https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-28 06:59:552023-08-30 01:03:23سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 202
539نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود خدا بر استاد عباسمنش گرانقدر؛ مریم بانو و همسفران عزیزم
بعد یک روز کاری طولانی و خوب بریم سراغ دیدن زیبائی ها و احساس خوب رو به خودمون هدیه کنیم که هیچ هدیه ای بهتر و قیمتی تر از احساس خوب نیست!
چیزی که همین ابتدا برام جالب بود این بود که احساس من به این تصاویر احساس اواخر اردیبهشت ماه و اوایل خرداد بود در حالیکه در اوایل شهریور ماه قرار داریم! این تصاویر و این طبیعت بقدری زیبان و در این وقت سال شگفت انگیز که دقیقآ احساس یه فصل قبل رو در من زنده کرد . خلاصه استاد و مریم جان گلی به جمالتون که هنوز فایل شروع نشده 3-0 جلوئین. دمتوووون گرررررم.
دیدن این تصاویر زیبا و این احساس ناب رو مدیون زحمتهای مریم جان هستیم که از پشت دوربین چشمان ما شدند تا نظاره گر زیبائیها باشیم بدون اینکه خودشون دیده بشن که از همینجا خدا قوت میگم به ایشون و میگم دمت گررررررم.
به به صدای آب میاد؛ صدای زندگی میاد؛ صدای آرامش میاد. اصلا این شرشر کردن آب هر چی احساس بدو میشوره میبره و کلی احساس خوب و لذتبخش بهمون هدیه میده. واقعآ چه موسیقی و نغمه ای زیباتر و آرامبخش تر و هارمونی تر و آهنگین تر از صدای آب. بی اختیار بیتی که در چنین صحنه هایی در ذهنم ریپید میشه بیتی از حافظ شیرازیه که میگه: بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین؛ کاین اشارات زجهان گذرا ما را بس منم میگم چرا که نه؟ عمری که با احساس خوب سر بشه بهترین ثمره و دستاورد زندگی رو برامون ارمغان میاره. خدایا هزار بار شکررررررت بابت اینهمه نعمت و زیبایی.
استاد از وقتی با دوره قانون سلامتی بدنتونو ساختین و از شر چربی هاتون خلاص شدین چقدرقد و بالاتون به چشم میاد.درست مثل بسکتبالیست های NBA!
تو این تصاویر واقعآ لذت بردم از دیدن قد و بالای رعنا و خفنتون ای والله داری والله!
دیدن این سنگریزه ها و کوههای کریستالی هم در نوع خودش جذاب و دیدنیه. نمونه هایی از این سنگها در اطراف ما پیدا میشه ولی این کوه های کریستالی که عین شیشه می درخشند و تیز هستند خیلی چشم نواز و جالبه (استیکر چشم قلبی)
استاد راجع به کنجکاوی بچه ها گفتید داشتم فکر می کردم بچه ها به این دلیل اینقدر سوال می کنند و کنجکاوند که با انرژی منبعشون هماهنگند و هر چیز جدیدی براشون شگفت انگیزه ولی ما آدمها وقتی که بزرگ میشیم از انرژی منبعمون فاصله می گیریم و اگه شاهکاریم ببینیم زود ذهنمون این احساس خوب و کنجکاوی رو خفه میکنه و بهمون میگه که چی؟! حالا اینقدم زیبا نیست که براش ذوق میکنی و خودتو میکشی! و اجازه نمیده این احساس خوب قدرت بگیره و بال و پر پروازمون بشه.و به قول مریم جان نمیذاره به زندگیمون عمق بدیم و این با ذات ما در تناقضه و هماهنگ نیست.
استاد دیدن این رودخونه سنگین شده با این آب روان منو یاد رودخانه های فصلی اینجا انداخت که با ذوق و سلیقه خاصی اومده بودن در مسیر رودخونه با سنگ یک استخر بزرگ طبیعی ساخته بودن و جون میداد برای آبتنی و شنا کردن و چون آبش جاری بود و از کوه سرچشمه میگرفت خیلی زلال و تمیز بود.
استاد این ده بالا و ده پائین هم منو یاد برره بالا و برره پائین انداخت و کلی خندیدم. نمیدونم شبهای برره با بازی و کارگردانی مهران مدیری رو دیدید یا نه ولی یکی از بهترین طنزهایی بود که تا بحال دیدم و واقعیت های جامعه ایران را با زبانی طنز نشون میداد.
دیدن این سنگهای رنگی زیبا هم منو یاد سنگهایی انداخت که اسفندماه از سد دویرج دهلران با دختر و همسرم جمع کردیم انداخت. و مرور زیبائی ها برایم زیبائی های بیشتری رو تداعی میکنه و این قانون جهان است. به به!
واقعآ چله تابستونه ولی انگار که بهاره!!! این احساسو همون اول فایل من احساس کردم و گفتم و برام جالب بود که دقیقآ شما هم همین نظرو داشتین. (استیکر چشم ستاره ای) خداااایا شکررررر
خداااا قوت مریم جان خدااا قوت استاد. با اینکه خستگی از قیافتون میباره ولی با همین صورت خسته هم جذابید و واقعآ 4 ساعت پیاده روی کار هر کسی نیست و کلی تحسین برانگیزه. مطمئنم اگر دوره قانون سلامتی نبود 4 ساعت سهله نیم ساعتم به زور میتونستین پیاده روی کنین. و اینا اتفاقی اتفاق نمیفته! خدا رو شکر بابت یه روز زیبای دیگه. در پناه حق عزیزان
خداوند مهربان رو شاکرم به خاطر دوست های ارزمشندی همچون شما
مطالعهی کامنت شما در کنار دیدن فایل واقعاً دلچسبه
شما اینقدر زیبا و دلی نکات مثبت فایل رو ریز بینانه می کشی بیرون و با قلم زیبایت و با عزتِ نفس ستودنیت می نویسی که من دوست دارم بعد از مطالعهی دیدگاه شما یک بار دیگه برم و با عشق اون قسمت از سریال را ببینم
آقا اسدالله عزیز
از همون روزهای اول که در کامنت های پارسال شما در سفر به دور امریکا با شما آشنا شدم
نکته بسیار مثبتی که از همون اول مِنشِن کردم این بود که چقدر شما به لطف خدا عزت نفس بالا و شخصیت ستودنیای داری
میدونی چی میگم؟
کلمات ناتوانند از گفتن اون چیزی که الان تو ذهن من هست
یا
شاید هم من نمی توانم به خوبی اون تصویر ذهنیِ زیبایی که از شما در ذهنم تجسم می کنم رو با کلمات بیان کنم
اما بسیار شخصیت قابل تحسین و محترمی دارید
دوست داشتم این رو به شما بگم
یعنی حسم گفت که بهتون بگم
دقیقاً هم نمیدونم چرا فقط چون حسم گفت من هم گفتم چشم
از خداوند مهربان برای شما سلامتی و تندرستی ، ثروت بیکران ، آرامش و شادی و خوشبختی رو خواستارم
چه جالب ده بالا وپایین که استاد ومریم جان اشاره کردند منم برره رو یادم آمد چقدر عالی با دیدن زیبایی های این وبه دنبال آن یادآوری خاطره زیبایی هایی که تجربه کردی این حس خوب وعالی را چند برابر کردی
امیدوارم همیشه شاداب باشی و سرشار از عشق. خیلی جالب بود برام که شما هم در کامنتتون دقیقآ به همین موارد اشاره کرده بودید و از نعمت آب و صدای دلنشین آب گفته بودید. میدونم قدر این نعمت الهی رو مردم کویر بیشتر از هر کسی می دانند و درک می کنند.
برره یاد شبهای پیایی نشستن جلو تلویزیون و کلی خندیدن و از دورهمی ها لذت بردن رو در خیال من تداعی میکنه و کلی یادآوریش برام لذت بخش بود. امیدوارم شما هم چنین احساس خوبی رو داشته باشید و خنده بر لبانتون بشینه. ممنونم ازت بابت حضور ارزشمندتون و بهترین ها رو برات آرزو میکنم دوست عزیزم.یا حق
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جان و دوستان الهی من
استاد جانم هرگز باور نمیکردم زمانی که گفتم فیلمهای سفر به دور آمریکا رو نگاه کنم اینقدرر برکت و نعمت و معجزه داشته باشن برامون.. بخدا قسم هیچوقت فکرشو نمیکردم و باورم نمیشد که مگه میشه این فیلمهایی که میزارید اینقدر تاثیرات داشته باشه ..من همینکه این فایل رو دیدم و با تمام وجود تحسین کردم و حالم خوب شد و کلی ذوق کردم و توجه کردم به نکات مثبت..امروز باورتون میشه دوستان که همین امروز صبح خیلی غیر قابل پیش بینی هدایت شدم به همه ی چیزهایی که توی این فایل دیدم؟باورتون میشه من صبح هدایت شدم به دو سه ساعت پیاده روی کوهنوردی در واقع من هدایت شدم که کلی جنگلهای رویایی به چشمه های فراوان و آبهای زلالی دقیقا دقیقا مثل همون رودخانه ی توی فایل همونقدر زلال ؟؟
آدم چجوری باور کنه که من دلم خواست و همین امروز بهش رسیدم.. خدایا صدهزار مرتبه شکرت…استاد جانم میدونید دقیقا تمام چیزهای که شما تجربه کردید رو منم امروز تجربه کردم؟
ای کاش کامنتم رو بخونید و با اون لحن زیباتون بگید خداروشکر
وقتی بعد چندساعت پیاده روی خسته شده بودم دقیقا انگار که مریم جان بودم و حسش میکردم و ادامه میدادم با تمام وجود لذت بردم از چیزی که ساخته بودم و هدایت شده بودم اون خستگی که داشتم و الان دارم رو چقدر دوسش دارم چقدر حس میکنم لازمه ی بدنم بوده ..خاستم یه چرت بزنم از بس که پرانرژی بودم و شوق و ذوقه اینهمه زیبایی و مخصوصا شوق و ذوق اینکه اینقدر سریع برسم به همون فیلمی که دیدم اصلا خواب رو از سرم و هوش از سرم پروند
این روزها چقدر داره زیبایی برام رقم میخوره چقدر خدا داره هدایتم میکنه چقدر دارم به قانون خداوند توجه میکنم و مات و مبهوت میمونم
استاد عزیزم این جمله قشنگتون که به هر چیزی توجه کنید از جنس همون وارد زندگیتون میشه رو چقدر الان دارم حسش میکنم
خدایا بهم توان شکرگزاری بده همش حس میکنم توان شکر کردن اینهمه زیبایی و نعمت رو ندارم یعنی هر چقدر میگم باز انگار کمه
دوستان عزیزم دوسداشتم این تجربه ی زیبارو که خییییلی سریع هدایت شدم بهشون رو با شما و استاد عزیزم و خانم شایسته در میون بزارم و بگم که چقدر برکت داره این فیلم هارو دیدن و این زیبایی ها و نکات مثبت رو دیدن
خدایا شکرت که اینقدر سریع من رو در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت کردی
وای خدای من بازم چشمم به جمال زیبای وجیهه جانم افتاد خدایا شکرت اینم یکی از هدیه هایی که از خدا گرفتم امروز
سلااااام به روی ماهت وجیهه جانم خداروصد هزار مرتبه شکر بابت دوستهایی مثل تو ..تا وقتی که توی این سایت باشم و عشقهایی مثل تو دارم پر از شوق و ذوقم و همیشه شکرگزار خداوندم هستم ..همیشه سالم و پر از حاله خوب باشی عزیز دلم و همیشه چشمم به صورت زیبات بیفته و کامتهایی پر از موفقیت ازت بخونم …عاشقتممم
سلام به استاد جان و مریم جون و همه ی اعضای خانواده ی صمیمیِ سایت tasvirkhani.com
این فایل برای من ستایشِ عبادتِ پیاده روی هست و میخوام با عشق ازش بنویسم.
تو دلِ پیاده روی علاوه بر تقویتِ بدن از کلی لحاظ و اینکه همه اعضای بدن درگیر میشن، میخوام به فواید دیگه اش اشاره کنم.
قبل از هر چیز بگم قبلا علاقه مند به پیاده روی نبودم، یا وابسته بودم حتما کسی باشه وگرنه تنهایی سختم بود، شده بود پیاده روی تنهایی رو تجربه کنم سالهای پیش، اما پیاده روی که از آبانِ 1401 شروع کردم روزانه، یه جنسِ دیگه داره برام…
شاید قبلا برای ورزش کردن یا تناسب اندام بود، اما این سری به نیتِ بهبودِ حالِ روحی ام بود و هست…
البته که برای تناسب اندام و تحرک و ورزیده شدنِ بهترِ بدن هم بسیار پرفایده است.
مثلا همین پیاده روی در کوهستان تو این فایل که سربالایی و سرپایینی داره و حسابی قدرتِ پاهارو افزایش میده.
سپاس گزارم برای این نعمت از خدا.
تو پیاده روی های روزانه، توجهم به زیبایی های محیط، صدای آواز پرنده ها، آدم ها، هوای خوب، ابرها، خیابونها کوچه ها، ماشین ها، مغازه ها و … جلب میشه.
خدا رو شکر میکنم که دسترسیم به این نعمت باز شده و کلی حسِ خوب از طریقش تجربه میکنم…
مخصوصا الهامات، نشانه ها و هدایتهایی که تو پیاده روی برام میاد سورپرایزم میکنه.
به عبارتی انرژیِ روزم رو بیمه و تامین میکنه پیاده روی.
اینکه استاد میگن واسمون خوبه و واسه بدنمون خوبه رو کاملا حس و تجربه کردم و لذت میبرم از پیاده روی.
در کنار پیاده روی تو این فایل، لذت بردم از رودخانه و کف تمیز و صیقلیش…
منظره هم که عینِ کارت پستاله همچنان، الهی شکرت.
مثلِ همیشه لذت بردم از تماشای زیبایی های شگفت انگیزِ این فایل.
آخر کامنت حس کردم مثل اکثر مواقع مفصل ننوشتم، گفتم فدای سرت سمانه جون.
هر چی جوشش میکنه بنویس، این عالیه.
برای بهبودگراییت این تمرین عالیه، سخت نگیر و لذت ببر از هر چیزی که مینویسی.
هر کسی که چند روز کامنت های سایت رو دنبال کرده باشه میبینه که چقدر خوب دارید روی خودتون کار می کنید و سعی می کنید نکاتی از کامنت ها که براتون مفید بوده رو بولد کنید و در موردش بنویسید و اینگونه ورودی مثبت به ذهنتون بدید و یاد بگیرید و رشد کنید و ازین بابت تحسینتون میکنم. آفرین به شما برای این تلاش و تعهدتون.
سمانه جان چند لحظه پیش کامنت زیباتون در قسمت 201 سفرنامه به دستم رسید ولی حسم گفت بیام اینجا برات بنویسم وقتی میتونم پیامم رو سریعتر بدستت برسونم به قول استاد چطور ازین بهتر؟ چطور از این راحتتر؟ و گفتم چرا که نه! حتمآ که نباید زیر همون پست جواب عزیزانم را بدم وقتی که میتونم و راهی برای پاسخ دهی سریعتر هست.امیدوارم این نقطه آبی صفای وجودت و احساس خوبت را چندین برابر کند و لبخندی دلنشین بر لبانت جاری کند. درپناه حق دوست عزیز
منم همیشه چون دوست داشتم ایده ال کامنت بزارم مشارکتم توی کامنت نوشتن و خوندن کامنت بچه ها و واکنش نسبت بهشون ضعیف بود ولی منم میخوام مثل تو همنامم تمرین کنم غلبه بر ایده آل گرایی رو و بنویسم هر چی قلبم میگه
خب بریم سر اصل مطلب من بعد از استراحت کوتاه اومدم سراغ سایت که به سمت نشانه ام برم چون چند روزیه حس میکنه بدنم بهم ریخته و سنگینم گفتم ببینم خدا از طریق سایت چی میگه که یهو دیدم کنار اسمم نقطه آبی روشن شده و پاسخ دادن به دیدگام اومدم و کامنت آقا رضای عزیز رو خوندم و کیف کردم بعد یکم توی فضای کامنت همین فایل چرخیدم یهو به کامنت شما هدایت شدم که در مورد پیاده روی گفتین آرههه نشونه بود برام که پیاده روی کنم با هدف سبکی و حس خوب و تمرکز بر زیبایی ها من واقعااا سپاسگزارم ازت همنامم
از خداوند هم سپاسگزارم که با زبون نشانه ها خیلی ساده باهامون حرف میزنه
احسنت به شما که بهبودگرایی رو جایگزینِ کمال گرایی کردی.
میدونی چیه سمانه جان…
کامنت های پاسخ که برای دوستام میذارم، روی رشد و بهبودم در کامنت نویسی خیلی بهم کمک کرده.
نکته ی مهمش همونیه که خودتم اشاره کردی:
قلبی نوشتن
کوتاه یا بلند بودنِ کامنت، کیفیتش رو مشخص نمیکنه.
کیفیت وقتی مشخص میشه که ما دلی و قلبی مینویسیم.
مرسی که برام نوشتی.
همیشه ذوق میکنم از دیدنِ نقطه ی آبی، که پیکی هست از جانبِ دوستانم برام، که عشقِ خدا بهم رو برسونه دستم.
پیاده روی عشقه.
پیاده روی معجزه است.
تا واردِ مدارش نشده بودم، هیچ درکی نسبت بهش نداشتم.
الهی شکر که روزی ام کرده خدا.
یه چیزِ دیگه هم بگم، از تجربه ی خودم:
متمرکز شاید از فروردین امسال شروع کردم به نوشتن و خوندن کامنت به صورتِ روزانه.
اول با روزی یک عدد شروع کردم، تا الان که متوجه شدم با عشق و کاملا خودکار و خودجوش روزانه تعداد زیادی کامنت میخونم و مینویسم، الهی شکرت.
در رابطه با دریافت پاسخ از دوستان (نقطه ابیِ شیرینِ سایت) اوایل کم بود، اما از وقتی متمرکز تو ستاره قطبیم نوشتم هر روز و مرتب دارمش، و تعدادشم برام خیلی شیرین تر شده، الهی شکر.
سمانه جان همینطوری کم کم کامنت بنویس و بخون، مطمئن باش چند ماهِ دیگه خودت تعجب میکنی چقدر راحت شدی تو خوندن و نوشتنِ کامنت در سایت.
در پناه رب العالمین نازنینم باشیم همگی.
الهی شکرت برای جریانِ زیبا و شگفت انگیزِ هدایت.
الهی شکر برای این سایت، استاد و مریم جون، فایلها، کامنتها و دوستانِ نازنینم در سایت.
سلام به همراه و رفیق و عشق استاد، مریم شایسته عزیز
سلام به سرنشینان این کشتی که با عشق راهی سفری به سوی لقا الله هستند.
این سفر جدای از تصاویر شگفت انگیزی که تا حالا از هیچ دوربینی آنها را ندیده ام ، مرور هر روزه قوانین زندگی و یادگیری دیدین متفاوت و زیبا به اطراف با کامنت های بینظیر دوستان برایمان است.
همان ابتدا مریم جان با گفتن:از این جای زیبا تشکر می کنیم و به جای دیگری می رویم
قانون سپاس گذاری را برایمان یادآوری کرد، که باید از هر چیز اطراف مان، حتی مکان زیبایی که بصورت طبیعی وجود داره تشکر کنیم و گذر کنیم.
و بعد قانون رهایی ،با اینکه این مکان فوق العاده زیبا بود ولی باید از این زیبایی رد شد تا به زیبایی بهتر هدایت شد و همین طور هم شد، به جایی هدایت شدند که رودخانه کنار آنهاست و صدای مسحور کننده آب به گوش میرسد.
با گفتن: حیاط جدید، رودخانه جدید درختان و آبشار خودمان
یاد شعر سهراب سپهری افتادم که میگه
.
.
هر کجا هستم
باشم
آسمان مال من است.
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است
…
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
.
.
وقتی نگاهت به طبیعت اینگونه باشه، که اون رو خونه خودت بدونی مسلماً اون رو تمیز نگه میداری، احساس آرامش بیشتری در اون داری و راحت و آسوده سر به بالین میذاری.
.
دیدن این سنگ های تیز و برنده جواب سوالم رو که قبلا چطور از سنگ برای بریدن را پاسخ داد، که اینگونه
من تا بحال این مدل سنگ را ندیده بودم و چقدر جالب و زیباست. خدایا شکررررررررت
.
کنجکاوی بودن خیلی خوبه ولی به همون اندازه شجاعت و جسارت میخواد.
بچهها کنجکاو هستند و نترس ولی هر چه بزرگ تر می شویم کلی ترس بر روحمان چنبره می زند و نمیگذارد تکان بخوریم. نمونه اش همسرم است، فبل از ازدواج مرتب شب ها به کوه می رفت و کمپ می کرد و حتی یک شب تنهایی در قبرستان بیرون شهر خوابیده، ولی الان بهش میگم بیا یه شب بریم کوه کمپ کنیم،هزار و یه دلیل میاره که خطر داره و مثل قبل نیست و پر از معتاد و ….
یعنی اون موقع معتاد نبوده؟
و این قسمت قانون پویایی و رشد و ایستا نبودن را به ما یادآوری می کنه.
و چه زیبا مریم جان از استاد تعریف می کنه که شما خیلی جسوری،برای اینکه به دل ناشناخته ها بری و اون همون کنجکاوی و جسارت در خدمت کنجکاوی هست.
.
چهار ساعت پیاده رویی شوخی نیست اون هم در سربالایی و سرپایینی، و بری خونه بدون اینکه چیزی بخوری بخوابی و فردا تا ظهر چیزی نخوری، خدای من مگه داریم!!! خدا قوت تان بدهد.
.
استاد و مریم جان سپاس گذارم که دارید نرم و روان ما را آموزش میدهید، بدون اینکه ما حتی متوجه باشیم که در حال آموزش هستیم.
همین دیروز بود که یه صحبتی با دوست عزیزی داشتم که صحبت به ویژگی های و توانایی های زن و مرد رسید، و من متوجه شدم چقدر دیدگاهم نسبت به این موضوع عوض شده، چقدر عالی شدم، تو این مورد بدون اینکه من بخوام در این مورد خاص مطلب خاصی بخونم یا شما صحبتی به همین مضمون تهیه کرده باشید.
قبلا دیدگاه داغونی در مورد زن و مرد داشتم ولی الان دارم عشق می کنم که خدا مرا یه زن آفرید و در کنارم مردی قرار داد که میشه در کنارش آرامش رو تجربه کرد. خدایا شکررررررررت
یک جنسی از بروز خودتان و در صلح بودن با خودتان همراه با طعم طنز و فان.
آدمهایی رو در زندگیم دیدم که حرف زدنهای عادیشان دلنشین و فان بود برای همه شما هم الان نوشتههایتان همین حکم را دارد ساده جذاب فان دوست داشتنی این نشان از خوب کار کردن و در صلح بودن با خودتان است بهتون تبریک میگم بابت این روحیه و امیدوارم هر ثانیه از زندگیت رشد و بهبود و توحید و هر آنچه میخواهید باشد
وای رضوان عزیزم نمیدونی چقدر خوشحال شدم که بلاخره به کامنتت رسیدم وخواندم ولذت بردم وتحسینت کردم آفرین به تو رضوان عزیزم که آنقدر رو شخصیتت کار کردی که خودت هم تغییر رو احساس کردی خیلی خوشحال شدم انگار که مدتها منتظرت بودم والان از نزدیک دیدمت یه همچین حسی گرفتم در این لحظه از اسمت قشنگ از وجود خداییت وپراز عشق پاکت
خداروشکر که کنار همسر نازنینت آرامش وخوشیها را تجربه میکنید
سلام میکنم به استاد و خانوم شایسته عزیز که اینقدر نشون دادن زیبایی ها به ما براشون مهمه و از هر عملی و هر مکانی برامون فایل تهیه میکنن
واقعا در مقابل اینهمه زیبایی مطلق جز شکر خدا چه میتوان گفت
هر جا نگاه میکنیم فقط زیبایی خداونده .خود خداونده که داره زیبایی شو بهمون نشون میده
چه رود و ابشار زیبایی و چقدر قشنگ نور زرد طلایی رنگ افتاب افتاده توی اب و برق زیبایی که بازتاب میکنه به چشمانمون
چقدر رنگ سنگاهی رود زیباست و هر کدوم یه رنگی داره
چقدر صدای اب ارامش بخشه و فقط باید با صدای اب به این طبیعت نگاه کنیم و لذت ببریم
هر روز که برای هدفی کاری انجام دهید بعد از چند ماه اون هدف جواب میده
حالا مثل شما که هر روز یه تریل کوچک رو پیاده روی میکنید میشه اورست رو هم فتح کنیم
چقدر درختا صاف و زیبا و بلند هستن و چقدر لذتبخشه مثل پرنده بره نوک درخت بشینی و تمام دشت و بنگری
ما هم از این سنگهایی که خیلی تیز و شکننده هستن تو کوهها و بیابانهای اطرافمون داریم وقتی بارون میاد اب بارون این سنگهای ریزش رو میشوره میاره پایین و به صورت شن کف رود جمع میکنه که بعدا میتونیم ازش استفاده کنیم
اینقدر دوست دارم توی همچین طبیعتی فقط پیاده روی کنم و مات و مبهوت به این زیبایی ها نگاه کنم و قدرت خداوند رو دریافت کنم که اینقدر زیبایی افریده
خداراشکر میکنم که با شما همسفر هستم و میتونم این زیبایی رو با چشم خودم ببینم و شکر گذار خداوند باشم
به نام یگانه خدای من که زمین آسمان کوه دریا و همه چیز را مسخر من کرده خدای من سپاسگزارم بابت دیدن و هدایت شدن به این زیبایی
من فقط تو میپرستم و تنها از تو کمک و یاری می جویم وختی میگویی موجود شو موجود می شود سپاسگزارم ای پروردگار مهربانم
سلام و درود به تمام عزیزانم به دو استاد عزیزم به همسفران عزیزم که زیبایی ها را اینقدر ریزبینانه و دقیق می گوید که هر بار من میبینم دگرگون می شوم از این حد تمرکز به نکات زیبا
خدایا شکرت خدایا شکرت
ما در دو جهان غیر خدا یار نداریم
جـز یاد خدا هیـچ دگـر کار نداریم
پناه به تو میبرم پروردگارم که زیبا ترین و قشنگ ترین و لذت بخش ترین جا های زیبا را برای ما نشان میدهی از طریق دو عزیز و دو یکتا پرست و دو دستان پر توان ات خدایا شکرت
چقدر این مکان زیباست و چقدر دلنشین خدایا شکرت هر چقدر از زیبایی و قشنگی اش بگویم کم گفتم خدایا شکرت اینقدر این مکان رویایی و زیباست و چی صدای آرام از آب به به خدایا شکرت
چقدر عالی هدایت میکنی به سوی زیبایی ها ای رب من و چقدر آسان مان میکنی به سوی آسانی ها خدایا شکرت خدایا شکرت
و یک سربالایی و سر پایینی خفن آن هم چقدر عالی و زیبا و اینکه 4ساعت پیاده روی کنی در این بهشت واو خدای من چقدر عالیه و چقدر قانون خوب جواب میده خدایا شکرت
و آن سنگ های تیز و عالی که چقدر ظریف و عالی بودن خدایا شکرت
من هم حس میکنم همانجا ام کنار دو استاد عزیزم و انشالله یک روز با اشک شوق و حس خوب و یک عالمه اتفاقات خوب و نتایج با استاد عزیزم صحبت میکنم خدایا شکرت
چقدر این آب زلال و گوارا بود خدایا شکرت
و این گل های زیبا چقدر فضا را عالی مرده بود و آن هم در این وخت سال خدایا شکرت هر جا میرویم معجزات آت را میبینیم خدایا شکرت خدایا شکرت
به شما که اینگونه در 200 روز 5 ستاره دریافت کردین …
و خودتون مثل ستاره اینحا میدرخشید..
عزیزم دوست خوبم ، امروز چندین بار سایت رو باز کردم و رفرش کردم ..هربار که سایت رو باز کردم ، کامنت شما اول بود …
انگار باید میخوندم….و لذت ببرم…
دوست خوبم
بزرگمرد جوان، از تک تک کلمات کامنتی نوشتی لذت بردم …
درود میفرستم به شما…
تحسینت میکنم عزیزدلم که با 21 سال سن اون هم در کشور افغانستان که به تصور غلط خیلی از ماها جای خوبی برای زندگی نیست …اینقدر بزرگ و زیبا می اندیشی و صحبت میکنی…
به تو افتخار می کنم..
خیلی خیلی بزرگی …
مطمعنم خدای بزرگ اون بالا بالاها برات جایگاه ویژه ای تدارک دیده و خیلی زود بهش میرسی…
مطمعنم..
خدارو هزاران بار سپاس گزاری که به کامنت شما هدایت شدم و دیدم که خداوند اگر بخواهد در ظرف زمان و مکان نمیگنجد و هرکه را بخواهد هدایت میکند..
میخوام از صمیم قلبم بهت بگم بهت افتخار میکنم…..آفرین و احست بهت دوست خوبم
لایق همه زیبایی ها و ثروت و برکت و عظمت پروردگارم هستی…
از شما سپاسگزارم بابت این کامنت عالی و فوق العاده خدا را شکر همچون دوست های مثل شما دارم که همیشه تمرکز دارند به نکات زیبایی اطراف خدایا شکرت
منم خییلی دید اشتباه و دید غلط نسبت به ایران داشتم تا اینکه پارسال یک مسافرت داشتم و آن هم تنهایی رفتم واقعا نگرش و تفکر من نسبت به ایران خییلی تغییر کرد آنقدر انسان های شریف و مهربان بودن که حد نداشت و من یک پیش فرض خییلی نادرست نسبت به ایران داشتم آن هم بخاطری دوست ها و آشنا های ما بودن که در ایران رفته بودن و خییلی بد تعریف می کردن در صورت که من اشتباه می کردم و من وختی رفتم دید من از زمین تا آسمان نسبت به ایران فرق کرد و دیدم چقدر انسان های شریف مهربان و عالی داشتن تمام موبایل من پر شده از نکات زیبایی و جای های قشنگ ایران خییلی تنهایی لذت بردم و حال کردم
اگر من سابق بود اصلا نمی توانست یک قدم بدون پایه بره ولی خداوند به من آنقدر شجاعت داد که تنها آن هم از یک کشور به کشور دیگر سفر کنم
و چقدر دوستان خوب پیدا کردم و چقدر حال من خوب شد و حتی حالا که کامنت می نویسم ذوق زده شدم
از شما دوست عزیزم سپاسگزارم بابت این که باعث شدین من این اتفاقات عالی را مرور کنم
و این که هیچ وخت پیش فرض اشتباه نداشته باشم نسبت یک شخص و یک کشور خدا را شکر که من این قدر تغییر کردم
و انشالله من هم بزودی نتایج عالی شما دوستانم و اعضای خانواده ام را میخوانم و این ایمان مرا بیشتر می کند
عاشق تونم
و از خداوند مهربانم نعمت بی پایان و ثروت عظیم برای تان می خواهم خدایا شکرت
واقعا باورم نمیشه که با 21 سال سن…اکنون این قلب بزرگ و ذهن قدرتمند و وجود نورانی داری …واقعا ماشاالله به شما و درود میفرستم به درگاه الله یکتا بخاطر آفرینش مبارک شما…
از اینکه شما رو خلق کرد و دنیا رو جای قشنگی تری برا ما و بقیه انسانها ساخت…
فواد جان بگذار بگویم..
من یک زمانی 4 سال پیش شهریار تهران زندگی میکردم…
غالبا بیشتر هموطنان افغان ما اونجا زندگی میکنن…
هرچقدر بگویم که چقدر انسان های شریفی هستن کم گفتم…هر چقدر بگویم چقدر انسان های سخاوتمند مهربانی هستن کم گفتم..
غالب شاگردان من افغانی بودن …به جرات میگویم ایمان آنها خیلی بیشتر تر از ما ایرانی هاست …یادم می آید …یک شب خیلی حالم بد بودو شب چهارشنبه سوری بود ..خیلی ناراحت بودم…در پارک نشسته بودم و نمیتوانستم به خانه بروم…
دوست نداشت به خانه بروم…داشت دیر وقت میشد و مبترسیدم
به یکی از شاگردانم تماس گرفتم که میشه بیام امشب به خونه شما..
خونه ای که داشتن یک یا دوتا اتاق کوچک بود که سه خانواده در آن زندگی میکرد ..
یادم میاد که در کسری از ثانیه طول نکشید و دنبالم اومدن…!!!
یک روز ، در محل کار خواهرم بودم …خانمی برای انتخاب اسم فرزندنش به آنجا آمده بود…
از من نظر خاست ..گفت اسمشو چی بزارم…گفتم نظر خودتون چیه…
گفت عمر!!!!
اونموقع برام عجیب بود که چرا عمر!!!
گفت برای ما جزو مقدسات است…!!!
گفتم اسمشو بزار محمد امین …
خیلی خوشحال شد و گفت باشه ..چه اسم قشنگی !!!
یادم میاد که برای اینکه خواهرم کمک کرده بود تا بتونه کارت واکسن بگیره …چون فکر میکنم به افغان هایی که اینجا متولد میشن کارت واکسن نمیدادن و دردسر بزرگی برای آنها بود…
هر روز هر روز برای خواهرم صندوق صندوق میوه از میوه های باغی که سرایدار اونجا بود می آوردن… !!!
خلاصه بگویم که اون مدت که اونجا بودم جز خوبی و بزرگ منشی از آنها ندیدم ..چقدر قوی و پرتلاش هستن…
درود میفرستم به هموطنان و هم زبانان اقغان عزیزم در ایران و افغانستان…
امیدوارم رنگ شادی و عشق و آزادی رو همگی باهم آزادانه روزی در کنار هم جشن بگیرم و سرود آزادی و برادری و برابری بخوانیم…
فواد عزیزم اعتراف میکنم چقدر به جایی که هستی رشک میبرم …میدانم که روزی در نزدیک ترین جایگاه به خداوند بزرگ در حال درخشیدن هستی…
عزیزم ، دوست خوبم ..عکس پروفایلت چقدر زیبا و چه حس قشنگی دارد…
چقدرفوق العادست محبت اینکه آدم فقط بدنبال زیبایی ها باشه!
یاد صحبت های استاد داخل روانشناسی ثروت 1 افتادم که خلاصش اینه که میگفتن در دنیا خوبی هست، بدی هم هست.تو کدوم رو دوست داری بهش توجه کنی که بیشتر وارد زندگیت بشه! مثال ظرف غذا رو میزدن
استاد و خانم شایسته، دائما دارن به زیبایی های اطراف تمرکز میکنن و تحسین میکنن و دائما طبق قانون بدون تغییر خداوند به زیبایی ها و نعمت های بیشتر هدایت میشن.چقدر دیدن این الگو ها برای من زیباست و انگیزه بخش که دائما شکارچی نکات مثبت باشم.
چه رودخانه صاف و زلالی!
چه صدای آب زیبایی!
چه درختان سر سبز و زیبایی!
سنگ هایی که استاد و خانم شایسته هدایت شدن بهشون، چقدر جالب بودن! اونم داخل دل جنگل! من قبلا داخل بیابان یا جاهایی که آفتاب زیاد هست یا لب دریا دیده بودم ولی نه داخل یک همچین جای سر سبزی.
5 ساعت پیاده روی! داخل دل طبیعت! واقعا چه کیفی میده پیاده روی داخل یک همچین مکانی ، با چنین هوایی! کوه هست ، جنگل هست ، رودخانه و آب سرد و خنک هست! الهی شکرت!
یک نکته جالب دیگه ای که نظرم رو جلب کرد این بود که استاد عزیزم و مریم جان، براحتی ماشین رو پارک کردن و رفتن! چه امنیتی ! چه شخصیت توحیدی ! چه ایمانی ! چه رها بودنی ! چقدر خوبه نعمت ثروت! چه …
من خودم شاید دو سال پیش خیلی روی این مسئله مورد داشتم که جرئت دور شدن از کنار ماشینم رو نداشتم که رهاش کنم و برم ! و این باعث میشد بسیاری محروم بشم از زیبایی ها و لذت ها!
ولی با تغییر شخصیت و کار کردن روی خودم و متهعد بودن به مسیر، میتونم بگم از زمین تا آسمون در این زمینه تغییر کردم!
و حتی ایمان به مسائلی که تا وقتی روی خودم دارم کار میکنم هرررر اتفاقی میوفته خیرِ و در جهت پیشرفت من هستش!
از دوستانی که این کامنت رو میخونن، درخواست دارم که نظراتشون رو در این زمینه بیان کنن که چه چیزی های باعث میشه که آدم براحتی خودروی خودش رو پارک کنه و بره بدنبال زیبایی ها و …چه چیزی باعث میشه که انسان نسبت به چنین مواردی رها باشه و اینکه نگران نباشه برای موارد این چنینی !
من خودم شاید 99 درصد این موضوع رو در خودم حل کردم! ولی دوست دارم باز هم بیشتر بدونم ،بیشتر قوی کنم خودم رو داخل این مبحث !
قبلا دل تو دلم نبود برای اینکه دو دقیقه ماشینمو دم درب خونه بزارم! الان یادم میره که اصلا داخل پارکینگ نیوردمش! یا اصلا یادم میره ماشینمو کجای کوچه پارکش کردم که شب ها بیارمش داخل پارکینگ خونه!
و همینطور برای طبیعت !
و چقدر از لحاظ ذهنی راحتم و راحتر شدم نسبت به چنین موضوعاتی!
از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز بسیار ممنونم بخاطر اینکه ما رو همسفر خودشون کردن ،ممنونم بخاطر اینکه این زیبایی ها رو با ما به اشتراک گذاشتن.
برای همه آرزوی ثروت بینهایت، حال خوب،و سلامتی کامل رو دارم و امیدوارم همیشه در آرامش باشید.
ولی من خیلی وقتا وسایلم رو توی پارک کتابخونه و… میزارم و فقد میگم خدایا سپردمش به تو و میرم کارهام رو انجام میدم
چون گاهی وقتا حمل وسایلم برام سخت میشه!
وقتی برمیگردم و میبینم به لطف الله همه وسیله هام سره جاشه و چقدددد تحسین میکنم امنیت این شهر رو و ادمهای خوبشون رو
تحسین کردن و سپاسگزاری کردن باعث میشه که ایمانت بیشتر بشه و اینکه وقتی یکبار مثلا ماشینتو میزاری و میری وقتی برمیگردی میبینی ماشینت سره جاشه و کاملا هم سالمه ایمانت قویتر میشه که یکی هست که از وسیله های من محافظت میکنه و وقتی ک به خاسته ات توجه میکنی
هدایت میشی به کشوری ک تماما امینت و ارامشه و مثل استاد خیالت راحته
سلام به دوست خوبم برای این کامنت عالی و فوق العاده اش.
دوست خوبم در مورد رها کردن ماشین ،بنظرم همه چیز به ایمان برمیگرده وقتی به الله ایمان داشته باشی ترسی از رویداد های آینده نداری،وقتی بخدا اعتماد داشته باشی نگران نیستی،نجواهای ذهنتو خفه میکنی و برعکس صدای خدارو تو ذهنت بلند ترش میکنی،وقتی بخدا ایمان داشته باشی رهایی و تو لحظه زندگی میکنی و همه چیز ایمان ،
ایمانی که عمل نیاره حرف مفته .
چقدر عالی که روی خودتون کار کردین و این مسئله رو تا حدودی حلش کردین
خیلی خوب وعالی به نکات مثبت وزیبایی ها توجه کردین ،
باورهایی لازمه،در خود ایجاد کنیم ،تا بتونیم یه وسیله یا خونه یه عزیزانمون رو بدون هیچ نگرانی به خدا بسپاریم
اولین باور اینه که خداوند بزرگترین نیروی عالمه وبرام کافیه وازمن واموال وفرزندانم محافظت می کنه
دومین باور ی که باید داشته باشیم ،اینه که بگیم امنیت خیلی زیاده
سومین باور اینه که به خودمون بگیم تمام انسان ها ،خوب ،پاک ،راستگو ودرستکارندد،واینقد این جملات رو تو ذهنمون تکرار کنیم ،که ملکه ی ذهنمون بشه
من قبلا خیلی باورای منفی داشتم ،اما خوشبختانه ،از بچگی اعتقاد داشتم همه ی ادما درستکارند وهیچ وقت تو ذهنم نیومد کسی دزده ،به همین خاطر هیچوقت اتفاق نیفتاده چیزی رو ازم بدزدند و اگر سهوا چیزی گم کنم ،همیشه توذهنم میگم:(در ذهن الهی از دست دادن وجود نداره و هرانچه مال منه ،دوباره بدستش میارم )
همین باور باعث شده که ،چند سال پیش ،بااینکه ما اومده بودیم ،خونه ی جدید و خونه مون یه جای نوساز وخیلی خلوت بود ،شب تا صبح یادمون رفته بود درپارکینگ را ببندیم (دربرقی )وصبح که رفتیم و متوجه این موضوع شدیم ،دیدیم که ماشین وهمه چی سالم وصحیح ،سرجاش بود
همین الانم هروقت میرم ،بیرون ،هیچ وقت در ها رو چهل تا قفل وکلید نمیزنم ،فقط در خونه رو می بندم ،همین
وهیچ وقت هیچ مشکلی ،به لطف خدا پیش نیمومده ،
درمورد بچه هام هم همینطور ،هیچ وقت نگرانشون نیستم ،جوری که مامانم میگه ،تو به من نرفتی ،بیر حمی،
اما واقعیت این نیست ،من بچه هامو سپردم به خدا
مگه خدا کم کسیه ؟؟؟
بزرگترین نیروی عالم
کسی که تمام جهان وهستی رو بااین نظم افریده ،بعد مراقبت از بچه وماشین من براش سخته؟؟
ترجمه: پس خدا بهترین نگهدارنده است و او مهربان ترین مهربانان است.
سلام دوست عزیز
اول صبح بود داشتم میرفتم مدرسه نجواهای شیطان به من حمله کرد که وعده شیطان هم جز فقر و ترس…نیست یه لحظه نگران شدم دقیق یادم نیست درمورد چی نگران شدم و ترسیدم
همون لحظه که داشتم میرفتم و نجواهای شیطان با من بود سر کوچه یه کامیون نگه داشته بود بالاش آیه فوق رو نوشته بودوقتی خوندمش محو شدم و خدارو شکر کردم که هر لحظه با منی و با نشون دادن این آیه نزاشتی تو ترس و نگرانی بمونم و راهم رو ادامه دادم و سپردمش به خدا و شکر کنان رفتم سرکلاس
هروقت در مورد چیزی نگران میشم یا میترسم این آیه رو برای خودم یاد آور میشم که وقتی به الله بسپاری اون بهترین نگه دارنده هست چون خودش رو بهترین نگه دارنده و مهربان ترین مهربانان معرفی کرده با این منطق ترس و نگرانی رو نمیزارم به سراغم بیاد
چون آیه های قرآن منطق های قوی رو ارائه میده و ذهن به راحتی قبول میکنه
امیدوارم که مفید باشه برای شما
و از خداوند مهربان می خواهم این آیه رو در زندگیمون قشنگ اجرا کنیم و یک شخصیت توحیدی را دارا شویم
اقا مجید اول ظرف وجودمو میبرم بالا یعنی ظرفم رو بزرگ میکنم وبه باورهای فراوانی توجه میکنم به خودم میگم وقتی خدا اینو داده ازاین بهترشم میده
و به خودم میگم بابا خیلی ها ماشینهای گرون گرونشون رو میذارن بیرون انگار ن انگار و هی الگوهاشو دوربرمم میبینم وتحسینشون میکنم وبا خودم میگم اگه بچسبم بهش واحساس بد باشه طبق قانون خداوند اتفاق بد میفته وبه خودم میکه اسماعیل خداوکیلی اگه یک نفر اینجا بود بهش میسپردی چقدر خیالت راحت بود؟پس بسپر به خداوند که صاحب آسمانها وزمین و خیالت راحت باشه واگه احساس خوبی داشته باشم هر اتفاقی هم بیفته الخیر فی ماوقع
یه موضوع هم بگم خدای باید ظرف ثروتمون روببریم بالا این مبلغ ها برایمون چیزی نباشه و رها باشی مثل چیزهای که الان داری و ظرف وجودیت پر شده
خدای اونی که روزانه داره ثروت میسازه اونم میلیاردی آیا ذهنشو میذاره روی اینکه ماشین کجا پارک کنم که مشگلی پیش نیاد نه میگه چیکارکنم که ثروت بسازم تا بهتریم بخرم
ممنونم بابت نکته زیبای که از آموزش استاد در روانشناسی ثروت برامون گفتی و من خیلی استفاده میکنم از این نکات
اما در رابطه با پرسشتون
من هیچ وقت توی زندگیم نسبت به مسایل دزدی خیلی خودمو درگیر نکردم
یعنی تا یادم میاد ماشینمو هر جای که فکرشو کنی رها کردم اصلا نگرانش نبودم با اینکه اصلا با مباحث توحیدی آشنایی نداشتم
هیچ وقت نگران قفل در خونمون نبودم یا قفل محل کارم و به لطف الله هیچ وقتم خلافش برام ثابت نشده بود
تا اینکه با استاد آشنا شدم و مهمترین قانون زندگیم یعنی خالق بودنم و دلیل اتفاقات زندگیم فقط حاصل فرکانسهای ماست آشنا شدم
توی یکی از فایلهای رایگان استاد گفته بودن که من دیگه حتی روی قفل کردن ماشین یا خونه اصراری ندارم و هیچ وقتم برام مشکلی پیش نیومد مگه تو موارد خاص
وقتی اینو شنیدم تصمیم گرفتم روش کار کنم و دیگه ماشینمو قفل نکنم و از اونجای که هیچ وقتم مشکلی با این قضیه نداشتم و پیش فرض ذهنیم همین بود شروع کردم به این کار
یادم میاد برای بیزنیس جدیدم مهاجرت کرده بودم به شهری که همیشه میگفتن ناامن ولی من تصمیم گرفتم روی توحید خودم کار کنم و همیشه ماشین خودمو بدون اینکه قفلش کنم هر جا بودم رهاش کردم
طوری شده بود که فامیل منظورم خواهر بردارام بهم میگفتن تو دیوانه ای و اگر ماشینشونو میبرم تا جایی بارها بهم زنگ میزدن و تاکید میکردن حتما قفلش کنم
هنوزم بعد از مدتها همین رفتارو دارم و میتونم بگم همش بخاطر درک این قانون که به هر چی توجه کنی از همون میاد توی زندگیت و منم هیچ وقت نگران نبودم و هیچ وقت اتفاقی هم نیافتاد
توی یکی از فایلهای دیگه استاد راجب نشتی انرژی صحبت میکنه و میگفت که اگه کسی دیدگاهش به ظاهر اینکه ماشینشو بیمه نکنه و خداوند ازش محافظت میکنه ولی ته ذهنش نگران این موضوع باشه در واقع داره نگرانی بیشتر میکنه تو زندگیش و چه بهتر که جلوی نشتی انرژی بگیره
پس دوست عزیز من همه چیز بر میگرده به قدرت ایمانت و نداشتن نگرانی نسبت به این مسیله ولی اگه گوشه ذهنت داری فرکانس نگرانی میفرستی پس نشتی انرژی بوجود میاد دیگه خودت میدونی چی پیش میاد
به خودت سخت نگیر و آروم آروم ایدهای رو پیدا کن که باورهای خوب بسازی در این مورد
من خودم وقتی استاد میگفت بابد إهنو با منطق قانع کنی متوجه نمیشدم ولی الان تا یه چیزی منطقی نکنم برای خودم نمیتونم به آسونی قبولش کنم
پس میتونی استاد و دوستان که از نتایجشون گفتن مثل خود منو دلیل منطقی بدونی
سلام بر همسفرای عشق که در این سفر کوله بار بستن و راهی ناشناخته ها و کشف زیباییها شدن
خدا رو شکر میکنم که میتونم همراه شما در این سفر جادویی باشم آزاد و رها ، و با شما به هر نقطه که دلم میخواد بیام از مناظر لذت ببرم ، در دشت بشینم و هوای تازه نفس بکشم و زمان دیدن فایلهای شما چایی میریزم و خودم رو اونجا میبینم و با شما راه میرم در تک تک لوکیشنها ، هر روز صبح منتظرم ی فایل جدید بیاد و ببینم الان کجا هستیم چقدر امروز صبح رو دوست داشتم من عاشق آب و رودخونه و آبشارم ، کلی اونجا آب به سر و صورتم زدم و خنکی اونو حس کردم و ذوق کردم شاید باورش سخت باشه ولی دستم رو بردم تو مونیتور ،
استاد عاشق این حجم از کنجکاوی شما هستم خودم هم تقریبا اگر جایی برم جستجو میکنم ، وقتی شما حرکت میکنید همش منتظر ی چیز جالب و جدید هستم مثل غارنوردهایی که اولین بار وارد میشن و نمیدونن که چی در انتظار اونهاست
عاشق این همه تمیزی و امنیت و زیبایی هستم که شما نشون میدید ، عاشق اون صمیمیت شما دو زوج جذاب هستم که از تو مونیتور داره میزنه بیرون و من رو جذب این رابطه عاشقانه میکنه
و امــــــــا
استان منو سفر عباسمنشی من
بعد از یکسال و نیم که بنابر دلایلی نتونستم برم سفر ، راهی شدم اونم سفری که خدا منو تو مسیری گذاشت که با پوست و گوشتم آموزشهای شما رو حس کنم ، تصمیم گرفتم تنها و تنها برم سفر سوار بر ماشین خودم زدم تو جاده
گفتم صبح بعد از بیدار شدن ی نشونه اومد که گفت اعتماد کن به نشانه های الهی ، عزیزم نگران نباش من میرم و خدا مراقب من هست
و این در صورتی پیش اومد که در من همیشه از قبل باید مکان رو مشخص میکردم هتل رزرو میکردم و میرفتم ولی خوب من اون آدم قبلی نبودم
هدایت شدم به منطقه زیبای فیلبند که هوش از سرم برد که دیشب در کامنت آقای زرگوشی عزیز دیدم که در مورد این منطقه و زیباییهاش توصیفاتی رو نوشته بودند ، دقیقا استاد همون چیزی که تو فایلهای شما دلم میخواست طبیعت بکر ، آسمان پرستاره شب ، هوای تمیز ، درختان سربفلک کشیده ، جاده پرپیچ و خم که ی مه غلیظی اونو پوشونده بود و بیشتر از یک متری جلوی ماشین رو نمیشد دید ، منطقه ای که وقتی رسیدم دیدم بالای ابرها هستم و خورشید با چنان زیبایی و طنازی داره غروب میکنه ( قلبم همین الان از یادآوری اون همه زیبایی شوک شد) خدایا این صحنه بینظیر بود انگار از درخت سحرآمیز لوبیا اومده بودم بالا ، بالای اون ابرها و خونه ها انگار روی ابرها ساخته شده بودند
منطقه ای زیبا پوشیده از سرسبزی و گیاهان سبز زیبا ، تا چشمم کار میکرد فقط زیبایی میدیدم و قدرت و ثروت خداوند رو و عظمتش رو که چه کرده بقول آقا ابراهیم گلمون سجده به درگاهش کردم ، نفسم بند اومده بود خدایا خدایا تو چه زیبایی ، هزاران بار قبل ترها به چنین مناظری رفته بودم و لذت برده بودم از اون همه شگفتی امــــــا اینبار جنسش فرق میکرد ، اینبار مدلش عوضش شده بود انگار تک تک سلولهای چشمم داشت این زیبایی و ثبت میکرد ، زمانیکه داشتم عکس و فیلم میگرفتم مریم عزیز یاد حرف شما افتادم که میگفتید کاش میشد این همه زیبایی رو خدایا از لنز این موبایل نشون داد ، مه غلیظی کل اون منطقه و تپه ای که پوشیده از درخت و سبزه بود و من برای دیدن رفته بودم دربرگرفته بود و ذرات مه رو روی گونه هام حس میکردم نشستم زانو در بغل گرفتم احساس میکردم زمین داره نفس میکشه و من دقیقا میفهمیدم حس میکردم با دم و بازدم اون من حرکت میکنم هزاران بار گفتم خدایا سپاسگزارم که منو لایق این همه زیبایی کردی ، خدا چشم منو پر کن از زیباییهای جهانت
در این سفری که از پنجشنبه 02/06/1402 شروع و روز جمعه 03/06/1402 تموم شد من دیدم که وقتی استاد میگه به هر چی توجه کنی از جنس همون وارد زندگیت میشه یعنی چی ، وقتی میگفتن در استپ پارکها که همه چقدر مهربان هستن و من هم در آنجا دیدم که چقدرمردمان آنجا مهربان ، مهمان نواز ، خوشرو و خندان بودند ، هدایت خداوند رو دیدم وقتی منو به سمت ی خونه امن هدایت کرد که شب را در آنجا بمانم ، خدایی که فردی از اهالی همان جا را در مسیرم قرار داد که صبح ساعت 30/4 منو برد تا بتونم لحظه طلوع رو از بهترین چشم انداز اونجا ببینم
عاشقانه این سفر رو دوست داشتم چون به مدل استادم رفتم ، چون با تکیه و توکل بخدا رفتم ، چون در این سفر متوجه شدم که قانون سلامتی چقدر کمک میکنه هزاران بار از استاد و مریم جان شنیده بودم ولی در این سفر تجربه کردم و چه لذتی داشت یک وعده غذا و بعد راحت و سبک میتونی کیلومترها پیاده روی کنی بدون خستگی
در این سفر من شاید از لحاظ فردی تنها بودم ولی ثانیه ای حس نکردم ، ثانیه ای غبطه نخوردم که چرا دیگران با هم هستن و من تنها ، در این سفر حالم خوب بود ، در این سفر احساس میکردم کل خانواده عباسمنش با من هستن ، در این سفر دیدم که خدا پیشم نشسته و من عاشقانه باهاش حرف میزدم
استاد شما و مریم دوست داشتنی و اون لنز دوربینتون در عین سادگی و صداقت زیر و رو دارید میکنید زندگی من و امثال من رو ، دارید از زیر خروارها باور و تقلیدهای کورکورانه الماسهای ما رو میکشید بیرون
داشتم تو کامنتم مینوشتم که توجه به زیبائی ها هی خاطرات زیبا رو برام یادآوری میکنه و حالا که کامنتمو ارسال کردم هدایت شدم به کامنت شما و باز هم یادآوری خاطرات قشنگ و احساس بهتر و این قانون جهانه که شما در کامنتتون بخوبی به آن اشاره کردید. و چقدر این فرکانس ها دارند دقیق عمل می کنند که آدم حیرون و انگشت به دهن میمونه!
بهتون تبریک میگم بابت این تجربه زیباتون و این بهشت خداوند که هدایت شدین به تماشایش و ممنونم که خاطرات زیباتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. بهترینها رو براتون آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
این قسمتو بعد ارسال اضافه میکنم که چه صفحه ای شده این صفحه و هر چی شاگرد زرنگ و فرکانس بالاست دور هم جمع شدن آقا حسودیمون شد! اومدم همینو بگم خخخ از همینجا یه سلام نظامی میکنم به روی ماه عزیزانم آقا مجتبی و سمانه جان و سعیده جان نورانی و فهیمه جان عزیز (به قول رضوان فریا جان خخخ) آقا رضای گلُ و بانو فاطمه عزیز . مخلص همتونم بدرود
بسیار خوشحالم که با خوندن کامنت من به خاطرات زیبا هدایت شدید
همین جا از شما تشکر میکنم بابت کامنتهای زیبایی که مینویسید مخصوصا دیدم که با لهجه زیبای ایلامی نوشته بودید و از اینکه به این درجه از اعتماد بنفس رسیدید و لهجه زیباتون رو پذیرفتید خیلی خوشحالم و این نشون دهنده صلح درونی هست که بهش رسیدید و چقدر زندگی بدون نقاب و خود خودمون بودن قشنگه
عزیزم از اینکه تصمیم گرفتی برای خودت کاری انجام بدی و خودتو خوشحال کنی خیلی ذوق کردم و با گرفتن این تصمیم اولین قدم رو برداشتی و میدونم که روزی کامنت زیبای شما رو در مورد این تجربه عالی خواهم خواند
از شما بابت این همه تحسین تشکر میکنم و از اینکه همه در اینجا عاشقانه در کنار هم هستیم لذت میبرم
چقدر این دعای شما رو دوست داشتم
خدایا مرا بینا ترکن ،مرا شنواتر کن به هدایتتات به درک حضورت و به تسلیم بودنت*
کامنتت سراسر رهایی و وارستگی بود، چقدر سفرهامون متفاوت شده، قبلنا از شب قبل وسایل سفر رو چند بار چک میکردیم که مثلاً قلیون رو حتما گذاشته باشیم و فقط منتظر بودیم برسیم که بساط قلیون و کباب راه بندازیم.
اما الان رهای رها هستیم.
سفرهامون دیگه جاده ای نیست، سفر می کنیم که خویشتن خویش رو پیدا کنیم، می ریم هویت مون رو بشناسیم.
ساقیا بر سر جان بار گران است تنم
باده ده باز رهان یک نفس از خویشتنم
من از این سختی خود نیک به جان آمده ام
تو چنان بی خبرم کن که ندانم که منم
و اون مکالمهی شما و پسرتون من رو یاد مادر موسی انداخت، و چقدر شما رو تحسین کردم از این همه عزت نفسی که یک مادر می تونه داشته باشه..
انشالله هر کجا که هستی پیروز و سربلند باشی مریم جان
کامنت شما بمن ی حس شادی داد و خیلی از شما سپاسگزارم که اونو خوندید و برام کامنت گذاشتید
دقیقا سخنان شما درست هست الان نوع سفرهای ما فرق کرده و دیگه دنبال ی بساط ساده قلیون و کباب نیستیم در حالیکه خود من جز افرادی بودم که غیرممکن بود قلیون نکشم ولی اصلا یادم نبود وقتی تو کامنت شما خوندم تازه یادم افتاد و خوشحال شدم که پس مریم ی تکونی خوردی ی اتفاقاتی برات افتاده
و برای تحسین شما در مورد اعتماد بنفسم سپاسگزاری میکنم
از خداوند برای شما رسیدن به بهترین روزها رو آرزومندم ، روزهایی که تمام خاطرات گذشته شما رو چنان بپوشونه که حتی در کنج ذهنتون هم پیداش نکنید
استاد شما و مریم دوست داشتنی و اون لنز دوربینتون در عین سادگی و صداقت زیر و رو دارید میکنید زندگی من و امثال من رو ، دارید از زیر خروارها باور و تقلیدهای کورکورانه الماسهای ما رو میکشید بیرون
درود و خداقوت به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته جان و همه دوستان گلم در این سفر زیبای الهی
واقعاً چی از این بهتر که چشمات رو باز کنی و ببینی خداوند مهمانت کرده که این زیباییها رو ببینی
این سفر انقدر برای من خیر و برکت داشته تا الان که خدا میدونه
گفته بودم یه سفر و هجرت در پیش داریم، تصمیم گرفتیم به یه محله خیلی خوب هجرت کنیم و کلی تجربیات دیگه و جذاب بدست بیاریم.
این فایل به من این نکته مهم رو رسوند که هجرت همیشه به جاهای خیلی دور نیست، گاهی با تغییر یکم کوچک جایی که هستی میتونی کلی نعمت و تجربه جدید بدست بیاری چون همه جای این جهان زیباست و پر از نعمت و ثروته و قشنگیای خاص خودش رو داره و همه چیز تو این جهان تکاملیه حتی خود مهاجرت.
من خودم اصلاً اخلاقم اینجوری شده که یکم که یه جا میمونم دوست دارم برم جاهای بهتر و داشتم فکر میکردم یکی از نکات لذتبخش زندگی من این بوده که ما بهلطف خدا هرچند سال یکبار توی یه محله خیلی خوب تهران زندگی کردیم و واقعاً هرکدومش چقدر چیزهای جذاب داشته، اصلاً انقدر پروسه تحقق این خواسته برام درس داشت و آموزنده بود که برای هر مرحلش فقط میگفتم خدایا شکرت.
اولاً که من یه مدتی داشتم دنبال خونه میگشتم تو چندتا محله مختلف بعد میرفتم خونههارو میدیم خیلی تفاوت داشت با چیزی که من میخواستم یا هر کدام یه ایرادی داشت که تو ذوقم میزد، بعد فهمیدم تا زمانیکه من دقیقاً مشخص نکنم چی میخوام نمیتونم اون خونه دلخواهم رو پیدا کنم بعد اومدم محلم رو محدود کردم به دو جا دیدم جنس خونهها بهتر شد اما هنوز اونی که من میخواستم نبود بعد دیگه کامل اومدم تجسم کردم محله، کوچه و خونه دلخواهم با رقم و متراژ وشرایطی که مدنظرم بود و این باورها رو که خداوند من رو به بهترین محله و افراد هدایت میکنه تکرار میکردم ما اگر به رحمت و قانون خداوند امیدوار و متعهد باشیم و توکل کنیم به او خودش بهترینهارو برامون رقم میزنه، من حتی گفتم دوست دارم یه مشاور املاک خیلی خوب هم داشته باشه این ملک چون باتوجه به پیشفرضهایی که در مورد این صنف داشتم گاهاً افرادی به پستم خوردن که شبیه پیشفرضهام بودن و من با خودم گفتم باید پیشفرضهام رو درباره این موضوع پاک کنم انسان خوب در همه جا و همه شغل هست(خیلی از دوستانی که در این سایت هستند شغل شریفشون همینه) و خداوند این افراد رو به سمت من هدایت میکنه تا اینکه خداوند یه فرد بسیار فوقالعاده رو سر راهمون قرار داد یه جوان خیلی رعنا واقعاً انقدر من تحسینش کردم که خدا میدونه همانطور که حدس میزنید یه خونه خیلی فوقالعاده دقیقاً تو همون کوچه و محله دلخواهمون با تقریباً همان بودجهای که داشتیم برامون پیدا کرد چون با بودجهای که داشتیم بقیه املاکیا میگفتن امکان نداره تو این محل بتونید خونه پیدا کنید بعد من به خودم میگفتم ببین هر وقت یکی میگه یه کاری نمیشه یا امکان نداره تا قبلش من اگه مصمم نباشم با تمام وجودم مصمم میشم که اون کار رو انجام بدم و اصلاً شده برام یه نشونه، این روحیه رو هم داشتم اما از وقتی با استاد و قوانین آشنا شدم خیلی در من قویتری و پختهتر شد، انقدر این خونه زیباست و دلنشین که واقعاً از تجسمات من خیلی خیلی بهتر بود با همسایگانی بسیار فوقالعاده، اولش که گفت خود صاحب ملک تو خونه است من دوست نداشتم بعد با خودم گفتم چرا اصلاً فکر میکنی این یه ایراده؟ تو چون قبلاً تو مدار نامناسب بودی آدمها رفتار نامناسبی از خودشون نشان میدادن و فکر میکنی همه آدمها شبیه به هم هستن بنابراین اینکه صاحب ملک اگر تو در مدار مناسبی باشی نهتنها یک ضعف نیست بلکه یک اپشن حساب میشه چون اتفاقاً خیلی بیشتر اون ساختمان نظم داره و تمیزه، چیزی که من خیلی دنبالش هستم اونم چی همچین صاحب خونهای که اصلاً قبل ازینکه قرار داد ببندیم پنج دقیقه تلفنی با من صحبت کرد عاشق من شد و به مشاور املاکیه گفته بود من میخوام فقط ایشون رو از نزدیک ببینم و ما رو دعوت کرد به خونه شحصی خودش (اتفاقی که قبلاً برای من نیفتاده بود و فکر نمیکنم برای کسی زیاد این اتفاق افتاده باشه) وقتی من رو دید گفت آقا من پشت تلفن که با شما صحبت کردم انقدر از شما خوشم اومد و دوست داشتم شما رو ببینم و خدا خدا میکردم که شما بیای اینجا، چقدر انسان شریف و خانواده فوقالعادهای داشت که من هنوز که نرفتم اونجا فقط دارم تحسینشون میکنم و خدارا سپاسگزاری میکنم که داره مارو هدایت میکنه.
با این دوره کشف قوانین زندگی من قدم به قدم دارم یاد میگیرم که چجوری خواستههام رو محقق کنم.
اوایل این داستان خیلی راحت پیش نمیرفت یعنی ما هر چی میگشتم میدیدم به در بسته میخوریم اما ادامه دادیم و گفتم ببین اگه داره سخت پیش میره به این دلیل نیست که اصولش اینه و تو انقدر باید خونه ببینی و بگردی که بالاخره خونه دلخواهت رو پیدا کنی، تو اگر دقیق مشخص کنی که چی میخوای، باورهای هماهنگ با خواسته رو ایجاد کنی و مطمئن باشی که بالاخره به خواستت میرسی اصلاً دیگه در بستهای برات وجود نخواهد داشت هر اتفاقی که برات پیش بیاد میخواد یک کلید به تو بده که راحتتر در رو باز کنی پس بهجای اینکه غرق کلیده بشی ادامه بده تا برسی به در و بازش کنی.
مثلاً تا همین چند روز پیش دقیقهای داشتم آگهیها رو نگاه میکردم و گاهی احساسم بد میشد اما اومدم رو باور فراوانی متمرکز شدم و هی احساسم خوب میشد (یاد داستان گواهینامه گرفتن استاد و خانم شایسته که دوره کشف قوانین توضیح دادن میوفتادم) گفتم از این به بعد روزی یه بار بیشتر آگهیها رو نگاه نمیکنم فقط هم اون جایی که میخوام، بعد دقیقاً همان روزی که این تصمیم رو گرفتم این اتفاق برام افتاد و بقیه ماجرا.
دیشب که داشتم بر میگشتم با موتور بودم دوستم رو پشتم سوار کردم و کیف دستیم رو بسته بودم پشت موتور بعد که رسیدیم به یه جایی دیدم کیفم نیست و خب تقریباً همه چیزم تو اون کیف بود، بعد اولش یکم نگران شدم و بعد به خودم یه نهیبی زدم گفتم الان باید احساست حداقل منفی نباشه و به چیزهای بد فکر نکنی و سعی کنی ذهنت رو کنرل کنی بعد بهم گفتم بشین پشت موتور و همین راهی که اومدی رو برگرد، دیگه راه افتادیم بعد من هی سعی کردم اون موقع که به چیزهای بد فکر نکنم بعد که اروم شدم بهم گفت حالا بگو پیدا میشه پیدا میشه اولش اروم اروم بعد یه دفعه با صدای بلند گفتم پیدا میشه به دوستم گفتم پیدا میشه پیدا میشه همینجوری که داشتم میگفتم اینو دیدم یه خانمی داد میزنه آقا آقا بیا اینجا دیدم کیفم دست ایشون و دوستاش بود و بندگان خدا ایستاده بودن منتظر من و میگفتن خدا خدا میکردیم شما زود متوجه بشی و برگردی، چقدر انسانهای شریف و نازنینی بودن، به دوستم گفتم واقعا نباید عاشق این خدا شد که تو 5 دقیقه (کل این پروسه 5 دقیقه بیشتر طول نکشید) درس زندگی به آدم میده که برای یه عمر کافیه، همه چیز به نفع ماست اگر ما ذهنمون رو کنترل کنیم اگر به زیباییها توجه کنیم، همه در خدمت ما هستند اگر ما فقط نگاهمون به خدا باشه. شیطان همیشه داره کار خودش رو انجام میده (چیزهایی میگه که نتیجه احساسیش منفیه) ما نباید بهش توجه کنیم و اجازه بدیم کنترل افکارمون رو بدست بگیره چون رشته افکار مثل یک بهمن میمونه اگر همون ابتدا (در حالت منفی) جلوش رو نگیری وقتی بزرگ بشه مقاومت جلوش خیلی دشواره و برعکسش به سمت موبت میتونه تو را به سمت ایدهها و راهکارهایی هدایت کنه که هرگز قبلش برات قابل مشاده نبود.
انقدر این زیباییها زیاده تو زندگیم نمیدونم کدومش رو بگم
همان دیروز صبح با یکی از دوستام رفتیم سمت منیریه یه سری وسایل بگیریم بعد یه دختر کوچولوی زیبایی رو دیدم، دقیقاً شبیه اون دختری که دوست دارم داشته باشم (من عاشق دختربچههام و عکسش رو انداخته بودم بکگراند گوشیم) وقتی نگاهش کردم چنان لبخندی به من زد قشنگ من احساس کردم دختر خودمو دیدم اونم نگاه و لبخندش اینجوری بود که انگار باباشو دیده انقدر ذوق کرده بود بعد به دوستم گفتم خداوکیلی این لحظه ارزشش چقدره؟ با چی میشه خرید این احساس و لحظه ناب رو، بعد رفتیم یه چند تا مغازه قیمت کردیم هر کی یه چیزی میگفت بعد مثل همیشه بهش گفت الان دکمه هدایت رو میزنیم (این تکه کلام شده برامون) میریم پیش فرد مناسب، بعد رفتیم تو یه پاساژی ته پاساژ یه مغازهای بود یه آقای شریف با یه پسر خیلی خوشقلب و مهربون که وقتی رفتیم انقدر با آرامش با ما برخورد کرد و قشنگ توجیهمون کرد و جنسهاش رو بهمون نشان داد به دوستم گفتم آقا خودشه باید از همین بخریم و تو اون مدتی که ما بودیم شاید پرنده تو پاساژ پر نمیزد اما مغازه این بنده خدا یه لحظه هم خالی نمیشد (دقیقاً چون دارم رو باور فراوانی کار میکنم هی هدایت میشم) گفتم به دوستم ببین از نظر لوکیشنی بدترین جای این پاساژه اما شلوغترین مغازست، اولش هم رفتیم بیرون چون رفیقم میخواست یه چیزی رو چک کنه و وقتی دوباره برگشتیم گفت آقا من مطمئن بودم برمیگردید من به کار خودم مطمئن هستم، به دوستم گفتم ببین چه باورهای خوبی داره که همین باعث شده قشنگ با آرامش و اطمینان کارش رو ارائه بده و دیگه نگران هیچی نباشه، خدا براش میفروشه و آدمهای مناسب مثل من و تو که کم نیستیم رو به سمتش هدایت میکنه.
استاد یعنی اسم زندگیم رو باید بگذارم زندگی به سبک قوانین بدون تغییر خداوند، قشنگ دارم بهبود پله پله رو تو تمام ابعاد زندگیم حس میکنم، قبلاً چیت دی زیاد داشتم اما از زمانی که اون فایل رو گذاشتید و درباره این موضوع حرف زدید که من یک روز هم چیت دی نداشتم فهمیدم ایرادم کجاست چرا من سینوسی نتیجه میگیرم چون من چیت دی زیاد داشتم و اجازه نمیداد نتایج پایدا باشه اما از وقتی چیت دیها رو قطع کردم هر روزم داره زیباتر میشه، واقعاً از شما سپاسگزار هستم.
یه نکتهای رو هم بگم درباره تکامل در هر چیزی در زندگی، خصوصاً کوهنورد و پیادهروی، یادمه یه روز یه برنامهای رو هدایتی در رادیو گوش میدادم که داشتن با خانم افسانه حسامی فرد اولین بانوی ایرانی فانح اورست و دیگر قلههای بلند جهان که یک پزشک هم هستند مصاحبه میکردند (خیلی الگوی فوقالعادهای هستند حتماً دربارشون تحقیق کنید) و چقدر زیبا درباره تکامل در کوهنوردی صحبت میکردند میگفتند که شما باید اول انقدر قلههای کوچک رو بری که برات عادی بشه بعدشم فتح کردن قلههای بزرگ یه روزه نیست من اورست رو تو 2 ماه بالا رفتم اینجوری بود که مثلاً تا ارتفاع 3000 میرفتم 2-3 روز اونجا بودم بعد 500 متر میومدم پایین دوباره 2-3 روز تو ارتفاع 2500 بودم بعدش هزارتا میرفتم بالاتر دوباره 2-3 روز تو ارتفاع 3500 بودم دوباره میومدم تو ارتفاع 3000 متری چند روز بودم تا سیستم بدنم عادت کنه به اکسیژن هوا و شرایط جوی و بعد همینجوری هی رفتم بالا تا بالاخره رسیدم به ارتفاع بلندترین قله جهان، بعد یه نکته جالب تو صحبتهاش که خیلی برام جالب بود این بود که گفتند وقتی رسیدم بالا نمیدونم شاید کمتر از یک روز یا اگر اشتباه نکنم اصلاً چند ساعت بیشتر اونجا نبودن اما میگفت من همیشه تجسم میکردم الان رسیدم بالا و لای ابرهای بالای قله دارم راه میرم و کیف میکنم ازینکه تونستم بلندترین قله جهان رو فتح کنم و میگفت این مسیره و این تجسمات چقدر جذابتر از رسیدن صرفاً به قله بود و میگفت همه چیز مسیره اون شور و اشتیاق اون احساسات عالی رو با هیچ چیزی نمیشه عوض کرد و چقدر صحبتهای ایشون و زندگی و روندشون تحسین برانگیزه و من چقدر همیشه تحسینشون کردم و ازشون یاد گرفتن بهخصوص درباره قانون تکامل.
نکته بعدی این فایل طبیعت زیبا و بکر اینجا و نوع تصویربرداری خیلی خوب استا بود من قبلاً که تصویربرداری میکردم دوستم بهم گفت تو خیلی سریع تو تصویرها میچرخه ممکنه خودت حس نکنی این چرخش سریع اما بعداً که تو قاب تصویر ببینی متوجه میشی که سریع رد شدی از تصویر و این برای بییننده اذیتکنندست بعد دید راست میگه و بعد توضیح داد که همیشه وقتی میخوای بچرخی چه به سمت بالا پایین یا چپ و راست حرکت دست و دوربینت باید خیلی آهسته باشه و بعد که این نکته رو رعایت کردم دیدم چقدر تصویرها بهتر شده، دقیق این موضوع رو من تو تصویرهای استاد هم دیدم که ایشون چقدر آرام و صحیح تصویربرداری میکنن، واقعاً وقتی در مسیر درست باشی همه کارهات ناخودآگاه درست میشه
واقعاً سپاسگزار خدا هستم که هر روز داره زندگیم زیباتر میشه.
اینجا دفتر تغییر و تحولات منه، قشنگترین دفتری که تو زندگیم داشتم.
خدایا شکرت
استاد عزیزم یک دنیا ممنون، دوستای خوبم شما هدایای الهی ارزشمند من در زندگی هستید و خیلی دوستون دارم
درود جناب مقدم عزیز.بسیار ازتون سپاسگزارم برای کامنت های بی نظیرتون که همیشه میخونمشون وکلی لذت میبرم و یاد میگیرم ازتون.چقدر زیبا خالصانه و عمیق بر زبانتون جاری میشه.خدارو سپاسگزارم که به سمت خوندن کامنت های شما عزیز بزرگوار هدایت میشم.ازینکه متناسب با هر فایل سفرنامه شما بهترین برداشت هایی که میشه مطابق با زندگی زیبای خودتون بگیرید رو بیان میکنید واقعا لذت میبرم.
تبریک برای خونه ی جدیدتون.امیدوارم که لذتش رو ببرید.
برای این خواستم کامنت بگذارم براتون تا سرگذشت خونه گرفتن خودمون رو در شهر زیبای استانبول براتون بگم.که چطور به راحتی و زیبایی و خارق العاده رقم خورد.
ما زمانی که با یه عالمه چمدون به این شهر زیبا مهاجرت کردیم دوتا دختر و پسر جوون و کم تجربه اما با ایمان قلبی که قوت قلبی و اطمینان خاطر بهمون داده بود اومدیم.من ایمان داشتم که بهترین ها برامون رقم میخوره و بهترین انسان ها رو ملاقات خواهیم کرد.خیلی فایل هایی که استاد در مورد تحسین انسان هایی که مهاجرت میکنن حال منو خوب میکرد.اینکه مهاجرت کنی از شهرت بری از خانوادت دور بشی از دوستانت و همه ی اون چیزهایی که ساختی و در واقع از نقطه ی امنت بیای بیرون و توکل کنی به خدایی که همه جا هست و همه جا برات خدایی میکنه و مختص مکان و زمان خاصی نیست.
من ایمان داشتم که مزد این توکل رو خواهیم گرفت.باورتون نمیشه در کشور جدید شهر جدید که حتی ما زبونشون رو نمیدونستیم به چه انسان هایی هدایت شدیم.از طریق یک شخص بسیار غریب به فردی در استانبول هدایت شدیم که قبل از اومدن ما برامون هتل گرفته بود برای 10 روز.
روز اول اومدن دنبالمون به همراه همسرشون و رفتیم رستوران.روز دوم ماشین رنت کردیم و آوردن در هتل تحویلمون دادن.کوچکترین نشونه هارو میگرفتیم و بررسی میکردیم و همیشه جواب صحیح به طرز متفاوتی برامون چشمک میزد.روز سوم و چهارم و پنجم چندتا خونه دیدیم.براحتی و با لذت با گوگل مپ سوار بر ماشین با شنیدن موزیک درین شهر زیبا مسیر هارو طی میکردیم و چقدر لذت بخش بود.در حین مسیر هم سعی میکردیم لذت ببریم و با جانه دلم برا خونمون برنامه ریزی میکردیم.روز ششم رفتیم که بازم خونه ببنیم و جالبه دایم میگفتن با این قیمتی که شما میگین خونه تو استانبول گیر نمیاد و الان با خارجی ها خوب راه نمیان و همه کرایه یک سال رو جلو میگیرن.اما ما میگفتیم نه برای ما میشه.وگرنه خدا اینجور همه چی رو ردیف نمیچید برامون که حالا برسیم اینجا و نشه.قطعا میشه.روز ششم وارد محله ای شدیم که من و جانه دلم دهنمون باااز مونده بود ازین حجم از زیبایی.خاطرمه اونجا به ایشون گفتم الااان حس میکنم اومدیم خاارج :):):):):) اون روز دوتا خونه دیدیم و دومین خووونه بی نظیر بود.خونه ی بسیار زیبا با ورودی که پر از کمد چوبی اونم قهوه ای و سمت چپ آشپزخونه با کابینت های چوبی با بالکن و باربیکیو و جالبه من قبلش همش تصور میکردم و از خدا میخواستم خونهه اگه کوچیکم بود اشکال نداره فقط بالکن داشته باشه اما دیگه انصافا باربیکیو آپشن خفن و تو دل برویی بود که خدا برام رو کرد.سمت راست سه تا اطاق خواب که یکیش اطاق بچه به قول خودشون چوجوک که کاغذ دیواری شده و طراحی شده برای اطاق دخترونه و دو تا سرویس بهداشتی یکی ایرانی که دیگه اینو دیدم انصافا کرک و پرم ریخت :):):):):):):) و اون یکی سرویس بهداشتی که اصن برا خودش یه اطاق زیباس.هاال خونه که رو به ویوی ابدی دریاچه و استخر باز همسایه ها با خونه های زیبااااا و سقف شیروونی و از یک طرف رو به دریای مارمارا.قیمت خونه از چیزی که ما خواسته بودیم بیشتر بود اما از کرایه واقعیش فرسنگ هاااا فاصله داشت.اما بازم شب گفتیم خدای رزاق، ما توکل کردیم و الانم باز ازت هدایت میخواهیم که به بهترین خونه مارو هدایت کنی.با اینکه دلمون تو همون خونه بود اما بازم نشستیم و تمام مزیت ها و معایب خونه هایی که رفته بودیم رو نوشتیم.با اینکه اون دوستمون و هر به قولی املاکی که میدیدم میگفت فقط خونه بگیرین اصلا به خارجی خونه نمیدن و عجله کنید ما با آرامش مسیر خودمون رو طی میکردیم.نمیذاشتیم این صحبتها مانع اون شاه ارتباط و ایمان قلبیمون بشه.دایم با خودمون میگفتیم شما که نباید خونه پیدا کنین خدا این کارو برامون میکنه.با نوشتن حسن و معایب ها نهایتا دیدیم بااازم همین خونه ای که یکمم از هزینه ای که ما حداقل براش در نظر گرفته بودیم بالاتر بود پیروز شد.روز هفتم که قرار بود بریم چند تا خونه دیگه ببینیم کنسل شد و به دوستمون گفتیم ما همون خونه رو میخواهیم.من روزها که خونه میدیدم عصرها و شب ها دنبال وسیله میگشتم.تو چند روز کوتاه همه سایت های استانبول رو که البته قبلا از ایران پیداشون کرده بودم زیر و رو میکردم و جالبه که بعد متوجه میشدم به اولین چیزهایی که هدایت میشدم نهایتا همون رو بهش هدایت میشدیم و انتخاب میکردیم.روز هفتم رفتیم که قرارداد ببندیم.صاحبخونمون صاحب کارخونه هست.رفتیم کارخونشون اونم چه کارخوونه ای.املاکیه همسایمونه و اون کسی بود که دوستمون باهاش ارتباط گرفته بود.جالبه که ما نمیدونستیم اما گویا صاحبخونه ابتدا گفته بوده که من به خارجی خونه نمیدم و دوستمون گفته بود شما بگذارید بچه ها خونه رو ببینن و در همین دیدنه که همسایمون که املاکیه باشه و خونه رو نشون ما داد گویا در یک ملاقات شاید 5 دقیقه ای از ما برای صاحبخونه گفتن و روز بعد که برای قرارداد رفتیم یک مرد بی نظیر مودب با پرستیژ خوش صحبت و اصلا به لطف خدا مهر ما به دلش گذاشته شد.کی غیر از خدا میتونست همچین کاریو بکنه.وقتی هم متوجه شده بود که ما تازه ازدواج کردیم بیشتر خوشش اومده بود.دوستمون که همه کارهای مارو میکرد و ترجمه میکرد گفت که ایشون گفتن به بچه ها بگین اگه دوست دارن بیان پیش خودم کار کنن :):):):):):):):):):):):):) واقعا زمانی که یادم میاد چشام پر اشک میشه و قلبم گرم که چطور خدا لحظه به لحظه مارو هدایت و حمایت میکرد.
آغا احسان همون روز یعنی روز هفتم بعد از قرارداد رفتیم برق خونه رو وصل کردیم.عصر رفتیم ظرف و ظروف خریدیم و وسایل بهداشتی و این جور چیزا.شبم اومدیم قبل رفتن به هتل یه چرخ تو خونمون زدیم و رفتیم هتل.
روز هشتم رفتیم با دوستمون گاز و آب رو وصل کردیم و به طرز معجزه آساااااایی رفتیم وسیله های چوبیمون رو خریدیم.فقط اینو بگم بهترین کیفیت با کمترین قیمت ممکن اوووونم چه کیفیتیییییی در واقع رویه مبله چرمه سفارشی با سرویس خواب و پا تختیو میز توالت و میز نهارخوری 8 نفره بوفه کنسول همه و همههههه 6 هزار لیر.حالاااا چرااااا زمانی که دیگه این محصولات رو از سایت برداشته بودن و انصراف داده بودن از فروش (زن دوستمون در واقع برامون میگشت) اماااا چراااا اینا اکی شدن؟؟؟؟ به خااطر همزمانی هاااا.بخاطر اینکه خدا مهر مارو به دلشون انداخته بود.وقتی مارو دیدن دیگه تموووم شد همه چی.خودشونم یه باربر برای سیته شون داشتن هماهنگ کردن که با یک سوم قیمت وسایل رو در روووز نهم برای ما آوردن به خونه رویاییمون.ما اصن همچین سیستم حمل و نقلی ندیدههه بودیم.دوتا پسر جووون شاید نهایتا 24 ساله و لااغر این وسایل بزرگ و سنگین رو در عرض 4 ساعت با ابزار خفن باز کردن و پیچیدن و بدون ذره ای خطو و خش آوردن و دوباره سر هم کردن و هرجا که گفتم گذاشتن و رفتن.اون خانواده هم چه انسان های نازنینی بودن چقدر ثروتمند بودن و بخاطر یک همزمانی دیگه اوناهم تصمصمیشون رو قطعی کرده بودن و ست کامل سرویس خواب و مبل و نهارخوری و همه چیز رو سفارششون رو قطعی کرده بودن و بعد از رفتن ما خریدای جدیدشون تو راه بودن.با گوگل ترنسلیت با هم حرف میزدیم و آغاهه حدودی انگلیسی میفهمید و استاد دانشگاه بود بهمون گفت این وسایل سفارشی ساخته شدن و الان 100 هزار لیر قیمتشونه ما دوس داشتیم به شما بدیم با اینکه از فروششون منصرف شده بودیم.ما تقریبا به یک بیستم قیمت واقعی صاحب این وسایل زیبا و با کیفیت شده بودیم.جالبه آخر بار هم دختر کوچویکشون به انگلیسی جمله آماده کرد و از طرف خانوادشون به عنوان هدیه ازدواجمون یه آباژور قشنگم بهمون هدیه دادن.وقتی نشستیم تو ماشین جفتمون در شگفت زده ترین حالت ممکنی بودیم که دو انسان میتونستن باشن و فقط نگاهمون به آسمون زیبا و خالق این نعمت ها بود و سپااسگزار.
روز دهم هتل زیبامون رو تحویل دادیم و اومدیم خونه بهشتیمون.ظهر رفتیم ماشین رو که بنگاهش از قضا نزدیکه خونمون بود تحویل دادیم و میبایست منتظر میشدیم که صاحب بنگاه بیاد و دیپوزتمون رو بازگردونن وقتی ایشون اومدن یک هیکل درشت و خشن با سبیل های چنگیزی و داش مشتی با یک کت و شلوار و تسبیح درشت به دست وارد شدن.کارکنانش وقتی رییسشون اومد داشتن از استرس جان به جان آفرین تسلیم میگفتن اسم رییسه هم عزیز خان بود و تابلو بزرگیی از عکسشون هم به دیوار بنگاه بود :):):):):):):):) اونجاهم یه خانمه ایرانی که به زبان ترکی مسلط بودن کار میکردن و جالبه که اون آغاهه هم از ما خوشش اومده بود و دوس نداش ما بریم و شمارشو گف سیو کنیم و مستقیم هر زمان ماشین خواستیم به خودش بگیم.جالبتر اینکه نمیخواستن بخشی از دپوزیت رو تا زمان مشخص شدنه جرایم رانندگی پس بدن اما عزیزخان با اتکا به حرف ما که فقط گفتیم ما همه چیز رو طبق قانون رعایت کردیم کل دیپوزیت رو پس داد و اونجا چشمان باز و از حدقه بیرون زده ی کارکنانش دیدنی بود.
پایان روز دهم اینطور گذشت که اومدیم و خونه ی بهشتیمونو برق انداختیم شب رو در منزل زیبامون خوابیدیم.
آغای مقدم من برام ثابت شده که همه جاااا خدا هست اگه باورش کنیم اگه ارزش خودمونو بفهمیم اگه گوش بدیم به ندای الله و بپذیریم و قدم برداریم و باور کنیم که خدا به گفته ی خودش وفادارترین هست به عهدش.
خداروسپاسگزارم که به کامنت زیبای شما هدایت شدم و باعث شد این تجربیاتم رو یادم بیاد و با نجواهای ذهنم مقابله کنم و بنویسم.
راااستییی اینم بگم و کامنتمو تموم کنم.اجاره خونمونم مثل ترکا باهامون قرارداد بست صاحبخونه ی ثروتمندمون و ماه به ماه می پردازیم.هر زمانم که کرایمونو واریز میکنیم ازمون تشکر میکنه:):):):):):):) و دیگه اینکه اون دوستمون بعدا گفتن چون شما از هیچ خونه ای خوشتون نمیومده من همینجوری شماره این املاکیو یهویی پیدا کردم و به واسطه هام زنگ نزدم دیگه.وقتی اومدن خونمون دیگه نمیخواستم بگم اما برگهاشون ریخت :):):):):):):):):)
جالبه که خداوند مارو به سمت کسایی هدایت کرد که اصن به این پول ها نیاز ندارن و همینه که ما تو خونه ای هستیم که یک سوم اجاره واقعیش رو میدیم و ازمون تشکر هم میکنن.
این کارو کی جز رب العالمین کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوووست و برای ما خواهر میشود برادر میشود نان درون سفره میشود خانه میشود دوست نزدیکتر از خانواده میشود و عشق و ثروت جاری در زندگی میشود اگر بهش ایمان داشته باشیم ازش بخواهیم و قبولش کنیم و به الهاماتش گوش جان بسپاریم.
درود بر شما نگین جان عزیزم که انقدر زیبا روزشمار هدایت و همراهی با خداوند در تصمیم الهی خودت رو بیان کردی
سپاسگزارت هستم برای محبتی که داری و دستی از دستان خدا شدی تا مسیر هدایت به مقصد بعدیم برام واضحتر بشه، چند روزه خیلی دارم به سفر فکر میکردم و چندتا نقطه مختلف تو ذهنم بود بعد یه حسی بهم گفت برو تو یوتیوب ویدئوهای ترکیه رو ببین و خودم چون قبلاً نرفته بودم اونجا پیشفزضم درباره اینجا خیلی کامل نبود اما وقتی که رفتم و زیباییهای اونجا رو دیدم قشنگ برام واضح شد که آقا مقصد بعدیت اینجاست به امید خدا و کامنت شما باز این نشانه رو برام واضحتر کرد که خداوند مهر تایید بر همه خواستههات میزنه بهشرط اینکه تو هم باور کنی که میتونی اون خواسته رو داشته باشی
دقیقاً درست میفرمایید اصلاً نمیشه خداوند رو محدود به زمان و مکان و شرایط کرد، قدرت خدا یک دامنه فرکانسیه که هر چقدر اعتقاد ما بهش شدیدتر میشه کاراییش برامون بیشتر میشه، دیشب داشتم به مادرم میگفتم که بهقول استاد دیگران اغلب نتایج مالی براشون مهمه و نشانه تغییر میبینن اما این احساس نزدیکی به خداوند، این ذوق رسیدن و خلق کردن، اشتیاق و حال بینظیر ناشی از آگاهی و درک قوانین، این سلامت روان و جسم ارزشش رو با هیچ عدد و رقمی نمیشه سنجید، گفتم به خداوندی خدا اگر 1000 میلیارد الان به حسابم واریز میشد انقدر هیجان و اشتیاق نداشتم، این آرامش، این کوچه پر از درخت، این صدای پرندهها و همخوانیشون، این هوای مطبوع همه نشانه خدا هستند
چه حسی زیباتر از این که با صدای آواز پرندهها از خواب بیدا بشی، بهظاهر پرنده هستند اما درواقع خداست که تو را بیدار میکنه چون حالت خوبه در مدار مناسبی هستی حالا اگر در مدار نامناسبی باشی همان میشه برات یه زنگ نامناسب، یه صدای جر و بحث
خداوند مبراست از هر چیز ابتری
انقدر قشنگ توصیف کردی که باور کن همه صحنهها رو داشتم تجسم میکردم، حتی با ذوقزدگی شما هم ذوقزده میشدم، اون احساس نرمشدگی قلبهایی که گفتی را با تمام وجودم لمس کردم
صاحب خونه ما هم بهم گفت اصلاً من 5 دقیقه با شما صحبت کردم شما رو شناختم و دوست داشتم بیاین اینجا قشنگ اشتیاق و ذوقزدگی رو هر بار که میبینمشون تو چهره و رفتارشون میبینم انقدر که به ما محبت دارن.
چه خوب اشاره کردی که ما باید یادآوری کنیم همه اینها رو به خودمون، این ما هستیم که با هربار رسیدن به خواستهها یه پله ایمانمون قویتر میشه و ماهرتر میشیم به کنترل و خاموش کردن نجواهای شیطان، اصلاً یکی از اهرمهای من برای غلبه بر نجواهای شیطان اینکه تا یکم حسم بد میشه میگم عه اومدی کار خرابی کنی منم بلدم چیکار کنم باهات تو دنبال این هستی که من حالم بد باشه تو حال بد بمونم تصمیم بگیرم منم دیگه دستت رو خوندم وقتی حالم بد میشه اصلاً سیستم عصبیم رو خاموش میکنم، میگم آقا کار تعطیل برید تو حیات یه دور بزنید حالتون خوب شد برگرید یعنی هیچ واکنشی نشان نمیدم، بعد که حالم بهتر میشه میام سراغش همان موضوع نتیجش عالی میشه، هرچقدر که این رو تکرار میکنی ماهرتر میشی
خدا میخواد از ما که به خواستههامون برسیم و بالاخره ما به همه خواستههامون میرسیم و من به خودم میگم خیلی باید بیشتر یاد بگیرم از مسیرم لذت ببرم
واقعیت اینه نگین جان خدا تو اون ده روز و تو این مدت فقط همراه و هدایتگر من و شما نبوده، خدا همیشه همراه و هدایتگر ماست منتهی چون ما با خودمون و اهدافمون در صلح بودیم و قلبمون رو باز کردیم، هوشیار شدیم که همه چیز تحت کنترل خداست
خیلی تو ذهنم افرادی مثل شما رو تحسین میکنم و این باور که خدا به افراد شجاع پاسخ میده همیشه نمودهاش برام منطقیتر و قدرتمندتر میشه
برای شما دوست عزیزم و همسر نازنینت بهترین و نابترین لحظات رو آرزومندم
عشق حقیقت و نعمت بسیار نابیه و از خدا میخوام که هر روز در زندگیتون پررنگتر بشه
سپااااس فراوان ازین قلم زیباتون و سپاس از خداوند که رهنمودهای زیباش رو از طریق شما روح پاک الهیش برام فرستاد.
حقیقتش خیلیی دوست داشتم بیام و یک روز نتیجه توکل و ایمانم رو برای این مورد خونه گرفتن تو سایت بنویسم اما هربار به علتی نمیشد و دیروز زمانی که کامنت زیبا و الهام بخش شمارو خوندم زمانی قلب صافتون که صاحب خونتون متوجه خلوصش شد و در واقع خداوند دل هارو برای بندگان صالحش نرم میکنه دیدم گفتم نگین جان اینجا بهترین زمان و مکانه که بنویسی تا هم خودت یادت بیاد هم اثری بمونه برای سال های بعد که شاید این قدما به چشمم کوچیک بشن و خاطرم نره که با ایمان و توکلم خدا چه درهایی رو برام گشود و کافیه من ادامه بدم مداومت کنم باااازهم ازین قبیل اتفاقات خواهد افتاد.
که انصافاااا هر روز رو ما با دیدن نعمات بی شمار خداوند و معجزات ریز و درشتش داریم سپری میکنیم.
یاد گرفتیم با عشق جانم همییییشه حتی در مورد کوچکترین چیزهایی که میتونست نباشه یا اگر بود و متوجهش نمیشدیم یا درکش نمیکردیم سعی میکنیم عامدانه بولدشون کنیم بهشون توجه کنیم و بابتشون سپاسگزاری کنیم و اصن سطح انرژیمون بوووست میشه.
چه تصمیم قشنگی گرفتید برای سفر.
شاید جالب باشه بدونید تقریبا 2 ماه پیش ما مهمان داشتیم و موضوع جالب این بود که از بس ما لذت میبردیم و دیگه به صورت روتین سپاسگزاری میکردیم و ذوق میکردیم از زیبایی هایی که میدیدم اونها گفتن براتون هنوز عادی نشده و ما گفتیم خدا میدونه که هر روز باااز برامون این نعمت ها این زیبایی ها این رفاه این راحتی و زیبایی ها خارق العادست.من و همسرم یاد گرفتیم شکر کوچیکترین چیزهاارو بجا بیاریم و به قول شماا مگه ایناا کوووچیکن؟اینا خودشون دریای ثروت و نعمتن.
دقیقا چند روز پیش تو بالکن رویاییمون که معبودگاهم شده داشتم با خدا صحبت میکردم و کمی برای اینکه به درآمد برسم درگیری ذهنی داشتم و از خدا هدایت خواستم.یهو دیدم خداوند بهم گف نگین الان چقد ثروت داشتی چه ملک ها و ماشین هایی داشتی چه حساب بانکی داشتی که دلت آروم میگرفت؟ حالا فک کن که داریشون فک کن الان بیدار شدی تمام اینا وجوود داره.یعنی در واقع الان هم مدارشون شدی وگرنه که اونا به محضی که خواستی من گفتم باش و شدند.حالا بهم بگوو حست چیه آیا راضی هستی؟آیا آرومی؟آیا شوق زندگیت تغییری میکنه؟
به خودم اومدم دیدم واقعااا درستههههه.منه نگین لذت لحظه ی حال رو دارم به چیزایی گره میزنم که خوشبختی و آرامش من رو عمیقا پاسخگو نیستن.من با تمام وجودم ثروت رو میخوام اما حواسم باشه نعمت هایی که دارمو فدای اون نباید بکنم.صبوری کنم مثل همیشه تا تکاملم طی شه و از مسیر لذت ببرم.منه نگین ثروتمند با خانه های مجلل در شهرهای متفاوت و حساب بانکی دلاری یورویی که هر چی خرج کنم بازم شارژ شه با چقد پول این زیبایی این حس خوب رو میتونم بخرم.با چه پولی من این آگاهی هایی که تو سایت استاد عباسمنش جاریه میتونم داشته باشم.با چه پولی میتونم احترام و لبخند شوق آدم هایی که حتی نمیشناسمشون ولی وقتی میبیننم به لبشون میاد رو میتونم بخرم.
آقا احسان خوب میفهمم اون ثروتی رو که دارین ازش صحبت میکنید و لذت بودنش در زندگیتونو دارین تجربه میکنین.
سپاااسگزار شمام برای این دعاهای ناب و زیباتون و امیدوارم متقابلا هزاران برابرش در زندگیه زیباتون جاری بشه.
بهترین هارو از خداوند منان براتون خواستارم.
ضمناا اگه اومدین استانبول حتما جزایر پرنس رو ببینید که شکوه و عظمت و زیبایی خالق اونجا موج میزنه.اگه هم اهل هیجان هستید شهربازی ویالند رو سر بزنید که مدل مینیمال دیزنی لندهای زنجیره ای هستش.
صابخونه ازمون خوشش اومد و گفت خونه رو بهمون میده و گفت میتونید بیاید پیش من کار کنید .
دیگه این جمله رو که خوندم خلاص
نمیدونم چی بگم
چه خداونده قادر و توانایی داریم اما خودمون باورش نداریم ایمان بهش نداریم و وقتی نداریم چطچر بتونه کاری انجام بده برامون
نگین جونم خیلی تحسینت میکنم بابت این همه سال تداوم و استمرارت در این سایت :))))
نگین جونم عاشقتم
ایمان رو در دل من زنده کردی
توحید رو به من نشون دادی
رویامو زنده کردی
کامنتت غوغایی در من به پا کرد
عاشقتم
دلم میخواد نتایجی که تو گرفت و به دست اوردیو بگیرم
دلم میخواد با عشقم برم ترکیه و این اتفاقات ناب این خونه های رویایی و شغل رویایی و درامد بالا و همه ی اینها رو تحربه کنم و اونروز به یاد کامنت تو بیفتم و برات بنویسم
سپاسگزارم بابت تمام زندگیت
بابت وجودت
بابت نعماتی که در زندگیت هست
سپاسگزار خداوندم برای احساس شور و شعفی که داری
بابت تمام خوبی های زندگیت از خداوند سپاسگزارمممممم
درووود بر تو نگار زیبای چشم و ابرو مشکیه خوشگلم.من معتقدم دختراییی که مویه مشکی و چشم و ابروی مشکی دارن 10 هیییچ از بقیه جلوترن :))))))))))))))))))
وااای نگاار عزیییزم سپاااسگزارتم برای این روح پاکت و این پیغام پر از عشق و حس خووبت.این پیغامت ضربان قلب منووو بالا برد.
نمیدونم چند بار خوندمش.خواستم از دانشگاه برگردم و باز بخونمش و بعد برات پاسخ بفرستم.
ازت سپاااسگزارم نگار زیبا.میدووونی اون دوستی که از طریقش به کانال تلگرام استاد عشق عباسمنش هدایت شدم و شروع تحول زندگیم و هدایتم به این سایت الهی بود هم اسم شما هست.اسم اونم نگاره و اونم زودتر از من مهاجرت کرد و در هنگ کنگ با همسرش و دو فرزند زیباش در اوج عشق و سرخوشی زندگی میکنه.
این پیام سراسر نورت با این اسم زیبات برای من پر از نشوونست.
سپاسگزارتم که برام نوشتی و احساس شور و اشتیاقت رو با من به اشتراک گذاشتی.
خدااای من چطوری ازت سپاسگزاری کنم برای داشتن اینچنین بندگان پاکی و روانی به زلالی آب.
نگار عزیزم آرهههه من و همسرم خیلییی باهم رفیقیییم.ساعت ها باهم حرف میزنیم در مورد زندگیمون آرزوهامون حرف های چون الماس استاد و زمان از دستمون میرهههه:)))))))))))) تازه از ذوق تو حرف همدیگه هم میپریم :))))))))))
خیلییییی خداروشاکرم برای بودنش در کنارم ازینکه رب العالمین از طریقش انقدر خالصانه عشقش رو بهم نشون میده.
نگار عزیزم برات یه زندگی پر از اتفاقات شگفت انگیز در کنار عشق عزیزت رو از خداوند خواستارم.
آره میشه به همه چیز رسید.من که هنوززز کلی چیییز میخوام :)))))))))))
اصن از خدا کم خواستن خوب نیییست.اگه باور کنیم عظمت و قدرتش رو اصن زشته ازش کم بخواهیم.از کسی که گفته من بر خودم واجب کردم برآورده کردن خواسته هاتونو.اصن زشت نیس ازش کم بخواهیم؟ :))))))))))
من که هر صبح بهش میگم اینو میخوام اینم میخوام و میگم خدا جون ببخشید اگه الان اینا برام بزرگترین هاست والا از تو کم خواستن زشته.
فکر کن بری پیش یه قدرتی که جهان و جهانیان رو خلق کرده و ازش با شک و تردید درخواستی بکنی.خوب معلومه که زشته.واای همش اینو به خودم یادآور میشم.که باور کن و درخواست کن و بعد حالتو خوب نگه دار تا نشونه ها و هدایت هارو ببینی.
نگااار عزیزم برای این پیام سراسر نوورت این عشق خالصت که خداوند منو لایق شنیدش از طریق تو کرد سپاسگزارتم.
برات رسیدن کره گونههه به تمام خواسته هاتو از رب العالمین میخوام.
برات آرامش و اشتیاق زندگی از خدای وهابمونو میخوام و تورو به خودش میسپارم.
دوست دارم یه روز ببینمت.
من همییییشه مشتاقم برام از کوچیکترین حس و حالات بنویسی و من بخونم و غرق ایمان بیشتر به پروردگارمون بشم.
سپاسگزارم برای قلب مهربونت که برای داشته های من از خداوند سپاسگزاری.ایین حجم از بزرگی و وسعت دید و قلب شگفت انگیز و بی نظیره.دلم خواست منم داشته باشمش.
در پناه حق باشی نگار خوشگل و چشم و ابرو مشکیه من.
.
.
وااای نگااار عزیزم اول برات کامنت گذاشتم و بعد نحوه ی آشناییت با سایت استاد عشق رو خووندم.
شگفت انگیییییزه.واای نگار عزیزم چقدر از خوندنش لذت بردم.
واای من هم سن تو عاشق رقص و موسیقی و خوانندگی بووودم.چقدر خوشحالم که تونستی استعدادتو پیدا کنی و ازینکه برای بارور کردنش قدم برداشتی بهت افتخار میکنم.
من هنوز هم آواز میخونم و وقتی برای همسرم میخونم مدهوش صدام میشه.
اتفاقا ترم پیش در دانشگاه سر کلاس برای استادمون به درخواستشون خوندم چون توی صحبت ها متوجه شده بودن که من گیتار میزدم و میخوندم و با اینکه زبون خودمونو نمیدونستن خیلییی لذت بردن و همیشه این تو ذهنم میمونه.
اتفاقا بهم گفت تو باااید این صدا رو به گوش جهانیان برسوونی.
آره نگار عزیزم تو بیشتر ازونی که فکر کنی برای من پیغام آور بودی عزیزم.
در آینده باهم کنسرت میگذاریییم و حسابی هم میرقصیم:)))))))))))))
باورت نمیشه اگر بگم من فکر کنم دو ساعت شده دارم دو تا کامنت های فوق العاده ی شمارو میخونم
خیلی وقت بود برای کسی از دوستای عزیزم در سایت پاسخی ننوشته بودم ولی واقعاً اینقدر این دوتا کامنت های شما قشنگ و عاااااالی بود دلم نیومد برات ننویسم
واقعاً ازت سپاسگزارم نگین جان دوست قشنگم
اون از اون هدایت هات و در اصل عمل کردن هات به مسیرهایی که خداوند بهت الهام میکرد مثل کار کردنت در یک شرکت به عنوان حسابدار و بعدش از همون شرکت به کاری که اون موقع علاقه داشتی هدایت شدی و اینا همش بر میگرده به تسلیم بودن تو در برابر هدایت های خداوند و مقاومت نکردن هات یا داستان ازدواجت که گفتی دقیقا با کسی به دلیل وابستگی ازش دور شدی بعداً با تغییر کردنت خدا همون آدم رو برات فرستاد و باهاش ازدواج کردی یعنی واقعاً نگین جان خداروشکر میکنم انشالله که کنار همسرت روز به روز بدرخشید
اینم از داستان خونه گرفتن و مهاجرتت به کشور ترکیه و شهر زیبای استانبول که من عاشقشم
نگین حالا بذار بهت بگم که چی شد به این دوتا کامنتت که حدوداً اوایل دی ماه نوشتی هدایت شدم و باید کامنت هات رو میخوندم
من و مادرم و بردارم با هم تصمیم گرفتیم که به طور جدی از این شهر و خونه ای که سالهاست داریم توش زندگی میکنیم برای همیشه بریم ولی احساس کردیم به شدت بخاطر ترسی که داریم باعث شده اصلاً شرایطش ایجاد نشه بابت همین تصمیم گرفتیم به مدت 40 روز تمرکزی روی مهاجرتمون از این شهر و این خونه روی خودمون کار کنیم تا ایمانمون بیشتر بشه و ترس هامون کمتر بشه بابت همین یکی از کارهایی که تصمیم گرفتم انجام بدم اینه که کامنت دوستای عزیزم در سایت که در مورد تجربه ی مهاجرتشون بود رو بخونم تا ایمانم نسبت به خداوند بیشتر بشه و ما هم بتونیم بدون مقاومت حرکت کنیم و از این شهر و این خونه ای که سالهاست داریم زندگی میکنیم مهاجرت کنیم بریم
بابت همین دقیقا نگین همین چند ساعت پیش از خدا خواستم که من رو به یک کامنتی هدایت کنه که در مورد تجربه مهاجرتش نوشته باشه دقیقا اینو بهش گفتم و وارد سایت شدم چند دقیقه بعدش به کامنت شما که سراسر حرکت و توحیدی بود هدایت شدم
خدایا واقعاً ازت سپاسگزارم که با این نشونه هات داری میگی که از هیچی واقعاً لازم نیست بترسیم تا تو هستی همه کارها انجام شده ست
نگین جان بی نهایت از سپاسگزارم بخاطر تجربیات با ارزشی که برامون نوشتی خیلی دوستتون دارم
توی عکس پروفایلت یک دختر بسیار زیبا و دوستداشتنی رو میبینم که چقدر قشنگ حرکت کرد و به خدا ایمانش رو نشون داد
در کنار همسرت روز به روز خوشبختی بیشتر و فراوانی رو تجربه کنی
سپاااسگزارم از خداوند سریع الاجابه که به محض درخواست اجابت میکنه.
چقدر لذت بردم از پیام سراسر عشقت و پر از تایید قدرت رب العالمینم که امروز از طریق تو به من رسید و همینطور خوووشحااالم و راضیم از خودم که اون روز به هدایتش عمل کردم و نوشتم گوشه ای از مسیر الهیمونو که الان قوت قلبی بشه نشونه ای بشه برای هم پاره هام برای بندگان ارزشمندش که بیان بخونن و بگن آره میشه و دلشون قرص بشه و برن تو دل ترساشون و ایمانشون قویتر بشه.خوووشحالم که دستی شدم برای آسون تر شدن مسیر زیبای سفر زندگیت دوسته الهیم.
ممنونم که برام کامنت گذاشتی و بهم گفتی این جسارت زیبات رو این تلاش الهیت برای تغییر به سمت بهتر شدن زندگیت رو و این توکلت رو این قدم قدم رفتن تو دل تجربه های قشنگتر زندگیه زیبات رو.
بهترین ها رو از رب العالمین کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست برات میخوام.
امروز که با خدای عشقم صحبت میکردم یه چیز دیگم بیشتر برام جا افتاد هرچند که همیشه به زبونش میارم ولی واقعا به قول استاد درک یه چیز خیلی متفاوت تر از دونستنشه.دوست دارم با شما در میونش بگذارم.
من امروز بیشتر فهمیدم ایمان یعنی چی.ایمان یعنی نگران نبودن.یعنی حتی زمانی هم که اون چیزیو که میخوای رقم نخورده خوشحال بودن و شاد بودن.
یعنی وقتی ایمان داری با آرامش قدم برمیداری یعنی حتی وقتی به موووو میرسه تو میدونی تو آغوش خدایی هستی که امور همه چیز در دسته قدرت اووست و فقط آرامش داری و خوشحالی و ادامه میدی چون نگران نیستی که بشه نشههه دیر بشه زوود بشه چوون میدونی هر چی پیش بیاد تو کسیو داری که بیشتر از خودت عاشقته بیشتر از خودت دوست داره و بیشتر از خودت مشتاقه که به خواسته هات برسی و پاااره نمیشه.آخه همه چییییز مااال خودشه بخاطر تو که باورش کردی اگه بهش ایمان داشته باشی دنیارو جوری میچینه که برای تو بهترین باااشه.
پس دستش رو باز میذاری و به کار خودت که عشق بازی باهاشه و لذت از هر لحظه ی زندگیته میپردازی و بدون نگرانی و ترس قدم برمیداری.
واای ازین جمله و این آیه ی قرآن که میگه کیست که اگر تمام دنیا بخوان بکشنش پایین ولی خدا بخواد ببرتش بالا و بتونن جلوی قدرت خدا رو بگیرن و کیییست که اگر خدا بخواد بکشدش پایین و تمام دنیا بخوان بکشنش بالا بتونن جلوشو بگیرن.
واای این جمله منووو مثل مووشک بوست میکنه.
آره من نگران نیستم من شادترینم من راضی ترینم من خوشحال ترینم من متوکل ترینم من موحدترینم به درگاه خووودش من محتاااج ترینم به خودش و تنها از خودش میخوام و دیگه باقییش با خوودشه و تمااااام.
دوسته الهیمه من حس میکنم این جمله اینجا حسابی صدق میکنه و این جمله ی خداست به من :)))) تو فقط باااااش تمااام بد و خوووبش بااا من
اینقدر این کامنت شما برام یک نشونه خوب بود که دوبار خوندمش و دوست داشتم برات بنویس که توی چند دقیقه گذشته چه اتفاقی افتاد
به خدا همه چیز داره طبق قوانین الهی و هدایت های خداوند جلو میره
من حدود یکماهی میشد که از خدا درخواست کردم که احساس میکنم میخوام که دوره ی 12 قدم را شروع کنم
من خیلی سعی میکنم که از هدایت های خداوند پیروی کنم چون احساس میکنم واقعاً همه چیز خوب و راحت پیش میره همانطوری که خودش در قرآن گفته و من یادمه اون آیه رو خونده بودمش که خدا میگه هر کسی از هدایت های من پیروی کنه رستگار میشه
خلاصه اینکه من درست یکسال پیش بود که از خداوند درخواست کردم من میخوام دوره ی 12 قدم رو بخرم و از قدم اول شروع کنم به کار کردن پولش هم داشتم و پارسال خوب یادمه از خدا نشانه خواستم که دوره ی 12 قدم رو اگر الان من میتونم کار کنم برام نشونه اش رو بفرسته تا همین الان بخرمش ، اون موقع وقتی زدم روی نشانه ام که دوره 12 قدم رو به من نشون بده تا همونجا بخرمش ، خدا هم دقیقاً یک دوره را به عنوان نشونه برام قرار داد ولی نه 12 قدم ، در اصل دوره ارزش تضاد بود که الان روی سایت نیست خب اون موقع با توجه به درک پایینم نسبت به هدایت های خدا اولش ناراحت شدم!!! که چرا من به خدا درخواست کردم دوست دارم دوره 12 قدم رو بخرم و کار کنم ولی یه دوره ی دیگه به من نشون میده ولی بعدش گفتم حتماً وقتش نیست بابت همین همون موقع دوره ی ارزش تضاد رو که به عنوان نشانه ام قرار داده بود رو من خریدمش و عالی بود عاااالی
بعد از اون ماجرا دیگه به خرید دوره ی 12 قدم فکر نکردم تا همین یکماه پیش و باز هم از خداوند درخواست کردم که من میخوام دوره ی 12 قدم رو بخرم ولی با یک شور و شوق بیشتری نسبت به درخواست پارسالم و با یک ایمان قوی تری
خلاصه اتفاقی که افتاد نگین جان نمیدونم واقعاً خدا استاد همزمانی ها و هدایت هاست
چون من پای لپ تاپم بودم داشتم کارم رو انجام میدادم که یک نشانه واضح برام آمد که باید همین الان دوره 12 قدم رو بخرم با توجه به درخواستی که به خداوند دادم نشانه اینقدر واضح و صریح بود که باید انجامش میدادم ، موبایلم رو برداشتم وارد سایت شدم و از اونجایی که قدم اول از دوره 12 قدم رو توی سبد خریدم در طول این یکماه گذاشته بودم دیگه وارد بخش محصولات نشدم مستقیم رفتم داخل سبد خرید که کارو انجام بدم و پیروی کنم از هدایت خدواند ، وقتی که وارد سبد خریدم شدم دیدم نقطه آبی کنار اسمم هست باورت نمیشه اگر بگم همون اسم شما رو به زبون آوردم گفتم نگینِ!!! قبل از اینکه ببینم انگار خدا سریع به من گفت چه کسی برات کامنت گذاشته وقتی هم که اسمت رو دیدم که برام کامنت نوشتی خیلی خوشحال شدم و اینکه مطمئنم دقیقاً چقدر سریع قبل از اینکه اسمت رو ببینم خدا بهم گفت شاید باورش سخت باشه ولی در عرض چند ثانیه این اتفاقات افتاد جالبیش اینجاست که این کامنت شما برای دیروز ظهر هست در حالیکه امروز برام فرستاده شد اونم نه برای صبح یا دو ساعت پیش دقیقاً در زمانی که خدا بهم گفت همین الان پاشو وارد سایت شو و دوره 12 قدم رو بخر و این کامنت بینظیر رو از قلبت از زبون خدا برام نوشتی اول کامنت شما رو خوندم و بعد رفتم قدم اول از دوره 12 قدم رو خریدم به راحتی بعد از یکسال
ازت ممنونم نگین عزیز چقدر خوب بود این همزمانی ها
به خدا میسپارمت از خدا میخوام که زندگیت سرشار از ثروت و برکت باشه همیشه
سلام به برادر خوب و نازنین و بسیار توحیدیم، آقا احسانِ گل و گلاب.
کامنتهای شما از کامنتهایی که دوست دارم همیشه بخونم.
ببینم این دفعه آقا احسان چی آورده برامون از ادراکش، از تجربه هاش، از مسیر و بهبودهاش…
الحق که خوب مینویسی.
خوب تحلیل میکنی.
خوب شروع میکنی و به پایان میرسونی.
خوب حرکت میکنی در مسیر.
خوب روی خودت کار میکنی.
پس لازم و واجبه بگم دمت گرم آقا احسان.
تحسین برانگیزی تو سیستمِ کار کردن روی خودت.
منزلِ جدید، مطابق با فرکانس های ارسالی، مبارک شما باشه.
به شادی و حس خوب داخلش بشین.
حس های خوب و خاطرات خوش خلق کنین تو جای به جای خونه همچنین فضایِ زیبای بیرون از خونه.
براتون آرزو میکنم فضاهای سبز زیادی رو کشف کنین اطراف منزل که سرشار شین از حس های خوبِ طبیعت.
از املاک و گشتن دنبال خونه که گفتین یادِ پارسالِ خودمون افتادم…
صبح ظهر عصر املاک…
منم پیش فرض های نازیبا داشتم درباره این صنف…
تو گشتن ها یادمه با همه ی حرفهایی که میزدن، با این قیمت پیدا نمیشه و کمه و فلان و فلان…
من همش به خودم و همسرم میگفتم برای ما پیدا میشه، خدا کنار گذاشته برای ما، فقط باید بریم و پیداش کنیم و برش داریم…
البته چون با قانون مثل الان آشنا نبودم سختی کشیدم، ولی در نهایت خدا ما رو آورد تو بهشت…
بهشتی که اسمش ارغوانه…
خیلی کیف کردم از خوندنِ پروسه پیدا کردن منزل و رسیدن به هدف.
یه تحسین به خودم میدم:
زمانیکه قاطی بودم و تحت فشار و استرس از جستجوی خونه، به دلیل فایلهای استاد، وقتی بغلِ املاک گل یا درخت زیبایی میدیدم به عمد میرفتم عکس و فیلم میگرفتم که حال خودمو خوب کنم…
خب اون موقع، آگاهی هام محدود بود، چون تک و توک فایلهای استاد رو گوش میدادم، متمرکز نبودم…
دقیقا معجزه وقتی رخ میده که تو متمرکز شی روی چیزی…
هر چیزی که میخوای.
اینکه میگین آدمها روی خوششون رو بهتون نشون میدن، باهاتون خوبن، دوستتون دارن کاملا برام قابلِ درکه…
ما روی خودمون کار کنیم جهان باقیشو درست میکنه.
شما از درون بهبود پیدا کردین، شخصیتِ خوبِ درونی تون، آدم ها رو جذب میکنه بهتون…
الهی شکر برای این نعمت و رشد.
انگیزه ای که باعث شد بدو بدو بیام کامنت بذارم براتون با عشق، این قسمته:
همه چیز به نفع ماست اگر ما ذهنمون رو کنترل کنیم اگر به زیباییها توجه کنیم، همه در خدمت ما هستند اگر ما فقط نگاهمون به خدا باشه.
عجب مثالِ توپی زدین برای افکارِ نازیبا و نجواها…
عین بهمن میمونه…
عالی بود…
دقیقا هر چی از گوشه و کنار و نامرتبط باشه رو هم جمع میکنه به مسئله ی آغازینش.
و اما کیف…
کنترل ذهن
آرامش
امید
توکل به خدا
اینه که کمتر از 5 دقیقه، گمشده پیدا میشه.
بَه بَه از این قوانینِ ثابت و بدون تغییر خداوند
احساسِ خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
هر چی بیشتر کنترل ذهن رو درک میکنم، بیشتر میفهمم معجزه ی بهبودِ منه تو زندگیم…
و صد البته با هر کنترل ذهنی، پاداش های عالی در راهه…
ممنونم که انقدر قشنگ تو دفترت از تغییر و تحولات و بهبودهات مینویسی و ما هم میتونیم بخونیم و ایمان و باورمون بیشتر و بیشتر شه.
آقا احسان، بهترین ها برای شما.
الهی شکر برای حضور تک تک دوستان توحیدیم در این سایتِ ارزشمند.
درود بر شما سمانه جان عزیز که انقدر دقیق و ریزبینانه تمام نکات مهم رو همیشه برداشت میکنی و دوباره متذکر میشی
خوشحالم که جایی رو داریم که میتونیم درباره قوانین و زیباییها صحبت کنیم واقعاً هرچقدر بیشتر صحبت میکنم بیشتر دوست دارم که صحبت کنم
تجربه خواستهها، زیباییها و احساسات خوبش یک طرف، نحوه رسیدن به خواسته و پروسهای که طی میشه و اعتمادبهنفس و ایمانی که در آدم تقویت میشه از یک طرف دیگه واقعا بهم لذت میده، واقعاً خداروشکر که در جهانی زندگی میکنیم که روالش بر سادگیه یعنی اگر تکامل رو درک و پیاده کنیم همه چیز خیلی ساده خواهد بود.
خیلی دوست دارم درباره ریشههای ذهنی وشرطیسازی که شدیم باهات صحبت کنم و از وقتی که متوجه این موضوع شدم چنان احساس اشتیاق و قدرتی درونم بوجود اومده که حس میکنم همه چیزهایی که میخوام رو همین الان دارم.
دیشب که داشتیم قرارداد خونه رو میبستیم صاحبخانه انقدر از من تعریف کرد و آرزوهای خوب برام میکرد که معلوم بود املاکیه بنده خدا ماتش برده بود و فقط میگفت خدارو شکر بله مشخصه.
آدم کیف میکنه هر جا میزی فقط با آدمای خوب برخورد میکنی، پمپ بنزین، خرید، املاک، ویتر رستوران، کودک توی خیابون همه و همه قشنگ حس میکنی تو چشاشون خدارو میبینی که بهت لبخند میزنه و میگه دوست دارم ادامه بده همین مسیرو که سعادت در همین مسیره
برات بهترین و نابترین لحظات رو آرزومندم خیلی خوشحالم میکنی که برام مینویسی همیشه از شما دوست عزیزم بینهایت سپاسگزارم
کامنت شما رو صبح از روی ایمیلم خوندم، اما اونجا نمیشد براتون پیام گذاشت. برای همین چون میدونستم توی دوسه صفحهی اول میشه پیداتون کنم، اومدم عامدانه به قصد تشکر از شما کامنتها رو ورق زدم تا به کامنت شما برسم و بگم ممنونتم بزرگوار!
گاهی خیلی شیرینه وقتی به یکی میگیم: میدونی وقتی داشتی این کامنت رو مینوشتی، فرشتهی پیغامآور خدا بودی که پیغامی رو به گوش بندهای برسونی؟ اون لحظه که داشتی این کلمات رو روی صفحهی مانیتور یا موبایل حک میکردی، خدا اینقدر بهت نزدیک بود که توی گوشت میگفت و تو مینوشتی و از نظر من کامنت شما پیغام زیبای خدا بود و شما رسول زیبابین زیبااندیشش.
یکی از راههایی که سعی میکنم حالم رو خوب کنم اینه که میرم سراغ ایمیلم و میگم خدایا کدوم کامنت رو برای من فرستادی؟ بعد توی اون کامنت نشانهای میبینم که بیشک حالم رو خوب میکند یا حال خوبم رو خوبتر میکنه.
از دیروز یه مقدار عصبیطور بودم، نه خیلی بد؛ اما دل به تمرین و کار و روتین روزانه و مراقبه و … نمیدادم. صبح که از خواب پاشدم، هنوز چشمام خوب نمیدید. به خدا گفتم یه کاری کن امروزم رو به گند نکشم. امروز هدیهی توئه. هدایت شدم به کامنت شما و داستان زیبای صعود به اورست.
مگه از این زیباتر هم میشد که خدا بگه آروم باش. بشین استراحت کن، تو تازه یه مسیر طولانی رو بالا اومدی. با این شرایط کنار بیا، از منظرههای اطرافت لذت ببر، حتی اگه چند قدم برگشتی هم مهم نیست. دوباره دستت رو میگیرم تا مرحلهی بعدی رو صعود کنی.
اینقدر این مثالتون به جونم نشست که قبل از شروع روتین روزانه، به خودم گفتم اول باید از آقای مقدم تشکر کنم و بعد برم سراغ سایر کارها.
من بهجد معتقدم افرادی که روی خودشون کار میکنند و روحشون جلا پیدا میکند، مستعد و لایق این میشن که کانال ارتباطی خدا و بندههای دیگر خدا بشن و البته برای خود من هم چنین امری بسیار اتفاق افتاده و گاهی ناخودآگاه حرفی زدم که دیدم طرف مقابلم از ذوق به گریه نشسته و گفته صبح این سؤال رو از خدا پرسیده بودم و الان از زبان تو جواب جاری شد. اون لحظه خدارو شکر میکنم که من رو وسیلهی ارتباط با خلقش قرار میده.
براتون جسمی سالم، خاطری شاد و روحی لطیف و نورانی آرزو میکنم که بیشک شما لایق بهترینها هستید!
قبلاً فکر مىکردم دست و زبان خدا شدن نیاز به مرتبه خاصی از خلوص و طهارت داره، انقدر برام سنگین بود که انگار هیچوقت در توانم نمیدیدم که بخوام به همچین جایگاهی برسم که مثل پیامبران یاد خداوند رو در دل دیگران زنده کنم.
زمانی که با خودم ((قانون): چون من هستم که به روی قانون تاثیر میگذارم به نفع یا ضرر خودم) بیشتر آشنا شدم فهمیدم که ماجرا خیلی سادهتر از این صحبتهاست، تک تک ذرات عالم دارای شعور و قدرت هدایت هستند و تو تنها کافیه خودت باشی، آرام و قلبت را باز بگذاری تا با طبیعت یکی بشی، مثل یک برگ روی آب.
اگر تو در مسیر باشی یک لبخند کودک، یک حرکت خاص گربهای که در خیابان از کنارت عبور میکنه، سبز یا قرمز شدن ناگهانی چراغ راهنمایی شهر، برخورد نسیم با صورتت، همه و همه میشوند دست و زبان خدا.
همه اینها از قبل هم بودند اما چیزی در درون ما تغییر کرده.
دوست عزیزم این روزها خیلی درباره احساس گناه دارم تامل می کنم. در وجود من ناآگاهانه احساس پنهان گناهی نسبت به کارهای مختلف وجود داره که گاهاً ترمزی میشه برای تجربه خواستههام، چرا که فکر میکنم برای اینکه خواستهای رو داشته باشی باید انسان پاکی باشی و خودم رو با اشتباهاتم تعریف میکردم چون ریشه این برمیگرده به سالها تذکر و فشاری که از جانبه خانواده یا جامعه نسبت به مسائل مختلف وارد شده و ازونجایی که دوست داری آدم خوبی باشی و خودت رو در این احساس میبینی متوقف میشی.
این نگاه حاصل سوبرداشت ما از خداوند و جهان هستیه
ما موجودات پاکی هستیم
هیچکدام از خطاها و اشتباهاتمون ما رو تعریف نمیکنه
ما اگر خطایی کردیم بهدلیل ناآگاهیمون بوده
خدای ما خدای پوشاننده خطاهاست، مثل یه مربی که هزار بار میخوری زمین میگه عیب نداره بلند شو دوباره تکرار کن انقدر که یاد بگیری درست انجامش بدی، گاهی مثل روز اخیر شما خسته میشی نمیتونی انجامش بدی بهت میگه عب نداره یکم که خستگیت در رفت دوباره انجامش و بعد انجامش میدی تا درست میشه، اصلاً همینکه میبینی مربیت کنارته و میشه این حرکت رو درست انجام داد و اصلاً کنارته که درست انجامش بدی خیالت راحت میشه
ما انسانیم
خطا میکنیم
بیحوصله میشیم
یکی از نشانههتی بزرگ تغییر و درک قانون اینکه اینجور موقعها اصلاً به خودمون فشار نیاریم برای رسیدن به احساس خوب و سعی کنیم آرام فقط از اون حالت خارج بشیم
میخوام بگم دوست من ما اگه خدارو تو ذهنمون اصلاح کنیم آرام آرام همه چیز در زندیمون اصلاح میشه
از شما دوست عزیزم بینهایت سپاسگزارم و از خدای مهربان براتون بهترین و نابترین لحظات را آرزومندم
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلام و درود خدا بر استاد عباسمنش گرانقدر؛ مریم بانو و همسفران عزیزم
بعد یک روز کاری طولانی و خوب بریم سراغ دیدن زیبائی ها و احساس خوب رو به خودمون هدیه کنیم که هیچ هدیه ای بهتر و قیمتی تر از احساس خوب نیست!
چیزی که همین ابتدا برام جالب بود این بود که احساس من به این تصاویر احساس اواخر اردیبهشت ماه و اوایل خرداد بود در حالیکه در اوایل شهریور ماه قرار داریم! این تصاویر و این طبیعت بقدری زیبان و در این وقت سال شگفت انگیز که دقیقآ احساس یه فصل قبل رو در من زنده کرد . خلاصه استاد و مریم جان گلی به جمالتون که هنوز فایل شروع نشده 3-0 جلوئین. دمتوووون گرررررم.
دیدن این تصاویر زیبا و این احساس ناب رو مدیون زحمتهای مریم جان هستیم که از پشت دوربین چشمان ما شدند تا نظاره گر زیبائیها باشیم بدون اینکه خودشون دیده بشن که از همینجا خدا قوت میگم به ایشون و میگم دمت گررررررم.
به به صدای آب میاد؛ صدای زندگی میاد؛ صدای آرامش میاد. اصلا این شرشر کردن آب هر چی احساس بدو میشوره میبره و کلی احساس خوب و لذتبخش بهمون هدیه میده. واقعآ چه موسیقی و نغمه ای زیباتر و آرامبخش تر و هارمونی تر و آهنگین تر از صدای آب. بی اختیار بیتی که در چنین صحنه هایی در ذهنم ریپید میشه بیتی از حافظ شیرازیه که میگه: بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین؛ کاین اشارات زجهان گذرا ما را بس منم میگم چرا که نه؟ عمری که با احساس خوب سر بشه بهترین ثمره و دستاورد زندگی رو برامون ارمغان میاره. خدایا هزار بار شکررررررت بابت اینهمه نعمت و زیبایی.
استاد از وقتی با دوره قانون سلامتی بدنتونو ساختین و از شر چربی هاتون خلاص شدین چقدرقد و بالاتون به چشم میاد.درست مثل بسکتبالیست های NBA!
تو این تصاویر واقعآ لذت بردم از دیدن قد و بالای رعنا و خفنتون ای والله داری والله!
دیدن این سنگریزه ها و کوههای کریستالی هم در نوع خودش جذاب و دیدنیه. نمونه هایی از این سنگها در اطراف ما پیدا میشه ولی این کوه های کریستالی که عین شیشه می درخشند و تیز هستند خیلی چشم نواز و جالبه (استیکر چشم قلبی)
استاد راجع به کنجکاوی بچه ها گفتید داشتم فکر می کردم بچه ها به این دلیل اینقدر سوال می کنند و کنجکاوند که با انرژی منبعشون هماهنگند و هر چیز جدیدی براشون شگفت انگیزه ولی ما آدمها وقتی که بزرگ میشیم از انرژی منبعمون فاصله می گیریم و اگه شاهکاریم ببینیم زود ذهنمون این احساس خوب و کنجکاوی رو خفه میکنه و بهمون میگه که چی؟! حالا اینقدم زیبا نیست که براش ذوق میکنی و خودتو میکشی! و اجازه نمیده این احساس خوب قدرت بگیره و بال و پر پروازمون بشه.و به قول مریم جان نمیذاره به زندگیمون عمق بدیم و این با ذات ما در تناقضه و هماهنگ نیست.
استاد دیدن این رودخونه سنگین شده با این آب روان منو یاد رودخانه های فصلی اینجا انداخت که با ذوق و سلیقه خاصی اومده بودن در مسیر رودخونه با سنگ یک استخر بزرگ طبیعی ساخته بودن و جون میداد برای آبتنی و شنا کردن و چون آبش جاری بود و از کوه سرچشمه میگرفت خیلی زلال و تمیز بود.
استاد این ده بالا و ده پائین هم منو یاد برره بالا و برره پائین انداخت و کلی خندیدم. نمیدونم شبهای برره با بازی و کارگردانی مهران مدیری رو دیدید یا نه ولی یکی از بهترین طنزهایی بود که تا بحال دیدم و واقعیت های جامعه ایران را با زبانی طنز نشون میداد.
دیدن این سنگهای رنگی زیبا هم منو یاد سنگهایی انداخت که اسفندماه از سد دویرج دهلران با دختر و همسرم جمع کردیم انداخت. و مرور زیبائی ها برایم زیبائی های بیشتری رو تداعی میکنه و این قانون جهان است. به به!
واقعآ چله تابستونه ولی انگار که بهاره!!! این احساسو همون اول فایل من احساس کردم و گفتم و برام جالب بود که دقیقآ شما هم همین نظرو داشتین. (استیکر چشم ستاره ای) خداااایا شکررررر
خداااا قوت مریم جان خدااا قوت استاد. با اینکه خستگی از قیافتون میباره ولی با همین صورت خسته هم جذابید و واقعآ 4 ساعت پیاده روی کار هر کسی نیست و کلی تحسین برانگیزه. مطمئنم اگر دوره قانون سلامتی نبود 4 ساعت سهله نیم ساعتم به زور میتونستین پیاده روی کنین. و اینا اتفاقی اتفاق نمیفته! خدا رو شکر بابت یه روز زیبای دیگه. در پناه حق عزیزان
درود به شما آقا اسد الله عزیز
الهی که حال دلتون بی نهایت عالی باشه
خداوند مهربان رو شاکرم به خاطر دوست های ارزمشندی همچون شما
مطالعهی کامنت شما در کنار دیدن فایل واقعاً دلچسبه
شما اینقدر زیبا و دلی نکات مثبت فایل رو ریز بینانه می کشی بیرون و با قلم زیبایت و با عزتِ نفس ستودنیت می نویسی که من دوست دارم بعد از مطالعهی دیدگاه شما یک بار دیگه برم و با عشق اون قسمت از سریال را ببینم
آقا اسدالله عزیز
از همون روزهای اول که در کامنت های پارسال شما در سفر به دور امریکا با شما آشنا شدم
نکته بسیار مثبتی که از همون اول مِنشِن کردم این بود که چقدر شما به لطف خدا عزت نفس بالا و شخصیت ستودنیای داری
میدونی چی میگم؟
کلمات ناتوانند از گفتن اون چیزی که الان تو ذهن من هست
یا
شاید هم من نمی توانم به خوبی اون تصویر ذهنیِ زیبایی که از شما در ذهنم تجسم می کنم رو با کلمات بیان کنم
اما بسیار شخصیت قابل تحسین و محترمی دارید
دوست داشتم این رو به شما بگم
یعنی حسم گفت که بهتون بگم
دقیقاً هم نمیدونم چرا فقط چون حسم گفت من هم گفتم چشم
از خداوند مهربان برای شما سلامتی و تندرستی ، ثروت بیکران ، آرامش و شادی و خوشبختی رو خواستارم
بدرود
سلام اسداله ثروتمند
چقدر لذت بردم از احساس قشنگت در توصیف صدای آب
از نکاتی که در خصوص کنجکاوی گفتید
چه جالب ده بالا وپایین که استاد ومریم جان اشاره کردند منم برره رو یادم آمد چقدر عالی با دیدن زیبایی های این وبه دنبال آن یادآوری خاطره زیبایی هایی که تجربه کردی این حس خوب وعالی را چند برابر کردی
وجودت سرشار از عشق خدا
یاحق
سلام و درود خدا بر فهیمه عزیز
امیدوارم همیشه شاداب باشی و سرشار از عشق. خیلی جالب بود برام که شما هم در کامنتتون دقیقآ به همین موارد اشاره کرده بودید و از نعمت آب و صدای دلنشین آب گفته بودید. میدونم قدر این نعمت الهی رو مردم کویر بیشتر از هر کسی می دانند و درک می کنند.
برره یاد شبهای پیایی نشستن جلو تلویزیون و کلی خندیدن و از دورهمی ها لذت بردن رو در خیال من تداعی میکنه و کلی یادآوریش برام لذت بخش بود. امیدوارم شما هم چنین احساس خوبی رو داشته باشید و خنده بر لبانتون بشینه. ممنونم ازت بابت حضور ارزشمندتون و بهترین ها رو برات آرزو میکنم دوست عزیزم.یا حق
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جان و دوستان الهی من
استاد جانم هرگز باور نمیکردم زمانی که گفتم فیلمهای سفر به دور آمریکا رو نگاه کنم اینقدرر برکت و نعمت و معجزه داشته باشن برامون.. بخدا قسم هیچوقت فکرشو نمیکردم و باورم نمیشد که مگه میشه این فیلمهایی که میزارید اینقدر تاثیرات داشته باشه ..من همینکه این فایل رو دیدم و با تمام وجود تحسین کردم و حالم خوب شد و کلی ذوق کردم و توجه کردم به نکات مثبت..امروز باورتون میشه دوستان که همین امروز صبح خیلی غیر قابل پیش بینی هدایت شدم به همه ی چیزهایی که توی این فایل دیدم؟باورتون میشه من صبح هدایت شدم به دو سه ساعت پیاده روی کوهنوردی در واقع من هدایت شدم که کلی جنگلهای رویایی به چشمه های فراوان و آبهای زلالی دقیقا دقیقا مثل همون رودخانه ی توی فایل همونقدر زلال ؟؟
آدم چجوری باور کنه که من دلم خواست و همین امروز بهش رسیدم.. خدایا صدهزار مرتبه شکرت…استاد جانم میدونید دقیقا تمام چیزهای که شما تجربه کردید رو منم امروز تجربه کردم؟
ای کاش کامنتم رو بخونید و با اون لحن زیباتون بگید خداروشکر
وقتی بعد چندساعت پیاده روی خسته شده بودم دقیقا انگار که مریم جان بودم و حسش میکردم و ادامه میدادم با تمام وجود لذت بردم از چیزی که ساخته بودم و هدایت شده بودم اون خستگی که داشتم و الان دارم رو چقدر دوسش دارم چقدر حس میکنم لازمه ی بدنم بوده ..خاستم یه چرت بزنم از بس که پرانرژی بودم و شوق و ذوقه اینهمه زیبایی و مخصوصا شوق و ذوق اینکه اینقدر سریع برسم به همون فیلمی که دیدم اصلا خواب رو از سرم و هوش از سرم پروند
این روزها چقدر داره زیبایی برام رقم میخوره چقدر خدا داره هدایتم میکنه چقدر دارم به قانون خداوند توجه میکنم و مات و مبهوت میمونم
استاد عزیزم این جمله قشنگتون که به هر چیزی توجه کنید از جنس همون وارد زندگیتون میشه رو چقدر الان دارم حسش میکنم
خدایا بهم توان شکرگزاری بده همش حس میکنم توان شکر کردن اینهمه زیبایی و نعمت رو ندارم یعنی هر چقدر میگم باز انگار کمه
دوستان عزیزم دوسداشتم این تجربه ی زیبارو که خییییلی سریع هدایت شدم بهشون رو با شما و استاد عزیزم و خانم شایسته در میون بزارم و بگم که چقدر برکت داره این فیلم هارو دیدن و این زیبایی ها و نکات مثبت رو دیدن
خدایا شکرت که اینقدر سریع من رو در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت کردی
عاشقتونمممممممم
سلام و صد سلاااااااااااااااامممممم به اعظم جان پر انرژی
بابااااااااا ، خواهرم اینقدر ذوق و شوقت زیاد بود که ناخودآگاه لبخند به لبم آورم و گفتم:
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
ممنون اعظم جان که برامون نوشتی دوست خوبم…
چقدر عالیه که این کامنت نوشتن و کامنت خوندن علاوه بر انتشار آگاهی ، عشق و انرژی و شوق و ذوق رو هم به اشتراک میزاره…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت که همگی غرق در الطاف بی حدت هستیم….
خوش باشی دوست خوبم
و در پناه نور و عشق الهی باشی :)
وای خدای من بازم چشمم به جمال زیبای وجیهه جانم افتاد خدایا شکرت اینم یکی از هدیه هایی که از خدا گرفتم امروز
سلااااام به روی ماهت وجیهه جانم خداروصد هزار مرتبه شکر بابت دوستهایی مثل تو ..تا وقتی که توی این سایت باشم و عشقهایی مثل تو دارم پر از شوق و ذوقم و همیشه شکرگزار خداوندم هستم ..همیشه سالم و پر از حاله خوب باشی عزیز دلم و همیشه چشمم به صورت زیبات بیفته و کامتهایی پر از موفقیت ازت بخونم …عاشقتممم
به نام خداوند بخشنده و مهربان و هدایتگر
سلام به استاد جان و مریم جون و همه ی اعضای خانواده ی صمیمیِ سایت tasvirkhani.com
این فایل برای من ستایشِ عبادتِ پیاده روی هست و میخوام با عشق ازش بنویسم.
تو دلِ پیاده روی علاوه بر تقویتِ بدن از کلی لحاظ و اینکه همه اعضای بدن درگیر میشن، میخوام به فواید دیگه اش اشاره کنم.
قبل از هر چیز بگم قبلا علاقه مند به پیاده روی نبودم، یا وابسته بودم حتما کسی باشه وگرنه تنهایی سختم بود، شده بود پیاده روی تنهایی رو تجربه کنم سالهای پیش، اما پیاده روی که از آبانِ 1401 شروع کردم روزانه، یه جنسِ دیگه داره برام…
شاید قبلا برای ورزش کردن یا تناسب اندام بود، اما این سری به نیتِ بهبودِ حالِ روحی ام بود و هست…
البته که برای تناسب اندام و تحرک و ورزیده شدنِ بهترِ بدن هم بسیار پرفایده است.
مثلا همین پیاده روی در کوهستان تو این فایل که سربالایی و سرپایینی داره و حسابی قدرتِ پاهارو افزایش میده.
سپاس گزارم برای این نعمت از خدا.
تو پیاده روی های روزانه، توجهم به زیبایی های محیط، صدای آواز پرنده ها، آدم ها، هوای خوب، ابرها، خیابونها کوچه ها، ماشین ها، مغازه ها و … جلب میشه.
خدا رو شکر میکنم که دسترسیم به این نعمت باز شده و کلی حسِ خوب از طریقش تجربه میکنم…
مخصوصا الهامات، نشانه ها و هدایتهایی که تو پیاده روی برام میاد سورپرایزم میکنه.
به عبارتی انرژیِ روزم رو بیمه و تامین میکنه پیاده روی.
اینکه استاد میگن واسمون خوبه و واسه بدنمون خوبه رو کاملا حس و تجربه کردم و لذت میبرم از پیاده روی.
در کنار پیاده روی تو این فایل، لذت بردم از رودخانه و کف تمیز و صیقلیش…
منظره هم که عینِ کارت پستاله همچنان، الهی شکرت.
مثلِ همیشه لذت بردم از تماشای زیبایی های شگفت انگیزِ این فایل.
آخر کامنت حس کردم مثل اکثر مواقع مفصل ننوشتم، گفتم فدای سرت سمانه جون.
هر چی جوشش میکنه بنویس، این عالیه.
برای بهبودگراییت این تمرین عالیه، سخت نگیر و لذت ببر از هر چیزی که مینویسی.
الهی شکرت برای جهانِ زیبایی که خلق کردی.
سلام به سمانه عزیز
سمانه جانم منم کامنتت راباعشق
خواندم ولذت بردم احسنت به تو عزیزم
چقدر زیبا با تغییر شخصیتت وافکارت
پیاده روی را تبدیل کردی به عشق که
هم از مسیر لذت ببری وتوجه ات به زیباییهای اطرافت
باشه وهم بفکر تقویت بدنت هستی.
،بهترینها را در هرلحظه برات آرزو میکنم
میبوسمت یاحق
بنام آرامش بخش دلها
سلام بر خواهر بی نظیرم
سلام بر روی ماهت
مرسی که نوشتی
چقدر انرژی مثبت
چقدر حال خوب انتقال دادی؟
واقعا اسم تو می شنوم ”
آروم میشم .
خیلی خیلی دو ستون دارم .
فدایی داری ‘
راستی سمانه جان
یادم رفت در قسمت قبلی
بهتون بگم،
خیلی خیلی تحسینت کردم بابت کامنت بی نظیر و فوق العاده ت ،که جز کامنت های برتر شد.
مواظب خودتون باشید .
در پناه رب العالمین باشی.
به الله مهربان میسپارمت.
خیلی
خیلی عاشقتم.
سایتون برقرار باشه و
لطفتون مستدام.
فرشته ی نازنین
و عاشق الله.
سلام به برادر عزیزم، آقای سید عظیمِ نازنین و موحد.
ممنونم که باز هم از نورِ وجودِ خودتون، در این کامنت، به من هدیه دادین.
هر چی خیر و خوبی و خوشی و سلامتی و ثروت در جهان هست، بیاد تو مسیرِ زندگیتون.
عشقِ بی نهایت واردِ زندگی تون بشه که اینچنین عشقِ پاک و خالصانه تون رو هدیه میدین به همه مون تو این سایتِ توحیدی.
ممنونم از نطرِ لطف و محبتتون.
در پناه خدای مهربون باشین همیشه.
الهی شکرت برای تک تک نعمت هات.
سلام و درود سمانه عزیز
هر کسی که چند روز کامنت های سایت رو دنبال کرده باشه میبینه که چقدر خوب دارید روی خودتون کار می کنید و سعی می کنید نکاتی از کامنت ها که براتون مفید بوده رو بولد کنید و در موردش بنویسید و اینگونه ورودی مثبت به ذهنتون بدید و یاد بگیرید و رشد کنید و ازین بابت تحسینتون میکنم. آفرین به شما برای این تلاش و تعهدتون.
سمانه جان چند لحظه پیش کامنت زیباتون در قسمت 201 سفرنامه به دستم رسید ولی حسم گفت بیام اینجا برات بنویسم وقتی میتونم پیامم رو سریعتر بدستت برسونم به قول استاد چطور ازین بهتر؟ چطور از این راحتتر؟ و گفتم چرا که نه! حتمآ که نباید زیر همون پست جواب عزیزانم را بدم وقتی که میتونم و راهی برای پاسخ دهی سریعتر هست.امیدوارم این نقطه آبی صفای وجودت و احساس خوبت را چندین برابر کند و لبخندی دلنشین بر لبانت جاری کند. درپناه حق دوست عزیز
سلاااام سمانه عزیزم
همنام خودم
حالا نوبت منه برات بنویسم اونم با حس قلبی
بزار از آخر شروع کنم
منم همیشه چون دوست داشتم ایده ال کامنت بزارم مشارکتم توی کامنت نوشتن و خوندن کامنت بچه ها و واکنش نسبت بهشون ضعیف بود ولی منم میخوام مثل تو همنامم تمرین کنم غلبه بر ایده آل گرایی رو و بنویسم هر چی قلبم میگه
خب بریم سر اصل مطلب من بعد از استراحت کوتاه اومدم سراغ سایت که به سمت نشانه ام برم چون چند روزیه حس میکنه بدنم بهم ریخته و سنگینم گفتم ببینم خدا از طریق سایت چی میگه که یهو دیدم کنار اسمم نقطه آبی روشن شده و پاسخ دادن به دیدگام اومدم و کامنت آقا رضای عزیز رو خوندم و کیف کردم بعد یکم توی فضای کامنت همین فایل چرخیدم یهو به کامنت شما هدایت شدم که در مورد پیاده روی گفتین آرههه نشونه بود برام که پیاده روی کنم با هدف سبکی و حس خوب و تمرکز بر زیبایی ها من واقعااا سپاسگزارم ازت همنامم
از خداوند هم سپاسگزارم که با زبون نشانه ها خیلی ساده باهامون حرف میزنه
سلام سمانه جان.
(باحاله، انگار دارم به خودم سلام میدم :) )
خدایا چقدر اسمِ من و دوستم قشنگه:
سمانه
مرسی برای نامِ زیبایی که روی من گذاشته شده.
سمانه جان، ممنونم که برام نوشتی.
احسنت به شما که بهبودگرایی رو جایگزینِ کمال گرایی کردی.
میدونی چیه سمانه جان…
کامنت های پاسخ که برای دوستام میذارم، روی رشد و بهبودم در کامنت نویسی خیلی بهم کمک کرده.
نکته ی مهمش همونیه که خودتم اشاره کردی:
قلبی نوشتن
کوتاه یا بلند بودنِ کامنت، کیفیتش رو مشخص نمیکنه.
کیفیت وقتی مشخص میشه که ما دلی و قلبی مینویسیم.
مرسی که برام نوشتی.
همیشه ذوق میکنم از دیدنِ نقطه ی آبی، که پیکی هست از جانبِ دوستانم برام، که عشقِ خدا بهم رو برسونه دستم.
پیاده روی عشقه.
پیاده روی معجزه است.
تا واردِ مدارش نشده بودم، هیچ درکی نسبت بهش نداشتم.
الهی شکر که روزی ام کرده خدا.
یه چیزِ دیگه هم بگم، از تجربه ی خودم:
متمرکز شاید از فروردین امسال شروع کردم به نوشتن و خوندن کامنت به صورتِ روزانه.
اول با روزی یک عدد شروع کردم، تا الان که متوجه شدم با عشق و کاملا خودکار و خودجوش روزانه تعداد زیادی کامنت میخونم و مینویسم، الهی شکرت.
در رابطه با دریافت پاسخ از دوستان (نقطه ابیِ شیرینِ سایت) اوایل کم بود، اما از وقتی متمرکز تو ستاره قطبیم نوشتم هر روز و مرتب دارمش، و تعدادشم برام خیلی شیرین تر شده، الهی شکر.
سمانه جان همینطوری کم کم کامنت بنویس و بخون، مطمئن باش چند ماهِ دیگه خودت تعجب میکنی چقدر راحت شدی تو خوندن و نوشتنِ کامنت در سایت.
در پناه رب العالمین نازنینم باشیم همگی.
الهی شکرت برای جریانِ زیبا و شگفت انگیزِ هدایت.
الهی شکر برای این سایت، استاد و مریم جون، فایلها، کامنتها و دوستانِ نازنینم در سایت.
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام به سکاندار کشتی عشق و توحید استاد عباسمنش
سلام به همراه و رفیق و عشق استاد، مریم شایسته عزیز
سلام به سرنشینان این کشتی که با عشق راهی سفری به سوی لقا الله هستند.
این سفر جدای از تصاویر شگفت انگیزی که تا حالا از هیچ دوربینی آنها را ندیده ام ، مرور هر روزه قوانین زندگی و یادگیری دیدین متفاوت و زیبا به اطراف با کامنت های بینظیر دوستان برایمان است.
همان ابتدا مریم جان با گفتن:از این جای زیبا تشکر می کنیم و به جای دیگری می رویم
قانون سپاس گذاری را برایمان یادآوری کرد، که باید از هر چیز اطراف مان، حتی مکان زیبایی که بصورت طبیعی وجود داره تشکر کنیم و گذر کنیم.
و بعد قانون رهایی ،با اینکه این مکان فوق العاده زیبا بود ولی باید از این زیبایی رد شد تا به زیبایی بهتر هدایت شد و همین طور هم شد، به جایی هدایت شدند که رودخانه کنار آنهاست و صدای مسحور کننده آب به گوش میرسد.
با گفتن: حیاط جدید، رودخانه جدید درختان و آبشار خودمان
یاد شعر سهراب سپهری افتادم که میگه
.
.
هر کجا هستم
باشم
آسمان مال من است.
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است
…
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
.
.
وقتی نگاهت به طبیعت اینگونه باشه، که اون رو خونه خودت بدونی مسلماً اون رو تمیز نگه میداری، احساس آرامش بیشتری در اون داری و راحت و آسوده سر به بالین میذاری.
.
دیدن این سنگ های تیز و برنده جواب سوالم رو که قبلا چطور از سنگ برای بریدن را پاسخ داد، که اینگونه
من تا بحال این مدل سنگ را ندیده بودم و چقدر جالب و زیباست. خدایا شکررررررررت
.
کنجکاوی بودن خیلی خوبه ولی به همون اندازه شجاعت و جسارت میخواد.
بچهها کنجکاو هستند و نترس ولی هر چه بزرگ تر می شویم کلی ترس بر روحمان چنبره می زند و نمیگذارد تکان بخوریم. نمونه اش همسرم است، فبل از ازدواج مرتب شب ها به کوه می رفت و کمپ می کرد و حتی یک شب تنهایی در قبرستان بیرون شهر خوابیده، ولی الان بهش میگم بیا یه شب بریم کوه کمپ کنیم،هزار و یه دلیل میاره که خطر داره و مثل قبل نیست و پر از معتاد و ….
یعنی اون موقع معتاد نبوده؟
و این قسمت قانون پویایی و رشد و ایستا نبودن را به ما یادآوری می کنه.
و چه زیبا مریم جان از استاد تعریف می کنه که شما خیلی جسوری،برای اینکه به دل ناشناخته ها بری و اون همون کنجکاوی و جسارت در خدمت کنجکاوی هست.
.
چهار ساعت پیاده رویی شوخی نیست اون هم در سربالایی و سرپایینی، و بری خونه بدون اینکه چیزی بخوری بخوابی و فردا تا ظهر چیزی نخوری، خدای من مگه داریم!!! خدا قوت تان بدهد.
.
استاد و مریم جان سپاس گذارم که دارید نرم و روان ما را آموزش میدهید، بدون اینکه ما حتی متوجه باشیم که در حال آموزش هستیم.
همین دیروز بود که یه صحبتی با دوست عزیزی داشتم که صحبت به ویژگی های و توانایی های زن و مرد رسید، و من متوجه شدم چقدر دیدگاهم نسبت به این موضوع عوض شده، چقدر عالی شدم، تو این مورد بدون اینکه من بخوام در این مورد خاص مطلب خاصی بخونم یا شما صحبتی به همین مضمون تهیه کرده باشید.
قبلا دیدگاه داغونی در مورد زن و مرد داشتم ولی الان دارم عشق می کنم که خدا مرا یه زن آفرید و در کنارم مردی قرار داد که میشه در کنارش آرامش رو تجربه کرد. خدایا شکررررررررت
در پناه حق روز به روز توحیدی تر بشیم الهی آمین
رضوان عزیز سلام
چقدر درک و آگاهی شما بالاست ، چقدر خوبه که عزیزانی مثل شما در این خانواده الهی دارم.
دیروز من خیلی دنبال نکات آموزنده فایل بودم ولی نمیدونم چرا چیزی متوجه نشدم بجز همون موضوع کنجکاوی که استاد در موردش صحبت کردند.
اما شما قانون سپاسگزاری، قانون رهایی، قانون پویایی و چند قانون دیگه از دل این فایل کوتاه استخراج کردید.
خیلی از کامنتت استفاده کردم رضوان جان.
انشالله در پناه الله مهربان همیشه برقرار باشی.
سلام رضوان جانم
نوع نوشتههایتان راخیلی دوست دارم.
یک جنسی از بروز خودتان و در صلح بودن با خودتان همراه با طعم طنز و فان.
آدمهایی رو در زندگیم دیدم که حرف زدنهای عادیشان دلنشین و فان بود برای همه شما هم الان نوشتههایتان همین حکم را دارد ساده جذاب فان دوست داشتنی این نشان از خوب کار کردن و در صلح بودن با خودتان است بهتون تبریک میگم بابت این روحیه و امیدوارم هر ثانیه از زندگیت رشد و بهبود و توحید و هر آنچه میخواهید باشد
سلام به رضوان دوست داشتنی
رضوان خلاق ،رضوانی که عشقه وبنده توحیدی خداست
وای رضوان عزیزم نمیدونی چقدر خوشحال شدم که بلاخره به کامنتت رسیدم وخواندم ولذت بردم وتحسینت کردم آفرین به تو رضوان عزیزم که آنقدر رو شخصیتت کار کردی که خودت هم تغییر رو احساس کردی خیلی خوشحال شدم انگار که مدتها منتظرت بودم والان از نزدیک دیدمت یه همچین حسی گرفتم در این لحظه از اسمت قشنگ از وجود خداییت وپراز عشق پاکت
خداروشکر که کنار همسر نازنینت آرامش وخوشیها را تجربه میکنید
رضوان عزیزم زندگیت سرشار از عشق،ثروت،پاکی،صداقت،سلامتی وآسایش وحضور پررنگ خداوند باشه
میبوسمت
یاحق
سلام میکنم به استاد و خانوم شایسته عزیز که اینقدر نشون دادن زیبایی ها به ما براشون مهمه و از هر عملی و هر مکانی برامون فایل تهیه میکنن
واقعا در مقابل اینهمه زیبایی مطلق جز شکر خدا چه میتوان گفت
هر جا نگاه میکنیم فقط زیبایی خداونده .خود خداونده که داره زیبایی شو بهمون نشون میده
چه رود و ابشار زیبایی و چقدر قشنگ نور زرد طلایی رنگ افتاب افتاده توی اب و برق زیبایی که بازتاب میکنه به چشمانمون
چقدر رنگ سنگاهی رود زیباست و هر کدوم یه رنگی داره
چقدر صدای اب ارامش بخشه و فقط باید با صدای اب به این طبیعت نگاه کنیم و لذت ببریم
هر روز که برای هدفی کاری انجام دهید بعد از چند ماه اون هدف جواب میده
حالا مثل شما که هر روز یه تریل کوچک رو پیاده روی میکنید میشه اورست رو هم فتح کنیم
چقدر درختا صاف و زیبا و بلند هستن و چقدر لذتبخشه مثل پرنده بره نوک درخت بشینی و تمام دشت و بنگری
ما هم از این سنگهایی که خیلی تیز و شکننده هستن تو کوهها و بیابانهای اطرافمون داریم وقتی بارون میاد اب بارون این سنگهای ریزش رو میشوره میاره پایین و به صورت شن کف رود جمع میکنه که بعدا میتونیم ازش استفاده کنیم
اینقدر دوست دارم توی همچین طبیعتی فقط پیاده روی کنم و مات و مبهوت به این زیبایی ها نگاه کنم و قدرت خداوند رو دریافت کنم که اینقدر زیبایی افریده
خداراشکر میکنم که با شما همسفر هستم و میتونم این زیبایی رو با چشم خودم ببینم و شکر گذار خداوند باشم
به امید فایل جدید و زیبایی جدیدتر
به نام خدا
سلام و دروود خدمت استاد عباسمنش عزیز و دوستان گل و مریم بانوی گل
در ابتدا سپاسگزارم از مریم بانو و استاد بابت ویدیو عالی تون و نشون دادنش به ما
که چه قدر انگیزه دادین ، چه قدر زیبا هستن ، خداروشک به خاطر این آرامش و زیبایی و سرسبزی و آب خنک و هوای تمیز و راه های زیبا و رؤیایی
چه قدر لذت بخش هست پیاده روی توی این کوهستان خشگل
چه قدر آسمون خوش رنگه
چه قدر گل ها زیبان
چه قدر احساسم عالی تر شده
خداروشکر به خاطر اون ماشین پر قدرت و کمپر مجهز
خداروشکر استاد که بدنتون این قدر زیبا تر داره می شه هروز
چه قدر بازو هاتون و سر شونه هاتون داره خوش فرم تر می شه
احتمالا داره خشک تر می شه بدنتون استاد
از خدامه یه ماساژ مشتی بدم به شما ️
مریم بانو با خستگی ولی رفیق راه
خداروشکر به خاطر رابطه ی زیباتون
خداروشکر به خاطر این سبک زندگی زیباتون
از شما استادم و مریم بانو و دوستان عزیزم اینجا سپاسگزارم
انشالله به تمام خواسته های قبلیتون برسید
تنور دلتون گرم
️
به نام یگانه خدای من که زمین آسمان کوه دریا و همه چیز را مسخر من کرده خدای من سپاسگزارم بابت دیدن و هدایت شدن به این زیبایی
من فقط تو میپرستم و تنها از تو کمک و یاری می جویم وختی میگویی موجود شو موجود می شود سپاسگزارم ای پروردگار مهربانم
سلام و درود به تمام عزیزانم به دو استاد عزیزم به همسفران عزیزم که زیبایی ها را اینقدر ریزبینانه و دقیق می گوید که هر بار من میبینم دگرگون می شوم از این حد تمرکز به نکات زیبا
خدایا شکرت خدایا شکرت
ما در دو جهان غیر خدا یار نداریم
جـز یاد خدا هیـچ دگـر کار نداریم
پناه به تو میبرم پروردگارم که زیبا ترین و قشنگ ترین و لذت بخش ترین جا های زیبا را برای ما نشان میدهی از طریق دو عزیز و دو یکتا پرست و دو دستان پر توان ات خدایا شکرت
چقدر این مکان زیباست و چقدر دلنشین خدایا شکرت هر چقدر از زیبایی و قشنگی اش بگویم کم گفتم خدایا شکرت اینقدر این مکان رویایی و زیباست و چی صدای آرام از آب به به خدایا شکرت
چقدر عالی هدایت میکنی به سوی زیبایی ها ای رب من و چقدر آسان مان میکنی به سوی آسانی ها خدایا شکرت خدایا شکرت
و یک سربالایی و سر پایینی خفن آن هم چقدر عالی و زیبا و اینکه 4ساعت پیاده روی کنی در این بهشت واو خدای من چقدر عالیه و چقدر قانون خوب جواب میده خدایا شکرت
و آن سنگ های تیز و عالی که چقدر ظریف و عالی بودن خدایا شکرت
من هم حس میکنم همانجا ام کنار دو استاد عزیزم و انشالله یک روز با اشک شوق و حس خوب و یک عالمه اتفاقات خوب و نتایج با استاد عزیزم صحبت میکنم خدایا شکرت
چقدر این آب زلال و گوارا بود خدایا شکرت
و این گل های زیبا چقدر فضا را عالی مرده بود و آن هم در این وخت سال خدایا شکرت هر جا میرویم معجزات آت را میبینیم خدایا شکرت خدایا شکرت
فواد عزیزم سلام
برادر خوبم ، هم زبان خوش لهجه ام…
درود میفرستم به شما…
به شما که اینگونه در 200 روز 5 ستاره دریافت کردین …
و خودتون مثل ستاره اینحا میدرخشید..
عزیزم دوست خوبم ، امروز چندین بار سایت رو باز کردم و رفرش کردم ..هربار که سایت رو باز کردم ، کامنت شما اول بود …
انگار باید میخوندم….و لذت ببرم…
دوست خوبم
بزرگمرد جوان، از تک تک کلمات کامنتی نوشتی لذت بردم …
درود میفرستم به شما…
تحسینت میکنم عزیزدلم که با 21 سال سن اون هم در کشور افغانستان که به تصور غلط خیلی از ماها جای خوبی برای زندگی نیست …اینقدر بزرگ و زیبا می اندیشی و صحبت میکنی…
به تو افتخار می کنم..
خیلی خیلی بزرگی …
مطمعنم خدای بزرگ اون بالا بالاها برات جایگاه ویژه ای تدارک دیده و خیلی زود بهش میرسی…
مطمعنم..
خدارو هزاران بار سپاس گزاری که به کامنت شما هدایت شدم و دیدم که خداوند اگر بخواهد در ظرف زمان و مکان نمیگنجد و هرکه را بخواهد هدایت میکند..
میخوام از صمیم قلبم بهت بگم بهت افتخار میکنم…..آفرین و احست بهت دوست خوبم
لایق همه زیبایی ها و ثروت و برکت و عظمت پروردگارم هستی…
دوستت دارم
بدرخشی
سلام به رفیق گلم فرزانه عزیز
از شما سپاسگزارم بابت این کامنت عالی و فوق العاده خدا را شکر همچون دوست های مثل شما دارم که همیشه تمرکز دارند به نکات زیبایی اطراف خدایا شکرت
منم خییلی دید اشتباه و دید غلط نسبت به ایران داشتم تا اینکه پارسال یک مسافرت داشتم و آن هم تنهایی رفتم واقعا نگرش و تفکر من نسبت به ایران خییلی تغییر کرد آنقدر انسان های شریف و مهربان بودن که حد نداشت و من یک پیش فرض خییلی نادرست نسبت به ایران داشتم آن هم بخاطری دوست ها و آشنا های ما بودن که در ایران رفته بودن و خییلی بد تعریف می کردن در صورت که من اشتباه می کردم و من وختی رفتم دید من از زمین تا آسمان نسبت به ایران فرق کرد و دیدم چقدر انسان های شریف مهربان و عالی داشتن تمام موبایل من پر شده از نکات زیبایی و جای های قشنگ ایران خییلی تنهایی لذت بردم و حال کردم
اگر من سابق بود اصلا نمی توانست یک قدم بدون پایه بره ولی خداوند به من آنقدر شجاعت داد که تنها آن هم از یک کشور به کشور دیگر سفر کنم
و چقدر دوستان خوب پیدا کردم و چقدر حال من خوب شد و حتی حالا که کامنت می نویسم ذوق زده شدم
از شما دوست عزیزم سپاسگزارم بابت این که باعث شدین من این اتفاقات عالی را مرور کنم
و این که هیچ وخت پیش فرض اشتباه نداشته باشم نسبت یک شخص و یک کشور خدا را شکر که من این قدر تغییر کردم
و انشالله من هم بزودی نتایج عالی شما دوستانم و اعضای خانواده ام را میخوانم و این ایمان مرا بیشتر می کند
عاشق تونم
و از خداوند مهربانم نعمت بی پایان و ثروت عظیم برای تان می خواهم خدایا شکرت
در پناه خدای مهربانم باشی. دوست خوب من
فواد عزیزم
سلام به روی ماهت…
واقعا باورم نمیشه که با 21 سال سن…اکنون این قلب بزرگ و ذهن قدرتمند و وجود نورانی داری …واقعا ماشاالله به شما و درود میفرستم به درگاه الله یکتا بخاطر آفرینش مبارک شما…
از اینکه شما رو خلق کرد و دنیا رو جای قشنگی تری برا ما و بقیه انسانها ساخت…
فواد جان بگذار بگویم..
من یک زمانی 4 سال پیش شهریار تهران زندگی میکردم…
غالبا بیشتر هموطنان افغان ما اونجا زندگی میکنن…
هرچقدر بگویم که چقدر انسان های شریفی هستن کم گفتم…هر چقدر بگویم چقدر انسان های سخاوتمند مهربانی هستن کم گفتم..
غالب شاگردان من افغانی بودن …به جرات میگویم ایمان آنها خیلی بیشتر تر از ما ایرانی هاست …یادم می آید …یک شب خیلی حالم بد بودو شب چهارشنبه سوری بود ..خیلی ناراحت بودم…در پارک نشسته بودم و نمیتوانستم به خانه بروم…
دوست نداشت به خانه بروم…داشت دیر وقت میشد و مبترسیدم
به یکی از شاگردانم تماس گرفتم که میشه بیام امشب به خونه شما..
خونه ای که داشتن یک یا دوتا اتاق کوچک بود که سه خانواده در آن زندگی میکرد ..
یادم میاد که در کسری از ثانیه طول نکشید و دنبالم اومدن…!!!
یک روز ، در محل کار خواهرم بودم …خانمی برای انتخاب اسم فرزندنش به آنجا آمده بود…
از من نظر خاست ..گفت اسمشو چی بزارم…گفتم نظر خودتون چیه…
گفت عمر!!!!
اونموقع برام عجیب بود که چرا عمر!!!
گفت برای ما جزو مقدسات است…!!!
گفتم اسمشو بزار محمد امین …
خیلی خوشحال شد و گفت باشه ..چه اسم قشنگی !!!
یادم میاد که برای اینکه خواهرم کمک کرده بود تا بتونه کارت واکسن بگیره …چون فکر میکنم به افغان هایی که اینجا متولد میشن کارت واکسن نمیدادن و دردسر بزرگی برای آنها بود…
هر روز هر روز برای خواهرم صندوق صندوق میوه از میوه های باغی که سرایدار اونجا بود می آوردن… !!!
خلاصه بگویم که اون مدت که اونجا بودم جز خوبی و بزرگ منشی از آنها ندیدم ..چقدر قوی و پرتلاش هستن…
درود میفرستم به هموطنان و هم زبانان اقغان عزیزم در ایران و افغانستان…
امیدوارم رنگ شادی و عشق و آزادی رو همگی باهم آزادانه روزی در کنار هم جشن بگیرم و سرود آزادی و برادری و برابری بخوانیم…
فواد عزیزم اعتراف میکنم چقدر به جایی که هستی رشک میبرم …میدانم که روزی در نزدیک ترین جایگاه به خداوند بزرگ در حال درخشیدن هستی…
عزیزم ، دوست خوبم ..عکس پروفایلت چقدر زیبا و چه حس قشنگی دارد…
نگاه به آسمان و با دستان باز در حال اوج ….
دوستت دارم زیاد زیاد ..بقول پاکیزه عزیزم کرور کرور دوستت دارم مهربانم…
الله یکتا به قلب بزرگت نور بباره
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم
سلام به بچه های سفر به دور آمریکا
چقدر زیبایی!
چقدر فراوانی!
چقدر سر سبزی!
چه هوای فوق العاده ای!
چه آسمان زیبایی!
چه طبیعت بکری!
چه سکوت عالیی!
چه آرامش بینظیری!
چه …
بینهایت زیبایی وجود داشت داخل این فایل!
چقدرفوق العادست محبت اینکه آدم فقط بدنبال زیبایی ها باشه!
یاد صحبت های استاد داخل روانشناسی ثروت 1 افتادم که خلاصش اینه که میگفتن در دنیا خوبی هست، بدی هم هست.تو کدوم رو دوست داری بهش توجه کنی که بیشتر وارد زندگیت بشه! مثال ظرف غذا رو میزدن
استاد و خانم شایسته، دائما دارن به زیبایی های اطراف تمرکز میکنن و تحسین میکنن و دائما طبق قانون بدون تغییر خداوند به زیبایی ها و نعمت های بیشتر هدایت میشن.چقدر دیدن این الگو ها برای من زیباست و انگیزه بخش که دائما شکارچی نکات مثبت باشم.
چه رودخانه صاف و زلالی!
چه صدای آب زیبایی!
چه درختان سر سبز و زیبایی!
سنگ هایی که استاد و خانم شایسته هدایت شدن بهشون، چقدر جالب بودن! اونم داخل دل جنگل! من قبلا داخل بیابان یا جاهایی که آفتاب زیاد هست یا لب دریا دیده بودم ولی نه داخل یک همچین جای سر سبزی.
5 ساعت پیاده روی! داخل دل طبیعت! واقعا چه کیفی میده پیاده روی داخل یک همچین مکانی ، با چنین هوایی! کوه هست ، جنگل هست ، رودخانه و آب سرد و خنک هست! الهی شکرت!
یک نکته جالب دیگه ای که نظرم رو جلب کرد این بود که استاد عزیزم و مریم جان، براحتی ماشین رو پارک کردن و رفتن! چه امنیتی ! چه شخصیت توحیدی ! چه ایمانی ! چه رها بودنی ! چقدر خوبه نعمت ثروت! چه …
من خودم شاید دو سال پیش خیلی روی این مسئله مورد داشتم که جرئت دور شدن از کنار ماشینم رو نداشتم که رهاش کنم و برم ! و این باعث میشد بسیاری محروم بشم از زیبایی ها و لذت ها!
ولی با تغییر شخصیت و کار کردن روی خودم و متهعد بودن به مسیر، میتونم بگم از زمین تا آسمون در این زمینه تغییر کردم!
و حتی ایمان به مسائلی که تا وقتی روی خودم دارم کار میکنم هرررر اتفاقی میوفته خیرِ و در جهت پیشرفت من هستش!
از دوستانی که این کامنت رو میخونن، درخواست دارم که نظراتشون رو در این زمینه بیان کنن که چه چیزی های باعث میشه که آدم براحتی خودروی خودش رو پارک کنه و بره بدنبال زیبایی ها و …چه چیزی باعث میشه که انسان نسبت به چنین مواردی رها باشه و اینکه نگران نباشه برای موارد این چنینی !
من خودم شاید 99 درصد این موضوع رو در خودم حل کردم! ولی دوست دارم باز هم بیشتر بدونم ،بیشتر قوی کنم خودم رو داخل این مبحث !
قبلا دل تو دلم نبود برای اینکه دو دقیقه ماشینمو دم درب خونه بزارم! الان یادم میره که اصلا داخل پارکینگ نیوردمش! یا اصلا یادم میره ماشینمو کجای کوچه پارکش کردم که شب ها بیارمش داخل پارکینگ خونه!
و همینطور برای طبیعت !
و چقدر از لحاظ ذهنی راحتم و راحتر شدم نسبت به چنین موضوعاتی!
از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز بسیار ممنونم بخاطر اینکه ما رو همسفر خودشون کردن ،ممنونم بخاطر اینکه این زیبایی ها رو با ما به اشتراک گذاشتن.
برای همه آرزوی ثروت بینهایت، حال خوب،و سلامتی کامل رو دارم و امیدوارم همیشه در آرامش باشید.
سلام مجید عزیزم
کامنتت خیلی زیبا بود
دوست من من خودم خودرو ندارم که پارک کنم و برم
ولی من خیلی وقتا وسایلم رو توی پارک کتابخونه و… میزارم و فقد میگم خدایا سپردمش به تو و میرم کارهام رو انجام میدم
چون گاهی وقتا حمل وسایلم برام سخت میشه!
وقتی برمیگردم و میبینم به لطف الله همه وسیله هام سره جاشه و چقدددد تحسین میکنم امنیت این شهر رو و ادمهای خوبشون رو
تحسین کردن و سپاسگزاری کردن باعث میشه که ایمانت بیشتر بشه و اینکه وقتی یکبار مثلا ماشینتو میزاری و میری وقتی برمیگردی میبینی ماشینت سره جاشه و کاملا هم سالمه ایمانت قویتر میشه که یکی هست که از وسیله های من محافظت میکنه و وقتی ک به خاسته ات توجه میکنی
هدایت میشی به کشوری ک تماما امینت و ارامشه و مثل استاد خیالت راحته
دوستت دارم
درپناه الله یکتا باشی
سلام به دوست خوبم برای این کامنت عالی و فوق العاده اش.
دوست خوبم در مورد رها کردن ماشین ،بنظرم همه چیز به ایمان برمیگرده وقتی به الله ایمان داشته باشی ترسی از رویداد های آینده نداری،وقتی بخدا اعتماد داشته باشی نگران نیستی،نجواهای ذهنتو خفه میکنی و برعکس صدای خدارو تو ذهنت بلند ترش میکنی،وقتی بخدا ایمان داشته باشی رهایی و تو لحظه زندگی میکنی و همه چیز ایمان ،
ایمانی که عمل نیاره حرف مفته .
چقدر عالی که روی خودتون کار کردین و این مسئله رو تا حدودی حلش کردین
در پناه خدا باشید.
سلام دوست عزیز م
خیلی خوب وعالی به نکات مثبت وزیبایی ها توجه کردین ،
باورهایی لازمه،در خود ایجاد کنیم ،تا بتونیم یه وسیله یا خونه یه عزیزانمون رو بدون هیچ نگرانی به خدا بسپاریم
اولین باور اینه که خداوند بزرگترین نیروی عالمه وبرام کافیه وازمن واموال وفرزندانم محافظت می کنه
دومین باور ی که باید داشته باشیم ،اینه که بگیم امنیت خیلی زیاده
سومین باور اینه که به خودمون بگیم تمام انسان ها ،خوب ،پاک ،راستگو ودرستکارندد،واینقد این جملات رو تو ذهنمون تکرار کنیم ،که ملکه ی ذهنمون بشه
من قبلا خیلی باورای منفی داشتم ،اما خوشبختانه ،از بچگی اعتقاد داشتم همه ی ادما درستکارند وهیچ وقت تو ذهنم نیومد کسی دزده ،به همین خاطر هیچوقت اتفاق نیفتاده چیزی رو ازم بدزدند و اگر سهوا چیزی گم کنم ،همیشه توذهنم میگم:(در ذهن الهی از دست دادن وجود نداره و هرانچه مال منه ،دوباره بدستش میارم )
همین باور باعث شده که ،چند سال پیش ،بااینکه ما اومده بودیم ،خونه ی جدید و خونه مون یه جای نوساز وخیلی خلوت بود ،شب تا صبح یادمون رفته بود درپارکینگ را ببندیم (دربرقی )وصبح که رفتیم و متوجه این موضوع شدیم ،دیدیم که ماشین وهمه چی سالم وصحیح ،سرجاش بود
همین الانم هروقت میرم ،بیرون ،هیچ وقت در ها رو چهل تا قفل وکلید نمیزنم ،فقط در خونه رو می بندم ،همین
وهیچ وقت هیچ مشکلی ،به لطف خدا پیش نیمومده ،
درمورد بچه هام هم همینطور ،هیچ وقت نگرانشون نیستم ،جوری که مامانم میگه ،تو به من نرفتی ،بیر حمی،
اما واقعیت این نیست ،من بچه هامو سپردم به خدا
مگه خدا کم کسیه ؟؟؟
بزرگترین نیروی عالم
کسی که تمام جهان وهستی رو بااین نظم افریده ،بعد مراقبت از بچه وماشین من براش سخته؟؟
باید بیشتر به خدا اعتماد کنیم .
ممنون از شما
«فَاللّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ»
آیه 64 سوره یوسف
ترجمه: پس خدا بهترین نگهدارنده است و او مهربان ترین مهربانان است.
سلام دوست عزیز
اول صبح بود داشتم میرفتم مدرسه نجواهای شیطان به من حمله کرد که وعده شیطان هم جز فقر و ترس…نیست یه لحظه نگران شدم دقیق یادم نیست درمورد چی نگران شدم و ترسیدم
همون لحظه که داشتم میرفتم و نجواهای شیطان با من بود سر کوچه یه کامیون نگه داشته بود بالاش آیه فوق رو نوشته بودوقتی خوندمش محو شدم و خدارو شکر کردم که هر لحظه با منی و با نشون دادن این آیه نزاشتی تو ترس و نگرانی بمونم و راهم رو ادامه دادم و سپردمش به خدا و شکر کنان رفتم سرکلاس
هروقت در مورد چیزی نگران میشم یا میترسم این آیه رو برای خودم یاد آور میشم که وقتی به الله بسپاری اون بهترین نگه دارنده هست چون خودش رو بهترین نگه دارنده و مهربان ترین مهربانان معرفی کرده با این منطق ترس و نگرانی رو نمیزارم به سراغم بیاد
چون آیه های قرآن منطق های قوی رو ارائه میده و ذهن به راحتی قبول میکنه
امیدوارم که مفید باشه برای شما
و از خداوند مهربان می خواهم این آیه رو در زندگیمون قشنگ اجرا کنیم و یک شخصیت توحیدی را دارا شویم
سلام به دوست عزیز اقا مجید
اقا مجید اول ظرف وجودمو میبرم بالا یعنی ظرفم رو بزرگ میکنم وبه باورهای فراوانی توجه میکنم به خودم میگم وقتی خدا اینو داده ازاین بهترشم میده
و به خودم میگم بابا خیلی ها ماشینهای گرون گرونشون رو میذارن بیرون انگار ن انگار و هی الگوهاشو دوربرمم میبینم وتحسینشون میکنم وبا خودم میگم اگه بچسبم بهش واحساس بد باشه طبق قانون خداوند اتفاق بد میفته وبه خودم میکه اسماعیل خداوکیلی اگه یک نفر اینجا بود بهش میسپردی چقدر خیالت راحت بود؟پس بسپر به خداوند که صاحب آسمانها وزمین و خیالت راحت باشه واگه احساس خوبی داشته باشم هر اتفاقی هم بیفته الخیر فی ماوقع
یه موضوع هم بگم خدای باید ظرف ثروتمون روببریم بالا این مبلغ ها برایمون چیزی نباشه و رها باشی مثل چیزهای که الان داری و ظرف وجودیت پر شده
خدای اونی که روزانه داره ثروت میسازه اونم میلیاردی آیا ذهنشو میذاره روی اینکه ماشین کجا پارک کنم که مشگلی پیش نیاد نه میگه چیکارکنم که ثروت بسازم تا بهتریم بخرم
سلام آقا اسماعیل عزیز
ممنونم بابت نکته زیبای که از آموزش استاد در روانشناسی ثروت برامون گفتی و من خیلی استفاده میکنم از این نکات
اما در رابطه با پرسشتون
من هیچ وقت توی زندگیم نسبت به مسایل دزدی خیلی خودمو درگیر نکردم
یعنی تا یادم میاد ماشینمو هر جای که فکرشو کنی رها کردم اصلا نگرانش نبودم با اینکه اصلا با مباحث توحیدی آشنایی نداشتم
هیچ وقت نگران قفل در خونمون نبودم یا قفل محل کارم و به لطف الله هیچ وقتم خلافش برام ثابت نشده بود
تا اینکه با استاد آشنا شدم و مهمترین قانون زندگیم یعنی خالق بودنم و دلیل اتفاقات زندگیم فقط حاصل فرکانسهای ماست آشنا شدم
توی یکی از فایلهای رایگان استاد گفته بودن که من دیگه حتی روی قفل کردن ماشین یا خونه اصراری ندارم و هیچ وقتم برام مشکلی پیش نیومد مگه تو موارد خاص
وقتی اینو شنیدم تصمیم گرفتم روش کار کنم و دیگه ماشینمو قفل نکنم و از اونجای که هیچ وقتم مشکلی با این قضیه نداشتم و پیش فرض ذهنیم همین بود شروع کردم به این کار
یادم میاد برای بیزنیس جدیدم مهاجرت کرده بودم به شهری که همیشه میگفتن ناامن ولی من تصمیم گرفتم روی توحید خودم کار کنم و همیشه ماشین خودمو بدون اینکه قفلش کنم هر جا بودم رهاش کردم
طوری شده بود که فامیل منظورم خواهر بردارام بهم میگفتن تو دیوانه ای و اگر ماشینشونو میبرم تا جایی بارها بهم زنگ میزدن و تاکید میکردن حتما قفلش کنم
هنوزم بعد از مدتها همین رفتارو دارم و میتونم بگم همش بخاطر درک این قانون که به هر چی توجه کنی از همون میاد توی زندگیت و منم هیچ وقت نگران نبودم و هیچ وقت اتفاقی هم نیافتاد
توی یکی از فایلهای دیگه استاد راجب نشتی انرژی صحبت میکنه و میگفت که اگه کسی دیدگاهش به ظاهر اینکه ماشینشو بیمه نکنه و خداوند ازش محافظت میکنه ولی ته ذهنش نگران این موضوع باشه در واقع داره نگرانی بیشتر میکنه تو زندگیش و چه بهتر که جلوی نشتی انرژی بگیره
پس دوست عزیز من همه چیز بر میگرده به قدرت ایمانت و نداشتن نگرانی نسبت به این مسیله ولی اگه گوشه ذهنت داری فرکانس نگرانی میفرستی پس نشتی انرژی بوجود میاد دیگه خودت میدونی چی پیش میاد
به خودت سخت نگیر و آروم آروم ایدهای رو پیدا کن که باورهای خوب بسازی در این مورد
من خودم وقتی استاد میگفت بابد إهنو با منطق قانع کنی متوجه نمیشدم ولی الان تا یه چیزی منطقی نکنم برای خودم نمیتونم به آسونی قبولش کنم
پس میتونی استاد و دوستان که از نتایجشون گفتن مثل خود منو دلیل منطقی بدونی
بنام قدرتمندترین فرمانروای جهان
سلام استاد عزیزم و مریم جان
سلام بر همسفرای عشق که در این سفر کوله بار بستن و راهی ناشناخته ها و کشف زیباییها شدن
خدا رو شکر میکنم که میتونم همراه شما در این سفر جادویی باشم آزاد و رها ، و با شما به هر نقطه که دلم میخواد بیام از مناظر لذت ببرم ، در دشت بشینم و هوای تازه نفس بکشم و زمان دیدن فایلهای شما چایی میریزم و خودم رو اونجا میبینم و با شما راه میرم در تک تک لوکیشنها ، هر روز صبح منتظرم ی فایل جدید بیاد و ببینم الان کجا هستیم چقدر امروز صبح رو دوست داشتم من عاشق آب و رودخونه و آبشارم ، کلی اونجا آب به سر و صورتم زدم و خنکی اونو حس کردم و ذوق کردم شاید باورش سخت باشه ولی دستم رو بردم تو مونیتور ،
استاد عاشق این حجم از کنجکاوی شما هستم خودم هم تقریبا اگر جایی برم جستجو میکنم ، وقتی شما حرکت میکنید همش منتظر ی چیز جالب و جدید هستم مثل غارنوردهایی که اولین بار وارد میشن و نمیدونن که چی در انتظار اونهاست
عاشق این همه تمیزی و امنیت و زیبایی هستم که شما نشون میدید ، عاشق اون صمیمیت شما دو زوج جذاب هستم که از تو مونیتور داره میزنه بیرون و من رو جذب این رابطه عاشقانه میکنه
و امــــــــا
استان منو سفر عباسمنشی من
بعد از یکسال و نیم که بنابر دلایلی نتونستم برم سفر ، راهی شدم اونم سفری که خدا منو تو مسیری گذاشت که با پوست و گوشتم آموزشهای شما رو حس کنم ، تصمیم گرفتم تنها و تنها برم سفر سوار بر ماشین خودم زدم تو جاده
پسرم گفت : مامان تنها کجا میری ؟؟؟؟؟
گفتم : مامان سفرم مدل عباسمنشی هست نمیدونم میرم و هدایت میشم ،
گفتم صبح بعد از بیدار شدن ی نشونه اومد که گفت اعتماد کن به نشانه های الهی ، عزیزم نگران نباش من میرم و خدا مراقب من هست
و این در صورتی پیش اومد که در من همیشه از قبل باید مکان رو مشخص میکردم هتل رزرو میکردم و میرفتم ولی خوب من اون آدم قبلی نبودم
هدایت شدم به منطقه زیبای فیلبند که هوش از سرم برد که دیشب در کامنت آقای زرگوشی عزیز دیدم که در مورد این منطقه و زیباییهاش توصیفاتی رو نوشته بودند ، دقیقا استاد همون چیزی که تو فایلهای شما دلم میخواست طبیعت بکر ، آسمان پرستاره شب ، هوای تمیز ، درختان سربفلک کشیده ، جاده پرپیچ و خم که ی مه غلیظی اونو پوشونده بود و بیشتر از یک متری جلوی ماشین رو نمیشد دید ، منطقه ای که وقتی رسیدم دیدم بالای ابرها هستم و خورشید با چنان زیبایی و طنازی داره غروب میکنه ( قلبم همین الان از یادآوری اون همه زیبایی شوک شد) خدایا این صحنه بینظیر بود انگار از درخت سحرآمیز لوبیا اومده بودم بالا ، بالای اون ابرها و خونه ها انگار روی ابرها ساخته شده بودند
منطقه ای زیبا پوشیده از سرسبزی و گیاهان سبز زیبا ، تا چشمم کار میکرد فقط زیبایی میدیدم و قدرت و ثروت خداوند رو و عظمتش رو که چه کرده بقول آقا ابراهیم گلمون سجده به درگاهش کردم ، نفسم بند اومده بود خدایا خدایا تو چه زیبایی ، هزاران بار قبل ترها به چنین مناظری رفته بودم و لذت برده بودم از اون همه شگفتی امــــــا اینبار جنسش فرق میکرد ، اینبار مدلش عوضش شده بود انگار تک تک سلولهای چشمم داشت این زیبایی و ثبت میکرد ، زمانیکه داشتم عکس و فیلم میگرفتم مریم عزیز یاد حرف شما افتادم که میگفتید کاش میشد این همه زیبایی رو خدایا از لنز این موبایل نشون داد ، مه غلیظی کل اون منطقه و تپه ای که پوشیده از درخت و سبزه بود و من برای دیدن رفته بودم دربرگرفته بود و ذرات مه رو روی گونه هام حس میکردم نشستم زانو در بغل گرفتم احساس میکردم زمین داره نفس میکشه و من دقیقا میفهمیدم حس میکردم با دم و بازدم اون من حرکت میکنم هزاران بار گفتم خدایا سپاسگزارم که منو لایق این همه زیبایی کردی ، خدا چشم منو پر کن از زیباییهای جهانت
در این سفری که از پنجشنبه 02/06/1402 شروع و روز جمعه 03/06/1402 تموم شد من دیدم که وقتی استاد میگه به هر چی توجه کنی از جنس همون وارد زندگیت میشه یعنی چی ، وقتی میگفتن در استپ پارکها که همه چقدر مهربان هستن و من هم در آنجا دیدم که چقدرمردمان آنجا مهربان ، مهمان نواز ، خوشرو و خندان بودند ، هدایت خداوند رو دیدم وقتی منو به سمت ی خونه امن هدایت کرد که شب را در آنجا بمانم ، خدایی که فردی از اهالی همان جا را در مسیرم قرار داد که صبح ساعت 30/4 منو برد تا بتونم لحظه طلوع رو از بهترین چشم انداز اونجا ببینم
عاشقانه این سفر رو دوست داشتم چون به مدل استادم رفتم ، چون با تکیه و توکل بخدا رفتم ، چون در این سفر متوجه شدم که قانون سلامتی چقدر کمک میکنه هزاران بار از استاد و مریم جان شنیده بودم ولی در این سفر تجربه کردم و چه لذتی داشت یک وعده غذا و بعد راحت و سبک میتونی کیلومترها پیاده روی کنی بدون خستگی
در این سفر من شاید از لحاظ فردی تنها بودم ولی ثانیه ای حس نکردم ، ثانیه ای غبطه نخوردم که چرا دیگران با هم هستن و من تنها ، در این سفر حالم خوب بود ، در این سفر احساس میکردم کل خانواده عباسمنش با من هستن ، در این سفر دیدم که خدا پیشم نشسته و من عاشقانه باهاش حرف میزدم
استاد شما و مریم دوست داشتنی و اون لنز دوربینتون در عین سادگی و صداقت زیر و رو دارید میکنید زندگی من و امثال من رو ، دارید از زیر خروارها باور و تقلیدهای کورکورانه الماسهای ما رو میکشید بیرون
سفر یه شعره . سفر یه قصه است
سفر رهایی از فصل غصه است
سفر عبور از مرز تکراره
هر جای تازه دنیایی داره
پرنده ای باش با بال پرواز
پر کن فضا رو با شعر و آواز
عاشقــــــتونم بینهایت
سلام و درود مریم عزیز
داشتم تو کامنتم مینوشتم که توجه به زیبائی ها هی خاطرات زیبا رو برام یادآوری میکنه و حالا که کامنتمو ارسال کردم هدایت شدم به کامنت شما و باز هم یادآوری خاطرات قشنگ و احساس بهتر و این قانون جهانه که شما در کامنتتون بخوبی به آن اشاره کردید. و چقدر این فرکانس ها دارند دقیق عمل می کنند که آدم حیرون و انگشت به دهن میمونه!
بهتون تبریک میگم بابت این تجربه زیباتون و این بهشت خداوند که هدایت شدین به تماشایش و ممنونم که خاطرات زیباتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. بهترینها رو براتون آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
این قسمتو بعد ارسال اضافه میکنم که چه صفحه ای شده این صفحه و هر چی شاگرد زرنگ و فرکانس بالاست دور هم جمع شدن آقا حسودیمون شد! اومدم همینو بگم خخخ از همینجا یه سلام نظامی میکنم به روی ماه عزیزانم آقا مجتبی و سمانه جان و سعیده جان نورانی و فهیمه جان عزیز (به قول رضوان فریا جان خخخ) آقا رضای گلُ و بانو فاطمه عزیز . مخلص همتونم بدرود
سلام بر شما آقای زرگوشی عزیز
بسیار خوشحالم که با خوندن کامنت من به خاطرات زیبا هدایت شدید
همین جا از شما تشکر میکنم بابت کامنتهای زیبایی که مینویسید مخصوصا دیدم که با لهجه زیبای ایلامی نوشته بودید و از اینکه به این درجه از اعتماد بنفس رسیدید و لهجه زیباتون رو پذیرفتید خیلی خوشحالم و این نشون دهنده صلح درونی هست که بهش رسیدید و چقدر زندگی بدون نقاب و خود خودمون بودن قشنگه
دوست من همیشه در پناه الله باشی
مریم جون زیبا چقدر کامنتت حس خوبی داشت
درود بر تو بانوی عمل که به درسهای استادت به خوبی عمل کردی
تحسینت میکنم که یکدفعه راه افتادی و رفتی احسنت به تو به شجاعت تو
راستش رو بخوای من خیلی وقته که دلم میخواد همین جوری بزنم به جاده
خداااایا خودت این شجاعت رو به دلم بزار
ولی مریم جون همین جا به شما بانوی زیبا قول میدم که این کارو انجام بدم
لااقل برم یک سفر یک روزه
مریم نازنین اینقدر زیبا تمام اون صحنه ها رو توصیف کرده بودی که منم حسش کردم افرین به تو
نوش جانت عزیزم دیدن این همه زیبایی (خداوند به شجاعان پاسخ میدهد) دمت گرم خانم
خیلی خیلی لذت بردم
تحسین تحسین تحسین
تو قطعا لایق بهترینهایی
از دور چهره ی زیبات رو می بوسم و تمام قد برای اقدامت کف می زنم
خدایا مرا بینا ترکن ،مرا شنواتر کن به هدایتتات به درک حضورت و به تسلیم بودنت*
در پناه حق باشین
سحر ماه چهره زیبا سلام
عزیزم از اینکه تصمیم گرفتی برای خودت کاری انجام بدی و خودتو خوشحال کنی خیلی ذوق کردم و با گرفتن این تصمیم اولین قدم رو برداشتی و میدونم که روزی کامنت زیبای شما رو در مورد این تجربه عالی خواهم خواند
از شما بابت این همه تحسین تشکر میکنم و از اینکه همه در اینجا عاشقانه در کنار هم هستیم لذت میبرم
چقدر این دعای شما رو دوست داشتم
خدایا مرا بینا ترکن ،مرا شنواتر کن به هدایتتات به درک حضورت و به تسلیم بودنت*
همیشه در پناه الله تجربه گر زیبایی ها باشی
مریم عزیز سلام
کامنتت سراسر رهایی و وارستگی بود، چقدر سفرهامون متفاوت شده، قبلنا از شب قبل وسایل سفر رو چند بار چک میکردیم که مثلاً قلیون رو حتما گذاشته باشیم و فقط منتظر بودیم برسیم که بساط قلیون و کباب راه بندازیم.
اما الان رهای رها هستیم.
سفرهامون دیگه جاده ای نیست، سفر می کنیم که خویشتن خویش رو پیدا کنیم، می ریم هویت مون رو بشناسیم.
ساقیا بر سر جان بار گران است تنم
باده ده باز رهان یک نفس از خویشتنم
من از این سختی خود نیک به جان آمده ام
تو چنان بی خبرم کن که ندانم که منم
و اون مکالمهی شما و پسرتون من رو یاد مادر موسی انداخت، و چقدر شما رو تحسین کردم از این همه عزت نفسی که یک مادر می تونه داشته باشه..
انشالله هر کجا که هستی پیروز و سربلند باشی مریم جان
آقای رضا مهربون سلام
کامنت شما بمن ی حس شادی داد و خیلی از شما سپاسگزارم که اونو خوندید و برام کامنت گذاشتید
دقیقا سخنان شما درست هست الان نوع سفرهای ما فرق کرده و دیگه دنبال ی بساط ساده قلیون و کباب نیستیم در حالیکه خود من جز افرادی بودم که غیرممکن بود قلیون نکشم ولی اصلا یادم نبود وقتی تو کامنت شما خوندم تازه یادم افتاد و خوشحال شدم که پس مریم ی تکونی خوردی ی اتفاقاتی برات افتاده
و برای تحسین شما در مورد اعتماد بنفسم سپاسگزاری میکنم
از خداوند برای شما رسیدن به بهترین روزها رو آرزومندم ، روزهایی که تمام خاطرات گذشته شما رو چنان بپوشونه که حتی در کنج ذهنتون هم پیداش نکنید
سلام بانوی زیبا ودوست داشتنی
سلام وصد سلام
سپاسگذارم هستی
سپاسگذارم کامنت مکتوب میکنی
سپاسگذارم خانم جوان وزیبا
سپاسگذارم
استاد شما و مریم دوست داشتنی و اون لنز دوربینتون در عین سادگی و صداقت زیر و رو دارید میکنید زندگی من و امثال من رو ، دارید از زیر خروارها باور و تقلیدهای کورکورانه الماسهای ما رو میکشید بیرون
سفر یه شعره . سفر یه قصه است
سفر رهایی از فصل غصه است
سفر عبور از مرز تکراره
هر جای تازه دنیایی داره
پرنده ای باش با بال پرواز
پر کن فضا رو با شعر و آواز
عاشقــــــتونم بینهایت
سپاسگذارم
سلام آقای خسروی عزیز
و هزاران سلام بر شما که انقدر گرم برای من نوشتید
سپاسگزار شما هستم که کامنت منو خوندید و برایم کامنت گذاشتید
و
سپاسگزار هستم از استاد عزیز و مریم نازنین و خدای بزرگ که این خانواده مهربون رو گرد هم آورده
در پناه الله یکتا پاینده باشید
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته جان و همه دوستان گلم در این سفر زیبای الهی
واقعاً چی از این بهتر که چشمات رو باز کنی و ببینی خداوند مهمانت کرده که این زیباییها رو ببینی
این سفر انقدر برای من خیر و برکت داشته تا الان که خدا میدونه
گفته بودم یه سفر و هجرت در پیش داریم، تصمیم گرفتیم به یه محله خیلی خوب هجرت کنیم و کلی تجربیات دیگه و جذاب بدست بیاریم.
این فایل به من این نکته مهم رو رسوند که هجرت همیشه به جاهای خیلی دور نیست، گاهی با تغییر یکم کوچک جایی که هستی میتونی کلی نعمت و تجربه جدید بدست بیاری چون همه جای این جهان زیباست و پر از نعمت و ثروته و قشنگیای خاص خودش رو داره و همه چیز تو این جهان تکاملیه حتی خود مهاجرت.
من خودم اصلاً اخلاقم اینجوری شده که یکم که یه جا میمونم دوست دارم برم جاهای بهتر و داشتم فکر میکردم یکی از نکات لذتبخش زندگی من این بوده که ما بهلطف خدا هرچند سال یکبار توی یه محله خیلی خوب تهران زندگی کردیم و واقعاً هرکدومش چقدر چیزهای جذاب داشته، اصلاً انقدر پروسه تحقق این خواسته برام درس داشت و آموزنده بود که برای هر مرحلش فقط میگفتم خدایا شکرت.
اولاً که من یه مدتی داشتم دنبال خونه میگشتم تو چندتا محله مختلف بعد میرفتم خونههارو میدیم خیلی تفاوت داشت با چیزی که من میخواستم یا هر کدام یه ایرادی داشت که تو ذوقم میزد، بعد فهمیدم تا زمانیکه من دقیقاً مشخص نکنم چی میخوام نمیتونم اون خونه دلخواهم رو پیدا کنم بعد اومدم محلم رو محدود کردم به دو جا دیدم جنس خونهها بهتر شد اما هنوز اونی که من میخواستم نبود بعد دیگه کامل اومدم تجسم کردم محله، کوچه و خونه دلخواهم با رقم و متراژ وشرایطی که مدنظرم بود و این باورها رو که خداوند من رو به بهترین محله و افراد هدایت میکنه تکرار میکردم ما اگر به رحمت و قانون خداوند امیدوار و متعهد باشیم و توکل کنیم به او خودش بهترینهارو برامون رقم میزنه، من حتی گفتم دوست دارم یه مشاور املاک خیلی خوب هم داشته باشه این ملک چون باتوجه به پیشفرضهایی که در مورد این صنف داشتم گاهاً افرادی به پستم خوردن که شبیه پیشفرضهام بودن و من با خودم گفتم باید پیشفرضهام رو درباره این موضوع پاک کنم انسان خوب در همه جا و همه شغل هست(خیلی از دوستانی که در این سایت هستند شغل شریفشون همینه) و خداوند این افراد رو به سمت من هدایت میکنه تا اینکه خداوند یه فرد بسیار فوقالعاده رو سر راهمون قرار داد یه جوان خیلی رعنا واقعاً انقدر من تحسینش کردم که خدا میدونه همانطور که حدس میزنید یه خونه خیلی فوقالعاده دقیقاً تو همون کوچه و محله دلخواهمون با تقریباً همان بودجهای که داشتیم برامون پیدا کرد چون با بودجهای که داشتیم بقیه املاکیا میگفتن امکان نداره تو این محل بتونید خونه پیدا کنید بعد من به خودم میگفتم ببین هر وقت یکی میگه یه کاری نمیشه یا امکان نداره تا قبلش من اگه مصمم نباشم با تمام وجودم مصمم میشم که اون کار رو انجام بدم و اصلاً شده برام یه نشونه، این روحیه رو هم داشتم اما از وقتی با استاد و قوانین آشنا شدم خیلی در من قویتری و پختهتر شد، انقدر این خونه زیباست و دلنشین که واقعاً از تجسمات من خیلی خیلی بهتر بود با همسایگانی بسیار فوقالعاده، اولش که گفت خود صاحب ملک تو خونه است من دوست نداشتم بعد با خودم گفتم چرا اصلاً فکر میکنی این یه ایراده؟ تو چون قبلاً تو مدار نامناسب بودی آدمها رفتار نامناسبی از خودشون نشان میدادن و فکر میکنی همه آدمها شبیه به هم هستن بنابراین اینکه صاحب ملک اگر تو در مدار مناسبی باشی نهتنها یک ضعف نیست بلکه یک اپشن حساب میشه چون اتفاقاً خیلی بیشتر اون ساختمان نظم داره و تمیزه، چیزی که من خیلی دنبالش هستم اونم چی همچین صاحب خونهای که اصلاً قبل ازینکه قرار داد ببندیم پنج دقیقه تلفنی با من صحبت کرد عاشق من شد و به مشاور املاکیه گفته بود من میخوام فقط ایشون رو از نزدیک ببینم و ما رو دعوت کرد به خونه شحصی خودش (اتفاقی که قبلاً برای من نیفتاده بود و فکر نمیکنم برای کسی زیاد این اتفاق افتاده باشه) وقتی من رو دید گفت آقا من پشت تلفن که با شما صحبت کردم انقدر از شما خوشم اومد و دوست داشتم شما رو ببینم و خدا خدا میکردم که شما بیای اینجا، چقدر انسان شریف و خانواده فوقالعادهای داشت که من هنوز که نرفتم اونجا فقط دارم تحسینشون میکنم و خدارا سپاسگزاری میکنم که داره مارو هدایت میکنه.
با این دوره کشف قوانین زندگی من قدم به قدم دارم یاد میگیرم که چجوری خواستههام رو محقق کنم.
اوایل این داستان خیلی راحت پیش نمیرفت یعنی ما هر چی میگشتم میدیدم به در بسته میخوریم اما ادامه دادیم و گفتم ببین اگه داره سخت پیش میره به این دلیل نیست که اصولش اینه و تو انقدر باید خونه ببینی و بگردی که بالاخره خونه دلخواهت رو پیدا کنی، تو اگر دقیق مشخص کنی که چی میخوای، باورهای هماهنگ با خواسته رو ایجاد کنی و مطمئن باشی که بالاخره به خواستت میرسی اصلاً دیگه در بستهای برات وجود نخواهد داشت هر اتفاقی که برات پیش بیاد میخواد یک کلید به تو بده که راحتتر در رو باز کنی پس بهجای اینکه غرق کلیده بشی ادامه بده تا برسی به در و بازش کنی.
مثلاً تا همین چند روز پیش دقیقهای داشتم آگهیها رو نگاه میکردم و گاهی احساسم بد میشد اما اومدم رو باور فراوانی متمرکز شدم و هی احساسم خوب میشد (یاد داستان گواهینامه گرفتن استاد و خانم شایسته که دوره کشف قوانین توضیح دادن میوفتادم) گفتم از این به بعد روزی یه بار بیشتر آگهیها رو نگاه نمیکنم فقط هم اون جایی که میخوام، بعد دقیقاً همان روزی که این تصمیم رو گرفتم این اتفاق برام افتاد و بقیه ماجرا.
دیشب که داشتم بر میگشتم با موتور بودم دوستم رو پشتم سوار کردم و کیف دستیم رو بسته بودم پشت موتور بعد که رسیدیم به یه جایی دیدم کیفم نیست و خب تقریباً همه چیزم تو اون کیف بود، بعد اولش یکم نگران شدم و بعد به خودم یه نهیبی زدم گفتم الان باید احساست حداقل منفی نباشه و به چیزهای بد فکر نکنی و سعی کنی ذهنت رو کنرل کنی بعد بهم گفتم بشین پشت موتور و همین راهی که اومدی رو برگرد، دیگه راه افتادیم بعد من هی سعی کردم اون موقع که به چیزهای بد فکر نکنم بعد که اروم شدم بهم گفت حالا بگو پیدا میشه پیدا میشه اولش اروم اروم بعد یه دفعه با صدای بلند گفتم پیدا میشه به دوستم گفتم پیدا میشه پیدا میشه همینجوری که داشتم میگفتم اینو دیدم یه خانمی داد میزنه آقا آقا بیا اینجا دیدم کیفم دست ایشون و دوستاش بود و بندگان خدا ایستاده بودن منتظر من و میگفتن خدا خدا میکردیم شما زود متوجه بشی و برگردی، چقدر انسانهای شریف و نازنینی بودن، به دوستم گفتم واقعا نباید عاشق این خدا شد که تو 5 دقیقه (کل این پروسه 5 دقیقه بیشتر طول نکشید) درس زندگی به آدم میده که برای یه عمر کافیه، همه چیز به نفع ماست اگر ما ذهنمون رو کنترل کنیم اگر به زیباییها توجه کنیم، همه در خدمت ما هستند اگر ما فقط نگاهمون به خدا باشه. شیطان همیشه داره کار خودش رو انجام میده (چیزهایی میگه که نتیجه احساسیش منفیه) ما نباید بهش توجه کنیم و اجازه بدیم کنترل افکارمون رو بدست بگیره چون رشته افکار مثل یک بهمن میمونه اگر همون ابتدا (در حالت منفی) جلوش رو نگیری وقتی بزرگ بشه مقاومت جلوش خیلی دشواره و برعکسش به سمت موبت میتونه تو را به سمت ایدهها و راهکارهایی هدایت کنه که هرگز قبلش برات قابل مشاده نبود.
انقدر این زیباییها زیاده تو زندگیم نمیدونم کدومش رو بگم
همان دیروز صبح با یکی از دوستام رفتیم سمت منیریه یه سری وسایل بگیریم بعد یه دختر کوچولوی زیبایی رو دیدم، دقیقاً شبیه اون دختری که دوست دارم داشته باشم (من عاشق دختربچههام و عکسش رو انداخته بودم بکگراند گوشیم) وقتی نگاهش کردم چنان لبخندی به من زد قشنگ من احساس کردم دختر خودمو دیدم اونم نگاه و لبخندش اینجوری بود که انگار باباشو دیده انقدر ذوق کرده بود بعد به دوستم گفتم خداوکیلی این لحظه ارزشش چقدره؟ با چی میشه خرید این احساس و لحظه ناب رو، بعد رفتیم یه چند تا مغازه قیمت کردیم هر کی یه چیزی میگفت بعد مثل همیشه بهش گفت الان دکمه هدایت رو میزنیم (این تکه کلام شده برامون) میریم پیش فرد مناسب، بعد رفتیم تو یه پاساژی ته پاساژ یه مغازهای بود یه آقای شریف با یه پسر خیلی خوشقلب و مهربون که وقتی رفتیم انقدر با آرامش با ما برخورد کرد و قشنگ توجیهمون کرد و جنسهاش رو بهمون نشان داد به دوستم گفتم آقا خودشه باید از همین بخریم و تو اون مدتی که ما بودیم شاید پرنده تو پاساژ پر نمیزد اما مغازه این بنده خدا یه لحظه هم خالی نمیشد (دقیقاً چون دارم رو باور فراوانی کار میکنم هی هدایت میشم) گفتم به دوستم ببین از نظر لوکیشنی بدترین جای این پاساژه اما شلوغترین مغازست، اولش هم رفتیم بیرون چون رفیقم میخواست یه چیزی رو چک کنه و وقتی دوباره برگشتیم گفت آقا من مطمئن بودم برمیگردید من به کار خودم مطمئن هستم، به دوستم گفتم ببین چه باورهای خوبی داره که همین باعث شده قشنگ با آرامش و اطمینان کارش رو ارائه بده و دیگه نگران هیچی نباشه، خدا براش میفروشه و آدمهای مناسب مثل من و تو که کم نیستیم رو به سمتش هدایت میکنه.
استاد یعنی اسم زندگیم رو باید بگذارم زندگی به سبک قوانین بدون تغییر خداوند، قشنگ دارم بهبود پله پله رو تو تمام ابعاد زندگیم حس میکنم، قبلاً چیت دی زیاد داشتم اما از زمانی که اون فایل رو گذاشتید و درباره این موضوع حرف زدید که من یک روز هم چیت دی نداشتم فهمیدم ایرادم کجاست چرا من سینوسی نتیجه میگیرم چون من چیت دی زیاد داشتم و اجازه نمیداد نتایج پایدا باشه اما از وقتی چیت دیها رو قطع کردم هر روزم داره زیباتر میشه، واقعاً از شما سپاسگزار هستم.
یه نکتهای رو هم بگم درباره تکامل در هر چیزی در زندگی، خصوصاً کوهنورد و پیادهروی، یادمه یه روز یه برنامهای رو هدایتی در رادیو گوش میدادم که داشتن با خانم افسانه حسامی فرد اولین بانوی ایرانی فانح اورست و دیگر قلههای بلند جهان که یک پزشک هم هستند مصاحبه میکردند (خیلی الگوی فوقالعادهای هستند حتماً دربارشون تحقیق کنید) و چقدر زیبا درباره تکامل در کوهنوردی صحبت میکردند میگفتند که شما باید اول انقدر قلههای کوچک رو بری که برات عادی بشه بعدشم فتح کردن قلههای بزرگ یه روزه نیست من اورست رو تو 2 ماه بالا رفتم اینجوری بود که مثلاً تا ارتفاع 3000 میرفتم 2-3 روز اونجا بودم بعد 500 متر میومدم پایین دوباره 2-3 روز تو ارتفاع 2500 بودم بعدش هزارتا میرفتم بالاتر دوباره 2-3 روز تو ارتفاع 3500 بودم دوباره میومدم تو ارتفاع 3000 متری چند روز بودم تا سیستم بدنم عادت کنه به اکسیژن هوا و شرایط جوی و بعد همینجوری هی رفتم بالا تا بالاخره رسیدم به ارتفاع بلندترین قله جهان، بعد یه نکته جالب تو صحبتهاش که خیلی برام جالب بود این بود که گفتند وقتی رسیدم بالا نمیدونم شاید کمتر از یک روز یا اگر اشتباه نکنم اصلاً چند ساعت بیشتر اونجا نبودن اما میگفت من همیشه تجسم میکردم الان رسیدم بالا و لای ابرهای بالای قله دارم راه میرم و کیف میکنم ازینکه تونستم بلندترین قله جهان رو فتح کنم و میگفت این مسیره و این تجسمات چقدر جذابتر از رسیدن صرفاً به قله بود و میگفت همه چیز مسیره اون شور و اشتیاق اون احساسات عالی رو با هیچ چیزی نمیشه عوض کرد و چقدر صحبتهای ایشون و زندگی و روندشون تحسین برانگیزه و من چقدر همیشه تحسینشون کردم و ازشون یاد گرفتن بهخصوص درباره قانون تکامل.
نکته بعدی این فایل طبیعت زیبا و بکر اینجا و نوع تصویربرداری خیلی خوب استا بود من قبلاً که تصویربرداری میکردم دوستم بهم گفت تو خیلی سریع تو تصویرها میچرخه ممکنه خودت حس نکنی این چرخش سریع اما بعداً که تو قاب تصویر ببینی متوجه میشی که سریع رد شدی از تصویر و این برای بییننده اذیتکنندست بعد دید راست میگه و بعد توضیح داد که همیشه وقتی میخوای بچرخی چه به سمت بالا پایین یا چپ و راست حرکت دست و دوربینت باید خیلی آهسته باشه و بعد که این نکته رو رعایت کردم دیدم چقدر تصویرها بهتر شده، دقیق این موضوع رو من تو تصویرهای استاد هم دیدم که ایشون چقدر آرام و صحیح تصویربرداری میکنن، واقعاً وقتی در مسیر درست باشی همه کارهات ناخودآگاه درست میشه
واقعاً سپاسگزار خدا هستم که هر روز داره زندگیم زیباتر میشه.
اینجا دفتر تغییر و تحولات منه، قشنگترین دفتری که تو زندگیم داشتم.
خدایا شکرت
استاد عزیزم یک دنیا ممنون، دوستای خوبم شما هدایای الهی ارزشمند من در زندگی هستید و خیلی دوستون دارم
به نام ربم.
درود جناب مقدم عزیز.بسیار ازتون سپاسگزارم برای کامنت های بی نظیرتون که همیشه میخونمشون وکلی لذت میبرم و یاد میگیرم ازتون.چقدر زیبا خالصانه و عمیق بر زبانتون جاری میشه.خدارو سپاسگزارم که به سمت خوندن کامنت های شما عزیز بزرگوار هدایت میشم.ازینکه متناسب با هر فایل سفرنامه شما بهترین برداشت هایی که میشه مطابق با زندگی زیبای خودتون بگیرید رو بیان میکنید واقعا لذت میبرم.
تبریک برای خونه ی جدیدتون.امیدوارم که لذتش رو ببرید.
برای این خواستم کامنت بگذارم براتون تا سرگذشت خونه گرفتن خودمون رو در شهر زیبای استانبول براتون بگم.که چطور به راحتی و زیبایی و خارق العاده رقم خورد.
ما زمانی که با یه عالمه چمدون به این شهر زیبا مهاجرت کردیم دوتا دختر و پسر جوون و کم تجربه اما با ایمان قلبی که قوت قلبی و اطمینان خاطر بهمون داده بود اومدیم.من ایمان داشتم که بهترین ها برامون رقم میخوره و بهترین انسان ها رو ملاقات خواهیم کرد.خیلی فایل هایی که استاد در مورد تحسین انسان هایی که مهاجرت میکنن حال منو خوب میکرد.اینکه مهاجرت کنی از شهرت بری از خانوادت دور بشی از دوستانت و همه ی اون چیزهایی که ساختی و در واقع از نقطه ی امنت بیای بیرون و توکل کنی به خدایی که همه جا هست و همه جا برات خدایی میکنه و مختص مکان و زمان خاصی نیست.
من ایمان داشتم که مزد این توکل رو خواهیم گرفت.باورتون نمیشه در کشور جدید شهر جدید که حتی ما زبونشون رو نمیدونستیم به چه انسان هایی هدایت شدیم.از طریق یک شخص بسیار غریب به فردی در استانبول هدایت شدیم که قبل از اومدن ما برامون هتل گرفته بود برای 10 روز.
روز اول اومدن دنبالمون به همراه همسرشون و رفتیم رستوران.روز دوم ماشین رنت کردیم و آوردن در هتل تحویلمون دادن.کوچکترین نشونه هارو میگرفتیم و بررسی میکردیم و همیشه جواب صحیح به طرز متفاوتی برامون چشمک میزد.روز سوم و چهارم و پنجم چندتا خونه دیدیم.براحتی و با لذت با گوگل مپ سوار بر ماشین با شنیدن موزیک درین شهر زیبا مسیر هارو طی میکردیم و چقدر لذت بخش بود.در حین مسیر هم سعی میکردیم لذت ببریم و با جانه دلم برا خونمون برنامه ریزی میکردیم.روز ششم رفتیم که بازم خونه ببنیم و جالبه دایم میگفتن با این قیمتی که شما میگین خونه تو استانبول گیر نمیاد و الان با خارجی ها خوب راه نمیان و همه کرایه یک سال رو جلو میگیرن.اما ما میگفتیم نه برای ما میشه.وگرنه خدا اینجور همه چی رو ردیف نمیچید برامون که حالا برسیم اینجا و نشه.قطعا میشه.روز ششم وارد محله ای شدیم که من و جانه دلم دهنمون باااز مونده بود ازین حجم از زیبایی.خاطرمه اونجا به ایشون گفتم الااان حس میکنم اومدیم خاارج :):):):):) اون روز دوتا خونه دیدیم و دومین خووونه بی نظیر بود.خونه ی بسیار زیبا با ورودی که پر از کمد چوبی اونم قهوه ای و سمت چپ آشپزخونه با کابینت های چوبی با بالکن و باربیکیو و جالبه من قبلش همش تصور میکردم و از خدا میخواستم خونهه اگه کوچیکم بود اشکال نداره فقط بالکن داشته باشه اما دیگه انصافا باربیکیو آپشن خفن و تو دل برویی بود که خدا برام رو کرد.سمت راست سه تا اطاق خواب که یکیش اطاق بچه به قول خودشون چوجوک که کاغذ دیواری شده و طراحی شده برای اطاق دخترونه و دو تا سرویس بهداشتی یکی ایرانی که دیگه اینو دیدم انصافا کرک و پرم ریخت :):):):):):):) و اون یکی سرویس بهداشتی که اصن برا خودش یه اطاق زیباس.هاال خونه که رو به ویوی ابدی دریاچه و استخر باز همسایه ها با خونه های زیبااااا و سقف شیروونی و از یک طرف رو به دریای مارمارا.قیمت خونه از چیزی که ما خواسته بودیم بیشتر بود اما از کرایه واقعیش فرسنگ هاااا فاصله داشت.اما بازم شب گفتیم خدای رزاق، ما توکل کردیم و الانم باز ازت هدایت میخواهیم که به بهترین خونه مارو هدایت کنی.با اینکه دلمون تو همون خونه بود اما بازم نشستیم و تمام مزیت ها و معایب خونه هایی که رفته بودیم رو نوشتیم.با اینکه اون دوستمون و هر به قولی املاکی که میدیدم میگفت فقط خونه بگیرین اصلا به خارجی خونه نمیدن و عجله کنید ما با آرامش مسیر خودمون رو طی میکردیم.نمیذاشتیم این صحبتها مانع اون شاه ارتباط و ایمان قلبیمون بشه.دایم با خودمون میگفتیم شما که نباید خونه پیدا کنین خدا این کارو برامون میکنه.با نوشتن حسن و معایب ها نهایتا دیدیم بااازم همین خونه ای که یکمم از هزینه ای که ما حداقل براش در نظر گرفته بودیم بالاتر بود پیروز شد.روز هفتم که قرار بود بریم چند تا خونه دیگه ببینیم کنسل شد و به دوستمون گفتیم ما همون خونه رو میخواهیم.من روزها که خونه میدیدم عصرها و شب ها دنبال وسیله میگشتم.تو چند روز کوتاه همه سایت های استانبول رو که البته قبلا از ایران پیداشون کرده بودم زیر و رو میکردم و جالبه که بعد متوجه میشدم به اولین چیزهایی که هدایت میشدم نهایتا همون رو بهش هدایت میشدیم و انتخاب میکردیم.روز هفتم رفتیم که قرارداد ببندیم.صاحبخونمون صاحب کارخونه هست.رفتیم کارخونشون اونم چه کارخوونه ای.املاکیه همسایمونه و اون کسی بود که دوستمون باهاش ارتباط گرفته بود.جالبه که ما نمیدونستیم اما گویا صاحبخونه ابتدا گفته بوده که من به خارجی خونه نمیدم و دوستمون گفته بود شما بگذارید بچه ها خونه رو ببینن و در همین دیدنه که همسایمون که املاکیه باشه و خونه رو نشون ما داد گویا در یک ملاقات شاید 5 دقیقه ای از ما برای صاحبخونه گفتن و روز بعد که برای قرارداد رفتیم یک مرد بی نظیر مودب با پرستیژ خوش صحبت و اصلا به لطف خدا مهر ما به دلش گذاشته شد.کی غیر از خدا میتونست همچین کاریو بکنه.وقتی هم متوجه شده بود که ما تازه ازدواج کردیم بیشتر خوشش اومده بود.دوستمون که همه کارهای مارو میکرد و ترجمه میکرد گفت که ایشون گفتن به بچه ها بگین اگه دوست دارن بیان پیش خودم کار کنن :):):):):):):):):):):):):) واقعا زمانی که یادم میاد چشام پر اشک میشه و قلبم گرم که چطور خدا لحظه به لحظه مارو هدایت و حمایت میکرد.
آغا احسان همون روز یعنی روز هفتم بعد از قرارداد رفتیم برق خونه رو وصل کردیم.عصر رفتیم ظرف و ظروف خریدیم و وسایل بهداشتی و این جور چیزا.شبم اومدیم قبل رفتن به هتل یه چرخ تو خونمون زدیم و رفتیم هتل.
روز هشتم رفتیم با دوستمون گاز و آب رو وصل کردیم و به طرز معجزه آساااااایی رفتیم وسیله های چوبیمون رو خریدیم.فقط اینو بگم بهترین کیفیت با کمترین قیمت ممکن اوووونم چه کیفیتیییییی در واقع رویه مبله چرمه سفارشی با سرویس خواب و پا تختیو میز توالت و میز نهارخوری 8 نفره بوفه کنسول همه و همههههه 6 هزار لیر.حالاااا چرااااا زمانی که دیگه این محصولات رو از سایت برداشته بودن و انصراف داده بودن از فروش (زن دوستمون در واقع برامون میگشت) اماااا چراااا اینا اکی شدن؟؟؟؟ به خااطر همزمانی هاااا.بخاطر اینکه خدا مهر مارو به دلشون انداخته بود.وقتی مارو دیدن دیگه تموووم شد همه چی.خودشونم یه باربر برای سیته شون داشتن هماهنگ کردن که با یک سوم قیمت وسایل رو در روووز نهم برای ما آوردن به خونه رویاییمون.ما اصن همچین سیستم حمل و نقلی ندیدههه بودیم.دوتا پسر جووون شاید نهایتا 24 ساله و لااغر این وسایل بزرگ و سنگین رو در عرض 4 ساعت با ابزار خفن باز کردن و پیچیدن و بدون ذره ای خطو و خش آوردن و دوباره سر هم کردن و هرجا که گفتم گذاشتن و رفتن.اون خانواده هم چه انسان های نازنینی بودن چقدر ثروتمند بودن و بخاطر یک همزمانی دیگه اوناهم تصمصمیشون رو قطعی کرده بودن و ست کامل سرویس خواب و مبل و نهارخوری و همه چیز رو سفارششون رو قطعی کرده بودن و بعد از رفتن ما خریدای جدیدشون تو راه بودن.با گوگل ترنسلیت با هم حرف میزدیم و آغاهه حدودی انگلیسی میفهمید و استاد دانشگاه بود بهمون گفت این وسایل سفارشی ساخته شدن و الان 100 هزار لیر قیمتشونه ما دوس داشتیم به شما بدیم با اینکه از فروششون منصرف شده بودیم.ما تقریبا به یک بیستم قیمت واقعی صاحب این وسایل زیبا و با کیفیت شده بودیم.جالبه آخر بار هم دختر کوچویکشون به انگلیسی جمله آماده کرد و از طرف خانوادشون به عنوان هدیه ازدواجمون یه آباژور قشنگم بهمون هدیه دادن.وقتی نشستیم تو ماشین جفتمون در شگفت زده ترین حالت ممکنی بودیم که دو انسان میتونستن باشن و فقط نگاهمون به آسمون زیبا و خالق این نعمت ها بود و سپااسگزار.
روز دهم هتل زیبامون رو تحویل دادیم و اومدیم خونه بهشتیمون.ظهر رفتیم ماشین رو که بنگاهش از قضا نزدیکه خونمون بود تحویل دادیم و میبایست منتظر میشدیم که صاحب بنگاه بیاد و دیپوزتمون رو بازگردونن وقتی ایشون اومدن یک هیکل درشت و خشن با سبیل های چنگیزی و داش مشتی با یک کت و شلوار و تسبیح درشت به دست وارد شدن.کارکنانش وقتی رییسشون اومد داشتن از استرس جان به جان آفرین تسلیم میگفتن اسم رییسه هم عزیز خان بود و تابلو بزرگیی از عکسشون هم به دیوار بنگاه بود :):):):):):):):) اونجاهم یه خانمه ایرانی که به زبان ترکی مسلط بودن کار میکردن و جالبه که اون آغاهه هم از ما خوشش اومده بود و دوس نداش ما بریم و شمارشو گف سیو کنیم و مستقیم هر زمان ماشین خواستیم به خودش بگیم.جالبتر اینکه نمیخواستن بخشی از دپوزیت رو تا زمان مشخص شدنه جرایم رانندگی پس بدن اما عزیزخان با اتکا به حرف ما که فقط گفتیم ما همه چیز رو طبق قانون رعایت کردیم کل دیپوزیت رو پس داد و اونجا چشمان باز و از حدقه بیرون زده ی کارکنانش دیدنی بود.
پایان روز دهم اینطور گذشت که اومدیم و خونه ی بهشتیمونو برق انداختیم شب رو در منزل زیبامون خوابیدیم.
آغای مقدم من برام ثابت شده که همه جاااا خدا هست اگه باورش کنیم اگه ارزش خودمونو بفهمیم اگه گوش بدیم به ندای الله و بپذیریم و قدم برداریم و باور کنیم که خدا به گفته ی خودش وفادارترین هست به عهدش.
خداروسپاسگزارم که به کامنت زیبای شما هدایت شدم و باعث شد این تجربیاتم رو یادم بیاد و با نجواهای ذهنم مقابله کنم و بنویسم.
راااستییی اینم بگم و کامنتمو تموم کنم.اجاره خونمونم مثل ترکا باهامون قرارداد بست صاحبخونه ی ثروتمندمون و ماه به ماه می پردازیم.هر زمانم که کرایمونو واریز میکنیم ازمون تشکر میکنه:):):):):):):) و دیگه اینکه اون دوستمون بعدا گفتن چون شما از هیچ خونه ای خوشتون نمیومده من همینجوری شماره این املاکیو یهویی پیدا کردم و به واسطه هام زنگ نزدم دیگه.وقتی اومدن خونمون دیگه نمیخواستم بگم اما برگهاشون ریخت :):):):):):):):):)
جالبه که خداوند مارو به سمت کسایی هدایت کرد که اصن به این پول ها نیاز ندارن و همینه که ما تو خونه ای هستیم که یک سوم اجاره واقعیش رو میدیم و ازمون تشکر هم میکنن.
این کارو کی جز رب العالمین کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوووست و برای ما خواهر میشود برادر میشود نان درون سفره میشود خانه میشود دوست نزدیکتر از خانواده میشود و عشق و ثروت جاری در زندگی میشود اگر بهش ایمان داشته باشیم ازش بخواهیم و قبولش کنیم و به الهاماتش گوش جان بسپاریم.
در پناه حق باشید.
درود بر شما نگین جان عزیزم که انقدر زیبا روزشمار هدایت و همراهی با خداوند در تصمیم الهی خودت رو بیان کردی
سپاسگزارت هستم برای محبتی که داری و دستی از دستان خدا شدی تا مسیر هدایت به مقصد بعدیم برام واضحتر بشه، چند روزه خیلی دارم به سفر فکر میکردم و چندتا نقطه مختلف تو ذهنم بود بعد یه حسی بهم گفت برو تو یوتیوب ویدئوهای ترکیه رو ببین و خودم چون قبلاً نرفته بودم اونجا پیشفزضم درباره اینجا خیلی کامل نبود اما وقتی که رفتم و زیباییهای اونجا رو دیدم قشنگ برام واضح شد که آقا مقصد بعدیت اینجاست به امید خدا و کامنت شما باز این نشانه رو برام واضحتر کرد که خداوند مهر تایید بر همه خواستههات میزنه بهشرط اینکه تو هم باور کنی که میتونی اون خواسته رو داشته باشی
دقیقاً درست میفرمایید اصلاً نمیشه خداوند رو محدود به زمان و مکان و شرایط کرد، قدرت خدا یک دامنه فرکانسیه که هر چقدر اعتقاد ما بهش شدیدتر میشه کاراییش برامون بیشتر میشه، دیشب داشتم به مادرم میگفتم که بهقول استاد دیگران اغلب نتایج مالی براشون مهمه و نشانه تغییر میبینن اما این احساس نزدیکی به خداوند، این ذوق رسیدن و خلق کردن، اشتیاق و حال بینظیر ناشی از آگاهی و درک قوانین، این سلامت روان و جسم ارزشش رو با هیچ عدد و رقمی نمیشه سنجید، گفتم به خداوندی خدا اگر 1000 میلیارد الان به حسابم واریز میشد انقدر هیجان و اشتیاق نداشتم، این آرامش، این کوچه پر از درخت، این صدای پرندهها و همخوانیشون، این هوای مطبوع همه نشانه خدا هستند
چه حسی زیباتر از این که با صدای آواز پرندهها از خواب بیدا بشی، بهظاهر پرنده هستند اما درواقع خداست که تو را بیدار میکنه چون حالت خوبه در مدار مناسبی هستی حالا اگر در مدار نامناسبی باشی همان میشه برات یه زنگ نامناسب، یه صدای جر و بحث
خداوند مبراست از هر چیز ابتری
انقدر قشنگ توصیف کردی که باور کن همه صحنهها رو داشتم تجسم میکردم، حتی با ذوقزدگی شما هم ذوقزده میشدم، اون احساس نرمشدگی قلبهایی که گفتی را با تمام وجودم لمس کردم
صاحب خونه ما هم بهم گفت اصلاً من 5 دقیقه با شما صحبت کردم شما رو شناختم و دوست داشتم بیاین اینجا قشنگ اشتیاق و ذوقزدگی رو هر بار که میبینمشون تو چهره و رفتارشون میبینم انقدر که به ما محبت دارن.
چه خوب اشاره کردی که ما باید یادآوری کنیم همه اینها رو به خودمون، این ما هستیم که با هربار رسیدن به خواستهها یه پله ایمانمون قویتر میشه و ماهرتر میشیم به کنترل و خاموش کردن نجواهای شیطان، اصلاً یکی از اهرمهای من برای غلبه بر نجواهای شیطان اینکه تا یکم حسم بد میشه میگم عه اومدی کار خرابی کنی منم بلدم چیکار کنم باهات تو دنبال این هستی که من حالم بد باشه تو حال بد بمونم تصمیم بگیرم منم دیگه دستت رو خوندم وقتی حالم بد میشه اصلاً سیستم عصبیم رو خاموش میکنم، میگم آقا کار تعطیل برید تو حیات یه دور بزنید حالتون خوب شد برگرید یعنی هیچ واکنشی نشان نمیدم، بعد که حالم بهتر میشه میام سراغش همان موضوع نتیجش عالی میشه، هرچقدر که این رو تکرار میکنی ماهرتر میشی
خدا میخواد از ما که به خواستههامون برسیم و بالاخره ما به همه خواستههامون میرسیم و من به خودم میگم خیلی باید بیشتر یاد بگیرم از مسیرم لذت ببرم
واقعیت اینه نگین جان خدا تو اون ده روز و تو این مدت فقط همراه و هدایتگر من و شما نبوده، خدا همیشه همراه و هدایتگر ماست منتهی چون ما با خودمون و اهدافمون در صلح بودیم و قلبمون رو باز کردیم، هوشیار شدیم که همه چیز تحت کنترل خداست
خیلی تو ذهنم افرادی مثل شما رو تحسین میکنم و این باور که خدا به افراد شجاع پاسخ میده همیشه نمودهاش برام منطقیتر و قدرتمندتر میشه
برای شما دوست عزیزم و همسر نازنینت بهترین و نابترین لحظات رو آرزومندم
عشق حقیقت و نعمت بسیار نابیه و از خدا میخوام که هر روز در زندگیتون پررنگتر بشه
درود مجدد آقای مقدم عزیز و بزرگوار.
سپااااس فراوان ازین قلم زیباتون و سپاس از خداوند که رهنمودهای زیباش رو از طریق شما روح پاک الهیش برام فرستاد.
حقیقتش خیلیی دوست داشتم بیام و یک روز نتیجه توکل و ایمانم رو برای این مورد خونه گرفتن تو سایت بنویسم اما هربار به علتی نمیشد و دیروز زمانی که کامنت زیبا و الهام بخش شمارو خوندم زمانی قلب صافتون که صاحب خونتون متوجه خلوصش شد و در واقع خداوند دل هارو برای بندگان صالحش نرم میکنه دیدم گفتم نگین جان اینجا بهترین زمان و مکانه که بنویسی تا هم خودت یادت بیاد هم اثری بمونه برای سال های بعد که شاید این قدما به چشمم کوچیک بشن و خاطرم نره که با ایمان و توکلم خدا چه درهایی رو برام گشود و کافیه من ادامه بدم مداومت کنم باااازهم ازین قبیل اتفاقات خواهد افتاد.
که انصافاااا هر روز رو ما با دیدن نعمات بی شمار خداوند و معجزات ریز و درشتش داریم سپری میکنیم.
یاد گرفتیم با عشق جانم همییییشه حتی در مورد کوچکترین چیزهایی که میتونست نباشه یا اگر بود و متوجهش نمیشدیم یا درکش نمیکردیم سعی میکنیم عامدانه بولدشون کنیم بهشون توجه کنیم و بابتشون سپاسگزاری کنیم و اصن سطح انرژیمون بوووست میشه.
چه تصمیم قشنگی گرفتید برای سفر.
شاید جالب باشه بدونید تقریبا 2 ماه پیش ما مهمان داشتیم و موضوع جالب این بود که از بس ما لذت میبردیم و دیگه به صورت روتین سپاسگزاری میکردیم و ذوق میکردیم از زیبایی هایی که میدیدم اونها گفتن براتون هنوز عادی نشده و ما گفتیم خدا میدونه که هر روز باااز برامون این نعمت ها این زیبایی ها این رفاه این راحتی و زیبایی ها خارق العادست.من و همسرم یاد گرفتیم شکر کوچیکترین چیزهاارو بجا بیاریم و به قول شماا مگه ایناا کوووچیکن؟اینا خودشون دریای ثروت و نعمتن.
دقیقا چند روز پیش تو بالکن رویاییمون که معبودگاهم شده داشتم با خدا صحبت میکردم و کمی برای اینکه به درآمد برسم درگیری ذهنی داشتم و از خدا هدایت خواستم.یهو دیدم خداوند بهم گف نگین الان چقد ثروت داشتی چه ملک ها و ماشین هایی داشتی چه حساب بانکی داشتی که دلت آروم میگرفت؟ حالا فک کن که داریشون فک کن الان بیدار شدی تمام اینا وجوود داره.یعنی در واقع الان هم مدارشون شدی وگرنه که اونا به محضی که خواستی من گفتم باش و شدند.حالا بهم بگوو حست چیه آیا راضی هستی؟آیا آرومی؟آیا شوق زندگیت تغییری میکنه؟
به خودم اومدم دیدم واقعااا درستههههه.منه نگین لذت لحظه ی حال رو دارم به چیزایی گره میزنم که خوشبختی و آرامش من رو عمیقا پاسخگو نیستن.من با تمام وجودم ثروت رو میخوام اما حواسم باشه نعمت هایی که دارمو فدای اون نباید بکنم.صبوری کنم مثل همیشه تا تکاملم طی شه و از مسیر لذت ببرم.منه نگین ثروتمند با خانه های مجلل در شهرهای متفاوت و حساب بانکی دلاری یورویی که هر چی خرج کنم بازم شارژ شه با چقد پول این زیبایی این حس خوب رو میتونم بخرم.با چه پولی من این آگاهی هایی که تو سایت استاد عباسمنش جاریه میتونم داشته باشم.با چه پولی میتونم احترام و لبخند شوق آدم هایی که حتی نمیشناسمشون ولی وقتی میبیننم به لبشون میاد رو میتونم بخرم.
آقا احسان خوب میفهمم اون ثروتی رو که دارین ازش صحبت میکنید و لذت بودنش در زندگیتونو دارین تجربه میکنین.
سپاااسگزار شمام برای این دعاهای ناب و زیباتون و امیدوارم متقابلا هزاران برابرش در زندگیه زیباتون جاری بشه.
بهترین هارو از خداوند منان براتون خواستارم.
ضمناا اگه اومدین استانبول حتما جزایر پرنس رو ببینید که شکوه و عظمت و زیبایی خالق اونجا موج میزنه.اگه هم اهل هیجان هستید شهربازی ویالند رو سر بزنید که مدل مینیمال دیزنی لندهای زنجیره ای هستش.
در پناه حق باشید دوسته الهی ارزشمندم.
سلااااااممم نگین جانم
نگین جاااان من از ته قلبم ازتون بسیاااااار سپاسگزارم
نگییییین جونم نمدونم واقعا چطوری احساسمو بیان کنم
نگین کامنتت برای من معجزه ی خداوند بود
ممنونم ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
با دو تا کامنتی که خوندم ازت کلی ترمز های مخفی ذهنم برام رو شد
من عااااشقتم نگین
ممنونم که دستی از دستان خدا شدی برای امروزم
عاشق داستان زندگیت شدم
از اونجایی که از صفر شروع کردی
تا هدایت شدنت به شغل ها ، معلمی ، حسابداری و در نهایت شغل مورد علاقت تورلیدری
از این کامنتت که خونه ی عالی در بهتری جا برات اوکی شد
همه جای کامنتت بوی خداوند میداد
همه جاش انگار خدا بود تو نبودی همه اش خدا بود
اونجای کامنتت دیوونم کرد همین یه جمله رو گفتی
رفیق نابم همسرم
رفیق نابم همسرم
رفیق نابم همسرم
وای خدای من همین به حمله ی سه حرفی کافی بود برای دیوانه شدنم برای از ذوق پرواز کردنممممم
فکرشو بکن با کسی ازدواج کنی که ناب ترین رفیق زندگیته
که صمیمیترین و نزدیکترین فرد زندگیته
الله سپاسگزارم ازت
نگین جون من هر دو کامنتت کلی برام حرفای مستقیم خدا بود
وقتی داشتم این کامنتتو میخوندم که مهاجرت کردی به ترکیه
ذهنم میگفت خب نگار حالا گیرم رفتی ترکیه با عشقت
خب اونجا چطور میخوای کار کنی چطور پول دربیاری ها ؟؟؟؟
به والله همون موقع رسیدم به این جمله و خوندمش
صابخونه ازمون خوشش اومد و گفت خونه رو بهمون میده و گفت میتونید بیاید پیش من کار کنید .
دیگه این جمله رو که خوندم خلاص
نمیدونم چی بگم
چه خداونده قادر و توانایی داریم اما خودمون باورش نداریم ایمان بهش نداریم و وقتی نداریم چطچر بتونه کاری انجام بده برامون
نگین جونم خیلی تحسینت میکنم بابت این همه سال تداوم و استمرارت در این سایت :))))
نگین جونم عاشقتم
ایمان رو در دل من زنده کردی
توحید رو به من نشون دادی
رویامو زنده کردی
کامنتت غوغایی در من به پا کرد
عاشقتم
دلم میخواد نتایجی که تو گرفت و به دست اوردیو بگیرم
دلم میخواد با عشقم برم ترکیه و این اتفاقات ناب این خونه های رویایی و شغل رویایی و درامد بالا و همه ی اینها رو تحربه کنم و اونروز به یاد کامنت تو بیفتم و برات بنویسم
سپاسگزارم بابت تمام زندگیت
بابت وجودت
بابت نعماتی که در زندگیت هست
سپاسگزار خداوندم برای احساس شور و شعفی که داری
بابت تمام خوبی های زندگیت از خداوند سپاسگزارمممممم
ممنونم که دستی از دستان خدا شدی برام
درووود و سلاااام نگااار عزیزم.
درووود بر تو نگار زیبای چشم و ابرو مشکیه خوشگلم.من معتقدم دختراییی که مویه مشکی و چشم و ابروی مشکی دارن 10 هیییچ از بقیه جلوترن :))))))))))))))))))
وااای نگاار عزیییزم سپاااسگزارتم برای این روح پاکت و این پیغام پر از عشق و حس خووبت.این پیغامت ضربان قلب منووو بالا برد.
نمیدونم چند بار خوندمش.خواستم از دانشگاه برگردم و باز بخونمش و بعد برات پاسخ بفرستم.
ازت سپاااسگزارم نگار زیبا.میدووونی اون دوستی که از طریقش به کانال تلگرام استاد عشق عباسمنش هدایت شدم و شروع تحول زندگیم و هدایتم به این سایت الهی بود هم اسم شما هست.اسم اونم نگاره و اونم زودتر از من مهاجرت کرد و در هنگ کنگ با همسرش و دو فرزند زیباش در اوج عشق و سرخوشی زندگی میکنه.
این پیام سراسر نورت با این اسم زیبات برای من پر از نشوونست.
سپاسگزارتم که برام نوشتی و احساس شور و اشتیاقت رو با من به اشتراک گذاشتی.
خدااای من چطوری ازت سپاسگزاری کنم برای داشتن اینچنین بندگان پاکی و روانی به زلالی آب.
نگار عزیزم آرهههه من و همسرم خیلییی باهم رفیقیییم.ساعت ها باهم حرف میزنیم در مورد زندگیمون آرزوهامون حرف های چون الماس استاد و زمان از دستمون میرهههه:)))))))))))) تازه از ذوق تو حرف همدیگه هم میپریم :))))))))))
خیلییییی خداروشاکرم برای بودنش در کنارم ازینکه رب العالمین از طریقش انقدر خالصانه عشقش رو بهم نشون میده.
نگار عزیزم برات یه زندگی پر از اتفاقات شگفت انگیز در کنار عشق عزیزت رو از خداوند خواستارم.
آره میشه به همه چیز رسید.من که هنوززز کلی چیییز میخوام :)))))))))))
اصن از خدا کم خواستن خوب نیییست.اگه باور کنیم عظمت و قدرتش رو اصن زشته ازش کم بخواهیم.از کسی که گفته من بر خودم واجب کردم برآورده کردن خواسته هاتونو.اصن زشت نیس ازش کم بخواهیم؟ :))))))))))
من که هر صبح بهش میگم اینو میخوام اینم میخوام و میگم خدا جون ببخشید اگه الان اینا برام بزرگترین هاست والا از تو کم خواستن زشته.
فکر کن بری پیش یه قدرتی که جهان و جهانیان رو خلق کرده و ازش با شک و تردید درخواستی بکنی.خوب معلومه که زشته.واای همش اینو به خودم یادآور میشم.که باور کن و درخواست کن و بعد حالتو خوب نگه دار تا نشونه ها و هدایت هارو ببینی.
نگااار عزیزم برای این پیام سراسر نوورت این عشق خالصت که خداوند منو لایق شنیدش از طریق تو کرد سپاسگزارتم.
برات رسیدن کره گونههه به تمام خواسته هاتو از رب العالمین میخوام.
برات آرامش و اشتیاق زندگی از خدای وهابمونو میخوام و تورو به خودش میسپارم.
دوست دارم یه روز ببینمت.
من همییییشه مشتاقم برام از کوچیکترین حس و حالات بنویسی و من بخونم و غرق ایمان بیشتر به پروردگارمون بشم.
سپاسگزارم برای قلب مهربونت که برای داشته های من از خداوند سپاسگزاری.ایین حجم از بزرگی و وسعت دید و قلب شگفت انگیز و بی نظیره.دلم خواست منم داشته باشمش.
در پناه حق باشی نگار خوشگل و چشم و ابرو مشکیه من.
.
.
وااای نگااار عزیزم اول برات کامنت گذاشتم و بعد نحوه ی آشناییت با سایت استاد عشق رو خووندم.
شگفت انگیییییزه.واای نگار عزیزم چقدر از خوندنش لذت بردم.
واای من هم سن تو عاشق رقص و موسیقی و خوانندگی بووودم.چقدر خوشحالم که تونستی استعدادتو پیدا کنی و ازینکه برای بارور کردنش قدم برداشتی بهت افتخار میکنم.
من هنوز هم آواز میخونم و وقتی برای همسرم میخونم مدهوش صدام میشه.
اتفاقا ترم پیش در دانشگاه سر کلاس برای استادمون به درخواستشون خوندم چون توی صحبت ها متوجه شده بودن که من گیتار میزدم و میخوندم و با اینکه زبون خودمونو نمیدونستن خیلییی لذت بردن و همیشه این تو ذهنم میمونه.
اتفاقا بهم گفت تو باااید این صدا رو به گوش جهانیان برسوونی.
آره نگار عزیزم تو بیشتر ازونی که فکر کنی برای من پیغام آور بودی عزیزم.
در آینده باهم کنسرت میگذاریییم و حسابی هم میرقصیم:)))))))))))))
چقدددر دوس دارم رقصتو ببینم.
امیدوااارم به پیجت هدایت شم عزیزم.
خوش بدرخشی عزیز دلم.
در پناه حق باشی خوشگلم.
سلااااام نگین جان
اوه مای گاااااد
باورت نمیشه اگر بگم من فکر کنم دو ساعت شده دارم دو تا کامنت های فوق العاده ی شمارو میخونم
خیلی وقت بود برای کسی از دوستای عزیزم در سایت پاسخی ننوشته بودم ولی واقعاً اینقدر این دوتا کامنت های شما قشنگ و عاااااالی بود دلم نیومد برات ننویسم
واقعاً ازت سپاسگزارم نگین جان دوست قشنگم
اون از اون هدایت هات و در اصل عمل کردن هات به مسیرهایی که خداوند بهت الهام میکرد مثل کار کردنت در یک شرکت به عنوان حسابدار و بعدش از همون شرکت به کاری که اون موقع علاقه داشتی هدایت شدی و اینا همش بر میگرده به تسلیم بودن تو در برابر هدایت های خداوند و مقاومت نکردن هات یا داستان ازدواجت که گفتی دقیقا با کسی به دلیل وابستگی ازش دور شدی بعداً با تغییر کردنت خدا همون آدم رو برات فرستاد و باهاش ازدواج کردی یعنی واقعاً نگین جان خداروشکر میکنم انشالله که کنار همسرت روز به روز بدرخشید
اینم از داستان خونه گرفتن و مهاجرتت به کشور ترکیه و شهر زیبای استانبول که من عاشقشم
نگین حالا بذار بهت بگم که چی شد به این دوتا کامنتت که حدوداً اوایل دی ماه نوشتی هدایت شدم و باید کامنت هات رو میخوندم
من و مادرم و بردارم با هم تصمیم گرفتیم که به طور جدی از این شهر و خونه ای که سالهاست داریم توش زندگی میکنیم برای همیشه بریم ولی احساس کردیم به شدت بخاطر ترسی که داریم باعث شده اصلاً شرایطش ایجاد نشه بابت همین تصمیم گرفتیم به مدت 40 روز تمرکزی روی مهاجرتمون از این شهر و این خونه روی خودمون کار کنیم تا ایمانمون بیشتر بشه و ترس هامون کمتر بشه بابت همین یکی از کارهایی که تصمیم گرفتم انجام بدم اینه که کامنت دوستای عزیزم در سایت که در مورد تجربه ی مهاجرتشون بود رو بخونم تا ایمانم نسبت به خداوند بیشتر بشه و ما هم بتونیم بدون مقاومت حرکت کنیم و از این شهر و این خونه ای که سالهاست داریم زندگی میکنیم مهاجرت کنیم بریم
بابت همین دقیقا نگین همین چند ساعت پیش از خدا خواستم که من رو به یک کامنتی هدایت کنه که در مورد تجربه مهاجرتش نوشته باشه دقیقا اینو بهش گفتم و وارد سایت شدم چند دقیقه بعدش به کامنت شما که سراسر حرکت و توحیدی بود هدایت شدم
خدایا واقعاً ازت سپاسگزارم که با این نشونه هات داری میگی که از هیچی واقعاً لازم نیست بترسیم تا تو هستی همه کارها انجام شده ست
نگین جان بی نهایت از سپاسگزارم بخاطر تجربیات با ارزشی که برامون نوشتی خیلی دوستتون دارم
توی عکس پروفایلت یک دختر بسیار زیبا و دوستداشتنی رو میبینم که چقدر قشنگ حرکت کرد و به خدا ایمانش رو نشون داد
در کنار همسرت روز به روز خوشبختی بیشتر و فراوانی رو تجربه کنی
درود و سلام حسن گرامی عزیز.
سپاااسگزارم از خداوند سریع الاجابه که به محض درخواست اجابت میکنه.
چقدر لذت بردم از پیام سراسر عشقت و پر از تایید قدرت رب العالمینم که امروز از طریق تو به من رسید و همینطور خوووشحااالم و راضیم از خودم که اون روز به هدایتش عمل کردم و نوشتم گوشه ای از مسیر الهیمونو که الان قوت قلبی بشه نشونه ای بشه برای هم پاره هام برای بندگان ارزشمندش که بیان بخونن و بگن آره میشه و دلشون قرص بشه و برن تو دل ترساشون و ایمانشون قویتر بشه.خوووشحالم که دستی شدم برای آسون تر شدن مسیر زیبای سفر زندگیت دوسته الهیم.
ممنونم که برام کامنت گذاشتی و بهم گفتی این جسارت زیبات رو این تلاش الهیت برای تغییر به سمت بهتر شدن زندگیت رو و این توکلت رو این قدم قدم رفتن تو دل تجربه های قشنگتر زندگیه زیبات رو.
بهترین ها رو از رب العالمین کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست برات میخوام.
امروز که با خدای عشقم صحبت میکردم یه چیز دیگم بیشتر برام جا افتاد هرچند که همیشه به زبونش میارم ولی واقعا به قول استاد درک یه چیز خیلی متفاوت تر از دونستنشه.دوست دارم با شما در میونش بگذارم.
من امروز بیشتر فهمیدم ایمان یعنی چی.ایمان یعنی نگران نبودن.یعنی حتی زمانی هم که اون چیزیو که میخوای رقم نخورده خوشحال بودن و شاد بودن.
یعنی وقتی ایمان داری با آرامش قدم برمیداری یعنی حتی وقتی به موووو میرسه تو میدونی تو آغوش خدایی هستی که امور همه چیز در دسته قدرت اووست و فقط آرامش داری و خوشحالی و ادامه میدی چون نگران نیستی که بشه نشههه دیر بشه زوود بشه چوون میدونی هر چی پیش بیاد تو کسیو داری که بیشتر از خودت عاشقته بیشتر از خودت دوست داره و بیشتر از خودت مشتاقه که به خواسته هات برسی و پاااره نمیشه.آخه همه چییییز مااال خودشه بخاطر تو که باورش کردی اگه بهش ایمان داشته باشی دنیارو جوری میچینه که برای تو بهترین باااشه.
پس دستش رو باز میذاری و به کار خودت که عشق بازی باهاشه و لذت از هر لحظه ی زندگیته میپردازی و بدون نگرانی و ترس قدم برمیداری.
واای ازین جمله و این آیه ی قرآن که میگه کیست که اگر تمام دنیا بخوان بکشنش پایین ولی خدا بخواد ببرتش بالا و بتونن جلوی قدرت خدا رو بگیرن و کیییست که اگر خدا بخواد بکشدش پایین و تمام دنیا بخوان بکشنش بالا بتونن جلوشو بگیرن.
واای این جمله منووو مثل مووشک بوست میکنه.
آره من نگران نیستم من شادترینم من راضی ترینم من خوشحال ترینم من متوکل ترینم من موحدترینم به درگاه خووودش من محتاااج ترینم به خودش و تنها از خودش میخوام و دیگه باقییش با خوودشه و تمااااام.
دوسته الهیمه من حس میکنم این جمله اینجا حسابی صدق میکنه و این جمله ی خداست به من :)))) تو فقط باااااش تمااام بد و خوووبش بااا من
و همه چیییز به خدا زیباست شگفت انگیزه و رویایی
خوش باشی و شاد باشی و خوشحال دوسته ارزشمندم.
به خدا میسپرمت.
سلام نگین عزیز
اینقدر این کامنت شما برام یک نشونه خوب بود که دوبار خوندمش و دوست داشتم برات بنویس که توی چند دقیقه گذشته چه اتفاقی افتاد
به خدا همه چیز داره طبق قوانین الهی و هدایت های خداوند جلو میره
من حدود یکماهی میشد که از خدا درخواست کردم که احساس میکنم میخوام که دوره ی 12 قدم را شروع کنم
من خیلی سعی میکنم که از هدایت های خداوند پیروی کنم چون احساس میکنم واقعاً همه چیز خوب و راحت پیش میره همانطوری که خودش در قرآن گفته و من یادمه اون آیه رو خونده بودمش که خدا میگه هر کسی از هدایت های من پیروی کنه رستگار میشه
خلاصه اینکه من درست یکسال پیش بود که از خداوند درخواست کردم من میخوام دوره ی 12 قدم رو بخرم و از قدم اول شروع کنم به کار کردن پولش هم داشتم و پارسال خوب یادمه از خدا نشانه خواستم که دوره ی 12 قدم رو اگر الان من میتونم کار کنم برام نشونه اش رو بفرسته تا همین الان بخرمش ، اون موقع وقتی زدم روی نشانه ام که دوره 12 قدم رو به من نشون بده تا همونجا بخرمش ، خدا هم دقیقاً یک دوره را به عنوان نشونه برام قرار داد ولی نه 12 قدم ، در اصل دوره ارزش تضاد بود که الان روی سایت نیست خب اون موقع با توجه به درک پایینم نسبت به هدایت های خدا اولش ناراحت شدم!!! که چرا من به خدا درخواست کردم دوست دارم دوره 12 قدم رو بخرم و کار کنم ولی یه دوره ی دیگه به من نشون میده ولی بعدش گفتم حتماً وقتش نیست بابت همین همون موقع دوره ی ارزش تضاد رو که به عنوان نشانه ام قرار داده بود رو من خریدمش و عالی بود عاااالی
بعد از اون ماجرا دیگه به خرید دوره ی 12 قدم فکر نکردم تا همین یکماه پیش و باز هم از خداوند درخواست کردم که من میخوام دوره ی 12 قدم رو بخرم ولی با یک شور و شوق بیشتری نسبت به درخواست پارسالم و با یک ایمان قوی تری
خلاصه اتفاقی که افتاد نگین جان نمیدونم واقعاً خدا استاد همزمانی ها و هدایت هاست
چون من پای لپ تاپم بودم داشتم کارم رو انجام میدادم که یک نشانه واضح برام آمد که باید همین الان دوره 12 قدم رو بخرم با توجه به درخواستی که به خداوند دادم نشانه اینقدر واضح و صریح بود که باید انجامش میدادم ، موبایلم رو برداشتم وارد سایت شدم و از اونجایی که قدم اول از دوره 12 قدم رو توی سبد خریدم در طول این یکماه گذاشته بودم دیگه وارد بخش محصولات نشدم مستقیم رفتم داخل سبد خرید که کارو انجام بدم و پیروی کنم از هدایت خدواند ، وقتی که وارد سبد خریدم شدم دیدم نقطه آبی کنار اسمم هست باورت نمیشه اگر بگم همون اسم شما رو به زبون آوردم گفتم نگینِ!!! قبل از اینکه ببینم انگار خدا سریع به من گفت چه کسی برات کامنت گذاشته وقتی هم که اسمت رو دیدم که برام کامنت نوشتی خیلی خوشحال شدم و اینکه مطمئنم دقیقاً چقدر سریع قبل از اینکه اسمت رو ببینم خدا بهم گفت شاید باورش سخت باشه ولی در عرض چند ثانیه این اتفاقات افتاد جالبیش اینجاست که این کامنت شما برای دیروز ظهر هست در حالیکه امروز برام فرستاده شد اونم نه برای صبح یا دو ساعت پیش دقیقاً در زمانی که خدا بهم گفت همین الان پاشو وارد سایت شو و دوره 12 قدم رو بخر و این کامنت بینظیر رو از قلبت از زبون خدا برام نوشتی اول کامنت شما رو خوندم و بعد رفتم قدم اول از دوره 12 قدم رو خریدم به راحتی بعد از یکسال
ازت ممنونم نگین عزیز چقدر خوب بود این همزمانی ها
به خدا میسپارمت از خدا میخوام که زندگیت سرشار از ثروت و برکت باشه همیشه
سلام به برادر خوب و نازنین و بسیار توحیدیم، آقا احسانِ گل و گلاب.
کامنتهای شما از کامنتهایی که دوست دارم همیشه بخونم.
ببینم این دفعه آقا احسان چی آورده برامون از ادراکش، از تجربه هاش، از مسیر و بهبودهاش…
الحق که خوب مینویسی.
خوب تحلیل میکنی.
خوب شروع میکنی و به پایان میرسونی.
خوب حرکت میکنی در مسیر.
خوب روی خودت کار میکنی.
پس لازم و واجبه بگم دمت گرم آقا احسان.
تحسین برانگیزی تو سیستمِ کار کردن روی خودت.
منزلِ جدید، مطابق با فرکانس های ارسالی، مبارک شما باشه.
به شادی و حس خوب داخلش بشین.
حس های خوب و خاطرات خوش خلق کنین تو جای به جای خونه همچنین فضایِ زیبای بیرون از خونه.
براتون آرزو میکنم فضاهای سبز زیادی رو کشف کنین اطراف منزل که سرشار شین از حس های خوبِ طبیعت.
از املاک و گشتن دنبال خونه که گفتین یادِ پارسالِ خودمون افتادم…
صبح ظهر عصر املاک…
منم پیش فرض های نازیبا داشتم درباره این صنف…
تو گشتن ها یادمه با همه ی حرفهایی که میزدن، با این قیمت پیدا نمیشه و کمه و فلان و فلان…
من همش به خودم و همسرم میگفتم برای ما پیدا میشه، خدا کنار گذاشته برای ما، فقط باید بریم و پیداش کنیم و برش داریم…
البته چون با قانون مثل الان آشنا نبودم سختی کشیدم، ولی در نهایت خدا ما رو آورد تو بهشت…
بهشتی که اسمش ارغوانه…
خیلی کیف کردم از خوندنِ پروسه پیدا کردن منزل و رسیدن به هدف.
یه تحسین به خودم میدم:
زمانیکه قاطی بودم و تحت فشار و استرس از جستجوی خونه، به دلیل فایلهای استاد، وقتی بغلِ املاک گل یا درخت زیبایی میدیدم به عمد میرفتم عکس و فیلم میگرفتم که حال خودمو خوب کنم…
خب اون موقع، آگاهی هام محدود بود، چون تک و توک فایلهای استاد رو گوش میدادم، متمرکز نبودم…
دقیقا معجزه وقتی رخ میده که تو متمرکز شی روی چیزی…
هر چیزی که میخوای.
اینکه میگین آدمها روی خوششون رو بهتون نشون میدن، باهاتون خوبن، دوستتون دارن کاملا برام قابلِ درکه…
ما روی خودمون کار کنیم جهان باقیشو درست میکنه.
شما از درون بهبود پیدا کردین، شخصیتِ خوبِ درونی تون، آدم ها رو جذب میکنه بهتون…
الهی شکر برای این نعمت و رشد.
انگیزه ای که باعث شد بدو بدو بیام کامنت بذارم براتون با عشق، این قسمته:
همه چیز به نفع ماست اگر ما ذهنمون رو کنترل کنیم اگر به زیباییها توجه کنیم، همه در خدمت ما هستند اگر ما فقط نگاهمون به خدا باشه.
عجب مثالِ توپی زدین برای افکارِ نازیبا و نجواها…
عین بهمن میمونه…
عالی بود…
دقیقا هر چی از گوشه و کنار و نامرتبط باشه رو هم جمع میکنه به مسئله ی آغازینش.
و اما کیف…
کنترل ذهن
آرامش
امید
توکل به خدا
اینه که کمتر از 5 دقیقه، گمشده پیدا میشه.
بَه بَه از این قوانینِ ثابت و بدون تغییر خداوند
احساسِ خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
هر چی بیشتر کنترل ذهن رو درک میکنم، بیشتر میفهمم معجزه ی بهبودِ منه تو زندگیم…
و صد البته با هر کنترل ذهنی، پاداش های عالی در راهه…
ممنونم که انقدر قشنگ تو دفترت از تغییر و تحولات و بهبودهات مینویسی و ما هم میتونیم بخونیم و ایمان و باورمون بیشتر و بیشتر شه.
آقا احسان، بهترین ها برای شما.
الهی شکر برای حضور تک تک دوستان توحیدیم در این سایتِ ارزشمند.
درود بر شما سمانه جان عزیز که انقدر دقیق و ریزبینانه تمام نکات مهم رو همیشه برداشت میکنی و دوباره متذکر میشی
خوشحالم که جایی رو داریم که میتونیم درباره قوانین و زیباییها صحبت کنیم واقعاً هرچقدر بیشتر صحبت میکنم بیشتر دوست دارم که صحبت کنم
تجربه خواستهها، زیباییها و احساسات خوبش یک طرف، نحوه رسیدن به خواسته و پروسهای که طی میشه و اعتمادبهنفس و ایمانی که در آدم تقویت میشه از یک طرف دیگه واقعا بهم لذت میده، واقعاً خداروشکر که در جهانی زندگی میکنیم که روالش بر سادگیه یعنی اگر تکامل رو درک و پیاده کنیم همه چیز خیلی ساده خواهد بود.
خیلی دوست دارم درباره ریشههای ذهنی وشرطیسازی که شدیم باهات صحبت کنم و از وقتی که متوجه این موضوع شدم چنان احساس اشتیاق و قدرتی درونم بوجود اومده که حس میکنم همه چیزهایی که میخوام رو همین الان دارم.
دیشب که داشتیم قرارداد خونه رو میبستیم صاحبخانه انقدر از من تعریف کرد و آرزوهای خوب برام میکرد که معلوم بود املاکیه بنده خدا ماتش برده بود و فقط میگفت خدارو شکر بله مشخصه.
آدم کیف میکنه هر جا میزی فقط با آدمای خوب برخورد میکنی، پمپ بنزین، خرید، املاک، ویتر رستوران، کودک توی خیابون همه و همه قشنگ حس میکنی تو چشاشون خدارو میبینی که بهت لبخند میزنه و میگه دوست دارم ادامه بده همین مسیرو که سعادت در همین مسیره
برات بهترین و نابترین لحظات رو آرزومندم خیلی خوشحالم میکنی که برام مینویسی همیشه از شما دوست عزیزم بینهایت سپاسگزارم
جناب مقدم عزیز
کامنت شما رو صبح از روی ایمیلم خوندم، اما اونجا نمیشد براتون پیام گذاشت. برای همین چون میدونستم توی دوسه صفحهی اول میشه پیداتون کنم، اومدم عامدانه به قصد تشکر از شما کامنتها رو ورق زدم تا به کامنت شما برسم و بگم ممنونتم بزرگوار!
گاهی خیلی شیرینه وقتی به یکی میگیم: میدونی وقتی داشتی این کامنت رو مینوشتی، فرشتهی پیغامآور خدا بودی که پیغامی رو به گوش بندهای برسونی؟ اون لحظه که داشتی این کلمات رو روی صفحهی مانیتور یا موبایل حک میکردی، خدا اینقدر بهت نزدیک بود که توی گوشت میگفت و تو مینوشتی و از نظر من کامنت شما پیغام زیبای خدا بود و شما رسول زیبابین زیبااندیشش.
یکی از راههایی که سعی میکنم حالم رو خوب کنم اینه که میرم سراغ ایمیلم و میگم خدایا کدوم کامنت رو برای من فرستادی؟ بعد توی اون کامنت نشانهای میبینم که بیشک حالم رو خوب میکند یا حال خوبم رو خوبتر میکنه.
از دیروز یه مقدار عصبیطور بودم، نه خیلی بد؛ اما دل به تمرین و کار و روتین روزانه و مراقبه و … نمیدادم. صبح که از خواب پاشدم، هنوز چشمام خوب نمیدید. به خدا گفتم یه کاری کن امروزم رو به گند نکشم. امروز هدیهی توئه. هدایت شدم به کامنت شما و داستان زیبای صعود به اورست.
مگه از این زیباتر هم میشد که خدا بگه آروم باش. بشین استراحت کن، تو تازه یه مسیر طولانی رو بالا اومدی. با این شرایط کنار بیا، از منظرههای اطرافت لذت ببر، حتی اگه چند قدم برگشتی هم مهم نیست. دوباره دستت رو میگیرم تا مرحلهی بعدی رو صعود کنی.
اینقدر این مثالتون به جونم نشست که قبل از شروع روتین روزانه، به خودم گفتم اول باید از آقای مقدم تشکر کنم و بعد برم سراغ سایر کارها.
من بهجد معتقدم افرادی که روی خودشون کار میکنند و روحشون جلا پیدا میکند، مستعد و لایق این میشن که کانال ارتباطی خدا و بندههای دیگر خدا بشن و البته برای خود من هم چنین امری بسیار اتفاق افتاده و گاهی ناخودآگاه حرفی زدم که دیدم طرف مقابلم از ذوق به گریه نشسته و گفته صبح این سؤال رو از خدا پرسیده بودم و الان از زبان تو جواب جاری شد. اون لحظه خدارو شکر میکنم که من رو وسیلهی ارتباط با خلقش قرار میده.
براتون جسمی سالم، خاطری شاد و روحی لطیف و نورانی آرزو میکنم که بیشک شما لایق بهترینها هستید!
درود بر شما زهرا جان
قبلاً فکر مىکردم دست و زبان خدا شدن نیاز به مرتبه خاصی از خلوص و طهارت داره، انقدر برام سنگین بود که انگار هیچوقت در توانم نمیدیدم که بخوام به همچین جایگاهی برسم که مثل پیامبران یاد خداوند رو در دل دیگران زنده کنم.
زمانی که با خودم ((قانون): چون من هستم که به روی قانون تاثیر میگذارم به نفع یا ضرر خودم) بیشتر آشنا شدم فهمیدم که ماجرا خیلی سادهتر از این صحبتهاست، تک تک ذرات عالم دارای شعور و قدرت هدایت هستند و تو تنها کافیه خودت باشی، آرام و قلبت را باز بگذاری تا با طبیعت یکی بشی، مثل یک برگ روی آب.
اگر تو در مسیر باشی یک لبخند کودک، یک حرکت خاص گربهای که در خیابان از کنارت عبور میکنه، سبز یا قرمز شدن ناگهانی چراغ راهنمایی شهر، برخورد نسیم با صورتت، همه و همه میشوند دست و زبان خدا.
همه اینها از قبل هم بودند اما چیزی در درون ما تغییر کرده.
دوست عزیزم این روزها خیلی درباره احساس گناه دارم تامل می کنم. در وجود من ناآگاهانه احساس پنهان گناهی نسبت به کارهای مختلف وجود داره که گاهاً ترمزی میشه برای تجربه خواستههام، چرا که فکر میکنم برای اینکه خواستهای رو داشته باشی باید انسان پاکی باشی و خودم رو با اشتباهاتم تعریف میکردم چون ریشه این برمیگرده به سالها تذکر و فشاری که از جانبه خانواده یا جامعه نسبت به مسائل مختلف وارد شده و ازونجایی که دوست داری آدم خوبی باشی و خودت رو در این احساس میبینی متوقف میشی.
این نگاه حاصل سوبرداشت ما از خداوند و جهان هستیه
ما موجودات پاکی هستیم
هیچکدام از خطاها و اشتباهاتمون ما رو تعریف نمیکنه
ما اگر خطایی کردیم بهدلیل ناآگاهیمون بوده
خدای ما خدای پوشاننده خطاهاست، مثل یه مربی که هزار بار میخوری زمین میگه عیب نداره بلند شو دوباره تکرار کن انقدر که یاد بگیری درست انجامش بدی، گاهی مثل روز اخیر شما خسته میشی نمیتونی انجامش بدی بهت میگه عب نداره یکم که خستگیت در رفت دوباره انجامش و بعد انجامش میدی تا درست میشه، اصلاً همینکه میبینی مربیت کنارته و میشه این حرکت رو درست انجام داد و اصلاً کنارته که درست انجامش بدی خیالت راحت میشه
ما انسانیم
خطا میکنیم
بیحوصله میشیم
یکی از نشانههتی بزرگ تغییر و درک قانون اینکه اینجور موقعها اصلاً به خودمون فشار نیاریم برای رسیدن به احساس خوب و سعی کنیم آرام فقط از اون حالت خارج بشیم
میخوام بگم دوست من ما اگه خدارو تو ذهنمون اصلاح کنیم آرام آرام همه چیز در زندیمون اصلاح میشه
از شما دوست عزیزم بینهایت سپاسگزارم و از خدای مهربان براتون بهترین و نابترین لحظات را آرزومندم
احسان عزیز سلام
خداروشکر برای هدایتتون ب بهترین مکان در بهترین زمان
با بهترین صاحبخونه
من تا حالا دوتا صاحبخونه داشتم و واقعا بینظیر بودن
دستان خدا برای من
انسانهای مهربان و شریف
چقدر اون ماجرای کیفتون عالی بود
تحسین میکنم کنترل ذهنتون رو
با همین فرمون جاده رو ادامه بده
خدا پشت و پناهت