https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-02 01:13:382023-11-09 06:20:05سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 225
365نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدا یا شکرت بابت بنده های خوبی که به سمت من هدایت کردی که بتونم از مسیر زندگیم لذت ببرم و آگاهانه مسیری دلخواهمو انتخاب کنم
چقدر از روزی که به تمرین های استاد در جلسه دوم دوره دوازده قدم عمل کردم هر روز بعد از اینکه از خواب بیدار میشم فرکانسم میزارم روی اتفاق های خوب و آماده میشم برای یک روز خوب و شب ها باسپاسگزاری و احساس خوب میخوابم چنان تغییری توی زندگیم ایجاد کرده که باید ببینید و هر روز دارم خالق بودن زندگیمو درک میکنم امروز صبح که این فایل دیدم یاد اون جاده تو جنگلی افتادم که با لذت و سوت زنان ازش میشه رد شد الان دارم میبنم شما خودتون چه جوری رد شدید برام قابل تجسم شد و قلبم باز شد حس خیلی خیلی خوبیه خیلی مسیر لذت بخشی بود
سلام خدمت استاد ارزشمندم و مریم خانم شایسته که هر دفعه کلی ازش ممنونم که انقدر حرفه ایی فیلم برمیدارن و حسابی ذوق میکنم از دیدن تصاویر ناب و دیدنی …..
انقد تو فایل قبلی مونده بودم که وقتی استاد گفتن دوباره برگشتن به باغ خدا، ذوق زده گفتم خدایا شکرت که یه روز دیگه هم اونجا رو به نظاره میشینم
هزاران بار خداروشکر بابت لطف بی نهایتش….
چقدر این آبی آسمون خیره کننده ، احساس کردم پشت استاد یه دریای بی نهایته، آخه دریای شمال بعد بارون و حتی آسمونش بعد بارون این شکلی میشه ، حسابی تر وتمیز انگار میخوای گوله های ابرو بخوری ….
انقد بعد بارون ها سرم بالاست که زمین یادم میره ، واقعا شگفت انگیزه این خلقت پاک خداوند که صفا و پاکی رو هدیه میده.
خداروشکر 9 ماه از سال خیلی خیلی زیاد این آسمون با ابرهای پنبه ایی شو تجربه میکنیم و یادم میندازه که خالقم کیه ، چقدر بزرگ و کاردانه و خودمو به بزرگی اون وصل کنم تا همیشه پشتم گرم ، حال خوب و تجربه کنم.
بقیه رو نمیدونم ولی بگم من شمالی با دیدن اینهمه سرسبزی و شکوه این سرزمین نمیدونم چجوری بنویسم که بگم چقدر برام حیرت آوره، عجیبه، ….
خیلی وقت ها دنبال کلمه میگردم ولی واقعا کسی را یارای بیان اینهمه شکوه نیست و فقط میگم خدایا شکرت خدایا میلیاردها بار شکرت که منو از بهتر به بهترین سوق دادی تا نظاره گر خلقت عظیمت باشم.
چقدر این سرزمین روبه جلو حرکت میکنه، چقدر قانون تکامل و رشد و بهینه کردن اینجا اساسیه، احساس میکنم مثل رشد بدن که کسی نمیتونه جلو دارش باشه این سرزمین هم سر موقعش حرکتش میکنه ، واسه همین اینهمه نظم ، راحتی ، خلاقیت در همه پروژه های دست سازش برای خدمات انجام شده و بیشتر بر اصل تکیه دارن و حال خوب تجربه میکنن.
چقدر ترن و رفتن به بالای کوه و دریاچه ابرش عالی بود، و بارون ناب
چقدر خوب توضیح دادن مسیر رشد این ترن هارو که سالها تلاش کردن تا به اینهمه انسان ها به راحتی خدمات برسونن، چه مرکز باحالی بود با سازه عالی و امکانات و ویویی عالی به تمام مناظر اطراف در بالای کوه …..
جقدر باهم بودن آدمها و لذت مسیر تفریحی شون رو دوست دارم ، واقعا تجربه عالی میتونه باشه از اینهمه آرامش ،سکوت و دنیای زیبایی …..
خداروشکر میکنم بابت دیدن لحظه لحظه این فایل ارزشمند و از خدا میخوام که زیبایی و برکات اون رو هزاران بار وارد زندگی استاد عزیزم و مریم عزیزم و همراهان خوش فکرم بکنه.
منم مثل همیشه حالم خوبه و خدا کمکم میکنه همیشه خواسته هامو زندگی کنم ، بعد این 4سال حسابی ورزیده شدم و حواسم هست کانون توجه ام به چیه و به همون اندازه با عدالت خداوند زندگی خوبی دارم و مسیر رشدم ادامه میدم تا هم خودم خوب زندگی کنم و هم جهان رو جای بهتری برای زندگی ….
خدارو سپاسگذارم که بازم بهم فرصت داد که یک روز دیگه در این مسیر قدم بردارم
واقعا زیبایی ها هیچ انتهایی نداره هرچقدر میریم جلو بیشتر زیبایی میبینیم
مثل موفقیت که هیچ انتهایی نداره ونمیشه گفت من الان موفق شدم چون موفقیت یه مسیره
امسال دوباره الگوی فوتبالی من منو شگفت زده کرد وباگرفتن هشتمین توپ طلا ثابت کرد موفقیت انتهایی نداره
ومیشه تو 36سالگی هم توپ طلا گرفت
من یه درس مهمی گرفتم از این اتفاق واقعا برام جالب بود
بااینکه مسی رکوردی تو فوتبال نیست که نزده باشه
وعنوانی نموده چه فردی چ باشگاهی نگرفته باشه
اما بازهم خیلی ها حرف خودشونو میزنن ومیگن دلیل موفقیتش وگرفتن توپ طلا مافیا بازی بوده .
من این درس مهمو گرفتم که حتی اگه به این درجه از موفقیت برسی باز مردم حرف خودشونو میزنن و
اگه بخوای بخاطر حرف مردم زندگی کنی که کلا باید
زندگی کردن رو بذاری کنار
واین احساس لیاقتی که مسی تو وجودش داره که حتی یه بار من ندیدم واکنش نشون بده به حرفهایی که پشت سرش میزنن
وقتی ازش پرسیدن چطوری این همه توپ طلا گرفتی حرف جالب زد
گفت این بیشتر برمیگرده به ذهنیت وروحیه ای که من دارم
یعنی این ادم واقعا برای من الگوی رعایت کردن قانونه حالا چطوریش رو کار ندارم
چقدر این این مکان فوق العاده بود استاد واقعا رویایی بود
این فضای زیبا این صخره های قرمز شکل من فقط به این فکر میکردم این صخرها چطوری به این شکل در اومدند
مردم چقدر با خودشون در صلح بودن و راحت داشتن لذت میبردن از لحضاتشون
انگار این مکان مال این حیوانات بود واونا صاحبش
بودن وبه ادمها اجازه داده بودند که بیان تو محل زندگیشون ولذت ببرند
واکنش این اهو که اینطوری بود انگار نه انگار یه ماشین داره از کنارش رد میشه وداشت لذت میبرد از غذا خوردنش
واقعا من که یه لحضه دقت کردم به این شهر زیبا فوکوس کردم ببینم یه اشغال میبینم دیدم نخیر
وتحسین کردم این تمیزی رو این زیبایی رو واقعا لذت بردم از این همه تمیزی وزیبایی
این قطاره که واقعا فوق العاده بود چقدر این مردم از فضا یی که در اختیارشونه خوب استفاده میکنند
وقتی رسیدین به قله یه لحضه فک کردم که رفتین
توچال تهران که اونجاهم دقیقا وقتی میری قله
تمام ابرها زیر پاهات هست و یه ساختمونم همینجوری داره البته تفاوتش اینه که با تله کابین میری بالا که بنظرم لذتش بیشتره
خدارو هزاران بار شکر برای این همه زیبایی واین همه مکان زیبا که دوباره داره یاد اوری میکنه که جهان بی نهایت ثروتمنده بی نهایت فراوانی هستش
به این فک میکردم که پسر دوستتون چقدر در مدار درستیه که شما زنگ بزنید و مطلع بشید که تولد پسر دوستتونه وهمین موجب بشه برید یه اپل واچ الترا بخرید به عنوان کادو تولد براشون
«در دو چشم من نشین ای آن که از من، من تری ؛ تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری» «اندرآ در باغ تا ناموس گلشن بشکند ؛ زآنکه از صد باغ و گلشن خوشتر و گلشن تری» «تا که سرو از شرم قدت قد خود پنهان کند ؛ تا زبان اندرکشد سوسن که تو سوسن تری»
سلام و درود به استادان عزیزم ، استاد عباس منش و استاد شایسته. الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و سلامت باشید. سلام به دوستان عزیز و نازنینم در این سایت.
مولانا میگه: «در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری» کلمه «من» که صفت نیست که بتونه به صفت تفضیلی تبدیل بشه، و بشه «من تر» . خداوند در قرآن در توصیف آگاهی و احاطه داشتن بر همه انسان ها میگه: وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ما از رگ گردن هم به انسان نزدیکتریم. این آیه رو شاید میلیون ها بار شنیده باشیم ولی بازم ازش غافلیم.
ای آنکه همه تویی، حتی همه وجود من هم متعلق به توست. روح من و همه سلولهای جسمم متعلق به توست، در برابر عظمت کبریایی تو منی وجود نداره. ای آنکه تو بر من از من آگاه تر و عالم تری، ای خدایی که از اعماق پنهان ذهنم و هر صفحه از شخصیتم از خودم داناتر و آگاه تری ، «ای آنکه از من، من تری» از کی هدایت بخوایم که بهتر از خداوند بتونه هدایت مون کنه؟ خداونده که خالق ماست و میدونه چطوری ما رو بر اساس تواناییها و استعدادها و درخواستهای خودمون هدایت کنه.
هدایت قرآنی دیروزم آیات 2-4 انفال بود که خداوند نشانه های اهل ایمان رو بیان میکنه، «اهل ایمان کسانی هستند که ذکر و نام خدا باعث خضوع و آرامش قلبشون میشه ، و وقتی نشانه ها و آیات خداوند برای ایشان خوانده میشه بر ایمانشون افزوده میشه و همواره بر خداوند توکل میکنن، همیشه اهل صلات و یاد خدا (یا نماز) هستند و از رزق خودشون همواره انفاق میکنند، اینها همان مومنان حقیقی هستن و نزد خداوند جایگاه های ویژه ای دارند و غفران و رزق بسیار کریمانه ای دارند». امروز هم وقتی خواستم کامنت بنویسم، هدایت شدم به آیه 35 سوره حج که باز هم نشانه های اهل ایمان رو میگه. «یاد خدا باعث خضوع و آرامش قلبشون میشه ، و اهل صبر و استقامت در مسیر تکامل شون هستن، دائما اهل صلات هستن، و همواره از رزق خودشون انفاق میکنن»
چندتا کلید واژه اینجا خیلی ذهن منو مشغول خودش میکنه. یکیش کلمه «وجلت» که توی ترجمه به معنی ترس و هراس ترجمه شده. رفتم معنیشو چک کردم ظاهراً به صورت لغوی معنی ترس میده. و تفسیرهای مختلفی براش گفته شده بعضیها گفته بودن خشوع و خضوع و بعضی هم گفته بودن ترس ناشی از آگاهی و پی بردن به حقیقت فرق داره با ترس ناشی از جهل و ناآگاهی. در کل هر آنچه که هست یاد خدا باعث آرامش و احساس مثبت و احساس امنیت و احساس تواضع و فروتنی در برابر پروردگار میشه.
کلمه صلات که هم میتونه معنی این نماز ظاهری بده و هم یاد خدا . هر آنچه از یاد خدا که به انسان احساس آرامش بده. این احساس آرامش خیلی مهمه، این احساس آرامش شاخص اینه در مسیر درست هستیم. اگه داریم نماز میخونیم ولی تو فکر این هستیم که اگه وام مون جور نشه چی؟ این نماز یاد خدا نیست. اگه توی کوه و جنگل و ساحل قدم میزنی و بیاد عظمت و قدرت خداوند هستی و باهاش حرف میزنی و اشک میریزی این یاد خداست. و خیلی مهمه که همیشگی باشه. در هر شرایطی احساسمون خوب باشه و بیاد خدا باشیم. در ادامه انفاق همیشگی از رزق گفته شده. توی فهم عوام، رزق رو فقط جنبه مادی و اقتصادی میبینن. من میخوام یه نظر شخصی خودمو هم بگم، این نظر شخصی کنه شاید دوستان موافق نباشن. ولی من به این موضوع باور دارم. رزق میتونه علم و آگاهی هم باشه، رزق میتونه شادی و سلامتی و آرامش هم باشه ، رزق میتونه عبادت و صلات هم باشه. یعنی من اگه چیزی رو از قرآن یاد بگیرم و توی کامنت با دوستانم به اشتراک بذارمش این میتونه حالتی از انفاق باشه، اینکه استاد عباس منش و استاد شایسته، زیبایی های سفر خودشون، که رزق خودشون هست، یا آگاهی ها و تجربیات شون رو با ما به اشتراک میذارن، این هم انفاق محسوب میشه. اینکه جایی هستی و چیزی رو تجربه میکنی و بیاد خدا هستی و اینکه خداوند چطوری دستانش رو به یاری شما میاره، و اشک شوق میریزی از عشق پروردگار و بعداً توی سایت با دوستان به اشتراک میذاری ، به نظر من این هم انفاق محسوب میشه. (دوستان نظر شخصی من بود،و البته که به نظرتون احترام میذارم و مشتاقم ازتون یاد بگیرم)
در آیات 2 سوره انفال یکی دیگه از ویژگی های اهل ایمان وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ بودن آنهاست. فعل مضارع است ، یعنی توکل میکنند، و چون براش یه زمان مشخص تعیین نکرده یعنی همواره توکل میکنند، در هر شرایطی و در هر زمان و مکانی.
وقتی رسیدم به مغفرت و رزق کریمانه، جا داشت چندتا ایموجی با دست زدن تو پیشونی اینجا بذارم، خداوند در هر صفتی بینهایته، در مقام و جایگاه بخشش و مغفرت به اندازه کرامت و بزرگی خودش میبخشه و بخشایشگری میکنه. نه در حد چرتکه ذهن من. هزاران برابر بیشتر و کریمانه تر از قدرت تجسم ما خداوند بهمون میبخشه.
توی این فایل باز هم جلوه های دیگه ای از قدرت خالق بی همتا رو دیدیم و نکته جالبش اینکه استاد عباس منش و استاد شایسته اینقدر از این زیبایی ها رو دیدن و تجربه کردن و هنوز براشون عادی نشده ، اینقدر هوای عالی رو تجربه کردن ولی بازم میگن هوا بسیار عالی و فوق العاده است. خیلی عالیه که همیشه اینقدر روی زیبایی ها متمرکز هستید و هیچوقت براتون عادی نمیشه. شاید همین عادی نشدن زیبایی هاست که همیشه بهتون انگیزه شکرگزاری میده. یه وقتایی ما اونقدر نعمتها و زیبایی های اطراف مون برامون عادی میشه که شکرگزاری رو فراموش میکنیم.
موقع دیدن این فایل یه نکته ای یادم اومد، که توی این قسمت و قسمتهای مختلف سفرنامه زیاد این صحنه رو دیدم افراد غریبه که از کنار استاد عباس منش و استاد شایسته رد میشن یه جمله محترمانه و دوستانه میگن. اگه صبح باشه یه morning یا good morning میگن، یا میگن beautiful day یا very nice یا Have fun و یا چیزای دیگه… چند روز پیش جایی بودم توی یه مرکز خرید کنار جاده ایستادم تا برم نمازخونه آدمهای ظاهراً مذهبی که دارن میان توی نمازخونه مثلاً به یاد خدا باشن آنچنان اخم کردن، و با اکراه از کنار همدیگه رد میشن و حتی اگه بهشون لبخند بزنی و سلام کنی بازم با بدبینی به آدم جواب میدن. برام جالب بود چقدر قانون درست داره کار میکنه. همین ریزه کاری ها درهای نعمت و ثروت رو به روی ما باز میکنه یا میبنده. اینقدر توی اسلام توصیه شده به اخلاق نیکو داشتن. ظاهراً ما فقط ادعاشو داریم ولی آمریکایی ها دارن به این قانون عمل میکنن، پس عادلانه است که زندگی بهتری رو تجربه کنن. خداوند توی آیه 18 آل عمران شهادت داده به برپا بودن دائمی عدالت در جهان. استاد توی فایلهای مختلف میگه هر کسی هر جا هست جای درستشه، هیچ بی عدالتی در جهان رخ نداده. هر جایی به قوانین الهی عمل بشه درهای نعمت و رحمت به روی مردمش باز میشه و متنعم میشن. (همه ما جای درستی هستیم، هم استاد عباس منش در برخورد با این افراد خوش برخورد ، هم منی که باید بعضی آدمهای اخمو رو ببینم، اگر تونستم با این اخموها مهربون برخورد کنم یعنی درسمو به درستی پس دادم، و اونوقت میتونم امیدوار باشم جهان منو به جاهای بهتری هدایت میکنه)
این روزها توی پالایشگاه یه سری کارهای جزیی داره انجام میشه ولی چون توی کارشون از شعله و مشعل استفاده میشه پس آتشنشانی باید استندبای دائمی باشه. روزی تقریباً دوبار نوبت من میشه که برم استندبای ولی خب از اونجایی که هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمیافته، و همه چیز بر اساس قانونه، و «بما کسبت ایدیهم» و البته ما هم هیچ کاری برای انجام دادن نداریم، فقط بیکار میشینیم توی ماشین. یه جمله معروفی هست که یادم نیست از کیه که میگه: «شیطان برای دستهای بیکار کار پیدا میکنه» ولی فکر کنم درست تر اینه که شیطان برای ذهن های بیکار کار پیدا میکنه. چون آدمها تا بیکار میشن شروع میکنن به شخم زدن ناخواسته ها و تضادها (( اعتراف میکنم اولیش خود من، یه وقت فکر نکنید انگشت قضاوتم رو بطرف بقیه گرفتم، نه، نه ، نه … اگه نق زدن رشته المپیکی باشه من حداقل میتونم مدال نقره رو در رشته 75 کیلو مردان، از آن خود کنم)) پس باید این ذهن چموش رو تحت کنترل در بیارم، گوشی رو که نمیشه برد توی محوطه صنعتی . پس چی بهتر از جزوه پرینت شده کتاب «رویاهایی که رویا نیستند»، بعد از این همه فایل دانلودی هدیه دیدن و این همه فایل محصولات رو کار کردن، تازه برگشتم به روزهای اول حضورم در سایت، و از خوندن این شش فصل کتاب دارم شگفت زده میشم. با اینکه میتونم کتاب رو تندخوانی کنم ولی آگاهانه دارم آروم میخونم و یه جاهایی مکث میکنم و فکر میکنم، و تمریناتش رو توی صفحات سفید آخر هر فصل مینویسم. با این کار هم خودم سکوت میکنم و هم همکارم رو به سکوت دعوت میکنم. یه جایی توی کتاب استاد میگه ظرف 5 دقیقه 10 تا آرزو یا خواسته ای که میخوای تجربه اش کنی رو بنویسید، واقعاً هنوز هم برام سخت بود 10 تا آرزو رو نوشتن. پیشنهاد میکنم وقت بذارید و این شش فصل کتاب رو بخونید، بیییییییییینظیره.
دقیقه 2:43 فایل سفرنامه، چقدر خندیدم به شیطنت کودک درون استاد شایسته: «آهویی علفش چطوره؟؟» یاد اون کلیپ بنده خدا افتادم که میگفت دوستان عزیز هم اکنون آهو. از صحبتهای اون خانم تورلیدر توی قطار واقعاً شگفت زده شدم که میگفت بالای قله 32٪ اکسیژن کمتره با یه حساب سر انگشتی میشه حدوداً 14٪ اکسیژن(اتمسفر نرمال حدود 21٪) توی این مقدار اکسیژن قاعدتاً آدم باید بیهوش بشه. نمیدونم چقدر صحبتش درست بود. بالای سر واگنها چندین فن تعبیه شده بود تا فشار کابین رو کمی بالاتر از فضای بیرون نگه داره ، بخاطر همین گفت اگه دیدین حالتون خوب نیست میتونید توی قطار بخونید.
استادان عزیزم و دوستان نازنینم در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
(دوستان عزیزم، منو ببخشید که نتونستم برای کامنت هاتون پاسخ بنویسم.)
سپاس گزارم ک وقت میذارین و همیشه کامنت های عالی مینویسین مخصوصا اینکه با قران شروع میشه و از شعرهای ملکوتی مولانا یا حافظ جان شیرازی قید میکنید.
اینکه گفتین صلات یعنی اینکه راه بری و از دیدن نعمت های خداوند اشک بریزی،دقیقا منم.
من خودم تا سال 91 ی نماز خون و روزه بگیر و خلاصه ی مسلمان مثلا 6 دونگ بودم.ولی هیچ وقت ،هرگز با ی رکعت نماز و ی روز روزه گرفتن اینجوری منقلب و شیفته ی خدا نشدم ک الان با دیدن ابر تو اسمون اشکم درمیاد.
بعضی وقتا میگم :دختر چته؟اسمون و ابرو درخت و پرنده گریه داره؟
حتی با دیدن سریال های سایت هم اشکم جاری میشه.
ممنون ک نوشتین و فهمیدم اگر الان 11 ساله ک نمازی نخوندم یا روزه ای نگرفتم ولی صلاتی بپا میکنم ک مقبول درگاه خداوند هس.
با نظریه ی انفاق هم کاملا موافقم.
حتی شما با نوشتن این کامنت ، نشونه ای شدین از جانب خداوند برای من،انفاق کردین.
روز ب روز زنجیره ی شاگردای استاد و نزدیک شدن فرکانسشون ب هم داره بیشتر و محکم تر میشه.
تا ی سوالی برام پیش میاد یا توی کامنت دوستان جوابش داده میشه یا توسط فایل و سریال و…خلاصه جوابش همینجاست.
در پناه الله مهربان باشین و خدا قوت قهرمان جنوب کشور/
و خداقوت به تمامی دوستان عزیزم که از خواندن کامنتشان دگرگون میشم سپاسگزارم از همه شما
جاده چقدر رویایی بود ترکیب رنگ جادویی بود
سبزی درختان
کوه های قرمز
آسمان آبی با ابرهای نورانی چقدر ابرها نورانی و روشن بود خیلی زیبا بود
از دور کوه چقدر با عظمت دیده می شد تفاوت کوه ها فضا رو زیبا تر کرده بود
خدای من صحنه ای که مریم جان از آهو داشت می گرفت دقبقا شبیه نقاشی بود
فضای سبز با علف های تازه گل های زرد فروان و یک آهو زیبا و دو نفر الهی که داشتن فیلم می گرفتن و رانندگی می کردن خیلی زیبا بود اون صحنه
آهو و گل های زرد رنگ
خدایا شکرت که در مدار دیدن این زیبایی هستم و اجازه دادی این زیبایی مهمون چشم های عزیزم بشود سپاسگزارم
واقعا ارتفاع یکی از روحانی ترین مکان ها هست من به شخصه وقتی میرم ارتفاع تمام موضوعات اهمیت خودشون رو از دست میدن و بی دلیل نبوده که پیامبران بالای کوه می رفتن و مناجات می کردن من خیلی ارتفاع رو دوست دارم و این مکان خیلی بی نظیر بود
وقتی داشتن هیستوری اون مکان رو توضیح میدادن که از کجا به کجا رسیده
این آیه یادم افتاد
“وَاستَعمَرَکُم” (آیه 61سوره هود)
و آباد کردن ازشما خواست
و چقدر زیبا مردمان آن سرزمین این آیه رو اجر کردن و این مکان فوق العاده رو به وجود آوردن
پس درمی یابیم آن خدای که از بچگی به ما شناساندن چرت ترین خدایی بود که همیشه بر بنده اش غضب میکنه و خودش میبُره و میدوزه و آخر سر هم بخاطر تصمیمات خودش مارو عذاب میکنه
نه اون خدا خدای بیش دروغ نبوده خدای که استاد به من شناساند خدای که در کتاب قرآن هست من آن خدا رو دوست دارم که من روآزاد آزاد آفریده و هیچ جبری در کار نیست و تمام نعمت های نامحدود رو در اختیار من قرار داده تا زمین رو آباد کنم تا زمین رو زیباتر کنم تا خوب زندگی کنم و جهان را جای بهتری برای زندگی کنم خدایا شکرت که خودت رو به من عطا کردی و آن خدای دروغین از زندگیم رخت بر بست
تمام افعال استاد نشون دهنده این هست که استاد لایق این زندگی هست وقتی داشتن برای پسر دوستشون کادو میگرفتن اون لوازمی رو گرفتن که مورد تایید و پسند خودشون هست نه تنها خودش رو لایق بهترین ها میدونه بلکه برای دیگران هم چنین دیدگاهی داره آخه خیلیا هستن وقتی هدیه میگیرن ارزون ترین بی استفاده ترین اشیا رو می گیرن که صرفا فقط یه کادویی رو گرفته باشن ولی استاد رفت بهترین مارک و بهترین لوازم رو خرید واقعا خداروشاکرم بخاطر وجود الگویی همچون شما
اللّه خدایى است که هیچ خدایى جز او نیست. زنده و پاینده است. نه خواب سبک او را فرا مىگیرد و نه خواب سنگین. از آنِ اوست هر چه در آسمانها و زمین است. چه کسى جز به اذن او، در نزد او شفاعت کند؟ آنچه را که پیش رو و آنچه را که پشت سرشان است مىداند و به علم او جز آنچه خود خواهد، احاطه نتوانند یافت. کرسى او آسمانها و زمین را در بر دارد. نگهدارى آنها، بر او دشوار نیست. او بلندپایه و بزرگ است.
در دین هیچ اجبارى نیست. هدایت از گمراهى مشخص شده است. پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خداى ایمان آورد، به چنان رشته استوارى چنگ زده که گسستنش نباشد. خدا شنوا و داناست.
خدا یاور مؤمنان است. ایشان را از تاریکیها به روشنى مىبرد. ولى آنان که کافر شدهاند طاغوت یاور آنهاست، که آنها را از روشنى به تاریکیها مىکشد. اینان جهنمیانند و همواره در آن خواهند بود.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته و سلام به رفیق های نازنین غارحرای من
سلام وسلامتی و نور و عشق ورحمت الله یکتا بر قلب سلیم ابراهیمی همتون
خداروصدهزارمرتبه شکر برای فرصت یک روز زندگی دوباره،تجربه ی بندگی و عشق بازی با خدا،برداشتن یک قدم بزرگتر به سمت توحید،ونزدیک و نزدیک تر شدن به صراط المستقیم…یا به تعبیر دوازده قدمی ها،جاده ی آسفالت جنگلی پر از ثروت و نعمت و حال خوب
دیشب رو هندزفری به گوش با گوش کردن به سوره سجده خوابیدم،صبح چشمام رو با دیدن قسمت 225 سریال باز کردم.
اما بخاطر یکم بهم ریختگی افکارم،از همون اول صبح،شیطان اومد کنار دیوار خونه وایساد و شروع کرد به نجوا که: تو هیچ چیزی برای نوشتن نداری،تو امروز نمیتونی کامنت بنویسی،اصلا چه دلیلی داره برای هر قسمت بنویسی؟امروز هیچی توی مغزت نیست،امروز توی فرکانس کامنت نوشتن نیستی!
این فرشته ی رانده شده از درگاه خدا هی گفت و گفت!
و من لبخند زنان در جوابش گفتم:
بگو!تا دلت میخواد بگو!کارت همینه!شغلت همینه!قسم خوردی منو از بندگی و توحید دربیاری!ولی من مثل همیشه چشمت رو کور میکنم،من وصل میشم به خدا و مینویسم،مینویسم چون نوشتنم صلاته!مینویسم چون با نوشتن قلبم روشن میشه،مینویسم چون با نوشتن به خدا وصل میشم،مینویسم تا برای سعیده ی آینده رد پا بزارم. من اگر آدم تسلیم شدن نجوای تو بودم،الان اینجا نبودم!
شاید بتونی قد وز وز پشه،آزار ایجاد کنی!ولی وعده ی خدا بامنه که تو هیچ تسلطی برمن نخواهی نداشت!پس انقدر اونجا وایسا تا زیرپات علف سبز شه!من آدم تسلیم تو شدن نیستم!
چقدرم قیافه ش دیدنی بود!انگار یک جعبه گوجه پرت کردن سمتش!
همزمان با گوش کردن من به فایل توحید عملی9 و رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده ایم» که لینک هردوتاشون رو اینجا میزارم اگر شما هم توی این موقعیت قرار گرفتین ازش استفاده کنید:
abasmanesh.com
abasmanesh.com
شیطان هم درحال پاک کردن سروصورتش از پوست و آب گوجه،دمش رو گذاشت روی کوله ش و رفت،درسته که شیطان قسم خورده انسان رو از مسیر توحید خارج کنه،همونطور که خداوند میگه نبوده ما به پیامبر وحی کنیم و شیطان هم نجوا نکنه!اما همون خدا میگه:
چقدر به غیب ایمان داری؟همونقدر میتونی از کمک خداوند و فرشته هاش بهرمند بشی،همونقدر میتونی از پس نجواهای ذهنت بربیای!
همچین کار آسونی نیست،ولی شدنیه!
استاد تو دوره راهنمای عملی میگه هرجا از من شنیدید،من خیلی راحت به تموم خواسته هام رسیدم،منظورم از راحت،راحت از نظر کار فیزیکی بوده؛اما از نظر ذهنی خیلی روی خودم کار کردم،خیلی تلاش کردم برای تغییر باور هام،برای کنترل ذهن!
از صبر و صلات کمک بخواهید و بی تردید این کار جز بر کسانی که در برابر حق قلبی فروتن دارند دشوار و گران است.
چندشب پیش،اون همکارم که توی داستان هدایتم ازش یاد کردم ایشون دست خدا شد منو از لبه ی پرتگاه کشید کنار و با قوانین کیهانی آشنام کرد رو دیدم،صحبت از مسیرو وقانون و سایت استاد شد،گفت هنوز ادامه میدی؟
چشام گرد شد گفتم یعنی چی ادامه میدی؟من دارم توی سایت زندگی میکنم.
گفت من که درگیرکار بچه هاممو وزندگی و دیگه وقت ندارمو،حالا وقت رانندگی ی فایلی میزارم رندم گوش میدم ولی دیگه زمانم خیلی کمه نمیتونم مثل قبل پیگیر باشم!
یک نگاه به خودم کردم و به مسیری که اومدم دیدم واقعا من هیچ وقت به این قوانین به شکل فانتزی و یک ابزار حال خوب کن نگاه نکردم!هیچ وقت فکر نکردم اینا فقط برای روشن فکریه،از اولش خودمو متعهد کردم برای ساختن زندگیم،برای رسیدن به توحید،از اولش آماده ی بها پرداخت کردن بودم،از اولش استاد رو باور کردم و کلامش رو وحی منزل دونستم.
یادمه بعد جلسه ی قرآنی قدم اول،قرآن رو دستم گرفتمو گفتم من میخوام بفهممت!
من میخوام بدونم خدا چی گفته،من میخوام این آیه هارو درک کنم! من برای رسیدن به بندگی مطلق حاضرم هر بهایی بپردازم.
برای اینکه الان اینجام.برای اینکه قرآن شده صمیمی ترین رفیق زندگیم
حالم بده:قرآن
حالم خوبه:قرآن
میخوام بخوابم:قرآن
روزمو با چی شروع کنم؟قرآن!
حالا آدم و عالم بیان بگن مسیری که داری میری اشتباهه!
به قول استاد من ازین مسیر نتیجه گرفتم،من نتیجه دستمه!
چطور میتونید بگید دارم اشتباه میکنم؟
بخاطر همینکه اصلا دیگه حرف دیگران برای من پشیزی ارزش نداره،اصلا اهمیتی نداره بقیه منو حمایت کنند یا نکنند!
من خدارو دارم،من دست خدا رو همیشه روی دوشم حس میکنم،من لبخندشو میبینم،پس چرا باید دنبال تایید دیگران باشم؟
به الله قسم!
وقت مرگمون،هیچکدوم ازین آدم ها به دادمون نمیرسند!
من آدم مناسبی ام برای گفتن این حرف،چرا؟
چون بارها و بارها سر cprهای ناموفق بودم ودیدم انسان عزیزی که تا چند دقیقه پیش کنار خانواده ش بوده،حالا روح از بدنش جدا شده و رفته پیش خداوند
همون خانواده،همون زن،همون شوهر،همون رفیق؛همونا الان ازش میترسند حتی نگاهش کنند،حتی بهش دست بزنند!
یعنی به محض جداشدن روح از جسممون،دیگه واقعا هیچ یارویاور و رفیقی نیست!جز خداوند!
گفتم نگرانم،من هیچی نمیدونم،من هیچی بلد نیستم،با عقل انسانی من هیچ کاری ازم برنمیاد،تو آرومم کن!
گفت راه برو سعیده،راه برو باهم حرف بزنیم …
قدم برداشتم و دستشو روی شونه م حس کردم و اجازه دادم اشکام سرازیر شه …
گفت تو مگه ازین راهی که تا الان اومدی کم نتیجه گرفتی؟
مگه کم گره برات باز کردم؟
چقدر مشکل سر راهت بود؛از دست تو کاری برنمیومد و من برات حلش کردم؟
اون رئیس بیمارستانی که همه تا کمر براش خم میشن،چطور توی دست تو موم شده؟
اون رئیس دانشگاه چطور باهات تماس گرفت گفت انتقالیت بدون جایگزینه،راحت برو؟
اون اعزام هارو کی برات کنسل میکنه؟
کی بهت سعادت قرآن خوندن داد؟
این سلامتی و انرژیت از کجا اومد؟
این برکت پولت از کیه؟
این همه اتفاق ریز و درشت برات افتاده،حواست هست؟
نگران چی هستی؟
من همه جا باهاتم،تو قدم بردار من مثل کوه پشتتم،من ازت دفاع میکنم،من سرپرستتم،من توی قلبتم سعیده!
تو فقط حرکت کن،پشتیبانیت با من!
الان میفهمم چرا دیروز استاد توی نشانه ی روزانه م گفت:ایمان یعنی حتی میترسی حرکت کنی،بری توی دل ترس هات!بعدا میفهمی انقدرم سخت نبوده،بعدا به خودت افتخار میکنی!
الان میفهمم چرا دیشب هدایت شدم به جلسه 6قدم 7 که باز استاد میگه:چرا باید چیزیو تحمل کنی؟تحمل از بی ایمانی میاد،از شرک میاد،برو تو دل ترس هات! از شرایطت راضی نیستی تحمل نکن!تغییر کن!حرکت کن!
حرکت کن درها باز میشه!
الان میفهمم چرا با تموم شدن جلسه 14 عشق ومودت،هدایت های خداوند پشت هم اومد و من رو در مسیر جدید گذاشت و ازم خواست کنترل ذهن و احساساتم رو به دست بگیرم و قدم بردارم برای تغییر …
حالا منم …و یک تغییر مدار دیگه …یک شجاعت …یک قدم برای تصمیمات جدید …
چقدر میتونم توی مسیر جدید قدم بردارم و نگران مشکلات توی راه نباشم؟
به اندازه ای که ایمان دارم و قدرت از آدم ها گرفتم و دادم به خدا!
اعتراف میکنم نوشته هات، برای من مثل دارویی که سر تایم به مریضها میدی، شده!
خوب کاری کردی رفیق خدا شدی! همیشه ی همیشه، منم تو مود آدم بودن نیستم، ولی همین اتفاقهای خوبی که داره برام میفته، دلیل و گواهه برای ادامه و استمرار. مرسی که وقت میذاری و برای ماها چیز مینویسی. اثر خوبی داره. ترکیب سیخونک و خنده!
برای من که این داروها خیلی مهمه، خیلی .
به خاطر زحمتهات منم عوضش برات یه واسونک شیرازی پلی میکنم!
ازت ممنونم بااین کامنت های زیبایی که میزاری من هر موقع میخونم اشکهایم آرام آرام میریزه
قلبم باز میشه با این آیه های قرانی زیبائی که میزاری
سعیده جان من هم به این نتیجه رسیدم که تمام زندگیت فقط خدا باید باشه وروی هیچ کس حساب نکنی اما بعضی اوقات گول این شیطان را میخورم و روی آدم ها حساب میکنم که صد البته هیچ کاری برام هم نمیکنن حتی سنگ جلوی پام میندازنن تا نتونم کاری بکنم که اکنون چند روزه کار بانکی برام پیش اومد وبه هر کی رو انداختم کاری نکردن ناراحت شدم به رئیس بانک گفتم چون پارتی ندارم کارم را راه نمیدازید او مدم خونه
فرداش جمله حوری خانم باختری را تکرار کردم که خدا مثل کوه پشتمه
فقط خدا پارتی منه
همون رئیس بانک چند پیشنهاد داد تا کارم راحت تر انجام بشه
من دوباره داشتم دست وپا میزدم تا از غیر خدا کمک بگیرم. شیطانه گول میزنه خیلی دوست دارم در برابرش مقاومت کنم ومثل شما توحیدی وخداگونه رفتار کنم اما بعضی اوقات کم میارم فکر میکنم التماس بنده خدا رابکنم برام کاری میکنه
خدایا هزاران بار شکرت که الان خیلی زودتر اشتباه هم را میفهمم وجلوی شیطان دغل باز می ایستم قبلا تا روز ها وهفته ها من غرق در نجواهای شیطان بودم
آیا نمیدانی که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است میداند؛ هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمیکنند مگر اینکه خداوند چهارمین آنهاست، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمیکنند مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست، و نه تعدادی کمتر و نه بیشتر از آن مگر اینکه او همراه آنهاست هر جا که باشند، سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه میسازد، چرا که خداوند به هر چیزی داناست!
الهی که حال دلت عالی باشه ، شاد باشی ، آروم باشی و اتفاقات فوقالعاده از در و دیوار وارد زندگیت بشه
چقدر دلم برای نوشتن برای شما تنگ شده بود
چقدر لذت می برم از معاشرت و هم صحبتی باهات
چقدرررر هر بار که دیدگاهایت رو می خوانم حالم دگرگون میشه
یعین اگه کوک نباشم !! میزون میشم حالم خوب میشه
اگه خوب باشم عالی میشم
چقدر خوبه که شما رو تو این خانوادهی صمیمی داریم
چقدر خوبه که روند رشدت رو داری مکتوبش می کنی برای خودت در آینده تا از این رد پاها استفاده کنی …
و چقدر خوبه که ما ها هم داریم ازت یاد میگیرم
درس ایمان و توکل…
درس استمرار…
درس یادآوری همیشگی نعمات و رحمت های پروردگار در این مسیر از وقتی که کارکردن روی خودت رو شروع کردی
این درس سومی رو من رد پاش رو تقریباً دارم توی تمااااااامِ کامنت هایت می بینم و چقدرررر لذت می برم و چقدر با قلبم با تمام وجودم تحسینت می کنم براب این شخصیت سپاسگزار و متواضعی که در برابر خداوند ساختی
واقعاً دمت گرم
لایک داری دختر
یعنی همین درس سومی رو هرچییییی در موردش بنویسم به خدا کمه…
من بارها این شخصیتت رو… اینکه می نویسی هدایت ها و همزمانی هایی که خداوند برایت رقم زده و به این شکل ایمانت رو نسبت به مسیر درست قوی تر می کنی و آگاهانه با این فکت ها به خودت قوت قلب می دهی…
این یکی از مهمترین تمرین هایی که باید روش وقت بگذارم
همین امروز داشتم دورهی شیرین عزت نفس رو گوش میدادم
استاد با تأکید فراوان خیلی محکم و قاطعانه می گفت وظیفهی دیگران نیست که به تو انرژی مثبت انگیزه و قوت قلب بدهند!!
اصلاً شاید کسی نباشه که این کارو برایت انجام بده!!
تو اون فردی هستی که باید این کار رو برای خودت انجام بدهی
باید هر روز و هر روز و هر روز به خودت بگی که چه کارهای بزرگی رو توانستی انجام بدهی… این کاریه باید هر لحظه انجامش بدهی
تا قوی بشی ، تا ترس هایت رو بهشون حمله کنی ، تا انرژی بگیری برای حرکت کردن و پیشرفت کردن
———————————————————-
استاد تو دوره راهنمای عملی میگه هرجا از من شنیدید،من خیلی راحت به تموم خواسته هام رسیدم،منظورم از راحت،راحت از نظر کار فیزیکی بوده؛اما از نظر ذهنی خیلی روی خودم کار کردم،خیلی تلاش کردم برای تغییر باور هام،برای کنترل ذهن!
الهی صد هزار مرتبه شکر به خاطر این آگاهی
سعیده خانم ازت ممنونم که این آگاهی های فوقالعاده رو با من به اشتراک می گذاری، یعنی همین جمله رو من باید ببرم توی ورد برم پرینت بگیرم بچسبونم به آیینهی اتاقم … به خدا جدی میگم ها… چون الان که دارم در موردش صحبت می کنم به ظاهر ساده میاد ولی بارها و بارها مسیر رو گم کردم و به بیراهه رفتم چون دقیقاً پاشتم برعکس این آگاهی عمل می کردم یعنی تلاش فیزیکی و تقلا و زجر رو چاشنی زیاد کرده بودم و از کنترل ذهن و تمرکز بر روی زیبایی ها و سپاسگزاری و کار کردن روی خودم غافل شده بودم!!
آره دیگه … مطمئناً همین فردا میرم پرینت میگیرم و میارم می چسبونم به آیینه
———————————————————-
به یه موضوع دیگه هم دوباره امشب پی بردم ، در واقع این آگاهی رو به یاد آوردم که ما با توجه به مداری که در اون هستیم این آگاهی ها رو درک می کنیم:)))
میدونی چی شده؟!
من امشب احساس می کنم برای این اولین بار آیه الکرسی رو تو کامنت شما خواندم!!!
یعنی دیوانه شدم اصلاً………
به خودم گفتم اعععع اینکه اینقدر واضحححح داره قانون رو میگه حداقل فقط چند بار قبلا توی کامنت های خوده سعیده خواندی!! پس چرا تاحالا اینقدر واضح درکش نکرده بودی!!!
توی آیه آخر کلمهی طاغوت نظرم رو جلب کرد!
معنیش رو نفهمیدم
رفتم گوگل سرچ کردم
از ویکی پدیا معنیش رو برای من آورد !!! شوک شدم گفتم اععع ببین خودِ خدا اینقدرررر واضح داره قانون رو میگه بعد من تو همین شهر خودم، قم می بینم اینقدررررر آدم ها تو در و دیوارن، میگن بریم حرم از فلانی بخواهیم! بریم مشهد! از فلانی بخواهیم حاجت ما رو روا کنه! بریم کربلا فلان… حتی بریم مکه که فلان بشه!! انگار واقعاً باور کردن که خدا توی اون خونهی چهار ضلعیه!!!
ای امان از نادانی … ای امان
خدایا منو ببخش و مورد رحمت و مهربانیت قرار بده و به من ثروتی بده که به بی نیازی برسم چرا که من تو رو بی نهایت بخشنده شناختم
چرا که خودت در آیه (257بقره) گفتی
خدا یاور مؤمنان است. ایشان را از تاریکیها به روشنى مىبرد. ولى آنان که کافر شدهاند طاغوت یاور آنهاست، که آنها را از روشنى به تاریکیها مىکشد. اینان جهنمیانند و همواره در آن خواهند بود
من روی این کلمهی طاغوت واقعاً دست و پاهام شل میشه
خدایا پناه میارم به خودت و میدونم که جز تو هیچ یار و یاوری ندارم
طاغوت در اسلام، به معنی هر آن چیز یا کسی است که به جای خداوند در جایگاه پرستش قرار گیرد. طبق این تعریف، جز خداوند یکتا هر موجودی همچون: شیطان، بتها، انسان ( مرده یا زنده ) یا هر مصداق دیگری که به عنوان معبود واقع شوند طاغوت محسوب میشود.
طبق سرچی که در گوگل داشتم
سعیده جان نکات مثبت شما و کامنتت که تمومی نداره
ولی امروز عصر داشتم دیدگاهت رو در قسمت قبلی سفرنامه می خواندم
هم به خاطر اون شعر های بانمکی که نوشتی کلی خندیدم و البته درس هم یاد گرفتم، سپاسگزارم
و
هم می خواهم بهت بگم اونجایی که از دو تا دختر گلت نوشتی که باهاشون میری مدرسه و می خوانی یه دختر دارم، اونا میگن شاه نداره :))
و اون ذوق و شوقشون و اون بالا پایین پریدن هاشون
اونجا ها همون جاهایی بود که چشمام قشنگ خیس شد و دیگه نتوانستم جلوی این حجم از احساس رو بگیرم :)
و نتوانستم با قلبم تحسینت نکنم
من از شما ممنونم که مادر خوبی هستی و داری دوتا دستهی گل تربیت می کنی
ممنونم که از الان داری باهاشون آیه الکرسی رو می خوانی و درس یکتا پرستی و موحد بودن رو یادشون می دهی
ممنونم که…
میگم هر چی از نکات مثبت شما بگم تمومی نداره
دوستت دارم خواهر راه دور من
دوستت دارم برای اینکه اینقدر قشنگ گپ و گفت خودمونی دو نفرت رو با خدا برایم نوشتی تا ازت درس یاد بگیرم
اونجایی که گفتی:
گفتم خدا؟
گفت جانِ خدا!
اونجا هم چشمام خیس شد و دلم لرزید
الانم چشمام تار می بینه ، چقدرررررر قشنگه این حجم از عشق بازی و رفاقت با خدا چقدرررر کیف میده ……
عاشق این نقطه های آبی ام که هرچقدر اسکرول کنی تموم نشه …مثل یک چایی داغ ونون خامه ای که دلت میخواد کم کم مزه مزه ش کنی،شیرینش تموم نشه!
این سومین باری که دارم این پیغام اِلاهیت رو میخونم و حالا وقت نوشتن یک پاسخ از روشنی قلبمه که با نسیم خنک شمال و نورِ نارنجی رنگ غروب آفتاب که رنگ موج های دریا رو طلایی کرده برات بفرستم ….
ازت ممنونم پسر،برای این ایمانت،این تعهدت،این قلب روشنت که جایگاه رحمت خداوند شده…
ازت ممنونم که هر روز تلاش میکنی توحید رو بیشتر درعمل اجرا کنی و قلبت رو به قلب سلیم ابراهیم نزدیک و نزدیک تر کنی…
برادرِ عزیز راه دور من ولی نزدیک به قلبم.
برات از نورِ آسمون ها وزمین،بهترینِ بهترین هارو میخوام …
دعا میکنم در بهترین زمان و مکان ببینمت …درحالیکه سرمست از نتایج ریزودرشت و معجزات خداوندی و هرچقدر برام تعریف کنی از اتفاقات خوبت ،تموم نشه ….
میدانی زمان های که منم با خدا حرف میزنم از بس زیبا پاسخ میدهد میگویم خدایا خودم هستم یا تو ؟
میگوید من هستم
میگویم خدایا چرا همیشه من باید زیاد حرف بزنم تو هم حرف بزن تو هم بگو
من میخواهم بیشتر درکت کنم بیشتر بفهمت
میگوید پاکیزه من خدایت هستم من عاشقت هستم من میخواهم بیشتر از شما بشنوم صدایی شما را بشنوم عشق بازی شما را بیبینم من همیشه منتظر تان هستم تا سمت من بیاید
من صبور هستم من عاشق شنیدن صدای شما هستم
وقت های که زیاد دلم تنگ میشود میکویم خدایا پس چی وقت من خواسته هایم را زنده گی میکنم چی وقت میتوانم آزادانه دو چرخه سوارای کنم درایف کنم از خودم درآمد داشته باشم بهترین جا ها بروم و لذت ببرم
همیشه میگوید
صبر داشته باش عجله نکن من برایت میسازم اول باید قوی شوی بزرگ شوی به اندازه خواسته هایت
بزرگ شوی
عجله نکن آرام باش قدم به قدم با هم میریم ( هزاران بار از خدا شنیدیم )
و وقتی از عشق بازیت با خدا یاد کردی
یاد سخن های استاد افتادم در فایل توحید عملی نهم
که میگوید خداوند همیشه وعده فزونی میدهد وعده فراوانی میدهد همیشه میگوید نترس آرام باش من هستم
چقدرررر خدا همیشه به ما میگوید نترس آرام باش من هستم
حالا کیست باور کند که خدا هست
خدا هست
خدا هست
خدایااااا کروررر کروررر شکرت
خیر باشد اگر امروز خواسته هایمان را زنده گی نکنیم فردا حتما زنده گی میکنیم
خداوند یاور ما هست خداوند در زمان درست همه چیز را حل میکند
عزیزم خوش حالم خوش حالم که بر نجواهای ذهنت پیروز شدی خوش حالم که صدای خدای درونت شنیدی خوش حالم از تعهدت به این مسیر و خوش حالم برای ایمانت خوش حالم برای پشتیبانی خدا که باورش کردی خوش حالم برای این که قرآن شده همهی زندگیت سعیده جان به لطف خدا با خواندن این کامنت بدجور دلم آرام شد سیسمم وصله به الله و اشک که از چشمم سرازیر میشه من عاشق این لحظه ام عاشق پاکی دل عاشق خواندن این کامنت زیبا و آرامشی که عشقم در قلبم به پا کرد ارزشش قابل قیاس با هیچی تو این دنیا نیست.
سعیده جان خداقوت میگم بهت و امیدوارم همیشه سیمت به رب العالمین جون وصل باشه بشی رفیق فابریک خداجون همچون ابراهیم .
پروردگارت را در دل خود به تضرع و ترس، بىآنکه صداى خود بلند کنى، هر صبح و شام یاد کن و از غافلان مباش.
اجی چقدر اشک ریختمممم چقدر قشنگ بود زمانی که میمیریم یا هر کسی که میمیره حتی میترسیممم بریم ببینمیششش الله اکبرررررر بهش دست بزنن واقعااا همینه
این دیگه ته ته داستان ما بوده تههههههه ممنونم و سپاس گزارم ازت اجی
ما هیچ رفیق و یار و یاوری نداریم جز رب ما هیچکس رو نداریم جر خداااا پس کجا دنبال چی میگردیمممممم……
ممنونم ازت اجی که همیشه با کامنتت اشک من در میاد و یاد اوری میکنی بهم که حسین داستان اینه کار دارم نمیشه و این چیزااا نداره همیشه باش و همیشه مرور کن دمت گرم اجی مهربانم….
منم یه زمانی 115 امداد جاده ای بودم و اون لحظه ای که میرفتم سر حادثه با خودم میگفتم خدایاااا من هیچییییییییییی نیستم در برابر توووو هیچچچچچچچچچچچچ
الان میفهممم که خدا چرا تو اون مسیر من رو قرار داد تا بگه حسین زندگی رو من بهت دادم و من هم ازت میگیرمممم
بقول شماااااا
کجاااا دنبال چی میگردی …..
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی بانووووووووووووووو
خداوند ب قلمتون برکت بده . الحق ک شاگرد اولی این مکتب حق شماست
چقدر خوبه ک آدم با نتیجه و مدرک حرفش رو ثابت کنه و شما با آرامشی ک دارین چنان آرامشی ک حتی از پشت کامنتتون هم پیداس ثابت کردین ک چقدر متعهدانه دارین بندگی میکنید و توحید رو پیشه زندگیتون کردین . احسن
چقدر گفتگو تون با خداوند شنیدنی و حال خوب کن بود کاش بیشتر ادامه میدادین .
این همه کامنت عالی نشان از یک شخصیت بزرگ و قوی هست و من افتخار میکنم به لودن در چنبن جمعی با دوستانی آگاه و ارزشمند که مدام ردپا از خودشون به جا میذارن و نه تنها خودشون رو رسد میدن بلکه جهان رو هم به جای بهتری برای زندگی میکنن
بله همین کامنتا و این آگاهی ها و نشرشون، غوغا میکنه و فرکانسی ابجاد میکنه خدایی
فرکانسی که همون شیطان و همون ذهن که گوجه له شده های روی صورتش رو پاک میکنه مبدونه از پسش بر نمیاد
چقدر ابن فضا خدایی هست و واقعا جدا از فرکانس ها و حرف ها و اعمال مردم جامعه ایت
خدایی هزاران بار سپاس که ما هدایت شدیم و هر بار داره از ابن باغ، نامت های بهشتی نصیبمون میشه
باز هم تحسینت میکنم دویت خوبم و بر خودم و دوستانی چون شما می بالم
سلام سعیده عزیز خواستم ازت تشکر کنم بابت این کامنتی که روح منو به پرواز درآورد و به من آرامش خیلی خوبی داد و تحسینت کنم بابت این حد از تعهد بالایی که به این سایت و مطالبش داری و این ارتباطی که تونستی با خدا و قرآن بگیری از صمیم قلب دوست دارم به هر چی که میخوای برسی و نتایج بسیار عالی و بزرگی بگیری و بیای و اینجا برای ما تعریف کنیم تا ما هم لذت ببریم .
خداوند هوشیاره و حالا که من کارهام رو بهش سپردم از هیچی جا نمیمونم، دیر نمیشه… کم نمیارم
آنچه در گذشته تجربه کردم رو میدونه و آنچه که میخوام و اجابت کرده هم میدونه، این اتفاقات این روزها برنامه ریزی خداست و من بهش اعتماد دارم، من روی علم و قدرت و ثروت ش حساب میکنم
اصلا همینکه امروز یازدهم آذر ماه هست و کامنت شما توی 11 آبان نوشته شده خودش نشونه بود که من باید امروز و این ساعت کامنت شما رو میخوندم، ایمیلی رو که هرروز داشتم چک میکردم بعد از سه روز امروز باید در این ساعت چک میکردم دقیقا زمانی که کامنت شما رو باز کردم، تاریخ رو دیدم، اولین آیه رو دیدم و گفتم حکمت خدا رو قبول دارم و همون لحظه قلبم گفت حالا تو ایمیل رو چک کن قبل از خوندن ادامه آیات، و من دیدم که مهلت ایمیلی که فرستاده شده زیاد نیست و طبق قانون الهی آرامش راه خداست نه اینکه الان فقط با عجله و به این در و اون در زدن ممکنه بتونم فردا مدارکم رو از این سر کشور برسونم اونور، پس گفتم خدایا من تسلیم، من آرامش میخوام من روغن کاری شدن کارهام رو میخوام، اگر از این راه باید بیام چشم میام.
کارهای من مسایل من خواسته های من برای خدا نه بزرگه نه زیاده، پس به خودش میسپارم تا اسون بشم برای اسونی ها
من از عجله کردن و تقلا کردن برای جور کردن ها دست میکشم و به رشته استوار توحید و توکل چنگ میزنم، که دیگه توی دغدغه روز و شبم نگذره و ندونم چی به چی شده اصلا
من میخوام از این مومنانی باشم که خدا یاور مؤمنان است. ایشان را از تاریکیها به روشنى مىبرد
یعنی اینجا دیگه اگر من بخواهم شک کنم نامردیه هنگامی را که ازپروردگارتان یاری خواستید، و او درخواست شما را اجابت کرد که من مسلماً شما را با هزار فرشته که پی در پی نازل می شوند، یاری می دهم
و من روزها و روزهاست که دارم مدام با خودم تکرار میکنم که الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ اینجا خودشو نشون میده دیگه
چقدر به غیب ایمان داری؟همونقدر میتونی از کمک خداوند و فرشته هاش بهرمند بشی،همونقدر میتونی از پس نجواهای ذهنت بربیای!
من فقط خواستم و انتخاب کردم که میخوام از اون بنده هایی باشم که به خدا اعتماد میکنم، اوایل راهشم بلد نبودم فقط فهمیدم که میخوام، الان چند قدم مورچهای یاد گرفتم و به همون اندازه کارهام رو داره روان و لذت بخش انجام میده، کارهای که دو سه سال بود من با همه ادعای جور کردن و بدو بدو کردن نتونسته بودم انجام بدم طوری انجام داد که من دیگه نتونستم خودم رو توی معادله چگونگیها نگه دارم و ترک کردم، تا وارد جاده دلچسب توحیدی رسیدن به خواسته هام بشم، راحت، سوت زنان
چند مدت پیش که یک تضاد برام پیش اومد، آخر شب بود توی حیاط نشسته بودم و به آسمان نگاه میکردم، گفتم خدایا چکار کنم نمیتونم درستش کنم هرکاری میکنم هر راهی میرم آخرش به هم میپیچیه، گفت بسپار به من من میتونم، قدرتشو دارم!
یعنی آب یخ بود روی آتش ناامیدی و یاسم
خدایا شکرت
و از فردای همونروز گفتم این پیچش توی مسیر قطعا به نفع منه، قطعا این مسیر که الان واردش شدم برای رسوندن من به خواستمه و گفتم خدایا من رو حرف و برنامه ت حساب میکنم دیگه بقیه ش با خودت، من باور دارم که به قول استاد وقتی دارید روی خودتون کار میکنید، اگر پیچشی توی مسیر تون بوجود اومد که مسیرتون رو تغییر میده، مسیری که با ذهن محدود خودمون برنامه ریزی کرده بودیم این همون هدایت خداوند به مسیری هست که شما رو به خواسته تون میرسونه
و امروز هم وقتی دیدم ایمیل رو از پنجشنبه ندیدم گفتم اوکی الان اگر بخوام مدرک و وکالت و … بفرستم تهران فقط میشه پیچیدگی و تقلا کردن، خدایا من به پشتوانه علیم بودن تو صبر میکنم و باور دارم که ایمیل بعدی در بهترین زمان و مکان قطعا بدستم میرسونی، اصلا این ایمیل خودش معجزه بود برای من، یه مدت پشت یه کاری مونده بودم که همه میگفتن نمیشه و راه نداره و فقط دلال بتونه برات نوبت بگیره و من قبول نکردم گفتم این چیزا مال من نیست، خدا درستش میکنه و خدا قانون سفارت رو اصلا برام تغییر داد، چیزی که هیچکس فکرشم نمیکرد و یه روز صبح همه دیدن سایت باز شد.. خوب، غیر از خدا کی میتونه اینکار رو بکنه؟! قطعا قدرتی که این کار رو برای من انجام داده بقیه مسیر رو هم با علم و قدرت خودش شاهکار میکنه
فبای الاى ربکما تکذبان
و گفت انقدر تقلا نکن،آروم باش توی تقلا نمیتونی بامن ارتباط برقرار کنی،گفتم چشم
سعیده جان ازت ممنونم که به هدایتت عمل کردی و این کامنت رو نوشتی
دیروز صبح یه نقطهی آبی ازت دریافت کردم که اشاره کرده بودی به اینجا
و در مورد مفهوم آیهالکرسی صحبت کرده بودی
من این رو یه نشونه دیدم که بیام هم کامنت شما رو بخوانم هم کامنت قبلی خودم رو
کامنتت رو خواندم چقدر قوت قلب گرفتم، سپاسگزارم
ویژگی مشتری که اکثر کامنت های شما داره اینه که بهم انرژی و ایمانی میده بی نظیر… برای حرکت کردن… برای رفتن توی دل ترس هام
چقدر خوشحالم که شما بنده موحد و خوب خدا تو جمعمون هستی خدایا شکرت
دیشب داشتم یه دیدگاهی می نوشتم در مورد تولد می نوشتم، که مرتبط به جملهی بالاست، دوست دارم اینجا برای شما هم بنویسم
اول بگم تولدم 11 اسفند هستش یعنی هشت روز دیگه و خیلی خوشحالم که امسال هم تو جمع این خانوادهی صمیمی هستم
می گفتم من دوست دارم وقتی تولد یه نفر رو بهش تبریک میگم ، همون موقع بیام فکر کنم به اینکه من چقدر سپاسگزارم به خاطر وجود این آدم توی زندگیم ، چقدر حضور این آدم این دست خداوند یه هدیهی ارزشمند هستش برای من ، چه خاطرات زیبایی باهاش دارم، ویژگی های مثبتش چیه و چقدر دوستش دارم
یعنی به این نتیجه رسیدم که اگر خواستم این بار روز تولدِ کسی سوپرایزش کنم و برایش تولد بگیرم یا حتی یه کادو کوچیک بدون تولد
حتماً این موضوع رو هم تو دلم مرور کنم هم به خودش بگم که من چقدر خدا رو شکر می کنم که تو همچین روزی به دنیا اومدی و امروز رو به خاطر حضور تو جشن می گیرم
این ها حرف هایی بود که بهم الهام شد اینجا بنویسم و من هم گفتم چشم، حتماً باید می نوشتم دیگه
خدایا شکرت
بله سعیده جان خواهر عزیزم ، خیلی دوستت دارم و به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان خداوند یار و نگهدار همهی ما بندگان موحدش باشه
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به برادر عزیز راه دور من ولی نزدیک به قلبم
ازت بینهایت سپاسگزارم که به الهاماتت عمل کردی و یکبار دیگه دست خدا شدی در بهترین زمان و مکان من رو هدایت کنی به ردپای خودم در آبان ماه …
تا یکبار دیگه مستِ عشق الله بشم…
محمدحسین جانم،از دیشب تا الان چندبار کامنت خودم رو خوندم و هر بار با یک بندش هدایتم رو دریافت کردم…
میدونی؟دیروز توی ستاره ی قطبیم درخواست کردم خدایا برام نقطه های آبی پربرکت بفرست…و 3 تا نقطه ی آبی دریافت کردم از شما..از آقا افلاطون و آقای یوسفی…یکی از یکی پربرکت تر…نورانی تر….
دقت کردی؟چقدر توی این غارحرا آدم ها نسبت به هم مهربونند؟و بی قید و شرط از کیلومتر ها فاصله برای هم عشق میفرستند و توی این مسیر دست خدا میشند برای هدایت هم..؟
میتونی حدس بزنی؟که اگر آدم ها میتونند انقدر بی مزد و منت بهم عشق بدن،پس خدا چقدر عاشق ماست؟و چطور مشتاق ماست تا به تموم خواسته هامون برسیم…؟
ای مردم! [برای شما و معبودانتان] مَثَلی زده شده است؛ پس به آن گوش فرا دهید، یقیناً کسانی که به جای خدا می پرستید، هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند اگر چه برای آفریدن آن گرد آیند و اگر مگس، چیزی را از آنان برباید، نمی توانند آن را از او بازگیرند، هم پرستش کنندگان و هم معبودان ناتوانند.
خداوکیلی!بگو ما کجا دنبال چی بگردیم…؟
چشممون به دست کی باشه غیر از خودش؟
دلممون به حمایت کی گرم باشه جز خودش؟
از کی حساب ببریم غیر از خودش…؟
توحید
اصل و اساس این جهانه …
به محض اینکه ما ایمان بیاریم و توی مسیر رسیدن به اهدافمون حرکت کنیم…تحت حمایت و سرپرستی الله هستیم…و همین بسه ….
إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ
زیرا پروردگارم [به بندگانش] نزدیک و اجابت کننده دعای آنان است.
ازت سپاسگزارم دست خداوند…ممنونم که هستی و برام مینویسی و همیشه با فرستادن هدایت های الله،مسیر من رو رگلاژ میکنی….
خواهر عزیزم، امیدوارم حالت به طرز وصف ناپذیری عالی باشه
صدای من رو داری از بامداد سه شنبه ساعت 0:01 شب می شنوی
در حالی که دو شبه داره یه برف خیلیییی خوشگل از آسمون میاد و خدا رو شکر قطع هم نمیشه
اینجا همه چیزززز لباس عروس به تن کرده
ما مردمون قم بی نهایت حالمون خوبه و خدا رو شاکریم برای این چهرهی زیبا و متفاوت شهرمون
جونم برای شما بگه که
الان یه ربعی هست ایستادم پای پنجره
دارم این مناظر زیبا و دراماتیک رو می بینم، دیدگاه شما رو می خوانم و کیف می کنم و توی بک گراند صدای بزن و بکوب و رقص و هل هله کشیدن خانوم هاست :))
آخه پشت ساختمان ما تو ساختمان پشتیه عروس آوردن و خلاصه حسابی شادن و دارن زیر برف می زنند و می رقصن
خدایاااااا شکرت
من برای جمعه که تولدم هست از خدا یه هدیهی خاص خواسته بودم و یه نشونه ی واضح تو این دلنوشته های هدایت گونهی شما دریافت کردم که تو مسیر دریافت هدیهام هستم
اینقدررررر خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم که نگم برات…
بابت شعر قشنگی که نوشته بودی بی نهایت سپاسگزارم با ریتم خواندم و صدای خود خواننده هم تو گوشم پلی میشد
مرسی که اینقدر خوش ذوق و پر انرژی هستی
اععع همین الان دیدم تو حیاط ساختمان بغلی یه آدم خوش ذوقی یه آدم برفی درست کرده یه شال گردن هم انداخته گردنش :))
سپاسگزارم به خاطر قلب مهربون و تحسین گر و زیبایی که داری
ممنونم که تمام دیدگاه های من رو خواندی و برای من نوشتی
این نقطهی آبی در بهترین زمان … صبح اول وقت بعد از انجام تمرین ستارهی قطبی به دستم رسید و بی نهایت انرژی مثبت و حال خوب بهم هدیه داد
ممنونم بابت تبریک تولدم و دعاهای قشنگی که در حقم داشتی
امیدوارم شما رو تو مدارهای بالا با کوله باری از نتایج ببینمت
و
بشینیم با عشق ساعت ها در مورد نتایجمون و اینکه چقدر قانون به درستی عمل می کرد صحبت کنیم و ایمانمون قویتر بشه و این مسیر الهی رو پر قدرت تر از قبل ادامه بدهیم
ممنونم بابت نظر لطف شما ، خدا رو شکر که دیدگاه بنده برای شما موثر بوده
خانم مرجان من رفتم بالاتر دیدگاه خودم رو خواندم ، متوجه نشدم کجا در مورد «نعمتِ پدر و مادر» نوشتم و خیلی برایم جالب بود … یعنی کنجکاو شدم بدونم چه دیدگاهی هست و چی نوشته بودم ، اگر لینک همون دیدگاه خودم رو اینجا قرار بدهید ، خیلی سپاسگزار میشم
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
راستی ، این مدل سلام و علیک کردن
سلام و درود من را از شهر زیبای یزد با مردمانی مهربان و دوست داشتنی پذیرا باشید…
امضای شما هست در سایت ها … به خودتون اعتبار بدهید
برا من که به شخصِ خیلی هم دلنشینِ ، به نظرم یک احساسی زیبا … یک احساس ارزشمند بودن رو به مخاطب هدیه میده ، درود بر کلام و بیان زیبای شما
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
چند وقت پیش یه ویدیویی دیدم در مورد معماری شگفت انگیز و فوقالعاده ای از شهر یزد شروع شده معماریای برای 5000 سال پیش که الان تقریباً به تمام دنیا راه پیدا کرده و جذابیتش و البته کاربردی بودنش ، معماران را تشویق می کنه که در ساختمان های لوکس و مدرن امروزه هم با اندکی تغییرات و بهبود ازش استفاده کنند
پیشنهاد می کنم برید این ویدیو رو به عنوان هدیه ای از من ، در یوتیوب تماشا کنید
اسمش هستش «قدیمی ترین کولر دنیا»
بنده خودم به شخصِ وقتی ویدیو رو دیدم خیلی به ایرانی بودنم و داشتن دوست خوبی مثل شما خانم مرجان افتخار کردم ، همون موقع در ذهنم این چراغ روشن شد (در واقع به یاد شما که از مردمان مهربان و خونگرم و دوست داشتنی یزد هستید افتادم) که … یک جایی … یک زمانی در سایت بیام و برای شما از این ویدیو بنویسم و دعوتتون کنم به تماشای این ویدیو …
در پناه خدای مهربان ، توانا و هدایتگر پایدار و شاد باشید
همین الان توی ستاره قطبی وکد نویسی روزانه از خداوند درخواست نقطه های ابی نورانی داشتم که وقتی دوباره سایت راباز کردم نقطه ی ابی شما قلبم راباز کرد
دوست خوبم. من وقتی سلام ودرود را اینگونه شروع میکنم دوتا باور را همیشه برای خودم مرور میکنم. یکی اینکه شهر من زیباست وهر دفعه هدایت میشوم به زیبایی بیشتر شهرم
دوم. مردمان مهربان ودوست داشتنی که خدا میدونه یه وقت هایی از محبت مردم شهرم اشک میریزم. که چطوری باعشق وبدون چشم داشت بهت کمک میکنند فقط به عنوان یه همشهری
از تعریف وتحسین شما خیلی خوشحال شدم وممنونتم
آقای تجلی وقتی خدا بخواد هدایت کنه قرار نیست کلمه به کلمه بهت بگه. من درخواستم این بود که چطوری رابطه ام رابا پدر ومادرم بهتر کنم
وشما در کامنتتون از تولد عزیزانتون نوشته بودید. که چطوری فکر میکنید اونها چه نعمتی در زندگی شما هستند
یکی از عزیزان ما پدر ومادرمون هستند که من با کامنت شما شروع کردم به توجه وتحسین پدر ومادرم. کجاها بهم کمک کردند؟؟چه نعمتی در زندگی من هستند ؟؟
وحال دلم عالی شد
ممنونم بخاطر معرفی این کلیپ .حتما میبینم.
شهر یزد شهری با دو نوع سبک قدیمی ومدرن کنارهم جاذبه های زیادی را تشکیل شده که خیلی دیدنی ولذت بخش هست
شهر یزد یه شهر صنعتی وفوق العاده عالی برای پیشرفت وثروتمند شدن هست 85/مردم شهر یزد ثروتمند هستند. وخیلی خوشحالم که تو شهر زیبای خودم هرروز پیشرفت میکنم.
سعیده عزیزم. سلام ودرود من رااز،شهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باش
دوست خوبم. نشانه امروزم این فایل بود و کامنت شما
دوست خوبم. بر خودم واجب دونستم که ازت سپاسگزاری کنم وتحسینت کنم که با رد پا گذاشتن از خودت وکامنت های الهی. بارها دست خدا شدی برای کمک به من
این روزها که حال دلم عالی هست وبا خدا رفیق شدم. کارها بسیار آسان وسریع پیش میره. اما امان از شیطان که میخواد همیشه نجوا کنه وبگه پس اون چیز چطور ؟؟تو که هنوز به اون خواسته نرسیدی ؟؟
به لطف خداوند یکی از درخواست های من. خریدن ماشین بود که دیروز به بهترین نحو خداوند برام مشتری آورد. ماشینی که من میخواستم. با پولی که من داشتم ونباید وام یا چک میکشیدم. چنان هماهنگی. که فقط اشک شوق میریختم. از این همه هماهنگی.
حالا وسط این همه اتفاق خوب. شیطان میگفت حالا خوب که چی
ماشین هم خریدی. روابطت با پدر ومادرت هم خوب نیست. همه الان رفتن مسافرت. ماشینی که تو حالا خریدی صفرش برادرت دوساله داره.
سعیده جااان. دیگه حریف ذهنم نشدم. از خدا کمک خواستم وهدایت شدم به کامنت شما. انگار کلام خدا بامن بود
من الان یک ساله که درخواست ماشین داشتم. هرروز شکرگزاری وتجسم وتوی دیرین بردم زده بودم.
والان مثل اب خوردن. خدا برام جور کرده.
الان روابطم با همسرم 380 درجه تغییر کرده از روابط سمی که هرروز آرزوی مرگ یا جدایی داشتم الان به روابط عاشقانه رسیده. وباز شیطان میگه کو نتیجه ؟؟
دلم خواست ازت تشکر کنم
منم تو کشف قوانین روز شمار کد نویسی از خودم از پیشرفت هام چندروزه کامنت مینویسم تا رد پایی باشه برای مرجان سال های بعد تا یادم بمونه چقدر پیشرفت کردم
چقدر هرروز خدا برام معجزه میکنه
مطمعنم چند ماه آینده میام وبرات مینویسم که روابطم با پدرومادرم چقدر عالی شده.
دوست دارم اگه لطف ومحبت کنی در این زمینه اگه خداوند برقلبت جاری شد. برام بنویسی که با عشق میخونم
قبل از شروع یه حسی که داره به قلبم میاد رو میگممم الان که یادم باشه چرا و کی و قراره چی بشه؟
اینکه در هر لحظه م فقط لذت ببرم وشاد باشم و خیالم از هر لحاظ راحت راحت باشه ولی حالا ذهنم براش یه مقدار عجیب خوووب عادت نکرده که راحت لذت ببرم و فک میکنه باید تهش یه نگرانی، ترس، شک، باشه اما هر لحظه داره کمرنگ تر میشه و میره به سمت اینکه شادتر وراحت تر باشم و فقط تمرکز کنم روی همین لحظه مم «بی مقایسه دیگران، و عدم وابستگی به عوامل بیرونی»
اوکی من در لحظه مممم و فقط هر لحظه لذت میبرمو روی خودارزشمندی درونی بی قید وشرطمممم
ابرهای سفید و نقاشی زیبای رو بببین رنگ آسمونی که از آبی سورمه ای اومده آبی آسمونی شده
یه چیزی هست که میگه فقط تمرکزتو بیار و در هرلحظه باش خیالت راحتتتتت
خدایا هدایتم کنم هر لحظه در جریان شادی و لذت و توحیدت باشمممم کمکم کن
جاده صاف و خلوت و زیبا رو ببین
هوای مطبوع ودلچسبو
زندگی شیرین
راستی دیروز اول صبح پا شدم و یه نفر واقعا تو خیابون بلند بلند گف امروز بهترین روز زندگیمه و من با این صدا بلند شدم واقعا گفت، نمیدونم چی بود جریان، ولی من شنیدم و حالا بریم ادامه این زیبایی رو ببینیم
آهنگ ساده و زیبا و لذت بخشوووو
ابرهای دیوانه کننده
گارآف د گادز رویاییه هوای جادویی که عالیه و غروب عالی
دوباره برم هوای روحانی رو و این فضا رو لذت ببرم
سلام و احوال پرسی اول صبحممم با اطرافیانت
صخره های عظیم وسرخ وببین
آهوییی رو ببین کنار علفزار و گل های شکل آفتابگردونی رو ببین
الهی هدایتم کن به رویایی ترین مکان ها
ابرا رو ببین
آهنگ زیبا و ساده و زندگی زیبا و ساه مردم اینجا رو ببین
درختای کاج فراواننن
پین کردن جای فوق العاده و ترینی که قرار منو ببره منو بگردونه و استایل زیبای عزیزت و رنگ لباس زیباشو
پرچم خوش رنگ و ببین و نرده های آبی زیبا و طبیعت زیبارو ببین
هوای سالم و پاک و رویایی
آماده دیدن طیعت زیبام ،سادگی عزیزت رو ببین
جریان زیبای آب که به نظرم خنکه
توضیحات زیبای عزیزت در مورد این طبیعت و آبشارچه های زیبا رو ببین
آهنگ ساده و زیبا و لذت بخش
خانم ساده و بی آرایش که توضیح میده تا بیشتر لذت ببرم از زیبایی اینجا
کوهی که پر از سبزی و طبیعت
و طبیعت ابری رو ببینم چه زیباس چه هوایی شده
چه شبنمی رو حس میکنمممم
چه دشت وسیع و زییایییی
ترن زیبایی که از رو به رو میاد و چه بای بایی میکنن برام و چه خوب هدایت میکنن این مسیرهای رو
نم نم بارون روی شیشه رو ببین چه هوایی شده
و سرمای دلچسب روی قله رو ببین
انقدر رو ابرام که چیزی معلوم نیس
چه حسی اونقدر میری بالا که همه چی داره بهتر و بهتر میشه در زندگیم
خانه بزرگ شیشه ای در نوک قله و گرم وزیباس
و چه اطلاعات خوبی دار ه میده بهممم
گله ای از گوسفندان که دیدم با پوست نرم و لطیفش
خرس هم دیدم
تاریخچه زیبایی که خیلی زیبا با زیرنویس و تصاویر داره میگه
چه حس خوبی، دارم میارم در برنامه اممم که زبان انگلیسی مو تقویت کنمممم
آروم آروم
فش فشه ها رو ببین
چه قشنگ مشخص شده توو هر کدوم از سطل ها دقیقا خودشو گذاشتن چه ایده جالبی
چقدر خالاقانه اس طبیعت اطرافم
تمییزی سالن رو ببین
رو ابرامممم به به
چه زیبا چه هوایی چه اکسیژن خالصی
دارم میرم تو قطار و چه خوب بدنم عادت کرده به این هوا مممنونممم از این تجربه رویایی
باروننننن نازووووو ببین ای خدا مممنونممممم
عالیه همه چی
خدایا شکرت چه باران نازی هم داره میاد
و فایل 201 رو با این سیستم با کیفیت داره آپلود میشه
و اپل واچ زیبا که هدیه تولد گرفتم و چه هدیه زیبایی و عزیزی که در فروشگاه رو برام باز میکنه
اپل واچ اولترا
که بسیار راضی م ازش
کیفیتو میشه هر لحظه حس کرد
تنوع محصول رو ببین
خانم فروشنده مهربونی که خیلی قشنگ منو راهنمایی میکنه و هدیه رو در کیف مخصوش میذاره
استایل ساده خانم فروشنده
Have a goood day
ممنون از تجربه هر لحظه ممم
یه بار کامل میبینیم
یه بار میبینم و می نوسشم از زیبایی هات
و یه بار دوباره میخونم از زیبایی هات و هر بار بهتر وبهتر وبیشتر لذت میبرمم
حس کردم با یه کامنتِ متفاوت، اونجوری که دوست دارم بخونم، مواجه شدم.
چرا؟
چون من بلد نیستم و نمیتونم گاهی اونطور که باید و شاید تمرکز کنم روی قشنگی های فایلها.
شاید سخت میگیرم.
انگار که من باید 100 درصد همه ی قشنگی های فایلها رو رَصَد کنم و حالا که فقط بخشی از اون زیبایی ها رو متوجه میشم، پس یه جای کارم میلنگه.
و اینکه واقعا گاهی برام سخت میشه بیام اینجا و فقط بنویسم این چه قشنگه.
اون چه قشنگه، به به.
چرا؟
چون خودم متوجهم قلبم نمینویسه، ذهنم مینویسه.
نه که بد باشه ها، نه، مدل من نیست، من راحت نیستم اینطوری با خودم، ترجیح میدم طوری جلو بیام با خودم که راحت باهاش ارتباط برقرار کنه روحم.
گاهی عینِ بلبل میام و مینویسم تند تند.
گاهی هم نه، نمیام، کم مینویسم و …
جفتشون منم، با خودمم راحتم.
میخوام از تجربه ی شخصیِ امروزم بگم که بی ربط نیست با مبحثِ توجه و تمرکز به زیبایی ها…
امروز بعد از چندین ماه (شاید نزدیک یک سال) تصمیم گرفتم اینستاگرام رو نصب کنم، فیلترشکن داشتم، مشغول شدم…
این فکر بود که چرا؟
گفتم میخوام ببینم چه خبره.
در ظاهر هم دیدن پیجِ دفترِ برندِ ایمان بود ولی خب دروغ چرا، آخرین پیجی که چک کردم این پیج بود.
نیم ساعت تو اینستاگرام بودم، تازه خیلی سطحی و دم دستی، پیج های آشناهام خودشون در غالبِ پیشنهاد بالا اومده بودن، من اکانتهای قبلیمو پاک کرده بودم همون پارسال، یه اکانت جدید و مستعار ساختم و وارد شدم.
خب چی شد؟
کنجکاوی ام برطرف شد.
اما…
رفتم تو مقایسه خودم با دو تا از دوستام که دیدم پیجِ کاریِ جدید زدن.
خب خوشحال شدم براشون، اما لاجرم رفتم تو مقایسه.
پیج های شخصی الحمدالله private بودن و من دسترسی نداشتم بهشون.
و یه کشف عظیم و منحصر به فرد دیگه هم داشتم:
اینکه من چقدر از بدنه جامعه دور شدم…
دیگه برام جذابیتی نداشت اون فضا و عکسها و پستها حتی عکس لحظات شادِ خانوادگی…
برای منی که پیج شخصی و اوریگامی ام سرشار از خاطره های ناب و لحظات شیرینم بود و با عشق پست میذاشتم، دیدم نگاهم عوض شده با به اشتراک گذاشتن لحظاتم تو اینستاگرام…
شاید یه روزی دوباره برگشتم تو اون فضا، نمیدونم، اما امروز اینو فهمیدم الان انتخابم به هیچ عنوان حضور تو این فضا نیست…
واسم جذابیتی نداشت…
انگار یه کنجکاوی بود که آروم شد، چون دیدم دیگه جاذبه و کششی که قبلا واسم داشت رو دیگه نداره…
اون زرق و برق های اینستا، جلب توجه ها به پست ها و …
تو این مدت چند بار چند تا پیج عمومی رو با اینستاگرام همسرم برای چند دقیقه ی کوتاه میدیدم، ولی امروز دلم خواست خودم اینستاگرام رو بریزم تو موبایلم.
و البته بلافاصله بعدش هم اینستاگرام هم فیلترشکن رو پاک کردم، نمیخوام جلو چشم باشن.
تجربه ی خوبی بود.
چون یه چیزی رو متوجه شدم…
وقتی برای لحظاتی رفتم تو مقایسه خودم با دو تا دوستم، صدای درونم اومد که چیکار میکنی؟
شرایط متفاوت
آدمای متفاوت
زندگی های متفاوت
روحیه و افکار متفاوت….
داری چیو مقایسه میکنی؟
نزدیک بود خودمو گم کنم که دستم گرفته شد دوباره.
اومدم تو کاغذ نوشتم از احساسم…
بی تعارف.
بهتر و بهتر شدم و الان که حدود 2 ساعت گذشته به سختی یادم میومد که رفتم اینستاگرام و …
بحثِ مقایسه خیلی خوب باز شده تو جلسه اول دوره لیاقت، استاد سپاس گزارم که با فایلها انقدر کمک میکنین به خودشناسی مون.
چه خوب.
دوری از فضای مجازی برای من آرامش فراوانی آورد تو این حدود یک سال…
دوری از شبکه های مجازی
دوری از اخبار…
ناپرهیزیِ این روزهام سریال هست، همون فیلم و سریالی که من عاشقش بودم همیشه…
قبلا نمینوشتم اینجا.
چون طبق آموزش ها متوجه شدم سریال وابستگی میاره.
باورهای مخرب داره.
وقت آدمو میگیره و …
بله، میدونم، ولی دارم میبینم…
چون لذت میبرم از تماشای فیلم و سریال…
البته واسم جالبه وقتی باور نادرست میبینم کاملا شاخک هام فعال میشه این غلطه، این اشکال داره…
نمیدونم تا کی تماشا میکنم، اما خوشحالم که با خودم رو راست هستم.
گزینشی سریال میبینم، اونایی که واسم جذابیت دارن، چند تا فیلم هم دیدم که دوست داشتمشون.
فکر میکنم یهو محروم کردن خودم از فیلم و سریال کار نادرستی باشه.
درست اینه، انتخاب های خوبی بکنم.
میخوام اینو هم تجربه کنم.
از قطع کردن یهوییِ بعضی چیزها آسیب دیدم، حتی به نیتِ خیرِ کار کردن روی خود و کنترلِ ورودی ها…
تکامل، تکامل، تکامل…
چه برای قطع کردن، چه وصل کردن باید تکامل رعایت شه، وگرنه آدم زده میشه، حالش به هم میخوره از خودش و زندگیش، اینطوری دافعه ایجاد میشه…
بهتره من حرف های استاد و آگاه ها رو اول خوب هضم کنم، جذب کنم، درک کنم، بفهمم منظور اصلی شون چی هست، با روحیات خودم بررسی کنم، بعد برم روی اجرا…
اینطوری که گاهی شتاب زده فقط میرم روی اجرا، توش پختگی نداره، بیشتر میسوزه تا بخواد آروم آروم دَم بکشه و جا بیوفته درونِ شخصیتم.
استاد جان گُل میگن: تو دوره عشق و مودت و احساس لیاقت گفتن سریع عکس العمل نشون ندین، تصمیم مهمی رو انجام ندین، تا دوره رو کامل گوش نکردین و درک نکردین…
اما مگه منِ پرشتاب یادم میمونه؟
البته این اواخر انگار تازه یاد گرفتم عجله نکن حتی تو تغییرهای عملیاتی…
یعنی تامل کن، بذار آگاهی ها ته نشین بشه تو وجودت، اون وقت عملت خودش خودجوش بهبود پیدا میکنه، چون از یه درک میاد نه شتاب و هیجانِ لحظه ای.
سارای عزیز ممنونم که با کامنتت این انگیزه رو بهم دادی تا بنویسم و با خودم گفتگو کنم اینجا.
خدایا شکرت که دارم کم کم یاد میگیرم هم به خودم احترام بذارم، هم متقابلا به دیگران.
خدایا شکرت بابت این آسمانِ رویایی ،هر لحظه یی که نگاهش میکنم زیباست و منحصر به فرد مثل وجودِ تک تک انسانها
چه جاده ی خوشگلیه ، حاشیه جاده با سنگ های بزرگ و خاص تزیین شده
و خداوند این جهان رو مُسَخر بندگان مومنش کرده
چون کافرین اصلا به این زیبایی ها و شکوه توجه ندارن که بخوان ازش لذت ببرن
خدایا شکرت که درک و فهم دیدن زیبایی ها رو بهمون عنایت کردی
من عاشق این مدل جاده ها هستم ، اتوبان برام خسته کننده اس
انصافاً استاد باهاتون 100٪ موافقم ، این مکان روحانی و رویاییه ، منم دوست دارم تجربه اش کنم
خدای من چه شکوه و جلال و جبروتی
این صخره ها بینظیر هستن ، خدایا به آسانی هدایتم کن که این مکان زیبا رو تجربه کنم
آهویی هم بدون وابستگی در تنهایی خودش داره غذاش و میخوره و فارق از جهان اطرافش ، سرش به کار ِ خودشه و حتی صدای مریم جون هم تمرکزش و بهم نمیزنه !!!!
خدایا تمرکزی عمیق بهم عنایت کن تا خودم و عمیق بشناسم
چه شهر سرسبز و زیبایی ، خدایا شکرت
به به سفر به ارتفاعات با ترن های قرمز ، چقدر هیجان انگیزه خدایا شکرت
یاد کارتون هایدی افتادم وقتی میخواست بره پیش پدربزرگش
با اینکه نه پدر داشت نه مادر اما خیلی شاد بود که پدربزرگ داره ، در لحظه زندگی میکرد و از داشته هاش لذت میبرد ، اینقدر با خودش در صلح بود که پدربزرگ اخمو و جدی ، رو تغییر داد با فرکانس عشقی که از درونش میجوشید
خدایا عشقی حقیقی درونم جاری کن تا از جوشش این عشق ، جهان اطرافم سیراب بشه
مریم جونم که امروز ست پینکی زده ، رنگ مورد علاقه دخترها ، خیلی هم زیباست و بهت میاد عزیزم
چه جالب که این همه آدم اومدن برای لذت بردن و تفریح کردن ، بخدا این کشور نامبر وانِ
چقدر همه چی عالیه ، خداروشکر
این عاشقتم گفتن ها ، این مناظر رویایی
نوش جونتون ، اینها نتیجه همون جهاداکبری که برای کنترل ذهنتون و تغییر سالها پیش انجام دادین و با ایمان در مسیر موندین
و خداوند سریع پاسخ میده به تغییرات ما
تحت هیچ شرایطی نباید اجازه بدیم احساسمون به هر دلیلی بد بشه
داریم ی قهوه میخوریم ، با حسی بخوریم که انگار خوشمزه ترین قهوه اس
داریم راه میریم ، طوری به جهان ِ اطرافمون نگاه کنیم که انگار زیباترین قطعه ی زمینِ
احساس شادی و خوشبختی یک احساس درونیه و هیچ ربطی به بیرون نداره
اینجا چون خیلی باد میاد ، من باد و صدای خدا میدونم و لذت میبرم ازش اما بارها از همه شنیدم که عجب هوای بدی
اما برای من باد ، گفتگوی من و خداست
باید هر جایی که هستیم اونجا رو بهشت ببینیم
خدایا گوش دل و چشم دلمون و باز کن تا ببینیم زیبایی ها رو و سپاسگزار باشیم
چقدر آب رهاست ، بدون توجه به سختی سنگ ، با نرمی از روش عبور میکنه
چقدر زیباست این منظره ابرها
شبیه روستای ابر ِ
چقدر وسیع و زیباست این کشور ِ خداپرست
چقدر دلم خواست اونجا بودم
خداروشکر برای این خانه شیشه یی و گرم
همه جا برای راحتی انسانها ،محیطی عالی در نظر گرفته شده
چقدر خوبه که مراحل تکامل و توضیح دادن
تکامل ، قانونی که خود خدا هم بهش عمل کرده
بعد من اگه بخوام عمل نکنم لاجرم نابود میشم
هر چی بهتر قوانین و درک میکنم ، صبورتر و آرام تر میشم
اتفاقا اینجا هم خونه ها دقیقا 3 تا سطل بزرگ دارن که باید آشغال ها تفکیک بشه و روزهای تخلیه اش هم متفاوته و اگه اشتباه تفکیک کرده باشی سطل تو تخلیه نمیکنن و برات یاداشت میزارن که به چه علت سطل تخلیه نشده
خدایا شکرت که باران رحمتت میباره و جهان و پاک و منزه میکنه
خدایا سپاسگزارم که باعشق قطرات باران و جاری میکنی
خدایا شکرت که وسط جاده در حال رانندگی هم اینترنت پر سرعت هست و به راحتی کارها انجام میشه
استاد یادتونه چند سال پیش ، موقع سفر میرفتین جاهایی که اینترنت داشته باشه ؟؟؟
و چقدر ایده های مختلفی و امتحان کردین و چون بیخیال خواسته تون نشدین، جهان هم پاسخ داد به خواسته شما
شما خواسته تون بر اساس تضاد ، میدونستین اما نکته اش این بود که
بخاطر نبود اینترنت ، خونه نشین نشدین و همچنان به سفر رفتن ادامه دادین و از هر آنچه که داشتین لذت بردین
فکر کنم سفر قبلی بود که تو فروشگاه بعد از خرید داشتین با لبتاپ فایل ها رو آپلود میکردین
همین موضوع اگه طوری فهم کنم که منجر به عمل بشه ، خدا میدونه که چه خیر و برکتی به زندگی ام جاری میشه
سارا ، هر خواسته ایی که داری، مشخص کن و از هر امکاناتی که الان داری لذت ببر و خودت و محدود به داشته ها نکن
میدونی استاد ، یه خیال راحتی عمیقی دارم که از ایمان میاد
یقین دارم که در صراط المستقیم هستم
مثل هواپیمایی که هر لحظه باید تصحیح مسیر کنه تا بلاخره به مقصدش برسه
خدایا شکرت
این هدیه از فراوانی میاد نه اینکه بخوای خودت و ارزشمند نشون بدی
چقدر خوبه که هدیه ایی بدیم که خودمون ازش استفاده کردیم و راضی بودیم
چقدر این سخاوت و مهربانی لذت بخشه
چقدر فرکانسش فرق میکنه وقتی با عشق کاری و انجام بدی
عمل یکی اما نیت پشتش مهمه
هدیه میدی که دیده بشی ؟؟
هدیه میدی که تایید بشی؟؟
هدیه میدی که بگی من پولدارم و فخرفروشی کنی؟؟
هدیه میدی که از بقیه جا نمونی ؟؟
هدیه میدی که عذاب وجدانی که برای جبران داری و آروم کنی ؟؟
با چه نیتی هدیه میدی ؟؟؟
یا اینکه چون اینقدر از عشق و ثروت لبریزی که هدیه میدی تا عشق و ثروت و برکت و گسترش بدی ؟؟
خدایا توفیقی پایدار عنایت کن تا هر لحظه طبق قوانین عمل کنیم
خدایا حمایتمون کن تا احساس ارزشمندی مون رو احیا کنیم تا آرامش حقیقی و پایدار و تجربه کنیم و لذت ببریم از این جهان ِ شگفت انگیز
استاد جونم سپاسگزارتم که این فایل های بینظیر و سرشار از آگاهی رو با عشق تهیه میکنید
خدای مهربانم سپاسگزارتم که هدایتم کردی به راه کسانی که به آنها نعمت داده یی
استاد جان عزیز مریم جان سلام
خدا یا شکرت بابت بنده های خوبی که به سمت من هدایت کردی که بتونم از مسیر زندگیم لذت ببرم و آگاهانه مسیری دلخواهمو انتخاب کنم
چقدر از روزی که به تمرین های استاد در جلسه دوم دوره دوازده قدم عمل کردم هر روز بعد از اینکه از خواب بیدار میشم فرکانسم میزارم روی اتفاق های خوب و آماده میشم برای یک روز خوب و شب ها باسپاسگزاری و احساس خوب میخوابم چنان تغییری توی زندگیم ایجاد کرده که باید ببینید و هر روز دارم خالق بودن زندگیمو درک میکنم امروز صبح که این فایل دیدم یاد اون جاده تو جنگلی افتادم که با لذت و سوت زنان ازش میشه رد شد الان دارم میبنم شما خودتون چه جوری رد شدید برام قابل تجسم شد و قلبم باز شد حس خیلی خیلی خوبیه خیلی مسیر لذت بخشی بود
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد ارزشمندم و مریم خانم شایسته که هر دفعه کلی ازش ممنونم که انقدر حرفه ایی فیلم برمیدارن و حسابی ذوق میکنم از دیدن تصاویر ناب و دیدنی …..
انقد تو فایل قبلی مونده بودم که وقتی استاد گفتن دوباره برگشتن به باغ خدا، ذوق زده گفتم خدایا شکرت که یه روز دیگه هم اونجا رو به نظاره میشینم
هزاران بار خداروشکر بابت لطف بی نهایتش….
چقدر این آبی آسمون خیره کننده ، احساس کردم پشت استاد یه دریای بی نهایته، آخه دریای شمال بعد بارون و حتی آسمونش بعد بارون این شکلی میشه ، حسابی تر وتمیز انگار میخوای گوله های ابرو بخوری ….
انقد بعد بارون ها سرم بالاست که زمین یادم میره ، واقعا شگفت انگیزه این خلقت پاک خداوند که صفا و پاکی رو هدیه میده.
خداروشکر 9 ماه از سال خیلی خیلی زیاد این آسمون با ابرهای پنبه ایی شو تجربه میکنیم و یادم میندازه که خالقم کیه ، چقدر بزرگ و کاردانه و خودمو به بزرگی اون وصل کنم تا همیشه پشتم گرم ، حال خوب و تجربه کنم.
بقیه رو نمیدونم ولی بگم من شمالی با دیدن اینهمه سرسبزی و شکوه این سرزمین نمیدونم چجوری بنویسم که بگم چقدر برام حیرت آوره، عجیبه، ….
خیلی وقت ها دنبال کلمه میگردم ولی واقعا کسی را یارای بیان اینهمه شکوه نیست و فقط میگم خدایا شکرت خدایا میلیاردها بار شکرت که منو از بهتر به بهترین سوق دادی تا نظاره گر خلقت عظیمت باشم.
چقدر این سرزمین روبه جلو حرکت میکنه، چقدر قانون تکامل و رشد و بهینه کردن اینجا اساسیه، احساس میکنم مثل رشد بدن که کسی نمیتونه جلو دارش باشه این سرزمین هم سر موقعش حرکتش میکنه ، واسه همین اینهمه نظم ، راحتی ، خلاقیت در همه پروژه های دست سازش برای خدمات انجام شده و بیشتر بر اصل تکیه دارن و حال خوب تجربه میکنن.
چقدر ترن و رفتن به بالای کوه و دریاچه ابرش عالی بود، و بارون ناب
چقدر خوب توضیح دادن مسیر رشد این ترن هارو که سالها تلاش کردن تا به اینهمه انسان ها به راحتی خدمات برسونن، چه مرکز باحالی بود با سازه عالی و امکانات و ویویی عالی به تمام مناظر اطراف در بالای کوه …..
جقدر باهم بودن آدمها و لذت مسیر تفریحی شون رو دوست دارم ، واقعا تجربه عالی میتونه باشه از اینهمه آرامش ،سکوت و دنیای زیبایی …..
خداروشکر میکنم بابت دیدن لحظه لحظه این فایل ارزشمند و از خدا میخوام که زیبایی و برکات اون رو هزاران بار وارد زندگی استاد عزیزم و مریم عزیزم و همراهان خوش فکرم بکنه.
منم مثل همیشه حالم خوبه و خدا کمکم میکنه همیشه خواسته هامو زندگی کنم ، بعد این 4سال حسابی ورزیده شدم و حواسم هست کانون توجه ام به چیه و به همون اندازه با عدالت خداوند زندگی خوبی دارم و مسیر رشدم ادامه میدم تا هم خودم خوب زندگی کنم و هم جهان رو جای بهتری برای زندگی ….
در پناه خدا، ناب ترین هارو تجربه کنید.
به نام خداوند بخشاینده مهربان
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین
وهمه ی دوستان عزیزم توی این مسیر توحیدی
خدارو سپاسگذارم که بازم بهم فرصت داد که یک روز دیگه در این مسیر قدم بردارم
واقعا زیبایی ها هیچ انتهایی نداره هرچقدر میریم جلو بیشتر زیبایی میبینیم
مثل موفقیت که هیچ انتهایی نداره ونمیشه گفت من الان موفق شدم چون موفقیت یه مسیره
امسال دوباره الگوی فوتبالی من منو شگفت زده کرد وباگرفتن هشتمین توپ طلا ثابت کرد موفقیت انتهایی نداره
ومیشه تو 36سالگی هم توپ طلا گرفت
من یه درس مهمی گرفتم از این اتفاق واقعا برام جالب بود
بااینکه مسی رکوردی تو فوتبال نیست که نزده باشه
وعنوانی نموده چه فردی چ باشگاهی نگرفته باشه
اما بازهم خیلی ها حرف خودشونو میزنن ومیگن دلیل موفقیتش وگرفتن توپ طلا مافیا بازی بوده .
من این درس مهمو گرفتم که حتی اگه به این درجه از موفقیت برسی باز مردم حرف خودشونو میزنن و
اگه بخوای بخاطر حرف مردم زندگی کنی که کلا باید
زندگی کردن رو بذاری کنار
واین احساس لیاقتی که مسی تو وجودش داره که حتی یه بار من ندیدم واکنش نشون بده به حرفهایی که پشت سرش میزنن
وقتی ازش پرسیدن چطوری این همه توپ طلا گرفتی حرف جالب زد
گفت این بیشتر برمیگرده به ذهنیت وروحیه ای که من دارم
یعنی این ادم واقعا برای من الگوی رعایت کردن قانونه حالا چطوریش رو کار ندارم
چقدر این این مکان فوق العاده بود استاد واقعا رویایی بود
این فضای زیبا این صخره های قرمز شکل من فقط به این فکر میکردم این صخرها چطوری به این شکل در اومدند
مردم چقدر با خودشون در صلح بودن و راحت داشتن لذت میبردن از لحضاتشون
انگار این مکان مال این حیوانات بود واونا صاحبش
بودن وبه ادمها اجازه داده بودند که بیان تو محل زندگیشون ولذت ببرند
واکنش این اهو که اینطوری بود انگار نه انگار یه ماشین داره از کنارش رد میشه وداشت لذت میبرد از غذا خوردنش
واقعا من که یه لحضه دقت کردم به این شهر زیبا فوکوس کردم ببینم یه اشغال میبینم دیدم نخیر
وتحسین کردم این تمیزی رو این زیبایی رو واقعا لذت بردم از این همه تمیزی وزیبایی
این قطاره که واقعا فوق العاده بود چقدر این مردم از فضا یی که در اختیارشونه خوب استفاده میکنند
وقتی رسیدین به قله یه لحضه فک کردم که رفتین
توچال تهران که اونجاهم دقیقا وقتی میری قله
تمام ابرها زیر پاهات هست و یه ساختمونم همینجوری داره البته تفاوتش اینه که با تله کابین میری بالا که بنظرم لذتش بیشتره
خدارو هزاران بار شکر برای این همه زیبایی واین همه مکان زیبا که دوباره داره یاد اوری میکنه که جهان بی نهایت ثروتمنده بی نهایت فراوانی هستش
به این فک میکردم که پسر دوستتون چقدر در مدار درستیه که شما زنگ بزنید و مطلع بشید که تولد پسر دوستتونه وهمین موجب بشه برید یه اپل واچ الترا بخرید به عنوان کادو تولد براشون
واقعا ثروتمند شدن باشکوه است
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست
در پناه حق
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَىٰ مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلَاهِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» ﻫﻤﺎﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺧﺪﺍ ﻳﺎﺩ ﺷﻮﺩ، ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣﻰﻫﺮﺍﺳﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰﺭﺳﺪ، ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ، ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰکنند(٣5 حج)
«در دو چشم من نشین ای آن که از من، من تری ؛ تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری» «اندرآ در باغ تا ناموس گلشن بشکند ؛ زآنکه از صد باغ و گلشن خوشتر و گلشن تری» «تا که سرو از شرم قدت قد خود پنهان کند ؛ تا زبان اندرکشد سوسن که تو سوسن تری»
سلام و درود به استادان عزیزم ، استاد عباس منش و استاد شایسته. الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و سلامت باشید. سلام به دوستان عزیز و نازنینم در این سایت.
مولانا میگه: «در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری» کلمه «من» که صفت نیست که بتونه به صفت تفضیلی تبدیل بشه، و بشه «من تر» . خداوند در قرآن در توصیف آگاهی و احاطه داشتن بر همه انسان ها میگه: وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ما از رگ گردن هم به انسان نزدیکتریم. این آیه رو شاید میلیون ها بار شنیده باشیم ولی بازم ازش غافلیم.
ای آنکه همه تویی، حتی همه وجود من هم متعلق به توست. روح من و همه سلولهای جسمم متعلق به توست، در برابر عظمت کبریایی تو منی وجود نداره. ای آنکه تو بر من از من آگاه تر و عالم تری، ای خدایی که از اعماق پنهان ذهنم و هر صفحه از شخصیتم از خودم داناتر و آگاه تری ، «ای آنکه از من، من تری» از کی هدایت بخوایم که بهتر از خداوند بتونه هدایت مون کنه؟ خداونده که خالق ماست و میدونه چطوری ما رو بر اساس تواناییها و استعدادها و درخواستهای خودمون هدایت کنه.
هدایت قرآنی دیروزم آیات 2-4 انفال بود که خداوند نشانه های اهل ایمان رو بیان میکنه، «اهل ایمان کسانی هستند که ذکر و نام خدا باعث خضوع و آرامش قلبشون میشه ، و وقتی نشانه ها و آیات خداوند برای ایشان خوانده میشه بر ایمانشون افزوده میشه و همواره بر خداوند توکل میکنن، همیشه اهل صلات و یاد خدا (یا نماز) هستند و از رزق خودشون همواره انفاق میکنند، اینها همان مومنان حقیقی هستن و نزد خداوند جایگاه های ویژه ای دارند و غفران و رزق بسیار کریمانه ای دارند». امروز هم وقتی خواستم کامنت بنویسم، هدایت شدم به آیه 35 سوره حج که باز هم نشانه های اهل ایمان رو میگه. «یاد خدا باعث خضوع و آرامش قلبشون میشه ، و اهل صبر و استقامت در مسیر تکامل شون هستن، دائما اهل صلات هستن، و همواره از رزق خودشون انفاق میکنن»
چندتا کلید واژه اینجا خیلی ذهن منو مشغول خودش میکنه. یکیش کلمه «وجلت» که توی ترجمه به معنی ترس و هراس ترجمه شده. رفتم معنیشو چک کردم ظاهراً به صورت لغوی معنی ترس میده. و تفسیرهای مختلفی براش گفته شده بعضیها گفته بودن خشوع و خضوع و بعضی هم گفته بودن ترس ناشی از آگاهی و پی بردن به حقیقت فرق داره با ترس ناشی از جهل و ناآگاهی. در کل هر آنچه که هست یاد خدا باعث آرامش و احساس مثبت و احساس امنیت و احساس تواضع و فروتنی در برابر پروردگار میشه.
کلمه صلات که هم میتونه معنی این نماز ظاهری بده و هم یاد خدا . هر آنچه از یاد خدا که به انسان احساس آرامش بده. این احساس آرامش خیلی مهمه، این احساس آرامش شاخص اینه در مسیر درست هستیم. اگه داریم نماز میخونیم ولی تو فکر این هستیم که اگه وام مون جور نشه چی؟ این نماز یاد خدا نیست. اگه توی کوه و جنگل و ساحل قدم میزنی و بیاد عظمت و قدرت خداوند هستی و باهاش حرف میزنی و اشک میریزی این یاد خداست. و خیلی مهمه که همیشگی باشه. در هر شرایطی احساسمون خوب باشه و بیاد خدا باشیم. در ادامه انفاق همیشگی از رزق گفته شده. توی فهم عوام، رزق رو فقط جنبه مادی و اقتصادی میبینن. من میخوام یه نظر شخصی خودمو هم بگم، این نظر شخصی کنه شاید دوستان موافق نباشن. ولی من به این موضوع باور دارم. رزق میتونه علم و آگاهی هم باشه، رزق میتونه شادی و سلامتی و آرامش هم باشه ، رزق میتونه عبادت و صلات هم باشه. یعنی من اگه چیزی رو از قرآن یاد بگیرم و توی کامنت با دوستانم به اشتراک بذارمش این میتونه حالتی از انفاق باشه، اینکه استاد عباس منش و استاد شایسته، زیبایی های سفر خودشون، که رزق خودشون هست، یا آگاهی ها و تجربیات شون رو با ما به اشتراک میذارن، این هم انفاق محسوب میشه. اینکه جایی هستی و چیزی رو تجربه میکنی و بیاد خدا هستی و اینکه خداوند چطوری دستانش رو به یاری شما میاره، و اشک شوق میریزی از عشق پروردگار و بعداً توی سایت با دوستان به اشتراک میذاری ، به نظر من این هم انفاق محسوب میشه. (دوستان نظر شخصی من بود،و البته که به نظرتون احترام میذارم و مشتاقم ازتون یاد بگیرم)
در آیات 2 سوره انفال یکی دیگه از ویژگی های اهل ایمان وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ بودن آنهاست. فعل مضارع است ، یعنی توکل میکنند، و چون براش یه زمان مشخص تعیین نکرده یعنی همواره توکل میکنند، در هر شرایطی و در هر زمان و مکانی.
وقتی رسیدم به مغفرت و رزق کریمانه، جا داشت چندتا ایموجی با دست زدن تو پیشونی اینجا بذارم، خداوند در هر صفتی بینهایته، در مقام و جایگاه بخشش و مغفرت به اندازه کرامت و بزرگی خودش میبخشه و بخشایشگری میکنه. نه در حد چرتکه ذهن من. هزاران برابر بیشتر و کریمانه تر از قدرت تجسم ما خداوند بهمون میبخشه.
توی این فایل باز هم جلوه های دیگه ای از قدرت خالق بی همتا رو دیدیم و نکته جالبش اینکه استاد عباس منش و استاد شایسته اینقدر از این زیبایی ها رو دیدن و تجربه کردن و هنوز براشون عادی نشده ، اینقدر هوای عالی رو تجربه کردن ولی بازم میگن هوا بسیار عالی و فوق العاده است. خیلی عالیه که همیشه اینقدر روی زیبایی ها متمرکز هستید و هیچوقت براتون عادی نمیشه. شاید همین عادی نشدن زیبایی هاست که همیشه بهتون انگیزه شکرگزاری میده. یه وقتایی ما اونقدر نعمتها و زیبایی های اطراف مون برامون عادی میشه که شکرگزاری رو فراموش میکنیم.
موقع دیدن این فایل یه نکته ای یادم اومد، که توی این قسمت و قسمتهای مختلف سفرنامه زیاد این صحنه رو دیدم افراد غریبه که از کنار استاد عباس منش و استاد شایسته رد میشن یه جمله محترمانه و دوستانه میگن. اگه صبح باشه یه morning یا good morning میگن، یا میگن beautiful day یا very nice یا Have fun و یا چیزای دیگه… چند روز پیش جایی بودم توی یه مرکز خرید کنار جاده ایستادم تا برم نمازخونه آدمهای ظاهراً مذهبی که دارن میان توی نمازخونه مثلاً به یاد خدا باشن آنچنان اخم کردن، و با اکراه از کنار همدیگه رد میشن و حتی اگه بهشون لبخند بزنی و سلام کنی بازم با بدبینی به آدم جواب میدن. برام جالب بود چقدر قانون درست داره کار میکنه. همین ریزه کاری ها درهای نعمت و ثروت رو به روی ما باز میکنه یا میبنده. اینقدر توی اسلام توصیه شده به اخلاق نیکو داشتن. ظاهراً ما فقط ادعاشو داریم ولی آمریکایی ها دارن به این قانون عمل میکنن، پس عادلانه است که زندگی بهتری رو تجربه کنن. خداوند توی آیه 18 آل عمران شهادت داده به برپا بودن دائمی عدالت در جهان. استاد توی فایلهای مختلف میگه هر کسی هر جا هست جای درستشه، هیچ بی عدالتی در جهان رخ نداده. هر جایی به قوانین الهی عمل بشه درهای نعمت و رحمت به روی مردمش باز میشه و متنعم میشن. (همه ما جای درستی هستیم، هم استاد عباس منش در برخورد با این افراد خوش برخورد ، هم منی که باید بعضی آدمهای اخمو رو ببینم، اگر تونستم با این اخموها مهربون برخورد کنم یعنی درسمو به درستی پس دادم، و اونوقت میتونم امیدوار باشم جهان منو به جاهای بهتری هدایت میکنه)
این روزها توی پالایشگاه یه سری کارهای جزیی داره انجام میشه ولی چون توی کارشون از شعله و مشعل استفاده میشه پس آتشنشانی باید استندبای دائمی باشه. روزی تقریباً دوبار نوبت من میشه که برم استندبای ولی خب از اونجایی که هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمیافته، و همه چیز بر اساس قانونه، و «بما کسبت ایدیهم» و البته ما هم هیچ کاری برای انجام دادن نداریم، فقط بیکار میشینیم توی ماشین. یه جمله معروفی هست که یادم نیست از کیه که میگه: «شیطان برای دستهای بیکار کار پیدا میکنه» ولی فکر کنم درست تر اینه که شیطان برای ذهن های بیکار کار پیدا میکنه. چون آدمها تا بیکار میشن شروع میکنن به شخم زدن ناخواسته ها و تضادها (( اعتراف میکنم اولیش خود من، یه وقت فکر نکنید انگشت قضاوتم رو بطرف بقیه گرفتم، نه، نه ، نه … اگه نق زدن رشته المپیکی باشه من حداقل میتونم مدال نقره رو در رشته 75 کیلو مردان، از آن خود کنم)) پس باید این ذهن چموش رو تحت کنترل در بیارم، گوشی رو که نمیشه برد توی محوطه صنعتی . پس چی بهتر از جزوه پرینت شده کتاب «رویاهایی که رویا نیستند»، بعد از این همه فایل دانلودی هدیه دیدن و این همه فایل محصولات رو کار کردن، تازه برگشتم به روزهای اول حضورم در سایت، و از خوندن این شش فصل کتاب دارم شگفت زده میشم. با اینکه میتونم کتاب رو تندخوانی کنم ولی آگاهانه دارم آروم میخونم و یه جاهایی مکث میکنم و فکر میکنم، و تمریناتش رو توی صفحات سفید آخر هر فصل مینویسم. با این کار هم خودم سکوت میکنم و هم همکارم رو به سکوت دعوت میکنم. یه جایی توی کتاب استاد میگه ظرف 5 دقیقه 10 تا آرزو یا خواسته ای که میخوای تجربه اش کنی رو بنویسید، واقعاً هنوز هم برام سخت بود 10 تا آرزو رو نوشتن. پیشنهاد میکنم وقت بذارید و این شش فصل کتاب رو بخونید، بیییییییییینظیره.
دقیقه 2:43 فایل سفرنامه، چقدر خندیدم به شیطنت کودک درون استاد شایسته: «آهویی علفش چطوره؟؟» یاد اون کلیپ بنده خدا افتادم که میگفت دوستان عزیز هم اکنون آهو. از صحبتهای اون خانم تورلیدر توی قطار واقعاً شگفت زده شدم که میگفت بالای قله 32٪ اکسیژن کمتره با یه حساب سر انگشتی میشه حدوداً 14٪ اکسیژن(اتمسفر نرمال حدود 21٪) توی این مقدار اکسیژن قاعدتاً آدم باید بیهوش بشه. نمیدونم چقدر صحبتش درست بود. بالای سر واگنها چندین فن تعبیه شده بود تا فشار کابین رو کمی بالاتر از فضای بیرون نگه داره ، بخاطر همین گفت اگه دیدین حالتون خوب نیست میتونید توی قطار بخونید.
استادان عزیزم و دوستان نازنینم در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
(دوستان عزیزم، منو ببخشید که نتونستم برای کامنت هاتون پاسخ بنویسم.)
سلام جناب امیری عزیز.
سپاس گزارم ک وقت میذارین و همیشه کامنت های عالی مینویسین مخصوصا اینکه با قران شروع میشه و از شعرهای ملکوتی مولانا یا حافظ جان شیرازی قید میکنید.
اینکه گفتین صلات یعنی اینکه راه بری و از دیدن نعمت های خداوند اشک بریزی،دقیقا منم.
من خودم تا سال 91 ی نماز خون و روزه بگیر و خلاصه ی مسلمان مثلا 6 دونگ بودم.ولی هیچ وقت ،هرگز با ی رکعت نماز و ی روز روزه گرفتن اینجوری منقلب و شیفته ی خدا نشدم ک الان با دیدن ابر تو اسمون اشکم درمیاد.
بعضی وقتا میگم :دختر چته؟اسمون و ابرو درخت و پرنده گریه داره؟
حتی با دیدن سریال های سایت هم اشکم جاری میشه.
ممنون ک نوشتین و فهمیدم اگر الان 11 ساله ک نمازی نخوندم یا روزه ای نگرفتم ولی صلاتی بپا میکنم ک مقبول درگاه خداوند هس.
با نظریه ی انفاق هم کاملا موافقم.
حتی شما با نوشتن این کامنت ، نشونه ای شدین از جانب خداوند برای من،انفاق کردین.
روز ب روز زنجیره ی شاگردای استاد و نزدیک شدن فرکانسشون ب هم داره بیشتر و محکم تر میشه.
تا ی سوالی برام پیش میاد یا توی کامنت دوستان جوابش داده میشه یا توسط فایل و سریال و…خلاصه جوابش همینجاست.
در پناه الله مهربان باشین و خدا قوت قهرمان جنوب کشور/
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و مریم جان
و خداقوت به تمامی دوستان عزیزم که از خواندن کامنتشان دگرگون میشم سپاسگزارم از همه شما
جاده چقدر رویایی بود ترکیب رنگ جادویی بود
سبزی درختان
کوه های قرمز
آسمان آبی با ابرهای نورانی چقدر ابرها نورانی و روشن بود خیلی زیبا بود
از دور کوه چقدر با عظمت دیده می شد تفاوت کوه ها فضا رو زیبا تر کرده بود
خدای من صحنه ای که مریم جان از آهو داشت می گرفت دقبقا شبیه نقاشی بود
فضای سبز با علف های تازه گل های زرد فروان و یک آهو زیبا و دو نفر الهی که داشتن فیلم می گرفتن و رانندگی می کردن خیلی زیبا بود اون صحنه
آهو و گل های زرد رنگ
خدایا شکرت که در مدار دیدن این زیبایی هستم و اجازه دادی این زیبایی مهمون چشم های عزیزم بشود سپاسگزارم
واقعا ارتفاع یکی از روحانی ترین مکان ها هست من به شخصه وقتی میرم ارتفاع تمام موضوعات اهمیت خودشون رو از دست میدن و بی دلیل نبوده که پیامبران بالای کوه می رفتن و مناجات می کردن من خیلی ارتفاع رو دوست دارم و این مکان خیلی بی نظیر بود
وقتی داشتن هیستوری اون مکان رو توضیح میدادن که از کجا به کجا رسیده
این آیه یادم افتاد
“وَاستَعمَرَکُم” (آیه 61سوره هود)
و آباد کردن ازشما خواست
و چقدر زیبا مردمان آن سرزمین این آیه رو اجر کردن و این مکان فوق العاده رو به وجود آوردن
پس درمی یابیم آن خدای که از بچگی به ما شناساندن چرت ترین خدایی بود که همیشه بر بنده اش غضب میکنه و خودش میبُره و میدوزه و آخر سر هم بخاطر تصمیمات خودش مارو عذاب میکنه
نه اون خدا خدای بیش دروغ نبوده خدای که استاد به من شناساند خدای که در کتاب قرآن هست من آن خدا رو دوست دارم که من روآزاد آزاد آفریده و هیچ جبری در کار نیست و تمام نعمت های نامحدود رو در اختیار من قرار داده تا زمین رو آباد کنم تا زمین رو زیباتر کنم تا خوب زندگی کنم و جهان را جای بهتری برای زندگی کنم خدایا شکرت که خودت رو به من عطا کردی و آن خدای دروغین از زندگیم رخت بر بست
تمام افعال استاد نشون دهنده این هست که استاد لایق این زندگی هست وقتی داشتن برای پسر دوستشون کادو میگرفتن اون لوازمی رو گرفتن که مورد تایید و پسند خودشون هست نه تنها خودش رو لایق بهترین ها میدونه بلکه برای دیگران هم چنین دیدگاهی داره آخه خیلیا هستن وقتی هدیه میگیرن ارزون ترین بی استفاده ترین اشیا رو می گیرن که صرفا فقط یه کادویی رو گرفته باشن ولی استاد رفت بهترین مارک و بهترین لوازم رو خرید واقعا خداروشاکرم بخاطر وجود الگویی همچون شما
عشق براتون در پناه یکتا بی همتا
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ(255بقره)
اللّه خدایى است که هیچ خدایى جز او نیست. زنده و پاینده است. نه خواب سبک او را فرا مىگیرد و نه خواب سنگین. از آنِ اوست هر چه در آسمانها و زمین است. چه کسى جز به اذن او، در نزد او شفاعت کند؟ آنچه را که پیش رو و آنچه را که پشت سرشان است مىداند و به علم او جز آنچه خود خواهد، احاطه نتوانند یافت. کرسى او آسمانها و زمین را در بر دارد. نگهدارى آنها، بر او دشوار نیست. او بلندپایه و بزرگ است.
لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(256بقره)
در دین هیچ اجبارى نیست. هدایت از گمراهى مشخص شده است. پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خداى ایمان آورد، به چنان رشته استوارى چنگ زده که گسستنش نباشد. خدا شنوا و داناست.
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(257بقره)
خدا یاور مؤمنان است. ایشان را از تاریکیها به روشنى مىبرد. ولى آنان که کافر شدهاند طاغوت یاور آنهاست، که آنها را از روشنى به تاریکیها مىکشد. اینان جهنمیانند و همواره در آن خواهند بود.
=======================================================================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته و سلام به رفیق های نازنین غارحرای من
سلام وسلامتی و نور و عشق ورحمت الله یکتا بر قلب سلیم ابراهیمی همتون
خداروصدهزارمرتبه شکر برای فرصت یک روز زندگی دوباره،تجربه ی بندگی و عشق بازی با خدا،برداشتن یک قدم بزرگتر به سمت توحید،ونزدیک و نزدیک تر شدن به صراط المستقیم…یا به تعبیر دوازده قدمی ها،جاده ی آسفالت جنگلی پر از ثروت و نعمت و حال خوب
دیشب رو هندزفری به گوش با گوش کردن به سوره سجده خوابیدم،صبح چشمام رو با دیدن قسمت 225 سریال باز کردم.
اما بخاطر یکم بهم ریختگی افکارم،از همون اول صبح،شیطان اومد کنار دیوار خونه وایساد و شروع کرد به نجوا که: تو هیچ چیزی برای نوشتن نداری،تو امروز نمیتونی کامنت بنویسی،اصلا چه دلیلی داره برای هر قسمت بنویسی؟امروز هیچی توی مغزت نیست،امروز توی فرکانس کامنت نوشتن نیستی!
این فرشته ی رانده شده از درگاه خدا هی گفت و گفت!
و من لبخند زنان در جوابش گفتم:
بگو!تا دلت میخواد بگو!کارت همینه!شغلت همینه!قسم خوردی منو از بندگی و توحید دربیاری!ولی من مثل همیشه چشمت رو کور میکنم،من وصل میشم به خدا و مینویسم،مینویسم چون نوشتنم صلاته!مینویسم چون با نوشتن قلبم روشن میشه،مینویسم چون با نوشتن به خدا وصل میشم،مینویسم تا برای سعیده ی آینده رد پا بزارم. من اگر آدم تسلیم شدن نجوای تو بودم،الان اینجا نبودم!
شاید بتونی قد وز وز پشه،آزار ایجاد کنی!ولی وعده ی خدا بامنه که تو هیچ تسلطی برمن نخواهی نداشت!پس انقدر اونجا وایسا تا زیرپات علف سبز شه!من آدم تسلیم تو شدن نیستم!
چقدرم قیافه ش دیدنی بود!انگار یک جعبه گوجه پرت کردن سمتش!
همزمان با گوش کردن من به فایل توحید عملی9 و رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده ایم» که لینک هردوتاشون رو اینجا میزارم اگر شما هم توی این موقعیت قرار گرفتین ازش استفاده کنید:
abasmanesh.com
abasmanesh.com
شیطان هم درحال پاک کردن سروصورتش از پوست و آب گوجه،دمش رو گذاشت روی کوله ش و رفت،درسته که شیطان قسم خورده انسان رو از مسیر توحید خارج کنه،همونطور که خداوند میگه نبوده ما به پیامبر وحی کنیم و شیطان هم نجوا نکنه!اما همون خدا میگه:
فَیَنْسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
و خدا آنچه را که شیطان افکنده بود نسخ کرد، سپس آیات خویش را استوارى بخشید. و خدا دانا و حکیم است.
همون خدا میگه:
إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُرْدِفِینَ
هنگامی را که ازپروردگارتان یاری خواستید، و او درخواست شما را اجابت کرد که من مسلماً شما را با هزار فرشته که پی در پی نازل می شوند، یاری می دهم.
حالا بیایم این وسط کلاهمون رو قاضی کنیم،واقعا کی قدرتمندتره؟نجوای شیطان؟یا کمک خدا با هزارتا فرشته؟
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ اینجا خودشو نشون میده دیگه!
چقدر به غیب ایمان داری؟همونقدر میتونی از کمک خداوند و فرشته هاش بهرمند بشی،همونقدر میتونی از پس نجواهای ذهنت بربیای!
همچین کار آسونی نیست،ولی شدنیه!
استاد تو دوره راهنمای عملی میگه هرجا از من شنیدید،من خیلی راحت به تموم خواسته هام رسیدم،منظورم از راحت،راحت از نظر کار فیزیکی بوده؛اما از نظر ذهنی خیلی روی خودم کار کردم،خیلی تلاش کردم برای تغییر باور هام،برای کنترل ذهن!
به تعبیر قرآن میشه :
وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ
از صبر و صلات کمک بخواهید و بی تردید این کار جز بر کسانی که در برابر حق قلبی فروتن دارند دشوار و گران است.
چندشب پیش،اون همکارم که توی داستان هدایتم ازش یاد کردم ایشون دست خدا شد منو از لبه ی پرتگاه کشید کنار و با قوانین کیهانی آشنام کرد رو دیدم،صحبت از مسیرو وقانون و سایت استاد شد،گفت هنوز ادامه میدی؟
چشام گرد شد گفتم یعنی چی ادامه میدی؟من دارم توی سایت زندگی میکنم.
گفت من که درگیرکار بچه هاممو وزندگی و دیگه وقت ندارمو،حالا وقت رانندگی ی فایلی میزارم رندم گوش میدم ولی دیگه زمانم خیلی کمه نمیتونم مثل قبل پیگیر باشم!
یک نگاه به خودم کردم و به مسیری که اومدم دیدم واقعا من هیچ وقت به این قوانین به شکل فانتزی و یک ابزار حال خوب کن نگاه نکردم!هیچ وقت فکر نکردم اینا فقط برای روشن فکریه،از اولش خودمو متعهد کردم برای ساختن زندگیم،برای رسیدن به توحید،از اولش آماده ی بها پرداخت کردن بودم،از اولش استاد رو باور کردم و کلامش رو وحی منزل دونستم.
یادمه بعد جلسه ی قرآنی قدم اول،قرآن رو دستم گرفتمو گفتم من میخوام بفهممت!
من میخوام بدونم خدا چی گفته،من میخوام این آیه هارو درک کنم! من برای رسیدن به بندگی مطلق حاضرم هر بهایی بپردازم.
برای اینکه الان اینجام.برای اینکه قرآن شده صمیمی ترین رفیق زندگیم
حالم بده:قرآن
حالم خوبه:قرآن
میخوام بخوابم:قرآن
روزمو با چی شروع کنم؟قرآن!
حالا آدم و عالم بیان بگن مسیری که داری میری اشتباهه!
به قول استاد من ازین مسیر نتیجه گرفتم،من نتیجه دستمه!
چطور میتونید بگید دارم اشتباه میکنم؟
بخاطر همینکه اصلا دیگه حرف دیگران برای من پشیزی ارزش نداره،اصلا اهمیتی نداره بقیه منو حمایت کنند یا نکنند!
من خدارو دارم،من دست خدا رو همیشه روی دوشم حس میکنم،من لبخندشو میبینم،پس چرا باید دنبال تایید دیگران باشم؟
به الله قسم!
وقت مرگمون،هیچکدوم ازین آدم ها به دادمون نمیرسند!
من آدم مناسبی ام برای گفتن این حرف،چرا؟
چون بارها و بارها سر cprهای ناموفق بودم ودیدم انسان عزیزی که تا چند دقیقه پیش کنار خانواده ش بوده،حالا روح از بدنش جدا شده و رفته پیش خداوند
همون خانواده،همون زن،همون شوهر،همون رفیق؛همونا الان ازش میترسند حتی نگاهش کنند،حتی بهش دست بزنند!
یعنی به محض جداشدن روح از جسممون،دیگه واقعا هیچ یارویاور و رفیقی نیست!جز خداوند!
مَا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا شَفِیعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ
شما را غیر او هیچ یار و یاور و شفیع و مددکاری نیست، آیا تذکر نمییابید؟
با این اوصاف،من روزی هزار بار با خودم تکرار میکنم،سعیده کجا دنبال چی میگردی؟خدا پدرته،مادرته،بچته،عشقته،کارته،ثروتته،زندگیته
دختر!خدا همین نفس هاته که هیچ وقت نشمردی ببینی در دقیقه چندتا نفس بکشی که برای جسمت بهتر باشه!
پس دیگه چرا نگرانی؟
همین حرف رو خدا خودش دیروز بهم زد.
عصر دیروز باهم رفتیم پیاده روی،بهش گفتم خدایا احتیاج دارم باهات حرف بزنم،میدونم که میتونم صداتو بشنوم چون قبلا تونستم!
گفتم استاد میگه اگر حضرت موسی با خدا حرف زده،این یعنی حرف زدن با شما امکان پذیره،باهام حرف بزن قلبمو آروم کن!
همونطور که قدم میزدم کنار ساحل و دنبال نورش بودم،گفت انقدر تقلا نکن،آروم باش توی تقلا نمیتونی بامن ارتباط برقرار کنی،گفتم چشم…
همزمان با گوش کردن به قرآن،نزدیک دریا وایسادم ومحو دیدن موج ها و رقص پرنده ها شدم که بالاخره سیمم وصل شد!
گفتم خدا؟
گفت جانِ خدا!
گفتم خودتی؟یا دارم با خودم حرف میزنم؟؟؟
گفت خودمم بگو!من همیشه هستم،همیشه میشنومت،همیشه میبینمت!
گفتم نگرانم،من هیچی نمیدونم،من هیچی بلد نیستم،با عقل انسانی من هیچ کاری ازم برنمیاد،تو آرومم کن!
گفت راه برو سعیده،راه برو باهم حرف بزنیم …
قدم برداشتم و دستشو روی شونه م حس کردم و اجازه دادم اشکام سرازیر شه …
گفت تو مگه ازین راهی که تا الان اومدی کم نتیجه گرفتی؟
مگه کم گره برات باز کردم؟
چقدر مشکل سر راهت بود؛از دست تو کاری برنمیومد و من برات حلش کردم؟
اون رئیس بیمارستانی که همه تا کمر براش خم میشن،چطور توی دست تو موم شده؟
اون رئیس دانشگاه چطور باهات تماس گرفت گفت انتقالیت بدون جایگزینه،راحت برو؟
اون اعزام هارو کی برات کنسل میکنه؟
کی بهت سعادت قرآن خوندن داد؟
این سلامتی و انرژیت از کجا اومد؟
این برکت پولت از کیه؟
این همه اتفاق ریز و درشت برات افتاده،حواست هست؟
نگران چی هستی؟
من همه جا باهاتم،تو قدم بردار من مثل کوه پشتتم،من ازت دفاع میکنم،من سرپرستتم،من توی قلبتم سعیده!
تو فقط حرکت کن،پشتیبانیت با من!
الان میفهمم چرا دیروز استاد توی نشانه ی روزانه م گفت:ایمان یعنی حتی میترسی حرکت کنی،بری توی دل ترس هات!بعدا میفهمی انقدرم سخت نبوده،بعدا به خودت افتخار میکنی!
الان میفهمم چرا دیشب هدایت شدم به جلسه 6قدم 7 که باز استاد میگه:چرا باید چیزیو تحمل کنی؟تحمل از بی ایمانی میاد،از شرک میاد،برو تو دل ترس هات! از شرایطت راضی نیستی تحمل نکن!تغییر کن!حرکت کن!
حرکت کن درها باز میشه!
الان میفهمم چرا با تموم شدن جلسه 14 عشق ومودت،هدایت های خداوند پشت هم اومد و من رو در مسیر جدید گذاشت و ازم خواست کنترل ذهن و احساساتم رو به دست بگیرم و قدم بردارم برای تغییر …
حالا منم …و یک تغییر مدار دیگه …یک شجاعت …یک قدم برای تصمیمات جدید …
چقدر میتونم توی مسیر جدید قدم بردارم و نگران مشکلات توی راه نباشم؟
به اندازه ای که ایمان دارم و قدرت از آدم ها گرفتم و دادم به خدا!
کدوم خدا؟ همون که میگه :
ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ ۚ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ
این است خدا پروردگار شما، فرمانروایی، ویژه اوست و کسانی را که به جای او می پرستیدید، مالک پوست هسته خرمایی هم نیستند.
این سعیده و این 674 روز استمرار برای ساختن زندگی توحیدی…و حالا دوباره وقتِ ثابت کردن ایمان به خدا و جسارت برای قدم های بزرگتره….
وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَکَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا
و بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد توکل کن، و او را همراه با ستایش تسبیح گوی، و کافی است که او به گناهان بندگانش آگاه باشد.
سلام سعیده جان
خیلی سپاسگزارم ازتون بخاطرکامنتهای پرازآگاهیتون .
هربارکه میخونم قلبم منقلب میشه ازایات قرانی که مینویسین ازگفتگوهاتون باخدای خودتون،ازنشونه هایی که ازکامنتهای شماوبقیه دوستان دریافت میکنم،ممنونم بخاطرحضورت و وجودت عزیزم.
سلام به سعیده ی فلورانس نایتینگل
اعتراف میکنم تو خیلی قدرتمند و پوست کلفتی!
اعتراف میکنم آدم حسابی هستی!
اعتراف میکنم شادی و انرژی درونیت ، رشک برانگیزه!
اعتراف میکنم نوشته هات، برای من مثل دارویی که سر تایم به مریضها میدی، شده!
خوب کاری کردی رفیق خدا شدی! همیشه ی همیشه، منم تو مود آدم بودن نیستم، ولی همین اتفاقهای خوبی که داره برام میفته، دلیل و گواهه برای ادامه و استمرار. مرسی که وقت میذاری و برای ماها چیز مینویسی. اثر خوبی داره. ترکیب سیخونک و خنده!
برای من که این داروها خیلی مهمه، خیلی .
به خاطر زحمتهات منم عوضش برات یه واسونک شیرازی پلی میکنم!
جینگ جینگ ساز میادو از بالای گرگان میاد
جینگ جینگ ساز میاد و از بالوی ایران میاد!
مش سعیده، غم مخور، پول و طلا ، آوار میاد!
راه بندر دور دور و آب بندر شور شور!
توی گرگان ، باشه شیطان در کنارت سوت وکور!
اینجا باید خودت کل بکشی!!
نیکا و نیلا را ببوس.
سلام علی آقا
خیلی خوب از دوستمون بخاطر کامنت عالی تشکر کردی
دقیقا کامنتها شدن مسکن برای قلب ما
شدن گواه برای درستی مسیر
شدن چراغ برای روشنی مسیر
و این شعر نوشتن عالی تر بود
ایول
منم جای شما کل کشیدم و خندیدم
آفرین بر شما و ذوق تون
شاد موفق ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام به سعیده عزیز وخواهر توحیدی ام
ازت ممنونم بااین کامنت های زیبایی که میزاری من هر موقع میخونم اشکهایم آرام آرام میریزه
قلبم باز میشه با این آیه های قرانی زیبائی که میزاری
سعیده جان من هم به این نتیجه رسیدم که تمام زندگیت فقط خدا باید باشه وروی هیچ کس حساب نکنی اما بعضی اوقات گول این شیطان را میخورم و روی آدم ها حساب میکنم که صد البته هیچ کاری برام هم نمیکنن حتی سنگ جلوی پام میندازنن تا نتونم کاری بکنم که اکنون چند روزه کار بانکی برام پیش اومد وبه هر کی رو انداختم کاری نکردن ناراحت شدم به رئیس بانک گفتم چون پارتی ندارم کارم را راه نمیدازید او مدم خونه
فرداش جمله حوری خانم باختری را تکرار کردم که خدا مثل کوه پشتمه
فقط خدا پارتی منه
همون رئیس بانک چند پیشنهاد داد تا کارم راحت تر انجام بشه
من دوباره داشتم دست وپا میزدم تا از غیر خدا کمک بگیرم. شیطانه گول میزنه خیلی دوست دارم در برابرش مقاومت کنم ومثل شما توحیدی وخداگونه رفتار کنم اما بعضی اوقات کم میارم فکر میکنم التماس بنده خدا رابکنم برام کاری میکنه
خدایا هزاران بار شکرت که الان خیلی زودتر اشتباه هم را میفهمم وجلوی شیطان دغل باز می ایستم قبلا تا روز ها وهفته ها من غرق در نجواهای شیطان بودم
منونم از ت بااین هم حرف های زیبایت
خدا همیشه پشت وپناهت باشه
کله ی مبارکت را هم میبوسم
بهبه
سلام معصومه جان !
چههه میکنیییی شمااااا!!!!!!!!بله وقتی ک بخدا توکل کنی کار ها به نحو احسن انجام میشه .
اون فایل فقط رو خدا حساب کنید رو توصیه میکنم شمام گوش کنید واقعاااااا عالیههههههه!
ولی بهتره به توصیه استاد وام بر ندارید !!!
وقتی به خدا بسپارید ع بی نهایت را برات پول میفرسته !!
عالی بود
موفقی باشی !
سلام سعیده جانم.
چقدر لذت بردم از سبکِ گفتگوت با خدا.
کامنتتو که صبح خوندم، رفتم دنبال کارهام، بعد اون وسط مسطا به خودم گفتم چقدر گفتگوی سعیده با خدا کنار دریا، قشنگ بود و خالص، اینو باید بنویسم براش.
از جنسِ همون جوشش ها که باید بیاد تا من بنویسم.
کامنت هات همیشه برای من ایده داره، چون از زندگی روزانه و بهبودهات با مثال های عینی و قابلِ لمس مینویسی.
من خیلی مثال های تو کامنتها رو دوست دارم و اصولا کامنتهایی که مثال میزنن رو پیگیری میکنم چون اینطوری بهتر متوجهِ قوانین میشم.
برای خودت، زندگیت، لحظاتت، آرزوی آرامش و سعادت و ثروت دارم عزیزم.
بوس و بغل و عشق فراوان از قلبِ مهربونِ سمانه جون، به قلبِ مهربون و پر تلاشِ سعیده جون.
به قول خودت خیلی باحالی، باشه؟ (ایموجیِ چشم های قلبی قلبی)
خدایا شکرت که هستی و میتونی تو کسری از ثانیه فرکانسم رو بهبود بدی.
به نام رب العالمین
سلام خدا بر تو سعیده عزیز
باز هم فایل جدید
باز هم کامنت خوندن
بازهم کانت های زیبای سعیده
باز هم اشک های من
باز هم آیات الهی خدا که بر قلب و روح من میشینه
چی بگم
از کجا بگم
از خدایی که هر لحظه با ماست و هر لحظه هداینمون میکنه
از خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتره
از چی بگم
ممنونم که آیت الکرسی زیبا رو گذاشتی
یادمه بچه که بودم این آیه ها رو حفظ بودم اما فقط حفظ بودم و هیچی نمیفهمیدم اما الان خوب میفهمم یا حداقل از اون موقع کمی بیشتر و بهتر میفهمم
خدایا شکرت
سعیده جان از صحبتی که با خدای خودت داشتی لذت بردم و اشک ریختم چقدر خوشگل حرف میزنی با خدای مهربان آفرین نوش جونت
و اشک ریختم از این هم صحبتیت با خدا
امروز زیر باران توی خیابان های زیبای اصفهان خدا رو دیدم میفهمی که چی میگم
خدا تو عطر هوا هواست
خدای برگ های پاییزی است
خدا توی باران پاک و پاکیزه هست
خدا خیابان های خلوت و بارانی پاییز هست
خدا قلب من هست
آره منم خیلی خوشگل حسش میکنم
حالا میفهمم که استاد میگفت وقتی پیادهروی میکردم و حضور خدا رو میفهمیدم و اشک میریختم یعنی چی
حالا میفهمم که استاد میگفت خدا منم خدا تویی خدا همونی هست که اگر دو نفر با هم صحبت کنند خدا سومین نفر هست اگر 3 نفر صحبت کنند 4 امین نفر هست و ….
اتفاقا همین دو سه روز پیش به این آیه برخوردم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۖ مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَهٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَىٰ مِنْ ذَٰلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ۖ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
آیا نمیدانی که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است میداند؛ هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمیکنند مگر اینکه خداوند چهارمین آنهاست، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمیکنند مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست، و نه تعدادی کمتر و نه بیشتر از آن مگر اینکه او همراه آنهاست هر جا که باشند، سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه میسازد، چرا که خداوند به هر چیزی داناست!
آیه 7 سوره مجادله
سعیده جان
سپاسگزارم ازت بابت کامنت های زیبایی که میگذاری
برات شادی و عشق بیشتر از جانب خدای مهربان دارم
سلام سعیده جانم
قربونت برم چقدر قشنگ مینویسی
باتک تک کلماتت اشکم جاری شد
مرسی که انقدر عاشقانه و خالصانه مینویسی
خداروشکر برای درک بینظیرت از قرآن واشاره به آیات قرآن در تمام دیدگاههایی که ازت می خونم
لذت بردم از دیدگاهت
بهترینها سهم قلبت عزیزم
دوستت دارم الهام
سلام سعیده جان
سلام به روی پاک و خالصت
چقدر با روز به روز خوندن کامنتات حس میکنم که هرروز داری نابنر و زلال تر میشی و الهی تر
نمیدونی چقدر داری به ما کمک میکنی با نوشتن تجربیاتت از مبارزه با ذهن شیطانی و اون تمثیل های دلنشینت و تصویر سازی ها
بسیار شده که با خوندن کامنتات لول آپ شدم ، مسلح شدم که منم بهتر بتونم دست ذهنمو بخوابونم
چقدر خوبه که هستی
همینطور خوب و اصیل و زلال بمون برامون
قلب فراوان از غرب تا شمال سرسبز تا اندوکارد قلب پاکت
سعیده جان اولین بار که واست مینویسم ولی خیلی وقته که کامنتهای زیبا و توحیدیتو میخونم
دختر تو بی نظیری
با این کامنت اشکهای من جاری شد و دلم لرزید
خدا واسه ما همه چیز میشه
ممنونم که مینویسی.
راستی من هم به تازگی به شهر زیبای گرگان مهاجرت کردم و نزدیک دوهزار کیلومتر از خانواده و دوستانم دور شده ام ولی خوشحالم که اینجام
و جرات مهاجرت رو داشتم
سپاسگزارم دختر توحیدی سعیده جان
سلام رفیق غار حرای من
سلام سعیده خوش قلب
الله اکبر
الله اکبر از این همه آگاهی
با تک تک کلماتت عشق کردم
تک تک کلمه ها حرفهای من بود به خدا
الله اکبر
الان قشنگ درک میکنم وقتی استاد زیبایی میبینن ومیگن الله اکبر یعنی چی
پشتم لرزید از کامنتی که نوشتی
شمارا غیر از او هیچ یارو یاوری نیست
به محض جداشدن روح از جسم دیگه واقعا هیچ یارو یاور و رفیقی نیست جز خداوند
هزار الله اکبر
خدای من بخدا بخدا همین چند خط کل حرفای استاد
همون خانواده همون زن همون شوهر همون بچه همون رفیق همونا
الله اکبر
میترسن نگات کنن
میترسن بهت دست بزنن
بخدا برای کی برای چی
چرا نگرانی
چقدر وابسته همیناهستم
چقدر بخاطر همینا موندم تو جام وتکون نمیخورم
چقدر بخاطر همینا میترسم ونگرانم
خدایا من جز تو کسی رو ندارم (بخدا هنوز درک نمیکنم که من جز تو کسی رو ندارم یعنی چی)
سعیده جانم
رفیق غار حرای من
ممنونم ازت که مینویسی
همیشه با عشق دنبال کامنتات میگردم وبا عششششق بیشتر میخونمشون
به خودم میبالم دوستی دارم توحیدی
به خودم میبالم که در مدار رفیق غار حرا بودنت هستم
گفت :جان خدا (جان خدا)
گفتم :خودتی؟
خودمم(عاشقتم هنوز نمیفهممت
هنوز نمیشناسمت هنوز یه دونه کوچیکم که تازه از خاک بیرون اومده میخواد بشناستت
اجاره بده بشناسمت
خودتو بهم نشون بده بزار احساست کنم )
بگو
من همیشه میشنومت
همیشه هستم
همیشه میبینمت
اینجاست که ایمان به غیب معنی میده
اینجاست که صبر وصلات باید داشته باشیم
گفتم نگرانم
گفتم من هیچی نمیدونم
من هیچ کسی رو جزتو ندارم
من هیچ دری رو نمیشناسم جز در خونه تو
من باعقل انسانیم هیچ کاری ازم برنمیاد تو ارومم کن
من نمیدونم چطور
از کجا
تو درست کن تو درست کن
نگران چی هستی؟
من همه جا باهاتم
تو قدم بردار من مثل کوه پشتتم
من ازت دفاع میکنم
من سرپرستتم(خدایا من سرپرستی جزتو ندارم) من توی قلبتم محدثه جانم
تو فقط حرکت کن پشتیبانیت بامن
الله اکبر
الله اکبر
کسانی راکه به جای او میپرستید لک پوست هسته خرمایی هم نیستند
الله اکبر
سعیده جان
ایمان دارم درهر راهی قدم گذاشتی بهترین ها برات رقم میخوره
مشتاقانه منتظر کامنت هات هستم
در پناه حق
به نام خداوند رزاق بی همتا
سلام و درود به شما سعیده خانم عزیز
الهی که حال دلت عالی باشه ، شاد باشی ، آروم باشی و اتفاقات فوقالعاده از در و دیوار وارد زندگیت بشه
چقدر دلم برای نوشتن برای شما تنگ شده بود
چقدر لذت می برم از معاشرت و هم صحبتی باهات
چقدرررر هر بار که دیدگاهایت رو می خوانم حالم دگرگون میشه
یعین اگه کوک نباشم !! میزون میشم حالم خوب میشه
اگه خوب باشم عالی میشم
چقدر خوبه که شما رو تو این خانوادهی صمیمی داریم
چقدر خوبه که روند رشدت رو داری مکتوبش می کنی برای خودت در آینده تا از این رد پاها استفاده کنی …
و چقدر خوبه که ما ها هم داریم ازت یاد میگیرم
درس ایمان و توکل…
درس استمرار…
درس یادآوری همیشگی نعمات و رحمت های پروردگار در این مسیر از وقتی که کارکردن روی خودت رو شروع کردی
این درس سومی رو من رد پاش رو تقریباً دارم توی تمااااااامِ کامنت هایت می بینم و چقدرررر لذت می برم و چقدر با قلبم با تمام وجودم تحسینت می کنم براب این شخصیت سپاسگزار و متواضعی که در برابر خداوند ساختی
واقعاً دمت گرم
لایک داری دختر
یعنی همین درس سومی رو هرچییییی در موردش بنویسم به خدا کمه…
من بارها این شخصیتت رو… اینکه می نویسی هدایت ها و همزمانی هایی که خداوند برایت رقم زده و به این شکل ایمانت رو نسبت به مسیر درست قوی تر می کنی و آگاهانه با این فکت ها به خودت قوت قلب می دهی…
این یکی از مهمترین تمرین هایی که باید روش وقت بگذارم
همین امروز داشتم دورهی شیرین عزت نفس رو گوش میدادم
استاد با تأکید فراوان خیلی محکم و قاطعانه می گفت وظیفهی دیگران نیست که به تو انرژی مثبت انگیزه و قوت قلب بدهند!!
اصلاً شاید کسی نباشه که این کارو برایت انجام بده!!
تو اون فردی هستی که باید این کار رو برای خودت انجام بدهی
باید هر روز و هر روز و هر روز به خودت بگی که چه کارهای بزرگی رو توانستی انجام بدهی… این کاریه باید هر لحظه انجامش بدهی
تا قوی بشی ، تا ترس هایت رو بهشون حمله کنی ، تا انرژی بگیری برای حرکت کردن و پیشرفت کردن
———————————————————-
استاد تو دوره راهنمای عملی میگه هرجا از من شنیدید،من خیلی راحت به تموم خواسته هام رسیدم،منظورم از راحت،راحت از نظر کار فیزیکی بوده؛اما از نظر ذهنی خیلی روی خودم کار کردم،خیلی تلاش کردم برای تغییر باور هام،برای کنترل ذهن!
الهی صد هزار مرتبه شکر به خاطر این آگاهی
سعیده خانم ازت ممنونم که این آگاهی های فوقالعاده رو با من به اشتراک می گذاری، یعنی همین جمله رو من باید ببرم توی ورد برم پرینت بگیرم بچسبونم به آیینهی اتاقم … به خدا جدی میگم ها… چون الان که دارم در موردش صحبت می کنم به ظاهر ساده میاد ولی بارها و بارها مسیر رو گم کردم و به بیراهه رفتم چون دقیقاً پاشتم برعکس این آگاهی عمل می کردم یعنی تلاش فیزیکی و تقلا و زجر رو چاشنی زیاد کرده بودم و از کنترل ذهن و تمرکز بر روی زیبایی ها و سپاسگزاری و کار کردن روی خودم غافل شده بودم!!
آره دیگه … مطمئناً همین فردا میرم پرینت میگیرم و میارم می چسبونم به آیینه
———————————————————-
به یه موضوع دیگه هم دوباره امشب پی بردم ، در واقع این آگاهی رو به یاد آوردم که ما با توجه به مداری که در اون هستیم این آگاهی ها رو درک می کنیم:)))
میدونی چی شده؟!
من امشب احساس می کنم برای این اولین بار آیه الکرسی رو تو کامنت شما خواندم!!!
یعنی دیوانه شدم اصلاً………
به خودم گفتم اعععع اینکه اینقدر واضحححح داره قانون رو میگه حداقل فقط چند بار قبلا توی کامنت های خوده سعیده خواندی!! پس چرا تاحالا اینقدر واضح درکش نکرده بودی!!!
توی آیه آخر کلمهی طاغوت نظرم رو جلب کرد!
معنیش رو نفهمیدم
رفتم گوگل سرچ کردم
از ویکی پدیا معنیش رو برای من آورد !!! شوک شدم گفتم اععع ببین خودِ خدا اینقدرررر واضح داره قانون رو میگه بعد من تو همین شهر خودم، قم می بینم اینقدررررر آدم ها تو در و دیوارن، میگن بریم حرم از فلانی بخواهیم! بریم مشهد! از فلانی بخواهیم حاجت ما رو روا کنه! بریم کربلا فلان… حتی بریم مکه که فلان بشه!! انگار واقعاً باور کردن که خدا توی اون خونهی چهار ضلعیه!!!
ای امان از نادانی … ای امان
خدایا منو ببخش و مورد رحمت و مهربانیت قرار بده و به من ثروتی بده که به بی نیازی برسم چرا که من تو رو بی نهایت بخشنده شناختم
چرا که خودت در آیه (257بقره) گفتی
خدا یاور مؤمنان است. ایشان را از تاریکیها به روشنى مىبرد. ولى آنان که کافر شدهاند طاغوت یاور آنهاست، که آنها را از روشنى به تاریکیها مىکشد. اینان جهنمیانند و همواره در آن خواهند بود
من روی این کلمهی طاغوت واقعاً دست و پاهام شل میشه
خدایا پناه میارم به خودت و میدونم که جز تو هیچ یار و یاوری ندارم
طاغوت در اسلام، به معنی هر آن چیز یا کسی است که به جای خداوند در جایگاه پرستش قرار گیرد. طبق این تعریف، جز خداوند یکتا هر موجودی همچون: شیطان، بتها، انسان ( مرده یا زنده ) یا هر مصداق دیگری که به عنوان معبود واقع شوند طاغوت محسوب میشود.
طبق سرچی که در گوگل داشتم
سعیده جان نکات مثبت شما و کامنتت که تمومی نداره
ولی امروز عصر داشتم دیدگاهت رو در قسمت قبلی سفرنامه می خواندم
هم به خاطر اون شعر های بانمکی که نوشتی کلی خندیدم و البته درس هم یاد گرفتم، سپاسگزارم
و
هم می خواهم بهت بگم اونجایی که از دو تا دختر گلت نوشتی که باهاشون میری مدرسه و می خوانی یه دختر دارم، اونا میگن شاه نداره :))
و اون ذوق و شوقشون و اون بالا پایین پریدن هاشون
اونجا ها همون جاهایی بود که چشمام قشنگ خیس شد و دیگه نتوانستم جلوی این حجم از احساس رو بگیرم :)
و نتوانستم با قلبم تحسینت نکنم
من از شما ممنونم که مادر خوبی هستی و داری دوتا دستهی گل تربیت می کنی
ممنونم که از الان داری باهاشون آیه الکرسی رو می خوانی و درس یکتا پرستی و موحد بودن رو یادشون می دهی
ممنونم که…
میگم هر چی از نکات مثبت شما بگم تمومی نداره
دوستت دارم خواهر راه دور من
دوستت دارم برای اینکه اینقدر قشنگ گپ و گفت خودمونی دو نفرت رو با خدا برایم نوشتی تا ازت درس یاد بگیرم
اونجایی که گفتی:
گفتم خدا؟
گفت جانِ خدا!
اونجا هم چشمام خیس شد و دلم لرزید
الانم چشمام تار می بینه ، چقدرررررر قشنگه این حجم از عشق بازی و رفاقت با خدا چقدرررر کیف میده ……
محمدحسین عززیززم،سلام بروی ماهت!
چقدر دلم برای دریافت نقطه ی آبی ازت تنگ شده بود!
مرسی که برام نوشتی!مرسی که طولانی نوشتی!
عاشق این نقطه های آبی ام که هرچقدر اسکرول کنی تموم نشه …مثل یک چایی داغ ونون خامه ای که دلت میخواد کم کم مزه مزه ش کنی،شیرینش تموم نشه!
این سومین باری که دارم این پیغام اِلاهیت رو میخونم و حالا وقت نوشتن یک پاسخ از روشنی قلبمه که با نسیم خنک شمال و نورِ نارنجی رنگ غروب آفتاب که رنگ موج های دریا رو طلایی کرده برات بفرستم ….
ازت ممنونم پسر،برای این ایمانت،این تعهدت،این قلب روشنت که جایگاه رحمت خداوند شده…
ازت ممنونم که هر روز تلاش میکنی توحید رو بیشتر درعمل اجرا کنی و قلبت رو به قلب سلیم ابراهیم نزدیک و نزدیک تر کنی…
برادرِ عزیز راه دور من ولی نزدیک به قلبم.
برات از نورِ آسمون ها وزمین،بهترینِ بهترین هارو میخوام …
دعا میکنم در بهترین زمان و مکان ببینمت …درحالیکه سرمست از نتایج ریزودرشت و معجزات خداوندی و هرچقدر برام تعریف کنی از اتفاقات خوبت ،تموم نشه ….
دوستت دارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
قلبِ فراوانِ فراوان
به نام خداوند مهربان و بزرگ
کافی هست خدا یاور شما باشد
کافی هست خدا سرپرست شما باشد
چقدررر با خدا زنده گی زیباست
چقدررر با خدا زنده گی لذتبخش هست
خدا وهاب هست
خدا عشق هست
خدا رحمان هست
خدا رحیم هست
اول راه هم خدا هست آخر راه هم خداست
همیشه خدا با ما هست
خدایاااا کرور کروررر شکرت
سلاممم سعیده عزیزم
سلامم به بنده نازنین الله
سعیده عزیزم خداوند بی نهایتتتت زیباست
خدا بی نهایت عشق هست
خداوند در زنده گی ما هست ما چی کم داریم ؟؟
او خدا هست
پروردگار زمین و آسمان هست
خدا خیلی بزرگ هست
میدانی زمان های که منم با خدا حرف میزنم از بس زیبا پاسخ میدهد میگویم خدایا خودم هستم یا تو ؟
میگوید من هستم
میگویم خدایا چرا همیشه من باید زیاد حرف بزنم تو هم حرف بزن تو هم بگو
من میخواهم بیشتر درکت کنم بیشتر بفهمت
میگوید پاکیزه من خدایت هستم من عاشقت هستم من میخواهم بیشتر از شما بشنوم صدایی شما را بشنوم عشق بازی شما را بیبینم من همیشه منتظر تان هستم تا سمت من بیاید
من صبور هستم من عاشق شنیدن صدای شما هستم
وقت های که زیاد دلم تنگ میشود میکویم خدایا پس چی وقت من خواسته هایم را زنده گی میکنم چی وقت میتوانم آزادانه دو چرخه سوارای کنم درایف کنم از خودم درآمد داشته باشم بهترین جا ها بروم و لذت ببرم
همیشه میگوید
صبر داشته باش عجله نکن من برایت میسازم اول باید قوی شوی بزرگ شوی به اندازه خواسته هایت
بزرگ شوی
عجله نکن آرام باش قدم به قدم با هم میریم ( هزاران بار از خدا شنیدیم )
و وقتی از عشق بازیت با خدا یاد کردی
یاد سخن های استاد افتادم در فایل توحید عملی نهم
که میگوید خداوند همیشه وعده فزونی میدهد وعده فراوانی میدهد همیشه میگوید نترس آرام باش من هستم
چقدرررر خدا همیشه به ما میگوید نترس آرام باش من هستم
حالا کیست باور کند که خدا هست
خدا هست
خدا هست
خدایااااا کروررر کروررر شکرت
خیر باشد اگر امروز خواسته هایمان را زنده گی نکنیم فردا حتما زنده گی میکنیم
خداوند یاور ما هست خداوند در زمان درست همه چیز را حل میکند
خداوند همه چیز برای ما میشود
خداوند همان چیزی میشود که ما میخواهیم
پس ما چرا نگران باشیم
خدایااااا شکرت
دوستتتت دارم عزیزم
بوس به روی ماهت
به نام خالق هدایتگر سلام بر خدای درونت.
عزیزم خوش حالم خوش حالم که بر نجواهای ذهنت پیروز شدی خوش حالم که صدای خدای درونت شنیدی خوش حالم از تعهدت به این مسیر و خوش حالم برای ایمانت خوش حالم برای پشتیبانی خدا که باورش کردی خوش حالم برای این که قرآن شده همهی زندگیت سعیده جان به لطف خدا با خواندن این کامنت بدجور دلم آرام شد سیسمم وصله به الله و اشک که از چشمم سرازیر میشه من عاشق این لحظه ام عاشق پاکی دل عاشق خواندن این کامنت زیبا و آرامشی که عشقم در قلبم به پا کرد ارزشش قابل قیاس با هیچی تو این دنیا نیست.
سعیده جان خداقوت میگم بهت و امیدوارم همیشه سیمت به رب العالمین جون وصل باشه بشی رفیق فابریک خداجون همچون ابراهیم .
دست حق نگهدارت
بنام خداونده بخشنده ومهربانم…
سلام به بانو سعیده عزیز و توحیدی و رفیق فابریک خداااا
کجا دنبال چی میگردی هیچی توش نیست….
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ
آنهایى که جز اللّه به خدایى مىخوانید، بندگانى چون شمایند. اگر راست مىگویید، آنها را بخوانید، باید شما را اجابت کنند.
وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَهً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ
پروردگارت را در دل خود به تضرع و ترس، بىآنکه صداى خود بلند کنى، هر صبح و شام یاد کن و از غافلان مباش.
اجی چقدر اشک ریختمممم چقدر قشنگ بود زمانی که میمیریم یا هر کسی که میمیره حتی میترسیممم بریم ببینمیششش الله اکبرررررر بهش دست بزنن واقعااا همینه
این دیگه ته ته داستان ما بوده تههههههه ممنونم و سپاس گزارم ازت اجی
ما هیچ رفیق و یار و یاوری نداریم جز رب ما هیچکس رو نداریم جر خداااا پس کجا دنبال چی میگردیمممممم……
ممنونم ازت اجی که همیشه با کامنتت اشک من در میاد و یاد اوری میکنی بهم که حسین داستان اینه کار دارم نمیشه و این چیزااا نداره همیشه باش و همیشه مرور کن دمت گرم اجی مهربانم….
منم یه زمانی 115 امداد جاده ای بودم و اون لحظه ای که میرفتم سر حادثه با خودم میگفتم خدایاااا من هیچییییییییییی نیستم در برابر توووو هیچچچچچچچچچچچچ
الان میفهممم که خدا چرا تو اون مسیر من رو قرار داد تا بگه حسین زندگی رو من بهت دادم و من هم ازت میگیرمممم
بقول شماااااا
کجاااا دنبال چی میگردی …..
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی بانووووووووووووووو
داداش حسین عزیزم،سلام بروی ماهت
ازت ممنونم که برام نوشتی،خدا میدونه من چقدر شمارو دوست دارم و چقدرخوشحال میشم با هر نقطه ی آبی از طرفتون
هربار برام یک پیغام از خدا داری،هربار یک جوری سوپرایز میشم از آیه هایی که برام مینویسی…
داداش ،تو چه فرکانسی هستی که انقدر به خدا وصلی؟که انقدر قشنگ پیغامشو میاری…؟
ازت ممنونم بی نهایت….نوشتن این پاسخ برای شما،همزمان شده با شنیدن صدای اذان ….
الله اکبر… الله اکبر….
چقدر همین دوتا کلمه شگفت انگیزه …
الله اکبر از همه چیییز و همه چییییز و همه چییییز ….
پس … کجا؟دنبالِ چی بگردیم….؟
برات از نورِ آسمون ها وزمین،بهترین هارو درخواست میکنم داداش حسین عزیزم و آرزو میکنم در کنار خانواده ی قشنگت همیشه غرق احساس خوشبختی بی قیدو شرط باشی…
به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان
بنام یزدان پاک
سلام به سعیده خانم ارزشمندم
چقدر زیبا بیان کردی واقعا سپاسگزارم
این درخواست من از خداوند بود این کامنت زیبایی
بعضی وخت ما فراموش میکنم خداوند را مغرور می شویم به چند روز زندگی ولی خداوند ما را هیچ وخت فراموش نمی کند در بد تربن شرایط باز هم ما را کمک می کند
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج بغیر خود مگردان ما را
خدای من پروردگارم سپاسگزارم بابت همه چی بابت این که از زبان بنده های ارزشمندت حرف میزنی و نور ایمان را در قلبم بیشتر میکنی خدایا شکرت بابت همه
از شما هم خییلی سپاسگزارم سعیده خانم دوست داشتنی و ارزشمند بابت این که نظرات زیبای خود را با ما به اشتراک می گذارید
عاشقتم در پناه خدا باشی
به نام خدای مهربان
سلام به خانواده ی بهشتیم
سلام به سعیده ی عزیزم
آفرین دختر چقدر تحسینت کردم و چقدر لایق تحسین هستی که اینگونه توحید را در عمل انجام میدی
خدایا شکر که با این کامنتت هدایت شدم و جوابی گرفتم که کلی فرکانسمو بالاتر برده
کلی اشک شوق و لذت ریختم از اینکه اینگونه با خالق مهربان در ارتباطی و این گونه این ارتباط شیرین را با خانوادت به اشتراک گذاشتی
خدایا شکرت بابت این خانواده ی بهشتیم
عاشقتم سعیده ی عزیزم
عاشق همتونم
خدایا شکرت
سلام خانم شهریاری زیبا رو و زیبا سیرت .
هزاران بار تحسین میکنم شما رو
خداوند ب قلمتون برکت بده . الحق ک شاگرد اولی این مکتب حق شماست
چقدر خوبه ک آدم با نتیجه و مدرک حرفش رو ثابت کنه و شما با آرامشی ک دارین چنان آرامشی ک حتی از پشت کامنتتون هم پیداس ثابت کردین ک چقدر متعهدانه دارین بندگی میکنید و توحید رو پیشه زندگیتون کردین . احسن
چقدر گفتگو تون با خداوند شنیدنی و حال خوب کن بود کاش بیشتر ادامه میدادین .
رفیقت گر خدا باشد
هواداری قوی داری
بسم الله الرحمن الرحیم
دووووووستت دارم از این کامنت برای خودم بنویسم
خود خودم
اینکه این کامنت برام یه دوره بود از کل زندگیم
از بچگیم که پدر نداشتم و فکر میکردم خدا پدرمه.
هر وقت دوستام چیزی باباشون براشون مهیا میکرد میگفتم خدایا منم میخام
اون کودکی ها، اون مراقبت ها
همیشه همیشه بهترین دوستا مدرسه ها معلم ها سر راهم قرار میدادی عین همه اونایی که باباشون خیلی گردن کلفتن
انتقالیم بدون حتی 1 ترم جابجایی
کار کردنم توی شرکت گرید 1 بهترین شرکت توی شهر
برا کسی که حتی توی شهر کوچیک هیچکی جد آبادشم نمیشناسه
همه همه چی هر چی دارم از خودت دارن
مرا بشور مرا بیامرز و نورت بر قلبم ببار
آره خیلی ناسپاسم خیلی عجولم
ولی جز تو هیچکی قبول ندارم
فقط خودتی شفیع من خودتی خودت برام دعا کن خودت منو پاک کن
و بیامرز از هرچی جز خودت
الهی درد دارم درمانم تویی
نیازمندم نیازم تویی
فقیرم ثروتم تویی
بی پناهم پناهم تویی
درمانده ام روشنایی راهم تویی
گرسنه و تشنه ام سیراب گرم تویی
الهییییی شکرت الهیییی شکرت الهیییی شکرت
به نام یکتای هدایتگرم و سلام به یعیده بهشتی
عزیزم شما عالی هستی
این همه کامنت عالی نشان از یک شخصیت بزرگ و قوی هست و من افتخار میکنم به لودن در چنبن جمعی با دوستانی آگاه و ارزشمند که مدام ردپا از خودشون به جا میذارن و نه تنها خودشون رو رسد میدن بلکه جهان رو هم به جای بهتری برای زندگی میکنن
بله همین کامنتا و این آگاهی ها و نشرشون، غوغا میکنه و فرکانسی ابجاد میکنه خدایی
فرکانسی که همون شیطان و همون ذهن که گوجه له شده های روی صورتش رو پاک میکنه مبدونه از پسش بر نمیاد
چقدر ابن فضا خدایی هست و واقعا جدا از فرکانس ها و حرف ها و اعمال مردم جامعه ایت
خدایی هزاران بار سپاس که ما هدایت شدیم و هر بار داره از ابن باغ، نامت های بهشتی نصیبمون میشه
باز هم تحسینت میکنم دویت خوبم و بر خودم و دوستانی چون شما می بالم
سلام سعیده عزیز خواستم ازت تشکر کنم بابت این کامنتی که روح منو به پرواز درآورد و به من آرامش خیلی خوبی داد و تحسینت کنم بابت این حد از تعهد بالایی که به این سایت و مطالبش داری و این ارتباطی که تونستی با خدا و قرآن بگیری از صمیم قلب دوست دارم به هر چی که میخوای برسی و نتایج بسیار عالی و بزرگی بگیری و بیای و اینجا برای ما تعریف کنیم تا ما هم لذت ببریم .
سعیده جان
دوست عزیزم
سلام
خداوند هوشیاره و حالا که من کارهام رو بهش سپردم از هیچی جا نمیمونم، دیر نمیشه… کم نمیارم
آنچه در گذشته تجربه کردم رو میدونه و آنچه که میخوام و اجابت کرده هم میدونه، این اتفاقات این روزها برنامه ریزی خداست و من بهش اعتماد دارم، من روی علم و قدرت و ثروت ش حساب میکنم
اصلا همینکه امروز یازدهم آذر ماه هست و کامنت شما توی 11 آبان نوشته شده خودش نشونه بود که من باید امروز و این ساعت کامنت شما رو میخوندم، ایمیلی رو که هرروز داشتم چک میکردم بعد از سه روز امروز باید در این ساعت چک میکردم دقیقا زمانی که کامنت شما رو باز کردم، تاریخ رو دیدم، اولین آیه رو دیدم و گفتم حکمت خدا رو قبول دارم و همون لحظه قلبم گفت حالا تو ایمیل رو چک کن قبل از خوندن ادامه آیات، و من دیدم که مهلت ایمیلی که فرستاده شده زیاد نیست و طبق قانون الهی آرامش راه خداست نه اینکه الان فقط با عجله و به این در و اون در زدن ممکنه بتونم فردا مدارکم رو از این سر کشور برسونم اونور، پس گفتم خدایا من تسلیم، من آرامش میخوام من روغن کاری شدن کارهام رو میخوام، اگر از این راه باید بیام چشم میام.
کارهای من مسایل من خواسته های من برای خدا نه بزرگه نه زیاده، پس به خودش میسپارم تا اسون بشم برای اسونی ها
من از عجله کردن و تقلا کردن برای جور کردن ها دست میکشم و به رشته استوار توحید و توکل چنگ میزنم، که دیگه توی دغدغه روز و شبم نگذره و ندونم چی به چی شده اصلا
من میخوام از این مومنانی باشم که خدا یاور مؤمنان است. ایشان را از تاریکیها به روشنى مىبرد
یعنی اینجا دیگه اگر من بخواهم شک کنم نامردیه هنگامی را که ازپروردگارتان یاری خواستید، و او درخواست شما را اجابت کرد که من مسلماً شما را با هزار فرشته که پی در پی نازل می شوند، یاری می دهم
و من روزها و روزهاست که دارم مدام با خودم تکرار میکنم که الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ اینجا خودشو نشون میده دیگه
چقدر به غیب ایمان داری؟همونقدر میتونی از کمک خداوند و فرشته هاش بهرمند بشی،همونقدر میتونی از پس نجواهای ذهنت بربیای!
من فقط خواستم و انتخاب کردم که میخوام از اون بنده هایی باشم که به خدا اعتماد میکنم، اوایل راهشم بلد نبودم فقط فهمیدم که میخوام، الان چند قدم مورچهای یاد گرفتم و به همون اندازه کارهام رو داره روان و لذت بخش انجام میده، کارهای که دو سه سال بود من با همه ادعای جور کردن و بدو بدو کردن نتونسته بودم انجام بدم طوری انجام داد که من دیگه نتونستم خودم رو توی معادله چگونگیها نگه دارم و ترک کردم، تا وارد جاده دلچسب توحیدی رسیدن به خواسته هام بشم، راحت، سوت زنان
چند مدت پیش که یک تضاد برام پیش اومد، آخر شب بود توی حیاط نشسته بودم و به آسمان نگاه میکردم، گفتم خدایا چکار کنم نمیتونم درستش کنم هرکاری میکنم هر راهی میرم آخرش به هم میپیچیه، گفت بسپار به من من میتونم، قدرتشو دارم!
یعنی آب یخ بود روی آتش ناامیدی و یاسم
خدایا شکرت
و از فردای همونروز گفتم این پیچش توی مسیر قطعا به نفع منه، قطعا این مسیر که الان واردش شدم برای رسوندن من به خواستمه و گفتم خدایا من رو حرف و برنامه ت حساب میکنم دیگه بقیه ش با خودت، من باور دارم که به قول استاد وقتی دارید روی خودتون کار میکنید، اگر پیچشی توی مسیر تون بوجود اومد که مسیرتون رو تغییر میده، مسیری که با ذهن محدود خودمون برنامه ریزی کرده بودیم این همون هدایت خداوند به مسیری هست که شما رو به خواسته تون میرسونه
و امروز هم وقتی دیدم ایمیل رو از پنجشنبه ندیدم گفتم اوکی الان اگر بخوام مدرک و وکالت و … بفرستم تهران فقط میشه پیچیدگی و تقلا کردن، خدایا من به پشتوانه علیم بودن تو صبر میکنم و باور دارم که ایمیل بعدی در بهترین زمان و مکان قطعا بدستم میرسونی، اصلا این ایمیل خودش معجزه بود برای من، یه مدت پشت یه کاری مونده بودم که همه میگفتن نمیشه و راه نداره و فقط دلال بتونه برات نوبت بگیره و من قبول نکردم گفتم این چیزا مال من نیست، خدا درستش میکنه و خدا قانون سفارت رو اصلا برام تغییر داد، چیزی که هیچکس فکرشم نمیکرد و یه روز صبح همه دیدن سایت باز شد.. خوب، غیر از خدا کی میتونه اینکار رو بکنه؟! قطعا قدرتی که این کار رو برای من انجام داده بقیه مسیر رو هم با علم و قدرت خودش شاهکار میکنه
فبای الاى ربکما تکذبان
و گفت انقدر تقلا نکن،آروم باش توی تقلا نمیتونی بامن ارتباط برقرار کنی،گفتم چشم
سعیده جان ازت ممنونم که به هدایتت عمل کردی و این کامنت رو نوشتی
خدایا ازت ممنونم که خدای منی
به نام یگانه خالق هستی
سلام سعیده جان خواهر عزیزم
امیدوارم حالت عالی باشه
دیروز صبح یه نقطهی آبی ازت دریافت کردم که اشاره کرده بودی به اینجا
و در مورد مفهوم آیهالکرسی صحبت کرده بودی
من این رو یه نشونه دیدم که بیام هم کامنت شما رو بخوانم هم کامنت قبلی خودم رو
کامنتت رو خواندم چقدر قوت قلب گرفتم، سپاسگزارم
ویژگی مشتری که اکثر کامنت های شما داره اینه که بهم انرژی و ایمانی میده بی نظیر… برای حرکت کردن… برای رفتن توی دل ترس هام
چقدر خوشحالم که شما بنده موحد و خوب خدا تو جمعمون هستی خدایا شکرت
دیشب داشتم یه دیدگاهی می نوشتم در مورد تولد می نوشتم، که مرتبط به جملهی بالاست، دوست دارم اینجا برای شما هم بنویسم
اول بگم تولدم 11 اسفند هستش یعنی هشت روز دیگه و خیلی خوشحالم که امسال هم تو جمع این خانوادهی صمیمی هستم
می گفتم من دوست دارم وقتی تولد یه نفر رو بهش تبریک میگم ، همون موقع بیام فکر کنم به اینکه من چقدر سپاسگزارم به خاطر وجود این آدم توی زندگیم ، چقدر حضور این آدم این دست خداوند یه هدیهی ارزشمند هستش برای من ، چه خاطرات زیبایی باهاش دارم، ویژگی های مثبتش چیه و چقدر دوستش دارم
یعنی به این نتیجه رسیدم که اگر خواستم این بار روز تولدِ کسی سوپرایزش کنم و برایش تولد بگیرم یا حتی یه کادو کوچیک بدون تولد
حتماً این موضوع رو هم تو دلم مرور کنم هم به خودش بگم که من چقدر خدا رو شکر می کنم که تو همچین روزی به دنیا اومدی و امروز رو به خاطر حضور تو جشن می گیرم
این ها حرف هایی بود که بهم الهام شد اینجا بنویسم و من هم گفتم چشم، حتماً باید می نوشتم دیگه
خدایا شکرت
بله سعیده جان خواهر عزیزم ، خیلی دوستت دارم و به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان خداوند یار و نگهدار همهی ما بندگان موحدش باشه
بیا بنویسیم روی خاک رو درخت
رو پر پرنده رو ابرا
بیا بنویسیم روی برگ روی آب
توی دفترِ موج رو دریا
بیا بنویسیم که خدا ته قلب آینه است
مثل شور فریاد یا نفس تو حصار سینه است
با همیشه موندن وقتی که هیچی موندنی نیست
اوج هر صدای عاشقه که شکستنی نیست
با صدام میام همه جا تو رو مینویسم
روی آینۀ گریه هام گونه های خیسم
ای که معنی اسم تو آسمون پاکه
ریشۀ صدا نبض عشق زیر پوست خاکه
محمدحسین عزیزم سلام به روی ماهت
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به برادر عزیز راه دور من ولی نزدیک به قلبم
ازت بینهایت سپاسگزارم که به الهاماتت عمل کردی و یکبار دیگه دست خدا شدی در بهترین زمان و مکان من رو هدایت کنی به ردپای خودم در آبان ماه …
تا یکبار دیگه مستِ عشق الله بشم…
محمدحسین جانم،از دیشب تا الان چندبار کامنت خودم رو خوندم و هر بار با یک بندش هدایتم رو دریافت کردم…
میدونی؟دیروز توی ستاره ی قطبیم درخواست کردم خدایا برام نقطه های آبی پربرکت بفرست…و 3 تا نقطه ی آبی دریافت کردم از شما..از آقا افلاطون و آقای یوسفی…یکی از یکی پربرکت تر…نورانی تر….
دقت کردی؟چقدر توی این غارحرا آدم ها نسبت به هم مهربونند؟و بی قید و شرط از کیلومتر ها فاصله برای هم عشق میفرستند و توی این مسیر دست خدا میشند برای هدایت هم..؟
میتونی حدس بزنی؟که اگر آدم ها میتونند انقدر بی مزد و منت بهم عشق بدن،پس خدا چقدر عاشق ماست؟و چطور مشتاق ماست تا به تموم خواسته هامون برسیم…؟
خدایی که میگه:
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ
خدایی که میگه:
إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا
خدایی که میگه:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ﴿٧٣﴾
ای مردم! [برای شما و معبودانتان] مَثَلی زده شده است؛ پس به آن گوش فرا دهید، یقیناً کسانی که به جای خدا می پرستید، هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند اگر چه برای آفریدن آن گرد آیند و اگر مگس، چیزی را از آنان برباید، نمی توانند آن را از او بازگیرند، هم پرستش کنندگان و هم معبودان ناتوانند.
خداوکیلی!بگو ما کجا دنبال چی بگردیم…؟
چشممون به دست کی باشه غیر از خودش؟
دلممون به حمایت کی گرم باشه جز خودش؟
از کی حساب ببریم غیر از خودش…؟
توحید
اصل و اساس این جهانه …
به محض اینکه ما ایمان بیاریم و توی مسیر رسیدن به اهدافمون حرکت کنیم…تحت حمایت و سرپرستی الله هستیم…و همین بسه ….
إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ
زیرا پروردگارم [به بندگانش] نزدیک و اجابت کننده دعای آنان است.
ازت سپاسگزارم دست خداوند…ممنونم که هستی و برام مینویسی و همیشه با فرستادن هدایت های الله،مسیر من رو رگلاژ میکنی….
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت پسر
قلبِ فراوانِ فراوان
به نام یگانه خالق هستی
سلام به سعیده خانم موحد
خواهر عزیزم، امیدوارم حالت به طرز وصف ناپذیری عالی باشه
صدای من رو داری از بامداد سه شنبه ساعت 0:01 شب می شنوی
در حالی که دو شبه داره یه برف خیلیییی خوشگل از آسمون میاد و خدا رو شکر قطع هم نمیشه
اینجا همه چیزززز لباس عروس به تن کرده
ما مردمون قم بی نهایت حالمون خوبه و خدا رو شاکریم برای این چهرهی زیبا و متفاوت شهرمون
جونم برای شما بگه که
الان یه ربعی هست ایستادم پای پنجره
دارم این مناظر زیبا و دراماتیک رو می بینم، دیدگاه شما رو می خوانم و کیف می کنم و توی بک گراند صدای بزن و بکوب و رقص و هل هله کشیدن خانوم هاست :))
آخه پشت ساختمان ما تو ساختمان پشتیه عروس آوردن و خلاصه حسابی شادن و دارن زیر برف می زنند و می رقصن
خدایاااااا شکرت
من برای جمعه که تولدم هست از خدا یه هدیهی خاص خواسته بودم و یه نشونه ی واضح تو این دلنوشته های هدایت گونهی شما دریافت کردم که تو مسیر دریافت هدیهام هستم
اینقدررررر خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم که نگم برات…
بابت شعر قشنگی که نوشته بودی بی نهایت سپاسگزارم با ریتم خواندم و صدای خود خواننده هم تو گوشم پلی میشد
مرسی که اینقدر خوش ذوق و پر انرژی هستی
اععع همین الان دیدم تو حیاط ساختمان بغلی یه آدم خوش ذوقی یه آدم برفی درست کرده یه شال گردن هم انداخته گردنش :))
روز و روزگار بر شما خوش باشه
خدا نگهدار
سلام دوست عزیز
خیلی اتفاقی هدایت شدم به خوندن کامنت سعیده جان
وبعد خوندن کامنتهای شما
خیلی خیلی لذت بردم
از خوندن نوشته هات
بعضی جاها بغض کردم
بعضی جاها خندیدنم
وتحسینت کردم
وقتی معنای طاغوت برامون نوشتی
هدف اینکه
با تاخیر
تولدتو بارها وبارها بهت تبریک میگم
مطمئنا تو لایق بهترین هایی
انشاالله تو مدارهای بالا
اون بالا بالا
با نتایج فوق العاده ببینمت
به امید دیدارت در بهترین زمان ومکان
به نام یگانه خالق هستی
سلام به شما دوست عزیزم محدثه خانم
سپاسگزارم به خاطر قلب مهربون و تحسین گر و زیبایی که داری
ممنونم که تمام دیدگاه های من رو خواندی و برای من نوشتی
این نقطهی آبی در بهترین زمان … صبح اول وقت بعد از انجام تمرین ستارهی قطبی به دستم رسید و بی نهایت انرژی مثبت و حال خوب بهم هدیه داد
ممنونم بابت تبریک تولدم و دعاهای قشنگی که در حقم داشتی
امیدوارم شما رو تو مدارهای بالا با کوله باری از نتایج ببینمت
و
بشینیم با عشق ساعت ها در مورد نتایجمون و اینکه چقدر قانون به درستی عمل می کرد صحبت کنیم و ایمانمون قویتر بشه و این مسیر الهی رو پر قدرت تر از قبل ادامه بدهیم
در پناه خدای مهربان و توانا باشی دوست خوبم
به نام خداوند معجزه ها
سلام ودرود من راز شهر زیبای من با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باش
خداوند اینقدر سریع الحساب هست که خیلی وقت ها هنگ میکنم چرا زودتر ازش درخواست نکردم.
دوست خوبم آقای تجلی عزیز.
امروز که نجوای شیطان میخواست خوشی ولطف ومحبت خدارا در قلبم کم کنه هدایت شدم به کامنت شما
بهتره بگم اول هدایت شدم به کامنت سعیده ی عزیز.
در پاسخ به کامنت سعیده. از او تشکر کردم وتحسین که با رد پا گذاشتم از خودشون. کلام وهدایت خداوند برای من شدند.
از خداوند درخواست داشتم چطوری رابطه ام رابا پدر ومادرم بهتر کنم. که هدایت شدم به کامنت شما.
انگار برای من نوشته بودی. فقط این تکه از کامنتتون برام بولد شد
چقدر سپاسگزارم برای وجود این ادم در زندگیم. حضور این ادم دست خدا چه هدیه ارزشمندی هست درزندگی من
چقدر خدا راشکر میکنم برای وجود این شخص ؟؟
ممنونتم که نوشتی ومن جوابم را گرفتم
درود به شما دوست عزیزم خانم مرجان
وقت شما به خیر ، امیدوارم که عالی باشید
ممنونم بابت نظر لطف شما ، خدا رو شکر که دیدگاه بنده برای شما موثر بوده
خانم مرجان من رفتم بالاتر دیدگاه خودم رو خواندم ، متوجه نشدم کجا در مورد «نعمتِ پدر و مادر» نوشتم و خیلی برایم جالب بود … یعنی کنجکاو شدم بدونم چه دیدگاهی هست و چی نوشته بودم ، اگر لینک همون دیدگاه خودم رو اینجا قرار بدهید ، خیلی سپاسگزار میشم
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
راستی ، این مدل سلام و علیک کردن
سلام و درود من را از شهر زیبای یزد با مردمانی مهربان و دوست داشتنی پذیرا باشید…
امضای شما هست در سایت ها … به خودتون اعتبار بدهید
برا من که به شخصِ خیلی هم دلنشینِ ، به نظرم یک احساسی زیبا … یک احساس ارزشمند بودن رو به مخاطب هدیه میده ، درود بر کلام و بیان زیبای شما
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
چند وقت پیش یه ویدیویی دیدم در مورد معماری شگفت انگیز و فوقالعاده ای از شهر یزد شروع شده معماریای برای 5000 سال پیش که الان تقریباً به تمام دنیا راه پیدا کرده و جذابیتش و البته کاربردی بودنش ، معماران را تشویق می کنه که در ساختمان های لوکس و مدرن امروزه هم با اندکی تغییرات و بهبود ازش استفاده کنند
پیشنهاد می کنم برید این ویدیو رو به عنوان هدیه ای از من ، در یوتیوب تماشا کنید
اسمش هستش «قدیمی ترین کولر دنیا»
بنده خودم به شخصِ وقتی ویدیو رو دیدم خیلی به ایرانی بودنم و داشتن دوست خوبی مثل شما خانم مرجان افتخار کردم ، همون موقع در ذهنم این چراغ روشن شد (در واقع به یاد شما که از مردمان مهربان و خونگرم و دوست داشتنی یزد هستید افتادم) که … یک جایی … یک زمانی در سایت بیام و برای شما از این ویدیو بنویسم و دعوتتون کنم به تماشای این ویدیو …
در پناه خدای مهربان ، توانا و هدایتگر پایدار و شاد باشید
به نام خدای مهربان
سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد بامردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید
همین الان توی ستاره قطبی وکد نویسی روزانه از خداوند درخواست نقطه های ابی نورانی داشتم که وقتی دوباره سایت راباز کردم نقطه ی ابی شما قلبم راباز کرد
دوست خوبم. من وقتی سلام ودرود را اینگونه شروع میکنم دوتا باور را همیشه برای خودم مرور میکنم. یکی اینکه شهر من زیباست وهر دفعه هدایت میشوم به زیبایی بیشتر شهرم
دوم. مردمان مهربان ودوست داشتنی که خدا میدونه یه وقت هایی از محبت مردم شهرم اشک میریزم. که چطوری باعشق وبدون چشم داشت بهت کمک میکنند فقط به عنوان یه همشهری
از تعریف وتحسین شما خیلی خوشحال شدم وممنونتم
آقای تجلی وقتی خدا بخواد هدایت کنه قرار نیست کلمه به کلمه بهت بگه. من درخواستم این بود که چطوری رابطه ام رابا پدر ومادرم بهتر کنم
وشما در کامنتتون از تولد عزیزانتون نوشته بودید. که چطوری فکر میکنید اونها چه نعمتی در زندگی شما هستند
یکی از عزیزان ما پدر ومادرمون هستند که من با کامنت شما شروع کردم به توجه وتحسین پدر ومادرم. کجاها بهم کمک کردند؟؟چه نعمتی در زندگی من هستند ؟؟
وحال دلم عالی شد
ممنونم بخاطر معرفی این کلیپ .حتما میبینم.
شهر یزد شهری با دو نوع سبک قدیمی ومدرن کنارهم جاذبه های زیادی را تشکیل شده که خیلی دیدنی ولذت بخش هست
شهر یزد یه شهر صنعتی وفوق العاده عالی برای پیشرفت وثروتمند شدن هست 85/مردم شهر یزد ثروتمند هستند. وخیلی خوشحالم که تو شهر زیبای خودم هرروز پیشرفت میکنم.
بازم سپاسگزارم بخاطر لطف ومحبت شما
به نام خدای مهربان
سعیده عزیزم. سلام ودرود من رااز،شهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باش
دوست خوبم. نشانه امروزم این فایل بود و کامنت شما
دوست خوبم. بر خودم واجب دونستم که ازت سپاسگزاری کنم وتحسینت کنم که با رد پا گذاشتن از خودت وکامنت های الهی. بارها دست خدا شدی برای کمک به من
این روزها که حال دلم عالی هست وبا خدا رفیق شدم. کارها بسیار آسان وسریع پیش میره. اما امان از شیطان که میخواد همیشه نجوا کنه وبگه پس اون چیز چطور ؟؟تو که هنوز به اون خواسته نرسیدی ؟؟
به لطف خداوند یکی از درخواست های من. خریدن ماشین بود که دیروز به بهترین نحو خداوند برام مشتری آورد. ماشینی که من میخواستم. با پولی که من داشتم ونباید وام یا چک میکشیدم. چنان هماهنگی. که فقط اشک شوق میریختم. از این همه هماهنگی.
حالا وسط این همه اتفاق خوب. شیطان میگفت حالا خوب که چی
ماشین هم خریدی. روابطت با پدر ومادرت هم خوب نیست. همه الان رفتن مسافرت. ماشینی که تو حالا خریدی صفرش برادرت دوساله داره.
سعیده جااان. دیگه حریف ذهنم نشدم. از خدا کمک خواستم وهدایت شدم به کامنت شما. انگار کلام خدا بامن بود
من الان یک ساله که درخواست ماشین داشتم. هرروز شکرگزاری وتجسم وتوی دیرین بردم زده بودم.
والان مثل اب خوردن. خدا برام جور کرده.
الان روابطم با همسرم 380 درجه تغییر کرده از روابط سمی که هرروز آرزوی مرگ یا جدایی داشتم الان به روابط عاشقانه رسیده. وباز شیطان میگه کو نتیجه ؟؟
دلم خواست ازت تشکر کنم
منم تو کشف قوانین روز شمار کد نویسی از خودم از پیشرفت هام چندروزه کامنت مینویسم تا رد پایی باشه برای مرجان سال های بعد تا یادم بمونه چقدر پیشرفت کردم
چقدر هرروز خدا برام معجزه میکنه
مطمعنم چند ماه آینده میام وبرات مینویسم که روابطم با پدرومادرم چقدر عالی شده.
دوست دارم اگه لطف ومحبت کنی در این زمینه اگه خداوند برقلبت جاری شد. برام بنویسی که با عشق میخونم
به نام خدای جانممممم
سلاممممم
«تمرین تمرکز بر زیبایی و نکات مثبت در تموم ابعاد»
قبل از شروع یه حسی که داره به قلبم میاد رو میگممم الان که یادم باشه چرا و کی و قراره چی بشه؟
اینکه در هر لحظه م فقط لذت ببرم وشاد باشم و خیالم از هر لحاظ راحت راحت باشه ولی حالا ذهنم براش یه مقدار عجیب خوووب عادت نکرده که راحت لذت ببرم و فک میکنه باید تهش یه نگرانی، ترس، شک، باشه اما هر لحظه داره کمرنگ تر میشه و میره به سمت اینکه شادتر وراحت تر باشم و فقط تمرکز کنم روی همین لحظه مم «بی مقایسه دیگران، و عدم وابستگی به عوامل بیرونی»
اوکی من در لحظه مممم و فقط هر لحظه لذت میبرمو روی خودارزشمندی درونی بی قید وشرطمممم
ابرهای سفید و نقاشی زیبای رو بببین رنگ آسمونی که از آبی سورمه ای اومده آبی آسمونی شده
یه چیزی هست که میگه فقط تمرکزتو بیار و در هرلحظه باش خیالت راحتتتتت
اوکی
درختچه های زیبای اطرافو ببین، صخره های زیبای سرخ خدا رو ببین
خدایا هدایتم کنم هر لحظه در جریان شادی و لذت و توحیدت باشمممم کمکم کن
جاده صاف و خلوت و زیبا رو ببین
هوای مطبوع ودلچسبو
زندگی شیرین
راستی دیروز اول صبح پا شدم و یه نفر واقعا تو خیابون بلند بلند گف امروز بهترین روز زندگیمه و من با این صدا بلند شدم واقعا گفت، نمیدونم چی بود جریان، ولی من شنیدم و حالا بریم ادامه این زیبایی رو ببینیم
آهنگ ساده و زیبا و لذت بخشوووو
ابرهای دیوانه کننده
گارآف د گادز رویاییه هوای جادویی که عالیه و غروب عالی
دوباره برم هوای روحانی رو و این فضا رو لذت ببرم
سلام و احوال پرسی اول صبحممم با اطرافیانت
صخره های عظیم وسرخ وببین
آهوییی رو ببین کنار علفزار و گل های شکل آفتابگردونی رو ببین
الهی هدایتم کن به رویایی ترین مکان ها
ابرا رو ببین
آهنگ زیبا و ساده و زندگی زیبا و ساه مردم اینجا رو ببین
درختای کاج فراواننن
پین کردن جای فوق العاده و ترینی که قرار منو ببره منو بگردونه و استایل زیبای عزیزت و رنگ لباس زیباشو
پرچم خوش رنگ و ببین و نرده های آبی زیبا و طبیعت زیبارو ببین
هوای سالم و پاک و رویایی
آماده دیدن طیعت زیبام ،سادگی عزیزت رو ببین
جریان زیبای آب که به نظرم خنکه
توضیحات زیبای عزیزت در مورد این طبیعت و آبشارچه های زیبا رو ببین
آهنگ ساده و زیبا و لذت بخش
خانم ساده و بی آرایش که توضیح میده تا بیشتر لذت ببرم از زیبایی اینجا
کوهی که پر از سبزی و طبیعت
و طبیعت ابری رو ببینم چه زیباس چه هوایی شده
چه شبنمی رو حس میکنمممم
چه دشت وسیع و زییایییی
ترن زیبایی که از رو به رو میاد و چه بای بایی میکنن برام و چه خوب هدایت میکنن این مسیرهای رو
نم نم بارون روی شیشه رو ببین چه هوایی شده
و سرمای دلچسب روی قله رو ببین
انقدر رو ابرام که چیزی معلوم نیس
چه حسی اونقدر میری بالا که همه چی داره بهتر و بهتر میشه در زندگیم
خانه بزرگ شیشه ای در نوک قله و گرم وزیباس
و چه اطلاعات خوبی دار ه میده بهممم
گله ای از گوسفندان که دیدم با پوست نرم و لطیفش
خرس هم دیدم
تاریخچه زیبایی که خیلی زیبا با زیرنویس و تصاویر داره میگه
چه حس خوبی، دارم میارم در برنامه اممم که زبان انگلیسی مو تقویت کنمممم
آروم آروم
فش فشه ها رو ببین
چه قشنگ مشخص شده توو هر کدوم از سطل ها دقیقا خودشو گذاشتن چه ایده جالبی
چقدر خالاقانه اس طبیعت اطرافم
تمییزی سالن رو ببین
رو ابرامممم به به
چه زیبا چه هوایی چه اکسیژن خالصی
دارم میرم تو قطار و چه خوب بدنم عادت کرده به این هوا مممنونممم از این تجربه رویایی
باروننننن نازووووو ببین ای خدا مممنونممممم
عالیه همه چی
خدایا شکرت چه باران نازی هم داره میاد
و فایل 201 رو با این سیستم با کیفیت داره آپلود میشه
و اپل واچ زیبا که هدیه تولد گرفتم و چه هدیه زیبایی و عزیزی که در فروشگاه رو برام باز میکنه
اپل واچ اولترا
که بسیار راضی م ازش
کیفیتو میشه هر لحظه حس کرد
تنوع محصول رو ببین
خانم فروشنده مهربونی که خیلی قشنگ منو راهنمایی میکنه و هدیه رو در کیف مخصوش میذاره
استایل ساده خانم فروشنده
Have a goood day
ممنون از تجربه هر لحظه ممم
یه بار کامل میبینیم
یه بار میبینم و می نوسشم از زیبایی هات
و یه بار دوباره میخونم از زیبایی هات و هر بار بهتر وبهتر وبیشتر لذت میبرمم
سلام به سارا جانِ نازنین.
از همون عنوانِ کامنتت:
«تمرین تمرکز بر زیبایی و نکات مثبت در تموم ابعاد»
حس کردم با یه کامنتِ متفاوت، اونجوری که دوست دارم بخونم، مواجه شدم.
چرا؟
چون من بلد نیستم و نمیتونم گاهی اونطور که باید و شاید تمرکز کنم روی قشنگی های فایلها.
شاید سخت میگیرم.
انگار که من باید 100 درصد همه ی قشنگی های فایلها رو رَصَد کنم و حالا که فقط بخشی از اون زیبایی ها رو متوجه میشم، پس یه جای کارم میلنگه.
و اینکه واقعا گاهی برام سخت میشه بیام اینجا و فقط بنویسم این چه قشنگه.
اون چه قشنگه، به به.
چرا؟
چون خودم متوجهم قلبم نمینویسه، ذهنم مینویسه.
نه که بد باشه ها، نه، مدل من نیست، من راحت نیستم اینطوری با خودم، ترجیح میدم طوری جلو بیام با خودم که راحت باهاش ارتباط برقرار کنه روحم.
گاهی عینِ بلبل میام و مینویسم تند تند.
گاهی هم نه، نمیام، کم مینویسم و …
جفتشون منم، با خودمم راحتم.
میخوام از تجربه ی شخصیِ امروزم بگم که بی ربط نیست با مبحثِ توجه و تمرکز به زیبایی ها…
امروز بعد از چندین ماه (شاید نزدیک یک سال) تصمیم گرفتم اینستاگرام رو نصب کنم، فیلترشکن داشتم، مشغول شدم…
این فکر بود که چرا؟
گفتم میخوام ببینم چه خبره.
در ظاهر هم دیدن پیجِ دفترِ برندِ ایمان بود ولی خب دروغ چرا، آخرین پیجی که چک کردم این پیج بود.
نیم ساعت تو اینستاگرام بودم، تازه خیلی سطحی و دم دستی، پیج های آشناهام خودشون در غالبِ پیشنهاد بالا اومده بودن، من اکانتهای قبلیمو پاک کرده بودم همون پارسال، یه اکانت جدید و مستعار ساختم و وارد شدم.
خب چی شد؟
کنجکاوی ام برطرف شد.
اما…
رفتم تو مقایسه خودم با دو تا از دوستام که دیدم پیجِ کاریِ جدید زدن.
خب خوشحال شدم براشون، اما لاجرم رفتم تو مقایسه.
پیج های شخصی الحمدالله private بودن و من دسترسی نداشتم بهشون.
و یه کشف عظیم و منحصر به فرد دیگه هم داشتم:
اینکه من چقدر از بدنه جامعه دور شدم…
دیگه برام جذابیتی نداشت اون فضا و عکسها و پستها حتی عکس لحظات شادِ خانوادگی…
برای منی که پیج شخصی و اوریگامی ام سرشار از خاطره های ناب و لحظات شیرینم بود و با عشق پست میذاشتم، دیدم نگاهم عوض شده با به اشتراک گذاشتن لحظاتم تو اینستاگرام…
شاید یه روزی دوباره برگشتم تو اون فضا، نمیدونم، اما امروز اینو فهمیدم الان انتخابم به هیچ عنوان حضور تو این فضا نیست…
واسم جذابیتی نداشت…
انگار یه کنجکاوی بود که آروم شد، چون دیدم دیگه جاذبه و کششی که قبلا واسم داشت رو دیگه نداره…
اون زرق و برق های اینستا، جلب توجه ها به پست ها و …
تو این مدت چند بار چند تا پیج عمومی رو با اینستاگرام همسرم برای چند دقیقه ی کوتاه میدیدم، ولی امروز دلم خواست خودم اینستاگرام رو بریزم تو موبایلم.
و البته بلافاصله بعدش هم اینستاگرام هم فیلترشکن رو پاک کردم، نمیخوام جلو چشم باشن.
تجربه ی خوبی بود.
چون یه چیزی رو متوجه شدم…
وقتی برای لحظاتی رفتم تو مقایسه خودم با دو تا دوستم، صدای درونم اومد که چیکار میکنی؟
شرایط متفاوت
آدمای متفاوت
زندگی های متفاوت
روحیه و افکار متفاوت….
داری چیو مقایسه میکنی؟
نزدیک بود خودمو گم کنم که دستم گرفته شد دوباره.
اومدم تو کاغذ نوشتم از احساسم…
بی تعارف.
بهتر و بهتر شدم و الان که حدود 2 ساعت گذشته به سختی یادم میومد که رفتم اینستاگرام و …
بحثِ مقایسه خیلی خوب باز شده تو جلسه اول دوره لیاقت، استاد سپاس گزارم که با فایلها انقدر کمک میکنین به خودشناسی مون.
چه خوب.
دوری از فضای مجازی برای من آرامش فراوانی آورد تو این حدود یک سال…
دوری از شبکه های مجازی
دوری از اخبار…
ناپرهیزیِ این روزهام سریال هست، همون فیلم و سریالی که من عاشقش بودم همیشه…
قبلا نمینوشتم اینجا.
چون طبق آموزش ها متوجه شدم سریال وابستگی میاره.
باورهای مخرب داره.
وقت آدمو میگیره و …
بله، میدونم، ولی دارم میبینم…
چون لذت میبرم از تماشای فیلم و سریال…
البته واسم جالبه وقتی باور نادرست میبینم کاملا شاخک هام فعال میشه این غلطه، این اشکال داره…
نمیدونم تا کی تماشا میکنم، اما خوشحالم که با خودم رو راست هستم.
گزینشی سریال میبینم، اونایی که واسم جذابیت دارن، چند تا فیلم هم دیدم که دوست داشتمشون.
فکر میکنم یهو محروم کردن خودم از فیلم و سریال کار نادرستی باشه.
درست اینه، انتخاب های خوبی بکنم.
میخوام اینو هم تجربه کنم.
از قطع کردن یهوییِ بعضی چیزها آسیب دیدم، حتی به نیتِ خیرِ کار کردن روی خود و کنترلِ ورودی ها…
تکامل، تکامل، تکامل…
چه برای قطع کردن، چه وصل کردن باید تکامل رعایت شه، وگرنه آدم زده میشه، حالش به هم میخوره از خودش و زندگیش، اینطوری دافعه ایجاد میشه…
بهتره من حرف های استاد و آگاه ها رو اول خوب هضم کنم، جذب کنم، درک کنم، بفهمم منظور اصلی شون چی هست، با روحیات خودم بررسی کنم، بعد برم روی اجرا…
اینطوری که گاهی شتاب زده فقط میرم روی اجرا، توش پختگی نداره، بیشتر میسوزه تا بخواد آروم آروم دَم بکشه و جا بیوفته درونِ شخصیتم.
استاد جان گُل میگن: تو دوره عشق و مودت و احساس لیاقت گفتن سریع عکس العمل نشون ندین، تصمیم مهمی رو انجام ندین، تا دوره رو کامل گوش نکردین و درک نکردین…
اما مگه منِ پرشتاب یادم میمونه؟
البته این اواخر انگار تازه یاد گرفتم عجله نکن حتی تو تغییرهای عملیاتی…
یعنی تامل کن، بذار آگاهی ها ته نشین بشه تو وجودت، اون وقت عملت خودش خودجوش بهبود پیدا میکنه، چون از یه درک میاد نه شتاب و هیجانِ لحظه ای.
سارای عزیز ممنونم که با کامنتت این انگیزه رو بهم دادی تا بنویسم و با خودم گفتگو کنم اینجا.
خدایا شکرت که دارم کم کم یاد میگیرم هم به خودم احترام بذارم، هم متقابلا به دیگران.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام سلام به همگی
سلام به استاد عزیزم به مریم عزیزم
استاد من شما را خیلی شما را تحسین میکنم که چفدر فرکانستون بالاست لحظه به لحظه به جاهای باحال تر و زندگی بهتر و بهتر هدایت میشوید
در این سفر های رویایی دوباره به جاهای باحال تر و عالی تر هدایت شدین تحسینتون میکنم
واقعا استاد درست میگویید این فضا فضای روحانی و انرژی مثبت هست
واقعا به قول مریم بانو اینجا یکی از جاهای رویایی هست
خدارو صدهزار مرتبه شکر.
خدای من. چه جاده های زیبا و صخره های سرخ رنگ با طبیعت زیبا و فوق العاده
خدایا این طبیعت چقدر زیباست به قول استاد هر چقدر این مکانها را میبینیم سیر نمیشویم.
چه شهر کوچک و زیبایی و فوق العاده ای هست.
اینجا یک مکان زیباست و حالا میخواهند با ترین. بروند اون بالا بالاها تا داخل ابرها و لذتش و ببرند
استاد بهتون تبریک میگم زندگی رویایی تون. را
خدای من چه درختهای زیبایی چه کوههای پوشیده شده از درخت چه آسمان آبی و ابرهای زیبایی هست
خدای من حالا رسیده اید به قله که ابرها اونجا را پوشانده
چه خانه شیشه ای بزرگ و زیبایی
استاد تحسینتون میکنم
توی راه خرس هم دیدین
من هم خیلی دوست دارم از نزدیک خرس رو ببینم خیلی حس قشنگیه
خدایا شکرت
چقدر جالب بود تاریخچه اونجا که اون خانم تعریف میکرد
چقدر اونجا تمیز هست و چه سطلهای آشغالی که توضیح داده و زباله ها راتفکیک شده میگذارند
چقدر اون ساختمان و اون مکان را با رنگهای روشن و شاد رنگ آمیزی کرده اند حتی اون پل و چوبها که با رنگ آبی زیبا رنگ آمیزی شده خیلی زیباست خدایا شکرت
مریم جان من شما را تحسین میکنم که در حین حرکت و در ماشین داری روی سایت کار میکنی و فایلهای سفر به دور امریکا را آپلود میکنی خدا قوت
من تحسین میکنم دوستانتون که با شما دو بزرگوار دوست هستند و شما را به تولد پسرشون دعوت کردند
چه هدیه عالی برای تولد گرفتید
یه اپل واچ وترا هست دقیقا متل همان که استاد به مچ خودش داره
استاد تحسینتون میکنم اونقدر ثروت و فراوانی شما را احاطه کرده که وقتی میخواهید هدیه بگیرین بهترین هدیه ها را بدون توجه به قیمتش خریداری میکنید
من هم دوست دارم اینطوری هدیه بگیرم خدایا من هم دوست دارم روز به روز ثروتمند تر بشم تا مثل استادم خرید کنم
از پروردگارم موفقیت روز افزون برایتان آرزو دارم
در پناه الله یکتا باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
لِیَجْزِیَ اللَّهُ کُلَّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ
خداوند پاداش میده به هر کسی طبق اون فرکانسی که ارسال کرده و همانا که خداوند سریع پاسخ میده
سلام به روی ماهِ زوج هماهنگ
خدایا سپاسگزارم که هدایتم کردی به راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی
بریم سراغ ارسال فرکانس خواسته هامون که خدا سریع بهشون پاسخ بده
خدایا شکرت بابت این آسمانِ رویایی ،هر لحظه یی که نگاهش میکنم زیباست و منحصر به فرد مثل وجودِ تک تک انسانها
چه جاده ی خوشگلیه ، حاشیه جاده با سنگ های بزرگ و خاص تزیین شده
و خداوند این جهان رو مُسَخر بندگان مومنش کرده
چون کافرین اصلا به این زیبایی ها و شکوه توجه ندارن که بخوان ازش لذت ببرن
خدایا شکرت که درک و فهم دیدن زیبایی ها رو بهمون عنایت کردی
من عاشق این مدل جاده ها هستم ، اتوبان برام خسته کننده اس
انصافاً استاد باهاتون 100٪ موافقم ، این مکان روحانی و رویاییه ، منم دوست دارم تجربه اش کنم
خدای من چه شکوه و جلال و جبروتی
این صخره ها بینظیر هستن ، خدایا به آسانی هدایتم کن که این مکان زیبا رو تجربه کنم
آهویی هم بدون وابستگی در تنهایی خودش داره غذاش و میخوره و فارق از جهان اطرافش ، سرش به کار ِ خودشه و حتی صدای مریم جون هم تمرکزش و بهم نمیزنه !!!!
خدایا تمرکزی عمیق بهم عنایت کن تا خودم و عمیق بشناسم
چه شهر سرسبز و زیبایی ، خدایا شکرت
به به سفر به ارتفاعات با ترن های قرمز ، چقدر هیجان انگیزه خدایا شکرت
یاد کارتون هایدی افتادم وقتی میخواست بره پیش پدربزرگش
با اینکه نه پدر داشت نه مادر اما خیلی شاد بود که پدربزرگ داره ، در لحظه زندگی میکرد و از داشته هاش لذت میبرد ، اینقدر با خودش در صلح بود که پدربزرگ اخمو و جدی ، رو تغییر داد با فرکانس عشقی که از درونش میجوشید
خدایا عشقی حقیقی درونم جاری کن تا از جوشش این عشق ، جهان اطرافم سیراب بشه
مریم جونم که امروز ست پینکی زده ، رنگ مورد علاقه دخترها ، خیلی هم زیباست و بهت میاد عزیزم
چه جالب که این همه آدم اومدن برای لذت بردن و تفریح کردن ، بخدا این کشور نامبر وانِ
چقدر همه چی عالیه ، خداروشکر
این عاشقتم گفتن ها ، این مناظر رویایی
نوش جونتون ، اینها نتیجه همون جهاداکبری که برای کنترل ذهنتون و تغییر سالها پیش انجام دادین و با ایمان در مسیر موندین
و خداوند سریع پاسخ میده به تغییرات ما
تحت هیچ شرایطی نباید اجازه بدیم احساسمون به هر دلیلی بد بشه
داریم ی قهوه میخوریم ، با حسی بخوریم که انگار خوشمزه ترین قهوه اس
داریم راه میریم ، طوری به جهان ِ اطرافمون نگاه کنیم که انگار زیباترین قطعه ی زمینِ
احساس شادی و خوشبختی یک احساس درونیه و هیچ ربطی به بیرون نداره
اینجا چون خیلی باد میاد ، من باد و صدای خدا میدونم و لذت میبرم ازش اما بارها از همه شنیدم که عجب هوای بدی
اما برای من باد ، گفتگوی من و خداست
باید هر جایی که هستیم اونجا رو بهشت ببینیم
خدایا گوش دل و چشم دلمون و باز کن تا ببینیم زیبایی ها رو و سپاسگزار باشیم
چقدر آب رهاست ، بدون توجه به سختی سنگ ، با نرمی از روش عبور میکنه
چقدر زیباست این منظره ابرها
شبیه روستای ابر ِ
چقدر وسیع و زیباست این کشور ِ خداپرست
چقدر دلم خواست اونجا بودم
خداروشکر برای این خانه شیشه یی و گرم
همه جا برای راحتی انسانها ،محیطی عالی در نظر گرفته شده
چقدر خوبه که مراحل تکامل و توضیح دادن
تکامل ، قانونی که خود خدا هم بهش عمل کرده
بعد من اگه بخوام عمل نکنم لاجرم نابود میشم
هر چی بهتر قوانین و درک میکنم ، صبورتر و آرام تر میشم
اتفاقا اینجا هم خونه ها دقیقا 3 تا سطل بزرگ دارن که باید آشغال ها تفکیک بشه و روزهای تخلیه اش هم متفاوته و اگه اشتباه تفکیک کرده باشی سطل تو تخلیه نمیکنن و برات یاداشت میزارن که به چه علت سطل تخلیه نشده
خدایا شکرت که باران رحمتت میباره و جهان و پاک و منزه میکنه
خدایا سپاسگزارم که باعشق قطرات باران و جاری میکنی
خدایا شکرت که وسط جاده در حال رانندگی هم اینترنت پر سرعت هست و به راحتی کارها انجام میشه
استاد یادتونه چند سال پیش ، موقع سفر میرفتین جاهایی که اینترنت داشته باشه ؟؟؟
و چقدر ایده های مختلفی و امتحان کردین و چون بیخیال خواسته تون نشدین، جهان هم پاسخ داد به خواسته شما
شما خواسته تون بر اساس تضاد ، میدونستین اما نکته اش این بود که
بخاطر نبود اینترنت ، خونه نشین نشدین و همچنان به سفر رفتن ادامه دادین و از هر آنچه که داشتین لذت بردین
فکر کنم سفر قبلی بود که تو فروشگاه بعد از خرید داشتین با لبتاپ فایل ها رو آپلود میکردین
همین موضوع اگه طوری فهم کنم که منجر به عمل بشه ، خدا میدونه که چه خیر و برکتی به زندگی ام جاری میشه
سارا ، هر خواسته ایی که داری، مشخص کن و از هر امکاناتی که الان داری لذت ببر و خودت و محدود به داشته ها نکن
میدونی استاد ، یه خیال راحتی عمیقی دارم که از ایمان میاد
یقین دارم که در صراط المستقیم هستم
مثل هواپیمایی که هر لحظه باید تصحیح مسیر کنه تا بلاخره به مقصدش برسه
خدایا شکرت
این هدیه از فراوانی میاد نه اینکه بخوای خودت و ارزشمند نشون بدی
چقدر خوبه که هدیه ایی بدیم که خودمون ازش استفاده کردیم و راضی بودیم
چقدر این سخاوت و مهربانی لذت بخشه
چقدر فرکانسش فرق میکنه وقتی با عشق کاری و انجام بدی
عمل یکی اما نیت پشتش مهمه
هدیه میدی که دیده بشی ؟؟
هدیه میدی که تایید بشی؟؟
هدیه میدی که بگی من پولدارم و فخرفروشی کنی؟؟
هدیه میدی که از بقیه جا نمونی ؟؟
هدیه میدی که عذاب وجدانی که برای جبران داری و آروم کنی ؟؟
با چه نیتی هدیه میدی ؟؟؟
یا اینکه چون اینقدر از عشق و ثروت لبریزی که هدیه میدی تا عشق و ثروت و برکت و گسترش بدی ؟؟
خدایا توفیقی پایدار عنایت کن تا هر لحظه طبق قوانین عمل کنیم
خدایا حمایتمون کن تا احساس ارزشمندی مون رو احیا کنیم تا آرامش حقیقی و پایدار و تجربه کنیم و لذت ببریم از این جهان ِ شگفت انگیز
استاد جونم سپاسگزارتم که این فایل های بینظیر و سرشار از آگاهی رو با عشق تهیه میکنید
خدای مهربانم سپاسگزارتم که هدایتم کردی به راه کسانی که به آنها نعمت داده یی
الله و نور و سماوات و الارض
الهی و ربی من لی غیرک
سلامممم
استاد قندونباتمممم
دوستون دارم استاددد واقعیییی یا نه واقعا داشتم نگاه میکردم گفتممم واقعییی یعنی اینقدررر رنگش پر رنگگگ انگار نقاشیییی
این حجم از زیباییییی خدایاااا این حد از زیبایییی اسمونن ابی ابرای پفکی
و اون حجم از رنگگگگ خدایاااا واقعااا ذوق دهرم چقدر دنیای خدا قشنگگگگ
چقدر خدا قشنگگگ
انگار دارم بهشتووو میبینم چقدردد خوشگله اون ابی پررنگ اسمون اون رنکک قشنگ کوه اون ادمای قشنگگ
شکررر بخاطر وجود دوتا استاد گرانبهااااا شکررر ممنونتتت باشممم خدا
ازادی زمانی مکانی مالیی واقعا میتونیم بهشت رو رو زمین تجربه کنیم