سفر به دور آمریکا | قسمت 66 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

318 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2521 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    چه احساس قشنگیه وقتی که بقول استاد فرکانس ذهن و روحت به هم نزدیک میشه آنقدر نزدیک که ی احساس آرامش نابی بهت دست میده که تو رو قادر میکنه که از پس هر کاری بربیای کاری مثل نوشتن و نظر دادن راجع به سفرنامه. من الن دقیقا این حس رو دارم و توی این ارامش ناب می نویسم آنچه رو که خدای درونم در مورد این فایل بهم الهام میکنه:

    سفر امروزمون با سبزی شروع شد یعنی مستقیم از دل آروی اومدیم بیرون و بدون اینکه جایی بریم چشم و ذهنمون متمرکز شد روی زیبایی. ی زیبایی که عشق مادر و فرزند رو به تصویر می کشه، زیبایی که فاصله نمیشناسه و در هر جا و مکانی میتونه خودش رو نشون بده چقدر تحسین برانگیزه. مطمانم که این سبزی مزه ی عشق و محبت رو میده، مزه ی مادر رو میده، مزه ی دوست داشتن و دوست داشته شدن رو میده و در یک کلام مزه ی خداااااااااااااااااااااااااااا رو میده وای که چقدر خوشمزه میشه این غذا و این یعنی لذت بردن قبل از رسیدن به نتیجه!!!

    وای که سینی که سبزی توشه چقدر زیباس .چه ترکیب رنگ قشنگی آدم رو به وجد میاره.انگار که پرنده های توی سینی مثل کبوتر های نامه رسان هدیه مریم جان رو از ایران ورداشتن و آوردن اینجا دادن دستش تا هم خودش خوشحال بشه و هم ما با دیدن این صحنه ها ذوق کنیم و لحظاتی رو فارغ از آنچه که دورو برمون هستش فقط و فقط بر زیبایی متمرکز بشیم . راستی با دیدن این سینی این حس بهم دست داد که انگار که تحفه ی ارزشمند ماددددددددددددر رو باید در کجاوه زیبایی حملش کرد چیزی که همسنگ با تحفه باشه چیزی که ارزش ان رو چند برابر کنه آخه تحفه مادر ی چیز دیگه اس . وای که چقدر من از دیدن این همه زیبایی کنار هم لذت میبرم. شاید مریم جان اصلا ایده ای برای انتخاب این سینی خاص نداشته و بطور ناخودآگاه اینکار رو کرده باشه اما من فکر میکنم بی حکمت نیس انتخاب این سینی چون پر از نکته اس.

    چقدر جالبه که مریم جان قورمه سبزی رو با سبزی خشک درست میکنه من که تا حالا اینکار رو نکردم ولی سعی میکنم انجامش بدم چون مطمانا ارزش غذایی سبزی با خشک کردنش حفظ میشه .اینم نکته جدید آشپزی مرسی مریم جان.

    و اما چی بگم از این بسته بندی های قشنگ گوشت بدون هیچ چیز زایدی فقط و فقط گوشت خالص اونهم برای ی هدف خاص. این بسته بندی های قشنگ منو یاد ارزش ابزار میندازه و اینکه برای هر کاری باید ابزار مناسبش رو از قبل آماده کرد چیزی که هم از اتلاف وقت جلوگیری می کنه و هم کار سریعتر و راحت تر انجام میشه. از وسایل آشپزی که نگو. بابا اندشن. آنقدر جهان و انسان پیشرفت کرده که خیلی وقته خانم ها با غذای سوخته خداحافظی کردن و خیلی راحت و آسون و با لذت دارن آشپزی می کنن و هیچ دغدغه و نگرانی ندارن البته منظور از خانم ها افرادی مثل مریم جون هستن که بار کار کردن رو خودشون و هماهنگی با قوانین به ی همچین جایی رسیدن. البته غذای سوخته هم جز اون تضادها بوده که باعث شکل گیری خواسته ها شده و نتایجش این وسایل پیشرفته اس.

    وقتی مریم جون میگه بریم تو حیاط خونمون احساس میکنم که همه جای جهان سرای خودشه و نه فقط آمریکا. البته باید هم اینجوری باشه وقتی اونقدر به منبع وصل بشی و اونقدر سیتمش رو بشناسی هیچ محدویتی برا خودت قائل نمیشی و همه جا رو سرای خدا و خودت میدونی.

    در فروشگاه که باز میشه یا وقتی که صحنه پارک ماشین ها رو میبینم یا اون گوی های قرمز رنگ وسط اونهمه رنگ قشنگ یاد داستان بنی اسرائیل تو قرآن می افتم که وقتی که جزییات گاوی رو که خداوند دستور داده بکشند رو میخوان موضوع به رنگ که میرسه خداوند می فرماید:

    لونها تسرالناظرین: رنگ ان فرح بخش دیدگان است.

    اینجاس که یاد اهمیت رنگ می افتم .و این فایل رو که میبینم دقیقا رنگ بندی ها این خصوصیت رو داره. واقعا رنگ ها چشم نواز هستند. از زمانی که سفرنامه شروع شده من این ویژگی رو در جای جای آمریکا میبینم. انگار که مردم اینجا واقعا خصوصیات و ویژگی هایی که خداوند تو قرآن مطرح کرده رو در زندگیشون بخوبی مد نظر دارن و چقدر این موضوع منو به تحسین این ملت واداشت که خیلی از جزییاتی که تو قرآن ذکر شده رو به عینه دارم تو زندگیشون میبینم و این تلنگری میشه برای من مسلمان که آموزه های قرآن رو تو زندگیم پیاده کنم و فقط در حد خواندن نباشه.

    و اما نکته دیگه تعریف و تمجید استاد از خونوادش و قورمه سبزیشونه که بمن میگه وقتی کسی غذای خوشمزه ای درست می کنه حتما یادآوری بشه و ازشون تشکر بشه که این خودش تمرکز بر زیبایی و جذب زیبایی های بیشتره. استاد اونقدر با ولع راجع به قورمه سبزی حرف میزنه که فکر کنم بچه هایی که دوست نداشتن هم مایل شدن که امتحانش کن بابا مرسی استاد منبع انرژی هستی برا ما.

    اینا چیزایی بود که بمن الهام شد تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 2355 روز

    سلام به استاد عزیزم، مریم خانوم سرآشپز و مایک که داره بزرگ و بزرگتر میشه.

    ?اولین چیزی که نظرمو جلب کرد، پوشش اسلامی خانومها تو فروشگاه بود. این آزادی عقاید خودش باعث ثروت سازی میشه و همه جور مشتری رو جذب میکنه.

    نکته دوم این بود که آدما با راحتی تمام میان اونجا، با دمپایی، با یه تیشرت ساده، نهایت آرایششون یه ماتیک ساده و ملایمه، بدون اینکه تو فکر جلب توجه و تائید دیگران باشن در صورتی که همین ویژگی پاشنه آشیل اکثر ما تو ایرانه

    ?اون شیر آبی که تعبیه کرده بودن رو یکی دیگه هم با اندازه‌‌ی کوچیکتر برای بچه ها هم درست کرده بودن و این ایده‌ی جالبی برای رفاه مشتریهاست

    ?راستی چه ایده جالبیه که سبزی قرمه رو خشک کرده مادرتون. من واسه اولین باره که دارم میبینم?

    ?مریم عزیزم من از تو آشپزی شما یه چیزی یاد گرفتم که منو یاد قوانین خدا میندازه: حتما نباید همه چیز مرتب و عالی باشه تا

    ? احساس خوب=اتفاقات خوب داشته باشیم.

    توی آفریده هایی هم که خدا آفریده، در عین نظمی که توی قوانین الهیش هست، یک سری بی نظمی ها هم هست. مثلا هیچوقت دو درخت رو مثل هم تو دنیا نمیبینیم و اتفاقا پر از بی نظمی است که این ویژگی باعث ایجاد تنوع در خلقت شده. یا آبشار هایی که تو دنیا هست هیچوقت راه صاف و ساده ای برای سرازیر شدن ندارن و همین باعث ایجاد زیبایی های بینظیری هم شده و…

    و نکته ی جالبی که من از آشپزیتون یاد گرفتم از اون روزی که مرغ درست کردی تا به آلان و من‌‌ هم سعی کردم تو غذا درست کردنام رعایت کنم اینه که پیازهات همش یه اندازه نیست ‌و واقعا من از همین یه تیکه خیلی نکته درآوردم

    که یکیش همین وسواسیتم توی کارهامه که سعی در کم کردنش دارم

    ?استاد عزیزم چقدر زیباست که فرزندتو به این شکل صدا میزنی

    من از وقتی که شما مریم جون و ?عشقم? خطاب میکنی، یاد گرفتم کسانی رو که بدون هیچ چشمداشتی دوستشون دارم ?عشقم? صدا میکنم از جمله بچه‌ام رو

    و یه چیز جالب دیگه که من دیروز به بچه ۳/۵ ساله‌ام یاد دادم اینکه هر چیز جالبی دید بگه: ?خدایا شکرت چقدر عالیه، چقدر خوبه?

    و امروز یه لباس پوشید که خیلی خوشش اومد و گفت: خدایااااااا شکرررررت چقدر خوبه و همچین با ذوق میگفت که خندم گرفت و کیف کردم که کوچکترین عضو این خانواده است

    سپاسگزارم خدای من

    سپاسگزارم استاد

    سپاسگزارم مایک عزیزم که داره یه پا مرد میشه

    و…

    سپاسگزارم مهربانوی ایران زمین/مایه‌ی افتخار این سرزمین

    ((شعر باید خودش بیاد/دوستت دارم خیلی زیاد…))???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    محبوبه آگاهی گفته:
    مدت عضویت: 3291 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی?

    فایلهای سفرنامه این روزها غوغا کرده و در زندگی هر کس با توجه به مدار فعلیش تاثیری گذاشته. فایلهای سفرنامه و خوندن کامنتهای دوستانم به من کمک کرد تا آنچه در این سه سال آموختم رو به صورت عملی در زندگی یک خانواده ببینم و اینطوری بتونم آموخته هام رو در ذهنم دسته بندی کنم تا بهتر برام جا بیفته.

    ?اولین چیزی که من از استاد یاد گرفتم و در فایلهای سفرنامه مشهوده ایمان به خداوند و داشتن احساس خوبه. ایمان دقیقا نقطه ی مقابل ترسه. ما به همون اندازه که به خدا ایمان داریم، می تونیم از چیزی نترسیم. به همون اندازه که به جمله مومنان هرگز نه می ترسند و نه محزون می شوند باور داریم، می تونیم از هیچ اتفاقی نگران نشیم و احساسمونو خوب نگه داریم. ما به همون اندازه که به الا بذکرلله تطمئن القلوب ایمان داریم می تونیم قلبی آرام و مطمئن داشته باشیم. و ما همه این باورهای درست رو از استادمون یاد گرفتیم.

    ?نکته بعدی که در زندگی استاد به صورت عملی می بینیم توکل به خداست. همونطور که در تمام فایلهاشون هم تاکید دارن مومن واقعی عزت نفس داره، روی هیچ کس غیر از خدا حساب نمی کنه، فقط به خداوند تکیه داره و خداوند رو به عنوان رب العامین و ارباب جهانیان پذیرفته. به همین دلیل همه برای استاد دست خداوند میشن و بهش کمک می کنند. و این برای همه ما میتونه اتفاق بیفته به شرط این که به دستان خداوند وابسته نشیم . دستان خداوند بی شمارن و خداوند از راههای بیشمار ما رو به سمت خواسته هامون هدایت می کنه.

    ?ما از استاد یاد گرفتیم که به خدا اعتماد کنیم و اینکه خداوند استاد برنامه ریزی هاست. استاد همه چیزو رها می کنه و دست از پارو زدن برداشته و اجازه میده جریان هدایت الهی او رو به سمت خواسته هاش ببره.

    ?چیزی که خیلی در فایلهای سفرنامه به چشم میاد شکرگزار بودن استاد و خانم شایسته هم در کلام و هم در عمله. شکرگزاری عملی یعنی توجه به نکات مثبت و دیدن نیمه پر لیوان و لذت بردن از داشته هات. استاد و عزیز دلشون چون همیشه توجهشون به زیباییهاست و زیباییها رو ستایش می کنند، همیشه شادن و مدام به شادیها و زیباییهای بیشتر هدایت میشن. به قول دوستانم در کامنتهای سفرنامه:

    “شکرگزاری همان صلات مومن است.

    خوشا آنان که دائم در نمازند.”

    و حامد عزیز در قسمت ۵۹ چقدر زیبا شکرگزاری رو معنا کرده:

    “شکرگزاری یعنی از داشته‌هات نهایت لذت رو ببری، شکرگزاری یعنی نعمت‌هایی که خداوند بهت داده استفاده کنی و لذت ببری، شکرگزاری یعنی ظرف وجود خودت رو بزرگ و بزرگ‌تر کنی، نشانه‌ی شکرگزار بودن لذت بردن از تک تک لحظات زندگیه، هر وقت دیدی داری از تک تک لحظات زندگیت لذت میبری، بدون اینکه به شرایط زندگیت نگاه کنی بدون که شکرگزار هستی. نشانه‌ی شکرگزار بودنت اینه که داری به سمت زیبایی‌های بیشتر هدایت میشی، هر وقت دیدی همش داری زیبایی میبینی و داری نکته مثبت هر چیز رو میبینی بدون که ناخودآگاه داری شکرگزاری میکنی و این اصل شکرگزاریه. ملاک شکرگزاری لذت بردن از داشته هاست. همونطور که ملاک ایمان داشتن احساس خوب و آرامش قلبیه. خدا نیاز نداره که شکرگزاری رو به زبان بیاری، خدا نگاه میکنه ببینه چقد داری از داشته‌های همون لحظه‌ات لذت میبری بعد نعمت‌های بیشتر وارد زندگیت میکنه، بعد هدایتت میکنه به جاهای زیباتر، بعد هدایتت میکنه به سمت‌ شادی های بیشتر، بعد آدمای شاد سر راهت قرار میده، بعد همه چیز رو بر تو آسون میکنه چون شکرگزاری و داری از لحظاتت لذت میبری بدون توقع، بعد میبینی همه چیز به تسخیرت دراومده و اینها همش از شکرگزار بودنت شروع شد.”

    ?آنچه که ما به طور کلی از زندگی استاد یاد می گیریم، از زمانی که کار کردن روی خودشونو شروع کردن و یه تاکسی دنده آرژانتینی داشتند تا به امروز که این آروی زیبا رو دارن و آزادانه به همه جا سفر می کنند، صبور بودن و امید داشتنه.

    صبر به معنای تحمل کردن نیست. اینکه چیزی رو با زجر و ناراحتی تحمل کنی اسمش صبر نیست. استاد همیشه به فضل و رحمت خداوند امید بسیار داشته و در مشکلات صبور بوده و مطمئن بوده که خیر در آن چیزیه که پیش آمده (خیر فی ما وقع) و مطمئن بوده که قوانین برای همه جواب می ده و خداوند پاداش صبر و ایمان و شکرگزاریش را خواهد داد و مدام او رو به سمت زیبایی ها و آسانیها هدایت خواهد کرد. ما هم باید مثل استادمون در مشکلات از صبر(امید و رهایی) و صلات(توجه به زیباییها و نکات مثبت هر لحظه) کمک بگیریم. همه ما می دونیم که تغییرات زندگی استاد یک شبه رخ نداده و استاد صبورانه و با ایمان روی خودش کار کرده.

    ?امیدوارم این نوشته بتونه به دوستان هم مدارم کمک کنه و همچنین ردپایی باشه از خودم در این سایت?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    نازنین بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 3315 روز

    سلام سلام

    بابا مننننن عاششششقتم , بالاخره بقلت میکنم, سفت سفت بوست میکنم, جون بابا تو آینه دیدمت , تصوراتم درست بود , عاشششقتم

    خانم شایسته , ببین گفتی قرمه سبزی , میخواهم درست کنم, یعنی دیگه داشتم میتریکدم از خنده, گفم آخه مگه داریم , من خواهرم اینقدر بشینه بری من سبزی بگیره پاک کنه, خشک کنه, نازی که تو عمرش یک بار هم قرمه سبزی نپخته , تازه من میگفتم , ول کن, میرم از شهروند میخرم میبرم, ولی واقعا دم خواهرم گرم , حالا اصل داستان, هرکس تو ایران یه دستور پخت میداد , برای درست کردن قرمه سبزی با این سبزی خشک , خودمم گفتم خدایا خودت میگی به موقعش من الان 2 الی 3 روزه اومدم, بببین من عاشششقتم آخه مگه داریم اینقدرهمفرکانس , من درگیر قرمه سبزی درست کردن بودم برای اوین بار تو عمرم تازه با سبزی خشک شده, بعد شما به قول وسط اینجا تو آمریکا بیایین این و بگین , وقتی داشتین , درست میکردین گفتم خداکنه, همه مراحلش و نشون بده, بببین دیگه من مردم از خنده و خوشحالی , اصلا من عاششششقتم بوس بوس

    استاد بوسسسسسسسسسسسسسسس, ادای خانم شایسته رو درمیارید از زبان تصاویر ما خیلی حال میکنیم , من عاشششششقتم

    راستی بچه ها تو قسمت قبل ,که استاد در مورد قفل حرف زد و بعد داشتم نظرات بچه ها رو میخوندم , و اقعا دم همه گرم, داشتن با خودم فکر میکردم , من روی یک چیزهایی و خواسته هایی از زندگیم قفلی زدم, بد هم قفلی زدم, یه جوری قفل کردم, روی بعضی زمینه ها, که درسته به شدت دارم روی خودم کار میکنم, و اون قفلی که زدم , داره خفم میکنم, مثل اون داستان ترمز و گاز (وای وای مقاله های خانم شایسته رو برای دوره کشف قوانین تو قسمت راهکار مسائل شما یخونید اووففف نگ برات)

    خلاصه فهمیدم وقتی قفلی میزنم , روی یک چیز هر چقدر هم باورهای خوب بسازم و بسازم , و لی قفلی زدن یا پامون روی ترمز بودن, من رو راکد نگه میداره, بعد میگم اااا چرا نتیجه نمیده, بچه ها مثلا من الان به شدت دارم روی باورهای ثروتم کار میکنم, ولی فهمیدم دیشب بعد از دیدن قسمت قبل , که بد جور قفلی زدم روی روابطم , و من هی دارم باور ثروت روی باور ثروت میسازم , ولی ذهن درگیر یه جای دیگه است, به درونم اجازه شهود نمیده, یا اصلا قفی زدم روی چه طوری manage کردن یک سری از کارهام که اصلا با این آگاهی ها بی ایمانی و شرک محض که دارم به مسیر فکر میکنم و این قفلی ها رو سعی کنم, با کلید باز کنم, نه با زور دست که خیلی درد داره, یا با چکش که دردش کمتر , مثل بچه آدم با کلید , کلیدی که میگه , ببین من زمین و آسما ن و کوهها و جنگل و هر آنچه تو میخواهی آفریدم, آخه چرا نمیری دنبال بچه بازیت و عشق و حالت , چرا اینقدر میپیچی به پر و پای من, چرا ایمان نمی آری با این هم نشونه و معجزه ای که هر روز برات خلق میکنم, توسط تغییر فکر خودت , بچه ها وقتی قفلی میزنم , روی یک چیزی , دقیقا اون موقع است که شرک و تو وجودم که مخفی مثل مورچه در دل تاریکی شب , روی سنگ سیاه, میفهمم, قفلی میزنم, چون یادم میره , منبع انرژی , منبع عشق و منبع ثروت , بعد میخواهم قفل و با دست و چکش و سنجق سر , باز اکنم, اینها همون ایده هایی هستن که به سرمون میزنه, ولی میگیم بابا چرا نتیجه نمیگیرمممممم, من میخواهم با تو همه چیز من , زندگی من عشق من, سرور من , مولای من , پدر من , مادر من , دوست من, پول من , همسر من, خونه من, ……..میدونم تو همه چیزی و تا اخر عمر هم بنویسم تموم نمیشه,میخواهم با تو قدم به قدم کلید بندازم و باز کنم و لذت ببرم, من چقدر بی نهایت خوشبخت هستم , و نعمتی که این جمله رو نوشتم و ته دلت قنج بره, آخه حیف اون لحظه هایی از زندگیم که یادم تو رو , کمکم کن که تمام لحظه هام با حس فرکانسی تو(آرامش) باشه, نمیگم بیشترش بشه, من همه لحظه هام و با تو میخواهم, آخه تو کافی .

    آقا راستی یک چیز دیگه, بچه ها من همیشه, اگر یک کاری به غیر از مثلا کار کردن روی خودم, و اون اهدافی که مشخص میکنم, در هر تایمی پیش میاد, مثلا مثل اداره گاز و آب و برق رفتن, یا خونه تمیز کردن, یا شاید غذا پختن, یا منظورم هرچیزی که اولویت های اصلی من رور در طول روز تحت تاثیر قرار میداد, خیلی ذهنم ناخودآگاه غر غر میکرد, که این چیه پیش اومد وای اون کار اصلی موند, خلاصه از این فکر ها که سراغ هممون میاد, مثل اون داستان نصب اینترنت استاد, روی RV و هزاران مورد دیگه که تو این سفرنامه دیدیم , که اتفاقاتی خارج از گود بود, ولی ذهنم دیگه از زبان تصاویر(من عاشقتم خانم شایسته عشقی ,قابل توجه استاد(عاشششقتم, بوس )) یاد گرفته که یعنی چی وقتی تو برات یک موضوع خارج از گود برات پیش میاد در عمل ذهنم و آروم کنم, و حتی از انجام اون کار خارج از گود هم , لذت ببرم, چیز یاد بگیرم و لذت ببرم, و اصلا این زندگی دیگه , انجام هر کاری با لذت و آرامش , برای آماده شدن برای تجربه های راحت تر ولذت بخش تر

    عاششششقوتنمممممممممم یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    فرشید وهابیانی گفته:
    مدت عضویت: 3716 روز

    به نام فرمانروای کیهان فرمانروایی که هر جا ما هستیم اونم همون جاست

    با سلام به همه ی عزیزای دلم

    ابتدا به آموزهای استاد شک می کنیم . چون شیطان قسم خورده مارو بترسونه

    بعد به خود استاد شک می کنیم . چون شیطان از بودن ما در زمین خوشحال نیست

    مرحله بعدی هم استاد رو قبول می کنیم وهم آموزهاشو (خدارو سپاسگزاریم)

    اما اون ول کن نیست، میگه همش درسته اما این برای اونا بوده تو کجا اونا کجا

    اما اگه اون فکر میکنه که میتونه کاری انجام بده سخت در اشتباه(شیطان)

    ما یه راهنما داریم ؛ اون مارو راهنمایی میکنه ؛ اون احساس خوب رو به ما میگه(خدا)

    اون ما رو قضاوت نمیکنه

    اون ما رو دوست داره

    اون با همین چیزی که هستیم دوستمون داره

    اون ما رو ول نمیکنه

    اون عاشق ماست

    اون همه چیزه

    سپاسگزارم از یه غذای ساده

    سپاسگزارم از سایت ساده

    سپاسگزارم از بازی یه بچه ساده

    سپاسگزارم از یه کشور ساده

    سپاسگزارم از یه جهان ساده

    فردوسی رو حاکم متعصب اون زمان در قبرستان مسلمونها به خاک نمی سپرده؛چون گفته اون گبر بوده و خداپرست نبوده و… خلاصه میبرنش توی زمینای خودش خاکش میکنند. شب میاد به خواب حاکم با لباس زیبا ومکان زیبا ومیگه این جا ومکان به خاطر این جمله ی من

    جهان را بلندی وپستی تویی

    ندانم چه ای ، هر چه هستی تویی

    در آخر یاد خانم انوشه انصاری افتادم که میگفت ؛ وقتی تو ماه بودم دیدم زمین خیلی کوچیکه وچقدر ساده است

    این دنیای زمینی

    در شادی، شکر گزاری ،سلامتی، ثروت وسعادت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3844 روز

      فرشته ی خــــدا مرسی عشقم که این سخن گران بهات را با ما به اشتراک گذاشتی. دوست دارم .. الهی که همیشه قلبت پر از عشق خداجون باشه و لبــــــــت خندون مثل الان … یوهو بزن قدش .. دمت گرم که هستی و دنیامون را قشنگ تر کردی … یوهووو .

      جهان را بلندی و پستی توییندانم چه ای، هر چه هستی تویییاد خانم انوشه انصاری افتادم که میگفت؛ وقتی روی ماه بودم دیدم زمین خیلی کوچیکــه و چقدر ساده و زیباست.این دنیای زمینی در شادی، شکر گزاری ،سلامتی، ثروت و سعادت باشی … یوهو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    به نام الله یکتا 🤍

    سلام استاد خوووبم

    استادِ نابم

    استاد زندگی من

    سلام مریم جانم

    الگوی من

    زن نمونه

    عاشقتونم

    امروز اومدم باهیجان یه چیزی به غیر از زیبایی های سفرنامه بنویسم

    میخوام از تاثیر دیدن و نوشتن این نکات زیبای سفر نامه ،فقط سفرنامه ها براتون بگم

    همین امروز اتفاق افتاد برام

    من تو اولین کامنتم در قسمت سفربه دور امریکا گفتم شروع کردم به نوشتن این زیبایی ها و عمل به تمرین

    و حالا دیشب این قسمت زیبارو دیدم و کلی تحسین کردم اما کامنت نتونستم بزارم

    امروز با مادرم رفته بودیم کلینیک چشم ،برای عمل چشم مادرم

    و اینجا بود که من چیزهایی دیدم فوق العاده

    دکتر برخلاف وعده و تایم دیر کرده بود ازطرفی تداخل پیش اومده بود و اتاق عمل پر بود

    برای همین ما تو اتاق با چندبیمارو همراهشون باهم هم صحبت شدیم

    حالا چجوری توصیف کنم آدم های فوق العاده ای که دونه دونه به اتاق پیوستن

    آدم های مختلف با عقاید مختلف با ظاهروتیپ متفاوت و تحصیلات مختلف از نقاط مختلف تهران وحتی ایران یکی از شهر بابل بود اما همه باانرژی مثبت مهربان صاف و صادق خوش خنده و موفق

    زن سن بالایی و دیدم وقتی میگم سن زیاد واقعااا خیلی سنش بود که چند بیماریو پشت سر گذاشته بود حالا برای عمل چشم اونجا بود بعد میخندید حتی اتاق عملو باپای خودش رفت گف وا ویلچر میخوام چیکار میخوام راه برم ،بعد از عمل که اوردنش تو اتاق استاد نگم برات چیکار کرد تا وارد شد دست زد هورا کشید من اووومدم دست بزنید من برگشتم دختراشم میخندیدن

    همین آدم وقتی داشت از کودکیش حرف میزد که انگار تنبلی چشم داشته اما چون اون زمان علم نداشتن مادرش روغن به چشمش میزنه و باعث میشه کم سو بشه یخورده چشمش اما همین آدم باعشق راجب این قضیه حرف میزد میگف مادرم عاشقم بوده خواسته بهم لطف کنه چمیدونسته و من بااین چشم کاملا سالمم یه دنیا دیدمو لذت بردم

    دخترهاش پسرش نگم براتون باعشق میومدن نوبتی پیشش میخندیدن

    خانومیو دیدیم که چندتا کشور رفته بود زندگی کرده بود و استاد میگف انسانیت در تمام ادم های دنیا موج میزنه و هی مثال میزد و این واقعا باور فوق العاده ای برای من شد برای مهاجرت

    خواهر همین خانوم ۴تا پسر داشت و همه ازدواج کرده بودن اصلا به قیافش نمیخورد دهه ۴۰ باشه ،تازه ۳تا از پسراش انگلیس بودن و هرسه زناشون خارجی بودن

    و این خانوم میگف اونا حتی مهربون تر با محبت تر از عروس ایرانیمن

    و باعشق میگف نوه تایلندی دارم نوه روسی دارم

    چقدر زیبا بودن نوه هاش و عروساش واقعا زیبا بودن

    خانومیو دیدم که مثل زنای قدیم اززیر یه لباس و شلوار پوشیده بودو بدون روسری چادر معمولی سرش بود

    من تاحالا ندیده بودم برا همه جالب بود یه همراه پرسید ازش گف اتفاقا من خیلی حال میکنم رو بلیزو شلوار یه چادر بکشم بدووون روسری

    همه گفتن بابا مانتو شلوار ک راحت تر گف نه من اینقدر اوکیم بقیه هم برام مهم نیستن

    خیلی باخودش درصلح بود و خیلی خوشم اومد ادمای توی اون جمع حتی تشویقش کردنو تایید گفتن اره مهم خودتی

    در کنار همه اینا یه خانومی بود که واقعا فک کردیم نهااایت ۲۸ سالش اما ۳۹ سالش بود دوتا پسر دبیرستانی داشت ۱۸ سال بود داشت کارمیکرد

    از ۲۱ سالگی ازدواج کرده بود و مهندس ای تی بود

    خدای من هم درس هم ازدواج هم دوتا پسر شیطون بافاصله یکسال داشت

    باهاش که حرف زدم گف ببین من اصلا وقت نمیکنم برم باشگاه یا ارایشگاه

    ولی به سلامتم اهمیت میدم همون تایم خونه یه ورزشی میکنم به تغذیم توجه میکنم

    اون بین متوجه شدم به گفته مادرش یکبار نمازش قضا نشده که خودش گف بابا من برا خودم میخونم یواشکی میخوندم ازاولم بخاطر خدام میخونم یادشم

    کلی حرف زدیم تا یه جا بین کلامش گف راستش میدونی چرا من خوب موندم چون همیشه خوشحالم لذت میبرم میخندم

    میگف پولو خرج میکنم سفرو میرم کارمو میکنم بهترینارو برای خودم میخرم

    پول میاد خونه میاد باید استفاده کرد لذت برد

    گفتم تو چقدر توکلت زیاده

    گف خب مطمئنم خدا حواسش هست

    استاد امروز باورام زیرو روشد

    به چشم دیدم

    ادمی ک میگف یکسال شوهرم کارنداشت اما من گفتم عزیزم پیش میاد درست میشه و من کار کردمو حالا اوضاع خوبه شکرخدا

    خانومیو دیدم باز جوون تراز سنش که راجب بیزینس ارایشگریش حرف میزد که چجوری شروع کرد اول تو ارایشگاه بقیه میگف بعدش دیدم نه وقتم دست من پولمم تازه ی درصد زیادیو میگیرن

    اومدم خونه مادرم دو در داره

    یه اتاقشو مجهز کردم الان تایمم دست من

    هم به بچم میرسم هم لذت میبرم هم تایم خالیم بیشتر هم پولم براخودم حالا کم کم هفته ای ۱۵ میلیون درمیارم

    این تایمی ک امروز خدا به من داد

    منو با ادم های عالی اشنا کرد

    ادم هایی که به من تکاملو یاددادن

    صبوری همراه با توکلو یاددادن

    باورهای مثبت درباره ملیت های دیگ

    و من از نزدیک الگوهارو دیدم

    چقدر شما میگید برید الگو پیداکنید بشنوید بپرسید و امروز متوجه شدم چقدر تاثیر گذار

    استاد این تجربه چندساعته بنظر خودم بخاطر توجه به این سفرنامس

    من بارها تحسین کردم مردم امریکارو با تیپ و ظاهرو عقاید مختلف باهم کنارهم هستن میخندن حرف میزنن دوست میشن

    بارها تحسین کردم رابطتون و امروز چندرابطه عالی از نزدیک دیدم

    بارها تحسین کردم حتی اون سرویس بهداشتی های فوق العاده و تمیزو و امروز این کلینیک فوق العاده بود

    تحسین میکردم اون احترام و خوش برخوردی افرادو در رستوران و اماکن و فروشگاه ها و امروز تمام پرسنل با عشق با جوک و باخنده باهام برخورد میکردن

    و ما هدایت شدیم به بهترین دکترو بهترین کلینیک

    حالا بیشتر قدر این تمرین و میدونم

    دیدن زیبایی ها

    تحسین اونها

    و بمب

    اتفاق افتادنشون

    من ازایران ،از تهران میبوسمتون

    عاشقتونم که کنترل ذهن به ما یاد دادید

    و مارو راهنمایی میکنید برای بهتر شدن

    ازاعماق وجودم ازت سپاسگزارم مریم جون

    از شماهم سپاسگزارم استاد که این بسترو فراهم کردید این زیبایی هارو ببینیم و ازجنس همون خلقشون کنیم

    عاشقتونم ❤

    خدایا شکرررت🤍🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      ریحانه گفته:
      مدت عضویت: 1969 روز

      به نام خدا

      سلام زینب عزیز… این کامنت نشونه امروز من بود. خیلی قشنگ جوابمو دادی با تعریفایی که از اون آدما داشتی.. خیلی ممنونم ازت… منم دارم تو این تهران زیبا واقعا بیشتر و بیشتر از این جنس زیبایی ها میببینم. تا الانم با ادمای فوق العاده ای به همین شکل یهویی و معجزه آسا آشنا شدم.

      زمانی که برای تمرین عزت نفس استاد تصمیم گرفتم برم پارک، به یه پارک زیبا هدایت شدم. توی مسیر راهمو گم کردم، از یه پیرمرد عزیزی که از اونجا رد میشد آدرس پرسیدم و نمیدونم چیشد که با هم هم کلام شدیم و راجع به زیبایی ها و آگاهی ها صحبت شد و چقدر آگاهی گرفتم.

      یا وقتی میخواستم با اسنپ ربرم مترو، راننده داشت از این می گفت که می خواد رو خودش کار کنه و بدون توجه به سنش، میخواد پیشرفت ورشد کنه تازه یه ایسگاه هم بعدش پیادم کرد. هم راهم نزدیکتر شد و هم اینکه لذت بردم از حرفاش. چون اولین باری بود که دیدم یه راننده درمورد شرایط جامعه و کمبود ها صحبت نکرد بلکه راجع به کار کردن رو خودش و رشد و پیشرفت بود. و چه قدر به این جنس از آدما افتخار می کنم واقعا.

      توی هواپیما هم یه همچین چیزی رو تجربه کردم و زن و مردی که اطرافم نشسته بودن، توی حرفاشون آگاهی و سپاسگزاری میدیدم… خانم راجع به روابط عالی و اینکه چطور وضعیت زندگیشو بهتر کرده صحبت میکرد و آقا از اینکه آدم باید خودشو درست کنه اگه میخواد جامعش درست شه کاری که میتونه انجام بده اینه که خودش درست عمل کنه…

      و چقدر لذت می برم از همنشینی با همچین آدمای جالب و باحالی…

      البته نشونه ای که گفتم مربوط به این مسئله نبود ولی گفتم بذار دوباره زیبایی هایی که دیدم و تجارب مشترکمونو بازگو کنم تا تمرکزخودمو خواننده هم روی زیبایی بیشتر شه :)

      ممنونم ازت زینب .. از استاد و کل تیم تحقیقاتی عباس منش و همه بچه ها. خدایا شکرت واقعا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مهسا وفایی گفته:
      مدت عضویت: 1778 روز

      سلام زینب جان

      چقدر عالی بود تجربه برخوردت با آدمهای خوش حس و فرکانس بالا

      و چقدر خوب که اینها رو اینجا ثبت کردی تا ما هم بخونیم و لذت ببریم و باورامون قویتر بشه

      ممنونم ازت زینب جون

      امیدوارم روز بروز احساست و توجهت مثبتتر بشه و نشونه های قشنگشو ببینی و برای ما هم بگی

      میبوسمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 863 روز

    به نام خدای مهربان و بزرگ

    به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

    خدای که نور عشق هست

    خدای که خالق تمام آسمان ها و زمین هست

    خدای که فرمانروایی کل کهیان و کهکشان ها از آن اوست

    خدای که جان میدهد

    خدای که هدایت گر همه ما هست

    خدای که راه گشا هست

    خدای که حمایت و هدایت میکند

    و من اعتماد میکنم همچون نوزادی در رحم که به خداوند اعتماد دارد

    همه چیز به نفع ما هست

    همه چیز در خدمت ما هست

    همه چیز برای ما هست

    الهی کروررر کروررررررر شکرت شکرت شکرت

    سلاممم به استاد عزیزم سلامم به مریم عزیزم سلامممم به تمام عزیزان دلم

    الهی که حال دل همه تان عالی ترین باشد

    خدایاااا شکرت شکرت شکرت

    چقدررر خوب میشود پاکیزه فرمون زنده گی را بسپاریم دست خدا و آرام باشیم که خداوند همه چیز را درست و عالی بسازد

    خیلییییی فایل عالی بود

    پر از ثروت پر از نعمت پر از قشنگی پر از زیبایی ها

    چقدرررررر لذت دارد در سفر باشی با عزیزانت و غذای مورد علاقه ات را بپزی بعد خرید کنی بعد بیایی در یک مکان زیبا نوش جان کنی خیلیییییی لذت بخش هست

    تحسین میکنم نه با زهنم بلکه با قلبم این جهان را این خداوند را که عاشقانه به فرکانس های ما پاسخ میدهد خدایا شکرت

    تحسین میکنم با قلبم استاد عباس منش را که همچین زنده گی عالی برای خودش خلق کرد

    ما همه هر چیزی را که میخایم برای حسی که در ما ایجاد میکند میخایم وگرنه اگر حسش را ندانیم نمیدانیم چی هست و نمیخواهیم و ما این حس را تجربه کردیم و حالا که این ها را میبینیم دوست داریم از اون حس ها بیشتر اش را تجربه کنیم

    مثلا حسی که من دوست دارم تجربه کنم شرایطی مثل این را

    حس امنیت ( چقدرررررررر داشتن حس امنیت لذت بخش هست حالم دگرگون شد الهی شکرت

    حس شادی ( بودن با عزیزانت و لذت بردن پختن غذا

    حس راحتی ( خریدن هر وسیله به راحتی و آسانی

    حس رفاه و آسایش

    خدایاااااااا شکرت خدایااا شکرت

    خدایا شکرت برای تمام نعمت های قشنگم

    خدایاا شکرت برای نعمت زنده گی

    خدایااا شکرت برای دم و بازدمم

    خدایاا شکرت برای زیبایی

    الهی شکرت برای چشم های قشنگم

    دوستتتتت تان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2915 روز

    These are the beautiful and positive things that I noticed in this amazing video

    اینها چیزهای زیبا و مثبتی هستن که من تو این ویدیوی فوق‌العاده متوجهشون شدم:

    Ms. Shayesteh greeting members of the intimate Ostad Abasmanesh family who are accompanying her in this adventurous trip

    خوشامدگویی خانم شایسته به اعضای خانواده صمیمی استاد عباس منش که دارن ایشون رو تو این سفر ماجراجویانه همراهی میکنن

    Ms. Shayesteh’s velvety voice

    صدای مخملی خانم شایسته

    The colorful tray and plate

    سینی و بشقاب رنگارنگ

    Ms. Shayesteh’s mother who expressed her love for her daughter by sending her herbs

    مادر خانم شایسته که عشقشون به دخترشون رو با فرستادن سبزی ابراز کردن

    Ms. Shayesteh appreciating the love expressed to her by making Ghormeh Sabzi. I think the best way to show our gratitude for the blessings we have received is to use them in the best way possible

    اینکه خانم شایسته با قرمه سبزی درست کردن از عشقی که بهشون ابراز شده قدردانی کردن. به نظر من بهترین راه برای نشون دادن سپاسگزاریمون بابت نعمت‌هایی که دریافت کردیم اینه که از اونها به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم.

    Ostad’s luxury RV

    آر وی لوکس استاد

    The “In God We Trust” motto

    شعار «ما به خدا اعتماد میکنیم»

    The delicious-looking pieces of stew meat

    تکه‌های گوشت خورشتی که خوشمزه به نظر میرسن

    Ms. Shayesteh cooking elegantly

    با سلیقه آشپزی کردن خانم شایسته

    Ms. Shayesteh’s multitasking skills

    مهارت خانم شایسته در انجام چند کار به صورت همزمان

    The high-quality kitchen utensils, which once again reminded me of this phrase: To get rich is glorious

    لوازم آشپزخانه باکیفیت که یک بار دیگه این عبارت رو به من یادآوری کرد: ثروتمند شدن باشکوه است.

    Ms. Shayesteh’s story about the herbs grown in Iran which have ended up in America. As she says, it shows how small the world is and that anything is possible. I once read somewhere that borders are just imaginary lines that appear on maps

    داستان خانم شایسته در مورد سبزی‌هایی که تو ایران پرورش پیدا کردن و نهایتا به آمریکا رسیدن. به قول ایشون این نشون میده که دنیا چقدر کوچیکه و همه چیز امکان‌پذیره. یه بار یه جا خوندم که مرزها فقط خط‌های خیالی‌ای هستن که روی نقشه‌ها ظاهر میشن.

    The many edibles that we eat every day, such as onion, beans, tomatoes, herbs, oil, saffron, rice, salt, pepper, turmeric, and other spices. Thank you for reminding me that I should not take these things for granted

    خوردنی‌های بسیاری که هر روز میخوریم، مثل پیاز، لوبیا، گوجه، سبزی، روغن، زعفران، برنج، نمک، فلفل، زردچوبه و ادویه‌های دیگه. ممنون که بهم یادآوری کردید که باید قدر اینها رو بدونم.

    Target, which is one of the largest retailers in the United States

    «تارگِت» که یکی از بزرگترین خرده‌فروشی‌ها تو آمریکاست

    The many customers shopping at Target, which is a sign of wealth and abundance in the world

    مشتری‌های زیادی که دارن از «تارگِت» خرید میکنن که نشونه ثروت و فراوانی در جهانه

    The inflatable dog which shows the direction to the playground. It’s interesting that its eye has been designed in the shape of Target’s logo

    سگِ بادی‌ای که جهت فضای بازی رو نشون میده. جالبه که چشمش به شکل لوگوی «تارگِت» طراحی شده.

    Photos of stylish models in the clothing section

    عکس مدل‌های خوش‌ استایل تو بخش لباس‌فروشی

    The pretty clothes

    لباس‌های زیبا

    Ms. Shayesteh buying what she calls “Clothes for Thought” without worrying about how much they cost

    اینکه خانم شایسته چیزی که خودشون بهش میگن «لباس‌های فکر» رو خریدن، بدون اینکه نگران قیمتش باشن

    Ms. Shayesteh not needing anyone’s approval for what she buys

    اینکه خانم شایسته به تایید هیچکس برای چیزی که میخرن نیاز ندارن

    The great song added to the video

    آهنگ عالی‌ای که به ویدیو اضافه شده

    The ladies with hijab, whose attire shows the freedom of religion in America

    خانمهای محجبه‌ای که پوشش اونها آزادی ادیان در آمریکا رو نشون میده

    The creatively designed shopping carts

    سبدهای خریدی که خلاقانه طراحی شدن

    Children sitting in shopping carts and having fun

    بچه‌هایی که تو سبدهای خرید نشستن و دارن لذت میبرن

    The wide range of products at the Target store

    طیف گسترده محصولات تو فروشگاه «تارگِت»

    The confident lady trying on a belt

    خانم با اعتماد به نفسی که داره کمربند امتحان میکنه

    The very clean restroom

    سرویس بهداشتی خیلی تمیز

    Ms. Shayesteh’s gorgeous and lovely face

    چهره جذاب و دوست‌داشتنی خانم شایسته

    Contributions of Target’s volunteers to the society

    کمک‌های داوطلبان «تارگِت» به جامعه

    Target’s large and clean parking lot

    پارکینگ بزرگ و تمیز «تارگِت»

    The expensive cars parked in the parking lot

    خودروهای گرون‌قیمتی که تو پارکینگ پارک شدن

    Ostad thanking Ms. Shayesteh for making that tasty stew and expressing his love to her

    تشکر استاد از خانم شایسته برای درست کردن این خورشت خوشمزه و ابزار عشقشون به ایشون

    Ostad dishing up rice for himself first and then for others, which shows it’s nothing bad to put ourselves first

    اینکه استاد اول برای خودشون برنج کشیدن و بعدا برای بقیه که نشون میده چیز بدی نیست که خودمون رو تو اولویت قرار بدیم

    Ostad, Ms. Shayesteh, and Mike talking to each other respectfully

    محترمانه صحبت کردن استاد، خانم شایسته و مایک با همدیگه

    Ostad being himself even in front of the camera

    اینکه استاد حتی جلوی دوربین هم خودشون هستن

    Mike’s patterned shirt

    لباس طرح‌دار مایک

    Ostad and Ms. Shayesteh heaping praises on the professional cooks in their family, which shows they always try to focus on people’s positive qualities

    تمجید زیاد استاد و خانم شایسته از آشپزهای حرفه‌ای تو خانوادشون که نشون میده اونها همیشه سعی میکنن روی ویژگی‌های مثبت افراد تمرکز کنن

    I’m so thankful to God for being part of this unique family. Thank you

    از خداوند سپاسگزارم که عضوی از این خانواده منحصر به فرد هستم. ممنون از شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2272 روز

    سلام به رهروان راه حقیقت

    هرروز پرده ای از مقابل چشمانم می افتد

    هرروز از خودم سوالاتی میپرسم که متحیرم میکند

    امروز سیزدهمین روز زندگیمه و اکنون باتمام وجودم معنی هم فرکانسی رو درک میکنم

    هم فرکانسی با استاد عزیزم

    از خودم میپرسم من یکسال و شش ماه گذشته چرا به اینجا هدایت نمیشدم ؟

    چرا چندماه بعداز ثبت نام در سایت بعدازدیدن فایل سفرنامه در یک کانالی به اینجااومدم وقبلش یکبارم محتویات سایت رو چک نکردم؟

    چرا اون همه فایلهای استاد رو گوش میدادم چیزی که الان میفهمم رو درک نمیکردم؟

    و عجیب ترین سوال اینکه من اون همه از کتابهاوفایلهای مختلف نکته برداری میکردم چرایکبارم از استاد عزیزم نکته ای ننوشتم؟

    و همه ی اینها فقط به من معنای هم فرکانسی رو یاد میدن

    من باید این راه را می اومدم تا به استاد میرسیدم

    همیشه میگفتم من از منفی بی نهایت به صفر رسیدم و باتمام وجود حس میکردم در صفر گیر کرده ام تااینکه با دیدن فایلهای سفرنامه و تمرکز به نکات مثبت شروع به نوشتنشون در دفتر کردم و تاالان خدا روشکر کل ۶۶ قسمت رو نکته نویسی کردم و ۶۶ صفحه براش مطلب نوشتم

    و به ذهنم رسید همین کارو با فایلهای دیگه استاد هم انجام بدم و با توحید عملی و سریال توجه بر نکات مثبت شروع کردم و خدای من نوشتن این نکته ها خوندن کامنتهای بچه های بی نهایت عالی سایت منو از صفر کنده و با آرامش و اشتیاقی سوزان دارم به سمت مثبت بی نهایت میرم

    چشمم بیناشده و به کامنتهایی هدایت میشم که سراسر امیدن سراسر باور سراسر حس خوب توانستن

    و دیشب بهم زنگ زدن و برای یک کار خیلی خیلی راحت که دوسه ساعت وقتمو میگیره بهم پیشنهاد دو میلیون دادن

    عالی نیست!؟

    مگه میشه فقط با نگاه کردن به باغات و گندمزارها به کارخونه ها و خونه های بزرگ و گران قیمت به مغازه های پراز اجناس دو میلیون پول جذب کرد!

    بخدا متحیرم از این خدایی که تازه شناختمش

    از این قوانینی که به راحتی آب خوردنن

    استادعزیزم نمیدونی چه استفاده ای از تک تک دقیقه هام میکنم وسط کاری اگر پنج دقیقه فرصت باشه با دوبال پرواز میکنم به سمت اتاقم به سمت گوشیم به سمت یک فایلی ازشما تا نکته ای بنویسم تا چیزی یاد بگیرم

    و این معنای زنده بودنه

    سیزده روزه هیچ کس و هیچ چیزی ناراحتم نکرده سیزده روزه هیچ چیز منفی ندیدم هیچ مشکلی با برخورد و رفتار هیچ کسی نداشتم اصلا انگار اینجا نیستم بین این ادمها نیستم

    سر یک سفره ایم همه دارن حرف میزنن و من دارم غذامیخورم باتمام وجودم باغذام حرف میزنم قربونش میرم شکرگذاری میکنم یک لیوان دوغ میخورم انگار شگفت انگیز ترین معجون رو میخورم اصلا نمیشنوم بقیه چی میگن چی کار میکنن

    حتی دلم نمیخواد یک دقیقه توی تلگرام یا انیستاگرام باشم حتی روزهای متوالی یادم میره اصلا این دو اپلیکیشن وجود دارن

    شبها که همه خوابن من تازه بیدار میشم خدای من سکوت شب و فایلهای این سایت و یک دفتر و یک خودکار معنای واقعی این بیته

    گل در بر و می در کف و معشوق به کامست

    سلطان جهانم به چنین روز غلام است

    .

    .

    .

    پریروز داشتم تجسم میکردم توی خونه ی خودمم و دارم با وسایل غذاساز حرفه ای برنج و قرمه سبزی درست میکنم و امروز دیدن قرمه سبزی درست کردن شما بهم گفت نزدیکی نزدیک نزدیک…

    و به قول مریم بانو دنیا چقد کوچکه و چقد همه چی توش ممکنه!

    صبح که فایل رو میدیدم توی ماشین بودم و چقد از دیدن این فروشگاهایی که شما میرید لذت میبرم چون من عاشق همچین جاهایی هستم عاشق خرید

    دوست دارم یه کارت جادویی داشته باشم و هرچی دلم میخواد بدون اینکه به قیمتش نگاه کنم بخرم و همون موقع همسرم جلوی یه بازارچه ی خیلی بزرگ نگه داشت و گفت بیا بریم کفش بخریم و من یه کفش انتخاب کردم که قیمتش ۷۰۰هزارتومنه و فعلا نمیتونم بخرم ولی با خنده بهش گفتم به زودی میخرمت

    و چقد از دیدن غذاخوردنتون لذت بردم چون خودمم با همین ولع و همین اشتیاق غذامیخورم و جالب اینکه هرچی میخورم چاق نمیشم و عجب لذتیه!

    و استاد عزیزم بهت تبریک میگم بابت داشتن همچین پسری واقعا مایک شگفت انگیزه

    وقتی میگی برات غذا بریزم بابا و مایک میگه لطفا ! من سراسر تحسین میشم

    من اوایل سفرنامه نسبت به مایک یک مقاومتی داشتم که برام سوال بود چرا من از وجود مایک در کنارشما حس سختی دارم و بعد یک عیب بزرگ در خودم کشف کردم که متحیرم کرد

    من همیشه با افراد نوجوان و جوانترازخودم که خیلی شاد بودن مشکل داشتم وباهاشون نمیساختم وهمش میگفتم کی میخوان بزرگ بشن و دست از این بچه بازیها و بی عقلی ها بردارن حالا میفهمم فقط به این خاطر بود که من نوجوانی و جوانی خیلی بدی داشتم و ون اینکه بدونم حسودیم میشد وقتی میدیدم یکی داره بهتر از من زندگیشو طی میکنه و خوشبختره

    و خدای من چه سدهایی که در ذهن من شکست و من با هربار دیدن شادی مایک رقصش ،حال و هواش بیشتر عاشقش میشدم و در فایلهای سریال تمرکز برنکات مثبت قسمت پنج که بچه تره وقتی رقص و شادیشو میدیدم و لذت بردنش در اون فضای بی وزنی رو میدیدم فقط تحسینش میکردم و به خودم قول دادم اجازه بدم دخترم همین جور شاد و سرزنده بزرگ بشه

    و در نهایت اینکه زندگی با زنده بودن یه فرق داره و اون فرق تمرکز بر نکات مثبته

    خدارو هزاران بار شکر

    .

    .

    .

    .

    از اتاقم‌ تا فلوریدا راهی نیست…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  10. -
    Faran Shokri گفته:
    مدت عضویت: 2181 روز

    نوش جان استاد جان و مایک عزیز

    و خانم شایسته مهربان سپاس هم بخاطر قرمه سبزی و هم بخاطر عاشقانه هایی که از نگاه تصویر مارو همراه میکنین.

    امروز وسط شهر تهران فقط چشمم دنبال زیبایی میگشت انگار چشمم شده بود دوربین شما و ذهنم میگفت اگر خانم شایسته الان فیلم میگرفت از چه چیزایی فیلم میگرفت

    و جالبه که بدونین تازه فهمیدم تهران چقدر زیباست چه جاذبه هایی داره و مردم چقدر مهربان و آرومن

    تا به حال خیابون انقلاب رو اینجوری ندیده بودم.

    انگار دوباره متولد شده بودم و داشتم با نگاه جدیدی همه چیز و میدیدم

    من امروز احساس کردم دوباره بعد از 38 سال متولد شدم . احساس کردم حرفهای زیادی برای گفتن دارم. احساس کردم زندگی شروع شده و من هنرمندی هستم که تازه میخواد شروع کنه به کار کردن. کلی ایده های فیلم سازی عالی سراغم اومد. کلی حس خوب و تجربه کردم. احساسی که اولین بار 13 سال پیش بصورت گذرا تجربش کرده بودم . اون زمان فک میکردم عاشق شدم و همه چیز قشنگ بود. و الان هم عاشق شدم ولی اینبار عاشق خودم و عاشق خدای خودم.

    سپاسگذارم از الله بخاطر حضور عاشقانه اش در زندگیم

    سپاسگذارم از خانم شایسته عزیز بخاطر مهر بی پایانش

    سپاسگذار هم سفرهای عزیزم هستم که با دیدگاه های نبوغانه مرا در مسیر درست نگه داشتن

    سپاسگذارم از استاد عزیز بخاطر آرامش و قلب بزرگشون

    و سپاسگذارم از خودم که عاشقانه زندگی کردن را آموختم.

    ?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: