دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-28.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-11 21:21:172021-11-09 07:54:07دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بسیار عالیه بسیار عالی
جای شکروتشکردارد.
سلام وقت همه دوستان خوبم در گروه تحقیقاتی بخیر.
من بعد از گوش کردن چند باره به این ویدیو به این نتیجه رسیدم که نسبت به خودم هم دلسوزی نکنم و ادای قربانی ها رو درنیارم.مشکلاتم رو برای دیگران تعریف نمیکنم یا وقتی کسی ازم میپرسه چرا فلان چیز رو نداری سرگزشتم رو براش تعریف نمیکنم که دلیلی باشه برای نداشتنهام.هیچ موقع هم به گداها تو خیابون پول نمیدادم و اعتقادی هم به این موضوع نداشتم.من اگر خودم رو بشناسم اینقدر قوی هستم که پی به قدرت خدا میبرم.
احسنت
دلسوزی اضافی حتی نسبت به خودمون کاملا نادرست و بیجاست.
سلام روز 5 دی ماه 1394 همیشه در خاطرم میمونه. روزی که اولین قدم های استوار رو برای محقق کردن رویاهای کودکیم برداشتم.
درود بر استاد عزیز!
بنده با شما مخالفم! هر چند با توجه به شناختی که نسبت به شما دارم میدونم به دیدگاه مخالفین توجهی نمی کنید … البته فقط همین یک مورد رو نمی تونم هضم کنم و در سایر زمینه ها کاملا با شما موافقم ..
پس بنا بر این استدلال شما کمک کردن به دیگران باعث تنبل شدن اون ها میشه! و انفاق کردن و صدقه دادن و … همه کار های اشتباهی هستن! در حالی که توی قران بار ها به انفاق و صدقه کمک به فقرا اشاره شده! .. بنده بر این باورم که بخشش باعث فزونی نعمت های خودمون میشه … درباره متکدی های خیابانی هم نباید کلی حکم صادر کرد! به نظر من اگه متکدی جوان باشه باید فرمایشات شما رو اجرا کرد ولی اگه واقعا گدا مثلا یک پیر زن هفتاد ساله باشه دیگه نباید ازش انتطار داشت که بره بیزینس راه بندازه! چنین شخصی مستحق کمک هست .. سپاس گزارم که مطالعه کردید .. درپناه خدای بزرگ شاد و سلامت و ثروتمند باشید
سلام خدمت استاد عزیز و تمامی دوستان
من امروز یه اتفاق جالبی برام افتاد و خواستم با شما در میان بذارم و اتفاق جالب این بود که من این فایل رو مدت ها پیش گوش دا ده بودم بار ها و بار ها و دنبال نشانه های اون در زندگی خودم میگشتم . خیلی وقت پیش کارت گرافیک کامپیوترم سوخت و من یه دونه جدید تر از اون رو خریدم و جایگزین کردم و یه فن رو هم زیر اون گذاشتم برای اینکه خنک باشه و این یکی زود نسوزه نا گفته نماند که کارت گرافیک جدید خیلی جنس جدید و بدون نیاز به هیچ نگه داری بود و مدام از وقتی خریدمش خود به خود مانیتورم تصویرش قطع و وصل میشد و من به کلی نا امید شدم و گفتم که خراب شده و باید ببرم و به صاحبش پس بدم خیلی راه های متفاوتی رو من امتحان کردم از چک کردن کابل ها تا چندین بار تعویض درایور و…. امروز اتفاقی در کیس رو باز کردم دستم به سیم همین فن اضافی خورد و سیم کلا از جا درآمد و فن دیگه خراب شد و منم گفتم شاید حکمت الهی بوده وگرنه من هزار بار در این کیس رو باز کردم دفعه های قبل این سیم پاره میشد و همین که تو فکر فن جدید بودم سیستم رو روشن کردم و شروع به کار کردم و دیدم اصلا دیگه خبری از پریدن تصویر نیست و خیلی جالب بود برام تازه فهمیدم از سایت سازندش که باید حتما به یه دمای حداقلی برسه و کار کنه و من اینجا بود که یاد این فایل افتادم و گفتم بابا اصلا این قانون برای یه قطعه ای که اصلا من رو هم نمیشناسه و اصلا موجودی مثل انسان هم نیست جواب میده ومن باید روز اول این دلسوزی بیجا رو در حق این قطعه نمیکردم و پولی رو به خاطر فن اضافه پرداخت کردم دلسوزی وترحم بی اندازه بوده و با این اتفاق من ایمانم نسبت به خداوند وقوانینش خیلی زیاد تر شد واقعا از شما و فعالیت های شما از صمیم قلب سپاسگذارم ان شاا… در پناه حق هرجا که هستید موفق باشید
تجربه های بسیار خوب همیشه سربلندی مسیرتان باد
سلام من هم خانودام خیلی مراقبم بودند به نظر خودم از همسالان خودم مهارتهای کمتری دارم و کمی هم تنبل شده بودم ولی خداروشکر تو یک دوره ای خواستم شاغل باشم و بخاطر باور اشتباهم در زمینه پول شغلیو پیدا کردم که شرایطش سخت بود .ولی خیلی منو قوی کرد
خودم هم متوجه شدم این الگو رو دارم تکرار میکنم و بیش از اندازه به بچه ها و دیگران کمک میکنم. حتی در زمینه حیوانات یک گربه تازه بدنیا اومده بود شاید اگر همون موقه ها از خونه بیرونش کرده بودم زندگی کردن رو یاد میگرفت و میتونست زنده بمونه . اما چون خیلی ضعیف بود و خانواده ش مرده بودن خیلی بیش از اندازه ازش مراقبت کردم طوری ک از رفتن به کوچه میترسید
سلام به استاد سید حسین عباسمنش و همه ی همراهان گروه تحقیقاتی عباس منش من هادی هستم و دارم با اکانت برادرم دیدگاهم رو به شما مینویسم.
من یک سال پیش یک گربه ی سفید و زرد رنگی داشتم که از بچگی با ما عادتی شده بود و من و خانوادهام هم بهش غذا میدادیم و هر دفعه که این گربه ی ما گرسنه میشد میومد پیش ما و میو میو میکرد و هردفعه که میومد پیش ما یک کار هایی انجام میداد برای ما که ما خوشمون بیاد و بهش غذا بدیم و هر دفعه ای که میومد صداش رو تغییر میداد که ما دلمون بسوزه و بهش غذا بدیم و این گربه ی ما خیلی دیگه ناز نازی شده بود و اصلا من خودم میدیدم وقتی میرفت توی کوچه تا صدای یک موتور یا ماشینی میومد خیلی میترسید و فرار میکرد و ترسو شده بود. تا اینکه بعد یک مدتی من و خانواده ام رفتیم استرالیا و دیگه اون گربه رو ول کردیم و اومدیم استرالیا و الانم از این فایل این نتیجه رو گرفتم که من نباید به کبوتر و حیوانات غذا بدم باید آنها خودشون برای خودشون غذا رو پیدا کنن و نباید همیشه مواظب یک بچه باشم و باید بزارم که خودشون از توانایی های که در وجودشون هست استفاده کنن.
سلام استاد عزیز و همراهان خانواده صمیمی عباس منش
من یه سوال برام پیش اومده
این کمک کردن به پرندگان و حیوانات بعنوان دست برای اونا نمیتونه باشه
مثلا در زمستون خیلی از حیوانات در مناطق برف خیز نیاز به کمک دارند
و واقعا میبینیم که تا حد مرگ میرن
در این مورد باید چیکار کرد؟؟
سلام به استاد گرامی بسیار عالی واقعا به حرف شما رسیدم اشتباه از ماست که کمک می کنیم اما دیگه انجام میدم سپاسگزارم???
سلام و خدا قوت من به عینه همچین واقعیتهایی رو به چشمم دیدم حالا استاد کبوتر رو گفتن گربه ها هم به همین شکل و یا هر موجود دیگه والا من به یک بنده خدایی کمک میکردم ولی انگار شده بود وظیفه و همش توقع داشت حتی اگه اون روز نمیتونستم کمک کنم ناراحت میشد در اخر سر توقع داشت که مثلا در فلان ماه براش موبایل هم تهیه کنم واقعا شوک شدم و پیش خودم گفتم شاید حضرت علی میدونستن قانون رو که شبا و بدون این که کسی اونو بشناسه کمک میکردن و همین خواستم بگم من این موارد رو زیاد دیدم و واقعا استاد کاملا صحیح میفرمایند شاد باشید