مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/02/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-02-22 08:27:482024-03-08 07:09:13مثل ابوموسی نباشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیز،
خداروشکر میکنم که باز هم یک فایلِ بسیار بسیار ارزشمند و آموزنده رو آپلود کردین…
هم از شما، هم از گروهتون بسیار بسیار سپاسگزارم بابتِ این ویدیوی الهامبخش.
از لحظه مرگ هر انسانی فقط و فقط خدا آگاهست و ما قادر نیستیم تغییری توش ایجاد کنیم و هر کسی در یک زمانِ مشخصی که فقط خدا آگاهه (حالا به هــر طریقی) از این دنیا میره و هیچ اتفاقِ خاصی نمیافته و فقط وارد یک زندگی دیگه ای میشه؛
حالا، آدم اگه توی این دنیا با دلِ خوش زندگی کرده (شاد بوده، لذت برده، کینه، غم، احساس بد نداشته و نگاهِ توحیدی داشته، توکل کرده، ایمان داشته، رفته تو دل ترسهاش) قطعاً همین احساسهای عالی رو با خودش به اون دنیا هم میبره و لذتش رو خواهد برد. همونطوری که گفتم، مرگ دستِ ما نیست و عمرِ بیشتر کردن دستِ ما نیست؛ چرا اینو میگم؟ چون مثلاً خیلی ها خواستن خودکشی بکنن، به هر دری زدن تا خودشونو بکشن اما در نهایت نشده و نتونستن؛ اما مثلاً شاید زدن خودشونو ناقص کردن… ولییی نمردن! این باور، خودش از ایمانِ به غیب میاد. من باید همیشه به خودم بگم:
هــــــــــــــــر لحظه ممکنه که از ایــــــــن دنیا برم «هـر نفسی که میدم دیگه شاید نتونم بگیرم» “آیااااا ((لذت)) بردم؟؟؟؟؟!!” “آیاااااا احساس خوب رو اکــــــــــثـــــراً تجربه کردم؟؟؟؟” “آیااااااا حداقل یه ذره، حرکت کردم به سمتِ خواسته هام، عمل کردم به وحی های رب؟ آیاااا با ایمان و توکل رفتم تو دل ترسهایی که در عمل به وحی های رب بود؟؟؟؟” “آیاااااااااا نگاهِ توحیدی داشــــــــتم؟؟؟” “باااااور توحیدی داشتم یا نه؟؟؟؟؟” “آیا طبق مشیت الله عمل کردم؟؟؟”
دوست دارم بگم که فرصت عمر بســـــیار کوتاهتر از اونه که آدم بخواد بترسه، نگاه شرک آلود داشته باشه، حُزن داشته باشه و عمل نکنه. خیلییییی بیشتر حرف دارم، ولی خیلی آدم نوشتاری نیستم و حرف میزنم بیشتر.
عاااااشق اینم که عمل کنم، عمل کنم، عمل. چون اونه که مهمه. وگرنه، هیـــــــــچ نتیجه ای آدم نمیگیره.
استاد، باز هم از شما و گروهتون بخاطرِ تهیه این فایلِ ارزنده سپاسگزارم. براتون بهــــــترینها رو آرزو میکنم. فعلاً خدانگهدار.
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز و خانواده ی بزرگم
استاد نمیدونین چه هیجانی واسه نوشتن این کامنت داشتم،آخه به یکی از بزرگترین سوالاتی که توی این چند وقته داشتم پاسخ داده.
توی این مدت همیشه حس میکردم که یه چیزی توی زندگیم کمه با این که توی این مدتی که با شما آشنا شدم به خیلی از چیز هایی که خواستم رسیدم و خواسته های زیادی هم برام به وجود اومد ولی همیشه جای یک چیز رو توی زندگیم خالی دیدم.
توی ذهنم بهترین خاطراتم مریوط به ۲ سال پیشه و همیشه زندگیم رو با اون موقه مقایسه میکردم و همیشه با خودم میگفتم که اون موقه چه چیزی داشتم که الان ندارم و چرا اون روز ها این قدر برام لذت بخش بوده
بعد از آشناییم با شما و درکی که از قوانین پیدا کردم گفتم که اگه این جهان قانون داره و من طبق قانون ولی به صورت ناآگاهانه به اون لذت و شادی رسیدم پس دوباره قدم به قدم اون لذت و شادی و رضایت از زندگی رو میسازم
توی این مدت قدم ها رو آگاهانه طی کردم ولی همیشه جای یک چیز رو خالی میدیدم و الان با این فایل فهمیدم اون چیزی که غذای زندگی دوسال پیشم رو خوش مزه کرده بود چاشنی شجاعت بوده
شجاعت بوده که باعث شده دو سال پیش که ترم های آخر دانشگاه بودم بر خلاف ترم های قبلش که فقط درس میخوندم و هیچ کار دیگه ای انجام نمیدادم بیام و توی مسابقات بین دانشگاهی شرکت کنم و قهرمانی مسابقات دارت رو کسب کنم
شجاعت بوده که باعث شده ۲ سال پیش توی دانشگاه برای صد ها دانشجو و استاد کنسرت اجرا کنم
شجاعت بوده که باعث شده شروع کنم به گشتن شهری که اون جا درس میخوندم(شهر زیبای دزفول ) و لذت بردن از زیبایی های فراوانی که داره
شجاعت بوده که باعث شده ۲ سال پیش یک رابطه ی عاطفی زیبا رو بسازم
شجاعت بوده که باعث شده ۲ سال پیش برخلاف تمام همدوره ای هام با وجود این که ترم ۶ رشته ی هوشبری بودم وارد اتاق عمل بشم و به عنوان تکنیسن بیهوشی کار کنم و مستقل بشم و وابستگی های مالی و روحی ای که به خانوادم داشتم رو از بین ببرم
شجاعت و حرکت بوده که باعث شد ۲ سال پیش برم باشگاه و وزنم رو از ۶۸ کیلو به ۷۳ کیلو عضله برسونم(و به خوش هیکلی استاد بشم)
شجاعت بود که باعث شد مسئول بخش IT خوابگاه دانشگاه بشم
من اون مدت کوتاهی که این تجربیات رو داشتم رو به کل این چند سالی که عمر کردم ترجیح میدم
تمام این تجربیاتی که ۲ سال پیش داشتم و باعث زیباتر شدنزندگیم شده بود دلیلشون شجاعتی بود که به خرج دادم و دلیل اون شجاعت اعتماد به نفسی بود که در طی چند سال به صورت ناآگاهانه ساخته بودم
و الان که خوب فکر میکنم تمام این آگاهی ها و راه و مسیر شجاع شدنم رو توی دوره ی عزت نفس شنیدم ولی به خاطر این که مدارم پایین بود و به اندازه ی کافی متعهد نبودم بهش نتونستم به خوبی ازش استفاده کنم و اون شجاعتی که میخواستم رو بسازم
البته به مقداری که متعهد بودم و عمل کردم نتیجه گرفتم
مثلا روی ترسم از تاریکی پا گذاشتم روی ترس از سگ پا گذاشتم و ساعت ۱۱ شب از کنار ۱۲ تا سگ قهتریجانی بزرگ رد شدم و حدود ۵ کیلومتر بیرون از روستامون پیاده روی کردم،جایی که حتی کفتار و گرگ هم هست
و این که روی ترسم پا گذاشتم و موقه ی رانندگی مسیر های جدید رو امتحان کردم و همون باعث شده که الان کلی از رانندگی لذت ببرم و هر بار مسیر های جدید رو تجربه میکنم
و این که روی ترس هام پا گذاشتم و کار بیهوشی رو که علاقه ای بهش نداشتم رو کنار گذاشتم و به توصیه ی استاد توی دوره ی ثروت ۱ عمل کردم و رفتم دنبال کار مورد علاقم
و کلی نتایج دیگه که به اندازه ای که به دوره متعهد بودم گرفتم
و الان هم با نشانه هایی که دیروز از فایل liveبا استاد قسمت ۱۳ و امروز با این فایل فوق العاده دیدم تصمیم گرفتم که دوره عزت نفس رو از اول ولی این بار با تعهد خیلی بیشتر کار کنم تا زندگیم رو به خوشمزگی ۲ سال پیش حتی خیلی خیلی خوشمزه تر بسازم
این کامنت رو نوشتم تا ردپایی برای خودم باشه تا هر موقه دیدم زندگیم یکنواخت شده بیام و اقداماتی که برای داشتن یک زندگی پر از لذت و رشد و در نتیجش خاطرات لذت بخشی لازمه رو دوباره به خودم یادآوری کنم
از خداوند سپاسگزارم که این قدر عاشقمه و نگهدار و محافظ منه و طبق قانون بدون تغییرش این قدر عالی خواسته هام رو اجابت میکنه
استاد ازتون سپاسگزارم که این قدر عاشقانه نحوه ی درست زندگی کردن رو بهمون یاد میدین
شاد باشین❤️
سلام بر استاد عزیزوهمه دوستان
اولین چیزی که راجب این فایل میتونم بگم اینه که استاد عزیز خودشون یه قدم خیلی خوب در جهت تغییر وتجربه راه های جدید در سبک زندگی برداشتن به تازگی که این برای همه هویداست که در این مدت زمان کوتاه ایشون با اراده ومصمم بودن تغییر زیادی در جهت سلامتیشون ایجاد کردن🌺
این واقعا نکته خیلی جالبی بود که استاد بهش پرداختن ما خیلی وقت ها برای این که رنج وسختی متحمل نشیم پا از ناحیه امن زندگیمون بیرون نمیذاریم وبا این تصمیم خودمون رو محکوم میکنیم به پذیرش آنچه که هست که در واقع لازمه داشتن شجاعت برای پا فراتر نهادن از وضعیت فعلی وتجربه راهی که برای داشتن زندگی بهتر بایددر جهتش حرکت کرد داشتن توکل وایمان زیاد به خداوند وجهان هستی هست
این که جهان مسخر ما شده واگه ما بخواهیم وتصمیم بگیریم واقدام کنیم به راحتی میتونیم شرایط متفاوتی رو تجربه کنیم
ما گاهی غافل میشیم از اینکه مثل ابوموسی بودن هم تبعاتی داره که قطعی وحتمی هست
این که هیچوقت نتونست به قول استاد حشرات خوشمزه بخوره این که هیچوقت نتونست جاهای دیگه جنگل رو ببینه وچیزای جدید کشف کنه این که هیچوقت نتونست مرغ هارو با تلاشش بدست بیاره این که هیچوقت شاید تو دلش از خودش وعملکردش راضی نبود😂
این ها تبعات حتمی این تصمیمش بود
اما به قول استاد عزیز وقتی ما تصمیم میگیریم وباورداریم وایمان داریم به مسیرمون واز خداوند هدایت میطلبیم واگر تصمیمات ما در جهت رشد وپیشرفت جهان وکشف چیزای جدید باشه از اونجایی که جهان هر لحظه در حال گسترش و پیشرفت هست با ماهمراه میشه
ویه شعر زیبا که من از زبان استاد شنیدم که گفتن
تو پای در ره بنه وهیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید کرد
من خودم از همین لحظه مصمم تر شدم که حتما به خودم جرائت وجسارت تجربه های جدید رو بدم حتی شده یک گام
خلاصه این که ابو موسی نباشیم😜
سلام به استاد عزیزم و مریم عزیز. استاد ما یه ۴ماهی شغلتون رو عوض کرده بودیم ولی اون انتظاری که از تغییر شغل داشتیم نشد همش ناراحت بودم و غصه می خوردم و میگفتم از چاله درمدیم افتادیم تو چاه. ولی فایل شما به من دلداری داد که ارزشش رو داشت که از جزیره امنمون بیایم بیرون و تجربه ی دیگه ای داشته باشیم البته تغییر شغل دستاورد های زیادی داشت از قبیل اعتماد بنفس بیشتر ،شخصیت محکم تر, ولی چون از نظر مالی بهتر نشده بودیم خیلی عضه میخوردم ،استاد شما با صحبت تون کمک کردید که من دوباره مسایل رو با دید بهتر ببینم بسیار از شما سپاسگزارم.
در پناه الله مهربان بمانید
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم وسلام به تک تک دوستانم
روزصد وهجدهم ،روزشمار تحول زندگی من!!
از وقتی یادم میاد شاید 4یا 5 سالگیم تا الان که پاگذاشتم تو 40 سالگیم یادم نمیاد که از روی ترس کاری که میخواستم رو انجام نداده باشم..
برعکس چون ترسو نبودم،کارهایی رو انجام میدادم که گاهی به حد حماقت وزیاده روی میرسید، یعنی اون جسارت و شجاعت و نترس بدون باهم ترکیب میشد مقدار زیادی هم من می تونم ومن میدونم، خلاصه از پس هر کاری برمیومد، حالا یا نتیجه مثبت بود و مفید یا برعکس اسیب زننده و یا بد…
امروز حالا، که چهل سالم شده بابت هیچکدوم از اون کارهایی که از روی نترس بودنم قوی بودنم انجام دادم پشیمون نیستم، اما بابت تمام اون تجربه های نابی که بدست آوردم و از من یه زن قوی ساخت خوشحال و سپاسگزارم…
منو هرکسی میشناسه به عنوان یه خانم زرنگ و شجاع وقوی و مقتدر و شاد و ماجراجو ازم یاد میکنه، وهر چه که امروز هستم از دید دیگران وخودم بهاش رو پرداخت کردم…
فقط یه موضوع بزرگ این وسط قابل اهمییت هست، تا دوسال واندی پیش منه تنها با تکیه بر عقل و قدرت وتوانایی وجسارت وشجاعت خودم همه ی اموراتم رو به انجام میرسوندم و در بیشتر مواقع شکست و پیروزی های پی درپی زیادی رو تجربه میکردم که با شکستهاش حتی صدای شکستن استخونهام رو می شنیدم و با پیروزی و موفقییت هام حال خوب وشادی عمیقی رو تجربه نمی کردم!!!!!
اما از وقتی تواین مسیر پراز خیر وسعادت قرار گرفتم وبه لطف الله مهربان با آموزهای شما استاد عزیزم وعمل به قوانین دارم زندگی می کنم، منیت هام تاحد قابل توجهی از بین رفته، ودیگه اگه روی خودم حسابی باز میکنم برای انجام کاری میدونم که اون بخش کوچیک از سهم خودم رو هم به لطف خدا دارم وگرنه تمام عمرم تحت حمایت خداوند بود که به موفقییت در اهداف وخواسته هام میرسیدم…
از وقتی دارم یه زندگی شاکرانه وشریکانه با خدایی رو که شناختم تجربه میکنم، ترسهایی که داشتم، عدم لیاقتهایی که پشت جسور وبی باک بودنهام پنهان شده بودن، کله شقی ها و منم منم هایی که از روی ثابت کردنم به خودم ودیگران بوده، وتموم اون بی تفاوتیها وبی انگیزگیهایی که بعد هر موفقییت داشتم خیلی خیلی کمرنگ شده، و تبدیل شده به اعتماد به توانایی هام وتوکل وایمان به نیروی برتری که هر لحظه آماده هست تا من بهترین خودم رو تجربه کنم….
یکی دیگه از مسائلی که باعث شد من از همون بچگی، البته من وسه خواهرم وبرادرم و مادرم،مثل ابوموسی نباشیم، بی تفاوتی پدرم نسبت به امورات ما بود، ما از همون بچگی مجبور شدیم گلیم،خودمون رو از اب بکشیم بیرون، اجبار برای بقاء ، اینکه مجبور بشی برای زنده بودن برای زندگی کردن، برای داشتن سلامتی، تحصیلات، کار و ازدواج و تهیه لوازم ومایحتاج زندگیت از بچگی هر چی هنر داری رو کنی تا درآمدی داشته باشی، خودش باعث میشه خواسته یا ناخواسته خطر کنی وکلی تجربه بدست بیاری….
من هیچوقت توی زندگیم نمی تونستم بشینم تا کسی بیاد وبرام کاری انجام بده، تا قبل آگاه شدنم از اهرم رنج ولذت خواسته وناخواسته استفاده میکردم تا قوی باشم وسرپا….
وبعد اگاه شدنم بازم از اهرم رنج ولذت استفاده می کنم اما اگاهانه وخواسته واتفاقا خیلی هم بهم جواب داده…
یکی از بهترین لذتهای زندگیم از وقتی خدامو سرسوزن شناختم اینه که سعی کنم بنده ی خوبی برای خدام باشم طوریکه لیاقت لقب اشرف مخلوقات وخلیفه خدا بودن روی زمین رو داشته باشم برای همین مدتهاست تمام اموراتم به طرز معجزه آسایی عالی پیش میره ومن در طی این یکسال اخیر به اندازه تمام عمرم ، صاحب لطف ورحمت خداوند و خیر وخوشی شدم….
خدا که همون خداست، من سعی در شناخت خودم وخداوند کردم وبه همون اندازه عزت نفسم بیشتر شده ودر پی این عزت نفس واعتماد به نفس شکل گرفته اعتماد به خودم وتوانایی هام بالا رفته و ترسهام کمتر شده ودست یابی به اهداف وخواسته هام برام راحتر انجام میشه….
خدارو هزاران بار شکر که امروز اگر انگیزه وامید و شوق واشتیاقی در وجودم هست برای بهترین بودن، نه از روی مقایسه هست، نه تایید وتصویب گرفتن، نه حرص و طمع، اگر چه که محبوب بودن و مورد تایید دیگران بودن خودش باعث میشه انگیز وحس خوب آدم برای ادامه مسیر بیشتر بشه، ولی من برای خلق ارزشمندی درونیم همواره در حال تلاشم و تلاش از روی عشق هم نتیجه مثبت و خوبی به همراه خواهد داشت، اگر چه پستی وبلندیها و افتادن وبلند شدنهایی هم این وسط هست اما دیگه مثل گذشته با ناامیدی وجا زدن همراه نیست، تصمیم به کار ارزشمندی اگه بگیرم تا تمومش نکنم ول کن نیستم، واین خودش برای من خیلی ارزشمند هست منی که در گذشته همه ی اهدافم رو نیمه کاره ول میکردم!!
انشالله که در این مسیر به لطف الله ثابت قدم باشم …
ازتون سپاسگزارم استاد قشنگم بابت اینهمه عشقی که از سر شوق بهمون میدیدبا اشتراک گذاری اینهمه آگاهی با ما…
چقدر زیباست در لحظه زندگی کردن و هر لحظه از خداوند یاری خواستن …
سلام به استادعزیزم ومریم بانوی نازنینم
و همه دوستانم در ادامه با عشق و لذّت اینمسیر نورانی
خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم که فرصتی طلایی پیش آمد تا با شوق و عشق خاصی بیایم و برای امروزم ردپایی بگذارم در این مسیر بی نظیر و لبریز از معجزات
رب العالمین .
دلم نمی آید کامنت ننویسم و چون این روزها تمرکز لیزری روی دوره زیبا و شگفت انگیز کشف قوانین زندگی گذاشته ام و برای بار دوم آن هم در مداری عالی تر ازسالِ قبل به لطف خداوند و استاد جان ،قرار دارم اما احساس ناب قلبم بهم گفت که روی نشانه ام کامنت بگذارم و نخواهم به خاطر کارکرد دوره فاصله بیفتد و به قولی نقطه امن برای خود درست کرده باشم .
به هر حال باید بود و از هر لحظه بهره برد و شکرگزاری کرد و هر چیز سر جای خودش البته آنقدر آزادی زمانی خداوند هدیه داده است که با برنامه ریزی های هیجان انگیز به همه کارهایم با عشق بپردازم و با کیفیت و تمرکز انجام دهم .
در روز کلی فعالیت دارم کلا دختر پرجنب و جوشی هستم و خوش انرژی حالا بوشهری هم باشی و انرژی دریا هم در تمام وجودت جاری که دیگه نورعلی نور و مهم تر از آن در این حال و هوای دلیِ بی نظیر و عشق کردن در این مسیر با شوقی کودکانه و همسو شدن با کودک درونت و با او خوش گذراندن و جبران کودکی های از دست رفته که چقدر حالم را به احسن الحالی بی نظیرتبدیل کرده ، مدام قربون صدقه خودم و خدای خودم که چقدر مرا زیبا و جذاب و پرانرژی آفرید چون در لحظه زندگی کردن و تا حدودی مسلط بر احساسات باعث شده همیشه حالم را عالی نگه دارم و تمرکز روی داشته هایم و تقریبا هرروز یادآوری آنها و معجزاتی که از لحظه هدایت زیبای خداوند به این مسیر نورو روشنایی یادم می آید و اشک شوقم جاری می شود .
من از وقتی خودم را شناختم قبول نکردم که خانواده باید خرج مرا بدهد هم درس می خواندم و هم کار می کردم و حتی تا حدودی خانواده را ساپورت مالی هم می کردم ،بیشتر اوقات دوشیفت هم کار می کردم البته بعداز دیپلم گرفتنم و حتی در بیشتر اوقات بیرون غذا می خوردم که نخواهم عادت کنم و منتظر بمانم که مادرم غذا جلویم بگذارد،
یادم نمی آید که خواسته باشم از نقطه امن بیرون نیایم چون همیشه دختر جسور و فعالی بودم و کاملا خودکفا ولی خب خیلی جاها ناآگاهانه رفتار کردم و در نتیجه تاوانش هم سنگین بود ،
اما خداروشکر می کنم که در زمان مناسب با این مطالب آشنا شدم و هرروز سعی کردم با کیفیت تر زندگی کنم و آگاهانه عمل کنم و خود را عمیقا به دل این مسیر نورانی بسپارم و به اصل وجودیم نزدیک و نزدیک تر شوم .
در حال حاضر یک زندگی نرمال با عزیزدلم مصطفی دارم و در تنهایی هدفمندانه و به دور از رفت و آمدی زندگی
می کنم و تمام تمرکزم روی خودم و توانمندی هایم هست چون به اندازه کافی در گذشته همه جور دورهمی و رفت وآمد های بیهوده را تجربه کرده ام و خداوند هم که حسابی برای لذّت بردن بیشتر از زندگی و این مسیر الهی، هدایتم کرد به این زندگیه توحیدی و خلوتی برای رشدوپیشرفت های عالی و خلق یک شخصیت خداپسندانه که هرروز دارم تمرین می کنم و تکرار تا طبق قوانینش بندگی کنم .
در کنار هرمسئله ای که به وجود آمده فقط به خدا
سپرده ام و آگاهانه نشانه ها و هدایت هایش را انجام داده ام و هیچ ترسی نداشتم چون ایمانم آنقدر قوی شده که از دل هر مسئله ای سربلند بیرون بیایم و در حال حاضر آماده هر چالشی هستم چون خدای من از هر چالشی قدرتش بالاتر است اگر من از او هدایت بطلبم و یاری بخواهم ،ایمانم را حفظ کنم و در مسیر درست باشم به زیبایی کمکم می کند .
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند، سعادتمند، موفق و عالی باشید و بدرخشید، عشق بهتون عزیزانم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام مریم جان عزیزم
چقدر خوبی دختر چقدر زیبا مینویسی
بارها خواستم جواب کامنتهاتو بدم وازت تشکر کنم
ولی نمیدونم چرا اینکارو نمیکردم
الان دیگه گفتم سعیده بنویس
وتشکر کن از این دختر پرجنب وجوش و شاد که این شادی و حال خوب توی کامنتاشم هست
وقشنگ فرکانسشو میشه دریافت کرد
ممنون مریم جون هربار کامنتاتو میخونم یه لبخند بزرگ رو لبم ناخوداگاه نقش میبنده
خداروشکر برا وجودت برا آرامشت
برا زندگی بهشتیت
برا قلم روون و تاثیرگذارت
الهی همیشه سالم وشاد و سرحال باشی و درکنار همسر عزیزت روزگارو هر روز بهتر ازقبل طی کنی.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام به روی ماه و زیبای سعیده جانم ، عشقی عزیزوم
از راه دور و با قلبی لبریززاز عشق صورت زیبایت را می بوسم
خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم بابت وجودت در این مسیر الهی که همگی در این مسیر چه لذّتی می بریم ،کنار هم تمام زیبایی ها را تجربه می کنیم و خداوند هم کلی از وجودمان خرسند و خشنود است از عملکردها و تغییرات عالی و خداپسندانه مان و چه زیبا دل به او سپردیم و دل مان را دریایی از آرامش و احساس عالی کرده است و از همان لحظه های آغازین صبح با انرژی و سپاسگزاری که بیدار می شویم آموخته ایم که این انرژی را با احساس های ناب چند برابر کنیم و تمام تمرکزمان روی رشدوپیشرفت های خودمان باشد بدون مقایسه با کسی
بی شک هر کدام در این مسیر رشد شخصیتی مان با هرروز قدمی به جلو گذاشتن و تغییراتی به سمت رشد و شکوفایی خود،
هر کدام می توانیم در هر شرایطی حال عالی مان را باارزش دانسته و با هدایت های زیبای خداوند در مسیر صراط المستقیم گام برداریم و خالق زندگی بهشتی باشیم .
ممنونم بابت لطفی که به من داشتید عزیزدلم و برایم با عشق و قلم زیبایت نوشتی ،عشق بهتون
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند، سعادتمند، موفق و عالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام استاد عزیزم.
چقدر جالب این تاپیک انتخاب شده.
یادم افتاد چند روز پیش روی یکی از محصولات واستون نوشتم استاد من تنها تفاوتی که دارم با شما اینه سختمه از دایره امنم بیرون برم.
تلاش میکنم که بیام بیرون ولی خیلی سرعت کمی داره. شاید کاری که بقیه توی 1ماه انجام بدهند من توی 1 سال طول بکشه این تغییر را ایجاد کنم.
البته این در مورد کارم هست. منظورم اینه من الان 1 سال هست میخوام مستقل بشم. بارها حرکت کردم ولی باز برگشتم به پله اول. حدود 2 ماه پیش شروع کردم به تغییر.
من میدونستم که باید مستقل بشوم و توی 10 ماه قبل از حرکت داشتم شخصیتم را تغییر میدادم که:
1. موحد باشم.
استاد در این راستای مستقل شدن من فهمیدم تمام باوری که بقیه را سدی میبینم برای رشدم، در حقیقت دارم شرک می ورزم. در اصل هیچ سدی به غیر از من برای رشد وجود ندارد.
سختمه الانی که ازدواج کردن مستقل کاری بشم اونم از صفر. منی که میلیارد ها تومن ساختم (که اعتبارش تماما به خدا داده میشود)، بخواهم دوباره از صفر شروع کنم.
من فهمیدم من دارم شرک میورزم که انسانهای دیگر را سد راه خودم میبینم.
پس از لحاظ ذهنی این بازی را جایش را عوض کردم. همون اشخاصی که سد راه خودم میدیدم را اینبار به عنوان دستانی از خداوند برای رشد خودم دیدم. و شرایط هر روز بهتر شد.
2. مومن باشم و حرکت کنم.
اگر همواره ایمان بیاورم، هر روز حرکت میکنم. بنابراین این ایمان که به عمل صالح گره خورده است، باعث همون عمل صالح می شود.
در همین راستا شروع کردم به یادگیری، شروع کردم به تماس گرفتن، به زنگ زدن. به ارتباط برقرار کردن با افراد. کاری که دوستش دارم. بنابراین به قول جلسه سوم دوره روانشناسی ثروت 2 دارم میبینم که افراد مناسب هر روز بیشتر دارند وارد زندگی من می شوند.
در راستای یاد گیری 2 نرم افزار بدرد بخور در کارم را یاد گرفتم.
استاد یه موضوعی که این چند وقته بهش برخوردم این بود که:
4 روز پیش به یک تضادی برخوردم. جمعه فکر کردم درست شده ولی دیروز فهمیدم خیر هنوز درست نشده است.
ابتدا ذهن نجوا گر گفت که تو بی ارزشی و هیچ وقت نشده که یک کار را درست انجام بدهی.
همواره توی هر کاری به تضاد بر میخوردم و این گوش من زنگ نمیخورد که دلیلش چیه؟ به مسیرم شک میکردم.
اینبار اما به لطف رب العالمین و آموزش های شما استاد عزیزم، سوال درست پرسیدم.
این یه اتفاق تکرار شونده است.
چه باوری دارم که باعث میشه توی تک تک کارها یه مسئله کوچک پیش بیاد؟
● از این اتفاقات چه درسی میتونم بگیرم؟
● چه اصلاحاتی در شخصیتم میتونم الان ایجاد کنم که این نوع اتفاقات برام ایجاد نشود؟
من با صحبت کردن با خودم و کنترل ذهنم به این نتیجه رسیدم منطقی که اشکالی نداره، همه اشتباه می کنند. این دال بر بی ارزشی من نیست. من ارزشمندم به خودی خود.
نزدیک ظهر امروز بود که متوجه شدم اصلا ایراد کار از من نیست.
بلکه اون قطعات ساخته شده قبلی ایراد دارند.
خلاصه سپاسگزار خداوند شدم. از طرفی هم ایده های جالبی به ذهنم رسید برای حل این مسئله که بازهم از سمت رب العالمین بود.
این تضاد به من می آموزه اگر حرکت نکنم و رشد نکنم و اصلاح نکنم، قطعا هر روز میزان تضادها بیشتر و بیشتر می شود.
بنابراین استاد من میدونم که باید حرکت کنم.
یه درس دیگه:
2 هفته پیش رفتم کوه صفه و خوردم زمین. یه درس بزرگی گرفتم از این زمین خوردن.
بزرگترین درسی که گرفتم این بود که از هرچیزی استفاده نکنم؛ میگنده.
دقیقا استاد این موضوع در مورد ابوموسی هم صدق میکنه.
ازتون ممنونم که الگوی من هستید و به اضافه اینکه استاد من هستید.
سعی میکنم و در تلاشم که تغییر کنم. فقط بعضی اوقات فکر میکنم یکم سرعتم پایینه.
عاشقتونم استاد عزیزم. بینهایت ازتون سپاسگزارم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام .ممنون دوست عزیز چقدر خوب توصیح دادین که وقتی کسی رو مانع میبینیم یعنی داریم شرک می ورزیم .من پسرم معلول ذهنی هست ولی وجودش توی زندگیم پر از خیر وبرکت. چون وجودش باعث شده حرکت کنم به خدا نزدیکتر بشم .وقتی پسرم کوچیک بود من آرایشگاه داشتم وخداوند دستان پر قدرتش واسه کمک به نگهداری پسرم فرستاد پدر ومادرودخترم در نبود من ازش نگهداری میکردن من چند سال کار کردم ولی بعد فوت پدر ومادرم وازدواج دخترم دیگه کار نکردم ولی به کارم خیلی علاقه داشتم ودارم ولی چون نمیتونم پسرم رو تنها بزارم مجبورم که بشینم توی خونه .من این مسئله رو بخاطر این گفتم که چون خودم هم میدونستم وجود پسرم چه قدر واسم مفید بوده ولی ناخودآگاه شرک ورزیدم وگفتم که بخاطر پسرم من خیلی کارهارو نمیتونم انجام بدم ولی آلن با خوندن کامنت شما فهمیدم که این بودن پسرم نیست که من نمیتونم حرکت کنم این شرک منه که مانع من میشه چون من اون خدایی که اون ساله کمکم کرده رو نمیبینم دیگه من خودم رو بهش نسپارم چون مشرکم چون به جز مشکلات نمیبینم در صورتی که توی زندگیم هزاران نعمت هست .ممنون که آگاهم کردی دوست عزیز ممنون که بیادم آوردی که هیچ کس هیچ چیز نمیتونه مانعمون بشه .من اگه بخوام باز هم میتونم حرکت کنم وخدا دستهاشو به کمکم میفرسته قطعا .من نباید ابوموسی باشم باید از منطقه امنم بیام بیرون وحرکت کنم .وقتی حرکت کنم ودل بسپارم بهش تمام راهها بهم گفته میشه مثل همیشه .استاد ممنون از این آگاهیهای بی نطیرتون که هر جلسه ای که برگزار میکنین هزاران درس واسمون داره .ممنون دوست عزیز که باعث شدین به خودم بیام وخودم از این محدودیت خارج بکنم .به امید موفقیت روز افزون همه هم فرکانسیهای عزیز .در پناه رب العالمین باشین
سلام ملیحه خانم.
خداروشکر میکنم و بینهایت سپاسگزارم که این کامنت من به شما کمک کرد.
ملیحه خانم دقیقا این موردی که حدود 6 ماه پیش من نوشتم، موضوعی هست که همین امروز هم هنوز درگیرش هستم.
یعنی به قول استاد انتهایی نداره این مسیر.
یه کاری که من کردم اینه اومدم باورهایی که باهاشون مسئله دارم را نوشتم و هر روز تقریبا میخونم.
تعدادش کم نیست. خوندنش نزدیک به یک ساعت وقت نیاز داره.
اما چون میدونم اگر اینو اصلاح نکنم خبری از سعادت و خوشبختی نیست، متعهدانه به لطف و هدایت رب العالمین هر روز این دفترچه را مطالعه میکنم
هرچی بهتر رو خودمون کار کنیم؛ بیشتر نتیجه میگیریم.
از خدا براتون آرزوی خوشبختی و حس خوب، حال خوب دارم.
امیدوارم یه آنچه دوست دارید برسید.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام استاد عزیزم چقد با دیدن این فایل درس جدید یاد گرفتم، چه منظره ی زیبایی بود از پارادیسی که هیچوقت تکراری نمیشه و همیشه جذابه برام هوای فوق العاده اونجا رو باتمام وجودم حس کردم، استاد عزیزم چقدررررر زیباتر شدین و من بی صبرانه منتظر دوره سلامتی هستم
همین الان توی دفترم یادداشت کردم تجربه هایی که مدتهاست دوس داشتم و بخاطر محدودیت ذهنم هیچوقت سراغشون نرفتم رو امتحان کنم. سپاس فراوان
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته ی زیبآ😚❤😍
نام فایل خیلی تحریکم کرد ک ببینم استاد چی میخوان بگن اسم ابوموسی رو قبلا شنیدم ازتون ک تو کارگاه درموردش صحبت کردین و یادمه خیلی از توصیفات باحالتون درمورد این خروس خوشم اومد و خندیدم😄❤. ابوموسی اینجوریه ک خیلی ترسوئه. از دایره امنش فراتر نمیره و یه محیط سربسته برا خودش ایجاد کرده نه میره اون طرف های جنگل ک کرم های جدید پیدا کنه، نه اکتشافی میکنه، نه میجنگه… هیچ بلایی هم سرش نیومده. خب ب قول استاد اگه از دید منطقی بهش نگاه کنیم شاید با خودمون بگیم چ باهوشه اینجوری اسیبی هم نمیبینه.اما یکی مثل استاد میگن من نمیخوام مثل ابوموسی باشم این زندگی رو دوست ندارم. ایشون افرادی رو که تو مسابقات مختلف شرکت کردن و جونشونو از دست دادن رو تحسین کردن، درسته ک ممکنه زندگی اونا کوتاه باشه ولی اونا واقعا تجربه کردن زندگی کردن رو. تجربه کردن خودشون و دنیای خودشونو. همیشه انتخاب استاد این بوده ک زندگی پر از ماجرا رو داشته باشن منم دوست دارم. دوست دارم خودم رو تجربه کنم، دنیامو تجربه کنم، پامو از مرزهای امنم فراتر بذارم و برم دنبال کسب تجربه های جدید مهارت های جدید. ب قول استاد ما هممون میمیریم و این دنیا در مقابل ابدیتی ک قراره باشیم به اندازه ی پلک بهم زدنه، پس چ خوبه ک زندگی باکیفیت داشته باشیم، به قول استاد ببلعیمش، تجربش کنیم، لذت ببریم. مهارت کسب کنیم، غذای جدید امتحان کنیم، یا مثلا درمورد خودم غذا بیش تر بپزم و ببینم بلدم. ببینم منم میتونم. بیش تر تنهایی برم بیرون، کافه،… با آدمای جدید بیش تر ارتباط بگیرم، کم تر بترسم از اینده ای ک اصلا معلوم نیس زنده باشم یا نه ک ازش میترسم و همین الانو زندگی کنم و لذت ببرم. ب قول استاد ما زمان مرگمون معلوم نیس طوری زندگی کنیم ک موقع مرگ ب خدا نگیم ی روز دیگه بهمون وقت بده تا لذت ببریم، یه روز دیگه بهمون وقت بده تا تجربه کنیم زندگی رو. زندگی کردن و لذت بردن رو وابسته ب عامل بیرونی نکنیم ک مثلا اگه فلانی باهام باشه، اگه ب فلان موقعیت مالی برسم من حسم خوب میشه و لذت میبرم نه… اینجوری ما احساس مثبتمونو شرطی میکنیم و وابسته ب عامل بیرونی ک هیچ وقت پایدار نیس. احساس خوب و شادی درونمونه… درونیه و با نوع نگاهمون اتفاق میوفته، بیایم ذهنمونو طوری تغییر بدیم ک سعی کنیم فارغ از هرچیزی لذت ببریم، حالمون خوب باشه و تجربه کنیم زندگیو در هر جهت. وقتی استاد گفتن بنویسین امروز چ کار میتونین انجام بدین ک یه درصد زندگی رو بیش تر تجربه کنین و از محیط امنتون بیرون بیاین و اسم تکامل رو بردن خیلییی لذت بردم ک ارررره نیاز نیست هیجان زده بشیم و بلند شیم بریم یه کار خیلیی بزرگ انجام بدیم کاریو بکنیم ک مارو یه متر از محیط امنمون فراتر ببره…من این سوال رو از خودم پرسیدم و دیدم دوتا کار میتونم انجام بدم. البته الان دارم کار سومم انجام میدم 😁. دیروز شهر ما بارون اومده و هنوز زمینا یکم سرده ولی خب هوا خوبه و پرنده ها دارن اواز میخونن. من اومدم تو حیاط نشستم و دمپایی هامونو گذاشتم زیر پام ک سردم نشه و دیگه نرفتم تو اتاق خیلیم خوبه😍. کار دومم این هست ک من چند روزه قراره دوستامو ببینم ولی هی یکیشون کار براش پیش میاد و ما نمیریم بیرون. با خودم گفتم خب چ کاریه ک من لذتمو دارم ب تعویق میندازم..من ک حال خوبم وابسته ب او نیست ک حتماً باشه تا بهمون خوش بگذره خلاصه ب اون دوستم پیام دادمو گفتم بیا بریم ما و این دفعه بریم ی جای جدید نه جاهای قبلی😍😍😋خلاصه فعلا سه تاکار انجام دادم و چقدر حس میکنم ب قول استاد زندگیم لذت بخش تر و قشنگ تر شده و حالم بهتره ک لذت بردنمو ب تعویق ننداختم😇🥰😍😍😍. استاد منم مثل شما مرگ رو ب خودم نزدیک میبینم و سعی میکنم زندگی رو یع فرصت کوتاه میبینم ک باید همون موقع ازش استفاده کنم و لذت ببرم نه اینکه به تعویق بندازم و بگم بعدا. نه… چون تضمینی برای زنده موندن ما وجود نداره…
خلاصه از نقطه امنمون بیرون بیایم. استاد میگن یه ساعت زندگی با کیفیت بهتر از صدسال زندگی بی کیفیته.. تو نقطه امنم نمونم و ترسو و ضعیف نباشم، اگه برم بیرون از این نقطه قطعا پاداش های من هم بزرگ تره و خدا پاداشو ب شجاعان میده نه ترسوها و ضعیف ها.. استاد حرف پر مفهومی زدین وقتی گفتین زندگی زیباییش ب تجربه کردنشه ن به طولانی بودن عمر…یعنی زندگی ای زیبا نیست ک طولانی باشه زیباییش ب تجربه کردن خودمون و دنیامون هست. ب فراتر رفتن از نقطه امن، کسب مهارت جدید و باکیفیت تر کردنش…
نیاز دارم به این حرفا بارها گوش بدم و عملیش کنم
راستی استاد الان ک شلوار تنگ پوشیدین معلومه چقدرر لاغر تر شدین، بک گراندم ک چقدر زیبا و قشنگه
ممنونم ازتون خیلییییی ❤❤❤❤❤❤
دوستان واقعا زندگی کنید کاری که دوست دارید انتخاب کنید کارهایی بکنید که عاشقشید و هیجان واقعی رو در قالب های مختلف برای خودتون بسازید مطمینا 90 درصدتون فقط میشنوید ولی همیشه فکر کنید من حتی تمام شبکه های اجتماعی مو دلیت کردم و استاد رو الگو خودم قرار دادم و راهی رو در قالب عشق و علاقه خودم ادامه میدم وقتی روانشناسی ثروت 1 رو نگاه کردم شغلی رو انتخاب کردم که عاشقش بودم و دنبالش رفتم همینطور که استاد راهی رو رفته که چالش داشته ولی استاندارد هاشو در قالب عزت نفس و اعتماد بنفس حفظ کرده اینطور نبوده که کار کردن روی خودشو متوقف کنه وقتی داشته میرفته سمت خواسته هاش وقتی کلی چاله چوله افتاده جلو پاش بازم ادامه داده با شور و شوق چه فرقی کرده شور این آدم با سال 87 وقتی سمینار هاشو میبینید ببینید زندگی رو در قالب جسم فیزیکی با تمام قدرت تجربه کرده و این عالیه