https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-08 10:50:032024-07-29 15:38:59سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۱
568نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من خانمی با سن پنجاه وچند ساله سفرهای استاد را با لذت دنبال می کنم
من سعی کرده ام همراه شما در سفر باشم ولحظات زیبای سفر را حس کنم ولذت ببرم
از نظر من زیباترین قسمت سفر ابراز علاقه استاد به خانم شایسته هست
باور کنید زیباتر ین چشم اندازه و فضا های قشنگ همراه با عشق استاد برای من زیباتر میشه من تمام حس وعشق استاد را به همسرش می ستایم وهمراه با او من هم زمزمه میکنم عاشقتم
سلام استاد من معنی نشانه ها رو قبلا نمیفهمیدم فکر میکردم یه چیز عجیب غریب خاص باید باشه ولی وقتی عملی توی فایلای قبلی دیدم چجوری دنباله نشانه ها میرید تازه فهمیدم منظورتون چیه .فوق العاده اید وممنون از خانم شایسته فایله آبشاره نیاگارا بی نظیر بود من بادیدنش حسه شوق و پرواز بهم دست میداد یه حسه هیجانو اشتیاقه خاص .بی نظیرید ممنون
انقدر فیلمها رو دیدم و باور کردم که نشونه دیدم و برای خودم هم اتفاق افتاد
روابط خوب آدمهای غریبه و همسایه ها رو در فیلمهای سفرنامه میدیدم تحسین میکردم و باور کردم که آدمهای خوب و مهربان در دنیای اطرافم زیاد هستن و حتما وارد زندگیم میشن.
برای باور فراوانی تمرین این هفته مو انجام دادم (معمولا ماهی یکبار به فروشگاهها یا رستورانهای معروف و گرانقیمت پرمشتری میرم و یه خرید انجام میدم حتی اگه خیلی کوچیک باشه )
واااای نمیدونین چقدر با همیشه فرق داشت. آدمهای خوب و مهربانی در اونجا باهام برخورد داشتن بهم کمک میکردن، باهام بدون مقدمه صحبت میکردن و خوبی زندگی میگفتن. یه آقا و خانم بسیار مهربان نزدیکم اومدن و گفتن بردار زیاد خرید کن نگران نباش خیلی هست همه چی فراوونه :))) نمیدونم چرا این صحبت رو کردن اما وقتی نگاهشون کردم برای یک لحظه تمام سفرنامه و آبشار نیاگارا اونجا که همه به سلام میدادن و لبخند میزدن از جلوی چشمم رد شدن .. این و آقا خانوم بخاطر مهربونیم بهم تبریک گفتن جوری باهام صحبت میکردن که انگار سالهاست همو میشناسیم و با عشق خداحافظی کردن و رفتن . گفتم حتما باید بیام تو سایت بنویسم که فرکانس مونو که تغییر میدیدم همه چیز در زندگیمون تغییر میکنن حتی رهگذرای خیابون !
نتونستم یادآوری نکنم لذت های حس شده رو توی این فایل الهی
هرآنچه به من میرسه از فضل پروردگارم است
خدایا چشمانم و قلبم را بینا کن تا عمیق و عمیق تر نعماتت رو ببینم…نعمت اینکه شب قبل خواب، کنار عشقت دراز کشیده باشی و آروم آروم صحبت کنی، با چشمانی خواب آلود و صدایی خاص و توگلو…چقدر تجربه ی این لحظه زیباست، اینقدر اینقدر اینقدر خوشاینده که امیدوارم همه تجربه اش کنن، و خودم هم بیشتر از قبل…خدایا شکرت این نعمت و این خوشی رو برامون فراهم کردی…همسر نازنین من خیلی شوخ طبعه، گاهی بین این آروم آروم صحبت کردن هامون، یه چیزی می گه و من دیگه سکوت رو میشکنم و قاه قاه می خندم و دیگه خندم بندنمیاد…و همیشه قدر این لحظات رو دونستم و از ته دل شکرگزارش بودم و از این جنس بیشتر تجربه کردم…خدایا سپاسگزارم برای داشتن چنین همسری الهی…برای داشتن چنین لحظاتی، پروردگارا این از فضل و رحمت توست…
استاد تحسین می کنم این صبوریتون برای گوش سپردن به صحبت های مریم جان، تحسین می کنم اینقدر عکس العمل خوب و عاشقانه رو به صحبت هاشون، به فیلم برداری هاشون، به تک تک حرکاتشون، و انگار مریم بانو مثل کودکی هستش که باهاش با ظرافت و لطافت و با عشق رفتار می کنید، چقدر این لحن صحبت کردن هاتون باهمدیگه زیباست…چقدر الهیه…
استاد گردش هوا و circulate رو گفتید، همین، همین نعمت یکی از بزرگترین شکرگزاری های منه، به نظر من یکی از مهمترین نعمات هستش… در اصل هوا توی خونه جریان نداره، بلکه خداست که جریان داره…توی این خونه ی الهی من که خداوند در اختیارمون قرار داده تا سکنی گزینیم و زندگی راحت تری داشته باشیم، همینطوریه، از دوطرف پنجره داره، و روبه روی پنجره ها هم یک فضای بازه، باعث میشه صدای پرندگان اول صبح، و گردش خدا (هوا) داخل خونه و این تهویه مطبوع نصیبون بشه…وقتی توی خونه ی قبلیم این شرایط رو نداشتم، توی این خونه دیدم چقدر نعمته همین یک مورد. باورتون میشه روزهای تابستان که خیلی ها از گرما شکایت می کنن، خونه ی ما اینقدر هواش خنکی مطبوعی داره که اکثرا پتو هم میکشیم موقع خواب، من این خنکی رو خیلی میپسندم، درسته انسان با کولرها خنکی خلق می کنه ولی من کولر الهی که انرژی مثبت باخودش حمل می کنه رو بیشتر میپسندم. خدایا سپاسگزارم برای همین نعمتت که بهم ارزانی داشتی…
استاد در مورد ارزش این فایل ها گفتید، استاد می دونید این روزها توی سایت چه فایل هایی میزارید؟ مسابقه قسمت 174 زندگی در بهشت و کلاپ هاوس در مورد تغییر دیدگاه در مورد امریکا، فایل های سفرنامه مرداد 98 روی سایت قرار گرفته و امروز که 31 خرداد 1400 هستش، فقط توی همین دوسال چقدر تغییرات در نگرش ها ایجاد کردید. حتی توی صحبت هاتون در فایل های این روزها گفتید، وقتی داشتید سفرنامه رو فیلم برداری می کردید فکر نمی کردید این نتایج رو به همراه داشته باشه…چقدر هدایت های الهی زیباست، فقط کاری که قلبمون امر به انجامش رو می کنه، انجامش بدیم، خداوند بهترین پلن plan هارو برامون چیده، هم برای ما و هم برای دیگر همپاره های ارزشمند.
مریم عزیزم، اونجاهم که رفتی بیرون و توی تاریکی فیلم برداری کردی رو تحسین می کنم، وقتی چراغ قوه رو گرفتی روی درخت ها و زمین، خیلی جالب بود، یه افکت خاص الهی روی سکانس هات بود، یه گردی جا مشخص بود، چقدر خوشم اومد…صدای جیرجیرک ها صدای شب، توی سکوت، وای خدای من چقدر این لحظات زیباست…
تحسین می کنم نعمتی به نام آروی رو، همچنان که توی state park هستید، در جای راحتی، روی تخت خودتون دراز کشیدید…خیلی راحت تر از چادرهای مسافرتی Tent. با توریی که پنجره ها دارن، هیچ حشره یا جک و جونوری داخل نمیاد و هوایی که توی آروی جریان داره و خنک هستش و تخت نرم و راحت، این حالت خیلی تحسین برانگیز هستش، خدا و خرما باهمدیگه! هم طبیعت هم راحتی منزل!
استاد در مورد توی مدار بودن افراد برای دیدن این فایل ها صحبت کردید، اتفاقا من همون یکسال و نیم یا دوسال پیش، میدیدم که فایل های سفرنامه روی سایت قرار می گیره، خیلی اشتیاق داشتم برای دیدنش، اما نه اون جنس اشتیاقی که الان دارم، اون موقع میدیدم برای اینکه میخواستم شمارو بیشتر بشناسم، میخواستم بدونم چیکار می کنید، چه تجربیاتی دارید و درکل توی امریکا چیکار می کنید…یه همچین حس هایی داشتم. طوری که هرقسمت رو میدیدم و پاک می کردم چون فضای هاردم رو اشغال می کرد و ذره ای فکر نمی کردم این فایل های به درد دیگه ای هم بخوره (ببخشیدا😅)
و الان این روزها و ماه ها، به شدت درونم اشتیاق و کشش داره برای دیدن دوباره و تفکر و باورسازی و تمرکز بر نکات مثبت و در کل دریافت آگاهی، تمام قسمت هارو مجدد کیفیت بالا دانلود کردم و قسمت به قسمت می بینم و کلی آگاهی کسب می کنم و کلی حال دلم خوب میشه..الخصوص وقتی چند موردش رو توی زندگیم تجربه کردم بیشتر ایمان آوردم به ارزش بی نهایت این فایلها. با صحبت های شما واقعا احساس کردم که اون موقع چطور در مدار بودم و این روزها چطور در مدارش هستم.
الان از نگاه دوربین شما، حتی لحن صحبت و رفتار یک انسان ثروتمند (چه شما و چه افراد امریکایی) رو توجه می کنم و بهش فکر می کنم و به وضوح احساس می کنم نگاهم چقدر داره تغییر می کنه نسبت به انسان های ثروتمند و در کل پول و ثروت و البته نتایج ریز و درشتم هم گواه این تغییر نگاه هست.
واقعا فکر نمی کردم از فایلی که گشت و گذار در جاهای مختلف امریکا توش نبود، اینهمه آگاهی دریافت کنم و اینهمه حالم خوبه بشه…برم یکدور دیگه با عشق ببینم این قسمت الهی رو.
اون لحظه که ساعت رو نشون دادید، همزمان با صدای ماشین خشک کن لباس، چراغ ساعت هم خاموش شد، خیلی لحظه ی فانی fun بود، انگار زنگ اخطار بود، اخطار دیروقت بودن و باید بخوابید…
جمله ی ارزشمند مریم جان: همیشه به این فکر میکردم که این چیزهایی که من الان توی جهان میبینم، آدم های دیگه چه چیزهایی دارن می بینن؟ من دوست دارم دنیارو از نگاه اوناهم ببینم چقدر این طرز فکر و طرز نگاه مریم جان در همین قسمت های سفرنامه جریان داره و دقیقا داره ذهن منو آماده میکنه برای رفتن برای تجربه چیزهای بیشتر و بزرگتر، دیدن دنیا از نگاه دیگران.
این احساس الانم رو برای خودم ثبت می کنم و ردپا میزارم برای سالهای آینده ام ببینم همین احساس منجر به چه چیزی و چه تجربیاتی شد: این روزها احساس می کنم باید بریم، من و همسرم، وجودم داره هی درخواست میده برای کندن از این شهر و دورشدن از این آدما، احساس می کنم دیگه چیزی برای یادگرفتن اینجا ندارم، از این شهر، از این مردم و از این تجربیاتی که تا الان در این موقعیت داشتم، دلم رفتن میخواد، شهرهای جدید، موقعیت های جدید، آدم های جدید، شرایط جدید، نگاه های جدید، جدید و البته رشد کرده، و البته فراتر از چیزهایی که تا الان بوده، پخته تر، بزرگتر و وسیع تر! این احساس آماده ی رفتن بودنم این روزها خیلی پررنگ تر شده، احساس می کنم دیگه اینجا جای من نیست، و باید حرکت کنم! قبلا اینقدر درخواست رفتن نداشتم. و به لطف خداوند همین وابسته نبودن من و همسرم به چیزی یا کسی در اینجا، قلبم رو آرام می کنه برای اجابت این خواسته.
سپاسگزارم از مریم عزیزم که زحمت این قسمت هارو کشیده و اینطوری به من در تمام جنبه ها کمک کرده، برای حضورت سپاسگزارم مریم نازنین.
و همه دوستان که خانواده من تو این مسیر محسوب میشید
امروز به سمت این نشانه هدایت شدم و تازه قدم اول و دوم رو شروع کردم و اصلا یه حالی دارم همه اش اشک میریزم نه از ناراحتی و غم اشک آگاهی اشک برای اینکه خدایا سپاسگزارتم که منو تو این مسیر قرار دادی منو هدایت کردی تو این دنیا تو این شهر که هزاران چیز نازیبا هست من یه گوشه امن دارم بهش پناه بیارم و فقط آگاهی و لذت رو تجربه کنم باورام قوی بشه وقتی همه میگن نمیتونی و نمیشه من شمارو میبینم که خواستید و شده و با نهایت تواضع به ما هم کمک میکنید تا برسیم بگیم شد
وقتی مریم جونم گفت که یه روز عکسایی رو که میدیده الان تو خود اون موقعیت هست این باور در من ساخته شد که منم میبینم منم بهش میرسم اشک از چشمم سرازیر شد گفتم با خودم به این توجه نکن که الان چی هستی به قول استاد آینده ات یه آینده ای میشه که میگی این گذشته به اون آینده هیچ ربطی نداشته نمیدونم خدا برام چی در نظر گرفته ولی هرچی هست بهترینه با تمام وجود دلم میخواد برم امریکا دلم میخواد برم آبشار نیاگارارو ببینمم دلم میخواد یه رابطه عشقی داشته باشم مثل استاد و مریم جونم وقتی استاد میگفت عشقم نفس با تمام وجودم این عشق و هماهنگی و هم فرکانسی رو تو یه مکان فوق العاده از خدای مهربون بخشنده ام خواستم با این که انگار الان تو یه جزیره ام دور اطرافیانم هیچ ربطی به این فرکانس و آینده ندارن من تک و تنها و خسته ی تفکرات محدود اطرافیانمم ولی ایمان دارم درست میشه همونطوری که برای شما شده برای من هم خواهد شد از خدا درخواست میکنم ایمان دارم اجابت شده و حتما به زودی زود دریافت خواهم کرد
دقیقا نشانه و هدایتی بود برای مسیری که در میانه اش کم آورده بودم. صحبتها و حالت چهره، نوری از امید و استمرار را در من زنده کرد. باید با شادی و سراسر احساس خوبِ شکرگذاری، هدایتها و نشانه های کوچک خداوند را در طول مسیر رسیدن به خواسته اصلی، دید و بخاطرش سرشار از خوشحالی شد.
با اینکه چند ماهی است بصورت مستمر با بخشهای مختلف سایت در ارتباط هستم و دارم به شکلهای مختلف از مطالب استفاده میکنم، اولین بار است که دوست داشتم کامنت بذارم. البته این هم با هدایتی انجام شد که از کامنت همین قسمت دریافت کردم. همچنین طولانی شدن توضیحاتم.
سلام به نماینده ی نگاه های خانواده ی عباسمنشیم وسلام به استاد عزیز وبزرگوارم
چقدر ساحل آروم وزیباست ودریا موج هاش رو مثل دامن سفید توری میکشه تو تن ساحل زیبا وآرام..
بعدازتماشای آرامش دریا ودیدن اون موج های زیبا هدایت میشیم به داخل آروی وهمنشین میشیم با دو عزیز همفرکانس دوعزیز مهربان وتوحیدی.. چقدر این فایلها زنده هست وقتی که مریم جون داشت فیلم میگرفت حس میکردم خودمم اونجا کنار مریم جون پشت دوربین هستم وتماشاگر نگاهای معصومانه وکودکانه استاد که با چه دقتی به حرفهای عزیزدلش گوش میده وچقدر همدیگر رو تحسین میکنن.. الان ساعت 2:12دقیقه شب هست ومریم جون حتی از این لحظات عاشقانه شون هم مارو بی نصیب نمیزاره وتمام لحظات زیباشو بامابه اشتراک میزاره..
واستاد نازنینم چقدر با حوصله وبا صبوری وباعشق به حرفهای مریم جون گوش میکنه وبرای ما از قانون حرف میزنه چقدر خوشحالم وعاشق خودم هستم وازخودم ممنونم که با متعهد بودنش خودشو در مدار وفرکانس شما دوعزیز قرار داده وپابه پای شما داره تو این سفر میاد..
خدایاصدهزارمرتبه شکرت از این نیمه شب زیبا که باموسیقی زیبای جیرجیرکها دلنشین تر وگوش نواز تر شده..
خدایاشکرت واسه اون نسیم خنکی که ازاون پنجره آروی به داخل میاد وصورتمون ونوازش میده وخیلی اروم وبیصدا از اون یکی پنجره خارج میشه وباز اینکار تکرار میشه ویه حس خوب بهشتی به ما میده..
خدایا شکرت واسه این دست مهربونت که برای ما فیلم میگیره وشادیهاشو باما شریک میشه..
چه خوبه مریم جون که هستید با استاد.. که ما این چیزا رو ببینیم وگرنه که به قول خود استاد، استاد که حال وحوصله ی اینکارا رو نداشت وما هم صدسال این چیزا رو تجربه نمیکردیم..
ای عزیز نازنینی که پشت اون دوربین هستی وباعشق برای ما فیلم میگیری ازخدای توانا میخام که یه روزی چشمم به وصال زیبای شما روشن بشه واز نزدیک لمستون کنم وتوی آغوشم با عشق بفشارمتون واون صورت ماه ودوست داشتنی تونو ببوسم خواهر مهربونم عاشقانه دوستت دارم بعضی وقتا اینقدر دلتنگ این لحظه میشم انگار که دلتنگ خواهر تنی خودم هستم که سالها ازش دور موندم.. به امید اون روز واون ملاقات زیبا به خدای مهربون میسپارمتون..
درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید
پروردگارا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم
سلام به استاد عزیزو مریم گلی
نشانه امروز من:
چه نشانه عالی ، وقتی فایل دو درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری رو داشتم نگاه میکردم و اون قسمتی که استاد گفتین وقتی صبح از خواب بیدار میشی و به خودت میگی امروز یه روز پر از اتفاقات قشنگ ، تصمیم گرفتم هرروز صبح تمرین کنم و امروز صبح تا چشمام باز کردم گفتم امروز قراره کلی اتفاق قشنگ رخ بده ، خبرهای خوب بشنوم و روزی وارد زندگیم بشه ….
و خبر خوب شنیدم با این فایل که نشانه امروز من بود در بین صحبتهای مریم عزیز که گفتن(( هدایت شدن،اینکه چطور به خواسته امون نچسبیم و چجوری هدایت بشیم و چجوری متوجه بشیم که دستای خدا همین کنارمون هستند فقط اگر ما مقاومت نکنیم واقعا میان)) ….. عالی بود و با شنیدنشون حسم فوق العاده شد…. مخصوصا قسمتی که دستای خدا همین کنارمون هستند ، دقیقا هستند و بارها خودم تجربه کردم این دستان خداوند رو ، آره باید اجازه بدم تا هدایت بشم ..
قسمت دیگه ای که بهم انگیزه و شوق داد این قسمت از صحبتهای مریم عزیز (( گفتن بعضی وقتها با لحظه های مواجه میشم که قبلا تو فیلم دیدم، تو عکس دیدم، نه دقیقا مثل اون ، دقیقا خود اون عکس)) چون منو یاد چندتا از خواسته هام انداخت که دقیقا چندتا از خواسته هام 99 درصد چیزی که می خواستم خدا بهم داد نه تنها کمتر بلکه بهتر و عالیترش رو بهم داد …. این دوباره بهم یادآوری شد و نشانه ای از خداوند شد برای اجابت خواسته های که الان دارم روشون کار میکنم که دوباره همونی که میخوای میشه دقیقا همون ،سحر دقیقا همون …. چقد با شنیدم این حرفها لبخند اومد رو لبام و از خدای قادر و توانا و هدایتگرم بی نهایت سپاسگزارم که همواره داره هدایت میکنه به بی نهایت روش و از مریم عزیز هم سپاسگزار و قدردان هستم و می بوسم از دور شمارو …
سلام بر استا د وخانم شایسته عزیز وپسر گلتون
من خانمی با سن پنجاه وچند ساله سفرهای استاد را با لذت دنبال می کنم
من سعی کرده ام همراه شما در سفر باشم ولحظات زیبای سفر را حس کنم ولذت ببرم
از نظر من زیباترین قسمت سفر ابراز علاقه استاد به خانم شایسته هست
باور کنید زیباتر ین چشم اندازه و فضا های قشنگ همراه با عشق استاد برای من زیباتر میشه من تمام حس وعشق استاد را به همسرش می ستایم وهمراه با او من هم زمزمه میکنم عاشقتم
سلام استاد من معنی نشانه ها رو قبلا نمیفهمیدم فکر میکردم یه چیز عجیب غریب خاص باید باشه ولی وقتی عملی توی فایلای قبلی دیدم چجوری دنباله نشانه ها میرید تازه فهمیدم منظورتون چیه .فوق العاده اید وممنون از خانم شایسته فایله آبشاره نیاگارا بی نظیر بود من بادیدنش حسه شوق و پرواز بهم دست میداد یه حسه هیجانو اشتیاقه خاص .بی نظیرید ممنون
سلام به همه همسفرای عزیز
انقدر فیلمها رو دیدم و باور کردم که نشونه دیدم و برای خودم هم اتفاق افتاد
روابط خوب آدمهای غریبه و همسایه ها رو در فیلمهای سفرنامه میدیدم تحسین میکردم و باور کردم که آدمهای خوب و مهربان در دنیای اطرافم زیاد هستن و حتما وارد زندگیم میشن.
برای باور فراوانی تمرین این هفته مو انجام دادم (معمولا ماهی یکبار به فروشگاهها یا رستورانهای معروف و گرانقیمت پرمشتری میرم و یه خرید انجام میدم حتی اگه خیلی کوچیک باشه )
واااای نمیدونین چقدر با همیشه فرق داشت. آدمهای خوب و مهربانی در اونجا باهام برخورد داشتن بهم کمک میکردن، باهام بدون مقدمه صحبت میکردن و خوبی زندگی میگفتن. یه آقا و خانم بسیار مهربان نزدیکم اومدن و گفتن بردار زیاد خرید کن نگران نباش خیلی هست همه چی فراوونه :))) نمیدونم چرا این صحبت رو کردن اما وقتی نگاهشون کردم برای یک لحظه تمام سفرنامه و آبشار نیاگارا اونجا که همه به سلام میدادن و لبخند میزدن از جلوی چشمم رد شدن .. این و آقا خانوم بخاطر مهربونیم بهم تبریک گفتن جوری باهام صحبت میکردن که انگار سالهاست همو میشناسیم و با عشق خداحافظی کردن و رفتن . گفتم حتما باید بیام تو سایت بنویسم که فرکانس مونو که تغییر میدیدم همه چیز در زندگیمون تغییر میکنن حتی رهگذرای خیابون !
خدایا شکرت
کلی شووووق دارم برم فایل جدید رو دانلود کنممم
نتونستم ننویسم برای این قسمت الهی خدای من
نتونستم یادآوری نکنم لذت های حس شده رو توی این فایل الهی
هرآنچه به من میرسه از فضل پروردگارم است
خدایا چشمانم و قلبم را بینا کن تا عمیق و عمیق تر نعماتت رو ببینم…نعمت اینکه شب قبل خواب، کنار عشقت دراز کشیده باشی و آروم آروم صحبت کنی، با چشمانی خواب آلود و صدایی خاص و توگلو…چقدر تجربه ی این لحظه زیباست، اینقدر اینقدر اینقدر خوشاینده که امیدوارم همه تجربه اش کنن، و خودم هم بیشتر از قبل…خدایا شکرت این نعمت و این خوشی رو برامون فراهم کردی…همسر نازنین من خیلی شوخ طبعه، گاهی بین این آروم آروم صحبت کردن هامون، یه چیزی می گه و من دیگه سکوت رو میشکنم و قاه قاه می خندم و دیگه خندم بندنمیاد…و همیشه قدر این لحظات رو دونستم و از ته دل شکرگزارش بودم و از این جنس بیشتر تجربه کردم…خدایا سپاسگزارم برای داشتن چنین همسری الهی…برای داشتن چنین لحظاتی، پروردگارا این از فضل و رحمت توست…
استاد تحسین می کنم این صبوریتون برای گوش سپردن به صحبت های مریم جان، تحسین می کنم اینقدر عکس العمل خوب و عاشقانه رو به صحبت هاشون، به فیلم برداری هاشون، به تک تک حرکاتشون، و انگار مریم بانو مثل کودکی هستش که باهاش با ظرافت و لطافت و با عشق رفتار می کنید، چقدر این لحن صحبت کردن هاتون باهمدیگه زیباست…چقدر الهیه…
استاد گردش هوا و circulate رو گفتید، همین، همین نعمت یکی از بزرگترین شکرگزاری های منه، به نظر من یکی از مهمترین نعمات هستش… در اصل هوا توی خونه جریان نداره، بلکه خداست که جریان داره…توی این خونه ی الهی من که خداوند در اختیارمون قرار داده تا سکنی گزینیم و زندگی راحت تری داشته باشیم، همینطوریه، از دوطرف پنجره داره، و روبه روی پنجره ها هم یک فضای بازه، باعث میشه صدای پرندگان اول صبح، و گردش خدا (هوا) داخل خونه و این تهویه مطبوع نصیبون بشه…وقتی توی خونه ی قبلیم این شرایط رو نداشتم، توی این خونه دیدم چقدر نعمته همین یک مورد. باورتون میشه روزهای تابستان که خیلی ها از گرما شکایت می کنن، خونه ی ما اینقدر هواش خنکی مطبوعی داره که اکثرا پتو هم میکشیم موقع خواب، من این خنکی رو خیلی میپسندم، درسته انسان با کولرها خنکی خلق می کنه ولی من کولر الهی که انرژی مثبت باخودش حمل می کنه رو بیشتر میپسندم. خدایا سپاسگزارم برای همین نعمتت که بهم ارزانی داشتی…
استاد در مورد ارزش این فایل ها گفتید، استاد می دونید این روزها توی سایت چه فایل هایی میزارید؟ مسابقه قسمت 174 زندگی در بهشت و کلاپ هاوس در مورد تغییر دیدگاه در مورد امریکا، فایل های سفرنامه مرداد 98 روی سایت قرار گرفته و امروز که 31 خرداد 1400 هستش، فقط توی همین دوسال چقدر تغییرات در نگرش ها ایجاد کردید. حتی توی صحبت هاتون در فایل های این روزها گفتید، وقتی داشتید سفرنامه رو فیلم برداری می کردید فکر نمی کردید این نتایج رو به همراه داشته باشه…چقدر هدایت های الهی زیباست، فقط کاری که قلبمون امر به انجامش رو می کنه، انجامش بدیم، خداوند بهترین پلن plan هارو برامون چیده، هم برای ما و هم برای دیگر همپاره های ارزشمند.
مریم عزیزم، اونجاهم که رفتی بیرون و توی تاریکی فیلم برداری کردی رو تحسین می کنم، وقتی چراغ قوه رو گرفتی روی درخت ها و زمین، خیلی جالب بود، یه افکت خاص الهی روی سکانس هات بود، یه گردی جا مشخص بود، چقدر خوشم اومد…صدای جیرجیرک ها صدای شب، توی سکوت، وای خدای من چقدر این لحظات زیباست…
تحسین می کنم نعمتی به نام آروی رو، همچنان که توی state park هستید، در جای راحتی، روی تخت خودتون دراز کشیدید…خیلی راحت تر از چادرهای مسافرتی Tent. با توریی که پنجره ها دارن، هیچ حشره یا جک و جونوری داخل نمیاد و هوایی که توی آروی جریان داره و خنک هستش و تخت نرم و راحت، این حالت خیلی تحسین برانگیز هستش، خدا و خرما باهمدیگه! هم طبیعت هم راحتی منزل!
استاد در مورد توی مدار بودن افراد برای دیدن این فایل ها صحبت کردید، اتفاقا من همون یکسال و نیم یا دوسال پیش، میدیدم که فایل های سفرنامه روی سایت قرار می گیره، خیلی اشتیاق داشتم برای دیدنش، اما نه اون جنس اشتیاقی که الان دارم، اون موقع میدیدم برای اینکه میخواستم شمارو بیشتر بشناسم، میخواستم بدونم چیکار می کنید، چه تجربیاتی دارید و درکل توی امریکا چیکار می کنید…یه همچین حس هایی داشتم. طوری که هرقسمت رو میدیدم و پاک می کردم چون فضای هاردم رو اشغال می کرد و ذره ای فکر نمی کردم این فایل های به درد دیگه ای هم بخوره (ببخشیدا😅)
و الان این روزها و ماه ها، به شدت درونم اشتیاق و کشش داره برای دیدن دوباره و تفکر و باورسازی و تمرکز بر نکات مثبت و در کل دریافت آگاهی، تمام قسمت هارو مجدد کیفیت بالا دانلود کردم و قسمت به قسمت می بینم و کلی آگاهی کسب می کنم و کلی حال دلم خوب میشه..الخصوص وقتی چند موردش رو توی زندگیم تجربه کردم بیشتر ایمان آوردم به ارزش بی نهایت این فایلها. با صحبت های شما واقعا احساس کردم که اون موقع چطور در مدار بودم و این روزها چطور در مدارش هستم.
الان از نگاه دوربین شما، حتی لحن صحبت و رفتار یک انسان ثروتمند (چه شما و چه افراد امریکایی) رو توجه می کنم و بهش فکر می کنم و به وضوح احساس می کنم نگاهم چقدر داره تغییر می کنه نسبت به انسان های ثروتمند و در کل پول و ثروت و البته نتایج ریز و درشتم هم گواه این تغییر نگاه هست.
واقعا فکر نمی کردم از فایلی که گشت و گذار در جاهای مختلف امریکا توش نبود، اینهمه آگاهی دریافت کنم و اینهمه حالم خوبه بشه…برم یکدور دیگه با عشق ببینم این قسمت الهی رو.
اون لحظه که ساعت رو نشون دادید، همزمان با صدای ماشین خشک کن لباس، چراغ ساعت هم خاموش شد، خیلی لحظه ی فانی fun بود، انگار زنگ اخطار بود، اخطار دیروقت بودن و باید بخوابید…
جمله ی ارزشمند مریم جان: همیشه به این فکر میکردم که این چیزهایی که من الان توی جهان میبینم، آدم های دیگه چه چیزهایی دارن می بینن؟ من دوست دارم دنیارو از نگاه اوناهم ببینم چقدر این طرز فکر و طرز نگاه مریم جان در همین قسمت های سفرنامه جریان داره و دقیقا داره ذهن منو آماده میکنه برای رفتن برای تجربه چیزهای بیشتر و بزرگتر، دیدن دنیا از نگاه دیگران.
این احساس الانم رو برای خودم ثبت می کنم و ردپا میزارم برای سالهای آینده ام ببینم همین احساس منجر به چه چیزی و چه تجربیاتی شد: این روزها احساس می کنم باید بریم، من و همسرم، وجودم داره هی درخواست میده برای کندن از این شهر و دورشدن از این آدما، احساس می کنم دیگه چیزی برای یادگرفتن اینجا ندارم، از این شهر، از این مردم و از این تجربیاتی که تا الان در این موقعیت داشتم، دلم رفتن میخواد، شهرهای جدید، موقعیت های جدید، آدم های جدید، شرایط جدید، نگاه های جدید، جدید و البته رشد کرده، و البته فراتر از چیزهایی که تا الان بوده، پخته تر، بزرگتر و وسیع تر! این احساس آماده ی رفتن بودنم این روزها خیلی پررنگ تر شده، احساس می کنم دیگه اینجا جای من نیست، و باید حرکت کنم! قبلا اینقدر درخواست رفتن نداشتم. و به لطف خداوند همین وابسته نبودن من و همسرم به چیزی یا کسی در اینجا، قلبم رو آرام می کنه برای اجابت این خواسته.
سپاسگزارم از مریم عزیزم که زحمت این قسمت هارو کشیده و اینطوری به من در تمام جنبه ها کمک کرده، برای حضورت سپاسگزارم مریم نازنین.
سلام خدمت استاد عزیزم مریم جان عشقم
و همه دوستان که خانواده من تو این مسیر محسوب میشید
امروز به سمت این نشانه هدایت شدم و تازه قدم اول و دوم رو شروع کردم و اصلا یه حالی دارم همه اش اشک میریزم نه از ناراحتی و غم اشک آگاهی اشک برای اینکه خدایا سپاسگزارتم که منو تو این مسیر قرار دادی منو هدایت کردی تو این دنیا تو این شهر که هزاران چیز نازیبا هست من یه گوشه امن دارم بهش پناه بیارم و فقط آگاهی و لذت رو تجربه کنم باورام قوی بشه وقتی همه میگن نمیتونی و نمیشه من شمارو میبینم که خواستید و شده و با نهایت تواضع به ما هم کمک میکنید تا برسیم بگیم شد
وقتی مریم جونم گفت که یه روز عکسایی رو که میدیده الان تو خود اون موقعیت هست این باور در من ساخته شد که منم میبینم منم بهش میرسم اشک از چشمم سرازیر شد گفتم با خودم به این توجه نکن که الان چی هستی به قول استاد آینده ات یه آینده ای میشه که میگی این گذشته به اون آینده هیچ ربطی نداشته نمیدونم خدا برام چی در نظر گرفته ولی هرچی هست بهترینه با تمام وجود دلم میخواد برم امریکا دلم میخواد برم آبشار نیاگارارو ببینمم دلم میخواد یه رابطه عشقی داشته باشم مثل استاد و مریم جونم وقتی استاد میگفت عشقم نفس با تمام وجودم این عشق و هماهنگی و هم فرکانسی رو تو یه مکان فوق العاده از خدای مهربون بخشنده ام خواستم با این که انگار الان تو یه جزیره ام دور اطرافیانم هیچ ربطی به این فرکانس و آینده ندارن من تک و تنها و خسته ی تفکرات محدود اطرافیانمم ولی ایمان دارم درست میشه همونطوری که برای شما شده برای من هم خواهد شد از خدا درخواست میکنم ایمان دارم اجابت شده و حتما به زودی زود دریافت خواهم کرد
دوستون دارم عشقتونم
🙏🏻❤️🔥❤️🤍🌹💪🏻🫶🏻
پر از نکته و هدایت و یادآوری
دقیقا نشانه و هدایتی بود برای مسیری که در میانه اش کم آورده بودم. صحبتها و حالت چهره، نوری از امید و استمرار را در من زنده کرد. باید با شادی و سراسر احساس خوبِ شکرگذاری، هدایتها و نشانه های کوچک خداوند را در طول مسیر رسیدن به خواسته اصلی، دید و بخاطرش سرشار از خوشحالی شد.
با اینکه چند ماهی است بصورت مستمر با بخشهای مختلف سایت در ارتباط هستم و دارم به شکلهای مختلف از مطالب استفاده میکنم، اولین بار است که دوست داشتم کامنت بذارم. البته این هم با هدایتی انجام شد که از کامنت همین قسمت دریافت کردم. همچنین طولانی شدن توضیحاتم.
پاینده و مانا باشید
عاشقتم من نفس
چقدر این جمله های رمانتیک و عاشقانه استاد رو دوست دارم
وقتی مریم جون صحبت میکنه با صبر و حوصله با صورتی پر از نور و عشق به حرفهاش گوش میده
اجازه میده قشنگ و راحت صحبتش تموم بشه
خدارو صد هزار مرتبه شکر در فرکانسی قرار گرفتم که میتونم این زیبایی ها این روابط فوق العاده این آرامش رو ببینم
مریم جون سپاسگزارم ازت بابت این ایده زیبات
بنام الله هدایتگر..
سلام به نماینده ی نگاه های خانواده ی عباسمنشیم وسلام به استاد عزیز وبزرگوارم
چقدر ساحل آروم وزیباست ودریا موج هاش رو مثل دامن سفید توری میکشه تو تن ساحل زیبا وآرام..
بعدازتماشای آرامش دریا ودیدن اون موج های زیبا هدایت میشیم به داخل آروی وهمنشین میشیم با دو عزیز همفرکانس دوعزیز مهربان وتوحیدی.. چقدر این فایلها زنده هست وقتی که مریم جون داشت فیلم میگرفت حس میکردم خودمم اونجا کنار مریم جون پشت دوربین هستم وتماشاگر نگاهای معصومانه وکودکانه استاد که با چه دقتی به حرفهای عزیزدلش گوش میده وچقدر همدیگر رو تحسین میکنن.. الان ساعت 2:12دقیقه شب هست ومریم جون حتی از این لحظات عاشقانه شون هم مارو بی نصیب نمیزاره وتمام لحظات زیباشو بامابه اشتراک میزاره..
واستاد نازنینم چقدر با حوصله وبا صبوری وباعشق به حرفهای مریم جون گوش میکنه وبرای ما از قانون حرف میزنه چقدر خوشحالم وعاشق خودم هستم وازخودم ممنونم که با متعهد بودنش خودشو در مدار وفرکانس شما دوعزیز قرار داده وپابه پای شما داره تو این سفر میاد..
خدایاصدهزارمرتبه شکرت از این نیمه شب زیبا که باموسیقی زیبای جیرجیرکها دلنشین تر وگوش نواز تر شده..
خدایاشکرت واسه اون نسیم خنکی که ازاون پنجره آروی به داخل میاد وصورتمون ونوازش میده وخیلی اروم وبیصدا از اون یکی پنجره خارج میشه وباز اینکار تکرار میشه ویه حس خوب بهشتی به ما میده..
خدایا شکرت واسه این دست مهربونت که برای ما فیلم میگیره وشادیهاشو باما شریک میشه..
چه خوبه مریم جون که هستید با استاد.. که ما این چیزا رو ببینیم وگرنه که به قول خود استاد، استاد که حال وحوصله ی اینکارا رو نداشت وما هم صدسال این چیزا رو تجربه نمیکردیم..
ای عزیز نازنینی که پشت اون دوربین هستی وباعشق برای ما فیلم میگیری ازخدای توانا میخام که یه روزی چشمم به وصال زیبای شما روشن بشه واز نزدیک لمستون کنم وتوی آغوشم با عشق بفشارمتون واون صورت ماه ودوست داشتنی تونو ببوسم خواهر مهربونم عاشقانه دوستت دارم بعضی وقتا اینقدر دلتنگ این لحظه میشم انگار که دلتنگ خواهر تنی خودم هستم که سالها ازش دور موندم.. به امید اون روز واون ملاقات زیبا به خدای مهربون میسپارمتون..
درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید
پروردگارا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم
سلام به استاد عزیزو مریم گلی
نشانه امروز من:
چه نشانه عالی ، وقتی فایل دو درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری رو داشتم نگاه میکردم و اون قسمتی که استاد گفتین وقتی صبح از خواب بیدار میشی و به خودت میگی امروز یه روز پر از اتفاقات قشنگ ، تصمیم گرفتم هرروز صبح تمرین کنم و امروز صبح تا چشمام باز کردم گفتم امروز قراره کلی اتفاق قشنگ رخ بده ، خبرهای خوب بشنوم و روزی وارد زندگیم بشه ….
و خبر خوب شنیدم با این فایل که نشانه امروز من بود در بین صحبتهای مریم عزیز که گفتن(( هدایت شدن،اینکه چطور به خواسته امون نچسبیم و چجوری هدایت بشیم و چجوری متوجه بشیم که دستای خدا همین کنارمون هستند فقط اگر ما مقاومت نکنیم واقعا میان)) ….. عالی بود و با شنیدنشون حسم فوق العاده شد…. مخصوصا قسمتی که دستای خدا همین کنارمون هستند ، دقیقا هستند و بارها خودم تجربه کردم این دستان خداوند رو ، آره باید اجازه بدم تا هدایت بشم ..
قسمت دیگه ای که بهم انگیزه و شوق داد این قسمت از صحبتهای مریم عزیز (( گفتن بعضی وقتها با لحظه های مواجه میشم که قبلا تو فیلم دیدم، تو عکس دیدم، نه دقیقا مثل اون ، دقیقا خود اون عکس)) چون منو یاد چندتا از خواسته هام انداخت که دقیقا چندتا از خواسته هام 99 درصد چیزی که می خواستم خدا بهم داد نه تنها کمتر بلکه بهتر و عالیترش رو بهم داد …. این دوباره بهم یادآوری شد و نشانه ای از خداوند شد برای اجابت خواسته های که الان دارم روشون کار میکنم که دوباره همونی که میخوای میشه دقیقا همون ،سحر دقیقا همون …. چقد با شنیدم این حرفها لبخند اومد رو لبام و از خدای قادر و توانا و هدایتگرم بی نهایت سپاسگزارم که همواره داره هدایت میکنه به بی نهایت روش و از مریم عزیز هم سپاسگزار و قدردان هستم و می بوسم از دور شمارو …
براتون بهترینهارو آرزو میکنم
به نام خدای مهربان
سلام به تمامی همسفران عزیز
واقعا فایل ها به زیبایی آماده میشوند
و باعث نزدیکی بیشتر ما با استاد و کارهاشون شدن
و اینکه زندگیشون داره هدایت وار پیش میره
با احساس خوب و رها از خواسته
بسیار عالیههههههه
خدایااشکرتتتتت
منم به مسیر جدید هدایت شدم
خداوندا شکرت