آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه ربیعی گفته:
    مدت عضویت: 1424 روز

    بنام خدا

    سلام به استاد ومریم جان وبچه های عزیز

    استاد حرفایی که زدین رو من تجربه کردم تواین 32سالی که ازخدا عمرگرفتم وتک تکشون برام اتفاق افتاده و واقعا خدا یه سیستمه مثل انسان عمل نمیکنه ده پونزده سال پیش من تقریبا هرسال ماه رمضان شب های قدر شرکت میکردم ومیرفتم میگفتن شب های قدر هرچقدر دلشکسته باشی وباتضرع و گریه والتماس وحال بد از خدا بخوای بهت میده ومن به این باور که خواستمو بهم میده ومداحی که میکردن کلی توسرخودم میزدم واحساس بد و…واقعا هرسال تکرار میشد وهیچ نتیجه ای نمیگرفتم فقط خداشاهده کمتریک ماه همون خواسته رو باحال خوب واحساس عالی ازخدا خواستم یک ماه نشد به صورت معجزه واری رخ داد ومن شوکه شدم گفتم ای بابا این همه خودمو زجر دادم و خودمو اذیت کردم …بخاطر اینکه خدا نمیخواد مازجر بکشیم نمیخواد سختی بکشیم توقران هم فرموده مابه شما ظلم نمیکنیم بلکه خودتون به خودتون ظلم میکنید وبلایی که سرتون میاد بماقدمت ایدیکم هست…عادلانه تراز خدا من ندیدم تو عمرم توی بحث روابط همیشه من شرک میورزیدم وچه ضربه هایی خوردم الانم که سه ساله ازدواج کردم بازم همیشه همیشه ازهمسرم توقع دارم که چرا فلان کارو برام انجام نمیدی چرا اون محبت اون دوس داشتن اون علاقه اون توجه رو به من نمیکنی نتیجه هم مثل همیشه ضربه میخورم بازم احساس میکنم بیدار نشدم به قول شما استاد چرا بذاریم ضربه ها محکم تر بشه چرا تغییری ایجاد نکنیم من به خودم میگم این حرفا رو،چقدر توقعم بالاست تو زمینه روابط ولی نمیام رو خودم کار کنم رو باورهای توحیدیم وهمیشه میخوام همسرم عوض بشه چندروز پیش ازم خواست که جدا بشیم ومن باگریه وحال بد گفتم نه نمیتونم فلان یعنی واقعا چقدر دیگه باید ضربه بخورم چک ولگد بخورم قبل از ازدواج هم تو رابطه ای که بودم دقیقا اون شخص کپی رفتار واخلاق الان همسرمه الان که این فایل وگوش دادم گفتم بلفرض همسرمم اززندگیم بره بازم اگه نخوام تغییر کنم یه شخصی باهمین خصوصیات باهاش برخورد میکنم چون فرکانس های من همینه چون نگاهم همینه چون باورم همینه هیچی ازاون بیرون تغییر نمیکنه لگه من تغییرنکنم.. خداهم چون میخواد ماپیشرفت کنیم میگه اگه توحیدی عمل کنی بهترین روابط و بهت میدم اگه فقط به من توکل کنی اگه فقط به من اعتماد کنی… تو سوره حمدمیگه به راه راست هدایتتون میکنم ولی شرطش قبلش هم گفته تنها منو بپرستید وتنها ازمن یاری بجویید این شرطاشه وقتی میگیم تنها تورو پس لزومی نداره به رئیس بانک رو بزنیم برای وام یا فلانی توباید به من عشق بورزی یا دکتر هرچی گفت باورش کنیم واین یعنی شرک ونتیجش مشخصه

    استاد بارها وبارها باخودم فکر کردم گفتم اصلا حرفای استاد عباسمنش رو بذارم کنار اصلا اتفاقات زندگی خودمو بررسی کنم دیدم تک تکشون طبق قانون بوده جاهایی که احساس خوبی داشتم وفقط از خدا خواستم راحت مثل اب خوردن خواستمو بهم داده و اوضاع خوب پیش رفته وجاهایی که تقلا کردم و زور زدم وحتی خواستم خدا دلش برام بسوزه نه تنها نتیجه ای نگرفتم بلکه هی ناتوان وناتوان تر میشدم و این ها به قول خودتون نیازی به قسم حضرت عباس نیست زندگی خودمون گواه این قانون بدون تغیبر خداونده الان که قانون و بلد شدم خدارو شکر بعضی جاها ازمسیر خارج میشم با یه زدن رو شونم بیدار میشم ولی تو روابط باید خیلی رو خودم کار کنم

    استاد تو بحث ادم ضعیف وادم قوی که گفتین چون جهان رو به پیشرفته ادم های ضعیف نمیتونن به پیشرفت جهان کمک کنن وله میشن پس اونی که قویتره میمونه و جهان رو گسترش میده ومن باید قوی باشم وتومسیر درست قرار بگیرم لاجرم نعمت ها وارد زندگیم میشوند چون قانون ثابته

    الان خداروشکر دارم رو دوره احساس لیاقت کار میکنم وتغییرات رو درخودم ایجاد میکنم چون هرچی تقلا کردم ازاون بیرون چیزی رو عوض کنم نه تنها عوض نشد بلکه بدتر هم شد وقول دادم به خودم تااخر دوره کاملا روش تمرکزی کار کنم دارم تمریناتشو انجام میدم و انشاالله نتایج هم میان

    توبحث سلامتی خداروشکر ازوقتی که باشمااستادعزیزم اشناشدم قبلا قرص معده فقط مصرف میکردم الان سه چهارساله که سالمم نه دکتررفتم ونه دارویی مصرف میکنم باورهام در این زمینه خداروشکرخوبه فقط در بحث مالی ورابطه عاطفی که جواب سوالی که نوشته بودین چه تصمیمی میخواین بگیرین تصمیمم اینه که شخصیتم رو بهبود بدم واز دوره احساس لیاقت بعدش عزت نفس استفاده کنم به امیدخدا وسعی میکنم بیشتررو باورتوحیدی کار کنم

    استاد من هرروز یکی دوتا صفحه قران میخونم و چقدر رو توحید تاکید کرده خدا فقط به این دلیل که ما هدایت بشیم رستگار بشیم میفرماید لعلکم تفلحون وگرنه خدا بی نیازه این ماییم که به هدایت هاش نیاز داریم این ماهستیم که اگه راه رو به مانگه گمراه میشیم وتو تاریکی مطلق میمونیم خدا توقران میگه که خیلی از گناهانتون رو نادیده میگیرم وگرنه اگه رحمت من شامل حالتون نمیشد شما ازبین میرفتید بعد هم کلی ازخدا شاکی میشیم وایراد میگیریم که چرا چرا؟؟واقعا خنده داره

    خدایا همیشه منو مورد رحمتت قرار بده ومهربانیت رو شامل حالم کن که سخت بهت محتاجم

    سپاسگزارم ازتون استاد جانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    🌹شقایق 🌹 گفته:
    مدت عضویت: 2401 روز

    +قدرت، کلید بقا در طبیعت است. حیوانات قوی‌تر و چابک‌تر، شانس بیشتری برای تأمین غذا و بقاء دارند.

    +در قانون جنگل بحث قدرتمند بودن قوی بودن جسمه اما در انسان ها قوی بودن ذهن

    + این قوی بودن ذهن به معنای قوی بودن ایمان ما است کسانی که ضعیف هستند (راحتتر گول حرف های شیطان/ذهن رو میخورند) زودتر از بین میروند

    +کسی که قوی تره= ایمانش بیشتره= در ناملایمات زندگی دووم میاره و پیشرفت میکنه= برکت وارد زندگیش میشه

    +مسئولیت ما به عنوان انسانی که داریم تو این دنیا زندگی میکنیم اینکه خودمو رو شخصیتمون رو طوری بسازیم که قوی باشیم ایمانمون به خدا قوی باشه

    +در بازی زندگی سوختن معنا نداره

    فکر نکنیم چونکه بدبخت تریم خداهم ما رو بیشتر دوست داره هیچ احساساتی در کار نیست.

    +تا وقتیکه تو همون مسیر قدیمی مون قدم برمیداریم نتایج زندگیمون هم همون چیزایی هست که تا الان بوده

    +اگه میخوای خدا بهت رحم بکنه ، خوودت به خودن رحم کن، مسیر زندگیتو اصلاح کن، تو یه مسیر دیگه قدم بزار، یه ادم دیگه شو، شخصیتتو عوض کن، مهاجرت کن به یه مسیر دیگه

    +خداوند همواره وعده نعمت، برکت و … میده

    شیطانه که داره همش میگه اوضع داره خراب میشه ،داری بدبخت میشی حالا میخوای چیکار کنی؟

    +خدا مثل مادر نیست که اون بچه ضعیفه رو بیشتر دوست داشته باشه، اتفاقا به اون قوی ها بیشتر افتخار میکنه

    +تمام بلاهایی که داره سر ما میاد بدون استثنا بخاطر شرکه

    چرا؟ چون که داریم به همه چیز قدرت میدیم الا به خدا، چون خدا رو فراموش کردیم

    +وقتی مسیر درست درست (مسیر توحید) رو نریم هیچ دلسوزی درکار نیست

    مثل وقتیکه از چراغ قرمز رد میشی و به افسر التماس میکنی که جریمت نکنه ، سیسیتم جهان هم همینطوره وقتی طبق قانون جلو نمیری ضرر میکنی، جریمه میشی، اونوقت میای میگی خدااایاااا چرا من؟ خدایا تورو خدا کمکم کن؟ خدایا من که جز تو کسی رو ندارم تودستمو بگیر(جمله هایی که من همیشه به خدا میگفتم)

    باز دمش گرم با اون همه شرکی که داشتیم باهاش دست و پنجه میزدیم ،بازم دستمون گرفت اورد تو این سایت گفت بچه جون ، بیا اینارو بخون ، راه درست رو یاد بگیر، من تا همینجا میتونم کمکت کنم، بقیش با خودته ها. عملللل کن عملللل ، فقط نخونی و ازش رد بشیاااا، عالم بی عمل به درد من نمیخوره، حالا که تا اینجا اوردمت به احترام منم که شده تمام خودتو بزار

    لاو یو گاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    میترا محسنی گفته:
    مدت عضویت: 294 روز

    سلام استاد چقدر قشنگ بود این فایل چقدر نکته های مهمی بود که باید به گوش من میرسد چند روزی هست از خدا میخام هدایتم کنه وبهم بگه که چه ترمزهای پنهانی در وجودم هست که نمیزاره پیشرفت کنم کجای کار ایراد دارم و جواب سوالاتم تو این فایل بود شرک پنهان و بی خبری از این شرک درونی، باور به اینکه کسی میتونه تو راه پیشرفت کمکم کنه و نتیجه اش درجا زدن بود از این فایل درک کردم که در مدرسه ی زمین فقط روح های قدرتمندبه مراحل بالاتر عروج پیدا میکنن افراد ضعیف واقعا زیر فشار له میشن مطلب دیگه اینکه تو مستندهایی که میدیدم از حیات وحش از بیرحمی حیوانات مادر متعجبم بود ولی طبیعت کار خودش درست انجام میداده و این ما انسانها هستیم که چقدر از خودمون دور شدیم

    ممنونم برای تک تک کلمات وآگاهی های این فایل ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2388 روز

    من اخرید تضادی که بهش بر خوردم رابطه عاطفی بوده کلا رابطه عاطفی چیزیه که من در موردش خیلی بیشتر باید کار کنم و پاشنه های اشیل زیادی دارم و در کل تا اینجای کارم وقت بیشتری روی روابط گذاشتم

    خب خیلی پیشرفتا داشتم ولی توش انقد درب و داغون بودم که هر چی کار میکنم بازم کلی جا داره که کار کنم

    خبر خوب اینه به جای خیلی خوبی رسیدم

    جایی که واقعا اینو درک کردم که خدا کلی الارم بهم داده

    جایی که میفههمم خدا چجوری بهت هینت میده

    برای ادامه راهم این عالیه

    همیشه با خودم میگفتم عاااااقا چجوریه که یهو یچی از هم میپاشه و تو نمیقهمی که شد :| الان فهمیدم عااااااقا

    اتفاقا تو خیلی ام خوب میفهمی که چیشد

    اتفاقا خدا قشنگگگگگ اروم اروم داره بهت الارم میده

    با اتفاقایی که داره میفته

    با تضاد ها

    عاقا جون

    نمیخوای بری قعر چاه

    هینت اول چاه و دریاب

    بدون اونجا باید وقت بزاری باورتو درست کنی رو خودت کار کنی ی چیزایی و تغییر بدی ،

    البته اینم بگم

    مثلا من این یکساله تمام تمرکزم رو این بوده که اثلا چیزی به نام قوانین و درک کنم

    و الان پی ریزی عالی کردم برا این مساله واسه همینن الان خیلی بهتر درک میکنم و اصلا میفهممم خدا چجوری داره بهت الارم میده

    و خدارو شکر میکنم ،

    و خودمو میبخشم بخاطر گذشته و ظلم به خودم بخاطر اینکه اینده ای زیبا در انتظارمه و من تمرکزمو باید بزارم رو اون و نعمتها یی که تو زندگیم هست

    و کار هایی که تا بحال انجام دادم

    و موفقیت هایی که داشتم و چیزهایی که دریافت کردم و اگاهیی های که کسب کردم و این پیشرفت خوبی که داشتم …

    استاد ممنون بخاطر این فایل زیبا و این که همیشه تمام جملاتتون داره مارو هدایت میکنه به سمت درست ، و راه رو نشون میده اگر ما بپذیرم ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 751 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی

    خیلی مهم هست که من و هرکسی که توی مسیر هست به مشکلات اجازه ورود کردن ندهد خیلی موضوع مهمی هست ذهن کارش رو خوب بلده آروم آروم نفوذ میکنه و اگر اجازه ورود مشکلات رو اجازه ورود افکار منفی رو بدیم و باج بدیم بهش خیلی سریع مارو میندازه توی مثلث حیوانی و شهوت رانی یعنی توالت حمام آشپزخانه ….

    من خیلی پیشرفت کردم خیلی زیاد اما یه درسی رو خیلی بهتر الان یادگرفتم که نباید به مشکلات اجازه ورود بدم خیلی مهم هست که من از این لحظه به بعد تسلیم باشم و نشانه هارو دنبال کنم و از قوانین آگاهانه تر و بیش تر پیروی کنم …

    استاد همه چیز هرچیزی که وجود داره طبق قانون داره پیش میره و من نوعی خلاف قانون و با احساسات

    خب معلوم هست من نتیجه مطلوب رو نمیگیرم …

    واقعا عمل کردن به قانون زندگی رو از جهنم تبدیل میکنه به بهشت توی یه مدت کوتاه …

    کسی که خوابش سنگین هست و اول نشونه هارو نمیبینه و خدا باید یه نیوجرسی برداره بزنه تو کمرش تا بیدار بشه باید بیاد سنگینی خوابش رو اول درست کنه اول باید بیاد و پاک کنه وجودش رو بعد که کلیر تر شد خوابش هم سبک میشه و به مرور زمان با اولین صدای آرام بیدار میشه و هیچ وقت گمراه نمیشه ….

    خیلی از افراد رو مشاهده کردم افرادی که سال هاست با استاد هستند اما هنوز نفهمیدن اصل رو افرادی که توی سمینارهای سال 88 حضور داشتند و هنوز روی هم نگاه احساسی هستند و زندگیشون کاملا مثل یویو هست …

    واقعا ثروتمند شدن در تمامی زوایا شجاعت همه جانبه ایمان و عمل صالح پایدار میخواد…

    عمل صالح داشتن هست که انجام دادنش سخته کار درست انجام دادن هست که انجام دادنش سخته پیروی از قانون و احساسی نبودن هست که انجام دادنش سخته …وگرنه زندگی حیوانی و افتادن توی مثلث شهوت رانی که بالا عرض کردم از پس هر سگ و کفتار و خوکی بر میاد …

    عمل به قوانین یعنی تسلیم بودن یعنی رها بودن ….تکامل یعنی تسلیم بودن رها بودن ….

    من به این نتیجه رسیدم که هرکس نسبت به تارکت ها و هدف هایی که داره مسیری براش باز میشه و اولش هم توی ذهنش ماینست بلد مدت باز میشه یعنی مسیر رو درک میکنه …

    الان من نسبت به اهداف و تارکت هایی که دارم مسیری برام باز شده که دارم میبینمش به طور واضح و خداوند هم میگه لذت ببر و عمل کن به قانون و به آسانی توی مسیر قدم بردار و مهم تر از همه عجله رو با تمام وجود بزار کنار حتی توی آب خوردن که یکی از راحت ترین کارهاست…

    خب این مسیر از وقتی برای من باز شد و من مثل یه موج عمیق توی ذهنم دارم درکش میکنم که قوانین رو شناختم سیستم رو شناختم تکامل رو بهتر فهمیدم و الانم اگر بتونم اجراش کنم و حرف مفت نزنم بهشون میرسم به آسانی …

    من خیلی از دست خودم راضی هستم در همین لحظه خیلی شجاع بودم همیشه خیلی زیاد فقط مسیر رو بلد نبودم فقط کج فهمی داشتم و به لطف آموزه های شما دارم بهتر میشم و میدونم که اگر این شوق و شجاعت و این پشن یکم اصلاح مسیر داخلش باشه غوغا میکنه …..

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    به نام خداوند رزاق

    سلام به همه ی دوستان توحیدی

    بعد از مدتی از خدا هدایت خواستم گفتم چکار کنم فکر کنم مدتی هست از مسیر خارج شدم بهم الهام شد بنویس گفتم چی بنویسم فایل گوش نکردم امروز صبح سر زدم به سایت فایل دانلود کردم ولی گوش نکردم گفت بنویس چرا نمی نویسی الله اکبر

    خداوندا خودت گفتی خودت دستم رو بگیر بنویس

    امشب یک هفته هست درگیر نوه هام شدم دو بچه کوچلو یکی شش ماهه دختر زیبا …وپسر پنج ساله پسرم هفت سالی میشه رفته خودش زن گرفته بدون این که با ما مشورت کنه یا گوش بگیره الان با دو بچه برگشته گفتم خدا جان می خوای امتحانم کنی سیزده ساله دیگه بچه نیاوردم دنیا یادم رفته بچه داری دیروز بردمش بهداشت چقدر سرزنش شدم که مادرش واکسنش نزده هیچی…آخه من خبر نداشتم نبردنش چقدر این بچه از دیروز تب داره بخدا مثل آدم بزرگ گریه میکنه آی آی میگه خودم دیشب بغذ کردم چرا مادرش این قدر بی مسولیت راستش معتاده انداختنش کمپ خدایا کمکم کن دیشب بهش گفتم بهم صبر بده داری خدا جان آزمایش ام میکنی چقدر این بچه معصوم هست دهنش جلو سینه ام میگزاره پستان مادرش می خواد شیر می خواد

    خدا خودت مادرش باش این فایل دیدم که استاد عزیز گذاشته آیا خداوند مثل مادر با ما رفتار میکنه

    به خودم گفتم ببین حتما به قول استاد خیریتی داره همون الخیرما فی الوقع هست هدایت خداوند باید سربلند در بیام

    امروز بعد از شش سال فامیل نزدیک خودم اومدن خونمون به نیت دیدن بچه ها همه داستان مادرشون شنیدن حکمت این مهمونی فهمیدم من از مسیر خارج شدم چرا تا الان خبری از فامیل من نبوده جهان حذفشون کرده بود ولی چون من نق میزدم گله میکردم یه جورهای کسی زنگ میزد می پرسید داستان میگفتم الان به خودن اومدم استاد گفتن با هیچ کس درد دل نکنید برگشتم خونه اول

    خداوند گوشم پیچید به خودم اومدم الان بهم گفت چرا مهمانی این جوری الان بنویس خواب بی خواب گفتم یک هفته هست خوب نخوابیدم شب ها بلند میشه کم خوابی دارم گفت این همه سال خوابیدی چی شد گفتم چشم بابایی هر چی تو بگی این داستان بنویس خودم بهت میگم چی بنویس

    گفتم بچه کوچک ها رو چکار کنم چرا دادی دست من گفت باید بپذیری که تو باید از این بچه ها دوباره درس بگیری گفتم چه درسی گفت ببین این کودک ها محدودیت ندارن در لحظه ان پاک و معصوم بهت میگم فقط دوباره مادر شو گفتم آخه کار من نبوده راضی نبودم پسرم این زن بگیره گفت کاری به این نداشته باش نق نزن گله نکن بعدا خیریت اش و می فهمی معظلوم نمای نکن

    من درس اش بهت میگم گفتم یعنی بیرون نرم طاقت ندارم گفتم پای خودم من هم گفتم خدا جون پای خودت امکاناتش با تو این بچه ها حتی لباس ندارن…چکار کنم گفت من که هستم بسپار خودم من هم به ندای قلبم گوش دادم بهشون عشق میدم تو هم کمکم کن مستاجرم امکانات می خوان

    خدایا سربلندم کن

    خدا جان آرامش و صبر بهم بده خرجشون پای تو

    من به الهامات تو گوش دادم نوشتم تا یادم بمونه

    بهم بگو چکار کنم چه جور ش نمی دونم تربیت با تو بهم قدرت و شجاعت بده همه چیز با خودت

    تو وعده قدرت ثروت شجاعت صبر به من دادی دستم بگیر و مواظبشون باش

    گفتم خدایا چکار کنم استاد میگه دلسوزی نکنید از خودتون نکنید ولی من نمی تونم گفت این بچه ها پناه گاه می خوان محبت می خوان خیلی مخالفت کردم نیارن نمیدونم یهو قلبم گفت بزار بیان گفتم خدایا حقیت و به من بگو چرا رضایت بدم گفت مریم جون تو قدم اول بردار من خودم روزیشون میدم صبر میدم هواتو دارم نمیدونم حس خوبی دارم اذیت میشم ولی خنده هاش برام یک دنیا می ارزه سرم شلوغه ولی انگار توی بهشت پاکی این بچه هام

    داداش بزرگم به مادرم گفته بود مریم راضی هست دوستشون داره آخه مادرم برای من نگران هست اعصابم خراب نشه گفتم مادر نمی دونم چرا ولی دوستشون دارم

    امیدوارم رضایت خداوند باشه لبخند خداوند باشه

    چون همه دیدن بچه ها چه جور بودن تو بدترین شرایط خانواده همه معتاد برای من دعا میکنن میگن بخدا پاداش میبینی توی همین دنیا من منتظر چیزی نیستم به خدا گفتم ولا نه به خاطر پسرم هست نه مردم فقط برای رضای خودت

    حتی به پسرم هم گفتم به خاطر خداوند هست نه تو

    خودت میدونی چقدر اذیتمون کردی الان توی طلاق هست مراحل آخره

    خودش یک سال هست برگشته الان هم دو تا بچه اش کارگر هم هست ولخرج می گفت انگیزه ندارم چون بچه ها م پیش ام نیستن شاید خدا می خواد پسرم به خودش بیاد توکل بخدا ممنونم گوش کردید خوندید دعام کردید و اگه نظر ی دارید بهم بگید دوستان

    خدایا ممنونم خودت برام نوشتی بهم گفتی یک ساعت و نیم هست دارم برای خداوند می نویسم زمان نفهمیدم دیشب چون بچه واکسن زدم نخوابیدم ولی با عشق نوشتم قربون خدا برم تا بهش گفتم امروز مادرم سیصد هزار بهش دادن برای پوشک و شیر خشک خیلی خوشحال شدم گفتم ممنون خدا جون به زودی پاسخ ام دادی روزیش رسوندی گفت نگران نباش از این به بعد هم هستم

    سپاسگزارم

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    مریم رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1034 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی نازنین ودوستان خوبم

    خوب با سپاس فراوان از استاد عزیزم وخانم شایسته ی عزیز در مورد سوالت این فایل می‌خوام توضیحات ودرک‌خودمو ازاین فایل وشناخت ودرکم از قوانین خداوند بگم …

    1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟

    باشناختی که العان ازخدا پیدا کردم وقتی خوب به خودم وگذشته وکارهایی که انجام دادم نگاه میکنم

    میبینم هرجایی که دیگه ازهمه جا و همه کس ناامید شدم توکل کردم به خدا کارهام پیش رفت

    مثل وقتی که میخواستم برای اولین بار برم سرکار به خودش توکل کردم و انجام شد (این موضوع برای قبل ازشناختم از قوانین بود)…

    مثل وقتی که تو شرایطی قرار گرفتم که باید یه مسأله تو زندگیم رو حل میکردم وباید انتخاب میکردم باید روی خدا حساب کنم وپیش برم که هیچی مشخص نبود

    یابرم به بقیه روبزنم که بیان کاری برام انجام بدن

    اما من انتخاب کردم خدا برام اون کارو انجام بده

    ویه جوری پیش رفت و انجام شد که تا اون روز تااین حد به توکل ازخدا ایمان نیاورده بودم (این واسه العانه که قوانین رو فهمیدم و خدارودرک کردم )…

    شاید قبلاً توزندگیم بوده این توکل ها

    اما من درک نمی‌کردم

    وجاهایی هم هست همین العان که هنوز نتیجه نگرفتم .چون العان می‌دونم ومیفهمم واسه چیه اینو با شناختی که به اندازه درکم ازخدا وازخودم پیداکردم متوجه شدم …..

    واین شرکی هست که توناخودآگاه ذهنم هست وباید روشون کارکنم ..

    مثلا می‌خوام آزادی داشته باشم برای خودم توزندگیم

    مثلا می‌خوام توی کارمورد علاقه ام به درآمد برسم

    مثلا می‌خوام قوی تر باشم وایمان قوی داشته باشم

    وخیلی چیزهای دیگه که می‌خوام ووقتی دقت میکنم فکرمی‌کنم که چرا به نتیجه نمی‌رسم

    میبینم تو ذهنم شرک دارم به خداوند وباید روشون کارکنم

    2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟

    من قبلاً خیلی اینجوری فکر میکردم که خدادلش برام میسوزه وکاری می‌کنه و خلاصه کلی گریه وزاری ووقتی هم‌کاری ازپیش نمی‌رفت وبرعکس اوضاع سخترهم میشد به شدت ازخداناامید میشدم وفکرمیکردم که چون گناهکارم خدا اصلا بهم‌توجهی نمیکنه ولایق دریافت نعمتهاش وکمکهاش نیستم …

    این تفکرات باورها وعملکردها زیاد بودن توزندگیم وباعث شده بودن یه شرایط بسیار سخت دردناک وبدی رو تجربه کنم و زندگی روی سختی رو بهم نشون بده …

    ولی العان می‌دونم خدا یه سیستمه یه انرژی کل درجهان هستی….

    وطبق قانون عمل می‌کنه قوانین بدون تغییر

    و خداوند قدرت خلق زندگیم وتغییر زندگیم رو به خودم داده

    مسولیت این زندگی باخودمه وخدا طبق قانون کاملا عادلانه من رو به مسیری که می‌خوام هدایت می‌کنه واین در مورد همه ی انسانها وپیامبرها صدق می‌کنه وبرابر هست

    وهیچ ظلمی در حق کسی نمیشه .

    بلکه این خود من هستم که باناسپاسی وکج فهمی ودرک نکردن قوانین خداوند وشناخت نادرست خداوند به خودم ظلم میکنم ….

    درحال حاضر به لطف هدایت خداوند به این مسیر دارم روی باورهام کارمیکنم

    اما هنوزم که هنوز اون آثار تفکر نادرست از خداوند که (مثل مادر مهربان عمل می‌کنه)…..تو ذهنم به صورت خیلی ناخودآگاه هست ووقتی متوجهش میشم

    خیلی خوشحالم که حداقل العان می‌دونم دارم ازکجا ضربه میخورم وسعی میکنم روش کارکنم به اندازه درکم فهمم از خداوند وجایی که العان هستم ….

    مواردی را ذکر کنید که در مواجه با تضاد، پیام خداوند را نفهمیدید و همان روند محدود کننده قبلی را ادامه دادید تا جاییکه که آنقدر بلا سرتان آمد که مجبور به تغییر شدید چون راه دیگری نداشتید؟

    تواین مورد فکر کنم العان هنوزم دارم چک ولقدمیخورم

    من ناخواسته ونااگاهانه وارد یه روابط ویه زندگی شدم که العان فهمیدم خودم با باورهام وعملکردم واردش شدم ..

    ولی قبلاً قبل از شناخت این قوانین خانواده وهمسرم و اطرافیان همسرم رو مقصر صددرصد می‌دیدم ….

    این درحالیکه که العان دوساله یا بیشتر روابط بین من و همسرم خیلی خیلی بهتر شده

    آرامش بین‌ماست حتی با خانواده همسرم

    چون این موضوع رو درک کردم که خودم این شرایط رو بوجود آوردم خودم مسولیت زندگیم رو به عهده گرفتم و فهمیدم که هیچ کس اصلا نمیتونسته ونمیتونه زندگی من رو تغییر بده حالا به هرجهت

    بلکه اون بی‌ایمانی وشناخت نادرستم ازخدا وشرک به خداوند رحمان درذهنم باعث شده بود

    قدرت رو به عوامل بیرونی زندگیم بدم وبگم اگه من تواین زندگی روابط نامناسب هستم بقیه نمیزارن من حرکتی بکنم

    پدرم مادرم وبه خصوص همسرم اجازه جدایی رو‌نمیده

    اون این کارو می‌کنه اینجوری اونجوری میشه والی آخر

    وباعث شده سالها تو رنج وعذابی که خودم بادست خودم افکارخودم باور خودم عملکرد خودم بوده زندگی کنم وبگموفکرکنم که این خداست که منو دوست نداره و کاری برام انجام نمیده وداره تنبیهم می‌کنه …

    نه اینطور نیست خدا عادلانه هرکسی رو‌بنا به فرکانسی که به جهان بارها و بارها فرستاده هدایت می‌کنه این قانونه درست وعادلانه ی خداوند

    مشکل ازمنه که به خودم ظلم کردم خودمو ارنعمتهای بی‌پایان خداوند دورکردم ..ودارم باحسرت وناشکری زندگی میکنم ….

    بارها شده بود که شرایط جدایی از همسرم بود والعان که فکرمی‌کنم میبینم خداوند بهم میگفت حرکت کن ولی من میترسیدم بی ایمان بودم …

    یادمه همون اوایل زندگیم

    هم خواهر همسرم و همسرم هم مادرم توی تمام این سالها بهم گفتن اگه داره بهت سخت میگذره جدا شو…

    اما من خودم بودم که این کارو نکردم واین بی ایمانی رو لباس تقصیرکردم

    کردم توتن پدرو مادروهمسروبقیه

    خودم درحق خودم ظلم کردم با این باور که هرچی بیشتر سختی بکشم اجروثواب آخرت برام بیشتر واین تنها راه رسیدن به خداست…….

    وهمین باورهای نادرست ازخداوند من رو ازخدا دورتر و دورتر میکرد …..

    مواردی را ذکر کنید که: با وجود نشانه های بسیار خداوند برای تغییر و بهبود ضعف های شخصیتی، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه می دادید و منتظر نتایج متفاوت از قبل هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که:

    خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؛

    یا درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد

    همین فایل شما استاد یک نشانه واضح ازهدایت خدا به صورت واضح و مشخص برای منه

    چون درخواست من از خداوند داشتن آزادی روابط بهتروباکیفیت تر هست و زندگی باکیفیت تر اونجوری که خودم می‌خوام دوستدارم وازش لذت میبرم زندگی کنم

    کل این دوره ی خانه تکانی ذهن ودونه به دونه فایل‌هایی که تواین مدت روی سایت به لطف خداوند آمده

    در جواب اون خواسته ی من ودرک بهترم از قوانین آمده

    اصلا این دوره خانه تکانی ذهن که اصلا مثل یه مکمل برای من بود برای درک بهترم ازدوازده قدم تویکسری ازاگاهی ها وشناخت بهترم ازخودم ازخداوند وچقدر بهم کمک کرد خدایا شکرت …

    وسپاسگذارم ازخانم شایسته ی عزیزوشما استادجان …

    این فایل که شما در مورد قوانین وعلکرد جهان هستی وقوی ترشدن توی ایمان و توحید عملی صحبت کردین …..

    تماما به درخواست من بود خدا داره باهام واضح صحبت میکنه چون ازش همیشه خواستم ومیخوام واضح‌بهم بگه چیکارکنم ومیگه حرکت کن قبل ازاینک طوفان بزرگتری بیاد تو زندگیت وخودتو نابود کنه …

    گرچه که حتی میشه اینقدر زیبا از دید قانون ونگاه کلی به این اتفاقات نگاه کرد وتوش کلی خیروبرکت دید

    ومن می‌دونم ایندفعه این طوفان برام خیلی برکات داره

    چون به قول شما استاد که گفتین

    قبل از شروع هرکاری با نگاه خوب باورخوب اون کارو شروع کنید ..

    ومن تصمیم بزرگی برای تغییر زندگیم گرفتم ومیخوام به کمک خدا انجامش بدم

    واین درصورتیکه که اول حالم بهتر شده وخودم رو وخدارو بهتر درک کردم ….

    3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟

    من توی روابطم با بچهام خیلی بهتر شدم خیلی زیاد

    من به شدت مادر نگرانی بودم برای اینده بچهام العانم نمیتونم بگم خیلی عالیم وبه لطف خدا دارم رو خودم کارمیکنم وبه اندازه ای که دارم کارمیکنم

    حالم خوبه ازخودم از نتایجم …

    مثلا اینو پذیرفتم که من تاثیری توزندگی فرزندانم ندارم

    نمیتونم باجنگ ودعوا وهرچی.. اونها رو به راه درست برسونم به مسیر خوشبختی ازدید خودم

    برسونم .درستش اینه که

    من روخودم کارکنم به اون حرفهایی که میزنم ،عمل کنم وبزارم بچهام با عملکردم منو ببینن خودشون انتخاب کنن

    حالا یا خودشون این مسیرو پیدا میکنن وپیش میرن وموفق میشن ویا برعکس ….

    در هرحال من نمیتونم قدرتش رو‌ندارم که اونها رو تغییر بدم ..

    وبزارم بچهام زندگی رو خودشون تجربه کنن ولذت ببرن اززندگی …

    همین باور باعث شد اول ازهمه خودم خیلی سبک بشم راحت بشم

    بچهام آزادی فکر وعمل داشته باشن

    وچقدر هردوتا بچهام موفق خوب وخوشحالن هرکدام کارو درآمد خودشون رو دارن روابط دوستانه خوبی باهم داریم دیگه ازبحث وجدل خبری نیست بلکه هرکدوم درکنارهم آزادی خودمون رو داریم توعقیده عملکرد رفتار با احترام با ادب با خوبی دوستانه …

    خیلی خوشحالم که این باور روتوخودم تغییردادم ونتیجش چقدر هم برای من هم بچهام خوب بود….

    مواردی را ذکر کنید که: در مواجهه با تضاد، پیغام خداوند را فهمیدید، تغییرات و بهبودهای لازم را ایجاد کردید، هر بار سریعتر از قبل نشانه ها را تشخیص دادید، هر بار شرک ها را بیشتر تشخیص دادید و به اجرای توحید در عمل نزدیک تر شدید، به صورت مستمر باورها و عملکرد خود را بهبود بخشیدید و به همان نسبت، هم هدایت ها شفاف تر شد، راهکارها سریعتر آمد، تضادها به نفع شما تمام شد و حل آن مسائل، شما را در تمام ابعاد رشد داد.

    چندوقته پیش قراربود چندتا از خانمهای محله بیان برای ثبت نام کلاس زبان خصوصی پیش دخترم

    من به خاطر باورهای ازقبل شنیده تو ذهنم به دختر گفتم بهترکه قبول نکنی چون اینها پول شهریه نمی‌دن …

    دخترم بهم گفت مامان این حرف تویعنی اینکه باورندارم خدا روزی می‌رسونه و روزی من دست این ادمهاست …

    من اینجوری فکر نمیکنم اینا دستی ازخداوند هستن وخدا ازبینهایت دستانش بهم نعمت و روزی میده …

    همون لحظه ازدخترم سپاسگذاری کردم وبوسیدمش

    وگفتم درست میگی این یه شرک که تووجودم توذهنم ازخداوند هست ..

    مورد بعدی در مورد کارم هست که خدا توسط دوستم وچندتا نشونه بهم فهموند باید رو‌کارم تمرکزکنم واون داستان مورد نظر و بنویسم

    وانجامش دادم وبازخورد خیلی خوب بود و حتی فروش هم داشتم .ازعروسکهام

    مورد بعدی رفتن به غرفه نمایشگاه برای عرضه محصولاتم بودم که اونم رفتم و فروش داشتم خوب بود وخیلی تجربه به دست آوردم …..

    مورد بعدیم تصمیم العانم هست که می‌خوام اجراش کنم به امید خدا……

    4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟

    برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند و ایجاد عملکرد توحیدی چیست؟

    چه برنامه ای برای ایجاد تغییرات بنیادین در رفتار و شخصیت خود دارید به نحوی که به عملکرد توحیدی نزدیک تر شود. خواه درباره روابط عاطفی، درباره ی مساعل مالی ،درباره ی سلامت جسمانی ،و

    من یه تصمیم مهم برای زندگیم گرفتم حالا که فهمیدم اگه خداوند رو درک کردم وبهش ایمان دارم

    ومیدونم که اجابتم می‌کنه باید پارو ترسهام بزارم واقدام کنم ….

    گوش کردن این فایل واین آگاهی ها خیلی بهم کمک می‌کنه

    وباعث شد که تصمیم بگیرم وعمل کنم

    چون خواسته هایی دارم

    وباید بتونم قوی باشم وفقط به خدا توکل کنم وبا یک‌باور خوب این تصمیم رو شروع کنم تا نتایج خوبی هم بگیرم .

    من قبل از آشنایی با شما ودرکم ازخداوندو قوانین بدون تغییر وخوبش

    فکر میکردم همسرم مانع خوشبختی منه …

    اما العان متوجه شدم و پذیرفتم این خودم هستم که مسولیت زندگیم رو به عهده دارم

    وهمسرمن تاثیری نداره توی دستیابی به خواسته هام

    این موضوع رو وقتی برام خیلی پررنگ شد، که تصمیم گرفتم و،ورزش رو شروع کردم و رفتم سمت علاقم وپامو فراتر از مرز ترس هام گذاشتم

    وگفتم باخودم بارهاتکرارکردم وباورکردم

    که خدا هادی وحامی منه دراین مسیر وهیچ کس قدرتی نداره که بخواد جلوی پیشرفته من رو بگیره ..

    دویدم که شرایط تماما به نفع من پیش رفت وچقدر تجربه های خوب کسب کردم ولذت بردم ودارم میبرم ….

    اولین اصل واساسی که توی روابطم درک کردم وباعث بهبود روابطم شد

    این بود خودم مسولیت زندگیم رو دارم

    هیچ کس تاثیری توزندگیم‌نداره

    روی وجه خوب همسرم تمرکز کردم واونهارو تکرار کردم

    وباعث شد با این تفاوت نگاه یه تغییر خوب توی روابطم پیش بیاد ..

    کار همسرم بهتر شد آرامش پیداکردم حالم خوب شد

    اصلا یادم نمیاد گذشته ی خودم و همسرم رو رو رها کردم اون گذشته رو خودم رو بخشیدم همسرم رو بخشیدم

    بقیه پدرمادربقیه هرکسی که فکر میکردم ناراحتم کرده درصورتی که خودم ایراد داشتم ..

    اینها خیلی بهم کمک کرد بهتر بشم

    حتی خودم زنگ زدم به خواهر همسرم باهاش آشتی کردم وچقدر خودم رو تحسین کردم برای این کارم

    وازخودم سپاسگذارم خدایا سپاسگذارم ازت

    العان حالم باخودم خوبه از همسرم توقعی ندارم و وابسته نیستم اون حالمو خوب کنه اون برام‌ کاری انجام بده

    واین که خیلی باورداشتم مهریه ام رو بگیرم اگه نگیرم آینده ندارم پول ندارم چطور جدا بشم

    سعی میکنم رو اینم کارکنم وبهتر شدم خدارو شکر

    اون باورها خیلی کم شده

    ترسها هست نمی‌گم نیست

    ولی درکل ایمانم وتوکلم به خدا بهتر شده

    و تصمیم گرفتم ازهمسرم‌جدا بشم چون مسیر زندگی ما ازهم‌جداست …..

    خوشحالم که بااحساس خوب دارم ازش جدامیشم

    ازش ناراحت نیستم ..

    ازش توقع ندارم ازش دلخوری ندارم

    اونو مسبب نرسیدن به خواسته هام نمی‌دونم

    ومیخوام پارو ترسم بزارم قدم بردارم بااحساس خوب و زندگی که دوست دارم رو شروع کنم

    ومیدونم این طوفان برام پرازخیروبرکاته می‌دونم اینبار پایه های زندگیم رو بهتر بنا میکنم

    دست خالی ازهیچی می‌خوام شروع کنم فقط می‌خوام خدا کمکم کنه

    وازهیچ کس توقعی ندارم

    خوشحالم دارم این کارو میکنم این درخواست من بوده سالها چون

    من باید باخودم صادق باشم …

    چون به خاطر شرایط مالی همسرم باهاش مونده بودم ک مهریم رو بگیرم علاقه ای بین مانبود

    ولی العان به خاطر وجود خودش اونو دوست دارم

    وصادقانه می‌خوام ازش جدا بشم وچشمم رو روی داشتهاش ببندم وبگم اون خدایی که داره به یک مورچه دردل خاک روزی میده وهیچ برگی به اذن خدا به زمین نمیوفته رو باتمام وجودم باورکنم وفقط ازخودش هدایت بخوام ومیدونم که خودش من رو هدایت می‌کنه به مسیر خواستهام

    می‌خوام تازنده هستم خوب زندگی کنم ازجهان هستی ونعمتهاش لذت ببرم سپاسگذارترباشم بادرک بافهم عمیقتر ……..

    وباحال خوب ازاین دنیا سفرکنم

    می‌خوام بهشت خودم رو تواین دنیا بسازم

    می‌خوام اون کسی بشم که می‌خوام باشه

    توانییهام رو باورکنم وباایمان قدم بردارم …..

    این کاربرای من خیلی بزرگه وبزرگترین ترس رو برام داشته و داره….

    و بیشترین ضربه هارو تواین ترسم خوردم

    اما می‌خوام ….

    تجربه کنم وباورداشته باشم که میتونم

    وکاری به حرفها وباورهای بقیه نداشته باشم

    من میتونم بسازم اون دنیایی که می‌خوام ولایقش هستم …..

    وازشما استاد سپاسگذارم که کمکم کردین تا ایمانم برای تغییر زندگیم قوی تربشه

    وپارو ترسهام بزارم

    ومیدونم خداازبینهایت دستانش بهم کمک می‌کنه

    چون جهان سرشار از انسانهای خوب مهربان قابل اعتمادو نازنین ودوستداشتنی هست که ازهرجهت بهم کمک میکنن تابه خواسته ام برسم

    خدایا سپاسگذارم که اینجا هستم

    سپاسگذارم که هادی وحامی من هستی

    سپاسگذارم که واضح و روشن هدایتم می‌کنی

    خدایا سپاسگذارم که دارم وارد مرحله ی جدیدی از زندگیم میشم

    و خدامیدونه که چقدر دستان خداوند قرار وارد زندگی من بشن وبه من کمک کنن…

    ومن چقدر می‌خوام روزهای خوب تجربیات جدید خوبی رو توی کارم درآمدم تحصیلم ورزشم شخصیتم توی روابطم تجربه کنم

    ولذت ببرم …..

    خدایا سپاسگذارم که هدایتم کردی این مطالب رو بنویسم ویادم باشه

    ایمانی که عمل نیاوردحرف مفت است

    من از همسرم سپاسگذارم که سالها در کنارهم زندگی کردیم……

    واون باعث شد من با شرایطی که برام پیش آمد بفهمم اصلا چی می‌خوام وسعی کنم آدم قوی تری باشم وایمانم به خدا وخودم بیشتر بشه

    من ازمادرم وپدرم سپاسگذارم که تنهام گذاشتن ورفتن سراغ زندگیشون تا یادبگیرم فقط باید روی خدا حساب کنم نه هیچ کس دیگه

    ازخدا سپاسگذارم که هدایتم کرد بنا به خواسته ام به این مسیر وجواب هزاران سوال درذهنم …

    ازشما سپاسگذارم استاد برای این فایل واون آرامش درونی وجودت که نمیتونم بگم چقدر وقتی این دوتا فایل آخری رو که ازشما دیدم این حد ازآرامش وفرکانس خوب والهی رو تووجودتون میبینم

    حالم رو خوب می‌کنه

    انگار جایی بین زمین و آسمان هستی اون سبکی واحساس ارامشت رو دقیقا بهم انتقال میدیدوازت سپاسگذارم بینهایت بینهایت ….

    دوستتون دارم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت خوشبختی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مهلا کیان گفته:
      مدت عضویت: 864 روز

      سلام عزیزدلم

      من حدود 14سال قبل درست جایی بودم که شماهستید،من خیلی سنم کم بود ولی تواون سن هم هدایت شدم به مسیری که فقط لذت هست ،رشدهست و حال خوب

      دقیقا همسرمن بهترین شخصی بودکه میتونست تو زندگی من حضورداشته باشه تا من از اون دختر بیکار،بیخود،باری بهرجهت،الکلی تبدیل بشم به زنیکه که الان برای خیلیا الگوشده ،من هم یکریال مهریه نگرفتم چون اعتقادداشتم آزادی من قیتمش خیلی خیلی بیشترازاین حرفاست و خودمو درگیر دادگاه و به زور پول گرفتن نکردم ،من چیزی رو تو اون ازدواج به دست اورده بودم که قابل معامله با هیچ چیز نبود من صفر صفر صفر از خونه همسرم اومدم بیرون جالبه فقط یک انگشتر از اون خونه اوردم که اونم همون روزای اول گم شد من برگشتم خونه پدریم ولی با کلی ایده،هدف،امید به آینده در جایی که حتی خواهرم که صمیمی‌ترین دوستم تا قبل ازدواج بود روبرو من ایستاد که هیچ چیز خوبی در انتظارت نیست ،مریم عزیز الان که دارم این پیامو براتون مینویسم اشک شوق از چشمام سرازیر برا ایمانی که ناآگاهانه داشتم و مسیری که اومدم و چقدر بایدعزیز باشی که لطف خداوندشامل حالت بشه و بیداربشی از خواب.

      اون زمان تنها کسی که تاحدودی دلگرمی برام بود مادرم بود ولی من به خودم قول داده بودم که زندگیمو تغییربدم و زن مستقل موفقی باشم یعنی حتی اگه مادرم هم نبود من این مسیر و این انتخاب رو انتخاب میکردم،میخوام بهتون بگم برای منم ترس بود خیلیم بود یه جاهایی ناامید میشید،گریه میکنید،فریادمیکشید،اکیه انجامش بدید ولی صبح روز بعد دوباره بلند شید و حرکت کنید از جایی که فکر نمی‌کنید درها باز میشه ،تازه من یک درصد الانم این آگاهی ها رو نداشتم ،این مسیرو ادامه بدید زندگی خیلی خیلی کوتاه اون زندگی رو که دوس دارید فارق ازاینکه خانواده، دوست ،فرزند شما تایید میکنن بسازید برید و بخواید که زن بهتر ‌و زیباتری از خودتون بسازید زنیکه که با افتخار برای فرزندانش و برای بقیه الگو میشه و اونروز شما حتی اگه یه جاهایی سختی هم دیده باشید باز چون قوی‌تر شدید چون از تضادهاتون بزرگتر شدید فقط لذت می‌برید از وجود خودتون عزیزم،من حدود 14 سال توسن 24سالگی مستقل شدم زمانیکه نه خانواده نه جامعه پذیرای این موضوع بود ولی من میخواستم که برای بقیه عمرم آزاد زندگی کنم و آزادنه و با عشق انتخاب کنم نه سر ترس و بیپناهی،حرف مردم عزیزدلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مریم رنجبر گفته:
        مدت عضویت: 1034 روز

        سلام مهلا جان عزیزم سپاسگذارم ازت آفرین به شما که توسن کم شجاعت گرفتن این تصمیم رو داشتی وانجامش دادی …

        آفرین که پارو ترسهات گزاشتی و زندگی که دوست داشتی برای خودت ساختی ….

        منم می‌خوام تولد ترسهام برم ولی با باور خوب می‌خوام قدم بردارم ….

        خیلی کامنت خوبی برام نوشتی واقعا حالم رو خوب کردی

        سپاسگذارم مهلا جان

        با امید بهترینها برات عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    به نام خالق هدایتگر وزیبایی ساز

    سپاس از خدام از هدایت واضحش شکرت به خاطر انقد بیدارم کردی

    سپاس از دونه دونه دستای خدا که باعث شدی من به این منبع طلای با ارزشمندت وصل بشم وخودمو قوی تر کنم وبهبود ببهخشم

    سپاس برای تعهد وکنترل زهنا ارامش خودم که خاستم وسعی کردم و انجام میشه

    سپاس برای استادم خانم شایسته همه دوستان هم فرکانسیام واین زندگی رویایی رو به بهبودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    لیلاشریفی گفته:
    مدت عضویت: 1655 روز

    بنام خدای مهربان! سلام ب استاد جااانم ومریم عزیزم استاد جان خیلی خوشحالم روی ماهتون میبینم ازخدا ممنونم بابت وجود شما دوعزیز ،استاد چقدر نگرشتون زیباس درمورد اتفاقاتی ک درطبیعت میفته و ب ماهم منتقل میکنین واقعا اگ ازاین حوادث درایران بیفته میگن بلا بوده بلای گناهانی ک کردیم وخدابلانازل کرده عذاب‌مون بده وکلی گله شکایت از دولت مردم وازاین چیزاااا ،چقدرخوب برامون توضیح دادید ک هرحادثه ای توطبیعت نشونه خوبیه و باعث پیشرفته ب جای غرزدن گله شکایت ب زیبایی ها وخوبیای اون حادثه اتفاق نگاه کنیم ،چندوقت پیش ی مستندی درمورد شیرهای جنگل نگاه میکردم خیلی جالب بود ک ی توضیح مختصری میدم شیش تا شیر نر باهم متهد شدن و ب هر شیر ماده نر بچه شیر میرسیدن ب طرز وحشتناکی حمله میکردن میکشتن میخوردن درواقع هرچی شیر ضعیف بود میکشتن میخوردن تا ی قسمتی از اون منطقه ای ک شیرهای دیگه زندگی میکردن ب تصاحب خوددر میاوردن تا جایی ک کل منطقه ای ک شیرهای دیگه زندگی میکردن ب تصاحب خوردن درآوردن و هرکدومشون ی قسمتی صاحب شدن و ازاون قسمت محافظت میکردن تااینکه کم کم اینا سنشون بالارفت روز ب روز ضعیف ترشدن چندتا شیر دیگه یعنی جوانتر ب اینا حمله کردن چندتاشون کشتن از 6 شیر فقط دوتا شیر قوی‌تر مونده بود چون زورشون کم شده بود دیگه توان جنگ نداشتن ب شیر جوان قوی نمی‌رسید ب طرز وحشتناکی جنگیدن تآخر اون دوتا هم کشته شدن و کل جنگل دست شیرهای جوان افتاد اولش من خیلی ناراحت شدم ک چرا طبیعت اینقدر بی رحم وهزار تا سوال برام پیش اومد آخه این چ عدالتیه توجنگل بین حیوانات هیچ رحم مروتی نیس وووتااینکه این فایل بی ظیر شمارو گوش دادم ن تنها جواب سوالاتم گرفتم بلکه دیدم ب حیوانات و انسان‌ها وعدالت این جهان کامل عوض شد و انگیزه ام بالاتر رفت ک ب جای ترس غم اندوه شکوه شکایت وضعیف بودن خودموقوی کنم ایمانم بیشترکنم زیبایی های جهان ببینم در مشکلات و تضادها باقدرت راحل پیداکنم باایمان حرکت کنم عمل کنم و اززندگیم بیشترلدت ببرم …استادجااانم بی نهایت ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    فاطمه و متین گفته:
    مدت عضویت: 644 روز

    سلام به استاد بینظیر و همه دوستان جدید و هم فرکانس ما من و همسرم (داستان دوستان جدید رو پایین تر تعریف میکنم)

    این فایل هم مثل همه فایل ها بینظیر بود استاد خیلی نکات مهم و با ارزش رو به خاطرمون آورد

    دلم‌ میخواست یه داستان کوتاه از آشنایی با شما تا به امروزم تعریف کنم

    من از سال 1400 تقریبا آخراش بهمن ماه با شما آشنا شدم یه آشنایی به معنای واقعی معجزه آسا

    مادر من شاغل هست و مغازه داره و یه روز اومد خونه بهم گفت یکی از مشتری هاش یه فایلی براش فرستاده و گفته من حس میکنم شما قلبتون خیلی پاکه و اینها بهتون خیلی کمک میکنه و به من گفت تو بیا ببین چیه من فایل رو دیدم از دوره قانون آفرینش شما بود

    (انگار مامانم واسطه بوده و هدف اصلی من بودم و باید به دست من میرسید حتی همینقدر غیر مستقیم ولی میرسه از هرجا شده

    چون سالها بود تو ذهنم ناخودگاه به دنبال یه جواب اساسی برای همه مسائل بودم)

    درک و تعهد خاصی نداشتم فقط به شدت احساس خوب گرفتم انگار خدارو تازه شناختم یکمم متعجب بودم ذهنم باورش نمیشد

    این اتفاق همینشکلی موند تا در این چند سال من فقط یه فایل مثلا هر ماه یا دوماه یبار میومدم یه چیز میدیدم و تموم

    تا اینکه پارسال دقیقا همین موقع ها مهرماه بود دوره سلامتی به دستم رسید و من باورتون نمیشه توی این یکسال چقد زور زدم که دوره رو با تعهد انجام بدم اما هرررگز به بیشتر از پنج روز نرسید

    دفترها پر کردم و دور انداختم چون هی اون تعهده نوشته میشد و خراب میشد

    تا اینکه توی این یه ماه یه اتفاقات متفاوت تری تو زندگی افتاد باورهام افکارم تغییر واقعی کرد

    و با تمام وجود تماممم وجود پذیرفتم که باید از راه درست شروع کنم

    با شجاعت تمام میگم من همه دوره هاتون رو رایگان دارم

    ولی از صمیم قلب تصمیم گرفتم همه اونها رو به موقع و با هدایت و البته با تکامل خریداری کنم و فایل خریداری شده رو ببینم

    امروز به این تصمیمم عمل کردم و دوره سلامتی رو خرید کردم

    خیلی به خودم افتخار میکنم خیلی احساس خوبی دارم

    جالب اینجاست که از وقتی تصمیم گرفتم دوره رو بخرم متعهدانه و بدون سختی با کمک خدا عمل کردم به دوره سلامتی

    امروز روز هفتم از عمل به تعهد سلامتی من است

    میدونم مسیر خیلی قشنگی پیش رو داریم

    انشالله بعد از دوره سلامتی دوره های دیگه رو با توجه به هدایت هام خرید میکنم و کار میکنم

    و از هدف های بزرگم و نتایج بزرگم برایتان خواهم نوشت

    علت دوستان جدید نوشتن هم اینا بود روز آغاز من روز ورود واقعی من به خانواده خوش فرکانس

    ازتون ممنونم بابت درک و آموزش مسیر الهی

    از خدا سپاسگذارم بابت هدایت خودم و جهان عادلانش خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: