https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/10/abasmanesh-19.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-10-29 05:00:442024-09-12 10:08:31سفر به دور آمریکا | قسمت 82
358نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دوچرخه سوارها که دیگه فوق العاده اند اند انقد که قابل تحسین و تمجیدن آفرین بهشون به اراده شون و به نیروی جسمانی شون
بعد از دیدن این فایل داشتم ازش رد میشدم که دیدگاه شیرین خانم رو دیدم که گفت بیاین خواسته هاتون رو واضح کنین
و یه چیزی تو ذهنم گفت دینگ اینجا میتونی خواسته تو بازم واضح تر اعلام کنی
و یه چیزی گفت نه بابا تو که بارها گفتی ولش کن
ولی من میدونم که اگه تمرکزم رو الان بزارم رو نوشتن خواسته خیلی بهتره تا رها کنم برم کار بیهوده ای بکنم
خدای من میدونی که عاشق رها بودنم عاشق آزاد بودن عاشق اینکه هرکجا دوس دارم برم هرچی دوس دارم بخرم هرکار دوس دارم بکنم میدونی که پایه و اساس زندگیم شده این بیت شعر که میگه خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید پرواز کن تا معجزه زنجیر را باور نکن، خدایا منو به اون استقلالی که نیاز دارم برسون تا بتونم انقدررررر سفرهای مختلف برم که دیدگاه هام و جهانبینیم هر روز گسترده تر بشه میخوام محدوده ی بزرگی از دنیاتو تجربه کنم میخوام رشد کنم میخوام به هدف خلقتم که لذت بردن و کمک به گسترش هستیه نزدیک بشم، میخوام آدمای خوب و مهربون و باشخصیت و بافرهنگ رو تجربه کنم که سرشار از شادی اند
کمکم کن از زندگی لذت ببرم و رها باشم تا تو در زمان و مکان مناسب منو به خواسته هام برسونی
اما اینکه شما می ترسی ولی باز میری جلو جای تحسین داره.
این قسمت از سفرنامه مهم ترین درسش برای منی که یه جاهایی می ترسم این بود: با وجود ترسام برم جلو، و وقتی واقعا توکلم به خدا باشه و قدم بردارم، هیچ اتفاقی نمی افته.
خداروشکر توی این دو ماه خیلی جاها به ترسام غلبه کردم و واقعا بابت این موضوع خوشحالم.
خیلیییی مرسییییی استاااااد
هرجا تو زندگیم بترسم یاد قسمت ۸۲ سفرنامه می افتم و به ترسم غلبه می کنم و با توکل به خدا میرم جلو.
یه موضوع دیگه که خیلی برام توی سفرنامه ها جالبه و باعث میشه همه قسمت ها رو دنبال کنم اینه که با دیدن این سفرنامه چقدررر اطلاعات عمومی آدم بالا میره و چیزی یاد می گیره.
به نام خدایی که وقتی بزرگیش را به یاد میاری وقتی خودت را بهش میسپاری و با نام و یاد او شروع میکنی هر کاری را، و در ادامه ی مسیر هم همیشه به یادش و بزرگیش و قدرتش هستی، اون وقت اون کار آغاز و پایانش شیرین ترین کار دنیاست و این پایان که نه! بودن در این مسیر و نه مقصد هر لحظه اش میشه عشق بازی با محبوب میشه خاطره سازی با محبوب میشه روی شونه های خدا روی کشتی کروز بودنت، میشه موج سواری روی شونه های خدا میشه باالای بالا و مگه بالاتر از دست خدااا هم هست! No
سلام میکنم به خدایم سلام میکنم به این مسیرم که زیباترین و تنها مسیر ساختن بهشت دنیوی و اخروی توست، سلام میکنم به همین مسیری که منو با احساس خوبم به همه چیز میرسونه سلام میکنم به هدایت کننده ام، روزی رسانِ بیحسابم، نیرویی که منو رشد میده نور مسیرم هست و با من، تمام وجود من؛ میشه نور مسیر خَـــلق
این سنـــتِ خداست در حقِ آنان که تبلیغ رسالت خدا به خلق کنند و از خــــدا میترسند و از هیــچکس جز خدا نمیترسند و خدا برای حساب و مراقبت کار خلق به تنهایی کفایت میکند. ۳۹ احزاب
دیروز از کوهنوردی برگشتم .. روز شنبه که روز حرکت به سمت نهاوند همدان بود و فتحِ کوهِ ۳۴۵۰ متری چِهِل تَن از رشته کوه گَرین ( که از بروجرد تا نهاوند میاد و بزرگترین کوهش ارتفاع ۳۸۰۰ متری تقریبا داره) حسش نبود که بنویسم واسه این قسمت قبل از حرکت، این قسمت قسمتی بود که پدر جان کاری را انجام میداد که برای اولین بار بود موتور سواری .. رفتن تو دل ترس ها .. شجاعت .. ایمان و رهایی و توکل .. و ..
و برای من این کوه نوردی که بعد از سه سال جذب کردم که حتما هم بایستی میرفتم و جالبه که تا شب قبل حرکت هم شیطان ولِ کن نبود و میگفت نری هاا نرو نرو .. ولی همونجاست که باید شیطان را خاموشش کنی با منطق با ایمان قوی کامنت خدای درونم برای داستانی در مورد هدایت قسمت دوم کمکم کرد و من خودم از کامنت خودم اون وقتی که خواندمش انرژی و ایمانی قوی گرفتم که منجر به حرکت کردن با نگاه و باور درست و احساس خوب شد. خداروشکر خداروشکر خداروشکر.
خیلــــی حرف دارم خیلــــی
خیلی نشانه دیدم توی این کوه نوردی
خیلی درس خیلی خیلی درس گرفتم .. به نظرم همه باید کوه نوردی کنن انقدر انقدر انقدر درس داره این کوه انقدر انقدر خدای من خدای من حالا میگم داستان چیه نشانه ها چی شد و درس ها چی بودند خدای من
فقط اول میخوام از خدا تشکر کنم
بگم خدااا جون خدا جونم بازم این اشک ها این جاری بودن ازت ممنونم ممنونم ممنونم، ممنونم که بهم فرصت زندگی برای امروز بهم دادی، ازت ممنونم برای سلامتی تمام اندامم، سلامتی روحم، سلامتی تنم، سلامتی تمام ارگان های بدنم، پاهایی که میتونم جا به جا بشم بشینم منو ببرن جایی رانندگی کنم، سفر کنم، رکاب بزنم سرپا بیاستم ممنونم پاهای عزیزم ممنونم زانوهای عزیزم ممنونم کف پای عزیزم، ناخن های عزیزم ( امروز ناخن هامو گرفتم اول صبح توی حیاط باصفای خونه، و دیدم که زیر پام کلـــی مورچه هست وقتی دیدم اون صحنه را متحیر شدم! دیدم یک مورچه خیلی کوشولو داره یک قسمت از ناخن منو میبره .. و بعدش کلــی مورچه ی دیگه تا الان همه را بردند و اون موقع از همون اولین مورچه به خودم گفتم خدای من خدای من، تویی که به یک پرنده توی آسمون روزی میرسونی، به یک مورچه تو دل خاک و حالا از ناخن اشرف مخلوقات خدای من تو چقدر بزرگی و من چقدر خوشحال بودم از اینکه حتی ناخن من هم میتونه روزی باشه .. سلام کردم به مورچه ها .. تحسینشون کردم .. آه خدای من .. این زندگی واقعاا میتونه بهشت باشه همه چیزو همه جاش، وقتی که تو توحیدی هستی وقتی که تو خودت هستی همونی که باید باشی وقتی که برای رضایت خدایت زندگی میکنی و نه خلق او .. الله اکبر الله اکبر .. خدایا شکرت برای این جاری بودنت با اشک های مقدسم .. ) خدایا شکرت به خاطر دست های زیبایم چقدر میتونم چیز جابه جا کنم باهاشون میتونم بنویسم با دست چپم میتونم قاشقم هم با دست چپ بگیرم هر چند همیشه با دست غذا میل میکنم، میتونم مثل الان تا ساعت هاا تایپ کنم و بنویسم و با خانواده ی عزیز و گران قدرم که دلم براشون تنگ شد برای استادم تنگ شد همین دیروز .. تنگ شد یک روز نبودم دلم تنگ شد .. خدای من چقدر دوستانم گران قدرن چقدر عزیزن چقدر باید به خاطرشون به خاطر تک تکشون هر کدام که توی این مسیر زیبان سپاس گزاری کنم خدایاا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت برای این سفرنامه و این قسمت و استادم پدرم که اینجوری آزادِ آزادِ رهاست اینجوری در استقلال مالی و استقلال زمانی و استقلال مکانی هست و اینجوری رابطه ی بینظیر و عاشقانه ای با خداوند یکتا داره و اینجوری رابطه ی تحسین برانگیزی با مریم جان با عزیز دلش که هم پایه هم هستند و چقدر تحسین برانگیز این رابطه ی بدون وابستگی و دل بستگی خدایا شکرت.
خدایا شکرت برای اینکه میتونم ببینم چشمانم دو چشم درشتِ قهوه ای عسلی و این گوش هایی که میتونم بشنوم و این صدای زیبایی که میتونم کلام تو را جاری کنم خدای من. و خدایا شکرت برای این ذهنِ آرام و ثروتمندم که هر روز داره ثروتمندتر میشه و این اعتماد به نفس و خود باوریم که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه. خدایا سپاس گزارم
میخوام درس های کوه نوردیم را بگم قبلش توی دفترم نوشتم و الان دوست دارم با خانواده ی عزیزم به اشتراک بذارم برای خدایم.
من به همراه ۱۲ نفر بودم و نفر ۱۴ام هم، تورگایدی بودن از همون بچه های اونجا که راه بلد بودند و پیش رو.
Move at ۶ Am when the sun wanted to rise
با درک قانون و رفتن به کوه و کوه نوردی و مقایسه قدم برداشتن هام با قدم های توی زندگیم برای رسیدن به هر چیزی و قله را هم خود اون خوسته ام تجسم کنم، این درس ها بهم گفته شد اونم زمانی که داشتم بالا میرفتم ..
+ باید توی زندگیت هدف داشته باشی، هدف های بزرگ و برای رسیدن به هدف بزرگت همون هدف را کوچیک کوچیک کنی و تمام انرژِیت را روی آن هدف بذاری و وقتی اون هدف را میزنی انرژِی و انگیزه بیشتری بگیری برای ادامه دادن.
+ اما مهم تر از هدف داشتن چیه؟ هدفمنــــدزندگی کردن هدفمند زندگی کردن یعنی لذت بردن از تک تک لحظه هایی که داری در این مسیر طی میکنی و به هدفت میدونی و ایمان داری میرسی، هدفمند زندگی کردن یعنی لذت بردن از تحقق رویات و رویایی که همین الان داری توش زندگی میکنی. ( توضیح: وقتی این مسیر را رفتم بالا از دوستانی که بودن وقتی ازشون میپرسیدم هدفتون چیه؟ اکثرا گفتن بریم بالای قله عکس بگیریم و بیایم پایین! البته که این صداقتشون را تحسین میکنم .. من فقط از دو نفر شنیدم که گفتن میخوایم لذت ببریم از مسیر .. اینجا بود که متوجه شدم واقعااا مهم نیست که تو، توی همین هفته های پیش دماوند و سبلان را چندبار صعود کرده باشی و بی نهایت قله دیگه را! مهم اینه که واقعاا چقدر چیز یاد گرفتی و پیاده کردی از همین کوه نوردی، چقدر ساده گیر تر شدی، چقدر خودت را شناختی چقدر به خودآیی ات به خدای درســــت پی بردی و به خودت و خدایت و این دنیا عشق میورزی، چقدر تونستی شادی و لذت را آرامــش را وارد زندگیت کنی چقدر تونستی با رفتن به بالا توی هر قدم خودت را تحسین کنی و همنوردت هات را، چقدر تونستی تشویق کنی خودت و همنوردهات را، چقدر تا همین جایی که اومدی خدااا را شکر کنی و ازش سپاس گزاری کنی به خاطر این فرصت، مهمه که چقدر تونستی خدا قوت بگی( دو کلمه مثبت) و نه خسته نباشی( دو کلمه منفی)!، و نه اینکه صرفا چندتا قله را زدی و چندتا عکس داشته باشی و بری بذاری توی صفحه اجتماعیت و بخوای جلب توجه کنی و بگی منمم اینجاا رو رفتم آی ملت )))
+ تمام انرژیت را بذار روی خودت ( صحبت کردن موقع کوه نوردی مخصوصا در مورد چیزهای حاشیه انرژیت را میگیره و حواست را از هدف دور میکنه، در حالی که میتونی انرژیت را تماما بذاری روی خودت و هدفت تا از این مسیری که داری طی میکنی بیشتر و بیشتر لـــذت ببری. )
توی این کوه نوردی من یک چیز را خیلی خیلی خیلی خوب درکش کردم خیلی بهش ایمان آوردم بازم بیشتر و بیشتر
اینکه این مسیری که توش هستم با تمام مسیرهااا تفاوت داره، تفاوت این مسیر اینه که این مسیر، مسیر نور ِ و نور واحدِ و ظلمات و مسیرهاش زیادددددددد، خدایا به تو پناه میبرم از شر شیطان رجیم ..
و ممنونم که من را هدایت میکنی به مسیر درستِ هموار مستقیم، مسیری که به آن ها نعمت فراوان اعطا کرده ای و نه گمراهان. خدایا شکرت
توی این کوه نوردی متوجه شدم که، اکثرآ واقعا ناسپاسن، نمیدونند، اکثرا توی همون پوسته اولیه موندند، اکثراا توی مسئله هاشون موندند و نتونستند بالاتر برند، نتونستند خیلی بزرگ فکر کنند، نتونستند با همین سن هاشون با اینکه سال ها معلم باشند! نتونستند خودشون را حتی بشناسند نتونستند با خودشون دوست باشند، نتونستند موفقیت دیگران را ببیند و اگر هم ببینند میخوان که سرکوب و به استهزا بگیرند، این برای شناخت خدا هم هست، نتونستند به خدا برسند اون جوری که باشه بشناسنش و چون نتونستند به دین های دیگه و اسلام .. بازم به مسخره بازی میگیرند، نتونستند ببینند که خودشون خالق ِ کاملِ ۱۰۰% زندگی خودشون هستند چون اصلا نمیدونند قانون چیه و خدا کیه و خودشون کی هستند ..
نتونستند بگن من مقصرم من مسئول کامل خوشبختی خودم هستم و همش مدام مقصر رئیس جمهور و این دولت و شاه و ایناا میگردن یک کسی که بیاد زندگیشون را درست کنه ببرشون در رفاه کامل ..
آره، وقتی با این گروه رفتم دیدی یک چیز را با تضادش میشناسن،
این کوه و این گروه و کلامشون نگاهشون به خودشون و دنیا و خدا، تضادِ فیزیکی بود و اون چیزی که من باورش کردم توی این مسیر توی این خانواده با دست بینظیر خدایم، مثبتش بود ..
اینکه من مسئول زندگی خودم هستم
اینکه من مسئول کامل خوشبختی خودم
اینکه من میتونم به هر چیزی برسم و خلق کنم و داشته باشم
اینکه دنیای بیرون من مثلِ یک آیینه است
اینکه همه چیز هست و نیازی به نگرانی و استرسی از هیچ چیزی نیست
اینکه همین خدااا کافی .. کافیه خودت را بسپاری بهش و ..
و وقتی داشتم همین را مرور میکردی دیدم چقدر من واقعااا خوشبخت هستم و چقدر خوشبخت هستم که توی این سن هاا خیلی وقت پیش با قانون آشنا شدم و به بزرگترین سایت موفقیت دنیا راه پیدا کردم با هدایت و لطف خدا و خیلی وقته که بهترین خانواده ی دنیاااااا را دارم و هر لحظه به خاطرشون سپاس گزارم از خدایم.
اینجااا بود وقتی که داشتم مینوشتم و مقایسه میکردم آرامشی که من دارم و زندگی خودم با کلامی که دوستان میگفتند و انرژی ای که داشتند. متوجه شدم که این یک هدیه بود این فرصت کوه نوردی که خدااااااااا محکـــــــم و مستقـــــــیم بهم بگه که حواست باشه کجایی .. حواست باشه الان توی کدوم مداری حواست باشه تا اینجاااا اومدی تو هم پادشاه جانم، یک روزی چه فکرهایی میکردی و چقـــــــدر مسموم بودند چقدر چقدر شرک الله اکبر چقدر شرک آمیز بودند .. چقدر خودت بودی که از تجربه ی نعمت های بیشتر خودت را دور میکردی بی اینکه بدونی، چرا؟؟؟ چون پرده های حجاب جلوی چشمانت بودند و تو نمیتونستی ببینی .. هر کسی محرم ِ اسرار نیست عزیزم، اگر میخوای به کاردار برسی با بالا برسی و عروج کنی باید بهاش را بپردازی عزیزم… آره متوجه شدم که خدا بهم گفت محمد قدرِ خودت را قدر داشته هات و قدرِ آگاهی هایی که داری را بیشتر بدون وابسته نباش به چیزی ولییی قدرشون را بدون رهاا باش .. بهم گفت این کوه نوردی که آره ماا آدما توی مکان های مختلفی زندگی نمیکنیم و گفت که توی مدارهای مختلفی بلکه زندگی میکنیم.
+بهم گفت که اگر میخوای به خداا برسی با تنها راهش، یعنی ثروتمند شدن که معنوی ترین کار دنیاست، باید بالونت را سبک کنی از هر آت و آشغالی، مثل قضاوت کردن ها، دروغ ها، مسخره کردن ها، حسادت ورزیدن ها، قسم های بی جهت و پوچ، قول های الکی، نامهربانی ها، تنفر و بیزاری، بودن در خاطرات خوب و بد گذشته، رها کنی خودت را از دل بستگی و وابستگی به کسی، رها کنی از اینکه بخوای انرژیت را بذاری روی تغییر کسی، رها کنی دیگران را ظرف دیگران را و بچسبی به تغییر و بهبود زندگی خودت، بیای و درزها را بگیری.
+ این کوه نوردی بهم گفت که چقدر مهمه که وسایلت عالی ترین باشه با کیفیت ترین باشه، واقعااا وقتی بری بالا متوجه میشه که چقدر یک کفش مناسبی که اندازه پاهات هست و برای این فصل مناسبه را ببری، کوله ی مناسب و ..
+ کوه نوردی بهم گفت، تجسم رسیدن به قله چقدر میتونه تو را پر انرژی کنه البته اگر بدونی قله ی زندگیت چی هست ( هدفت، خواسته ات، خواسته ای که با حرکت کردنت به وضوح میرسه فقط و البته با هدایت خداوند )
+ از فرهنگ آدما متوجه شدم که چقدر خانواده و اون شهری که بزرگ شدی میتونه روی باورهات تاثیر بذاره واقعااا چقدر اون روحیه ی مثبت و شاد و انگیزه دادن ها و تشویق و تحسین ها و سپاس گزاری ها و اعتماد به نفس و عزت نفس دادن به یک بچه از همون کوچیکی اون را پادشاه خدا را روی زمین، مستقل به بار بیاره ( استاد جونم راستی یادتونه گفتم از وقتی که دریم کچر، کارهای دستی درست میکردم تا الان ۳ تا از همین برادرزاده ها و خواهر زاده های من همین کار را توی همین بچگــی ها توی سن ۸ تا ۱۴ سالگی، یادشون دادم با خواسته ی خودشون و الان دارند کسب درآمد میکنند یکیشون که کلا ترکونده دیگه بابااا دمش گرم محمد باقر حتی الان وقتی کارهاش را نگاه میکنم میبینم که چقدر پیگیر و چقدر کارهاش متنوع تر از منه خدای من و چقدر فروشش عالیه ماشاا.. ماشاا.. توی همین اینستاگرام عزیز هاا کارهاش را میفروشه و تبلیغ میکنه خیلی عالی خدایا شکرت، حالا اینو میخواستم بگم که دیشب وقتی برگشتم تااا رسیدم خونه دیدم که به به محمد مهدی عزیزم این شاه کوشولوی پرانرژی و بسیار خلاق هم برادرزاده ام، هم شروع به بافتن همین دستبند ها و پای بند ها کرده و اونم داره با ذوق و شوق درست میکنه و الان شدند ۴ نفر ..
یک سوال واضح و مشخص از خودم
محمد عزیزم، واقعاا به نظرت ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیا نیست؟؟؟ واقعا با تغییر خودت دیدی چقدر تونستی تاثیر مثبت بذاری روی همه چیز روی این چهار تا عزیز که الان بخوان اینجوری از همون کاری که با تضاد توی سفرت شروع شد اینکه دوست داری همیشه در سفر باشی و توی همین سفر رفتن همیشه اصلا کسب درآمد کنی و مولد ثروت باشی .. دیدی چقدر با تحقق رویات اون روزهااا با موندنت روی خواسته ات جدی گرفتنش با ادامه دادنت دیدی چقدر تا همین الان داری ثروت خلق میکنی .. و اینم خدا میدونه چقدر ادامه داره .. و تا همین الانم چقدر این انرژی ادامه داشته … گفتم که قبلا هر سه تای بچه ها کارهاا را میبردند مدرسه حتی و اونجا میفروختند!!! و اونجاا همون بچه هااا چقدر تا همین الانم تحت تاثیر قرار گرفتند ..
حالا بازم به خودم میگم که اگر بازم ادامه بدم و کسب و کارم را این چیزی که میخوام و خداروشکر امروزم بازم به وضوح رسیدم در حالی که توی ستاره قطبی نوشته بودمش، اینکه میخوام کسب و کارم سایتم به وضوح برسه در حالی که داشتم قران میخواندم و رسیدم به همون آیه ۳۹ احزاب خدای من یک دفعه پررده ها کنار رفت و بهم گفته شد و اشک بارون شدم دوباره .. و حالا اگر ادامه بدم خدااااا میدونه با امروز ِ من خدا میدونه با باورهای امروزِ ثروتمند من، با انگیزه و اشتیاق سوزان من، خدا میدونه با نگاه بین المللی و بزرگ من، چقدر چقدر چقدر چقدر این دنیاا و دیگه نه فقط خانواده و دوستان و این شهر و این کشوررر نه تمامم دنیااا تغییر میکنند با تغییر من با نگاه توحیدی من و چقدر منجر به رشد و ثروتمندتر شدنِ این دنیاا میشه خدایاا شکرتتت خدایاا شکرت
+
+ توی این کوه نوردی متوجه شدم واقعااا نمیتونی وقتی میخوای بری بالا ۱۰ قدم را توی یک قدم بری و طی کنی اصلاااا نمیتونیییی، فقط و فقط قدم به قدم میتونی بری بالا، و تازه بهم گفت نمیتونی قدم های بلنــــــد برداری چون اگر زیرپات را ندونی چیه و با اعتماد نخوای قدم برداری، ممکنه زیر پات خالــی بشه و یک دفعه چپ کنی واقعاا، اماا بهم گفت که میتونی فرود بیای ۱۰ پله را چون همیشه مسیر بالارفتن ماجراجویانه تر( کلمه ای که به جای سخت تر بودن استفاده میکنم و بهم حس بهترین میده) از پایین اومدن هست.
پس شما میتونی پله پله بالا بری اونم همیشه، و همیشه هم میتونی سقوط کنی از همون جایی که هستی اگر حواست پرت باشه و در تعادل و هماهنگی با خودت نباشی و خودت و هدفت را گم کنی و درگیر حاشیه بشی و حواست به رفتار دیگران باشه.
در واقع، خیلی این درس را توی همین کوه نوردی تجربه کردم، بارها شد که میخواستم گام های بلندی را بردارم و دو سه باری پاهاام لیز خورد از روی سنگ ها اما تعادل داشتم، و چند باری هم که گام های بلند برداشتم واقعاا میدونستم با ایمان قدم را برمیداشتم چون میدونم زیر پام سفته .. محکمِ اوکیه اینو میگم اعتماد به خدا ..
امیدوارم که همه ی ما سبک بال پرواز کنیم و سنگین بار البته .. توی این مسیر کوه نوردی سبک بالا رفتم و چقدر باعث شد که سنگین بار بالا برم و پایین بیام.
+ درس دیگه اینکه، باید با ابزار مناسب بری کوه نوردی، اگر ابزارت خوب و با کیفیت نباشه مثلا به جای اینکه تو کفش مناسب همراهت باشه با دمپایی انگشتی بخوای بالا بری، خب این ابزار مناسب نیست دیگه این جای خود را داره و کفش مناسب کوه هم جای خودش، و چقدر اینجاا بود که من پی بردم و درک کردم ابزار مناسب ِ با کیفیت یعنی چی
+ این کوه نوردی بهم گفت که، هر چیز بی کیفیت را واقعااا گرون خریدی در حالی که ارزون هم باشه قیمتش!
+ بهم گفت هر چقدر ابزارت بهتر و نگاهت قوی تر و ثروت آفرین تر باشه این مسیر را برات راحت و لذت بخش تر میکنه ( در واقع پادشاه جان تو باید به استقلال مالی، و زمانی و مکانی برسی، تو باید ثروتمند باشی و پولــدار ، اون موقع که پول داری میتونی هر چیزی که میخوای را بخری و داشته باشی و تجربه کنه، اون موقع که پول داری میتونی بهترین هاا را هم هدیه بدی، اون موقع که پولداری میتونی به هر جایی که میخوای سفر بری کوه بری خودت بری اصلا نیازی به کسی هم نداشته باشی اصلاا خدا که هست جانم … )
+ این کوه نوردی بهم گفت، ساده ترین و راحت ترین و لذت بخش ترین تغییر زندگیت در تمام جنبه هااا، فقط و فقط و فقـــــــط با تغییر نگرش های توست، با تغییرِ باورهای توست پس بها بپرداز واسش، وقت بذار، زمان بذار انرژی بذار قســـــم میخورم که چقدر ارزشمندن تک تک این فایل ها و دوره هاا قسم میخورم که باید باید قانون را درک کنی این لازمه لازمه واسه هر کسی لازمه و چه بسا دستی این مسیر خدا را نشونت بده که بهترین باشه و توحیدی . خدایا شکرت به خاطر استاد جانم مریم جانم خدااوند بیشتر و بیشتر بهتون بده .. عاشقتونممم خدایا شکرت عاشقتونمم
+ این کوه نوردی بهم گفت، که با هر سختی آسانی هم هست، توی هر سختی هم آسانی هم هست ( این کوه عزیز و با عظمت، واقعا شگفت انگیز بود و جونِ من یکی را که گرفت واقعاا واقعاا برام چالش برانگیز بود آخرین باری که کوه نوردی با تجهیزات رفتم سه سال پیش توچال بود که یک روز استثنایی را ساختیم .. و چقدر من متوجه شدم که این کوه نوردی علاوه بر این همه درس بهم بگه، که باید استقامتم را ببرم بالا، باید هوازی بیشتری کار کنم تا نفسِم سرحال تر باشه، و چقدر میتونه یک بدنِ قوی مخصوصا کمر و پاهاا میتونه توانِ من را بالاتر ببره – حالا همه ی این ها را که گفتم توی این سفر شکل های مختلفش را دیدم دوستانی بودند که حجیم بودند و وزن زیاد و پاهاشون توانمند نبود ولی اعتماد به نفس و عزت نفس زیادی داشتند آروم میومدند بالا ولی پیوسته بود .. تحسینشون میکنم .. )
+ این کوه نوردی بهم گفت که زن بودنِ دلیل بر محدود و ناتوان بودنت نیست .. دلیل بر محدود بودنت نیست .. دلیل بر تجربه ی کوه نورد بودنت اصلاا نیست .. من دوستان زیادی دارم که کوه نوردی میکنند اونم حرفه ای اصلا اولین کسایی که من را با این ورزش آشنا کردند خانم بودند، خدا جون دعا میکنم برای همای عزیزم که چقدر راهنمایی کردی من را با کلام و نگاه ایشون، دعا میکنم واسه لیلی جان واسه مادر جانم، خانم مهربان که چقدر هدایتی بود واسه خرید وسایل .. هر جا هستند انشاا.. که صحیح و سالم و قوی و قدرتمند و شاد و خندان و سرحال باشند الهی آمین.
+ یکم در مورد مسیری که طی کردم بگم برای این کوه، مسیر طی کردن این کوه جوری بود که تو بایستی از سنگ های ریز و درشتی میگذشتی از صخره های بزرگ و مستحکم و حتی یک مسافت بسیار طولانی را از یک شیبِ ۸۰%ی بالا میرفتی ( و همینطور پایین) مسیری که ما ازش بالا رفتیم را بهش میگن خط الرأس یا Divide معنیش میشه: به خط اصلی و بلندترین یال بین دو قله که محل تقسیم آب باران باشد، خط الرأس گفته می شود. قبل از تعریف خط الراس میخوام یال را بگم:
یال: به محل برخورد در دامنه های شیب دار در بالاترین نقطه تماس(شیب محدب و برآمده بین ۲ دره) یال گفته می شود.
اما خط الراس، واژه ی فارسیش معادل آب پخشان است. خط الرأس اصلی محل تقسیم دو حوزه ی آب ریز جداگانه است. در حالی که خط الرأس فرعی با این که محل تقسیم آب است، اما آب های سرازیر شده از هر دو قسمت آن به یک حوضه ی آب ریز ریخته می شوند.
+ درسی دیگه که گرفتم اینه: داشتن هم پایه، همنورد، همسفری که هم فکر و هم مدار و همیشه پایه باشه چقدر چقدر چقدر میتونه انرژیت را انگیزه ات را حواست را تمرکزت را اصلااا این طی کردن تا قله را برات لذت بخش تر کنه، که من خداروشکر دوست عزیزم رضا باهام بود که دنیا دیده اس و ما توی این مسیر به جای دو تا کوله یک کوله آوردیم و سبکِ سبکش کردیم فقط وسایل ضروری و اینجوری بود که کوله یک تایمی روی کول من بود و زمانی که میخواستم میدادم به رضا و بر عکس .. و چقدر واقعا تجربه ی همون بالا و پایین رفتن زمانی که من کوله روی دوشم بود و زمانی که نبود فرق داشت ( از دیدِ سبک بالی ) عاشقـــــــتم عزیز دلم .. من خداروشکر میکنم به خاطر عزیز دلی دارم که عاشقشم و خداروبه خاطر وجود ارزشمندتش هر لحظه شکر میکنم ..
+ درس بعدی که گرفتم اینه که نمیتونی از پایین واقعااا به خوبی بالا را ببینی امااا وقتی میری بالا خیلی خوب میتونی پایینت را ببینی که ببینی چقدرر بالا اومدی و وقتشه بازم خودت را تحسین کنی وقتشه که تبریک بگی وقتشه که بگی اگر تا اینجا تونستی که تونستی بازم میتونی بالاتر از اینم بری .. Come on The King
+ چقدر اینکه کسی مسیر را بدونه به خوبی و توی روز و شب بدونه چقدر خوبه که راهنمات باشه .. ما یک تورگاید محلی داشتیم ولی ایشون توی صبحِ بامداد وقتی که هوا کاملا تاریک بود نتونسته بود که مسیر را پیدا کنه چون که تا حالا اصلا توی تاریکی بالا نرفته بوده و همیشه توی روشنی کوه نوردی کرده .. به خاطر همینم از همون اول مسیر ما انرژی زیادی را توی همون ایستادن ۲۰ دقیقه ای هدر رفت که میتونست نباشه .. چقدر راهنمایی خوبه که کلِ مسیر را رفته و تووووو فقطططط پشت سرش با ایمان قدم برمیداری و میدونی این مسیر شما را به راحتی و سادگی به قله میرسونه فقط کافیه ادامه بدی ادامه بدی پادشاه جان .. * | خب راستش توی این تیم چند نفر توانشون پایین بود و چون یک تیم بودیم همه پشت سر هم با هم میرفتیم بالا اما از یک جایی واقعااا همون کسایی که میتونستند مثل من دوست داشتممم برممم بالا و نمیخواستم دیگه توانم هدر بره انرژیم در واقع نمیخواستم اشتیاق سوزانم برای ادامه مسیر با این مانع هدر بره .. میخواستم پرواز کنمممم نمیشددد ولی شکوندمش و رفتم بالا .. رفتم بالا بالا یک جایی خیلی از دوستانم زودتر رفته بودند و آدم هایی که عقبم بودند خیلی با من فاصله داشتند یعنی من موندمو و ادامه ی راهی که تا حالا نرفتم و نمیدونم کدوم مسیر را باید رفت .. اما همونجا هدایت خواستم و خدا نشونم داد مسیری که هدایت شدم مسیری بود که منو زودتر رسوند به راستی و تازه و جالب تر بود همون مسیری بود که بایستی از صخره های سنگی بسیار بزرگ میکشیدم بالا و چقدر چقدر هیجان انگیز بود یک جاهایی واقعااا قلبِ منم استاد جون رفت تو شرتم چون یک جاهاییش واقعااا لبه پرتگاه بود و فقط به اندازه ی یک جاا کفش بود و اگر حواست نبود و میترسیدی و غلبه نمیکردی بمـــب .. واقعااا وقتی گذشتم ازش و رسیدم به قله ی اول از اون مسیر ماجراجویانه، چقدر چقدر خودم را تحسین کردم و دوستانی که اون بالا بودند و خیلی هم خوشحال بودند خداروشکر .. خیلی خودم را تحسین کردم خیلی مسیره سخت بود اونجاااا خیلی واقعاا هر کسی باید تجربه کنه توی حرف نمیشه بگی من کوه نوردم ( من .. هستم ) باید تو عمل نشون بدی و من حرف و ایمان و عملم یکی بود و هست خداروشکر ..
+ بعد از این کوه نوردی وقتی داشتم مینوشتم توی دفترم، یک لحظه نوشتم که چقدر کوه نوردی با همین اعضای گرم و صمیمی خانواده ام میچسبه و لذت بخش… همون لحظه ها داشتم تجسم میکردم و مقایسه میکردم این دو کوه نوردی که توی کوه نوردی با بچه هاا واقعاا کلام و نگاه و باورهامون چیی هست … خدای ن خدای من .. داشتم میدیدم که هر لحظه داریم میگیم عاشقتمممم عاشقتممم و من مثلا کمی بالاتر رفته بودم چون مسیر را بلدم و از اون بالا داشتم بچه ها را تحسین میکردم داد میزدم خداروشکر میکردم و بارهاا میگفتممم مااا چطوریممم .. بعد همه میگفتیممم عالییی خدایاا شکرت یا اهنگ هایی که میذاشتیم و میرقصیدیم کنار هم بودن هامون برای میل کردن میان وعده ای پرانرژی برای ادامه مسیر و سپاس گزاری از خدا و خودمون و تحسین خودمون برای اینکه تا همین جاا اومدیم بالاا و حالا هم ادامه میدیم .. عکس هایی که میگرفتیم از هم از کوه از زیبایی هاا .. واقعاا من دیدمم و تجسم میتونستم کنم این صحنه هاا را و چون تضاد این صحنه را دیده بودمم حالا خیلی قدر دان تر و سپاس گزارتر هستم از خدا به خاطر همچین خانواده ای پاره های تنی .. میاد اون روزم .. میسازیمش .. درخواستش فرستاده شد .. جالبه شب قبلش عزیز دلی برای من پیامی فرستاد درحالی که پایین کوه کنار چشم آب سرد روان چادر زده بودیم و استراحت کنیم و آماده بشیم برای فردا .. همون موقعااا انقدر سپاس گزاری کرده بودم و حالم عالی بود از اینجا بودن از دوستان جدید هر چند که نگاهشون با من ۱۰۰% تفاوت داره، ولی خوشحال و سپاس گزار بودم و کلی داشتم سپاس گزاری میکردم و رسیدم به این جمله درک که، خدای من واقعااا چقدر دوست دارم که انقدرر حالم خوبه که برای یک چیز یک نعمتی که به من اعطا کردی دوست دارم لحظه های بعدممم بازم به خاطرش سپاس گزاری کنم ..
همون لحظه بود که وقتی اینو توی ذهنم گفتم .. دیدم رضای عزیز بهم گفت محمد، من واقعاا داره کلی بهم خوش میگذره و اصلا چقدر این لحظه را دوست دارم توی لحظه ی بعدم باشه .. در واقع رضا همون چیزی را گفت که منم توی ذهنم گفتم .. اما به قول مریم جان توی قسمت اول سفرنامه .. بچه هااا باید از هر زیبایی هم گذشت، چرا که میدونیم با رها کردن زیبایی لحظه های بعد زیبایی بیشتری در انتظارمون هست ..
و همون لحظه بود باورتون میشه که این عزیز جان بهم پیام داد:
۱۸ نحل
نعمت های الهی قابل شمارش نیستند، نسبت به انچه میدانید شکر کنید و نسبت به انچه نمیدانید خداوند غفور و رحیم است ..
و اما دو درسِ پایانی بسیار مهم ..
اینکه، این کوه نوردی و قانون بهم گفت: خدا بهم گفت که من محمد انرژی خلاقی هستم که همیشه هر جایی هستم و هر لحظه دارم به فرکانس شما پاسخ مثبت میدم .. پس حالا که اینجوره واقعاا باید برات مهم باشه کنترل ورودی هر چیزی را نخوای بشنوی فقط خوراک مناسب بدی، بهترین هاا را بدی، مهمه که مثبت اندیش محض باشی.
و در این مورد که، وقتی همون اوایل مسیر دیدم که با یک گروهی هستم که واقعا اکثرا نگاهشون برخلاف منه، اولا دیدم که نمیتونم نگاهم را به کسی بگم که انرژی بذارم برای تغییر دیگران .. به خاطر همینم از یک جایی به بعد کلا اعراض میکردم و توی اول مسیر گفتم آقاا من باید یک چالش بذارم واسه خودم.. گفتم بیام قله را کسب و کاری که میخوام ایجاد کنم با این ویژگی ها در نظر بگیرم .. هنسفری را گذاشتم و رفتم بالا در حالی که چرت و پرت هایی که حاکی از یک خبر و قدرت بیرونی میداد را نمیخواستم بشنوم و نمیتونستم واقعاا چون هدفم برام مهم بود .. خیلی خوب خیلی خوب تونستم کنترل ذهن کنم واقعاا خوب تونستم واقعا خوب تونستم درک کنم که الانه که باید ایمانم را نشون بدم و مسیرم را ادامه بدم و فقط و فقط به هدفم تمرکز کامل کنم و نه چیزی دیگه .. تا یک جایی رفتم(یم) خیلی خوب بود و احساسم خیلی خوب شده بود اونم با توجه بر زیبایی هاا چطور ؟
مثلا اومدم توی ذهنم با اینکه صدای کسی را نمیشنویدم اومدم لباس دوستان لباس های رنگارنگ و شاد صورتی، سبز، قرمز، آبی، بنفش .. را تحسین میکردم توی ذهنم هاا
بعد این درس اومدم به یادم که، من تابع شرایط نیستم واقعا، من میتونم شرایطی که میخوام را بسازم، راستش انرژی مثبت من غالب نبود بین بچه هاا ولی میخواستم که بشه .. و بخداا قسم شدشد شد اآقاا ساختم ساختممم خیلی به خودم افتخار میکنم بین این همه انسان که منفی نگر بودند و نگاهشون احترام میذارم ولی کاملا برخلاف من بودند تونستم شرایط را تا اونجایی که خودم میخواستم بسازم یعنی اینکه، یک جایی به بعد اصلا تعریف از من میکردند اقای فتحی .. محمد .. از ما عکس بگیر .. عکس های تو معروفه … تو فقط خوب عکس میگیری … خیلی حرفه ای هستی پسر .. ممنونم ازت … دمت گرم .. تو چقدر خوبی .. حتی گفتند توی این گروه با اینکه خب منو اولین بار بود که میدیدند و برعکس آقاا، فقط ایشون عکس بگیره عکسم خواستید بدید ایشون بگیره خیلی حرفه ایه .. و ایناا این کلمه هاا تا آخر جاری بود .. تا خود قله .. و این تعریف هاا هم از زمانی شروع شد که شارژ mp۳من تموم شده بود و بازم تا آخر مسیر با ۱۲ تا از اعضای گروه یک جاهایی هم صحبت میشدم و چقدر این ِ کوه نوردی عاشقشم اصلا اینکه میای و بالاخره یک چند دقیقه ای هم کلام میشی و در مورد یک چیزی با هم صحبت میکنید که دقیقا علاقه ی مشترک شماست .. خدای من خدایا شکرت
چقدر درس ها گرفتم چقدر تونستم خودم را محک بزنم قدرتِ خلق زندگیم را قدرت فرکانسم را
بعد از رسیدنم به قله ی اول تازه متوجه شدم که قله ی اصلی اون بالاست دقیقاا اون بالا جایی که ۳۰ دقیقه دیگه حداقل بایستی اادامه بدیم .. من نشستم گفتم نمیام رضا .. ولی خب بچه ها رفتند تورگاید تا رسید بالا رفت اصلا حتی یک ثانیه هم نایستاد خیلی مصمم ادامه داد و از همین حرکتش در حالی که من و خیلی از بچه ها نشسته بودیم انگیزه گرفتند و اوناا هم رفتند .. در واقع فقط ۵ دقیقه ایستاده بودم میخواستم دراز بکشم که سرپرست گروه عزیز که نگاهش فرق داشت با بقیه تا حدود زیادی، بهم گفت پاشو پاشو محمد بیاا بریممم بایدادامه بدیم .. منو و ایشون دوباره هم کلام شدیم بازم میگم اولین بار بود که همدیگرو میدیدم در واقعا خیلی هااا از دیدن آدم های جدید میترسن .. ترس دارند .. اما توی این کوه نوردی این ترستم میشکنه کاملاا .. رفتیم با هم از همون اول با عمو مهرداد در مورد اولین خاطره ی کوه نوردیشون صحبت کردم و بعدش ایشون کلی چیزهای دیگه گفت و اخرای مسیر را تا خودِ پای قله را شعر خواند و بسیار حماســـی و تحسین برانگیز .. راستش دیگه بریده بودم تا همون قله اول ولی همراهی خداااا با ایشون اصلا نفهمیدم که چطور رسیدیم به قله اونم ۳۰ دقیقه نان استاپ هااا .. خدای من شکرت وقتی این همراهی را متوجه شدم خیلی خدا را شکر کردم یاد اون لحظه ای افتادم که واقعاا هیچکسی جلوم نبود و عقبم هم کسی را نمیدیدم و مسیر را هم نمیدونستممم واقعاا و گفتم خدااایاا خودت مسیر را نشون بدم و همراهم باش و این مسیر را برام لذت بخش تر کن! خدایا شکرت
و این همراهی خداا تا پایین مسیر هم اتفاق افتاد .. نمیدونم میتونید درک کنید یا نه من کلا از یک جایی به بعد تو خلا بودم خیلــــی این کوه نوردی برام چالش برانگیز بود که من تونستم هدفم را بزنم .. اماا از یک جایی به بعد انگاری روی دنده اتومات فقط حرکت میکردم و پایین میومدم و اصلا نمیتونستم زیبایی های بیرونم را خوب درک کنم فقط دوست داشتم ادامه بدم .. اینجااا هاا بود که دقیقا این درس را بهم گفت خدا جون
+ قبل از اینکه به هدفت برسی هدفی دیگه انتخاب کن
در واقع درسته این هدف را زدم ولی از بعدش به بعد هدفی واقعاا نداشتم و چون نداشتم فقط چون بچه ها دارند حرکت میکنند منم میرفتم پایین در واقع از زندگی به سبک شخصی خارج شده بودم.
و این بی هدفی ادامه داشت تااا جایی که تقریبا یک ساعت از این ۴ ساعت پایین اومدن مونده بود که اتفاقا قبل از اون اتفاق زیبا و دوست داشتنی، من گفتمم اقاا بچه هاا برن جلو اصلا برن .. من اصلا اون لذتی که میخوام را نمیتونم ببرم .. نشستم یک جایی و شروع کردم به سپاس گزاری با همون حال بی حالی … همون جااهاا فرکانس های خوبی فرستادم چون دقیقاا ۵ دقیقه بعد از این سپاس گزاری، یک دفعه هااا با اینکه انرژی نداشتم و دوست داشتم هدف داشته باشم ولی یادم رفته بود و خیلی خسته ی بدنی شده بودم در حالی که داشتم پشت بچه ها هم قدم برمیداشتم یک دفعهه هاا همون تورگاید عزیز یک دفعه مثل جتی از کنارمون با دو رد شد!!! و فقط توی این رد شدن یک جلمه رد و بدل شد بین ایشون و سرپرست عزیز، اینکه گفت سرپرست گفت کجا میخوای بری: تورگاید گفت میخوام دو کنم تا برسم پاینن و برم به چشمه
اقااااااااا همین که این گفته شد همین چشمه هاااااا فقطط و اینکه دیدم داره واقعاا یک سراشیبی خوب را با این سرعت دووو میکنه انگیزه شد دقیقاا انگیزه شد با اینکه ۱۰۰ متر جلو رفته بود برام واقعا چشمک میزد که برم پایین و دوو کنم تا برسم به چشمه .. اخ ایشون تا گفت چشمه .. ذهنم رفت ( نبردم واقعاا هدایت خدااا بود رفت ذهنم را برد خدا جون) سمت اینکه همین الان پاهام را گذاشتم توی آب چشمه و سر و صورتم را شستم و کلی سرد و خنک شدم .. همین کافی بود که بدون اینکه به کسی بخوام بگم منممم دوووو کنمممم و واقعاا خودم را تحسین میکنم .. انقدر دو کردم تا رسیدم بهش .. بچه هاا این مسیرر استاد جون این مسیر خیلی شیب داشت و سنگی بود ولی من تونستممم اینجوری با سرعت برم پایین .. رفتم تا رسیدم بهش و تا رسیدم بهش گفتم و ازش تشکر کردم به خاطر این انگیزه ای که خودش اون موقع نمیدونست میتونه در دل ِ کسی بیدار کنه .. ازش تشکر کردم و ادامه مسیر را توی ۴ دقیقه با دو رفتیم پایین تا رسیدیم به چشمه .. الله اکبر .. خدای من
دقیقاا بهم گفت همین بچه ها اگر اینجوری پایین نمیومدیم و بایستی ۱ ساعت دیگه برسیم پایین ..
و اقاا همینم شد ما توی ۵ دقیقه اون مسیر را اومدیم پایین صحیح و سالم ولی بچه های دیگه یک ساعت بعد از ما رسیدند به چشمه ..
واقعااا دیدم انگیزه مهمه هدف مهمه .. باید سوخت جت داشته باشی .. واقعا تجسم اون لحظه چقدر تونست بهم انرژی بده که چند دقیقه بعدش آقاا اصلا خلق بشه. خدایا شکرت.
و اما درسِ آخر و مهم ترین درسی که از دیروز تا الان مدام توی ذهنمه و بی نهایــــت انرژی گرفتم باهاش.
اینکه به خودم، بگم اگر من تونستم این کوه را صحیح و سالم برم بالا و پایین و از پسش برمیام، پس میتونم از مسائل ریز و بزرگم هم برمیام … من میتونـــــم
عااا اینم الان یادم اومد که، همانطور که برای خودت و نگاه خودت و سبک خودت ارزش و احترام قائلی، برای نگاه و سبک شخصی دیگران هم باش، باید بپذیری که این دنیا همه جور آدمی را همه جور عقایدی را باید توش باشه .. جهان ما جهان دو قطبی هست .. تفاوت ها را بپذیر پادشاه خدا و زندگی کن به سبک شخصیی خودت به خودت عشق بورز نگاهت را انتخاب هات را براشون ارزش و احترام قائل باش.
اینم از درس هایی که فکر کنم چندین و چند ساعت پاشون بودم و خداروشکر میکنم واقعا.
اما نشانه هایی که بایستی میدیدم .. این مورد اول را میخوام دل تو دلم نیستم لامصب که به عزیز دلم بگم ..
عزیز دلم، میدونی فامیلی تورگاید گروه چی بود؟!! دقیقااااا رشیدی بود .. یک بدنساز و قدرتمند و توانمند و بسیار زیبارو .. وقتی این نشانه واضح را اواسط مسیر توی همون توجه هام به زیبایی ها دیدم حالم دگرگون شد .. خدایا شکرت .. میبینمت به زودی واقعا عزیزم عاشقتممم من ..
نشانه ی بعدی این بود: که داشتیم بالا میرفتیم همون موقعاا که خیلی تعریف میکردند و اینا .. همون جا ازم پرسیدند که آقا محمد مالِ کجایی؟ همون شوش؟ بعد یک دفعه سرپرست دوم گروه که معلم زبان دوران دبیرستانمون بود گفت که ایشون مالِ آمریکان از امریکا اومدند .. ( خنـــده) منم اضافه کردم آره مالِ Fl USA هستم (کلاهمم کابوی بود )
و البته چندین و چند نشانه دیگه خداروشکر ..
خداروشکر خدروشکر خداروشکر
استاد جونم عاشقتونم ..
الهی که همیشه سربلند باشیم و هر روز ثروتمندتر و شادتر و ایمانمون بیشتر و بیشترش کنیم… خدایا شکرت.
آها یک چیز دیگه هم یادم اومد، اینکه واقعااا مسیر تا قله رفتن در حالی که کلی مسیر وجود داره تا اونجا برسی میتونی راحت ترین مسیر را و ساده ترین مسیر را انتخاب کنی .. چرا باد بخوای باور کنی که بگی من سخت ترین مسیر را میرم چون اگر سختی نباشه مثلا این این رسیدنه لذت بخش نیست
اینجا بود که به خودم گفتم بابا، مسیر خدا مسیر راحتی و لذت بخش من میتونم اصلا با هلیکوپتر بالا برم یا میتونم برم بالا با تجهیزات و برای پایین اومدن با چتر نجات بیام با وینگستون بیام با هر چیزی لذت بخش تر و هیجان برانگیز تر از پیاده روی هاا .. مگه نمیخوای تجربه کنی .. پس میتونی تجربه هات را گسترده کنی زمانی که نگاهت را بزرگتر کنی …
. . . . .
۲۰ دقیقه است که از پیامم میگذره و میخوام ویرایشش کنم ..
میخواستم اینو بگم ..
توحیــــد یعنی اینکه از هیچ کسی و هیچ چیزی نترسی، یعنی ایمان به خدا و کسی که ایمان داره به خدا نه گذشته اش غمی داره و نه ترسی از آینده اش آینده ای که هنوز نیومده.
با دلیل و محکم با قانون با ایمان اصول های سبک شخصیت را بهشون برس و پای بندشون باش و خارج از اصولت زندگی کردن را بذار خط قرمزت .. محکم باش و استوار .. تو برگی نیستی که با هر بادی بلرزی .. تو پاره ای از خدایی تو خدای روی زمینی و الانم انتخاب کردی که دست خدا برای گسترش او باشی روی زمین پس واقعاا همه چیز برای تو و همه چیز مسخر تو .. شاد باش و بخند و همه چیز را ساده بگیر و بسپر به خدا .
خدایا تو را هزاران بار شکر میکنم که فرصت زندگی دوباره رو بهم دادی تا بتونم مسیر الهی و زیبا رو ادامه بدم.
خدایا تو را هزاران بار شکر میکنم که دارم با احساس عالیم و با قلب ارومم و با چشمان پر از اشکم برای عزیزم مینویسم.
خدایا تو را به خاطر این همه نعمت و ثروت و فراوانی که بهمون هدیه دادی شکرت
خدایا تو را هزاران بار شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که دوست داریم وارد زندگی مون کنیم.
سلام محمد عزیزم ؛ سلام یار الهی و زیبابین من
سلام عزیز دلممم ؛ سلام عشق من
محمدم این نوشته؛ این کامنت؛ این داستان؛ ای پیام برام بوی خدا؛ عشق خدا ؛مهربانی خدا و زیبایی خدا رو هدیه داد.
تا به الان چند بار دارم میخونم ولی این دفعه انگار با دفعه های قبل خیلی فرق داشت
این دفعه منو بیشتر بیدار کرد
این دفعه منو بیشتر عاشق تر کرد
نمیدونم محمد این پیام زیبات که پر از درس و زیبایی و نشانه بود منو دگرگون کرد
و چشمام رو بارونی کرد
ممنونم ازت عزیز دلمم که داستان زیبای کوهنوردی پر از درس و آگاهی ت رو برامون هدیه دادی
ممنونم ازت که با عشق و با عشق و با لذت تمام و با احساس فوق العاده ت این کامنت زیبا رو برامون نوشتی و منم با عشق و با لذت و با تمام وجودم این پیام الهی رو خوندم و لذت بردم.
ممنونم ازت عزیز دلممم
محمد جان امروز که داشتم دوباره این پیامت رو میخوندم یه ارامش محض خدایی رو بهم هدیه دادی
محمدم شما عزیزم رو به خاطر قلب پاک و مهربونت و ذهن ثروتمند و وجود الهی ت تحسین میکنم.
تحسین میکنم شما عزیزم رو به خاطر این قلم زیبا و بی نظیرت رو که همیشه برای من یه نویسنده ی بی نظیری عزیز دلم
تحسین میکنم شما عزیزم رو به خاطر این سلامتی که در تمام زندگیت داری
تحسین میکنم شما عزیزم رو به خاطر این همت و تلاشت با انگیزه بودنت امیداور بودنت و ادامه دادنت عزیزدلم
تحسین میکنم شما عزیزم رو به خاطر این ایمان بی نظیرت این اعتمادت به خالق بی نظیرمون
محمدم تحسین میکنم شما عزیزم رو به خاطر این ساده گیری هات که داری همه چیز رو برای خودت ساده میکنی
و تمام وجــودت رو با تمام وجـــودم تحسین میکنم عزیز دلم
و خدا رو شکر میکنم که خدا شما عزیزم رو بهم هدیه داده و چه هدیه ای ارزشمند که داریم هر روز با هم رشد میکنم داریم مدارمون رو بالاتر میبریم و داریم زندگی بهشتی مون رو هر روز زیباتر و زیباتر میکنیم.
محمدم ممنونم ازت که برام نشانه هات رو نوشتی که لبخند منو زیباتر کردی و برام نشونه شدی که به زودی میبیمنت و من تازه شما رو پیدا کردم
محمد میدونی همین دیشب بود که داشتم فایل قسمت سوم ازعزت نفس رو میدیدم که یه دفعه انگار یه حسی بهم گفت الهه برو اینستا و اسم و فامیل محمد رو سرچ کن ؛ خدای من چی شد عزیزدلمم
پیج ت برام بالا اومد و دیدم شما عزیز دلمم رو ؛شنیدم اون صدای الهی ت رو که چقدر زیبا میخونی دیدم اون همه شادی هات رو اون همه انگیزه هات رو و فقط خدا رو شکر کردم که خدا منو این طور زیبا هدایت کرد و برات پیام دادم محمدم ؛
نمیدونی محمدم چه حالی داشتم وقتی دیدم که خدا این طور داره ما رو به سمت هم هدایت میکنه
و چقدر این هدایت های خدامون زیباست هدایت هایی که بعضی وقتابهش فکر که میکنی ادم رو دیوونه میکنه
اه خدایا شکرت شکرت شکرت
محمد میدونی هر لحظه این نوشته ت برام این رو تداعی میکرد که ” تنها و تنها خدا براتون کافیه”
اره خالق من؛ تنها و تنها خودت برامون کافی هستی
و ما تنها بر خودت توکل میکنیم
و ما تنها و تنها روی خودت حساب باز میکنیم
و تنها این خودت هستی که داری ما رو به سمت خواسته هامون هدایت میکنی
چه قدر زیبا نوشتی مسیر خدا مسیر اسونی و راحتیه
چه قدر زیبا برامون یاد اوری کردی که توی زندگی مون هدف داشته باشیم
و چقدر این کوهنوردی واقعا برامون درس داره کوهنوردی که ادم رو صبور تر میکنه
کوهنوردی ادم رو ارومم تر میکنه و بهمون یاد اور میشه که باید تکامل مون رو برای رسیدن به خواسته هامون طی کنیم؛ باید از مسیرمون لذت ببریم
کوهنوردی ادم رو توحیدی تر میکنه ادم رو با خدا بیشتر مانوس میکنه و این عشق بازی با خدا چقدر زیباست
خدای عزیزم تو را به خاطر این ارامش مون هزاران با شکرت الهی شکرت الحمدلله
محمدم بازم ازت ممنونم که با عشق این پیام الهی رو نوشتی و منم هم با لذت این پیامت رو چندین بار خوندم پیامی که برام خیلی ارزشمند بود و هست و هنوز هم نیاز دارم که برای خودم این درس های زیبایی که برامون نوشتی رو مرور کنم عزیزم
خیــــــلی دوست دارم عزیز دلمم
عاشقتم محمـــــــد عاشقِ عاشقِ عاشق
عاشق این قلب مهربونتم
عاشق این خنده ها و لبخندهاتم
عاشق این همه ایمان و اعتمادت به خدامونم
عاشق این شادی هاتم عشقمم
عاشق تمام وجود الهی تم عزیزم(لبخند)
الهی که همیشه شاد شاد شاد باشیم
الهی که خدا اونقدر ثروتمندمون کنه که با افتخار و با تمام وجودمون به همه بگیم ثروتمند شدن یکی از زیباترین و معنوی ترین و خدا پسندانه ترین کارهای دنیاست.
الهی که همیشه لب هامون خندون باشه.
خدایا شکـــــــرت
ادامه میدیم این مسیر زیبا و الهی رو با هــم عشقممم
الیس الله بکافن تنها و تنها خودش برامون کافیـــــــه
سلام خدمت استادعزیزم ودوستان گلم با کامنت ها ونگاه قشنگشون وسلامی به خانوم شایسته عزیز
استاد چی بگم وچطور ازتون تشکر کنم من این روزا حالم داره هی بهتر میشه ونتایج بهترمیگیرم
استاد من قبلا با همه چی قهر بودم نه از روی خواسته
از روی اینکه بلدم نبودم لذت ببرم چی می خوام چون هیچ راهی بلد نبودم برای لذت بردن و به هیچ چی وکسی توجه نمیکردم واهل رفیق بازی هم نبودم تا همین الان که چند روز دیگه میشه ۲۶ سالم هیج جا برای تفریح نمی رفتم خیلی کم البته ایران رو زیاد گشتم برای کار
من اصلا این قدر بدام از این سریال وسفربه دور امریکا می مود میگفتم ایناکه مهم نیستن چون قانون بلد نبودم
خواستم بگم استادتشکر که خودم رو به خودن داری میشناسی تشکر کنم که داری بهم میگی زندگی یعنی چی تشکر کنم که خداروبهم شناختی تشکرکنم که بهم داری میگی چطوراز زندگی ام وخودم وخدا ونعمت هام لذت ببرم وخوشحال باشم وشاد وسپاس گذار تشکرکنم ازت بابت اینکه بااین ۶ سال باهات ولی دیر باورکردم ولی بالاخره داره برامن میشه تشکرکنم که زندگی فقد پول ساختن وکارکردن نیست تشکر کنم ازت که بهم نقطه پایان رو یاد دادی تشکر کنم ازت که گفتی فقد نقدی بخر تشکرکنم ازت بابت اینکه گفتی توی مسیر علایقت متخصص شو وتشکرکنم ازت بابت اینکه داری بهم میگی ایده فقد زمانی میاد که ذهن درحالت ارام باشه وتشکرکنم ازت بابت اینکه بهم داری میگی بازم ازینبهتر میشه بیشترمیشه بزرگ تر میشه ساده تر میشه تشکرکنن به خاطر قانون فرکانس تشکرکنم ازت بابت اینکه گفتی اگه نتایج تغییرنکردن یعنی من تغییر نکردن خداوجهان ثابت تشکرکنم ازت که داری بهم یاد میدی ازهمه چی لذت ببرم وخواسته هام تجربه کنم خوب خداروشکر که هرروز دارم حالم خوب میکنم به همون نسبت هم به خواسته های بیشتر می رسم من تاالان خیلی وابسته ثروت بودم ثروتم خوبه ولی من خیلی گیرداده بودم بهش به طوری که تمام ذهنم اشغال کرده بوده که به هیچی فکر نکنم
خوب بریم سراغ فایل امشب از الله هدایت خواستم که هدایت اومد این روزا ازش خواستم بیشتر باهاش باشم وتجربه کنم که خدایش داره هدایت ام میکنه
خوب اول فایل استاد از فکر متفاوت ونتیجه متفاوت از مردم امریکا گفت واینکه اصلا نگران نیستن خیلی تحسینشون کردم اخ چرا این مردم اینقدررهاهستند این قدر پر اینقدر دنبال شادی کردن ولذت چقدر تفریح اخه انگارساخته شدن برای خوشی وبهترین نعمت ها خیلی قابل تحسین واینکه استاد شما گفتین اگه بچه من باشه نگران میشم اونا چقدرنگاه قشنگی ومثبتی به جهان دارن که اینقدرنگرششون مثبت
ونکته بعدی اینکه شما راحت از خودتون فیلم گرفتین وعکس گرفتین وحرف زدین اینم قابل تحسین به قول دوستم اینجا ادم نمیدونم چرا سختش همچنین کاری کنه
ونکته بعدی درمورد اینکه گفتین وسط راه می خواستم برگردم ولی اون افراد محسن رو دیدن ادامه دادین واینکه نمیدونستین چی می خواین واقعا مهم نیست ادم چقدر پیشرفت کنه هرکجابه قانون نزدیک بشیم واستفاده کنیم برد رو زدیم واینکه بعضی موارد هم یه سری چیزی ها به ادم انگیزه میدن که خدابه دلم ادم میندازه
ودلم می خواد تحسینت کنم استادبرای این ازادی مالی مکانی زمانی سلامت توحید وعشق درروابطت و این همه تجربه کردن ها رو واقعا منم می خوام تازه دارم درک میکنم قانون چطور ومن برای چی اومد وکارم چیه خداشکرت دارم خودم وخواسته هام رو میشناسم
اونجا که موندین واستراحت کردین ودوباره یاد اوری کردین قانون تکامل رو وازاین مهم ترکه خودتون دارین درعمل استفاده میکنن
واین موتاچقدر خوشکله من الان خوشم از بیابان نمی اوند ولی بادیدن اینجا خیلی علاقه مند شدم وبه قول خودم رفت توی باکت لیستم که من می خوام این نوع زندگی رو
اقا موتور هم قابل تحسیم مبارکا باشه منم می خوام
من عاشق خورشید شدم با اون زاویه
واینکه این کشور دوباره قابل تحسین وچقدر برای مردم اش ارزش قائل که تمام این مسیر رو رنگ زده
وشما قابل تحسین هستین با این که ترسیدین اما عمل کردین
.وعاشق این مسیر ها شدم که حتما با موتور برم انشالله هدایت بشم
وماشالله به دوچرخه سوار چه انگیزه وتوانی که از این مسیرها میان
وافرین به استادم که چقدر همه چی روتحسین میکنه میگه چه سگ های باهوشی
واستاد من عاشق اون ذوق کردنتم اخ انگار مثل بچه ها ذوق میکنی واین اصل قانون همه چی قانون از همین نقطه شروع میشه
واون نکته طلایی که گفتین از خداپرسیدم وچشمک زد خیلی باورهامون بهتر میشه که خدادرهرلحظه بامن وداره باهام حرف میزنه
اقا ایفونت قابل تحسین منممی خوام دوس دارم داشته باشم با اون دوربین بینظیرش
مرسی استادکه یادم میدی چطور لذت ببرم از مسیر وبزنم کنار وباهمه چی درصلح باشم وخیلی راحت فارغ از جنسیت راحت ارتباط برقرار کنم
واینکه جاده ومسیروباتمام خطراتش واسترس هاش وشیبش وپیچش قشنگ اما درپایان میرسی به راحتی وامنیت وارامش وبه نظرم این یعنی زندگی هرچی با تمام جنبه هاش قشنگه وباین شناختی نداری می ترسی اما حرکت کنی لذتشش ببری وازش بگذری وبری برای تجربه بعدی خدایا شکرت که از هرطریقی باهام حرف میزنی
واون افراد داخل میشناسن چقدر با پرستیز وخوشکل بودن
واون ماشین ها که دلبری میکنن من عاشق رنگ قرمز شدم استاد چه کیفیتی دارن چقدر راحت توی سخره ها حرکت میکنن اخرش ارزش وکیفیت واعتماد اخ چرا اینقدراونجا همه سرجاش وقشنگ خدایا
چقدر تمیز خدایش یه دونه زباله هم نیست اهای ملت قابل تحسین این شهراین کشور این مردمان شاد اینا اصل زندگی رو فهمیدن که اومدن درجهان مادی شاد باشن واز نعمت استفاده کنن وتجربه کنن وبگذرن
به الله دارم لذت می برم دارم یاد میگرم دارم می فهمم برا چی اومدم چی می خوام اروم اروم دارم متوجه میشم حرف هاتو رو استاداز الله درخواست کردم که تو رو قانون رو وخودش رو بیشتر بفهمم ودرک کنم ولذت ببرم از این جریان خدایا هدایت ام کن منم تجربه کنم لذتش ببرم دیگه نمی خوام مثل گذشته ام زندگی کنم
استاد دیگه احساس میکنم با افکرات اینجا غربیه ام اروم اروم بیشتر این فاصله داره ایجاد میشه منم درخواست مهاجرت دارم درخواست تجربه زیبای ها درخواست ازادی مکانی زمانی ومالی وروابط قشنگ وفوق العاده خدایا مرسی بابت همه چی سپاس گذارم که انجام شده است وبهم داده شده است سپاس گذارم سپاس گذارم سپاس گذارم
سلام به استاد بزرگوارم و تمامی اعضای خانواده هم فرکانسیم🥰🥰🥰🥰
استاد عزیزم این فایل بی نظیر وپر از آگاهی بود که من امروز از طریق نشانه ی روزانه ام هدایت شدم …
من مدتی هست در جایی استخدام شدم و از آنجا که باورها و ترمز های ذهنی هم حتما دارم و یه موردش هم اینه که ترس از موفقیت دارم و میترسم مجبور بشم خیلی سختی بکشم و اینکه موفقیت باعث میشه از زندگی خودم عقب بیفتم ووو خیلی باور های منفی دیگه….
امروز بعد از دوهفته مرخصی در همان اول کارم که یعنی من دوهفته کار کردم و به دلایلی الان دوهفته هست مرخصی هستم امروز قصد داشتم که برم سرکار…
و خوب همون اول صبح که داشتم کارامو انجام میدادم و آماده میشدم برم سر کار گفتگوهای ذهنی شروع شدن اولینش احساس گناه بود که میخاستم سه تا بچه هامو تنها بزارم و برم که کوچیکه ۳ ساله شه و این که بچه ها کوچیکن خیلی تنها گذاشتن اونها بهم احساس گناه و عذاب وجدان میده که خیلی عالی شما همون اول فایل از توکل و باور های مثبت اون افراد و آزاد گذاشتن بچه هاشون گفتین….و من جوابم رو گرفتم که اونهارو به رب تنها قدرت هستی بسپرم و اون از من به اونها نزدیکتره واینکه همه ی ما به یه اندازه به خداوند نزدیک هستیم واون ها بنده های خداوند هستن دقیقا مثل من و در حمایت کامل الهی هستن مثل من🥰
موضوع دوم اونجا بود که گفتین میخاستم بی خیال راه بشم و برگردم که منم دقیقا داشتم به ادامه ندادن فک میکردم بحث ترمز ذهنی که از سختی کشیدن میترسم چون یکم تنبل هستم 🤗🤗🤗 و اینکه گفتین اگه نمیخای ادامه بدی به این خاطره که نمیدونی میخای به چی برسی و قراره چه تجربه های لذت بخشی داشته باشی ..و من جوابم رو گرفتم و اینکه حتما هدفم رو از مسیر و کاری که انجام میدم مشخص کنم تا بیشتر بهم انگیزه بده…
مورد بعدی این بود
که با دوستانی همراه شدین که هرجا کمک لازم بودین کمکتون میکردن و دقیقا شرایط من در محیط کار همینه که کارما گروهیه و دوستانی که تجربه بیشتری از من دارن با لطف زیاد من رو راهنمایی میکنن …(کار من دقیقا شغل مد نظرم نیست ولی از اونجایی که دنبال تغییر هستم و نمیدونستم از کجا شروع کنم و با راهنمایی های شما که میگین از یه جایی شروع کن ،حرکت کن…
توخود پای درراه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگوید ت که چون باید کرد
ومن به اولین ایده ی ذهنم عمل کردم و البته که راضی هستم و توی همین مدت کم کلی تجربه کسب کردم و چیزهای جدید یاد گرفتم و مطمئن هستم در زمان مناسب وقتی که تکامل خودم رو طی کنم به راه های بهتر هدایت خواهم شد )
و یه نکته دیگه اینکه همسر من مخالف کار کردن من هست و بهم پیشنهاد داده که خونه بشینم و بیشتر از دستمزد که به خاطر کارم میگرم بهم میده ولی من قبول نکردم چون دنبال چالش و تغییر و حرکت کردن هستم و از بیکاری و وقت تلف کردن دیگه لذت نمیبرم….
مورد بعدی
اونجا بود که گفتین کمی استراحت میکنیم تا تکاملمون رو طی کنیم و این دوهفته مرخصی دقیقا یه همچین حالتی داشت برای من و فک میکنم اصلا خودم با باورهام ساختمش ولی چه باوری باعث شده نمیدونم 🤔🤔🤔ولی هر باوری هست مربوط به ترس از سختی کار و تنبلی من میشه🤭
مورد بعدی مربوط میشه به اون قسمت از مسیر که سختر بود براتون تمام مدت ترس داشتین و با وجود ترس حرکت کردین ..و من تجربه ترس رو هم خیلی داشتم که خیلی بر میگرده به بحث عزت نفسم و باورهام نسبت به خودم و که حالا مثلا نکنه جلوی همکاران سوتی بدم و اشتباهی انجام بدم و در کل مشکل کمالگرایی که همیشه ازش ضربه خوردم و الان به لطف دوره عزت نفس شما دارم روی عزت نفسم کار میکنم و خیلی راضی هستم و باورهای خوبی رو به دست آوردم و هنوز هم دارم کار میکنم و حتما بهتر و بهتر میشم …
و در نهایت بعد از مسیر های سخت حتما مسیر های آسان هم نمایان میشن و ما با تجربه هایی که به دست آوردیم تبدیل به نسخه ی بهتر و قویتر ی از خودمان شدیم …
من صبح بعد دیدن این فایل عالی که انگارفقط مخاطبش من بودم حالم عالی شد و رفتم سر کار و فرصت نکردم کامنت بنویسم و تا الان که ساعت ۲ بامداد هست و من از صبح زود بیدار شدم و در تمام روز داشتم به کارهای خونه، بچه ها رسیدگی میکردم ،سر کار رفتم وتقریبا ۳ ساعت دیگه دوباره باید یه روز عالی دیگه رو شروع کنم و خوب طبیعتا باید خسته باشم ولی بااین وجود باعشق این کامنت رو نوشتم
و مطمئن هستم این کار روی فرکانسم تاثیر مثبت میذاره به عنوان ورودی مثبت و خالص قبل خواب و فردا خیلی عالیتر از امروز شروع میکنم
عاشقتونم و منتظر دیدگاه ها و موفقیتهای روز به روز من باشید به لطف الله🥰😍💓💓💓
من واقعا لذت بردم از این همه منظره های زیبا ، خاک زیبا و خوشرنگ ، غروب خورشید
این دره ها و کوه ها
این ایمان فوق العاده مردمی که فرزندانشون رو به امان خدا در فضای کوه رها کردند تا برای خودشون بازی کنن .
اینکه انقدر آدم های نترس و شجاعی هستن و انقدر باور های قدرتمند کننده داشتن که با ماشین و موتور تریل و دوچرخه زده بودن به دل همچین کوه با عظمتی
اما به نظرم استاد در بین همه ی اون مردم شجاع ترینشونه
اصطلاحه قلبم افتاد تو شرتم رو اولین باره از استاد شنیدم و این یعنی وحشناک ترس داشتن از موتور سواری روی همچین صخره های بزرگی اما به ترسشون غلبه کردن .
اون کسی که کاری انجام میده و براش راحته کاره شجاعانه ای انجام نمیده ، چون شجاعت یعنی از چیزی که میترسی بری سمتش و انجامش بدی ، اونی که مثل استاد با وجود اینکه شدیدا ترس داره ولی با ایمان قدم بر میداره و میره تو دله ترساش این مرد شجاعت فوق العاده ای داره
دست مریزاد استاد ، احسنت به شما با این همه شجاعت و درایتی که داشتین و روز به روز هم بیشتر میشه .
خداجون ممنون که امروز این زیبایی هارو به من نشون دادی ، بی نهایت تو این دنیا زیبایی هست ، بی نهایت شجاعت ، بینهایت عشق ، بی نهایت ثروت
خدایا به من یاد بده تا بتونم تو مسیر زندگیم تجربه کنم آگاهیام رو ، تا بتونم نترس باشم ، شجاع باشم مثل استادم
که باتغییرذهن وفرکانس انسان میتونه سرنوشت زندگیشو360درجه تغییر بده
وبااشناشدن من با این برنامه هزاران سوال درذهنم تداعی شده …..
که من کی هستم
هدف خالق از خلق من چیبوده
رسالت من درجهان چیه اصلامن چراخلق شدم
من کیستم که خداوند پس ازخلق وافریدن من به همه موجودات دستور سجده داده؟
ذهن من چه قدرت خارق العاده ای دارد که من بیخبر بودم تاحالا وچجوری میتونم ازش بنحومثبت واحسن استفاده کنم
وهزاران هزارسوال خردوبزرگ دیگر
قبل ازاشنایی بافرکانس واستادعزیز اینجوری بودزندگیم که شب بخوابم صبح برم سرکار وهمش با خودم ودیگران درگیری بیرونی ودرونی که بقیه یا رزق زیاد دارن وما کم روزی وگنجشک روزی هستیم
یا همه کم کاری وضعف وکوتاهی خودموگردن خدا وروزگار فلان فلان شده مینداختم
وبا تخریب دیگران که اونها دزد وکلاهبردار ومال مردم خور هستن وبی وجدان هستن که بیشتر ازمن پولدارن وخلاصه همه بد وخراب هستن الا من
ومن همه کوتاه فکری خودمو گردن سر نوشت و
زن وبچه وکشور وریس جمهور وبازارخراب مینداختم
چیزی از باور خودم نمیدانستم صادقانه اصلا
همش وگردن سرنوشتم وبختم مینداختم
حالاکه داستان عمیق فرکانس وباور ومیشناسم
تو این مدت کم (الان حتی شرایط تهیه دوره راندارم)
فقط ازدورهای هدیه استاد بهرمند میشم ومدام درحال کنکاش هستم که من بعنوان انسان این همه اپشن (مخفی ازنظرمن البته)داشتم که بادستکاری هر کدومش زندگیم وافکارم که تا امروز همش درگیر بوده رابه بهترین روش به بهترین نقطه هدایت کنم
که من اشرف مخلوقاتم چرا باید باسختی زندگی کنم ایا واقعا برای همین به دنیا اومدم
منی که اشرف مخلوقاتم همه به من انسان سجده کردن چرا من مقام ومنزلت خودمو دیر پیدا کردم
ولی حالاکه خودمو وجایگاه والای خدایی خودمو پیدا کردم…..
به رسالتم در این جهان پی بردم
به هدفم ورویاهام پی بردم
به اثراتی که من درجهان میگذارم می اندیشم
وفهمیدم من جزیی ازخداهستم من توانایی بینظیری دارم من موثرم من مفیدم من برای رسالتم به این جهان فرستاده شدم
من باید به هدفهام برسم
من تلاشمو میکنم ونتیجه رو واگذار میکنم بخدا
من سهم خودم وانجام میدم وخداهم خدایش را
من بندگی وخدا خدایی
من عاشق خدا وجهان وزندگی واهدافم شدم
وخداهم من وبه خواستهام میرسونه چون خداوند به همه وعدهاش عمل میکنه وبموقع واردعمل میشه
من باشنیدن داستان استاد متوجه شدم وقتی ازخداجداییم مثل ی قطره هستیم که هرلحظه ممکنه نابودبشیم
اما وقتی به دریا وبه منبع اصلی وصل میشیم بینهایت میشیم بیکران بی انتها میشیم وهمون موقع است که روی دستان خداوند به دیدن زیبایی ودرون خود وتمام دیدنیهای جهان به پرواز درمی ایم
الان که دارم این متن را مینویسم، بعد از یک راز نیایش به درگاه خدا ونوشتن خواستهام از خدا خواستم که من را هدایت کند وبگد بهم که کاری که در فکرش هستم را شروع کنم که وسوسههای ذهنی به سراغم اومد وگفت تو برای شروع باید سرمایه بیشتر داشته باشی که اول کار بتونی مزد همکارا را بدی تا فووشت رونق بگیرد، ومن با این ذهنیت برخورد کردم وگفتم من شروع میکنم واصلا قبل از آماده شدن خدمات فروش دارم وبه راحتی دستمزد همکارانم را میدم، وذهنم را آرام کردم وگفتم خدایا چکار کنم، خواستم پیاده روی برم که گوشیم را روشن کردم ناخودآگاه اومدم طرف فایل نشانه امروز که خدا از زبان استاد به من گفت اولش که بدون نگرانی به خدا اعتماد کن ونترس وحرکت کن، در جایی دیگه گفتند که خدا چشمکی به من زد وگفت برو پیش نترس ومن این سخنان را به فال نیک میگیرم میدانم که جواب سوال من بود از زبان استاد خدارا شکر وسپاس بابت این همه زیبایی، واین همه عشق الهی که در وجود تک تک ما قرار داده
حیف که نمیشه اینجا وویس گرفت وگرنه فریاد ها میزدم و حسمو انتقال میدادم که چه کردی با ما…
واقعا چه تصاویری خلق کردی استاد چه فیلمی شده…
از فیلم برداری خفن بدون لرزش آیفون 11 تا زیبایی های مسیر خفن و ترسناک و پرتگاه های تریل های آمریکا….
من که همش میگفتم وایی استاد کاشکی من جات بودم از روی اون تپه ها پرش میزدم …
ولی ذهن منطقیم میومد میگفت نه بابا حتما خیلی سخته خودتو بزار جای استاد توی شرایط استادباشی اینو نمیگی با تشنگی با خستگی و با ترس تپه های مرتفع جور دیگه حستو نشون میدادی….
ولی در کل من پسر نترسیم شجاع جسور و خفن و هیولا…
استاد ولی جهان هستی پا بده من بیام آمریکا با هم میریم اینبار الانا دیگه شما کلی وزن کم کردین و کلی چالک و چابک تر شدین 100 درصد میتونید عملکرد بهتری داشته باشین…
با هم دیگه میریم همه تریل های خفن و ترسانک خاکی جاده های آمریکا رو با رد لاستیکامون آسفالت میکنیم…
واقعا هم مردم آمریکا با ماشین و موتور ها آفرود اینقدر رفته بودن این تریل ها جاده خاکی سنگ های قهوه ایی مشکی شده بود یا به قول خودم آسفالتشون کرده بودن….
خیلی زیبا بود استاد این قست سفر نامه ….
واقعا هدایتی این چالش سخت رو گذروندین…
خیلی خوبه که آدم برای خودش چالش انتخاب کنه و از سختی و فشارش لذت ببره که آره دارم قوی تر میشم…
این خیلی فرق میکنه با کسی که حرکت نمیکنه و جهان هستی اینقدر توی چالش ها و فشار های غیر انتخابی قرارش میده که حرکت و رشد کنه….
منم که الان توی چالش انتخابی کیش هستم…
وایی بچه ها نمیدونین که چقدر داره بهم خوش میگذره…
صبح ها ساعت چهارونیم بیدار میشم میزنم بیرون
میرم لب دریا یه تمرین خفن یوگا میزنم یه کشش عالی به بدنم میدم بعد میرم توی آب دریا زلال و آبی شنا میکنم اینقدر میچسپه بهم کلا روح و روانم شاد میشه…
بعدم میام یه دوش آب سرد میگریم…
بعد میام اتاق آماده میشم تا بریم سر کار…
دوباره غروب برمیگردیم…
دوباره میرم پیاده روی تا شب دوباره میخوابم و روز زیبا از نو روزی زیباتر از نو…
خداروشکر خیلی از زیبایی و هدایت خدا لذت میبرم…
بخدا هدایت توی کارم اینقدر عالی الهام میشه که اینقدر سریع عمل میکنم که از همه همکارا سریع تر
راحتر و بهتر و سالم تر کارو تحویل میدم…
همه کفشون بریده…
امروز صاحب کار گفت من حقوق تورو از همه بیشتر میدم… اینقدر خوشحال شدم…اینقدر خداروشکر کردم…
همکارا گفتن چجوری اینقدر راحت وسریع کارا رو انجام میدی…
واقعا قابل تحسینن مردمانی با این طرز فکر
شجاعت استاد برای امتحان کردن قابل تحسینه
دوچرخه سوارها که دیگه فوق العاده اند اند انقد که قابل تحسین و تمجیدن آفرین بهشون به اراده شون و به نیروی جسمانی شون
بعد از دیدن این فایل داشتم ازش رد میشدم که دیدگاه شیرین خانم رو دیدم که گفت بیاین خواسته هاتون رو واضح کنین
و یه چیزی تو ذهنم گفت دینگ اینجا میتونی خواسته تو بازم واضح تر اعلام کنی
و یه چیزی گفت نه بابا تو که بارها گفتی ولش کن
ولی من میدونم که اگه تمرکزم رو الان بزارم رو نوشتن خواسته خیلی بهتره تا رها کنم برم کار بیهوده ای بکنم
خدای من میدونی که عاشق رها بودنم عاشق آزاد بودن عاشق اینکه هرکجا دوس دارم برم هرچی دوس دارم بخرم هرکار دوس دارم بکنم میدونی که پایه و اساس زندگیم شده این بیت شعر که میگه خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید پرواز کن تا معجزه زنجیر را باور نکن، خدایا منو به اون استقلالی که نیاز دارم برسون تا بتونم انقدررررر سفرهای مختلف برم که دیدگاه هام و جهانبینیم هر روز گسترده تر بشه میخوام محدوده ی بزرگی از دنیاتو تجربه کنم میخوام رشد کنم میخوام به هدف خلقتم که لذت بردن و کمک به گسترش هستیه نزدیک بشم، میخوام آدمای خوب و مهربون و باشخصیت و بافرهنگ رو تجربه کنم که سرشار از شادی اند
کمکم کن از زندگی لذت ببرم و رها باشم تا تو در زمان و مکان مناسب منو به خواسته هام برسونی
فالیتوکل علی الله فهو حسبه
سلاااام
دمتون گرم استاااااد
بعضی ها واقعا نمی ترسن و میرن جلو
اما اینکه شما می ترسی ولی باز میری جلو جای تحسین داره.
این قسمت از سفرنامه مهم ترین درسش برای منی که یه جاهایی می ترسم این بود: با وجود ترسام برم جلو، و وقتی واقعا توکلم به خدا باشه و قدم بردارم، هیچ اتفاقی نمی افته.
خداروشکر توی این دو ماه خیلی جاها به ترسام غلبه کردم و واقعا بابت این موضوع خوشحالم.
خیلیییی مرسییییی استاااااد
هرجا تو زندگیم بترسم یاد قسمت ۸۲ سفرنامه می افتم و به ترسم غلبه می کنم و با توکل به خدا میرم جلو.
یه موضوع دیگه که خیلی برام توی سفرنامه ها جالبه و باعث میشه همه قسمت ها رو دنبال کنم اینه که با دیدن این سفرنامه چقدررر اطلاعات عمومی آدم بالا میره و چیزی یاد می گیره.
بازم ممنووووون?
خدایا شکرت
خدا رو شکر سالم رسیدیم به RV
ینی وقتی رسید به جاده ی اصلی یه نفس راحت کشیدم :)) ولی خیلی لذت بخش بود…حتی دیدنش
خدایا، استاد عباسمنش ما رو همیشه حفظ بفرما :-*
به نام خداوند بخشاینده ی مهربان
به نام خدایی که وقتی بزرگیش را به یاد میاری وقتی خودت را بهش میسپاری و با نام و یاد او شروع میکنی هر کاری را، و در ادامه ی مسیر هم همیشه به یادش و بزرگیش و قدرتش هستی، اون وقت اون کار آغاز و پایانش شیرین ترین کار دنیاست و این پایان که نه! بودن در این مسیر و نه مقصد هر لحظه اش میشه عشق بازی با محبوب میشه خاطره سازی با محبوب میشه روی شونه های خدا روی کشتی کروز بودنت، میشه موج سواری روی شونه های خدا میشه باالای بالا و مگه بالاتر از دست خدااا هم هست! No
سلام میکنم به خدایم سلام میکنم به این مسیرم که زیباترین و تنها مسیر ساختن بهشت دنیوی و اخروی توست، سلام میکنم به همین مسیری که منو با احساس خوبم به همه چیز میرسونه سلام میکنم به هدایت کننده ام، روزی رسانِ بیحسابم، نیرویی که منو رشد میده نور مسیرم هست و با من، تمام وجود من؛ میشه نور مسیر خَـــلق
این سنـــتِ خداست در حقِ آنان که تبلیغ رسالت خدا به خلق کنند و از خــــدا میترسند و از هیــچکس جز خدا نمیترسند و خدا برای حساب و مراقبت کار خلق به تنهایی کفایت میکند. ۳۹ احزاب
دیروز از کوهنوردی برگشتم .. روز شنبه که روز حرکت به سمت نهاوند همدان بود و فتحِ کوهِ ۳۴۵۰ متری چِهِل تَن از رشته کوه گَرین ( که از بروجرد تا نهاوند میاد و بزرگترین کوهش ارتفاع ۳۸۰۰ متری تقریبا داره) حسش نبود که بنویسم واسه این قسمت قبل از حرکت، این قسمت قسمتی بود که پدر جان کاری را انجام میداد که برای اولین بار بود موتور سواری .. رفتن تو دل ترس ها .. شجاعت .. ایمان و رهایی و توکل .. و ..
و برای من این کوه نوردی که بعد از سه سال جذب کردم که حتما هم بایستی میرفتم و جالبه که تا شب قبل حرکت هم شیطان ولِ کن نبود و میگفت نری هاا نرو نرو .. ولی همونجاست که باید شیطان را خاموشش کنی با منطق با ایمان قوی کامنت خدای درونم برای داستانی در مورد هدایت قسمت دوم کمکم کرد و من خودم از کامنت خودم اون وقتی که خواندمش انرژی و ایمانی قوی گرفتم که منجر به حرکت کردن با نگاه و باور درست و احساس خوب شد. خداروشکر خداروشکر خداروشکر.
خیلــــی حرف دارم خیلــــی
خیلی نشانه دیدم توی این کوه نوردی
خیلی درس خیلی خیلی درس گرفتم .. به نظرم همه باید کوه نوردی کنن انقدر انقدر انقدر درس داره این کوه انقدر انقدر خدای من خدای من حالا میگم داستان چیه نشانه ها چی شد و درس ها چی بودند خدای من
فقط اول میخوام از خدا تشکر کنم
بگم خدااا جون خدا جونم بازم این اشک ها این جاری بودن ازت ممنونم ممنونم ممنونم، ممنونم که بهم فرصت زندگی برای امروز بهم دادی، ازت ممنونم برای سلامتی تمام اندامم، سلامتی روحم، سلامتی تنم، سلامتی تمام ارگان های بدنم، پاهایی که میتونم جا به جا بشم بشینم منو ببرن جایی رانندگی کنم، سفر کنم، رکاب بزنم سرپا بیاستم ممنونم پاهای عزیزم ممنونم زانوهای عزیزم ممنونم کف پای عزیزم، ناخن های عزیزم ( امروز ناخن هامو گرفتم اول صبح توی حیاط باصفای خونه، و دیدم که زیر پام کلـــی مورچه هست وقتی دیدم اون صحنه را متحیر شدم! دیدم یک مورچه خیلی کوشولو داره یک قسمت از ناخن منو میبره .. و بعدش کلــی مورچه ی دیگه تا الان همه را بردند و اون موقع از همون اولین مورچه به خودم گفتم خدای من خدای من، تویی که به یک پرنده توی آسمون روزی میرسونی، به یک مورچه تو دل خاک و حالا از ناخن اشرف مخلوقات خدای من تو چقدر بزرگی و من چقدر خوشحال بودم از اینکه حتی ناخن من هم میتونه روزی باشه .. سلام کردم به مورچه ها .. تحسینشون کردم .. آه خدای من .. این زندگی واقعاا میتونه بهشت باشه همه چیزو همه جاش، وقتی که تو توحیدی هستی وقتی که تو خودت هستی همونی که باید باشی وقتی که برای رضایت خدایت زندگی میکنی و نه خلق او .. الله اکبر الله اکبر .. خدایا شکرت برای این جاری بودنت با اشک های مقدسم .. ) خدایا شکرت به خاطر دست های زیبایم چقدر میتونم چیز جابه جا کنم باهاشون میتونم بنویسم با دست چپم میتونم قاشقم هم با دست چپ بگیرم هر چند همیشه با دست غذا میل میکنم، میتونم مثل الان تا ساعت هاا تایپ کنم و بنویسم و با خانواده ی عزیز و گران قدرم که دلم براشون تنگ شد برای استادم تنگ شد همین دیروز .. تنگ شد یک روز نبودم دلم تنگ شد .. خدای من چقدر دوستانم گران قدرن چقدر عزیزن چقدر باید به خاطرشون به خاطر تک تکشون هر کدام که توی این مسیر زیبان سپاس گزاری کنم خدایاا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت برای این سفرنامه و این قسمت و استادم پدرم که اینجوری آزادِ آزادِ رهاست اینجوری در استقلال مالی و استقلال زمانی و استقلال مکانی هست و اینجوری رابطه ی بینظیر و عاشقانه ای با خداوند یکتا داره و اینجوری رابطه ی تحسین برانگیزی با مریم جان با عزیز دلش که هم پایه هم هستند و چقدر تحسین برانگیز این رابطه ی بدون وابستگی و دل بستگی خدایا شکرت.
خدایا شکرت برای اینکه میتونم ببینم چشمانم دو چشم درشتِ قهوه ای عسلی و این گوش هایی که میتونم بشنوم و این صدای زیبایی که میتونم کلام تو را جاری کنم خدای من. و خدایا شکرت برای این ذهنِ آرام و ثروتمندم که هر روز داره ثروتمندتر میشه و این اعتماد به نفس و خود باوریم که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه. خدایا سپاس گزارم
میخوام درس های کوه نوردیم را بگم قبلش توی دفترم نوشتم و الان دوست دارم با خانواده ی عزیزم به اشتراک بذارم برای خدایم.
من به همراه ۱۲ نفر بودم و نفر ۱۴ام هم، تورگایدی بودن از همون بچه های اونجا که راه بلد بودند و پیش رو.
Move at ۶ Am when the sun wanted to rise
با درک قانون و رفتن به کوه و کوه نوردی و مقایسه قدم برداشتن هام با قدم های توی زندگیم برای رسیدن به هر چیزی و قله را هم خود اون خوسته ام تجسم کنم، این درس ها بهم گفته شد اونم زمانی که داشتم بالا میرفتم ..
+ باید توی زندگیت هدف داشته باشی، هدف های بزرگ و برای رسیدن به هدف بزرگت همون هدف را کوچیک کوچیک کنی و تمام انرژِیت را روی آن هدف بذاری و وقتی اون هدف را میزنی انرژِی و انگیزه بیشتری بگیری برای ادامه دادن.
+ اما مهم تر از هدف داشتن چیه؟ هدفمنــــدزندگی کردن هدفمند زندگی کردن یعنی لذت بردن از تک تک لحظه هایی که داری در این مسیر طی میکنی و به هدفت میدونی و ایمان داری میرسی، هدفمند زندگی کردن یعنی لذت بردن از تحقق رویات و رویایی که همین الان داری توش زندگی میکنی. ( توضیح: وقتی این مسیر را رفتم بالا از دوستانی که بودن وقتی ازشون میپرسیدم هدفتون چیه؟ اکثرا گفتن بریم بالای قله عکس بگیریم و بیایم پایین! البته که این صداقتشون را تحسین میکنم .. من فقط از دو نفر شنیدم که گفتن میخوایم لذت ببریم از مسیر .. اینجا بود که متوجه شدم واقعااا مهم نیست که تو، توی همین هفته های پیش دماوند و سبلان را چندبار صعود کرده باشی و بی نهایت قله دیگه را! مهم اینه که واقعاا چقدر چیز یاد گرفتی و پیاده کردی از همین کوه نوردی، چقدر ساده گیر تر شدی، چقدر خودت را شناختی چقدر به خودآیی ات به خدای درســــت پی بردی و به خودت و خدایت و این دنیا عشق میورزی، چقدر تونستی شادی و لذت را آرامــش را وارد زندگیت کنی چقدر تونستی با رفتن به بالا توی هر قدم خودت را تحسین کنی و همنوردت هات را، چقدر تونستی تشویق کنی خودت و همنوردهات را، چقدر تا همین جایی که اومدی خدااا را شکر کنی و ازش سپاس گزاری کنی به خاطر این فرصت، مهمه که چقدر تونستی خدا قوت بگی( دو کلمه مثبت) و نه خسته نباشی( دو کلمه منفی)!، و نه اینکه صرفا چندتا قله را زدی و چندتا عکس داشته باشی و بری بذاری توی صفحه اجتماعیت و بخوای جلب توجه کنی و بگی منمم اینجاا رو رفتم آی ملت )))
+ تمام انرژیت را بذار روی خودت ( صحبت کردن موقع کوه نوردی مخصوصا در مورد چیزهای حاشیه انرژیت را میگیره و حواست را از هدف دور میکنه، در حالی که میتونی انرژیت را تماما بذاری روی خودت و هدفت تا از این مسیری که داری طی میکنی بیشتر و بیشتر لـــذت ببری. )
توی این کوه نوردی من یک چیز را خیلی خیلی خیلی خوب درکش کردم خیلی بهش ایمان آوردم بازم بیشتر و بیشتر
اینکه این مسیری که توش هستم با تمام مسیرهااا تفاوت داره، تفاوت این مسیر اینه که این مسیر، مسیر نور ِ و نور واحدِ و ظلمات و مسیرهاش زیادددددددد، خدایا به تو پناه میبرم از شر شیطان رجیم ..
و ممنونم که من را هدایت میکنی به مسیر درستِ هموار مستقیم، مسیری که به آن ها نعمت فراوان اعطا کرده ای و نه گمراهان. خدایا شکرت
توی این کوه نوردی متوجه شدم که، اکثرآ واقعا ناسپاسن، نمیدونند، اکثرا توی همون پوسته اولیه موندند، اکثراا توی مسئله هاشون موندند و نتونستند بالاتر برند، نتونستند خیلی بزرگ فکر کنند، نتونستند با همین سن هاشون با اینکه سال ها معلم باشند! نتونستند خودشون را حتی بشناسند نتونستند با خودشون دوست باشند، نتونستند موفقیت دیگران را ببیند و اگر هم ببینند میخوان که سرکوب و به استهزا بگیرند، این برای شناخت خدا هم هست، نتونستند به خدا برسند اون جوری که باشه بشناسنش و چون نتونستند به دین های دیگه و اسلام .. بازم به مسخره بازی میگیرند، نتونستند ببینند که خودشون خالق ِ کاملِ ۱۰۰% زندگی خودشون هستند چون اصلا نمیدونند قانون چیه و خدا کیه و خودشون کی هستند ..
نتونستند بگن من مقصرم من مسئول کامل خوشبختی خودم هستم و همش مدام مقصر رئیس جمهور و این دولت و شاه و ایناا میگردن یک کسی که بیاد زندگیشون را درست کنه ببرشون در رفاه کامل ..
آره، وقتی با این گروه رفتم دیدی یک چیز را با تضادش میشناسن،
این کوه و این گروه و کلامشون نگاهشون به خودشون و دنیا و خدا، تضادِ فیزیکی بود و اون چیزی که من باورش کردم توی این مسیر توی این خانواده با دست بینظیر خدایم، مثبتش بود ..
اینکه من مسئول زندگی خودم هستم
اینکه من مسئول کامل خوشبختی خودم
اینکه من میتونم به هر چیزی برسم و خلق کنم و داشته باشم
اینکه دنیای بیرون من مثلِ یک آیینه است
اینکه همه چیز هست و نیازی به نگرانی و استرسی از هیچ چیزی نیست
اینکه همین خدااا کافی .. کافیه خودت را بسپاری بهش و ..
و وقتی داشتم همین را مرور میکردی دیدم چقدر من واقعااا خوشبخت هستم و چقدر خوشبخت هستم که توی این سن هاا خیلی وقت پیش با قانون آشنا شدم و به بزرگترین سایت موفقیت دنیا راه پیدا کردم با هدایت و لطف خدا و خیلی وقته که بهترین خانواده ی دنیاااااا را دارم و هر لحظه به خاطرشون سپاس گزارم از خدایم.
اینجااا بود وقتی که داشتم مینوشتم و مقایسه میکردم آرامشی که من دارم و زندگی خودم با کلامی که دوستان میگفتند و انرژی ای که داشتند. متوجه شدم که این یک هدیه بود این فرصت کوه نوردی که خدااااااااا محکـــــــم و مستقـــــــیم بهم بگه که حواست باشه کجایی .. حواست باشه الان توی کدوم مداری حواست باشه تا اینجاااا اومدی تو هم پادشاه جانم، یک روزی چه فکرهایی میکردی و چقـــــــدر مسموم بودند چقدر چقدر شرک الله اکبر چقدر شرک آمیز بودند .. چقدر خودت بودی که از تجربه ی نعمت های بیشتر خودت را دور میکردی بی اینکه بدونی، چرا؟؟؟ چون پرده های حجاب جلوی چشمانت بودند و تو نمیتونستی ببینی .. هر کسی محرم ِ اسرار نیست عزیزم، اگر میخوای به کاردار برسی با بالا برسی و عروج کنی باید بهاش را بپردازی عزیزم… آره متوجه شدم که خدا بهم گفت محمد قدرِ خودت را قدر داشته هات و قدرِ آگاهی هایی که داری را بیشتر بدون وابسته نباش به چیزی ولییی قدرشون را بدون رهاا باش .. بهم گفت این کوه نوردی که آره ماا آدما توی مکان های مختلفی زندگی نمیکنیم و گفت که توی مدارهای مختلفی بلکه زندگی میکنیم.
+بهم گفت که اگر میخوای به خداا برسی با تنها راهش، یعنی ثروتمند شدن که معنوی ترین کار دنیاست، باید بالونت را سبک کنی از هر آت و آشغالی، مثل قضاوت کردن ها، دروغ ها، مسخره کردن ها، حسادت ورزیدن ها، قسم های بی جهت و پوچ، قول های الکی، نامهربانی ها، تنفر و بیزاری، بودن در خاطرات خوب و بد گذشته، رها کنی خودت را از دل بستگی و وابستگی به کسی، رها کنی از اینکه بخوای انرژیت را بذاری روی تغییر کسی، رها کنی دیگران را ظرف دیگران را و بچسبی به تغییر و بهبود زندگی خودت، بیای و درزها را بگیری.
+ این کوه نوردی بهم گفت که چقدر مهمه که وسایلت عالی ترین باشه با کیفیت ترین باشه، واقعااا وقتی بری بالا متوجه میشه که چقدر یک کفش مناسبی که اندازه پاهات هست و برای این فصل مناسبه را ببری، کوله ی مناسب و ..
+ کوه نوردی بهم گفت، تجسم رسیدن به قله چقدر میتونه تو را پر انرژی کنه البته اگر بدونی قله ی زندگیت چی هست ( هدفت، خواسته ات، خواسته ای که با حرکت کردنت به وضوح میرسه فقط و البته با هدایت خداوند )
+ از فرهنگ آدما متوجه شدم که چقدر خانواده و اون شهری که بزرگ شدی میتونه روی باورهات تاثیر بذاره واقعااا چقدر اون روحیه ی مثبت و شاد و انگیزه دادن ها و تشویق و تحسین ها و سپاس گزاری ها و اعتماد به نفس و عزت نفس دادن به یک بچه از همون کوچیکی اون را پادشاه خدا را روی زمین، مستقل به بار بیاره ( استاد جونم راستی یادتونه گفتم از وقتی که دریم کچر، کارهای دستی درست میکردم تا الان ۳ تا از همین برادرزاده ها و خواهر زاده های من همین کار را توی همین بچگــی ها توی سن ۸ تا ۱۴ سالگی، یادشون دادم با خواسته ی خودشون و الان دارند کسب درآمد میکنند یکیشون که کلا ترکونده دیگه بابااا دمش گرم محمد باقر حتی الان وقتی کارهاش را نگاه میکنم میبینم که چقدر پیگیر و چقدر کارهاش متنوع تر از منه خدای من و چقدر فروشش عالیه ماشاا.. ماشاا.. توی همین اینستاگرام عزیز هاا کارهاش را میفروشه و تبلیغ میکنه خیلی عالی خدایا شکرت، حالا اینو میخواستم بگم که دیشب وقتی برگشتم تااا رسیدم خونه دیدم که به به محمد مهدی عزیزم این شاه کوشولوی پرانرژی و بسیار خلاق هم برادرزاده ام، هم شروع به بافتن همین دستبند ها و پای بند ها کرده و اونم داره با ذوق و شوق درست میکنه و الان شدند ۴ نفر ..
یک سوال واضح و مشخص از خودم
محمد عزیزم، واقعاا به نظرت ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیا نیست؟؟؟ واقعا با تغییر خودت دیدی چقدر تونستی تاثیر مثبت بذاری روی همه چیز روی این چهار تا عزیز که الان بخوان اینجوری از همون کاری که با تضاد توی سفرت شروع شد اینکه دوست داری همیشه در سفر باشی و توی همین سفر رفتن همیشه اصلا کسب درآمد کنی و مولد ثروت باشی .. دیدی چقدر با تحقق رویات اون روزهااا با موندنت روی خواسته ات جدی گرفتنش با ادامه دادنت دیدی چقدر تا همین الان داری ثروت خلق میکنی .. و اینم خدا میدونه چقدر ادامه داره .. و تا همین الانم چقدر این انرژی ادامه داشته … گفتم که قبلا هر سه تای بچه ها کارهاا را میبردند مدرسه حتی و اونجا میفروختند!!! و اونجاا همون بچه هااا چقدر تا همین الانم تحت تاثیر قرار گرفتند ..
حالا بازم به خودم میگم که اگر بازم ادامه بدم و کسب و کارم را این چیزی که میخوام و خداروشکر امروزم بازم به وضوح رسیدم در حالی که توی ستاره قطبی نوشته بودمش، اینکه میخوام کسب و کارم سایتم به وضوح برسه در حالی که داشتم قران میخواندم و رسیدم به همون آیه ۳۹ احزاب خدای من یک دفعه پررده ها کنار رفت و بهم گفته شد و اشک بارون شدم دوباره .. و حالا اگر ادامه بدم خدااااا میدونه با امروز ِ من خدا میدونه با باورهای امروزِ ثروتمند من، با انگیزه و اشتیاق سوزان من، خدا میدونه با نگاه بین المللی و بزرگ من، چقدر چقدر چقدر چقدر این دنیاا و دیگه نه فقط خانواده و دوستان و این شهر و این کشوررر نه تمامم دنیااا تغییر میکنند با تغییر من با نگاه توحیدی من و چقدر منجر به رشد و ثروتمندتر شدنِ این دنیاا میشه خدایاا شکرتتت خدایاا شکرت
+
+ توی این کوه نوردی متوجه شدم واقعااا نمیتونی وقتی میخوای بری بالا ۱۰ قدم را توی یک قدم بری و طی کنی اصلاااا نمیتونیییی، فقط و فقط قدم به قدم میتونی بری بالا، و تازه بهم گفت نمیتونی قدم های بلنــــــد برداری چون اگر زیرپات را ندونی چیه و با اعتماد نخوای قدم برداری، ممکنه زیر پات خالــی بشه و یک دفعه چپ کنی واقعاا، اماا بهم گفت که میتونی فرود بیای ۱۰ پله را چون همیشه مسیر بالارفتن ماجراجویانه تر( کلمه ای که به جای سخت تر بودن استفاده میکنم و بهم حس بهترین میده) از پایین اومدن هست.
پس شما میتونی پله پله بالا بری اونم همیشه، و همیشه هم میتونی سقوط کنی از همون جایی که هستی اگر حواست پرت باشه و در تعادل و هماهنگی با خودت نباشی و خودت و هدفت را گم کنی و درگیر حاشیه بشی و حواست به رفتار دیگران باشه.
در واقع، خیلی این درس را توی همین کوه نوردی تجربه کردم، بارها شد که میخواستم گام های بلندی را بردارم و دو سه باری پاهاام لیز خورد از روی سنگ ها اما تعادل داشتم، و چند باری هم که گام های بلند برداشتم واقعاا میدونستم با ایمان قدم را برمیداشتم چون میدونم زیر پام سفته .. محکمِ اوکیه اینو میگم اعتماد به خدا ..
امیدوارم که همه ی ما سبک بال پرواز کنیم و سنگین بار البته .. توی این مسیر کوه نوردی سبک بالا رفتم و چقدر باعث شد که سنگین بار بالا برم و پایین بیام.
+ درس دیگه اینکه، باید با ابزار مناسب بری کوه نوردی، اگر ابزارت خوب و با کیفیت نباشه مثلا به جای اینکه تو کفش مناسب همراهت باشه با دمپایی انگشتی بخوای بالا بری، خب این ابزار مناسب نیست دیگه این جای خود را داره و کفش مناسب کوه هم جای خودش، و چقدر اینجاا بود که من پی بردم و درک کردم ابزار مناسب ِ با کیفیت یعنی چی
+ این کوه نوردی بهم گفت که، هر چیز بی کیفیت را واقعااا گرون خریدی در حالی که ارزون هم باشه قیمتش!
+ بهم گفت هر چقدر ابزارت بهتر و نگاهت قوی تر و ثروت آفرین تر باشه این مسیر را برات راحت و لذت بخش تر میکنه ( در واقع پادشاه جان تو باید به استقلال مالی، و زمانی و مکانی برسی، تو باید ثروتمند باشی و پولــدار ، اون موقع که پول داری میتونی هر چیزی که میخوای را بخری و داشته باشی و تجربه کنه، اون موقع که پول داری میتونی بهترین هاا را هم هدیه بدی، اون موقع که پولداری میتونی به هر جایی که میخوای سفر بری کوه بری خودت بری اصلا نیازی به کسی هم نداشته باشی اصلاا خدا که هست جانم … )
+ این کوه نوردی بهم گفت، ساده ترین و راحت ترین و لذت بخش ترین تغییر زندگیت در تمام جنبه هااا، فقط و فقط و فقـــــــط با تغییر نگرش های توست، با تغییرِ باورهای توست پس بها بپرداز واسش، وقت بذار، زمان بذار انرژی بذار قســـــم میخورم که چقدر ارزشمندن تک تک این فایل ها و دوره هاا قسم میخورم که باید باید قانون را درک کنی این لازمه لازمه واسه هر کسی لازمه و چه بسا دستی این مسیر خدا را نشونت بده که بهترین باشه و توحیدی . خدایا شکرت به خاطر استاد جانم مریم جانم خدااوند بیشتر و بیشتر بهتون بده .. عاشقتونممم خدایا شکرت عاشقتونمم
+ این کوه نوردی بهم گفت، که با هر سختی آسانی هم هست، توی هر سختی هم آسانی هم هست ( این کوه عزیز و با عظمت، واقعا شگفت انگیز بود و جونِ من یکی را که گرفت واقعاا واقعاا برام چالش برانگیز بود آخرین باری که کوه نوردی با تجهیزات رفتم سه سال پیش توچال بود که یک روز استثنایی را ساختیم .. و چقدر من متوجه شدم که این کوه نوردی علاوه بر این همه درس بهم بگه، که باید استقامتم را ببرم بالا، باید هوازی بیشتری کار کنم تا نفسِم سرحال تر باشه، و چقدر میتونه یک بدنِ قوی مخصوصا کمر و پاهاا میتونه توانِ من را بالاتر ببره – حالا همه ی این ها را که گفتم توی این سفر شکل های مختلفش را دیدم دوستانی بودند که حجیم بودند و وزن زیاد و پاهاشون توانمند نبود ولی اعتماد به نفس و عزت نفس زیادی داشتند آروم میومدند بالا ولی پیوسته بود .. تحسینشون میکنم .. )
+ این کوه نوردی بهم گفت که زن بودنِ دلیل بر محدود و ناتوان بودنت نیست .. دلیل بر محدود بودنت نیست .. دلیل بر تجربه ی کوه نورد بودنت اصلاا نیست .. من دوستان زیادی دارم که کوه نوردی میکنند اونم حرفه ای اصلا اولین کسایی که من را با این ورزش آشنا کردند خانم بودند، خدا جون دعا میکنم برای همای عزیزم که چقدر راهنمایی کردی من را با کلام و نگاه ایشون، دعا میکنم واسه لیلی جان واسه مادر جانم، خانم مهربان که چقدر هدایتی بود واسه خرید وسایل .. هر جا هستند انشاا.. که صحیح و سالم و قوی و قدرتمند و شاد و خندان و سرحال باشند الهی آمین.
+ یکم در مورد مسیری که طی کردم بگم برای این کوه، مسیر طی کردن این کوه جوری بود که تو بایستی از سنگ های ریز و درشتی میگذشتی از صخره های بزرگ و مستحکم و حتی یک مسافت بسیار طولانی را از یک شیبِ ۸۰%ی بالا میرفتی ( و همینطور پایین) مسیری که ما ازش بالا رفتیم را بهش میگن خط الرأس یا Divide معنیش میشه: به خط اصلی و بلندترین یال بین دو قله که محل تقسیم آب باران باشد، خط الرأس گفته می شود. قبل از تعریف خط الراس میخوام یال را بگم:
یال: به محل برخورد در دامنه های شیب دار در بالاترین نقطه تماس(شیب محدب و برآمده بین ۲ دره) یال گفته می شود.
اما خط الراس، واژه ی فارسیش معادل آب پخشان است. خط الرأس اصلی محل تقسیم دو حوزه ی آب ریز جداگانه است. در حالی که خط الرأس فرعی با این که محل تقسیم آب است، اما آب های سرازیر شده از هر دو قسمت آن به یک حوضه ی آب ریز ریخته می شوند.
+ درسی دیگه که گرفتم اینه: داشتن هم پایه، همنورد، همسفری که هم فکر و هم مدار و همیشه پایه باشه چقدر چقدر چقدر میتونه انرژیت را انگیزه ات را حواست را تمرکزت را اصلااا این طی کردن تا قله را برات لذت بخش تر کنه، که من خداروشکر دوست عزیزم رضا باهام بود که دنیا دیده اس و ما توی این مسیر به جای دو تا کوله یک کوله آوردیم و سبکِ سبکش کردیم فقط وسایل ضروری و اینجوری بود که کوله یک تایمی روی کول من بود و زمانی که میخواستم میدادم به رضا و بر عکس .. و چقدر واقعا تجربه ی همون بالا و پایین رفتن زمانی که من کوله روی دوشم بود و زمانی که نبود فرق داشت ( از دیدِ سبک بالی ) عاشقـــــــتم عزیز دلم .. من خداروشکر میکنم به خاطر عزیز دلی دارم که عاشقشم و خداروبه خاطر وجود ارزشمندتش هر لحظه شکر میکنم ..
+ درس بعدی که گرفتم اینه که نمیتونی از پایین واقعااا به خوبی بالا را ببینی امااا وقتی میری بالا خیلی خوب میتونی پایینت را ببینی که ببینی چقدرر بالا اومدی و وقتشه بازم خودت را تحسین کنی وقتشه که تبریک بگی وقتشه که بگی اگر تا اینجا تونستی که تونستی بازم میتونی بالاتر از اینم بری .. Come on The King
+ چقدر اینکه کسی مسیر را بدونه به خوبی و توی روز و شب بدونه چقدر خوبه که راهنمات باشه .. ما یک تورگاید محلی داشتیم ولی ایشون توی صبحِ بامداد وقتی که هوا کاملا تاریک بود نتونسته بود که مسیر را پیدا کنه چون که تا حالا اصلا توی تاریکی بالا نرفته بوده و همیشه توی روشنی کوه نوردی کرده .. به خاطر همینم از همون اول مسیر ما انرژی زیادی را توی همون ایستادن ۲۰ دقیقه ای هدر رفت که میتونست نباشه .. چقدر راهنمایی خوبه که کلِ مسیر را رفته و تووووو فقطططط پشت سرش با ایمان قدم برمیداری و میدونی این مسیر شما را به راحتی و سادگی به قله میرسونه فقط کافیه ادامه بدی ادامه بدی پادشاه جان .. * | خب راستش توی این تیم چند نفر توانشون پایین بود و چون یک تیم بودیم همه پشت سر هم با هم میرفتیم بالا اما از یک جایی واقعااا همون کسایی که میتونستند مثل من دوست داشتممم برممم بالا و نمیخواستم دیگه توانم هدر بره انرژیم در واقع نمیخواستم اشتیاق سوزانم برای ادامه مسیر با این مانع هدر بره .. میخواستم پرواز کنمممم نمیشددد ولی شکوندمش و رفتم بالا .. رفتم بالا بالا یک جایی خیلی از دوستانم زودتر رفته بودند و آدم هایی که عقبم بودند خیلی با من فاصله داشتند یعنی من موندمو و ادامه ی راهی که تا حالا نرفتم و نمیدونم کدوم مسیر را باید رفت .. اما همونجا هدایت خواستم و خدا نشونم داد مسیری که هدایت شدم مسیری بود که منو زودتر رسوند به راستی و تازه و جالب تر بود همون مسیری بود که بایستی از صخره های سنگی بسیار بزرگ میکشیدم بالا و چقدر چقدر هیجان انگیز بود یک جاهایی واقعااا قلبِ منم استاد جون رفت تو شرتم چون یک جاهاییش واقعااا لبه پرتگاه بود و فقط به اندازه ی یک جاا کفش بود و اگر حواست نبود و میترسیدی و غلبه نمیکردی بمـــب .. واقعااا وقتی گذشتم ازش و رسیدم به قله ی اول از اون مسیر ماجراجویانه، چقدر چقدر خودم را تحسین کردم و دوستانی که اون بالا بودند و خیلی هم خوشحال بودند خداروشکر .. خیلی خودم را تحسین کردم خیلی مسیره سخت بود اونجاااا خیلی واقعاا هر کسی باید تجربه کنه توی حرف نمیشه بگی من کوه نوردم ( من .. هستم ) باید تو عمل نشون بدی و من حرف و ایمان و عملم یکی بود و هست خداروشکر ..
+ بعد از این کوه نوردی وقتی داشتم مینوشتم توی دفترم، یک لحظه نوشتم که چقدر کوه نوردی با همین اعضای گرم و صمیمی خانواده ام میچسبه و لذت بخش… همون لحظه ها داشتم تجسم میکردم و مقایسه میکردم این دو کوه نوردی که توی کوه نوردی با بچه هاا واقعاا کلام و نگاه و باورهامون چیی هست … خدای ن خدای من .. داشتم میدیدم که هر لحظه داریم میگیم عاشقتمممم عاشقتممم و من مثلا کمی بالاتر رفته بودم چون مسیر را بلدم و از اون بالا داشتم بچه ها را تحسین میکردم داد میزدم خداروشکر میکردم و بارهاا میگفتممم مااا چطوریممم .. بعد همه میگفتیممم عالییی خدایاا شکرت یا اهنگ هایی که میذاشتیم و میرقصیدیم کنار هم بودن هامون برای میل کردن میان وعده ای پرانرژی برای ادامه مسیر و سپاس گزاری از خدا و خودمون و تحسین خودمون برای اینکه تا همین جاا اومدیم بالاا و حالا هم ادامه میدیم .. عکس هایی که میگرفتیم از هم از کوه از زیبایی هاا .. واقعاا من دیدمم و تجسم میتونستم کنم این صحنه هاا را و چون تضاد این صحنه را دیده بودمم حالا خیلی قدر دان تر و سپاس گزارتر هستم از خدا به خاطر همچین خانواده ای پاره های تنی .. میاد اون روزم .. میسازیمش .. درخواستش فرستاده شد .. جالبه شب قبلش عزیز دلی برای من پیامی فرستاد درحالی که پایین کوه کنار چشم آب سرد روان چادر زده بودیم و استراحت کنیم و آماده بشیم برای فردا .. همون موقعااا انقدر سپاس گزاری کرده بودم و حالم عالی بود از اینجا بودن از دوستان جدید هر چند که نگاهشون با من ۱۰۰% تفاوت داره، ولی خوشحال و سپاس گزار بودم و کلی داشتم سپاس گزاری میکردم و رسیدم به این جمله درک که، خدای من واقعااا چقدر دوست دارم که انقدرر حالم خوبه که برای یک چیز یک نعمتی که به من اعطا کردی دوست دارم لحظه های بعدممم بازم به خاطرش سپاس گزاری کنم ..
همون لحظه بود که وقتی اینو توی ذهنم گفتم .. دیدم رضای عزیز بهم گفت محمد، من واقعاا داره کلی بهم خوش میگذره و اصلا چقدر این لحظه را دوست دارم توی لحظه ی بعدم باشه .. در واقع رضا همون چیزی را گفت که منم توی ذهنم گفتم .. اما به قول مریم جان توی قسمت اول سفرنامه .. بچه هااا باید از هر زیبایی هم گذشت، چرا که میدونیم با رها کردن زیبایی لحظه های بعد زیبایی بیشتری در انتظارمون هست ..
و همون لحظه بود باورتون میشه که این عزیز جان بهم پیام داد:
۱۸ نحل
نعمت های الهی قابل شمارش نیستند، نسبت به انچه میدانید شکر کنید و نسبت به انچه نمیدانید خداوند غفور و رحیم است ..
و اما دو درسِ پایانی بسیار مهم ..
اینکه، این کوه نوردی و قانون بهم گفت: خدا بهم گفت که من محمد انرژی خلاقی هستم که همیشه هر جایی هستم و هر لحظه دارم به فرکانس شما پاسخ مثبت میدم .. پس حالا که اینجوره واقعاا باید برات مهم باشه کنترل ورودی هر چیزی را نخوای بشنوی فقط خوراک مناسب بدی، بهترین هاا را بدی، مهمه که مثبت اندیش محض باشی.
و در این مورد که، وقتی همون اوایل مسیر دیدم که با یک گروهی هستم که واقعا اکثرا نگاهشون برخلاف منه، اولا دیدم که نمیتونم نگاهم را به کسی بگم که انرژی بذارم برای تغییر دیگران .. به خاطر همینم از یک جایی به بعد کلا اعراض میکردم و توی اول مسیر گفتم آقاا من باید یک چالش بذارم واسه خودم.. گفتم بیام قله را کسب و کاری که میخوام ایجاد کنم با این ویژگی ها در نظر بگیرم .. هنسفری را گذاشتم و رفتم بالا در حالی که چرت و پرت هایی که حاکی از یک خبر و قدرت بیرونی میداد را نمیخواستم بشنوم و نمیتونستم واقعاا چون هدفم برام مهم بود .. خیلی خوب خیلی خوب تونستم کنترل ذهن کنم واقعاا خوب تونستم واقعا خوب تونستم درک کنم که الانه که باید ایمانم را نشون بدم و مسیرم را ادامه بدم و فقط و فقط به هدفم تمرکز کامل کنم و نه چیزی دیگه .. تا یک جایی رفتم(یم) خیلی خوب بود و احساسم خیلی خوب شده بود اونم با توجه بر زیبایی هاا چطور ؟
مثلا اومدم توی ذهنم با اینکه صدای کسی را نمیشنویدم اومدم لباس دوستان لباس های رنگارنگ و شاد صورتی، سبز، قرمز، آبی، بنفش .. را تحسین میکردم توی ذهنم هاا
بعد این درس اومدم به یادم که، من تابع شرایط نیستم واقعا، من میتونم شرایطی که میخوام را بسازم، راستش انرژی مثبت من غالب نبود بین بچه هاا ولی میخواستم که بشه .. و بخداا قسم شدشد شد اآقاا ساختم ساختممم خیلی به خودم افتخار میکنم بین این همه انسان که منفی نگر بودند و نگاهشون احترام میذارم ولی کاملا برخلاف من بودند تونستم شرایط را تا اونجایی که خودم میخواستم بسازم یعنی اینکه، یک جایی به بعد اصلا تعریف از من میکردند اقای فتحی .. محمد .. از ما عکس بگیر .. عکس های تو معروفه … تو فقط خوب عکس میگیری … خیلی حرفه ای هستی پسر .. ممنونم ازت … دمت گرم .. تو چقدر خوبی .. حتی گفتند توی این گروه با اینکه خب منو اولین بار بود که میدیدند و برعکس آقاا، فقط ایشون عکس بگیره عکسم خواستید بدید ایشون بگیره خیلی حرفه ایه .. و ایناا این کلمه هاا تا آخر جاری بود .. تا خود قله .. و این تعریف هاا هم از زمانی شروع شد که شارژ mp۳من تموم شده بود و بازم تا آخر مسیر با ۱۲ تا از اعضای گروه یک جاهایی هم صحبت میشدم و چقدر این ِ کوه نوردی عاشقشم اصلا اینکه میای و بالاخره یک چند دقیقه ای هم کلام میشی و در مورد یک چیزی با هم صحبت میکنید که دقیقا علاقه ی مشترک شماست .. خدای من خدایا شکرت
چقدر درس ها گرفتم چقدر تونستم خودم را محک بزنم قدرتِ خلق زندگیم را قدرت فرکانسم را
بعد از رسیدنم به قله ی اول تازه متوجه شدم که قله ی اصلی اون بالاست دقیقاا اون بالا جایی که ۳۰ دقیقه دیگه حداقل بایستی اادامه بدیم .. من نشستم گفتم نمیام رضا .. ولی خب بچه ها رفتند تورگاید تا رسید بالا رفت اصلا حتی یک ثانیه هم نایستاد خیلی مصمم ادامه داد و از همین حرکتش در حالی که من و خیلی از بچه ها نشسته بودیم انگیزه گرفتند و اوناا هم رفتند .. در واقع فقط ۵ دقیقه ایستاده بودم میخواستم دراز بکشم که سرپرست گروه عزیز که نگاهش فرق داشت با بقیه تا حدود زیادی، بهم گفت پاشو پاشو محمد بیاا بریممم بایدادامه بدیم .. منو و ایشون دوباره هم کلام شدیم بازم میگم اولین بار بود که همدیگرو میدیدم در واقعا خیلی هااا از دیدن آدم های جدید میترسن .. ترس دارند .. اما توی این کوه نوردی این ترستم میشکنه کاملاا .. رفتیم با هم از همون اول با عمو مهرداد در مورد اولین خاطره ی کوه نوردیشون صحبت کردم و بعدش ایشون کلی چیزهای دیگه گفت و اخرای مسیر را تا خودِ پای قله را شعر خواند و بسیار حماســـی و تحسین برانگیز .. راستش دیگه بریده بودم تا همون قله اول ولی همراهی خداااا با ایشون اصلا نفهمیدم که چطور رسیدیم به قله اونم ۳۰ دقیقه نان استاپ هااا .. خدای من شکرت وقتی این همراهی را متوجه شدم خیلی خدا را شکر کردم یاد اون لحظه ای افتادم که واقعاا هیچکسی جلوم نبود و عقبم هم کسی را نمیدیدم و مسیر را هم نمیدونستممم واقعاا و گفتم خدااایاا خودت مسیر را نشون بدم و همراهم باش و این مسیر را برام لذت بخش تر کن! خدایا شکرت
و این همراهی خداا تا پایین مسیر هم اتفاق افتاد .. نمیدونم میتونید درک کنید یا نه من کلا از یک جایی به بعد تو خلا بودم خیلــــی این کوه نوردی برام چالش برانگیز بود که من تونستم هدفم را بزنم .. اماا از یک جایی به بعد انگاری روی دنده اتومات فقط حرکت میکردم و پایین میومدم و اصلا نمیتونستم زیبایی های بیرونم را خوب درک کنم فقط دوست داشتم ادامه بدم .. اینجااا هاا بود که دقیقا این درس را بهم گفت خدا جون
+ قبل از اینکه به هدفت برسی هدفی دیگه انتخاب کن
در واقع درسته این هدف را زدم ولی از بعدش به بعد هدفی واقعاا نداشتم و چون نداشتم فقط چون بچه ها دارند حرکت میکنند منم میرفتم پایین در واقع از زندگی به سبک شخصی خارج شده بودم.
و این بی هدفی ادامه داشت تااا جایی که تقریبا یک ساعت از این ۴ ساعت پایین اومدن مونده بود که اتفاقا قبل از اون اتفاق زیبا و دوست داشتنی، من گفتمم اقاا بچه هاا برن جلو اصلا برن .. من اصلا اون لذتی که میخوام را نمیتونم ببرم .. نشستم یک جایی و شروع کردم به سپاس گزاری با همون حال بی حالی … همون جااهاا فرکانس های خوبی فرستادم چون دقیقاا ۵ دقیقه بعد از این سپاس گزاری، یک دفعه هااا با اینکه انرژی نداشتم و دوست داشتم هدف داشته باشم ولی یادم رفته بود و خیلی خسته ی بدنی شده بودم در حالی که داشتم پشت بچه ها هم قدم برمیداشتم یک دفعهه هاا همون تورگاید عزیز یک دفعه مثل جتی از کنارمون با دو رد شد!!! و فقط توی این رد شدن یک جلمه رد و بدل شد بین ایشون و سرپرست عزیز، اینکه گفت سرپرست گفت کجا میخوای بری: تورگاید گفت میخوام دو کنم تا برسم پاینن و برم به چشمه
اقااااااااا همین که این گفته شد همین چشمه هاااااا فقطط و اینکه دیدم داره واقعاا یک سراشیبی خوب را با این سرعت دووو میکنه انگیزه شد دقیقاا انگیزه شد با اینکه ۱۰۰ متر جلو رفته بود برام واقعا چشمک میزد که برم پایین و دوو کنم تا برسم به چشمه .. اخ ایشون تا گفت چشمه .. ذهنم رفت ( نبردم واقعاا هدایت خدااا بود رفت ذهنم را برد خدا جون) سمت اینکه همین الان پاهام را گذاشتم توی آب چشمه و سر و صورتم را شستم و کلی سرد و خنک شدم .. همین کافی بود که بدون اینکه به کسی بخوام بگم منممم دوووو کنمممم و واقعاا خودم را تحسین میکنم .. انقدر دو کردم تا رسیدم بهش .. بچه هاا این مسیرر استاد جون این مسیر خیلی شیب داشت و سنگی بود ولی من تونستممم اینجوری با سرعت برم پایین .. رفتم تا رسیدم بهش و تا رسیدم بهش گفتم و ازش تشکر کردم به خاطر این انگیزه ای که خودش اون موقع نمیدونست میتونه در دل ِ کسی بیدار کنه .. ازش تشکر کردم و ادامه مسیر را توی ۴ دقیقه با دو رفتیم پایین تا رسیدیم به چشمه .. الله اکبر .. خدای من
دقیقاا بهم گفت همین بچه ها اگر اینجوری پایین نمیومدیم و بایستی ۱ ساعت دیگه برسیم پایین ..
و اقاا همینم شد ما توی ۵ دقیقه اون مسیر را اومدیم پایین صحیح و سالم ولی بچه های دیگه یک ساعت بعد از ما رسیدند به چشمه ..
واقعااا دیدم انگیزه مهمه هدف مهمه .. باید سوخت جت داشته باشی .. واقعا تجسم اون لحظه چقدر تونست بهم انرژی بده که چند دقیقه بعدش آقاا اصلا خلق بشه. خدایا شکرت.
و اما درسِ آخر و مهم ترین درسی که از دیروز تا الان مدام توی ذهنمه و بی نهایــــت انرژی گرفتم باهاش.
اینکه به خودم، بگم اگر من تونستم این کوه را صحیح و سالم برم بالا و پایین و از پسش برمیام، پس میتونم از مسائل ریز و بزرگم هم برمیام … من میتونـــــم
عااا اینم الان یادم اومد که، همانطور که برای خودت و نگاه خودت و سبک خودت ارزش و احترام قائلی، برای نگاه و سبک شخصی دیگران هم باش، باید بپذیری که این دنیا همه جور آدمی را همه جور عقایدی را باید توش باشه .. جهان ما جهان دو قطبی هست .. تفاوت ها را بپذیر پادشاه خدا و زندگی کن به سبک شخصیی خودت به خودت عشق بورز نگاهت را انتخاب هات را براشون ارزش و احترام قائل باش.
اینم از درس هایی که فکر کنم چندین و چند ساعت پاشون بودم و خداروشکر میکنم واقعا.
اما نشانه هایی که بایستی میدیدم .. این مورد اول را میخوام دل تو دلم نیستم لامصب که به عزیز دلم بگم ..
عزیز دلم، میدونی فامیلی تورگاید گروه چی بود؟!! دقیقااااا رشیدی بود .. یک بدنساز و قدرتمند و توانمند و بسیار زیبارو .. وقتی این نشانه واضح را اواسط مسیر توی همون توجه هام به زیبایی ها دیدم حالم دگرگون شد .. خدایا شکرت .. میبینمت به زودی واقعا عزیزم عاشقتممم من ..
نشانه ی بعدی این بود: که داشتیم بالا میرفتیم همون موقعاا که خیلی تعریف میکردند و اینا .. همون جا ازم پرسیدند که آقا محمد مالِ کجایی؟ همون شوش؟ بعد یک دفعه سرپرست دوم گروه که معلم زبان دوران دبیرستانمون بود گفت که ایشون مالِ آمریکان از امریکا اومدند .. ( خنـــده) منم اضافه کردم آره مالِ Fl USA هستم (کلاهمم کابوی بود )
و البته چندین و چند نشانه دیگه خداروشکر ..
خداروشکر خدروشکر خداروشکر
استاد جونم عاشقتونم ..
الهی که همیشه سربلند باشیم و هر روز ثروتمندتر و شادتر و ایمانمون بیشتر و بیشترش کنیم… خدایا شکرت.
آها یک چیز دیگه هم یادم اومد، اینکه واقعااا مسیر تا قله رفتن در حالی که کلی مسیر وجود داره تا اونجا برسی میتونی راحت ترین مسیر را و ساده ترین مسیر را انتخاب کنی .. چرا باد بخوای باور کنی که بگی من سخت ترین مسیر را میرم چون اگر سختی نباشه مثلا این این رسیدنه لذت بخش نیست
اینجا بود که به خودم گفتم بابا، مسیر خدا مسیر راحتی و لذت بخش من میتونم اصلا با هلیکوپتر بالا برم یا میتونم برم بالا با تجهیزات و برای پایین اومدن با چتر نجات بیام با وینگستون بیام با هر چیزی لذت بخش تر و هیجان برانگیز تر از پیاده روی هاا .. مگه نمیخوای تجربه کنی .. پس میتونی تجربه هات را گسترده کنی زمانی که نگاهت را بزرگتر کنی …
. . . . .
۲۰ دقیقه است که از پیامم میگذره و میخوام ویرایشش کنم ..
میخواستم اینو بگم ..
توحیــــد یعنی اینکه از هیچ کسی و هیچ چیزی نترسی، یعنی ایمان به خدا و کسی که ایمان داره به خدا نه گذشته اش غمی داره و نه ترسی از آینده اش آینده ای که هنوز نیومده.
با دلیل و محکم با قانون با ایمان اصول های سبک شخصیت را بهشون برس و پای بندشون باش و خارج از اصولت زندگی کردن را بذار خط قرمزت .. محکم باش و استوار .. تو برگی نیستی که با هر بادی بلرزی .. تو پاره ای از خدایی تو خدای روی زمینی و الانم انتخاب کردی که دست خدا برای گسترش او باشی روی زمین پس واقعاا همه چیز برای تو و همه چیز مسخر تو .. شاد باش و بخند و همه چیز را ساده بگیر و بسپر به خدا .
…. I N GOD WE TRUST ….
به نام خدای بخشنده ی مهربان
خدایا تو را هزاران بار شکر میکنم که فرصت زندگی دوباره رو بهم دادی تا بتونم مسیر الهی و زیبا رو ادامه بدم.
خدایا تو را هزاران بار شکر میکنم که دارم با احساس عالیم و با قلب ارومم و با چشمان پر از اشکم برای عزیزم مینویسم.
خدایا تو را به خاطر این همه نعمت و ثروت و فراوانی که بهمون هدیه دادی شکرت
خدایا تو را هزاران بار شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که دوست داریم وارد زندگی مون کنیم.
سلام محمد عزیزم ؛ سلام یار الهی و زیبابین من
سلام عزیز دلممم ؛ سلام عشق من
محمدم این نوشته؛ این کامنت؛ این داستان؛ ای پیام برام بوی خدا؛ عشق خدا ؛مهربانی خدا و زیبایی خدا رو هدیه داد.
تا به الان چند بار دارم میخونم ولی این دفعه انگار با دفعه های قبل خیلی فرق داشت
این دفعه منو بیشتر بیدار کرد
این دفعه منو بیشتر عاشق تر کرد
نمیدونم محمد این پیام زیبات که پر از درس و زیبایی و نشانه بود منو دگرگون کرد
و چشمام رو بارونی کرد
ممنونم ازت عزیز دلمم که داستان زیبای کوهنوردی پر از درس و آگاهی ت رو برامون هدیه دادی
ممنونم ازت که با عشق و با عشق و با لذت تمام و با احساس فوق العاده ت این کامنت زیبا رو برامون نوشتی و منم با عشق و با لذت و با تمام وجودم این پیام الهی رو خوندم و لذت بردم.
ممنونم ازت عزیز دلممم
محمد جان امروز که داشتم دوباره این پیامت رو میخوندم یه ارامش محض خدایی رو بهم هدیه دادی
محمدم شما عزیزم رو به خاطر قلب پاک و مهربونت و ذهن ثروتمند و وجود الهی ت تحسین میکنم.
تحسین میکنم شما عزیزم رو به خاطر این قلم زیبا و بی نظیرت رو که همیشه برای من یه نویسنده ی بی نظیری عزیز دلم
تحسین میکنم شما عزیزم رو به خاطر این سلامتی که در تمام زندگیت داری
تحسین میکنم شما عزیزم رو به خاطر این همت و تلاشت با انگیزه بودنت امیداور بودنت و ادامه دادنت عزیزدلم
تحسین میکنم شما عزیزم رو به خاطر این ایمان بی نظیرت این اعتمادت به خالق بی نظیرمون
محمدم تحسین میکنم شما عزیزم رو به خاطر این ساده گیری هات که داری همه چیز رو برای خودت ساده میکنی
و تمام وجــودت رو با تمام وجـــودم تحسین میکنم عزیز دلم
و خدا رو شکر میکنم که خدا شما عزیزم رو بهم هدیه داده و چه هدیه ای ارزشمند که داریم هر روز با هم رشد میکنم داریم مدارمون رو بالاتر میبریم و داریم زندگی بهشتی مون رو هر روز زیباتر و زیباتر میکنیم.
محمدم ممنونم ازت که برام نشانه هات رو نوشتی که لبخند منو زیباتر کردی و برام نشونه شدی که به زودی میبیمنت و من تازه شما رو پیدا کردم
محمد میدونی همین دیشب بود که داشتم فایل قسمت سوم ازعزت نفس رو میدیدم که یه دفعه انگار یه حسی بهم گفت الهه برو اینستا و اسم و فامیل محمد رو سرچ کن ؛ خدای من چی شد عزیزدلمم
پیج ت برام بالا اومد و دیدم شما عزیز دلمم رو ؛شنیدم اون صدای الهی ت رو که چقدر زیبا میخونی دیدم اون همه شادی هات رو اون همه انگیزه هات رو و فقط خدا رو شکر کردم که خدا منو این طور زیبا هدایت کرد و برات پیام دادم محمدم ؛
نمیدونی محمدم چه حالی داشتم وقتی دیدم که خدا این طور داره ما رو به سمت هم هدایت میکنه
و چقدر این هدایت های خدامون زیباست هدایت هایی که بعضی وقتابهش فکر که میکنی ادم رو دیوونه میکنه
اه خدایا شکرت شکرت شکرت
محمد میدونی هر لحظه این نوشته ت برام این رو تداعی میکرد که ” تنها و تنها خدا براتون کافیه”
اره خالق من؛ تنها و تنها خودت برامون کافی هستی
و ما تنها بر خودت توکل میکنیم
و ما تنها و تنها روی خودت حساب باز میکنیم
و تنها این خودت هستی که داری ما رو به سمت خواسته هامون هدایت میکنی
چه قدر زیبا نوشتی مسیر خدا مسیر اسونی و راحتیه
چه قدر زیبا برامون یاد اوری کردی که توی زندگی مون هدف داشته باشیم
و چقدر این کوهنوردی واقعا برامون درس داره کوهنوردی که ادم رو صبور تر میکنه
کوهنوردی ادم رو ارومم تر میکنه و بهمون یاد اور میشه که باید تکامل مون رو برای رسیدن به خواسته هامون طی کنیم؛ باید از مسیرمون لذت ببریم
کوهنوردی ادم رو توحیدی تر میکنه ادم رو با خدا بیشتر مانوس میکنه و این عشق بازی با خدا چقدر زیباست
خدای عزیزم تو را به خاطر این ارامش مون هزاران با شکرت الهی شکرت الحمدلله
محمدم بازم ازت ممنونم که با عشق این پیام الهی رو نوشتی و منم هم با لذت این پیامت رو چندین بار خوندم پیامی که برام خیلی ارزشمند بود و هست و هنوز هم نیاز دارم که برای خودم این درس های زیبایی که برامون نوشتی رو مرور کنم عزیزم
خیــــــلی دوست دارم عزیز دلمم
عاشقتم محمـــــــد عاشقِ عاشقِ عاشق
عاشق این قلب مهربونتم
عاشق این خنده ها و لبخندهاتم
عاشق این همه ایمان و اعتمادت به خدامونم
عاشق این شادی هاتم عشقمم
عاشق تمام وجود الهی تم عزیزم(لبخند)
الهی که همیشه شاد شاد شاد باشیم
الهی که خدا اونقدر ثروتمندمون کنه که با افتخار و با تمام وجودمون به همه بگیم ثروتمند شدن یکی از زیباترین و معنوی ترین و خدا پسندانه ترین کارهای دنیاست.
الهی که همیشه لب هامون خندون باشه.
خدایا شکـــــــرت
ادامه میدیم این مسیر زیبا و الهی رو با هــم عشقممم
الیس الله بکافن تنها و تنها خودش برامون کافیـــــــه
عاشقتم
به نام خدا
سلام خدمت استادعزیزم ودوستان گلم با کامنت ها ونگاه قشنگشون وسلامی به خانوم شایسته عزیز
استاد چی بگم وچطور ازتون تشکر کنم من این روزا حالم داره هی بهتر میشه ونتایج بهترمیگیرم
استاد من قبلا با همه چی قهر بودم نه از روی خواسته
از روی اینکه بلدم نبودم لذت ببرم چی می خوام چون هیچ راهی بلد نبودم برای لذت بردن و به هیچ چی وکسی توجه نمیکردم واهل رفیق بازی هم نبودم تا همین الان که چند روز دیگه میشه ۲۶ سالم هیج جا برای تفریح نمی رفتم خیلی کم البته ایران رو زیاد گشتم برای کار
من اصلا این قدر بدام از این سریال وسفربه دور امریکا می مود میگفتم ایناکه مهم نیستن چون قانون بلد نبودم
خواستم بگم استادتشکر که خودم رو به خودن داری میشناسی تشکر کنم که داری بهم میگی زندگی یعنی چی تشکر کنم که خداروبهم شناختی تشکرکنم که بهم داری میگی چطوراز زندگی ام وخودم وخدا ونعمت هام لذت ببرم وخوشحال باشم وشاد وسپاس گذار تشکرکنم ازت بابت اینکه بااین ۶ سال باهات ولی دیر باورکردم ولی بالاخره داره برامن میشه تشکرکنم که زندگی فقد پول ساختن وکارکردن نیست تشکر کنم ازت که بهم نقطه پایان رو یاد دادی تشکر کنم ازت که گفتی فقد نقدی بخر تشکرکنم ازت بابت اینکه گفتی توی مسیر علایقت متخصص شو وتشکرکنم ازت بابت اینکه داری بهم میگی ایده فقد زمانی میاد که ذهن درحالت ارام باشه وتشکرکنم ازت بابت اینکه بهم داری میگی بازم ازینبهتر میشه بیشترمیشه بزرگ تر میشه ساده تر میشه تشکرکنن به خاطر قانون فرکانس تشکرکنم ازت بابت اینکه گفتی اگه نتایج تغییرنکردن یعنی من تغییر نکردن خداوجهان ثابت تشکرکنم ازت که داری بهم یاد میدی ازهمه چی لذت ببرم وخواسته هام تجربه کنم خوب خداروشکر که هرروز دارم حالم خوب میکنم به همون نسبت هم به خواسته های بیشتر می رسم من تاالان خیلی وابسته ثروت بودم ثروتم خوبه ولی من خیلی گیرداده بودم بهش به طوری که تمام ذهنم اشغال کرده بوده که به هیچی فکر نکنم
خوب بریم سراغ فایل امشب از الله هدایت خواستم که هدایت اومد این روزا ازش خواستم بیشتر باهاش باشم وتجربه کنم که خدایش داره هدایت ام میکنه
خوب اول فایل استاد از فکر متفاوت ونتیجه متفاوت از مردم امریکا گفت واینکه اصلا نگران نیستن خیلی تحسینشون کردم اخ چرا این مردم اینقدررهاهستند این قدر پر اینقدر دنبال شادی کردن ولذت چقدر تفریح اخه انگارساخته شدن برای خوشی وبهترین نعمت ها خیلی قابل تحسین واینکه استاد شما گفتین اگه بچه من باشه نگران میشم اونا چقدرنگاه قشنگی ومثبتی به جهان دارن که اینقدرنگرششون مثبت
ونکته بعدی اینکه شما راحت از خودتون فیلم گرفتین وعکس گرفتین وحرف زدین اینم قابل تحسین به قول دوستم اینجا ادم نمیدونم چرا سختش همچنین کاری کنه
ونکته بعدی درمورد اینکه گفتین وسط راه می خواستم برگردم ولی اون افراد محسن رو دیدن ادامه دادین واینکه نمیدونستین چی می خواین واقعا مهم نیست ادم چقدر پیشرفت کنه هرکجابه قانون نزدیک بشیم واستفاده کنیم برد رو زدیم واینکه بعضی موارد هم یه سری چیزی ها به ادم انگیزه میدن که خدابه دلم ادم میندازه
ودلم می خواد تحسینت کنم استادبرای این ازادی مالی مکانی زمانی سلامت توحید وعشق درروابطت و این همه تجربه کردن ها رو واقعا منم می خوام تازه دارم درک میکنم قانون چطور ومن برای چی اومد وکارم چیه خداشکرت دارم خودم وخواسته هام رو میشناسم
اونجا که موندین واستراحت کردین ودوباره یاد اوری کردین قانون تکامل رو وازاین مهم ترکه خودتون دارین درعمل استفاده میکنن
واین موتاچقدر خوشکله من الان خوشم از بیابان نمی اوند ولی بادیدن اینجا خیلی علاقه مند شدم وبه قول خودم رفت توی باکت لیستم که من می خوام این نوع زندگی رو
اقا موتور هم قابل تحسیم مبارکا باشه منم می خوام
من عاشق خورشید شدم با اون زاویه
واینکه این کشور دوباره قابل تحسین وچقدر برای مردم اش ارزش قائل که تمام این مسیر رو رنگ زده
وشما قابل تحسین هستین با این که ترسیدین اما عمل کردین
.وعاشق این مسیر ها شدم که حتما با موتور برم انشالله هدایت بشم
وماشالله به دوچرخه سوار چه انگیزه وتوانی که از این مسیرها میان
وافرین به استادم که چقدر همه چی روتحسین میکنه میگه چه سگ های باهوشی
واستاد من عاشق اون ذوق کردنتم اخ انگار مثل بچه ها ذوق میکنی واین اصل قانون همه چی قانون از همین نقطه شروع میشه
واون نکته طلایی که گفتین از خداپرسیدم وچشمک زد خیلی باورهامون بهتر میشه که خدادرهرلحظه بامن وداره باهام حرف میزنه
اقا ایفونت قابل تحسین منممی خوام دوس دارم داشته باشم با اون دوربین بینظیرش
مرسی استادکه یادم میدی چطور لذت ببرم از مسیر وبزنم کنار وباهمه چی درصلح باشم وخیلی راحت فارغ از جنسیت راحت ارتباط برقرار کنم
واینکه جاده ومسیروباتمام خطراتش واسترس هاش وشیبش وپیچش قشنگ اما درپایان میرسی به راحتی وامنیت وارامش وبه نظرم این یعنی زندگی هرچی با تمام جنبه هاش قشنگه وباین شناختی نداری می ترسی اما حرکت کنی لذتشش ببری وازش بگذری وبری برای تجربه بعدی خدایا شکرت که از هرطریقی باهام حرف میزنی
واون افراد داخل میشناسن چقدر با پرستیز وخوشکل بودن
واون ماشین ها که دلبری میکنن من عاشق رنگ قرمز شدم استاد چه کیفیتی دارن چقدر راحت توی سخره ها حرکت میکنن اخرش ارزش وکیفیت واعتماد اخ چرا اینقدراونجا همه سرجاش وقشنگ خدایا
چقدر تمیز خدایش یه دونه زباله هم نیست اهای ملت قابل تحسین این شهراین کشور این مردمان شاد اینا اصل زندگی رو فهمیدن که اومدن درجهان مادی شاد باشن واز نعمت استفاده کنن وتجربه کنن وبگذرن
به الله دارم لذت می برم دارم یاد میگرم دارم می فهمم برا چی اومدم چی می خوام اروم اروم دارم متوجه میشم حرف هاتو رو استاداز الله درخواست کردم که تو رو قانون رو وخودش رو بیشتر بفهمم ودرک کنم ولذت ببرم از این جریان خدایا هدایت ام کن منم تجربه کنم لذتش ببرم دیگه نمی خوام مثل گذشته ام زندگی کنم
استاد دیگه احساس میکنم با افکرات اینجا غربیه ام اروم اروم بیشتر این فاصله داره ایجاد میشه منم درخواست مهاجرت دارم درخواست تجربه زیبای ها درخواست ازادی مکانی زمانی ومالی وروابط قشنگ وفوق العاده خدایا مرسی بابت همه چی سپاس گذارم که انجام شده است وبهم داده شده است سپاس گذارم سپاس گذارم سپاس گذارم
سلام به استاد بزرگوارم و تمامی اعضای خانواده هم فرکانسیم🥰🥰🥰🥰
استاد عزیزم این فایل بی نظیر وپر از آگاهی بود که من امروز از طریق نشانه ی روزانه ام هدایت شدم …
من مدتی هست در جایی استخدام شدم و از آنجا که باورها و ترمز های ذهنی هم حتما دارم و یه موردش هم اینه که ترس از موفقیت دارم و میترسم مجبور بشم خیلی سختی بکشم و اینکه موفقیت باعث میشه از زندگی خودم عقب بیفتم ووو خیلی باور های منفی دیگه….
امروز بعد از دوهفته مرخصی در همان اول کارم که یعنی من دوهفته کار کردم و به دلایلی الان دوهفته هست مرخصی هستم امروز قصد داشتم که برم سرکار…
و خوب همون اول صبح که داشتم کارامو انجام میدادم و آماده میشدم برم سر کار گفتگوهای ذهنی شروع شدن اولینش احساس گناه بود که میخاستم سه تا بچه هامو تنها بزارم و برم که کوچیکه ۳ ساله شه و این که بچه ها کوچیکن خیلی تنها گذاشتن اونها بهم احساس گناه و عذاب وجدان میده که خیلی عالی شما همون اول فایل از توکل و باور های مثبت اون افراد و آزاد گذاشتن بچه هاشون گفتین….و من جوابم رو گرفتم که اونهارو به رب تنها قدرت هستی بسپرم و اون از من به اونها نزدیکتره واینکه همه ی ما به یه اندازه به خداوند نزدیک هستیم واون ها بنده های خداوند هستن دقیقا مثل من و در حمایت کامل الهی هستن مثل من🥰
موضوع دوم اونجا بود که گفتین میخاستم بی خیال راه بشم و برگردم که منم دقیقا داشتم به ادامه ندادن فک میکردم بحث ترمز ذهنی که از سختی کشیدن میترسم چون یکم تنبل هستم 🤗🤗🤗 و اینکه گفتین اگه نمیخای ادامه بدی به این خاطره که نمیدونی میخای به چی برسی و قراره چه تجربه های لذت بخشی داشته باشی ..و من جوابم رو گرفتم و اینکه حتما هدفم رو از مسیر و کاری که انجام میدم مشخص کنم تا بیشتر بهم انگیزه بده…
مورد بعدی این بود
که با دوستانی همراه شدین که هرجا کمک لازم بودین کمکتون میکردن و دقیقا شرایط من در محیط کار همینه که کارما گروهیه و دوستانی که تجربه بیشتری از من دارن با لطف زیاد من رو راهنمایی میکنن …(کار من دقیقا شغل مد نظرم نیست ولی از اونجایی که دنبال تغییر هستم و نمیدونستم از کجا شروع کنم و با راهنمایی های شما که میگین از یه جایی شروع کن ،حرکت کن…
توخود پای درراه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگوید ت که چون باید کرد
ومن به اولین ایده ی ذهنم عمل کردم و البته که راضی هستم و توی همین مدت کم کلی تجربه کسب کردم و چیزهای جدید یاد گرفتم و مطمئن هستم در زمان مناسب وقتی که تکامل خودم رو طی کنم به راه های بهتر هدایت خواهم شد )
و یه نکته دیگه اینکه همسر من مخالف کار کردن من هست و بهم پیشنهاد داده که خونه بشینم و بیشتر از دستمزد که به خاطر کارم میگرم بهم میده ولی من قبول نکردم چون دنبال چالش و تغییر و حرکت کردن هستم و از بیکاری و وقت تلف کردن دیگه لذت نمیبرم….
مورد بعدی
اونجا بود که گفتین کمی استراحت میکنیم تا تکاملمون رو طی کنیم و این دوهفته مرخصی دقیقا یه همچین حالتی داشت برای من و فک میکنم اصلا خودم با باورهام ساختمش ولی چه باوری باعث شده نمیدونم 🤔🤔🤔ولی هر باوری هست مربوط به ترس از سختی کار و تنبلی من میشه🤭
مورد بعدی مربوط میشه به اون قسمت از مسیر که سختر بود براتون تمام مدت ترس داشتین و با وجود ترس حرکت کردین ..و من تجربه ترس رو هم خیلی داشتم که خیلی بر میگرده به بحث عزت نفسم و باورهام نسبت به خودم و که حالا مثلا نکنه جلوی همکاران سوتی بدم و اشتباهی انجام بدم و در کل مشکل کمالگرایی که همیشه ازش ضربه خوردم و الان به لطف دوره عزت نفس شما دارم روی عزت نفسم کار میکنم و خیلی راضی هستم و باورهای خوبی رو به دست آوردم و هنوز هم دارم کار میکنم و حتما بهتر و بهتر میشم …
و در نهایت بعد از مسیر های سخت حتما مسیر های آسان هم نمایان میشن و ما با تجربه هایی که به دست آوردیم تبدیل به نسخه ی بهتر و قویتر ی از خودمان شدیم …
من صبح بعد دیدن این فایل عالی که انگارفقط مخاطبش من بودم حالم عالی شد و رفتم سر کار و فرصت نکردم کامنت بنویسم و تا الان که ساعت ۲ بامداد هست و من از صبح زود بیدار شدم و در تمام روز داشتم به کارهای خونه، بچه ها رسیدگی میکردم ،سر کار رفتم وتقریبا ۳ ساعت دیگه دوباره باید یه روز عالی دیگه رو شروع کنم و خوب طبیعتا باید خسته باشم ولی بااین وجود باعشق این کامنت رو نوشتم
و مطمئن هستم این کار روی فرکانسم تاثیر مثبت میذاره به عنوان ورودی مثبت و خالص قبل خواب و فردا خیلی عالیتر از امروز شروع میکنم
عاشقتونم و منتظر دیدگاه ها و موفقیتهای روز به روز من باشید به لطف الله🥰😍💓💓💓
سلام استاد جان
ممنون از تصاویر زیبایی که گرفتی
من واقعا لذت بردم از این همه منظره های زیبا ، خاک زیبا و خوشرنگ ، غروب خورشید
این دره ها و کوه ها
این ایمان فوق العاده مردمی که فرزندانشون رو به امان خدا در فضای کوه رها کردند تا برای خودشون بازی کنن .
اینکه انقدر آدم های نترس و شجاعی هستن و انقدر باور های قدرتمند کننده داشتن که با ماشین و موتور تریل و دوچرخه زده بودن به دل همچین کوه با عظمتی
اما به نظرم استاد در بین همه ی اون مردم شجاع ترینشونه
اصطلاحه قلبم افتاد تو شرتم رو اولین باره از استاد شنیدم و این یعنی وحشناک ترس داشتن از موتور سواری روی همچین صخره های بزرگی اما به ترسشون غلبه کردن .
اون کسی که کاری انجام میده و براش راحته کاره شجاعانه ای انجام نمیده ، چون شجاعت یعنی از چیزی که میترسی بری سمتش و انجامش بدی ، اونی که مثل استاد با وجود اینکه شدیدا ترس داره ولی با ایمان قدم بر میداره و میره تو دله ترساش این مرد شجاعت فوق العاده ای داره
دست مریزاد استاد ، احسنت به شما با این همه شجاعت و درایتی که داشتین و روز به روز هم بیشتر میشه .
خداجون ممنون که امروز این زیبایی هارو به من نشون دادی ، بی نهایت تو این دنیا زیبایی هست ، بی نهایت شجاعت ، بینهایت عشق ، بی نهایت ثروت
خدایا به من یاد بده تا بتونم تو مسیر زندگیم تجربه کنم آگاهیام رو ، تا بتونم نترس باشم ، شجاع باشم مثل استادم
خدایاشکرت
باسپاس بیکران ازخداوندمنان
وباسلام خدمت استادعزیزودوستان وهمفرکانسی های عزیز
چندین بار داستان زندگی بندرعباس استاد وگوش کردم
خیلی خیلی برام جذاب وقابل تامل بود
چون دقیقا همون شرایط روالان دارم وتجربه میکنم
که باتغییرذهن وفرکانس انسان میتونه سرنوشت زندگیشو360درجه تغییر بده
وبااشناشدن من با این برنامه هزاران سوال درذهنم تداعی شده …..
که من کی هستم
هدف خالق از خلق من چیبوده
رسالت من درجهان چیه اصلامن چراخلق شدم
من کیستم که خداوند پس ازخلق وافریدن من به همه موجودات دستور سجده داده؟
ذهن من چه قدرت خارق العاده ای دارد که من بیخبر بودم تاحالا وچجوری میتونم ازش بنحومثبت واحسن استفاده کنم
وهزاران هزارسوال خردوبزرگ دیگر
قبل ازاشنایی بافرکانس واستادعزیز اینجوری بودزندگیم که شب بخوابم صبح برم سرکار وهمش با خودم ودیگران درگیری بیرونی ودرونی که بقیه یا رزق زیاد دارن وما کم روزی وگنجشک روزی هستیم
یا همه کم کاری وضعف وکوتاهی خودموگردن خدا وروزگار فلان فلان شده مینداختم
وبا تخریب دیگران که اونها دزد وکلاهبردار ومال مردم خور هستن وبی وجدان هستن که بیشتر ازمن پولدارن وخلاصه همه بد وخراب هستن الا من
ومن همه کوتاه فکری خودمو گردن سر نوشت و
زن وبچه وکشور وریس جمهور وبازارخراب مینداختم
چیزی از باور خودم نمیدانستم صادقانه اصلا
همش وگردن سرنوشتم وبختم مینداختم
حالاکه داستان عمیق فرکانس وباور ومیشناسم
تو این مدت کم (الان حتی شرایط تهیه دوره راندارم)
فقط ازدورهای هدیه استاد بهرمند میشم ومدام درحال کنکاش هستم که من بعنوان انسان این همه اپشن (مخفی ازنظرمن البته)داشتم که بادستکاری هر کدومش زندگیم وافکارم که تا امروز همش درگیر بوده رابه بهترین روش به بهترین نقطه هدایت کنم
ازلحظه اشناییم باسایت وهمزمان باورودم هر لحظه سبکتر میشم وخودمو بهتر میشناسم
که من اشرف مخلوقاتم چرا باید باسختی زندگی کنم ایا واقعا برای همین به دنیا اومدم
منی که اشرف مخلوقاتم همه به من انسان سجده کردن چرا من مقام ومنزلت خودمو دیر پیدا کردم
ولی حالاکه خودمو وجایگاه والای خدایی خودمو پیدا کردم…..
به رسالتم در این جهان پی بردم
به هدفم ورویاهام پی بردم
به اثراتی که من درجهان میگذارم می اندیشم
وفهمیدم من جزیی ازخداهستم من توانایی بینظیری دارم من موثرم من مفیدم من برای رسالتم به این جهان فرستاده شدم
من باید به هدفهام برسم
من تلاشمو میکنم ونتیجه رو واگذار میکنم بخدا
من سهم خودم وانجام میدم وخداهم خدایش را
من بندگی وخدا خدایی
من عاشق خدا وجهان وزندگی واهدافم شدم
وخداهم من وبه خواستهام میرسونه چون خداوند به همه وعدهاش عمل میکنه وبموقع واردعمل میشه
من باشنیدن داستان استاد متوجه شدم وقتی ازخداجداییم مثل ی قطره هستیم که هرلحظه ممکنه نابودبشیم
اما وقتی به دریا وبه منبع اصلی وصل میشیم بینهایت میشیم بیکران بی انتها میشیم وهمون موقع است که روی دستان خداوند به دیدن زیبایی ودرون خود وتمام دیدنیهای جهان به پرواز درمی ایم
خدایامن رابسمت چگونه زندگی کردن هدایت کن
چگونه مردن راخودم می اموزم
چگونه شاک وسپاسگذاری کنم از لطف ومهربانی بینهایتت
که همه تویی تمام تویی
سلام، وخداراسپاس
الان که دارم این متن را مینویسم، بعد از یک راز نیایش به درگاه خدا ونوشتن خواستهام از خدا خواستم که من را هدایت کند وبگد بهم که کاری که در فکرش هستم را شروع کنم که وسوسههای ذهنی به سراغم اومد وگفت تو برای شروع باید سرمایه بیشتر داشته باشی که اول کار بتونی مزد همکارا را بدی تا فووشت رونق بگیرد، ومن با این ذهنیت برخورد کردم وگفتم من شروع میکنم واصلا قبل از آماده شدن خدمات فروش دارم وبه راحتی دستمزد همکارانم را میدم، وذهنم را آرام کردم وگفتم خدایا چکار کنم، خواستم پیاده روی برم که گوشیم را روشن کردم ناخودآگاه اومدم طرف فایل نشانه امروز که خدا از زبان استاد به من گفت اولش که بدون نگرانی به خدا اعتماد کن ونترس وحرکت کن، در جایی دیگه گفتند که خدا چشمکی به من زد وگفت برو پیش نترس ومن این سخنان را به فال نیک میگیرم میدانم که جواب سوال من بود از زبان استاد خدارا شکر وسپاس بابت این همه زیبایی، واین همه عشق الهی که در وجود تک تک ما قرار داده
درود و عشق استاد جان ….
شکر وجودت….
واقعا ماشالله خدا قووت بهت…
حیف که نمیشه اینجا وویس گرفت وگرنه فریاد ها میزدم و حسمو انتقال میدادم که چه کردی با ما…
واقعا چه تصاویری خلق کردی استاد چه فیلمی شده…
از فیلم برداری خفن بدون لرزش آیفون 11 تا زیبایی های مسیر خفن و ترسناک و پرتگاه های تریل های آمریکا….
من که همش میگفتم وایی استاد کاشکی من جات بودم از روی اون تپه ها پرش میزدم …
ولی ذهن منطقیم میومد میگفت نه بابا حتما خیلی سخته خودتو بزار جای استاد توی شرایط استادباشی اینو نمیگی با تشنگی با خستگی و با ترس تپه های مرتفع جور دیگه حستو نشون میدادی….
ولی در کل من پسر نترسیم شجاع جسور و خفن و هیولا…
استاد ولی جهان هستی پا بده من بیام آمریکا با هم میریم اینبار الانا دیگه شما کلی وزن کم کردین و کلی چالک و چابک تر شدین 100 درصد میتونید عملکرد بهتری داشته باشین…
با هم دیگه میریم همه تریل های خفن و ترسانک خاکی جاده های آمریکا رو با رد لاستیکامون آسفالت میکنیم…
واقعا هم مردم آمریکا با ماشین و موتور ها آفرود اینقدر رفته بودن این تریل ها جاده خاکی سنگ های قهوه ایی مشکی شده بود یا به قول خودم آسفالتشون کرده بودن….
خیلی زیبا بود استاد این قست سفر نامه ….
واقعا هدایتی این چالش سخت رو گذروندین…
خیلی خوبه که آدم برای خودش چالش انتخاب کنه و از سختی و فشارش لذت ببره که آره دارم قوی تر میشم…
این خیلی فرق میکنه با کسی که حرکت نمیکنه و جهان هستی اینقدر توی چالش ها و فشار های غیر انتخابی قرارش میده که حرکت و رشد کنه….
منم که الان توی چالش انتخابی کیش هستم…
وایی بچه ها نمیدونین که چقدر داره بهم خوش میگذره…
صبح ها ساعت چهارونیم بیدار میشم میزنم بیرون
میرم لب دریا یه تمرین خفن یوگا میزنم یه کشش عالی به بدنم میدم بعد میرم توی آب دریا زلال و آبی شنا میکنم اینقدر میچسپه بهم کلا روح و روانم شاد میشه…
بعدم میام یه دوش آب سرد میگریم…
بعد میام اتاق آماده میشم تا بریم سر کار…
دوباره غروب برمیگردیم…
دوباره میرم پیاده روی تا شب دوباره میخوابم و روز زیبا از نو روزی زیباتر از نو…
خداروشکر خیلی از زیبایی و هدایت خدا لذت میبرم…
بخدا هدایت توی کارم اینقدر عالی الهام میشه که اینقدر سریع عمل میکنم که از همه همکارا سریع تر
راحتر و بهتر و سالم تر کارو تحویل میدم…
همه کفشون بریده…
امروز صاحب کار گفت من حقوق تورو از همه بیشتر میدم… اینقدر خوشحال شدم…اینقدر خداروشکر کردم…
همکارا گفتن چجوری اینقدر راحت وسریع کارا رو انجام میدی…
منم گفتم خدا، خدا بهم میگه…
اونام میگن ایول چجوری مگه میشه چرا ما نمیشنویم صدای خدارو…
منم گفتم با خدا باش پادشاهی کن…
اونام راست راست فقه نگام میکنن…
فقط منم میخوام زیاد نریم توی بحث و اثبات کردن قوانین…
میگذرمو میرم…
اونام میرن توی فکر…
خداروصد هزار مرتبه شکر…
من عاشقتون هستم…
سهند(: