مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/02/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-02-22 08:27:482024-03-08 07:09:13مثل ابوموسی نباشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزو مریم بانوی مهربان و دوست داشتنی،اول از همه با دیدن این استایل زیبای استاد چقدر ذوق کردم و تحسین کردم این اراده قوی شمارو و بعد اون تحسین کردم منظره زیبا و بک گراند این فایل سراسر آگاهی، خدای بزرگ رو شاکرم که همیشه در بهترین زمان و مکان بنده هاش رو هدایت میکنه و امشب هم مثل هزاران بار دیگه منو بواسطه نشانه روزانه ام ب این فایل هدایت کرد ک چقدرهمزمانی به موقعی ،خدایا شکرت
من برا انجام یک کاری ک چند روز ه بهم پیشنهاد شده خیلی مردد بودم و بیم اگر و اما سردرگم ک این از ترسم سرچشمه میگیره ،ولی با شنیدن این فایل و نشانه ی هدایتیم تصمیم گرفتم ک با توکل ب خدا شروعش کنم و خواستم در پایان صحبت استاد ،این تعهد رو مکتوب کنم و با خودم میگم اگه خدا منو تو این مسیر انداخته قطعا راه رو برام باز میکنه، من قدم اولم رو برمیدارم و از حاشیه امنم بیرون بیام و میسپارم ب خودش و ایمان دارم ک نتیجه خوب میگیرم .استاد جان باید حرفاتون رو طلا گرفت واقعا هر کلمش پر از آگاهی تجربه هست خدایا صد هزار بار شکرت و سپاس از استاد جان و مریم .
الان ساعت4:30 صبحه دیشب موقع خواب یه سوال از خداجونم پرسیدم و گفتم عزیزدلم همین امشب باهام حرف بزن و مثل همیشه مسیرو بهم نشون بده نازنینم ️
یهو از خواب بیدارشدم و یه ندایی بهم گفت بیام سایت استاد عزیزم و مستقیم رفتم سراغ نشانه وهدایت️.
وباااااااااازززززهم صحبتهای عاشقانه پرودگارم و هدایت زیباش از زبان استاد دوست داشتنی ام
الان که مینویسم غرق اشک شوق و شکرگزاری هستم که به این زیبایی جواب سوالم رو گرفتم
در تصمیمم مردد شده بودم وشاید کمی احساس ترس داشت باعث میشد قدم جلوتر نزارم ولی با دیدن این فایل زیبا با ایمان کامل به مسیرم ادامه میدم
خدارو هزاران بار شاکرم بابت هدایتهاش شاکرم بابت اینکه لیاقت شاگردی استادعباسمنش عزیز رو بهم داد ممنونم پروردگارم ️
بدون اغراق حضور درسایت استاد مهربونم بزرگترین. عالیترین معجزه زندگیم هستش مچکرم خداجونم عشقم نازنیم بابت این لطف ️
برای تمام عزیزانی که با توکل واعتماد به خدامون قدم درراه تغییر و خلق زندگیشوون گذاشتن رسیدن به اوج لیاقتهاشون رو طلب میکنم ️
دوستتون. دارم دلی
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
ابوموسی که ترسو ترین خروس در پرادایس است هیچ ریسکی نمی کند، هیچ گاه با هیچ کسی درگیر نمی شود، با وجود هیکل بسیار بزرگ جای دوری نمی رود، هیچ اکتشافی نمی کند، در محدوده ی امن خود باقی می ماند و هیچ بلایی سر او نیامده است و هیچ کاری انجام نمی دهد.اگر از دید منطقی نگاه کنیم فکر می کنیم ابوموسی باهوش است اما اگر دقیق تر بررسی کنیم زندگی به این سبک که فارغ از ماجراجویی است و ما علایق خود را تجربه نمی کنیم بر زندگی که همراه با تجربه ی علایقمان باشد و حتی به خاطر علایق خود کشته شویم تحسین برانگیزتر از افرادی است که هیچ تجربه ی جدیدی از مکان ها افراد شغل مهارت غذا و… را امتحان نمی کنند این زندگی بسیاری از ما است. باید حرکت کنیم به دنبال علایق خود برویم یک ساعت عمر با کیفیت بهتر از صدها سال عمر بی کیفیت است. مهاجران افرادی شجاع هستند و از نقطه ی امن خود خارج شده اند. برنامه زندگی بسیاری از افراد این است که یک ساعت دیگر بتوانند زنده بمانند سال ها سر کار مشخصی رفته، در زندگی درجا زده و چون حرکت نمی کنند بلایی هم سر انها نخواهد آمد. اما افرادی که ریسک می کنند زندگی را در تمام جنبه ها تجربه کرده قله ها را فتح و کشته شدند و زندگی بسیار خوبی را تجربه کردند آنها به سراغ علایق خود رفته و ثابت کرده اند که هیچ چیز غیر ممکن نیست. افرادی که با ریسک کردن دنیا را تغییر داده و الگوی تمامی افراد شدند .
با افراد غریبه صحبت کنیم، مهارت جدید یاد بگیریم، مسافرت های بدون برنامه ریزی برویم، از جایی شروع کنیم و زندگی را تجربه کنیم چه صد سال یا سی سال عمر کنیم فرصت بسیار کوتاه است. مرگ را بسیار نزدیک به خود ببینیم و هیچ گاه لذت بردن از تجارب جدید را به تعویق نیاندازیم. افرادی که هیچ تجربه ای کسب نکرده و بسیار مراقب خود هستند بارها مشاهده کرده ایم که به بدترین شکل ممکن مریض شده و مرده اند بنابراین اکنون که فرصت کوتاهی داریم از زندگی خود بهتر استفاده کنیم و به فایل های استاد عمل کنیم از اینکه حرف های زیبا بزنیم و بعد فراموش کنیم فایده ندارد با شنیدن این حرف ها باید تغییرات در خود ایجاد کرده و زندگی را یک درجه بهتر کنیم.در مکانی تنها چادر بزنیم تا کسب تجربه های جدید منجر به عمل شود و زندگی ما بهتر با کیفیت تر و لذت بخش تر شود این فرصت را خوب زندگی کرده تا زمان مرگ حسرت نخوریم جوری زندگی کنیم که همه چیز را تجربه کرده و برویم تا دنیای دیگر را هم تجربه کنیم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
مسیر118
ریسک کردن و تجربه کردن
منم همیشه در نقطه امنم میمونم و ریسک نمیکنم مثلا سرمایه گذاری های جدید مثل ارز دیجیتال و بورس انجام نمیدم یا یکدفعه بدون برنامه مسافرت نمیرم و…
اما مقاومتی هم براشون ندارم پارسال همسرم گفت بورس خرید کنیم کفتم باشه و رفت انجامش داد سود هم کردیم حالا خودم ادامه دادم نه چون تخصص من نیست یا مثلا مسافرت بدون برنامه شده منم قبول کردم انجامش بدم مقاومت براش ندارم و شرایط بشه انجامش میدم اما خودم همیشه برنامه ریزی میکنم
در موقع بیماری هم مراقب بودیم هم بیرون میرفتیم و کلا ترسی نداشتم چون حسم این بود مرگ من رسیده باشه این بیماری نه صد اتفاق دیگه هست که منو میکشه و برای ارامش قلبم همیشه این شعر موقع استرس میخونم گر نکهدار من ان است که خود میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
حالا بازم امروز بهش فکر میکنم که چیو تجربه نکردم
و در مسیر شغلیم چه ریسکی کنم
بنام خداوندبخشنده ومهربان
سلام بر پادشاهان توحیدوآگاهی وعمل جهان
استاد جان عجب بدنی ساختی
به به عالیه عالی
خدای من چه تصویر نابی
فوق العاده ای هست
دراین قاب بهشتی من یک امام زمانه میبینم….جملاتش را با طلای 24عیار کنارهم میچینم
درحیرتم که انسان چگونه به این حد میرسد…که کل جهان درحیرتش میشیند
فعل بداعه گفتم
استاد جان چه درس زیبایی از ابوموسی به ما آموختی
جهان پر است از درس وتجربه وتنها افرادی از این موضوعات درس میگیرند که در حال کار کردن روی باورهاشون باشن
وباز تعداد اندکی این درس های بزرگ وآگاهی های ناب رو به کار میگیرند
استاد جان چقدر زیبا بود این جملتون ازاینکه ابوموسی مثل مابقی مرغ وخروسها
نتونسته از غذاهای خوشمزه وجدید لذت ببره
زندگی زیبایش به تجربه کردنشه
نه به طولانی بودن عمر
خدای من فقط همین جمله به اندازه صدها درس داره
پارسال خونه ما مهمون اومده بود
یهو سرسفر مهمون مون گفت قرار بود بریم شیراز چی شد
گفتم 2روزمرخصی دارم
امشب بریم نهایتش نمیرسم سرکار
اونا هم با هیجان گفتن ما پایه هستم بریم
رفتن خونشون وسایلهاشون رو برداشتن اومدن دنبال ما حرکت کردیم رفتیم
البته قبل از حرکت با زور من رو راضی کردن یه جای نزدیکتر بریم
که من گفتم نهایتا اصفهان
در اوج بیماری پندمیک من توی سفر وبازار بودم
وهیچوقت هم نه من نه همسرو بچه هام هیچیزشون نشدن
وباچشام دیدم افرادی که خیلی وسواس بودن وفوت کردن ویا نهایت سختی رو تجربه کردن
استاد جان هر وقت در موضوعی منطقی فکر نکردم ورفتم جلو
بهترین جواب رو گرفتم
وهمین حرکتها باعث شد که کلی انگیزه من بره بالا واعتماد به نفسم بیشتر شده
و از طرفی هم بهترین احساس رو تجربه کنم
استاد جان الان هم که در حال کار کردن روی روانشناسی ثروت هستم
وانشاالله به اراده خودم ولطف خدا قدمهای تکاملی رو طی میکنم وازاین
حاشیه امن میام بیرون
خدای من چه جملات نابی رو امروز شنیدم
خدا رو هزاران مرتبه شکر
خیلی خیلی ممنونم ازشما وخانوم شایسته عزیز بابت به اشتراک گذاشتن این فایل بی نظیر
سلام.به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خانواده صمیمی عباسمنش
این اولین کامنتی هست که من در سایت مینویسم و دوست داشتم آگاهی هایی که حاصل آموزش های استاد و تفکرم روی آنها بود رو به اشتراک بزارم.
به نظرم قصه ابوموسی ،قصه آدم هایی هست که میترسند دنبال آرزوهایشان بروند یا به نقلی دیگر،حاضر نیستند دنبال الهامات بروند و از پرداختن بهای آن میترسند.
حالا این آدم ها یا خروس ها،گرچه ممکن است در قضاوت ما زندگی کم استرس و بی دغدغه و راحتی تجربه کنند،ولی چه بسا در باطن ،پر هستند از حسرت ها و پشیمانی ها.
کتاب کیمیا گر پائولو کوئلیو ،داستان چوپانی هست که به دنبال یک الهام حرکت میکند.به باور کوئیلو،آرزوهایی که آنها را میکشیم و در درون خود دفن میکنیم ،ما را رها نمیکنند و کم کم بوی تعفن آنها تمام وجود ما را میگیرد و ما را تا آخر عمر رنج میدهد.
همه ما انسانهایی را دیده ایم که بعد از بازنشستگی،از فرصت ها و موقعیت های از دست رفته صحبت میکنند و این که اگر آنروز دنبال فلان کار و ایده رفته بودم ،الان چنین و چنان شده بود.
لذا از یک زمان به بعد ،زندگی افراد ترسو،یک مرگ دائمی است و آمیخته با حسرت و تاسف.
چه بسا در دل ابوموسی هم هنوز حسرت هایی هست، مرغ هایی که از دست داده و غذاهای خوشمزه آنطرف جنگل.شاید اگه کمی ریسک کرده بود و به آنها رسیده بود،می دید که آنچنان هم آش دهن سوزی نیستند،ولی حداقل دیگر حسرتی نداشت و از آنها گذر کرده بود و یک درجه از مدار کنونی فراتر رفته بود.
از سوی دیگر ممکن است انسانهایی که به دنبال الهامات خود میروند،در مقاطعی با مشکلاتی هم روبرو شوند.ولی این فقط قضاوت ما هست.
در صورتی که آنها در مقابل مشکلات بتوانند ذهن خود را کنترل کنند و از مسیر الهامات خارج نشوند،هر اتفاقی در جهت خواسته هایشان خواهد بود.
به قول استاد اگه من در جهت هدفم حرکت میکنم،حتی اگر من رو بکشند هم به نفع من هست.
اصلا برای کسی که تسلیم هست و معتقد به “الخیر فی ما وقع”، هیچ عامل بیرونی قدرت ندارد در زندگی او تاثیر منفی بگذارد و هر اتفاقی و با هر نیتی برایش بیفتد ،در نهایت به نفع او و در جهت خواسته هایش خواهد بود.
چیزی که مهم هست،عمل به الهامات و کنترل ذهن است و پرداخت بهای لازم برای رسیدن به هدف.
لذا اگر انسانهایی میبینیم که در راه رسیدن به هدفهایشان،با ناخواسته هایی روبرو میشوند،این فقط قضاوت ماست و اگر آنها به دیده زیبایی به اتفاقات نگاه کنند ،در نهایت ورق به نفع خوشان بر میگردد که “ما رایت الی جمیلا”
بی نهایت از استاد عزیز سپاسگزارم و خدای بزرگ را شاکرم که در مدار فراگیری این آموزه ها قرار گرفتم.
استاد و دوستان عزیز را به دستان خدای بزرگ میسپارم.
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد عزیزم وبه مریم جان.
کلید:جسارت در پرداخت بهای هدف.
فایل:مثل ابو موسی نباشیم.
استاد قبل از اینکه در مورد این فایل بنویسم باید در مورد تصویر فایل بگم چقدر زیبا بود انگار پرادایس توی این فایل زیباتر شده درختها وعکسشون توی آب حرکت آروم آب دریاچه خدای من یه بهشته واستاد که چقدر خوش اندام شدید وچقدر این لباسها مخصوصا کفش اسپرت سفیدتون زیباست شما همه چیز رو بهشت کردید هم محیط اطراف رو وهم بدنتون رو چقدر زیباتر شدید.
خدارو شکر.
و جسارت در پرداخت بهای هدف واین بار بها رفتن تو دل ترسها هست تجربه کردن زندگی اگر می خوای یه زندگی با کیفیت داشته باشی باید از منطقه امنت بیرون بیای باید تجربه کنی انچه ازش می ترسی .
موندن در منطقه امن شاید کمک کنه که آسیبی نبینی اما زندگی رو هم تجربه نمی کنی و زمان مرگ شاید تقاضات زندگی کردن وچشیدن مزه زندگی رو داشته باشی.
خروس داستان ما همون ابو موسی بزرگ شده زنده مونده وکاملا سالمه اما خودش رو به واسطه ترسهاش از دیدن جاهای مختلف جنگل از خوردن اون همه غذاهای مختلف از بودن کنار مرغها محروم کرده اما خروسهای دیگه شاید مردن وخورده شدن به وسیله حیونها اما تجربه کردن همه زندگی رو زیباییهاش رو.
وحتی کسی که تو منطقه امن مونده هم ممکنه به واسطه اتفاقی زندگیش رو از دست بده من خودم عمه ای داشتم که تو جریان بیماری خودش رو تو خونه حبس کرده بود حتی خونه بچه هاش هم نمی رفت خونه فامیل مراسمهایی که همه با ماسک شرکت می کردند اما اون حدود یکسال هیچ چیز رو جز چهار دیواری خونش تجربه نکرد وآخر هم به وسیله یکی از بچه هاش که نمی دونست بیماره وبه خونش رفت این بیماری رو به شدیدترین شکلش گرفت وشاید همون ترسهاش موجب شد از دنیا بره ولی ما با ماسک بیرون رفتم چند بار هم بیمار شدیم اما خدارو شکر خوب شدیم واین ابو موسی بودن رو توی این جریان کاملا درک کردم.
البته خودم هم خیلی جاها ابو موسی می شم وترسم اجازه لذت بردن نمی ده وبه اشتباه فکر می کنم دارم لذت می برم در حالی که خودم رو محروم کردم.
مثل رانندگی با اینکه گواهینامه گرفتم اما می ترسم سوار ماشین بشم ومجبور می شم خیلی جاها رو پیاده برم ویه جاهایی که دلم می خواد نتونم برم یا گاهی چیزی خرید می کنم با اینکه سنگینه بگیرم دستم بیارم وهر بار می بینم کسانی که رانندگی بلدن چقدر راحتن وچه لذتی داره ودارن همه چیز رو تجربه می کنن اما باز نمی تونم بیرون بیام از ترسم امیدوارم بتونم اینبار با این ترس مقابله کنم بتونم برم تو دلش وتجربه کنم ماشین سواری رو دنیای بیرون رو.
من هم فکر می کنم زندگی با کیفیت وتجربه کردن این دنیا خیلی بهتر از موندن در منطقه امن وزندگی طولانی هست.
خدایا شکرت.استاد متشکرم.
در پناه خدا.
به نام خدای مهربان و هدایتگر
سلام به استاد عباس منش عزیزم خانم شایسته و تمامی دوستان گرامی
در ادامهی دیدگاه قبلیم می خواهم بنویسم کجاها شجاعت به خرج دادم و حرکت کردم
الهی به امید تو
1- چند سال قبل وقتی از مرکز شهر اومدیم به یک منطقه جدید از شهر (خونهی داخل شهر رو فروختیم و یه واحد آپارتمان اینجا خریدیم) برای من رفتن تا مغازهای که در اون مشغول به کار فروشندگی بودم سخت بود ، بنابراین دیدم بیشترین شغلی که ظاهراً اینجا رونق داره مشاور املاک هستش، وارد حوزهی مشاور املاک و مستغلات شدم
برای من وارد شدن به این شغل یعنی یک پارادایم شیفت اساسی
یه عالمه چیزهای جدید یاد گرفتم: در حوزه ساخت و ساز ، متریال های مختلفی که در ساخت استفاده میشه و بعد متریال هایی که برای دیزاین ساخته میسه ، شیوه های مختلف ساخت و ساز ، اصول اولیهی ساخت و ساز ، یک عالمه رفتارهام رو بهبود دادم ، می پذیرفتم که یه سری نقاط ضعف شخصیتی دارم یه سری هم نقاط قوت شخصیتی دارم
و آگاهانه روی هر دو بعد قضیه کار کردم و هر بار روابط عمومی قوی تر ، فن بیان بهتر ، زبان بدن رو بهتر یاد گرفتم
هر بار که یه کمی از درون بهتر میشدم… هر بار که فرکانس های بهتری می فرستام… جهان خیلیییی زود به تغییرات درونیم واکنش نشون میداد و هر بار اوضاع بهتر و بهتر و بهتر میشد. هر بار می توانستم قرارداد ملک های ارزشمندتری رو به ثمر برسونم ، هر بار می توانستم با احساس لیاقت بیشتر مبالغ بیشتری رو برای کمیسیون درخواست کنم و افراد هم با عشق پرداخت می کردن چون من واقعاً خدمات عالی ای رو ارائه می دادم و بهترین خودم رو در کسب و کارم ارائه می دادم.
این شغل شریف ، یعنی مشاوره و کارشناسی امور ملکی نه تنها هزاران مدار من رو در عزت نفس و احساس لیاقت بالاتر آورد
بلکه
سدهای ذهنی من رو در برابر اینکه میشود عددهای مولتی میلیاردی ثروت خلق کرد ، می شود ارزش ملک ها و دارایی هایت ، پنجاه و صد میلیارد تومان باشد ، آدم هایی رو می شناسم که اتفاقاً سلام و علیک گرمی هم با هم داریم و بارها باهم اینور و اونور رفتیم و این ثروت ها رو دارند
و دارند از زندگیشون به معنای واقعی کلمه لذت می برند.
دارند خوب زندگی می کنند و کمک می کنند که جهان هم جای بهتری بشه برای زندگی کردن.
این آدم های ثروتمندی که من می بینم ، به میزانی که طرف ثروت بیشتری داره ، در برابر خداوند تسلیم تر و خاشع تره ، به همون میزان روابط عاشقانه و ستودنیای با همسرش و فرزندانش داره و داره طعم شیرین عشق رو در هز لحظه از زندگیش میچشه
این آدم های ثروتمند روابط خیلی قشنگی رو با اطرفیانشون ، همسایه ها و دوستان ، همکارها و فامیل ها و حتی غریبه ها دارند.
در کل انسان های شریف و دوست داشتنی و مهربانی هستند، این تجربه ای هست که من از بودن در کنار آدم های مولتی میلیاردر و دوستی باهاشون داشتم. این ها همش ثروتمند شدن رو تو ذهن من معنوی کرده و لذت بخش کرده و این ها همش به لطف خدایی هست که یه روزی با وجود ترسهای زیادی که داشتم کمکم کرد که در این شغل شریف بمونم و ادامه بدهم و هر روز خودم رو بهبود بدهم و به این جایگاهی که الان دارم برسم ، واقعاً به خودم افتخار می کنم من تو شغلم خیلییییی جاها شجاعت به خرج دادم به ترس هام حمله کردم
استاد عزیزم بارها از شما تو فایل های مختلف شنیدم که دومین ترس بزرگ بشر صحبت کردن تو جمع هستش
برای من هم روزهای اول همینجوری بود ولی اونقدر به این ترسم حمله کردم که به راحتی می توانم تو جمع 50 الی 100 نفره سخنرانی کنم (البته در حوزه ای که بلد باشم و مطالب ارزشمندی برای ارائه دادن داشته باشم)
و من این کارو کردم ، تو موقعیتش قرار گرفتم و توانستم با موفقیت انجامش بدهم
ترس بعدی ای که دارم اینه که با این که عاشق رقصم و رقصیدن خیلی بهم حس خوبی میده، می ترسم توی جمع برقصم ، حتی جمع خیلی خودمونی و خانوادگی ، باید آگاهانه باورهایی رو بسازم که بتوانم به این ترسم هم حمله کنم، اصلاً فکر می کنم آدم ها هم خودشون دوست دارند رقصیدن یه نفر دیگه رو ببینند و این بهشون حس خوبی میده.
عاشقتونم در راستای بهبود گرایی به جای کمال گرایی ، این یکی دیدگاه هم همین جا تموم می کنم و در دیدگاه بعدیم میام باز هم از موارد دیگه ای که رفتم تو دل ترسهام و شجاعت به خرج دادم می نویسم
در پناه خداوند مهربان و هدایتگر ، خداوند مسافر ها باشید
به نام خدای معجزه ها
یادگار 118
سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
مث ابوموسی نباشیم
واقعا چقدر عبرت انگیز
من حتی معتقدم که حتی مث دیروز خودمون نباشیم
گاها میگم خدایا هدفت از خلقت ادما چی بوده؟
یا اصلا کی تا الان تونسته دوبار زندگی رو تجربه کنه؟
اصلا چرا ادما همیشه ی دیوار و محافظی برای خودشون طراحی میکنن و اسمشو میزارن نقطه امن و ازش دل نمیکنن؟
مگه قراره چه اتفاقی بیفته این وسط؟
اصلا گیرم هم دو روز بیشتر عمر کردی
کیفیتش چی؟
تضمینه؟
و واقعا همینکه ی ذره تلاش میکنیم که از این بند و اسارت نقطه امن بیرون بیایم خدا میدونه به چه لذت هایی میرسیم که قابل توصیف نیست
و هزاران بار استاد گفته که جهان به شجاعان پاداش میده
خدایا هزاران بار شکرت
و من خودم شخصا ادمی بودم که اغلب موندن و راکد شدن برام سم خالص بود
و تقریبا تو فامیل میگفتن تویی که اینقدر شغل عوض میکنی اخرش به جایی نمیرسی
من اینقدر پله ها رو بالا پایین کردم که بالاخره فهمیدم از این زندگیم چی میخوام و دقیقا الان همونایی که از اول کارمند شدن و همیشه خانواده میگفت از فلانی یاد بگیر حتی حقوق ی ماهش با پاداش و اضافه کاریش از سود ی روز من کمتره
و میبینم خدارو هزاران بار شکرت این منم که دارم لذت زندگی رو میبرم نه اونا
ماشینم از ماشین اونا بالاتر
مسافرتم بالاتر
هزینه دخل و خرجم بالاتر
لباسام و وسایلام گرونتر
یادمه وقتی میگفتم این کفش یا این عینکمو چند خریدم از تعجب دهنشون دو متر باز میشد
خدایا هزاران بار شکرت
من لایق چنین نعمت هایی بودم و از خدا خواستم و خدا هم مسیرو به من هدایت کرد.
و عینا دیدم هرجا که توکل کردم و رفتم تو دل ترس ها
خدا گفت بیا عزیزم اینم پاداش شجاعتت
یادمه روزهایی که تو خیابونا دنبال دفتر کار میگشتم من حتی پول کمیسیون املاکی رو هم نداشتم
اما گفتم خدایا خودت هدایت کردی منم افتادم دنبالش مابقیش به من ربط نداره
که معجزه وار پول رهن دفتر اوکی شد
یادمه وقتی ماه اول تازه دفترمو استارت زدم
هر روز میگفتم چجور من 8 میلیون کرایه دفتر بدم
که دقیقا روزی که باید اجاره میدادم دقیقا ده میلیون سود خالص فروش جنسم شد
اونم دقیقا تو ی روز
دقیقا روزی که باید اجاره پرداخت میکردم
اگه بخوام از پاداش شجاعت هایی که به خرج دادم بنویسم خدا داند تا کی باید بنویسم و امروز هم همش میگفتم خدایا تو هزاران بار دست منو گرفتی هزاران بار نجاتم دادی هزاران بار سر بزنگاه رسیدی هزاران بار معجزه الهی کردی لطفا تو این خواسته و مسیر جدیدم منو هدایت کن که بتونم درست قدم هامو بردارم و به بیراهه نرم و هر وقت میام فک میکنم لحظه به لحظه زندگیم میاد جلو چشمام که من توکل کردم و خدا هم به سرعت پاداش داده
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
و چقدر حال کردم با این فایل که ابوموسی نباشیم
و بازم میگم ما حتی نباید مث دیروز خودمون باشیم چه برسه ابوموسی
خدایا دمت گرم که دارمت و هستی کنارم
سلام استاد عزیزم
من اولین باری هست که دیدگاه می زارم بخاطر شهامت و جسارتی است که در فایل امروز به من منتقل کردید و با این دیدگاه می خواهم قدم کوچکی برای تجربه کردن و عمل کردن برداشته باشم
استاد عزیز من وقتی بسیار کم می یارم وقتی در سایت می یام پراز امیدو انرژی می شم
و من واقعا اگر خودم را با مثلا پارسال این موقعه مقایسه می کنم می بینم خیلی از هر لحاظ به سمت رشد و اگاهی دارم حرکت می کنم و خداروشکر خیلی تجربه های بسیار عالی را امسال داشتم و خیلی در خودسازی پویا تر بودم
ممنونم از شما که جنس حرف هاتون همه حس شهامت و شجاعت داره و این که می توانم بهتر از این هاشوم را در من زیاد می کنه
خیلی دوستتون دارم
انشالله همیشه شاد و ثروتمند و خوشبخت در پناه الله یکتا باشید