من امروز به یادت افتادم و الان میبینم برام پاسخ گذاشتی.

        چه میکنه این هم فرکانسی، به به.

        خیلی خیلی خوشحالم کردی که برام نوشتی فرزانه جانم.

        به شدت زیبا و لطیف مینویسی خانم معلم جانِ نازنینم

        تازه کامنتتو خوندم فهمیدم دلم برات تنگ شده بود…

        منم امیدوارم در بهترین زمان بهترین مکان ببینیم همو و کلی گپ بزنیم.

        ممنونم که انقدر مهربونی و عاشقانه برام نوشتی.

        ممنونم از تحسینهات، از نگاهِ قشنگت.

        همه ی اینا از قلبِ پاک و صیقلی شده ات میاد.

        نوشِ جونم شد، گوارای وجودم شد کامنتت.

        ماچ و بغل و قلبِ فراوانِ سمانه برای فرزانه جونم.

        خدا رو خیلی شکر میکنم، هر چی دارم از فضلِ خدا دارم، اعتبارِ همه ی قشنگیهای زندگیم از اللهِ یکتاست.

        خیلی خدا رو شکر میکنم برای دونه به دونه ی دوستای نازنینم که از دیروز تا حالا اومدن و بهم عشقِ فراوان دادن.

        این دوستی ها و عشق، از خداست.

        اونه که هر لحظه همه مون رو شاد و شادتر میکنه.

        اونه که بهمون عزت میده.

        امروز عصر یهو یه جمله ای اومد بالا برام که خیلی مهمه برام:

        یا رب، نظرِ تو برنگردد.

        تو ذهنم داشتم به موضوعی فکر میکردم و نظرِ بقیه و …

        که این جمله بالا اومد

        یعنی تنها چیزی که تو این جهان برام مهمه، فقط باید خدا و نظرِ خدا باشه.

        و امیدوارم همیشه در آغوشش باشیم، در پناهش باشیم همگی مون.

        عاشقتم فرزانه جونم، قلبِ مهربونت رو تحسین میکنم.

        خدایا شکرت برای تمامِ لحظاتی که نقطه آبی رو میبینم، هدیه ی دوستامو دریافت میکنم، محبتشون رو دریافت میکنم و خوشحال میشم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      صحرا دختر طبیعت گفته:
      مدت عضویت: 2707 روز

      سلام سمانه ی عزیزم

      دوست توحیدی زیبا اندیشم

      امیدوارم حال دلت خوبِ خوبِ خوب باشه

      سپاس گذارم برای این کامنت فوق العاده ، خیلی زیبا بود، پر از نکته و آگاهی بود…

      راستی یادته در قسمت 195 اون همزمانی زیبا رخ داد ، اتفاق جالبتر بعدش آن بود که وقتی من اون چراغ آبی رو از طرف شما دیدم ، متوجه شدم که نوشته ام انتخاب برنزیده اون قسمت شده…

      ( صحرا با چشمانی قلبی و ستاره ای فراوان)

      گفتم خدایا داری با من چه می‌کنی!!!

      خدایا تو چقدر ساده با ما صحبت می‌کنی و من دارم آرام آرام ارم شنوا تر ، بیناتر و آگاه تر میشم به خودت که همراه همیشگی من هستی…

      می‌دونی بازی نجواها رو دارم اندکی بهتر از قبل متوجه میشم ، او تمام تلاشش رو کرد و می‌گفت خُب که چی ،!!!! میخوای به سمانه تکرار کنی آنچه که او نوشته ، تو که ننوشتی!!!!

      می‌دونی سمانه جان ، خیلی خوب گفتی ، صحرا هم نمی‌تواند کلیشه ای و اخبار گونه بنویسد….

      چقدر دارد ظرف وجودی مان شفاف تر، زلال تر میشود با همین قدم های کوچیک و مستمر ادامه دار

      چقدر زیبا بر قلبت جاری شد:

      الان خدا میگه و میره تو قلبم و از قلبم خارج میشه، تایپ میشه اینجا.

      پس اعتبارش با اللهِ یکتاست که چشمهام بیشتر و بهتر باز شده به حس کردن و درک کردن زیبایی های این فایل، هر چیزی که از دریچه ی نگاه و درکِ سمانه برداشت شده.

      قشنگیش هم همینه.

      الان که دارم برایت می‌نویسم نور ماه از پشت درختان خوش قامت و سرسبز داره خودنمایی می‌کنه و من در جایی که الله مهربانی ها هدایتم کرد مشغول نوشتن هستم …

      کامنتت بوی نابی میدهد ، مثل عطر های ماندگار که تا آخر عمرم میتوانم استشمامش کنم…

      آنجا که خداوند کلید آن باغ رو به دستانت داد ، مرا بردی به آن سریال دوران کودکی ام که پشت خونه راه داشت به یک باغ مخفی و من چقدر خوش و خرم بودم در تمام ساعات اون سریال ، میبینی وقتی کودک هستیم چقدر زیبا به منبع وصل هستیم ، به قول یکی از همسفر هامون ما میتونم با اندکی تأمل بیشتر متوجه کار مورد علاقه مون بشیم ، یعنی چه کاری رو اون دوران با ذوق و شوق و خود جوش انجام می‌دادیم…

      (خیلی برایم نکته داشت…)

      حرف برای گفتن بسیار است ، دوست دارم بنویسم برایت و چه جایی از اینجا بهتر

      آخه گنجشک درون منم ازین شاخه به اون شاخه می‌پرد و عاشقِ لحظاتی هست که باد میخوره به درختها و برگ هاشونو تکون میده،

      برگ ها انقدر قشنگ و مرتبن و تکون میخورن، عینِ گوشواره میمونن برام و هی تکون میخورن و دلبری میکنن پیشِ من.

      به خصوص در نیایش های روزانه که میتوانی از پارک دنج رد بشوی و خداوند همیشه و همیشه زیبایی های بیشتر و بیشتر رو به ما نشان میدهد که انعکاس توجه و تمرکز ماست

      خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت برای داشتن این دوستان توحیدی و فوق العاده

      الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت، شادی و لذت و آرامش باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام صحرا جانم.

        کامنتت، هدیه ات، محبتت، بهترین زمان رسید دستم، خوندم و کیف کردم.

        نور شد و واردِ قلبم شد.

        چه کیفی میده هر بار یه پاسخ از دوستام میخونم.

        عینِ سورپرایز میمونه.

        اینکه ببینم خدا چه پیامی داره برام الان.

        خدا رو شکر که همه شون هم عشقِ مطلق و خالصانه و پاک هستن.

        الهی شکر.

        تو آشپزخونه داشتم کار میکردم، از پنجره متوجهِ پیشیِ گوگولی مگولی شدم تو باغچه…

        اول دوتاشونو دیدم، بعد سومی اومد، بعد چهارمی…

        گردهمیِ دوستانِ گربه ی مجتمع، دقیقا جلوی پنجره ما برگزار شد :)))))

        توری رو باز کردم مشغولِ احوالپرسی شدم باهاشون…

        با اون صورتهای کوچولوشون و چشمهای خوشگلشون منو میبینن و صحبت میکنن…

        میدونی یه لحظه چی رد شد از دلم؟

        اینکه این دوستان رو خدا فرستاد برام، تا خوشحالم کنه…

        از موبایلم هم اسماء خدا پخش میشد، خلاصه جمع مون جمع هست…

        خدا که همیشه هست، به اتفاقِ من و پیشی ها…

        فیلم سینماییه الان :))))))

        دو تا از گربه ها به مشکل خوردن دارن شاخ و شونه میکشن برای هم :))))

        رفتن…

        منم و خدا و پیشی که زیرِ درخت لَم داده+ باغچه جانِ باصفامون+ دعای سحرِ ماه رمضان…

        عجب ترکیبی

        عینِ بمب می مونه (چشمای قلبی قلبی به میزانِ کافی)

        صحرا جان فکر کن با همه ی این فیلم سینمایی که شاهدشم، دارم برات مینویسم.

        این الانِ منه

        که عاشقشم

        که سپاس گزارشم…

        کیف کردم با این درک و اگاهی:

        چقدر دارد ظرف وجودی مان شفاف تر، زلال تر میشود با همین قدم های کوچیک و مستمر ادامه دار

        بی نهایت ممنونتم که برام نوشتی، خوشحالم کردی، ماچ بهت صحرا جانِ زیبارو و زیبا باطن.

        هر لحظه بیش از پیش، زیبایی بیاد تو مسیرت، جلوی چشمهات، درکت، احساست و …

        ماچ بهت.

        الهی شکرت برای همه ی مخلوقاتِ بامزه و قشنگ و دلبرت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      اشرف پورعینی گفته:
      مدت عضویت: 827 روز

      به نام الله یکتا باسلام حضور شما خانم صوفی وسلام به حضور محترم استاد عزیز وخانم زیباصداشون وشما سمانه جون چه قدر دیدگاه شما لطیف وریزبینه آفرین به قلم تون خیلی احساس قوی دارین ماشاالله به روح بزرگتونهیچ چیز از قلم نیفتاد واز پدرشوهرت گفتی که از رنگ زعفرانوگولش برای ترکیب رنگها گفتند خوش به حالتون این قدر خوب وعالی دارین می نویسین من که عاشق طرز نوشتنتون شدم تحسینتون می کنم دست مریزاد دخترجون همیشه سرزنده باشیدوسعادتمندو ثروتمند خدا نگهدارهمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1936 روز

        سلام خانم پور عینیِ نازنین.

        بسیار خوشحالم و ازتون ممنونم که برام نوشتین.

        ممنونم از تحسینتون و انرژیِ مثبتی که به سمتم روانه کردین.

        اعتبارِ هر نوشته ی زیبایی، صحبت زیبایی، رفتارِ زیبایی، کلا هر چی زیبایی وجود داره از اللهِ یکتاست.

        اینو من از استادِ نازنینم یاد گرفتم و تمام تلاشمو میکنم که دائم یادآوری کنم به خودم.

        استاد عباس منشی که در اوجِ رفاه و آرامش و امنیت و خوشبختیه، اما یه لحظه سپاس گزاری از خدا از زبان و نگاه و قلبشون نمیوفته.

        و دائم یادآوری میکنن که اعتبار و کِرِدیتِ تمام این موفقیت ها و نتایج از خداست.

        خوشحالم و سپاس گزارم از خدا برای مسیری که خودم و دوستانم داخلش هستیم.

        خوشحالم که دسترسی مون به این روزی باز هست.

        بی نهایت ازتون ممنونم که با محبتی که از قلبِ مهربونتون میاد، برام نوشتیم.

        شما هم توانا هستین تو نوشتن و فقط تکرار و دلی نوشتن راهِ این مسیر هست…

        در پناهِ رب العالمینِ نازنینم باشیم همگی.

        خدایا شکرت که دائم داری محبتت رو توی کامنتها و بی طریق راه دیگه بهم نشون میدی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مريم احمدي گفته:
    مدت عضویت: 1889 روز

    درود و سلام بر خدای مهربانی و عشق

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گل

    واقعا خیلی لذت بردم از این طبیعت زیبا و رویایی دقیقا مثل کارت پستال بهشتی میمونه..

    موضوع سفر شما خیلی برام جالب بود دقیقا با تجربه چند روز اخیر من یکی بود،.

    من از زمانی که دارم تمرکزی روی خودم کار میکنم همش از خداوند درخواست هدایت و روبرو شدن با ترسهام دارم.. اخه از بچگی ترسهای زیادی دارم ….

    یک مدتی هست که از خدای درونم تمرکزی درخواست یاری و رهای از ترسهام کردم. درخواست کردم که مرا با ریشه ترسهام که خودم ازش خبر ندارم روبرو کنه..

    وای خدا جونم!!! الهی قربون مهربونیت برم که هدایتت بسیار زیباست..

    خدای من چه کردی با من ؟؟؟!!!!!!!

    دوستان حقیقتش خیلی از سگ میترسم فوبیای شدیدی داشتم و هیچ وقت هم فکر نمیکردم خداوند از طریق این موجود دوست داشتنی مرا امتحان کنه…….

    وای دقیقا ٣ هفته پیش پسرم گفت دوست اش میخاد بره دو هفته مسافرت و از او خواسته که از سگ ش مراقبت کنه.. من رو میگی جیق زدم گفتم نه امکان نداره..وای نه نه

    چه قدر خنده دار هست الان چون تصمیم گرفتم بطور جدی روی نکات مثبت پسرم تمرکز کنم. و شروع کردم بدون وقفه کلی شکرگزاری به این نیت که این اتفاق نیافته

    و جالب بخاطر ترس زیاد کاملا فراموش کرده بودم که خوزم قبلا درخواست دادم که خداوند مرا با ترسهام و ریشه انها روبرو کنه تابتونم از فوبیای بزرگیم رها بشم!!!!

    خلاصه اتفاقی که نباید میفتاد افتاد ………

    جناب سگ امد خونه ما.. وای چشماتون روز بد نبینه .. قلبم داشت از ترس مثل طبل صدا میداد ….. چشمام رو بسته بودم و فقط میگفتم من از اینجا میرم و خلاصه سگ بیچاره هم از ترس من یا قایم میشد و یا پارس میکرد..

    تا دور روز من از وحشت میلرزیدم ..

    در طول روز پسرم خونه نبود و من یواشکی بهش نگاه میکردم ..

    یکم دلم سوخت احساساتی شدم اخه افسرده شده بود از اینکه صاحبش نبود..

    به همسرم مرتب میگفتم گناه داره نازش کن .

    خلاصه بعد از ٣ روز خیلی احساساتی شدم از خدای درونم درخواست هدایت و قدرت کردم تا بتونم بهش نزدیک بشم..

    و اینجا بود که عشق خدای درونم بیدار شد و باعث شد طوری دیگه به قضیه نگاه کنه…..

    واقعا دوستان تنها و تنها و تنها عشق هست که میتونه ما رو شفا بده ان هم عشق الهی از اعماق وجودمون و بی قید و شرط این به من ثابت شد با این تجربه زیبا

    کم کم به سمتش رفتم با ترس و لرز دست کشیدم به پشتش. شروع کردم باهاش حرف زدن و بهش مرتب گفتم ارام باش پسرم ..

    اما هنوز میترسیدم و سختم بود و نمیتونستم کنارش بشینم ..

    مرتب از خدا درخواست قدرت غلبه به ترسم میکردم..

    روز بعد یک حسی بهم گفت تو خودت درخواست کردی با ریشه ترسهات روبروی بشی و خداوند هم پاسخ داده .. در ضمن بدون کن پاسخ خداوند از راه و روش خودش هست نه تو ….. حالا بیا و این مهمان رو هدیه و موهبتی از طرف پروردگار بدون و فقط بهش عشق بورز..

    وای خدای من کم کم ازش خوشم امد ،،،بیرون بردمش براش غذای خوب درست کردم باوجود اینکه خودش غذا داشت .. و جالبتر از اون حمام ش کردم خشکش کردم با عشق ..

    روزی دو بار با هم پارک میرفتیم. ساعتها نوازشش میکردم باهاش صحبت میکردم،،،

    احساس میکردم من رو میفهمه البته اگر کسی میدید فکر میکرد دیوانه شدم.

    البته ناگفته نمونه که جهان رو دیوانگان میسازند

    چقدر ازش خوششم امده بود بارها ازش تشکر میکردم که وارد تجربه زندگیم شده.

    یک بار بهش گفتم ممنونم کو کو عزیزم (اسمش کو کو هست) که امدی در زندگی من و مرا با ترسهام روبروی کردی..

    دوستان این بهترین ،زیباترین ،معجزه وار ترین تجربه زندگی من بود…

    بارها سرش رو میبوسیدم بهم زیاد علاقمند شده بود هر جا میرفتم میمود…

    روز اخر رفتیم پیاده روی بعد یک جا نشستم و کلی باهاش حرف زدم. مثل باران بهاری اشک ها ریختم عاشقانه دوستش داشتم ..

    بهش گفتم عاشقتم به چشمام خیره شد و اشک در چشماش حلقه زده بود و بعد نگاهش رو به سمت دیگی برد..

    خدا جون ممنونم به خاطر ترسهام که باعث

    شد عشق بی قید و شرط به یک موجود الهی رو تجربه کنم ….

    به قول مولانای جان

    “ترس مویی نیست اندر پیش عشق

    جمله قربانند اندر کیش عشق”

    خدای عشق ، دنیا را بر اساس ایمان ما انسانها افرید…. هر چقدر که ایمان بیشتری از درون وجود الهی مون به زندگی راه بدیم صددرصد بهره بیشتری از زندگی خواهیم برد…..

    خدای مهربونم شکرت واقعا که راه تو بهترین ،زیباترین ،عجیبت ترین و شگفت انگیز ترین و معجزه وارترین راه هست…

    خدایا شکرت که از طریق این موجود دوست داشتنی به من محبت کردی و قلب من رو پر از عشق بی دلیل کردی ..

    خدایا شکرت که نیروی ایمان خدای درونم به شکل توده های انرژی بینهایت قوی ، از وجودم خارج میشود و در میان انسانها و حیوانات میپیچد.

    دوستان ما فقط فقط باید درخواست کنیم و به خدای درونمون اعتماد و ایمان صددرصد داشته باشم و عمل کنیم

    خداوندا!

    ما را به راه راست هدایت فرما و به همه ما قدرت و ایمانی قوی عطا فرما تا بتوانیم از این سفر زمینی لذت ببریم و به خودمون و همه جهان عشق بورزیم ان هم عشق بی قید و شرط…

    خدایا بودنت را سپاس همون که هستی شکرت

    عاشقتم خدای درونم ️️️️️️

    استاد عزیز و خانم شایسته مهربونم و دوستان هم مسیری برای تک تک تو نور الهی، آگاهی الهی ، عشق ثروت با برکت و نامحدود و ارامشی عمیق و شادی بیکران و بی دلیل از خدای لایتناهی و عشق درخواست میکنم…

    قلب تک تک تون مملو از نور الهی باد خدا رو شکر بابت وجود همتون… هر جای این کره خاکی هستین در پناه یگانه محبوب و رب العالمین سلامت و شاد باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      رضا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1124 روز

      سلام مریم جان

      “و اینجا بود که عشق خدای درونم بیدار شد و باعث شد طوری دیگه به قضیه نگاه کنه…..

      واقعا دوستان تنها و تنها و تنها عشق هست که میتونه ما رو شفا بده ان هم عشق الهی از اعماق وجودمون و بی قید و شرط این به من ثابت شد با این تجربه زیبا”

      کامنتت پر از عشق به خدا و پر از آگاهی بود‌ و خیلی از ش تاثیر گرفتم. خدا حفظت کنه.

      و اونجایی که با اون سگ باوفا که مخلوق خداست چشم تو چشم شدید و هر دو بخاطر لحظه جدایی بغض کردید منم با شما بغض کردم.

      شاید این حرفها رو خارج از این خانواده الهی بزنیم انگ دیوانگی بهمون بچسبونن ولی نمیدونن که وقتی چند سال با آموزه های توحیدی زندگی کنی دیگه حتی به سنگ و کلوخ هم نگاه کنی بجز زیبایی چیزی نمی بینی…

      حافظ میگه:

      هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

      ثبت است در جریده عالم دوام ما

      غرق در عشق الهی باشی مریم عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        مريم احمدي گفته:
        مدت عضویت: 1889 روز

        سلام به شما آقا رضا عزیز

        بسیار سپاسگزارم از محبتتون و خدا رو شکر بابت وجود تک تک همه شما عزیزان در این سایت.

        من ایمان دارم که خدای عشق به تک تک ما قدرتی عطا کرده که قادر هستیم با به کار گرفتنش جهان رو جای زیباتری کنیم برای تمام مخلوقات…

        چونکه جنس گوهر وجود همه ما انسانها عشق و پاکی ست و هر کدام از ما نشانه قدرت و توانگری خالق بی همتا هستیم که با بیدار شدن این عشق هم میتونیم غرق در نعمت و عشق الهی و آرامش باشیم و هم به دیگران عشق بورزیم ان هم عشق بی قید و شرط …

        قلبتون مملو از نور و عشق خدای غنی و بخشنده و سخاوتمند باشه دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 3005 روز

      سلام به مریم عزیز

      چقدر لذت بردم از کامنت بی نظیرت

      وتحسینت میکنم که موفق شدی بادرخواست از خداوند بر ترست غلبه کنی

      که عشق خدای درونم بیدار شد

      چقدر این حست زیبا بود وبرا منی که ترسی مشابه تودارم بهترین الگو شدی تا برم تودل ترسم

      سپاسگزار وجود ارزشمندتم ممنون بخاطر ردپای قشنگت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مريم احمدي گفته:
        مدت عضویت: 1889 روز

        سلام به شما فهیمه مهربان و عزیز

        ممنونم بابت محبتتون

        و خدا رو شکر بابت وجود شما دوست عزیز

        و هزاران میلیارد بار شکر خداوند عشق بابت اینکه مرا در مسیر دوستانی اینچنین آگاه و الهی قرار داد،، واقعا این سایت و مسیر زیباترین معجزه الهی زندگی من بوده

        ..

        خدایا شکرت و ازت میخواهم همه ما راه در راه درست و مسیر الهی یاری کنی تا بتونیم از این همه نعمتها و فراوانی لذت ببریم ، که لذت بردن ما نشان از قدرشناس بودن و قلب سپاسگزارمون هست..

        دوست عزیز بهترینها از خدای عشق و محبت براتون درخواست میکنم…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      شیما محسنی گفته:
      مدت عضویت: 3594 روز

      مریم عزیز و دوست داشتنی سلام. خدا قوت بانو جان. به به از این عملکرد. قابل تحسین است. احسنت به این ارتباط خوب با خدا جووون و عمل کردن به آموزه ها که واقعا آگاهی بدون عمل هیچ فایده ای ندارد. خیلی خیلی عااالی به ترس از سگ هدایت شده این و انجامش دادین. من هم این ترس را دارم و تلاش کرده ام جهت رفع این ترس، ولی خیلی کم موفق بوده ام. از شما یاد گرفتم که به خدا جون، درخواست بدم … ممنون از کامنت عالی تان که کلی لذت بردم و برام درس داشت.

      در پناه خدای خالق شما که شما را خالق زندگی تان قرار داد.

      دوستتون دارم

      شیما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مريم احمدي گفته:
        مدت عضویت: 1889 روز

        سلام شیما عزیز

        ممنونم دوست عزیز

        امیدوارم که شما هم با کمک و یاری قدرت و نیروی معجزه گونه

        درونتون تمام ترسهای توهمی در زندگیتون رو تبدیل به عشق و تجربه زیبا کنید…

        غرق در ثروت ، نعمت ، ارامش شادی بیدلیل الهی باشین..

        خدا رو شکر بابت وجودتون دوست ارزشمند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1936 روز

      سلام مریمِ عزیزم.

      همینطور کا خوندم و جلو رفتم بیشتر و بیشتر بهت افتخار کردم.

      بسیار تحسینت میکنم دخترِ شجاع و مهربون.

      رفتی تو دلِ ترست.

      واقعا تحسین برانگیزی.

      منم قبلا میترسیدم از سگ و نزدیک نمیشدم، الان خیلی هم دوستشون دارم و قربون صدقه شون میرم، چقدر پاک و دوست داشتنی هستن همه ی حیواناتِ خدا، سگ، گربه، پرنده ها، حتی زنبور جان که شاید در ظاهر ترسناک باشه…

      خیلی خوشحالم که تو این مسیر یاد گرفتم همه ی موجودات و مخلوقات خدا رو دوست داشته باشم، وقتی نگاهم بهشون دوست داشتنه، کمتر میترسم یا نمی‌ترسم.

      چقدر خوب شد که این تجربه رو نوشتی و به اشتراک گذاشتی باهامون.

      ممنونم ازت.

      روز به روز موفق تر و ثروتمندتر و شادتر باشی مریم جانِ احمدیِ نازنینِ شجاع.

      آفرین بهت.

      خدایا ازت ممنونم برای تمامِ مخلوقاتِ زیبات.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    حسین کریمیان گفته:
    مدت عضویت: 1589 روز

    سلام به استاد و همه دوستان همسفر که با استاد در نقطه نقطه آمریکا در حال سفر هستیم،

    چند وقته که با گوش کردن و دیدن فایلهای سایت در ذهن ام اومده بود که باید روی شخصیتم کار کنم و خودم رو یک پله بالاتر بکشم و فکرم این بود چون از ارتفاع ترس دارم و دوستانم زیاد کوه میروند و از اون جاهایی که رفتن عکس و فیلم برام می‌فرستند و صحبت میکنند و من هم بخاطر ترس از ارتفاع نمیروم ، در این کلنجار رفتن ها خیلی وقته که با خودم تصمیم گرفتم بیام از یک جا شروع کنم که خیلی بد مسیر نباشه و یکبار رفتیم شیر کوه در استان یزد ، این رو هم بگم چون سالها ورزش میکنم از رفتن و خستگی راه هیچ مشکلی ندارم فقط به پرتگاه و یا بهتر است بگویم به ترس که میرسم تمام بدن و مغز وهمه چیز در من مختل می‌شود و کارایی ام به صفر میرسد،

    در این فایل وقتی که اون حوضچه آب رو از دوربین استاد دیدم یاد رفتن ام به دره رغز همین هفته پیش افتادم ،هفته پیش با دوستانم برای اولین بار رفتیم داراب در استان فارس یک بهشت روی زمین هر چند که خیلی میترسیدم چون چند تا از دوستان رو من دعوت کرده بودم به این برنامه برای اینکه به اون دوستانم قوت قلب باشم و اونها بتوانند ادامه بدهند سعی کردم به ترسهایم بیشتر غلبه کنم شاید صد تا از این آبشار ها و حوضچه های آب که با ابزار فرود و یا پرش در آب داشت ، همراه گروه ما یک دختر خانم با دو تا از داداش هاشون بودند که هر آنچه که استاد داشت در مورد این خانوم می‌گفت تمام صحنه های بود که ما دیده بودیم گویا استاد در اونجا با ما بوده و داستان این سفر ما رو گذارش میکرد با نگاه و دید استادانه، خیلی از جاها که استاد فیلم می‌گرفت حس میکردم خودم هستم که میخواد از اون بالا بپرم و دارم میترسم و استاد گفتن که یک لحظه فکر نکن و بپر یادم افتاد که اون لحظه ای که فکر نمیکردی می‌تونستی بپری توی آب و یک جاهایی بچه ها میگفتن که یک نفر ما رو حول بده چونکه می‌تونستی خطر نداره ولی ترسها اجازه نمی‌داد که بپری ،صحبت استاد در مورد این خانم توی فیلم رو من تمام در این دره دیدم که خیلی جاها رو این خانم می‌رفت که همه می‌ترسیدند ، من بجرات میگم که اون خیلی قوی تر از همه ما بود که با و جود این همه فشار و استرس و انرژی منفی اونجا نرو مواظب باش، که ما داشتیم بهش وارد میکردیم باز از همه ما قوی تر عمل میکرد، با دیدن این فایل اینقدر شبیه به اتفاقات هفته پیش ما بود که حیفم اومد با شما به اشتراک نزارم، اونجا که خانم شایسته دیگه پا زده بود ولی دیگه باید ادامه میداد چون دیگه راه برگشتی نبود راه رفته رو باید بر میگشت ،یاد خودم افتادم و خنده ام گرفت ،در آخرین حوض چه که بنام وداع بود ولی باید یکی دو ساعت کوه پیمایی میکردی و دیگه جون نداشتی، احساس میکنم که بعد از این مسیر دره که رفتیم چندین سال جوان تر شده ام یک احساس عالی دارم خدایا شکرت نمی‌دونستم این احساس رو چطوری با شما به اشتراک بزارم که خداوند با فیلم و توضیحات استاد این کار رو کرد، و پیشنهاد میدهم به دوستان که می‌توانند به این دره بروند که واقعا یک بهشت هستش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    شیدا و مهرک گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    خدایی که این روزا تو زندگیم بیشتر احساسش میکنم

    خدایی که هر لحظه در حال هدایت کردنمون هست

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم که کامنت هاشون احساسام رو برانگیخته میکنه

    چقدر تماشا کردن پا روی ترس گذاشتن اون پسر برام قشنگ بود

    چقدر قابل تحسین بود برام وقتی همه وجودش رو ترس گرفته بود ولی میخواست تجربه کنه و در لحظه باید توی ذهنش اهرم رنج و لذت میساخت یا بپرم و این حس قشنگ روتجربه کنم با اینکه میترسم یا مثل ترسو ها بیام پایین و بگم من نمیخوام بپرم چون میترسم

    برام جذاب بود چون به تازگی تجربه اش کردم

    چون با همه وجودم میتونستم نجواهای ذهنش رو بشنوم

    کار ذهن همینه همیشه میخواد تورو نگه داره که یه وقت بزرگتر نشی یه وقت ازش قوی تر نشی یه وقت محدودیت هایی که برات مشخص کرده رو نشکونی و آزاد بشی از بند محدودکننده ها

    چون اگر آزاد بشی دیگه پشت اون میتونی خیلی کارها بکنی

    فقط کافیه یک بار بر خلافش عمل کنی یه بار بهش بگی ببین دیدی شد من به تو گوش ندادم و این کار رو کردم دیدی اونجوری که تو میگفتی نبود دیدی بزرگتر شدم

    حالا دیگه میتونم همه چیو همینطوری تغییر بدم

    ولی انسان تا زمانی نمیتونه روی ترس هاش پا بزاره که روی کمک خداوند حسابی باز نکرده باشه قدرت خداوند رو نشناخته باشه

    ندونه که خداوند هر لحظه داره هدایتمون میکنه

    چند روز پیش من واسه اولین بار برای ترک عادت هام برای عزت نفسم برای پا گذاشتن روی ترسم و برای دیدن جهان و درک بهتر از خودم سفری رو شروع کردم

    رفتن به این سفر هدایت خداوند بود که بهم گفته شده بود و من انجامش دادم

    رها کردم و خودم رو سپردم به خداوند که همه چیز تحت نظارت اونه

    و ساعت 3 نصف شب با مهرک زدیم به دل جاده به سمت ییلاق تو ارتفاع 1489 از سطح دریا

    هیچ شناختی از جایی که میخواستیم بریم و جاده اش نداشتیم

    من خیلی از جاهای تاریک و جنگل هایی که حیوان های وحشی داره میترسم

    اولش خواستم بگم صبر کن هوا روشن بشه بعد بریم ولی گفتم این سفر فرق میکنه اومدم که مثل قبل نباشم

    هرچی دورتر میشدیم به جاهایی که هیچ انسان و ماشینی نبود میرسیدیم نجواهای ذهنیم بیشتر میشد

    ما از اول مسیر به جای گوش دادن موزیک فایل های توحیدی رو گوش میکردیم

    هر یه جمله ایی که استاد در مورد توحید میگفت من رها تر میشدم

    تو جاده هیچ نوری جز نورماشین ما نبود و هیچکسم جز ما اونجا نبود

    صدای استاد برای من مثل اون دختری بود که داشت به پسره میگفت بپر و انگیزه میداد

    تو فقط کافیه یه بار انجامش بدی

    از طرفی هم تابلو های خطر حمله حیوانات و ریزش کوه کمک به نجواهای ذهنم میکرد

    ما رسیدیم به یه جایی مپ گفت رسیدید ولی ما نمیدونستیم از کدوم طرف بریم چون یه سرپایینی خاکی به سمت دره بود اونجایی که مپ میگفت

    خدا گفت بپیچ ذهن گفت برو

    گوش نکردیم و رفتیم اینقدر رفتیم که دیگه نه تابلویی بود نه درختی بود حتی و نه هیچ چیز دیگه ایی

    یه جاده باریک بود و یه کوه بلند و یه دره و روی زمین و کنار کوه سنگ هایی که از کوه ریزش کرده بود

    خدا گفت نرو برگرد دیدی گوش ندادی از مسیر خارج شدی

    گفتم ببخشید خدای مهربونم همین الان برمیگردم

    برگشتیم تو راه دو تا موتوری تو تاریکی نشسته بودن خدا گفت از اینا بپرس بهت میگن کجا بری

    به مهرک گفتم بریم بپرسیم گفت آخه گفتم خدا میگه بپرس

    خدا مثل همیشه درست میگفت آدرس دقیق رو بهمون نشون دادن

    بعد از همه ی این ماجرا موقع طلوع خورشید از ماشین پیاده شدیم

    با صحنه ای روبه رو شدیم که نمیتونم با کلام براتون توصیف کنم اینقدر اسمون پر ستاره بود که چشمام سیر نمیشد از دیدنش احساس میکردم دست بلند کنم میتونم بگیرموشون همه ستاره هایی که تو کتاب ها و فیلم ها عکسشون رو دیده بودم داشتم از نزدیک میدیدمشون

    خواستم با گوشی عکس بگیرم

    ولی فقط عکس یه ستاره تو گوشیم افتاده بود اونم ستاره قطبی بود

    همونی که با عمل کردن به تمرینش باعث دیدن این همه زیبایی شده بودم

    بعد از اون کوه های بلند پر از درخت خورشیدی از پشت اون داشت بیرون میومد روستایی ها که کم کم داشتن بیدار میشدن صدای پرنده ها

    دوستان هرچقدر از زیبایی که میدیدم بهتون بگم کم گفتم

    تیکه ای از بهشت بود

    رویایی بود

    {اگر دوست داشتین از تو اینترنت عکس هاش رو ببنید روستای اولسبلنگاه}

    همونجا دفترم رو برداشتم و شروع کردم به شکرگذاری کردن

    بعد از اون هدایت شدیم به یه رودخونه زیبا

    کنارش غذا خوردیم و جلسه هفتم قدم اول 12 قدم رو گوش کردیم نمیدونید چقدر عالی بود چقدر احساسمون عالی تر شده بود

    همون لحظه داشتیم در مورد اینکه هیچ برگی بدون اذن خدا روی زمین نمیوفته صحبت میکردیم که من وقتی آخرین قاشق از غذامو خوردم از درخت بالاسرم یه برگ افتاد تو بشقابم

    باورتون میشه؟چرا یه دقیقه قبل نه چرا چند دقیقه بعد نه

    خداروشکرت که دارم تو زندگیم بیشتر احساست میکنم

    و اتفاق قشنگ دیگه این بود که

    اونجایی که استاد میگه وقتی به خدا توکل میکنی وقتی رها میکنی و اجازه میدی که خدا هدایت کنه

    وقتی فقط لذت میبری سعی میکنی ذهنت رو کنترل کنی

    طبیعیش اینه که ثروت وارد زندگیت میشه

    همینطوره

    وقتی رسیدیم جایی که آنتن داشتیم پول به حسابمون واریز شد چقدر اندازه پولی که تا اون موقع برای سفر خرج کرده بودیم

    چقدر زیباس اجرای قوانین جهان

    دوست داشتم از تجربه خودم براتون بنویسم از هدایت هام از ترس هام

    از شما استاد عزیزم بسیار سپاسگذارم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2259 روز

      به نام خداوند مهربانی ها

      سلام به شما دوست عزیزم شیدا خانم

      امیدوارم همین الان که دارید دیدگاه من رو می خوانید حال دلتون عالی باشه

      من هنوز صحبت های آقا مهرک با اون صدای دلنشینی که دارند توی کلاب هوس یادمه

      ممنون میشم بگید کدوم فایل همونی هست که آقا مهرک صحبت کرده برم دانلود کنم گوش بدهم احساسم بهم میگه به شنیدن اون فایل نیاز دارم

      اما بریم سر اصل مطلب

      امشب اومدم توی سایت اومدم تو همین صفحه یعنی قسمت 200 سفر به دور امریکا

      زدم روی دکمه‌‌ی ادامه برای کامنت آقای خوشدل ولی دکمه کار نمی کرد

      به ظاهر اینه که خب این باگه سایته دیگه!!!!

      الله اکبر حاضرم قسم بخورم که این باگ نبود و خدا بود که داشت می گفت نععع اون کامنت نه!! گفتم پس چی گفت ایناهاش این بنده‌ی من خانم شیدا حبیبی یه کامنت زیبا نوشته بیا اینجا این حرف هایی که می توانه بهت کمک کنه

      خلاصه کامنت شما که کلی توش زیبایی و درس بود

      ولی…

      جلسه 7 قدم 1 تو گوش من زنگ زد و….

      و فکر می کنم بیشتر از یک ساله که گوش ندادم

      سریع رفتم صوتیش رو دانلود کردم

      و شروع کردم به گوش دادن

      الان حدود 20 دقیقه‌اش گذشته و…

      حتماً باورتون میشه که من دارم از خوشحالی بال در میارم

      این صحبت های استاد دقیقا دقیقا دقیقاً همون چیزهایی که هست که من باید به یاد می آوردم و در واقع می فهمیدم چون کاملاً برای من جدید بود مهم نیست قبلاً چند بار گوش دادم این آگاهی ها با توجه به تغییر مدار می توانه هر بار درک جدیدی به آدم بده و کاملاً جدید باشه

      الهی شکرت الهی شکرت

      واقعاً سپاسگزارم از شما

      راستی اون روستای جادویی هم تو گوگل سرچ کردم

      چندین لینک آورد

      من این صفحه رو باز کردم «علی بابا مگ»

      فصل تابستان جان می‌دهد برای سفر به ییلاق، آن هم جایی مانند ماسال که ییلاق‌های زیادی را در آغوش خود جای داده است. آب و هوای اولسبلنگاه در تابستان عالی است و به همین دلیل هم اردیبهشت تا شهریور بهترین زمان سفر به اولسبلنگاه خواهد بود

      به قلم فرحناز احمدزاده

      من خیلی به مقاله های طبیعتی طور و گردشگری این سایت علاقه دارم

      و انصافاً خانم احمد زاده دید مثبت و نگاه زیبا بینی داره ، هر بار مقاله‌ای از ایشون می خوانم به وجد میام

      خلاصه این صفحه رو باز گذاشتم فردا صبح ان شا الله از خواب بیدار بشم برم بخوانم و دلم خیلی روشنه

      چی میشه اگه من هم هدایت بشم همین شهریور ماه برم :)))

      بهتون قول میدهم اگه رفتم از خاطرات شیرینش توی سایت بنویسم و به شما هم خبر بدهم

      چون استارت این سفر از دیدگاه شما خورده:)

      اگر دوست داشتین از تو اینترنت عکس هاش رو ببنید روستای اولسبلنگاه تو اون فایلی که تو کلاب هوس آقا مهرک صحبت می کرد می گفت رفتید ترکیه

      باورتون میشه من تو کامنت شما فکر کردم اینجا ترکیه است!! بعد وقتی سرچ کردم دیدم ایرانه بی نهایت خوشحالم شدم بیشتر در دسترس خودم دیدمش و گفتم این حتماً و قطعاً یه نشونست که منم باید برم :)

      خدایا شکرت

      به دستان قدرتمند فرمانروای عالمیان می سپارتمون

      در کنار همسر محترمتون آقا مهرک الهی عزیز ثروتمند و پایدار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        شیدا و مهرک گفته:
        مدت عضویت: 1757 روز

        سلام دوست عزیزم

        اول از همه هم من و هم مهرک جانم بسیار سپاسگذاریم به خاطر کامنتی که برامون گذاشتی

        کلی لذت بردیم

        امیدوارم که شما هم رفتن به این سفر رو تجربه کنید و زیبایی هایی که ما دیدیم و ازش سیر نمیشدیم رو تجربه کنید

        درسته اون روستا تو ایرانه

        همین ایرانی که خیلی ها زیبایی هاش رو نمیبینن و مدام ازش بد میگن

        تو همین ایران من دارم بی نهایت زیبایی میبینم بی نهایت احساس های خوب تجربه میکنم

        تقریبا 1 ماه و نیم هست که اومدم ایران

        حتما داستانش رو که کلی درس توش هست رو تو فایلی که خدا هدایتم کنه و بگه اینجا باید بنویسی مینویسم

        دوست عزیزم فایلی که مهرک با استاد صحبت کردند فایل گفت گو دوستان با استاد عباسمنش قسمت 43 هستش

        منتظر کامنتتون هستم

        هرکجا که هستید شاد و سلامت و ثروتمند باشید در پناه خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1891 روز

      سلام دوست عزیزم

      چه داستان زیبا و لذت بخشی!

      در لحظه به لحظه و کلمه به کلمه اش خدا بود!

      خیلی دوست دارم این تجربه های از دست اول رو که دوستان مینویسند.

      سالها پیش، منهم از این مسافرت‌های هدایتی عجیب، زیاد میرفتم، ولی کسی که به خدا اعتقادی نداره، از کجا می‌تونه سر در بیاره؟!!

      سالها بعد، با ذوق میگفتم: ببین، اونجا که چش بسته رفتم، معدن قاچاقچیان بود، بهم رحم کردن!!

      یا: ببین، از یه جنگل تاریک عجیب گذشتم، چطور خرس منو نخورد؟ خدا می‌دونه!!

      اینها واقعا اتفاق افتاد و در لحظه لحظه ش دلم به نیروی عجیبی خوش بود، که اونموقع نمی‌شناختم.

      چقدر خوبه که با چشم باز مسافرت میرید! حتی تو تاریکی.

      با رفیق شفیق تان مهرک عزیز بهتان خوش بگذره. دنیایتان پر ستاره.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2057 روز

      سلام شیدا جان.رفتم گوگل سرچ کردم این روستای زیبا رو.چقدر زیبا بود کلی از دیدن عکسهاش لذت بردم وای به حالی که از نزدیک ببینمش.یادم باشد رفتم مسافرت این مکان زیبا رو ببینم.ممنون بابت کامنت قشنگتون ومعرفی زیبایی های خدا که تمومی نداره.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1960 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و همه دوستان جانم در این جمع الهی

    خدا را سپاس‌گزارم که بار دیگه بهم فرصت داد تا زیبایی‌های جهانش رو ببینم، چیزی که به شدت مشتاقشم و همین فایل‌های سفرنامه خودش بزرگ‌ترین نشانه است برای من. یادمه قبلاً از خودم یا در بین دوستام که دور هم جمع میشدیم میپرسیدیم فلان فیلم رو دیدی؟ چیزهایی که نه‌تنها چیزی به زندگیم اضافه نمیکرد بلکه بسیار بسیار ورودی منفی و باورهای غلط هم ایجاد میکرد اما الان برام مهم شده که کدوم قسمت از فایل‌های سفرنامه یا دوره‌های استاد رو مرور کنم برای خودم چون هر کدوم این فایل‌ها برگ جدیدی رو به روی زندگی باز میکنه، با هر بار دیدن زیبایی‌ها فراوانی نعمت و ثروت جهان برای آدم باورپذیرتر میشه.

    دیدن اون آقا و خانم درس‌های خیلی زیادی برای من داشت که دوست دارم به مطالبی که استاد در این فایل گفتن اضافه کنم.

    اولین نکتش این بود که ترس‌ها چقدر جلوی لذت بردن آدم در زندگی رو میگیرند، تو این مثال یعنی تو توی آب نپری فقط به‌خاطر اینکه از ارتفاع و آب میترسی. اما بعد که بالاخره به ترس‌هات غلبه میکنی و وارد دل ترس‌هات میشی شجاعتت خیلی خیلی میره بالا و اعتمادبه‌نفست تصاعدی رشد پیدا میکنه دقیقاً مثل این آقا که توی کل عمرش تا حالا این کار رو تجربه نکرده بود اما بعد از اینکه به ترس‌هاش حمله کرد و پرید چندین بار بعدش توی چند دقیقه‌ای که حداقل ما توی تصویر دیدیم پرید تو آب و مطمئناً بعد از این بار هرگز از آب و ارتفاع توی موقعیت‌های دیگه هم نخواهد ترسید.

    حالا این ترس همیشه ترس از ارتفاع و آب نیست و میتونه تو خیلی موضوعات دیگه هم بسطش داد، مثل ترس از کمبود، وقتی که تو سال‌ها باور کردی کمبود رو از بین بردن این برنامه ذهنی، مقابله با مقاومت‌های ذهنی، اعراض از نگاه جامعه و توجه به فراوانی‌ها ممکنه که خیلی ترسناک به‌نظر برسه اما وقتی که تصمیم میگیری که به کمبود در زندگی خودت و چیزهایی که تا به الان پذیرفتی حمله کنی تو خیلی تصاعدی پیشرفت خواهی کرد. یا مثلاً وقتی که به ترس نظر دیگران در مورد یک کار حمله میکنی و اون کار رو انجام میدی دیگه این شجاعت رو پیدا میکنی که تو تمام جنبه‌های زندگیت نظر دیگران برات اهمیتی نداشته باشه و به سبک شخصی خودت رفتار میکنی.

    اصلاً همین ابتدای فایل خودش برای من خیلی درس داشت و ناخودآگاه آیه: والله خیر الحافظین تو ذهنم مرور شد اون زمانی که استاد ماشین رو در دل طبیعت (جایی که هیچ‌کس دیگه‌ای دیده نمیشد) رها کرد و چند کیلومتر پیاده‌روی کرد یاد این منو انداخت که خیلی از ماها ماشینمون رو تو خیابون پرتردد میگذاریم جرائت نداریم که بدون قفل رهاش کنیم اما استاد خیلی راحت ماشین رو رها میکنه چون باور داره که صاحب اصلی این ماشین ازش محافظت میکنه، البته که این باور هم به تکامل بهبود پیدا کرده یادم افتاد به زمان‌هایی که استاد تعریف میکنند که میرفتن مدت‌ها در دل جنگل کمپ میزدن تک و تنها، اون خدایی که مراقب خودش بوده اون زمان مراقب ماشین و تمام چیزهایی دیگش هم خواهد بود هر زمان چون اون خدا تغییری نکرده فقط باور استاد به اون قوی‌تر شده.

    نکته بعدی این موضوع داشتن الگو و راهنماست که چقدر به انسان کمک میکنه برای وارد شدن به دل ترس‌ها. اگر اون خانم همراه اون آقا نبود و اون مسیر رو زودتر نمیرفت احتمالاً سال‌ها طول میکشید یا شایدم هرگز اون آقا اون جرات رو پیدا نمیکرد(چون احتمالاً در گذشـته هرگز چنین تجربه‌ و الگویی را نداشته) که بپره تو آب اما زمانی که یه الگو و راهنما دید این مسیر خیلی راحت‌تر و سریع‌تر براش طی شد، اتفاقی که برای ما هم داره میفته اگر ما خودمون می‌خواستیم بریم این مسیر رو احتمالاً خیلی طول میکشید یا شایدم هرگز با این دقت و ظرافت نمی‌تونستیم برسیم به این مسیر اما وقتی که استاد رو دیدیم خیلی چیزها درک کردیم یاد گرفتیم و خیلی این مدل زندگی کردن برامون باورپذیرتر شد. من خودم رو میگم از دوستان اطلاعی ندارم اما برای من قبل از ورود به این محیط صرفاً ثروتمند شدن مهم بود اما هرچقدر که بیشتر وارد این محیط شدم متوجه شدم که ثروت نتیجه زندگی کردن به شکل طبیعی است و ارزش‌های بسیار مهم دیگه‌ای هم برام نمایان شد که واقعاً لذت واقعی زندگی کردن رو داره بهم میچشونه. در واقع وقتی آدم تصمیم میگیره که به ترس‌هاش حمله کنه در ظاهر فقط رفتن به دل آب یا پریدن از ارتفاع رو تجربه میکنه اما اون شجاعت، اعتمادبه‌نفس و تجربه چشمش رو به درهایی باز میکنه که تا قبل از اون هرگز قادر به دیدنش نبود.

    یه نکته‌ای هم که خیلی به چشمم اومد در این فایل این بود که چقدر ما عادت‌هامون میتونه تغییر پیدا کنه مثلاً خود من اصلاً با آب سرد هیچ‌وقت هیچ میونه‌ای نداشتم و تا حالا تو زندگیم دوش آب سرد نگرفته بود یعنی اگر یه موقعی یه دفعی جریان آب اختلال پیدا میکرد و یه دفعه آب سرد میشد باید یه رب زیر دوش آب داغ میمونم تا اثرش در بدنم از بین بره اما حالا بیشتر تایم رو تو آب سرد هستم و زمانی که دوش میگیرم با آب سرد دوش میگیرم چون خیلی برام لذت‌بخش‌تره. این مورد هم این موضوع رو یادآور میشه که ما اولاً نباید نگران و وابسته به هیچ مولفه‌ای برای تجربه زندگی بهتر باشیم و دوماً استقبال و تکرار کنیم هر چیزی که باعث بهبود زندگیمون میشه.

    استاد عزیز و خانم شایسته باز هم از شما دو الگوی درجه یک خودم سپاس‌گزارم و از خدای مهربان برای شما بهترین‌ لحظات و احساسات رو آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1302 روز

      سلام و درود احسان عزیز

      بازم مثل همیشه لذت بردم از آگاهی هایی که در کامنت هاتون منتشر می کنید و چقدر زیبا به درسهایی که از این فایل می تونستیم بگیریم اشاره کردین که منم تا حدودی بهشون اشاره کرده بودم ولی کامنت شما کاملتر و جامع تر بود که نشان از آگاهی های خوب شما و تسلط به قوانین دارد. وقتی پیامتون رو سیو کردم لازم دیدم بیام و ازتون تشکر کنم و برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و نعمت و ثروت آرزو کنم دوست عزیز.یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      رضا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1124 روز

      سلام احسان عزیزم

      کامنت پر محتوایی نوشتی و به خیلی از مواردی که اشاره کردی یاد خودم افتادم.

      چقدر تو این یکسال و اندی که شاگرد استاد هستم تغییرات وسیعی در شخصیتم ایجاد شده، مثلا همین دیدن فیلم و سریال که بهش اشاره کردی، من معتاد فیلم و سریال بودم و چه زمانهایی رو صرف تماشای اونها می کردم اما الان مثل خودت فقط زندگیم شده مرور فایل و کامنت نوشتن و تمرکز بر زیبایی ها…

      و به نکته ای اشاره کردی که فکر کنم اغلب دوستان عزیزم و از جمله خود من برای کسب پول و درآمد به این وبسایت الهی هدایت شدیم اما به فراتر از مادیات رسیدیم، به ثروت رسیدیم، ثروتی که شامل حال خوب، توحید عملی، سلامتی و آرامشه…

      چقدر سرسپرده تر و تسلیم تر شدیم، چقدر دلداده تر شدیم..

      به قول مولانا

      آنکس که تو را شناخت جان را چه کند

      فرزند و عیال و خانمان را چه کند

      دیوانه کنی هر دو جهانش بدهی

      دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

      خدارو شاکرم بخاطر وجود و حضور عزیزان دلی مثل شما در این جهان زیبا

      مانا باشی احسان عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 3005 روز

      سلام به احسان عزیز

      مثل همیشه کامنتتون عالی وپرمحتوی چقدر تحسین کردم شما را وقتی ترس را به خیلی مباحث دیگه بسط دادید وبه زیبایی تمام درکتون را به تحریر داروردی احسنت به شما

      در مورد ابتدای فایل گفتید که اینقدر استاد به خدا ایمان توکل واعتماد داره که بدون اینکه نگران باشه ماشینش رو رها کرد صبح فایل نشانه امروزم گفتگوی آزاده عزیز با استاد بود وقتی کامنتت رو خواندم گفتم الله اکبر تو این فایل آزاده عزیز از مبلغ پولی که در یه جای عمومی جا گذاشته بود باور قشنگی داشتند گفت من آن لحظه به خودم گفتم پول من از راه حلال بدست آوردم وحاصل تلاش من بوده وخدا به من برمیگردونه واین هم زمانی برام جالبه بود که یه باور را در قالب دوگفتگو امروز بهش برسم واگر اسداله عزیز بود میگفت هیچ اتفاقی اتفاقی نیست و دقیقا هم همین جوره

      سپاسگزار وجودت ارزشمندتم

      از صمیم قلبم زندگی سراسر عشق ،آرامش وثروت وسلامتی برایت آرزو دارم

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: