https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و وقت بخیر خیلی سپاس گزارم که این آگاهی های خیلی عالی را منتشر کردید واقعا نیاز داشتم. ولی یکجایی سوال برام پیش اومد گفتم بپرسم. تو صحبت هاتون یه جایی گفتید که این طبیعت هستش که مثلا حیوانات از لحاظ جسمی اگر ضعیف باشند میمیرند و انسان ها از لحاظ ذهنی ضعیف باشند میمیرند که بنظر از دیدگاه بالا تر و از دیدگاه سازو کار طبیعت و قوانین خداوند که به این موضوع نگاه کنیم درست است. که هدف این هم این است که نژاد برتر زنده بماند و ادامه نسل بدهد و طبیعت همیشه به سمت آپدیت شدن و تکامل میرود و اصلا این همون تکامله که طی میلیون ها سال این تنوع گونه هارو بوجود آورده. که من ممکنه بدلیل این که تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم یکم تو باور هام تحول عظیمی شکل گرفت و یه ابهامی دارم که سوالم هست. اونم اینه که چون شما گفتید درواقع اگر کسی تو شرایط بدی هست تقصیر خودشه و قانون خدا اشتباه نمیکنه و هر کس هر جایی هست جای درسته و اصلا ما نباید دلمون بسوزه برای کسی و اصلا نباید بهش توجه کنیم ولی از طرفی امروز داشتم قرآن میخوندم و معنیشو که خوندم دیدم تو آیه 44 سوره مدثر نوشته که بهشتیان از جهنمیان پرسیدن شما برای چی اومدین جهنم و اونا هم گفتن که ما جز نمازگزاران نبودیم و مسکینی را طعام ندادیم و با اهل باطل به بطالت پرداختیم و همیشه روز جزا را تکذیب کردیم. خب استاد در این جا گفته که اهل جهنم مسکینی را طعام ندادند و بنظر من اینطوری که با این حرف شما که میگین هر کسی هرجایی هست جای درسته و به ما مربوط نیست یکم در تضاده . البته این نظر منه شاید کامل متوجه منظور استاد نشدم. اگر هر کدوم از دوستان جواب این سوال من رو راجب این موضوع که همون صدقه دادنه میداند خوشحال میشم بگه که من از تو این ابهام دربیام. متشکرم. خدایا شکرت.
من یه مثال خیلی خنده دار از این قضیه که فکر میکنیم خدا مثل یه مادر مهربانه و دلش به حال ما میسوزه دارم.
چندین سال پیش وقتی من سال آخر دبیرستان بودم شب امتحان زمین شناسی یه شب سرد و برفی بود منم از اونجایی که از اول سال هیچی نخونده بودم شب امتحان استرس بهم دست داد
دیدم داره برف میاد کتابم ورداشتم رفتم تو حیاط زیر برف شروع به درس خوندن کردم چون شنیده بودم وقتی برف و بارون میاد خدا به زمین نزدیک تره و با خودم میگفتم الان خدا می بینه من در شرایط سخت تو این برف و سرما دارم درس میخونم مطمنا دلش میسوزه و کمک میکنه.
فردا رفتم سر جلسه و امتحان خراب کردم بعد کلی شاکی شدم از خدا که واقعا منو تو اون برف و سرما ندیدی دارم درس میخونم چرا آخه کمک نکردی (خخخخخ)
خدایی چه باورای ضعیفی در باره خدا داشتم چه نگاه ضعیفی به خدا داشتم ,چقدر خدا رو کوچیک میدیدم
خدایی هر وقت یادم میاد چه نگاهی به خدا داشتم ناراحت نمیشم فقط خندم میگیره
ضمن عرض سلام خدمت استاد عزیز و همه هم سینرژی های عزیز
در ابتدا می خام در خصوص عزت نفس صحبت کنم…
چون شخصی که قوانین خداوند رو درک کرده باشه و ازشون به صورت تکاملی، تاکید می کنم به صورت تکاملی استفاده کرده باشه… میتونه ایمان بیشتری به خدا و قوانین همیشه ثابتش داشته باشه و با ایمان و اطمینان و احساس بهتری حرکت کنه!
چقدرررر زیباست که استاد تعالیم و آموزه هاشون رو با مثال هایی از قوانین طبیعت آمیخته می کنن تا به درک آسانتر و واضح تری برسیم…
همیشه استاد از انیشتین نقل قول می کنه که مثال زدن تنها راه آموزش دادن هست!
در این مثال طوفان های شدید استوایی… استاد تمثیل فکر خداوند را خواندن رو باز می کنن که برای من خیلی جذابه! چون کسی که بتونه فکر خدا رو بخونه می تونه آینده خودش رو، اون بیگ پیکچر رو بیشتر و واضح تر درک کنه
خداوند اینطور عمل می کنه! ما انسان ها فکر می کنیم این ظالمانس!!
در دراز مدت باعث پیشرفت جهان بوده…
فکر نکن اگر احساس ضعیف بودن بکنی کمک خدا رو میگیری! نه بلکه باعث ضعیف تر شدنت میشه!
خداوند هوای کسی رو داره که ایمان داره قدرت داره توکل داره حرکت داره!
مثال بیزنس ضعیف در شرایط سخت
کارمندای قوی و ضعیف و اخراج
ایده اصلی خدا همینه که با از بین رفتن ضعیفا جهان رو گسترش بده
در مشکلات اقتصادی شرکت هایی که زیرساخت قوی دارن شکوفا میشن و توسعه پیدا می کنن و بیزنس های ضعیف از بین میرن
خداوند رو به هیچ عنوان، به هیچ عنوان مثل یک مادر مهربان نبینیم که اگر بچه ضعیفی هستیم دلش بسوزه و بیشتر از بقیه بچه هاش به ما توجه کنه! نه اصلا!
اگر ضعیف باشیم خدا اجازه میده از بین بریم!
از نگاه خداوند این شیوه ای هست که باعث پیشرفت جهان میشه و جهان همیشه اینطور عمل می کنه!
در طوفان های اقتصادی اون بیزنس هایی که ایمان ضعیفی دارن سریع نابود میشن اما اون بیزنس هایی که ایمان قوی تری دارن، اعتماد به نفس بیشتری دارن از دل تضادها به میوه ها میرسن!
خداوند دلش برای کسی که ذجر می کشه اصلا نمیسوزه!
چون اونهایی که ذجر می کشن مشکل ضعف ایمان دارن و بی ایمانی موجب بدبختیه!
با ایمان باشی خوشبختی
فرد با ایمان فرد قدرتمندیه!
خدا هوای قدرتمندها رو داره!
حالا ببین چطور می تونی خودت رو قوی تر کنی تا در برابر طوفان ها دوام بیاری و همیشه در همه حال پیشرفت کنی!
درست مثل خونه ای که ضعیفه و طوفان نابودش می کنه! و خونه ای که قوی هست هیچیش نمیشه!
توی دقیقه 35:30 استاد در مورد یکی از مهلک ترین باورهای اشتباه صحبت می کنه که من فکر می کنم همه انسان ها در قسمتی از وجودشون این باور مهلک رو دارن!!!
استاد میگن خیلی از ما در برهه ای از زندگیمون میگیم دیگه الان موقعشه که حسابی پیشرفت کنم! چون حسابی ضربه خوردم از این دنیا، حسابی بدبختی کشیدم و حالا موقعشه که پیشرفت کنم!
دیگه بسمه دیگه خدا باید اون روی خوش رو نشونم بده!
یعنی این باور مهلک و مسخره میگه برای اینکه پیشرفت کنم باید قبلش حسابی ضربه بخورم از این دنیا حسابی له بشم! نتیجه این باور چی می تونه باشه؟؟؟
این جور مواقع اونهایی که پیشرفت می کنن نه به این دلیلیه که خدا دلش سوخته! نه!!!
بلکه به خاطر اینه که اون فشارا باعث درس گرفتن اون فرد شده و دست از شرک کشیده و دیگه روی دیگران و اتفاقات حساب نکرده و خدا رو پیدا کرده و فقط به خدا وصل شده و اون موقع نعمت ها وارد زندگیش شده!
خدایا من فهمیدم که همه اونهایی که من روشون حساب کرده بودم! همه اون کارها و مسیرها و ایده هایی که من روشون حساب کرده بودم!! هیچ کدوم نتونستن باعث خوشبختی من بشن بلکه موجب بدبختی من هم شدن!
چرا؟ چون این یعنی شرک و شرک عامل بدبختیه شرک عامل بد بختیه!!!!!!
حالا که دلم رو پاک می کنم و فقط خدا رو می بینم و توحیدی عمل می کنم هر کار هر قدم کوچیک کلی نتیجه میده! چون خدا فراتر از عقل انسانی فراتر از تجربیات و اگاهی های قبلی ما راه هایی داره که موجب پیشرفت و نعمت و ثروت و برکت میشه!
استاد خیلی قشنگ بازگو می کنن که مثلا اگر توی 20 سال بیزنس 5 بار شکست خوردیم، هر بار رو بررسی کنیم میبینیم به خاطر شرک و وابسته بودن به شرایط بیرونی، به اوضاع بازار، دلار و سیاست، منابع انسانی، سرمایه، اصلا وابسته شدن به خود بیزنس بوده که شکست خوردیم!
من خودم این رو بارها تجربه کردم و بهم ثابت شده!
به میزانی که وابسته به خدا باشم و هر لحظه هر لحظه هر روز، هر بار که در بیزنس سود می کنیم بگیم خدایا این تو بودی نه مشتری ها! نه این بیزنسم! خدا در همون شرایطی که هستیم هدایت و برکت و نعمت بیشتر رو روانه می کنه!
حالا خوشا به حال اونی که باور داشته باشه خارج از کارهای فیزیکی و بیزنسی هم که داره خدا واسش ثروت می فرسته! باور داشته باشه ها! اون موقع طرف دست به خاک میزنه طلا میشه!!!!
خود من در یک برهه ای از زندگیم، صبح اول صبح که تمرین آینه رو انجام می دادم و با خودم و خدای خودم صحبت می کردم و قدرت می گرفتم، وقتی داشتم از خونه می رفتم بیرون و سوار ماشین میشدم برم شرکت، میگفتم خدایا تو وو کرمت!!!
این صحبت از لحاظ نگاه احساسی به خدا اشتباهه اما فرکانسی که می فرستادم آگاهانه این بود که بابا بنده خدا، خدا بی نهایته هم تواناییش هم لطفش اصلا خدا وهابه نمی تونه نبخشه! بی خیال!!! افکار منفی رو بریز دور نفس عمیق و راحت بکش! آره همینه!!
همین احساس واسم جریانی از ثروت و نعمت و پیشرفت های تصاعدی رو میاورد!
الان می فهمم که چقدر مهمه این باورها رو هر روز صبح باخودم تکرار کنم!!
استاد از دقیقه 50 به یک کلید بزرگ اشاره می کنن! واسه من که کلید خیلی بزرگیه خدا رو شکر
خیلی از ما وقتی شکست می خوریم تازه می فهمیم و مسیر رو بهبود می بخشیم… قانون موفق شدن شکست خوردن و درس گرفتن نیست! قانون موفق شدن اجرای درس هاست! پس اگر خدا رو درست باور داشته باشم همواره در مسیر درست هستم و بیشتر و سریعتر و اسانتر و با برکت تر پیشرفت می کنم و موفق تر میشم…
استاد مثال می زنن که برای داشتن یک رابطه عاطفی نیاز نیست شکست بخوری تا بتونی رابطه عاطفه خوبی رو بعدش تجربه کنی!
واسه من هم همین طوره به لطف خدا حدود 16 ساله وارد رابطه عاطفی شدم و همواره با همسرم رابطه بی نظیری رو دارم و از زندگیم راضی هستم و همیشه به خاطرش شکر گذار خدا هستم…
دلیلش باورهای همجهت با خواسته من، یعنی رابطه عاطفی شیرین و خوب هست که دارم…
پس توی بیزنس هم اگر باورهای همجهت با ثروت رو داشته باشم همین سبک تجربیات تکرار میشه…
من اسم شمارو نمیدونم اما از کلام پربار و فهمشده شما، معلومه که چقدر شخصیت عمیقی دارید
بسیار از کلامتون و آنالیز کردن صحبت های استاد از زبان شما لذت بردم
خوشحالم که شنیدم 16 ساله با یکنفر هستید و همچنان رابطه عاطفیتون پایدار، پر شور و حرارت و دوست داشتن است
امیدوارم همیشه همینطور باقی بمونه
راجب به بیزینس که گفتید خدا وهابه و نمیتونه که بی اندازه نبخشه، باید بگم که متاسفانه اکثر مردم دنیا، خصوصا ما ایرانیا ن تنها باور به فراوانی نداریم، بلکه بشدت باور به کمبود داریم
یعنی ما هرجا باشیم و دو شخص ایرانی رو ک کنار هم ببینیم و نزدیکشون بشیم،میبینیم دارن راجب کمبود صحبت میکنن، و با آبو تاب هرکدومشون با شور و حرارت میخواد ثابت کنه که کمبود های بیشتری داره و زجر های بیشتری کشیده…
این شاید بزریگ ترینپاشه آشیل ما باشه چون میبینم تو گوشتو پوستو استخون همه هست
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت که مرا در مسیر درک خودت و خودم قرار دادی تا هر چه بیشتر پیش میروم تورا بهتر و قانون های واضح و روشن ات را بهتر و بهتر درک کنم و انشالله که با بی نهایت دستان مهربانت مرا یاری رسانی تا به صورت قدم به قدم و تکاملی به تک تک اهدافم برسم شکرت ،،
تضاد دلیل اصلی پیشرفت
وقتی اولین هارو تجربه میکنی همیشه ی حسی داری که متوجه میشی که چقدر بهتر بود اگر اینجوری بود ، اصلا میشه بهتر باشه ، اصلا کسی هست بهترش و تجربه کرده باشه ، این عادت از کجا به وجود اومد میشه ترکش کرد ، همیشه باید تلخی و چشید ،، دلیل خاصی داره تاریکی ها و تلخی هایی که پشت سر گذاشتم ، چندین و چند بار این جمله رو شنیدم توی این سایت چیزی که نکشه آدمو تجربه های سخت آدمو قوی تر میکنه ،، چقدر دوستانی نوشتن برامون که از چه شرایط سختی گذر کردن و الان به لطف خداوند زندگیشون از این رو به اون شده ،، سکه دو رو داره ،،
خیلی قشنگ و آرامش بخش وقتی اینو سعی میکنیم درک کنیم که اون سختی های گذشته اون مسیر ناهموار پشت سر گذاشتیم الان با تغییر باور و ایمان قلبیمون قرار نیست تکرار بشه ، حضور خداوند توی زندگیم بیشتر احساس میکنم ، این انرژی مقدس که داره توی تموم مخلوقات خالق قدرتمند جریان پیدا میکنه ،
تغییر ها همیشه برامون رو به پیشرفت بوده ،،
خدای مهربون هزاران هزار اتفاق خوب و شگفتیهای بی نظیر و استثنایی توی مسیرمون قرار داده ، تک تک روزای زندگی پیش روی قرار با فراوانی ها و ثروت های بی پایان پروردگار مون سپری بشه خدایا شکرت ،،
خدای مهربونم صد هزار مرتبه شکرت که منرا از چنگال نفس و حرص و شرک و کفر نجاتم دادی و پیوسته منو توی آغوش گرم امنیت محفوظ میداری ،،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت برای این سایت مقدس ،، این همه کامنت های استثنایی از بچه های بی نظیر این سایت ،، خیلی های خیلی قشنگ ، خیلی آموزنده و انگیزه بخش خدایا شکرت ،،
شاد و پیروز و تسلیم و ثروتمند و سلامت باشید انشالله ،،
سلام و ادب . خداوندا سپاسگزارم که من رو هدایت می کنی . به خاطر هر آنچه عنایت کردی و می کنی سپاسگزارم .
سپاسگزارم استاد عزیز برای این آگاهی فوق العاده ! اونقدر شگفت زده شدم که نمی دونم چی بنویسم ؟! از کجا بنویسم ؟!
درسته ! قانون همینه . بخشهای زیادی از پازل گم شده ذهنم ، با این فایل پیدا شدن و تازه می فهمم که خدا داره چی به ما یاد می ده ! چرا اینقدر روی توجه و ایمان به آیات الهی ، تاکید داره ؟!
گویی خداوند با هر نشانه ای که درین عالم وجود داره ، داره با ما حرف میزنه و راه راست و درست رو نشونمون می ده !
شگفت انگیزه ! الله اکبر از این همه حکمت و تدبیر !
سالها قبل در یک پروژه تحقیق دانشگاهی ، در مورد مدیریت تحقیقی داشتم . من مدریت پیامبر اکرم (ص) رو در طی ده سال ، در مدینه بررسی می کردم و حیرت می کردم که چطور ایشون موفق شدن ، در این مدت کوتاه از عرب جاهلی ، مردمانی فرهیخته و قدرتمند بسازند ؟!
واقعا چی بر سر این سنت زیبا اومده ؟ با دین پیامبر چه کردند ، که امروز حال و روز ما اینه ؟
پیامبر اکرم (ص) صحبت از قدرت ، حرکت ، جستجو گری و جنگجویی می کرد . خودشون فرمودند : جهاد اکبر جهاد با نفسه .
مسلمان باید قدرتمند باشه ، نه به این معنی که تفنگ دست بگیره و بخواد این و اونو بکشه، قدرتمند به این معنی که ضعفهای درون خودشو بر طرف کنه . خداوند داره با طبیعتش به ما میگه و از ما می خواد قوی و قدرتمند باشیم ، در تمام زمینه ها … علمی ، سلامتی ، مالی ، تاکتیکی .…
این جامعه ایه که رسول خدا از ما خواسته !
استاد عزیز سپاسگزارم که این پرده رو کنار زدید و باورهای اشتباه رو در ذهن من شکستید .
امروزه آنچه به عنوان دینداری در جامعه ما ، آموزش داده میشه و اصرار بر تقویتش وجود داره ، اولا شرکه ، با توجه بیش از اندازه به ائمه و شفاعت و مراسمات تو خالی که جان و مال مردم رو برای این توهم واهی ، داره حدر میده . ثانیا همین اعتقاد به اینکه خدا وند ضعفا رو دوست داره و آخرت مال فقراست . ثالثا اینکه تمام جهاد رو به جنگیدن با غیر مسلمانان تعبیر می کنند …
یادم هست از کودکی که پای منبر علما می نشستم ، حرفها همین بود و این باور که همیشه باید در پیشگاه خدا زجه موره کرد و توهماتی که از دوران سوفی گری و درویش پروری شکل گرفته !!
واقعا این که حضرت علی (ع) می فرماید :« در آخر الزمان دین خدا چون پوستین وارانه می شود» ، حقیقت داره . و امروز ما ایم و این پوستین وارونه ! !!
خدا خودش کمک کنه تا حقیقت دین رو بفهمیم و بهترین روش رو برای زندگیمون انتخاب کنیم . الهی آمین
یکی از تضادهایی که من همیشه باهاش مواجه می شدم ، این بود که چرا با وجودی که سعی می کنم مناسک و مراسم دینی رو در ظاهر رعایت کنم ، زندگی من رشد و بالندگی پیدا نمی کرد؟ یک جور رکود و کمون دائمی ، در زندگی من رسوب کرده بود که جلوی روانی و جریان رو گرفته بود . می خواستم به دریا برسم ، اما نمیشد !
استاد چقدر خوبه گفتید : «مهم نیست چقدر ادا در میاریم، ایمان داشتن به حرف نیست ، باید در عمل معلوم بشه . به نتایج نگاه کنید …»
من تازمانی که قلبم رو به خدا ندادم ، همه ادا و اطوار ها ، بی نتیجه بود . وقتی همراه شدم با خدا ، شعاع های نور ، پیدا شدن و احساس رویش و حرکت … آگاهی ها اومد و به دنبالش برکات .
خدا رو شاکرم که بهترین امانت داره و هر وقت ازش خواستم ، قلبم رو پر از نور کرد و بهم داد .
واقعا اونچه ارزش داره که تمام جان و انرژی رو براش سرمایه گذاری کنم ، همین « توحیده» و بس . و اینکه ذهن و وجودم رو خالی کنم ، از هر وابستگی به غیر خدا . تنها و تنها او . بهترین رفیق شفیق من .
در روایت معصوم هست که فرمودند : « بهترین دوست تو کسب است که عیب تو را به تو بگوید » و چه زیباست که خداوند ، هر روز ، با نشانه های خود ، با آگاهی های جدید ، به هر زبانی ، ضعفها و عیوب من رو بهم گوشزد می کنه . سپاسگزارم برای این همه لطف و زیبایی .
سپاسگزارم از استاد عزیز و همه همراهان با ایمانم . همیشه توحیدی و سرفراز باشد
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته گرامی و دوستان گلم
من این روزا دچار تضادی به ظاهر وحشتناک شدم
تضادی که پر از نجوا برای من بود و پر از ایمان به خدا
تضادی که اگه قبل از اشنایی با استاد خوبم برام اتفاق می افتاد صد در صد از بین میبرد منو .
استاد زمانی که تک و تنها دخترم و از این بیمارستان ، از این دکتر به اون دکتر میبردم و لحظه ای به این فکر نکردم که من تنهام ، خدا بیشتر خودش و بهم نشون داد
اون زمان بود که با دل و جونم درک کردم نفس کشیدن راحت یعنی چی ، اره یکساله دارم شکر گزاری میکنم ، هر روز و هر شب ، ولی معنی نفس کشیدن و وقتی فهمیدم و درک کردم که دخترم نمیتونست نفس بکشه.
تو اون اوضاع درسته حسم بد میشد ولی لحظه ای نبود که یاد حرفای شما نیفتم
انگار هر وقت میخواستم کم بیارم شما میگفتی این اتفاق قراره تو رو سپاسگزار تر کنه ، یا اینکه این اتفاق به نفع توعه.
میگفتم اخه من که یکساله شکر گزارترینم ، بعد صدای شما میگفت ، تو نمی دونی پشت این ماجرا چیه ، خدا کارش و خوب بلده .
همین ارامشی که از بین صد ها نجوا میگرفتم به من کمک کرد تا ادامه بدم تا با درد زانوی شدیدی که داشتم و کمر درد ، ادامه بدم
دستان خدا کم کم به کمکم رسید شوهر خواهر شوهرم ،
که نمی دونم از کجا زودتر از همسرم به کمکم اومد ،
بیمارستان ردیف شد ، امبولانس ردیف شد ، تخت خالی تو بیمارستانی که هیچ وقت جا نداره جور شد ، پرستارانی مهربان و دلسوز برای دخترم جور شد ، فقط من گفتم ، خدا خودت برام انجام بده ، من کم اوردم من دیگه توانش و ندارم .
به بچه ی دیگم که تو خونه تنها بود صبر داد تا کمتر بی تابی کنه .
و میرسم به قسمت اصلی داستان ؛
اتاق استراحت مادران ، مادرانی که بچه هاشون توی picu بستری بودن ،
همشون تو شرایط خیلی بدی بودن ، ولی وقتی از شدت کم درد ساعت ٢ شب خودمو رسوندم اونجا ، خانمی تختشو داد به من و خودش تا صبح نشست.
می دونستم اون خانم خداست .
حال بچم خوب نبود ولی وقتی خدا رو دیدم اروم تر شدم
اون اتاق شد برام اتاق درس.
هیچ وقت اون اتاق و فراموش نمیکنم
من تو اون اتاق با چشمای خودم میدیدم که طرف فقط میخواد بچش چشماشو باز کنه و دوماهه تو انتظاره ،
بچه ی من چشماش باز بود ،
گفتم خدایا شکرت
تو اون اتاق مادری بود که بچه ی ۶ ساله ی ناتوان جسمیش رفته بود کما و از خدا میخواست فقط برگرده به همون حالتی که ۶ سال با زحمت بزرگش کرده بود ،
من گفتم خدایا شکرت که بچه های من از بچگی تا الان از هر نظر در سلامت بودن .
من صبور بودم خیلی ، ولی دیم صبر من کجا صبر اونا کجا .
خدا منو برده بود به اتاقی که ، مادر با تمام شرایط بدش سعی میکرد منو خوشحال کنه
مادرا همه هر چی داشتن میریختن وسط با هم میخوردن و شوخی میکردن با اون شرایطی که داشتن .
گفتم خدا تو با من چی کار کردی
طوری شده بود که وقتی وارد اون اتاق میشدم اصلا فکر نمیکردم تو بیمارستانم ، فکر میکردم پیش رفیق هایی هستم که چندین ساله باهاشون در ارتباطم .
کم کم حال دخترم خوب میشد .
ولی استاد نمی دونم چه طور بگم من به حدی سپاسگزار شدم که تو عمرم نبودم .
یه دفتر برداشتم و همون جا نوشتم و نوشتم و شکر گزاری کردم ، حتی تجسم کردم که دخترم خونس
و همون طور هم شد و الان دخترم داره تکالیفشو انجام میده اونم در سلامت کامل
یک هفته طول کشید ولی برای من ده سال درس داشت
اینجا مینویسم تا هیچ وقت اون اتاق و یادم نره
اون ادما رو یادم نره
ادمایی که میخندیدن و شاد بودن و ارام تر بودن البته از درون بچه هاشون زودتر خوب میشد ،
مادرایی که گریه میکردن و کم می اوردن بچه هاشونو از دست دادن .
من خیلی چیزا تو اون اتاق یاد گرفتم
و دلم میخواد همیشه یادم بمونه که تو بدترین شرایط هم چیزهایی هست که باید شکرگزارش بود .
درسته خیلی وقتا نجواها حسم و بد کرد ولی بهشون اجازه ندادم این حس بدم زیاد موندگار بشه.
الان درک میکنم که استاد به لطف شما شخصیت محکمی برای خودم ساختم
شخصیتی که با طوفان ها سربلند بیرون بیاد .
و تمام این شخصیت و مدیون شما هستم
و باز هم تمام این اتفاقات مهر تاییدی بر حرفای شما زد .
و من هر بار بیشتر به این نتیجه میرسم که مسیرم و ادامه بدم چون بهترین مسیره
هر بار که نجواها می اومد فقط با صدای شما حسم و بهتر میکردم .
سلام من دو هفته هست که باکانال تلگرام بعد سایت شما آشنا شدم
و خوشحالم این فرصت رو دارم تجربه خودم رو بگم هر چند واقعا فکر نمیکردم که دست خدا بوده
من با شما دارم این مسیر رو شروع میکنم
من با بچه هام اومدم استانبول و خیلی بدون فکر و یهویی بود تصمیم بود دخترم بتونه بره کانادا پدرش گفت اول برید استانبول ببینید اگر توانش رو دارید بعدا برید جای دیگه و ما تو اون زمان از هم جدا شده بودیم من بودم و بچه ها اومدیم اینجا هیچی نمیدونستم به امید اینکه پدرشون همه چی رو درست میکنه اطلاعاتی راجع به اقامت هم نداشتم یه بنده خدایی پول گرفت و ما اقامت گرفتیم شانسی که آوردم این بود از بچگی علاقه به این زبان داشتم و بلد بودم رفتم بانک حساب باز کنم گفتن نمیشه اقامت شما برای استانبول نیست برای یکی از شهرستانهای اینجاست باید همونجا حساب باز کنید و من اینجا متوجه شدم که کار خرابه اومدم و پیگیری کردم اقامت من اومده بود اقامت بچه ها هنوز نیومده بود خلاصه بگم که متوجه شدم پلیس رفته به آدرس و اقامت من رو هم باطل کرده و لحظه خیلییی بدی بود برام
به هر دری میزدم به آدمهایی برخوردم که چقدر کلاهبردار بودن و چقدر اذیت شدم چون بچه هام آسیب دیده بودن از شرایط جدایی ما و اینجا برای ما 3 نفر خوب بود ما تو شرایط جدایی یه خونه عالی زندگی میکردیم یه منطقه عالی ولی مجبور شدیم جابه جا بشم که باز هم یه منطقه خوب برگشتیم و خونه خوب ،ولی مثل خونه اول نبود و شرایط کاملا متفاوت بود خونه دلربایی که زمین تنیس داشت و خیلی قشنگیها برگشتیم به خونه اولی که از اول توش بودیم و قطعا چون حال خانواده ما خوب نبود اون خونه مجلل اون رو پوشوند و دخترم بیشتر این خونه رو نقابی کرد برای خیلی چیزها که از فبل نداشت مثل صمیمیت با پدر ارتباط خوب و اعتماد بنفس و بدتر اینکه برگشت به جایی که دوستان بچگیش توش بودن از یه نظر خوب بود و از یه نظر شکست بود برای اون چون نمیخواست کسی از داستان ما خبردار بشه ،به همین دلیل بود که من به هر دری میزدم تا اقامت رو درست کنیم با اومدن به اینجا حداقل اعتماد به نفس پیدا کرده بود رفت کافه کار کنه تونست خودش رو بشناسه هر چند ما نیازی به پول کار دخترم نداشتیم اون خودش رو محک میزد و عالی بود براش به همین دلیل من به هر دری زدم به قول استاد آویزون آدمها شدم و نتیجه فقط کلاهبرداری بود و تصمیم گرفتم قانونی خروج بزنم و دوباره برگردم با روش درست که همه میگفتن چون بیشتر از 3 ماه بودی شش ماه دیپورت میشی و هزار حرف دیگه و بچه ها اینجا مدرسه میرفتن به زبان دیگه درس میخوندن و این خیلی بد بود اینهمه فاصله به هر زحمتی بود با مدارسشون معلمهاشون صحبت کردم که انلاین باشه و ما جمع کردین اومدیم فرودگاه استرس تماااام وجودم رو گرفته بود آماده دیپورت 6 ماهه بودم وقتی رسیدم فرودگاه رها کردم هر چیزی که میخواستم گفتم دیگه تموم شد ولش کن اونجا بیخیال شدم دست از چنگ زدن و اصرار برداشتم
رفتم قسمت مهاجران پاس منو دیدن و به من گفتن میتونی بری و برگردی مشکلی نیست هنگ بودم میگفتم مگه میشه و باور نکردم
اومدم ایران دوباره استرس آشنا پیدا کردم یکی گفت نه شما 25 روز باید ایران بمونید بعد برگردید که باز هم زیاد بود به نظر من
خلاصه دو روزی بود رسیده بودم ایران از خواب بیدار شدم و دیدم دخترم گفت مامان ترکیه زلزله اومده خیلی شدید و تمام مدارس از اون روز تعطیل شد به مدت تقریبا یکماه بعد هم یه مدت انلاین شد مدارس به عنوان پناهگاه به آسیب دیده ها داده شده بود
هر چند وقتی برگشتم پلیس فرودگاه گفت شما فردای همون روزی که رفتی هم برمیگشتی میتونستی وارد بشی
من اینا رو نمیفهمیدم چون دغدغه فکریم و استرسم زیاد بود که بعد اون هم دوباره به خیلی مشکلات خوردم الان هم استانبول هستم و یه سری مشکلات هست 3 سال شده ولی بهش که فکر کردم دیدم اونجایی که رها کردم در فرودگاه خیلی راحت همه چی حل شد
و اون زلزله درست جان خیلی از انسانها رو گرفت کلی برای من معجزه بود این از بدجنسی من نیست که اینو میگم چون واقعا برام معجزه بود
امروز میفهمم هر لحظه تو بدترین شرایط خدا نجاتم داد و خیلی مسائل دیگه بعد اون پیش اومد که فهمیدم دست خدا بود و یه سری کلاهبرداری شد ازم و اون رو فقط و فقط تجربه دونستم
دوست داشتم بگم کاش بتونیم کنترل ذهنمون رو داشته باشیم تا بتونیم ببینیم خدا چقدر راحت کنارمون و نمیبینیم خودم هنوز به اون درجه از اگاهی نرسیدم ولی با فایلهای شما استاد عزیز میخوام قدیتر کنم باورهای رو
1)بلایای طبیعی عذاب الهی نیستن موهبت الهی هستند که ضعیفتر ها از بین بروند وجا برای قوی تر باز بشه.یا سازه های قدیمی نابود بشن وسازه های جدید وقوی درست بشه
2)خداوند مثل مادر مهربان عمل نمیکند احساساتی نمیشود طبق قانون وسیستم عمل میکند از انسانها ی قوی حمایت میکند وبه انسانهای ضعیف کاری ندارد.یا روی خودت کارمیکنی وقوی میشوی یا ضعیفی ونابود میشوی
سیستم این جوری کارمیکنه این اساس پیشرفت جهانه.اینقدر شخصیتت رو قوی کن که از پس هر طوفانی بربیای.اگر شخصیتت ضعیف باشد افراد ازت سو استفاده میکنن هرچه بدبخت باشی جهان بدبختی بیشتری برات میاره
3)باور اشتباه دیگه،هرچه دراین دنیا زجر بکشم اون دنیا ثوابش بیشتره.نه اینطور نیست زجرکشیدنت به خاطر بی ایمانی به خاطر ترسهاته اون دنیا هم بیشتر زجر میکشی
4)باور اشتباه بعدی،چون خیلی سختی کشیدم الان دیگه موقعش هست که موفق شوم.لازمه موفق رو این میدونن که قبلش زیاد سختی بکشن.
هرکجا ضربه خوردیم چون شرک داشتیم چون بقیه رو از خدا بالاتر دیدیم چون وابسته به عامل بیرونی شدیم.الزاما برای موفقیت لازم نیست که شکست بخوری از همون اول هوشیار باش ودرمسیر درست کار درست رو انجام بده.
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان این جمع صمیمی
اومدم سایتو باز کنم که برم سراغ نشانه های امروز من که دوست داشتم فایلی باشه تا جوابم رو بگیرم ، ولی دیدم فایل جدید استاد گزاشته سریع زدم گوش بدم . درسته جواب همین بود خداوند با قدرتمندان جواب میدهد نه ضعیفان .
چندروزی خیلی توی ذهنم فکر میرفت که بخاطر مهاجرتم ته دلم ترس هایی بود ، دوس داشتم فایلی باشه تا خدا بهم نشانه هاشو بده. این فایل انگار خداوند بامن صحبت کرد ، نباید احساس ناتوانی و ضعیف بودن داشته باشم ، تا اینحا با قدرت اومدم و نتیحه هاشو دیدم . کمی ترس ها و دلهره ها ک استرس ها باعث میشن حس آدم به سمت بد بره به سمت نکنه ناتوان باشم اگه فلان اتفاق بیفته چی ؟ اگه توی کشور غریب فلان کارم حل نشه چی ؟ و… خدا بهم با این فایل گفت من به افرادی که شجاع هستن و قوی هستند پاداش میدهم . پس حس ناتوانی و ضعیفی رو بریزم دور . دنبال این باشم که قوی باشم ، خداوند به ضعیفان پاداش نمیده به کسانی که ایمان ندارن و حرکت نمیکنه جواب نمیده . خداوند به شجاعان پاسخ میدهد.
باز هم این جمله در این فایل اومد از استاد که فرشتگان از انسان ها میپرسند مگر زمین خدا پهناور نبود ؟ چرا مهاجرت نکردید ؟
خدا دیگه چطوری میخواد با من بخاطر این موضوع به این واضحی صحبت کنه . استاد ممنونم ازت که دستی هستی از خدا برام . دقیقا همینه ایمان داشته باش و حرکت کن و نگران نباش و با قدرت باش ، خدا به متوکلین خداوند به آنهایی که ایمان دارند و حرکت میکنن و شجاع هستن پاداش میدهد. فراموش نکنیم که خداوند بخشنده و مهربان است .
چقدر خوبه که بازم استاد داره درباره قانون مندی جهان هستی توضیح میده و چقد خوب داره منو میشکونع به اونجایی که من چک خوردم لگد خوردم تو استخر آب خفه شدم تا بیدار شدم
اونجایی که همدوره خورد شدم شکستم تا بیدار شدم
اونجایی که من کلی ضعف داشتم الا هم دارم اما با کار کردن روی خودم میتونم همه اونارو درست کنم قوی بشم توی اون ضعفا امروز موضوعی پیش اومد در کارم که اگه من اون آدم دوسال پیش بودم فقط نقو داد بیداد اونو آروم میکرد
اما بارها امروز از خدای خودم هدایت خواستم تا به اون آرامش رسیدم تا منو هدایت کرد که آروم باشم قوی باشم ایمانم رو حفظ کنم تا به خوبی من رو هدایت کنه
درسته جهان جایی برای ضعیف ها نیست جهان جای آدم های قوی آدمهایی که رشد میکنن بعد برخورد با تضاد ها آدمهایی که حرفو عمل اونا یکیه من به اون سرعت عمل کردن بالا نرسیدم اما همین که با تاخیر هم الا دارم عمل میکنم یعنی رشد برای من
آدم قوی اعتماد به نفس قوی داره دنبال خریدن ترحم دیگران نیست آدم قوی دنبال راهی هست که خودش رو رشد بده و خداوند که انسان نیست و اون قانون مندی جهان هستی هست طرفدار آدم قوی این جهان جوری طراحی شد که اگه دنبال رشد باشی خداوند رشد میده اگه دنبال ضعیف بودن باشی بازم کمک میشی تو اون مسیر
خیلی از ما آدما فکر میکنیم اگه ناله و نکه کنیم خدا دلش میسوزه و میاد میگه بنده من بسه دیگه حالا بیا ی حالی بهت بدم اما اینجوری نیست همیشه این باور رو تو سر ما کردن که جلو خدا گریه ناله کن تا بهت بده محرم شبهای قدر مراسمای ختم و هر جایی که فکرشو بکتی فقط گریه کن میده بهت اما دریغ از اینکه بیان یاد بدن که قوی باش خودت رو باور کن تا خدا بهت بده اما نشده نمیدونستن و ما هم به اون راه رفتیم کارت گیر کرد برو پیش امامی کسی بگو برات دعا کنه گریه کن التماس کن و در آخر هم هیچی به هیچی
اما حالا میفهمم آدمایی که به جایی رسیدن فقط قوی بودن فقط عمل کردن
اون آدما دنبال خرید ترحم دیگران نبود خودشون و سیستم جهان رو باور کردن و بعدش فقط جلو رفتن
اصلا اصول جهان بر همین پایه و اساس هرچی ضعیف باشه میمیره نابود میشه جهان هستی سرند میکنه قوی هارو نگه میداره ضعیفا از بین میرن
مثل خیلی از حیوانات مثل آدمای معتاد که تو جوب خیابون از بین میرن مثل کسایی که قبول میکنن تابع اونا همینه سرنوشت رو خدا رقم زده دریغ از اینکه خدا چیزی رو برای ما انتخاب نمیکنه قانون گذاشته که به هرچی توجه کنی از پایه و اساس میاد تو زندگیت
و وقتی کانون توجه رو کنترل کنی و فقط دنبال رشد باشی کمک میشی بدون دلسوزی با عشق خدا میشه یاوری
خدا انسان نیست که احساس انسان گونه داشته باشه
خدا فقط و فقط قانون مندیه
بارها باید به خودم بگم تا باورم بشه تا بفهمم اساس جهان بر پایه قانون و سیستم
و در آخر تحسین میکنم مردم آمریکا رو که همیشه سعی بر ساخت خونهای بهتر دارن که در برابر باد بهتر و بهتر عمل کننن
و تحسین میکنم اون مهر و محبت و عشق که جاری میکننن تا بهم با عشق کمک کن در برابر طوفان
و استاد جانم ممنونم که میای و با عشق کلام حق رو جاری میکنی
سلام و وقت بخیر خیلی سپاس گزارم که این آگاهی های خیلی عالی را منتشر کردید واقعا نیاز داشتم. ولی یکجایی سوال برام پیش اومد گفتم بپرسم. تو صحبت هاتون یه جایی گفتید که این طبیعت هستش که مثلا حیوانات از لحاظ جسمی اگر ضعیف باشند میمیرند و انسان ها از لحاظ ذهنی ضعیف باشند میمیرند که بنظر از دیدگاه بالا تر و از دیدگاه سازو کار طبیعت و قوانین خداوند که به این موضوع نگاه کنیم درست است. که هدف این هم این است که نژاد برتر زنده بماند و ادامه نسل بدهد و طبیعت همیشه به سمت آپدیت شدن و تکامل میرود و اصلا این همون تکامله که طی میلیون ها سال این تنوع گونه هارو بوجود آورده. که من ممکنه بدلیل این که تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم یکم تو باور هام تحول عظیمی شکل گرفت و یه ابهامی دارم که سوالم هست. اونم اینه که چون شما گفتید درواقع اگر کسی تو شرایط بدی هست تقصیر خودشه و قانون خدا اشتباه نمیکنه و هر کس هر جایی هست جای درسته و اصلا ما نباید دلمون بسوزه برای کسی و اصلا نباید بهش توجه کنیم ولی از طرفی امروز داشتم قرآن میخوندم و معنیشو که خوندم دیدم تو آیه 44 سوره مدثر نوشته که بهشتیان از جهنمیان پرسیدن شما برای چی اومدین جهنم و اونا هم گفتن که ما جز نمازگزاران نبودیم و مسکینی را طعام ندادیم و با اهل باطل به بطالت پرداختیم و همیشه روز جزا را تکذیب کردیم. خب استاد در این جا گفته که اهل جهنم مسکینی را طعام ندادند و بنظر من اینطوری که با این حرف شما که میگین هر کسی هرجایی هست جای درسته و به ما مربوط نیست یکم در تضاده . البته این نظر منه شاید کامل متوجه منظور استاد نشدم. اگر هر کدوم از دوستان جواب این سوال من رو راجب این موضوع که همون صدقه دادنه میداند خوشحال میشم بگه که من از تو این ابهام دربیام. متشکرم. خدایا شکرت.
بنام خداوند بخشنده مهربان
عرض سلام و ادب و احترام خدمت همگی
من یه مثال خیلی خنده دار از این قضیه که فکر میکنیم خدا مثل یه مادر مهربانه و دلش به حال ما میسوزه دارم.
چندین سال پیش وقتی من سال آخر دبیرستان بودم شب امتحان زمین شناسی یه شب سرد و برفی بود منم از اونجایی که از اول سال هیچی نخونده بودم شب امتحان استرس بهم دست داد
دیدم داره برف میاد کتابم ورداشتم رفتم تو حیاط زیر برف شروع به درس خوندن کردم چون شنیده بودم وقتی برف و بارون میاد خدا به زمین نزدیک تره و با خودم میگفتم الان خدا می بینه من در شرایط سخت تو این برف و سرما دارم درس میخونم مطمنا دلش میسوزه و کمک میکنه.
فردا رفتم سر جلسه و امتحان خراب کردم بعد کلی شاکی شدم از خدا که واقعا منو تو اون برف و سرما ندیدی دارم درس میخونم چرا آخه کمک نکردی (خخخخخ)
خدایی چه باورای ضعیفی در باره خدا داشتم چه نگاه ضعیفی به خدا داشتم ,چقدر خدا رو کوچیک میدیدم
خدایی هر وقت یادم میاد چه نگاهی به خدا داشتم ناراحت نمیشم فقط خندم میگیره
همگی در پناه الله مهربان باشید
به نام خدا
ضمن عرض سلام خدمت استاد عزیز و همه هم سینرژی های عزیز
در ابتدا می خام در خصوص عزت نفس صحبت کنم…
چون شخصی که قوانین خداوند رو درک کرده باشه و ازشون به صورت تکاملی، تاکید می کنم به صورت تکاملی استفاده کرده باشه… میتونه ایمان بیشتری به خدا و قوانین همیشه ثابتش داشته باشه و با ایمان و اطمینان و احساس بهتری حرکت کنه!
چقدرررر زیباست که استاد تعالیم و آموزه هاشون رو با مثال هایی از قوانین طبیعت آمیخته می کنن تا به درک آسانتر و واضح تری برسیم…
همیشه استاد از انیشتین نقل قول می کنه که مثال زدن تنها راه آموزش دادن هست!
در این مثال طوفان های شدید استوایی… استاد تمثیل فکر خداوند را خواندن رو باز می کنن که برای من خیلی جذابه! چون کسی که بتونه فکر خدا رو بخونه می تونه آینده خودش رو، اون بیگ پیکچر رو بیشتر و واضح تر درک کنه
طبیعت طرفدار ضعیفا نیست!! طبیعت طرفدار قوی هاست!!!
خداوند اینطور عمل می کنه! ما انسان ها فکر می کنیم این ظالمانس!!
در دراز مدت باعث پیشرفت جهان بوده…
فکر نکن اگر احساس ضعیف بودن بکنی کمک خدا رو میگیری! نه بلکه باعث ضعیف تر شدنت میشه!
خداوند هوای کسی رو داره که ایمان داره قدرت داره توکل داره حرکت داره!
مثال بیزنس ضعیف در شرایط سخت
کارمندای قوی و ضعیف و اخراج
ایده اصلی خدا همینه که با از بین رفتن ضعیفا جهان رو گسترش بده
در مشکلات اقتصادی شرکت هایی که زیرساخت قوی دارن شکوفا میشن و توسعه پیدا می کنن و بیزنس های ضعیف از بین میرن
خداوند رو به هیچ عنوان، به هیچ عنوان مثل یک مادر مهربان نبینیم که اگر بچه ضعیفی هستیم دلش بسوزه و بیشتر از بقیه بچه هاش به ما توجه کنه! نه اصلا!
اگر ضعیف باشیم خدا اجازه میده از بین بریم!
از نگاه خداوند این شیوه ای هست که باعث پیشرفت جهان میشه و جهان همیشه اینطور عمل می کنه!
در طوفان های اقتصادی اون بیزنس هایی که ایمان ضعیفی دارن سریع نابود میشن اما اون بیزنس هایی که ایمان قوی تری دارن، اعتماد به نفس بیشتری دارن از دل تضادها به میوه ها میرسن!
خداوند دلش برای کسی که ذجر می کشه اصلا نمیسوزه!
چون اونهایی که ذجر می کشن مشکل ضعف ایمان دارن و بی ایمانی موجب بدبختیه!
با ایمان باشی خوشبختی
فرد با ایمان فرد قدرتمندیه!
خدا هوای قدرتمندها رو داره!
حالا ببین چطور می تونی خودت رو قوی تر کنی تا در برابر طوفان ها دوام بیاری و همیشه در همه حال پیشرفت کنی!
درست مثل خونه ای که ضعیفه و طوفان نابودش می کنه! و خونه ای که قوی هست هیچیش نمیشه!
توی دقیقه 35:30 استاد در مورد یکی از مهلک ترین باورهای اشتباه صحبت می کنه که من فکر می کنم همه انسان ها در قسمتی از وجودشون این باور مهلک رو دارن!!!
استاد میگن خیلی از ما در برهه ای از زندگیمون میگیم دیگه الان موقعشه که حسابی پیشرفت کنم! چون حسابی ضربه خوردم از این دنیا، حسابی بدبختی کشیدم و حالا موقعشه که پیشرفت کنم!
دیگه بسمه دیگه خدا باید اون روی خوش رو نشونم بده!
یعنی این باور مهلک و مسخره میگه برای اینکه پیشرفت کنم باید قبلش حسابی ضربه بخورم از این دنیا حسابی له بشم! نتیجه این باور چی می تونه باشه؟؟؟
این جور مواقع اونهایی که پیشرفت می کنن نه به این دلیلیه که خدا دلش سوخته! نه!!!
بلکه به خاطر اینه که اون فشارا باعث درس گرفتن اون فرد شده و دست از شرک کشیده و دیگه روی دیگران و اتفاقات حساب نکرده و خدا رو پیدا کرده و فقط به خدا وصل شده و اون موقع نعمت ها وارد زندگیش شده!
خدایا من فهمیدم که همه اونهایی که من روشون حساب کرده بودم! همه اون کارها و مسیرها و ایده هایی که من روشون حساب کرده بودم!! هیچ کدوم نتونستن باعث خوشبختی من بشن بلکه موجب بدبختی من هم شدن!
چرا؟ چون این یعنی شرک و شرک عامل بدبختیه شرک عامل بد بختیه!!!!!!
حالا که دلم رو پاک می کنم و فقط خدا رو می بینم و توحیدی عمل می کنم هر کار هر قدم کوچیک کلی نتیجه میده! چون خدا فراتر از عقل انسانی فراتر از تجربیات و اگاهی های قبلی ما راه هایی داره که موجب پیشرفت و نعمت و ثروت و برکت میشه!
استاد خیلی قشنگ بازگو می کنن که مثلا اگر توی 20 سال بیزنس 5 بار شکست خوردیم، هر بار رو بررسی کنیم میبینیم به خاطر شرک و وابسته بودن به شرایط بیرونی، به اوضاع بازار، دلار و سیاست، منابع انسانی، سرمایه، اصلا وابسته شدن به خود بیزنس بوده که شکست خوردیم!
من خودم این رو بارها تجربه کردم و بهم ثابت شده!
به میزانی که وابسته به خدا باشم و هر لحظه هر لحظه هر روز، هر بار که در بیزنس سود می کنیم بگیم خدایا این تو بودی نه مشتری ها! نه این بیزنسم! خدا در همون شرایطی که هستیم هدایت و برکت و نعمت بیشتر رو روانه می کنه!
حالا خوشا به حال اونی که باور داشته باشه خارج از کارهای فیزیکی و بیزنسی هم که داره خدا واسش ثروت می فرسته! باور داشته باشه ها! اون موقع طرف دست به خاک میزنه طلا میشه!!!!
خود من در یک برهه ای از زندگیم، صبح اول صبح که تمرین آینه رو انجام می دادم و با خودم و خدای خودم صحبت می کردم و قدرت می گرفتم، وقتی داشتم از خونه می رفتم بیرون و سوار ماشین میشدم برم شرکت، میگفتم خدایا تو وو کرمت!!!
این صحبت از لحاظ نگاه احساسی به خدا اشتباهه اما فرکانسی که می فرستادم آگاهانه این بود که بابا بنده خدا، خدا بی نهایته هم تواناییش هم لطفش اصلا خدا وهابه نمی تونه نبخشه! بی خیال!!! افکار منفی رو بریز دور نفس عمیق و راحت بکش! آره همینه!!
همین احساس واسم جریانی از ثروت و نعمت و پیشرفت های تصاعدی رو میاورد!
الان می فهمم که چقدر مهمه این باورها رو هر روز صبح باخودم تکرار کنم!!
استاد از دقیقه 50 به یک کلید بزرگ اشاره می کنن! واسه من که کلید خیلی بزرگیه خدا رو شکر
خیلی از ما وقتی شکست می خوریم تازه می فهمیم و مسیر رو بهبود می بخشیم… قانون موفق شدن شکست خوردن و درس گرفتن نیست! قانون موفق شدن اجرای درس هاست! پس اگر خدا رو درست باور داشته باشم همواره در مسیر درست هستم و بیشتر و سریعتر و اسانتر و با برکت تر پیشرفت می کنم و موفق تر میشم…
استاد مثال می زنن که برای داشتن یک رابطه عاطفی نیاز نیست شکست بخوری تا بتونی رابطه عاطفه خوبی رو بعدش تجربه کنی!
واسه من هم همین طوره به لطف خدا حدود 16 ساله وارد رابطه عاطفی شدم و همواره با همسرم رابطه بی نظیری رو دارم و از زندگیم راضی هستم و همیشه به خاطرش شکر گذار خدا هستم…
دلیلش باورهای همجهت با خواسته من، یعنی رابطه عاطفی شیرین و خوب هست که دارم…
پس توی بیزنس هم اگر باورهای همجهت با ثروت رو داشته باشم همین سبک تجربیات تکرار میشه…
چقدر منطق قشنگی بود…
خدایا شکرت
ممنونم استاد
سلام داداش گلم
من اسم شمارو نمیدونم اما از کلام پربار و فهمشده شما، معلومه که چقدر شخصیت عمیقی دارید
بسیار از کلامتون و آنالیز کردن صحبت های استاد از زبان شما لذت بردم
خوشحالم که شنیدم 16 ساله با یکنفر هستید و همچنان رابطه عاطفیتون پایدار، پر شور و حرارت و دوست داشتن است
امیدوارم همیشه همینطور باقی بمونه
راجب به بیزینس که گفتید خدا وهابه و نمیتونه که بی اندازه نبخشه، باید بگم که متاسفانه اکثر مردم دنیا، خصوصا ما ایرانیا ن تنها باور به فراوانی نداریم، بلکه بشدت باور به کمبود داریم
یعنی ما هرجا باشیم و دو شخص ایرانی رو ک کنار هم ببینیم و نزدیکشون بشیم،میبینیم دارن راجب کمبود صحبت میکنن، و با آبو تاب هرکدومشون با شور و حرارت میخواد ثابت کنه که کمبود های بیشتری داره و زجر های بیشتری کشیده…
این شاید بزریگ ترینپاشه آشیل ما باشه چون میبینم تو گوشتو پوستو استخون همه هست
و باید بیشتر روش کارکنیم…
ممنون از کامنت زیبا و بجای شما️
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت که مرا در مسیر درک خودت و خودم قرار دادی تا هر چه بیشتر پیش میروم تورا بهتر و قانون های واضح و روشن ات را بهتر و بهتر درک کنم و انشالله که با بی نهایت دستان مهربانت مرا یاری رسانی تا به صورت قدم به قدم و تکاملی به تک تک اهدافم برسم شکرت ،،
تضاد دلیل اصلی پیشرفت
وقتی اولین هارو تجربه میکنی همیشه ی حسی داری که متوجه میشی که چقدر بهتر بود اگر اینجوری بود ، اصلا میشه بهتر باشه ، اصلا کسی هست بهترش و تجربه کرده باشه ، این عادت از کجا به وجود اومد میشه ترکش کرد ، همیشه باید تلخی و چشید ،، دلیل خاصی داره تاریکی ها و تلخی هایی که پشت سر گذاشتم ، چندین و چند بار این جمله رو شنیدم توی این سایت چیزی که نکشه آدمو تجربه های سخت آدمو قوی تر میکنه ،، چقدر دوستانی نوشتن برامون که از چه شرایط سختی گذر کردن و الان به لطف خداوند زندگیشون از این رو به اون شده ،، سکه دو رو داره ،،
خیلی قشنگ و آرامش بخش وقتی اینو سعی میکنیم درک کنیم که اون سختی های گذشته اون مسیر ناهموار پشت سر گذاشتیم الان با تغییر باور و ایمان قلبیمون قرار نیست تکرار بشه ، حضور خداوند توی زندگیم بیشتر احساس میکنم ، این انرژی مقدس که داره توی تموم مخلوقات خالق قدرتمند جریان پیدا میکنه ،
تغییر ها همیشه برامون رو به پیشرفت بوده ،،
خدای مهربون هزاران هزار اتفاق خوب و شگفتیهای بی نظیر و استثنایی توی مسیرمون قرار داده ، تک تک روزای زندگی پیش روی قرار با فراوانی ها و ثروت های بی پایان پروردگار مون سپری بشه خدایا شکرت ،،
خدای مهربونم صد هزار مرتبه شکرت که منرا از چنگال نفس و حرص و شرک و کفر نجاتم دادی و پیوسته منو توی آغوش گرم امنیت محفوظ میداری ،،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت برای این سایت مقدس ،، این همه کامنت های استثنایی از بچه های بی نظیر این سایت ،، خیلی های خیلی قشنگ ، خیلی آموزنده و انگیزه بخش خدایا شکرت ،،
شاد و پیروز و تسلیم و ثروتمند و سلامت باشید انشالله ،،
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست
سلام برادر رضا …
امیدوارم حالت عالی باشه …
ممنونم از کامنت زیبایت که گویای نکات اساسی بود …
جملات کامنتت مثل اکو توی سرم تکرار میشد …
مخصوصا آنجا که گفتی ….
.
.
تضاد دلیل اصلی پیشرفت
.
.
همان لحظه روی عکسی این جمله را نوشتم و بعد زیر آن انگار خدا با من صحبت میکرد…
می خواهی نق بزنی …
می خواهی شکایت کنی …
می خواهی به نداشته هایت توجه کنی …
می خواهی از طوفان ها فرار کنی
می خواهی از خرابی این طوفان ها گله کنی !
چه چیز باعث میشود حرکت کنی؟
چه چیز باعث میشود رشد کنی ؟
چه چیز باعث میشود زنده بمانی ؟
……
ملکه
اسم تو را
نام تو را
از این تضاد عشق خویش بدست آوردی
این دل را رها و دلرها را
تو از تضاد بی کسی بدست آوردی
ای جان شده بر لب که شدی تشنه ی عشق خود و خویشم
این ها همه را تو از تضاد بدست آوردی ….
.
.
.
آخ من قربونت برم خدای قشنگم که اینقدر قشنگ شعر میگی …
ممنونم
عاشقتم
عاشقتم
عاشقتم …
.
.
.
ممنونم آقای محمد رضا …
به خاطر این حس خوب که کامنتتون باعث این کامنت شد …
منتظر نتایج بی نظرتون هستم …
آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
سلام و ادب . خداوندا سپاسگزارم که من رو هدایت می کنی . به خاطر هر آنچه عنایت کردی و می کنی سپاسگزارم .
سپاسگزارم استاد عزیز برای این آگاهی فوق العاده ! اونقدر شگفت زده شدم که نمی دونم چی بنویسم ؟! از کجا بنویسم ؟!
درسته ! قانون همینه . بخشهای زیادی از پازل گم شده ذهنم ، با این فایل پیدا شدن و تازه می فهمم که خدا داره چی به ما یاد می ده ! چرا اینقدر روی توجه و ایمان به آیات الهی ، تاکید داره ؟!
گویی خداوند با هر نشانه ای که درین عالم وجود داره ، داره با ما حرف میزنه و راه راست و درست رو نشونمون می ده !
شگفت انگیزه ! الله اکبر از این همه حکمت و تدبیر !
سالها قبل در یک پروژه تحقیق دانشگاهی ، در مورد مدیریت تحقیقی داشتم . من مدریت پیامبر اکرم (ص) رو در طی ده سال ، در مدینه بررسی می کردم و حیرت می کردم که چطور ایشون موفق شدن ، در این مدت کوتاه از عرب جاهلی ، مردمانی فرهیخته و قدرتمند بسازند ؟!
واقعا چی بر سر این سنت زیبا اومده ؟ با دین پیامبر چه کردند ، که امروز حال و روز ما اینه ؟
پیامبر اکرم (ص) صحبت از قدرت ، حرکت ، جستجو گری و جنگجویی می کرد . خودشون فرمودند : جهاد اکبر جهاد با نفسه .
مسلمان باید قدرتمند باشه ، نه به این معنی که تفنگ دست بگیره و بخواد این و اونو بکشه، قدرتمند به این معنی که ضعفهای درون خودشو بر طرف کنه . خداوند داره با طبیعتش به ما میگه و از ما می خواد قوی و قدرتمند باشیم ، در تمام زمینه ها … علمی ، سلامتی ، مالی ، تاکتیکی .…
این جامعه ایه که رسول خدا از ما خواسته !
استاد عزیز سپاسگزارم که این پرده رو کنار زدید و باورهای اشتباه رو در ذهن من شکستید .
امروزه آنچه به عنوان دینداری در جامعه ما ، آموزش داده میشه و اصرار بر تقویتش وجود داره ، اولا شرکه ، با توجه بیش از اندازه به ائمه و شفاعت و مراسمات تو خالی که جان و مال مردم رو برای این توهم واهی ، داره حدر میده . ثانیا همین اعتقاد به اینکه خدا وند ضعفا رو دوست داره و آخرت مال فقراست . ثالثا اینکه تمام جهاد رو به جنگیدن با غیر مسلمانان تعبیر می کنند …
یادم هست از کودکی که پای منبر علما می نشستم ، حرفها همین بود و این باور که همیشه باید در پیشگاه خدا زجه موره کرد و توهماتی که از دوران سوفی گری و درویش پروری شکل گرفته !!
واقعا این که حضرت علی (ع) می فرماید :« در آخر الزمان دین خدا چون پوستین وارانه می شود» ، حقیقت داره . و امروز ما ایم و این پوستین وارونه ! !!
خدا خودش کمک کنه تا حقیقت دین رو بفهمیم و بهترین روش رو برای زندگیمون انتخاب کنیم . الهی آمین
یکی از تضادهایی که من همیشه باهاش مواجه می شدم ، این بود که چرا با وجودی که سعی می کنم مناسک و مراسم دینی رو در ظاهر رعایت کنم ، زندگی من رشد و بالندگی پیدا نمی کرد؟ یک جور رکود و کمون دائمی ، در زندگی من رسوب کرده بود که جلوی روانی و جریان رو گرفته بود . می خواستم به دریا برسم ، اما نمیشد !
استاد چقدر خوبه گفتید : «مهم نیست چقدر ادا در میاریم، ایمان داشتن به حرف نیست ، باید در عمل معلوم بشه . به نتایج نگاه کنید …»
من تازمانی که قلبم رو به خدا ندادم ، همه ادا و اطوار ها ، بی نتیجه بود . وقتی همراه شدم با خدا ، شعاع های نور ، پیدا شدن و احساس رویش و حرکت … آگاهی ها اومد و به دنبالش برکات .
خدا رو شاکرم که بهترین امانت داره و هر وقت ازش خواستم ، قلبم رو پر از نور کرد و بهم داد .
واقعا اونچه ارزش داره که تمام جان و انرژی رو براش سرمایه گذاری کنم ، همین « توحیده» و بس . و اینکه ذهن و وجودم رو خالی کنم ، از هر وابستگی به غیر خدا . تنها و تنها او . بهترین رفیق شفیق من .
در روایت معصوم هست که فرمودند : « بهترین دوست تو کسب است که عیب تو را به تو بگوید » و چه زیباست که خداوند ، هر روز ، با نشانه های خود ، با آگاهی های جدید ، به هر زبانی ، ضعفها و عیوب من رو بهم گوشزد می کنه . سپاسگزارم برای این همه لطف و زیبایی .
سپاسگزارم از استاد عزیز و همه همراهان با ایمانم . همیشه توحیدی و سرفراز باشد
یونس
وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
ﻭ [ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍم ] ﻛﻪ [ ﺣﻖ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩ ] ﺑﻪ ﺳﻮﻱ [ ﺍﻳﻦ ] ﺩﻳﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﻭﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺭﻭﻱ ﺁﻭﺭ ، ﻭ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻣﺒﺎﺵ .(١٠۵)
وَلَا تَدْعُ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکَ وَلَا یَضُرُّکَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذًا مِّنَ الظَّالِمِینَ
ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺳﻮﺩﻱ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻤﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺯﻳﺎﻧﻲ ﻧﻤﻰ ﺯﻧﺪ ، ﻣَﭙَﺮﺳﺖ ; ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﭙﺮﺳﺘﻲ ﻗﻄﻌﺎً ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺑﻮﺩ .(١٠۶)
وَإِن یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﮔﺰﻧﺪ ﻭ ﺁﺳﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﺎﻧﺪ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺍﻭ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﺧﻴﺮﻱ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻓﻊ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﺴﺖ ; ﺧﻴﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(١٠٧)
در پناه خدای یگانه شاد سلامت ، پیروز و ثروتمند باشید
به نام خداوند مهربانم
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته گرامی و دوستان گلم
من این روزا دچار تضادی به ظاهر وحشتناک شدم
تضادی که پر از نجوا برای من بود و پر از ایمان به خدا
تضادی که اگه قبل از اشنایی با استاد خوبم برام اتفاق می افتاد صد در صد از بین میبرد منو .
استاد زمانی که تک و تنها دخترم و از این بیمارستان ، از این دکتر به اون دکتر میبردم و لحظه ای به این فکر نکردم که من تنهام ، خدا بیشتر خودش و بهم نشون داد
اون زمان بود که با دل و جونم درک کردم نفس کشیدن راحت یعنی چی ، اره یکساله دارم شکر گزاری میکنم ، هر روز و هر شب ، ولی معنی نفس کشیدن و وقتی فهمیدم و درک کردم که دخترم نمیتونست نفس بکشه.
تو اون اوضاع درسته حسم بد میشد ولی لحظه ای نبود که یاد حرفای شما نیفتم
انگار هر وقت میخواستم کم بیارم شما میگفتی این اتفاق قراره تو رو سپاسگزار تر کنه ، یا اینکه این اتفاق به نفع توعه.
میگفتم اخه من که یکساله شکر گزارترینم ، بعد صدای شما میگفت ، تو نمی دونی پشت این ماجرا چیه ، خدا کارش و خوب بلده .
همین ارامشی که از بین صد ها نجوا میگرفتم به من کمک کرد تا ادامه بدم تا با درد زانوی شدیدی که داشتم و کمر درد ، ادامه بدم
دستان خدا کم کم به کمکم رسید شوهر خواهر شوهرم ،
که نمی دونم از کجا زودتر از همسرم به کمکم اومد ،
بیمارستان ردیف شد ، امبولانس ردیف شد ، تخت خالی تو بیمارستانی که هیچ وقت جا نداره جور شد ، پرستارانی مهربان و دلسوز برای دخترم جور شد ، فقط من گفتم ، خدا خودت برام انجام بده ، من کم اوردم من دیگه توانش و ندارم .
به بچه ی دیگم که تو خونه تنها بود صبر داد تا کمتر بی تابی کنه .
و میرسم به قسمت اصلی داستان ؛
اتاق استراحت مادران ، مادرانی که بچه هاشون توی picu بستری بودن ،
همشون تو شرایط خیلی بدی بودن ، ولی وقتی از شدت کم درد ساعت ٢ شب خودمو رسوندم اونجا ، خانمی تختشو داد به من و خودش تا صبح نشست.
می دونستم اون خانم خداست .
حال بچم خوب نبود ولی وقتی خدا رو دیدم اروم تر شدم
اون اتاق شد برام اتاق درس.
هیچ وقت اون اتاق و فراموش نمیکنم
من تو اون اتاق با چشمای خودم میدیدم که طرف فقط میخواد بچش چشماشو باز کنه و دوماهه تو انتظاره ،
بچه ی من چشماش باز بود ،
گفتم خدایا شکرت
تو اون اتاق مادری بود که بچه ی ۶ ساله ی ناتوان جسمیش رفته بود کما و از خدا میخواست فقط برگرده به همون حالتی که ۶ سال با زحمت بزرگش کرده بود ،
من گفتم خدایا شکرت که بچه های من از بچگی تا الان از هر نظر در سلامت بودن .
من صبور بودم خیلی ، ولی دیم صبر من کجا صبر اونا کجا .
خدا منو برده بود به اتاقی که ، مادر با تمام شرایط بدش سعی میکرد منو خوشحال کنه
مادرا همه هر چی داشتن میریختن وسط با هم میخوردن و شوخی میکردن با اون شرایطی که داشتن .
گفتم خدا تو با من چی کار کردی
طوری شده بود که وقتی وارد اون اتاق میشدم اصلا فکر نمیکردم تو بیمارستانم ، فکر میکردم پیش رفیق هایی هستم که چندین ساله باهاشون در ارتباطم .
کم کم حال دخترم خوب میشد .
ولی استاد نمی دونم چه طور بگم من به حدی سپاسگزار شدم که تو عمرم نبودم .
یه دفتر برداشتم و همون جا نوشتم و نوشتم و شکر گزاری کردم ، حتی تجسم کردم که دخترم خونس
و همون طور هم شد و الان دخترم داره تکالیفشو انجام میده اونم در سلامت کامل
یک هفته طول کشید ولی برای من ده سال درس داشت
اینجا مینویسم تا هیچ وقت اون اتاق و یادم نره
اون ادما رو یادم نره
ادمایی که میخندیدن و شاد بودن و ارام تر بودن البته از درون بچه هاشون زودتر خوب میشد ،
مادرایی که گریه میکردن و کم می اوردن بچه هاشونو از دست دادن .
من خیلی چیزا تو اون اتاق یاد گرفتم
و دلم میخواد همیشه یادم بمونه که تو بدترین شرایط هم چیزهایی هست که باید شکرگزارش بود .
درسته خیلی وقتا نجواها حسم و بد کرد ولی بهشون اجازه ندادم این حس بدم زیاد موندگار بشه.
الان درک میکنم که استاد به لطف شما شخصیت محکمی برای خودم ساختم
شخصیتی که با طوفان ها سربلند بیرون بیاد .
و تمام این شخصیت و مدیون شما هستم
و باز هم تمام این اتفاقات مهر تاییدی بر حرفای شما زد .
و من هر بار بیشتر به این نتیجه میرسم که مسیرم و ادامه بدم چون بهترین مسیره
هر بار که نجواها می اومد فقط با صدای شما حسم و بهتر میکردم .
و واقعا خوشحالم که خدا منو تو این مسیر قرار داد .
خدایا شکرت
سلام من دو هفته هست که باکانال تلگرام بعد سایت شما آشنا شدم
و خوشحالم این فرصت رو دارم تجربه خودم رو بگم هر چند واقعا فکر نمیکردم که دست خدا بوده
من با شما دارم این مسیر رو شروع میکنم
من با بچه هام اومدم استانبول و خیلی بدون فکر و یهویی بود تصمیم بود دخترم بتونه بره کانادا پدرش گفت اول برید استانبول ببینید اگر توانش رو دارید بعدا برید جای دیگه و ما تو اون زمان از هم جدا شده بودیم من بودم و بچه ها اومدیم اینجا هیچی نمیدونستم به امید اینکه پدرشون همه چی رو درست میکنه اطلاعاتی راجع به اقامت هم نداشتم یه بنده خدایی پول گرفت و ما اقامت گرفتیم شانسی که آوردم این بود از بچگی علاقه به این زبان داشتم و بلد بودم رفتم بانک حساب باز کنم گفتن نمیشه اقامت شما برای استانبول نیست برای یکی از شهرستانهای اینجاست باید همونجا حساب باز کنید و من اینجا متوجه شدم که کار خرابه اومدم و پیگیری کردم اقامت من اومده بود اقامت بچه ها هنوز نیومده بود خلاصه بگم که متوجه شدم پلیس رفته به آدرس و اقامت من رو هم باطل کرده و لحظه خیلییی بدی بود برام
به هر دری میزدم به آدمهایی برخوردم که چقدر کلاهبردار بودن و چقدر اذیت شدم چون بچه هام آسیب دیده بودن از شرایط جدایی ما و اینجا برای ما 3 نفر خوب بود ما تو شرایط جدایی یه خونه عالی زندگی میکردیم یه منطقه عالی ولی مجبور شدیم جابه جا بشم که باز هم یه منطقه خوب برگشتیم و خونه خوب ،ولی مثل خونه اول نبود و شرایط کاملا متفاوت بود خونه دلربایی که زمین تنیس داشت و خیلی قشنگیها برگشتیم به خونه اولی که از اول توش بودیم و قطعا چون حال خانواده ما خوب نبود اون خونه مجلل اون رو پوشوند و دخترم بیشتر این خونه رو نقابی کرد برای خیلی چیزها که از فبل نداشت مثل صمیمیت با پدر ارتباط خوب و اعتماد بنفس و بدتر اینکه برگشت به جایی که دوستان بچگیش توش بودن از یه نظر خوب بود و از یه نظر شکست بود برای اون چون نمیخواست کسی از داستان ما خبردار بشه ،به همین دلیل بود که من به هر دری میزدم تا اقامت رو درست کنیم با اومدن به اینجا حداقل اعتماد به نفس پیدا کرده بود رفت کافه کار کنه تونست خودش رو بشناسه هر چند ما نیازی به پول کار دخترم نداشتیم اون خودش رو محک میزد و عالی بود براش به همین دلیل من به هر دری زدم به قول استاد آویزون آدمها شدم و نتیجه فقط کلاهبرداری بود و تصمیم گرفتم قانونی خروج بزنم و دوباره برگردم با روش درست که همه میگفتن چون بیشتر از 3 ماه بودی شش ماه دیپورت میشی و هزار حرف دیگه و بچه ها اینجا مدرسه میرفتن به زبان دیگه درس میخوندن و این خیلی بد بود اینهمه فاصله به هر زحمتی بود با مدارسشون معلمهاشون صحبت کردم که انلاین باشه و ما جمع کردین اومدیم فرودگاه استرس تماااام وجودم رو گرفته بود آماده دیپورت 6 ماهه بودم وقتی رسیدم فرودگاه رها کردم هر چیزی که میخواستم گفتم دیگه تموم شد ولش کن اونجا بیخیال شدم دست از چنگ زدن و اصرار برداشتم
رفتم قسمت مهاجران پاس منو دیدن و به من گفتن میتونی بری و برگردی مشکلی نیست هنگ بودم میگفتم مگه میشه و باور نکردم
اومدم ایران دوباره استرس آشنا پیدا کردم یکی گفت نه شما 25 روز باید ایران بمونید بعد برگردید که باز هم زیاد بود به نظر من
خلاصه دو روزی بود رسیده بودم ایران از خواب بیدار شدم و دیدم دخترم گفت مامان ترکیه زلزله اومده خیلی شدید و تمام مدارس از اون روز تعطیل شد به مدت تقریبا یکماه بعد هم یه مدت انلاین شد مدارس به عنوان پناهگاه به آسیب دیده ها داده شده بود
هر چند وقتی برگشتم پلیس فرودگاه گفت شما فردای همون روزی که رفتی هم برمیگشتی میتونستی وارد بشی
من اینا رو نمیفهمیدم چون دغدغه فکریم و استرسم زیاد بود که بعد اون هم دوباره به خیلی مشکلات خوردم الان هم استانبول هستم و یه سری مشکلات هست 3 سال شده ولی بهش که فکر کردم دیدم اونجایی که رها کردم در فرودگاه خیلی راحت همه چی حل شد
و اون زلزله درست جان خیلی از انسانها رو گرفت کلی برای من معجزه بود این از بدجنسی من نیست که اینو میگم چون واقعا برام معجزه بود
امروز میفهمم هر لحظه تو بدترین شرایط خدا نجاتم داد و خیلی مسائل دیگه بعد اون پیش اومد که فهمیدم دست خدا بود و یه سری کلاهبرداری شد ازم و اون رو فقط و فقط تجربه دونستم
دوست داشتم بگم کاش بتونیم کنترل ذهنمون رو داشته باشیم تا بتونیم ببینیم خدا چقدر راحت کنارمون و نمیبینیم خودم هنوز به اون درجه از اگاهی نرسیدم ولی با فایلهای شما استاد عزیز میخوام قدیتر کنم باورهای رو
به امید روزی که بتونم از موفقیتهام براتون بنویسم
به نام الله وسلام به عزیزان همراه
چندین باور قدرتمنده کننده این فایل
1)بلایای طبیعی عذاب الهی نیستن موهبت الهی هستند که ضعیفتر ها از بین بروند وجا برای قوی تر باز بشه.یا سازه های قدیمی نابود بشن وسازه های جدید وقوی درست بشه
2)خداوند مثل مادر مهربان عمل نمیکند احساساتی نمیشود طبق قانون وسیستم عمل میکند از انسانها ی قوی حمایت میکند وبه انسانهای ضعیف کاری ندارد.یا روی خودت کارمیکنی وقوی میشوی یا ضعیفی ونابود میشوی
سیستم این جوری کارمیکنه این اساس پیشرفت جهانه.اینقدر شخصیتت رو قوی کن که از پس هر طوفانی بربیای.اگر شخصیتت ضعیف باشد افراد ازت سو استفاده میکنن هرچه بدبخت باشی جهان بدبختی بیشتری برات میاره
3)باور اشتباه دیگه،هرچه دراین دنیا زجر بکشم اون دنیا ثوابش بیشتره.نه اینطور نیست زجرکشیدنت به خاطر بی ایمانی به خاطر ترسهاته اون دنیا هم بیشتر زجر میکشی
4)باور اشتباه بعدی،چون خیلی سختی کشیدم الان دیگه موقعش هست که موفق شوم.لازمه موفق رو این میدونن که قبلش زیاد سختی بکشن.
هرکجا ضربه خوردیم چون شرک داشتیم چون بقیه رو از خدا بالاتر دیدیم چون وابسته به عامل بیرونی شدیم.الزاما برای موفقیت لازم نیست که شکست بخوری از همون اول هوشیار باش ودرمسیر درست کار درست رو انجام بده.
به نام خدا
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان این جمع صمیمی
اومدم سایتو باز کنم که برم سراغ نشانه های امروز من که دوست داشتم فایلی باشه تا جوابم رو بگیرم ، ولی دیدم فایل جدید استاد گزاشته سریع زدم گوش بدم . درسته جواب همین بود خداوند با قدرتمندان جواب میدهد نه ضعیفان .
چندروزی خیلی توی ذهنم فکر میرفت که بخاطر مهاجرتم ته دلم ترس هایی بود ، دوس داشتم فایلی باشه تا خدا بهم نشانه هاشو بده. این فایل انگار خداوند بامن صحبت کرد ، نباید احساس ناتوانی و ضعیف بودن داشته باشم ، تا اینحا با قدرت اومدم و نتیحه هاشو دیدم . کمی ترس ها و دلهره ها ک استرس ها باعث میشن حس آدم به سمت بد بره به سمت نکنه ناتوان باشم اگه فلان اتفاق بیفته چی ؟ اگه توی کشور غریب فلان کارم حل نشه چی ؟ و… خدا بهم با این فایل گفت من به افرادی که شجاع هستن و قوی هستند پاداش میدهم . پس حس ناتوانی و ضعیفی رو بریزم دور . دنبال این باشم که قوی باشم ، خداوند به ضعیفان پاداش نمیده به کسانی که ایمان ندارن و حرکت نمیکنه جواب نمیده . خداوند به شجاعان پاسخ میدهد.
باز هم این جمله در این فایل اومد از استاد که فرشتگان از انسان ها میپرسند مگر زمین خدا پهناور نبود ؟ چرا مهاجرت نکردید ؟
خدا دیگه چطوری میخواد با من بخاطر این موضوع به این واضحی صحبت کنه . استاد ممنونم ازت که دستی هستی از خدا برام . دقیقا همینه ایمان داشته باش و حرکت کن و نگران نباش و با قدرت باش ، خدا به متوکلین خداوند به آنهایی که ایمان دارند و حرکت میکنن و شجاع هستن پاداش میدهد. فراموش نکنیم که خداوند بخشنده و مهربان است .
به نام خداوند مهربان
سلام بر استاد عزیزم
سلام بر مریم شایسته و همه دوستان همه فرکانسی
چقدر خوبه که بازم استاد داره درباره قانون مندی جهان هستی توضیح میده و چقد خوب داره منو میشکونع به اونجایی که من چک خوردم لگد خوردم تو استخر آب خفه شدم تا بیدار شدم
اونجایی که همدوره خورد شدم شکستم تا بیدار شدم
اونجایی که من کلی ضعف داشتم الا هم دارم اما با کار کردن روی خودم میتونم همه اونارو درست کنم قوی بشم توی اون ضعفا امروز موضوعی پیش اومد در کارم که اگه من اون آدم دوسال پیش بودم فقط نقو داد بیداد اونو آروم میکرد
اما بارها امروز از خدای خودم هدایت خواستم تا به اون آرامش رسیدم تا منو هدایت کرد که آروم باشم قوی باشم ایمانم رو حفظ کنم تا به خوبی من رو هدایت کنه
درسته جهان جایی برای ضعیف ها نیست جهان جای آدم های قوی آدمهایی که رشد میکنن بعد برخورد با تضاد ها آدمهایی که حرفو عمل اونا یکیه من به اون سرعت عمل کردن بالا نرسیدم اما همین که با تاخیر هم الا دارم عمل میکنم یعنی رشد برای من
آدم قوی اعتماد به نفس قوی داره دنبال خریدن ترحم دیگران نیست آدم قوی دنبال راهی هست که خودش رو رشد بده و خداوند که انسان نیست و اون قانون مندی جهان هستی هست طرفدار آدم قوی این جهان جوری طراحی شد که اگه دنبال رشد باشی خداوند رشد میده اگه دنبال ضعیف بودن باشی بازم کمک میشی تو اون مسیر
خیلی از ما آدما فکر میکنیم اگه ناله و نکه کنیم خدا دلش میسوزه و میاد میگه بنده من بسه دیگه حالا بیا ی حالی بهت بدم اما اینجوری نیست همیشه این باور رو تو سر ما کردن که جلو خدا گریه ناله کن تا بهت بده محرم شبهای قدر مراسمای ختم و هر جایی که فکرشو بکتی فقط گریه کن میده بهت اما دریغ از اینکه بیان یاد بدن که قوی باش خودت رو باور کن تا خدا بهت بده اما نشده نمیدونستن و ما هم به اون راه رفتیم کارت گیر کرد برو پیش امامی کسی بگو برات دعا کنه گریه کن التماس کن و در آخر هم هیچی به هیچی
اما حالا میفهمم آدمایی که به جایی رسیدن فقط قوی بودن فقط عمل کردن
اون آدما دنبال خرید ترحم دیگران نبود خودشون و سیستم جهان رو باور کردن و بعدش فقط جلو رفتن
اصلا اصول جهان بر همین پایه و اساس هرچی ضعیف باشه میمیره نابود میشه جهان هستی سرند میکنه قوی هارو نگه میداره ضعیفا از بین میرن
مثل خیلی از حیوانات مثل آدمای معتاد که تو جوب خیابون از بین میرن مثل کسایی که قبول میکنن تابع اونا همینه سرنوشت رو خدا رقم زده دریغ از اینکه خدا چیزی رو برای ما انتخاب نمیکنه قانون گذاشته که به هرچی توجه کنی از پایه و اساس میاد تو زندگیت
و وقتی کانون توجه رو کنترل کنی و فقط دنبال رشد باشی کمک میشی بدون دلسوزی با عشق خدا میشه یاوری
خدا انسان نیست که احساس انسان گونه داشته باشه
خدا فقط و فقط قانون مندیه
بارها باید به خودم بگم تا باورم بشه تا بفهمم اساس جهان بر پایه قانون و سیستم
و در آخر تحسین میکنم مردم آمریکا رو که همیشه سعی بر ساخت خونهای بهتر دارن که در برابر باد بهتر و بهتر عمل کننن
و تحسین میکنم اون مهر و محبت و عشق که جاری میکننن تا بهم با عشق کمک کن در برابر طوفان
و استاد جانم ممنونم که میای و با عشق کلام حق رو جاری میکنی
در پناه حق شاد سالم سلامت و ثروتمند باشید