https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-25.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-29 08:48:292024-08-20 18:30:43سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۶
304نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
? ” تو همه ی راه رو اومدی… فقط فوت آخر مونده تا… ”
.
۱. (ظرف خاصی بود! با یک شیار توخالی در تَهَش… صدایی هم مداوم میگفت: همه چیزو درست اومدی!!! فقط ب قدر یه فوت مونده تا همه چیز از این ظرف خارج بشه و تو به همه چی برسی…?)
،
۲. (ظرف خاصی بود! شاید ظرف یا محفظه ی ارتعاشی ام. همان ظرفی ک وقتی خواسته ای ب دلت میافتد،
و تو فرکانسش را ب جهان هستی میفرستی، میرود و در ظرف می نشیند تا اگر در مسیر درست ادامه دادی و رهایش کردی، ب سمتت حرکت کند…)
.
۳. ضمیر ناخودآگاه شما، شبها بیدار است و آنچه میکند، شما ب اسم خواب و رویا میبینید.
۴. خدایا شکرَت که از نشانه های در مسیر بودن، دیدن خوابهای هماهنگ با قوانین است.
سلام دوست عزیز چقدر خوابت جالب بود دقیقا چند شب پیش بود خواب دیدم همینجور که دارم راه میرم سکه روی زمین پیدا میکنم و برمیدارم و تو خواب میگفتم خدایاشکرت چقدر پول هست اینجا یا قبلترش خواب دیدم شلنگ آب رو باز کردم و به جای اب پول از شلنگ میاد بیرون جالبه داشتم دنبال منبعش میگشتم که ببینم این همه پول از کجا میاد دیدگاهتون رو که خوندم دقیقا خوابها از جلو چشام رد شد
چه خواب خوبی دیدی خانوم زدکارتیست عزیز . یعنی راهت درسته ادامه بده یعنی به هر آنچه میخواهی میرسی خوش به حالت ،نه به خاطر دست یافتن به هر آنچه میخواهی بخاطر اینکه ذهنت به کمال خودش رسیده ،عااالیه ،بهترینه ،چه لحظه باشکوهیه، بهترین لحظات زندگیم زمانهاییه که متوجه نگاه خدا حرف خدا میشم .
بنده فکر میکنم ۸۰٪ فایلای رایگان و پولی استاد بارها دیدم و شنیدم و معنای واقعی حال خوب = اتفاقات خوبو تازه فهمیدم و همیشه فکر میکردم حال خوب همون بد نبود حالت هست ولی تازه فهمیدم با توجه به حال استاد تو سفرنامه حال خوب انگار چیزی که از خدا چیز بزرگی میخواستی و برآورده شده انگار یه جایزه بزرگ بردی انگار خیلی از همه چیز راضی انگار رویاهات برآورده شده ولی اکثر ما آدما با بدست آوردن این چیزا فقط مدت کوتاهی حالمون خوبه ولی استاد همیشه خوبه
تو این فایلا تازه معنی توکل به خدارو فهمیدم و احازه دادن به خدا که کمکت کنه و هزاران نکته دیگه که تو تمام دورها میشنیدم و میفمیدم ولی درک نمیکردم
یه نظری دارم که اگه بشه نظراتو ویس یا فیلم گذاشت هم گوش دادن و دیدن راحتتره هم مثل این دوره تاثیر گذارتر چون کلام و تصویر احساسات و منظور خیلی بهتر میرسونه
با تشکر از آقا سید که که کاری میکنه زندگی برای ما زیبا و زیباتر بشه
آیه٢٢ آمده است : الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً
اندیشه صحیح این است که همه نظام عالم را در خدمت خود می بینیم.نکرده است . ولی گاهی می گوییم خدایا برای من چه کارها که نکردی! زمین رابا همه وسعتش که در خدمتم قرار دادی! ، یک عمر آسمان را سقف بالای سرم قرار دادی ! ثمرات را از زمین برای من خارج می کنی! تو برایم سنگ تمام گذاشتی!
در اندیشه صحیح انسان باور می کند نعمات زیادی دارد. همه چیز در خدمت اوست و او غنی محض است.
در اندیشه صحیح تمام کائنات را در خدمت خودش می بیند. به همین جهت معتقد است هر حرکت درستی بخواهم انجام دهم تعداد زیادی خادم دارم و نیرو های ملکوتی به من کمک می کنند. در اندیشه صحیح، انسان احساس ضعف و فقر ندارد. انسان الهی باور دارد که خالق او همه چیز را در خدمت او قرار داده است. یعنی خلأ و کسری در بین نعماتش نمی بیند.
این آیه می فرماید تمام زمین در خدمت توست. نه اینکه یک قسمت زمین به ما خدمات بدهد و زمین دیگر رانش پیدا کند و بلا استفاده باشد در اندیشه صحیح کلان نگرهستیم نه خرد نگر. ثمرات لکم و ارض لکم و سماء لکم کلان نگری است که همه چیز را بزرگ می بینیم. خدا همه زمینها را برای بندگی ما مهیا کرده است . آسمان را سایبانی قرار داده که محل نزول رزق باشد و تمام ثمرات مادی و معنوی را برای ما خارج کند. در لکم نکته مهم اینست که خدا قبل از صحبت از زمین ، صحبت از لکم کرده. یعنی فقط برای شما نه هیچ کس دیگر. ممکن است بگوییم خدا میخواست در این عالم تعدادی آدم و حیوان قرار دهد و ملائکه بیایند و بروند، پس زمین را آفرید. خدا می گوید این حرف ها غلط است، زمین را فقط برای تو گذاشتم.سایرین صدقه سر تو هستند. اصلاً تو موضوعیت داری. اندیشه درست یعنی انسان باور می کند در نظام عالم همه چیز لکم است و شما انسانها چقدر شایسته هستید که همه چیز برای شما خلق شده است آن هم بسیار وسیع و گسترده .
یک وقت میگویند یک مهمانی برای شما برپا کردم. یکی وقت می گویند آسمان با این وسعت و زمین لکم است.
در اندیشه صحیح هیچ وقت خود زندگی را خالی از نتیجه نمی بینیم. می دانیم اگر خدا توفیق دهد کاری انجام دهیم ، نتیجه آن در کوتاه مدت و دراز مدت به ما برگردان خواهد داشت و اگر شاهد ثمره آن در این دنیا نباشیم حتما در قیامت بطور مضاعف نتیجه آنرا خواهیم دید .
وقتی به نتیجه داشتن کار، یقین داشته باشیم و با بسم الله بذری را بکاریم حتما به لطف خدا سبز می شود. ممکن است به عمر ما کفاف ندهد اما فرزندان و نوه ها از ثمرات آن می خورند و استفاده می کنند.
در ایه بحث بهشتی ها مطرح است. هر نعمتی که در بهشت به آنان می رسد ، می گویند قبلا داشتیم. ما هیچ وقت بی ثمره نبودیم. همه زندگی مان نتیجه داشت. ثمره کارمان را دیده ایم.
در اندیشه درست خزان و زمستانی نیست. همیشه تابستان است نه حتی بهار که شکوفه است چون در تابستان ثمره به بار می نشیند. بهشتی همیشه نتایج را می بیند. و یا وقتی اندیشه صحیح است یک ذکر می گوییم و یقین داریم روزی مادی و معنوی می آورد و هرگز تردید و شک به خود راه نمی دهیم .
در اندیشه صحیح شما همیشه نتایج را می بینید. گاهی اوقات زود رس است و گاهی دیر رس. گاهی در حد بذر است که می کاریم و گاهی خیلی سریع ثمر دهی اش را نشان می دهد .
خصوصیت دیگر اندیشه صحیح این است که انسان تغییرات را می بیند و نمی گوید من نسبت به سالهای قبل رشدی نداشتم و نا امید شده ام .
نا امیدی و یأس حاصل اندیشه غلط است . اندیشه غلط تغییر را احساس نمی کند. در اندیشه صحیح می بینم که مرتب تغییراتی قابل مشاهده است. تغییرات کمالی قابل مشاهده است. اندیشه صحیح بستری است برای مشاهده تغییرات کمالی. کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
چکونه لطف های خدا را نادیده می گیرید خدا در زندگی شما الطافی پشت سر هم ایجاد کرده است.
در اندیشه صحیح شاهد تغییرات کمالی هستیم اما وقتی اندیشه غیر صحیح است، می گوییم همیشه بد شانس بودیم به امور منفی و مثبت دید منفی داریم .
و اینکه من میتونم به هرآنچه که میخام برسم و بیش از اونا
اینکه من میتونم هرچی که بخام رو توی زندگیم تجربه کنم
اینکه من میتونم رویاهام و در آغوش بکشم و داشته باشمشون اینکه من لایق دیدن زیبایی ها هستم لایق زندگی خوب هستم
اینکه قرار نیست کسی منو قضاوت کنه که تو چه سنی هستم و چه کاری انجام میدم
مهم اینه که من علایقمو دنبال کنم هیچ وقت واسه هیچ تجربه ای دیر یا زود نیست
اینکه اگر تمرکزم روی خودم باشم حتی برای اولین باره کاری انجام بدم خوب از آب در میاد و میتونم با باور خودم هی بهترش کنم
اینکه من آزادم هرطور که دلم میخواد زندگیمو خلق کنم و زندگی کنم و لذت ببرم از حتی چیز های کوچک دیدن نواختن آهنگ توسط بچهایی که برای اولین بار کنار همن
اینکه من باید به مدارش برسم باید تکاملمو طی کنم تا بتونم لمس کنم دریافت کنم آگاه بشم ارتباط خوبی با خودم و خدای خودم داشته باشم نشونه های خداوند رو ببینم
یه لحظه خودمو جای اون پسر گذاشتم که داشت پیانو میزد اشکم سرازیر شد منم از بچگی آرزو داشتم پیانو بزنم و حس میکنم این یه شکل از عبادته برای من روزی که بتونم ساز بزنم و این اعتماد بنفس و احساس لیاقت میخواد و چقدر موثره من مدتهاست عاشق دف زدن شدم اما هنوز این احساس لیاقت یا اعتماد به نفس و ندارم برم دنبالش میگم تو این سن یا الان دیگه دیره و حتما یه روزی به مدارش میرسم اگر خودمو ببینم و باور کنم من عاشق یوگا بودم و الان مدنیه دارم ورزش میکنم اما چون هنوز خودمو باور نکرده بودم هروقت به دخترم میگفتم میخام روی سرم بایستم میگفت تو سنت رفته بالا اما همینکه من باور کردم میتونم چند روز پیش گفت مامان میتونی فقط کاری نداره خودم بات تمرین میکنم
میدونید ایراد من اینه موفقیت هامو نمیبینم این احساس زیبا رو نمیبینم الان ازصبح میگم چرا من هیچ نکته ای از فایل نفهمیدم الان به خودم گفتم بابا آگاهی هم تکامل داره صبر کن قرار نیست تو زور بزنی خدا هدایت میکنه تو یه قراری با خودت گذاشتی برای تمرین توی سایت خوب امروز عشق بورز فقط تو تو مدار گرفتن نکته ها نبودی زمانش برسه آگاهتر میشی
یه جا خوندم تماشاچی بودن یعنی عشق نورزیدن و من میخام عشق بورزم تا عشق بیشتری دریافت کنم
دوباره اومدم و فایل رو دیدم ته دلم یه جوری شد اشکم سرازیر شد بازم چیز زیادی نگرفتم اما همین حس حضور خداوند توی اون فضا برام عین عبادت بود حس کردم خدا رو و حس کردم احساس خوب اون کسایی که اونجا بودن و داشتن از لحظشون لذت میبردن و من تماشا کردم زیبایی این لحظه رو خوب تا به خودت و خدای خودت باور و ایمان نداشته باشی که نمیری سمت اون وسیله ها اصلا اونا رو نمیبینی تا خدا رو باور نداشته باشی که این خواسته ها در تو شکل نمیگیره که بخای نوازندگی کنی و یکی باعشق بیاد برات وقت بزارن و یادت بده (اون خانم با لباس قرمز)یا اینکه خودت بری پشت تلویزیون و با اعتماد به نفس کامل کیتارو دستت بگیری و خجالت نکشی که حتی بلد نیستی اونو کدوم طرفی دستت بگیری و تازه کوتاه هم نیای و بخای امتحانش کنی اگه زیبا بین نباشی که اون زنگ قرمز اون نوشته ها حالت نمیکنه که بخای بری ببینی اونجا چه خبره و یه موزه که میتونی از تمام وسیلهاش استفاده کنی و لمس کنی و این یعنی باور خداوند باور اینکه رویاها دیگه رویا نیستن
فروانی که توی تمام فایل ها موج میزند از فراوانی ساختمون ها و ماشین ها و تکنولوژی و آلات موسیقی تنوع ساختمون ها و شکل ساختشون
فراوانی ثروتی که میتونی از هرجا که بخای به هر اندازه که بخای خرید کنی و باور داشته باشی که خدا رازاقه
نمیدونم چه حسیه ولی خیلی زیباست
مریم جانم سپاسگزارم استاد جانم ممنون ازت دوستان عزیز و صمیمی من ازشما سپاسگزارم عاشقتونم ?
به زودی در آمریکا میبینمتون ?
در پناه الله یکتا شاد وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت ???????
موزه موسیقی??اونم نه فقط نگاه کنی بروهر سازی رو دوست داری بردار وبزن??
حالا غلط غلوط هم اشکال نداره?لذت ساز زدن ببر??تازه خودشون آموزش هم میدن
??
حالا من از این منظر هم نگاش کردم
خدا ما رو فرستاده که از این دنیا لذت ببریم
نگفته فقط تماشا کنیم
گفته خودتون خلق کنید
اجازه داده ما هم یه ساز برداریم وبرای زندگیمون شروع به نواختن کنیم
اوم ولی اگه صدای سازه بد وخشن مشکل اینه که ما هنوز استفاده از اون ساز یاد نگرفتیم
حالا قانون حاکم برجهان هستی رو داریم یاد می گیریم(یعنی آموزش ساز)
حالا هر کی هر سازی که مورد علاقه خودشه بره برداره و طبق قانون شروع به نواختن کنه????
اوووم صداش بهتر شددد نهههه???
همینجور تمرین کنیم زیباتر و زیباتر هم میشه این موسیقی زندگیمون?????
وبعد که یه گروه بدون هماهنگی دور هم جمع شدند ویه آهنگ زیبا رو نواختن??
طبق قانون همفرکانسا هم بهم می رسند وحالا هرکس با وسیله موسیقی خودش شروع به نواختن می کنه وباهم موسیقی دلنشینی رو به جهان هستی هدیه می دن??
چه ایده جالبی که یه سبک موسیقی خاص اومده همچین موزهای رو درست کرده که افرادی زیادی مشتاق به بازدید از موزشون هستند(با ایده ساده هم میشه ثروت ساخت?)(البته ایدش ساده بود ولی تجهیزات وساختمان وغیره هم نشونهپول زیادی می خواسته که نشونه فروانی وثروته)
ومردمی که هر روز میان واز این موزه دیدن می کنند(فروانی وثروت)
چه ساختمونهای شیکی میسازن??
وای آسمون خراشه چقدر بزرگ بووود??
دور پل هوایشون شیشه داشت چقدر جالب بود واسه امنیت بچه ها??
ابرهای سفید وآسمون آبیش که مثل همیشه گویای یه هوای پاک که آدم دلش می خواد فقط نفس بکشه??
استاد صحنه ای که از پله برقی بالا میری وآهنگ پخش میشه خیلی زیباست??
یکی دیگر از خصوصیات اندیشه درست، تأمین نیاز گروهی از مردم توسط گروهی دیگر است .
در روانشناسی جدید می گویند: احساس شایسته بودن جزء ویژگی های اندیشه صحیح است و احساس ناشایستگی جزء ویژگی های تفکر منفی است.
بطور مثال اگر انسان از صبح که روز را آغاز می کند، بگوید خیرم به کسی نمی رسد، برای هیچ کس مفید نیستم ، خدا مرگ مرا برساند بهتر است، در این صورت احساس ناشایستگی خواهد داشت و واقعا وجودش برای جامعه مفید نخواهد بود در حالیکه اندیشه درست می گوید: مما رزقناهم ینفقون اتفاقاً انسان می تواند گودال ها را پر کند. انفاق تامین کردن گودال ها است وقتی)
موش در سوراخ میرود و گودال ایجاد می کند، عرب می گوید نفق وکسی که گودال ها را پر کند عرب می گوید، اَنْفَق.)
این که تصور کنیم می توانیم برای دیگران کارایی داشته باشیم. (مِن مٰا در آیه، من بعضیه است.) کارایی ام در حد بعضی از مردم زیاد نیست ولی بالاخره کارایی دارم.
شاید امروز کسی که خانه خریده یا ازدواج کرده با دعای من بوده یعنی حداقل کارایی که دعا کردن است در من موجود است پس باید همیشه سر ذوق باشم، یعنی کلی خوشحالی کنم که امروز عده ایی خانه دار شده و یا بی بچه ها بچه دار شدند زیرا
خودت برای همه دعا کردی. نگفتی فقط خودم را حاجت روا کن. گفتی همه و خدا برای چند نفر اجرا کرد.
در اندیشه سالم می گوییم می توانیم بعضی از نیاز های گروهی از افراد را تأمین کنیم.و معتقد به عدم توانمندی خود نیستیم. از سفره دعای ما کار بر می آید. افراد در مورد خودشان با زبان و قلم و اعضاء و جوارحشان گناه می کنند اما در مورد دیگران و با زبان آنان گناه نمی کنند، پس دعایشان در مورد دیگران مستجاب می شود.
اما در اندیشه منفی افراد خود را عاجز و بدون کارایی می دانند.
البرکه مع اکابرکم ظاهرا وقتی سن افزایش می یابد، میزان توانمندی ظاهری کم می شود ولی خدای سبحان می فرماید: نفس فرد سالدار مقدس می شود، وجودش برکت دارد، در جمعی که مو سفیدی هست، دعا در آن جمع مستجاب می شود .همه این عبارتها برای اینست که آن پیر احساس عاجز شدن و ناکارایی نکند واندیشه ناصحیح و انرژی منفی نداشته باشد.در واقع فرد پیر می داند بطور طبیعی از جسمش کاری بر نمی آید ولی نَفَس و کلام و تجربیاتش کارایی دارد. چنانجه
وقتی بزرگتری از جمعی می رود میگویند برکت از میان ما رفت.
. مومنین به خدا و غیب ایمان دارند. به رحمت و حکمت بی پایان، به علم بی نهایت خدا ایمان دارند و کفروا کسانی هستند که اندیشه ناصحیح و در عمل مشکل دارند که عوارض آن ختم الله علی قلوبهم است.
اگر کفروا را با این دیدگاه نگاه کنید، تمام صاحبان اندیشه ناصحیح نعمتهای الهی را کتمان می کنند و کفر می ورزند. همه آنها عملکرد غلط، فکر غلط دارند زیرا زیر بنای اعمال غلط، فکر غلط است .
“”لازمه اثبات خود، نفی دیگران نیست””
آیه١١ : وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ وقتی به آنها گفته می شوددر زمین فساد نکنید می گویند ما اصلاح طلبیم
امام صادق علیه السلام می فرمایند: معاویه افراد را در آموختن ایمان آزاد گذاشت ولی اجازه نداد کسی معنای شرک را بفهمد. چون اگر مشرک را می شناختند، می فهمیدند معاویه مشرک است. به همین دلیل توصیه شده هرچیزی را از ضدش بشناسید و بخوبی آنرا تحلیل و حلاجی کنید .
یکی از نشانه های اندیشه نا صحیح در آیه١١ سوره مبارکه بقره این است که فرد بگوید: کار درست و مثبت فقط توسط من انجام می گیرد و نه هیچ کس دیگر،
این تفکر از اساس باطل است.
بطور مثال ما بگوییم فقط حوزه ما به روز است. بقیه حوزه ها کارایی ندارند این اندیشه نه یک حرف بلکه تمام عمل را هم غلط و ناصحیح می کند. اندیشه صحیح این است آدمهای مثبت ، گروههای مثبت زیادی هستند ما هم سعی می کنیم کنار آنها درست رفتار کنیم .
در اندیشه ناصحیح دیگران حذف می شوند تا خودش اثبات شود.
در اندیشه صحیح خوبان اثبات می شوند و در کنار آنان ما هم اگر عملکرد درستی داشته باشیم اثبات می شویم .
“” کائنات در خدمت انسان””
اندیشه ای که انسان را تا بی نهایت می تواند پرواز دهد.در سوره بفره
آیه٢٢ آمده است : الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً
اندیشه صحیح این است که همه نظام عالم را در خدمت خود می بینیم.
خدایا شکرت از اینکه هر چقدر که جلوتر میروم و در این مسیر لذت بخش با شما استاد عزیزم هم مسیرم بیشتر با خودم و خدای خودم هماهنگ میشوم.
تمام این فایلهای سفرنامه علاوه بر اینکه به آگاهی ها و درکم از قانون افزوده میشه ، هماهنگی های بیشتری هم در زندگی ام ایجاد میشه که چقدر فرکانسم به شما نزدیکه.
آخه من چطور میتوانم به خدایی که اینهمه نشونه و هماهنگی سر راهم میذاره ایمان نیارم؟
که اون رب الاربابی که داره هر لحظه با من حرف میزنه به شکلهای راحت و آسوده. به اون فرمانروایی که همیشه هدایتگر ماست و داره کل این کرات و سیارات و منظومه ها رو مدیریت می کنه.و با نشونه هایی که به من میده و میگه همین مسیر رو ادامه بدم. خدایی که فقط اسمش پر از آرامشه.عاشقتم خدای مهربانم.
امروز صبح پسرم مسابقه ی ژیمناستیک داشت و من تا قبل از مسابقه تو همون محیط مسابقه توانستم این قسمت رو ببینم.
خداروشکر که داورانی بودند خونسرد و مهربان که قبلش به ما گفتند که اگر فرزندانتون اشتباه کردند شما تشویقشون کنید تا انگیزه شون بیشتر بشه و پسرم هم مدال و حکم قهرمانی و جایزه اش رو گرفت و وقتی به خونه اومدم دیدم دخترم داره گیتار تمرین میکنه و خودش رو برای کلاس امروز آماده میکنه.??
گفتم چه جالب که من داشتم این قسمت از سفرنامه رو میدیدم و اونها مشغول نواختن گیتار بودند و حالا هم اومدم منزل و از نزدیک دارم صداشو میشنوم.
من عاشق صدای گیتار هستم و علاقه ی زیادی به نواختنش دارم از اونجایی که چندین سال کلاس رفتم ولی خب ادامه ندادم و خیلی از آهنگهایی که یاد گرفتم رو فراموش کردم.
این نشون دهنده ی اینه که ما تو هر زمانی که داریم هر هنری و هر آموزشی رو فرا می گیریم، (قوانین الهی)اگه ادامه ندهیم ، آموزه هامون رو فراموش می کنیم.البته همه ی هنرها به این شکل نیست ولی چون ما با نت و انواع آکورد توی سازها سر و کار داریم، بعد از مدتی که تمرین نکنیم از یاد میره.
و چقدر جالب که تو این محیط اومدند و سازهای مورد علاقه شون رو مینواختند و بدون اینکه همدیگه رو بشناسند با هم هماهنگ و دوست بودند.
بدون قضاوت و بدون اینکه فکر کنند دیگران در موردشون چه فکری می کنند.
استاد گیتار و به دستتون گرفتید و خیلی بهتون میومد.??
من این سایت رو هم مثل این محیط می بینم که هر کدوم از ما داریم با همین کامنتهایی که مینویسیم ، هر کامنت = ساز مورد علاقه مونه و اون نت ها هم تمام کلمات زیبا و آموزه های شماست که با عشق می نویسیم.
و ما این مجموعه ی بی نظیر و فوق العاده این چنین زیبا می نوازیم هر کدام با نت های مختلف دیدگاهمون رو جاری می کنیم.به امید روزی که همه دوستان با شما در یک محیط زیبا جمع بشیم و ساز مورد علاقه مون رو با عشق در کنار شما و مریم جان بنوازیم و سرود شکرگزاری سر بدیم.???
بی صبرانه منتظر اون زیردریایی که گفتین هستم
سپاسگزارم که باعشق فیلمبرداری و تدوین می کنید و با عشق با خوندن کامنتها ما رو همراهی می کنید.
خانم شایستە عزیز کە مثل همیشە زحمت میکشد و مارا با زیبایهای سفر شان شیرین کام میکند ،
و استاد محبوب دل و جانم استاد عباس منش عزیز،
و همەی دوستان توحیدی و شیفتەی حقیقت و موسا عملان کە نوری را دیدن و دنبالش آمدن تا ان شاء اللە خد و خدای خدرا بیابیم .
خدایا شکرت ،شکر ی کە شایستە و بایستەی بزرگی ومیهربانی و زیبایی بی حد ومرز خدت باشد ،بابت این همە نیعمت و فراوانی کە در جهان هستی گذاشتی، وبە ما این آگاهیرا بخشیدی و از جهنم گیر افتادن در دام جسپیدن بە اندک داشتەها(با مقایسە بانعمتهای لایتناهیت) و حسرت نداشتەها خردن، نجات دادی. وبە باغ بهشت لذت بردن از داشتەها و با امید وتوکل بە قدرت عظمت و حکمت خدت گام برداشتن ؛هدایت فرمودی .
همچنان بابت هدایت بە جمع عزیزان کە آنقدر غرق در نور رحمت الهی شدەان حتی از فرسنگها دوری جسم مادی ، فقط با خواندن متن هاشون و بدون دیدن و شنیدن وشناختشون؛ میشود گرمی و آرامش درونشون را حس کرد.
خدایا صدهزار بار شکرت ای خدای عزیز و مهربانم.
دیدن قسمت آمیش ها مصادف بود با یک جستو جوی من کە بواسطەی دیدن چندتا مناظرە و دیدگاه مختلف راجب یک بحث زیبا در قران کە آنهم بحث (قریه ) بەمعنی دهکدە و (مدینه) بە بعنی شهر در قران است.
جستو جو، با دیدن سخنرانی از یک استاد فیزیکدان عربی بە نام منصور علی الکیالی شروع شد کە در آن مورد صحبت میکرد (کە چیجور بەخاطر یک مسئلە وپیداکردن اصل لغوی یک کلمە ماهها رفتە با عربهای بیابان نشین مراودە داشتە،تا معنی اصلی کلمه قرانیرا بفهمت)، متاسفانە مثل همیشە ،آدمهای کە مخالف ایشان فکر میکنن آنرا گمراه و کج بین مینامیدن .
بهر حال ما کە عزممان جم شدە از جمع گوسفندان نباشیم وظیفە داریم خودمون جستو جوی خودمانرا انجام بدیم و بە نتیجە برسیم. شروع بە جستو کردم و همزمان هم نتایجرا مینویشتم.
ولی خیلی عجیب بود کە وقطی خواستم بزارمش رو سایت ،از سایت خارج شدە بودم و رمز عبورم هم ءارر میداد ،منم گفتم حتما این یە نشونە است .من نفهمیدم چرا اینجوری شد اما ایمان داشتم خیری توش هست ماکە عجلەی نداریم ،ممکنە اگر الان بزارمش یکی کە باید ببینتش نمیتونە ببینتش یا هر چی ،من بە نشونە اعتماد کردم و نگذاشتم.جالب اینە کە باقسمت امروز هم موضوعیت دارە کە آمریکا وکشورهای جهان اولی چیقدر بە مفهوم قرانی شهر(مدینه) هستن .
الان هم بە نتیجەی نهای نرسیدم اما دوست داشتم نتیجەی تا اینجای بحثم را ،باشما عزیزان هم در میان بذارم.
شماهم مثل خدم ،گرفتار این زلف کج یار کنم.
در قران کلمەی
قریه ١٠ بار
القریه ٢٣ بار
قری ٢ بار
القری ١۶ بار آمدە
کە تقریبا در تمامشان مستقیم یا غیر مستقیم بە نادانی و نبودن تنوع افکار قبول نکردن رای مخالفشان و همە یک جور جهان بینی منفی، توصیف شدە.
در مقابل ،
کلمە مدینە تنها بشکل معرفە یعنی با الف ولام ،( المدینە) ١۴ بار آمده
کە همیشە خدا جاهای را با این اسم نام بردە کە؛ تنوع افکار و در مقابل افکار منفی، فکر توحیدی هم وجود داشتە و مثبت توصیفش کردە.
*مکە با وجود اینکە در آن زمان خیلی جمعیت و مساحت ، تجارت بیشتری داشتە(بە خاطر وجود خانەی خدا) نسبت بە یثرب.
(وممن حولکم من الأعراب منافقون ومن أهل المدینه مردوا على النفاق ) التوبه:101
( لئن لم ینته المنافقون والذین فی قلوبهم مرض والمرجفون فی المدینه لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها إلا قلیلا)
احزاب ۶٠
چون در مکە بجز یک نگرش نادرست ومشرک هیچگونە دنیا بینی دیگر اجازە نداشتە،اما در یثرب موحد منافق و یهودیان کفار هم آزاد بودن.
ویە جورای اسباب نامیدن یثرب بە مدینەرا شرح دادە کە با وجود قدرت اول بودن موحدین آنقدر آزادی بودە کە منافق و اهل کتابها آزادانە گشتن و تا مرتکب بە خیانت عظمی نشدن ( الان هم حتا تو اوروپاو امریکا خیانت عظمی کە امنیت ملی تاثیر بذارت چشم پوشی نمیشە) توانستن حتی بە پیامبر هم توهین کنن.
بەهمین دلیل خدا ،مکە و هر جای دیگر را کە مردمانش فقط یک شیوەی دنیا بینی و تفکر را پذیرفتن و توحیدی در میان نیست؛ (قریه) ،و هرجای کە موحیدین وهمە افکارهای دیگر وجود داشتن مدینە و جامعه مدنی نامیدە.
قران حتی خرابە و ویرانە ها هم مشابە آن مکانها ی کە توحید و افکار متنوع وجود ندارد قریه مینامد
(أو کالذی مر على قریه وهی خاویه على عروشها) بقرە ٢۵٩
* همیشە اهل قریهها بودن کە عذاب براشون نازل شدە.
وکذلک جعلنا فی کل قریه أکابر مجرمیها لیمکروا فیها) انعام ١٢٣
( وکم من قریه أهلکناها فجاءها بأسنا بیاتا أو هم قائلون ) اعراف ۴
حتی میفرماید قریە ای نبودە (از بیان کل آیات دیگر کە در مورد قریە آمدە میشە فهمید کە جایی کە مردمانش ،موحد نبودن و غیر از افکارخدشان هیچ تفکر دیگر را قبول نکردن) نبودە کە ایمان بیاورن و ایمانشان سود داشتە باشد بە جز قوم یونس
(فلولا کانت قریه آمنت فنفعها إیمانها إلا قوم یونس لما آمنوا کشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیاه الدنیا ومتعناهم إلى حین) یونس ٩٨
خیلی جالبە یعنی چنین آدمهای ایمانهم بیارن آن ایمانی نیست کە باعث نجاتشان شود.یەجورای وجود تنوع افکار وقبول همە رنگها ودیدهای خدا خلق کردەرا مثل یک اصل قرار دادە.
*قران در سورەی اسراء بیشتر شرح دادە کە همچین آدمهای امکان ندارە تو همین دنیا و قبل از روز قیامت عذاب نبینن این قانون این جهان هستیە باید عذاب ببین،تا بخد بیان ،اگر هم بخد نیومدن از بین برن چون همچین زندگی های خدا در قران بە معیشە اسم بردە کە خیلی فرق دارد با حیات ،(کە آنهم بحث خیلی جالبی هست انشاء اللە یە وقط بشە در آن مورد هم نویشت) کە اصلن فرسنگها فاصلە درە با مقصدی کە ما براش بە این جهان مادی آمدیم.یە جورای امیدی بهیشان نیست.
(وإن من قریه إلا نحن مهلکوها قبل یوم القیامه أو معذبوها عذابا شدیدا کان ذلک فی الکتاب مسطورا) الاسراء ۵٨
(هیچ قریەاى نباشد مگر اینکه پیش از فرا رسیدن روز قیامت هلاکشان مىکنیم یا به عذابى سخت گرفتارشان مىسازیم. و این درآن کتاب نوشته شده است)
و اما در مقابل در هیچ جای قران نیامدە کە خدا مدینەی را عذاب دادە باشد.
( وکان فی المدینه تسعه رهط یفسدون فی الأرض ولا یصلحون)
گفتم ای!!! اینجا از فساد گفتە و بە مدینە هم خطابشان کردە!
ولی وقطی رفتم بە ابتدای همین داستان کە داستان قوم ثمود (صالح پیامبر) است .
(همانا به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که (به آنان اِعلام کند) خداوند را بپرستید، ولی آنان (در برابر دعوت صالح) به دو گروهِ، (مؤمن و کافر) تقسیم شدند و همواره با هم بحث داشتند) نمل ۴۵
گفتم خدای من ،بە خاطر اینکە بە دو گروه تقسیم شدن مدنی شدن و جالبتر از این، اینە کە در نهایت داستان هم خدا نمیفرماید مدینەشانرا ویران کردیم
(بنگر که پایان مکرشان چه شد؟ عاقبت ما همه آنان را و بستگانشان هلاک کردیم) نمل ۵١
(از آن قوم) اهل ایمانهایشان را که پرهیزکار و خدا ترس بودند همه را (از عذاب) نجات دادیم) نمل ۵٣
عزیزان ،اینرا بە وضوح تو دنیای واقعی امروزهم میشە دید. نسبت خشبختی مردمان کشورهای جهان دقیقن بستگی دارە بە این جور شهری بودن ودهات نشینیشون از لحاض بینش و جهان بینیشون نە بە تعداد جمعیت و بزرگی مساحت زمینشون.
بحثم همچنان ادامە دارد ، از استاد عباس منش وچند نفر دیگە از ( جامع التفاسیر نور) شنیدە بودم اما چون من ایران زندگی نمیکنم، نمیتونستم بدستش بیارم ،ولی خدارو شکر از لطف این بحث بە یک موسوعەی نفیسی هدایت شدم کە خیلی وقطە دنبال همچین نرم افزاری میگردم باسم ( المکتبە الشامله ) کە نزدیک بە ٢٠ گیگابایت فقط کتاب در شرح قران دریش هست و هر کلمەی را سیرچ کنی تا یک ماه میتونی در مورد آن کلمە بخوانید .
اما ظاهرا نظر آن استاد فیزیک دان درست است واللە اعلم.
ببخشید بحث طولانی شد وبهمین دلیل هم تفسیر آیات را نیاوردم کە طولانی تر نشود .
سلام عرض می کنم خدمت استاد خانم شایسته بچه های صمیمی گروه این فایل هم مثل بقیه فایل ها پر از نکته بود اما نکتهای که ازاین فایل به دست من رسید این هست که من باید تمرین کنم در لحظه حال زندگی کنم ذهن من مدام میخواد منو از لحظه حال خارج کنه و منو یا ببره گذشته یا ترس از آینده ای که هنوز نیومده برام بیاره باید تسلیم بودن در لحظه حال رو تمرین کنم زندگی یه مسیره مقصد نیست هیچ مقصدی در کار نیست توی این مدت متوجه شدم که من انگار می خوام فقط تند تند به یه چیز برسم و تمام و بودن در لحظه رو تجربه نکنم در صورتی که اینجا مسئله رسیدن یا شدن در کار نیست مسئله بودنه، پذیرفتن خودم، افکارم، احساسات (در اون لحظه) و زندگی همینطور که هست وقتی که ذهنم رو اینجوری عادت بدم که مدام باید برسم و اون رو برای خودم به اجبار دربیارم درمن تولید درد و رنج و اضطراب می کنه ولی افکارمن و ذهن من باید بدونه که هیچ رسیدنی در کار نیست همین لحظه ،همین جایی که هستم بهترین مکان و بهترین لحظه هست و زندگی اومده این درس رو بهم بده چرا دوست ندارم با واقعیت زندگیم همینجوری که هست رو برو بشم (البته در اینجا باورها حرف اول رو میزنند و اگه بهبود پیدا نکنه مسئله میشه برام )فرار نکنم، گوش بدم بهش اگه این کار رو تمرین کنم اون موقع هست که تسلیمم،تسلیم جریان زندگی،تسلیم در لحظه حال و چه تسلیم زیبایی….
سلام استاد عزیزم. سلام خانم شایسته دوست داشتنی. ممنون بابت این فایل زیبا. دیروز یه تجربه ای داشتم که بهش میتونم بگم «کارگاه عملی استفاده از قانون» و دوست دارم اینجا در موردش بنویسم تا این آگاهی ها رو برای خودم مرور کنم.
من چند وقت پیش در مورد گرفتن پذیرش از یه دانشگاه اروپایی با کمک قانون نوشتم و بعد هم تو کامنتی که تو دوره 12 قدم گذاشتم توضیح دادم که وقتی برای درخواست ویزا به سفارت ایمیل دادم اونها گفتن که خدمات بخش ویزای سفارت برای مدت نامعلومی به حالت تعلیق دراومده. من هم با استفاده از آموزش های شما سعی کردم که ذهنم رو کنترل کنم و به برنامه ریزی خداوند اعتماد کنم. این رو هم گفتم که چند وقت پیش خدمات ویزای سفارت از طریق یه مرکز دیگه از سر گرفته شد.
حالا میخوام ادامه ماجرا رو براتون تعریف کنم. وقتی بهم اطلاع داده شد که میتونم درخواست ویزام رو ارائه بدم، اولش خیلی خوشحال شدم. اما چند روز که گذشت یه تردید برای درخواست ویزا سراغم اومد… چیزی که شاید برای اولین بار تو زندگیم تجربش کردم… چیزی که استاد تو دوره «عزت نفس» بهش گفتن «ترس از موفقیت»… ترسیدم که نکنه خارج شدن از comfort zone یا همون حیطه آسایشم آرامش فعلیم رو بهم بزنه و چالش های جدیدی رو برام ایجاد کنه که نتونم از پسشون بربیام.
یه دلیل دیگه این تردید هم احساس عدم لیاقت بود که هنوز که هنوزه پاشنه آشیلم هست. یه لحظه خودم رو لایق زندگی تو اروپا ندیدم.
برای همین تصمیم گرفتم که برای ویزا درخواست ندم و اینجوری تصمیمم رو توجیه کردم که اگه من الان درخواست بدم ممکنه ویزام برای شروع سال تحصیلی جور نشه و چند هفته از ترم اول بگذره و بعد من باید دو برابر تلاش کنم تا خودم رو با شرایط جدید منطبق کنم و خودم رو به بقیه همکلاسی هام برسونم. ریشه این فکر هم کامل گرایی بیش از حد من هست که همیشه به من ضربه زده.
این رو هم باید بگم که دانشگاه به من گفته بود که به خاطر تعلیق خدمات ویزای سفارت جای من رو برای سال آینده محفوظ نگه میدارن. برای همین گفتم که شاید بهتر باشه که دست نگه دارم و سال آینده درخواست بدم.
اما یه کم نشستم با خودم فکر کردم و دیدم که من با خودم رو راست نیستم. دیدم که این تصمیم من به خاطر همون «ترس از موفقیت» و «عدم احساس لیاقت» هست و مهمتر از همه اینکه من هنوز خودم رو خالق زندگیم نمیدونم و منتظرم که اول شرایط ایده آل (مثل امکان شروع سال تحصیلی از همون هفته اول) کاملا برای من فراهم باشه تا من اقدام کنم.
اما همونطور که شما بهتر از من میدونید، آدم هیچ وقت نمیتونه سر خودش رو کلاه بزاره و هر چقدر که با خودمون صادق تر باشیم، زودتر به مسیر درست هدایت میشیم. برای همین تصمیم گرفتم به جای اینکه سطح انتظارات و خواسته ها و اهدافم رو بیارم پایین تر، باورهام رو بزرگ تر کنم و اون باورهای اشتباه و پاشنه های آشیل و ترمزهام رو کمرنگ تر کنم. مرور یه سری فایل های استاد مخصوصا در مورد عزت نفس و فواید مهاجرت و خلق شرایط ایده آل به جای منتظر شرایط ایده آل موندن خیلی بهم تو این زمینه کمک کرد.
خلاصه بعد از یک هفته تاخیر به خاطر این شک و دودلی شروع کردم به آماده کردن مدارکم و هفته پیش برای ارائه مدارکم درخواست appointment کردم که تایید شد. اما یک روز قبل از وقت ملاقات تعیین شده بهم ایمیل دادن و گفتن که طبق اطلاعیه سفارت وقت ملاقات شما کنسل شده و باید دوباره برای گرفتن وقت جدید درخواست بدید. هیچ دلیلی هم تو ایمیل برای این کنسلی ذکر نشده بود.
اگر الهام قدیم بودم، حتما یه ایمیل تند و تیز براشون مینوشتم که چند ماهه که بخش ویزای سفارت تعطیله و حالا که باز شده و سال تحصیلی داره شروع میشه شما بدون هیچ دلیلی وقت ملاقات من رو کنسل کردید و …
اما خدا رو شکر که الان دنیا رو بهتر از قبل میبینم. گفتم که این حتما یه «تاخیر الهی» هست و حتی اگه مجددا بخش ویزای سفارت تعطیل شده باشه قطعا یه خیری توش هست و اینجوری سعی کردم به احساس بهتر برسم.
وقتی حسم بهتر شد، دوباره ایمیل زدم و برای پس فردای اون روز تعیین شده درخواست وقت جدید کردم که تایید شد.
شاید باورتون نشه ولی تو اون یه روز وقفه ای که ایجاد شد، من یه دفعه یادم افتاد که من نامه پذیرش اصلی رو از دانشگاه نگرفتم!!!! یعنی مهمترین مدرک برای درخواست ویزای تحصیلی!!! قبلا برام ایمیل فرستاده بودن و پذیرشم رو تو متن ایمیل تایید کرده بودن و من هم همون رو توی مدارکم گذاشته بودم اما بعدا یادم افتاد که من باید نامه پذیرش مهر شده و امضا شده توسط دانشگاه رو میگرفتم.
دانشگاه هم دو هفته تعطیل بود و دقیقاااااااااا همون روز باز میشد. برای همین من بهشون سریع ایمیل دادم و گفتم که من فردا صبح وقت ملاقات دارم برای ارائه مدارکم و تازه الان متوجه شدم که نامه پذیرش اصلی رو از شما نگرفتم و ممنون میشم اگه این نامه رو امروز برای من بفرستید. اهمال کاری خودم رو هم تو این قضیه پذیرفتم.
اما اون روز نامه به دست من نرسید و من باید صبح میرفتم دفتر ویزا. به خاطر اختلاف ساعت اون کشور با ایران هم محال بود که دیگه اون نامه صبح به دست من برسه.
حالا دوباره وقت این بود که ببینم چند مرده حلاجم و میتونم ذهنم رو تو این موقعیت کنترل کنم یا نه. برای همین شروع کردم به مرور کردن نحوه جور شدن ویزای آمریکای استاد از طریق سفارت فرانسه. استاد تو یه فایلی گفته بودن که سری اول فرم ها رو اشتباه پر کرده بودن و به خاطر همین باید دوباره یه روز دیگه میرفتن برای تحویل دادن مدارک و به صورت خیلی معجزه وار سری دوم یه خانم غیرایرانی تو سفارت بودن که فارسی میدونستن و راحت در عرض چند دقیقه کارهاشون رو راه انداختن.
قبلا هم از استاد شنیده بودم که وقتی به انرژی منبع وصل بشی دیگه یه سری اتفاقات خوب خاص برات میفته. مثلا استاد بعضا بدون مجوز میتونستن سمینار برگزار کنن و بدون مدرک دانشگاهی یا گواهینامه خاص تو حوزه روانشناسی تونستن به این همه موفقیت تو حوزه کاری خودشون برسن.
یادآوری این دو مورد خیلی به من کمک کرد که بتونم ذهنم رو کنترل کنم. گفتم اگه من تو مسیر درست باشم اصلا به اون نامه پذیرش مهر شده احتیاج پیدا نمیکنم یا حتی اگه فردا بهم بگن مدارکم ناقصه و برو یه روز دیگه بیا حتما یه خیری توش هست.
(راستی این رو هم تو پرانتز بگم که چند روز قبلش وقتی برای گذاشتن دلارهام تو بانک از طریق باز کردن یه حساب ارزی و گرفتن تمکن مالی به بانک مراجعه کرده بودم، گفتن که مسئول بخش ارزی امروز نیست و باید یه روز دیگه بیاین. چند روز بعد که رفتم گفتن که باید 24 ساعت بگذره تا تراکنش امروز هم تو گواهی ذکر بشه. وقتی روز بعدش رفتم یکی از کارمندان محترم بانک کارم رو انجام داد و گواهی رو برام صادر کرد اما چون من گواهی حساب ریالیم رو هم میخواستم گفتن برای ذکر تراکنش های امروز برای حساب ریالی هم باید 24 ساعت بگذره، چیزی که من نمیدونستم. برای همین بدون هیچ دلیلی گواهی حساب ارزی رو هم ازم گرفت و گفت فردا که اومدی هر دو تاش رو با هم بهتون میدم. من هم اصرار نکردم چون اون روز بهش احتیاجی نداشتم. روز بعد که رفتم شمارم برای یه باجه دیگه خونده شد و من رفتم و برای گواهی تمکن هر دو حساب درخواست دادم. وقتی گواهی ها به من داده شد دیدم چقدر با گواهی صادر شده دیروز فرق میکنه و چقدر رسمی تره. تازه متوجه شدم که اون کارمند دیروزی یه گواهی غیررسمی برام صادر کرده بودن. اونجا متوجه شدم که همه کارمندان با روند صدور این گواهی آشنایی کامل ندارن. خدا شاهده من تو تمام این تاخیرها و این چند بار مراجعه به بانک حتی یه بار هم خم به ابرو نیاوردم و به برنامه خدا اعتماد کردم و نتیجش این شد که کارم به بهترین نحو انجام شد.)
صبح روزی که میخواستم برای ارائه مدارک و درخواست ویزام برم، تو تمرین ستاره قطبیم از خدا درخواست کردم که طبق وعدهی خودش یعنی «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى» آسان بشم برای آسانیها. ازش خواستم که قدم به قدم هدایتم کنه.
صبح ساعت 9/30 رسیدم دفتر ویزا. چند نفر جلوی من بودن و کار هر کدومشون تو حدود 20 دقیقه راه میفتاد. آخر سر فقط سه نفر تو اون صف انتظار مونده بودیم که مسئول اون کانتر بهمون گفت که سیستم قطع شده و متاسفانه کار شما با تاخیر انجام میشه. من هم تو این فاصله شروع کردم به خوندن کتاب «چگونه فکر خدا رو بخوانیم» که تو گوشیم داشتم و اون قسمتش رو چند بار تو ذهنم مرور کردم که «آرامش پایه همه موفقیت هاست». ساعت 2 اون روز جای دیگه کار واجب داشتم اما گفتم باید آرامش خودم رو حفظ کنم. به قول استاد ما از خداییم. مگه خدا نگران میشه؟
حدود 100 نفر تو اون دفتر ویزا بودن که میخواستن به کشورهای مختلف اروپایی سفر کنن. شروع کردم به تحسین کردن اونها و این همه ثروت و نعمت و فراوانی. شروع کردم به تحسین کردن اینکه بعضی از اون افراد با خانواده هاشون و حتی نوزادشون اومده بودن تا کارهای مهاجرت یا سفر تفریحیشون رو پیگیری کنن.
با چند نفر که از استان های دیگه اومده بودن آشنا شدم و شروع کردم به تحسین اینکه چقدر انسان های موفق و ثروتمند تو شهرهای دیگه غیر از تهران هستن و یادآوری اینکه ما تو شهرهای مختلف زندگی نمیکنیم، ما تو مدارهای مختلف زندگی میکنیم. شروع کردم به تحسین کردن اعتماد به نفس این افراد. شروع کردم به تحسین کردن برخورد خوب این آدمها با همدیگه و با من و شکایت نکردنشون به خاطر منتظر موندن تو صف.
شروع کردم به تحسین کردن آراستگی ظاهری این افراد و اینکه چقدر بعضی هاشون بی خیال بودن نسبت به این موضوع که مدارکشون ممکنه تکمیل نباشه و در کل شروع کردم به اجرای «صدق بالحسنی» در عمل تا خدا من رو آسان کنه بر آسانی ها.
موندن بیشتر تو اون فضا باورهای من نسبت به ثروت و فراوانی رو هم تقویت کرد و مهاجرت به اروپا رو خیلی برام باورپذیرتر کرد. علاوه بر این، یکی دیگه از ترمزهای من یعنی وابستگی عاطفی به خانواده رو کمرنگ تر کرد چون دیدم که خیلی از این افراد دارن به واسطه دعوت نامه های آشناهاشون میرن خارج از کشور و گفتم که من هم اگه به یه موقعیت بهتر برسم همه تجربه خوبی رو برای خودم رقم میزنم هم میتونم دستی از دستان خدا بشم برای بقیه عزیزانم برای کسب تجربه های بهتر… حالا چه از طریق فرستادن دعوت نامه چه از طریق الگو شدن و تقویت باورهای اونها.
بعد از ساعت ها انتظار برای وصل شدن سیستم، ساعت 1/30 نوبت من شد. وقتی رفتم مدارکم رو تحویل بدم مسئول اون کانتر گفت که فرم ویزام رو نباید پشت و رو پرینت میگرفتم و باید صفحاتش یه رو باشه. گفت برو درستش کن و بیارش.
تو طبقه پایین همون مرکز پرینت میگرفتن اما به من گفتن که از فلش نمیتونیم پرینت بگیریم و باید روی تلگرام یا واتساپ بفرستید اما من اون فایل رو فقط تو فلش داشتم. باز هم یه تاخیر دیگه! باز هم ناراحت نشدم و رفتم یه مغازه ای رو پیدا کردم که تازه با قیمت پایین تر پرینت میگرفت. وقتی منتظر پرینت بودم دیدم یه نفر داره از خارج از کشور بهم زنگ میزنه. جواب دادم و متوجه شدم که از دانشگاه باهام تماس گرفتن.
مسئول بخش دانشجویی دانشگاه ازم کلی عذرخواهی کرد و گفت که دیروز به خاطر یه مسئله ای نتونستن اون نامه رو برام آماده کنن و اگه هنوز وقت دارم میتونن تا 10 دقیقه دیگه نامه پذیرش مهر و امضا شده رو به دستم برسونن!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واااااااااااااااااااااااای خدای من!!!!!!!!!!!! تک تک اون تاخیرها از شک و دودلی گرفته تا این پرینت، همه و همه به خاطر این بوده که اون نامه درست به موقع به دست من برسه و تو این مسیر ایمان من هم به صورت عملی تقویت بشه و نقطه ضعف هام رو برطرف کنم.
من هم خوشحال و خندان نامه رو از ایمیلم دانلود کردم و همونجا پرینت گرفتم و رفتم مدارکم رو تحویل دادم.
این رو هم بگم که من واقعا دیگه به اون نامه فکر نمیکردم و اصلا ساعت از دستم در رفته بود و یادم نبود که الان دانشگاه باز شده و برم ایمیلم رو چک کنم شاید فرستاده باشنش. یعنی حتی اگه ایمیل میکردن اما اون تماس رو دریافت نمیکردم باز هم متوجه اون نامه نمیشدم. اون تماس حقیقتا از طرف خدا برنامه ریزی شده بود وگرنه اصلا دانشگاه مسئولیتی در این مورد نداشت.
اگه یه نفر چند سال پیش همین داستان رو برام تعریف میکردم حتما بهش میخندیدم و بهش میگفتم که مجموعه «داستان های باورنکردنی» رو زیاد نگاه میکنه. اما الان میفهمم که وقتی استاد میگن هر روزشون پر از این معجزات و همزمانی هاست یعنی چی. حالا میفهمم قرار گرفتن در بهترین مکان در بهترین زمان یعنی چی. یعنی انقدر برای آدم عادی میشه که اصلا دیگه براش «باورنکردنی» نیست و به عنوان یه روال عادی زندگی میپذیرتش و از چنین اتفاقاتی سورپرایز نمیشه. به نظر من این همون آسان شدن بر آسانی هاست.
چند تا نکته رو هم دوست دارم به صورت تیتروار اینجا مطرح کنم.
1- وقتی با کار کردن روی خودمون مدارمون میره بالاتر اصلا انگار کل جهان هستی دست به دست هم میدن که ما رو بالا بکشن و به مدار بالاتر و شرایط بهتر هدایت کنن. من این مدت قشنگ حس کردم که با یه آهنربای مغناطیسی خیلی قوی دارم به مدارهای بالاتر کشیده میشم. یعنی انگار خدا داره هلت میده به اون سمت. انگار داری از جایی که هستی کَنده میشی. به قول خودش «کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ».
2- اگه در مسیر درست باشیم، تمام تاخیرها و تضادها برای رشد ما و واضح تر شدن خواسته هامون و هدایت ما به اتفاقات بهتر ایجاد میشن نه برای عذاب ما.
3- انسان های ثروتمند واقعا انسان های شریفی هستن. من تو اون مدتی که تو اون مرکز ویزا بودم خدا شاهده چیزی جز احترام و برخورد خوب از افرادی که اونجا تو صف انتظار بودن ندیدم. قطعا این آرامش تا حدود زیادی ریشه در نداشتن دغدغه مالی داره. علاوه بر این، ثروت میتونه باعث بشه ما بتونیم این آیه رو به معنی واقعی زندگی کنیم:
آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بودهاند میگیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است.
4- من قبلا تجربه چند سال کار تو یه کشور آسیایی رو داشتم. اما اونجا به خاطر پیش داوری هام هیچ وقت حس خوبی نسبت به غربی ها نداشتم و به خاطر همین موضوع هیچ وقت هم انتظار احترام از طرف اونها نسبت به ایرانی ها رو نداشتم. همون موضوعی که استاد تو توضیحات مربوط به آمیش ها توضیح دادن.
به خاطر همین باورهای اشتباه هم اکثر غربی هایی که سر راهم قرار میگرفتن آدم های مناسبی نبودن و من غافل از این بودم که باورهای بیمار من هست که این افراد رو به زندگیم جذب کرده. اما وقتی قضاوت ها و تعصباتم رو کنار گذاشتم با چند تا اروپایی بی نظیر آشنا شدم که دید من رو خیلی بهتر کرد و قطعا به خاطر همین موضوع دارم به افراد این چنینی بیشتری هدایت میشم.
5- حتی یکی از اعضای خانواده ما خارج از کشور زندگی نمیکنه و وضع خانواده ما متوسط هست. من دارم روی باورهام در مورد ثروت کار میکنم اما این نکته رو میگم تا بدونید که برای مهاجرت میشه به جای دیگران و عوامل بیرونی فقط و فقط روی ایمان خودمون حساب کنیم و فکر نکنیم که فقط اگه یه شرایط خاصی رو داشته باشیم یا یه نفر رو خارج از کشور داشته باشیم که کمکمون کنه میتونیم مهاجرت کنیم. به قول استاد بعضی درها سنسوردار هستن و با اینکه دستگیره ای روشون نمیبینیم و به ظاهر بسته ان وقتی میریم سمتشون خود به خود باز میشن.
6- صدها نفری که من فقط تو یه بازه چند ساعته اون هم تو یه روز تو اون مرکز ویزا دیدم و اینکه اکثرشون سفرهای متعددی به کشورهای مختلف داشتن نشون میده که مرزها و محدودیت ها فقط ساخته ذهن ماست و یه واقعیت ثابت وجود نداره. برای کسی که توانایی هاش رو باور کنه هیچ مرزی وجود نداره.
7- یه جا یه مطلبی رو خوندم با عنوان “Just Do Something” principle. یعنی اصلِ «فقط یه کاری بکن». توضیحش هم این بود که حتی اگه قدم های بعدی برات خیلی واضح نیست، یه قدم تو مسیری که میخوای بردار تا راه برات واضح تر بشه. استاد هم بارها همین نکته رو گفتن که اگه قدم اول رو برداری ادامه مسیر بهت گفته میشه.
8- اگه موقعیت برامون پیش میاد و ایده ای بهمون الهام میشه باید right away یعنی بلافاصله انجامش بدیم و منتظر شرایط ایده آل نباشیم. اگه من تصمیم میگرفتم سال دیگه اقدام کنم، ماه ها این موضوع درخواست ندادن برای ویزا تو ذهنم میموند و نمیزاشت که به چیزهای دیگه فکر کنم.
اما حالا حتی اگه ویزام جور شد و شروع به تحصیل کردم و به هر دلیلی از این تجربه خوشم نیومد، خیلی سریع تر میتونم سکان کشتی رو بچرخونم و به سمت اهداف دیگم برم. هر قدم صرفنظر از نتیجش ما رو به یه انسان متفاوتی تبدیل میکنه. من بعد از بیرون اومدن از مرکز ویزا به یکی از دوستانم پیام دادم و گفتم احساس میکنم نسبت به صبح امروز آدم متفاوتی شدم.
9- من همیشه تو درک مرزبندی تمرکز روی خواسته ها و رها بودن نسبت به خواسته ها و انجام کار عملی و توکل و اعتماد به برنامه ریزی خدا مشکل داشتم.
اما الان در حد درک خودم میتونم بگم که تمرکز روی خواسته یعنی انجام دادن هر آنچه برای رسیدن به خواسته نیاز هست. مثلا در مورد من آماده کردن مدارک و ارسال درخواستم به دانشگاه و بعد مرکز ویزا بود. اما دیگه بعدش به اون خواسته نچسبیدم و گفتم که من فقط یه تجربه بهتر از زندگی و لذت بیشتر رو میخوام. چه از طریق ادامه تحصیل تو این کشور خاص چه یه تجربه دیگه تو یه مکان دیگه. همین موضوع هم من به کمک کرده که الان حتی یک درصد هم نگران نتیجه درخواست ویزام نباشم.
مرز بندی تمرکز روی خواسته و رهایی رو هم حس ما تعیین میکنه. آماده کردن مدارک هیچ حس بدی رو در من ایجاد نکرد و یه روال مشخص بود. اما بعد از اینکه مدارکم آماد شده کم کم حسم داشت بد میشد چون داشتم به اون خواسته میچسبیدم. پس اونجا بود که فهمیدم باید دیگه رهاش کنم چون هر کاری که لازم بود رو انجام دادم.
در مورد کار عملی و توکل هم همینطوره. به نظرم ما هر کار عملی ای که میدونیم با باورهای درستمون منطبقه و بهمون الهام میشه و از سر عجله و فرار نیست رو باید انجام بدیم. اما نیازی به دست و پا زدن بیخود و بی هدف نیست.
مثلا تو مورد من اصلا نیاز نبود که من هر روز برم پاشنه در سفارت رو از جا دربیارم تا مثلا حقم رو بگیرم و اصرار کنم که باید بخش ویزای سفارت رو باز کنن. به قول استاد اگه روی خودمون کار کنیم حتی قوانینی که نیاز هست تصویب میشن تا ما به خواسته خودمون برسیم. این همون مرز زور فیزیکی الکی و توکل هست که باز هم معیارش احساس ما هست.
10- موضوع دیگه تفاوت مرزبندی کمک خواستن از دیگران به عنوان دستان خدا روی زمین و عزت نفس داشتن و حساب نکردن روی دیگران هست که من تو درکش خیلی مشکل داشتم. اما الان بهتر درکش میکنم چون تو این مسیر چند بار تجربش کردم.
من تو این پروسه به مسئول دانشگاه ایمیل زدم و درخواست پذیرش کردم و از طریق مسئول بخش ویزای سفارت کارهای مربوط به ویزا رو پیگیری کردم چون میدونستم که خدا کارهاش رو از طریق دست هاش روی زمین انجام میده.
اما اگر پذیرش نمیگرفتم هیچ وقت به اون شخص التماس نمیکردم که درخواست من رو مجددا بررسی کنه. الان هم اگه ویزام صادر نشه به سفارت التماس نمیکنم که برام ویزا صادر کنن. هر پروسه ای که لازم باشه رو انجام میدم تا از طرف خودم اهمال کاری نکرده باشم اما طبق همون اصل رهایی روی یه خواسته و روی یه دست خدا اصرار نمیکنم و میگم که خدا بی نهایت راه و دست داره که پیش پای من بزاره.
یه مثال دیگه این بود که وقتی داشتم مدارکم رو برای ویزا تحویل میدادم، اون خانم گفتن که تو عکست نوک ابروهات کامل مشخص نیست و رفته زیر مقنعه و باید دوباره عکس بندازی. من قبلا به عکاس مشخصات عکس درخواستی سفارت رو داده بودم و اون هم گفته بود که سفارت این عکس رو حتما تایید میکنه.
برای همین به اون خانم گفتم که میشه خواهش کنم این عکس رو از من قبول کنید؟ گفتم خود عکاس بهم گفته که سفارت قبولش میکنه و اگه یه درصد اونها بعدا ایراد گرفتن من حتما دوباره یه عکس جدید براتون میارم. اون خانم هم قبول کرد و گفت باشه همین رو میفرستم!
این درخواست ساده من از یکی از دستان خدا بود اما به خداوندی خدا قسم اگه میگفت نه من اصرار و التماس نمیکردم و میرفتم عکس جدید میگرفتم و میگفتم حتما تو این تاخیر هم یه خیری هست. به نظرم این مرز کمک خواستن از یه نفر و حساب نکردن روی کمک دیگران هست که باز هم حسمون تفاوتش رو بهمون میگه.
11- نکته دیگه ای که تو این چند روزه خیلی برام ملموس شد این بود که اگه به برنامه ریزی خداوند اعتقاد داریم باید از سر راهش کنار بریم. به نظرم از سر راه خدا کنار رفتن یعنی عجله نکردن و اصرار نداشتن روی اینکه همه چیز باید همونجوری که من میخوام و طبق زمان بندی من پیش بره. یعنی مداخله نکردن تو روند طبیعی امور.
تو مثال من، اون روزی که اون مسئول بانک گواهی تمکن حساب ارزی من رو بدون دلیل ازم پس گرفت، من هیچ چی نگفتم و اصرار و عجله الکی برای داشتن اون گواهی نداشتم.
اگه تو مسیر درست باشیم، همه چیز خود به خود در زمان مناسب انجام میشه. به من ثابت شده که وقتی ما آگاهانه انسان بهتری میشیم خدا کلمات و تصمیمات مناسب رو به ما الهام میکنه. حتی سکوت در زمان مناسب رو هم به ما الهام میکنه.
استاد عزیزم… خانم شایسته عزیز… دوستان خوبم… یک دنیا از خداوند سپاسگزارم که داره با کمک شما پازل های ذهنی من رو به بهترین شکل تکمیل میکنه. میدونم که همیشه باورهای بهتر و درس های بیشتری برای یاد گرفتن هست و قطعا با تعهد و سپاسگزاری این مسیر رو ادامه میدم.
در آخر دوست دارم بگم که خداوند به من تو همین مدت کوتاه ثابت کرده که وقتی ما ترمزهای ذهنیمون رو ضعیف تر و ضعیف تر میکنیم به یه نقطه ای میرسیم که دیگه ترمز میبُریم و با نهایت شتاب و سرعت تو سرازیری نعمت ها و برکت ها میفتیم…
سلام الهام خانوم عزیز . این کامنتتون دقیقا برای من بود و شدین دست خدا برای من . چون من چند مدتی هست دارم روی یه موضوعی که کار میکنم که دقیقا با حرفای شما تونستم راهمو بهتر بشناسم . بزار واضح تر بگم من یه زمین دارم که میخوام بفرومش که این تصمیم از ۴ ماهه پیش شروع شد که جالبیش اینه همینطور که شما از تاخیر تو کار گفتین برای این زمین هم همین اتفاق افتاد و هی شرایط به سمتی رفت که به صورت طبیعی اتفاقاتی میفتاد که جلوی فروششو میگرفت و اینکه این جلوگیری از فروش از روز اول تا الان خیلی به نفعم شد چون الان هم ارزشش بهتر شده و مبلغ بالاتری شده و هم داره راحتتر شرایط پیش میره و میتونم بگم تا حدود زیادی هم همین توکل به خدا رو داشتم و همش میگفتم یه خیری هست که نمیشه و تایید میکردم که اره ببین اینجا خیر شد پس توکل بخدا میدونم درست میشه و … با کامنتت فهمیدم که بهتر و قوی تر آزادو رها بشم از فروشش و بزارم خدا کارشو بکنه و از سر راه خدا برم کنار و بزارم اون به بهترین نحو ممکن کاری ازش خواستمو بکنه و فقط من کارایی که حسم بهم میگه رو انجام بدم و حسمو تو تک تک لحظاتش آزادو رها کنم تا خدا برام به بهترین نحو ممکن خیر کنه همون طور که تا الان ۳۰درصد به ارزشش اضافه شد و … میدونم خدا خیرمو میخواد و میزارم اون از این طریق یا حتی طریقای دیگه پولی که میخوامو برام جور کنه … ممنون از شما دوست عزیزم و استاد عزیز و خدای بی نهایت وهاب و هدایتگرم . شادو در آرامش باشین
سلام به الهام نازنینم ????بیستی دختر، ماشالله، چقدر درسهای این یکی دانشگاه هم با این استاد نازنینت عالی یاد گرفتی و عالی عملیش کردی. کامنتت چه نکته ها و چه درس ها که نداشت، امیدوارم که اونجا نعمت ها و زیبایی های بسیار بیشتری رو تجربه کنی و روز به روز موفق تر باشی و زیبا بدرخشی. در پناه خدا باشی??????
سلام الهام عزیزم خیلییییییییییی متشکرم از به اشتراک گذاشتن این همه اگاهی و قوانین مهمی که این چند وقت عملی انجام دادی و اینقدر به اگاهی هات عمل کردی
همه این پیامت مثل همین سفر به دور امریکا برامون نمود عملی درک و اجرای قوانین بود مرسیییی که این همه وقت گذاشتی و این همه اگاهی ها و تجربیات ناب رو به ما گفتی دستتتت طلا
بابت پیام پر از اگاهی و نکته های مهمت هم که دیروز بام فرستادی خیلییی متشکرم . از صبح نشستم و دارم روی هر بخشش کار میکنم و هر فایلی که فرمودین رو دانلود کردم که بشینم ببینم و نکته برداری و کم کم عمل گرایی مثل شما.
راستی منم خواسته رفتن به خارج از کشور در من از موقع سفر به دور امریکا خیلییی ایجاد شده
و همش هم نشانه های زیادی از خارج از کشور و زندگی در خارج و … برام میاد از جمله همین پیام شما که همه اش در مورد خارج از کشور بود
ممنون میشم اگه هر وقت کاری نداشتی و وقت داشتی بهم بگی چه کار کنم که زبان انگلسیم خوب بشه واسه خارج از کشور چون از ارزوهام شده که تجربه خارج از کشور و تجربه زندگی در خارج از کشور رو داشته باشم.
من کلاسهای زبان و پکیج های اموزشی زبان زیادی داشتم و دارم ولی عمل نکردم
بازم بابت همه چیز و همه وقتی که برای همه ما گذاشتی از ته قلبم متشکرم دوستتت داریم
سلام دوست خوبم، اعظم خانم عزیز. امیدوارم بتونم در حد خودم در مورد یادگیری زبان انگلیسی راهنماییتون کنم.
من به هر کسی که میخواد یادگیری زبان انگلیسی رو شروع کنه پیشنهاد میکنم که با 3000 لغت پرکاربرد زبان انگلیسی شروع کنه.
لیست های مختلفی تو اینترنت پیدا میکنید. اپلیکیشن های مختلفی هم تو این زمینه هست. اکثرشون هم با ترجمه و مثال هستن.
اما من به شما پیشنهاد میکنم که تو اینترنت سرچ کنید Oxford 3000 PDF تا لیست پیشنهادی آکسفورد رو براتون بیاره.
بهترین کار اینه که اصلا به لیست های فارسی کاری نداشته باشید و خودتون بشینید دونه دونه معنی این لغت ها رو از دیکشنری انگلیسی به انگلیسی در بیارید. اشکالی نداره معانی فارسیش رو هم از دیکشنری دربیارید و جلوش بنویسید. برای هر کدوم هم یکی دو تا مثال برای خودتون تو یه دفتر یادداشت کنید. میتونید لغت ها رو هم همراه با معانیش رو فلش کارت یا همون برگه یادداشت های کوچیک بنویسید و روزانه چند تاش رو مرور کنید.
من به شما قول میدم اگه این کار رو درست و با حوصله انجام بدید و فیلم و کارتون هم به انگلیسی کنارش ببینید، به راحتی بعد از چند ماه میتونید 80 درصد متون، مکالمات یا فایل های صوتی-تصویری ای که به زبان انگلیسی هستن رو درک کنید. خوندن کتاب داستان به زبان انگلیسی هم میتونه خیلی مفید باشه.
اگر عبارت «گرامر دو زبانه» رو هم تو گوگل سرچ کنید یه سری کتاب الکترونیکی و سایت براتون میاره که میتونید برای تقویت گرامرتون ازش استفاده کنید.
فقط به عنوان شخصی که سالهاست زبان میخونه بهتون پیشنهاد میکنم اصلا سراغ سایت ها و اپلیکیشن ها و کتاب ها و کلاس هایی که ادعا میکنن به صورت فشرده یا بدون نیاز به گرامر میتونن به شما زبان یاد بدن و کاری کنن که تو چند ماه به انگلیسی مکالمه کنید نرید. اینها مثل همون قرص و شربت لاغری میمونه که عوارض جانبیش بیشتر از فوایدشه.
یادگیری زبان هم مثل هر چیز دیگه ای تو این جهان نیاز به تکامل داره. برای همین عجله نکنید و به خودتون زبان بدید.
به قول یکی از استادان خوبم، زبان مثل ظرفی میمونه که تا با لغت و گرامر پر نشه سرریز نمیکنه. برای همین شما تا لغت و گرامر به اندازه کافی بلد نباشید نمیتونید به زبان انگلیسی مکالمه کنید و به یه موفقیت پایدار تو این زمینه برسید.
روزی 10 یا 20 تا لغت رو طبق زمانی که دارید به همون شیوه بالا کاملِ کاملِ کامل یاد بگیرید. کلی هم دیکشنری به صورت آنلاین یا سیدی هست که میتونید برای تلفظ ازش استفاده کنید. من خودم از سیدی دیکشنری Longman (انگلیسی به انگلیسی) و نارسیس (انگلیسی به فارسی/فارسی به انگلیسی/انگلیسی به انگلیسی) استفاده میکنم.
بعد از اینکه این 3000 لغت رو به معنی واقعی یاد گرفتید، پیشنهاد میکنم روی کتاب های آیلتس کمبریج که تو بازار موجود هست سرمایه گذاری کنید چون هر چهار مهارت زبانی رو همزمان با هم تقویت میکنه. علاوه بر این، هر وقت به قصد مهاجرت و … به امتحان آیلتس نیاز داشتید راحت تر میتونید از پس این آزمون بر بیاین. اکثر کشورها هم مدرک آیلتس رو قبول میکنن.
امیدوارم این توضیحات براتون مفید باشه. با آرزوی موفقیت برای شما دوست نازنینم.
سلام ووقت بخیر ممنون از اینکه تجربتون رو همراه با درسهاییکه از اون گرفتید رو در اختیار ما قرار دادید براتون آرزوی بهترین شتابها وپرشها درزندگیتون رودارم خدانگهدار
دیدگاه شما را که خواندم به صورت ناخودآگاه شما رو با خودم مقایسه کردم و تازه فهمیدم با اینکه مدت هاست استاد رو دنبال میکنم و پیشرفت های خوبی در حد خودم گرفتم اما هنوز نزدیک به صفر میل میکنم و یاد داستانی که دو هفته پیش برایم رخ داد افتادم
حدود دو هفته پیش من در تهران برای ابطال یکی از مدارکم و گرفتن یک مدرک جدید به یک دفتر پیشخوان دولتی مراجعه کردم و آنها به من گفتند برای ابطال آن باید به شهر خودت (بوشهر) برگردی و آن را باطل کنی و بعد به اینجا مراجعه کنی تا ما مدرک جدید را برای تو صادر کنیم
در عصری که همه چیز غیرحضوری اتفاق می افتد این پاسخ واقعا برای من غیر منطقی بود و با اینکه می دانستم باید ذهنم را کنترل کنم ولی واقعا سخت بود و ذهن من شروع به مقصر دانستن همه افرادی کرد که مسئول مستقیم آن مدرک بودند و چون نتوانستم ذهنم را کنترل کنم به هر کس مراجعه می کردم کار من راه نمی افتاد
شاید اگر همان ابتدا توانسته بودم ذهنم را کنترل کنم و آن را به خدا سپرده بودم خدواند راه بهتری پیش پای من قرار می داد و در همین شهر هم کار من راه می افتاد ولی متاسفانه از پس آن بر نیامدم و در نهایت بعد از چند روز که از آن ماجرا گذشت و پیگیری هایی که کردم تصمیم گرفتم که مدارک را به شهر خودم پست کنم تا خانواده ام پیگیر ابطال آن مدرک شوند
واقعا امروز با خودم فکر کردم دلیل اینکه بعضی از ما خانواده عباسمنش به خوبی نتیجه می گیریم و بعضی خیر
یا بعضی سرعت نتایجشان به مراتب بیشتر از دیگر عزیزان هست در همین رعایت نکات کوچک است
در نهایت از شما بابت اشتراک این تجربه زیبا سپاسگذاری میکنم
انشالله بعد از مهاجرت هم بتونیم تجربه های زیباتون رو بخونیم
سلام دوست خوبم الهام خانم چقدرررررررررررر این کامنت عالی بود چقدر موضوع رهایی رو عالی توضیح دادین که پاشنه اشیل من هم هست و دارم روش کار میکنم صبح که از خواب پا شدم اولین کامنتی که خوندم همین بود حال اومدم چشام باز شد حالا میفهمم استاد براچی صبح که بیدار میشه اولین کاری که میکنه کامنت میخونه چون اینقدر که این بچها اگاهی و تجاربشونو به زیبایی به اشترک میزارن نمیشه ازشون گذشت منم چند وقتیه صبح که از خواب پا میشم کامنتارو میخونم بخدا مطمئنم با همین فرمون که بریم ?به بهترین مسیرها هدایت میشیم سپاسگزارم
«کارگاه عملی استفاده از قانون» خیلی عالی بود داستان را به طور کامل خواندم.
آفرین به این صبرت، آفرین به این ایمانت و آفرین به کنترل ذهنت که توانستی با کمک خداوند و عمل به دانسته هات اونو در راستای اهدافت به کار ببری و اجرایی اش کنی.
بسیار لذت بردم و بهت تبریک میگم .
از اینکه هدایت و نشونه های خداوند رو جدی گرفتی.
با اون تیکه ای که گفتی وقتی که وارد مداربالاتر هدایت میشی انگار که تو کنده میشی از همینجایی هستی و دقیقا موافقم که آنچنان شور و عشقی ما رو میبره به سمت جلو که ما متوجه نمیشیم که خودمون هستیم یا کسی داره ما رو هل میده که همین حسو من هم تجربه کردم.
احساس خوب=اتفاقات خوب
برات از خداوند بزرگ بهترینها رو میخوام و در اوج بدرخشی.
سپاسگزارم از اینکه تجربه ی زیبایت را با ما به اشتراک گذاشتی.???
خیلی ممنون از کامنتتون خانم محمدی، خیلی نکات کاربردیی داشت. ممنون که وقت میذارید و مینویسید
من یه سوالی برام پیش اومده، اونجا که هی تاخیر پیش میومد از کجا متوجه شدید بخاطر فرکانسهای خوبتونه و در واقع تاخیر الهیه، یا ترمزی دارید و این تاخیرها بخاطر باورهای اشتباهی مثل کارهای من گره میخوره و… اس؟؟؟
صدالبته که هرکدوم که باشه وظیفه ما احساس خوب داشتنه. ولی در مورد دوم، باید علاوه بر اون ترمزه رو هم برطرف کنیم.
شما چطور متوجه شدید که تو کدوم دسته هستید؟؟؟
تاخیر الهی و اینکه اینا در واقع برنامه ریزی خداوند بخاطر فرکانسهای خوبم بوده؟؟؟ ترمز دارم و باید برطرفش کنم؟؟
سلام دوست خوبم. ممنون از پیامتون و سوال تامل برانگیزی که مطرح کردید. امیدوارم بتونم در حد درک خودم از قانون راهنماییتون کنم.
طبق چیزی که من از استاد یاد گرفتم، هیچ اتفاقی به خودی خود خوب یا بد نیست. یعنی هیچ اتفاقی به خودی خود معنای خاصی نداره و این ما هستیم که با طرز فکر و باورهامون به اون اتفاق برچسب خوب یا بد رو میچسبونیم.
مثلا در مورد من تاخیرهای پیش اومده به خودی خود اصلا معنی خاصی نداشتن اما چون من به قانون احساس خوب = اتفاقات خوب ایمان دارم، سعی کردم با چسبوندن برچسب «الهی» به این تاخیرها حس خودم رو خوب نگه دارم چون همونطور که خودتون گفتید تنها وظیفه ما کنترل ذهن و رسیدن به احساس بهتر در هر شرایطی هست. همونطور که استاد میگن، جهان اصلا به دلایل و توجیهات ما برای داشتن حس بد کاری نداره و فقط و فقط به فرکانس های ما واکنش نشون میده.
علاوه بر این، خداوند هیچ برنامه از پیش تعیین شده ای برای ما نداره و صلاح و غیرصلاحی وجود نداره و اتفاقات آینده ما فقط و فقط به واسطه فرکانس هایی که در همین لحظه میفرستیم رقم میخورن.
برای همین اگه یه تاخیری توی کار ما پیش بیاد و ما با استفاده از هر شیوه ای که بلدیم بتونیم به احساس بهتر برسیم، قطعا اون تاخیر به یه تاخیر الهی تبدیل میشه چون قانون احساس خوب = اتفاقات خوب وعده خداونده، همون نیروی برتری که طبق آیه «انا علینا للهدی» هدایت رو وظیفه خودش و نظامش دونسته.
اما اگه نتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و برچسبی به اون تاخیر بچسبونیم که احساسمون رو بد میکنه، صد در صد نتیجه ای که رقم میخوره نتیجه مناسبی نخواهد بود.
من خودم وقتی به یه تضادی برمیخورم سعی میکنم با یادآوری یه تجربه، یه نقل قول، یه جمله یا یه آیه امیدبخش احساسم رو خوب کنم، مخصوصا این آیه فوق العاده:
پس تا زمانی که در مسیر درست باشیم و احساسمون رو خوب نگه داریم، هر تجربه ای، چه خوشایند چه ناخوشایند، به رشد بیشتر ما و واضح شدن خواسته های ما کمک خواهد کرد. من حتی به شک و تردیدهام هم برچسب «فرصتی برای تعقل و رشد بیشتر» رو میزنم تا حالم رو خوب کنم.
اما یه نکته ای رو هم باید اینجا در نظر داشته باشیم و اون پاشنه های آشیل و ترمزهای ما هستن. طبق چیزی که من تا الان از قانون درک کردم، اگه یه الگوی ثابت (تاکید میکنم یه الگوی ثابت نه یه اتفاق ثابت) تو زندگی ما داره هر چند وقت یه بار تکرار میشه اون دیگه نشون دهنده ترمزها و پاشنه های آشیل ماست. برای همین وقتی به یه تضاد برمیخوریم، باید ببینیم که رد پای اون ترمزها (یا بهتر بگم خط ترمزی) تو اون اتفاق میبینیم یا نه.
مثلا پاشنه آشیل من «عدم احساس لیاقت» هست و بارها و بارها به خاطر این موضوع تو زندگیم با ناخواسته های زیادی مواجه شدم، چه تو بحث روابط، چه تو مسائل کاری، چه تو بحث ثروت و …
مثلا بارها پیش اومده که یه کاری رو برای یه نفر انجام دادم اما اون طرف حق الزحمه اون کار رو پرداخت نکرده و من هم اغلب به خاطر همین پاشنه آشیل و کمبود عزت نفس روم نشده که این موضوع رو پیگیری کنم. یا مثلا قبلا افراد زیادی سر راهم قرار میگرفتن که بهم احترام نمیزاشتن چون من خودم اون احترام رو اول به خودم بدهکار بودم. این همون الگوی ثابتی هست که خودش رو به اشکال مختلف تو زندگی ما نشون میده.
برای همین وقتی که تصمیم گرفتم برای ویزا درخواست ندم، پاشنه آشیل خودم رو به خودم یادآوری کردم تا ببینیم آیا باز دارم از همون جا ضربه میخورم یا نه. وقتی که دیدم بله مشکل همینجاست، دیگه مصمم تر شدم که این ترمز و پاشنه آشیل رو کمرنگ تر کنم.
اما یه اتفاقاتی هست که سالی یک بار ممکنه برای شما بیفته و الگوی ثابتی تو زندگی شما نداره. مثلا من از وقتی که قانون رو بهتر درک کردم و سعی کردم بهش عمل کنم، تقریبا تو هیچ اداره یا بانکی کارم به تاخیر نخورده.
برای همین وقتی برای گرفتن تمکن مالی یا درخواست ویزا رفتم و کارم تو چند مورد به تاخیر خورد، میدونستم که این ریشه در پاشنه آشیل من نداره و سعی کردم با چسبوندن برچسب «برنامه ریزی خدا» حسم رو خوب نگه دارم و خیلی بیش از حد ذهنم رو درگیرش نکردم که حالا وای چرا این اتفاق برای من افتاد! در واقع به چشم یه اتفاق گذرا بهش نگاه کردم.
جالبی قانون هم اینه که حتی پیدا کردن و برطرف کردن ترمز هم نیاز به حس خوب و آرامش داره. ذهن شلوغ هیچ وقت نمیتونه اصل رو از فرع تشخیص بده. اما اگه آرامش داشته باشیم بهتر و سریعتر میفهمیم ایراد کار از کجاست.
علاوه بر این، اگه من ترمزم رو پیدا کنم اما یه سره به خاطرش خودم رو سرزنش کنم و دوباره احساسم بد بشه، هیچ وقت نمیتونم اون مشکل رو رفع کنم.
پس یعنی ایجاد حس خوب (یا به بیان دیگه یه قدم یه قدم بهتر کردن احساسمون) و برداشتن ترمزها باید به صورت موازی دنبال بشن. از اونجایی هم که پایه همه موفقیت ها آرامش هست، باید اول به آرامش و حس خوب برسیم. بعد خود اون حس خوب به برداشتن ترمزها و کمرنگ تر کردن پاشنه های آشیل ما هم کمک میکنه.
امیدوارم این توضیحات براتون مفید بوده باشه. با آرزوی بهترین ها برای شما و همه دوستان خوبم در این سایت.
راستی این توضیح رو هم در حد درک خودم اضافه کنم که منظور از “برنامه ریزی” خداوند همون هدایت قدم به قدمی هست که در چارچوب قوانین نظام هستی از جمله قانون فرکانس به ما وعده داده شده. وگرنه همونطور که گفتم برنامه از پیش تعیین شده ای وجود نداره.
بهت تبریک میگم بابت این همه باورهای عالی خیلی خوب بود خیلی .. ،شده بودی زبان خدا برا حرف زدن با ما خیلی با این کامنت اشک شوق ریختم .برات آرزوی بهترین ها رو دارم .???
از اینکه این کامنت رو اینقدر با جزییات گذاشتی ازت ممنونم . چقدر مصداق خوبی بود از قوانین . چقدر پیام ها در خودش داشت . مخصوصا قضیه ی صبور بودن و خیر دیدن تضادها و نشدن ها و پدیده ی همزمانی . خیلی سخته که چیزی برات خیلی مهم باشه و از نظر ذهن تو باید طبق مسیر خاصی پیش بره و اگر نشه تو عقب می افتی ولی بتونی همه ی اون نشدن ها و عقب افتادن ها رو خیر ببینی. بتونی با خودت بگی که حتما این اتفاقات لازمه و قطعاتی از اون پازل نهاییه تا من در بهترین زمان و مکان درست قرار بگیرم . خیلی سخته گاهی بتونی با اینکه تمام شواهد از نشدن و عقب افتادن و بیچاره شدن و شکست خوردن و بد شانس بودنه ولی تو اعتماد و خوش بینی خودت و نگاه خیر به اتفاقات رو با صبوری زیاد حفظ کنی . خیلی پر از آگاهی بود. من هم یک زمانی خیلی اصرار داشتم اپلای کنم و هرچی بیشتر گیر می دادم بیشتر نمی شد .الان هم نمی دونم برم یا نه . میشه برم یا نه . ارزشش رو داره یا نه . تصمیم درستی هست یا نه . ولی خودم رو آرومتر کردم و سعی می کنم به اون هدف وابسته نباشم و میگم خدایا تو بهتر میدونی خیر من کجاست و دیگه گیر به خواسته نمی دم . شاید هنوز زمان و مکان درستش نرسیده . شاید همینجا برام بهتر باشه لااقل فعلا. خلاصه امیدوارم خدا هدایتم کنه به مسیر درستش. ممنون بخاطر این تجربه پر از آگاهیت ?
سلام آقا احسون عزیز… دوست خوبم… بی نهایت ممنون بابت کامنت زیباتون و نظر لطفتون.
پیگیر نظرات فوق العادتون تو سایت هستم و کلی ازتون درس یاد میگیرم. ممنون بابت به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها.
وقتی کامنتتون رو خوندم بهم الهام شد که بهتون پیشنهاد کنم این فایل استاد رو مرور کنید که توش در مورد مهاجرت هم صحبت کردن. احساس میکنم جواب بخشی از سوالاتتون رو توش پیدا میکنید. اسم فایل این هست: باوری که تغییرش درهایی از نعمت را به زندگی ام گشود.
علاوه بر این، این جمله هم بهم گفته شد که براتون بنویسم: وقتی باید تغییر کنیم که همه چیز عالی هست. توضیحاتش تو فایل “تغییر باور را از کی شروع کنیم” و چند تا فایل دیگه اومده.
من هم مثل سایر دوستان بسیااااار از خوندن کامنت شما و اینکه انقدرررر عالی از قانون به صورت عملی استفاده کردی و ذهنت رو هر لحظه کنترل کردی و از درس هایی که از این یک تجربه ی زندگیت در عرض چند ساعت، گرفتی واقعا لذت بردم و از ته دلم تحسینت کردم.
بارک اللە بە این همە همت و قدرت کنترل ذهن وتمرکز وتوجە برنکات مثبت،
واقعا دستمریزا داری،ایول، بقول خدتون دمت گرم ،خدا قوت دوست توحیدی و (مصدق الحسنی ) کە قوانین هم با بی نقصیشون دارن همە یسری هارو برات میسر میکنن شما خیلی عالی کد پروگرامینت و زیرکانە و با صبر وحلم تایپ میکنی آن بالایی هم انترشو برات میزند و بە آسونی رن میشود انشاء اللە، فرکانسات ترمز بریدە شون ، وهمینطور رو بە بالا در پیشرفت باشی و ما هم با شور وشوق لذت اخبار موفقیتهات و دنبال کنیم و بخونیم .
بچەها آدم این دانشجویان موفق و جدی میبینە حسودیش میشە ،حسودی شاید معنی درستش نباشە اما یە جورای روح رقابت یا کامپیتیشن ،درست ترش اونی کە قران میفرماید (ختامە مسک وفی ذالک فلیتافس المتنافسون) دریش بوجود میاد .
نە حسادت مادی چون من بە لطف خدا انگلیس زندگی میکنم و اون دغدغەی سفر از کشورم وندارم اما دغدە من سفر از دهات شرک گرفتەی درونم بە شهر آباد و توحیدی همان درونم هست ( بە معنی قریە و مدینە ی قرانیش )کە تا آن انجام نشود هرجای دنیا زندگی کنیم همان آش و همان کاسە، کە مطمئنن خانم محمدی و دوستان توحیدی سایت هم همین دغدغەی اصلیشونە، اون سفری بدن مادیشون هم برای خدمت بە همون دغدغە اصیلە است تا بتوانن بهتر و راحت تر بە ادامەی اون سفر اصیەشان برسن.
آشنای من با استاد؛ ابراهیم آسا ،همە اون باورهای کج وکولەی کە داشتم، وهمە اون بتهای کە ساختەبودم در مورد آدمای صالح و لایق بە الهام الهی، کە باید یە آدمهای خاصی باشن کە ترک دنیا کردە و یەجورای بدرد هیچی نخور؛ اونوقط لیاقت الهامات الهی پیدا میکنن را درهم شکست و منقلبم کرد ،بە قول استاد عباس منش (منطقی شد برام) و ایمان آوردم کە آدم میشە شاد و خرم وثروت مند و بدرد همە چی خرد ( بخندت ،برقصد لذت ببرد از این زندگی کە براش با این دنیای مادی آمدە) باشد و الهامات الهی هم دریافت کند؛ بهتر هم هست،اتفاقن تنها راهشم همینە.
رفتە رفتە دارم این باور ومیسازم ، وقطی کە الهامات بە همە میشود،چرا من اون ثروت مندو بدرد خرە نباشم کە بلطف الهی بە ثروت رسیدە و بهشتش و تو همین دنیا ساختە کە آمادەی اون بهشت اصلیە هم داشتە باشد ، راهش هم همینە من ظرفم و وبزرگ کنم و ظرفیتتو ببرم بالا تا درخواست بهتر داشتە باشم و خدم لایق بە دریافتش بدانم تو هر شرایطی، تا وقطی بە اون قدرت اصلیە اون عزیز جون جونی شرک نورزیدم و بالاترین وداناترین و دلسوزترین ونزدیکترین وپر قدرتترین قدرت کائناتش دانستم دیگە تمامە .
اما بە مرور زمان شیتان یا همان نجواهای درونی هم ویرژنشون میرە بالا و همانطور کە ما قوی میشویم آنها هم آپدیت میشن ولی با دیدن دوستان و عزیزان مثل شما خانم محمدی همان ( تعالو ساعە نئمن ) اصاب پیامر رخ میدە ؛ آدم دوبارە جون میگیرە و نفسی تازە میکندو آنتی ویروسش آپدیت میشە .
ممنون از توضیحات خوبنپت و تجربه ی بی نظیرت در مورد دانشگاه و تحصیل در خارج از کشور خیلی عالی بود واقعا دقایق فوق العاده ای صرف خوندن نظر تو شد و ذهنم و زیرو رو کرد واقعا چند تا نکته رو یاداوری کردی در مورد رسیدن و دنبال کردن خواسته ها با اینکه قدم بعدی رو نمیدونیم واقعا برام قابل تحسین بود دیدگاه تو و زاویه دید خوبت به این قضیه و یادآوری آیه های زیبای قران در مورد همین مسئله.
از تجربه ت در دفتر ویزا عالی بود و اینکه تونستی ذهنت رو در اون شرایط که شرایط خوبی نبود کنترل کنی و اتفاقات خوب رو خلق کنی آفرین میگم بهت و تحسین میکنم تواناییتو در منترل ذهن.هنوز هم ذهنم در مود گفته هات دگرگونه و واقعا لذت بردن از نظر زیبات برات آرزوی موفقیت و سرافرازی دارم.
یعنی واقعا نمیدونم در مورد این کامنت بی نظیر چی بگم الهام جان این جور کامنت ها جنسشون خاصه و پرا از آگاهی نابه طوری که موقعی شروع به خوندنشون میکنی دیگه نمیشه وایساد دیگه نگاه نمیکنی که چنئد صفحه است و فقط میخونی از خداوند بزرگ و مهربان و عزیزم برایت هر روز سلامتی بیشتر ، روابط بهتر ، ثروت افزون تر ، توحید راسخ تر طلب دارم واقعا لذت بردم
سلام آقای نیک پور عزیز. یک دنیا سپاس به خاطر کامنت زیباتون. متن فوق العاده ی پروفایلتون من رو غرق در احساس آرامش کرد و دلم نیومد که ازتون تشکر نکنم. بهترین ها رو براتون آرزو میکنم.
این یکی از بهترین کامنتهایی بود که من تا حالا خونده بودم و سرشار از آگاهی بود.
من همین الان هدایت شدم به دیدن این قسمت سفرنامه و این کامنت سر راه من قرار گرفت.
میخوام بگم اگر به خدا اعتماد کنیم خدا در هر لحظه به هر طریقی که شده صداش را به ما میرسونه.
میخوام بگم اگر هزاران ساعت سمینار و فایل آموزشی داشته باشیم اگر در آن فرکانس نباشیم آن تاثیر و آگاهی عمیقی که باید را نداره و بهترین راه نه تنها برای جذب ثروت بلکه برای یادگیری و جذب آگاهی هم توحید و اعتماد به خداوند است فقط به خداوند.
و اگر داریم صرفا به یک فایل یا یک نفر برای یادگیری و دریافت آگاهی نگاه میکنیم،شرک می ورزیم.
تو فیزیک یه تعریفی هست که بهش اصطکاک ایستایی میگن یعنی وقتی یه جسم ثابته برای به حرکت در آوردنش یه نیرویی به جسم وارد بشه
وقتی این اصطکاک ایستایی به حداکثر میرسه یعنی بیشترین نیرو به جسم ثابت وارد شده و جسم در آستانه ی حرکت هست
و پس از این نیرو هر چقدر نیرو چ کم چ زیاد بهش وارد بشه باعث حرکت کردن جسم ثابت میشه
دوست عزیزم خانم محمدی من دقیقا بیشترین نیرو را تو این مدت به خودم وارد کردم که در آستانه ی حرکت قرار بگیرم و بعدش با وارد شدن یه نیرو به مدار جدیدی وارد بشم
و یه دنیای جدیدو تجربه کنم به خداوندی خدا قسم این نیرویی که باعث شد به حرکت در بیام این کامنت شما و دیدن این هماهنگی و برنامه ریزی خدا در این قسمت از سفر بود
احساس میکنم از بین دیدگاه هایی که تا حالا دیدم اونی که نزدیک ترین فرکانس رو نسبت به فرکانس ارسالی استاد به جهان میفرسته شمایی
شکرگذار پروردگارمم که به این قسمت سفر و این دیدگاه شما هدایتم کرد
حالا منم در زمان مناسب در مکان مناسب را درک میکنم
مثل اون قسمتی که اسم شما تو فایل سفر بود و نوشتید به جنون رسیدید
منم همچین حس زیبایی رو دارم
ممنونم از شما و از استاد و خانم شایسته که خدا از طریق شما این تیکه از پازل ذهن من رو هم تکمیل کرد
دوست خوبم… سینای عزیز… بی نهایت از خوندن پیامت خوشحال شدم. سپاسگزار خداوندم و خوشحالم که تونستم دستی از دستان خدا بشم برای تقویت باورهای همسفر خوبی مثل شما. ممنون که احساستون رو با من به اشتراک گذاشتید. امیدوارم زندگیتون پر از همزمانی های شگفت انگیز باشه. در پناه خدا.
سلام دوست عزیزم خداقوت ،من از خداوند هدایتی خواستم و این فایل واسم اومد بعد خداوند هدایتم کرد ب کامنت های لایک شده چ بعد ب خوندن کامنت شما و من سپاسگزارم ازت که با نوشتن این داستان ب من کمک کردی تا پاسخ سوال هایی که داشتم و بگیرم خداروشکر
سلام الهام عزیزم ❤❤❤واقعا خوشحال و سپاس گزار هستم که به کامنت شما هدایت شدم من این کامنت را چند بار خوندم و هر بار شما را تحسین کردم که چقدر عالی تونستید ذهن تون رو کنترل کنید 👌👌
چون برای خودم هم شبیه این اتفاقات افتاده بود و من عکس العملی کاملا متفاوت رو داشتم😅 بهتر تونستم حسی رو که شما با هر یک از اتفاقات به ظاهر ناخوشایند داشتید رو حس کنم ولی شما ذهن و افکارتون رو خیلی خیلی عالی کنترل کردید و توجه تون رو از نا خواسته ها به خواسته ها و احساس خوب تغییر دادید واقعا از ته قلبم شما رو تحسین میکنم که چقدر عالی آموزه هاتون رو عملی کردید
با اینکه چند بار این کامنت فوق العاده رو خوندم ولی میخوام بار ها و بارها این کامنت رو بخونم و به نکنه هایش عمل کنم 😊
خدایا صد هزار مرتبه شکر
ممنون الهام عزیز که این کامنت رو گذاشتید
برای شما و تمام اعضای سایت و استاد و مریم عزیزم آرزوی بهترین ها رو دارم
واقعا لذت بردم از خوندن نتایجت واقعا عالی و تحسینت میکنمکه اینقدر عالی به انچه که اموختی داری عمل میکنی ، واقعا تحسین برانگیزه ، واقعا سپاسگذارم که اینقدر به زبان خیلی ساده سلیس مسیری که طی کردی رو بیان کردی و به اشتراک گذاشتی ممنونم
بارها و بارها به کامنت ها و آگاهى هاى الهیت تو سایت برخوردم و بارها تحسین کردم و اشک شوق ریختم و سپاسگذارى کردم
و اما امشب نمیدونم چطور ازت سپاسگذارى کنم براى جارى کردن این تجربیات الهى که دقیقا تاخیر الهى رو واسم یه کلید واژه کردى و چیزى بود که انگار دقیقا خدا بهم گفت
تک تک کلماتى که با دستهاى اززشمند و الهیت نوشتى هدایتى بود که فقط خدا میدونه چه نتیجه عالى براى من داره و دقیقا همون هدایت خدا بود براى من
خدارو شکر میکنم براى موفقیتت براى مهاجرتت به بهترین شکل
براى تو نازنین بهشتى بهترین ها رو ارزومندم که تو لایق بهترین ها هستى 💖💖💖
خیلی خوشحالمم ک مدارم ایقدی امده بالا،من امروز تمام حرف های ک الان با چشم خودم در کامنت شما میبینم داشتم به خودم میگفتم از ارامشی ک پایه تمام موفقیت های این مدتم هست،از تضادهای ک فقط وفقط برای واضح شدن خواسته هام بودن،از اینکه خودش بهم میگه الان این مسله داری حلش کن بعد ک حلش کردم منو با بزرگترین ترس عمرم در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار داده از تاخیری ک تو اجابت خواسته هام بود فقط برای این بوده ک ظرفم بزرگتر کنه ک الان به کمتر از اون چیزی ک میخام قانع نیستم،از اینکه میترسیدم بگم چی میخام ولی خودش در زمان مناسب بهم گفت ایا به ابرها نمینگری ک چگونه حرکت میکنند ما اونهارو هدایت میکنیم توروهم هدایت میکنیم امروز به این فکر میکردم ک از زمانی ک من با این مباحث اشنا شدم روزی نبوده کاری نبوده ک الکی باشه هرکاری من انجام دادم خودمسیر بوده وخداوند میگفت این کارها انجام بده شاید اون موقع نمیفهمیدم میگفتم ای بابا وقتم تلف شد ولی بعد یه مدت خیلی کمی فهمیدم همونم مسیر بوده ومن باید انجامش میدام اونم تکه ای از پازلی بوده ک خدا داره میچینه،با خودم میگفتم چقدر من ارام تر شدم وصبورتر نسبت به اتفاقات نسبت به افراد خداشاهده دیشب ذهنم میگفت تو اوضاعت خیلی بده ولی خود خدا بهم میگفت تو شرایطط از استاد ک تو اتاق سیمانی بود ک دیگه بدتر نیست چطور استاد تونست توهم میتونی واین حرفا چقدر بهم کمک کرد و چقدر راحت از اون نجوا ها گذشتم ک حتی اتفاق دیشبم یادم رفت،چقدر رهاتر شدم امروز به خودم میگفتم بابا همه چی به طور طعبیی اتفاق میفته نیاز نیست دست و پابزنی از سرراهش برو کنار منم دیگه اون خواسته زیاد برام مهم نیست چون دارم لذت میبرم وهمه چی سپردم به خودش،خیلی از حرفای امروز خودمو تو کامنت شما دیدمم اینم درزمان مناسب در مکان مناسب قرار گزفتن بود ک کامنت شما خوندم وگرنه اولش رد شدم ازش نمیدونم چی شد برگشتم خوندم وبازهممممم خودش بود
خدایا سپاسگزارم ک هرلحظه مرا در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار میدهی
امروز 29شهریور 1403هست ومن امروز به سمت این کامنت هدایت شدم.خیلی دلم میخواد بدونم الان تو کشوریی که میخواستی هستی؟؟
واین که تو حین خوندن کامنت شما ،به قدری فرکانسم اومد بالا که هر پاراگراف به پراگراف این کامنت رو تحسین میکردم.از دختریی که اینجوریی خودشو به خدا سپرده.دمت گرم دختریی شما امروز ایمان منو باور منو نسبت به خیلی چیزا لول آپ کردی.نسبت به این که هرخواسته ای که میخوای سعی نکن با زور بخوای اگر قرار باشه به من داده بشه داده میشه فقط کافیه من ترمزهایی که دارمو بخوابمونم.امروز من خیلی خوشحالم که به کامنت شما هدایت شدم و از خدا میخوام حال خوب الان منو باشما شریک کنه و هرلحظه شاهد خوندن اتفاقات معجزه اسای شما و بقیه هم فرکانسیام باشم.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش که یک روزهایی هزاران دلیل برای ضعیف بودن ضعیف موندن داشتن اما توجه ای نکردن و ادامه دادن و الان شدن یکی از برترین موجودات زمینی که میلیون ها ادم از بودنش از خدا سپاسگزاری میکنن و درس میگیرن و بچه هایی که تواین مسیر هستن میخوام که ادامه بدن و ادامه بدن و ادامه بدن
دیشب خوابی دیدم؛ که تنها،
جمله ی آخرَش ب یادم ماند…
شاید که باید، همین جمله را به ذهن می سِپردم:
? ” تو همه ی راه رو اومدی… فقط فوت آخر مونده تا… ”
.
۱. (ظرف خاصی بود! با یک شیار توخالی در تَهَش… صدایی هم مداوم میگفت: همه چیزو درست اومدی!!! فقط ب قدر یه فوت مونده تا همه چیز از این ظرف خارج بشه و تو به همه چی برسی…?)
،
۲. (ظرف خاصی بود! شاید ظرف یا محفظه ی ارتعاشی ام. همان ظرفی ک وقتی خواسته ای ب دلت میافتد،
و تو فرکانسش را ب جهان هستی میفرستی، میرود و در ظرف می نشیند تا اگر در مسیر درست ادامه دادی و رهایش کردی، ب سمتت حرکت کند…)
.
۳. ضمیر ناخودآگاه شما، شبها بیدار است و آنچه میکند، شما ب اسم خواب و رویا میبینید.
۴. خدایا شکرَت که از نشانه های در مسیر بودن، دیدن خوابهای هماهنگ با قوانین است.
.
زدکارتیست۹۸
سلام دوست عزیز چقدر خوابت جالب بود دقیقا چند شب پیش بود خواب دیدم همینجور که دارم راه میرم سکه روی زمین پیدا میکنم و برمیدارم و تو خواب میگفتم خدایاشکرت چقدر پول هست اینجا یا قبلترش خواب دیدم شلنگ آب رو باز کردم و به جای اب پول از شلنگ میاد بیرون جالبه داشتم دنبال منبعش میگشتم که ببینم این همه پول از کجا میاد دیدگاهتون رو که خوندم دقیقا خوابها از جلو چشام رد شد
تبریک میگم بهتون ک خوب روی ناخودآگاهتون کار کردید…
اگه شبها خوابی میبینید، کاریه ک ناخودآگاهتون داره انجامش میده…?
خیلی خوبه ک دنبال پوله…
مرسی از لطفتون زدکارتیست عزیز
چه خواب خوبی دیدی خانوم زدکارتیست عزیز . یعنی راهت درسته ادامه بده یعنی به هر آنچه میخواهی میرسی خوش به حالت ،نه به خاطر دست یافتن به هر آنچه میخواهی بخاطر اینکه ذهنت به کمال خودش رسیده ،عااالیه ،بهترینه ،چه لحظه باشکوهیه، بهترین لحظات زندگیم زمانهاییه که متوجه نگاه خدا حرف خدا میشم .
سپاس از دوست هم فرکانسی عزیزی
ک حس خوبش را حس میکنم…??
.
ذهن بحث میکند و نتیجه نمیگیرد.
در حالی که دل سکوت میکند،
و به نتیجه میرسد.
این حقیقت، یکی از اسرار پیچیده ی زندگی است…
با عرض سلام و خدا قوت خدمت شما و استاد گلم
بنده فکر میکنم ۸۰٪ فایلای رایگان و پولی استاد بارها دیدم و شنیدم و معنای واقعی حال خوب = اتفاقات خوبو تازه فهمیدم و همیشه فکر میکردم حال خوب همون بد نبود حالت هست ولی تازه فهمیدم با توجه به حال استاد تو سفرنامه حال خوب انگار چیزی که از خدا چیز بزرگی میخواستی و برآورده شده انگار یه جایزه بزرگ بردی انگار خیلی از همه چیز راضی انگار رویاهات برآورده شده ولی اکثر ما آدما با بدست آوردن این چیزا فقط مدت کوتاهی حالمون خوبه ولی استاد همیشه خوبه
تو این فایلا تازه معنی توکل به خدارو فهمیدم و احازه دادن به خدا که کمکت کنه و هزاران نکته دیگه که تو تمام دورها میشنیدم و میفمیدم ولی درک نمیکردم
یه نظری دارم که اگه بشه نظراتو ویس یا فیلم گذاشت هم گوش دادن و دیدن راحتتره هم مثل این دوره تاثیر گذارتر چون کلام و تصویر احساسات و منظور خیلی بهتر میرسونه
با تشکر از آقا سید که که کاری میکنه زندگی برای ما زیبا و زیباتر بشه
آیه٢٢ آمده است : الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً
اندیشه صحیح این است که همه نظام عالم را در خدمت خود می بینیم.نکرده است . ولی گاهی می گوییم خدایا برای من چه کارها که نکردی! زمین رابا همه وسعتش که در خدمتم قرار دادی! ، یک عمر آسمان را سقف بالای سرم قرار دادی ! ثمرات را از زمین برای من خارج می کنی! تو برایم سنگ تمام گذاشتی!
در اندیشه صحیح انسان باور می کند نعمات زیادی دارد. همه چیز در خدمت اوست و او غنی محض است.
در اندیشه صحیح تمام کائنات را در خدمت خودش می بیند. به همین جهت معتقد است هر حرکت درستی بخواهم انجام دهم تعداد زیادی خادم دارم و نیرو های ملکوتی به من کمک می کنند. در اندیشه صحیح، انسان احساس ضعف و فقر ندارد. انسان الهی باور دارد که خالق او همه چیز را در خدمت او قرار داده است. یعنی خلأ و کسری در بین نعماتش نمی بیند.
این آیه می فرماید تمام زمین در خدمت توست. نه اینکه یک قسمت زمین به ما خدمات بدهد و زمین دیگر رانش پیدا کند و بلا استفاده باشد در اندیشه صحیح کلان نگرهستیم نه خرد نگر. ثمرات لکم و ارض لکم و سماء لکم کلان نگری است که همه چیز را بزرگ می بینیم. خدا همه زمینها را برای بندگی ما مهیا کرده است . آسمان را سایبانی قرار داده که محل نزول رزق باشد و تمام ثمرات مادی و معنوی را برای ما خارج کند. در لکم نکته مهم اینست که خدا قبل از صحبت از زمین ، صحبت از لکم کرده. یعنی فقط برای شما نه هیچ کس دیگر. ممکن است بگوییم خدا میخواست در این عالم تعدادی آدم و حیوان قرار دهد و ملائکه بیایند و بروند، پس زمین را آفرید. خدا می گوید این حرف ها غلط است، زمین را فقط برای تو گذاشتم.سایرین صدقه سر تو هستند. اصلاً تو موضوعیت داری. اندیشه درست یعنی انسان باور می کند در نظام عالم همه چیز لکم است و شما انسانها چقدر شایسته هستید که همه چیز برای شما خلق شده است آن هم بسیار وسیع و گسترده .
یک وقت میگویند یک مهمانی برای شما برپا کردم. یکی وقت می گویند آسمان با این وسعت و زمین لکم است.
“” زندگی هدفمند””
آیه٢۵ سوره مبارکه بقره می فرماید: وَبَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَهٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَهٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
در اندیشه صحیح هیچ وقت خود زندگی را خالی از نتیجه نمی بینیم. می دانیم اگر خدا توفیق دهد کاری انجام دهیم ، نتیجه آن در کوتاه مدت و دراز مدت به ما برگردان خواهد داشت و اگر شاهد ثمره آن در این دنیا نباشیم حتما در قیامت بطور مضاعف نتیجه آنرا خواهیم دید .
وقتی به نتیجه داشتن کار، یقین داشته باشیم و با بسم الله بذری را بکاریم حتما به لطف خدا سبز می شود. ممکن است به عمر ما کفاف ندهد اما فرزندان و نوه ها از ثمرات آن می خورند و استفاده می کنند.
در ایه بحث بهشتی ها مطرح است. هر نعمتی که در بهشت به آنان می رسد ، می گویند قبلا داشتیم. ما هیچ وقت بی ثمره نبودیم. همه زندگی مان نتیجه داشت. ثمره کارمان را دیده ایم.
در اندیشه درست خزان و زمستانی نیست. همیشه تابستان است نه حتی بهار که شکوفه است چون در تابستان ثمره به بار می نشیند. بهشتی همیشه نتایج را می بیند. و یا وقتی اندیشه صحیح است یک ذکر می گوییم و یقین داریم روزی مادی و معنوی می آورد و هرگز تردید و شک به خود راه نمی دهیم .
در اندیشه صحیح شما همیشه نتایج را می بینید. گاهی اوقات زود رس است و گاهی دیر رس. گاهی در حد بذر است که می کاریم و گاهی خیلی سریع ثمر دهی اش را نشان می دهد .
“”مشاهده تغییرات””
آیه ٢٨: کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
خصوصیت دیگر اندیشه صحیح این است که انسان تغییرات را می بیند و نمی گوید من نسبت به سالهای قبل رشدی نداشتم و نا امید شده ام .
نا امیدی و یأس حاصل اندیشه غلط است . اندیشه غلط تغییر را احساس نمی کند. در اندیشه صحیح می بینم که مرتب تغییراتی قابل مشاهده است. تغییرات کمالی قابل مشاهده است. اندیشه صحیح بستری است برای مشاهده تغییرات کمالی. کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
چکونه لطف های خدا را نادیده می گیرید خدا در زندگی شما الطافی پشت سر هم ایجاد کرده است.
در اندیشه صحیح شاهد تغییرات کمالی هستیم اما وقتی اندیشه غیر صحیح است، می گوییم همیشه بد شانس بودیم به امور منفی و مثبت دید منفی داریم .
«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم»
یا خالق کلی شئ
اعتماد به نفس
خود باوری
احساس لیاقت
و اینکه من میتونم به هرآنچه که میخام برسم و بیش از اونا
اینکه من میتونم هرچی که بخام رو توی زندگیم تجربه کنم
اینکه من میتونم رویاهام و در آغوش بکشم و داشته باشمشون اینکه من لایق دیدن زیبایی ها هستم لایق زندگی خوب هستم
اینکه قرار نیست کسی منو قضاوت کنه که تو چه سنی هستم و چه کاری انجام میدم
مهم اینه که من علایقمو دنبال کنم هیچ وقت واسه هیچ تجربه ای دیر یا زود نیست
اینکه اگر تمرکزم روی خودم باشم حتی برای اولین باره کاری انجام بدم خوب از آب در میاد و میتونم با باور خودم هی بهترش کنم
اینکه من آزادم هرطور که دلم میخواد زندگیمو خلق کنم و زندگی کنم و لذت ببرم از حتی چیز های کوچک دیدن نواختن آهنگ توسط بچهایی که برای اولین بار کنار همن
اینکه من باید به مدارش برسم باید تکاملمو طی کنم تا بتونم لمس کنم دریافت کنم آگاه بشم ارتباط خوبی با خودم و خدای خودم داشته باشم نشونه های خداوند رو ببینم
یه لحظه خودمو جای اون پسر گذاشتم که داشت پیانو میزد اشکم سرازیر شد منم از بچگی آرزو داشتم پیانو بزنم و حس میکنم این یه شکل از عبادته برای من روزی که بتونم ساز بزنم و این اعتماد بنفس و احساس لیاقت میخواد و چقدر موثره من مدتهاست عاشق دف زدن شدم اما هنوز این احساس لیاقت یا اعتماد به نفس و ندارم برم دنبالش میگم تو این سن یا الان دیگه دیره و حتما یه روزی به مدارش میرسم اگر خودمو ببینم و باور کنم من عاشق یوگا بودم و الان مدنیه دارم ورزش میکنم اما چون هنوز خودمو باور نکرده بودم هروقت به دخترم میگفتم میخام روی سرم بایستم میگفت تو سنت رفته بالا اما همینکه من باور کردم میتونم چند روز پیش گفت مامان میتونی فقط کاری نداره خودم بات تمرین میکنم
میدونید ایراد من اینه موفقیت هامو نمیبینم این احساس زیبا رو نمیبینم الان ازصبح میگم چرا من هیچ نکته ای از فایل نفهمیدم الان به خودم گفتم بابا آگاهی هم تکامل داره صبر کن قرار نیست تو زور بزنی خدا هدایت میکنه تو یه قراری با خودت گذاشتی برای تمرین توی سایت خوب امروز عشق بورز فقط تو تو مدار گرفتن نکته ها نبودی زمانش برسه آگاهتر میشی
یه جا خوندم تماشاچی بودن یعنی عشق نورزیدن و من میخام عشق بورزم تا عشق بیشتری دریافت کنم
دوباره اومدم و فایل رو دیدم ته دلم یه جوری شد اشکم سرازیر شد بازم چیز زیادی نگرفتم اما همین حس حضور خداوند توی اون فضا برام عین عبادت بود حس کردم خدا رو و حس کردم احساس خوب اون کسایی که اونجا بودن و داشتن از لحظشون لذت میبردن و من تماشا کردم زیبایی این لحظه رو خوب تا به خودت و خدای خودت باور و ایمان نداشته باشی که نمیری سمت اون وسیله ها اصلا اونا رو نمیبینی تا خدا رو باور نداشته باشی که این خواسته ها در تو شکل نمیگیره که بخای نوازندگی کنی و یکی باعشق بیاد برات وقت بزارن و یادت بده (اون خانم با لباس قرمز)یا اینکه خودت بری پشت تلویزیون و با اعتماد به نفس کامل کیتارو دستت بگیری و خجالت نکشی که حتی بلد نیستی اونو کدوم طرفی دستت بگیری و تازه کوتاه هم نیای و بخای امتحانش کنی اگه زیبا بین نباشی که اون زنگ قرمز اون نوشته ها حالت نمیکنه که بخای بری ببینی اونجا چه خبره و یه موزه که میتونی از تمام وسیلهاش استفاده کنی و لمس کنی و این یعنی باور خداوند باور اینکه رویاها دیگه رویا نیستن
فروانی که توی تمام فایل ها موج میزند از فراوانی ساختمون ها و ماشین ها و تکنولوژی و آلات موسیقی تنوع ساختمون ها و شکل ساختشون
فراوانی ثروتی که میتونی از هرجا که بخای به هر اندازه که بخای خرید کنی و باور داشته باشی که خدا رازاقه
نمیدونم چه حسیه ولی خیلی زیباست
مریم جانم سپاسگزارم استاد جانم ممنون ازت دوستان عزیز و صمیمی من ازشما سپاسگزارم عاشقتونم ?
به زودی در آمریکا میبینمتون ?
در پناه الله یکتا شاد وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت ???????
سلام
چقدر جالب بود??
موزه موسیقی??اونم نه فقط نگاه کنی بروهر سازی رو دوست داری بردار وبزن??
حالا غلط غلوط هم اشکال نداره?لذت ساز زدن ببر??تازه خودشون آموزش هم میدن
??
حالا من از این منظر هم نگاش کردم
خدا ما رو فرستاده که از این دنیا لذت ببریم
نگفته فقط تماشا کنیم
گفته خودتون خلق کنید
اجازه داده ما هم یه ساز برداریم وبرای زندگیمون شروع به نواختن کنیم
اوم ولی اگه صدای سازه بد وخشن مشکل اینه که ما هنوز استفاده از اون ساز یاد نگرفتیم
حالا قانون حاکم برجهان هستی رو داریم یاد می گیریم(یعنی آموزش ساز)
حالا هر کی هر سازی که مورد علاقه خودشه بره برداره و طبق قانون شروع به نواختن کنه????
اوووم صداش بهتر شددد نهههه???
همینجور تمرین کنیم زیباتر و زیباتر هم میشه این موسیقی زندگیمون?????
وبعد که یه گروه بدون هماهنگی دور هم جمع شدند ویه آهنگ زیبا رو نواختن??
طبق قانون همفرکانسا هم بهم می رسند وحالا هرکس با وسیله موسیقی خودش شروع به نواختن می کنه وباهم موسیقی دلنشینی رو به جهان هستی هدیه می دن??
چه ایده جالبی که یه سبک موسیقی خاص اومده همچین موزهای رو درست کرده که افرادی زیادی مشتاق به بازدید از موزشون هستند(با ایده ساده هم میشه ثروت ساخت?)(البته ایدش ساده بود ولی تجهیزات وساختمان وغیره هم نشونهپول زیادی می خواسته که نشونه فروانی وثروته)
ومردمی که هر روز میان واز این موزه دیدن می کنند(فروانی وثروت)
چه ساختمونهای شیکی میسازن??
وای آسمون خراشه چقدر بزرگ بووود??
دور پل هوایشون شیشه داشت چقدر جالب بود واسه امنیت بچه ها??
ابرهای سفید وآسمون آبیش که مثل همیشه گویای یه هوای پاک که آدم دلش می خواد فقط نفس بکشه??
استاد صحنه ای که از پله برقی بالا میری وآهنگ پخش میشه خیلی زیباست??
و بری من تداعی بالا رفتن وپیشرفتون بود ??
حس خوبی داشت دیدن این صحنه??
خانم شایسته عزیزم و استاد گرانقدرم ممنونم????????
۴-١
#روانشناسی در قران
“”احساس توانمندی””
سوره مبارکه بقره آیه ٣: الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ
یکی دیگر از خصوصیات اندیشه درست، تأمین نیاز گروهی از مردم توسط گروهی دیگر است .
در روانشناسی جدید می گویند: احساس شایسته بودن جزء ویژگی های اندیشه صحیح است و احساس ناشایستگی جزء ویژگی های تفکر منفی است.
بطور مثال اگر انسان از صبح که روز را آغاز می کند، بگوید خیرم به کسی نمی رسد، برای هیچ کس مفید نیستم ، خدا مرگ مرا برساند بهتر است، در این صورت احساس ناشایستگی خواهد داشت و واقعا وجودش برای جامعه مفید نخواهد بود در حالیکه اندیشه درست می گوید: مما رزقناهم ینفقون اتفاقاً انسان می تواند گودال ها را پر کند. انفاق تامین کردن گودال ها است وقتی)
موش در سوراخ میرود و گودال ایجاد می کند، عرب می گوید نفق وکسی که گودال ها را پر کند عرب می گوید، اَنْفَق.)
این که تصور کنیم می توانیم برای دیگران کارایی داشته باشیم. (مِن مٰا در آیه، من بعضیه است.) کارایی ام در حد بعضی از مردم زیاد نیست ولی بالاخره کارایی دارم.
شاید امروز کسی که خانه خریده یا ازدواج کرده با دعای من بوده یعنی حداقل کارایی که دعا کردن است در من موجود است پس باید همیشه سر ذوق باشم، یعنی کلی خوشحالی کنم که امروز عده ایی خانه دار شده و یا بی بچه ها بچه دار شدند زیرا
خودت برای همه دعا کردی. نگفتی فقط خودم را حاجت روا کن. گفتی همه و خدا برای چند نفر اجرا کرد.
در اندیشه سالم می گوییم می توانیم بعضی از نیاز های گروهی از افراد را تأمین کنیم.و معتقد به عدم توانمندی خود نیستیم. از سفره دعای ما کار بر می آید. افراد در مورد خودشان با زبان و قلم و اعضاء و جوارحشان گناه می کنند اما در مورد دیگران و با زبان آنان گناه نمی کنند، پس دعایشان در مورد دیگران مستجاب می شود.
اما در اندیشه منفی افراد خود را عاجز و بدون کارایی می دانند.
البرکه مع اکابرکم ظاهرا وقتی سن افزایش می یابد، میزان توانمندی ظاهری کم می شود ولی خدای سبحان می فرماید: نفس فرد سالدار مقدس می شود، وجودش برکت دارد، در جمعی که مو سفیدی هست، دعا در آن جمع مستجاب می شود .همه این عبارتها برای اینست که آن پیر احساس عاجز شدن و ناکارایی نکند واندیشه ناصحیح و انرژی منفی نداشته باشد.در واقع فرد پیر می داند بطور طبیعی از جسمش کاری بر نمی آید ولی نَفَس و کلام و تجربیاتش کارایی دارد. چنانجه
وقتی بزرگتری از جمعی می رود میگویند برکت از میان ما رفت.
در اندیشه صحیح احساس توانمندی خلأها را پر می کند
“” کفار اندیشه ناصحیح دارند “”
آیه 6: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ
. مومنین به خدا و غیب ایمان دارند. به رحمت و حکمت بی پایان، به علم بی نهایت خدا ایمان دارند و کفروا کسانی هستند که اندیشه ناصحیح و در عمل مشکل دارند که عوارض آن ختم الله علی قلوبهم است.
اگر کفروا را با این دیدگاه نگاه کنید، تمام صاحبان اندیشه ناصحیح نعمتهای الهی را کتمان می کنند و کفر می ورزند. همه آنها عملکرد غلط، فکر غلط دارند زیرا زیر بنای اعمال غلط، فکر غلط است .
“”لازمه اثبات خود، نفی دیگران نیست””
آیه١١ : وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ وقتی به آنها گفته می شوددر زمین فساد نکنید می گویند ما اصلاح طلبیم
امام صادق علیه السلام می فرمایند: معاویه افراد را در آموختن ایمان آزاد گذاشت ولی اجازه نداد کسی معنای شرک را بفهمد. چون اگر مشرک را می شناختند، می فهمیدند معاویه مشرک است. به همین دلیل توصیه شده هرچیزی را از ضدش بشناسید و بخوبی آنرا تحلیل و حلاجی کنید .
یکی از نشانه های اندیشه نا صحیح در آیه١١ سوره مبارکه بقره این است که فرد بگوید: کار درست و مثبت فقط توسط من انجام می گیرد و نه هیچ کس دیگر،
این تفکر از اساس باطل است.
بطور مثال ما بگوییم فقط حوزه ما به روز است. بقیه حوزه ها کارایی ندارند این اندیشه نه یک حرف بلکه تمام عمل را هم غلط و ناصحیح می کند. اندیشه صحیح این است آدمهای مثبت ، گروههای مثبت زیادی هستند ما هم سعی می کنیم کنار آنها درست رفتار کنیم .
در اندیشه ناصحیح دیگران حذف می شوند تا خودش اثبات شود.
در اندیشه صحیح خوبان اثبات می شوند و در کنار آنان ما هم اگر عملکرد درستی داشته باشیم اثبات می شویم .
“” کائنات در خدمت انسان””
اندیشه ای که انسان را تا بی نهایت می تواند پرواز دهد.در سوره بفره
آیه٢٢ آمده است : الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً
اندیشه صحیح این است که همه نظام عالم را در خدمت خود می بینیم.
به نام فرمانروای کل هستی
سلام به استاد جان جانان و مریم جان مهربان
خدایا شکرت از اینکه هر چقدر که جلوتر میروم و در این مسیر لذت بخش با شما استاد عزیزم هم مسیرم بیشتر با خودم و خدای خودم هماهنگ میشوم.
تمام این فایلهای سفرنامه علاوه بر اینکه به آگاهی ها و درکم از قانون افزوده میشه ، هماهنگی های بیشتری هم در زندگی ام ایجاد میشه که چقدر فرکانسم به شما نزدیکه.
آخه من چطور میتوانم به خدایی که اینهمه نشونه و هماهنگی سر راهم میذاره ایمان نیارم؟
که اون رب الاربابی که داره هر لحظه با من حرف میزنه به شکلهای راحت و آسوده. به اون فرمانروایی که همیشه هدایتگر ماست و داره کل این کرات و سیارات و منظومه ها رو مدیریت می کنه.و با نشونه هایی که به من میده و میگه همین مسیر رو ادامه بدم. خدایی که فقط اسمش پر از آرامشه.عاشقتم خدای مهربانم.
امروز صبح پسرم مسابقه ی ژیمناستیک داشت و من تا قبل از مسابقه تو همون محیط مسابقه توانستم این قسمت رو ببینم.
خداروشکر که داورانی بودند خونسرد و مهربان که قبلش به ما گفتند که اگر فرزندانتون اشتباه کردند شما تشویقشون کنید تا انگیزه شون بیشتر بشه و پسرم هم مدال و حکم قهرمانی و جایزه اش رو گرفت و وقتی به خونه اومدم دیدم دخترم داره گیتار تمرین میکنه و خودش رو برای کلاس امروز آماده میکنه.??
گفتم چه جالب که من داشتم این قسمت از سفرنامه رو میدیدم و اونها مشغول نواختن گیتار بودند و حالا هم اومدم منزل و از نزدیک دارم صداشو میشنوم.
من عاشق صدای گیتار هستم و علاقه ی زیادی به نواختنش دارم از اونجایی که چندین سال کلاس رفتم ولی خب ادامه ندادم و خیلی از آهنگهایی که یاد گرفتم رو فراموش کردم.
این نشون دهنده ی اینه که ما تو هر زمانی که داریم هر هنری و هر آموزشی رو فرا می گیریم، (قوانین الهی)اگه ادامه ندهیم ، آموزه هامون رو فراموش می کنیم.البته همه ی هنرها به این شکل نیست ولی چون ما با نت و انواع آکورد توی سازها سر و کار داریم، بعد از مدتی که تمرین نکنیم از یاد میره.
و چقدر جالب که تو این محیط اومدند و سازهای مورد علاقه شون رو مینواختند و بدون اینکه همدیگه رو بشناسند با هم هماهنگ و دوست بودند.
بدون قضاوت و بدون اینکه فکر کنند دیگران در موردشون چه فکری می کنند.
استاد گیتار و به دستتون گرفتید و خیلی بهتون میومد.??
من این سایت رو هم مثل این محیط می بینم که هر کدوم از ما داریم با همین کامنتهایی که مینویسیم ، هر کامنت = ساز مورد علاقه مونه و اون نت ها هم تمام کلمات زیبا و آموزه های شماست که با عشق می نویسیم.
و ما این مجموعه ی بی نظیر و فوق العاده این چنین زیبا می نوازیم هر کدام با نت های مختلف دیدگاهمون رو جاری می کنیم.به امید روزی که همه دوستان با شما در یک محیط زیبا جمع بشیم و ساز مورد علاقه مون رو با عشق در کنار شما و مریم جان بنوازیم و سرود شکرگزاری سر بدیم.???
بی صبرانه منتظر اون زیردریایی که گفتین هستم
سپاسگزارم که باعشق فیلمبرداری و تدوین می کنید و با عشق با خوندن کامنتها ما رو همراهی می کنید.
??????????
عاشقتونم
بسم الە الرحمن الرحیم
سلام خدای میهربان و ثروتمندترین ثروتمندها، خدمت:
خانم شایستە عزیز کە مثل همیشە زحمت میکشد و مارا با زیبایهای سفر شان شیرین کام میکند ،
و استاد محبوب دل و جانم استاد عباس منش عزیز،
و همەی دوستان توحیدی و شیفتەی حقیقت و موسا عملان کە نوری را دیدن و دنبالش آمدن تا ان شاء اللە خد و خدای خدرا بیابیم .
خدایا شکرت ،شکر ی کە شایستە و بایستەی بزرگی ومیهربانی و زیبایی بی حد ومرز خدت باشد ،بابت این همە نیعمت و فراوانی کە در جهان هستی گذاشتی، وبە ما این آگاهیرا بخشیدی و از جهنم گیر افتادن در دام جسپیدن بە اندک داشتەها(با مقایسە بانعمتهای لایتناهیت) و حسرت نداشتەها خردن، نجات دادی. وبە باغ بهشت لذت بردن از داشتەها و با امید وتوکل بە قدرت عظمت و حکمت خدت گام برداشتن ؛هدایت فرمودی .
همچنان بابت هدایت بە جمع عزیزان کە آنقدر غرق در نور رحمت الهی شدەان حتی از فرسنگها دوری جسم مادی ، فقط با خواندن متن هاشون و بدون دیدن و شنیدن وشناختشون؛ میشود گرمی و آرامش درونشون را حس کرد.
خدایا صدهزار بار شکرت ای خدای عزیز و مهربانم.
دیدن قسمت آمیش ها مصادف بود با یک جستو جوی من کە بواسطەی دیدن چندتا مناظرە و دیدگاه مختلف راجب یک بحث زیبا در قران کە آنهم بحث (قریه ) بەمعنی دهکدە و (مدینه) بە بعنی شهر در قران است.
جستو جو، با دیدن سخنرانی از یک استاد فیزیکدان عربی بە نام منصور علی الکیالی شروع شد کە در آن مورد صحبت میکرد (کە چیجور بەخاطر یک مسئلە وپیداکردن اصل لغوی یک کلمە ماهها رفتە با عربهای بیابان نشین مراودە داشتە،تا معنی اصلی کلمه قرانیرا بفهمت)، متاسفانە مثل همیشە ،آدمهای کە مخالف ایشان فکر میکنن آنرا گمراه و کج بین مینامیدن .
بهر حال ما کە عزممان جم شدە از جمع گوسفندان نباشیم وظیفە داریم خودمون جستو جوی خودمانرا انجام بدیم و بە نتیجە برسیم. شروع بە جستو کردم و همزمان هم نتایجرا مینویشتم.
ولی خیلی عجیب بود کە وقطی خواستم بزارمش رو سایت ،از سایت خارج شدە بودم و رمز عبورم هم ءارر میداد ،منم گفتم حتما این یە نشونە است .من نفهمیدم چرا اینجوری شد اما ایمان داشتم خیری توش هست ماکە عجلەی نداریم ،ممکنە اگر الان بزارمش یکی کە باید ببینتش نمیتونە ببینتش یا هر چی ،من بە نشونە اعتماد کردم و نگذاشتم.جالب اینە کە باقسمت امروز هم موضوعیت دارە کە آمریکا وکشورهای جهان اولی چیقدر بە مفهوم قرانی شهر(مدینه) هستن .
الان هم بە نتیجەی نهای نرسیدم اما دوست داشتم نتیجەی تا اینجای بحثم را ،باشما عزیزان هم در میان بذارم.
شماهم مثل خدم ،گرفتار این زلف کج یار کنم.
در قران کلمەی
قریه ١٠ بار
القریه ٢٣ بار
قری ٢ بار
القری ١۶ بار آمدە
کە تقریبا در تمامشان مستقیم یا غیر مستقیم بە نادانی و نبودن تنوع افکار قبول نکردن رای مخالفشان و همە یک جور جهان بینی منفی، توصیف شدە.
در مقابل ،
کلمە مدینە تنها بشکل معرفە یعنی با الف ولام ،( المدینە) ١۴ بار آمده
کە همیشە خدا جاهای را با این اسم نام بردە کە؛ تنوع افکار و در مقابل افکار منفی، فکر توحیدی هم وجود داشتە و مثبت توصیفش کردە.
*مکە با وجود اینکە در آن زمان خیلی جمعیت و مساحت ، تجارت بیشتری داشتە(بە خاطر وجود خانەی خدا) نسبت بە یثرب.
اما قران مکە را (قریه )
(… رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا..،) ) نساء ٧۵
( … لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى …) انعام ٩٢
و یثرب را (مدینه) نامیدە.
(وممن حولکم من الأعراب منافقون ومن أهل المدینه مردوا على النفاق ) التوبه:101
( لئن لم ینته المنافقون والذین فی قلوبهم مرض والمرجفون فی المدینه لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها إلا قلیلا)
احزاب ۶٠
چون در مکە بجز یک نگرش نادرست ومشرک هیچگونە دنیا بینی دیگر اجازە نداشتە،اما در یثرب موحد منافق و یهودیان کفار هم آزاد بودن.
ویە جورای اسباب نامیدن یثرب بە مدینەرا شرح دادە کە با وجود قدرت اول بودن موحدین آنقدر آزادی بودە کە منافق و اهل کتابها آزادانە گشتن و تا مرتکب بە خیانت عظمی نشدن ( الان هم حتا تو اوروپاو امریکا خیانت عظمی کە امنیت ملی تاثیر بذارت چشم پوشی نمیشە) توانستن حتی بە پیامبر هم توهین کنن.
(یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ)منافقون ٨
*یا وقطی موسا و آن بندەی صالح خدا بە آبادی میرون تا غذاو مئمنی بیابن.
همە چشم تنگ و یک جور نگرش کمبود نعمت و بی ایمانی بە خدای رزاق دارن ،کسی نە غذا ونە جای خاب بهیشان نمیدهد. خدا بە (قریه ) مینامدشان :
(فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا…) . کهف ٧٧.
اما وقطی دارد از وجود پدر صالح دو یتیم میگوید ، همان قریه ی الان، کە اون زمان پدر صالح توش زندگی میکرد و مدینە مینامد.
(وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَهِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا….) کهف ٨٢ .
*همچنان در سورە یاسین وقطی اهل یە جای کە همە یک جور تفکر مشرکانە دارن ،(قریه):
(وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْیَهِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ) یس ١٣
اما وقطی یک موحد پیدا میشود در همان مجتمع کە مخالف آنان میگوید (مدینه) مینامد :
(وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ رَجُلٌ یَسْعَىٰ قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ) یس ٢٠
بەهمین دلیل خدا ،مکە و هر جای دیگر را کە مردمانش فقط یک شیوەی دنیا بینی و تفکر را پذیرفتن و توحیدی در میان نیست؛ (قریه) ،و هرجای کە موحیدین وهمە افکارهای دیگر وجود داشتن مدینە و جامعه مدنی نامیدە.
قران حتی خرابە و ویرانە ها هم مشابە آن مکانها ی کە توحید و افکار متنوع وجود ندارد قریه مینامد
(أو کالذی مر على قریه وهی خاویه على عروشها) بقرە ٢۵٩
* همیشە اهل قریهها بودن کە عذاب براشون نازل شدە.
وکذلک جعلنا فی کل قریه أکابر مجرمیها لیمکروا فیها) انعام ١٢٣
( وکم من قریه أهلکناها فجاءها بأسنا بیاتا أو هم قائلون ) اعراف ۴
حتی میفرماید قریە ای نبودە (از بیان کل آیات دیگر کە در مورد قریە آمدە میشە فهمید کە جایی کە مردمانش ،موحد نبودن و غیر از افکارخدشان هیچ تفکر دیگر را قبول نکردن) نبودە کە ایمان بیاورن و ایمانشان سود داشتە باشد بە جز قوم یونس
(فلولا کانت قریه آمنت فنفعها إیمانها إلا قوم یونس لما آمنوا کشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیاه الدنیا ومتعناهم إلى حین) یونس ٩٨
خیلی جالبە یعنی چنین آدمهای ایمانهم بیارن آن ایمانی نیست کە باعث نجاتشان شود.یەجورای وجود تنوع افکار وقبول همە رنگها ودیدهای خدا خلق کردەرا مثل یک اصل قرار دادە.
*قران در سورەی اسراء بیشتر شرح دادە کە همچین آدمهای امکان ندارە تو همین دنیا و قبل از روز قیامت عذاب نبینن این قانون این جهان هستیە باید عذاب ببین،تا بخد بیان ،اگر هم بخد نیومدن از بین برن چون همچین زندگی های خدا در قران بە معیشە اسم بردە کە خیلی فرق دارد با حیات ،(کە آنهم بحث خیلی جالبی هست انشاء اللە یە وقط بشە در آن مورد هم نویشت) کە اصلن فرسنگها فاصلە درە با مقصدی کە ما براش بە این جهان مادی آمدیم.یە جورای امیدی بهیشان نیست.
(وإن من قریه إلا نحن مهلکوها قبل یوم القیامه أو معذبوها عذابا شدیدا کان ذلک فی الکتاب مسطورا) الاسراء ۵٨
(هیچ قریەاى نباشد مگر اینکه پیش از فرا رسیدن روز قیامت هلاکشان مىکنیم یا به عذابى سخت گرفتارشان مىسازیم. و این درآن کتاب نوشته شده است)
و اما در مقابل در هیچ جای قران نیامدە کە خدا مدینەی را عذاب دادە باشد.
خیلی جالبتر اینجا بود کە رسیدم بە آیەی ۴٨ سورەی نمل.
( وکان فی المدینه تسعه رهط یفسدون فی الأرض ولا یصلحون)
گفتم ای!!! اینجا از فساد گفتە و بە مدینە هم خطابشان کردە!
ولی وقطی رفتم بە ابتدای همین داستان کە داستان قوم ثمود (صالح پیامبر) است .
(همانا به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که (به آنان اِعلام کند) خداوند را بپرستید، ولی آنان (در برابر دعوت صالح) به دو گروهِ، (مؤمن و کافر) تقسیم شدند و همواره با هم بحث داشتند) نمل ۴۵
گفتم خدای من ،بە خاطر اینکە بە دو گروه تقسیم شدن مدنی شدن و جالبتر از این، اینە کە در نهایت داستان هم خدا نمیفرماید مدینەشانرا ویران کردیم
(بنگر که پایان مکرشان چه شد؟ عاقبت ما همه آنان را و بستگانشان هلاک کردیم) نمل ۵١
(از آن قوم) اهل ایمانهایشان را که پرهیزکار و خدا ترس بودند همه را (از عذاب) نجات دادیم) نمل ۵٣
عزیزان ،اینرا بە وضوح تو دنیای واقعی امروزهم میشە دید. نسبت خشبختی مردمان کشورهای جهان دقیقن بستگی دارە بە این جور شهری بودن ودهات نشینیشون از لحاض بینش و جهان بینیشون نە بە تعداد جمعیت و بزرگی مساحت زمینشون.
بحثم همچنان ادامە دارد ، از استاد عباس منش وچند نفر دیگە از ( جامع التفاسیر نور) شنیدە بودم اما چون من ایران زندگی نمیکنم، نمیتونستم بدستش بیارم ،ولی خدارو شکر از لطف این بحث بە یک موسوعەی نفیسی هدایت شدم کە خیلی وقطە دنبال همچین نرم افزاری میگردم باسم ( المکتبە الشامله ) کە نزدیک بە ٢٠ گیگابایت فقط کتاب در شرح قران دریش هست و هر کلمەی را سیرچ کنی تا یک ماه میتونی در مورد آن کلمە بخوانید .
اما ظاهرا نظر آن استاد فیزیک دان درست است واللە اعلم.
ببخشید بحث طولانی شد وبهمین دلیل هم تفسیر آیات را نیاوردم کە طولانی تر نشود .
میشپارمتون بە خدای کە هیچوقط سپردەهاشو ظایع نمیکند.
سلام عرض می کنم خدمت استاد خانم شایسته بچه های صمیمی گروه این فایل هم مثل بقیه فایل ها پر از نکته بود اما نکتهای که ازاین فایل به دست من رسید این هست که من باید تمرین کنم در لحظه حال زندگی کنم ذهن من مدام میخواد منو از لحظه حال خارج کنه و منو یا ببره گذشته یا ترس از آینده ای که هنوز نیومده برام بیاره باید تسلیم بودن در لحظه حال رو تمرین کنم زندگی یه مسیره مقصد نیست هیچ مقصدی در کار نیست توی این مدت متوجه شدم که من انگار می خوام فقط تند تند به یه چیز برسم و تمام و بودن در لحظه رو تجربه نکنم در صورتی که اینجا مسئله رسیدن یا شدن در کار نیست مسئله بودنه، پذیرفتن خودم، افکارم، احساسات (در اون لحظه) و زندگی همینطور که هست وقتی که ذهنم رو اینجوری عادت بدم که مدام باید برسم و اون رو برای خودم به اجبار دربیارم درمن تولید درد و رنج و اضطراب می کنه ولی افکارمن و ذهن من باید بدونه که هیچ رسیدنی در کار نیست همین لحظه ،همین جایی که هستم بهترین مکان و بهترین لحظه هست و زندگی اومده این درس رو بهم بده چرا دوست ندارم با واقعیت زندگیم همینجوری که هست رو برو بشم (البته در اینجا باورها حرف اول رو میزنند و اگه بهبود پیدا نکنه مسئله میشه برام )فرار نکنم، گوش بدم بهش اگه این کار رو تمرین کنم اون موقع هست که تسلیمم،تسلیم جریان زندگی،تسلیم در لحظه حال و چه تسلیم زیبایی….
سلام استاد عزیزم. سلام خانم شایسته دوست داشتنی. ممنون بابت این فایل زیبا. دیروز یه تجربه ای داشتم که بهش میتونم بگم «کارگاه عملی استفاده از قانون» و دوست دارم اینجا در موردش بنویسم تا این آگاهی ها رو برای خودم مرور کنم.
من چند وقت پیش در مورد گرفتن پذیرش از یه دانشگاه اروپایی با کمک قانون نوشتم و بعد هم تو کامنتی که تو دوره 12 قدم گذاشتم توضیح دادم که وقتی برای درخواست ویزا به سفارت ایمیل دادم اونها گفتن که خدمات بخش ویزای سفارت برای مدت نامعلومی به حالت تعلیق دراومده. من هم با استفاده از آموزش های شما سعی کردم که ذهنم رو کنترل کنم و به برنامه ریزی خداوند اعتماد کنم. این رو هم گفتم که چند وقت پیش خدمات ویزای سفارت از طریق یه مرکز دیگه از سر گرفته شد.
حالا میخوام ادامه ماجرا رو براتون تعریف کنم. وقتی بهم اطلاع داده شد که میتونم درخواست ویزام رو ارائه بدم، اولش خیلی خوشحال شدم. اما چند روز که گذشت یه تردید برای درخواست ویزا سراغم اومد… چیزی که شاید برای اولین بار تو زندگیم تجربش کردم… چیزی که استاد تو دوره «عزت نفس» بهش گفتن «ترس از موفقیت»… ترسیدم که نکنه خارج شدن از comfort zone یا همون حیطه آسایشم آرامش فعلیم رو بهم بزنه و چالش های جدیدی رو برام ایجاد کنه که نتونم از پسشون بربیام.
یه دلیل دیگه این تردید هم احساس عدم لیاقت بود که هنوز که هنوزه پاشنه آشیلم هست. یه لحظه خودم رو لایق زندگی تو اروپا ندیدم.
برای همین تصمیم گرفتم که برای ویزا درخواست ندم و اینجوری تصمیمم رو توجیه کردم که اگه من الان درخواست بدم ممکنه ویزام برای شروع سال تحصیلی جور نشه و چند هفته از ترم اول بگذره و بعد من باید دو برابر تلاش کنم تا خودم رو با شرایط جدید منطبق کنم و خودم رو به بقیه همکلاسی هام برسونم. ریشه این فکر هم کامل گرایی بیش از حد من هست که همیشه به من ضربه زده.
این رو هم باید بگم که دانشگاه به من گفته بود که به خاطر تعلیق خدمات ویزای سفارت جای من رو برای سال آینده محفوظ نگه میدارن. برای همین گفتم که شاید بهتر باشه که دست نگه دارم و سال آینده درخواست بدم.
اما یه کم نشستم با خودم فکر کردم و دیدم که من با خودم رو راست نیستم. دیدم که این تصمیم من به خاطر همون «ترس از موفقیت» و «عدم احساس لیاقت» هست و مهمتر از همه اینکه من هنوز خودم رو خالق زندگیم نمیدونم و منتظرم که اول شرایط ایده آل (مثل امکان شروع سال تحصیلی از همون هفته اول) کاملا برای من فراهم باشه تا من اقدام کنم.
اما همونطور که شما بهتر از من میدونید، آدم هیچ وقت نمیتونه سر خودش رو کلاه بزاره و هر چقدر که با خودمون صادق تر باشیم، زودتر به مسیر درست هدایت میشیم. برای همین تصمیم گرفتم به جای اینکه سطح انتظارات و خواسته ها و اهدافم رو بیارم پایین تر، باورهام رو بزرگ تر کنم و اون باورهای اشتباه و پاشنه های آشیل و ترمزهام رو کمرنگ تر کنم. مرور یه سری فایل های استاد مخصوصا در مورد عزت نفس و فواید مهاجرت و خلق شرایط ایده آل به جای منتظر شرایط ایده آل موندن خیلی بهم تو این زمینه کمک کرد.
خلاصه بعد از یک هفته تاخیر به خاطر این شک و دودلی شروع کردم به آماده کردن مدارکم و هفته پیش برای ارائه مدارکم درخواست appointment کردم که تایید شد. اما یک روز قبل از وقت ملاقات تعیین شده بهم ایمیل دادن و گفتن که طبق اطلاعیه سفارت وقت ملاقات شما کنسل شده و باید دوباره برای گرفتن وقت جدید درخواست بدید. هیچ دلیلی هم تو ایمیل برای این کنسلی ذکر نشده بود.
اگر الهام قدیم بودم، حتما یه ایمیل تند و تیز براشون مینوشتم که چند ماهه که بخش ویزای سفارت تعطیله و حالا که باز شده و سال تحصیلی داره شروع میشه شما بدون هیچ دلیلی وقت ملاقات من رو کنسل کردید و …
اما خدا رو شکر که الان دنیا رو بهتر از قبل میبینم. گفتم که این حتما یه «تاخیر الهی» هست و حتی اگه مجددا بخش ویزای سفارت تعطیل شده باشه قطعا یه خیری توش هست و اینجوری سعی کردم به احساس بهتر برسم.
وقتی حسم بهتر شد، دوباره ایمیل زدم و برای پس فردای اون روز تعیین شده درخواست وقت جدید کردم که تایید شد.
شاید باورتون نشه ولی تو اون یه روز وقفه ای که ایجاد شد، من یه دفعه یادم افتاد که من نامه پذیرش اصلی رو از دانشگاه نگرفتم!!!! یعنی مهمترین مدرک برای درخواست ویزای تحصیلی!!! قبلا برام ایمیل فرستاده بودن و پذیرشم رو تو متن ایمیل تایید کرده بودن و من هم همون رو توی مدارکم گذاشته بودم اما بعدا یادم افتاد که من باید نامه پذیرش مهر شده و امضا شده توسط دانشگاه رو میگرفتم.
دانشگاه هم دو هفته تعطیل بود و دقیقاااااااااا همون روز باز میشد. برای همین من بهشون سریع ایمیل دادم و گفتم که من فردا صبح وقت ملاقات دارم برای ارائه مدارکم و تازه الان متوجه شدم که نامه پذیرش اصلی رو از شما نگرفتم و ممنون میشم اگه این نامه رو امروز برای من بفرستید. اهمال کاری خودم رو هم تو این قضیه پذیرفتم.
اما اون روز نامه به دست من نرسید و من باید صبح میرفتم دفتر ویزا. به خاطر اختلاف ساعت اون کشور با ایران هم محال بود که دیگه اون نامه صبح به دست من برسه.
حالا دوباره وقت این بود که ببینم چند مرده حلاجم و میتونم ذهنم رو تو این موقعیت کنترل کنم یا نه. برای همین شروع کردم به مرور کردن نحوه جور شدن ویزای آمریکای استاد از طریق سفارت فرانسه. استاد تو یه فایلی گفته بودن که سری اول فرم ها رو اشتباه پر کرده بودن و به خاطر همین باید دوباره یه روز دیگه میرفتن برای تحویل دادن مدارک و به صورت خیلی معجزه وار سری دوم یه خانم غیرایرانی تو سفارت بودن که فارسی میدونستن و راحت در عرض چند دقیقه کارهاشون رو راه انداختن.
قبلا هم از استاد شنیده بودم که وقتی به انرژی منبع وصل بشی دیگه یه سری اتفاقات خوب خاص برات میفته. مثلا استاد بعضا بدون مجوز میتونستن سمینار برگزار کنن و بدون مدرک دانشگاهی یا گواهینامه خاص تو حوزه روانشناسی تونستن به این همه موفقیت تو حوزه کاری خودشون برسن.
یادآوری این دو مورد خیلی به من کمک کرد که بتونم ذهنم رو کنترل کنم. گفتم اگه من تو مسیر درست باشم اصلا به اون نامه پذیرش مهر شده احتیاج پیدا نمیکنم یا حتی اگه فردا بهم بگن مدارکم ناقصه و برو یه روز دیگه بیا حتما یه خیری توش هست.
(راستی این رو هم تو پرانتز بگم که چند روز قبلش وقتی برای گذاشتن دلارهام تو بانک از طریق باز کردن یه حساب ارزی و گرفتن تمکن مالی به بانک مراجعه کرده بودم، گفتن که مسئول بخش ارزی امروز نیست و باید یه روز دیگه بیاین. چند روز بعد که رفتم گفتن که باید 24 ساعت بگذره تا تراکنش امروز هم تو گواهی ذکر بشه. وقتی روز بعدش رفتم یکی از کارمندان محترم بانک کارم رو انجام داد و گواهی رو برام صادر کرد اما چون من گواهی حساب ریالیم رو هم میخواستم گفتن برای ذکر تراکنش های امروز برای حساب ریالی هم باید 24 ساعت بگذره، چیزی که من نمیدونستم. برای همین بدون هیچ دلیلی گواهی حساب ارزی رو هم ازم گرفت و گفت فردا که اومدی هر دو تاش رو با هم بهتون میدم. من هم اصرار نکردم چون اون روز بهش احتیاجی نداشتم. روز بعد که رفتم شمارم برای یه باجه دیگه خونده شد و من رفتم و برای گواهی تمکن هر دو حساب درخواست دادم. وقتی گواهی ها به من داده شد دیدم چقدر با گواهی صادر شده دیروز فرق میکنه و چقدر رسمی تره. تازه متوجه شدم که اون کارمند دیروزی یه گواهی غیررسمی برام صادر کرده بودن. اونجا متوجه شدم که همه کارمندان با روند صدور این گواهی آشنایی کامل ندارن. خدا شاهده من تو تمام این تاخیرها و این چند بار مراجعه به بانک حتی یه بار هم خم به ابرو نیاوردم و به برنامه خدا اعتماد کردم و نتیجش این شد که کارم به بهترین نحو انجام شد.)
صبح روزی که میخواستم برای ارائه مدارک و درخواست ویزام برم، تو تمرین ستاره قطبیم از خدا درخواست کردم که طبق وعدهی خودش یعنی «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى» آسان بشم برای آسانیها. ازش خواستم که قدم به قدم هدایتم کنه.
صبح ساعت 9/30 رسیدم دفتر ویزا. چند نفر جلوی من بودن و کار هر کدومشون تو حدود 20 دقیقه راه میفتاد. آخر سر فقط سه نفر تو اون صف انتظار مونده بودیم که مسئول اون کانتر بهمون گفت که سیستم قطع شده و متاسفانه کار شما با تاخیر انجام میشه. من هم تو این فاصله شروع کردم به خوندن کتاب «چگونه فکر خدا رو بخوانیم» که تو گوشیم داشتم و اون قسمتش رو چند بار تو ذهنم مرور کردم که «آرامش پایه همه موفقیت هاست». ساعت 2 اون روز جای دیگه کار واجب داشتم اما گفتم باید آرامش خودم رو حفظ کنم. به قول استاد ما از خداییم. مگه خدا نگران میشه؟
حدود 100 نفر تو اون دفتر ویزا بودن که میخواستن به کشورهای مختلف اروپایی سفر کنن. شروع کردم به تحسین کردن اونها و این همه ثروت و نعمت و فراوانی. شروع کردم به تحسین کردن اینکه بعضی از اون افراد با خانواده هاشون و حتی نوزادشون اومده بودن تا کارهای مهاجرت یا سفر تفریحیشون رو پیگیری کنن.
با چند نفر که از استان های دیگه اومده بودن آشنا شدم و شروع کردم به تحسین اینکه چقدر انسان های موفق و ثروتمند تو شهرهای دیگه غیر از تهران هستن و یادآوری اینکه ما تو شهرهای مختلف زندگی نمیکنیم، ما تو مدارهای مختلف زندگی میکنیم. شروع کردم به تحسین کردن اعتماد به نفس این افراد. شروع کردم به تحسین کردن برخورد خوب این آدمها با همدیگه و با من و شکایت نکردنشون به خاطر منتظر موندن تو صف.
شروع کردم به تحسین کردن آراستگی ظاهری این افراد و اینکه چقدر بعضی هاشون بی خیال بودن نسبت به این موضوع که مدارکشون ممکنه تکمیل نباشه و در کل شروع کردم به اجرای «صدق بالحسنی» در عمل تا خدا من رو آسان کنه بر آسانی ها.
موندن بیشتر تو اون فضا باورهای من نسبت به ثروت و فراوانی رو هم تقویت کرد و مهاجرت به اروپا رو خیلی برام باورپذیرتر کرد. علاوه بر این، یکی دیگه از ترمزهای من یعنی وابستگی عاطفی به خانواده رو کمرنگ تر کرد چون دیدم که خیلی از این افراد دارن به واسطه دعوت نامه های آشناهاشون میرن خارج از کشور و گفتم که من هم اگه به یه موقعیت بهتر برسم همه تجربه خوبی رو برای خودم رقم میزنم هم میتونم دستی از دستان خدا بشم برای بقیه عزیزانم برای کسب تجربه های بهتر… حالا چه از طریق فرستادن دعوت نامه چه از طریق الگو شدن و تقویت باورهای اونها.
بعد از ساعت ها انتظار برای وصل شدن سیستم، ساعت 1/30 نوبت من شد. وقتی رفتم مدارکم رو تحویل بدم مسئول اون کانتر گفت که فرم ویزام رو نباید پشت و رو پرینت میگرفتم و باید صفحاتش یه رو باشه. گفت برو درستش کن و بیارش.
تو طبقه پایین همون مرکز پرینت میگرفتن اما به من گفتن که از فلش نمیتونیم پرینت بگیریم و باید روی تلگرام یا واتساپ بفرستید اما من اون فایل رو فقط تو فلش داشتم. باز هم یه تاخیر دیگه! باز هم ناراحت نشدم و رفتم یه مغازه ای رو پیدا کردم که تازه با قیمت پایین تر پرینت میگرفت. وقتی منتظر پرینت بودم دیدم یه نفر داره از خارج از کشور بهم زنگ میزنه. جواب دادم و متوجه شدم که از دانشگاه باهام تماس گرفتن.
مسئول بخش دانشجویی دانشگاه ازم کلی عذرخواهی کرد و گفت که دیروز به خاطر یه مسئله ای نتونستن اون نامه رو برام آماده کنن و اگه هنوز وقت دارم میتونن تا 10 دقیقه دیگه نامه پذیرش مهر و امضا شده رو به دستم برسونن!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واااااااااااااااااااااااای خدای من!!!!!!!!!!!! تک تک اون تاخیرها از شک و دودلی گرفته تا این پرینت، همه و همه به خاطر این بوده که اون نامه درست به موقع به دست من برسه و تو این مسیر ایمان من هم به صورت عملی تقویت بشه و نقطه ضعف هام رو برطرف کنم.
من هم خوشحال و خندان نامه رو از ایمیلم دانلود کردم و همونجا پرینت گرفتم و رفتم مدارکم رو تحویل دادم.
این رو هم بگم که من واقعا دیگه به اون نامه فکر نمیکردم و اصلا ساعت از دستم در رفته بود و یادم نبود که الان دانشگاه باز شده و برم ایمیلم رو چک کنم شاید فرستاده باشنش. یعنی حتی اگه ایمیل میکردن اما اون تماس رو دریافت نمیکردم باز هم متوجه اون نامه نمیشدم. اون تماس حقیقتا از طرف خدا برنامه ریزی شده بود وگرنه اصلا دانشگاه مسئولیتی در این مورد نداشت.
اگه یه نفر چند سال پیش همین داستان رو برام تعریف میکردم حتما بهش میخندیدم و بهش میگفتم که مجموعه «داستان های باورنکردنی» رو زیاد نگاه میکنه. اما الان میفهمم که وقتی استاد میگن هر روزشون پر از این معجزات و همزمانی هاست یعنی چی. حالا میفهمم قرار گرفتن در بهترین مکان در بهترین زمان یعنی چی. یعنی انقدر برای آدم عادی میشه که اصلا دیگه براش «باورنکردنی» نیست و به عنوان یه روال عادی زندگی میپذیرتش و از چنین اتفاقاتی سورپرایز نمیشه. به نظر من این همون آسان شدن بر آسانی هاست.
چند تا نکته رو هم دوست دارم به صورت تیتروار اینجا مطرح کنم.
1- وقتی با کار کردن روی خودمون مدارمون میره بالاتر اصلا انگار کل جهان هستی دست به دست هم میدن که ما رو بالا بکشن و به مدار بالاتر و شرایط بهتر هدایت کنن. من این مدت قشنگ حس کردم که با یه آهنربای مغناطیسی خیلی قوی دارم به مدارهای بالاتر کشیده میشم. یعنی انگار خدا داره هلت میده به اون سمت. انگار داری از جایی که هستی کَنده میشی. به قول خودش «کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ».
2- اگه در مسیر درست باشیم، تمام تاخیرها و تضادها برای رشد ما و واضح تر شدن خواسته هامون و هدایت ما به اتفاقات بهتر ایجاد میشن نه برای عذاب ما.
3- انسان های ثروتمند واقعا انسان های شریفی هستن. من تو اون مدتی که تو اون مرکز ویزا بودم خدا شاهده چیزی جز احترام و برخورد خوب از افرادی که اونجا تو صف انتظار بودن ندیدم. قطعا این آرامش تا حدود زیادی ریشه در نداشتن دغدغه مالی داره. علاوه بر این، ثروت میتونه باعث بشه ما بتونیم این آیه رو به معنی واقعی زندگی کنیم:
«إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً»
آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بودهاند میگیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است.
4- من قبلا تجربه چند سال کار تو یه کشور آسیایی رو داشتم. اما اونجا به خاطر پیش داوری هام هیچ وقت حس خوبی نسبت به غربی ها نداشتم و به خاطر همین موضوع هیچ وقت هم انتظار احترام از طرف اونها نسبت به ایرانی ها رو نداشتم. همون موضوعی که استاد تو توضیحات مربوط به آمیش ها توضیح دادن.
به خاطر همین باورهای اشتباه هم اکثر غربی هایی که سر راهم قرار میگرفتن آدم های مناسبی نبودن و من غافل از این بودم که باورهای بیمار من هست که این افراد رو به زندگیم جذب کرده. اما وقتی قضاوت ها و تعصباتم رو کنار گذاشتم با چند تا اروپایی بی نظیر آشنا شدم که دید من رو خیلی بهتر کرد و قطعا به خاطر همین موضوع دارم به افراد این چنینی بیشتری هدایت میشم.
5- حتی یکی از اعضای خانواده ما خارج از کشور زندگی نمیکنه و وضع خانواده ما متوسط هست. من دارم روی باورهام در مورد ثروت کار میکنم اما این نکته رو میگم تا بدونید که برای مهاجرت میشه به جای دیگران و عوامل بیرونی فقط و فقط روی ایمان خودمون حساب کنیم و فکر نکنیم که فقط اگه یه شرایط خاصی رو داشته باشیم یا یه نفر رو خارج از کشور داشته باشیم که کمکمون کنه میتونیم مهاجرت کنیم. به قول استاد بعضی درها سنسوردار هستن و با اینکه دستگیره ای روشون نمیبینیم و به ظاهر بسته ان وقتی میریم سمتشون خود به خود باز میشن.
6- صدها نفری که من فقط تو یه بازه چند ساعته اون هم تو یه روز تو اون مرکز ویزا دیدم و اینکه اکثرشون سفرهای متعددی به کشورهای مختلف داشتن نشون میده که مرزها و محدودیت ها فقط ساخته ذهن ماست و یه واقعیت ثابت وجود نداره. برای کسی که توانایی هاش رو باور کنه هیچ مرزی وجود نداره.
7- یه جا یه مطلبی رو خوندم با عنوان “Just Do Something” principle. یعنی اصلِ «فقط یه کاری بکن». توضیحش هم این بود که حتی اگه قدم های بعدی برات خیلی واضح نیست، یه قدم تو مسیری که میخوای بردار تا راه برات واضح تر بشه. استاد هم بارها همین نکته رو گفتن که اگه قدم اول رو برداری ادامه مسیر بهت گفته میشه.
8- اگه موقعیت برامون پیش میاد و ایده ای بهمون الهام میشه باید right away یعنی بلافاصله انجامش بدیم و منتظر شرایط ایده آل نباشیم. اگه من تصمیم میگرفتم سال دیگه اقدام کنم، ماه ها این موضوع درخواست ندادن برای ویزا تو ذهنم میموند و نمیزاشت که به چیزهای دیگه فکر کنم.
اما حالا حتی اگه ویزام جور شد و شروع به تحصیل کردم و به هر دلیلی از این تجربه خوشم نیومد، خیلی سریع تر میتونم سکان کشتی رو بچرخونم و به سمت اهداف دیگم برم. هر قدم صرفنظر از نتیجش ما رو به یه انسان متفاوتی تبدیل میکنه. من بعد از بیرون اومدن از مرکز ویزا به یکی از دوستانم پیام دادم و گفتم احساس میکنم نسبت به صبح امروز آدم متفاوتی شدم.
9- من همیشه تو درک مرزبندی تمرکز روی خواسته ها و رها بودن نسبت به خواسته ها و انجام کار عملی و توکل و اعتماد به برنامه ریزی خدا مشکل داشتم.
اما الان در حد درک خودم میتونم بگم که تمرکز روی خواسته یعنی انجام دادن هر آنچه برای رسیدن به خواسته نیاز هست. مثلا در مورد من آماده کردن مدارک و ارسال درخواستم به دانشگاه و بعد مرکز ویزا بود. اما دیگه بعدش به اون خواسته نچسبیدم و گفتم که من فقط یه تجربه بهتر از زندگی و لذت بیشتر رو میخوام. چه از طریق ادامه تحصیل تو این کشور خاص چه یه تجربه دیگه تو یه مکان دیگه. همین موضوع هم من به کمک کرده که الان حتی یک درصد هم نگران نتیجه درخواست ویزام نباشم.
مرز بندی تمرکز روی خواسته و رهایی رو هم حس ما تعیین میکنه. آماده کردن مدارک هیچ حس بدی رو در من ایجاد نکرد و یه روال مشخص بود. اما بعد از اینکه مدارکم آماد شده کم کم حسم داشت بد میشد چون داشتم به اون خواسته میچسبیدم. پس اونجا بود که فهمیدم باید دیگه رهاش کنم چون هر کاری که لازم بود رو انجام دادم.
در مورد کار عملی و توکل هم همینطوره. به نظرم ما هر کار عملی ای که میدونیم با باورهای درستمون منطبقه و بهمون الهام میشه و از سر عجله و فرار نیست رو باید انجام بدیم. اما نیازی به دست و پا زدن بیخود و بی هدف نیست.
مثلا تو مورد من اصلا نیاز نبود که من هر روز برم پاشنه در سفارت رو از جا دربیارم تا مثلا حقم رو بگیرم و اصرار کنم که باید بخش ویزای سفارت رو باز کنن. به قول استاد اگه روی خودمون کار کنیم حتی قوانینی که نیاز هست تصویب میشن تا ما به خواسته خودمون برسیم. این همون مرز زور فیزیکی الکی و توکل هست که باز هم معیارش احساس ما هست.
10- موضوع دیگه تفاوت مرزبندی کمک خواستن از دیگران به عنوان دستان خدا روی زمین و عزت نفس داشتن و حساب نکردن روی دیگران هست که من تو درکش خیلی مشکل داشتم. اما الان بهتر درکش میکنم چون تو این مسیر چند بار تجربش کردم.
من تو این پروسه به مسئول دانشگاه ایمیل زدم و درخواست پذیرش کردم و از طریق مسئول بخش ویزای سفارت کارهای مربوط به ویزا رو پیگیری کردم چون میدونستم که خدا کارهاش رو از طریق دست هاش روی زمین انجام میده.
اما اگر پذیرش نمیگرفتم هیچ وقت به اون شخص التماس نمیکردم که درخواست من رو مجددا بررسی کنه. الان هم اگه ویزام صادر نشه به سفارت التماس نمیکنم که برام ویزا صادر کنن. هر پروسه ای که لازم باشه رو انجام میدم تا از طرف خودم اهمال کاری نکرده باشم اما طبق همون اصل رهایی روی یه خواسته و روی یه دست خدا اصرار نمیکنم و میگم که خدا بی نهایت راه و دست داره که پیش پای من بزاره.
یه مثال دیگه این بود که وقتی داشتم مدارکم رو برای ویزا تحویل میدادم، اون خانم گفتن که تو عکست نوک ابروهات کامل مشخص نیست و رفته زیر مقنعه و باید دوباره عکس بندازی. من قبلا به عکاس مشخصات عکس درخواستی سفارت رو داده بودم و اون هم گفته بود که سفارت این عکس رو حتما تایید میکنه.
برای همین به اون خانم گفتم که میشه خواهش کنم این عکس رو از من قبول کنید؟ گفتم خود عکاس بهم گفته که سفارت قبولش میکنه و اگه یه درصد اونها بعدا ایراد گرفتن من حتما دوباره یه عکس جدید براتون میارم. اون خانم هم قبول کرد و گفت باشه همین رو میفرستم!
این درخواست ساده من از یکی از دستان خدا بود اما به خداوندی خدا قسم اگه میگفت نه من اصرار و التماس نمیکردم و میرفتم عکس جدید میگرفتم و میگفتم حتما تو این تاخیر هم یه خیری هست. به نظرم این مرز کمک خواستن از یه نفر و حساب نکردن روی کمک دیگران هست که باز هم حسمون تفاوتش رو بهمون میگه.
11- نکته دیگه ای که تو این چند روزه خیلی برام ملموس شد این بود که اگه به برنامه ریزی خداوند اعتقاد داریم باید از سر راهش کنار بریم. به نظرم از سر راه خدا کنار رفتن یعنی عجله نکردن و اصرار نداشتن روی اینکه همه چیز باید همونجوری که من میخوام و طبق زمان بندی من پیش بره. یعنی مداخله نکردن تو روند طبیعی امور.
تو مثال من، اون روزی که اون مسئول بانک گواهی تمکن حساب ارزی من رو بدون دلیل ازم پس گرفت، من هیچ چی نگفتم و اصرار و عجله الکی برای داشتن اون گواهی نداشتم.
اگه تو مسیر درست باشیم، همه چیز خود به خود در زمان مناسب انجام میشه. به من ثابت شده که وقتی ما آگاهانه انسان بهتری میشیم خدا کلمات و تصمیمات مناسب رو به ما الهام میکنه. حتی سکوت در زمان مناسب رو هم به ما الهام میکنه.
استاد عزیزم… خانم شایسته عزیز… دوستان خوبم… یک دنیا از خداوند سپاسگزارم که داره با کمک شما پازل های ذهنی من رو به بهترین شکل تکمیل میکنه. میدونم که همیشه باورهای بهتر و درس های بیشتری برای یاد گرفتن هست و قطعا با تعهد و سپاسگزاری این مسیر رو ادامه میدم.
در آخر دوست دارم بگم که خداوند به من تو همین مدت کوتاه ثابت کرده که وقتی ما ترمزهای ذهنیمون رو ضعیف تر و ضعیف تر میکنیم به یه نقطه ای میرسیم که دیگه ترمز میبُریم و با نهایت شتاب و سرعت تو سرازیری نعمت ها و برکت ها میفتیم…
سلام الهام خانوم عزیز . این کامنتتون دقیقا برای من بود و شدین دست خدا برای من . چون من چند مدتی هست دارم روی یه موضوعی که کار میکنم که دقیقا با حرفای شما تونستم راهمو بهتر بشناسم . بزار واضح تر بگم من یه زمین دارم که میخوام بفرومش که این تصمیم از ۴ ماهه پیش شروع شد که جالبیش اینه همینطور که شما از تاخیر تو کار گفتین برای این زمین هم همین اتفاق افتاد و هی شرایط به سمتی رفت که به صورت طبیعی اتفاقاتی میفتاد که جلوی فروششو میگرفت و اینکه این جلوگیری از فروش از روز اول تا الان خیلی به نفعم شد چون الان هم ارزشش بهتر شده و مبلغ بالاتری شده و هم داره راحتتر شرایط پیش میره و میتونم بگم تا حدود زیادی هم همین توکل به خدا رو داشتم و همش میگفتم یه خیری هست که نمیشه و تایید میکردم که اره ببین اینجا خیر شد پس توکل بخدا میدونم درست میشه و … با کامنتت فهمیدم که بهتر و قوی تر آزادو رها بشم از فروشش و بزارم خدا کارشو بکنه و از سر راه خدا برم کنار و بزارم اون به بهترین نحو ممکن کاری ازش خواستمو بکنه و فقط من کارایی که حسم بهم میگه رو انجام بدم و حسمو تو تک تک لحظاتش آزادو رها کنم تا خدا برام به بهترین نحو ممکن خیر کنه همون طور که تا الان ۳۰درصد به ارزشش اضافه شد و … میدونم خدا خیرمو میخواد و میزارم اون از این طریق یا حتی طریقای دیگه پولی که میخوامو برام جور کنه … ممنون از شما دوست عزیزم و استاد عزیز و خدای بی نهایت وهاب و هدایتگرم . شادو در آرامش باشین
سلام الهام جان
چقدر واضح همه چیز رو توضیح دادی به خدا لذت بردم
و استفاده کردم
ممنونم عزیزم از این همه دسته بندیهای بهتر و واضح توضیح دادنت در هر مورد
خدایا شکر ت هدایتمون میکنی با دوستان واستاد عزیزمون
سلام به الهام نازنینم ????بیستی دختر، ماشالله، چقدر درسهای این یکی دانشگاه هم با این استاد نازنینت عالی یاد گرفتی و عالی عملیش کردی. کامنتت چه نکته ها و چه درس ها که نداشت، امیدوارم که اونجا نعمت ها و زیبایی های بسیار بیشتری رو تجربه کنی و روز به روز موفق تر باشی و زیبا بدرخشی. در پناه خدا باشی??????
سلام الهام عزیزم خیلییییییییییی متشکرم از به اشتراک گذاشتن این همه اگاهی و قوانین مهمی که این چند وقت عملی انجام دادی و اینقدر به اگاهی هات عمل کردی
همه این پیامت مثل همین سفر به دور امریکا برامون نمود عملی درک و اجرای قوانین بود مرسیییی که این همه وقت گذاشتی و این همه اگاهی ها و تجربیات ناب رو به ما گفتی دستتتت طلا
بابت پیام پر از اگاهی و نکته های مهمت هم که دیروز بام فرستادی خیلییی متشکرم . از صبح نشستم و دارم روی هر بخشش کار میکنم و هر فایلی که فرمودین رو دانلود کردم که بشینم ببینم و نکته برداری و کم کم عمل گرایی مثل شما.
راستی منم خواسته رفتن به خارج از کشور در من از موقع سفر به دور امریکا خیلییی ایجاد شده
و همش هم نشانه های زیادی از خارج از کشور و زندگی در خارج و … برام میاد از جمله همین پیام شما که همه اش در مورد خارج از کشور بود
ممنون میشم اگه هر وقت کاری نداشتی و وقت داشتی بهم بگی چه کار کنم که زبان انگلسیم خوب بشه واسه خارج از کشور چون از ارزوهام شده که تجربه خارج از کشور و تجربه زندگی در خارج از کشور رو داشته باشم.
من کلاسهای زبان و پکیج های اموزشی زبان زیادی داشتم و دارم ولی عمل نکردم
بازم بابت همه چیز و همه وقتی که برای همه ما گذاشتی از ته قلبم متشکرم دوستتت داریم
سلام دوست خوبم، اعظم خانم عزیز. امیدوارم بتونم در حد خودم در مورد یادگیری زبان انگلیسی راهنماییتون کنم.
من به هر کسی که میخواد یادگیری زبان انگلیسی رو شروع کنه پیشنهاد میکنم که با 3000 لغت پرکاربرد زبان انگلیسی شروع کنه.
لیست های مختلفی تو اینترنت پیدا میکنید. اپلیکیشن های مختلفی هم تو این زمینه هست. اکثرشون هم با ترجمه و مثال هستن.
اما من به شما پیشنهاد میکنم که تو اینترنت سرچ کنید Oxford 3000 PDF تا لیست پیشنهادی آکسفورد رو براتون بیاره.
بهترین کار اینه که اصلا به لیست های فارسی کاری نداشته باشید و خودتون بشینید دونه دونه معنی این لغت ها رو از دیکشنری انگلیسی به انگلیسی در بیارید. اشکالی نداره معانی فارسیش رو هم از دیکشنری دربیارید و جلوش بنویسید. برای هر کدوم هم یکی دو تا مثال برای خودتون تو یه دفتر یادداشت کنید. میتونید لغت ها رو هم همراه با معانیش رو فلش کارت یا همون برگه یادداشت های کوچیک بنویسید و روزانه چند تاش رو مرور کنید.
من به شما قول میدم اگه این کار رو درست و با حوصله انجام بدید و فیلم و کارتون هم به انگلیسی کنارش ببینید، به راحتی بعد از چند ماه میتونید 80 درصد متون، مکالمات یا فایل های صوتی-تصویری ای که به زبان انگلیسی هستن رو درک کنید. خوندن کتاب داستان به زبان انگلیسی هم میتونه خیلی مفید باشه.
اگر عبارت «گرامر دو زبانه» رو هم تو گوگل سرچ کنید یه سری کتاب الکترونیکی و سایت براتون میاره که میتونید برای تقویت گرامرتون ازش استفاده کنید.
فقط به عنوان شخصی که سالهاست زبان میخونه بهتون پیشنهاد میکنم اصلا سراغ سایت ها و اپلیکیشن ها و کتاب ها و کلاس هایی که ادعا میکنن به صورت فشرده یا بدون نیاز به گرامر میتونن به شما زبان یاد بدن و کاری کنن که تو چند ماه به انگلیسی مکالمه کنید نرید. اینها مثل همون قرص و شربت لاغری میمونه که عوارض جانبیش بیشتر از فوایدشه.
یادگیری زبان هم مثل هر چیز دیگه ای تو این جهان نیاز به تکامل داره. برای همین عجله نکنید و به خودتون زبان بدید.
به قول یکی از استادان خوبم، زبان مثل ظرفی میمونه که تا با لغت و گرامر پر نشه سرریز نمیکنه. برای همین شما تا لغت و گرامر به اندازه کافی بلد نباشید نمیتونید به زبان انگلیسی مکالمه کنید و به یه موفقیت پایدار تو این زمینه برسید.
روزی 10 یا 20 تا لغت رو طبق زمانی که دارید به همون شیوه بالا کاملِ کاملِ کامل یاد بگیرید. کلی هم دیکشنری به صورت آنلاین یا سیدی هست که میتونید برای تلفظ ازش استفاده کنید. من خودم از سیدی دیکشنری Longman (انگلیسی به انگلیسی) و نارسیس (انگلیسی به فارسی/فارسی به انگلیسی/انگلیسی به انگلیسی) استفاده میکنم.
بعد از اینکه این 3000 لغت رو به معنی واقعی یاد گرفتید، پیشنهاد میکنم روی کتاب های آیلتس کمبریج که تو بازار موجود هست سرمایه گذاری کنید چون هر چهار مهارت زبانی رو همزمان با هم تقویت میکنه. علاوه بر این، هر وقت به قصد مهاجرت و … به امتحان آیلتس نیاز داشتید راحت تر میتونید از پس این آزمون بر بیاین. اکثر کشورها هم مدرک آیلتس رو قبول میکنن.
امیدوارم این توضیحات براتون مفید باشه. با آرزوی موفقیت برای شما دوست نازنینم.
سلام ووقت بخیر ممنون از اینکه تجربتون رو همراه با درسهاییکه از اون گرفتید رو در اختیار ما قرار دادید براتون آرزوی بهترین شتابها وپرشها درزندگیتون رودارم خدانگهدار
با درود و احترام
دیدگاه شما را که خواندم به صورت ناخودآگاه شما رو با خودم مقایسه کردم و تازه فهمیدم با اینکه مدت هاست استاد رو دنبال میکنم و پیشرفت های خوبی در حد خودم گرفتم اما هنوز نزدیک به صفر میل میکنم و یاد داستانی که دو هفته پیش برایم رخ داد افتادم
حدود دو هفته پیش من در تهران برای ابطال یکی از مدارکم و گرفتن یک مدرک جدید به یک دفتر پیشخوان دولتی مراجعه کردم و آنها به من گفتند برای ابطال آن باید به شهر خودت (بوشهر) برگردی و آن را باطل کنی و بعد به اینجا مراجعه کنی تا ما مدرک جدید را برای تو صادر کنیم
در عصری که همه چیز غیرحضوری اتفاق می افتد این پاسخ واقعا برای من غیر منطقی بود و با اینکه می دانستم باید ذهنم را کنترل کنم ولی واقعا سخت بود و ذهن من شروع به مقصر دانستن همه افرادی کرد که مسئول مستقیم آن مدرک بودند و چون نتوانستم ذهنم را کنترل کنم به هر کس مراجعه می کردم کار من راه نمی افتاد
شاید اگر همان ابتدا توانسته بودم ذهنم را کنترل کنم و آن را به خدا سپرده بودم خدواند راه بهتری پیش پای من قرار می داد و در همین شهر هم کار من راه می افتاد ولی متاسفانه از پس آن بر نیامدم و در نهایت بعد از چند روز که از آن ماجرا گذشت و پیگیری هایی که کردم تصمیم گرفتم که مدارک را به شهر خودم پست کنم تا خانواده ام پیگیر ابطال آن مدرک شوند
واقعا امروز با خودم فکر کردم دلیل اینکه بعضی از ما خانواده عباسمنش به خوبی نتیجه می گیریم و بعضی خیر
یا بعضی سرعت نتایجشان به مراتب بیشتر از دیگر عزیزان هست در همین رعایت نکات کوچک است
در نهایت از شما بابت اشتراک این تجربه زیبا سپاسگذاری میکنم
انشالله بعد از مهاجرت هم بتونیم تجربه های زیباتون رو بخونیم
با آروزی موفقیت روز افزون
سلام دوست خوبم الهام خانم چقدرررررررررررر این کامنت عالی بود چقدر موضوع رهایی رو عالی توضیح دادین که پاشنه اشیل من هم هست و دارم روش کار میکنم صبح که از خواب پا شدم اولین کامنتی که خوندم همین بود حال اومدم چشام باز شد حالا میفهمم استاد براچی صبح که بیدار میشه اولین کاری که میکنه کامنت میخونه چون اینقدر که این بچها اگاهی و تجاربشونو به زیبایی به اشترک میزارن نمیشه ازشون گذشت منم چند وقتیه صبح که از خواب پا میشم کامنتارو میخونم بخدا مطمئنم با همین فرمون که بریم ?به بهترین مسیرها هدایت میشیم سپاسگزارم
سلام و درود الهام عزیز?
«کارگاه عملی استفاده از قانون» خیلی عالی بود داستان را به طور کامل خواندم.
آفرین به این صبرت، آفرین به این ایمانت و آفرین به کنترل ذهنت که توانستی با کمک خداوند و عمل به دانسته هات اونو در راستای اهدافت به کار ببری و اجرایی اش کنی.
بسیار لذت بردم و بهت تبریک میگم .
از اینکه هدایت و نشونه های خداوند رو جدی گرفتی.
با اون تیکه ای که گفتی وقتی که وارد مداربالاتر هدایت میشی انگار که تو کنده میشی از همینجایی هستی و دقیقا موافقم که آنچنان شور و عشقی ما رو میبره به سمت جلو که ما متوجه نمیشیم که خودمون هستیم یا کسی داره ما رو هل میده که همین حسو من هم تجربه کردم.
احساس خوب=اتفاقات خوب
برات از خداوند بزرگ بهترینها رو میخوام و در اوج بدرخشی.
سپاسگزارم از اینکه تجربه ی زیبایت را با ما به اشتراک گذاشتی.???
سلام دوست عزیز
بسیار عالی و زیبا و کامل بود کامنت شما و کلی درس داشت.
تبریک میگم بزرگتر شدن و کامل تر شدن تون رو
همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید
سلام الهام خانم عزیز
اول بهت تبریک میگم بابت درک این همه اگاهی که بین شنیدن اگاهی درک کردن و عمل کردن خیلی تفاوته و الان شما انسانی بسیار عملگرا و موفق هستین
آفرین به این همه ادراک عالی
نکات عالی و بسیار ناب در کامنت شما بسیار راهگشاست
امیدوارم هر انچه که بهترین است برایت رقم بخورد
الهام عزیز
برایت بهترینها رو آرزومندم. تجربه ی عملی بسیار خوبی رو برامون به یادگار گذاشتی.
موفق و همیشه در مدار ثروت باشی عزیزم.
سلام واقعا درس های زیادی آموختم از کامنت شما
موفق باشید
خیلی ممنون از کامنتتون خانم محمدی، خیلی نکات کاربردیی داشت. ممنون که وقت میذارید و مینویسید
من یه سوالی برام پیش اومده، اونجا که هی تاخیر پیش میومد از کجا متوجه شدید بخاطر فرکانسهای خوبتونه و در واقع تاخیر الهیه، یا ترمزی دارید و این تاخیرها بخاطر باورهای اشتباهی مثل کارهای من گره میخوره و… اس؟؟؟
صدالبته که هرکدوم که باشه وظیفه ما احساس خوب داشتنه. ولی در مورد دوم، باید علاوه بر اون ترمزه رو هم برطرف کنیم.
شما چطور متوجه شدید که تو کدوم دسته هستید؟؟؟
تاخیر الهی و اینکه اینا در واقع برنامه ریزی خداوند بخاطر فرکانسهای خوبم بوده؟؟؟ ترمز دارم و باید برطرفش کنم؟؟
سلام دوست خوبم. ممنون از پیامتون و سوال تامل برانگیزی که مطرح کردید. امیدوارم بتونم در حد درک خودم از قانون راهنماییتون کنم.
طبق چیزی که من از استاد یاد گرفتم، هیچ اتفاقی به خودی خود خوب یا بد نیست. یعنی هیچ اتفاقی به خودی خود معنای خاصی نداره و این ما هستیم که با طرز فکر و باورهامون به اون اتفاق برچسب خوب یا بد رو میچسبونیم.
مثلا در مورد من تاخیرهای پیش اومده به خودی خود اصلا معنی خاصی نداشتن اما چون من به قانون احساس خوب = اتفاقات خوب ایمان دارم، سعی کردم با چسبوندن برچسب «الهی» به این تاخیرها حس خودم رو خوب نگه دارم چون همونطور که خودتون گفتید تنها وظیفه ما کنترل ذهن و رسیدن به احساس بهتر در هر شرایطی هست. همونطور که استاد میگن، جهان اصلا به دلایل و توجیهات ما برای داشتن حس بد کاری نداره و فقط و فقط به فرکانس های ما واکنش نشون میده.
علاوه بر این، خداوند هیچ برنامه از پیش تعیین شده ای برای ما نداره و صلاح و غیرصلاحی وجود نداره و اتفاقات آینده ما فقط و فقط به واسطه فرکانس هایی که در همین لحظه میفرستیم رقم میخورن.
برای همین اگه یه تاخیری توی کار ما پیش بیاد و ما با استفاده از هر شیوه ای که بلدیم بتونیم به احساس بهتر برسیم، قطعا اون تاخیر به یه تاخیر الهی تبدیل میشه چون قانون احساس خوب = اتفاقات خوب وعده خداونده، همون نیروی برتری که طبق آیه «انا علینا للهدی» هدایت رو وظیفه خودش و نظامش دونسته.
اما اگه نتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و برچسبی به اون تاخیر بچسبونیم که احساسمون رو بد میکنه، صد در صد نتیجه ای که رقم میخوره نتیجه مناسبی نخواهد بود.
من خودم وقتی به یه تضادی برمیخورم سعی میکنم با یادآوری یه تجربه، یه نقل قول، یه جمله یا یه آیه امیدبخش احساسم رو خوب کنم، مخصوصا این آیه فوق العاده:
وَعَسَى أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُون
پس تا زمانی که در مسیر درست باشیم و احساسمون رو خوب نگه داریم، هر تجربه ای، چه خوشایند چه ناخوشایند، به رشد بیشتر ما و واضح شدن خواسته های ما کمک خواهد کرد. من حتی به شک و تردیدهام هم برچسب «فرصتی برای تعقل و رشد بیشتر» رو میزنم تا حالم رو خوب کنم.
اما یه نکته ای رو هم باید اینجا در نظر داشته باشیم و اون پاشنه های آشیل و ترمزهای ما هستن. طبق چیزی که من تا الان از قانون درک کردم، اگه یه الگوی ثابت (تاکید میکنم یه الگوی ثابت نه یه اتفاق ثابت) تو زندگی ما داره هر چند وقت یه بار تکرار میشه اون دیگه نشون دهنده ترمزها و پاشنه های آشیل ماست. برای همین وقتی به یه تضاد برمیخوریم، باید ببینیم که رد پای اون ترمزها (یا بهتر بگم خط ترمزی) تو اون اتفاق میبینیم یا نه.
مثلا پاشنه آشیل من «عدم احساس لیاقت» هست و بارها و بارها به خاطر این موضوع تو زندگیم با ناخواسته های زیادی مواجه شدم، چه تو بحث روابط، چه تو مسائل کاری، چه تو بحث ثروت و …
مثلا بارها پیش اومده که یه کاری رو برای یه نفر انجام دادم اما اون طرف حق الزحمه اون کار رو پرداخت نکرده و من هم اغلب به خاطر همین پاشنه آشیل و کمبود عزت نفس روم نشده که این موضوع رو پیگیری کنم. یا مثلا قبلا افراد زیادی سر راهم قرار میگرفتن که بهم احترام نمیزاشتن چون من خودم اون احترام رو اول به خودم بدهکار بودم. این همون الگوی ثابتی هست که خودش رو به اشکال مختلف تو زندگی ما نشون میده.
برای همین وقتی که تصمیم گرفتم برای ویزا درخواست ندم، پاشنه آشیل خودم رو به خودم یادآوری کردم تا ببینیم آیا باز دارم از همون جا ضربه میخورم یا نه. وقتی که دیدم بله مشکل همینجاست، دیگه مصمم تر شدم که این ترمز و پاشنه آشیل رو کمرنگ تر کنم.
اما یه اتفاقاتی هست که سالی یک بار ممکنه برای شما بیفته و الگوی ثابتی تو زندگی شما نداره. مثلا من از وقتی که قانون رو بهتر درک کردم و سعی کردم بهش عمل کنم، تقریبا تو هیچ اداره یا بانکی کارم به تاخیر نخورده.
برای همین وقتی برای گرفتن تمکن مالی یا درخواست ویزا رفتم و کارم تو چند مورد به تاخیر خورد، میدونستم که این ریشه در پاشنه آشیل من نداره و سعی کردم با چسبوندن برچسب «برنامه ریزی خدا» حسم رو خوب نگه دارم و خیلی بیش از حد ذهنم رو درگیرش نکردم که حالا وای چرا این اتفاق برای من افتاد! در واقع به چشم یه اتفاق گذرا بهش نگاه کردم.
جالبی قانون هم اینه که حتی پیدا کردن و برطرف کردن ترمز هم نیاز به حس خوب و آرامش داره. ذهن شلوغ هیچ وقت نمیتونه اصل رو از فرع تشخیص بده. اما اگه آرامش داشته باشیم بهتر و سریعتر میفهمیم ایراد کار از کجاست.
علاوه بر این، اگه من ترمزم رو پیدا کنم اما یه سره به خاطرش خودم رو سرزنش کنم و دوباره احساسم بد بشه، هیچ وقت نمیتونم اون مشکل رو رفع کنم.
پس یعنی ایجاد حس خوب (یا به بیان دیگه یه قدم یه قدم بهتر کردن احساسمون) و برداشتن ترمزها باید به صورت موازی دنبال بشن. از اونجایی هم که پایه همه موفقیت ها آرامش هست، باید اول به آرامش و حس خوب برسیم. بعد خود اون حس خوب به برداشتن ترمزها و کمرنگ تر کردن پاشنه های آشیل ما هم کمک میکنه.
امیدوارم این توضیحات براتون مفید بوده باشه. با آرزوی بهترین ها برای شما و همه دوستان خوبم در این سایت.
چقدر عالی توضیح دادید، سپاسگزارم ازتون. مخصوصا اونجا که گفتید پیدا کردن ترمزها هم خودش ارامش میخواد و حس خوب.
ارزوی موفقیتهای بیشتر و بیشتر رو براتون دارم و بازم ممنون از کامنتتون. کامتتهایی که با مثالهای اینطور از زندگی شخصی هستن خیلی کاربردی هستن???
راستی این توضیح رو هم در حد درک خودم اضافه کنم که منظور از “برنامه ریزی” خداوند همون هدایت قدم به قدمی هست که در چارچوب قوانین نظام هستی از جمله قانون فرکانس به ما وعده داده شده. وگرنه همونطور که گفتم برنامه از پیش تعیین شده ای وجود نداره.
سلام دوست موفقم خانم محمدی کامنتم شما به اندازه چند کتاب برام الهام بخش و آگاهی بخش بود چقدر قشنگ و با حوصله توضیح دادین بینهایت سپاسگذارم از شما
همواره شاد و آرام باشید
سلام دوست عزیز
چقدر برام لذتبخش بود خوندن کامنت شما
درس هایی که یادگرفتین رو انقدر بصورت عملی زیبا پس دادین و چقدر زیباتر برای ما توضیح دادین
عاشق افرادی هستم که عمل میکنن به آگاهی هایی که داریم هممون دریافت میکنیم و کمک کننده است برای من که دلم میخواد توحید عملی رو تجربه کنم
ممنونم از به اشتراک گذاشتن کامنتتون حتی تو این قسمت از سفرنامه
امیدوارم به همه خواسته هاتون به زودی زود برسین
سلام دوست عزیزم الهام محمدی از خواندن موفقیت شما خیلی خیلی خوشحال شدم و ایمان و توکل شما رو تحسین میکنم و براتون آرزوی موفقیتهای بیشتر میکنم.
الهام خانم سلام !
بهت تبریک میگم بابت این همه باورهای عالی خیلی خوب بود خیلی .. ،شده بودی زبان خدا برا حرف زدن با ما خیلی با این کامنت اشک شوق ریختم .برات آرزوی بهترین ها رو دارم .???
سلام الهام عزیز
از اینکه این کامنت رو اینقدر با جزییات گذاشتی ازت ممنونم . چقدر مصداق خوبی بود از قوانین . چقدر پیام ها در خودش داشت . مخصوصا قضیه ی صبور بودن و خیر دیدن تضادها و نشدن ها و پدیده ی همزمانی . خیلی سخته که چیزی برات خیلی مهم باشه و از نظر ذهن تو باید طبق مسیر خاصی پیش بره و اگر نشه تو عقب می افتی ولی بتونی همه ی اون نشدن ها و عقب افتادن ها رو خیر ببینی. بتونی با خودت بگی که حتما این اتفاقات لازمه و قطعاتی از اون پازل نهاییه تا من در بهترین زمان و مکان درست قرار بگیرم . خیلی سخته گاهی بتونی با اینکه تمام شواهد از نشدن و عقب افتادن و بیچاره شدن و شکست خوردن و بد شانس بودنه ولی تو اعتماد و خوش بینی خودت و نگاه خیر به اتفاقات رو با صبوری زیاد حفظ کنی . خیلی پر از آگاهی بود. من هم یک زمانی خیلی اصرار داشتم اپلای کنم و هرچی بیشتر گیر می دادم بیشتر نمی شد .الان هم نمی دونم برم یا نه . میشه برم یا نه . ارزشش رو داره یا نه . تصمیم درستی هست یا نه . ولی خودم رو آرومتر کردم و سعی می کنم به اون هدف وابسته نباشم و میگم خدایا تو بهتر میدونی خیر من کجاست و دیگه گیر به خواسته نمی دم . شاید هنوز زمان و مکان درستش نرسیده . شاید همینجا برام بهتر باشه لااقل فعلا. خلاصه امیدوارم خدا هدایتم کنه به مسیر درستش. ممنون بخاطر این تجربه پر از آگاهیت ?
سلام آقا احسون عزیز… دوست خوبم… بی نهایت ممنون بابت کامنت زیباتون و نظر لطفتون.
پیگیر نظرات فوق العادتون تو سایت هستم و کلی ازتون درس یاد میگیرم. ممنون بابت به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها.
وقتی کامنتتون رو خوندم بهم الهام شد که بهتون پیشنهاد کنم این فایل استاد رو مرور کنید که توش در مورد مهاجرت هم صحبت کردن. احساس میکنم جواب بخشی از سوالاتتون رو توش پیدا میکنید. اسم فایل این هست: باوری که تغییرش درهایی از نعمت را به زندگی ام گشود.
علاوه بر این، این جمله هم بهم گفته شد که براتون بنویسم: وقتی باید تغییر کنیم که همه چیز عالی هست. توضیحاتش تو فایل “تغییر باور را از کی شروع کنیم” و چند تا فایل دیگه اومده.
براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.
الهام عزیز سلام.
من هم مثل سایر دوستان بسیااااار از خوندن کامنت شما و اینکه انقدرررر عالی از قانون به صورت عملی استفاده کردی و ذهنت رو هر لحظه کنترل کردی و از درس هایی که از این یک تجربه ی زندگیت در عرض چند ساعت، گرفتی واقعا لذت بردم و از ته دلم تحسینت کردم.
برات بهترین هارو آرزو دارم.
ممنونم که تجاربت رو با ما به اشتراک گذاشتی.???
الهام عزیزم
دوست و هم خانواده فهیمم
بسیار از خوندن کامنتت لذت بردم
بهترینهای خدا در انتظارته
موفق باشی
سلام الهام عزیز
خیلی زیبا با تک تک جزئیات این مرحله از زندگیت ، قوانین رو توضیح دادی
منم به یاری خدا قصد مهاجرت به شهر دیگری رو دارم
و واقعا متن شما خیلی به من تجربه داد
هدایت الله عزیزم بود
سپاس?
سلام خانم محمدی،
بارک اللە بە این همە همت و قدرت کنترل ذهن وتمرکز وتوجە برنکات مثبت،
واقعا دستمریزا داری،ایول، بقول خدتون دمت گرم ،خدا قوت دوست توحیدی و (مصدق الحسنی ) کە قوانین هم با بی نقصیشون دارن همە یسری هارو برات میسر میکنن شما خیلی عالی کد پروگرامینت و زیرکانە و با صبر وحلم تایپ میکنی آن بالایی هم انترشو برات میزند و بە آسونی رن میشود انشاء اللە، فرکانسات ترمز بریدە شون ، وهمینطور رو بە بالا در پیشرفت باشی و ما هم با شور وشوق لذت اخبار موفقیتهات و دنبال کنیم و بخونیم .
بچەها آدم این دانشجویان موفق و جدی میبینە حسودیش میشە ،حسودی شاید معنی درستش نباشە اما یە جورای روح رقابت یا کامپیتیشن ،درست ترش اونی کە قران میفرماید (ختامە مسک وفی ذالک فلیتافس المتنافسون) دریش بوجود میاد .
نە حسادت مادی چون من بە لطف خدا انگلیس زندگی میکنم و اون دغدغەی سفر از کشورم وندارم اما دغدە من سفر از دهات شرک گرفتەی درونم بە شهر آباد و توحیدی همان درونم هست ( بە معنی قریە و مدینە ی قرانیش )کە تا آن انجام نشود هرجای دنیا زندگی کنیم همان آش و همان کاسە، کە مطمئنن خانم محمدی و دوستان توحیدی سایت هم همین دغدغەی اصلیشونە، اون سفری بدن مادیشون هم برای خدمت بە همون دغدغە اصیلە است تا بتوانن بهتر و راحت تر بە ادامەی اون سفر اصیەشان برسن.
آشنای من با استاد؛ ابراهیم آسا ،همە اون باورهای کج وکولەی کە داشتم، وهمە اون بتهای کە ساختەبودم در مورد آدمای صالح و لایق بە الهام الهی، کە باید یە آدمهای خاصی باشن کە ترک دنیا کردە و یەجورای بدرد هیچی نخور؛ اونوقط لیاقت الهامات الهی پیدا میکنن را درهم شکست و منقلبم کرد ،بە قول استاد عباس منش (منطقی شد برام) و ایمان آوردم کە آدم میشە شاد و خرم وثروت مند و بدرد همە چی خرد ( بخندت ،برقصد لذت ببرد از این زندگی کە براش با این دنیای مادی آمدە) باشد و الهامات الهی هم دریافت کند؛ بهتر هم هست،اتفاقن تنها راهشم همینە.
رفتە رفتە دارم این باور ومیسازم ، وقطی کە الهامات بە همە میشود،چرا من اون ثروت مندو بدرد خرە نباشم کە بلطف الهی بە ثروت رسیدە و بهشتش و تو همین دنیا ساختە کە آمادەی اون بهشت اصلیە هم داشتە باشد ، راهش هم همینە من ظرفم و وبزرگ کنم و ظرفیتتو ببرم بالا تا درخواست بهتر داشتە باشم و خدم لایق بە دریافتش بدانم تو هر شرایطی، تا وقطی بە اون قدرت اصلیە اون عزیز جون جونی شرک نورزیدم و بالاترین وداناترین و دلسوزترین ونزدیکترین وپر قدرتترین قدرت کائناتش دانستم دیگە تمامە .
اما بە مرور زمان شیتان یا همان نجواهای درونی هم ویرژنشون میرە بالا و همانطور کە ما قوی میشویم آنها هم آپدیت میشن ولی با دیدن دوستان و عزیزان مثل شما خانم محمدی همان ( تعالو ساعە نئمن ) اصاب پیامر رخ میدە ؛ آدم دوبارە جون میگیرە و نفسی تازە میکندو آنتی ویروسش آپدیت میشە .
خدا قوت ،
یا هو
سلام دوست خوبم الهام جان
ممنون از توضیحات خوبنپت و تجربه ی بی نظیرت در مورد دانشگاه و تحصیل در خارج از کشور خیلی عالی بود واقعا دقایق فوق العاده ای صرف خوندن نظر تو شد و ذهنم و زیرو رو کرد واقعا چند تا نکته رو یاداوری کردی در مورد رسیدن و دنبال کردن خواسته ها با اینکه قدم بعدی رو نمیدونیم واقعا برام قابل تحسین بود دیدگاه تو و زاویه دید خوبت به این قضیه و یادآوری آیه های زیبای قران در مورد همین مسئله.
از تجربه ت در دفتر ویزا عالی بود و اینکه تونستی ذهنت رو در اون شرایط که شرایط خوبی نبود کنترل کنی و اتفاقات خوب رو خلق کنی آفرین میگم بهت و تحسین میکنم تواناییتو در منترل ذهن.هنوز هم ذهنم در مود گفته هات دگرگونه و واقعا لذت بردن از نظر زیبات برات آرزوی موفقیت و سرافرازی دارم.
یعنی واقعا نمیدونم در مورد این کامنت بی نظیر چی بگم الهام جان این جور کامنت ها جنسشون خاصه و پرا از آگاهی نابه طوری که موقعی شروع به خوندنشون میکنی دیگه نمیشه وایساد دیگه نگاه نمیکنی که چنئد صفحه است و فقط میخونی از خداوند بزرگ و مهربان و عزیزم برایت هر روز سلامتی بیشتر ، روابط بهتر ، ثروت افزون تر ، توحید راسخ تر طلب دارم واقعا لذت بردم
سلام آقای نیک پور عزیز. یک دنیا سپاس به خاطر کامنت زیباتون. متن فوق العاده ی پروفایلتون من رو غرق در احساس آرامش کرد و دلم نیومد که ازتون تشکر نکنم. بهترین ها رو براتون آرزو میکنم.
این یکی از بهترین کامنتهایی بود که من تا حالا خونده بودم و سرشار از آگاهی بود.
من همین الان هدایت شدم به دیدن این قسمت سفرنامه و این کامنت سر راه من قرار گرفت.
میخوام بگم اگر به خدا اعتماد کنیم خدا در هر لحظه به هر طریقی که شده صداش را به ما میرسونه.
میخوام بگم اگر هزاران ساعت سمینار و فایل آموزشی داشته باشیم اگر در آن فرکانس نباشیم آن تاثیر و آگاهی عمیقی که باید را نداره و بهترین راه نه تنها برای جذب ثروت بلکه برای یادگیری و جذب آگاهی هم توحید و اعتماد به خداوند است فقط به خداوند.
و اگر داریم صرفا به یک فایل یا یک نفر برای یادگیری و دریافت آگاهی نگاه میکنیم،شرک می ورزیم.
تو فیزیک یه تعریفی هست که بهش اصطکاک ایستایی میگن یعنی وقتی یه جسم ثابته برای به حرکت در آوردنش یه نیرویی به جسم وارد بشه
وقتی این اصطکاک ایستایی به حداکثر میرسه یعنی بیشترین نیرو به جسم ثابت وارد شده و جسم در آستانه ی حرکت هست
و پس از این نیرو هر چقدر نیرو چ کم چ زیاد بهش وارد بشه باعث حرکت کردن جسم ثابت میشه
دوست عزیزم خانم محمدی من دقیقا بیشترین نیرو را تو این مدت به خودم وارد کردم که در آستانه ی حرکت قرار بگیرم و بعدش با وارد شدن یه نیرو به مدار جدیدی وارد بشم
و یه دنیای جدیدو تجربه کنم به خداوندی خدا قسم این نیرویی که باعث شد به حرکت در بیام این کامنت شما و دیدن این هماهنگی و برنامه ریزی خدا در این قسمت از سفر بود
احساس میکنم از بین دیدگاه هایی که تا حالا دیدم اونی که نزدیک ترین فرکانس رو نسبت به فرکانس ارسالی استاد به جهان میفرسته شمایی
شکرگذار پروردگارمم که به این قسمت سفر و این دیدگاه شما هدایتم کرد
حالا منم در زمان مناسب در مکان مناسب را درک میکنم
مثل اون قسمتی که اسم شما تو فایل سفر بود و نوشتید به جنون رسیدید
منم همچین حس زیبایی رو دارم
ممنونم از شما و از استاد و خانم شایسته که خدا از طریق شما این تیکه از پازل ذهن من رو هم تکمیل کرد
خدایا شکرت
دوست خوبم… سینای عزیز… بی نهایت از خوندن پیامت خوشحال شدم. سپاسگزار خداوندم و خوشحالم که تونستم دستی از دستان خدا بشم برای تقویت باورهای همسفر خوبی مثل شما. ممنون که احساستون رو با من به اشتراک گذاشتید. امیدوارم زندگیتون پر از همزمانی های شگفت انگیز باشه. در پناه خدا.
سلام دوست عزیزم خداقوت ،من از خداوند هدایتی خواستم و این فایل واسم اومد بعد خداوند هدایتم کرد ب کامنت های لایک شده چ بعد ب خوندن کامنت شما و من سپاسگزارم ازت که با نوشتن این داستان ب من کمک کردی تا پاسخ سوال هایی که داشتم و بگیرم خداروشکر
عااالی بود.خیلی درس گرفتم👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻🌹🌹🌹
به نام تنهاقدرت هردوجهان
سلام سلام به استادعزیزم ودوستان هم فرکانسی،الهام عزیزم چقدرزیباقوانین روتوضیح دادیدچه خوب ترمزهاونقاط ضعفتون روشناختید،من چندروزواقعاتضادهایی داشتم وامشب اوجش بودکه ازخداوندهدایت خواستم وبه کامنت شمارسیدم وخدای مهربانم راسپاسگزارم که من وبه این کامنت هدایت کردواقعاآروم شدم،امیدوارم بتونم ازاین مطالب مفیددرزندگیم استفاده کنم وازخدامیخوام کمکم کنه تابتونم بهشون عمل کنم،ازشمادوست عزیزم سپاسگزارم وامیدوارم همواره راههای پیشرفت درتمام جنبه های زندگی برایتان هموارشود
درپناه خداشادباشید
سلام الهام عزیزم ❤❤❤واقعا خوشحال و سپاس گزار هستم که به کامنت شما هدایت شدم من این کامنت را چند بار خوندم و هر بار شما را تحسین کردم که چقدر عالی تونستید ذهن تون رو کنترل کنید 👌👌
چون برای خودم هم شبیه این اتفاقات افتاده بود و من عکس العملی کاملا متفاوت رو داشتم😅 بهتر تونستم حسی رو که شما با هر یک از اتفاقات به ظاهر ناخوشایند داشتید رو حس کنم ولی شما ذهن و افکارتون رو خیلی خیلی عالی کنترل کردید و توجه تون رو از نا خواسته ها به خواسته ها و احساس خوب تغییر دادید واقعا از ته قلبم شما رو تحسین میکنم که چقدر عالی آموزه هاتون رو عملی کردید
با اینکه چند بار این کامنت فوق العاده رو خوندم ولی میخوام بار ها و بارها این کامنت رو بخونم و به نکنه هایش عمل کنم 😊
خدایا صد هزار مرتبه شکر
ممنون الهام عزیز که این کامنت رو گذاشتید
برای شما و تمام اعضای سایت و استاد و مریم عزیزم آرزوی بهترین ها رو دارم
سلام به دوست عزیزم
واقعا لذت بردم از خوندن نتایجت واقعا عالی و تحسینت میکنمکه اینقدر عالی به انچه که اموختی داری عمل میکنی ، واقعا تحسین برانگیزه ، واقعا سپاسگذارم که اینقدر به زبان خیلی ساده سلیس مسیری که طی کردی رو بیان کردی و به اشتراک گذاشتی ممنونم
هر کجا هستی شاد و پیروز سربلند باشی
سلام الهام عزیزم
بارها و بارها به کامنت ها و آگاهى هاى الهیت تو سایت برخوردم و بارها تحسین کردم و اشک شوق ریختم و سپاسگذارى کردم
و اما امشب نمیدونم چطور ازت سپاسگذارى کنم براى جارى کردن این تجربیات الهى که دقیقا تاخیر الهى رو واسم یه کلید واژه کردى و چیزى بود که انگار دقیقا خدا بهم گفت
تک تک کلماتى که با دستهاى اززشمند و الهیت نوشتى هدایتى بود که فقط خدا میدونه چه نتیجه عالى براى من داره و دقیقا همون هدایت خدا بود براى من
خدارو شکر میکنم براى موفقیتت براى مهاجرتت به بهترین شکل
براى تو نازنین بهشتى بهترین ها رو ارزومندم که تو لایق بهترین ها هستى 💖💖💖
سلام عزیزم
خیلی خوشحالمم ک مدارم ایقدی امده بالا،من امروز تمام حرف های ک الان با چشم خودم در کامنت شما میبینم داشتم به خودم میگفتم از ارامشی ک پایه تمام موفقیت های این مدتم هست،از تضادهای ک فقط وفقط برای واضح شدن خواسته هام بودن،از اینکه خودش بهم میگه الان این مسله داری حلش کن بعد ک حلش کردم منو با بزرگترین ترس عمرم در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار داده از تاخیری ک تو اجابت خواسته هام بود فقط برای این بوده ک ظرفم بزرگتر کنه ک الان به کمتر از اون چیزی ک میخام قانع نیستم،از اینکه میترسیدم بگم چی میخام ولی خودش در زمان مناسب بهم گفت ایا به ابرها نمینگری ک چگونه حرکت میکنند ما اونهارو هدایت میکنیم توروهم هدایت میکنیم امروز به این فکر میکردم ک از زمانی ک من با این مباحث اشنا شدم روزی نبوده کاری نبوده ک الکی باشه هرکاری من انجام دادم خودمسیر بوده وخداوند میگفت این کارها انجام بده شاید اون موقع نمیفهمیدم میگفتم ای بابا وقتم تلف شد ولی بعد یه مدت خیلی کمی فهمیدم همونم مسیر بوده ومن باید انجامش میدام اونم تکه ای از پازلی بوده ک خدا داره میچینه،با خودم میگفتم چقدر من ارام تر شدم وصبورتر نسبت به اتفاقات نسبت به افراد خداشاهده دیشب ذهنم میگفت تو اوضاعت خیلی بده ولی خود خدا بهم میگفت تو شرایطط از استاد ک تو اتاق سیمانی بود ک دیگه بدتر نیست چطور استاد تونست توهم میتونی واین حرفا چقدر بهم کمک کرد و چقدر راحت از اون نجوا ها گذشتم ک حتی اتفاق دیشبم یادم رفت،چقدر رهاتر شدم امروز به خودم میگفتم بابا همه چی به طور طعبیی اتفاق میفته نیاز نیست دست و پابزنی از سرراهش برو کنار منم دیگه اون خواسته زیاد برام مهم نیست چون دارم لذت میبرم وهمه چی سپردم به خودش،خیلی از حرفای امروز خودمو تو کامنت شما دیدمم اینم درزمان مناسب در مکان مناسب قرار گزفتن بود ک کامنت شما خوندم وگرنه اولش رد شدم ازش نمیدونم چی شد برگشتم خوندم وبازهممممم خودش بود
خدایا سپاسگزارم ک هرلحظه مرا در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار میدهی
سلام الهام محمدی.
امروز 29شهریور 1403هست ومن امروز به سمت این کامنت هدایت شدم.خیلی دلم میخواد بدونم الان تو کشوریی که میخواستی هستی؟؟
واین که تو حین خوندن کامنت شما ،به قدری فرکانسم اومد بالا که هر پاراگراف به پراگراف این کامنت رو تحسین میکردم.از دختریی که اینجوریی خودشو به خدا سپرده.دمت گرم دختریی شما امروز ایمان منو باور منو نسبت به خیلی چیزا لول آپ کردی.نسبت به این که هرخواسته ای که میخوای سعی نکن با زور بخوای اگر قرار باشه به من داده بشه داده میشه فقط کافیه من ترمزهایی که دارمو بخوابمونم.امروز من خیلی خوشحالم که به کامنت شما هدایت شدم و از خدا میخوام حال خوب الان منو باشما شریک کنه و هرلحظه شاهد خوندن اتفاقات معجزه اسای شما و بقیه هم فرکانسیام باشم.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش که یک روزهایی هزاران دلیل برای ضعیف بودن ضعیف موندن داشتن اما توجه ای نکردن و ادامه دادن و الان شدن یکی از برترین موجودات زمینی که میلیون ها ادم از بودنش از خدا سپاسگزاری میکنن و درس میگیرن و بچه هایی که تواین مسیر هستن میخوام که ادامه بدن و ادامه بدن و ادامه بدن