آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Mansoure گفته:
    مدت عضویت: 847 روز

    سلام

    مصطفی هستم

    با اینکه دو سه ساله که با این سایت و این آگاهی ها آشنا شدم و چندین محصول رو هم خریدم ولی این اولین کامنتی هست که مینویسم.در طی این سالها نتایج عالی بون اما مهمترین باوری ک من همیشه آگاهانه سعی میکنم اون رو اصلاح کنم و به سرعت بر میگردم به همون باور گذشته ام نگاهم نسبت به خداوند هست.اون بتی که در ذهنم ساختم اون توانا و قادری ک بیرون از منه و کنترل زندگیم به دست اونه!!!بارها و بارها آگاهانه این آگاهی ها رو به یاد میارم اما واقعا اون بت ذهنیم نیازمند تبر ابراهیمه. چون هرچی به خودم میام میبینم من باز آویزون اون خدای بیرونم خدای پدرم و پدرانم اون خدای دلسوز و مهربانی که هوای بدبخت بیچاره ها رو داره اون خدایی که چشم و گوش و عقل و احساس انسانی داره اون خدایی که خودش همه چی رو واسه بدبختا درست میکنه اون خدایی که اگه میلش باشه بهم پول میده اون خدایی که باید بترسم ازش از خشم و ناراحتیش و عاشقش هم باشم اون خدای عذاب گر و هزاران برچسبی که بهش میزنم.واقعا دفتر ها پر کردم و چقدر این نوع فایل رو گوش کردم اما در کوچکترین نا آگاهی باز نگاه میکنم میبینم چسبیدم به همون بت ذهنیم.یکی از مهم‌ترین باور هایی که در من باید اصلاح بشه همین باوره و این نگاه استاد چقدر منطقیه چقدر منو از هزاران سوالی ک در سرم از گذشته ها بوده رو جواب داداه و چقدر به من کمک میکنه که خودم و این نیروی کیهان این انرژی بوجود آورنده و این قانون مندی و سیستمی بودن رو هر روز کمی بهتر درک کنم و خودم و قدرت درون خودم رو بهتر بشناسم و رشد کنم

    اما اعتراف میکنم برای من شکستن اون بت ذهنی ک ساختم سخته. اصلا با شنیدن یا گفتن کلمه خدا اون بت شکل میگیره و من اکثر اوقات آگاهانه از این کلمه استفاده نمیکنم تا روزی ک با تکرار و تمرین جایگاهش بهتر بشه و میدونم بزرگترین کمک رو به من میکنه

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    رامین نهفت گفته:
    مدت عضویت: 215 روز

    این که میفرمائید جهان ضعیف هارو کنار میذاره و قدرتمندترهارو پیشرفت میده و مثالی به غزال و شیر زدید خب اون غزال در مقابل شیر چطور میتونه قدرت داشته باشه؟

    هر کاری کنه زورش مگه به شیر میرسه؟

    پس چطور میگید جهان برمبنای ظلم نیست؟

    یا اینکه گفته میشه هر آدم خالق زندگی خودش هست و با افکارش زندگیشو میسازه پس تکلیف اون طفلی که با معلولیت یا هر عیب دیگه به دنیا آمده چیه؟

    مگه اون خواسته یا فکر کرده که اینطور بشه؟

    ممنون میشم راهنماییم کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2476 روز

      سلام قیاس شما درست نیست

      شیرها رو با شیرها و غزال ها رو با غزال ها بسنجید

      غزال تیزپا طعمه شیر نمیشه مگر مریض یا پیر بشه ولی غزال ضعیف که تیزپا نیست طعمه میشه و نسلش‌کمتر گسترش پیدا میکنه

      انسان ها رو با انسانها داربم مقایسه میکنیم

      نه انسان ها رو با ادم فضایی ها

      پس مثال صحیحی هست

      انسانها بین همدیگه اگر ضعیف باشن از بین میرن

      و ضعف‌ جسمی زیاد منظور نیست

      بلکه ضعف در تقوا و‌کنترل ذهنه

      درمورد انسان معلول‌ نمیتونیم نظر بذیم چون در حیطه اگاهی ما نیست پس وقتی دانستن و ندانستن علت معلولیت برای ما ناشناخته و البته نا مربوط هست چرا وقتت رو براش میذاری

      اگر هم خودتون دچار معلولیت هایی هستید قطعا جای پیشرفت در گرید خودتون رو دارید و اگر اشناهایی هستن که معلولیت دارن رو‌میشناسین بهتره تمرکزتون رو بردارید و قضاوتی درمورد اونها نداشته باشین

      پیشنهاد من اینه تمرکزتون رو بدارید روی چیزی که رشد شما رو در پی داره و بهتره اگاهی های abasmanesh.com

      این قسمت از صحبت های استاد رو گوش بدین

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رامین نهفت گفته:
        مدت عضویت: 882 روز

        ممنون از پاسخ شما

        حقیقتا خیلی دوست دارم اینطور ببینم و زندگی کنم ولی چیزی که چشم و منطقم میبینه اینطور نیست

        در این دنیا بعد از 40 سال زندگی واقعا هیج جا عدلی ندیدم غیر از تئوری های قرآن اما در عمل عدل مشاهده نمیشه

        هیچ کسی سر جاش نیست

        شما نگاه کنید حتی در حیات وحش و جهان خارج از انسانی هم ظلم و جنایت حرف اول رو میزنه

        همیشه به خودم میگم یعنی واقعا برای خدا کاری داشت همونطوری که فیل با این جثه گیاه میخوره خب شیر و پلنگ هم گیاه خوار میکرد که اینقدر خون و خون ریزی رخ نمیداد…

        نمیدونم حس میکنم شاید بیشتر چیزی شبیه به شانس و اقبال در این جهان برای برخی حکم فرماست و واقعا برخی دست به خاک میزنن کیمیا میشه و برخی صبح تا شب هم جون بکنند فقط رد کردن یک مشکل بدنبال مشکل بعدی…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          Smaeil rostami گفته:
          مدت عضویت: 556 روز

          رامین جان سلام

          یه کامنت برای گفتن همه گفتنی هاکافی نیست

          ولی در حد بضاعت

          میخوام براتون بندیسم

          شما گفتید توی چهل سال عمر و من هم چهل سالمه و خیلی از سالهلی عمرم رو مشابه شما فکر کردم و خیلی هم پیش رفتم تا جایی که شاید فکرشو نکنید ( مثل زدن یه پیج برای ترویج افکار بیمارم در ده دوازده سال پیش ایجاد کرده بودم توی فیسبوک که انشااله خدایی که به مسیر درست هدایتم کرد همون خدا از سر تقصیراتمم بگذره آمین ) دلیل حال دل شما نشستن و بودن توی جای اشتباهه ! دوست خوبم فرض کن انسان وجود نداره و یا دخالتش در طبیعت صفر هستش

          باور کن چرخه طببعی و تکاملی طبیعت که شما از شیر و غزال مثال آوردید نه تنها ظالمانه نیست که بخشی از چرخه تکاملی طبیعته و باعث انقراض و حتی کم شدن اون جانداران نمیشه ولی اگر گوشتخواران نبودند طبیعت و مراتع و جنگل ها اشباع میشد و به حالت انفجار میرسید.

          و در باره معلولیت گفتید باور کنید معلولیت محدودیت نیست و اتفاقا به دلیل ایجاد نوعی تمرکز در فرد شانس اون شخص رو برای نسبت به افراد عادی بیشتر هم میکنه و با یه سرچ کوتاه یا توجه اجمالی به اطراف میشه این رو به خوبی فهمید مثل خیلی هنرمندان و افراد توانمند توی کشور خودمون یا خارج مثل نیک ویچ که دو دست و دو پاش از بیخ قطعه و ببینید چه زندگی باشکوهی داره با چه باورهای محکمی و بدونید که برداشت احساسی شما نه تنها کمکی به شما نمیکنه بلکه باعث عقب نگه داشتنتون میشه ؛ باور به شانس به نظر من بی احترامی به خدای بزرگه

          ما چون‌از ریشه و عمیق تر به مسائل نگاه نمیکنیم پس نمیتونیم مسائل رو به درستی درکش کنیم .

          شاگرد که آماه شد معلم خودش پیدایش میشود / اگر قلبا قصد فهمیدن داشته باشید خدا افراد و شرایط رو برای کمک شما به درک شما میفرسته.

          در پناه الله مهربان باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            رامین نهفت گفته:
            مدت عضویت: 882 روز

            ممنون از پاسخی که دادید.

            من آدم غیر منطقی نیستم ولی هنوز نبودن عدل و سر از حکمت خیلی چیزها درنیاوردن برای من مساله بررگی است.

            مثلا در کار خودم من خب تحصیلات موسیقی دارم و شاید بیش از بیست سال در این کار زحمت واقعی کشیدم و خوب رو از بد در این کار تشخیص میدم.اما واقعا به جایگاهی که متصور بودم نرسیدم و این در حالی است که میبینم هر روز یکسری آدم که میدونم و میشنوم که اصلا در این راه زحمتی نکشیدن و تحصیلات و سوادی هم ندارند به چه جاها یا سالن ها یا درآمدهای هنگفتی میرسند و به اندازه دو نسل بعد از خودشون هم درآمد کسب میکنند.امیدوارم نگید که مثلا تو از کجا میدونی شاید اون هم زحمت کشیده نه من میدونم که نه سوادی نه تحصیلاتی و نه هیچ چیز مرتبط دیگری پشت این موفقیت غیر از شانس و اقبال و پول و پارتی نبوده و نیست که اگر اینطور نبود الان وضعیت موسیقی در کشور به اینگونه نبود.

            حالا این فقط در شغل و حرفه من بود و چه بسیار افرادی که پشت میز و صندلی های نشستن که هرگز لیاقت آن میز را ندادن و افراد لایق مثلا روی ماشین باید بره و کار کنه…

            نمیدونم واقعا دوست دارم بگم عدل هست ولی چیزی که به چشم میبینیم مغایر با تمام چیزی است که در قرآن آمده…

            اگر هم قانون دنیا این هست که هر کی فقط فکر مثبت داشته باشه و خوب بتونه تصویر و رویاسازی کنه به هر چی بخواد میرسه بدون هیچ لیاقت و یا سنواتی در اون کار خب اینجا باز هم عدل داره زیر سوال میره…

            در مورد مثال شیر و غزال هم حقیقتا قانع نشدم.

            باز هم میگم چه دلیلی داره هر روز این همه حیوان بی دفاع توسط حیوانات وحشی و قدرتمند دیگه با بدترین وضع شکار بشن؟خب این در دنیای ما هم دقیقا اتفاق میفته دیگه.مگه فلان کشور متجاوز هر روز ظلم و جنایتش بیشتر نمیشه و مگه فلان کشور یا مردم مظلوم تر هر روز بدبختر و خانواده هاشون داغ دار تر نمیشن؟یا فلان رژیم بر سر ملتشون زور و جنایت میکنند و هر روز هم در بقائشون بیشتر افزوده میشه…

            نمیدونم دلیل اینکه این چیرهارو اینجا نوشتم قطعا مخالفت نیست بلکه دوست دارم آگاه بشم ولی متطقی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      ملیکا ملازاده گفته:
      مدت عضویت: 276 روز

      سلام ودرود

      استاد در همین فایل اشاره کردند به آیه قرآن، هر خیری به شما رسد از طرف خداوند است

      وهر مصیبتی به شما برسد “بما قدمت ایدیهم”

      بواسطه کارهایی که انجام دادید

      سوال شما، سوال چند سال پیش من بود خوشبختانه به این جواب رسیدم خداوند جز خیرونیکی برای بنده هاش چیزی نمیخواد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    لیلی سعادت گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    سلام استاد عزیزم …

    چقد وایب و فرکانس متفاوتی از این دوتا فایل اخر که گذاشتید ازتون میگیرم

    لازمه موفقیت شکست نیست …

    به به چ باور قشنگی چ دیدگاه قشنگی چ آگاهی جدیدی که امروز یاد گرفتم

    از بچگی این کردن تو مغزمون که باید بارها شکست بخوری تا یکبار موفق شی انقد بدهکاری قرض و سختی بکشی تا پول خوب دراری که چی قدر بدونی

    انقد باید صبح تا شب درس بخونی از تفریحاتت بگذری تا کنکور رتبه خوب بیاری

    چقد باورهای محدود کننده به خورده ما داده شده توسط مدارس و جامعه چقد باید رو خودمون کار کنیم این ترمز های مخفی پیدا کنیم

    چقدر لذت بردم از این فایل و‌کامل درکش کردم

    من جزوه اون دسته از ادم هایی بودم که باید یکم چک لقد میخوردم تا به خودم بیام البته خدارشکر زیاد نبود و زود فهمیدم ی جایی کار میلنگه که اینجوری ناجالب داره پیش میره همه چیز خدارشکر مسیر و پیدا کردم هدایت شدم ب این سایت راه درست پیدا کردم

    ممنونم ازتون بابت این فایل بی نظیر و اگاهی های ناب

    تصمیم دارم رو خودم بیشتر کار کنم باور های توحیدی مو قوی تر کنم سپاسگذارتر شاکرتر باشم تمرکزم ببرم رو زیبایی ها و افکاری که بهم حس بهتری میده و درنهایت تقوا داشته باشم ذهنمو کنترل کنم ایمانمو قوی تر کنم

    تا همه چی همون بار اول خوب پیش بره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ابوالفضل نادی گفته:
    مدت عضویت: 644 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استادعباسمنش وخانم شایسته عزیز

    من تا قبل از شناختن استاد وشنیدن این آگاهی ها به خاطر اینکه در یک شهر بسیار مذهبی بزرگ شده بودم در مورد پیشرفت و موفقیت در زمینه های مختلف که هیچی در مورد خیلی از مسائل زندگی هم به ما باور های اشتباهی انتقال داده بودند واین باورها از بیس زندگی منرو به سمت اشتباه میبرد باور های مثل اینکه در دوماه سال یعنی محرم و صفر کلا غمگین و بدبخت باش در بقیه سال هم خوشبخت وشاد نباش و اینگونه امام حسین و خداوند دلشان برای تو میسوزد دوست تورامیگیرند وبه تو کمک میکنند ولی بعد از برنامه های شما فهمیدم که امام و بالاتری وبرتری از من انسان وجود ندارد و خداوند برای ارتباط با بهترین مخلوقش نیاز به واسطه ندارد و فهمیدم که هر چقدر شادتر زندگی موفق تر سالم تر ثروتمندتر وله خداوند نزدیکتر .

    و در مورد این فایل من افراد بسیار زیادی را دیدم که مثلاً در طوفان های اقتصادی وقتی شخصیت ضعیفی داشتن کسب و کارشان از بین رفته و بعد ازان به جای جمع جور کردن زندگیشان به سمت نضول گرفتن قرض کردن وغیره افتادن و بعد زندگیشان زن وبچشان را از دست دادند خودشان هم نابود شدند و کسانی را هم بلعکس بعد از آن نابودی تصمیم گرفتن قویتر شوند وار اشتباهاتشان درس بگیرند و خیلی خیلی موفق تر شوند .

    پدر ارتباطات هم همین طور کسانی را دیدم که در ارتباط با یک فرد دیگر وقتی بهشان بی توجهی شده یا تحقیر وخیانت ویا کلا کنار گذاشته شدند به علت شخصیت مشرک و نداشتن احساس لیاقت و شخصیت ضعیف به اعتیاد مواد مخدر مشروبات الکلی قرص و غیره رو آورده آمد و زندگیشان را نابود کرده اند و برخی دیگر هم در این شرایط کلا زندگیشان از بیس تغییر کرده ویک انسان موفق ثروتمندو ورزشکار و مستقل شده و اگر آن کسانی که در رابطه با آنها بوده آمد بخواهند هم به آن رابطه برگردند هم نمی‌توانند چون از هر لحاظ دیگر با آنها هم سطح نیستند و این کار طبیعت و مشیت خداوند است .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سیدجواد حسینی حتکنی گفته:
    مدت عضویت: 1091 روز

    ازش پرسیدم که خدا تو کیه مکثی کرد و بعدش با سوال جواب داد که خدا تو کیه کهخ من گفتم مادربزرگم که قرار برام غذا درست کنه چون مادر بزرگم داخل یک سیستم هستش و توی این مدار و توی اون لحظه مادر بزرگم بالاترین تصویری از خدا میتونستم داشته باشم تصور کردم و اینم بگم که دیدگاه خداوندی بهش نزدیکم مانند سیستم داره عمل میکنه من دیدم از سیستم بهودن اینه و سعی میکنم به سیستم توجه کنم تا خود مادربزرگم چون مادرم بعد از شندین این موضوع چندین بار بار ها و بار ها با صدای بلند گفت استغفرالله استعفرالله و تازه بچه داییم اینجا بود که توضیح کوتاه در مرود این شخص بدم و افراد راواشناسی ثروت یک جلسه 25 دیده باشن میدونن که باید بپول راحت باشیم نه اینکه خرج نکینم بلکه باهاش راحت باشیم و اینم نباشه تا داریم خرج کنیم و ی پول پایه ای باشه تا لحظه مرگم باهامون باشه و از اون اعتماد بنفسی ایجاد میکنه بخواد ثروتمند بیشتر یرا خلق بکنمو اینم از دوست عزیزمون اما ویژگی بهتری و نعمت ها امده بیشتر از بالا بوده و تازه یا اصلا بلای نبوده و تازه داره با شیب ملایم رشد میکنیم ماند رشد امباپه و عزیزان مانند مسی و تام بریدی ها و خود استاد یا دووستان نزدیکی دورم هستهخ اینا سیستم دارن و تیو سیستم بزرگترین دیدی میتونن تصور کنن یک چیزی نمیدونم اما با توجه به شرایط زمانی و مکانی تغییر خواهد کرد تصور میکنم مهم ترین موضوع توی سیستم اینکه که کسی خودش از اون جدا ندونه و داخل هم باشن و جمله ای که روش حساسم حتی عزیزترین کسانم اینو بگن یا رفتار سریع یا بصورت ارام ارام با شیب خلاف پیرشفتم عمل میکنم چون میدونم این یک ویروس یک انگل یک چیز بد بوی باید برای مراقبت مثل سرمایی زیاد یا کگرمایی زیاد از خودم مراقبت کنم و سعی خودمو میکنم توی این موضوع که اصلاح بزنم.

    امیدوارم بتونید از این تجربه برای یک زاویه دیدی هم به شما هم به من بتونه کمک کنه که برای من عمیقتر بشه و برای شما که امادهی و دنبال نشانه ای بدردت بخوره

    جوادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهدی ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1134 روز

    اوسااااااااااااااااااااااااااکریمممممممممممممممممم

    عاشقتییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم

    بازززززززززززززززززززززم اسسسسسسسسسستاد

    بزرگواررررررررررررررررررعاشقتیمممممممممممممم

    سلام خدابرشماوخانم شایسته عزیزوهمراهان

    گرامی‌‌.

    1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟

    جواب؛ یعنی هروقت توجه کردم به باورهای توحیدی،وتمرکزکردم به خدای درونم وهمفرکانس شدم باخداوندوازخدادرخواست کردم وخودرومحتاج رَب کردم وگفتم من به درگاه توفقیرم وعاجزم همیشه موفق بودم واونجاهائی که منم ،منم کردم وباذهنم جلورفتم موفق نننننننننببببببودمممم وقتی سیمم وصل شده وذهن روبهش منطق دادم اوکی شدم خدایاشکررررررررررررررررروسپاسگزززززززاررررررررمم

    2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟

    جواب؛قبل ازآشنائی باسایت وطی نکردن تکاملم واقعاتودرودیواربودم استادعزیزم آدمی بودم مرتب نمازهای اول وقت،روزه بگیرخفن 2روزسحری نخورمعده داغون،آدم درگیر،بحث کردن مذهبی درهیئتها،ووو…استادعزیزبزرگوارنمیخوام انرژی منفی بدم عاشقتم خودتون استادین وعاقبت منفی 500م درسال تقریبا90یعنی خداروطوطی واریادگرفته بودم خدا،خدا میکردم وهمیشه طلبکارازخدا وو..رَب استادعباسمنش منوببخش

    عاششششششششششقتیممممممممممممممم

    ؛

    3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟

    جواب؛ استادبزرگوارپاداشی گرفتم که نمیشه روش قیمت گذاری کردمهرومحبت خداافتادبه

    دلم یعنی اینکه خداهمه چیزروبه خاطرمن آفریده ومن روبه خاطرخودش که جهان روازچشم من ببینه …

    عین الله

    اذون الله

    یدالله

    بنده من؛ازمن، فرمان برداری کن،تا تورا مِثل خودیامَثَل خودبگردانم.

    ماخلیفه الله هستیم ماشاه میوه ای مثل گلابی

    هستیم ازهوای نفس پیروی نمیکنم وفرمان خدا می بَرم به جای میرسم کارخدائی میکنیم

    اگرانسان به مقام خلیفه اللهی وجانشین ونمایندگی خدانرسد،آدم نمیشود (کتاب شیخ خیاط) استادعزیزممممممممممم عاشقتمممممم

    4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟

    برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند و ایجاد عملکرد توحیدی چیست؟

    1_جواب؛تصمیم من به لطف الله تازنده هستم شهودی زندگی کنم .

    2-درمسیرباشم وتکررررررررررررررررررررررررررررارررررررررررررررررررررر

    3_روابط عاطفی ،مالی،جسمانی،شخصیت

    برداشت من؛

    زندگی کردن توحیدی

    تقوا؛کنترل ذهن

    گذشت درشرایط طوفانی

    خوش اخلاق بودن

    نچسبیدن به دنیا (یعنی بت درست کردن)

    احساس خوب ؛اتفاقهای خوب

    کمتربخوابم

    کمترحرف بزنم

    کمتربخورم

    درهمه جا اون منه من اونم به شرط پاکی دل و نساختن بُت ورَب رودیدن سپاسگزارم

    وَمَن اَحسَنُ دیناً مِمَّن اسَلمَ وَجهَهُ لِلّهِ وَ هُوَمُحسِن وَاتَّبَعَ مِلَهَ اِبراهیمَ حَنیفاً وَاتَّخَذَاللّهُ اِبراهیم خَلیلًا

    کدامین آئین نیکوترازدین کسی است که روی به خدا بیاورددرحالی که نیکوکاراست ودین ابراهیم یکتا پرست راپیروی کند؛ همانا (بدانیدکه) خدا ابراهیم رادوست خود گرفت.

    سوره نسا آیه 125

    درخدا شادباشیم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سید عبداله حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1961 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان.

    سلام به استاد بزرگوار و توحیدی

    استاد جان شما واقعا بی نظیر وفوق العاده هستید

    من هر چی میام جلوتر و کارکرد جهان هستی را مورد بررسی قرار می‌دهم می‌بینیم شما خیلی خوب تونستید قوانین را در عمل نشون بدید خیلی خوب

    ورودی های ذهنتون را بهتر از هرکس کنترل می‌کنید و به همین خاطر زندگی متفاوتی دارید و

    این خودش قابل تحسین و ستایش هستش.

    دیدگاه من از خداوند زمین تا آسمان تغییر کرده، جوری که وقتی به خداوند فکر می‌کنم به سیستمی بودن خداوند فکر میکنم که اگر من از زندگی لذت ببرم اتفاقات خوب برام می‌افته فارغ از این که گذشته من چی بوده و این را بهش میگن عدالت واقعی تو قوانینش دلسوزی ای وجود ندارد که ظاهر داستان خیلی بی رحمانه به نظر می‌رسد که من هنوز با این جور تفکر مشکل دارم که البته می‌تونم بگم خیلی، خیلی بهتر شدم و باز هم باید کار کنم‌ چون من برا خونواده ام خیلی آدم دلسوزی

    هستم‌ جایی همه زندگی ام برا راضی نگه داشتن اونا بوده.

    مطلب بعدی در مورد سیل و طوفان باوری که در وجودم نهادینه کردم‌ و مشکلی هم باهاش ندارم اینه که خداوند داره طبق قوانین کار خودش را انجام میده یعنی در حال تغییر وتحول و گسترش

    هستش و کاری هم به آدم ها نداره که ما اسمش را گذاشتیم بلایای طبیعی، برامون کلی پیامد های خوبی دارند که استاد تو این فایل، تو صحبت های

    دوستش خیلی عالی پیامد های طوفان را گفتند.

    خدا یا شکرت به خاطر قوانین بدون تغییری که وضع کردی که تمام قدرت و نعمت ها از آن تو می‌دانم،

    جز تو کسی را ستایش نمی‌کنم و جز تو از کسی یاری نمی‌خواهم.

    سپاسگذارم استاد عزیزم به خاطر قوی بودن و دیدگاه‌های

    توحیدی ات خیلی عاشقتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    علی نگهداری گفته:
    مدت عضویت: 272 روز

    به نام خدایی که هرآنچه دارم ازاوست

    سلام خدمت استادعباسمنش عزیز

    أحسنت به شماخداخیرتون بده

    الهی صدهزارمرتبه شکربابت اینکه منوهدایت کرداین فایل روببینم

    بخداهمه چیزذهن وباورهست

    بااستفاده همین باورهاوذهن به لطف پروردگارعزیزم پروردگاری که ماروخالق زندگیمون آفرید رابطه ام بانامزدم خیلی بهترشده و100٪ازاین بهتروعاشقانه ترهم خواهدشدچون تومسیردرست قرارگرفتم ولاجرم نتایجم خیلی خیلی عالی خواهدبود

    الهی صدهزارمرتبه شکرت بابت رابطه شیرینم باهمسرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 712 روز

    سلام عیلکم

    الهی که وجودت پر از نور باشه

    داشتم شعری از مولانا میخوندم که یاد این فایل افتادم و یک خاطره در ذهنم پلی شد و گفتم بیام اینجا رد پایی بزارم…

    به هر چیزی آسیبی کنی آن چیز جان گیر

    چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی

    دوم دبیرستان بودم که تصمیم گرفتم مدرسمو عوض کنم. مدرسه ی خوبی بود ولی بخاطر افزایش تعداد دانش آموزاش و کوچیک تر کردن کلاساش باهاشون خدافظی کردیم.

    مدرسه ای که بهش منتقل شدم چندان تعریفی نمیکردن (برخلاف مدرسه قبلیم که کل شهر میگفتن خوبه) ولی خب ما از روی احساس درونی اومدیم ثبت نام کردیم.

    همون روزای اول متوجه تفاوت جو بین بچه ها شدم. ولی یک عزیزی از همان روز اول برام یکخورده بیشتر ناهماهنگ اومد. بعد از مدت کوتاهی که گذشت متوجه سندروم کمبود ادب و شخصیت در این بزرگوار شدم. شوخی های بیجا وسط کلاس، تیکه پروندن به معلم،تمسخر بچه ها، القاب زشت دادن به بچه ها تنها بخش کوچیکی از بروز های این سندروم بود . نکته ی جالبی که بود خیلی از معلما وقتی تیکه میپروند نه تنها چیزی بهش نمیگفتن بلکه حمل بر بامزگی طرف میکردن. حالا علت چه بود؟چون باباش یه جایگاه اجتماعی خوبی داشت و آدم مثلا پولداری بود.

    حتی اغلب بچه های کلاس هم ازش حساب میبردن و یجورایی ازش میترسیدن.

    وقتی زنگ تفریح میشد بچه ها سریع وسایلشونو جمع میکردن تو کیفشون . چرا؟ چون ما گاهی در زنگ تفریح ها مراسم شبیه سازی جنگ جهانی دوم رو داشتیم. البته که سلاح ما کتاب ها و جامدادی ها قمقمه ها و خلاصه هرچی روی میزا باشه و بشه پرتابش کرد استفاده میشد. ولی خب من چنان تو کلاس اقتدار نشون داده بودم که وقتی کتاب دفتر و خودکار بقیه رو زمین پلاس میشد و صندلیا اینور اونور میشد صندلی من اون وسط خیلی باکلاس و تمیز بدون اینکه کسی بهش دستی بزنه مونده بود.

    کاری باهاش نداشتم زیاد سعی میکردم توجه نکنم

    من کلا آدم خیلی آروم و متمدنی بودم

    خب اون هم اگر به کل کلاس فحش میداد به من چیزی نمیگفت اگر به همه دستور میداد به من نمیتونست. بخاطر نحوه ی حرف زدنم بخاطر نحوه ی رفتارم و چمیدونم شاید بخاطر ارزش زیادی برا خودم قائل بودم.

    یک روزی طبق همیشه و سهل گیری یکی از معلما وسط کلاس داشت جفتک مینداخت دقیق یادم نمیاد چی گفتم ولی یچی تو مایه های مثلا خودتو نشون دادی بشین دیگه.

    بعد شروع کرد به گفتن خاطره ی بچه ای که چون مثلا به پروپاش پیچیده بود زده بود پای اون بچه شکسته بودو یه نگاه به من کرد.

    فکر میکنید ترسیدم؟ نخیر بلکه خودم رو برای یه فایت قشنگ آماده کردم. (البته نه فایت فیزیکی:)). اتفاقا اونجا بود که فهمیدم ادبی که مامانم یادم داده رو باید برای مدتی بزارم پشت در کلاس.

    و شروع شد

    من یه عدد بچه به اصطلاح سوسول با اونی که به کل آداب زورگویی و پرویی مسلط بود

    وقتی چیزی میگفت جواب محکم و سربالا میدادم

    منم یادگرفته بودم.

    یادمه یبار آزمونی رو با تقلب 70 زده بود و من 40 زده بودم داشت جلو معلم فیزیک میگفت اره کل کلاس ..نام یک حیوان.. ان و من باهوشم و اینا

    اون روز قرار بود همون آزمون تحلیل کنیم به سرم زد که از دبیرمون بخوام این عزیزمون بیاد تحلیل کنه و اون پذیرفت و رنگ این دوستمون پرید.به تته پته افتاد و هیچیک از سوالات آزمون رو نتونست حل کنه چ برسه به تحلیل

    و راهش این بود تو جمع آزارش میدادم

    اوایل که ازش بوی آسیبی حس میکردم شروع کرده بودم به قوی بودن و نشون دادن قدرت

    ولی بعد مدتی به خاطر تشویق بچه ها اذیتش می کردم . شده بودم اون دختر قوی کلاس که کسی حق چپ نگا کردن بش نداره.

    حالا نمیگم کارم درست بوده ولی چیزی بود که سر خم نکردم.لحظه ای به جایگاه باباش نگاه نکردم.

    من همونی که مامانم فکر میکرد زیادی لوس بار اومده. تونسته بودم رفتار های یه قلدر رو توی کادر بندازم و در مقابلش محکم بایستم.

    دیگه به بچه ها دستور حل تمریناتش رو نمیتونست بده. دیگه نمیتونست وسط کلاس لم بده. دیگه نمیتونست وسط کلاس خیلی راحت با بچه ها بد صحبت کنه. دیگه نمیتونست بحثای کلاس رو به حاشیه بکشه و کلی وقت کلاس بره.

    اولایل سال من میخواستم از دستش سر به بیابون بزارم ولی اواخر سال اون از مدرسه رفت :) فکر نمیکنم در 12 سال تحصیلیش کسی اینقدر مقابل قلدری هاش سینه سپر کرده باشه

    درس فوق العاده خوبی بود من جدی لازم داشتم که از اون حالت زیادی توی چارچوب اخلاق بودن دربیام . و بعد از اون ماجرا چقدر اعتمادبفس من بیشتر شد.

    بله دوستان به هرچیزی آسیبی کنی آن چیز جان گیرد

    من جان گرفتم و اصلا توانایی های جدیدی رو در وجودم کشف کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1097 روز

    سلام به استاد عزیزم اول از خدا و بعد از شما ممنونم برای این آگاهی ارزشمند که واقعا خیلی بهش نیازداشتم و خدا هدایت کردتمام این مواردی که ذکر کردید درون بنده ایجادشده بود و واقعا نمیدونستم مشکل کارم کجاست که اینقدر هرروز داره همه چیز برام سخت تر و مبهم تر میشه خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به این فایل ارزشمند و شرک مخفی که درونم ایجاد شده بود رو پیدا کردم و فهمیدم که تمام مواردی که ذکر کردید رو داشت درونم شکل میگرفت و خداروشکر خیلی زود فهمیدم مشکل از کجابوده واقعا خیلی ممنونم ازشما بنده اینقدر روی خودم کارکردم که میتونم تشخیص بدم چه حرفی از قلب و الهام انسان میاد و چه حرفی از باورهای شخصی خودش و واقعا تمام حرفای شمارو قلبم کاملا پذیرفت و راحت تشخیص دادم حرفای شماهم تماما از طرف خداوند بوده و هیچ باوری که جامعه به یک فرد تحمیل میکنه درونش نبود واقعا شمارو تحسین میکنم که اینقدر توانستید قوانین خداوند رو درک کنید و ممنونم که این الهامات ارزشمند رو باما درمیون میگذارید واقعا کسی که تومسیر این حرفا باشه این الهامات وقوانین میتونه تمام زندگیشو از این رو به اون رو کنه و از کلی اشتباهات باوری که تمام زندگیش حتی درگیرش بوده خلاص بشه و ایمان بسیار قوی تری به خودش و خدای خودش پیداکنه و منتظر یک اتفاق بزرگ نباشه و ایجادکننده ی یک اتفاق بزرگ باشه ممنونم ازشما خدا بهتون برکت و نعمت بیشتر و آگاهی هرچه بیشتر بده بازهم ازشما ممنونم استادعزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: