https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان و تمام دوستان حاضر در این جمع بهشتی!
یاد گرفتیم در مدت این سه سالی که عضو سایت هستیم که تضادها و ناخواسته ها باعث رشد و پیشرفت در هر زمینه ایی میشن و هر چند ظاهر قضیه بابه دلخواه ما نباشه ولی همیشه موهبت و نعمتی است که بعده تضاد یا ناخواسته می بینیم!
مثل همین طوفان هایی با سرعت360کیلومتر در ساعت که وقتی فکرش رو می کنم می بینیم که چقدر در مقابل قدرت خداوند عاجز و ناتوان هستیم!
موهبتت و نعمتی است از سمت خدا که باعث رشد و پیشرفت اون جامعه و مردم بشه و اگه مثل ما اون رو بلایای طبیعی ندونن و موهبتی بدونن که اومده تا یه سری تغییراتی رو در جای جای شهر بده این نگاه باعث میشه که خانه های محکمتر و سازه های قدرتمند تری رو بسازند و تمام نیروی علم و تکنولوژی رو بکار بگیرند تا بهبود بدن و با استحکام بالاتری درست کنند و این میشه که اون قدر پیشرفت و تکنولوژی رو در چنین کشوری می بینیم،چون درس گرفتن از ناخواسته ها و تلاش کردن که تا بهتر و کاراتر در مقابل این نعمت خداوند ایستادگی کنند و کشور رو زیباتر کنند!
ما تو شهر خودمون اون قدر از خونه های قدیمی با بافت های فرسوده داریم که تا صد سال هم اگه بمونن همون طوری موندن چون طوفان های این چنینی نیست و اغلب به همون حال رها شده اند و تا چندین سال هم همون طوری باقی میمونن و هیچ رشد و پیشرفتی هم نخواهد بود و نتیجه میشه همون روال همیشگی برای ساخت و سازها و موندن این خونه های قدیمی!
و نگاه اکثریت ما هم به این طوفان ها،اینه که خرابی به بار آورد در حالیکه این ناخواسته و تضاد اومده تا بهبود بده اون شرایط و امکانات رو و رشد بده!
و هر شغلی،هر خانه ای،هر روابطی،هر سازه ای،هر باوری که بنیانش محکم و اساسی هست اون دوام میاره و بقیه در اثر بالا و پایین های زندگی،به مرور از بین میرن یا همون طوری میمونن و رشدی ندارند!
در مورده اون باوری که بعضی از افراد دارند که هر چقدر بیشتر تو زندگی سختی بکشیم دل خدا بیشتر به رحم میاد و دیگه برامون معجزه میکنه،این باور رو هم از برداشت اشتباه این آیه و بقول استاد اون طوری که دلشون خواسته و بابه میلشون بوده ترجمه کردند که:
یعنی پس (بدان که) با هر سختى آسانى است. آرى، با هر دشوارى آسانى است
چون این رو اکثرا شنیدیم و این طوری معنی کردند که بعد از هر سختی ،آسانی هست و مردم باور کردند که اگه سختی و مشکلات بیشتری بکشند باعث میشه که خداوند دلش به رحم بیاد و بگه که دیگه بسشه این همه سختی و بخواد که جبران کنه!
ولی کلا این معنی و تفسیر فرق داره و باور پذیر شده در بین مردم که خدا جبران میکنه و عوض اون سختی رو میده در حالیکه اون سختی و مشکل رو هم خودش بوجود آورده با کانون توجهش و گرنه خدا برای هیچ کس سختی و مشکلات نمیخواد!
یا این باور که هر چقدر تو این دنیا فقر و بدبختی و ذلت بکشند تو اون دنیا بهترین ها در اختیارشون هست و اینم یه باور بسیار مخربی هست که مردم رو در همون شرایط فعلی نگه میداره و جلوی رشد و پیشرفت خودشون رو می گیرند چون فکر می کنند اومدن به این دنیا تا زجر بکشند در حالیکه دلیل اومدن ما به این دنیا،کسب لذت و تجربه های بیشتر و بزرگ کردن خودمون در هر جنبه ای بود نه اینکه ضعیف باشیم و بخوایم خدا برامون احساس ترحم و دلسوزی کنه!
و چقدر در گفتگوهای روزانه ی مردم دیدیم که وقتی کسی در بهترین شرایط زندگی از هر لحاظ هست،چیزی که از عموم مردم و باور پذیرفته شده ی اونا میشنویم اینه که عیب نداره این جهان و عمرش محدوده و کمه بجاش اون دنیا اینا زجر میکشند و ما در بهشت برین خداوند هستیم،این جهان برای اینه که هر چقدر زجر بکشیم در عوض نزده خدا محبوب تر و جایگاهمون نزده خدا والاتره!
ولی نه این نیست بخدا
مسیره اون دنیا از این جهانت میگذره و هر چقدر بتونی بهتر و با کیفیت تر زندگی کنی راه رو برای زندگی در جهان آخرتت هموار کردی!
خدا یه سیستمیه که تو به هر سمتی بخوای بری تو رو به اون سمت هدایت میکنه و بجای تو تصمیم نمیگیره،فرکانس ما رو دریافت میکنه و طبق اون ما رو به هر جهتی که هم مدار با اون فرکانس باشه،هدایت میکنه!
خدایا شکرت که هر روز بهتر و بیشتر قوانینت رو درک می کنیم و باعث میشه باورهای بهتری رو تو ذهنمون ،حک کنیم!
سپاسگذار شما استاد آگاه و دانا هستیم که داریم یاد میگیریم در این مسیر تا هر روز خودمون و شخصیت مون رو بهبود بدیم.
سپاسگزار خداوندم که منو در مسیر شنیدن، نوشتن، درک و عمل کردن به این آگاهی ها قرار داده…
سلام عزیزان دلم…
این فایل هم مثل فایلهای دیگه بسیار ارزشمند بود…
من یه تجربه طوفان عاطفی دارم…
یادمه قبل از اینکه ازدواج کنم، به شدت دوست داشتم این اتفاق زودتر بیافته، اینقدر این خواسته ازدواج در من شدید بود که برام شده بود آرزو..و مهمترین اولویت زندگیم طوری که هیچ کدوم از نعمتهای زندگیمو نمیدیدم.
پر بودم از باورهای نادرست نسبت به خداوند، با اینکه اون موقع نماز میخوندم، روزه میگرفتم، انواع نمازهای مستحبی، نماز فلان امام، نماز رسیدن به آرزو و کلی باورهای شرک آلود که همه بودن و خدا نبود…خدای واقعی نبود….مشرک بودم، مشرک واقعی..به همه چنگ میزدم…آدما، دعا، یه وقتایی فال بین، کف بین و انواع چرت و پرتا…کاش فقط اینا بود.احساسی که بعد از اینا وارد زندگیم میشد باعث شده بود بیشتر و بیشتر از این چرت و پرتا رو دعوت کنم به زندگیم…سالها آرزو داشتم ازدواج کنم و هی نشد و نشد و نشد….رفتم تو روابط…وارد رابطه با آدما که شدم ضربات جهان شروع شد…اولی اومد که بهم بگه این راهش نیست…
اما من اینقدر از درون پوچ بودم، اینقدر خالی بودم..اینقدر خلأ داشتم که به این دلیل وارد رابطه شدم که توجه بگیرم…که بقیه بگن اینم بلده رابطه بگیره…اینم خوشگله ها، بالاخره فلانی اومد باهاش وارد رابطه شد…برای تایید بقیه، تحسین بقیه میخواستم وارد رابطه بشم و جلب محبت، از خانواده ام محبت ندیده بودم و اینطوری میخواستم جبران بشه در صورتی که همه چیز درون خودم بود…دلیل ازدواجمم همین بود میخواستم تایید بقیه رو بگیرم…میخواستم جلوی حرفای مردم رو بگیرم…از اونجا که اعتماد بنفس نداشتم وارد رابطه که میشدم بعد از یه مدت ازم سوء استفاده میشد و اون رابطه میترکید و من میموندم کلی حال بد…چون وابسته میشدم….چون با خودم در صلح نبودم….
اون موقعها با این آگاهی ها آشنا نبودم و قوانین رو نمیدونستم، تو در و دیوار بودم، رابطه اول …دوم..سوم…و….ضربه ها هی سنگین و سنگین تر میشد تا جایی که خواستگار میومد و نمیشد….از اون طرف رابطه ها هم منو پوچتر از قبل کرده بود…بشدت احساس تحقیر شدن بهم دست داده بود، احساس میکردم بهم توهین شده، اعتماد بنفسم روز به روز پایین و پایینتر میومد، طوری که جرأت وارد شدن به جمع رو نداشتم چه جمع زنونه چه مردونه، چه جمع آشنا و چه غریبه…یادمه وقتی میخواستم وارد جمع بشم دم در منتظر میموندم چند نفر بیان من قاطی اونا برم داخل که کسی منو نبینه….اینقدر داغون بودم….
و هر دفعه برای اینکه این زخم ها کمی التیام داده بشه بجای اینکه برگردم به خودم و خودم رو پیدا کنم، دست به دامان آدما میشدم که حرفی بزنند من آروم بگیرم…یا بشن گوش شنوای من، بهشون زنگ میزدم جوابمو نمیدادن….رد تماس میکردن….حتی کسی بود که بهم توهین میکرد و من بیخیال نمیشدم….اینقدر حقیر شده بودم که خودمو نمیدیدم چطور دارم برای ذره ای حال خوب گدایی میکردم….همه چیز خودم بودم، اینو فراموش کرده بودم….نمیدونستم….و چه شرک هایی داشتم….خدا در ظاهر بود اما چه ظاهری، ظاهری که بر اساس باورهای اشتباه ساخته شده بود….
دقیقا خداوند رو مادری میدیدم که هر چقدر بدبخت تر باشم اون بیشتر هوامو داره، بارها از مادرم میشنیدم که شاید اصلا قسمت تو ازدواج نیست، این همه گریه و بدبختی و این حال بدا اون روز قیامت تو اون دنیا خداوند جبران میکنه….و واقعا یه مشت خرافات و مزخرف که بهمون خورانده شده بود….
دیگه به جایی رسیده بودم که گریه میکردم، شاکی میشدم از خداوند…. دقیقا خدا رو ظالم خطاب میکردم….و میگفتم خدا در حق من ظلم کرده…یه روزی که نماز نمیخوندم، میگفتم خدا داره ازم انتقام میگیره که چرا واجبش رو ترک کردم…و بارها و بارها این اتفاقات تکرار میشد….با مادرم درگیر بودم، دعوا میکردم….با پدرم هم همینطور….و کلا تو در و دیوار بودم و مقصر 100 درصد اتفاقات و شرایط هم خودم بودم….100 درصدش….نه 99 درصدش….
رسیدم به جایی که دیگه اینقدر ناله و شکایت کرده بودم، اینقدر مسیرهای اشتباه رفته بودم، اینقدر شرک ورزیده بودم که کم آوردم….مثل تشنه ای که برای رسیدن به آب کیلومترها راه رو دویده و خسته و تشنه و در مونده افتاده رو زمین چرا که هر چه دیده بوده سراب بوده….خسته شدم و افتادم…گفتم من دیگه کم آوردم….اونجا که رها کردم تمام شرکهامو و خودمو به خدا سپردم اونجا نتیجه اومد…تازه اونم اتفاقی افتاد که خودم با فرکانسهای خودم ساخته بودم …و ازدواج کردم…..با شرایطی که صفر تا صدشو خودم خلق کردم….
اما، الان خداروشکر دارم این آگاهی ها رو میشنوم….خیلی بهتر شدم، اعتماد بنفسمو بدست آوردم….درسته این طوفان عاطفی وارد زندگی من شد اما بهم درس داد….کلی تجربه بهم داد….
الان دیگه تو کسب و کارم دارم سعی میکنم تکاملمو طی کنم، مشرک نباشم، هر چند ادعا نمیکنم که عالی عمل میکنم اما در حد توانم دارم سعی میکنم روی این نیرو حساب کنم و سعی کنم تکاملمم رو طی کنم….هر چند در زمینه روابط هم خیلی خیلی بهتر شدم…رابطه ام با همسرم خیلی خوبه و بعد از چک و لغدهایی که از جهان خوردم به این نتیجه رسیدم باید با خودم در صلح باشم که آدمای خوب جذبم بشن…تا وقتی با خودم به صلح درون نرسم در بیرون از من اتفاق همین اتفاقاته….هر چیزی هست از درون منه، و خدا رو شکر رشد کردم…بهبود پیدا کردم…و دارم هرروز پیشرفت میکنم….
استاد عزیزم و مریم جان ازتون سپاسگزارم برای تهیه این فایل ارزشمند….
به نام خداوندی که هر آنچه که دارم از آن اوست و من بی او هیچم و به هر خیری از جانب او سخت محتاجم
خدایا ما را به راه راست هدایتمان کن راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای
استاد خیلی از شما تشکر میکنم که دوباره برامون فایل گذاشتید و ما را در مورد قوانین جهان بیشتر آگاه کردید.
استاد چقدر این فایل ارزشمنده از صبح که سایت و باز کردم و به این فایل گوش دادم تا الان که ساعت 20 دقیقه به 1 بعد از ظهر هست دارم بهش فکر میکنم و مرورش میکنم
خیلی نکات مهم داره نکاتی داره که کمتر شنیدیم یا اقلا نشنیده بودیم
البته شایددر مورد من اینجوری باشه
از خداوند بسیار ممنونم که استاد عباس منش سالم هستند و از سلامتیش برامون گفتند خدایا شکرت
استاد عزیزم واقعا من متوجه شدم بارها و بارها در زندگی ام که هر جا شکست خوردم به خاطر ترسهام و بی ایمانی ام و شرک هام بوده و هر جا موفقیتی کسب کردم اون زمانی بوده که حرکت کردم ایمان داشتم قوی بودم و شجاعانه تصمیم گرفتم و عمل کردم
استاد تمام صحبتهاتون را در این فایل باید با طلا نوشت چقدر شما قشنگ توضیح میدین چقدر قوانین خدا را برامون خوب باز میکنید
واقعا بعد از این آگاهی ها اگر ما بخوایم همان انسان قبلمون باشیم و فکر کنیم آدم ضعیف بودن اشکالی نداره و خدا دلش برامون میسوزه و یه کاری برامون میکنه باید خیلی گمراه باشیم.
استاد چه زمانهایی که خداوند را مثل یه مادر مهربان که دلش برای بچه اش میسوزه نگاه کردم و اتفاقا چه ضربه هایی خوردم و هی از خدا دورتر و دورتر شدم
الان که خوب به تجربیاتم توجه میکنم خیلی جاها هر چی بلا سرم میومد اصلا متوجه نمیشدم و باز مسیر اشتباه قبلم را میرفتم ولی الحق که واقعا آگاه به رفتارم نبودم یعنی بلد راه نبودم این برای زمان جوانی و بی تجربه گیم بود ولی انصافا راه را نمیدونستم خیلی هم ضربه خوردم
ولی از زمانی که به خودم اومدم و توکل کردم و از ترسهام گذر کردم سعی کردم شخصیتم را عوض کنم سعی کردم روی خودم کار کنم خودم را از درون قوی کردم روی اعتماد به نفسم واحساس لیاقتم کار کردم خداوند اونوقت بود که کمکم کرد ولی تا زمانی که کارم گریه و ناله و غر زدن بود بیشتر و بیشتر در اون چاهی که خودم براخودم کنده بودم فرو میرفتم
من یه خانم خانه دار بودم واز زمانی هم که یادم میاد هیچ وقت مشکل مالی نداشتم همیشه پول هر چقدر میخواستم دورو برم بود
ولی این ثروت داشت من را روز به روز ضعیف تر میکرد خیلی ساله از زمانی که بچه هام کوچک بودند به خودم اومد گفتم باید بتونم روی پای خودم بایستم و در اینجا بگم از خودم در این مورد راضی ام چون یه جایی قرار داشته باشی و همه رفاهی برات فراهم باشه و بلند بشی و روی پای خودت بایستی و سعی کنی خوب خودت باشی و سعی کنی مولد باشی خیلی خوبه و اینجا رو واقعا به خودم افتخار میکنم
خلاصه
شروع کردم به مطالعه
کامپیوتر یاد گرفتم رفتم دیپلم کامپیوتر گرفتم تجربات زیادی دارم هنر را یاد گرفتم خیلی برام خوب بود همیشه یه فعالیتی داشتم کلاسهای دوره های موفقیت میرفتم که اتفاقا توی یکی از همین کلاسهام بود که از طریق یکی از بچه های کلاس با استاد عباس منش آشنا شدم
و از اون موقع تا الانم دیگه این خط را گرفتم دارم می یام جلو و سعی کردم منحرف نشم خدارو شکر.
و این سالهای اخیر هم که با استاد عزیزم آشنا شدم عضو سایت عباس منش هستم خیلی از خودم راضی ام چون واقعا انسان عملگرا هستم همیشه سعی کردم حرکت کنم چیزی یاد بگیرم و به قول معروف برای جهان اطرافم مفید باشم
همیشه از احساس ترحم دیگران به خودم بدم میومد و سعی کردم این گونه نباشم
ولی راستش و بگم اونوقتها که جوانتر بودم و مثل الانم نبودم در مقابل خداوند
هر وقت به مشکلی برخورد میکردم گریه میکردم به خدا میگفتم خدایا چرا من خدایا چرا کمکم نمیکنی و فکر میکردم هر چی بیشتر گریه کنم و پیش خدا ناله کنم خدا بیشتر دلش برام میسوزه و کمکم میکنه
اما هر چقدر که زمان گذشت و عاقل تر شدم و بخصوص و بخصوص از زمانی که با استاد عباس منش آشنا شدم و از زمانی که از استادم یاد گرفتم که خداوند آدم های ضعیف را دوست نداره واقعا شخصیتم عوض شد
خیلی دنبال علاقه ام بودم یکی دو تا کار را رفتم انجامش دادم ولی دیدم علاقه ام نیست و برگشتم الان مدتی هست به لطف خدا علاقه ام را پیدا کردم دارم براش تلاش میکنم از اموزه های استاد عباس منش استفاده کردم دوره حل مسائل و کشف قوانین و ثروت 2خیلی برام خوب بود
خیلی خوشحالم از همه مهمتر احساس مفید بودن دارم احساس هدفمندی دارم که خیلی برام ارزشمنده
در اخر میخوام اینو بگم استاد
نمیدونید چه کمک بزرگی را به تمام ما داشتید با این فایل آخر که امروز به دستمون رسید
وقتی ما باور داشته باشیم که خداوند آدم های ضعیف را دوست نداره و ضعیف ها را کمک نمیکنه و ضعیف ها یا باید قوی بشن یا از بین میروند واقعا آواهی بزرگیه
امید وارم قدرش و بدونیم
من که از صبح تا حالا با گوش دادن به این فایل انقلاب عجیبی در درونم بر پاشده و خدا میدونه چه شور و هیجانی دارم
انگار که خدا اومده جلوم نشسته گفته فقط باید قوی باشی اگر ضعیف باشی دوستت ندارم
خدایا بابت تمام این آگاهی هایی که از طریق یکی از بندگان خوبت استاد عباس منش به ما میدی بینهایت تشکر میکنم
خدایا ما را به راه راست هدایتمان کن
راه کسانی که به انها نعمت داده ای
در پناه الله یکتا سالم و شاد و ثروتمند و موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و همه دوستان عزیزم
من روز اول که این فایل روی سایت قرار گرفت کامنت گذاشتم ولی الان بعد از چندبار گوش دادن به این فایل اومدم درکم ازین آگاهی هارو به اشتراک بزارم تا هم خودم بهتر درک کنم هم دوستانم استفاده کنن.
اول دوس دارم رو موضوع ضعیف نبودن تمرکز کنم
بعد برم سراغ بیدار شدن قبل از چک و لگد
این دو مورد انقد تو زندگی من بوده و حتما تو زندگی خیلی از دوستان
که واقعا باید انقد روش کار کنیم که شخصیت و عملکرد درستی در مورد این دو مورد در خودمون ایحاد کنیم تا نتایج بهتر بگیریم.
خب بریم سراغ ضعیف نبودن
استاد تو فایل اصل بقای اصلح هم در مورد این موضوع توضیح دادن قبلا و چقدر این جمله استاد رو من تاثیر گذاشت که گفتن (متنفرم ازین که بخام کسی بهم رحم کنه ودلش برام بسوزه )
تو زندگی و دنیایی که کل زندگی ما داره توسط افکار و باور های ما خلق میشه
و ما اختیار کامل داریم چرا باید ضعیف باشیم و بدبخت باشیم تا خدا یا مردم دلشون بسوزه
خب وقتی ما ضعیف باشیم با این تفکر
خب خدا هیچوقت دلش نمیسوزه چون سیستم احساساتی نیست و مثل آینه فرکانس های مارو به ما برمیگردونه
درمورد آدم ها هم
اتفاقاهمون سیستم خداوند مارو هدایت میکنه به اتفاقات ایده ها شرایط و آدم هایی که حس ضعیف بودن و بدبختی بیشتری به ما بدن و همش سؤ استفاده کنن ازمون.
یعنی بخدا قسم انقد رابطه بین فرکانس خوب و اتفاقات خوب و فرکانس بد اتفاقات بد رو دارم درک میکنم که الان اشکم داره درمیاد
و دارم میبینم تو این دوسال که تو سایت هستم و سعی کردم قانون رو درک کنم و عمل کنم و احساس خوب و شخصیت خوب در خودم ایحاد کردم انصافا در 95 درصد مواقع همه چیز عالیه
دیگه قانون چطوری میخاد ثابت بشه
فقط دوستان باید بشینم فکر کنیم اگه مدت هاست رو خودت سعی کردی کار کنی چرخ زندگیت روغن کاری شده بشین و تایید کن
اگه الآن تو یک موضوعیچه مالی چه روابط چ سلامتی الان مشکل داری بشین فکر کن چه رفتار و شخصیت و باور و احساسی در ذهنت قالب بوده در مورد این موضوع اونوقت خیلی راحت میفهمیم که قانون چقدر دقیق داره عمل میکنه.
بخدا قسم تو تمرین ستاره قطبی چند روزه قبل ساعت 12 ظهر تمام خواسته هام تیک میخوره و انجام میشه
و دارممیفهمم دلیلش اینه که تو این دوسال انقد 90 درصد فایل های رایگان استاد رو گوش دادم که اصلا افکار قالب ذهنم مثبت شده در مورد همه چیز و در 95 درصد روز حالم خوبه احساس خوبی دارم و اگه یک ناخواسته ناچیز به وجود بیاد و احساسم بد بشه با تمام قدرت سعی میکنم احساسم رو خوب کنم و برگردم به مسیر درست
اینو دیروز بهش فکر کردم هاااا و متوجه شدم
فکر میکردم روی باور ها کار کردن یک چیز عجیب یا سخته
ولی متوجه شدم با کنترل ورودی هام چون استاد قانون رو از تمام زاویه ها در فایل هاشون گفتن
از توحید تا کنترل کانون توجه
از احساس لیاقت تا سلامتی و هر چیزی
و چون من هزاران بار گوش دادم فایل هارو تو این دوسال یعنی یک سال و نیمه که مطمئنم در 95 درصد مواقع روزی نشده که فایل گوش ندم یا کامنت نخونم تو سایت
دیدم کلی شخصیت و افکار و باور های من عوض شدن تو این مدت و به همون نسبت نتیاجم عوض شدن.
اینو وقتی درک کردم که دوستان دو سه سال پیشم رو بعد مدت های طولانی میبینیم و یکمباهاشون حرف میزنم میبینم اونا که همون ادم های قبلی هستند ولی من الان هیچ ربطی به اونا ندارم در تمام ابعاد.
خب برگردیم به بحث اصلی حالا که انقد میشه خالق زندگی بود چرا آخه بیام با احساس ضعیف بودن خودمو بدبخت کنم
وقتی خداوند انقد قدرت داده به ما و تمام آسمان و زمین رو رام و مسخر ما کرده که هرچی بخایم رو لذت و عزت و شادی و آرامش و سربلندی به دست بیاریم
آیا این کفر و نا سپاسی نیست که بیام با احساس ضعیف بودن و بدبختی خودمو از این نعمت ها دور کنم؟
و کسی که احساس ضعف و بدبختی کنه نه تنها خدا دلش نمیسوزه بلکه بخاطر این بی ایمانی و شرک تا قعر جهنم میبرتش پایین هم در این دنیا هم در اون دنیا.
این عین عدالته واقعا خدایا شکرت.
ما دوتا انتخاب داریم یا راه بی ایمانی و ضعیف بودن و بدبخت بودن رو میریم تا نابود بشیم و این دنیا جهنم و تجربه کنیم و اون دنیا هم جهنم بدتری تجربه کنیم.
یا با فکر کردن و درک و عمل به قانون زندگیمون رو با لذت و شادی و سربلندی و عزت خلق میکنیم و این دنیا بهشت رو تجربه میکنیم و اون دنیا هم بهشت بهتری تجربه میکنیم .
موضوع بعدی استادگفتن که بیدار شدن قبل از چک و لگد خیلی ایده آله واقعا.
همیشه استاد گفتن
سه دسته آدم وجود دارن
یه عده انقد چک و لگد میخورن ک نمیفهمن که با همون چک ولگد های جهان میمیرن و نابود میشن
عده بعدی وقتی چک و لگد میخورن بیدار میشن و مسیر رو درست میکنن و خودشونو تغییر میدن.
و عده بعدی که همه با باید سعی کنیم جزو این دسته باشیم کسانی هستند که قبل ازین که جهان چک ولگد بزنه بیدار میشن
یعنی همیشه به دنبال بهبود های کوچک اما دائمی و مستمر هستند.
تو این بحث که دیگه همه ما انقد تجربه داریم که اصلا نیاز نیست فکر کنیم بهش
من خودم که تو خیلی چیزا مخصوصا تو کسب و کار چک ولگد خوردم تا هی درست کردم مسیرم رو و نتایج هی بهتر شده
نکته اصلی و مهم اینجاست که دلیل بهتر شدن نتایج من اون چک و لگد و شکست ها نبوده بلکه بخاطر بیدار شدن من بعد از چک ولگد ها بوده و من چون قانون رو بلد نبودم باور ها و فرکانس ها و عملکرد اشتباه من در کسب و کار باعث میشد کع چک و لگد بخورم
و چون بعدش میومدم مسیر و اصلاح میکردم و فکر میکردم و خودنو درست میکردم نتایج تغییر میکرد
قانون اینه که اگه من اون شخصیت و عملکرد قبلی رو داشتم تا 10 میلیون سال دیگه انقد چک و لگد میخوردم تا نابود میشدم و اصلا نتایج تغییر نمیکرد.
پس دلیل تغییر نتایج بیدار شدن من بعد از چک و لگده نه اون چک و لگد.
ولی اگه باور داشته باشیم برای رسیدن به یک رابطه خوب یا موفقیت مالی یا سلامتی باید اول پدرمون در بیاد خب ما هدایت میشویم به همون مسیر سختی ها و بدبختی ها.
اینو باید همیشه به خودمون بگیم آقا زندگی من داره با افکار و باور هام خلق میشه
اگه من شکست خوردم جهان داره چک و لگد میزنه که بیدار شم و تا بیدار نشم این چک و لگد هد ادامه داره و هر بار شدید تر میشن
یا بیدار میشم و نتایج عوض میشه یا بیدار نمیشم و میمیرم زیر زجر و بدبختی.
ووقتی هم که بخاطر بیدار میشم نتایح تغییر میکنه بخاطر بیدار شدن من و اصلاح مسیر و درست کردن باور هام و شخصیت و عملکرد من،
نه بخاطر اون شکست و چک و لگد ها
و میتونستممن قبل ازین که جهان چک ولگد بزنه بهم، قبلش بیاممسیر رو درست کنم باورهای درست کانون توجه درست و احساس خوب و عملکرد درستی داشته باشم تا بدون شکست با لذت اوضاع هی بهتر وبهتر بشه،
این شخصیت رو باید سعی کنم بسازم در خودم .
سپاسگذارم استاد عزیزم بابت این فایل فوقالعاده عالی .
در پناه رب العالمین شاد و ثروتمند و سلامت باشید همگی
بلایای طبیعی بد نیستند باعث رشد و پیشرفت و بهبود میشوند
همیشه ضعیف ها از بین میروند قوی ها می مانند قانون طبیعت و جهانه
فکر نکن با بدبختی و نالیدن میتوانی احساس دلسوزی را در خداوند به وجود آوری خداوند یک سیستم است که براساس قوانین خود عمل میکند هیچ احساس دلسوزی ای هم برای هیچ کس ندارد مثل یک مادر که دلش به حال بچه ی ضعیفش بیشتر میسوزد و هوایش را بیشتر دارد،یا قوی میشوی و می مانی یا ضعیف میشوی و میمری
بله من هم بودم از آن آدمهایی که فکر میکردم هر چقدر بد بخت تر و ضعیف تر باشم خدا بیشتر دوسم داره و هواموداره اما خیلی وقته دیگه این دید نیست
پاداش ها به آدمهای قوی داده میشه در هر جنبه ای از زندگی روابط شغل
قوانین سیستم را درک کنیم و از این اضافه کاری ها دست برداریم
به نام خدای مهربانم خدایی که فرمانروای جهانیان است خدایا شکرت که امروز هم به من آگاهیها و هدایت های لازم رو میخشی و روزیم کردی سپاسگزارتم
سلام بر استاد عزیزم سلام بر خانم شایسته مهربان
اول فایل که گوش کردم چقدر از این نگاه و دید استاد لذت بردم یعنی مثل استاد من ندیدم که از هر کی بپرسی درباره سیل و زلزله همه میگن بلاهای طبیعی اما استاد چقدر زیبا گفتن بلا نیستن اینا موهبتهای طبیعت است و من کیف کردم تحسینتون میکنم استاد جانم مرحبا که با گوش کردن این فایل چقدر دید و ذهن ما باز میشود امروز و حتما صدر صد یه پله میریم بالا شکرت خدای من برای وجود این انسان آگاه و نازنین معلم بسیار ارزشمندم
دیدگاه مثبت چقدر به کیفیت زندگی کمک میکند و کارها روان و ساده انجام میشود کلا ایران و مردمانش برعکس کشورهای دیگر است اینجا میگن ببین ما بنده ها چکار کردیم که خدا این بلاها رو سر ما میاره کاملا اشتباهه
خدا رو شکر که آگاه شدم و از جامعه جدا شدم شکرت شکرت
این آگاهی رو هم از آموزهای استاد یاد گرفتم و روشنتر شدم
آره قدرت خداوند رو میبینیم بزرگیش میبینیم و ناچیز بودن خودمون رو میبینم در مقابل خداوند
خدایا من تسلیمم در برابرت من عاجزم ناتوانم تو قدرته مطلقی
استاد جانم ان شالله همیشه سالم و شاد باشی در پناه خداوند
اگر ما هم مثل طبیعت قوی باشیم رشد میکنیم و اگر ضعیف باشیم از بین میرویم پس باید دنبال رشد و پیشرفت باشیم که این جهان هر لحظه در حاله تغییر است ما هم باید تغییر کنیم
باید زندگی خودمون رو با افکار و باور درست بسازیم که اتفاقات خوب رو هم بدست بیاریم و زندگی بسیار آسانتر میشود این قانون بدون تغییر خداوند است ووقتی خداوند میبینه من دارم حرکت میکنم برای پیشرفت زندگی اونم با ایمان و صبر کردن قدمهای بعدی رو او برامون برمیداره خیلی قشنگ که سجده میکنیم در برابرش
استاد از مثال پرنده ها زدین ممنونم چقدر واضح فهمیدم باید قوی باشی تا رشد کنی باید ذهنتو بکار بندازی
خداوند به قویها و صابران پاداش میدهد و نگاهم به خداوند عوض شد خداوند همه رو هدایت میکند اگر در مدارش باشیم میپذیریم و هدایت رو میگیریم اینم باز به افکار و باور ما بستگی داره پس باید هر روز و هر روز روی خودمون کار کنیم و حرکت کنیم تا شخصیتمون تغییر کنه و ایمانمون رو تقویت کنیم و خداوند هم دستاشو میفرسته برامون
استاد ممنونتم بی نهایت سپاسگزارتم واقعا امروز دیدگاهه من به خداوند باز تر شد خیلی خوشحالم خدایا شکرت اینم هدایته امروزم بود ممنونتم خدای خوبم
سلام درود به دوستان و استاد عزیزم و سپاسگزارم بابت این همه آگاهی تازه و الهی .
من از استاد یاد گرفتم تو زندگی دنبال نشونه ها حرکت کنم و تو ی هر تصمیم و اتفاقی برای خودم نشونه بزارم که اگر اون نشونه تو مسیرم بهش برخورد کردم یعنی مسیر درسته .
و هزاران بار تجربه کردم به لطف خدا
بار ها شده به من الهام شده من توجه نکردم و بار ها هم شده به الهامات گوش دادم و توجه کردم و عمل کردم نتیجه انقدر شگفت زدم کرده که می خواستم هرجا هستم فریاد بزنم از هیجان و خوشحالی .گریه کنم
اما هیچ کس نمی تونه باورت کنه اون لحظه جز خودت .شایدم تعریف کنی هیچ کس باورت نکنه و بگن این دیونه شده .
یه تجربه جالب
چند روز پیش بازار خرید داشتم یه آقایی داشت باتری می فروخت خدا اینجا اومد و گفت یه چند تا باتری بخر ازش به کار میاد ( این صدای خداوند همون الهامی که همیشه داره میاد وفقط باید جنسش و بشناسیم ) این صدا و الهام و همه تجربه کردیم احساس قشنگیه حس خاطر جمعی میده که اگر بهش ایمان بیاری و عمل کنی از نتیجه حرکتت و عمل کردن به اون احساس و الهام لذت میبری و ایمانت قوی تر میشه ، و هرچی بیشتر عمل کنی و تجربه کنی به الهامات الهی با تجربه میشی و دفعه بعد خیلی راحت تر بهش اعتماد میکنی .
که اون لحظه من احساسم گفت درست داره میگه خرید کن .
اما ذهن منطقی به من گفت نخر بابا خرج اضافه نکن تازه باتری خریدی نیاز نداری این افکار خیلی سریع اومد تو صدم ثانیه و تصمیم گیری شد که نخرم ،خلاصه من رد شدم و اومدم خونه خانم گفت میثم کاش یه دو تا باتری قلمی میخریدی نیاز دارم برای ربات نیاوش آقا من و میگی خوشحال شدم ذوق کردم سریع گفتم خدایا شکرت بابت این تجربه اونجا گفتم بخرماااا . (عادت کردم همه اتفاقات رو به خیر میبینم حتی به ظاهر بدترین اتفاق رو )
اون لحظه اگر خرید کرده بودم با اون لحظه که متوجه شدم کاش میخریدم احساسش برام یکی بود.
چون جنس تجربه اش یکی بود توی دوحالت اعتماد من به احساسم و شناخت جنس الهام که دفعه بعد بهتر بهش اعتماد کنم
مثال اگر باتری رو خرید میکردم خرید بجایی بود و از طرف همسرم تحسین میشدم و شاید میگفت چقدر عالی خوب کردی خریدی اتفاقا می خواستم بگم یه باتری بخری .
ولی نخریدنم هم زیاد سخت نشد از یه جای دیگه نیاز و برطرف کردم فقط تو این تجربه که بار ها برام در روز اتفاق می افته با احساسی که خداوند به من الهام میکنه بیشتر آشنا میشم این خودش تمرین برای من که بتونیم از این قوانین تو تجربه بعدی بهتر استفاده کنم و با ایمان بیشتر و بدون توقف و تردید عمل کنم .به الهاماتم
خداروشکر هر روز با توجه کردن به نعمت های بیشمار زندگیم و توجه کردن به ورودی های ذهنم و کنترل افکارم وتمرکز بر تغییر شخصیتم و بهبود ضعف های شخصیتی و تقویت توانمندی هام و تغییر باور هام روز به روز بزرگتر میشم و هر روز دارم تلاش میکنم بهتر از روز قبل رفتار کنم حتی توی عادت های خیلی خیلی کوچیک زندگیم شاید آرام آرام تغییر کنم اما درک کردم که ما موجیم که آسودگی ما ادم ماست باید حرکت کنیم و تغییر کنیم یه داستان جالب امروز برام افتاد که بعدش متوجه شدم به خودم اومدم که چقدر تغییر کردم و یکی از درخواست های اون روزم از خداوند بود که برام اتفاق افتاد .
امروز برادرم که ماه هاست بخاطر هم فرکانس نبودن از من خیلی دور شده بود و ازش بیخبر بودم اومد تو محل کارم و ازم درخواست کرد که وقت بزارم براش صحبتی داشت با من .
دورادور به گوشم رسیده بود که با همسرش مشکل داره و خانمش از خونه رفته و درخواست طلاق داده .
برادرم تا رسید اومد شروع کرد مشکلات و تعریف کردن و ریز شدن به داستان خودش و همسرش که همسرش چه کارا کرده و این حرفا و از خودش دفاع کردن .
یه مقدار گوش دادم دیدم حرف هاش داره وقت من رو میگیره و ورودی خوبی نیست کنترل و گرفتم دست خودم
و آگاهانه حرف هاش و قطع کردم گفتم چه کمکی از دست من برمیاد الان من چکار میتونم بکنم خلاصه من متوجه شدم برادرم تنها شده و دیگه نا امید گیج گیج نمی دونه داره چکار میکنه . و شناختی که از برادرم داشتم میدونستم این صحبت هارو با هرکس داره هر روز میکنه و راهنمایی های زیادی بهش شده که نتونسته نتیجه بگیره و بلکه بدتر هم از قبل شده زندگیش و نا امید نا امید خداوند هدایتش کرد بود به سمت من . باعث افتخار بود
من نمی دونم چرا و چطوری اما میدونم برادرم باید اون لحظه می اومد پیش من .
اون لحظه خدا وند با برادرم از زبان من صحبت کرد بخدا قسم که من فقط متعجب از اینهمه جمله بندی دقیق و مثال های زیبا و بجا که توی 40 دقیقه به برادرم زدم و برادرم فقط داشت نگاه میکرد با تعجب و از اینکه جنس حرف های من با همه افرادی که باهشون درد ودل میکرد و راه حل هایی تکراری که بهش میدادن چقدر فرق میکنه اشک تو چشماش جمع شد احساس امید و انگیزه تو چشماش حلقه زده بود . حالا برادرم 7 سال از من بزرگتره . و متوجه شدم حرف هام با پوست و استخون داره به ذهنش میشه و دریافت میکنه چون آماده شنیدن بود .
منم از اینکه درک میکرد من چی میگم و قبول کرد حرف های من رو و من توی تمام حرف هام گفتم مسئولیت100 درصدی رو باید اول قبول کنی و بری تنهای با توکل به خدا و ایمان بدون نیاز به هیچ کس زندگی تو درست کنی کلی صحبت های عالی که خودم لذت بردم که همش تمرینی بود برای خودم . داداشم از اول صحبت های من فقط گوش داد جیک نزد و موقعی که صحبت هام تموم شد بلند شد زد روی شونه هام گفت میثم چقدر تغییر کردی . .
اون جمله برادرم خیلی خیلی جالب بود برام خوشحال شدم احساس ارزشمندی کردم و انگار خدا امتحان تمام درس هایی که به من داده بود رو اون لحظه از من گرفت و دستی شد از جانب برادرم و زد روی شونه هام .و تایید کرد .
نشستم فکر کردم که چقدر مسیرم زیباست و چقدر با قبل خودم فرق کردم.
با دیدن برادرم دقیقا قبل خودم رو دیدم .
اونجایی که نه قانونی بود نه خدایی نه استادی ، بی انرژی ،افسرده ،نا امید ، بی انگیزه ، بی هدف ، توی سیکل روزمرگی درجا میزدم چقدر دور شده بودم خداروشکر
خیلی خیلی اون لحظه سپاسگزار خداوند شدم و شکر کردم بابت انرژی که درون من روشن کرد تا هر روز با احساس خوب با آرامش با لذت برای پیشرفت خودم برای رسیدن به خواسته هام با عشق تلاش کنم .
ممنونم دوستان آگاهی های این رد پا دلی بود و ممنونم که من رو همراهی کردید. سپاس گزارم از تک تک تون و آگاهی های نابتون
استاد خداراشکر میکنم که سالم هستید اتفاقا با اینکه تقریبا مطمعن بودم خدای مهربان نمیزاره اتفاقی برای شما بیفته ولی باز هم هرروز و هر ساعت هم اینستا و هم سایت را چک میکردم تا ببینم شما پیام یا پستی از خودتون گذاشتین یا نه؟
استاد در مورد تغییرات خودم اگه بخوام بگم من از موقعی که با شما و آموزش هاتون آشنا شدم سعی کردم خیلی روی خودم کار کنم و تغییر کنم چون من آدمی بودم که همه را مقصر مشکلاتی که برای من پیش میومد میدونستم و فکر میکردم من چقدر مظلوم هستم و چقدر داره به من ستم میشه ،سر کارم هر ماه برنامه درخواستی میدادم و با اینکه کار مهمی هم نداشتم ولی اولا که خیلی استرس داشتم که نکنه برنامه درخواستی منو نده رئیسم و دوما اگه برنامه من را نمیدادند کلی ناراحت میشدم و در درون من جنگی به پا میشد که چرا اینقدر باید در حق من اجحاف بشه؟ ولی با شما فهمیدم که این منم که دنیای خودم را میسازم، من بودم که با فرکانسهای بدم ،ناراحتی ها و ناخواسته ها را به زندگیم دعوت میکردم.الان فقط سعی میکنم شکرگذار باشم و فرکانسهای خوب بفرستم و میبینم که چقدر همه چیز تغییر میکنه.یه چیز خیلی جالب بگم استاد اینکه من همش توی فرکانس کمبود بودم از بچگی ما را از فقر و نداری ترسونده بودند و مدام از نبود پول میترسیدم و واقعا ادمی بودم که شرک داشتم و نمیفهمیدم که این خداست که داره روزی ما را میرسونه من چرا باید جلوی رییسم دولا و راست بشم تا از من راضی باشه و عذر من را نخواد که نکنه بی پول بشم چون حقوق ندارم و درست یه جایی که دیگه محیط سر کارم برام مثل زندان بود و داشت منو خفه میکرد با اینکه 17 سال سابقه کار و بیمه داشتم و حقوق نسبتا خوبی داشتم گفتم من دیگه نمیام سر کار و خدایی که روزی من را میرسونه هر جا که باشم روزی من را میده و نگفته اگه اینجا کار نکنی دیگه بهت روزی نمیرسونم و با اینکه تمام همکارام مدام تو گوشم میخوندن که پشیمون میشی و بی پول میشی و از بدی های بی پولی و بدبختی های بچه داری بدون داشتن حقوق برام میگفتن من گوش نکردم و کارم را رها کردم .اولش خیلی داغون بودم چون بالاخره 17 سال. توی یه کار باشی رها کردنش آسون نیست و حس کسی را داشتم که بچه ای را بزرگ کرده 17 سال و بعد به خاطر اذیت و آزار بقیه خودش با دستای خودش خاکش کرده و دیگه همه چی تموم شده،ولی مدام با خدای خودم حرف میزدم و ازش هدایت میخواستم و چقدر جالب نشانه ها را میدیدم و حتی یک شب که خیلی ناراحت بودم و دلم گرفته بود با همسرم رفته بودم بیرون و توی دلم گفتم. خدایا یه نشانه به من بده و نیم ساعت بعدش پشت یه اتوبوسی که از جلومون رد میشد دیدم نوشته الیس الله بکاف عبده؟ و اصلا آروم شدم و گفتم بله خدای مهربانم تو برای من کافی هستی همه ی دنیا یک طرف و تو یک طرف.و خداوند کارها را برام درست کردو من مجددا به سرکار برگشتم و جا بجا شدم و رییس رییسم بسیار بسیار با احترام و مهربان با من رفتار کرد و گفت جات را عوض میکنم برگرد سر کار.الان جایی هستم که کارم یک چهارم کار قبلی است و شیفت هام عالیه و یک رییس بسیار مهربون دارم و هرروز خداراشکر میکنم از اینجا بودنم.و این تغییرات را مدیون آموزش های خوب شما هستم استاد عزیزم و سپاسگذار خدای هدایتگرم که من را به سمت شما و سایت خوبتون هدایت کرد
سلام به استاد عباس منش عزیزم و استاد شایسته بزرگوار و
سلام به دوستان خوبم در این سایت الهی
فایل جدید
آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل
می کند؟
بازم یه فایل جدید بازم آگاهیهای جدید
واقعاً دست مریزاد استاد عزیز چقد عالی همه چیز رو توضیح میدید تحسینتون میکنم خیلی زیاد مثالهاتون عالین
توضیحاتتون روان وقابل هضم
قبل از اینکه فایل رو گوش بدم مطمئن بودم که حرفهای قشنگی برای شنیدن هست ،
درسته بعضی از صحبتهای استاد رو شنیدیم و به اصطلاح بلدیم ولی مهم این که چقدر عمل میکنیم
واگر هزار بار هم بشنوم باز انگار یه چیز جدید از تو دلش در میاد
به خدا اصلاً تکراری نمیشه وقتی میبینم روی سایت فایل جدید میاد ذوق دارم شوق دارم که گوش بدم ببینم بشنوم خدایا شکرت به خاطر حضور استاد عباس منش عزیز تو زندگیم
ایشون تو این فایل در مورد بلاهای طبیعی اینجور توضیح دادن که
این بلاها ی طبیعی موهبت الهی هستند بینهایت موهبت در این بلاهای طبیعی وجود داره و
این چقدر نگاه زیبا و قشنگیه که شما دارید خیلی کشور آمریکا را تحسین میکنم که آمادگی اومدن چنین موهبتهایی رو دارند یه فیلم همین چند روز پیش از طوفان فلوریدا دیدم واقعاً باورم نمیشد انقدر که طوفان عجیبی بود ولی خب با توضیحات شما استاد عزیز کلی اطلاعات کسب کردیم در رابطه با طوفان و مسائل مربوط به طوفان در آمریکا
چقدر خوب که مردمان آمریکا تو شرایط سخت خوبی هاشون بیرون میزنه و نشون میدن خودشون رو که چه انسانهای شریفی هستند.
باز هم حرفهای توحیدی باز هم قدرت خداوند
چقدر تو این طوفانها آدم قدرت خداوند رو میبینه بزرگی خداوند رو میبینه
و بعد خودش رو چقدر ناچیز میبینه در مقابل این قدرت نامحدود پروردگار
و هر وقت طوفان میاد کلی استانداردها بهتر میشه اینا نکاتی است که شنیدنش خیلی جالب بود برای من
این طوفانها اون سازههای ضعیف را از بین میبرند سازههای قوی میمونن همون کاری که همیشه طبیعت و جهان و خداوند داره انجام میده یا شما قوی میشی و میمونی یا ضعیف هستی و از بین میری
طبیعت، ضعیف را از بین میبره به هیچ وجه طرفدار ضعیفا نیست به همین ترتیب تکامل طی میشه
طبیعت و جهان مرتب برای بهبود خودش پاکسازی انجام میده
یعنی ضعیفا را حذف میکنه و قویها میمونند
هیچ وقت فکر نکنید که خداوند طرفدار آدم های بدبخت بیچاره ست یا طرف موجودات ضعیف رو میگیره نه اصلا اینجور نیست
اگه شما آدم ضعیفی هستی آدم بدبختی هستی آدم بی اعتماد به نفسی هستی فکر نکن با این کار خداوند دلش برای تو میسوزه یا هوای تو رو داره و دوس ت داره و بهت کمک میکنه به هیچ وجه اینطور نیست خداوند هوای کسی رو داره که ایمان دارهقدرت داره حرکت میکنه توکل داره
آدم ضعیف حمایت نمیشه از طرف خداوند
یعنی این نگاهو نداشته باشید که اگه هرچی بدبختتر باشیم خداوند چون خیلی مهربونه خیلی عاشقه هوای منو داره نه اینطور نیست یا شما ایمانتو تقویت میکنی و دووم میاری یا نه آدم بدبختی هستی و از بین میری
جهان اینجوری کار میکنه یا آدم قوی میشی رو خودت کار میکنی باقی میمونی
یا اگر ضعیف بمونی از بین میری و این اساس پیشرفت جهانه و اساس تکامله
این با ایده اصلی خداوند سازگاره
که جهان باید پیشرفت کنه
در مورد طوفانهای اقتصادی هم همینه
یک شخصیت قوی تو طوفانهای اقتصادی قویتر میشه بیزینسش یشتر رشد میکنه ولی بیزینسهای ضعیف توی طوفانهای اقتصادی
اکثرشون از بین میرن
بنابراین همیشه به بهبود خودت فکر کن به جای اینکه بترسی به این فکر کن که چه جوری خودتو قوی کنی
وقتی خودم ،خودمو قوی کنم از این طوفانها به سلامت عبور میکنم
و تازه رشد هم میکنم
در تمام ابعاد این صدق میکنه
چه از نظر روابط چه از نظر ثروت چه از نظر سلامت
چه در مورد انسانها و چه حیوانها چه گیاهان
اونی که ضعیفتره باید از بین بره و این عین عدالت خداونده
ما نباید خداوند رو مثل یک مادر دلسوز و مهربونفرض کنیم اصلاً اینجور نیست
تو انسانها این قوی بودن، بحث ذهن قوی بودنه یعنی باید ذهن قوی داشته باشی
خداوند طبق قانون عمل میکنه
ما اصلاً چیزی به عنوان اینکه خداوند احساساتی میشه توی قرآن نداریم یعنی خداوند احساس نداره
و دقیقاً طبق قانون عمل میکنه
و همه رو هدایت میکنه منتها هرکی هرجور که بخواد هدایت میشه
خداوند سیستمش دریافت فرکانس و پاسخش متناسب با اون فرکانسیه که شما ارسال میکنید
ضعیف باشی شرایطی را به وجود میاره که ضعیفتر بشی
قوی باشی شرایطی رو به وجود میاره که قویتر بشی
ببین شخصیتی که میخوای بسازی چه شخصیتی باشه که از طوفانهای زندگی بتونی سربلند بیرون بیایی
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته محترم من چندین سال هست با دورهای شما و دیدگاه شما اشنا شدم اولین بار هست که کامنت میزارم انقدر نتایج تو زندگیم تو این چند سال اتفاق افتاده انقدر معجزات خداوند رو دیدم که واقعا اگر بخام بنویسم و بگم باید ساعتها و روزها زمان بزارم و بنویسم واقعا الان که گفتم و بیادم اومد که کجا بودم و کجا هستم واقعا حالم یجوری شد و بقول استاد روند انقدر طبیعی انقدر قشنگ اتفاق میافته که اگر عکس قبل از عمل رو نداشته باشی یا مثل الان من که برای اولین باره کامنت میزارم و تو دوره خانه تکانی ذهن که چقدر اگاهی رو استاد و خانم شایسته عزیز با عشق و رایگان رو سایت گذاشتن و استاد تاکید میکنه کامنت بزارین بخودتون کمک میکنه الان که دارم تایپ میکنم و برای اولین بار به این حرف استاد عمل میکنم تازه درک میکنم چ تاثیری داره و بیاد میارم زمانی که فروشنده ی مغازه کوچیک غذاخوری بودم تو پاین شهر و تو ادمهای بودم که جز دوستانم بودن و ادمای فقیر ادمهای لاتو لوت ادمهای که همیشه رو نازیبایها تمرکز میکردن که البته خودم همه هم جنس اون دوستانم بودم شروع کردم تازه با مباحث قانون جذب اشنا شده بودم کلی بدهکار بودم اصلا روزی که با قوانین زیبای جهان هستی اشنا شدم روزی بود که تصمیم به خودکشی گرفته بودم و الان 6 سال گذشته و بیاد میارم وقتی کرکره مغازه کوچیک اون غذاخوری فروشی رو کشیدم پاین و بهم گفته شد که باید بری منطقه یک و ادمهای ثروتمند رو ببینی و تحسین کنی تو محیطشون قرار بگیری بقول استاد از نقطه امنت خارج بشی بد در اون مغازه رو بستم و به صاحبش زنگ زدم که من دیگه نمیام سرکار و خب نجواهای ذهنیم بود و میترسیدم و میگفت داری چکار میکنی اینجا لااقل ی لقمه نون در میاری شبم تو مغازه دوستم میخابیدم و جایم نداشتم اما قدرت اون خدا رو اون روز و تو اون لحظه که این نجواها تو ذهنم بود اینجوری دیدم که بالای که مغازه ای که هر روز از جلوش رد میشدم و نوشته رو نمیدیدم اون روز تو اون لحظه دیدم که با رنگ سبز نوشته بود هوالرزاق و واییی الانم داره اشکم در میاد من دیدم و گریم گرفت گفتم خدایا تو داری منو هدایت میکنی داری میگی برو من راهو نشونت میدم داری میگی نترس من روزیتو میدم داری میگی من هرلحظه با توام مراقبتم و خلاصه نمیدونم بگم چ احساس خوبی بود چ ذوق و شوقی تو وجودم ایجاد کرد بعد اون کارو کردم بعد از 15سال قبل که منطقه یک رو دیده بودم دوباره رفتم اونجا پول بلیط مترو رو جور کردم یک کیک بعنوان ناهار خریدم و راه میرفتمو ذوق میکردم که ببین ثروتو ببین ادمای برندو ببین سازها لوکس ک الان خدا رو شکر بیزینسمه و عاشقشم میگفتم ببین ماشینای لوکس پس ثروت هست ادما رو میدیدم که حتی چهرهاشون ارومتر بود حس میکردم با اینکه نمیشناختم و خلاصه بعد از گذشت ی زمان کوتاهی هدایت شدم به کاری که عاشقش بود ولی اصلا بلدش نبودم اما از نیاوران شروع کردم و خلاصه اون ادم تبدیل شد به قویترین مشاور و املاکی اون منطقه و بقدری تو کاری که عاشقشم قوی شدم که الان به لطف خدای مهربون و اموزهای استاد عزیزم اون دوستای قدیم کلا حذف شدن ادمای که 24 ساعتی باهم بودیم دیگه بکل نیستن و اون موقع شاید میترسیدم تنها بشم که البته ی تایمیم تنها شدم ولی با تنهایمم حال کردم و هنوزم حال میکنم ولی اطرافم و دوستام شدن مولتی میلیاردرای ایران تو ن تنها تو ایران بلکه تو دنیا صاحب مقام و برند هستن یا سازندهای بنامن یا برندای بزرگ که نمیخام اسمس بیارم دارن و خلاصه از اون ادم که جای خوابشم نداشت کلی بدهکار بود حتی من لکنت زبون داشتم نمیتونستم حرف بزنم باید بعضی وقتا رو کاغذ مینوشتم در این حد و بد از اشنای با قوانین زیبای جهان هستی هدایت شدم بسمت ی راهکار ساده و انجامش دادم و با تغیر باور که اینطوری بود که اقا تو دنیا هرکس مشکل لکنت زبون داشته راه درمانی نیست ینی نوشتهایم که با اون احساس و باور میدیدم این باور رو قویتر میکرد دکترا و نوشتهای رو میدیدم که میگفت راهی نیست اما به لطف خدای مهربان اولین معجزه بزرگ زندگی و ارزوی 30 سالم تیک خورد و لکنت زبونم با انجام همون تکنیکای ساده و تغیر باورم و پیدا کردن الگوی مناسب خوب شد و من داشتم بال در میاوردم راحت زیبا و سلیس و با عشق و قدرت حرف میزدم به لطف خدای مهربونم صدام انقدر قشنگ و تاثیرگذاره که هرکس صدای منو میشنوه بهم میگه چقدر صدات دلنشین و قشنگه و ادم تاثیرگذاریم و اصلا دارم با همین زبونی که نمیتونستم حرف بزنم کار دلخواهم ک عاشقشم رو انجام میدم و برام پولسازه و راحته و خونه فول مبله تو قلب نیاورانو نمیدونم دوستای ثروتمند و ارزشمند که دستان قدرتمند خداوندن تو زندگیم اومدن و خدا رو صد هزار مرتبه شکر هستن و خلاصه روند به شکلی اتفاق افتاد که گفتم الان که برای اولین بار کامنت میزارم بیادم اومد و الهی صدهزار مرتبه شکر برای حضور استاد عزیزم که کلامش برای من کلام خداونده خانم شایسته عزیزم و خانواده بزرگ عباسمنش و ادمهای متفاوت و همه و همه اینا فقط جای سپاسگزاری داره و نمیدونم بقول استاد چطور شکرگذاری کنم که خدا چقدر بمن لطف داره الهی شکرت خلاصه حرفام این بود بالاتر رفتن فرکانسمو حس میکنم با نوشتن همین کامنت که استاد میگه انجام بدین و من الان عمل کردم و نتیجشو تو احساسم دارم میبینم الهی شکر استاد نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم
ازشماتشکرمیکنم به خاطرنوشتن کامنت.بقول استادکامنت نوشتن وخوندن چقدرباورهاروقوی میکنه وبه من یادآوری میکنه که برو راهت درسته ببین واسه این همه شده یقین داشته باشه واسه توهم میشه.
به نام خدای همیشه بخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان و تمام دوستان حاضر در این جمع بهشتی!
یاد گرفتیم در مدت این سه سالی که عضو سایت هستیم که تضادها و ناخواسته ها باعث رشد و پیشرفت در هر زمینه ایی میشن و هر چند ظاهر قضیه بابه دلخواه ما نباشه ولی همیشه موهبت و نعمتی است که بعده تضاد یا ناخواسته می بینیم!
مثل همین طوفان هایی با سرعت360کیلومتر در ساعت که وقتی فکرش رو می کنم می بینیم که چقدر در مقابل قدرت خداوند عاجز و ناتوان هستیم!
موهبتت و نعمتی است از سمت خدا که باعث رشد و پیشرفت اون جامعه و مردم بشه و اگه مثل ما اون رو بلایای طبیعی ندونن و موهبتی بدونن که اومده تا یه سری تغییراتی رو در جای جای شهر بده این نگاه باعث میشه که خانه های محکمتر و سازه های قدرتمند تری رو بسازند و تمام نیروی علم و تکنولوژی رو بکار بگیرند تا بهبود بدن و با استحکام بالاتری درست کنند و این میشه که اون قدر پیشرفت و تکنولوژی رو در چنین کشوری می بینیم،چون درس گرفتن از ناخواسته ها و تلاش کردن که تا بهتر و کاراتر در مقابل این نعمت خداوند ایستادگی کنند و کشور رو زیباتر کنند!
ما تو شهر خودمون اون قدر از خونه های قدیمی با بافت های فرسوده داریم که تا صد سال هم اگه بمونن همون طوری موندن چون طوفان های این چنینی نیست و اغلب به همون حال رها شده اند و تا چندین سال هم همون طوری باقی میمونن و هیچ رشد و پیشرفتی هم نخواهد بود و نتیجه میشه همون روال همیشگی برای ساخت و سازها و موندن این خونه های قدیمی!
و نگاه اکثریت ما هم به این طوفان ها،اینه که خرابی به بار آورد در حالیکه این ناخواسته و تضاد اومده تا بهبود بده اون شرایط و امکانات رو و رشد بده!
و هر شغلی،هر خانه ای،هر روابطی،هر سازه ای،هر باوری که بنیانش محکم و اساسی هست اون دوام میاره و بقیه در اثر بالا و پایین های زندگی،به مرور از بین میرن یا همون طوری میمونن و رشدی ندارند!
در مورده اون باوری که بعضی از افراد دارند که هر چقدر بیشتر تو زندگی سختی بکشیم دل خدا بیشتر به رحم میاد و دیگه برامون معجزه میکنه،این باور رو هم از برداشت اشتباه این آیه و بقول استاد اون طوری که دلشون خواسته و بابه میلشون بوده ترجمه کردند که:
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
یعنی پس (بدان که) با هر سختى آسانى است. آرى، با هر دشوارى آسانى است
چون این رو اکثرا شنیدیم و این طوری معنی کردند که بعد از هر سختی ،آسانی هست و مردم باور کردند که اگه سختی و مشکلات بیشتری بکشند باعث میشه که خداوند دلش به رحم بیاد و بگه که دیگه بسشه این همه سختی و بخواد که جبران کنه!
ولی کلا این معنی و تفسیر فرق داره و باور پذیر شده در بین مردم که خدا جبران میکنه و عوض اون سختی رو میده در حالیکه اون سختی و مشکل رو هم خودش بوجود آورده با کانون توجهش و گرنه خدا برای هیچ کس سختی و مشکلات نمیخواد!
یا این باور که هر چقدر تو این دنیا فقر و بدبختی و ذلت بکشند تو اون دنیا بهترین ها در اختیارشون هست و اینم یه باور بسیار مخربی هست که مردم رو در همون شرایط فعلی نگه میداره و جلوی رشد و پیشرفت خودشون رو می گیرند چون فکر می کنند اومدن به این دنیا تا زجر بکشند در حالیکه دلیل اومدن ما به این دنیا،کسب لذت و تجربه های بیشتر و بزرگ کردن خودمون در هر جنبه ای بود نه اینکه ضعیف باشیم و بخوایم خدا برامون احساس ترحم و دلسوزی کنه!
و چقدر در گفتگوهای روزانه ی مردم دیدیم که وقتی کسی در بهترین شرایط زندگی از هر لحاظ هست،چیزی که از عموم مردم و باور پذیرفته شده ی اونا میشنویم اینه که عیب نداره این جهان و عمرش محدوده و کمه بجاش اون دنیا اینا زجر میکشند و ما در بهشت برین خداوند هستیم،این جهان برای اینه که هر چقدر زجر بکشیم در عوض نزده خدا محبوب تر و جایگاهمون نزده خدا والاتره!
ولی نه این نیست بخدا
مسیره اون دنیا از این جهانت میگذره و هر چقدر بتونی بهتر و با کیفیت تر زندگی کنی راه رو برای زندگی در جهان آخرتت هموار کردی!
خدا یه سیستمیه که تو به هر سمتی بخوای بری تو رو به اون سمت هدایت میکنه و بجای تو تصمیم نمیگیره،فرکانس ما رو دریافت میکنه و طبق اون ما رو به هر جهتی که هم مدار با اون فرکانس باشه،هدایت میکنه!
خدایا شکرت که هر روز بهتر و بیشتر قوانینت رو درک می کنیم و باعث میشه باورهای بهتری رو تو ذهنمون ،حک کنیم!
سپاسگذار شما استاد آگاه و دانا هستیم که داریم یاد میگیریم در این مسیر تا هر روز خودمون و شخصیت مون رو بهبود بدیم.
به نام خداوند بخشنده مهربان…
خدای وهاب که بی حد و حصر میبخشه…
سپاسگزار خداوندم که منو در مسیر شنیدن، نوشتن، درک و عمل کردن به این آگاهی ها قرار داده…
سلام عزیزان دلم…
این فایل هم مثل فایلهای دیگه بسیار ارزشمند بود…
من یه تجربه طوفان عاطفی دارم…
یادمه قبل از اینکه ازدواج کنم، به شدت دوست داشتم این اتفاق زودتر بیافته، اینقدر این خواسته ازدواج در من شدید بود که برام شده بود آرزو..و مهمترین اولویت زندگیم طوری که هیچ کدوم از نعمتهای زندگیمو نمیدیدم.
پر بودم از باورهای نادرست نسبت به خداوند، با اینکه اون موقع نماز میخوندم، روزه میگرفتم، انواع نمازهای مستحبی، نماز فلان امام، نماز رسیدن به آرزو و کلی باورهای شرک آلود که همه بودن و خدا نبود…خدای واقعی نبود….مشرک بودم، مشرک واقعی..به همه چنگ میزدم…آدما، دعا، یه وقتایی فال بین، کف بین و انواع چرت و پرتا…کاش فقط اینا بود.احساسی که بعد از اینا وارد زندگیم میشد باعث شده بود بیشتر و بیشتر از این چرت و پرتا رو دعوت کنم به زندگیم…سالها آرزو داشتم ازدواج کنم و هی نشد و نشد و نشد….رفتم تو روابط…وارد رابطه با آدما که شدم ضربات جهان شروع شد…اولی اومد که بهم بگه این راهش نیست…
اما من اینقدر از درون پوچ بودم، اینقدر خالی بودم..اینقدر خلأ داشتم که به این دلیل وارد رابطه شدم که توجه بگیرم…که بقیه بگن اینم بلده رابطه بگیره…اینم خوشگله ها، بالاخره فلانی اومد باهاش وارد رابطه شد…برای تایید بقیه، تحسین بقیه میخواستم وارد رابطه بشم و جلب محبت، از خانواده ام محبت ندیده بودم و اینطوری میخواستم جبران بشه در صورتی که همه چیز درون خودم بود…دلیل ازدواجمم همین بود میخواستم تایید بقیه رو بگیرم…میخواستم جلوی حرفای مردم رو بگیرم…از اونجا که اعتماد بنفس نداشتم وارد رابطه که میشدم بعد از یه مدت ازم سوء استفاده میشد و اون رابطه میترکید و من میموندم کلی حال بد…چون وابسته میشدم….چون با خودم در صلح نبودم….
اون موقعها با این آگاهی ها آشنا نبودم و قوانین رو نمیدونستم، تو در و دیوار بودم، رابطه اول …دوم..سوم…و….ضربه ها هی سنگین و سنگین تر میشد تا جایی که خواستگار میومد و نمیشد….از اون طرف رابطه ها هم منو پوچتر از قبل کرده بود…بشدت احساس تحقیر شدن بهم دست داده بود، احساس میکردم بهم توهین شده، اعتماد بنفسم روز به روز پایین و پایینتر میومد، طوری که جرأت وارد شدن به جمع رو نداشتم چه جمع زنونه چه مردونه، چه جمع آشنا و چه غریبه…یادمه وقتی میخواستم وارد جمع بشم دم در منتظر میموندم چند نفر بیان من قاطی اونا برم داخل که کسی منو نبینه….اینقدر داغون بودم….
و هر دفعه برای اینکه این زخم ها کمی التیام داده بشه بجای اینکه برگردم به خودم و خودم رو پیدا کنم، دست به دامان آدما میشدم که حرفی بزنند من آروم بگیرم…یا بشن گوش شنوای من، بهشون زنگ میزدم جوابمو نمیدادن….رد تماس میکردن….حتی کسی بود که بهم توهین میکرد و من بیخیال نمیشدم….اینقدر حقیر شده بودم که خودمو نمیدیدم چطور دارم برای ذره ای حال خوب گدایی میکردم….همه چیز خودم بودم، اینو فراموش کرده بودم….نمیدونستم….و چه شرک هایی داشتم….خدا در ظاهر بود اما چه ظاهری، ظاهری که بر اساس باورهای اشتباه ساخته شده بود….
دقیقا خداوند رو مادری میدیدم که هر چقدر بدبخت تر باشم اون بیشتر هوامو داره، بارها از مادرم میشنیدم که شاید اصلا قسمت تو ازدواج نیست، این همه گریه و بدبختی و این حال بدا اون روز قیامت تو اون دنیا خداوند جبران میکنه….و واقعا یه مشت خرافات و مزخرف که بهمون خورانده شده بود….
دیگه به جایی رسیده بودم که گریه میکردم، شاکی میشدم از خداوند…. دقیقا خدا رو ظالم خطاب میکردم….و میگفتم خدا در حق من ظلم کرده…یه روزی که نماز نمیخوندم، میگفتم خدا داره ازم انتقام میگیره که چرا واجبش رو ترک کردم…و بارها و بارها این اتفاقات تکرار میشد….با مادرم درگیر بودم، دعوا میکردم….با پدرم هم همینطور….و کلا تو در و دیوار بودم و مقصر 100 درصد اتفاقات و شرایط هم خودم بودم….100 درصدش….نه 99 درصدش….
رسیدم به جایی که دیگه اینقدر ناله و شکایت کرده بودم، اینقدر مسیرهای اشتباه رفته بودم، اینقدر شرک ورزیده بودم که کم آوردم….مثل تشنه ای که برای رسیدن به آب کیلومترها راه رو دویده و خسته و تشنه و در مونده افتاده رو زمین چرا که هر چه دیده بوده سراب بوده….خسته شدم و افتادم…گفتم من دیگه کم آوردم….اونجا که رها کردم تمام شرکهامو و خودمو به خدا سپردم اونجا نتیجه اومد…تازه اونم اتفاقی افتاد که خودم با فرکانسهای خودم ساخته بودم …و ازدواج کردم…..با شرایطی که صفر تا صدشو خودم خلق کردم….
اما، الان خداروشکر دارم این آگاهی ها رو میشنوم….خیلی بهتر شدم، اعتماد بنفسمو بدست آوردم….درسته این طوفان عاطفی وارد زندگی من شد اما بهم درس داد….کلی تجربه بهم داد….
الان دیگه تو کسب و کارم دارم سعی میکنم تکاملمو طی کنم، مشرک نباشم، هر چند ادعا نمیکنم که عالی عمل میکنم اما در حد توانم دارم سعی میکنم روی این نیرو حساب کنم و سعی کنم تکاملمم رو طی کنم….هر چند در زمینه روابط هم خیلی خیلی بهتر شدم…رابطه ام با همسرم خیلی خوبه و بعد از چک و لغدهایی که از جهان خوردم به این نتیجه رسیدم باید با خودم در صلح باشم که آدمای خوب جذبم بشن…تا وقتی با خودم به صلح درون نرسم در بیرون از من اتفاق همین اتفاقاته….هر چیزی هست از درون منه، و خدا رو شکر رشد کردم…بهبود پیدا کردم…و دارم هرروز پیشرفت میکنم….
استاد عزیزم و مریم جان ازتون سپاسگزارم برای تهیه این فایل ارزشمند….
عاشقتوووونم بینهایت..
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که هر آنچه که دارم از آن اوست و من بی او هیچم و به هر خیری از جانب او سخت محتاجم
خدایا ما را به راه راست هدایتمان کن راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای
استاد خیلی از شما تشکر میکنم که دوباره برامون فایل گذاشتید و ما را در مورد قوانین جهان بیشتر آگاه کردید.
استاد چقدر این فایل ارزشمنده از صبح که سایت و باز کردم و به این فایل گوش دادم تا الان که ساعت 20 دقیقه به 1 بعد از ظهر هست دارم بهش فکر میکنم و مرورش میکنم
خیلی نکات مهم داره نکاتی داره که کمتر شنیدیم یا اقلا نشنیده بودیم
البته شایددر مورد من اینجوری باشه
از خداوند بسیار ممنونم که استاد عباس منش سالم هستند و از سلامتیش برامون گفتند خدایا شکرت
استاد عزیزم واقعا من متوجه شدم بارها و بارها در زندگی ام که هر جا شکست خوردم به خاطر ترسهام و بی ایمانی ام و شرک هام بوده و هر جا موفقیتی کسب کردم اون زمانی بوده که حرکت کردم ایمان داشتم قوی بودم و شجاعانه تصمیم گرفتم و عمل کردم
استاد تمام صحبتهاتون را در این فایل باید با طلا نوشت چقدر شما قشنگ توضیح میدین چقدر قوانین خدا را برامون خوب باز میکنید
واقعا بعد از این آگاهی ها اگر ما بخوایم همان انسان قبلمون باشیم و فکر کنیم آدم ضعیف بودن اشکالی نداره و خدا دلش برامون میسوزه و یه کاری برامون میکنه باید خیلی گمراه باشیم.
استاد چه زمانهایی که خداوند را مثل یه مادر مهربان که دلش برای بچه اش میسوزه نگاه کردم و اتفاقا چه ضربه هایی خوردم و هی از خدا دورتر و دورتر شدم
الان که خوب به تجربیاتم توجه میکنم خیلی جاها هر چی بلا سرم میومد اصلا متوجه نمیشدم و باز مسیر اشتباه قبلم را میرفتم ولی الحق که واقعا آگاه به رفتارم نبودم یعنی بلد راه نبودم این برای زمان جوانی و بی تجربه گیم بود ولی انصافا راه را نمیدونستم خیلی هم ضربه خوردم
ولی از زمانی که به خودم اومدم و توکل کردم و از ترسهام گذر کردم سعی کردم شخصیتم را عوض کنم سعی کردم روی خودم کار کنم خودم را از درون قوی کردم روی اعتماد به نفسم واحساس لیاقتم کار کردم خداوند اونوقت بود که کمکم کرد ولی تا زمانی که کارم گریه و ناله و غر زدن بود بیشتر و بیشتر در اون چاهی که خودم براخودم کنده بودم فرو میرفتم
من یه خانم خانه دار بودم واز زمانی هم که یادم میاد هیچ وقت مشکل مالی نداشتم همیشه پول هر چقدر میخواستم دورو برم بود
ولی این ثروت داشت من را روز به روز ضعیف تر میکرد خیلی ساله از زمانی که بچه هام کوچک بودند به خودم اومد گفتم باید بتونم روی پای خودم بایستم و در اینجا بگم از خودم در این مورد راضی ام چون یه جایی قرار داشته باشی و همه رفاهی برات فراهم باشه و بلند بشی و روی پای خودت بایستی و سعی کنی خوب خودت باشی و سعی کنی مولد باشی خیلی خوبه و اینجا رو واقعا به خودم افتخار میکنم
خلاصه
شروع کردم به مطالعه
کامپیوتر یاد گرفتم رفتم دیپلم کامپیوتر گرفتم تجربات زیادی دارم هنر را یاد گرفتم خیلی برام خوب بود همیشه یه فعالیتی داشتم کلاسهای دوره های موفقیت میرفتم که اتفاقا توی یکی از همین کلاسهام بود که از طریق یکی از بچه های کلاس با استاد عباس منش آشنا شدم
و از اون موقع تا الانم دیگه این خط را گرفتم دارم می یام جلو و سعی کردم منحرف نشم خدارو شکر.
و این سالهای اخیر هم که با استاد عزیزم آشنا شدم عضو سایت عباس منش هستم خیلی از خودم راضی ام چون واقعا انسان عملگرا هستم همیشه سعی کردم حرکت کنم چیزی یاد بگیرم و به قول معروف برای جهان اطرافم مفید باشم
همیشه از احساس ترحم دیگران به خودم بدم میومد و سعی کردم این گونه نباشم
ولی راستش و بگم اونوقتها که جوانتر بودم و مثل الانم نبودم در مقابل خداوند
هر وقت به مشکلی برخورد میکردم گریه میکردم به خدا میگفتم خدایا چرا من خدایا چرا کمکم نمیکنی و فکر میکردم هر چی بیشتر گریه کنم و پیش خدا ناله کنم خدا بیشتر دلش برام میسوزه و کمکم میکنه
اما هر چقدر که زمان گذشت و عاقل تر شدم و بخصوص و بخصوص از زمانی که با استاد عباس منش آشنا شدم و از زمانی که از استادم یاد گرفتم که خداوند آدم های ضعیف را دوست نداره واقعا شخصیتم عوض شد
خیلی دنبال علاقه ام بودم یکی دو تا کار را رفتم انجامش دادم ولی دیدم علاقه ام نیست و برگشتم الان مدتی هست به لطف خدا علاقه ام را پیدا کردم دارم براش تلاش میکنم از اموزه های استاد عباس منش استفاده کردم دوره حل مسائل و کشف قوانین و ثروت 2خیلی برام خوب بود
خیلی خوشحالم از همه مهمتر احساس مفید بودن دارم احساس هدفمندی دارم که خیلی برام ارزشمنده
در اخر میخوام اینو بگم استاد
نمیدونید چه کمک بزرگی را به تمام ما داشتید با این فایل آخر که امروز به دستمون رسید
وقتی ما باور داشته باشیم که خداوند آدم های ضعیف را دوست نداره و ضعیف ها را کمک نمیکنه و ضعیف ها یا باید قوی بشن یا از بین میروند واقعا آواهی بزرگیه
امید وارم قدرش و بدونیم
من که از صبح تا حالا با گوش دادن به این فایل انقلاب عجیبی در درونم بر پاشده و خدا میدونه چه شور و هیجانی دارم
انگار که خدا اومده جلوم نشسته گفته فقط باید قوی باشی اگر ضعیف باشی دوستت ندارم
خدایا بابت تمام این آگاهی هایی که از طریق یکی از بندگان خوبت استاد عباس منش به ما میدی بینهایت تشکر میکنم
خدایا ما را به راه راست هدایتمان کن
راه کسانی که به انها نعمت داده ای
در پناه الله یکتا سالم و شاد و ثروتمند و موفق باشید
به نام خدایی که رب العالمین است.
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و همه دوستان عزیزم
من روز اول که این فایل روی سایت قرار گرفت کامنت گذاشتم ولی الان بعد از چندبار گوش دادن به این فایل اومدم درکم ازین آگاهی هارو به اشتراک بزارم تا هم خودم بهتر درک کنم هم دوستانم استفاده کنن.
اول دوس دارم رو موضوع ضعیف نبودن تمرکز کنم
بعد برم سراغ بیدار شدن قبل از چک و لگد
این دو مورد انقد تو زندگی من بوده و حتما تو زندگی خیلی از دوستان
که واقعا باید انقد روش کار کنیم که شخصیت و عملکرد درستی در مورد این دو مورد در خودمون ایحاد کنیم تا نتایج بهتر بگیریم.
خب بریم سراغ ضعیف نبودن
استاد تو فایل اصل بقای اصلح هم در مورد این موضوع توضیح دادن قبلا و چقدر این جمله استاد رو من تاثیر گذاشت که گفتن (متنفرم ازین که بخام کسی بهم رحم کنه ودلش برام بسوزه )
تو زندگی و دنیایی که کل زندگی ما داره توسط افکار و باور های ما خلق میشه
و ما اختیار کامل داریم چرا باید ضعیف باشیم و بدبخت باشیم تا خدا یا مردم دلشون بسوزه
خب وقتی ما ضعیف باشیم با این تفکر
خب خدا هیچوقت دلش نمیسوزه چون سیستم احساساتی نیست و مثل آینه فرکانس های مارو به ما برمیگردونه
درمورد آدم ها هم
اتفاقاهمون سیستم خداوند مارو هدایت میکنه به اتفاقات ایده ها شرایط و آدم هایی که حس ضعیف بودن و بدبختی بیشتری به ما بدن و همش سؤ استفاده کنن ازمون.
یعنی بخدا قسم انقد رابطه بین فرکانس خوب و اتفاقات خوب و فرکانس بد اتفاقات بد رو دارم درک میکنم که الان اشکم داره درمیاد
و دارم میبینم تو این دوسال که تو سایت هستم و سعی کردم قانون رو درک کنم و عمل کنم و احساس خوب و شخصیت خوب در خودم ایحاد کردم انصافا در 95 درصد مواقع همه چیز عالیه
دیگه قانون چطوری میخاد ثابت بشه
فقط دوستان باید بشینم فکر کنیم اگه مدت هاست رو خودت سعی کردی کار کنی چرخ زندگیت روغن کاری شده بشین و تایید کن
اگه الآن تو یک موضوعیچه مالی چه روابط چ سلامتی الان مشکل داری بشین فکر کن چه رفتار و شخصیت و باور و احساسی در ذهنت قالب بوده در مورد این موضوع اونوقت خیلی راحت میفهمیم که قانون چقدر دقیق داره عمل میکنه.
بخدا قسم تو تمرین ستاره قطبی چند روزه قبل ساعت 12 ظهر تمام خواسته هام تیک میخوره و انجام میشه
و دارممیفهمم دلیلش اینه که تو این دوسال انقد 90 درصد فایل های رایگان استاد رو گوش دادم که اصلا افکار قالب ذهنم مثبت شده در مورد همه چیز و در 95 درصد روز حالم خوبه احساس خوبی دارم و اگه یک ناخواسته ناچیز به وجود بیاد و احساسم بد بشه با تمام قدرت سعی میکنم احساسم رو خوب کنم و برگردم به مسیر درست
اینو دیروز بهش فکر کردم هاااا و متوجه شدم
فکر میکردم روی باور ها کار کردن یک چیز عجیب یا سخته
ولی متوجه شدم با کنترل ورودی هام چون استاد قانون رو از تمام زاویه ها در فایل هاشون گفتن
از توحید تا کنترل کانون توجه
از احساس لیاقت تا سلامتی و هر چیزی
و چون من هزاران بار گوش دادم فایل هارو تو این دوسال یعنی یک سال و نیمه که مطمئنم در 95 درصد مواقع روزی نشده که فایل گوش ندم یا کامنت نخونم تو سایت
دیدم کلی شخصیت و افکار و باور های من عوض شدن تو این مدت و به همون نسبت نتیاجم عوض شدن.
اینو وقتی درک کردم که دوستان دو سه سال پیشم رو بعد مدت های طولانی میبینیم و یکمباهاشون حرف میزنم میبینم اونا که همون ادم های قبلی هستند ولی من الان هیچ ربطی به اونا ندارم در تمام ابعاد.
خب برگردیم به بحث اصلی حالا که انقد میشه خالق زندگی بود چرا آخه بیام با احساس ضعیف بودن خودمو بدبخت کنم
وقتی خداوند انقد قدرت داده به ما و تمام آسمان و زمین رو رام و مسخر ما کرده که هرچی بخایم رو لذت و عزت و شادی و آرامش و سربلندی به دست بیاریم
آیا این کفر و نا سپاسی نیست که بیام با احساس ضعیف بودن و بدبختی خودمو از این نعمت ها دور کنم؟
و کسی که احساس ضعف و بدبختی کنه نه تنها خدا دلش نمیسوزه بلکه بخاطر این بی ایمانی و شرک تا قعر جهنم میبرتش پایین هم در این دنیا هم در اون دنیا.
این عین عدالته واقعا خدایا شکرت.
ما دوتا انتخاب داریم یا راه بی ایمانی و ضعیف بودن و بدبخت بودن رو میریم تا نابود بشیم و این دنیا جهنم و تجربه کنیم و اون دنیا هم جهنم بدتری تجربه کنیم.
یا با فکر کردن و درک و عمل به قانون زندگیمون رو با لذت و شادی و سربلندی و عزت خلق میکنیم و این دنیا بهشت رو تجربه میکنیم و اون دنیا هم بهشت بهتری تجربه میکنیم .
موضوع بعدی استادگفتن که بیدار شدن قبل از چک و لگد خیلی ایده آله واقعا.
همیشه استاد گفتن
سه دسته آدم وجود دارن
یه عده انقد چک و لگد میخورن ک نمیفهمن که با همون چک ولگد های جهان میمیرن و نابود میشن
عده بعدی وقتی چک و لگد میخورن بیدار میشن و مسیر رو درست میکنن و خودشونو تغییر میدن.
و عده بعدی که همه با باید سعی کنیم جزو این دسته باشیم کسانی هستند که قبل ازین که جهان چک ولگد بزنه بیدار میشن
یعنی همیشه به دنبال بهبود های کوچک اما دائمی و مستمر هستند.
تو این بحث که دیگه همه ما انقد تجربه داریم که اصلا نیاز نیست فکر کنیم بهش
من خودم که تو خیلی چیزا مخصوصا تو کسب و کار چک ولگد خوردم تا هی درست کردم مسیرم رو و نتایج هی بهتر شده
نکته اصلی و مهم اینجاست که دلیل بهتر شدن نتایج من اون چک و لگد و شکست ها نبوده بلکه بخاطر بیدار شدن من بعد از چک ولگد ها بوده و من چون قانون رو بلد نبودم باور ها و فرکانس ها و عملکرد اشتباه من در کسب و کار باعث میشد کع چک و لگد بخورم
و چون بعدش میومدم مسیر و اصلاح میکردم و فکر میکردم و خودنو درست میکردم نتایج تغییر میکرد
قانون اینه که اگه من اون شخصیت و عملکرد قبلی رو داشتم تا 10 میلیون سال دیگه انقد چک و لگد میخوردم تا نابود میشدم و اصلا نتایج تغییر نمیکرد.
پس دلیل تغییر نتایج بیدار شدن من بعد از چک و لگده نه اون چک و لگد.
اینو دوس دارم هرروز به خودم بگم واقعا خیلی مهمه خیلی خیلی
چون اگه اینو درک کنیم آسان میشویم برای آسانی ها
ولی اگه باور داشته باشیم برای رسیدن به یک رابطه خوب یا موفقیت مالی یا سلامتی باید اول پدرمون در بیاد خب ما هدایت میشویم به همون مسیر سختی ها و بدبختی ها.
اینو باید همیشه به خودمون بگیم آقا زندگی من داره با افکار و باور هام خلق میشه
اگه من شکست خوردم جهان داره چک و لگد میزنه که بیدار شم و تا بیدار نشم این چک و لگد هد ادامه داره و هر بار شدید تر میشن
یا بیدار میشم و نتایج عوض میشه یا بیدار نمیشم و میمیرم زیر زجر و بدبختی.
ووقتی هم که بخاطر بیدار میشم نتایح تغییر میکنه بخاطر بیدار شدن من و اصلاح مسیر و درست کردن باور هام و شخصیت و عملکرد من،
نه بخاطر اون شکست و چک و لگد ها
و میتونستممن قبل ازین که جهان چک ولگد بزنه بهم، قبلش بیاممسیر رو درست کنم باورهای درست کانون توجه درست و احساس خوب و عملکرد درستی داشته باشم تا بدون شکست با لذت اوضاع هی بهتر وبهتر بشه،
این شخصیت رو باید سعی کنم بسازم در خودم .
سپاسگذارم استاد عزیزم بابت این فایل فوقالعاده عالی .
در پناه رب العالمین شاد و ثروتمند و سلامت باشید همگی
سلام
بلایای طبیعی بد نیستند باعث رشد و پیشرفت و بهبود میشوند
همیشه ضعیف ها از بین میروند قوی ها می مانند قانون طبیعت و جهانه
فکر نکن با بدبختی و نالیدن میتوانی احساس دلسوزی را در خداوند به وجود آوری خداوند یک سیستم است که براساس قوانین خود عمل میکند هیچ احساس دلسوزی ای هم برای هیچ کس ندارد مثل یک مادر که دلش به حال بچه ی ضعیفش بیشتر میسوزد و هوایش را بیشتر دارد،یا قوی میشوی و می مانی یا ضعیف میشوی و میمری
بله من هم بودم از آن آدمهایی که فکر میکردم هر چقدر بد بخت تر و ضعیف تر باشم خدا بیشتر دوسم داره و هواموداره اما خیلی وقته دیگه این دید نیست
پاداش ها به آدمهای قوی داده میشه در هر جنبه ای از زندگی روابط شغل
قوانین سیستم را درک کنیم و از این اضافه کاری ها دست برداریم
الهی شکرت.
به نام خدای مهربانم خدایی که فرمانروای جهانیان است خدایا شکرت که امروز هم به من آگاهیها و هدایت های لازم رو میخشی و روزیم کردی سپاسگزارتم
سلام بر استاد عزیزم سلام بر خانم شایسته مهربان
اول فایل که گوش کردم چقدر از این نگاه و دید استاد لذت بردم یعنی مثل استاد من ندیدم که از هر کی بپرسی درباره سیل و زلزله همه میگن بلاهای طبیعی اما استاد چقدر زیبا گفتن بلا نیستن اینا موهبتهای طبیعت است و من کیف کردم تحسینتون میکنم استاد جانم مرحبا که با گوش کردن این فایل چقدر دید و ذهن ما باز میشود امروز و حتما صدر صد یه پله میریم بالا شکرت خدای من برای وجود این انسان آگاه و نازنین معلم بسیار ارزشمندم
دیدگاه مثبت چقدر به کیفیت زندگی کمک میکند و کارها روان و ساده انجام میشود کلا ایران و مردمانش برعکس کشورهای دیگر است اینجا میگن ببین ما بنده ها چکار کردیم که خدا این بلاها رو سر ما میاره کاملا اشتباهه
خدا رو شکر که آگاه شدم و از جامعه جدا شدم شکرت شکرت
این آگاهی رو هم از آموزهای استاد یاد گرفتم و روشنتر شدم
آره قدرت خداوند رو میبینیم بزرگیش میبینیم و ناچیز بودن خودمون رو میبینم در مقابل خداوند
خدایا من تسلیمم در برابرت من عاجزم ناتوانم تو قدرته مطلقی
استاد جانم ان شالله همیشه سالم و شاد باشی در پناه خداوند
اگر ما هم مثل طبیعت قوی باشیم رشد میکنیم و اگر ضعیف باشیم از بین میرویم پس باید دنبال رشد و پیشرفت باشیم که این جهان هر لحظه در حاله تغییر است ما هم باید تغییر کنیم
باید زندگی خودمون رو با افکار و باور درست بسازیم که اتفاقات خوب رو هم بدست بیاریم و زندگی بسیار آسانتر میشود این قانون بدون تغییر خداوند است ووقتی خداوند میبینه من دارم حرکت میکنم برای پیشرفت زندگی اونم با ایمان و صبر کردن قدمهای بعدی رو او برامون برمیداره خیلی قشنگ که سجده میکنیم در برابرش
استاد از مثال پرنده ها زدین ممنونم چقدر واضح فهمیدم باید قوی باشی تا رشد کنی باید ذهنتو بکار بندازی
خداوند به قویها و صابران پاداش میدهد و نگاهم به خداوند عوض شد خداوند همه رو هدایت میکند اگر در مدارش باشیم میپذیریم و هدایت رو میگیریم اینم باز به افکار و باور ما بستگی داره پس باید هر روز و هر روز روی خودمون کار کنیم و حرکت کنیم تا شخصیتمون تغییر کنه و ایمانمون رو تقویت کنیم و خداوند هم دستاشو میفرسته برامون
استاد ممنونتم بی نهایت سپاسگزارتم واقعا امروز دیدگاهه من به خداوند باز تر شد خیلی خوشحالم خدایا شکرت اینم هدایته امروزم بود ممنونتم خدای خوبم
یاحق
سلام درود به دوستان و استاد عزیزم و سپاسگزارم بابت این همه آگاهی تازه و الهی .
من از استاد یاد گرفتم تو زندگی دنبال نشونه ها حرکت کنم و تو ی هر تصمیم و اتفاقی برای خودم نشونه بزارم که اگر اون نشونه تو مسیرم بهش برخورد کردم یعنی مسیر درسته .
و هزاران بار تجربه کردم به لطف خدا
بار ها شده به من الهام شده من توجه نکردم و بار ها هم شده به الهامات گوش دادم و توجه کردم و عمل کردم نتیجه انقدر شگفت زدم کرده که می خواستم هرجا هستم فریاد بزنم از هیجان و خوشحالی .گریه کنم
اما هیچ کس نمی تونه باورت کنه اون لحظه جز خودت .شایدم تعریف کنی هیچ کس باورت نکنه و بگن این دیونه شده .
یه تجربه جالب
چند روز پیش بازار خرید داشتم یه آقایی داشت باتری می فروخت خدا اینجا اومد و گفت یه چند تا باتری بخر ازش به کار میاد ( این صدای خداوند همون الهامی که همیشه داره میاد وفقط باید جنسش و بشناسیم ) این صدا و الهام و همه تجربه کردیم احساس قشنگیه حس خاطر جمعی میده که اگر بهش ایمان بیاری و عمل کنی از نتیجه حرکتت و عمل کردن به اون احساس و الهام لذت میبری و ایمانت قوی تر میشه ، و هرچی بیشتر عمل کنی و تجربه کنی به الهامات الهی با تجربه میشی و دفعه بعد خیلی راحت تر بهش اعتماد میکنی .
که اون لحظه من احساسم گفت درست داره میگه خرید کن .
اما ذهن منطقی به من گفت نخر بابا خرج اضافه نکن تازه باتری خریدی نیاز نداری این افکار خیلی سریع اومد تو صدم ثانیه و تصمیم گیری شد که نخرم ،خلاصه من رد شدم و اومدم خونه خانم گفت میثم کاش یه دو تا باتری قلمی میخریدی نیاز دارم برای ربات نیاوش آقا من و میگی خوشحال شدم ذوق کردم سریع گفتم خدایا شکرت بابت این تجربه اونجا گفتم بخرماااا . (عادت کردم همه اتفاقات رو به خیر میبینم حتی به ظاهر بدترین اتفاق رو )
اون لحظه اگر خرید کرده بودم با اون لحظه که متوجه شدم کاش میخریدم احساسش برام یکی بود.
چون جنس تجربه اش یکی بود توی دوحالت اعتماد من به احساسم و شناخت جنس الهام که دفعه بعد بهتر بهش اعتماد کنم
مثال اگر باتری رو خرید میکردم خرید بجایی بود و از طرف همسرم تحسین میشدم و شاید میگفت چقدر عالی خوب کردی خریدی اتفاقا می خواستم بگم یه باتری بخری .
ولی نخریدنم هم زیاد سخت نشد از یه جای دیگه نیاز و برطرف کردم فقط تو این تجربه که بار ها برام در روز اتفاق می افته با احساسی که خداوند به من الهام میکنه بیشتر آشنا میشم این خودش تمرین برای من که بتونیم از این قوانین تو تجربه بعدی بهتر استفاده کنم و با ایمان بیشتر و بدون توقف و تردید عمل کنم .به الهاماتم
خداروشکر هر روز با توجه کردن به نعمت های بیشمار زندگیم و توجه کردن به ورودی های ذهنم و کنترل افکارم وتمرکز بر تغییر شخصیتم و بهبود ضعف های شخصیتی و تقویت توانمندی هام و تغییر باور هام روز به روز بزرگتر میشم و هر روز دارم تلاش میکنم بهتر از روز قبل رفتار کنم حتی توی عادت های خیلی خیلی کوچیک زندگیم شاید آرام آرام تغییر کنم اما درک کردم که ما موجیم که آسودگی ما ادم ماست باید حرکت کنیم و تغییر کنیم یه داستان جالب امروز برام افتاد که بعدش متوجه شدم به خودم اومدم که چقدر تغییر کردم و یکی از درخواست های اون روزم از خداوند بود که برام اتفاق افتاد .
امروز برادرم که ماه هاست بخاطر هم فرکانس نبودن از من خیلی دور شده بود و ازش بیخبر بودم اومد تو محل کارم و ازم درخواست کرد که وقت بزارم براش صحبتی داشت با من .
دورادور به گوشم رسیده بود که با همسرش مشکل داره و خانمش از خونه رفته و درخواست طلاق داده .
برادرم تا رسید اومد شروع کرد مشکلات و تعریف کردن و ریز شدن به داستان خودش و همسرش که همسرش چه کارا کرده و این حرفا و از خودش دفاع کردن .
یه مقدار گوش دادم دیدم حرف هاش داره وقت من رو میگیره و ورودی خوبی نیست کنترل و گرفتم دست خودم
و آگاهانه حرف هاش و قطع کردم گفتم چه کمکی از دست من برمیاد الان من چکار میتونم بکنم خلاصه من متوجه شدم برادرم تنها شده و دیگه نا امید گیج گیج نمی دونه داره چکار میکنه . و شناختی که از برادرم داشتم میدونستم این صحبت هارو با هرکس داره هر روز میکنه و راهنمایی های زیادی بهش شده که نتونسته نتیجه بگیره و بلکه بدتر هم از قبل شده زندگیش و نا امید نا امید خداوند هدایتش کرد بود به سمت من . باعث افتخار بود
من نمی دونم چرا و چطوری اما میدونم برادرم باید اون لحظه می اومد پیش من .
اون لحظه خدا وند با برادرم از زبان من صحبت کرد بخدا قسم که من فقط متعجب از اینهمه جمله بندی دقیق و مثال های زیبا و بجا که توی 40 دقیقه به برادرم زدم و برادرم فقط داشت نگاه میکرد با تعجب و از اینکه جنس حرف های من با همه افرادی که باهشون درد ودل میکرد و راه حل هایی تکراری که بهش میدادن چقدر فرق میکنه اشک تو چشماش جمع شد احساس امید و انگیزه تو چشماش حلقه زده بود . حالا برادرم 7 سال از من بزرگتره . و متوجه شدم حرف هام با پوست و استخون داره به ذهنش میشه و دریافت میکنه چون آماده شنیدن بود .
منم از اینکه درک میکرد من چی میگم و قبول کرد حرف های من رو و من توی تمام حرف هام گفتم مسئولیت100 درصدی رو باید اول قبول کنی و بری تنهای با توکل به خدا و ایمان بدون نیاز به هیچ کس زندگی تو درست کنی کلی صحبت های عالی که خودم لذت بردم که همش تمرینی بود برای خودم . داداشم از اول صحبت های من فقط گوش داد جیک نزد و موقعی که صحبت هام تموم شد بلند شد زد روی شونه هام گفت میثم چقدر تغییر کردی . .
اون جمله برادرم خیلی خیلی جالب بود برام خوشحال شدم احساس ارزشمندی کردم و انگار خدا امتحان تمام درس هایی که به من داده بود رو اون لحظه از من گرفت و دستی شد از جانب برادرم و زد روی شونه هام .و تایید کرد .
نشستم فکر کردم که چقدر مسیرم زیباست و چقدر با قبل خودم فرق کردم.
با دیدن برادرم دقیقا قبل خودم رو دیدم .
اونجایی که نه قانونی بود نه خدایی نه استادی ، بی انرژی ،افسرده ،نا امید ، بی انگیزه ، بی هدف ، توی سیکل روزمرگی درجا میزدم چقدر دور شده بودم خداروشکر
خیلی خیلی اون لحظه سپاسگزار خداوند شدم و شکر کردم بابت انرژی که درون من روشن کرد تا هر روز با احساس خوب با آرامش با لذت برای پیشرفت خودم برای رسیدن به خواسته هام با عشق تلاش کنم .
ممنونم دوستان آگاهی های این رد پا دلی بود و ممنونم که من رو همراهی کردید. سپاس گزارم از تک تک تون و آگاهی های نابتون
سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته مهربان
استاد خداراشکر میکنم که سالم هستید اتفاقا با اینکه تقریبا مطمعن بودم خدای مهربان نمیزاره اتفاقی برای شما بیفته ولی باز هم هرروز و هر ساعت هم اینستا و هم سایت را چک میکردم تا ببینم شما پیام یا پستی از خودتون گذاشتین یا نه؟
استاد در مورد تغییرات خودم اگه بخوام بگم من از موقعی که با شما و آموزش هاتون آشنا شدم سعی کردم خیلی روی خودم کار کنم و تغییر کنم چون من آدمی بودم که همه را مقصر مشکلاتی که برای من پیش میومد میدونستم و فکر میکردم من چقدر مظلوم هستم و چقدر داره به من ستم میشه ،سر کارم هر ماه برنامه درخواستی میدادم و با اینکه کار مهمی هم نداشتم ولی اولا که خیلی استرس داشتم که نکنه برنامه درخواستی منو نده رئیسم و دوما اگه برنامه من را نمیدادند کلی ناراحت میشدم و در درون من جنگی به پا میشد که چرا اینقدر باید در حق من اجحاف بشه؟ ولی با شما فهمیدم که این منم که دنیای خودم را میسازم، من بودم که با فرکانسهای بدم ،ناراحتی ها و ناخواسته ها را به زندگیم دعوت میکردم.الان فقط سعی میکنم شکرگذار باشم و فرکانسهای خوب بفرستم و میبینم که چقدر همه چیز تغییر میکنه.یه چیز خیلی جالب بگم استاد اینکه من همش توی فرکانس کمبود بودم از بچگی ما را از فقر و نداری ترسونده بودند و مدام از نبود پول میترسیدم و واقعا ادمی بودم که شرک داشتم و نمیفهمیدم که این خداست که داره روزی ما را میرسونه من چرا باید جلوی رییسم دولا و راست بشم تا از من راضی باشه و عذر من را نخواد که نکنه بی پول بشم چون حقوق ندارم و درست یه جایی که دیگه محیط سر کارم برام مثل زندان بود و داشت منو خفه میکرد با اینکه 17 سال سابقه کار و بیمه داشتم و حقوق نسبتا خوبی داشتم گفتم من دیگه نمیام سر کار و خدایی که روزی من را میرسونه هر جا که باشم روزی من را میده و نگفته اگه اینجا کار نکنی دیگه بهت روزی نمیرسونم و با اینکه تمام همکارام مدام تو گوشم میخوندن که پشیمون میشی و بی پول میشی و از بدی های بی پولی و بدبختی های بچه داری بدون داشتن حقوق برام میگفتن من گوش نکردم و کارم را رها کردم .اولش خیلی داغون بودم چون بالاخره 17 سال. توی یه کار باشی رها کردنش آسون نیست و حس کسی را داشتم که بچه ای را بزرگ کرده 17 سال و بعد به خاطر اذیت و آزار بقیه خودش با دستای خودش خاکش کرده و دیگه همه چی تموم شده،ولی مدام با خدای خودم حرف میزدم و ازش هدایت میخواستم و چقدر جالب نشانه ها را میدیدم و حتی یک شب که خیلی ناراحت بودم و دلم گرفته بود با همسرم رفته بودم بیرون و توی دلم گفتم. خدایا یه نشانه به من بده و نیم ساعت بعدش پشت یه اتوبوسی که از جلومون رد میشد دیدم نوشته الیس الله بکاف عبده؟ و اصلا آروم شدم و گفتم بله خدای مهربانم تو برای من کافی هستی همه ی دنیا یک طرف و تو یک طرف.و خداوند کارها را برام درست کردو من مجددا به سرکار برگشتم و جا بجا شدم و رییس رییسم بسیار بسیار با احترام و مهربان با من رفتار کرد و گفت جات را عوض میکنم برگرد سر کار.الان جایی هستم که کارم یک چهارم کار قبلی است و شیفت هام عالیه و یک رییس بسیار مهربون دارم و هرروز خداراشکر میکنم از اینجا بودنم.و این تغییرات را مدیون آموزش های خوب شما هستم استاد عزیزم و سپاسگذار خدای هدایتگرم که من را به سمت شما و سایت خوبتون هدایت کرد
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عباس منش عزیزم و استاد شایسته بزرگوار و
سلام به دوستان خوبم در این سایت الهی
فایل جدید
آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل
می کند؟
بازم یه فایل جدید بازم آگاهیهای جدید
واقعاً دست مریزاد استاد عزیز چقد عالی همه چیز رو توضیح میدید تحسینتون میکنم خیلی زیاد مثالهاتون عالین
توضیحاتتون روان وقابل هضم
قبل از اینکه فایل رو گوش بدم مطمئن بودم که حرفهای قشنگی برای شنیدن هست ،
درسته بعضی از صحبتهای استاد رو شنیدیم و به اصطلاح بلدیم ولی مهم این که چقدر عمل میکنیم
واگر هزار بار هم بشنوم باز انگار یه چیز جدید از تو دلش در میاد
به خدا اصلاً تکراری نمیشه وقتی میبینم روی سایت فایل جدید میاد ذوق دارم شوق دارم که گوش بدم ببینم بشنوم خدایا شکرت به خاطر حضور استاد عباس منش عزیز تو زندگیم
ایشون تو این فایل در مورد بلاهای طبیعی اینجور توضیح دادن که
این بلاها ی طبیعی موهبت الهی هستند بینهایت موهبت در این بلاهای طبیعی وجود داره و
این چقدر نگاه زیبا و قشنگیه که شما دارید خیلی کشور آمریکا را تحسین میکنم که آمادگی اومدن چنین موهبتهایی رو دارند یه فیلم همین چند روز پیش از طوفان فلوریدا دیدم واقعاً باورم نمیشد انقدر که طوفان عجیبی بود ولی خب با توضیحات شما استاد عزیز کلی اطلاعات کسب کردیم در رابطه با طوفان و مسائل مربوط به طوفان در آمریکا
چقدر خوب که مردمان آمریکا تو شرایط سخت خوبی هاشون بیرون میزنه و نشون میدن خودشون رو که چه انسانهای شریفی هستند.
باز هم حرفهای توحیدی باز هم قدرت خداوند
چقدر تو این طوفانها آدم قدرت خداوند رو میبینه بزرگی خداوند رو میبینه
و بعد خودش رو چقدر ناچیز میبینه در مقابل این قدرت نامحدود پروردگار
و هر وقت طوفان میاد کلی استانداردها بهتر میشه اینا نکاتی است که شنیدنش خیلی جالب بود برای من
این طوفانها اون سازههای ضعیف را از بین میبرند سازههای قوی میمونن همون کاری که همیشه طبیعت و جهان و خداوند داره انجام میده یا شما قوی میشی و میمونی یا ضعیف هستی و از بین میری
طبیعت، ضعیف را از بین میبره به هیچ وجه طرفدار ضعیفا نیست به همین ترتیب تکامل طی میشه
طبیعت و جهان مرتب برای بهبود خودش پاکسازی انجام میده
یعنی ضعیفا را حذف میکنه و قویها میمونند
هیچ وقت فکر نکنید که خداوند طرفدار آدم های بدبخت بیچاره ست یا طرف موجودات ضعیف رو میگیره نه اصلا اینجور نیست
اگه شما آدم ضعیفی هستی آدم بدبختی هستی آدم بی اعتماد به نفسی هستی فکر نکن با این کار خداوند دلش برای تو میسوزه یا هوای تو رو داره و دوس ت داره و بهت کمک میکنه به هیچ وجه اینطور نیست خداوند هوای کسی رو داره که ایمان داره قدرت داره حرکت میکنه توکل داره
آدم ضعیف حمایت نمیشه از طرف خداوند
یعنی این نگاهو نداشته باشید که اگه هرچی بدبختتر باشیم خداوند چون خیلی مهربونه خیلی عاشقه هوای منو داره نه اینطور نیست یا شما ایمانتو تقویت میکنی و دووم میاری یا نه آدم بدبختی هستی و از بین میری
جهان اینجوری کار میکنه یا آدم قوی میشی رو خودت کار میکنی باقی میمونی
یا اگر ضعیف بمونی از بین میری و این اساس پیشرفت جهانه و اساس تکامله
این با ایده اصلی خداوند سازگاره
که جهان باید پیشرفت کنه
در مورد طوفانهای اقتصادی هم همینه
یک شخصیت قوی تو طوفانهای اقتصادی قویتر میشه بیزینسش یشتر رشد میکنه ولی بیزینسهای ضعیف توی طوفانهای اقتصادی
اکثرشون از بین میرن
بنابراین همیشه به بهبود خودت فکر کن به جای اینکه بترسی به این فکر کن که چه جوری خودتو قوی کنی
وقتی خودم ،خودمو قوی کنم از این طوفانها به سلامت عبور میکنم
و تازه رشد هم میکنم
در تمام ابعاد این صدق میکنه
چه از نظر روابط چه از نظر ثروت چه از نظر سلامت
چه در مورد انسانها و چه حیوانها چه گیاهان
اونی که ضعیفتره باید از بین بره و این عین عدالت خداونده
ما نباید خداوند رو مثل یک مادر دلسوز و مهربون فرض کنیم اصلاً اینجور نیست
تو انسانها این قوی بودن، بحث ذهن قوی بودنه یعنی باید ذهن قوی داشته باشی
خداوند طبق قانون عمل میکنه
ما اصلاً چیزی به عنوان اینکه خداوند احساساتی میشه توی قرآن نداریم یعنی خداوند احساس نداره
و دقیقاً طبق قانون عمل میکنه
و همه رو هدایت میکنه منتها هرکی هرجور که بخواد هدایت میشه
خداوند سیستمش دریافت فرکانس و پاسخش متناسب با اون فرکانسیه که شما ارسال میکنید
ضعیف باشی شرایطی را به وجود میاره که ضعیفتر بشی
قوی باشی شرایطی رو به وجود میاره که قویتر بشی
ببین شخصیتی که میخوای بسازی چه شخصیتی باشه که از طوفانهای زندگی بتونی سربلند بیرون بیایی
خدایا شکرت به خاطر شنیدن این فایل این همه آگاهی
خدایا شکرت به خاطر این سایت الهی
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته محترم من چندین سال هست با دورهای شما و دیدگاه شما اشنا شدم اولین بار هست که کامنت میزارم انقدر نتایج تو زندگیم تو این چند سال اتفاق افتاده انقدر معجزات خداوند رو دیدم که واقعا اگر بخام بنویسم و بگم باید ساعتها و روزها زمان بزارم و بنویسم واقعا الان که گفتم و بیادم اومد که کجا بودم و کجا هستم واقعا حالم یجوری شد و بقول استاد روند انقدر طبیعی انقدر قشنگ اتفاق میافته که اگر عکس قبل از عمل رو نداشته باشی یا مثل الان من که برای اولین باره کامنت میزارم و تو دوره خانه تکانی ذهن که چقدر اگاهی رو استاد و خانم شایسته عزیز با عشق و رایگان رو سایت گذاشتن و استاد تاکید میکنه کامنت بزارین بخودتون کمک میکنه الان که دارم تایپ میکنم و برای اولین بار به این حرف استاد عمل میکنم تازه درک میکنم چ تاثیری داره و بیاد میارم زمانی که فروشنده ی مغازه کوچیک غذاخوری بودم تو پاین شهر و تو ادمهای بودم که جز دوستانم بودن و ادمای فقیر ادمهای لاتو لوت ادمهای که همیشه رو نازیبایها تمرکز میکردن که البته خودم همه هم جنس اون دوستانم بودم شروع کردم تازه با مباحث قانون جذب اشنا شده بودم کلی بدهکار بودم اصلا روزی که با قوانین زیبای جهان هستی اشنا شدم روزی بود که تصمیم به خودکشی گرفته بودم و الان 6 سال گذشته و بیاد میارم وقتی کرکره مغازه کوچیک اون غذاخوری فروشی رو کشیدم پاین و بهم گفته شد که باید بری منطقه یک و ادمهای ثروتمند رو ببینی و تحسین کنی تو محیطشون قرار بگیری بقول استاد از نقطه امنت خارج بشی بد در اون مغازه رو بستم و به صاحبش زنگ زدم که من دیگه نمیام سرکار و خب نجواهای ذهنیم بود و میترسیدم و میگفت داری چکار میکنی اینجا لااقل ی لقمه نون در میاری شبم تو مغازه دوستم میخابیدم و جایم نداشتم اما قدرت اون خدا رو اون روز و تو اون لحظه که این نجواها تو ذهنم بود اینجوری دیدم که بالای که مغازه ای که هر روز از جلوش رد میشدم و نوشته رو نمیدیدم اون روز تو اون لحظه دیدم که با رنگ سبز نوشته بود هوالرزاق و واییی الانم داره اشکم در میاد من دیدم و گریم گرفت گفتم خدایا تو داری منو هدایت میکنی داری میگی برو من راهو نشونت میدم داری میگی نترس من روزیتو میدم داری میگی من هرلحظه با توام مراقبتم و خلاصه نمیدونم بگم چ احساس خوبی بود چ ذوق و شوقی تو وجودم ایجاد کرد بعد اون کارو کردم بعد از 15سال قبل که منطقه یک رو دیده بودم دوباره رفتم اونجا پول بلیط مترو رو جور کردم یک کیک بعنوان ناهار خریدم و راه میرفتمو ذوق میکردم که ببین ثروتو ببین ادمای برندو ببین سازها لوکس ک الان خدا رو شکر بیزینسمه و عاشقشم میگفتم ببین ماشینای لوکس پس ثروت هست ادما رو میدیدم که حتی چهرهاشون ارومتر بود حس میکردم با اینکه نمیشناختم و خلاصه بعد از گذشت ی زمان کوتاهی هدایت شدم به کاری که عاشقش بود ولی اصلا بلدش نبودم اما از نیاوران شروع کردم و خلاصه اون ادم تبدیل شد به قویترین مشاور و املاکی اون منطقه و بقدری تو کاری که عاشقشم قوی شدم که الان به لطف خدای مهربون و اموزهای استاد عزیزم اون دوستای قدیم کلا حذف شدن ادمای که 24 ساعتی باهم بودیم دیگه بکل نیستن و اون موقع شاید میترسیدم تنها بشم که البته ی تایمیم تنها شدم ولی با تنهایمم حال کردم و هنوزم حال میکنم ولی اطرافم و دوستام شدن مولتی میلیاردرای ایران تو ن تنها تو ایران بلکه تو دنیا صاحب مقام و برند هستن یا سازندهای بنامن یا برندای بزرگ که نمیخام اسمس بیارم دارن و خلاصه از اون ادم که جای خوابشم نداشت کلی بدهکار بود حتی من لکنت زبون داشتم نمیتونستم حرف بزنم باید بعضی وقتا رو کاغذ مینوشتم در این حد و بد از اشنای با قوانین زیبای جهان هستی هدایت شدم بسمت ی راهکار ساده و انجامش دادم و با تغیر باور که اینطوری بود که اقا تو دنیا هرکس مشکل لکنت زبون داشته راه درمانی نیست ینی نوشتهایم که با اون احساس و باور میدیدم این باور رو قویتر میکرد دکترا و نوشتهای رو میدیدم که میگفت راهی نیست اما به لطف خدای مهربان اولین معجزه بزرگ زندگی و ارزوی 30 سالم تیک خورد و لکنت زبونم با انجام همون تکنیکای ساده و تغیر باورم و پیدا کردن الگوی مناسب خوب شد و من داشتم بال در میاوردم راحت زیبا و سلیس و با عشق و قدرت حرف میزدم به لطف خدای مهربونم صدام انقدر قشنگ و تاثیرگذاره که هرکس صدای منو میشنوه بهم میگه چقدر صدات دلنشین و قشنگه و ادم تاثیرگذاریم و اصلا دارم با همین زبونی که نمیتونستم حرف بزنم کار دلخواهم ک عاشقشم رو انجام میدم و برام پولسازه و راحته و خونه فول مبله تو قلب نیاورانو نمیدونم دوستای ثروتمند و ارزشمند که دستان قدرتمند خداوندن تو زندگیم اومدن و خدا رو صد هزار مرتبه شکر هستن و خلاصه روند به شکلی اتفاق افتاد که گفتم الان که برای اولین بار کامنت میزارم بیادم اومد و الهی صدهزار مرتبه شکر برای حضور استاد عزیزم که کلامش برای من کلام خداونده خانم شایسته عزیزم و خانواده بزرگ عباسمنش و ادمهای متفاوت و همه و همه اینا فقط جای سپاسگزاری داره و نمیدونم بقول استاد چطور شکرگذاری کنم که خدا چقدر بمن لطف داره الهی شکرت خلاصه حرفام این بود بالاتر رفتن فرکانسمو حس میکنم با نوشتن همین کامنت که استاد میگه انجام بدین و من الان عمل کردم و نتیجشو تو احساسم دارم میبینم الهی شکر استاد نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم
سلام به دوست عزیز
ازشماتشکرمیکنم به خاطرنوشتن کامنت.بقول استادکامنت نوشتن وخوندن چقدرباورهاروقوی میکنه وبه من یادآوری میکنه که برو راهت درسته ببین واسه این همه شده یقین داشته باشه واسه توهم میشه.
درپناه حق سلامت وثروتمندباشید