https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-25 03:47:302024-06-28 22:01:58سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 241
206نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی گل امروز هم اومدیم که کلی زیبایی با هم ببینم و رفتارهای عاشقانه دو زوج زیباا و دوست داشتنی وای چقدر خوشگل شدی مریم بانو اندام زیبا صورت زیبا موهای خوشرنگ پوست براق بازی کردن و استاد با عشق فیلم گرفتن خیلی خوشگل شدین اندام زیبای استاد و قوی شدن تو بازی تون اینکه استاد میفرمایید بازی مریم جان بهتر میشه و ایشونم میگن شما همیشه بهترین چقدر درس رفتار اخلاق منش به ادم میدین ممنونم استاد قشنگم یه سری عادتهای ناجالب منم همینجورم تا پول دستم میاد فکر میکننم چیکارش تا تموم شه یا سری رفتارها خیلی بدی دارم همه ادمها هنوز تو زندگیم هستن میدونم ادم زیاده عشق زیاده مبینم ولی من تنها میشم دوباره برمگیردم به گذشته میخوام همینو اصلاح کنم با یاری خداوند دیگه یه قدمم به گذشتم نرم به هر حال هر ک تا یه روز هایی تو زندگی ماهست و ما تا اون لحظه بابت بودنش باید خدارو شکر کنیم نه اینکه به گذشته مون فکر کنیم اینکه یه سریع ادمها رو کنار گذاشتم خوشحالم خیلی حالم خوبه زندگیم خوبه پیشرفتم خوبه اما اینکه دوباره برمیگردم نه همیشه باید روی خودمون کار کنیم تا بهعتر از قبل باشیم اینکه سرکارم یکسال یعنی میتونم هر صبح بیدار شم یکی دیگه از بهترین عادتهای منه منی که همیشه خواب بودم اینکه دیگه با هیچکس کل کل نمیکنم فقط میخندم توجه نمیکنم دعوا نمیکنم بحث نمیگیرم یکی دیگه از عادت های منه کمتر شده خیلی کم شده اما کلا حذف شه نه تمیزکار شدم و خیلی چیزاهایی دیگه که همیشه میگم باید بهترو بهتر شم مخصوص اخلاق و رفتارم و خداروشکر میکنم اینکه منم یه جاهایی میرم فکر کنم خونه خودمه تمییز میکنم خیلی خوب شدم عالی حالا یه چیزی دیگه اینکه اینقدر ثروت داشته باشی وسایل مورد نیازتو در لحظه بخری اینکه از خانمت تشکر کنی بابت این همه تمییزی ایننکه این همه تمییزی ببینی تو اخلاق و رفتارت تاثیر میزار قطعا چقدر شما دوتا زیبا شدین عاشقتونم من
در این هوای بهاری میریم سراغ روز دوم از کمپ تنیس. این سری از قسمتهای سفر به دور امریکا متفاوت هست و استاد و خانم شایسته با هدف بهبود مهارتها و افزایش تواناییهاشون در تنیس مسافرت کردند. ما همسفران هم داریم درسهای جدید از این سری قسمتها میگیریم. در شروع این قسمت وارد سالن میشیم و این صدای همزمان چند توپ خیلی جالبه، همه دارن تمرین میکنن و صدای توپها خیلی زیباست و همزمان صدای کفشهایی که به کف سالن میخورن. همه تمرکزی دارن تمریناتشون رو انجام میدن.
این مربی روز دوم انگار که شیوه آموزش دادنش با مربی روز اول فرق میکنه و داره نحوه ضربه زدن به توپ با راکت رو به استاد و خانم شایسته آموزش میده. و توپ رو هم به سمت راست و هم به سمت چپ میندازه که استاد و خانم شایسته به هر دو طرف میز تنیس مسلط بشن. البته دقت کردم که دیدم توی همین روز دوم که شما مهارت ضربه زدنتون داره بهتر میشه و بهبود پیدا کردین مخصوصا خانم شایسته که به هر دو طرف میز مسلط شده.
استاد جان صحبتهای ارزشمندی رو در مورد شکل گیری عادتها و باورها زدن. اینکه ما وقتی به یک شیوهای برای انجام هر کاری عادت میکنیم تغییر اون عادت ما رو به چالش میکشه. البته همه عادتها میتونن تغییر کنن اگر که ما تعهد داشته باشیم و واقعا بخوایم اون عادت رو تغییر بدیم. برای خودم شخصا چیزی که کمک میکنه وقت بذارم و انرژی بذارم یک عادتی رو تغییر بدم ساختن اهرم رنج و لذت در مورد تغییر اون عادت یا حتی باورهاست. اول یه تعهد میدم که من میخوام این عادت رو تغییر بدم بعد شروع میکنم یه تصویر نهایی از اینکه اگه بشه من این عادت رو تغییر بدم و تغییر کنم چه لذتهایی داره و من چقدر پیشرفت میکنم. اگر بشه این عادت رو تغییر بدم چقدر لذت بخشه و من چقدر رشد میکنم و همینطور شروع میکنم لذت تغییر عادتها و باوری که میخوام رو توی ذهنم پررنگ میکنم. وقتی به اندازه کافی این کارو انجام میدم انگیزه خودش میاد و من بعدش میبینم که کارهایی رو انجام میدم که جدید هستن و داره به تغییر عادت من کمک میکنن.
همینطور که استاد جان گفتن که این مربی با اینکه شفاف و واضح توضیح میدادن که چطور باید راکت رو دست گرفت و به توپ ضربه زد ولی باز هم تغییر این عادت براشون سخت بوده این دقیقا برای ما هم ممکنه در آموزشهای استاد برای ما پیش اومده باشه که استاد از ما خواسته باشند عادتی رو تغییر بدیم ولی برای ما سخت بوده باشه. مثال همین دوره قانون سلامتی که شاید تغییر عادتهای غذایی و هماهنگ شدن با شیوه سازگار با بدن برای بعضیها سخت بوده باشه. در جاهای دیگه برای من هم پیش اومده که بخوام عادتی رو در خودم تغییر بدم ولی برام چالش برانگیز بوده اما با این حال رنج موندن در اون عادت انقدر برام سخت و رنج آور بوده که تعهد دادم هر طور شده تغییرش بدم. برای مثال یکی از عادتهایی که من داشتم این بود که در انجام کارهای خیلی میخواستم روی عقل خودم حساب کنم یا اینکه فکر میکردم من خودم بلدم خودم میتونم و خودم انجامش میدم. به خاطر همین کار برای من سخت پیش میرفت و نتیجه راضی کننده نبود. اما وقتی با استاد عباسمنش آشنا شدم دیدم که ایشون همیشه کارها رو به شیوه راحت و ساده انجام میده و یک مسیر بسیار لذت بخش رو طی میکنند. وقتی به دوره الهی روانشناسی ثروت 3 و دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رسیدم دیدم که استاد میگن دلیل اینکه کارهای من راحت انجام میشه اینه که خداوند برای من کارها رو انجام میده. همون موقع این خواسته هم در من شکل گرفت که منم میخوام این باور رو داشته باشم و بیشتر روی هدایتهای خداوند حساب کنم. البته همانطور که استاد گفتن تغییر این عادت برای من کار راحتی نبود. ولی وقتی که شروع کردم و از کارهای کوچکتر سعی کردم که عقل و منطق خودم رو بذارم کنار و از یک نیرویی کمک بگیرم که همه چیز رو میدونه و تنها قدرت در این جهانه. به من نزدیکه و میتونه بهم کمک کنه.
این باور رو آروم آروم همینطور به صورت تکاملی ساختم تا به اینجا رسیدم. وقتی که شروع کردم به این نیرو اعتماد کنم و کمتر روی عقل انسانی خودم حساب کنم، دیدم که بله کار میکنه و این تغییر عادت چقدر لذت بخشه. از این نیرو کمک گرفتم برای مهاجرت، از این نیرو کمک گرفتم برای راه اندازی بیزینس، از این نیرو کمک گرفتم برای آوردن مشتریها به بیزینس، از این نیرو حتی کمک گرفتم برای تغییر عادتهایی که برام سخته. تا وقتی که رسیدم به فایل توحید عملی قسمت 11 و دیدم که اصلا من هر چقدر متواضعتر باشم و هر چقدر که بیشتر بگم نمیدونم اتفاقا بهتره و خداوند بیشتر میاد توی کار.
من در این موضوع و تغییر این عادت چالش داشتم. ولی با بارها و بارها گوش دادن فایلهای هدایت در دورهها مثل جلسه 9 و 10 راهنمای عملی و 2 و 3 ثروت 3 تونستم تا حد خوبی بهش عمل کنم و البته این روند ادامه داره و از همین خداوند که تا به اینجای مسیر من رو هدایت کرده دارم برای اهداف بعدی و کارهای بعدی هدایت میگیرم. چون هر چقدر نگاه میکنم میبینم که این من نیستم که انجام میدم این خداونده که انجام میده.
دوباره بخوام مثال بزنم از اینکه تغییر عادت چالش داره. اینه که چند وقتی هست دارم روی یادگیری گسترش لغات انگلیسی کار میکنم. من یه عادتی که قبلا داشتم این بود که میومدم کلماتی که معنیشون رو نمیدونستم توی گوگل ترنسلیت میکردم. بعد اومدم گفتم آقا این شیوه جواب نمیده و باعث نمیشه من لغتی رو یادم بمونه. گفتم اصلا باید ترنسلیت کردن رو فراموش کنم و انگلیسی رو فقط انگلیسی یاد بگیرم. تغییر این عادت برای من سخت بود ولی یه تعهد دادم که هرگز ترجمه نکنم و هر طور شده اون لغت و واژه رو در جمله بفهمم. تغییر این عادت برای من سخت بود ولی جواب داد و دیدم که هر بار داره راحت میشه و اینبار عادت کلا یادگیری زبان انگلیسی چه قواعدش و چه لغاتش به انگلیسی داره جایگزین میشه. البته به نظرم وقتی شما تعهد واقعی داشته باشی و واقعا بخواهی که یک عادتی رو تغییر بدی یا یک تغییری ایجاد کنی وقتی به اندازه کافی ادامه میدی خداوند اتفاقا بیشتر و بیشتر هدایتت میکنه که به هدفت برسی و هلت میده رو به جلو که اون تغییر رو ایجاد کنی. این بستگی به تعهد و استمرار ما داره.
بنابراین من فکر میکنم اینجا خیلی بهتره برای تغییر عادتی اول از خداوند کمک بگیرم و فکر نکنم که تنها هستم. من میتونم با کمک خداوند هر کاری رو انجام بدم و خداوند هدایتم میکنه. و بعدش یه ایده دیگهای که من دارم اینه که میام هدفهای جزئی رو برای بهبود و تغییر اون رفتار و عادت انجام میدم. مثلا ببینید همین تمرینات تنیس یک روزه آدم همه تکنیکها رو و عادتها رو نمیتونه تغییر بده ولی میتونه به چند روز تقسیم بشه و در طی یک مسیری این عادتها تغییر میکنن.
عادتهای دیگهای هم بوده که من به لطف خداوند تونستم تغییرشون بدم و بهبودشون رو انجام بدم. مثل عادت تمرکز بر نکات مثبت و دیدن زیباییهایی که با دیدن سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت بیشتر بهم کمک شد که این عادت تمرکز بر نکات منفی رو تغییر بدم. یا عادتهایی که در روابط داشتم رو هم به لطف خداوند تونستم تغییر بدم و بهبودشون بدم. مثلا به آدمها وابسته میشدم و متوجه شدم که این الگوی تکراری در همه روابط داره تکرار میشه. با توجه به این الگوی تکراری متوجه یکسری باورها در خودم شدم که شروع به تغییر دادنشون کردم. یعنی در واقع ما میتونیم با توجه به نتایج زندگیمون و اتفاقاتی که داره برای ما میفته باورها و عادتهای خودمون رو شناسایی کنیم.
چقدر هم زیبا و عالی خانم شایسته توضیح دادند در مورد اینکه اگر میخوام و انتظار دارم که خداوند در همه جنبهها من رو هدایت کنه در مسیری که در حال حاضر هستم بهترین خودم رو ارائه بدم تا خداوند هم بهترینها رو برای من رقم بزنه. و من چقدر این باور رو سعی میکنم بسازم و چقدر خوب اشاره کردن خانم شایسته. یعنی به این شکل شما میای و چیزهایی که سمت خودت هست رو مشخص میکنی و انجام میدی و مابقی رو به نیروی هدایت میسپاری و دیگه خیالت راحته که همه چیز عالی پیش میره.
چقدر عالی و فوق العاده این گرین نینجا اصلا هیچ دود خاصی نداشت و خیلی مرتب گوشت رو درست کرد. این گوشت و این سالاد آماده نوش جون کردن هستن بعد از یک روز تمرینی. اگر این دستگاه به این شکل دود نمیکنه به نظرم میتونه برای داخل تراک هم برای سفرهای بعدی مورد استفاده قرار بگیره. هم حملش راحتتره و هم اینه کارها رو یک پله راحتتر و سادهتر میکنه. شایدم اینم یه هدایت بود که اون هوده کار نکنه بعد شما برید این دستگاه رو بخرید و متوجه بشید دود نمیکنه و میشه ازش به شکل راحتتر استفاده کرد. نکته مثبت دیگه این دستگاه اینه که میشه به راحتی شستشو داد. و نکته مثبت دیگه اینه که با رختن روغن به پایین دستگاه عملا از دود کردن زیاد جلوگیری میشه. البته یه خورده کنجکاو شدم ببینم اون روغنی که میریزه پایین دستگاه به چه شکل میشه خالیش کرد؟
این قسمت از سفر درس فوق العادهای برای من داشت. اینکه من همیشه باید به دنبال بهبود باشم و قبل از اینکه یک عادت نامناسب جزئی از شخصیتم بشه خودم آگاهانه به دنبال تغییر باشم. همیشه و همیشه به دنبال بهتر شدن باشم. این مهمترین و کلیدیترین درسی بود که من از این قسمت از سریال گرفتم. با توجه توضیحات استاد جان من باید اولا بشینم فکر کنم ببینم چه عادتهایی هست که دارم و کمکی به من نمیکنن. چه باورهایی دارم و از چه مسیری دارم میرم. آیا این باورها و این مسیر در چند سال آینده به من کمک خواهند کرد؟ آیا اگر این مسیر رو با همین عادتها و باورها ادامه بدم نتایج متفاوت خواهند بود یا خودم رو در یک چرخه تکراری انداختم؟ و بعد بیام آگاهانه تغییر کنم. همیشه به دنبال بهتر و بهتر شدن باشم. حتی اگر توی یک زمینهای متخصص هستم یا مهارتی رو دارم فکر نکنم این آخرشه. بیام از خودم سوال کنم که چطور از این بهتر و بهتر؟ و دوباره حرکت کنم و پیشرفت کنم. و این درس و این نکته کلیدی یک همزمانی برای من ایجاد کرد در رابطه با اهداف جدیدی که انتخاب کردم. چون چند وقت به یک نقطهای رسیده بودم که احساس کردم باید بازم بهتر بشم و پیشرفت کنم.
با اینکه به لطف خدای مهربان من به سمت استاد عباسمنش هدایت شدم و تونستم با کمک دورهها و بارها گوش دادن فایلها پیشرفت در مسیر زندگیم ایجاد کنم ولی به همون اندازه که پیشرفت میکنی احساس میکنی خواستههات هم بزرگتر میشن و ممکنه حتی چیزهای متفاوتتری رو بخوای و بخوای بیشتر و بیشتر پیش بری. اما چیزی که در همون جلسه اول قدم اول دوره 12 قدم یاد گرفتم این بود که فراموش نکنم مسیر موفقیت از چه مسیری طی شده. یعنی از چه قانونی استفاده کردم که تونستم تا اینجا پیش برم. حالا از همون قانون برای پیشرفتهای بیشتر و بیشتر استفاده کنم.
خدایا شکرت بابت این قسمت از سفرنامه که مهمترین درس و مهمترین قانون رو برای پیشرفت به من یاد داد.
خدایا شکرت که هر روز و هر روز در حال بهبود خودمون هستیم.
خدایا شکرت که هر روز از زندگی لذت بیشتری میبریم.
خدایا شکرت بابت همه قسمتهای سفر به دور امریکا.
خدایا شکرت بابت این سایت الهی که تماما تمرکزش بر روی نکات مثبت و پیشرفته و بهترین سایت موفقیت در جهانه. خدایا شکرت.
خدایا شکرت بابت حضور استاد جان و خانم شایسته در کنار ما.
خدایا شکرت که امروز هم درسهای جدیدی یاد گرفتم در این دانشگاه الهی.
خدایا شکرت که همواره و همیشه در حال هدایت به سمت زیباییهای بیشتر هستیم.
مربی های جوان و حرفه ای که با حوصله تمام آموزش میدن …
چه نکته مهمی گفتید استاد
واقعاااا همینه باور هااا زمانی که تبدیل به شخصیت ما میشن ،تغییرشون کاره سختی ،،،،شدنی اماااا یکم سخت تر و زمانبر تر …..
یه سری باور های نادرستم که اگه پاشنه آشیل باشن باید همیشه و مدام روش کار بشه…..
مثلا همین مثال شما که تا پول میومد براش برنامه میریختین و تموم میشد،،،من دقیقا قبل دوره ثروت 1 همین شکلی بودم اما به محض اینکه روی باور هام کار کردم خرجای اضافیم از بین رفت و همیشه مقدار زیادی پول تو حسابمه…
من تو بحث روابط به شدت ادم وابسته ای بودم و بگم که وابستگی پاشنه اشیل منه ،،،،،اماااا اگه بخوام خودمو با دوسال پیش قبل از آشنایی با شما مقایسه کنم باید بگم 180 درجه تغییر کردم و با دوره عشق و مودت کلا یه ادم دیگه شدم……
واقعااا یه سری باور هارو میدونیم که درست نیست امااا چون رفته جز شخصیت ما و برامون عادت شده ،بازم اونو انجام میدیم ،،،،،
کندن اون سیمان های باور های نامناسب نیاز به تمرین مداوم و مستمر هست…..
خدای من چه بچه های گوگلی چقدرم حرفه ای عالی بازی میکنن،،،،این کار به نفع مریم جونم شد…..:)
عاشقتم استاد که تو هر زمینه شخصیتی و اخلاقی همیشه عاالی عمل کنید و اونجارو عین خونه خودتون دست گل نگه داشتین :)
استقلال مالی ام همینه که هرچی برای راحتیت بخوای میتونی بخری مثه همین گریل ،،،،اینه برکت ثروت و فراوانی،،،
گریل جم و جور به قول مریم جون چوم چلکی ،،،،خیلی ام کارآمد و در جهت بهبود دائمی ،،،،از اون قبلی خیلی بهتره……
مریم جون عاشقتمممممم،خیلی تو دلم میشینی با اون لبخندت و اون نگاهت….
بخصوص اینکه انقدر کامل و قشنگ توضیح میدی…..
اصلا چندین سال جوون تر و خوشگل تر شدی ،ماه شدیییییی ماه……
خدایا مارو هدایت کن به مسیر کسانی که به آنهاااا نعمت دادی:)
سلام و درود بر سید سبز پوش،خانم شایسته خوش تیپ(خدایی عجب تیپی زدید کلی حال کردم) و دوستان گلم در سایت وزین غار حرایی عباسمنش TM
استاد چقدر زیبا بیان کردید که تغییر باور ها زمان بر هست یاد اون مثال ایالت یوتا و اون دره ها افتادم که میگفتید رودخونه ها اولش کوچیک بودن و میشد مسیرشون را تغییر داد ولی الان درهای چند صد متری را شکل دادن و تغییرشون سخته
عادت هایی که از ابتدا و در سنین پایین در ناخودآگاه ما شکل گرفته یکم زمان میبره تا تغییر میکنه،یک انسان همیشه مثل یک نهال هست حتی تا سن 90 سالگی هم نیاز به مراقبت داره،هر روز صبح که ما بیدار میشیم باید روی باورها،افکار،گفتار،رفتار و … خودمون کار کنیم اگه حتی یک روز کار نکنیم به سمت ناکجا آباد سوق پیدا میکنه این ذات انسان هست
ما باید با درست فکر کردن،با درست حرف زدن و اصلاح کلمات قبلی بر زبان آورده شده،با اصلاح رفتار و کردار اشتباه و غلط گذشته،با اصلاح بینش اشتباه گذشته و مثبت اندیش بودن،شاد بودن،بخشنده بودن،زیبا پوش بودن،تمیز بودن،زیبا صحبت کردن،با گذشت بودن دنیا و محیط زندگیمون را تبدیل به یک مکان فوق العاده و بهشت بکنیم
در خصوص حس مسئولیت پذیری نگهداری از خانه و وسایل دیگران به لحاظ اینکه خانه و وسایل خودمون هست و هر آنچه را که دوست داریم دیگران با ما و وسایل ما برخورد کنن ما هم همون برخورد را داشته باشیم واقعا تحسین برانگیز هست و یک تیک سبز و لایک جانانه به شما و خانم شایسته میدم،یه مثالی هست که میگه هر آنچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند مصداق این امر شما بود
استاد چقدر این سریال ها و فایل های شما تو دل خودش پر از نکته و درس زندگی هست برای ما ،چقدر آدم باید با درک و شعور باشه و به سطحی از انسانیت و شرافت رسیده باشه که اینقدر زیبا و عالی عمل کنه
واقعا این فایل گر چه کوتاه بود ولی درس های بزرگ و طولانی برای من محمد داشت برای بهتر بودن و بهتر شدن
خدایا هر چه هستم و دارم و هر چه خواهم بود و خواهم داشت همه ی آنها لطف و موهبت تو نسبت به این بنده ات بوده است
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم
سلام استاد عزیز امید که جور و صحتمند باشین در پناه الله
استاد عزیز ماشاالله چقدر بازیتون عالیه خدایی چون خودم هم علاقه به این ورزش دارم خیلی لذت می برم از بازیتون.
چقدر لذت بردم از اینکه این درس را به ما دادین که بهتره آدم از اول روش صحیح کاری را که می خواد انجام بده را یاد بگیره .
مدت عضویت بنده در سایت زیاده اما کامنت خواصی نذاشتم . به امید الله سعی می کنم از همین اول درست کامنت گذاشتن را تمرین کنم . متعهد کنم خودمو که کامنت بذارم تا ردپایی باشه از خودم و برای بعدا خودم .
چقدر تحسین کردم شما را استاد از اینکه دیدم چقدر صادق هستین و برای اینکه خونه دودی و بو نگیره رفتین و گریل خریدین آیا من این کار را می کردم؟ سوالی بود که تو ذهنم می چرخید.
فک کردم که چطور یک آدم میتونه این کار را کنه؟
مگه صاحب خونه اونجا بود
بابا صاحب خونه پولشو گرفته
و…
هر چه بیشتر فک کردم تازه متوجه میشم چرا زندگی همیشه روی خوش شو بهتون نشون میده
استاد عزیز یک سالی میشه که دوره قانون سلامتی سبکی از زندگیم شده با اینکه چند ساعت قبل از دیدن این فایل غذا خورده بودم اما از دیدن استیک های شما حسابی گشنه شدم
سلام به استاد عزیزم ،مریم عزیزم و دوستان بینظیر این سایت الهی
استاد جان الحق که شما میگین من وقتی بهم گفته بشه میام حرف میزنم ودرسته چون خداوند از درخواست ها و نیازهای ما آگاهه.
این حرفایی ک زدی به جان و دلم نشست چون درگیری این روزها منه، یک عملکرد اشتباهم رو پیدا کردم ک سالهاست دارم اینطور رفتار میکنم وجز ضربه زدن به من و بی احترامی به من نتیجه ی دیگه ای نداشته ولی بازم نمیتونستم کنارش بذارم، تا اینکه ریشه ش و باوراشو در آوردم و دارم کار میکنم ولی انقد ریشه دار و عادت هست که بخدا این نوع فکر جدید و عملکرد جدید از من انگار انرژی فزیکی میگیره، انگار دارم کار فزیکی انجام میدم، زور لازم داره، تعهد لازم داره بر خلاف باور اشتباه و نجوای ذهن عمل کنی.
داستان از دوره ی احساس لیاقت شروع میشه، چون دوره رو خواهرم خریده دسترسی ندارم ب کمنتا و هم چون مرتبط بود با حرفاتون گفتم اینجا بنویسم نتیجه و درک جدیدم رو.
تو قرآان که میگه آنها کر ولالن و بر گوش و قلبشون مهر زدیم،داستان همین ترمزها و باوری اشتباه هست ک منجر ب عملکرد اشتباه ما میشه ولی چون انقدر غرقیم که اصلا نمیفهمیم ما چنین عملکردی داریم.
با کار کردن روی دوره احساس لیاقت و آگاهی هاش، ب مرور ک احساس لیاقتم بالا میره ،متوجه یکسری رفتارای اشتباهم میشم ک ریشه ش برمیگرده ب احساس عدم لیاقت و عدم درک درست قانون جهان یا حداقل ناتوانی برای عمل کردن بر طبق قانون جهان.
استاد نمیدونم تو کدوم فایل هست که شما میگین آدم اکثرا از جاهای کوچیک مسایلی که فکر میکنه بی اهمیت هست ضربه میخوره،
من از نظر برخوردهایی ک با من میشد بین دوستان، همکار همکلاسی،مشتری ،جایگاه خوبی داشتم و همیشه محترمانه و خوب با من برخورد میشد، احترام و عشق و تعریف رو دریافت میکردم.
ولی تو خونه با خواهر کوچکتر از خودم داستان فرق میکرد، ب من بی احترامی زیادی میشد ولی خب اهمیت زیادی نمیدادم میگفتم حالا تو خونست، چیز مهمی نیست. و نشانه های جهان رو نمیدیدم ک هر روز بیشتر و شدیدتر میشد.
در ظاهر فقط این بی احترامی بود، ولی ریشه ش برمیگشت ب عدم لیاقت و باورای نادرست و حتی شرک ، که من با دوره ی احساس لیتاقت فایل ده فهمیدم که درباره ی احساس گناه هست.
من آدمی بودم که باهوش و استعداد بالا بودم، دانشگاه رفته بودم، مهارت داشتم، زبان انگلیسیم خوب بود، برای خودم درآمد داشتم،
ولی خواهر کوچک من این خصوصیات رو نداشت و پیشرفتی نداشت و حتی تلاش هم نمیکرد و من ناخوداگاه مسولیتش خوشبختی خوشحالیش رو پذیرفته بودم حتی اگر خودش نخاد.
من هر کاری از دستم برمیومد میکردم حتی بدون اینکه خودش درخواست کنه از روی مثلا وظیفه ک خواهر بزرگم یا در این جایگاهم ،حالا خواهرمه غریبه ک نیست
ولی در مقابلش بی احترامی ناسپاسی، احساس گناه توهین و همچنین ادامه میدادم ، در ظاهر فکر میکردم چیز بزرگی نیست ولی قسمت بزرگی از تمرکز منو میگرفت و درگیر بود ذهنم و چ نشت انرژی بزرگی بود.
و رفتاری ک از باورای اشتباه نشات گرفته باشه باعث توقع میشه و اون توقع بروارده نشه باعث خشم و درگیری و احساس قربانی بودن میشه، مساله ای ک فکر میکنی ب ظاهر بی اهمیت هست چ نشتی لنرژی بزرگی هست،اون احساسای بد چقد اتفاقات ناخواسته رو میتونه بوجود بیاره.
من این رفتارها رو انجام میدادم و تحقیر و توهین رو ادامه میدادم چون این باورای نادرست رو داشتم
1:من باور نکرده بودم هر کسی هر جایی هست جای درستش هست و خداوند عادله، و من نمیتونم کاری بزای کسی بکنم، من ب زور میخاستم کسی ک خودش نمیخاد رو پیشرفت بدم ،در حالی ک خودم خیلی نیاز دارم ب پیشرفت و بهبود
2: طبق جلسه سوم احساس لیاقت من برای خودم اصول و خط قرمزی نداشتم، من نمیومدم برا خودم تعیین کنم ک من با آدما برخوزد درست میکنم و توقع دارم ک اوناهم همین رفتار رو کنند و اگر نکردن ترکشون کنم،
من یک سو برداشت داشتم از قانون ک این رفتاری ک میشه درست هست ک مسولیت صد در صدش با من هست و من میام روی خودم کار میکنم، ولی خب اولش باید اون داستان رو قطع کنم،،
3:من برای دستاوردایی ک داشتم و نعمتایی ک داشتم احساس لیاقت نمیکردم و احساس گناه داشتم ک بقیه اعضای خانواده م ندارن، و ی جورایی مسول برطرف کردن مشکلاتشون بودم، یک سرویس دهنده ی رایگان ک وظیفه ش هست
4: من زمانی خودمو مفید میدیدم ک کاری کرده باشم
دارم سعی میکنم بر طبق آگاهی های جدید عمل کنم و فقط مسول شادی و خوشبختی خودم باشم ولی این اوایل باید زور بیشتزی بزنم، تا میخام عمل کنم انکار باید جلو دهنم و ذهنموبگیرم
ولی آزامشش خیلی خوبه، میدونم و این باور نهادینه شده چون چندساله ، پس تلاش بیشتری لازمه ولی با توکل بخدا و گوش دادن بارها و بارهای فایل ها میتونم تغییر کنم آرام آزام
خدایا هزاران بار شکر بخاطر هدایت من به این کامنت زیبا
خدایا هزاران بار شکر که منو به کامنتی هدایت کردی که دقیقا مسئله منو توضیح داده
خدایا هزاران بار شکر که دقیق و واضح مسئله ام رو بهم گفتی و درهارو به روم باز کردی
خدایا هزاران بار شکر که دست منو گرفتی بردی سمت کامنتی که بهش نیاز داشتم
خدایا هزاران بار شکر که هاجر عزیزم رو هدایت کردی این کامنت رو برام بنویسه
خدایا هزاران بار شکر چون یجوری دستمو گرفتی و بردی سمت این کامنت (از بین هزاران کامنت این سایت) که اولش تو شوک بودم پوستم مور مور شده بود چشام از حدقه زده بود بیرون که خدایا این چه کامنتی بود من دیدم؟
اینو انگار خدا برام نوشته
هاجر عزیزم سپاسگزارم ازت که این کامنت زیبارو نوشتی
دقیقا من هم با این مسئله روبروعم
منم رابطه خوبی با بقیه دارم
اما رابطه ام با خواهر کوچیکم اصلا خوب نیست.
یعنی من با هرکسی که بگی رابطه ام خوب و نرماله تقریبا از هیچ کس نمیترسم اما از خواهر کوچیکم میترسم، ترس دارم، شرک دارم، بزرگش کردم برا خودم
پیشش مواظب رفتارم هستم مواظبم که آرامشش بهم نخوره، مواظبم حالش بد نشه، همیشه حالش خوب باشه، اتاق رو فقط من جارو میکردم اذیت نشه، ظرفا اون سخت هارو من میشستم اون راحت هارو بشوره، سطل آشغال اتاقو من همیشه عوض میکردم، من خونه رو تمیز و جارو میکردم چون اون ازین کار خوشش نمیومد، من دوست داشتم زود بیدار بشم اما چون اون دیر از خواب پامیشد من مجبور بودم کارامو انجام ندم یا با ملاحظه انجام بدم که اون از خواب بیدار نشه و بدخواب نشه،
من نمیتونستم اتاق ورزش کنم چون اون اذیت میشد خوابش بهم میخورد، درسته من گرمم بود ولی من همیشه لباسامو عوض میکردم که گرمم نشه ولی اون راحت باشه بدون عوض کردن لباسی چیزی…
من جامو عوض میکردم که اون راحت باشه اوضاع وفق مرادش باشه
ولی اون وقتی رد میشد دستمو با پاش له میکرد چون من بخاطرش جامو عوض کرده بودم نزدیک بخاری نخوابم و اون راحت باشه
ولی در جواب بهم بی احترامی کرد، توهین کرد تحقیر کرد، محدودم کرد، خواسته هاش زیاد شد
با داد و بیداد و بی احترامی باهام حرف زد، دعوا شد، تو دعوا منو زد،
و هاجر عزیزم دقیقا منم فکر میکردم اینقد مسئله مهمی نیس، باهاش کنار میومدم و فکر نمیکردم اینقد مسئله مهمی باشه.
گذشت و گذشت و گذشت…
دیدم حتی نفس کشیدنمم دارم بخاطرش کنترل میکنم یعنی من فکر میکردم ممکنه صدای نفس کشیدنم اذیتش کنه..مواظب بودم با صدای بلند نفس نکشم، وسایلامو با احتیاط بردارم صدا تولید نکنه خوابش بپره
و دیگه به جایی رسیدم به خودم گفتم پس من چی؟ من چرا تو این دنیام پس؟ اگه همه چی بخاطر اونه پس چه لازمه من زنده باشم؟
من همش دارم به اون سرویس میدم ناراحت نشه
پس من چی؟
جوری شد حتی زندگی کردن از یادم رفت، ذوق هیچیو نداشتم، حتی دوس نداشتم برم سر کار چون من فقط زنده بودم که به درخواست های خواهر کوچکتر از خودم عمل کنم،
چون من زنده بودم که فقط به یکنفر سرویس رایگان بدم، چون من فقط زنده بودم که ملزومات ارامش و شادی و خوشحالی یکنفرو محیا کنم و بعدش هم بی احترامی پشت بی احترامی ببینم
حسم بد شد، خیلی بد
حسم بهم گفت داری مسیرو اشتباه میری
این درست نیست یجای کار ایراد داره
خدایی هر جا شرک باشه اونجا جهنم میشه برات
فهمیدم مشرک شدم دچار شرک بزرگی شدم، یکنفرو شریک خدا کردم، ینفرو خدا کردم، انقد بزرگش کردم که حتی نمیتونم جلوش راحت نفس بکشم
قربون خدای خودم برم ما که با خدا همچین چیزی نداریم، براحتی میزاره نفس بکشم هرکاری دوس دارم انجام میدم منو ازاد گذاشته قوربونش برم من عشق من.
اما نمیدونستم وقتی یکی دیگرو بجا خدا مینشونی همچین بلایی سرت میاد
خیلی احساساتی شدم و دارم گریه میکنم
نمیدونم دیگ چی بگم
خدایا معذرت میخوام یکی دیگرو بجات خدا کردم خدایا میخوام فقط تورو بپرستم
خدایا خدا جونم منو راهنمایی کن هدایتم کن راهو بهم نشون بده، راه ازادی و رهایی رو بهم بگو
ای زیباترین و داناترین و محبوب ترین و آگاه ترین هدایتم کن
میدونی عزیزم منم دقیقا در شرایط مشابع شما هستم،میدونی بعضیا هستن ازدواج کردن با همسرشون مشکل دارن و تمام زنذگیشون رو تحت تاثیر قرار داده و باید حلش کنن، مشکل منم همینه چون بیشترین ارتباط رو با خواهرم دارم،اتاق مشترک زندگی مشترک، ولی متعهد شدم یکبار برای همبشه درستش کنم طبق قانون
اولش ناتوانیمو پذیرفتم و از خدا خواستم زبون و قلب من بشه برای رفتاز درست
بعدش مسولیت صد درصد رو پذیرفتم که البته چالشی هست ذهن هی میخاد از زیرش در بره،، این باعث میشه کینه نداشته باشی چون فرگانس خودم بوده و بعدش بگی پس کسی ک نیاز بع تغییر داره منم، من چ فرکانسی میفرستادم ک این شرایط رو توش بدم
و بشناسم ذهنم رو، و متعهد شدم اول دیگه بحث نمیکنم تا جایی ک میتونم ،چون همین باعث میشه از این فرکانس کم کم جدا بشم،، بعدش طبق جلسه سوم احساس لیاقت برای رابطه م با خولهرم یک اصول مساوی و برابر تعیین کردم که اگز این اصول رعایت نشه من نمیخام دیگه رابطه داشته باشم، برای خودم ارزش قایلم و امروز هم در شرایط عمل کردن بهش قرار گرفتم خیلی سخت بود،شیطان عذاب وجدان میداد، مادرم عذاب وجدان میداد ولی گفتم میخام طبق اصولم رفتار کنم، گفتم کسی ک برای من ارزش قایل نبست منم نمیخام خدماتی براش داشته باشم، صبح مثل حمیشه رفتار کرد و بعدش غروب مثل همیشه ک فقط کاری دازه لحنش خوب میشه ازم خواست اسم یک دارو رو بنویسم ،منم گفتم نمیشه برو همون داروخونه علایمت رو بگو بفهمه چی میخای،خیلی سخت بوذ عمل کردن بعش، عذاب وجدان میدادن بهم، ولی گفتم این حس بد پس در مسیر شیطانه و عمل کردم و بحث نکردم،،
یادت باشع عزیزم پاشنه ی آشیل از خوذت توقع نداشته باش چند روزه برطرف بشه یا آسون باشع، جهاد اکبر میخاد ولی آرامشش بینظیره
هرموقع استاد صدای شما رو میشنوم وهربار درمورد یه موضوع مهم واساسی صحبت میکنید کلی انرژی میگیرم ودرس برای حرکت کردن
استاد اینجا شمادرمورد اصول درست بازی وعادت هاصحبت کردین
دقیقا استاد مسیر زندگیم بر اصل واساس اشتباه رفتم جلو وبه دلیل تکرار این مسیر اشتباه
با اینکه با اعماق وجودم گفته ها وآموزشهای شمارو درک کردم وقبول دارم خیلی زمان میبره واسم تا مسیر زندگیم رو عوض کنم.
با این مثالی که از بازی زدین خیلی بهتر ودقیق تر این موضوع رو درک کردم که باید تلاش صد درصدیم رو بزارم برای تغییر مسیرم وبا تکرار وتمرین میشه مسیر رو درست کرد.
یه مثال بزنم استاد از خودم،یه عادت اشتباهی که داشتم این که همیشه انگار من ضامن خوب بودن حال دیگران هستم وخوب بودن حالم وصل بود به خوب بودن حال خوب اطرافیانم.خداروشکر از وقتی از شما شنیدم که ما ضامن خوب کردن حال دیگران نیستیم سعی کردم تا این عادت اشتباه رو از خودم دور کنم خیلی خیلی بهتر از قبلم شدم ولی بخاطر عمق موضوع هنوز جای کار دارم.
استاد اینقدر از خودم غافل بودم که حتی خواسته ها ونیازهام رو زیر پا میگذاشتم تا شاید قصدوام وبدهکاری همسرم تموم بشه بعد نیازهامو برطرف کنم که هیچ وقت در طول سالها زندگیم این اتفاق نیوافتاد با اینکه میدیم هربار بدهکاریها بیشتر از قبل میشد باز من به مسیرم ادامه میدادم
تااینکه تو یکی از فایلهاتون شنیدم که گفتین بعضی رفتارهای آدمها پترن اونهاست وهیچ وقت عوض نمیشن واین جمله شما یه تلنگر بود واسه من که تا کی میخای به این مسیر ادامه بدی همونجا تصمیم گرفتم مسیرم رو تغییر بدم واز همون روز سرم رو از حساب کتاب همسرم آوردم بیرون وتمام تمرکزم رو گذاشتم رو خودم. استاد درسته که اینقدر عمق این ماجرا زیاد بود که هنوز به حدنرمال خودم نرسیدم اما خیلی بهتر از قبلم شدم وهمچنان تمرکزم رو خودم هستش تا به جایگاه درست خودم که حقم هستش برسم.
سپاسگزارم استادعزیزم که بخاطر حضور پاک ومفیدتون
مریم جان هم که همیشه قابل تحسین بودن وهستن سپاسگزار خداوندم که سعادت هم مسیر شدن با شما رو داشتم ودارم.همیشه ازتون درس گرفتم
واین اصلی که مریم جان بهش اعتقاد دارین وبهش عمل میکنید بی نظیر هستش اینکه شما باور دارین اگرانتظار دارین که خداوندبه مسیرهای بهتر درتمام جنبه ها هدایتتون کنه اینه که درمسیر الانی که هستین بهترین خودتون رو ارائه بدین
خیلی هیمن یه جمله شما واسم درس داشت انشاالله که منم بتونم درست از آموزه ها ودرسهایی که ازتون میگیرم درزندگیم پیاده کنم وبهش عمل کنم
دقیقا استاد منم همین اخلاق شمارو دارم وهمیشه سعیم این بوده که همینطور که از وسایل خودم نگهداری میکنم از وسایل دیگران هم نگهداری کنم.
به نام خدای مهربانم بهترین یارو یاورم که هر چه دارم از اوست
سلام به تک تک عزیزانم
هر چقدر که زمان میگذره ،آدم متوج بزرگ شدن ورشد وتکاملش میشه،چقدر پروسه ی تکامل دلنشین واگه قدرش رو خوب بدونی بازتاب جهان برات روز به روز عالی تر میشه
دقیقا استاد عزیزم این قسمت از یادگیری پینگ پونگ رو من تو یادگیری شنا به شاگردام تجربه کردم،وقتی شاگرد جدید برام میاد اگه خام باشه وتازه کار ،از اول خیلی راحت تر میتونم شروع به آموزش کنم وبه قول معروف خمیر مایه ش رو از اول خودم خوب میسازم
وقتی از قبل شنارو یادگرفته باشه،قضیه یه کم فرق میکنه ،اللته خداروشکر به نسبت قبل خیلی تجربه هام بیشتر شده ومن هم ازین قضایا مستثنا نیستم،چون قبل تر کمی شیوه ی آموزش برام آزاردهنده میشد زمان بیستری صرف تغییر متدهای شاگردها میکردم،اما الان با صبر بیشتر ورضایت بهتر آموزش میدم،یکی از دلالیلی هم که برای ثبت نام در کلاسهام به قول معروف سرو دست میشکنن(ایموجی چشمک وخنده ی رضایت)همین باحوصله بودن وخیلی خوش برخورد ترشدن من هستش،که به خاطرش خیلی خدای بزرگم رو همیشه سپاسگزارم
اتفاقا دیروز برام یه چالش بوجود اومد،متوجه شدم چقدرررررر قوی تر شدم،ومیتونم بدون وابستگی وچشم پوشی نسبت به ظواهر،قدر خودم رو بیشتر وبیشتر بدونم،شاید در حال حاضر هنوز از لحاظ مالی رشد خیلی بالایی نداشتم،ولی از لحاظ آرامش،ثروتمندتر از کسی هستم که در ظاهر فوق العاده پولدار،وسوار شدن تو ماشینش روزی حسرت خودمن بود،اما آرامش وحال خوب من رو لحظه ای نداشت وجالب اون حسرت آرامش من رو میخورد ومیگفت خوش به حالت به خاطر این آرامش
دیشب میدونید چی تو ذهنم همش خطور میکرد:اینکه شهلا این آرامش با این ثروت اگه نصیب هر بنده ای بشه،چی میشه که یاد استاد ومریم جون افتادم ونمونه ی عینی رو با تمام وچودم حس کردم واز ته وجودم تحسین کردم
بله،زندگی همین:
آرام آرام ترک عادت های غلط
عجله نداشتن
آرام بودن
متوکل بودن
نترسیدن،اینکه بدونی همیشه خدایی هست بدون منت همه جوره هواتو داره
قدم برداشتن
صبور بودن
چشمات رو باز گذاشتن بدون هیچ پنهان کردنی از خودت
سخت نگرفتن
خیلی جدی نگرفتن
خیلی آدمها یا هر چیزی رو بزرگ نکردن
برای خودت بیشتر وبیشتر ارزش قائل بودن
خودت رو دست کم نگرفتن
باعشق برای خودت زندگی کردن
حال خوب خودت رو اولویت قرار دادن
اینکه زندگی مسابقه نیست ازچیزی یا کسی جا نموندی
از ذره ی ناچیز زندگیت هم لذت بردن که قطعا به چیزای بزرگ وبزرگ تر تورو میرسونه
در لحظه زندگی کردن،دم رو غنیمت شمرد
نگران آینده نبودن،غصه ی گذشته رو نخوردن
هیچ کسی رو قضاوت نکردن حتی خودت رو هم نباید قضاوت کنی
باخودت مهربان بودن،قطعا نسبت به دیگران هم همین حس رو پیدا خواهی کرد
سخت نگرفتن،که قطعا آسان شدن برای آسانی هارو به ارمغان میاره
و….
که تمام این مطلب وصل بودن به منبع وباخودش قرارداد بستن درلحظه به لحظه ی زندگی
قرداد چی؟که خدایا من سمت خودم رو درست میکنم (یه سمت ناچیز)،بقیه ش وقسمت اساسیش باتو
خدایا تنها ترا دارم وتنها از تو یاری می جویم
الهی چه سفری شروع شده،هود خونه ی قشنگمون اگه کار نکرد ما به فکر بونگرفتن خونه ی نو هستیم وخدا هدایتمون میکنه بهترین وآسان ترین وجمع وجور ترین دستگاه رو بخریم
این که قانون درست عمل میکنه،وهزاران هزار مثال که اگه چشمامون رو خوب باز کنیم متوجه قانون ساده وکم خرج جهان خداوند میشیم
که امان از روزهایی که نخواستیم سادگیش رو درک کنیم وچه هزینه های گزافی به نوبه ی خودمون دادیم…
خیلی دوستون دارم خانواده عزیزم وخداروسپاسگزار بابت داشتن تک تک شما عزیزانم
بریم یک صبح بهاری، تابستونی فوق العاده رو شروع کنیم با یه شروع بازی زیبا
استاد عزیز تو این قسمت زیبا در مورد باورها و اصول شکل گیریشون صحبت کردن که وقتی یه رفتاری رو میخوایم جایگزین کنیم چون اون باور قبلی شکل گرفته برای تغییر عادت جدید با مقاومت مغز روبرو میشیم مخصوصا عادتهایکه نهادینه شدن در وجودمون، یاد دوره12 قدم میفتم که مثال رودخانه هارو زدید که آب اومده در طی سالیان این خاک رو شسته و یه کانال آبی عمیق زده و اگه همون اول عمق این خاک کم بود میشد براحتی تغییرمسیرش داد و وقتی در طی سالها هی این اب اومده و عمق زمین رو بیشتر کرده تغییر مسیر این رودخانه واقعا نیاز به نیرو و قدرت زیادی رو میطلبه، واقعا جهاداکبر نیاز هست برای تغییر باورها، اینکه استاد میگه ذهنتون رو صبح تا شب فقط با فایلای من بمباران کنید بزارید آگاهیهای خالص وارد مغزتون شن، تا بهتر تغییر کنید، طوریکه اون باور عملکردتون رو تغییر بده و شکل فکری رو که در طی روز هم فکر میکنی با باور جدید تغذیه شه، و همونجور رفتار کنیم طبق باورهای جدید، چون این باورهای استاد با یبار گوش دادن وعمل کردن مثل یک رعد وبرق هست تو بیابان تاریک، ولی باور نهادینه شده مثل یک پروژکتور هست در مسیر زندگیمون، که تغذیه این باورهای جدید فقط و فقط با ورودی خالص و مناسب که با تعهد و جهاداکبررو میطلبه.
یه موضوعیکه خیلیها از تو مسیر رشد جا میموند و ناامید میشن بحث مقایسه دوستان با سایر دوستانی هست که نتایج عالی گرفتن، که یمدت از آگاهیها استفاده میکنند نتیجه لازم رو نمیگیرن بعد برچسب به آگاهیها میزنند و برچسب بخودشون، و زود ناامید میشن، باید درک شه هرکسی نسبت به سن و محیطی که بزرگ شده به همون نسبت باید تلاش کنه یکی باورهاش آماده تر هست و بمحض کارکردن روی خودش براحتی نتایجش پدیدار میشه و یکی خیلی باید رو خودش کار کنه تا اون باورهای مخربشو اصلاح کنه، تا اون نتایج دلخواهش بیاد، مهم استمرار در مسیر هست،مهم ناامید نشدن و تلاش و متعهد موندن در مسیر هست، بارها خداوند گفته بشارت بده به صابران.
ایجاد عادتهای رفتاری عالی که بتونیم نهادینه کنیم واقعا معجزات از درودیوار بسمتون سرازیرمیشن، مثل صبحها نوشتن شکرگزاری و تمرین ستاره قطبی و درخواست خواستها، تمرین مرور موفقیتها، مخصوصا موفقیت هایکه راحت و ساده بهشون رسیدیم، تمرین عادت نوشتن کامنت درسایت و خواندن کامنتای دوستان، تمرین آینه و دوست داشتن بی قیدوشرط خود، تمرین بکاربردن جملات تاکیدی در طی روز، تمرین انتظارات مثبت داشتن، تمرین سناریو نویسی خواسته ها، تمرین درخواست کردن، تمرین دلسوزی نکردن بیجا، تمرین اولویت قرار دادن خود و ارزشمند دونستن خود، تمرین توحید اینکه قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتن و قدرت دادن به رب، تمرین پیاده روی و صحبت باخدای خود وعشقبازی باهاش، تمرین یاداوردن توانایها ونقاط قوت خود، تمرین سپاسگزاری شب و نوشتن اتفاقات خوبیکه درطی روز افتاده هرچند کوچک، تمرین تحسین خود ودیگران، تمرین دیدن زیبایهای خود ودیگران، تمرین تصویرسازی خواسته ها، ووو….
چقدر استاد عزیزرو تحسین میکنم که با دیدن هود خراب بجای اینکه غر بزنند و بگن چه وضعشه و بیان داخل خونه آشپزی کنند، اومدن حتی به احترام امانتداری و اینکه بوی آشپزی خونه نمونه، رفتن هزینه کردن یه گریل نقلی عالی برای آشپزی با کیفیت تهیه کردن، یه استیک خوشمزه همراه با سالاد واقعا دلچسبه، نوش جانتون.
بام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی گل امروز هم اومدیم که کلی زیبایی با هم ببینم و رفتارهای عاشقانه دو زوج زیباا و دوست داشتنی وای چقدر خوشگل شدی مریم بانو اندام زیبا صورت زیبا موهای خوشرنگ پوست براق بازی کردن و استاد با عشق فیلم گرفتن خیلی خوشگل شدین اندام زیبای استاد و قوی شدن تو بازی تون اینکه استاد میفرمایید بازی مریم جان بهتر میشه و ایشونم میگن شما همیشه بهترین چقدر درس رفتار اخلاق منش به ادم میدین ممنونم استاد قشنگم یه سری عادتهای ناجالب منم همینجورم تا پول دستم میاد فکر میکننم چیکارش تا تموم شه یا سری رفتارها خیلی بدی دارم همه ادمها هنوز تو زندگیم هستن میدونم ادم زیاده عشق زیاده مبینم ولی من تنها میشم دوباره برمگیردم به گذشته میخوام همینو اصلاح کنم با یاری خداوند دیگه یه قدمم به گذشتم نرم به هر حال هر ک تا یه روز هایی تو زندگی ماهست و ما تا اون لحظه بابت بودنش باید خدارو شکر کنیم نه اینکه به گذشته مون فکر کنیم اینکه یه سریع ادمها رو کنار گذاشتم خوشحالم خیلی حالم خوبه زندگیم خوبه پیشرفتم خوبه اما اینکه دوباره برمیگردم نه همیشه باید روی خودمون کار کنیم تا بهعتر از قبل باشیم اینکه سرکارم یکسال یعنی میتونم هر صبح بیدار شم یکی دیگه از بهترین عادتهای منه منی که همیشه خواب بودم اینکه دیگه با هیچکس کل کل نمیکنم فقط میخندم توجه نمیکنم دعوا نمیکنم بحث نمیگیرم یکی دیگه از عادت های منه کمتر شده خیلی کم شده اما کلا حذف شه نه تمیزکار شدم و خیلی چیزاهایی دیگه که همیشه میگم باید بهترو بهتر شم مخصوص اخلاق و رفتارم و خداروشکر میکنم اینکه منم یه جاهایی میرم فکر کنم خونه خودمه تمییز میکنم خیلی خوب شدم عالی حالا یه چیزی دیگه اینکه اینقدر ثروت داشته باشی وسایل مورد نیازتو در لحظه بخری اینکه از خانمت تشکر کنی بابت این همه تمییزی ایننکه این همه تمییزی ببینی تو اخلاق و رفتارت تاثیر میزار قطعا چقدر شما دوتا زیبا شدین عاشقتونم من
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و همسفران عزیز
در این هوای بهاری میریم سراغ روز دوم از کمپ تنیس. این سری از قسمتهای سفر به دور امریکا متفاوت هست و استاد و خانم شایسته با هدف بهبود مهارتها و افزایش تواناییهاشون در تنیس مسافرت کردند. ما همسفران هم داریم درسهای جدید از این سری قسمتها میگیریم. در شروع این قسمت وارد سالن میشیم و این صدای همزمان چند توپ خیلی جالبه، همه دارن تمرین میکنن و صدای توپها خیلی زیباست و همزمان صدای کفشهایی که به کف سالن میخورن. همه تمرکزی دارن تمریناتشون رو انجام میدن.
این مربی روز دوم انگار که شیوه آموزش دادنش با مربی روز اول فرق میکنه و داره نحوه ضربه زدن به توپ با راکت رو به استاد و خانم شایسته آموزش میده. و توپ رو هم به سمت راست و هم به سمت چپ میندازه که استاد و خانم شایسته به هر دو طرف میز تنیس مسلط بشن. البته دقت کردم که دیدم توی همین روز دوم که شما مهارت ضربه زدنتون داره بهتر میشه و بهبود پیدا کردین مخصوصا خانم شایسته که به هر دو طرف میز مسلط شده.
استاد جان صحبتهای ارزشمندی رو در مورد شکل گیری عادتها و باورها زدن. اینکه ما وقتی به یک شیوهای برای انجام هر کاری عادت میکنیم تغییر اون عادت ما رو به چالش میکشه. البته همه عادتها میتونن تغییر کنن اگر که ما تعهد داشته باشیم و واقعا بخوایم اون عادت رو تغییر بدیم. برای خودم شخصا چیزی که کمک میکنه وقت بذارم و انرژی بذارم یک عادتی رو تغییر بدم ساختن اهرم رنج و لذت در مورد تغییر اون عادت یا حتی باورهاست. اول یه تعهد میدم که من میخوام این عادت رو تغییر بدم بعد شروع میکنم یه تصویر نهایی از اینکه اگه بشه من این عادت رو تغییر بدم و تغییر کنم چه لذتهایی داره و من چقدر پیشرفت میکنم. اگر بشه این عادت رو تغییر بدم چقدر لذت بخشه و من چقدر رشد میکنم و همینطور شروع میکنم لذت تغییر عادتها و باوری که میخوام رو توی ذهنم پررنگ میکنم. وقتی به اندازه کافی این کارو انجام میدم انگیزه خودش میاد و من بعدش میبینم که کارهایی رو انجام میدم که جدید هستن و داره به تغییر عادت من کمک میکنن.
همینطور که استاد جان گفتن که این مربی با اینکه شفاف و واضح توضیح میدادن که چطور باید راکت رو دست گرفت و به توپ ضربه زد ولی باز هم تغییر این عادت براشون سخت بوده این دقیقا برای ما هم ممکنه در آموزشهای استاد برای ما پیش اومده باشه که استاد از ما خواسته باشند عادتی رو تغییر بدیم ولی برای ما سخت بوده باشه. مثال همین دوره قانون سلامتی که شاید تغییر عادتهای غذایی و هماهنگ شدن با شیوه سازگار با بدن برای بعضیها سخت بوده باشه. در جاهای دیگه برای من هم پیش اومده که بخوام عادتی رو در خودم تغییر بدم ولی برام چالش برانگیز بوده اما با این حال رنج موندن در اون عادت انقدر برام سخت و رنج آور بوده که تعهد دادم هر طور شده تغییرش بدم. برای مثال یکی از عادتهایی که من داشتم این بود که در انجام کارهای خیلی میخواستم روی عقل خودم حساب کنم یا اینکه فکر میکردم من خودم بلدم خودم میتونم و خودم انجامش میدم. به خاطر همین کار برای من سخت پیش میرفت و نتیجه راضی کننده نبود. اما وقتی با استاد عباسمنش آشنا شدم دیدم که ایشون همیشه کارها رو به شیوه راحت و ساده انجام میده و یک مسیر بسیار لذت بخش رو طی میکنند. وقتی به دوره الهی روانشناسی ثروت 3 و دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رسیدم دیدم که استاد میگن دلیل اینکه کارهای من راحت انجام میشه اینه که خداوند برای من کارها رو انجام میده. همون موقع این خواسته هم در من شکل گرفت که منم میخوام این باور رو داشته باشم و بیشتر روی هدایتهای خداوند حساب کنم. البته همانطور که استاد گفتن تغییر این عادت برای من کار راحتی نبود. ولی وقتی که شروع کردم و از کارهای کوچکتر سعی کردم که عقل و منطق خودم رو بذارم کنار و از یک نیرویی کمک بگیرم که همه چیز رو میدونه و تنها قدرت در این جهانه. به من نزدیکه و میتونه بهم کمک کنه.
این باور رو آروم آروم همینطور به صورت تکاملی ساختم تا به اینجا رسیدم. وقتی که شروع کردم به این نیرو اعتماد کنم و کمتر روی عقل انسانی خودم حساب کنم، دیدم که بله کار میکنه و این تغییر عادت چقدر لذت بخشه. از این نیرو کمک گرفتم برای مهاجرت، از این نیرو کمک گرفتم برای راه اندازی بیزینس، از این نیرو کمک گرفتم برای آوردن مشتریها به بیزینس، از این نیرو حتی کمک گرفتم برای تغییر عادتهایی که برام سخته. تا وقتی که رسیدم به فایل توحید عملی قسمت 11 و دیدم که اصلا من هر چقدر متواضعتر باشم و هر چقدر که بیشتر بگم نمیدونم اتفاقا بهتره و خداوند بیشتر میاد توی کار.
من در این موضوع و تغییر این عادت چالش داشتم. ولی با بارها و بارها گوش دادن فایلهای هدایت در دورهها مثل جلسه 9 و 10 راهنمای عملی و 2 و 3 ثروت 3 تونستم تا حد خوبی بهش عمل کنم و البته این روند ادامه داره و از همین خداوند که تا به اینجای مسیر من رو هدایت کرده دارم برای اهداف بعدی و کارهای بعدی هدایت میگیرم. چون هر چقدر نگاه میکنم میبینم که این من نیستم که انجام میدم این خداونده که انجام میده.
دوباره بخوام مثال بزنم از اینکه تغییر عادت چالش داره. اینه که چند وقتی هست دارم روی یادگیری گسترش لغات انگلیسی کار میکنم. من یه عادتی که قبلا داشتم این بود که میومدم کلماتی که معنیشون رو نمیدونستم توی گوگل ترنسلیت میکردم. بعد اومدم گفتم آقا این شیوه جواب نمیده و باعث نمیشه من لغتی رو یادم بمونه. گفتم اصلا باید ترنسلیت کردن رو فراموش کنم و انگلیسی رو فقط انگلیسی یاد بگیرم. تغییر این عادت برای من سخت بود ولی یه تعهد دادم که هرگز ترجمه نکنم و هر طور شده اون لغت و واژه رو در جمله بفهمم. تغییر این عادت برای من سخت بود ولی جواب داد و دیدم که هر بار داره راحت میشه و اینبار عادت کلا یادگیری زبان انگلیسی چه قواعدش و چه لغاتش به انگلیسی داره جایگزین میشه. البته به نظرم وقتی شما تعهد واقعی داشته باشی و واقعا بخواهی که یک عادتی رو تغییر بدی یا یک تغییری ایجاد کنی وقتی به اندازه کافی ادامه میدی خداوند اتفاقا بیشتر و بیشتر هدایتت میکنه که به هدفت برسی و هلت میده رو به جلو که اون تغییر رو ایجاد کنی. این بستگی به تعهد و استمرار ما داره.
بنابراین من فکر میکنم اینجا خیلی بهتره برای تغییر عادتی اول از خداوند کمک بگیرم و فکر نکنم که تنها هستم. من میتونم با کمک خداوند هر کاری رو انجام بدم و خداوند هدایتم میکنه. و بعدش یه ایده دیگهای که من دارم اینه که میام هدفهای جزئی رو برای بهبود و تغییر اون رفتار و عادت انجام میدم. مثلا ببینید همین تمرینات تنیس یک روزه آدم همه تکنیکها رو و عادتها رو نمیتونه تغییر بده ولی میتونه به چند روز تقسیم بشه و در طی یک مسیری این عادتها تغییر میکنن.
عادتهای دیگهای هم بوده که من به لطف خداوند تونستم تغییرشون بدم و بهبودشون رو انجام بدم. مثل عادت تمرکز بر نکات مثبت و دیدن زیباییهایی که با دیدن سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت بیشتر بهم کمک شد که این عادت تمرکز بر نکات منفی رو تغییر بدم. یا عادتهایی که در روابط داشتم رو هم به لطف خداوند تونستم تغییر بدم و بهبودشون بدم. مثلا به آدمها وابسته میشدم و متوجه شدم که این الگوی تکراری در همه روابط داره تکرار میشه. با توجه به این الگوی تکراری متوجه یکسری باورها در خودم شدم که شروع به تغییر دادنشون کردم. یعنی در واقع ما میتونیم با توجه به نتایج زندگیمون و اتفاقاتی که داره برای ما میفته باورها و عادتهای خودمون رو شناسایی کنیم.
چقدر هم زیبا و عالی خانم شایسته توضیح دادند در مورد اینکه اگر میخوام و انتظار دارم که خداوند در همه جنبهها من رو هدایت کنه در مسیری که در حال حاضر هستم بهترین خودم رو ارائه بدم تا خداوند هم بهترینها رو برای من رقم بزنه. و من چقدر این باور رو سعی میکنم بسازم و چقدر خوب اشاره کردن خانم شایسته. یعنی به این شکل شما میای و چیزهایی که سمت خودت هست رو مشخص میکنی و انجام میدی و مابقی رو به نیروی هدایت میسپاری و دیگه خیالت راحته که همه چیز عالی پیش میره.
چقدر عالی و فوق العاده این گرین نینجا اصلا هیچ دود خاصی نداشت و خیلی مرتب گوشت رو درست کرد. این گوشت و این سالاد آماده نوش جون کردن هستن بعد از یک روز تمرینی. اگر این دستگاه به این شکل دود نمیکنه به نظرم میتونه برای داخل تراک هم برای سفرهای بعدی مورد استفاده قرار بگیره. هم حملش راحتتره و هم اینه کارها رو یک پله راحتتر و سادهتر میکنه. شایدم اینم یه هدایت بود که اون هوده کار نکنه بعد شما برید این دستگاه رو بخرید و متوجه بشید دود نمیکنه و میشه ازش به شکل راحتتر استفاده کرد. نکته مثبت دیگه این دستگاه اینه که میشه به راحتی شستشو داد. و نکته مثبت دیگه اینه که با رختن روغن به پایین دستگاه عملا از دود کردن زیاد جلوگیری میشه. البته یه خورده کنجکاو شدم ببینم اون روغنی که میریزه پایین دستگاه به چه شکل میشه خالیش کرد؟
این قسمت از سفر درس فوق العادهای برای من داشت. اینکه من همیشه باید به دنبال بهبود باشم و قبل از اینکه یک عادت نامناسب جزئی از شخصیتم بشه خودم آگاهانه به دنبال تغییر باشم. همیشه و همیشه به دنبال بهتر شدن باشم. این مهمترین و کلیدیترین درسی بود که من از این قسمت از سریال گرفتم. با توجه توضیحات استاد جان من باید اولا بشینم فکر کنم ببینم چه عادتهایی هست که دارم و کمکی به من نمیکنن. چه باورهایی دارم و از چه مسیری دارم میرم. آیا این باورها و این مسیر در چند سال آینده به من کمک خواهند کرد؟ آیا اگر این مسیر رو با همین عادتها و باورها ادامه بدم نتایج متفاوت خواهند بود یا خودم رو در یک چرخه تکراری انداختم؟ و بعد بیام آگاهانه تغییر کنم. همیشه به دنبال بهتر و بهتر شدن باشم. حتی اگر توی یک زمینهای متخصص هستم یا مهارتی رو دارم فکر نکنم این آخرشه. بیام از خودم سوال کنم که چطور از این بهتر و بهتر؟ و دوباره حرکت کنم و پیشرفت کنم. و این درس و این نکته کلیدی یک همزمانی برای من ایجاد کرد در رابطه با اهداف جدیدی که انتخاب کردم. چون چند وقت به یک نقطهای رسیده بودم که احساس کردم باید بازم بهتر بشم و پیشرفت کنم.
با اینکه به لطف خدای مهربان من به سمت استاد عباسمنش هدایت شدم و تونستم با کمک دورهها و بارها گوش دادن فایلها پیشرفت در مسیر زندگیم ایجاد کنم ولی به همون اندازه که پیشرفت میکنی احساس میکنی خواستههات هم بزرگتر میشن و ممکنه حتی چیزهای متفاوتتری رو بخوای و بخوای بیشتر و بیشتر پیش بری. اما چیزی که در همون جلسه اول قدم اول دوره 12 قدم یاد گرفتم این بود که فراموش نکنم مسیر موفقیت از چه مسیری طی شده. یعنی از چه قانونی استفاده کردم که تونستم تا اینجا پیش برم. حالا از همون قانون برای پیشرفتهای بیشتر و بیشتر استفاده کنم.
خدایا شکرت بابت این قسمت از سفرنامه که مهمترین درس و مهمترین قانون رو برای پیشرفت به من یاد داد.
خدایا شکرت که هر روز و هر روز در حال بهبود خودمون هستیم.
خدایا شکرت که هر روز از زندگی لذت بیشتری میبریم.
خدایا شکرت بابت همه قسمتهای سفر به دور امریکا.
خدایا شکرت بابت این سایت الهی که تماما تمرکزش بر روی نکات مثبت و پیشرفته و بهترین سایت موفقیت در جهانه. خدایا شکرت.
خدایا شکرت بابت حضور استاد جان و خانم شایسته در کنار ما.
خدایا شکرت که امروز هم درسهای جدیدی یاد گرفتم در این دانشگاه الهی.
خدایا شکرت که همواره و همیشه در حال هدایت به سمت زیباییهای بیشتر هستیم.
استاد جان و خانم شایسته عاشق شما هستم.
به لطف خداوند در مسیر شادی و ثروت باشید.
الهی به امید تو
خدایاشکرت برای امروز زیبااااا
امروز یع روز فوق العاده و پر از اتفاقات عالی…….
سلاااااااام به روی ماه استاد و مریم جون….
چه قسمت خفنی بود ،این قسمت ،،،،
مربی های جوان و حرفه ای که با حوصله تمام آموزش میدن …
چه نکته مهمی گفتید استاد
واقعاااا همینه باور هااا زمانی که تبدیل به شخصیت ما میشن ،تغییرشون کاره سختی ،،،،شدنی اماااا یکم سخت تر و زمانبر تر …..
یه سری باور های نادرستم که اگه پاشنه آشیل باشن باید همیشه و مدام روش کار بشه…..
مثلا همین مثال شما که تا پول میومد براش برنامه میریختین و تموم میشد،،،من دقیقا قبل دوره ثروت 1 همین شکلی بودم اما به محض اینکه روی باور هام کار کردم خرجای اضافیم از بین رفت و همیشه مقدار زیادی پول تو حسابمه…
من تو بحث روابط به شدت ادم وابسته ای بودم و بگم که وابستگی پاشنه اشیل منه ،،،،،اماااا اگه بخوام خودمو با دوسال پیش قبل از آشنایی با شما مقایسه کنم باید بگم 180 درجه تغییر کردم و با دوره عشق و مودت کلا یه ادم دیگه شدم……
واقعااا یه سری باور هارو میدونیم که درست نیست امااا چون رفته جز شخصیت ما و برامون عادت شده ،بازم اونو انجام میدیم ،،،،،
کندن اون سیمان های باور های نامناسب نیاز به تمرین مداوم و مستمر هست…..
خدای من چه بچه های گوگلی چقدرم حرفه ای عالی بازی میکنن،،،،این کار به نفع مریم جونم شد…..:)
عاشقتم استاد که تو هر زمینه شخصیتی و اخلاقی همیشه عاالی عمل کنید و اونجارو عین خونه خودتون دست گل نگه داشتین :)
استقلال مالی ام همینه که هرچی برای راحتیت بخوای میتونی بخری مثه همین گریل ،،،،اینه برکت ثروت و فراوانی،،،
گریل جم و جور به قول مریم جون چوم چلکی ،،،،خیلی ام کارآمد و در جهت بهبود دائمی ،،،،از اون قبلی خیلی بهتره……
مریم جون عاشقتمممممم،خیلی تو دلم میشینی با اون لبخندت و اون نگاهت….
بخصوص اینکه انقدر کامل و قشنگ توضیح میدی…..
اصلا چندین سال جوون تر و خوشگل تر شدی ،ماه شدیییییی ماه……
خدایا مارو هدایت کن به مسیر کسانی که به آنهاااا نعمت دادی:)
به نام خدا
سلام و درود بر سید سبز پوش،خانم شایسته خوش تیپ(خدایی عجب تیپی زدید کلی حال کردم) و دوستان گلم در سایت وزین غار حرایی عباسمنش TM
استاد چقدر زیبا بیان کردید که تغییر باور ها زمان بر هست یاد اون مثال ایالت یوتا و اون دره ها افتادم که میگفتید رودخونه ها اولش کوچیک بودن و میشد مسیرشون را تغییر داد ولی الان درهای چند صد متری را شکل دادن و تغییرشون سخته
عادت هایی که از ابتدا و در سنین پایین در ناخودآگاه ما شکل گرفته یکم زمان میبره تا تغییر میکنه،یک انسان همیشه مثل یک نهال هست حتی تا سن 90 سالگی هم نیاز به مراقبت داره،هر روز صبح که ما بیدار میشیم باید روی باورها،افکار،گفتار،رفتار و … خودمون کار کنیم اگه حتی یک روز کار نکنیم به سمت ناکجا آباد سوق پیدا میکنه این ذات انسان هست
ما باید با درست فکر کردن،با درست حرف زدن و اصلاح کلمات قبلی بر زبان آورده شده،با اصلاح رفتار و کردار اشتباه و غلط گذشته،با اصلاح بینش اشتباه گذشته و مثبت اندیش بودن،شاد بودن،بخشنده بودن،زیبا پوش بودن،تمیز بودن،زیبا صحبت کردن،با گذشت بودن دنیا و محیط زندگیمون را تبدیل به یک مکان فوق العاده و بهشت بکنیم
در خصوص حس مسئولیت پذیری نگهداری از خانه و وسایل دیگران به لحاظ اینکه خانه و وسایل خودمون هست و هر آنچه را که دوست داریم دیگران با ما و وسایل ما برخورد کنن ما هم همون برخورد را داشته باشیم واقعا تحسین برانگیز هست و یک تیک سبز و لایک جانانه به شما و خانم شایسته میدم،یه مثالی هست که میگه هر آنچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند مصداق این امر شما بود
استاد چقدر این سریال ها و فایل های شما تو دل خودش پر از نکته و درس زندگی هست برای ما ،چقدر آدم باید با درک و شعور باشه و به سطحی از انسانیت و شرافت رسیده باشه که اینقدر زیبا و عالی عمل کنه
واقعا این فایل گر چه کوتاه بود ولی درس های بزرگ و طولانی برای من محمد داشت برای بهتر بودن و بهتر شدن
خدایا هر چه هستم و دارم و هر چه خواهم بود و خواهم داشت همه ی آنها لطف و موهبت تو نسبت به این بنده ات بوده است
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم
سپاس گزارم
سلام به همسفران عزیز
سلام استاد نازنین وخانوم شایسته گل
خیلی باحال در کنار هم دارین لذت میبرین ودرس میگیرین
خدایا شکر بابت این دوستان عالی و استادان گلم که همیشه برام درس های بزرگ را داده اند
استاد گفت که خیلی وقت ها عادت ها طوری هست که وقتی میخای تعبیرش بدهی واقعا سخت است
آره
من یک برسی اجمالی کردم
خودم را
ودیدم کلی عادت اشتباه دارم
یکی این که در مورد پول بگم
در مورد پول من همیشه مثلا باورم نصبت به پول خوب بود
هر چه در می آوردم
یک بهانه ای جور میکردم وخرج میکردم
وشاید پول دو روز هم دستم نمیموند زودی خرج میکردم
میگفتم من به فراوانی پول باور دارم .
و هر چه خرج کنم باز پول جایگزینش میشه
چندین و چند سال تکرار بعد یک جایی دیدم که نه آقا کو فراوانی
و این باور خراب شد
وعادت های من تغییر نکرده بود که هیچ
بدتر هم شده بود چون فراوانی از ذهنم رفته بود
وقتی با استاد و مریم عزیز آشنا شدم
دیدم نه آقا
این مشکل منه که باید درستش کنم
پول فراوان
نعمت فراوان
ثروت فراوان
ولی عادت های من همه با افکار منفی و فقیر است
واین ها رو برسی کردم
و
حالا کلی با پول رفیق شدم
از وقتی رفیق شدم اگر 100 هزار تومان خرج میکنم
ده برابر اون رو
بدست میآورم
نه بر این باور که پول نیست
اگر خرج کنم چکار کنم
نه
میگم من وصل هستم به فراوانی جهان
وخودم اگر پولمو خرج کنم دارم تولید ثروت میکنم
واین جوری خدا منو یکی از دستانش قرار داده
تا بهتر پول برسونم به پول خرج کنم و به گسترش جهان کمک بشه
ومن پولم را هر روز بیشتر داشتم
و الان که این کامنت رو دارم مینویسم
مبلغ 45میلیون پول تو حسابم هست و هیچ اذیتی ندارم که الان چکار کنم و نکنه پولم تموم بشه
خیلی باهاش راحت شدم
والان یک درجه بهتر شدم
و همین بازی استاد و مریم جان دارن انجام میدهند
دارن ذهنشون رو تربیت میکنند تا عادت های جدید بکارن تا یک درجه بهتر بشه عادت هاشون
وخداوند بهشون پاداش میدهد چون دارن تغییر میکنند
ومن این و الگو برداری کردم که
باید پا گذاشت روی عادت های اشتباه
و عادت های جدید را جایگزین کنم واین یکم کار داره تا عوض بشه عادت هام ویک جایزه خدا بهم بدهد
واون هم یم مسیر جدید میدهد تا خودم را بسازم وعادت هام قویتر و جالبتر بشود
بنام خدا که هر آنچه دارم از آن اوست
سلام استاد عزیز امید که جور و صحتمند باشین در پناه الله
استاد عزیز ماشاالله چقدر بازیتون عالیه خدایی چون خودم هم علاقه به این ورزش دارم خیلی لذت می برم از بازیتون.
چقدر لذت بردم از اینکه این درس را به ما دادین که بهتره آدم از اول روش صحیح کاری را که می خواد انجام بده را یاد بگیره .
مدت عضویت بنده در سایت زیاده اما کامنت خواصی نذاشتم . به امید الله سعی می کنم از همین اول درست کامنت گذاشتن را تمرین کنم . متعهد کنم خودمو که کامنت بذارم تا ردپایی باشه از خودم و برای بعدا خودم .
چقدر تحسین کردم شما را استاد از اینکه دیدم چقدر صادق هستین و برای اینکه خونه دودی و بو نگیره رفتین و گریل خریدین آیا من این کار را می کردم؟ سوالی بود که تو ذهنم می چرخید.
فک کردم که چطور یک آدم میتونه این کار را کنه؟
مگه صاحب خونه اونجا بود
بابا صاحب خونه پولشو گرفته
و…
هر چه بیشتر فک کردم تازه متوجه میشم چرا زندگی همیشه روی خوش شو بهتون نشون میده
استاد عزیز یک سالی میشه که دوره قانون سلامتی سبکی از زندگیم شده با اینکه چند ساعت قبل از دیدن این فایل غذا خورده بودم اما از دیدن استیک های شما حسابی گشنه شدم
آرزوی بهتیرین ها استاد عزیز
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم ،مریم عزیزم و دوستان بینظیر این سایت الهی
استاد جان الحق که شما میگین من وقتی بهم گفته بشه میام حرف میزنم ودرسته چون خداوند از درخواست ها و نیازهای ما آگاهه.
این حرفایی ک زدی به جان و دلم نشست چون درگیری این روزها منه، یک عملکرد اشتباهم رو پیدا کردم ک سالهاست دارم اینطور رفتار میکنم وجز ضربه زدن به من و بی احترامی به من نتیجه ی دیگه ای نداشته ولی بازم نمیتونستم کنارش بذارم، تا اینکه ریشه ش و باوراشو در آوردم و دارم کار میکنم ولی انقد ریشه دار و عادت هست که بخدا این نوع فکر جدید و عملکرد جدید از من انگار انرژی فزیکی میگیره، انگار دارم کار فزیکی انجام میدم، زور لازم داره، تعهد لازم داره بر خلاف باور اشتباه و نجوای ذهن عمل کنی.
داستان از دوره ی احساس لیاقت شروع میشه، چون دوره رو خواهرم خریده دسترسی ندارم ب کمنتا و هم چون مرتبط بود با حرفاتون گفتم اینجا بنویسم نتیجه و درک جدیدم رو.
تو قرآان که میگه آنها کر ولالن و بر گوش و قلبشون مهر زدیم،داستان همین ترمزها و باوری اشتباه هست ک منجر ب عملکرد اشتباه ما میشه ولی چون انقدر غرقیم که اصلا نمیفهمیم ما چنین عملکردی داریم.
با کار کردن روی دوره احساس لیاقت و آگاهی هاش، ب مرور ک احساس لیاقتم بالا میره ،متوجه یکسری رفتارای اشتباهم میشم ک ریشه ش برمیگرده ب احساس عدم لیاقت و عدم درک درست قانون جهان یا حداقل ناتوانی برای عمل کردن بر طبق قانون جهان.
استاد نمیدونم تو کدوم فایل هست که شما میگین آدم اکثرا از جاهای کوچیک مسایلی که فکر میکنه بی اهمیت هست ضربه میخوره،
من از نظر برخوردهایی ک با من میشد بین دوستان، همکار همکلاسی،مشتری ،جایگاه خوبی داشتم و همیشه محترمانه و خوب با من برخورد میشد، احترام و عشق و تعریف رو دریافت میکردم.
ولی تو خونه با خواهر کوچکتر از خودم داستان فرق میکرد، ب من بی احترامی زیادی میشد ولی خب اهمیت زیادی نمیدادم میگفتم حالا تو خونست، چیز مهمی نیست. و نشانه های جهان رو نمیدیدم ک هر روز بیشتر و شدیدتر میشد.
در ظاهر فقط این بی احترامی بود، ولی ریشه ش برمیگشت ب عدم لیاقت و باورای نادرست و حتی شرک ، که من با دوره ی احساس لیتاقت فایل ده فهمیدم که درباره ی احساس گناه هست.
من آدمی بودم که باهوش و استعداد بالا بودم، دانشگاه رفته بودم، مهارت داشتم، زبان انگلیسیم خوب بود، برای خودم درآمد داشتم،
ولی خواهر کوچک من این خصوصیات رو نداشت و پیشرفتی نداشت و حتی تلاش هم نمیکرد و من ناخوداگاه مسولیتش خوشبختی خوشحالیش رو پذیرفته بودم حتی اگر خودش نخاد.
من هر کاری از دستم برمیومد میکردم حتی بدون اینکه خودش درخواست کنه از روی مثلا وظیفه ک خواهر بزرگم یا در این جایگاهم ،حالا خواهرمه غریبه ک نیست
ولی در مقابلش بی احترامی ناسپاسی، احساس گناه توهین و همچنین ادامه میدادم ، در ظاهر فکر میکردم چیز بزرگی نیست ولی قسمت بزرگی از تمرکز منو میگرفت و درگیر بود ذهنم و چ نشت انرژی بزرگی بود.
و رفتاری ک از باورای اشتباه نشات گرفته باشه باعث توقع میشه و اون توقع بروارده نشه باعث خشم و درگیری و احساس قربانی بودن میشه، مساله ای ک فکر میکنی ب ظاهر بی اهمیت هست چ نشتی لنرژی بزرگی هست،اون احساسای بد چقد اتفاقات ناخواسته رو میتونه بوجود بیاره.
من این رفتارها رو انجام میدادم و تحقیر و توهین رو ادامه میدادم چون این باورای نادرست رو داشتم
1:من باور نکرده بودم هر کسی هر جایی هست جای درستش هست و خداوند عادله، و من نمیتونم کاری بزای کسی بکنم، من ب زور میخاستم کسی ک خودش نمیخاد رو پیشرفت بدم ،در حالی ک خودم خیلی نیاز دارم ب پیشرفت و بهبود
2: طبق جلسه سوم احساس لیاقت من برای خودم اصول و خط قرمزی نداشتم، من نمیومدم برا خودم تعیین کنم ک من با آدما برخوزد درست میکنم و توقع دارم ک اوناهم همین رفتار رو کنند و اگر نکردن ترکشون کنم،
من یک سو برداشت داشتم از قانون ک این رفتاری ک میشه درست هست ک مسولیت صد در صدش با من هست و من میام روی خودم کار میکنم، ولی خب اولش باید اون داستان رو قطع کنم،،
3:من برای دستاوردایی ک داشتم و نعمتایی ک داشتم احساس لیاقت نمیکردم و احساس گناه داشتم ک بقیه اعضای خانواده م ندارن، و ی جورایی مسول برطرف کردن مشکلاتشون بودم، یک سرویس دهنده ی رایگان ک وظیفه ش هست
4: من زمانی خودمو مفید میدیدم ک کاری کرده باشم
دارم سعی میکنم بر طبق آگاهی های جدید عمل کنم و فقط مسول شادی و خوشبختی خودم باشم ولی این اوایل باید زور بیشتزی بزنم، تا میخام عمل کنم انکار باید جلو دهنم و ذهنموبگیرم
ولی آزامشش خیلی خوبه، میدونم و این باور نهادینه شده چون چندساله ، پس تلاش بیشتری لازمه ولی با توکل بخدا و گوش دادن بارها و بارهای فایل ها میتونم تغییر کنم آرام آزام
سپاسگزارم بهترین ها رو براتون میخام با عشق
خدایا هزاران بار شکر بخاطر هدایت من به این کامنت زیبا
خدایا هزاران بار شکر که منو به کامنتی هدایت کردی که دقیقا مسئله منو توضیح داده
خدایا هزاران بار شکر که دقیق و واضح مسئله ام رو بهم گفتی و درهارو به روم باز کردی
خدایا هزاران بار شکر که دست منو گرفتی بردی سمت کامنتی که بهش نیاز داشتم
خدایا هزاران بار شکر که هاجر عزیزم رو هدایت کردی این کامنت رو برام بنویسه
خدایا هزاران بار شکر چون یجوری دستمو گرفتی و بردی سمت این کامنت (از بین هزاران کامنت این سایت) که اولش تو شوک بودم پوستم مور مور شده بود چشام از حدقه زده بود بیرون که خدایا این چه کامنتی بود من دیدم؟
اینو انگار خدا برام نوشته
هاجر عزیزم سپاسگزارم ازت که این کامنت زیبارو نوشتی
دقیقا من هم با این مسئله روبروعم
منم رابطه خوبی با بقیه دارم
اما رابطه ام با خواهر کوچیکم اصلا خوب نیست.
یعنی من با هرکسی که بگی رابطه ام خوب و نرماله تقریبا از هیچ کس نمیترسم اما از خواهر کوچیکم میترسم، ترس دارم، شرک دارم، بزرگش کردم برا خودم
پیشش مواظب رفتارم هستم مواظبم که آرامشش بهم نخوره، مواظبم حالش بد نشه، همیشه حالش خوب باشه، اتاق رو فقط من جارو میکردم اذیت نشه، ظرفا اون سخت هارو من میشستم اون راحت هارو بشوره، سطل آشغال اتاقو من همیشه عوض میکردم، من خونه رو تمیز و جارو میکردم چون اون ازین کار خوشش نمیومد، من دوست داشتم زود بیدار بشم اما چون اون دیر از خواب پامیشد من مجبور بودم کارامو انجام ندم یا با ملاحظه انجام بدم که اون از خواب بیدار نشه و بدخواب نشه،
من نمیتونستم اتاق ورزش کنم چون اون اذیت میشد خوابش بهم میخورد، درسته من گرمم بود ولی من همیشه لباسامو عوض میکردم که گرمم نشه ولی اون راحت باشه بدون عوض کردن لباسی چیزی…
من جامو عوض میکردم که اون راحت باشه اوضاع وفق مرادش باشه
ولی اون وقتی رد میشد دستمو با پاش له میکرد چون من بخاطرش جامو عوض کرده بودم نزدیک بخاری نخوابم و اون راحت باشه
ولی در جواب بهم بی احترامی کرد، توهین کرد تحقیر کرد، محدودم کرد، خواسته هاش زیاد شد
با داد و بیداد و بی احترامی باهام حرف زد، دعوا شد، تو دعوا منو زد،
منکه اینقد هواشو داشتم اینقد مواظب بودم ناراحت نشه پس چی شد؟؟؟؟
چرا باهام رفتارش بد شد؟
و هاجر عزیزم دقیقا منم فکر میکردم اینقد مسئله مهمی نیس، باهاش کنار میومدم و فکر نمیکردم اینقد مسئله مهمی باشه.
گذشت و گذشت و گذشت…
دیدم حتی نفس کشیدنمم دارم بخاطرش کنترل میکنم یعنی من فکر میکردم ممکنه صدای نفس کشیدنم اذیتش کنه..مواظب بودم با صدای بلند نفس نکشم، وسایلامو با احتیاط بردارم صدا تولید نکنه خوابش بپره
و دیگه به جایی رسیدم به خودم گفتم پس من چی؟ من چرا تو این دنیام پس؟ اگه همه چی بخاطر اونه پس چه لازمه من زنده باشم؟
من همش دارم به اون سرویس میدم ناراحت نشه
پس من چی؟
جوری شد حتی زندگی کردن از یادم رفت، ذوق هیچیو نداشتم، حتی دوس نداشتم برم سر کار چون من فقط زنده بودم که به درخواست های خواهر کوچکتر از خودم عمل کنم،
چون من زنده بودم که فقط به یکنفر سرویس رایگان بدم، چون من فقط زنده بودم که ملزومات ارامش و شادی و خوشحالی یکنفرو محیا کنم و بعدش هم بی احترامی پشت بی احترامی ببینم
حسم بد شد، خیلی بد
حسم بهم گفت داری مسیرو اشتباه میری
این درست نیست یجای کار ایراد داره
خدایی هر جا شرک باشه اونجا جهنم میشه برات
فهمیدم مشرک شدم دچار شرک بزرگی شدم، یکنفرو شریک خدا کردم، ینفرو خدا کردم، انقد بزرگش کردم که حتی نمیتونم جلوش راحت نفس بکشم
قربون خدای خودم برم ما که با خدا همچین چیزی نداریم، براحتی میزاره نفس بکشم هرکاری دوس دارم انجام میدم منو ازاد گذاشته قوربونش برم من عشق من.
اما نمیدونستم وقتی یکی دیگرو بجا خدا مینشونی همچین بلایی سرت میاد
خیلی احساساتی شدم و دارم گریه میکنم
نمیدونم دیگ چی بگم
خدایا معذرت میخوام یکی دیگرو بجات خدا کردم خدایا میخوام فقط تورو بپرستم
خدایا خدا جونم منو راهنمایی کن هدایتم کن راهو بهم نشون بده، راه ازادی و رهایی رو بهم بگو
ای زیباترین و داناترین و محبوب ترین و آگاه ترین هدایتم کن
سلام به زهرای عزیز
خوشحالم که کامنت من باعث هدایت شما شد.
میدونی عزیزم منم دقیقا در شرایط مشابع شما هستم،میدونی بعضیا هستن ازدواج کردن با همسرشون مشکل دارن و تمام زنذگیشون رو تحت تاثیر قرار داده و باید حلش کنن، مشکل منم همینه چون بیشترین ارتباط رو با خواهرم دارم،اتاق مشترک زندگی مشترک، ولی متعهد شدم یکبار برای همبشه درستش کنم طبق قانون
اولش ناتوانیمو پذیرفتم و از خدا خواستم زبون و قلب من بشه برای رفتاز درست
بعدش مسولیت صد درصد رو پذیرفتم که البته چالشی هست ذهن هی میخاد از زیرش در بره،، این باعث میشه کینه نداشته باشی چون فرگانس خودم بوده و بعدش بگی پس کسی ک نیاز بع تغییر داره منم، من چ فرکانسی میفرستادم ک این شرایط رو توش بدم
و بشناسم ذهنم رو، و متعهد شدم اول دیگه بحث نمیکنم تا جایی ک میتونم ،چون همین باعث میشه از این فرکانس کم کم جدا بشم،، بعدش طبق جلسه سوم احساس لیاقت برای رابطه م با خولهرم یک اصول مساوی و برابر تعیین کردم که اگز این اصول رعایت نشه من نمیخام دیگه رابطه داشته باشم، برای خودم ارزش قایلم و امروز هم در شرایط عمل کردن بهش قرار گرفتم خیلی سخت بود،شیطان عذاب وجدان میداد، مادرم عذاب وجدان میداد ولی گفتم میخام طبق اصولم رفتار کنم، گفتم کسی ک برای من ارزش قایل نبست منم نمیخام خدماتی براش داشته باشم، صبح مثل حمیشه رفتار کرد و بعدش غروب مثل همیشه ک فقط کاری دازه لحنش خوب میشه ازم خواست اسم یک دارو رو بنویسم ،منم گفتم نمیشه برو همون داروخونه علایمت رو بگو بفهمه چی میخای،خیلی سخت بوذ عمل کردن بعش، عذاب وجدان میدادن بهم، ولی گفتم این حس بد پس در مسیر شیطانه و عمل کردم و بحث نکردم،،
یادت باشع عزیزم پاشنه ی آشیل از خوذت توقع نداشته باش چند روزه برطرف بشه یا آسون باشع، جهاد اکبر میخاد ولی آرامشش بینظیره
بهترین ها رو میخام براتون
به نام خداوندم
سلام استاد عزیزم سلام مریم جانم سلام دوستان خوبم
چه صبح زیبا ودل انگیزی خیلی خیلی لذتبخشه خدارو هزاران مرتبه شکر
هرموقع استاد صدای شما رو میشنوم وهربار درمورد یه موضوع مهم واساسی صحبت میکنید کلی انرژی میگیرم ودرس برای حرکت کردن
استاد اینجا شمادرمورد اصول درست بازی وعادت هاصحبت کردین
دقیقا استاد مسیر زندگیم بر اصل واساس اشتباه رفتم جلو وبه دلیل تکرار این مسیر اشتباه
با اینکه با اعماق وجودم گفته ها وآموزشهای شمارو درک کردم وقبول دارم خیلی زمان میبره واسم تا مسیر زندگیم رو عوض کنم.
با این مثالی که از بازی زدین خیلی بهتر ودقیق تر این موضوع رو درک کردم که باید تلاش صد درصدیم رو بزارم برای تغییر مسیرم وبا تکرار وتمرین میشه مسیر رو درست کرد.
یه مثال بزنم استاد از خودم،یه عادت اشتباهی که داشتم این که همیشه انگار من ضامن خوب بودن حال دیگران هستم وخوب بودن حالم وصل بود به خوب بودن حال خوب اطرافیانم.خداروشکر از وقتی از شما شنیدم که ما ضامن خوب کردن حال دیگران نیستیم سعی کردم تا این عادت اشتباه رو از خودم دور کنم خیلی خیلی بهتر از قبلم شدم ولی بخاطر عمق موضوع هنوز جای کار دارم.
استاد اینقدر از خودم غافل بودم که حتی خواسته ها ونیازهام رو زیر پا میگذاشتم تا شاید قصدوام وبدهکاری همسرم تموم بشه بعد نیازهامو برطرف کنم که هیچ وقت در طول سالها زندگیم این اتفاق نیوافتاد با اینکه میدیم هربار بدهکاریها بیشتر از قبل میشد باز من به مسیرم ادامه میدادم
تااینکه تو یکی از فایلهاتون شنیدم که گفتین بعضی رفتارهای آدمها پترن اونهاست وهیچ وقت عوض نمیشن واین جمله شما یه تلنگر بود واسه من که تا کی میخای به این مسیر ادامه بدی همونجا تصمیم گرفتم مسیرم رو تغییر بدم واز همون روز سرم رو از حساب کتاب همسرم آوردم بیرون وتمام تمرکزم رو گذاشتم رو خودم. استاد درسته که اینقدر عمق این ماجرا زیاد بود که هنوز به حدنرمال خودم نرسیدم اما خیلی بهتر از قبلم شدم وهمچنان تمرکزم رو خودم هستش تا به جایگاه درست خودم که حقم هستش برسم.
سپاسگزارم استادعزیزم که بخاطر حضور پاک ومفیدتون
مریم جان هم که همیشه قابل تحسین بودن وهستن سپاسگزار خداوندم که سعادت هم مسیر شدن با شما رو داشتم ودارم.همیشه ازتون درس گرفتم
واین اصلی که مریم جان بهش اعتقاد دارین وبهش عمل میکنید بی نظیر هستش اینکه شما باور دارین اگرانتظار دارین که خداوندبه مسیرهای بهتر درتمام جنبه ها هدایتتون کنه اینه که درمسیر الانی که هستین بهترین خودتون رو ارائه بدین
خیلی هیمن یه جمله شما واسم درس داشت انشاالله که منم بتونم درست از آموزه ها ودرسهایی که ازتون میگیرم درزندگیم پیاده کنم وبهش عمل کنم
دقیقا استاد منم همین اخلاق شمارو دارم وهمیشه سعیم این بوده که همینطور که از وسایل خودم نگهداری میکنم از وسایل دیگران هم نگهداری کنم.
سپاسگزارم ازتون
به نام خدای مهربانم بهترین یارو یاورم که هر چه دارم از اوست
سلام به تک تک عزیزانم
هر چقدر که زمان میگذره ،آدم متوج بزرگ شدن ورشد وتکاملش میشه،چقدر پروسه ی تکامل دلنشین واگه قدرش رو خوب بدونی بازتاب جهان برات روز به روز عالی تر میشه
دقیقا استاد عزیزم این قسمت از یادگیری پینگ پونگ رو من تو یادگیری شنا به شاگردام تجربه کردم،وقتی شاگرد جدید برام میاد اگه خام باشه وتازه کار ،از اول خیلی راحت تر میتونم شروع به آموزش کنم وبه قول معروف خمیر مایه ش رو از اول خودم خوب میسازم
وقتی از قبل شنارو یادگرفته باشه،قضیه یه کم فرق میکنه ،اللته خداروشکر به نسبت قبل خیلی تجربه هام بیشتر شده ومن هم ازین قضایا مستثنا نیستم،چون قبل تر کمی شیوه ی آموزش برام آزاردهنده میشد زمان بیستری صرف تغییر متدهای شاگردها میکردم،اما الان با صبر بیشتر ورضایت بهتر آموزش میدم،یکی از دلالیلی هم که برای ثبت نام در کلاسهام به قول معروف سرو دست میشکنن(ایموجی چشمک وخنده ی رضایت)همین باحوصله بودن وخیلی خوش برخورد ترشدن من هستش،که به خاطرش خیلی خدای بزرگم رو همیشه سپاسگزارم
اتفاقا دیروز برام یه چالش بوجود اومد،متوجه شدم چقدرررررر قوی تر شدم،ومیتونم بدون وابستگی وچشم پوشی نسبت به ظواهر،قدر خودم رو بیشتر وبیشتر بدونم،شاید در حال حاضر هنوز از لحاظ مالی رشد خیلی بالایی نداشتم،ولی از لحاظ آرامش،ثروتمندتر از کسی هستم که در ظاهر فوق العاده پولدار،وسوار شدن تو ماشینش روزی حسرت خودمن بود،اما آرامش وحال خوب من رو لحظه ای نداشت وجالب اون حسرت آرامش من رو میخورد ومیگفت خوش به حالت به خاطر این آرامش
دیشب میدونید چی تو ذهنم همش خطور میکرد:اینکه شهلا این آرامش با این ثروت اگه نصیب هر بنده ای بشه،چی میشه که یاد استاد ومریم جون افتادم ونمونه ی عینی رو با تمام وچودم حس کردم واز ته وجودم تحسین کردم
بله،زندگی همین:
آرام آرام ترک عادت های غلط
عجله نداشتن
آرام بودن
متوکل بودن
نترسیدن،اینکه بدونی همیشه خدایی هست بدون منت همه جوره هواتو داره
قدم برداشتن
صبور بودن
چشمات رو باز گذاشتن بدون هیچ پنهان کردنی از خودت
سخت نگرفتن
خیلی جدی نگرفتن
خیلی آدمها یا هر چیزی رو بزرگ نکردن
برای خودت بیشتر وبیشتر ارزش قائل بودن
خودت رو دست کم نگرفتن
باعشق برای خودت زندگی کردن
حال خوب خودت رو اولویت قرار دادن
اینکه زندگی مسابقه نیست ازچیزی یا کسی جا نموندی
از ذره ی ناچیز زندگیت هم لذت بردن که قطعا به چیزای بزرگ وبزرگ تر تورو میرسونه
در لحظه زندگی کردن،دم رو غنیمت شمرد
نگران آینده نبودن،غصه ی گذشته رو نخوردن
هیچ کسی رو قضاوت نکردن حتی خودت رو هم نباید قضاوت کنی
باخودت مهربان بودن،قطعا نسبت به دیگران هم همین حس رو پیدا خواهی کرد
سخت نگرفتن،که قطعا آسان شدن برای آسانی هارو به ارمغان میاره
و….
که تمام این مطلب وصل بودن به منبع وباخودش قرارداد بستن درلحظه به لحظه ی زندگی
قرداد چی؟که خدایا من سمت خودم رو درست میکنم (یه سمت ناچیز)،بقیه ش وقسمت اساسیش باتو
خدایا تنها ترا دارم وتنها از تو یاری می جویم
الهی چه سفری شروع شده،هود خونه ی قشنگمون اگه کار نکرد ما به فکر بونگرفتن خونه ی نو هستیم وخدا هدایتمون میکنه بهترین وآسان ترین وجمع وجور ترین دستگاه رو بخریم
این که قانون درست عمل میکنه،وهزاران هزار مثال که اگه چشمامون رو خوب باز کنیم متوجه قانون ساده وکم خرج جهان خداوند میشیم
که امان از روزهایی که نخواستیم سادگیش رو درک کنیم وچه هزینه های گزافی به نوبه ی خودمون دادیم…
خیلی دوستون دارم خانواده عزیزم وخداروسپاسگزار بابت داشتن تک تک شما عزیزانم
یاحق
یارب العالمین
سلام به دوزوج خوشبخت بهشتی
سلام به همه دوستان عزیزم
زیبایهای سفرنامه قسمت241
بریم یک صبح بهاری، تابستونی فوق العاده رو شروع کنیم با یه شروع بازی زیبا
استاد عزیز تو این قسمت زیبا در مورد باورها و اصول شکل گیریشون صحبت کردن که وقتی یه رفتاری رو میخوایم جایگزین کنیم چون اون باور قبلی شکل گرفته برای تغییر عادت جدید با مقاومت مغز روبرو میشیم مخصوصا عادتهایکه نهادینه شدن در وجودمون، یاد دوره12 قدم میفتم که مثال رودخانه هارو زدید که آب اومده در طی سالیان این خاک رو شسته و یه کانال آبی عمیق زده و اگه همون اول عمق این خاک کم بود میشد براحتی تغییرمسیرش داد و وقتی در طی سالها هی این اب اومده و عمق زمین رو بیشتر کرده تغییر مسیر این رودخانه واقعا نیاز به نیرو و قدرت زیادی رو میطلبه، واقعا جهاداکبر نیاز هست برای تغییر باورها، اینکه استاد میگه ذهنتون رو صبح تا شب فقط با فایلای من بمباران کنید بزارید آگاهیهای خالص وارد مغزتون شن، تا بهتر تغییر کنید، طوریکه اون باور عملکردتون رو تغییر بده و شکل فکری رو که در طی روز هم فکر میکنی با باور جدید تغذیه شه، و همونجور رفتار کنیم طبق باورهای جدید، چون این باورهای استاد با یبار گوش دادن وعمل کردن مثل یک رعد وبرق هست تو بیابان تاریک، ولی باور نهادینه شده مثل یک پروژکتور هست در مسیر زندگیمون، که تغذیه این باورهای جدید فقط و فقط با ورودی خالص و مناسب که با تعهد و جهاداکبررو میطلبه.
یه موضوعیکه خیلیها از تو مسیر رشد جا میموند و ناامید میشن بحث مقایسه دوستان با سایر دوستانی هست که نتایج عالی گرفتن، که یمدت از آگاهیها استفاده میکنند نتیجه لازم رو نمیگیرن بعد برچسب به آگاهیها میزنند و برچسب بخودشون، و زود ناامید میشن، باید درک شه هرکسی نسبت به سن و محیطی که بزرگ شده به همون نسبت باید تلاش کنه یکی باورهاش آماده تر هست و بمحض کارکردن روی خودش براحتی نتایجش پدیدار میشه و یکی خیلی باید رو خودش کار کنه تا اون باورهای مخربشو اصلاح کنه، تا اون نتایج دلخواهش بیاد، مهم استمرار در مسیر هست،مهم ناامید نشدن و تلاش و متعهد موندن در مسیر هست، بارها خداوند گفته بشارت بده به صابران.
ایجاد عادتهای رفتاری عالی که بتونیم نهادینه کنیم واقعا معجزات از درودیوار بسمتون سرازیرمیشن، مثل صبحها نوشتن شکرگزاری و تمرین ستاره قطبی و درخواست خواستها، تمرین مرور موفقیتها، مخصوصا موفقیت هایکه راحت و ساده بهشون رسیدیم، تمرین عادت نوشتن کامنت درسایت و خواندن کامنتای دوستان، تمرین آینه و دوست داشتن بی قیدوشرط خود، تمرین بکاربردن جملات تاکیدی در طی روز، تمرین انتظارات مثبت داشتن، تمرین سناریو نویسی خواسته ها، تمرین درخواست کردن، تمرین دلسوزی نکردن بیجا، تمرین اولویت قرار دادن خود و ارزشمند دونستن خود، تمرین توحید اینکه قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتن و قدرت دادن به رب، تمرین پیاده روی و صحبت باخدای خود وعشقبازی باهاش، تمرین یاداوردن توانایها ونقاط قوت خود، تمرین سپاسگزاری شب و نوشتن اتفاقات خوبیکه درطی روز افتاده هرچند کوچک، تمرین تحسین خود ودیگران، تمرین دیدن زیبایهای خود ودیگران، تمرین تصویرسازی خواسته ها، ووو….
چقدر استاد عزیزرو تحسین میکنم که با دیدن هود خراب بجای اینکه غر بزنند و بگن چه وضعشه و بیان داخل خونه آشپزی کنند، اومدن حتی به احترام امانتداری و اینکه بوی آشپزی خونه نمونه، رفتن هزینه کردن یه گریل نقلی عالی برای آشپزی با کیفیت تهیه کردن، یه استیک خوشمزه همراه با سالاد واقعا دلچسبه، نوش جانتون.
الهی صدهزارمرتبه شکرت بابت این زیبایها و آگاهیها