سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 202 - صفحه 4

539 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرانجفی گفته:
    مدت عضویت: 1577 روز

    سلام به استادخوبم وخانم شایسته عزیزم ودوستای خوب سفربه دورامریکا

    به به ازاین فایل واین همه زیبایی.خالق بی همتاروشکربابت خلق رویایی ترین مناظرطبیعی.چقدرمن باطبیعت مست ومدهوش میشم که بماند.چقدرمثل بچه هاازدیدن رودخانه وآبشاروچشمه واینا به هیجان میام.همیشه جنگل وطبیعت ودشت ودمن رو به دریا ترجیح دادم حالا چراشو نمیدونم.درصورتی که دریاروهم بینهایت دوست دارم ولی دیدن طبیعت بدجوری میبرتم به تفکروآرامش.ساکت میشم وآروم ی گوشه میشینم فقط وفقط لذت میبرم وباخودم وخداحرف میزنم.کاری که همیشه بادیدن ویدئوهای شماانجام میدم به صورت ناخودآگاه.

    استادجانم خیلی دوست دارم کمپ روبه صورت طولانی مدت تجربه کنم این جورمکانهاباب منه که ازحشرات وخزندگان میترسم.حس میکنم بودن دراین محیط آگاهانه باعث شه ترسم ازبین بره.خیلی دارم روی این نقطه ضعفم کارمیکنم فعلا ی کوچولو پیشرفت داشتم.امیدوارم بیشترشه.

    خداروشکربابت این رودخونه زیباوزلال چقدرحس خوب بهم منتقل کرد وقتی کف رودخونه رو میدیدم وسنگهای رنگی رو دلم قنج میرفت ودوست داشتم اون لحظه اونجاحضورداشته باشم وبرم توآب.

    بادیدن سنگهای تیزشمشیرمانندیادانسانهای نخستین افتادم که ازسنگهای بُرنده برای بُرش استفاده میکردن.

    واقعاتمام چیزهایی که توی طبیعت هست هم به نوعی بابوجودآوردن تضادهم با بوجودآوردن ایده ها باعث خلق خواسته هاوپیشرفت شده.

    دنیاسراسرایده وخلاقیته توی هرزمینه ای.

    استادم ازکم شدن حس کنجکاویتون گفتیدگمونم ی امرطبیعی بوده باشه همه ماهمینیم اکثرا.چون دردوران کودکی دنیابرامون ناشناخته اس مغزبه صورت کامل رشدنکرده.هنوز منطق واستدلال درک نشده.ولی خب به مرور زمان هرچقدربزرگترمیشیم مغزهم بزرگترمیشه ودرک وفهم ازدنیای اطراف ناخودآگاه بیشترمیشه.اونم برای انسانهایی مثل شما که این قدر تجربه دارید.

    ولی درهرصورت کاملا باحرفتون موافقم بایدکنجکاویمون روتقویت کنیم برا منم خیلی کم شده یامیشه گفت شده درحدمسائلی که فقط نیازدارم بدونم نه چیزهای دیگه.

    خداقوت میگم بهتون بابت این میزان ازپیاده روی وقدرت بدنی بالا.ماشالا هزارالله اکبر.خداسلامتی بهتون بده.

    درپناه خداباشیدآمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    ندامیرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2732 روز

    سلام به زوج عاشقه زندگی در بهشت دنیا

    وسلام به دوستان همسفر دراین مسیر بهشتی

    خداوند رو سپاسگذارم که تو این سفر زیباماهم میتونیم باشیم ونهایت لذت رو میبرم

    نکاتی که واقعا تحسین برانگیزه و ناخوداگاه باعث میشه شکرگزارتر باشم در مقابل عظمت خداوندی که خلق کرده این همه زیبایی رو این همه قشنگیها رو ونکاتی که توجه همو جلب کردودیدم وتحسین کردم بنویسم

    اول از همه اون آسمون زیبا آبی پررنگ با تیکه ابرهای سفید که به زیبایی اسمان پهناور افزوده شده بود چشمم و گرفت و عظمت وبزرگی خداوند بیشتر درک کردم

    اون طبیعت زیبا با اون درختان سر به فلک کشیده بلند و کوتاه وسرسبز که زیبایی بی نظیری رو ایجاد کرده بودن وقطعا هوای پاک اونجا واکسیژن خالص وتمیز که روزی هر گردشگری میشه رو منم حس کردم

    بعد دو روز لذت بردن ازاون طبیعت بکر راهی ی مکان دیگه ی طبیعت بهشتی شدیم

    با دوربین مریم جان همه اون مناطق رو دیدم ولذت بردم رانندگی استاد با اون ماشین هیولایی تراکمپر زیبا و پراز امکانات ونعمت که داخلش خلق شده برای اسایش وارامش این زوج بهشتی

    اون جاده زیبا وصاف با سنگ ریزهای قشنگ که یادمه بچه بودم از لابه لایی سنگها سنگهای گرد و صاف و پنج تا دونه یام بیشتر برا دوستام جدا میکردم برا ی قول دوقول بازی

    وچنان ذوقی میکردم که انگار اون سنگها تمام زندگی من بود

    ویادمه اگه ی جایی مثل مکانی که العان درحال سفر هستیم با تراکمپر استاد ودوربین مریم جان

    برا دوستاممم جم میکردم چون اونجا سنگ فراوان موجوده و با عشق بهشون هدیه میدادم وچقدر اوناهم ذوق میکردن یادش بخیر بچه گیام دنیایی زیبایی داشتیم

    واز همین چیزهای پیش پا افتاده که العان به چشممون هم نمیاد لذت فروان میبردیم که العان یادم میاد اون لذت رو حس میکنم

    چون اون موقع خیلی پر رنگ بوداون حس خوشحالی بچه گیم

    اون صافی جاده که تو دل اون طبیعت بکر درس کرده بودن تا گردشگران لذت بیشتر ببرن

    وای صدای اون رودخونه صاف که سنگهای ریز رنگارنگ شفاف دیده میشد مثل اینه چقدر لذت داد بهم چشمام و انگار شستشو داد وقتی استاد گفت این جا رو ببین منتظر بودم مریم جا بره جلو تا با لنزدوربین مریم جان منم ببینم وواقعا ذوق داشتم برا دیدن اون نقطه که استادبا انگشت نشونش میداد

    ووقتی دیدیم واقعا تحسین برانگیز بود اون حجم زیبایی رودخانه صاف وگورا و خنک

    خدایا واقعا با تمام وجودم ازت سپاسگذارم بابت این همه زیبایی که روزیم کردی اوله صبح

    و وقتی استاد خیلی غلیظ گفت اب سرررررررررررده

    منم اون سردی اب وحس کردم

    وچه حالی میده با اون اب صورتتو بشوری مثل استاد جان

    اون تپه کوه قشنگ الماسی که سنگان تیز و برنده با اشکال مختلف مربع مثلث به قول استاد شکل شمشیر چاقو وووووو

    که تیزی اون سنگها رو استاد با تراشیدن صدف ناخنش نشونمون داددر نهایت تیزی وبرندگی چقدر شکننده بود

    ی لحظه استاد و دیدم که واقعا کودک درونشو بیدار کرد با اون حرکات بچه گونه

    وواقعا باید گاهی بچه شد وازنگاه بچه گونه جهان زیبا رو دیدولذت برد ولذت برد

    به قول استاد هر چی بزرگتر شدیم از دنیایی بچه گیامون فاصله گرفتیم کمتر کنجکاو میشدیم کمتر خوشحال میشدیم با جیزهای کوچیک کمتر ذوق میکردیم

    به قول مریم جان اون کنجکاوی به زندگی عمق میدادتازندگی عمیق تر درک بشه

    نکته ی جالب که دیدم کنار اون تپه سنگی درختان زیبا رشد کرده بود از لابه لای اون سنگها

    صدای خش خش سنگهای قشنگ زیر قدمهای استادی آهنگ زیبایی رو ساخته بود خش وخش وخش

    وباز لنزدوربین مریم جان رفت سمت اون بهشت زیبا و طبیعت بکر و ناب با اون درختان سر به فلک کشیده سبز و قشنگ صدای ابشار

    وبعد دوساعت پیاده رویی تو سر بالایی وسرپاینی اون کمپر که تو دل اون طبیعت بود چشممو گرفت چقد ارامش بود اونجا چقد سکوت اونجا رو دوس دارم انگار تو اون کمپر کسی نبود ماشینش مثل ماشین استاد بود رنگ زرشکی قرمز قشنگ

    تو مسیر راه اون گلهای قشنگ رنگا رنگ مثل کارت پستال بود اون منظره

    رنگهای زیبای رنگا رنگ

    با اشکال گلهای قشنگ

    کی میگه بهشت فقط اون دنیاست بخدا بهشت تو همین دنیاست اگه چشمامونو یاد بدیم به دیدن زیبایها حتا کوچک

    چقدر خوبه که ی همراه وی همسفر و ی شریک عاطفی هم فرکانس باشه که ساعتها تو دل اون طبیعت بکر پیاده رویی کنیم و لذت ببریم

    استاد جان نوش جونتون نعمتهای خوبه خداوند گورایی وجودتون انشالله روز به روز این نعمتها که هممون لایقش هستیم وبه ی اندازه بهشون دسترسی داریم بیشتر و بیشتر بشه

    گورایی وجودتون

    ی حسی گفت بیام دیدگاه بزارم و از همین قدمهای به ظاهر کوچک خلق کنم زندگی بهشتی خودمو وچشمامو عادت بدم به دیدن نعمتهای خوب خداوند

    در پناه خداوند شاد سربلند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2619 روز

    سلام

    به به چه طبیعت زییایی

    چه رودخونه و آبشار زیبایی

    چه گل های زیبایی

    خدا قوت بهتون میگم بزای این ورزش و پیاده روی طولانی

    ماشالا عالی بود

    چه سنگ های تیز و برنده ای درست عین چاقو

    کنجکاوی و ماجراجویی و لذت و جسارت

    ایول عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    بنام جان من و تمام من

    سلللللللام استاد عزیززززم سلام مریم جان

    سفرتون بخیر باشه پر از عشق و حس عاااالی.

    چه روزه خوبی امروز روزی که با این همهههه زیبایی اغاز شد ،استاد عزیزم امروز خیلییییی حس عااالی دارم ،اخه تولد یک سالگی منه و یک سال میشه که کنار شماااا هستم و خداروشکرررررر میکنم که تو این یکسال هرچییییی بود عشق بود و زیبایی و سلامتی.

    استاد عزیززززززم یکسال پیش همین موقه من هیچ نداشتم ،کمم داشتم تازه ،اما به لطف الله و به لطف شماااا یکسال هست که روی خودم کار میکنم :

    1-روابطم عاااالی و عاشقانه شده با همههه

    ،بخصوص با خودم و خدای خوبم ،به صلح درونی رسیدم و آرامشی که سال پیش یک درصدشم نداشتم(،به لطف دوره عشق و مودت)

    2-زیبابین تر و سپاسگزار تر شدم ،خیلیییی نگاهم تغییر کرده به زندگی ،تحسین گر شدم(به لطف سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت )این سریال بهم بهبود های همیشگی یاد داد،بهم یاد داد چطور از این آسون تر ؟؟؟

    چطور از این بهتر ؟؟؟؟

    این دو سریال الگو هایی از فراوانی ،روابط عاشقانه ،ثروت،سلامتی،و از همه مهم تر هدایت ،هدایتی که خداوند هر لحظه تو زندگی ما داره و هر قدمم چه با عشق پیش میره وقتی با الهام پروردگارم هست.

    3-عزت نفسم خیلیییی بالا تر رفته،حرف و نگاه آدمااا ذره ای برام مهم نیست و خودمم که در راس همه چیزم،بیشتر عاشق خودم شدم،بیشتر تو دل ترسام میرم و جسور تر شدم ،اونقدر جسور که هدف های بزرگی مثل مهاجرت انتخاب میکنم،باور هایی مثل ،با هر سختی آسانی هست،تو دل هر مسئله پاسخش هست،اولین قدمو بردار خدا باقی راهو نشون میده،شناخت نقاط ضعف و قوتم و قوی کردن نقاط قوتم،عاااشق خودم هستم با همین چیزی که الان هستم ،خودمو دوست دارم حتی زمانی که اشتباه میکنم و بالاترین حد اعتماد بنفس اینکه خدا با منه

    عاشق منه

    منو دوست داره،هیچ وقت قضاوتم نمیکنه و همیشه هدایتگرمه……

    اینکه تغییر کنم تو شرایط آروم و راحت چون این کار باعث پیشرفتم میشه و…….

    کلی دستاورد دیگه که به لطف دوره(عزت نفس بوده)

    4-الان که دارم اینو مینویسم استاد جلسه 8 دوره راهنمای عملی هستم دوره ای که بهم یاد داد که جسارت اینو داشته باشم برم سمت علاقم و همین کارم کردم ،بخاطره تعهدی که به خودم دادم نجواهای شیطانو خفه کردم و رفتم به سمت هنر ،چیزی که عاشقشم ،هدفی که تو این دوره انتخاب کردم مهاجرت راحت و آسون هست،استاد از وقتی این دوره رو شروع کردم کار خیلی راحت و آسون تر انجام میشه ،به محض اینکه یع هدفو انتخاب میکنم تمرکز میزارم و از مسیر لذت میبرم و به راحتی خواسته هام محقق میشن ،خدایاشکررررررت

    استاد عزیزم اینا بخشی از دستاورد های یکسال من بوده دستاورد های بعدی من مالی خواهد بود،و به امید خدا بعد این دوره ،دوره ثروتو آغاز میکنم گرچه تو این یکسال با همون فایل های رایگان کلی باورمو تغییر دادم و پیشنهاد های پولی و مالی زیادی بهم شده و حقوقم هم افزایش پیدا کرده و خداروشکررر میکنم و ایمان دارم لیاقت خیلیییی بیشتر ثروتو دارم .

    دلم میخواست این نتایج یکسالو براتون بندیسم و با تعهد استارت سال جدیو میزنم خدایاشکرت.

    و اماا فایل ،من هرررچی دیدم زیبایی و فراوانی و عشق بود.

    این همههه زیبایی،درختای سر به فلک کشیده و سبرزززز،چمن های سبز کم رنگی که ترکیب زیبایی رو ساختن،خدای منننن چقدر گل های زیبایی از همه رنگ،الله الکبر صدای آب چقدر زیباست خدایاشکرت،استااد عزیزم چقدرررر این آب زلال و پاک و تمیزه :)

    چقدر فراوانی درخت هست اینجاااا ،فراوانی آب ،و مهم تر از همههه رفاه و آسایشی که تراکمپر زیبا بهمون داده ،خدایاشکرتتتت ،چقدر کارو راحت تر کرده .

    چقدر زیباستتتت دیدن دو زوج خوشبختی که هر دو باهم با عشق و احترام حرف میزنن و برای هم ارزش قائلن و هر دو باهم در صلحن و حالشون کنار هم عااالی،چقدر خوبه دو نفر این همه پایه هم و هماهنگ که مسیر ها باهم تو این همههه زیبایی پیاده روی کنن.

    خدایاشکرت من این روزا هرررچی میبینم:

    برکته

    فراوانی

    ثروته

    روابط عاشقانس

    زیبایی

    سلامتی

    خدایا مارو در زمان مناسب و مکان مناسب قرار بده.

    عاشقتونمممممممم.

    سفرتون بسلامت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      رضا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1103 روز

      سلام مهسا جان

      قبل از اینکه کامنت سراسر توحیدی شما رو بخونم، پروفایلت نظر منو جلب کرد عزیز

      اولا دقیقا یکساله که وارد این خانواده الهی شدی که بهت تبریک می گم. و چقدر متعهد بودی که تقریبا هر روز دوتا کامنت گذاشتی و همین جدیت و بقول استاد تعهد غیر قابل مذاکره باعث شده طی یکسال اینهمه رشد داشته باشی.

      داستان هدایتت من رو به شکرگزاری واداشت ، عظمتش رو شکر کردم که اینقدر حکیم و فرزانه ست‌.

      خدا به عمرت عزت بده مهسا جان

      برات بهترین ها رو آرزو می کنم

      مانا و ماندنی باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مهسا سالاروند گفته:
        مدت عضویت: 1053 روز

        سلام رضای عزیز.

        ممنون که کامنت منو خوندی و با عشق برام نوشتی ،دقیقا یکسال پیش بود که پا توی این خونه با خیر و برکت گذاشتم و روز به روز حالم عااالی و عاالی تر شده،من هم کامنت شمارو خوندم و برای بودن آدمایی که تو فرکانس من هستن خداروشکر میکنم آدمایی که حرفاشون جنس خدایی دارن و با دیدنشون امید در من زنده و زنده میشه.

        در پناه خدا باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مریم بانو گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان عشق و معجزه و ثروت

    سلام به بهترین استاد دنیا

    سلام به خوش قلبترین استاد دنیا

    سلام به دل پاک‌ترین استاد دنیا

    سلام به جذاب ترین استاد دنیا

    سلام به مهربانترین استاد دنیا

    سلام به خانم خانم شایسته خوشگل

    سلام به خانم شایسته خوش اندام

    سلام به خانم شایسته آروم و مهربونم

    سلام به بچه های خوب و خوش قلب و خوش قلم بهترین سایت دنیا

    استاد من عین تیر کمونه

    هر چی بخواد همونه

    هر چی عقب بکشه با قدرت

    بیشتر می‌ره جلو عین شیر

    سعی می‌کنه نخوابه

    بیداره عین آفتاب

    کاری اصن نداره

    کی خوبه کی بد

    اون که نمیتونه نتابه

    اون عین بارونه

    نمیشه محل نزاره

    کاری اصن نداره

    اونکه نمیتونه نباره

    قهرمان اونه که فقط خداشو داره

    سر هر امتحان می‌کنه همه تقلباشو پاره

    متکی به بازوهایش و

    واقعی قانوناش

    اونم تو یه جایی که همه تفکرا شعاره

    استاد عزیزم شما همیشه میگفتین که درخت و جاهای سرسبز و خیلی دوست دارین وکلی باور سازی کردین برای خودتون و همیشه می‌گین فراونیه و بی نهایت طبیعت زیبا و نعمت خدا وجود داره که هیچوقت تموم نمیشه و اگه شما باور داشته باشین فراوانی و نعمت و رحمت خدا رو بهتون داده میشه ،استاد واقعا شما چقدر قشنگ این باور و تو خودتون تقویت کردین ،حالا من اصلا باورا و چیزای دیگه رو نمیگم همین یه دونه باور و چقدر خوب رو خودتون کار کردین که از یه شهرستان کوچیک مثل قم هدایت شدین به اون طرف دنیا که هر جا قدم میزارین همش درخت های انبوه و جنگلهای سرسبز و فراوانی آب و رو دخونه و گل‌های قشنگ و فقط برکت و زیبایی یعنی واقعا عین بهشت میمونه آدم مسخ میشه ،دیوانه میشه از این همه زیبایی ،شما واقعا لیاقتشو دارین چون هر لحظه تو تک تک ثانیه ها خدارو باور کردین بهش عشق دادین و نجواهای شیطان و بهش قدرت ندادین و خدا هم هر لحظه و ثانیه بهتون عشق و نعمت میده ،خداروصد هزار مرتبه شکر که شما این نعمت ها رو داری و لذت میبری و با ما به اشتراک میزارید .

    استاد یه چیزی بهتون بگم خدا خیلی شما رو دوست داره ،این به من یکی ثابت شده ،حالا یه چیزی براتون تعریف کنم .من چند ساله هر جا صدای شما رو چه اینستا چه تلگرام یا هر برنامه ای که صدای شما باشه رو گوش میکنم ،چون عاشقانه دوستتون دارم و هیچ کس و هیچ صدایی تو زندگیم تا حالا مثل صدای شما روم تاثیر نداشته ،چند وقت پیش شاید یه هفته پیش تو تلگرام یه کانال موفقیتی من صدای شما رو شنیدم و دوباره مثل همیشه جذب شدم و گوش کردم با خودم فکر کردم از فایل های رایگانتون که شاید من تا حالا نشنیدم بعد متوجه شدم از محصولات ،استاد خدای من شاهده همه چیز گوشیم کلا بهم ریخت خود به خود از سایت پرت شدم بیرون دیگه نمی‌تونستم بیام تو سایت ،گوشیم کلا هنگ میکرد ….و تا دیشب دیگه گریه کردم گفتم خدایا من که نمی‌دونستم ،من میخوام برم تو سایت میخوام ،کامنت بنویسم .امروز صبح گوشیم خود به خود درست شد .خدارو شکر دارم کامنت می‌نویسم ،خدارشکر که وجودتون نعمت و برکت برای من استاد عزیزم

    عجب حلوای قندی تو

    امیر بی گزندی تو

    عجب ماه بلندی تو

    خیلی دوستت دارم استاد جونم .

    سفرتون به سلامت باشه

    شما و مریم عزیز و به خدای بزرگ و مهربان میسپارم

    مووووووووووووووووووووووووووووووچ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1982 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست …

    سلام ب استاد عزیز …خانم شایسته و همه دوستان …

    این چند خط کامنت رو فقط برای عشق دادن ب استاد عزیزم مینویسم …..

    استادی که توی این چندسال این همه بما عشق داده حالا نوبتی باشه نوبت ماست کمی بهش عشق بدیم استادی که اینقدر سرزنده و با احساس و در عین حال بسیار خاکی و افتاده هست …

    عاشق این همه احساستم …عاشق این حس زیباتم استاد ….عاشق طبیعت گردیتم …عاشق کنجکاویتم …و دوست داشتم این حس زیبا رو که از این فایل گرفتم ب خودتون برگردونم …

    شهریوری و احساساتی ام …. دیروز هم تولدم بود ….این احساساتی بودن گاهی کار دستم داده گاهی هم اشک شوق بر روی گونه هام جاری کرده ..

    منم مثل شما پراز احساس و کنجکاوی هستم اما چه کنم که از مسیر الهی و هدفی که ب خاطرش ب این دنیا امدم کمی دور شدم و خدارو صدهزار مرتبه شکر با کمک شما و اگاهی هایی که از شما گرفتم دوباره در مسیر قرار گرفتم ..ب خاطر احساساتم خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم خیلی ها هستن در حسرت داشتن یه حس خوب……..خیلی وقتها هم بوده ب خاطر نااگاهی و عدم کنترل ….احساس رو درون خودم کشتم …

    این احساس بود منو بسمت موسیقی کشوند اگه احساس نبود هرگز بسمتش جذب نمیشدم….

    احساس زیباست اما بشرطی که کنترل بشه … احساس باید شیر کنترل داشته باشه و اگه میخوای موفق بشی باید بتونی بدرستی کنترلش کنی

    فهمیدم همه چی ب احساس بر میگرده …همه چی احساسه…احساسه که خلق میکنه …

    احساسه که زنده میکنه …

    احساسه که هرچیزی رو میرویاند …

    احساسه که سبز میکنه ….احساس یعنی سرزندگی …احساس یعنی نشاط …یعنی امید …یعنی انگیزه …یعنی میل ب زندگی …یعنی پیشرفت …یعنی موفقیت …و در یک کلا یعنی حرکت…یعنی اتعاش …یعنی انرژی…

    احساس اگه نباشه ما هم نیستیم ..احساس اگه نباشه هیچ چیز معنا نداره ……

    احساس اگه نباشه همه چی شکل مرگ و نیستی ب خودش میگیره…

    در دنیای مادی همه چی ب شکل احساس ما بستگی داره …..

    همه چی در ابتدا و انتها بر میگرده ب احساس….از تولد تا مرگ احساس همراه ماست ….تا زمانیکه زنده ایم احساس همراه ماست اما خیلی ها در زمان زنده بودنشان ب هر دلیلی احساس خوب شون رو مخفیش میکنن و مثل یه تکه چوب یا سنگ میشن…که بر میگرده ب عدم کنترل ذهن و نااگاهی…

    دنیای مادی یعنی احساس …همه چی از احساس ماست که در زندگی ما شکل مادی ب خودش میگیره…

    احساس اگه نباشه هیچ چیز معنا نداره حتی سرسبزی … ثروت …حتی زیبایی .. امکانات….. خونه و ماشین …احساسه که مارو زنده میکنه ….تما ابداعات و اختراعات ب خاطر احساس ماست … اگه احساس نبود چیزی خلق نمیشد …

    این احساسه که بما حرکت میده .. در بزرگ سالی وقتی از احساس مون حرف میزنیم مسخره مون میکنن خیلی وقتها ب خاطر احساس مون مسخره شدیم ولی نمیدونیم تمام کاهایی که میکنیم ب خاطر احساس ماست ..احساس چیز عجیبیه…

    سیاره زمین ب خاطر احساس ماست که این شکل زیبارو ب خودش گرفته …

    بین میلیاردها اجرام اسمانی …سیاره و ستاره که دانشمندان کشف کردند تنها سیاره زمین هست که اینقدر سرسبز و زیباست ….همه چی ب احساس ما بر میگرده …

    وقتی در فرکانس خداوند باشیم هاله انرژی ما انقدر شکل زیبایی ب خودش میگیره که شکل مادی ان انرژی زیبا میشه احساس خوب که حس شعف و شادمانی بما دست میده و با هیچ چیز قابل مقایسه نیست انقدر زیباست که فقط میخوای اشک شوق بریزی….

    ما ب خاطر تجربه مادی این حس زیبا که احساس نام گذاشتیم پا ب دنیای مادی گذاشتیم در این سفر که اندازه یه پلک زدن هم نیست ان کسی از همه بیشتر لذت میبره و عشق رو تجربه میکنه که ب چیزی گیر نده و رها باشه

    در اخر میخوام بگم احساس چیزیه که نمیشه بدرستی تعریفش کرد واقعا چیز عجیبیست….

    دقیقا مثل اثر انگشت دست که بین 8میلیارد جمعیت در جهان هیچ اثر انگشتی با دیگری یکی نیست احساس هم همینطوره ….

    ب نظر من احساس تعریف کردنی نیست نمیشه با کلام تعریفش کرد تنها حس کردنیه …

    از استاد با عشقم تشکر میکنم که اینقدر با عشق این همه زیبایی و احساس خوب رو ب تصویر کشید و تنها کسی این همه عشق رو احساس میکنه که در فرکانسش باشه …

    تشکر …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      ملورین گفته:
      مدت عضویت: 1828 روز

      سلام به آقای رجب پور بزرگوار

      اول از همه تولدتون رو بهتون تبریک میگم امیدوارم که خداوند با معجزاتش این روز رو براتون زیباتر کرده باشه.

      من هم شهریوری هستم و می دونم که متولدین این ماه چقدر احساساتی هستن و همیشه از همین جا هم ضربه می خورن و به قول شما این فوران احساسات هم واقعا باید شیر کنترل داشته باشه چون ما باید توانایی کنترل در تمام ابعاد زندگیمون رو داشته باشیم.

      واقعا به جا فرمودین که استاد این همه به ما عشق میدن و ما هم باید جبران کنیم هم به کلام و هم با نتایجی که از آموزه های بی نظیر استاد میگیریم که البته مطمئنم استاد عزیزمون از نتایج ما بیشتر خوشحال بشن و فرکانس عشق ما رو دریافت کنن.

      من هم از همین جا با شما هم صدا می شم و به دو استاد زندگیمون میگم عاشقتونم، شما بی نظیر هستید،هر چند که مدتیه چراغ خاموش دارم جلو میرم اما برای تغییر شخصیتم از تمام تلاشم دریغ نمی کنم و هر روز با سایت و دیدگاه های بی نظیر دوستان و با صحبت های استاد و یادداشت این سخنان که هیچ جای دنیا پیدا نمیشه روحم رو جلا می دم و این مسیر زیبا و سبز رو با استاد هامون و دوستانمون طی میکنم و لذت می برم.

      از شما ممنونم که این همه زیبا احساس و عشق رو توصیف کردین لذت بردم و من برای داشتن احساسات زیبای شما بهتون تبریک میگم و چه خوبه که کنترلش میکنید و افسار ذهنتون رو به دست گرفتید.

      بهترین ها رو براتون آرزو می کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1217 روز

    به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

    سلام

    نوش جونتون باشه این طبیعت زیبا

    مریم جان ازت یاد میگیرم وقتی از جایی که اونجا بودی میخوای جدا بشی تشکر میکنی

    و بارها شده از وسایل خونه از ماشین و.. تشکر کردم و یاد شما افتادم

    مرسی که زمان میزاری و از ماشین پیدا میشی که این نمای قشنگ که استاد از سر پیچ میاند و میرند پارک می‌کنند را برای ما به تصویر بکشی و این نشونه عشق شماست به کاری که انجام میدید

    وقتی با گوشی توی دستت از روی سنگ ها میرفتی که اون نمای خوشگل را نشون ما بدی تو دلم میگفتم خدا پناهت باشه بانوجان که انقدر قوی ظاهر میشی

    خدا قوتت بده که 4ساعت پیاده روی کردی

    و واقعا معجزه ایه این پباده روی که من تو قاون سلامتی بهش رسیدم قشنگ. میفهمم چهار شانه تر از قبلم شده و فرم بدنم شیک تر شده

    =============================

    خدای من چه آب زلالی چقدر خوبه آب باشه و همراه با صدا باشه و جالبه هر جایی هم صدای خاص خودش را داره

    لب دریا یک جور زیر آبشار خوروشان یک جور. لب رودخونه و… هر کدام برای خودش دلبری متفاوتی داره

    قربون خدا برم

    استاد جانم هنبن که شما تنهایی می‌زنید تو دل جاده نشونه توحید عملی شماست

    پدر من هنوز که هنوز تنها سفر نکرده و همش باکسی رفته که اگه تو جاده اتفاقی افتاد یکی باشه و متوجه نیستند که خدا همه چیزه

    .

    .

    گفتید بچگی متأسفانه خیلی یادم نمیاد بچگیم چه مدلی بودم ولی میدونم همش به بحث های فامیلی و درگیری های خواهرم با شوهرش گذشت و بچگی سیاهی بود

    که هیچ وقت دوست ندارم برگردم به عقب

    الان را عشق است که خدای خودم را پیدا کردم

    مرسی استاد جونم که این احساس و این زیبایی هارا با ما به اشتراک میزارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 826 روز

      به نام خالق زیبایی ها

      سلام و عرض ادب خدمت خواهر بی نظیرم عارفه ی عزیز و دوست داشتنی

      واقعا از جای تشکر داره،

      از استاد و مریم عزیز

      دمشون گرم ”

      اونم با چه عشقی ”

      از عارفه ی عزیزم

      تشکر میکنم که یادآور شدی و توجه کردی به نکات مثبت

      خداوندبهتون سلامتی بده

      خوشحال شدم که نوشتی .

      خیلی خیلی دوست دارم.

      در پناه الله مهربان باشی .

      بازم برامون بنویس.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان

    سلام به همه دوستان ثروتمندم

    سفر به دور آمریکا قسمت 202

    وقتی دیدم استاد با ماشین فورد زیباشون حرکت کرد و یک دنده عقب گرفت و ماشین را از زوایه پهلو دیدیم با خودم گفتم چقدر خوبه یک عروس و دامادی که تازه عروسی گرفتن و فرداصبح اول زندگی با این ماشین فوق‌العاده برن ماه عسل برن و زندگی را با سفر کردن و هدایت خواستن آغاز کنن و از زیبایی‌های ایران دیدن کنند و مثل استاد و خانم شایسته هرکجا خواستن نگه دارن غذا درست کنن لذت ببرن و خلاصه با هم عشق بازی کنند.

    مریم خانم طبق قانون سپاسگذاری نمود از این طبیعت زبیا که دو روز اقامت داشتن و دوباره سفر را با هدایت یکی کردن و حرکت به سوی خوشبختی.

    استاد جان یادمه گفتین ، هنوز شرایط خوبه باید تغییر کنیم شما هم هنوز که تازه این محل آمده بودید و تازه 2روز اینجا بودین و همه چی اوکی بود، دوباره گفتن بریم به دل ناشناخته ها ، قبل از اینکه کسی به شما بگه که طبق قانون مالکیت این دولت نمی تونی بالای 14 روز این جا باشی ، شما حرکت کردی. این خودش درسه وقتی اوضاع کاسبی و کارت خوبه کم‌کم باید حرکت کنی و تغییر کنی قبل از این که جهان مجبورت کنه.

    از فواید سفر کردن، قوی‌تر شدت ایمان ، عمل به قوانین جهان هستی، محک زدن خود ، دیدن زیبایی های اطراف مان ، تحسین کردن خودمان سپاسگذاری از خدا، در عمل مفهوم هدایت را درک کردن ، احترام به طبیعت، دوباره و بیشتر خندیدن ، آدم های قشنگ و با محبت دیدن ، سربالای رفتن تپه ها مثل استاد و خلاصه در سفر پخته شود خامی

    کنجکاوی هوشمندانه‌ی استاد که با سنگ تیز داره ناخن خودش را صیقل میوه،

    کنجکاوی عامل حرکت و تجربه ، استاد اگه الان در بهترین نقطه کره زمین داری با عزیز دلت لذت می بری ، بخاطر آن کنجکاوی های دوران بچگی خودت هست زمانی برای ایکنه فوتبال خودت خوب بشه توی انبار خونه داشتی تمرین می کردی ، کنجکاوی باعث شد بری دنبال کلیپ بازی کامپیوتری، بعد بری تعمیرات تلویزیون، و دوباره حرکت کنی به بندر عباس کارگری در کشتی را تجربه کنی و آشنای با قانون جذب و برگزاری کلاس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر عباس و بعد تهران برگزاری سیمینار و الان هم فلوریدا آمریکا، واقعا زندگی شما بهترین فیلم میشه اگه بسازن و با طی تکامل ، قانون تکامل را خوب فهمیدی و خوب فهماندی .

    عاشق همتون هستم

    علیرضا یکتای مقدم

    مشهد مقدس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    ندامیرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2732 روز

    سلام به زوج عاشقه زندگی در بهشت دنیا

    وسلام به دوستان همسفر دراین مسیر بهشتی

    خداوند رو سپاسگذارم که تو این سفرمنم هستم ونهایت لذت رو میبرم

    نکاتی که واقعا تحسین برانگیزه و ناخوداگاه باعث میشه شکرگزارتر باشیم در مقابل عظمت خداوندی که خلق کرده این همه زیبایی رو

    دلم میخواد نکاتی که توجه همو جلب کرد و دیدم وناحودآگاه احساس سپاسگذاری به من دست داد و بنویسم

    اول از همه اون آسمون زیبا آبی پررنگ با تیکه ابرهای سفید که به زیبایی اسمان پهناور افزوده شده بود چشمم و گرفت

    اون طبیعت زیبا با اون درختان سر به فلک کشیده بلند و کوتاه وسرسبز

    بعد دو روز لذت بردن ازاون طبیعت بکر راهی ی مکان دیگه ی تیکه زمین بهشتی شدیم

    با دوربین مریم جان همه اون مناطق رو دیرم ولذت بردم رانندگی استاد با اون ماشین هیولایی تراکمپر زیبا و پراز امکانات ونعمت که داخلش خلق شده برای اسایش وارامش این زوج بهشتی

    اون جاده زیبا وصاف با سنگر ریزهای قشنگ که یادمه بچه بودم از لابه لایی سنگها سنگهای گرد و صاف و پنج تا دونه یام بیشتر برا دوستام جدا میکردم برا ی قول دوقول بازی

    وچنان ذوقی میکردم که انگار اون سنگها تمام زندگی من بود

    ویادمه اگه ی جایی مثل مکانی که العان درحال سفر هستیم با تراکمپر استاد ودوربین مریم جان

    برا دوستاممم جم میکردم و با عشق بهشون میدادم

    واز همین چیزهای پیش پا افتاده که العان به چشممون هم نمیاد لذت فروان میبردیم که العان یادم میاد اون لذت رو حس میکنم چون اون موقع خیلی پر رنگ بود

    واون صافی جاده که تو دل اون طبیعت بکر درس کرده بودن تا گردشگران لذت بیشتر ببرن

    وای صدای اون رودخونه صاف که سنگهای ریز رنگارنگ چقدر لذت داد بهم چشمام و انگار شستشو داد وقتی استاد گفت این جا رو ببین منتظر بودم مریم جا بره جلو تا با لنزدوربین مریم جان منم ببینم وواقعا ذوق داشتم برا دیدن اون نقطه که استادبا انگشت نشونش میداد

    ووقتی دیدیم واقعا تحسین میکنم خالق اون زیبایها رو خدایا واقعا با تمام وجودم ازت سپاسگذارم بابت این همه زیبایی که روزیم کردی اوله صبح

    و وقتی استاد خیلی غلیظ گفت اب سرررررررررررده

    منم اون سردی اب وحس کردم

    وچه حالی میده با اون اب صورتتو بشوری مثل استاد جان

    اون تپه کوه قشنگ الماسی که سنگان تیز و برنده با هشکال مختلف مربع مثلث به قول استاد شکل شمشیر چاقو وووووو

    که تیزی اون سنگها رو استاد با تراشیدن صدف ناخنش نشونمون داددر نهاین تیزی وبرندگی چقدر شکننده

    ی لحظه استاد و دیدم که واقعا کودک درونشو بیدار کرد با اون حرکات بچه گونه

    وواقعا باید گاهی بچه شد وازنگاه بچه گونه جهان زیبا رو دید

    به قول استاد هر چی بزرگتر شدیم از دنیایی بچه گیامون فاصله گرفتیم کمتر کنجکاو میشدیم کمتر خوشحال میشدیم با جیزهای کوچیک کمتر ذوق میکردیم

    به قول مریم جان اون کنجکاوی به زندگی عمق میدادتازندگی عمیق تر درک بشه

    نکته های جالب تو اون کوه سنگی کنارههاش درختان زیبا رشد کرده بود از لابه لای اون سنگها

    صدای پایی استادو خش خش سنگهای قشنگ زیر قدمهای استادی آهنگ خش وخش و خش رو درس کرده بود

    وباز لنزدوربین مریم جان رفت سمت اون بهشت زیبا و طبیعت بکر و ناب با اوت درختان سر به فلک کشیده سبز و قشنگ صدای ابشار

    وبعد دوساعت پیاده رویی تو سر بالایی وسرپاینی اون کمپر که تو دل اون طبیعت بود چشممو گرفت چقد ارامش بود اونجا چقد سکوت اونجا رو دوس دارم انگار تو اون کمپر کسی نبود ماشینش مثل ماشین استاد بود رنگ زرشکی قرمز قشنگ

    تو مسیر راه اون گلهای قشنگ رنگا رنگ مثل کارت پستال بود اون منظره

    رنگهای زیبا ورنگا رنگ با اشکال گلهای قشنگ

    کی میگه بهشت فقط اون دنیاست بخدا بهشت تو همین دنیاست اگه چشمامونو یاد بدیم به دیدن زیبایها حتا کوچک

    چقدر خوبه که ی همراه وی همسفر و ی شریک عاطفی هم فرکانس باشه که ساعتها تو دل اون طبیعت بکر پیاده رویی کنه و لذت ببره

    استاد جان نوش جونتون نعمتهای خوبه خداوند گورایی وجودتون انشالله روز به روز این نعمتها که هممون لایقش هستیم وبه ی اندازه بهشون دسترسی داریم گورایی وجودتون

    ی حسی گفت بیام دیدگاه بزارم و از همین قدمهای به ظاهر کوچک خلق کنم زندگی بهشتی خودمو وچشمامو عادت بدم به دیدن نعمتهای خوب خداوند

    در پناه خداوند شاد سربلند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عباس‌منش عزیز و خانم شایسته جان و همه دوستان گلم در این سفر زیبای الهی

    واقعاً چی از این بهتر که چشمات رو باز کنی و ببینی خداوند مهمانت کرده که این زیبایی‌ها رو ببینی

    این سفر انقدر برای من خیر و برکت داشته تا الان که خدا میدونه

    گفته بودم یه سفر و هجرت در پیش داریم، تصمیم گرفتیم به یه محله خیلی خوب هجرت کنیم و کلی تجربیات دیگه و جذاب بدست بیاریم.

    این فایل به من این نکته مهم رو رسوند که هجرت همیشه به‌ جاهای خیلی دور نیست‌، گاهی با تغییر یکم کوچک جایی که هستی میتونی کلی نعمت و تجربه جدید بدست بیاری چون همه جای این جهان زیباست و پر از نعمت و ثروته و قشنگیای خاص خودش رو داره و همه چیز تو این جهان تکاملیه حتی خود مهاجرت.

    من خودم اصلاً اخلاقم اینجوری شده که یکم که یه جا میمونم دوست دارم برم جاهای بهتر و داشتم فکر میکردم یکی از نکات لذت‌بخش زندگی من این بوده که ما به‌لطف خدا هرچند سال یکبار توی یه محله خیلی خوب تهران زندگی کردیم و واقعاً هرکدومش چقدر چیزهای جذاب داشته، اصلاً انقدر پروسه تحقق این خواسته برام درس داشت و آموزنده بود که برای هر مرحلش فقط میگفتم خدایا شکرت.

    ا‌ولاً که من یه مدتی داشتم دنبال خونه میگشتم تو چندتا محله مختلف بعد میرفتم خونه‌هارو میدیم خیلی تفاوت داشت با چیزی که من می‌خواستم یا هر کدام یه ایرادی داشت که تو ذوقم میزد، بعد فهمیدم تا زمانی‌که من دقیقاً مشخص نکنم چی می‌خوام نمی‌تونم اون خونه دلخواهم رو پیدا کنم بعد اومدم محلم رو‌ محدود کردم به دو جا دیدم جنس خونه‌ها بهتر شد اما هنوز اونی که من می‌خواستم نبود بعد دیگه کامل اومدم تجسم کردم محله، کوچه و خونه دلخو‌اهم با رقم و متراژ و‌شرایطی که مدنظرم بود و این باورها رو که خداوند من رو به بهترین محله و افراد هدایت میکنه تکرار میکردم ما اگر به رحمت و قانون خداوند امیدوار و متعهد باشیم و توکل کنیم به او خودش بهترین‌هارو برامون رقم میزنه، من حتی گفتم دوست دارم یه مشاور املاک خیلی خوب هم داشته باشه این ملک چون باتوجه به پیش‌فرض‌هایی که در مورد این صنف داشتم گاهاً افرادی به پستم خوردن که شبیه پیش‌فرض‌هام بودن و من با خودم گفتم باید پیش‌فرض‌هام رو درباره این موضوع پاک کنم انسان خوب در همه جا و همه شغل هست(خیلی از دوستانی که در این سایت هستند شغل شریفشون همینه) و خداوند این افراد رو به سمت من هدایت میکنه تا اینکه خداوند یه فرد بسیار فوق‌العاده رو سر راهمون قرار داد یه جوان خیلی رعنا واقعاً انقدر من تحسینش کردم که خدا میدونه همان‌طور که حدس میزنید یه خونه خیلی فوق‌العاده دقیقاً تو همون کوچه و محله دلخواهمون با تقریباً همان بودجه‌ای که داشتیم برامون پیدا کرد چون با بودجه‌ای که داشتیم بقیه املاکیا میگفتن امکان نداره تو این محل بتونید خونه پیدا کنید بعد من به خودم میگفتم ببین هر وقت یکی میگه یه کاری نمیشه یا امکان نداره تا قبلش من اگه مصمم نباشم با تمام وجودم مصمم میشم که اون کار رو انجام بدم و اصلاً شده برام یه نشونه، این روحیه رو هم داشتم اما از وقتی با استاد و قوانین آشنا شدم خیلی در من قوی‌تری و پخته‌تر شد، انقدر این خونه زیباست و دلنشین که واقعاً از تجسمات من خیلی خیلی بهتر بود با همسایگانی بسیار فوق‌العاده، اولش که گفت خود صاحب ملک تو‌ خونه است من دوست نداشتم بعد با خودم گفتم چرا اصلاً فکر میکنی این یه ایراده؟ تو‌ چون قبلاً تو مدار نامناسب بودی آدم‌ها رفتار نامناسبی از خودشون نشان میدادن و فکر میکنی همه آدم‌ها شبیه به هم هستن بنابراین اینکه صاحب ملک اگر تو در مدار مناسبی باشی نه‌تنها یک ضعف نیست بلکه یک اپشن حساب میشه چون اتفاقاً خیلی بیشتر اون ساختمان نظم داره و تمیزه، چیزی که من خیلی دنبالش هستم اونم چی همچین صاحب خونه‌ای که اصلاً قبل ازینکه قرار داد ببندیم ‌پنج دقیقه تلفنی با من صحبت کرد عاشق من شد و به مشاور املاکیه گفته بود من می‌خوام فقط ایشون رو از نزدیک ببینم و ما رو دعوت کرد به خونه شحصی خودش (اتفاقی که قبلاً برای من نیفتاده بود و فکر نمیکنم برای کسی زیاد این اتفاق افتاده باشه) وقتی من رو دید گفت آقا من پشت تلفن که با شما صحبت کردم انقدر از شما خوشم اومد و دوست داشتم شما رو ببینم و خدا خدا میکردم که شما بیای اینجا، چقدر انسان شریف و خانواده فوق‌العاده‌ای داشت که من هنوز که نرفتم اونجا فقط دارم تحسینشون میکنم و خدارا سپاس‌گزاری میکنم که داره مارو هدایت میکنه.

    با این دوره کشف قوانین زندگی من قدم به قدم دارم یاد میگیرم که چجوری خواسته‌هام رو محقق کنم.

    اوایل این داستان خیلی راحت پیش نمیرفت یعنی ما هر چی میگشتم میدیدم به در بسته میخوریم اما ادامه دادیم و گفتم ببین اگه داره سخت پیش میره به این دلیل نیست که اصولش اینه و تو انقدر باید خونه ببینی و بگردی که بالاخره خونه دلخواهت رو پیدا کنی، تو اگر دقیق مشخص کنی که چی می‌خوای، باورهای هماهنگ با خواسته رو ایجاد کنی و مطمئن باشی که بالاخره به خواستت میرسی اصلاً دیگه در بسته‌ای برات وجود نخواهد داشت هر اتفاقی که برات پیش بیاد می‌خواد یک کلید به تو بده که راحت‌تر در رو باز کنی پس به‌جای اینکه غرق کلیده بشی ادامه بده تا برسی به در و بازش کنی.

    مثلاً تا همین چند روز پیش دقیقه‌ای داشتم آگهی‌ها رو نگاه میکردم و گاهی احساسم بد میشد اما اومدم رو باور فراوانی متمرکز شدم و هی احساسم خوب میشد (یاد داستان گواهینامه گرفتن استاد و خانم شایسته که دوره کشف قوانین توضیح دادن میوفتادم) گفتم از این به بعد روزی یه بار بیشتر آگهی‌ها رو نگاه نمیکنم فقط هم اون جایی که می‌خوام، بعد دقیقاً همان روزی که این تصمیم رو گرفتم این اتفاق برام افتاد و بقیه ماجرا.

    دیشب که داشتم بر می‌گشتم با موتور بودم دوستم رو پشتم سوار کردم و کیف دستیم رو بسته بودم پشت موتور بعد که رسیدیم به یه جایی دیدم کیفم نیست و خب تقریباً همه چیزم تو اون کیف بود، بعد اولش یکم نگران شدم و بعد به خودم یه نهیبی زدم گفتم الان باید احساست حداقل منفی نباشه و به چیزهای بد فکر نکنی و سعی کنی ذهنت رو کنرل کنی بعد بهم گفتم بشین پشت موتور و همین راهی که اومدی رو برگرد، دیگه راه افتادیم بعد من هی سعی کردم اون موقع که به چیزهای بد فکر نکنم بعد که اروم شدم بهم گفت حالا بگو پیدا میشه پیدا میشه اولش اروم اروم بعد یه دفعه با صدای بلند گفتم پیدا میشه به دوستم گفتم پیدا میشه پیدا میشه همینجوری که داشتم میگفتم اینو دیدم یه خانمی داد میزنه آقا آقا بیا اینجا دیدم کیفم دست ایشون و دوستاش بود و بندگان خدا ایستاده بودن منتظر من و میگفتن خدا خدا میکردیم شما زود متوجه بشی و برگردی، چقدر انسان‌های شریف و نازنینی بودن، به دوستم گفتم واقعا نباید عاشق این خدا شد که تو 5 دقیقه (کل این پروسه 5 دقیقه بیشتر طول نکشید) درس زندگی به آدم میده که برای یه عمر کافیه، همه چیز به نفع ماست اگر ما ذهنمون رو کنترل کنیم اگر به زیبایی‌ها توجه کنیم، همه در خدمت ما هستند اگر ما فقط نگاهمون به خدا باشه. شیطان همیشه داره کار خودش رو انجام میده (چیزهایی میگه که نتیجه احساسیش منفیه) ما نباید بهش توجه کنیم و اجازه بدیم کنترل افکارمون رو بدست بگیره چون رشته افکار مثل یک بهمن میمونه اگر همون ابتدا (در حالت منفی) جلوش رو نگیری وقتی بزرگ بشه مقاومت جلوش خیلی دشواره و برعکسش به سمت موبت میتونه تو را به سمت ایده‌ها و راهکارهایی هدایت کنه که هرگز قبلش برات قابل مشاده نبود.

    انقدر این زیبایی‌ها زیاده تو زندگیم نمیدونم کدومش رو بگم

    همان دیروز صبح با یکی از دوستام رفتیم سمت منیریه یه سری وسایل بگیریم بعد یه دختر کوچولوی زیبایی رو دیدم، دقیقاً شبیه اون دختری که دوست دارم داشته باشم (من عاشق دختربچه‌هام و عکسش رو انداخته بودم بک‌گراند گوشیم) وقتی نگاهش کردم چنان لبخندی به من زد قشنگ من احساس کردم دختر خودمو دیدم اونم نگاه و لبخندش اینجوری بود که انگار باباشو دیده انقدر ذوق کرده بود بعد به دوستم گفتم خداوکیلی این لحظه ارزشش چقدره؟ با چی میشه خرید این احساس و لحظه ناب رو، بعد رفتیم یه چند تا مغازه قیمت کردیم هر کی یه چیزی میگفت بعد مثل همیشه بهش گفت الان دکمه هدایت رو میزنیم (این تکه کلام شده برامون) میریم پیش فرد مناسب، بعد رفتیم تو یه پاساژی ته پاساژ یه مغازه‌ای بود یه آقای شریف با یه پسر خیلی خوش‌قلب و مهربون که وقتی رفتیم انقدر با آرامش با ما برخورد کرد و قشنگ توجیهمون کرد و جنس‌هاش رو بهمون نشان داد به دوستم گفتم آقا خودشه باید از همین بخریم و تو اون مدتی که ما بودیم شاید پرنده تو پاساژ پر نمیزد اما مغازه این بنده خدا یه لحظه هم خالی نمیشد (دقیقاً چون دارم رو باور فراوانی کار میکنم هی هدایت میشم) گفتم به دوستم ببین از نظر لوکیشنی بدترین جای این پاساژه اما شلوغ‌ترین مغازست، اولش هم رفتیم بیرون چون رفیقم می‌خواست یه چیزی رو چک کنه و وقتی دوباره برگشتیم گفت آقا من مطمئن بودم برمی‌گردید من به کار خودم مطمئن هستم، به دوستم گفتم ببین چه باورهای خوبی داره که همین باعث شده قشنگ با آرامش و اطمینان کارش رو ارائه بده و دیگه نگران هیچی نباشه، خدا براش میفروشه و آدم‌های مناسب مثل من و تو که کم نیستیم رو به سمتش هدایت میکنه.

    استاد یعنی اسم زندگیم رو باید بگذارم زندگی به سبک قوانین بدون تغییر خداوند، قشنگ دارم بهبود پله پله رو تو تمام ابعاد زندگیم حس میکنم، قبلاً چیت دی زیاد داشتم اما از زمانی که اون فایل رو گذاشتید و درباره این موضوع حرف زدید که من یک روز هم چیت دی نداشتم فهمیدم ایرادم کجاست چرا من سینوسی نتیجه میگیرم چون من چیت دی زیاد داشتم و اجازه نمیداد نتایج پایدا باشه اما از وقتی چیت دی‌ها رو قطع کردم هر روزم داره زیباتر میشه، واقعاً از شما سپاس‌گزار هستم.

    یه نکته‌ای رو هم بگم درباره تکامل در هر چیزی در زندگی، خصوصاً کوهنورد و پیاده‌روی، یادمه یه روز یه برنامه‌ای رو هدایتی در رادیو گوش میدادم که داشتن با خانم افسانه حسامی فرد اولین بانوی ایرانی فانح اورست و دیگر قله‌های بلند جهان که یک پزشک هم هستند مصاحبه می‌کردند (خیلی الگوی فوق‌العاده‌ای هستند حتماً دربارشون تحقیق کنید) و چقدر زیبا درباره تکامل در کوهنوردی صحبت می‌کردند می‌گفتند که شما باید اول انقدر قله‌های کوچک رو بری که برات عادی بشه بعدشم فتح کردن قله‌های بزرگ یه روزه نیست من اورست رو تو 2 ماه بالا رفتم اینجوری بود که مثلاً تا ارتفاع 3000 میرفتم 2-3 روز اونجا بودم بعد 500 متر میومدم پایین دوباره 2-3 روز تو ارتفاع 2500 بودم بعدش هزارتا میرفتم بالاتر دوباره 2-3 روز تو ارتفاع 3500 بودم دوباره میومدم تو ارتفاع 3000 متری چند روز بودم تا سیستم بدنم عادت کنه به اکسیژن هوا و شرایط جوی و بعد همینجوری هی رفتم بالا تا بالاخره رسیدم به ارتفاع بلندترین قله جهان، بعد یه نکته جالب تو صحبت‌هاش که خیلی برام جالب بود این بود که گفتند وقتی رسیدم بالا نمیدونم شاید کمتر از یک روز یا اگر اشتباه نکنم اصلاً چند ساعت بیشتر اونجا نبودن اما میگفت من همیشه تجسم میکردم الان رسیدم بالا و لای ابرهای بالای قله دارم راه میرم و کیف میکنم ازینکه تونستم بلندترین قله جهان رو فتح کنم و میگفت این مسیره و این تجسمات چقدر جذاب‌تر از رسیدن صرفاً به قله بود و میگفت همه چیز مسیره اون شور و اشتیاق اون احساسات عالی رو با هیچ چیزی نمیشه عوض کرد و چقدر صحبت‌های ایشون و زندگی و روندشون تحسین برانگیزه و من چقدر همیشه تحسینشون کردم و ازشون یاد گرفتن به‌خصوص درباره قانون تکامل.

    نکته بعدی این فایل طبیعت زیبا و بکر اینجا و نوع تصویربرداری خیلی خوب استا بود من قبلاً که تصویربرداری میکردم دوستم بهم گفت تو خیلی سریع تو تصویرها میچرخه ممکنه خودت حس نکنی این چرخش سریع اما بعداً که تو قاب تصویر ببینی متوجه میشی که سریع رد شدی از تصویر و این برای بییننده اذیت‌کنندست بعد دید راست میگه و بعد توضیح داد که همیشه وقتی می‌خوای بچرخی چه به سمت بالا پایین یا چپ و راست حرکت دست و دوربینت باید خیلی آهسته باشه و بعد که این نکته رو رعایت کردم دیدم چقدر تصویرها بهتر شده، دقیق این موضوع رو من تو تصویرهای استاد هم دیدم که ایشون چقدر آرام و صحیح تصویربرداری میکنن، واقعاً وقتی در مسیر درست باشی همه کارهات ناخودآگاه درست میشه

    واقعاً سپاس‌گزار خدا هستم‌ که‌ هر روز داره زندگیم زیباتر میشه.

    اینجا دفتر تغییر و تحولات منه، قشنگ‌ترین دفتری که تو زندگیم داشتم.

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم یک دنیا ممنون، دوستای خوبم شما هدایای الهی ارزشمند من در زندگی هستید و خیلی دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 65 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2159 روز

      احسان عزیز سلام

      خداروشکر برای هدایتتون ب بهترین مکان در بهترین زمان

      با بهترین صاحبخونه

      من تا حالا دوتا صاحبخونه داشتم و واقعا بینظیر بودن

      دستان خدا برای من

      انسانهای مهربان و شریف

      چقدر اون ماجرای کیفتون عالی بود

      تحسین میکنم کنترل ذهنتون رو

      با همین فرمون جاده رو ادامه بده

      خدا پشت و پناهت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1916 روز

      سلام به برادر خوب و نازنین و بسیار توحیدیم، آقا احسانِ گل و گلاب.

      کامنتهای شما از کامنت‌هایی که دوست دارم همیشه بخونم.

      ببینم این دفعه آقا احسان چی آورده برامون از ادراکش، از تجربه هاش، از مسیر و بهبودهاش…

      الحق که خوب مینویسی.

      خوب تحلیل میکنی.

      خوب شروع میکنی و به پایان میرسونی.

      خوب حرکت میکنی در مسیر.

      خوب روی خودت کار میکنی.

      پس لازم و واجبه بگم دمت گرم آقا احسان.

      تحسین برانگیزی تو سیستمِ کار کردن روی خودت.

      منزلِ جدید، مطابق با فرکانس های ارسالی، مبارک شما باشه.

      به شادی و حس خوب داخلش بشین.

      حس های خوب و خاطرات خوش خلق کنین تو جای به جای خونه همچنین فضایِ زیبای بیرون از خونه.

      براتون آرزو میکنم فضاهای سبز زیادی رو کشف کنین اطراف منزل که سرشار شین از حس های خوبِ طبیعت.

      از املاک و گشتن دنبال خونه که گفتین یادِ پارسالِ خودمون افتادم…

      صبح ظهر عصر املاک…

      منم پیش فرض های نازیبا داشتم درباره این صنف…

      تو گشتن ها یادمه با همه ی حرفهایی که میزدن، با این قیمت پیدا نمیشه و کمه و فلان و فلان…

      من همش به خودم و همسرم میگفتم برای ما پیدا میشه، خدا کنار گذاشته برای ما، فقط باید بریم و پیداش کنیم و برش داریم…

      البته چون با قانون مثل الان آشنا نبودم سختی کشیدم، ولی در نهایت خدا ما رو آورد تو بهشت…

      بهشتی که اسمش ارغوانه…

      خیلی کیف کردم از خوندنِ پروسه پیدا کردن منزل و رسیدن به هدف.

      یه تحسین به خودم میدم:

      زمانیکه قاطی بودم و تحت فشار و استرس از جستجوی خونه، به دلیل فایلهای استاد، وقتی بغلِ املاک گل یا درخت زیبایی میدیدم به عمد میرفتم عکس و فیلم میگرفتم که حال خودمو خوب کنم…

      خب اون موقع، آگاهی هام محدود بود، چون تک و توک فایلهای استاد رو گوش میدادم، متمرکز نبودم…

      دقیقا معجزه وقتی رخ میده که تو متمرکز شی روی چیزی…

      هر چیزی که میخوای.

      اینکه میگین آدم‌ها روی خوششون رو بهتون نشون میدن، باهاتون خوبن، دوستتون دارن کاملا برام قابلِ درکه…

      ما روی خودمون کار کنیم جهان باقیشو درست میکنه.

      شما از درون بهبود پیدا کردین، شخصیتِ خوبِ درونی تون، آدم ها رو جذب میکنه بهتون…

      الهی شکر برای این نعمت و رشد.

      انگیزه ای که باعث شد بدو بدو بیام کامنت بذارم براتون با عشق، این قسمته:

      همه چیز به نفع ماست اگر ما ذهنمون رو کنترل کنیم اگر به زیبایی‌ها توجه کنیم، همه در خدمت ما هستند اگر ما فقط نگاهمون به خدا باشه.

      عجب مثالِ توپی زدین برای افکارِ نازیبا و نجواها…

      عین بهمن میمونه…

      عالی بود…

      دقیقا هر چی از گوشه و کنار و نامرتبط باشه رو هم جمع میکنه به مسئله ی آغازینش.

      و اما کیف…

      کنترل ذهن

      آرامش

      امید

      توکل به خدا

      اینه که کمتر از 5 دقیقه، گمشده پیدا میشه.

      بَه بَه از این قوانینِ ثابت و بدون تغییر خداوند

      احساسِ خوب=اتفاقات خوب

      احساس بد=اتفاقات بد

      هر چی بیشتر کنترل ذهن رو درک میکنم، بیشتر میفهمم معجزه ی بهبودِ منه تو زندگیم…

      و صد البته با هر کنترل ذهنی، پاداش های عالی در راهه…

      ممنونم که انقدر قشنگ تو دفترت از تغییر و تحولات و بهبودهات مینویسی و ما هم میتونیم بخونیم و ایمان و باورمون بیشتر و بیشتر شه.

      آقا احسان، بهترین ها برای شما.

      الهی شکر برای حضور تک تک دوستان توحیدیم در این سایتِ ارزشمند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1940 روز

        درود بر شما سمانه جان عزیز که انقدر دقیق و ریزبینانه تمام نکات مهم رو همیشه برداشت میکنی و دوباره متذکر میشی

        خوشحالم که جایی رو داریم که می‌تونیم درباره قوانین و زیبایی‌ها صحبت کنیم واقعاً هرچقدر بیشتر صحبت می‌کنم بیشتر دوست دارم که صحبت کنم

        تجربه خواسته‌ها، زیبایی‌ها و احساسات خوبش یک طرف، نحوه رسیدن به خواسته و پروسه‌ای که طی میشه و اعتماد‌به‌نفس و ایمانی که در آدم تقویت میشه از یک طرف دیگه واقعا بهم لذت میده، واقعاً خداروشکر که در جهانی زندگی می‌کنیم که روالش بر سادگیه یعنی اگر تکامل رو درک و پیاده کنیم همه چیز خیلی ساده خواهد بود.

        خیلی دوست دارم درباره ریشه‌های ذهنی و‌شرطی‌سازی که شدیم باهات صحبت کنم و از وقتی که متوجه این موضوع شدم چنان احساس اشتیاق و قدرتی درونم بوجود اومده که حس میکنم همه چیزهایی که می‌خوام رو همین الان دارم.

        دیشب که داشتیم قرارداد خونه رو می‌بستیم صاحب‌خانه انقدر از من تعریف کرد و آرزوهای خوب برام میکرد که معلوم بود املاکیه بنده خدا ماتش برده بود و فقط میگفت خدارو شکر بله مشخصه.

        آدم کیف میکنه هر جا میزی فقط با آدمای خوب برخورد میکنی، پمپ بنزین، خرید، املاک، ویتر رستوران، کودک توی خیابون همه و همه قشنگ حس میکنی تو چشاشون خدارو میبینی که بهت لبخند میزنه و میگه دوست دارم ادامه بده همین مسیرو که سعادت در همین مسیره

        برات بهترین و ناب‌ترین لحظات رو آرزومندم خیلی خوشحالم میکنی که برام مینویسی همیشه از شما دوست عزیزم بی‌نهایت سپاس‌گزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زهرا نظام الدینی گفته:
      مدت عضویت: 2409 روز

      جناب مقدم عزیز

      کامنت شما رو صبح از روی ایمیلم خوندم، اما اونجا نمی‌شد براتون پیام گذاشت. برای همین چون می‌دونستم توی دوسه صفحه‌ی اول می‌شه پیداتون کنم، اومدم عامدانه به قصد تشکر از شما کامنت‌ها رو ورق زدم تا به کامنت شما برسم و بگم ممنونتم بزرگوار!

      گاهی خیلی شیرینه وقتی به یکی می‌گیم: می‌دونی وقتی داشتی این کامنت رو می‌نوشتی، فرشته‌ی پیغام‌آور خدا بودی که پیغامی رو به گوش بنده‌ای برسونی؟ اون لحظه که داشتی این کلمات رو روی صفحه‌ی مانیتور یا موبایل حک می‌کردی، خدا این‌قدر بهت نزدیک بود که توی گوشت میگفت و تو می‌نوشتی و از نظر من کامنت شما پیغام زیبای خدا بود و شما رسول زیبابین زیبااندیشش.

      یکی از راه‌هایی که سعی می‌کنم حالم رو خوب کنم اینه که می‌رم سراغ ایمیلم و می‌گم خدایا کدوم کامنت رو برای من فرستادی؟ بعد توی اون کامنت نشانه‌ای می‌بینم که بی‌شک حالم رو خوب می‌کند یا حال خوبم رو خوب‌تر می‌کنه.

      از دیروز یه مقدار عصبی‌طور بودم، نه خیلی بد؛ اما دل به تمرین و کار و روتین روزانه و مراقبه و … نمی‌دادم. صبح که از خواب پاشدم، هنوز چشمام خوب نمی‌دید. به خدا گفتم یه کاری کن امروزم رو به گند نکشم. امروز هدیه‌ی توئه. هدایت شدم به کامنت شما و داستان زیبای صعود به اورست.

      مگه از این زیباتر هم می‌شد که خدا بگه آروم باش. بشین استراحت کن، تو تازه یه مسیر طولانی رو بالا اومدی. با این شرایط کنار بیا، از منظره‌های اطرافت لذت ببر، حتی اگه چند قدم برگشتی هم مهم نیست. دوباره دستت رو می‌گیرم تا مرحله‌ی بعدی رو صعود کنی.

      این‌قدر این مثالتون به جونم نشست که قبل از شروع روتین روزانه، به خودم گفتم اول باید از آقای مقدم تشکر کنم و بعد برم سراغ سایر کارها.

      من به‌جد معتقدم افرادی که روی خودشون کار می‌کنند و روحشون جلا پیدا می‌کند، مستعد و لایق این می‌شن که کانال ارتباطی خدا و بنده‌های دیگر خدا بشن و البته برای خود من هم چنین امری بسیار اتفاق افتاده و گاهی ناخودآگاه حرفی زدم که دیدم طرف مقابلم از ذوق به گریه نشسته و گفته صبح این سؤال رو از خدا پرسیده بودم و الان از زبان تو جواب جاری شد. اون لحظه خدارو شکر می‌کنم که من رو وسیله‌ی ارتباط با خلقش قرار می‌ده.

      براتون جسمی سالم، خاطری شاد و روحی لطیف و نورانی آرزو می‌کنم که بی‌شک شما لایق بهترین‌ها هستید!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1940 روز

        درود بر شما زهرا جان

        قبلاً فکر مى‌کردم دست و زبان خدا شدن نیاز به مرتبه خاصی از خلوص و طهارت داره، انقدر برام سنگین بود که انگار هیچوقت در توانم نمیدیدم که بخوام به همچین جایگاهی برسم که مثل پیامبران یاد خداوند رو در دل دیگران زنده کنم.

        زمانی که با خودم ((قانون): چون من هستم که به روی قانون تاثیر میگذارم به نفع یا ضرر خودم) بیشتر آشنا شدم فهمیدم که ماجرا خیلی ساده‌تر از این صحبت‌هاست، تک تک ذرات عالم دارای شعور و قدرت هدایت هستند و تو تنها کافیه خودت باشی، آرام و قلبت را باز بگذاری تا با طبیعت یکی بشی، مثل یک برگ روی آب.

        اگر تو در مسیر باشی یک لبخند کودک، یک حرکت خاص گربه‌ای که در خیابان از کنارت عبور میکنه، سبز یا قرمز شدن ناگهانی چراغ راهنمایی شهر، برخورد نسیم با صورتت، همه و همه می‌شوند دست و زبان خدا.

        همه این‌ها از قبل هم بودند اما چیزی در درون ما تغییر کرده.

        دوست عزیزم این روزها خیلی درباره احساس گناه دارم تامل می کنم. در وجود من ناآگاهانه احساس پنهان گناهی نسبت به کارهای مختلف وجود داره که گاهاً ترمزی میشه برای تجربه خواسته‌هام، چرا که فکر می‌کنم برای اینکه خواسته‌ای رو داشته باشی باید انسان پاکی باشی و خودم رو با اشتباهاتم تعریف میکردم چون ریشه این برمیگرده به سال‌ها تذکر و فشاری که از جانبه خانواده یا جامعه نسبت به مسائل مختلف وارد شده و ازونجایی که دوست داری آدم خوبی باشی و خودت رو در این احساس میبینی متوقف میشی.

        این نگاه حاصل سوبرداشت ما از خداوند و جهان هستیه

        ما موجودات پاکی هستیم

        هیچکدام از خطاها و اشتباهاتمون ما رو تعریف نمیکنه

        ما اگر خطایی کردیم به‌دلیل ناآگاهیمون بوده

        خدای ما خدای پوشاننده خطاهاست، مثل یه مربی که هزار بار میخوری زمین میگه عیب نداره بلند شو دوباره تکرار کن انقدر که یاد بگیری درست انجامش بدی، گاهی مثل روز اخیر شما خسته میشی نمیتونی انجامش بدی بهت میگه عب نداره یکم که خستگیت در رفت دوباره انجامش و بعد انجامش میدی تا درست میشه، اصلاً همینکه میبینی مربیت کنارته و میشه این حرکت رو درست انجام داد و اصلاً کنارته که درست انجامش بدی خیالت راحت میشه

        ما انسانیم

        خطا می‌کنیم

        بی‌حوصله میشیم

        یکی از نشانه‌هتی بزرگ تغییر و درک قانون اینکه اینجور موقع‌ها اصلاً به خودمون فشار نیاریم برای رسیدن به احساس خوب و سعی کنیم آرام فقط از اون حالت خارج بشیم

        می‌خوام بگم دوست من ما اگه خدارو تو ذهنمون اصلاح کنیم آرام آرام همه چیز در زندیمون اصلاح میشه

        از شما دوست عزیزم بی‌نهایت سپاس‌گزارم و از خدای مهربان براتون بهترین‌ و ناب‌ترین لحظات را آرزومندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 2728 روز

      به نام ربم.

      درود جناب مقدم عزیز.بسیار ازتون سپاسگزارم برای کامنت های بی نظیرتون که همیشه میخونمشون وکلی لذت میبرم و یاد میگیرم ازتون.چقدر زیبا خالصانه و عمیق بر زبانتون جاری میشه.خدارو سپاسگزارم که به سمت خوندن کامنت های شما عزیز بزرگوار هدایت میشم.ازینکه متناسب با هر فایل سفرنامه شما بهترین برداشت هایی که میشه مطابق با زندگی زیبای خودتون بگیرید رو بیان میکنید واقعا لذت میبرم.

      تبریک برای خونه ی جدیدتون.امیدوارم که لذتش رو ببرید.

      برای این خواستم کامنت بگذارم براتون تا سرگذشت خونه گرفتن خودمون رو در شهر زیبای استانبول براتون بگم.که چطور به راحتی و زیبایی و خارق العاده رقم خورد.

      ما زمانی که با یه عالمه چمدون به این شهر زیبا مهاجرت کردیم دوتا دختر و پسر جوون و کم تجربه اما با ایمان قلبی که قوت قلبی و اطمینان خاطر بهمون داده بود اومدیم.من ایمان داشتم که بهترین ها برامون رقم میخوره و بهترین انسان ها رو ملاقات خواهیم کرد.خیلی فایل هایی که استاد در مورد تحسین انسان هایی که مهاجرت میکنن حال منو خوب میکرد.اینکه مهاجرت کنی از شهرت بری از خانوادت دور بشی از دوستانت و همه ی اون چیزهایی که ساختی و در واقع از نقطه ی امنت بیای بیرون و توکل کنی به خدایی که همه جا هست و همه جا برات خدایی میکنه و مختص مکان و زمان خاصی نیست.

      من ایمان داشتم که مزد این توکل رو خواهیم گرفت.باورتون نمیشه در کشور جدید شهر جدید که حتی ما زبونشون رو نمیدونستیم به چه انسان هایی هدایت شدیم.از طریق یک شخص بسیار غریب به فردی در استانبول هدایت شدیم که قبل از اومدن ما برامون هتل گرفته بود برای 10 روز.

      روز اول اومدن دنبالمون به همراه همسرشون و رفتیم رستوران.روز دوم ماشین رنت کردیم و آوردن در هتل تحویلمون دادن.کوچکترین نشونه هارو میگرفتیم و بررسی میکردیم و همیشه جواب صحیح به طرز متفاوتی برامون چشمک میزد.روز سوم و چهارم و پنجم چندتا خونه دیدیم.براحتی و با لذت با گوگل مپ سوار بر ماشین با شنیدن موزیک درین شهر زیبا مسیر هارو طی میکردیم و چقدر لذت بخش بود.در حین مسیر هم سعی میکردیم لذت ببریم و با جانه دلم برا خونمون برنامه ریزی میکردیم.روز ششم رفتیم که بازم خونه ببنیم و جالبه دایم میگفتن با این قیمتی که شما میگین خونه تو استانبول گیر نمیاد و الان با خارجی ها خوب راه نمیان و همه کرایه یک سال رو جلو میگیرن.اما ما میگفتیم نه برای ما میشه.وگرنه خدا اینجور همه چی رو ردیف نمیچید برامون که حالا برسیم اینجا و نشه.قطعا میشه.روز ششم وارد محله ای شدیم که من و جانه دلم دهنمون باااز مونده بود ازین حجم از زیبایی.خاطرمه اونجا به ایشون گفتم الااان حس میکنم اومدیم خاارج :):):):):) اون روز دوتا خونه دیدیم و دومین خووونه بی نظیر بود.خونه ی بسیار زیبا با ورودی که پر از کمد چوبی اونم قهوه ای و سمت چپ آشپزخونه با کابینت های چوبی با بالکن و باربیکیو و جالبه من قبلش همش تصور میکردم و از خدا میخواستم خونهه اگه کوچیکم بود اشکال نداره فقط بالکن داشته باشه اما دیگه انصافا باربیکیو آپشن خفن و تو دل برویی بود که خدا برام رو کرد.سمت راست سه تا اطاق خواب که یکیش اطاق بچه به قول خودشون چوجوک که کاغذ دیواری شده و طراحی شده برای اطاق دخترونه و دو تا سرویس بهداشتی یکی ایرانی که دیگه اینو دیدم انصافا کرک و پرم ریخت :):):):):):):) و اون یکی سرویس بهداشتی که اصن برا خودش یه اطاق زیباس.هاال خونه که رو به ویوی ابدی دریاچه و استخر باز همسایه ها با خونه های زیبااااا و سقف شیروونی و از یک طرف رو به دریای مارمارا.قیمت خونه از چیزی که ما خواسته بودیم بیشتر بود اما از کرایه واقعیش فرسنگ هاااا فاصله داشت.اما بازم شب گفتیم خدای رزاق، ما توکل کردیم و الانم باز ازت هدایت میخواهیم که به بهترین خونه مارو هدایت کنی.با اینکه دلمون تو همون خونه بود اما بازم نشستیم و تمام مزیت ها و معایب خونه هایی که رفته بودیم رو نوشتیم.با اینکه اون دوستمون و هر به قولی املاکی که میدیدم میگفت فقط خونه بگیرین اصلا به خارجی خونه نمیدن و عجله کنید ما با آرامش مسیر خودمون رو طی میکردیم.نمیذاشتیم این صحبتها مانع اون شاه ارتباط و ایمان قلبیمون بشه.دایم با خودمون میگفتیم شما که نباید خونه پیدا کنین خدا این کارو برامون میکنه.با نوشتن حسن و معایب ها نهایتا دیدیم بااازم همین خونه ای که یکمم از هزینه ای که ما حداقل براش در نظر گرفته بودیم بالاتر بود پیروز شد.روز هفتم که قرار بود بریم چند تا خونه دیگه ببینیم کنسل شد و به دوستمون گفتیم ما همون خونه رو میخواهیم.من روزها که خونه میدیدم عصرها و شب ها دنبال وسیله میگشتم.تو چند روز کوتاه همه سایت های استانبول رو که البته قبلا از ایران پیداشون کرده بودم زیر و رو میکردم و جالبه که بعد متوجه میشدم به اولین چیزهایی که هدایت میشدم نهایتا همون رو بهش هدایت میشدیم و انتخاب میکردیم.روز هفتم رفتیم که قرارداد ببندیم.صاحبخونمون صاحب کارخونه هست.رفتیم کارخونشون اونم چه کارخوونه ای.املاکیه همسایمونه و اون کسی بود که دوستمون باهاش ارتباط گرفته بود.جالبه که ما نمیدونستیم اما گویا صاحبخونه ابتدا گفته بوده که من به خارجی خونه نمیدم و دوستمون گفته بود شما بگذارید بچه ها خونه رو ببینن و در همین دیدنه که همسایمون که املاکیه باشه و خونه رو نشون ما داد گویا در یک ملاقات شاید 5 دقیقه ای از ما برای صاحبخونه گفتن و روز بعد که برای قرارداد رفتیم یک مرد بی نظیر مودب با پرستیژ خوش صحبت و اصلا به لطف خدا مهر ما به دلش گذاشته شد.کی غیر از خدا میتونست همچین کاریو بکنه.وقتی هم متوجه شده بود که ما تازه ازدواج کردیم بیشتر خوشش اومده بود.دوستمون که همه کارهای مارو میکرد و ترجمه میکرد گفت که ایشون گفتن به بچه ها بگین اگه دوست دارن بیان پیش خودم کار کنن :):):):):):):):):):):):):) واقعا زمانی که یادم میاد چشام پر اشک میشه و قلبم گرم که چطور خدا لحظه به لحظه مارو هدایت و حمایت میکرد.

      آغا احسان همون روز یعنی روز هفتم بعد از قرارداد رفتیم برق خونه رو وصل کردیم.عصر رفتیم ظرف و ظروف خریدیم و وسایل بهداشتی و این جور چیزا.شبم اومدیم قبل رفتن به هتل یه چرخ تو خونمون زدیم و رفتیم هتل.

      روز هشتم رفتیم با دوستمون گاز و آب رو وصل کردیم و به طرز معجزه آساااااایی رفتیم وسیله های چوبیمون رو خریدیم.فقط اینو بگم بهترین کیفیت با کمترین قیمت ممکن اوووونم چه کیفیتیییییی در واقع رویه مبله چرمه سفارشی با سرویس خواب و پا تختیو میز توالت و میز نهارخوری 8 نفره بوفه کنسول همه و همههههه 6 هزار لیر.حالاااا چرااااا زمانی که دیگه این محصولات رو از سایت برداشته بودن و انصراف داده بودن از فروش (زن دوستمون در واقع برامون میگشت) اماااا چراااا اینا اکی شدن؟؟؟؟ به خااطر همزمانی هاااا.بخاطر اینکه خدا مهر مارو به دلشون انداخته بود.وقتی مارو دیدن دیگه تموووم شد همه چی.خودشونم یه باربر برای سیته شون داشتن هماهنگ کردن که با یک سوم قیمت وسایل رو در روووز نهم برای ما آوردن به خونه رویاییمون.ما اصن همچین سیستم حمل و نقلی ندیدههه بودیم.دوتا پسر جووون شاید نهایتا 24 ساله و لااغر این وسایل بزرگ و سنگین رو در عرض 4 ساعت با ابزار خفن باز کردن و پیچیدن و بدون ذره ای خطو و خش آوردن و دوباره سر هم کردن و هرجا که گفتم گذاشتن و رفتن.اون خانواده هم چه انسان های نازنینی بودن چقدر ثروتمند بودن و بخاطر یک همزمانی دیگه اوناهم تصمصمیشون رو قطعی کرده بودن و ست کامل سرویس خواب و مبل و نهارخوری و همه چیز رو سفارششون رو قطعی کرده بودن و بعد از رفتن ما خریدای جدیدشون تو راه بودن.با گوگل ترنسلیت با هم حرف میزدیم و آغاهه حدودی انگلیسی میفهمید و استاد دانشگاه بود بهمون گفت این وسایل سفارشی ساخته شدن و الان 100 هزار لیر قیمتشونه ما دوس داشتیم به شما بدیم با اینکه از فروششون منصرف شده بودیم.ما تقریبا به یک بیستم قیمت واقعی صاحب این وسایل زیبا و با کیفیت شده بودیم.جالبه آخر بار هم دختر کوچویکشون به انگلیسی جمله آماده کرد و از طرف خانوادشون به عنوان هدیه ازدواجمون یه آباژور قشنگم بهمون هدیه دادن.وقتی نشستیم تو ماشین جفتمون در شگفت زده ترین حالت ممکنی بودیم که دو انسان میتونستن باشن و فقط نگاهمون به آسمون زیبا و خالق این نعمت ها بود و سپااسگزار.

      روز دهم هتل زیبامون رو تحویل دادیم و اومدیم خونه بهشتیمون.ظهر رفتیم ماشین رو که بنگاهش از قضا نزدیکه خونمون بود تحویل دادیم و میبایست منتظر میشدیم که صاحب بنگاه بیاد و دیپوزتمون رو بازگردونن وقتی ایشون اومدن یک هیکل درشت و خشن با سبیل های چنگیزی و داش مشتی با یک کت و شلوار و تسبیح درشت به دست وارد شدن.کارکنانش وقتی رییسشون اومد داشتن از استرس جان به جان آفرین تسلیم میگفتن اسم رییسه هم عزیز خان بود و تابلو بزرگیی از عکسشون هم به دیوار بنگاه بود :):):):):):):):) اونجاهم یه خانمه ایرانی که به زبان ترکی مسلط بودن کار میکردن و جالبه که اون آغاهه هم از ما خوشش اومده بود و دوس نداش ما بریم و شمارشو گف سیو کنیم و مستقیم هر زمان ماشین خواستیم به خودش بگیم.جالبتر اینکه نمیخواستن بخشی از دپوزیت رو تا زمان مشخص شدنه جرایم رانندگی پس بدن اما عزیزخان با اتکا به حرف ما که فقط گفتیم ما همه چیز رو طبق قانون رعایت کردیم کل دیپوزیت رو پس داد و اونجا چشمان باز و از حدقه بیرون زده ی کارکنانش دیدنی بود.

      پایان روز دهم اینطور گذشت که اومدیم و خونه ی بهشتیمونو برق انداختیم شب رو در منزل زیبامون خوابیدیم.

      آغای مقدم من برام ثابت شده که همه جاااا خدا هست اگه باورش کنیم اگه ارزش خودمونو بفهمیم اگه گوش بدیم به ندای الله و بپذیریم و قدم برداریم و باور کنیم که خدا به گفته ی خودش وفادارترین هست به عهدش.

      خداروسپاسگزارم که به کامنت زیبای شما هدایت شدم و باعث شد این تجربیاتم رو یادم بیاد و با نجواهای ذهنم مقابله کنم و بنویسم.

      راااستییی اینم بگم و کامنتمو تموم کنم.اجاره خونمونم مثل ترکا باهامون قرارداد بست صاحبخونه ی ثروتمندمون و ماه به ماه می پردازیم.هر زمانم که کرایمونو واریز میکنیم ازمون تشکر میکنه:):):):):):):) و دیگه اینکه اون دوستمون بعدا گفتن چون شما از هیچ خونه ای خوشتون نمیومده من همینجوری شماره این املاکیو یهویی پیدا کردم و به واسطه هام زنگ نزدم دیگه.وقتی اومدن خونمون دیگه نمیخواستم بگم اما برگهاشون ریخت :):):):):):):):):)

      جالبه که خداوند مارو به سمت کسایی هدایت کرد که اصن به این پول ها نیاز ندارن و همینه که ما تو خونه ای هستیم که یک سوم اجاره واقعیش رو میدیم و ازمون تشکر هم میکنن.

      این کارو کی جز رب العالمین کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوووست و برای ما خواهر میشود برادر میشود نان درون سفره میشود خانه میشود دوست نزدیکتر از خانواده میشود و عشق و ثروت جاری در زندگی میشود اگر بهش ایمان داشته باشیم ازش بخواهیم و قبولش کنیم و به الهاماتش گوش جان بسپاریم.

      در پناه حق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1940 روز

        درود بر شما نگین جان عزیزم که انقدر زیبا روزشمار هدایت و همراهی با خداوند در تصمیم الهی خودت رو بیان کردی

        سپاس‌گزارت هستم برای محبتی که داری و دستی از دستان خدا شدی تا مسیر هدایت به مقصد بعدیم برام واضح‌تر بشه، چند روزه خیلی دارم به سفر فکر میکردم و چندتا نقطه مختلف تو ذهنم بود بعد یه حسی بهم گفت برو تو یوتیوب ویدئوهای ترکیه رو ببین و خودم چون قبلاً نرفته بودم اونجا پیش‌فزضم درباره اینجا خیلی کامل نبود اما وقتی که رفتم و زیبایی‌های اونجا رو دیدم قشنگ برام واضح شد که آقا مقصد بعدیت اینجاست به امید خدا و کامنت شما باز این نشانه رو برام واضح‌تر کرد که خداوند مهر تایید بر همه خواسته‌هات میزنه به‌شرط اینکه تو هم باور کنی که میتونی اون خواسته رو داشته باشی

        دقیقاً درست می‌فرمایید اصلاً نمیشه خداوند رو محدود به زمان و مکان و شرایط کرد، قدرت خدا یک دامنه فرکانسیه که هر چقدر اعتقاد ما بهش شدیدتر میشه کاراییش برامون بیشتر میشه، دیشب داشتم به مادرم میگفتم که به‌قول استاد دیگران اغلب نتایج مالی براشون مهمه و نشانه تغییر میبینن اما این احساس نزدیکی به خداوند، این ذوق رسیدن و خلق کردن، اشتیاق و حال بی‌نظیر ناشی از آگاهی و درک قوانین، این سلامت روان و جسم ارزشش رو با هیچ عدد و رقمی نمیشه سنجید، گفتم به خداوندی خدا اگر 1000 میلیارد الان به حسابم واریز میشد انقدر هیجان و اشتیاق نداشتم، این آرامش، این کوچه پر از درخت، این صدای پرنده‌ها و همخوانیشون، این هوای مطبوع همه نشانه خدا هستند

        چه حسی زیباتر از این که با صدای آواز پرنده‌ها از خواب بیدا بشی، به‌ظاهر پرنده هستند اما درواقع خداست که تو را بیدار میکنه چون حالت خوبه در مدار مناسبی هستی حالا اگر در مدار نامناسبی باشی همان میشه برات یه زنگ نامناسب، یه صدای جر و بحث

        خداوند مبراست از هر چیز ابتری

        انقدر قشنگ توصیف کردی که باور کن همه صحنه‌ها رو‌ داشتم تجسم میکردم، حتی با ذوق‌زدگی شما هم ذوق‌زده میشدم، اون احساس نرم‌شدگی قلب‌هایی که گفتی را با تمام وجودم لمس کردم

        صاحب خونه ما هم بهم گفت اصلاً من 5 دقیقه با شما صحبت کردم شما رو شناختم و دوست داشتم بیاین اینجا قشنگ اشتیاق و ذوق‌زدگی رو هر بار که میبینمشون تو چهره و رفتارشون میبینم انقدر که به ما محبت دارن.

        چه خوب اشاره کردی که ما باید یادآوری کنیم همه این‌ها رو به خودمون، این ما هستیم که با هربار رسیدن به خواسته‌ها یه پله ایمانمون قوی‌تر میشه و ماهرتر میشیم به کنترل و خاموش کردن نجواهای شیطان، اصلاً یکی از اهرم‌های من برای غلبه بر نجواهای شیطان اینکه تا یکم حسم بد میشه میگم عه اومدی کار خرابی کنی منم بلدم چیکار کنم باهات تو دنبال این هستی که من حالم بد باشه تو حال بد بمونم تصمیم بگیرم منم دیگه دستت رو خوندم وقتی حالم بد میشه اصلاً سیستم عصبیم رو خاموش میکنم، میگم آقا کار تعطیل برید تو حیات یه دور بزنید حالتون خوب شد برگرید یعنی هیچ واکنشی نشان نمیدم، بعد که حالم بهتر میشه میام سراغش همان موضوع نتیجش عالی میشه، هرچقدر که این رو تکرار میکنی ماهرتر میشی

        خدا می‌خواد از ما که به خواسته‌هامون برسیم و بالاخره ما به همه خواسته‌هامون میرسیم و من به خودم میگم خیلی باید بیشتر یاد بگیرم از مسیرم لذت ببرم

        واقعیت اینه نگین جان خدا تو اون ده روز و تو این مدت فقط همراه و هدایتگر من و شما نبوده، خدا همیشه همراه و هدایتگر ماست منتهی چون ما با خودمون و اهدافمون در صلح بودیم و قلبمون رو باز کردیم، هوشیار شدیم که همه چیز تحت کنترل خداست

        خیلی تو ذهنم افرادی مثل شما رو تحسین میکنم و این باور که خدا به افراد شجاع پاسخ میده همیشه نمودهاش برام منطقی‌تر و قدرتمندتر میشه

        برای شما دوست عزیزم و همسر نازنینت بهترین و ناب‌ترین لحظات رو آرزومندم

        عشق حقیقت و نعمت بسیار نابیه و از خدا می‌خوام که هر روز در زندگیتون پررنگ‌تر بشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          نگین گفته:
          مدت عضویت: 2728 روز

          درود مجدد آقای مقدم عزیز و بزرگوار.

          سپااااس فراوان ازین قلم زیباتون و سپاس از خداوند که رهنمودهای زیباش رو از طریق شما روح پاک الهیش برام فرستاد.

          حقیقتش خیلیی دوست داشتم بیام و یک روز نتیجه توکل و ایمانم رو برای این مورد خونه گرفتن تو سایت بنویسم اما هربار به علتی نمیشد و دیروز زمانی که کامنت زیبا و الهام بخش شمارو خوندم زمانی قلب صافتون که صاحب خونتون متوجه خلوصش شد و در واقع خداوند دل هارو برای بندگان صالحش نرم میکنه دیدم گفتم نگین جان اینجا بهترین زمان و مکانه که بنویسی تا هم خودت یادت بیاد هم اثری بمونه برای سال های بعد که شاید این قدما به چشمم کوچیک بشن و خاطرم نره که با ایمان و توکلم خدا چه درهایی رو برام گشود و کافیه من ادامه بدم مداومت کنم باااازهم ازین قبیل اتفاقات خواهد افتاد.

          که انصافاااا هر روز رو ما با دیدن نعمات بی شمار خداوند و معجزات ریز و درشتش داریم سپری میکنیم.

          یاد گرفتیم با عشق جانم همییییشه حتی در مورد کوچکترین چیزهایی که میتونست نباشه یا اگر بود و متوجهش نمیشدیم یا درکش نمیکردیم سعی میکنیم عامدانه بولدشون کنیم بهشون توجه کنیم و بابتشون سپاسگزاری کنیم و اصن سطح انرژیمون بوووست میشه.

          چه تصمیم قشنگی گرفتید برای سفر.

          شاید جالب باشه بدونید تقریبا 2 ماه پیش ما مهمان داشتیم و موضوع جالب این بود که از بس ما لذت میبردیم و دیگه به صورت روتین سپاسگزاری میکردیم و ذوق میکردیم از زیبایی هایی که میدیدم اونها گفتن براتون هنوز عادی نشده و ما گفتیم خدا میدونه که هر روز باااز برامون این نعمت ها این زیبایی ها این رفاه این راحتی و زیبایی ها خارق العادست.من و همسرم یاد گرفتیم شکر کوچیکترین چیزهاارو بجا بیاریم و به قول شماا مگه ایناا کوووچیکن؟اینا خودشون دریای ثروت و نعمتن.

          دقیقا چند روز پیش تو بالکن رویاییمون که معبودگاهم شده داشتم با خدا صحبت میکردم و کمی برای اینکه به درآمد برسم درگیری ذهنی داشتم و از خدا هدایت خواستم.یهو دیدم خداوند بهم گف نگین الان چقد ثروت داشتی چه ملک ها و ماشین هایی داشتی چه حساب بانکی داشتی که دلت آروم میگرفت؟ حالا فک کن که داریشون فک کن الان بیدار شدی تمام اینا وجوود داره.یعنی در واقع الان هم مدارشون شدی وگرنه که اونا به محضی که خواستی من گفتم باش و شدند.حالا بهم بگوو حست چیه آیا راضی هستی؟آیا آرومی؟آیا شوق زندگیت تغییری میکنه؟

          به خودم اومدم دیدم واقعااا درستههههه.منه نگین لذت لحظه ی حال رو دارم به چیزایی گره میزنم که خوشبختی و آرامش من رو عمیقا پاسخگو نیستن.من با تمام وجودم ثروت رو میخوام اما حواسم باشه نعمت هایی که دارمو فدای اون نباید بکنم.صبوری کنم مثل همیشه تا تکاملم طی شه و از مسیر لذت ببرم.منه نگین ثروتمند با خانه های مجلل در شهرهای متفاوت و حساب بانکی دلاری یورویی که هر چی خرج کنم بازم شارژ شه با چقد پول این زیبایی این حس خوب رو میتونم بخرم.با چه پولی من این آگاهی هایی که تو سایت استاد عباسمنش جاریه میتونم داشته باشم.با چه پولی میتونم احترام و لبخند شوق آدم هایی که حتی نمیشناسمشون ولی وقتی میبیننم به لبشون میاد رو میتونم بخرم.

          آقا احسان خوب میفهمم اون ثروتی رو که دارین ازش صحبت میکنید و لذت بودنش در زندگیتونو دارین تجربه میکنین.

          سپاااسگزار شمام برای این دعاهای ناب و زیباتون و امیدوارم متقابلا هزاران برابرش در زندگیه زیباتون جاری بشه.

          بهترین هارو از خداوند منان براتون خواستارم.

          ضمناا اگه اومدین استانبول حتما جزایر پرنس رو ببینید که شکوه و عظمت و زیبایی خالق اونجا موج میزنه.اگه هم اهل هیجان هستید شهربازی ویالند رو سر بزنید که مدل مینیمال دیزنی لندهای زنجیره ای هستش.

          در پناه حق باشید دوسته الهی ارزشمندم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        مانلیا گفته:
        مدت عضویت: 1603 روز

        سلااااااممم نگین جانم

        نگین جاااان من از ته قلبم ازتون بسیاااااار سپاسگزارم

        نگییییین جونم نمدونم واقعا چطوری احساسمو بیان کنم

        نگین کامنتت برای من معجزه ی خداوند بود

        ممنونم ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

        با دو تا کامنتی که خوندم ازت کلی ترمز های مخفی ذهنم برام رو شد

        من عااااشقتم نگین

        ممنونم که دستی از دستان خدا شدی برای امروزم

        عاشق داستان زندگیت شدم

        از اونجایی که از صفر شروع کردی

        تا هدایت شدنت به شغل ها ، معلمی ، حسابداری و در نهایت شغل مورد علاقت تورلیدری

        از این کامنتت که خونه ی عالی در بهتری جا برات اوکی شد

        همه جای کامنتت بوی خداوند میداد

        همه جاش انگار خدا بود تو نبودی همه اش خدا بود

        اونجای کامنتت دیوونم کرد همین یه جمله رو گفتی

        رفیق نابم همسرم

        رفیق نابم همسرم

        رفیق نابم همسرم

        وای خدای من همین به حمله ی سه حرفی کافی بود برای دیوانه شدنم برای از ذوق پرواز کردنممممم

        فکرشو بکن با کسی ازدواج کنی که ناب ترین رفیق زندگیته

        که صمیمیترین و نزدیکترین فرد زندگیته

        الله سپاسگزارم ازت

        نگین جون من هر دو کامنتت کلی برام حرفای مستقیم خدا بود

        وقتی داشتم این کامنتتو میخوندم که مهاجرت کردی به ترکیه

        ذهنم میگفت خب نگار حالا گیرم رفتی ترکیه با عشقت

        خب اونجا چطور میخوای کار کنی چطور پول دربیاری ها ؟؟؟؟

        به والله همون موقع رسیدم به این جمله و خوندمش

        صابخونه ازمون خوشش اومد و گفت خونه رو بهمون میده و گفت میتونید بیاید پیش من کار کنید .

        دیگه این جمله رو که خوندم خلاص

        نمیدونم چی بگم

        چه خداونده قادر و توانایی داریم اما خودمون باورش نداریم ایمان بهش نداریم و وقتی نداریم چطچر بتونه کاری انجام بده برامون

        نگین جونم خیلی تحسینت میکنم بابت این همه سال تداوم و استمرارت در این سایت :))))

        نگین جونم عاشقتم

        ایمان رو در دل من زنده کردی

        توحید رو به من نشون دادی

        رویامو زنده کردی

        کامنتت غوغایی در من به پا کرد

        عاشقتم

        دلم میخواد نتایجی که تو گرفت و به دست اوردیو بگیرم

        دلم میخواد با عشقم برم ترکیه و این اتفاقات ناب این خونه های رویایی و شغل رویایی و درامد بالا و همه ی اینها رو تحربه کنم و اونروز به یاد کامنت تو بیفتم و برات بنویسم

        سپاسگزارم بابت تمام زندگیت

        بابت وجودت

        بابت نعماتی که در زندگیت هست

        سپاسگزار خداوندم برای احساس شور و شعفی که داری

        بابت تمام خوبی های زندگیت از خداوند سپاسگزارمممممم

        ممنونم که دستی از دستان خدا شدی برام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          نگین گفته:
          مدت عضویت: 2728 روز

          درووود و سلاااام نگااار عزیزم.

          درووود بر تو نگار زیبای چشم و ابرو مشکیه خوشگلم.من معتقدم دختراییی که مویه مشکی و چشم و ابروی مشکی دارن 10 هیییچ از بقیه جلوترن :))))))))))))))))))

          وااای نگاار عزیییزم سپاااسگزارتم برای این روح پاکت و این پیغام پر از عشق و حس خووبت.این پیغامت ضربان قلب منووو بالا برد.

          نمیدونم چند بار خوندمش.خواستم از دانشگاه برگردم و باز بخونمش و بعد برات پاسخ بفرستم.

          ازت سپاااسگزارم نگار زیبا.میدووونی اون دوستی که از طریقش به کانال تلگرام استاد عشق عباسمنش هدایت شدم و شروع تحول زندگیم و هدایتم به این سایت الهی بود هم اسم شما هست.اسم اونم نگاره و اونم زودتر از من مهاجرت کرد و در هنگ کنگ با همسرش و دو فرزند زیباش در اوج عشق و سرخوشی زندگی میکنه.

          این پیام سراسر نورت با این اسم زیبات برای من پر از نشوونست.

          سپاسگزارتم که برام نوشتی و احساس شور و اشتیاقت رو با من به اشتراک گذاشتی.

          خدااای من چطوری ازت سپاسگزاری کنم برای داشتن اینچنین بندگان پاکی و روانی به زلالی آب.

          نگار عزیزم آرهههه من و همسرم خیلییی باهم رفیقیییم.ساعت ها باهم حرف میزنیم در مورد زندگیمون آرزوهامون حرف های چون الماس استاد و زمان از دستمون میرهههه:)))))))))))) تازه از ذوق تو حرف همدیگه هم میپریم :))))))))))

          خیلییییی خداروشاکرم برای بودنش در کنارم ازینکه رب العالمین از طریقش انقدر خالصانه عشقش رو بهم نشون میده.

          نگار عزیزم برات یه زندگی پر از اتفاقات شگفت انگیز در کنار عشق عزیزت رو از خداوند خواستارم.

          آره میشه به همه چیز رسید.من که هنوززز کلی چیییز میخوام :)))))))))))

          اصن از خدا کم خواستن خوب نیییست.اگه باور کنیم عظمت و قدرتش رو اصن زشته ازش کم بخواهیم.از کسی که گفته من بر خودم واجب کردم برآورده کردن خواسته هاتونو.اصن زشت نیس ازش کم بخواهیم؟ :))))))))))

          من که هر صبح بهش میگم اینو میخوام اینم میخوام و میگم خدا جون ببخشید اگه الان اینا برام بزرگترین هاست والا از تو کم خواستن زشته.

          فکر کن بری پیش یه قدرتی که جهان و جهانیان رو خلق کرده و ازش با شک و تردید درخواستی بکنی.خوب معلومه که زشته.واای همش اینو به خودم یادآور میشم.که باور کن و درخواست کن و بعد حالتو خوب نگه دار تا نشونه ها و هدایت هارو ببینی.

          نگااار عزیزم برای این پیام سراسر نوورت این عشق خالصت که خداوند منو لایق شنیدش از طریق تو کرد سپاسگزارتم.

          برات رسیدن کره گونههه به تمام خواسته هاتو از رب العالمین میخوام.

          برات آرامش و اشتیاق زندگی از خدای وهابمونو میخوام و تورو به خودش میسپارم.

          دوست دارم یه روز ببینمت.

          من همییییشه مشتاقم برام از کوچیکترین حس و حالات بنویسی و من بخونم و غرق ایمان بیشتر به پروردگارمون بشم.

          سپاسگزارم برای قلب مهربونت که برای داشته های من از خداوند سپاسگزاری.ایین حجم از بزرگی و وسعت دید و قلب شگفت انگیز و بی نظیره.دلم خواست منم داشته باشمش.

          در پناه حق باشی نگار خوشگل و چشم و ابرو مشکیه من.

          .

          .

          وااای نگااار عزیزم اول برات کامنت گذاشتم و بعد نحوه ی آشناییت با سایت استاد عشق رو خووندم.

          شگفت انگیییییزه.واای نگار عزیزم چقدر از خوندنش لذت بردم.

          واای من هم سن تو عاشق رقص و موسیقی و خوانندگی بووودم.چقدر خوشحالم که تونستی استعدادتو پیدا کنی و ازینکه برای بارور کردنش قدم برداشتی بهت افتخار میکنم.

          من هنوز هم آواز میخونم و وقتی برای همسرم میخونم مدهوش صدام میشه.

          اتفاقا ترم پیش در دانشگاه سر کلاس برای استادمون به درخواستشون خوندم چون توی صحبت ها متوجه شده بودن که من گیتار میزدم و میخوندم و با اینکه زبون خودمونو نمیدونستن خیلییی لذت بردن و همیشه این تو ذهنم میمونه.

          اتفاقا بهم گفت تو باااید این صدا رو به گوش جهانیان برسوونی.

          آره نگار عزیزم تو بیشتر ازونی که فکر کنی برای من پیغام آور بودی عزیزم.

          در آینده باهم کنسرت میگذاریییم و حسابی هم میرقصیم:)))))))))))))

          چقدددر دوس دارم رقصتو ببینم.

          امیدوااارم به پیجت هدایت شم عزیزم.

          خوش بدرخشی عزیز دلم.

          در پناه حق باشی خوشگلم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حسن گرامی گفته:
        مدت عضویت: 1353 روز

        سلااااام نگین جان

        اوه مای گاااااد

        باورت نمیشه اگر بگم من فکر کنم دو ساعت شده دارم دو تا کامنت های فوق العاده ی شمارو میخونم

        خیلی وقت بود برای کسی از دوستای عزیزم در سایت پاسخی ننوشته بودم ولی واقعاً اینقدر این دوتا کامنت های شما قشنگ و عاااااالی بود دلم نیومد برات ننویسم

        واقعاً ازت سپاسگزارم نگین جان دوست قشنگم

        اون از اون هدایت هات و در اصل عمل کردن هات به مسیرهایی که خداوند بهت الهام می‌کرد مثل کار کردنت در یک شرکت به عنوان حسابدار و بعدش از همون شرکت به کاری که اون موقع علاقه داشتی هدایت شدی و اینا همش بر میگرده به تسلیم بودن تو در برابر هدایت های خداوند و مقاومت نکردن هات یا داستان ازدواجت که گفتی دقیقا با کسی به دلیل وابستگی ازش دور شدی بعداً با تغییر کردنت خدا همون آدم رو برات فرستاد و باهاش ازدواج کردی یعنی واقعاً نگین جان خداروشکر میکنم انشالله که کنار همسرت روز به روز بدرخشید

        اینم از داستان خونه گرفتن و مهاجرتت به کشور ترکیه و شهر زیبای استانبول که من عاشقشم

        نگین حالا بذار بهت بگم که چی شد به این دوتا کامنتت که حدوداً اوایل دی ماه نوشتی هدایت شدم و باید کامنت هات رو میخوندم

        من و مادرم و بردارم با هم تصمیم گرفتیم که به طور جدی از این شهر و خونه ای که سالهاست داریم توش زندگی می‌کنیم برای همیشه بریم ولی احساس کردیم به شدت بخاطر ترسی که داریم باعث شده اصلاً شرایطش ایجاد نشه بابت همین تصمیم گرفتیم به مدت 40 روز تمرکزی روی مهاجرتمون از این شهر و این خونه روی خودمون کار کنیم تا ایمانمون بیشتر بشه و ترس هامون کمتر بشه بابت همین یکی از کارهایی که تصمیم گرفتم انجام بدم اینه که کامنت دوستای عزیزم در سایت که در مورد تجربه ی مهاجرتشون بود رو بخونم تا ایمانم نسبت به خداوند بیشتر بشه و ما هم بتونیم بدون مقاومت حرکت کنیم و از این شهر و این خونه ای که سالهاست داریم زندگی می‌کنیم مهاجرت کنیم بریم

        بابت همین دقیقا نگین همین چند ساعت پیش از خدا خواستم که من رو به یک کامنتی هدایت کنه که در مورد تجربه مهاجرتش نوشته باشه دقیقا اینو بهش گفتم و وارد سایت شدم چند دقیقه بعدش به کامنت شما که سراسر حرکت و توحیدی بود هدایت شدم

        خدایا واقعاً ازت سپاسگزارم که با این نشونه هات داری میگی که از هیچی واقعاً لازم نیست بترسیم تا تو هستی همه کارها انجام شده ست

        نگین جان بی نهایت از سپاسگزارم بخاطر تجربیات با ارزشی که برامون نوشتی خیلی دوستتون دارم

        توی عکس پروفایلت یک دختر بسیار زیبا و دوست‌داشتنی رو میبینم که چقدر قشنگ حرکت کرد و به خدا ایمانش رو نشون داد

        در کنار همسرت روز به روز خوشبختی بیشتر و فراوانی رو تجربه کنی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          نگین گفته:
          مدت عضویت: 2728 روز

          درود و سلام حسن گرامی عزیز.

          سپاااسگزارم از خداوند سریع الاجابه که به محض درخواست اجابت میکنه.

          چقدر لذت بردم از پیام سراسر عشقت و پر از تایید قدرت رب العالمینم که امروز از طریق تو به من رسید و همینطور خوووشحااالم و راضیم از خودم که اون روز به هدایتش عمل کردم و نوشتم گوشه ای از مسیر الهیمونو که الان قوت قلبی بشه نشونه ای بشه برای هم پاره هام برای بندگان ارزشمندش که بیان بخونن و بگن آره میشه و دلشون قرص بشه و برن تو دل ترساشون و ایمانشون قویتر بشه.خوووشحالم که دستی شدم برای آسون تر شدن مسیر زیبای سفر زندگیت دوسته الهیم.

          ممنونم که برام کامنت گذاشتی و بهم گفتی این جسارت زیبات رو این تلاش الهیت برای تغییر به سمت بهتر شدن زندگیت رو و این توکلت رو این قدم قدم رفتن تو دل تجربه های قشنگتر زندگیه زیبات رو.

          بهترین ها رو از رب العالمین کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست برات میخوام.

          امروز که با خدای عشقم صحبت میکردم یه چیز دیگم بیشتر برام جا افتاد هرچند که همیشه به زبونش میارم ولی واقعا به قول استاد درک یه چیز خیلی متفاوت تر از دونستنشه.دوست دارم با شما در میونش بگذارم.

          من امروز بیشتر فهمیدم ایمان یعنی چی.ایمان یعنی نگران نبودن.یعنی حتی زمانی هم که اون چیزیو که میخوای رقم نخورده خوشحال بودن و شاد بودن.

          یعنی وقتی ایمان داری با آرامش قدم برمیداری یعنی حتی وقتی به موووو میرسه تو میدونی تو آغوش خدایی هستی که امور همه چیز در دسته قدرت اووست و فقط آرامش داری و خوشحالی و ادامه میدی چون نگران نیستی که بشه نشههه دیر بشه زوود بشه چوون میدونی هر چی پیش بیاد تو کسیو داری که بیشتر از خودت عاشقته بیشتر از خودت دوست داره و بیشتر از خودت مشتاقه که به خواسته هات برسی و پاااره نمیشه.آخه همه چییییز مااال خودشه بخاطر تو که باورش کردی اگه بهش ایمان داشته باشی دنیارو جوری میچینه که برای تو بهترین باااشه.

          پس دستش رو باز میذاری و به کار خودت که عشق بازی باهاشه و لذت از هر لحظه ی زندگیته میپردازی و بدون نگرانی و ترس قدم برمیداری.

          واای ازین جمله و این آیه ی قرآن که میگه کیست که اگر تمام دنیا بخوان بکشنش پایین ولی خدا بخواد ببرتش بالا و بتونن جلوی قدرت خدا رو بگیرن و کیییست که اگر خدا بخواد بکشدش پایین و تمام دنیا بخوان بکشنش بالا بتونن جلوشو بگیرن.

          واای این جمله منووو مثل مووشک بوست میکنه.

          آره من نگران نیستم من شادترینم من راضی ترینم من خوشحال ترینم من متوکل ترینم من موحدترینم به درگاه خووودش من محتاااج ترینم به خودش و تنها از خودش میخوام و دیگه باقییش با خوودشه و تمااااام.

          دوسته الهیمه من حس میکنم این جمله اینجا حسابی صدق میکنه و این جمله ی خداست به من :)))) تو فقط باااااش تمااام بد و خوووبش بااا من

          و همه چیییز به خدا زیباست شگفت انگیزه و رویایی

          خوش باشی و شاد باشی و خوشحال دوسته ارزشمندم.

          به خدا میسپرمت.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            حسن گرامی گفته:
            مدت عضویت: 1353 روز

            سلام نگین عزیز

            اینقدر این کامنت شما برام یک نشونه خوب بود که دوبار خوندمش و دوست داشتم برات بنویس که توی چند دقیقه گذشته چه اتفاقی افتاد

            به خدا همه چیز داره طبق قوانین الهی و هدایت های خداوند جلو میره

            من حدود یکماهی می‌شد که از خدا درخواست کردم که احساس میکنم میخوام که دوره ی 12 قدم را شروع کنم

            من خیلی سعی میکنم که از هدایت های خداوند پیروی کنم چون احساس میکنم واقعاً همه چیز خوب و راحت پیش میره همانطوری که خودش در قرآن گفته و من یادمه اون آیه رو خونده بودمش که خدا میگه هر کسی از هدایت های من پیروی کنه رستگار میشه

            خلاصه اینکه من درست یکسال پیش بود که از خداوند درخواست کردم من میخوام دوره ی 12 قدم رو بخرم و از قدم اول شروع کنم به کار کردن پولش هم داشتم و پارسال خوب یادمه از خدا نشانه خواستم که دوره ی 12 قدم رو اگر الان من میتونم کار کنم برام نشونه اش رو بفرسته تا همین الان بخرمش ، اون موقع وقتی زدم روی نشانه ام که دوره 12 قدم رو به من نشون بده تا همونجا بخرمش ، خدا هم دقیقاً یک دوره را به عنوان نشونه برام قرار داد ولی نه 12 قدم ، در اصل دوره ارزش تضاد بود که الان روی سایت نیست خب اون موقع با توجه به درک پایینم نسبت به هدایت های خدا اولش ناراحت شدم!!! که چرا من به خدا درخواست کردم دوست دارم دوره 12 قدم رو بخرم و کار کنم ولی یه دوره ی دیگه به من نشون میده ولی بعدش گفتم حتماً وقتش نیست بابت همین همون موقع دوره ی ارزش تضاد رو که به عنوان نشانه ام قرار داده بود رو من خریدمش و عالی بود عاااالی

            بعد از اون ماجرا دیگه به خرید دوره ی 12 قدم فکر نکردم تا همین یکماه پیش و باز هم از خداوند درخواست کردم که من میخوام دوره ی 12 قدم رو بخرم ولی با یک شور و شوق بیشتری نسبت به درخواست پارسالم و با یک ایمان قوی تری

            خلاصه اتفاقی که افتاد نگین جان نمیدونم واقعاً خدا استاد همزمانی ها و هدایت هاست

            چون من پای لپ تاپم بودم داشتم کارم رو انجام میدادم که یک نشانه واضح برام آمد که باید همین الان دوره 12 قدم رو بخرم با توجه به درخواستی که به خداوند دادم نشانه اینقدر واضح و صریح بود که باید انجامش میدادم ، موبایلم رو برداشتم وارد سایت شدم و از اونجایی که قدم اول از دوره 12 قدم رو توی سبد خریدم در طول این یکماه گذاشته بودم دیگه وارد بخش محصولات نشدم مستقیم رفتم داخل سبد خرید که کارو انجام بدم و پیروی کنم از هدایت خدواند ، وقتی که وارد سبد خریدم شدم دیدم نقطه آبی کنار اسمم هست باورت نمیشه اگر بگم همون اسم شما رو به زبون آوردم گفتم نگینِ!!! قبل از اینکه ببینم انگار خدا سریع به من گفت چه کسی برات کامنت گذاشته وقتی هم که اسمت رو دیدم که برام کامنت نوشتی خیلی خوشحال شدم و اینکه مطمئنم دقیقاً چقدر سریع قبل از اینکه اسمت رو ببینم خدا بهم گفت شاید باورش سخت باشه ولی در عرض چند ثانیه این اتفاقات افتاد جالبیش اینجاست که این کامنت شما برای دیروز ظهر هست در حالیکه امروز برام فرستاده شد اونم نه برای صبح یا دو ساعت پیش دقیقاً در زمانی که خدا بهم گفت همین الان پاشو وارد سایت شو و دوره 12 قدم رو بخر و این کامنت بینظیر رو از قلبت از زبون خدا برام نوشتی اول کامنت شما رو خوندم و بعد رفتم قدم اول از دوره 12 قدم رو خریدم به راحتی بعد از یکسال

            ازت ممنونم نگین عزیز چقدر خوب بود این همزمانی ها

            به خدا میسپارمت از خدا میخوام که زندگیت سرشار از ثروت و برکت باشه همیشه

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: