https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-23 05:17:292023-11-09 06:25:33سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 222
363نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خداوندی ک هیچ وقت تنهایم نگذاشته و فراموشم نکرده
سلامی با عشق ب استاد عزیز، خانم شایسته زیبا و دوستانم. این فایل رو ندیدم ولی میخواستم کامنت دلی ای رو بنویسم.
صدای منو می شنوید از دل تاریکی شب،زیر نور ماه در بالکنی زیبا با ویوی کوهها و نور خانه ها ک مثل ستارگانی روی زمین پخش شده اند.
عزیزانم من هم سفر کردم، سفر ب سوی شناخت بیشتر خداوند و یک پله ایمان را بالا آمدن.
من هیچ نمیدانستم ک کجا برم ک چطور برم، نقشه راهم شده بود صحبت های وجیهه بانو و آقای حافظان.این فقط بک گراندی بود ک باید بهش ایمان می اوردم و باور میکردم همان خدایی ک تور لیدر سفرهای استاد،سفرهای دوستانم و ب تازگی سفر وجیهه بانو و همسرشان شده، تور لیدری مرا هم خوب میتواند کند.
سخت بود برایم، یکی از بزرگ ترین ترسهایی ک پریدم داخلش، ب خدا میگفتم میخوام برم ایمانم رو، خودم رو، اصلا خودت رو ب چالش بکشم، میخوام ببینم چطوری مواظبم هستی ؟ معجزه ی ایمان نشون دادن چیه؟ من میرم ببینم چطور برام خدایی میکنی.
قسمت سخت ماجرا راضی کردن پدر و مادر و حتی اعلام کردن این تصمیم بود، 3 روز قبلش با پدرم صحبت کردم و جوری خدا کلام شد بر لبانم ک پدر ب راحتی قانع شد و مرا درک کرد. البته میدونه من اگر بگم میخوام کاری رو انجام بدم حتما انجامش میدم و قبل از اعلام من همه تصمیماتم رو گرفتم و فقط اعلام میکنم، چون توی مکالمات مون میگه تو ک دیگه تصمیم ات رو گرفتی ؛)))
من قراره صبح زود فردا حرکت کنم، مادرم شب قبل سفر ساعت 11 شب از بیمارستان رسید خونه و تصمیم ام رو در عرض 15 دقیقه بهش گفتم و گفتم من کوله ام رو بستم معذرت میخوام من میرم. مادرم حرف از آینده ای زد ک با شوهرت میری چطور میخوای تنها بری؟ بهش گفتم یعنی اون فرد میتونه از من محافظت کنه ولی خدا نه ؟
سکوت کرد و با صحبت هایی ک زندگی خودمه و من میرم و من ب تو کاری ندارم های مادرم بحث تموم شد. فقط میخواستم بگم برای بیرون اومدن از منطقه امن و رفتن در دل ترسهامون شاید هیچ کس از اطرافیان تشویق مون نکنه ولی باید نشنید و صدای اون هارو کم کرد و بزاری اون صدایی ک از ایمان و شجاعت و امید ب روزهای خوب میده، صداش بلللند بپیچه تو مغزت.
ب مادرم گفتم من خیلی کارهای گذشته رو ک انجام دادم شما مخالفت کردی ولی من خیلی بزرگ شدم و اون کارا باعث پیشرفت من شده پس من اینکارو هم انجام میدم. شما همیشه میخوای من یه زندگی عادی داشته باشم و میگی کدوم دختر فامیل یا اطراف مون این کارا رو کرده؟ ولی من عقیده ام فرق داره و زندگی رو طور دیگه ای می بینم.
یادم افتاد ب ناعمه قبل، من همیشه توی تصوراتم سفرهام رو با پارنتری بودم، یعنی هیچ وقت فکرشم نمیکردم جرئت داشته باشم تنها برم سفر و با تنهایی خودم حال کنم.چرا فکر میکردم خودم نمیتونم حال خوب رو در خودم ایجاد کنم. وقتی این اتفاقات میوفته متوجه تغییرات شخصیتی ام میشم.
ذهنم آشفته شد کمی، پلی لیست قرآن با صدای استاد عبدالباسط رو باز کردم شافل، سوره ضحی
قسم ب روز در آن هنگام ک آفتاب برآید.
و سوگند ب شب در آن هنگام ک آرام گیرد.
ک خداوند هرگز تو را وا نگذاشته
و ب زودی پروردگارت آنقدر ب تو عطا خواهد کرد ک راضی شوی.
می ترسی ؟؟؟؟
آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد ؟
و تو را گشمده یافت و هدایت کرد؟
و تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود؟
7 الی 8 بار با صدای رویایی عبدالباسط توی گوشم این آیات رو گوش دادم و اشکم جاری میشد.
ک چرا هنوز ایمان نداری برو عزیزم پر قدرت برو.
کوله سبکی بسته شد و ساعت کوک کردم، اسم آلارم رو برای تقویت ایمانم در شروع صبح گذاشتم سفر به سوی خودش تا چشمم رو با یاد ایمان باز کنم.
با اینکه تجربه اولم بود،دلی آرام داشتم، واقعا میگم ترسی نبود در قلبم، انگار کسی از قبل همه برنامه رو بهم گفته بود، گفته بود نگران نباش من هستم.
نشانه هایی برای قوت قلبم خدا جانم میفرستاد، اسنپ ساعت 7 و 7 دقیقه رسید، گوشی 77 درصد شارژ دارد، در راه کلیییی ماشین با پلاک 77 و جفت اعداد دیگر دیدم، ماشینی نوشته بود حسبی الله برای من نوشته بودش میدونم.
خواهر کوچیکم رو بغل کردم و گفت برو خوش بگذره مامان بابا رو ولش نگران شون نباش ؛) بدون جواب خداحافظی از سمت پدر و مادرم راه افتادم. جالبه با اینکه من بچه حرف نگوش کن شون هستم در مورد تصمیمات خودم، من رو بیشتر دوست دارن یعنی میفهمم اون احترام و عشق بیشترشون رو. ب دل نگرفتم و عاشق شون هستم بالاخره نگران بچه شون میشن، هنوز اون ایمان قوی و توحیدی رو در عمل ندارند خیلی.
در راه وقتی اسنپ از محل مون بیرون میودم گفتم اره واقعا سختی سفر اینه ک من چسبیدم ب محل مون، ب آدم هایی ک منو میشناسن، راهو بلدم، چاهو بلدم و این دل کندن ایمان میخواد، و حالا فهمیدم مهاجرت کردن چه ایمانی میخواد، دل بسته نبودن، وابسته نبودن، رها بودن ایمان میخواد.
وارد ترمینال شدم اولین فردی ک بهم گفتن کجا میرید خانم سوار شدم، عه اتفاقا من بچه فیلبند هستم.در دلم گفتم عه خب بسم الله خداوند اومد ب میزبانی برو بریم ک من به هر خیری ک از جانب تو برسد نیازمندم. دستا بالا من هیچی نمیدونم.
طبق نقشه آقای حافظان، سرچلاو پیاده میشم، اونجا کسی رو دارین ک بیان دنبال تون ؟ خیر پس چه جوری می رین بالا ؟ یه مسیری رو پیاده بقیه اشم با محلی های خود روستا. همسفر خانم و آقا از آقای راننده پرسیده بودن این خانم چطور داره تنها میره ایشون گفته بودن حتما تو خودش یه چیزی دیده ک داره میره. (منظورشون ایمان هست)
آقا پرسیدن لباس گرم آوردین فیلبند سرده. تازه یادم افتاد کاپشنم رو روی دسته مبل جا گذاشتم. گفتم آاااا جا گذاشتمش ولی خداروشکر یه بلیز بافت دارم تو کوله ام. یعنی ب قدری آرامش داشتم ک ذره ای احساسم بد نشد، بهم گفت خدا برای تو کاپشن میشود نگران نباش. البته ک انقدر هوا عالیه ک نیازی نداره ب کاپشن و گفتم حتما قراره هوا خوب باشه خدا گفته نمیخواد الکی بار اضافی بکشی ببری.
سرچلاو پیاده شدم، مسیر رو بهم گفتن، کوله ب پشت، مانند توریست هایی ک از بچگی کنار جاده میدیدم شون و براشون ذوق میکردم و تحسین شون میکردم و از خدا میخواستم اش، حالا خودم یکی از اون توریست ها بودم.کنار جاده میرفتم و از طبیعت لذت میبردم.
همان افراد محلی سوار بر ماشین ها و کامیون های بار ک برای وجیهه بانو و آقای حافظان در طول مسیر پیاده روی، دست تکان میدادند ب من دست تکان دادند، برایم دست زدند، بوق زدند، سر تکان دادند. پدر عزیزم زنگ زدن ک جویای احوالم بشه.قطع کردم و خنده ای کردم و با صدای بلند داد زدم عاششششقتم منننننن. سگ ها از مسیر من بلند می شدند و ب اون طرف جاده میرفتن، تنهایی مرا نترساند چون تنها نبودم.
طبق گفته آقای حافظان بعد از کمی پیاده روی ایستادم گفتم خدایا خودت دست بعدی ات رو بفرست. صدای ماشین اومد دستم رو بالا بردم همان نیسان آبی را فرستاد، گفتم میخوام برم فلیبند ولی شما تا هرجا رفتین اشکال نداره. راننده گفتن اتفاقا من میرم فیلبند بچه اونجا هستم، در تمام طول مسیر خنده از لبام گم نشد. چون خدا در همه جا بود در تک تک لحظاتم کنارم بود.
با ماشین از کنار همون بز و گاو و حیوانات در صلح جاده رد شدیم و عکس گرفتم برای تایید و منطقی برای ذهنم در مورد کانون توجهم.
حالا چه فردی بودن ایشون، اهل سفر، کوهنوردی، بسیار محترم، در طول مسیر کل مسیر رو بهم نشون دادن، گفتن اینجا چشمه داره زدن کنار. عکس گرفتم. از همان آب شیرینی ک استاد جانم بطری شون رو پر میکردن خوردم و گفتم اره استاد واقعا عین قند شیرینه. برام ازگیل چیدن، گفتن بلوبری هم داره ولی میگردم برات میچینم ب خودم گفتم وااای بلوبری.
از خاطرات سفرها و کوهنوردی هاشان گفتن، عکس هاشون رو نشون دادن. یک فرد محمد نامی رو چند سال پیش مثل من سوار کرده بودن و خاطرات ایشون رو بهم گفتن، که خداوند چطور نجاتش داده بوده با سگ محلی اونجا.
در راه پرسیدن حالا چطوری اینجا ب ذهن تون رسیده بود، گفتم یکی از دوستانم نوشته بود از سفرش بعد من گفتم خوووب همون خدایی ک برای دوستانم میزبانی کرده از من هم میزبانی میکنه. من مهمان خدا هستم. سرشون رو تکون دادن و خنده ای کردن.
مرا در خانه دخترخاله شان بردن، سفارشم را کردن،بهترین ویو رو داره این سوئیت. وقتی داشتن ب رحیمه خانم زنگ میزدن ک یه مسافر دارم، ایشون پرسیدن کیه؟ تک نفره. دختره. خنده میکنی؟ جدی میگم. من رو رسوندن سوئیت، چه خانم مهربانی، عین مادر مهربان، پرسیدن چطوری تنها اومدی؟ همینجوری برا خودت زدی ب دل جاده. اومدی تمرکز کنی. گفتم من تنهایی زیاد میرم یعنی دوست دارم این حالم رو.
طبق گفته آقای ملک شاهی راننده نیسان،اقیانوس ابر رو باخودم اوردم. گفتم بله ب پیشواز من اومدن. بعدازظهرش رحمیه خانم گفتن برو دشت.زدم بیرون در دشتی سبز، غروب آفتاب ب همراه اقیانوس ابر و هوای بهشتی. نمیدونم من ترکیبی بهتر از این تو عمرم ندیدم. راستی کاپشن عالیی هم رحمیه خانم بهم دادن ؛)) می بینی؟؟؟ از اون می بینی های استاد و خانم شایسته تو اون ارتفاعات دشت ب خودم میگفتم. بخودم میگفتم اینجا بهشت نیست احتمالا؟
سفرم ادامه داره … دوست دارم هر ماه سفری ب خودم هدیه بدم، انشالله انشالله.
دوستتان دارم، خرسندم از بودنم در اینجا، از استادان عزیزم، از دوستانم، از مسیرم از مسیرم
بسیار خوشحالم ک تجربیاتم ب ایمان افراد کمک میکنه، من خودم از خوندن تجربیات دوستان در سایت خیلی لذت میبرم، هم منطقی میشه برای خاموش کردن نجوا و ترسهاش، هم باعث تقویت ایمان و آرامش میشه. خودم هم ب همین دلیل این کامنت رو نوشتم.
عزیزم ب زودی تجربه اش میکنی، خیلی آسان بود، برای من بسیار آسان بود، ترسی نبود، میدونستم این خدا هیچ وقت بنده اش رو تنها نزاشته، مگه از بچگی ما خودمون رشد کردیم و بزرگ شدیم.نه همیشه در محافظت اون بودیم و خواهیم بود.
فقط افکار و ترس های انسان های دیگه رو خاموش کن و صدای الله رو زیادش کن ؛))
خدا ب زیبایی میزبانی میکنه عزیزم، من فقط میگفتم خدایا من مهمان تو ام، دارم میام سمت خودت ک بهتر بشناسمت، ایمانم رو تقویت کنم تو هم ک از من مشتاق تر، پس بسم الله.
از زیبایی اینجا نگم براتون ک میدونید خودتونم هنوز تو شوک ام، ینی میگم خوابم یا بیدار؟ این همون آرزوی بچگی ام عه ک الان دارمش، باورم نمیشه، ینی همین قدر ساده بوده؟ ولی من باید رشد میکردم ظرفم آماده میشد ک با لذت و قدردانی بیشتر این سفرو تجربه کنم.
الله اکبر از این فرکانس،دیروز ک دنبال چشمه ای ک آب پر از آهن داره میگشتم یه مسیری رو گم شدم، اتفاقا دیدم چند تا خانم دارن نون میپزن و بوی شامی کباب پیچید بیرون با خوشحالی وایستادم نگاه شون کردم تابلویی جلوی درشون بود، آشپزخانه خاله رقیه. عکس گرفتم اگر لازم شد، ولی آشی خوردم در هوای سرد رو ب ویوی کوهستان.
کامنت تون نشانه ای بود برام از سمت خدا، دیروز کلا من بیرون بودم در دشت ها میگشتم و میگشتم میرفتم پایین بالا میشستم دراز میکشیدم تنهای تنها.
شب موقع برگشت رحیمه خانم گفتن کجا رفتی تو از صبح نیستی؟ گفتم رفتم گشتم تو کوه و دشت، گفتن واااای چه نترسی تو ای دختر شجاع ای دختر شجاع.
دلم میخواست مسیر برگشت رو با کوله ام تنهایی برگردم نه با وانت از قبل هماهنگ شده، تا بیشتر ایمان بیارم، بیشتر زیبایی ببینم، ولی دیشب 4 نفر از محلی های اینجا میخواستن منو منصرف کنن، و حرف از احتیاط میزدن، گفتن اصلا اگه اجازه بدیم تو رو تنها بری، اسلحه چیزی داری تو مگه ک انقدر نترسی؟ آقا من هی میگفتم خدا هست مواظبت میکنه از من ولی حرف خودشون رو میزدن، منم سکوت و چشمی گفتم و اومدم.
شب ب خدا گفتم خودت بگو من حرف اینا رو نمیشنوم اصلا، مگه طبیعت ترس داره؟ من تو رو می بینم تو این کوه و دشتا، پس اینا چی میگن، ترس چی، مگه تا امروز من خودم از خودم محافظت کردم ؟
قرآن رو باز کردم
لشکریان آسمان و زمین از آن خداست.
مومنان تنها باید بر خدا توکل کنند. اشکی بود ک سرازیر میشد.
و امروز کامنت شما مهر تاییدی شد. سپاسگزارم بابت دعای پر خیر و برکت تون، در پناه الله باشید شاد و سلامت.
در آغوش خدا آرام و شاد سفر کنی و به سلامت با کوله باری از عشق و ایمان برگردی… الهی آمین
امیدوارم انقدر بیاییم از تجربیات ایمان مون بنویسیم ک دیگه شیطان و نجواهاش پیداشون نشه.
سلام ناعمه عزیز امیدوارم که الان این کامنت رو مینویسم در زیباترین جای ممکن باشی
واقعا از ته قلبم تحسینت میکنم برای
این شجاعتی که به خرج دادی وتنها زدی به دل سفر
من پسرم و بعد از سربازی همش این ور اون ور بودم وجاهایی زیادی رو رفتم اما اینکه شما به عنوان یه خانوم این شجاعت رو به خرج دادی بسیار قابل تحسینه دروود برتو
من خودم سه تا خواهر دارم از خودمم بزرگترن اما اگه بگم حتی یه بار هم اینکه تنها برن یه شهر دیگه از سرشونم نگذشته چ بخوان برن سفر
واقعا با خوندن کامنتت 8سال پیشم رو به یادم اوردی که رفتم یه شهری بذای مسافرت البته کارو مسافرت بود
این شجاعت رو هم خودش بهم عطا کرده، با اون آرامش بینظیری ک قبل از سفر داشتم، خرجش فقط نترسیدن و اعلام کردن تصمیمم بود،چون میگفتم بعدش دیگه حله میسپرم ب خودت.
راستش من از طرف بعضیا مورد های و هوی قرار گرفتم بابت این تصمیمم، چون واقعا ایمان یه حس قلبی عه، من هرچی میخواستم بگم بابا ترس چی، اگه انقدر خدا خدا میکنید خوب خدا هست دیگه منو بسپارید بهش و تمام، سکوت میکردن و ذهن منطقی شون شروع ب صحبت میکرد، ولی کو گوش شنوا ؛)))
ب نظرم آدم باید یه سری مراحل ایمان رو بگذرونه و ب وقتش هدایت میشه ب اون چالش برانگیزها. ک اونم باز راحته چون کلییی منطق و تجربه داری برای خاموش کردن نجواها.
تحسینت میکنم بهخاطر این ایمانت که بهتنهایی قدم در راه سفر گذاشتی آنهم برای شناختن او.
چه تجاربی قابل توجه و تاملی، مطمئنم که بعد از این تجارب فوقالعاده ات را با ذوق اینجا برایم خواهی گفت.
آری چون تو در او حل میشوی، تو او را بیشتر می بینی و بیشتر میفهمی، همنشینی ات با او بیشتر میشود.
آری حتماً برایم خواهی نوشت از تجربیاتی که در این خلوت و به خود آمدنت داری، تجربیاتی بکر و منحصربهفرد که فقط و فقط مختص توست و هیچکس نمیتواند آن حسی را که تو در آن لحظات داری درک کند جز خودت و خدایت.
بهپاس کارهای خوبتان بخورید و بنوشید: نوش جانتان! مرسلات43
هنیئا لک، گوارایت باد این نعمت بودن با او که این همان پاداش عمل کنندگان است و خداوند چه خوب پاداش دهنده ای است
آری سفر بهدور آمریکا بهانهای است تا ما به خود بیاییم و سفر درونی خودمان را شروع کنیم، سفری از خودبهخود از خود به خدا، از ترس به شجاعت و از عقل به ایمان
اومدم از تجربیاتم بنویسم براتون دیدم شما ک استاد بنده هستین، تمامش رو نوشتین در این کامنت و من تایید میکردم حرف هاتون رو.
درسته هرچه بیشتر تجربه سفر داشته باشیم، ارتباط بهتر، ایمان بالاتر و تجربیات بهتری داریم و من میخواهم این راه رو ادامه بدم ب یاری خدا.
درس هایم همین ها بود ولی درصدش بالاتر میره با هربار تجربه.
سفری برای شناختن او.
آری چون تو در او حل میشوی، تو او را بیشتر می بینی و بیشتر میفهمی، همنشینی ات با او بیشتر میشود.
سفری از خودبهخود از خود به خدا، از ترس به شجاعت و از عقل به ایمان
بله ایمانم قوی تر شد ب او، عزت نفسم، ترس هایم، هم صحبتی هایم با خودش، چیدن همزمانی هایش، فرستادن دستان الهی اش برای راحتی بیشتر من عشق و محبتی ک می ورزیدن از فضل خودش.
آرام تر و مطیع تر شدم، به قول شما دارم کم کم جای عقل رو ب ایمان میدم. چون قراره ب ایده های بعدیش بله کمی محکم تر بگم.
فهمیدم ک خدا هیچ وقت بارم را روی زمین نمی گذارد، هیچ وقت از من دور نمیشود، فهمیدم همان خدایی ک در رحم مادر از من مواظبت کرده بعد از این هم مراقبم هست.
چه زیبا میخواست اولین تجارب به یادماندنی ام، با خودش و توحید در ذهنم ثبت شود.چه شیرین بود.
دلم پر میکشد برای طبیعت،چرا ک احساس نزدیکی بسیاری هم ب خودم و هم ب خودش داشتم.یکی بودیم خودم خودش و طبیعت.
وقتی در اون دشت ها بالا و پایین میرفتم آرزویی ک از بچگی خواهانش بودم رو ب من داده بود، و من فقط سکوت کردم با دیدن عظمتش.
معنی رها بودن رو فهمیدم.عدم وابستگی.سخت بود برام مخصوصا شب ها. شب اول در تاریکی شب در بالکن ایستادم و ترسی منو ب خود گرفت. گفت اولین تجربه ات هست موردی نداره ناعمه جانم.
یاد گرفتم بیرون آمدن از منطقه امن مرا بزرگ میکند، ترس دارد ولی باعث رشدم میشود. معاشرت های جدید، مسیرهای جدید، فرهنگ های متفاوت. نچسبم ب افراد آشنایی ک اطرافم هستن و مرا دوست دارند، ب محلی ک آشنا هستم، ب مسیر رفت و برگشتی ک میدانمش. ب قول استاد ب شرایط استیبل.
فهمیدم رها بودن و وابسته نبودن سخت است و باید بری در دل این ترس تا خدا رو بشناسی. فهمیدم انسان هایی ک مهاجرت میکنن خیلی خیلی شجاع هستن.
بسیار سپاسگزارم بابت این شعر زیبا و محبت تون. معنی اش رو خوندم و فهمیدم همه چیز از حرکت بوجود اومده. شب، روز، گلستان، سیل،باران و… ما زنده به آنیم ک آرام نگیریم
سلام سلام پاکیزه جانم، دختر شیرین زبان و عزیز دل همه ما. من عاشق این محبت ها و عشق ورزیدن هات هستم. چه قلب پاکی داری تو عزیزم.بسیار تحسین ات میکنم. مطمئنم این محبت هارو بسیار بیشتر دریافت میکنی در زندگیت.
بله عزیزم حمایت خدا از سرمان هم زیاد هست.
عزیزم همانطور ک من روزی فکرشم نمیکردم بتونم ولی خداوند ایمان و شجاعت رو قلبم بوجود آورد و به راحتی نصیبم شد، برای تو هم رقم میخوره ب راحتی عزیزم میای و مینویسی برایمان ب زودی.
خداوند میزبان تو هم میشود زیبا جان.
من هم دوستت دارم، سپاسگزارم بابت محبت هایت عشق ورزیدن هایت.
سپاسگزار و قدردانم بابت نصیحت و پندهایی ک ب من آموختید، همیشه سعی میکنم گوش هام رو تیز کنم برای شنیدن تجربیات و نصیحت ها و خداوند یاری بده منو ک از عمل کنندگان هم باشم.
بهشت دقیقا همون جاییه که ما داریم ازش لذت میبریم ، جغرافیاش اصلا مهم نیست.
چقدر باید این آموزه هارو تکرار کنیم، نیاز داشتم ب شنیدن این جمله سپاسگزارم. الان ک فکر میکنم درسته واقعا من همون احساس خوب رو در پارک محل مون، صبح زود با صدای تسبیح گوی پرندگان هم داشتم، یا وقتی تو هوای بارونی تو پارک مون قدم میزدم همون هم صحبتی هارو همون نهایت لذت رو داشتم. ولی سفر روی ایمان من تاثیر گذاشت.
احترام به عزیزانمون به معنی اطاعت از غیر نیست ، بلکه احترام به احساسشونه بله چشم حتما. مشتکرم. من بسیار تغییر کردم در زمینه احترام مخصوصا ب پدر و مادرم ولی باز هم باید بهتر بشم، کاملا درست می فرمایید.
کتاب معبد سکوت (اگر اشتباه نکنم)، خلاصه ای در موردش خواندم، ب قول شما باید ب فرکانس و درکش برسم تا هدایت بشم ب مطالبش. ولی از اونجایی ک من عاشق شنیدن تجربیات انسانها هستم مطمئنم در زمان مناسبش ب آگاهی هاش میرسم.
مشتکرم چقدر شما چشم زیبابین و تحسین گری دارید، تبریک میگم بهتون. همیشه پاسخ هایی ک میزارید رو تحسین کردم ک انقدر دلی و پاک و بی ریا عشق می پراکنید.
خداروشکر ک دلی نرم دارید ک از شنیدن توحید و خداوند اشک تون سرازیر میشه، این خیلی زیباست. قدر خودتون رو بدونید.
منم میخوام بگم اون طبیعتی ک هستین، اون ژست زیباتون، شیپ عالی تون، حتی اون صندلی مسافرتی دلبر و خوشرنگ( قرار بود بخرم این رنگش خیلی زیباست؛)) و صورت و سیرت زیباتون عجیب خوشگل افتاده. من همون روزی ک عکس تون رو دیدم تحسین کردم. عکس های طبیعت و انسان در کنارش عجیب زیباست، چون وقتی در طبیعت خداوندی با او، با خودت با طبیعت یکی میشی.
جسارت، شجاعت، ایمان همه چیز خودش بود، من فقط کمی بند کفشم رو بستم و درصدی ایمان و آرامش داشتم و بعد چنان خدایی کرد ک شیطان و نجواهاش پیداش نمیشد.
براتون بهترین ها و لذت بخش ترین تجربیات رو خواهانم، باز هم ممنون لطف کردید.
هدایت شدم به کامنتتون و با اینکه خیلی خسته بودم و تازه از ماموریت کاری برگشته بودم کامنتتون رو تا آخر خوندم.برایم جالب بود وقتی گفتی به فیلبند سفر کرده ای و آنموقع بود که متوجه شدم چرا به این کامنت هدایت شده ام. شما بعد از بانو مریم جوان و سید حبیب حافظان و همسرشون وجیهه بانو چهارمین کسی هستید که از سفرتون به فیلبند و تجربه زیبائی ها برامون می گید و خاطرات زیبای سفرم را برایم تداعی می کنید. عاملی که سبب شد بیام و برایتان بنویسم این بود که از آقای ملکشاهی نام بردید! و بیاد آوردم در فیلبند وقتی از ماشینها ورودی می گرفتند از ماشین خواهر زادم ورودی نگرفتند البته از منم نگرفتند چون پول نقد همراه نداشتم ولی وقتی علت رو از خواهر زادم پرسیدم گفت ایشون ایلامی بودن و از پلاک ماشینم متوجه شده اند و به همین دلیل از ما ورودی نخواستند و گفتن من ملکشاهی هستم ( ملکشاهی نام یکی از شهرستانهای ایلام است) و ما کردهای تبعدی هستیم که از خیلی سال پیش اینجا زندگی می کنیم و وقتی شما گفتید اسم راننده نیسان ملکشاهی بوده یاد اون قسمت از خاطره فیلبندمون افتادم و به همین دلیل براتون نوشتم امیدوارم خاطرات زیبایی رو آنجا تجربه کرده باشید دوست عزیز.یا حق
اولا عکس تون خیلی زیباست، دختر کوچولوی عزیزتون رو خیلی دوست دارم، من عاشق بچه ها هستم.تحسین میکنم این رابطه زیباتون رو، در ضمن ماشین تون هم خیلی زیباست. این ویژگی تحسین کردن رو استاد یادمون دادن ک توی آمریکا چقدر مرسومه و چه فرهنگ زیبایی دارن، احساس خوبش ب خودم اول میرسه و بعد ب شما و احساس خوب شِیر کردن چه رسالت زیبایی عه.
و اینکه اینجا یک تشکر ویژه و تحسین ویژه میکنم از چشم مثبت نگر و زیبابین تون برای کامنت های پربار.
بله سفری پربار بود و شیرینی اش همیشه با من همراهه با تداعی خاطراتم.
اتفاقا توی معاشرت و گفت و گویی ک با آقای ملکشاه داشتم بهم توضیح دادن نسل ما از ایلام کوچ کردن و بعد بهمون اینجا جا دادن و موندگار شدیم، یک خاطره ای هم تعریف کردن ک یک سری محلی های قدیمی قدیمی ک شبیه ب انسانهای اولیه بودن و کمی ترسناک هههه لشکری از اونا رو دستگیر کردن و یکی از سربازان اتیکت لباس نظامی اش ملکشاهی بوده و باعث نجات جون لشکر و فرمانده شون شده و فرمانده اون سرباز رو راننده شخصی اش کردن.
بازهم ممنونم برای محبت تون و پاسخی ک نوشتین برام
در پناه الله در کنار خانواده تان موفق و ثروتمند و شاد زندگی کنید.
خدا رو شکر برای حیاط جدیدمون با اون سنگ منحصر به فرد که به شکل عجیبی تعادلش رو حفظ کرده.
چقدر حس خوبی میده تمیز کردن و به این شکل، تشکر کردن از طبیعت! من بعضی وقت ها که واقعاً به ندرت هم هست، آشغال می بینم توی طبیعت اینجا به خودم میگم حتماً معنیش این نیست که کسی از روی عمد آشغال ریخته! ممکنه باد زده باشه یه لیوان از روی میز افتاده باشه یا یه کیسه رو پرت کرده باشه دورترها جوری که حتی شاید طرف نفهمیده باشه و خلاصه با حسن ظن به این قضیه نگاه می کنم. البته که هیچ وقت این قضیه صفر یا صد نیست و همیشه ممکنه آدم هایی هم باشن که وقتی جریمه بالاسرشون نباشه زیاد اهمیت ندن. اِنی وِی ما که داریم اینجا رو تمیزتر از اون چیزی که تحویل گرفتیم تحویل میدیم. عاشقتونم استاد و مریم جان!
مرمیم جان اون هوایی که توصیف کردی رو واقعاً حسش کردم! “جادویی! نه سرد، نه گرم، نه خشک، نه مرطوب!” خدایا شکرت :)
عاشق اون فیلمبرداری کردنت از تمام زوایای اون سنگ هستم که دوست داری هر زیبایی و شگفتی که خودت می بینی، به ما هم با همون جزئیات که خودت میبینی نشون بدی و ما رو همراه خودت می کنی! واقعاً حس خوبیه و ازت بی نهایت ممنونم (قلب)
به قول خواهرزاده م “اُر مای گاد!!” این سنگ وقتی مریم جان نشسته کنارش تازه معلوم شد چقدر بزرگه! سنگ نیست اصلاً کوهیه واسه خودش!
دیروز خدا منو مهمون یه تجربه ی قشنگ کرد. رفته بودیم خونه ی دوست خواهرم، یه نی نی 13-14 ماهه داشتن که تازه راه افتاده بود، اولش خیلی خجالتی بود ولی بعد کم کم با ما دوست شد و من کلی باهاش بازی کردم، یه خنده ی شیرینی تحویلم میداد که قند تو دلم آب میشد. لبخند این فرشته ها یکی از قشنگ ترین حس ها رو در من زنده میکنه و می تونم ساعت ها با بچه ها بازی کنم. بعدش هم رفتیم تولد یک پسربچه ی 3 ساله از دوستای خواهرم. حدود 9-10 تا زوج جوان بودن با بچه های قد و نیم قد و برای من که مجردم خیلی خوب بود چون باور فراوانی آدم های مناسب و زوج ها رو برام زنده کرد و اینکه خداوند انسان ها رو جفت آفریده..
اونقدر نعمت و ثروت از در و دیوار وارد زندگیت بشه که با یک احساس عمیقِ قلبیِ رضایت از پرودگار روز و شب فقط بگی خدایا شکرت :))))
چقدر من این قلب پاک و زلال شما رو تحسین می کنم
چقدر این شفاف بودن و بی شیله پیله بودن توی آدم ها رو دوست دارم
این خودشون بودن و بدون ماسک بودن رو دوست دارم
ویژگی ای که شما داری و خیلی خوب توی این دیدگاهت خودش رو نشون میداد
من از معاشرت با آدم هایی مثل شما بی نهایت لذت می برم و خداوند مهربان رو شاکرم
خیلی قشنگ اشاره کردید به این موضوع که وجود بچه ها واقعاً موهبتِ…
من هم خیلی بچه ها رو دوست دارم همیشه بهشون لبخند میزنم ، دالی می کنم:))) باهاشون بازی می کنم و در کل حس خوب میدهم و حس خوب دریافت می کنم
قبلاً اینجوری نبودم ، اتفاقاً سال ها قبل ، مخصوصاً قبل از آشنایی با استاد با خودم در جنگ بودم و به خاطر حال تقریباً همیشگی بدم! (افسردگی خفیف) همیشه از بچه ها بیزار بودم
ولی بعد از چند سال دانشجوی استاد بودن… شنیدن این آگاهی ها ، درک کردن اون ها و عمل کردن به اون ها با خودم و جهان اطرافم به صلح رسیدم ولی کماکان با بچه ها بلد نبودم ارتباط قلبی برقرار کنم!! ارتباط قلبی که چه عرض کنم… ارتباط سطحی هم بلد نبودم برقرار کنم :)))
(فکر می کنم از یک سال پیش بود) از یه روزی شروع کردم به تمرین کردن، و واقعاً دوست داشتم که با بچه ها رفیق باشم
و همیشه آدم هایی که با بچه ها زود ارتباط قلبی برقرار می کردن رو با تمام وجودم تحسین می کردم
خیلی وقتها (مخصوصاً زمان هایی که ساز دلم کوک نبود) آگاهانه میرفتم توی پارک (و هنوز هم میرم) قسمتی که پارک کودک هستش و اونجا می نشینم و با عشق غرق در تماشای بازی بچه ها میشم :))) من هم با خنده هاشون ذوق می کنم و می خندم ، همش خدا رو شکر می کنم و این فرشتههای الهی رو تحسین می کنم
حالا نتیجه چی شده ؟
ارتباطم به طرز مشهودی با همسایه هامون که اصلاً ارتباطی باهاشون نداشتم داره بهتر و بهتر میشه
مخصوصاً خانم ها (چون من در شهر قم و خانواده مذهبی بزرگ شدم) و خوشحالم چون این ها نشونست که باورهایم داره بهتر میشه
به طرز عجیبی دوست هام و حتی همکارهام دوستم دارند :))) واقعاً دوستم دارند و به طُرُق مختلف بهم عشق می ورزند و محبت می کنند
همین چند روز پیش هم اومدم خونه دیدم توی حیاط آپارتمان خودمون (نازنین زهرا و امیرعلی) حدوداً پنج شش سالشونه ، دارند توپ بازی می کنند رفتم باهاشون سلام و علیک کردم و از اونجایی که قبلاً هم باهاشون دوست شده بودم وسایلم گذاشتم یه گوشه لب باغچه و فارغ ز غوغای جهان یه ربع بیست دقیقهای بازیم کردیم و کلی بهم خوش گذشت:))))
این هم برای من یه موفقیت بزرگ محسوب میشه
چون قبلاً اعتماد به نفسم پایین بود
اولاً با خودم در صلح نبودم
دوماً با بچه ها دوست نبودم
سوماً حرف ها و قضاوت های دیگران برایم خیلی مهم بود ( که مردم چی میگن؟! نمیگن این مرد گنده:) با این همه ریش و سیبیل بچه شده!! )
خلاصه خیلی خوشحالم
ار اونجایی که دیدگاه شما حس خوبی بهم داد دوست داشتم این ها رو براتون بنویسم و امیدوارم بهتون حس خیلی خوبی بده
پایدار باشی و خدا نگهدارت باشه یاسمن خانم
امیدوارم به قول رضوان خانم تمام مجرد های سایت از جمله بنده و از جمله شما زودتر به بهشت متأهل ها بپیوندیم :)
خدا رو شکر میکنم که دو روز پشت سر هم از شما دوست عزیزم نقطه ی آبی داشتم!
چقدر لذت بردم از اینکه گفتی با کار کردن روی خودت ارتباطت با آدما بهتر شده…و این جمله ت هم چه حس فوق العاده ای داشت: فارغ ز غوغای جهان یه ربع بیست دقیقهای بازیم کردیم و کلی بهم خوش گذشت:))))
ممنونم ازت به خاطر اینکه این حس خوب رو به من منتقل کردی و به خاطر آرزوهای قشنگت!
من هم از صمیم قلبم بهترین ها رو برات آرزو می کنم و الهی که همیشه لبخند و خنده بر صورت داشته باشی!
خدایا شکرت بابت آرامش و امنیت که در هر نقطه این کشور است
خدایا شکرت بابت این همه نو آوری و خلاقیت
واقعا هر روز و هر لحظه با دید ن این فایل های جذاب داریم بهتر به جهان اطراف مان نگاه می کنیم و برای مان باور پذیر می شود که ماهم لیاقت زندگی در رفاه و آرامش و آسایش را داریم
و این همه لذت و یادی و شادابی را همیشه برای ما به تصویر می کشید و نمی دانید که چقدر ما از دیدن این همه فراوانی لذت می بریم و خداوند را سپاسگذاری می کنیم
چقدر انسانهای این سرزمین خوشحال و شادمان هستند و دارند در هر محیط و فضایی از زندگی شأن لذت می برند و ریلکس هستند
همین تیریل های زیبایی را که برای ما نشان دادید و آدمها داشتند از این راههای عجیب و غریب رفت و آمد داشتند و به گفته شما چقدر فضاهای عالی را برای لذت بردن و خوش گذراندن فراهم کرده است
هر قدر نگاه می کنیم فقط ثروت ،نعمت،برکت، و فراوانی را مشاهده می کنیم و لذت می بریم
من از دیدن این فایل خلی لذت بردم و سپاسگذاری ها کردم و چقدر شما خوبان را تحسین کردم که به این چنین فضاهای عالی هدایت می شود و دارید لذت می برید
و این شادی های تان را با ما هم شریک می سازید
خداوند را سپاسگذارم که مرا هم به این مسیر لذت،شادی ،خوشحالی و خوشبختی هدایت کرد
تا من هم در ذهنم خواسته های داشته باشم و با توکل بر خداوند و ادامه دادن این مسیر رویایی به این خواسته هایش دست یابم
استاد خوبم بسیار از شما ممنون و سپاسگذارم و خوشحال هستم
آیا می گویند: [پیامبر] آن را از نزد خود ساخته و پرداخته [و به خدا نسبت داده است؟ چنین نیست] بلکه آن [کتابی] حق و درست است [که] از سوی پروردگارت [نازل شده است]، تا به مردمی که پیش از تو هیچ بیم دهنده ای برای آنان نیامده است بیم دهی تا هدایت یابند.
خداست که آسمان ها و زمین را و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. برای شما جز او هیچ یاور و شفاعت کننده ای نیست، [با این حال] آیا متذکّر و هوشیار نمی شوید؟
سلام به استاد های عزیزم،الگو واسوه ی تموم زندگیم،سلام به بهترین هم سفرهای دنیا در دویست و بیست و دومین اردو یک روزه در بلاد توحیدی آمریکا
{در بک گراند ذهنم همین الان یکی شعار داد:آمریکاااا در چه فکررریه؟؟؟ من سریع مشتی بر استکبار ذهنم زدم وجواب دادم:ایران پر از بنده های توحیییدیه :)))) }
خداروصدهزار مرتبه شکر برای اینکه یکبار دیگه غرق زیبایی های طبیعت این سرزمین شدیم اونم از لنز دوربین شایسته ترین تور لیدر دنیا؛علاوه بر لذت بردن از زیبایی ها،در عمل نگاه میکنیم که بیرون از کلاس های آموزشی چطور خود استاد انقدر خوب به آموزش هاش عمل میکنه …
اعراض از ناخواسته(زباله های اطراف)،تلاش برای بهبود(جمع آوری زباله ها و تمیز کردن محیط)؛سپاسگزاری و توجه به زیبایی ها
همین یک مورد کوچیک،نشون میده ما چقدر درعمل به قانون از استاد فاصله داریم،من فکر میکنم این همه ی روی خودم کار میکنم باز اگر تو همچین موقعیتی بودم،یک (پیییف!اینا چیه اینجا ریخته!) زیر لب میگفتم! بعدش فکر میکردم الان باید طبق قانون چیکار کنم!
یعنی هنوز یک فاصله ای هست بین دانسته هام و عملم!
خیلی جاهااا زیاد!خیلی جااهااا کمتر!
ولی هنوز علمم بر عملمم منطبق نشده!
این میشه شکاف بین موفقیت های من و استاد!
شاید توی داشتن احساس خوب و ارتباط با خدا ،طول این شکاف کمتر باشه،ولی مثلا درنتیجه ی موفقیت های مالی من و استاد دیگه شکاف نیست،درررره ست :))))
ولی به قول استاد که میگه الان زندگی من باید یک هینت هایی به شما بده که این مسیری که دارین میاین،آخرش به کجا میرسه،پس به جای مقایسه کردن،و موکول کردن حال خوبتون به زمان رسیدن به مدار خواسته هاتون،از مسیر رسیدن بهشون لذت ببرید.
کاری که ما خیلی وقت ها از اجرا در عملش عاجزیم،منطق ذهنمون همیشه دنبال جواب چه جوری؟از کجا؟چطور؟
و میخواد با این سوال ها مسیر روح و ذهنمون رو از هم جدا کنه!
مثل تجربه امروز من!
این ماه حقوقمون رو دیر پرداخت کردند،یعنی درواقع امروز صبح 1 ابان،ما حقوق مهرماهمون رو گرفتیم!
منم که دیشب شبکار بودم،صبح با خستگی وقتی sms واریز حقوق رو دیدم،بجای سپاسگزاری یک غری با خودم زیر لبم زدم که مگه نمیگن حقوق کارگر رو قبل خشک شدن عرقش بدین؟عرق مهرماه خشک شد،عرق ابان درومد تا اینا پول مارودادند!
حالا صدای بوق کامیونم توی سرم میشنیدم که هم اکنون شما در حال منحرف شدن از جاده ی اصلی هستید و خودمو توی راه برگشت خونه بستم به سِرُم آیه الکرسی…
همزمان که از جلوی نمایشگاه ماشین رو به روی بیمارستان رد میشدم،شیطان دم درش برام دست تکون داد و گفت:خبر داری با کل پولی که الان تو حسابته،چرخ یکی ازین ماشین هارم نمیتونی بخری؟
ی چشم غره بهش رفتم،یک ناسزا هم زیر لب گفتم،و بعدش شروع کردم با کلام به سپاسگزاری:
خدایا شکرت که من یک کار رسمی دارم که مطمئنم همیشه پول به حسابم میاد
خدایا شکرت تنم سالمه،دارم خودم راه میرم؛خودم نفس میکشم،و هیچ دردی ندارم
خدایا شکرت برای خونه ی شخصی،برای داشتن آرامش،برای اینکه بدون هیچ مزاحمتی الان میرم خونه میخوابم
خدایاشکرت خونواده فوق العاده دارم و درخدمت بچه هامن،ومنن الان نگران مدرسه رفتنشون نیستم
خدایا شکرت برای تموم عشقی که من حیث لایحتسب از همه جا برام میفرستی
خلاصه انقدر باخودم حرف زدم که ذهنم رو کنترل کنم ونزارم شیطان از آب گلالود ماهی بگیره …بعدشم اومدم خونه بیهوش شدم از خستگی…
ظهر که قهوه م رو خوردم و ایستادم برای صلات ظهر ،حالم خوب بود و اثری از نجواهای شیطان نبود …
موقع خوندن نماز تا رسیدم به این آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
بی اختیار اشکام سرازیر شد …گفتم سعیده …سعیده تو اصلا میفهمی معنی این آیه چیه؟تو اصلا میدونی رب العالمین یعنی چی؟
فرمانروای کل جهان یعنی چی؟ تو بنده ی خدایی هستی که خودش رو رب العالمین معرفی کرده! دیگه نگران چی هستی…؟؟؟؟ کجا؟؟؟دنبال چی میگردی؟؟؟
چی داری از خودت؟ مگر نه اینکه هرچیزی که الان داری خدا بهت داده؟
پس به چی شک کردی؟به قدرتش؟به وهابیتش؟به رزاقیتش؟
دستامو تو قنوت آوردم و بالا و همراه با یونس در دل کوسه از عمق جانم ازش طلب بخشش کردم و زمزمه کردم:
پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت میکرد که: «به پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدیهای ما را بپوشان! و ما را با نیکان بمیران!
نقطه های آبی قشنگم که هر کدومتون نوری از سمت خدایید،به قول آقا اسدالله،چشم خدا روبرام روشن میکنید،سرعت سرازیر شدن لطف و رحمت شما،از سرعت پاسخ دادن من از روشنی قلبم براتون خیلی بیشتره،معذرت میخوام اگر هنوز نتونستم تموم لطفتون رو پاسخ بدم،هر فایو استاری که پای نور شما زدم،بوسه ی خداوند بر کله ی مبارکتونه،الهی که همیشه در این غا حرا،در کنارهم در مسیر سعادت رشد کنیم.همیشه بخاطر حضورتون توی زندگیم،از خداوند سپاسگزارم.
و دلهای آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روی زمین است صرف میکردی که میان دلهای آنان الفت دهی، نمیتوانستی! ولی خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است!
دوست عزیز ،مهربانم ،بنده ی خوب خدا، تو یکی از نعمتهایی هستی که خداوند در زندگی من قرار داده برای بهتر دیدن بهتر درک کردن و بهتر فهمیدن نعمتهاش
با نوشته هات طناب اتصال به خداوند رو پر رنگتر میبینم و قشنگ میگیرم و متصل میشم بهش و پر میشم از احساس خوب از حس بندگی حس داشتن قدرتی که با وجودش نیاز به نگرانی نیست و همه چی جوره جوره فقط ارام باشم و حسش کنم و ازش بخوام کافیه
سعیده جانم دنیا دنیا ممنون که مینویسی از حس و حال قشنگت که راهی رو برام باز میکنه برای حس و حال بهتر و عالیتر و در پی آن اتفاقات بهتر و عالیتر
در پناه خدای مهربانم باشید دوست خوبم
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
به نام خدای مهربان خداوندا هر چه دارم از آن توست سلام دوست عزیز واقعا تحسینتون میکنم از این که انقدر تو نوشتن و درک قرآن عالی عمل میکنی واقعا خیلی لذت میبرم از خوندن کامنتات و از آین که کلی مثال قرآنی خیلی عالی هست خدایاشکرت واقعا سپاسگزارم از نوشتن کامنت های زیباتون موفق و پیروز باشید در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند باشید دوستتون دارم
سعید عزیزم دوست همفرکانسی من. توبا صلاه های توحیدی با کامنت هایی که مینویسی بارها تحسین وسپاسگزاری من را برانگیختی
دوست خوبم. امشب که دست تسلیم بالا آوردم وبعداز سجده وعاجز بودن از خدا هدایت خواستم. هدایت شدم به ایم کامنت شما که از زبان خدای مهربان بود چند ماه پیش این کامنت نوشته شده ولی برای الان من بودکه رب العالمین هست. فرمانروای عالم هواسش به بنده ی خودش هست وکمکم میکنه.
شیطان ذهن امونم را بریده بود احساس عجز میکردم که خدا باز بهم گفت بشین رو شانه های خودم تا من کارها راپیش ببرم. ارام باش تا هدایتت کنم
ممنون دوست خوبم. به خاطر دست خدا بودنت. تو این شب بارانی
بنام یگانه هستی،بنام تنها معبودم که نامش زینت بخش هرچیز است
بنام اوکه مرا خالق ولایق زندگی آفرید،
بنام آنکه هرچه دارم از او دارم بدون آن هیچم
خداراسپاسگزارم از اینکه امروز لایق دیدن این زیباییها شدم
خدارا سپاسگزارم هر روز رفتار وگفتار واحساساتم را بیشتر از قبل تحت کنترل دارم تا متوجه باشم در شرایطی که اوضاع خوب است، من با خودم چند چند هستم از صبح به یکی یکی ازرفتارهایم توجه کردم که ببینم احساس ارزشمندی من در چه زمینه هایی پیشرفت داشته ودر چه زمینه هایی خیلی بیشتر نیاز به کار دارد
خدا را سپاسگزارم که امروز با اتفاقاتی که پیش آمد مدام آگاهیهای قدم اول در ذهنم مرور شد تا بتونم جلوی نجواهای این ذهن چموش رو بگیرم که احساس بد نیمروز بخاطر چی بود ؟بخاطر اینکه ناخواسته دستم به گوشی همسرم خورد وبرای اولین بار دیدم که برای گوشیش رمز گذاشته واینجا قشنگ متوجه شدم کنترل کردن که از علائم عدم احساس لیاقت هست سبب حال خرابی من شد هرچند من بعداز ناهار احساسم را به همسرم گفتم
واجازه پیشروی به نجواهام رو ندادم وهمان جا یه تابلو ایست گذاشتم جلوشون
وبعد که مطالب فایلهای احساس لیاقت را مرور کردم همسرم آمد کنارم گفت بخاطر اینکه گوشیم نا خود آگاه تو جیبم می رفته رو تماس براش رمز گذاشتم ورمزش هم اینه که من گفتم معذرت میخوام رفتار من اشتباه بود وواقعا من یادم نمیاد آخرین بار کی به گوشی ایشون دست زده باشم وامروز برام تجربه ای شد تا عمل به قانون وایمانم برام محک بخوره وخدارا سپاسگزارم که تا حدودی توانستم با جهت دادن افکار به سمت نعمت ها وزیبایی های این فایل احساسم را خوب کنم
واما فایل زیبای امروز که علاوه بر اینکه تمرکز وتوجه ما بر روی زیبایی هاست بر روی وفور نعمت وفروانی هم هست
تو این سری فایل از هرچیزی که بنظر بیاد در هر زمینه ای نعمت وفروانی ودسترسی آسان به آنها مشهود وقابل لمس بود
سفر را با برگشت از آن مسیر کوهستانی که دوطرف آن را سروهای تنومند وسبز وسربه فلک کشیده وچشم انداز روبرو کوههایی که در سایه آسمان وانعکاس رنگ سبز درختان رنگ متفاوتی بخود گرفته را ادامه می دهیم
فورد قرمز رنگ در جاده ای تمیز و آسفالتی قرار گرفته که آسمان آبی آنرا ابرهای حجیم سفید در جای ،جای آن قرار گرفته وبطور قطع هوا، فوق العاده مطبوع وبی نظیر است اصلا بودن در خود این طبیعت به روح وروان انسان زندگی وطراوت می بخشد
ودشتهایی که ترکیب رنگهای آن هارمونی زیبایی را در کنار جاده خلق کرده، خدای من هرلحظه متفاوت تر از قبل زیباتر از قبل
ای جان خانه جدید با حیاطی متفاوت تر از قبل یه بنای یادگار از سنگ بزرگ کوهی درختان سرو وکاجی که تلألو پرتوهای خورشید در بین شاخه های آن شاهکار زیبایی را در این فضا خلق کرده است .
واقعا این سنگ هیولایی است ودر این لحظه گفتم خدایا عظمت وقدرتت رو شکر که این سنگ به این عظیمی اینچنین رو چند تا سنگ کوچکتر ثابت کردی واقعیت با دیدن این سنگ اولین چیزی که به ذهنم آمد قدرت وعظمت خداوند بود گفتم پس فهیمه تو که یه اینچنین قدرتی محافظت هست نباید ناامید وخسته بشی وفقط باید با توکل وایمان به این قدرت صبر کنی وچقدر این فایل برام درس داشت که از صابران باشم از اینکه بعد از مرور زمان آب رودخانه خاک وشنهای این مسیر راشسته تا این بنای بی نظیر برجا بماند متوجه شدم که باید تکاملم طی بشه تا برهرچه میخواهم برسم
استاد جان من شما ومریم جان را تحسین میکنم که به پاس سپاسگذاری از این طبیعت بی نظیر آن چند تیکه آشغالی که رها شده بود راجمع آوری کردید تا از سخاوت طبیعت بیشتر نصیب تان شود
مریم جان چقدر این حرفت برام آگاهی ودرس داشت که به استاد گفتید الان سنگ قشنگ تر شد با برداشتن همین چند تیکه آشغال که مهم نیست قدمهام چقدر کوچیک ولاک پشت وار باشه مهم این است که این قدم برداشته شود.
تابش نور خورشید به تنه درختان چقدر این صحنه رو بی نظیر کرده وآن آسمان زیبایی اش دوچندان شده وهوا هم که به قول مریم جانم جادویی است که میشه این هوا رو لمس کرد
مریم جان من کنجکاوی شما وعملگرایی در زنده نگه داشتن حس کنجکاوی خودرا که فکرمیکنم فایل اول یا دوم همین سری از فایلهای سفر به دور آمریکا بود که شما واستاد بیان کردید را تحسین میکنم وخداراسپاسگزارم بخاطر وجود ارزشمندتان
با دیدن آن گلهای قرمز رنگ کوچولویی که کنار این تخته سنگها روییده بودند یه بار دیگه این سخن مریم جان برام تداعی شد برا هرکس وهرچیزی به شیوه شخصی خودش فرصت رشد مهیا ست
چقدر این تلألو اشعه خورشید براین سنگ عظیم زیبا وخارق العاده است
استاد جان من تحسین میکنم این عشق واحترام وسپاسگزاری شما ومریم جان را به یکدیگر وچقدر این روزها با دیدن این فایلها واین روابط متوجه میشم چقدر تغییر کردم ،بدون اینکه اصلا حواسم باشه فهیمه ای که 6 سال قبل چقدر ذهنش به این فایلها مقاومت داشت، فقط فایلهایی را نگاه میکرد که طبیعت زیبا داشت وحتی فایلهای سفر به دور آمریکا سری اول را قسمتهایی که شما صحبت میکردید رد میکرد الان دیدش عوض شده حتی اجازه نمیده بخودش تا از حرفها یا رفتارهای شما درس وآگاهی نگرفته همین جوری بگذره حتی اگر اینکار سبب بشه کامنتش دیرتر روی سایت قرار بگیره
مریم جان چه جای فوقالعاده ای برای نشستن انتخاب کردی
احسنت استاد جان که از این صحنه نهایت استفاده را کردید ومطمئن ام عکسهای بی نظیری از مریم جان گرفتید
الله اکبر از از طبیعت زیبا از این باغ ژاپنی که به گفته مریم جانم خدا درست کرده
استاد جان قله را فتح کردی حتم دارم طبیعت فوق العاده وزیبایی های بیشتری را از بالا تماشا کردی وچقدر حتی با دیدن این صحنه من احساس ذوق وشوق کردم وآن طبیعت را با تمام وجودم لمس کردم
وآن آهوی زیبای لابه لای درختان وبوته ها وآن حیوون کوچولویی که شبیه سنجاب روی سنگها می دوید وآن گوزن زیبا با چه ابهتی در این طبیعت قدم میزد خدایا شکرت
آن جا که مریم جان داشتند سنگ هیولا را به ما نشان می دادند برام سوال شد که آن ماشین سیاه رنگ که یه گاری که چند تا از این موتورهای خفن داخلش هست تو این طبیعت به کجا میبره والان با صحبتهای استاد جان متوجه شدم
چقدر این مردم تحسین برانگیز وستودنی هستند تریلهایی این چنین برای لذت خودشان و دیگران در این طبیعت زیبا درست کردند ،وبا نصب تابلوهایی کوچک، بطور واضح ومشخص هم شماره آن تریل وهم اینکه با چه وسایلی میشه این تریلها را طی کرد اطلاع رسانی کردند
وچقدر با این کارشون از طبیعت محافظت میکنند
وهمین گستردگی تریلها هم نشانه ای از فروانی نعمت وثروت است
خدایا سپاسگزارم که به من قدرت بینایی وشنوایی دادی تا این زیبایی ها را ببینم وسخنان گوهربار استادانم را با گوش جان بشنوم وحس لامسه وقوه تخیلی که این طبیعت بی نظیر را لمس کنم
در پناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
سلام و صبح بخیر بر استاد گرانقدر و سلام و شب بخیر به همسفران نازنینم در سفر به دور آمریکا قسمت 30 ام/ 222 ام
دیدن این تصاویر فوق العاده زیبا در شروع فایل منو حسابی سر ذوق آورد و همراه با لذت بردن از این تصاویر زیبا و موزیک پس زمینه دلنشین؛ این آهنگم در وجود من همراه با دیدن تصاویر بالا اومد که همینجور هم براتون مینویسم که اگه سندرم خیال بی قرارتون پسندید و دلتون تجربه این زیبائی ها را ازتون تمنا کرد؛ شما هم همخوانی کنید و لذتشو ببرید!
بوم بوم ضربان قلبم
داره میره بالا نم نم
بیا حواستو بده به من دیوونه
دل بده تو کم کم
جون و دلم میره برات
مگه میشه دل تورو نخواد
خوب حالا که سر حال اومدین و پارت اول و هم رد کردیم بریم سراغ گفتگوهای ذهنی من از دیدن ادامه این فایل زیبا که میخوام در چند نکته بصورت مجزا بیانشون کنم.
A: با دیدن تصاویر جمع کردن زباله های اطراف توسط استاد و مریم جان این صحبت های دو عزیز دل در ذهنم مرور شد که می گفتند ما هر جا که میریم سعی می کنیم آنجا رو بهتر از آن چیزی که تحویل گرفته ایم؛ تحویل بدیم. و من به عینه در این تصاویر تصدیق این صحبت ها رو دیدم و مشاهده کردم که این دو عزیز هر آن چه را که می گویند؛ خود عمل می کنند. و همینجور داشتم فکر می کردم که اصلا فلسفه آمدن ما به این دنیا نیز همینست که بگونه ای زندگی کنیم که جهان جای زیباتری برای زندگی کردن باشد و این جهان را بهتر از آنچه که تحویل گرفته ایم؛ تحویل بدهیم.
B: با دیدن این سنگ ها و صخره هایی که استاد و مریم جان در تصاویر نشان دادند که به اصطلاح شبیه سنگ های فضائی اند و استاد بدرستی و به سادگی و بصورت بدیهی توضیح دادند که این سنگها حاصل فعل و انفعالات درونی زمین بوده و زیر خاک قبلا قرار داشتن و در طول سالها این خاک بوسیله آب و باران و باد شسته شده و این سنگها پدیدار شده اند.به همین راحتی و به همین منطق پذیری! ولی چیزی که ما دوست داریم بشنویم (منظورم عامه مردم) این چیزهایی ساده و منطقی نیست! ما دوست داریم بشنویم که این این سنگها سنگ های مریخی هستند و احتمالا یه زمانی که ما خواب بوده ایم از مریخ افتادند اینجا یا آدم فضائی ها اومدند اینها رو اینجور مهندسی شده رو هم گذاشتند و لابه لای درختان قرار دادند و اینها پر از رمز و رازند و هر چقدر غیر واقعی تر؛ برای ما باور پذیرتر! و این موضوع را در همه موضوعات و اتفاقات دنیا دوست داریم بشنویم و برای اتفاقات ساده داستانهای غیر واقعی و هیجان انگیز تعریف کنیم. الان که ایم مطالب رو مینویسم استاد یاد صحبت هاتون در فایل «چه کسی مالک توست؟!» افتادم که صبح در مسیر رفتن به محل کارم داشتم گوش می کردم. و در آن فایل شما چند مثال زدید از این نوع تفکرها که در ایران و دنیا رایجه و نمونش هم اعتقاد به وجود یک خانواده 7 نفری یهودی بود که 80 درصد ثروت جهان رو در اختیار داره و آنها هستند که جهان را رهبری می کنند و برای کشورها تصمیم می گیرند! که آدرس این فایل رو در ادامه قرار می دهم که اگه کسی دوست داشت دسترسی سریع و راحتی بهش داشته باشه.
abasmanesh.com
C: در قسمت دیگری از فایل اشاره کردید به مسیر تریل طولانی و جذابی که برای موتور سواران آفرود و ATV یا موتورسواران چهار چرخ تعبیه و فراهم شده و اینکه در این کشور ثروتمند و پهناور برای هر سلیقه و علاقه و نیازی امکانات لازم تدارک دیده شده و همه چیز فراهم است. در واقع این تفاوت سلیقه و علاقه و نظر بعنوان یک ارزش محسوب شده که به رشد جامعه و در نتیجه به رشد این کشور منتج شده است. در حالیکه باورهای ما دقیقآ عکس این قضیه را ارزش می دانند و تفاوت نتایج هم بصورت ملموس قابل مشاهده است. جامعه ای که دائمآ در شرایط حساس کنونی قرار دارد و اضطراب و استرس خوراک و روزی دائمی مردمانش است. و به تبع رمز پیروزی یکرنگی و تک صدایی و تک فکری است…
دیدن این جوان شیک و کیوت و بامزه در پایان فایل منو حسابی سر ذوق آورد و چقد حالشو خریدار بودم با آن لباس جین سرهمی که منو یاد کارتون ها انداخت و داشتنش اینجور لباس ها بخصوص شلوارهای دوبنده دار جزء فانتزی های پوشاکم است. در پناه حق عزیزان
سلام به اسداله عزیزم دوست مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
اسداله جان بسیار سپاسگزارم از اینکه همیشه در صحنه حضور دارید و من همین جا یه خسته نباشید جانانه و حماسی به شما بگویم
(خسته نباشی دلاور)
و اما چقدر زیبا اون گفته استاد رو به آمدن ما به این دنیا ربط دادید، چقدر نگاه های ما به یک موضوع میتونه متفاوت و قشنگ باشه. دیدن فایل و خواندن کامنت های شما عزیزان معجونی سحرآمیز است که هر بیننده و خواننده اهل دلی را به شگفتی و تحسین برمی انگیزد.
اسداله عزیز برایتان از خدای مهربان میخوام همیشه سرحال و سرزنده و خوشحال و شاد و خندان و قلب تان از آگاهی لبریزان باشه و روزگارتان پر باشه الهامات و معجزات الهی.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی.
ممنونم از لطف و توجه شما رضوان جان. همواره از دیدن پروفایل های خلاقانه و جذاب شما لذت میبرم مثل همین پروفایل زیباتون و این سلیقه و مهارتتون رو تحسین میکنم بخصوص وقتی که می دانم گذاشتن پروفایل در این سایت الهی کار راحتی نیست و خودش یه نوع موفقیت محسوب می شود.
استمرار و ردپای شما زیر اکثر کامنت ها هم برایم جالب و ستودنی است و نشان از جدیت شما برای رشد در این مسیر زیبا دارد. تصمیم داشتم پس از ارسال کامنت دوره احساس لیاقت پاسخ کامنت عزیزانم و شما را بدهم ولی وقتی چشمم به تعداد روزهای تولدتان در این سایت افتاد و عدد قشنگ 1606 را دیدم. ندا آمد که برایت بنویسم و من با اینکه میخواستم لپ تاب رو خاموش کنم و برم بخوابم به این احساس ندا گفتم و پاسخ دادم.امیدوارم در بهترین زمان و در بهترین مکان نوش روح و روانتان گردد. برایتان سلامتی و بهروزی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
عاقااااا هزار ماشاءالله دارین برای این دقت بر نکات مهم و نظم در نوشتن این نکته ها…..
اینقدر همه مطالب رو دقیق و کامل با املاء درست و ادبیات روان و دلنشین به نگارش درآوردین که با خوندن کامنت تون انگار داریم فایل رو میبینیم (استیکر کف مرتب به تعداد زیاد)
به ویژه در توضیحات بخش B مورد مهمی رو عنوان کردین ، که در بعضی موارد پاشنه آشیل یا نقطه ضعف منم هست، اینکه : واقعا ذهن دوست داره همه چی رو سخت بگیره ، انگار اذیت میشه آب خوش راحت از گلوش پایین بره :/
یا به قول قدیمی ها علاقه داره لقمه رو دور سرش بچرخونه و بخوره…
درسته شکر خدا در این مسیر خیلییییی بهتر شدم ولی باید بیشتر دقیق بشم روی این مورد که دنبال منطق های بعید و سخت نباشم
در نهایت سپاسگزارم ازتون برای نوشتن این کامنت عالی…
براتون بهترین تجربه های ناب رو آرزومندم
در کنار همسر نازنینتون و شینای عزیزمون غرق شادی و ثروت و خوشبختی و سعادت باشید
ممنون از نگاه زیبا و پر مهرتون بانو و سخاوت و لطف و وجود ارزشمندتان خواهر عزیزم.
در مورد بخش B بدرستی اشاره کردید که این مشکل پاشنه آشیل همه مان است. و رسانه ها و بی اعتمادی مردم به منابع رسمی و غیر رسمی نشر آگاهی و خبر سبب بوجود آمدن این تفکر و رواج آن در جامعه شده است! تمرینی که من برای خودم در نظر گرفته ام اینست که در هر اتفاق یا موردی آسان ترین و ساده ترین دلیل را به واقعیت نزدیک می دانم و سعی میکنم هرگز احتمالات عجیب و غریبی که مردم دوست دارند بهشون گفته بشه را باور نکنم. بقول استاد راه حل و پاسخ هر مساله ای در خود آن موضوع و مسئله نهفته است. ممنونم بابت بازخورد زیبایی که ازتون داشتم. برایتان در کنار عالیجناب عشق سراسر عشق و نور و سلامتی و سعادت و ثروت آرزومندم.یا حق
اول بگم که بسیاااااااار قدردان تون هستم برای وقتی که میزارید و پاسخ های کامل و جامعی که به کامنتهای ما ارائه میدین ، به ویژه این روزها که میدونم حسابی دارین زمان میزارید و روی دوره ها کار میکنید.
از خداوند عزیز براتون قوت و توان در وجودتون و برکت در زمان تون و نتیجه عالی در عملکردتون طلب میکنم. الهی آمین
برای راه کاری که گفتین ( در هر اتفاق یا موردی آسان ترین و ساده ترین دلیل را به واقعیت نزدیک می دانم و سعی میکنم هرگز احتمالات عجیب و غریبی که مردم دوست دارند بهشون گفته بشه را باور نکنم )
خیلی ممنون و سپاسگزارم ، واقعا چه قشنگ گفتین که هر جوابی در دل پاسخش نهفته است…
ممنون داداش اسدالله بزرگوارم که وجودتون برای همگی ما مایه خیر و برکت است.
سلام به استاد عزیزم استادی که دیدنش دلم باز میشه و مریم نازنین و دوستان در مسیر توحیدی
امروز چه روز زیبایی است و هر روز زیباتر از قبل
در حال انجام یک پروژه هستم. فایل امروز رو دیدم گفتم کامنت نوشتن رو بزارم برای اخر شب. اما گفتم نه تا هنوز این اگاهی هایی که با دیدن فایل تازست بنویسم . اخر شب دوباره بخونم.
قدردانیِ
و تواضعِ
استاد در قبال جهان و طبیعت و در واقع در مقابل افریدگار این جهان و این طبیعت بی حد و حصر
استاد قدردان این طبیعته اینهمه این طبیعت زیبایی و نعمت و اسایش داده حالا که این طبیعت نیاز داره این اشغالها از روش جمع بشه و همزمانی رخ داده که استاد اونجا باشن پس استاد دست به عمل میشن . کار خداپسندانه انجام میدن و نشون میدن که تمیزی و زیبایی و نظم و اراستگی بیشتر رو میخان و لیاقتشو دارن. و تمیزیو زیبایی بیشتر رو به خودشون فرا میخانن. و اینکه کار لازم رو انجام میدن بدون هیچ تمرکزی روی زباله ها.میگن طبیعت خیلی زیبا و خیلی کم زباله ریخته جمع میکنیم . مریم عزیز که کار زیبای استاد رو نشون میده و بعد دوربین رو از روی زباله ها برمیداره میبره روی اسمان صاف و زیبا و توجه رو میبره رو زیبایی. و مریم که از استادش یاد میگیره و قدردانه و اون هم قسمتی از کار رو انجام میده . و این کار رو با حس خوب و لبخند به لب انجام میدن. واقعا بینظیرید شما.
و تواضع استاد : با خنده ای بر لب کیسه در دستش گرفته و جمع میکنه .
استاد دارم فکر میکنم که هر کار شما و هر صحبت شما تصدیق کننده صحبت ها و اعمال دیگر شماست.
فکر کردم که استاد واقعا اینقدر روح بزرگی دارن که اینطور نسبت به اطرافین و دوستان مهربون و متواضع هستن واقعا. و اینکه حتما این جمع دوستانه اطراف استاد چه انسانهای توحیدی غنی خوب و در مسیر درست هستن . خوشا بحال هر کسی در این جمع هست. و افرین به مریم جان زیبا که برای خودش بودن با یکی از بهترین بهترین ها رو خلق کرده که الحق لایقه و خودش یکی از بهترین بهترین هاست. و خوشا بحال هر کسی که با مریم روابط دوستانه داره.و چقدر باشکوهه بودن در جمع ادمهای توحیدی و درست حسابی و خود ساخته و درست . و من واقعا اینو میخام. جمع های دوستانه و همنشینی با انسانهایی با درجات بالاتری از ایمان و توحید و باورهای درست و نگرش درست و مسیر درست و زندگی های درست. و الان ندا اومد زهرا تو خودت خودتو دست بالا بگیر و این لیاقت رو در خودت بساز.
خدایا هدایتم کن و یا خودت ادمهای نامناسب رو از زندگیم حذف کن و یا به من شجاعت و جسارت اینکه خودم حذف کنم رو بده.
و دوباره زیبایی بینظیر و خیره کننده این طبیعت زیبای فراتر از تصور و واقعا اسایش بهشتی که نه گرمه نه سرده نه مرطوبه نه خشکه و خدای من سنگهای با چینش زیبا . از نظر من یکی از زیباترین چیدمانها و طراحی فضای سبز وجود سنگها هستن و همیشه این تو ذهنم هست و هر فضای سبزی که سنگ توش باشه بنظرم زیباترینه و اینها و اینها چقدر زیبا هستن واقعا ادم فکر میکنه یکی این سنگ ها رو چیده و اون سنگ بزرگ و آورده گذاشته روی اونها.
زیبایی جالب انگیز دیگه موتور سواری و یا atv هستش. من خودم یکی از تفریحات مورد علاقم موتور سواری و خصوصا دوچرخه سواری و اسب سواری هستش. یادمه قبلا یکبار با اصرار برادرم رو راضی کردم که سوار موتور بشم که بخاطر باورهای محدود کننده به من این اجازه داده نمیشد اما همون یک بار چنان لذتی برام داشت که انگار روی ابرها بودم . استاد میدونم از چه لذتی صحبت میکنید من هم همچین حسی نسبت به موتور سواری دارم. دوچرخه سواری رو که از همون بچگی یاد گرفتم .چند سال پیش توی پیست چیتگر ماهرانه دوچرخه سواری کردم و واقعا همین لذتها برای ما میمونه لذت تجربه کردن و نه خرید و داشتن چیزی. اینجا یاد ترس ها افتادم که چطور دست و پای مارو میبنده. اینکه گفتم توی پیست دوچرخه سواری کردم برای این بود که هر وقت بعد از مدتی تقریبا طولانی دوباره میخام دوچرخه سواری کنم ترس وجودم رو میگیره و فکر میکنم که بلد نیستم ممکنه بیوفتم .بعد به خودم میگم باباااا دفعه پیش مگه نروندی. بعد وقتی دوباره شروع میکنم میبینم که نه ترس نداره و میتونم. و این توی کارم هم هست هروقت میخام کاری رو شروع کنم مثل الان ازش غول میسازم و اما طبق اگاهی ها با خودم صحبت میکنم مثل همین تازه که زهرا تو قبلا فلان کار رو بدون تجربه قبلی انجام دادی و عالی انجام دادی پس حالا نه تنها دوباره میتونی بلکه راحتر و سریعتر و بهتر. صحبت از تموم شدن سفر شد یادم اومد که چن روز پیش داشتم به پرادایس و مرغ و خروسا فکر میکردم.و یاد زندگی در بهشت که عجیب برام دلنشینه.
استاد جانم حتما از من توقع جواب پس دادن دارید. اینهمه زحمت میکشید و به طرق مختلف خالصانه اگاهی ها رو در اختیارمون قرار دادید و ما حالا باید ببینیم چقدر یاد گرفتیم چه نمره ای در این کلاسها میگیریم.استاد میخام بتون بگم که با علم به اینکه ازادی مالی که شما یا حتی دانشجوهای برترتون دارن قابل مقایسه نیس با چیزی که لمس کردم اما در هر صورت من لمسش کردم هرچند کوچک. و وارد جاده زیبای ازادی مالی دارم میشم ان شالله و بشرط تعهد و ادامه دادن.اما انصافا شما چقدر تجربه نعمت ها رو برای ما میخاید و ما توجه کافی نداریم مثل یک معلم دلسوز . واقعا چه بنده بهتری میشیم اگر در نعمت باشیم مثلا همین ازادی که ثروت و پول به ما میده و البته باز به شرط اگاهی و بیراهه نرفتن.
استاد از جایی که برای داشتن چیزی کلی باید زمان میگذشت تا بالاخره جور بشه رسیدم به جایی که میبینم که راحت تر میتونم خرید کنم. و دیگه تغییر شخصیتی: استاد از جایگاهی که دختری بودم که در خرید وسواس شدید داشتم و کلی زمان و انرژی صرف میکردم برای خرید هر چیزی جوری که سردرگم میشدم و نمیتونستم انتخاب کنم رسیدم به حالا که وارد مغازه میشم وسیله مورد نظر با هزینه مورد نظر رو پیدا میکنم .راحت خرید میکنم و تمام و تازه مثلا این دفعه سه تا گزینه داشتم حتی به خودم زحمت بررسی اون دوتا رو هم ندادم .اونی که برام مناسبتر و از نظرم زیباتر برداشتم و تمام.در حالی که قبلا در آن وسواس سردرگم میشدم که مورد علاقه من چیه اصلا. و خدا رو شکر اگر قبلنِ خودم رو با الانم مقایسه کنم نتیجه ها بزرگ و تحسین برانگیزن اما اگر بخام با دیگران مقایسه کنم نه و این همان بیراهه رفتن است. فقط میتونم بگم خداروشکر.
خدایا دارم میبینم مسیر درسته و نتایج هم میاد خودت کمکم کن سرعت عملم رو در طی کردن تکاملم بیشتر کنم که در یکی از فایلها که یک مسیری رو با اسکوتر میرفتید، چه خوب این رو توضیح دادید.
استاد جان ممنون ممنون خیلی زیاد و خیلی زیاد دوستتون دارم. شما بینظیرید.من واقعا خیلی دوستتون دارم.خیلی خوشحالم اینجام.
ستایش خدایی را سزاست که شَبَم را به صبح آورد بی آنکه مرده یا بیمار باشم… و مرا به کیفر بدترین کاری که از من سرزده است، مواخذه ننمود… و نه مرا از دینش روی گردان ساخت و نه منکر پروردگارم گردانید… و نه عقلم را از دست داده ام… . در حالی روز را آغاز می کنم که بنده ای بی اختیار و بر خود ستمکارم … بار خدایا! به تو پناه می آورم از اینکه در سایه بی نیازی تو، تهی دست باشم. و یا در پرتو رهنمودت، گمراه گردم … بار خدایا به تو پناه می آوریم از اینکه از فرموده تو بیرون روم و یا از دین تو منحرف گردیم، یا از هواهای نفسانی خود پیروی کنیم و از هدایتی که از سوی تو آمده است پیروی نکنیم».
الهی
الهی
الهی
به امید تو
نمیدونم ولی احساسم اینا میگه که اگه هر باری که این تصاویر زیبا و لذت بخش و فرح بخش را میبینم
باید بگم
که خدایا ما چقدر خوشبختیم که لایق دیدن این تصاویر زیبا شدیم و به خودم افتخار میکنم و حال خوبی را که در درونم احساس میکنم و خیلی لذت بخشه.
من که عاشق رانندگی هستم
واقعا لذت میبرم وقتی اول فایل این تصاویر را با رانندگی استار عزیزمون و لطف و محبت استاد شایسته که واقعا چقدر دارن تلاش میکنند البته با عشق این تصاویر را به ما هدیه میکنند
نمیدونم زبونم غاسره از بیان جمله ای که بتونه تشکر و قدردانی را از شما دو بنده نیک و موحد خدا به جا بیاره
باید اعتراف کنم دیروز که یه مقدار انرژیم کم شده بود برای رفتن به سر کار و شیطان همش داشت زمزمه میکرد و نجواها ادامه داشت و منم داشتم از مقداری فاصله بالاتر خودما میدیدم
بالافاصله رفتم داخل سایت و کامنتهای محبت آمیز دوستان را مشاهده کردم و یه مقدار فایلهای استاد را که البته سعیده عزیز پیشنهاد داده بود پلی کردم و دوباره جون تازه ای گرفتم به خودم اومدم
یه مقداری به اون درجه ارزشمندی و لیاقتم نزدیک شدم
با گوش دادن به فایل اول قدم 12 و فایل 5 قدم 4
به تنظیمات کارخانه برگشتم و همه کارهام به طرز جادویی خوب پیش رفت و سرحال و شادان از سر کار برگشتم. الهی شکرت
انشالله این آگاهی ها اینقدر درونی بشه که در لحظه به چشم زدنی ناخودآگاه بدون اندکی فکر بهشون دسترسی داشته باشیم و لذتشا ببریم و کاربردی استفاده کنیم.به صورت کاملا عملی .
میریم به یه جای خلوتو دنج که دو تا فرشته برای حال دل خودشون به این کار خداپسندانه مشغول میشن برای جمع آوری زباله ها
و خانم شایسته چقدر واقعا باعشق از سخاوت و بخشندگی این طبیعت گفتن و این کار یعنی جمع کردن و تمیز کردن این محیط کمترین کاری هست در قبال این بخشندگی که طبیعت و خداوند بخشنده بهمون ارزانی داشته میتونیم انجام بدیم. که واقعا خانم شایسته دیگه سنگ تموم گذاشت و همه فضای پیرامونش را باعشق جمع کرد
واقعا دمتون گرم.
و دیدن این سنگهای قول پیکر که در طی سالها توسط سیلها و آبها شسته شده و اینطور عجیب در کنار هم قرار گرفتند که اینم از معجزات طبیعت و خداونده
واقعا یه لحظه استاد شایسته و سنگ را قیاس کردم
خیلی بزرگ بود و دیدنی
و چقدر و چقدر این مردم به دلیل عمل کردن به قوانین الهی و شکرگزار بودن شایسته این تفریحات و این جاده های تریل بی انتها و فراوون شدند
و باز و باز باید تحسین کرد این سرزمین و این انسانهای به صلح رسیده با خود را.
استاد چقدر بدنتون زیبا شده و چقدر دیدنتون به آدم آرامش میده
استادمن که واقعا یه لحظه احساس کردم این آقا فرزین چقدر دلتنگتون شده و دوست داره برگردید پرادایس و دوره همیتون را بگیرید و کلی لذت ببرید در کنار هم.
و چقدر با انرژی و حس مثبت داشتید با این دوستتون صحبت میکردید. و با عشق از تجربیات و لذتهایی که در این سفر داشتید صحبت کردید.
استاد ایشالله به زودی با دوتا موتور حرفه ای تون بیاید و کلی کیف کنید و فیلم هم بگیرید و ما هم با دیدنشون لذت ببریم.
فاطمه خانم سلام شب شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه چقدر شما زن و شوهر عالی هستید احسنت هزار ماشالله. چندین بار کامنت قشنگت را خواندم و لذت بردم آرزو کردم ای کاش به زودی زود عزیز دل من همسر نازنین من زهره جانم مدارش به حدی برسد که وارد این سایت الهی شده و ما هم همچون شما برای همدیگر کامنت بگذاریم و عاشقانه هایمان را به دیگر بندگان خوب خدا هدیه دهیم همچون شما.
برای شما و آقا رسول عزیز از خدای مهربان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم.
بسیار متشکرم برای به اشتراک گذاشتن این کامنت زیبا به خصوص دعای ابتدای آن که به شدت بردل و جان مینشیند دوست دارم یه بار دیگه آن دعارا بنویسم ستایش خدایی را سزاست که شَبَم را به صبح آورد بی آنکه مرده یا بیمار باشم… و مرا به کیفر بدترین کاری که از من سرزده است، مواخذه ننمود… و نه مرا از دینش روی گردان ساخت و نه منکر پروردگارم گردانید… و نه عقلم را از دست داده ام… . در حالی روز را آغاز می کنم که بنده ای بی اختیار و بر خود ستمکارم … بار خدایا! به تو پناه می آورم از اینکه در سایه بی نیازی تو، تهی دست باشم. و یا در پرتو رهنمودت، گمراه گردم … بار خدایا به تو پناه می آوریم از اینکه از فرموده تو بیرون روم و یا از دین تو منحرف گردیم، یا از هواهای نفسانی خود پیروی کنیم و از هدایتی که از سوی تو آمده است پیروی نکنیم». متشکرم بینهایت متشکرم برای مناجات زیبا با ربتون و اشتراک گزاریش باما
در کنار خانواده عزیزتون شادو ثروتمند و سعادتمند و سالم در این مسیر توحیدی غرق در احساس عشق و سپاس گزاری باشید. یاحق
سپاس برای اینکه لطف و محبت کردید و برام کامنت نوشتید و بسیار خوشحال شدم که دوست الهی چون شما را خداوند برایم فرستاده
در کنار همه این دوستان و خانواده ام احساس بسیار عالی و سبکبالی را هر روز تجریه میکنم
واقعا دیروز میخواستم کامنت بنویسم و هیچ ایده ای برای شروع کامنتم نداشتم و هیویی هدایت شدم به سخنان گهربار حضرت علی و مناجات با الله یکتا و واقعا حال بسیار خوش معنوی بهم دست داد و اونا برای شما عزیزانم از زبان حصرت علی هدیه دادم
و واقعا به قول استاد چقدر این پیامبرانمون باورهای قوی داشتند نسبت به الله یکتا که چنین سخنان نابی یر زبانشان و قلبشان جاری میشده.
خواهر بزرگوارم شما را به دستان کریمانه خداوند منان میسپارم.
سلام به استاد همیشه سبزم و مهربانوی همیشه شایسته و سلام می کنم به روی ماه همه خانواده عزیزم
استاد، هزار ماشالله به این تراک کمپر که اینقدر راحت و نرم جاده های سنگلاخی رو درو میکنه میاد جلو، روح هنری فورد قرین رحمت الهی..
بازهم جاده سر سبزی که پر از نعمت و ثروت و فراونیه، چقدر این بنای سنگی فوق العاده بود و طبیعت هربار با طرح جدیدی و سخاوتمندانه حیاط خونه استاد رو مزین می کنه.
استاد تحسین تون می کنم که اینقدر به طبیعت احترام می گذارید. توجه شما به تمیزی باعث شده که 221 قسمت از سفر به دور آمریکا هیچ زباله ای وجود نداشته باشه و فقط همین قسمت و اونم قسمت خیلی کوچکی زباله پیدا شد که شما و بانو شایسته همون رو هم تمیز و مرتب کردید.
استاد خدا بهتون قوت بده، ماشاالله هیکل تون با صلابت این کوه و جنگل یکی شده، به قول اون آقای فرد ( اوایل این سفر مخزن آب ماشین تون رو پر کرد ) که لقب mountain guy (مرد کوهی)رو به خودش داده بود شما هم تبدیل شدید به forest man، یعنی قشنگ شما و بانو شایسته هرچی جنگل و تریل بود رو درنوردیدید.
من همیشه کشور آمریکا رو تحسین می کنم، کشوری که بقول استاد، نامحدود برای انجام هر کار و تجارتی و یا هر سرگرمی و تفریحی فضا باز کرده. همین وجود امکانات برای هر سلیقه ای باعث میشه احساس ارزشمندی جامعه افزایش پیدا کنه و در نتیجه مردم با خودشون و دنیای اطراف شون در صلح قرار بگیرن.
منم مثل شما عاشق موتور سواری هستم، چند سال پیش یه موتور هارلی دیویدسون با برند هیوسانگ داشتم و یکسره باهمسرم می رفتیم جاده چالوس، همه بهم می گفتن رضا موتوری و چقدر لذت بخش بود با موتور سنگین سفر کردن، اولا بخاطر لاستیک های پهنش می تونستیم همه جا باهاش بریم، هم جاده هم جاده خاکی و جنگل و خلاصه همه جا. از یه ویژگی موتور برای سفر خیلی خوشم میومد اونم هوای آزادی بود که به سر و صورتت می خورد چون موتور مثل ماشین اتاق نداره و بدون محدودیت می تونستی طبیعت رو لمس کنی. انشالله یه روز با بچه های موتور سوار سایت بیایم آمریکا یه گنگ تشکیل بدیم بزنیم تو دل تریل های کلرادو…
و اما کسانی که سپید روی شدند، پس در رحمت خدایند. آنها در آن جاودانند.
انشالله همیشه در کنار خانواده نازنینت شاد و پاینده باشی.
داداش، موتور سواری هم دربست بدون مسافر تو راهی در خدمت شما هستم ، فقط دو تا دستمال سر بیار ببندیم به سرمون، عینک ریبن، دوتا ژیله بدون آستین هم بپوشیم بریم بار استاد عباسمنش دوتا پیک از اون جلسات قرآنی بزنیم بر جسم و جانمون…
رسول جان، از کامنتت خیلی لذت بردم و برات آرزوی سلامتی و سربلندی دارم…
سپاسگزارم از اینکه وقت گذاشتی و کامنت من رو خوندی، خیلی حس خوبی گرفتم از کامنتی که برام گذاشتی.
من واقعاً عاشق موتور سواری هستم، گاهی اوقات دوستان بهم میگن از تو دیگه گذشته ولی من توجهی نمی کنم و یکی از خواسته های من موتور سواری با موتورهای سنگین در کشورهای آزاد هستش.
از الله مهربان میخوام به همه عزیزانم در این خانواده الهی دسترسی نامحدود به ثروت و نعمت عطا کنه.
آقا رضای عزیز سلام مرد نازنین وقتت بخیر امیدوارم حالت عالی باشه،امروز خیلی هدایتی به کامنت شما برخوردم و ابتدا بهصفحه پروفایلتان رجوع نمودم و پس از اینکه بیشتر با شما آشنا شدم و متوجه شدم تقریباً هم سن و سال هستیم و روحیات وعلق و علاقه یکسانی داریم؛ونیز بنده هم همچون شما دچار ضرر وزیان مالی شده؛و همانند شما برای جبران خسارت و نیز یافتن راه درست زندگی به این سایت الهی رهنمون شدیم؛و چه درسهای بزرگی در این مسیر دنبالهروی از استاد گرانقدر سید حسین عباسمنش آموختیم.
کنجکاوی باعث شد که سری به محصولات خریداری شده توسط شما بزنم؛بهتون توصیه میکنم در صورت امکان دوره روانشناسی ثروت یک را هم تهیه بفرمایید؛بنده خیلی خیلی از این دوره بهره بردهام،تازه هنوز دوره را تمام نکردم؛نیک میدانم که اگر به یاری خداوند مهربان موفق به تکمیل دوره گردم حتماً و قطعاً نتایجی بسیار بسیار خیرهکننده و حیرت انگیزی را تجربه خواهم نمود.
در ادامه کامنتتان به علاقه مشترکمان به موتور سنگین رسیدم و من نیز همچون شما یکی از علاقمندیهایم است،من قبلاً موتور سیکلت داشته و در زمانی که ساکن تهران بودم اغلب با آن تردد میکردم،اما اکنون که بازنشسته گردیده وساکن تهران هم نیستم نیت کردهام که انشاالله حتماً پس از پرداخت دیون و بدهیهایم یک موتور سیکلت سنگین خریده و با عزیز دلم ؛همسر نازنینم؛ زهره جانم به دشت و کوه و بیابون و جنگل سفر نماییم.
و در پایان برای دعای قشنگتان آمین میگویم،و آرزو میکنم به زودی به همراه همه عزیزان علاقمند در تیم موتورگردی شما در تریلهای کلرادوی آمریکا باشیم.
در آخر اشاره میکنم به مدت حضور و عضویت شما در این سایت الهی که چقدر پربار و پرثمر بوده و علی رغم اینکه حدود یک سال دیرتر از بنده به این سایت الهی وارد گردیدهاید اما هزار ماشالله 5ستارهاید !!!احسنت و آفرین به استمرار و تلاشتان!!!.
با اجازه شما من نیز جزو دنبال کنندگانتان در این سایت خدایی میشوم و برایتان آرزوی موفقیتهای روزافزون و پی در پی دارم . شاد؛ سالم؛ ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .به امید دیدار وخدانگهدارتان.
خیلی خیلی خوشحالم که عزیزی مثل شما وقت گذاشتن و کامنت من رو خوندن و بی نهایت سپاسگزارم بخاطر کامنتی که گذاشتی، من پروفایلت رو مطالعه کردم برادر و متوجه شدم خیلی اهل تایپ یا نوشتن نیستی اما یک صفحه برای من کامنت نوشتی و من دستهاتو می بوسم مجید جان.
به توصیه شما عمل می کنم مجید عزیز، منتهی الان برای بار دوم دارم روی دوره دوازده قدم کار می کنم و بصورت تعهدی برای هر جلسه کامنت می نویسم، انشالله تا یک الی دوماه دیگه تموم میشه بعد حتما میرم سراغ روانشناسی ثروت 1 چون نشونه اش هم برام اومده
آرزو می کنم غرق در ثروت و سلامتی و عشق باشی مجید عزیزم.
چقدر این قسمت222 عدد رندی هست، خدایا شکرت بابت نشانه ها، الهی شکرت بابت این مکان جدیدتون،چقدر حیات زیبایی داره، چه سنگ بزرگ زیبایی داره تو این دل طبیعت، چقدر خوبکه اقدام به پاکسازی طبیعت کردید، و خیلی از آدمها با مواجه با آشغالها فقط غر میزنند و همه رو قضاوت میکنند، شما بجای غر زدن با حس خوب اون آشغالهارو جمع آوری کردیدو چقدر نمای زیباتری گرفت طبیعت، خداقوت استاد عزیزم بابت این حس طبیعت دوستیتون.
و یه خداقوت جانانه میگم به خانم شایسته عزیز که چقدر حس مسئولیت بالایی دارند واقعا خداقوت.
خدای من چقدر سنگ بزرگیه، واقعا کوهی هست برای خودش، چقدر این طبیعت حرف داره واسه گفتن، با زبان سکوت قدرت وعظمتش رو نمایان میکنه، قربون عظمت و یکتایت برم ای رب العالمین جان.
چقدر تریل زیبایی، خدای من چقدر آهو زیبایی، چقدر تریل اختصاصیه عالی برای موتور سواری اختصاص دادن اونم با مسافت بالا، چقدر این کشور همه جوره، واس هر سلیقه امکانات و فراونی هست، خدایا شکرت.
چقدر اطلاعات عالی در مورد تریل گذاشتن، برام جالبیش این بود کلمهusaرو بجای حرفa از نماد کاج استفاده کرده بودن. نماد کاج واقعا بهترین نمادی هست برای توصیف این کشور با این همه فراوانی.
مرد نازنین ریزبین خانواده صمیمی عباس منش؛وقتت بخیر امیدوارم حالت عالی باشه مرد!
خیلی ممنون از کامنت قشنگ و زیبایت؛ باعث شدی که برای بار چندم به سریال برگردم و نوشته usa را همانطوری که شما اشاره نمودهاید؛ ببینم؛چه جالب به جای حرف a از نماد درخت کاج استفاده کردهاند؛منم مثل شما حظ کردم؛انشاالله به زودی زود رجعت کنیم به مدار زندگی در سرزمینی بهتر و عالیتر،و از نزدیک دیدنیهایش را لمس کنیم.
در پایان برایتان شادی ؛ سلامتی ؛ ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم.
به نام خداوندی ک هیچ وقت تنهایم نگذاشته و فراموشم نکرده
سلامی با عشق ب استاد عزیز، خانم شایسته زیبا و دوستانم. این فایل رو ندیدم ولی میخواستم کامنت دلی ای رو بنویسم.
صدای منو می شنوید از دل تاریکی شب،زیر نور ماه در بالکنی زیبا با ویوی کوهها و نور خانه ها ک مثل ستارگانی روی زمین پخش شده اند.
عزیزانم من هم سفر کردم، سفر ب سوی شناخت بیشتر خداوند و یک پله ایمان را بالا آمدن.
من هیچ نمیدانستم ک کجا برم ک چطور برم، نقشه راهم شده بود صحبت های وجیهه بانو و آقای حافظان.این فقط بک گراندی بود ک باید بهش ایمان می اوردم و باور میکردم همان خدایی ک تور لیدر سفرهای استاد،سفرهای دوستانم و ب تازگی سفر وجیهه بانو و همسرشان شده، تور لیدری مرا هم خوب میتواند کند.
سخت بود برایم، یکی از بزرگ ترین ترسهایی ک پریدم داخلش، ب خدا میگفتم میخوام برم ایمانم رو، خودم رو، اصلا خودت رو ب چالش بکشم، میخوام ببینم چطوری مواظبم هستی ؟ معجزه ی ایمان نشون دادن چیه؟ من میرم ببینم چطور برام خدایی میکنی.
قسمت سخت ماجرا راضی کردن پدر و مادر و حتی اعلام کردن این تصمیم بود، 3 روز قبلش با پدرم صحبت کردم و جوری خدا کلام شد بر لبانم ک پدر ب راحتی قانع شد و مرا درک کرد. البته میدونه من اگر بگم میخوام کاری رو انجام بدم حتما انجامش میدم و قبل از اعلام من همه تصمیماتم رو گرفتم و فقط اعلام میکنم، چون توی مکالمات مون میگه تو ک دیگه تصمیم ات رو گرفتی ؛)))
من قراره صبح زود فردا حرکت کنم، مادرم شب قبل سفر ساعت 11 شب از بیمارستان رسید خونه و تصمیم ام رو در عرض 15 دقیقه بهش گفتم و گفتم من کوله ام رو بستم معذرت میخوام من میرم. مادرم حرف از آینده ای زد ک با شوهرت میری چطور میخوای تنها بری؟ بهش گفتم یعنی اون فرد میتونه از من محافظت کنه ولی خدا نه ؟
سکوت کرد و با صحبت هایی ک زندگی خودمه و من میرم و من ب تو کاری ندارم های مادرم بحث تموم شد. فقط میخواستم بگم برای بیرون اومدن از منطقه امن و رفتن در دل ترسهامون شاید هیچ کس از اطرافیان تشویق مون نکنه ولی باید نشنید و صدای اون هارو کم کرد و بزاری اون صدایی ک از ایمان و شجاعت و امید ب روزهای خوب میده، صداش بلللند بپیچه تو مغزت.
ب مادرم گفتم من خیلی کارهای گذشته رو ک انجام دادم شما مخالفت کردی ولی من خیلی بزرگ شدم و اون کارا باعث پیشرفت من شده پس من اینکارو هم انجام میدم. شما همیشه میخوای من یه زندگی عادی داشته باشم و میگی کدوم دختر فامیل یا اطراف مون این کارا رو کرده؟ ولی من عقیده ام فرق داره و زندگی رو طور دیگه ای می بینم.
یادم افتاد ب ناعمه قبل، من همیشه توی تصوراتم سفرهام رو با پارنتری بودم، یعنی هیچ وقت فکرشم نمیکردم جرئت داشته باشم تنها برم سفر و با تنهایی خودم حال کنم.چرا فکر میکردم خودم نمیتونم حال خوب رو در خودم ایجاد کنم. وقتی این اتفاقات میوفته متوجه تغییرات شخصیتی ام میشم.
ذهنم آشفته شد کمی، پلی لیست قرآن با صدای استاد عبدالباسط رو باز کردم شافل، سوره ضحی
قسم ب روز در آن هنگام ک آفتاب برآید.
و سوگند ب شب در آن هنگام ک آرام گیرد.
ک خداوند هرگز تو را وا نگذاشته
و ب زودی پروردگارت آنقدر ب تو عطا خواهد کرد ک راضی شوی.
می ترسی ؟؟؟؟
آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد ؟
و تو را گشمده یافت و هدایت کرد؟
و تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود؟
7 الی 8 بار با صدای رویایی عبدالباسط توی گوشم این آیات رو گوش دادم و اشکم جاری میشد.
ک چرا هنوز ایمان نداری برو عزیزم پر قدرت برو.
کوله سبکی بسته شد و ساعت کوک کردم، اسم آلارم رو برای تقویت ایمانم در شروع صبح گذاشتم سفر به سوی خودش تا چشمم رو با یاد ایمان باز کنم.
با اینکه تجربه اولم بود،دلی آرام داشتم، واقعا میگم ترسی نبود در قلبم، انگار کسی از قبل همه برنامه رو بهم گفته بود، گفته بود نگران نباش من هستم.
نشانه هایی برای قوت قلبم خدا جانم میفرستاد، اسنپ ساعت 7 و 7 دقیقه رسید، گوشی 77 درصد شارژ دارد، در راه کلیییی ماشین با پلاک 77 و جفت اعداد دیگر دیدم، ماشینی نوشته بود حسبی الله برای من نوشته بودش میدونم.
خواهر کوچیکم رو بغل کردم و گفت برو خوش بگذره مامان بابا رو ولش نگران شون نباش ؛) بدون جواب خداحافظی از سمت پدر و مادرم راه افتادم. جالبه با اینکه من بچه حرف نگوش کن شون هستم در مورد تصمیمات خودم، من رو بیشتر دوست دارن یعنی میفهمم اون احترام و عشق بیشترشون رو. ب دل نگرفتم و عاشق شون هستم بالاخره نگران بچه شون میشن، هنوز اون ایمان قوی و توحیدی رو در عمل ندارند خیلی.
در راه وقتی اسنپ از محل مون بیرون میودم گفتم اره واقعا سختی سفر اینه ک من چسبیدم ب محل مون، ب آدم هایی ک منو میشناسن، راهو بلدم، چاهو بلدم و این دل کندن ایمان میخواد، و حالا فهمیدم مهاجرت کردن چه ایمانی میخواد، دل بسته نبودن، وابسته نبودن، رها بودن ایمان میخواد.
وارد ترمینال شدم اولین فردی ک بهم گفتن کجا میرید خانم سوار شدم، عه اتفاقا من بچه فیلبند هستم.در دلم گفتم عه خب بسم الله خداوند اومد ب میزبانی برو بریم ک من به هر خیری ک از جانب تو برسد نیازمندم. دستا بالا من هیچی نمیدونم.
طبق نقشه آقای حافظان، سرچلاو پیاده میشم، اونجا کسی رو دارین ک بیان دنبال تون ؟ خیر پس چه جوری می رین بالا ؟ یه مسیری رو پیاده بقیه اشم با محلی های خود روستا. همسفر خانم و آقا از آقای راننده پرسیده بودن این خانم چطور داره تنها میره ایشون گفته بودن حتما تو خودش یه چیزی دیده ک داره میره. (منظورشون ایمان هست)
آقا پرسیدن لباس گرم آوردین فیلبند سرده. تازه یادم افتاد کاپشنم رو روی دسته مبل جا گذاشتم. گفتم آاااا جا گذاشتمش ولی خداروشکر یه بلیز بافت دارم تو کوله ام. یعنی ب قدری آرامش داشتم ک ذره ای احساسم بد نشد، بهم گفت خدا برای تو کاپشن میشود نگران نباش. البته ک انقدر هوا عالیه ک نیازی نداره ب کاپشن و گفتم حتما قراره هوا خوب باشه خدا گفته نمیخواد الکی بار اضافی بکشی ببری.
سرچلاو پیاده شدم، مسیر رو بهم گفتن، کوله ب پشت، مانند توریست هایی ک از بچگی کنار جاده میدیدم شون و براشون ذوق میکردم و تحسین شون میکردم و از خدا میخواستم اش، حالا خودم یکی از اون توریست ها بودم.کنار جاده میرفتم و از طبیعت لذت میبردم.
همان افراد محلی سوار بر ماشین ها و کامیون های بار ک برای وجیهه بانو و آقای حافظان در طول مسیر پیاده روی، دست تکان میدادند ب من دست تکان دادند، برایم دست زدند، بوق زدند، سر تکان دادند. پدر عزیزم زنگ زدن ک جویای احوالم بشه.قطع کردم و خنده ای کردم و با صدای بلند داد زدم عاششششقتم منننننن. سگ ها از مسیر من بلند می شدند و ب اون طرف جاده میرفتن، تنهایی مرا نترساند چون تنها نبودم.
طبق گفته آقای حافظان بعد از کمی پیاده روی ایستادم گفتم خدایا خودت دست بعدی ات رو بفرست. صدای ماشین اومد دستم رو بالا بردم همان نیسان آبی را فرستاد، گفتم میخوام برم فلیبند ولی شما تا هرجا رفتین اشکال نداره. راننده گفتن اتفاقا من میرم فیلبند بچه اونجا هستم، در تمام طول مسیر خنده از لبام گم نشد. چون خدا در همه جا بود در تک تک لحظاتم کنارم بود.
با ماشین از کنار همون بز و گاو و حیوانات در صلح جاده رد شدیم و عکس گرفتم برای تایید و منطقی برای ذهنم در مورد کانون توجهم.
حالا چه فردی بودن ایشون، اهل سفر، کوهنوردی، بسیار محترم، در طول مسیر کل مسیر رو بهم نشون دادن، گفتن اینجا چشمه داره زدن کنار. عکس گرفتم. از همان آب شیرینی ک استاد جانم بطری شون رو پر میکردن خوردم و گفتم اره استاد واقعا عین قند شیرینه. برام ازگیل چیدن، گفتن بلوبری هم داره ولی میگردم برات میچینم ب خودم گفتم وااای بلوبری.
از خاطرات سفرها و کوهنوردی هاشان گفتن، عکس هاشون رو نشون دادن. یک فرد محمد نامی رو چند سال پیش مثل من سوار کرده بودن و خاطرات ایشون رو بهم گفتن، که خداوند چطور نجاتش داده بوده با سگ محلی اونجا.
در راه پرسیدن حالا چطوری اینجا ب ذهن تون رسیده بود، گفتم یکی از دوستانم نوشته بود از سفرش بعد من گفتم خوووب همون خدایی ک برای دوستانم میزبانی کرده از من هم میزبانی میکنه. من مهمان خدا هستم. سرشون رو تکون دادن و خنده ای کردن.
مرا در خانه دخترخاله شان بردن، سفارشم را کردن،بهترین ویو رو داره این سوئیت. وقتی داشتن ب رحیمه خانم زنگ میزدن ک یه مسافر دارم، ایشون پرسیدن کیه؟ تک نفره. دختره. خنده میکنی؟ جدی میگم. من رو رسوندن سوئیت، چه خانم مهربانی، عین مادر مهربان، پرسیدن چطوری تنها اومدی؟ همینجوری برا خودت زدی ب دل جاده. اومدی تمرکز کنی. گفتم من تنهایی زیاد میرم یعنی دوست دارم این حالم رو.
طبق گفته آقای ملک شاهی راننده نیسان،اقیانوس ابر رو باخودم اوردم. گفتم بله ب پیشواز من اومدن. بعدازظهرش رحمیه خانم گفتن برو دشت.زدم بیرون در دشتی سبز، غروب آفتاب ب همراه اقیانوس ابر و هوای بهشتی. نمیدونم من ترکیبی بهتر از این تو عمرم ندیدم. راستی کاپشن عالیی هم رحمیه خانم بهم دادن ؛)) می بینی؟؟؟ از اون می بینی های استاد و خانم شایسته تو اون ارتفاعات دشت ب خودم میگفتم. بخودم میگفتم اینجا بهشت نیست احتمالا؟
سفرم ادامه داره … دوست دارم هر ماه سفری ب خودم هدیه بدم، انشالله انشالله.
دوستتان دارم، خرسندم از بودنم در اینجا، از استادان عزیزم، از دوستانم، از مسیرم از مسیرم
در پناه الله
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم
سلام به ناعمه عزیزم دوست معنوی ام
چقدر کامنت زیبایی نوشتی قشنگ با تمام وجودم کلماتتون رو بلعیدم خیلی حس خوبی داشت
کمی با فکرکردن که فیلبند کجاست
سرچ کردن تو گوگل چقدر دلم این محیط را خواست و رفت جز یکی از خواسته هام امیدوارم بزودی خداوند خدایان کند به چنین محیط زیبایی
واقعاً اونجا بینظیر بود
تحسینتون میکنم که با شجاعت رفتین تو دل ترسها و با توکل بر خدا
خداوند. پاداش میدهد بندگانش که توکل میکنند نه غمی بر آنان هست و نه ترسی
الله و اکبرررر
امیدوارم سفرتون پراز لذت و شادی و بهشت خداوند باشد
شما لایق بهترینها هستین
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام الهام جان دوست عزیزم
بسیار خوشحالم ک تجربیاتم ب ایمان افراد کمک میکنه، من خودم از خوندن تجربیات دوستان در سایت خیلی لذت میبرم، هم منطقی میشه برای خاموش کردن نجوا و ترسهاش، هم باعث تقویت ایمان و آرامش میشه. خودم هم ب همین دلیل این کامنت رو نوشتم.
عزیزم ب زودی تجربه اش میکنی، خیلی آسان بود، برای من بسیار آسان بود، ترسی نبود، میدونستم این خدا هیچ وقت بنده اش رو تنها نزاشته، مگه از بچگی ما خودمون رشد کردیم و بزرگ شدیم.نه همیشه در محافظت اون بودیم و خواهیم بود.
فقط افکار و ترس های انسان های دیگه رو خاموش کن و صدای الله رو زیادش کن ؛))
خدا ب زیبایی میزبانی میکنه عزیزم، من فقط میگفتم خدایا من مهمان تو ام، دارم میام سمت خودت ک بهتر بشناسمت، ایمانم رو تقویت کنم تو هم ک از من مشتاق تر، پس بسم الله.
من هم دوستت دارم الهام جان عزیزدردانه خداوند.
در پناه الله باشید.
هزاااااران سلاااااااااااااااامممممم به ناعمه عزیزم…
وااااااااااااییییی خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
ناعمه جان انگار دوباره سفر کردم
گویا دوباره خداوند ابرها و اسمانها ، خداوند دشتها و زمینهای پهناور ، خداوند قلبهای مهربان و خداوند نگهدار وجودم ، دوباره گفت وجیهه جان سفر نمیخوای…
بسمالله…
و اومدم و کامنتت رو خوندم..
خوش اومدی به دامن خدا
خوش اومدی به اقیانوس ابرش
خوش اومدی به آسمون شبهاش مه با ستاره هاش ، عظمتش رو برای چشمهای ما چراغانی کرده..
خوش اومدی به قلبهای عاشق خدا..
وقتی میری دشت از پایین روستا بیا به سمت بالا.. و از نانوایی خاله رقیه نون بگیر ، عالیه :))) خودش میپزه .. نوش جونت.
یک روز هم اختصاص بده و دور روستا بچرخ و ویلاها رو تماشا کن و ثروتهای الهی رو ببین و کیف کن…
بهت تبریک میگم دوست قشنگم
بهت هزار افرین میگم که شجاعی و خداوند پاداشش رو با همه اون زیبایی ها بهت تقدیم میکنه..
خوندن کامنتت برام هدیه ایی ناب بود از طرف خداوند..
در آغوش خدا آرام و شاد سفر کنی و به سلامت با کوله باری از عشق و ایمان برگردی… الهی آمین
در پناه نور و عشق الهی باشی دوست خدایی من
سلام سلام ب وجیهه بانو عزیز و دوست داشتنی، چقدر شما محبت دارین سپاسگزارم بابت پاسخی ک برام نوشتین خیلی خوشحال شدم ؛))
از زیبایی اینجا نگم براتون ک میدونید خودتونم هنوز تو شوک ام، ینی میگم خوابم یا بیدار؟ این همون آرزوی بچگی ام عه ک الان دارمش، باورم نمیشه، ینی همین قدر ساده بوده؟ ولی من باید رشد میکردم ظرفم آماده میشد ک با لذت و قدردانی بیشتر این سفرو تجربه کنم.
الله اکبر از این فرکانس،دیروز ک دنبال چشمه ای ک آب پر از آهن داره میگشتم یه مسیری رو گم شدم، اتفاقا دیدم چند تا خانم دارن نون میپزن و بوی شامی کباب پیچید بیرون با خوشحالی وایستادم نگاه شون کردم تابلویی جلوی درشون بود، آشپزخانه خاله رقیه. عکس گرفتم اگر لازم شد، ولی آشی خوردم در هوای سرد رو ب ویوی کوهستان.
کامنت تون نشانه ای بود برام از سمت خدا، دیروز کلا من بیرون بودم در دشت ها میگشتم و میگشتم میرفتم پایین بالا میشستم دراز میکشیدم تنهای تنها.
شب موقع برگشت رحیمه خانم گفتن کجا رفتی تو از صبح نیستی؟ گفتم رفتم گشتم تو کوه و دشت، گفتن واااای چه نترسی تو ای دختر شجاع ای دختر شجاع.
دلم میخواست مسیر برگشت رو با کوله ام تنهایی برگردم نه با وانت از قبل هماهنگ شده، تا بیشتر ایمان بیارم، بیشتر زیبایی ببینم، ولی دیشب 4 نفر از محلی های اینجا میخواستن منو منصرف کنن، و حرف از احتیاط میزدن، گفتن اصلا اگه اجازه بدیم تو رو تنها بری، اسلحه چیزی داری تو مگه ک انقدر نترسی؟ آقا من هی میگفتم خدا هست مواظبت میکنه از من ولی حرف خودشون رو میزدن، منم سکوت و چشمی گفتم و اومدم.
شب ب خدا گفتم خودت بگو من حرف اینا رو نمیشنوم اصلا، مگه طبیعت ترس داره؟ من تو رو می بینم تو این کوه و دشتا، پس اینا چی میگن، ترس چی، مگه تا امروز من خودم از خودم محافظت کردم ؟
قرآن رو باز کردم
لشکریان آسمان و زمین از آن خداست.
مومنان تنها باید بر خدا توکل کنند. اشکی بود ک سرازیر میشد.
و امروز کامنت شما مهر تاییدی شد. سپاسگزارم بابت دعای پر خیر و برکت تون، در پناه الله باشید شاد و سلامت.
در آغوش خدا آرام و شاد سفر کنی و به سلامت با کوله باری از عشق و ایمان برگردی… الهی آمین
امیدوارم انقدر بیاییم از تجربیات ایمان مون بنویسیم ک دیگه شیطان و نجواهاش پیداشون نشه.
سلام ناعمه عزیز امیدوارم که الان این کامنت رو مینویسم در زیباترین جای ممکن باشی
واقعا از ته قلبم تحسینت میکنم برای
این شجاعتی که به خرج دادی وتنها زدی به دل سفر
من پسرم و بعد از سربازی همش این ور اون ور بودم وجاهایی زیادی رو رفتم اما اینکه شما به عنوان یه خانوم این شجاعت رو به خرج دادی بسیار قابل تحسینه دروود برتو
من خودم سه تا خواهر دارم از خودمم بزرگترن اما اگه بگم حتی یه بار هم اینکه تنها برن یه شهر دیگه از سرشونم نگذشته چ بخوان برن سفر
واقعا با خوندن کامنتت 8سال پیشم رو به یادم اوردی که رفتم یه شهری بذای مسافرت البته کارو مسافرت بود
وچ تجربیاتی جالبی برام داشت
دروود برتو
سلام آقای شاهین دوست خوبم
سپاسگزارم بابت محبت تون، تحسین هاتون، واقعا مشتکرم.
این شجاعت رو هم خودش بهم عطا کرده، با اون آرامش بینظیری ک قبل از سفر داشتم، خرجش فقط نترسیدن و اعلام کردن تصمیمم بود،چون میگفتم بعدش دیگه حله میسپرم ب خودت.
راستش من از طرف بعضیا مورد های و هوی قرار گرفتم بابت این تصمیمم، چون واقعا ایمان یه حس قلبی عه، من هرچی میخواستم بگم بابا ترس چی، اگه انقدر خدا خدا میکنید خوب خدا هست دیگه منو بسپارید بهش و تمام، سکوت میکردن و ذهن منطقی شون شروع ب صحبت میکرد، ولی کو گوش شنوا ؛)))
ب نظرم آدم باید یه سری مراحل ایمان رو بگذرونه و ب وقتش هدایت میشه ب اون چالش برانگیزها. ک اونم باز راحته چون کلییی منطق و تجربه داری برای خاموش کردن نجواها.
بازهم متشکرم، در پناه الله باشید دوست خوبم.
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به ره در نه و از هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
ناعمه جان سلااااااام
تحسینت میکنم بهخاطر این ایمانت که بهتنهایی قدم در راه سفر گذاشتی آنهم برای شناختن او.
چه تجاربی قابل توجه و تاملی، مطمئنم که بعد از این تجارب فوقالعاده ات را با ذوق اینجا برایم خواهی گفت.
آری چون تو در او حل میشوی، تو او را بیشتر می بینی و بیشتر میفهمی، همنشینی ات با او بیشتر میشود.
آری حتماً برایم خواهی نوشت از تجربیاتی که در این خلوت و به خود آمدنت داری، تجربیاتی بکر و منحصربهفرد که فقط و فقط مختص توست و هیچکس نمیتواند آن حسی را که تو در آن لحظات داری درک کند جز خودت و خدایت.
کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
بهپاس کارهای خوبتان بخورید و بنوشید: نوش جانتان! مرسلات43
هنیئا لک، گوارایت باد این نعمت بودن با او که این همان پاداش عمل کنندگان است و خداوند چه خوب پاداش دهنده ای است
آری سفر بهدور آمریکا بهانهای است تا ما به خود بیاییم و سفر درونی خودمان را شروع کنیم، سفری از خودبهخود از خود به خدا، از ترس به شجاعت و از عقل به ایمان
با شعری زیبا از مولانا سلامت میدهم
درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر
نه رنج اره کشیدی نه زخمههای تبر
ور آفتاب نرفتی به پر و پا همه شب
جهان چگونه منور شدی بگاه سحر
ور آب تلخ نرفتی ز بحر سوی افق
کجا حیات گلستان شدی به سیل و مطر
چو قطره از وطن خویش رفت و بازآمد
مصادف صدف او گشت و شد یکی گوهر
نه یوسفی به سفر رفت از پدر گریان
نه در سفر به سعادت رسید و ملک و ظفر
نه مصطفی به سفر رفت جانب یثرب
بیافت سلطنت و گشت شاه صد کشور
وگر تو پای نداری سفر گزین در خویش
چو کان لعل پذیرا شو از شعاع اثر
ز خویشتن سفری کن به خویش ای خواجه
که از چنین سفری گشت خاک معدن زر
ز تلخی و ترشی رو به سوی شیرینی
چنانک رست ز تلخی هزار گونه ثمر
ز شمس مفخر تبریز جوی شیرینی
از آنک هر ثمر از نور شمس یابد فر
سلامی گرم و صمیمی ب دوست عزیزم، آقای چشمی
اومدم از تجربیاتم بنویسم براتون دیدم شما ک استاد بنده هستین، تمامش رو نوشتین در این کامنت و من تایید میکردم حرف هاتون رو.
درسته هرچه بیشتر تجربه سفر داشته باشیم، ارتباط بهتر، ایمان بالاتر و تجربیات بهتری داریم و من میخواهم این راه رو ادامه بدم ب یاری خدا.
درس هایم همین ها بود ولی درصدش بالاتر میره با هربار تجربه.
سفری برای شناختن او.
آری چون تو در او حل میشوی، تو او را بیشتر می بینی و بیشتر میفهمی، همنشینی ات با او بیشتر میشود.
سفری از خودبهخود از خود به خدا، از ترس به شجاعت و از عقل به ایمان
بله ایمانم قوی تر شد ب او، عزت نفسم، ترس هایم، هم صحبتی هایم با خودش، چیدن همزمانی هایش، فرستادن دستان الهی اش برای راحتی بیشتر من عشق و محبتی ک می ورزیدن از فضل خودش.
آرام تر و مطیع تر شدم، به قول شما دارم کم کم جای عقل رو ب ایمان میدم. چون قراره ب ایده های بعدیش بله کمی محکم تر بگم.
فهمیدم ک خدا هیچ وقت بارم را روی زمین نمی گذارد، هیچ وقت از من دور نمیشود، فهمیدم همان خدایی ک در رحم مادر از من مواظبت کرده بعد از این هم مراقبم هست.
چه زیبا میخواست اولین تجارب به یادماندنی ام، با خودش و توحید در ذهنم ثبت شود.چه شیرین بود.
دلم پر میکشد برای طبیعت،چرا ک احساس نزدیکی بسیاری هم ب خودم و هم ب خودش داشتم.یکی بودیم خودم خودش و طبیعت.
وقتی در اون دشت ها بالا و پایین میرفتم آرزویی ک از بچگی خواهانش بودم رو ب من داده بود، و من فقط سکوت کردم با دیدن عظمتش.
معنی رها بودن رو فهمیدم.عدم وابستگی.سخت بود برام مخصوصا شب ها. شب اول در تاریکی شب در بالکن ایستادم و ترسی منو ب خود گرفت. گفت اولین تجربه ات هست موردی نداره ناعمه جانم.
یاد گرفتم بیرون آمدن از منطقه امن مرا بزرگ میکند، ترس دارد ولی باعث رشدم میشود. معاشرت های جدید، مسیرهای جدید، فرهنگ های متفاوت. نچسبم ب افراد آشنایی ک اطرافم هستن و مرا دوست دارند، ب محلی ک آشنا هستم، ب مسیر رفت و برگشتی ک میدانمش. ب قول استاد ب شرایط استیبل.
فهمیدم رها بودن و وابسته نبودن سخت است و باید بری در دل این ترس تا خدا رو بشناسی. فهمیدم انسان هایی ک مهاجرت میکنن خیلی خیلی شجاع هستن.
بسیار سپاسگزارم بابت این شعر زیبا و محبت تون. معنی اش رو خوندم و فهمیدم همه چیز از حرکت بوجود اومده. شب، روز، گلستان، سیل،باران و… ما زنده به آنیم ک آرام نگیریم
سپاسگزارم از شما. در پناه الله باشید دوست خوبم.
به نام خداوند بزرگ و عاشق
خداوند ما را بس هست
خداوند برای ما کافی هست
حمایت خدا از سرمان هم زیاد هست
خداوندا هر چی تو رقم بزنی به نفع من هست معبود من معشوق من
سلاممممممم ناعمه عزیزم
سلاممم رفیق خوب من
سلاممم خواهر زیبای من
نمیدانی چقدررررر خوشحال شدم برایت
چقدرررر شاد شدم از خواندن کمنتت
اتفاقی جایی میرفتم ولی گفتم اول برای ناعمه عزیزم کمنت بگذارم و تحسین شان کنم
تحسین میکنم عزیزم ایمانت را
تحسین میکنم شجاعتت را
تحسین میکنم جسارتت را
خداوند از اهل ایمان دفاع میکنه
فرد مومن در احاطه و حمایت کامل الله یکتا هست
خداوند خیلی بزرگ هست همان خدایی هست که ما را از هیچ هست کرد و برای ما هدیه زنده گی را بخشید
خدایااااا کرور کرورررر شکرت
چقدرررررررررر حالم عالی شد عزیزم
از خداوند میخایم منم تجربه کنم
عزیزم چقدرررر زیبا نوشتی
آفرین آفرین آفرین
بهترین ها را از خداوند برایت میخایم
بلی ما در این جهان مهمان خدا هستیم
وقتی میزبان ما امپراطور دو جهان باشد از چی بترسیم بابت چی نگران باشیم چرا دو دو چهار تا کنیم
او هست
خدا هست
خدا عاشق ما هست
خدایاااا کرور کروررر شکرت
ناعمه عزیزم من دوستتت دارم
در پناه الله باشی غرق عشق الله باشی همیشه خدا را کنارت حس کنی و غرق شور و هیجان شوی عزیز من
سلام سلام پاکیزه جانم، دختر شیرین زبان و عزیز دل همه ما. من عاشق این محبت ها و عشق ورزیدن هات هستم. چه قلب پاکی داری تو عزیزم.بسیار تحسین ات میکنم. مطمئنم این محبت هارو بسیار بیشتر دریافت میکنی در زندگیت.
بله عزیزم حمایت خدا از سرمان هم زیاد هست.
عزیزم همانطور ک من روزی فکرشم نمیکردم بتونم ولی خداوند ایمان و شجاعت رو قلبم بوجود آورد و به راحتی نصیبم شد، برای تو هم رقم میخوره ب راحتی عزیزم میای و مینویسی برایمان ب زودی.
خداوند میزبان تو هم میشود زیبا جان.
من هم دوستت دارم، سپاسگزارم بابت محبت هایت عشق ورزیدن هایت.
در پناه خدا باشی عزیزم.
سلام بر ناعمه عزیز و شجاع و با ایمان
چقدر خوشحالم که به این باور و ایمان و اعتماد رسیدی که با خدای خودت همراه و همسفر شدی
خداوند رو هزاران مرتبه شاکرم که من هم سهم کوچکی در بزرگ شدنت داشتم.
بهشت دقیقا همون جاییه که ما داریم ازش لذت میبریم ، جغرافیاش اصلا مهم نیست
بزرگترین شجاعت روبرو شدن با ترس نیست بلکه روبرو شدن با خودته ، با حقیقت وجود و دلیل حضورت
معمولاً سخته بپذیری که تنها مالک و صاحب اختیار تو خداست و اون خدا هم تورو به خودت دعوت میکنه و عودت میده.
ما نیاز به اجازه هیچ کس جز خدا نداریم اما احترام به عزیزانمون به معنی اطاعت از غیر نیست ، بلکه احترام به احساسشونه
امیدوارم همه اونایی که نگران ما هستند به این ایمان و باور برسند که مهربان تر و عاشق تر از اونها نسبت به ما خداست
و به راستی که خدا برای بنده اش کافیست
اگر قول میدی که از خوندن این کتابی که بهت معرفی میکنم جوگیر نمیشی و راهی سفر نمیشی اسمشو بگم
«معبود سکوت»
امیدوارم که به این حد از رشد رسیده باشی که لایق خوندن این کتاب باشی
و اگر مطالبشو درک کنی به معنای واقعی خدایی میکنی(حداقل سه باری بخون)
منتظر خبرهای خوبتم
موفق باشی دخترِ خدا
سلامی گرم ب برادر بزرگم آقا حبیب
سپاسگزار و قدردانم بابت نصیحت و پندهایی ک ب من آموختید، همیشه سعی میکنم گوش هام رو تیز کنم برای شنیدن تجربیات و نصیحت ها و خداوند یاری بده منو ک از عمل کنندگان هم باشم.
بهشت دقیقا همون جاییه که ما داریم ازش لذت میبریم ، جغرافیاش اصلا مهم نیست.
چقدر باید این آموزه هارو تکرار کنیم، نیاز داشتم ب شنیدن این جمله سپاسگزارم. الان ک فکر میکنم درسته واقعا من همون احساس خوب رو در پارک محل مون، صبح زود با صدای تسبیح گوی پرندگان هم داشتم، یا وقتی تو هوای بارونی تو پارک مون قدم میزدم همون هم صحبتی هارو همون نهایت لذت رو داشتم. ولی سفر روی ایمان من تاثیر گذاشت.
احترام به عزیزانمون به معنی اطاعت از غیر نیست ، بلکه احترام به احساسشونه بله چشم حتما. مشتکرم. من بسیار تغییر کردم در زمینه احترام مخصوصا ب پدر و مادرم ولی باز هم باید بهتر بشم، کاملا درست می فرمایید.
کتاب معبد سکوت (اگر اشتباه نکنم)، خلاصه ای در موردش خواندم، ب قول شما باید ب فرکانس و درکش برسم تا هدایت بشم ب مطالبش. ولی از اونجایی ک من عاشق شنیدن تجربیات انسانها هستم مطمئنم در زمان مناسبش ب آگاهی هاش میرسم.
باز هم ممنونم از شما لطف کردید.
در پناه الله باشید.
سلام ناعمه خانوم عزیز
قبل از شروع به نوشتن و گفتن شوقی که با خوندن کامنت زیباتون اشک از چشمانم سرازیز کردی
میخوام بگم دختر تو خیلی زیبایی و این صورت زیبا با عینک آفتابی رو موهات فقط با همون منظره زیبای پشت سرت همخونی داره و عجیب خوشگل افتاده عکست
مشخص که حسابی جسوری و من همیشه دخترایی که اسنقدر جسورن رو بشدت تحسین میکنم و هر وقت بحثی تو اسن مورد شد همیشه گفتم که این دخترا قابل تحسینن
ناعمه عزیزم خیلی خوشحال شدم از شنیدن حرفات و شور وشوق در دلم به راه انداختی حسابی
خدا پشت پناهت باشه
سلام ب دوست عزیزم، آقا محمد
مشتکرم چقدر شما چشم زیبابین و تحسین گری دارید، تبریک میگم بهتون. همیشه پاسخ هایی ک میزارید رو تحسین کردم ک انقدر دلی و پاک و بی ریا عشق می پراکنید.
خداروشکر ک دلی نرم دارید ک از شنیدن توحید و خداوند اشک تون سرازیر میشه، این خیلی زیباست. قدر خودتون رو بدونید.
منم میخوام بگم اون طبیعتی ک هستین، اون ژست زیباتون، شیپ عالی تون، حتی اون صندلی مسافرتی دلبر و خوشرنگ( قرار بود بخرم این رنگش خیلی زیباست؛)) و صورت و سیرت زیباتون عجیب خوشگل افتاده. من همون روزی ک عکس تون رو دیدم تحسین کردم. عکس های طبیعت و انسان در کنارش عجیب زیباست، چون وقتی در طبیعت خداوندی با او، با خودت با طبیعت یکی میشی.
جسارت، شجاعت، ایمان همه چیز خودش بود، من فقط کمی بند کفشم رو بستم و درصدی ایمان و آرامش داشتم و بعد چنان خدایی کرد ک شیطان و نجواهاش پیداش نمیشد.
براتون بهترین ها و لذت بخش ترین تجربیات رو خواهانم، باز هم ممنون لطف کردید.
در پناه الله باشید دوست خوبم.
سلام و درود بر بانو احمدی عزیز
هدایت شدم به کامنتتون و با اینکه خیلی خسته بودم و تازه از ماموریت کاری برگشته بودم کامنتتون رو تا آخر خوندم.برایم جالب بود وقتی گفتی به فیلبند سفر کرده ای و آنموقع بود که متوجه شدم چرا به این کامنت هدایت شده ام. شما بعد از بانو مریم جوان و سید حبیب حافظان و همسرشون وجیهه بانو چهارمین کسی هستید که از سفرتون به فیلبند و تجربه زیبائی ها برامون می گید و خاطرات زیبای سفرم را برایم تداعی می کنید. عاملی که سبب شد بیام و برایتان بنویسم این بود که از آقای ملکشاهی نام بردید! و بیاد آوردم در فیلبند وقتی از ماشینها ورودی می گرفتند از ماشین خواهر زادم ورودی نگرفتند البته از منم نگرفتند چون پول نقد همراه نداشتم ولی وقتی علت رو از خواهر زادم پرسیدم گفت ایشون ایلامی بودن و از پلاک ماشینم متوجه شده اند و به همین دلیل از ما ورودی نخواستند و گفتن من ملکشاهی هستم ( ملکشاهی نام یکی از شهرستانهای ایلام است) و ما کردهای تبعدی هستیم که از خیلی سال پیش اینجا زندگی می کنیم و وقتی شما گفتید اسم راننده نیسان ملکشاهی بوده یاد اون قسمت از خاطره فیلبندمون افتادم و به همین دلیل براتون نوشتم امیدوارم خاطرات زیبایی رو آنجا تجربه کرده باشید دوست عزیز.یا حق
به نام خداوندی ک می بخشد ب اندازه نیت من
سلام ب دوست خوبم اقای زرگوشی
اولا عکس تون خیلی زیباست، دختر کوچولوی عزیزتون رو خیلی دوست دارم، من عاشق بچه ها هستم.تحسین میکنم این رابطه زیباتون رو، در ضمن ماشین تون هم خیلی زیباست. این ویژگی تحسین کردن رو استاد یادمون دادن ک توی آمریکا چقدر مرسومه و چه فرهنگ زیبایی دارن، احساس خوبش ب خودم اول میرسه و بعد ب شما و احساس خوب شِیر کردن چه رسالت زیبایی عه.
و اینکه اینجا یک تشکر ویژه و تحسین ویژه میکنم از چشم مثبت نگر و زیبابین تون برای کامنت های پربار.
بله سفری پربار بود و شیرینی اش همیشه با من همراهه با تداعی خاطراتم.
اتفاقا توی معاشرت و گفت و گویی ک با آقای ملکشاه داشتم بهم توضیح دادن نسل ما از ایلام کوچ کردن و بعد بهمون اینجا جا دادن و موندگار شدیم، یک خاطره ای هم تعریف کردن ک یک سری محلی های قدیمی قدیمی ک شبیه ب انسانهای اولیه بودن و کمی ترسناک هههه لشکری از اونا رو دستگیر کردن و یکی از سربازان اتیکت لباس نظامی اش ملکشاهی بوده و باعث نجات جون لشکر و فرمانده شون شده و فرمانده اون سرباز رو راننده شخصی اش کردن.
بازهم ممنونم برای محبت تون و پاسخی ک نوشتین برام
در پناه الله در کنار خانواده تان موفق و ثروتمند و شاد زندگی کنید.
به نام خدای هدایتگر
سلام به همسفرهای عزیزم!
خدا رو شکر برای حیاط جدیدمون با اون سنگ منحصر به فرد که به شکل عجیبی تعادلش رو حفظ کرده.
چقدر حس خوبی میده تمیز کردن و به این شکل، تشکر کردن از طبیعت! من بعضی وقت ها که واقعاً به ندرت هم هست، آشغال می بینم توی طبیعت اینجا به خودم میگم حتماً معنیش این نیست که کسی از روی عمد آشغال ریخته! ممکنه باد زده باشه یه لیوان از روی میز افتاده باشه یا یه کیسه رو پرت کرده باشه دورترها جوری که حتی شاید طرف نفهمیده باشه و خلاصه با حسن ظن به این قضیه نگاه می کنم. البته که هیچ وقت این قضیه صفر یا صد نیست و همیشه ممکنه آدم هایی هم باشن که وقتی جریمه بالاسرشون نباشه زیاد اهمیت ندن. اِنی وِی ما که داریم اینجا رو تمیزتر از اون چیزی که تحویل گرفتیم تحویل میدیم. عاشقتونم استاد و مریم جان!
مرمیم جان اون هوایی که توصیف کردی رو واقعاً حسش کردم! “جادویی! نه سرد، نه گرم، نه خشک، نه مرطوب!” خدایا شکرت :)
عاشق اون فیلمبرداری کردنت از تمام زوایای اون سنگ هستم که دوست داری هر زیبایی و شگفتی که خودت می بینی، به ما هم با همون جزئیات که خودت میبینی نشون بدی و ما رو همراه خودت می کنی! واقعاً حس خوبیه و ازت بی نهایت ممنونم (قلب)
به قول خواهرزاده م “اُر مای گاد!!” این سنگ وقتی مریم جان نشسته کنارش تازه معلوم شد چقدر بزرگه! سنگ نیست اصلاً کوهیه واسه خودش!
=========================================================================================================
دیروز خدا منو مهمون یه تجربه ی قشنگ کرد. رفته بودیم خونه ی دوست خواهرم، یه نی نی 13-14 ماهه داشتن که تازه راه افتاده بود، اولش خیلی خجالتی بود ولی بعد کم کم با ما دوست شد و من کلی باهاش بازی کردم، یه خنده ی شیرینی تحویلم میداد که قند تو دلم آب میشد. لبخند این فرشته ها یکی از قشنگ ترین حس ها رو در من زنده میکنه و می تونم ساعت ها با بچه ها بازی کنم. بعدش هم رفتیم تولد یک پسربچه ی 3 ساله از دوستای خواهرم. حدود 9-10 تا زوج جوان بودن با بچه های قد و نیم قد و برای من که مجردم خیلی خوب بود چون باور فراوانی آدم های مناسب و زوج ها رو برام زنده کرد و اینکه خداوند انسان ها رو جفت آفریده..
وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّهٗ وَرَحۡمَهًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ
…و اگر آدم مقاومت نداشته باشه این مسئله خیلی طبیعی و بدیهی به وجود میاد.
خدایا شکرت که باز هم به من این فرصت رو دادی که در این سایت الهی بنویسم، از زیبایی ها و خوبی ها، و عبادت کنم تو را!
عاشقتونم استاد و مریم جان و همسفرهای نازنین (قلب)
به نام خداوند صلح و مهربانی
درود به شما دوست عزیزم ، یاسمن خانم
الهی حال دلت عالی باشه
الهی همیشه لبخند روی لب هات باشه
اونقدر نعمت و ثروت از در و دیوار وارد زندگیت بشه که با یک احساس عمیقِ قلبیِ رضایت از پرودگار روز و شب فقط بگی خدایا شکرت :))))
چقدر من این قلب پاک و زلال شما رو تحسین می کنم
چقدر این شفاف بودن و بی شیله پیله بودن توی آدم ها رو دوست دارم
این خودشون بودن و بدون ماسک بودن رو دوست دارم
ویژگی ای که شما داری و خیلی خوب توی این دیدگاهت خودش رو نشون میداد
من از معاشرت با آدم هایی مثل شما بی نهایت لذت می برم و خداوند مهربان رو شاکرم
خیلی قشنگ اشاره کردید به این موضوع که وجود بچه ها واقعاً موهبتِ…
من هم خیلی بچه ها رو دوست دارم همیشه بهشون لبخند میزنم ، دالی می کنم:))) باهاشون بازی می کنم و در کل حس خوب میدهم و حس خوب دریافت می کنم
قبلاً اینجوری نبودم ، اتفاقاً سال ها قبل ، مخصوصاً قبل از آشنایی با استاد با خودم در جنگ بودم و به خاطر حال تقریباً همیشگی بدم! (افسردگی خفیف) همیشه از بچه ها بیزار بودم
ولی بعد از چند سال دانشجوی استاد بودن… شنیدن این آگاهی ها ، درک کردن اون ها و عمل کردن به اون ها با خودم و جهان اطرافم به صلح رسیدم ولی کماکان با بچه ها بلد نبودم ارتباط قلبی برقرار کنم!! ارتباط قلبی که چه عرض کنم… ارتباط سطحی هم بلد نبودم برقرار کنم :)))
(فکر می کنم از یک سال پیش بود) از یه روزی شروع کردم به تمرین کردن، و واقعاً دوست داشتم که با بچه ها رفیق باشم
و همیشه آدم هایی که با بچه ها زود ارتباط قلبی برقرار می کردن رو با تمام وجودم تحسین می کردم
خیلی وقتها (مخصوصاً زمان هایی که ساز دلم کوک نبود) آگاهانه میرفتم توی پارک (و هنوز هم میرم) قسمتی که پارک کودک هستش و اونجا می نشینم و با عشق غرق در تماشای بازی بچه ها میشم :))) من هم با خنده هاشون ذوق می کنم و می خندم ، همش خدا رو شکر می کنم و این فرشتههای الهی رو تحسین می کنم
حالا نتیجه چی شده ؟
ارتباطم به طرز مشهودی با همسایه هامون که اصلاً ارتباطی باهاشون نداشتم داره بهتر و بهتر میشه
مخصوصاً خانم ها (چون من در شهر قم و خانواده مذهبی بزرگ شدم) و خوشحالم چون این ها نشونست که باورهایم داره بهتر میشه
به طرز عجیبی دوست هام و حتی همکارهام دوستم دارند :))) واقعاً دوستم دارند و به طُرُق مختلف بهم عشق می ورزند و محبت می کنند
همین چند روز پیش هم اومدم خونه دیدم توی حیاط آپارتمان خودمون (نازنین زهرا و امیرعلی) حدوداً پنج شش سالشونه ، دارند توپ بازی می کنند رفتم باهاشون سلام و علیک کردم و از اونجایی که قبلاً هم باهاشون دوست شده بودم وسایلم گذاشتم یه گوشه لب باغچه و فارغ ز غوغای جهان یه ربع بیست دقیقهای بازیم کردیم و کلی بهم خوش گذشت:))))
این هم برای من یه موفقیت بزرگ محسوب میشه
چون قبلاً اعتماد به نفسم پایین بود
اولاً با خودم در صلح نبودم
دوماً با بچه ها دوست نبودم
سوماً حرف ها و قضاوت های دیگران برایم خیلی مهم بود ( که مردم چی میگن؟! نمیگن این مرد گنده:) با این همه ریش و سیبیل بچه شده!! )
خلاصه خیلی خوشحالم
ار اونجایی که دیدگاه شما حس خوبی بهم داد دوست داشتم این ها رو براتون بنویسم و امیدوارم بهتون حس خیلی خوبی بده
پایدار باشی و خدا نگهدارت باشه یاسمن خانم
امیدوارم به قول رضوان خانم تمام مجرد های سایت از جمله بنده و از جمله شما زودتر به بهشت متأهل ها بپیوندیم :)
سلام به محمد حسین عزیز!
خدا رو شکر میکنم که دو روز پشت سر هم از شما دوست عزیزم نقطه ی آبی داشتم!
چقدر لذت بردم از اینکه گفتی با کار کردن روی خودت ارتباطت با آدما بهتر شده…و این جمله ت هم چه حس فوق العاده ای داشت: فارغ ز غوغای جهان یه ربع بیست دقیقهای بازیم کردیم و کلی بهم خوش گذشت:))))
ممنونم ازت به خاطر اینکه این حس خوب رو به من منتقل کردی و به خاطر آرزوهای قشنگت!
من هم از صمیم قلبم بهترین ها رو برات آرزو می کنم و الهی که همیشه لبخند و خنده بر صورت داشته باشی!
سلام خدمت استاد عزیزم عباس منش و خانم شایسته
سلام خدمت دوستانم
خدایا شکرت بابت دیدن این فایل فوق العاده عالی
خدایا شکرت بابت این آب و هوایی پاکیزه
خدایا شکرت بابت این همه سرسبزی و لطافت
خدایا شکرت بابت این جاده های خلوت و باکیفیت
خدایا شکرت بابت این همه نعمت، ثروت و آزادی
خدایا شکرت بابت این طبیعت بسیار خوشکل
خدایا شکرت بابت این تراک کمپر خوشکل و خوش رنگ شما
خدایا شکرت بابت این همه جاهای دیدنی و لذت بخش
خدایا شکرت بابت این کشور پهناور و بزرگ
خدایا شکرت بابت این آسمان صاف با ابرهای خلی خوشکل
خدایا شکرت بابت انسانهای شاد و مهربان این کشور
خدایا شکرت بابت آرامش و امنیت که در هر نقطه این کشور است
خدایا شکرت بابت این همه نو آوری و خلاقیت
واقعا هر روز و هر لحظه با دید ن این فایل های جذاب داریم بهتر به جهان اطراف مان نگاه می کنیم و برای مان باور پذیر می شود که ماهم لیاقت زندگی در رفاه و آرامش و آسایش را داریم
و این همه لذت و یادی و شادابی را همیشه برای ما به تصویر می کشید و نمی دانید که چقدر ما از دیدن این همه فراوانی لذت می بریم و خداوند را سپاسگذاری می کنیم
چقدر انسانهای این سرزمین خوشحال و شادمان هستند و دارند در هر محیط و فضایی از زندگی شأن لذت می برند و ریلکس هستند
همین تیریل های زیبایی را که برای ما نشان دادید و آدمها داشتند از این راههای عجیب و غریب رفت و آمد داشتند و به گفته شما چقدر فضاهای عالی را برای لذت بردن و خوش گذراندن فراهم کرده است
هر قدر نگاه می کنیم فقط ثروت ،نعمت،برکت، و فراوانی را مشاهده می کنیم و لذت می بریم
من از دیدن این فایل خلی لذت بردم و سپاسگذاری ها کردم و چقدر شما خوبان را تحسین کردم که به این چنین فضاهای عالی هدایت می شود و دارید لذت می برید
و این شادی های تان را با ما هم شریک می سازید
خداوند را سپاسگذارم که مرا هم به این مسیر لذت،شادی ،خوشحالی و خوشبختی هدایت کرد
تا من هم در ذهنم خواسته های داشته باشم و با توکل بر خداوند و ادامه دادن این مسیر رویایی به این خواسته هایش دست یابم
استاد خوبم بسیار از شما ممنون و سپاسگذارم و خوشحال هستم
الهی صدهزار بار شکرت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
الم﴿١﴾
الف، لام، میم
تَنْزِیلُ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٢﴾
نازل کردن این کتاب که هیچ تردیدی در [وحی بودن] آن نیست، از سوی پروردگار جهانیان است.
أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۚ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ ﴿٣﴾
آیا می گویند: [پیامبر] آن را از نزد خود ساخته و پرداخته [و به خدا نسبت داده است؟ چنین نیست] بلکه آن [کتابی] حق و درست است [که] از سوی پروردگارت [نازل شده است]، تا به مردمی که پیش از تو هیچ بیم دهنده ای برای آنان نیامده است بیم دهی تا هدایت یابند.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا شَفِیعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ ﴿۴﴾
خداست که آسمان ها و زمین را و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. برای شما جز او هیچ یاور و شفاعت کننده ای نیست، [با این حال] آیا متذکّر و هوشیار نمی شوید؟
دَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ ﴿۵﴾
امور را از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم می کند، سپس در روزی که اندازه آن به شمارش شما هزار سال است به سوی او بالا می رود.
ذَٰلِکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿۶﴾
این است دانای نهان و آشکار که توانای شکست ناپذیر و مهربان است
=======================================================================================
سلام به استاد های عزیزم،الگو واسوه ی تموم زندگیم،سلام به بهترین هم سفرهای دنیا در دویست و بیست و دومین اردو یک روزه در بلاد توحیدی آمریکا
{در بک گراند ذهنم همین الان یکی شعار داد:آمریکاااا در چه فکررریه؟؟؟ من سریع مشتی بر استکبار ذهنم زدم وجواب دادم:ایران پر از بنده های توحیییدیه :)))) }
خداروصدهزار مرتبه شکر برای اینکه یکبار دیگه غرق زیبایی های طبیعت این سرزمین شدیم اونم از لنز دوربین شایسته ترین تور لیدر دنیا؛علاوه بر لذت بردن از زیبایی ها،در عمل نگاه میکنیم که بیرون از کلاس های آموزشی چطور خود استاد انقدر خوب به آموزش هاش عمل میکنه …
اعراض از ناخواسته(زباله های اطراف)،تلاش برای بهبود(جمع آوری زباله ها و تمیز کردن محیط)؛سپاسگزاری و توجه به زیبایی ها
همین یک مورد کوچیک،نشون میده ما چقدر درعمل به قانون از استاد فاصله داریم،من فکر میکنم این همه ی روی خودم کار میکنم باز اگر تو همچین موقعیتی بودم،یک (پیییف!اینا چیه اینجا ریخته!) زیر لب میگفتم! بعدش فکر میکردم الان باید طبق قانون چیکار کنم!
یعنی هنوز یک فاصله ای هست بین دانسته هام و عملم!
خیلی جاهااا زیاد!خیلی جااهااا کمتر!
ولی هنوز علمم بر عملمم منطبق نشده!
این میشه شکاف بین موفقیت های من و استاد!
شاید توی داشتن احساس خوب و ارتباط با خدا ،طول این شکاف کمتر باشه،ولی مثلا درنتیجه ی موفقیت های مالی من و استاد دیگه شکاف نیست،درررره ست :))))
ولی به قول استاد که میگه الان زندگی من باید یک هینت هایی به شما بده که این مسیری که دارین میاین،آخرش به کجا میرسه،پس به جای مقایسه کردن،و موکول کردن حال خوبتون به زمان رسیدن به مدار خواسته هاتون،از مسیر رسیدن بهشون لذت ببرید.
کاری که ما خیلی وقت ها از اجرا در عملش عاجزیم،منطق ذهنمون همیشه دنبال جواب چه جوری؟از کجا؟چطور؟
و میخواد با این سوال ها مسیر روح و ذهنمون رو از هم جدا کنه!
مثل تجربه امروز من!
این ماه حقوقمون رو دیر پرداخت کردند،یعنی درواقع امروز صبح 1 ابان،ما حقوق مهرماهمون رو گرفتیم!
منم که دیشب شبکار بودم،صبح با خستگی وقتی sms واریز حقوق رو دیدم،بجای سپاسگزاری یک غری با خودم زیر لبم زدم که مگه نمیگن حقوق کارگر رو قبل خشک شدن عرقش بدین؟عرق مهرماه خشک شد،عرق ابان درومد تا اینا پول مارودادند!
حالا صدای بوق کامیونم توی سرم میشنیدم که هم اکنون شما در حال منحرف شدن از جاده ی اصلی هستید و خودمو توی راه برگشت خونه بستم به سِرُم آیه الکرسی…
همزمان که از جلوی نمایشگاه ماشین رو به روی بیمارستان رد میشدم،شیطان دم درش برام دست تکون داد و گفت:خبر داری با کل پولی که الان تو حسابته،چرخ یکی ازین ماشین هارم نمیتونی بخری؟
ی چشم غره بهش رفتم،یک ناسزا هم زیر لب گفتم،و بعدش شروع کردم با کلام به سپاسگزاری:
خدایا شکرت که من یک کار رسمی دارم که مطمئنم همیشه پول به حسابم میاد
خدایا شکرت تنم سالمه،دارم خودم راه میرم؛خودم نفس میکشم،و هیچ دردی ندارم
خدایا شکرت برای خونه ی شخصی،برای داشتن آرامش،برای اینکه بدون هیچ مزاحمتی الان میرم خونه میخوابم
خدایاشکرت خونواده فوق العاده دارم و درخدمت بچه هامن،ومنن الان نگران مدرسه رفتنشون نیستم
خدایا شکرت برای تموم عشقی که من حیث لایحتسب از همه جا برام میفرستی
خلاصه انقدر باخودم حرف زدم که ذهنم رو کنترل کنم ونزارم شیطان از آب گلالود ماهی بگیره …بعدشم اومدم خونه بیهوش شدم از خستگی…
ظهر که قهوه م رو خوردم و ایستادم برای صلات ظهر ،حالم خوب بود و اثری از نجواهای شیطان نبود …
موقع خوندن نماز تا رسیدم به این آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
بی اختیار اشکام سرازیر شد …گفتم سعیده …سعیده تو اصلا میفهمی معنی این آیه چیه؟تو اصلا میدونی رب العالمین یعنی چی؟
فرمانروای کل جهان یعنی چی؟ تو بنده ی خدایی هستی که خودش رو رب العالمین معرفی کرده! دیگه نگران چی هستی…؟؟؟؟ کجا؟؟؟دنبال چی میگردی؟؟؟
چی داری از خودت؟ مگر نه اینکه هرچیزی که الان داری خدا بهت داده؟
پس به چی شک کردی؟به قدرتش؟به وهابیتش؟به رزاقیتش؟
دستامو تو قنوت آوردم و بالا و همراه با یونس در دل کوسه از عمق جانم ازش طلب بخشش کردم و زمزمه کردم:
لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
و خدایی که همیشه لبخند بر لب،دستمون رو میگیره و میگه نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
بیا بغلم …بیا …خودت لجبازی کردی پریدی از روی دوشم پایین …من که گفتم همینجا بمون …من که گفتم جای بهتری پیدا نمیکنی…برگرد بنده من وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ
بعد از نماز و طلب بخششم، از قرآن طلب هدایت کردم و باز خداوند با این آیه ها مهر تایید زد بر تموم قوانین جهان و هرچیزی که از استاد یاد گرفتم:
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ
آیا ندانستی که خدا چگونه مثلی زده است؟ کلمه پاک [که اعتقاد واقعی به توحید است] مانند درخت پاک است، ریشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است.
تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ
به فرمان خدا هر زمان میوه خود را مىدهد. خدا براى مردم مثلها مىآورد، باشد که پند گیرند.
توحید توحید توحید
اصل و اساس این جهان ..اصل و اساس آموزش های استاد:
آموزش های دوره دوازده قدم:چه جوری توحیدی زندگی کنیم.
آموزش های روانشناسی ثروت:چه جوری ثروت توحیدی بسازیم.
آموزش های عزت نفس:چه جوری عزت نفس رو برپایه توحید بنا کنیم.
آموزش های دوره احساس لیاقت:چه جوری احساس لیاقت توحیدی داشته باشیم….
و……..
این میشه که سایت عباس منش دات کام میشه موفق ترین سایت موفقیت جهان ….
چرا؟چون اصل و اساسش بر پایه ی توحیده …
خداوند به ما کمک کنه و از اراده و نور ورحمت ووهابیتش بر ما بباره که توی این مسیر ثابت قدم باشیم و هر روز بیشتر از دیروز توحید رو در عمل اجرا کنیم.
رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ
اى پروردگار ما، بر ما شکیبایى ببار و ما را ثابتقدم گردان و بر کافران پیروز ساز
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ
پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت میکرد که: «به پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدیهای ما را بپوشان! و ما را با نیکان بمیران!
=======================================================================================
نقطه های آبی قشنگم که هر کدومتون نوری از سمت خدایید،به قول آقا اسدالله،چشم خدا روبرام روشن میکنید،سرعت سرازیر شدن لطف و رحمت شما،از سرعت پاسخ دادن من از روشنی قلبم براتون خیلی بیشتره،معذرت میخوام اگر هنوز نتونستم تموم لطفتون رو پاسخ بدم،هر فایو استاری که پای نور شما زدم،بوسه ی خداوند بر کله ی مبارکتونه،الهی که همیشه در این غا حرا،در کنارهم در مسیر سعادت رشد کنیم.همیشه بخاطر حضورتون توی زندگیم،از خداوند سپاسگزارم.
وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و دلهای آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روی زمین است صرف میکردی که میان دلهای آنان الفت دهی، نمیتوانستی! ولی خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است!
بسم الله النور
سلام سعیده جانم
دوست عزیز ،مهربانم ،بنده ی خوب خدا، تو یکی از نعمتهایی هستی که خداوند در زندگی من قرار داده برای بهتر دیدن بهتر درک کردن و بهتر فهمیدن نعمتهاش
با نوشته هات طناب اتصال به خداوند رو پر رنگتر میبینم و قشنگ میگیرم و متصل میشم بهش و پر میشم از احساس خوب از حس بندگی حس داشتن قدرتی که با وجودش نیاز به نگرانی نیست و همه چی جوره جوره فقط ارام باشم و حسش کنم و ازش بخوام کافیه
سعیده جانم دنیا دنیا ممنون که مینویسی از حس و حال قشنگت که راهی رو برام باز میکنه برای حس و حال بهتر و عالیتر و در پی آن اتفاقات بهتر و عالیتر
در پناه خدای مهربانم باشید دوست خوبم
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
به نام خدای مهربان خداوندا هر چه دارم از آن توست سلام دوست عزیز واقعا تحسینتون میکنم از این که انقدر تو نوشتن و درک قرآن عالی عمل میکنی واقعا خیلی لذت میبرم از خوندن کامنتات و از آین که کلی مثال قرآنی خیلی عالی هست خدایاشکرت واقعا سپاسگزارم از نوشتن کامنت های زیباتون موفق و پیروز باشید در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند باشید دوستتون دارم
سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد پذیرا باش
سعید عزیزم دوست همفرکانسی من. توبا صلاه های توحیدی با کامنت هایی که مینویسی بارها تحسین وسپاسگزاری من را برانگیختی
دوست خوبم. امشب که دست تسلیم بالا آوردم وبعداز سجده وعاجز بودن از خدا هدایت خواستم. هدایت شدم به ایم کامنت شما که از زبان خدای مهربان بود چند ماه پیش این کامنت نوشته شده ولی برای الان من بودکه رب العالمین هست. فرمانروای عالم هواسش به بنده ی خودش هست وکمکم میکنه.
شیطان ذهن امونم را بریده بود احساس عجز میکردم که خدا باز بهم گفت بشین رو شانه های خودم تا من کارها راپیش ببرم. ارام باش تا هدایتت کنم
ممنون دوست خوبم. به خاطر دست خدا بودنت. تو این شب بارانی
براتون بهترین ها را ارزومندم
بنام یگانه هستی،بنام تنها معبودم که نامش زینت بخش هرچیز است
بنام اوکه مرا خالق ولایق زندگی آفرید،
بنام آنکه هرچه دارم از او دارم بدون آن هیچم
خداراسپاسگزارم از اینکه امروز لایق دیدن این زیباییها شدم
خدارا سپاسگزارم هر روز رفتار وگفتار واحساساتم را بیشتر از قبل تحت کنترل دارم تا متوجه باشم در شرایطی که اوضاع خوب است، من با خودم چند چند هستم از صبح به یکی یکی ازرفتارهایم توجه کردم که ببینم احساس ارزشمندی من در چه زمینه هایی پیشرفت داشته ودر چه زمینه هایی خیلی بیشتر نیاز به کار دارد
خدا را سپاسگزارم که امروز با اتفاقاتی که پیش آمد مدام آگاهیهای قدم اول در ذهنم مرور شد تا بتونم جلوی نجواهای این ذهن چموش رو بگیرم که احساس بد نیمروز بخاطر چی بود ؟بخاطر اینکه ناخواسته دستم به گوشی همسرم خورد وبرای اولین بار دیدم که برای گوشیش رمز گذاشته واینجا قشنگ متوجه شدم کنترل کردن که از علائم عدم احساس لیاقت هست سبب حال خرابی من شد هرچند من بعداز ناهار احساسم را به همسرم گفتم
واجازه پیشروی به نجواهام رو ندادم وهمان جا یه تابلو ایست گذاشتم جلوشون
وبعد که مطالب فایلهای احساس لیاقت را مرور کردم همسرم آمد کنارم گفت بخاطر اینکه گوشیم نا خود آگاه تو جیبم می رفته رو تماس براش رمز گذاشتم ورمزش هم اینه که من گفتم معذرت میخوام رفتار من اشتباه بود وواقعا من یادم نمیاد آخرین بار کی به گوشی ایشون دست زده باشم وامروز برام تجربه ای شد تا عمل به قانون وایمانم برام محک بخوره وخدارا سپاسگزارم که تا حدودی توانستم با جهت دادن افکار به سمت نعمت ها وزیبایی های این فایل احساسم را خوب کنم
واما فایل زیبای امروز که علاوه بر اینکه تمرکز وتوجه ما بر روی زیبایی هاست بر روی وفور نعمت وفروانی هم هست
تو این سری فایل از هرچیزی که بنظر بیاد در هر زمینه ای نعمت وفروانی ودسترسی آسان به آنها مشهود وقابل لمس بود
سفر را با برگشت از آن مسیر کوهستانی که دوطرف آن را سروهای تنومند وسبز وسربه فلک کشیده وچشم انداز روبرو کوههایی که در سایه آسمان وانعکاس رنگ سبز درختان رنگ متفاوتی بخود گرفته را ادامه می دهیم
فورد قرمز رنگ در جاده ای تمیز و آسفالتی قرار گرفته که آسمان آبی آنرا ابرهای حجیم سفید در جای ،جای آن قرار گرفته وبطور قطع هوا، فوق العاده مطبوع وبی نظیر است اصلا بودن در خود این طبیعت به روح وروان انسان زندگی وطراوت می بخشد
ودشتهایی که ترکیب رنگهای آن هارمونی زیبایی را در کنار جاده خلق کرده، خدای من هرلحظه متفاوت تر از قبل زیباتر از قبل
ای جان خانه جدید با حیاطی متفاوت تر از قبل یه بنای یادگار از سنگ بزرگ کوهی درختان سرو وکاجی که تلألو پرتوهای خورشید در بین شاخه های آن شاهکار زیبایی را در این فضا خلق کرده است .
واقعا این سنگ هیولایی است ودر این لحظه گفتم خدایا عظمت وقدرتت رو شکر که این سنگ به این عظیمی اینچنین رو چند تا سنگ کوچکتر ثابت کردی واقعیت با دیدن این سنگ اولین چیزی که به ذهنم آمد قدرت وعظمت خداوند بود گفتم پس فهیمه تو که یه اینچنین قدرتی محافظت هست نباید ناامید وخسته بشی وفقط باید با توکل وایمان به این قدرت صبر کنی وچقدر این فایل برام درس داشت که از صابران باشم از اینکه بعد از مرور زمان آب رودخانه خاک وشنهای این مسیر راشسته تا این بنای بی نظیر برجا بماند متوجه شدم که باید تکاملم طی بشه تا برهرچه میخواهم برسم
استاد جان من شما ومریم جان را تحسین میکنم که به پاس سپاسگذاری از این طبیعت بی نظیر آن چند تیکه آشغالی که رها شده بود راجمع آوری کردید تا از سخاوت طبیعت بیشتر نصیب تان شود
مریم جان چقدر این حرفت برام آگاهی ودرس داشت که به استاد گفتید الان سنگ قشنگ تر شد با برداشتن همین چند تیکه آشغال که مهم نیست قدمهام چقدر کوچیک ولاک پشت وار باشه مهم این است که این قدم برداشته شود.
تابش نور خورشید به تنه درختان چقدر این صحنه رو بی نظیر کرده وآن آسمان زیبایی اش دوچندان شده وهوا هم که به قول مریم جانم جادویی است که میشه این هوا رو لمس کرد
مریم جان من کنجکاوی شما وعملگرایی در زنده نگه داشتن حس کنجکاوی خودرا که فکرمیکنم فایل اول یا دوم همین سری از فایلهای سفر به دور آمریکا بود که شما واستاد بیان کردید را تحسین میکنم وخداراسپاسگزارم بخاطر وجود ارزشمندتان
با دیدن آن گلهای قرمز رنگ کوچولویی که کنار این تخته سنگها روییده بودند یه بار دیگه این سخن مریم جان برام تداعی شد برا هرکس وهرچیزی به شیوه شخصی خودش فرصت رشد مهیا ست
چقدر این تلألو اشعه خورشید براین سنگ عظیم زیبا وخارق العاده است
استاد جان من تحسین میکنم این عشق واحترام وسپاسگزاری شما ومریم جان را به یکدیگر وچقدر این روزها با دیدن این فایلها واین روابط متوجه میشم چقدر تغییر کردم ،بدون اینکه اصلا حواسم باشه فهیمه ای که 6 سال قبل چقدر ذهنش به این فایلها مقاومت داشت، فقط فایلهایی را نگاه میکرد که طبیعت زیبا داشت وحتی فایلهای سفر به دور آمریکا سری اول را قسمتهایی که شما صحبت میکردید رد میکرد الان دیدش عوض شده حتی اجازه نمیده بخودش تا از حرفها یا رفتارهای شما درس وآگاهی نگرفته همین جوری بگذره حتی اگر اینکار سبب بشه کامنتش دیرتر روی سایت قرار بگیره
مریم جان چه جای فوقالعاده ای برای نشستن انتخاب کردی
احسنت استاد جان که از این صحنه نهایت استفاده را کردید ومطمئن ام عکسهای بی نظیری از مریم جان گرفتید
الله اکبر از از طبیعت زیبا از این باغ ژاپنی که به گفته مریم جانم خدا درست کرده
استاد جان قله را فتح کردی حتم دارم طبیعت فوق العاده وزیبایی های بیشتری را از بالا تماشا کردی وچقدر حتی با دیدن این صحنه من احساس ذوق وشوق کردم وآن طبیعت را با تمام وجودم لمس کردم
وآن آهوی زیبای لابه لای درختان وبوته ها وآن حیوون کوچولویی که شبیه سنجاب روی سنگها می دوید وآن گوزن زیبا با چه ابهتی در این طبیعت قدم میزد خدایا شکرت
آن جا که مریم جان داشتند سنگ هیولا را به ما نشان می دادند برام سوال شد که آن ماشین سیاه رنگ که یه گاری که چند تا از این موتورهای خفن داخلش هست تو این طبیعت به کجا میبره والان با صحبتهای استاد جان متوجه شدم
چقدر این مردم تحسین برانگیز وستودنی هستند تریلهایی این چنین برای لذت خودشان و دیگران در این طبیعت زیبا درست کردند ،وبا نصب تابلوهایی کوچک، بطور واضح ومشخص هم شماره آن تریل وهم اینکه با چه وسایلی میشه این تریلها را طی کرد اطلاع رسانی کردند
وچقدر با این کارشون از طبیعت محافظت میکنند
وهمین گستردگی تریلها هم نشانه ای از فروانی نعمت وثروت است
خدایا سپاسگزارم که به من قدرت بینایی وشنوایی دادی تا این زیبایی ها را ببینم وسخنان گوهربار استادانم را با گوش جان بشنوم وحس لامسه وقوه تخیلی که این طبیعت بی نظیر را لمس کنم
در پناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلام و صبح بخیر بر استاد گرانقدر و سلام و شب بخیر به همسفران نازنینم در سفر به دور آمریکا قسمت 30 ام/ 222 ام
دیدن این تصاویر فوق العاده زیبا در شروع فایل منو حسابی سر ذوق آورد و همراه با لذت بردن از این تصاویر زیبا و موزیک پس زمینه دلنشین؛ این آهنگم در وجود من همراه با دیدن تصاویر بالا اومد که همینجور هم براتون مینویسم که اگه سندرم خیال بی قرارتون پسندید و دلتون تجربه این زیبائی ها را ازتون تمنا کرد؛ شما هم همخوانی کنید و لذتشو ببرید!
بوم بوم ضربان قلبم
داره میره بالا نم نم
بیا حواستو بده به من دیوونه
دل بده تو کم کم
جون و دلم میره برات
مگه میشه دل تورو نخواد
خوب حالا که سر حال اومدین و پارت اول و هم رد کردیم بریم سراغ گفتگوهای ذهنی من از دیدن ادامه این فایل زیبا که میخوام در چند نکته بصورت مجزا بیانشون کنم.
A: با دیدن تصاویر جمع کردن زباله های اطراف توسط استاد و مریم جان این صحبت های دو عزیز دل در ذهنم مرور شد که می گفتند ما هر جا که میریم سعی می کنیم آنجا رو بهتر از آن چیزی که تحویل گرفته ایم؛ تحویل بدیم. و من به عینه در این تصاویر تصدیق این صحبت ها رو دیدم و مشاهده کردم که این دو عزیز هر آن چه را که می گویند؛ خود عمل می کنند. و همینجور داشتم فکر می کردم که اصلا فلسفه آمدن ما به این دنیا نیز همینست که بگونه ای زندگی کنیم که جهان جای زیباتری برای زندگی کردن باشد و این جهان را بهتر از آنچه که تحویل گرفته ایم؛ تحویل بدهیم.
B: با دیدن این سنگ ها و صخره هایی که استاد و مریم جان در تصاویر نشان دادند که به اصطلاح شبیه سنگ های فضائی اند و استاد بدرستی و به سادگی و بصورت بدیهی توضیح دادند که این سنگها حاصل فعل و انفعالات درونی زمین بوده و زیر خاک قبلا قرار داشتن و در طول سالها این خاک بوسیله آب و باران و باد شسته شده و این سنگها پدیدار شده اند.به همین راحتی و به همین منطق پذیری! ولی چیزی که ما دوست داریم بشنویم (منظورم عامه مردم) این چیزهایی ساده و منطقی نیست! ما دوست داریم بشنویم که این این سنگها سنگ های مریخی هستند و احتمالا یه زمانی که ما خواب بوده ایم از مریخ افتادند اینجا یا آدم فضائی ها اومدند اینها رو اینجور مهندسی شده رو هم گذاشتند و لابه لای درختان قرار دادند و اینها پر از رمز و رازند و هر چقدر غیر واقعی تر؛ برای ما باور پذیرتر! و این موضوع را در همه موضوعات و اتفاقات دنیا دوست داریم بشنویم و برای اتفاقات ساده داستانهای غیر واقعی و هیجان انگیز تعریف کنیم. الان که ایم مطالب رو مینویسم استاد یاد صحبت هاتون در فایل «چه کسی مالک توست؟!» افتادم که صبح در مسیر رفتن به محل کارم داشتم گوش می کردم. و در آن فایل شما چند مثال زدید از این نوع تفکرها که در ایران و دنیا رایجه و نمونش هم اعتقاد به وجود یک خانواده 7 نفری یهودی بود که 80 درصد ثروت جهان رو در اختیار داره و آنها هستند که جهان را رهبری می کنند و برای کشورها تصمیم می گیرند! که آدرس این فایل رو در ادامه قرار می دهم که اگه کسی دوست داشت دسترسی سریع و راحتی بهش داشته باشه.
abasmanesh.com
C: در قسمت دیگری از فایل اشاره کردید به مسیر تریل طولانی و جذابی که برای موتور سواران آفرود و ATV یا موتورسواران چهار چرخ تعبیه و فراهم شده و اینکه در این کشور ثروتمند و پهناور برای هر سلیقه و علاقه و نیازی امکانات لازم تدارک دیده شده و همه چیز فراهم است. در واقع این تفاوت سلیقه و علاقه و نظر بعنوان یک ارزش محسوب شده که به رشد جامعه و در نتیجه به رشد این کشور منتج شده است. در حالیکه باورهای ما دقیقآ عکس این قضیه را ارزش می دانند و تفاوت نتایج هم بصورت ملموس قابل مشاهده است. جامعه ای که دائمآ در شرایط حساس کنونی قرار دارد و اضطراب و استرس خوراک و روزی دائمی مردمانش است. و به تبع رمز پیروزی یکرنگی و تک صدایی و تک فکری است…
دیدن این جوان شیک و کیوت و بامزه در پایان فایل منو حسابی سر ذوق آورد و چقد حالشو خریدار بودم با آن لباس جین سرهمی که منو یاد کارتون ها انداخت و داشتنش اینجور لباس ها بخصوص شلوارهای دوبنده دار جزء فانتزی های پوشاکم است. در پناه حق عزیزان
به نام خدای بخشنده ی مهربان
سلام به اسداله عزیزم دوست مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
اسداله جان بسیار سپاسگزارم از اینکه همیشه در صحنه حضور دارید و من همین جا یه خسته نباشید جانانه و حماسی به شما بگویم
(خسته نباشی دلاور)
و اما چقدر زیبا اون گفته استاد رو به آمدن ما به این دنیا ربط دادید، چقدر نگاه های ما به یک موضوع میتونه متفاوت و قشنگ باشه. دیدن فایل و خواندن کامنت های شما عزیزان معجونی سحرآمیز است که هر بیننده و خواننده اهل دلی را به شگفتی و تحسین برمی انگیزد.
اسداله عزیز برایتان از خدای مهربان میخوام همیشه سرحال و سرزنده و خوشحال و شاد و خندان و قلب تان از آگاهی لبریزان باشه و روزگارتان پر باشه الهامات و معجزات الهی.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی.
سلام و درود خداوند بر رضوان عزیزم
ممنونم از لطف و توجه شما رضوان جان. همواره از دیدن پروفایل های خلاقانه و جذاب شما لذت میبرم مثل همین پروفایل زیباتون و این سلیقه و مهارتتون رو تحسین میکنم بخصوص وقتی که می دانم گذاشتن پروفایل در این سایت الهی کار راحتی نیست و خودش یه نوع موفقیت محسوب می شود.
استمرار و ردپای شما زیر اکثر کامنت ها هم برایم جالب و ستودنی است و نشان از جدیت شما برای رشد در این مسیر زیبا دارد. تصمیم داشتم پس از ارسال کامنت دوره احساس لیاقت پاسخ کامنت عزیزانم و شما را بدهم ولی وقتی چشمم به تعداد روزهای تولدتان در این سایت افتاد و عدد قشنگ 1606 را دیدم. ندا آمد که برایت بنویسم و من با اینکه میخواستم لپ تاب رو خاموش کنم و برم بخوابم به این احساس ندا گفتم و پاسخ دادم.امیدوارم در بهترین زمان و در بهترین مکان نوش روح و روانتان گردد. برایتان سلامتی و بهروزی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
هزاران درود به داداش اسدالله عزیز و بزرگوارم
به شاگرد زرنگ سایت مون :))
عاقااااا هزار ماشاءالله دارین برای این دقت بر نکات مهم و نظم در نوشتن این نکته ها…..
اینقدر همه مطالب رو دقیق و کامل با املاء درست و ادبیات روان و دلنشین به نگارش درآوردین که با خوندن کامنت تون انگار داریم فایل رو میبینیم (استیکر کف مرتب به تعداد زیاد)
به ویژه در توضیحات بخش B مورد مهمی رو عنوان کردین ، که در بعضی موارد پاشنه آشیل یا نقطه ضعف منم هست، اینکه : واقعا ذهن دوست داره همه چی رو سخت بگیره ، انگار اذیت میشه آب خوش راحت از گلوش پایین بره :/
یا به قول قدیمی ها علاقه داره لقمه رو دور سرش بچرخونه و بخوره…
درسته شکر خدا در این مسیر خیلییییی بهتر شدم ولی باید بیشتر دقیق بشم روی این مورد که دنبال منطق های بعید و سخت نباشم
در نهایت سپاسگزارم ازتون برای نوشتن این کامنت عالی…
براتون بهترین تجربه های ناب رو آرزومندم
در کنار همسر نازنینتون و شینای عزیزمون غرق شادی و ثروت و خوشبختی و سعادت باشید
و در پناه عشق و نور الهی باشید.
سلام و درود خداوند بر خواهر عزیزم بانوی عشق
ممنون از نگاه زیبا و پر مهرتون بانو و سخاوت و لطف و وجود ارزشمندتان خواهر عزیزم.
در مورد بخش B بدرستی اشاره کردید که این مشکل پاشنه آشیل همه مان است. و رسانه ها و بی اعتمادی مردم به منابع رسمی و غیر رسمی نشر آگاهی و خبر سبب بوجود آمدن این تفکر و رواج آن در جامعه شده است! تمرینی که من برای خودم در نظر گرفته ام اینست که در هر اتفاق یا موردی آسان ترین و ساده ترین دلیل را به واقعیت نزدیک می دانم و سعی میکنم هرگز احتمالات عجیب و غریبی که مردم دوست دارند بهشون گفته بشه را باور نکنم. بقول استاد راه حل و پاسخ هر مساله ای در خود آن موضوع و مسئله نهفته است. ممنونم بابت بازخورد زیبایی که ازتون داشتم. برایتان در کنار عالیجناب عشق سراسر عشق و نور و سلامتی و سعادت و ثروت آرزومندم.یا حق
سلام و صد سلام به وجود نازنینتون
اول بگم که بسیاااااااار قدردان تون هستم برای وقتی که میزارید و پاسخ های کامل و جامعی که به کامنتهای ما ارائه میدین ، به ویژه این روزها که میدونم حسابی دارین زمان میزارید و روی دوره ها کار میکنید.
از خداوند عزیز براتون قوت و توان در وجودتون و برکت در زمان تون و نتیجه عالی در عملکردتون طلب میکنم. الهی آمین
برای راه کاری که گفتین ( در هر اتفاق یا موردی آسان ترین و ساده ترین دلیل را به واقعیت نزدیک می دانم و سعی میکنم هرگز احتمالات عجیب و غریبی که مردم دوست دارند بهشون گفته بشه را باور نکنم )
خیلی ممنون و سپاسگزارم ، واقعا چه قشنگ گفتین که هر جوابی در دل پاسخش نهفته است…
ممنون داداش اسدالله بزرگوارم که وجودتون برای همگی ما مایه خیر و برکت است.
الحمدالله رب العالمین
همراه با عزیزانتون در پناه نور و عشق الهی باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم استادی که دیدنش دلم باز میشه و مریم نازنین و دوستان در مسیر توحیدی
امروز چه روز زیبایی است و هر روز زیباتر از قبل
در حال انجام یک پروژه هستم. فایل امروز رو دیدم گفتم کامنت نوشتن رو بزارم برای اخر شب. اما گفتم نه تا هنوز این اگاهی هایی که با دیدن فایل تازست بنویسم . اخر شب دوباره بخونم.
قدردانیِ
و تواضعِ
استاد در قبال جهان و طبیعت و در واقع در مقابل افریدگار این جهان و این طبیعت بی حد و حصر
استاد قدردان این طبیعته اینهمه این طبیعت زیبایی و نعمت و اسایش داده حالا که این طبیعت نیاز داره این اشغالها از روش جمع بشه و همزمانی رخ داده که استاد اونجا باشن پس استاد دست به عمل میشن . کار خداپسندانه انجام میدن و نشون میدن که تمیزی و زیبایی و نظم و اراستگی بیشتر رو میخان و لیاقتشو دارن. و تمیزیو زیبایی بیشتر رو به خودشون فرا میخانن. و اینکه کار لازم رو انجام میدن بدون هیچ تمرکزی روی زباله ها.میگن طبیعت خیلی زیبا و خیلی کم زباله ریخته جمع میکنیم . مریم عزیز که کار زیبای استاد رو نشون میده و بعد دوربین رو از روی زباله ها برمیداره میبره روی اسمان صاف و زیبا و توجه رو میبره رو زیبایی. و مریم که از استادش یاد میگیره و قدردانه و اون هم قسمتی از کار رو انجام میده . و این کار رو با حس خوب و لبخند به لب انجام میدن. واقعا بینظیرید شما.
و تواضع استاد : با خنده ای بر لب کیسه در دستش گرفته و جمع میکنه .
استاد دارم فکر میکنم که هر کار شما و هر صحبت شما تصدیق کننده صحبت ها و اعمال دیگر شماست.
فکر کردم که استاد واقعا اینقدر روح بزرگی دارن که اینطور نسبت به اطرافین و دوستان مهربون و متواضع هستن واقعا. و اینکه حتما این جمع دوستانه اطراف استاد چه انسانهای توحیدی غنی خوب و در مسیر درست هستن . خوشا بحال هر کسی در این جمع هست. و افرین به مریم جان زیبا که برای خودش بودن با یکی از بهترین بهترین ها رو خلق کرده که الحق لایقه و خودش یکی از بهترین بهترین هاست. و خوشا بحال هر کسی که با مریم روابط دوستانه داره.و چقدر باشکوهه بودن در جمع ادمهای توحیدی و درست حسابی و خود ساخته و درست . و من واقعا اینو میخام. جمع های دوستانه و همنشینی با انسانهایی با درجات بالاتری از ایمان و توحید و باورهای درست و نگرش درست و مسیر درست و زندگی های درست. و الان ندا اومد زهرا تو خودت خودتو دست بالا بگیر و این لیاقت رو در خودت بساز.
خدایا هدایتم کن و یا خودت ادمهای نامناسب رو از زندگیم حذف کن و یا به من شجاعت و جسارت اینکه خودم حذف کنم رو بده.
و دوباره زیبایی بینظیر و خیره کننده این طبیعت زیبای فراتر از تصور و واقعا اسایش بهشتی که نه گرمه نه سرده نه مرطوبه نه خشکه و خدای من سنگهای با چینش زیبا . از نظر من یکی از زیباترین چیدمانها و طراحی فضای سبز وجود سنگها هستن و همیشه این تو ذهنم هست و هر فضای سبزی که سنگ توش باشه بنظرم زیباترینه و اینها و اینها چقدر زیبا هستن واقعا ادم فکر میکنه یکی این سنگ ها رو چیده و اون سنگ بزرگ و آورده گذاشته روی اونها.
زیبایی جالب انگیز دیگه موتور سواری و یا atv هستش. من خودم یکی از تفریحات مورد علاقم موتور سواری و خصوصا دوچرخه سواری و اسب سواری هستش. یادمه قبلا یکبار با اصرار برادرم رو راضی کردم که سوار موتور بشم که بخاطر باورهای محدود کننده به من این اجازه داده نمیشد اما همون یک بار چنان لذتی برام داشت که انگار روی ابرها بودم . استاد میدونم از چه لذتی صحبت میکنید من هم همچین حسی نسبت به موتور سواری دارم. دوچرخه سواری رو که از همون بچگی یاد گرفتم .چند سال پیش توی پیست چیتگر ماهرانه دوچرخه سواری کردم و واقعا همین لذتها برای ما میمونه لذت تجربه کردن و نه خرید و داشتن چیزی. اینجا یاد ترس ها افتادم که چطور دست و پای مارو میبنده. اینکه گفتم توی پیست دوچرخه سواری کردم برای این بود که هر وقت بعد از مدتی تقریبا طولانی دوباره میخام دوچرخه سواری کنم ترس وجودم رو میگیره و فکر میکنم که بلد نیستم ممکنه بیوفتم .بعد به خودم میگم باباااا دفعه پیش مگه نروندی. بعد وقتی دوباره شروع میکنم میبینم که نه ترس نداره و میتونم. و این توی کارم هم هست هروقت میخام کاری رو شروع کنم مثل الان ازش غول میسازم و اما طبق اگاهی ها با خودم صحبت میکنم مثل همین تازه که زهرا تو قبلا فلان کار رو بدون تجربه قبلی انجام دادی و عالی انجام دادی پس حالا نه تنها دوباره میتونی بلکه راحتر و سریعتر و بهتر. صحبت از تموم شدن سفر شد یادم اومد که چن روز پیش داشتم به پرادایس و مرغ و خروسا فکر میکردم.و یاد زندگی در بهشت که عجیب برام دلنشینه.
استاد جانم حتما از من توقع جواب پس دادن دارید. اینهمه زحمت میکشید و به طرق مختلف خالصانه اگاهی ها رو در اختیارمون قرار دادید و ما حالا باید ببینیم چقدر یاد گرفتیم چه نمره ای در این کلاسها میگیریم.استاد میخام بتون بگم که با علم به اینکه ازادی مالی که شما یا حتی دانشجوهای برترتون دارن قابل مقایسه نیس با چیزی که لمس کردم اما در هر صورت من لمسش کردم هرچند کوچک. و وارد جاده زیبای ازادی مالی دارم میشم ان شالله و بشرط تعهد و ادامه دادن.اما انصافا شما چقدر تجربه نعمت ها رو برای ما میخاید و ما توجه کافی نداریم مثل یک معلم دلسوز . واقعا چه بنده بهتری میشیم اگر در نعمت باشیم مثلا همین ازادی که ثروت و پول به ما میده و البته باز به شرط اگاهی و بیراهه نرفتن.
استاد از جایی که برای داشتن چیزی کلی باید زمان میگذشت تا بالاخره جور بشه رسیدم به جایی که میبینم که راحت تر میتونم خرید کنم. و دیگه تغییر شخصیتی: استاد از جایگاهی که دختری بودم که در خرید وسواس شدید داشتم و کلی زمان و انرژی صرف میکردم برای خرید هر چیزی جوری که سردرگم میشدم و نمیتونستم انتخاب کنم رسیدم به حالا که وارد مغازه میشم وسیله مورد نظر با هزینه مورد نظر رو پیدا میکنم .راحت خرید میکنم و تمام و تازه مثلا این دفعه سه تا گزینه داشتم حتی به خودم زحمت بررسی اون دوتا رو هم ندادم .اونی که برام مناسبتر و از نظرم زیباتر برداشتم و تمام.در حالی که قبلا در آن وسواس سردرگم میشدم که مورد علاقه من چیه اصلا. و خدا رو شکر اگر قبلنِ خودم رو با الانم مقایسه کنم نتیجه ها بزرگ و تحسین برانگیزن اما اگر بخام با دیگران مقایسه کنم نه و این همان بیراهه رفتن است. فقط میتونم بگم خداروشکر.
خدایا دارم میبینم مسیر درسته و نتایج هم میاد خودت کمکم کن سرعت عملم رو در طی کردن تکاملم بیشتر کنم که در یکی از فایلها که یک مسیری رو با اسکوتر میرفتید، چه خوب این رو توضیح دادید.
استاد جان ممنون ممنون خیلی زیاد و خیلی زیاد دوستتون دارم. شما بینظیرید.من واقعا خیلی دوستتون دارم.خیلی خوشحالم اینجام.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍیی ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ.
سلام درود به استاد جان و استاد شایسته مهربون
سلام به همه دوستان گلم
ستایش خدایی را سزاست که شَبَم را به صبح آورد بی آنکه مرده یا بیمار باشم… و مرا به کیفر بدترین کاری که از من سرزده است، مواخذه ننمود… و نه مرا از دینش روی گردان ساخت و نه منکر پروردگارم گردانید… و نه عقلم را از دست داده ام… . در حالی روز را آغاز می کنم که بنده ای بی اختیار و بر خود ستمکارم … بار خدایا! به تو پناه می آورم از اینکه در سایه بی نیازی تو، تهی دست باشم. و یا در پرتو رهنمودت، گمراه گردم … بار خدایا به تو پناه می آوریم از اینکه از فرموده تو بیرون روم و یا از دین تو منحرف گردیم، یا از هواهای نفسانی خود پیروی کنیم و از هدایتی که از سوی تو آمده است پیروی نکنیم».
الهی
الهی
الهی
به امید تو
نمیدونم ولی احساسم اینا میگه که اگه هر باری که این تصاویر زیبا و لذت بخش و فرح بخش را میبینم
باید بگم
که خدایا ما چقدر خوشبختیم که لایق دیدن این تصاویر زیبا شدیم و به خودم افتخار میکنم و حال خوبی را که در درونم احساس میکنم و خیلی لذت بخشه.
من که عاشق رانندگی هستم
واقعا لذت میبرم وقتی اول فایل این تصاویر را با رانندگی استار عزیزمون و لطف و محبت استاد شایسته که واقعا چقدر دارن تلاش میکنند البته با عشق این تصاویر را به ما هدیه میکنند
نمیدونم زبونم غاسره از بیان جمله ای که بتونه تشکر و قدردانی را از شما دو بنده نیک و موحد خدا به جا بیاره
باید اعتراف کنم دیروز که یه مقدار انرژیم کم شده بود برای رفتن به سر کار و شیطان همش داشت زمزمه میکرد و نجواها ادامه داشت و منم داشتم از مقداری فاصله بالاتر خودما میدیدم
بالافاصله رفتم داخل سایت و کامنتهای محبت آمیز دوستان را مشاهده کردم و یه مقدار فایلهای استاد را که البته سعیده عزیز پیشنهاد داده بود پلی کردم و دوباره جون تازه ای گرفتم به خودم اومدم
یه مقداری به اون درجه ارزشمندی و لیاقتم نزدیک شدم
با گوش دادن به فایل اول قدم 12 و فایل 5 قدم 4
به تنظیمات کارخانه برگشتم و همه کارهام به طرز جادویی خوب پیش رفت و سرحال و شادان از سر کار برگشتم. الهی شکرت
انشالله این آگاهی ها اینقدر درونی بشه که در لحظه به چشم زدنی ناخودآگاه بدون اندکی فکر بهشون دسترسی داشته باشیم و لذتشا ببریم و کاربردی استفاده کنیم.به صورت کاملا عملی .
میریم به یه جای خلوتو دنج که دو تا فرشته برای حال دل خودشون به این کار خداپسندانه مشغول میشن برای جمع آوری زباله ها
و خانم شایسته چقدر واقعا باعشق از سخاوت و بخشندگی این طبیعت گفتن و این کار یعنی جمع کردن و تمیز کردن این محیط کمترین کاری هست در قبال این بخشندگی که طبیعت و خداوند بخشنده بهمون ارزانی داشته میتونیم انجام بدیم. که واقعا خانم شایسته دیگه سنگ تموم گذاشت و همه فضای پیرامونش را باعشق جمع کرد
واقعا دمتون گرم.
و دیدن این سنگهای قول پیکر که در طی سالها توسط سیلها و آبها شسته شده و اینطور عجیب در کنار هم قرار گرفتند که اینم از معجزات طبیعت و خداونده
واقعا یه لحظه استاد شایسته و سنگ را قیاس کردم
خیلی بزرگ بود و دیدنی
و چقدر و چقدر این مردم به دلیل عمل کردن به قوانین الهی و شکرگزار بودن شایسته این تفریحات و این جاده های تریل بی انتها و فراوون شدند
و باز و باز باید تحسین کرد این سرزمین و این انسانهای به صلح رسیده با خود را.
استاد چقدر بدنتون زیبا شده و چقدر دیدنتون به آدم آرامش میده
استادمن که واقعا یه لحظه احساس کردم این آقا فرزین چقدر دلتنگتون شده و دوست داره برگردید پرادایس و دوره همیتون را بگیرید و کلی لذت ببرید در کنار هم.
و چقدر با انرژی و حس مثبت داشتید با این دوستتون صحبت میکردید. و با عشق از تجربیات و لذتهایی که در این سفر داشتید صحبت کردید.
استاد ایشالله به زودی با دوتا موتور حرفه ای تون بیاید و کلی کیف کنید و فیلم هم بگیرید و ما هم با دیدنشون لذت ببریم.
عاشقتونم.
سلام رسول جونم
عشق دلم
خداقوت
سپاسگزارم از کامنت بی نظیرت عزیزم
چه قدر از مناجات اول کامنت لذت بردم ومی برم
فایلهایی که گوش کردی وخداروشکر به تنظیمات کارخانه بازگشتی ، هرکدوم دنیایی از آگاهی و آرامش هستن …
خداروهزاران مرتبه شکر بخاطر وجودت
به خاطر آرامش و آگاهی الان مون
به خاطر تغییرات مثبت زندگی مون
بخاطر تمرکزمون به زندگی خودمون
به خاطر شرکت در دوره لیاقت
به خاطر ابراز احساس مون
بخاطر اینکه راحت و ساده
خیلی شیک ومجلسی دوست دارم
به خاطر اینکه مهربون و آروم و عاشقانه
دوسم داری
خلاصه شما جات وسط قلب ماست بزرگوار .
سپاس از توجه زیبات به این فایل و نوشتن جزییات …
عاشقتم من
بوووووووووووووس
سلام به فاطمه جانم
سلام به قلب پاکت
سلام به قلب مهربونت
سلام به عشق پاکت
سلام به صورت و سیرت پاکت
لطف و محبت کردی و منا با نوشتن کامنتت بسیار خوشحال کردی عزیزم.
چون خسته نمیشم
این جمله را هزاران بار دوست دارم بگم بهت
در کنار شما بودن بزرگترین شکرگزاری من بوده و هست و خیلی در کنارت که دستی از دستان خداوند مهربون و منان هستی احساس آرامش و لذت درونی میکنم.
در پناه خدای رحمان همیشه حال دلت عالی باشه.
امین.
فاطمه خانم سلام شب شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه چقدر شما زن و شوهر عالی هستید احسنت هزار ماشالله. چندین بار کامنت قشنگت را خواندم و لذت بردم آرزو کردم ای کاش به زودی زود عزیز دل من همسر نازنین من زهره جانم مدارش به حدی برسد که وارد این سایت الهی شده و ما هم همچون شما برای همدیگر کامنت بگذاریم و عاشقانه هایمان را به دیگر بندگان خوب خدا هدیه دهیم همچون شما.
برای شما و آقا رسول عزیز از خدای مهربان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم.
سلام به آقای حرفت بزرگوار
سپاسگزارم از پاسخی که به کامنتم دادین و خوشحالم کردین
سپاسگزارم از لطف ومحبت شما..
درباره موضوع عشق دلتون زهره خانوم باید بگم که منم برای تو سایت اومدن مقاومت داشتم و
هرگز رسول جان اصراری نداشت بیام تو سایت …
فقط وفقط با تغییرات مثبت رسول جانم که درونی تر
شده بود و
شادتر شده بود ، کنجکاو شدم و اومدم تو سایت …
خواستم بگم هرچقدر روی خودتون تمرکز کنین و تغییرکنین
ایشونم ان شاالله جذب این سایت میشن و بزودی در کنارمون میان
و کلی کامنت خوشگل برای هم مینویسین …
الهی که همیشه شاد وسلامت و سرشار ازعشق الهی باشین در کنار عشق دلتون زهره خانوم …
سلام دوست عزیزم
تحسین میکنم شمارو ک به درستی میتونید ذهنتون رو کنترل و نجواهای ذهنیتون رو ساکت کنید
واقعن از اونجایی ک اون دعارو خوندید دقیقا یاد دعای امام علی افتادم
بینظیر بود خیلی احساس خوبی گرفتم
احساس نزدیکیتون رو به خدای مهربان دیدم و تحسینتون میکنم
خیلی لذت بردم
انشالله همیشه احساستون غرق درارامش و خوشبختی باشید
از خدا میخام که همیشه باهاش عشق بازی کنید و هرلحظه بیشتر به درونتون برید
شاد و پیروز و موفق باشید
سلام به فرشته خانم زیباروی و زیبا بین
خیلی لطف کردی برام کامنت نوشتی
وبسیار خوشحالم که خانواده ارزشمندی چون شما را دارم و هر لحظه شکر گزار خداوند هستم.
الهی الهی که حال دلتون همیشه خوب خوب باشه و به خواسته هاتون خیلی راحت برسید.
درپناه الله شاد وسلامت باشی آبجی فرشته عزیز.
به نام رب العالمین سلام
بسیار متشکرم برای به اشتراک گذاشتن این کامنت زیبا به خصوص دعای ابتدای آن که به شدت بردل و جان مینشیند دوست دارم یه بار دیگه آن دعارا بنویسم ستایش خدایی را سزاست که شَبَم را به صبح آورد بی آنکه مرده یا بیمار باشم… و مرا به کیفر بدترین کاری که از من سرزده است، مواخذه ننمود… و نه مرا از دینش روی گردان ساخت و نه منکر پروردگارم گردانید… و نه عقلم را از دست داده ام… . در حالی روز را آغاز می کنم که بنده ای بی اختیار و بر خود ستمکارم … بار خدایا! به تو پناه می آورم از اینکه در سایه بی نیازی تو، تهی دست باشم. و یا در پرتو رهنمودت، گمراه گردم … بار خدایا به تو پناه می آوریم از اینکه از فرموده تو بیرون روم و یا از دین تو منحرف گردیم، یا از هواهای نفسانی خود پیروی کنیم و از هدایتی که از سوی تو آمده است پیروی نکنیم». متشکرم بینهایت متشکرم برای مناجات زیبا با ربتون و اشتراک گزاریش باما
در کنار خانواده عزیزتون شادو ثروتمند و سعادتمند و سالم در این مسیر توحیدی غرق در احساس عشق و سپاس گزاری باشید. یاحق
سلام به مریم بانو زیبا روی و زیبا اندیش
سپاس برای اینکه لطف و محبت کردید و برام کامنت نوشتید و بسیار خوشحال شدم که دوست الهی چون شما را خداوند برایم فرستاده
در کنار همه این دوستان و خانواده ام احساس بسیار عالی و سبکبالی را هر روز تجریه میکنم
واقعا دیروز میخواستم کامنت بنویسم و هیچ ایده ای برای شروع کامنتم نداشتم و هیویی هدایت شدم به سخنان گهربار حضرت علی و مناجات با الله یکتا و واقعا حال بسیار خوش معنوی بهم دست داد و اونا برای شما عزیزانم از زبان حصرت علی هدیه دادم
و واقعا به قول استاد چقدر این پیامبرانمون باورهای قوی داشتند نسبت به الله یکتا که چنین سخنان نابی یر زبانشان و قلبشان جاری میشده.
خواهر بزرگوارم شما را به دستان کریمانه خداوند منان میسپارم.
بنام خالق زیبایی ها
سلام به استاد همیشه سبزم و مهربانوی همیشه شایسته و سلام می کنم به روی ماه همه خانواده عزیزم
استاد، هزار ماشالله به این تراک کمپر که اینقدر راحت و نرم جاده های سنگلاخی رو درو میکنه میاد جلو، روح هنری فورد قرین رحمت الهی..
بازهم جاده سر سبزی که پر از نعمت و ثروت و فراونیه، چقدر این بنای سنگی فوق العاده بود و طبیعت هربار با طرح جدیدی و سخاوتمندانه حیاط خونه استاد رو مزین می کنه.
استاد تحسین تون می کنم که اینقدر به طبیعت احترام می گذارید. توجه شما به تمیزی باعث شده که 221 قسمت از سفر به دور آمریکا هیچ زباله ای وجود نداشته باشه و فقط همین قسمت و اونم قسمت خیلی کوچکی زباله پیدا شد که شما و بانو شایسته همون رو هم تمیز و مرتب کردید.
استاد خدا بهتون قوت بده، ماشاالله هیکل تون با صلابت این کوه و جنگل یکی شده، به قول اون آقای فرد ( اوایل این سفر مخزن آب ماشین تون رو پر کرد ) که لقب mountain guy (مرد کوهی)رو به خودش داده بود شما هم تبدیل شدید به forest man، یعنی قشنگ شما و بانو شایسته هرچی جنگل و تریل بود رو درنوردیدید.
من همیشه کشور آمریکا رو تحسین می کنم، کشوری که بقول استاد، نامحدود برای انجام هر کار و تجارتی و یا هر سرگرمی و تفریحی فضا باز کرده. همین وجود امکانات برای هر سلیقه ای باعث میشه احساس ارزشمندی جامعه افزایش پیدا کنه و در نتیجه مردم با خودشون و دنیای اطراف شون در صلح قرار بگیرن.
منم مثل شما عاشق موتور سواری هستم، چند سال پیش یه موتور هارلی دیویدسون با برند هیوسانگ داشتم و یکسره باهمسرم می رفتیم جاده چالوس، همه بهم می گفتن رضا موتوری و چقدر لذت بخش بود با موتور سنگین سفر کردن، اولا بخاطر لاستیک های پهنش می تونستیم همه جا باهاش بریم، هم جاده هم جاده خاکی و جنگل و خلاصه همه جا. از یه ویژگی موتور برای سفر خیلی خوشم میومد اونم هوای آزادی بود که به سر و صورتت می خورد چون موتور مثل ماشین اتاق نداره و بدون محدودیت می تونستی طبیعت رو لمس کنی. انشالله یه روز با بچه های موتور سوار سایت بیایم آمریکا یه گنگ تشکیل بدیم بزنیم تو دل تریل های کلرادو…
خدا به شما و بانو شایسته عمر با عزت بده
دوستان نازنینم مانا باشید و شاد زی…
سلام به اقا رضای عزیز
مردی که با نگاه کردن به عکس پروفایلش عشق و محبت و صفا را به آدم هدیه میکنه
رضا جان چقدر ،چقدر زیباییهارا برامون عالی توصیف کردی
چقدر اون صفت مرد جنگلی برازنده استاد جان و مریم بانو هست که با وجود این همه که تو سفر و جنگل نوردی بودن واقعا روحشون با طبیعت یکی و عجین شده
و برای همین هم هست که توی شهر زیاد نمیتونن بمونند
آقاجان روح لطیف شده
روح تمیز شده
روح پاکیزه شده
نمیتونه خیلی از چیزهایی که تو شهر هست را حضم کنه و طبیعت آرامش بخشه و فرح بخش هست براشون
چقدر این جملتون را دوست داشتم رضا جان
همین وجود امکانات برای هر سلیقه ای باعث میشه احساس ارزشمندی جامعه افزایش پیدا کنه و در نتیجه مردم با خودشون و دنیای اطراف شون در صلح قرار بگیرن.
آقارضا جانم من تو عمرم اصلا موتور سوار نشدم
داداشی یه وقتی بزار یه مقدار موتور سواری بهمون یاد بده
واقعا من دوست ندارم از غافله موتور سواری بچه های سایت جا بمونم
در سفر به کالیفورنیا ی زیبا و تجربه تریلهایی که قراره با استاد بریم و حالشا ببریم.
آقا رضا خوندن کامنتت خیلی حال خوشی را بهم داد.
سپاسگزار وجود ارزشمند و الهی ت
هستم.
یا حق.
سلام رسول عزیزم
سلام به روی ماهت بخصوص چند وقتیه که عکس جدید گذاشتی و من هربار می بینمت از خودت و کامنتهات لذت می برم.
اون آرامش خاصی که تو چهره ات هست، من رو به این آیه هدایت کرد
ال عمران:107
وَأَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَهِ اللَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
و اما کسانی که سپید روی شدند، پس در رحمت خدایند. آنها در آن جاودانند.
انشالله همیشه در کنار خانواده نازنینت شاد و پاینده باشی.
داداش، موتور سواری هم دربست بدون مسافر تو راهی در خدمت شما هستم ، فقط دو تا دستمال سر بیار ببندیم به سرمون، عینک ریبن، دوتا ژیله بدون آستین هم بپوشیم بریم بار استاد عباسمنش دوتا پیک از اون جلسات قرآنی بزنیم بر جسم و جانمون…
رسول جان، از کامنتت خیلی لذت بردم و برات آرزوی سلامتی و سربلندی دارم…
مانا باشی عزیز
سلام آقا رضا جون دست خوش
کلی عالی نوشتی مرد بزرگ دمت گرم سالار
چه باحال از موتور سواری گفتی یک لحظه خودمو در میان این دوستان موتور سوار دیدم در کنار استاد
واقعا که حیرت انگیز هست موتور سنگین خوشحال شدم روی ماهت رو دیدم وکامنت زیبایت را خوندم
سلامت و شاداب و سربلند باشی عزیزم
سید عزیزم سلام به تو عزیز دل
سپاسگزارم از اینکه وقت گذاشتی و کامنت من رو خوندی، خیلی حس خوبی گرفتم از کامنتی که برام گذاشتی.
من واقعاً عاشق موتور سواری هستم، گاهی اوقات دوستان بهم میگن از تو دیگه گذشته ولی من توجهی نمی کنم و یکی از خواسته های من موتور سواری با موتورهای سنگین در کشورهای آزاد هستش.
از الله مهربان میخوام به همه عزیزانم در این خانواده الهی دسترسی نامحدود به ثروت و نعمت عطا کنه.
برقرار باشی عزیزم…
آقا رضای عزیز سلام مرد نازنین وقتت بخیر امیدوارم حالت عالی باشه،امروز خیلی هدایتی به کامنت شما برخوردم و ابتدا بهصفحه پروفایلتان رجوع نمودم و پس از اینکه بیشتر با شما آشنا شدم و متوجه شدم تقریباً هم سن و سال هستیم و روحیات وعلق و علاقه یکسانی داریم؛ونیز بنده هم همچون شما دچار ضرر وزیان مالی شده؛و همانند شما برای جبران خسارت و نیز یافتن راه درست زندگی به این سایت الهی رهنمون شدیم؛و چه درسهای بزرگی در این مسیر دنبالهروی از استاد گرانقدر سید حسین عباسمنش آموختیم.
کنجکاوی باعث شد که سری به محصولات خریداری شده توسط شما بزنم؛بهتون توصیه میکنم در صورت امکان دوره روانشناسی ثروت یک را هم تهیه بفرمایید؛بنده خیلی خیلی از این دوره بهره بردهام،تازه هنوز دوره را تمام نکردم؛نیک میدانم که اگر به یاری خداوند مهربان موفق به تکمیل دوره گردم حتماً و قطعاً نتایجی بسیار بسیار خیرهکننده و حیرت انگیزی را تجربه خواهم نمود.
در ادامه کامنتتان به علاقه مشترکمان به موتور سنگین رسیدم و من نیز همچون شما یکی از علاقمندیهایم است،من قبلاً موتور سیکلت داشته و در زمانی که ساکن تهران بودم اغلب با آن تردد میکردم،اما اکنون که بازنشسته گردیده وساکن تهران هم نیستم نیت کردهام که انشاالله حتماً پس از پرداخت دیون و بدهیهایم یک موتور سیکلت سنگین خریده و با عزیز دلم ؛همسر نازنینم؛ زهره جانم به دشت و کوه و بیابون و جنگل سفر نماییم.
و در پایان برای دعای قشنگتان آمین میگویم،و آرزو میکنم به زودی به همراه همه عزیزان علاقمند در تیم موتورگردی شما در تریلهای کلرادوی آمریکا باشیم.
در آخر اشاره میکنم به مدت حضور و عضویت شما در این سایت الهی که چقدر پربار و پرثمر بوده و علی رغم اینکه حدود یک سال دیرتر از بنده به این سایت الهی وارد گردیدهاید اما هزار ماشالله 5ستارهاید !!!احسنت و آفرین به استمرار و تلاشتان!!!.
با اجازه شما من نیز جزو دنبال کنندگانتان در این سایت خدایی میشوم و برایتان آرزوی موفقیتهای روزافزون و پی در پی دارم . شاد؛ سالم؛ ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .به امید دیدار وخدانگهدارتان.
سلام به روی ماهت مجید عزیزم
خیلی خیلی خوشحالم که عزیزی مثل شما وقت گذاشتن و کامنت من رو خوندن و بی نهایت سپاسگزارم بخاطر کامنتی که گذاشتی، من پروفایلت رو مطالعه کردم برادر و متوجه شدم خیلی اهل تایپ یا نوشتن نیستی اما یک صفحه برای من کامنت نوشتی و من دستهاتو می بوسم مجید جان.
به توصیه شما عمل می کنم مجید عزیز، منتهی الان برای بار دوم دارم روی دوره دوازده قدم کار می کنم و بصورت تعهدی برای هر جلسه کامنت می نویسم، انشالله تا یک الی دوماه دیگه تموم میشه بعد حتما میرم سراغ روانشناسی ثروت 1 چون نشونه اش هم برام اومده
آرزو می کنم غرق در ثروت و سلامتی و عشق باشی مجید عزیزم.
سلام و درود به مرد مردان آقا رضای عزیز وقت شما بخیر امیدوارم حالتان عالی باشه خیلی ممنونم که به مهر و لطف بنده را مرهون لطف بیشمار خودت نمودی.
چقدر این دعای شما مثل یک چاشنی خوشمزه حس خوب و عالی به کامنتتان داد.
من هم همچون شما برایتان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت آرزو میکنم.
راستی رضا جان برادر عزیزم با راهنمایی مسئول محترم فنی سایت آقا ابراهیم عزیز من از نوشتن خلاصی یافته و فقط صحبت میکنم.
و این برنامه است که صوت بنده را به متن تبدیل مینماید. به امید دیدار ارادتمند همیشگی شمام.
یارب العالمین
سلام به دو زوج خوشبخت بهشتی
سلام به تک تک دوستان عزیزم
زیبایهای سفرنامه قسمت222
چقدر این قسمت222 عدد رندی هست، خدایا شکرت بابت نشانه ها، الهی شکرت بابت این مکان جدیدتون،چقدر حیات زیبایی داره، چه سنگ بزرگ زیبایی داره تو این دل طبیعت، چقدر خوبکه اقدام به پاکسازی طبیعت کردید، و خیلی از آدمها با مواجه با آشغالها فقط غر میزنند و همه رو قضاوت میکنند، شما بجای غر زدن با حس خوب اون آشغالهارو جمع آوری کردیدو چقدر نمای زیباتری گرفت طبیعت، خداقوت استاد عزیزم بابت این حس طبیعت دوستیتون.
و یه خداقوت جانانه میگم به خانم شایسته عزیز که چقدر حس مسئولیت بالایی دارند واقعا خداقوت.
خدای من چقدر سنگ بزرگیه، واقعا کوهی هست برای خودش، چقدر این طبیعت حرف داره واسه گفتن، با زبان سکوت قدرت وعظمتش رو نمایان میکنه، قربون عظمت و یکتایت برم ای رب العالمین جان.
چقدر تریل زیبایی، خدای من چقدر آهو زیبایی، چقدر تریل اختصاصیه عالی برای موتور سواری اختصاص دادن اونم با مسافت بالا، چقدر این کشور همه جوره، واس هر سلیقه امکانات و فراونی هست، خدایا شکرت.
چقدر اطلاعات عالی در مورد تریل گذاشتن، برام جالبیش این بود کلمهusaرو بجای حرفa از نماد کاج استفاده کرده بودن. نماد کاج واقعا بهترین نمادی هست برای توصیف این کشور با این همه فراوانی.
الهی شکرت بابت این همه زیبایی
سلام به حمید جان حیدری؛
مرد نازنین ریزبین خانواده صمیمی عباس منش؛وقتت بخیر امیدوارم حالت عالی باشه مرد!
خیلی ممنون از کامنت قشنگ و زیبایت؛ باعث شدی که برای بار چندم به سریال برگردم و نوشته usa را همانطوری که شما اشاره نمودهاید؛ ببینم؛چه جالب به جای حرف a از نماد درخت کاج استفاده کردهاند؛منم مثل شما حظ کردم؛انشاالله به زودی زود رجعت کنیم به مدار زندگی در سرزمینی بهتر و عالیتر،و از نزدیک دیدنیهایش را لمس کنیم.
در پایان برایتان شادی ؛ سلامتی ؛ ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم.