https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بادورود به استاد عباس منش عزیز وخانوم شایسته عزیز استاد خیلی از شما ممنونم بابت این فایلهای عالی که جهت آگاهی ما میزارین سپاسگزارم .
بلی من خودم اول قبل از اینکه با قوانین آشنا بشم خداوند رو همچون مادر فرض میکردم البته نه مانند مادر ولی با خودم فکر میکردم که خداوند هوای افراد ضعیف ومریض و… بیشتر از دیگربندگان ش داره ومن خورمو زمانی که مسایل و مشکلات مالی شدید داشتم میگفتم حتما خداوند به ناله ها وگریه های بندگانش بیشتر توجه میکند ومن هم اینطور رفتار میکردم میرفتم ساعتها در کوه ووبیابانگریه میکردم و التماس میکردم به خداوند ولی دریغ از یه گشایش کوچک و کم کم به قول شما استاد با خودم میگفتم این خدا چقدر ظالمانه رفتار میکند منو نمیبینه به حرفهای گوش نمیدهد وین گینه از خدا درست کردم توی خودم چیه همه میگفتن که عدالت خدا کجاست کدام عدالت واز این حرفها وکذشت تا من با قوانین آشنا شدم و بخصوص با شما استاد عزیز که با گوش کردن به فایلهای شما پفک. کردن در مورد خداوند ونحوه اداره عالم خیلی باخودمدکلنجار میرفتم که نه اینطور نیست چون من چندین سال در مورد خداوند چیزهای دیگه شنیده بودم ولی با منطق های شما استاد عزیز بالاخره واقعاً از ته دل قانع شدم وبا دقت کردن به قوانین وبرخورد خداوند به موضوعات به باور قوی رسیدم که عدالت خداوند هیچ نقصی ندارد این نقص ها از طرف من بود وخدارو شکر میکنم که به این مسیر زیبا هدایت شدم باتشکر از استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته وتمام دوستان .
وقتی طوفان وزلزله و سیل میآید خیلی برکت و نعمت داخلش هست و اینها محبتهایی هستند برای بهبود برای پیشرفت برای بهتر شدن در راههای بهتر.
در این مواقعها چقدر قدرت خداوند را میبینیم و چقدر و ناچیز بودن خودمان را در مقابل پروردگار میبینیم.
این نشان میدهد که ما چقدر در مقابل خداوند ناتوان هستیم و خداوند چقدر عظیم هست.
این طوفانها هم در مورد انسانها هم همینطور است یا انسان قوی میشوی و پیشرفت میکنی یا ضعیف هستی و باید بمیری.
طبیعت طرفدار ضعفا نیست طرفدار قویها هست پس خودت را قوی میکنی .در مورد حیوانات هم همینطور هست شیر ضعیف زمین میخوره و کشته میشود در هر مورد تمام طبیعت اینطور هست یک گیاه ضعیف از بین میره یک گیاه قوی میتواند ریشهاش را قوی نگه دارد و تکاملش را طی کند و قوی شود.
این همه پیشرفت که تو جهان میبینیم حاصل این هست که ضعیفها رفتن و قویها موندن و قویها نسل خودشان را گسترش دادند و این همون جور طی میلیاردها سال ما داریم جهان بینظیر را میبینیم که همه چیز به طرز جادویی فوق العاده است و این حاصل این تکامل است.
حاصل از بین رفتن ضعیفها و ماندن قویها و ادامه نسل قویترها.
و این را طبیعت داره انجام میدهد برای بهبود پیدا کردن.
هیچ وقت فکر نکنید که خداوند طرفدار ضعیفهاست یا بدبخت بیچارهها هست یا فکر کنی خداوند دلش برای تو میسوزد هوای تو را دارد و بهت کمک میکنه.
خداوند هوای کسی را دارد که ایمان دارد قدرت دارد حرکت میکند توکل داره آدم ضعیف حمایت نمیشود از طرف خداوند و باید ایمانش را تقویت کند تا در این جهان بماند یا از بین میرود مانند درختی که موریانه زده که با طوفان از بین برود.
این اساس پیشرفت جهان است اساس تکامل است این با ایده اصلی خداوند سازگار است که باید جهان پیشرفت کند.
یک شخصیت قوی بعد از طوفانهایی که در طبیعت رخ میدهد شکوفا و قویتر میشود بهتر میشود و یک عالمه آدمهای ضعیف از بین میروند و غربال میشوند.
پس به جای اینکه از طوفانها بترسی به فکر این باش که چطور خودم را قوی کنم.
جهان به افرادی که قویتر هستند پاداش میدهند در مورد حیوانات قویتر جسمی هست و در انسانها قویتر ذهنی است،کسانی که ایمان و باور قویتری دارند.
ما باید نگاه انسانی که به خداوند داریم را عوض کنیم با نگاه قانون مداری خداوند.
خداوند بر اساس معشیتش حرکت میکنه هیچ استثنایی قائل نیست هیچ دلسوزی وجود نداره هیچ احساساتی شدن در کار خداوند وجود نداره و نبوده و نخواهد بود.
بنابراین نگاهتان را به خداوند عوض کنید نگاهتان را به زندگی عوض کنید و تمرکز کنید روی خودتان برای پیشرفت کردن و بهبود کردن خودتان و برای تقویت ایمانتان آن خدایی که جهان را مدیریت میکنه دلسوزی نمیکنه و احساساتی نمیشود.
در قرآن گفته شده که: وقتی میمیرند فرشتگان از او میپرسند در زمین چگونه زندگی کردید میگویند ما مستضعف بودیم ما مورد ضعف واقع شدیم فرشتهها میگویند که مگر زمین خداوند پهناور نبود که مهاجرت کنیم با ضعیف بودن شما پاداشی به شما داده نمیشود.
به قول قرآن که میگه شما هر مصیبتی که سر خودتان آوردید به ما قدمت ایدیهم هست واسطه هر کاری که انجام دادهای است و هر چیزی که به تو میرسد از طرف خداوند است اگر دری برایت باز میشود نه به این دلیل که به اندازه کافی بلا سرت آمده و خداوند دلش سوخته اتفاقاً موقعی هست که از غیر وابستگی به خداوند خودت را رها کردی و درها برایت باز شده است.
آن جاهایی که دلت را از غیر خداوند میبری و درها برایت باز میشود اگر در باز شد نه به این دلیل که خداوند دلش به حالش سوخته به این دلیل هست که تو دلت و تکیهات را از غیر خداوند بریدهای تو از شرک دور شدی تو توحیدیتر عمل کردی و نیاز بوده که حسابی بخوره توی گوشت تا بیدار شوی و موقعی بیدار شدی از غیر خدا بریدی و توکل کردی به الله.
چقدر زیبا گفتید استاد چقدر من این نگاه رو همیشه داشتم و شما مهر حقیقت رو بر اون زدید اخه هر از گاهی با خودم میگفتم امیرحسین این نگاه خودخواهانس چرا این نگاه رو داری نکنه ادم بدی هستی ولی واقعا حقیقته استاد در دنیا همیشه و در همه جهات همینه طوفان های از جنس متفاوت میان تو زندگی ما برای امتحان کردن برای اینکه نشون داده بشه چقدر محکمیم چقدر این باوری که ساختیم چقدر این تغییر شخصیتی که ازش حرف میزنیم مستحکمه و حرف تو خالی نیست به قول شما اگر ادم میخواد بفهمه تغییر کرده باید ببینه اگر در همان شرایطی که قبلا رفتار نامناسب داشته و خراب شده باور هاش الان و رفتاری داره این طوفان ها انقدر میان انقدر میان و تکرار میشن تا درست شیم تغییر کنیم قوی شیم بهتر شیم فکر میکنم داخل کتاب چهار اثر خوندم ولی این جمله خیلی نظر من رو جلب کرد
گاهی اوقات زندگی شمارا در وضعیت قبل قرار میدهد تا ببیند درس آموخته اید یا ن!؟
طوفان میاد چه بخواهیم چه نخواهیم این ما هستیم ک باید بهش نشون بدیم ساختیم قوی تر شدیم عیب رو برطرف کردیم و تغییر کردیم یا نه زیر بار طوفان خراب میشیم تا طوفان بعدی که میاد
الهی شکرررر چه جمله ی قشنگی انگار همش واقعا به هم مربوطه موفقیت موفقیت میاره بیش از اندازه موافقم اصلا فرد موفق موفقیت کسب کردن واسش میشه آب خوردن چون باور داره که میتونه چون قوی شده راحت شده واسش
فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا
این ماییم که نشون میدیم اسونه یا سخته این ماییم ک با قوی شدنمون نشون میدیم این طوفانه که داره میاد میتونه خرابمون کنه یا نه محکم شدیم واسش
طوفان میاد ولی این طوفان های به اندازه هرکس و اگر ازش رد بشه آدم خیلی بزرگتر از قبلش میشه
در ابتدا باور هاش و سپس زندگیش
ما باید شخصیتی بسازیم ک با یه تلنگر خراب نشه البته شخصیت خوب با باور خوب
که این رو خود زندگی و حس و حال خود فرد تعیین میکنه که شخصیتی که ساخته خوبه یا بده
وای استاد عجب فایلی بود من یه باور مخرب چندین ساله مو پیدا کردم اینکه آدم ها در شرایط سخت ذات بدشونو نشون میدن و نشون میدن و این باور چنان در من ریشه پیدا کرده بود و اصلا متوجهش نبودم با اینکه اینقدر دارم روی باورهام کار میکنم ، واقعا سپاسگزارم که باعث شدید شناسایی کنم
چقدر باور زیبایی داشته اون خانم آمریکایی که انسانها ذات خوبشونو موقع سختی بیشتر نشون میدن ، کیف کردم ازین باور ، ازون خانم هم سپاسگزارم و از خداوند بیشتر از همه که اون خانم رو در مسیر شما قرار داد و شما این فایل زیبا رو ضبط کردین و من شنیدم
خدایا هزاران هزار بار شکر بابت شناسایی این باور
الان که فکر میکنم میبینم چقدر بابت داشتن این باور آسیب دیدم و اذیت شدم ، و دلگیر شدم از آدم ها نگو مشکل خودم بودم با این باور داغون
هنوز وسط گوش دادن این فایل هستم اما باید میومدم و اینو مینوشتم و نهایت سپاسگزاری رو انجام میدادم
برم برای گوش دادن به بقیه فایل
استاد جونم خداروشکر میکنم که هستید
خداروشکر بابا حضور ارزشمندتون
هر روز و هر روز بابت وجود تون در دفترم شکر گزاری میکنم
و سپاسگزارم از خداوند مهربونم که من و در این مسیر قرار داد
داشتم به این فکر میکردم که همه ی حیوانات اگه با معلولیتی به دنیا بیان همون پدر مادره هم اجازه رشد بهش نمیدن, یا اگر بعدا مشکلی براش به وجود بیاد بازهم همین اتفاق از هم نوعاش یا جفتش سرش میاد یا دیگر حیوانات تا از بین بره, دخترخالم دوتا عروس هلندی داشت که اونی ک نر بود خیلیییی شیطون و شنگول بود ولی پاش گیر کرد بین در و از بین رفت و از وقتی یه پایی شد جفتش همیشه میزنه تو مغز سرش با نوک! دقیقا از وقتی ضعیف شد
ولیییی در مورد ادمها از یه زاویه دیگه که نگاه کنیم اصلا اینطور نیست
خداوند به همه ی انسانها فرصت برابری داده, مثلا اگه یه بچه ای معلول به دنیا بیاد بیشتر هواشو دارن و اگه خودش بفهمه لیاقت هاشو میتونه خودشو همسان با ادمهای سالم بیاره بالا و پیشرفت کنه در هررر زمینه ای!!! ادم این موقع ها میگه خب از نظر درسی و اینا میتونند ولی یه فردی مثل نیک وویچیچ که دست و پا نداشت از نظر فیزیکی و ورزش هم خودشو هم سطح بقیه میدونست و انجامش داد,من واقعا نمیدونم چجووووری اخه کرال میره این بنده خدا!
میخواستم از دیدگاه لیاقت های انسان بگم تو این فایل, اون موقعی که بحث احساس لیاقت بود و شما میگفتید به بیرون خودت نناز و ما بخاطر فرکانسیک بودنمون ارزشمندیم, بخاطر قدرتهای درونی اینحوری بهش فکر نکرده بودم که ضعیف ها درجهان به غیر از انسان فرصتی بهشون داده نمیشه ولی انسانها با هر شرایطی فرصت دارند, و این لیاقتیه که خدا ازش صحبت میکنه به زندگی
اون موقع ها که با مفهوم بخشنده بودن خدا اشنا شده بودم اصلا تو کتم نمیرفت که مگه میشه هرلحظه تصمیم بگیری اشتباهای قبلیت پاک بشن و تاثیر نداشته باشند تو تصمیمات بعدیت مثلا انقدرر باورام بیخود بود که اگه نمره امتحانم خراب میشد طبق حرفهای مامانم بخاطر این بوده که دوسه روز پیش حرف مامانمو گوش نکردم و ازین به بعدهم همینه و دیگه اون گناه لنتی پاک بشو نیس حالا هرچقدرم کوچیک, ولی واقعا خداوند واقعییی به انسان جور دیگه ای برخورد داره که با هیچ کس دیگه تو جهان چنین برخوردی نداره
احساس خوبی بهم داد این رشته افکار و دوست داشتم بنویسمش
استاد جان اول میخام از شما تشکر کنم به خاطر بخشندگی شما که دست و دلبازانه مواردی رو در فایل های دانلودی توضیح میدین که در محصولات میگین . تو زمینه شفاف گویی از قانون اصلا خساست ندارین . ذهن هر کسی باشه میگه اینو نگه دارم ازش پول در بیارم اما شما با قدرت بیان میکنین آنچه که درست است ، چون ایمان دارین خداوند از هزاران طریق به شما ثروت میرسونه.
و تشکر میکنم که فایل ضبط کردین عاقا دلم براتون تنگ شده بود ، همچنین مریم جان که خیلی وقته ندیدمشون.
میخوام از تضادی بگم که بیدارم کرد . از تضادی که پاشنه آشیلمه و گهگاهی اذیت میکنه . باوری که از کودکی در من شکل گرفته مادر ها در بچه بزرگ کردن تنها هستن و بچه رو به سختی بزرگ میکنن(پدر ها هم بی خیالن مسئولیت با مادرهاست) این تفکر باعث شد تمام بار مسئولیت واقعا برعهده من باشه و خسته بشم از حجم کار. به این فکر کردم اینجا قانون چجوری کار میکنه ؟ آیا منم که از بچه نگهداری میکنم یا خدا ؟ چجوری باورسازی کنم به نفعمه؟ نعمت های خدا رو به خودم یادآوری کردم ساره خانوم هر جایی از خدا درخواست داشتی اجابت کرده :
– ساره خانوم اون زمان که دکتر ها میگفتن شاید سخت بچه دار بشی و باور نکردی ، مثل آب خوردن و رایگان خدا این دختر رو بهت هدیه داد .
– اون زمان که بچه ات 10 روز زردی داشت خوب نمیشد وقتی تسلیم شدی خدا راه نجات نشونت داد بچت دو روزه خوب شد
– اون زمان که بچت همیشه سر تب و مریضی ، بیمارستان بستری میشد از جایی که حرف دکترا رو باور نکردی با هدایت های ساده و طبیعی خداوند راحت سیستم ایمنی بچت قوی شد . حتی از اونایی که شیر مادر میخوردن قوی تر شد .
– ساره اونجایی که فکر میکردی دخترت رو کجا واسه مهد بفرستی دلت یکم آزادی میخواست ، وقتی از تقلا دست برداشتی یک انسان های شریف سر راهت اومدن که واقعا مهربونن و به مهدی هدایت شدی که عقل جن هم بهش نمیرسید اینجا هم میتونه مهد باشه!
بله، در هیچکدوم مراحل هیچ انسانی کمک خاصی بهم نکرد همه ی این چالش های زندگیم رو خدا حل کرد . اعتراف میکنم در ابتدای همه ی این چالش ها از همسرم توقع یاری داشتم اما یبار یهو سوره حمد رو خوندم و تلنگری بهم زد . عاقاااا فقط توی رب عالمین بندگی میکنم فقط هم از تو یاری میخوام نه همسر!
من الان هیچ ایده ای ندارم که چه رفتاری و چه واکنشی نسبت به همسرم داشته باشم اما طبق قانون سعی میکنم تمرکزم رو از ایشون بردارم چون احساسم رو بد میکنه ، تا خداوند هدایتم کنه به مسیر درست در روابط.
در امر بچه داری همه کس و کار من ، همه یار و یاور من خداست . در واقعیت خداست که کار سخت نگهداری و منظم کار کردن جزء جزء وجود دخترم رو انجام میده نه من . با خدا تقسیم کار کردم گفتم : کار سخت با تو ، بازی و لذت بردنش با من :)
به نام خداوند بخشنده و مهربان خداوندی که هر آنچه دارم از آن اوست
سلام به استاد عزیزم چقدر از دیدن این فایل جدید خوشحال شدم مثل همیشه دست خداوند هستید و ما رو هدایت میکنید بینهایت سپاس گذارم اول از خداوند وبعد از شما بابت این فایل فوقالعاده
هرچقدر توحید رو به خودمون یادآوری کنیم بازم کمه خیلی به موقع بود این فایل همیشه آرزو داشتم جزو افرادی باشم مثل شما که وقتی خداوند آروم روی شونم میرنه سریع متوجه بشم ولی حقیقتش من از اونا بودم که تا مجبور نمیشدم بیدار نمیشدم تا مرز نابودی میرفتم البته الان به لطف خداوند با آموزش های شما خیلیییییی بهتر شدم
من کسب کار چهار سالم به خاطر باور های شرک آلودی که از جامعه و اطرافیان گرفته بودم تقریبا چهار بار کامللل نابود شد و هر بار خداوند درستش کرد(. وقتی تسلیم میشدم خداوند دری باز میکرد) ولی من دوباره میخوابیدم و با شرک خودم نابود میشد تا بلاخره با شما آشنا شدم و مسیر عشق و علاقم رو که میدونستم ولی بخاطر باور های شرک آلودم مدرک و ترس ها و تردیدها و احساس عدم لیاقت واردش نمیشدم دنبال کردم و اون کسب و کار نا مناسب رو که بخاطر ترس هام و حرف مردم رها نمیکردم جرعت کردم و رهاش کردم و آزاد شدم و چقققدررر پیشرفت کردم وقتی اینبار هدایت الله رو اجابت کردم
من بارها بخاطر شرک و وابستگی روابط و آدم های فوق العاده ای رو که خداوند بعد از تسلیم شدنم وارد زندگیم کرده بود از دست دادم جالبه بار ها هم وقتی واقعا بعد از زجر کشیدن از دست دادن اون افراد ب تسلیم و رها کردن رسیدم همون افراد خودشون ب زندگیم برگشتن چقدر قوانین خداوند بی نقص و عجیبه و چقدر بعضی از ادما از جمله خود من نابینا هستیم در درک این قوانین ساده ای ک هر روز داریم باشون زندگی میکنیم و جلوی چشم ما هستن
الان که فکر میکنم از خیلی از کارهای شرک آلود خودم تعجب میکنم مثل پول قرض گرفتن بار ها و بارها زنگ زدم از بعضی ها پول قرض میگرفتم ولی از خدای خودم طلب نمیکردم یادمه دعا میکردم از خدا میخواستم زنگ بزنم ب فلانی پول ب من قرض بده الان نمیدونم بخندم ب خودم یا گریه کنم فقط خداروشکر میکنم که دیگه هیچ ربطی ب اون شخصیت گذشتم ندارم
واقعا به این باور رسیدم که هیچ قدرتی جز خداوند نمیتونه ب من کمک کنه اگر همه ی مردم دنیا جمع بشن و بخوان ب من کمکی کنن در توانشون نیست هیبچچچ کاری برای من انجام بدن و اگر همه ی مردم دنیا جمع بشن بخوان منو زمین بزنن هم هیچ آسیبی نمیتونن ب من برسونن چون قدرتشو ندارن مگر من باورشون کنم و خود من هم نمیتونم به کسی کمکی کنم یا آسیبی برسونم اگر هم کاری در حق کسی کنم در حقیقت به خودم کردم چه خوب باشه چه بد و همین یه دیدگاه و طرز فکر چه آرامشی به من داده و از دنیای اطرافم منو جدا کرده و رهام کرده
یادمه چقدر میترسیدم از گرونی و تورم از بالا رفتن قیمت دلار و باور داشتم این واقعیته که هرچقدر ما تلاش کنیم بلاخره شرایط بد اقتصادی مارو عقب میندازه و تاثیر داره در زندگی و کسب و کارمون و این جمله ها رو هر روز من میشنیدم از اطرافیانم و الان چقدر طرز فکر من تغییر کرده در پس اون چقدر شخصیت من و آدم های اطرافم و مسیر زندگیم عوض شد وقتی افکار و باورهای من تغییر کرد خداروشکر
ترس ها و نگرانی های من به لطف خدا هر روز داره کمتر میشه از وقتی که قدرتی رو که به عوامل بیرونی داده بودم میگرم و به خدا میدم و و هر روز دارم توحید داشتن و دوری از شرک رو تمرین میکنم چون میدونم توحید هم تکاملیه
چقدر من قدرت میدادم ب آدم ها حرف مردم به چشم مردم چقدر باور داشتم میتونن زندگی منو ب هم بریزن و واقعا بد ظلمی بود ک ب خودم میکردم و بد عذابی داشت نتیجه ی طبیعی و منطقی شرک عذابه این ظلمیه که ما ب خودمون میکنیم
من کل زندگیم رو بررسی کردم هرجا به غیر خداوند قدرت دادم نتیجش عذاب بود و کی اینکارو کرد؟ خودم به خودم ظلم کردم و هرجا ب خدا توکل کردم و ب غیر از خداوند قدرت ندادم توحید رو انتخاب کردم معجزه ها رخ دادن این قانونیه که هیچ راهی برای انکارش وجود نداره به قول شما استاد عزیز همه بدون استثنا این تجربه رو و این الگو رو تو زندگیشون داشتن ودیدن و خواهند دید
منم مثل خیلی های دیگه نگاهم به خداوند مثل یک انسان بود و جالبه که باور داشتم خدا نمیزاره کسی همیشه خوشبخت باشه و خوشحال یه مدت که ببینه داره کسی از زندگی لذت میبره سریع یه عذاب نازل میکنه یادمه همیشه میترسیدم خوشحال بشم یا زیاد نمبخندیدم چون باور داشتم خدا ناراحت میشه و به عذاب میفرسته جالبه که بارها و بارها من و خانوادم ب خاطر این اعتقاد مسخره تجربه های نا جالبی داشتیم و الان اومدم تو این مسیر و میبینم احساس خوب= اتفاقات خوب چه تفاوت عظیمی بین قانون جهان هستی و باورهایی که من از جامعه و اطرافیانم گرفتم هست خیلی زمان برد تا بتونم بدون ترس احساس خوب داشتن رو تمرین کنم
چه باور هایی رو خودمون میسازیم چه اتفاقاتی رو خودمون خلق میکنیم و ب خداوند نسبت میدیم
امیدوارم خداوند ما رو به راه راست به راه کسانی که به آنان نعمت داده هدایت کنه نه راه کسانی که به آنان غضب کرده و نه راه گمراهان
استاد بینهایت برای این فایل فوق العاده ازتون سپاس گذارم و بینهایت برای وجود شما و هدایت به این مسیر الهی از رب العالمین سپاس گذارم
برای شما و همه ی دوستان عزیزم هدایت خداوند رو آرزو دارم در پناه الله باشید
سلام به همه دوستان گلم در بهشت مجازی و استادان نازنینم در بهشت حقیقی
من دوست دارم داستان هدایت خودم رو به سمت استاد عباس منش و اتفاق های که از ایمان و شرک هام داشتم رو بگم
من الهه هستم 25ساله از کرمان از بچگی عاشق زندگی نامه پیامبر ها بودم از نماز خوندن فراری ولی یه دختر چادری و مذهبی که همش با احساس گناه بزرگ شد خلاصه من همیشه عاشق پیامبرا بودم مخصوصا حضرت ابراهیم اما تا زمانی که یه فیلم بود که عید قربان اونو پخش میکردن و ابراهیم زن و بچش رو در بیابان رها کردو من چون بچه بودم از شخصیتش متنفر شدم چون من بچه طلاقم و کلا با واژه پدر غریبه ام اون فیلم باعث شد بیشتر از همه پدر ها بدم بیادولی بازم در اعماق قلبم ابراهیم رو دوست داشتم و هنوزم دارم و من 17سالگی ازدواج کردم و همسرم همیشه دنبال استاد های موفقیت بود و من همیشه ازشون متنفر تا اینکه یکی از اساتید اسم استاد رو به عنوان کلاهبردار در فیلم های اموزشیشون بردن و همسرم کنجکاو شدن بدونن کین و متاسفانه از طریق غیر قانونی با محصول استاد که فکر کنم از ثروت ها بود اشنا شد و زمانی که همسرم وارد سایت استاد شدن و متوجه شدن استاد راضی نیست اومدن بهاش رو پرداخت کردن و من چون از اون اساتید بدم میومد فکر میکردم استادم مثل ایشونه و قضاوت میکردم مخصوصا گارد داشتم نسبت به انرژی بودن خداوند و چک و لقد ها خوردم از این شرک هام و باورهای گذشتم تا اینکه پارسال که حسابی کتک خورم ملس شده بود و با یک تضاد بدی از لحاظ روحی و روانی اونم با خانواده خودم خوردم که تا چند ماه فقط گیج بودم و همه رو مقصر میدونستم الا خودم رو و با شروع تضاد من چون دیگه هیج جا نمیرفتم گفتم بزار سرک بکشم ببینم حالا استاد عباس منش چی میگه و چکار میکنه و اولین فایل هایی که برام جذاب بودند سریال زندگی در بهشت بود اوایل فقط دیدن بود حالم رو خوب میکردن و فکرم از اون موضوع میومد بیرون کم کم شروع شد دیدگاه های انتخابی هر فایل رو میخوندم من حتی بلد نبودم کامنت نوشتن یعنی چی عقل کل کجاست نشونه من چی میگه اما به مرور زمان رفتم و کنجکاوی کردم همه جای سایت رو و روز های اول فقط دیدن سریال بود بعد کم کم شدن فایل های توحیدی و من گاردی که نسبت به اون اساتید داشتم رو خیلی کمتر نسبت به استاد داشتم ولی داشتم
من همراه همسرم تواین سال ها اونم در حدی که همسرم سریال سفر به دور امریکا نگاه میکرد و بعد من از کنار همسرم رد که میشدم یا خودش بهم میگفت بیا این فایل و نگاه کن سری از تاسف براش تکون میدادم که با اینا با دیدن زنای لخت میخواد زندگیشو تغییر بده وای الان خندم میگیره به این دیدگاهم و حق میدم که اونجور فکر کنم چون گمراه بودم خلاصه منی که از این دیدگاه و نگاه به استاد شدم شیفته و شیدای ایشون اگه ولم میکردی همش میخواستم تو سایت باشم و زمانی که معرفی دوره احساس لیاقت اومد من دیوانه شدم که به خدا من این دوره رو میخوام هرجور شده و من در اون زمان نه میدونستم باور چیه نه ترمز نه تضاد نه هیچی به خدا هیچی نمیدونستم فقط هدایتی روز به روز داشتم پیشرفت میکردم و ما تونستیم دوره احساس لیاقت رو بخریم وای چه دوره ای به خدا قسم روحم پرواز میکرد ما فکر کنم ابان خریدیم دوره رو تا خود عید نوروز من روی ابر ها بودم حالم خوب بود سپاسگذار بودم اما رسید به وقتی که ما مشرک شدیم ما عید رو به همه گفتیم که خونتون نمیاییم وچون ماه رمضون هم بود و دلم هم نمیومد که ارامشی که داشتم رو با رفتن به خونه دیگران به هم بزنم به همه با تبریک عید گفتیم که نمیاییم و ما فقط به خاطر اعراض نکردن و توجه کردن به حرف یکی از نزدیکان مون که فقط پیام داد و اعتراض خودش رو گفت ما نتونستیم اعراض کنیم و چک و لقد ها از شرک شروع شد ما به اون ادم قدرت دادیم از قضاوت شدن توسط دیگران ترسیدیم اینکه بقیه چی میگن و شروع شد بازی جوری ضربه خوردم جوری خوردم زمین که فقط خدا به دادم رسید بلندم کرد من پس کله ای هم نخوردم من سقوط ازاد کردم اونم به دستان خودم و شروع شد پسر عزیزم بیمار شد اونم دونه ای در گردنش شرک بعدی قدرت دادن به دکتر که حتما اینا کاری میکنن ولی همه تشخیص اشتباه میدادن ایمان تازه جوانه زدم داشت نابود میشد انگار راه رو گم کردم و از گمراهان شدم کارم شد گریه و گریه دیگه یک کلمه از حرف های استاد تو ذهنم نبود گذشت و گذشت هدایت ها اومد دکتر بهش چرک خوشکن داد گفت دونه از تو کوچولو میشه و بعد رفع میشه همسر من که اصلا کاری به خوردن دارو های بچه وقتی مریض میشد نداشت خدا مامورش کرد سر ساعت اگه نصف شبم بود بیدار میشد بچرم بیدار میکرد داروش رو سر موقع همون قدر سی سی بهش میداد گذشت و گذشت دیدیم به جای اینکه دونه از تو خشک بشه داره هی بزرگ تر و متورم تر میشه دکتر قبل اینا گفته بود اگه خوب نشه باید بستری بشه بچه. منکه دیگه خودمو باختم اما همسرم واقعا ازش سپاسگذارم که کنترل میکرد ذهنش رو و منو هم اروم میکرد وای از نجواهای شیطان که دور از جون بچم تا دم مرگش هم منو میبرد و رسید و رسید تا روز هفتم خوردن دارو ها و ما روز هشتم یا نهم باید بچه رو میبردیم بستری بشه وضعیت خیلی بدی بود ولی من حال بدم رو تا همونجا ادامه دادم و خسته شده بودم از تمام گریه هام و حال بدم رو داشتم به بچم هم منتقل میکردم و اونم داشت افسرده میشد که چی شده حالا فک کنم روز ششم بود به خودم اومدم یا هفتم ولی اومدم گفتم گور بابای همه چی یه آهنگ بندری گذاشتم و شروع کردم به حال خودم و بچم رو خوب کردن و جلسه دوم احساس لیاقت رو با دقت گوش دادن و کم کم حس خوبه پایدار شد انگار خیالم راحت بود که همه چی حل میشه من بااینکه حالم خیلی بد بود ولی اون امیده هم بود و نیاز داشتم به تلنگر که پایدارش کنم روز هفتم با احساس عالی شروع شد بعد از ظهر بود هوا عالی بود و کمی سرد و من پنجره اشپز خونه رو تا هوا گرم نمیشد بازش نمیکردم تا اینکه عرفان اومد و گیر داد که میخوام برم بالا اون موقع هم حرف نمیزد و فقط اشاره میکرد منم گذاشتمش روی اپن و پنجره رو باز کردم دقیق یادمه حسی بهم گفت لبه های پنجره رو گرد گیری کن منم با حس سپاسگذاری تمام کار هارو انجام میدادم و نگاهم به اسمون و غروب افتابو ابرهای نارنجی که کبوتر ها داشتن همون قسمت پرواز میکردن اصلا یه صحنه رویایی بود بعد من کلا حواسم به این منظره بود و قلبم به تپش افتاده بود از سپاسگذاری هایی که از دیدن این صحنه ها میکردم بعد یکدفعه دیدم پسرم سرشو برگردوند لب تیزی پنجره و دونه ترکید چرک بود که میومد بیرون اصلا شکه شدم کاری که قرار بود با عمل دکترا انجام بدن با یک کار ساده توسط خداوند که خالق اون دکتر است به راحت ترین شکل ممکن دونه تخلیه شد و ایمانم به خداوندبیشتر شد اما آدمه و فراموش کار دوماه بعدش بازم تضاده دیگه و بازم شرک کوتاه مدت و حساب کردن روی ادما و دکتر اما خدارو صد هزار مرتبه شکر علت تمام این بیماری ها رو متوجه شدیم و اونم دندون عرفان بود و قرار بود بکشمیش اما نشانه ها اومد وقتش نیست چون اون زمان فقط باید میکشیدمش راهی جز این نبود اما من استقامت کردم سه ماه و بچم رو از خوردن تمام شیرینی جات ها و مخصوصا کاکائو به لطف خداوند پرهیز دادم و این ماهی نشانه ها اومد که وقتشه درست کنی ریشه رو ریشه این بیماری رو و اونم دندون بود که ترس داشتم اما ایمان هم داشتم ولی از خداوند سوال پرسیدم چرا اون موقع نذاشتی بکشمش میدونی چی گفت گفت اوضاع فرق کرده و شرایط عوض شده تو نمیتونی بچت رو به زور تغییر بدی استاد راست میگفت من داشتم زور میزدم که عرفان شیرینی جات نخوره اونم بچه 4ساله که از وقتی چشم باز کرد فقط این تنقلات دورش بود و من داشتم به زور یه بچه 4سالع رو متقاعد میکردم که نخور و از این بابت خیلی اذیت شدیم هردو ولی گذشت و منم پا روی ترسم گذاشتم و رفتیم دکترش یه خانمی بود که گفت عکس بگیرید و گرفتیم بعد اومد برق اون چراغ بالا رو روشن کرد عرفانم نشست روی صندلی اومد شروع کنه که سوزن رو آماده کنه و دندون رو بکشه متوقف شد دوباره عکس و نگاه کرد و رفت بیرون بعد اومد گفت هر چی فکر میکنم میشه دندون رو نگه داشت و با عصب کشی و روکش درست میشه و هی ما اصرار که دکتر من خسته شدم بکش بره اما انگار اونم مامور بود که نکشه منم واقعا اعتماد کرده بودم به نشانه ها و تسلیم شدم و مارو معرفی کرد به یک دکتر دیگه که مرد بودن وچه انسان شریف و درستکاری بودن و چقدر با بچه ها خوب رفتار میکردن و با صبر و حوصله چون تمام ترس من این بود بچه رو بیهوش کنن و بعد درست کنن اما خدا کارش درسته منو ارجاع داد به دکتری که حوصله و صبر داشت و دندون تمیز با روکش خوشگل نقره ای تحویلمون داد که خدارو صد هزار مرتبه شکر هم بچه راحت شد هم ما
اینم داستان من از هدایت و حمایت های خداوند
درس های من در مورد این موضوعات اینه ماییم که خرابیم خدا کارش درسته ماییم که با شرک هامون با اعتماد نکردن بهش زندگی رو برای خودمون جهنم میکنیم و الان هم درحال حاضر نشانه ها اومده که فقط تمرکز کنم روی ثروت 3در صورتی که من نمیدونستم در چه موردی استاد اونجا صحبت میکنن و زمانی رسیدم به جلسه دوم و مبحث هدایت دیوانه شدم از همزمانی های خداوند عاشق خدامم که هوامو داره
درود بر استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز و دوستان گل
آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل میکند؟
نمیدونم از کجا شروع کنم خدایا خودت هدایتم کن چون این فایل پراز آگاهی هست اگر فقط همین فایل رو چندین بار گوش کنم و عمل کنم به آگاهیهای ک گفته شد کلا مسیر زندگیم عوض میشه
چقدر آدم میتونه قدرت و عظمت خداوند رو ببینه ک طوفانی با چ سرعتی میتونه همه چی رو خراب کنه اونجاست ک باید در مقابل چنین قدرتی پی ببره ک بی قدرت بودن و ناچیز بودن خودش رو در مقابل قدرت بی نهایت پروردگار بیینه و چقدر در مقابل خداوند ناتوانیم
اگر میخوام جزء قوی ها باشم و رشد و پیشرفت کنم باید هر روز وقت بزارم روی خودم و روی باورهام کارکنم چون خداوند به کسانی پاداش میده ک قوی باشن از لحاظ ذهنی و اگر ضعیف باشی و خودت رو پیش خدای خودت ضعیف نشون بدی چون خدا طبق قوانینش فرکانسی از تو میگیره ک هر روز ضعیف و ضعیف ترت میکنه چون خودت اینو میخوای و میبینی تو زندگیت ک فقر بیداد میکنه
وقتی خدا رو مثل انسان میبینم که اگه ناله و زاری کنیم خدا دلش به حالمون میسوزه و ی دری برامون باز میکنه ک خود شخص من قبلا خیلی خدا رو مثل ی مادر دلسوز میدیم ک ی موقع هایی بود با گریه کردن ازش میخواستم گره مشکلاتم رو باز کنه وقتی تونستم درک کنم ک خدا انسان نیست خدا ی انرژی هست ک شکل میگره و با فرکانسی های ک در هر لحظه میفرستم از همون جنس و اساسش میاد تو زندگیم و اگر ی اتفاقی میفته دیگه کمتر دنبال مقصر میگردم بلافاصله میخوام به کسی گیر بدم پیش خودم میگم چ افکاری داشتم ک چنین اتفاقی رو جذب کردم و باید بیشتر روی خودم کار کنم وقتی در مسیر درست باشم اتفاقات عالی میفته اگر ی اتفاقی به ظاهر بد بود باید بخودم بگم چون من تو مسیر درست هستم صد در صد این اتفاق بنفع من تمام میشه و نگاهم رو عوض کنم به اون اتفاقی ک افتاده و این بر میگرده به تمرین کردن و دارم خودم سعی میکنم ک اینکار رو درست انجام بدم
ی جاهایی بوده شرک داشتم و میدیدم ک هرروز دارم پسرفت میکنم و دنبال باورهایی میگشتم ک اصلاح کنم اما بعد از کنکاش در درون خودم و از خدا کمک و هدایت میخواستم ی نشونه بده و بهم الهام کرد ک شرک دارم ک کارم پیش نمیره وقتی اون قسمتی ک شرک رو پیدا میکنی و متوجه میشی و حذف میکنی به بزرگیش قسم 2 ساعت نشده اتفاقات بوم بوم میفته و میفهمی ک سدی بزرگی ساختی بودی از شرک ها در مقابل نعمت هایی ک خداوند پشت این سد بوده و تو اجازه نمیدادی ک جریان پیدا کنه تو زندگیت، فقط کافیه پیدا کنی اون شرک ها رو و بخودش متوکل بشی و روی خودش حساب کنی الان چند روزه صبح ها به محض اینکه بیدار میشم میرم عقل کل باورهای توحیدی رو میخونم ک خدا رو فراموش نکنم چون هر لحظه به یادتش باشم روزم فوق العاده هست و اتفاقات خوب رو تجربه میکنم چون هر چی خوردم از همین شرک هایی ک داشتم و دارم هنوز خدایا خودت پاک کن هر چ شرک دارم چون قبلا فقط میگفتم به خدا ایمان و توکل دارم اما رفتارم و عملم ی چیزی دیگه ایی میگفت و نتایج نمیومد و هنوز شرک ها هست و دارم سعی میکنم خودم رو اصلاح کنم با رفتار و کردارم نشون بدم ک به خداوند ایمان دارم کجاها معلوم میشه ک بخداوند ایمان و توکل دارم؟جاهایی ک شرایط ی کوچلو سخت میشه اونجا هست که آیا سربلند بیرون میای آیا میتونی ذهنت رو کنترل کنی به محض اینکار رو بکنی ی پله به خداوند نزدیک میشه و پاداش دریافت میکنی
استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز ممنونم ازتون ک این فایل پر از آگاهی رو منتشر کردین و چقدر بهم کمک شد ک حواسم باشه روی مشتری حساب باز نکنم و حواسم باشه رو مدیر حساب نکنم حواسم باشه رو دیگران ک وعده میدن قول میدن حساب نکنم و فقط و فقط روی خودش حساب کنم
بادورود به استاد عباس منش عزیز وخانوم شایسته عزیز استاد خیلی از شما ممنونم بابت این فایلهای عالی که جهت آگاهی ما میزارین سپاسگزارم .
بلی من خودم اول قبل از اینکه با قوانین آشنا بشم خداوند رو همچون مادر فرض میکردم البته نه مانند مادر ولی با خودم فکر میکردم که خداوند هوای افراد ضعیف ومریض و… بیشتر از دیگربندگان ش داره ومن خورمو زمانی که مسایل و مشکلات مالی شدید داشتم میگفتم حتما خداوند به ناله ها وگریه های بندگانش بیشتر توجه میکند ومن هم اینطور رفتار میکردم میرفتم ساعتها در کوه ووبیابانگریه میکردم و التماس میکردم به خداوند ولی دریغ از یه گشایش کوچک و کم کم به قول شما استاد با خودم میگفتم این خدا چقدر ظالمانه رفتار میکند منو نمیبینه به حرفهای گوش نمیدهد وین گینه از خدا درست کردم توی خودم چیه همه میگفتن که عدالت خدا کجاست کدام عدالت واز این حرفها وکذشت تا من با قوانین آشنا شدم و بخصوص با شما استاد عزیز که با گوش کردن به فایلهای شما پفک. کردن در مورد خداوند ونحوه اداره عالم خیلی باخودمدکلنجار میرفتم که نه اینطور نیست چون من چندین سال در مورد خداوند چیزهای دیگه شنیده بودم ولی با منطق های شما استاد عزیز بالاخره واقعاً از ته دل قانع شدم وبا دقت کردن به قوانین وبرخورد خداوند به موضوعات به باور قوی رسیدم که عدالت خداوند هیچ نقصی ندارد این نقص ها از طرف من بود وخدارو شکر میکنم که به این مسیر زیبا هدایت شدم باتشکر از استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته وتمام دوستان .
به نام خداوند بخشنده مهربان
باسلام
نکات ارزشمند استاد:
وقتی طوفان وزلزله و سیل میآید خیلی برکت و نعمت داخلش هست و اینها محبتهایی هستند برای بهبود برای پیشرفت برای بهتر شدن در راههای بهتر.
در این مواقعها چقدر قدرت خداوند را میبینیم و چقدر و ناچیز بودن خودمان را در مقابل پروردگار میبینیم.
این نشان میدهد که ما چقدر در مقابل خداوند ناتوان هستیم و خداوند چقدر عظیم هست.
این طوفانها هم در مورد انسانها هم همینطور است یا انسان قوی میشوی و پیشرفت میکنی یا ضعیف هستی و باید بمیری.
طبیعت طرفدار ضعفا نیست طرفدار قویها هست پس خودت را قوی میکنی .در مورد حیوانات هم همینطور هست شیر ضعیف زمین میخوره و کشته میشود در هر مورد تمام طبیعت اینطور هست یک گیاه ضعیف از بین میره یک گیاه قوی میتواند ریشهاش را قوی نگه دارد و تکاملش را طی کند و قوی شود.
این همه پیشرفت که تو جهان میبینیم حاصل این هست که ضعیفها رفتن و قویها موندن و قویها نسل خودشان را گسترش دادند و این همون جور طی میلیاردها سال ما داریم جهان بینظیر را میبینیم که همه چیز به طرز جادویی فوق العاده است و این حاصل این تکامل است.
حاصل از بین رفتن ضعیفها و ماندن قویها و ادامه نسل قویترها.
و این را طبیعت داره انجام میدهد برای بهبود پیدا کردن.
هیچ وقت فکر نکنید که خداوند طرفدار ضعیفهاست یا بدبخت بیچارهها هست یا فکر کنی خداوند دلش برای تو میسوزد هوای تو را دارد و بهت کمک میکنه.
خداوند هوای کسی را دارد که ایمان دارد قدرت دارد حرکت میکند توکل داره آدم ضعیف حمایت نمیشود از طرف خداوند و باید ایمانش را تقویت کند تا در این جهان بماند یا از بین میرود مانند درختی که موریانه زده که با طوفان از بین برود.
این اساس پیشرفت جهان است اساس تکامل است این با ایده اصلی خداوند سازگار است که باید جهان پیشرفت کند.
یک شخصیت قوی بعد از طوفانهایی که در طبیعت رخ میدهد شکوفا و قویتر میشود بهتر میشود و یک عالمه آدمهای ضعیف از بین میروند و غربال میشوند.
پس به جای اینکه از طوفانها بترسی به فکر این باش که چطور خودم را قوی کنم.
جهان به افرادی که قویتر هستند پاداش میدهند در مورد حیوانات قویتر جسمی هست و در انسانها قویتر ذهنی است،کسانی که ایمان و باور قویتری دارند.
ما باید نگاه انسانی که به خداوند داریم را عوض کنیم با نگاه قانون مداری خداوند.
خداوند بر اساس معشیتش حرکت میکنه هیچ استثنایی قائل نیست هیچ دلسوزی وجود نداره هیچ احساساتی شدن در کار خداوند وجود نداره و نبوده و نخواهد بود.
بنابراین نگاهتان را به خداوند عوض کنید نگاهتان را به زندگی عوض کنید و تمرکز کنید روی خودتان برای پیشرفت کردن و بهبود کردن خودتان و برای تقویت ایمانتان آن خدایی که جهان را مدیریت میکنه دلسوزی نمیکنه و احساساتی نمیشود.
در قرآن گفته شده که: وقتی میمیرند فرشتگان از او میپرسند در زمین چگونه زندگی کردید میگویند ما مستضعف بودیم ما مورد ضعف واقع شدیم فرشتهها میگویند که مگر زمین خداوند پهناور نبود که مهاجرت کنیم با ضعیف بودن شما پاداشی به شما داده نمیشود.
به قول قرآن که میگه شما هر مصیبتی که سر خودتان آوردید به ما قدمت ایدیهم هست واسطه هر کاری که انجام دادهای است و هر چیزی که به تو میرسد از طرف خداوند است اگر دری برایت باز میشود نه به این دلیل که به اندازه کافی بلا سرت آمده و خداوند دلش سوخته اتفاقاً موقعی هست که از غیر وابستگی به خداوند خودت را رها کردی و درها برایت باز شده است.
آن جاهایی که دلت را از غیر خداوند میبری و درها برایت باز میشود اگر در باز شد نه به این دلیل که خداوند دلش به حالش سوخته به این دلیل هست که تو دلت و تکیهات را از غیر خداوند بریدهای تو از شرک دور شدی تو توحیدیتر عمل کردی و نیاز بوده که حسابی بخوره توی گوشت تا بیدار شوی و موقعی بیدار شدی از غیر خدا بریدی و توکل کردی به الله.
یاحق.
به نام خداوند جان و خرد
چقدر زیبا گفتید استاد چقدر من این نگاه رو همیشه داشتم و شما مهر حقیقت رو بر اون زدید اخه هر از گاهی با خودم میگفتم امیرحسین این نگاه خودخواهانس چرا این نگاه رو داری نکنه ادم بدی هستی ولی واقعا حقیقته استاد در دنیا همیشه و در همه جهات همینه طوفان های از جنس متفاوت میان تو زندگی ما برای امتحان کردن برای اینکه نشون داده بشه چقدر محکمیم چقدر این باوری که ساختیم چقدر این تغییر شخصیتی که ازش حرف میزنیم مستحکمه و حرف تو خالی نیست به قول شما اگر ادم میخواد بفهمه تغییر کرده باید ببینه اگر در همان شرایطی که قبلا رفتار نامناسب داشته و خراب شده باور هاش الان و رفتاری داره این طوفان ها انقدر میان انقدر میان و تکرار میشن تا درست شیم تغییر کنیم قوی شیم بهتر شیم فکر میکنم داخل کتاب چهار اثر خوندم ولی این جمله خیلی نظر من رو جلب کرد
گاهی اوقات زندگی شمارا در وضعیت قبل قرار میدهد تا ببیند درس آموخته اید یا ن!؟
طوفان میاد چه بخواهیم چه نخواهیم این ما هستیم ک باید بهش نشون بدیم ساختیم قوی تر شدیم عیب رو برطرف کردیم و تغییر کردیم یا نه زیر بار طوفان خراب میشیم تا طوفان بعدی که میاد
الهی شکرررر چه جمله ی قشنگی انگار همش واقعا به هم مربوطه موفقیت موفقیت میاره بیش از اندازه موافقم اصلا فرد موفق موفقیت کسب کردن واسش میشه آب خوردن چون باور داره که میتونه چون قوی شده راحت شده واسش
فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا
این ماییم که نشون میدیم اسونه یا سخته این ماییم ک با قوی شدنمون نشون میدیم این طوفانه که داره میاد میتونه خرابمون کنه یا نه محکم شدیم واسش
طوفان میاد ولی این طوفان های به اندازه هرکس و اگر ازش رد بشه آدم خیلی بزرگتر از قبلش میشه
در ابتدا باور هاش و سپس زندگیش
ما باید شخصیتی بسازیم ک با یه تلنگر خراب نشه البته شخصیت خوب با باور خوب
که این رو خود زندگی و حس و حال خود فرد تعیین میکنه که شخصیتی که ساخته خوبه یا بده
سلام خدمت استاد سید حسین و استاد بانو مریم شایسته
عجب فایلی بود خیلی نکته داشت و خیلی استفاده کردم
انشالله که روز ب روز به تجربیاتمون اضاف کنیم و با دیدن فایلهای طلایی استاد کامل و کاملتر بشیم
خدایا شکرت بابت استادهای خوب و طلاییمون که هر روز ب ما نکاتی جدید یادآوری میکنند تا ما در مسیر خوشبختی قدمهای بزرگی برداریم
خدایا شکرت….
سلام به استاد عزیزم و همگی عزیزان
وای استاد عجب فایلی بود من یه باور مخرب چندین ساله مو پیدا کردم اینکه آدم ها در شرایط سخت ذات بدشونو نشون میدن و نشون میدن و این باور چنان در من ریشه پیدا کرده بود و اصلا متوجهش نبودم با اینکه اینقدر دارم روی باورهام کار میکنم ، واقعا سپاسگزارم که باعث شدید شناسایی کنم
چقدر باور زیبایی داشته اون خانم آمریکایی که انسانها ذات خوبشونو موقع سختی بیشتر نشون میدن ، کیف کردم ازین باور ، ازون خانم هم سپاسگزارم و از خداوند بیشتر از همه که اون خانم رو در مسیر شما قرار داد و شما این فایل زیبا رو ضبط کردین و من شنیدم
خدایا هزاران هزار بار شکر بابت شناسایی این باور
الان که فکر میکنم میبینم چقدر بابت داشتن این باور آسیب دیدم و اذیت شدم ، و دلگیر شدم از آدم ها نگو مشکل خودم بودم با این باور داغون
هنوز وسط گوش دادن این فایل هستم اما باید میومدم و اینو مینوشتم و نهایت سپاسگزاری رو انجام میدادم
برم برای گوش دادن به بقیه فایل
استاد جونم خداروشکر میکنم که هستید
خداروشکر بابا حضور ارزشمندتون
هر روز و هر روز بابت وجود تون در دفترم شکر گزاری میکنم
و سپاسگزارم از خداوند مهربونم که من و در این مسیر قرار داد
خدایییییاااااااااا سپاسگزارم
سلام به روی ماه استاد عزیزم
داشتم به این فکر میکردم که همه ی حیوانات اگه با معلولیتی به دنیا بیان همون پدر مادره هم اجازه رشد بهش نمیدن, یا اگر بعدا مشکلی براش به وجود بیاد بازهم همین اتفاق از هم نوعاش یا جفتش سرش میاد یا دیگر حیوانات تا از بین بره, دخترخالم دوتا عروس هلندی داشت که اونی ک نر بود خیلیییی شیطون و شنگول بود ولی پاش گیر کرد بین در و از بین رفت و از وقتی یه پایی شد جفتش همیشه میزنه تو مغز سرش با نوک! دقیقا از وقتی ضعیف شد
ولیییی در مورد ادمها از یه زاویه دیگه که نگاه کنیم اصلا اینطور نیست
خداوند به همه ی انسانها فرصت برابری داده, مثلا اگه یه بچه ای معلول به دنیا بیاد بیشتر هواشو دارن و اگه خودش بفهمه لیاقت هاشو میتونه خودشو همسان با ادمهای سالم بیاره بالا و پیشرفت کنه در هررر زمینه ای!!! ادم این موقع ها میگه خب از نظر درسی و اینا میتونند ولی یه فردی مثل نیک وویچیچ که دست و پا نداشت از نظر فیزیکی و ورزش هم خودشو هم سطح بقیه میدونست و انجامش داد,من واقعا نمیدونم چجووووری اخه کرال میره این بنده خدا!
میخواستم از دیدگاه لیاقت های انسان بگم تو این فایل, اون موقعی که بحث احساس لیاقت بود و شما میگفتید به بیرون خودت نناز و ما بخاطر فرکانسیک بودنمون ارزشمندیم, بخاطر قدرتهای درونی اینحوری بهش فکر نکرده بودم که ضعیف ها درجهان به غیر از انسان فرصتی بهشون داده نمیشه ولی انسانها با هر شرایطی فرصت دارند, و این لیاقتیه که خدا ازش صحبت میکنه به زندگی
اون موقع ها که با مفهوم بخشنده بودن خدا اشنا شده بودم اصلا تو کتم نمیرفت که مگه میشه هرلحظه تصمیم بگیری اشتباهای قبلیت پاک بشن و تاثیر نداشته باشند تو تصمیمات بعدیت مثلا انقدرر باورام بیخود بود که اگه نمره امتحانم خراب میشد طبق حرفهای مامانم بخاطر این بوده که دوسه روز پیش حرف مامانمو گوش نکردم و ازین به بعدهم همینه و دیگه اون گناه لنتی پاک بشو نیس حالا هرچقدرم کوچیک, ولی واقعا خداوند واقعییی به انسان جور دیگه ای برخورد داره که با هیچ کس دیگه تو جهان چنین برخوردی نداره
احساس خوبی بهم داد این رشته افکار و دوست داشتم بنویسمش
شاد باشید
به نام خدا
سلام و عرض ادب
استاد جان اول میخام از شما تشکر کنم به خاطر بخشندگی شما که دست و دلبازانه مواردی رو در فایل های دانلودی توضیح میدین که در محصولات میگین . تو زمینه شفاف گویی از قانون اصلا خساست ندارین . ذهن هر کسی باشه میگه اینو نگه دارم ازش پول در بیارم اما شما با قدرت بیان میکنین آنچه که درست است ، چون ایمان دارین خداوند از هزاران طریق به شما ثروت میرسونه.
و تشکر میکنم که فایل ضبط کردین عاقا دلم براتون تنگ شده بود ، همچنین مریم جان که خیلی وقته ندیدمشون.
میخوام از تضادی بگم که بیدارم کرد . از تضادی که پاشنه آشیلمه و گهگاهی اذیت میکنه . باوری که از کودکی در من شکل گرفته مادر ها در بچه بزرگ کردن تنها هستن و بچه رو به سختی بزرگ میکنن(پدر ها هم بی خیالن مسئولیت با مادرهاست) این تفکر باعث شد تمام بار مسئولیت واقعا برعهده من باشه و خسته بشم از حجم کار. به این فکر کردم اینجا قانون چجوری کار میکنه ؟ آیا منم که از بچه نگهداری میکنم یا خدا ؟ چجوری باورسازی کنم به نفعمه؟ نعمت های خدا رو به خودم یادآوری کردم ساره خانوم هر جایی از خدا درخواست داشتی اجابت کرده :
– ساره خانوم اون زمان که دکتر ها میگفتن شاید سخت بچه دار بشی و باور نکردی ، مثل آب خوردن و رایگان خدا این دختر رو بهت هدیه داد .
– اون زمان که بچه ات 10 روز زردی داشت خوب نمیشد وقتی تسلیم شدی خدا راه نجات نشونت داد بچت دو روزه خوب شد
– اون زمان که بچت همیشه سر تب و مریضی ، بیمارستان بستری میشد از جایی که حرف دکترا رو باور نکردی با هدایت های ساده و طبیعی خداوند راحت سیستم ایمنی بچت قوی شد . حتی از اونایی که شیر مادر میخوردن قوی تر شد .
– ساره اونجایی که فکر میکردی دخترت رو کجا واسه مهد بفرستی دلت یکم آزادی میخواست ، وقتی از تقلا دست برداشتی یک انسان های شریف سر راهت اومدن که واقعا مهربونن و به مهدی هدایت شدی که عقل جن هم بهش نمیرسید اینجا هم میتونه مهد باشه!
بله، در هیچکدوم مراحل هیچ انسانی کمک خاصی بهم نکرد همه ی این چالش های زندگیم رو خدا حل کرد . اعتراف میکنم در ابتدای همه ی این چالش ها از همسرم توقع یاری داشتم اما یبار یهو سوره حمد رو خوندم و تلنگری بهم زد . عاقاااا فقط توی رب عالمین بندگی میکنم فقط هم از تو یاری میخوام نه همسر!
من الان هیچ ایده ای ندارم که چه رفتاری و چه واکنشی نسبت به همسرم داشته باشم اما طبق قانون سعی میکنم تمرکزم رو از ایشون بردارم چون احساسم رو بد میکنه ، تا خداوند هدایتم کنه به مسیر درست در روابط.
در امر بچه داری همه کس و کار من ، همه یار و یاور من خداست . در واقعیت خداست که کار سخت نگهداری و منظم کار کردن جزء جزء وجود دخترم رو انجام میده نه من . با خدا تقسیم کار کردم گفتم : کار سخت با تو ، بازی و لذت بردنش با من :)
به نام خداوند بخشنده و مهربان خداوندی که هر آنچه دارم از آن اوست
سلام به استاد عزیزم چقدر از دیدن این فایل جدید خوشحال شدم مثل همیشه دست خداوند هستید و ما رو هدایت میکنید بینهایت سپاس گذارم اول از خداوند وبعد از شما بابت این فایل فوقالعاده
هرچقدر توحید رو به خودمون یادآوری کنیم بازم کمه خیلی به موقع بود این فایل همیشه آرزو داشتم جزو افرادی باشم مثل شما که وقتی خداوند آروم روی شونم میرنه سریع متوجه بشم ولی حقیقتش من از اونا بودم که تا مجبور نمیشدم بیدار نمیشدم تا مرز نابودی میرفتم البته الان به لطف خداوند با آموزش های شما خیلیییییی بهتر شدم
من کسب کار چهار سالم به خاطر باور های شرک آلودی که از جامعه و اطرافیان گرفته بودم تقریبا چهار بار کامللل نابود شد و هر بار خداوند درستش کرد(. وقتی تسلیم میشدم خداوند دری باز میکرد) ولی من دوباره میخوابیدم و با شرک خودم نابود میشد تا بلاخره با شما آشنا شدم و مسیر عشق و علاقم رو که میدونستم ولی بخاطر باور های شرک آلودم مدرک و ترس ها و تردیدها و احساس عدم لیاقت واردش نمیشدم دنبال کردم و اون کسب و کار نا مناسب رو که بخاطر ترس هام و حرف مردم رها نمیکردم جرعت کردم و رهاش کردم و آزاد شدم و چقققدررر پیشرفت کردم وقتی اینبار هدایت الله رو اجابت کردم
من بارها بخاطر شرک و وابستگی روابط و آدم های فوق العاده ای رو که خداوند بعد از تسلیم شدنم وارد زندگیم کرده بود از دست دادم جالبه بار ها هم وقتی واقعا بعد از زجر کشیدن از دست دادن اون افراد ب تسلیم و رها کردن رسیدم همون افراد خودشون ب زندگیم برگشتن چقدر قوانین خداوند بی نقص و عجیبه و چقدر بعضی از ادما از جمله خود من نابینا هستیم در درک این قوانین ساده ای ک هر روز داریم باشون زندگی میکنیم و جلوی چشم ما هستن
الان که فکر میکنم از خیلی از کارهای شرک آلود خودم تعجب میکنم مثل پول قرض گرفتن بار ها و بارها زنگ زدم از بعضی ها پول قرض میگرفتم ولی از خدای خودم طلب نمیکردم یادمه دعا میکردم از خدا میخواستم زنگ بزنم ب فلانی پول ب من قرض بده الان نمیدونم بخندم ب خودم یا گریه کنم فقط خداروشکر میکنم که دیگه هیچ ربطی ب اون شخصیت گذشتم ندارم
واقعا به این باور رسیدم که هیچ قدرتی جز خداوند نمیتونه ب من کمک کنه اگر همه ی مردم دنیا جمع بشن و بخوان ب من کمکی کنن در توانشون نیست هیبچچچ کاری برای من انجام بدن و اگر همه ی مردم دنیا جمع بشن بخوان منو زمین بزنن هم هیچ آسیبی نمیتونن ب من برسونن چون قدرتشو ندارن مگر من باورشون کنم و خود من هم نمیتونم به کسی کمکی کنم یا آسیبی برسونم اگر هم کاری در حق کسی کنم در حقیقت به خودم کردم چه خوب باشه چه بد و همین یه دیدگاه و طرز فکر چه آرامشی به من داده و از دنیای اطرافم منو جدا کرده و رهام کرده
یادمه چقدر میترسیدم از گرونی و تورم از بالا رفتن قیمت دلار و باور داشتم این واقعیته که هرچقدر ما تلاش کنیم بلاخره شرایط بد اقتصادی مارو عقب میندازه و تاثیر داره در زندگی و کسب و کارمون و این جمله ها رو هر روز من میشنیدم از اطرافیانم و الان چقدر طرز فکر من تغییر کرده در پس اون چقدر شخصیت من و آدم های اطرافم و مسیر زندگیم عوض شد وقتی افکار و باورهای من تغییر کرد خداروشکر
ترس ها و نگرانی های من به لطف خدا هر روز داره کمتر میشه از وقتی که قدرتی رو که به عوامل بیرونی داده بودم میگرم و به خدا میدم و و هر روز دارم توحید داشتن و دوری از شرک رو تمرین میکنم چون میدونم توحید هم تکاملیه
چقدر من قدرت میدادم ب آدم ها حرف مردم به چشم مردم چقدر باور داشتم میتونن زندگی منو ب هم بریزن و واقعا بد ظلمی بود ک ب خودم میکردم و بد عذابی داشت نتیجه ی طبیعی و منطقی شرک عذابه این ظلمیه که ما ب خودمون میکنیم
من کل زندگیم رو بررسی کردم هرجا به غیر خداوند قدرت دادم نتیجش عذاب بود و کی اینکارو کرد؟ خودم به خودم ظلم کردم و هرجا ب خدا توکل کردم و ب غیر از خداوند قدرت ندادم توحید رو انتخاب کردم معجزه ها رخ دادن این قانونیه که هیچ راهی برای انکارش وجود نداره به قول شما استاد عزیز همه بدون استثنا این تجربه رو و این الگو رو تو زندگیشون داشتن ودیدن و خواهند دید
منم مثل خیلی های دیگه نگاهم به خداوند مثل یک انسان بود و جالبه که باور داشتم خدا نمیزاره کسی همیشه خوشبخت باشه و خوشحال یه مدت که ببینه داره کسی از زندگی لذت میبره سریع یه عذاب نازل میکنه یادمه همیشه میترسیدم خوشحال بشم یا زیاد نمبخندیدم چون باور داشتم خدا ناراحت میشه و به عذاب میفرسته جالبه که بارها و بارها من و خانوادم ب خاطر این اعتقاد مسخره تجربه های نا جالبی داشتیم و الان اومدم تو این مسیر و میبینم احساس خوب= اتفاقات خوب چه تفاوت عظیمی بین قانون جهان هستی و باورهایی که من از جامعه و اطرافیانم گرفتم هست خیلی زمان برد تا بتونم بدون ترس احساس خوب داشتن رو تمرین کنم
چه باور هایی رو خودمون میسازیم چه اتفاقاتی رو خودمون خلق میکنیم و ب خداوند نسبت میدیم
امیدوارم خداوند ما رو به راه راست به راه کسانی که به آنان نعمت داده هدایت کنه نه راه کسانی که به آنان غضب کرده و نه راه گمراهان
استاد بینهایت برای این فایل فوق العاده ازتون سپاس گذارم و بینهایت برای وجود شما و هدایت به این مسیر الهی از رب العالمین سپاس گذارم
برای شما و همه ی دوستان عزیزم هدایت خداوند رو آرزو دارم در پناه الله باشید
به نام الله یکتا
سلام به همه دوستان گلم در بهشت مجازی و استادان نازنینم در بهشت حقیقی
من دوست دارم داستان هدایت خودم رو به سمت استاد عباس منش و اتفاق های که از ایمان و شرک هام داشتم رو بگم
من الهه هستم 25ساله از کرمان از بچگی عاشق زندگی نامه پیامبر ها بودم از نماز خوندن فراری ولی یه دختر چادری و مذهبی که همش با احساس گناه بزرگ شد خلاصه من همیشه عاشق پیامبرا بودم مخصوصا حضرت ابراهیم اما تا زمانی که یه فیلم بود که عید قربان اونو پخش میکردن و ابراهیم زن و بچش رو در بیابان رها کردو من چون بچه بودم از شخصیتش متنفر شدم چون من بچه طلاقم و کلا با واژه پدر غریبه ام اون فیلم باعث شد بیشتر از همه پدر ها بدم بیادولی بازم در اعماق قلبم ابراهیم رو دوست داشتم و هنوزم دارم و من 17سالگی ازدواج کردم و همسرم همیشه دنبال استاد های موفقیت بود و من همیشه ازشون متنفر تا اینکه یکی از اساتید اسم استاد رو به عنوان کلاهبردار در فیلم های اموزشیشون بردن و همسرم کنجکاو شدن بدونن کین و متاسفانه از طریق غیر قانونی با محصول استاد که فکر کنم از ثروت ها بود اشنا شد و زمانی که همسرم وارد سایت استاد شدن و متوجه شدن استاد راضی نیست اومدن بهاش رو پرداخت کردن و من چون از اون اساتید بدم میومد فکر میکردم استادم مثل ایشونه و قضاوت میکردم مخصوصا گارد داشتم نسبت به انرژی بودن خداوند و چک و لقد ها خوردم از این شرک هام و باورهای گذشتم تا اینکه پارسال که حسابی کتک خورم ملس شده بود و با یک تضاد بدی از لحاظ روحی و روانی اونم با خانواده خودم خوردم که تا چند ماه فقط گیج بودم و همه رو مقصر میدونستم الا خودم رو و با شروع تضاد من چون دیگه هیج جا نمیرفتم گفتم بزار سرک بکشم ببینم حالا استاد عباس منش چی میگه و چکار میکنه و اولین فایل هایی که برام جذاب بودند سریال زندگی در بهشت بود اوایل فقط دیدن بود حالم رو خوب میکردن و فکرم از اون موضوع میومد بیرون کم کم شروع شد دیدگاه های انتخابی هر فایل رو میخوندم من حتی بلد نبودم کامنت نوشتن یعنی چی عقل کل کجاست نشونه من چی میگه اما به مرور زمان رفتم و کنجکاوی کردم همه جای سایت رو و روز های اول فقط دیدن سریال بود بعد کم کم شدن فایل های توحیدی و من گاردی که نسبت به اون اساتید داشتم رو خیلی کمتر نسبت به استاد داشتم ولی داشتم
من همراه همسرم تواین سال ها اونم در حدی که همسرم سریال سفر به دور امریکا نگاه میکرد و بعد من از کنار همسرم رد که میشدم یا خودش بهم میگفت بیا این فایل و نگاه کن سری از تاسف براش تکون میدادم که با اینا با دیدن زنای لخت میخواد زندگیشو تغییر بده وای الان خندم میگیره به این دیدگاهم و حق میدم که اونجور فکر کنم چون گمراه بودم خلاصه منی که از این دیدگاه و نگاه به استاد شدم شیفته و شیدای ایشون اگه ولم میکردی همش میخواستم تو سایت باشم و زمانی که معرفی دوره احساس لیاقت اومد من دیوانه شدم که به خدا من این دوره رو میخوام هرجور شده و من در اون زمان نه میدونستم باور چیه نه ترمز نه تضاد نه هیچی به خدا هیچی نمیدونستم فقط هدایتی روز به روز داشتم پیشرفت میکردم و ما تونستیم دوره احساس لیاقت رو بخریم وای چه دوره ای به خدا قسم روحم پرواز میکرد ما فکر کنم ابان خریدیم دوره رو تا خود عید نوروز من روی ابر ها بودم حالم خوب بود سپاسگذار بودم اما رسید به وقتی که ما مشرک شدیم ما عید رو به همه گفتیم که خونتون نمیاییم وچون ماه رمضون هم بود و دلم هم نمیومد که ارامشی که داشتم رو با رفتن به خونه دیگران به هم بزنم به همه با تبریک عید گفتیم که نمیاییم و ما فقط به خاطر اعراض نکردن و توجه کردن به حرف یکی از نزدیکان مون که فقط پیام داد و اعتراض خودش رو گفت ما نتونستیم اعراض کنیم و چک و لقد ها از شرک شروع شد ما به اون ادم قدرت دادیم از قضاوت شدن توسط دیگران ترسیدیم اینکه بقیه چی میگن و شروع شد بازی جوری ضربه خوردم جوری خوردم زمین که فقط خدا به دادم رسید بلندم کرد من پس کله ای هم نخوردم من سقوط ازاد کردم اونم به دستان خودم و شروع شد پسر عزیزم بیمار شد اونم دونه ای در گردنش شرک بعدی قدرت دادن به دکتر که حتما اینا کاری میکنن ولی همه تشخیص اشتباه میدادن ایمان تازه جوانه زدم داشت نابود میشد انگار راه رو گم کردم و از گمراهان شدم کارم شد گریه و گریه دیگه یک کلمه از حرف های استاد تو ذهنم نبود گذشت و گذشت هدایت ها اومد دکتر بهش چرک خوشکن داد گفت دونه از تو کوچولو میشه و بعد رفع میشه همسر من که اصلا کاری به خوردن دارو های بچه وقتی مریض میشد نداشت خدا مامورش کرد سر ساعت اگه نصف شبم بود بیدار میشد بچرم بیدار میکرد داروش رو سر موقع همون قدر سی سی بهش میداد گذشت و گذشت دیدیم به جای اینکه دونه از تو خشک بشه داره هی بزرگ تر و متورم تر میشه دکتر قبل اینا گفته بود اگه خوب نشه باید بستری بشه بچه. منکه دیگه خودمو باختم اما همسرم واقعا ازش سپاسگذارم که کنترل میکرد ذهنش رو و منو هم اروم میکرد وای از نجواهای شیطان که دور از جون بچم تا دم مرگش هم منو میبرد و رسید و رسید تا روز هفتم خوردن دارو ها و ما روز هشتم یا نهم باید بچه رو میبردیم بستری بشه وضعیت خیلی بدی بود ولی من حال بدم رو تا همونجا ادامه دادم و خسته شده بودم از تمام گریه هام و حال بدم رو داشتم به بچم هم منتقل میکردم و اونم داشت افسرده میشد که چی شده حالا فک کنم روز ششم بود به خودم اومدم یا هفتم ولی اومدم گفتم گور بابای همه چی یه آهنگ بندری گذاشتم و شروع کردم به حال خودم و بچم رو خوب کردن و جلسه دوم احساس لیاقت رو با دقت گوش دادن و کم کم حس خوبه پایدار شد انگار خیالم راحت بود که همه چی حل میشه من بااینکه حالم خیلی بد بود ولی اون امیده هم بود و نیاز داشتم به تلنگر که پایدارش کنم روز هفتم با احساس عالی شروع شد بعد از ظهر بود هوا عالی بود و کمی سرد و من پنجره اشپز خونه رو تا هوا گرم نمیشد بازش نمیکردم تا اینکه عرفان اومد و گیر داد که میخوام برم بالا اون موقع هم حرف نمیزد و فقط اشاره میکرد منم گذاشتمش روی اپن و پنجره رو باز کردم دقیق یادمه حسی بهم گفت لبه های پنجره رو گرد گیری کن منم با حس سپاسگذاری تمام کار هارو انجام میدادم و نگاهم به اسمون و غروب افتابو ابرهای نارنجی که کبوتر ها داشتن همون قسمت پرواز میکردن اصلا یه صحنه رویایی بود بعد من کلا حواسم به این منظره بود و قلبم به تپش افتاده بود از سپاسگذاری هایی که از دیدن این صحنه ها میکردم بعد یکدفعه دیدم پسرم سرشو برگردوند لب تیزی پنجره و دونه ترکید چرک بود که میومد بیرون اصلا شکه شدم کاری که قرار بود با عمل دکترا انجام بدن با یک کار ساده توسط خداوند که خالق اون دکتر است به راحت ترین شکل ممکن دونه تخلیه شد و ایمانم به خداوندبیشتر شد اما آدمه و فراموش کار دوماه بعدش بازم تضاده دیگه و بازم شرک کوتاه مدت و حساب کردن روی ادما و دکتر اما خدارو صد هزار مرتبه شکر علت تمام این بیماری ها رو متوجه شدیم و اونم دندون عرفان بود و قرار بود بکشمیش اما نشانه ها اومد وقتش نیست چون اون زمان فقط باید میکشیدمش راهی جز این نبود اما من استقامت کردم سه ماه و بچم رو از خوردن تمام شیرینی جات ها و مخصوصا کاکائو به لطف خداوند پرهیز دادم و این ماهی نشانه ها اومد که وقتشه درست کنی ریشه رو ریشه این بیماری رو و اونم دندون بود که ترس داشتم اما ایمان هم داشتم ولی از خداوند سوال پرسیدم چرا اون موقع نذاشتی بکشمش میدونی چی گفت گفت اوضاع فرق کرده و شرایط عوض شده تو نمیتونی بچت رو به زور تغییر بدی استاد راست میگفت من داشتم زور میزدم که عرفان شیرینی جات نخوره اونم بچه 4ساله که از وقتی چشم باز کرد فقط این تنقلات دورش بود و من داشتم به زور یه بچه 4سالع رو متقاعد میکردم که نخور و از این بابت خیلی اذیت شدیم هردو ولی گذشت و منم پا روی ترسم گذاشتم و رفتیم دکترش یه خانمی بود که گفت عکس بگیرید و گرفتیم بعد اومد برق اون چراغ بالا رو روشن کرد عرفانم نشست روی صندلی اومد شروع کنه که سوزن رو آماده کنه و دندون رو بکشه متوقف شد دوباره عکس و نگاه کرد و رفت بیرون بعد اومد گفت هر چی فکر میکنم میشه دندون رو نگه داشت و با عصب کشی و روکش درست میشه و هی ما اصرار که دکتر من خسته شدم بکش بره اما انگار اونم مامور بود که نکشه منم واقعا اعتماد کرده بودم به نشانه ها و تسلیم شدم و مارو معرفی کرد به یک دکتر دیگه که مرد بودن وچه انسان شریف و درستکاری بودن و چقدر با بچه ها خوب رفتار میکردن و با صبر و حوصله چون تمام ترس من این بود بچه رو بیهوش کنن و بعد درست کنن اما خدا کارش درسته منو ارجاع داد به دکتری که حوصله و صبر داشت و دندون تمیز با روکش خوشگل نقره ای تحویلمون داد که خدارو صد هزار مرتبه شکر هم بچه راحت شد هم ما
اینم داستان من از هدایت و حمایت های خداوند
درس های من در مورد این موضوعات اینه ماییم که خرابیم خدا کارش درسته ماییم که با شرک هامون با اعتماد نکردن بهش زندگی رو برای خودمون جهنم میکنیم و الان هم درحال حاضر نشانه ها اومده که فقط تمرکز کنم روی ثروت 3در صورتی که من نمیدونستم در چه موردی استاد اونجا صحبت میکنن و زمانی رسیدم به جلسه دوم و مبحث هدایت دیوانه شدم از همزمانی های خداوند عاشق خدامم که هوامو داره
بنام خداوند رزاق و هدایتگرم
درود بر استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز و دوستان گل
آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل میکند؟
نمیدونم از کجا شروع کنم خدایا خودت هدایتم کن چون این فایل پراز آگاهی هست اگر فقط همین فایل رو چندین بار گوش کنم و عمل کنم به آگاهیهای ک گفته شد کلا مسیر زندگیم عوض میشه
چقدر آدم میتونه قدرت و عظمت خداوند رو ببینه ک طوفانی با چ سرعتی میتونه همه چی رو خراب کنه اونجاست ک باید در مقابل چنین قدرتی پی ببره ک بی قدرت بودن و ناچیز بودن خودش رو در مقابل قدرت بی نهایت پروردگار بیینه و چقدر در مقابل خداوند ناتوانیم
اگر میخوام جزء قوی ها باشم و رشد و پیشرفت کنم باید هر روز وقت بزارم روی خودم و روی باورهام کارکنم چون خداوند به کسانی پاداش میده ک قوی باشن از لحاظ ذهنی و اگر ضعیف باشی و خودت رو پیش خدای خودت ضعیف نشون بدی چون خدا طبق قوانینش فرکانسی از تو میگیره ک هر روز ضعیف و ضعیف ترت میکنه چون خودت اینو میخوای و میبینی تو زندگیت ک فقر بیداد میکنه
وقتی خدا رو مثل انسان میبینم که اگه ناله و زاری کنیم خدا دلش به حالمون میسوزه و ی دری برامون باز میکنه ک خود شخص من قبلا خیلی خدا رو مثل ی مادر دلسوز میدیم ک ی موقع هایی بود با گریه کردن ازش میخواستم گره مشکلاتم رو باز کنه وقتی تونستم درک کنم ک خدا انسان نیست خدا ی انرژی هست ک شکل میگره و با فرکانسی های ک در هر لحظه میفرستم از همون جنس و اساسش میاد تو زندگیم و اگر ی اتفاقی میفته دیگه کمتر دنبال مقصر میگردم بلافاصله میخوام به کسی گیر بدم پیش خودم میگم چ افکاری داشتم ک چنین اتفاقی رو جذب کردم و باید بیشتر روی خودم کار کنم وقتی در مسیر درست باشم اتفاقات عالی میفته اگر ی اتفاقی به ظاهر بد بود باید بخودم بگم چون من تو مسیر درست هستم صد در صد این اتفاق بنفع من تمام میشه و نگاهم رو عوض کنم به اون اتفاقی ک افتاده و این بر میگرده به تمرین کردن و دارم خودم سعی میکنم ک اینکار رو درست انجام بدم
ی جاهایی بوده شرک داشتم و میدیدم ک هرروز دارم پسرفت میکنم و دنبال باورهایی میگشتم ک اصلاح کنم اما بعد از کنکاش در درون خودم و از خدا کمک و هدایت میخواستم ی نشونه بده و بهم الهام کرد ک شرک دارم ک کارم پیش نمیره وقتی اون قسمتی ک شرک رو پیدا میکنی و متوجه میشی و حذف میکنی به بزرگیش قسم 2 ساعت نشده اتفاقات بوم بوم میفته و میفهمی ک سدی بزرگی ساختی بودی از شرک ها در مقابل نعمت هایی ک خداوند پشت این سد بوده و تو اجازه نمیدادی ک جریان پیدا کنه تو زندگیت، فقط کافیه پیدا کنی اون شرک ها رو و بخودش متوکل بشی و روی خودش حساب کنی الان چند روزه صبح ها به محض اینکه بیدار میشم میرم عقل کل باورهای توحیدی رو میخونم ک خدا رو فراموش نکنم چون هر لحظه به یادتش باشم روزم فوق العاده هست و اتفاقات خوب رو تجربه میکنم چون هر چی خوردم از همین شرک هایی ک داشتم و دارم هنوز خدایا خودت پاک کن هر چ شرک دارم چون قبلا فقط میگفتم به خدا ایمان و توکل دارم اما رفتارم و عملم ی چیزی دیگه ایی میگفت و نتایج نمیومد و هنوز شرک ها هست و دارم سعی میکنم خودم رو اصلاح کنم با رفتار و کردارم نشون بدم ک به خداوند ایمان دارم کجاها معلوم میشه ک بخداوند ایمان و توکل دارم؟جاهایی ک شرایط ی کوچلو سخت میشه اونجا هست که آیا سربلند بیرون میای آیا میتونی ذهنت رو کنترل کنی به محض اینکار رو بکنی ی پله به خداوند نزدیک میشه و پاداش دریافت میکنی
استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز ممنونم ازتون ک این فایل پر از آگاهی رو منتشر کردین و چقدر بهم کمک شد ک حواسم باشه روی مشتری حساب باز نکنم و حواسم باشه رو مدیر حساب نکنم حواسم باشه رو دیگران ک وعده میدن قول میدن حساب نکنم و فقط و فقط روی خودش حساب کنم
خدا جونم سپاسگزارم ازت ک هستی ک هستم