آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیرحسین حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 1630 روز

    سلام درود به استاد و دوستان عزیز

    نمیدونم چجوری بگویم احساسم رو بعد از دیدن این فایل …

    خدایا از تو ممنؤنم که امشب به من اطلاع دادی دست از مظلوم بازی بکشم، دیگه نگم به اندازی کافی بدبختی کشیدم ،الان منتظر خوشبختی هستم.

    خدایا چقدر منو بزرگ کردی با این فایل ، عامل بدبختی من این هست به همه چیز قدرت دادم الا به تو ، خدایا حالا میفمهم چرا این همه بالا سر می آمد ،آخر این همه گریه کردم و همه رو گردن تو می انداختم می گفتم چرا من ؟

    چرا من ؟

    من کاری نکردم ،من بدی نکردم

    نمی دونستم این جهان پر از قانون هست ،

    چقدر خودم رو مظلوم نشان می دادم، برای همه صحبت میکردم ، چقدر دیگران به من ظلم کردند و دیدم هر لحظه بیشتر بیشتر به من ظلم مئ شد و دیدم هر لحظه بیشتر به من ظلم میشد توسط آدم های دیگر.

    وقتی می خواستم داخل رابطه عاطفی برم ، میرفتم از اون ظلم که طرف قبل با من کرده با اون صحبت میکردم و دیدم با چشم های خودم دوباره همون ظلم ، توسط یک نفر دیگه به من شد و همیشه شاکی بودم.

    من کاری جز خوبی نکردم واقعا چرا ؟

    این سوال همیشه توی ذهن من بود ، بعد چند ماه

    این فایل به من هدایت شد ،

    خدایا هزار مرتبه شکرت بابت هدایتت به من

    استاد عزیزم واقعا از شما ممنونم بابت این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 756 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام.

    چقدر حرفهای استاد برام آشنا بود وقتی که در مورد اینکه خداوند مثل مادر مهربان نیست حرف می زدند برای همش مثالهایی توی زندگیم داشتم.

    قبل از اومدن به سایت هر چیزی رو با گریه والتماس از خدا می خواستم و وقتی نمی شد می گفتم پس خدا کجاست چرا من رو نمی بینه.

    یادم می یاد یه مشکلی که از همه بزرگتر بود چقدر براش التماس می کردم نماز شب می خوندم واخر هم درست نشد .

    الان که بهش فکر می کنم می بینم همش به خاطر باورهای غلطم بود به دلیل اینکه اصلا شکرگزاری جایی توی زندگیم نداشت درسته به نظر خودم ادم مذهبی بودم ومدام کلاسهای قران واحکام شرکت می کردم ولی من به فراوانی باور نداشتم به اینکه خداوند ما رو برای لذت بردن از این جهان افریده باور نداشتم به شادی باور نداشتم به اینکه هر کس مسول زندگی واتفاقاتش هست باور نداشتم هرکسی رو مسول می دونستم جز خودم من مشرک بودم چشم وقدم ودست همه تو زندگی من اثر داشت و برای رفعشون ایات قران هم می خوندم ایاتی که هیچ چیز ازش نمی فهمیدم وفقط می خوندم.

    یه برهه ای از زندگی همه چیز رو از دست دادم چون براشون سپاسگزار نبودم این نعمتها رو نمی دیدم ولذتی هم نمی بردم الان که بهشون فکر می کنم می بینم چقدر جای سپاسگزاری تو زندگیم خالی بود.

    من از این قوانین نتیجه گرفتم البته به اندازه ی تعهدم اوایل که متعهدتر بودم بیشتر نتیجه می گرفتم هر چه تعهدم کمتر شد نتایج کمرنگ تر شدند.

    حداقل الان دیگه می دونم این حرفها واین کارکرد جهان حقیقت داره خداوند ،خدایی هست که استاد معرفی می کنه نه خدایی که تو کلاسهای قران بهم می گفتند نه خدایی که مثل یه ناظم بالای سرم ایستاده تا یه خطا کنم مچم رو بگیره وبندازه ته جهنم این خدا توبه پذیره می بخشه اما دلسوز نیست طبق قانونش عمل می کنه . از هر جایی برگشتی می تونی دوباره شروع کنی جا برای جبران هست.

    این خدا به دنبال گسترش جهانه می خواد جهانش بهترین باشه پس ضعیفها طبق قانون از بین می رن وقویها می مونن کسی هم که به دنبال گسترش جهان باشه حمایت می شه طبق قانون.

    دونستن این قوانین بهم آرامش می ده حس حسادت وکینه ونفرت رو در من می کشه .

    داشتن خدایی که زره ای از قوانینش عدول نمی کنه حس خوبی به آدم می ده.

    خدایا هزاران بار شکر برای هدایت به این مسیر برای نمردن در جهل ونادانی برای زندگی کردن در ارامش ولذت.

    استاد متشکرم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 737 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان.

    سلام استاد عزیز. وقتی داشتید از طبیعت مثال میزدید،یادم اومد که اتفاقا چند وقت پیش مستند حیوانات داشت نشون میداد که فیل مادر چگونه بچه خودشو تنها رها کرد در بیابان و بچه ای که قویتر بود را با خودش برد. اتفاقا چند روزی،شاید چند وقتی بود که انگار سیستمی بودن یادم رفته بود و باز هم داشتم بر اساس احساس تصمیم میگرفتم و با این قضیه بهم یادآور شد که سیستم مهم نه احساس قربانی بودن. خلاصه که فایل عالی بود و من تصمیم دارم دوباره از اول تمام فایل های شما را چه رایگان و چه دوره دوازده قدم را بعد از اتمام دوره خانه تکانی ذهن از ابتدا شروع کنم مرور کردن و از اول کلی وقت بگذارم و دوره کنم تمام چیزهایی که باید تو این مدت یاد میگرفتم تا خودم و شخصیت خودمو ذهن خودمو قویتر کنم و پیروز بشوم و بشم آن موجود قوی تر که باقی میمونه. بازنگری و اصلاحات عالی در خودم انجام بدم و خلاصه که خودمو از اول بسازم.

    ممنون از فایل گرانقدر شما.

    خدایا شکرت بابت هدایت من به این فایل.خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    امیرحسین ۱۹۱۷ گفته:
    مدت عضویت: 1407 روز

    سلام و عرض ادب و احترام

    چقدر ویدیو ب جایی بود واسه من.امروز دارم برای کار میرم تهران و همین الان توی اتوبوسم دارم این نظر رو مینویسم خیلی وصف حال روزگار زندگیه منه این فایل.من واقعا ی مدت خود آقای عباسمنش رو خدا کرده بودم و تو ذهنم میگفتم اصلا عباسمنش با خدا نشسته و تصمیم میگیره ک برای هررر کی چی اتفاق بیفته و

    حتی کم مونده عباسمنش زیرکانه وقتی خدا حواسش پرت شد و سرشو کرد اونور تخت پادشاهی رو از خدا بقاپه و خودش بشینه جای خدا….

    فقط خودم میدونم ک چ بلا ها و چوب هایی اونم از جنس چوب توت خوردم و کبود کبود شدم از این شرکی ک استاد عباسمنش رو هم عرض و نه در طول خدا دونستم و ضربات شدیدی خوردم و خداروشکر تونستم این باگ رو پیدا کنم و ب خودم بگم مگه عباسمنش خداهه؟؟؟؟

    مگه خدا فقط ب ایشون میگه و من آدم نیستم!!!در حالیکه خود استاد در نامه نهج البلاغه گفتن ک بین من و خدا هیچ فاصله و حائلی نیست و لازم نیست دیگری حتی ب منی ک یکی از آبرومند ترین افراد در جهان بودم یعنی حضرت علی مراجعه کنی….

    ب قول سید حسن آقامیری هر جور بودی خدا رو صدا کن واستاده خوابیده دراز کش با وضو بی وضو اصلاااا راحتت کنم وسط گناه اصلا مستی بگو خدا!

    وقت قبلی نمیخواد واقعا درود ب شرف وحدانیت و احدیت خداوند

    بچه ها همیشه هررر آدمی رو با خدا مقایسه کنید و بگید اون ک خدا نیست پس منم میتونم تنها وجودی ک بهش اقتدا کرد خداست….

    من خیلی ضربه خوردم از شرک.البته قصد بی احترامی ب استاد رو ندارم ب هیچ وجه منظورم اعتقاد ب توحید و دوری از شرکه در مقابل هر احدی

    راستی ی چی یادم رفت بنظرم این گونه موارد ک رشد و توسعه فردی اند با جلسات روان درمانی فرق میکنن ک توسط روان شناس انجام میشه و ما نباید این 2 مقوله رو با هم قاطی کنیم ک من کردم….

    واقعا اگه ما ی سری اصول روان شناسی رو از روان شناس یاد نگیریم نمیشه رفت جلو و اگه این 2 تا با هم قاطی شن مشکل ساز میشه ک واسه من شد.از استاد بخاطر فایل خوبشون و سایت عالی تشکر میکنم و باز هم ب خودم میگم هررر چقدر هم یکی خوب باشه نباید بتش کنیم و ی خدا ازش بسازیم حالا هررر کی میخواد باشه و من باید قدرت و اعتبار اصلی رو اول از همه ب خدا بدم تمام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    کوروش گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    سلام به بهترین استاد زندگیم

    امیدوارم که حالتون عالی باشه استاد جان

    الله اکبر

    من هنوز کامل گوش نکردم این فایل رو اما

    چطور ممکنه که دقیقا من رو سفرنامه و شخصیت بی‌نظیر این مردم کار کنم به مدت 11 روز و

    دقیقا فایل بعدی استاد تو همون 4 دقیقه اول راجع به این ویژگی های بسیار زیبای مردم آمریکا و این حجم از مهربون بود و در صلح بودن و کمک رسان بودنشون صحبت شه

    الله اکبر

    انگار خدا به استاد گفت یه تیکه رو برای کوروش ضبط کن

    واو

    خیلی تاثیر گذار بود این حرف ها

    خیلی باور هامو بزرگ کرد خیلی باور هایی که طی سفرنامه ایجاد شده بود الان تقویت شد

    خدارو صد هزار مرتبه شکرت

    چقدر استاد اون نکته ی حذف ضعیف هارو من به چشم دیدم چه تو انسان ها چه حیوانات

    همین چندوقت پیش شنیدم یکی از آشنایان فوت کردن

    به دلیل بودن تو یک رابطه سمی‌ و این آدم از ترس هیچوقت طلاق نگرفت

    نه از ترس اینکه کسی براش پیدا نشه

    یا ترس از دست دادن بچه ها

    این مرد فوت کرد فقط به دلیل ترس از ابرو تو فامیل

    واینقدر تو اون رابطه سمی پر از بحث و دعوا بود که سکته کرد و حذف شد

    به راحتی

    کسی که ضعیف باشه در نهایت حذف میشه

    البته به لطف خدا این یک زمانی میبره به لطف شما اولش میزنه رو شونت …

    و تو پرنده ها من به چشم دیدم

    رفیقم طوطی داشت

    دقیقا همین بود

    یک جوجه پاش مشکل داشت

    بهش اصلا غذا نمیدادن

    اصلا انگار وجود نداشت

    وقتی میخواستن برن تو لونه می‌پریدن جفت پا روش مادر پدر وقته دم ورودی لونه بود

    اما برای بچه ها دیگه میرفتن غذا میدادن

    اگه اون ها جلوی‌ورودی بودن تو نمی‌رفتند و اول با نوک اونارو بلند میکردن مینداختن اونور تر بعد میرفتن تو

    دقیقا همینه

    طبیعت واقعا به ضعیف ها رحم نمیکنه

    و ضعیف بودن انسان ها بسته به باورهاشونه

    چقدر خوشحالم از این آگاهی ها

    هیچ دلسوزی نیست

    یا آسون میشی برای آسونی ها

    یا آسون میشی برای سختی ها

    توسط فرکانس های خودت

    حالا انتخابش با تو …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مجتبی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 3346 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است

    خداوند را سپاسگزارم و خودم را تحسین می‌کنم که وقتی استاد فرمودند در فلوریدا طوفان شده، من برای اولین بار این خبر را از زبان استاد شنیدم و خداوند را شاکرم که از زبان کسی بود که فقط توجهش برروی زیبایی‌ها و نکات مثبت است و از زاویه‌ای به تمام اتفاقات نگاه می‌کند که به احساس خوب برسد.

    چه بسا اگر من از هرمنبع دیگری این خبر را می‌شنیدم به احتمال زیاد احساس من بد می‌شد

    و من خیلی خوشحالم که به فضل پروردگار در این مسیر هستم و از مدار شنیدن اخبار بد دور شده‌ام و از شنیدن خبر سلامتی شما بسیار خداوند را سپاسگزاری می‌کنم.

    واقعا این نگاه زیبای شما به تمام اتفاقات زندگی قابل تحسین و ستودنی است این که حتی در طوفان و بلایای طبیعی هم بدنبال نعمت و خیرو برکتی که بهمراهش هست باشی مسلماً طبق قانون این بلایا برای شما هیچ ضرر و زیانی نداشته بلکه خیروبرکت و فراوانی با خود برای شخص شما بهمراه خواهد آورد.

    بلاهای طبیعی موهبت‌هایی هستند برای بهبود و پیشرفت

    قربون عظمت خداوند برم که انقدر قوانین دقیق و ثابتی بر این دنیای بی‌نظیر حکمفرماست که حتی می‌توان با استفاده از این قوانین چنین طوفان‌هایی را پیش‌بینی کرد و در سنت خداوند تغییری نخواهد یافت.

    چقدر این نگاه شما به افراد ضعیف و قوی، متفاوت از کل جامعه است؛

    سالهای قبل وقتی پای منبر روحانیون مینشستم تمام صحبت‌های آنها برخلاف گفتگوهای شما بود و همیشه خیلی محکم میگفتند که شما هرچقدر بدبخت باشید و گریه‌وزاری کنید و در سجده عجزو ناله کنید، پیش خدا محبوبتر هستید و خداوند حرفهای شما را بیشتر گوش میدهد و سریعتر اجابت میشوید؛

    و من چقدر ساده‌لوح و زودباور بودم، خود آن روحانی را میدیدم که در زندگی هیچ پیشرفت و هیچ نتیجه‌ای از هرنظر کسب نکرده و همواره هشتش گرو نهش هست ولی هیچوقت اصلاً به این موضوع فکر هم نکردم که اینکه میگه هرچقدر بدبختر باشیم پیش خداوند محبوبتریم پس چرا وضع مالی خودش به این شکل است و این بدبخت بودن به خود این کمکی نکرده؛

    و حالا در این سایت با صحبت‌هایی کاملاً متضاد از شنیده‌های قبلی مواجه میشوم، ولی این صحبت‌ها بهمراه نتیجه است و دلیل و منطق کاملاً قوی برای پذیرفتنش با خود همراه دارد، نتایج استاد از این دیدگاه کاملاً موید صحت و درستی این مسیر است

    این نگاه استاد را خیلی راحت میتونم در جامعه ببینم و نیازی به قسم خوردن نیست؛

    افرادیکه توانسته‌اند خود را قوی کنند و ثروتمند بشوند همیشه در موقعیت‌هایی قرار میگیرند که بر ثروت آنها افزوده میشود،

    همیشه سرمایه‌گذاری‌هایی انجام میدهند که بر ثروت آنها افزوده میشود،

    به موقعیت‌هایی هدایت میشوند که باعث رشد و ثروتمندی بیشتر آنها میشود، موقعیتی که بهیچ‌وجه افراد ضعیف در خواب هم نمیتوانند ببینند،

    این یعنی اینکه جهان داره بخاطر قوی بودن آنها به آنها پاداش و ثروت بیشتری میدهد ولی درصد بسیاری از آدمها هستند که نتوانسته‌اند خود را با موقعیت تطبیق داده و قوی شوند و هرروز به زیر میروند و ضعیف‌تر و بدبختر میشوند تا روزی که نابود شوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    Amne rabieie گفته:
    مدت عضویت: 265 روز

    سلام تازه به استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز

    من قبلا داخل این سایت با اکانتی دیگه عضو بودم

    و خیلی کم و بیش روی باورهام کار میکردم یعنی هر موقع که به تضاد بر میخوردم نا امید میشدم تنها امیدی که نگهم میداشت سایت عباسمنش بود

    دو روز رو خودم کار میکنم میبینم تضاده داره کمرنگ میشه ول میکنم و هی این پروسه ادامه پیدا میکنه تا همین چند روز پیش

    که بعد از اخرین تضاد (بعد از اینکه رو خودم کلی کار کردم انشالله نتیجه گرفتم که مطنئنم میگیرم راجب تضاده هم صحبت میکنم که چی بوده) تصمیم گرقتم همه چی رو از نو شروع کنم

    و مهم ترین درسی که از نحوه کار کردنم در گذشته گرفتم این بود که وقتی رو خودت داری کار میکنی به عقب نگاه نکن حرکت کن برو جلو توقف نکن

    اصلااا ذهنت تو رو فریب نده که این نتایجی که گرفتی دری به تخته ای خورده یا اینا باید میبوده دیگه(به قول استاد).

    تمرین

    ممارست

    استمرار

    تکرار

    ادامه

    تعهد

    تمرکز

    انرژی

    زمان

    بله موفقیت نیاز به پرداخت بها داره

    و اگر قراره به خواسته هامون برسیم طبیعیه که از یه سری چیزها بگذریم

    چرا که هر رشدی نیازمند وداع است

    برای اینکه رو خودمون کار کنیم ممکنه یه سری از افرادی که تو زندگیمون بودن حذف بشن

    از تفریحاتی مثل تلویزیون و سریال نگاه کردن بگذریم

    از بازی کردن چه مجازی و چه غیر مجازی دست بکشیم

    ولی در عوضش جایزه های سنگینی نصیبمون میشه

    و خیلی هم ارزشمنده

    و ارزش داره روی خودمون کار کنیم

    امروز 1403/07/26 هست همینجا تعهد میدم که همیشه روی خودم کار کنم

    و ادامه بدم مسیر رو و امیدوارم که بتونم به تعهدم پایبند باشم

    شما رو به خدای یکتا میسپارم

    تا کامنت بعدی خدانگهدارتون..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    لطیفه هستم گفته:
    مدت عضویت: 594 روز

    گام20

    آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل میکند؟

    به نام نامی یزدان

    چو آنکه برگزید من را از میان این همه خوبان

    سلام و درود بر پیامبر امروزمان استاد عباس منش و مریم بانوی کم نظیر و دوستان فوق العاده ی هم فرکانسی ام

    چقد خوبه ک اینجام.خدایا شکرت ک منو در این مسیر قرار دادی

    ما فقط باید به دانسته هایی که اینجاس عمل کنیم و بزاریم تکاملش طی بشه

    خدایا تو این مسیر هدایتم کن که به موفقیت برسم

    که من به هر خیری از تو بهم برسه فقیر و نیازمندم.

    به معنای واقعی کلمه به این جمله رسیدم که استاد میگن تو روی خودت کار کن

    ادمایی که تو مسیرت باشن بهت هدایت میشن نیازی به این نداری بخوای دنبال هم فرمانسی بگردی

    دوست قشنگمون این کامنتو گذاشت دوس دارم دوباره بزارم چون واقعا عالی بود

    تجربه خودمو از بودن توی این جمع ها میگم::::

    حدود 2الی 3 سال پیش توی گروهی عضو شدم توسط خواهرم که گویا یه عده از بچه های سایت اونجا بودن و داشتن روی خودشون کار میکردن و آگاهی هاشونو به اشتراک میزاشتن

    اولش که متوجه نمی‌شدم چون ذووووق داشتم دارم با بچه های عباسمنشی حرف میزنم

    ذوق داشتم که کلی دوست پیدا کردم

    اولش همه چی خوووووب بود

    یه مدتی گذشت تو گروه یه سری حرفا می‌شد

    با اینکه بچه داشتن از تجربه هاشون میگفتن اما تفاوت عقیده و باور داشت یه تغییراتی توی گروه ایجاد می‌کرد….

    حدود یک ماهی بود که توی اون گروه بودم و فعال هم بودم گروه تلگرامی

    بعدش قلبم دیدم داره یه چی دیگه میگه

    میگفت لفت بده

    اولش متوجه نمی‌شدم منطقی نبود برام که چرا باید لفت بدم

    به حرفش گوش ندادم

    خلاصه ماه دوم هم گذشت انرژی زیادی داشتم توی گروه میزاشتم و همینطور بحث های گروه زیادی داشت به حاشیه میرفت

    مثلا: کجا قرار بزاریم همو ببینیم و ….

    میتینگ بزاریم بشینیم راجب قوانین حرف بزنیمووو

    خلاصه دیگه حسابی شلوغ شده بود

    هر کی و هر کی میومد تو گروه به حساب خودشون عباشمنشی بودن و آگاه بر قوانین

    کاری ندارم…..

    گروه تبدیل شده بود به احوال پرسی تا شیر آگاهی

    و پر شده بود از حاشیه به فراوانی

    تفاوت عقیده و باورها داشت کولاک می‌کرد

    احساسم‌هر روز بد و بدتر شده بود

    هر کسی نطری میداد اون یکی میومد میگفت من فکر میکنم اشتباهه

    دیگه از این مسیر داشت میرفت جلو

    روزی رسید که من یه تکست در قالب تشکر و قدردانی نوشتم و از گروه لفت دادم

    درود بیکران دوست خوبم

    عالی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    استاد عزیزم سلام

    من چندبن روز بعد از شنیدن خبر فلوریدا همه شبکه های مجازی و سایتتون رو چک میکردم که فایل جدیدی ازتون ببینم و خیالم راحت بشه و امروز خداروشکر ابن فایل رو گذاشتین و من چقدر خوشحال شدم. البته همش به همیرم میگفتم استاد عباسمنش اینقدر فرکانس درستی دارن که میدونم در سلامت کامل و بجای درست هدایت میشن. و اما فایل…استاد نگم از حرفاتون که چقدر برام تاثیر گذار بود از شروعش که میگفتین حتی همین به اصطلاح بلایای طبیعی هم محبت دارن و چقدررر شگفت زده شدم از این حرفتون. بعدیش این بود که گفتین خدا سیستمی عمل میکنه و فقط طبق قوانین نا بیشتر و نه کمتر. من جدیدا خیلی به این موضوع ایمان پیدا کردم که خدا نه ظلمی میکنه و نه محبتی و فقط طبق قوانین عمل میکنه. و صحبتتون در مورد اینکه بعضی ها با ی تلنگر به خودشون میان و بعضی هاهم با کتک ، دقیقا همینطوره و چقدر دردناکه این موضوع. من خودم جز افرادی هستم که به راحتی به خودم نمیام البته خیلییی بهتر شدم ولی متاسفانه در بعضی موارد هنوز هم باید زیر چک و لگد کائنات برم تا بفهمم مسیرم اشتباهه. امیدوارم به زودی این مورد رد که البته با تمااام وجودم میخوامش رو درست کنم و همینجا تو مامنت ها براتون بنویسم. استاد جانم و مریم عزیزم سلامت باشین و موفق مثل همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    زینب ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 710 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم

    استاد چی گفتی عجب فایلی بود…

    من حدود 10 ماه پیش به کسی کمک مالی کردم البته خودش از من خواسته بود. به کسی کمک کردم که فردی بسیار ثروتمند و معتبری بود و چون ایرانی نبود و پول ایرانی نداشت و امکان چنچ براش نبود از من درخواست کمک کرد….

    بماااند که چه اتفاقاتی بین منو این آقا افتاد و ما با هم اوکی شدیم….

    یعنی من وارد بازی شده بودم که هم رابطه عاطفی منو درگیر کرده بود و هم مسائل مالی منو و حتی کسب و کارمو

    استاد اینقدر دلم میخواد این داستان رو از صفر تا صد براتون تعریف کنم که حد و حساب نداره ولی خب طولانیه داستانی 10 ماهه که لحظه به لحظه هاش درس، تجربه، بی ایمانی من، مشت و لگد هایی که خوردم، طلبکار بودن من از خدا، مهربانی های خدا، هدایت های خدا، نشانه هاش و .و و …

    راستشو بخوایی امروز ظهر این فایلو گوش کردم تصمیم گرفتم داستان از اول براتون بگم سه بار هم تا نیمی از داستان رو هم تایپ کردم ولی ی دفه دیدم خیلی طولانی شده پاک کردم . الان هم باز به هدایت خدا بلاخره نشستم بخش خیلی کوچکی رو تونستم براتون تایپ کنم ….

    می‌خوام آخرین تجربه این 10 ماهو بهتون بگم

    من 10 ماه پیش به این آقای ثروتمند و معتبر کمک مالی بسیار بسیار ناچیزی کردم .. اینم نه یکبار عین ده ماه، هر ماهش بارها و بارها کمک کردم، قرض کردم و هر بار سعی کردم گره از مشکلش بردارم….

    قبل از اینکه منو این آقا رابطه عاطفی برقرار کنیم من از منش و رفتارش از حیایی که داشت از مهربونیش از اینکه زبونش فقط به خیر باز میشد اینکه دست به خیر داشت و می‌دیدم به موسسات و مراکز خیریه چطور کمک مالی و دارویی می‌کنه و تیکه کلامش این بود« کار خدا شکر خدا» و این خدایا شکرت خدایا شکرت از زبونش نمی افتاد ، شیفته رفتار و کردارش شدم بطوری حتی ی وقتایی میگفتم نکنه خدا خودشو داره اینجوری خودشو به من نشون میده چون من همیشه از سن کم از 15 سالگی به یک شهر دور از خانوادم رفتم و تنها شدم این حس همراهم بود که خدا هر لحظه باهام حرف میزنم چون من خیلی سر خدا غر میزدم خدا هم با مهربونیش گوش میداد و به خودش قسم با همه بداخلاقی های من هدایتم میکرد و من هدایتشو میگرفتم…. استاد من آدمی هستم که معمولا پول قرض نمی‌گیرم نه اینکه تا الان نگرفتم ولی خیلی کم و به ندرت و بسیار مبالغ ناچیز ، در کل من بدهی که تو زندگیم داشتم تو همین زمانی که به این آقا کمک کردم 30 میلیون تومن هم نبود که وامی بود که از بانک گرفته بودم اما ببینید چی بود و من چه حس خوبی از این آقا گرفته بودم که این کارو براشون انجام دادم. که بعد فهمیدم از شما یاد گرفتم و هدایت شدم که اصلا کار درستی نبود که انجام دادم بعد تازه منت هم سر خدا میزاشتم. یادمه یک فایلی از شما دیدم که می‌گفتید نمی‌خواد تو کار خدا دخالت کنی خدا خودش کارشو بلده تو برو زکات و صدقه کارتو پرداخت کن نمی‌خواد سر خدا و سر بنده خدا منت بزاری، گفتید که خودتون برای اینکه حس خودتون خوب بشه کمک میکنید فقط برای خودتون نه اینکه زندگی طرف مقابل رو عوض کنید یا اینکه کسی باشید که تغییر در زندگیش ایجاد کنید . یادمه گفتید که هر کسی در هر جایی که هست اگر خودش بخواد خدا هدایتش می‌کنه و در مدار درست قرار میگیره و هدایتها بهش میرسه نمی‌خواد دلتون برای کسی بسوزه و غیره…..

    خلاصه جونم براتون بگه استاد جان من به غیر از اون مبالغ ریز ریزی که کمک میکردم اولین پول درشتی که قرض کردم 200 میلیون تومن بود ( اینو بگم که هر بار من شاهد مشکلات این آقا بودم و هر بار با خجالت به من می‌گفت که من جبران میکنم برای همین منم هر بار کمکش کردم)

    وقتی این پولو قرض گرفتم قرار بود 10 روزه این پول برگرده منم خوشحال که هم قرض ادا میشه و هم این آقا بلاخره کمکی، کاری، چیزی، برای من داره دیگه انگار که منتظر جبران بودم اونم نه کم خیلی زیاد ….

    خدا منو ببخشه که من خدارو فراموش کرده بودم و توکلم به غیر از خدا بود ….

    این ده روز رسید اما پول پاس نشد. مهلت یک هفته ای گرفتیم باز پاس نشد مجبورشدیم از کسی دیگه این 200 تومن بگیریم به اون نفر قبلی بدیم و از این یکی وقت دو هفته ای بگیریم. من از کسی پول قرض گرفتم که بازاری بود و اون هم بخاطر کسادی بازار برای من قرض گرفت. این آقا چون اعتبار زیادی تو بازار داشت و منو خیلی قبول داشت به طرف مقابلش گفته بود تو کار میندازم و فلان قدر هم روی پولت میاد که سود کار میشه اینجوری نه اسم قرض بود نه اعتبارشو زیر سوال برده بود…. خلاصه استاد این دو هفته هم اومد باز پول پاس نشد … دوباره از نفر سومی قرض گرفتیم به اون دومی دادیم به همون قصد که تو کار مینداختیم و سود کار هم اضافه میشد ….. خلاصه استاد سرتون درد نیارم این 200 میلیون تبدیل شد به 7 میلیارد و 400 میلیون

    آخ که چقدر خوب میشد بجای تایپ ویس هم فرستاد همه رو با جزییات براتون میگفتم..

    من تو این مسیر وقتی 200 تومن شد 250 بعد 300 بعد 370 بعد 400 بعد 550 بعد 700 بعد 1200 و و و ……

    منم شاکی از خدا که چرا هیچ کاری نمیکنی… آخه پای من وسط بود هی به خدا میگفتم من دست بنده تورو گرفتم من به حسم اعتماد کردم پس این اعتماد به قلب چیه پس استاد چی میگه خدایااا مگه تو وعده صدق نیستی مگه تو نگفتی نیکی کن پاداش میگیری خب پس چرا

    استاد و من هر شب با گریه به خدا چرا چرا میکردم

    روزها از تلفن های طلبکارا خوراک نداشتم شبها خواب نداشتم همه ی زندگیم کسب و کارم همه چیه منو درگیر کرده بود

    قبل از اینکه پول به 7 میلیارد برسه از خدا خواسته بودم که بابا بهم بگو سوراخ کجاست از کجا دارم میخورم بهم بگو حداقل بفهمم . همش فکر میکردم خدا داره منو امتحان می‌کنه ، حتما دارم بهای هدفم که یک رابطه خوب و عالی هست را پرداخت میکنم آخه به جرات میتونم بگم که این آقا تقریبا 90 درصد همون چیزی بود که من بارها و بارها تجسم مرده بودم و از خدا خواسته بودم…..

    استاد حرفتون به دلم نشست درست گفتید باور غلط من این بود که حتما برای موفقیت باید یک بدبختی بکشم دیگه همینجوری به این راحتی ادم‌به یک خواسته بزرگ دست پیدا نمیکنه این همه بدبختی هم برای رسیدن به یک رابطه عاطفی عالی بود …..

    خلاصه بعد به خودم گفتم خب مشکل من نیستم این آقا داره امتحان میشه من که کار بدی نکردم اما خب به خودم اومدم دیدم بابا من دارم زجر میکشم اون حتی از کشور هم خارج شده بود و هر بار می‌گفت فلان مشکل پیش اومده صبر کنید پرداخت میکنم و فقط من مونده بودم و کلی بدهی ……

    اولین هدایتم از آموزهای شما استاد عزیزم و نشانه های خدا و خواسته هر روز و هر لحظه من از خدا این بود که هدایتم کنه این بود که فهمیدم ندای قلبم درسته حرفهای استاد درسته که ندای قلب دروغ نیست این نجوای ذهن هست که جای شیطان هست و دروغ میگه…بعد فهمیدم که دارم به ناخواسته ها توجه میکنم پس اولین قدم من توجه به خواسته من که پرداخت بدهی بود. خب من تمام تلاشمو میکردم که توجه خودمو بر روی زیبایی ها و نکات مثبت بزارم که اولین چیزی که به ذهنم رسید که اون آقای بازاری خیلی آدم خوبیه که داره با من کنار میاد… باز جلوتر رفتم دیدم ی کمی اوضاع بهتر شد اون قدر کم که به زور باید توجه خودمو بهش جلب میکردم برای همین به خدا گفتم پس یعنی این نیست یعنی این بود ولی بازم هست بازم ایراد هست که باید پیداش کنم بهم بگو بگو مشکل کجاست و باز با آموزه های شما و نشانه های خدا هدایت شدم به این که همینجور که دارم به زیبایی ها توجه میکنم باید از داشته هام هم سپاسگزاری کنم…. بعد تو قدم بعدی فهمیدم سپاسگزاری، توجه به نکات مثبت، دیدن زیبایی ها، و حالا باورهای نادرست باید پیدا کنم که اولیش این بود که خدا داره منو امتحان می‌کنه. رفته رفته باز هدایت شدم به این که باید بشینیم و قوانین جهان هستی رو برای خودم مرور کنم شاید چیزی رو یادم رفته ….. تا اینکه استاد رسیدم به شرک

    استاد وقتی فهمیدم اون سوراخی که هر بار به خدا میگفتم چیه و اصلی ترین ایراد من توکل به غیر خدا بوده و شرک به پروردگار، خیلی بهم ریختم به پهنای صورتم اشک میریختم و از خدا طلب بخشش میکردم. خوشحال بودم که فهمیدم مشکل چیه اما خب هنوز ته اون شرک هنوز در من بود چون باز طی سه مرحله این پول بیشتر شد تا رسید به 7 میلیارد و من هر بار انگار که میگفتم توکلم به خداست ولی باز امیدم به اون آقا بود که از خارج از کشور پول بزنه اما وقتی که از ته قلبم از وجودم فقط و فقط از خدا طلب کمک کردم و امیدم توکلم و اعتمادم فقط به خدا شد این پول استپ کرد و دو ماه این پول اضافه نشده و ما بلاخره تونستیم با کمک خدا و دست خداوند که به سمتمون فرستاده شده بود بدهی رو پرداخت کنیم بدون اینکه ما ریالی از جیب پرداخت کنیم.

    استاد با اشک دارم براتون تایپ میکنم نمی‌دونم چطوری بگم دلم میخواد فریاد بزنم بگم به خود خدا قسم که تنها و تنها و تنها کافیه باوری توحیدی داشته باشیم فقط کافیه که به خودش توکل کنیم فقط کافیه که از خودش بخواهیم به قول شما جهان به طور معجزه آسایی همه چی رو درست می‌کنه و چه آسان میشود آسانی ها….

    این داستان منو این آقا هنوز هم هست و خیلی دلم میخواد فایلی صوتی براتون ضبط کنم و براتون بفرستم و بهتون بگم که چطور شد منو این آقا تونستیم این بدهی رو پرداخت کنیم و الان چه رابطه عاشقانه بسیار بسیار زیبایی رو بدون وابستگی ، یک رابطه بسیار سالم و خوبی رو با هم داریم و به لطف الله نزدیک عروسیون هم هست.

    دوستتون دارم و همیشه آرزو کردم و باز هم براتون آرزوی سلامتی و سعادت دارم. در پناه خدا شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: