معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه" - صفحه 22
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-35.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-07-27 12:00:102024-06-08 22:20:45معضلی ویرانگر به نام “جلب توجه”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام به استادعزیزم
روزشمار تحول زندگی من روز 99
فایل امروز حاوی مطلبی بود که زیربنای موفقیت و تغییر شخصیت میباشد و اون چیزی نیست جز عزت نفس چون اگه با خودم و اطرافیانم درصلح باشم فرکانس من هم هماهنگ با منبع میشه و در نتیجه درونم آرامش پیدا میکنه و به آرامش میرسم و احساس خوبی پیدا میکنم و احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب .یعنی من خودم هستم و خودمو و زندگیمو و داشته هامو با دیگران مقایسه نمیکنم و نیاز به دیدن یا جلب توجه کردن ندارم .وقتی میخواهم تغییری در خودم ویا زندگی و یا کارم انجام دهم این اصل عزت نفس اولین فاکتور مهم هستش . اگر عزت نفس داشته باشم میتونم در همه کارها موفق بشم و شرایط و اتفاقات و ادمها به شکل مثبت به سمت من جذب میشن و آدمها و جهان فرکانس مثبت من رو میگیره و به صورت اتفاقات دلخواه برایم رقم میزنه .
از خدا میخواهم که من رو در این مسیر ثابت قدم نگه داره و بتونم روی خودم و عزت نفسم کار کنم .
سلام به همه
رد پای من در سفرنامه امروز
چقددددددر این فایل خوب بود و جالبه که من تا حالا این فایل و نشنیده بودم دوبار گوش دادم و به جااااانم نشست سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم برای این همه آگاهی و حال خوب یک تلنگر اساسی بود برام و تو این چند روز فکرهای خودم حول این محور بود که برای چی بعضی از کارها رو برای این انجام میدم که واکنش مثبت از عزیزانم و حتی نزدیک ترین آدم های زندگیم بگیرم در حالی که استاد به قول خودتون که تو یکی از فایل ها گفتین دیگران بعضی وقتا حتی به ما فکر هم نمیکنن چه برسه به اینکه براشون مهم باشه که تو داری چیکار میکنی فایل امروز مهر تاییدی بود روی افکار این چند روزه و به خودم میگم سمیرا دیدی نتیجه رو اصلا اون تصوری که تو از دیگران داری ممکنه اتفاق نیفته پس فقط لذت ببر از تمرینات از کاری که با علاقه داری انجامش میدی که هیچ چیزی جز این نمیمونه و به وقتش اتفاق های خوب میفته .
خیلی عالی بود ممنونم استاد جان
اینکه برای خودمون زندگی کنیم در حرف اسون اما در عمل دقیقا برای دیگران زندگی میکنیم و وقتی این اگاهی ها را گوش میدم سوال ها از خودم شروع میشه
چرا فلان چیز خریدی
چرا از فلان چیزت استفاده نمیکنی
چرا عکس گذاشتی
چرا دوس داری فلانی ببینه
خب تهش میرسم به چی به اینکه برای بقیه دارم زندگی میکنم
الان با تمرین بهتر شدم یادمه میرفتم سفر تند تند عکس و فیلم میگرفتم میگداشتم که ببینن ایا واقعا در سفر داشتم لذت میبردم نه فقط داشتم چشم بقیه را در میاوردم و اصطلاحا داشتم خودنمایی میکردم
هر روز پست و استوری میزاشتم که ببینید چقدر من خوشم تهش دیدم این چیزا برام چه فایده رها کردم
الانم اگه از چیزی خوشم میاد میزارم دیگه مثل قبل فعال نیستم بجای تمرکز روی بقیه الان فکرم اینه برای شغلم چکار کنم که بهتر درامد داشته باشم
قبلا ارزوم این بود خونم بزرگتر بشه کلی مهمون دعوت کنم اما الان میفهمم خیلی ها ارزش رفت و امد ندارن خونم بزرگ شده اما منم ظرف وجودیم بزرگ شده
قبلا به ادمها باج میدادم تا دعوتم کنن یا دوستم داشته باشن اما الان دیگه تلاشی نمیکنم
قبلا خیلی ها بهم بی احتزامی میکردن اما میگفتن بزار باشن بدرد میخورن اما الان راحت حذف میکنم
قبلا برای خودم هیچ ارزشی قایل نبودم اما الان خودم لایق احترام و عشق و… میبینم
قبلا تو سرم میزدن صدام در نمیومد الان جرات ندارن تو سرم بزنن چون من لایق احتزامم و نشون دادم باهام درست رفتار نشه قطع رابطه میکنم
قبلا از همه چیزم میزدم حتی خوابم تا به بقیه خوش بگدره تمام مدت تلاشم این بود مهمونام شاد باشن الان میشینم از مهمونی لذت میبرم برام مهم نیست میخواد مهمونم لذت ببره یا نه مهم اینه من در لذتم اگه اون سرشو میکنه تو گوشیش من بزور سرگرمی براش پیدا نکنم اون دلش خواست میتونه رفتار بهتری داشته باشه قبلا اینطوری بود صد مدل فکر میکردم که لحظه ای حوصله بقیه سر نره الان میفهمم چقدر بیکار بودم من وقتی حوصلم سر میره هیچکس براش مهم نیست من زیادی میخواستم خوب باشم
قبلا پا به پای بقیه میشدم از کارهام میزدم برم کمک بقیه الان میدونم اول خودم، اگه وقت داشتم حسم خوب بود بعدا بقیه،
قبلا از غذامم میزدم تا بقیه سیر شن هنوزم همسرم همینه اما من یادگرفتم برای خودم ارزش قایل باشم
چقدر قبلا خودمو کوچک میکردم اما الان میفهمم چقدر با ارزشم
ممنون استاد شما بهم یاد دادی برای خودم ارزش قایل باشم برای خودم زندگی کنم
به نام رب وهاب و هدایتگرم
سلام به دوستان عزیزم
روز 99 ام سفرنامه
خدایاشکرت برای یادآوری این آگاهی های فوق العاده به من
عاشقتونم استاد عزیزم برای اینکه در و گوهر میگین
– وقتی برای دیگران زندگی کنم، از خودم دور میشم و وقتی از خودم دور بشم دیگه یادم میره کی هستم و چی میخوام از زندگی، رویاهام یادم میره، رسالتم یادم میره، اهدافم یادم میره، و کم کم بی هویت میشم و میشم یک مقلد، کسی که تمام تلاشش می کنه که بقیه رو راضی نگه داره و وقتی بقیه رو راضی کنه حالش و احساسش خوب میشه و از اونجا که هیچکس توانایی راضی کردن همه و بقیه رو نداره، پس نمیتونه احساسش همیشه خوب باشه و انگار همیشه چیزی تو زندگیش کمه
– باید یاد بگیرم برای خودم زندگی کنم، من لیاقت اینکه به سبک خودم زندگی کنم رو دارم، من توانایی اینکه به طور مستقل و برای سبک و استایل خودم زندگی کنم رو دارم، من میتونم فقط خودم رو راضی کنم و وقتی جوری زندگی کنم که خودم رو راضی کنم، باعث احساس خوب و آرامش خودم بشم، اونموقع میتونم به بهترین شکل به خواسته هام از جهان، رویاهام و اونچه که واقعا من رو خوشحال می کنه رو پیدا کنم، بفهمم چی به چیه و در راستاش فارغ از اینکه بقیه چی میگن قدم بردارم، چی من رو خوشحال می کنه؟ اینکه در جهت خواسته هام قدم بردارم، خواسته های من چین؟ اینکه فارغ از اینکه بقیه چه فکری می کنن و فارغ از خانوادم و شرایطم بیام مشخص کنم چی رو میخوام تجربه کنم، و تجربه چه چیزهایی من رو خوشحال می کنه، چجوری میتونم احساس بهتری داشته باشم، چجوری میتونم شادتر باشم، چجوری میتونم آرامش داشته باشم، بعد وقتی نظر خودم فقط برام مهم باشه، جرئت می کنم در جهت خواسته هام قدم بردارم و جهان هم حمایتگر من هست، توجه کردن به نظر بقیه و یا جلب توجه دیگران حاشیست و باید حاشیه رو حذف کرد و به اصل که خودمم و حرکت کردن در مسیری که بم لذت میده هست، توجه کنم.
– هر موقع خواستم کاری انجام بدم که برای جلب توجه دیگران هست، بیام آگاهانه انجامش ندام و تا هر کجا که انجامش دادم قطعش کنم، یا اگر خواستم حرفی بزنم و یا رفتاری کنم که بقیه نظرشون جلب بشه و بم توجه کنن، دهنم رو ببندم
البته که یک ویژگی انسانی هست که بخوایم بقیه بمون توجه کنن و باید این ویژگی شخصیتی رو کنترل کرد و نزاریم ما به بیراهه و حاشیه ببره همونطور که استاد در فایل های پیش گفتن، بیایم ویژگی های انسانیمون رو کنترل کنیم.
– بیام برای خودم شخصیت قائم به ذات رو بسازم،شخصیتی که فارغ از اینکه بقیه چه نظری راجع بش دارن، نظر خودش راجع به خودش و خداش کاملا عالیه، حال خوبش وابسته به نظر دیگران نیست، حالش با خودش خوبه، با خودش در صلحه، خودش رو پذیرفته و در جهت بهتر کردن هر روزه خودش قدم برمیداره در جهت بهتر کردن خودش مهارت هاش رو افزایش میده و احساس لیاقت خودش رو پرورش می ده، هر روز در جهت اهدافش هر کاری از دستش برمیاد انجام میده، ذوق و شوق داره برای زندگی فارغ از اینکه شرایطش به چه شکله، ایمان و توکل داره و در کل احساس خوبش وابسته به هیچ چیزی جز خودش نیست.
– هر چقدر اعتماد به نفسم و عزت نفسم بیشتر باشه، کارهای فوق العاده تری رو تو زندگیم انجام میدم
تجربه های بیشتری از زندگی خواهم داشت
هی چی باورهای بهتری نسبت به خودم و خدای خودم داشته باشم کارهایی رو میتونم انجام بدم که واقعا باور نکردنی هستن و جهان رو متحول می کنم
عاشقتم خداجونم عاشقتم اسما جونم شما معرکه این
عاشقتونم دوستان فوق العاده من
در پناه الله یکتا باشید.
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و باحالم و خانم شایسته مهربان و دوستان هدایتی سایت
:::معظلی به نام جلب توجه:::
جلب کردن توجه دیگران باعث میشه که از خود واقعی که هستیم دور بشیم، طبیعتا همه ما انسانها باورهای اشتباه و تفکرات نادرستی رو داریم که باید تغییر کنند، ولی وقتی بخوایم بخاطر دیگران سبک شخصی زندگی خودمون رو تغییر بدیم ضرر خواهیم کرد.
من همیشه سبک شخصی رو به این طور معنا میکنم::: اگر کاری که به عنوان سبک شخصی تو هست حالتو خوب میکنه یعنی درسته و ادامش بده ولی اگر حال و حس درونی و قلبی تو رو بد میکنه تغییرش بده.
تمرکز روی جلب توجه دیگران باعث میشه تا اواسط راه بری و ببینی که چقدر از خود متعالی و واقعی خودت دور شدی، و این بدترین حس دنیاست.
ولی اگر متوجه شدم که اشتباه کردم باید از همون نقطه برگردم و درستش کنم.
ممنونم استاد عزیزم بخاطر این فایل خفن
ممنونم دوستان بخاطر کامنتای باحالتون
خدایا شکرت
به نام خداوند هدایتگرم
سلام استاد جان
معضلی به نام جلب توجه ، جلب ترحم دیگران که به قول شما جزو پایین ترین فرکانسهاست و از بچگی دچارش بودم به معنای واقعی زندگی منو نابود کرد .
همیشه تو افکارم فکر میکردم یکی داره به من ترحم میکنه
خداروشکر بعد از دوره ی عزت نفس به طرز شگفت انگیزی این ویژگی درون من بین رفته
گاهی که یه لحضه ذهنم دوباره میخواد به این موضوع فکر کنه اگاهانه به یادم میارم که نمیخوام دوباره به اون فرکانس برگردم و بعد از بهبودی من توی اون موضوع روابطم خیلی خیلی بهتر شده یا بهتره بگم دیگران خیلی مشتاق هستن با من ارتباط بگیرن علتش و نمیدونم ولی همیشه به یاد حرف شما هستم طوری میشه که دیگران میخوان باهات ارتباط بگیرن، با اینکه حتی ثروت مند هستن و یا توی تحصیلات و کارشون خیلی بهتر از من هستن .
با اینکه هنوز این دوره رو تموم نکردم اما تاثیرات فوق العاده شو درونم حس میکنم
مثل رفتن تو دل ترس ها
زندگی به سبک شخصی خودمون
از بین بردن حس جلب توجه و ترحم
نیاز نداشتن به تایید و تحسین دیگران
از محکم قدم برداشتن تا نفسهای عمیق کشیدن ، محکم حرف زدن
سپاس گذارم خدای مهربانم
به نام الله هدایتگر
سلام دوستان عزیزم
ردپای من درفایل99سفرنامه
وقتی خودم رودراینه میبینم به خودم تبریک میگم ولذت میبرم ازدیدن صورت وموهای زیبای خودم وبایدهمینجوری که هستم باهمین اندام وهمین قیافه خودم رودوست داشته باشم وخودم روارزشمندبدونم ونگران حرف مردم نباشم ودنبال جلب توجه دیگران نباشم
چون وقتی دنبال جلب توجه هستی ارامش نداری وهمیشه احساست بده واحساس بدهم اتفاقات بدرورقم میزنه چون نمیخوای برای راحتی خودت زندگی کنی ماشبن میخری باقرض وبدهکاری که جلوی مردم خودت روبزرگ جلوه بدی امادردرون تواشفته هست ونگرانی که چطوری بدهی هاروپرداخت کنی واین یعنی رنج ووابسطگی وزندگی بدون ارامش
یکی ازمواردی کهدماخودمون روارزشمندنمیدونیم ومقایسه میکنیم خودمون روبادیگران همین فضای مجازی هست که باعث شده خودمون رولایق نمیدونیم وبادیدن تصاویردراینستاگرام حس بدی بهمون دست میده بااین که خودمون ارزشمندیم وتوانایی های بسیاری داریم امادوست داریم باهزاران راه خودمون روبزرگ جلوه بدیم انگارداریم مسابقه میدیم بادیگران وقطعاباشکست همراه خواهیم شدوهیچ لذتی اززندگی نمیبریم
خودت روباتمام نقاط قوت وضعفت دوست داشته باش وخودت روبپذیرکه گاهی شایداشتباه هم بکنی ودنبال تاییدحرف دیگران نباش تونمیتونی دیگران روراضی نگه داری چون هرکاری هم انجام بدی بازهم مردم برات حرف دارندپس فقط روی خودت کارکن وعزت نفس خودت روبالاببرواین تنهاخودت هستی که میتونی خودت رونجات بدی
مردم کین خودت باش برای خودت زندگی کن وبه خودت بگو”فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» جمال و جلال خداونددرمن انسان متجلی است
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتى ) را تغییر نمىدهدمگر آنکه آنها خود را تغییر دهند
10باربه خودت بگو:
من خودم رادوست دارم ،من دوست داشتنی هستم
دوستتون دارم
به نام خدای مهربان
1402/11/05
تصمیم من ، و حرف مردم
من مدتی هست که تصمیم گرفتم از کارم استعفا بدم ،آخه قبلا با گوش دادن شبانه روزی به ثروت 1 احساس کردم که باید از کار قبلیم که هفت سال بود اونجا بودم استعفا بدم و با اینکه عرق سرد ازم میزد بیرون این کارو کردم و بعدش چقد اتفاقات خوبی افتاد، چقد درآمدم رشد کرد، و چقد اعتبارم بالاتر رفت، چقد چیزهای جدیدی یاد گرفتم ،چقد خودم رو شناختم ،چقد توانایی هام رو شناختم ،چقد وارد ترسهام شدم ،چقد با آدمهای جدید و نازنینی آشنا شدم .
حالا هم با گوش دادن به دوره حل مسائل در غروب ها بعد از کار، و دوره عزت نفس در صبح ها هنگام رفتن به سر کار و گوش دادن در هنگام خواب ظهر در سر کار، به این نتیجه رسیدم که باید محل امنم رو ترک کنم و وارد ناشناخته ها بشم
و چیزهایی که جلوم رو گرفته اینها هستن
اینجا جات خوبه ،مدیر تولید هستی ،کلی عزت و احترام داری، اینجا اکثرا بی سواد هستن و تو اینجا داری پادشاهی میکنی،
صاحب کارخونه و مدیر چقد بهت احترام میگذارن ، چقد اینجا آزادی داری ،اختیار داری، و راه و چاه رو یاد گرفتی ،دستگاه ها رو مسلط شدی ، تو قبلا بلد نبودی که روشن کنی ،الان داری برنامه مینویسی، ولش کن کجا میخوای بری،چرا میخوای خودت رو تو دردسر بندازی، چرا میخوای خودت رو بیکار کنی، اول یه کار پیدا کن بعد برو بیرون ،دیدی به همسرت گفتی چقد دعواتون شد، میگفت تو مارو بچاره میکنی با اینکار ،اول یه کار پیدا کن بعد بیا بیرون،
ولی وقتی هم که میخوام فک کنم که اول یه کار پیدا کنم این ها میان تو ذهنم
خب گیرم که من رفتم یه کار پیدا کردم ، به اینها که دارم کار میکنم براشون چی بگم، بگم دارم میرم یه جای دیگه چون پول بیشتری میده ،یا بگم که میخوام از منطقه امنم خارج بشم ،بعد نمیگن که مثلا یه چند وقت دیگه صبر کن، و من از اون کارم بیفتم و ضایع بشم ،چون به اون یکی هم قول دادم و زشته آدم زیر قولش بزنه ، و اون میگه که این آدمه چقد بدبخت و حقیر بود که قول داد نیومد چقد آدم بی چشم و رو پر رویی هست و اینکه ببین مارو قال گذاشت ، دست ما رو گذاشت تو پوست گردو، ما برو بیچاره کرد، چقد آدم بی مسئولیتی هست ،اصلا خوب شد نیومد چون بی مسئولیت بود
و من احساس بد کنم من احساس گناه میکنم اگر کسی رو برنجونم اگر باعث بشم که کسی بدبخت بشه
چون باور دارم که من عامل و باعث بدبختی دیگران هستم
الان که دارم اینها رو مینویسم متوجه میشم که چه باورهای خطرنانکی دارم
و اینکه بعدش این میاد تو ذهنم که استاد گفته که خودتون رو بیکار نکنید، پس همینطور بگذار ادامه بدم ولش کن نمیرم بیرون
چکار کنم ،اگر کار گیر نیارم چی، اگر با همسرم دعوام بشه چی ،اگر من و رها کنن چی، اگر نتونم پول مدرسه آراد رو بدم چی
اگر دوباره برم برای مردم کار کنم چی، خب همین جا وای میستم برای مردم کار میکنم دیگه چرا برم یه جای دیگه و سختی بکشم
همین جا من پادشاهم دیگه
پس ولش کن نمیرم و این تصمیم رو به گور میبرم
اینها افکاری هست که در ذهن منه که ریشه اش اینهاست
حرف مردم
بی ایمانی
شرک
ترس
نگرانی
، اینها نشون میده که همش از باور کمبود و محدود کننده میاد ، و نتیجه ای که از این نوع تفکر میگیرم اینه که هیچ حرکتی نکنم ، در ترسهام بمونم در نگرانی، و قطعا نتیجه با شکست روبرو خواهد شد.
من باید به این شکل عمل کنم :
باید با این باور که خداوند هدایتگر من است عمل کنم، من باید به خودم بگم که مجتبی تو دفعه پیش از اون کارخونه اومدی بیرون چقد باعث رشدت شد، همینکه الان میگی اینجا دارم پادشاهی میکنم نتیجه اون حرکت بود، نتیجه اون ایمان و توکل بود ،نتیجه رفتن به دل ترسها بود، نتیجه این بود که تو نمیدونستی قدم بعدی چیه و قراره کجا بری ،ولی میدونستی که اونجا دیگه مناسب تو نیست و باید حرکت کنی و این کارو کردن ونتیجه اش رو هم گرفتی
حالا اینم همینه ،اگر حرکت کنی توانایی هات رو میشناسی، علایقت رو میشناسی ،ایمانت قوی تر میشه، شرک تو وجودت کمتر میشه ،پس با این باور حرکت کن
و اینکه بجای اینکه به حرف مردم توجه کنی ،ببین قانون چی میگه ،قانون میگه حرکت کن ، تو خونه نشین منتظر کیسه پول باش، توانایی هات رو به یاد بیار، به خودت احساس گناه نده، خودخواه باش، به خودت فک کن نه بقیه
با این باور که حرکت کنی و قدم برداری قدم بعدی بهت گفته میشه ، مثل قبل
با این باور که اگر یه جا بمونی میگندی
با این باور که تنها راه از بین بردن ترس رفتن به دل ترس هست
با این باور که الان وابسته شدی، و اگر حرکت کنی وابستگی ات از بین میره و تو رها تر میشی، توانایی های بیشتری از خودت کشف میکنی
و اینکه جهان ،خداوند ، پاداش میده به جسارت، هوش و استعداد نمیتونه باعث رشد بشه ولی جسارت و شجاعت میتونه باعث رشدو پیشرفت بشه ،
با این باور که حرکت میکنی و از تردید رها میشی و درسش رو میگیری برای قدم بعدی
پس من در اینجا میگم که تعهد میدم به قانون عمل کنم
این چن کاری که دستم هست رو انجام میدم و تحویل میدم و به امید الله استعفا نامه ای که نوشتم و آماده هست رو میدم و میام بیرون ، و در اونجا متنظر قدم بعدی هستم که به من گفته بشه
البته با توجه به تجربه قبلی دیگه تو خونه نمیشینم که منتظر باشم، نه سریع میرم سراغ یه کار دیگه و شروع میکنم
چون واقعااین باور رو از گذشته دارم که هر کجا برم تو هر کاری برم من سریع مراحل پیشرفت رو طی میکنم چون انقد این کارو کردم دیگه واقعا جز باورهام شده و اصلا نگران نیستم، حتی اگر در یه جایی از پایئن ترین قسمت شروع کنم واقعا باور دارم که خیلی سریع رشد میکنم و در راس اون مجموعه قرار میگیرم
پس با این باورها حرکت میکنم
الان بهمن 1402 هست و من استعفا نامه ام رو چندین روزه نوشتم و هی دل دل میکنم
ولی هی دارم رو خودم کار میکنم که تو شک نمونم و از تردید رد بشم و به دل ترسهام بزنم
و مطمئن هستم که اتفاقات خوبی منتظر من هست
آنچه که مرا نکشد قوی ترم خواهد کرد
سپاسگزارم
به نام خدای مهربان
1402/11/05
سلام
تجربه امروز و چند روز گذشته من از حرف مردم و درک من از قانون
من در این چند روزه ،با استفاده از قانون و آگاهی های دوره شیوه حل مسائل جلسه یک و دو تونستم یه مشکل بزرگ در کارخونه رو حل کنم،وقتی که این موضوع رو به همسرم گفتم ،گفت که چرا نمیگی که بابتش بهت پول بدن، گفتم چی ، من چی بگم ، اونها خودشون میدونن دیگه ،ولی بهش گفتم که همسرم میدونی چیه، من هنوز انقد عزت نفسم بالا نرفته که بگم بابت این کاری که کردم بهم پول بدین چرا؟ چون میترسم ،خجالت میکشم، چون که میگم اگر بگم میگن این بچه پرو رو نگاه، این آدم چشم داشت داره ،چشمش دنبال ماله ، این داره برای پول کار میکنه ،این اصلا بخاطر ما کار نمیکنه و همش به فکر پوله تا بفکر پیشرفت کار ،بجای اینکه سرش تو کار باشه همش داره به پول فک میکنه،
راستی این آخریه که گفتم چه باوریه ؟ ریشه اش چیه ؟
بجای اینکه سرش تو کار باشه همش به پول فک میکنه؟
بزار وازش کنم ببینم چی تو سرمه ؟ یعنی پول تو ذهن من اینه که ،حرف از پول زدن یعنی بی احترامی به بزرگتر، یعنی حرف زشت زدن، یعنی طماع، یعنی پررو،
وای که همین الان که دارم به این فک میکنم که دارم حرف پول میزنم پیش مدیریت یا صاحب کارخونه تمام بدنم میلرزه ،چرا ؟ وحشت وجودم رو گرفته، دست و پام رو شل کرده
خب دیگه چی تو ذهنمه ؟ حرف از پول زدن یعنی گستاخی، یعنی آقای مجتبی ما تو رو آدم کردیم حالا داری حرف از پول میزنی پیش ما،ای پولکی،ای حریص، ای گدا، نیازمند، نمک نشناس، چشم سفید،ای خودخواه،
اگر حرف پول بزنم تنها میشم
چون همه دورم رو خالی میکنن
چون پولدارا تنهان، کسی رو ندارن، اگر براشون مشکلی پیش بیاد کسی رو ندارن که کمکشون کنه ولی فقیرها دوروبرشون پره ،اگره مشکلی براشون پیش بیاد کسی رو دارن که بهشون کمک کنه
من چکار کنم توی این شهر شلوغ، کسی دورم نیست ، چون اگر حرف پول بزنم یا به پول فک کنم سریع دورم خالی میشه ، و من احساس تنهایی میکنم و توی شب سرد برفی چکار کنم ، کی دستم رو میگیره ،
وای همین الان دارم ریشه ای فک میکنم میبینم اینها تو ذهنه منه، و واقعا میترسم از پول
یعنی واقعا باور دارم اگر حرف پول بزنم یا بهش فک کنم ،تنها میشم ،و همه دورم رو خالی میکنن، و من تنهایی از پس خودم بر نمیام، باید یکی باشه دست من رو بگیره ،من تو شهر غریب میمیرم،پول من رو از آدما جدا میکنه، چون پول چیز بدی هست و آدما هم ازش بدشون میاد، خود آدمای پول دار خوبن ولی خود پول کثیفه و بدرد نخور، پول جدایی میاره،
پول باعث بی آبرویی من میشه ،اگر حرف پول بزنم خودم رو ضایع کردم، اگر حرف پول بزنم انگار که لخت رفتم جلوی مردم ،انگار کار بیشرمانه ای انجام دادم
چطور من میتونم تو صورت حاج آقا نگاه کنم و بگم که بابت این کارم به من پول بده ،من خیلی باید بی شرم و حیا باشم که این حرف رو بزنم
پول یعنی تن فروشی ، پول یعنی لخت مادرزاد جلوی بقیه ظاهر شدن
یعنی واقعا برای من و تو ذهن من الان که خوب نگاه میکنم یعنی به حالت بی شرمانه و لخت مادرزاد رفتن جلوی بقیه و ازشون درخواستی چیزی کردن هست ،انقد سنگینه ، انقد تو ذهن من نشدنی و خطرناکه ،انقد برام سخته ،
واقعا میگم ، الان که دارم خودم رو تصور میکنم که دارم به حاجی یا هر فرد دیگه ای میگم که بابت کاری که انجام دادم پولش رو به من بده دقیقا انگار میخوام یه کار بی شرمانه ای در ملع عام انجام بدم ،و بشدت فرار میکنم که این کار نشه
و میخوام انگار خودم رو خفه کنم که پول نگیرم ،چون نمایانگر پلیدی هست برای من
کثیفترین کار در ذهن من پول گرفتن از مردمه ، حرف پول زدنه ، به پول فک کردنه، بابت کاری که انجام میدی پول گرفتنه
کار انجام بده ولی حرفش رو نزن ،اگر حرفش رو بزنی کار پلیدی انجام دادی
تمام بدنم سرد شده که تا اینجا در مورد پول نوشتم ،بدنم میلرزه ،
تا حالا انقد ریشه ای در مورد پول فک نکرده بودم
حالا متوجه میشم که چرا من پولدار نمیشم ، چرا پول سمتم نمیاد
خب آقا مجتبی دیگه چی در ذهن داری؟
پول حرامه، پول بی شرمیست ،پول کثیفه،پول تف کردن جلوی یه انسان شریفه و مشهوره، وقتی که داری در مورد پول با کسی حرف میزنی یعنی اینطوره که جلوی یه انسان خیلی محترم و ارزشمند و جایگاه اجتماعی بالا کثیف و روغنی و خاکی و شلخته و ژولیده ظاهر شدی و زباله های خونه ات رو خالی کردی جلوش روی میز
انقد که تو ذهن من این موضوع خطرناکه که الان دستام و بدنم داره میلرزه
بزار برم یه چرخی بزنم بعد بیام ادامه کامنت رو بنویسم
خدایا به تو پناه میبرم ، هدایتم کن ،و دستم رو بگیر
خب خدارو شکر یه چند دقیقه رفتم و یه چرخی زدم و حالم اومد سر جاش
ولی این رو میدونم که اگر صد سال دیگه هم میگذشت و من اینطور عمیق به دلیل کارم فک نمیکردم متوجه نمیشدم که چرا ثروتمند نمیشم ،
حداقل الان میدونم که دلیلش چیه ،ولی انصافا که فک کردم دیدم واقعا این یه باور ریشه ای هست و به این راحتی هم که من حتی فهمیدمش از بین نرفت، ولی خب خوبه که فهمیدمش و رفته رفته روش کار کنم
از خدا میخوام کمکم کنه که این باور مخرب در مورد پول رو حل کنم
واقعا میگم ، اگر هزار سال دیگه من تلاش میکردم با این باور ،به هیچ جایی نمیرسیدم
چون همین یه قرونی هم که میاد وارد زدگیم میشه ، اونم بخاطر اینه که مجبورم از گشنگی نمیرم برم سر یه کار و اونجا صبح تا شب باشم و کار کنم و بدون اینکه من حتی پول رو ببینم خودشون یه حقوقی میریزن به کارتم
اینطوری من نه پول رو میبینم و نه به کسی چیزی میگم
تا حالا اینطور به موضوع فک نکرده بودم که چرا من حقوق بگیرم و الان میفهمم که من از پول فراری هستم و از اینکه پول رو نمیبینم و اینکه خود اون کسی که براش کار میکنم میریزه به حساب و من پول رو نمیبینم خوشحالم ، میگم خب خودش ریخته دیگه ، من که نگفتم ، یعنی واقعا میگم اگر بدن من طوری بود که از گشنگی نمیمرد و صاحب خونه نبود و زن و بچه ام نبودن من همین حقوقم حاظر نبودم که بگیرم
چرا؟
بخاطر اون باورهایی که در بالا گفتم ، بخاطر باورهای محدود کننده و فراری بودن از پول
حالا متوجه شدم که ایراد کجاست ،
پسر همین که اینها رو نوشتم انگار یه آرامشی درونم رو گرفت ،انگار راحت تر شدم باهاش،
انگار تونستم حداقل اگر جلوم پول هست ،سرم رو بالا بیارم و بهش نگاه کنم ، و این خوبه ، این یعنی پیشرفت این یعنی رو خود کار کردن
این یعنی بایدبیشتر رو این موضوع کار کنم
این مسئله منه ، و طبق قانون راه کار داره ، و نتنها راه کار داره بلکه راهی بسیار ساده و قابل اجرا و در دسترس داره.
سپاسگزارم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
نیاز به جلب توجه و تایید گرفتن توسط دیگران روز به روز بیشتر شده به خصوص با وجود شبکه های اجتماعی مقایسه و چشم و هم چشمی افزایش یافته و به همان نسبت میزان احساس لیاقت، ارزشمندی و عزت نفس ما کاهش یافته است. مردم کارهای احمقانه ای انجام می دهند تا توجه دیگران را برانگیخته، به خود جلب کرده و به هر نحوی بتوانند خلاهای عاطفی خود را پر کنند. این نشان می دهد که افراد از خود واقعی خود دور شده و همیشه با ماسک و نقاب زندگی می کنند. لازم است همیشه رفتار های خود و دلیل آن را بررسی کرده و ببینیم به چه علتی این خواسته را داریم. ما باید به سبک شخصی خود زندگی و دیگران هیچ تاثیری در زندگی ما نداشته باشند.زندگی کردن به خاطر دیگران و مورد توجه واقع شدن، زندگی ما را بی ارزش و لذت واقعی را تجربه نخواهیم کرد. همیشه برای خودمان زندگی کنیم و تمرکز خود را از روی دیگران به طور کامل برداریم. به الگوهایی توجه کنیم که زندگی به سبک شخصی خود را دارند و بدون حاشیه زندگی می کنند.
برای خودمان و به سبک شخصی خود زندگی کرده و به دنبال جلب توجه نباشیم. پایه و اساس زندگی ما باید تنها بر روی خودمان باشد تا کیفیت زندگی ما بالا رفته به شکلی زندگی کنیم که خودمان راضی باشیم. ما به هیچ وجه نخواهیم توانست دیگران را راضی کنیم. اگر عزت نفس بسیار بالایی داشته باشیم به تمام موفقیت های ممکن دست خواهیم یافت. به میزانی که برای خود ارزش قائل هستیم و خودمان را دوست داریم به همان میزان دیگران برای ما ارزش و احترام قائل هستند.
همین که به دنیا آمده ایم لایق دریافت بهترین نعمت ها هستیم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم