سفر به دور آمریکا | قسمت 80 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

329 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا رامی گفته:
    مدت عضویت: 3420 روز

    الم تر ان الله انزل من السّماء ماءً فأخرجنا به، ثمرات مختلفا الوانها و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سود؛۲ آیا ندیدی که خدا از آسمان، آبی فرود آورد؛ پس با آن، میوه های رنگارنگ بیرون آوردیم و از کوه ها، راه هایی به رنگ های گوناگون سفید و سرخ و سخت سیاه است…….

    کوه نشانه ی استقامت و پایداری در تمدن ماست….اون چنان استوار در کشوری پر برکت افراشته شده و دل خود دنیای دیگری را برای ما به نمایش میگذارد.

    نمیدانم با چه شورو شوقی وارد سایت شدم و تصویر سفر به درون زمین رو دیدم و از شوق نفهمیدم چطوری فایل دانلود شد.

    واااای خدای من چقدر هیجان زده شدم از دیدن خانم مهربونی که درخواست ازدواج همسر آیندشو تعریف کرد….اشک شوق من همواره سرازیر شد …..چه حس قشنگی وچه هیجانی این خبر به جان و روح او هدیه داد…چقدر زیباست روابط انسانهایی که زندگی خود را زیبا میبینند ……از همینجا برای اون خانم کف میزنم و براش آرزوی خوشبختی میکنم…..خیلی احساساتی شدم و دوست داشتم اونجا بودم به جای شما مریم عزیزم و اورا به آغوش میکشیدم و تبریک صمیمانه ی خودم رو با اشک شوق بهش ابراز میکردم….خداروشکر میکنم بابت دیدن این صحنه های زیبا و دلنشینی که حس مارا برانگیخته و دنیای درون مارو زیرو رو میکند.چقدر روابط میتواند زیبا شود چقدر میتوانیم مهربان باشیم ….ما چقدر خوبیم….

    زیبایی درون غار به حدی برایم قشنگ و رویایی بود و آدمهایی که برای دیدن این زیبایی ها رفته بودن برای من پیام بزرگی داشت و اون این بود که: نداجان!!! ببین…هر آدمی با هر سنی داره از این زیبایی لذت میبره ….کوچیک و بزرگ …پیرو جوون ….پس خودتو در گیر زمان و سن نکن ….

    ببین اون خانم با بچه ی چندماهه از چه جاهایی رد شده با بچه ی کوچیکی که پستونک توی دهنش و به دیوارهای غار نگاه میکرد. او در حال آموختن بود….به خودم گفتم ببین … چقدر راحت با بچه های کوچیکشون (قدو نیم قد)دارن لذت میبرن…..خودتو به فرزند آیندت زنجیر نکن …هم خودت لذت ببر هم به فرزندت بیاموز چطوری لذت ببره از این شرایط…..

    واقعا دنیای درون غار دنیای متفاوت تری از نیاگارا رو به من آموخت که هر کدوم برام درسهای تازه و قشنگی داشت.

    عکسهای night mode استاد واقعا بی نظیره و از دل تاریکی عکسی خوش آب و رنگ رو بیرون میکشه…

    از کجای این زیبایی ها بگم….هوای دلم دگرگون شده و حیران این زیبایی ها شده …..دیدن این تصاویر مرا به یاد شعر زیبای شهریار انداخت:

    اولین پرتو ماه و خورشید روی پیشانی کوه است پدید

    بازا زمغر بشان با کهسار آخرین بوسه ی بدورد نثار

    مردم کوه نشین داند خوب که چه نقشی به طلوع است و غروب

    من چو کوهم نه پنهای و نه پشت غیرت کوه نشینانم کشت

    مرد را کوه سرافراز کند چای پایش به فلک باز کند

    بر گشوده است کتاب کیهان کاین همه راست نهانست بخوان

    دل همه برکند از عالم خاک می برد روح به سیر افلاک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2669 روز

    سلام به همسفرهای خوبم و استاد و خانم شایسته عزیز

    چه حس زیبایی داشت اون خانم ابتدای فایل ?

    حس دوست داشتن و عشق واقعی از زیباترین حس های دنیاست و لرزش دستاش و اشک توی چشماش از زیباترین صحنه های این سفرنامه هست مطمئنا ??عشقی ک خداوند در دل همه ی ما انسانها قرار داده و خیلی از ماها فراموش میکنیم یکی از مهمترین حس های دنیا همین عشق واقعی بین آدمها ست ؛رنگ رخساره خبر از سر درون این خانم میداد چقدر لذت بخش بود وقتی انگشترشو نشون میداد چقدر با ذوق واقعا این حس توصیف نشدنی رو فقط با گرفتن فیلم میشد به ما انتقال داد ..واقعا سپاسگزارم ازتون خانم شایسته که سریع دوربینتونو آوردین و داستان زیبای عشق این خانم رو واسه ما به تصویر کشیدید ?

    به شخصه تا الان ندیده بودم از اطرافیانم در این سن باشن و انقدر بی پرده و بدون خجالت اشک شوق برای رسیدن به عشقشون بریزنن و گویی خدا دنیا رو بهش داده بود سرشار از حس خوب زندگی بود…

    دوربین نگاه خداوند به طرف آسمون میره و درختانی ک از شدت باد تکون میخورن و نوید بارش باران رحمت الهی رو میده چه حااالی داشتت واقعا ..

    و اما یکی دیگه از کلیدی ترین سکانس های فایل امروز دقیقا دویدن سه تاییتون بود و وایسادن شما و پرسیدن اینکه حالا کجا داریم میریم با این سرعت ..حرفتون واقعا به دلم نشست ک بعضی مواقع باید وایسیم و از خودمون بپرسیم واقعا به کجا داریم میریم با این سرعت.؟!.کجای این زندگی قرار داریم ..؟آیا در جهت علایقمون هستیم یا خلاف جهتش ..؟آیا از زندگیمون داریم لذت میبریم یا فقط داریم صبحمون رو شب میکنیم ؟این سوالهای کلیدی رو باید حتما بپرسیم از خودمون و نگاه جهان بینی ما رو به زندگی مشخص میکنه این سوالها و ادامه ی مسیرمون رو زیبا تر میکنه مطمئنا..

    وقتی به سرازیر ی رسیدین و استاد گفتن چقدر خوبه توی سرازیری اول شدن ..واقعا همینه وقتی ما خودمون و کارمون و خواسته هامون رو به خدا بسپاریم ما رو به زیبایی هدایت میکنه و به موقعش به سرازیری زیبایی می رسیم ک سراسر لذت هست و انتهاش هم رسیدن به هدفهایی ک میخواستیم..

    دیروز کامنت اقای فردین رو مطالعه کردم در مورد ترمز هایی ک داشتن برای فروش اون دوتا آپارتمان خیلی منو به فکر فرو برو و خیلی بهم در پیدا کردن ترمزی ک داشتم کمک کرد ..در مورد فروش اینترنتیم بود ک چند وقتی مثل قبل نیست ..نشستم و ترمزهامو پیدا کردم دقیقا منم همین ترمز آقا فردین رو داشتم و از موقعی ک احساس میکردم کیفیت جنسهامون خوب نیست فروشمون اومده بود پایین ولی دیشب حسابی در مورد کیفیت جنسها نوشتم و دقیقا از ساعت ۱۲ به بعد نشونه هاشو دیدم وفروش داشتم اون موقع شب خداروشکر …البته من دوره ی کشف قوانین رو پارسال تهیه کردم و گوش داده بودم ولی تمرینهاشو درست انجام نمی دادم چند روز پیش از خدا خواستم ک هدایتم کنه و یکی از دوره هایی ک دارم رو میخواستم شروع کنم ولی نمیدونستم کدومش بیشتر برای موقعیت این روزهام بهتره ک همون موقع خانمم کامنت یکی از دوستامون رو خوندن و گفتن از دوره ی کشف قوانین هست و من متوجه شدم خداوند هدایتم کرد به این دوره و الان ک دارم برای بار دوم گوشش میدم حس میکنم اینها رو برای بار اول دارم می شنوم و واقعا مفهوم اینکه استاد میگفتن دوره ها رو باید بارها گوش بدین الان متوجه منظورشون شدم ..?

    چه زیبا بود بچه ی زیبای مو طلایی اشاره کرد به آسمون و پرنده هایی ک داشتن آواز می خوندن رو نشون داد بهمون اشاره کرد و بهمون یاداوری کرد ک پرنده ها هم دارن شکر گزاری خداوند رو میکنن و ماهم باید شاکر خداوند باشیم در هر لحظه از زندگیمون ک هستیم

    و یک نکته ی مهم دیگه ی این فایل پدر و مادرهایی بودن ک در این شرایط واقعا سخت بچه هاشون رو آورده بودن و واقعا آرامششون رو میشد حس کرد واقعا تحسین میکنم خانمی رو ک با این راه صعب العبور خیلی کنترل ذهن میخواد ک بازم لبخند زد باوجود بچه ای ک بغلش بود ..

    این قسمت از فایل منو یاد تابستون انداخت ک رفته بودیم گیلان و میخواستیم بریم قلعه ی رودخان خیلی من و همسرم دوست داشتیم بریم ولی به خاطر ۱۲۰۰ تا پله ای ک داشت به خاطر بچه ها نرفتیم و این لذت رو از دست دادیم این درس خوبی بود به ما ک نباید از لذتهامونو و علایقمون به خاطر بچه ها بگذریم ..

    .وقتی گفتید ک در دل تاریکی اون غار فانوس رو خاموش میکردن و بچه ها بازم آرامش داشتن منو یاد این انداختید ک وقتی در تاریک ترین قسمت های زندگیمون قرار میگیریم باز هم باید آرامش خودمون رو حفظ کنیم و اعتماد کنیم به خدایی ک از پدر و مادرمون هم بهمون نزدیک تره و بیشتر ما رو دوست داره ..??

    لحظه های نابی داشت این فایل ..زیبایی های غار ..دستشویی ساختن در اون قسمت ..برخورد زیبای خانمی ک بلیط می گرفت و لبخندی ک داشت ..عکسهای واقعا زیبای استاد ..آهنگ بسیااار به جا و زیبا …عکس مایک ..قدرت و عظمت خداوند واقعا لذت بردممم محشر بوددد ممنون از شما ک با اینکه خیلی سخت بود فیلم گرفتن ولی ما رو در این لذتها شریک میکنید ??????

    به خداوند یکتا میسپارمتون و بی صبرانه منتظر قسمتهای بعدی هستیم ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3856 روز

    عزیـــــزم ای جانم انگشتِ مادر بزرگ دوست پسر ایشون که حلقه نامزدی را به ایشون داده خدای من خدای من چقدر خوشحالم واسش الهی که تا الان کلـــی حسِ مثبت و انرژی مثبت و شادی و خنده و ثروت باشه. چی گفتم! .. از بس که این همه انرژی مثبت به خودم داد. توی توالتِ تمییزِ بیشتر از یک اتاق وای خدای من خدایا شکرت برای این همه تمییزی زیبایی حس خوب انرژِی مثبت، این همه مهر و محبت، ای جانم به باورهای زیبا و قدرتمند شما ای جانم به کانون توجه همیشه مثبت شماا مریم جانم عزیز دلم عاشقتمم من که اینجوری حس مثبتت را انرژی مثبتت را با ما به اشتراک میذاری عاشقتم من ممنونم که اینجوری ابراز میکنی عشقت را به هر کسی به ایشون به استاد جون به مایکی به ماا عاشقتیممم مااا خدایا شکرت به خاطر وجود ارزشمند و بسیار در صلح و آروم و قدرتمند و ثروتمند شما…

    واووی وای وایی بارونووو ببین خدای من چقدر خوبه چقدر بینظیره و قشنگه خدای من بارونِ رحمت الهی .. ای جانم خدایا واسه ی تک تک قطراتش شکر واقعا سپاس گزارم نفس سپاس گزارم برای هدایتم به جایی که همش بارونه و

    زیر بارون باید قدممم زد .. باید خوابید .. بارونو دوست دارم هنوز ..

    عزیـــــزم چقدر خوردنی و خوشمزه و شیرین و Cut این دختر جان تو را خداا ببینش! ثانیه 04:56 ای خِــدا، ببین میشه صاف بخوری این لوپاشوو چه سلامی با ماا کرده ای جانم خدایا شکرت به خاطر این همه زیبایی و قشنگی و زیبایی دیگه، مگه شما خدا جونم غیر از زیبایی چیزی خلق میکنی .. خدایا شکرت

    خدای من 2،3 ساعت بعد از بارون را ببین چطور خشک شده و رفته در دل خاک و باد ای جانم به این قدرتِ خدا جون خدایا شکرت

    واووو مثل آهو شما میدوی مریم جان .. و ببین استاد هم مریم جان را تحسین کرد و هم مایکی را و خودشم که با تحسین بچه هاا پرانرژی میکنه.

    ای جانم به این بچه کوشولوو را بخوری اشاره به بالا میکنه چه صدای پرنده هایی خدای من چه هوایی چه حس خوبی اووه اومدیم تور نامبر وان .. عاشقتم استاد که اینجوری میخندی و شادی و لذت میبری و شوخ طبعی میکنی .. برو بریم بازم درون غار (ذهن)) و زیبایی ها را ببینیم و سایه بازی کنیم و لذت ببریم و به عظمت خدا پی ببریم بازمم و کلی هم عکس بگیریم با دوربین قشنگمون و تازه به اشتراکش هم بذاریم با تمام دنیا.

    واوو عمق 100 و این همه آرامشِ عمیق بچه هاا چه کوچیک و بزرگ واقعااا مثال زدنی و ستودنی هست.

    ببین ایشون حتی بچه داره و بچه داشتنش دلیلی بر اینکه نخواد تفریح کنه و یا زیبایی های بیشتری را ببینه نیست واقعا من واقعا تحسین میکنم ایشون را یا توی دو قسمت بعدی ما قراره بریم Utah و اونجا بازم کلـــی بچه کوچیک با پدر و مادرشون هستند و رها هستند. ( هم خدا هم خرما، میشه همه چیزهای عالــی را با هم یکجــا داشت)

    یک چیزی که درک کردم اینه که قبلا یک نفر یک تیم یک لشکر آدم شجاع دل اومده اینجااا این غار را کشف کردند پا رو ترسشون گذاشتند و به قولی خط شکن بودند ( مثلِ دقیقا افرادی که خودِ امریکاا را شکل دادند که مهم ترین بارزه اشون توحید و شجاع دل بودنشون هست)

    چه نکته ای واقعا گفتید مریم جان» در مورد مسیری که داری میری: مسیر خودته و عشق و علاقته و یاا مسیرِ دیگران! و برای دیگران که نتیجه اش همون عجله کردن در هر چیزی هست.

    چه موسیقی تحسین برانگیزی و هماهنگی خدایا شکرت

    خدای من الله اکبر الله اکبر یک بغضی تو گلومه که به زودی میترکه و جاشو به اشک میده .. خدای من

    خدایااا این همه عظمــــت و بزرگی تو

    تا حالا به آدم های یک تور توجه کردید ؟

    یک تور مثلا 30 نفر .. کوچیک و بزرگ و دختر و پسر و پیر و جوون، رنگ های متفاوت، سلیقه های متفاوت، یکی با کفش یکی با صندل، یکی موی بلند یکی موی کوتاه یکی قدش کوتاه یکی بلند یکی چاق و یکی لاغر یکی ..

    تنوع تنوع تنوع جهان تنوع میخواد جهان تنوع میخواد که اینجوری با توجه به هر چیزی بتونی خواسته ات را خیلی خوب بشناسی.

    خدایا شکرت

    واقعااا همه چیز هست برای به سمت خداگونه تر شدن به سمت توحیدی تر شدن به سمت خدا قدم برداشتن.

    پروردگارا سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم برای بهترین بیداری دنیااا و بهترین فرصت کار کردن روی خودم برای تقویت باورها و ایجاد باورهای قدرتمند و ثروت آفرین و رفتن به مدار بالاتر و بازم بیشتررر از همیشه تو را دیدن تو را حس کردن شادی بیشتر اتصالِ قوی تر. من عاشقتمم خدا جونم

    و آخر فایل آخر مسیر نور از روی زمین هویدا شد .. الله نور السماوات و الارض

    الهی که دعا میکنم همه ی ما توی مسیر درست خودمون باشیم و هر روز بهتر از روز گذشته باشیم. خدایا شکرت

    دوستون دارم

    امروز برای اولین بار دارم از خودم آگاهانه میپرسم که واقعا چه چیزی از این فایل را دوست دارم و دوست دارم تجربه کنم حالا اولویت هم میتونم بذارم ..

    یعنی میخوام خواسته هام را واضح کنم

    + اینکه دوست دارم خودم همیشه آزاد باشم. و آزادی را توی هر چیزی تجربه کنم آزادی مالی به امید خدا توی مسیر عشق و علاقه ام، آزادی مکانی اینکه هر جایی که بخوام بتونم خونه ی خودم را داشته باشم ( و البته خارج از خونم میشه حیاط با صفای من | چشمیـــک و خنده )، آزادی زمانی داشته باشم اینکه کسب و کارم دستِ خودم باشه خودم آزاد باشم هر جا که میخوام بتونم برم به راحتی و تجربه کنم. و همینطور آزادی در روابط .. راستش این مورد را میخواستم مستقیما به عزیز دلم بگم یعنی بنویسم اما الان هدایت شدم توی این قسمت اینکه داشتم فکر میکردم یک قسمت از تجسمات اول روزم را: اینکه آیا مثلا واقعاا ازدواج کردن به این شکل که مثلا خانواده ی داماد بیاد بره خواستگاری و از این داستاناا ( یعنی داشتم خودم را تجسم میکردم و به حسم توجه میکردم) دیدم واقعاا من اصلا علاقه ای به این شکل ازدواج اصلا ندارم خیلـــی راحتم و راحتی و سادگی را دوست دارم خیلی راحت به این موردم فکر کردم، که اصلا قراره من زندگی کنم با اون فرد نه با خانواده اش نه با دوستاش و .. اون رسم و رسوماتی که نسل به نسل بازم اومده و رسیده به خانواده های الان و انقدر تغییــر کردم خداروشکر که در زمان و مکان مناسبم با افزایش آگاهی و درکم و قدرتم به خالق بودنم اینکه میتونم خلق هر چیزی را و هیچ محدودتی جلوم نیست، گفتم آیاا اینو من قبول میکنم؟؟ آیا این جزِ سبکِ شخصی من هست اینجوری ازوداج کردن؟ یا این به خاطر پدر و مادر و کلا دیگرانه نه خودممم!!

    چیزی که توی قرآنم خدا جون میگه که فکر کن فکر کن .. همون چیزی که شما پدر، بارهاا میگی میگی آقاا فکر کن بهش خودت برس.

    من امروز به این فکر کردم( در زمان و مکان مناسب) که من توی این 5 ساله که عضوی از این خانواده بزرگ هستم و هر چیزی که از شما شنیدم واقعاا توی عملم دیدممم دیدممم قسم میخورم دیدم یعنی خودممم بهش رسیدم هر چیزی که شما در مورد قانون گفتی. اون قانون را آوردم سنجیدم توی خاطراتم توی کارهام دیدم آره آره درسته موقعی که عمل کردم به قانون نتیجه خوب احساس خوب و برعکسشم شده و میشه .. برای هر کسی قانون کار میکنه و جواب میده و هرگز هم به لطف خداا که چقدر باید به خاطرش سپاس گزاری کرد تغییری نمیبینی توش نه برای ما و نه برای گذشتگان و آیندگان.

    حالا توی این موردم اومدم نگاه کردم به ازدواج سابق شما استاد جون، دیدم اینجوری میگید که آقاا من با توجه به تضادی که داشتم الان؛ دوست دارم رابطه ام با توجه به شناختی که از قانون دارم و درکی که ازش دارم، دوست دارم توی روابطم آزاد باشم .. گفتید اقاا من با عزیز دلمم که رابطه امون مثلِ دو تا دوستِ همیشه احترام هم اعتماد به هم عشق بدون قیدو شرط یک رابطه ی کامل بدون وابستگی و دل بستگی .. داریم (((خداروشکررر )) و رابطه ی نامزدی داریم .. و هر وقت هر کدام از ما به هر دلیــــلی نخواست بمونه توی رابطه میتونه بره به همین راحتی ممکنه اگر یکی رفت چند ساعتی را ناراحت باشم ولی بعدش نه ..

    خیلی بهش فکر کردم .. خیلی ..

    امروز و این لحظه که واقعاا با تمام وجودم میگم که هدایت شدم به نوشتن این قسمت،

    حالا من نمیدونم نگاهِ عزیز دلم به آزادی در روابط چی هست .. اما اینو کاملا ایمان دارم بهش چون که خودم تا همین 60 روز پیش من این نگاه را نداشتم به این ماجرا و تصمیمی براش نگرفته بودم چون به وضوح نرسیده بود، خب از اون ورم قانون میگه که آقا کبوتر با کبوتر باز با باز .. پس یکی مثل خودم هم توی این موردم جذبم میشه.

    اماا امروز و الان من نگاهم این شده اونم بهش رسیدم اونم با فکر با منطق یعنی دقیقا کسی بهم بگه چرا میگم که گفتم .. میگم این نگاه همون نگاه توحیدی هست که داره بهم واقعا آرامش و آزادی بینظیری را میده (( همین الان بهم دوست جهانگرد عزیزم زنگ زد و منو دعوت کرد به یک کوه نوردی با یک تیم بینظیر برای روز شنبه یکشنبه آتی .. یوهــــو خدایاا شکرت آخ جـون ))

    منم واقعا دوست دارم ازدواجم خیلی راحت باشه خیلی خیلی خیلی راحت ..

    حالا یک چیزی که توی همین نظرم گفتم متوجه شدم که من ترس داشتم از اینکه بخوام اینجوری رابطه برقرار کنم چون مثلا توی خانواده و این جور چیزا نبوده اصلا و ..

    اما الان خیلی میگم خداروشکر نگاهم توحیدی تر و اعتماد به نفس و عزت نفسم بیشتر شده، احساس خود ارزشیم احساس لیاقتم باورم به فراوانی آدم های مناسب و عالی ترین شادترین توحیدی ترین بیشتر وبیشتر شده خداروشکر توی کسب و کارم به وضوح بیشتر رسیدم و خلاصه میخوام بگم که خیلی خودباوریم به اینکه من جزیی از خدام و خدا خودِ من و خدای من میخوادکه توسط من جاری بشه میخواد که تجربه بشه و اگر میخوام واقعا برای خداا باشم به نظرممم باید بتونم این آزادی را هم در خودم با نگاه توحیدی با نگاه درست ایجاد کنم باورهاش را ایجاد کنم آیااا واقعاااا این خداا کافی نیست؟!! برای بنده اش ؟؟

    و بعد حتی وقتی این نوع رابطه جدیدم و دلخواهم را تجسم کردم، دیدم که چقدر تونسته روی احترام گذاشتن روی خوشبختی بیشترمون تاثیر مثبت تر بذاره

    هر کسی ( من و عزیزم) واقعا بهترین نسخه خودش را نشون میده .. و وقتی هم که داشتم مثلا اون تجسم سابق را میکردم گفتم ببین حسم یک جایی بد شد یک جایی دیکتاتوری شد

    امیدوارم که تونسته باشم اون چیزی که میخواستم را برسونم بگم … و خلاصه اینکه گفتم آقا استاد که کاری میکنه که واقعا بهش هدایت بشه پس منم بیام بهش فکر کنم .. مگه من نمیگم به خودم که اقا میشه این مسیر را بدون اینکه زمین بخوری حتی برای یکبارم همیشه صعودی طی کنی و بری بالا مثل ریچارد برانسون ها .. گفتم پس من میتونم الان اون نگاه استاد را درک کنم که چرا اینو داره میگه و به این شکل داره زندگی میکنه قبل از اینکه برم با نگاه سابقمممم برم به شکل امروزی و همیشگی ازدواج کنم و بعد بعدا به این حرف استاد برسم .. چراااااا از خودممم سوال پرسیدم عزیز دلمم، ماا که از تغییر استقبال میکنیم خب الان بهترین فرصت برای فکر کردن بهش بیام فکر کنم بیام ببینم اقاا واقعاا چرا .. فرق این دو نگاه یکی چپ یکی راست با هم چیه .. و نترسم از تغییر اگررر تجربه ی بیشتر و آزادی بیشتررر براممم مهمه اول دارم به خودم میگم و بعد عزیز دلم .. بیایم فکر کنیم و من فکر کردم و به این نگاه رسیدم و میتونه در ادامه بازم بهتر و بهتر و کامل تر بشه به امید و لطف و هدایت خداوند یکتا.

    بیایم فکر کنیم و وقتی بهش رسیدیم قبل از اینکه خودمون اون روز که ممکنه هم هیچ وقتی هم نیاد اصلا پیش بیاد، فکر کنیم و این باورهای مناسب و قدرتمند را ایجادش کنیم قانون میگه من به فرکانس شما پاسخ میدم میگه من به باورهای تو پاسخ میدم باورهای غالب تو ..

    قانون و استفاده از قانون باید بیاد توی جز به جز و رفتار و شخصیت زندگیمون و نه فقط توی چیزهاییی که دوست داریم و توی چیزهایی که اگر ترسی داریم توشون بریم کنار و خلاصه نادیده بگیریمش.

    از امروزززز به منمممم برمیخوره آقاااا مثل پدرم، مثل استادم مثل عزیزم، برمیخوره که قانون را بذارم توی حاشیه برمیخوره که به الهامم گوش ندم بررمیخوره که بخوام از سبک شخصی خودم بگذرم به خاطر کسی و یا چیزی من که قانونو میدونم پس اگر میدونم باید منجر به عمل بشه و اگر نشه ایمان نیست، حرف مفته …

    عاشقتونم

    دوستون دارم

    یا حق

    از خودمم واقعا تشکر میکنم که نوشتم ..

    یوهـــو برو بریم هاا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    Shirin گفته:
    مدت عضویت: 2264 روز

    ا سلام خدمت شما خانم شایسته عزیزم

    وای خدای من نمیدونم بقیه تا همین چن دقیه پیش از شوق دیدن این فیلم بی نظیر اشک شوق می ریختم و الن تا اومدم دیدگامو ارسال کنم یه هوی همچی پرید قطع شد نمی دونید چه حسی پیدا کردم ولی الان دوباره دارم می نویسم اونقدر این فایل از سفر نامه سرحالم آورد که دلم نمیاد چیزی نگم و بگزرم همین چند دقیقه پیش یاد گرفتم که هچی مانع هدفام و لذتم نشه و خواسته هامو برم دنبالش و از ثانیه به ثانیه لحظه هام لذت ببرم

    از شما سپاسگذارم که صحنه ای دیدتون رد نمی شه و چه زیبا بود صبح دیدن اون خانم مهربون چقدر دستاش می لرزید من باهشون گریه م گرفت دلم میخواست بغلش کنم ببوسمشون عزیزم چقدر هیجان زده شده بودم من هم چقدر خدیا تو بخشنده ای این فیلم سفرنامه رو اسمش دلم میخواد بزارم مسند عشق چون با عشق شروع شد لرزش دستای اون خانم شادی وجودش بود که فوران کرده بود چقدر من ترمز و تضاد اشتم که با دیدن این صحنه شکت رفت پی کارش عشق دوست داشتن نه مکان می شناسه نه زمان می شناسه نه به قیافه نه به سن و سال ربط داره فقط دلته که باید صادق و رو راست با خدای خودت باشه و وقتی به اون سپریش بدون خوب جایی می بردت عاشقتونم با تمام وجودم

    بارون رحمت خدا اون برکت برکت آسمونی چه زیبا می بارید خدیا شکرت خدیا هزاران بار شکرت

    و بعد از اون بارون قشنگ خنده خرشید خانم که تمام پهنای زیبای آسمون رو پر کرد گفت بیاید تا بریم میخوام غافلگیرتون کنم استاد شما بی نظیرید چه عشق وریزی شما برای من ستودنیه شما تو هر شرایط مکانی که باشید توی هر حالتی انگار این کارتون یه جور سوخت موتور وجودتونه همیشه چهره بشاش و پ انرژی و اون کلمات که از عمق وجودتون به بیرون فوران می کنند ما رو هم هیجانزده می کنه و آدم دلش میخواد عاشق بشه کسی رو دوست داشته باشه چقدر لذت بخشه آفرین به شما آفرین انشالا همیشه زندگیتون پر از عشق و شادی باشه

    حق با شماست شایسته عزیزم زندگی رو باید زندگی کرد و لذت برد از این همه برکت و نعمت خدا اینجاها خیلی چیزهای وجود تو رو امتحان می شه به چالش کشیده می شه ایمانت توکلت قدرتت و عزت نفست صبح که با خنده چشمات باز می کنی و می گی الهی به امید تو یعنی حرف نزن بیا با من مگه نگفتی الهی به امید تو پس ذهنت رو خال کنم از هر چی نقشه برنامه هست بزار من هدایتت کنم بزار من ببرمت حواست هست تا اینجا هم خودت نیامدی ها من تو رو آوردم توی این دنیا که بخندی و لذت ببری این همه امکانات برای تو خلق کردم این همه دستای منو روی زمین نمی بینی که از طرف من برای تو فراهم می کنن هر چی که تو خواستی و میخواهی خدایا صد هزار بار شکرت اون کوچلوها مانع من شما برای لذت بردن نیستن اونا فقط بهانه هایی کوچلویی هستن که من شما میاریم و حتی این اجازه لذت و تجربه رو از اونا هم می گیرم ولی حواسمون نیست خدیا توچقدر عظمت داری خدیا قلب من گنجایش این همه عظمت و شادی رو داره آیا ؟؟؟

    یکی از تضادهای بزرگ من همون تاریکی بود و ترس از غار ولی الان چه با دلی قرص اومدم همراهتون حتی احساس ترس رو هم نفهمیدم بچه ها اینجا فهمیدم وقتی ایمان دارم که خدا همراهمه نمی ترسم مثل همون بچه های که دلشون قرص بود پدر و مادراشون همراهشون هستن من هم دلم قرص بود خدای من همراهمه دوستای خوبم همراهم هستن اون مانعه های سنگی اون راههای تنگ اون مسیرای سخت باعث نشدن من تو رو ای غار عظیم کشف نکنم دیدی اینا همش درس بود اینا همش زندگی بود چیزی که توجه منو جلب کرد و تحسین کردم سازندگان این امکانات بینظیر رو وهوش بالاشون واقعا قابل ستایشه همون سرویس بهداشتی که توی غار درست شده بود با چه امکاناتی و چقدر تمیز چقدر مرتب و این اهمیت بالا اون آدما به رفاه و آرامش تک تک ماها رو می رسونه و احترام به طبیعت رو شکرت خدای من شکرت بازی نور سایه های نور پردازی بی نظیر غار واقعا زیبا ستودنی بود آفرین آفرین به سازندگانش و ذهن خلاقشون

    ممنونم خدای از دست هدایتگر که منو جای آوردی و باز عظمتت رو بهم نشون دادی به تعداد قطرات بارون دوستتون دارم و شکر می کنم خدایا چقدر زیبا می سازی یه لحظه های شاد روبرامون تو مدیر برنامه بی نظیری هستی دلم نسوخت ز این که نوشته هام همشون پاک شدن الان حتما من باید بازم می نوشتم هر چند اون لحظه با چنان هیجانی می نوشتم که یادم نموند چی نوشتم خدایا ولی الان بهمو نشون دادی لذتی رو که بهم دادی با دیدن ای فایل مثل همون طعم غذای خوشمزه ای می مونه که زیر زبونت می مونه برای مدتها ممنونم و سپاسگذار م

    و وقت خروج از دهانه غار عظیم چقدر زیبا درختا چترشون رو بار کرده بود روی سر اون تماشا چی ها چه صحنه زیبایی بود وقت ورود انگار اون آب جای از در ورودی غار داشت اونجا رو آب وجارو می کرد می آمد استقبالمون الان به این شکل خدایا صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    حنانه آ گفته:
    مدت عضویت: 4046 روز

    سلام مریم جان، سلام استاد جان و سلااام به تمام عزیزان همراه در سفرنامه

    این فایل هم پر از زیبایی و هیجان و حال خوب بود! از همون اول که تصویر اون خانوم رو دیدیم که چقدررر هیجان زده بود از اینکه دوست پسرش ازش تقاضای ازدواج کرده و چشماش از شوق برق می زد و دستاش که کاملا محسوس می لرزید که نشان از لرزش دلش تو چند دقیقه قبلش بود و می شد حس کرد که تو قلبش چه غوغاییه، غوغای شادی، غوغای عشق… این هم هدایتی بود برای شما و ما که با ضبط این صحنه و تماشای اون متوجه بشیم که اتفاقات خوش در همین حد می تونن غافلگیرکننده باشن و یکدفعه اتفاق بیافتن و اینکه در هر سن و سالی که باشی همچنان قلبت می تونه از شوق و شور عشق بلرزه و تو رو به هیجان بیاره. واقعا دیدن تصویر اون خانوم و حرفاش، حالم رو خوب کرد، دلم رو گرم کرد و لبخندی عریض روی لب هام نشوند. خدایا شکرت!

    غارها همیشه برای من پر از شگفتی و رمز و رازن و در عین حال ترسناک! به نظر من ترس های ما هم مثل همین غارها هستن، تاریک و پر رمز و راز، که اگر تصمیم بگیری واردشون بشی شاید به نظر برات ترسناک باشن ولی پر از تجربیات شگفت انگیز و رازهای پنهان هستن، پر از درس هایی که باعث رشد و آگاهی بیشتر تو می شه. کافیه چراغ قوّه ی ایمانت رو همراهت ببری تا نورش قدم به قدمت رو روشن کنه و ببینی چیزی که ازش می ترسیدی پر از زیباییه، پر از شگفتیه! شاید بعضی جاها تنگ تر و تاریک تر باشه و رد شدن ازش سخت تر ولی مهم اینه که توانایی هات رو بهتر می سنجی و حتی کشف می کنی و اگه باز بتونی ادامه بدی اونوقته که اون سمت غار به روشنایی و زیبایی های بیشتر هدایت می شی.

    و چه درس خوبی گرفتم از توضیحات شما مریم جان که گفتین مردم با بچه های کوچیک وارد غار شدن و این نشون می ده که ما وظیفه ای فراتر از پدر و مادر بودن داریم و قرار نیست در چنین جایگاهی خودمون رو محدود کنیم. خود من همیشه به اشتباه فکر می کردم کسی که بچه دار می شه برای چی با بچه کوچیک پا می شه می ره گردش و تفریح؟ بدتر بچه رو مریض می کنه. یا بچه دار نشن یا بمونن تو خونه تا وقتی بچه هاشون بزرگتر بشن. ولی الان می فهمم این افکار چقدر محدودیت به همراه داره و چقدر زنجیرهای سنگین به دست و پای ما می بنده. چقدر می شه رهاتر بود… متاسفانه این باورها هم از اطرافیان و بزرگترهای ما به ما رسیده که باید تغییر کنه. احساس مسئولیت نسبت به هر چیز و هر کسی تا جایی خوبه که به احساس خوب، آرامش و آزادی ما لطمه ای وارد نکنه! می شه پدر و مادر بود و همراه با بچه ها به تمام لذت های شخصی خود هم رسید و در صورت امکان بچه ها رو هم در اون لذت ها شریک کرد. اینطوری بچه ها هم وقتی بزرگ می شن احساس مسئولیت بیشتری اول نسبت به خودشون و علایق خودشون دارن و این شاید بهترین نوع تربیت باشه.

    مریم جان ممنونم که با وجود سختی ها و موانع داخل غار باز هم مثل همیشه پر تلاش و پر انرژی این فایل زیبارو برامون ضبط کردی و شگفتی های داخل غار رو با ما شریک شدی.

    راستی دیدن سرویس بهداشتی به اون تمیزی و زیبایی داخل غار و زیر ِ زمین هم واقعا برام جالب و شگفت انگیز بود و قابل تحسین!

    خدایا شکرت!??

    باز هم ممنونم.

    ?در پناه خداوند هدایتگر باشید که کافی ست و جبران کننده?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    آروین شریفی گفته:
    مدت عضویت: 2299 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد و همه دوستان عزیز

    من یک روز صبح داشتم به مدرسه می رفتم سر راه کلی پول پیدا کردم

    به خاطر توجه گذاشتن روی پول پول رو پیدا کردم

    یک بار دیگر شب دو کتاب همین جوری اوردم و خوندم بعد فردا رفتم مدرسه معلم از همان دو کتاب امتحان گرفت من هم با ورم نشد من گفتم خدا من رو هدایت کرده

    خدا همیشه با من است

    امروز صبح در مدرسه دیکته داشتیم من خیلی خوش خط نوشتم بعد دیکته ی خیلی خوب گرفتم چون با امید خدا شروع کردم به نوشتن

    خدانگه دار

    با تشکر : اروین شریفی

    ۱۱ ساله از تهران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3387 روز

    سلام

    به خانم شایسته عزیزم و استاد عباس منش گرامی ، خانم شایسته عزیزم می دانید چقدر کار شما و فایلهای شما برای ما و من چقدر گرانبهاست می دانید بعضی وقتها واقعا احساس می کنم آنجا هستم و آنجا را دیدم یعنی کسی از من بپرسه آنجا رادیدی می توانم بهش بگم که بله .

    شما واقعادرست می گویید همین الان کسی به من بگه با بچه 6 ماهه بریم غار من می گویم که نمی آیم ؛ یعنی توی ناخودآگاه چه خبر است چه درهم و برهمی است ؛ چقدر میشه که زیبا فکر کرد زیبا عمل کرد و لذت برد و کاری به کاری کسی نداشته باشیم در حالیکه در کنار هم از هم و طبیعت زیبای خدا لذت ببریم ؛ به جای پیر شدی جوان شدی لاغر شدی چاق شدی ؛ به هم می آیید به هم نمی آیید ؛ سرمان تو لاک خودمان باشه و فقط از این همه زیبایی که خدا برای ما آفریده است لذت ببریم . خیلی ساده و روشن و آسان

    بیاییم درونمان رادرست کنیم تا بیرونمان هم درست شود بیاییم زیبا فکر کنیم تا فقط زیبایی را ببینیم ؛ بیاییم باور کنیم که ماهیچی کم نداریم در هر حالتی با هر شرایطی میتوان از همه چیز لذت برد از غار با بچه بی بچه با لاغری با چاقی ووووو فقط شروع کنیم به دیدن زیباییها بیایید معطل نکنیم از همین الان شروع کنیم آن هم به صورت جدی . آسان بگیریم تا آسان با ما برخورد شود.

    خانم شایسته عزیزم :

    دلخوشم به فایلهای زیباتون

    مثل جبه قندی که در چاییی می زنیم و می نوشیم

    صحبتهای شما صحبتهای اهل دل است

    فارغ از همهمه دنیای مادی

    بله دلخواشیها کم نیست ما آنها را نمی بینم

    سپاس

    یک مورد دیگر اینکه ما همش از رنج می ترسیم می ترسیم به بچه کوچک بریم غار سختی بکشیم اصلا سختی کاری که می خواهیم انجام بدهیم ما را رنج میده نه خود آن کار وهدف؛ یعنی آن سختی که فکر می کنیم آن رنجی که فکر می کنیم داریم می کشیم از خود کاره بدتر است.

    زیبایی طبیعت در جای جای این فایل موج می زند همه جا من عاشق سنگ و کوهم و این غار نمادی عالی برای باورهایم بود.

    سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی

    همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را

    به امیدالله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1311 روز

    خدا رو شکر بخاطر این فایل

    امیدوارم هنوز بیلی و مونیکا در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنن و زندگی شون پر از عشق باشه.

    این غار پر از شگفتی و زیبایی بود . واقعا منم داشتم به این فکر میکردم که این مردم چطوری حاضر شدن بچه های کوچیک رو با خودشون بیارن . با اینکه بچه ندارم ، ولی میدونم اگه داشتم قطعا یه ترمز قوی ذهنی میشد‌.

    انتخاب آهنگ the mass از گروه ERA برای آخر فایل خیلی بی نظیر بود، این گروه آهنگ‌های زیبای دیگه هم دارن.

    خیلی ممنونم از شما بابت این فایل و خدا رو شکر.

    واقعا آمریکا سرزمین عجایب هست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2809 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و درود بینهایت به استاد عزیزم، مریم شایسته جونم و مایکی گلم

    اپیزود اول: ماجرای خاستگاری آقای Billy از خانم غریبه آشنا Monica قبل از طلوع آفتاب در دل طبیعت state park با حضور آهوها خدایا شکرت چه صحنه عشقولانه ای

    خدایاااا شکرت تک تک کلمات این خانم رو متوجه شدم. بنظرم مهارت listening ام به لطف فایلهای سفر به دور آمریکا خیلی بهتره شده????

    خانم شایسته چقدر زود باهاش دوس شدین از بس که شما مهربون و دوس داشتنی هستین اون خانوم انقد راحت باهاتون ارتباط گرفت.

    ای جان این خانم چقد خوشحال بود منم ذوق زده شدم براش

    چقدر انگشترش ارزشمند بنظر می اومد مبارکش باشه ان شاءالله????????????????????

    چقدر دستشویی تر تمیز بود مثل همیشهههه?

    اپیزود دوم: صحنه آسمان قبل از طلوع آفتاب عالمتاب و نوازش برگها توسط باد! بچه ها تابحال به این صحنه دقت کردین؟ بخدا آدم دیوانه میشه انگار باد داره با نوازش برگها یه موزیک زیبا مینوازه ????????????????

    بارش باران رحمت الهی خدایا شکرت به اندازه این باران نعمت و ثروت هست در جهان ???????????

    اپیزود سوم: دویدن به سمت تور غار شگفت انگیز در هوای آفتابی گرم پس از باران??

    شوخی استاد با نمک دوس داشتنی مون نهایت لذت بردن از خوردن یک پفک ????????

    Happiness is enjoying little things

    شاید پفکه هم خیلی خوشمزه اس که استاد داره انگشتاشم میخوره نوش جونتووون استاد که همیشه نهایت لذت رو میبرید.

    سوال خانم شایسته: حالا کجا باید بدویم؟ اول مشخص کردن هدف بعد حرکت به سمتش.?

    یه وقتایی باید وایسیم و از خودمون بپرسیم:

    با این عجله دارم کجا میرم؟ آیا این مسیری که میرم مسیر مورد علاقه خودمه یا مسیر مورد تایید دیگران؟????

    تعریف و تمجید استاد از بدن آماده پسرش و افتخار کردن بهش????????????

    رابطه عاشقانه استاد و عشقش و تعریف و تمجید از طرز دویدن عشقش: من عاشقتم که انقد ناز میدوی???????

    دوباره تعریف و تممجید استاد از دویدن پسرش????

    این عادت استاده که همیشه به نکات مثبت دیگران توجه میکنه و بهشون میگه و عشق میپراکنه

    اون دختر بچه نانازی جیگر که به آسمون زیبا اشاره میکرد گویا زیبایی هایی رو میدید که دیگران نمیدیدند ????

    وای خدا اون خانوم که بلیطها رو تحویل میگرفت چه چهره مهربون و خندونی داشت دوس داشتم بوسش کنم چه حسن خلقی چه مرامی چه انرژی مثبتی ???????

    چقدر با شغلش اکی بود حالش خوب بود واقعا حیرت زده شدم ????????????????????تابحال تو این ۸۰ قسمت و توی هیچکدوم از فایلهای دیگه شما حتی یک چهره اخمالو از مردم آمریکا ندیدم. اینا نمونه افراد “لا خوف علیهم و لا هم یحزنون” هستند.

    باز هم شوخی های خانم شایسته با استاد که این سفر رو هزاران برابر جذاب و دیدنی کرده منم عاشق شما بیدم ????

    این دفه داریم میریم به معروفترین و تور نامبر وان در طولانی ترین غار جهان

    استاد راستی از وقتی شما لباس آرمی میپوشین همششش دارم لباس آرمی میبینم تازه به عشق شما یه کلاه آرمی گرفتم قانون تمرکزه دیگه وگرنه چرا قبلا نمیدیدم پس حالا که قدرت این قانون بهم اثبات شده میخوام به نکات مثبت بیشتر تمرکز کنم تا گسترش پیدا کنن با تمام وجودم???????

    اپیزود چهارم: داخل غار، آرامش بچه ها و راحت گرفتن بزرگترها

    اینجا دیگه اوج داستانه????????????

    بخدا حیرت زده ام بیشتر از اینکه از زیبایی های غار حیرت زده شم از صلح و آرامش قلبی آدما مخصوصا بچه ها کفم برید?

    میدونین که اصطلاح کفم برید اشاره داره به داستان بریدن دستهای زنان دربار هنگام دیدن حضرت یوسف???

    که در قرآن هم بهش اشاره شده.

    خیلی حرفه ها بچه چند ماهه بغل ۱۰۰ متر بری زیر زمین برای تفریح و گردش برای اینکه به علایقت بپردازی بچه هاتم پایه ات باشن OMG ?

    معلوم بود این خانم با آگاهی کامل اومده اینجا وگرنه شوکه میشد یا غر میزد یا پشیمون میشد و برمیگشت درحالیکه میبینیم در کمال آرامش پیش میرفت و حتیییی به دوربین ما لبخند هم زد ?واااای بچه اش چقدددد آروم بود! جیکش در نمیومد بقول خانم شایشته جون انگار بچه ها میفهمن که اومدن یه جایی که فقط باید لذت ببرن! ???‍?‍?‍?‍?‍?‍

    حالا تاریکی هیچی، سختی و دوری مسیر رو بگو

    Fat Man Misery، soooo haaard

    اون بابای مهربونو دیدین چطوری صورت بچه شو دو دستی ناز و نوازش میکرد و بهش عشق میورزید؟ بیخود نیس این بچه ها انقد احساس امنیت و آرامش میکنن بخاطر رفتار پدر و مادراشونه دیگه!??????

    اون دختر بچه رو ببین داره قر میده و میره و خیلی خوشحاله! عزیزدلم بچه نیستن که اینا فرشته ن???????

    شاید این سه چهار تا بچه که پشت سر هم میرفتن بچه های یک خونواده بودن واقعا جای تحسین داره!????

    جملات طلایی و تکان دهنده مریم خانوم شایسته:????

    زندگی خیلییی فراتر از زنجیرهاییه که به اسم وظیفه پدر مادری به خودمون بستیم. فرصتی به اسم زندگی به ما داده شده این ما هستیم که انتخاب میکنیم که شیوه باورهای محدود کننده مونو دنبال کنیم تا علایقمونو تجربه نکنیم یا اینکه باور قدرتمند کننده هم خدا هم خرما رو بسازیم که چقدددددررر بهمون احساس لیاقت میده.

    باور احساس لیاقت به اضافه باور آسان انجام شدن کارها.

    آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش

    خداروشکر رسیدیم به یه دستشویی تر و تمیز اونم کجا تو دل غار واقعا جای تحسین داره! خوش بحال مایک شد. ??

    خداروشکر چهره مریم شایسته جونمو بازم تو آیینه دیدم خیلی دوست دارم دوست عزیزم!???

    اپیزود آخر: موزیک زیبا و فیلم های زیبا و عکس های بسسسیااار با کیفیت گوشی استاد. بهترین ها لایق بهترین استاد جهان ?????????

    این فایل خیلییییییی بیش از اینها نکته داره باید چندین بااار ببینمش و چندین بار فقط گوشش کنم.

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    راضیه گفته:
    مدت عضویت: 2984 روز

    سلام به همه همرهان گرامی،

    استاد عزیز، و خانم شایسته گرامی و مایک عزیز،

    الله یکتا، این بار تو را سپاس بابت، ی چیزی فراتر از تمیزی و زیبایی سرویس بهداشتی، ی چیزی فراتر از زیبایی بی حد اون خانم، ی چیزی فراتر از زیبایی و حس های زیبایی پشت اون انگشتر ، ی چیزی فراتر از شعف یک انسان در لحظه ابراز عشق الله توسط یکی از دستانش به یکی از بندگانش، چیزی فراتر از تقدس اشک ان زن و لرزش تحسین برانگیز دستش، چیزی فراتر از سکوت قبل از طلوع، چیزی فراتر از باز باران با ترانه با گهر های فراوان، چیزی فراتر از لذت لیسیدن انگشت های پفکی، چیزی فراتر از دویدن در هوای بعد از باران و بعد از پفک خوردن، چیزی فراتر از خرس فضانورد لباس مایک، چیزی فراتر از تجلی خانم شایسته به زیبایی یک آهو در چشمان استاد، چیزی فراتر از شعف به موقع رسیدن، چیزی فراتر از لبخند زیبای خانم تحویل گیرنده بلیطها، چیزی فراتر از کشف دختر کوچولو بر فراز سرش، چیزی فراتر از قدم گذاردن به با ایمان به اعماق یک ناشناخته جدید با وجود ترسیدن از تاریکی، و چیزی فراتر از راههای تنگ و باریک، یا فراخ و گشوده و چیزی فراتر از حرمت نهادن به طبیعتو بیشتر نگشودن راههای باریک برای سهولت رفت و امد و چیزی فراتر از سرویس بهداشتی در اعماق زمین و چیزی فراتر از سپاس الله یکتا بابت عکسهای فوق العاده و چیزی فراتر از نگاه زیبا و دوست داشتنی مایک و چیزی فراتر از زیبایی دهانه ورودی غار در خروج و تلفیق نورو اب و سبزی و تاریکی و هوای پاک، و چیزی فراتر از موسیقی لذت بخش افزوده شده به این معجون دلربا،……..

    که، خدای یکتا شکرت که به من چیزی فراتر اموختی و نشان دادی و ان گسسته شدن زنجیرهایی است که به عنوان وظیفه پدر و مادر به خودم بستم!!!!!!

    و من با سپهر یازده ماهه زیبایم و با طنین عزیز و عشق ۵ ساله ام، خود را خانه نشین کرده ام، و حتی نمیتوانستم بخود بقبولانم که برو از خیاباون زیباو پر انرژی شهر برای خودت جوراب بخر،،، چون میترسیدم سپهر بیقراری کنه، طنین خسته بشه، هوا سرد باشه، سپهر خوابش بیاد، طنین گرسنه بشه، و ……

    و نتیجه اش میشد صبر کردن برای بزرگ تر شدن بچه ها و زمان برای سپاس گزاری و ارج نهادن به خودم و لذت بردن از این روزهای خودم رو موکول به بزرگ شدن بچه ها میکردم و خدای عزیز تو را سپاس که به رخدادی در آن سر دنیا چشم مرا گشودی که خوان نعمت و لذت من گستره است، دخترم، بگسل زنجیر ها را، بیا بردار، بیا لذت ببر، بیا من تو را مراقبم، من هستم، خستگی طنین و بیقراری سپهرو خواب سپهرو، سرمای هوا را به من بسپار تو را توان به دوش کشیدن این همه نیست عزیز دلم، من که هستم تو چرا خود را برنجانی، بیا دخترکم، و هر انچه میخواهی بردار،

    وخدای عزیز تو را سپاس!!!! توحتی بهتر از من میدانی من چه میخواهم، تو را در عجبم، چطور ممکن است رخدادی در امریکا به انچه نیاز من است گره بخورد و پرده را از جلوی چشمان من بردارد، چطور ممکن است بر من روشن شود که کودکان من ارامند انها در پناه الله یکتا و در ناب ترین مدار جهانند، من ارامش را باید از انها وام بگیرم من باید خود را به انها بسپارم نه اینکه انها در پناه نا ارام من ، نا ارامی من را دریافت کنند و الله عزیز!!!!! یکتای بیهمتا، من رها میشوم زین پس در اغوش تو، یاری رسانم باش،

    مریم جان شایسته گرامی، دستی از دستان خداوند شدی برای من و من خدا را ب اندازه زیبایی بی حد پسرم، که نامش را برای تقدیم عظمت اسمان به پسرکم سپهر نهادم تو را سپاسگزام،

    در پناه الله یکتا!!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: