سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۶ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

604 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3837 روز

    به نام خدای شادی آفرین

    بارون بارون بارونه هی

    بارون بارو بارونه هـــی ..

    دسته و به دستم چشم انتظارم هــی

    گل باغمی تو چشه چراغمی تو امشو اول وهاره موقعِ کشت و کارِ گل باغِمی تو …

    یوهووو

    ســـــلام

    چندباری این فایل را نگاه کردم تا دوباره رسیدم به قسمت محبوبم، یعنی بارون باریدن واووو چه رعدوبرقی اصلا برگام)) (خنده)

    استاد عاشقتـــم من ( من یک بچه ام که میترسیدیم .. ای خِدا خخ)

    اووخ اووخ اونجا که گفتی، بعد از یک غذای مشتی عشق دلت درست میکنه اووف اونم اینجا اونم توی این هوا بارون توی این فضای بی نهایت زیبا و سرسبز و بارونی، هواش بینظیر و خنک، خلوت، تمییز ای خداا واقعااا بعدش این جوری که عشقت را خدا را تحسین بارون کنی و سپاس گزاررتر بشی بعد اینجوریم رعد وبرق بیاددد ها .. چه حالی میده چه حالی میده

    به به به

    مریم جان واقعا تحسینت میکنم اصلا خودِ عشقی

    آشپزی پر

    فیلم برداری پر

    ادیت پر

    رابطه عاطفی الهی درست و زیبا براساس عشق و مودت

    از همه مهم تر، این توحید و ایمان شما، این خود خودِ خودتون بودن این داشتن سبک شخصی زندگی بینظیرتون که هر روزم آپدیتش میکنید، این کنترل ذهن شما و قدرت اعراض از ناخواسته ها واوو واقعا تحسین برانگیزه شدیدا خداروشکر میکنم به خاطر اینکه هستید و با هر بار توجه به زیبایی های درون شما ویژگی های مثبت شما من مدام فرکانس خواسته ام برای داشتن یک رابطه ی عاطفی بینظیر را ارسال میکنم.

    ممنونم به خاطر وجود ارزشمند شما واقعا و اینکه خدا را واقعا تحسین میکنم به خاطر خلقت بینظیر شما.

    این از این فعلا

    استاد من، عشق من

    دیروز بود که نشانه اومد که علاوه بر حالا دیدن این سفرنامه که متعهد هستم هر روز یک قسمتش را حداقل ببینم و بنویسم از هر آنچه که برداشت کردم، هدایت شدم به اینکه 23 قسمت مصاحبه با شما را دوباره ببینم، اونم برای کشوندن باورهای قدرتمند کننده خب الان که دارم مینویسم من 4 قسمت اول را بارها گوش دادم و نت برداری کردم همون دیروزم بود که تو خودِ نشانه ام، خبر از فایل دیگه ای بود که بایستی احتمالا به زودی نگاهش کنم .. از احساسم متوجه شدم .. تا صبح که داشتم کامنت های ارزشمند این قسمت را میخواندم توی یکی از نظرها دقیقا اسم اون فایلی که دیشب احساس کردم را دیدم، بلافاصله رفتم فایل صوتی اش را گرفتم؛ فایل ارزشمند مسیر هموار و یا ناهموار؟

    بعد دیگه از صبح تا خودِ الان مدام داشتم این فایل را گوش میدادم … چقدر حرف .. چقدر درس توشه .. چه باورهایی ..

    استاد من عشق من، من توی این فایل دوتا چیز را خیلی خوبتر نسبت به خودم شناختم

    من باور ندارم عمیقا که ثروتمند شدن راحته ^

    و این را نتیجه ی مالی زندگیم خیلی راحت میشه گفت.

    و مسئله ی دیگه ای که متوجه شدم دارمش اینه که من توی بحث رابطه ی وقتی که میام مثلا بهش فکر کنم و یا انرژیم پایین باشه متوجه شدم که توی گذشته میرم .. یاد اون خاطره های گذشته ام میافتم هر چند زیادم نیست و همشون خاطره های خوبی هستند و واقعا باعث شد من رشد کنم، ولی این اون چیزی نیست که استاد من داره انجامش میده، منظورم اینه که من دارم سعی میکنم که قدم روی قدم های استادم بذارم که میدونم این مسیر درسته باورش دارم و این چیزی بود که من امروز با شنیدن چند قسمت اول مصاحبه و شنیدن این فایل و برداشتن نت دیدم که واقعا کجای کارم و چقدر نیاز به کار دارم.

    + دیدم که توی بحث رابطه ی عاطفی من باید باورهای جدیدی بسازم و این را آگاهانه خلق کنم که خودم را توی آینده و در کنار شریک زندگیم ببینم تا اینکه توی گذشته با خاطرات خوبم باشم.

    این را خیلی بهتر زمانی درک کردم که بعد از اون جمله گفتید که بچه ها: این جهان مثل یک آیینه هست هاااااااا حواستون باشه

    به هر چی فکر میکنی هر خاطره ای هر چیزی که میگی .. به هر چیزی که داری به هر شکلی توجه میکنی همون را داری میبینی و دعوتش میکنی

    آدما میان که برن … نه اینکه ور دلت بمونن!

    و تنها کار شما اینه که چی؟ فقط بگی خداروشکر و لذت ببری از این زندگی و در لحظه جاری باشی .. همین.

    + یک کار دیگه که هم احساس میکنم باید انجامش بدم و حالا درک قوی تری ازش دارم اینه که، مهمه که با چه باوری کسب و کارت را ایجاد میکنی و هر چیز دیگه ای را شروع میکنی، خیلی خیلییی بیشتر از همیشه درک کردم خداروصدهزارمرتبه شکر که باور باور باور باور واقعا همین مهمه، هر تجربه ای که دارم و میکنم سر همینه واقعا .. هر جای دنیـــا هم برم همینه

    یک جورایی احساس میکنم که من باید به جای سفر به دور دنیا مثل مارکوپولو، مارکوپولو باشم برای سفر به دور دنیای درونیم فعلا فعلنا .. دقیقا!

    خیلی ساده است مسئله و راه حلش واقعا به لطف خداوند یکتا و چقدر شما عالی این را درک کردی و آموزش میدید. و این تحسین برانگیز همون اصل خارپشتی دیگه، شما خارپشت شدید توی اصل .. توی درک اصل .. توی اجرای اصل .. هر جا رفتید بازم دنبال اجرای اصل بودید … به هر کسی که میخواستید آموزش بدید بازم اصل … اصل چیه؟

    اینکه این رب تنها صاحب قدرت، این رب که روزی رسان بی حساب ماست این رب که داره مارو هدایت میکنه

    حالا همین رب، قدرتش را روی زمین به ما داده و ما الان واقعا قدرت خلق زندگیمون را داریم اونم با افکار و باورهامون ( پس کنترل ذهن بسیار مهمه، اعراض از ناخواسته ها بسیار مهمه، کنترل ورودی ذهن بسیار مهمه)؛ اصل اینه که کسی که قدرت داره اون خدای ماست نه آدمی نه دولتی نه کسی نه چیزی

    اگر الان غذا هست، کسی بهم کمک میکنه کسی بهم آموزش میده در واقع خداست که داره اینکارو میکنه، هدایتی که داره من را میکنه خداست و من باید از دست ایشون هم تشکر کنم چرا که تشکر از دست خدا از مخلوق خدا به منظور سپاس گزاری از خداست.

    هر چقدر داره میگذره و من دارم روی خودم این اصل را هر باررر هر وقتی که غذا میخورم کسی بهم هدیه ای میده مثل همین چند ساعت پیش که 2تا هدیه زیبا گرفتم خداروشکر به خودم میگم که خدایا تو این را بهم دادی

    و الان یک جوری شدم که هر بار یک نعمتی بهم داده میشه احساس میکنم که خدای من هم منتظره دقیقا که ببینه من سپاس گزاری میکنم براش، تحسین میکنم؟ تشکر میکنم؟ ذوق و شوق واسش دارم اصلا … با هر مرورش احساسم قوی تر میشه در واقع فرکانس قوی تری میفرستم

    خداروصدهزارمرتبه شکر

    اینم از این و اینکه، کار دیگه ای که انجام دادم، این بود که همون فایل هموار یا ناهموار بازم خلاصه ترش کردم تا تمرکز بیشتری روی چیزی که میخوام بسازم داشته باشم، اینکه واقعا ثروتمند شدن راحته و بدون زجره ..

    مثالش هم پادشاه سلیمان بود که خواست و به اندازه ی ظرفی که باور داشت خداوند یکتا روزی رسان بی حسابش هست بهش داده شده، همه چی بهش داده شد، واقعا هیچ وقت تا امروز به این فکر نکرده بودم که سلیمان عزیز هم به اندازه ی باورش به خدا دریافت کرده بود و واقعا تو دلمم و چه اینجا دوست دارم بی نهایت تحسینش کنم چرا که واقعا تحسین برانگیز و منم دوست دارم به این نگاه به این ظرف برسم بخوای و این جوررر بهت داده بشه راحت راحت آقا راحت بدون زجری و زحمتی خاص. فقط باورش کرد و خواست و شد … به همین راحتی چه لشکری مجهز از انس و جن، چه همسری چه فرزندی چه ثروتی خدای من همه چی بود هر غذایی همه چی همه چی واقعا عزت و احترام طول عمر واقعا به این برسی که آره باد و زمین و آسمان مسخر شما شده و ازش استفاده کنی، چقدر پول .. میگم واقعا آخه ببین ذهن عزیزم چقدر راحته ثروتمند شدن؟؟!

    حالا اینه بوده که آقا اگر چیزی راحت بدست بیاد خوب نیست مثلا لذت بخش نیست .. آخه چه باور محدود کننده ای هست این واقعا الان دارمش این باور را .. یاد کنکور افتادم اون موقع سوالی آسون میومد و راحت جوابش میدادم فکر میکردم حتما اشتباهی شده .. آره چه مثالی شد

    یا مثالِ این هم پاره ی ارزشمندمون، لیونل مسی که

    از همون سن 13 سالگی میاد بارسلون و از همون موقع هم بازی میکنه همه جا و کلا خیلی راحت هم حقوق میگیره هم هر چی که میخواد بهش داده میشه به راحتی و همین فرد هم میشه بهترین بازیکن دنیاااا سال های متوالی .. و چقدر واقعا تحسین برانگیز تحسین برانگیز خدایا شکرت: ثروتمند شدن آسونه زجر کشیدن نیازی نداره ثروتمند شدن خیلی راحته

    و یا مثال Sir ریچارد برانسون که؛

    میشود همیشه موفق و در سود بود اصلا، نیازی به شکست نیست

    یا همه ی این ها استاد وقتی که گفتید به کنار، من توجه ام به یک فرد دیگه رفت، اصلا، دقیقا! خود شما

    خود شمای تحسین برانگیز بابا

    آقا تو رابطه بگیر با خدا .. که این چنین الهامات را دریافت میکنه و عمل میکنه

    رابطه اش با شاگرد، فرزند، دنیا، با شریک زندگی

    این خودش چه الگوی فوق العاده و کاملیه

    یا اصلا من داشتم به همین فکر میکردم و از این زاویه شما را نگاه میکردم که ببین چقدر ساده ثروت داره خلق میکنه

    هر دوره، کسب و کارها و سهام و ملک و … و این خودش واقعا یک الگو درسته مثلا فکر میکنم خودتون هم نمیدونید چقدر تا الان مثلا سرمایه اتون هست و یا چقدر شده و چقدر خوب که نمیدونید چون وقتی این را توی قسمت فکر کنم 4 بود که گفتید من برای اینکه چیزی بخوام بخرم نیازی به فروش ندارم، اقاااا من خلقق میکنم من قدرت خلق کنندگی دارم و اینکه کسی که داره سرمایه من را مدیریت میکنه خدای منه ..

    اصلا کلی درس و حرف هست توی این همین جمله ها که حالا من میتونم به خاطر بالاتر رفتن مدارم بیشتر و بهتر درکش کنم، اینکه شما چقدر تسلیم هستید اصلا اینکه چقدر انصافا به خدای درونتون ایمان دارید ایمانی که مدام هم دارید عمل میکنید یک اعتماد کامل همون IN GOD WE TRUST

    و این واقعا تحسین برانگیز

    حالا میگم چرا خوب گفتید که من نمیدونم اصلا چقدر سرمایه دارم و اصلا به سراغشون هم نمیرم

    برمیگرده به توحید

    اینکه شما روی هیـــچ بنــی بشـری حتی مریم جان روی هیــچ چیــزی حساب نمیکنید اصلاااااا

    و این چقدر به شما این باور این نگاه چقدر به شما آزادی واقعی میده اینه که بهتون استقلال میده

    اصلا شما به سمت استقلال مالی و زمانی و مکانی نمیرید!

    اون خودش میاد ..

    الان بیشتر درک میکنم که چرا گفتید همه چیز حولِ همین محور توحید میچرخه.

    آفرین آفرین آفرین

    خداروشکر میکنم منم دارم مدارهام را طی میکنم

    همیشه توی باورهای مالیم مشکل داشتم اصلا بیشترین مشکل را همینجا داشتم، حالا که خدای من خواسته ی واضح من را میدونه و میدونم هدایتم میکنه .. هدایتم میکنه به سمت ایمان من به سمت تعهد من به سمت باوری که دارم

    واقعا مهم نیست که چند روز عضو هستی توی سایت، تعداد روزها و ساعت های کار کردن مفید و با تعهد روی خودت مهمه اینه که مهمه. چون وقتی تعهد میدی و ادامه میدی و با هر درسی که میگیری سعی میکنی جزیی از رفتارت کنی اون وقت نتیجه های پایدار هم میرسه از راه .. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    ممنونم به خاطر وجود ارزشمند شما استادِ مهربونم

    الانم تا قسمت 9 مصاحبه آماده کردم که بعد از این نوشته ارزشمند و گذاشتن ردپا برم ادامه اشو بدم و این فایل که خلاصه ترش کردم از اینکه واقعا ثروتمند شدن راحته و اصلا این باران رحمت الهی در هر لحظه در حال بارشه منتها این منم که جلوشو گرفتم با باورهای محدود کننده اونم مدام گوش بدم و گوش بدم و بذارم بشه فکر غالبم و کنترل ورودی هم داشته باشم و با استمرار این انشاا.. باورهای جدیدی را بسازم و لذت ببرم از مارکوپولوهایی بیرون و درونم از زندگی جدید.

    و البته مهمه اینه که چه احساسی دارم …

    دوستون دارم

    این قسمت هم واقعا شگفت انگیز بود

    خداوندا سپاس گزارم» به خاطر RV بینظیرمون، سپاس گزارم به خاطر مایکی جون سپاس گزارم به خاطر مری جون، سپاس گزارم به خاطر باورهای زیبای اعضای گرم و صمیمی خانواده ام، سپاس گزارم به خاطر لباس های زیبای اعضای گرم و صمیمی خانواده ام، سپاس گزارم به خاطر این بارون بی نهایت زیبا، سپاس گزارم به خاطر این هوای بینظیر با بوی بارون و این فضای عالی و سرسبز، سپاس گزارم به خاطر این آهویی زیبااا که چقدر ناز بود، سپاس گزارم برای افتر رین شگفت انگیز با هوای Foggy، خداوندا سپاس گزارم به خاطر اینکه استاد من هر چی که میخواد را به راحتی واقعا خلق میکنه این ایمانش این توحیدش این نگاهش واقعا تحسین برانگیز خدا جونم و من سپاس گزارم، سپاس گزارم برای همچین الگوی بینظیر، خداوندا سپاس گزارم برای احساس خوبم، برای ذهن آرامم، برای سلامتیم، سپاس گزارم برای همه ی نعمت های بینظیری که به من اعطا کردی.

    عاشقتمم

    دوست دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      زهرا آبلو گفته:
      مدت عضویت: 1934 روز

      به نام خالق زیبایی

      سلام محمد عزیز دوست خوبم نتونستم تا آخر کامنتت صبر کنم اومدم بنویسم و سپاسگزاری کنم کامنتت که در از نکته بود اما این قسمت یه چراغ بزرگ برام روشن کرد که گفتی استاد گفتن من برای خرید چیزی نیاز نیست چیزی بفروشم می‌دونی من به چی رسیدم ؟اینکه من برای رسیدن به خواسته هام نیاز نیست جنس های مغازم فروش برن و من فقط از این راه و‌پولی که بم میرسه به اهدافش برسم چون ازبینهایت راه پول و ثروت و فراوانی به سمت من جریان داره همینطور که الان غرق نعمتم و چند تا از خواسته هام از راه هوایی که فکرشو نمی‌کردم برآورده شد خدایا شکرت

      اما پس هدف من چیه ترکیب و کارم ؟هدف گسترش ظرف وجودم هست هدف گسترش جهان هست هدف ایجاد ارزشمندی در خودم و ایجاد عزت نفس هدف من رسیدن به خودم و خدای خودمه هدف به صلح رسیدن با خودم و خدای خودمه

      هدف من ازکسب و کارم گردش ثروت در جهان به واسطه فروش . خرید هایی که میکنم که با هر هدفی که بس میرسم کلی ارزش خلق میکنم و به کلی آدم خیر میرسونم من با هر فروش کالا به کلی آدم خیر میرسونم با هر خرید کالا واسه مغازم به کلیادم خیر میرسونم با هر هدفی که بس میرسم هر کیف و کفش و لباس و خلاصه هرچی که میخرم اووووو خدا می‌دونه به چند هزار آدم خیر میرسونم و ارزش ایجاد میکنم خدایا شکرت

      محمد جان متشکرم بابت کامنت زیبا و آگاهی دهنده شاد و پیروز و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1919 روز

      به نام رب تنها خالق و مالک و فرمانروای دنیاااا که همه ی مارو خالق زندگی خودموننن قرااار داده..

      سلاااااام بر دوست و هم پاره ی ارزشممندددمم..بابا نمیشهههههههههه کامنتاتوو ریپلای ننننزد خببب..

      آخههه کامنت با این همه آگاهیی رو میشه فقط امیتاز داد و رد شد؟؟

      نمشههه آقااا،نمیششششششششه..

      من ازتت تشکر میکنم مارکوو جانمممم،دوست باارزشمم که همیشه داری با پخش کردن آگاهی هااات کلی بهمممون کمک میکنییی..

      منم در مورد بحث رواابط هم مدتیههه که متوجه شدم که من خیلی توی خاطرات گذشته م غرق شده بوودم،و خودم متوجه شده بوودم که بهتره به جای توجه کردن به گذشته این سری رهااا کرددد و تمممومش کرد هر چی تو ذهنننت بوووده،و خوشحاالم که اولین تیر ماهیههه بعد سالهاااا که من فکر و ذکرم (جز عشق خدااا )یاد اون شخصی که تولدش توی تیر ماههه نیستتت..

      من عاشق شدددددم عاشق خدااا،هنووز خیلی مونده تکاملم طی بشههه هااا،ولی بازم به خودم تبریک میگمم و بابت این تغییر زبیامم به خودم تبریک میگممم،همین که ماه تیر هست و قلب و روح و روان من آررووومه و جز خود خداا کسی دیگه توش نیستتت واقعاااا تغیییر فوق العاده ایههههه..

      به خودم تبریککک میگم و از شما عزیز دل هم متشکککرممم که با کامنتای فوق العاده تتت مهر تاییدی میزاری رووی آگاهی هایی که من با مدار خودم از قاانون و آموزه های استاااد بدست میاارم..

      دوستت دارم مارکوو جاننن،دلیل نگفتن اسم محمد به جای مارکوو همونن تیر ماهیه ستتتت هه هه هه هه هه، هاهاهاهاهاهااااا،دیگههه اسمش بر زبانم نمی آیدددددد..مارکووو چقدررر بهترههه،خدا رووو شکرررر که میتونمم به دوست فوق العادم بگم مارکوووو..

      آدما میان که برن،نه اینکه ور دلت بموونننن..چقدر درک این جمله با گوشت و پوست و استخوون میتووونه آدمو جلووو ببره توی زندگیی،یعنی عقش بدوون وابستگی به همه کس..حتی پدر و مادر و خواهر و برادرررر..نگرااان از دست دادنشووون نباشی و در لحظه عاشقوون باشی و از بودنشووون لذت ببری…

      عالییییییی بووووود،مرسی مرسی مرسیییی

      در پناه خدا هر روزت عالی تر وبهتر از دیروزت باشهههه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محمد فتحی گفته:
        مدت عضویت: 3837 روز

        میتونم به جرئت بگم این چیزیه که این روزها بیشتر از همیشه متوجه شدم بهترین راه اینه که علاقه ات را پیدا کنی از بین این همه توانایی و استعداد ..

        علاقه ات را پیدا کنی

        خواسته هات را به وضوح برسونی

        باباااا همین الان همه ی خواسته هامون دم درن! فقط مسئله ماییم که یا ظرفش را نداریم یا احساس لیاقتش یا باور فراوانیش یا هنوز ترمز به اصطلاح داریم ..

        خواسته هات را به وضوح برسون

        با همین دیدن آدم ها و دوست ها مثل من مثل استاد جون مثل مریم جان ….

        با همین دیدن فایل ها

        با همین نوشتن ها

        با همین خواندن ها

        * تا وقتی خودت ندونی چی میخوای که خدا هم نمیدونه چی بهت بده! چرا ؟

        چون که برای خواسته ات باید فرکانس بفرستی فرکانس خواسته ات را وقتی تو نمیدونی خو چی میخوای چی را میفرستی حتما فرکانس قاطی ماطی میفرسیتی یکم میری توی خاطرات گذشته مثلا وقتی اسم محمد را میشنوی یکم میری توی رویاهات اوناایی که واضحه … پس در نتیجه تمرکز نداری پس در نتیجه اوت تلاشی که باید بکنی را هم نداری

        اوکی چه باید کرد برای در لحظه زندگی کردن؟

        باید تنها و تنها باورهاات را ریشه درست کرد باورهای بنیادین

        خیلی فرق داره یک زندگی که روی باورهای ضعیف و فقیر کننده بنا بشه

        با

        یک زندگی که روی باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین بنا شده باشه

        میدونی چرا؟

        چون باور یک جنراتو تولید فکر .. وقتی تو خوابی و بیداری و توجه ات بیشتر به خاطر باورهای ثروت آفرینت حالا روی ثروت و خوبی و عروسی و پول و موفقیت ها و روابط زیبا و گل و … این چیزاست تو بازم این جور اتفاقات را بیشتر جذب میکنی

        فقط میدونی این یک روندِ که باید استمرار بخشید بهش

        دعای من خواسته ی این روزهاییی من از وقتی که خودم را بیشتر شنااختم، فقط و فقط اینه که

        کمکم کنه که خواسته هام را واضح تر کنم تا خودم را بیشتر بشناسم تا از این طریق خودش را بیشتر بشناسم عشقم

        هاا راستی من دیشب عکست را نگاه کردممم یک دلِ سیرررررررررررررر

        چقدر تحسینت میکنممم چقدر آخه تو زیباییی بخداااا

        چقدر تو خوشگلییییییییی لامصب

        چقدر تو خوبی آخه

        چقدر تو فوق العاده ای دل منو بردی پیش خودش بازمم

        فتبارک الله احسن الخالقین مینازم بهتتت عشق دلممممممم

        ب آفرین جونِ من واقعا دوست دارممم شدیددد خیلیی خیلیی ما بچه ها همدیگرو یک روزی میبینیم هم را در زمان و مکان مناسب به امید خدا

        ولی به نظرم قبل این دیدنِ بهتره خودمون را خیلی خوب ببینیم، اونم از درون

        ببینیم که چه پادشاهی واسه خودمون هستیم خداوکیلی

        ببینیم و کسب و کارمون را میان این همه توانایی بینظیرمون پیدا کنیم و بریم تو کارش

        باورهاش را بسازیم، کسب و کارهای موفق را تحسین کنیم، اونایی که با یک ایده ساده چطور این همه ثروت را خلق کردند تحسین تحسین تحسین تحسین تسحین کنیممم انقدددرر تا خودمون وارد این مدار بشیم و خدا هم ما را هدایت کنه به همین سمت به سمتی که باور میکنیم ما را هدایت میکنه هااااا

        میگم مثلا؛ همین دیروز به دوستی هدایت شدم یلدا جان منصوری

        هم یک رابطه ی بینظیرِ الهی داره ( تحسین برانگیز ) و هم کسب و کار خودشون را پیدا کردند و امروز بهم گفت انقدررر سرشون شلوغِ هاااا ( که اینم تحسین برانگیز) انقدر خوشحالم براشون که نگو خداروشکر میکنم فقط و البته مداممم میدونم و به خودم آگاهانه میگممم ببین که اگر یلدا جان تونسته، اگر استاد جون تونسته، هر کس دیگه ای که کسب و کار خودشو اون رسالتش را اون طرح الهیش را پیدا کرده تحسین میکنم و میگمم که اگر این افراد تونستند پیدا کنند و الان موفقِ موفقن خداروشکر و هر روزم دارم به این موفقیت افزوده میشه منم میتونم و منم میخوام همین را از خدا

        هی به خودم میگم خدا جون اگر پادشاه سلیمان اگر استاد جان: همه ی چیزهای عالی را با هم یکجا دارند منم میتونممم داشته باشم چرا که منم سیستم عصبیم مثل همه، همه ی انسان ها سیستم عصبیشون مثل همه و هیچچچچ عامل بیرونی نیست که عاملِ موفقیت و ثروتمند شدن باشه فقط و فقط باورهای توست ، به خودم میگم خدا جون خدای من تو خدای درونِ سلیمان هستی خدای درون من خدای درون استاد منم هستم هر آدم موفق دیگه ام هستی منمم میخوام منم بهت باور دارم و تحسین میکنم خداجون پادشاه سلیمانت را استاد جانم را یلدا جانم را که خلقشون کردی و منم میتونم بهشون توجه کنم و عشق کنم و تبریک بگم و توجه کنم و به همین شکل ساده منم خودم را وارد مدار مدارهای بالاتر کنم با همین تحسین و همین بردنِ ذهن به صورت اگاهانه .

        خیلی حس خوبی دارم خداروشکر که دارم این ها را مینویسممم

        عشقمممممممممممم عشق دلممم ممنونم به خاطر تبریک هاتتتت به خاطر همه ی پیام هات ازت ممنوم ممنونم که هستی و دنیامون را به جای قشنگ تری واسه زندگی کردی

        میبینمت حتماااااااا انقدر دوست دارم صداتو بشنومم هاااا و تازه صدای منو بشنوی هاا دیگه تموم!

        بس صدام بچه گونه و پرازانرژیه هاااا دیونه اش میشی

        و بگم که هر چی دارم از خداست من فقط دارم استفاده میکنم در جهت رسیدن بیشتر به خدا جونم و اینکه از خودم و توانایی هام استفاده کنم و ارزش ایجاد کنم واسه اینکه هم پاره های ارزشمندم هم به خدا نزدیک تر بشن و پرانرژی ترررر خداروشکر خداروشکر خداروشکررر بسی بسیارر زیاد عاشقممم

        بازم ممنونم از دست ها و انگشت های نازنینِ پرمهرت، از قلب مهربونت تشکر میکنم که برای من میزنه وقتی که مینویسی برای از ذهن خلاق و زیبات سپاس گزارم از چشم های پر از عشقت ممنونم که میتونم نگاهشون کنم با چشم هام و بگم که عاشقتم)))

        الحمدلله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمدرضا تردست گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    in the name of the beautiful allah

    thanks MS Shayeste it was so beautiful and exciting

    i dont know what is the power in writing and it is coming from myself and i didnt write this comment and all of u too

    i write this comment when im cring and excited

    the green nature

    the rain

    the gazaleh

    your lunch

    the way

    all of the beautiful thing in sky

    the happy people

    the birds

    Abasmaneshs shirt(smile and smile beacause when u smil u are part of allah)

    the song who the end of the video has singed

    all of this was so beautiful and new for every one and when I think about that who how Allah show this site to me Im cring and u too I think

    thanks thanks and thanks the beautiful god

    in this way we will fine the god thank u MS shayeste٫

    the song was so amazing could i have this song please?

    thank u so much all of u your place is in my heart٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    sara گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    خدایاااشکرتتت

    خدای من اخه من چی بگم استاد

    همیشه گفتید از کجا بفهمیم باورهامون تغییر کرده؟ از روی نتایج

    و من سلسله ای از اتفاقات قشنگ و دارم میبینم تو زندگیم

    چقدر مقاوتم کمتر شده خداروشکر

    چقدر احساس سبکی و رهایی میکنم خدایاشکرت

    قبلا هم دوره های زیادی گذرونده بودم تو همشون حس شکرگزاری رو گفته بودن

    ولی چه شکرگزاریی

    یادمه ۱۰ بار میگفتم خدایاشکرت و بعدم ذهنم (نجوای ذهن) بهم میگف اره باشه تو خوبی🤦🏻‍♀

    خدای من درست از روزیکه دوره ثروت ۱ رو خریدم تبدیل شدم به یک ادم دیگه

    ادا نیست تظاهر به حس خوب نیست

    بخدا حال دلم خوبه

    قبلا تظاهر بود ؛ میدونستم : قانون میگه احساس خوب مساوی اتفاقات خوب .

    ولی اصل حالم خوب نبود

    بلد نبودم چطوری خوشحالی کنم

    ذهنم جوری برنامه ریزی شده بود ک وقتی دور و برم رو حتی نعمت ها رو میدیدم میگفتم خب ک چی !

    به زبون نمیاوردمش ولی میدونستم حس شکرگزاریم قلبی نیست

    استاد من تو سفر به دور امریکا یادگرفتم اصل لذت بردن یعنی چی

    اصل خوشحال بودن چیه

    اینکه بدون اینکه بخوام چیزی و کسی و حتی خودمو تغییر بدم از همون چیزی ک هستم در حال حاضر همون شرایطی ک توشم از همین لحظه همین لحظه لذت ببرم

    حتی کتاب قدرت حال اثر اکهارت تله ک کتاب فوق العاده ای بود البته قبل اشناییم باشما قسمت هایی ازش رو خوندم از بودن در لحظه حال میگفت اما یاد نمیداد چطوری(حداقل خیلی ملموس نبود ک در عمل بشه ازش استفاده کرد)

    من تو سفر به دور امریکا یادگرفتم چطور تو حال باشم و از کوچولوترین و طبیعی ترین چیزای زندگی ک در جریانه لذت ببرم دیدن یه آهو ، خوردن یه غذای جدید ، هوای خوب ، دیدن پرچم کشور خودم تو یه کشور دیگه و …..

    به جرئت میگم کسایی که قدرت این ویدئو ها رو بدونند ویدئو هایی ک مریم جونم با ذوق و شوق واسمون تدوین میکنند تمام قوانین و اموزشهای استاد رو عملا یادمیگیرن حتی اگ چیزی از قانون ندونند ..

    🌟 چون عمل استاد دقیقااا نشونه تک تک باورهای ایشونه همون باورهایی که سعی میکنند تو دوره ها بهمون یاد بدن🌟

    البته ک صد در صد گذروندن دوره ها باعث میشه اگاهانه تر قسمت های جذاب سفر به دور امریکا رو ببینیم .

    من این فایل رو قبلا دیده بودم و امروز بعنوان نشونه با خواهرزاده کوچیکم ک فقط ۶ سالشه دیدیم

    براممم خیلی جالب بود فک میکردم حوصله اش سر میره و پا میشه میره

    ولی درست تا ثانیه اخر بدون اینکه حتی یه ثانیه جلو ببره نشست با ذوق و علاقه تو بغلم نگاه کرد

    چقدددددددر ذوق کرد و غش غش خندید بچه

    تازه فهمیدم خیلی جا دارم ک مثل خواهرزادم ذوق کردن و یادبگیرم

    شادی کردن و تو لحظه حال بودن رو یاد بگیرم

    مریم عزیزم استاد مهربونم مایک عزیزم دوستتون دارم

    به خدا میسپارمتون خدایارو نگه دارتون❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      الهام گفته:
      مدت عضویت: 2592 روز

      سلام دوست عزیزم

      اونجا که نوشته بودی مقاومتت کمتر شده دقیقا همون جمله چیزی بود که من رو به این صفحه هدایت کرد . من امروز متوجه شدم حتی برای دریافت پول پولی که خودم کار نکردم بی نهایت مقاومت دارم مثل اینکه کسی چیزی بخره برام هدیه بده یا بگه دنگ فلان رو من برات پرداخت میکنم مقاوومتی داشتماا که امروز سپردم به خدا و این جمله تایید کرد که افرین همین درسته

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد صادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 2202 روز

    سلام به هم قدم های با ذهن قدرتمند

    نکته مثبتی که در متن این بخش از سفرنامه پیدا کردم اینه که مهمتر از فیلم برداری یا تجربه ساختن مستند هماهنگی ای هست که با با خودت و عشق و علاقه ات و لذت بردن از کاری که انجامش میدیم هست، این دقیقا هدف زندگیه

    نکته مثبت بعدی اینه که مهم نیست چه کاری انجام میدیم بلکه مهم اینه چقدر داریم از انجام اون کار احساس خوبی داریم؟ این جمله من رو یاد فایل هموار یا ناهموار استاد میندازه که میگفت من همون موقع که روی باورهام کار میکنم حالم خوب میشه و دریچه های قلبم باز میشه و از همین راضی هستم با اینکه نتایج مادی و معنویش رو نگرفتم

    نکته مثبت بعدی تصویر شروع فایل هست، بهشت پیدا شده! چقدر سرسبزه

    نکته مثبت بعدی اون چاده سنگی هست که از تپه چمن بالا میره یعنی ادامه این جاده به کجا میرسه؟

    نکته مثبت بعدی این سانتافه فوق العاده زیباست که برای خود سفر ساخته شده، بی نهایت ریویو های کاربران در مورد سفری بودن این ماشین عالی بوده و فقط با این ماشین باید بری بگردی و لذت ببری

    نکته مثبت بعدی این ابرهای سفید تو آسمونه که مثل نقاشی های باب راس هست یا بهتره بگیم باب راس از نقاشی خدا رو خیلی خوب میکشه

    نکته مثبت بعدی مایک این پسر شاد و زیبا با موهای طلایی خوشکلش هست

    نکته مثبت بعدی اون کوه های پشت خونه هست که از بس دوره آبی شدن

    نکته مثبت بعدی خود کلبه هایی هست که تو تصویر داریم، کلبه های قرمز منظورم هست.. چقدر این ستایل خونه ها رو دوست دارم مخصوصا شیرونیشون.. خیلی قشنگه

    نکته مثبت بعدی شکل و ساختار طراحی شهری در آمریکا هست.. دقیقا با فاصله بسیار مناسب شیر آتش نشانی رو میزارن و در سفرنامه دقت کنین میبینید که چقدر همه جا شیر آتش نشانی هست و این نشون میده چقدر اصولی شهر هارو میسازن و این امکانات عالیه

    نکته مثبت بعدی این قطار چوبی و درختی هست، خیلی زیباست

    نکته مثبت بعدی این قسمت چمن های به شدت یک دست با گل های سفیدی هست که روش رشد کرده

    نکته مثبت بعدی این موسیقی عالی هست که هر موقع میشنومش ناخودآگاه حالم خوب میشه

    نکته مثبت بعدی آزادی ای که در این کشور هست و صد البته نگاه سالمی که در مردم وجود داره که باعث شده انقدر این کشور زیبا و با همه چیز در صلح باشه

    نکته مثبت بعدی اون گلدان های بزرگ کل هست که فوق العاده دیدنشون لذت بخشه

    نکته مثبت بعدی نظمی هست که تو کشور آمریکا وجود داره و واقعا همه ی مردم منظمم ببینید چطور ماشین ها رو پارک کردن آدم لذت میبره از این فرهنگ

    وای که چقدر کل های صورتی و زرد و سفیدش زیباست..

    یاد جمله تمیز بودن ویزیتور سنتر ها که در سفرنامه امروز دیدم افتادم.. دقیقا… چقدر این ویزیتور سنترها شیک و تروتمیز هستن.. احسنت

    راک های عقابی Love that

    من عاشق طرح چوبم چقدر خوبه که اینجا همه چیز چوبی هست

    فرش هم پهن کردن زیر راک ها.. LIKE

    فانوس ها + اون درختی که شبیه شکوفه های گیلاس هست Love that

    فقط اون آقاهه رو صخره.. داره به بهشت نگاه میکنه

    آو خانم شایسته هم داره با دوربینش به یک قسمت دیگه ای از بهشت نگاه میکنه. واو چقدر زیباست

    و اینبار هم مرغ هیولا مریم پز داریم، آخ جون مرغ :))

    چه مخلفاتی ، احسنت

    راستی RV ما اجاق گازی هم داره، پس این RV مخزن گاز هم داره! چقدر امکانات داره و هربار چیزهای بیشتری کشف میکنم

    تنوع rvها خیلی جالبه، دقیقه ۲:۴۱

    و اینک برنج هیولا با آبکش های حرفه ای جهان بینی توحیدی

    عجب دست پخت حرفه ای، یک لایه مرغ، یک لایه گوجه، یک لایه برنج، دوباره گوجه و بعد سس سرآشپز

    یادش بخیر نقشه آمریکا که یک گوشش رو استاد پاک کرد و گفت ایشالا یک روزی همش رو پاک میکنیم

    چقدر فضای بیرون رویایی هست، باورنکردنیه این همه زیبایی با هم ، مغز آدم سوت میکشه

    من هنوز خیلی کار دارم و در کنترل ذهن ضعیفم، باید خیلی بیشتر از این حرفها کار کنم تا بتونم روی نکات مثبت بازی ها توجه کنم

    اون پتوی گل گلی زیر پای مایک استاد خیلی قشنگه و تی شرت لبخند استاد و تی شرت عشق مایک

    نکته مثبتی که از این بازی میتونم دریافت کنم اینه که این بازی ها باعث میشن ما قدر صلح و آرامش جهانمون رو بیشتر بدونیم

    اوه جیز دقیقا تو بهشت داریم غذا میخوریم

    نکته مثبتی که تو آشپزی مریم عزیز هست اینه که رون ها رو قاچ زده و اینطوری عالی میپزه، آفرین

    آخ جوووون بارون داریم.. من خیلی بارون رو دوست دارم هوا پاک و لطیف میشه، مخصوصا این بارون ها که هم هوا نه سرده و نه گرم

    نکته مثبت بعدی کوکاکولا های فیوریت استاد هست Like

    چقدر خوبه که اینجا آلاچیق هست و میتونی در این هوای فوق العاده بدون اینکه خیس بشی غذا نوش جان کنی

    ری اکشن استاد عااااااااااااااااااااالیه

    نکته مثبت بعدی عشقی هست که همیشه در این خانواده زیبا در جریانه

    قطرات بارون روی شیشه خیلی زیباست خدایا شکرت

    وای خدای من صدای پرنده ها رو میشنوید؟ مه توی هوا رو میبینید؟‌ درخت های تر تمیز و به شدت سبز رو میبینید؟ سنگ های خیس زیر چمن ها رو میبینید؟

    عزیزمم من سری قبلی نتونستم انقدر این زیبایی رو درک کنم یا الان اینطور فکر میکنم؟ چقدر این آهو زیباست گوشاشو، رنگ قهوه ایش رو.. چقدر همه جا سبزه

    عزیزم دویدن آهو رو، خدای من اینجا خود خود خود خود بهشته

    عزیزم صدای گریس.. چقدر این خواننده فوق العادست.. تازه ترانه هاشم خودش مینویسه

    الان احساسم میکنم دارم زیباترین جای جهان رو میبینم، جاده ها، درخت ها، آسمون، سنگ ها، خط کشی جاده ها، ابرها همه چی بی نهایت زیباست….

    رنگ صدا و لحن گریس با لورن خیلی متفاوت هست الان که دوباره شنیدم نظرم عوض شد، ولی باتوجه به خاطرات صوتیم میتونم بگم تنالیته صدای لورن و ادل به هم نزدیکه

    نکته مثبت بعدی پنکه های کوچولو RV هست چقدر بامزن

    نکته مثبت بعدی رستوران مک دونالد توی تصاویر هست که شنیدم غذاهاش خیلی خوشمزست و این شرکت هم پارکینک های خوبی رو برای سواری ها ایجاد کرده که برای معلولین هم جای مشخص داره و چقدر تو این کشور به همه احترام گذاشته میشه

    نکته مثبت بعدی پرچم آمریکا و عشقی که حتی کسب و کارها نسبت به کشورشون دارن

    خونه های آمریکایی واقعا خوش و ساخت و زیبان.. بعضی هاشون آجری بعضی هاشون سنگی بعضی هاشون چوبی اما همه ای این تنوع ها خوشکلن

    چه پمپ بنزین کوچولو و جمع و جوری

    نکته مثبت بعدی شرکت advance auto parts هست که ۹ بیلیون دلار ارزش داره و تو کار خدمات خودرو هست

    نکته مثبت بعدی شیک بودن ماشین های آمریکاست خیلی به من حس خوبی میده همه چیز نو و تمیز هست

    این عینک استاد هم خیلی زیباست، یاد اون کلیپی میفتم که از روی پل رد میشدین و استاد داشت چاووشی میخوند چقدر فضای زیبایی بود.. من عاشق اون پل هام که از روی دریا رد میشه.. خیلی عالی بود

    همسفرهای عزیزم عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3837 روز

      برو بریم ببینم محمدی چی نوشته، ای جان

      به نام خدا

      سلام عزیز دل

      خواندم و رسیدم به این قسمت که ترکیبی از نوشته خودت و توضیح مریم جان

      ” نکته مثبت بعدی اینه که مهم نیست چه کاری انجام میدیم بلکه مهم اینه چقدر داریم از انجام اون کار احساس خوبی داریم؟ این جمله من رو یاد فایل هموار یا ناهموار استاد میندازه که میگفت من همون موقع که روی باورهام کار میکنم حالم خوب میشه و دریچه های قلبم باز میشه و از همین راضی هستم با اینکه نتایج مادی و معنویش رو نگرفتم ”

      اول اینکه من سرچ زدم و این فایل را گذاشتم یک صفحه کنار تا بعد از کاری که الان دارم میکنم بهش گوش بدم به امید خدا

      الان دقیقا احساسم خوبه تا جایی که میتونه خوب باشه اونم با نوشتن و زیر ذره بین بردن این نوشته است:

      بگم که واقعا به خاطر وجود ارزشمندت محمدی واقعا سپاس گزارم از خدای مهربون و بخشنده این روزها خیلی کمتر از این صفت ها برای خدای خودم به کار بردم و بیشتر سعی کرده بودم قدرت را از بیرون خودم بگیرم و به خدای درونم بدم که بهم گفته تو میتونی خلق کنی هر چیزی که میخوای

      کما اینکه همین قدرت را به من دادن خودش اندِ مهربونی و بخشندگیه .. دکـی هاها

      میدونی همین نوشته همین باور که میگه اصلا مهم نیست داری چکار میکنی مهم احساس خوبی هست که داری پشتش و همین هم اتفاقات خوبی را برای تو میسازه

      من دارم به این فکر میکنم که این خودش از باور فراوانی میاد

      یعنی وقتی تو به فراوانی باور داری، حتی فراوانی idea، چون میدونی یک ایده نیست که میتونه تو را به ثروت برسونه

      پس خیلــــی خیلــی خیالت راحت و آسوده میشی که اصلا به همون کاری که داری و داری انجامش میدی هم حتی نچسبی واووو به این درک، دمم گرمم یوهوو تحسین برانگیز

      در ادامه همین باور فراوانی که با خودش همه ی این ها را آورد، به نظرم خیلی این موقع تو میتونی در وسعت بیشتر شادتر باشی، یک سوال کاکا، مگه شادی حقیقت وجودی ما نیست؟؟ مگه خدا نمیخواد که فقط شاد باشیم؟؟

      میخواد که این لحظه را همین داشته هاتو ببینی و لذت ببری و سپاس گزار باشی و همین خودش بالاترین شادیه به نظرم، اینکه میتونی زیبایی را ببینی و کانون توجه ات روی زیبایی باشه و لذت ببری و سپاس گزار باشی

      آره شادی از درون از توجه به زیبایی هایی که داری به خاطرشون مدام از ته دلت میگی رب من سپاس گزارم

      و خب قطعا احساست خوبه. میتونم به جرئت بگم اگر اول که داشتم مینوشتم تا به الان احساس خیلی بهتری را دارم از درون تجربه میکنم و این لحظه را در طول و عرض بیشتری زندگی میکنم.

      حالا داستان اینه که اگر میخوای موفقیت پایداری داشته باشی باید همین را ادامه بدی ..

      واقعا ادامه دادن و مومن موندن پس از اینکه مومن شدی کار در ابتدا سخت تری نسبت به اولشه …

      یک سری چیزهاا داره پشت بند هر حرفم میاد .. انگار هر کدی دنباله ای داره

      مثلا وقتی گفتم مومن شدی کار در ابتدا سخت تری نسبت به اولشه .

      این را به یاد آوردم، آیه ای که توی کتاب مقدس میگه؛ وقتی از کاری فارغ شدی به کار دیگر بپرداز

      و اینجا دارم به این پی میبرم که چقدر ذهن میتونه اگر ولش کنی هااااااا … واقعا واقعا کار سخت اشتباهی کردی محمد ( عه هر دومون هم که محمدیم) اره

      یک روزی اول اومدم اینجا این دانشگاه توحیدی

      این قسمت: تکامل

      بعد از یک مدت فکر میکردم که باور یعنی اینکه یک ساعت بشینی یک سری کارها کنی و تموم باقی روز دست خودته!!

      بعدش در ادامه این فکرم به سمت بهتر شدن رفت از اونجایی که من همیشه میگفتم و میخواستم که بهتر و بهتر بشم.

      میدونی رسیدم به اینکه اگر مثلا چند ساعت روی این باور کار کنی دیگه نیازی نیست باقیش چطور باشی ..

      بعد جلوتر که رفتم گفتم نه! آقا مهمه مهمه احساس خوبه مهمه ..

      خلاصه تا امروز که میگم، واقعا واقعا واقعا وقتی یک کار را انجام میدم باید تماما احساس خوب داشته باشم و برای هر کار دیگه ای ..

      اصلا یادم رفت! باور سازیه چی بود و به کجا رسید ..

      الان انقدر کیفیت فکری ذهنی و زندگی من تفاوت کرده حتی طاقت اینکه 1،2 دقیقه یک چیزی بخواد ذهن من را اذیت کنه را ندارم باید اون فکر ریشه اش نابود بشه فقط احساس خوب .. آره راست میگی نباید به هیچ چیزی چسبید به هیچ چیزی حتی اگر الان با نوشتن دارم احساس خوبی دریافت میکنم فکر نکنم فقط همین کاره و نخوام که بهش وابسته بشم نه هیچییی برای وابستگی و دل بستگی وجود نداره .. دقیقا یاد اون شعر افتادم

      باید یک قایقی باشی که پاروش را خودت شکستی و تنهایی و میذاری که آب هر کجا خواست تو را ببره و هر جا برد و حتی توی همین مسیر تا رسیدن به اون ساحل و یا حتی خود ته اقیانوس تو فقط لذت ببری و مثل خارپشتی بیا و تمرکز کن روی اصل: شادی درون … سپاس گزار لحظه ای ..

      چرا که تو تنها نیستی ..

      همسفرم عاشقتممم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3108 روز

    سلااااااااااااااااااااااااااااام آبجی ها و دادشهای عزیزم، سلام استاد و سلام آبجی شایسته و داداش مایک عزیزم.

    بچه ها داره شروع میشه ینی خیلی وقته که شروع شده و الان داره یواش یواش بزرگتر میشه اتفاقات زندگیم وااای خدای من خیلی ازت ممنونم اره قانون جواب داد بالاخره جواب داد بعد دوسال و خورده ای اره جواب میده بذارید براتون نعریف کنم که چی شده به خودم افتخار میکنم،

    آقا لوکومتیوی که من سوارش بودم خراب شده بود و اصلا بد جور هم خراب بود و خودم داغونش کرده بودم و هرچی که سوخت میریختم روشن نمیشد و حرکت نمیکرد، ترمز ها و همه چیز رو بررسی کردم دیدنم درسته خلاصه همه جاش رو بررسی کردم و کلافه شده بودم که بابا پس مشکل از کجاست آخه؟؟ یک خورده شل شدم و میخواستم ولش کنم اما ربّ که همیشه باهام بود میگفت ببین بازم چک کن درست میشه تو که این همه بررسی کردی یه درصد احتمال بده که اگه مثلا ایندفعه بشه چی میشه منم میگفتم راست میگه.

    خلاصه من هدفگذاری رو گرفته بودم ثروت 1 و 3 رو گرفته بودم عزت نفس رو گرفته بودم قانون آفرینش رو گرفته بودم و تضاد و کلی از محصولات دانلودی رو گرفته بودم اما اون چیزی که میخواستم نمیشد ولی از عزت نفس خوب نتیجه گرفتم، اصلا میدیدم یکی از بچه ها شش ماه از ثروت 1 استفاده کرده نتیجه گرفته پس آخه چرا واسه من جواب نمیده پس و میدیدم که لوکومتیوش اومد از بغل من ردشد و رفت…ویژژژژژژژ، ای بابا پس چرا برای من جواب نمیده پس چرا واسه من حرکت نمیکنه؟؟!!! ویژژژژژ یکی دیگه اومد رد شد… ای بابا این هم که نتیجه گرفت پس چرا واسه من جواب نمیده.

    همینطوری این ویژژژژژژ ها میومدن و میرفتند اما واسه من خبری نبود و سکوت بود دور و برم. نمیخوام بگم هیچی برام نداشت نه، کلی درس یاد گرفتم و تجربه کسب کردم از بررسی کردن لوکومتیو و کلی روش کار کردنش رو یاد گرفتم و دستم اومد و یکسری نتایج هم گرفته بودم اما از حرکت خبری نبود و همین طوری داشت خاک میخورد منم هی داشتم بررسی میکردم و ربّ می گفت که حالا بیا اینجا رو بررسی کن،میگفتم کردم، خب حالا بیا این ور رو بررسی کن…خب حالا اونور… منم انجام میدادم دیگه، خودم که بلد نبودم چه جوری کار میکنه اون داشت بهم میگفت.

    یکی رد میشد از بغلمون میگفتم خوش بحالش آفرین که نتیجه گرفتی پس جواب میدهد ولی…یهو ربّ میگفت خب دیگه سرت تو کار خودت باشه بیا بقیه کار رو انجام بدیم که کار داریم. تا همین دفعه ی آخری غر زدم که ااااه، باباااا، بعدش آچار رو محکم کوبیدم تو لکوموتیو!!! و بعدش پیاده شدم و اومدم کنار لکوموتیو نشستم…اومد روی پله ها و در کمال آرامش گفت نه ببین اه نگو راه برگشتی نداریم اگر هم میخوای میتونی برگردیا برو مشکلی نداره( اینجا رو با یک لحن خاصی گفت) ولی اگه این دفعه درست شد چی اگه تا یک قدمیش اومده باشی چی؟؟

    بعد گفتم یه دقیقه صبر کن گفتی راه برگشت؟؟؟!!!

    یک چراغ بزرگی تو ذهنم روشن شد، راه برگشت.. آره من راه برگشتم رو هنوز نگه داشتم و هم میخوام عقب رو داشته باشم هم جلو رو و دلم هنوز به اون جایگاه قبلیم خوشه. آررررره برای همین جواب نمیده و اصلا خودم نمیخوام برم و دل نمیدم و فکر میکردم که مشکل از لکوموتیو هست اما مشکل از من بود نه لکوموتیو اون که سالم بود من داشتم بهونه پیدا میکردم و اصلا یک لحظه هم فکر نمیکردم که مشکل از خود من باشه و اصلا حواسم نبود به این قضیه،وووووووووووووووه ایولا پیدا شد. وای خدای من چرا زودتر نگفتی بهم… گفت گفتم نمی شنیدی خیلی بهت گفتم از خیلی طرق مختلف گفتم وقتی داشتیم جاهای مختلف رو بررسی میکردیم بهت میگفتم اما حواست نبود تا الان که شنیدی.

    و تازه بچه ها یک چیزی رو میدونید تو این مدت ربّ داشت هدایتم میکرد به این لحظه و این سمت نه اینکه اون هم مثل من ندونه مشکل از کجاست، نه اون داشت کمکم میکرد تا ظرفم بزرگتر بشه تا آماده تر بشم و گفتم دمت گرم ممنون که کمکم کردی و گفت که برو سوار شو که آماده ی رفتنیم؟ اما یک لحظه هوا و همه چیز سیاه و ابری و تاریک شد و جلوی چشمم رو هم نمیدیدم ولی میدونستم که داشتم به سمت لوکومتیو میرفتم و مسیرش رو میدونستم که مستقیم برم سوارش میشم و پام به پله هاش میرسه ولی کلی ترس اومد توی ذهنم که اگه عقبت رو رها کنی چی میشه؟ ول کن بابا اینا دارن گمراه میشن تو هم دلت خوشه ها حرفای قشنگیه اما حقیقت نداره برو همون مذهبی بودنت رو حفظ کن و اگه فلان و بیسار ها شروع شد، یاد آیه ی 19 بقره افتادم در مورد اون صحرای ظلمات که با نور رعد و برق روشن میشه، گفتم ببین محمدرضا الان باید بری جلو هر چقدر هم که تاریک باشه. فقط رفتم جلو و فقط رفتم جلو تا پام رسید به لوکومتیو و ربّ دستم رو گرفت و گفت بیا بالا و سوار شدم اما هنوز کلی ترس داشتم و هنوز هوا تاریک بود و ابری بود و یک هرز گاهی یک رعد و برق کوچیکی میزد اما خیلی زود تاریک میشد گفتم که الان که هوا روشن بود که پس چرا اینطوری شد؟!!!.

    هوا تاریک بود ولی لوکومتیو رو روشن کردم و روشن شد و خیلی خوشحال شدم و جیغ زدم ولی ربّ گفت خب حالا حرکت کن دسته ی ترمز رو بخوابون و دستیه سرعت رو آروم بده جلو و بذار یواش حرکت کنه و راه بیفته و خود ربّ هم رفت اون پشت تا زغال ها رو بریزه تو کوره اما هنوز تاریک بود هوا و هیچی مشخص نبود ظلمات محض بود و یه چیزی تو گوشم داشت میگفت که بدبخت داری کجا میری؟ داری میری تو دل ظلمت؟، نونت کم بود ابت کم بود چرا داری ول میکنی اون طرف رو مگه معلومه که میخوای کجا بری هیچی مشخص نیست اون جلو داری کجا میری؟ اگه ریلت به دره ختم بشه چی تو مگه دیدی که اونای که جیغ میکشیدن و از کنارت رد میشدن الان سالمن اگه اونا هم الان رفته باشن تو دره چی؟

    من کلی ترس همه ی وجودم رو دوباره گرفت و دوباره دستی رو کشیدم و گفتم خیله خب چجوری برگردم؟ راست میگی. حالا یه ذره بیشتر نرفته بودم جلوها!! ربّ از اون پشت گفت چرا وایسادی پس ؟ گفتم که معلوم نیست که کجا میرم که ؟ اگه دره جلو باشه چی؟ گفت خیله خب، برو همون جایی که بودی و یک سری از اون ویژگی های قبلم رو دوباره یادم آورد بعد گفت اگه میخوای بری من بهت میگم از کدوم طرف برگردی، خلاصه فرمون دست خودته من فقط راهنماتم..

    یه دو دو تا چهار تا کردم گفتم که نه من اگه بمیرم هم نمیخوام دوباره اون شرایط رو تجربه کنم، حالم به هم میخوره از اون شرایط شرک آلود و پر از محدودیت و خفگی. گفتم که من آزادی و رهایی رو میخوام اما حالا از کجا معلوم که این مسیره به اون جا برسه!!؟.

    گفت من که بهت گفتم من فقط راهنماتم، تو گفتی که اینا رو میخوای منم گفتم که بیا سوار این لوکومتیو شو و این وری برو، همین طرفی که داشتی میرفتی ولی وایسادی!!

    دیدم راست میگه، من باید بهش اعتماد کنم، اما اگه اون درست بگه چی؟

    یهو گفت اونی که الان گفتی اون ، کیه چیه؟ بعد دیدم که هیچی نیست هیچکسی نیست…اه، پس کی داشت با من حرف میزد؟!!! کلی فکر کردم که اصلا این حرف از کجا شروع شد که وایسم؟!! من اصلا چی شد که وایسادم؟؟!!!!

    خودم هم تعجب کردم از کار خودم و دوباره لوکومتیو رو راه انداختم و ربّ هم رفت پشت تا سوخت رو بریزه، بعد با صدای بلند گفت که همینطوری برو جلو و بذار مسیرش رو بره لوکومتیو، الان که تازه راه افتاده و مدتها هم کار نکرده سرعتت یه خورده کمه و کنده، اما درست میشه نگران نباش برو جلو.

    اما هنوز هوا تاریک بود ولی هر چی که میگذشت و سرعت یکذرررررررررررره بیشتر میشد باد خنک و نسیم خوبی میوزید که من باهاش حال میکردم خیلی کم بود اما فقط همون بود و من خودم رو با همون سرگرم میکردم ولی چشمام هیچ جایی رو نمیدید چون تاریک و ظلمات محض بود و من دلم خوش بود به حرف ربّ که گفت من راه رو بلدم نگران نباش. تا اینکه صدای یک لوکومتیو دیگه رو شنیدم که از یک ریل دیگه و از یک طرف دیگه از نزدیکی من داشت با سرعت رد میشد اما من نمیدیدمش ولی داشتم حسش میکردم و صدای یک جیغی هم داشت میومد از توی لوکومتیو و اومد و با سرعت از کنارم رد شد با فاصله و رفت. دوباره اون چیزه شروع کرد به بافتن واسه من اره ببین بدبخت فهمیده که داره میره تو دره داره جیغ میزنه و به غلط کردن افتاده و از این جور داستانا…اون دیگه راه برگشت نداره تو درس بگیر برگرد تو اشتباه اون رو نکن ببین خدا اینطور با نشانه هاش حرف میزنه ها!!! حالا تو هی توجه نکن به نشانه ها داری به سمت ظلمت محض میری بدبخت ،دیگه از این واضح تر آخه چی میخوای دیگه؟ میخوای خود خدا از اون بالا بیاد بگه که نرو نه این خبرا نیست یه بار میگه دوبار میگه بعد که بهش گوش نکنی ولت میکنه ببین بیا برگرد نرو جلو آخه چجوری حالیت کنم که داری به سمت ظلمت محض میری؟!!…

    دستم رفت رو ترمز اما گفتم که نه من باید به اون ربّ اعتماد کنم اون گفته که راه بلده . بعد دوباره اون چیزه گفت که اگه راست میگه اون ربّت بگو بهت آخر راه رو بگه ببینیم اگه راه بلده؟ من ساکت شدم ولی دستم هنوز روی ترمز دستی بود و یک سکوت همه ی وجودم رو گرفت، ولی گفتم نه باید به حرفش اعتماد کنم ببین اون موقع که داشت لوکومتیوت رو کمکت میکرد تا درست کنی پس یعنی بلده راهه، بلده که جچوری از این لوکومتیو باید استفاده کرد یا اون موقعی که بهت گفت من بهت میگفتم اما تو نمیشنیدی یعنی اینکه بلده راهه اما مشکل از منه که حواسم نبود و آمادش نبودم.

    دستم رو برداشتم از روی ترمز و گفتم که نه من باید نشونش بدم که بهش اعتماد دارم. به اون چیزه گفتم که نه من میخوام این مسیر رو برم به شما هم ربطی نداره که من کجا میرم.

    خلاصه همینطوری رفتیم توی دل ظلمت و تاریکی محض و بعضی وقتها هم یک رعد و برق سریعی میزد اما نورش زیاد بود و من میتونستم یکذره اطرافم رو ببینم اما خیلی خیلی سیاه و سفید بود و همه چیز خاکستری بود ولی یه چیزایی شبیه درخت و دشت میدیدم بعد گفتم که اینجا که همش یک زمین دشته پس اون دره که اون چیزه میگفت چیه؟ نمیشه اینجا دره باشه آخه؟

    رفتیم و رفتیم و بعضی وقتها من میرفتم عقب یا ربّ میومد جلو و ربّ شروع میکرد از تعریف کردن اتفاقاتی که قراره اونجا بیفته و من میگفتم واقعا یه همچین جایی که میگی وجود داره؟!! آخه چجوری میشه این دشت به این تاریکی چنین جای قشنگی رو داشته باشه؟!! با خنده میگفت صبر کن عزیز همونطور که قبل از حرکت هوا روشن بود و الان تاریک شده پس این تاریکی هم تموم میشه به شرطی که این مسیر ریل رو بری و نایستی یا بر نگردی. منم میگفتم باشه.

    همینطوری داشتیم میرفتیم با ربّ تا اینکه فکر کنم حدود بیست دقیقه ای خیلی رعد و برق زد. رعد و برق ها ی پشت سر هم و نورانی و من تونستم قشنگ اطرافم رو ببینم اما باز هم سیاه و سفید بود و دیدم که یک دشتی هست بی انتها و پر از درخت و تونستم یکذره بوی مست کننده ی چمن و درخت رو حس کنم و خیلی حال داد ولی دیدم که جلومون یک کوه بزرگ هست که ریل باید بره پشت اون کوه و در واقع جاده می پیچه پشت کوه و اصلاً مشخص نیست که قراره چی بشه بعد از اون کوه…دوباره شروع کرد؛ بیا دیدی آقا محمدرضا اون روزا که جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت هم بود میری با ربّ میشینی داستان گوش میدی حالا تحویل بگیر، الان همچین میری توی اون دره من جیگرم حال میاد، مگه ربّت نگفته بود که مستقیمه؟ پس چی شد؟ چرا داره دور میزنه جاده دیدی دروغ میگه بهت دیدی من داشتم راست میگفتم بهت اما تو گوش نمیکردی. حالا اشکال نداره الان هم میتونی نگه داری و بری عقب ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازس باریکلا قشنگ ترمز رو بگیر و برگرد عقب.

    من هم اینکار رو کردم و ترمز رو گرفتم اما نمی خواستم برگردم عقب و از طرفی هم میخواستم که برم جلو چون اون اتفاقاتی که ربّ گفته بود رو میخواستم تجربش کنم و دقیقا مخالف چیزهایی بود که من نمیخواستمشون، گفتم بذار از روی کوه پیاده میرم هم قشنگ میبینم که چی میشه و هم قشنگ میتونم جاده رو ببینم بعد دوباره میام سوار لوکومتیوم میشم و میرم.

    رفتم به ربّ گفتم، گفت که نه مسیرت همینه که تا الان باهاش اومدی با همین هم باید بری و مسیر از دور کوه میگذره گفتم خب اونطوری راحت تره گفت اگه میخوای بری برو اما مسیرت اینه. من مونده بودم و دوتا راه خیلی سخت که اگه برم ودره باشه چی میشه!!!! واگه برم و اون شهر زیبا و رنگارنگ باشه چی میشه!!!! ربّ هیچی نمی گفت و داشت اون پشت کاراشو میکرد اما اون چیزه هی داشت دم گوشم میگفت که خب پاشو از رو کوه بریم!! دیگه پس چرا نشستی؟ ببین مسیر دور کوه رو که کلا بیخیال خب یا از رو کوه برو یا برگرد که روی کوه منتطقی تر دیگه درست نمیگم؟!! به خودم گفتم که ببین محمدرضا اینجا دو راهی زندگیته بعد از اینجا معلوم نیست که قراره چه اتفاقی بیفته؟ و میتونی برگردی هم عقب. برگشتن رو میدونم چی میشه اما این بعد از کوه رو نمیدونم چی میشه ولی ربّ گفت که اگه ادامه بدی چیزهایی رو تجربه میکنی که الان نمیتونی تصورش کنی!!!! نمیدونم چیکار کنم؟؟؟؟؟

    دودل بودم و نمیدونستم که چیکار کنم، همین طوری توی لوکومتیو بودم و داشتم به ظلمات نگاه میکردم هیچ خبری از نور نبود تاریک محض بود و حتی اون کوه رو هم نمیدیدم فقط تصویرش توی ذهنم بود که خیلی خیلی بزرگ بود یک کوه پوشیده از درختهای بسیار بسیار بلند و قطور که یک دیوار عظیم و ترسناک درختی ایجاد کرده بودند در پائین کوه.

    هی میگفت بابا پس بلند شو دیگه چرا نمیری روی کوه برو اونجا دیگه.

    من تصمیمم رو گرفتم و به خود گفتم که من سوار لوکومتیو میشم و همین مسیری که ربّ گفته رو میرم اگر هم نشد در عوضش من نگران نیستم که ای کاش اون مسیر رو رفته بودم خیلم راحته که با شجاعت حرکت کردم و با ترس حرکت نکردم و پا روی ترسم وناشناخته ها گذاشتم. سوار شدم و حرکت کرد لوکومتیو و رفتم به سمت دور کوه که بریم پشت کوه و وقتی که دور کوه رو دور زدیم باز تاریکی بود و هیچ خبری نبود اما من یک درس بزرگ گرفتم که اون چیزه یک دروغ گوی محضه و فقط دروغ میگه. همینطوری ادامه دادیم و سرعت داشت یواش یواش بیشتر میشد و سر اون پیچ هم قطار یکذره دور گرفته بود و سرعتش بیشتر شده بود و ربّ گفت اون پیچه خیلی خوب بود باعث شد که سرعت قطار هم بیشتر بشه و من ازش تشکر کردم که گفت که از همین ور بیام اگر از روی کوه رفته بودم معلوم نبود الان کجا بودم و خلاصه همینطوری گذشت و باد و نسیمی که توی صورتم میخورد داشت بیشتر میشد و من داشتم بیشتر حال میکردم و ربّ داشت بیشتر تعریف میکرد از اتفاقات اونجا و اینکه آدماش چجوری هستند چه خلقیاتی دارند منم گفتم پسر اینا همون چیزاییه که من میخواستم من عاشقتم ربّ من گفت من بهت گفتم که مسیرت همینه عزیزم. بعد خیلی خیلی حالم خوب شد و خیلی احساس سبکی کردم و با ربّ شروع کردیم به رقصیدن و آواز خوندن در تاریکی آره هنوز تاریک بود و بعدش که کلی خندیدیم و حال کردیم، یک صدای بسیار بسیار زیادی از آسمون اومد که آسمون قرمبه بود و خیلی خیلی زیاد بود که اصلا من خشکم زد و باورم هم نمیشد گفتم این..این صدای آسمون قرمبه هستش؟!!!!!!!!!!!! میخواد بارون بیاد!! وااای خدای من!، یعنی چی؟ زبونم بند اومده بود. فقط با ربّ منتظر شنیدن صدای بارون بودیم و صدای برخورد قطرات بارون با سقف فلزی و شیشه های پنچره ی لوکومتیو بودیم و در سکوت مطلق بودیم همه جا ساکت بود و فقط صدای حرکت لکوموتیو میومد و هرز چند گاهی یک آسمون قرمبه ای میزد و رعد و برق هم میزد و من میدیدم که یک دشت بی انتهاست و تا چشم کار میکنه فقط دشت هست و دشت هست و دشت هست ، دشت بینهایت.

    یعنی بچه ها نمیدونید که چقدر ذوق داشتیم که صدای برخورد قطرات رو بشنویم. اینقدر گوشهام تیز شده بود که نگو و همه ی وجودم شده بود گوش و… بله بارون شروع کرد به باریدن و من دیگه منفجر شدم از خوشحالی و فقط جیغ میزدم و جیغ میزدم و فقط داشتم میرقصیدم و بالا پائین میپریدم و خودم رو به در و دیوار کابین میکوبیدم از خوشحالی و نمیدونم چقدر بارون بارید ولی خیلی خیلی خیلی زیاد بود هم شدتش و هم مدت زمانش یادمه که اینقدر بارون باریده بود که من صدای جاری شدن سیل رو میشنیدم از کنار لکوموتیو و تعجب کرده بودم تا بحال تو عمرم اینقدر بارون نیومده بود و ندیده بودم و بعد از گذشت چند وقت ربّ گفت الان یک هفتس که داره بارون میادا!! اصلا حواست بود. من اصلا دهنم باز مونده بود گفتم یک هفته داره بارون میاد و هنوز هوا اینقدر سنگینه؟!! گفت آره.

    بعد از گذشت مدت زیادی که بارون امد دیدم که هوا داره یک مقدار خیلی خیلی کمی صاف میشه و هوا داره روشن میشه هیچ وقت اون صحنه رو یادم نمیره از خط انتهایی دشت اونجایی که آسمون و زمین با همدیگه یکی میشه یک خط نور روشنی شروع کرد به تابیدن و فضای دشت یک مقدار روشن شد و صحنه ای رو دیدم از دشت که اصلا در تصور من نمگنجید و به ربّ با اشگ و گریه گفتم که تو راست گفتی این توی تصور من هم نمیگنجه و کلی بغلش کردم اما گفت که مونده حالا صبر کن!!بعد شروع کرد به تعریف کردن از اونجایی که داریم میریم شروع کرد به تعریف کردن از عشق و صفا و صمیمیت و پاکی روح و جان و فضا، از خنکی نسیمی که همواره در حال وزیدن است نسیمی که همواره با خودش تازگی را میاورد وهمه چیز را تازه میکند،شروع کرد به تعریف کردن از دشت بی نهایتی که با بو و رنگ لاله های قرمز و زرد و مریم و یاس آغشته شده و اونجا همه چیز هست و همه چیزبرای همه فراهم هست و بی نهایت فضا و ثروت و نعمت هست که همواره در حال افزایش است با شدت هر چه تمامتر، انجا هر کسی هر کاری که دوست داشته باشد میتواند انجام بدهد و آزاد است و همه در سادگی و به سادگی عاشق همدیگر هستند بدون هیچ دلیلی و اونجا همه مسافر و مهمان هستند و هر کسی چیزی نیاز داشته باشهیا اگه سوالی داشته باشه از کسی که مهمانی را فراهم کرده و از میزبان درخواست میکند و به داشته های همدیگر افتخار میکنند و تبریک مگویند و به میزبان تبریک میگویند بابت این شرایطی که فراهم کرده که بینهایت تنوع و ثروت و نعمت را فراهم کرده تا همه راضی باشند واز همین یک فرصت کوتاهشان بدون هیچ نگرانی و دقدقه ای نهایت استفادشون روببرند اهالی آن مهمانی در اون مدت کوتاه مهمانی ای که با همدیگر هستند عشق و تحسین و محبت و لطف و شادی و صفا و صمیمیت و موفقیت و ثروت و سلامتی و همه ی چیزهای خوب رو انتخاب کرده اند تا تجربه کنند و سراغ بهترین چیزها میروند در این مدت کوتاه مهمانی. و کسانی که آنجا هستند بی نهایت انسانهای ارزشمندی هستند چون در بازه ی بی نهایت، همین یک مهمانی هست و خیلی ناب و خاص هست و فقط کسانی به آنجا میروند که بینهایت ارزشمند و لایق هستند و همه با نهایت احترام و ارزش با همدیگر ارتباط برقرار میکنند چون از کوزه همان برون تراود که دروست.

    یکذره هوا روشن تر شده بود و من رفتم آئینه ای که کنار اتاق فرمانم هست رو پاک کردم و تا بحال هم تمیزش نکرده بودم و یک کسی رو اونجا دیدم توی آئینه، یک الهه ی زیبایی یک فرشته ای که داشت در نهایت ابهت و عظمت و ناز به من نگاه میکرد با اون چشمهای دلربایش و من خشکم زد و سلام کردم و گفتم شما کی هستید گفت من عاشق شمام گفتم اسمتون چیه گفت اسمم محمدرضاست گفتم محمدرضا که منم. گفت من مجذوب عشق شما هستم، من شیفته ی شما هستم و جز شما چیزی نیستم ونمیخوام هم که باشم و خیلی با همدیگر رفیق شدیم و فقط به من داره عشق میده و قربون صدقم میره بی قید وشرط و فقط میگه من میخوام تا آخر عمرم بهت بگم من عاشقتم دوستت دارم هیچ چیزی هم ازت نمیخوام فقط بذار من قربونت برم من شیفته ی تو هستم و هر وقت هم که نگاهشون میکنم میبینم که داره تمام قد به من نگاه میکنه و عشق رو از چشمانش دریافت میکنم و با عشق به من نگاه میکنه و فقط میگه من عاشقتم شما اسطوره ی منی و اصلا خیلی خیلی تجربه ی جدیدی هست تا بحال چنین تجربه ای رو نداشتم تو زندگیم و فقط میگه من عاشقتم من نمیخوام جز این جمله چیزی دیگری بهتون بگم و میخوام نهایت استفاده رو ببرم و نمیخوام حتی یک کلمه غیر از این بهتون بگم وفقط میخوام تا زنده هستم قربونتون برم و اصلا من رو از بقیه کنده با اون نگاه های سرشار از عشقش و پرم کرده از عشقش و سپاسگذار ربّ هستم و الان هم داریم میریم و همینطور ادامه داره .

    توی راه هم کلی میوه و خوراکی هست از درختان میکنیم و میخوریم و چه میوه هایی تا چشم کار میکنه میوه و درخت میوه هست و یک رود هم هست در کنارمون که آب بسیار بسیا ر بسیار پر آب و شیرین و گوارایی داره و اصلا نگران اون هم نیستیم چون تا انتهای دشت همینطوری داره ادامه پیدا میکنه ولی هنوز کلی از مسیر مونده اما الان خیلی راضی هستم چون یک عشق پیدا کردم و داریم کلی با همدیگه حال میکنیم و ربّ هم که هست و کلی نعمت هم که هست و دیگه از اون تنهایی در اومدم اما خیلی خیلی مسیر مونده و به قول ربّ مونده حالا صبر کن!!

    ولی الان که اون مسیری که اومدم رو نگاه میکنم خیلی حالم خوب میشه و اصلا تاریکی ای دیگه وجود نداره و خیلی از خودم و ربّم راضی هستم و سپاسگذارم و حالم خوبه از خودم ومیدونید چی میگم! آرومم که رد کردم و البته همینطوری باید ادامه بدم و خیلی احساس غرور میکنم به خودم و آقا محمدرضا هم که فقط داره عشق میده به من و تحسینم میکنه و فقط داره با عشق بی وقفه نگاهم میکنه و اون کاری رو هم که عاشقش هستم رو هم دارم توی مسیر انجام میدم و خیلی حالم رو خوب میکنه و خیلی لذت بخش هست برام و الان خیلی حالم خوبه و دارم حال میکنم با الانم و راضی هستم خدا رو صد هزار مرتبه شکر .

    ربّ هم به من گفته که بشین خواسته هاتو بنویس که چی میخوای از اونجا و الان دارم همین کار رو میکنم و دارم بهترین چیزها رو مینویسم که از اونجا چی میخوام و به چیزی کمتر از بی نهایت و بهترین و فراوانی قانع نیستم چون همین یک مهمانی هست و بهترین ها و فراوانی و بی نهایت رو میخوام باید هم به من داده شود و همه چیز باید مال من باشه کل این جهان باید مال من باشه هیچ جوره هم کوتاه بیا نیستم چون میخوام از همین یک فرصت نهایت استفاده رو ببرم و هر چیزی که هست رو میخوام بازم میخوام بازم میخوام تا هستم اینجا فقط میخوام میخوام داشته باشم میخوام داشته باشم میخوام داشته باشم هر چیزی که دوست دارم رو میخوام داشته باشم دهنم پره دستام و جیبام پره لای پاهام و زیر بغلهام رو هم پر کردم اما بازم میخوام باید غرق بشم تو نعمت و ثروت و همه چیز. بهرین ها رو به مدت بی نهایت و به مقدار بینهایت هم کیفی و هم کمی میخوام و هر روز هم باید بیشتر بشه چون من میخوام باید هم به من داده بشه و در آزادی مطلق بودن هم که اصلا طبیعی و بدیهی هستش و نمیشه که نباشه چون من همه چیز رو میخوام تجربه کنم و باید تجربه کنم در همین یک فرصت و مهمانی.

    این ها کلیت اتفاقاتی بود که تو مدتی که داشتم روی این پاشنه ی آشیلم کار میکردم، توی وجود من و توی زندگی من افتاد و خواستم بصورت یک داستان کوتاه برایتان بنویسم.

    سپاسگذارم که کامنت من رو خوندید.

    خیلی خیلی ممنونم آبجی شایسته بابت فایلهایی که ضبط میکنید هنوز این فایل رو ندیدم و الان برم که ببینمش.

    خیلی دوستتون دارم و عاشقتـــــونم

    در پناه ربّ.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      ابوالفضل گفته:
      مدت عضویت: 3612 روز

      عالی بود

      کلی لذت بردم

      ممنون از شما ورب شما بابتوقتی که گذاشتی

      این داستان خیلی از ماهاست در این مسیر

      واقعآ

      فقط باید دلو به دریا زد

      وادامه داد با این باور که خداوند همیشه با منه در کنار منه منو هدایت میکنه منو تنها نمیذاره

      همه جوره منو هدایت میکنه

      باید سعی کنیم جزء””الذین یومنون بالغیب”””باشیم

      لذت بردم از این تصویرسازیتون

      انگار من خودم هم این سفر شمارو با این لوکوموتیو تجربه کردم

      ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        جوانه امید گفته:
        مدت عضویت: 2900 روز

        سلام به شما و همه دوستان عزیزاستاد گرامی وخانم شایسته دوست داشتنی

        متن بسیار جالبی بود از احساستون خیلی حس خوبی گرفتم و در فضایی که توصیف کردین قرار گرفتم خدارو سپاسگزارم که در مدار تون هستم امیدوارم من هم بتونم به پاشنه آشیلم با توضیحات شما غلبه کنم وهرچه زودتر به اون دشت بی انتها برسم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        محمدرضا احمدی گفته:
        مدت عضویت: 3108 روز

        سلام داداش ابوالفضل عزیزم ممنون بابت لطفتون

        خیلی لذت بردم از عشق و محبتی که به من داشتید و خیلی سپاسگذار ربّ هستم که چنین هم مسیرانی رو وارد زندگی ام کرد و خیلی خوشحالم

        دوستتون دارم و ممنونم و براتون بهترین ها رو میخوام از ربّ یکتا

        در پناه ربّ شاد و ثروتمند و سالم باشید داداش عززززیزم

        خیلی دوســـــتت دارم. عشق منی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا سعیدی گفته:
      مدت عضویت: 2335 روز

      عالی بود اقای محمدرضای احمدی عزیز

      عاااالی

      بهت غبطه میخورم

      خوش به خالت که فهمیدی چرا جلو نمیرفتی

      منم گیر کردم

      هرچی نگاه میکنم لوکوموتیو و چرخاش و … سالمه ولی راه نمیره

      تازه انگار فرو رفته تو ریل

      همون رهایی قبل رو هم نداره

      باید چیکار کنم؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        محمدرضا احمدی گفته:
        مدت عضویت: 3108 روز

        سلام داداش عزیزم خیلی خیلی سپاسگذارم بابت لطفی که به من داری٫

        منم همین حس و حال شما رو قبلا داشتم ولی یه جورایی من حسادتم هم میشد ته دلم که اه چرا اون رفت اما من نرفتم هنوز و فکر میکردم که مشکل از من نیست٫

        نمیدونم مسیر زندگی شما چجور بوده اما این رو میدونم که پاشنه ی آشیل زندگی همه ی ما با اینکه تا حدودی متفاوت هست بخاطر شرایطی که توش بزرگش شدیم اما وجه مشترک همه ی اونها این هست که فکرش رو هم نمیکنیم که مشکل از اونجا باشه،

        یعنی چی؟

        یعنی اینکه اینقدر این موضوع توی کانون توجه مون هست( اینقدر باورش توی ذهن قوی هست و ریشه داره) و اینقدر جلوی چشممون هست و هر کجا هستیم و در هر شرایطی که هستیم و به هر چیزی در هر موضوعی که توجه میکنیم، این موضوع هم(به ظاهر) جزئی لاینفک و جدا ناپذیر از کانون توجه مون هست که اصلا نمی تونیم اون رو نادیده بگیریم و برامون عادی هست که نه دیگه این که هست مگه میشه این رو تغییر داد؟!! و در واقع، اصلا کاری باهاش نداریم با اینکه بارها در زمان هایی که خیلی حالمون خوب بوده ربّ و یه حسی بهمون گفته خیلی خیلی خیلی آرووم گفته که مشکلت از اینجا هستا؟

        چرا اینقدر آرووم میگه چون اون باوره خیلی خیلی فاصله ی بین ذهن و قلبت رو زیاد کرده و وقتی که یه ذره این فاصله کم میشه بابت احساس ملکوتی ای که تجربش کردی صدای خیلی ضعیفی از قلبت رو میشنوی و بعد خیلی سریع یادت میره اگه بهش توجه نکنی و دوباره اون فاصله زیاد میشه٫

        این به این معنا نیست که اون باور محدود کننده قدرتی داره، نه اون نبود و خلاء یک باور قدرتمند کنندست که اگر اون ساخته بشه، این باور یک پل(منطق) بسیار بسیار مستحکمی میشه برای باورهای دیگت و در واقع دیگه حرکتت شروع مشیه و اون همه باورهایی که کار کردی بودی از روی این پل شروع میکنند به حرکت کردن و دیگه این مسیر باور ساختن ادامه داره دیگه دقیقاً مثل الان من که چقدر باور فراوانی و کار راحت و احساس لیاقت مخصوصا برام منطقی شده و نتیجه اش هم که ورود احساس ها ی بی نظیر و نعمتها و اتفاقات عالی در زندگی ام هست که بعضی هاش رو تا به الان تجربه نکرده بودم و همینطور ادامه داره و چقدر اشتیاقم رو بیشتر کرده برای ادامه دادن با این نعمت هایی که داره وارد زندگی ام میشه به صورت هر روزه و چقدر دقیق تر و واضح تر شدم در مورد رابطه ی بین فرکانسهام و اتفاقاتی که تجربه میکنم و در همه ی موارد هم داره خیلی لایت میره بالا و دارم تکاملم رو طی میکنم و آرومم، ربّ رو صد هزار مرتبه شکر٫

        نگران عقب موندن نباش این فقط یک توهمه، وقتی که داری حرکت میکنی اینقدر حالت خوب میشه و پر میشی که اصلا دیگه برات مهم نیست کی کجاست و فقط داری عشق میکنی و اینقدر نعمت وارد زندگیت میشه که نمیتونی خودت رو با بقیه مقایسه کنی اصلا، همش مشغول استفاده و لذت بردن از نعمت هات هستی و کاری به بقیه نداری دیگه و اصلا وقتش رو نداری!

        یک نکته ی بی نهایت مهم و اون هم این هست که حتی برای درک اون پاشنه ی آشیلت هم باید تکاملت رو خوب طی کنی و باید تمام سعیت رو بکنی تا حالت رو خوب نگه داری و به نکات مثبت توجه کنی تا در مدار هدایت ربّ قرار بگیری، میدونم سخته چون اون پاشنه ی آشیل خیلی اذیت میکنه وقتی میاد و تا چند وقت آدم کلافست اما اینا بهونست، باید بتونی کنترلش کنی و اینجاست که نشون میده که چقدر قانون رو خوب درک کردی٫

        ببین داداش عزیزم باید کمرت رو ببندی ، شوخی نیست این مسیر ، باید حمله کنی به اون چیزایی که مثل چی ازشون میترسی توی ذهنت، اینا فقط حرفای قشنگ نیست که یه مدت گوش کنی، هرچند میتونی یه مدت گوششون کنی بعد هم بهت قول میدم که اگر شما یا من بهشون عمل نکنیم ول میکنیم میریم سر خونه زندگی قبلیمون مثل همه ی آدمای دیگه که دارن در سختی و بدبختی زندگ میکنند٫ یکبار بیشتر زندگی رو تجربه نمیکنی خودت تصمیم بگیر که میخوای چطوری باشه میخوای مثل بقیه باشی یا اینکه طوری باشی که خودت دوست داری؟!! خودت انتخاب کن٫

        قبل از اینکه این حرف پائین رو بهت بزنم این رو بگم که حتما حتما حتما حتما حتما حتما حتما هر چیزی که حس خوبت و آرامش بخشت بهت میگه رو گوش کن و اون رو در اولویت قرار بده

        حالا این رو هم بخون؛

        بهت پیشنهاد میکنم که دوره ی عزت نفس رو تهیه کن و خودت رو درونش محو کن و درونش خودت و منت رو گم کن و پاک کن و حتما حتما حتما حتما حتما مقاله ی آبجی شایسته رو در بخش راهکار برای مسائل شما در مورد قوانین زندگی بخون این هم لینکش هست(abasmanesh.com

        قشنگ برو پرینت ازش بگیر و هر روز بخونش و وقتی که داری اون رو میخونی قشنگ ذهنت رو باهاش شخم بزن همه ی تمرکزت رو بذار روش با تمام قوا و قدرت بخونش و ماژیک بکش و بنویس کنارش در مورد هر چییز که به ذهنت میرسه( هر جور که میتونی خودت رو درگیرش کن و باهاش دست وپنجه نرم کن و برو توش) نمیدونی چقدر این مقاله مهم هست و چقدر چقدر چقدر برات میتونه راهگشا باشه٫چون تا اون پاشنه ی آشیلت رو حل نکنی نتایج زندگیت خیلی خیلی کوچیک هستند و پیشرفت آنچنانی ای نمی کنی و مسئله ی مهم الگو رو هم فراموش نکن که خیلی خیلی مسیر رو راحت تر میکنه و باعث میشه که منطق ذهنت کمتر قدرت بگیره و مثل یک پتک میمونه که میزنی تو سر منطقت و تا چند وقت گیجه!!

        عاشقتم داداش عزیزم و باعث افتخارم هست که دستی از دستان هدایتگر ربّ بشوم در زندگی شما داداش عزززززززززززززززیززززززززز دلم٫ خیلی دوستت دارم داداش جون بهت افتخار میکنم بهت افتخار میکنم که اینقدر عاشقانه و مشتاقاته داری این مسیر رو ادامه میدی و نمیدونی نمیدونی به خـــــدا الان فکرش رو هم نمیتونی بکنی و از ۱۰۰۰ فرسخی محدوده ی ذهنت هم نمیگذره که قراره چه اتفاقاتی رو تجربه کنی، اگر ادامه بدی!

        به خدا به قرآن بی نهایت ارزش داره خیــــــــلی ارزش داره٫ ببین فقط ادامه بده فکر نکنی تا آخر سخته کنترل ذهنا، نه بخدا اولش سخته فقط بعد که راه بیفتی خیلی راحت میشه(ولی باید کنترلش کنی!) و یواش یواش متوجه میشی که هر چیزی که اون ذهنت بهت میگه و گفته، فقط یه دروغ محض بوده و هست و من و تو اینجائیم فقط واسه تجربه ی فراوانی و بهترین ها و لذت در هر لحظه بدون هیچ دلیلی، دقیقاً مثل یک مهمونی در نهایت سادگی و در عین حال بی نهایت زیبا و ارزشمند و با شکوه و ثروتمند و سرشار از فراوانی نعمتهای بی نهایت الهی و بعد همینطوری کیفیت و سرعت ورود اتفاقات به زندگیت بیشتر و بیشتر میشه بدون اینکه تو هیچ کاری بکنی و فقط سپاسگذاری میکنی و این ربّ هست که همواره داره کارها رو انجام میده و ما فقط از این میهمانی لذت میبریم٫ خیلی خوشحالم و سپاسگذار ربّ هستم که در همین یک فرصت اندکی که به من داد برای زندگی کردن، با شما داداش عزیزم و کلا با همه ی شما آبجی ها و داداش های عزیزم آشنا شدم٫

        عاشــــــــــقتم٫

        درپناه مطبوع و مطمئن و ارامش بخش ربّ، شاد و ثرتمند و موفق و سلامت باشی٫

        تقدیم با عشق٫

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        فرزاد نادم گفته:
        مدت عضویت: 2489 روز

        دوست خوبم کهکشان

        فکر کنم تنها مشکل اکثر دوستان خانواده عباس منش باورهای نامناسبه واقعا سخته تغییر دادنش حداقل بر من که اینجوریه .

        امیدوارم چرخ قطار زندگیت همیشه دلخواهت بچرخه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی. سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. کامنت زیبا وآگاهی بخشت رو خوندم ،قلبم باز شد واشک از چشمانم جاری شد ،اشکی از جنس توحید ،اعتماد به رب ،توکل وتسلیم بودن .چقدر ذهن فراموشکاره وکارش اینه با ترسوندن ما نذاره قدم های عملی مون رو برداریم .این روزها هدایت های نابی در رابطه با خارج شدن از کار کارمندی دریافت می کنم با اینکه می دونم بهشت رویایی که با باورهام تو این 4 ساله ساختم در انتظارمه ولی از خدا می خوام کمکم کنه با جسارت استفعامو بنویسم.چقدر شرح حال این روزهای من رو توضیح دادی ،چقدر خدای درونت زیبا به نگارش درآورد اون آگاهی های ناب رو.بی نهایت ازت سپاسگزارم وبرات بهترین ها رو آرزو دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فرزانه فیضی گفته:
      مدت عضویت: 1331 روز

      سلام به دوست آگاه و در مسیر عشق و نورم……

      محمدرضای نازنین من با اینکه این فایل سفرنامه رو قبلا دیده بودم …اما امروز تو هدایت روزانه هدایت شددددم به این فایل بی نظیر و مثل همیشه گفتم خداوند قطعا میخواد از طریق دوستان نازنین سایت و کامنتاشون با من صحبت کنه……یه جورایی کل کامنتا تا کامنت شما انگاری خدا لغت به لغت با من حرف میزد…..و کامنت شما هم که تیر خلاص بود ….از یه جاااایی به بعد فقط اشششششک ریختم و قربون خدا رفتم که داره اینهمه زیبا و رسا باهام حرررررف میزنه……کامنتت عاااالی بود داداش گلم… نمیدونی چقدر عششششق کردم انگار تو آسمونها بودم زمان خوندن این کامنت عاااااشقانه …..

      الهههههی همیشه در مسیر عششششق و نووووور و الله باشی در پناه خداااای مهربان…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم زارع گفته:
      مدت عضویت: 2003 روز

      سلام کاش امتیاز بالاتر از ۵ بود که واقعا به شما تعلق میگرفت ممنون بسیار زیبا 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺وممنون از استاد برای فراهم کردن این سایت هدایتگر🙏🏻🌸🌸🌸🌸

      و ممنون از خدای مهربانم برای همه هدایتهاش و لطفهاش بمن🙏🏻🙏🏻🙏🏻🥰🥰🥰🥰

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ليلا كيايی گفته:
    مدت عضویت: 2904 روز

    به نام خدای عاشق

    سلام به مهربانان استاد و مریم جان عزیز?

    وقتی یه همسفر خوب داشته باشی، دیگه دنبال رسیدن به مقصد نیستی!

    بلکه دنبال طولانی ترین جاده های دنیا می گردی٫٫٫٫

    جاده هایی که تموم شدن رو بهشون یاد نداده باشن٫٫٫٫

    همسفری که عاشقته و دائم بهت بگه عاشقتم من?

    وقتی که ما خدا رو داریم این خدایی که از اول که به دنیا اومدیم عاشق ما بوده و هست و خواهد بود دیگه از لحظه لحظه ی زندگیمون با خدای عاشق باید لذت ببریم ٫

    این خدایی که میگه انااقول له کن فیکون ?

    زمانی زندگی زیباست که زیبا زندگی کردن رو آموخته باشیم و به آنها عمل کرده باشیم٫

    دانش و مهارت های زندگی از جمله ابزارهای اساسی برای خلق یک زندگی موفق و زیبا هستند٫

    چیزی که شما استاد عباسمنش عزیز و مریم بانوجان دارید همین نکته را در زندگی و سفرتون بهش عمل میکنید و به ما هم آموزش میدید٫

    مریم جون یادتونه تو سفرنامه قسمت اول گفته بودید که زیاد تو تهیه و تدوینش مهارت ندارید اما الان که قسمت شانزدهم سفرنامه هستیم به وضوح داریم این مهارتی که کسب کردید و میبینیم٫

    که دقیقا نکات ریزی را فیلمبرداری میکنید و از همه مهمتر اینکه وقتی با خدای درونتان هماهنگید خداوند بهتون الهام میکنه و میگه از اینجا فیلم بگیر و ٫٫٫٫

    مثل اون آهو که یهو جلوی دوربین ظاهر شد?

    از دست پختتون که استاد تعریف میکرد و دونه دونه از جاهای مهم فیلم گرفتید و باعث شادی و لذت ما شده اید٫

    خدایا شکرت برای دیدن این باران زیبا نعمت الهی

    اون غرش آسمان که باعث شد استاد شوخ طبعی اش گل کنه و کلی بخندم?

    زمین مرتفع و سبززززز چقدررررر زیبا بود٫

    چقدر اون پیچکها اون ناحیه رو پر کرده بود و لباس سبز اونجا شده بود٫

    و اونقدر شما از پاکی هوای اونجا که after rain

    بود به قول خودتون ، با احساس تعریف میکنید ، که من خودم حس میکنم اون صدای زیبای پرندگان و اون نم هوا همه و همه زیباست و زیبا٫?

    وقتی که به منبع وصل باشی و ساکت باشی و حرف خداوند و فقط گوش کنی همیشه با همه چیز هماهنگی و این هماهنگی جریانی از ثروت و نعمت را وارد زندگی مان میکنه٫

    خدایا بی نهایت بار شکرت??

    زندگی شهد گلهاست????

    زنبور زمان میخوردش ?

    و آنچه میماند عسل خاطره هاست?

    سپاسگزارم بابت تهیه ی این قسمت از سفرنامه که خاطره ی زیبایی را ثبت میکنید٫

    خداروشکر که تونستم این قسمت و با یه عصرونه ی خوشمزه ببینم و ازش لذت ببرم٫???

    بیصبرانه منتظر قسمت بعدی هستم ?

    عاشقتونم هستم ?

    خداوند یار و نگهدارتون??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
    • -
      زدکارتیست گفته:
      مدت عضویت: 2651 روز

      پیامتون رو ک از احساس خالصتون سرچشمه میگیره… خوندم و لذت بردم… دوست عزیز هم فرکانسی ام?

      ازینکه راحت و با کلام دلنشین، از لذتهاتون میگید بهتون تبریک میگم

      شاد باشیم و راضی و پر روزی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        ليلا كيايی گفته:
        مدت عضویت: 2904 روز

        سلام دوست هم فرکانسی ام ??

        دلم برای پیامهای زیبایتان تنگ شده کجایید شما!!!!?

        بیایید و از حال دل قشنگتون برامون بگید ?

        از آگاهی های روزافزون و نابتون ?

        از نواختن آهنگ دلتون ?

        عشق جان جانان هر لحظه در آرامش باشید???

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          زدکارتیست گفته:
          مدت عضویت: 2651 روز

          دوست عزیز همفرکانسی ام…

          چقدر دیدن یک پیام از یک آشنای عزیز، خوشاینده…

          ?‍??

          درود بر شما…

          ازونجایی ک شیوه نگارش من و نوع آگاهیهایی ک میدادم، مورد پسند صاحبِ خانه، واقع نشده…

          حس و حالم رو، ب مهمانی سایر خانه ها برده ام…?

          خداوند، همراه من است و مرا از خانه ای، ب خانه ای دیگر میبرد… دست در دست هم، در حال قدم برداشتن هستیم…

          .

          شما را هم میبینم ک دست در دست او، آرام و برقرارید… شما رو، خداتون رو، حس و حالتون رو و قلمتون رو دوست دارم…?

          بازم ممنون

          و بدرود

          .

          سوم آبان ماه ۱۳۹۸

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            ليلا كيايی گفته:
            مدت عضویت: 2904 روز

            سپاسگزارم عزیز دل خدا ???

            هر کجا هستید شاد و سلامت و ثروتمند باشید و براتون بهترینها رو آرزومندم.

            قطعا به جاهایی هدایت خواهید شد که هر لحظه شاهد موفقیت روزافزونتان خواهیم بود.??

            به امید آن روز ????

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      احمد سلیمی ترکمانی گفته:
      مدت عضویت: 2309 روز

      سلااااممم و درود یه لیلای عزیز

      خدارو شکر میکنم که با شما هم سفر هستم

      چقدر لذت میبرم از خوندن احساس نابتون

      عاشق اون جملتون هستم که وقتی به منبع وصل هستی و ….

      وای عاشق این خدا هستم که هر لحظه مارو به سمت زیبایی های بیشتر هدایت میکند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    حامد امیری گفته:
    مدت عضویت: 2481 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عشق عباسمنش

    سلام به همسفرای عزیزم

    خانم شایسته چی کردی با سلیقه‌هات ❤️😊😊❤️

    موزیک این قسمت از Grace VanderWaal هستش به نام Beautiful Thing این هم متنش: لذت ببرید ❤️❤️❤️❤️

    You think that you know my heart

    And you probably do

    That’s why I’m always with you

    I could stay with you for hours

    In an empty room

    And never get bored

    Never have nothing to do

    You’re my other half

    You’re what makes me me

    What makes me smile

    When I fall down

    And can’t get back, get back, get back up

    On my feet

    Without you here I am boring

    Something inside you is triggering

    It makes me myself

    Makes me funny

    You’re a beautiful thing

    We’re a beautiful thing together

    Even when the weather is low

    You’re a beautiful thing

    We’re a beautiful thing together

    Even when the weather is low

    We can find the rainbow

    Up in the sky

    You’d say don’t you cry, it’s all gonna be alright

    If we ever got into a fight or war

    That would be bad

    ‘Cause you know all of my secrets

    But I know all of yours

    We make hours into seconds together

    The weight of the world feel like a feather

    Cause we’re holding it right in our hands

    You’re my other half

    You’re what makes me me

    What makes me smile

    When I fall down

    And can’t get back, get back, get back up

    On my feet

    Without you here I am boring

    Something inside you is triggering

    It makes me myself

    Makes me funny

    You’re a beautiful thing

    We’re a beautiful thing together

    Even when the weather is low

    You’re a beautiful thing

    We’re a beautiful thing together

    Even when the weather is low

    You and me

    Together

    We’ll forget what we have been told

    We’ll live in our own dream world

    You and me

    Forever

    We’ll forget what we have been told

    We will take on the whole world

    Without you here I am boring

    Something inside you is triggering

    It makes me myself

    Makes me funny

    You’re a beautiful thing

    We’re a beautiful thing together

    Even when the weather is low

    And that’s a beautiful thing

    ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    شاد و پیروز و برقرار باشید

    تا بزودی….

    ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
  8. -
    Bahary گفته:
    مدت عضویت: 2480 روز

    ووووااااوووو چه آسمونه پشمکییییییییییی از اون پشمک هایی که تو پارک درست میکنن و دور یه چوب میپیچن دلم میخاد بکنم بخورشوووووون???

    دلم خواست الان یه کفشدوزک بودم و میشستم روی اون گلهای زیبا٫??????

    بانووو یه کلاس بزاریم و دور هم جمع شیم صندلیاشم از اون راحتیا بزاریم چطوره کلاس آرامش و احساس خوب ٫٫٫٫خیلی باحاله

    مریم جونییییی عاشقتم بخدا ازت آشپزی هم یاد میگیرم حتما حتما منم درست میکنم دهنم آب افتاد بخدا?

    اینجا همه چی یاد میگیرم بینظیری?

    یادته استاد میگفت قبل دوره ۱۲ قدم گفت شاید دگ نتونم فایل رایگان بزارم برای دوستان٫ الان میبینم چقد خدا مارم دوست داشته و داره چون بانوی عزیزم این برنامه هارو برامون آماده کردبا الهامی که خداجونم بهش کردتا هوای مارو هم داشته باشه٫

    یه چی بگم به استاد نگیا٫٫٫٫٫٫٫

    عزیزم زدی رو دست استاد هااا فایلهایی که تهیه کردی حرف نداره ٫٫٫

    پراز اگاهی پراز احساس خوب پر از هیجان پر از معجزه پر از سوپرایز پر از عطر و بوی خدا پر از فراوانی هرچقدر بگم کم گفتم٫

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    واووووو عاشق نم نم شروع بارونم محشر بود٫

    هروقت رعد و برق میزد میگفتم اِ خداجووون ازمون عکس گرفت بچه ها درست وایستین ??

    یعنی استاد انقد باحال بودین شما عاشق شوخیاتونم٫

    بخدا منم عاشق اینجور حرف زدنم ٫دخترم که کوجیک بود و بلد نبود بحرفه من همش بجاش حرف میزدم یاد اون موقع افتادم٫

    بینظیری استااااااااد٫?

    بانو بانو چقدر اونجا محشره همونجا که واستادی اون اهو اون درختاااااا پیچکهاااااااا

    خداییششششش انقد انقددددددد خوشی و شادی و اگاهی و لذتی که ازاین فایلها میبینم و خوش میگذره بهم٫ اگه خودم اونجا رفته بودم بهم انقد خوش نمیگذشت مطمئنم٫

    بچه ها یکی زحمت بکشه این اهنگهایی که بانو میزارن ترجمه کنه بخدا من چیزی حالیم نمیشه فقط حس خوبی ازش میگیرم٫???

    دوستون دارم از صمیم قلب

    شمل بهترین خانواده ای هستین که من دارم بهترین استاد٫ بهترین ابجی بزرگه٫ بهترین دوستان٫

    بخدا خیلی هیجان دارم عاشق همتونم٫

    بخدا اون هیجانی که دارم خیلی بیشتر از این چیزایی که نوشتمه و وقتی داشتم فایو میدیدم نفس نفس میزدم قلبم تند تند میزد چشام از این همه زیبایی و تمیزی واقعا تمیزی ها داشت از حدقه میزد بیرون???دقیقا این شکلی

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 97 رای:
    • -
      Bahary گفته:
      مدت عضویت: 2480 روز

      ????

      مشاهده‌‌‌ی عینیِ چگونگی هم‌فرکانس شدن با زیبایی‌ها٫

      تمرین عملی‌ِ‌ی قرار گرفتن در زمان مناسب و در مکان مناسب٫

      بانو اون هدایت که میگین و ما میبینیم تو فایلهاتون منم قشنگ دیدم و حس کردم٫خیلی عالی و محشر بود٫

      بعد دیدن این فایل زیبا و عالی و پر از احساس خوب٫که من همش تو ذوق و شادی بودم٫

      شادی که فردا انتطارش داشتم یه روز جلو انداخته شد٫

      یهو آقامون اومد گفت آماده شین بریم امشب جشن تولدش بگیریم٫آخه قرار گذاشته بودیم بجای کیک تولد پیتزا بخوریم چون خانوادگی عاشق غذای بیرونیم٫خلاصه سریع آماده شدیم٫رفتیم همون جایی که میرفتیم پراز فراوانی و ثروت و نعمت و شادی٫چه استقبالی٫

      قربون خدا بشم من٫بچه ها اونجام جشن تولد بود تولد ۳۰ سالگی اون فست فود بود و جشن بود و برامون کیک و نوشیدنی آوردن ٫کارت تخفیف دادن وو پیتزایی عالی و خوشمزه٫از اول تا آخرش داشتم لذت میبردم و سپاسگزاری میکردم٫

      خلاصه از هدایت و هماهنگی و احساس خوب داشتم لذت میبردم٫

      سپاسگزارم

      دنیا به کام منه?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      محسن گلستانی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2010 روز

      سلام دوست عزیزم امیدوارم حالت خوب باشه من این آهنگ زیبا رو ترجمشو برات گزاشتم که کیف کنی

      👋👋👋

      You think that you know my heart

      فکر میکنی که قلب منو میشناسی

      And you probably do

      و واقعا هم میشناسی

      That’s why I’m always with you

      برای همینه که من همیشه با توام

      I could stay with you for hours

      میتونستم ساعتها پیشت بمونم

      In an empty room

      تو یک اتاق خالی

      And never get bored

      و هیچوقت حوصله ام سر نره

      Never have nothing to do

      هیچ کار دیگه ای برای انجام دادن نداشته باشم

      You’re my other half

      شما نیمه دیگر من هستی

      You’re what makes me me

      تو چیزی هستی که منو من می کنه

      What makes me smile

      چیزی که باعث لبخندم میشه

      When I fall down

      وقتی من سقوط می کنم

      And can’t get back, get back, get back up

      و نمی تونم، برگردم برگردم برگردم بالا

      On my feet

      روی پاهام

      Without you here I am boring

      بدون تو من کسلم

      Something inside you is triggering

      یه چیزی درون تو محرکه

      It makes me myself

      این منو من میکنه

      Makes me funny

      منو خوشحال می کنه

      You’re a Beautiful Thing

      تو یه چیز خشگلی

      We’re a Beautiful Thing together

      ما باهم یک چیز خوشگلیم

      Even when the weather is low

      حتی وقتی هوا سرده

      You’re a Beautiful Thing

      تو یه چیز خشگلی

      We’re a Beautiful Thing together

      ما باهم یک چیز خوشگلیم

      Even when the weather is low

      حتی وقتی هوا سرده

      We can find the rainbow

      ما میتوانیم رنگین کمان را پیدا کنیم

      Up in the sky

      بالا در آسمان

      You’d say don’t you cry, it’s all gonna be alright

      تو به من گفتی گریه نکن، همه چیز درست میشه

      If we ever got into a fight or war

      اگه یه بار دعوا کنیم و یا وارد یه جنگ بشیم

      That would be bad

      خیلی بد می شه

      ‘Cause you know all of my secrets

      چون که تو تمام رازهای منو می دونی

      But I know all of yours

      البته من هم مال تو رو

      We make hours into seconds together

      ما ساعت ها رو مثل دقیقه ها کنار هم میگذرونیم

      The weight of the world feel like a feather

      وزن جهان برای ما مثل یه پر می مونه

      Cause we’re holding it right in our hands

      برای اینکه ما اون رو تو دستامون درست نگه داشتیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      احمد سلیمی ترکمانی گفته:
      مدت عضویت: 2309 روز

      سلاااااممم و درود به خانوم بهاری

      وااای من چقدر عاشق شوخ طبعیتون هستم

      چقدر خندیدم

      واقعا بی نظیر مینویسید

      من هر وقت کامنت شمارو میخونم کلی ذوق میکنم

      مرسی که هستی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        Bahary گفته:
        مدت عضویت: 2480 روز

        سلام سلاااااامممممم.

        وای خدا خودم چقد خنیدیم از کامنت خودم.

        دست مهربون خدا ممنونم که باعث شدین برگردم به همون زمانی که انرژیم بینظیر بود.

        انگار یکم زدم جاده خاکی.

        ولی چندروز برگشتم به جاده اصلی و انقدر پرانرژی هستم حتی بیشتر از اون موقع با کلی درک بیشتر از قوانین.

        یعنی انقدر قشنگ دارم هدایت میشم.به فایلایی که بینظیرن.

        همش دارم روی نکات مثبت تمرکز میکنم و تغیییر کانون توجه رو تمرین میکنم.و واقعا هدایت عشقمو میبینم.

        از اطرافم فقط عشق دریافت میکنم.

        انگار خداجووووونی هم حسودیش شد و همش میگ با خودم باش بامن عشق بازی کن منم میگم چشششششمممممم.🥰😃🙂

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          احمد سلیمی ترکمانی گفته:
          مدت عضویت: 2309 روز

          سلااااامم و درود به بانوی عشق

          ای جانم چقدر باحال نوشتین خداجوونی هم حسودیش شده

          من چقدر از خوندن کامنتاتون حس عالی میگیرم

          و منم مثل شما بی نهایت از بابت هدایت شدنم سپاسگزارم

          بهترین هارو براتون آرزومندم

          یاشاسین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            Bahary گفته:
            مدت عضویت: 2480 روز

            سلام سلااااام

            دوست خوش قلبم

            میدونی خوشبختی یعنی چی؟

            یعنی خداجووووونی🥰

            بیاد درگوشی بهت بگه.عزیزدلم حروف الفبا رو نگاه کن

            منم بگم خب

            بگه آ یعنی من الله😍🤩

            ب یعنی تو بهار🥰

            جات همینجاست کنار خودم

            تو از وجود منی و من در وجود تو

            من فقط سکوت ….😊

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    زدکارتیست گفته:
    مدت عضویت: 2651 روز

    هماهنگی و هم آهنگی

    گفتم: میشه بهم یه چیزی بگی؟ هرچی که میخوای؟

    صبر کردم و منتظر شدم و گوش دادم…

    پشه ای خورد به لپم. لپ چپم.

    لبخند زدم…

    در حالی که میخندید و من با تمام وجودم دوست داشتنش رو حس میکردم گفت:

    پشه هام رو نکش. اونها با تو کاری ندارند؛ من خودم مواظب تو هستم. مواظب همه چی هستم. تو آروم بگیر و فقط به من اعتماد کن.

    شبها برای این که ویزویزشون اذیتت نکنه، یه ملافه بکش روی سرت، تا خوابت ببره اما باهاشون کاری نداشته باش! بذار جهان کار خودش رو بکنه. بذار همه چی با طبیعت هماهنگ باشه. تو هم باهاش هماهنگ شو…

    منم گفتم چشم. چشم مهربون. هر چی شما بگید!

    هم میخندیدم، هم گریه میکردم.

    قول دادم تمام سعی خودمو بکنم که با مخلوقاتش مهربونتر باشم.

    اینجوری بیشتر دوست داره…

    از اون روز ب بعد،

    هیچ موجود زنده ای رو، نکشتم.

    .

    ZKartist

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 135 رای:
    • -
      حسین شیرمحمدی گفته:
      مدت عضویت: 2283 روز

      سلام من همیشه می بینم اولین نفر تو کامنتا هستی گفتم یک بار بخونم کامنتاتو عالی بود افرین من پشه ای که گفتیرو شرایط به ظاهر نامناسب ادمای به ظاهر نامناسبو در نظر گرفتم و کلی الهام بهم شد که همشون درسین برای موفقیت خیلی ازت ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        زدکارتیست گفته:
        مدت عضویت: 2651 روز

        علیک سلام دوست هم فرکانسی عزیز…

        انرژی شما هم سطح انرژی من شده… و این هماهنگی، باعث درج این دو پیام هست… و من خوشحالم.?

        مرسی ک برام کامنت گذاشتین و مرسی ک پیامهامو خوندین.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          جوانه امید گفته:
          مدت عضویت: 2900 روز

          سلام دوست عزیز زد کارتیست با احساس

          از کامنتی که گذاشته بودین لذت بردم و درس گرفتم به این فکر کردم که واقعا چرا خود من شخصا با موجودات آفریده خداوند مهربون با نا مهربونی رفتار می کردم البته مدتی هست که منم همینکار رو می کنم و کمتر حشراتی که برام ترسناکند رو از بین می برم چون با تغییر دید گاهم اونارو هم تجلی خدا می بینم

          خوشحالم از اینکه به لطف خداوند و آموزه های استاد عزیز و تغییر کم کم دیدگاهم هم فرکانس با شما دوستان عزیز شدم و مطالب عالیتون رو می خونم و لذت می برم

          مدتها بود که موفق نمیشدم دوباره وارد سایت استاد بشم ولی بعد از وقفه ای که در تمریناتم به وجود آمده بود وقتی اونا رو دوباره شروع کردم کائنات مجددا در رو به رویم بازکرد و این بار عالی تر از دفعات قبل چون در مسیر سفر زیبا و فوق العاده جالب استادو پسر گلشون وخانم شایسته عزیز قرار گرفتم وباهاشون همراه شدم و خدارو خیلی خیلی شاکرم که این توفیق رو به من داد تا در جریان این سفر از نظرات پر احساس دوستان عزیزم استفاده کنم خیلی حس خوب و مثبتی دارم و بازهم خدارو برای چنین نعماتی بینهایت سپاسگزارم خدایا متشکرم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      ليلا كيايی گفته:
      مدت عضویت: 2904 روز

      سلام به دوست مهربانم zkartist جان

      بهتون تبریک میگم که با طبیعت دوست هستید و بهشون احترام میذارید??

      و این انرژی رو هم به تمام موجودات هستی ساتع میکنید.

      آفرین به شما که مهربانی در وجودتون فوران میکنه و این آرامشتون قابل تحسینه?????

      در خدای شادیها و مهربانیها ،مهربان بمانید ??????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        زدکارتیست گفته:
        مدت عضویت: 2651 روز

        سلام و عرض ادب… دوست خوب و پر مهرم…

        چقدر خوبه ک همیشه با یه پیام پر حس مواجه بشی…

        سپاس از وجود پر احساست…

        .

        ایمان دارم ک خدا هرگز دیر نمیکند.

        ک هر آنچه ک نیاز دارم، در زمان درستش ب من میرسد.

        نور و عشق بر شما جاری باد…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      عاشق خدا گفته:
      مدت عضویت: 3354 روز

      زیباست ممنونم

      مدتهاست شاید سالها که دیگه هیچ حیون و جونداری رو دوست ندارم بکشم حتی اگر مزاحم باشد

      و آنها مزاحم نیستند

      چیزی در افکار من ناهماهنگ است که آنها را مزاحم میبینم

      و اتفاقا در همین زمان که احساس میکنم مزاحم هستند در زمان مناسب در مکان مناسب مزاحم میشوند

      پس میگویم آنها نعمتند و پس از آن فقط خیر و نیکی از آنها به من میرسد حتی سوسک

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    مریم فروزانی گفته:
    مدت عضویت: 2474 روز

    خانم شایسته عزیز ؛استاد دوست داشتنی ومایک نازنین سلام

    این چند تا فایل آخری که اومده رو سایت اینقدر زیبایی داره که من اصلا نمیتونم صبر کنم دانلود بشه واول یه دور نگاش میکنم ومحو زیباییهاش میشم وبعد با کیفیت hdدانلودش میکنم .ولی بازم میام کامنت بذارم دلم نمیاد ودوباره ودوباره فایل رو نگاه میکنم وسیر نمیشم از این همه رابطه عالی .زیبایی وغذاهای خوشکل والبته خوشمزه ومردمی که میشه تو چشماشون سادگی وصفا وصمیمیت رو دید .من از شما تشکر میکنم که برای اینکه همه چیز رو نشونمون بدید حتی اهمیتی به سرد شدن غذاتون نمیدید وبا لذت وعشق برامون فیلم میگیرید از تمام لحظات زیبایی که خودتون میبینید وبا عشق دوست دارید برای ما هم به تصویر بکشید .خیلی متشکرم

    شاید باورتون نشه اما با دیدن همین رابطه شما سه نفر که من ایمان دارم این فقط یه سر سوزن از اون چیزیه که شما سه نفر تجربه میکنید ؛زندگی من تو حوزه روابط داره زیر ورو میشه .من عاشق مردی شدم که تا چند ماه پیش میخواستم از زندگیم بکنمش بیرون به خیال اینکه زندگیم عالی بشه در صورتی که امروز هر کلمه ای که از دهنش در میاد عین زیباییست ونمیدونم چرا حس میکنم خیلی دوستش دارم واصلا رفتاراش برام عذاب آور نیست ودارم در کنارش حال میکنم .امروز دخترم بهم گفت مامان پنج سال جوونتر شدی چیکار کردی .واقعا نمیدونم چیکار کردم مثل همیشه بودم فقط تفاوتم با گذشته لبخندی هست که تا ساعتها بعد از دیدن فایلهای شما عزیز دل وجیگر من روی لبم هست ومدام دارم اون تصاویر زیبا وصداهای قشنگ پرنده ها که حتی نمیبینمشون ونمیدونم چی هستند رو توی ذهنم مرور میکنم وعین یه فیلم تو ذهنم عقبوجلوشون میکنم تا ببینم چیزی رو از قلم ننداخته باشم .از بس که همه چیز زیباورویایی هست .

    وقتی در آروی باز شد واون فضای زیبا واون پیچک های ناز رو دیدم از خوشحالی جیغ زدم خدایا چقدر اینجا قشنگه .خدای من خیلی نازه

    دخترم میگه مامان آخرش دیوونه میشی اینقدر ذوق میکنی منم بهش میگم نه مامان جون آخرش منم این جاها رو از نزدیک میبینم ودوتایی میخندیم….

    امروز برای اولین بار توی ذهنم گفتم شوهرم دستی از دستان خداونده برای کمک کردن به من .استاد باورتون میشه از وقتی دارم فایلای سفرنامه رومیبینم وفقط زیبایی وفقط زیباییی یاد اون جمله حضرت زینب میفتم که میگفت من غیر از زیبایی چیزی ندیدم ومدام میگم من چیزی از اماما وخدا نفهمیدم این بندگان خدا که همش دارن داد میزنن فقط زیبایی ببینید پس چرا من فقط تمرکزم روی غم بود چرا زودتر این چیزا رو ندیدم ونفهمیدم خوب زندگی کنم وکمک کنم جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشه بعد به خودم میگم اشکالی نداره که مریم تو تا حالا داشتی تکاملت رو طی میکردی واگر با اون تضادها برخورد نکرده بودی هرگز به این مکان نمیرسیدی

    به هر حال ممنونم خانم شایسته عزیز ومتشکرم از شما دوست عزیز که کامنتم رو تا انتها خوندید ویه تشکر ویژه از شما استاد عزیز که یک روز تصمیم گرفتید مسیر زندگیتون رو تغییر بدید وحتی روحتون هم خبر نداشت قراره در آینده چه تحولاتی تو دل انسانها به واسطه ایمانتون به وجود بیارید خیلی خییلیازتون ممنونم

    امیدوارم فایلای بعدی کمی طولانیتر باشه تا بیشتر با زیباییها همراه بشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 205 رای:
    • -
      محمدرضا تردست گفته:
      مدت عضویت: 2329 روز

      واقعا فوق العاده بود ممنون ازتون که آنچه را احساستان می گویدمی نویسید این سایت دریچه دیدن زیبایی هاست دریچه برای تغییر مدار فقر به ثروت مدار زشتی به زیبایی مداراحساس بد به احساس سپاس گزاری …

      ممنون ازتون فقط ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3837 روز

      امروز و امروز اولین نوشته ای که داره نوشته میشه

      این نوشته است و به به که چه نوشته ای شده و میشه .. یوهو

      به نام خداوند بخشنده مهربان سلام میکنم به دوست مهربانم

      چه کامنت بینظیری باریکلا آفرین به این همه تغییر آفرین، خب خواستی و هدایت شدی و انجام دادی

      ایمان آوردی و پیاده کردی در واقع قدرت را از بیرون گرفتی و دادی به اون نیرویی که بایست میدادی به خاطر همینم دیدی که واووو خدای من چقدر تغییرات و البته که خوشحالم که آماده تغییرات بودی و خب تغییر هم میتونه برات تغییرات بیشتری بیاره

      حالا فکرش را 10ماهی از اون موقع تا الان گذشته و چه جیگری شدی دیگه توی قانون و عمل به قانون

      خدایا شکرت خداروسپاس گزارم به خاطر وجود ارزشمندت و این دنیا را واقعا جای بهتری کردی

      ممنونم از تو

      ممنونم از استاد عزیز دوست داشتنی، Father

      ممنونم از مریم جان برای تهیه ی این سفرنامه الهام بخش و تاثیر گذار

      و ممنونم از خودم که مینویسم و برای زندگی بهتر و بهترم برای ورودی هام ارزش بیشتری قائل هستم.

      دوست دارم هم پاره ی ارزشمندم الهی که همیشه بترکونی و شاد باشی و قدر داشته هاتو بدونی یعنی سپاس گزار باشی و رها از هر نعمتی که به تو داده شده .. چون به محض دل بستگی بهشون بمببب از دست میدیدی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        میثم گفته:
        مدت عضویت: 1975 روز

        سلام و سلامتی برای همه دوستان عزیز

        بسیار لذت بردم از زیبایی های به تصویر کشیده شده توسط خانم شایسته عزیز و خیلی ام دلم خواست ازون غذای خوش رنگ و رو 😅

        و سطر آخر کلام شما دوست گرامی هم برام بسیار دلچسب و گوارا بود و احساس میکنم خیلی نیاز داشتم به این تذکر که شما ذکر کردین، اینکه به محض دلبستگی و وابستگی به داشته هامون بمبببب از دست میدیمشون… و این باز توحید و یگانگی الله رو بر من یادآور شد.

        بسیار سپاسگذارم از خداوند یکتای بی همتا و ممنون از نوشته های زیبا شما دوستان گرانقدر هم فرکانسیم.

        در پناه الله یکتا هر روز یگانگی بیشتر با خدامون رو برای همگی آرزومندم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2179 روز

      به نام خدا

      سلام

      اونجایی که گفتید دخترتون بهتون میگه جونتر شدید منم همه بهم میگن خانواده ام اصلا به من میگن عمل کردی بهم میگن صورتت کشیده تر شده خواهرم بهم میگه خواهر بدنت رو وصورتت رو لیزر کردی……………….. منم می خندم و میگم نه بابا ……..و توی دلم احساسسم عالی میشه و می دونم از کجا آب می خوره ولی از اسستاد جون و برنامه هاش هیچی نمیگم چون نه توی مدارن و منم از مدار خارجم می کنن……

      به نظرم

      آدم حالش از درون خوب باشه از طرز برخوردش با دیگران از حالت چشماش و از صورت خنده روش میشه فهمید علتش چیه……….

      ممنونم دوسست عزیزم که دوباره زیبایی ها رو یاد آوری کردیم باهم……

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مجید مهجور گفته:
      مدت عضویت: 3293 روز

      خدایا شکرت….خانم فروزانی عزیز چقدر براتون خوشحالم….

      خانم شایسته عزیز چقدر خوشحالم که این فایلهای سفرنامه رو شروع کردید که به نحوی دیگر ما رو متحول کردید…..خدا خیرتون بده واقعا…..میدونم که چقدر سخته گرفتن و تدوین و قراردادن فیلمها در کنار کارهای دیگرتون ولی بینهایت آرزو دارم که میلیاردها برابرش رو در زندگی تجربه کنید….خدا خیرتون بده…..من اونروز از توی سایت دیوار رفتم چیزی بخرم و بعد رفتم خونه ی طرف و دیدم اون هم عباسمنشیه ! ینی هم خدا رو شکر کردم که با هم فرکانسی دیگر آشنا شدم و هم شکر کردم که داره این طرز تفکر گسترش پیدا میکنه….خدایا شکرت واقعا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      moghadam گفته:
      مدت عضویت: 2337 روز

      سلام دوست عزیز و همفرکانسی ام .مهری هستم .همسر اقای مقدم .خیلی زیبا و عالی نوشتی .یعنی حرف دل منو زدی . خوشحالم در کنار شما عزیزان هستم و هر روز تجربه ای جذاب تر میتونم داشته باشم .شاد و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      احمد سلیمی ترکمانی گفته:
      مدت عضویت: 2309 روز

      سلااااممم ودرود به خانوم فروزانی

      خدارو شکر میکنم که نگاهتون نسبت به همسرتون آنقدر عوض شده و از خدا میخواهم که هر روز هم از این بهتر بشه و همیشه عاشق هم باشید

      و من خدارو سپاسگزارم که هر روز زیبایی های زندگی رو میبین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      نفیسه گفته:
      مدت عضویت: 2131 روز

      سلام مریم نااازنین

      خدای مقلب القلوب و الودودم رو سپاسگزارم که دلها رو به هم نرم میکنه

      خدارو شکر میکنم به خاطر اینکه با این نوشته زیبای شما خدا الهاماتم رو تایید کرد

      دقققققیقا همینه بقیه دستان خدا هستن و فقط برای کمک توی زندگی ما هستن حتی با تضاد

      خدارو شااااکرم به خاطر اینکه به این درک رسیدیم

      ممنون که نوشتین براتون بهترین ها،رو از الله یکتا آرزومندم

      ربنا آتنا من لدنک الرحمه و هئ لنا من امرنا رشدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1919 روز

      به نام رب تنها خالق و فرمانروای دنیااااا..

      سلام بر دوست عزیزممم،با خوندن دیدگاهتتون مو به تنم سیخخخ شددد..

      خیلی خوشحالممم براتوون عزیزمم..امیدوارممم الان خیلی خیلی بهتر از قبل هم شده باشینن در همه زمینه های زندگییی..

      موفق باشییین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سارا صارمی گفته:
      مدت عضویت: 2095 روز

      واقعا حس دوست داشتن بدون قید و شرط رو از جملاتی که در مورد همسرتون نوشتید گرفتم، با تمام وجود دوست داشتنتون و ارتباط زیباتون رو لمس کردم … مطمئنم که خوندن یادداشت شما نشونه ای برای من بود. امیدوارم به زودی من هم نتایج تلاشهام رو برای دوستان عزیزم بنویسم ، شاید که نه… حتما به لطف خدا تجربه شیرین من هم نشانه ای خواهد شد برای بقیه دوستان مهربون…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        مریم فروزانی گفته:
        مدت عضویت: 2474 روز

        سارای عزیزم سلام

        امروز تو باعث شدی بعد از مدتها به عقب برگردم ودوباره کامنتم رو بخونم .ودیدم که چقدر تو این چند ماه من تغییر کردم وچقدر زندگیم ونتایجم تغییر کرده

        خیلی خوشحالم که به جمع ما پیوستی عزیزم .

        برات بهترینها رو آرزو میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1254 روز

      وقتی آدم میاد کلیپ و ویدیو هارو میبینه یه جوری ذوق میکنه و میگه خدایا شکرت ، اما وقتی میاد کامنت های دوستاتی مثل شمارو میخونه دوباره و دوباره و دوباره میگه خدایا شکرت هزاران بار شکرت که اینجام و کنار کلی آدم دیگه میتونم زیبایی ها رو ببینم و لمس کنم ، زیبایی هارو بشنوم زیبایی ها رو گوش بدم .

      خدایا شکرت برای آفریدن من برای آفریدن این همه زیبایی و لطافت که آفریدی برای من برای منی که ارزشمندم 😍

      خدایا شکرت که روابط خانوادگی و زن و شوهری شما با همسرتون عالی شده خدارو شکرش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: