https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-23.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-28 10:51:472024-02-24 23:09:12سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵
408نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
در کل این فایلهای سفرنامه و مخصوصا این فایل کلی درس گرفتم ، نمی دانم چرا با صحبتهای استاد همش یاد فیلم تایتانیک می افتم؛ آنجایی که میگه چرا وقتی نقاشی می کشی همه نقاشیهات از آدمهای لخت است ؛ می گوید که می خوام از خود آدمها نقاشی کنم نه ازچیزیکه که برای خود ساخته اند؛ یعنی می خواهد طبیعی باشه و از ریشه و هستی آدمهافیلم بگیره ؛ وقتی که خودت باشی دیگه هیچ اهمیتی نداره که دیگران چی می گویند چون وقتی خودت هستی همه عاشقتن ؛ وقتی خودت هستی خودت هم با خودت راحت هستی ، وقتی خودت باشی شق درتمام وجودت ریشه می کنه و تو زنده ای برای عشق داشتن به خودت برای بندگی کردن فقط به خدای خودت زندگی لذت بخش ترین قسمت است وقتی که خوده خودت باشی.
خانواده ی که امروز دارم باهاشون زندگی میکنم به ظاهر هیچ نسبت خونی با هم ندارن اما اینقدر با هم همفرکانسن که وقتی دارم کامنتاشون رو میخونم یا فیلمی که خانم شایسته عزیز و ضبط کردن رو میبینم از اون ور قاب گوشیم میتونم احساس زیباشون رو موقع تایپ کردن ببینم وحس کنم.
این فایل هم مثل بقیه فایلهاتون نیاز به تفکر داره .
استاد نازنینم اینجا تنها جایی در دنیاست که اینقدر قشنگ منو به تفکر وادار کرد .
اینجا اولین جایی هست که به من گفتند پشت هر خنده خنده های بیشتری هست
اینجا تنهای جای دنیاست که بهم گفتن قضاوت نکن وعملا بهم نشون دادن که قضاوت نکردن چطوریه .
تمام عمرم دنبال یه گمشده میگشتم تو وجودم که هر چه بیشترمیگشتم ازم دورتر میشد .حتی نمیدونستم اون کیه چه شکلیه ,باید بهش چی بگم ,اصلا کجا دنبالش بگردم؛
من امروز اونو پیدا کردم
تو وجود خودم
تو تمام وجود خودم
اولش احساس کردم باهام قهره وبهم کم محلی میکنه ؛میگه این همه سال کجا بودی چرا راه رو اشتباه رفتی وازم دور ودورتر شدی
اما یواش یواش باهاش رفیق شدم .بهش گفتم دوست دارم عزیز من .ببخشید که تنهات گذاشتم ….
تا اینکه باهام رفیق شده
الان میدونم که گمشدم خودم هستم
خود واقعیم که تو هیاهوی زندگی گمش کرده بودم .
اون اصل منه اون خدای منه اون رب منه ….
وجودش از وجود خداست ؛رنگ خداست ؛غرق در نور هست ودوستم داره .
استاد نازنینم وخانم شایسته عزیز من قدم اول رو برداشتم اما نتونستم هضمش کنم .با خودم گفتم چه حرفای قشنگی میزنه ؛ولی من نمیتونم تو زندگیم اجراش کنم اما با فایلای سفرنامه داره قدم اول برام قابل هضم وقابل اجرا میشه وکم کم دارم اجراش میکنم وبه خودم فرصت میدم تکاملم رو طی کنم
اینقدر مقاومت ذهنیم در مورد خانوادم زیاد بود که اوایل عین دیوونه ها شده بودم ومیخواستم هر چی فهمیدم وشنیدم رو با تمام اونایی که میشناسم در میون بذارم اما کسی حرفامو باور نکرد میدونی چرا ؟؟
چون خودم باورشون نداشتم وعین یه فیلم خیلی قشنگ نشستم به تماشا چون داشتم از دیدنشون لذت میبردم وکیف میکردم .
اما با شروع فایلای سفرنامه انگار یه نیرویی در درون من زنده شد وبهم گفت ببین وباورکن
ببین وبخواه که اینطور زندگی کنی
ببین وبفهم هستند انسانهایی که با تغییر اساسی تو وجودشون تونستن دنیای زیبایی برای خودشون درست کنن
با خانم شایسته میخندیدم
با خانم شایسته گریه میکردم بدون اینکه بدونم از پشت دوربین داره اشک شوق میریزه از دیدن این همه عظمت وبزرگی واینا رو وقتی فهمیدم که خودتون از پشت دوربین با صدای نازنینتون گفتید
منم مثل شما فریاد زدم بچه ها بچه ها بیاید یه آهوی قشنگ دیدم
تا به حال در تمام طول عمرم هیچکس به این زیبایی بهم تعلیم نداده بود که قضاوت نکن .
استاد منم مثل شما اصلا برام مهم نیست که هر کسی از چه قومیتی هست وخیلی راحت با همه ارتباط برقرار میکنم وهمه اطرافیانم با تعجب بهم نگاه میکنن
تو اتوبوس یه بچه افغانی رو که تا حالا سوار اتوبوس نشده ومیترسه میشونم رو پاهام
یا باهاشون تو خیابون حال واحوال میکنم عین یه دوست بهشون دست میدم .اجازه میدم تو ظرفام غذا بخورن واصلا نمیتونم تصور کنم که اینا با ما فرق دارن
با خودم میگم وقتی خدا میگه همه با هم برادر وبرابر هستید پس چرا من بین ادما فرق بذارم .
واما در مورد سفرنامه امروز
من اصلا نمیدونستم پنیرای هیولا چه شکلین ودلم میخواست از نزدیک ببینم
خدایا استاد نمیدونین من از دیدن این مدل پنیرای موش وگربه ای سوراخ ؛به اندازه دیدن اون سنجابی که بهش غذا دادید ذوق کردم وکلی خندیدم .تو گوشم هندزفری بود ؛دخترم میگه مامان بردار ببینم چی نیگاه میکنی وذوق میکنی تا منم ببینم .
خیلییییییییی باحال بود
آمیشها میگن با تکنو لوژی مشکل دارن اما جا خلالیشون از مال ما که در اصطلاح تکنولوژی داریم خیلی خفن تر بود .گفتم مریم حتما از اینا بگیر خیلی با حالن .پنیراشون خیلی جالب بود وخیلی خوشمزه به نظر میومدن .
با دیدن زندگی آمیشها تو ذهنم یه چراغ روشن شد که میشه با همین شرایط وهمین موقعیتی که هستی وبا همین چیزایی که فکر میکنی خیلی ساده هستند کسب درامد کنی وپول بسازی .
خیلی خوشحالم از اینکه اینجا ودرکنار شما خانواده عزیزم هستم وبی صبرانه منتظر بقیه قسمتهای سفرنامه هستم ونمیدونم چرا این شعر اومد توذهنم که
باید پارو نزد واداد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هر جا بردبدون ساحل همونجاست (هاهاهاهاهاهای.خندم میگیره که عین خوندن شما هم هست .این شعر با این لحن خوندن تو ذهنم تا ابد حک شد استاد .عاشقتم )
خانم شایسته نازنین پر قدرت ادامه بده چون داره اینجا اتفاقای قشنگی می افته از جنس زیبایی خیلی دوستتون دارم وعاشقتم
چقدرساده و خالصانه احساسه پاکتون رو بیان کردین ..ووقتی گفتین توی ظرف غذای خودم اجازه میدم غذابخورن…اشک از چشمم جاری شد..چون دوشب پیش هم دقیقا به یه دختربچه ی افغانی منم همینجور اجازه دادم از ظرفم غذابرداره وچقدر لذت بردم…. چه حس اشنایی بود امشب این پیام شما..از اینکه این خونواده همه قلبی دارن صاف مثل ایینه…پاک و خالصن پراز خدا……سپاس از دیدگاه زیباتون.باارزوی بهترینها برای شما
خدایا شکرت . سپاس گذارم از شما استاد عزیز بابت این اگاهی هایی که به ما می دید. دیروز که دانلود کردم این قسمت رو نمی دونم چندبار شده که گوش کردم ولی از وقتی دانلود کردم تموم که می شد باز دوباره از اول میاوردم . انگار که این فایل برای من ساخته شده بود فکر می کردم که تعصب رو کنار گذاشتم ولی تازه فهمیدم که خیلی کار دارم هنوز و تعصب در وجود من رخنه کرده . در مورد معلم و پدرتون گفتید استاد یاد خودم افتادم من خیلی آدم خجالتی بودم و هر کس هر چیزی می گفت رو قبول می کردم و خیلی زیاد حرف دیگران در مورد خودم اهیت داشته با اینکه روی خودم کا کردم ولی یا این فایل متوجه شدم که خیلی خیلی به نظر دیگران اهمیت میدم و خیلی دارم بحث می کنم . خدایا شکرت من از وقتی که فایلهای سفرنامه رو دیده بودم شروع کرده بودم به نکات مثبت توجه کردن و سپاس گذاری و خیلی به این فایل نیاز داشتم که تمرکزم روی نکات مثبت بیشتر بشه . خدایا سپاس گذارم . خدایا شکرت.
چرا شکرگزاری اینقدر بر روی زندگی ما تاثیرگذار است؟
– هنگامیکه در حال شکرگزاری کردن هستید در اصل شما بر روی آنچه که دارید تمرکز و توجه میکنید.
وقتی چیزی را بیشتر ببینید طبق قانون جهان هستی از آن بیشتر دریافت میکنید شما در حین شکرگزاری در حال بیشتر دیدن نعمت ها هستید.
– وقتی در حال شکرگزاری هستید شما در اصل بر روی حس مثبت خود تکیه کرده اید و وزنه حس مثبت شما سنگین تر است.
– وقتی در حال شکرگزاری هستید بدون هیچ چشمداشت و انتظاری قدردانی میکنید و جهان به این قدرشناسی شما جواب خواهد داد و چون جهان هستی پر از فراوانی است آن را بیشتر و بیشتر به شما نشان خواهد داد.
– وقتی شما در حال شکرگزاری هستید ارتعاش مثبت بر روی خواسته خود دارید و به جهان اعلام میکنید که بیشتر دیده اید و بیشتر دریافت میکنید.
.
.
بهترین شیوه زندگی آن نیست که نقشه های بزرگ برای فردایت بکشی، آن است که وقتی آفتاب غروب میکند لذت یک روز آرام را چشیده باشی…
تو حس و حال الانم، واقعاً دارم با تک تک سلولهای وجودم خدا رو شکر میکنم.هدایت خدا رو شکر میکنم.رحیم بودنش رو میپرستم.اشک میریزم و بخاطر وهاب بودنش سجده میکنم…نمیدونم چجوری بگم واقعاً…
خدا رو شکر میکنم که هدایتم کرد به مسیری که آگاه بشم و ایمان بیارم.اگه داشتن سلامتی، روابط عاشقانه،ثروت و معنویت رو اسمشو بزاریم خوشبختی، نقطه شروع تغییرات بنیادی من جایی بود که با تمام وجودم این خوشبختی رو خواستم و به معنای واقعی تشنه این خوشبختی شدم.باور کنید بعد از اون، همه چیز خودش داره اتفاق میفته و من فقطط دارم لذت میبرم.انگار همه چیزایی که این خوشبختی رو زیادترش میکنن مثل قطعات پازل دارن کنار همدیگه چیده میشن…و از بی نهایت طریق هم دارن چیده میشن.آگاهی های بینظیر استاد، بخش خیلی مهمی از این پازل رو داره کامل میکنه اما فقط این نیست.به خدا زمین و آسمون دست به دست هم دادن که پازل منو به بهترین شکل کاملش کنن…آدمها، اتفاقات، حرفها، نوشته ها،درختها و… و مهمتر از همه اینها…خدایی که در درون من قرار داره.خدایی که روز به روز دارم واضحتر الهاماتش رو میشنوم و ایمان دارم که این جنس از هدایت رو هیییچ کدوم از عوامل بیرونی نمیتونن برای من ایجاد کنن…الان میفهمم که چجوری استاد بدون هیچ راهنمایی به اینجا رسیده…الان میفهمم که جواب تمااااام سوالات و تشنگی های ما در درون خودمونه و اکثر آدمها پیداش نمیکنن چون دارن بیرون از خودشون دنبالش میگردن.فقططط باید بخایم که حرفاشو بشنویم،فقط باید با بیرون ریختن آشغالها از ذهنمون، با نشنیدن نجواهای بیهوده خودآگاهمون و دیگران، بهش اجازه حرف زدن و هدایت رو بدیم و اگه اینکار رو انجام بدیم و به اندازه ای که درست انجامش میدیم…هدایت میشیم و میتونیم هرررچیزی رو که میخایم خلق کنیم…قدرت خدای ما بی انتهاس.فراتر از حد تصور ماست.اون عاشقانه دوس داره که ما از نعمت هاش بیشترین استفاده رو ببریم.اون هر لحظه داره ما رو هل میده که بهتر و کاملتر بشیم.اون خدایی رو خیییییلی خوب بلده…اما انسانهای خیلی خیلی کمی ازش استفاده میبرن چون هنوز به مرحله خواستن نرسیدن…
آخ که چقدرررررر حرف داره برا گفتن این خدا، متحیرم از نتیجه گیریهای که در وجودم میکنه و هدایتشو به بهترین شکل تقدیمم میکنه.
تو فیلم جنگجوی درون (یا جنگجوی صلح جو) یه دیالوگ خیلی کلیدی داره که میگه : امکان نداره اتفاقی نیفته،هیچ لحظه ای عادی نیست…واقعاً اگه به اصل خودمون برگردیم ثانیه به ثانیه زندگی لذت بخش و زیباس…
از خدا تشکر میکنم که استاد عباس منش رو به شکل یکی از دستهای خودش به زندگی من فرستاد تا کمکم کنه بخش زیادی از پازلم رو حل کنم و به حقیقت قوانین جهان پی ببرم…
استاد اون وسطای پازل من یه قطعه گمشده بود، یه قطعه ای که بخاطر نبودنش، جهان منو به شرایط و موقعیت مکانی که دوس دارم داخلش باشم نمیبرد و امشب اون قطعه رو به من هدیه دادین.به من یاد دادین که لازم نیست آدمهای زیادی که دور و ورت هستن و دارن در خلاف جهت قانون حرکت میکنن رو قضاوت کنی، بخای کمکشون کنی و راهو بهشون نشون بدی یا حتی ظریف تر از این موضوع، بخای در موردشون فکر کنی و براشون انرژی بذاری…راست میگید، خیلی از ما بخش زیادی از انرژی مون داره واسه این موضوع هدر میره،انرژی که اگه صرف خودمون کنیم باعث میشه با نتایج بزرگی که میگیریم حتی باعث الهام و انگیزه همون آدمها هم بشیم…امشب با خودم عهد کردم که از این لحظه نه کسی رو قضاوت کنم و نه قضاوت کسی برام اهمیت داشته باشه.امیدوارم بتونم تو این راه محکم و ثابت قدم باشم.
واقعا استاد توی این فایل حرف دل منو و من خیلی درس گرفتم که هیچ وقت در مورد دیگران قضاوت نکنم و بیشتر به خودم نگاه تا به دیگران و در جهت برطرف کردن عیب های خودم عمل کنم خدایا شکرت بابت این استاد که همیشه ما رو بدون هیچ منتی راهنمایی می کنه و قوانین خداوند رو خیلی شفاف آموزش می ده خدایا شکرت
این جلسه و جلسه قبل می تونه برای من حجتی باشه در مورد اینکه چند تا تصمیم جدی بگیرم و تعهد جدی بدم و امیدوارم تمام تلاشم رو کنم که در خودم نهادینه کنمشون :
? کسی که با تو نیست ، لزوما بر تو نیست . کسی که نظر مخالفی و متضادی حتی با تو داره لزوما دشمن تو نیست و مخالف خود تو هم احتمالا نیست . اون فرد می تونه نظر خودش رو داشته باشه و تو هم نظر خودت . و این امری طبیعی هست . باید برات پذیرفته باشه.
? هروقت دیدی کسی حرف و نظر مخالف و یا متفاوتی با نظر تو داره از یک تکنیک استفاده کن . ببین می تونی خودت رو جای اون بذاری ؟ …
ببین می تونی یکم با کفش های اون راه بری ؟
ببین می تونی حدس بزنی چی شده و چه اتفاقاتی برای اون فرد افتاده که داره اینطور فکر می کنه ؟
بیین می تونی تصور کنی خودت رو که اگر تو شرایطی که اون فرد رشد کرده تو هم رشد کرده بودی و اتفاقاتی که شاید بر اون گذشته بر تو می گذشت شاید تو حتی بدتر از اون بودی الان؟
ببین می تونی تصور کنی آفریننده می تونست تو رو جای اون و توی شرایط اون و همون ایرادی که ازش میگیری خلق کرده باشه ؟
ببین می تونی با انصاف باشی و واقعا ببینی که اگر تو جای اون بودی شاید بهتر از اون نمی شدی و دیدگاهت بهتر از اون آدم نبود یا نه ؟
ببین می تونی بهش حق بدی که اون هم می تونه دیدگاه خودش رو داشته باشه وقتی تو به خودت حق میدی که دیدگاه خودت رو داری ؟
ببین می تونی فکرش رو بخونی ؟
ببین می تونی حدس بزنی چه دلایل موجهی برای خودش داشته که چنین تصمیمی گرفته و نظر و عملکردش اینطوریه؟
سوالاتی از این قبیل که از خودت بپرسی و سعی کنی تا حدی بهش حق بدی آرومتر میشی و نجواهای قضاوت گر ذهنی رو خاموش تر می کنی و شاید حتی اصلا بجایی برسی که ببینی تو کاملا اشتباه هم می کردی و شاید اصلا حق با اون هم باشه .
شاید تو هم جای اون بودی همون کار رو می کردی و همون دیدگاه رو داشتی.
? تا می تونی اول با خودت در صلح باش . دنبال بهانه ای برای رفاقت و صلح و آرامش با خودت باش. سعی کن رابطت با خودت رو ابتدا خوب کنی و در صلح قرار بدی خودت رو.
سعی کن اختلافاتت با خودت رو حل کنی . سعی کن عقده های گذشتت رو حل کنی . سعی کن بخاطر مسائل مختلف خودت با خودت و گذشتت و شرایط فعلیت به تفاهم برسی و به آرامش برسی با خودت .
با خودت مصالحه و آشتی کنی . خودت رو حتی بخاطر گذشتت قضاوت نکنی و شماتت نکنی. خودت رو ببخشی .
ببینی تو اصلا با خودت آشتی هستی یا نه ؟ ببینی اصلا از درونت تونستی با گذشت هات و اتفاقات ناخوشایندش و اشتباهات گذشتت و از دست داده هات و کمبود هات و معایبت و نقص هات و شکست هات تونستی کنار بیای یا نه ؟ تونستی فراموششون کنی یا نه ؟
تونستی خودت رو ببخشی یا نه ؟ تونستی حسرت نخوری و پشیمونی نداشته باشی و خودخوری نکنی یا نه ؟ تونستی بجایی برسی که خودت رو دیگه سرزنش و تحقیر نکنی یا نه ؟
تونستی خشمت نسبت به خودت و اشتباهات گذشتت رو کنترل کنی یا نه ؟ آدم امروزت تونسته آدم دیروزت رو ببخشه یا نه ؟ تونستی نجواهای ذهنت علیه خودت رو کنترل و خاموش کنی یا نه ؟ تونستی تعارضات درونیت و مسائلت با خودت رو حل کنی یا نه ؟ تونستی خودت با خودت سنگات رو وابکنی و خودت رو رها و آزاد کنی یا نه ؟
بقول معروف خلاصه اینکه اول ببین خودت با خودت چند چندی ؟! …
برو خودت رو اصلاح کن و با خودت و گذشتت آشتی کن و با خودت دوست شو و به ارامش برس و صلح برس بعد با دیگران هم راحت تر در صلح خواهی بود.
?با دیگران در صلح باش . وقتی با خودت که بتونی کنار بیای و از ضعف ها و اشتباهات و خطاهای خودت بگذری ، وقتی بتونی نسبت به خودت گذشت و بخشش داشته باشی ، وقتی بتونی به خودت تا حدی حق بدی ، وقتی بتونی خودت رو دیگه سرزنش نکنی ، وقتی بتونی نسبت به خودت خشم نداشته باشی ، وقتی از خودت رنجشی به دل نداشته باشی و از این دست موارد ، اونوقت هست که می تونی به دیگران هم حق بدی . اونوقت هست که می تونی با دیگران هم کنار بیای . اونوقت هم می تونی به اونها هم حق بدی که مثل گذشته ی تو ممکنه ضعف ها ، اشتباهات ، خطاهایی داشته باشن . وقتی بتونی خودت رو ببخشی اونوقت هست که به اونها هم می تونی حق بدی که بخاطر اشتباهاتشون از جانب تو بخشیده بشن. اونوقت هست که دیگه سرزنششون نمی کنی . اونوقت هست که دیگه براحتی نسبت به دیگران خشمگین نمیشی . دیگه براحتی قضاوتشون نمی کنی . گارد نمی گیری و منفی نمیشی نسبت بهشون . چون میدونی همونطور که من اشتباهاتی داشتم و دارم و خواهم داشت ، این در مورد افراد مختلف هم صدق می کنه . بنابراین سعی می کنی بهشون حق بدی و درکشون کنی و بتونی همذات پنداری و همدلی بیشتری باهاشون داشته باشی و وقتی از این جهات همه رو مثل خودت ببینی همین ویژگی ها میشن نقاط اشتراکی که بین خودت با تمام انسان ها می بینی و این اشتراکات باعث میشه بتونی خودت رو جای هرکسی بذاری و بتونی راحت تر و سریعتر انسان ها و علت رفتارشون رو درک کنی و خودت رو بتونی جای اونها تصور کنی و اینطوری بهتر و سریعتر به صلح برسی با دیگران و بتونی این صلح رو بیشتر و عمیق تر حفظ کنی.
?تا می تونی از قضاوت و فکر منفی راجع به مردم و دیگران پرهیز کن . به ذهنت اجازه ی قضاوت نده . تو کار خودت رو کن ولی اگر کسی مثل تو کار درست رو انجام نداد قضاوتش نکن .
تو چراغ قرمز شد بایست ولی نگو چرا اون نایستاد . نگو اون بی فرهنگه ، نفهمه . نه! … برات مهم نباشه . بهش فکر نکن . اگر هنوز به این مرحله نرسیدی و ذهنت ول کن ماجرا نیست به ذهنت بگو ببین تو این اوضاع و طوری که بزرگ شده و فرهنگ و تربیت و محیط شاید خب نتونه طور دیگه ای تصور کنه . شاید کار درست تو ذهنش اینه . شاید اصلا عجله داره ناجور و کارش خیلی واجبه . به خودت بگو خلاصه یه دلیلی داره .
به ذهنت بگو اصلا مهم نیست که چرا اون رعایت نکرد . بلکه مهم خودمم . مهم اینه که من دیدگاهم اینه که می خوام پشت هر چراغ قرمزی بایستم .
? تا می تونی قضاوت دیگران راجع به تو هم برات مهم نباشه . تو نمی تونی جلوی قضاوت کردن ذهن دیگران رو بگیری. همچین قدرتی نداری.
اگر می شد اونها هم حق داشتن جلوی قضاوت ذهن تو راجع به خودشون رو بگیرن. هرکس فقط می تونه کنترلگر ذهن خودش باشه . نیازی هم نیست بتونی ذهن دیگران رو کنترل کنی که قضاوتت نکنن .
بگو بابا من مسئول قضاوت دیگران راجع به خودم نیستم . شاید بخاطر دلایلی حتی حق داره که این جوری ذهنش برنامه ریزی شده که داره قضاوت می کنه . مثلا تو مثال همون چراغ قرمز ؛ تو شاید پشت چراغ قرمز می ایستی درجایی و محیطی که می بینی تمام عابرهای پیاده دارن میرن . اینجورجاها همرنگ جماعت نشدن خیلی سخته . ولی تو چون تو دیدگاهت اینه که باید رعایت کرد و حق راننده ها و ماشین ها رو محترم شمرد من می ایستم حتی اگه همه رد بشن و برن و حتی مسخرم کنن و نظر دیگران برام هیچ اهمیتی اینجا نداره . چون من به چیزهایی عمل می کنم که درستیش بهم ثابت شده.
? نذار در روابطت چیزهایی مثل فلان ملیتی بودن ، فلان جایی بودن ، فلان محله ای بودن ، فلان شهرستان و فلان دهاتی بودن ، فلان زبانی بودن ، فلان نژادی بودن ، فلان جناحی بودن ، فلان شکلی بودن ، فلان رنگی بودن ، فلان حزبی بودن ، فلان تیپی بودن ، فلان کاره بودن ، فلان طرفی بودن ، فلان فرهنگی بودن و هر فلان دیگه ای و دسته ای تو رو به قضاوت ببره .
سعی کن دسته بندی نداشته باشی و گروهی و حزبی کسی رو قضاوت نکنی . اصلا کل یه دسته و نژاد و جناح و گروه و شهر و غیره رو هم قضاوت نکنی .
سعی کن بتونی همدلیت رو گسترش بدی. اگر واقعا نمی تونی بهشون حق بدی و اصلا بهت واضح و آشکار هم شده که دارن اشتباه می کنن و اصلا ناحق هست ایده و نظرشون حداقل از این جهت و توی دلت سعی کنی خودت رو جاشون تصور کنی و ببینی تو هم اگر جای اونها بدنیا می اومدی و چیزهایی که بر اونها گذشت برتو هم می گذشت و مسیری که اونها طی کردن تو هم طی می کردی شاید الان احتمالا روحیات و نظریات و دیدگاه های اونها رو داشتی .
تا وقتی اونها دارن زندگی خودشون رو می کنن و آسیبی به کسی نمی زنن حق دارن برای زندگیشون تصمیم بگیرن ک علایق خودشون رو داشته باشن و رسم و رسوم و فرهنگ و اعتقادات و علایق خودشون رو داشته باشن ، ولو اینکه اصلا اشتباه باشه.
? دقت کردی ما ایرانی ها وقتی یه خارجی بقول استاد بلوند چشم آبی میاد تو ایران همه باهاش مهربونن و کمکش می کنن و باهاش هم صحبت میشن و هر کمکی از دستشون براش بر میاد انجام میدن و باهاش بسیار انسانی و با فرهنگ برخورد می کنن ؟ … چرا با هموطنانمون اینطوری نباشیم ؟ …
با بقیه کاری نداشته باش ولی خودت رو بساز . خودت سعی کن فکر کنی اصلا همین ایرانی ها و هموطنات هم خارجی ان. سعی کن کسی ازت کمک خواست یا کاری ازت برمی اومد فکر کن یه خارجیه تو ایران.
فکر کن همین الانش تو آمریکایی . سعی کن از همینجا و با همین آدما رفتارت انسانی باشه . با فرهنگ باشه. درست مثل اون چراغ قرمز عابر پیاده ای که سعی می کنی رعایت کنی .
بقول کتاب چهار اثر فلورانس اسکاولشین که میگه قانون تدارک و ایمان فعال ؛ اصلا تو پیشاپیش و توی همین ایرانش سعی کن مثل اینکه اونورآبی رفتار کنی . بقول مهندس شعبانعلی مهاجرت ذهنی کن .
اره سخته . خیلیا رعایت نمی کنن . ولی تو برای خودت زندگی کن . تو برای دل خودت رعایت کن . تو برای دل خودت انسانی و با فرهنگ رعایت کن . تو برای خودت قانون شهروندی رو رعایت کن . مطمئن باش وقتی بر مدار درست و انسانیت و حقانیت رفتار کنی و نیتت خیر و صالح باشه برات اگر دردسری هم ایجاد بشه ، میشه همون تضادی که اگر صبور باشی و استقامت داشته باشی تهش خیر هست و به نفع تو و در نهایت تو برنده ای .
بقول استاد :
” الخیر فی ماوقع” میشه
و “همه چی به نفع منه ” میشه
و ” جاء الحق و زهق الباطل ، ان الباطل کان زهوقا”
و یا “و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب ” میشه .
وقتی بر مدار حق و کار درست بمانی و نگران نباشی و صبور باشی و استقامت و استمرار داشته باشی تهش ترس و غمی برات نخواهد بود :
“ان الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا فلاخوف علیهم ولاهم یحزنون”
?سعی کن راجع به دیگران حتی اجازه ورود فکر منفی و سو ظن به خودت ندی . سعی کن نذاری ذهنت بدبین بشه .
اینقدر خودآگاهی و مراقبه داشته باش که همون لحظه فکر بد رو رد کنی راجع به دیگران .
بقول قرآن این افکار خودشون گناه هستن :
” اجتنبوا کثیرا من الظن . ان بعض الظن اثم”
اگر گناهه بخاطر اینه که فرکانست رو فکر بد راجع به افراد خراب می کنه . وقتی تو با بدبینی و پیش داوری و سوظن با افراد روبرو بشی ناخودآگاه و اتوماتیک برخورد ناجور می کنی و خوب حرف نمی زنی و این خود به خود و غیر قابل کنترل در گفتارت و لحنت و رفتارت مشخص میشه . سو تفاهم پیش میاد و خب طبیعتا طرف مقابلت حتی اگر اون بدبینی ها و پیش داوری های تو حقیقت هم نداشته باشه ولی در مقابل این لحن و کلام و رفتار تو جبهه میگیره و کار خراب میشه.
برای همینه که بدبینی و سوظن و پیش داوری جرقه ی یه رابطه ی بد و اتفاقات بد و فرکانس های بد و درگیری های بعدش رو پیش میاره. پس چه بهتر که اصلا نذاریم که ذهنمون به هیچ وجه زود قضاوت کنه و پیش داوری انجام بده و ما رو دچار سو ظن و بد دلی و بد گمانی کنه راجع به کسی.
? نخواه که هیچکسی رو تغییر بدی ؛ فقط خودت رو تغییر بده ؛ خودت رو اصلاح کن .
تا آخر عمرت هم که روی خودت و اصلاح خودت تمرکز کنی باز هم وقت کم میاری ؛ باز هم جای اصلاح و بهتر شدن هست .
با همه تا جا داره در صلح باش ؛ با همونی که هست و انتخاب کرده و شکل گرفته .
سعی کن همه رو هرجور هستن بپذیری و فقط خودت باشی اون کسی که دائم باید مراقبش باشی و بپاییش و در بارش جستجو و کنکاش کنی و سرت بکار خودت و اصلاح خودت باشه و سرت رو از زندگی دیگران بکشی بیرون.
? تا می تونی سعی کن مشکلی با کسی نداشته باشی و اگر احیانا پیش اومد هم سعی کنی با درک متقابل و همدلی و صلح جویی از شر جلوگیری کنی . تو قرآن اومده که :
“ادفع بالتی هی احسن . فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم”
یعنی سعی کن شر رو دفع کنی و بخوابونی با صلح طلبی و مهربانی و گذشت و بردباری ؛ تا طرف مقابلت که عین دشمنت شده تبدیل به دوست مهربانی باهات بشه .
این یعنی آدم تا جایی که جا داره باید سعی کنه دشمنی و عداوت و کینه و رنجشی بین خودش و دیگران پیش نیاد و حتی بدترین دشمنان آدم ممکنه با رفتار درست و مناسب تبدیل به دوستان خوبی بشن برات.
? بجای اینکه دوستات و آشنایان و بقیه رو پیگیری کنی که چه کرده و به کجا رسیده و چی ها بدست آورده و اینها سعی کن فقط و فقط روی خودت و زندگیت و خواسته هات تمرکز کنی .
برات مهم نباشه زندگی و پیشرفت های دیگران .
سعی کن بجایی برسی از نظر قدرت روحی و روانی که واقعا حتی از پیشرفت های دیگران خوشحال بشی . براشون حتی بتونی توفیق بیشتری بطلبی و حتی دعاشون کنی. بتونی برای کسی که حتی فکر می کنی شاید باهات خوب نیست یا قبولت نداره یا رفتار خوبی نداره باهات بتونی براش دعا کنی .
قلب بسیار بزرگ و روح رها و آزاده ای داشته باشی که بتونی خوشبختی هرچه بیشترش رو بخوای.
باید سعی کنی اصلا سرت تو کار خودت باشه و هربارم اتفاقی از موفقیت ها و زندگی کسی خبری شنیدی از موفقیتهاش خوشحال بشی و ارزوی توفیق بیشتر کنی و اگرم شنیدی بجایی نرسیده یا مشکل داره براش بتونی دعا کنی و اگر شد هم حتی کمکی کنی بی چشم داشت و توقع .
این یعنی یک انسان واقعی . این یعنی آزادگی و بزرگی . سعی کن اینطوری باشی.
? سعی کن در عین احترامی که به دیگران و حق انتخابشون می ذاری خودت هم با زندگی خودت راحت باشی . سعی کن اینقدر راحت باشی که حتی هیچ نیازی نبینی که به دیگران بخوای راجع به چیزهایی که با تحقیق و تفحص و تعقل بهشون رسیدی (لااقل تا حالا) بخوای توضیح بدی و دفاع کنی و قانعشون کنی و کلی انرژیت هدر بره و فرکانست خراب بشه. نهایتش یکبار توضیح میدی و بس.
باید یاد بگیری راه خودت رو بری. این زندگی توئه . نیازی نیست همه چی رو به همه توضیح بدی و بخوای از خودت دفاع کنی و دیگران رو بتونی حتما قانع و راضی کنی.
? ممکنه آدمی که دیدگاهی بهت آموزش میده و حرفی میزنه آدم خیلی خوبی باشه و نیت خیلی خوبی داشته باشه ولی با توجه به چیزهایی که تو بهشون رسیدی و با تعقل جور در نیاد. ممکنه اشتباه باشه.
از طرفی ممکنه کسی آدم خوبی نباشه و حتی دشمنت باشه ولی در موردی خوب و درست و عاقلانه رفتار کنه . تو باید بسنجی . با توجه به آدم ها نگاه نکنی. هیچکس صد در صد همه کارها و ویژگی هاش بد و نامناسب و ضعیف یا صد در صد خوب و مناسب و قوی نیست . به آدمش خیلی نگاه نکن پس .
ببین اون موضوع درسته یا نه و می تونه درست یا غلط باشه یا نه . بقول قرآن :
” یستمعون القول فیتبعون احسنه”
یعنی همه حرف و نظریات رو می شنون و از بهترینش تبعیت و پیروی می کنن . نه اینکه بقول استاد مثل گوسفند هرکس هرچی گفت همون رو قبول کنن و دنبال کننش.
? سر هرچیز بی ارزشی وارد گفتگو نشو . بحث نکن . تو علایق و سلایق و نظریات و دیدگاه های خودت رو داری و دیگران هم حق دارن داشته باشن .
مسائل مذهبی ، نژادی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، ورزشی و …
تو می تونی یک مسلمان شیعه باشی اون یکی سنی ، مسیحی ، یهودی ، زرتشتی ، هر فرقه ای ، حتی بی دین.
دیگه فکر کن خود قرآن حتی به کسی که اصلا وجود خدا رو حتی نفی می کنه و کافر هست تو سوره کافرون میگه:
” بگو ای کافران ؛ من چیزی را که، شما می پرستید نمی پرستم . و شما نیز چیزی را که من می پرستم نمی پرستید . و من پرستنده چیزی که شما می پرستید نیستم . و شما پرستنده چیزی که من می پرستم نیستید. شما را دین خود، و مرا دین خود .”
دیگه از این قشنگ تر توضیح بده که هرکی سی خودش ؟!
نه جنگی هم باهم داریم نه بحثی و دعوایی ؛ اونم تازه با کی ؟ با کسی که بکل به هیچ چیزی از خدا و توحید و معاد و آخرت و اینها اصلا اعتقاد نداره . چه برسه به بقیه ادیان که کلی اشتراکات باهم دارن.
یا روی مسائل سیاسی با کسی دیگه بحث نکن . اصلا تو رو چه به دنیای سیاست ؟
اصلا تو از سیاست هایی که هزاران هزار حقه و نیرنگ و برنامه و استراتژی پشتشون هست چی میدونی ؟ اصلا چه دردی از تو حل می کنه ؟
اصلا تو که حالا فهمیدی حساب کردن روی دنیای سیاست و سیاست بازی و سیاست مداران همش شرکه؟!
تنها سیاست تو تکیه بر بزرگترین و قوی ترین سیاست مدار باشه .
کسی که بهترین و کاملترین و بی نقص ترین برنامه ریز هست . کسی که هیچ سیاستمداری و هیچ رابطه ای به پای اون نمی رسه و هیچ نقشه و برنامه و حقه ای بالاتر از اونچه او میدونه نیست :
” و مکروا و مکرالله ، والله خیرالماکرین”
هیچ کاری با دنیای سیاست نداشته باش که کی اومد و کی رفت و چی گفت و چکار کرد و کی می خواد بیاد و چکار گفته می کنم و اینها .
همش چرت و پرت و کشکه وقتی تو تهش اون کسی که صاحب تمام قدرت و برنامه ها هست و همه برنامه ها به او بر می گرده در نهایت و دست اونه که تایید کنه یا نکنه رو به عنوان وکیل با سیاست خودت انتخاب می کنی و وکالت کامل و تام رو به اون می سپاری :
” فاتخذه وکیلا”
” و الی الله ترجع الامور ”
در مورد مسائل اقتصادی هم یادت باشه خداست که رزاق هست و رزق و روزی بدست اونه نه مشکلات اقتصادی جامعه و رئیس جمهور و دولت و حکومت و تحریم ها و اینها.
همه اینها هست و می تونه موثر باشه ولی در اوضاع کلی جامعه و در مورد آدم های معمولی جامعه که باور کردن اثرگذار بودن این عوامل رو . در مورد ذهن های فقیر و بخور و نمیر . در مورد همون کسایی که باور دارن که زندگیشون و رزق و روزیشون رو همین مناسبات جهانی و تحریم ها و سیاست بازی ها تعیین می کنه .
وقتی چنین باوری دارن خب همینطور هم هست و براشون هم اتفاق می افته و زندگیشون واقعا هم وابسته به همین موضوعات میشه .
ولی یادت باشه تو می خوای از اینها باشی ؟!
اگر نه بدون که تو بظاهر بدترین شرایط اقتصادی هم باشی خدای تو یا از دل همون شرایط برات بهترین شرایط رو فراهم می کنه و در واقع هدایتت می کنه به سمتش و تو باید حرکت کنی با این اعتقاد راسخ و یا اینکه موقعیت تو رو تغییر میده و به سمت جای دیگه ای هدایتت می کنه اگر آمادگیش رو در خودت بوجود آورده باشی .
پس درگیر هیچ بحث اقتصادی هم نکن خودت رو و تحت تاثیر قرار نگیر و امیدت و روحیت و اعتقادت به اینکه تمام دارایی ها و تمام کهکشان ها و مشارق و مغارب و آسمان ها و زمین و تمام رزق و روزی دست اون هست رو از دست نده و با انگیزه و انرژی و دلخوشی به خداوند و در عین رهایی و آزادی و بدون ترس و عجله و نگرانی حرکت کن و وظایف خودت که از دستت برمیاد رو انجام بده فقط و استمرار داشته باش و هیچ ناامیدی به دلت راه نده .
در مورد مسائل فرهنگی و اجتماعی هم همینطور. اگر در جامعه چیزهای ناخوشایندی دیدی ، اگر فحاشی ، هرزگی ، اعتیاد ، دزدی و اختلاس ، دعوا و نزاع ، بی قانونی ، بی اخلاقی و هرچیزی از این قبیل مسائل اجتماعی فرهنگی در اطرافیانت ، دوست و آشنات ، شهرت ، کشورت ، مردمت و حتی در کل جهان دیدی بدون اولا قضاوت نکنی و با خودت بگی من تمام حقیقت رو نمی دونم و بازم نمی تونم قضاوت کنم و تازه نمی تونم جلوی تمام این اتفاقات رو بگیرم و این جزیی از ماهیت و طبیعت دنیاست و باید باشه و جزیی از قطب مخالف و تضادهای این جهانه و اینکه من فقط سعی می کنم وظیفم رو انجام بدم و خودم تا جایی که می تونم رعایت کنم و درگیر این چیزها نشم و کاری با بقیه ندارم و نباید بذارم اینها روی باورهام و روحیم تاثیر بذاره و دیدم رو خراب کنه و من اعراض می کنم و نمی ذارم کانون توجه و پردازش ذهنم رو و احساساتم رو درگیر کنه و من رو از مسیر درستی که دارم میرم منحرف یا متوقف کنه .
حتی در مورد ورزش و فوتبال هم نباید این باشه. نباید برام مهم باشه که اگر من طرفدار فلان تیمم چه اتفاقاتی داره می افته. نباید کل کل کنم با طرفدارای تیمای دیگه . باید اولا حق بدم به هرکسی طرفدار هر تیمی باشه . ثانیا اصلا نباید از قدر اهمیتش بیشتر بشه. فوتبال هست دیگه . یه فان و تفریح که قراره لدت بیشتری به زندگی بده . و تازه عنوان فرهنگی ورزشی رو هم یدک میکشن. باید فرهنگسازی و اخلاق پروری کنن . ولی خب اگر قراره جایی برای تخلیه خشم ها و نفرت پراکنی و عقده ها و محلی برای بی حرمتی و فحاشی و دشمنی باشه همون بهتر که اصلا دورش رو خط بکشی . چه ارزشی داره درگیر شدن این چیزها ؟! که تو کامنت ها و کل کل ها ببینی که استقلالی و پرسپولیسی و سپاهانی و تراکتوری و … ناموس هم و به فحش ببندن و هرچی از دهنشون در میاد بگن ؟.
یا خبرها راجع ب سلبریتی ها و بازیگران و اصحاب رسانه و اینها.
همه اینها رو باید بذاری کنار و بقول استاد سبک زندگی شخصی خودت رو داشته باشی و در عین حال که خودتی و مشغول خودتی به دیدگاه و انتخاب دیگران هم احترام بذاری و درگیر حواشی و بحثای پوچ و بی ثمر نشی و برات هم مهم نباشه که در موردت چی فکر می کنن .
اما چندتا شعر و نکته در همین موارد :
– عیب کسان منگر و احسان خویش … دیده فرو بر به گریبان خویش
– گر به عیب خویشتن دانا شوی … کی به عیب دیگران بینا شوی
– چشم فرو بسته ای از عیب خویش … عیب کسانت شده آیینه پیش
– هر چه را نفس خویش نپسندی …نیز نفس دیگران مپسند
– در همه چیزی هنر و عیب هست … عیب مبین تا هنر آری بدست
-کسی پیش من از جهان عاقل است … که مشفول خود از جهان غافل است
– تو خود را چو کودک ادب کن به چوب … به گرز گران مغز مردم مکوب
این درس هایی بود ک من از قسمت های ۴۴ و ۴۵ سفرنامه گرفتم و امیدوارم بتونم بهشون پایبند باشم و عمل کنم انشاالله
واقعا پرواز کردم از اینقد اگاهی از اینقد تکامل از اینقد درک بهترین قوانین
به خودم افتخار میکنم که دوستانی همچون شماها دارم و به شما افتخار میکنم که اینقد روی خودتون به بهترین شکل ممکن کار کردین و میکنین و جهان را جای بهتری برای زندگی قرار دادین
اره باید یاد بگیریم
اگه بخوایم که میخوایم.هدایت بشیم
باید اونقد قدرت احتراممون رو ببریم بالا..
چون احترام به افراد به اطرافیان احترام به خودمونه در اول…این همون عزت نفسه
استادم سایه ات همیشه مستدام باشه
به نهایت اگاهی هایی که واقعا واجبه واقعا شاه کلیده دریافت کردم از این قسمت
سفرمون…چقد راحته هماهنگ بودن با جهان..با قوانین
به خدا خیلی راحته…
ممنونم بی نهایت مریم جان جانانم و استاد عزیزدلم…سپاسگذارم خداوندم از این همه اگاهی این همه زیبایی
دوست خوبم خداوند راه گشای مسیرت باشه جانم…در پناه الله یکتا
چه مقاله ی جامع وکاملی بوداین خودشناسی…چقدرزیباو جامع…وچه جمله ی محشری بود…که تنها سیاست تو تکیه به قویترین و بزرگترین سیاستمدار باشه…..خداروسپاس بخاطر این دلنوشته ی شما…و خداروسپاس بخاطر حضور گرم و خالصانتون در این خانواده..بهترینهارو واستون ارزو دارم….
چقدر زیبا و جامع بود دیدگاهتون..چه جمله ی محشری بود…تنها سیاست تو تکیه بر بزرگترین و قدرتمندترین سیاستمدار باشه…واستون بهترینهاروازخدا ارزو دارم .مقالات شما بی نظیره….
سلام به همه دوستانم و استاد خوبم جناب آقای عباسمنش و مریم شایسته عزیز و دوست داشتنی. خیلی ممنون از دیدگاه عالیتون آقای احسون. بعضی از دیدگاه های دیگتون رو خوندم. واقعا عالی و مثمر ثمر هستند. یه جمله برام خیلی عالی بود:مهاجرت ذهنی کن. و همچنین توضیح سوره کافرون که باعث گشایش هایی در من شد. بسیار از همه اهالی سایت سپاسگزارم.
سلام به همه دوستان و استاد گرامی و مریم خانم و دوست خوبم احسون عزیز
این متنت بی نهایت بهم تلنگر میزد که حمید ببین تو چقدر اینا رو انجام دادی و اتفاقا چند مدتی هست که با تضادهایی که برام پیش اومده واضح شده برام که تو روابطم خیلی ضعیفم و به خودم تعهد دادم حلشون کنم که این کامنت تو و صحبت های استاد بی نهایت کمکم کردم تا بتونم راه حل روابط درست با خودم و با دیگرانی توی اطرافم و جامعه و .. باهاشون در ارتباطم چطور دیدگاهی داشته باشم تا منو با خودم و با اونها به صلح برسونی و بتونم در همه افراد فقط زیبایی ببینمو قضاوت نکنم هیچ کسیو و این همون قانون برانگیختگی هست که مطمئنم جهان با تغییر فرکانسم و احساسم و دیدگاهم به ادما و شرایط منو تو شرایط دلخواهم قرار میده و اون چیزی رو که از روابط میخوام بهم میده … مرسی احسون جان خیلی کامنتت بهم کمک کرد و دستی شدی از دستان خدا برام و برم تو عمل گفته هات رو اجرایی کنم. شادو در آرامش باشی . سپاس
سلام و احترامات مرا پزیرا شو دوست عزیز تشکر از کمنت عالی و همجانبه که نوشتی خوشم آمد دید بسیار عالی زیبا و کاربوردی جهان سپاس موفق و کامگار باشی همیشه در هر لحظه
این اولین باره که احساس میکنم انقدر دقیق و صریح این متن برای من نوشته شده اصلا تک تک بند ها و جملات برای منه احسون عزیز واقعا ازت ممنونم که این متن رو نوشتی
من تو روابط خیلی به تضاد میخورم و اذیت میشم باورت میشه من از خدا خواستم که بهم بگه چیکار کنم و حالا با نوشته هات به جواب رسیدم مررررسی
دوست عزیز احسون جان ممنون ازشما احسنت به شما چقدر آگاهی دادید یک کتاب زیبا درموردقضاوت نوشتید شما استاد هستید .چقدر از سطح اگاهی شما لذت بردم با اینکه تو خوندن َضعیف وکم حوصله هستم از بس زیبا نوشتید ومفید کامل با حوصله خوندم وبازهم چند وقت یبار میخونمش حتمن وچقدر تاثیر گذار اسمتون هم برام جدید بود فکر میکردم احسان هستید ولی یک دوست خوبید با آگاهی بالا ممنون ازشما که هستید .
الان که دارم این پاسخ رو میدم خیلی ارومم و بدون استرس در صورتی که یک ساعت قبل بخاطر باخت پرسپولیس خیلی بهم ریخته بودم ،تلگرامم رو باز کردم و سری ب کانال استاد زدم و چشمم اتفاقی ب نظر شما افتاد بازش کردم و کامل خوندم ،بنظرتون این اتفاقی بود ،از نظر من هرگز ،غیر ممکنه اتفاقی باشه من دارم هدایت میشم از وقتی که سعی دارم مدارم رو ارتقا بدم،ب والله قسم که هر روز چندین بار ب مسائلی این چنینی بر میخورم و شکم برطرف میشه،و هنوز اول کارم تازه دارم نتایج افکار مثبتم رو میبینم،و اما استاد با هر کلمه ای که از دهانش خارج میشه یک انرژی مثبت دیگه بهم اضافه میشه،لذت میبرم از حرفاشون ،احسون عزیز و استاد ازتون ممنونم ،
اینهمه آگاهی از کجا تراووش میکنه..چقدر بزرگ فکر میکنید..چقدر قشنگ مینویسید..با اینکه سالهاست تمام تلاشم این بوده کسی رو قضاوت نکنم ولی حرفهای شما دریچه جدیدی از آگاهی رو به روم باز کرد..واقعا لذت بردم..
این متن در حد یه سخنرانی فصیح و زیبا بود..حتمن سیوش میکنم و بارها میخونمش..سپاس
راسش من امروز دوباره برخورد کردم به یه تضاد تکراری که همیشه ازش فراری بودم.
بعد از کلی احساس بعد یک ربع فقط گفتم خدا یا خودت هدایتم کن بعد ایده اومد بیام بخش هدایت من بعد هم هدابکیت شدم به این کامنت فوق العاده که همون اوایلش خیییلی آروم شدم و چالشم از درون حل شد.
واقعا بی نهایت سپاس گزارم از شما و استاد عزیزمون و تمام خونواده عباس منشی گل و عزیزم …
و بی نهایت فراوان دم رب یکتا مون گرم که این همه قوانین باحال و مشتی داره😍😊❤️💎🧡💙💚
انشالله که همیشه شاد پیروز و ثروت مند و سعادتمند باشید
واقعا افرین به این همه ریزبینی د دقت در استفاده از قانون در همه موارد،بسیار خوشحالم که هدایت شدم به کامنت پرمحتوای شما واقعا نمیدونم چجوری شد از اینجا سر دراوردم ولی من شخصیت غر غرویی هستم در بعصی از زمینه هایی که گفتین ولی با آموزش های استاد تا حد زیادی تونستم به حداقل برسونم مثلا همیشه از اینکه دیگران آشغال میریزن خیابون ناراحت میشدم و میگفتم چرا ؟؟ولی الان دیگه نمیگم
یا هر مسایلی که تو جامعه و اطرافیانمون هست
واقعا اگر به تک تک جملاتی که گفتین عمل کنیم یک بیگ بنگ اساسی تو زندگیمون اتفاق میافته و مهمترینش به نظر من آرامشی که بدست میاریم یعنی به نظر من این آرامش به همه چی میارزه
یه حکایتی هم از ملانصرالدین شنیدم خیلی جالبه مرتبط با متن شماست که باید همیشه به خودمون یادآوری کنیم بگیم
یه روزی یک نفر به ملانصرالدین میگه عروسی همسایه هستش اطلاع داری میگه (((به من چه))) دو باره اون نفر برمیگرده میگه آخه تو هم دعوتی دوباره اینجا ملا میگه خوب ((به تو چه)) این حکایت بسیار صریح و رکی هستش اما حکایت زنگی خیلی از ماهاست که باید حواسمون جمع کنیم که فقط فقط تمرکزمون روی خودمون باشه
ممنونم بابت کامنتتون که هم یه تلنگری بود به من و هم اینکه یاد این حکایت افتادم
همین دو تا کلمه رو در ذهنمون داشته باشیم فکر میکنم خیلی از مسیر رو رفتیم
سلام
در کل این فایلهای سفرنامه و مخصوصا این فایل کلی درس گرفتم ، نمی دانم چرا با صحبتهای استاد همش یاد فیلم تایتانیک می افتم؛ آنجایی که میگه چرا وقتی نقاشی می کشی همه نقاشیهات از آدمهای لخت است ؛ می گوید که می خوام از خود آدمها نقاشی کنم نه ازچیزیکه که برای خود ساخته اند؛ یعنی می خواهد طبیعی باشه و از ریشه و هستی آدمهافیلم بگیره ؛ وقتی که خودت باشی دیگه هیچ اهمیتی نداره که دیگران چی می گویند چون وقتی خودت هستی همه عاشقتن ؛ وقتی خودت هستی خودت هم با خودت راحت هستی ، وقتی خودت باشی شق درتمام وجودت ریشه می کنه و تو زنده ای برای عشق داشتن به خودت برای بندگی کردن فقط به خدای خودت زندگی لذت بخش ترین قسمت است وقتی که خوده خودت باشی.
سلام به تمام اعضای دوست داشتنی خانواده ام
خانواده ی که امروز دارم باهاشون زندگی میکنم به ظاهر هیچ نسبت خونی با هم ندارن اما اینقدر با هم همفرکانسن که وقتی دارم کامنتاشون رو میخونم یا فیلمی که خانم شایسته عزیز و ضبط کردن رو میبینم از اون ور قاب گوشیم میتونم احساس زیباشون رو موقع تایپ کردن ببینم وحس کنم.
این فایل هم مثل بقیه فایلهاتون نیاز به تفکر داره .
استاد نازنینم اینجا تنها جایی در دنیاست که اینقدر قشنگ منو به تفکر وادار کرد .
اینجا اولین جایی هست که به من گفتند پشت هر خنده خنده های بیشتری هست
اینجا تنهای جای دنیاست که بهم گفتن قضاوت نکن وعملا بهم نشون دادن که قضاوت نکردن چطوریه .
تمام عمرم دنبال یه گمشده میگشتم تو وجودم که هر چه بیشترمیگشتم ازم دورتر میشد .حتی نمیدونستم اون کیه چه شکلیه ,باید بهش چی بگم ,اصلا کجا دنبالش بگردم؛
من امروز اونو پیدا کردم
تو وجود خودم
تو تمام وجود خودم
اولش احساس کردم باهام قهره وبهم کم محلی میکنه ؛میگه این همه سال کجا بودی چرا راه رو اشتباه رفتی وازم دور ودورتر شدی
اما یواش یواش باهاش رفیق شدم .بهش گفتم دوست دارم عزیز من .ببخشید که تنهات گذاشتم ….
تا اینکه باهام رفیق شده
الان میدونم که گمشدم خودم هستم
خود واقعیم که تو هیاهوی زندگی گمش کرده بودم .
اون اصل منه اون خدای منه اون رب منه ….
وجودش از وجود خداست ؛رنگ خداست ؛غرق در نور هست ودوستم داره .
استاد نازنینم وخانم شایسته عزیز من قدم اول رو برداشتم اما نتونستم هضمش کنم .با خودم گفتم چه حرفای قشنگی میزنه ؛ولی من نمیتونم تو زندگیم اجراش کنم اما با فایلای سفرنامه داره قدم اول برام قابل هضم وقابل اجرا میشه وکم کم دارم اجراش میکنم وبه خودم فرصت میدم تکاملم رو طی کنم
اینقدر مقاومت ذهنیم در مورد خانوادم زیاد بود که اوایل عین دیوونه ها شده بودم ومیخواستم هر چی فهمیدم وشنیدم رو با تمام اونایی که میشناسم در میون بذارم اما کسی حرفامو باور نکرد میدونی چرا ؟؟
چون خودم باورشون نداشتم وعین یه فیلم خیلی قشنگ نشستم به تماشا چون داشتم از دیدنشون لذت میبردم وکیف میکردم .
اما با شروع فایلای سفرنامه انگار یه نیرویی در درون من زنده شد وبهم گفت ببین وباورکن
ببین وبخواه که اینطور زندگی کنی
ببین وبفهم هستند انسانهایی که با تغییر اساسی تو وجودشون تونستن دنیای زیبایی برای خودشون درست کنن
با خانم شایسته میخندیدم
با خانم شایسته گریه میکردم بدون اینکه بدونم از پشت دوربین داره اشک شوق میریزه از دیدن این همه عظمت وبزرگی واینا رو وقتی فهمیدم که خودتون از پشت دوربین با صدای نازنینتون گفتید
منم مثل شما فریاد زدم بچه ها بچه ها بیاید یه آهوی قشنگ دیدم
تا به حال در تمام طول عمرم هیچکس به این زیبایی بهم تعلیم نداده بود که قضاوت نکن .
استاد منم مثل شما اصلا برام مهم نیست که هر کسی از چه قومیتی هست وخیلی راحت با همه ارتباط برقرار میکنم وهمه اطرافیانم با تعجب بهم نگاه میکنن
تو اتوبوس یه بچه افغانی رو که تا حالا سوار اتوبوس نشده ومیترسه میشونم رو پاهام
یا باهاشون تو خیابون حال واحوال میکنم عین یه دوست بهشون دست میدم .اجازه میدم تو ظرفام غذا بخورن واصلا نمیتونم تصور کنم که اینا با ما فرق دارن
با خودم میگم وقتی خدا میگه همه با هم برادر وبرابر هستید پس چرا من بین ادما فرق بذارم .
واما در مورد سفرنامه امروز
من اصلا نمیدونستم پنیرای هیولا چه شکلین ودلم میخواست از نزدیک ببینم
خدایا استاد نمیدونین من از دیدن این مدل پنیرای موش وگربه ای سوراخ ؛به اندازه دیدن اون سنجابی که بهش غذا دادید ذوق کردم وکلی خندیدم .تو گوشم هندزفری بود ؛دخترم میگه مامان بردار ببینم چی نیگاه میکنی وذوق میکنی تا منم ببینم .
خیلییییییییی باحال بود
آمیشها میگن با تکنو لوژی مشکل دارن اما جا خلالیشون از مال ما که در اصطلاح تکنولوژی داریم خیلی خفن تر بود .گفتم مریم حتما از اینا بگیر خیلی با حالن .پنیراشون خیلی جالب بود وخیلی خوشمزه به نظر میومدن .
با دیدن زندگی آمیشها تو ذهنم یه چراغ روشن شد که میشه با همین شرایط وهمین موقعیتی که هستی وبا همین چیزایی که فکر میکنی خیلی ساده هستند کسب درامد کنی وپول بسازی .
خیلی خوشحالم از اینکه اینجا ودرکنار شما خانواده عزیزم هستم وبی صبرانه منتظر بقیه قسمتهای سفرنامه هستم ونمیدونم چرا این شعر اومد توذهنم که
باید پارو نزد واداد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هر جا بردبدون ساحل همونجاست (هاهاهاهاهاهای.خندم میگیره که عین خوندن شما هم هست .این شعر با این لحن خوندن تو ذهنم تا ابد حک شد استاد .عاشقتم )
خانم شایسته نازنین پر قدرت ادامه بده چون داره اینجا اتفاقای قشنگی می افته از جنس زیبایی خیلی دوستتون دارم وعاشقتم
سلام دوست عزیزم
چقدرساده و خالصانه احساسه پاکتون رو بیان کردین ..ووقتی گفتین توی ظرف غذای خودم اجازه میدم غذابخورن…اشک از چشمم جاری شد..چون دوشب پیش هم دقیقا به یه دختربچه ی افغانی منم همینجور اجازه دادم از ظرفم غذابرداره وچقدر لذت بردم…. چه حس اشنایی بود امشب این پیام شما..از اینکه این خونواده همه قلبی دارن صاف مثل ایینه…پاک و خالصن پراز خدا……سپاس از دیدگاه زیباتون.باارزوی بهترینها برای شما
به نام او که بی نیاز است
سلام استاد عزیزم
بعد از دیدن زندگی آمیش ها و توضیحات شما در دو جلسه اخیر یاد دیالوگی در کتاب “مسئله ی اسپینوزا” افتادم که خیلی با موضوع این دو قسمت مرتبط هست.
اسپینوزا: یاکوب بگو ببینم آیا تو ایمان داری که خدا قدرتمند است؟
یاکوب: یاکوب سرش را تکان داد
اسپینوزا : که خدا کامل است؟
یاکوب: یاکوب دوباره به نشانهی موافقت سرش را تکان داد.
اسپینوزا : تو مطمئنا موافقی که موجودی کامل و بینقص، طبق تعریف نه نیازی دارد، نه نقصی، نه خواستهای و نه آرزویی. این طور نیست؟
“پس من بندهی خدایی هستم که چگونگی و حتی انجام دادن پرستش خود را از ما نمیخواهد.
پس یاکوب! به من اجازه دهید تا به شیوه خودم به خداوند عشق بورزم.”
سلام دوست عزیز
چه متن زیبایی….سپاس فراوان ازشما
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایا شکرت . سپاس گذارم از شما استاد عزیز بابت این اگاهی هایی که به ما می دید. دیروز که دانلود کردم این قسمت رو نمی دونم چندبار شده که گوش کردم ولی از وقتی دانلود کردم تموم که می شد باز دوباره از اول میاوردم . انگار که این فایل برای من ساخته شده بود فکر می کردم که تعصب رو کنار گذاشتم ولی تازه فهمیدم که خیلی کار دارم هنوز و تعصب در وجود من رخنه کرده . در مورد معلم و پدرتون گفتید استاد یاد خودم افتادم من خیلی آدم خجالتی بودم و هر کس هر چیزی می گفت رو قبول می کردم و خیلی زیاد حرف دیگران در مورد خودم اهیت داشته با اینکه روی خودم کا کردم ولی یا این فایل متوجه شدم که خیلی خیلی به نظر دیگران اهمیت میدم و خیلی دارم بحث می کنم . خدایا شکرت من از وقتی که فایلهای سفرنامه رو دیده بودم شروع کرده بودم به نکات مثبت توجه کردن و سپاس گذاری و خیلی به این فایل نیاز داشتم که تمرکزم روی نکات مثبت بیشتر بشه . خدایا سپاس گذارم . خدایا شکرت.
چرا شکرگزاری اینقدر بر روی زندگی ما تاثیرگذار است؟
– هنگامیکه در حال شکرگزاری کردن هستید در اصل شما بر روی آنچه که دارید تمرکز و توجه میکنید.
وقتی چیزی را بیشتر ببینید طبق قانون جهان هستی از آن بیشتر دریافت میکنید شما در حین شکرگزاری در حال بیشتر دیدن نعمت ها هستید.
– وقتی در حال شکرگزاری هستید شما در اصل بر روی حس مثبت خود تکیه کرده اید و وزنه حس مثبت شما سنگین تر است.
– وقتی در حال شکرگزاری هستید بدون هیچ چشمداشت و انتظاری قدردانی میکنید و جهان به این قدرشناسی شما جواب خواهد داد و چون جهان هستی پر از فراوانی است آن را بیشتر و بیشتر به شما نشان خواهد داد.
– وقتی شما در حال شکرگزاری هستید ارتعاش مثبت بر روی خواسته خود دارید و به جهان اعلام میکنید که بیشتر دیده اید و بیشتر دریافت میکنید.
.
.
بهترین شیوه زندگی آن نیست که نقشه های بزرگ برای فردایت بکشی، آن است که وقتی آفتاب غروب میکند لذت یک روز آرام را چشیده باشی…
سلام خانم زدکارتیست
میخوام بگم به دیدگاهتون اضافه کنید: اگر شکرگزاری هم میکنید مبادا بهش وابسته بشید از بس شکر گزاری کردین??
و شکرگزاری کردن باعث میشه چیزی رو خیلی دوست داشته باشید مواظب باشید یوقت این حس دوست داشتن هر روز بیشتر نشه ??
همونطور که گفتید بهترین شیوه زندگی کردن اینه که هر وقت آفتاب غروب کرد لذت یک روز آرام را چشیده باشی
پس…??وابسته نشو
البته اگر فکر میکنی مهم ترین مانع ذهنیت بوده
خانم زدکارتیست اینهارو ب خودم میگم
????
بازم با دیدگاه های قشنگتون یادم اوردین چکار کنم
خیلی ممنونم
خدا نگهدار????
متشکرم هم فرکانسی خوبم…
خوندم و استفاده کردم…
ازینکه منو از دیدگاه های خودت مطلع میکنی خوشحالم…
شاد باشیم و راضی و پر روزی.
خانوم کهنسال عزیز
وقتی میام توی سایت اگه بخوام دنبال نوشته یا مطلبی باشم برای خوندن، اول میگردم دنبال دیدگاه های شما
خیلی از شما ممنونم برای اینکه با مهر و محبت مینویسید
من از نوشته های شما خیلی آگاهی کسب کردم خدا خیرتون بده
دوست پر مهر و بزرگوار…
متشکر و قدردان لطف و مهرتون هستم…
خدا رو شاکرم ک ب لطف خودش و اعتبار خودش، من در این راه قرار گرفته و هستم…
ک بالاترین دستها، دست اوست…
.
شاد باشیم و راضی و پر روزی.
سلام دوست عزیز چقدر جمله اخرت به دلم نشست مثل همیشه عالی
سپاس جناب مردانی عزیز
—————–
شادی نمایشیست از سپاسگزاری خداوند…
شاد بخواب… شاد بیدار شو… و شاد زندگی کن…
روز تو پر است از شادیهای بی دلیل…
خانم زدکارتیست عزیز
دلم گرفته بود.خوندن متن تون حالم رو خوب کرد.ممنون که مینویسید
سلام بر بانوی هم فرکانسی…
خداروشکر ک دل گرفته اتون با خوندن این متن، باز شد و حالتون خوب…
و خواهش میکنم…
ممنون از شما ک میخونید…??
کاملا درست میگید استاد واقعا رفتار خیلی از ما ایرانیا با مهاجران خارجی خوب نیست و باید تلاش کنیم تا رفتارمون با بقیه مردم دنیا درست بشه
سلام.استاد عززززیزم این فایل فوق العاااااده بود.
تو حس و حال الانم، واقعاً دارم با تک تک سلولهای وجودم خدا رو شکر میکنم.هدایت خدا رو شکر میکنم.رحیم بودنش رو میپرستم.اشک میریزم و بخاطر وهاب بودنش سجده میکنم…نمیدونم چجوری بگم واقعاً…
خدا رو شکر میکنم که هدایتم کرد به مسیری که آگاه بشم و ایمان بیارم.اگه داشتن سلامتی، روابط عاشقانه،ثروت و معنویت رو اسمشو بزاریم خوشبختی، نقطه شروع تغییرات بنیادی من جایی بود که با تمام وجودم این خوشبختی رو خواستم و به معنای واقعی تشنه این خوشبختی شدم.باور کنید بعد از اون، همه چیز خودش داره اتفاق میفته و من فقطط دارم لذت میبرم.انگار همه چیزایی که این خوشبختی رو زیادترش میکنن مثل قطعات پازل دارن کنار همدیگه چیده میشن…و از بی نهایت طریق هم دارن چیده میشن.آگاهی های بینظیر استاد، بخش خیلی مهمی از این پازل رو داره کامل میکنه اما فقط این نیست.به خدا زمین و آسمون دست به دست هم دادن که پازل منو به بهترین شکل کاملش کنن…آدمها، اتفاقات، حرفها، نوشته ها،درختها و… و مهمتر از همه اینها…خدایی که در درون من قرار داره.خدایی که روز به روز دارم واضحتر الهاماتش رو میشنوم و ایمان دارم که این جنس از هدایت رو هیییچ کدوم از عوامل بیرونی نمیتونن برای من ایجاد کنن…الان میفهمم که چجوری استاد بدون هیچ راهنمایی به اینجا رسیده…الان میفهمم که جواب تمااااام سوالات و تشنگی های ما در درون خودمونه و اکثر آدمها پیداش نمیکنن چون دارن بیرون از خودشون دنبالش میگردن.فقططط باید بخایم که حرفاشو بشنویم،فقط باید با بیرون ریختن آشغالها از ذهنمون، با نشنیدن نجواهای بیهوده خودآگاهمون و دیگران، بهش اجازه حرف زدن و هدایت رو بدیم و اگه اینکار رو انجام بدیم و به اندازه ای که درست انجامش میدیم…هدایت میشیم و میتونیم هرررچیزی رو که میخایم خلق کنیم…قدرت خدای ما بی انتهاس.فراتر از حد تصور ماست.اون عاشقانه دوس داره که ما از نعمت هاش بیشترین استفاده رو ببریم.اون هر لحظه داره ما رو هل میده که بهتر و کاملتر بشیم.اون خدایی رو خیییییلی خوب بلده…اما انسانهای خیلی خیلی کمی ازش استفاده میبرن چون هنوز به مرحله خواستن نرسیدن…
آخ که چقدرررررر حرف داره برا گفتن این خدا، متحیرم از نتیجه گیریهای که در وجودم میکنه و هدایتشو به بهترین شکل تقدیمم میکنه.
تو فیلم جنگجوی درون (یا جنگجوی صلح جو) یه دیالوگ خیلی کلیدی داره که میگه : امکان نداره اتفاقی نیفته،هیچ لحظه ای عادی نیست…واقعاً اگه به اصل خودمون برگردیم ثانیه به ثانیه زندگی لذت بخش و زیباس…
از خدا تشکر میکنم که استاد عباس منش رو به شکل یکی از دستهای خودش به زندگی من فرستاد تا کمکم کنه بخش زیادی از پازلم رو حل کنم و به حقیقت قوانین جهان پی ببرم…
استاد اون وسطای پازل من یه قطعه گمشده بود، یه قطعه ای که بخاطر نبودنش، جهان منو به شرایط و موقعیت مکانی که دوس دارم داخلش باشم نمیبرد و امشب اون قطعه رو به من هدیه دادین.به من یاد دادین که لازم نیست آدمهای زیادی که دور و ورت هستن و دارن در خلاف جهت قانون حرکت میکنن رو قضاوت کنی، بخای کمکشون کنی و راهو بهشون نشون بدی یا حتی ظریف تر از این موضوع، بخای در موردشون فکر کنی و براشون انرژی بذاری…راست میگید، خیلی از ما بخش زیادی از انرژی مون داره واسه این موضوع هدر میره،انرژی که اگه صرف خودمون کنیم باعث میشه با نتایج بزرگی که میگیریم حتی باعث الهام و انگیزه همون آدمها هم بشیم…امشب با خودم عهد کردم که از این لحظه نه کسی رو قضاوت کنم و نه قضاوت کسی برام اهمیت داشته باشه.امیدوارم بتونم تو این راه محکم و ثابت قدم باشم.
باز هم ممنونم ازتون
سلام استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار
واقعا استاد توی این فایل حرف دل منو و من خیلی درس گرفتم که هیچ وقت در مورد دیگران قضاوت نکنم و بیشتر به خودم نگاه تا به دیگران و در جهت برطرف کردن عیب های خودم عمل کنم خدایا شکرت بابت این استاد که همیشه ما رو بدون هیچ منتی راهنمایی می کنه و قوانین خداوند رو خیلی شفاف آموزش می ده خدایا شکرت
این جلسه و جلسه قبل می تونه برای من حجتی باشه در مورد اینکه چند تا تصمیم جدی بگیرم و تعهد جدی بدم و امیدوارم تمام تلاشم رو کنم که در خودم نهادینه کنمشون :
? کسی که با تو نیست ، لزوما بر تو نیست . کسی که نظر مخالفی و متضادی حتی با تو داره لزوما دشمن تو نیست و مخالف خود تو هم احتمالا نیست . اون فرد می تونه نظر خودش رو داشته باشه و تو هم نظر خودت . و این امری طبیعی هست . باید برات پذیرفته باشه.
? هروقت دیدی کسی حرف و نظر مخالف و یا متفاوتی با نظر تو داره از یک تکنیک استفاده کن . ببین می تونی خودت رو جای اون بذاری ؟ …
ببین می تونی یکم با کفش های اون راه بری ؟
ببین می تونی حدس بزنی چی شده و چه اتفاقاتی برای اون فرد افتاده که داره اینطور فکر می کنه ؟
بیین می تونی تصور کنی خودت رو که اگر تو شرایطی که اون فرد رشد کرده تو هم رشد کرده بودی و اتفاقاتی که شاید بر اون گذشته بر تو می گذشت شاید تو حتی بدتر از اون بودی الان؟
ببین می تونی تصور کنی آفریننده می تونست تو رو جای اون و توی شرایط اون و همون ایرادی که ازش میگیری خلق کرده باشه ؟
ببین می تونی با انصاف باشی و واقعا ببینی که اگر تو جای اون بودی شاید بهتر از اون نمی شدی و دیدگاهت بهتر از اون آدم نبود یا نه ؟
ببین می تونی بهش حق بدی که اون هم می تونه دیدگاه خودش رو داشته باشه وقتی تو به خودت حق میدی که دیدگاه خودت رو داری ؟
ببین می تونی فکرش رو بخونی ؟
ببین می تونی حدس بزنی چه دلایل موجهی برای خودش داشته که چنین تصمیمی گرفته و نظر و عملکردش اینطوریه؟
سوالاتی از این قبیل که از خودت بپرسی و سعی کنی تا حدی بهش حق بدی آرومتر میشی و نجواهای قضاوت گر ذهنی رو خاموش تر می کنی و شاید حتی اصلا بجایی برسی که ببینی تو کاملا اشتباه هم می کردی و شاید اصلا حق با اون هم باشه .
شاید تو هم جای اون بودی همون کار رو می کردی و همون دیدگاه رو داشتی.
? تا می تونی اول با خودت در صلح باش . دنبال بهانه ای برای رفاقت و صلح و آرامش با خودت باش. سعی کن رابطت با خودت رو ابتدا خوب کنی و در صلح قرار بدی خودت رو.
سعی کن اختلافاتت با خودت رو حل کنی . سعی کن عقده های گذشتت رو حل کنی . سعی کن بخاطر مسائل مختلف خودت با خودت و گذشتت و شرایط فعلیت به تفاهم برسی و به آرامش برسی با خودت .
با خودت مصالحه و آشتی کنی . خودت رو حتی بخاطر گذشتت قضاوت نکنی و شماتت نکنی. خودت رو ببخشی .
ببینی تو اصلا با خودت آشتی هستی یا نه ؟ ببینی اصلا از درونت تونستی با گذشت هات و اتفاقات ناخوشایندش و اشتباهات گذشتت و از دست داده هات و کمبود هات و معایبت و نقص هات و شکست هات تونستی کنار بیای یا نه ؟ تونستی فراموششون کنی یا نه ؟
تونستی خودت رو ببخشی یا نه ؟ تونستی حسرت نخوری و پشیمونی نداشته باشی و خودخوری نکنی یا نه ؟ تونستی بجایی برسی که خودت رو دیگه سرزنش و تحقیر نکنی یا نه ؟
تونستی خشمت نسبت به خودت و اشتباهات گذشتت رو کنترل کنی یا نه ؟ آدم امروزت تونسته آدم دیروزت رو ببخشه یا نه ؟ تونستی نجواهای ذهنت علیه خودت رو کنترل و خاموش کنی یا نه ؟ تونستی تعارضات درونیت و مسائلت با خودت رو حل کنی یا نه ؟ تونستی خودت با خودت سنگات رو وابکنی و خودت رو رها و آزاد کنی یا نه ؟
بقول معروف خلاصه اینکه اول ببین خودت با خودت چند چندی ؟! …
برو خودت رو اصلاح کن و با خودت و گذشتت آشتی کن و با خودت دوست شو و به ارامش برس و صلح برس بعد با دیگران هم راحت تر در صلح خواهی بود.
?با دیگران در صلح باش . وقتی با خودت که بتونی کنار بیای و از ضعف ها و اشتباهات و خطاهای خودت بگذری ، وقتی بتونی نسبت به خودت گذشت و بخشش داشته باشی ، وقتی بتونی به خودت تا حدی حق بدی ، وقتی بتونی خودت رو دیگه سرزنش نکنی ، وقتی بتونی نسبت به خودت خشم نداشته باشی ، وقتی از خودت رنجشی به دل نداشته باشی و از این دست موارد ، اونوقت هست که می تونی به دیگران هم حق بدی . اونوقت هست که می تونی با دیگران هم کنار بیای . اونوقت هم می تونی به اونها هم حق بدی که مثل گذشته ی تو ممکنه ضعف ها ، اشتباهات ، خطاهایی داشته باشن . وقتی بتونی خودت رو ببخشی اونوقت هست که به اونها هم می تونی حق بدی که بخاطر اشتباهاتشون از جانب تو بخشیده بشن. اونوقت هست که دیگه سرزنششون نمی کنی . اونوقت هست که دیگه براحتی نسبت به دیگران خشمگین نمیشی . دیگه براحتی قضاوتشون نمی کنی . گارد نمی گیری و منفی نمیشی نسبت بهشون . چون میدونی همونطور که من اشتباهاتی داشتم و دارم و خواهم داشت ، این در مورد افراد مختلف هم صدق می کنه . بنابراین سعی می کنی بهشون حق بدی و درکشون کنی و بتونی همذات پنداری و همدلی بیشتری باهاشون داشته باشی و وقتی از این جهات همه رو مثل خودت ببینی همین ویژگی ها میشن نقاط اشتراکی که بین خودت با تمام انسان ها می بینی و این اشتراکات باعث میشه بتونی خودت رو جای هرکسی بذاری و بتونی راحت تر و سریعتر انسان ها و علت رفتارشون رو درک کنی و خودت رو بتونی جای اونها تصور کنی و اینطوری بهتر و سریعتر به صلح برسی با دیگران و بتونی این صلح رو بیشتر و عمیق تر حفظ کنی.
?تا می تونی از قضاوت و فکر منفی راجع به مردم و دیگران پرهیز کن . به ذهنت اجازه ی قضاوت نده . تو کار خودت رو کن ولی اگر کسی مثل تو کار درست رو انجام نداد قضاوتش نکن .
تو چراغ قرمز شد بایست ولی نگو چرا اون نایستاد . نگو اون بی فرهنگه ، نفهمه . نه! … برات مهم نباشه . بهش فکر نکن . اگر هنوز به این مرحله نرسیدی و ذهنت ول کن ماجرا نیست به ذهنت بگو ببین تو این اوضاع و طوری که بزرگ شده و فرهنگ و تربیت و محیط شاید خب نتونه طور دیگه ای تصور کنه . شاید کار درست تو ذهنش اینه . شاید اصلا عجله داره ناجور و کارش خیلی واجبه . به خودت بگو خلاصه یه دلیلی داره .
به ذهنت بگو اصلا مهم نیست که چرا اون رعایت نکرد . بلکه مهم خودمم . مهم اینه که من دیدگاهم اینه که می خوام پشت هر چراغ قرمزی بایستم .
? تا می تونی قضاوت دیگران راجع به تو هم برات مهم نباشه . تو نمی تونی جلوی قضاوت کردن ذهن دیگران رو بگیری. همچین قدرتی نداری.
اگر می شد اونها هم حق داشتن جلوی قضاوت ذهن تو راجع به خودشون رو بگیرن. هرکس فقط می تونه کنترلگر ذهن خودش باشه . نیازی هم نیست بتونی ذهن دیگران رو کنترل کنی که قضاوتت نکنن .
بگو بابا من مسئول قضاوت دیگران راجع به خودم نیستم . شاید بخاطر دلایلی حتی حق داره که این جوری ذهنش برنامه ریزی شده که داره قضاوت می کنه . مثلا تو مثال همون چراغ قرمز ؛ تو شاید پشت چراغ قرمز می ایستی درجایی و محیطی که می بینی تمام عابرهای پیاده دارن میرن . اینجورجاها همرنگ جماعت نشدن خیلی سخته . ولی تو چون تو دیدگاهت اینه که باید رعایت کرد و حق راننده ها و ماشین ها رو محترم شمرد من می ایستم حتی اگه همه رد بشن و برن و حتی مسخرم کنن و نظر دیگران برام هیچ اهمیتی اینجا نداره . چون من به چیزهایی عمل می کنم که درستیش بهم ثابت شده.
? نذار در روابطت چیزهایی مثل فلان ملیتی بودن ، فلان جایی بودن ، فلان محله ای بودن ، فلان شهرستان و فلان دهاتی بودن ، فلان زبانی بودن ، فلان نژادی بودن ، فلان جناحی بودن ، فلان شکلی بودن ، فلان رنگی بودن ، فلان حزبی بودن ، فلان تیپی بودن ، فلان کاره بودن ، فلان طرفی بودن ، فلان فرهنگی بودن و هر فلان دیگه ای و دسته ای تو رو به قضاوت ببره .
سعی کن دسته بندی نداشته باشی و گروهی و حزبی کسی رو قضاوت نکنی . اصلا کل یه دسته و نژاد و جناح و گروه و شهر و غیره رو هم قضاوت نکنی .
سعی کن بتونی همدلیت رو گسترش بدی. اگر واقعا نمی تونی بهشون حق بدی و اصلا بهت واضح و آشکار هم شده که دارن اشتباه می کنن و اصلا ناحق هست ایده و نظرشون حداقل از این جهت و توی دلت سعی کنی خودت رو جاشون تصور کنی و ببینی تو هم اگر جای اونها بدنیا می اومدی و چیزهایی که بر اونها گذشت برتو هم می گذشت و مسیری که اونها طی کردن تو هم طی می کردی شاید الان احتمالا روحیات و نظریات و دیدگاه های اونها رو داشتی .
تا وقتی اونها دارن زندگی خودشون رو می کنن و آسیبی به کسی نمی زنن حق دارن برای زندگیشون تصمیم بگیرن ک علایق خودشون رو داشته باشن و رسم و رسوم و فرهنگ و اعتقادات و علایق خودشون رو داشته باشن ، ولو اینکه اصلا اشتباه باشه.
? دقت کردی ما ایرانی ها وقتی یه خارجی بقول استاد بلوند چشم آبی میاد تو ایران همه باهاش مهربونن و کمکش می کنن و باهاش هم صحبت میشن و هر کمکی از دستشون براش بر میاد انجام میدن و باهاش بسیار انسانی و با فرهنگ برخورد می کنن ؟ … چرا با هموطنانمون اینطوری نباشیم ؟ …
با بقیه کاری نداشته باش ولی خودت رو بساز . خودت سعی کن فکر کنی اصلا همین ایرانی ها و هموطنات هم خارجی ان. سعی کن کسی ازت کمک خواست یا کاری ازت برمی اومد فکر کن یه خارجیه تو ایران.
فکر کن همین الانش تو آمریکایی . سعی کن از همینجا و با همین آدما رفتارت انسانی باشه . با فرهنگ باشه. درست مثل اون چراغ قرمز عابر پیاده ای که سعی می کنی رعایت کنی .
بقول کتاب چهار اثر فلورانس اسکاولشین که میگه قانون تدارک و ایمان فعال ؛ اصلا تو پیشاپیش و توی همین ایرانش سعی کن مثل اینکه اونورآبی رفتار کنی . بقول مهندس شعبانعلی مهاجرت ذهنی کن .
اره سخته . خیلیا رعایت نمی کنن . ولی تو برای خودت زندگی کن . تو برای دل خودت رعایت کن . تو برای دل خودت انسانی و با فرهنگ رعایت کن . تو برای خودت قانون شهروندی رو رعایت کن . مطمئن باش وقتی بر مدار درست و انسانیت و حقانیت رفتار کنی و نیتت خیر و صالح باشه برات اگر دردسری هم ایجاد بشه ، میشه همون تضادی که اگر صبور باشی و استقامت داشته باشی تهش خیر هست و به نفع تو و در نهایت تو برنده ای .
بقول استاد :
” الخیر فی ماوقع” میشه
و “همه چی به نفع منه ” میشه
و ” جاء الحق و زهق الباطل ، ان الباطل کان زهوقا”
و یا “و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب ” میشه .
وقتی بر مدار حق و کار درست بمانی و نگران نباشی و صبور باشی و استقامت و استمرار داشته باشی تهش ترس و غمی برات نخواهد بود :
“ان الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا فلاخوف علیهم ولاهم یحزنون”
?سعی کن راجع به دیگران حتی اجازه ورود فکر منفی و سو ظن به خودت ندی . سعی کن نذاری ذهنت بدبین بشه .
اینقدر خودآگاهی و مراقبه داشته باش که همون لحظه فکر بد رو رد کنی راجع به دیگران .
بقول قرآن این افکار خودشون گناه هستن :
” اجتنبوا کثیرا من الظن . ان بعض الظن اثم”
اگر گناهه بخاطر اینه که فرکانست رو فکر بد راجع به افراد خراب می کنه . وقتی تو با بدبینی و پیش داوری و سوظن با افراد روبرو بشی ناخودآگاه و اتوماتیک برخورد ناجور می کنی و خوب حرف نمی زنی و این خود به خود و غیر قابل کنترل در گفتارت و لحنت و رفتارت مشخص میشه . سو تفاهم پیش میاد و خب طبیعتا طرف مقابلت حتی اگر اون بدبینی ها و پیش داوری های تو حقیقت هم نداشته باشه ولی در مقابل این لحن و کلام و رفتار تو جبهه میگیره و کار خراب میشه.
برای همینه که بدبینی و سوظن و پیش داوری جرقه ی یه رابطه ی بد و اتفاقات بد و فرکانس های بد و درگیری های بعدش رو پیش میاره. پس چه بهتر که اصلا نذاریم که ذهنمون به هیچ وجه زود قضاوت کنه و پیش داوری انجام بده و ما رو دچار سو ظن و بد دلی و بد گمانی کنه راجع به کسی.
? نخواه که هیچکسی رو تغییر بدی ؛ فقط خودت رو تغییر بده ؛ خودت رو اصلاح کن .
تا آخر عمرت هم که روی خودت و اصلاح خودت تمرکز کنی باز هم وقت کم میاری ؛ باز هم جای اصلاح و بهتر شدن هست .
با همه تا جا داره در صلح باش ؛ با همونی که هست و انتخاب کرده و شکل گرفته .
سعی کن همه رو هرجور هستن بپذیری و فقط خودت باشی اون کسی که دائم باید مراقبش باشی و بپاییش و در بارش جستجو و کنکاش کنی و سرت بکار خودت و اصلاح خودت باشه و سرت رو از زندگی دیگران بکشی بیرون.
? تا می تونی سعی کن مشکلی با کسی نداشته باشی و اگر احیانا پیش اومد هم سعی کنی با درک متقابل و همدلی و صلح جویی از شر جلوگیری کنی . تو قرآن اومده که :
“ادفع بالتی هی احسن . فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم”
یعنی سعی کن شر رو دفع کنی و بخوابونی با صلح طلبی و مهربانی و گذشت و بردباری ؛ تا طرف مقابلت که عین دشمنت شده تبدیل به دوست مهربانی باهات بشه .
این یعنی آدم تا جایی که جا داره باید سعی کنه دشمنی و عداوت و کینه و رنجشی بین خودش و دیگران پیش نیاد و حتی بدترین دشمنان آدم ممکنه با رفتار درست و مناسب تبدیل به دوستان خوبی بشن برات.
? بجای اینکه دوستات و آشنایان و بقیه رو پیگیری کنی که چه کرده و به کجا رسیده و چی ها بدست آورده و اینها سعی کن فقط و فقط روی خودت و زندگیت و خواسته هات تمرکز کنی .
برات مهم نباشه زندگی و پیشرفت های دیگران .
سعی کن بجایی برسی از نظر قدرت روحی و روانی که واقعا حتی از پیشرفت های دیگران خوشحال بشی . براشون حتی بتونی توفیق بیشتری بطلبی و حتی دعاشون کنی. بتونی برای کسی که حتی فکر می کنی شاید باهات خوب نیست یا قبولت نداره یا رفتار خوبی نداره باهات بتونی براش دعا کنی .
قلب بسیار بزرگ و روح رها و آزاده ای داشته باشی که بتونی خوشبختی هرچه بیشترش رو بخوای.
باید سعی کنی اصلا سرت تو کار خودت باشه و هربارم اتفاقی از موفقیت ها و زندگی کسی خبری شنیدی از موفقیتهاش خوشحال بشی و ارزوی توفیق بیشتر کنی و اگرم شنیدی بجایی نرسیده یا مشکل داره براش بتونی دعا کنی و اگر شد هم حتی کمکی کنی بی چشم داشت و توقع .
این یعنی یک انسان واقعی . این یعنی آزادگی و بزرگی . سعی کن اینطوری باشی.
? سعی کن در عین احترامی که به دیگران و حق انتخابشون می ذاری خودت هم با زندگی خودت راحت باشی . سعی کن اینقدر راحت باشی که حتی هیچ نیازی نبینی که به دیگران بخوای راجع به چیزهایی که با تحقیق و تفحص و تعقل بهشون رسیدی (لااقل تا حالا) بخوای توضیح بدی و دفاع کنی و قانعشون کنی و کلی انرژیت هدر بره و فرکانست خراب بشه. نهایتش یکبار توضیح میدی و بس.
باید یاد بگیری راه خودت رو بری. این زندگی توئه . نیازی نیست همه چی رو به همه توضیح بدی و بخوای از خودت دفاع کنی و دیگران رو بتونی حتما قانع و راضی کنی.
? ممکنه آدمی که دیدگاهی بهت آموزش میده و حرفی میزنه آدم خیلی خوبی باشه و نیت خیلی خوبی داشته باشه ولی با توجه به چیزهایی که تو بهشون رسیدی و با تعقل جور در نیاد. ممکنه اشتباه باشه.
از طرفی ممکنه کسی آدم خوبی نباشه و حتی دشمنت باشه ولی در موردی خوب و درست و عاقلانه رفتار کنه . تو باید بسنجی . با توجه به آدم ها نگاه نکنی. هیچکس صد در صد همه کارها و ویژگی هاش بد و نامناسب و ضعیف یا صد در صد خوب و مناسب و قوی نیست . به آدمش خیلی نگاه نکن پس .
ببین اون موضوع درسته یا نه و می تونه درست یا غلط باشه یا نه . بقول قرآن :
” یستمعون القول فیتبعون احسنه”
یعنی همه حرف و نظریات رو می شنون و از بهترینش تبعیت و پیروی می کنن . نه اینکه بقول استاد مثل گوسفند هرکس هرچی گفت همون رو قبول کنن و دنبال کننش.
? سر هرچیز بی ارزشی وارد گفتگو نشو . بحث نکن . تو علایق و سلایق و نظریات و دیدگاه های خودت رو داری و دیگران هم حق دارن داشته باشن .
مسائل مذهبی ، نژادی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، ورزشی و …
تو می تونی یک مسلمان شیعه باشی اون یکی سنی ، مسیحی ، یهودی ، زرتشتی ، هر فرقه ای ، حتی بی دین.
دیگه فکر کن خود قرآن حتی به کسی که اصلا وجود خدا رو حتی نفی می کنه و کافر هست تو سوره کافرون میگه:
” بگو ای کافران ؛ من چیزی را که، شما می پرستید نمی پرستم . و شما نیز چیزی را که من می پرستم نمی پرستید . و من پرستنده چیزی که شما می پرستید نیستم . و شما پرستنده چیزی که من می پرستم نیستید. شما را دین خود، و مرا دین خود .”
دیگه از این قشنگ تر توضیح بده که هرکی سی خودش ؟!
نه جنگی هم باهم داریم نه بحثی و دعوایی ؛ اونم تازه با کی ؟ با کسی که بکل به هیچ چیزی از خدا و توحید و معاد و آخرت و اینها اصلا اعتقاد نداره . چه برسه به بقیه ادیان که کلی اشتراکات باهم دارن.
یا روی مسائل سیاسی با کسی دیگه بحث نکن . اصلا تو رو چه به دنیای سیاست ؟
اصلا تو از سیاست هایی که هزاران هزار حقه و نیرنگ و برنامه و استراتژی پشتشون هست چی میدونی ؟ اصلا چه دردی از تو حل می کنه ؟
اصلا تو که حالا فهمیدی حساب کردن روی دنیای سیاست و سیاست بازی و سیاست مداران همش شرکه؟!
تنها سیاست تو تکیه بر بزرگترین و قوی ترین سیاست مدار باشه .
کسی که بهترین و کاملترین و بی نقص ترین برنامه ریز هست . کسی که هیچ سیاستمداری و هیچ رابطه ای به پای اون نمی رسه و هیچ نقشه و برنامه و حقه ای بالاتر از اونچه او میدونه نیست :
” و مکروا و مکرالله ، والله خیرالماکرین”
هیچ کاری با دنیای سیاست نداشته باش که کی اومد و کی رفت و چی گفت و چکار کرد و کی می خواد بیاد و چکار گفته می کنم و اینها .
همش چرت و پرت و کشکه وقتی تو تهش اون کسی که صاحب تمام قدرت و برنامه ها هست و همه برنامه ها به او بر می گرده در نهایت و دست اونه که تایید کنه یا نکنه رو به عنوان وکیل با سیاست خودت انتخاب می کنی و وکالت کامل و تام رو به اون می سپاری :
” فاتخذه وکیلا”
” و الی الله ترجع الامور ”
در مورد مسائل اقتصادی هم یادت باشه خداست که رزاق هست و رزق و روزی بدست اونه نه مشکلات اقتصادی جامعه و رئیس جمهور و دولت و حکومت و تحریم ها و اینها.
همه اینها هست و می تونه موثر باشه ولی در اوضاع کلی جامعه و در مورد آدم های معمولی جامعه که باور کردن اثرگذار بودن این عوامل رو . در مورد ذهن های فقیر و بخور و نمیر . در مورد همون کسایی که باور دارن که زندگیشون و رزق و روزیشون رو همین مناسبات جهانی و تحریم ها و سیاست بازی ها تعیین می کنه .
وقتی چنین باوری دارن خب همینطور هم هست و براشون هم اتفاق می افته و زندگیشون واقعا هم وابسته به همین موضوعات میشه .
ولی یادت باشه تو می خوای از اینها باشی ؟!
اگر نه بدون که تو بظاهر بدترین شرایط اقتصادی هم باشی خدای تو یا از دل همون شرایط برات بهترین شرایط رو فراهم می کنه و در واقع هدایتت می کنه به سمتش و تو باید حرکت کنی با این اعتقاد راسخ و یا اینکه موقعیت تو رو تغییر میده و به سمت جای دیگه ای هدایتت می کنه اگر آمادگیش رو در خودت بوجود آورده باشی .
پس درگیر هیچ بحث اقتصادی هم نکن خودت رو و تحت تاثیر قرار نگیر و امیدت و روحیت و اعتقادت به اینکه تمام دارایی ها و تمام کهکشان ها و مشارق و مغارب و آسمان ها و زمین و تمام رزق و روزی دست اون هست رو از دست نده و با انگیزه و انرژی و دلخوشی به خداوند و در عین رهایی و آزادی و بدون ترس و عجله و نگرانی حرکت کن و وظایف خودت که از دستت برمیاد رو انجام بده فقط و استمرار داشته باش و هیچ ناامیدی به دلت راه نده .
در مورد مسائل فرهنگی و اجتماعی هم همینطور. اگر در جامعه چیزهای ناخوشایندی دیدی ، اگر فحاشی ، هرزگی ، اعتیاد ، دزدی و اختلاس ، دعوا و نزاع ، بی قانونی ، بی اخلاقی و هرچیزی از این قبیل مسائل اجتماعی فرهنگی در اطرافیانت ، دوست و آشنات ، شهرت ، کشورت ، مردمت و حتی در کل جهان دیدی بدون اولا قضاوت نکنی و با خودت بگی من تمام حقیقت رو نمی دونم و بازم نمی تونم قضاوت کنم و تازه نمی تونم جلوی تمام این اتفاقات رو بگیرم و این جزیی از ماهیت و طبیعت دنیاست و باید باشه و جزیی از قطب مخالف و تضادهای این جهانه و اینکه من فقط سعی می کنم وظیفم رو انجام بدم و خودم تا جایی که می تونم رعایت کنم و درگیر این چیزها نشم و کاری با بقیه ندارم و نباید بذارم اینها روی باورهام و روحیم تاثیر بذاره و دیدم رو خراب کنه و من اعراض می کنم و نمی ذارم کانون توجه و پردازش ذهنم رو و احساساتم رو درگیر کنه و من رو از مسیر درستی که دارم میرم منحرف یا متوقف کنه .
حتی در مورد ورزش و فوتبال هم نباید این باشه. نباید برام مهم باشه که اگر من طرفدار فلان تیمم چه اتفاقاتی داره می افته. نباید کل کل کنم با طرفدارای تیمای دیگه . باید اولا حق بدم به هرکسی طرفدار هر تیمی باشه . ثانیا اصلا نباید از قدر اهمیتش بیشتر بشه. فوتبال هست دیگه . یه فان و تفریح که قراره لدت بیشتری به زندگی بده . و تازه عنوان فرهنگی ورزشی رو هم یدک میکشن. باید فرهنگسازی و اخلاق پروری کنن . ولی خب اگر قراره جایی برای تخلیه خشم ها و نفرت پراکنی و عقده ها و محلی برای بی حرمتی و فحاشی و دشمنی باشه همون بهتر که اصلا دورش رو خط بکشی . چه ارزشی داره درگیر شدن این چیزها ؟! که تو کامنت ها و کل کل ها ببینی که استقلالی و پرسپولیسی و سپاهانی و تراکتوری و … ناموس هم و به فحش ببندن و هرچی از دهنشون در میاد بگن ؟.
یا خبرها راجع ب سلبریتی ها و بازیگران و اصحاب رسانه و اینها.
همه اینها رو باید بذاری کنار و بقول استاد سبک زندگی شخصی خودت رو داشته باشی و در عین حال که خودتی و مشغول خودتی به دیدگاه و انتخاب دیگران هم احترام بذاری و درگیر حواشی و بحثای پوچ و بی ثمر نشی و برات هم مهم نباشه که در موردت چی فکر می کنن .
اما چندتا شعر و نکته در همین موارد :
– عیب کسان منگر و احسان خویش … دیده فرو بر به گریبان خویش
– گر به عیب خویشتن دانا شوی … کی به عیب دیگران بینا شوی
– چشم فرو بسته ای از عیب خویش … عیب کسانت شده آیینه پیش
– هر چه را نفس خویش نپسندی …نیز نفس دیگران مپسند
– در همه چیزی هنر و عیب هست … عیب مبین تا هنر آری بدست
-کسی پیش من از جهان عاقل است … که مشفول خود از جهان غافل است
– تو خود را چو کودک ادب کن به چوب … به گرز گران مغز مردم مکوب
این درس هایی بود ک من از قسمت های ۴۴ و ۴۵ سفرنامه گرفتم و امیدوارم بتونم بهشون پایبند باشم و عمل کنم انشاالله
ممنون از شما استاد گرامی و خانم شایسته عزیز?
به نام الله یکتا
سلام.دوست عزیزم
احسون عزیز
واقعا پرواز کردم از اینقد اگاهی از اینقد تکامل از اینقد درک بهترین قوانین
به خودم افتخار میکنم که دوستانی همچون شماها دارم و به شما افتخار میکنم که اینقد روی خودتون به بهترین شکل ممکن کار کردین و میکنین و جهان را جای بهتری برای زندگی قرار دادین
اره باید یاد بگیریم
اگه بخوایم که میخوایم.هدایت بشیم
باید اونقد قدرت احتراممون رو ببریم بالا..
چون احترام به افراد به اطرافیان احترام به خودمونه در اول…این همون عزت نفسه
استادم سایه ات همیشه مستدام باشه
به نهایت اگاهی هایی که واقعا واجبه واقعا شاه کلیده دریافت کردم از این قسمت
سفرمون…چقد راحته هماهنگ بودن با جهان..با قوانین
به خدا خیلی راحته…
ممنونم بی نهایت مریم جان جانانم و استاد عزیزدلم…سپاسگذارم خداوندم از این همه اگاهی این همه زیبایی
دوست خوبم خداوند راه گشای مسیرت باشه جانم…در پناه الله یکتا
سلام عرض کردم دوست عزیز
شما واقعا میتوانید یک کتاب با این متنتون بنویسید وبدید چاپ کنن به اسم (خود شناسی به روشی ساده)
یا(چگونه زندگی باید کرد)
یا هزاران اسم دیگه
واقعا عالی بود
ممنونم
خسته هم نباشید چون خیلی بابت نوشتنش هم زحمت کشیدید وابن دست ودلبازی شما رو میرسونه
انشالله روز به روز موفق تر بشوید
کلی شارژ شدم با این کامنت زیباتون
سلام دوست عزیزم
چه مقاله ی جامع وکاملی بوداین خودشناسی…چقدرزیباو جامع…وچه جمله ی محشری بود…که تنها سیاست تو تکیه به قویترین و بزرگترین سیاستمدار باشه…..خداروسپاس بخاطر این دلنوشته ی شما…و خداروسپاس بخاطر حضور گرم و خالصانتون در این خانواده..بهترینهارو واستون ارزو دارم….
سلام دوست عزیزم
چقدر زیبا و جامع بود دیدگاهتون..چه جمله ی محشری بود…تنها سیاست تو تکیه بر بزرگترین و قدرتمندترین سیاستمدار باشه…واستون بهترینهاروازخدا ارزو دارم .مقالات شما بی نظیره….
سلام به همه دوستانم و استاد خوبم جناب آقای عباسمنش و مریم شایسته عزیز و دوست داشتنی. خیلی ممنون از دیدگاه عالیتون آقای احسون. بعضی از دیدگاه های دیگتون رو خوندم. واقعا عالی و مثمر ثمر هستند. یه جمله برام خیلی عالی بود:مهاجرت ذهنی کن. و همچنین توضیح سوره کافرون که باعث گشایش هایی در من شد. بسیار از همه اهالی سایت سپاسگزارم.
سلام به همه دوستان و استاد گرامی و مریم خانم و دوست خوبم احسون عزیز
این متنت بی نهایت بهم تلنگر میزد که حمید ببین تو چقدر اینا رو انجام دادی و اتفاقا چند مدتی هست که با تضادهایی که برام پیش اومده واضح شده برام که تو روابطم خیلی ضعیفم و به خودم تعهد دادم حلشون کنم که این کامنت تو و صحبت های استاد بی نهایت کمکم کردم تا بتونم راه حل روابط درست با خودم و با دیگرانی توی اطرافم و جامعه و .. باهاشون در ارتباطم چطور دیدگاهی داشته باشم تا منو با خودم و با اونها به صلح برسونی و بتونم در همه افراد فقط زیبایی ببینمو قضاوت نکنم هیچ کسیو و این همون قانون برانگیختگی هست که مطمئنم جهان با تغییر فرکانسم و احساسم و دیدگاهم به ادما و شرایط منو تو شرایط دلخواهم قرار میده و اون چیزی رو که از روابط میخوام بهم میده … مرسی احسون جان خیلی کامنتت بهم کمک کرد و دستی شدی از دستان خدا برام و برم تو عمل گفته هات رو اجرایی کنم. شادو در آرامش باشی . سپاس
سلام و احترامات مرا پزیرا شو دوست عزیز تشکر از کمنت عالی و همجانبه که نوشتی خوشم آمد دید بسیار عالی زیبا و کاربوردی جهان سپاس موفق و کامگار باشی همیشه در هر لحظه
درود بر شما دوست عزیزم
واقعا عالی بود تا الان هیچ کامنتی توی سفرنامه نبود که اینقدر پخته و کامل مسأله رو موشکافانه بیان کنه
ممنون از وقتیکه گذاشتید دوست خوبم
شادو سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید
و الله یکتا هدایتگرتون باشد?
سلام احسون عزیز
به شخصه خوندن دیدگاه شما هم خانواده عزیز برای من مثل خوندن یک کتاب میمونه که به عنوان مثال از حرفهای استاده
واقعا زیبا بود و لذت بردم
ممنونم از خدا به خاطر وجود استاد و مریم جان شایسته و شما خانواده خوبی که وجودتون برام مثل معجزه است چون هر روز منو به سمتی که باید برم هدایت می کنه
ممنونم واقعا زیبا بود
سلام دوست من
این اولین باره که احساس میکنم انقدر دقیق و صریح این متن برای من نوشته شده اصلا تک تک بند ها و جملات برای منه احسون عزیز واقعا ازت ممنونم که این متن رو نوشتی
من تو روابط خیلی به تضاد میخورم و اذیت میشم باورت میشه من از خدا خواستم که بهم بگه چیکار کنم و حالا با نوشته هات به جواب رسیدم مررررسی
دوست عزیز احسون جان ممنون ازشما احسنت به شما چقدر آگاهی دادید یک کتاب زیبا درموردقضاوت نوشتید شما استاد هستید .چقدر از سطح اگاهی شما لذت بردم با اینکه تو خوندن َضعیف وکم حوصله هستم از بس زیبا نوشتید ومفید کامل با حوصله خوندم وبازهم چند وقت یبار میخونمش حتمن وچقدر تاثیر گذار اسمتون هم برام جدید بود فکر میکردم احسان هستید ولی یک دوست خوبید با آگاهی بالا ممنون ازشما که هستید .
سلام ب احسون عزیز و خانواده ی بزرگ عباس منش
الان که دارم این پاسخ رو میدم خیلی ارومم و بدون استرس در صورتی که یک ساعت قبل بخاطر باخت پرسپولیس خیلی بهم ریخته بودم ،تلگرامم رو باز کردم و سری ب کانال استاد زدم و چشمم اتفاقی ب نظر شما افتاد بازش کردم و کامل خوندم ،بنظرتون این اتفاقی بود ،از نظر من هرگز ،غیر ممکنه اتفاقی باشه من دارم هدایت میشم از وقتی که سعی دارم مدارم رو ارتقا بدم،ب والله قسم که هر روز چندین بار ب مسائلی این چنینی بر میخورم و شکم برطرف میشه،و هنوز اول کارم تازه دارم نتایج افکار مثبتم رو میبینم،و اما استاد با هر کلمه ای که از دهانش خارج میشه یک انرژی مثبت دیگه بهم اضافه میشه،لذت میبرم از حرفاشون ،احسون عزیز و استاد ازتون ممنونم ،
احسون عزیز
اینهمه آگاهی از کجا تراووش میکنه..چقدر بزرگ فکر میکنید..چقدر قشنگ مینویسید..با اینکه سالهاست تمام تلاشم این بوده کسی رو قضاوت نکنم ولی حرفهای شما دریچه جدیدی از آگاهی رو به روم باز کرد..واقعا لذت بردم..
این متن در حد یه سخنرانی فصیح و زیبا بود..حتمن سیوش میکنم و بارها میخونمش..سپاس
ممنونم ازاحسون عزیز ازاین همه نکات ریزبینانه که اشاره فرمودی???????????????????
سلام دوست عزیز
واقعا دمتون گرم با این حد از نگرش مثبت و مفید.
راسش من امروز دوباره برخورد کردم به یه تضاد تکراری که همیشه ازش فراری بودم.
بعد از کلی احساس بعد یک ربع فقط گفتم خدا یا خودت هدایتم کن بعد ایده اومد بیام بخش هدایت من بعد هم هدابکیت شدم به این کامنت فوق العاده که همون اوایلش خیییلی آروم شدم و چالشم از درون حل شد.
واقعا بی نهایت سپاس گزارم از شما و استاد عزیزمون و تمام خونواده عباس منشی گل و عزیزم …
و بی نهایت فراوان دم رب یکتا مون گرم که این همه قوانین باحال و مشتی داره😍😊❤️💎🧡💙💚
انشالله که همیشه شاد پیروز و ثروت مند و سعادتمند باشید
علی توکلی 1399/7/25
سلام بر دوست عزیز
دست تون سلامت
خدا قوت احسون عزیز
بسیار ریزبینانه و بسیار پند آموز
چه نکات زیبا و درستی رو بیان کردین
برای من خیلی خیلی با ارزش بود
انگار دوره ی عزت نفس و فرمایشات استاد عزیز رو داشتم با قلم شیوای شما میخوندم
امروز در درخواستها از خداوند خواسته بودم به کامنت و فایلی زیبا که نیاز دارم به آگاهی هاش هدایتم کنه
و خداوند پاسخم رو به زیبایی داد
فوق العاده بود
بسیار تحسینتون میکنم برای درک و فهم عالی که از فایلها و دوره ها دارین
من کلمه به کلمه رو با چندین ستاره ی زیبا در دفترم یادداشت کردم تا بارها بخونم و عمل کنم
و چه زیبا زکات علم پرداخت کردین
و بی نهایت سپاسگزارتونم که وقت گذاشتین و مهربانانه و سخاوتمندانه ما رو هم شریک فهم زیباتون از قرآن و از بیانات استاد کردین
تحسین برانگیز هستید
افتخار میکنم به دوستانی چون شما آگاه و عامل به قوانین
بی نهایت سپاسگزار مهربان پروردگار هستم برای حضور در این جمع فوق العاده
بهترینها زیباترین اتفاقا ت و رزقی بی حساب رو براتون از خداوند وهابم آرزو میکنم
پاینده و برقرار باشید در پناه حضرت حق
سلام و درود به دوست عزیزم احسون جان
واقعا افرین به این همه ریزبینی د دقت در استفاده از قانون در همه موارد،بسیار خوشحالم که هدایت شدم به کامنت پرمحتوای شما واقعا نمیدونم چجوری شد از اینجا سر دراوردم ولی من شخصیت غر غرویی هستم در بعصی از زمینه هایی که گفتین ولی با آموزش های استاد تا حد زیادی تونستم به حداقل برسونم مثلا همیشه از اینکه دیگران آشغال میریزن خیابون ناراحت میشدم و میگفتم چرا ؟؟ولی الان دیگه نمیگم
یا هر مسایلی که تو جامعه و اطرافیانمون هست
واقعا اگر به تک تک جملاتی که گفتین عمل کنیم یک بیگ بنگ اساسی تو زندگیمون اتفاق میافته و مهمترینش به نظر من آرامشی که بدست میاریم یعنی به نظر من این آرامش به همه چی میارزه
یه حکایتی هم از ملانصرالدین شنیدم خیلی جالبه مرتبط با متن شماست که باید همیشه به خودمون یادآوری کنیم بگیم
یه روزی یک نفر به ملانصرالدین میگه عروسی همسایه هستش اطلاع داری میگه (((به من چه))) دو باره اون نفر برمیگرده میگه آخه تو هم دعوتی دوباره اینجا ملا میگه خوب ((به تو چه)) این حکایت بسیار صریح و رکی هستش اما حکایت زنگی خیلی از ماهاست که باید حواسمون جمع کنیم که فقط فقط تمرکزمون روی خودمون باشه
ممنونم بابت کامنتتون که هم یه تلنگری بود به من و هم اینکه یاد این حکایت افتادم
همین دو تا کلمه رو در ذهنمون داشته باشیم فکر میکنم خیلی از مسیر رو رفتیم
در پناه خداوند همیشه سربلند باشین
با سلام خدمت همه دوستان
یه کتابی داشتم می خونم و خیلی ازش لذت می برم
بهمین خاطر سعی می کنم چند جمله کوچک ولی بزرگ رو با دوستانم به اشتراک بذارم :
خداوند در همه کارها شریک من هست
دست من دست خدا و کارهایی خدای انجام می دهد
چشم من چشم خداست و همه زیبایی را می بنید
کارفرمای من خداست و خداوند شریک زندگی من است
با این عقاید من می توانم خدا را همیشه تحسین کنم و من هم خلق کنم به زیبای همه چیز را
خداوند در معاملات همراه من هست و مرا همواره هدایت می کند به بهترین ها