سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 241 - صفحه 13

206 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1195 روز

    ب نام خدای مهربان!سلام ب استاد عزیزم ومریم مهربانم ! استاد جان ب موضوع جالبی اشاره کردید ک هرچقدر ی رفتار یا یک عادت در ما ب مدت طولانی باشه تغییرش سخت تر اما می‌شود اون عادت را باتلاش ذهنی وتمرین تغییرداد، مثالی درمورد خودم میتونم بزنم من ی عادتی دارم ک سالهاس بامنه وهرچقدر تلاش کردم ک این عادت کنار بزارم نشده اینکه همیشه مژه هامو میکنم مخصوصا زمانیکه استرس دارم بیشتر میشه یا قهر کردن باهمسرم تا عصبانی میشم باهاش قهر میکنم دوس دارم این عادت بزارم کنار چند مدتی انجام میدم خیلی خوب پیش میرم ولی باز موقع عصبانیت همه چی یادم میره خلاصه این دو عادت میخوام تغییر بدم ک ب قول استاد ی جهاد اکبر لازم دارم وسخت میشه تغییرش داد خصوصا اگ طولانی مدت باشه و اما در مورد موضوع بعدی اینکه منم هرجا ک مسافرت میرم حالا هتل باشه خونه باشه یاطبیعت !سعی میکنم همونجوری مرتب منظم تحویل بدم درمورد همه چی احساس مسئولیت وامانتداری دارم نمیگم ولش کن مال من نیس اهمیت ندم ،خلاصه اینکه اینطوری یعنی رعایت کردن تمیزی نظافت خیلی دوست دارم وهرجامیروم همین کار باعشق انجام میدم یعنی یجورایی نظافت تمیزی بهم لذت میده حتی اگ مال خودم نباشه مال شخص دیگه باشه ک استاد عالی ب این موضوع اشاره کردن !واما درموردخرید گریل ک نشان از فراوانی پول ثروت چقدر خوبه هرجامیرین هرچی لازمه سریع میخرین و مسافرت آسان‌تر لدت بخش‌تر میکنید خرید گریل اونم جدیدترش خیلی باهال بود منکه لدت بردم نوش جونتون استاد جااانم …باتشکر فراوان ازاستادجااانم بابت زحماتی ک می‌کشید این فایلای عالی برامون تهیه میکنید ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر میکنم به خاطر حضورم در این سایت بی نظیر

    من لایق ثروت و نعمت پایدار هستم

    درس من از این فایل ارزشمند بخش دوم

    از استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزارم

    اونطوری برخورد کن که دوست داری با تو برخورد بشه

    نکته این که من الان متوجه شدم بحث مصرف هست ، من فک میکردم که مثلا اگر آب رو باز بزارم رو برم یا کولر رو روشن بزارم رو برم ، مشکلی نیست و اگر خاموش کنم و کم مصرف کنم یعنی باور محدود دارم ، یا از کمبوده ، در صورتی که این برای کج فهمی من از قانون بود، الان درک کردم و متوجه شدم که کلا بارو کمبود هیچ ربطی به درست مصرف کردن نداره، این دلیل نمیشه که من یه چیزی رو هدر بدم و بگم که نه میخوام تمرین کنم که باور کمبود نداشته باشم

    خب البته اشکالی نداره من در حال یادگیری هستم و این صحیح و خطاها جز مسیره و من مثل یه دوست صمیمی و خوب و مربی دلسوز با خودم برخورد میکنم چون من واقعا عاشقانه خودم رو با همین چیزهایی که دارم دوست دارم من خودم رو عاشقانه با این صحیح و خطاهام دوست دارم با اشتباهاتم با کم و کاستی هام دوست دارم و خودم رو میبوسم و اصلا اشکالی نداره چون من درحال یادگیری هستم

    اتفاقا من میخواستم که از اون گریل قبلی بخرم و به خدا گفتم هدایتم کنه که الان هدایت شدم به این فایل و چون خانم شایسته از این راضی بود به امید خدا منم میرم و همین رو میخرم

    واقعا از شما استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی بی نهایت سپاسگزارم و از خداوند آرزوی حفظ کردن شما برای ما رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر میکنم به خاطر حضورم در این سایت بی نظیر

    من لایق ثروت و نعمت پایدار هستم

    درس من از این فایل ارزشمند بخش اول

    از استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزارم

    الان متوجه شدم که چرا من نسبت به ساخت باورهای جدید مقاومت دارم ، من سالهاست که با باورهای کهنه و قدیمی و نامناسب داشتم زندگی میکردم و حالا چند وقته که دارم حرف ها و باورهای جدیدی رو میشنم ، و بخاطر این ذهن و قلبم تا بخواد هماهنگ بشه نیاز داره به تمرین و تکرار من ، و بدون تمرین و تکرار من امکان پذیر نیست و اینطور نیست که خودش درست بشه

    الان متوجه هستم که چرا من وقتی لیست باورهای خوب رو نوشتم و میخواستم تکرار کنم و شروع کنم به تکرار ذهنم مسخره میکرد و میگفت جمع کن این مسخره بازی ها رو ، با اینکه من چندین ساله دارم فایل گوش میدم ، دارم به زعم خودم رو خودم کار میکنم، و این نشون میده که اگر میخوام باوری تغییر کنه باید براش وقت بزارم ، من فک میکردم که با فایل گوش دادن خالی کار درست میشه ، و یکی از دلایل فایل گوش دادن خالی گول زدن خودم بود که میگفتم بجای اینکه بیام بنویسم ، بجای اینکه بیام تجربیات دیگران رو بخونم و سعی کنم تکرار کنم ، با فایل گوش دادن خالی میخواستم عمیق تغییر بدم

    ولی هر بار که وقت گذاشتم و خودم رو بررسی کردم و با خودم حرف زدم و کامنت خوندم و جایی که بلد شده بود برام یا جرقه ای زده بود استاپ کردم و بررسی کردم اونجا ها باعث شده بود که تغییرات باوری صورت بگیره

    و خب اشکالی نداره این درسها باعث بهتر شدن من میشه همین که امروز نسبت به دیروز یه چیزی رو درک کردم و فهمیدم بسیار خوشحالم و این خوبه و این عالیه

    من خب تو قانون سلامتی خیلی خیلی واضح بود ، که بشدت سختم بود که عاد گذشته ام رو تغییر بدم و هنوز نخواستم که تغییر بدم

    یا عادت کار کردن روی خودم و تغییر باورها ، خیلی به ذهن خودم دارم تلاش میکنم ، ولی این عادت ها انقد ریشه داره که زمان و انرژی زیادی از من میگیره طوری که این همه کار میکنم انگار که یک سانت بیشتر نرفتم جلو

    دقیقا من الان برای برگه ای از باورهای جدید که نوشتم روی کاغذ و الان جلوی روم هست این مشکل رو دارم

    نگاه که میکنم انگار دارم خاله بازی میکنم ، انگار برام بیگانه است ،انگار که دوست داره ذهنم بره سمت همون باورهای قبلی ولی دلم میخواد که این باورها اتفاق بیفته و تثبیت بشه تو ذهنم

    عادت رفیق بودن با پول

    بسیار من با این عادت مقاومت دارم ، ولی خداروشکر تونستم یه مقدار روش کار کنم و حسابم رو از صفر به 20 میلیون تومان ثابت نگه دارم ،با اینکه از وسط ماه از گشنگی داشتیم می مردیم ولی من به اون اصلا دست نزدم ولی وجودش انگار یه آرامشی به من میده ، خیلی جالبه

    ولی باز تعهد میدم که از این ماه 500 هزار تومان بهش اضافه کنم و ماه هایی که مبلغ بیشتری پول میمونه برام ، بیشتر بزارم روش و تا آخرین لحظه عمرم بهش دست نزنم

    آها نکته درست اینه که مقدار بیشتری رو پس انداز کنم

    و مقدار کمی رو خرج کنم

    خب الان کاملا برعکسه ،کاملا،

    البته اگر به خودم باشه یعنی اگر من تنها باشم و خودم باشم 90 درصد پولم ذخیره میشه چون من تا جایی که امکان داره کم مصرفم و فقط چیزهایی که نیاز دارم رو میخرم ،ولی چرا همه پولم رو برای خانواده خرج میکنم ؟ چه فکری دارم ؟چه افکاری تو سرمه ؟ چه باورهایی دارم؟

    اینهاست: دلم می سوزه که به همسرم و فرزندم پول ندم ، البته خرج خونه هم میکنم دیگه مثل کرایه و فروشگاه و گوشت و از این حرفها خب دیگه چی، مدرسه آراد، دیگه چی؟

    ولی این دلیل نمیشه، باید بتونم ذهنم رو کنترل کنم ، چون طبق قانون باورها این منم که به افکار و احساسات و انتخاباتم کنترل دارم

    همین که الان تونستم چند بار به خود یادآوری کنم که من لایق نعمت و ثروت پایدار هستم من لایق آرامش هستم من همینطوری ارزشمندم این خودش پیشرفته و این خیلی عالیه و همین که دارم به خودم میگم این خیلی عالیه یعنی دارم رو باور کمال گرایی کار میکنم که ضعیفش کنم و این خیلی عالیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1770 روز

    به نام خداوند هدایتگر وهاب

    سلامودرود خداوند به شماعزیزان خوشتیپ باشخصیت و لیاقتمند به تجربیات عالی

    تحسین برانگیزه حسن خلق شما دوعزیزِ بزرگوار که مشخصه اونقدر تمرکز کردید روی بهبود خودتون و زندگیتون که فصل و زمان براتون خیلی دیگه اهمیتی نداره وهمینکه ازخدا هرروز صبح درخواست یک هوای دلپذیر میکنید و خدا درهرلحظه خواسته ی شمارو استجابت میکنه،دیگه چه اهمیتی داره که بدونید چه فصلی از سال هست

    چقدر تحسین برانگیزه این مکان دراین ایالت که کلی مربی فوق العاده رو دراختیار کوچیکو بزرگ،پیروجوون قراردادن و اونها باصبروحوصله ی بی نهایت اون اصولی رو که باید یاد بدن یاد میدن و فرم اصلی بازی پینگ پنگ رو نشون میدن

    چقدر ویژگی شمااستاد عزیز رو تحسین میکنم که در هر موضوعی اززوایه ای اون رو به بحث باورها ربط میدید که آدم واقعا دوست داره باجانودل اون حرف رو بپذیره و بهش عمل کنه

    چقدر این بچه های عزیزودوست داشتنی رو تحسین کردم که تواین سنو سال انقدر درست اصول بازی کردن پینگ پنگ رو یادگرفته بودند جوری که استاد بااونها تورنومنت راه میندازه و یک بازی رقیبانه و سرسخت بااونها میکنه

    چقدر این صبوری و آرامش اون خانم مربی رو تحسین کردم که انقدر بالبخند عالی اصول درست رو بهتون داشت یادمیداد

    استادجان ازتون بی نهایت بار سپاسگزارم که بهمون یاددادید اصول درست زندگی کردن رو و اینکه چطور بتونیم عادتهای نامناسب رو باتکراروتمرین ازبین ببریم و عادتهای درست رو جایگزینش کنیم

    من سالهای سال هست که وقتی کنترل ذهنم ازدستم خارج میشه،شروع میکنم به جویدن پوست لب هام!و همین باعث شده که همیشه لب هام خشک باشن،از دیروز تاالان که صحبتهای گوهربار شمارو شنیدم تونستم باتمرینو تکرار و‌کنترل بیشترِ ذهنم،این عادت نادرست رو کمتر تکرارکنم،و در روز اگر ده مرتبه این کار رو میکردم،از دیروز تالان به دومرتبه رسیده،و مطمئنم که باتکرارکردن عادت درست،اون عادت نامناسب محو میشه

    یااینکه قبل ازآشناییم باسایت سالهای سال بود که عادت داشتم به فیلمو سریال دیدن و گاهی وقتامیشد یک سریال دوسال طول میکشید و من نمیفهمیدم که دوسال از عمرم رو تلف موضوعات بیهوده کردم

    وقتی که تعهدنوشتم که دیگه فیلمو سریال نبینم،انصافا کار خیلی سختی بود،و این مورد رو تکاملی کنار گذاشتم،و از روزی دوساعت اون رو به پنج دقیقه رسوندم،تادیگه ذهنم دیگه اینجور موضوعات رو تو سریالها نمیپذیرفت،تا دیگه بلاخره الان خداروشکر سه سال هست شاید کلا ده دقیقه سریال دیده باشم،اون هم شاید وقتی مهمون خونمون باشه،و خواسته باشه سریالهای خودشو دنبال کنه،من هم یه نگاهی به اون فیلم میکنم

    واقعا شکل دادن عادت درست به جای عادت غلط انرژی زیادی میبره،چون باید هرلحظه آگاه باشی به اینکه داری چه رفتاری رو انجام میدی که بدونی اون رفتار تو رو به جهت رشدوبهبود شخصیت پیش میبره یااینکه باعث تضعیف شخصیتت میشه

    من خدارو شکر ازهمون بچگیم باپول خیلی رفیق بودم و یادمه وقتی مدرسه میرفتم، یه قلک مامانم برام خریده بود و در طول هفته یکبار بیشتر براخودم کیک یاهرچیزدیگه ای که دوست داشتم نمیخریدم و هرچی پول ازمامانم یا بابام میگرفتم،تو قلکم مینداختم و وقتی ایام عید میسد من کلی پول داشتم درحدیکه به مامانم پول قرض میدادم وبعدش هم حتما باید اون پول رو ازش پس میگرفتم!

    و الان هم خداروشکر ازوقتیکه ازاستادم یادگرفتم که این اصول یک اصول درستیه که بیشتر باپول رفیق باشم،و فقط برای چیزای موردنیازم هزینه کنم،خیلی بهترمیتونم پس اندازکنم،و هیچ وقت برای چیزهای بی مورد هزینه ی خاصی نکردم

    استادجان چقدر این ویژگیتون رو تحسین میکنم که همیشه دنبال بهترین و باکیفیت ترین محصول هستید و اینکه چقدر مریم جان درکنار شما یک خانم خوشبختی هست که آقاشون اینهمه بفکر کیفیت وسایل اشپزخونه هستن،و چیزی که خیلی ازخانمها بیشتر دنبال اینجور موضوعات هستند ولی شما خیلی خاص رفتارمیکنید و مسئولیت اینجور وسایل رو هم خودتون به عهده میگیرید والبته که انتظار هم از مریم جان اینه که یک غذای مشتیِ خوشمزه و باعشق تحویلتون بده،و خداروشکر ایشون هم تو مسائل آشپزی که یک کدبانوی به تمام عیارهست

    مبارکتون باشه این دستگاه گریل پزِ سبک که راحت میشه اون رو جابجا کنید،چه گوشتهای لذیذ وخوشمزه ای هم داخلش داره گریل میشه،نوشجانتون اینهمه لذتو آرامشی که دارید دراین مکان بهشتی تجربه میکنید

    چقدر این ویژگیتون رو تحسین کردم که بااحترام کامل به صاحب این خونه گفتید که هودِ آشپزخونه کارنمیکنه و ایشون هم محترمانه درجواب شما صادقانه میگه که متأسفم که کارنمیکنه

    واقعا چقدر تفاوت هست بین شخصیتهای جامعه ی ایران وامریکا،شمابرعکس خیلی از اکثریت جامعه رفتارمیکنید،هرکسی شاید جای شما بود،تلافی این هچد رو درمیورد و عوضش ازوسایل دیگه جوری استفاده‌میکرد که یجورای صاحب این خونه رو تنبیه کنه تایباردیگه همه ی وسایل رو چک کنه و بعپ دراختیار مشتری قراربد

    ولی شما تازه درمصرف برق اونها هم صرفه جویی میکنید و به جای لجبازی کردن بااونها احترام بیشتری به خونه وو وسایلشون میذارید و این بسیار تحسین برانگیزه برای من که اینقدر باهمه محترمانه رفتارمیکنید

    مریم جان عاشقتم که همیشه بهترین ورژن خودت رو ارائه میدی تاخداوند هم شمارو به بهترین مسیرها هدایت کنه،من هم خیلی دارم ازشما این مدل رفتاررو یادمیگیرم،هرچند که خیلی بازهم جای کار دارم،ولی خدارو شکر خیلی خیلی نسبت به چندسال قبلم ورژن بهتری از خودم ارائه دادم و رفتارهام با بقیه خیلی محترمانه تر شده و خیلی بادگیران درصلح قرارگرفتم

    استادجان شما همیشه اصول قران رو تو زندگیتون اجراکردید،و این هم یکی از اصول قرانه که همیشه گفته آنچه راکه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند،و واقعا من همیشه سعی کردم این اصول رو رعایت کنم،مخصوصا وقتی که مهمان دارم جوری بااونها رفتارمیکنم که دوست دارم وقتی من هم یک روزی مهمانشون هستم بامن رفتارکنند

    مریم جان خیلی عالی درمورد این دستگاه آسان پز و قابل حمل توضیح دادید،انصافا شما درمورد محصولات باکیفیت از تمامی جزئیات اون به خوبی تعریف میکنید

    شمااونقدر اون دستگاه قبلی رو تحسین کردید که خدا بهترینش رو دوباره به سمتتون هدایت کرد،واقعا چقدر پر واضحه که هرچی رو تحسین کردید ازون چیز بهترش دوباره خدا وارد زندگیتون کرد و همین جریان تازمانی که شما بیشتر تحسین میکنید بیشتر ادامه خواهد داشت

    خیلی لذت بردم ازین قسمت ازسریال،و شمامریم جان رو بسیارتحسین کردم که اینقدر عالی فرم بدنتون رو عضله ای کردید،واقعا تحسین برانگیزید که پابه پای استادعزیز دارید رشد میکنید هم ازلحاظ شخصیت و هم از لحاظ بهبود سلامتی،خداروصدهزارمرتبه شکر

    عاشقتونم و در پناه خدای بزرگ میسپارمتون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    النازصالحی گفته:
    مدت عضویت: 1294 روز

    به نام پروردگار مهربانم

    سلامی پراز عشق و دوستی به استاد عزیزو خوشتیپم ،به خانم شایسته ی زیبا ومهربونم و به تمامی نازنین دوستانم در این مسیر بهشتی .

    خداوند رو سپاسگذارم برای این همه زیبایی و آگاهی این فایل که خبر از آرامش ،صلح ،دوستی ،و سبکی از یک زندگی طبیعی و نرمال رو میده ، همون زندگی که پر از ثروت و رفاه و آسانی و سلامتی و عشق و لذتیه که به همه ی ما قبل از تولد مژده داده شد .

    چه قدر ساختمان این کمپ زیبا و تمیز بود ،لحظه ی ورود یه حس و حال باحالی داشت ،انرژی مثبتش رو حس کردم ،همه ی افراد با لذت در حال تمرین و بهبود بودند ، چه قدر خانم مربی که لباس خوشرنگ قرمز به تن داشتند ، خوش اندام و خوش قامت هستند از دیدن قد و قامتشون لذت میبرم و هر بار هم زیبایی های ظاهری شون مثل قد رعناشون رو و هم مهارت در بازی شون رو تحسین میکنم ،فقط دقت کنید که چه قدر ماهرانه راکت پینگ پونگ رو دست گرفتند و چه قدر آسان توپ رو کنترل میکنند و چه قدر باعشق بازی میکنند طوری که یه جاهایی لبخند روی چهرشون مینشست و من از اینجا میتونستم اون لذت و عشق رو حس کنم ،طوری که ناخودآگاه لبخند به لب داشتم .

    خیلی از شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم سپاسگذارم که یک مرحله ی دیگه ، یک زندگی دیگه رو به من ، به ما معرفی کردید ،سبکی از زندگی که میگه هر بار بهتر از قبل خودت باش ،هر چی بهتر هستی میتونی بهتر بشی و شما در زندگی من الگویی شدید که هیچ وقت نداشتم ، الگویی که میگه از اینجایی که هستی لذت ببر و سپاسگذار باش اما راضی نباش و بدون که بهتر

    از این هم هست و من لایقشم که به آنچه که بهتره برسم و تجربه اش کنم .

    وقتی شما استاد عزیزم در مورد شکل گیری باورها و تغییرشون صحبت میکردید ، من فکر کردم که من چه عادت های غلطی دارم و آمدم برای خودم توی دفترم نوشتم و قصد کردم که کم کم و آرام آرام سعی کنم این عادت های نادرست رو به عادت درست تغییر بدم ، مثلا یکی از عادت های غلط من از لحاظ مالی اینکه ، من عادت کردم مستقل نباشم ،خیلی هم دارم سعی میکنم که مستقل بشم اما جالبه که حتی زمانی که از لحاظ مالی خوبم و خودم میتونم نیازهامو رفع کنم بازهم یه وابستگی دارم ، من عادت کرده ام که وابسته باشم حتی زمانی که خودم میتونم نیازهامو رفع کنم ، یا عادات غلط خواب و بیداری ، من عادت غلطی دارم که شبها تا دیر وقت بیدارمی مونم ، چون فکر میکنم سکوت و آرامش بیشتری داره و به همین دلیل هم صبح های زیبا و طلوع خورشید و اون هوای تازه صبح گاهی و آواز پرنده ها رو از دست میدم چون دارم هفت پادشاه رو خواب میبینم و این یکی دیگه از عادت اشتباه منه ،که البته بارها سعی کردم و به زور ساعت و کلی ابزار کمکی ،چند روزی سحر خیز بودم اما این سحر خیزی در من تبدیل به عادت نشده و دوباره برگشتم به تنظیمات کارخانه ، یا در روابط ، عادت بد من اینکه دوست دارم هیچکس ناراحت نباشه و یه جورایی خودم رو مسئول حال خوب اطرافیانم میدونم و کلی عادت اشتباهی که برای خودم لیست کردم و واقعا میخوام که تغییرشون بدهم و

    البته که عادت های خوبم رو مثل: همیشه امیدوار بودن و خونسرد بودنم و رفاقت ساده ام با خودم و خداوند رو حفظ کنم و سعی کنم این عادت رو رشد بدم و بهترش کنم .

    خیلی از شما استاد عزیزم سپاسگذارم که با مثال از خودتون به ما یاد دادید که میشود عادات غلط رو به درست تغییر داد، درسته اولش سخته اما امکان پذیره ، این صحبت های ارزشمندتون و مثال پینگ پونگ و طرز درست در دست گرفتن راکت ها برای من این امید رو در دلم زنده کرد و مثال منطقی شد برای تکرار و تکرارو تکرار ، مثل تکرار دوره ها و آموزش ها ی ارزشمندی که در حال حاضر دارم و توجه ی بارها و بار ها وبارها به سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت چراکه از کار کردن روی دوره ها و توجه به زیبایی ها و فایل های هدیه و کل محتوای این سایت بهشتی ،تا تجربه ی اون ها و رسیدن بهشون یه مسیر و یه تکاملی هست که با تکرارو تکرار و تکرار و لذت پر میشه ،من فقط باید ادامه بدهم همونجور که شما استاد عزیزم ادامه دادید و این زندگی و این سبک زندگی بهشتی رو ساختید از همین مسیر ، من هم ،ما هم میتونیم فقط باید تمرین کنیم و تکرار کنیم ،قطعا روزی میرسه که زندگی ما و سبک زندگی ما مربی میشه که ماهرانه سبک شاد زیستن در اقیانوسی از ثروت و خوشبختی و سلامتی و جاری بودن در مسیر علایق رو به کسانی که میخواهند آموزش میده ،به شرط تکرار و تکرارمسیر درست .

    استاد عزیزم این عادت ارتباطی و اجتماعی بودن شما رو خیلی تحسین میکنم و خیلی دلم میخواد مثل شما باشم ،که هر کجا هستید شادی رو به دیگران هم هدیه میدید ،وقتی دیدم که اونجا هم چند تا از بچه های خفن پینگ پونگ باز رو جمع کردید و مسابقه گذاشتید ،یاد اون خاطرات شما افتادم که میگفتید توی دانشگاه بچه ها رو جمع میکردید و تور میذاشتید و میرفتید کلی میگشتید و میگفتید و میخندید و لذت میبردید ،برای من این وجه از شخصیت شما خیلی خیلی قابل تحسینه و دوست دارم مثل شما باشم و هر جا هستم اونقدر لذت ببرم که از لبریز این لذت هام به دیگران هم ببخشم و شادی رو گسترش بدم .

    خدایی چه قدر ثروت خوبه ، چه قدر به آدم آزادی و رفاه میده ،چه قدر با داشتن ثروت آرامش داریم ،وقتی هود کار نمیکنه و گریل مسافرت هم همراهمون نیست ،بازهم مشکلی نیست میریم یه خوشگل تر و کاراتر و پیشرفته ترش رو تهیه میکنیم ، چه قدر ثروت مسائل رو راحت تر حل میکنه ،خدارو شکر ،ازتون سپاسگذارم که با زیبا زندگی کردن تون ،در عمل به ما باورهای درست رو انتقال میدید و برامون منطقی اش هم میکنید ، شما و سبک زندگی زیباتون برای ما و هرکسی ، بهترین الگو برای ثروت و فراوانی هستید ،چه قدر لذت بردم از سرعت پیشرفت ،که حتی دستگاه های گریل هم دارند رشد میکنند چه قدر این جهان خوبه که همه چیز داره در اون رشد میکنه و بهبود پیدا میکنه نه تنها گوشی و تلویزیون و ماشین و وسایل نقلیه و حمل و نقل بلکه وسایل پخت و پز هم دارند به شکل عالی رشد میکنند ، من تا قبل از دیدنش باورم نمیشد که این دستگاه گوشت های به اون خفنی رو گریل کنه و حتی یه ذره دود هم نده اما وقتی دیدم گفتم بابا دمشون گرم ،چه قدر همه جوره به بهتر کردن گریل ها فکر کردند و یه همچین گریل خفنی تولید کردند ، و چه قدر شما رو تحسین میکنم که توجه به نکات مثبت رو در عمل به ما یاد میدید ،مثل توجه به نکات مثبت گریل قبلی و حالا هم هدایت شدن به این گریل جدید و قطعا در آینده هدایت شدن به سمت تجربه های ساده تر و لذت بخش تر .

    از شما استاد عزیزم بابت آگاهی های ارزشمندتون که همیشه و صد البته این بار کمک کردید من یه شخمی به درونم بزنم سپاسگذارم ،

    از شما خانم شایسته نازنینم سپاسگذارم برای این همه خوبی و زیبایی که به ما نشون میدید ،و باعث میشید ما زیبایی ها رو بیینیم ،توجه کنیم ،بخواهیم و تجربه شون کنیم ،

    از خداوند عزیز ومهربانم سپاسگذارم که هم سفر این مسیر بهشتی هستم و دارم رشد میکنم همراه با آرامش و احساس خوب ،انگار جدا ی از اکثریت اطرافم به دور عجله و وهم و ترس دست در دست خدا با آرامش و سوت زنان دارم میخندم و به جلو حرکت میکنم .

    سپاسگذارم برای بودن در این بهشت و سپاسگذارم برای بودن در کنار انسانهای ارزشمند و عزیزی که در این مسیر بهشتی هستند .

    برای همگیمون لحظاتی سرشار از آرامشی الهی و شادی رو آرزومندم .

    یه عالمه عشق بهتون …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2670 روز

    سلام

    انَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ

     خداوند سرنوشت هیچ قوم( و ملّتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند (رعد)

    این قسمت تغییر عادتها ،تغیر باورها

    اصلا وقتهایی که لطف میکنید و روی فایل‌ها صحبت های ارزشمند رو بیان میکنید ،دیگه من گوشی رو میزارم کنار و سر تا پا گوش میشم ،اگر همزمان نگاه کنم درصد گیرای م پایان میاد

    از مهمترین عادتهای بدی که در خودم میبینم اینه که قبلاً که از لحاظ مالی استقلال نداشتم هرآنچه بود صرف خرید کتونی و لباس و…میشد ،در حال حاظر کل پول و درآمدم صرف خرید طلا میشه ،با این توجیه که دارم پس انداز میکنم اما می‌دونم که اولا که این رفتار از کمبود نشأت گرفته ،انگار دیگه قرار نیست از این پولها بسازم ،بعد هم عادت نداشتن به پول مازاد بر هزینه ها، کمالگراییهم که مشهوده که هنوز ریشه داره.

    همه اینها باعث شده این بار همون عادت عجله و زود رشد کردن ،به شکل دیگری نمود پیدا کنه،به گونه ای که بعضی وقتها برا دستمزد کارهام مجبور میشم مقداری از همسر قرض بگیرم تا موقعی که پول در گردش من دوباره برگرده و این خیلی بده،

    انگار این پول اگه تو حسابم باشه ارزشش کم میشه ،یا برا مخارج بیخود صرف میشه ،یا چی..نمی‌دونم ،

    متوجه شدم که دوباره آشغالها رو گذاشتم زیر مبل و باید اصولی و درست این عادت رو درست کنم ،چقدر هم که سخته ،باید رو باور فراوانی ،لیاقت کار کنم ،تو این موارد با اینکه چندین بار تو‌کشف قوانین این کار رو کردم اما هنوز هم ذهنم خیلی مقاومت داره ،انگار داره معادله چند مجهولی حل می‌کنه لامصب.چموش،بعد این همه سال هنوز عادت نکرده به شیوه قوانین برنامه ریزی بشه ،ابده بده ،خیلی مقاومت داره ،واقعا جهاد اکبر میخواد

    عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ ۚ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا ۘ وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا﴾

    [ الإسراء: 8]

    شاید پروردگارتان بر شما رحمت آورد. و اگر بازگردید، بازمى‌گردیم و جهنم را زندان کافران ساخته‌ایم.

    اگر برگردیم به عادتهای قبلی رحمت خداوند هم از ما برمیگرده ،چقدر این آیه پیام داره برای ما

    اگر نتوانیم کنترل ذهن داشته باشیم ،اگر دست از یادگیری و مرور قوانین برداریم و عمل به شیوه قانون در مانهادینه و تبدیل به عادت همیشگی نشده باشه،اگر تقوانداسته باشیم و جز متقین نباشیم قطعا خدا هم از ما برمیگرده ،

    ودوباره ذهن برمیگرده به تنظیمات کارخانه

    برا من که اینطوریه ، حتی فکر کردن به شرایط گذشته ام ،اون وابستگی های که البته هنوز هم هست اما کمرنگ تر ،اون شخصیت داغون غمگین ،افسرده… ،اصلا دوست ندارم لحظه ای به اون عادتهای روزانه ،به اون اتلاف وقتها ،افسردگی ها و غصه خوردن ها، برگردم

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1306 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

    و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: «بکشیدش یا بسوزانیدش.» ولى خدا او را از آتش نجات بخشید. آرى، در این [نجات بخشى خدا] براى مردمى که ایمان دارند قطعاً دلایلى است.

    =====================================

    سلام به استاد عزیزم،سلام به استاد شایسته ی قشنگم،بانوی اول دربار توحیدی،سلام به رفیق های نازنین غار حرای من

    سلااااام

    و

    سلااااامتی

    و

    نووووور

    و

    عشششق

    و

    رحمتتت الله مهربانم

    به جسم و جان وروح توحیدی عزیز و قلب سلیمتون

    خداروصدهزار مرتبه شکر برای فرصت یک صلات دیگه،خدایا ازت ممنونم که قدم به قدم ،فرکانس به فرکانس منو آوردی بالاتر،قسمت اول دوره ی جدید سریال رو اصلا نتونستم ببینم ،بعدی رو دیدم و دسترسی به فرکانس کامنت نوشتن نداشتم ولی سومی رو از دست ندادم ،هم دیدم هم لذت بردم هم هدایتم رو از صحبت های استاد دریافت کردم و هم به لطف الله دارم مینویسم.خدایا ازت ممنونم.

    یک اعلام موقعیت کنم،عصر توحیدی دلچسب کنار پنجره ی نورگیر خونه،جزیره ی زیبای توحیدی کیش همراه با یک فنجون قهوه ی عصرگاهی،یک قلب روشن و یک روح آروم و یک دنیا امید…

    امید…امید…امید …

    به قول استاد این امید که کارهارو پیش میبره،این توکل که کارها رو انجام میده،خیلی از موقعیت ها هست نمیتونی ذهنت رو کنترل کنی ،اگر ایمان نداشته باشی اگر توکل نکنی کارت تمومه …

    من این رو هفته ی پیش درک کردم،بعد از سه چهار روزی که دخترا کنارم بودن و دیگه وقت رفتنشون شده بود ،زمانی که داشتم بلیط برگشتشون رو می‌گرفتم احساس میکردم دارم با پای خودم میرم تو قتلگاه …

    واقعاهمیشه به داستان های قرآنی فکر میکنم به اینکه ابراهیم با چه ایمانی رفت تو دل آتیش؟مادر موسی با چه ایمانی بچه رو روی آب رها کرد؟مریم پاکدامن با چه ایمانی بچه بغل رفت توی شهر؟

    ایمان …ایمان …ایمان …

    ایمانی که عمل بیاورد ایمان است،ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.

    استاد تو یکی از جلسات قدم هشت درمورد عمل به ایده های الهامی میگه،میگه مسیر ترسناک هست ولی سخت نیست،ترسناکه که بگن چاقو رو بزار زیر گلوی بچه ت،ولی ابراهیم رفت و انجامش داد و سر بلند بیرون اومدو شد خلیل الله

    هر روز به داستان های ابراهیم فکر میکنم،هر روز به عملکردش فکر میکنم،به اینکه یک انرژی که خالق و مالک و مربی جهانه و خودش رو توی قرآن الله معرفی کرده،ابراهیم رو دوست خودش معرفی میکنه.واقعا خیلی هیجان انگیزه خدا تورو‌ دوست خودش بدونه!

    ولی به قول استاد میخوای ابراهیم باشی؟

    باید بتونی چاقو رو بزاری زیر گلوی بچه ت…

    ما کجا و امتحانات ابراهیم کجا؟

    لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا

    مثلا به من در این حد تکلیف می‌کنه که میخوای مثل ابراهیم رفتار کنی؟نگران بچه هات نباش،دلتنگی رو تحمل کن،بفرستشون برن،روزی هزار بار با خودت تکرار کن همه ی ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم ایمان بیار که همون خدایی که داره تورو هدایت میکنه،همون هوای نیلانیکا رو هم داره،نمیخواد چاقو بزاری زیر گلوی بچه ها،چاقو رو بزار زیر احساسات مادرانه ت و قربانی کن.

    روزی صدبار ذهنم ازم میپرسه:

    تو اینجا چیکار میکنی؟

    تو اینجا تنهایی چیکار میکنی؟

    تو اینجا بدون بچه هات چیکار میکنی؟

    منم بهش میگم :

    من نمی‌دونم

    من نمی‌دونم

    من نمی‌دونم

    خدای من می‌دونه

    اون گفت بیا و من اومدم،من فقط باید تسلیم باشم،هیچ کس نمیتونه از پلن خداوند سر دربیاره،فقط باید مسیر رو ادامه بدی بعدا که به نتیجه رسید میفهمی آها به این دلیل به اون دلیل این اتفاقات افتاد.مثل داستان رسیدن موسی به مادرش.

    بازم به قول استاد کدوم ذهن منطقی می‌تونه حدس بزنه چطور یک بچه روی رود نیل صحیح و سلامت برسه به قصر فرعون؟

    هدایت رو نمیشه با ذهن منطقی تحلیل کرد،فقط باید انجامش بدی،بعدا که نتیجه اومد همه ش برات منطقی میشه.

    بگذریم:)

    یکمم توجهمون روی بزاریم روی زیبایی ها و‌اتفاقات خوب

    استاد دور کله ی مبارکت بگردم ک توی عکس شبیه پروژکتور شده،همکار منم کله ش مثل شماست:))) بعد همه ش میگه کسی شامپوی ضدنریزش سراغ نداره؟من نخوام موهام دربیاد باید کیو ببینم؟

    عجیب این دنیا پر از تنوع و خواسته های متفاوته،هرکسی هم به یک روشی به خواسته ش رسیده …

    مهم نیست توی میخوای مو داشته باشی یا میخوای مو نداشته باشی !

    خواسته ت رو مشخص کن،بعد به سمتش حرکت کن،تو بهش می‌رسی!

    کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا

    همه را، چه آن گروه را و چه این گروه را، از عطاى پروردگارت پى در پى خواهیم داد، زیرا عطاى پروردگارت را از کسى باز ندارند.

    دیروز صبح قرار جلسه کاری ٣ نفره داشتیم،تو تاکسی که نشستم هندزفری گذاشتم به قرآن گوش بدم تا برسم به کافه ،دیدم هی هندزفری میفته،بعد احساس کردم خدا میخواد ی چیزی بهم بگه ،گفتم جان ؟گفت صبح مگه نگفتی با من حرف بزن؟گفتم خب؟گفت ی دقه هندزفری نزار به صدای ضبط گوش کن،آقا منو داری ،اصلا شوکه شدم همون لحظه این آهنگ شروع شد:

    دنیا؛ مالِ همه… بیخیالِ همه… من با تو خوبه حالم، فقطبگو راحت، چته؟! من؛ حواسم بهته… کم نشه یه تارِ مو، ازت!هر جای عالمی؛ وقتی دلتنگمی… من؛ خودموُ بهت می رسونممی خوامت، بی حساب! من بیدارم، تو بخواب… سرد بشه؛ روتوُ بپوشونم…

    اصلا چشماااام قلبی شده بود خداوکیلی ،گفتم دمت گرم خدا،مرسی که هستی،منم عاشقتم و بوسه به کله ت و ازین حرفا…وکلی انرژیم مثبت شد.

    بعد که رفتم تو کافه دیدم اونجا خودش یک پا حنابندونه،به همکارم گفتم بابا به حاجی بگو جای قرار هامون رو عوض کنه :) من آدم نزده به رقصیم،نمیتونم خودمو کنترل کنم :)))خلاصه که خداروشکر یکم حاجی دیر رسید ،منم از فضای حنابندون استفاده ی مفید کردم :)))

    استاد این جلسه از ساعت ١١ونیم تا ساعت ٣ونیم بعدازظهر ادامه داشت!!!نان استاپ!!!همه ش حرف از قانون ،از اخلاق در کار،از کارکرد جهان هستی،از طرز صحبت با فروشنده یا مشتری،از جایگاه شرکت و حفظ ارزشش …

    راستش من قبلاً جلسه کاری زیاد داشتم که توی بیمارستان برگزار میشد،یک تایمی از شیفت رو یک جایی تو بخش مینشستیم،یا بهت صندلی می‌رسید یا بزور خودتو کنار یکی باید جا میدادی،یا باید وایمیستادی،پذیرایی مذیرایی هم یُخ،خبری نبود.کل جلسه هم اعتراض به نداشته ها و کمبود ها و ناخواسته ها بود و‌تو‌سر و‌کله ی هم‌زدن.

    من اصلا چه جوری میتونم این جلسه کاری رو با قبلی ها مقایسه کنم؟؟؟حتی محتواش هم یک به هزار قابل قیاس نیست چه برسه به فضای بی نظیرش،به آبی بیکران دریای جنوب که از هرجای کافه قابل مشاهده بود،از مدیر عامل و همکار ارزشمندم،از فضای لاکچری و آهنگ های شاد،از صندلی راحت ،از پذیرایی …

    برای بچه ها چایی بیارید لطفا ،دوباره چایی بیارید ،نوشیدنی چی دارید ؟هرچی بچه ها میل دارند بیارید،بچه ها صبحونه خوردید؟اگر نخورید بگم براتون بیارن!!!!

    من هیچ جوری و از هیچ زاویه ای نمیتونم این محیط کارم رو با محیط کار قبلیم مقایسه کنم،من اصلا توی یک جهان دیگه م،خاصیت تکامل توحیدی اینجوریه،فرمون رو بدی دستش،همه چیز رو کنفیکون می‌کنه!

    من؟به عقل من اگر بود من الان باید آماده میشدم میرفتم شیفت شب اورژانس کودکان گرگان ،و بدون آب و غذا،تا صبح میدوئیدم و آخرشم چهارتا فحش از والدین بچه ها می‌خوردیم و خسته و کوفته برمیگشتیم خونه.

    کی میتونست این کارا هارو بکنه اصلا ؟از دست کی برمیومد؟

    همونی که یک تک سلول رو به میلیارد ها سلول تبدیل می‌کنه ،همون که درجواب ذکریا که مثل ما ذهن منطقیش پرسیده چطوری؟ چطوری خدا؟ بهش میگه :

    قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ

    گفت: پروردگار تو اینچنین گفته است: این براى من آسان است.

    وگرنه منی که قدرت مدیریت یک نفسم رو ندارم،چطور میتونستم اوضاع رو از شمال جوری مدیریت کنم که وصل بشم به این شرکت بزرگ و این مدیر عامل توحیدی توی جنوب!!!!

    نه الان توی کامنتم،روزی صدبار به خودم میگم،به خدا میگم،مینویسمش که خدایا من هیچی نمیدونما،من هیچی بلد نیستما،تو میدونی تو بلدی تو منو آوری اینجا،بقیه ش هم با خودت !

    برسم دوباره به جمله ی آقای ظاهری عزیز :با رسیدن به خواسته شما تکرار میشی!همون شخصیتی که بودی !

    الان من توی کیش همون کارهای رو میکنم که تو شمال انجامش میدادم ،همون شکرگزاری همون ستاره قطبی ،همون گوش دادن به آموزش های استاد،همون قرآن خوندن،همون توجه به زیبایی ها …

    دنیای اطراف من عوض شد،صدتا پله عوض شد ولی من همون آدمم!

    من اینجا تو محل کارم همون‌جوری میخندم که توی icu به کسی که همه ش داره می‌خنده معروف بودم،من همون ارتباط و صمیمیت رو با آدم ها دارم که با همکارام داشتم ،من همون تمرکز روی ویژگی های مثبت آدم ها دارم که قبلاً داشتم …

    اینجا صحبت استاد عزیزم رو‌هایلایت بنویسم:

    رسیدن به خواسته ها شمارو به احساس بهتر نمیرسونه،رسیدن به احساس بهتر شمارو به شکل طبیعی و بدیهی به خواسته هاتون میرسونه

    و من این رو کاملا تجربه کردم،واقعا هرچقدر توی خودم کنکاش میکنم میبینم، سعیده ای که توی کافه ساحلی کیش نشسته بود ،همون‌جوری مشغول بزن و برقص و‌خندیدن بود که توی icu هم بود !

    حالا چون من شخصیتم از قبل بزرگتر شده،راحت تر دارم مسائل رو هندل میکنم ،اینم بخاطر طی کردن تکامله،سال اولی که با استاد آشنا شده بودم به تعبیر دوره ی عزت نفس اندازه من ١ بود و اگر یک مشکلی اندازه ش ٢ بود سر راهم قرار میگرفت،میتونست جلوی من رو مثل سد بگیره،ولی چون من روی خودم کار کردم شخصیتم رسیده به ١٠ به راحتی از مسئله ای که اندازه ش 5 رد میشم.

    همین الان که نگاه میکنم میبینم به نسبت من خیلی کارهای بزرگتری مثل انصراف از کار رسمی،مثل مهاجرت تنهایی،مثل تحمل دوری بچه ها،مثل شروع شغلی که هیچی ازش نمی‌دونم رو دارم انجامش میدم اما اون عزت نفس خودساخته باعث شده نزارم احساسم بد باشه یا توی احساس بد بمونم، باعث‌شده با اینکه میترسم حرکت کنم ونزارم این مسائل من رو از حرکت رو‌به جلو باز نگه داره و به من جسارت کارهایی رو بده که تا الان بهش فکر نمی‌کردم .

    مثلا توی جلسه ی کاری به مدیرعاملی که ٣٠سال توی کیش داره زندگی می‌کنه و کلا عمرش رو تاجر بوده بیام پیشنهاد بدم این کارو میشه اینجوری هم انجام داد ،یا بگم من این ایده رو دارم برای فروش بیشتر که هم به فروش شما کمک بشه و هم درآمد خودم بره بالاتر!

    همین ایده دادن من باعث شد مدیرعاملم نتنها بگه من به پیشنهادات فکر میکنم که خودش باز یک ایده بده بگه اگر بتونیم این بازار رو هدف قرار بدیم هرچی سودش شد بشه برای شما دوتا !

    بعد از جلسه همکارم بهم زنگ زده میگه آبجی مرسی بابت ایده های اقتصادی که دادی،اینارو پیگیری کن،من این همه مدت اینجا بودم اصلا به این فکر نکرده بودم دمت گرم و …

    من بهش گفتم من از روز اولی که اومدم توی این شرکت به این فکر میکردم چطور بهتر ،چطور درآمد بیشتر !بزار پیش بریم درستش میکنیم حتما به لطف خدا …

    استاد اینا همه ش نتیجه ی آموزش های شماستا!همه ش لطف خدا و هدایت هاشه،من از خودم هیچی ندارم .

    یا مثلا من الان وسیله ی نقلیه ندارم،هزینه ی رفت و آمد با تاکسی هم توی کیش به نسبت بالاست،چندین بار دارم می‌شنوم دیگه باید وام بگیری حداقل یک موتور بخری برای خودت!

    وام ؟وام خط قرمزِ قرمز منه!از خرمشهر خونین تر!

    من اگر کل حقوقم رو پای رفت و آمدم بدم وام نمی‌گیرم ،من نمی‌دونم چه جوری،خدا باید یک جوری درستش کنه و وسیله ی من رو برسونه!

    من وظیفه م بندگیه،من وظیفه م ایمانه،من وظیفه م عمل صالحه،بقیه ش دیگه با اونه،خودش هم تو‌قرآنه گفته شما درست بندگی کنید،مابقی چیزا با کاروانه!

    من اگر انقدری بی پول بشم که توی این گرما و شرجی پیاده برم و بیام وام نمی‌گیرم حالا اینا تا قیامِ قیامت دم گوش من بخونند.

    این وایسادن روی اصول رو هم از شما یاد گرفتم استاد،و همیشه تلاش‌‌ کردم از اصول زندگیم یک قدم به عقب برنگردم.

    نوشتن این صلات از عصر شروع شد و تا به الان که نیمه شبه ادامه داشت ،چون یک وقفه بینش افتاد و من رفتم تا میکامال رو برگشتم.

    عجب مجتمع تجاری خفنیه،هر طبقه ش رو باید یک روز زمان بزاری بگردی …دمش گرم ،دم سازنده ش گرم.

    توی همین جزیره ی پر از ثروت و نعمت و فراوانی آدم هایی هستند که مالک این مرکز تجاری هان،آدم هایی هم هستند که توی کانکس میخوابن و با کارگری توی این گرما فقط اندازه ای که بخور نمیر باشه پول درمیارن.

    مهم نیست که تو کجایی ،مدار تو مهمه ،حتی مدار من و همکارم که باهم توی این شرکتیم باهم فرق می‌کنه!

    یاد صحبت استاد توی قدم نه افتادم که می‌گفت :موفقیت مالی در رقابت با آدم هایی که از قانون بی خبرند،اصلا کار سختی نیست ،کافیه درست فکر کنی و درست عمل کنی و بعد ثروت و نعمت به دنبالت میاد.

    من زیاد تو سایت کامنت گذاشتم ،بعید میدونم کسی انقدر واضح از مسیری که اومده توی هر شرایطی که بوده رد پا گذاشته باشه،ولی من از همون روزی که وارد سایت شدم یک انرژی من رو دعوت می‌کرد بنویسم و از خودم رد پا بزارم‌‌ تا نقشه‌ی راهی که‌اومدم واضح و‌روشن باشه.

    حالا این جدیدترین ردپای من در این قسمت دیوار غار حراست به تاریخ شروع تابستان ١4٠٣:

    من به دنبال الهامم اومدم به جزیره ی کیش،خداوند من رو هدایت کرد به کارشناس فروش یک شرکت بزرگ و یک تاجر توحیدی.

    الان توی یک خونه‌ی 6٠ متریِ اجاره ای ،تنها زندگی میکنم ودارم هر‌روز‌ تلاش میکنم با کار کردن روی‌ باورهام و ادامه دادن مسیر درست، اوضاع رو بهتر و بهتر کنم .

    ایمان دارم اگر من سمت خودم رو خوب انجام بدم،خداوند سمت خودش رو عالی انجام میده،این وعده ی خداونده که هرکسی تقوا داشته باشه درها براش از جایی باز میشه که فکرش رو نمیکنه :

    «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْرا»

    بریم برای خلق یک تابستان توحیدی دلچسب در این جزیره ی‌توحیدی پر از ثروت و نعمت و فراوانی با رعایت قانون تکامل !

    استاد جانم،همون همیشگی باشه ؟دوستت دارم از روشنی قلبم !

    به امید دیدارت در بهترین زمان و‌مکان

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان از جنوب ایران به قاره ی توحیدی آمریکا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 175 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1362 روز

      بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

      وَٱمۡرَأَتُهُۥ قَآئِمَهٞ فَضَحِکَتۡ فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ یَعۡقُوبَ (هود ٧١)

      پس همسرش در حالى که ایستاده بود [از شنیدن گفتگوى فرشتگان با ابراهیم] خندید پس او را به اسحاق و پس از اسحاق به یعقوب مژده دادیم

      قَالَتۡ یَٰوَیۡلَتَىٰٓ ءَأَلِدُ وَأَنَا۠ عَجُوزٞ وَهَٰذَا بَعۡلِی شَیۡخًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عَجِیبٞ (هود ٧٢)

      [همسر ابراهیم] گفت: اى واى بر من! آیا فرزند آورم در حالى که من پیرزنم و این شوهر من است که در سنّ سالخوردگى است ؟ یقیناً این چیزى بسیار شگفت است!!

      قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِینَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَکَٰتُهُۥ عَلَیۡکُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِیدٞ مَّجِیدٞ (هود ٧٣)

      گفتند: آیا از کار خدا شگفتى مى کنى ؟ [در حالى که] رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است یقیناً او ستوده و بزرگوار است

      =================================

      سلام و سلامتی و رحمت الله یکتا به جسم و جان و روح مقدست سعیده جان

      بسیار بسیار خوشحال شدم که هم در این فایل و همچنین در فایل بعدی برامون نوشتی

      بی نهایت ازت سپاسگزارم وقتی که میبینم داری با اون قلب پاکت از ایمانی که به عمل در آوردی از توکلی که به خدا داشتی از اینکه داری از هدایت های خدای وهاب میگی به خدا که قلبم باز میشه

      سعیده جان امروز من به لطف الله با یکی از ثروتمند ترین و موفق ترین و جوان ترین کارآفرین های سطح تهران یک قرارِ کاری الهی داشتم

      این اولین قرارِ کاریِ من با یک آدم ثروتمند بود

      سعیده جان نبودی ببینی که خداوند چگونه این انسان بسیار بسیار شریف و توحیدی رو در خدمت من قرار داده بود 

      به خدا که همش کاره خداست همش

      من کاره ای نیستم

      من چطور میتونستم که با یه همچین شخصی ارتباط بگیرم و بخوام براش صفر تا صد وبسایتش رو درست کنم جزء اینکه خداوند داره کارها رو انجام میده جزء اینکه خداونده که علم و دانش همه چیز رو داره جزء اینکه خداونده که توانایی انجام هرکاری رو داره

      بذار بهت بگم چه اتفاقاتی توی این چند روز افتاد

      من حدود یکماه پیش با یک شرکت فناوری اطلاعات موفقی یک قرارداد همکاری به صورت سیستمی بستم که هر قالب سایتی که طراحی میکنم توی مارکتشون بذارم برای فروش و اونا هم متعهد هستند که حدود 70 درصد فروشی که قالب های من از سمت خریداران سرتاسر کشور انجام میشه به من پول بپردازند

      هیچی من شروع کردم به کدنویسی و طراحی قالب های سایت ، اولش حواسم نبود تکاملم رو طی نکردم یه کوچولو کار خراب شد ولی بعدش از خدا هدایت خواستم ، شروع کردم به طراحی قالب هایی که راحت تر و بهتره نسبت به تکاملم

      =================================

      نوشته هام طولانی میشه

      خسته شدی برو یه قهوه ای چیزی بخور بعداً ادامه اش رو بخون :)))

      =================================

      فقط همینو بهت بگم ، ببین خداوند چطور همه ی کارها رو در زمان مناسبش انجام میده ، اونم قدم به قدم

      هیچی به محض اینکه طراحی قالب های سایت تموم شد 

      خداوند یک انسان شریف و ثروتمندی رو به سمتم هدایت کرد که ایشون یکی از موفق ترین شرکت های کارشناسی خودروی تهران رو داره مدیریت میکنه

      جالبیش اینجاست خیلی پیگیر بود که من براشون سایت درست کنم!

      اونم نه سایت کارشناسی خودرو

      در اصل سایتی که مربوط به اجاره ویلا و خونه هستش ، توسعه این نوع سایت برای من کاملاً ناشناخته هستش

      قرار شد یک جلسه با هم بذاریم و در مورد پروژه با هم صحبت کنیم

      امروز قبل از اینکه داشتم میرفتم سر جلسه ، داشتم با خدا صحبت میکردم

      به خدا گفتم خدایا خودت میدونی که من هیچی بلد نیستم تویی که علم و دانش هر چیزی رو داری ، خودت میدونی که من اگر تو هدایتم نکنی نمیتونم کاری کنم چون این تو هستی که توانایی انجام هر کاری رو داری ، به خدا گفتم خدایا ازت میخوام سر جلسه ای که با این انسان موفق و ثروتمندی که دارم خودت جوری کارها رو پیش ببری که همه چیز به نفع من پیش بره

      چون من یکسری شرط و شروط هایی داشتم میخواستم اینا قبول کنند

      با ایمان به الله رفتم داخل شرکت

      چقدر این شخص بینظیر بود سعیده جان

      یعنی وقتی شما از مدیرعاملت اونجوری تعریف میکردی من فقط هم شمارو تحسین میکردم بخاطر این نگاه مثبتی که توی خودت ایجاد کردی و هم مدیرعامل توحیدیت را تحسین میکردم

      دقیقاً این اتفاق برای منم افتاد امروز که رفتم سر جلسه کاری سعیده میدونم که باورت میشه اینقدر این مرد باادب با شخصیت مهربون فهمیده بود که حّد نداره ، اصلاً نمیدونم چطور بگم چقدر این انسان توحیدی فوق العاده ست و بسیار موفق و جالبه بدونی 30وخورده ای سالشه یعنی جوانم هست

      دقیقاً همون چیزی که از خدا خواستم شد

      شرط من این بود که تا مهرماه باید به من وقت بدن تا با آرامش و تمرکز بالا شروع به توسعه سایتشون کنم

      حالا سعیده جان یه چیز بگم بخندیم

      من میشه گفت سایتی که برای این انسان دوستداشتنی باید درست کنم چیزی هستش که من چندان بلدش نیستم!!

      ولی من به جریان هدایت های خداوند اعتماد میکنم

      نمیخوام آدم ترسو و بی ایمانی باشم

      هر چند که این نجوا توی این چند روز توی ذهنم امد که اگر نتونم چی اگر از پسش بر نیام چی

      من به خودم گفتم

      مگه من روحم هم خبر داشت که یه همچین کسی هست که میخواد براش سایت درست کنم ، من اصلاً این آدم رو نمیشناحتم ، اینو خدا به سمتم هدایت کرد که براش سایت درست کنم پس همانطوری که خدا خودش این آدم ارزشمند رو به سمتم هدایت کرده خودش هم یاری ام میکنه که براش اون سایتی که دوست داره رو درست کنم

      اینجاهاست که باید ایمانم رو نشون بدم دیگه وگرنه به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

      استاد توی جلسه چهارم قدم چهارم یک ساعت فقط داره اینو فریاد میزنه که آقا برید توی دل ترس هاتون ، کاری رو انجام بدین که بلدش نیستین این همون اجرای توحید در عمل هستش این یعنی توحید عملی ، این یعنی اعتماد به جریان هدایت های خداوند

      سعیده جان اونا قبول کردند من تا مهرماه فرصت داشته باشم براشون سایتشون رو توسعه بدم چون معمولاً کمتره ولی خداوند کاری کرد که اونا این درخواست من رو بپذیرند در اصل خداوند سعیده جان درخواست من رو اجابت کرد

      از طرفی بهشون گفتم بابت این پروژه ای که میخوام براتون انجام بدم من 10 میلیون تومن میگیرم و از 10 میلیون باید 5 میلیون تومنش رو همین الان بپردازین:)))

      همینجوری با اعتمادبنفس و احساس لیاقتم گفتم و اونا هم خدا شاهده بدون هیچ مقاومتی قبول کردند و همونجا شماره کارت منو گرفتن و 5 میلیون تومان به حسابم واریز کردند تمام تمام :)))

      ولی خداییش بعد از اینکه به اینا گفتم من میتونم سایتتون رو درست کنم به خدا گفتم خدایا من روی تو حساب کردمااااا من که از خودم چیزی نمیدونم تویی که همه چیز رو میدونی تویی که توانایی انجام هر کاری رو داری پس خودت هم هدایتم کن ، این اصلاً شده تیکه کلام من

      با توکل به الله یکتا از فردا قراره این پروژه ی الهی رو با هدایت ها و یاری خدای توانمندم در آزادی زمانی و مکانی استارت بزنم

      مطمئنم بعد از این پروژه من چقدر اعتمادبنفسم و ایمانم به جریان هدایت های خداوند بیشتر میشه

      از اینجا تا خودِ کیش برات نوشتم :)))

      ازت سپاسگزارم که دوباره صلاتت  رو در این غار حرا شروع کردی ، فقط لطفاً صلات هاتو طولانی تر بنویس با تشکر :)))

      چون خداییش کیه که لذت نبره از توحیدی که در موردش مینویسی

      چیزی که داری باهاش زندگی میکنی

      از خدا میخوام منو به راه راست هدایت کنه

      راه کسانی که بر آنان نعمت داده و زندگی رو برام آسان کنه

      به امید دیدار روی ماهت در بهترین زمان و مکان

      =================================

      وَتَرَى ٱلۡمَلَـٰٓئِکَهَ حَآفِّینَ مِنۡ حَوۡلِ ٱلۡعَرۡشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡۚ وَقُضِیَ بَیۡنَهُم بِٱلۡحَقِّۚ وَقِیلَ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ (زمر ٧5)

      و فرشتگان را مى بینى که پیرامون عرش حلقه زده اند، پروردگارشان را همراه ستایش تسبیح مى گویند، و در میان اهل محشر به حق داورى شود، و گویند: همۀ ستایش ها ویژۀ خداست که پروردگار جهانیان است

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      ساره امین آبادی گفته:
      مدت عضویت: 1235 روز

      سلام به سعیده ی عزیزم

      مرسی مرسی مرسی دختر که با سخاوت از مسیرت مینویسی . یه مثال زنونه بزنم :) یاد زمانی میفتم که باردار بودم افرادی که فارغ میشدن رو میدیدم و امیدوار میشدم. اول میگفتم دمش گرم تا آخر خوب پیش رفته ، دوم به این فکر میکردم من هم آینده ی مشابه دارم خوشحال میشدم :)

      نوش جونت همه زیبایی های کیش و کار و آدم های دوست داشتنی . گوارای وجودت دختر . برات بهترینا رو آرزو می‌کنم . خدا پشت و پناهت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سارا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1477 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا

      از فضل خدا درخواست کنید(چرا نگاهت به دست دیگرانه)…. که خدا به همه چی آگاهه

      إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا

      یادتون باشه خدا خیلی بزرگه هاااا یعنی دست خدا بالای دست هاست.

      سلام سلام عزیز دلم

      دختر توحیدی که تکاملت رو در توحید داری طی می کنی و نتایج داره خودشون رو نشون میدن

      به به… به این کامنت

      واقعا لذت بردم

      نور خدا به قلبت بباره عزیزم

      منم ازت تشکر می کنم که رد پا می‌زاری… ایمانم قویتر میشه…

      چقدر لذت بردم

      چقدر کیف کردم

      اونجا که نوشتی باید چاقو بزاری زیر احساسات مادرانه ات… بهت تبریک میگم بابت این عمل کردن هااااات

      … سعیده جانم… تحسینت می کنم از عمق وجودم… چون داری خالص میشی برای خدا…

      اونجا که همش برای خودت مرور می کنی که از چه شرایطی به این شرایط رسیدی… و مدام نعمت های خدا رو تکرار می کنی…

      یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ(11 مائده)

      ای اهل ایمان، یاد آرید نعمت خدا را بر خود آن گاه که گروهی همّت گماشتند که بر شما دست یازند و خدا دست (ستم) آنها را از شما کوتاه نمود. و از خدا بترسید، و باید اهل ایمان تنها بر خدا توکل کنند.

      اونجا که اقرار می کنی هیچی نمی دونی… و همواره صلاه می کنی و ازش هدایت می خوای… چطوری از این راحت تر؟؟… چطوری درآمد بیشتر؟؟…

      اونجا که نوشتی:

      رسیدن به خواسته ها شمارو به احساس بهتر نمیرسونه،رسیدن به احساس بهتر شمارو به شکل طبیعی و بدیهی به خواسته هاتون میرسونه

      اونجا که نوشتی:

      وام ؟وام خط قرمزِ قرمز منه!از خرمشهر خونین تر!

      و پای اصولت می مونی و از خدا می خوای برات عوامل بیرونی رو بچینه… چون وظیفه اش… و تو هم بنده اونی… ایاک نعبد و ایاک نستعین…

      خلاصه خیلی ازت یاد گرفتم… الهی مسیرت نورباران بشه… و آسان بشی برای آسانی ها… منتظرم کامنت هات رو بخونم و هر روز ایمانم افزونتر بشه…

      وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ ۖ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا(88کهف)

      و اما هر کس ایمان بیاره و عمل صالح انجام بده… او را پاداشی بس نیکوست… و در فرمانمان تسهیلاتی برای او توصیه خواهیم کرد.

      تسهیلات خدا نوش جانت عزیزززززم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      منا و امید گفته:
      مدت عضویت: 1618 روز

      منا هستم

      سعیده عزیزم اینقدر کامنتهات عالیه و امیدوار کننده س و اینقدر مسیر رشدت و اینکه چطور از هدایت الهی پیروی کردی زیباست

      که من ایمیل رو فعال کردم که همیشه کامنت هارو بهم اطلاع بده

      ازت ممنونم دوست عزیزم چون با خوندن مطالبی که مینویسی من ایمانم قوی تر میشه که ادامه بدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      منیژه حکیمیان گفته:
      مدت عضویت: 963 روز

      سلام به سعیده عزیزم گل سر سبد سایت توحیدی استاد عباسمنش

      خواهر خوبم چقدر زیبا نوشتی چقدر خوب وعالی داری مراحل تکاملت را طی میکنی ودر هر قدم قوی‌تر میشوی

      وقتی در مورد خداحافظی با دو دختر گلت نوشتی چشمهام پر از اشک شد وچقدر ایمان و توکلت را تحسین کردم

      سعیده جان تو لایق این شغل واین مکان هستی ومن اطمینان دارم که به بهترین مکان ها وبهترین درجات شغلی هدایت میشوی چون تو ایمان در عمل را نشان دادی آفرین به تو خواهر گلم

      به زودی خداوند یک وسیله عالی برای رفت وامدت برایت می‌فرستد از جایی که حتی تصورش هم نمیکنی امیدوارم لحظه لحظه زندگیت پر از شادی وآرامش وموفقیت باشد وبه زودی با دخترهای عزیزت در کنار هم زندگی کنید ممنونم عزیزم که از مسیرت برایمان مینویسی

      وبه ما توکل وصبر واعتماد به خداوند را نشان می‌دهی

      در پناه رب العالمین باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهرداد غنچه-اسما ابوتراب گفته:
      مدت عضویت: 2381 روز

      به نام خداونده بخشنده مهربان

      اسما ابوتراب:

      سلام سعیده جانم

      شما فوق العاده ای

      شما بینظیری عاشقتونم

      واقعا نوشته هاتون منو به وجد میاره و من از زمانی ک رفتید تو بخش کودکان کامنت هاتون رو میخوندم و از این حجم از کنترل ذهنتون لذت میبرم فوق العاده تحسین برانگیزید ازتون مچکرم برای کامنتایی ک میگذارید چه در دوره ها چه در فایل های دانلودی این فایل امروز نشونه من بود و علاوه بر حرفای عالی استاد درمورد تغییر رفتار و باور ها این نوشته شما هم برام نشونه بود از توحید از بندگی کردن خدا

      به قول مولانا

      نگفتمت که مپرس کار بنده از چه جهت نظام گیر خلاق بی جهات منم

      این چند وقته دارم روی قسمت اعتماد به خداوند بیشتر کار میکنم و ازش مدام میپرسم بخصوص ک پنج شنبه ازمون دارم و تو ازمون هایی که از خودم به عنوان تمرین گرفتم مدام ازش میخوام ک هدایتم کنه

      ….

      یه موضوعی که شما خیلی عالی و خوب عمل میکنید گوش کردن به الهاماتتون هست چون به قول استاد هدایت خداوند هست ما باید بشنویم ما باید بپذیریم که این چنین نیروز هدایتگری درون ما وجود داره.

      شما در جنبه های مهم زندگیتون به الهاماتتون توجه کردید و پیش رفتید

      رابطه خودتون و خدای درونتون رو قوی تر کردید و الان در جایگاه عالی تری نسبت ب گذشتتون قرار دارید

      بازم ازتون سپاسگزارم برای این کامنت های ارزشمند در پناه حق باشید

      امیدوارم ک بزودی خبر خریدن ماشینتون رو بشنوم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهـره گفته:
      مدت عضویت: 1100 روز

      بِه نامِ خُداوَندِ بَخشَنده مِهرَبان

      سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم

      سلام به سعیده جان شهریاری و همشهری من از دیار مازندران

      سعیده جان میخام برات بنویسم

      چشمام پر شده

      قلبم بغض داره

      نمیدونم باورت میشه یا نه

      از کامنت هایی ک نوشتی دلم میخاد زار زار گریه کنم

      از ساعت 10 صبح شروع کردم الان 12:52 میشه بدون استراحت دارم فقط کامنت شما را میخونم

      شارژ گوشیم از 50 درصد رسیده به دو درصد

      میگم چطور میشه یک انسان از جنس خود من

      اینهمه باقدرت

      اینهمه با ایمان

      اینهمه با جسارت

      با عزت نفس

      با شجاعت عمل کنه

      اونوقت من تو خونه نشستم

      میگم خدایا برم سرکار

      بچه هامو به کی بسپارم ؟

      حالا فکر کن دختر من 16 سالشه

      پسرم 11 سالشه

      هردوشون از پس خودشون برمیان

      یجورایی ن کاملا

      اما نجواهای ذهنی میاد میگه اگه صبح تا شب دعوا کنن ؟

      اگه دخترت از طریق گوشی و تو فضای مجازی ب راه خلاف کشیده بشه

      ببین شیطان منو به کجاها میبره

      مهمتر از اون

      قدرت دادم به دست همسرم

      میگم نکنه اجازه نده

      نکنه بهم بگه اگه بری سرکار

      یا زندگی یا کار ؟

      نکنه بیام خونه اخم و تخمشو ببینم

      نکنه گیر بده

      نرو تا کی میخای بری ؟

      حالا شما با دوتا بچه همسن

      ک بنظر میاد سن کمی داشته باشن

      با کیلومتر ها فاصله

      به خداوند اعتماد کردی

      و الله اکبر و گفتی و حرکت کردی

      تفاوت فرکانسی از اینجا میاد

      اما من امید دارم

      من قدم اول دوره دوازده قدم را خریدم

      دیروز کامنت گذاشتم

      تحولی ک در من رخ داد با یکیبار گوش دادن جلسات

      من دوماه دارم روی خودم کار میکنم

      خیلی متعهدانه

      با روز شمار بودم و هرروز از قدم به قدم شرایطی ک پیش میرفتم کامنت گذاشتم

      نتایج مثبتی گرفتم

      من تغییر کردم تو این دوماه

      اما همیشه آرزو میکردم دوازده قدم را داشته باشم

      تا همین احساسات شما ب خداوند را منم تجربه کنم

      و فکر میکردم با دوازده قدم منم میتونم تجربه کنم ..

      ک احساس میکنم دیروز فقط با یکبار گوش دادن حس عجیبی بمن دست داد از جلسه پنجم و ششم قدم اول

      ک هیچوقت تجربه نکردم

      رفتم سراغ قرآن یجوره دیگه ای بازش کردم

      خدای من خودش شاهده احساس کردم قلبم باز شد

      خیلی خوشحال بودم

      فقط گریه میکردم

      من خیلی دلم میخاد مستقل بشم

      خیلی دلم میخاد استقلال داشته باشم‌

      در هر زمینه ای

      بیرون میرم یه خانمی را میبینم با لباس فرم

      فقط غبطه میخورم

      ذوق میکنم میگم من لیاقتم اینه

      ک منم تو چنین شرایطی باشم‌

      ن اینکه بشینم خونه الکی

      روزمو شب کنم

      شبمو روز

      اما چ‌ کنم ایمانم ضعیفه و ترس دارم

      و امید دارم ناامید نمیشم

      ک با دوره دوازده قدم

      میتونم ب تک تک لیاقت هام برسم

      من خودم را لایق عالی ترین ها میبینم‌

      اما ترس مانع حرکت منه

      ترسی ک از شرک میاد

      دوست عزیزم با کامنت های شما

      با ایمانتون

      من قدرت میگیرم

      امیدوارم کامنت های پر از عشق شما

      و موفقیت شما

      هر روز بیشتر و بیشتر بشه

      خوشحال شدم از آشنایی شما همشهری جانم

      البته دیار من قائمشهره

      ولی اسلامشهر زندگی میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 516 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    سلام همه همسفران عاشق

    سلام به چشمان زیبا بین

    خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی

    خدایا شکرت برای این چشمها و گوشهای بینا و شنوایی که بهم بخشیدی تا زیبایی ها را ببینم و لذت ببرم خدایا شکرت برای این روز زیبا و سرسبز و محیط پاک و تمیز و دلنشین

    خدایا شکرت برای روز دوم تمرینها و آموزش های عالی استاد و مریم نازنینم

    خدایا شکرت برای تغییر عادات به سمت مثبت و موفقیت

    استاد شما گفتین واقعا کار سختیه تغییر عادت ولی خبر خوب اینه که شدنی و باید انرژی خیلی بزاری تا تغییر بدی عادت به سری کارهایی که نباید انجام بشه

    خدا جونم شکرت که خودت داری مستقیم باهام صحبت می کنی و برام واضح تر می‌کنی که من چه عادت های را باید تغییر دهم

    استاد من خودم از خواب بیدار میشم سرحال و پر انرژی هستم و دوست دارم حرف بزنم

    ولی همسرم وقتی از خواب بیدار میشه خیلی دوست نداره باهاش صحبت کنی بقول خودش میگه هنوز ویندوزم بالا نیومده … من اکثر مواقع هیچی نمی‌گم بیشتر سکوت میکنم گاهی اوقات از دستم در می‌ره و صحبت میکنم که با برخورد خوبی روبرو نمیشم مثله امروز

    من امروز صبح چند کلمه باهاش صحبت کردم و از کوره در رفت و من هیچی نگفتم سکوت کردم تا همسرم رفت سر کار

    بعدش اومدم فایل رو باز کردم و گفتم خدایا شکرت واقعا ایراد از منه

    من باید این عادت خودمو تغییر بدم و به هیچ وجه از همسرم ناراحت نشدم چون این فرکانس من بود که باعث این تضاد شد و این تضاد موهبتی بود برای من که بفهمم ایرادم را و بیشتر مراقب افکار و باورها و فرکانس هایم باشم خدای مهربانم شکرت

    یکی دیگر از عادت هام دوست شدن با پوله که این روزها با دوره مقدس 12قدم دارم بیشتر روش کار میکنم خدایا شکرت

    خدایا شکرت برای کنترل ذهن

    ذهن همیشه کارش ترس و نگرانی دادن هست

    ذهن جایگاه شیطان است و یک عمر ما را با خودش برده هر کجا که خواسته حالا که هدایت شدیم توسط خداوند کنترل کردن افسار ذهن کار سختی است ذهن همیشه محدود بوده و از آنجایی که بخدا قول داده که جهنم را از بندگان سرکش پر میکنم حالا کسانی که هدایت شده اند و دیگه طرف شیطان نیستند خب داره فشار بخش میاد که نتوست به وعدش در برابر خداوند عمل کنه و خداوند زورش بیشتره و هر لحظه هدایت تمام ذرات را برخودش واجب کرده حالا باید بیشتر تمرکز و توجه بزاریم روی زیبایی ها روی بهبود شخصیت روی فراوانی روی نعمت هاوثروتهای جهان روی یه لبخند. تو خیابون روی نعمت‌هایی که وارد زندگی مون میشه

    توجه به داشته و سپاسگزارتر بودن بابت تمام داشته و نعمتهایمان تا هر لحظه در معرض هدایت های بیشتر خداوند قرار بگیریم

    خدایا شکرت که مرا انسان آفریدی هدایت یافته خودت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده است و نه گمراهان

    قلب جایگاه خداوند و ذهن جایگاه شیطان است

    و همیشه قلب بر ذهن پیروز است

    خدایا شکرت که هر روز منو هم اهنگتر با اصلم می‌کنی

    خدایا شکرت برای مسیری که هستم انتخابی خودم بوده باید از هر لحظه اش درس یاد بگیرم و رفتار درست را با خودم داشته باشم

    چون جهان من اینه تمام نمای درون من است

    استاد یکی دیگه از عادت های غلط من کم حوصله بودنم در روبرو شدن با چالش های فرزندانم است که باید بیشتر روش کار کنم به امید الله که موفق باشم

    باید دقت بیشتری روی اعمال و رفتارم داشته باشم خدایا کمکم کن که در مسیر سعادت و خوشبختی و موفقیت باشم هر لحظه من تسلیمم

    خدایا شکرت برای مسیری که مرا به خواست خودم هدایت کردی و الان چراغ راهم شدی قطب نمای درونم را پیدا کرده ام تمام اموراتم را به دستان قدرتمند تو سپرده ام و آرام و صبورم

    خودت همه کاره ام هستی و همه جوره هوامو داری خدای مهربانم شکرت

    خدایا شکرت که دارم با پول دوست میشم و توانایی پول ساختن را در من ایجاد کرده ای

    خدایا شکرت میخواهم عادت پول نساختن را با عادت خوب پول ساختن برایم تغییر دهی من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن

    میخواهم خودم پول مواد غذایی قانون سلامتی ام را بسازم میخواهم خودم پول قهوه ای که با عشق نوش جان میکنم بسازم

    خدایا کمکم کن

    خدایا شکرت میخواهم آنچه را که دوست دارم تجربه کنم را خودم بسازم و ازشون بگذرم همین امروز چندین ماشین زیبا نشونه فراوانی را دیدم و تحسین کردم و کلی سپاسگزاری کردم و به خودم گفتم من وقتی این ماشین ها رو تجربه نکنم از کجا بفهمم که کدومشون رو دوست دارم باید آنقدر ثروت بسازم که همه این نعمتها را تجربه کنم بعد اگه نخواستم ازشون بگذرم

    وقتی چیزی را تجربه نکردم چه نظری بدم

    فقط تحسین کردم سازنده اون و پولی که ساخته شده برای خریدن اون ماشینها و تمام کسانی که با عشق درستشون میکنند . وکسانی که مولد ثروت هستند و به گسترش جهان کمک میکنند .

    استاد چقدر عالی بازی میکنید و مریم جان و اون بچه های نازنین و با اراده

    چقدر این سالن بزرگ و زیبا و تمیز و مرتب هست چقدر مربی های عالی داره

    خوش برخورد و زیبا خدای مهربانم شکرت

    عاشقتونم که اینقدر شما روح لطیف و خدا پسندانه ای دارین

    برای اینکه خونه رو از روز اولش هم تمیز تر تحویل بدین رفتین یه استیک پز هیولا و عالی و با کیفیت با آزادی مالی خدایا شکرت خرید کردین و با عشق ازش استفاده شد و همه چی در عمل عالی و راضی کننده بود خدایا شکرت

    خدایا من یاد گرفتم به کمتر از بهترین قانع نباشم پس خودت کمکم کن و بهم بگو من اجازه میدهم که حامی و هدایت گر و چراغ راهم تو باشی

    خودت کمکم کن که در راه بندگی کردن باشم

    ن بردگی شیطان

    خدایا شکرت کمکم کن

    من ارزشمندم چون مقدسم چون روح خدا در من دمیده شده

    من از خدایم و بخدا برمی‌گردم

    بدون اذن خدا برگی بر زمین نمی ریزد

    خدایا شکرت که بازگشتم با سعادت و رستگاری بسوی توست

    عادت پراکندگی ذهن را هم دارم که این روزها تمرکزی تر دارم روش کار میکنم و چندتا از اونا رو حذف کرده ام بلطف خداوند و خیلی جای کار دارم

    امیدوارم که هر عادت بدی که باید در وجودم تغییر کند را برایم واضح تر کنی جان جانانم سپاسگزارم بهم بگو از هر خیری از تو بهم برسد من سخت فقیر و نیازمندم

    خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    فریبا فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 2133 روز

    به نام خدای قشنگی ها و زیباییها

    سلام به اساتید گرانقدرم و همه دوستان عزیزم در این سایت الهی و گهربار

    سریال سفر به دور آمریکا قسمت 241

    خدارو شکر بخاطر اینکه دوباره هدایت شدم به نوشتن یه کامنت دیگه

    می‌دونین استاد عزیزم چقدر تو این فایل نکات آموزنده به ما گفتین از صمیم قلب واقعاً تحسینتون می‌کنم .

    اومدین درباره شکل‌گیری باورها و تغییرشون صحبت کردید.

    اینکه چندین سال پینگ پنگ دارید بازی می‌کنید ولی چون بدون مربی این کارو کردیدو فقط برای فان انجام دادید ، اصولی انجامش نمی‌دادید ولی با این حال مهارتتون خیلی بالا رفته با تمرین‌های زیادی که انجام دادید البته هدفتون از انجام این بازی تفریح ، کنترل ذهن و هم برای ورزش بود.

    دنبال مسابقه نبودید فقط می‌خواستید لذت ببرید ولی وقتی اومدین به این کمپ متوجه شدین بچه‌هایی که خیلی سنشون از شما کمتره چون اصولی بازی می‌کنن ضربه‌هاشون محکم‌تره ممکنه تو بازی با شما ببازند ولی ضربه‌های اصولی می‌زنن و توپ رو بهتر کنترل می‌کنند

    اما شما چون زیاد بازی کردین یه جورایی ذهن و مغز و چشمتون هماهنگتره با هم و واکنشاتون سریعتره و بنابراین امتیاز بیشتر می‌تونین بگیرین و وقتی مربی میومد توضیح می‌داد که شما باید دستتو اینجوری بگیرید پاتونو اینجوری باز کنید مچ تونو اینجوری بشکونید

    شما متوجه می شدید اما عملی نمی‌تونستین توی بازی اونا رو انجام بدین و بنابراین توپتون همش به در و دیوار می‌خورد بعد سعی می‌کردین که انجامش بدین

    چیزایی رو که مربی گفته اما نمی‌تونستین چون به اون روش قبلی عادت کرده بودین بنابراین توپ‌ها یا به تور می‌خوردند یا می‌رفتن بیرون و فرمودین که این مثل همه عادت‌های دیگه است ما توی زندگیمون عادت‌های نادرست زیادی داریم مثل عادت خوردن عادت خوابیدن عادت ارتباط با دیگران

    عادت تنبلی عادت پشت گوش انداختن کارها عادت عدم رعایت بهداشت عادت عدم رفتار درست با دیگران

    و عادت‌های نادرست زیاد دیگه که اگر زیاد تکرار بشه

    میشه جزوی از شخصیتمون وتغییرش خیلی سخته و باید انرژی خیلی زیادی بزاریم برای تغییرشون ولی اگر از همون اول بفهمی این عادته اشتباهه این یک رفتار نادرسته

    خیلی راحت‌تر میشه عوضش کرد اگه آدم از همون اول اصول زندگی رو بفهمه

    مثلاً اصول ورزش رو بفهمه که می‌خواد ضربه اول رو به توپ بزنه بیاد فرم درست رو یاد بگیره و اونوانجام بده

    وقتی عادتی رو شکل میدیم بعد بخوایم تغییرش بدیم باید خیلی وقت بزاریم براش پس وقتی ما بخواهیم یک عادتی رو تغییر بدیم باید اون رفتار جدید رو هزاران هزار بار تکرار کنیم وقتی که میگه به این فرم ضربه رو بزن اینجوری نیست که مثلاً یه بار بگه و آدم بتونه انجامش بده باید یه بار بشنوه بعد سعی کنه انجامش بده بعد می‌بینه نمی‌تونه و بعد هزاران بار تکرار و تکرار و تمرین تا بشه عادت جدید و توی وجودت قرار بگیره حالا این در مورد همه موارد صادقه.

    و بعد فرمودین که :

    من خودم توی عادت‌های مالی یه موقعی یه عادتی رو داشتم که هر چقدر پول دستم میومد خرج می‌کردم یعنی اصلاً قبل از اینکه پول وارد حسابم بشه یه چاله‌ای براش کنده بودم انقدر این عادت شدید بود که هیچ وقت پول نمی‌موند تو حسابم یعنی همیشه یه مقداری میومد و همون قبل از رسیدن به پانزدهم ماه خرج می‌شد و نیمه دوم ماه رو دوباره بدبختی داشتیم و همیشه می‌گفتم که آقا این چه عادت غلطیه که تا پول دستم میاد به فکر اینم که مثلاً یه چیزی بخرم یا یه جوری خرجش کنم و بعد کلی کار کردم روی خودم که فقط همین عادته رو تغییر بدم

    عادت رفیق بودن با پول رو جایگزین کنم و اینکه آقا فقط چیزی که واقعاً مورد نیاز هزینه کن و همیشه یک مقدار بیشتری از پولت رو پس‌انداز کن و یاد بگیر هرچی در میاری رو خرج نکنی یاد بگیر که از پول به شیوه درستش استفاده کنی عادت کم کردن هزینه ،

    تو بحث باورها هم همینجوریه یعنی یه سری باورهای اشتباه داریم باورها چیه باورها فکرهاییه که میلیاردها بار تکرار شده و تبدیل شده به باور دقیقاً مثل همین عادت مثلاً راکت دست گرفتن عادت مثلاً ضربه زدن به توپ میلیاردها بار تکرار و این رفته توی وجودمون و الان که می‌خوایم تغییرش بدیم کار خیلی سختیه البته که میشه انجامش داد ولی انرژی خیلی بالایی باید بزاریم حالا توی بحث روابط یه موقعی هست ما یه سری عادت‌های نادرستی داریم وابسته می‌شیم به افراد

    توی بحث مثلاً کاری ، منظم نیستیم وسایل کارمونو استفاده می‌کنیم سر جای درستش نمی‌ گذاریم

    یا تو بحث عادت‌های غذایی چقدر اشتباه داریم هر وقت میریم بیرون غذای نامناسب می‌خوریم عادت داریم که صبح‌ها مثلاً مواد قندی بخوریم عادت داریم که شب‌ها تا دیر وقت غذا بخوریم و با شکم خیلی پر بخوابیم یا عادت داریم که تحرکی نداشته باشیم یه ذره که تحرک داشته باشیم انگار که کوه کندیم .

    و این تغییر عادت‌ها اگر برسه به جایی که دیگه بره تو وجود ما، تو شخصیت ما ،کار خیلی سختیه که تغییر شون بدیم

    ولی شدنیه

    ((من خودم با اینکه ده 50 سنم رو دارم پشت سر میذارم و تغییر باور تو این سنین سختتره اما از وقتی که با این آگاهی ها آشنا شدم ، حداقل کاری که مطمئنم انجام دادم تغییر باورهای اشتباه واصلاح اوناس و انصافا تا حدی خوب عمل کردم.))

    پس

    چه بهتر که آدم از همون اول عادت‌های اشتباهشو بفهمه ،

    خیلی موقع‌ها ما می‌دونیم که یه سری عادت‌هامون اشتباهه و قبل از اینکه قوی‌تر بشن باید جلوشونو بگیریم و اون وقته که می‌تونیم هر روز بهتر و بهتر بشیم این یکی از درس‌هایی بود که من از این بازی یاد گرفتم که اگر عادت‌های درست رو از همون اول به شکل درست پایه گذاری کنیم بعداً خیلی مسیر راحت‌تر می‌شه ولی اگر برعکس اجازه بدیم عادت‌های غلط بره توی وجود ما واقعاً تغییرشون کار ساده‌ای نیست و نیاز داره به یه جهاد اکبر هرچند که تاکید می‌کنم میشه عادت‌های غلط رو هم برطرف کرد و من خودم خیلی از عادت‌های اشتباه در مورد روابط ،مسائل مالی ، مسائل تغذیه‌ای و خیلی عادت‌های اشتباه دیگه رو درستشون کردم و الان همه قسمت‌های زندگی من در تمام ابعاد تغییر کرده به معنای اینکه عادت‌ها تغییر کرده اما ای کاش که زودتر آدم بفهمه و زودتر این عادت‌ها رو تغییر بده.

    از صمیم قلب تحسینتون میکنم و بهتون تبریک میگم که عاشق تغییر هستین؛ و نتیجه شم دیدین تو زندگیتون ، خیلی خوشحالم که خداوند هدایتم کرد و از زبون شما نکات ارزشمند ی رو شنیدم .

    همچنین اون نکاتی که در خصوص خونه ایی که اجاره کردین و این که همون برخورد رو با خونه مردم انجام میدین که با خونه خودتون انجام میدین و یا دوست دارین مردم با خونه شما انجام بدن،

    واقعا تحسین برانگیزین

    خدایا شکررر بخاطر این سایت واین همه آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    کیمیا گفته:
    مدت عضویت: 857 روز

    سلااااااام به روی ماه همه ی دوستای خوشگلمممم

    آقاااا آقاااااااا چه وعضشههههه…انقدر شما دو نفر مریم جونم و استاد جون جونیم ، جذاااب و خوشپوش و اراسته و دلربا هستین که ادم محو زیباییتون میشه.مجبور شدم یه دور فقط قشنگیای روز افزونتونو نگاه کنم دوباره پلی بک بزنم یه دور دیگه فقط به کلام زیبای استادم جونم گوش کنم.

    چقد قشنگین شما دونفر اخه، کیییف میکنم میبینمتون.فقط کتونی مریم جونم که با تیشرت استاد قشنگم ست شده بود .چه صحنه ی زیبایی بود..چقدر وقتی پینگ پونک بازی میکنید جذاب تر میشید.چقدر ژست جفتتون موقع بازی کردن خیره کننده و قشنگه..چقدر حرکاتتون حرفه ای و موزونه..وااااقعا از ته دلم عشق کردم.به عنوان کسی که هیچ اطلاعات یا سر رشته ای از پینگ پونگ نداره و کلا عشق بدنسازی و وزنه زدنه، علاقه ی زیادی پیدا کردم با دیدنتون به این ورزش پر تحرک و شاد و جذاب.انشالله خدا در بهترین زمان و مکان هدایتم کنه به شرایطی که بتونم تجربش کنم.

    اقا دله من‌واسه اون موهای فرفری و خوشرنگه مریم جون رفته، چقدر عروسکی و نازه آخه…خیلی بهت میاد مریم جونمممم.توی کامنت قبلی هم گفته بودم ولی چیکار کنم هر دفعه میبینم ذوق میکنم دلم میخواد بهت یاد اوری کنم خیییییلی خیلی دلنشین و قشنگی.الهی خدا خنده های نازتو حفظ کنه…درباره ی صحبت های اول فایل استاد جونم باید بگم که درسته، واقعا ترک عادت های نادرست دیرینه دشواره…گاهی وقتا زیر بار فشاری که به خودم میارم گریم میگیره..خیلی اوقات خسته میشم و درجا میزنم..وگاهی پسرفتم میکنم…ولی همچنان نور امید و ایمان خدا توی دلم هست و ادامه میدم…خداروهزار مرتبه شکر روز به روز تلاشمو بیشتر میکنم.هنوز اول مسیرم و خییییلییییییییییییی کار دارم.اما خب خدای بزرگه من انقدر مهربونه که همین اول کاری کلی نشانه ها و نتایج بی نظیر و دلگرم کننده بهم میده.تنها چیزی که میدونم و با اعماق وجودم درک کردم اینه که توی مسیر ترک عادت های نامناسب باید بسیار بسیار استمرار ورزید،نا امید نشد و قانون تکامل رو هم به یاد داشت، اوایل خیلی اوقات نا امید میشدم و فکر میکردم تلاشام هیچ تاثیری نداره ولی از وقتی قانون تکامل رو فهمیدم و سعی میکنم درکش کنم میبینم نههه بابا نتایج کوچولو کوچولو داره اتفاق میوفته ، انگار یه خبرااایی هست….بابتش خوشحالم و از خدا میخوام هدایتم کنه ، باهام حرف بزنه و اسونم کنه برای اسونی ها…

    راستی از وقتی این رفتار قشنگتونو دیدم دارم سعی میکنم توی روزمرگی هامم اجراش کنم.طوری رفتار کنم که دوست دارم باهام رفتار بشه، قانونمند تر شدم،حواس جمع تر و با ملاحظه تر شدم و این من جدید رو خیلی دوست دارم.

    منِ جدیدم خیلی عزیز تره ، مهربون تره، با درک تره ، دوست داشتنی تره…

    اول از خدا سپاسگزارم که انقدر هوامو داره و بی قید و شرط بهم عشق میده و هدایتم میکنه…

    بعد از استاد عباسمنش عزیزم که اینهمه اگاهی رو با کلام تاثیرگذار و گیرا و مسلطش به صورت رایگان در اختیار ما میزاره

    و مریم جونم که کلا شیرینیه این سایته، سوگولی خانواده ی عباسمنشه و هممون عاشقشیم و عمیقا از وجودش لذت میبریم

    خییییییلییییییییییی عاااااااااشقتونم گل گلیای کیمیاااا.خدا حفظتون کنه برام

    واااای منتظر قسمت بعد سفر به دور امریکا هستم لطفا تند تند فایلای خوشگل و طولانی بزارین

    نگاا نگاا داشت یادم میرفت از اون گیریل خفن تعریف کنماااا…همنقدر بگم که هیوووولا بود هیووولاااا.اون‌گوشتای خوشرنگ که از پشت گوشی بوشو‌حس کردم و سالادای سبز و لذیذ که مشخص بود چقدر ترکیب دلچسبیه کنار هم.نوووش جونتون باشه خوشتیپا..

    بووووس بوووووسیای من ایندفعه دیگه واقعنی خدا نگهدااااااار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: