https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/07/abasmanesh-5.jpg8001200گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-07-08 20:28:462024-07-28 11:26:48سفر به دور آمریکا | قسمت ۷
722نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
قانون تکامل رو باید یکی از اصول زندگی خودمون قرار بدیم .
استاد عزیزم واقعا با هربار دیدن هر فایل یه نکته جدید رو بهم یادآوری میکنی؛ من با دیدن این فایل با خودم فکر کردم ما هم مثل پروانه هایم، اگه من فکر میکنم که زیبا نیستم یا اگه باور لیاقت در من وجود نداره بخاطر اینه که تکاملم رو طی نکردم !!
یعنی یه پروانه اولش که یه کرم زشت بنظر میاد اگه در همون حالت بمونه و هی به خودش بگه ببین چقدر زشت هستم و بی لیاقت و اجازه نده که تکاملش طی بشه و بخواد زودتر از پیله خارج بشه در همون حالت زشت می مونه یا میمیره،
اما اون مقاومت نمیکنه و مثل ما انسان ها به خودش نمیگه وای من چقدر زشتم، چقدر بی لیاقتم، نمیگه که من به هیچ دردی نمی خورم و هیشکی منو دوست نداره بلکه اون میدونه که هر لحظه در حال تغییره
پس نگران وضعیتی که درش هست نیست چون اون وضعیت ثابت نیست و اگه خودش بخواد تغییر میکنه و بهتر میشه. منتظر میشه و صبر میکنه و صبر میکنه و البته که با حال خوب تا تکاملش طی بشه و به اون چیزی که میخواد برسه و زیبا بشه.
اگه هر کدوم از ما شرایطی که هستیم رو دوست نداریم یعنی تکامل مون طی نشده ، یعنی صبور نیستیم ، یعنی توجه مون روی زیبایی ها و نکات مثبت نیست ! چون هرچه کامل تر بشیم راضی تر میشم ..
هرچه کامل تر ؛ زیباتر و با لیاقت تر میشیم .
اونکه یه پروانه اس اینقدر تغییر میکنه ما که انسانیم نمیتونیم؟؟؟؟ میشه حتما میشه . باید از طبیعت الهام بگیریم ما باید از پروانه ها هم یاد بگیریم نحوه درست زندگی کردن رو و تکامل رو …
۱۵۳ بقره .یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ : اى کسانى که ایمان آوردهاید! از صبر و صلاه کمک بگیرید، همانا خداوند با صابران است.
اینم تصدیق قرآنی اش . من اگه زیبایی میخوام باید تمام توجه ام روی خوبی های دور و برم باشه تا خودمم جزئی از این زیبایی بشم .
واااای چقدر عالی لیاقت رو با تکامل پروانه ها توضیح دادین و من یه درس از این مطالب شما یاد گرفتم که هر لحظه خودمو دوست بدارم و از همین لحظه لذت ببرم و زیبایی هارو تحسین کنم و آزاد و رها از همه چیز مخصوصا نظر مردم و ذهن نجواگرم باشم
راستش تو چند قسمت قبلی و جلسات قبلی قدم،بعضی جاها که با زیبایی و نکته مثبت روبرو میشدم ،ری اکشن فرکانسی منفی نشون میدادم و بصورت احساسات و هیجانات منفی،مثل خشم و نفرت،پرخاشگری،و عصبانیت به همراه عدم تمرکز ….و خلاصه انگار اون باور های غلط درونی که تاحدی روشون کار میکنم،سرباز میکنن و ….
اما من بعد از اینکه جلسه سوم قدم ۴ رو دقیقتر برای بار دوم یا سوم گوش دادم،اون جرقه ایده تو ذهنم خورد و احساس ام طی چند فاز بهتر شد و دوباره رفرش شدم.
خداروشکر به جایی رسیدم که احساسات مو ،مودمو درک میکنم و میتونم روشون کارکنم،فقط مثل هرچیز تکامل میخواد.
یه مثال بگم،وقتی اعصابم بخاطر ورودی های نادرست و… خرد بود،رابطه شما و استادو که میدیدم،در درون خودم احساس حسادت و نفرت میکردم و خشمگین میشدم از درون ،چون اون کد های غلط به کار افتاده بودن ،منم که خسته بودم بخاطر کنکور و مسافرت و کلی مسائل دیگه که بخاطر باور غلط اونقدر سخت میگرفتم که خدمو اسفالت کنم و رو نتیجه هم تاثیر بذاره،و باور غلط دیگه ای هم بود که میگفت وقتی خسته ای نمیشه اصلا ذهن رو کنترل کرد و کار فکری کرد و دلیل هست برای توجیه احساس بد و رفتار نادرست.
تا جایی که حرف مفت میزدم درباره شما ،استاد،مایک،rv,فلوریدا،تمپا،و….
اما الان ،خداروشکر که ورودی درست دادم و افکارو اون طور که درسته و قلبا میخوام فیلتر کردم،عشق رو از رابطه شما واستاد دریافت کردم،دقت کردین،وقتی فرکانس داغون و باور غلط فعال داشتم،به هیچ چی رحم نمیکردم،حتی به خودم…
حتی به خدا هم بد و بیراه میگفتم(تیکه مینداختم)
اما وقتی احساس و ارتعاش خوب دارم،در هرکس خدارا میبینم،عشق را میبینم،و در این قسمت،عاشقتم های شما و استاد رو انگار طوری دیگر شنیدم،عشق را درش شنیدم،از توضیحات شماداحساسم بهتر شد،در مایک زیبایی صورت و سیرتی را دیدم که در حال بد همه را زشتی میدیدم.براستی که جهان به هرکس حقیقت متفاوتی را نشان میدهد،متنایب با احساس ما در لحظه و باور های غالب،
حقیقتی حقیقت است که به روح ما دست نوازش برساند،نه انکه از زمختی اش روح مان را بخراشد.
خدایا سپاسگزارم
بخدا هروقت میام تو سایت کامنت بذارم ،احساس فوق العاده ای دارم.
این چند مدت که از فعالیت های جدی دور بودم،واقعا یه سنگینی روی وجودم حس میکردم،سنگینی به دوش کشیدن بار زندگی تو دنیای فیزیکی به تنهایی….
بدون خدا،بدون توحید،باشرک، با من و منیت،با اینو بده اونو بده،وای بدو تموم شد ،بدو بدو،بگیر و بنند،نتیجه تسمه پاره کردن، و بعد میگم ،چم شده،از کجا اومده؟از این جا اومده،از توجه و تمرکز،و بعدشم جذب افکار و ایده های مرتبط،و پس از یه دوره تکاملی که باشدت توجه و عمق باور ها و اینکه چقدر به هر مرحله جذب پاسخ میده،اتفاقات روی میدهد.
بیشترین حد حس خوب از تمرکز بر مثبتا ،تو گروه عباس منش هست.خدایا شکرت که هستن کسایی که از طریق اونا پیامتو به من میرسونی.
خدایا شکرت.عاشقتم.
من عاشق خودمم و عاشق همه،همه دنیا و همه ادماش ،حیوناش،گیاهاش،شهراش و ….
همه اونایی که تو احساس بد حرف بد زدم دربارشون و قضاوت کردم بخشش می طلبم و همه اونایی که تو ی حال بد دربارشون فکر جذب کردم و اونارو مسبب حال بد دونستم(در احساس بد فکری کاشته میشه درباره افراد و حتی جهان که با این کار از اون فکر پاکسازی میشیم و باعث میشه دفعات بد سخت تر احساس مون بد شه) میبخشم.دروجودم اگاه و نا اگاهم چیزی جز عشق وجود نداره.
خدا جونم مرسی،عاشقتم.
علی مرسی.عاشقتم.
استاد،خانوم شایسته ،مایک و همه ،عاشقتونم و سپاسگزارم که همه همدیگرو رشد میدیم.
چقدر معنیِ اتصال را خوب میرسونه که اگر وصل نباشی چه بلایی داری با بودنت توی فرکانس منفی میزنی به خودت هاااا به خودتت داری ظلم میکنی و چقدر اون لحظاتت بده چقدر نفرت انگیزه خدای من.
و چقدر این پیام ماورا ارزشمندت معنی بینظیر که هیچ! ارزشِ والا و بالای احساس خوب وکار کردن روی باورهات را میده. واقعا واقعا اگر آدم واسه خودش ارزش قائل باشه وقتی قانون را به لطف الله یکتا هدایت میشه و آشنا میشه باهاش وقتی که درکش میکنی وقتی که پیاده هاش میکنی مهم ترین نتیجه اش میشه همون چیزی که همه ی خواسته هات را میخوای! یعنی احساس بینظیر و شگفت انگیز طبیعیِ خوب
من واای که چقدر از دیشب تا الان عاشقِ تضادهای زندگیم شدم و همون معنی ایمان، کسانی که نه ترسی از آینده دارند و نه غمی از گذشته اههه بیااا live the moment زندگی کن و حالشو ببره و هر مسئله ای بود تو که میدونی چطور باید حلش کنی تو که میدونی باید هدایت بخوای تو که میدونی باید به خاطرش سپاس گزاری کنی و … خدای من خدای من خدایاا شکرتتت به خاطر فرصت بینظیر زندگی کردنی که بهم دادی.
علی جان به خاطر وجود ارزشمندت از خداوند یکتا سپاس گزارم و تحسینت میکنم که برامون نوشتی برای خودت اصلا. دمت گرم کاکا جون الهی که همیشه شاددتر و ثروتمندتر باشی.
وای چقدر این فایل زیبا بود واقعا سپاسگزارم استاد گلم و خانم شایسته عزیزم واقعا سوپرایز شدم
خیلیییی لذت بردم ذوق کردم آخه من عشق گل و پروانه ام
خدایا شکرت عظمتتو بگردم چطوری این پروانه ها رو انقدر دقیق و ظریف نقاشی کردی عاخه آدم حیرون میمونه سجده میکنم به درگاهت اینها نشونه است برای کسانی که می اندیشند٫
امسال همش دارم پروانه میبینم خدایا شکرت٫٫٫ برای من این نشونه خیلی خوبیه که به فال نیک میگیرم٫
وقتی یه پروانه میبینم٫٫٫حس میکنم داره این مژده رو بهم میده که قراره کم کم پرواز کنم با باز کردن بندها و زنجیرهام یعنی همون باورهای محدود کننده ذهنم قراره اوج بگیرم رشد کنم پیشرفت کنم زیبا بشم٫
قراره در این مسیر تکامل از فرش به عرش برسم٫
کرم ابریشم توی وجودش مطمئنه که قراره یه روزی به موقعش تبدیل بشه به یه پروانه زیبا بنابراین نگران هیچی نیس و با خیال راحت از زندگیش لذت میبره٫
من هم مطمئنم این مسیری که خداوند منو به اون هدایت کرده آینده درخشانی برام به دنبال داره به شرط اینکه منم مثل اون پروانه از تک تک لحظات این مسیر لذت ببرم٫
خداوند به کرم ابریشم وعده زیبای و پرواز داده به من هم وعده فزونی و نعمت داده٫
اگه مثل اون پروانه لذت ببرم اگه آرامش داشته باشم اگه سپاسگزار باشم نشون میدم که وعده خداوند رو باور کردم٫
من از این پروانه ها درس زندگی گرفتم٫
من هم میخوام مثل پروانه ها باور کنم و مثل اونا عمل کنم٫
سلام، چقدر لذت بخش بود دیدن این همه زیبایی چه طبیعت بکری دیدن این همه زیبای آدمو به وجد می آره خیلی دوست دارم تو همچین طبیعت زیبا باشم قدم بزنم گردش بکنم تا بتونم از این همه زیبایی لذت ببرم. از خداوند سپاس گذارم که این همه زیبایی رو برای ما خلق کرده.به امید روزهای خوب و زیبا در آینده برای من و همه دوستان عزیزم?
میخواستم برم یکی از محصولات استاد عباس منش رو گوش کنم گفتم این کامنت رو بزارم برای خودم – اگر خواستن دیگران هم می تونن قسمتی از این کامنت رو درک کنن چون همه چیز تکاملی هست – من قبلا دیدگاهم این بود فایده نداره کامنت رو افراد رو بخونی بی ارزش هست اما الان دیدگاهم تغییر کرده چرا کامنت افراد با ارزش هست وقتی دارن در مورد نتیجه هاشون یا درک قانون صحبت میکنن ما هم می تونم قسمتی از اون کامنت رو برداشت کنیم و درک کنیم مثل کتاب مثل محصولات استاد عباس منش
در مورد فایل رایگان و محصولات و قران این طور است – ما انسان هستیم بی نقض نیستم یک موقعه ای انسان اشتباه میکنه ایرادی نداره
می دونید چرا افراد ترس از اشتباه کردن از شکست خوردن دارن و می ترسن و قدم اول رو برنمیدارن – زمانی که بچگه بودم اون نجواها توی ذهن ما داره حرکت میکنه و ما هم جلوش رو نمیگریم اون نجواهایی وقتی اشتباه میکردم توی سر ما میزدن ما رو تخریب میکردن ما رو قضاوت میکردن – چیزهایی که به ما گفتن پول نیست – یا پول در اوردن سخته یا چطوری میخوای انجامش بدی مگه میشه – و کلی نجوای دیگه ترس از حرف مردم — می دونید چرا ترس از حرف مردم داریم برای اینکه از بچگی انقدر ما رو تخریب کردن قضاوت کردن مسخره کردن و چون قانون رو درک نمیکردیم اجازه دادیم اون صحبت ها اون نجواها در ما خوب ساخته بشن و چون قانون رو درک نمیکردم زمانی که بچه بودیم باید دیگران احساس ارزشمندی رو برای ما تعریف میکردن نه خود ما – و نااگاهانه این اجازه به اونا دادیم و الان بزرگ شدیم میخوایم از دیگران انتقام بگیرم خودمون رو بهشون ثابت کنیم
البته خود اون افراد هم به همین شیوه تخریب شدن
کسی که خودش رو مقایسه میکنه و میخواد مسابقه بده یا اندازه میگیره خودش رو برای اینکه نگاه مردم قضاوت مردم دیدگاه مردم براش مهمه وگرنه خودش رو مقایسه نمیکنه فقط تحسین میکنه – به خاطر اینکه اون نجواها توی ذهنش در حال حرکت هست و جلوش رو نمیگره همون نجواهایی از بچگی تخریب شده قضاوت شده مسخره شده به همین دلیل میخواد خودش رو ثابت کنه به دیگران فقط دنبال انتقام گرفتن هست نه دنبال ارامش به همین دلیل خودش رو مقایسه میکنه و میخواد خودش رو ثابت کنه به دیگران
چیکار کنم دیگران رو ببخشید و از ذهنتون اون نجواها رو قطع کنید با دلیل منطق روی بخشش کار کنید – ببخشید اون افراد – روی درک قانون کار کنید که اگر اون فرد توانسته من هم می تونم – یک فایل رایگان براتون میزارم زیر این کامنت برید نگاه کنید – متاسفانه بعضی ها وارد این وب سایت میشند به زندگی استاد عباس منش یا افراد ثروتمند نگاه میکنن فکر میکنن تمام قدم ها برای افرادی که ثروت بودن یا استاد عباس منش روشن بوده البته این طور نیست – راه هیچ وقت نه برای من نه برای شما نه برای استاد عباس منش روشن نبوده اونا قدم ها رو برداشتن با این به این که هدایت میشم راه کار تمام مسائل به ما گفته میشود کافیه قدم اول رو بردایم – وقتی یک قدم برداشتم حالا می تونم قدم دوم رو بردارم وقتی قدم قبلی تمام شد میشه قدم بعد رو برداشت انقدر دوتا دوتا چهارتا نکنید – خود استاد عباس منش هم نمیده چطور میخواد به خواسته برسه فقط افرادی رو داره که اونا تونستن اگر اونا تونستن پس برای استاد عباس منش و برای ما هم میشه کافیه قدم ها رو برداریم –
روی ببخشتون باید کار کنید قدم اول اینکه روی ببخشید دیگران رو ببخشید اگر هر کاری با شما کردن و بعد اماده بشید برای تغییر –
احساس ارزشمندی افراد برای داشته هاشون برای موفقیت هاشون نیست برای خودشون هست – چون هر کسی می تونه این داشته ها رو داشته باشه کافیه ایمان بیل گیتس یا وارن بافت یا کوین یا استاد عباس منش یا ایلان ماسک داشته باشه به این افراد نگاه کنید قدم ها رو تند تند دارن برمیدارن چون بر این باور هستند تمام راه مسائل به ما گفته
من در کامنت قبلیم گفتم راه کار تمام مسائل به من گفته میشد یعنی ایده می اومد فایل رو نگاه نکن تمرکز روی محصولات – یا به من الهام میشد این محصول رو خریداری کن یعنی تمام تمرکزت رو بزار روی این محصول – الان چند وقته به من الهام میشه که فقط تمرکز روی باور شرک خداوند هدایت میکنه تمام جهان — این در مورد من هست نه در مورد شما خداوند بهتون میگه چیکار کنید چه فایلی رو گوش کنید روی چه محصولی تمرکز بزارید – البته قانون همون قانون هست اما درکشون فرق میکنه یعنی یک مسیر تکاملی هست
افراد ثروتمند به خاطر باورهای خوبشون هدایت میشدن یعنی خداوند اونا رو هدایت میکرد به موقعیت های ثروت ساز به همین دلیل بعضی چون باورهای فقیر کننده دارن میگن چطور اخه این ثروتمند شده این دزدی کرده قاچاق کرده مواد می فروشه – این گفته ها هم برای فیلم هاست چون توی فیلم ها افراد ثروتمند رو اینطوری نشون دادن به این افراد چون اون افراد اون موقعیت ها رو نمبین به همین دلیل — اگر باورهای شما ثروتمند کننده باشه نیاز نیست کار خاصی انجام بدین هدایت میشن به مسیرهای درست – اگر باورهای فقیر کننده داشته باشین نیاز کار خاصی بکنید هدایت میشد اتوماتیک به موقعیت های فقیر کننده این قانون جهان هست – افراد چون به خاطر باورهاشون هدایت میشن بعضی ها درک نمیکنن چرا بعضی ها توی یک شغل هستند اما بعضی مثل وارن بافت اینطوری هدایت میشن یا بیل گیتس یا کوین یا هر انسانی ثروتمند شده چرا اونا این ایده به ذهنشون نمیرسه شغل ها یکی هست چرا بعضی ها انقدر شغل پر درامد دارن به خاطر اون افراد ثروتمند باورهای ثروت سازی داری به همین دلیل هدایت میشن شغل که یکی هست اما باورها یکی نیست هدایت ها یکی نیست
باورهایی به ما دادن اگر با دلیل و منطق روی باورهامون کار نکنیم اگر با دلیل و منطق جلوشون نگیرم ما قفل میشم و محاصره میشم با اون نجواها و غمیگن
این فایل رایگان رو میزارم این زیر برید نگاه کنید و هزاران بار خودتون بگید اگر این فرد تونسته من هم می تونم اگر این فرد ایمان داشته هدایت میشه پس من هم هدایت میشم وقتی دوتا دوتا چهارتا نکنم فقط قدم اول رو بردارم – هیچ کس از غیب خبر نداره – اینجا ایمان میخواد فکر نکنید مسیر برای افراد روشنه اصلا اینطور نیست باورهات رو درست کن هدایت میشی به خدا اگر باورهات رو درست کنی هدایت میشی فقط روی باورهات کار کن و قدم ها رو بردار – اگر باورهات ثروت ساز باشه هدایت میشی به موقعیت های ثروت ساز توی همون شغل – اگر باورهات فقیر کننده باشه هدایت میشی به شکست به نخریدن محصولاتت هدایت میشی – وقتی خودت باور داری بازار خرابه خب خرابه دیگه جهان میگه بازار خراب میخوای مشتری کم میخوای ما در خدمت شما هستیم وقتی باورهات درست میشه ثروت ساز میشه خیلی قوی میشه میگه نه بابا مشتری هست جهان میگه اره دیگه مشتری هست دیگه —
حل مسئله رو یاد بگیرد – حل مسئله به شما کمک میکنه توقع بی جا از خودتون نداشته باشید که سریع موفق بشید شکست نخورید اشتباه نکیند — غلط کردن گفتن اون شخص شکست خورده چون شکست وجود نداره چون همه چیز در حال تغییر هست من می تونم هر شرایطی رو تغییر بدم – شکستی وجود نداره دیدم مسئله با اون روش حل نمیشه اون یک قدم بود تا قدم های بعضی رو بردارم برای حل مسئله تا بفهمم من قدم ها رو برمیدارم روش ها تست میکنم من حرکت میکنم – شکست به معنای تغییر نیست – چون جهان همیشه در حال تغییر هست – من می تونم هر شرایطی رو تغییر بدم من می تونم هر مسئله ای رو حل کنم کافی صبر داشته باشم باورهام رو درست کنم هدایت بشم یعنی خداوند به من ایده بده من کار انجام بدم کافیه باورهام رو درست کنم – چون ایده ها داره به من همه الهام میشه بعضی که باورهاشون خرابه ایده های فقیر کننده براشون میاد بعضی ها باورهاشون درسته ایدهای ثروت کننده
وقتی افراد رو ببخشیم کینه نداشته باشیم خیلی راحت افراد رو ببخشیم خودمون رو به خاطر اشتباهاتمون ببخشیم افراد رو ببخشیم دیگه قضاوت و نظر مردم دیدگاه مردم ما رو ناراحت و غمیگن نمیکنه نمیخوایم انتقام بگیرم نمیخوایم خودمون رو ثابت کنیم به دیگران – یا دهن بقیه رو سرویس کنیم اقا این خیلی مهمه بخشش – وقتی دیگران رو می تونی ببخشی نظرشون مسخره شدن هاشون اذیت نمیکنه تو رو روی احساس ارزشمندی تو تاثیر نداره اعصابت رو خراب نمیکنه اقا این خیلی مهمه سریع برمیگردی به احساس خوبت سریع اتفاق رو فراموش میکنی اصلا هی اون اتفاق رو توی ذهنت نگه اش نمی داری باهاش غصه نمیخوری – به خودتون بگید من اون شخص رو قضاوت نمیکنم اون بنده خدا که منظوری نداشت اون هم انسان اشتباه میکنه من هم اشتباه میکنم اون بنده خدا حالا یک حرفی زد حالا ما رو مسخره کرد خب یک انسانه بنده خدا مگه چیه – بزار مسخره کنه بزار چرت پرت بگه بزار فوش بده بزار بگه این دزده یا کلاه برداره – من میخشبم اون شخص رو ایرادی نداره انسان اشتباه میکنه — من هم اشتباه کردم – خدای من از دورن من اگاهه من انسان خوبی هستم من به خودم مطمن هستم یا هر چیزی توی شرایط و موقعیت شما هست – این خیلی مهمه ها اگر زمان بچگی شما رو قضاوت کردن یا هر چیزی ببخشید رها کنید —
اگر شما خودتون رو به خاطر اشتباهاتون ببخشید همیشه توی بهشت هستید انقدر احساس گناه یا عذاب وجدان ندارید – به خودتوت بگید مگه ارزشمندی من برای کارهای درست یا اشتباه منه برای خود من هست من خودم رو همینطوری که هستم می پذیرم دوست دارم انسانه اشتباه میکنه اصلا این طبیعت ماست که با برخورد با تضادها خواسته هامون رو بشناسیم – اگر می دونم یک کار اشتباه رو تکرار میکنم ایرادی نداره درستش میکنم
بسیار بسیار ممنونم به خاطر این کامنت ارزشمندت، از خدا به خاطر وجود ارزشمندت سپاس گزاری میکنم
و تحسینت میکنم که حرف دلت را گوش دادی و نوشتی و امروز تونست ارزش بیشتری را ایجاد کنه شکر خدا.
نگاه زیبات تحسین برانگیز و من به خودم امروز و وقتی داشتم این نظر را میخواندم بازم خودم را بخشیدم به خاطر همه چیز و آره بخشیدن و احساس رهایی فوق العاده
الهی که هر جایی باشی خداوند نورآسمان ها و زمین هدایتگر لحظه به لحظه ی تو در این دنیای عظیم و با بی نهایت مسیر باشه اما مسیر ظلمات زیادددد و نور: یکی … دوست دارم
من مبینم زیر این کامنت ها افراد از من تشکر میکنن . اولا ازشون تشکر میکنم . دوما من خودم هنوز که هنوزه دارم کامنت هام رو میخونم و فکر میکنم . می دونید باید خودتون امتحان کنید تا باور کنید الان استاد عباس منش توی بخش محصولات کامنت ها رو جدا کرده یعنی هر قسمت جدا شده کامنت هاش با قسمت های قبل … شما بیاید تست کنید کامنت بزارید همون کامنت رو ۶ ماه بعد میگید چرا من این موضوع رو نفهمیدم با اینکه خودم نوشتم با دستای خودم نوشتم اخه چرا اون موقعه نفهمیدم من فکر کردم فهمیدم یاد گرفتم …. یک روزی همه شما به این حقیقت می رسید … همه ما تکاملی هستیم
کامنت شما در تیرماه سال ۹۸ نوشته شده و امروز در اردیبهشت ماه سال ۹۹ هدایتگر من شده
واقعا نتونستم از متن خانم شایسته این فایل و کامنت شما به عنوان قدم هدایتم در مسیر استفاده کنم و تشکر نکنم
به خاطر باورهای محدودم سر از راهی درآوردم که تسلیمانه از خداوند هدایت خواستم و خداوند منو به این فایل به این توضیحات و به این کامنت هدایت کرد
صمیمانه ازتون سپاسگزارم که کامنت نوشتین حتی اگه الان یک خط اون برام قابل درک باشه ولی خیلی بهم کمک کرد و برام ارزشمنده ازتون بی نهایت سپاسگزارم و از خداوند بهترین هارو براتون آرزومندم
از خداوند متعال بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این همه آگاهی و تغییر و پیشرفت در افکار و زندگی شما و بی نهایت سپاسگزار خداوندم ک عضو این خانواده فوقالعاده شاد و یکتا پرست هستم
واقعا این کامنت از خییییییییییلی از کتاب های درسی ارزشمند تر و مفید تره
سپاسگزارم از استاد عزیز و خانم شایسته ی بزرگوار
واقعا چ میشه گفت جز تشکر از خدا بخاطر این همه نعمت و فراوانی
وقتی این حد از ایثار و فداکاری می بینیم ک استاد باعشق و با لذذذذذت فراوان میاد آگاهی های ناب و ارزشمندش را تحویل ما میده
سلام خانم شایسته عزیز و استاد عزیز فقط میتونم بگم عااالی بود واقعا زیبا بود اونجا بهشت بود نمیتونم بگم که چقدر این روزها خداوند را سپاسگزارم به خاطر حضور شما عزیزان در زندگیم وبه خاطر همسفر بودن با شما حالم خیلی خوبه زیبایی ها نعمت ها و مهمترین درس و قانون زندگی قانون تکامل همه و همه در این ویدیو بود کار شما مکمل کار استاده وهر چیزی را که ایشون میگن شما برامون عینی ومنطقیش میکنین واقعا ازتون ممنونم اما در آخر فایل خودمو می دیدم که با یه تور توی باغچه سرسبز مادربزرگم به دنبال شکار پروانه های رنگی بودم …..تا رسیدم به اون شب توی ماشین که من درحال رانندگی بودم و کلافه از سوالات پسرخردسالم درباره قرآن و اسلام که من هیچ جوابی براش نداشتم و تازه به این نتیجه می رسیدم که چقدر پوچ وتوخالیم و وقتی پسرم خیلی هوشمندانه بحثو کشید به سمت دکترحسابی که برای تولد سریع پروانه پیله ی اونو پاره کرد اما پروانه مرد چون تکاملشو طی نکرده بود ومیگفت من الان حکم اون پروانه رو دارم گشنمه واگه بهم غذا نرسونی می میرم.توی اون لحظه نمیدونستم بخندم از سیاست زیرکانه اون بچه که مخ منو تو ترافیک به کار گرفته بود ومن چقدر جدی به صحبتش گوش میدادم یا گریه کنم بر احوال خودم که در اوج فهم وشعوروتکامل می بینم از زندگیم دینم وخدایم هیچ نمی دانم….ببخشید سرتونو درد آوردم ولی ظاهرا قصه پروانه تو زندگیه من ادامه داره.صحبت های پسر عزیزم سرآغازی شد که من بیشتر فکر کنم بفهمم وازنو مسلمان شوم و خداوند شما فرشتگان الهی را سرراه من قرار داد ومن لیاقت همسفری باشمارا پیدا کردم.خانم شایسته عزیز از این همه حس و حال خوب اول از خدایم وبعد شما و استاد عزیز صمیمانه سپاسگزارم
سلاااااام به استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان و دوست داشتنی
واااای خدای من چقدر دیدن این فایل مثل بقیه ی فایلهاتون آموزنده و لذت بخش بود٫
خدایا شکرت برای اینهمه فراوانی و نعمت و زیباییهایی که بی نهایته٫
من داشتم می رفتم برای خواب ?که دیدم تو کانالتون این فایل و گذاشتید ،?سریع دانلود کردم و یادم اومد که تو اینستاگرام یک دقیقه از این قسمت زیبا رو برای ما به اشتراک گذاشتید٫
آهنگ بک گراند این فایل چقدر با این تصاویر زیبا همخونی داره٫??
راستش اینجا تو شهرمون هم امسال پروانه ها خیلی زیاد شدند و من برای اولین بار بود که اینهمه پروانه رو یکجا میدیدم٫
درست مثل تو کارتونها که یک دشت پر از گل با تعداد زیادی پروانه نشون میداد ٫
درست مثل بهشتی که تو قرآن توصیف میکنه حالا درسته از پروانه نام نبرده اما من که تو طبیعت بودم و کلی هم پروانه دیدم که خیلی زیبا بال میزدند احساس کردم که خیلی خوشبختم و در بهشت هستم???
دیدن این پروانه ها ?منو به یاد مادربزرگم انداخت که پرورش کرم ابریشم داشت و از پیله هاش برای منبع درآمدش استفاده میکرد من ازهمان کودکی شاهد دراومدن این پروانه ها از پیله بودم و حتی از پیله ها برای ساختن گل استفاده میکردم و رنگ آمیزی میکردم و کاردستی درست میکردم٫
خانم شایسته عزیز چقدر زیبا بودند این پروانه هایی که در رنگهاشون متنوع و بی نظیرند به قول میکاییل عزیز Awesome??
چقدر اون پرتقالهایی که برای پذیرایی پروانه ها گذاشتند جالب بود٫ نوش جونشون??
واقعا هم درسته که ماباید این سیر تکاملی را در زندگیمون رعایت کنیم و عجله نکنیم مثل این پروانه ها که اولش کرم بودند و صبر کردند تو اون پیله ها ، که کم کم تبدیل شدند به این پروانه های زیبا٫ اگه ما برای رسیدن به خواسته مون عجله کنیم مثل اینه که پروانه رو زودتر از موقع معینش از پیله بیرون بیاریم خب معلومه که اون پروانه زنده نخواهد ماند٫ و ما هم به خواسته مون نمی رسیم٫
این فایل برای من هم در این آخر شب یک نشانه بود که باید صبر کنم و به خدا بسپارم توکل کنم به خودش ، در زمان مناسب و به وقتش برای من محقق خواهد شد ٫
سپاسگزارم از خدای عزیزم که فرصتی بهم داد تا یکی دیگه از این فایلهای دوست داشتنی تون و ببینم٫
از شما هم سپاسگزارم برای تهیه ی این سفرنامه ٫
همیشه در پناه خدای مهربان شاد و خوش و سعادتمند باشید???
اره شهر ما هم امسال مورد حمله کرم ها بود و چیزی نگذشت که همه پیله شدن من به همه میگفتم صبر کنید کرم هو رو اذیت نکنی چند مدت دیگه از پروانه شدنشون لذت ببریم و با این جمله خودم
این بهم یاداوری شد که طاهره عزیزدلم
پروانه شدن خودت به چشم ببینی چقد برات لذت بخشه تویی که ایقد پروانه بهت حس خوب میده
و چقد راحت پزیرای کرم ها شدی بخاطر دیدن پروانه ها
پس صبوری کن
تکاملت طی بشه
و چه پروانه زیبا و بی نظیری بشی تو و چقد رها و با عشق بال بزنی
من با خوندن کامنتتون اشکشوق از چشمانم جاری شد که یاد دوره تکامل خودم افتادم
که از زادگاهم شهر ترکمانچای سال ۹۴ برا کار اومدم تهران و تو اون شرکتی که کار میکردم در محله جوادیه محل خواب بهم داده بودن و بعد تکاملم طی شد اومدم کارگر شمالی بغل پارک لاله بعد تکاملم طی شد یه چهار راه بالاتر از پارک لاله نزدیک امیرآباد رفتم و الان نزدیک یک ماه هست که تکاملم طی شده اومدم بالاشهرتر منطقه مرزداران و از اینجا هم مطمن هستم تکاملم طی میشه و میرم یکی از مناطق عالی تهران همچون فرشته و الهیه و زعفرانیه و نیاوران و ….
و همین تکامل من نزدیک ۵ سال طول کشیده و الان چقدر خوشحالم که از یک شهر کوچیک استان آذربایجان شرقی مهاجرت کردم اومدم تهران و الان از سر خوشحالی و شوق از چشمانم اشک جاری میشود
سلام به استاد عباسنمش نازنینم و خانم شایسته ی مهربون و مؤدب و هم خانواده های گلم
بله
درست حدس زدید!
دوباره اومدم مسافرت و این بار یک سفر حدودا 1 هفته ای به استانی دارم که تا حالا نیومدم و خیلی ذوق زده ام که ببینم چه زیبایی هایی داره.
واقعیت از این قراره که من موضوعی پیش اومد که نباید یک هفته اهواز باشم و ایشالا به
امید خدا بعد از حل شدن مسئله ام و رفع حکم جلبم، مشکلم حل میشه.
دیشب با خودم فکر کردم که چکار کنم این هفته هم اینکه در دسترس نباشم و هم بتونم ذهنم رو کنترل کنم و لذت ببرم!؟
به سرم زد که برم مسافرت.
دیشب تصمیم گرفتم برم بوشهر، صبح که بیدار شدم گفتم نه میرم شیراز.
تو مسیر که ربع ساعت داشتم رانندگی میکردم شرایط ذهنی ام به شکلی بود که نه قرآن و نه فایل های استاد و نه حتی صحبت کردن با خدا نمیتونست ذهنمو آروم کنه.
اومدم ریمیکس آهنگ های پاپ رو از گوگل پلی کردم(میخوام بگم وقتی آدم احساسش بده فقط ییییه ذره،یه ذره باید از اون حسه بد فاصله بگیره!
به هررر شکلی نه فقط با قرآن و فایلهای استاد و…بعضی وقتا شستن ماشین،بعضی وقتا خرید کردن،بعضی وقتا نگاه کردنه عکسای بچگی و…
مهم اینه که تو بتونی واسه یک ذره هم که شده از اون شرایط فاصله بگیری کم کم قلبت آروم میشه و آمادگی دریافت الهامات خداوند رو داری!)
خلاصه اومدم آهنگ رو پلی کردم دیدم آهنگه اینجوری شروع شد:
(سلام من دیجی حمید هستم اسپانسر این برنامه نمیدونم سالن آرایشی هست،آدرس سمنان و…)
یهو گفتم برم سمنان!؟
گفتم نه سمنان سمته اصفهانه من یک ماه پیش اونجا بودم بعد دیدم اسمه سمنان شبیه همدانه و من تا حالا همدان نیومدم!
زدم تو برنامه ی نشان دیدم زده همدان 7 ساعت،و یه دوربرگردونی هم جلوم بود که برم سمت جاده ی همدان که 30 ثانیه کمتر باهام فاصله داشت و جلو تر بود،و اینو یه نشونه دیدم آقا به دلفین گفتم بچرخ ،بچرخ میریم سمته همدان!
خلاصه اینجوری شد که مسیر این سفرم افتاد به استان همدان!
بعد از حدودا 7،8 ساعت رانندگی با دلفین رسیدم ورودی شهر همدان،و طبق معمول با خدا صحبت کردم و گفتم خدایا !
من با الهامات تو اومدم اینجا!
من هیچ جای اینجا رو بلد نیستم!
تو برام زیبایی هارو نشون بده!
تو مواظب منو دلفین باش!
تو قلبم رو تو این سفر آروم کن و اتفاقاتی رقم بزن که ایمانم به قدرت تو بیشتر بشه!
ایمانم به رب بودنت بیشتر بشه!
تو نشونم بده که مدیریت میکنی همه چیز رو اینکه آدما هیچ قدرتی ندارن!
قلبمو به تور ایمانت روشن کن!
خدایا ایمانم رو با معجزاتت قوی کن!
کمکم کن این سفر هم مثله همه ی سفر های قبلی معجزاتی رو ببینم و تو برام برنامه بچین!
زدم کنار،رفتن تو سایت دیوار ،نوشتم سویت!
بینه چندین و چند سویت به یه شماره زنگ زدم خدا گفت برو همینجا!
آقا ما رفتیم تو سویت و بلافاصله وقتی رسیدم تو سویت بجا نگاه کردنه تمیز بودن و امکانات و…دیدم یه تابلو روی دیوار نصبه و یه آیه قرآنی هم نوشته روش!
دست و پا شکسته معنیه آیه رو ترجمه کرد اما نفهمیدمش.
شما تصور کن طرف که میخواست هتل رو اجاره بده کنارم ایستاده،منم ساک به دست،بجا نگاه کردنه هتل و صحبت کردن در مورد قیمت و ..
رو گوگل دنبال ترجمه ی آیه میگشتم!
و آیه این بود:
(انا فتحنالک فتحنا مبینا)
معنیش میشه
(ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم!)
وقتی معنیه آیه رو خوندم به طرف گفتم من همین اتاق رو میخوام!
با اینکه یه لیاقت دیگه بزرگتر بود و قیمتش با این فرقی نمیکرد و حتی میتونستم این اتاق رو ارزونتر بگیرم!
اما گفتم این همون جاییه که باید میومدم!
و قلبم خوشحال شد و مطمئن شدم هم اینکه این سفر قراره معجزات الهی رو بییینهایت ببینم و هم اینکه خداوند مشکلم رو بزودی حل میکنه.
بعد به اون آقا گفتم همه ی اتاقا همین آیه نصبه!؟
گفت نه فقط همین یه اتاق این آیه رو داره و دیگه مطمئن شدم که خداوند برام برنامه داره تو این سفر و میخواد بدونه اینکه نگرانی رو تجربه کنم خودش کارامو انجام بده.
خداروشکر میکنم
خداروشکر میکنم بابت رشدم ،بابت اینکه دیگه مثله 99٪ مردمه جامعه فکر نمیکنم و رفتار نمیکنم و تصمیم نمیگیرم و عمل نمیکنم!
امروز و دیروز وقتی مامانم هی مرتب پیام میدادو زنگ میزد و هشدار های مادرانه داد به طور خیلی قاطع و محکم و با نهایت احترام بهش گفتم که لطفا دیگه در مورد این موضوع باهام صحبت نکن!
اگه میخوای نگران باشی تو خودت نگران باش و تو فکر باش ولی لطفا نگرانی خودتو به من انتقال نده چون من اینجا دارم خوش میگذرونم و واسم مهم نیست که تو چی فکر میکنی و اینکه چه بلاهایی تو ذهنت میچرخه که ممکنه سرم بیاد!
من مثله شما فکر نمیکنم و دارم لذت میبرم از مسافرتم و بعد از قاطع صحبت کردنم متوجه شد که نباید با من در مورد اتفاقاتی که ذهنش میاره با من صحبت کنه،نتیجه اش چی شد!؟
1 ساعت بعد زنگ زده بود با خنده و شوخی و حاله خوب با پدرم رفته بودن خرید کنن!و کلی باهاش شوخی کردم و خندیدیم!
بله !
ایییینه قدرته دوره ی احساس لیاقت!
اینه قدرته کنترل ذهن!
وقتی استاد میگه باید به گفت و گو های ذهنت بگی اینجا من رئیسم !
مممن میگم به چی فکر کنی نه اینکه تو هرجا میخوای منو بکشونی!
خداروشکر میکنم.
خلاصه دلفین رو گذاشتم تو اتاق خوابش و شب بخیر بهش گفتم و اومدم هتلم.
دلم یهو هوس عروسی کردی کرد!
رفتم تو سایت دیوار و زنگ زدم به یه خانمی دیجی بود،گفتم ببخشید جریان اینه من دوست دارم بیام عروسی کرد هارو ببینم تاحالا عروسی شماها نیومدم، میشه اگه عروسی داشتین بهم بگین!
و ایشون با نهایت ذوق و استقبال و خون گرمی شماره ی همکارشون رو بهم دادن و گفتن فلان روز عروسی هست ما ملایری ها مهمان نواز هستیم،حتما بیا و اگه من هم اومدم اهواز منم میام عروسی،گفتم باشه من قول میدم اگه اومدی و عروسی نداشتیم شده همون جند روز عروسی میکنم که تو عروسیمون رو ببینی گفت عاااالیه خودمم دیجی عروسیت میشم!!!
و واقعا لذت بردم از سطح فرهنگ و شعور و فهم این شخص.
تو راه پله ی هتل دیدم دوتا جوون بودن کردی حرف میزدن ،من عشق و علاقه ی وحشتناکی به کردا دارم و یکی از آرزوهام این بود که بتونن کردی غلیظ حرف بزنم،بعد از یک ساعت رفتم در اتاقشون در زدم بجا اینکه درو باز کنن گفتن آقا بیا داخل بیا داخل!
یییعنی در این حد مهمان نواز من ندیدم که طرف حتی ندونه تو کارت چیه ،اصلا کی هستی،چی میخوای بگه آقا بیا داخل،خلاصه رفتن تو اتاقشون ،گفتم اجازه هست یک ساعتی پیشتون بشینم!؟
گفتن آره آقا!
خوش اومدی ،دیدم یکیشون مثله کسی که داره خار از انگشتش در میاره سرپا داره فندکش که خراب بود رو باهاش ور میده،گفت آقا فندک داری!؟
گفتم فندک نه ولی کبریت تو اتاقم هست بیارم!.
گفت آره
اگه سیگارم داری بیار !
گفتم نه دیگه سیگاری نیستم
هنوز وارد نشده برگشتم کبریت آوردم براشون ،بهشون گفتم خوب شد اومدم ها!!!
خلاصه نشستم پیششون و 4،3 بار با تعجب میپرسیدن چطوری خودت تنهایی میری مسافرت!؟
یکیشون به اون یکیش یه جمله ی کردی گفت کنم من متوجه نشدم ،اون یکیش گفت دا ه میگه این آقا خیلی حال دلش خوبه خیلی سرزنده است(کرد سنندج بودن ،اگه ژینا چهارتا کامنت کردی با زیرنویس مینوشت حالا ما مثله باب اسفنجی با تعجب نگاشون نمیکردم منم عرض اندام میکردم جلوشون،
والا )
خلاصه بسیار بسیار آدمای شریف،محترم و با شخصیتی بودن و بعدش شماره همدیگه رو گرفتیم و بهشون گفتم دلم میخواد بیام عروسی کرد ها!
نمیدونم کی اینروزا این نزدیکی عروسی داره که بیام شده 3،2 ساعت رانندگی کنم هم حاطرم بیام، یکیش خندید گفت همین امشب دوستم رفته خواستگاری داده صحبت میکنه،گفتم نمیشه بهش بگین تو همین 4،،5 روز آزمایش و عقد و عروسی کنه تا من اینجام!؟!؟!؟
والا بخدا خود دلم کلیلی میخواد اونم از نوعه کردی!
مخصوصا اونجاها که دییییگه میرن رو دور تند و اونجاها که شونه هاشونو هی بالا پایین میکنن خخخخخخخ
چیییه!؟
همتون دلتون عروسی خوااااست!
ایشالا همه دور هم یه عروسی خوب
خداروشکر
خداروشکر واسه حاله دله خوبم!
دیشب داداشم اینا نشسته بودن و میدونستن که صبحش دوتا مأمور اومدن که بازداشتم کنن اما نتونستن،چون تحت حمایت خدا بودم،به قولی اومدن پیشه من که بهم آرامش بدن،
زن داداشم و داداشم پیشه همدیگه نشسته بودن، زن داداشم به داداشم گفت صدات قطع و وصل میشه فکنم مریض شدی!
به زن داداشم گفتم نه مریض نشده ،صداش آنتن نمیده که صداش قطع و وصل میشه خطا خرابن!!!!!
گفت مارو بگو اومدیم پیشه کی آرومش کنیم!!!
داره مارو مسخره میکنه!!!
حالا هم اینو گفتم که کمی مزاح باشه هم اینکه وقتی قلبت به خدا محکم باشه مثله بقیه هر چیزی تو رو ناراحت نمیکنه!
نمیتوسونت!
بهمت نمیریزه!
آرومی!
به زن داداشم گفتم کیو دیدی مأمورا دنبالش باشن و اینقدر بخنده !!!
گفت والا چی بگم تو کلا آدم وقتی میخواد واست ناراحت بشه غصتو بخوره ،خودتو که میبینه میگه من چرا غصشو بخورم ابن خودش شاد و شنگوله!!!
آره
من اینقدر باشعور شدم که ناراحت میشم ،اما تو ناراحتیت نمیمونم
عصبی میشم ،اما تو خشمم نمیمونم و ادامه اش نمیدم
میترسم ،اما تو ترسم نمیمونم.
خدایا خیلی شکرت
بریم ببینیم تو این سفر چند روزه ی گفتنه همدان چه اتفاقاتی و چه معجزاتی و جه زیبایی هایی قراره ببینم
به نام خدای هدایتگرم که همیشه منو به سوی بهترین ها در زمان مناسب ، کنار انسان های مناسب با باورهای مناسب هدایت میکنه.
سلام به ابراهیم توحیدی سایت مون
امیدوارم حال دلتون عالیِ عالی باشه.
آقا من اولش ی تشکر ویژه دارم از این جنس فعالیت شما ، تعهد و استمرار شما ، عملگرا بودن شما ، شجاعت و جسارت شما و….
چقدر خوبه که از خودت یک ردپای واضح و شفاف میگذاری ، این ردپاها واقعا مشت محکمی است بر دهان نجوا
خداروشکر میکنم که دوستانی مثل شما دارم ، درسته ندیدمت ولی انگار سالهاست می شناسمت…
آقا امشب هدایت شدم ساعت(1.40 ، بامداد )به این کامنت و پاسخ شما
چقدر خوبه که تنهایی سفر میکنی….
سفر سفر سفر سفر……….
دلم یه سفر اساسی از نوع کمپ در جنگل تاریک میخواد…
صحرا هم که عاشق سفر ، مخصوصا از نوع توحیدی
گفتی همدان ، ساده خاطره ای افتادم که دوست داشتم با شما به اشتراک بگذارم…
یادمه چند سال پیش با دوستان کوهنوردم برنامه الوند کوه همدان رو در تعطیلات خرداد داشتیم و قرار 5 صبح میدان آزادی تهران بود ، ولی من آنقدر دوست داشتم ی دل سیر بخوابم و لذت ببرم که نگو برنامه رو گفتم نمیام و فردا من حجمی از عکس و فیلم از زیبایی های جاده و صبحانه روبه رو شدم.
اگر فکر میکنید که خودمو سرزنش کردم سخت در اشتباهی…
در حین ناباوری دوستانم که گفتند برو بقیه خوابت رو برو !!!!
ساعت 11 زنگ زدم آژانس ، 12 ترمینال بودم و 4 بعدازظهر همدان و زنگ زدم بهشون که بیان دنبالم من فقط برنامه غار علیصدر رو از دست دادم ولی به جاش به اصل برنامه رسیدم…
اون پیاده روی شبگردی و شب مانی از بهترین تجربه های زندگیم شد.
میدونی ابراهیم جان من اون موقع با استاد و بهشت مون آشنا نبودم ولی چون اهل طبیعت بودم ، البته بهتره بگم عاشق طبیعت بودم و هستم اون صدای خدای درون مون رو حس میکردم و باهاش همراه میشدم…
طبیعت برای صحرا مثل معلم کلاس اول میمونه ، شایدم بهتر و عمیق تر از اون ، چون با هر بار رفتن به دل طبیعت و کمپ کردن ، حتی همین پیاده روی های صبح و عصرگاهی که حکم نیایشگاه رو داره من رو با خودم و خواسته هام ، نیازهام ، ترسام و…. رو به رو میکنه ، پر از درس و رشد و آگاهی هستش.
به همین خاطر وقتی برای کنترل ذهنت میزنی به جاده ، یا اینکه با قاطعیت با مادرت برخورد میکنی در هر دو حالت تحسین برانگیزه….
چون در این سایت که باشی باید بتونیم به اندازه ظرف وجودی مون قدم برداریم و بعد جهان چه پاداش هایی بهمون میده….
خدایا شکرت شکرت شکرت برای بودن مون در این مسیر توحیدی
برای وجود دوستان ارزشمند وهم فرکانس الهی خوبم.
چقدر تحسینت میکنم پسر زیبااندیش سایت که إنقدر خوب روی خودت کار میکنی ، من به شخصه خیلی خیلی دارم ازتون یاد میگیرم.
امیدوارم در زمان مناسب ببینمت و ملی از تجربه های سفر مون به همدیگه بگیم .
ایشالا…. که سفر خوبی داشته باشی.
الهی که زندگی تون پر از فراوانی عشق و آرامش ، سلامتی و ثروت الهی باشه.
تا اونجای کامنتت قبل از اینکه دور بزنی به سمت همدان که رسیدم با خودم فکر کردم که اگه به جای شما بودم که از یه طرف درگیر جدایی از همسرم باشم بهم تهمت الکیم زده باشن حکم دادگاه بر علیه من باشه الانم حکم جلبم رو گرفته باشن واز طرفیم دارم تمرکزی روی دوره احساس لیاقت کار میکنم دوره ای که شاگردای استاد که نتیجه های عالی تو دستشونه و سالهاست با استاد کارمیکنند همه میگن بهترین دوره استاده ومنم جوری کار میکنم که شاید غذا نخورم که تایم کم نیارم یا سر کار به دوستم زنگ بزنم 2ساعت دیرتر بیا که بتونم روی دوره کار کنم و واو به واو دوره رو بنویسم و روش کار کنم دیگه شکم خدارو پاره میکردم که چرا همه چی یهو خوب نمیشه چرا درهای رحمت باز نمیشه و همه چی تحت فرمان من نمیشه یعنی قشنگ طلبکار میشدم ولی شما چقدر عالی روی این اصل موندی که وقتی داری روی خودت کار میکنی هر اتفاقی بیوفته خیره بهش برچسب خوب و بد نزن هرچی باشه خیره و تو فقط باید آرام باشی و حالت خوب باشه و به خداوند ایمان داشته باشی که هدایت میکنه و تصمیم گرفتی بری سفریه سفر بدون هیچ برنامه ریزی فقط بااین باور که هدایت میشم! واقعا تحسین برانگیزی
گفتن این حرفا واینجورتصمیمات خیلی قشنگ و راحته ولی عمل بهش یه شخصیت عالی ویهصلح درونی عظیم میخاد که شما داری
نکته بعدی اون موقع که درموردایه نوشتی که برات مهم نبود که الان کامنت منو کلی آدم میخونه میگن یعنی معنی این آیه به این معروفی رو نمیدونه وشما بدون اینکه نگاه بقیه مهم باشه گفتی که از تو گوگل معنیشو خوندی واینم برام خیلی عالی بود
نکته بعدی تو دوره قانون آفرینش یه تمرین هست به اسم نوشتن سناریو که چیزی که دوست داری اتفاق بیوفته رو ولی در واقیت نیست رو سناریوشو بنویس یه جاهایی از کامنتت مثل زنگ زدن با اون خانم یا رفتن به اتاق اون دوستان داشتم فکر میکردم الان داره سناریو مینویسه یا واقعا انجامش داده!
نکته بعدی قبل از اینکه شما دلفینی بخریش منم یه کوییک سفیدداشتم که خیلی دوسش داشتم اسمشم سفید برفی هست شما آنقدر بادلفینی حال میکنی بیشتر عاشقش شدم از طرفیم من توی شرکت خودرو سازی کار میکنم همیشه ناراحت بودم از کارگر بودنم بعد از اینکه شما ماشین خریدی وسپاس گزاری و شادی شما رو دیدم نگاهم به کارم عوض شد گفتم ببین منم با همین کاری که دارم میتونم باعث شادی میلیونها آدم بشم میتونم رفاه و آرامش رو به زندگیشون بیارم میتونم باعث اومدن رزق به زندگی هزاران آدم بشم هرروز با این امید میرم سرکار که با کارم به رشد و گسترش جهان کمک میکنم شما هم در ظاهر کارگر یه مجموعه هستی ولی آنقدر با کار و خودتون در صلح هستید که وقتی صحبت میکنید آدم لذت میبره از این احساس لیاقت و منم دارم سعی میکنم تو هر شرایطی لذت ببرم از اون لحظه به جای فکر کردن به شغل و میزان دریافتی
با درود و وقت بخیر خدمت آقا ابراهیم خسروی عزیز .. آقا ما همش منتظر داستان های سفر به دور ایران شما هستیم . دقیقا مثل داستان هزار و یک شب شهرزاد قصه گو شده .. شما هم این داستان ها رو روان و شیوا مینویسید آدم فکر میکنه با شما آمدیم مسافرت ..
آقا ابراهیم خوب کردی رفتی مسافرت تا میتونی از تضادها دوری کن و برو برو برو به همانجایی که خداوند برات چیده مان کرده !!!
وقتی استاد میگه تضادها دوستان واقعی ما هستند همینه دیگه!!!! چون تضادها آدمو هُل میدن بسمت مسیرهای درست و مناسب ..
آقا انشالله یک عروسی درست و حسابی بری و کلی بهت خوش بگذره و رقص کردی هم برقصی !!!
آقا این آیه ی قرآن چقدر اشک شوق منو در آورد .. چقدر خوشحال شدم … دقیقا برای من هم یک نشونه ای بود خدایااا شکرت
ممنون و سپاسگزارم که برامون مینویسید منتظر بقیه ی داستان مسافرت تون هستم و مطمعن هستم بچه های دیگه سایت داستان های این مسافرت هم دارن دنبال میکنند مرسی مرسی آقا ابراهیم عزیز .. بنویس که داری خوب مینویسی
سلام ما رو هم به دلفین عزیزمون برسون
آهان راستی ی چیز دیگه که منو به تجسم وا داشت شستن ماشین بود یهویی چشممم به عکس ماشین دلبخواهی افتاد که پوستر کوچیکش دقیقا روبروی تختخوابم روی دریم بوردم هست .. یک لحظه احساس کردم که دا آن ماشینو توی پارکینگم دارم میشورم .. کنسول ها و داشپورت و صفحه ی چرمی روی داشبورد را دارم واکس میزنم !!! دارم آماده اش میکنم که برم مسافرت !!!!!
مرسی مرسی آقا ابراهیم عزیز با خواندن کامنت زیبای شما چقدر احساسم عالی شد !!!
بنام رب العالمینم که کلی منو هدایت میکنه و من عاشقشم
سللللاااممم اقا ابراهیم
خیلی خوشحالم که بلاخره نشونه ای امد تا کامنت بنویسم خیلی خوشحالم
قبل از هر چیزی من تموم کامنتای سفر قبلی تون رو با عشق میخوندم و تصور میکردم که منم اونجام و کلی عشق و حال میکردم و نکته ی جالبش این بود که توی اواسط امتحاناتم بود و من کلییییی هوس سفر داشتم و کامنت شما نشونه و مهر تایید خدای عشقولیم بود که بعد اونم تازه چند تا سفر رفتیم چند تا سفرم پیشرومه و خیلی خوشحالم
خلاصه که اینطوریاس (خنده)
دیروز هم ما اومدیم اردو البته این اولین تجربه ی اردوی من بود و ما اومدیم مشد
حالا قضیه ازین قراره که دلم هوای کامنت نوشتن کرده بود و خدا بهم گفت خب بیام مثل شما کامنت سفرو نکات مثبتم و بگم که چند برابر عشق کنم و لذت ببرم
و دیشب دیدم اععع! شما بازم اومدین سفر خلاصه که گفتم منم پایین کامنتتون سفرمو بنویسم
دیروز ما تا ساعت دوازده ظهر کلاس داشتیم بعدش سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم
من صبح توی ستاره قطبیم گفتم که درسا اسون بگذره و همه چیز به اسونی پیش بره .
قرار بود پرسش داشته باشیم از دو تا کلاس مختلف
اولی که ساده بود کاملا یاد داشتم و اون یکی رو توی مدرسه روخونی کردم ولی چون بیشتر بچه ها نخونده بودن برای من و چند نفر دیگه مثبت گذاشتن . برای دو نفرم پرسش انجام شد و خیلی ساده بود
خلاصه که یک مثبت به اسونی اب خوردن گرفتم
بعدم که رفتیم خونه و غذا خوردیم جاتون خالی خیلی خوش مزه بود دست مامانم درد نکنه و اومدیم سمت اتوبوس و من به خدا گفته بودم که من اون اخرا یه جای خوب میخام و کلی ادم توی اتوبوس رفتن منم با ارامش رفتم داخل بعد رفیقم گفت برات جا گرفتم باورتون نمی شه یه جای ساکت و اروم که غروب خورشید رو تماشا میکردم کوهای پر برفو میدیدم اسمون ابی رو میدم و یه جایی که هیچکی بهم کاری نداشت اون اخر . و بچه ها پاشده بودن میرقصیدن منم دابسمش میرفتم و کلی میخندیدیم(خخخخ)
یه اهنگی هست میگه
نمره ی بیست کلاسو نمی خوام
بهترین هوش و حواسو نمیخوام
دیگه بقیش یادم نمیاد ولی بعد من و دوسته جلوییم وقتی جمله شو میگفت میگفتیم نمیخاااااام (خ)
و منم بعدش داشتم کامنت میخوندم و کیف میکردم و کلی احساس خوب در جریان بود و ما رفتیم گل یا پوچ بازی کنیم منم اماتور بودم ولی اوستا میشدم همیشه ایندفعه هم من اوستا بودم ولی وقتی گروه مقابل میرفت من فقط داشتم با خدا صحبت میکردم و ازش کمک میخاستم و فهمیدم که چقدر جا دارم تا الهامات رو واضح تر درک کنم ولی بعضی وقتا درست میبود بعضی اوقاتم میدیدی خودم به حرف قلبم گوش نکردم ولی خیلی بهم کمک کرد بعدش رسیدیم و رفتیم محل اقامتمون همه چیزش خوب بود هم تمیز بود هم گرم و نرم و گفتم برام جا بگیرین و دیدم بهترین جایی که میشد بری رو برام گرفته بودن خیلی خووووببببببب بوددددد خدایاشکرتتتت
و کارامونو کردیم و رفتیم شام من سوپ خوردم خیلی خوشمزه بود و تیزه تیز بود که لبام انگار تینت زده و خلاصه رفتیم سمت حرم و به به چقدر تو راه فراوونی دیدم هر دو متر یه هتل بزرگ و خوشگل بود و همشونم خیلللیییی شیک بود مثل هتل الماس یک و دو ووووو کلی هتلای خوشگل که با دوستم کنار پنجره همش میگفتممم واااااااااااووو واو
و رسیدیم حرم و رفتیم داخل و من عاشق آینه کاری های حرمم و همیشه به سقف نگاه میکنم که خودمو پیدا کننممممممم خیلی خوش میگذره. گلای رنگ رنگی حرم منووووو کشته بخدااابنقش یاسی صورتی زرد وووووو بعد از اینکه کلی عکس گرفتیم و اینا رفتیم صحن پایینش ولی یادم رفت بگم ، وارد حرم که شدیم نزدیک کتابخونش یه پیشیه خوشگل کرمی رنگ یه جوری ژست گرفته بود که نگو تا ما رو دید رفت روی صندلی های کنار دیوار نشست و ژست گرفته بود و همه دوست داشتن ازش عکس بگیرن و من رفتم جلو عکس گرفتم ازش و پیشی عشقولی هم ژست میگرفت برامون حالا برگریم به وقتی که رفتیم صحن پایین ، اون صحن کناریه جای عقد اینم بگم که جایی که میرن عقد میکننن خیلی قشنگه خیللییییییییییییییی قشنگه مخصوصا اگر ولادت باشه و کلی عروس دومادم اونجا باشننن دیگه بهشته
ما رفتیم صحن کناریش . اونجاممم سفقش برجسته کاری های بی نظیریییییی داشتتتت وای خدای من بهشون که فکر میکنم اکلیلی میشم خیلی ماهرانه و قشنگه خیلی هنریهههههه خیلییییییییی
و من بالای سرم با اون همه زیبایی رفتم دعای کمیل معنیشو بخونم و من هر وقت میام حرم دعای کمیل میخونم خیلی زیباست قلبمو نوازش میکنه ولی من معنیشو میخونم که انگار منم و خدا و داریم گل میدیم گل میشنویم و دیگه کلی احساس کردم قلبم پاک شدهههه و کلی سبک شدم و بعدم رفتیم بیرون و توی اتوبوس بازم بساط عشق و حال فراهم بود و ما هم داشتیم به هتلا نگاه میکردیم
وقتی رسیدیم رفتم روی تختا که من تخت بالا بودم و با طبقه بالایی ها بازی کردیم و خندیدم و اینا و بعدم به رفیقم گفتم برامون یه داستان خیالی رویایی بگه و گفت پس چشماتونو ببندین . و یه داستانی گفت که من از اول تا اخر داشتم تو ذهنم میگفتم این دختر فوق العادسسسس این دختر چقدر باحاله و کلی احساس خوب …. بعدم رفتم که فایل گوش بدم هر چند توی اوتوبوسم کلی فایل گوش کردم ولی بازم گوش دادم و کلی سپاس گزاری کردم
و کلی احساسم خوب شد و بعدم ستاره ی قطبیم دیدم که بلههههه همش تیک خورده بود و من خلقشون کردم
اینم از دیروز
ولی حالا میخام بگم تو چه وضعیتم (خخخخ)
الان توی اتوبوسیم و صدای اهنگش بالاس و الااان یه اهنگ شمالی پخش شد و بچه ها دارن کف میکنن و جیغ میکشن و رعنا رعنا میخونیم و….. خدارو شکرت عالیه همه چی احساسم خیلی خوب شدددد خیلی احساسم خوبه و الان هوا ابریههههه
عاشقتونممم
ولی نکته اش اینجا بود که فهمیدم چقد باید احساسم رو بشناسم قلبم رو بشناسم
پارک صیفیه رو حتما حتما برو، درختای چنار قدیمی و سنگفرش ها و بناهای زیباش بینظیره…و بستنی ملایری هم فراموش نکن..البته برو از جایی بگیر که قدیمی این کارن، جوون ترا مثل قدیم با کیفیت کار نمیکنن، بنظرم برو بستنی سنتی یخ نزدیک میدان نبوت ملایر، دوران کودکیمو اونجا سپری کردم و مردم خونگرم و مهمان نوازی داره..راستی..از میدان اصلی ملایر که فکر کنم میدان امام بود یه مغازه بزرگ هست که شیره انگور اصل باکیفیت داره، حتما یه سر بزن…ان شاالله بهت خوشبگذره.
بنام خداوندی که زیبا خلق میکند تا ما انسانها چیزی جز زیبایی نبینیم
سلام به خانم شایسته نازنین
داستان زندگی پروانه ها و چگونگی تبدیل شدن یک کرم به پروانه و بعد رها شدن و آزادگی، داستانی زیبا برای رسیدن به همون آزادگی برای ما انسانها
همگی ما انسانها پیله هایی از افکارهایی داریم که دور خودمون پیچیدیم و این افکار هرگز اجازه پرواز و نمایش دادن زیبایی هایمان که همان استعداد و علاقه،را به ما نمی دهد
این پیله ها به ما می گوید
تو بی ارزشی
تو بی اعتماد به نفسی
تو محتاج روزی از همه کس و همه چیز جز خدای خودت هستی
تو چاره ای نداری جز اینکه بپذیری که باید همیشه یک نون بخور و نمیر داشته باشی
تو باید تسلیم شرایط بیرونی باشی چون بارها بارها این باورها برات منطقی شده و هزار بار اتفاق افتاده
تو باید کسانی باشند که در قبال اندک نانی، آزادی زمانی و مکانی تو را بخرند و هیچ وقت بالی برای پرواز نداشته باشی
تو اینقدر بالهایت در پیله هایت مانده که چروکیده شده و توانی برای پرواز نداری
ولی داستان زندگی پروانه از این جا زیبا می شود که شروع میکند از پیله ی خود بیرون بیاید، در چنین لحظه ای جز زیبایی در بالهای او چیزی نمی بینی، کم کم باهالهایش قدرت پرواز پیدا میکند و پرواز میکند به هر جا که دلش بخواهد و این چنین آزادی را که با ذات او عجین هست را تجربه میکنند
قصه قشنگ زندگی ما هم دقیقا از همین جا شروع می شود، زمانی که از پیله افکارهای خود بیرون می یاییم و می فهمیدم، خدا هم در ذات ما استعداد، علاقه، شور و هیجان و انگیزه ای قرار داده تا با اون پرواز کنیم و لذت ببریم از این مسیر زیبای زندگی
زمانی که تو خودت را، خدای خودت و توانایی هایت را بعنوان اشرف مخلوقات قبول میکنی و می پذیری که این تو هستی که خالق صد در صد زندگیت با افکارت و اندیشه هایت هستی و آنجاست که از پیله بیرون می آیی و شروع به ساختن افکار و اندیشه های نو میکنی، کمی که لذت پرواز را چشیدی متوجه میشوی که توانایی خیلی بیشتری داری که پرواز کنی به تمام دنیا تا جایی که خودت باشی و خدای خودت و شیرینی زندگی که هر روز انگیزه های تو را برای ادامه زندگی بیشتر کند
این پرواز پاداش کسانی است که ایمان آوردند به قوانین تغییرناپذیر خداوند و بعد عمل به دانسته ها و حرکت کردن در راستای آن قوانین با اندیشه هایی که بالهایی برای پرواز دهد
پیامی که امشب خداوند یکتا پاسخم را داد، به وسیله ی دستی بینظیر همچون، ” نعمت الله صادقی عزیز ”
…
قدرت را به غیر خدا بدهیم شرک محسوب میشود، پس فقط باید روی خدا حساب کرد، در هرچیزی که میبینیم در هر چیزی که لمسش می کنیم و در هر چیز شنیدنی و خوردنی و نوشیدنی فقط و فقط خدا را ببینیم و باور داشته باشیم که فقط خداست که وجود حقیقی دارد و همه چیزهای باجان و بی جان را هدایت میکند و هیچ چیزی بزرگتر از خدا نیست پس هرگاه از چیزی یا کسی ترسی حاصل شود ما مشرک می شویم و این بسیار خطرناک است و اون کسی که میتونه ما را ثروتمند کند خداست و اون کسی که میتونه کمک کنه خداست و فقط خدا منشا قدرت است و اونه که به من عزت میدهد، اونه که به من کمک می کند اونه که به من شخصیت می دهد و من فقط و فقط روی خدا حساب میکنم و بسیار قاطعانه صحبت می کنم
خدا بی نهایت دست دارد وقتی فقط روی خدا حساب می کنیم درهای رحمت الهی از بینهایت نقطه باز میشود و از طریق بی نهایت دستش به ما کمک می کند من در وجود خودم باور دارم که همه انسانها و امکانات اطرافم از طرف خدا مامور شده اند که به من کمک کنند و با وجود خدا در قلب من همه چیز بر من آسان میشود چون ماموریت من توحید است و این طوری میتوانم به جهان شکل متفاوتی بدم و از آن لذت ببرم، و بخاطر همین من هر روز در حال ثروتمند تر شدن هستم در دل من شور و شوقی است که روز بروز قدرتمندتر میشود چون منبع و منشا خیر و برکت و نعمت را در وجود دارم
کل قرآن در یک کلمه توحید می باشد و توحید یگانگی الله توحید یعنی خداوند رب العالمین است وقتی من و خدا یکی میشیم دیگر نگران نیستم همه چیز حل می شود چاره ای ندارد غیر از این دیگر همه چیز آرامش است و آسایش است من باور دارم که اگر خداوند اراده کند کیست که جلو دار او باشد؟
هیچ کس
من به ربوبیت اعتقاد دارم من همه را جز خیالی بیش نمی بینم و فقط خدا را باور دارم چون ایمان دارم بهش چون تنها قدرت اوست که میتونه زندگی منو متحول کنه و از هیچکس انتظار ندارم تاکید میکنم از هیچکس و من یک مومن واقعی هستم و بخاطر همین روز بروز دارم ثروتمند تر میشوم و قدرت هر چیزی را فقط به الله میدهم و تو ذهن ام ساختم که فقط و فقط خداست که به من کمک میکند و میدونم که از جاهایی به من کمک می رساند که باور نمی کنم تا بحال به فکرمم خطور نکرده بود من تو ذهن خودم آدما و همه چیز را کوچک کردم و فقط خدا را بزرگ میکنم و به خاطر همین همیشه قدرتمند صحبت میکنم و محکم صحبت میکنم تو ذهنم ام فقط به رب قدرت میدم و بخاطر همین سرم همیشه بالاست و بر طبق ارزش و معیار خودم زندگی میکنم من همیشه با خودم و خدام مشورت می کنم و فقط نظر خدا و خودم برام مهمه من قصد بی احترامی به اطرافم ندارم ولی قدرت را هم به اونها نمیدم و هیچکس در برابر الله قدرت ندارد و وقتی من با الله هستم هیچ چیزی در برابر من قدرتی ندارد و این توحید و این یکتا پرستی تنها قدرت بزرگ جهان را در قلب من بزرگ میکند و قلب من برای دریافت لیاقت ثروت و نعمت و حکمت باز میشود و باور دارم که من هرروز دارم متحول تر میشوم من هر موقع روی کس دیگری جز خدا حساب کردم ضربه خوردم
?? و همیشه به خدا میگم خدایا من میدونم تو ایی که هوامو داری تویی که کارهامو انجام میدی و فقط روی خودت حساب میکنم و وقتی تو این حالت هستم انگار همه چیز برای خدمت به من بسیج میشوند تا کار من راحت تر بشه و خدای من خدایی است که منو از هیچ خلق کرده خدای من خدایی که این جهان را از بزرگ و کوچک ار کهکشانها تا سلول های ریز در بدن ما هدایت می کند و چقدر بزرگ و دقیقه خدایی که من عبادت میکنم من خیلی خدا را دوست دارم و اعتقاد دارم که خدا هم منو خیلی دوست داره و من اینقدر توحیدی هستم و الان که دارم این کلمات را می نویسم فقط دارم می نویسم نمیدونم از کجا میاد ولی فقط دارم مینویسم و مطمئنم هر بار که این نوشته ها را بخوانم یک گام به سمت خدا و ثروت و نعمت و بزرگی و لیاقت و شادی بر میدارم و من هر روز از خود خدا میخوام که کمک کنه فقط خودش را عبادت کنیم و فقط از خودش کمک بخواهیم و در دنیا و آخرت بهم خیر و نیکی و ثروت و سلامتی و سعادت بدهد
خدا صاحب همه باغ های میوه جهان است و من از او می خواهم که به من یک باغ میوه بزرگ بدهد تا من هر میوه ای که بخواهم در آن داشته باشم من فقط روی خدا حساب میکنم و تمام قفل ها و در های نعمت های خداوند برای من باز می شود من هروقت هدفی انتخاب می کنم یک قدم برمی دارم و خدا قدم بعدی را به من می گوید و من فقط روی خدا حساب می کنم من شخصیتم خداگونه است مثل او مهربانم مثل او بخشنده هستم مثل او صبور هستم مثل او شاد و خیر مثل او هستم من انسانی هستم که با باورهایم و با فرکانسهایم هرچه را بخواهم خلق می کنم من روی باورهایم کار میکنم و به خدا نزدیک تر. می شوم من فقط روی خدا حساب میکنم من خدا را باور دارم قدرتش را باور دارم ثروتش را باور دارم نعمتها و فراوانی اش را باور دارم دستهایش را باور دارم قوانینش را باور دارم و با این باورها جرقه کارهای بزرگ در ذهنم ایجاد می شود و نتیجه بسیار بزرگی که نشان از هدایت بزرگ الهی دارد میشود من باور دارم که با باور فقط خدا میتوانم همه محیط اطرافم را طبق خواسته خودم خلق کنم من خدا را دارم و آرامش دارم من خدا را دارم و ثروت را دارم من خدا را دارم و سلامتی را دارم من خدا را دارم و بهترین ماشین ها خونه ها را دارم من خدا را دارم و کلی طرفدار دارم من خدا را دارم و کلی کارمند و کارگر دارم
من خدا را دارم و موفق هستم من خدا را دارم و کلی ویلا و زمین کشاورزی و مسکونی دارم من خدا را دارم و یک کسب و کار آسان پردرآمد دارم من در پناه الله یکتا شاد و خوشبخت و ثروتمند هستم من ایده هایم را فقط از جانب خدا دریافت میکنم من وقتی فقط روی خدا حساب میکنم اعتماد به نفس بالایی دارم من خدا را دارم و گنجینه ثروت جهان در اختیار من است من خدا را دارم و همه امور به نفع من است و من هرروز باورهایم نسبت به خداوند در حال رشد و و پیشرفت است و من هر روز دارم ثروتمندتر میشوم و من فقط روی خدا حساب میکنم و اون چیزهایی که بهم باید گفته بشه را می گوید و من باور دارم که در هر لحظه توسط خدای یگانه در حال هدایت هستم و من باور دارم که من لایق هم صحبتی با خدا هستم و من باور دارم که خدا من و همه انسانهای اطرافم را به نفع من هدایت می کند من باور دارم که خدا من را از ساده ترین راهها و نزدیکترین راهها هدایت میکند و هرجا که نیاز باشد هر موقع که علامت سوال در وجودم ایجاد شود هدایتم می کند من روی خدا حساب میکنم و هرروز دارم به مدار بالاتر تغییر میکنم و هم زمان ثروت و نعمت و پول و ماشین و خونه و امکانات جدیدتری را دریافت میکنم من فقط و فقط خدا را میپرستم و من یکتا پرست یکتاپرست یکتا پرست هستم و من نیز پیرو آیین ابراهیم هستم و موحد هستم و مشرک نیستم و من تسلیم قوانین الهی و کیهانی هستم و من به خدا و قدرت وعظمتش ایمان دارم من فقط خودم و خدا هستم من همه جا قدرت خدا را می بینم و سپاسگزار او هستم من فارغ از هر چیزی هستم و فقط خودم و خدا هستم من دوست خدا هستم دوست صمیمی خدا و عاشق خدا هستم چون همه زیبایی های دنیا را او خلق کرده من روی خدا حساب میکنم و همه چیز اتوماتیک برای من حل می شود و فقط روی خدا حساب کردن درست ترین مسیر ،زیبا ترین مسیر، اصیل ترین مسیر، ثروت و خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرت است من فقط روی خدا حساب می کنم و روز بروز آگاهی ام نسبت به خدا افزایش می یابد من خیلی حالم خوبه چون فقط روی خدا حساب می کنم من خدا را همواره احساس می کنم خدا همه چیه مثل نوره مثل یه طیف رنگیه بی نهایت رنگ هم بزرگه هم کوچیک هم بود هم نیست خدا هم زمانه هم مکانه هم ماشینه هم رودخانست هم کوهه هم دشت هم جنگله هم آبه هم صداست هم تصویر خدا هم منه هم تو، خدا از منه من از خدام خدا سکوته خدا آرامشه خدا چیزیه که همه جا بوده و هست خدا هم اول است هم آخر، هم وسط خدا همیشه هرجا حتی تو خواب تو کوه تو دشت تو جنگل تو خیابان تو مغازه ها اداره ها همه جا با منه خدا خیلی آسونه خیلی راحت، خدا خیلی شیرینه خیلی لذتبخشه، خدا یک احساسه خدا توی وجودمون، خدا و من یکی هستیم من روحی از جانب او هستم خدا است که همه چیز را آسان می کند خدا همه چیز هست خدا یک انرژی یک سیستمه خدا یک سیستم قدرتمند و دقیق و عادل است خدا خودشه خودشه خودشه خود آتیشه خودشه خود آبه خود خودشه بسته به باور ما تغییر شکل میده خب وقتی همه چیز خودشه و بی نهایت توانایی انرژی داره و یک سیستمه که هرچی بخوام میشه پس راحت واسم خونه میشه ماشین میشه ویلا میشه ثروت میشه آدما ثروت همه چیز خودشه اونجوری که من احساس میکنم خودشه قدرت خودشه وقتی که همه چیز خودشه قدرت همه چیز خودشه و بهم گفته میشه و ثروت سراغم میاد چون ثروت خودشه لذت خودشه ماشین خودشه خدا نوره خدا همه جا هست همه جا مراقب منه خدا همواره در حال درست کردن کار منه خدا وکیل منه من باور دارم که خدا بی نهایت توانایی دارد اونقدر توانایی داره که میتونه به هر شکلی باشد، اثراتش عوض
کنه قدرت همه چیز دست خود خداست و من باور دارم که اون منتظره من بخوام به اون شکل در بیاد و من با لذت و سپاسگزاری و قدردانی از آن استفاده کنم خدا هرجوری که من راحتم با من ارتباط برقرار می کند خدا اینجوری در وجود من جلوه میکند من خلاق تر میشم ثروتمندتر میشوم عاشق تر میشوم بزرگتر میشوم خدا مثل آبه به هر شکلی که من درش میارم در قالب چیزی که من می خواهم در میاد برای من، اونجوری که من میسازم اونجوری که من باور می کنم وقتی که خودم را در وجود خدا غرق میکنم دیگه نه زمان واسم مهمه نه مکان و شادم خوشحالم و اعتماد به نفس بالایی دارم من باور دارم که همش اتفاقای خوبی داره واسم می افته، خدایا سپاسگزارم که اینگونه دارم آگاه می شوم خدای من خدایی است که بی نهایت وهابه خدای که به سلیمان ثروت بخشید خدایی که برای ابراهیم آتش گلستان شد من بر روی خدای یکتا حساب میکنم و طبق قوانین اون باور دارم که خواسته من برآورده میشه چون من باور دارم که اینگونه است و خلق میکنم خدای من خدایی که همه انسانها و نظر شان را بر اساس خواسته من هدایت می کند تا الان به هرچی خواستم رسیدم و خدا را سپاسگزارم و همه چیز همینجوری میشه که بشه و من همینجوری بزرگ فکر میکنم همینجوری آرومم همینجوری ثروتمندتر میشم همینجوری موفق تر میشم همینجوری بهم الهام میشه همینجوری عمل می کنم و همینجوری معجزه میشه من در دنیای خاص حاصل از فرکانس های خودم زندگی میکنم دنیای من فقط دنیای منه و خدای یکتای من و باورهای من، من خدا را دارم و خیلی شاد و خندان و مهربانم من باورهایم را درست کردم و فقط دارم لذت می برم خدا بزرگه قدرتش نامحدود است، من خدا را باور دارم پس من نیز بر هر کاری قادرم من باور دارم که با تکیه بر خدای یکتا همواره رشد میکنم و هی بهتر میفهمم و وسیع تر می شوم خدا ثروته خدا انرژی خدا همه چیه وقتی من عاشق خدا هستم پول هم عاشق منه انسانها هم عاشق من هستند من هرروز و هرشب در حال تکامل هستم و چون فقط روی خدا حساب میکنم در مسیر درستی هستم من باتوجه به مداری که در آن هستم پیش می روم و هدایت میشوم من همواره در حال دریافت الهامات خداوند هستم چون باور دارم که در هر لحظه در حال هدایت شدن هستم
خدایی که من عبادت میکنم خدایی که خودم یقین شخصی بهش دارم و خیلی هم عاشقشم چون یک سیستم دقیق و منظم و قانونمند است ایمان من به خدا یک ایمان واقعی است چون خودم به اون رسیدم و بخاطر همین هرروز آگاهی هایم در حال رشد است، نگاه سیستمی به خداوند خیلی خیلی بهتر است و خداوند احساسات بشری ندارد، هرجوری که خدا را ببینم همونجوری میشود من خدا را خدای عشق می بینم، خدا را ثروت می بینم، خدا را غفور می بینم، خدا را رحیم می بینم، خدا را بزرگ و مهربان می بینم و باور دارم که خداوند قانون غیر قابل تغییر دارد
خدا عاشق منه خدا میدونه که ثروتمندا سپاسگزار ترند خدا میدونه که ثروتمندا وقت بیشتری برای سپاسگزاری و توجه به خدا دارند خدا احساس نداره خدا مثل آدم نیست خدا عادله خدا عواطف نداره جهان بر اساس قوانین و قانونمندی ها حرکت میکنه بلکه بر اساس مشیت هایی که خدا تعیین کرده داره کار میکنه خدا منو دوست داره که داره این آگاهی ها را به من هدیه میده ، من در فرکانس خواسته هایم قرار میگیرم و اتفاقات خوب برای من رخ می دهد و من با نگاه سیستمی به جهان به حقیقت خدا نزدیکتر می شوم
من خلیفه خداوند روی زمین هستم ، سیستم جهان در حال گسترش جهان در تمام ابعاد است، من وقتی در مسیر پیشرفت جهان دست به کار می شوم خدا از من حمایت میکند خدا دوست دارد من ثروتمندتر شوم و گسترش جهان هستی یک قانون ثابت و پایدار است من پا به پای سیستم حرکت میکنم و پیشرفت میکنم و ثروتمندتر می شوم من هرکاری بکنم سیستم راه خودش را می رود و من با سیستم هماهنگ می شوم شروع به رشد و بزرگ شدن میکنم ، ثروتمند شدن من باعث گسترش جهان میشه و هر حرکت را به جلو باعث گسترش جهان می شود هر حرکتی به جلو باعث بزرگ شدن جهان می شود ، با توجه به قرآن احساسات در خداوند جایی ندارد و این سیستم بسیار ضربه ناپذیر است و من با تکیه بر قدرت و انرژی آن به هرچه بخواهم میرسم و هرقدر که همگام تر با سیستم باشم قوی تر سالم تر پولدار تر شاد تر شیرین تر خوش اخلاق تر میشوم و حتی عمرم نیز درازتر می شود .
هرچقدر هدفم بیشتر باشد خدا به من سلامتی بیشتر می دهد،پول بیشتر میده ، لذت بیشتر می دهد، خدا به من قدرتی داده که با تمرکز بر اتفاقات اطرافم و قوانین مربوط به آن می توانم بهتر می توانم فکر خدا را بخوانم و بهتر میتونم از قدرتی که خدا به من داده استفاده کنم واسه من خیلی جذابه که بتونم فکر خدا را بخوانم و باور دارم که قوانینی که خدا تعیین کرده را درک میکنم به راحتی میتونم هرچه میخواهم را خلق کنم و باور دارم که اگه این قوانین خدا را بیشتر کشف کنم می تونم بهشت را در روی زمین خلق کنم خدا همه چیز را میداند همه را خودش خلق کرده مشتری پول قدرت و همه چیز دست خداست و من با فرکانسم میخوام و وظایف خدا است که اونها را در سر راه من قرار دهد خداوندی که من میپرستمش قدرت را در اختیار من قرار داده است و هیچ قدرتی نمی تواند مرا تغییر دهد چون من قدرت لایتناهی الله را پشتم دارم خدای من مالکه همه چیزه قدرت همه چیز در دستانش است که به من این قدرت را داده که هرچه می خوام را خلق کنم ، من باورام مثبته و همه به یاری من می شتابند من توکلم به خدا خیلی خیلی بالاست و به خدا ایمان کامل دارم و من با توکل بر خدا زندگیمو هرجوری دوست دارم خلق می کنم و اون الله خالق زمین و آسمان است و اونا را مسخر من کرده و هیچ شریکی در قدرتش ندارد و تمام خوشبختی و ثروت و سلامتی من باعثش توحید است و قدرت را دست خداوند دادنه و هرکاری بخوام انجام بدم با شجاعت تمام انجام میدم غیر از خدا هیچ چیز و هیچکس قدرتی نداره ، خدا خواسته که که من به هرچی که بخوام برسم و بخاطر همین همیشه سلامتم همیشه خوشبختم همیشه درآرامش و اسایش هستم و سرموبالا میگیرم و محکمتر راه می روم و قدم هام استوارتره چون باور دارم که خدا قدرت مطلقه و من به روشنایی سعادت در دنیا و آخرت رسیدم و من همیشه در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت هستم
خداوند انرژی است خدا همه چیز است لم یلد ولم یولد ، انرژی نه بوجود می آید نه از بین میرود بلکه از حالتی به حالت دیگر تغییر حالت می دهد .
خداوند یک انرژی پایه است انرژی که تمام دنیا را خلق کرده است ، خدا یا از تو سپاسگزارم که پاهایم را محکم زمین میزارم خدایا از تو سپاسگزارم که این جهان را با قوانین بدون تغییر آفریدی تا بتوانم من زندگی ام را آنطور که میخواهم خلق کنم و آنطور که میخواهم کنترل کنم آنطور که میخواهم افکارم را کنترل کنم آنطور که میخواهم باورهایم را بسازم آنطور که میخواهم فرکانس های خوب بفرستم و باور دارم که چیزی به غیر از انرژی در جهان وجود ندارد هرآنچه که هست هرچه که می بینیم و نمی بینیم بیس آن انرژی است .
خدا همواره به من الهام می کند و مرا هدایت میکند و راه را به من نشان میدهد تا من ثروتمند تر و خوشبخت تر و سلامت تر زندگی کنم
من باور دارم که جهان با یک سیستم بدون تغییر در حال حرکت است و همیشه بوده و همیشه است و درتمام اشکال خودشو تبدیل می کند
من باور دارم که فرکانس های خوبی را به جهان ارسال میکنم و در مقابل پاسخی نسبت به همان فرکانس برای من ارسال میشود که در قالب احساسات من باشد
ما هرجوری به جهان نگاه کنیم یک سیستم است،این سیستم هر فرکانسی که من ارسال کنم همان را برمیگرداند و اصلا به ظاهر و دین و رنگ پوست مو و مکان و زمان من کاری ندارد و فرکانسهای مثبت = اتفاقات مثبت و فرکانس های منفی = اتفاقات منفی.
خداوند طبق قوانین عمل می کند و من نیز با او با عمل به این قوانین به آگاهی و آرامش میرسم و خیالم راحت است که من در جهانی زندگی می کنم که اگر با قوانین باشم همواره اتفاقات خوب برای من می افتد.
من با این نگاه و دیدگاهی که دارم حالم خیلی خوبه و در آرامش کامل هستم
خدایی که من عبادت میکنم پروردگار جهانیان است، خدایی که من عبادت میکنم بر همه کائنات احاطه دارد خداوند همواره از من مراقبت میکند و من با تکیه بر او همیشه در آسایش و رفاه و شادی هستم
ثروتمند شدن و سپاسگزار ترشدن نزدیکترین راه رسیدن به خداست، همه کارها را خدا انجام می دهد
? میخوام خدا را کامل درک کنم هدفش رابشناسم رفیق باشم طوری که خواسته من خواسته اون و بالعکس باشه چرا؟ چون تنها هدف اصلی من همسو بودن با خداست و عقیده ام بر او کامل است و تنها خیر مطلق است، میخواهم آنقدر خداگونه زندگی کنم که فقط بایک خنده و لبخند همه چیز را حل کنم و با دست زدن به هرچیزی آن شی بهبود یابد و سخنانم آرام بخش دلها باشد و به طوری که از تمام نعمات خداوند در هر موضوعی بهره مند شوم من تکه ای از خدا هستم و خدا من را و نیازهای من را درک میکند
? من و خدا فرقی نداریم من جزئی از او هستم و پس از کسب لذتها و نعمتهای دنیا انالله و انا الیه راجعون میگوییم و خودش ملحق میشویم
دوست عزیز توحیدی محمد فتحی عزیز بین خوندن کامنت شما انگار بارها و بارها خداوند صدام زد و به عمق سکوت و توجه رفتم و یپرسش و پاسخی بین من و خدا انجام شد کانت شما طولانی و تاثیر گذاربود و لذت بردم و خدارا بیشتر وبیشتر حس و باور کردم من دستمو توی دستان قدرتمندش گذاشتم و رها و آزاد به او که همه چیزه توکل کردم و رها رها رها ی رها دیگه حرفای دیگران مرا مایوس نمیکنه دیگه دوست ندارم کسانیکه اعتقادی به خدا نداره توجیح کنم میدونم که هرکسی زمان مخصوص خودشو داره میدونم خداوند درزمان درست و مکان درست و بسیارساده و لذت بخش من را به همه خواسته هام میرسونه درآرامش کامل هرلحظه از هر چیز کوچیکی لدت میبرم و سپاسگزارم و تمام توجه و تمرکزم را روی زیباییها و فراوانیها آوردم از شبکه های اجتمایی خیلی جزیی استفاده میکنم و فقط روی سایت استاد تمرکزم را گذاشتم ازاین هدایت الله رب بی همتا سپاسگزارم و میدونم اتفاقات عالی و بینظیری درانتظار منه عاشقانه صبوری میکنم برای هم زمانیهای الهی وازشما سپاسگزارم بابت این کامت زیباتون موفقیت و ثروت و شادی و سلامتی شما روزافزون باشه
وای عالی گفتین خدااا… من همچین کامنتی میخواستم پر از حال خوب و ایمان!!! معرکه این اگه میشد هزارتا لایک میدادم دقیق خوندمش همشووو😍😍😍 خدا در همه حال با ماست… خدا ماییم. امشب خبر قشنگی بهم داده شد…منم هرروز یادآوری میکنم به خودم که خدا هرچی بخوای رو بهت میده و الان با تمام وجودم حس میکنم خواستهم قراره اتفاق بیفته
سمیه جونمممممممم دوست ناز و قشنگ و مهربون و الهی و خوش فرکانسم
کامنتت فوق العاده بود عزیزدلم واقعا چقدر زیبا روند تکامل و رهایی و رسیدن به خواسته هارو با داستان زندگی پروانه ها مقایسه کردی. دقیقا همینه از همون لحظه ای که شروع میکنی مغزت رو از پیله منفی بافی ازاد کنی، کم کم مسیرت برای رسیدن به خواسته ها هموار میشه و هر روز بیشتر از روز قبل به شادی و ارامش و رهایی و ازادی میرسی
چه زیبا کامنتی نوشت خدای درونت مرحبا .رایت میگید همه ی ما اسیر تفکرات خودمون هستیم که بال پروانگی و رهایی رو از مون گرفته .
آن زمان آزادی رو میتونیم در آغوش بکشیم که خدای درونمون رپ آزاد کنیم تا پروازی ماندگار برامون به یادگار تو این جهان بذاره .
خوشحالم با دوستان سنی از یکی ماه تر و زیباتر. والهی همراه هم سفره و هم رزقم ??????دوستت دارم عزیزم برات بهترین ها رو آرزو دارم .ثروت و سلامتی وخوشبختی وشااادی وشااادی ورهایی پروانگی آرزو دارم .????????????
باز هم دستان همیشگی خداوند شدی برای فرستادن عشق به من تا مثل همیشه روحم صیقل پیدا کند و بالهای پروازم قویتر از همیشه پرواز کند به سمت خوشبختی
آزادی رسالتی است که خداوند بخاطر آن ما را در این جهان هستس قرار داد تا هر کداممان با پیدا کردن مسیرمان بالهای پروازی رها از همه چیز و همه کس پیدا کنیم تا وصلی پیدا کنیم بسوی خودش
منم بینهایت شما دوست زیبارو و زیبا اندیشه ام را دوسسسسسسسست دااااااااااااارم
و برایت آرزوی رهایی و آزادگی و رسیدن به معبود حقیقی را آرزو دارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشی
بسیار ملموس و دلنشین نوشتی و به درستی که همینطور هست.
و این نجواهایی که از دنیای تاریک درون پیله هست همواره در گوش ما جاریست مثل نواری که دایم میره از اول و تکرار و تکرار ….
و درست تا لحظه ایی که بر این باور میرسیم که اشرف مخلوقات هستیم و کانون توجهمان را بر روی زیبایی ها و توانمندی ها میگذاریم لحظه بیرون آمدن از پیله هست که چه لحظه معجزه آسایی هست.
این لحظه ارو برای شما و تک تک رهجو های استاد عزیز آرزومندم.
خیلی کامنت تاثیرگزاری بود برام خدارا صد هزار مرتبه شکر چقدر زیبا انطباق دادی پیله هایی که دور خودمون کشیدیم و محدود کردیم خودمون رو غافل از اینکه خدا انسان رو ازاد و رها و شاد افرید نه اسیر دست شرایط بیرونی و درگیر حوادث غیرقابل پیشبینی بلکه او را خالق زندگی خود افرید
نهان آسمان ها و زمین فقط در سیطره دانش خداست، همه کارها به او باز گردانده می شود؛ پس او را بندگی کن و بر او توکل داشته باش، و پروردگارت از آنچه انجام می دهید، بی خبر نیست.
=====================================
نشانه ی امروز من :١٩/٣/١4٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته جانم ،سلام به تموم رفیق های نازنین غار حرای من
خداروصدهزار مرتبه شکر برای داشتن این غارحرا،برای این کعبه ی دل،برای این فضای بهشتی و توحیدی که میشه بهش پناه آورد و با نور خدا قلب وروح وجان رو صیغل داد.
خیلی واضح و روشن و دفنتلی میدونم چرا این فایل امروز نشانه ی روزانه شد،باز هم عدم کنترل ذهن دیشب من،باز هم نجوای شیطان و فشار های ذهنی از طرف انسان های غیر هم مدار نزاشت من با نورِ ستاره قطبی بخوابم که فقط تونستم با پناه آوردن به خواب،کل سیستم مغز و ذهن رو شات داون بدم تا منو آسانسوری به قهقرا نبره…
هروقت دیگه به این حد از ناتوانی میرسم به خدا میگم ببین من واقعا دیگه کاری از دستم برنمیاد جز خوابیدن ولی خودت با نور خودت بغلم کن و وقتی خوابیدم زخم های روحم رو با عشق و شفا و رحمت خودت پانسمان کن که صبح با این فرکانس بیدار نشم،و واقعا همین میشه صبح که بیدار میشم میبینم خیلی از دیشب اوضاعم بهتره،حداقلش اینکه میتونم قرآن گوش بدم ،من عاشق سوره ی حدید و سوره ی سجده م،انقدر که باور های توحیدی قدرتمند توش هست که بخوای نخوای روحت باهاش به پرواز درمیاد و ذهنت هم چاره ای جز تسلیم شدن در برابر خدا نداره وقتی که میشنوه وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ
وقتی زدم روی نشانه م و متن فایل رو خوندم کاملا پاسخ الله از دستان نازنین استاد شایسته بهم رسید:
اینکه، چگونه یک کرم که زیبایی خاصی ندارد، با صبر و طی کردن تکاملش، به پروانهای تبدیل میشود که زیباییاش چشمهای هر بینندهای را مینوازد و هر فرد سختیگری را به تحسین وا میدارد
این مرحله از زندگی من،با تموم زیبایی هاش،شبیه همون کرمی که دورش پیله بسته و داره تکاملش رو طی میکنه و همون آدم هایی که دارند از چپ و راست تلاش میکنند من رو از مسیر ناامید کنند یک روزی یک گوشه ای وایمیستن و چاره ای جز تحسین کردن ندارند ،همونایی که پیغام و پسغام میفرستند که سعیده مثل چی پشیمون میشه و برمیگرده ،همونا که سعی میکنند با هر روشی من رو تحت فشار بزارند ،همون هارو میسپارم به الله که از مسیر گمراهی نجات پیدا کنند،اشکال نداره به قول استاد هر آنچه مرا نکشد،قویترم خواهد ساخت
یکسری موقعیت ها یکسری حرف ها یک سری نجواها باعث میشه آدم محکمتر بشه،مصمم تر بشه برای اینکه زودتر به نتیجه برسه،یک سری تضاد برای این میاد که تو درخواست هات رو محکم تر بفرستی.
برای همین من امروز شکرگزاری عمیقتری داشتم،برای هرچیزی که دم دستم بود از خداوند سپاسگزار شدم برای تموم فرشته هایی که توی زندگیم هستند،برای پودر قهوه ای که دیروز برام خریدند و هرچقدر تلاش کردم یک ریال ازم نگرفتند،برای مهربونی های بی قیدوشرطشون،برای دلگرمی هاشون،برای کمک هایی که بی دریغ نثارم میکنند،برای حضورم در این جزیره،برای کار کردن با این مدیرعامل توحیدی،برای این مدار آسونی ها،حتی برای مشاور املاک توحیدی که خدا سر راهم گذاشت!
نوشتم و نوشتم و نوشتم و قلبم آروم وروحم سبکتر شد،آماده شدم و رفتم فروشگاه ،همیشه قبلش میپرسیدم از صاحب فروشگاه که امروز میای یا نه این بار قلبم گفت بیخیال تو برو !
وقتی رفتم دیدم در فروشگاه بسته ست،گفتم اوکی الخیر فی ما وقع ،رفتم روی پله های پاساژ نشستم و به دیدن این قسمت از سریال مشغول شدم،ذهنم میگفت اینجا جای نشستنه؟اونم توی این پاساژ ؟قلبم میگفت استاد میگه عزت نفس داشتن یعنی مثل بچه های کوچیک رفتار کردن …چه اهمیتی داره بقیه چه فکری میکنند؟من الان اینجوری راحتم و غرق دیدن زیبایی های فایل شدم که یک دختر خانومی هم سن و سال من اومد سمت راه پله ،اولش گفتم ببین آبروت رفت یکم جا به جا شدم که بتونه رد بشه از کنارم دیدم یک لبخندی زد گفت راحت باش عزیزم،یکی دوتا پله رفت بالاتر و گفت فقط من میخوام سیگار بکشم اذیت نمیشی ؟گفتم نه راحت باشید …
منم سرگرم دیدن بقیه ی سریال شدم،و همزمان داشتم به این موضوع فکر میکردم که من اینجا نشستم دارم سفر به آمریکا میبینم حالم بهتر شه،یکی دوسه تا پله بالاتر داره سیگار میکشه که حالش بهتر بشه …
این دوسه تا پله چند صدتا مدار فاصله ست ؟
و همین چقدر جای شکرگزاری داره؟
و من حواسم به همین نعمت زندگیم هست؟
صدهزار بار این جمله ی استاد رو توی روانشناسی ثروت شنیدم که بچه ها جهان کاری نداره شما از چی خوشت میاد،جهان به این کار داره که داری به چی توجه میکنی
یا توی دوازده قدم انقدر استاد تاکیید میکنه تمرین ستاره ی قطبی اصل و اساس زندگیتون قرار بدید و بدونید با کانون توجهتون دارید زندگی یک ساعت بعدتون رو رقم میزنید،هیچ چیز از پیش تعیین شده نیست،هیچ سرنوشتی از پیش رقم نخورده،شما دارید با کانون توجه و فرکانس هاتون زندگی آینده تون رو رقم میزنید
من خودم فکر میکنم از بس این موضوع ساده ست که من از جدی گرفتنش غافل میشم،میگم خب مثلا من الان حالمو خوب نگه دارم،چه جوری میخواد اوضاع بهتر بشه ؟
خب به تو چه؟مگه تو خدایی؟تو کارت رو درست انجام بده،خدا صد در صد کارش رو درست انجام میده!
کمتر فضولی کار خداروبکن،اسفند ماهم بهت گفت انصراف بده ،رفتی انصراف دادی،هی میگفتی خب چه جوری؟خب از کجا؟الکی الکی حالت رو نمیتونستی خوب نگه داری هی چک و لگدی میشدی!
درحالیکه بازم مستند به حرفای استاد در جلسه ١ قدم ٣:
وقتی شما داری فرکانس میفرستی،نتیجه داره حاصل میشه،منتها شما با چشم نمیبینی هیچ میگی پس چه طوری ؟پس از کجا ؟
مثل اینکه شما نون میخواستی،اون گندم داشته آرد میشده،ارد رفته نونوایی ،همسایه تون رفته نون رو خریده ،دیده اضافه ست میاد دم در خونه میگه بفرمایید این نون گرم برای شما!
شما اون موقع نون رو میبینی ولی هزار تا اتفاق قبلش رو که ندیدی!
از اسفند تا اواخر فروردین که به من الهام بشه من بیام کیش،هزارتا اتفاق افتاد!ولی من کجا خبر داشتم ؟من تلاش کردم ایمانم رو حفظ کنم و توکل کنم و ادامه بدم
درنهایت اون فرکانس ها ختم شد به وصل شدن من به این شرکت بزرگ و خفن و این مدیرعامل توحیدی و بی نظیر!
استاد میگه همتون توی زندگیتون به یکسری موقعیت ها رسیدین،یک سری اتفاق ها براتون افتاده که نفهمیدید چطور،خود به خود وارد زندگیتون شده،خب به همین شکل میتونه اتفاقات دیگه رخ بده.
پس فارغ اینکه الان من توی پیله م و بقیه جز پوست این پیله چیزی نمیبینن من باید از هر لحظه ی تشکیل بال های پروانه ایم لذت ببرم و اجازه بدم خداوند با قدرتش بهترین بال هارو برای خلق کنه و من فقط یک گوشه ی این پیله بشینم و استراحت کنم و لذت ببرم و باور داشته باشم هرچقدر بیشتر لذت ببرم این بال ها قشنگتر و قشنگتر و قشنگتر میشه.
آره!همینه !بازی دنیا همینه !
لذت ببر و شاد باش و هر لحظه ی زندگیت رو زندگی کن و اینجوری اجازه بده جهان لذت ها و خوشبختی ها و آسونی ها و نور بیشتری وارد زندگیت کنه …کدوم نور ؟ نورِ الله مهربانم
خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت میکند ، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.
خدای عزیز و شیرین و دلبرم،از صمیم قلبم ازت سپاسگزارم،عاشقتم و جان منی و دوستت دارم و دیوونه ام و همه جونم فدای تو.
بووووس به کله ت فراوانِ فراوان ِ فراوان
استاد جانم،خانم شایسته جانم
پرچمداران توحید و آیین ابراهیم خلیل الله
بینهایت دوستون دارم و به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان
سلام و صد سلام بر شما سعیده خانم نازنین و بزرگوار ، سلامی از جنسِ…
…وَٱلسَّلَـٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰۤ
و سلام بر کسی که از هدایت الله تبعیت کرد…
[سوره طه ٢٧]
جسارت و شجاعتِ شما در طی این مسیری که در چارچوب هدایت های الله طی کردین ، بسیار بسیار بسیار ستودنی و تحسین برانگیز است و چنین مسیری شما را بزودی زودِ زود ، لایقِ دریافتِ یک سلامی دیگر از جانب خدا میکند ، سلامی با کیفیت تر از جنسِ…
…سَلَـٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُم…
…و به بهشتیان گویند که سلام بر شما باد بخاطر پایداری هایی که در این مسیر داشتید…
[سوره الرعد 24]
همین نتایجی که تا اکنون شما گرفته اید ، کافیست که هر انسان بی ایمانی را “فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَ” کند و او را به مسیر قوانینِ الله هدایت کند ولی گویا که این نتایج برای آن عده ای که نشسته اند تا زمین خوردنِ شما را ببینند ، آنقدر عجیب و غریب نیست که آنان را به مانند ساحران فرعون “وَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَهُ سَـٰجِدِینَ” کند…
ولی خداوند دوست دارد که نورِ خودش را از طریق شما تجلی بخشد و برای همین بواسطه حسن نیتی که شما به او نشان دادید ، شما را برگزید و در مدار بندگان برگزید خود قرار داد و مستحق یک سلامی دیگر از جانب خودش کرد ، سلامی از جنس…
آری ، اگر قدردان باشید “وَٱسۡتَعِینُوا۟ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰهِ” را سرلوحه یِ خودتان در لحظاتِ دلتنگی و سختِ زندگیتان قرار دهید ، روزی را خواهید دید که خدا از طریقِ شما ، نور خودش را گسترش میدهد هر چند که این امر به مذاق عده ای خوش نیاید…
میخواهند که با دهان هایشان نور خدا را خاموش کنند ولی خداوند تمام کننده ی نور خویش است هر چند که ناسپاسان نسبت به این امر کراهت داشته باشند
[سوره الصف 8]
من پیشاپیش رسیدن شما را به چنین جایگاهی تبریک میگویم که همچون ورود یوسف نبی به مجلس زنان مصر ، ورود شما به هر جمع و مجلسی ، مساوی میشود با خاموشی آن جمع از هر نظر و غرق در تحسین شدنشان از دیدن ثروت و عظمت و جلال و جبروت شما…
شاید این روزها در جلویِ شما تلویزیون میبینند و اینستا چک میکنند و… ولی غافلند از اینکه چه بنده ی برگزیده ای کنار آنها نشسته است ولی بزودی متنبه میشوند و با خود میگویند که “ای دل غافل ، چه کسی در کنار ما بود که میتوانستیم از وجودش بهره مند شویم و علمِ سعادت و خوشبختی بیاموزیم ولی…”
شما در این مسیر ادامه دهید ، ادامه دادنی از جنسِ…
فَٱسۡتَقِمۡ کَمَاۤ أُمِرۡتَ…
پس استقامت بورز همانگونه که بدان امر شده ای…
[سوره هود ١١٢]
خدا را چه دیدیم…
شاید در آینده ای نزدیک قرار است که داستان زندگی شما نقل محافل و مجالس شود همانگونه که داستان مادر موسی نقل محافل و مجالس و کتاب های ما شده است…
و ما به مادر موسی وحی کردیم که فرزندت را شیر بده و هرگاه که ترسیدی ، او را در دریا قرار بده و از این بابت نترس و غمگین مباش ، همانا ما او را به تو برمیگردانیم و او را از رسولان قرار میدهیم
[سوره القصص 7]
شاید قرار باشد که در آینده ای نزدیک ، داستان شما اینگونه نقل شود که…
وَأَوۡحَیۡنَاۤ إِلَىٰۤ أُمِّ نیکا و نیلا أَنۡ…
و ما به مادر نیلا و نیکا وحی کردیم که از شعل پرستاری استعفا بده و به کیش برو و….
و خودِ خودِ خودش در این مسیر همراه شماست و در لحظاتی که قلبتان ناآرام میشود ، بروی آن دست میکشد و آرامش میکند ، همانگونه که برای مادر موسی چنین کاری کرد…
و دل مادر موسی از بی قراری رها کردن فرزندِ دلبندش بروی آب تهی شده بود و اگر دلش را از بی قراری به آرامش ، پایبند و استوار نمیکردیم تا از اهل ایمان باشد ، نزدیک بود که آن راز را فاش سازد که این کودک متعلق به من است و از ترس فرعون او را به آب انداختم
این یک کامنت نبود که شما برای من نوشتید این یک اثر هنری آمیخته با نورِ الله پیچیده در عطر و بوی بهشت وعده داده شده بود وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا
بینهایت و بینهایت و بینهایت ازتون سپاسگزارم،هربار که هر خط این کامنت رو خوندم خدا رو در کنارم احساس کردم که با لبخندی آرامش بخش نگاهم میکنه و میگه منم سعیده ،منم که دارم باهات حرف میزنم،مگه نگفتی با من حرف بزن همونطور که با موسی حرف زدی؟
این منم که نورم رو از طریق بینهایت دستان بهشتیم برات میفرستم.
دیشب یکی از شب های سخت کنترل ذهن من بود،اما آیا خدا منو تنها گذاشت ؟نه …
بدون اینکه خبر داشته باشم فایل هایی از طریق دوستان بهشتی ام روی ایتا ارسال شده بود و من دقیقا زمانی متوجه شدم که باید اون لحظه میشنیدمش.
خدا؟ خدا هیچ وقت دیر نمیکنه،هیچ ساعتی دقیقتر از ساعت خدا نیست.
دیشب رو با نور خودش گذروندم،صبح شد و من حالم از دیشب خیلی بهتر بود،اما باز هم ناخواسته ها از طریق غیرهم مدارها سرازیر شد،روح خسته ی من توان زخم جدید نشد و باز ذهن شیطانی متمایل شد به سمت إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ
خدارو جلوی خودم میدیدم و مثل بچه ای که هیچ پناهی جز مادرش نداره و میدونه هرچقدر با مادرش سرجنگ به پا کنه باز هم جز آغوشش جایی رو نداره،صدامو توی گلوم انداختم و سرش فریاد کشیدم و با اشک های روون و مشت های گره کرده داد زدم :پس کجایی ؟هومعکم این ما کنتم،هومعکم این ما کنتم ت کو؟ها؟حرف میزنی فقط؟چرا دست این آدم های غیرهم مدار رو از سرم کوتاه نمیکنی؟چرا هنوز هستن؟چرا هنوز بهم وصلن؟من هستم من هستمت کو؟چرا نمیبینمت؟
با همین چند تا فریاد بلند فشار روی ذهنم برداشته شد،اما مشتم هنوز گره خورده بود ،هنوز عصبانی بودم،و اون همچنان با لبخند نگاهم میکرد و با قرآن این پاسخ رو بهم داد:
و چگونه کفر می ورزید در حالی که آیات خدا بر شما خوانده می شود، و پیامبر او در میان شماست؟! و هر کس به خدا تمسّک جوید، قطعاً به راه راست هدایت شده است.
مشت های دستم آروم آروم باز شد و اشک ها روونتر،من گریه میکردم و اون همچنان میخندید ،من اقرار به اشتباه میکردم و طلب بخشش،و اون مثل همیشه با آغوش باز پذیرا بود …
میشنیدم که میگفت بیا که میدونم جز من پناهی نداری،بیا که میدونم جز من کسی رو نداری ،بیا که من حواسم بهت هست ،بیا …من فراموشت نکردم سعیده مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
منّت خدای را عزّ و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود مُمِدّ حیات است و چون بر میآید مُفَرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.
برادر عزیز توحیدی من که نور قرآن از کلام بهشتی شما جاریه،بینهایت ازت سپاسگزارم که به ندای قلبت گوش دادی و برام نوشتی و دست قدرتمند الله شدی تا به ایمان و استقامتم از نور الله بباری.
دعا میکنم همیشه در پناه نور الله و نور قرآن در دنیا و آخرت سعادتمند و خوشبخت زندگی کنی.
و ما به مادر نیلا و نیکا وحی کردیم که از شعل پرستاری استعفا بده و به کیش برو و….
سلام رضا جان….
خیلی خوشبختم که در چنین سایت الهی دارم وقتمو میگذرونم و به لطف خدا دارم از نوشته های توحیدی شما و بقیه دوستان به میبرم…
این جمله ی بالا رو که خوندم اشکام سرازیر شد…
میدونی..!
من خیلی مسیر رو اشتباه رفته بودم و توی منجلاب بودم و زندگی رو به خودم و همسر و فرزندم جهنم کرده بودم. دقیقا 9 ماه پیش توی سخت ترین شرایط مالی و کاری، خدا دلم رو قرص کرد که به راحتی از کار قبلیم انصراف بدم و توی دل یک کار جدید که ازش ترس داشتم.
و به لطف خدا همه چیز برام عوض شد…
منی که 31 سال از زندگیم میرسه هنوز 20 روز دارم تا بیمه ام یکسال تمام بشه و وارد سال دوم بشم و خدا میدونه چه سختی هایی کشیدیم منو همسرم. ولی الان به لطف الله هم تأمین اجتماعی داریم و هم تکمیلی ( رزق هست واقعا)
قبلا دوشیفت کار میکردم و درآمدم به زور خودشو به 7 تومان میرسوند، ولی الان به لطف الله چند برابر شده و آرامش داریم.
توی این دوسالی که با استاد آشنا شدم، به لطف خدا دیگه نرفتم سراغ وام و قرض گرفتن و الان الحمدلله 80 درصد وام هامون تسویه شدن و داریم آرامش رو تجربه می کنیم.
خلاصه میخواستم بگم اینا نتیجه ی شجاعت من و سپردن خودم به خدا بود و لحظه ای که جمله ی بالا رو که شما نوشته بودی و زیرش نوشته بودی از پرستاری دراومد و رفت کیش، توی چند ثانیه کل زندگیه متاهلین که بخاطر ترس از 97 تا 1402 توی شرایط افتضاح شغل قبلیم مونده بودم و زمانی تونستم از اون شغل دربیام مه خدا منو هدایت کرد و بهم شجاعت داد
سلام اقای احمدی برادر قرانی ام برای سعیده جانم نوشتی واشک ما رو جاری کردی سپاس از نوشتنت چه زیبا وچه امیدوارانه قلب همه ما رو روشن کردی من از نظر مداری اختلافم با شما زیاده شما خیلی جلوتری ولی عاشفانه نوشته های شما رو میخونم وبا خوندنشون اروم میشم از الله مهربانم بهترینها رو برای همه آرزومندم باز هم ممنون که مینویسی.
سلام و درود به سعیده جان، (دُختِ بَندِر) بیییییینهایت ازت ممنون و متشکرم بخاطر این کامنت پر برکت و ارزشمندت و همچنین این نقطه آبی توحیدیت که اینجا برام فرستاده بودی.
abasmanesh.com
تصمیم گرفتم جواب هر دوتاشو با هم اینجا برات بنویسم. راستشو بخوای هنوز هم نمیدونم قراره چی بنویسم ، و از خداوند میخوام که هدایتم کنه و خودش بر قلب و روحم بباره.
دقیقاً صبح که رسیدم عسلویه ، چمدون رو گذاشتم توی اتاق و گوشی رو چک کردم نقطه آبی ارزشمندت رو دیدم و اولین کاری که کردم خوندن کامنتت بود ، کلمه به کلمه اش رو با جانم خوندم. و بعدش آماده شدم برای سر کار رفتن.
بی نهایت ازت متشکرم که ستاره قطبی صبحگاهی من شدی.
خدا رو شکر میکنم که پر حرفی های کودک درون من برات حس خوبی داشته. بینهایت تحسینت میکنم و چقدر لذت بردم از اون اسماءالحسنیٰ گوش دادنت موقع غروب. به دو دلیل. یکی اینکه یاد روزهایی می افتم که خودم توی ساحل بوشهر میرم پیاده روی و از یه جایی به بعد میشینم و به غروب خورشید روی دریا نگاه میکنم و قرآن گوش میدم.
دلیل دوم هم اینکه دیروز توی جاده بودم که خورشید داشت غروب میکرد، قسمتی از مسیر به طرف شرق رانندگی میکردم و بیاختیار نگاهم توی آینه های ماشین گره خورد به خورشید که کمی بالاتر افق پیدا بود.
باورت میشه وقتی که میشینم و غروب رو نگاه میکنم و همزمان قرآن گوش میدم، و اینقدر فرکانسم عالیه، همون موقع هم نجوا میاد که قرآن رو قطع کن و دوازده قدم رو گوش بده ، زود باش ، زود باش دوازده قدم رو گوش بده تا نتایج بیاد.
استاد توی جلسه 2 قدم 10 توضیح میده که یه افتر رین میره توی پارادیس موتورسواری و بعداً از غروب لذت میبره ، و این لذت بردن بهترین کاریه که میتونسته انجام بده. ولی ما همین لذت بردن رو به تعویق میندازیم چون فقط نتیجه رو میخوایم.
همین الان که دارم برات این کامنت رو مینویسم ذهنم داره تلاش میکنه توجهم رو ببره روی ناخواسته یا نجوا کنه که امروز ورزش نکردی و دوازده قدم رو کار نکردی …
ولی الان لذتبخش ترین کار همین کامنت نوشتنه. چون فرکانسمو مثبت میکنه.
وقتی هدایت خواستم برای نوشتن کامنت هدایت شدم به سوره شوریٰ (تلفظش شورا ست) که آیاتش خیلی امید بخش بود. خب خدا رو شکر که خودت خوب میتونی آیات رو تحلیل کنی. خداوند در هر حالی داره از قدرتش به بنده هاش میگه و از لطف و رزق بی حساب میگه ، که ای بنده من، همه کاره شما منم. قدرت فقط منم، به من وصل شو همه چیو بهت میدم.
یه چیزی این روزها اتفاق افتاده تا مدتها ازش بیخبر بودم که چه خبره ؛ الان هم که از بچه ها شنیدم کلی بهشون خندیدم.
من چند روزی بود میدیدم روی تلگرامم هی پیام میاد فلانی تلگرام نصب کرده شاید بالای 30 نفر. هی من پاک میکردم. بعد که پرسیدم چه خبره ، میگن ظاهراً یه بازیه توی تلگرام، میزنی روش بهت سکه میده. که شاید بعداً این سکه ها ارزش پیدا کنه. به همکارم میگم ببین تو بگو من میخوام آب معدنی تولید کنم ، من میام سر بطری ها رو برات با دست میبندم آخر ماه یه چیزی بهم بدی. اینو بیشتر قبول دارم تا اینکه یه بازی دانلود کنم فقط بابت کلیک کردن روی صفحه منو ثروتمند کنه؟؟!!
هر کار میکنم بهشون نخندم نمیتونم. میگم لامصبا حداقل این سر بطری بستن داره یه کار مفید میکنه که ارزش خلق میکنه. تو نمیگی کلیک کردن فایده اش برای جهان هستی چیه؟
(فرض کن خدا ابراهیم رو بفرسته ، بگه ابراهیم جان، برو با انگشت هزار بار بزن روی اون سنگه تا قیامت مردم به توحید هدایت میشن ؛ خدایا خودت هدایت مون کن)
من صبح اومدم سر کار رئیسم صدا زده میگه فلانی بیا این لوح تقدیر و کارت هدیه و این فلش مموری رو بگیر، بابت فلان موضوع که رفتی آموزش برگزار کردی از واحد آموزش برای شما هدیه فرستادن، ظاهراً آخر به مناسبت روز معلم از اساتید آموزش پالایشگاه تجلیل کردن. به الله قسم من تا همین لحظه نمیدونم مبلغ کارت هدیه چقدره یا اصلا متن اون لوح تقدیر چی نوشته. ولی گفتم خدایا شکرت، رزاق من شمایی، وهاب من شمایی، خدایا من چشمِ امیدم به دست خودته. از بنده هات تشکر میکنم ولی همه اش تویی ؛ تویی که داری نعمت میدی.
حالا من این کارت هدیه ای که تو این لحظه «من حیث لا یحتسب» از دستان خداوند هدیه گرفتم رو باور کنم؟ یا برم روی صفحه گوشی کلیک کنم که ببینم این کلیکها در آینده تبدیل به پول بشه. ببین همین تغییرات کوچیک رو اگه نبینم ، اگه سپاسگزار نباشم تغییرات بزرگ رو چطوری سپاسگزاری کنم؟
گفتم من چه ارزشی باید خلق کنم؟ اونیکه رفتم آموزش برگزار کردم مستقیم یا غیرمستقیم ارزش خلق کردم، همین که با مباحث ایمنی و آتشنشانی از بروز یه خسارت جلوگیری کردم یعنی مفید بودم.
کلیپ اون بنده خدا رو یادته که میگفت دوستان عزیز هم اکنون آهو، آهو … ؛ حکایت منه دوستان عزیز هم اکنون نجوا، نجوا …
نجوای اینکه اینا چیه نوشتی پاکش کن. پناه میبرم به خدا از شر نجوای شیطان.
چند وقت پیش داشتم خاطرات یه خلبانی رو نگاه میکردم به نام کاپیتان ذوالفقاری ، میگفت وقتی اسیر شدم 28 سالم بود، و عراقیها از جنگنده فانتوم خیلی وحشت داشتن. توی آخرین مأموریتم بالاترین رکورد حمل بمب رو زده بودم. اونقدر سنگین که وقتی اسیر شدم ژنرال عراقی بهم گفت تو خلبان فانتوم بودی یا بی 52.
میگفت وقتی انداختنم توی سلول زندان ، یه سرباز عراقی دستاشو پشتش گرفته بود و مغرورانه جلوم قدم میزد ، و هی با تمسخر بهم نیشخند میزد و رد میشد میگفت: «هه هه فانتوم؟؟ خخخخخ» ، دوباره میرفت و دوباره رد میشد ، هه هه فانتوم ؟؟ یعنی چی شد اون همه شجاعت ؟ ما که زدیمت. میگفت همین کارش بشدت روی اعصاب من بود.
حالا یه وقتایی حکایت من میشه و شیطان رجیم . رد میشه مغرورانه و میگه: «هه هه توحید ؟؟ خخخخ ، بشین تا توحید جواب بده»
ولی توحید همیشه جواب میده. ——————————————————
توی کامنتت در مورد اینستا نوشته بودی ، واقعاً فکر نمیکنم کسی بدتر از من به اینستا معتاد بود. روزی 12 ساعت و 9 ساعت توی اینستا بودم. کمش کردم ولی بازم بود. بازم از کنترل خارج میشد. یه جا حذفش کردم و بعد از چند روز دیدم اصلا احتیاجی بهش نداشتم.
همین 15 خرداد یه حسی بهم گفت دوباره اینستا نصب کن، گفتم اینستا؟ این نجوای ذهنه، بذار هدایت بگیرم. هدایت گفت اکی برو نصب کن ، حالشو ببر . گفتم اکی نصب کردم به محض اینکه وارد شدم انگار با لباس سفید رفته بودم توی ذغال فروشی. گفتم اینا چیه، اینا چی میگن، این خزعبلات چیه توی دایرکت فرستادن. این آدمها کی هستن من باهاشون رفاقت میکردم. فکر کنم کلاً 10 دقیقه هم نشد ، رفتم برای دیلیت اکانت. کلا اکانتم رو پاک کردم. گفتم انرژی و فرکانس این محیط بدرد من نمیخوره. شاید یکی بتونه مدیریت کنه و ازش پول دربیاره نوش جونش ، من باهاش ارتباط برقرار نمیکنم. بلافاصله حذف اکانت رو زدم و اپلیکیشن رو هم پاک کردم. جریان هدایت انگار میخواست منو ببره تا آخرین چشم داشتم به اینستا رو هم پاک کنم.
اون انسان عزیزی که نمیتونه اینستا رو پاک کنه ، هنوز نمیدونه چه لذتی داره خوندن و نوشتن و تحلیل کردن آیات قرآن. هنوز لذت گوش دادن به فایلهای گنجینه دوازده قدم رو تجربه نکرده؛ اونم باید تکامل طی کنه. کاملاً باهات موافقم اینکه انرژی منفی اینستا به اطرافیان هم سرایت میکنه. من تجربه اش کردم. همکارا اینجا اینستا دارن صداشو میشنوم فرار میکنم میرم بیرون.
——————————————————
تو کامنت در مورد آتشنشانی نوشته بودی؛ شما لطفاً اونجا رد میشی دور و بر ایستگاه آتشنشانی نرو. خلاصه از ما گفتن ، یه چی میدونم که میگم. کلاً از آتشنشان جماعت فاصله بگیر. (اون ماجرای فرشته نجات و اینا همش تبلیغات الکیه)
آره حق با شماست ، چند سالیه رنگ استاندارد لباسهای آتشنشانی داره عوض میشه ، هر چند رنگ زرد در واقع متعلق به آتشنشانی فرودگاهیه ولی توی مناطق جنوب بخاطر گرما دارن سعی میکنن لباسهای رنگ روشن رو جایگزین کنن، ما هم خیلی اصرار کردیم، هنوز جواب نداده.
——————————————————
اون ماجرایی که توی کامنتت نوشته بودی که از خدا میخوای کمکت کنه واقعاً عالی بود، خیلی وقتها تجربه اش کردم که تمام روزم رو عالی سپری کردم ولی یه اتفاق یا حرف ساده آخر شب فرکانسمو منفی کرده و صبح روز بعدش رو با فرکانس منفی شروع کردم.
خیلی توصیف زیبایی بود هم توی کامنت شما و هم توی فایل که البته کامنتت انگیزه شد یکبار دیگه این فایل رو ببینم و تکامل رو بیاد بیارم. تکامل تکامل تکامل.
تکامل لازمه.
توی فایل اونجایی که استاد در مورد بال پروانه ها میگه ، یاد این بیت شعر از آهنگ «باران که شدی» افتادم که میگه:
«از قدرت حق هر چه گرفتند به کار ؛ در خلقت تو و بال پروانه یکیست»
خالق کهکشان های به اون عظمت ، خالق بال پروانه به اون شگفت انگیزی هم هست.
اگه همه انسانها جمع بشن یه بال پروانه نمیتونن خلق کنند.
ببین یه چی بگم، توی علم آیرودینامیک طراحی بال وسیله پرنده خیلی مهمه،، در اوج سادگی ، کلی محاسبات داره ، توازن بین میزان نیروی بالابرنده و پیشران و وزن و مقاومت هوا ناشی از سرعت.
بشر هنوز نتونسته بالی رو بسازه که نسبت ابعاد و وزن بال پروانه رو داشته باشه.
(نسبت ابعاد به وزن؛ اگه انسان بخواد یه وسیله پرنده بسازه که ابعاد بال و بدنه همینقدر باشه ، بالها اونقدر سنگین میشه که نمیتونه پرواز کنه)
آره بشر هنوز از خلقت بال پروانه ناتوانه.
——————————————————
این جمله ارزشمند از استاد رو که توی کامنتت نوشته بودی «بچه ها جهان کاری نداره شما از چی خوشت میاد،جهان به این کار داره که داری به چی توجه میکنی» این جمله رو استاد فکر کنم توی دوازده قدم هم میگن ؛ چقدر دوست دارم این جمله رو در عمل بیارم. و حقیقتاً بهش عمل کنم. واقعاً هر چقدر توش بهتر بشم بازم کمه.
——————————————————
ازت بینهایت ممنونم سعیده جان ، بخاطر هر دوتا کامنتت ، واقعاً خیلی آموزنده و توحیدی بود.
راستی یه چیزی رو تو کامنت نوشته بودی کلی ذوق زده شدم.
«قلبِ فراوانِ فراوان از جنوب ایران به شمال فلوریدا»
قبلاً شمال بودی؛ چی تو رو آورده جنوب ؟ خداوکیلی چی شد که اینجوری شد؟
میدونستی توی جزیره کیش که هستی به لحاظ مدار جغرافیایی توی نقطه ای بین مدار 26,48 تا 26,58 شمالی هستی و اگه همین مدار رو روی نقشه ادامه بدی میرسی به سواحل میامی فلوریدا ؟؟
مدار شمالی اکی شده ، مدار شرقی رو هم اکی کنی میرسی به فلوریدا.
بینهایت تحسینت میکنم، و از خداوند برات بهترین ها رو میخوام.
همواره در پناه رب العالمین باشی.
شاد و سلامت و موفق و ثروتمند. و برامون بیشتر و بیشتر بنویسی.
آقا من با اجازه خودت یکی محکم محکم زدم تو دهن شیطان نجوا گر ذهن شما که اینقدر این وسط نیاد پارازیت بندازه و مزاحم قلم و قلب قشنگت بشه .
دیوانه ست واسه خودش . یه دیوانه قوی
دیشب چه جنگی تو ذهن من راه انداخت که طبق روال آیه های صریح و روشن و مستقیم خدای مهربان قدرتمندم به دادم رسید . مرتب می گفت اشکال نداره فقط یه احوال پرسی ساده از یه دوست قدیمی در روز تولدش میشه انجامش بدی هیچی نمیشه . حالا کلی هم بعدش اشک میریزی و سرت درد میگیری عیب نداره ولی ببین چقدر الان در عذابی .
منم گفتم با صدای بلند در ذهنم که دهنت رو ببند دیگه گولت رو نمیخورم روانی .
و قرآنم رو باز کردم و از خدا خواستم با یه آیه زیبای مهربان آرومم کنه :
و آنکه به خود ظلم کند و کار زشتی انجام دهد ولی توبه کند خداوند نسبت به او بسیار مهربان و پوشاننده است
آخی خدایا شکرت . آروم شدم . الانم که دارم برای شما می نویسم آرومتر شدم.
چقدر معرکه بود باغ پروانه ای که استاد جان و خانم شایسته رفتن .
منو به کجا رسوند.
همیشه عاشق پروانه ها بودم و هستم
دوره کشف قوانین رو که تابستان کار کردم خدا بهم یه پروانه بزرگ بسیار زیبا کادو داد که همیشه روی قلبم بود و مثل چشم سوم من همه جا هدایتم کرد و باهام بود.
من نمیدونم داستان چیه من مرتبه چندم هست در جواب کامنت شما به سعیده جونم میام مینویسم . سعیده رو باید یه تابلوی خوشگل ازش درست کنم بذارم تو اتاقم . چقدر این زنجیر و حلقه های ارتباطی خوشگلن آخه .
میدونید چی شد حمید جان این تیکه ای که راجع به نجوای شیطان و ماجرای اینستا و حذف کردن و جایگزین کردن با فایلهای 12 قدم نوشتید خیلی خیلی برام ملموس هست . حرکتی که پاییز امسال انجام دادم و چقدر که لذت بخش بود . خدایا هزاران بار شکرت .
خدایا چطوری میشه ببوسمت
به قول داداش ابراهیم
میدونی قلبت کجاست
من با قلبم دوستت دارم حمید جان . شما و همه دوستان توحیدی نابم رو
خدایا مرسی که مراقبمی .مرسی که کمکم میکنی فقط برم جلو
سلام و درود به شما لیلی خانم، امیدوارم که حالتون عالی باشه. و همواره به نور هدایت رب العالمین متصل باشید.
من که راضیم، اصلا یه جوری بزنید که با اورتودنسی و لمینت هم دندوناش درست نشه. این شیطان ملعون از رو نمیره. حتی همین الان هم داره برای نوشتن همین پاسخ کامنت جفتک میندازه.
این حد از استقامت تحسین برانگیزه، چند هزار ساله میلیاردها نفر رو منحرف کرده ولی بازم کوتاه نمیاد و حتی یه نفر رو هم بیخیال نمیشه ، من بودم تا الان گیوآپ کرده بودم که مثلاً یه میلیارد نفر رو منحرف کردم، دیگه بسه.
فکر میکنم حتی شیطان ایمان و باور قویتری نسبت به من داره توی مسیر حرکتش. توی مسیر یویو نشده. با همون شدت و هیجان ابتدای مسیر داره ادامه میده.
—————————————————————————
چند وقت پیش توی یوتیوب یه آقایی رو دیدم مسئول یه باغ وحش بود و کلی شیر داشتن توی باغ وحش وقتی شیرها با هم دعواشون میشد، میرفت توی محوطه شیرها صندلشو از پاش در میآورد و میگرفت دستش، شیرها از ترس هر کدوم یه طرفی فرار میکردن. سلطان جنگل از صندل میترسید، بخاطر ترسی که از بچگی توی ذهنش کاشته بودن. توله شیرها اگه طبق نظر مربی رفتار نمیکردن با صندل آروم میزد توی صورتشون. و شیر سالها این ترس رو با خودش یدک میکشید. غافل از اینکه اگه میشد به شیر گفت یه کم اعتماد به نفس داشته باش، عزت نفس حقیقی و احساس ارزشمندی خودت رو پیدا کن، تو شیری سلطان جنگل و همه موجودات ازت میترسن ، تو چرا از صندل میترسی ، قطعاً دیگه مربی هم جرأت نمیکرد وارد محوطه شیرها بشه.
حکایت شیرهای توی قفس شخصیت خودمونه.
—————————————————————————
ببخشید پر حرفی کردم ، در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
Hello dear sis Leily. Hope you feel great and happy. And always having God's protection.
It's been a long time I haven't speak or write English so I might've been writing something wrong, so fix it in your mind.
Thanks God for all miracles in your life. I'm at the beach, very nice day, and I'm in a cozy spot. Few minutes ago I was sitting on beach sands, and touching sand and seashells, and feeling and whispering gratitude for God, I was not feeling having some few empty seashells, I was thinking having pieces of gold in my hand. I was thinking of thousands of years to transform such things and now I can touch them for free and feeling wonderful, some experiences are really priceless.
Few minutes of sitting on beach and listen to the prayer of sea, feeling the cool nice flow of air… It is so nice.Thanks for challenging me to speak English again. I was beginning to think I'm totally have forgot English.I found these few sentences in dark, dusty, rusty place of my mind, so accept it please.
Now I found out I’m not just a garrulous person in Farsi , but also in English too. LOL.
I wish you the bests, I hope you happy, healthy and wealthy under God.
Yet Allah is the best of protectors, and He is the most merciful of merciful ones.
Are you kidding me? your Enghlish is perfect.I am learning from you .please speak and write in Enghlish whenever you can .
it seems to me that your spot on the beach is absolutely amazing and fantastic. I love that.thank you for explaining it to me. your description was very very clear.
I can feel the sand beneath my feet and hear the sonud of the sea.
I am fan of the sun and sea, especially during sunny days and sunsets.
I plan to buy my next house near the sea,preferably on the southern coast. I get very very emotional and happy thinking about it.
you know what? these days,i am studying Enghlish to improve my Enghlish knowledge.I believe that these conversations are GOD ‘s help for me,my friend.
Like our professor,i would like to do things in parallel.
I want to study law in the Quran ,my lessons, and earn money all at the same time. I should remain calm and happy.
Thank you very much for writing in Enghlish for me.
keep up the good work!
yet Allah is the best of protectors,and He is the most merciful of merciful ones.
Be careful about what you are asking, You said: You're a fan of the sun and sea, especially during sunny days and sunsets , and I want to tell you to add another thing and it is the Temperature.
If you want to experience the south beach, it's better to be after "Azar" until "Farvardin". You might not believe if I tell you last week in the noon when I was outside in car, I needed to turn the AC on.
Now, the South is full of tourists, because the weather is good, about 18-20 degrees
Thanks for your comment, although mine was just weather forecast ;D
Wish you the best
yet Allah is the best of protectors, and He is the most merciful of merciful ones
فاطمه دیوونه مناظری شدم که توی کامنتت برام ازش نوشتی،بِببین من میخوام بیا اونجا روی اون پشت بوم،ساعت ها وساعت ها و ساعت ها باهم از توحید و قرآن و قانون حرف بزنیم،و مست اون باد خنک و زیبایی آسمون وویوی کوه ها ی سر به فلک کشیده بشیم…
درخواستشو فرستادم فاطمه،به لطف قانون ادعونی استجب لکم،انشالله بزودی در کنارت اینهمه زیبایی رو تجربه میکنم.
ازت ممنونم بینهایت و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
به نام خدای مهربان سلام سعیده جان عزیز دوست هم فرکانسی من بسیار بسیار خوشحالم و خدا رو سپاسگزارم که همچین شاگردیهایی رو دارم و ازشون لذت میبرم از مسیرشون از درکشون از کامنتهای قشنگشون و همه و همه برای قدم برداشتن منه و منم که باید به جای کفور بودن و پوشاندن این همه نعمت این همه الگوی مناسب توی سایت شاکر خداوند باشم و قدم بردارم و حرکت کنم و لحظه لحظه شکرگزار خداوند و سجده کننده پروردگارم باشم من خیلی از کامنتهای شما رو میخونم و لذت میبرم ولی امروز کامنت شما منو برد به چند سال پیش که تازه مهاجرت کردم به تهران و در یک شرایط ایده آل که تازه یه خونه شخصی ویلایی رسیده بودم تازه ازدواج کرده بودم یه کاکول زری چند ماهه مثل فرشته هدیه گرفته بودم از خدا،کارگاه شخصی داشتم نیروی کار داشتم و همه چیز در بهترین حالت خودش بود همه رو همه رو رها کردم و اومدم تهران و از صفر دوباره شروع کردم منی که خودم چندین کارمند داشتم اومدم تهران شروع کردم توی مغازه شاگردی کردن و از خودم نگفتم که من چقدر قدر مثلاً شخصیت داشتم کسی منو کمتر از مهندس صدا نمیکرد ولی خوب ما بچههای سایت عباس منش به کم قانع نیستیم چون عظمت پروردگار خودمونو درک کردیم میدونیم اگه کم بخوایم یعنی خدا رو کم قبولش داریم.
سعید جان عزیز دوست عزیزم باور کن که کامنتات روشنگر و چراغ راه خیلی از ماهاست امروز کامنتت برام درک بهتری فراهم کرد از همین چند قدم فاصله توی پلهها که نشسته بودی و توضیح دادی که چقدر مدارتوون متفاوته با اون دختری که میخواد سیگار بکشه
بیشتر اومدم این مطلبو بهت بگم که یاد چند سال پیش خودم افتادم که بدون هیچ فرش قرمز و هیچ امیدی به جز امید به دستان پربرکت خداوند و آموزشهای استاد پا گذاشتم توی تهران چند روزی فقط میچرخیدم و یه جایی دیگه داشت نجواها شروع میشد چون نه هیچ پولی داشتم نه هیچ جایی داشتم نه هیچ اقوامی داشتم حتی به خیلیها هم نگفته بودم که اومدم تهران بمونم و خداوند منو هدایت کرد کمک کرد از اونجایی که چند روز بدون مقصد و هدف توی بازار کار خودم میچرخیدم و مغازهها و فروشگاههایی هم صنف خودمو نگاه میکردم و فراوانیها رو تحسین میکردم بعد از چند روز نجواها شروع شد تو دیگه پول نداری تو دیگه اینجا کار نداری. جواب بقیه رو چی میخوای بگی جواب خانواده خانم تو چی میخوای بدی مادرت تو رو دوست داره و چشم امیدش به توئه که هر روز بری سرش بزنی و هزاران هزار نجوای دیگه و بدتر از اون که باید هر چند روز پول پوشک و شیر خشک و هزار هزاران هزینه ریز درشت دیگر رو میپرداختم.
خلاصه نجوا شروع شد هی داشت ادامه میداد هر چقدر من حواسمو پرت میکردم هر چقدر کنترل ذهن میکردم باز هم نجواها میومد یه جای دیگه گفتم خدایا خودت منو آوردی اینجا خودت جواب این شیطانو بده و نذار ایمانم شکسته بشه چون من تصمیم گرفتم بمونم و حاضر به برگشت نیستم با اینکه خونه شهرستانم بود هزاران مشتری داشتم حتی مغازه هم جمع نکرده بودم و به خودم گفتم اگه منتظر بمونم و بخوام یکی یکی اینا رو جمع کنم و مدیریت کنم سالها طول میکشه و من هیچ کاری نکردم یهو پا رو گذاشتم رو همه چی و اومدم از نو شروع کنم ولی نکته جالب توی این ماجرا که هنوز و هنوز توی ذهنم میچرخه وقتی که اون نجوا قدرت گرفت و من از خدا کمک خواستم برای مقابله با آن یک آیه از سوره قرآن که اصلاً یادم نمیاد کجا خوندمش و یا شنیدمش شروع شد توی ذهنم به ریپیت شدن و چنان شور و اشتیاق و انگیزه و سوخت جتی برام شد برای ادامه مسیر و ناامید نشدن و اون آیه اینه بود
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مىکند و گامهایتان را استوار مىسازد.
و چنان قوت قلبی شد برام و چنان آبی بر روی آتش نجواهای شیطان شد که همونجا یادمه یک نفس عمیق و راحت کشیدم گفتم خدایا پس خودت قدمهایم رو استوار گردان که من در مسیر تو قدم برداشتم و هیچ امیدی جز خودت و دستان پربرکت و هدایتگرت ندارم.
و از همون لحظه نشانها اومد و توی بازاری که هر کجا میرفتی میگفت باید معرف داشته باشید و بدون معرف امکان نداره اینجا کار کنی و با هر مغازه که اینو میشنیدم میگفتم معرفم خداست.
و ادامه میدادم و درست هدایت شدم به جایی که یکی از بهترین مکان ها برای کار اون موقع من بود.
جایی که همون اول خدا بهم گفت برو اینجا و خودتو معرفی کن ولی ذهنم به شدت مقاومت کرد با هرجا که میرفتم میگفتم اینا که یک مغازه کوچیک هستند قبول نمیکنند با اینکه همشون هم درخواست روی شیشه زده بودند که نیاز به کارمند داریم اگه اونو قبول نکردن این یکی که اصلاً قبول نمیکنه لی خدا میگفت تو انجامش بده با من ولی من مقاومت داشتم ولی بالاخره پا گذاشتم روش و گفتم که ضرر نداره میرم تو و دیگه خودتون حدس بزنید چه اتفاقات و دستان خداوند چه جوری کمکم کرد.
امیدوارم دوست عزیزم همواره شاد سالم سلامت ثروتمند با اعتماد به نفس توحیدی قدمهایت را یکی پس از دیگری محکم و استوار بردارید و شاهد موفقیتهای روز افزونت باشم.
تحسین میکنم این شجاعت شما را که خودت را سپردی به دست خدا که با نور خود راه مستقیم را برای شما روشن و نشان دهد،
درست انتخاب کردین، راه همینه و هدف در مسیر قرار دارد،
خداوند منو بدون اینکه متوجه بشم هدایت می کند واین لحظات ناب در راه خدا ماندن را برای شما و همه هم فرکانسی هام آرزومندم،
به بخشندگی و بزرگی خداوند ایمان دارم که هر اتفاقی که در زندگیم بوجود میاید، بقول استاد عزیزم از باورهای خودمان هست،
من این باور را به یک شکوفه ایی تشبیه میکنم که پس از غنچه دار شدن و تبدیل به گل به هسته میوه تبدیل میشود و گل ان به زمین می افتد و دیگر از آن گل خبری نیست اما با تداوم رشد هسته این گل، به یک میوه نارس تبدیل شده و در نهایت با گرمی نور خورشید و آب و مواد املاح و اکسیژن به یک میوه دلخواهی تبدبل میشود که از رایحه آن مست میشویم،
ما تا رسیدن این میوه به مراحل رشد و نمو آن دقت میکنیم و در آن فضا طوری عاشقانه سیر میکنیم که به جز به آن میوه به هیچ حاشیه ایی متمرکز نمیشیم، در چنین حالتی هست که میتونم بگم، تاکید استاد عزیز بر کلید واژه باور یعنی چی!!!؟؟
باوری که منو با خدا یکی میکنه، باوری که عاشقانه همه را دوست دارم، باوری که به همه عشق و خدمت بی منت دارم، باوری که از همه آزاد و رها هستم، باوری که در لحظه حال بقول استاد عزیزم، حالم را خوب نگهمیدارم، باوری که فقط خالص بودن در آن. ویزای عبور را می دهد، باوری که مثل چشمانم هست که همه ان چیزی که به جسم و روحم آسیب نزند در روی ان نگهمیدارم اما اگر کوچکترین چیز ناباب، گرد وخاک، مثل سوزن و… که احتمال خراشیدن جسم و روحم را داشته باشد آن را با پلک ها و اشک چشمام به بیرون میفرستم تا هیچ آسیبی بر آن وارد نشود،
آری من به این کلید واژه استاد عزیزم که بعنوان باور بر آن تاکید دارد معنی میدهم و تمامی سعی ام بر این هست تا با این باور، راهم را در هر لحظه و در هر مکان و زمان ادامه دهم و بر آن عمل کنم،
بقول استاد عزیزم که میفرماید، همه چیز باور هست، و من به این فرموده استاد ایمان دارم، و باید باورمان را بسویی هدایت کنیم که بجز خدا هیچ چیز را نبینم، و بخودم یادآوری میکنم، بجز خدا به هیچ چیز دیگری فکر و احساس نکنم، چون همه چیز در وجود ذات خداوند و در مشیت اوست هیچ جا نباید دوید، نباید عجله کنم، بلکه همه چیز در وجودم هست و آن گنج نهفته را باید باور کنم و به آن عمل کنم،
سعیده خانم،من سی سال در بهداشت درمان بوده ام و میتونستنم تا 35 سال بمونم اما سر سی سال ثانیه شماری کردم تا بازنشست شدم یعنی بعد از 28 سال خدمتم،در حدود دو سال آخر خدمتم را تحمل کردم، نه صبر!!!!!!
ولی خدا را شکر تمام شد و در این غوطه ورر شدنها بازم خداوند دستهام را گرفت با سایت خودش، سایت استاد عزیزم آشنا کرد
در 28 سال خدمتم خدا با من زندگی می کرد،
اینقدر برام نعمت و ثروت داد که بی نیازم کرد اما من بعد از 28سال کمی بی معرفتی کردم،
من بجای اینکه بر نعمتهام متمرکز بشم، و شکرگزار نعمتهام شوم، مغرور شدم، غفلت کردم، این لحظات محدود مغروریتم، منو از طبقه هفتم آسمان به طبقه هم کف سقوط داد، خدا را هزاران بار شکر فعلا با هدایت خداوند و این سایت خدایی تا طبقه ششم اومدم البته بدون آسانسور(خنده)
من یک کارشناس معمولی درمان بودم، ولی خداوند به لحاظ اینکه بر باور و عملکرد شایسته ام اشرافیت داشت، بی اندازه نعمتهایش را سرازیر کرد،
من سال 79 یک زمینی 10 هکتار در نزدیکی گردنه حیران خریداری کردم یعنی خدا بهم داد، ماشین صفر کیلومتر پژو، خونه و تمامی امکانات فول، و..
خودم میدونستم دارم کار شایسته و در راه صراط مستقیم هستم، اما غیر ارادی بود و مثل باور فعلیم نبود نکته قابل توجه این بود که جنس باور یکی بود، میخوام عرض کنم اگر باور به خدا و عمل شایسته را انجام دهیم بقول استاد عزیزم بدون استثنا هرچیزی را بخواهیم بدست میاریم،
من یک کارمند معمولی بودم، همکارم باهم در یک اتاق خدمت میکردیم و ایشان در همه سطوح با من در یک مقیاس بود(حکم حقوقی تحصیلات و سنوات و…) اما او نه خونه داشت، نه ماشین و تنها حقوق خالی بود، یک روز متوجه شدم من هر کاری میکنم دنبالم میاد، بهش گفتم چیکار میکنی، داری تعقیبم میکنی؟
گفتش که نه، دید که من جدی شدم، گفتش، راستش را بهت میگم، میخوام ببینم تو داری جیکار میکتی که این هم درآمد داری؟!!!!!
گفتم همون کار و خدماتیکه شما انجام میدی منم عین اون را انجام میدم،
و اینو شنید دیگه رفت
درسته کارمون یکی بود اما من کار بیمار را طوری انجام میدادم که بیمار و همراهانشون احساس آرام بودن و امنیت را داشته باشند و این کلید همون باوری هست که استاد عزیزم مدام فریاد میزند، استاد عزیزم با تمام وجود م فریادهایتان را دوست دارم و بر خودم افتخار میکنم که شاگرد تنبل شما هستم اما در این کلاس حضور دارم
هدف کلی مطرح کردن این خاطره ها فقط روی مدار و واژه باور و ایمان به خدا و عمل شایسته انجام دادن هست
من در دوسال شاید، این باورم کمی رنگ باخته بود، و گرفتار عوامل بیرونی شده بودم و خدا را شکر با صبر و تحمل تموم شد،
فعلا با سوره انشراح پیش میرم
چرا که از یک کاری و شغلی فارغ شدم فعلا دارم از خداوند هدایت میگیرم تا منو به آسانترین روش به شغل دلخواهم هدایت کند و من ایمان دارم اگر ظرفیت و لیاقتم را تکمیل کنم نعمتهایش را سرازیر خواهد کرد، و میدانم تاخیری اگر میافتد و یا… ایراد از طرف من هست خداوند همان خداست و هیچ ذره ایی تغییری نکرده است و این من و ایمان و باور من هست که خودم را پاک کنم تا نعماتش بی حساب نازل شود گرچه من همواره شکرگزار داشته هام هستم و عاشقانه خدا را می پرستم و سعی میکنم زندگی کاملا آرامی توام با عشق را تحربه کنم، و خدا را شکر از بحران خارج شده ام، و به یک ساحلی آرام رسیدم که روی ماسه های نرم با پای برهنه راه میرم و آفتاب می گیرم و آب تنی و مدام شکرگزار خداوند. هستم،
فعلا روی دوره عزت نفس کار میکنم و کاری که بقول استاد عزیزم چندین سال بود به تاخیر انداخته بودم روی آن دارم کار میکنم، از استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم که این دوره بی نظیر عزت نفس را در اختیارم گذاشته و دنیا را خیلی عالی دارم تجربه میکنم و…
از شما هم یک دنیا سپاسگزارم که بانی شدید من حرف دلم را بازگو کنم و خدا را در این فضای معنوی ستایش کرده، وبهتر درک کنم،
و من مطمئنم شما بهترین زندگی را تجربه خواهید کرد همچنانکه همین الان هم دارین تجربه میکنین،
و چقدر از ایمان و عمل شما دارم لذت می برم، واقعا اراده میخواهد که وسط کار ان را رها کنی و دل را به خدا بسپاری،
من در این رابطه ضعیف بودم، نتونستم دوسال آخر را رها کنم و چسبیدم به حقوق بازنشستگی و…
خدا را شکر از آنها رها شدم و دارم دنیای جدیدی را تجربه میکنم، خواستم رد پایی از خودم داشته باشم ان شاالله پس از نتایج بزرگتر میام محضر شما و دوستانم عرض خواهم کرد
ببین دختر چقدرررررر آخه شما انرژی ات وسیعه که ماها به دنبال کامنتهات به کجاها که نمیریم .
منم تو رو خیلی دوست دارم سعیده جونم . همیشه در مکالماتم با فاطمه عزیزم اسمت هست و حضور داری ( اگه بدونی دیشب چه بلایی بر سر من آورد . به خدا اونقدر خندیدم هنوز استخوان های تنم درد میکنه . خنده ای که نمیشد صدام در بیاد آخه. وااااای خدایاااااا )
خلاصه که خیلی عشقی .
خیلی فن ات هستم .
از الان یه جای خوشگل توی کتابخونه زیبام در نظر گرفتم برای کتاب با ارزشت.
I know you are not jealous on me or enyone else . Hahaha ha
Do you get what I mean honey?
چرا سایت قابلیت ارسال استیکر نداره .
مسئولین رسیدگی کنید لطفا .
هههههههه
سعیده جان اول خواستم برم توی صفحه دیگه برات بنویسم تا اونجا رو هم به خاک و خون بکشیم ههههه ولی منصرف شدم . خدام بهم گفت یه کم آروم بگیر بچه جان.
خدا آخر و عاقبت منو ختم به خیر بکنه
May I call you mermaid??
Plz forgive me .
Just kidding
Love you so much
I am waiting for a wonderful spring with all of you
خواستی تمام آدمهای اطرافم را، کنار بگذارم و صد در صد امیدم را ب تو ببندم تا بشوی پدر معنوی ام.
و چه عجیب و معجزه آسا،
هر روز حساب حالم بهتر و بهتر میشود!
و در حالی ک آرامش و آسایشم بیشتر میشوند، نیازهایم به راحتی و بدون تلاش حل و رفع میگردند.
.
جمله تاکیدی این روزهای من، این است:
خدایا متشکرم. امروز قراره برای من چه اتفاق خوبی بیفته؟
آری… همین امروز… همین امروز و لحظاتش… در لحظه بودن برای من، یعنی طی کردن مسیری ک در آنم با ایمان ب هدایت همیشگی و هر لحظه ای… یعنی طی کردن تکاملم در ابعاد جز و کلش…
.
و بحق ک هر روز، شاهد اتفاقی خوشایند هستم…
ک دوست دارم این روتین بودن روزهای زندگیم رو، این همه سادگی رو…
ک پره از آرامش، امنیت، راحتی، سلامتی، فراغت خیال و روزی حلال و پاک.
متنتون مثل دریایی آرامه که موجی از احساس آرامش و رهایی درآنست ٫
زیبا می اندیشیدو زیبا مینویسید ٫
به راستی امروز برای من خداوند چه هدیه ای دارد اولین هدیه اش را به من داده که منو بیدار کرده تا بیام تو سایت و جملات زیبای شما را بخوانم ٫اتفاقات جالب دیگه هم تو راهه ٫
واقعا اگه ایمان داشته باشیم به خدا و فقط به او توکل کنیم و روی اون حساب کنیم ، به همه چی می رسیم٫
عاشقتم چه عاالی بود چقدر حال دلم با جملاتت عاااالی بود.جمله منم اینه خدا همه کار برام میکنه ،همه اتفاقات به ساده ترین و راحت ترین شکل ممکن اتفاق می افته،کار من شکر گزاری و لذت بردن از لحظات زندگیه،خدایا شکرت
به نام خدای زیباییها که جهان رازیباافرید به نام خدائی که من زیباترین بنده اوبرروی زمینم سلام به استادعزیز مریم جون مایک عزیزم بازهم مثل همیشه فایل قشنگی روبرامون گذاشتین چه موزیک زیبایی روواسه فایلها انتخاب کردین من عاشقشم واقعاارامش وزیبائی اون فایل وبیشترمیکنه خداروشکربه خاطراین همه زیبائی خداروشکرکه من یادگرفتم درلحظه زندگی کردن روکه هرروزصبح که بیدارمیشم ازخواب وزندگیم روخلق میکنم وباخیال راحت میزنم بیرون ازخونه ومیدونم که چه روزقشنگی درانتظارمه واقعا خداروشکرمیکنم هنوزخودم باورم نمیشه که اینطوری دارم بااتفاقات خیلی ساده ولی بزرگ هدایت میشم به سمت ارامش وخوشبختی خداروشکرکه خانواده فوق العاده ی چون شمادارم خداروسپاسگزارم
سلام.وای عزیزم چقدر حس قشنگی داری و چقدر قشنگ بیان میکنی.احساس کردم قلبم باز شد.راست میگی چه جمله تاکیدی توپی?خدایاشکرت.امروز قراره چه اتفاقات خوبی واسم بیوفته؟!
علیک سلام خانوم دانشمند… مرسی از خود شما ک این حس قشنگ رو دیدی… دیدن قشنگی ها، خودش یه هنره… و شما هنرمندید… خوشحالم ک از این جمله تاکیدی، خوشتون اومده…
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جون با اون صدای زیبا و دلنشینش اول صبحی خیلی حال دلمو خوب کردین با این تصاویر زیبا از پروانه ها خداااای من چقدر هیجان داشت دیدن این تصاویر هر دفعه فیلماتونو میبینم برای شما و استاد خوشی و دلخوشی بیشتر از خدا میخوام ان شاالله زیر سایه حق خوشبخت و سعادتمند باشین
با اینکه پیام شما در زیر دیدگاه من، خطاب ب من نبود و ب اشتباه درج شده بود، اما ادب را چاشنی کارم کردم و با عرض سلام و خدا قوت، انرژی پاک را ب سمتتون ارسال کردم…
سلام بر جناب مددیان… متشکرم از پیامتون… و متشکرم مجدد از شما و پروفایلتون? ک پیام نتایج منو در دل خودش جای داده… ک تا ب حال افراد زیادی رو ب اونجا، آدرس دادم?
الان که ساعت سه صبح هست تو اتاق کارم در عسلویه هستم حسی بهم گفت سایت رو باز کنم و نشانه امروزم رو ببینم، دنبال یک نشانه ای بودم که قلبم رو آرام کنه که متن شما رو خوندم سرشار از آرامش شدم و اشک شوق می ریزم و سپاسگزار خدا هستم و ناخودآگاه این ترانه رو زبانم آمد و گفتم این حسم رو برا همه خانواده عباس منش به اشتراک بگذارم
خدایا صد هزار مرتبه شکر که مسیر زندگی ام را عوض کردی
.
.
.
حس میکنم عشقه دردی که دنیامو بغل کرده
حال و هوای من تا برنگردی برنمیگرده
وقتی ازم دوری دلتنگی رو قلب من آواره
هرجا برم فکرت حتی یه شب تنهام نمیذاره
حال دلم با تو خوشه بغضت صدامو میکشه این عشقه
هر جا که میرم مقصدی با من به دنیا اومدی این عشقه
وقتی بهت فکر می کنم حس میکنم عطر تورو میگیرم
حتی من از تصور این که به من فکر می کنی میمیرم
وقتی ازم دوری دنیام جهنمه حس می کنم هوا کمه
هر جا برم دورم هر جا بری دوری غربت تموم عالمه
وقتی ازت دورم قلبم نمیزنه این حال هر شب منه
دنیا بدون تو زندونه بی دره بغضه که گریه میشه یک سره
چه قدر زیبا، تنها امیدت و یار و یاورت، و پشتیبان همیشگیست، عشقت، رفیقت، خداوند بزرگ و متعال است، که اگرفقط او را به عنوان یتنها یار و رفیق همیشگیست انتخاب کنی، برندهای، هم در این دنیا، و هم در آخرت
الهی شکرت که هدایت میکنی، به این زیبایی،، آگاه میکنی
الهی، تنها فرمانروای عالم، قدرتمند، ای عشق خالص چه سورپرایز فوق العاده ای را برایم آمده کردی در این روز رویایی
سلام ودرود به شما دوست عزیز خانم ( زدکارتیست )وهمه ی هم دوره های خوب واقعاً چقدر زیبا بیان کردی وکلمات را در کنارهم وصل ومتصل کردی خیلی عالی بود لذت بردم از کامنت زیبایت
براتون ارزوی سلامتی وتندرستی دادم
امید وارم که در قله های موفقعیت بدرخشی و خوش بدرخشی
به نام خدای هدایتگر
سلااااام.
این صفحه نشانه امروز من بود ، تکامل .
قانون تکامل رو باید یکی از اصول زندگی خودمون قرار بدیم .
استاد عزیزم واقعا با هربار دیدن هر فایل یه نکته جدید رو بهم یادآوری میکنی؛ من با دیدن این فایل با خودم فکر کردم ما هم مثل پروانه هایم، اگه من فکر میکنم که زیبا نیستم یا اگه باور لیاقت در من وجود نداره بخاطر اینه که تکاملم رو طی نکردم !!
یعنی یه پروانه اولش که یه کرم زشت بنظر میاد اگه در همون حالت بمونه و هی به خودش بگه ببین چقدر زشت هستم و بی لیاقت و اجازه نده که تکاملش طی بشه و بخواد زودتر از پیله خارج بشه در همون حالت زشت می مونه یا میمیره،
اما اون مقاومت نمیکنه و مثل ما انسان ها به خودش نمیگه وای من چقدر زشتم، چقدر بی لیاقتم، نمیگه که من به هیچ دردی نمی خورم و هیشکی منو دوست نداره بلکه اون میدونه که هر لحظه در حال تغییره
پس نگران وضعیتی که درش هست نیست چون اون وضعیت ثابت نیست و اگه خودش بخواد تغییر میکنه و بهتر میشه. منتظر میشه و صبر میکنه و صبر میکنه و البته که با حال خوب تا تکاملش طی بشه و به اون چیزی که میخواد برسه و زیبا بشه.
اگه هر کدوم از ما شرایطی که هستیم رو دوست نداریم یعنی تکامل مون طی نشده ، یعنی صبور نیستیم ، یعنی توجه مون روی زیبایی ها و نکات مثبت نیست ! چون هرچه کامل تر بشیم راضی تر میشم ..
هرچه کامل تر ؛ زیباتر و با لیاقت تر میشیم .
اونکه یه پروانه اس اینقدر تغییر میکنه ما که انسانیم نمیتونیم؟؟؟؟ میشه حتما میشه . باید از طبیعت الهام بگیریم ما باید از پروانه ها هم یاد بگیریم نحوه درست زندگی کردن رو و تکامل رو …
۱۵۳ بقره .یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ : اى کسانى که ایمان آوردهاید! از صبر و صلاه کمک بگیرید، همانا خداوند با صابران است.
اینم تصدیق قرآنی اش . من اگه زیبایی میخوام باید تمام توجه ام روی خوبی های دور و برم باشه تا خودمم جزئی از این زیبایی بشم .
???
سلاااااممم و خدا قوت به سمیه عزیزم
واااای چقدر عالی لیاقت رو با تکامل پروانه ها توضیح دادین و من یه درس از این مطالب شما یاد گرفتم که هر لحظه خودمو دوست بدارم و از همین لحظه لذت ببرم و زیبایی هارو تحسین کنم و آزاد و رها از همه چیز مخصوصا نظر مردم و ذهن نجواگرم باشم
تا تکاملم طی بشه و به خدا بیشتر نزدیک بشوم
سلااام سلاام به احمد عزیز🌿
ممنون و سپاسگزارم از کامنت پر مهرت
خداااروشکر که کامنتم درس داشته 😍
در پناه خدا شاد باشی ⚘⚘
سلام خانم شایسته عزیز.
واقعا زیبا بود،و لذت بردم.خدایا سپاسگزارم
راستش تو چند قسمت قبلی و جلسات قبلی قدم،بعضی جاها که با زیبایی و نکته مثبت روبرو میشدم ،ری اکشن فرکانسی منفی نشون میدادم و بصورت احساسات و هیجانات منفی،مثل خشم و نفرت،پرخاشگری،و عصبانیت به همراه عدم تمرکز ….و خلاصه انگار اون باور های غلط درونی که تاحدی روشون کار میکنم،سرباز میکنن و ….
اما من بعد از اینکه جلسه سوم قدم ۴ رو دقیقتر برای بار دوم یا سوم گوش دادم،اون جرقه ایده تو ذهنم خورد و احساس ام طی چند فاز بهتر شد و دوباره رفرش شدم.
خداروشکر به جایی رسیدم که احساسات مو ،مودمو درک میکنم و میتونم روشون کارکنم،فقط مثل هرچیز تکامل میخواد.
یه مثال بگم،وقتی اعصابم بخاطر ورودی های نادرست و… خرد بود،رابطه شما و استادو که میدیدم،در درون خودم احساس حسادت و نفرت میکردم و خشمگین میشدم از درون ،چون اون کد های غلط به کار افتاده بودن ،منم که خسته بودم بخاطر کنکور و مسافرت و کلی مسائل دیگه که بخاطر باور غلط اونقدر سخت میگرفتم که خدمو اسفالت کنم و رو نتیجه هم تاثیر بذاره،و باور غلط دیگه ای هم بود که میگفت وقتی خسته ای نمیشه اصلا ذهن رو کنترل کرد و کار فکری کرد و دلیل هست برای توجیه احساس بد و رفتار نادرست.
تا جایی که حرف مفت میزدم درباره شما ،استاد،مایک،rv,فلوریدا،تمپا،و….
اما الان ،خداروشکر که ورودی درست دادم و افکارو اون طور که درسته و قلبا میخوام فیلتر کردم،عشق رو از رابطه شما واستاد دریافت کردم،دقت کردین،وقتی فرکانس داغون و باور غلط فعال داشتم،به هیچ چی رحم نمیکردم،حتی به خودم…
حتی به خدا هم بد و بیراه میگفتم(تیکه مینداختم)
اما وقتی احساس و ارتعاش خوب دارم،در هرکس خدارا میبینم،عشق را میبینم،و در این قسمت،عاشقتم های شما و استاد رو انگار طوری دیگر شنیدم،عشق را درش شنیدم،از توضیحات شماداحساسم بهتر شد،در مایک زیبایی صورت و سیرتی را دیدم که در حال بد همه را زشتی میدیدم.براستی که جهان به هرکس حقیقت متفاوتی را نشان میدهد،متنایب با احساس ما در لحظه و باور های غالب،
حقیقتی حقیقت است که به روح ما دست نوازش برساند،نه انکه از زمختی اش روح مان را بخراشد.
خدایا سپاسگزارم
بخدا هروقت میام تو سایت کامنت بذارم ،احساس فوق العاده ای دارم.
این چند مدت که از فعالیت های جدی دور بودم،واقعا یه سنگینی روی وجودم حس میکردم،سنگینی به دوش کشیدن بار زندگی تو دنیای فیزیکی به تنهایی….
بدون خدا،بدون توحید،باشرک، با من و منیت،با اینو بده اونو بده،وای بدو تموم شد ،بدو بدو،بگیر و بنند،نتیجه تسمه پاره کردن، و بعد میگم ،چم شده،از کجا اومده؟از این جا اومده،از توجه و تمرکز،و بعدشم جذب افکار و ایده های مرتبط،و پس از یه دوره تکاملی که باشدت توجه و عمق باور ها و اینکه چقدر به هر مرحله جذب پاسخ میده،اتفاقات روی میدهد.
بیشترین حد حس خوب از تمرکز بر مثبتا ،تو گروه عباس منش هست.خدایا شکرت که هستن کسایی که از طریق اونا پیامتو به من میرسونی.
خدایا شکرت.عاشقتم.
من عاشق خودمم و عاشق همه،همه دنیا و همه ادماش ،حیوناش،گیاهاش،شهراش و ….
همه اونایی که تو احساس بد حرف بد زدم دربارشون و قضاوت کردم بخشش می طلبم و همه اونایی که تو ی حال بد دربارشون فکر جذب کردم و اونارو مسبب حال بد دونستم(در احساس بد فکری کاشته میشه درباره افراد و حتی جهان که با این کار از اون فکر پاکسازی میشیم و باعث میشه دفعات بد سخت تر احساس مون بد شه) میبخشم.دروجودم اگاه و نا اگاهم چیزی جز عشق وجود نداره.
خدا جونم مرسی،عاشقتم.
علی مرسی.عاشقتم.
استاد،خانوم شایسته ،مایک و همه ،عاشقتونم و سپاسگزارم که همه همدیگرو رشد میدیم.
خدایا شپاسگزارم واسه بودن،اونم بهداین زیبایی.
سلام دوست عزیز
واقا بخاطر صداقتی که در کلامتون بود لذت بردم اینکه خودتون هستیدو مینویسید ارزشمند
موفق و پیروز باشید در پناه الله یکتا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علی جونِ عزیز جان دوست داشتنی
چقدر این پیامت پر از درسِ خدای من!
چقدر معنیِ اتصال را خوب میرسونه که اگر وصل نباشی چه بلایی داری با بودنت توی فرکانس منفی میزنی به خودت هاااا به خودتت داری ظلم میکنی و چقدر اون لحظاتت بده چقدر نفرت انگیزه خدای من.
و چقدر این پیام ماورا ارزشمندت معنی بینظیر که هیچ! ارزشِ والا و بالای احساس خوب وکار کردن روی باورهات را میده. واقعا واقعا اگر آدم واسه خودش ارزش قائل باشه وقتی قانون را به لطف الله یکتا هدایت میشه و آشنا میشه باهاش وقتی که درکش میکنی وقتی که پیاده هاش میکنی مهم ترین نتیجه اش میشه همون چیزی که همه ی خواسته هات را میخوای! یعنی احساس بینظیر و شگفت انگیز طبیعیِ خوب
من واای که چقدر از دیشب تا الان عاشقِ تضادهای زندگیم شدم و همون معنی ایمان، کسانی که نه ترسی از آینده دارند و نه غمی از گذشته اههه بیااا live the moment زندگی کن و حالشو ببره و هر مسئله ای بود تو که میدونی چطور باید حلش کنی تو که میدونی باید هدایت بخوای تو که میدونی باید به خاطرش سپاس گزاری کنی و … خدای من خدای من خدایاا شکرتتت به خاطر فرصت بینظیر زندگی کردنی که بهم دادی.
علی جان به خاطر وجود ارزشمندت از خداوند یکتا سپاس گزارم و تحسینت میکنم که برامون نوشتی برای خودت اصلا. دمت گرم کاکا جون الهی که همیشه شاددتر و ثروتمندتر باشی.
عاشقتمممممم
سلام و درود به خانواده صمیمی ام
وای چقدر این فایل زیبا بود واقعا سپاسگزارم استاد گلم و خانم شایسته عزیزم واقعا سوپرایز شدم
خیلیییی لذت بردم ذوق کردم آخه من عشق گل و پروانه ام
خدایا شکرت عظمتتو بگردم چطوری این پروانه ها رو انقدر دقیق و ظریف نقاشی کردی عاخه آدم حیرون میمونه سجده میکنم به درگاهت اینها نشونه است برای کسانی که می اندیشند٫
امسال همش دارم پروانه میبینم خدایا شکرت٫٫٫ برای من این نشونه خیلی خوبیه که به فال نیک میگیرم٫
وقتی یه پروانه میبینم٫٫٫حس میکنم داره این مژده رو بهم میده که قراره کم کم پرواز کنم با باز کردن بندها و زنجیرهام یعنی همون باورهای محدود کننده ذهنم قراره اوج بگیرم رشد کنم پیشرفت کنم زیبا بشم٫
قراره در این مسیر تکامل از فرش به عرش برسم٫
کرم ابریشم توی وجودش مطمئنه که قراره یه روزی به موقعش تبدیل بشه به یه پروانه زیبا بنابراین نگران هیچی نیس و با خیال راحت از زندگیش لذت میبره٫
من هم مطمئنم این مسیری که خداوند منو به اون هدایت کرده آینده درخشانی برام به دنبال داره به شرط اینکه منم مثل اون پروانه از تک تک لحظات این مسیر لذت ببرم٫
خداوند به کرم ابریشم وعده زیبای و پرواز داده به من هم وعده فزونی و نعمت داده٫
اگه مثل اون پروانه لذت ببرم اگه آرامش داشته باشم اگه سپاسگزار باشم نشون میدم که وعده خداوند رو باور کردم٫
من از این پروانه ها درس زندگی گرفتم٫
من هم میخوام مثل پروانه ها باور کنم و مثل اونا عمل کنم٫
میخوام یک پروانه باشم٫
“”میخوام یک پروانه باشم “”
عالی عزیزم عالی عالی
پروانه شدنت مبارک
سلاااااممم و درود به سلما عزیزم
چقدر عالی نوشتین منم میخواهم پروانه باشم
واقعا پروانه شدن عشقی هست که خدا در وجود ما نهادینه کرده تا پرواز کنیم و به سر منزل ابدیت پیش خدا برسیم و از این مسیر رسیدن که زندگی می باشد لذت ببریم
وااای عاشق این متنت شدم چقدر ذهن منو به چالش کشید
بی نهایت ازت ممنونم و بهترین هارو برات از خدای متعال خواستارم عزیزم
سلام، چقدر لذت بخش بود دیدن این همه زیبایی چه طبیعت بکری دیدن این همه زیبای آدمو به وجد می آره خیلی دوست دارم تو همچین طبیعت زیبا باشم قدم بزنم گردش بکنم تا بتونم از این همه زیبایی لذت ببرم. از خداوند سپاس گذارم که این همه زیبایی رو برای ما خلق کرده.به امید روزهای خوب و زیبا در آینده برای من و همه دوستان عزیزم?
سلام خانم مصدق دانا
چقدر با خودتون هماهنگید.
آره واقعا پروانه به ما نشون میده تو صبر کن توی احساس خوب باش اینقدر ادامه بده یا میمیری یا ثروتمند میشی.
چندروز پیش دیدم یک استاد قانون جذب داشت میگفت (بابا شما قراره به ابدیت برید میدونید “ابدیت” یعنی چی؟ )
واقعا خیلی قشنگه
در پناه خدا باشید
با سلام به استاد عزیز
میخواستم برم یکی از محصولات استاد عباس منش رو گوش کنم گفتم این کامنت رو بزارم برای خودم – اگر خواستن دیگران هم می تونن قسمتی از این کامنت رو درک کنن چون همه چیز تکاملی هست – من قبلا دیدگاهم این بود فایده نداره کامنت رو افراد رو بخونی بی ارزش هست اما الان دیدگاهم تغییر کرده چرا کامنت افراد با ارزش هست وقتی دارن در مورد نتیجه هاشون یا درک قانون صحبت میکنن ما هم می تونم قسمتی از اون کامنت رو برداشت کنیم و درک کنیم مثل کتاب مثل محصولات استاد عباس منش
در مورد فایل رایگان و محصولات و قران این طور است – ما انسان هستیم بی نقض نیستم یک موقعه ای انسان اشتباه میکنه ایرادی نداره
می دونید چرا افراد ترس از اشتباه کردن از شکست خوردن دارن و می ترسن و قدم اول رو برنمیدارن – زمانی که بچگه بودم اون نجواها توی ذهن ما داره حرکت میکنه و ما هم جلوش رو نمیگریم اون نجواهایی وقتی اشتباه میکردم توی سر ما میزدن ما رو تخریب میکردن ما رو قضاوت میکردن – چیزهایی که به ما گفتن پول نیست – یا پول در اوردن سخته یا چطوری میخوای انجامش بدی مگه میشه – و کلی نجوای دیگه ترس از حرف مردم — می دونید چرا ترس از حرف مردم داریم برای اینکه از بچگی انقدر ما رو تخریب کردن قضاوت کردن مسخره کردن و چون قانون رو درک نمیکردیم اجازه دادیم اون صحبت ها اون نجواها در ما خوب ساخته بشن و چون قانون رو درک نمیکردم زمانی که بچه بودیم باید دیگران احساس ارزشمندی رو برای ما تعریف میکردن نه خود ما – و نااگاهانه این اجازه به اونا دادیم و الان بزرگ شدیم میخوایم از دیگران انتقام بگیرم خودمون رو بهشون ثابت کنیم
البته خود اون افراد هم به همین شیوه تخریب شدن
کسی که خودش رو مقایسه میکنه و میخواد مسابقه بده یا اندازه میگیره خودش رو برای اینکه نگاه مردم قضاوت مردم دیدگاه مردم براش مهمه وگرنه خودش رو مقایسه نمیکنه فقط تحسین میکنه – به خاطر اینکه اون نجواها توی ذهنش در حال حرکت هست و جلوش رو نمیگره همون نجواهایی از بچگی تخریب شده قضاوت شده مسخره شده به همین دلیل میخواد خودش رو ثابت کنه به دیگران فقط دنبال انتقام گرفتن هست نه دنبال ارامش به همین دلیل خودش رو مقایسه میکنه و میخواد خودش رو ثابت کنه به دیگران
چیکار کنم دیگران رو ببخشید و از ذهنتون اون نجواها رو قطع کنید با دلیل منطق روی بخشش کار کنید – ببخشید اون افراد – روی درک قانون کار کنید که اگر اون فرد توانسته من هم می تونم – یک فایل رایگان براتون میزارم زیر این کامنت برید نگاه کنید – متاسفانه بعضی ها وارد این وب سایت میشند به زندگی استاد عباس منش یا افراد ثروتمند نگاه میکنن فکر میکنن تمام قدم ها برای افرادی که ثروت بودن یا استاد عباس منش روشن بوده البته این طور نیست – راه هیچ وقت نه برای من نه برای شما نه برای استاد عباس منش روشن نبوده اونا قدم ها رو برداشتن با این به این که هدایت میشم راه کار تمام مسائل به ما گفته میشود کافیه قدم اول رو بردایم – وقتی یک قدم برداشتم حالا می تونم قدم دوم رو بردارم وقتی قدم قبلی تمام شد میشه قدم بعد رو برداشت انقدر دوتا دوتا چهارتا نکنید – خود استاد عباس منش هم نمیده چطور میخواد به خواسته برسه فقط افرادی رو داره که اونا تونستن اگر اونا تونستن پس برای استاد عباس منش و برای ما هم میشه کافیه قدم ها رو برداریم –
روی ببخشتون باید کار کنید قدم اول اینکه روی ببخشید دیگران رو ببخشید اگر هر کاری با شما کردن و بعد اماده بشید برای تغییر –
احساس ارزشمندی افراد برای داشته هاشون برای موفقیت هاشون نیست برای خودشون هست – چون هر کسی می تونه این داشته ها رو داشته باشه کافیه ایمان بیل گیتس یا وارن بافت یا کوین یا استاد عباس منش یا ایلان ماسک داشته باشه به این افراد نگاه کنید قدم ها رو تند تند دارن برمیدارن چون بر این باور هستند تمام راه مسائل به ما گفته
من در کامنت قبلیم گفتم راه کار تمام مسائل به من گفته میشد یعنی ایده می اومد فایل رو نگاه نکن تمرکز روی محصولات – یا به من الهام میشد این محصول رو خریداری کن یعنی تمام تمرکزت رو بزار روی این محصول – الان چند وقته به من الهام میشه که فقط تمرکز روی باور شرک خداوند هدایت میکنه تمام جهان — این در مورد من هست نه در مورد شما خداوند بهتون میگه چیکار کنید چه فایلی رو گوش کنید روی چه محصولی تمرکز بزارید – البته قانون همون قانون هست اما درکشون فرق میکنه یعنی یک مسیر تکاملی هست
افراد ثروتمند به خاطر باورهای خوبشون هدایت میشدن یعنی خداوند اونا رو هدایت میکرد به موقعیت های ثروت ساز به همین دلیل بعضی چون باورهای فقیر کننده دارن میگن چطور اخه این ثروتمند شده این دزدی کرده قاچاق کرده مواد می فروشه – این گفته ها هم برای فیلم هاست چون توی فیلم ها افراد ثروتمند رو اینطوری نشون دادن به این افراد چون اون افراد اون موقعیت ها رو نمبین به همین دلیل — اگر باورهای شما ثروتمند کننده باشه نیاز نیست کار خاصی انجام بدین هدایت میشن به مسیرهای درست – اگر باورهای فقیر کننده داشته باشین نیاز کار خاصی بکنید هدایت میشد اتوماتیک به موقعیت های فقیر کننده این قانون جهان هست – افراد چون به خاطر باورهاشون هدایت میشن بعضی ها درک نمیکنن چرا بعضی ها توی یک شغل هستند اما بعضی مثل وارن بافت اینطوری هدایت میشن یا بیل گیتس یا کوین یا هر انسانی ثروتمند شده چرا اونا این ایده به ذهنشون نمیرسه شغل ها یکی هست چرا بعضی ها انقدر شغل پر درامد دارن به خاطر اون افراد ثروتمند باورهای ثروت سازی داری به همین دلیل هدایت میشن شغل که یکی هست اما باورها یکی نیست هدایت ها یکی نیست
باورهایی به ما دادن اگر با دلیل و منطق روی باورهامون کار نکنیم اگر با دلیل و منطق جلوشون نگیرم ما قفل میشم و محاصره میشم با اون نجواها و غمیگن
این فایل رایگان رو میزارم این زیر برید نگاه کنید و هزاران بار خودتون بگید اگر این فرد تونسته من هم می تونم اگر این فرد ایمان داشته هدایت میشه پس من هم هدایت میشم وقتی دوتا دوتا چهارتا نکنم فقط قدم اول رو بردارم – هیچ کس از غیب خبر نداره – اینجا ایمان میخواد فکر نکنید مسیر برای افراد روشنه اصلا اینطور نیست باورهات رو درست کن هدایت میشی به خدا اگر باورهات رو درست کنی هدایت میشی فقط روی باورهات کار کن و قدم ها رو بردار – اگر باورهات ثروت ساز باشه هدایت میشی به موقعیت های ثروت ساز توی همون شغل – اگر باورهات فقیر کننده باشه هدایت میشی به شکست به نخریدن محصولاتت هدایت میشی – وقتی خودت باور داری بازار خرابه خب خرابه دیگه جهان میگه بازار خراب میخوای مشتری کم میخوای ما در خدمت شما هستیم وقتی باورهات درست میشه ثروت ساز میشه خیلی قوی میشه میگه نه بابا مشتری هست جهان میگه اره دیگه مشتری هست دیگه —
حل مسئله رو یاد بگیرد – حل مسئله به شما کمک میکنه توقع بی جا از خودتون نداشته باشید که سریع موفق بشید شکست نخورید اشتباه نکیند — غلط کردن گفتن اون شخص شکست خورده چون شکست وجود نداره چون همه چیز در حال تغییر هست من می تونم هر شرایطی رو تغییر بدم – شکستی وجود نداره دیدم مسئله با اون روش حل نمیشه اون یک قدم بود تا قدم های بعضی رو بردارم برای حل مسئله تا بفهمم من قدم ها رو برمیدارم روش ها تست میکنم من حرکت میکنم – شکست به معنای تغییر نیست – چون جهان همیشه در حال تغییر هست – من می تونم هر شرایطی رو تغییر بدم من می تونم هر مسئله ای رو حل کنم کافی صبر داشته باشم باورهام رو درست کنم هدایت بشم یعنی خداوند به من ایده بده من کار انجام بدم کافیه باورهام رو درست کنم – چون ایده ها داره به من همه الهام میشه بعضی که باورهاشون خرابه ایده های فقیر کننده براشون میاد بعضی ها باورهاشون درسته ایدهای ثروت کننده
وقتی افراد رو ببخشیم کینه نداشته باشیم خیلی راحت افراد رو ببخشیم خودمون رو به خاطر اشتباهاتمون ببخشیم افراد رو ببخشیم دیگه قضاوت و نظر مردم دیدگاه مردم ما رو ناراحت و غمیگن نمیکنه نمیخوایم انتقام بگیرم نمیخوایم خودمون رو ثابت کنیم به دیگران – یا دهن بقیه رو سرویس کنیم اقا این خیلی مهمه بخشش – وقتی دیگران رو می تونی ببخشی نظرشون مسخره شدن هاشون اذیت نمیکنه تو رو روی احساس ارزشمندی تو تاثیر نداره اعصابت رو خراب نمیکنه اقا این خیلی مهمه سریع برمیگردی به احساس خوبت سریع اتفاق رو فراموش میکنی اصلا هی اون اتفاق رو توی ذهنت نگه اش نمی داری باهاش غصه نمیخوری – به خودتون بگید من اون شخص رو قضاوت نمیکنم اون بنده خدا که منظوری نداشت اون هم انسان اشتباه میکنه من هم اشتباه میکنم اون بنده خدا حالا یک حرفی زد حالا ما رو مسخره کرد خب یک انسانه بنده خدا مگه چیه – بزار مسخره کنه بزار چرت پرت بگه بزار فوش بده بزار بگه این دزده یا کلاه برداره – من میخشبم اون شخص رو ایرادی نداره انسان اشتباه میکنه — من هم اشتباه کردم – خدای من از دورن من اگاهه من انسان خوبی هستم من به خودم مطمن هستم یا هر چیزی توی شرایط و موقعیت شما هست – این خیلی مهمه ها اگر زمان بچگی شما رو قضاوت کردن یا هر چیزی ببخشید رها کنید —
اگر شما خودتون رو به خاطر اشتباهاتون ببخشید همیشه توی بهشت هستید انقدر احساس گناه یا عذاب وجدان ندارید – به خودتوت بگید مگه ارزشمندی من برای کارهای درست یا اشتباه منه برای خود من هست من خودم رو همینطوری که هستم می پذیرم دوست دارم انسانه اشتباه میکنه اصلا این طبیعت ماست که با برخورد با تضادها خواسته هامون رو بشناسیم – اگر می دونم یک کار اشتباه رو تکرار میکنم ایرادی نداره درستش میکنم
مقدمه دوره ۱۲ قدم
abasmanesh.com
شاد باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام محمد امین جان عزیز جـون
بسیار بسیار ممنونم به خاطر این کامنت ارزشمندت، از خدا به خاطر وجود ارزشمندت سپاس گزاری میکنم
و تحسینت میکنم که حرف دلت را گوش دادی و نوشتی و امروز تونست ارزش بیشتری را ایجاد کنه شکر خدا.
نگاه زیبات تحسین برانگیز و من به خودم امروز و وقتی داشتم این نظر را میخواندم بازم خودم را بخشیدم به خاطر همه چیز و آره بخشیدن و احساس رهایی فوق العاده
الهی که هر جایی باشی خداوند نورآسمان ها و زمین هدایتگر لحظه به لحظه ی تو در این دنیای عظیم و با بی نهایت مسیر باشه اما مسیر ظلمات زیادددد و نور: یکی … دوست دارم
به نام رب تنها خالق و فرمانروای دنیااااااا..
سلاااام دوست عباس منشی اممم..
دیدگاهتووون عالی بووود..
حتما در سیستممم ذخیره ش می کنم تا بارهاا مطالعه ش کنممم..
درپناه خداااا هر روزتووون عالییی تر و بهتر از دیروزتووون باشهههه
با سلام به استاد عزیز
من مبینم زیر این کامنت ها افراد از من تشکر میکنن . اولا ازشون تشکر میکنم . دوما من خودم هنوز که هنوزه دارم کامنت هام رو میخونم و فکر میکنم . می دونید باید خودتون امتحان کنید تا باور کنید الان استاد عباس منش توی بخش محصولات کامنت ها رو جدا کرده یعنی هر قسمت جدا شده کامنت هاش با قسمت های قبل … شما بیاید تست کنید کامنت بزارید همون کامنت رو ۶ ماه بعد میگید چرا من این موضوع رو نفهمیدم با اینکه خودم نوشتم با دستای خودم نوشتم اخه چرا اون موقعه نفهمیدم من فکر کردم فهمیدم یاد گرفتم …. یک روزی همه شما به این حقیقت می رسید … همه ما تکاملی هستیم
سلام دوست عزیز آقای محمدامین عزیز
کامنت شما در تیرماه سال ۹۸ نوشته شده و امروز در اردیبهشت ماه سال ۹۹ هدایتگر من شده
واقعا نتونستم از متن خانم شایسته این فایل و کامنت شما به عنوان قدم هدایتم در مسیر استفاده کنم و تشکر نکنم
به خاطر باورهای محدودم سر از راهی درآوردم که تسلیمانه از خداوند هدایت خواستم و خداوند منو به این فایل به این توضیحات و به این کامنت هدایت کرد
صمیمانه ازتون سپاسگزارم که کامنت نوشتین حتی اگه الان یک خط اون برام قابل درک باشه ولی خیلی بهم کمک کرد و برام ارزشمنده ازتون بی نهایت سپاسگزارم و از خداوند بهترین هارو براتون آرزومندم
شاد و سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا باشید
سلام محمد امین عزیز
از خداوند متعال بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این همه آگاهی و تغییر و پیشرفت در افکار و زندگی شما و بی نهایت سپاسگزار خداوندم ک عضو این خانواده فوقالعاده شاد و یکتا پرست هستم
واقعا این کامنت از خییییییییییلی از کتاب های درسی ارزشمند تر و مفید تره
سپاسگزارم از استاد عزیز و خانم شایسته ی بزرگوار
واقعا چ میشه گفت جز تشکر از خدا بخاطر این همه نعمت و فراوانی
وقتی این حد از ایثار و فداکاری می بینیم ک استاد باعشق و با لذذذذذت فراوان میاد آگاهی های ناب و ارزشمندش را تحویل ما میده
ما بندگان خاص خداییم
و خدا ما را خیییییلی دوست داره
لینک برای من باز نمیشه
آیا مخصوص افرادی ست ک 12 قدم را خریدند؟
سلام خانم شایسته عزیز و استاد عزیز فقط میتونم بگم عااالی بود واقعا زیبا بود اونجا بهشت بود نمیتونم بگم که چقدر این روزها خداوند را سپاسگزارم به خاطر حضور شما عزیزان در زندگیم وبه خاطر همسفر بودن با شما حالم خیلی خوبه زیبایی ها نعمت ها و مهمترین درس و قانون زندگی قانون تکامل همه و همه در این ویدیو بود کار شما مکمل کار استاده وهر چیزی را که ایشون میگن شما برامون عینی ومنطقیش میکنین واقعا ازتون ممنونم اما در آخر فایل خودمو می دیدم که با یه تور توی باغچه سرسبز مادربزرگم به دنبال شکار پروانه های رنگی بودم …..تا رسیدم به اون شب توی ماشین که من درحال رانندگی بودم و کلافه از سوالات پسرخردسالم درباره قرآن و اسلام که من هیچ جوابی براش نداشتم و تازه به این نتیجه می رسیدم که چقدر پوچ وتوخالیم و وقتی پسرم خیلی هوشمندانه بحثو کشید به سمت دکترحسابی که برای تولد سریع پروانه پیله ی اونو پاره کرد اما پروانه مرد چون تکاملشو طی نکرده بود ومیگفت من الان حکم اون پروانه رو دارم گشنمه واگه بهم غذا نرسونی می میرم.توی اون لحظه نمیدونستم بخندم از سیاست زیرکانه اون بچه که مخ منو تو ترافیک به کار گرفته بود ومن چقدر جدی به صحبتش گوش میدادم یا گریه کنم بر احوال خودم که در اوج فهم وشعوروتکامل می بینم از زندگیم دینم وخدایم هیچ نمی دانم….ببخشید سرتونو درد آوردم ولی ظاهرا قصه پروانه تو زندگیه من ادامه داره.صحبت های پسر عزیزم سرآغازی شد که من بیشتر فکر کنم بفهمم وازنو مسلمان شوم و خداوند شما فرشتگان الهی را سرراه من قرار داد ومن لیاقت همسفری باشمارا پیدا کردم.خانم شایسته عزیز از این همه حس و حال خوب اول از خدایم وبعد شما و استاد عزیز صمیمانه سپاسگزارم
به نام خدای عشق و زیباییها
سلاااااام به استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان و دوست داشتنی
واااای خدای من چقدر دیدن این فایل مثل بقیه ی فایلهاتون آموزنده و لذت بخش بود٫
خدایا شکرت برای اینهمه فراوانی و نعمت و زیباییهایی که بی نهایته٫
من داشتم می رفتم برای خواب ?که دیدم تو کانالتون این فایل و گذاشتید ،?سریع دانلود کردم و یادم اومد که تو اینستاگرام یک دقیقه از این قسمت زیبا رو برای ما به اشتراک گذاشتید٫
آهنگ بک گراند این فایل چقدر با این تصاویر زیبا همخونی داره٫??
راستش اینجا تو شهرمون هم امسال پروانه ها خیلی زیاد شدند و من برای اولین بار بود که اینهمه پروانه رو یکجا میدیدم٫
درست مثل تو کارتونها که یک دشت پر از گل با تعداد زیادی پروانه نشون میداد ٫
درست مثل بهشتی که تو قرآن توصیف میکنه حالا درسته از پروانه نام نبرده اما من که تو طبیعت بودم و کلی هم پروانه دیدم که خیلی زیبا بال میزدند احساس کردم که خیلی خوشبختم و در بهشت هستم???
دیدن این پروانه ها ?منو به یاد مادربزرگم انداخت که پرورش کرم ابریشم داشت و از پیله هاش برای منبع درآمدش استفاده میکرد من ازهمان کودکی شاهد دراومدن این پروانه ها از پیله بودم و حتی از پیله ها برای ساختن گل استفاده میکردم و رنگ آمیزی میکردم و کاردستی درست میکردم٫
خانم شایسته عزیز چقدر زیبا بودند این پروانه هایی که در رنگهاشون متنوع و بی نظیرند به قول میکاییل عزیز Awesome??
چقدر اون پرتقالهایی که برای پذیرایی پروانه ها گذاشتند جالب بود٫ نوش جونشون??
واقعا هم درسته که ماباید این سیر تکاملی را در زندگیمون رعایت کنیم و عجله نکنیم مثل این پروانه ها که اولش کرم بودند و صبر کردند تو اون پیله ها ، که کم کم تبدیل شدند به این پروانه های زیبا٫ اگه ما برای رسیدن به خواسته مون عجله کنیم مثل اینه که پروانه رو زودتر از موقع معینش از پیله بیرون بیاریم خب معلومه که اون پروانه زنده نخواهد ماند٫ و ما هم به خواسته مون نمی رسیم٫
این فایل برای من هم در این آخر شب یک نشانه بود که باید صبر کنم و به خدا بسپارم توکل کنم به خودش ، در زمان مناسب و به وقتش برای من محقق خواهد شد ٫
سپاسگزارم از خدای عزیزم که فرصتی بهم داد تا یکی دیگه از این فایلهای دوست داشتنی تون و ببینم٫
از شما هم سپاسگزارم برای تهیه ی این سفرنامه ٫
همیشه در پناه خدای مهربان شاد و خوش و سعادتمند باشید???
سلام لیلا جان
اره شهر ما هم امسال مورد حمله کرم ها بود و چیزی نگذشت که همه پیله شدن من به همه میگفتم صبر کنید کرم هو رو اذیت نکنی چند مدت دیگه از پروانه شدنشون لذت ببریم و با این جمله خودم
این بهم یاداوری شد که طاهره عزیزدلم
پروانه شدن خودت به چشم ببینی چقد برات لذت بخشه تویی که ایقد پروانه بهت حس خوب میده
و چقد راحت پزیرای کرم ها شدی بخاطر دیدن پروانه ها
پس صبوری کن
تکاملت طی بشه
و چه پروانه زیبا و بی نظیری بشی تو و چقد رها و با عشق بال بزنی
واااای چه تشابه زیبایی کردم
بازم ی حس خوب دیگه
بازم ممنونم لیلا جان
سلام و درود به دوست عزیز طاهره جان?
خداروشکر که به این درک از آگاهی رسیدی و داری در خودت تقویت میکنی تا بیشتر رشد کنی
بهترینها رو در آغوش خدای فراوانیها برات آرزومندم???
سلااااامم و درود خدمت لیلای عزیزم
من با خوندن کامنتتون اشکشوق از چشمانم جاری شد که یاد دوره تکامل خودم افتادم
که از زادگاهم شهر ترکمانچای سال ۹۴ برا کار اومدم تهران و تو اون شرکتی که کار میکردم در محله جوادیه محل خواب بهم داده بودن و بعد تکاملم طی شد اومدم کارگر شمالی بغل پارک لاله بعد تکاملم طی شد یه چهار راه بالاتر از پارک لاله نزدیک امیرآباد رفتم و الان نزدیک یک ماه هست که تکاملم طی شده اومدم بالاشهرتر منطقه مرزداران و از اینجا هم مطمن هستم تکاملم طی میشه و میرم یکی از مناطق عالی تهران همچون فرشته و الهیه و زعفرانیه و نیاوران و ….
و همین تکامل من نزدیک ۵ سال طول کشیده و الان چقدر خوشحالم که از یک شهر کوچیک استان آذربایجان شرقی مهاجرت کردم اومدم تهران و الان از سر خوشحالی و شوق از چشمانم اشک جاری میشود
به نام رب تنها خالق و فرمانروای دنیااااااااااااا..
سلام بر لیلای عزیزمممم،
خیلییی ممنون از این دیدگاهتون که برامون گذاشتی و تا در موقع مناسب بهش برسیممم..
موفقترییین باشی عزیزمممم..
سلام به استاد عباسنمش نازنینم و خانم شایسته ی مهربون و مؤدب و هم خانواده های گلم
بله
درست حدس زدید!
دوباره اومدم مسافرت و این بار یک سفر حدودا 1 هفته ای به استانی دارم که تا حالا نیومدم و خیلی ذوق زده ام که ببینم چه زیبایی هایی داره.
واقعیت از این قراره که من موضوعی پیش اومد که نباید یک هفته اهواز باشم و ایشالا به
امید خدا بعد از حل شدن مسئله ام و رفع حکم جلبم، مشکلم حل میشه.
دیشب با خودم فکر کردم که چکار کنم این هفته هم اینکه در دسترس نباشم و هم بتونم ذهنم رو کنترل کنم و لذت ببرم!؟
به سرم زد که برم مسافرت.
دیشب تصمیم گرفتم برم بوشهر، صبح که بیدار شدم گفتم نه میرم شیراز.
تو مسیر که ربع ساعت داشتم رانندگی میکردم شرایط ذهنی ام به شکلی بود که نه قرآن و نه فایل های استاد و نه حتی صحبت کردن با خدا نمیتونست ذهنمو آروم کنه.
اومدم ریمیکس آهنگ های پاپ رو از گوگل پلی کردم(میخوام بگم وقتی آدم احساسش بده فقط ییییه ذره،یه ذره باید از اون حسه بد فاصله بگیره!
به هررر شکلی نه فقط با قرآن و فایلهای استاد و…بعضی وقتا شستن ماشین،بعضی وقتا خرید کردن،بعضی وقتا نگاه کردنه عکسای بچگی و…
مهم اینه که تو بتونی واسه یک ذره هم که شده از اون شرایط فاصله بگیری کم کم قلبت آروم میشه و آمادگی دریافت الهامات خداوند رو داری!)
خلاصه اومدم آهنگ رو پلی کردم دیدم آهنگه اینجوری شروع شد:
(سلام من دیجی حمید هستم اسپانسر این برنامه نمیدونم سالن آرایشی هست،آدرس سمنان و…)
یهو گفتم برم سمنان!؟
گفتم نه سمنان سمته اصفهانه من یک ماه پیش اونجا بودم بعد دیدم اسمه سمنان شبیه همدانه و من تا حالا همدان نیومدم!
زدم تو برنامه ی نشان دیدم زده همدان 7 ساعت،و یه دوربرگردونی هم جلوم بود که برم سمت جاده ی همدان که 30 ثانیه کمتر باهام فاصله داشت و جلو تر بود،و اینو یه نشونه دیدم آقا به دلفین گفتم بچرخ ،بچرخ میریم سمته همدان!
خلاصه اینجوری شد که مسیر این سفرم افتاد به استان همدان!
بعد از حدودا 7،8 ساعت رانندگی با دلفین رسیدم ورودی شهر همدان،و طبق معمول با خدا صحبت کردم و گفتم خدایا !
من با الهامات تو اومدم اینجا!
من هیچ جای اینجا رو بلد نیستم!
تو برام زیبایی هارو نشون بده!
تو مواظب منو دلفین باش!
تو قلبم رو تو این سفر آروم کن و اتفاقاتی رقم بزن که ایمانم به قدرت تو بیشتر بشه!
ایمانم به رب بودنت بیشتر بشه!
تو نشونم بده که مدیریت میکنی همه چیز رو اینکه آدما هیچ قدرتی ندارن!
قلبمو به تور ایمانت روشن کن!
خدایا ایمانم رو با معجزاتت قوی کن!
کمکم کن این سفر هم مثله همه ی سفر های قبلی معجزاتی رو ببینم و تو برام برنامه بچین!
زدم کنار،رفتن تو سایت دیوار ،نوشتم سویت!
بینه چندین و چند سویت به یه شماره زنگ زدم خدا گفت برو همینجا!
آقا ما رفتیم تو سویت و بلافاصله وقتی رسیدم تو سویت بجا نگاه کردنه تمیز بودن و امکانات و…دیدم یه تابلو روی دیوار نصبه و یه آیه قرآنی هم نوشته روش!
دست و پا شکسته معنیه آیه رو ترجمه کرد اما نفهمیدمش.
شما تصور کن طرف که میخواست هتل رو اجاره بده کنارم ایستاده،منم ساک به دست،بجا نگاه کردنه هتل و صحبت کردن در مورد قیمت و ..
رو گوگل دنبال ترجمه ی آیه میگشتم!
و آیه این بود:
(انا فتحنالک فتحنا مبینا)
معنیش میشه
(ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم!)
وقتی معنیه آیه رو خوندم به طرف گفتم من همین اتاق رو میخوام!
با اینکه یه لیاقت دیگه بزرگتر بود و قیمتش با این فرقی نمیکرد و حتی میتونستم این اتاق رو ارزونتر بگیرم!
اما گفتم این همون جاییه که باید میومدم!
و قلبم خوشحال شد و مطمئن شدم هم اینکه این سفر قراره معجزات الهی رو بییینهایت ببینم و هم اینکه خداوند مشکلم رو بزودی حل میکنه.
بعد به اون آقا گفتم همه ی اتاقا همین آیه نصبه!؟
گفت نه فقط همین یه اتاق این آیه رو داره و دیگه مطمئن شدم که خداوند برام برنامه داره تو این سفر و میخواد بدونه اینکه نگرانی رو تجربه کنم خودش کارامو انجام بده.
خداروشکر میکنم
خداروشکر میکنم بابت رشدم ،بابت اینکه دیگه مثله 99٪ مردمه جامعه فکر نمیکنم و رفتار نمیکنم و تصمیم نمیگیرم و عمل نمیکنم!
امروز و دیروز وقتی مامانم هی مرتب پیام میدادو زنگ میزد و هشدار های مادرانه داد به طور خیلی قاطع و محکم و با نهایت احترام بهش گفتم که لطفا دیگه در مورد این موضوع باهام صحبت نکن!
اگه میخوای نگران باشی تو خودت نگران باش و تو فکر باش ولی لطفا نگرانی خودتو به من انتقال نده چون من اینجا دارم خوش میگذرونم و واسم مهم نیست که تو چی فکر میکنی و اینکه چه بلاهایی تو ذهنت میچرخه که ممکنه سرم بیاد!
من مثله شما فکر نمیکنم و دارم لذت میبرم از مسافرتم و بعد از قاطع صحبت کردنم متوجه شد که نباید با من در مورد اتفاقاتی که ذهنش میاره با من صحبت کنه،نتیجه اش چی شد!؟
1 ساعت بعد زنگ زده بود با خنده و شوخی و حاله خوب با پدرم رفته بودن خرید کنن!و کلی باهاش شوخی کردم و خندیدیم!
بله !
ایییینه قدرته دوره ی احساس لیاقت!
اینه قدرته کنترل ذهن!
وقتی استاد میگه باید به گفت و گو های ذهنت بگی اینجا من رئیسم !
مممن میگم به چی فکر کنی نه اینکه تو هرجا میخوای منو بکشونی!
خداروشکر میکنم.
خلاصه دلفین رو گذاشتم تو اتاق خوابش و شب بخیر بهش گفتم و اومدم هتلم.
دلم یهو هوس عروسی کردی کرد!
رفتم تو سایت دیوار و زنگ زدم به یه خانمی دیجی بود،گفتم ببخشید جریان اینه من دوست دارم بیام عروسی کرد هارو ببینم تاحالا عروسی شماها نیومدم، میشه اگه عروسی داشتین بهم بگین!
و ایشون با نهایت ذوق و استقبال و خون گرمی شماره ی همکارشون رو بهم دادن و گفتن فلان روز عروسی هست ما ملایری ها مهمان نواز هستیم،حتما بیا و اگه من هم اومدم اهواز منم میام عروسی،گفتم باشه من قول میدم اگه اومدی و عروسی نداشتیم شده همون جند روز عروسی میکنم که تو عروسیمون رو ببینی گفت عاااالیه خودمم دیجی عروسیت میشم!!!
و واقعا لذت بردم از سطح فرهنگ و شعور و فهم این شخص.
تو راه پله ی هتل دیدم دوتا جوون بودن کردی حرف میزدن ،من عشق و علاقه ی وحشتناکی به کردا دارم و یکی از آرزوهام این بود که بتونن کردی غلیظ حرف بزنم،بعد از یک ساعت رفتم در اتاقشون در زدم بجا اینکه درو باز کنن گفتن آقا بیا داخل بیا داخل!
یییعنی در این حد مهمان نواز من ندیدم که طرف حتی ندونه تو کارت چیه ،اصلا کی هستی،چی میخوای بگه آقا بیا داخل،خلاصه رفتن تو اتاقشون ،گفتم اجازه هست یک ساعتی پیشتون بشینم!؟
گفتن آره آقا!
خوش اومدی ،دیدم یکیشون مثله کسی که داره خار از انگشتش در میاره سرپا داره فندکش که خراب بود رو باهاش ور میده،گفت آقا فندک داری!؟
گفتم فندک نه ولی کبریت تو اتاقم هست بیارم!.
گفت آره
اگه سیگارم داری بیار !
گفتم نه دیگه سیگاری نیستم
هنوز وارد نشده برگشتم کبریت آوردم براشون ،بهشون گفتم خوب شد اومدم ها!!!
خلاصه نشستم پیششون و 4،3 بار با تعجب میپرسیدن چطوری خودت تنهایی میری مسافرت!؟
یکیشون به اون یکیش یه جمله ی کردی گفت کنم من متوجه نشدم ،اون یکیش گفت دا ه میگه این آقا خیلی حال دلش خوبه خیلی سرزنده است(کرد سنندج بودن ،اگه ژینا چهارتا کامنت کردی با زیرنویس مینوشت حالا ما مثله باب اسفنجی با تعجب نگاشون نمیکردم منم عرض اندام میکردم جلوشون،
والا )
خلاصه بسیار بسیار آدمای شریف،محترم و با شخصیتی بودن و بعدش شماره همدیگه رو گرفتیم و بهشون گفتم دلم میخواد بیام عروسی کرد ها!
نمیدونم کی اینروزا این نزدیکی عروسی داره که بیام شده 3،2 ساعت رانندگی کنم هم حاطرم بیام، یکیش خندید گفت همین امشب دوستم رفته خواستگاری داده صحبت میکنه،گفتم نمیشه بهش بگین تو همین 4،،5 روز آزمایش و عقد و عروسی کنه تا من اینجام!؟!؟!؟
والا بخدا خود دلم کلیلی میخواد اونم از نوعه کردی!
مخصوصا اونجاها که دییییگه میرن رو دور تند و اونجاها که شونه هاشونو هی بالا پایین میکنن خخخخخخخ
چیییه!؟
همتون دلتون عروسی خوااااست!
ایشالا همه دور هم یه عروسی خوب
خداروشکر
خداروشکر واسه حاله دله خوبم!
دیشب داداشم اینا نشسته بودن و میدونستن که صبحش دوتا مأمور اومدن که بازداشتم کنن اما نتونستن،چون تحت حمایت خدا بودم،به قولی اومدن پیشه من که بهم آرامش بدن،
زن داداشم و داداشم پیشه همدیگه نشسته بودن، زن داداشم به داداشم گفت صدات قطع و وصل میشه فکنم مریض شدی!
به زن داداشم گفتم نه مریض نشده ،صداش آنتن نمیده که صداش قطع و وصل میشه خطا خرابن!!!!!
گفت مارو بگو اومدیم پیشه کی آرومش کنیم!!!
داره مارو مسخره میکنه!!!
حالا هم اینو گفتم که کمی مزاح باشه هم اینکه وقتی قلبت به خدا محکم باشه مثله بقیه هر چیزی تو رو ناراحت نمیکنه!
نمیتوسونت!
بهمت نمیریزه!
آرومی!
به زن داداشم گفتم کیو دیدی مأمورا دنبالش باشن و اینقدر بخنده !!!
گفت والا چی بگم تو کلا آدم وقتی میخواد واست ناراحت بشه غصتو بخوره ،خودتو که میبینه میگه من چرا غصشو بخورم ابن خودش شاد و شنگوله!!!
آره
من اینقدر باشعور شدم که ناراحت میشم ،اما تو ناراحتیت نمیمونم
عصبی میشم ،اما تو خشمم نمیمونم و ادامه اش نمیدم
میترسم ،اما تو ترسم نمیمونم.
خدایا خیلی شکرت
بریم ببینیم تو این سفر چند روزه ی گفتنه همدان چه اتفاقاتی و چه معجزاتی و جه زیبایی هایی قراره ببینم
دوستون دارم خوشحالم که تو این سفر کنارمین
به نام خدای هدایتگرم که همیشه منو به سوی بهترین ها در زمان مناسب ، کنار انسان های مناسب با باورهای مناسب هدایت میکنه.
سلام به ابراهیم توحیدی سایت مون
امیدوارم حال دلتون عالیِ عالی باشه.
آقا من اولش ی تشکر ویژه دارم از این جنس فعالیت شما ، تعهد و استمرار شما ، عملگرا بودن شما ، شجاعت و جسارت شما و….
چقدر خوبه که از خودت یک ردپای واضح و شفاف میگذاری ، این ردپاها واقعا مشت محکمی است بر دهان نجوا
خداروشکر میکنم که دوستانی مثل شما دارم ، درسته ندیدمت ولی انگار سالهاست می شناسمت…
آقا امشب هدایت شدم ساعت(1.40 ، بامداد )به این کامنت و پاسخ شما
چقدر خوبه که تنهایی سفر میکنی….
سفر سفر سفر سفر……….
دلم یه سفر اساسی از نوع کمپ در جنگل تاریک میخواد…
صحرا هم که عاشق سفر ، مخصوصا از نوع توحیدی
گفتی همدان ، ساده خاطره ای افتادم که دوست داشتم با شما به اشتراک بگذارم…
یادمه چند سال پیش با دوستان کوهنوردم برنامه الوند کوه همدان رو در تعطیلات خرداد داشتیم و قرار 5 صبح میدان آزادی تهران بود ، ولی من آنقدر دوست داشتم ی دل سیر بخوابم و لذت ببرم که نگو برنامه رو گفتم نمیام و فردا من حجمی از عکس و فیلم از زیبایی های جاده و صبحانه روبه رو شدم.
حالا شما فکر کن صحرا تا 10 صبح ی دل سیر خوابیده بعدش چی میشه؟؟
اگر فکر میکنید که خودمو سرزنش کردم سخت در اشتباهی…
در حین ناباوری دوستانم که گفتند برو بقیه خوابت رو برو !!!!
ساعت 11 زنگ زدم آژانس ، 12 ترمینال بودم و 4 بعدازظهر همدان و زنگ زدم بهشون که بیان دنبالم من فقط برنامه غار علیصدر رو از دست دادم ولی به جاش به اصل برنامه رسیدم…
اون پیاده روی شبگردی و شب مانی از بهترین تجربه های زندگیم شد.
میدونی ابراهیم جان من اون موقع با استاد و بهشت مون آشنا نبودم ولی چون اهل طبیعت بودم ، البته بهتره بگم عاشق طبیعت بودم و هستم اون صدای خدای درون مون رو حس میکردم و باهاش همراه میشدم…
طبیعت برای صحرا مثل معلم کلاس اول میمونه ، شایدم بهتر و عمیق تر از اون ، چون با هر بار رفتن به دل طبیعت و کمپ کردن ، حتی همین پیاده روی های صبح و عصرگاهی که حکم نیایشگاه رو داره من رو با خودم و خواسته هام ، نیازهام ، ترسام و…. رو به رو میکنه ، پر از درس و رشد و آگاهی هستش.
به همین خاطر وقتی برای کنترل ذهنت میزنی به جاده ، یا اینکه با قاطعیت با مادرت برخورد میکنی در هر دو حالت تحسین برانگیزه….
چون در این سایت که باشی باید بتونیم به اندازه ظرف وجودی مون قدم برداریم و بعد جهان چه پاداش هایی بهمون میده….
خدایا شکرت شکرت شکرت برای بودن مون در این مسیر توحیدی
برای وجود دوستان ارزشمند وهم فرکانس الهی خوبم.
چقدر تحسینت میکنم پسر زیبااندیش سایت که إنقدر خوب روی خودت کار میکنی ، من به شخصه خیلی خیلی دارم ازتون یاد میگیرم.
امیدوارم در زمان مناسب ببینمت و ملی از تجربه های سفر مون به همدیگه بگیم .
ایشالا…. که سفر خوبی داشته باشی.
الهی که زندگی تون پر از فراوانی عشق و آرامش ، سلامتی و ثروت الهی باشه.
سلام به ابراهیم( دوست خدا)
تا اونجای کامنتت قبل از اینکه دور بزنی به سمت همدان که رسیدم با خودم فکر کردم که اگه به جای شما بودم که از یه طرف درگیر جدایی از همسرم باشم بهم تهمت الکیم زده باشن حکم دادگاه بر علیه من باشه الانم حکم جلبم رو گرفته باشن واز طرفیم دارم تمرکزی روی دوره احساس لیاقت کار میکنم دوره ای که شاگردای استاد که نتیجه های عالی تو دستشونه و سالهاست با استاد کارمیکنند همه میگن بهترین دوره استاده ومنم جوری کار میکنم که شاید غذا نخورم که تایم کم نیارم یا سر کار به دوستم زنگ بزنم 2ساعت دیرتر بیا که بتونم روی دوره کار کنم و واو به واو دوره رو بنویسم و روش کار کنم دیگه شکم خدارو پاره میکردم که چرا همه چی یهو خوب نمیشه چرا درهای رحمت باز نمیشه و همه چی تحت فرمان من نمیشه یعنی قشنگ طلبکار میشدم ولی شما چقدر عالی روی این اصل موندی که وقتی داری روی خودت کار میکنی هر اتفاقی بیوفته خیره بهش برچسب خوب و بد نزن هرچی باشه خیره و تو فقط باید آرام باشی و حالت خوب باشه و به خداوند ایمان داشته باشی که هدایت میکنه و تصمیم گرفتی بری سفریه سفر بدون هیچ برنامه ریزی فقط بااین باور که هدایت میشم! واقعا تحسین برانگیزی
گفتن این حرفا واینجورتصمیمات خیلی قشنگ و راحته ولی عمل بهش یه شخصیت عالی ویهصلح درونی عظیم میخاد که شما داری
نکته بعدی اون موقع که درموردایه نوشتی که برات مهم نبود که الان کامنت منو کلی آدم میخونه میگن یعنی معنی این آیه به این معروفی رو نمیدونه وشما بدون اینکه نگاه بقیه مهم باشه گفتی که از تو گوگل معنیشو خوندی واینم برام خیلی عالی بود
نکته بعدی تو دوره قانون آفرینش یه تمرین هست به اسم نوشتن سناریو که چیزی که دوست داری اتفاق بیوفته رو ولی در واقیت نیست رو سناریوشو بنویس یه جاهایی از کامنتت مثل زنگ زدن با اون خانم یا رفتن به اتاق اون دوستان داشتم فکر میکردم الان داره سناریو مینویسه یا واقعا انجامش داده!
نکته بعدی قبل از اینکه شما دلفینی بخریش منم یه کوییک سفیدداشتم که خیلی دوسش داشتم اسمشم سفید برفی هست شما آنقدر بادلفینی حال میکنی بیشتر عاشقش شدم از طرفیم من توی شرکت خودرو سازی کار میکنم همیشه ناراحت بودم از کارگر بودنم بعد از اینکه شما ماشین خریدی وسپاس گزاری و شادی شما رو دیدم نگاهم به کارم عوض شد گفتم ببین منم با همین کاری که دارم میتونم باعث شادی میلیونها آدم بشم میتونم رفاه و آرامش رو به زندگیشون بیارم میتونم باعث اومدن رزق به زندگی هزاران آدم بشم هرروز با این امید میرم سرکار که با کارم به رشد و گسترش جهان کمک میکنم شما هم در ظاهر کارگر یه مجموعه هستی ولی آنقدر با کار و خودتون در صلح هستید که وقتی صحبت میکنید آدم لذت میبره از این احساس لیاقت و منم دارم سعی میکنم تو هر شرایطی لذت ببرم از اون لحظه به جای فکر کردن به شغل و میزان دریافتی
دوستون دارم و منتظر خوندن معجزات سفرتون هستم
سلامت و شاد و پیروز باشید
سلااااام بهت ابراهیم جان
امیدوارم حالت عالی باشه و قلبت متصل به نور الله
ببین ایمیل کامنتت رو که دیدم زده سفر به دور آمریکا ، قلبم گفت حتماااا ابراهیم اومده این طرفا یه سفر!
و قلبم درست گفت
آقااااا خوش اومدی
خوش اومدی به سرزمین شاد کوردا
انشالله که اینجا کلی بهت خوش بگذره و کلی تجربه های متفاوت داشته باشی
راستی کلا 2 ساعت تا سنندج راه داری
اگه نشانه ها تایید کردن بیا حتما اینجا رو هم ببین و لذت ببر
در پناه الله باشی
با درود و وقت بخیر خدمت آقا ابراهیم خسروی عزیز .. آقا ما همش منتظر داستان های سفر به دور ایران شما هستیم . دقیقا مثل داستان هزار و یک شب شهرزاد قصه گو شده .. شما هم این داستان ها رو روان و شیوا مینویسید آدم فکر میکنه با شما آمدیم مسافرت ..
آقا ابراهیم خوب کردی رفتی مسافرت تا میتونی از تضادها دوری کن و برو برو برو به همانجایی که خداوند برات چیده مان کرده !!!
وقتی استاد میگه تضادها دوستان واقعی ما هستند همینه دیگه!!!! چون تضادها آدمو هُل میدن بسمت مسیرهای درست و مناسب ..
آقا انشالله یک عروسی درست و حسابی بری و کلی بهت خوش بگذره و رقص کردی هم برقصی !!!
آقا این آیه ی قرآن چقدر اشک شوق منو در آورد .. چقدر خوشحال شدم … دقیقا برای من هم یک نشونه ای بود خدایااا شکرت
ممنون و سپاسگزارم که برامون مینویسید منتظر بقیه ی داستان مسافرت تون هستم و مطمعن هستم بچه های دیگه سایت داستان های این مسافرت هم دارن دنبال میکنند مرسی مرسی آقا ابراهیم عزیز .. بنویس که داری خوب مینویسی
سلام ما رو هم به دلفین عزیزمون برسون
آهان راستی ی چیز دیگه که منو به تجسم وا داشت شستن ماشین بود یهویی چشممم به عکس ماشین دلبخواهی افتاد که پوستر کوچیکش دقیقا روبروی تختخوابم روی دریم بوردم هست .. یک لحظه احساس کردم که دا آن ماشینو توی پارکینگم دارم میشورم .. کنسول ها و داشپورت و صفحه ی چرمی روی داشبورد را دارم واکس میزنم !!! دارم آماده اش میکنم که برم مسافرت !!!!!
مرسی مرسی آقا ابراهیم عزیز با خواندن کامنت زیبای شما چقدر احساسم عالی شد !!!
خوش بگذره و خداوند حافظ و یار و باورتون باشه
انا فتحنالک فتحنا مبینا)
معنیش میشه
(ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم!)
بنام رب العالمینم که کلی منو هدایت میکنه و من عاشقشم
سللللاااممم اقا ابراهیم
خیلی خوشحالم که بلاخره نشونه ای امد تا کامنت بنویسم خیلی خوشحالم
قبل از هر چیزی من تموم کامنتای سفر قبلی تون رو با عشق میخوندم و تصور میکردم که منم اونجام و کلی عشق و حال میکردم و نکته ی جالبش این بود که توی اواسط امتحاناتم بود و من کلییییی هوس سفر داشتم و کامنت شما نشونه و مهر تایید خدای عشقولیم بود که بعد اونم تازه چند تا سفر رفتیم چند تا سفرم پیشرومه و خیلی خوشحالم
خلاصه که اینطوریاس (خنده)
دیروز هم ما اومدیم اردو البته این اولین تجربه ی اردوی من بود و ما اومدیم مشد
حالا قضیه ازین قراره که دلم هوای کامنت نوشتن کرده بود و خدا بهم گفت خب بیام مثل شما کامنت سفرو نکات مثبتم و بگم که چند برابر عشق کنم و لذت ببرم
و دیشب دیدم اععع! شما بازم اومدین سفر خلاصه که گفتم منم پایین کامنتتون سفرمو بنویسم
دیروز ما تا ساعت دوازده ظهر کلاس داشتیم بعدش سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم
من صبح توی ستاره قطبیم گفتم که درسا اسون بگذره و همه چیز به اسونی پیش بره .
قرار بود پرسش داشته باشیم از دو تا کلاس مختلف
اولی که ساده بود کاملا یاد داشتم و اون یکی رو توی مدرسه روخونی کردم ولی چون بیشتر بچه ها نخونده بودن برای من و چند نفر دیگه مثبت گذاشتن . برای دو نفرم پرسش انجام شد و خیلی ساده بود
خلاصه که یک مثبت به اسونی اب خوردن گرفتم
بعدم که رفتیم خونه و غذا خوردیم جاتون خالی خیلی خوش مزه بود دست مامانم درد نکنه و اومدیم سمت اتوبوس و من به خدا گفته بودم که من اون اخرا یه جای خوب میخام و کلی ادم توی اتوبوس رفتن منم با ارامش رفتم داخل بعد رفیقم گفت برات جا گرفتم باورتون نمی شه یه جای ساکت و اروم که غروب خورشید رو تماشا میکردم کوهای پر برفو میدیدم اسمون ابی رو میدم و یه جایی که هیچکی بهم کاری نداشت اون اخر . و بچه ها پاشده بودن میرقصیدن منم دابسمش میرفتم و کلی میخندیدیم(خخخخ)
یه اهنگی هست میگه
نمره ی بیست کلاسو نمی خوام
بهترین هوش و حواسو نمیخوام
دیگه بقیش یادم نمیاد ولی بعد من و دوسته جلوییم وقتی جمله شو میگفت میگفتیم نمیخاااااام (خ)
و منم بعدش داشتم کامنت میخوندم و کیف میکردم و کلی احساس خوب در جریان بود و ما رفتیم گل یا پوچ بازی کنیم منم اماتور بودم ولی اوستا میشدم همیشه ایندفعه هم من اوستا بودم ولی وقتی گروه مقابل میرفت من فقط داشتم با خدا صحبت میکردم و ازش کمک میخاستم و فهمیدم که چقدر جا دارم تا الهامات رو واضح تر درک کنم ولی بعضی وقتا درست میبود بعضی اوقاتم میدیدی خودم به حرف قلبم گوش نکردم ولی خیلی بهم کمک کرد بعدش رسیدیم و رفتیم محل اقامتمون همه چیزش خوب بود هم تمیز بود هم گرم و نرم و گفتم برام جا بگیرین و دیدم بهترین جایی که میشد بری رو برام گرفته بودن خیلی خووووببببببب بوددددد خدایاشکرتتتت
و کارامونو کردیم و رفتیم شام من سوپ خوردم خیلی خوشمزه بود و تیزه تیز بود که لبام انگار تینت زده و خلاصه رفتیم سمت حرم و به به چقدر تو راه فراوونی دیدم هر دو متر یه هتل بزرگ و خوشگل بود و همشونم خیلللیییی شیک بود مثل هتل الماس یک و دو ووووو کلی هتلای خوشگل که با دوستم کنار پنجره همش میگفتممم واااااااااااووو واو
و رسیدیم حرم و رفتیم داخل و من عاشق آینه کاری های حرمم و همیشه به سقف نگاه میکنم که خودمو پیدا کننممممممم خیلی خوش میگذره. گلای رنگ رنگی حرم منووووو کشته بخدااابنقش یاسی صورتی زرد وووووو بعد از اینکه کلی عکس گرفتیم و اینا رفتیم صحن پایینش ولی یادم رفت بگم ، وارد حرم که شدیم نزدیک کتابخونش یه پیشیه خوشگل کرمی رنگ یه جوری ژست گرفته بود که نگو تا ما رو دید رفت روی صندلی های کنار دیوار نشست و ژست گرفته بود و همه دوست داشتن ازش عکس بگیرن و من رفتم جلو عکس گرفتم ازش و پیشی عشقولی هم ژست میگرفت برامون حالا برگریم به وقتی که رفتیم صحن پایین ، اون صحن کناریه جای عقد اینم بگم که جایی که میرن عقد میکننن خیلی قشنگه خیللییییییییییییییی قشنگه مخصوصا اگر ولادت باشه و کلی عروس دومادم اونجا باشننن دیگه بهشته
ما رفتیم صحن کناریش . اونجاممم سفقش برجسته کاری های بی نظیریییییی داشتتتت وای خدای من بهشون که فکر میکنم اکلیلی میشم خیلی ماهرانه و قشنگه خیلی هنریهههههه خیلییییییییی
و من بالای سرم با اون همه زیبایی رفتم دعای کمیل معنیشو بخونم و من هر وقت میام حرم دعای کمیل میخونم خیلی زیباست قلبمو نوازش میکنه ولی من معنیشو میخونم که انگار منم و خدا و داریم گل میدیم گل میشنویم و دیگه کلی احساس کردم قلبم پاک شدهههه و کلی سبک شدم و بعدم رفتیم بیرون و توی اتوبوس بازم بساط عشق و حال فراهم بود و ما هم داشتیم به هتلا نگاه میکردیم
وقتی رسیدیم رفتم روی تختا که من تخت بالا بودم و با طبقه بالایی ها بازی کردیم و خندیدم و اینا و بعدم به رفیقم گفتم برامون یه داستان خیالی رویایی بگه و گفت پس چشماتونو ببندین . و یه داستانی گفت که من از اول تا اخر داشتم تو ذهنم میگفتم این دختر فوق العادسسسس این دختر چقدر باحاله و کلی احساس خوب …. بعدم رفتم که فایل گوش بدم هر چند توی اوتوبوسم کلی فایل گوش کردم ولی بازم گوش دادم و کلی سپاس گزاری کردم
و کلی احساسم خوب شد و بعدم ستاره ی قطبیم دیدم که بلههههه همش تیک خورده بود و من خلقشون کردم
اینم از دیروز
ولی حالا میخام بگم تو چه وضعیتم (خخخخ)
الان توی اتوبوسیم و صدای اهنگش بالاس و الااان یه اهنگ شمالی پخش شد و بچه ها دارن کف میکنن و جیغ میکشن و رعنا رعنا میخونیم و….. خدارو شکرت عالیه همه چی احساسم خیلی خوب شدددد خیلی احساسم خوبه و الان هوا ابریههههه
عاشقتونممم
ولی نکته اش اینجا بود که فهمیدم چقد باید احساسم رو بشناسم قلبم رو بشناسم
در پناه الله عشقولییی
سلام بر ابراهیم!!
برادر خوش اومدی به همدان
اونجا رفتی دو جا رو حتما برو
پارک صیفیه رو حتما حتما برو، درختای چنار قدیمی و سنگفرش ها و بناهای زیباش بینظیره…و بستنی ملایری هم فراموش نکن..البته برو از جایی بگیر که قدیمی این کارن، جوون ترا مثل قدیم با کیفیت کار نمیکنن، بنظرم برو بستنی سنتی یخ نزدیک میدان نبوت ملایر، دوران کودکیمو اونجا سپری کردم و مردم خونگرم و مهمان نوازی داره..راستی..از میدان اصلی ملایر که فکر کنم میدان امام بود یه مغازه بزرگ هست که شیره انگور اصل باکیفیت داره، حتما یه سر بزن…ان شاالله بهت خوشبگذره.
بنام خداوندی که زیبا خلق میکند تا ما انسانها چیزی جز زیبایی نبینیم
سلام به خانم شایسته نازنین
داستان زندگی پروانه ها و چگونگی تبدیل شدن یک کرم به پروانه و بعد رها شدن و آزادگی، داستانی زیبا برای رسیدن به همون آزادگی برای ما انسانها
همگی ما انسانها پیله هایی از افکارهایی داریم که دور خودمون پیچیدیم و این افکار هرگز اجازه پرواز و نمایش دادن زیبایی هایمان که همان استعداد و علاقه،را به ما نمی دهد
این پیله ها به ما می گوید
تو بی ارزشی
تو بی اعتماد به نفسی
تو محتاج روزی از همه کس و همه چیز جز خدای خودت هستی
تو چاره ای نداری جز اینکه بپذیری که باید همیشه یک نون بخور و نمیر داشته باشی
تو باید تسلیم شرایط بیرونی باشی چون بارها بارها این باورها برات منطقی شده و هزار بار اتفاق افتاده
تو باید کسانی باشند که در قبال اندک نانی، آزادی زمانی و مکانی تو را بخرند و هیچ وقت بالی برای پرواز نداشته باشی
تو اینقدر بالهایت در پیله هایت مانده که چروکیده شده و توانی برای پرواز نداری
ولی داستان زندگی پروانه از این جا زیبا می شود که شروع میکند از پیله ی خود بیرون بیاید، در چنین لحظه ای جز زیبایی در بالهای او چیزی نمی بینی، کم کم باهالهایش قدرت پرواز پیدا میکند و پرواز میکند به هر جا که دلش بخواهد و این چنین آزادی را که با ذات او عجین هست را تجربه میکنند
قصه قشنگ زندگی ما هم دقیقا از همین جا شروع می شود، زمانی که از پیله افکارهای خود بیرون می یاییم و می فهمیدم، خدا هم در ذات ما استعداد، علاقه، شور و هیجان و انگیزه ای قرار داده تا با اون پرواز کنیم و لذت ببریم از این مسیر زیبای زندگی
زمانی که تو خودت را، خدای خودت و توانایی هایت را بعنوان اشرف مخلوقات قبول میکنی و می پذیری که این تو هستی که خالق صد در صد زندگیت با افکارت و اندیشه هایت هستی و آنجاست که از پیله بیرون می آیی و شروع به ساختن افکار و اندیشه های نو میکنی، کمی که لذت پرواز را چشیدی متوجه میشوی که توانایی خیلی بیشتری داری که پرواز کنی به تمام دنیا تا جایی که خودت باشی و خدای خودت و شیرینی زندگی که هر روز انگیزه های تو را برای ادامه زندگی بیشتر کند
این پرواز پاداش کسانی است که ایمان آوردند به قوانین تغییرناپذیر خداوند و بعد عمل به دانسته ها و حرکت کردن در راستای آن قوانین با اندیشه هایی که بالهایی برای پرواز دهد
بالهای پرواز زندگی اتان قدرتمند و رنگارنگ
دوستون دارم ??????
پیامی که امشب خداوند یکتا پاسخم را داد، به وسیله ی دستی بینظیر همچون، ” نعمت الله صادقی عزیز ”
…
قدرت را به غیر خدا بدهیم شرک محسوب میشود، پس فقط باید روی خدا حساب کرد، در هرچیزی که میبینیم در هر چیزی که لمسش می کنیم و در هر چیز شنیدنی و خوردنی و نوشیدنی فقط و فقط خدا را ببینیم و باور داشته باشیم که فقط خداست که وجود حقیقی دارد و همه چیزهای باجان و بی جان را هدایت میکند و هیچ چیزی بزرگتر از خدا نیست پس هرگاه از چیزی یا کسی ترسی حاصل شود ما مشرک می شویم و این بسیار خطرناک است و اون کسی که میتونه ما را ثروتمند کند خداست و اون کسی که میتونه کمک کنه خداست و فقط خدا منشا قدرت است و اونه که به من عزت میدهد، اونه که به من کمک می کند اونه که به من شخصیت می دهد و من فقط و فقط روی خدا حساب میکنم و بسیار قاطعانه صحبت می کنم
خدا بی نهایت دست دارد وقتی فقط روی خدا حساب می کنیم درهای رحمت الهی از بینهایت نقطه باز میشود و از طریق بی نهایت دستش به ما کمک می کند من در وجود خودم باور دارم که همه انسانها و امکانات اطرافم از طرف خدا مامور شده اند که به من کمک کنند و با وجود خدا در قلب من همه چیز بر من آسان میشود چون ماموریت من توحید است و این طوری میتوانم به جهان شکل متفاوتی بدم و از آن لذت ببرم، و بخاطر همین من هر روز در حال ثروتمند تر شدن هستم در دل من شور و شوقی است که روز بروز قدرتمندتر میشود چون منبع و منشا خیر و برکت و نعمت را در وجود دارم
کل قرآن در یک کلمه توحید می باشد و توحید یگانگی الله توحید یعنی خداوند رب العالمین است وقتی من و خدا یکی میشیم دیگر نگران نیستم همه چیز حل می شود چاره ای ندارد غیر از این دیگر همه چیز آرامش است و آسایش است من باور دارم که اگر خداوند اراده کند کیست که جلو دار او باشد؟
هیچ کس
من به ربوبیت اعتقاد دارم من همه را جز خیالی بیش نمی بینم و فقط خدا را باور دارم چون ایمان دارم بهش چون تنها قدرت اوست که میتونه زندگی منو متحول کنه و از هیچکس انتظار ندارم تاکید میکنم از هیچکس و من یک مومن واقعی هستم و بخاطر همین روز بروز دارم ثروتمند تر میشوم و قدرت هر چیزی را فقط به الله میدهم و تو ذهن ام ساختم که فقط و فقط خداست که به من کمک میکند و میدونم که از جاهایی به من کمک می رساند که باور نمی کنم تا بحال به فکرمم خطور نکرده بود من تو ذهن خودم آدما و همه چیز را کوچک کردم و فقط خدا را بزرگ میکنم و به خاطر همین همیشه قدرتمند صحبت میکنم و محکم صحبت میکنم تو ذهنم ام فقط به رب قدرت میدم و بخاطر همین سرم همیشه بالاست و بر طبق ارزش و معیار خودم زندگی میکنم من همیشه با خودم و خدام مشورت می کنم و فقط نظر خدا و خودم برام مهمه من قصد بی احترامی به اطرافم ندارم ولی قدرت را هم به اونها نمیدم و هیچکس در برابر الله قدرت ندارد و وقتی من با الله هستم هیچ چیزی در برابر من قدرتی ندارد و این توحید و این یکتا پرستی تنها قدرت بزرگ جهان را در قلب من بزرگ میکند و قلب من برای دریافت لیاقت ثروت و نعمت و حکمت باز میشود و باور دارم که من هرروز دارم متحول تر میشوم من هر موقع روی کس دیگری جز خدا حساب کردم ضربه خوردم
?? و همیشه به خدا میگم خدایا من میدونم تو ایی که هوامو داری تویی که کارهامو انجام میدی و فقط روی خودت حساب میکنم و وقتی تو این حالت هستم انگار همه چیز برای خدمت به من بسیج میشوند تا کار من راحت تر بشه و خدای من خدایی است که منو از هیچ خلق کرده خدای من خدایی که این جهان را از بزرگ و کوچک ار کهکشانها تا سلول های ریز در بدن ما هدایت می کند و چقدر بزرگ و دقیقه خدایی که من عبادت میکنم من خیلی خدا را دوست دارم و اعتقاد دارم که خدا هم منو خیلی دوست داره و من اینقدر توحیدی هستم و الان که دارم این کلمات را می نویسم فقط دارم می نویسم نمیدونم از کجا میاد ولی فقط دارم مینویسم و مطمئنم هر بار که این نوشته ها را بخوانم یک گام به سمت خدا و ثروت و نعمت و بزرگی و لیاقت و شادی بر میدارم و من هر روز از خود خدا میخوام که کمک کنه فقط خودش را عبادت کنیم و فقط از خودش کمک بخواهیم و در دنیا و آخرت بهم خیر و نیکی و ثروت و سلامتی و سعادت بدهد
خدا صاحب همه باغ های میوه جهان است و من از او می خواهم که به من یک باغ میوه بزرگ بدهد تا من هر میوه ای که بخواهم در آن داشته باشم من فقط روی خدا حساب میکنم و تمام قفل ها و در های نعمت های خداوند برای من باز می شود من هروقت هدفی انتخاب می کنم یک قدم برمی دارم و خدا قدم بعدی را به من می گوید و من فقط روی خدا حساب می کنم من شخصیتم خداگونه است مثل او مهربانم مثل او بخشنده هستم مثل او صبور هستم مثل او شاد و خیر مثل او هستم من انسانی هستم که با باورهایم و با فرکانسهایم هرچه را بخواهم خلق می کنم من روی باورهایم کار میکنم و به خدا نزدیک تر. می شوم من فقط روی خدا حساب میکنم من خدا را باور دارم قدرتش را باور دارم ثروتش را باور دارم نعمتها و فراوانی اش را باور دارم دستهایش را باور دارم قوانینش را باور دارم و با این باورها جرقه کارهای بزرگ در ذهنم ایجاد می شود و نتیجه بسیار بزرگی که نشان از هدایت بزرگ الهی دارد میشود من باور دارم که با باور فقط خدا میتوانم همه محیط اطرافم را طبق خواسته خودم خلق کنم من خدا را دارم و آرامش دارم من خدا را دارم و ثروت را دارم من خدا را دارم و سلامتی را دارم من خدا را دارم و بهترین ماشین ها خونه ها را دارم من خدا را دارم و کلی طرفدار دارم من خدا را دارم و کلی کارمند و کارگر دارم
من خدا را دارم و موفق هستم من خدا را دارم و کلی ویلا و زمین کشاورزی و مسکونی دارم من خدا را دارم و یک کسب و کار آسان پردرآمد دارم من در پناه الله یکتا شاد و خوشبخت و ثروتمند هستم من ایده هایم را فقط از جانب خدا دریافت میکنم من وقتی فقط روی خدا حساب میکنم اعتماد به نفس بالایی دارم من خدا را دارم و گنجینه ثروت جهان در اختیار من است من خدا را دارم و همه امور به نفع من است و من هرروز باورهایم نسبت به خداوند در حال رشد و و پیشرفت است و من هر روز دارم ثروتمندتر میشوم و من فقط روی خدا حساب میکنم و اون چیزهایی که بهم باید گفته بشه را می گوید و من باور دارم که در هر لحظه توسط خدای یگانه در حال هدایت هستم و من باور دارم که من لایق هم صحبتی با خدا هستم و من باور دارم که خدا من و همه انسانهای اطرافم را به نفع من هدایت می کند من باور دارم که خدا من را از ساده ترین راهها و نزدیکترین راهها هدایت میکند و هرجا که نیاز باشد هر موقع که علامت سوال در وجودم ایجاد شود هدایتم می کند من روی خدا حساب میکنم و هرروز دارم به مدار بالاتر تغییر میکنم و هم زمان ثروت و نعمت و پول و ماشین و خونه و امکانات جدیدتری را دریافت میکنم من فقط و فقط خدا را میپرستم و من یکتا پرست یکتاپرست یکتا پرست هستم و من نیز پیرو آیین ابراهیم هستم و موحد هستم و مشرک نیستم و من تسلیم قوانین الهی و کیهانی هستم و من به خدا و قدرت وعظمتش ایمان دارم من فقط خودم و خدا هستم من همه جا قدرت خدا را می بینم و سپاسگزار او هستم من فارغ از هر چیزی هستم و فقط خودم و خدا هستم من دوست خدا هستم دوست صمیمی خدا و عاشق خدا هستم چون همه زیبایی های دنیا را او خلق کرده من روی خدا حساب میکنم و همه چیز اتوماتیک برای من حل می شود و فقط روی خدا حساب کردن درست ترین مسیر ،زیبا ترین مسیر، اصیل ترین مسیر، ثروت و خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرت است من فقط روی خدا حساب می کنم و روز بروز آگاهی ام نسبت به خدا افزایش می یابد من خیلی حالم خوبه چون فقط روی خدا حساب می کنم من خدا را همواره احساس می کنم خدا همه چیه مثل نوره مثل یه طیف رنگیه بی نهایت رنگ هم بزرگه هم کوچیک هم بود هم نیست خدا هم زمانه هم مکانه هم ماشینه هم رودخانست هم کوهه هم دشت هم جنگله هم آبه هم صداست هم تصویر خدا هم منه هم تو، خدا از منه من از خدام خدا سکوته خدا آرامشه خدا چیزیه که همه جا بوده و هست خدا هم اول است هم آخر، هم وسط خدا همیشه هرجا حتی تو خواب تو کوه تو دشت تو جنگل تو خیابان تو مغازه ها اداره ها همه جا با منه خدا خیلی آسونه خیلی راحت، خدا خیلی شیرینه خیلی لذتبخشه، خدا یک احساسه خدا توی وجودمون، خدا و من یکی هستیم من روحی از جانب او هستم خدا است که همه چیز را آسان می کند خدا همه چیز هست خدا یک انرژی یک سیستمه خدا یک سیستم قدرتمند و دقیق و عادل است خدا خودشه خودشه خودشه خود آتیشه خودشه خود آبه خود خودشه بسته به باور ما تغییر شکل میده خب وقتی همه چیز خودشه و بی نهایت توانایی انرژی داره و یک سیستمه که هرچی بخوام میشه پس راحت واسم خونه میشه ماشین میشه ویلا میشه ثروت میشه آدما ثروت همه چیز خودشه اونجوری که من احساس میکنم خودشه قدرت خودشه وقتی که همه چیز خودشه قدرت همه چیز خودشه و بهم گفته میشه و ثروت سراغم میاد چون ثروت خودشه لذت خودشه ماشین خودشه خدا نوره خدا همه جا هست همه جا مراقب منه خدا همواره در حال درست کردن کار منه خدا وکیل منه من باور دارم که خدا بی نهایت توانایی دارد اونقدر توانایی داره که میتونه به هر شکلی باشد، اثراتش عوض
کنه قدرت همه چیز دست خود خداست و من باور دارم که اون منتظره من بخوام به اون شکل در بیاد و من با لذت و سپاسگزاری و قدردانی از آن استفاده کنم خدا هرجوری که من راحتم با من ارتباط برقرار می کند خدا اینجوری در وجود من جلوه میکند من خلاق تر میشم ثروتمندتر میشوم عاشق تر میشوم بزرگتر میشوم خدا مثل آبه به هر شکلی که من درش میارم در قالب چیزی که من می خواهم در میاد برای من، اونجوری که من میسازم اونجوری که من باور می کنم وقتی که خودم را در وجود خدا غرق میکنم دیگه نه زمان واسم مهمه نه مکان و شادم خوشحالم و اعتماد به نفس بالایی دارم من باور دارم که همش اتفاقای خوبی داره واسم می افته، خدایا سپاسگزارم که اینگونه دارم آگاه می شوم خدای من خدایی است که بی نهایت وهابه خدای که به سلیمان ثروت بخشید خدایی که برای ابراهیم آتش گلستان شد من بر روی خدای یکتا حساب میکنم و طبق قوانین اون باور دارم که خواسته من برآورده میشه چون من باور دارم که اینگونه است و خلق میکنم خدای من خدایی که همه انسانها و نظر شان را بر اساس خواسته من هدایت می کند تا الان به هرچی خواستم رسیدم و خدا را سپاسگزارم و همه چیز همینجوری میشه که بشه و من همینجوری بزرگ فکر میکنم همینجوری آرومم همینجوری ثروتمندتر میشم همینجوری موفق تر میشم همینجوری بهم الهام میشه همینجوری عمل می کنم و همینجوری معجزه میشه من در دنیای خاص حاصل از فرکانس های خودم زندگی میکنم دنیای من فقط دنیای منه و خدای یکتای من و باورهای من، من خدا را دارم و خیلی شاد و خندان و مهربانم من باورهایم را درست کردم و فقط دارم لذت می برم خدا بزرگه قدرتش نامحدود است، من خدا را باور دارم پس من نیز بر هر کاری قادرم من باور دارم که با تکیه بر خدای یکتا همواره رشد میکنم و هی بهتر میفهمم و وسیع تر می شوم خدا ثروته خدا انرژی خدا همه چیه وقتی من عاشق خدا هستم پول هم عاشق منه انسانها هم عاشق من هستند من هرروز و هرشب در حال تکامل هستم و چون فقط روی خدا حساب میکنم در مسیر درستی هستم من باتوجه به مداری که در آن هستم پیش می روم و هدایت میشوم من همواره در حال دریافت الهامات خداوند هستم چون باور دارم که در هر لحظه در حال هدایت شدن هستم
خدایی که من عبادت میکنم خدایی که خودم یقین شخصی بهش دارم و خیلی هم عاشقشم چون یک سیستم دقیق و منظم و قانونمند است ایمان من به خدا یک ایمان واقعی است چون خودم به اون رسیدم و بخاطر همین هرروز آگاهی هایم در حال رشد است، نگاه سیستمی به خداوند خیلی خیلی بهتر است و خداوند احساسات بشری ندارد، هرجوری که خدا را ببینم همونجوری میشود من خدا را خدای عشق می بینم، خدا را ثروت می بینم، خدا را غفور می بینم، خدا را رحیم می بینم، خدا را بزرگ و مهربان می بینم و باور دارم که خداوند قانون غیر قابل تغییر دارد
خدا عاشق منه خدا میدونه که ثروتمندا سپاسگزار ترند خدا میدونه که ثروتمندا وقت بیشتری برای سپاسگزاری و توجه به خدا دارند خدا احساس نداره خدا مثل آدم نیست خدا عادله خدا عواطف نداره جهان بر اساس قوانین و قانونمندی ها حرکت میکنه بلکه بر اساس مشیت هایی که خدا تعیین کرده داره کار میکنه خدا منو دوست داره که داره این آگاهی ها را به من هدیه میده ، من در فرکانس خواسته هایم قرار میگیرم و اتفاقات خوب برای من رخ می دهد و من با نگاه سیستمی به جهان به حقیقت خدا نزدیکتر می شوم
من خلیفه خداوند روی زمین هستم ، سیستم جهان در حال گسترش جهان در تمام ابعاد است، من وقتی در مسیر پیشرفت جهان دست به کار می شوم خدا از من حمایت میکند خدا دوست دارد من ثروتمندتر شوم و گسترش جهان هستی یک قانون ثابت و پایدار است من پا به پای سیستم حرکت میکنم و پیشرفت میکنم و ثروتمندتر می شوم من هرکاری بکنم سیستم راه خودش را می رود و من با سیستم هماهنگ می شوم شروع به رشد و بزرگ شدن میکنم ، ثروتمند شدن من باعث گسترش جهان میشه و هر حرکت را به جلو باعث گسترش جهان می شود هر حرکتی به جلو باعث بزرگ شدن جهان می شود ، با توجه به قرآن احساسات در خداوند جایی ندارد و این سیستم بسیار ضربه ناپذیر است و من با تکیه بر قدرت و انرژی آن به هرچه بخواهم میرسم و هرقدر که همگام تر با سیستم باشم قوی تر سالم تر پولدار تر شاد تر شیرین تر خوش اخلاق تر میشوم و حتی عمرم نیز درازتر می شود .
هرچقدر هدفم بیشتر باشد خدا به من سلامتی بیشتر می دهد،پول بیشتر میده ، لذت بیشتر می دهد، خدا به من قدرتی داده که با تمرکز بر اتفاقات اطرافم و قوانین مربوط به آن می توانم بهتر می توانم فکر خدا را بخوانم و بهتر میتونم از قدرتی که خدا به من داده استفاده کنم واسه من خیلی جذابه که بتونم فکر خدا را بخوانم و باور دارم که قوانینی که خدا تعیین کرده را درک میکنم به راحتی میتونم هرچه میخواهم را خلق کنم و باور دارم که اگه این قوانین خدا را بیشتر کشف کنم می تونم بهشت را در روی زمین خلق کنم خدا همه چیز را میداند همه را خودش خلق کرده مشتری پول قدرت و همه چیز دست خداست و من با فرکانسم میخوام و وظایف خدا است که اونها را در سر راه من قرار دهد خداوندی که من میپرستمش قدرت را در اختیار من قرار داده است و هیچ قدرتی نمی تواند مرا تغییر دهد چون من قدرت لایتناهی الله را پشتم دارم خدای من مالکه همه چیزه قدرت همه چیز در دستانش است که به من این قدرت را داده که هرچه می خوام را خلق کنم ، من باورام مثبته و همه به یاری من می شتابند من توکلم به خدا خیلی خیلی بالاست و به خدا ایمان کامل دارم و من با توکل بر خدا زندگیمو هرجوری دوست دارم خلق می کنم و اون الله خالق زمین و آسمان است و اونا را مسخر من کرده و هیچ شریکی در قدرتش ندارد و تمام خوشبختی و ثروت و سلامتی من باعثش توحید است و قدرت را دست خداوند دادنه و هرکاری بخوام انجام بدم با شجاعت تمام انجام میدم غیر از خدا هیچ چیز و هیچکس قدرتی نداره ، خدا خواسته که که من به هرچی که بخوام برسم و بخاطر همین همیشه سلامتم همیشه خوشبختم همیشه درآرامش و اسایش هستم و سرموبالا میگیرم و محکمتر راه می روم و قدم هام استوارتره چون باور دارم که خدا قدرت مطلقه و من به روشنایی سعادت در دنیا و آخرت رسیدم و من همیشه در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت هستم
خداوند انرژی است خدا همه چیز است لم یلد ولم یولد ، انرژی نه بوجود می آید نه از بین میرود بلکه از حالتی به حالت دیگر تغییر حالت می دهد .
خداوند یک انرژی پایه است انرژی که تمام دنیا را خلق کرده است ، خدا یا از تو سپاسگزارم که پاهایم را محکم زمین میزارم خدایا از تو سپاسگزارم که این جهان را با قوانین بدون تغییر آفریدی تا بتوانم من زندگی ام را آنطور که میخواهم خلق کنم و آنطور که میخواهم کنترل کنم آنطور که میخواهم افکارم را کنترل کنم آنطور که میخواهم باورهایم را بسازم آنطور که میخواهم فرکانس های خوب بفرستم و باور دارم که چیزی به غیر از انرژی در جهان وجود ندارد هرآنچه که هست هرچه که می بینیم و نمی بینیم بیس آن انرژی است .
خدا همواره به من الهام می کند و مرا هدایت میکند و راه را به من نشان میدهد تا من ثروتمند تر و خوشبخت تر و سلامت تر زندگی کنم
من باور دارم که جهان با یک سیستم بدون تغییر در حال حرکت است و همیشه بوده و همیشه است و درتمام اشکال خودشو تبدیل می کند
من باور دارم که فرکانس های خوبی را به جهان ارسال میکنم و در مقابل پاسخی نسبت به همان فرکانس برای من ارسال میشود که در قالب احساسات من باشد
ما هرجوری به جهان نگاه کنیم یک سیستم است،این سیستم هر فرکانسی که من ارسال کنم همان را برمیگرداند و اصلا به ظاهر و دین و رنگ پوست مو و مکان و زمان من کاری ندارد و فرکانسهای مثبت = اتفاقات مثبت و فرکانس های منفی = اتفاقات منفی.
خداوند طبق قوانین عمل می کند و من نیز با او با عمل به این قوانین به آگاهی و آرامش میرسم و خیالم راحت است که من در جهانی زندگی می کنم که اگر با قوانین باشم همواره اتفاقات خوب برای من می افتد.
من با این نگاه و دیدگاهی که دارم حالم خیلی خوبه و در آرامش کامل هستم
خدایی که من عبادت میکنم پروردگار جهانیان است، خدایی که من عبادت میکنم بر همه کائنات احاطه دارد خداوند همواره از من مراقبت میکند و من با تکیه بر او همیشه در آسایش و رفاه و شادی هستم
ثروتمند شدن و سپاسگزار ترشدن نزدیکترین راه رسیدن به خداست، همه کارها را خدا انجام می دهد
? میخوام خدا را کامل درک کنم هدفش رابشناسم رفیق باشم طوری که خواسته من خواسته اون و بالعکس باشه چرا؟ چون تنها هدف اصلی من همسو بودن با خداست و عقیده ام بر او کامل است و تنها خیر مطلق است، میخواهم آنقدر خداگونه زندگی کنم که فقط بایک خنده و لبخند همه چیز را حل کنم و با دست زدن به هرچیزی آن شی بهبود یابد و سخنانم آرام بخش دلها باشد و به طوری که از تمام نعمات خداوند در هر موضوعی بهره مند شوم من تکه ای از خدا هستم و خدا من را و نیازهای من را درک میکند
? من و خدا فرقی نداریم من جزئی از او هستم و پس از کسب لذتها و نعمتهای دنیا انالله و انا الیه راجعون میگوییم و خودش ملحق میشویم
سوره البقره آیه 156
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ﴿۱۵۶﴾
دوست عزیز توحیدی محمد فتحی عزیز بین خوندن کامنت شما انگار بارها و بارها خداوند صدام زد و به عمق سکوت و توجه رفتم و یپرسش و پاسخی بین من و خدا انجام شد کانت شما طولانی و تاثیر گذاربود و لذت بردم و خدارا بیشتر وبیشتر حس و باور کردم من دستمو توی دستان قدرتمندش گذاشتم و رها و آزاد به او که همه چیزه توکل کردم و رها رها رها ی رها دیگه حرفای دیگران مرا مایوس نمیکنه دیگه دوست ندارم کسانیکه اعتقادی به خدا نداره توجیح کنم میدونم که هرکسی زمان مخصوص خودشو داره میدونم خداوند درزمان درست و مکان درست و بسیارساده و لذت بخش من را به همه خواسته هام میرسونه درآرامش کامل هرلحظه از هر چیز کوچیکی لدت میبرم و سپاسگزارم و تمام توجه و تمرکزم را روی زیباییها و فراوانیها آوردم از شبکه های اجتمایی خیلی جزیی استفاده میکنم و فقط روی سایت استاد تمرکزم را گذاشتم ازاین هدایت الله رب بی همتا سپاسگزارم و میدونم اتفاقات عالی و بینظیری درانتظار منه عاشقانه صبوری میکنم برای هم زمانیهای الهی وازشما سپاسگزارم بابت این کامت زیباتون موفقیت و ثروت و شادی و سلامتی شما روزافزون باشه
بنام الله یکتا
مارکوپولو دوست توحیدی و خدایی من
من که زبانم قاصره از این حجم توحید و بندگی
همیشه به من درس توحید دادی، مطمئن هستم عزیزکرده خدایی و هر آنچه که می خواهی برایت دست یافتنی
سپاس فراوان از این نشر آگاهی های ناب که در دفتر خداوند ثبت گردیده
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید
وای عالی گفتین خدااا… من همچین کامنتی میخواستم پر از حال خوب و ایمان!!! معرکه این اگه میشد هزارتا لایک میدادم دقیق خوندمش همشووو😍😍😍 خدا در همه حال با ماست… خدا ماییم. امشب خبر قشنگی بهم داده شد…منم هرروز یادآوری میکنم به خودم که خدا هرچی بخوای رو بهت میده و الان با تمام وجودم حس میکنم خواستهم قراره اتفاق بیفته
سلام سمیه عزیزم
احسنت به این درک و تفسیر زیبا…خیلی عالی قوانین رو توضیح دادی سپاسگزارم??
بله این افکار و باورهای محدودکننده هستن که بالهای پرواز مارو بستن و طعم ازادی رو ازمون میگیرن…
سمیه جونمممممممم دوست ناز و قشنگ و مهربون و الهی و خوش فرکانسم
کامنتت فوق العاده بود عزیزدلم واقعا چقدر زیبا روند تکامل و رهایی و رسیدن به خواسته هارو با داستان زندگی پروانه ها مقایسه کردی. دقیقا همینه از همون لحظه ای که شروع میکنی مغزت رو از پیله منفی بافی ازاد کنی، کم کم مسیرت برای رسیدن به خواسته ها هموار میشه و هر روز بیشتر از روز قبل به شادی و ارامش و رهایی و ازادی میرسی
ممنون خوشگلم از کامنت ارزشمند و اگاهی بخشت
خیلی دوست دارم
و برات از خدای خوبم بهترین هارو ارزو میکنم
بنام الله یکتا
غزل مهربون، زیبا، قشنگ و زیبا اندیشه من
با تمام وجودم دارم حس می کنم که چقدر مهربانی
چقدر از جنس خدایی
چقدر زلالی
اصلا من لایقش هستم که از طرف خداوند اینچنین عشق دریافت کنم
نکته های ناب و قشنگ را خودت گفتی و من چیزی برای گفتن ندارم
فقط اومدم ازت تشکر کنم که خیلی ماهی
خیلی دوست دارم عززززززیزم
هر چی آرزوی خوبه واسه تو
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشی???????????????
سمیه عزیزم سلام
من همیشه از خوندن نظراتت لذت میبرم .
تعبیرت از زندگی پروانه ها عالی بود .ازت بینهایت سپاسگزارم
بنام الله یکتا
سلام به دوست قشنگم مریم جون
ممنونم دوست خوبم از این همه انرژی خوبی که به من دادی
هر آنچه هست لطف و عنایت خداونده که باعث میشه کامنت های من به دل دوستان گلی چون شما بشینه
براتون آرزوی بهترین ها رو دارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید ????
سلام خانم رازگردنی عزیز
واقعیتش از این دیدگاه به داستان پروانه ها نگاه نکرده بودم حالا با خوندن نظر شما متوجه شدم که داستان فراتر از چیزی باشه که من تصور میکنم
خیلی خیلی لذت بردم از این آگاهی
و از شما دوست خوب و آگاهم ممنونم که با ما به اشتراک گذاشتی
بنام الله یکتا
سلام به برادر خوبم آقای امیری
سپاس از لطف شما
و سپاسگزار خداوندی هستم که از کلام من باعث حال خوب و آگاهی برای شما شد
جناب امیری همیشه مهربانی و خالص بودنتان را از جنس کامنت هاتون دریافت میکنم
براتون آرزوی بهترین ها رو دارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید
به نام رب تنها خالق و فرمانروای دنیااا…..
سلااااااام دوست خوبمممممم..
مچکرمممم بابت این دیدگاه فوق العاده تون که با خوندنش مو به تنم سیخ شدددد…
خیلییی خیلییی تاثیر گذار بووود …
مرسیییی..
در پناه خدا هر روزتون عالی تر و بهتر از دیروزتونن باشههه..
بنام الله یکتا
سلام دوست خشگلم
من که نبودم نوشتم،خدا بوده و الآن انرژیش در زمان مناسبش بهت رسیده
نووووش جونت باشه عزیزم
شاد و سلامت باشی دوست گلم ❤❤
سلام سمیه ی عزیز
چقدر جمله آخرتون خوشگل بود
واقعا حال کردم با این جمله ساده ولی خیلی خیلی بامفهوم
این پرواز پاداش کسانی است ک ایمان اوردن 💛💛💛💛💛💛💛💛💛
به نام خدای عشق
سلام سمیه بانو خواهر قشنگ و الهی من
چه زیبا کامنتی نوشت خدای درونت مرحبا .رایت میگید همه ی ما اسیر تفکرات خودمون هستیم که بال پروانگی و رهایی رو از مون گرفته .
آن زمان آزادی رو میتونیم در آغوش بکشیم که خدای درونمون رپ آزاد کنیم تا پروازی ماندگار برامون به یادگار تو این جهان بذاره .
خوشحالم با دوستان سنی از یکی ماه تر و زیباتر. والهی همراه هم سفره و هم رزقم ??????دوستت دارم عزیزم برات بهترین ها رو آرزو دارم .ثروت و سلامتی وخوشبختی وشااادی وشااادی ورهایی پروانگی آرزو دارم .????????????
در پناه خدای مهربان
بنام الله یکتا
سلام رفیق قشنگ و دوست داشتنی من
باز هم دستان همیشگی خداوند شدی برای فرستادن عشق به من تا مثل همیشه روحم صیقل پیدا کند و بالهای پروازم قویتر از همیشه پرواز کند به سمت خوشبختی
آزادی رسالتی است که خداوند بخاطر آن ما را در این جهان هستس قرار داد تا هر کداممان با پیدا کردن مسیرمان بالهای پروازی رها از همه چیز و همه کس پیدا کنیم تا وصلی پیدا کنیم بسوی خودش
منم بینهایت شما دوست زیبارو و زیبا اندیشه ام را دوسسسسسسسست دااااااااااااارم
و برایت آرزوی رهایی و آزادگی و رسیدن به معبود حقیقی را آرزو دارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشی
درود بر شما سمیه عزیز
بسیار ملموس و دلنشین نوشتی و به درستی که همینطور هست.
و این نجواهایی که از دنیای تاریک درون پیله هست همواره در گوش ما جاریست مثل نواری که دایم میره از اول و تکرار و تکرار ….
و درست تا لحظه ایی که بر این باور میرسیم که اشرف مخلوقات هستیم و کانون توجهمان را بر روی زیبایی ها و توانمندی ها میگذاریم لحظه بیرون آمدن از پیله هست که چه لحظه معجزه آسایی هست.
این لحظه ارو برای شما و تک تک رهجو های استاد عزیز آرزومندم.
سلام دوست عزیزم
چقدر از خوندن این کامنت زیبای شما لذت بردم،آفرین به این نوع نگاه قشنگ و زیبا
خداوند رو روزی هزاران بار شاکر هستم که با استاد عباسمنش آشنا شدم و خوشحالم دوستان خوبی چون شما دارم.هر جا هستید سلامت و خوشبخت باشید
سلام بر سمیه عزیز
خیلی کامنت تاثیرگزاری بود برام خدارا صد هزار مرتبه شکر چقدر زیبا انطباق دادی پیله هایی که دور خودمون کشیدیم و محدود کردیم خودمون رو غافل از اینکه خدا انسان رو ازاد و رها و شاد افرید نه اسیر دست شرایط بیرونی و درگیر حوادث غیرقابل پیشبینی بلکه او را خالق زندگی خود افرید
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَقُلْ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَکَانَتِکُمْ إِنَّا عَامِلُونَ ﴿١٢١﴾
و به کسانی که ایمان نمی آورند، بگو: به اندازه قدرتتان عمل کنید، و ما هم عمل می کنیم.
وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿١٢٢﴾
و به انتظار بمانید که ما هم منتظریم.
وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ ۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿١٢٣﴾
نهان آسمان ها و زمین فقط در سیطره دانش خداست، همه کارها به او باز گردانده می شود؛ پس او را بندگی کن و بر او توکل داشته باش، و پروردگارت از آنچه انجام می دهید، بی خبر نیست.
=====================================
نشانه ی امروز من :١٩/٣/١4٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته جانم ،سلام به تموم رفیق های نازنین غار حرای من
خداروصدهزار مرتبه شکر برای داشتن این غارحرا،برای این کعبه ی دل،برای این فضای بهشتی و توحیدی که میشه بهش پناه آورد و با نور خدا قلب وروح وجان رو صیغل داد.
خیلی واضح و روشن و دفنتلی میدونم چرا این فایل امروز نشانه ی روزانه شد،باز هم عدم کنترل ذهن دیشب من،باز هم نجوای شیطان و فشار های ذهنی از طرف انسان های غیر هم مدار نزاشت من با نورِ ستاره قطبی بخوابم که فقط تونستم با پناه آوردن به خواب،کل سیستم مغز و ذهن رو شات داون بدم تا منو آسانسوری به قهقرا نبره…
هروقت دیگه به این حد از ناتوانی میرسم به خدا میگم ببین من واقعا دیگه کاری از دستم برنمیاد جز خوابیدن ولی خودت با نور خودت بغلم کن و وقتی خوابیدم زخم های روحم رو با عشق و شفا و رحمت خودت پانسمان کن که صبح با این فرکانس بیدار نشم،و واقعا همین میشه صبح که بیدار میشم میبینم خیلی از دیشب اوضاعم بهتره،حداقلش اینکه میتونم قرآن گوش بدم ،من عاشق سوره ی حدید و سوره ی سجده م،انقدر که باور های توحیدی قدرتمند توش هست که بخوای نخوای روحت باهاش به پرواز درمیاد و ذهنت هم چاره ای جز تسلیم شدن در برابر خدا نداره وقتی که میشنوه وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ
وقتی زدم روی نشانه م و متن فایل رو خوندم کاملا پاسخ الله از دستان نازنین استاد شایسته بهم رسید:
اینکه، چگونه یک کرم که زیبایی خاصی ندارد، با صبر و طی کردن تکاملش، به پروانهای تبدیل میشود که زیباییاش چشمهای هر بینندهای را مینوازد و هر فرد سختیگری را به تحسین وا میدارد
این مرحله از زندگی من،با تموم زیبایی هاش،شبیه همون کرمی که دورش پیله بسته و داره تکاملش رو طی میکنه و همون آدم هایی که دارند از چپ و راست تلاش میکنند من رو از مسیر ناامید کنند یک روزی یک گوشه ای وایمیستن و چاره ای جز تحسین کردن ندارند ،همونایی که پیغام و پسغام میفرستند که سعیده مثل چی پشیمون میشه و برمیگرده ،همونا که سعی میکنند با هر روشی من رو تحت فشار بزارند ،همون هارو میسپارم به الله که از مسیر گمراهی نجات پیدا کنند،اشکال نداره به قول استاد هر آنچه مرا نکشد،قویترم خواهد ساخت
یکسری موقعیت ها یکسری حرف ها یک سری نجواها باعث میشه آدم محکمتر بشه،مصمم تر بشه برای اینکه زودتر به نتیجه برسه،یک سری تضاد برای این میاد که تو درخواست هات رو محکم تر بفرستی.
برای همین من امروز شکرگزاری عمیقتری داشتم،برای هرچیزی که دم دستم بود از خداوند سپاسگزار شدم برای تموم فرشته هایی که توی زندگیم هستند،برای پودر قهوه ای که دیروز برام خریدند و هرچقدر تلاش کردم یک ریال ازم نگرفتند،برای مهربونی های بی قیدوشرطشون،برای دلگرمی هاشون،برای کمک هایی که بی دریغ نثارم میکنند،برای حضورم در این جزیره،برای کار کردن با این مدیرعامل توحیدی،برای این مدار آسونی ها،حتی برای مشاور املاک توحیدی که خدا سر راهم گذاشت!
نوشتم و نوشتم و نوشتم و قلبم آروم وروحم سبکتر شد،آماده شدم و رفتم فروشگاه ،همیشه قبلش میپرسیدم از صاحب فروشگاه که امروز میای یا نه این بار قلبم گفت بیخیال تو برو !
وقتی رفتم دیدم در فروشگاه بسته ست،گفتم اوکی الخیر فی ما وقع ،رفتم روی پله های پاساژ نشستم و به دیدن این قسمت از سریال مشغول شدم،ذهنم میگفت اینجا جای نشستنه؟اونم توی این پاساژ ؟قلبم میگفت استاد میگه عزت نفس داشتن یعنی مثل بچه های کوچیک رفتار کردن …چه اهمیتی داره بقیه چه فکری میکنند؟من الان اینجوری راحتم و غرق دیدن زیبایی های فایل شدم که یک دختر خانومی هم سن و سال من اومد سمت راه پله ،اولش گفتم ببین آبروت رفت یکم جا به جا شدم که بتونه رد بشه از کنارم دیدم یک لبخندی زد گفت راحت باش عزیزم،یکی دوتا پله رفت بالاتر و گفت فقط من میخوام سیگار بکشم اذیت نمیشی ؟گفتم نه راحت باشید …
منم سرگرم دیدن بقیه ی سریال شدم،و همزمان داشتم به این موضوع فکر میکردم که من اینجا نشستم دارم سفر به آمریکا میبینم حالم بهتر شه،یکی دوسه تا پله بالاتر داره سیگار میکشه که حالش بهتر بشه …
این دوسه تا پله چند صدتا مدار فاصله ست ؟
و همین چقدر جای شکرگزاری داره؟
و من حواسم به همین نعمت زندگیم هست؟
صدهزار بار این جمله ی استاد رو توی روانشناسی ثروت شنیدم که بچه ها جهان کاری نداره شما از چی خوشت میاد،جهان به این کار داره که داری به چی توجه میکنی
یا توی دوازده قدم انقدر استاد تاکیید میکنه تمرین ستاره ی قطبی اصل و اساس زندگیتون قرار بدید و بدونید با کانون توجهتون دارید زندگی یک ساعت بعدتون رو رقم میزنید،هیچ چیز از پیش تعیین شده نیست،هیچ سرنوشتی از پیش رقم نخورده،شما دارید با کانون توجه و فرکانس هاتون زندگی آینده تون رو رقم میزنید
من خودم فکر میکنم از بس این موضوع ساده ست که من از جدی گرفتنش غافل میشم،میگم خب مثلا من الان حالمو خوب نگه دارم،چه جوری میخواد اوضاع بهتر بشه ؟
خب به تو چه؟مگه تو خدایی؟تو کارت رو درست انجام بده،خدا صد در صد کارش رو درست انجام میده!
کمتر فضولی کار خداروبکن،اسفند ماهم بهت گفت انصراف بده ،رفتی انصراف دادی،هی میگفتی خب چه جوری؟خب از کجا؟الکی الکی حالت رو نمیتونستی خوب نگه داری هی چک و لگدی میشدی!
درحالیکه بازم مستند به حرفای استاد در جلسه ١ قدم ٣:
وقتی شما داری فرکانس میفرستی،نتیجه داره حاصل میشه،منتها شما با چشم نمیبینی هیچ میگی پس چه طوری ؟پس از کجا ؟
مثل اینکه شما نون میخواستی،اون گندم داشته آرد میشده،ارد رفته نونوایی ،همسایه تون رفته نون رو خریده ،دیده اضافه ست میاد دم در خونه میگه بفرمایید این نون گرم برای شما!
شما اون موقع نون رو میبینی ولی هزار تا اتفاق قبلش رو که ندیدی!
از اسفند تا اواخر فروردین که به من الهام بشه من بیام کیش،هزارتا اتفاق افتاد!ولی من کجا خبر داشتم ؟من تلاش کردم ایمانم رو حفظ کنم و توکل کنم و ادامه بدم
درنهایت اون فرکانس ها ختم شد به وصل شدن من به این شرکت بزرگ و خفن و این مدیرعامل توحیدی و بی نظیر!
استاد میگه همتون توی زندگیتون به یکسری موقعیت ها رسیدین،یک سری اتفاق ها براتون افتاده که نفهمیدید چطور،خود به خود وارد زندگیتون شده،خب به همین شکل میتونه اتفاقات دیگه رخ بده.
پس فارغ اینکه الان من توی پیله م و بقیه جز پوست این پیله چیزی نمیبینن من باید از هر لحظه ی تشکیل بال های پروانه ایم لذت ببرم و اجازه بدم خداوند با قدرتش بهترین بال هارو برای خلق کنه و من فقط یک گوشه ی این پیله بشینم و استراحت کنم و لذت ببرم و باور داشته باشم هرچقدر بیشتر لذت ببرم این بال ها قشنگتر و قشنگتر و قشنگتر میشه.
آره!همینه !بازی دنیا همینه !
لذت ببر و شاد باش و هر لحظه ی زندگیت رو زندگی کن و اینجوری اجازه بده جهان لذت ها و خوشبختی ها و آسونی ها و نور بیشتری وارد زندگیت کنه …کدوم نور ؟ نورِ الله مهربانم
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت میکند ، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.
خدای عزیز و شیرین و دلبرم،از صمیم قلبم ازت سپاسگزارم،عاشقتم و جان منی و دوستت دارم و دیوونه ام و همه جونم فدای تو.
بووووس به کله ت فراوانِ فراوان ِ فراوان
استاد جانم،خانم شایسته جانم
پرچمداران توحید و آیین ابراهیم خلیل الله
بینهایت دوستون دارم و به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان
قلبِ فراوانِ فراوان از جنوب ایران به شمال فلوریدا
به نام الله یکتا که بخشاینده و با رحمت است…
سلام و صد سلام بر شما سعیده خانم نازنین و بزرگوار ، سلامی از جنسِ…
…وَٱلسَّلَـٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰۤ
و سلام بر کسی که از هدایت الله تبعیت کرد…
[سوره طه ٢٧]
جسارت و شجاعتِ شما در طی این مسیری که در چارچوب هدایت های الله طی کردین ، بسیار بسیار بسیار ستودنی و تحسین برانگیز است و چنین مسیری شما را بزودی زودِ زود ، لایقِ دریافتِ یک سلامی دیگر از جانب خدا میکند ، سلامی با کیفیت تر از جنسِ…
…سَلَـٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُم…
…و به بهشتیان گویند که سلام بر شما باد بخاطر پایداری هایی که در این مسیر داشتید…
[سوره الرعد 24]
همین نتایجی که تا اکنون شما گرفته اید ، کافیست که هر انسان بی ایمانی را “فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَ” کند و او را به مسیر قوانینِ الله هدایت کند ولی گویا که این نتایج برای آن عده ای که نشسته اند تا زمین خوردنِ شما را ببینند ، آنقدر عجیب و غریب نیست که آنان را به مانند ساحران فرعون “وَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَهُ سَـٰجِدِینَ” کند…
ولی خداوند دوست دارد که نورِ خودش را از طریق شما تجلی بخشد و برای همین بواسطه حسن نیتی که شما به او نشان دادید ، شما را برگزید و در مدار بندگان برگزید خود قرار داد و مستحق یک سلامی دیگر از جانب خودش کرد ، سلامی از جنس…
…وَسَلَـٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَىٰۤ…
…و سلام بر بندگانی که خدا آنان را برگزید…
[سوره النمل 59]
آری ، اگر قدردان باشید “وَٱسۡتَعِینُوا۟ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰهِ” را سرلوحه یِ خودتان در لحظاتِ دلتنگی و سختِ زندگیتان قرار دهید ، روزی را خواهید دید که خدا از طریقِ شما ، نور خودش را گسترش میدهد هر چند که این امر به مذاق عده ای خوش نیاید…
(یُرِیدُونَ لِیُطۡفِـُٔوا۟ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَ ٰهِهِمۡ وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَـٰفِرُونَ)
میخواهند که با دهان هایشان نور خدا را خاموش کنند ولی خداوند تمام کننده ی نور خویش است هر چند که ناسپاسان نسبت به این امر کراهت داشته باشند
[سوره الصف 8]
من پیشاپیش رسیدن شما را به چنین جایگاهی تبریک میگویم که همچون ورود یوسف نبی به مجلس زنان مصر ، ورود شما به هر جمع و مجلسی ، مساوی میشود با خاموشی آن جمع از هر نظر و غرق در تحسین شدنشان از دیدن ثروت و عظمت و جلال و جبروت شما…
شاید این روزها در جلویِ شما تلویزیون میبینند و اینستا چک میکنند و… ولی غافلند از اینکه چه بنده ی برگزیده ای کنار آنها نشسته است ولی بزودی متنبه میشوند و با خود میگویند که “ای دل غافل ، چه کسی در کنار ما بود که میتوانستیم از وجودش بهره مند شویم و علمِ سعادت و خوشبختی بیاموزیم ولی…”
شما در این مسیر ادامه دهید ، ادامه دادنی از جنسِ…
فَٱسۡتَقِمۡ کَمَاۤ أُمِرۡتَ…
پس استقامت بورز همانگونه که بدان امر شده ای…
[سوره هود ١١٢]
خدا را چه دیدیم…
شاید در آینده ای نزدیک قرار است که داستان زندگی شما نقل محافل و مجالس شود همانگونه که داستان مادر موسی نقل محافل و مجالس و کتاب های ما شده است…
(وَأَوۡحَیۡنَاۤ إِلَىٰۤ أُمِّ مُوسَىٰۤ أَنۡ أَرۡضِعِیهِۖ فَإِذَا خِفۡتِ عَلَیۡهِ فَأَلۡقِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحۡزَنِیۤۖ إِنَّا رَاۤدُّوهُ إِلَیۡکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ)
و ما به مادر موسی وحی کردیم که فرزندت را شیر بده و هرگاه که ترسیدی ، او را در دریا قرار بده و از این بابت نترس و غمگین مباش ، همانا ما او را به تو برمیگردانیم و او را از رسولان قرار میدهیم
[سوره القصص 7]
شاید قرار باشد که در آینده ای نزدیک ، داستان شما اینگونه نقل شود که…
وَأَوۡحَیۡنَاۤ إِلَىٰۤ أُمِّ نیکا و نیلا أَنۡ…
و ما به مادر نیلا و نیکا وحی کردیم که از شعل پرستاری استعفا بده و به کیش برو و….
و خودِ خودِ خودش در این مسیر همراه شماست و در لحظاتی که قلبتان ناآرام میشود ، بروی آن دست میکشد و آرامش میکند ، همانگونه که برای مادر موسی چنین کاری کرد…
(وَأَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَـٰرِغًاۖ إِن کَادَتۡ لَتُبۡدِی بِهِۦ لَوۡلَاۤ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ)
و دل مادر موسی از بی قراری رها کردن فرزندِ دلبندش بروی آب تهی شده بود و اگر دلش را از بی قراری به آرامش ، پایبند و استوار نمیکردیم تا از اهل ایمان باشد ، نزدیک بود که آن راز را فاش سازد که این کودک متعلق به من است و از ترس فرعون او را به آب انداختم
[سوره القصص 10]
ادامه دهید که روز فتح نزدیک است…
…أَلَاۤ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبࣱ
… آگاه باشید که روز پیروزی نزدیک است
[سوره البقره 214]
به قول اون گزارشگر معروف کشتی…
3 ثانیه ، 2 ثانیه ، 1 ثانیه
و تمااام ، تمااام ، تمااام
شیرِ مادر ، نانِ پدر حلاااالت
خداقوت پهلووون ، خسته نباشی دلاااور
درپناه الله یکتا یکتا باشید سعیده خانم بزرگوار…
سلام به برادر عزیزم آقارضا،از روشنی قلبم
این یک کامنت نبود که شما برای من نوشتید این یک اثر هنری آمیخته با نورِ الله پیچیده در عطر و بوی بهشت وعده داده شده بود وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا
بینهایت و بینهایت و بینهایت ازتون سپاسگزارم،هربار که هر خط این کامنت رو خوندم خدا رو در کنارم احساس کردم که با لبخندی آرامش بخش نگاهم میکنه و میگه منم سعیده ،منم که دارم باهات حرف میزنم،مگه نگفتی با من حرف بزن همونطور که با موسی حرف زدی؟
این منم که نورم رو از طریق بینهایت دستان بهشتیم برات میفرستم.
دیشب یکی از شب های سخت کنترل ذهن من بود،اما آیا خدا منو تنها گذاشت ؟نه …
بدون اینکه خبر داشته باشم فایل هایی از طریق دوستان بهشتی ام روی ایتا ارسال شده بود و من دقیقا زمانی متوجه شدم که باید اون لحظه میشنیدمش.
خدا؟ خدا هیچ وقت دیر نمیکنه،هیچ ساعتی دقیقتر از ساعت خدا نیست.
دیشب رو با نور خودش گذروندم،صبح شد و من حالم از دیشب خیلی بهتر بود،اما باز هم ناخواسته ها از طریق غیرهم مدارها سرازیر شد،روح خسته ی من توان زخم جدید نشد و باز ذهن شیطانی متمایل شد به سمت إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ
خدارو جلوی خودم میدیدم و مثل بچه ای که هیچ پناهی جز مادرش نداره و میدونه هرچقدر با مادرش سرجنگ به پا کنه باز هم جز آغوشش جایی رو نداره،صدامو توی گلوم انداختم و سرش فریاد کشیدم و با اشک های روون و مشت های گره کرده داد زدم :پس کجایی ؟هومعکم این ما کنتم،هومعکم این ما کنتم ت کو؟ها؟حرف میزنی فقط؟چرا دست این آدم های غیرهم مدار رو از سرم کوتاه نمیکنی؟چرا هنوز هستن؟چرا هنوز بهم وصلن؟من هستم من هستمت کو؟چرا نمیبینمت؟
با همین چند تا فریاد بلند فشار روی ذهنم برداشته شد،اما مشتم هنوز گره خورده بود ،هنوز عصبانی بودم،و اون همچنان با لبخند نگاهم میکرد و با قرآن این پاسخ رو بهم داد:
وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَىٰ عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللَّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ ۗ وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ
و چگونه کفر می ورزید در حالی که آیات خدا بر شما خوانده می شود، و پیامبر او در میان شماست؟! و هر کس به خدا تمسّک جوید، قطعاً به راه راست هدایت شده است.
مشت های دستم آروم آروم باز شد و اشک ها روونتر،من گریه میکردم و اون همچنان میخندید ،من اقرار به اشتباه میکردم و طلب بخشش،و اون مثل همیشه با آغوش باز پذیرا بود …
میشنیدم که میگفت بیا که میدونم جز من پناهی نداری،بیا که میدونم جز من کسی رو نداری ،بیا که من حواسم بهت هست ،بیا …من فراموشت نکردم سعیده مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
منّت خدای را عزّ و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود مُمِدّ حیات است و چون بر میآید مُفَرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.
از دست و زبان که بر آید
کز عهدهٔ شکرش به در آید؟
اِعمَلوا آلَ داودَ شُکراً وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشَّکور
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیاش
کس نتواند که به جای آورد
برادر عزیز توحیدی من که نور قرآن از کلام بهشتی شما جاریه،بینهایت ازت سپاسگزارم که به ندای قلبت گوش دادی و برام نوشتی و دست قدرتمند الله شدی تا به ایمان و استقامتم از نور الله بباری.
دعا میکنم همیشه در پناه نور الله و نور قرآن در دنیا و آخرت سعادتمند و خوشبخت زندگی کنی.
به امید دریافت یک نقطهی آبی پربرکت دیگه ازت
یا حق
وَأَوۡحَیۡنَاۤ إِلَىٰۤ أُمِّ نیکا و نیلا أَنۡ…
و ما به مادر نیلا و نیکا وحی کردیم که از شعل پرستاری استعفا بده و به کیش برو و….
سلام رضا جان….
خیلی خوشبختم که در چنین سایت الهی دارم وقتمو میگذرونم و به لطف خدا دارم از نوشته های توحیدی شما و بقیه دوستان به میبرم…
این جمله ی بالا رو که خوندم اشکام سرازیر شد…
میدونی..!
من خیلی مسیر رو اشتباه رفته بودم و توی منجلاب بودم و زندگی رو به خودم و همسر و فرزندم جهنم کرده بودم. دقیقا 9 ماه پیش توی سخت ترین شرایط مالی و کاری، خدا دلم رو قرص کرد که به راحتی از کار قبلیم انصراف بدم و توی دل یک کار جدید که ازش ترس داشتم.
و به لطف خدا همه چیز برام عوض شد…
منی که 31 سال از زندگیم میرسه هنوز 20 روز دارم تا بیمه ام یکسال تمام بشه و وارد سال دوم بشم و خدا میدونه چه سختی هایی کشیدیم منو همسرم. ولی الان به لطف الله هم تأمین اجتماعی داریم و هم تکمیلی ( رزق هست واقعا)
قبلا دوشیفت کار میکردم و درآمدم به زور خودشو به 7 تومان میرسوند، ولی الان به لطف الله چند برابر شده و آرامش داریم.
توی این دوسالی که با استاد آشنا شدم، به لطف خدا دیگه نرفتم سراغ وام و قرض گرفتن و الان الحمدلله 80 درصد وام هامون تسویه شدن و داریم آرامش رو تجربه می کنیم.
خلاصه میخواستم بگم اینا نتیجه ی شجاعت من و سپردن خودم به خدا بود و لحظه ای که جمله ی بالا رو که شما نوشته بودی و زیرش نوشته بودی از پرستاری دراومد و رفت کیش، توی چند ثانیه کل زندگیه متاهلین که بخاطر ترس از 97 تا 1402 توی شرایط افتضاح شغل قبلیم مونده بودم و زمانی تونستم از اون شغل دربیام مه خدا منو هدایت کرد و بهم شجاعت داد
واقعأ ممنون از این حجم از توحید در کامنت هاتون
سلام اقای احمدی برادر قرانی ام برای سعیده جانم نوشتی واشک ما رو جاری کردی سپاس از نوشتنت چه زیبا وچه امیدوارانه قلب همه ما رو روشن کردی من از نظر مداری اختلافم با شما زیاده شما خیلی جلوتری ولی عاشفانه نوشته های شما رو میخونم وبا خوندنشون اروم میشم از الله مهربانم بهترینها رو برای همه آرزومندم باز هم ممنون که مینویسی.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«حم» ؛ «عسق»
(ﺣﻢ) ؛ (ﻋﺴﻖ)
«کَذَٰلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»
(ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﻮ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻭﺣﻲ ﻣﻰﻛﻨﺪ)
«لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ»
(ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ، ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺍﻭﺳﺖ ، ﻭ ﺍﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ)
«تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَائِکَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»
(ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﺳﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺯﺷﺎﻥ ﺑﺸﻜﺎﻓﻨﺪ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ؛ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ) (سوره شوریٰ 1-5)
——————————————————
سلام و درود به سعیده جان، (دُختِ بَندِر) بیییییینهایت ازت ممنون و متشکرم بخاطر این کامنت پر برکت و ارزشمندت و همچنین این نقطه آبی توحیدیت که اینجا برام فرستاده بودی.
abasmanesh.com
تصمیم گرفتم جواب هر دوتاشو با هم اینجا برات بنویسم. راستشو بخوای هنوز هم نمیدونم قراره چی بنویسم ، و از خداوند میخوام که هدایتم کنه و خودش بر قلب و روحم بباره.
دقیقاً صبح که رسیدم عسلویه ، چمدون رو گذاشتم توی اتاق و گوشی رو چک کردم نقطه آبی ارزشمندت رو دیدم و اولین کاری که کردم خوندن کامنتت بود ، کلمه به کلمه اش رو با جانم خوندم. و بعدش آماده شدم برای سر کار رفتن.
بی نهایت ازت متشکرم که ستاره قطبی صبحگاهی من شدی.
خدا رو شکر میکنم که پر حرفی های کودک درون من برات حس خوبی داشته. بینهایت تحسینت میکنم و چقدر لذت بردم از اون اسماءالحسنیٰ گوش دادنت موقع غروب. به دو دلیل. یکی اینکه یاد روزهایی می افتم که خودم توی ساحل بوشهر میرم پیاده روی و از یه جایی به بعد میشینم و به غروب خورشید روی دریا نگاه میکنم و قرآن گوش میدم.
دلیل دوم هم اینکه دیروز توی جاده بودم که خورشید داشت غروب میکرد، قسمتی از مسیر به طرف شرق رانندگی میکردم و بیاختیار نگاهم توی آینه های ماشین گره خورد به خورشید که کمی بالاتر افق پیدا بود.
باورت میشه وقتی که میشینم و غروب رو نگاه میکنم و همزمان قرآن گوش میدم، و اینقدر فرکانسم عالیه، همون موقع هم نجوا میاد که قرآن رو قطع کن و دوازده قدم رو گوش بده ، زود باش ، زود باش دوازده قدم رو گوش بده تا نتایج بیاد.
استاد توی جلسه 2 قدم 10 توضیح میده که یه افتر رین میره توی پارادیس موتورسواری و بعداً از غروب لذت میبره ، و این لذت بردن بهترین کاریه که میتونسته انجام بده. ولی ما همین لذت بردن رو به تعویق میندازیم چون فقط نتیجه رو میخوایم.
همین الان که دارم برات این کامنت رو مینویسم ذهنم داره تلاش میکنه توجهم رو ببره روی ناخواسته یا نجوا کنه که امروز ورزش نکردی و دوازده قدم رو کار نکردی …
ولی الان لذتبخش ترین کار همین کامنت نوشتنه. چون فرکانسمو مثبت میکنه.
——————————————————
«اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ» (ﺧﺪﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﺍﺳﺖ ، ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻰ ﺑﺨﺸﺪ ﻭ ﺍﻭ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ .(١٩ شوریٰ)
وقتی هدایت خواستم برای نوشتن کامنت هدایت شدم به سوره شوریٰ (تلفظش شورا ست) که آیاتش خیلی امید بخش بود. خب خدا رو شکر که خودت خوب میتونی آیات رو تحلیل کنی. خداوند در هر حالی داره از قدرتش به بنده هاش میگه و از لطف و رزق بی حساب میگه ، که ای بنده من، همه کاره شما منم. قدرت فقط منم، به من وصل شو همه چیو بهت میدم.
یه چیزی این روزها اتفاق افتاده تا مدتها ازش بیخبر بودم که چه خبره ؛ الان هم که از بچه ها شنیدم کلی بهشون خندیدم.
من چند روزی بود میدیدم روی تلگرامم هی پیام میاد فلانی تلگرام نصب کرده شاید بالای 30 نفر. هی من پاک میکردم. بعد که پرسیدم چه خبره ، میگن ظاهراً یه بازیه توی تلگرام، میزنی روش بهت سکه میده. که شاید بعداً این سکه ها ارزش پیدا کنه. به همکارم میگم ببین تو بگو من میخوام آب معدنی تولید کنم ، من میام سر بطری ها رو برات با دست میبندم آخر ماه یه چیزی بهم بدی. اینو بیشتر قبول دارم تا اینکه یه بازی دانلود کنم فقط بابت کلیک کردن روی صفحه منو ثروتمند کنه؟؟!!
هر کار میکنم بهشون نخندم نمیتونم. میگم لامصبا حداقل این سر بطری بستن داره یه کار مفید میکنه که ارزش خلق میکنه. تو نمیگی کلیک کردن فایده اش برای جهان هستی چیه؟
(فرض کن خدا ابراهیم رو بفرسته ، بگه ابراهیم جان، برو با انگشت هزار بار بزن روی اون سنگه تا قیامت مردم به توحید هدایت میشن ؛ خدایا خودت هدایت مون کن)
من صبح اومدم سر کار رئیسم صدا زده میگه فلانی بیا این لوح تقدیر و کارت هدیه و این فلش مموری رو بگیر، بابت فلان موضوع که رفتی آموزش برگزار کردی از واحد آموزش برای شما هدیه فرستادن، ظاهراً آخر به مناسبت روز معلم از اساتید آموزش پالایشگاه تجلیل کردن. به الله قسم من تا همین لحظه نمیدونم مبلغ کارت هدیه چقدره یا اصلا متن اون لوح تقدیر چی نوشته. ولی گفتم خدایا شکرت، رزاق من شمایی، وهاب من شمایی، خدایا من چشمِ امیدم به دست خودته. از بنده هات تشکر میکنم ولی همه اش تویی ؛ تویی که داری نعمت میدی.
حالا من این کارت هدیه ای که تو این لحظه «من حیث لا یحتسب» از دستان خداوند هدیه گرفتم رو باور کنم؟ یا برم روی صفحه گوشی کلیک کنم که ببینم این کلیکها در آینده تبدیل به پول بشه. ببین همین تغییرات کوچیک رو اگه نبینم ، اگه سپاسگزار نباشم تغییرات بزرگ رو چطوری سپاسگزاری کنم؟
گفتم من چه ارزشی باید خلق کنم؟ اونیکه رفتم آموزش برگزار کردم مستقیم یا غیرمستقیم ارزش خلق کردم، همین که با مباحث ایمنی و آتشنشانی از بروز یه خسارت جلوگیری کردم یعنی مفید بودم.
ولی خداییش کلیک کردن صفحه گوشی آخههههه؟؟؟؟
(بجز کلیک روی کیبوردی که داره کامنت تایپ میکنه)
——————————————————
«وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَٰکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ» (ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﻭﺯﻱ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻭﺳﻌﺖ ﺩﻫﺪ ، ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﻭ ﺳﺘﻢ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭﻟﻲ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻭ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺁﮔﺎﻩ ﻭ ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ .(٢٧)
«وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ» (ﻭ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﺷﺪﻧﺪ ، ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﻭ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﻣﻰﮔﺴﺘﺮﺍﻧﺪ ، ﻭ ﺍﻭ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖِ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .(٢٨)
کلیپ اون بنده خدا رو یادته که میگفت دوستان عزیز هم اکنون آهو، آهو … ؛ حکایت منه دوستان عزیز هم اکنون نجوا، نجوا …
نجوای اینکه اینا چیه نوشتی پاکش کن. پناه میبرم به خدا از شر نجوای شیطان.
چند وقت پیش داشتم خاطرات یه خلبانی رو نگاه میکردم به نام کاپیتان ذوالفقاری ، میگفت وقتی اسیر شدم 28 سالم بود، و عراقیها از جنگنده فانتوم خیلی وحشت داشتن. توی آخرین مأموریتم بالاترین رکورد حمل بمب رو زده بودم. اونقدر سنگین که وقتی اسیر شدم ژنرال عراقی بهم گفت تو خلبان فانتوم بودی یا بی 52.
میگفت وقتی انداختنم توی سلول زندان ، یه سرباز عراقی دستاشو پشتش گرفته بود و مغرورانه جلوم قدم میزد ، و هی با تمسخر بهم نیشخند میزد و رد میشد میگفت: «هه هه فانتوم؟؟ خخخخخ» ، دوباره میرفت و دوباره رد میشد ، هه هه فانتوم ؟؟ یعنی چی شد اون همه شجاعت ؟ ما که زدیمت. میگفت همین کارش بشدت روی اعصاب من بود.
حالا یه وقتایی حکایت من میشه و شیطان رجیم . رد میشه مغرورانه و میگه: «هه هه توحید ؟؟ خخخخ ، بشین تا توحید جواب بده»
ولی توحید همیشه جواب میده. ——————————————————
توی کامنتت در مورد اینستا نوشته بودی ، واقعاً فکر نمیکنم کسی بدتر از من به اینستا معتاد بود. روزی 12 ساعت و 9 ساعت توی اینستا بودم. کمش کردم ولی بازم بود. بازم از کنترل خارج میشد. یه جا حذفش کردم و بعد از چند روز دیدم اصلا احتیاجی بهش نداشتم.
همین 15 خرداد یه حسی بهم گفت دوباره اینستا نصب کن، گفتم اینستا؟ این نجوای ذهنه، بذار هدایت بگیرم. هدایت گفت اکی برو نصب کن ، حالشو ببر . گفتم اکی نصب کردم به محض اینکه وارد شدم انگار با لباس سفید رفته بودم توی ذغال فروشی. گفتم اینا چیه، اینا چی میگن، این خزعبلات چیه توی دایرکت فرستادن. این آدمها کی هستن من باهاشون رفاقت میکردم. فکر کنم کلاً 10 دقیقه هم نشد ، رفتم برای دیلیت اکانت. کلا اکانتم رو پاک کردم. گفتم انرژی و فرکانس این محیط بدرد من نمیخوره. شاید یکی بتونه مدیریت کنه و ازش پول دربیاره نوش جونش ، من باهاش ارتباط برقرار نمیکنم. بلافاصله حذف اکانت رو زدم و اپلیکیشن رو هم پاک کردم. جریان هدایت انگار میخواست منو ببره تا آخرین چشم داشتم به اینستا رو هم پاک کنم.
اون انسان عزیزی که نمیتونه اینستا رو پاک کنه ، هنوز نمیدونه چه لذتی داره خوندن و نوشتن و تحلیل کردن آیات قرآن. هنوز لذت گوش دادن به فایلهای گنجینه دوازده قدم رو تجربه نکرده؛ اونم باید تکامل طی کنه. کاملاً باهات موافقم اینکه انرژی منفی اینستا به اطرافیان هم سرایت میکنه. من تجربه اش کردم. همکارا اینجا اینستا دارن صداشو میشنوم فرار میکنم میرم بیرون.
——————————————————
تو کامنت در مورد آتشنشانی نوشته بودی؛ شما لطفاً اونجا رد میشی دور و بر ایستگاه آتشنشانی نرو. خلاصه از ما گفتن ، یه چی میدونم که میگم. کلاً از آتشنشان جماعت فاصله بگیر. (اون ماجرای فرشته نجات و اینا همش تبلیغات الکیه)
آره حق با شماست ، چند سالیه رنگ استاندارد لباسهای آتشنشانی داره عوض میشه ، هر چند رنگ زرد در واقع متعلق به آتشنشانی فرودگاهیه ولی توی مناطق جنوب بخاطر گرما دارن سعی میکنن لباسهای رنگ روشن رو جایگزین کنن، ما هم خیلی اصرار کردیم، هنوز جواب نداده.
——————————————————
اون ماجرایی که توی کامنتت نوشته بودی که از خدا میخوای کمکت کنه واقعاً عالی بود، خیلی وقتها تجربه اش کردم که تمام روزم رو عالی سپری کردم ولی یه اتفاق یا حرف ساده آخر شب فرکانسمو منفی کرده و صبح روز بعدش رو با فرکانس منفی شروع کردم.
خیلی توصیف زیبایی بود هم توی کامنت شما و هم توی فایل که البته کامنتت انگیزه شد یکبار دیگه این فایل رو ببینم و تکامل رو بیاد بیارم. تکامل تکامل تکامل.
تکامل لازمه.
توی فایل اونجایی که استاد در مورد بال پروانه ها میگه ، یاد این بیت شعر از آهنگ «باران که شدی» افتادم که میگه:
«از قدرت حق هر چه گرفتند به کار ؛ در خلقت تو و بال پروانه یکیست»
خالق کهکشان های به اون عظمت ، خالق بال پروانه به اون شگفت انگیزی هم هست.
اگه همه انسانها جمع بشن یه بال پروانه نمیتونن خلق کنند.
ببین یه چی بگم، توی علم آیرودینامیک طراحی بال وسیله پرنده خیلی مهمه،، در اوج سادگی ، کلی محاسبات داره ، توازن بین میزان نیروی بالابرنده و پیشران و وزن و مقاومت هوا ناشی از سرعت.
بشر هنوز نتونسته بالی رو بسازه که نسبت ابعاد و وزن بال پروانه رو داشته باشه.
(نسبت ابعاد به وزن؛ اگه انسان بخواد یه وسیله پرنده بسازه که ابعاد بال و بدنه همینقدر باشه ، بالها اونقدر سنگین میشه که نمیتونه پرواز کنه)
آره بشر هنوز از خلقت بال پروانه ناتوانه.
——————————————————
این جمله ارزشمند از استاد رو که توی کامنتت نوشته بودی «بچه ها جهان کاری نداره شما از چی خوشت میاد،جهان به این کار داره که داری به چی توجه میکنی» این جمله رو استاد فکر کنم توی دوازده قدم هم میگن ؛ چقدر دوست دارم این جمله رو در عمل بیارم. و حقیقتاً بهش عمل کنم. واقعاً هر چقدر توش بهتر بشم بازم کمه.
——————————————————
ازت بینهایت ممنونم سعیده جان ، بخاطر هر دوتا کامنتت ، واقعاً خیلی آموزنده و توحیدی بود.
راستی یه چیزی رو تو کامنت نوشته بودی کلی ذوق زده شدم.
«قلبِ فراوانِ فراوان از جنوب ایران به شمال فلوریدا»
قبلاً شمال بودی؛ چی تو رو آورده جنوب ؟ خداوکیلی چی شد که اینجوری شد؟
میدونستی توی جزیره کیش که هستی به لحاظ مدار جغرافیایی توی نقطه ای بین مدار 26,48 تا 26,58 شمالی هستی و اگه همین مدار رو روی نقشه ادامه بدی میرسی به سواحل میامی فلوریدا ؟؟
مدار شمالی اکی شده ، مدار شرقی رو هم اکی کنی میرسی به فلوریدا.
بینهایت تحسینت میکنم، و از خداوند برات بهترین ها رو میخوام.
همواره در پناه رب العالمین باشی.
شاد و سلامت و موفق و ثروتمند. و برامون بیشتر و بیشتر بنویسی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
——————————————————
«بسم الله الرحمن الرحیم» ؛ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» ؛ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»
سلام به حمید عزیز داداش گلم
آقا من با اجازه خودت یکی محکم محکم زدم تو دهن شیطان نجوا گر ذهن شما که اینقدر این وسط نیاد پارازیت بندازه و مزاحم قلم و قلب قشنگت بشه .
دیوانه ست واسه خودش . یه دیوانه قوی
دیشب چه جنگی تو ذهن من راه انداخت که طبق روال آیه های صریح و روشن و مستقیم خدای مهربان قدرتمندم به دادم رسید . مرتب می گفت اشکال نداره فقط یه احوال پرسی ساده از یه دوست قدیمی در روز تولدش میشه انجامش بدی هیچی نمیشه . حالا کلی هم بعدش اشک میریزی و سرت درد میگیری عیب نداره ولی ببین چقدر الان در عذابی .
منم گفتم با صدای بلند در ذهنم که دهنت رو ببند دیگه گولت رو نمیخورم روانی .
و قرآنم رو باز کردم و از خدا خواستم با یه آیه زیبای مهربان آرومم کنه :
و آنکه به خود ظلم کند و کار زشتی انجام دهد ولی توبه کند خداوند نسبت به او بسیار مهربان و پوشاننده است
آخی خدایا شکرت . آروم شدم . الانم که دارم برای شما می نویسم آرومتر شدم.
چقدر معرکه بود باغ پروانه ای که استاد جان و خانم شایسته رفتن .
منو به کجا رسوند.
همیشه عاشق پروانه ها بودم و هستم
دوره کشف قوانین رو که تابستان کار کردم خدا بهم یه پروانه بزرگ بسیار زیبا کادو داد که همیشه روی قلبم بود و مثل چشم سوم من همه جا هدایتم کرد و باهام بود.
من نمیدونم داستان چیه من مرتبه چندم هست در جواب کامنت شما به سعیده جونم میام مینویسم . سعیده رو باید یه تابلوی خوشگل ازش درست کنم بذارم تو اتاقم . چقدر این زنجیر و حلقه های ارتباطی خوشگلن آخه .
میدونید چی شد حمید جان این تیکه ای که راجع به نجوای شیطان و ماجرای اینستا و حذف کردن و جایگزین کردن با فایلهای 12 قدم نوشتید خیلی خیلی برام ملموس هست . حرکتی که پاییز امسال انجام دادم و چقدر که لذت بخش بود . خدایا هزاران بار شکرت .
خدایا چطوری میشه ببوسمت
به قول داداش ابراهیم
میدونی قلبت کجاست
من با قلبم دوستت دارم حمید جان . شما و همه دوستان توحیدی نابم رو
خدایا مرسی که مراقبمی .مرسی که کمکم میکنی فقط برم جلو
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ»
(ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛ ﺳﭙﺲ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ، ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ، ﻣﺘﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﻰﺩﺍﺩﻧﺪ، ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺑﺎﺩ)
(٣٠ فصلت)
—————————————————————————
سلام و درود به شما لیلی خانم، امیدوارم که حالتون عالی باشه. و همواره به نور هدایت رب العالمین متصل باشید.
من که راضیم، اصلا یه جوری بزنید که با اورتودنسی و لمینت هم دندوناش درست نشه. این شیطان ملعون از رو نمیره. حتی همین الان هم داره برای نوشتن همین پاسخ کامنت جفتک میندازه.
این حد از استقامت تحسین برانگیزه، چند هزار ساله میلیاردها نفر رو منحرف کرده ولی بازم کوتاه نمیاد و حتی یه نفر رو هم بیخیال نمیشه ، من بودم تا الان گیوآپ کرده بودم که مثلاً یه میلیارد نفر رو منحرف کردم، دیگه بسه.
فکر میکنم حتی شیطان ایمان و باور قویتری نسبت به من داره توی مسیر حرکتش. توی مسیر یویو نشده. با همون شدت و هیجان ابتدای مسیر داره ادامه میده.
—————————————————————————
چند وقت پیش توی یوتیوب یه آقایی رو دیدم مسئول یه باغ وحش بود و کلی شیر داشتن توی باغ وحش وقتی شیرها با هم دعواشون میشد، میرفت توی محوطه شیرها صندلشو از پاش در میآورد و میگرفت دستش، شیرها از ترس هر کدوم یه طرفی فرار میکردن. سلطان جنگل از صندل میترسید، بخاطر ترسی که از بچگی توی ذهنش کاشته بودن. توله شیرها اگه طبق نظر مربی رفتار نمیکردن با صندل آروم میزد توی صورتشون. و شیر سالها این ترس رو با خودش یدک میکشید. غافل از اینکه اگه میشد به شیر گفت یه کم اعتماد به نفس داشته باش، عزت نفس حقیقی و احساس ارزشمندی خودت رو پیدا کن، تو شیری سلطان جنگل و همه موجودات ازت میترسن ، تو چرا از صندل میترسی ، قطعاً دیگه مربی هم جرأت نمیکرد وارد محوطه شیرها بشه.
حکایت شیرهای توی قفس شخصیت خودمونه.
—————————————————————————
ببخشید پر حرفی کردم ، در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
Hi there
i wish all men spoke like you my dear friend, so please do not apologize for your way of speaking.
Do you get what i mean?
Thank you for sending me some verses from Quran . i needed that.
i am sure my God spoke to me in this way with his full love for me.
you know what i never liked lions . but now i understand why.
i wanna laugh…..i am such a cute guy.
thanks to GOD i am awake to see your comment dear Hamid.
becuase i was turning off my laptop but something stopped me.
And what is that ? YOU KNOW BETTER THAN ME.
I wish you endless peace happiness and wealth.
( when i am full of emotion i write or speak Enghlish to contorl my feeling.
today something happend to me like a miracle)
Hello dear sis Leily. Hope you feel great and happy. And always having God's protection.
It's been a long time I haven't speak or write English so I might've been writing something wrong, so fix it in your mind.
Thanks God for all miracles in your life. I'm at the beach, very nice day, and I'm in a cozy spot. Few minutes ago I was sitting on beach sands, and touching sand and seashells, and feeling and whispering gratitude for God, I was not feeling having some few empty seashells, I was thinking having pieces of gold in my hand. I was thinking of thousands of years to transform such things and now I can touch them for free and feeling wonderful, some experiences are really priceless.
Few minutes of sitting on beach and listen to the prayer of sea, feeling the cool nice flow of air… It is so nice.Thanks for challenging me to speak English again. I was beginning to think I'm totally have forgot English.I found these few sentences in dark, dusty, rusty place of my mind, so accept it please.
Now I found out I’m not just a garrulous person in Farsi , but also in English too. LOL.
I wish you the bests, I hope you happy, healthy and wealthy under God.
Yet Allah is the best of protectors, and He is the most merciful of merciful ones.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
Hi my dear friend!
Are you kidding me? your Enghlish is perfect.I am learning from you .please speak and write in Enghlish whenever you can .
it seems to me that your spot on the beach is absolutely amazing and fantastic. I love that.thank you for explaining it to me. your description was very very clear.
I can feel the sand beneath my feet and hear the sonud of the sea.
I am fan of the sun and sea, especially during sunny days and sunsets.
I plan to buy my next house near the sea,preferably on the southern coast. I get very very emotional and happy thinking about it.
you know what? these days,i am studying Enghlish to improve my Enghlish knowledge.I believe that these conversations are GOD ‘s help for me,my friend.
Like our professor,i would like to do things in parallel.
I want to study law in the Quran ,my lessons, and earn money all at the same time. I should remain calm and happy.
Thank you very much for writing in Enghlish for me.
keep up the good work!
yet Allah is the best of protectors,and He is the most merciful of merciful ones.
Yaaaa manaaam baaazi,yaaaa bazi khaaaraaab:)))))))
چه گرفتاری شدیما،پاشین برین زیر کامنت های خودتون،باهم خارجکی صحبت کنید،هی من باید تمرکز کنم ببینم چی نوشتید،هی فسفر بسوزونم:)))
شیطونه میگه بزنم کانال5 مازندران و قاطی آلمانی که یادم مونده و انگلیسی ته کشیده م،براتون هنرنمایی کنم:)))
در خاااانه اگر کس است،یک حرررف بس است.شه دونی،هرکار خانی هَکِنی،هَکِن. gute Nacht
Just kidding:)
Love you too much
Heart faraaaavaaaane faraaavaaan!
Yet Allah is the best of protectors, and He is the most merciful of merciful ones.
Hello dear Leyli.
How are you, I hope you feel wonderful and happy
Be careful about what you are asking, You said: You're a fan of the sun and sea, especially during sunny days and sunsets , and I want to tell you to add another thing and it is the Temperature.
If you want to experience the south beach, it's better to be after "Azar" until "Farvardin". You might not believe if I tell you last week in the noon when I was outside in car, I needed to turn the AC on.
Now, the South is full of tourists, because the weather is good, about 18-20 degrees
Thanks for your comment, although mine was just weather forecast ;D
Wish you the best
yet Allah is the best of protectors, and He is the most merciful of merciful ones
سلام و درود به سعیده زیبا!
سعیده جان داری چکار میکنی.!هر چقدر پیام توحیدی میفرستی بیشتر بیشتر عاشق کامنت توحیدیت میشم…
چیزی که من همیشه بدنبال اینچنین ورژنی تو درونم بودم.ولی غافل از اینکه ذهن درونمو گرفته بود..
ولی
ولی امروز سپاسگزار خداوندم که امروز تشنگی 30از زندگیمو بهم نشون داد!
سعیده جان میدونی میخام چی بهت بگم!…
من الان روی پشت بون حیاطمون روبرو’ آسمان و کوه زیبا ‘همسایمون!…خابیدم و سرمو گذاشتم روی بالشت نرمی.و بادخنک الان دستمو نوازش میده..بهشت واقعی…
دیگه آخر شبه..هوا خنک شده از گرما…
و این پشت بونمون بزرگ و با ویوی کوه دیگه خودت حدس بزن چه غو غایی از زیبایی…
هدایت شدم به کامنتت تو صفحه قبلی که بهم ایمیل شد..به محض خوندن کلامتون…خداوند بهم گفت روبروتو نگاه کن…
نور بزرگی تو حاشیه کوه به صورت چند دقیقه بسیار زیبا بهت نشون داد…
نور روشن بسیار بزرگ..بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر شد..
اولش فکر کردم کسیه نور میندازه ولی درونم ارامش گرفت بخاطر کنترل ذهنی که امروز داشتم..
خیلی زیبا بود..دقیقا مثال همین ایه قرآنیت.بود…
فضا بسیار سکوت و روحانی هست من هنوز خابیدم ودارم پیام میزارم و احساس کردم چند مدار جلو رفتم..
سعیده جان تا میتونی پیام توحید بزار.یادم از بچگیام میاد که تخت و پشه بند میزدیم اون تابستونا..
و دقیقا همین کوه نزدیکمون بود. دیگه الان خونه شده…
هوای عالی.صدای تبل زنان تلمبه ها.(باغ نخلی).هوای گرم تابستون ..خیلی کیف میداد…
داشتم نگاه به آسمونها میکردم برای خودم شعر ستاره آی ستاره میخوندم..
همون بچگی خداوند خیلی چیزها رو بهم الهام میکرد ولی هنوز اون الهامات دقیقا شده جزو زندگیم..اون برکتی که الان دارمش…
میخام بگم خیلی دوستتون دارم ممنونم بابت کامنت زیباتون !
سکوت خنکی این شب زیبا پر از نور ‘و هلال اوایل ماه رو بهتون هدیه میکنم!
سلام به فاطمه ی عزیزم
بینهایت ازت سپاسگزارم که لطف کردی و برام نوشتی.
فاطمه دیوونه مناظری شدم که توی کامنتت برام ازش نوشتی،بِببین من میخوام بیا اونجا روی اون پشت بوم،ساعت ها وساعت ها و ساعت ها باهم از توحید و قرآن و قانون حرف بزنیم،و مست اون باد خنک و زیبایی آسمون وویوی کوه ها ی سر به فلک کشیده بشیم…
درخواستشو فرستادم فاطمه،به لطف قانون ادعونی استجب لکم،انشالله بزودی در کنارت اینهمه زیبایی رو تجربه میکنم.
ازت ممنونم بینهایت و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت.
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
به نام خدای مهربان سلام سعیده جان عزیز دوست هم فرکانسی من بسیار بسیار خوشحالم و خدا رو سپاسگزارم که همچین شاگردیهایی رو دارم و ازشون لذت میبرم از مسیرشون از درکشون از کامنتهای قشنگشون و همه و همه برای قدم برداشتن منه و منم که باید به جای کفور بودن و پوشاندن این همه نعمت این همه الگوی مناسب توی سایت شاکر خداوند باشم و قدم بردارم و حرکت کنم و لحظه لحظه شکرگزار خداوند و سجده کننده پروردگارم باشم من خیلی از کامنتهای شما رو میخونم و لذت میبرم ولی امروز کامنت شما منو برد به چند سال پیش که تازه مهاجرت کردم به تهران و در یک شرایط ایده آل که تازه یه خونه شخصی ویلایی رسیده بودم تازه ازدواج کرده بودم یه کاکول زری چند ماهه مثل فرشته هدیه گرفته بودم از خدا،کارگاه شخصی داشتم نیروی کار داشتم و همه چیز در بهترین حالت خودش بود همه رو همه رو رها کردم و اومدم تهران و از صفر دوباره شروع کردم منی که خودم چندین کارمند داشتم اومدم تهران شروع کردم توی مغازه شاگردی کردن و از خودم نگفتم که من چقدر قدر مثلاً شخصیت داشتم کسی منو کمتر از مهندس صدا نمیکرد ولی خوب ما بچههای سایت عباس منش به کم قانع نیستیم چون عظمت پروردگار خودمونو درک کردیم میدونیم اگه کم بخوایم یعنی خدا رو کم قبولش داریم.
سعید جان عزیز دوست عزیزم باور کن که کامنتات روشنگر و چراغ راه خیلی از ماهاست امروز کامنتت برام درک بهتری فراهم کرد از همین چند قدم فاصله توی پلهها که نشسته بودی و توضیح دادی که چقدر مدارتوون متفاوته با اون دختری که میخواد سیگار بکشه
بیشتر اومدم این مطلبو بهت بگم که یاد چند سال پیش خودم افتادم که بدون هیچ فرش قرمز و هیچ امیدی به جز امید به دستان پربرکت خداوند و آموزشهای استاد پا گذاشتم توی تهران چند روزی فقط میچرخیدم و یه جایی دیگه داشت نجواها شروع میشد چون نه هیچ پولی داشتم نه هیچ جایی داشتم نه هیچ اقوامی داشتم حتی به خیلیها هم نگفته بودم که اومدم تهران بمونم و خداوند منو هدایت کرد کمک کرد از اونجایی که چند روز بدون مقصد و هدف توی بازار کار خودم میچرخیدم و مغازهها و فروشگاههایی هم صنف خودمو نگاه میکردم و فراوانیها رو تحسین میکردم بعد از چند روز نجواها شروع شد تو دیگه پول نداری تو دیگه اینجا کار نداری. جواب بقیه رو چی میخوای بگی جواب خانواده خانم تو چی میخوای بدی مادرت تو رو دوست داره و چشم امیدش به توئه که هر روز بری سرش بزنی و هزاران هزار نجوای دیگه و بدتر از اون که باید هر چند روز پول پوشک و شیر خشک و هزار هزاران هزینه ریز درشت دیگر رو میپرداختم.
خلاصه نجوا شروع شد هی داشت ادامه میداد هر چقدر من حواسمو پرت میکردم هر چقدر کنترل ذهن میکردم باز هم نجواها میومد یه جای دیگه گفتم خدایا خودت منو آوردی اینجا خودت جواب این شیطانو بده و نذار ایمانم شکسته بشه چون من تصمیم گرفتم بمونم و حاضر به برگشت نیستم با اینکه خونه شهرستانم بود هزاران مشتری داشتم حتی مغازه هم جمع نکرده بودم و به خودم گفتم اگه منتظر بمونم و بخوام یکی یکی اینا رو جمع کنم و مدیریت کنم سالها طول میکشه و من هیچ کاری نکردم یهو پا رو گذاشتم رو همه چی و اومدم از نو شروع کنم ولی نکته جالب توی این ماجرا که هنوز و هنوز توی ذهنم میچرخه وقتی که اون نجوا قدرت گرفت و من از خدا کمک خواستم برای مقابله با آن یک آیه از سوره قرآن که اصلاً یادم نمیاد کجا خوندمش و یا شنیدمش شروع شد توی ذهنم به ریپیت شدن و چنان شور و اشتیاق و انگیزه و سوخت جتی برام شد برای ادامه مسیر و ناامید نشدن و اون آیه اینه بود
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ «7»
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مىکند و گامهایتان را استوار مىسازد.
و چنان قوت قلبی شد برام و چنان آبی بر روی آتش نجواهای شیطان شد که همونجا یادمه یک نفس عمیق و راحت کشیدم گفتم خدایا پس خودت قدمهایم رو استوار گردان که من در مسیر تو قدم برداشتم و هیچ امیدی جز خودت و دستان پربرکت و هدایتگرت ندارم.
و از همون لحظه نشانها اومد و توی بازاری که هر کجا میرفتی میگفت باید معرف داشته باشید و بدون معرف امکان نداره اینجا کار کنی و با هر مغازه که اینو میشنیدم میگفتم معرفم خداست.
و ادامه میدادم و درست هدایت شدم به جایی که یکی از بهترین مکان ها برای کار اون موقع من بود.
جایی که همون اول خدا بهم گفت برو اینجا و خودتو معرفی کن ولی ذهنم به شدت مقاومت کرد با هرجا که میرفتم میگفتم اینا که یک مغازه کوچیک هستند قبول نمیکنند با اینکه همشون هم درخواست روی شیشه زده بودند که نیاز به کارمند داریم اگه اونو قبول نکردن این یکی که اصلاً قبول نمیکنه لی خدا میگفت تو انجامش بده با من ولی من مقاومت داشتم ولی بالاخره پا گذاشتم روش و گفتم که ضرر نداره میرم تو و دیگه خودتون حدس بزنید چه اتفاقات و دستان خداوند چه جوری کمکم کرد.
امیدوارم دوست عزیزم همواره شاد سالم سلامت ثروتمند با اعتماد به نفس توحیدی قدمهایت را یکی پس از دیگری محکم و استوار بردارید و شاهد موفقیتهای روز افزونت باشم.
سلام
سعیده خانم،
درود خدا بر شما
تحسین میکنم این شجاعت شما را که خودت را سپردی به دست خدا که با نور خود راه مستقیم را برای شما روشن و نشان دهد،
درست انتخاب کردین، راه همینه و هدف در مسیر قرار دارد،
خداوند منو بدون اینکه متوجه بشم هدایت می کند واین لحظات ناب در راه خدا ماندن را برای شما و همه هم فرکانسی هام آرزومندم،
به بخشندگی و بزرگی خداوند ایمان دارم که هر اتفاقی که در زندگیم بوجود میاید، بقول استاد عزیزم از باورهای خودمان هست،
من این باور را به یک شکوفه ایی تشبیه میکنم که پس از غنچه دار شدن و تبدیل به گل به هسته میوه تبدیل میشود و گل ان به زمین می افتد و دیگر از آن گل خبری نیست اما با تداوم رشد هسته این گل، به یک میوه نارس تبدیل شده و در نهایت با گرمی نور خورشید و آب و مواد املاح و اکسیژن به یک میوه دلخواهی تبدبل میشود که از رایحه آن مست میشویم،
ما تا رسیدن این میوه به مراحل رشد و نمو آن دقت میکنیم و در آن فضا طوری عاشقانه سیر میکنیم که به جز به آن میوه به هیچ حاشیه ایی متمرکز نمیشیم، در چنین حالتی هست که میتونم بگم، تاکید استاد عزیز بر کلید واژه باور یعنی چی!!!؟؟
باوری که منو با خدا یکی میکنه، باوری که عاشقانه همه را دوست دارم، باوری که به همه عشق و خدمت بی منت دارم، باوری که از همه آزاد و رها هستم، باوری که در لحظه حال بقول استاد عزیزم، حالم را خوب نگهمیدارم، باوری که فقط خالص بودن در آن. ویزای عبور را می دهد، باوری که مثل چشمانم هست که همه ان چیزی که به جسم و روحم آسیب نزند در روی ان نگهمیدارم اما اگر کوچکترین چیز ناباب، گرد وخاک، مثل سوزن و… که احتمال خراشیدن جسم و روحم را داشته باشد آن را با پلک ها و اشک چشمام به بیرون میفرستم تا هیچ آسیبی بر آن وارد نشود،
آری من به این کلید واژه استاد عزیزم که بعنوان باور بر آن تاکید دارد معنی میدهم و تمامی سعی ام بر این هست تا با این باور، راهم را در هر لحظه و در هر مکان و زمان ادامه دهم و بر آن عمل کنم،
بقول استاد عزیزم که میفرماید، همه چیز باور هست، و من به این فرموده استاد ایمان دارم، و باید باورمان را بسویی هدایت کنیم که بجز خدا هیچ چیز را نبینم، و بخودم یادآوری میکنم، بجز خدا به هیچ چیز دیگری فکر و احساس نکنم، چون همه چیز در وجود ذات خداوند و در مشیت اوست هیچ جا نباید دوید، نباید عجله کنم، بلکه همه چیز در وجودم هست و آن گنج نهفته را باید باور کنم و به آن عمل کنم،
سعیده خانم،من سی سال در بهداشت درمان بوده ام و میتونستنم تا 35 سال بمونم اما سر سی سال ثانیه شماری کردم تا بازنشست شدم یعنی بعد از 28 سال خدمتم،در حدود دو سال آخر خدمتم را تحمل کردم، نه صبر!!!!!!
ولی خدا را شکر تمام شد و در این غوطه ورر شدنها بازم خداوند دستهام را گرفت با سایت خودش، سایت استاد عزیزم آشنا کرد
در 28 سال خدمتم خدا با من زندگی می کرد،
اینقدر برام نعمت و ثروت داد که بی نیازم کرد اما من بعد از 28سال کمی بی معرفتی کردم،
من بجای اینکه بر نعمتهام متمرکز بشم، و شکرگزار نعمتهام شوم، مغرور شدم، غفلت کردم، این لحظات محدود مغروریتم، منو از طبقه هفتم آسمان به طبقه هم کف سقوط داد، خدا را هزاران بار شکر فعلا با هدایت خداوند و این سایت خدایی تا طبقه ششم اومدم البته بدون آسانسور(خنده)
من یک کارشناس معمولی درمان بودم، ولی خداوند به لحاظ اینکه بر باور و عملکرد شایسته ام اشرافیت داشت، بی اندازه نعمتهایش را سرازیر کرد،
من سال 79 یک زمینی 10 هکتار در نزدیکی گردنه حیران خریداری کردم یعنی خدا بهم داد، ماشین صفر کیلومتر پژو، خونه و تمامی امکانات فول، و..
خودم میدونستم دارم کار شایسته و در راه صراط مستقیم هستم، اما غیر ارادی بود و مثل باور فعلیم نبود نکته قابل توجه این بود که جنس باور یکی بود، میخوام عرض کنم اگر باور به خدا و عمل شایسته را انجام دهیم بقول استاد عزیزم بدون استثنا هرچیزی را بخواهیم بدست میاریم،
من یک کارمند معمولی بودم، همکارم باهم در یک اتاق خدمت میکردیم و ایشان در همه سطوح با من در یک مقیاس بود(حکم حقوقی تحصیلات و سنوات و…) اما او نه خونه داشت، نه ماشین و تنها حقوق خالی بود، یک روز متوجه شدم من هر کاری میکنم دنبالم میاد، بهش گفتم چیکار میکنی، داری تعقیبم میکنی؟
گفتش که نه، دید که من جدی شدم، گفتش، راستش را بهت میگم، میخوام ببینم تو داری جیکار میکتی که این هم درآمد داری؟!!!!!
گفتم همون کار و خدماتیکه شما انجام میدی منم عین اون را انجام میدم،
و اینو شنید دیگه رفت
درسته کارمون یکی بود اما من کار بیمار را طوری انجام میدادم که بیمار و همراهانشون احساس آرام بودن و امنیت را داشته باشند و این کلید همون باوری هست که استاد عزیزم مدام فریاد میزند، استاد عزیزم با تمام وجود م فریادهایتان را دوست دارم و بر خودم افتخار میکنم که شاگرد تنبل شما هستم اما در این کلاس حضور دارم
هدف کلی مطرح کردن این خاطره ها فقط روی مدار و واژه باور و ایمان به خدا و عمل شایسته انجام دادن هست
من در دوسال شاید، این باورم کمی رنگ باخته بود، و گرفتار عوامل بیرونی شده بودم و خدا را شکر با صبر و تحمل تموم شد،
فعلا با سوره انشراح پیش میرم
چرا که از یک کاری و شغلی فارغ شدم فعلا دارم از خداوند هدایت میگیرم تا منو به آسانترین روش به شغل دلخواهم هدایت کند و من ایمان دارم اگر ظرفیت و لیاقتم را تکمیل کنم نعمتهایش را سرازیر خواهد کرد، و میدانم تاخیری اگر میافتد و یا… ایراد از طرف من هست خداوند همان خداست و هیچ ذره ایی تغییری نکرده است و این من و ایمان و باور من هست که خودم را پاک کنم تا نعماتش بی حساب نازل شود گرچه من همواره شکرگزار داشته هام هستم و عاشقانه خدا را می پرستم و سعی میکنم زندگی کاملا آرامی توام با عشق را تحربه کنم، و خدا را شکر از بحران خارج شده ام، و به یک ساحلی آرام رسیدم که روی ماسه های نرم با پای برهنه راه میرم و آفتاب می گیرم و آب تنی و مدام شکرگزار خداوند. هستم،
فعلا روی دوره عزت نفس کار میکنم و کاری که بقول استاد عزیزم چندین سال بود به تاخیر انداخته بودم روی آن دارم کار میکنم، از استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم که این دوره بی نظیر عزت نفس را در اختیارم گذاشته و دنیا را خیلی عالی دارم تجربه میکنم و…
از شما هم یک دنیا سپاسگزارم که بانی شدید من حرف دلم را بازگو کنم و خدا را در این فضای معنوی ستایش کرده، وبهتر درک کنم،
و من مطمئنم شما بهترین زندگی را تجربه خواهید کرد همچنانکه همین الان هم دارین تجربه میکنین،
و چقدر از ایمان و عمل شما دارم لذت می برم، واقعا اراده میخواهد که وسط کار ان را رها کنی و دل را به خدا بسپاری،
من در این رابطه ضعیف بودم، نتونستم دوسال آخر را رها کنم و چسبیدم به حقوق بازنشستگی و…
خدا را شکر از آنها رها شدم و دارم دنیای جدیدی را تجربه میکنم، خواستم رد پایی از خودم داشته باشم ان شاالله پس از نتایج بزرگتر میام محضر شما و دوستانم عرض خواهم کرد
خدا یارو نگهدارتون باشه
سلام سلام سلام
سلام عشق
سلام نفس
سلام رفیق
سلام خواهر نازم
ببین دختر چقدرررررر آخه شما انرژی ات وسیعه که ماها به دنبال کامنتهات به کجاها که نمیریم .
منم تو رو خیلی دوست دارم سعیده جونم . همیشه در مکالماتم با فاطمه عزیزم اسمت هست و حضور داری ( اگه بدونی دیشب چه بلایی بر سر من آورد . به خدا اونقدر خندیدم هنوز استخوان های تنم درد میکنه . خنده ای که نمیشد صدام در بیاد آخه. وااااای خدایاااااا )
خلاصه که خیلی عشقی .
خیلی فن ات هستم .
از الان یه جای خوشگل توی کتابخونه زیبام در نظر گرفتم برای کتاب با ارزشت.
I know you are not jealous on me or enyone else . Hahaha ha
Do you get what I mean honey?
چرا سایت قابلیت ارسال استیکر نداره .
مسئولین رسیدگی کنید لطفا .
هههههههه
سعیده جان اول خواستم برم توی صفحه دیگه برات بنویسم تا اونجا رو هم به خاک و خون بکشیم ههههه ولی منصرف شدم . خدام بهم گفت یه کم آروم بگیر بچه جان.
خدا آخر و عاقبت منو ختم به خیر بکنه
May I call you mermaid??
Plz forgive me .
Just kidding
Love you so much
I am waiting for a wonderful spring with all of you
لیدر زندگی من،
در این مدتی که از من خواستی از همه دست بکشم
و فقط و فقط به خودَت بچسبم و تکیه کنم،
آگاهیهای نابی دریافت کردم
و جهان بینی و ایدئولوژی هایم، تغییر کرده اند…
.
خواستی تمام آدمهای اطرافم را، کنار بگذارم و صد در صد امیدم را ب تو ببندم تا بشوی پدر معنوی ام.
و چه عجیب و معجزه آسا،
هر روز حساب حالم بهتر و بهتر میشود!
و در حالی ک آرامش و آسایشم بیشتر میشوند، نیازهایم به راحتی و بدون تلاش حل و رفع میگردند.
.
جمله تاکیدی این روزهای من، این است:
خدایا متشکرم. امروز قراره برای من چه اتفاق خوبی بیفته؟
آری… همین امروز… همین امروز و لحظاتش… در لحظه بودن برای من، یعنی طی کردن مسیری ک در آنم با ایمان ب هدایت همیشگی و هر لحظه ای… یعنی طی کردن تکاملم در ابعاد جز و کلش…
.
و بحق ک هر روز، شاهد اتفاقی خوشایند هستم…
ک دوست دارم این روتین بودن روزهای زندگیم رو، این همه سادگی رو…
ک پره از آرامش، امنیت، راحتی، سلامتی، فراغت خیال و روزی حلال و پاک.
.
? جز خدا به هیچکس و هیچ چیز امید نداشته باش،
ک اگه به این درجه از ایمان برسی، به همه چی میرسی.
.
زدکارتیست
برای هم فرکانسی ای ک میخواند.
سلام دوست عزیز
چه جمله نابی
خداوندم امروز قراره چه اتفاق خوبی برای من بیفته
برای من شاه کلیده
ممنون دوست خوبم
به نام تنها پادشاه تمام هستی ک عاااااشق بندگانش هست .
سلام میکنم خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان .
ی سلاااام جانانه به تمامی دوستان و هم راههای مسیر فوق العاده زندگی سعادتمند.
خدااای من خداااای خوش سلیقه ی من چقدر زیبا بال پروانه هارو طراحی و نقاشی و رنگ آمیزی کردی .???
خدااایی ک خااالق زیبایی هستی و عاشششق زیبایی .
خدای من تو همان رب العالمینی هستی ک انسان رو به نهایت شگفتی خلق کردی و زمینی برایش گستراندی و این زمین را با زیباییهای
فراااوان زینت بخشیدی و آسمان را به قشنگ ترین و اعجاب انگیز ترین صورت ممکن چراغانی کردی .
و از من خواستی ک من هم در این عااالم زیبا ،زیبایی خلق کنم با رفتار زیبا بر زیبایی های روزافزونش اضافه کنم .
الهههی به راستی ک تنها تو هستی ک سزاوار فرمانبرداری هستی و تنها از خدااوند عالمیان هدااایت برآید .
پروردگارا از تو سپاس گذارم ک درک و لذت از زیباییها را در ما قرار دادی.
چه سپاسگزاری جانانه ای…
احسنت دوست هم فرکانسی عزیز??
فوق العاده بود شکر گزاریتون
خیلی لذت بردم دوست خوبم
عالی و زیبا ❤️
بله… یکی از بهترین باورهاییه ک خودم ازش خیلی نتیجه گرفتم دوست خوب…
من ایمان دارم ک هر اتفاقی برای من میافته ب نفع منه… و خیریتش دیر یا زود، برای من هویدا میشه…
زدکارتیست عزیزم چه احساس نابی بهم دادی با نظرتون .!
خدایا امروز قراره چه اتفاق خوبی، یا چه معجزه ایی رو برای من رقم بزنی؟
لیدر زندگی من ! عزیز دل ، بهترین کامل ترین واژه ایی که شنیدم اینه . دیگه نگران هیچ چیزی نیستم . دیگه و دیگه .
از لیدر زندگیم سپاسگذارم که در کنار زدکارتیست ها و عباس منش ها قرار داد تا فیض ببرم از این همنشینی .
خدایا سپاسگذارم ازت .
تازه فهمیدم که چقدر حواست بهم هست ، تازه فهمیدم که چقدر برات عزیزم.
میدونید درکی ک پیدا کردید از لیدر بودن خداوند، میتونه خیلی ب در مسیر بودنتون کمک کنه؟ حتما بخاطر بسپاریدش… ک یکی از بهترین آگاهی هاست…
سلام هم فرکانسی عزیز زدکارتیست?
متنتون مثل دریایی آرامه که موجی از احساس آرامش و رهایی درآنست ٫
زیبا می اندیشیدو زیبا مینویسید ٫
به راستی امروز برای من خداوند چه هدیه ای دارد اولین هدیه اش را به من داده که منو بیدار کرده تا بیام تو سایت و جملات زیبای شما را بخوانم ٫اتفاقات جالب دیگه هم تو راهه ٫
واقعا اگه ایمان داشته باشیم به خدا و فقط به او توکل کنیم و روی اون حساب کنیم ، به همه چی می رسیم٫
با خداباش و پادشاهی کن
بی خدا باش هر چه خواهی کن??
عشق و نور الهی همواره بر شما جاری باد??
حق مطلب را با نوشته اتان ادا کردید دوست عزیز…
فکر کنم قبلا هم گفته بودم ک نوشته هاتون زیبا و سرشار از کلمات زیبا هستند… تبریک میگم.
.
شاد باشیم و راضی و پر روزی.
عاشقتم چه عاالی بود چقدر حال دلم با جملاتت عاااالی بود.جمله منم اینه خدا همه کار برام میکنه ،همه اتفاقات به ساده ترین و راحت ترین شکل ممکن اتفاق می افته،کار من شکر گزاری و لذت بردن از لحظات زندگیه،خدایا شکرت
عشق الهی بر تو باد دوست هم فرکانسی
جمله و باور شما هم عالی هست هم فرکانسی عزیز…
خداروشکر ک کارتون لذت بردن از لحظات زندگی ست و شکرگزاری و شکرگزاری…
سپاس برای مهر و محبتتان.
به نام خدای زیباییها که جهان رازیباافرید به نام خدائی که من زیباترین بنده اوبرروی زمینم سلام به استادعزیز مریم جون مایک عزیزم بازهم مثل همیشه فایل قشنگی روبرامون گذاشتین چه موزیک زیبایی روواسه فایلها انتخاب کردین من عاشقشم واقعاارامش وزیبائی اون فایل وبیشترمیکنه خداروشکربه خاطراین همه زیبائی خداروشکرکه من یادگرفتم درلحظه زندگی کردن روکه هرروزصبح که بیدارمیشم ازخواب وزندگیم روخلق میکنم وباخیال راحت میزنم بیرون ازخونه ومیدونم که چه روزقشنگی درانتظارمه واقعا خداروشکرمیکنم هنوزخودم باورم نمیشه که اینطوری دارم بااتفاقات خیلی ساده ولی بزرگ هدایت میشم به سمت ارامش وخوشبختی خداروشکرکه خانواده فوق العاده ی چون شمادارم خداروسپاسگزارم
آخه چی میتونم بگم
در مقابل این نوشته هات زدکارتیست عزیز
فقط میخونم و فکر میکنم و لذت میبرم…
متشکرم
سلام
خواهر عزیزم عالی هست کامنتتون
علیک سلام
متشکرم از پیامتون… عالی نگاه شماست جناب امینیان.
??
سلام دوست عزیز
غرق حس خوب کلامتون شدم
و سه بار متنتون و خوندم
???
خدارو شکر ازین حسی ک با خوندن پیام من دریافت کردید… و سپاس ک حس خوبتون رو با ارسال دیدگاه ب من منتقل نمودید…
چه جمله قشنگی
ممنونم ازتون بابت این جمله زیبا که گفتین
خدایا متشکرم ، امروز قرارا چه اتفاق خوبی برای من بیفته
این جمله رو ذخیره کردم تا جلوی چشمام باشه😍
سلام.وای عزیزم چقدر حس قشنگی داری و چقدر قشنگ بیان میکنی.احساس کردم قلبم باز شد.راست میگی چه جمله تاکیدی توپی?خدایاشکرت.امروز قراره چه اتفاقات خوبی واسم بیوفته؟!
علیک سلام خانوم دانشمند… مرسی از خود شما ک این حس قشنگ رو دیدی… دیدن قشنگی ها، خودش یه هنره… و شما هنرمندید… خوشحالم ک از این جمله تاکیدی، خوشتون اومده…
سلام دوست هم فرکانسی عزیزم
متنت فوق العاده بود و حال دلمو عالی کرد خصوصا جمله ی زیبایت
خدایا متشکرم امروز قراره چه اتفاق خوبی برای من بیفته
عالی بود….
موفق پیروز و شاد باشید….
علیک سلام دوست هم فرکانسی عزیز
منم از شما متشکرم… پیام شما هم، حال دل منو ک عالی بود، عالیتر کرد…?
شاد باشیم و راضی و پر روزی.
سلام
از جمله تاکیدیت که مثل یه جواهر بار ارزش و زیباست ممنون
خداوندم ، امروز قراره چه اتفاق خوبی برای من بیفته ؟
ممنون هم فرکانسی من
آرامش و آسایش رو برات خواهانم
سپاسگزارم جناب مظاهریان?
واقعا امروز قراره برای ما چه اتفاقهای خوبی بیفته؟؟؟
یا رب متشکرم. متشکرم. متشکرم.
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جون با اون صدای زیبا و دلنشینش اول صبحی خیلی حال دلمو خوب کردین با این تصاویر زیبا از پروانه ها خداااای من چقدر هیجان داشت دیدن این تصاویر هر دفعه فیلماتونو میبینم برای شما و استاد خوشی و دلخوشی بیشتر از خدا میخوام ان شاالله زیر سایه حق خوشبخت و سعادتمند باشین
هم مسیر همفرکانسی، سلام
با اینکه پیام شما در زیر دیدگاه من، خطاب ب من نبود و ب اشتباه درج شده بود، اما ادب را چاشنی کارم کردم و با عرض سلام و خدا قوت، انرژی پاک را ب سمتتون ارسال کردم…
شما هم زیر سایه حق خوشبخت و سعادتمند باشید…🙋♀️🌹
سلام به شما بانوی محترم تشکر از این همه ادب و انرژی مثبت ،پیامتنو دیدم شرمنده حواسمو جمع نکردم ان شاءالله شما هم زیر سایه حق سعادتمند باشین.
سلام و درود بر زدکارتیست بزرگ.واقعا فوق العاده ای.
نمیدونی چقد حس خوبی پیدا میکنم با خوندن کامنتهای سرشار از توحیدت.
سپاس گذارم
سلام بر جناب مددیان… متشکرم از پیامتون… و متشکرم مجدد از شما و پروفایلتون? ک پیام نتایج منو در دل خودش جای داده… ک تا ب حال افراد زیادی رو ب اونجا، آدرس دادم?
هم فرکانسی عزیزم قلبت مملو از شادی و آرامش الهی باشه ^_^
قلب شما هم مملو از رضایت، امنیت و رهایی باشه… دوست عزیز هم فرکانسی… سپاس از پیامی ک برای من ب یادگار گذاشتید.
به نام خدا
سسلام
عاشق شما هستم
عاشثق همه هستم
خیلی کامنت عالی بود
من سوال شما را در یادداشت گوشی ام نوشتم و لذت بردم
من خودم اونقدر آدمها ازم دور شده بودن که حد نداشت و من تعجب می کردم و خیلی ناراحت بودم
و غافل از اینکه //خداوند می خواد قدرتش رو ببینم فقط در خودش//
توکلم ، ایمانم ، امیدم فقط به خودش باشه ، وابستگی هامو تمومش کنم از کی ؟؟ از همه ی آدمها
الان با آموزه ها ی استاد هستم
آدمهای منفی ازم دور شدن
هر روزم بهتر از دیروزم هست
و خیلی خوشحال و خندان هستم
خدایا شکرت
خدایا شکرت برای هدایتی که به من دادی تا کامنت شما را بخونم و کیف کنم
به نام رب تنها خالق و فرمانروای دنیاااا..
سلاااام به دوست هنرمندموون..
چقددددددددددر عالی و متفاوت مینویسیییننن..
خییییلیییی مننننونممم از دیدگاهای بی نظیرتون که از پارسال برامون به یادگار گذاشتین که ما بهش برسیم ولذت ببریممم..
در پناه خدا هر روزتون عالی تر و بهتر از دیروزتون باشه..
سلام و عرض ادب ب همفرکانسی زیبا بین
زنده باشید…
خدا رو شکر ک نوشته های من ک سرچشمه اش از منبعه، مفید و خوشایند واقع شده…😍
شما هم در پناه خدا هر روزتون عالیتر از دیروزتون باشه…
سلام
الان که ساعت سه صبح هست تو اتاق کارم در عسلویه هستم حسی بهم گفت سایت رو باز کنم و نشانه امروزم رو ببینم، دنبال یک نشانه ای بودم که قلبم رو آرام کنه که متن شما رو خوندم سرشار از آرامش شدم و اشک شوق می ریزم و سپاسگزار خدا هستم و ناخودآگاه این ترانه رو زبانم آمد و گفتم این حسم رو برا همه خانواده عباس منش به اشتراک بگذارم
خدایا صد هزار مرتبه شکر که مسیر زندگی ام را عوض کردی
.
.
.
حس میکنم عشقه دردی که دنیامو بغل کرده
حال و هوای من تا برنگردی برنمیگرده
وقتی ازم دوری دلتنگی رو قلب من آواره
هرجا برم فکرت حتی یه شب تنهام نمیذاره
حال دلم با تو خوشه بغضت صدامو میکشه این عشقه
هر جا که میرم مقصدی با من به دنیا اومدی این عشقه
وقتی بهت فکر می کنم حس میکنم عطر تورو میگیرم
حتی من از تصور این که به من فکر می کنی میمیرم
وقتی ازم دوری دنیام جهنمه حس می کنم هوا کمه
هر جا برم دورم هر جا بری دوری غربت تموم عالمه
وقتی ازت دورم قلبم نمیزنه این حال هر شب منه
دنیا بدون تو زندونه بی دره بغضه که گریه میشه یک سره
حال دلم با تو خوشه بغضت صدامو میکشه این عشقه
هر جا که میرم مقصدی با من به دنیا اومدی این عشقه
وقتی بهت فکر می کنم حس میکنم عطر تورو میگیرم
حتی من از تصور این که به من فکر می کنی میمیرم.
.
.
چه قدر زیبا، تنها امیدت و یار و یاورت، و پشتیبان همیشگیست، عشقت، رفیقت، خداوند بزرگ و متعال است، که اگرفقط او را به عنوان یتنها یار و رفیق همیشگیست انتخاب کنی، برندهای، هم در این دنیا، و هم در آخرت
الهی شکرت که هدایت میکنی، به این زیبایی،، آگاه میکنی
الهی، تنها فرمانروای عالم، قدرتمند، ای عشق خالص چه سورپرایز فوق العاده ای را برایم آمده کردی در این روز رویایی
سلام زد کارتیست عزیز
چقدر عالی و بی نظیر خدای زیبای درون زیبای شما نوشت:
جز خدا به هیچکس و هیچ چیز امید نداشته باش،
ک اگه به این درجه از ایمان برسی، به همه چی میرسی.
این مورد و موضوعی که خیلی خیلی طالبش هستم و در پی اش .
خدایا هدایتم کن به مسیری که بجز تو به هیچ کس و هیچ جز ذره ای امید نداشته باشم
ممنونم از شما عزیز بزرگوار
بنام خالق زیبایی
درود وسلام به دوست هم فرکانسیم
من مدت کوتاهیه که هدایت شدم به جمع دوستان خوبی هم چون شما وخدارو شاکرم
دوست هم فرکانسیم نوشته هاتون رو خیلی دوست دارم وچقدر حس عالی می گیرم براتون از خدا مهربانم بهترین های خودتون رو آرزو میکنم
منم با تمام وجود به این رسیدم اگه به خدا وصل شی هرچی که میخوای بلافاصله برآورده میشه
سلام دوست نازنین و هم فرکانسی خوبم
چقدر خوندن این متن حس زیبایی به آدم میده و چقدر جملاتتون آرامش داره
ممنون بابت اینهمه حسسس خوووب🌷🌷🌷🌷
سلام ودرود به شما دوست عزیز خانم ( زدکارتیست )وهمه ی هم دوره های خوب واقعاً چقدر زیبا بیان کردی وکلمات را در کنارهم وصل ومتصل کردی خیلی عالی بود لذت بردم از کامنت زیبایت
براتون ارزوی سلامتی وتندرستی دادم
امید وارم که در قله های موفقعیت بدرخشی و خوش بدرخشی
متشکرم جناب احمدی
بعد از مدتها، جهان هدایتم کرد ب سمت پاسخ ب دیدگاهها…
نوشته ی من را شمایید ک زیبا میبینید…
شما هم در قله های موفقیت بدرخشید…🙋♀️🌹
سلام دوست مهربان
همیشه حس وحالت و نوشته هاتو تحسین می کنم
سرشار از تو حید نابی
ممنون که با ما به اشتراک میذاری
سلام و عرض ادب همفرکانسی
متشکرم برای انتقال حس خوب و نابتون ب من…
نظر لطف و نگاه زیباتون هست ب من…
و خدا رو شکر ک شما خواننده ی این نوشته بودید…
بدرخشید و راضی باشید.🙋♀️🌹
ببین فوق العاده بوداااااا.
این قراره جمله تاکیدی این روزای منم بشه??
خدایاشکرت.امروز چه اتفاق خوبی میوفته؟؟??
خدا رو شکر ک جمله ی تاکیدی تمام ایامتون رو یافتید:
خدایا شکرت… امروز قراره چه اتفاق خوبی برای من بیافته…؟
🙋♀️🌹