سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۴ - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

382 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نازنین بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 3308 روز

    سلام به همگی

    خدایا شکرت به خاطر این سایت و اشخاصی که این سایت و در زمینه های مختلف manage میکنند

    خانم شایسته عزیزم عاشقتم , استاد عزیزم مرسی که این میدون و به خانم شایسته دادین

    من سفر روز 33 هستم , 3 هفته است اومدم ایران جای همه خالی , از برکات این سفر دور آمریکا,و تمرین بیشتر برای تمرکز بر نکات مثبت , این سفر یک ماهه به ایران اینقدر به من خوش گذشت , بیشتر از زمانی که در ایران زندگی میکردم , مسافرت شمال و عروسی های پی در پی و مهمونی پی در پی و ….نگم برات , ممنونم معبود زیبای من

    تا اینکه من دیروز یک مهمونی بودم با فامیل های مامانم , خوب که خیلی خانواده مذهبی هستن, خوب من هم مدتهاست که سبک پوشش و عوض کردم , از وقتی که تصمیم گرفتم بیشتر برای دل خودم زندگی کنم ,دیروز یک بحث هایی پیش اومد در مورد اینکه , وقتی تو وارد جمعی بشی , که حالا تو همین مثال من من پوشش کاملا باز در حد معمول , و اونها خیلی بسته, به خاطر احترام به اون طرف مقابل , مواردی و مراعات کنم, خوب اینجا یک بحثی هم ایجاد شد, و ذهن من شروع کرد , به بحث کردن , که بابا اینها چرا اینجورین , چرا اینقدر خشکن, چرا نمیخواهند درک کنند موضوع مهمتر و و….. و تمام ذهنم شده بود قضاوت اونها که سبک اونها اشتباه , و میخواهند سبکشون و به من هم تحمیل کنند,

    در حالی که این من بودم که به خاطر افکار خودم اونها رو داشتم قضاوت میکردم, و سرزنش میکردم, و میگفتم من درست میگم, در حالی که اونها فقط یک مقدار احترام به سبک خودشون و میخواستن

    و خوب ذهنم بهم ریخته بود, و همونجا تو مهمونی یک جای خلوتی سعی کردم پیدا کنم , و شروع کنم به شکرگزاری , و آرومتر شدم

    اومدم خونه , خداوند گفت, بیا این صفحه و نوشته الهام و احسون عزیز و شروع کردم به خوندن, جواب تمام سوالاتی که تو ذهنم بود و درک اینکه اونها فقط یک احترام به سبکشون میخواستون و فهمیدم, اینقدر خدا از زبان این دو عزیز جوابم و دادم, که فقطبوسی بود که بین من و خدا بود, الان که فیلمش و دیدم, و عملی دیدم, که چقدر آدم هایی با سبک فکری خیلی متفاوت تر از آدم های به اصطلاح خشکی مذهب در ایران هستن, و لی خود دولت آمریکا , حتی تا علائم راهنمایی هم براشون اماکانت در نظر گرفته, و هیچکس نمیگه اینها عقب مونده هستن, یا روشن فکر نیستن, یا اصلا دین و تحریف کردن, اونها سبک خودشون و دارند درست یا غلط , دارند به سبک خودشون زندگی میکنند

    الهام عزیزم, من هم تصمیم گرفتم , بیشتر تماشا کنم, عاشقتم

    استاد روزهای زیادی که دارم تجسم میکنم, تو اون زمین 60 هکتاری همه دوره همیم , و بعد یا همراه صحبت های شما یه دی جی باحال داره آهنگ میزنه , و داریم میترکونیم, خیلی خیلی داره خوش میگذره.

    خانم شایسته عزیزم , پلن زندگی در یک مکانی با آزادی هایی که دلم میخواهد , فیلم های شما داره ناخودآگاه من و بیشتر آماده میکنه, که از راحت ترین راه ممکن اتفاقات خواهان باشه, و نشانه های قوی کهروز به روز بیشتر دارم میبینم

    یک عالمهههههه عاشتقتم و دوست دارم.بوس بوس

    خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3836 روز

      به نام خدای هدایتگر ..

      نازنین جان دوست بینظیرِ من، تو یکی از بهترین دوست های شجاع دلِ من هستی … و من بهت خیلی افتخار میکنم درونت خدایی را میبنم که خیلی خوب درکش کردی و تو خودت خیلی شادی و رهایی واقعا و الان که دارم مینویسم احساس میکنم داری میخندی و یک لبخند شیرین به پهنای صورتِ ماهت که نور خورشید آنکارا روش میتابه به روش و زیباتر و شادتر و جوون تر از همیشه اش میکنه، آره یک لبخند شیرین به پهنای صورت ماهت وا شده .. و من عاشق تو و تمام وجود ارزشمندت هستم ..

      چند روز پیش نوشتی برای .. و من همون را میخوام به تو بگم عزیز دلم:

      ” عاشششششقتمم 😚😚😚😚😚😚😚😚😚😍😍😍😍🏡🏡🏡🏡🌲🌲☘🌿🌱🌵🌴🌳🌳🍈🍊🍊🍁🍊🍊🍁🍎🍇🍏🍑🍌 ”

      میبینمت … ( اموجیِ خنده و چشمک و زبونه دراز )

      از اینکه داری شاد زندگی میکنی و دنیا را جای شادتر داری تبدیل میکنی سپاس گزارم واقعا …

      برو بریم واسه DJ اهاا

      حالا خوشگلا باید برقصن خوشگلا باید برقصن … عاههه بیا وسط کاااا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      الهام محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2908 روز

      نازنین عزیزم… دوست نازنینم… چقدر کامنت فوق العادتون رو دوست داشتم و چقدر ازتون درس یاد گرفتم. سفر خیلی خوبی رو تو ایران براتون آرزو میکنم. امیدوارم کلی خاطرات خوب تو این سفر براتون ساخته بشه. ممنون از به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    فریبا : ) گفته:
    مدت عضویت: 2696 روز

    سلام صبح همگی بخیر و شادی

    چقدر همزمانی جالبی داشت این قسمت با باوری که من دارم روش کار می کنم

    من الان جلسه ۶ ثروت ۱ هستم و تمرکز کردم رو جمله اولتون با این مضمون که هر رفتاری که از ما سر میزند بخاطر برنامه ای در ذهن است که رسیدن به آن کاملا لذت بخش و نرسیدن به آن رنج است

    استاد عزیزم من حدود یکروز همین جا استاپ زدم تا درک کنم شما چی میگید

    و خیلی خوب درک و دریافت کردم

    هر انسانی در برخورد با تضادها یا بر خواسته هاش متمرکز میشه(حل اون تضاد، راحتی بیشتر) یا بر ناخواسته هاش متمرکز میشه( موندن در اون سختی و گسترشش)

    حالا چرا باید یک انسان ذاتا خواستار حل تضادش نشه؟؟؟؟؟

    بدلیل باوهاش که طبق ورودیهایی که از اطرافش از کودکی گرفته ،تصمیم به انتخاب راه اول یا دوم میکنه

    خب دقیقا بحث شرک داشتن و عدم عزت نفس باعث میشه ما گزینه دوم رو انتخاب کنیم

    به چه صورت؟؟؟

    خواسته قلبی من راحتی است اما بدلیل اینکه از اجتماعی که توش هستم طرد نشم( چون عزت نفسم پایین برام مهمه که تنها نباشم) به ناخواسته ام تمرکز میکنم و اگر باوری داشته باشم که رفتن به سمت خواسته گناه، هرگز به سمتش نمیرم

    دوستان عزیز و زیبای آمیشا دقیقاااااا مصداق بارز درک و دریافت دیروز من هستند

    و خود من هزاران باور شرک آلود دارم که متوجه شدم باید عزت نفسمو قوی کنم

    اون خانمی که دنبال تحصیل رفتند روی خواسته شون تمرکز کردند و موفق شدند، پس عوامل بیرونی ( خانواده، سن، شرایط) واقعااااا هیچ تاثیری در ثروت ندارند

    و جالب این هست که اون عزیزان بین شهروندای دیگه رفت وآمد دارند و راحتی بیشتر بقیه رو از هرنظر با خودشون میبینند، اماااااا به برداشت من باورهای غیر توحیدی هست که باعث میشه از جمع جدا نشن

    لذت هاشون کاملا متفاوت …..در صورتی که از دید ما نداشتن امکانات رنج ولی اونا کاملا عکس فکر میکنند

    خیلی جالبه من چند روز پیش خیلی علاقمند شده بودم بشه رفت کشور کره شمالی و تحقیق کنم و کتاب بنویسم در مورد تاثیر باورا در زندگی افراد

    و الان که این فایل رو گذاشتید یک جذبی در این راستا بود برای من

    و خیلی جالبه که اینها کنار بقیه شهروندا میرن( یعنی ورودی دارند که خواسته در درونشون ایجاد بشه برخلاف مردم کره شمالی) اما همچنان روی ناخواسته هاشون متمرکز هستند

    و این جای تعمق دارد

    البته کالسکه هاشون و لباساشون برام احساس خیلی خوبی آورد بخاطر فیلمای دوران کودکیم که با حس لذت تو ذهنم رفته بود

    دود آتیش که پس زمینه صحبتای استاد بود هم حس خوبی بهم داد و فضای سبز و درختای عالی و خیابونای پهن سبز و خونه های خوشگل

    خدارو صدهزار مرتبه شکر( راستی این جمله از استاد تو ذهن من رفته و بهم خیلی لذت میده)

    سپاس گزارم از خانم شایسته عزیز و استاد

    ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    فاطمه معصىومي گفته:
    مدت عضویت: 2301 روز

    “نتیجه ایمان به غیب””

    خدای سبحان در سوره مبارکه بقره آیه ٣ می فرمایند:

    الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ

    ‏‎اولین گزینه ای که برای متقین معرفی شده ، ایمان به غیب است (الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ)

    ‏‎در اندیشه و روانشناسی درست افق دید انسان گسترده است. افق دید نزدیک و سطحی نیست..

    ‏‎ قرآن علامت اندیشه درست را بسنده نکردن به ظواهر می داند. در واقع یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ اشاره به اینست : انسان باور دارد در امور مختلف پشت پرده وباطنی هم وجود دارد که در آن پشت پرده، امکانات بی نهایت است. محدودیتی نیست????

    یومنون بالغیب یعنی باور می کنم با عنایات بی نهایتی که خدای سبحان در خدمت انسان قرار داده است، امکان رسیدن به انواع کمالات وجود دارد پس خیلی فرانگر است و سفره دعایش را بزرگ قرار می دهد.

    ‏‎کسانیکه اعتقادشان به نیروهای غیبی ضعیف است گویا یک گنج دارند ولی دائم ادعای فقر می کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      میثم مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3084 روز

      سلام دوست عزیز و همفرکانسی

      ایمان به غیب همان ایمان به هدایت خداست که هر لحظه جاریه و خداوند دستانش رو در سراسر این عالم گسترانیده و این ما هستیم که تنها اجازه میدیم خداوند هدایتگری ما رو به عهده بگیره .

      خدایا شکرت .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2170 روز

    زندگی قانون باورها و لیاقت‌هاست، همیشه باور داشته باش که لایق بهترین‌هایی

    بنام خداوند بخشنده مهربانم🫀

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته مهربان️🫀

    کامنت قسمت 44 سفر به دور آمریکا

    خدارو شکر میکنم بخاطره این سفر زیبا که وقتی تمرکز بر روی آن میگذارم چرخ زندگیم روان تر میشه و احساسم خوب میشه و رها از هر چیزی میشم

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم دقیقا روی نیمکت پارک بغل کارم نشستم توی این هوای پاییزی که احساس منو هر لحظه بهتر میکنه و منو به منبع نزدیک تر میکنه و صدای پرنده هایی که برام دارن آواز میخونن و بادی که برگ های درختان رو به وزش در میاره و صدای آبی که داره چمن ها رو آب میده و طراوت آبی که با وزش باد به سمت من میاد و رنگین کمانی که با تابش خورشید به این آب ایجاد شده

    و آنقدر زیباست که هوش از سر من میبره

    هرچقد که در این مسیر جلو تر میرم ایمان من بیشتر میشه به این که هیچ چیزی نمیتونه مثل تمرکز بر نکات مثبت چرخ های زندگیتو نرم تر و روان تر کنه و ذهنت رو آماده کنه برای آرامش داشتن و در عمل تقوا را اجرا کردن و کنترل ذهن رو جدی گرفتن…

    توی این روزا و این لحظات حس میکنم خیلی به خدا نزدیک تر شدم و خدا داره کار هامو انجام میده و دستانشو برام میفرسته بدون اینکه از کسی تقاضا کنم خود افراد زنگ میزنن و میگن ما میخواییم برات اینکارو انجام بدیم

    توی این روزا حس میکنم دارم بیشتر با خدا چای مینوشم و خدا رو در تک تک ثانیه های زندگیم بیشتر حس میکنم

    بیشتر حواسش به من هست

    خب البته همش بخاطره فرکانس خودمه که مسئولیت پذیر تر شدم و شاید قبلا گهگاهی انگشت اشاره رو در بعضی از جاها به سمت بقیه میگرفتم ولی الان همه اتفاقات و رفتارا و حرف ها و هر چیزی رو فقط و فقط خودمو مسئول میدونم

    انگار حس میکنم این نگاه خیلی توحیدیه که خودتو مسئول همه چی بدونی نه دیگران رو….

    چقد این قسمت درس داشت برام که نخوام نه تنها کسی رو عوض کنم بلکه بخوام همونجور که اون شخص هستش رو با اون خصوصیات اخلاقی و رفتاری که داره رو بپذیرم

    و عاشقش باشم چون جزیی از خداست

    و این

    متاسفانه یکی از پاشنه های آشیل من هستش که ناخودآگاه میخوام نظر خودمو غالب کنم و یا بخوام همه مثل من فکر کنن و الان خیلی بهتر شدم ولی خب پاشنه های آشیل رو باید همیشه کار کردم

    و البته این نوع نگرش هم فقط برای خانواده بیشتر هست تا دیگران

    یعنی خیلی وقتا ما میخواییم خانوادمون رو مثل خودمون کنیم

    ولی خب باعث هرزگردی فرکانسمون میشه

    بازم میگم الان خیلی بهتر شدم ولی خب گهگاهی در این دام میفتم ولی به یاد خودم میارم و همون موقع سکوت میکنم

    اتفاقا هدایت شدم به یکسری اطلاعات در مورد انجمن معتادان گمنام NA یه چیزی که خیلی پر رنگ بود توی اون مقالات این بود که میگفت شما باید همیشه به خودت بگی که

    من فلانی هستم یک معتاد

    من فلانی هستم یک معتاد

    من فلانی هستم یک معتاد

    یعنی هیچوقت فکر نکنی که دیگه تو پاک شدی و معتاد نیستی و اگر مغرور بشی و تکبر بورزی و خودتو قوی و بی نیاز بدونی دوباره به سمت مواد کشیده میشی

    و خدا همون موقع این الهام رو به من کرد و گفت که این جمله رو همیشه به یاد داشته باش و هر روز صبح به خودت بگو که

    من میلاد هستم یک معتاد

    معتاد به یکسری از رفتارای فقر الود

    معتاد به رفتار حسادت

    معتاد به دیدن نکات منفی

    معتاد به رفتارای اشتباه قبل

    و اگر هر روز تلاش نکنی و در این مسیر ثابت قدم نباشی

    دو قدم که میری بالا و بعد فکر میکنی که قوی شدی و خودتو بی نیاز میبنیی از هر چیزی و مغرور میشی و دوباره با کله میخوری زمین….

    ولی،

    اگر یادت باشه که تو یک معتاد هستی یه یکسری از عادات خراب و اگر هر روز روی خودت کار کنی اون عادت های خراب از بین میره و تو پاک میشی و به سمت شخصیت جدید هدایت میشی

    و هر روز سعی کن فقط برای همون روز خودتو پاک نگه داری از عادات غلط

    واقعا این اطلاعات خیلی باعث شد که ذهنم باز تر بشه و یکسری از مقاومت ها رو کنار بگذارم و فقط برای هر روز سعی کنم پاک باشم از عادات غلط و حواسم به خودم باشه و کانون توجه ام رو کنترل کنم و

    غرور منو نگیره که اگر یه ذره اوضاع خوب شده یا داره خوب میشه، دوباره از خود بی خود بشم

    و

    همین نگرش باعث میشه در این مسیر ثابت قدم باشم

    و

    برای همین من باید روی اون پاشنه آشیلم همیشه کار کنم و حواسم باشه که خانوادم رو همونطوری که هستن بپذیرم و نخوام ذره ای تغییرشون بدم و

    اگر من به خدا نزدیکم پس

    اونا هم به خدا نزدیکن و هر وقت بخوان خدا هدایتشون میکنه و من نخوام ناجی کسی باشم

    و

    من فقط وظیفمه خودمو نجات بدم نه بقیه رو

    من مسئول نجات دادن خودم هستم

    من غریق نجات خودم هستم نه بقیه

    و جلسه اول و دوم قدم پنجم اینقدر زیبا استاد با مثال ها توضیح داده که اگر هزار بار هم بشنویم و عمل کنیم کمه چون این باور خیلی پاشنه آشیله

    که ما فکر میکنیم مسئول هدایت همه افراد جهان هستیم

    و ما فکر میکنیم که باید همه رو نجات بدیم و غریق نجات افراد باشیم

    و فکر میکنیم اگر بقیه رو نجات بدیم خوشبختیم

    و این دیدگاه هستش که؛

    پدر و مادر خودشو مسئول بچه میدونه که من وظیفمه پسرم رو داماد کنم یا دخترمو عروس کنم

    ازون بر بچه خودشو مسئول میدونه که من باید عصای دست پدر و مادر و خانواده باشم و اونا چشمشون به کمک منه

    حالا اون بچه خودش داره غرق میشه ولی به فکر بقیه اس

    اینو دارن مینویسم چون خودم این نگرش رو دارم یعنی در پس ذهنم هست و بارها فرهنگ و مدرسه و خانواده بهم گفتن ولی الان خیلی بهتر شدم و بیخیال تر شدم و تا حدی که سعی کردم این نگاه رو داشته باشم که من ناجی کسی نمیتونم باشم زندگیم روان شده ولی وقتی فراموشش کردم ضربه خودم بخدا قسم

    واقعا کار کردن روی خود همیشگی و دائمیه

    و باید هر روز به خودم بگم من میلاد هستم یک معتاد به یکسری از رفتارها و عادت بد که باید هر روز کار کنم روی فرکانسم

    هر روز باید کنترل کنم خودمو

    هر روز باید فرکانس خوب بفرستم

    هر روز باید ردپا بذارم از خودم

    هر روز باید در مسیر قانون استمرار داشته باشم

    هر روز باید کنترل ذهن کنم

    اصلا کنترل ذهن یعنی چی؟؟

    کنترل ذهن یعنی‌:

    یعنی خساست به خرج بدم درباره توجه به هر آنچه که منو به احساس بد میرسونه و در مدت زمان بیشتری منو در احساس بد نگه می‌داره

    یعنی پرهیز از قانع کردن دیگران درباره‌ی برحق بودن دیدگاهم و نخوام اون آدم ها رو مثل خودم کنم با هر منطق و دلیلی که در ذهنم فکر میکنم درسته

    یعنی پرهیز از تلاش برای تغییر آدمهای اطرافم که آماده‌ی تغییر نیستند

    یعنی تغییر زندگی خودم فقط به وسیله‌ی تغییرکانون توجه‌ام و معطوف کردن توجه ام به هر آنچه منو به احساس بهتری میرسونه و مدت زمان بیشتری منو در احساس بهتر‌ی قرار میده

    یعنی‌ به جای تلاش برای حذف چیزهایی که دوسشون ندارم ، بیام آگاهانه از خودم بپرسم که من چه چیزهایی رو دوست دارم و میخوام وارد زندگیم بشه و به اونا فکر کنم و توجه کنم و حرف بزنم در موردشون

    یعنی تمام تمرکز و توجه‌ام رو بر روی نکات مثبت بذارم

    یعنی هر روز متعهد تر باشم برای کنترل ذهنم با اهرم رنج و لذت

    ꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂

    خدایا شکرت که امروز ردپا از خودم جا گذاشتم و در این مسیر بهبودی هستم

    عاشقتونم رفقایِ جان🫀

    و یادتون باشه که

    منو شما دیگه تنها نیستیم چون که خدا با ما نشسته چای مینوشه

    ادامه دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      مجید احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2283 روز

      سلام میلاد عزیز

      ممنونم از اینکه کامنت به این زیبایی رو نوشتی ،،، برای من واقعا تاثیر گذار بود و درس داشت منم مثل خودت باید هر روز تکرار کنم من مجید هستم یک معتاد تا یادم نره که ذهنم به چه باورهای محدود کننده ای اعتیاد داره

      موفق باشی در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد حسن اصغری گفته:
      مدت عضویت: 1683 روز

      سلام به میلاد عزیزم

      چقدر با این نوشته شما من حال کردم

      چقدر لذت بخش بود برام

      چقدر کنترل ذهن رو عالی توضیح دادی

      امیدوارم که همیشه در مسیر درست باشی و لذت ببری

      خلاصه که کامنت قشنگی بود و این لطف الله بود که منم هدایت شدم به این زیبایی ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فاطمه دانش نیا گفته:
    مدت عضویت: 2524 روز

    سلام به استاد عززززیزم

    سلام به مریم جونم و مایک ک توی این قسمت یه کوچولو دیدمش…

    خدا رو شکر بابت تمام زیبایی هایی ک این سفر نامه توی قاب تصویر از دوربین شما و توضیحات دلنشین و خنده های پر مهرتون به ما می رسه…

    وقتی فایل رو دیدم اول از همه واقعا خنده ی شما این حس رو بهم منتقل می کنه ک انگار تمام دنیا دارن به زیبایی هرچه تمام تر می خندن…انگار دنیا داره می خنده …حس فوق العاده ایه…

    چقدر درس و مطلب و آگاهی به شیوه ی تصاویر یاد می گیریم درست مثل همین جمله تون که انیشتن می گه مثال زدن تنها شیوه ی ِآموزش دادن ِ…

    بعد ک کامنت ها میان انگار شبیه این می مونه ک یه عالمه پروانه رنگی رنگی توی یه فضای باز و گسترده و زیبا دارن پرواز می کنن شبیه اون باغ پروانه ها منتها در یه فضای باز‌‌‌‌….

    واقعا از خوندن کامنت بچها لذت می برم و قدرت خداوند رو در اینکه چقدر ما رو متفاوت در عین حال هر کردم مون رو هوشمند و خلاق آفریده سپاس گزار می شم…

    چقدر بچها با عشق کامنت می زارن و یه حس فوق العاده ای بهم دست می ده…می دونین استاد حسم اینه ک انگار ما هم داریم شبیه شما می شیم سخاوتمند…ثروتمند…

    چه حس عالیه ک بچها واقعا صادقانه هرچی از دوره ها یاد می گیرن میان و به اشتراک می زارن و این هم تایید می کنه ک قانون برای همه یکیه و هم اینکه چقدر آموزش هاتون باورپذیرتر میشه…بقول شما توی دوره دوازده قدم تکلیفم با خودم روشن میشه…ایمان پیدا می کنم ک پام روی زمین محکمِ…

    یه چیز دیگه من شب کامنت می زارم تا بشه صبح شما و بخونین و این فرکانس رو دریافت کردم ک هم من لذت می برم چون احساس می کنم کار ارزشمندیه اون چیزی ک فهمیدم رو بیام و صادقانه و در کمال فروتنی بنویسم و احساس ارزش و لیاقتم رو بالا ببرم و قانون رو برای خودم بهتر باز کنم و هم اینکه شما استاد عزیزتر از جانم ..(.ای کسی ک انتخاب کردی تا کلام خدا رو بیان کنی و بقول قرآن کیست سخاوتمند تر و والاتر از آنکه سخن خدا رو برای مردم بیان کنه…)

    می خونین و لذت می برین…

    خدایا شکرت چقدر ساده و صمیمی لذت ها رو می سازین …چقدر توی همین یه کار بنظر ساده درس های عمیقی هست…چه باورهایی ساخته میشه…

    خدایا شکرت…

    استاد محبوبم…. مریم جون شایسته ام…

    واقعا هرچی بنویسم ازتون سپاس گزارم و شما بخونید کمه…واقعا کمه…

    باز هم داستان توجه به نکات مثبت این فایل ک زیادن…مثل همیشه…

    اما نکته ای ک خیلی خیلی خیلی توی ذهنم نه توی قلبم با دیدنش حس کردم این بود…چقدر این فرهنگ آمیش آمیخته با توحید بود چقدر من رو تکون داد ک فقط خودت باش روی هیچ کس حساب باز نکن آزاد و رها …حتی توی دوره ای ک همه یه جور دیگه زندگی می کنن …

    اولش ذهن من هم مقاومت داشت و دنبال یعنی چی و اثبات و قضاوت ها بود…

    اما واقعا توضیحات انتخاب شده رو ک خوندم دیدم بابا من کجای کارم؟؟؟

    یکی دیگه از مطالبی ک واقعا درکش کردم و تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم داستان تشخیص اصل از فرع بود ک استاد توی دوازده قدم داره فریاد می زنه فریاد…

    چقدر تاکیید کردن هاتون و این با احساس بودن و بازهم مدام تایید می کنید ک اصل قرآن چیه و فرع چیه…

    اینکه آیه هایی می گین و باز می کنین ک کسانی ک تعقل نمی کنند آنها کرند و کورند …چقدر یاد جلسه قرآنی قدم دو افتادم و فهمیدم بابا اگه یکی از آمیش ها یکم فکر کنه می فهمه ک خود همون دوچرخه بدون رکاب اصلن یه تکنولوژیه…یا خیلی از تضادهایی ک دارن استفاده می کنن مثل دستگاه کارت خوان…

    حالا می فهمم ک چرا این قدر قرآن روی فکر کردن تاکیید داره…

    حالا می فهمم ک چقدر باورهای من ناخواسته درگیر همین افکار پوسیده نسل گذشته ام هست…

    واقعا این فایل شد دلیل محکمی برای من ک هر حرفی رو بدون فکر کردن نپذیرم

    درست مثل آیه سوره آل عمران ک شما توی قدم یک باز کردین و من اونجا گفتم بابا ای دل غافل عمری به غلط به اسم دین چ کارها کردم ک ته اش همیشه ته ذهنم رد می کردم و دنبال اصل بودم …دنبال سئوالهایی ک ذهنم می پرسید و من جوابی واسش نداشتم تازه از اهل فن هم می پرسیدم می گفتن تفسیرش اینه دلیلش فلان حرفیه ک فلان مرجع تقلید گفته و….

    واقعا با دیدن این فایل به عمق ماجرا پی بردم ک وقتی فهم نباشه و فقط بنای زندگی ام روی تعصب و تقلید بدون فکر طی بشه ته اش چه فاجعه ای میشه…فرقی هم نداره ک یه جا مثل ایران باشی یا آمریکا….

    تعصب این قدر محدودت می کنه این قدر خوار و کوچکت می کنه …

    واقعا حالا می فهمم ک چرا لحن استاد یه جاهایی توی دورها میگه بهش فکر کنین

    …بهش فکر کنین…یه جاهایی تند ک بابا اگه عقل ات رو نخای استفاده کنی و بخای مثل پدرانت بدون هیچ تغییری باورها و افکار اونها رو داشته باشی این تو هستی ک زیر چرخ دنده های جهان له میشی…انتخاب با ماست…

    یه جا خوندم ک وقتی انسان می خاست بیاد زمین خدا بهش یه نعمت داد و اون هم نعمت اختیار بود و بهش گفت برو من هیچ وقت تو رو تنها نمی زارم تو هدایت می شی اما حق اتخاب با خود توست…تو مجهز به قدرت اراده و اختیار هستی…

    استادم و نففففففففس استادم…

    ممنونم ک با عشق با سخاوت با شور و علاقه ی زیاد برامون از تک تک زیبایی هایی ک توش زندگی می کنین فایل می زارین…

    ممنونم استادم ک حتی از بعضی از زیبایی ها دل نمی کنین و توی اینستا برامون همون جا لحظه ای می زارین چون تا ما برسیم ۴۰یا ۵۰ قسمت بعد میشه اما شما دلتون نمیاد و همون جا سریع و داغ داغ برامون می زارین…

    ممنونم ک این همه فضا برای لذت بردن ما ساختین

    چون تلگرام همچنان فیلتره و اینستا سریع تمام این زیبایی ها رو نشر میده…

    واقعا سپاس گزار خداوندم ک جهان رو با این میزان از آزادی با این میزان از اختیار و ارده آفریده و حتی با این حد از تکنولوژی به تسخیر ما درآورده…

    استاد واقعا آموزش هاتون توی دوره ی دوازده قدم به حدی عالیه ک من اصلا دلم نمیاد برم قدم بعدی…واقعا باید چکار کنم این قدر ک جرعه جرعه و با لذت این آگاهی ها رو می بلعم می نوشم…واقعا خدا خیر و برکت زیادی به عمرتون بده و لبخند زیبا تون مثل همیشه پابرجا باشه…

    صدای خنده ی خانم شایسته ی گل هم همیشه شنیده بشه و ان شاالله بزودی و با سیر تکاملی شون دیده بشه…

    انشاالله تا دوازده قدم تموم نشده …شاید هم سوپرایز آخر دوره مون باشه…کسی چه می دونه????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3836 روز

      واو خیلی جالب بود که یکی از اهرم های لذتِ برای اینکه کامنت بنویسم را دیدم اینجا توی کامنت بینظیر شما: فاطمه جان

      وای خدای من خیلی باحاله تا حالا جایی ندیده بودمش اما اینجا و امروز دیدمش اینجا که نوشتی:

      شب کامنت مینویسی تا هم خودت لذت بیشتری ببری و هم این کار را بسیار ارزشمند و کارا میدونی و هم اینکه با نوشتن عزیزم مینویسی تا استاد جانم که صبح بلند میشن در حالی که اینجا توی ایران ظهر میشه مثل الان و آمریکا 9.5 ساعت قبل تر از این ساعتِ ایرانِ زیباست .. استادم بخونه و لذت ببره

      واقعا این نگاه تحسین برانگیز هااا بسیار بسیارر

      پس هم خود ارزشمندم را تحسین میکنم یوهوووو و هم شما را فاطمه جان، بزن قدش عشقم … عاشقتممم من آفرین به ذهن خلاق و ثروتمندی که داری. ای در صلح بودنت واقعا شگفت انگیز خداروشکر

      از خدا ممنونم به خاطر وجود ارزشمندت ( احساس میکنم داره خدا بهم میخنده در واقع لبخند میزنه از اینکه دارم مینویسم و الان که برای شما مینویسم عزیز دلم بیشتر و بیشتر ) خداروشکر به راستی هر چیزی دارم از خودش دارم من.

      خدایا شکرت به خاطر نعمتِ اختیاری که بهم داده شده .. آره واقعا یک عطاست و من سپاس گزار این عطام از خدای بینظیرم ..

      خوشحالم فاطمه جان به خاطر وجود ارزشمندت واقعا

      از خدا سپاس گزارم از خود خدا به خاطر خلقت بینظیرت سپاس گزارم و تحسینش میکنم خدااا راا

      شما را هم تحسین میکنم که با اراده و اختیارت الان اینجایی

      از اینکه یک روزی انتخاب کردی که بنویسی ممنونم، من دستت را میبوسم .. تا حالا هیچ وقت این را نمیتونستم بگم اما الان فرق کردم .. احساس میکنم افتاده تر شدم احساس میکنم که بیشتر هیچم .. هیچِ هیچ .. محمدی که هیچ قدرتی نداره و هر کاری که بخواد میتونه کنه بدون خداااا

      و اما با خدا میتونه پادشاهی کنه ..

      عاشقتم

      دوست دارم.

      برات خدا را بیشتر میخوام

      و دوست دارم که یک روزی ببینمت و لوپاتو بکشم و حسابی بغلت کنم و بگم که خیلی دوست دارم ..

      آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاطمه دانش نیا گفته:
        مدت عضویت: 2524 روز

        سلام به همسفر این سفر زیبا…

        ممنونم کامنت شما سرشار از شور،احساس،هیجان و احترام بود…

        خدا رو شاکرم ک استاد عزیز دستی از دستهای مهربون خداوند شدن تا در این فضای خانوادگی و گرم و دوست داشتنی،فارغ از تعصبات جامعه یا هر باور غلطی این طور خالصانه و صادقانه ابراز عشق و محبت به یکدیگر رو داشته باشیم….

        چون ما فراتر از قالب زن و مرد آفریده شده ایم…

        چون صداقتی ک در ابراز محبت هست و مخصوصا در این سایت ک با نگاه توحیدی آمیخته است در هیچ کجای دنیا نمیشه پیدا کرد….

        شاکرم بخاطر لطفی ک خداوند بمن داشت و من رو با خواست قلبی خودم عضو این خانواده ارزشمند کرد…

        برای خودم هم جای سپاس گزاری داره وقتی متوجه شدم ک در قسمت اول این سفر نامه نوشته ی من انتخاب شد و در آخرین قسمت هم دوباره این دلنوشته ها ک اول برای خدای خوبم می نویسم چون خودش به دلم آرام و قرار می ده و به دستم کلمات رو انتخاب می کنه،و من فقط می نویسم این دلنوشته ها رو….

        وقتی متوجه این موهبت خداوند شدم ک هم در اولین قسمت و هم در آخرین قسمت این متن ها ک حقیقتا از دلم برای استاد جانم و مریم عزیزم و بچهای سایت می نویسم ،انتخاب شد…

        باور کنید ک به آنی به یاد این آیه از قرآن افتادم ک

        او اول است و آخر….

        او ظاهر است و باطن…

        به شما از خود شما نزدیک تر است….

        خدا در من است…

        خدا با من است…

        خدا برمن است….

        خدا مالک من است….

        و چه محبوبی زیباتر از خدا

        ک جریان خیر الهی رو همیشه و در همه ی زمان ها و همه ی مکان ها و به همه ی افراد ،هدایت کامل خودش رو اجرا می کنه….

        الهی هزاران هزار بار شکر برای این فضای توحیدی و آرامش بخش ک حتی ابراز علاقه هامون این قدر صاف و شفاف و بی ریا و کودکانه است….

        این قدر کودک ک دوست داریم لُپ هم رو بکشیم ….

        من ک وقتی کودکانه و پاک و معصوم می رم در آغوش همیشه امن خداوند ….هیچ زمانی برام گزرا نیست….

        هیچ لحظه ای برام معنا نداره

        در آرامش و سکوت و امنیت پاک خداوند دلنوازی می کنم

        و شاکرم بخاطر حضور خدایی ک در قلبم احساسش می کنم…

        در زبانم جاری اش می کنم…

        در نوشته هام منعکس اش می کنم…

        و …..همه جا برام او همه کسم میشه…و من و خدای من هیچ فاصله ای نداریم….

        نه بعد مکان….نه بعد زمان …وصل شدن و هجرت کردن به سمت خدا….

        الهی شکر برای تجربه های به این زیبایی روحانیت خداوند ک در هر کدوم از ما به یک شکل تجلی پیدا می کنه و حضورش رو ابراز می کنه

        در پناه الله یکتا….

        سالم،شااااد،ثروتمند و همیشه کودک پاک و بی ریا باشین…

        چون فقط وقتی کودک می شیم شهامت ابراز وجود خود واقعی مون رو پیدا می کنیم

        شهامت ابراز علاقه هامون رو در قالب کلمات پیدا می کنیم

        دوستتون دارم از نگاه خدایی ک همه در پیشگاهش برابر و یکی هستیم ،همه از یک روح الهی آفریده شده ایم …..

        دوستتون دارم به شکلی ک خداوند دوستتون داره….

        زیبا،آرام ،گمنام….

        🌷🌷🌷🌷🌷

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    دوست گفته:
    مدت عضویت: 3430 روز

    دنیای ما از تفاوت ها ساخته شده است ؛ تفاوت در رنگ ، زبان ، دین ، باور .

    و قشنگی اش به همین است .

    دنیای ما رنگین کمانی از تفاوت ها است.

    و همین تفاوت رنگ ها است که رنگین کمان را زیبا کرده است و فقط از یک رنگ تشکیل می شد اصلا جذابیتی نداشت و بسیار هم خسته کننده می شد .

    دقت کردید که تنوع رنگ در فرش ها چقدر فرش ها را زیبا کرده است و اگر فرشی از یک رنگ ساخته می شد اصلا قشنگ نبود.

    دقت کردید در نقاشی ها همه رنگ ها کنار هم قرار می گیرند تا یک تابلو زیبا بیافرینند ؛

    این یعنی کار تیمی .

    یعنی با هم بودن و دو شادوش هم قرار گرفتن.

    یعنی صلح و آشتی و پذیرفتن همدیگر

    اما اعتقادات یکدیگر ، سبک زندگی و باور هرکسی مال خودش است.

    لا اکراه فی الدین

    در پذیرش دین اجباری نیست.

    همه فرهنگ ها و باور ها در کنار هم زندگی کنند و کسی کاری به کار کسی نداشته باشد.

    بهشت آنجاست که آزاری نباشد

    کسی را با کسی کاری نباشد.

    مطلب دوم :

    هیچ چیزی ، باوری ، قومی و …. ،در دنیا اضافه نیست.

    دنیا به وجود همه شان نیاز دارد.

    قانون دنیا این است که همه چیز وجود داشته باشد.

    قرار نیست همه ثروتمند باشند !

    قرار نیست همه شاد باشند!

    قرار نیست همه خوشبخت باشند!

    عده ای باید کارگری کنند و عده ای آهنگری و عده معدن چی باشند.

    برای کسی نباید دلسوزوند

    نباید به حال گریه کرد.

    واقعیت این است هر کسی در حالتی که است ، به انتخاب خودش است.

    اگر کسی خوشحال است ، خودش خوشحالی را انتخاب کرده است.

    و اگر کسی غمگین و ناراحت است خودش آغوشش را به روی غم باز نموده است.

    و همینطور ثروتمندی و فقر و بیماری و سلامتی و رابطه خوب و بد ؛ همشون یک انتخاب اند.

    همه حق انتخاب دارند.

    دنیا مث یک فروشگاه خیلی بزرگ است که هر چیزی در آن پیدا می شود .

    اینکه چه چیزی را از قفسه آن بردارید ، این انتخاب شما است .

    همه وقتی به دنیا می آیند ، فطرتشان بر زیبایی و شادی و قشنگی است.

    اما سپس از محیط شان ، والدینشان یاد می گیرند که زیبایی را نبینند و شاد نباشند .

    حتی اون کودک آمیشی که لباس های خاصی پوشیده و با محدودیت زندگی می کند وقتی به دنیا آمد اینگونه نبود او هم مثل همه بچه های دنیا بود.

    او محدودیت را از محیطش آموخت.

    او سبک زندگی اش را از والدینش یاد گرفت .

    و باورهایش از دنیا شکل گرفت.

    اکنون او تا قیامت مجبور نیست با اون اعتقاداتش زندگی کند.

    او هر لحظه می تواند باور هایش را تغییر دهد.

    در حدیثی آمده است کل مولود یولد علی الفطره فابواه یهودانه او یمجسانه او ینصرانه.

    هر نوزادی با فطرت الهی و یکتا پرستی پا به جهان هستی می گذارد اما والدینش اورا یهودی یا مجوسی یا نصرانی می کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3836 روز

      آفرین افرین ممنونم که با این نوشته بینظیر و ارزشمند عزیز دلم، انقدر که زبان و قلب و نگاهم را به تحسین چی میگن؟! اووم وا دادی یک همچین چیزی ..

      واقعا ازت ممنونم خیلی قشنگ نوشتی خیلی خیلی قشنگ نوشتی

      چه صلحی هست خودت با خدای درونت و ذهنت واوو خدای من واقعا تحسین میکنم این در صلح بودنت این زیبایی این نگارش ساده این بیان این نگاه و درک والا و بالات واقعا آفرین افرین

      عاشقتممم من

      از خدا برات بهترین ها را میخوام.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    زدکارتیست گفته:
    مدت عضویت: 2651 روز

    لحظه ای ک کاسه صبرم لبریز شد و

    آستانه ی تحملم بالا زد،

    هر چه را ک در دلم تلمبار کرده بودم، بیرون ریختم!!!

    تا شد ازش بد گفتم و بد گفتم و بد گفتم…

    تمام ک شد با همان خونسردی همیشگی اش، فقط گفت:

    تو ک بد نیستی، اما اگرم بد بودی، من هیچوقت درباره ات، بد نمیگفتم.

    درس گرفتم:

    ۱. هر حرفی رو، هر دلخوری و کدورتی رو، همون لحظه بازگو کنم. نذارم روی هم جمع بشن تا منفجر شن!

    ۲. در تمام عمرم، دیگه هیچوقت، درباره هیچکس، بد نگم و بد ننویسم! حتی اگه واقعا آدم بدی باشه.

    ۳. جز تغییر خودم، ب فکر تغییر هیچکسی نباشم!

    .

    زدکارتیست۹۸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
      • -
        زدکارتیست گفته:
        مدت عضویت: 2651 روز

        مرسی دوست خوبم

        گاهی به من میگن نوشته هات ربطی ب فایلهایی ک در سایت آپلود میشه، نداره…

        اما

        چه اهمیتی داره؟ مگه همه باید یه شکل، رفتار کنن… من استایل شخصی خودمو دارم…

        من نمینویسم ک نوشته هام، یکبار خونده بشه و فراموش بشه…

        من نمینویسم ک در نوشته هام، ب تعریف و تمجید مرتب، از کسی بپردازم…

        من مینویسم ک آگاهی ها رو پخش کنم…

        من مینویسم تا نوشته هام ارزش بارها خوندن داشته باشه…

        و

        تا وقتی ک یک مخاطب خوب، مثل شما داشته باشم، مینویسم?

        .

        زدکارتیست۹۸

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آذر کریمی گفته:
      مدت عضویت: 2536 روز

      خانم زدکارتیست عزیز همیشه مطالبتونو دنبال میکنم . همشو کاملا درک میکنم. من هم همیشه رفتارمو زیر ذره بین میذارم و بخودم قول میدم که بار دیگه رفتار اشتباهمو تکرار نکنم

      اون نکته ۳ بسیار راه گشاست یعنی وقتی ذهنم منو به جدال وامیداره بلافاصله نکته ۳ رو به یادش میارم و ی جورایی انگار آب روی آتیشه .

      ممنون از مطالب ارزنده تون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زدکارتیست گفته:
        مدت عضویت: 2651 روز

        دوست عزیز هم فرکانسی

        ازینکه پیام منو خوندید و نظرتون رو برام نوشتید، متشکرم… ممنون از شمایی ک با نوشتن بازخوردهاتون

        ب من میگید ادامه بدم… و حواشی رو رها کنم.?

        شاد باشیم و راضی و پر روزی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ليلا كيايی گفته:
    مدت عضویت: 2904 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام استاد عزیزم و مریم جان مهربان

    استاد این فایل از سفرنامه خیلی متفاوت بود و من برای اولین بار همچین چیزی رو شنیده بودم که اصلا مگه میشه چقدر یک انسان میتونه اینقدر متفاوت باشه تو یک کشور پیشرفته و چقدر میتونه این سبک رو تو همچین کشوری برای نسل های بعدی رواج بده .

    مثل این میمونه که شما زمان رو بخواهید به عقب برگردنید.

    من موندم واقعا شاید اگر زندگی کردن به این سبک رو تو حومه و روستاهای دور افتاده و محروم و یا چه میدونم بالای کوه بود راحت تر می پذیرفتم.

    اما وقتی شما تعریف کردید که این موضوع خیلی تو امریکا جا افتاده و به این فرهنگ احترام گذاشته میشه گفتم خدایاااا ما تا کجا میتوانیم پیش برویم و از همه مهمتر صلح ، صلح این کشور نه تنها برای نژادها و ملتها و کشورهای مختلفه بلکه این مدل زندگی کردن رو تو کشور خودشون احترام بذارند و حتی تو چهارراهها و جاده ها هم ماشینها متفاوت رفتار کنند.

    چقدر اینجا انسانیت معنی پیدا میکنه.

    با دیدن این فایل فهمیدم که انسانیت فراتر از اون حرفها و شنیده ها و یا حتی نوشته هاییه که من تو کتابها خوندم.

    که فقط باید ببینیم و سکوت کنیم و به جای قضاوت دیگران مشاهده گر باشیم تا خداوند خودش ما رو به سمت زیبایی ها و درک و آگاهی بیشتری هدایت کنه.

    هدایت شما هم به این سمت و آشنا شدن با این سبک نشون دهنده ی اینه که قضاوت رو که شما سالیان سال سعی می کنید که انجامش ندید و فقط خوبیها رو ببینید و تمرکز می کنید رو ویژگیهای مثبت اطرافتان ، که درک و آگاهیهاتون هم بالاتر میره .

    خدایا شکرت که با دوربینتون به جاهایی هدایت میشید که من تا الان ندیدم همچنین چیزی رو.

    هر قسمت از این سفر درک و آگاهی منو نسبت به دنیایی که در آن دارم زندگی میکنم بزرگتر می کنه.چیزایی رو که تا الان نه شنیدم و نه دیدم رو شما دارید با این دوربینتون به من نشون میدید و بهم یاد میدید که Big picture داشته باشم و بزرگ فکر کنم. خداگونه نگاه کنم و عظمت خداوند رو بهم یادآوری می کنید.

    یعنی چییییی؟!!!!!

    من تو کشور پیشرفته زندگی کنم و نخواهم از تکنولوژی اونها استفاده کنم و ساده زندگی میکنم.

    به نظرم این جور آدمها یک از خودگذشتگی عظیمی رو در خودشون پرورش دادند.

    خیلی جالبه که چقدر انسان قدرتمنده .

    قدرت بزرگ و عظیمی رو که خداوند در نهاد ما قرار داده ، که هر طور میتوانی زندگی کنی و از همه مهمتر آزاد باشی .

    دوچرخه بدون رکاب مثل اسکوتر حالا اون پشتش ?دختره ? چقدر جالب بود و اینکه حتی داشت عرض خیابون و قطع می کرد که بره اونطرف ،هم از دید مریم جان پنهان نماند و مریم جون با اون سرعت عملت اینجا رو هم برای ما به ثبت رسوندی.?????

    فقط میتونم بگم خدایا به عدد علمت سپاس ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3013 روز

      با نام خدای عزیزم

      سلام لیلا جان عزیزم

      واقعا درک بالای شما تحسین کردن داره آفرین آفرین خداروشکر که این همه عشق منتشر کرد خدای زیبای درونت .

      از اول سفر دور امریکا همین جوری لایک گرفتی نوش جونت خوشحالم با همسفران دوست داشتنی و خدایی مثل شما هم رزق و هم مسیرم .

      برات بهترین ها آرزومه عزیززززززززززززم

      در پناه خدای عشق وثروت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ليلا كيايی گفته:
        مدت عضویت: 2904 روز

        سلام طیبه ی مهربونم ??

        سپاسگزارم اول از خدای عزیزم که اینهمه لطف و محبت بیکرانش رو در من جاری کرد ??????

        وبعد از توی عشق جان دوست داشتنی که همیشه در این مسیر زیبا و لذت بخش، پرانرژی و انگیزه بخش هستی ???????

        خدایا صدهزار مرتبه شکرت ??????

        منم برات در خدای فراوانیها، عشق،نور، شادی ، امید، رزق و روزی بیشتر رو آرزومندم ???

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    شیما تمیمی نسب گفته:
    مدت عضویت: 2426 روز

    سلام استاد عزیزم..

    عه استاد این لباستونو توی خرید ندیده بودم چه خوشکله?.

    اول از همه ممنونم واسه فایل های دیروز جزیره چقدر زیبا بودن…. چقد خوشحال شدم ک اینقدر به فکرید و اطلاع رسانی کردید و اینقد با عشق ب ما کارتون رو انجام میدید و این همه نتیجه و واکنش قطعا جواب عشقیه ک شما ب ما میدید…

    استاد جونم چقدر قشنگ رها میکنید و اعتماد میکنید ب هدایت خداوند…

    دیروز خاستم ک ب ذره ای از چیزی که یاد گرفتم عمل کنم:: گوشیم خاموش شده بود و حال بدی داشتم و ناراحت از اینکه واقعا چرا یدفعه خراب شد؟ هرکاری ب ذهنم میرسید رو انجام دادم که روشن بشه ولی نشد.. یاد پله ی ار وی افتادم.. گفتم اینجاس ک باید نشون بدم چقد ایمان دارم و چقد میتونم عمل کنم. باخودم گفتم خداجونم من کارایی ک بایدو انجام دادم و امتحان کزدم بقیشو میسپارم ب خودت میدونم ک هدایتم میکنی…

    واز اونجا ک شرط استجابت دعا ایمان ب درست شدنشه باور کردم ک درست میشه و شروع کردم ب سرگرم کردن خودم و خوب کردن حسم و شبو با خیال راحت خابیدم.. باورتون نمیشه استاد صبح انگار یکی بم گف اون دکمه رو بزن..زدم و روشن شد..حسم قابل وصف نبود… خوشحالیم فقط بخاطر روشن شدن گوشی نبود خوشحال بودم چون خلقش کرده بودم،چون با خدا عشق بازی کردن بودم چون لبخند خدارو حس میکردم… چ قدرتی بامنه و یک عمر نمیدونستم..خدایا شکرت ک خالق زندگی خودم هستم…

    استاد به چه کشور خفنی هدایت شدید..چقد خوبع امریکا.. بی شک بخاطر صلحیه ک درونته هدایت شدی ب کشوری ک این همه باهم در صلحن و در عین تنوع بسیار باهم خوبن و احترام همو دارن و بی هیچ قضاوتی کنار هم زندگی میکنن..

    بنظر من این فایل نشون میده ک واقعا روح ما وابسته ب مکان و زمان نیست… یعنی مهم نیست کجا باشی،درون تو هرچی باشه همونطور زندگی خاهی کرد…

    اگه توی ثروتمند ترین کشور باشی ولی درونت فقیر باشه تو قطعا فقیر زندگی خاهی کرد.. و حتی اگر در فقیر ترین جاها باشی و ذهنت ثروتمند باشه هم از هرچیزی ثروت میسازی قطعا ثروتمند زندگی میکنی..

    مهم نیست ک توی امریکا،پیشرفته ترین کشور جهان باشی،اگه ذهنت محدود باشه و مقاومت داشته باشه هیچطوری نمیتونی از اون پیشرفت استفاده کنی.. فقط ب اندازه باورهات بهت میرسه و بس…

    یاد افکار محدود کننده خودم افتادم..اینکه باید افکار قدیمی رو عوض کنیم تا جا برای افکار جدید باز بشه.. باید بیخیال درشکه شد تا ماشین های بینظیر بتونه بیاد توی زندگیمون…

    راهی جز تغییر باورها نیست…

    خیلی از مردم وقتی بشون میگی تو میتونی میگه ن بابا توی این محیط،توی این کشور، توی این دین و فرهنگ نمیشه… ولی اگر نمیشه فقط بخاطر آینه ک باور کردن نمیشه جهان راهی جز اثبات باورشون نداره… ولی اگر مثل خانمی ک مریم جان گفتن مقابله کنیم و قبول نکنیم همینه ک هست و بیخیال درشتکه بشیم دیگه هیچ محدودیتی در کار نیست و میشه توی همین شرایط هم پرفروش ترین کتاب امریکا رو نوشت…

    واقعا خداروشکر واسه این دنیای قانونمند ک قدرت خلق همه چیزو بمون داده….

    وای استاد چ ذهن ثروتمندی دارید شما.. ب محض دیدن زندگیشون ایده ی پولسازی مثل توریستی کردن زندگیشون ب ذهنتون رسید.. ایده ای ک همه چیزش محیاس فقط مقاومتای ذهن اوناس ک مانعش میشه… مثل شرایط زندگی ما ک فقط و فقط حاصل باورهامونه….

    عاشقتم استاد..

    شادشادشاد باشید????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  10. -
    محمد مردانی گفته:
    مدت عضویت: 3114 روز

    سلام خدمت استاد جونه مریم جونه مایک جونه امروز میخام یکی از موهبت های که دیدن این سفر نامه برام داشت رو براتون بگم همیشه فکر میکردم استاد زندگیه بدون مسئله و بسیار راحتی دارن یک نگاه کمالگرا و به دنبال اینجور زندگی کردن بودم چون الگوی زندگیم استاده و با اینکه رو باورهام کار میکردم به محض اینکه مسئله ای (تضاد) برام پیش میومد به شدت دلسرد میشدم و ناراحت از دست خودم که چرا مراقب فرکانسهام نبودم که این مسئله برام پیش اومد اما با دیدن سفر نامه به کلی دیدم نسبت به زندگیه استاد عوض شد و به خودم گفتم محمد ببین عباسمنشم به تضاد میخوره ببین چه راحت وخونسرد و با حال حلش میکنه فهمیدم در واقع تضاد مهم نیست نگاهت به تضاد برخوروت به تضاد مهمه و خداروشکر میکنم امروز به صورت عملی این درسو اجرا کردم امروز ماشینم وسط خیابون یهو خاموش شد و دیگه استارت نخورد اگه قبلا بود تو دلم داد میزدم میگفتم خدایا من که دارم رو باورهام کار میکنم ورودیهامم که کنترل میکنم پس این دیگه چیه و به شدت به هم میریختم اما امروز به راحتی و اگاهانه سریع به خودم گفتم اشکال نداره این یه مسئالس که باید حلش کنم برا استادم همچین مسائلی پیش میاد مثل باطریهای اروی که ضعیف شد مثل پله ی اروی که خراب شد ماشینو حل دادم کنار خیابون زیر سایه و رفتم نشستم فایل ۴۴ سفرنامرو دانلود کردم و دیدم ?????? خداوکیلی غیر از عباس منشیا کی انکارو میکنه به خدا گفتم خودت برام حلش کن منو برسون تا خونه به اون خدایی که بالا سرمه به ۵ دیقه نکشید یه وانته اومد ماشینشو باطری به باطری کرد باهام ماشینو روشن کردم و راه افتادم یه ۲۰۰،۳۰۰ متر رفتم جلو دوباره خاموش کرد اومدم پایین از ماشین و خندیدم جالبیش اینه که دوباره زیر سایه بودم همینجوری وایساده بودم کنار ماشین سایتو باز کردم یه کامنت بخونم یه پرایدی وایساد گفت ماشینت خرابه گفتم اره استارت نمیزنه گفت من از ماشین سر در میارم بزار یه نگاهش بکنم???????اااااااااااا یعنی اینقدر با حال نیشم بیشتر باز شد و فقط تو دلم میگفتم خدایاشکرت ماشینو روشن کردو ما اومدیم تا خونه شاید این داستان ربطی به این قسمت از سفرنامه نداشت اما دلم میخاست این داستانو بنویسم و ردپایی از خودم بذارم و یادم بمونه که اگه راهو برای خدا باز بذاری عجیب بهت حال میده تو نمیخاد کاری کنی اون خودش همه کارارو انجام میده ممنون که کامنتمو خوندید استاد خیلی حال میکنم که کامنتارو خودتون شخصا میخونید و لایک میکنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      نعمت اله صادقی گفته:
      مدت عضویت: 2637 روز

      سلام محمد، بابا آخرشی بخدا، اشک منو در آوردی….

      دقیقا من هم عین تو هستم خیلی وقتا شده به تضاد برخوردم و اونجا بود که صدای خدا برام واضح تر میشه و میشنوم که میگه نعمت بکش کنار تو برو بخواب تو برو بگرد تو برو حال کن بذار خودم انجامش بدم….

      یعنی راه دادن به خدا…..

      خیلی عالیه….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      اذر ارین کیا گفته:
      مدت عضویت: 2776 روز

      سلام دوست عزیز

      خیلی لذتبخش و شاد بوددیدگاهتون…چقدرخوبه ما عباسمنشیها همه جوره لذت میبریم و سرشارازاحساس خوبیم بخاطر اعتمادمون به الله…..و کاراروواسمون انجام میده خدای مهربونمون. اونم باعشق…چه لذتی داره این همه اگاهیهارو داریم بادیدگاه هامون مرور میکنیم…ما چقدر خوشبختیم…سپاس فراوان از دیدگاهتون….باارزوی بهترینها برای همه ی اعضاء عاشق و پراز صداقت این خونواده….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2248 روز

      آقا محمد باز هم از این کامنت ها برامون بزار???

      من که شخصا با خوندنش خیلی حالم خوب شد و تمام زمان های که خدا به قول شما همینجوری بهم حال داده فیلمش اومد جلوی ذهنم ??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نسترن بهداروند گفته:
      مدت عضویت: 2161 روز

      سلام آقا🌹🌹چه فرکانس خالصی آفرین به شما دوست با ایمان که انقدر زیبا بر نجواهای ذهنتون پیروز شدین و تجلیه الله مهربان رو به سرعت دریافت کردین. تحسینتون میکنم، لذت بردم🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3836 روز

      خیلی خندیدم واقعا ممنونم محمد جان عزیز دلِ برادر فقط از مادر مختلف ( شوخ طبعی .. دوست دارم )

      واقعا لذت بردم از این جریان و تسلیم بودنت

      از اینکه چقدر رهایی

      از اینکه چقدر خوب به آگاهی که درکش کردی یک روز و عمیق ترش کردی در روزهای بعد اومدی و اجراش کردی به قولی در عمل و الانم که میتونم بگم این داستانت واقعا زیباست ..

      منم یاد سفرهام افتادم .. مخصوصا اون قسمتی که توی جاده های کویری بودیم .. توی جاده ی مثل جاده ای که تو را از سمنان به به سه راهی میرسونه که میتونی بری خراسان جنوی شهر طبس میتونی بری یزد و اصفهان

      اونجا با یک کوله پشتی با دوست عزیزم رضا که الان روسیه اس و خدا حفظش کنه و من چقدر این آدم در صلح و دوست داشتنی را تحسین میکنم .. خداروشکر خداروشکر خداروشکر

      چقدر منتظر ماشین میموندیم ماشین نمیومد و گیرمون نمیومد حالا میمومدیم ساز میزدیم سه تار میزدیم گیتار میزدیم کتاب میخواندیم با هم صحبت میکردیم خلاصه …

      زندگی واقعا زیباست وقتی بتونی متفاوت فکر کنی در هر شرایطی و نخوای که بهانه بیاری و همیشه سعی کنی احساست را خوب نگه داری

      دوست دارممممممممممممم هوارتااااااااا

      ازت ممنونم محمد جان ثروتمند و دوست داشتنی ِ در صلح

      یک روز میبینمت ..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محمد مردانی گفته:
        مدت عضویت: 3114 روز

        سلاااااااااااااااااااااااام دوست خوبم محمد مارکوی عزیز چقدر خوشحال شدم که برام کامنت گذاشتی سپاسگزارم ازت

        من همیشه طرفدار کامنهات بودمو هستم بهتره بگم مقاله تا کامنت

        حتما این اتفاق میفته و ما میبینیم همدیگرو از نزدیک

        در پناه الله شادو ثروتمند باشیم🤑🌹

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: