آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 27

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 2043 روز

    بنام خدایی که بهترین دارایی من است

    سلام

    من یه مدتی بود که داشتم به نقاط عطف زندگیم و جاهایی که به خواسته های بزرگی رسیده بودم فکر میکردم و از اونحایی که معمولا ادم اون جاهایی که یه ذره محکم خورده رو بیشتر یادش میاد و بیشتر راجع بهش فکر میکنه همش اون قسمتا تو ذهنم بود و یه جورایی اینجوری بودم که خدایا چرا دقیقا بعد از اون شرایط سخت من تسلیم شدم من نمیخوام درمورد خواسته های جدیدم شرایط تا به این خد سخت بشه بعد من تسلیم بشم و بعدش نتیجه بیاد که این فایل به همراه الهام خدام به خوبی جواب را داد که چیزی که تو لازم داری برای نتیجه گرفتن باورای توحیدی هست برای اینکه زودتر تسلیم بشی و زودتر بیدار بشی باید باورای توحیدی قوی تری داشته باشی و راهش اینه که بیشتر روی خودت کار کنی

    اینی که یه جا بهت بگن شما قبول نشدی بعد تو دیگه تسلیم بشیو بخاطر این تسلیم شدن نتیجه بگیری و بهت بگن فلانی انصراف داد شما بیا جاش این یعنی پایین بودن مدار توحیدت (البته نسبت به خودت چون یه سریا که اینجام بیدار نمیشن خودتم یه تایمایی اینجا ها بیدار نشدی)چرا که اگه از اول موحد بودی مسیر برات اسان پیش میرفت و یه راست بهت میگفتن شما قبولی

    واقعا ما دیدگاهایی پذیرفتیم که از منظر قانون کاملا غیر منطقیه

    یعنی که من برای گرفتن فلان نتیجه و اجابت خواستم باید از نظر توحید و باورای توحیدی قوی باشم حالا وارد شدن ضربه و بدبختیم یعنی اینکه من باورای توحیدیم کم شده حالا من(ما )چجوری نتیجه گرفتم که برای رسیدن به نتیجه و خواستم باید ضربه بخورم درصورتی که نتیجه و دریافت خواستم توی مدار بالاتر از نظر توحیده و ضربات در مدار پایین تر واقعا الله و اعلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 2043 روز

    بنام خداوندی که تنها قدرت و عشق و هرانچه که در جهان هست، هست.

    سلام به استاد عزیز همین اول کار از فایل عالیتون و شما تشکر میکنم و بنظرم این دلی ترین تشکری هست که از شما میکنم.

    خوب من تو یکی دیکه از فایلا مثال هایی از نتایج شرک و توحید رو از زندگی خودم زدم اما امروز یه چندتا زاویه ی جدید را در مورد انها میخوام بگم

    داستان رو از پارسال شروع میکنم که من از اموزه ها مدتها بود دور بودم دراقع در مدار خیلی پایینی از توحید قرار داشتم و به سمت شرک متمایل بودم یا اینجوری بگم که شرکم خیلی بیشتر از توحیدم بود

    اون زمان دقیقا مصادف بود با شروع شدن جنگ فلسطین و دیدگاه من اون زمان به این قضیه این بود که خیلی این قضیه رو پیگیری میکردم و یا فکر میکردم باید کاری براشون بکنم و اهنگای مرتبط با هاشو گوش میدادیم با خانواده و خیلی نسبت به ظلمی که بهشون میشه احساساتی بودم ووو و خیلی برامم عجیب بود که چه همزمانی جالبی بین زندگی خودم و این جنگ اتفاق افتاده( که این بخاطر این بود که من داشتم توجه میکردم به یکی از شرایط حساس کنونی) اون زمان من توی زمان های خاصی که خانوما دارن به شدت دلسوز میشدم یعنی یه گربه رو میدم غذا نداره یا یه رفتگر میدم اصلا دلم براشون کباب میشد و خیلی پرت شده بودم از قوانین و برای خوب بودن حالم در تقلا بودن یه سری اتفاقات ناجور برام افتاد که توکل زندگیم بی سابقه بود و رفتارای نامناسب از افرادی که بی سابقه بود وووو

    این یه توصیف کلی از اون مداری بود که توش بودم

    بعد از گذشت یکسال در حال حاضر دیگه اون حالت ترحم و دلسوزی تقریبا صفر شده و به خودم میگم بخاطر شرکش که این بنده خدا نشسته دم رستوران تا غذا مونده های بقیه رو امیدوار باشه که گیرش بیاد درمورد نگاهم به قضیه فلسطین و دیدگاه سیستمی خدا ، این مردم بخاطر شرکشون به کمک کشورای عربی یا هر شرک دیگه ای وضعیتشون اینه و اصلا برای خدا مهم نیست که هروز چندتا بچه یا هرچی دارن تیکه تیکه میشن این جا قشنگ میتونم بفهمم که هرگز خدا مثل یه مادر دلسوز نیست اینجا میتونم بفهمم که ضعیف بودن یعنی مشرک بودن مظلوم بودن یعنی همون ان ظالم بودن به خود یعنی مشرک بودن و این قانون بدون تبدیل خداوند که مشرک بودن نتیجه اش همیشه همهجا برای هرکسی بدبخت شدن هست ذلیل شدن هست اصلااااا خدا براش مهم نیست تا وقتی که مردم شرکشون را کنار نذارن بیاد و بشون ترحم و دلسوزی کنه چون این کار به گفته ی خدا جهل و خداوند هرگز جاهل نیست

    درمورد خودم من چندتا مثال واضح دارم که البته بعد از اینکه خدا پتو رو از روم کشید من بیدار شدم و همون ان نتیجه و ورق تغییر کرد و برگشت اما من مثل خوابیدن توی واقعیت بیدار میشم یه چند دقیقع اما بعد دوباره میخوابم و نتایجمم به همین خاطر سینوسیه من از خدا همیشه قبل از اشنایی با این اموزه ها هم میخواستم که قبل از سر به سنگ خوردن منو هدایت کنه ولی الان میخوام با کوچکترین و اولین انحراف از مسیر منو هدایت کنه چون دیگه نمیخوام این روند سینوسی رو و بنظرم این همون نقطع ای که ادم تغییر میکنه مسیرش وقتی که دیگه نخوای اون شیوه ی قبلی رو

    درمورد نگاه مامانگونه به خدا حالبه که ما ادما چون خودمون عدل را در مساوات یا دادن بیشتر به ضعفا میدونیم و بخاطر احساساتمون اینجوری فکر میکنیم که این درسته و غالبا اینجوری عمل میکنیم همین نگاه انسانی رو هم توی این مورد به خداوند داریم که اره اونم یا مساوی تقسیم میکنه یا به ضعیفا بیشتر میده درصورتی که هرگز اینجوری نبوده و نیست خداوند به اندازه ی لیاقتت ایمانت و توحیدت بهت میده اینو تو زندگیم باااااار ها دیدم توی جهانم همینه و درمورد این قضیه تصمیم کرفتم که بیام روی باورای توحیدیم کار کنم روی خودم کار کنم و عمل کنم متناسب با تکامل مثلا از اینجا شروع کنم که به عروس هلندی هام که انقدر غذای ادما و به اصطلاح غذای سفره رو دوست دارن غذای خودمون رو ندم چون براشون مضره و من و خانوادم فقط برای دلسوزی و احساساتی شدن که چقدر بال بال میزنن برای این غذا اینکارو میکردیم یا مثلا فکر میکردم اگه من روزه بگیرم و نمازمو اول وقت بخونم حتما توی فلان امتحان پاس میشم که نشدم و فهمیدم برای قبولی توی اون امتحان باید درسشو بخونی و این دیدگاهو البته خیلی قبل تر کنار گذاشتم من درمورد گدا ها هم وقتی که روی خودم بیشتر کار میکنم خیلی درست رفتار میکنم و خیلی جالبه وقتی که توحید درست تر میشه تو وجود ما تمامممم رفتار و باورای اشتباه دیگه هم درست تر میشه نمونش همین دلسوزیه یا درمورد اینکه ما بخاطر این باور اشتباه که برای موفقیت باید شکست بخوریم یا برای بیدار شدن باید شکست بخوریم اینو من توی روابط هم داشتم که خوب الان اوضاع خیلی خوبه بزار یه دعوا و قهری راه بیفته و این ناخوداگاه بود یا همین الان سر کار کردن روی خودم بعد از کنترل خوب وردیا بعد یه مدت میگم نه خیلی اوضاع ثابته بزار یه سریال و فیلیمی ببینم و بعد که اون حال بدشو احساس میکنم میگم اوه اوه اشتباه کردم بدوم بیام رو خودم کار کنم ااما وقتی توحیدی تر میشم همه ی اینا باورای مزخرف هم کمتر میشن حتی بدون اینکه شناساییش کرده باشم و برعکس

    در این رابطه باید بگم که ریحانه خانم اینکه این باور و این دیدگاه رو داشته باشی حتی یه کوچول تو رو به سمت نابودی میبره اولا همون تلخی اون شکست دوما سینوسی بودن روند زندگیت که واقعااا زجره و هر بار کلی باور محدود از دره ی قبلی برات میاره و این روند رشدتو خیلی کند میکنه و اصلا لذت موفقیت را هم کم میکنه و ترسایی که بخاطر باوارای دره ی قبلی باهات اومده خیلی زودتر از قبل تو رو به سمت دره ی بعدی میبری. و مورد بعدی ما تا یه جایی تحمل داریم این که تو برای بیدار شدن متکی باشی به ضربات جهان این روند باعث میشه ظرفیت تو نسبت به اون ضربات بیشتر بشه و هر بار لازمه که ضربه ی محکم تری بخوری تا بیدار بشی و تا جایی که اون ضربه تو رو هلاک و نابود میکنه و مثل فرعون وقتی که داری غرق میشی تازه بیدار میشی که دیگه فایده ای نداره بعضیام که حتی بعد از مرگ ناشی از اون ضربه اخرم شاید بیدار نشن

    اما موضوع اصلی بدی های این طرز تفکر نیست موضوع اصلی اینه که این تفکر اصلا روی اشتباه بنا شده یعنی که چیزی که مارو بیدار میکنه باورای توحیدی ماست نه اون ضربات جهان و تو هرچقدر که باورای توحیدی قوی تری داشته باشی زودتر اگاه و بیدار میشی و یا ختی اصلا بیدار هستی نیازی به بیدار کردنت نیست یعنی اینکه بیدار شدن تو هیچ ارتباطی به ضربات جهان چه سنگین‌ و چه سبک نداره به میزان توحید تو و جایی که تو در مدار توحید هستی بستکی داره برای همینه که بعضیا حتی با ضربات و بلا های سهمیگین هم بیدار نمیشن یعنی میمرن اما بیدار نمیشن یه شاهد دیکه برای این موضوع اینه که من خودم هر وقت بیشتر روی خودم و توحید کار کردم و موحد تر بودم زودتر بیدار شدم و هرچقدر که این توحید کمتر شده ضربه هه محکم تر شده که این ضربه هه هم نه برای اینکه خدا میخواد مارو بیدار کنه بنظرم خدا حتی براش فرقی نداره که ما بیدار بشیم یا نشیم اون ضرباتم نتیجه ی طبیعی شرکی که ما میورزیم بنابراین هرچقدر تو باورات توحیدی تر باشه زودتر بیدار میشی و چون شرکت کمتره ضرباتیم بهت وارد نمیشه

    پس کاری که باید بکنم اینه که هر لحظه روی خودم کار کنم تا مدارم (توخیدم) بالا تر بره باوارای توحیدم قوی تر بشه تا با اولین نشانه اگاه بشم وگرنه اکه من باواری توحیدیم صفر باشه مهم نیست اون ضربه چقدددد سهمگینه من بیدار نمیشم چون چیزی که منو بیدار میکنه باورای توحیدیمه

    پس ریحانه خانم

    اینی که یه سری افراد هرچقدرم ضربات جهان محکم تر میشه اما بیدار نمیشن و در نهایت مییمرن نشون میده اون ضربات و شدتشون عامل بیدار شدن نیست

    اینکه یکی با یه ضربه ارام بیدار میشه یکی با ضربه وحشناک نشون میده ضربه و شدتش عامل بیداری نیست

    اینکه ما خودمون(من خودم) یه جاهایی با ضرات سبک بیدار شدیم یه جاهایی توی ضربات سهمیکن نشون میده ضربات و شدتشون عامل نیستن

    عامل همون تفاوتی که تو و شخصیتت زمانی که با ضربه سبک بیداری شدی با وقتی که با ضربه ی سنگین بیدار شدی هست

    که اون توحید و شخصیت توحیدی و باورای توحیدییه پس به جای لقمه رو دور سرت چرخوندن بیا و علت اصلی و ریشه رو که توحید هست رو درست کن و روش کار کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    به نام رب العالمین

    سلام بر استاد عزیز

    خدایا شکرت به خاطر تک‌تک نعمتهایی که به ما داده ای.

    امروز روز تولدم هست و دیشب موقع خواب از خدا خواستم در خواب به من نشانه ای بده تا متوجه بشم که در راه درست هستم و دارم به اصل وجودی خودم نزدیک میشم.

    و در خواب دیدم که گویا سیلی آمده بود و من بعد از سیل را میدیدم و زمینی بود آماده کشت و میگفتم که هر اتفاقی بیفته مثل سیل برای بهبود زمین است و زمین ها پربارتر میشن.

    و در خواب دیدم که من دانه ای کاشتم و دانه من جوانه زد و گفتم ببینید چقدر زمین آماده است و بلافاصله جوانه زد. و من جوانه و رشد را کاملا دیدم.

    صبح خیلی فکر کردم و وقتی مشغول نوشتن شکرگزاری و ستاره قطبی بودم نوشتم برای خودم که بماند به یادگار . من امروز تولد پنجاه سالگیم است و وارد دهه جدیدی از زندگیم میشم و شکرگزار خدا هستم که سیلاب های زندگیم منو قوی تر کرده و من الان آماده کشت هستم و من دارم جوانه میزنم.

    سیل ها برای پاکسازی من بودند برای بهبود من بوده تا من به ارزش وجودی خودم پی ببرم.

    و این سیل ها و طوفان های زندگی عین طبیعت عمل میکنند . و از دید مثبت برای بهبود من است. اگه قوی باشم باعث پیشرفت من میشه ولی اگه ضعیف باشم ضعیفتر میشم و در گل و لای سیل غرق میشم.

    من تعبیر سیل را به زندگیم دادم که من ایمانم را قوی کردم و ادامه دادم و الان جوانه ها دارند از زمین بیرون میان. و این نشانه پیشرفت شخصیت من است.

    شاید من متوجه نشم و این جوانه های ظریف را نمیبینم اما خداوند در خوابم به من نشون داد و به من هدیه تولدم را داد.

    که من دارم شکوفاتر میشم من دارم قوی تر میشم من دارم رشد میکنم دارم پیشرفت میکنم .

    و جالبه امروز به این فایل برخورد کردم و دلم خواست اینجا بنویسم تا به یادگار بماند.

    تمام طبیعت برای ما درس داره هر آنچه در طبیعت هست در زندگی ما هم هست.

    با نگاه کردن چهار فصل هم میتونیم زندگی را کاملا ببینیم .

    طوفان و سیل و زلزله و … و تمام مواهب طبیعت برای ما نشانه است تا اگه مشکلی و تضادی در زندگیمون پدیدار شد بلافاصله درسمون را بگیریم و خودمون را قوی تر کنیم تا دوام بیاریم. ریشه هامون را قوی کنیم تا بتونیم جوانه بزنیم تا بتونیم میوه بدیم.

    من خیلی خیلی خوشحالم که خداوند به درخواست من پاسخ داد و هدیه امروزم را داد.

    سپاسگزارم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1044 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام بر استاد عزیزم

    سلام بر مریم شایسته و همه دوستان همه فرکانسی

    چقدر خوبه که بازم استاد داره درباره قانون مندی جهان هستی توضیح میده و چقد خوب داره منو میشکونع به اونجایی که من چک خوردم لگد خوردم تو استخر آب خفه شدم تا بیدار شدم

    اونجایی که همدوره خورد شدم شکستم تا بیدار شدم

    اونجایی که من کلی ضعف داشتم الا هم دارم اما با کار کردن روی خودم میتونم همه اونارو درست کنم قوی بشم توی اون ضعفا امروز موضوعی پیش اومد در کارم که اگه من اون آدم دوسال پیش بودم فقط نقو داد بیداد اونو آروم می‌کرد

    اما بارها امروز از خدای خودم هدایت خواستم تا به اون آرامش رسیدم تا منو هدایت کرد که آروم باشم قوی باشم ایمانم رو حفظ کنم تا به خوبی من رو هدایت کنه

    درسته جهان جایی برای ضعیف ها نیست جهان جای آدم های قوی آدمهایی که رشد میکنن بعد برخورد با تضاد ها آدمهایی که حرفو عمل اونا یکیه من به اون سرعت عمل کردن بالا نرسیدم اما همین که با تاخیر هم الا دارم عمل میکنم یعنی رشد برای من

    آدم قوی اعتماد به نفس قوی داره دنبال خریدن ترحم دیگران نیست آدم قوی دنبال راهی هست که خودش رو رشد بده و خداوند که انسان نیست و اون قانون مندی جهان هستی هست طرفدار آدم قوی این جهان جوری طراحی شد که اگه دنبال رشد باشی خداوند رشد میده اگه دنبال ضعیف بودن باشی بازم کمک میشی تو اون مسیر

    خیلی از ما آدما فکر می‌کنیم اگه ناله و نکه کنیم خدا دلش میسوزه و میاد میگه بنده من بسه دیگه حالا بیا ی حالی بهت بدم اما اینجوری نیست همیشه این باور رو تو سر ما کردن که جلو خدا گریه ناله کن تا بهت بده محرم شبهای قدر مراسمای ختم و هر جایی که فکرشو بکتی فقط گریه کن میده بهت اما دریغ از اینکه بیان یاد بدن که قوی باش خودت رو باور کن تا خدا بهت بده اما نشده نمیدونستن و ما هم به اون راه رفتیم کارت گیر کرد برو پیش امامی کسی بگو برات دعا کنه گریه کن التماس کن و در آخر هم هیچی به هیچی

    اما حالا می‌فهمم آدمایی که به جایی رسیدن فقط قوی بودن فقط عمل کردن

    اون آدما دنبال خرید ترحم دیگران نبود خودشون و سیستم جهان رو باور کردن و بعدش فقط جلو رفتن

    اصلا اصول جهان بر همین پایه و اساس هرچی ضعیف باشه میمیره نابود میشه جهان هستی سرند میکنه قوی هارو نگه میداره ضعیفا از بین میرن

    مثل خیلی از حیوانات مثل آدمای معتاد که تو جوب خیابون از بین میرن مثل کسایی که قبول میکنن تابع اونا همینه سرنوشت رو خدا رقم زده دریغ از اینکه خدا چیزی رو برای ما انتخاب نمیکنه قانون گذاشته که به هرچی توجه کنی از پایه و اساس میاد تو زندگیت

    و وقتی کانون توجه رو کنترل کنی و فقط دنبال رشد باشی کمک میشی بدون دلسوزی با عشق خدا میشه یاوری

    خدا انسان نیست که احساس انسان گونه داشته باشه

    خدا فقط و فقط قانون مندیه

    بارها باید به خودم بگم تا باورم بشه تا بفهمم اساس جهان بر پایه قانون و سیستم

    و در آخر تحسین میکنم مردم آمریکا رو که همیشه سعی بر ساخت خونه‌ای بهتر دارن که در برابر باد بهتر و بهتر عمل کننن

    و تحسین میکنم اون مهر و محبت و عشق که جاری میکننن تا بهم با عشق کمک کن در برابر طوفان

    و استاد جانم ممنونم که میای و با عشق کلام حق رو جاری میکنی

    در پناه حق شاد سالم سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سیدجواد حسینی حتکنی گفته:
    مدت عضویت: 1091 روز

    ازش پرسیدم که خدا تو کیه مکثی کرد و بعدش با سوال جواب داد که خدا تو کیه کهخ من گفتم مادربزرگم که قرار برام غذا درست کنه چون مادر بزرگم داخل یک سیستم هستش و توی این مدار و توی اون لحظه مادر بزرگم بالاترین تصویری از خدا میتونستم داشته باشم تصور کردم و اینم بگم که دیدگاه خداوندی بهش نزدیکم مانند سیستم داره عمل میکنه من دیدم از سیستم بهودن اینه و سعی میکنم به سیستم توجه کنم تا خود مادربزرگم چون مادرم بعد از شندین این موضوع چندین بار بار ها و بار ها با صدای بلند گفت استغفرالله استعفرالله و تازه بچه داییم اینجا بود که توضیح کوتاه در مرود این شخص بدم و افراد راواشناسی ثروت یک جلسه 25 دیده باشن میدونن که باید بپول راحت باشیم نه اینکه خرج نکینم بلکه باهاش راحت باشیم و اینم نباشه تا داریم خرج کنیم و ی پول پایه ای باشه تا لحظه مرگم باهامون باشه و از اون اعتماد بنفسی ایجاد میکنه بخواد ثروتمند بیشتر یرا خلق بکنمو اینم از دوست عزیزمون اما ویژگی بهتری و نعمت ها امده بیشتر از بالا بوده و تازه یا اصلا بلای نبوده و تازه داره با شیب ملایم رشد میکنیم ماند رشد امباپه و عزیزان مانند مسی و تام بریدی ها و خود استاد یا دووستان نزدیکی دورم هستهخ اینا سیستم دارن و تیو سیستم بزرگترین دیدی میتونن تصور کنن یک چیزی نمیدونم اما با توجه به شرایط زمانی و مکانی تغییر خواهد کرد تصور میکنم مهم ترین موضوع توی سیستم اینکه که کسی خودش از اون جدا ندونه و داخل هم باشن و جمله ای که روش حساسم حتی عزیزترین کسانم اینو بگن یا رفتار سریع یا بصورت ارام ارام با شیب خلاف پیرشفتم عمل میکنم چون میدونم این یک ویروس یک انگل یک چیز بد بوی باید برای مراقبت مثل سرمایی زیاد یا کگرمایی زیاد از خودم مراقبت کنم و سعی خودمو میکنم توی این موضوع که اصلاح بزنم.

    امیدوارم بتونید از این تجربه برای یک زاویه دیدی هم به شما هم به من بتونه کمک کنه که برای من عمیقتر بشه و برای شما که امادهی و دنبال نشانه ای بدردت بخوره

    جوادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سیده مهین گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    به نام خدایی که جان آفرید

    زمین و زمان و مکان آفرید

    آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان سایت عباسمنش

    ای همه هستی زتو پیدا شده

    خاک ضعیف از تو توانا شده

    زیرنشین علمت کاینات

    ما بتو قائم چو تو قائم بذات

    هستی تو صورت پیوند نی

    تو به کس و کس بتو مانند نی

    آنچه تغیّر نپذیرد توئی

    وانکه نمردست و نمیرد توئی

    ما همه فانی و بقا بس تراست

    ملک تعالی و تقدس تراست

    خاک به فرمان تو دارد سکون

    قبه خضرا تو کنی بیستون

    جز تو فلک را خم چوگان که داد

    دیگ جسد را نمک جان که داد

    چون قدمت بانک بر ابلق زند

    جز تو که یارد که اناالحق زند

    رفتی اگر نامدی آرام تو

    طاقت عشق از کشش نام تو

    تا کرمت راه جهان برگرفت

    استاد عزیز مثل همیشه ی فایل قشنگ و زیبا، خداروشکر که شما سالم و سلامت هستید و خداروشکر من خیلی از خبرها رو نمی شنوم مگر اینکه از کسی یا جایی بشنوم، با اینکه متاسفانه تو خونه گاهی اوقات تلویزیون و اخبار پخش میشه و خانواده ام می شنوند و می بینند، خداروشکر خبرای اینچنینی رو زیاد نمی شنوم و نمی بینم الان از شما شنیدم که همچین اتفاقی افتاده و اینم بگم تا آخر فایل رو که چندین و چند بار گوش دادم و درک کردم فهمیدم این خبر، خبر خوبیه

    حالا بریم سر فایل که توی این چند روز چندین بار شنیدم و کامنت خوندم و به دلیل مقاومت زیاد برای کامنت گذاشتن، البته فایل هایی که آگاهی های زیادی داره من مخم گیرپاچ می کنه و هنگ می کنم چی بنویسم که بتونم این آگاهی رو بهتر و بیشتر بفهمم و درک کنم طول کشید و از خداوند خواستم که هدایتم کنه.

    نکته های ارزشمند برای طوفانی که اومده:

    قدرت و بزرگی خداوند رو بهتر درک کردیم

    کلی ساخت و سازهای جدید انجام میشه

    کمک کردن مردم به همدیگه

    همدلی و هوا داشتن مردم نسبت به هم

    از بین رفتن سازه های ضعیف و فرسوده

    از بین رفتن درختان ضعیف و فرسوده

    از بین رفتن هر آنچه که در طبیعت ضعیفه و ماندن هر آنچه که قویه

    پاکسازی طبیعت و جهان برای بهبود عملکرد جهان

    استاد عزیزم چقدر عالی و قشنگ توضیح دادید که هر چیز که ضعیفه باید از بین بره و چیز قوی جاش رو می گیره

    اینجا خیلی خوب درک کردم اگه می خوام زنده باشم و خوب زندگی کنم و جزء اون 1 درصد جامعه باشم و به هر آنچه که دوست دارم برسم، باید قوی و قدرتمند و ثروتمند و سلامت و با ایمان و با عزت نفس باشم.

    اگه می خوام قوی باشم: باید شخصیت خوب بسازم، باید عزت نفس داشته باشم، باید سلامت باشم، باید ثروتمند باشم، باید روابط عاشقانه داشته باشم، باید به خدا وصل باشم، باید همیشه در حال بهبود خودم باشم.

    ■آدمهای ضعیف از بین میرن و جاشون رو آدمای ثروتمند می گیرن.

    ■آدمهای مریض و بیمار از بین میرن و جاشون رو آدمهای سالم و قوی می گیرن.

    ■آدمهایی که روابط های داغون دارند از بین میرن جاشون رو آدمهایی می گیرن که روابط سالم و عاشقانه دارند.

    ■کارمندان ضعیف اخراج میشن جاشون رو کارمندان قوی می گیرن.

    ■درختان فرسوده و ضعیف از بین میرن جاشون رو درختان قوی و تنومند می گیرن.

    ■حیوانات ضعیف از بین میرن جاشون رو حیوانات قوی می گیرن.

    هر آن چیز ضعیف و فرسوده از بین میره و آن چیز قوی و سالم جاش رو می گیره، خداروشکر با این همه نظم و تکامل وعدالتی که توی جهان هستی وجود داره و برای بهبود جهان هستی باید همچین اتفاقی بیفته.

    چقدر اینجا بهتر و بهتر قانون تکامل رو درک کردم

    تو ذهنم به تصویر در آمد و در گوشم زنگ خورد که مهین تلاش کن تا طلاش کنی زندگیتو و جزء اون یک درصد جامعه بشی وگرنه فاتحه ات خونده شده، خدایا هدایتم کن به راه راست، تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

    یه جمله خیلی زیبا که درک کردم اینه که: کسی که ضعیفه باید از بین بره و این عین عدالته

    “من به جایی که از طوفان‌ها بترسم به فکر بهبود خودم باشم”

    هرکسی که روی خودش کار می کنه می مونه و هر کسی که ضعیفه از بین میره

    هر چی سنگه واسه پای لنگه، چه ضرب المثل به جاییه

    مااگر این دنیا ضعیف باشیم اون دنیامون هم بدتره نه بهتر پس حرکت کنیم به سوی زندگی بهتر

    برای خودم که همیشه یادم باشه می نویسم: خدا احساساتی نیست، دلسوز نیست، خداوند سیستمی است.

    شرک نورزیم و فقط به خدا توکل کنیم نه به غیر خدا

    اگر خدا دستمون رو می گیره برای اینه که قلبمون رو باز کردیم به سمت خدا نه اینکه خدا دلش سوخته.

    خداوند به کسی کمک می کنه که در مسیر درسته

    وقتی ما در مسیر درست قرار بگیریم خدا به ما کمک می کنه وقتی در مسیر غلط باشیم خدا به ما کمک می کنه هیچ رحمی در کار نیست که بگیم خدایا تو به ما رحم کن.

    خودمون رو تقویت کنیم، به خدا توکل کنیم، از شرک دوری بورزیم و توکل کنیم و فقط و فقط تنها بندگی تو رو می کنم و تنها از تو کمک می خوام، منو به راه راست هدایت کن، وقتی اینا رو تو وجودمون درست کنیم خداوند نعمت ها رو به ما میده.

    وقتی به غیر خدا توکل می کنیم ضجر می کشیم و تمامی ضجرهایمان به خاطر اینه که به غیر خدا توکل کردیم، و به غیر خدا قدرت دادیم.

    حالا تو هر زمینه چه در روابط چه در بیزینس چه در سلامتی و… به غیر خدا قدرت بدهیم شرک ورزیدیم.

    خداوند همیشه وعده سلامتی و خوبی و خوشی و روابط عالی و ثروت و .. میده اما شیطان همیشه وعده بیماری و ناراحتی و روابط داغون و فقر و بدبختی و… میده.

    تو هر زمینه ای ضربه خوردیم به خاطر شرکه، بدون استثناء هر بلایی به سرمون میاد به خاطر شرکه، به خاطر توکل به غیر خداست، به خاطر باور کردنه به غیر خدا بوده، به خاطر فراموش کردن خداوند بوده، به خاطر فراموش کردن توحید بوده

    نگاهمون رو نسبت به خداوند تغییر بدیم که هر چقدر ضعیف تر باشم خداوند بیشتر هوامو داره.

    باید روی خودمون کار کنیم تا در مسیر درست قرار بگیریم و هر روز بهتر بهتر و بهتر بشه.

    این فایل رو هزاران بار باید گوش داد و بیشتر تفکر کرد و بعد در مورد زندگی خودمون بنویسیم، من که نیاز به زمان زیادی دارم برای نوشتن، انشالله به وقتش و در زمانش بیام و بنویسم.

    تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

    ما را به راه راست هدایت کن.

    راه کسانی که به آنان نعمت داده ای.

    بهترین ها را از صمیم قلب برایتان آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    محمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1097 روز

    سلام به استاد عزیزم اول از خدا و بعد از شما ممنونم برای این آگاهی ارزشمند که واقعا خیلی بهش نیازداشتم و خدا هدایت کردتمام این مواردی که ذکر کردید درون بنده ایجادشده بود و واقعا نمیدونستم مشکل کارم کجاست که اینقدر هرروز داره همه چیز برام سخت تر و مبهم تر میشه خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به این فایل ارزشمند و شرک مخفی که درونم ایجاد شده بود رو پیدا کردم و فهمیدم که تمام مواردی که ذکر کردید رو داشت درونم شکل میگرفت و خداروشکر خیلی زود فهمیدم مشکل از کجابوده واقعا خیلی ممنونم ازشما بنده اینقدر روی خودم کارکردم که میتونم تشخیص بدم چه حرفی از قلب و الهام انسان میاد و چه حرفی از باورهای شخصی خودش و واقعا تمام حرفای شمارو قلبم کاملا پذیرفت و راحت تشخیص دادم حرفای شماهم تماما از طرف خداوند بوده و هیچ باوری که جامعه به یک فرد تحمیل میکنه درونش نبود واقعا شمارو تحسین میکنم که اینقدر توانستید قوانین خداوند رو درک کنید و ممنونم که این الهامات ارزشمند رو باما درمیون میگذارید واقعا کسی که تومسیر این حرفا باشه این الهامات وقوانین میتونه تمام زندگیشو از این رو به اون رو کنه و از کلی اشتباهات باوری که تمام زندگیش حتی درگیرش بوده خلاص بشه و ایمان بسیار قوی تری به خودش و خدای خودش پیداکنه و منتظر یک اتفاق بزرگ نباشه و ایجادکننده ی یک اتفاق بزرگ باشه ممنونم ازشما خدا بهتون برکت و نعمت بیشتر و آگاهی هرچه بیشتر بده بازهم ازشما ممنونم استادعزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    SMZQ گفته:
    مدت عضویت: 2168 روز

    به نام خدا

    ضمن عرض سلام خدمت استاد عزیز و همه هم سینرژی های عزیز

    در ابتدا می خام در خصوص عزت نفس صحبت کنم…

    چون شخصی که قوانین خداوند رو درک کرده باشه و ازشون به صورت تکاملی، تاکید می کنم به صورت تکاملی استفاده کرده باشه… میتونه ایمان بیشتری به خدا و قوانین همیشه ثابتش داشته باشه و با ایمان و اطمینان و احساس بهتری حرکت کنه!

    چقدرررر زیباست که استاد تعالیم و آموزه هاشون رو با مثال هایی از قوانین طبیعت آمیخته می کنن تا به درک آسانتر و واضح تری برسیم…

    همیشه استاد از انیشتین نقل قول می کنه که مثال زدن تنها راه آموزش دادن هست!

    در این مثال طوفان های شدید استوایی… استاد تمثیل فکر خداوند را خواندن رو باز می کنن که برای من خیلی جذابه! چون کسی که بتونه فکر خدا رو بخونه می تونه آینده خودش رو، اون بیگ پیکچر رو بیشتر و واضح تر درک کنه

    طبیعت طرفدار ضعیفا نیست!! طبیعت طرفدار قوی هاست!!!

    خداوند اینطور عمل می کنه! ما انسان ها فکر می کنیم این ظالمانس!!

    در دراز مدت باعث پیشرفت جهان بوده…

    فکر نکن اگر احساس ضعیف بودن بکنی کمک خدا رو میگیری! نه بلکه باعث ضعیف تر شدنت میشه!

    خداوند هوای کسی رو داره که ایمان داره قدرت داره توکل داره حرکت داره!

    مثال بیزنس ضعیف در شرایط سخت

    کارمندای قوی و ضعیف و اخراج

    ایده اصلی خدا همینه که با از بین رفتن ضعیفا جهان رو گسترش بده

    در مشکلات اقتصادی شرکت هایی که زیرساخت قوی دارن شکوفا میشن و توسعه پیدا می کنن و بیزنس های ضعیف از بین میرن

    خداوند رو به هیچ عنوان، به هیچ عنوان مثل یک مادر مهربان نبینیم که اگر بچه ضعیفی هستیم دلش بسوزه و بیشتر از بقیه بچه هاش به ما توجه کنه! نه اصلا!

    اگر ضعیف باشیم خدا اجازه میده از بین بریم!

    از نگاه خداوند این شیوه ای هست که باعث پیشرفت جهان میشه و جهان همیشه اینطور عمل می کنه!

    در طوفان های اقتصادی اون بیزنس هایی که ایمان ضعیفی دارن سریع نابود میشن اما اون بیزنس هایی که ایمان قوی تری دارن، اعتماد به نفس بیشتری دارن از دل تضادها به میوه ها میرسن!

    خداوند دلش برای کسی که ذجر می کشه اصلا نمیسوزه!

    چون اونهایی که ذجر می کشن مشکل ضعف ایمان دارن و بی ایمانی موجب بدبختیه!

    با ایمان باشی خوشبختی

    فرد با ایمان فرد قدرتمندیه!

    خدا هوای قدرتمندها رو داره!

    حالا ببین چطور می تونی خودت رو قوی تر کنی تا در برابر طوفان ها دوام بیاری و همیشه در همه حال پیشرفت کنی!

    درست مثل خونه ای که ضعیفه و طوفان نابودش می کنه! و خونه ای که قوی هست هیچیش نمیشه!

    توی دقیقه 35:30 استاد در مورد یکی از مهلک ترین باورهای اشتباه صحبت می کنه که من فکر می کنم همه انسان ها در قسمتی از وجودشون این باور مهلک رو دارن!!!

    استاد میگن خیلی از ما در برهه ای از زندگیمون میگیم دیگه الان موقعشه که حسابی پیشرفت کنم! چون حسابی ضربه خوردم از این دنیا، حسابی بدبختی کشیدم و حالا موقعشه که پیشرفت کنم!

    دیگه بسمه دیگه خدا باید اون روی خوش رو نشونم بده!

    یعنی این باور مهلک و مسخره میگه برای اینکه پیشرفت کنم باید قبلش حسابی ضربه بخورم از این دنیا حسابی له بشم! نتیجه این باور چی می تونه باشه؟؟؟

    این جور مواقع اونهایی که پیشرفت می کنن نه به این دلیلیه که خدا دلش سوخته! نه!!!

    بلکه به خاطر اینه که اون فشارا باعث درس گرفتن اون فرد شده و دست از شرک کشیده و دیگه روی دیگران و اتفاقات حساب نکرده و خدا رو پیدا کرده و فقط به خدا وصل شده و اون موقع نعمت ها وارد زندگیش شده!

    خدایا من فهمیدم که همه اونهایی که من روشون حساب کرده بودم! همه اون کارها و مسیرها و ایده هایی که من روشون حساب کرده بودم!! هیچ کدوم نتونستن باعث خوشبختی من بشن بلکه موجب بدبختی من هم شدن!

    چرا؟ چون این یعنی شرک و شرک عامل بدبختیه شرک عامل بد بختیه!!!!!!

    حالا که دلم رو پاک می کنم و فقط خدا رو می بینم و توحیدی عمل می کنم هر کار هر قدم کوچیک کلی نتیجه میده! چون خدا فراتر از عقل انسانی فراتر از تجربیات و اگاهی های قبلی ما راه هایی داره که موجب پیشرفت و نعمت و ثروت و برکت میشه!

    استاد خیلی قشنگ بازگو می کنن که مثلا اگر توی 20 سال بیزنس 5 بار شکست خوردیم، هر بار رو بررسی کنیم میبینیم به خاطر شرک و وابسته بودن به شرایط بیرونی، به اوضاع بازار، دلار و سیاست، منابع انسانی، سرمایه، اصلا وابسته شدن به خود بیزنس بوده که شکست خوردیم!

    من خودم این رو بارها تجربه کردم و بهم ثابت شده!

    به میزانی که وابسته به خدا باشم و هر لحظه هر لحظه هر روز، هر بار که در بیزنس سود می کنیم بگیم خدایا این تو بودی نه مشتری ها! نه این بیزنسم! خدا در همون شرایطی که هستیم هدایت و برکت و نعمت بیشتر رو روانه می کنه!

    حالا خوشا به حال اونی که باور داشته باشه خارج از کارهای فیزیکی و بیزنسی هم که داره خدا واسش ثروت می فرسته! باور داشته باشه ها! اون موقع طرف دست به خاک میزنه طلا میشه!!!!

    خود من در یک برهه ای از زندگیم، صبح اول صبح که تمرین آینه رو انجام می دادم و با خودم و خدای خودم صحبت می کردم و قدرت می گرفتم، وقتی داشتم از خونه می رفتم بیرون و سوار ماشین میشدم برم شرکت، میگفتم خدایا تو وو کرمت!!!

    این صحبت از لحاظ نگاه احساسی به خدا اشتباهه اما فرکانسی که می فرستادم آگاهانه این بود که بابا بنده خدا، خدا بی نهایته هم تواناییش هم لطفش اصلا خدا وهابه نمی تونه نبخشه! بی خیال!!! افکار منفی رو بریز دور نفس عمیق و راحت بکش! آره همینه!!

    همین احساس واسم جریانی از ثروت و نعمت و پیشرفت های تصاعدی رو میاورد!

    الان می فهمم که چقدر مهمه این باورها رو هر روز صبح باخودم تکرار کنم!!

    استاد از دقیقه 50 به یک کلید بزرگ اشاره می کنن! واسه من که کلید خیلی بزرگیه خدا رو شکر

    خیلی از ما وقتی شکست می خوریم تازه می فهمیم و مسیر رو بهبود می بخشیم… قانون موفق شدن شکست خوردن و درس گرفتن نیست! قانون موفق شدن اجرای درس هاست! پس اگر خدا رو درست باور داشته باشم همواره در مسیر درست هستم و بیشتر و سریعتر و اسانتر و با برکت تر پیشرفت می کنم و موفق تر میشم…

    استاد مثال می زنن که برای داشتن یک رابطه عاطفی نیاز نیست شکست بخوری تا بتونی رابطه عاطفه خوبی رو بعدش تجربه کنی!

    واسه من هم همین طوره به لطف خدا حدود 16 ساله وارد رابطه عاطفی شدم و همواره با همسرم رابطه بی نظیری رو دارم و از زندگیم راضی هستم و همیشه به خاطرش شکر گذار خدا هستم…

    دلیلش باورهای همجهت با خواسته من، یعنی رابطه عاطفی شیرین و خوب هست که دارم…

    پس توی بیزنس هم اگر باورهای همجهت با ثروت رو داشته باشم همین سبک تجربیات تکرار میشه…

    چقدر منطق قشنگی بود…

    خدایا شکرت

    ممنونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      علی گفته:
      مدت عضویت: 1688 روز

      سلام داداش گلم

      من اسم شمارو نمیدونم اما از کلام پربار و فهمشده شما،‌ معلومه که چقدر شخصیت عمیقی دارید

      بسیار از کلامتون و آنالیز کردن صحبت های استاد از زبان شما لذت بردم

      خوشحالم که شنیدم 16 ساله با یکنفر هستید و همچنان رابطه عاطفیتون پایدار، پر شور و حرارت و دوست داشتن است

      امیدوارم همیشه همینطور باقی بمونه

      راجب به بیزینس که گفتید خدا وهابه و نمیتونه که بی اندازه نبخشه، باید بگم که متاسفانه اکثر مردم دنیا، خصوصا ما ایرانیا ن تنها باور به فراوانی نداریم، بلکه بشدت باور به کمبود داریم

      یعنی ما هرجا باشیم و دو شخص ایرانی رو ک کنار هم ببینیم و نزدیکشون بشیم،‌میبینیم دارن راجب کمبود صحبت میکنن، و با آبو تاب هرکدومشون با شور و حرارت میخواد ثابت کنه که کمبود های بیشتری داره و زجر های بیشتری کشیده…

      این شاید بزریگ ترین‌پاشه آشیل ما باشه چون میبینم تو گوشتو پوستو استخون همه هست

      و باید بیشتر‌ روش کار‌کنیم…

      ممنون از کامنت زیبا و بجای شما️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 712 روز

    سلام عیلکم

    الهی که وجودت پر از نور باشه

    داشتم شعری از مولانا میخوندم که یاد این فایل افتادم و یک خاطره در ذهنم پلی شد و گفتم بیام اینجا رد پایی بزارم…

    به هر چیزی آسیبی کنی آن چیز جان گیر

    چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی

    دوم دبیرستان بودم که تصمیم گرفتم مدرسمو عوض کنم. مدرسه ی خوبی بود ولی بخاطر افزایش تعداد دانش آموزاش و کوچیک تر کردن کلاساش باهاشون خدافظی کردیم.

    مدرسه ای که بهش منتقل شدم چندان تعریفی نمیکردن (برخلاف مدرسه قبلیم که کل شهر میگفتن خوبه) ولی خب ما از روی احساس درونی اومدیم ثبت نام کردیم.

    همون روزای اول متوجه تفاوت جو بین بچه ها شدم. ولی یک عزیزی از همان روز اول برام یکخورده بیشتر ناهماهنگ اومد. بعد از مدت کوتاهی که گذشت متوجه سندروم کمبود ادب و شخصیت در این بزرگوار شدم. شوخی های بیجا وسط کلاس، تیکه پروندن به معلم،تمسخر بچه ها، القاب زشت دادن به بچه ها تنها بخش کوچیکی از بروز های این سندروم بود . نکته ی جالبی که بود خیلی از معلما وقتی تیکه میپروند نه تنها چیزی بهش نمیگفتن بلکه حمل بر بامزگی طرف میکردن. حالا علت چه بود؟چون باباش یه جایگاه اجتماعی خوبی داشت و آدم مثلا پولداری بود.

    حتی اغلب بچه های کلاس هم ازش حساب میبردن و یجورایی ازش میترسیدن.

    وقتی زنگ تفریح میشد بچه ها سریع وسایلشونو جمع میکردن تو کیفشون . چرا؟ چون ما گاهی در زنگ تفریح ها مراسم شبیه سازی جنگ جهانی دوم رو داشتیم. البته که سلاح ما کتاب ها و جامدادی ها قمقمه ها و خلاصه هرچی روی میزا باشه و بشه پرتابش کرد استفاده میشد. ولی خب من چنان تو کلاس اقتدار نشون داده بودم که وقتی کتاب دفتر و خودکار بقیه رو زمین پلاس میشد و صندلیا اینور اونور میشد صندلی من اون وسط خیلی باکلاس و تمیز بدون اینکه کسی بهش دستی بزنه مونده بود.

    کاری باهاش نداشتم زیاد سعی میکردم توجه نکنم

    من کلا آدم خیلی آروم و متمدنی بودم

    خب اون هم اگر به کل کلاس فحش میداد به من چیزی نمیگفت اگر به همه دستور میداد به من نمیتونست. بخاطر نحوه ی حرف زدنم بخاطر نحوه ی رفتارم و چمیدونم شاید بخاطر ارزش زیادی برا خودم قائل بودم.

    یک روزی طبق همیشه و سهل گیری یکی از معلما وسط کلاس داشت جفتک مینداخت دقیق یادم نمیاد چی گفتم ولی یچی تو مایه های مثلا خودتو نشون دادی بشین دیگه.

    بعد شروع کرد به گفتن خاطره ی بچه ای که چون مثلا به پروپاش پیچیده بود زده بود پای اون بچه شکسته بودو یه نگاه به من کرد.

    فکر میکنید ترسیدم؟ نخیر بلکه خودم رو برای یه فایت قشنگ آماده کردم. (البته نه فایت فیزیکی:)). اتفاقا اونجا بود که فهمیدم ادبی که مامانم یادم داده رو باید برای مدتی بزارم پشت در کلاس.

    و شروع شد

    من یه عدد بچه به اصطلاح سوسول با اونی که به کل آداب زورگویی و پرویی مسلط بود

    وقتی چیزی میگفت جواب محکم و سربالا میدادم

    منم یادگرفته بودم.

    یادمه یبار آزمونی رو با تقلب 70 زده بود و من 40 زده بودم داشت جلو معلم فیزیک میگفت اره کل کلاس ..نام یک حیوان.. ان و من باهوشم و اینا

    اون روز قرار بود همون آزمون تحلیل کنیم به سرم زد که از دبیرمون بخوام این عزیزمون بیاد تحلیل کنه و اون پذیرفت و رنگ این دوستمون پرید.به تته پته افتاد و هیچیک از سوالات آزمون رو نتونست حل کنه چ برسه به تحلیل

    و راهش این بود تو جمع آزارش میدادم

    اوایل که ازش بوی آسیبی حس میکردم شروع کرده بودم به قوی بودن و نشون دادن قدرت

    ولی بعد مدتی به خاطر تشویق بچه ها اذیتش می کردم . شده بودم اون دختر قوی کلاس که کسی حق چپ نگا کردن بش نداره.

    حالا نمیگم کارم درست بوده ولی چیزی بود که سر خم نکردم.لحظه ای به جایگاه باباش نگاه نکردم.

    من همونی که مامانم فکر میکرد زیادی لوس بار اومده. تونسته بودم رفتار های یه قلدر رو توی کادر بندازم و در مقابلش محکم بایستم.

    دیگه به بچه ها دستور حل تمریناتش رو نمیتونست بده. دیگه نمیتونست وسط کلاس لم بده. دیگه نمیتونست وسط کلاس خیلی راحت با بچه ها بد صحبت کنه. دیگه نمیتونست بحثای کلاس رو به حاشیه بکشه و کلی وقت کلاس بره.

    اولایل سال من میخواستم از دستش سر به بیابون بزارم ولی اواخر سال اون از مدرسه رفت :) فکر نمیکنم در 12 سال تحصیلیش کسی اینقدر مقابل قلدری هاش سینه سپر کرده باشه

    درس فوق العاده خوبی بود من جدی لازم داشتم که از اون حالت زیادی توی چارچوب اخلاق بودن دربیام . و بعد از اون ماجرا چقدر اعتمادبفس من بیشتر شد.

    بله دوستان به هرچیزی آسیبی کنی آن چیز جان گیرد

    من جان گرفتم و اصلا توانایی های جدیدی رو در وجودم کشف کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    یاسمین جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 647 روز

    سلام تمرین این جلسه:

    1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟

    جواب: دلیل تقلا های من به خاطر این بوده که فکر میکردم باید حتما بلا سرم بیاد تا موفق بشم. توی بیزنس اول باید مشتری نداشته باشم و از بقیه بخوام برام تبلیغات کنن یا همون ک استاد گفتن اول خاک بخورم و یا چشمم به دست بقیه باشه تا دلشون بسوزه و کمکم کنند تا پول دربیارم و پیشرفت کنم چون دختر کم سن و سال هستم و بیزنس خودم رو تو بازار راه اندازی کردم. عجله هم خیلی میکردم و تصمیمات عجولانه میگرفتم و پشیمون میشدم!

    دلیل یکسری موفقیت هام این بوده که از درون احساس خود ارزشمندی کردم و به خداوند توکل کردم، سعی کردم تکامل رو رعایت کنم و عجله نکنم

    2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟

    مواردی را ذکر کنید که: با وجود نشانه های بسیار خداوند برای تغییر و بهبود ضعف های شخصیتی، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه می دادید و منتظر نتایج متفاوت از قبل هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که:

    خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؛

    یا درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؛

    جواب: مثالی که همیشه میزنم برای خودم و شاید قبلا در کامنت ها نوشتم درمورد رابطه عاطفی هست. وقتی 22 ساله ام بود از نظر شخصیتی مثل الان خیلی قوی نبودم و با خاستگاری که داشتم میخاستم ازدواج کنم اما به دلایلی این ازدواج کنسل شد و من خیلی از نظر احساسی ضربه خوردم و روزای بدی رو میگذروندم و خودمو گناهکار میدیدم و اذیت میکردم. فکر میکردم با اذیت کردن خودم خداوند منو میبینه و کمکم میکنه اما روز به روز حالم بدتر میشد و زجر بیشتری میکشیدم. هیچ اعتماد به نفسی برام نمونده بود و عرت نفسم با خاک یکسان شده بود جوری که فکر میکردم از اون بدتر دیگه نمیشه و بعد تصمیم به تغییر گرفتم و البته به این نتیجه رسیدم چون اون بلا سرم اومد من پیشرفت کردم و وارد یک رابطه عاطفی خیلی خوب شدم و اگه اون اتفاق نمیفتاد من شاید تعییر نمیکردم و این نگاه رو دارم که تا بلا سرم نیاد ، درست نمیشم و یا درس نمیگیرم از زندگی یا یاد نمیگیرم هیچ چیزی رو!

    3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟

    مواردی را ذکر کنید که: در مواجهه با تضاد، پیغام خداوند را فهمیدید، تغییرات و بهبودهای لازم را ایجاد کردید، هر بار سریعتر از قبل نشانه ها را تشخیص دادید، هر بار شرک ها را بیشتر تشخیص دادید و به اجرای توحید در عمل نزدیک تر شدید، به صورت مستمر باورها و عملکرد خود را بهبود بخشیدید و به همان نسبت، هم هدایت ها شفاف تر شد، راهکارها سریعتر آمد، تضادها به نفع شما تمام شد و حل آن مسائل، شما را در تمام ابعاد رشد داد.

    فکر میکنم در حال حاضر شرایط به همین صورت هست که من مجدد در رابطه عاطفی فعلیم به تضاد برخوردم و به جای اینکه از خودم ضعف نشون بدم و حالم بد بشه و مثل قبل رفتار کنم دارم روی شخصیت و افکارم کار میکنم. به پارتنرم وابسته نشدم و با هم حرف زدیم که اگر باید در کنار هم قرار بگیریم همه چیز خوب پیش میره در غیر این صورت مسیرمون با خوشی و آرزو برای موفقیت و خوشبختی دوتامون و با دل خوش از هم جدا میشه حداقلش اینه ک در آینده برای تلاش نکردن پشیمون نمیشیم

    درعین حال که دوتامون این رو قبول کردیم داریم روی شخصیتمون کار میکنیم و من روی بیزنس خودم تمرکز دارم و دارم هر روز بهبودش میدم و از خداوند میخوام تا باز هم منو هدایت کنه

    این ماه که سعی کردم روی باور هام کار کنم با اینکه سفارش چندان زیادی نداشتم اما پول عایدات، برق، مواد اولیه ام برای ماه بعدی رو بدست اوردم و غیر از اون پول عایدات یکماه گذشته، مالیات و حسابدارم رو پرداخت کردم اونم از درامد قنادی خودم و میدونم تاثیر کار کردن روی افکارم هست و اتفاقات قشنگ دیگه ای که در کنارش افتاده برام و این تضادی هم که برخوردم مطمعنم که باعث پیشرفت من و آسوده تر زندگی کردنم میشه!

    4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟ میخوام قانون خداوند رو بیشتر درک کنم و طبق قوانین پیش برم و محصولات رو جدی تر پیش ببرم و روش کار کنم و بیشتر بنویسم تا خودم رو بیشتر بشناسم

    برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند و ایجاد عملکرد توحیدی چیست؟ کار کردن روی باور هام با استفاده از محصول احساس لیاقت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: