https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با اینکه دو سه ساله که با این سایت و این آگاهی ها آشنا شدم و چندین محصول رو هم خریدم ولی این اولین کامنتی هست که مینویسم.در طی این سالها نتایج عالی بون اما مهمترین باوری ک من همیشه آگاهانه سعی میکنم اون رو اصلاح کنم و به سرعت بر میگردم به همون باور گذشته ام نگاهم نسبت به خداوند هست.اون بتی که در ذهنم ساختم اون توانا و قادری ک بیرون از منه و کنترل زندگیم به دست اونه!!!بارها و بارها آگاهانه این آگاهی ها رو به یاد میارم اما واقعا اون بت ذهنیم نیازمند تبر ابراهیمه. چون هرچی به خودم میام میبینم من باز آویزون اون خدای بیرونم خدای پدرم و پدرانم اون خدای دلسوز و مهربانی که هوای بدبخت بیچاره ها رو داره اون خدایی که چشم و گوش و عقل و احساس انسانی داره اون خدایی که خودش همه چی رو واسه بدبختا درست میکنه اون خدایی که اگه میلش باشه بهم پول میده اون خدایی که باید بترسم ازش از خشم و ناراحتیش و عاشقش هم باشم اون خدای عذاب گر و هزاران برچسبی که بهش میزنم.واقعا دفتر ها پر کردم و چقدر این نوع فایل رو گوش کردم اما در کوچکترین نا آگاهی باز نگاه میکنم میبینم چسبیدم به همون بت ذهنیم.یکی از مهمترین باور هایی که در من باید اصلاح بشه همین باوره و این نگاه استاد چقدر منطقیه چقدر منو از هزاران سوالی ک در سرم از گذشته ها بوده رو جواب داداه و چقدر به من کمک میکنه که خودم و این نیروی کیهان این انرژی بوجود آورنده و این قانون مندی و سیستمی بودن رو هر روز کمی بهتر درک کنم و خودم و قدرت درون خودم رو بهتر بشناسم و رشد کنم
اما اعتراف میکنم برای من شکستن اون بت ذهنی ک ساختم سخته. اصلا با شنیدن یا گفتن کلمه خدا اون بت شکل میگیره و من اکثر اوقات آگاهانه از این کلمه استفاده نمیکنم تا روزی ک با تکرار و تمرین جایگاهش بهتر بشه و میدونم بزرگترین کمک رو به من میکنه
من فکر میکنم باور توحیدی همه چیزه کل قانون همین باور توحیدی هستش داشتم فکر میکردم که حتی برای ترک سیگار هم به خدا توکل کردم کمکم کرد اراده داد ترکش کردم برای داشتن کسب و کار هم به خدا توکل کردم این یک ماه اخیر اوضاع کمی بد شده بود امروز از طریق نشانه ام به فایل قدم یازده دوره دوازده قدم هدایت شدم چون دوره رو نخریدم کمی ناراحت شدم از اونجا نمی دونم چی شد به فایل تسلیم بودن در برابر خدا و از اون فایل به اینجا رسیدم و واقعا خدا رو سپاسگزارم و از استاد عزیزم ممنونم
استاد با قلبی پر از یقین این رو برات میفرستم که این سایت دین منه استاد فقط این رو بگم که بودم ولی نبودم و با شک بودم و حواسم نبود استاد
استاد اینقدر چک و لگد خوردم که پدرم دراومد استاد این سایت دین و ایمان منه پیام شما از طرف خداست بدون هیچ شکی.
استاد فقط با اشک چشمام مینویسم که اگه در همین لحظه بمیرم راضیم چون دوباره با قلبم برگشتم بهت.
استاد عزیزم از این که بهت شک کردم منو ببخش.
این رو نوشتم که یادم بمونه از کجا دوباره رسیدم بهت
استاد پیامبر زندگیم قویتر برگشتم هر روز شکر بودنت رو میکنم این دیگه اولین شکر منه چون دیدم که چه بلاهایی به سرم اومد چون یادم رفته بود چند سال پیش کجا بودم و بهت رسیدم
وقتی دیشب این فایل رو دیدم و شما گفتید که بعضی ها اینقدر چک و لگد میخورن تا بفهمن منی که مدتهاست مورد چک و لگد جهان قرار گرفتم وقتی امروز به فایلهای دانلودی اولیه هدایت شدم انگار دوباره از نو قانون رو شناختم حرفات استاد، چنان به قلبم نشست و منِ مدتها در سختی رو به یقین برگردوند و آکنده از ایمان و آرامش شد فهمیدم که همه ی بدبختی هام از دور شدن از مسیر بود من مشرک به این مسیر شدم و چوبش رو هم خوردم اونم طولانی.
خداوندا کمکم کن در مسیر بمونم و یاریم کن پایدار م کن و استاد رو برامون نگه دار و این سایت رو هر روز برکت بیشتر عطا فرما.
استاد ممنونم از وجودت از صداقتت از کلامت از تاثیرگذاریت بر قلبم
سلامی گرم به دو استاد عزیز و بینظیر و همچنین اعضای محترم بهترین سایت الهی
چقدر لذت بردم از این رابطه عاشقانه استاد و مریم خانم عزیز که با اینکه چند ماهی هست فقط هفته ای یکبار همدیگرو می بینید ولی اینقدر ریشه و اساس محکمی دارید که به اصول خود پایبند هستید و ارتباطتتون قوی تر از قبل هم میشه واقعا تحسین میکنم این میزان درک دوطرفه و عمل به دانسته ها و وابسته نبودن به غیر از خدارو.
استاد چه درس های زیبایی بهمون یادآوری کردی که میشه حتی توی شرایط و اتفاقات به ظاهر بد بازهم نکاتی رو پیدا کرد و مثبت فکر کرد و به خداوند اعتماد داشته باشیم که هر اتفاقی حتما خیرتی داره و در نهایت به نفع افرادی میشه که بتونن خوب ببینند و خوب عمل کنند،چقدر این قانون رو دوست دارم که همواره باید خودمون رو قوی کنیم وگرنه از بین میریم و با یه نگاه درست و دقیق میشه فهمید در مورد تمام هستی داره رعایت میشه ولی خیلی وقتا فراموش میکنیم که شامل خودمون هم میشه یعنی اگر نتونیم نسخه قوی تری از خودمون بسازیم قطعا حذف میشیم واین هیچ استثنائی نداره و به قول استاد خداوند مثل مادر مهربان عمل نمیکنه که دلسوزی کنه، چقدر این عدالت خداوند زیباست که هیچ فرقی بین تمام مخلوقاتش نیست و همه در برابر قانون یکسانند.
یادمه چندین سال پیش شرایط اقتصادی ثبات داشت و من مقدار قابل توجهی پول توی بانک گذاشته بودم و سودش رو میگرفتم و با این دیدگاه که هم اصل پولم حفظ میشه و هم سود میگیرم خودم رو راضی نگه داشته بودم با اینکه میشد با همون پول کسب و کاری راه انداخت و بیشتر از این درآمد داشت ولی بخاطر باورهای پوسیده و غیر توحیدی و ساکن موندن توی همون شرایط اقدامی نمیکردم تا اینکه شرایط اقتصادی بهم ریخت و پولم بی ارزش شد تا جایی که دیگه هیچ کاری نمیشد باهاش کرد و روز به روز بی ارزش تر میشد و زمانی که خاستم اقدامی کنم اینقدر ضعیف شده بودم که حتی جرعت نمیکردم کاری رو شروع کنم این بی حرکتی و ثبات حتی باعث شده بود شخصیت و اعتماد به نفسم ضعیف بشه جوری که جلوی پیشرفتم رو گرفت،اون زمان که با استاد و قوانین آشنا نبودم خداوند رو مقصر دونستم و همش با خودم میگفتم من که درست رفتار کردم پس چرا اینجوری شد من که آدم خوبی هستم و آزارم به کسی نرسیده پس چرا من؟ جوری شد که از خداوند قطع امید کردم ولی این باعث نشد که این اتفاق رو تجربه نکنم و الان دقیق و واضح میفهمم که چقدر لایق بودم و حقم بوده که این اتفاقات رو تجربه کنم،اما الان هر بلایی که سرم بیاد چه خوب چه بد به لطف آموزه های استاد عباسمنش و آشنایی من با خداوند و قوانین بدون تغییرش با اطمینان خودم رو باعثش میدونم وسپاسگزار خداوند میشم که همه چیز به دسته خودمه اگر الان شرایط بده میتونم با تغییر باورهام به شرایط خوب برم و خوشبختی رو تجربه کنم.
از شما استاد عزیز سپاسگزارم که مثل چراغی روشن توی مسیر خداوند حرکت میکنی و راه رو هم برای ما روشن میکنی تا بتونیم به خدا برسیم و با عمل به قوانین این جهان زیبا خوشبختی ،سعادت و آرامش رو تجربه کنیم.
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباسمنش عزیز و همسرشون خانم شایسته عزیز
من حدود 4 سال میشه که با شما آشنا شدم و از خدا بی نهایت سپاسگزارم که از اون وقتی که ازش خواستم منو هدایت کرد و کم کم با شما استاد عزیز آشنا شدم و همیشه دارم فایل های ارزشمند شما رو گوش میکنم
نمیدونم از کجا شروع کنم بخدا
فقط میتونم بگم که توی این مدت زمانی که به خدا روی آوُردم چقدر از همه لحاظ پیشرفت کردم و زندگیم چقدر شیرین شده ، چقدر روابطم با اعضای خانواده 4 نفریمون خوب شده ، چقدر از لحاظ مالی پیشرفت کردم ،چقدر آرامش توی وجودم فوران کرده ، چقدر روابط با اطرافیان بهتر شده ، چقدر دیدم به دنیا به زندگی به آخرت به خدا خوب شده در نهایت چقدر دارم لذت میبرم از دنیا
خدای خوبم چجوری ازت تشکر کنم که هدایتم کردی به مسیر درست به مسیر زیبایی و خوشبختی
بخدا الان دارم اشک میریزم و مینویسم شدت اشکا بقدری زیاده که صفحه گوشیم رو تار میبینم
نمیدونم چه کسایی دارن این دیدگاه منو میخونن
فقط باید بگم تتها راه خوشبختی تنها راه لذت بردن توی دنیا با خدا حرکت کردنه
باید دلتو بسپری به او . باید فقط به او توکل کنی
هر چه بیشتر بهش توکل کنی بهتر نتیجه میگیری و هروقت که نتیجه میگیری ایمانت بهش بیشتر و بیشتر میشه
خدایا ممنونم ازت که از صفر منو خونه دار کردی
میگم صفر یعنی حتی یه جورایی زیر صفر
خودت میدونی خدا جونم که وقتی با تمام وجود بهت توکل کردم چجوری دستمو گرفتی و خونه دار شدیم
چه روزایی که توی جمع دوستان و آشنایان که بودیم و صحبت از دارایی و خونه و اینا میشد من خجالت میکشیدم و سرمو مینداختم پایین و حرفی واسه گفتن نداشتم
ولی الان دیگه اون حس و ندارم و همیشه دارم شکر گذاری میکنم . اون خونه هدیه توکل کردن به توست
خیلی چیزای دیگه هم بهم دادی الله یکتا
و من همیشه سعی میکنم که سپاسگزارت باشم
من بدون لطف تو هیچم
من هر روز و هر لحظه محتاج هدایت و حمایت توام
تنها روزی دهنده تویی
تویی که وقتی که حرکت میکنیم به بهترین نحو ممکن هدایتمون میکنی که کار درست رو انجام بدیم
حرفا بسیار دارم . لطف های بسیاری بهم کرده الله یکتا که خودش فقط میدونه
خواستم یه کم از تجربیاتمو بنویسم واسه استاد عزیزم و بچه های باحال و در مسیر تکامل سایت
استاد چه فایل فوق العاده ارزشمندی شده این فایل، ارزش میلیاردی داره و در حد یک دوره توش درس داره ممنونم ازتون
اینو بگم که دوباره همزمانی خداوند سورپرایزم کرد و دیدن این فایل همزمان شد با دیدن فایل هفتم از سریال تمرکز بر نکات مثبت که استاد درباره طوفان ایرما و درس هایی که میتونیم ازش یاد بگیریم صحبت میکنن… خدایا شکرت
اول میخواستم همین اول کامنتم تحسین کنم این کشور و این ایالت فوق العاده رو که چقدر مردم مهربون و همدلی دارن، چقدر دولت قانونمند و کار درستی داره که هربار با قوانین بهتر و عمل کردن دقیق به قوانین باعث بهبود کشور میشه. الهی شکرت که با نشان دادن قدرتت باعث بهبود و پیشرفت جهان میشی…
میخوام برداشت های خودم رو از این فایل ارزشمند بگم:
من یاد گرفتم که هدف خداوند و مبنای این جهان بر اساس گسترش جهان و بهبود اون هست و یکی از راه های گسترش و بهبود جهان پاکسازی هست که بر اساس قانون بدون تغییر خداوند در حال اجراست، درست مثل اینکه وقتی میخوایم فضای خونمون رو، اتاقمون، کمدمون یا لپتاپ و گوشیمون رو بیشتر کنیم و بهبود بدیم میایم پاکسازی میکنیم و هر آنچه که بهش نیاز نداریم اضافی هست و خراب شده رو دور میریزیم تا فضا باز تر بشه درست مثل کاری که چند وقت پیش من انجام دادم اومدم فایل هایی که فقط فضا اشکال کرده بودن یا آموزش های افراد دیگه که از قبل داشتم و باهاشون ارتباط برقرار نمیکردم رو پاک کردم تا جا باز بشه برای فایل های فوق العاده منطقی و درست استاد عزیز…
یاد گرفتم این جهان برای پاکسازی و گسترش میاد بدون ذره ای دلسوزی و به نظرم کاملا عادلانه هرآنچه که ضعیف هست رو پاک میکنه و از بین میبره تا قوی ها بمونند و نسلشون ادامه پیدا کنه تا جهان همواره رشد کنه و قدرتمند باقی بمونه، پس در این جهان جایی برای ضعفا وجود نداره چه انسان باشه چه حیوان، چه خونه باشه چه درخت…
من در این فایل در هر نکته استاد فقط داشتم صدای بلند «توحیــــــد» رو می شنیدم
یاد گرفتم برای اینکه بتونم قوی بشم و ادامه بدم و از این جهان با خواری حذف نشم فقط و فقط باید توحیدی تر بشم، با ایمان تر بشم و به خداوند نزدیک تر بشم و بیشتر بهش اعتماد کنم یاد گرفتم باید ببرم از همه و فقط و فقط الله رو ببینم…
این بازی هم ساده ست هم پیچیده، کاری که باید انجام بدیم یک کار هست و توحید داشتنه که به نظر ساده میاد اما جذابیت بازی این جهان اینه که کلی موانع سر راهمون هست نجواها، وسوسه های شیطان، باورهای محدود کننده…
و این ما هستیم که باید مسیر رو انتخاب کنیم
بارها و بارها قبل از ورودم به مسیر آگاهی تجربه کردم که برای خواسته هام التماس کردم به خدا گریه کردم قسم دادم نذر و نیاز کردم اما هییییچ…. و اونموقع برلی خودم نتیجه میگرفتم که خدا صدای منو نمی شنوه، خدا دوره، من برای خدا اهمیتی ندارم، خدا اذیت کردن بنده هاش رو دوست داره، من شانس ندارم و بعضی ها شانس دارن و بنده محبوب خدا هستن…
من یادگرفتم که خداوند بسیار قانونمنده و دلسوزی تو کارش نیست برای همین جهان رو طبیعت رو هم به همین شکل داره اداره میکنه، کاملا درسته وقتی به طبیعت به حیوانات دقت میکنیم می بینیم که طبق قانون قوی ها حمایت میشن و ضعیف ها از بین میرن
بخوام یه نتیجه گیری کنم اینه که اگر میخوام تو این جهان رشد کنم، پیشرفت کنم و به کمال برسم بایـــــــــد طبق قوانین و به نفع خودم عمل کنم چون قوانین جهان مثل یک شمشیر دو لبه ست میتونم با همین قوانین رشد کنم و به نفع خودم استفاده کنم و زندگی دلخواهم رو بسازم و هم میتونم با همین قوانین زندگی ذلت باری برای خودم رقم بزنم…
این جهان در نهایت عدالــــــــــت خداوند داره اداره میشه و دلسوزی وجود نداره ، در جهان بستر همه چیز اماده ست: 1/یک جهان با قوانین عادلانه
2/آموزش این قوانین در کتاب آسمانی
3/هدایت همیشگی خداوند
4/قدرت تفکر، انتخاب و اراده که به انسان داده شده
حالا این من هستم که باید مسیر درست رو انتخاب کنم، آموزش ببینم و با عمل به هدایت های خداوند زندگیم رو بسازم و هیچ عامل بیرونی دیگه ای تو زندگی من تاثیر نداره والسلام…
خدا را هزاران بار سپاسگزارم که من را به سایت عباس منش هدایت کرد
زندگی من سراشیبی وسربالایی زیادی داشت طوریکه خودم را فراموش کرده بودمویادم رفته بود که خدایی دارم که جاش تو قلب منه
همش حواسم به چرت وپرت ذهنم بود به خدا توکل میکردیم ولی زبانی بود همش میگفتم همش فکر میکردم حتما گنهکارم که خدا جواب ونمیده تا اینکه خداوند شانسی منو هدایت کرد به سایت استاد عباس منش ومن هم جزو هدایت شدگان شدم
الان خدا رو شکر به آرامش درونی رسیدم کم کم سعی میکنم بین ذهنم وروحم تعادل ایجاد کنم
وقوی باشم وبه زندگی سراسر از آرامش وآسایش هست برسم
قبلا من اعتقاد وباورم همین بود جالبه استاد هر جمله که میگفتید من به خودم میگفتم ببین تو این طور فکر میکردی
زمانی که نوجوان بودم از همون اوایل این نظر را داشتم که خدا انسان های ضعیف را بیشتر دوست دارد و بهشان کمک میکند
در خانه از طرف برادر بزرگم به من ظلم میشد ومن به جای اینکه خودم در برابرش مقاومت نشون بدم از قدرت خودم استفاده کنم همیشه ترس وضعف داشتم
با گریه التماس از خداوند کمک میخواستم ووقتی جواب نمیگرفتم خدا را ظالم وبی رحم میخواندم
چقدر به قول استاد چک و لگد خوردم جالبه بیدار هم نشدم بعد از ازدواج هم مشکلات زیادی داشتم وچون با قانون آشنا نبودم باز هم کلی سختی کشیدم
چقدر قشنگ استاد گفتید مثل این فیلم ها که طرف داد میزنه خدایا چرا من؟ من دیگه نمیکشم خسته شدم خدایا حالا دیگه بسه
منم همین بودم میگفتم خدایا دیگه کافی نیست؟ به چه گناهی باید این قدر تنبیه بشم من بنده بدی واست بودم؟
مگه کم نماز خوندم مگه کم روزه گرفتم مگه کم درگاهت اشک ریختم پس برام معجزه ای کن
غافل از اینکه معجزه را باید خودم ایجاد کنم با تغییر در خودم با تغییر افکار باورهای غلطم با جهاد اکبر برای تغییر خودم
استاد عزیز من با شناخت شما تغییر کردم دیدم به خدا به زندگی به دین به همه چیز عوض شد
از وقتی شنیدم حال خوب =اتفاقات خوب سعی کردم احساسم را خوب نگه دارم
والان نتایج آموزش های شما را با تمام وجودم درک میکنم ومیچشم
من قوی شدم وهر روز هم قویتر میشوم از کسی توقع کمک ندارم وفقط روی خدا حساب باز کردم وچقدر جالبه از وقتی تغییر کردم چقدر انسان های خوب سر راهم قرار میگیرن تا به من کمک کنند ومن اونها را دستانی از دستان خداوند میدانم که برای یاری من فرستاده
حالا معنی ایاک نعبد وایاک نستعین را میفهمم
الان معنی اهدنا الصراط مستقیم را با تمام وجودم درک میکنم وهر روز صبح با خودم زمزمه میکنم
چقدر عشقم به الله بیشتر وبیشتر شده چقدر خوشحالم که خودم خالق زندگیم هستم واز خداوند هدایت میخواهم برای خلق بهتر زندگی ام
مثال خوبی که از دلسوزی وضعف دارم اینه که یه زمانی به شدت درد دست وپا وکمر داشتم مدام به دیگران میگفتم واز درد ناله میکردم و وقتی دلسوزی اطرافیان را میدیدم احساس خوبی پیدا میکردم اما از یه جایی نشستم وبه خودم گفتم این به ظاهر دلسوزی هیچ دردی از تو دوا نمیکند اگر خودت برای خودت کاری نکنی هیچ کس دیگری هم برایت کاری نمیکند
شروع به تغییر باور هام در مورد سلامتی کردم تحقیق کردم ودیدم یوگا بهترین ورزش برای من است استارت ورزش را زدم بر خدا توکل کردم با جدیت ادامه دادم والان بعد از یک سال از شروع ورزش چقدر حالم خوبه چقدر سلامتی و جوانی را بیشتر احساس میکنم
با آموزشها ی شما استاد عزیز حال دلم خوبه دنیا برام زیباست هر روز قویتر میشم وبیشتر به خدایم اعتماد میکنم
IN GOD WE TRUST
خدایا هر لحظه مرا هدایت کن ولحظه ای مرا به خودم وا نگذار
استاد اون سری این فایل و گوش دادم و یه کامنتی هم گذاشتم ولی این دفه هدایتی گفتم خدایا چه فایلی وگوش بدم ورفتم تو پوشه فایل های دانلودی این فایل بالا اومد بااینکه میخواستم فایل دیگه ای گوش بدم گفتم حتما همینو باید گوش بدم و دفتر وخودکارم اوردم به جمله جمله حرفتون دقت کردم ودرکمو نوشتم وتازه فهمیدم که چجوری باید فایل هاتون رو با جان ودل وعمق وجود گوش داد ونت برداری کرد وبهشون فکر کرد خداروشکر واقعا …الان چندروزیه دارم فشرده رو خودم کار میکنم ومرتب مینویسمو وتامل میکنم وفکر میکنم وساعت ها باخودم صحبت میکنم ولذت میبرم ازاین کار وبرای خودم زنگ استراحت گذاشتم تو این تایم هم میشینم باذوق سریال سفر به دور امریکا رو نگاه میکنم صداشو بلند میکنم ولذت میبرم خدارو صدهزار مرتبه شکرش ونتیجشو خیلی زود دیدم دوماهه که استعفا دادم ازکارم و یه احساسی بهم گفت برو توسایت دیوار رفتم دیدم اولین اگهی زده بود حسابدار وپیام دادم گفتن که فرداش بیا برای مصاحبه رفتم برای مصاحبه گفت چندتا مورد هم هست خبرت میدیم شمارمو گرفت ومن اومدم خونه خیلی رهابودم واحساس خوبی داشتم گفتم خدایا مثل همیشه هدایتم کن بااینکه شرایطش عالی بود کاره ولی نچسبیدم بهشوگفتم توکل به خدا وروز بعدش زنگم زدن گفتن میتونی فردا بیای گفتم اره گفت فلان ساعت بیا گفتم باشه استاد داشتم ازخوشحالی پرواز میکردم حقوقش دوبرابر حقوق کار قبلیم هست تایم کاریش همون تایمی که مد نظرمه کار حسابداری که خودم دوست دارم گفت بعد میفرستیمت شرکت و کارها رو انجام بدی و …میخوام بگم نتایجی که احساسم خوب بوده توکل بوده ایمان بوده مشخصه که چجوری کارها رو برام انجام میده حتی اطرافیانم گفتن باید بری اداره کار دنبال کار بگردی ولی تودلم گفتم اداره کار من خداست نیازی نیست واوکی شد همه چیز
برای خونه هم همینطور توهیچ بنگاهی دنبالش نرفتم ازطریق همکارم شماره صاحب خونه رو بهم داد کارا پیش رفت بایه تلفن و خیلی جاها هدایتم کرده
امااااا زمانی که شرک ورزیدم چه بلاهایی سرم اومد 12سال پیش تویه رابطه ای بودم وابستگی شدید به طرف داشتم اصلا زندگیمو وابسته طرف کرده بودم انگار اگه نباشه من نباید زندگی کنم و اتفاقی که افتاد اینه که جداشدیم ومن بی اختیار گریه میکردم اصلا زندگیم تعطیل شد حتی بهم گفت یادمه چرااینقدر گریه اگه یه مادری بچشو ازدست داده بود اینقدر گریه نمیکرد استاد دیگه شما ته داستانو بخونید که اوضاع چقدر بد بود خلاصه ادامه دادم این غم وغصه وگریه ها تااینکه منجرشد به افسردگی شدید ومن فقط زل میزدم به ادم ها حرف نمیزدم غذا نمیخوردم اب هم که میخوردم بالا میوردم ونمیخوام وارد جزییات بشم ولی خیلی بد بود اوضاعم شش ماه طول کشید که اوضاع به حالت عادی برگرده و خداروشکر به لطف الله زندگی عادیمو ادامه دادم اینجا بااستخرآب یخ بیدارشدم وچک ولگد خیلی زیادی خوردم الان فهمیدم بخاطر شرک بوده که این بلا سرم اومده بود نه اینکه خدا این بلا رو سرم اورده وطبق سیستم واقعا پیش میره خداوند نه اینکه دلش به حال کسی میسوزه واین عین عدالته وقتی تومسیر درست میریم ازدرو دیوار معجزه ها رخ میدن واتفاقات خوب وعالی میفتن پس چه لزومی داره تو مسیرشیطانی قدم برداریم وبلا سرخودمون بیاریم بعد بگیم خدا چرا دلش نمیسوزه برامون چرا کمکمون نمیکنه
اول فایل که درمورد طوفان توضیح میدادین استاد گفتین که به جای اینکه ازطوفان بترسیم بیایم خودمونو قوی کنیم باایمان وتوحید باورهامونو قوی کنیم که به راحتی وسلامتی ازش عبور کنیم ولی اگه ضعیف باشیم به هرتضادی که برمیخوریم مثل روابط عاطفی وکسب وکار به راحتی از بین میریم ونابود میشیم ولی اگه توحیدی عمل کنیم اون وقت به قدرتمندترین وبزرگترین نیروی جهان وصل میشیم و هدایتمون میکنه وحمایت میکنه ازمون کی وقتی ایمانمون رو نشون میدیم واگاهانه بیام رو بهبود شخصیتم کار کنم وقویش کنم که به راحتی باهرطوفانی نه تنها ازبین نره بلکه رشد وپیشرفت هم بکنه
استادگفتین کجاها چک ولگدها رو خوردین تابیدار شدین خداروشکر هرچی فکرمیکنم فقط تواون یه دونه مورد بوده که بالا توضیح دادم توروابط…ازوقتی که باشما اشنا شدم سریع میگیرم نشونه ها رو تاازمسیر خارج میشم اوضاع روبه سختی پیش میره میفهمم وبرمیگردم به مسیر واین لطف خداوند شامل حال من شده که هرلحظه داره هدایتم میکنه خدارو صدهزار مرتبه شکرش
استاد خیلی خیلیییییی زیاددبی نهایت مسیر جذاب وشیرینیه مافقط ایمانمونو نشون میدیم وهمه کارها رو خدا انجام میده رودوشش میشینیم وخودش مارو میبره یعنی فقط باید ازدیدن طبیعت وجنگل ودشت ودریا لذت ببریم وسوت زنان هم ازمسیرلذت میبریم هم به خواسته هامون میرسیم واقعا خیلی خوبه خیلی خیلی لذت بخشه خدارو هرثانیه سپاسگزارم واسه بودن تو این سایت وحال خوبم که به هیچ چیزی گره نخورده وخوشبختی ای که ته قلبمه باهیچ چیز تودنیا قابل مقایسه نیست و استاد انگار دست خودمون نیست ازدیدن یه گل اسمان یه تیکه ابر غروب افتاب به وجد میایم و همه بچه ها هم تووکامنتاشون نوشته بودن فکرمیکردم عادیه ولی نه انگار کسی که همرامه این زیبایی ها رو نمیبینه واصلا توجه نمیکنه گفتم خدایا شکرت که تومدار دیدن زیبایی ها هستم انگار ما بچه های سایت دنیا رو از یه لنز دیگه ای میبینیم انگار چشم برزخی داریم…
استاد همسرم بعضی وقتا شاکی میشه میگه چراهی هندزفری تو گوشته همش فایل استاد عباسمنش گوش میدی من جوابی نمیدم بعدکه ازطرف این کاره تماس گرفتن وخوشحالیمو دید گفتمش دیدی دیدیییی پس دفه دیگه نگو گوش نده اوکی هیچی نگفت انگار بهش ثابت شد که دارم نتیجه میگیرم بااین که نتایج قبلیمو بهش یاداوری کرده بودم…
استاد سالم وتندرست و خوشبخت وسعادتمند دردنیا واخرت باشین خیلی دوستتون دارم
بنام خداوندی که تنها قدرت و عشق و هرانچه که در جهان هست، هست.
سلام به استاد عزیز همین اول کار از فایل عالیتون و شما تشکر میکنم و بنظرم این دلی ترین تشکری هست که از شما میکنم.
خوب من تو یکی دیکه از فایلا مثال هایی از نتایج شرک و توحید رو از زندگی خودم زدم اما امروز یه چندتا زاویه ی جدید را در مورد انها میخوام بگم
داستان رو از پارسال شروع میکنم که من از اموزه ها مدتها بود دور بودم دراقع در مدار خیلی پایینی از توحید قرار داشتم و به سمت شرک متمایل بودم یا اینجوری بگم که شرکم خیلی بیشتر از توحیدم بود
اون زمان دقیقا مصادف بود با شروع شدن جنگ فلسطین و دیدگاه من اون زمان به این قضیه این بود که خیلی این قضیه رو پیگیری میکردم و یا فکر میکردم باید کاری براشون بکنم و اهنگای مرتبط با هاشو گوش میدادیم با خانواده و خیلی نسبت به ظلمی که بهشون میشه احساساتی بودم ووو و خیلی برامم عجیب بود که چه همزمانی جالبی بین زندگی خودم و این جنگ اتفاق افتاده( که این بخاطر این بود که من داشتم توجه میکردم به یکی از شرایط حساس کنونی) اون زمان من توی زمان های خاصی که خانوما دارن به شدت دلسوز میشدم یعنی یه گربه رو میدم غذا نداره یا یه رفتگر میدم اصلا دلم براشون کباب میشد و خیلی پرت شده بودم از قوانین و برای خوب بودن حالم در تقلا بودن یه سری اتفاقات ناجور برام افتاد که توکل زندگیم بی سابقه بود و رفتارای نامناسب از افرادی که بی سابقه بود وووو
این یه توصیف کلی از اون مداری بود که توش بودم
بعد از گذشت یکسال در حال حاضر دیگه اون حالت ترحم و دلسوزی تقریبا صفر شده و به خودم میگم بخاطر شرکش که این بنده خدا نشسته دم رستوران تا غذا مونده های بقیه رو امیدوار باشه که گیرش بیاد درمورد نگاهم به قضیه فلسطین و دیدگاه سیستمی خدا ، این مردم بخاطر شرکشون به کمک کشورای عربی یا هر شرک دیگه ای وضعیتشون اینه و اصلا برای خدا مهم نیست که هروز چندتا بچه یا هرچی دارن تیکه تیکه میشن این جا قشنگ میتونم بفهمم که هرگز خدا مثل یه مادر دلسوز نیست اینجا میتونم بفهمم که ضعیف بودن یعنی مشرک بودن مظلوم بودن یعنی همون ان ظالم بودن به خود یعنی مشرک بودن و این قانون بدون تبدیل خداوند که مشرک بودن نتیجه اش همیشه همهجا برای هرکسی بدبخت شدن هست ذلیل شدن هست اصلااااا خدا براش مهم نیست تا وقتی که مردم شرکشون را کنار نذارن بیاد و بشون ترحم و دلسوزی کنه چون این کار به گفته ی خدا جهل و خداوند هرگز جاهل نیست
درمورد خودم من چندتا مثال واضح دارم که البته بعد از اینکه خدا پتو رو از روم کشید من بیدار شدم و همون ان نتیجه و ورق تغییر کرد و برگشت اما من مثل خوابیدن توی واقعیت بیدار میشم یه چند دقیقع اما بعد دوباره میخوابم و نتایجمم به همین خاطر سینوسیه من از خدا همیشه قبل از اشنایی با این اموزه ها هم میخواستم که قبل از سر به سنگ خوردن منو هدایت کنه ولی الان میخوام با کوچکترین و اولین انحراف از مسیر منو هدایت کنه چون دیگه نمیخوام این روند سینوسی رو و بنظرم این همون نقطع ای که ادم تغییر میکنه مسیرش وقتی که دیگه نخوای اون شیوه ی قبلی رو
درمورد نگاه مامانگونه به خدا حالبه که ما ادما چون خودمون عدل را در مساوات یا دادن بیشتر به ضعفا میدونیم و بخاطر احساساتمون اینجوری فکر میکنیم که این درسته و غالبا اینجوری عمل میکنیم همین نگاه انسانی رو هم توی این مورد به خداوند داریم که اره اونم یا مساوی تقسیم میکنه یا به ضعیفا بیشتر میده درصورتی که هرگز اینجوری نبوده و نیست خداوند به اندازه ی لیاقتت ایمانت و توحیدت بهت میده اینو تو زندگیم باااااار ها دیدم توی جهانم همینه و درمورد این قضیه تصمیم کرفتم که بیام روی باورای توحیدیم کار کنم روی خودم کار کنم و عمل کنم متناسب با تکامل مثلا از اینجا شروع کنم که به عروس هلندی هام که انقدر غذای ادما و به اصطلاح غذای سفره رو دوست دارن غذای خودمون رو ندم چون براشون مضره و من و خانوادم فقط برای دلسوزی و احساساتی شدن که چقدر بال بال میزنن برای این غذا اینکارو میکردیم یا مثلا فکر میکردم اگه من روزه بگیرم و نمازمو اول وقت بخونم حتما توی فلان امتحان پاس میشم که نشدم و فهمیدم برای قبولی توی اون امتحان باید درسشو بخونی و این دیدگاهو البته خیلی قبل تر کنار گذاشتم من درمورد گدا ها هم وقتی که روی خودم بیشتر کار میکنم خیلی درست رفتار میکنم و خیلی جالبه وقتی که توحید درست تر میشه تو وجود ما تمامممم رفتار و باورای اشتباه دیگه هم درست تر میشه نمونش همین دلسوزیه یا درمورد اینکه ما بخاطر این باور اشتباه که برای موفقیت باید شکست بخوریم یا برای بیدار شدن باید شکست بخوریم اینو من توی روابط هم داشتم که خوب الان اوضاع خیلی خوبه بزار یه دعوا و قهری راه بیفته و این ناخوداگاه بود یا همین الان سر کار کردن روی خودم بعد از کنترل خوب وردیا بعد یه مدت میگم نه خیلی اوضاع ثابته بزار یه سریال و فیلیمی ببینم و بعد که اون حال بدشو احساس میکنم میگم اوه اوه اشتباه کردم بدوم بیام رو خودم کار کنم ااما وقتی توحیدی تر میشم همه ی اینا باورای مزخرف هم کمتر میشن حتی بدون اینکه شناساییش کرده باشم و برعکس
در این رابطه باید بگم که ریحانه خانم اینکه این باور و این دیدگاه رو داشته باشی حتی یه کوچول تو رو به سمت نابودی میبره اولا همون تلخی اون شکست دوما سینوسی بودن روند زندگیت که واقعااا زجره و هر بار کلی باور محدود از دره ی قبلی برات میاره و این روند رشدتو خیلی کند میکنه و اصلا لذت موفقیت را هم کم میکنه و ترسایی که بخاطر باوارای دره ی قبلی باهات اومده خیلی زودتر از قبل تو رو به سمت دره ی بعدی میبری. و مورد بعدی ما تا یه جایی تحمل داریم این که تو برای بیدار شدن متکی باشی به ضربات جهان این روند باعث میشه ظرفیت تو نسبت به اون ضربات بیشتر بشه و هر بار لازمه که ضربه ی محکم تری بخوری تا بیدار بشی و تا جایی که اون ضربه تو رو هلاک و نابود میکنه و مثل فرعون وقتی که داری غرق میشی تازه بیدار میشی که دیگه فایده ای نداره بعضیام که حتی بعد از مرگ ناشی از اون ضربه اخرم شاید بیدار نشن
اما موضوع اصلی بدی های این طرز تفکر نیست موضوع اصلی اینه که این تفکر اصلا روی اشتباه بنا شده یعنی که چیزی که مارو بیدار میکنه باورای توحیدی ماست نه اون ضربات جهان و تو هرچقدر که باورای توحیدی قوی تری داشته باشی زودتر اگاه و بیدار میشی و یا ختی اصلا بیدار هستی نیازی به بیدار کردنت نیست یعنی اینکه بیدار شدن تو هیچ ارتباطی به ضربات جهان چه سنگین و چه سبک نداره به میزان توحید تو و جایی که تو در مدار توحید هستی بستکی داره برای همینه که بعضیا حتی با ضربات و بلا های سهمیگین هم بیدار نمیشن یعنی میمرن اما بیدار نمیشن یه شاهد دیکه برای این موضوع اینه که من خودم هر وقت بیشتر روی خودم و توحید کار کردم و موحد تر بودم زودتر بیدار شدم و هرچقدر که این توحید کمتر شده ضربه هه محکم تر شده که این ضربه هه هم نه برای اینکه خدا میخواد مارو بیدار کنه بنظرم خدا حتی براش فرقی نداره که ما بیدار بشیم یا نشیم اون ضرباتم نتیجه ی طبیعی شرکی که ما میورزیم بنابراین هرچقدر تو باورات توحیدی تر باشه زودتر بیدار میشی و چون شرکت کمتره ضرباتیم بهت وارد نمیشه
پس کاری که باید بکنم اینه که هر لحظه روی خودم کار کنم تا مدارم (توخیدم) بالا تر بره باوارای توحیدم قوی تر بشه تا با اولین نشانه اگاه بشم وگرنه اکه من باواری توحیدیم صفر باشه مهم نیست اون ضربه چقدددد سهمگینه من بیدار نمیشم چون چیزی که منو بیدار میکنه باورای توحیدیمه
پس ریحانه خانم
اینی که یه سری افراد هرچقدرم ضربات جهان محکم تر میشه اما بیدار نمیشن و در نهایت مییمرن نشون میده اون ضربات و شدتشون عامل بیدار شدن نیست
اینکه یکی با یه ضربه ارام بیدار میشه یکی با ضربه وحشناک نشون میده ضربه و شدتش عامل بیداری نیست
اینکه ما خودمون(من خودم) یه جاهایی با ضرات سبک بیدار شدیم یه جاهایی توی ضربات سهمیکن نشون میده ضربات و شدتشون عامل نیستن
عامل همون تفاوتی که تو و شخصیتت زمانی که با ضربه سبک بیداری شدی با وقتی که با ضربه ی سنگین بیدار شدی هست
که اون توحید و شخصیت توحیدی و باورای توحیدییه پس به جای لقمه رو دور سرت چرخوندن بیا و علت اصلی و ریشه رو که توحید هست رو درست کن و روش کار کن
سلام
با اینکه دو سه ساله که با این سایت و این آگاهی ها آشنا شدم و چندین محصول رو هم خریدم ولی این اولین کامنتی هست که مینویسم.در طی این سالها نتایج عالی بون اما مهمترین باوری ک من همیشه آگاهانه سعی میکنم اون رو اصلاح کنم و به سرعت بر میگردم به همون باور گذشته ام نگاهم نسبت به خداوند هست.اون بتی که در ذهنم ساختم اون توانا و قادری ک بیرون از منه و کنترل زندگیم به دست اونه!!!بارها و بارها آگاهانه این آگاهی ها رو به یاد میارم اما واقعا اون بت ذهنیم نیازمند تبر ابراهیمه. چون هرچی به خودم میام میبینم من باز آویزون اون خدای بیرونم خدای پدرم و پدرانم اون خدای دلسوز و مهربانی که هوای بدبخت بیچاره ها رو داره اون خدایی که چشم و گوش و عقل و احساس انسانی داره اون خدایی که خودش همه چی رو واسه بدبختا درست میکنه اون خدایی که اگه میلش باشه بهم پول میده اون خدایی که باید بترسم ازش از خشم و ناراحتیش و عاشقش هم باشم اون خدای عذاب گر و هزاران برچسبی که بهش میزنم.واقعا دفتر ها پر کردم و چقدر این نوع فایل رو گوش کردم اما در کوچکترین نا آگاهی باز نگاه میکنم میبینم چسبیدم به همون بت ذهنیم.یکی از مهمترین باور هایی که در من باید اصلاح بشه همین باوره و این نگاه استاد چقدر منطقیه چقدر منو از هزاران سوالی ک در سرم از گذشته ها بوده رو جواب داداه و چقدر به من کمک میکنه که خودم و این نیروی کیهان این انرژی بوجود آورنده و این قانون مندی و سیستمی بودن رو هر روز کمی بهتر درک کنم و خودم و قدرت درون خودم رو بهتر بشناسم و رشد کنم
اما اعتراف میکنم برای من شکستن اون بت ذهنی ک ساختم سخته. اصلا با شنیدن یا گفتن کلمه خدا اون بت شکل میگیره و من اکثر اوقات آگاهانه از این کلمه استفاده نمیکنم تا روزی ک با تکرار و تمرین جایگاهش بهتر بشه و میدونم بزرگترین کمک رو به من میکنه
سپاس
من فکر میکنم باور توحیدی همه چیزه کل قانون همین باور توحیدی هستش داشتم فکر میکردم که حتی برای ترک سیگار هم به خدا توکل کردم کمکم کرد اراده داد ترکش کردم برای داشتن کسب و کار هم به خدا توکل کردم این یک ماه اخیر اوضاع کمی بد شده بود امروز از طریق نشانه ام به فایل قدم یازده دوره دوازده قدم هدایت شدم چون دوره رو نخریدم کمی ناراحت شدم از اونجا نمی دونم چی شد به فایل تسلیم بودن در برابر خدا و از اون فایل به اینجا رسیدم و واقعا خدا رو سپاسگزارم و از استاد عزیزم ممنونم
سلام به استاد عزیزم
استاد با قلبی پر از یقین این رو برات میفرستم که این سایت دین منه استاد فقط این رو بگم که بودم ولی نبودم و با شک بودم و حواسم نبود استاد
استاد اینقدر چک و لگد خوردم که پدرم دراومد استاد این سایت دین و ایمان منه پیام شما از طرف خداست بدون هیچ شکی.
استاد فقط با اشک چشمام مینویسم که اگه در همین لحظه بمیرم راضیم چون دوباره با قلبم برگشتم بهت.
استاد عزیزم از این که بهت شک کردم منو ببخش.
این رو نوشتم که یادم بمونه از کجا دوباره رسیدم بهت
استاد پیامبر زندگیم قویتر برگشتم هر روز شکر بودنت رو میکنم این دیگه اولین شکر منه چون دیدم که چه بلاهایی به سرم اومد چون یادم رفته بود چند سال پیش کجا بودم و بهت رسیدم
وقتی دیشب این فایل رو دیدم و شما گفتید که بعضی ها اینقدر چک و لگد میخورن تا بفهمن منی که مدتهاست مورد چک و لگد جهان قرار گرفتم وقتی امروز به فایلهای دانلودی اولیه هدایت شدم انگار دوباره از نو قانون رو شناختم حرفات استاد، چنان به قلبم نشست و منِ مدتها در سختی رو به یقین برگردوند و آکنده از ایمان و آرامش شد فهمیدم که همه ی بدبختی هام از دور شدن از مسیر بود من مشرک به این مسیر شدم و چوبش رو هم خوردم اونم طولانی.
خداوندا کمکم کن در مسیر بمونم و یاریم کن پایدار م کن و استاد رو برامون نگه دار و این سایت رو هر روز برکت بیشتر عطا فرما.
استاد ممنونم از وجودت از صداقتت از کلامت از تاثیرگذاریت بر قلبم
خدایا شکرت بی نهایت شکر
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خدای مهربانم هر چه که دارم ازآن توست
سلامی گرم به دو استاد عزیز و بینظیر و همچنین اعضای محترم بهترین سایت الهی
چقدر لذت بردم از این رابطه عاشقانه استاد و مریم خانم عزیز که با اینکه چند ماهی هست فقط هفته ای یکبار همدیگرو می بینید ولی اینقدر ریشه و اساس محکمی دارید که به اصول خود پایبند هستید و ارتباطتتون قوی تر از قبل هم میشه واقعا تحسین میکنم این میزان درک دوطرفه و عمل به دانسته ها و وابسته نبودن به غیر از خدارو.
استاد چه درس های زیبایی بهمون یادآوری کردی که میشه حتی توی شرایط و اتفاقات به ظاهر بد بازهم نکاتی رو پیدا کرد و مثبت فکر کرد و به خداوند اعتماد داشته باشیم که هر اتفاقی حتما خیرتی داره و در نهایت به نفع افرادی میشه که بتونن خوب ببینند و خوب عمل کنند،چقدر این قانون رو دوست دارم که همواره باید خودمون رو قوی کنیم وگرنه از بین میریم و با یه نگاه درست و دقیق میشه فهمید در مورد تمام هستی داره رعایت میشه ولی خیلی وقتا فراموش میکنیم که شامل خودمون هم میشه یعنی اگر نتونیم نسخه قوی تری از خودمون بسازیم قطعا حذف میشیم واین هیچ استثنائی نداره و به قول استاد خداوند مثل مادر مهربان عمل نمیکنه که دلسوزی کنه، چقدر این عدالت خداوند زیباست که هیچ فرقی بین تمام مخلوقاتش نیست و همه در برابر قانون یکسانند.
یادمه چندین سال پیش شرایط اقتصادی ثبات داشت و من مقدار قابل توجهی پول توی بانک گذاشته بودم و سودش رو میگرفتم و با این دیدگاه که هم اصل پولم حفظ میشه و هم سود میگیرم خودم رو راضی نگه داشته بودم با اینکه میشد با همون پول کسب و کاری راه انداخت و بیشتر از این درآمد داشت ولی بخاطر باورهای پوسیده و غیر توحیدی و ساکن موندن توی همون شرایط اقدامی نمیکردم تا اینکه شرایط اقتصادی بهم ریخت و پولم بی ارزش شد تا جایی که دیگه هیچ کاری نمیشد باهاش کرد و روز به روز بی ارزش تر میشد و زمانی که خاستم اقدامی کنم اینقدر ضعیف شده بودم که حتی جرعت نمیکردم کاری رو شروع کنم این بی حرکتی و ثبات حتی باعث شده بود شخصیت و اعتماد به نفسم ضعیف بشه جوری که جلوی پیشرفتم رو گرفت،اون زمان که با استاد و قوانین آشنا نبودم خداوند رو مقصر دونستم و همش با خودم میگفتم من که درست رفتار کردم پس چرا اینجوری شد من که آدم خوبی هستم و آزارم به کسی نرسیده پس چرا من؟ جوری شد که از خداوند قطع امید کردم ولی این باعث نشد که این اتفاق رو تجربه نکنم و الان دقیق و واضح میفهمم که چقدر لایق بودم و حقم بوده که این اتفاقات رو تجربه کنم،اما الان هر بلایی که سرم بیاد چه خوب چه بد به لطف آموزه های استاد عباسمنش و آشنایی من با خداوند و قوانین بدون تغییرش با اطمینان خودم رو باعثش میدونم وسپاسگزار خداوند میشم که همه چیز به دسته خودمه اگر الان شرایط بده میتونم با تغییر باورهام به شرایط خوب برم و خوشبختی رو تجربه کنم.
از شما استاد عزیز سپاسگزارم که مثل چراغی روشن توی مسیر خداوند حرکت میکنی و راه رو هم برای ما روشن میکنی تا بتونیم به خدا برسیم و با عمل به قوانین این جهان زیبا خوشبختی ،سعادت و آرامش رو تجربه کنیم.
خدانگهدارتون
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباسمنش عزیز و همسرشون خانم شایسته عزیز
من حدود 4 سال میشه که با شما آشنا شدم و از خدا بی نهایت سپاسگزارم که از اون وقتی که ازش خواستم منو هدایت کرد و کم کم با شما استاد عزیز آشنا شدم و همیشه دارم فایل های ارزشمند شما رو گوش میکنم
نمیدونم از کجا شروع کنم بخدا
فقط میتونم بگم که توی این مدت زمانی که به خدا روی آوُردم چقدر از همه لحاظ پیشرفت کردم و زندگیم چقدر شیرین شده ، چقدر روابطم با اعضای خانواده 4 نفریمون خوب شده ، چقدر از لحاظ مالی پیشرفت کردم ،چقدر آرامش توی وجودم فوران کرده ، چقدر روابط با اطرافیان بهتر شده ، چقدر دیدم به دنیا به زندگی به آخرت به خدا خوب شده در نهایت چقدر دارم لذت میبرم از دنیا
خدای خوبم چجوری ازت تشکر کنم که هدایتم کردی به مسیر درست به مسیر زیبایی و خوشبختی
بخدا الان دارم اشک میریزم و مینویسم شدت اشکا بقدری زیاده که صفحه گوشیم رو تار میبینم
نمیدونم چه کسایی دارن این دیدگاه منو میخونن
فقط باید بگم تتها راه خوشبختی تنها راه لذت بردن توی دنیا با خدا حرکت کردنه
باید دلتو بسپری به او . باید فقط به او توکل کنی
هر چه بیشتر بهش توکل کنی بهتر نتیجه میگیری و هروقت که نتیجه میگیری ایمانت بهش بیشتر و بیشتر میشه
خدایا ممنونم ازت که از صفر منو خونه دار کردی
میگم صفر یعنی حتی یه جورایی زیر صفر
خودت میدونی خدا جونم که وقتی با تمام وجود بهت توکل کردم چجوری دستمو گرفتی و خونه دار شدیم
چه روزایی که توی جمع دوستان و آشنایان که بودیم و صحبت از دارایی و خونه و اینا میشد من خجالت میکشیدم و سرمو مینداختم پایین و حرفی واسه گفتن نداشتم
ولی الان دیگه اون حس و ندارم و همیشه دارم شکر گذاری میکنم . اون خونه هدیه توکل کردن به توست
خیلی چیزای دیگه هم بهم دادی الله یکتا
و من همیشه سعی میکنم که سپاسگزارت باشم
من بدون لطف تو هیچم
من هر روز و هر لحظه محتاج هدایت و حمایت توام
تنها روزی دهنده تویی
تویی که وقتی که حرکت میکنیم به بهترین نحو ممکن هدایتمون میکنی که کار درست رو انجام بدیم
حرفا بسیار دارم . لطف های بسیاری بهم کرده الله یکتا که خودش فقط میدونه
خواستم یه کم از تجربیاتمو بنویسم واسه استاد عزیزم و بچه های باحال و در مسیر تکامل سایت
ممنونم از همگی شما و استاد عبامنش عزیز
به نام پروردگار هدایتگر و عادل
استاد چه فایل فوق العاده ارزشمندی شده این فایل، ارزش میلیاردی داره و در حد یک دوره توش درس داره ممنونم ازتون
اینو بگم که دوباره همزمانی خداوند سورپرایزم کرد و دیدن این فایل همزمان شد با دیدن فایل هفتم از سریال تمرکز بر نکات مثبت که استاد درباره طوفان ایرما و درس هایی که میتونیم ازش یاد بگیریم صحبت میکنن… خدایا شکرت
اول میخواستم همین اول کامنتم تحسین کنم این کشور و این ایالت فوق العاده رو که چقدر مردم مهربون و همدلی دارن، چقدر دولت قانونمند و کار درستی داره که هربار با قوانین بهتر و عمل کردن دقیق به قوانین باعث بهبود کشور میشه. الهی شکرت که با نشان دادن قدرتت باعث بهبود و پیشرفت جهان میشی…
میخوام برداشت های خودم رو از این فایل ارزشمند بگم:
من یاد گرفتم که هدف خداوند و مبنای این جهان بر اساس گسترش جهان و بهبود اون هست و یکی از راه های گسترش و بهبود جهان پاکسازی هست که بر اساس قانون بدون تغییر خداوند در حال اجراست، درست مثل اینکه وقتی میخوایم فضای خونمون رو، اتاقمون، کمدمون یا لپتاپ و گوشیمون رو بیشتر کنیم و بهبود بدیم میایم پاکسازی میکنیم و هر آنچه که بهش نیاز نداریم اضافی هست و خراب شده رو دور میریزیم تا فضا باز تر بشه درست مثل کاری که چند وقت پیش من انجام دادم اومدم فایل هایی که فقط فضا اشکال کرده بودن یا آموزش های افراد دیگه که از قبل داشتم و باهاشون ارتباط برقرار نمیکردم رو پاک کردم تا جا باز بشه برای فایل های فوق العاده منطقی و درست استاد عزیز…
یاد گرفتم این جهان برای پاکسازی و گسترش میاد بدون ذره ای دلسوزی و به نظرم کاملا عادلانه هرآنچه که ضعیف هست رو پاک میکنه و از بین میبره تا قوی ها بمونند و نسلشون ادامه پیدا کنه تا جهان همواره رشد کنه و قدرتمند باقی بمونه، پس در این جهان جایی برای ضعفا وجود نداره چه انسان باشه چه حیوان، چه خونه باشه چه درخت…
من در این فایل در هر نکته استاد فقط داشتم صدای بلند «توحیــــــد» رو می شنیدم
یاد گرفتم برای اینکه بتونم قوی بشم و ادامه بدم و از این جهان با خواری حذف نشم فقط و فقط باید توحیدی تر بشم، با ایمان تر بشم و به خداوند نزدیک تر بشم و بیشتر بهش اعتماد کنم یاد گرفتم باید ببرم از همه و فقط و فقط الله رو ببینم…
این بازی هم ساده ست هم پیچیده، کاری که باید انجام بدیم یک کار هست و توحید داشتنه که به نظر ساده میاد اما جذابیت بازی این جهان اینه که کلی موانع سر راهمون هست نجواها، وسوسه های شیطان، باورهای محدود کننده…
و این ما هستیم که باید مسیر رو انتخاب کنیم
بارها و بارها قبل از ورودم به مسیر آگاهی تجربه کردم که برای خواسته هام التماس کردم به خدا گریه کردم قسم دادم نذر و نیاز کردم اما هییییچ…. و اونموقع برلی خودم نتیجه میگرفتم که خدا صدای منو نمی شنوه، خدا دوره، من برای خدا اهمیتی ندارم، خدا اذیت کردن بنده هاش رو دوست داره، من شانس ندارم و بعضی ها شانس دارن و بنده محبوب خدا هستن…
من یادگرفتم که خداوند بسیار قانونمنده و دلسوزی تو کارش نیست برای همین جهان رو طبیعت رو هم به همین شکل داره اداره میکنه، کاملا درسته وقتی به طبیعت به حیوانات دقت میکنیم می بینیم که طبق قانون قوی ها حمایت میشن و ضعیف ها از بین میرن
بخوام یه نتیجه گیری کنم اینه که اگر میخوام تو این جهان رشد کنم، پیشرفت کنم و به کمال برسم بایـــــــــد طبق قوانین و به نفع خودم عمل کنم چون قوانین جهان مثل یک شمشیر دو لبه ست میتونم با همین قوانین رشد کنم و به نفع خودم استفاده کنم و زندگی دلخواهم رو بسازم و هم میتونم با همین قوانین زندگی ذلت باری برای خودم رقم بزنم…
این جهان در نهایت عدالــــــــــت خداوند داره اداره میشه و دلسوزی وجود نداره ، در جهان بستر همه چیز اماده ست: 1/یک جهان با قوانین عادلانه
2/آموزش این قوانین در کتاب آسمانی
3/هدایت همیشگی خداوند
4/قدرت تفکر، انتخاب و اراده که به انسان داده شده
حالا این من هستم که باید مسیر درست رو انتخاب کنم، آموزش ببینم و با عمل به هدایت های خداوند زندگیم رو بسازم و هیچ عامل بیرونی دیگه ای تو زندگی من تاثیر نداره والسلام…
بنام الله آفریدگار جهانیان
با سلام خدمت استاد عزیز ومریم خانم گرامی
خدا را هزاران بار سپاسگزارم که من را به سایت عباس منش هدایت کرد
زندگی من سراشیبی وسربالایی زیادی داشت طوریکه خودم را فراموش کرده بودمویادم رفته بود که خدایی دارم که جاش تو قلب منه
همش حواسم به چرت وپرت ذهنم بود به خدا توکل میکردیم ولی زبانی بود همش میگفتم همش فکر میکردم حتما گنهکارم که خدا جواب ونمیده تا اینکه خداوند شانسی منو هدایت کرد به سایت استاد عباس منش ومن هم جزو هدایت شدگان شدم
الان خدا رو شکر به آرامش درونی رسیدم کم کم سعی میکنم بین ذهنم وروحم تعادل ایجاد کنم
وقوی باشم وبه زندگی سراسر از آرامش وآسایش هست برسم
در پناه حق شاد وسلامت باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدای خوبم پروردگار مهربانم
سلام استاد عزیز وتمام دوستان خوبم
آیا خداوند مثل یک مادر مهربان عمل میکند؟
قبلا من اعتقاد وباورم همین بود جالبه استاد هر جمله که میگفتید من به خودم میگفتم ببین تو این طور فکر میکردی
زمانی که نوجوان بودم از همون اوایل این نظر را داشتم که خدا انسان های ضعیف را بیشتر دوست دارد و بهشان کمک میکند
در خانه از طرف برادر بزرگم به من ظلم میشد ومن به جای اینکه خودم در برابرش مقاومت نشون بدم از قدرت خودم استفاده کنم همیشه ترس وضعف داشتم
با گریه التماس از خداوند کمک میخواستم ووقتی جواب نمیگرفتم خدا را ظالم وبی رحم میخواندم
چقدر به قول استاد چک و لگد خوردم جالبه بیدار هم نشدم بعد از ازدواج هم مشکلات زیادی داشتم وچون با قانون آشنا نبودم باز هم کلی سختی کشیدم
چقدر قشنگ استاد گفتید مثل این فیلم ها که طرف داد میزنه خدایا چرا من؟ من دیگه نمیکشم خسته شدم خدایا حالا دیگه بسه
منم همین بودم میگفتم خدایا دیگه کافی نیست؟ به چه گناهی باید این قدر تنبیه بشم من بنده بدی واست بودم؟
مگه کم نماز خوندم مگه کم روزه گرفتم مگه کم درگاهت اشک ریختم پس برام معجزه ای کن
غافل از اینکه معجزه را باید خودم ایجاد کنم با تغییر در خودم با تغییر افکار باورهای غلطم با جهاد اکبر برای تغییر خودم
استاد عزیز من با شناخت شما تغییر کردم دیدم به خدا به زندگی به دین به همه چیز عوض شد
از وقتی شنیدم حال خوب =اتفاقات خوب سعی کردم احساسم را خوب نگه دارم
والان نتایج آموزش های شما را با تمام وجودم درک میکنم ومیچشم
من قوی شدم وهر روز هم قویتر میشوم از کسی توقع کمک ندارم وفقط روی خدا حساب باز کردم وچقدر جالبه از وقتی تغییر کردم چقدر انسان های خوب سر راهم قرار میگیرن تا به من کمک کنند ومن اونها را دستانی از دستان خداوند میدانم که برای یاری من فرستاده
حالا معنی ایاک نعبد وایاک نستعین را میفهمم
الان معنی اهدنا الصراط مستقیم را با تمام وجودم درک میکنم وهر روز صبح با خودم زمزمه میکنم
چقدر عشقم به الله بیشتر وبیشتر شده چقدر خوشحالم که خودم خالق زندگیم هستم واز خداوند هدایت میخواهم برای خلق بهتر زندگی ام
مثال خوبی که از دلسوزی وضعف دارم اینه که یه زمانی به شدت درد دست وپا وکمر داشتم مدام به دیگران میگفتم واز درد ناله میکردم و وقتی دلسوزی اطرافیان را میدیدم احساس خوبی پیدا میکردم اما از یه جایی نشستم وبه خودم گفتم این به ظاهر دلسوزی هیچ دردی از تو دوا نمیکند اگر خودت برای خودت کاری نکنی هیچ کس دیگری هم برایت کاری نمیکند
شروع به تغییر باور هام در مورد سلامتی کردم تحقیق کردم ودیدم یوگا بهترین ورزش برای من است استارت ورزش را زدم بر خدا توکل کردم با جدیت ادامه دادم والان بعد از یک سال از شروع ورزش چقدر حالم خوبه چقدر سلامتی و جوانی را بیشتر احساس میکنم
با آموزشها ی شما استاد عزیز حال دلم خوبه دنیا برام زیباست هر روز قویتر میشم وبیشتر به خدایم اعتماد میکنم
IN GOD WE TRUST
خدایا هر لحظه مرا هدایت کن ولحظه ای مرا به خودم وا نگذار
تنها تو را می پرستم وتنها از تو یاری می جویم
بنام خدا
سلام استاد عزیز سلام مریم جانم سلام بچه های خوب سایت
استاد اون سری این فایل و گوش دادم و یه کامنتی هم گذاشتم ولی این دفه هدایتی گفتم خدایا چه فایلی وگوش بدم ورفتم تو پوشه فایل های دانلودی این فایل بالا اومد بااینکه میخواستم فایل دیگه ای گوش بدم گفتم حتما همینو باید گوش بدم و دفتر وخودکارم اوردم به جمله جمله حرفتون دقت کردم ودرکمو نوشتم وتازه فهمیدم که چجوری باید فایل هاتون رو با جان ودل وعمق وجود گوش داد ونت برداری کرد وبهشون فکر کرد خداروشکر واقعا …الان چندروزیه دارم فشرده رو خودم کار میکنم ومرتب مینویسمو وتامل میکنم وفکر میکنم وساعت ها باخودم صحبت میکنم ولذت میبرم ازاین کار وبرای خودم زنگ استراحت گذاشتم تو این تایم هم میشینم باذوق سریال سفر به دور امریکا رو نگاه میکنم صداشو بلند میکنم ولذت میبرم خدارو صدهزار مرتبه شکرش ونتیجشو خیلی زود دیدم دوماهه که استعفا دادم ازکارم و یه احساسی بهم گفت برو توسایت دیوار رفتم دیدم اولین اگهی زده بود حسابدار وپیام دادم گفتن که فرداش بیا برای مصاحبه رفتم برای مصاحبه گفت چندتا مورد هم هست خبرت میدیم شمارمو گرفت ومن اومدم خونه خیلی رهابودم واحساس خوبی داشتم گفتم خدایا مثل همیشه هدایتم کن بااینکه شرایطش عالی بود کاره ولی نچسبیدم بهشوگفتم توکل به خدا وروز بعدش زنگم زدن گفتن میتونی فردا بیای گفتم اره گفت فلان ساعت بیا گفتم باشه استاد داشتم ازخوشحالی پرواز میکردم حقوقش دوبرابر حقوق کار قبلیم هست تایم کاریش همون تایمی که مد نظرمه کار حسابداری که خودم دوست دارم گفت بعد میفرستیمت شرکت و کارها رو انجام بدی و …میخوام بگم نتایجی که احساسم خوب بوده توکل بوده ایمان بوده مشخصه که چجوری کارها رو برام انجام میده حتی اطرافیانم گفتن باید بری اداره کار دنبال کار بگردی ولی تودلم گفتم اداره کار من خداست نیازی نیست واوکی شد همه چیز
برای خونه هم همینطور توهیچ بنگاهی دنبالش نرفتم ازطریق همکارم شماره صاحب خونه رو بهم داد کارا پیش رفت بایه تلفن و خیلی جاها هدایتم کرده
امااااا زمانی که شرک ورزیدم چه بلاهایی سرم اومد 12سال پیش تویه رابطه ای بودم وابستگی شدید به طرف داشتم اصلا زندگیمو وابسته طرف کرده بودم انگار اگه نباشه من نباید زندگی کنم و اتفاقی که افتاد اینه که جداشدیم ومن بی اختیار گریه میکردم اصلا زندگیم تعطیل شد حتی بهم گفت یادمه چرااینقدر گریه اگه یه مادری بچشو ازدست داده بود اینقدر گریه نمیکرد استاد دیگه شما ته داستانو بخونید که اوضاع چقدر بد بود خلاصه ادامه دادم این غم وغصه وگریه ها تااینکه منجرشد به افسردگی شدید ومن فقط زل میزدم به ادم ها حرف نمیزدم غذا نمیخوردم اب هم که میخوردم بالا میوردم ونمیخوام وارد جزییات بشم ولی خیلی بد بود اوضاعم شش ماه طول کشید که اوضاع به حالت عادی برگرده و خداروشکر به لطف الله زندگی عادیمو ادامه دادم اینجا بااستخرآب یخ بیدارشدم وچک ولگد خیلی زیادی خوردم الان فهمیدم بخاطر شرک بوده که این بلا سرم اومده بود نه اینکه خدا این بلا رو سرم اورده وطبق سیستم واقعا پیش میره خداوند نه اینکه دلش به حال کسی میسوزه واین عین عدالته وقتی تومسیر درست میریم ازدرو دیوار معجزه ها رخ میدن واتفاقات خوب وعالی میفتن پس چه لزومی داره تو مسیرشیطانی قدم برداریم وبلا سرخودمون بیاریم بعد بگیم خدا چرا دلش نمیسوزه برامون چرا کمکمون نمیکنه
اول فایل که درمورد طوفان توضیح میدادین استاد گفتین که به جای اینکه ازطوفان بترسیم بیایم خودمونو قوی کنیم باایمان وتوحید باورهامونو قوی کنیم که به راحتی وسلامتی ازش عبور کنیم ولی اگه ضعیف باشیم به هرتضادی که برمیخوریم مثل روابط عاطفی وکسب وکار به راحتی از بین میریم ونابود میشیم ولی اگه توحیدی عمل کنیم اون وقت به قدرتمندترین وبزرگترین نیروی جهان وصل میشیم و هدایتمون میکنه وحمایت میکنه ازمون کی وقتی ایمانمون رو نشون میدیم واگاهانه بیام رو بهبود شخصیتم کار کنم وقویش کنم که به راحتی باهرطوفانی نه تنها ازبین نره بلکه رشد وپیشرفت هم بکنه
استادگفتین کجاها چک ولگدها رو خوردین تابیدار شدین خداروشکر هرچی فکرمیکنم فقط تواون یه دونه مورد بوده که بالا توضیح دادم توروابط…ازوقتی که باشما اشنا شدم سریع میگیرم نشونه ها رو تاازمسیر خارج میشم اوضاع روبه سختی پیش میره میفهمم وبرمیگردم به مسیر واین لطف خداوند شامل حال من شده که هرلحظه داره هدایتم میکنه خدارو صدهزار مرتبه شکرش
استاد خیلی خیلیییییی زیاددبی نهایت مسیر جذاب وشیرینیه مافقط ایمانمونو نشون میدیم وهمه کارها رو خدا انجام میده رودوشش میشینیم وخودش مارو میبره یعنی فقط باید ازدیدن طبیعت وجنگل ودشت ودریا لذت ببریم وسوت زنان هم ازمسیرلذت میبریم هم به خواسته هامون میرسیم واقعا خیلی خوبه خیلی خیلی لذت بخشه خدارو هرثانیه سپاسگزارم واسه بودن تو این سایت وحال خوبم که به هیچ چیزی گره نخورده وخوشبختی ای که ته قلبمه باهیچ چیز تودنیا قابل مقایسه نیست و استاد انگار دست خودمون نیست ازدیدن یه گل اسمان یه تیکه ابر غروب افتاب به وجد میایم و همه بچه ها هم تووکامنتاشون نوشته بودن فکرمیکردم عادیه ولی نه انگار کسی که همرامه این زیبایی ها رو نمیبینه واصلا توجه نمیکنه گفتم خدایا شکرت که تومدار دیدن زیبایی ها هستم انگار ما بچه های سایت دنیا رو از یه لنز دیگه ای میبینیم انگار چشم برزخی داریم…
استاد همسرم بعضی وقتا شاکی میشه میگه چراهی هندزفری تو گوشته همش فایل استاد عباسمنش گوش میدی من جوابی نمیدم بعدکه ازطرف این کاره تماس گرفتن وخوشحالیمو دید گفتمش دیدی دیدیییی پس دفه دیگه نگو گوش نده اوکی هیچی نگفت انگار بهش ثابت شد که دارم نتیجه میگیرم بااین که نتایج قبلیمو بهش یاداوری کرده بودم…
استاد سالم وتندرست و خوشبخت وسعادتمند دردنیا واخرت باشین خیلی دوستتون دارم
بنام خداوندی که تنها قدرت و عشق و هرانچه که در جهان هست، هست.
سلام به استاد عزیز همین اول کار از فایل عالیتون و شما تشکر میکنم و بنظرم این دلی ترین تشکری هست که از شما میکنم.
خوب من تو یکی دیکه از فایلا مثال هایی از نتایج شرک و توحید رو از زندگی خودم زدم اما امروز یه چندتا زاویه ی جدید را در مورد انها میخوام بگم
داستان رو از پارسال شروع میکنم که من از اموزه ها مدتها بود دور بودم دراقع در مدار خیلی پایینی از توحید قرار داشتم و به سمت شرک متمایل بودم یا اینجوری بگم که شرکم خیلی بیشتر از توحیدم بود
اون زمان دقیقا مصادف بود با شروع شدن جنگ فلسطین و دیدگاه من اون زمان به این قضیه این بود که خیلی این قضیه رو پیگیری میکردم و یا فکر میکردم باید کاری براشون بکنم و اهنگای مرتبط با هاشو گوش میدادیم با خانواده و خیلی نسبت به ظلمی که بهشون میشه احساساتی بودم ووو و خیلی برامم عجیب بود که چه همزمانی جالبی بین زندگی خودم و این جنگ اتفاق افتاده( که این بخاطر این بود که من داشتم توجه میکردم به یکی از شرایط حساس کنونی) اون زمان من توی زمان های خاصی که خانوما دارن به شدت دلسوز میشدم یعنی یه گربه رو میدم غذا نداره یا یه رفتگر میدم اصلا دلم براشون کباب میشد و خیلی پرت شده بودم از قوانین و برای خوب بودن حالم در تقلا بودن یه سری اتفاقات ناجور برام افتاد که توکل زندگیم بی سابقه بود و رفتارای نامناسب از افرادی که بی سابقه بود وووو
این یه توصیف کلی از اون مداری بود که توش بودم
بعد از گذشت یکسال در حال حاضر دیگه اون حالت ترحم و دلسوزی تقریبا صفر شده و به خودم میگم بخاطر شرکش که این بنده خدا نشسته دم رستوران تا غذا مونده های بقیه رو امیدوار باشه که گیرش بیاد درمورد نگاهم به قضیه فلسطین و دیدگاه سیستمی خدا ، این مردم بخاطر شرکشون به کمک کشورای عربی یا هر شرک دیگه ای وضعیتشون اینه و اصلا برای خدا مهم نیست که هروز چندتا بچه یا هرچی دارن تیکه تیکه میشن این جا قشنگ میتونم بفهمم که هرگز خدا مثل یه مادر دلسوز نیست اینجا میتونم بفهمم که ضعیف بودن یعنی مشرک بودن مظلوم بودن یعنی همون ان ظالم بودن به خود یعنی مشرک بودن و این قانون بدون تبدیل خداوند که مشرک بودن نتیجه اش همیشه همهجا برای هرکسی بدبخت شدن هست ذلیل شدن هست اصلااااا خدا براش مهم نیست تا وقتی که مردم شرکشون را کنار نذارن بیاد و بشون ترحم و دلسوزی کنه چون این کار به گفته ی خدا جهل و خداوند هرگز جاهل نیست
درمورد خودم من چندتا مثال واضح دارم که البته بعد از اینکه خدا پتو رو از روم کشید من بیدار شدم و همون ان نتیجه و ورق تغییر کرد و برگشت اما من مثل خوابیدن توی واقعیت بیدار میشم یه چند دقیقع اما بعد دوباره میخوابم و نتایجمم به همین خاطر سینوسیه من از خدا همیشه قبل از اشنایی با این اموزه ها هم میخواستم که قبل از سر به سنگ خوردن منو هدایت کنه ولی الان میخوام با کوچکترین و اولین انحراف از مسیر منو هدایت کنه چون دیگه نمیخوام این روند سینوسی رو و بنظرم این همون نقطع ای که ادم تغییر میکنه مسیرش وقتی که دیگه نخوای اون شیوه ی قبلی رو
درمورد نگاه مامانگونه به خدا حالبه که ما ادما چون خودمون عدل را در مساوات یا دادن بیشتر به ضعفا میدونیم و بخاطر احساساتمون اینجوری فکر میکنیم که این درسته و غالبا اینجوری عمل میکنیم همین نگاه انسانی رو هم توی این مورد به خداوند داریم که اره اونم یا مساوی تقسیم میکنه یا به ضعیفا بیشتر میده درصورتی که هرگز اینجوری نبوده و نیست خداوند به اندازه ی لیاقتت ایمانت و توحیدت بهت میده اینو تو زندگیم باااااار ها دیدم توی جهانم همینه و درمورد این قضیه تصمیم کرفتم که بیام روی باورای توحیدیم کار کنم روی خودم کار کنم و عمل کنم متناسب با تکامل مثلا از اینجا شروع کنم که به عروس هلندی هام که انقدر غذای ادما و به اصطلاح غذای سفره رو دوست دارن غذای خودمون رو ندم چون براشون مضره و من و خانوادم فقط برای دلسوزی و احساساتی شدن که چقدر بال بال میزنن برای این غذا اینکارو میکردیم یا مثلا فکر میکردم اگه من روزه بگیرم و نمازمو اول وقت بخونم حتما توی فلان امتحان پاس میشم که نشدم و فهمیدم برای قبولی توی اون امتحان باید درسشو بخونی و این دیدگاهو البته خیلی قبل تر کنار گذاشتم من درمورد گدا ها هم وقتی که روی خودم بیشتر کار میکنم خیلی درست رفتار میکنم و خیلی جالبه وقتی که توحید درست تر میشه تو وجود ما تمامممم رفتار و باورای اشتباه دیگه هم درست تر میشه نمونش همین دلسوزیه یا درمورد اینکه ما بخاطر این باور اشتباه که برای موفقیت باید شکست بخوریم یا برای بیدار شدن باید شکست بخوریم اینو من توی روابط هم داشتم که خوب الان اوضاع خیلی خوبه بزار یه دعوا و قهری راه بیفته و این ناخوداگاه بود یا همین الان سر کار کردن روی خودم بعد از کنترل خوب وردیا بعد یه مدت میگم نه خیلی اوضاع ثابته بزار یه سریال و فیلیمی ببینم و بعد که اون حال بدشو احساس میکنم میگم اوه اوه اشتباه کردم بدوم بیام رو خودم کار کنم ااما وقتی توحیدی تر میشم همه ی اینا باورای مزخرف هم کمتر میشن حتی بدون اینکه شناساییش کرده باشم و برعکس
در این رابطه باید بگم که ریحانه خانم اینکه این باور و این دیدگاه رو داشته باشی حتی یه کوچول تو رو به سمت نابودی میبره اولا همون تلخی اون شکست دوما سینوسی بودن روند زندگیت که واقعااا زجره و هر بار کلی باور محدود از دره ی قبلی برات میاره و این روند رشدتو خیلی کند میکنه و اصلا لذت موفقیت را هم کم میکنه و ترسایی که بخاطر باوارای دره ی قبلی باهات اومده خیلی زودتر از قبل تو رو به سمت دره ی بعدی میبری. و مورد بعدی ما تا یه جایی تحمل داریم این که تو برای بیدار شدن متکی باشی به ضربات جهان این روند باعث میشه ظرفیت تو نسبت به اون ضربات بیشتر بشه و هر بار لازمه که ضربه ی محکم تری بخوری تا بیدار بشی و تا جایی که اون ضربه تو رو هلاک و نابود میکنه و مثل فرعون وقتی که داری غرق میشی تازه بیدار میشی که دیگه فایده ای نداره بعضیام که حتی بعد از مرگ ناشی از اون ضربه اخرم شاید بیدار نشن
اما موضوع اصلی بدی های این طرز تفکر نیست موضوع اصلی اینه که این تفکر اصلا روی اشتباه بنا شده یعنی که چیزی که مارو بیدار میکنه باورای توحیدی ماست نه اون ضربات جهان و تو هرچقدر که باورای توحیدی قوی تری داشته باشی زودتر اگاه و بیدار میشی و یا ختی اصلا بیدار هستی نیازی به بیدار کردنت نیست یعنی اینکه بیدار شدن تو هیچ ارتباطی به ضربات جهان چه سنگین و چه سبک نداره به میزان توحید تو و جایی که تو در مدار توحید هستی بستکی داره برای همینه که بعضیا حتی با ضربات و بلا های سهمیگین هم بیدار نمیشن یعنی میمرن اما بیدار نمیشن یه شاهد دیکه برای این موضوع اینه که من خودم هر وقت بیشتر روی خودم و توحید کار کردم و موحد تر بودم زودتر بیدار شدم و هرچقدر که این توحید کمتر شده ضربه هه محکم تر شده که این ضربه هه هم نه برای اینکه خدا میخواد مارو بیدار کنه بنظرم خدا حتی براش فرقی نداره که ما بیدار بشیم یا نشیم اون ضرباتم نتیجه ی طبیعی شرکی که ما میورزیم بنابراین هرچقدر تو باورات توحیدی تر باشه زودتر بیدار میشی و چون شرکت کمتره ضرباتیم بهت وارد نمیشه
پس کاری که باید بکنم اینه که هر لحظه روی خودم کار کنم تا مدارم (توخیدم) بالا تر بره باوارای توحیدم قوی تر بشه تا با اولین نشانه اگاه بشم وگرنه اکه من باواری توحیدیم صفر باشه مهم نیست اون ضربه چقدددد سهمگینه من بیدار نمیشم چون چیزی که منو بیدار میکنه باورای توحیدیمه
پس ریحانه خانم
اینی که یه سری افراد هرچقدرم ضربات جهان محکم تر میشه اما بیدار نمیشن و در نهایت مییمرن نشون میده اون ضربات و شدتشون عامل بیدار شدن نیست
اینکه یکی با یه ضربه ارام بیدار میشه یکی با ضربه وحشناک نشون میده ضربه و شدتش عامل بیداری نیست
اینکه ما خودمون(من خودم) یه جاهایی با ضرات سبک بیدار شدیم یه جاهایی توی ضربات سهمیکن نشون میده ضربات و شدتشون عامل نیستن
عامل همون تفاوتی که تو و شخصیتت زمانی که با ضربه سبک بیداری شدی با وقتی که با ضربه ی سنگین بیدار شدی هست
که اون توحید و شخصیت توحیدی و باورای توحیدییه پس به جای لقمه رو دور سرت چرخوندن بیا و علت اصلی و ریشه رو که توحید هست رو درست کن و روش کار کن