آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 2043 روز

    بنام خدایی که بهترین دارایی من است

    سلام

    من یه مدتی بود که داشتم به نقاط عطف زندگیم و جاهایی که به خواسته های بزرگی رسیده بودم فکر میکردم و از اونحایی که معمولا ادم اون جاهایی که یه ذره محکم خورده رو بیشتر یادش میاد و بیشتر راجع بهش فکر میکنه همش اون قسمتا تو ذهنم بود و یه جورایی اینجوری بودم که خدایا چرا دقیقا بعد از اون شرایط سخت من تسلیم شدم من نمیخوام درمورد خواسته های جدیدم شرایط تا به این خد سخت بشه بعد من تسلیم بشم و بعدش نتیجه بیاد که این فایل به همراه الهام خدام به خوبی جواب را داد که چیزی که تو لازم داری برای نتیجه گرفتن باورای توحیدی هست برای اینکه زودتر تسلیم بشی و زودتر بیدار بشی باید باورای توحیدی قوی تری داشته باشی و راهش اینه که بیشتر روی خودت کار کنی

    اینی که یه جا بهت بگن شما قبول نشدی بعد تو دیگه تسلیم بشیو بخاطر این تسلیم شدن نتیجه بگیری و بهت بگن فلانی انصراف داد شما بیا جاش این یعنی پایین بودن مدار توحیدت (البته نسبت به خودت چون یه سریا که اینجام بیدار نمیشن خودتم یه تایمایی اینجا ها بیدار نشدی)چرا که اگه از اول موحد بودی مسیر برات اسان پیش میرفت و یه راست بهت میگفتن شما قبولی

    واقعا ما دیدگاهایی پذیرفتیم که از منظر قانون کاملا غیر منطقیه

    یعنی که من برای گرفتن فلان نتیجه و اجابت خواستم باید از نظر توحید و باورای توحیدی قوی باشم حالا وارد شدن ضربه و بدبختیم یعنی اینکه من باورای توحیدیم کم شده حالا من(ما )چجوری نتیجه گرفتم که برای رسیدن به نتیجه و خواستم باید ضربه بخورم درصورتی که نتیجه و دریافت خواستم توی مدار بالاتر از نظر توحیده و ضربات در مدار پایین تر واقعا الله و اعلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محسن جاویدتجریشی گفته:
    مدت عضویت: 2149 روز

    سلام به دوستان و استاد عزیز

    چندتا مواردی که یادم باشه خیلی دیر متوجه شدم و سخت بیدار شدم بنویسم که یادم باشه تکرارشون نکنم و حتی مواردی هم بوده که راحت بار اول با تذکر نرم خداوند متوجه شدم و راحت تر پیش رفته..

    1- وقتی 19 سالم بود و آرزوی داشتن شرکت توی زمینه تخصصم در قلبم جاری شد و خدا به راحتی سرمایه برایم فرستاد که آن زمان بسیار پول زیادی بود و من شرکت را زدم و چقدر خوب میچرخید و به سود دهی افتاده بود اما بخاطر عدم وجود درک درستی از روابط و مدیریت و داشتن شرک های پنهان من چند سری خیلی آروم توسط اختلالات ریزی که پیش میامد باید متوجه میشدم اما متوجه نشدم و کم کم روابطم با تمام پرسنلم و هیئت مدیره مخدوش تر و مخدوش تر شد و در سن 21 سالگی شرکت رو با تمام اون سرمایه با دعواهای شدید و زد و خورد فیزیکی از دست دادم .

    و یادم باشه هشت کسب و کار را بدون اینکه مشکل تخصصی و یا مالی وجود داشته باشه درحالی که سود میداد در 6 سال آینده اش از دست دادم تا کم کم بیدار شدم که آها من مدیریت هوش هیجانی بلد نیستم.. آها من روی عادات رفتاریم به صورت منظم و سیستماتیک کار نمیکنم و بهبودش نمیدم.. آها من اصلا اصول بیزنیس بلد نیستم و فقط دارم رئیس بازی در میارم.. چیزایی که از خانواده و فیلم ها دیدم رو اجرا میکنم.. اینکه مدیریت نیست و بالاخره به لطف خدا بیدار شدم و با دنیای جدیدی روبرو شدم..

    2- زمانی که خدمت رفتم در فشارآورین زمان زندگی بود و من قبلش خواب بودم که چقدر روش های راحت تری میتونم برای اتمام خدمتم استفاده کنم و چون زمان های قبل بیدار نشدم.. خودم سخت ترین حالت ممکن را برای خدمت انتخاب کردم ولی باز هم به لطف خدا چند ماه اول که گذشت و متوجه شرک های پنهانم شدم و از خدا مغفرت خواستم و او مرا در دل آن همه سختی به آسانی هدایت کرد و جوری شد که سه ماه به کل سربازان ایران کسری اجباری دادند و از 25 ماه به 21 ماه تبدیل شد..

    3- سالها روابطم با پدرم بسیار ناجالب بود و هر چه بیشتر جلو میرفتیم ناجالب تر هم میشد تا متوجه قانون روابط شدم.. که هر واکنشی از کسی چه غریبه و چه آشنا میگیرم فقط و فقط به درون من ربط داره.. و به محض اصلاح عمیق اون موضوع در درونم رفتارهای افراد بیرونی درست میشه.. و وقتی روی عزت نفسم کار کردم و همینطور روی برابری ارزش دیگران و خودم کار کردم تمام این مشکلاتم در روابطم با پدرم بدون کار خاصی کم کم خوب شد و بهتر شد و الان واقعا رابطه مون ربطی به ده سال پیش که تو اوج افتضاح بود نداره..

    ممنون از استاد بابت این فایل ارزشمند

    و ممنون از تمام دوستانی که کامنت میذارن و ما مطالعه میکنیم و تجربه را مجدد تجربه نمیکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زهرا خضری گفته:
    مدت عضویت: 2208 روز

    با سپاس فراوان از خداوند عزیزم برای داشتن و بودن در مسیر رشد با آموزش های استاد عزیزم

    من در روزهای سپاسگزاری بودم و داشتم فایل ها را بارها گوش میکردم که فردی آمد از طرف دوستم برای همکاری برای تامین نیرو کار کشاورزی استرالیا و منم فکر کردم که از جانب خداست چون من در دوره رشد و تمرین هر روزه هستم پس این فرصتی است از جانب خداوند برای من و بلادرنگ نشانه ها از جاها از افرادی که نمی‌شناختم از دخترم از خانواده ام آمدند و دلیل آوردند و گفتند که مسیر اشتباه هست ولی من گفتم نه این مسیر کمک به خودم و پیشرفت دیگرانه و نشانه ها بیشتر شد ولی همچنان در خواب بودم تا آخر که بیدارم شدم با چک و ضربه های جهان تا یاد بگیرم که به نشانه ها توجه کنم فکر نکنم خودم همه چیز را میفهمم و گوش شنوا داشته باشم با افراد متخصص مشورت کنم دقیقا موقع ازدواج ام هم خداوندم بسرعت نشانه ها را فرستاد ولی باز من توجه نکردم و نتیجه هم کاملا مشخص شد خیلی زود .در هر دو مورد انسان را خدا کرده بودم و توکلم‌به آنها بودم و شرک ورزیدم .ممنونم استاد عشق با این فایل حیرت انگیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مائده پاک گفته:
    مدت عضویت: 804 روز

    سلام استاد وقتتون بخیر و شادی

    سوالی ذهنم رو درگیر کرده ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

    من و همسرم در حیطه کارمون (ورزشی) 2 بار به ورشکستگی نزدیک شدیم و با سختی اون شغل رو نگه داشتیم و همیشه توکل کردیم به خدا چون کسی هم نبود که غیر از خدا بتونه کمک کنه و زمان اپیدمی کرونا کامل دو نفر بیکار شدیم از انسانها دور شدیم ساعت ها من و همسرم و دو فرزندم به طبیعت اطراف شهرمون که در مازندران زیبا است میرفتیم و سعی به دیدن زیباییها و سبحان الله گفتن زیبایی‌های خدا میپرداختیم اینکه حالمون خوب باشه قطعا خدا قدرت جذب مارو بالا میبره در حال ادامه تحصیل بودم و کمی نگران بودم که چرا دوباره تو این مسیر دارم خودم رو رشد میدم خدایا خودت بهم نشون بده که نتیجه اش چی میشه تا اینکه من با یک شخص از نامبر وان های ایران تو این حوزه بر خوردم و جالب بود برام که عزتمندانه ایشون از من و همسرم خواستند که وارد مجموعه ایشون شوم و من بهترین حس رو داشتم اینکه چون توکلم به خدا بوده خدا دستهای غیبش رو برای من فرستاده الان بعد 3سال دوباره ورشکستگی اون شخص دامن ما رو هم گرفته و بیکار شدیم میگم نکنه من شرک داشتم به خدا؟ و این نتیجه شده

    یعنی ذهنم میگه یا باید تو این مسیر میومدم چون شرک نداشتم و باید درس میگرفتم و رشد کردم یا چون تو این زمینه بوده و قبلا هم ورشکستگی داشتم درسش رو نگرفتم و این مسئله تکرار شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    صبا جووون گفته:
    مدت عضویت: 857 روز

    سلام ب استاد مهربانم

    سلام ب دوستان گلم

    چقدر زیبا نگاه میکنید ب مسائل

    چقدر منطقی راجب ب طوفانها صحبت میکنید

    چه جالب میگویید

    موهبت های زیادی در این طوفان ها است.

    من هم طوفان های زیادی در زندگی ام بوده است

    هر چه روی خودم کار میکنم ولی برمیگردم ب سرجای اولم که چرا گذاشتم اینجوری بشه .

    من میتوانستم بهتر از این باشم

    میدانم که اینا نجواهای شیطانی است

    خدایا شکرت ب این فایل زیبا هدایت شدم

    چقدر خوب که این فایل زیبارا گوش دادم.

    هنوز راه زیادی دارم

    هنوز جهاد اکبر در پیش دارم .

    ممنونم استاد گلم .

    تعهد میدهم که ایمان و توکل داشته باشم.

    دوستتون دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مجتبی احمدی یزدی گفته:
    مدت عضویت: 540 روز

    درود دوستان

    تشکر فراوان از استاد عباسمنش عزیزم و تیم باکیفیتشون

    دقیقا حس میکنم این ویدئو رو خداوند در همین تاریخ توسط استاد به صورت وی ای پی برای من ساخت و به دست من رسوند، دقیقا زمانی که به این اگاهی ها نیاز داشتم.

    میخوام مثالی بزنم از خودم، زمانی که ندانسته از دوتا از اصول این ویدئو استفاده کردم و نتیجه شو خدمتتون بگم.

    رشته دانشگاهی من فیزیک هست. قبل این داستان یه دانشجوی متوسط رو به ضعیف بودم با معدل 12 و خورده ای که 10 ترمه ((مثل کسی که تو ابتدایی یه سال رو دوبار میخونه)) شده بود.

    یادمه حدود 6 سال پیش که داشتم لیسانس رو میگذروندم سر یکی از کلاس‌ها برای من یه اتفاق ناخواسته ای رخ داد به صورتی که ترکش های اون تا اخر ترم بهم برخورد میکردن. اون اتفاق خیلی برام سنگین تموم شد و خیلی تحت فشار بودم طوری که حتی مثل یه ادم ضعیف به فکر ترک تحصیل هم افتادم، ولی خلاصه ادامه دادم و ترم تموم شد.

    ترم بعدش هم اول ترم تقریبا تمام همکلاسی ها ترکم کرده بودند و تنها بودم در جو سنگین که برام بوجود اومده بود. تا اینکه همون هفته های اول ترم جدید بود که با توجه به فرکانس اون دوره اوضاع طوری پیش رفت که استاد درس کوانتوم مکانیک 2 هم تقریبا باهام لج افتاد. همه فک میکردن کارم تمومه ولی …. ولی این اتفاقات باعث شد که من دو قانون که استاد در این ویدئو ذکر کردن رو نادانسته و ناخوداگاه به کار بگیرم.

    طی این فشارها اولین قانون این بود که من از همه چی بریدم و مستقیم رفتم سراغ سرمنشاء، سراغ اربابم خداوند و به اون پناه بردم.اون دوران من در مفهوم سوره حمد عمیق تر شدم و فهمیدم و مدام اعلام میکردم که فقط تورا میپرستم و فقط از تو کمک میخوام ای ارباب عالمین.

    دومین قانون هم این بود که مثل یه بچه ضعیف نرفتم به خدا (مادر مهربان) پناه ببرم و بگم خدایا تو انتقاممو بگیر. نه. باتوجه و یاداوری این که من در مقابل خدا هیچ نیستم و هر چه دارم از اوست و با کمک خواستن از خداوند، شب و روزم رو به هم دوختم و تلاش کردم، تلاش با حال خوب، تلاش با حس اینکه خدا پشتمه و بقیه روبرو م. ایمانی که عمل آورد.

    به خدا میگفتم که تو مالک و پادشاهی ولی من خودم باید انتقاممو بگیرم و تصویر سازی هایی هم از لحظه ای که موفق شدم داشتم.

    دوستانی که اندکی با فیزیک سر و کله زده باشن میدونن که فیزیک از رشته های نسبتا سخت هست و درس کوانتوم مکانیک در کنار شیرین بودنش سختی های محاسباتی و مفهومی زیادی داره طوری که خیلی از استاد دانشگاه ها هم خیلی مفاهیم رو بلد نیستن و یه سری چیزایی رو از کوانتوم حفظ کردن میان میگن.

    خلاصه من ناخوداگاه و بدون اشنایی با قوانین

    1.توحیدی تر شده بودم

    2.از موضع قدرت تلاش میکردم و قوی تر شده بودم

    3.تصویر سازی میکردم یه چیزی مثل دریم بورد

    نتیجه اینکه من به عنوان یه دانشجوی 10 ترمه، اون ترم به لطف اربابم کوانتوم مکانیک رو نمره کامل گرفتم و البته استاد از سر لجبازی بهم نوزده و هفتادوپنج داد. این درحالی بودکه بهترین دانشجو ما هجده شده بود.

    فکرنمیکنم از اون استاد سختگیر توی این درس سخت کسی تابه امروز این نمره رو گرفته باشه، حتی تا به امروز!

    به لطف خداوند اونقدر ذهنم باز شده بود و اونقدر مفاهیم عمیقا بهم الهام میشد که از استادم توی اون درس به مراتب فهمم و تسلطم بیشتر شده بود.

    و از ترم بعدش مداوم جزو 4 نفر اول کلاس بودم طوری که نفرات اول در تمام درس های ترم های بعدش میومدن و مفاهیم رو از من میپرسیدن.

    اربابم بار دیگر عزت و آبرو بهم داده بود.

    این بود نتیجه من از استفاده از این دو تا نکته که استاد تو این ویدئو گفتند.

    این ویدئو یه سری مسائل رو دوباره به یادم اورد. استاد سپاسگذارتم.

    موفق باشید

    +یا رب+

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    به نام خدای مهربان و بخشنده

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته اگوی تمام عیار سایت بهشتی و همه دوستان در جستجوی توحید .

    الهی شکرت که بهم فرصت دادی یک ردپای دیگه داشته باشم

    من هم خیلی تجربه زیادی در مورد الگوهای تکرار شونده دارم و هنوز هم هست واقعا نمیشه گفت پیشرفت نکردم

    باید این همه نتیجه ها را دید باید خودمو با محمد سه سال پیش مقایسه کنم چقدر تا به امروز تغییر کردم اگر من خودم را

    فقط باد قبل خودم مقایسه کنم زهنمو تربیت کنم این شکلی با این زاویه دید به موفقیتهای خودم نگاه کنم گل زدم

    چون زهن کارش اینه چون اینجوری تربیت شده خوراک گرفته از جامعه که من را با دیگران مقایسه کنه ولی به لطف

    الله و استاد عزیزم دست مهر خداوند در زندگی من و ما داره این الگوهای فکری من تغییر میکنه در مورد مقایسه نکردن

    خودم با دیگران خیلی باگ بزرگی هست مقایسه به شدت نشتی انرژی بزرگی است که حالتو بدجوری میزنه به هم اصلا

    نمیتونی دیگه خودتو جمع و جور کنی اگر تو مسیر نباشی که کلا چپ میکنی میری تو گارد ریل حالا من و سایر دوستان

    در مسیر داریم تاتی تاتی کنان قدم ورمیداریم تا میخایم بریم تو مقایسه حالا برای هر کدوم از ماها زمانش نسبت به

    برداشت این ترمز فرق میکنه ولی باید اینو بدونیم که نسبت به قبل خودمون داریم بهتر عمل میکنیم و نشونه هم اینه

    که مقایسه کردنمون زمانی که موضوعی در بیرون رخ داده مثلا میگه همکارت یک ملک فروخته فلان قدر اون لحظه خودتو

    مونیتور کن ببین در چه حالی هستی نسبت به قبل واکنشت چقدر کمتر شده خنثی هستی کلا بی خیال شدی اینجاها

    تو یهویی ها خیلی خودش را نشون میده حالا در هر موضوعی ارامتر شدن ترمزها مشهود میشه که باید واقعا انجاهایی

    که دردش بیشتر هست فشار بیشتری داره میاد بهمون بیشتر کار کنیم نقاط قوتمون را هم جاهایی که عالی عمل کردیم

    خیلی خوب بودیم هم که اعتماد به نفسمون بالاست نقطه قوتمان هست خوبیم توش اینم به خودمون بگیم که خودمون

    را شارژ کنیم و اینم باید حواسمون باشه که کردیت اعتبارش را به خداوند بدیم هر جایی داریم نتیجه خوب میگیرم لطف

    خداست و هر جا هم گند زدم بفهمم که فرمون زندگی را خودم دست گرفتم و زدم به در و دیوار همیشه ما وقتی مغرور

    میشیم گربه چکمه پوش میشم میرم تو دیوار شرک این شرک و توحید را چرا ما این همه سالهای سال کسی حرفی ازش

    نزده بود که این همه زجر و داستان نداشته باشن ادمها باید استاد میومد کشفش میکرد خدارو شکر که در این دوران

    بودیم و از نجات یافتگان هستیم و اگر باشیم ادامه بدیم از این مسیر زیبا تا اخر عمرمون سعادتمند خواهیم بود استاد

    عزیزم دمت گرم واقعا که این شرک و داری کار میکنی و نتایجش هم مشخص هست در تمام ابعاد شما توحیدی عمل

    کردید و سر شیطان را به خاک کشوندین دمت گرم مرد خدا منم میخام بیشتر رو این قضیه توحید کار کنم همینطور

    که دارم جلو میرم هی برام داره واضحتر میشه که اقای محمد خان همه چی توحید هست باید باورهای بنیادینی از

    توحید بسازی و شرک خفی را شناسایی کنی میدونم تکامل میخاد استاد الان بهترین الگوی زنده امروز بشر هست

    ماها داستانهای قرانی تاریخ را میخونیم درسته که باور درونی به کتاب اسمانی در وجود ماها هست باورش داریم

    ولی قبول کنید که یکی الان هست استاد عزیزیمون زنده تو همین عصر داره مثل ماها زندگی میکنه تمام چالش های

    زندگیش را داره نشونمون میده از کجا چه جوری دستمون را گرفته حی و حاضر زنده داریم میبینمیم باید بیشتر راحتتر

    از کتابها باورش کنیم که اقا یکی مثل خود ماهاست داره زندگی میکنه با اون شرایط ناجور اومده با باورهای توحیدی

    که اصل و اساس اموزش های استاد عزیزم بر پایه توحید هست به این شکل عمل کرده برای ما بهترین الگو هست

    اگر مثل وحی منزل قبولش کنیم باور کنیم اول گوش بدیم درک کنیم و عمل کنیم این کار ماست تکنیک خارپشتی

    رو همین اصل انجام بدیم زندگی بهشت میشه بدون تقلا و زجر با شادی درونی به هر چی میخایم میرسیم به

    اسونی اسون میشیم به اسونی ها و اگر شرک داشته باشیم بیدار نشیم هی چک و لگد و اب یخ و اینا باشه

    اسونمون میکنه جهان خداوند به سختی ها این انتخابش با ماست چقدر راحت دارم میگم کاش عمل کردن در رفتارهام

    میتونستم اینجوری عمل کنم و از صالحان باشم خیلی خدا رو اشتباه بهمون شناسوندن احساسی مثل خودمون میدیدیم

    هنوزم اون نگاه هست ولی ضعیفتر و کمتر هست ولی در عملهامون متوجه میشیم که هنوز داریم خدارو مثل مادر دلسوز

    میبینم و یک جاهایی ازش این شکلی توقع دارم کاش میشد همه چی برعکس به ما گفته میشد خدارو اینطور درک

    نمیکردیم ما ناخوداگاه داشتیم به خودمون ظلم میکردیم هنوزم داریم انجام میدیم در عمل ولی در حرف خیلی خوبیم

    ولی این ریشه قوی داره در اعماق وجودمون باید ریشه ها را از بین ببریم با جهادی اکبر تکاملی با کمک و هدایت

    خودش که بتونیم همیشه پیوسته این مسیر را ادامه بدیم و نا امید نشیم چون شیطان بیکار نیست از چپ و راست

    بالا پایین میخاد مارو گمراه کنه به محض کوچکترین روزنه وارد میشه باید کار کنیم همیشه افکار غالبمون را در بیشتر

    اوقات روز و شب با باورهای توحیدی بمباران کنیم اوایل یکم تلاش بیشتر میخاد ولی بشه افکار غالبمون دیگه کار

    راحتتر هست و با نتیجه دیگه بهتر عمل میکنیم ولی باید حواسمون باشه تو نتیجه گیر نکنیم و بهبود دایمی را داشته

    باشیم اگر نمیخایم بسوزیم بیایم سر خونه اول باید مستمر ادامه بدیم مثل بازی های کامپیوتری میسوزی میای اول بازی

    پس انرژی خودمون را در مسیر درست همواره ادامه بدیم فرکانسهامون به قدرت خلق برسن و بوم بوم بوم شروع بشه

    بازم بیشتر بهتر عالی تر بشه تا همیشه این روند میتونه ادامه دار باشه انتهایی در ان نیست

    خدایا کمکمون کن در مسیر راه درست تو باشم ثابت قدم توحید را سرلوحه زندگیم قرار بدم

    سپاسگزار از استاد عزیزم و خانم شایسته بانوی اول توحیدی سایت

    تا رد پای بعدی خدا نگهدار همتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1726 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    ابتدا خداروشکر میکنم که باتوجه بهداتفاقات طبیعی که در ایالت محل زندگی شما رخداد شما سالم هستید و‌ امیدوارم بقیه افراد هم سالم و تن درست باشند ، در مورد اتفاقات طبیعی که من بهش بلایای طبیعی نمیگم چون بلا نیستن بلکه طبیعت کره خاکی ماست مثل بقیه سیارات که کلی طوفان و‌ زلزله و‌ آتشفشان دارند ، این اتفاقات هم طبیعی هستن پس بلایی نازل نشده از طرف خداوند که ما بخوایم بلا بخونیمش و بستگی داره از چه دیدی بهش نگاه کنیم، من هم با شما موافقم این اتفاقات از جنبه های مختلف خیر و خوبی دارند، اولا باعث میشن در ساخت و سازهای آینده سازه های محکم تری ساخته بشن و در پیشرفت ساخت و ساز کمک‌میکنه دوم اینکه همدلی و همراهی مردم رو میشه لمس کرد و دید که چقدر عالی بهم کمک میکنن و سوم اینکه قدرت خداوند رو‌ میبینیم که چقدر فوق العاده ست و ما در برابر قدرت خداوند چیزی نیستیم وهمیشه باید تسلیم خداوند باشیم اگه میخوایم که راه درست رو بریم

    مورد بعدی که این داستان بهمون یاد میده قوی بودن در برابر مشکلات زندگی هستش؛ کسانی یا موجوداتی در برابر مشکلات ضعیف هستن از بین میرن و دوام نمیارن؛ گیاهان ضعیف جاشونو به گیاهان قوی میدن، حیوونات ضعیف جاشونو به حیوونای قوی میدن ؛ برای انسان ها وقتی کسی به به نفر وابسته میشه قطعا شکست میخوره وقتی کسی در موضوعات مالی در بحران ها هوشمندانه عمل میکنه باقی میمونه و پیشرفت میکنه،

    کسی که از لحاظ فکری خودشو نمیبازه و ایمان داره و توکل میکنه میتونه ادامه بده و پیشرفت کنه کسی که ضعیفه ترسوئه بی ایمانه از بین میره، خداوند دلش برای کسی نمیسوزه نباید به خداوند مثل یه مادر دلسوز نگاه کنیم. خدا هیچوقت احساسی نمیشه، پس بهتره روی خودمون کار کنیم شخصیت بهتری بسازیم و خودمون رو قوی تر کنیم، ایمان مون رو بیشتر کنیم، توکل بیشتری داشته باشیم، مهارت هامون رو‌ بیشتر کنیم

    در مورد تغییر خودم مثالی که دارم وقتی رابطه با همسرم به مشکل خوردم و همسرم اصرار داشت به جدایی من خیلی بهم ریختم و نابود شدم یه جورایی کلی التماس کردم غصه خوردم و کارم گریه و ناراحتی بود و داشتم تو این وضعیت غرق میشدم ولی از وقتی که گفتم خدایا من دیگه نمیدونم چی کار کنم خودت کمکم کن صدای خداوند و الهامات خداوند رو شنیدم، تصمیم گرفتم هرچی بهم میگه بهش عمل کنم ، درسته ممکنه اون شرایط به دلخواه من پیش نرفت و ما جدا شدیم ولی همون طوفان تو زندگیم باعث‌شد من قوی تر بشم ایمانم بیشتر بشه توکل بیشتربشه‌، بتونم یادبگیرم روی خدا حساب کنم روی مهارت هام تمرکز کردم بهبود بخشیدم و بقول استاد عباسمنش هرآنچه مرا نکشد قویترم خواهد ساخت وباعث شد من قوی تر بشم شخصیت بهتری بسازم

    پس وقتی از همون اول با دیدن اولین نشونه ها خودمون رو تغییر میدیم خداوند هم به مسیر درست هدایتمون میکنه، خیلی ها اصلا به نشونه ها توجه نمیکنن و انقدر از دنیا کتک میخورن تا متوجه میشن و خیلی ها که بدون اینکه بفهمن از بین میرن زیر چک و لگد های جهان

    نباید این تفکرم داشته باشیم که حتما باید بلا سرم بیاد شکست بخورم تا موفق بشم، ما میتونیم بدون اینکه شکست بخوریم زجر بکشیم موفق باشیم؛ این باور اکثریت هستش که باید شکست بخوری تا موفق بشی ولی لزوما اینطور نیست آدم میتونه با کوچکترین تلنگرهایی که خداوند بهش میزنه بیدار بشه وقبل از اینکه به خرابی و شکست برسه مسیر سرسبز آسفالت رو انتخاب کنه، خودم تلاشم همینه که در مسیر درست باشم و دارم روی خودم کار میکنم امیدوارم که خداوند هدایتگر همه ما به سمت خوبی ها باشه

    ممنونم از شما استاد جان خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیزم

    اصلأ باورم نمیشه که یک نفر تودل طوفان بشینه از نکات مثبت اون اتفاق بگه

    مگه میشههههه؟؟؟استاد الحق که الگوی مناسبی عشقی ویک مرد تمام عیار توحیدی

    این حرفها یه درسه داشتم توی سایت دنبال یه مطلبی میگشتم که بتونه بهم نیرو وانرژی بده

    چون اتفاقات اخیر منو کمی ضعیف کرده

    حالا خدا دستمو میگیره میاره میگه ببین این ادم تودل طوفان داره از نکات مثبت حرف میزنه

    اصلأ خجالت کشیدم منی که ادعا میکنم دارم روی خودم کار میکنم اینجوری شو دیگه ندیده بودم

    خب تمرکز نمیخاد واسه من وقتی اتفاق ناخواسته میفته هزاران هزار نکات منفی توذهنم میاد و اصلا نمی‌تونم توی دل حادثه ومشکل بیام واز نکات مثبت بگم

    ازامروز میخام تمرین کنم اگر نگاه توحیدی داشته باشم هیچ اتفاقی هیچ طوفانی تورو اذیت نمیکنه وبلایی سرت بیاد

    دیگه خدا چه جوری این جوری واضح باید باهام حرف بزنه که بدونم به قول استاد واکنش های شما به اتفاقات که باعث باورهاتون میشه

    اینکه اگه ضعیف باشی ازبین میره واگه قوی باشی قوی تر میشی

    ازبین رفتن ضعیف ها وموندن قوی ها روند تکامل جهان وطبیعته

    باید این جملات رو با طلا نوشت

    اینجا یه سوال پیش میاد؟مریم تو خیلی ضعیف بودی که بااون چالشها انقدر ضعیف تر وشکننده شدی

    ولی اگر موندی داری ادامه میدی یعنی باید قوی بشی انقدر ضعیف عمل نکن

    هر فشاری که روی یکی از اعضای بدنت میاد اونو قوی میکنه حتی اگه تو دردت میاد ولی وقتی ادامه میدی میرسی به اون شکل دلخواهت

    من نمیخام ضعیف باشم میخوام قوی بشم میخام رشد کنم واین اتفاقات بخشی از روند تکاملی من بود برای قوی شدن

    این اساس تکامل که جهان باید پیشرفت کنه

    منم میخام به روند تکاملی خودم ادامه بدم

    اگه ازبین نرفتم وهستم یعنی باید رشد بیشتری کنم

    وااای خدای من تو چقدر خوبی عاشقتم که میخوای بااین اتفاقات منو قوی کنی ولی تعبیر من ذهنی اینه چرا انقدر باید درد بکشم

    یا قوی میشی میمانی یاضعیف میشی ازبین میری

    به جای ترسیدن به فکر بقا وپیشرفت وقوی بودن باشم با کنترل ذهن

    واقعاً تعبیر عالی استاد که مشکلات اقتصادی رو به طوفان تشبیه کردن واقعاً همینه

    من وقتی ضعیف وشکننده ام حس میکنم احساساتی عمل میکنم و کمک وهدایت خدارو حس نمیکنم به قول استاد میرم تو غار ومیگم نوری وجود نداره

    من یک مادرم ،وهمیشه از نگاه ضعیف به بچه م نگاه میکنم هواشو دارم ولی دخترم اصلأ تو مشکلات قوی نیست

    واین ضعیف بودنم به تمام مسائل زندگیم ربط داره توی ارتباطم توی تربیتم توی تصمیم گیری هام

    پس باید فکر اساسی کنم باید بتونم با قوی کردن خودم زندگیمو از همه لحاظ بهتر کنم

    این یه کلید بود بدونم مشکل اصلی کجاست

    من به قدر کافی قوی نبودم ودلیل این اتفاقات اتفاقا لطف خداوند بود

    خدا قدرتمند وبرای بقا ما بهمون این چالش ها رومیده

    من با حل هرمساله اگاه میشم ،با رفتن تودل ترسهام رشد میکنم اصلأ سازوکار جهان اینه

    طبق قانون بدون تغییر خداوند من بایددرحال رشد وپیشرفت باشم اگه ساکن وراکد باشم بهم چالش میده ضعیف نمونم

    درسته طوفانها منو درد اورده ولی ریشه هام قوی شده الان که فکر میکنم میبینم نسبت به قبل چقدر قوی تر شدم

    ببین چه شخصیتی داری میسازی که از طوفان های زندگی سربلند بیرون بیای

    خدایا شکرت استاد عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فرزانه الهی گفته:
    مدت عضویت: 2582 روز

    سلام استاد عزیز ، خیلی ممنون بابت این فایل

    استاد به موضوعی رو بگم ، در مورد آموزش های شما خیلی این خطر هست که بعضی از جمله خودم گمراه بشیم و بشینیم بعدش دنبال اون حلقه گمشده بگردیم ، چون یه جا میگین ایمانی که عمل نیاورد حرف است ، جای دیگه میگید من روی دوش خدا می‌شینم خدا کارها رو انجام میده من گاهی گیج میشم میگم آیا اینجا اون جایی هست که باید رها کنم و به زیبایی ها تمرکز کنم یا نه باید عمل کنم و تقلا ، گاهی می بینم برعکس عمل کردم نباید تقلا می‌کردم و گاهی میگم ای داد این حرکتو خدا گفت ها انجام بده کاش انجام می‌دادم ، اینجا می‌رسم به ندای قلب که من اگر می‌تونستم ندای قلبم رو همیشه بلند نگه دارم دچار این تناقضات نمی شدم ، من فکر میکنم چون شما خیلی کنترل ذهن دارید این مرز رو راحت تر تشخیص می‌دین ولی برای من هنوز واضح نیست ، دلم میخواد به اون آدمی تبدیل بشم که اغلب کار درست رو انجام میده حرف درست رو میزنه تصمیم درست رو میگیره ، به این وضوح برسم

    نکته دیگه اینکه گاهی بی عملی خودش عمله اینکه فکر تو به سمت خوب جهت بدی بخصوص در شرایط چالشی خود عمله ، اینکه یه رابطه ای داشتی رفته خودتو کنترل کنی و بهش فکر نکنی عمل محسوب می شود ، اینکه نگران و وابسته خونواده نباشی عمل نیست ، چرا هست ؟ اینکه خدارو قدرت بدونی و باج ندی بخدا از عمل هم بالاتره ، تو فکرت اتفاق میفته ها ولی عمله ، بخدا وقتی استاد شما میگین عمل من تنم می لرزه ، همش میگم کو‌پس عملت ؟ ولی مگه نه اینکه قبل از عمل هم فکر عمل میاد بعد عمل می‌کنی ، می‌دونی استاد این روزها خیلی به ریشه ها فکر میکنم ریشه درست باشه عمل درست رو انجام میدی ناخودآگاه هدایت میشی به کار درست ، کاش بتونم این مرز رو تشخیص بدم ، به مدت که هم تازه میخواستم توحید رو تمرین کنم باز یه سری جاها که باید کار عملی انجام می‌دادم میگفتم نه‌ خدا بلده انجام میشه به موقع ، یه درخواستی داشتم میگفتم نه خدا خودش میاره اون آدم رو که اون کارو انجام بده ، گاهی اتفاق می‌افتاد و ذوق می‌کردم و گاهی نه و سرخورده می شدم که چرا خدا نکرد این کارو برام ، تهش استاد می‌رسم به هدایت ، من هنوز شاید هدایت رو درست نفهمیدم می‌دونم انتهایی نداره فهمش ولی چیزی هست که زیاد فراموشش میکنم تو هیاهوی روزگار ، از خدا میخواهم کمکم کنه که صداشو بهتر و بلندتر بشنوم

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: