https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی .سلام به نابترین استاد دنیا ،مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام. استاد جان هر بار که فایل جدیدی میذارید سوپرایز میشم چون دقیقا جواب سوالاتی که تو ذهنمه رو دریافت میکنم .البته خیلی این همزمانی ها برام شیرینه،چون خداوند تعهد ما رو می بینه این آگاهی ها رو برقلب وزبان شما جاری می کنه تا ما مسیرمون رو با ایمان بیشتر ادامه بدیم .استاد عزیزم چقدر این الگوهای تکرار شونده که شما تو جلسه ی 3 قدم 3 وتو فایلهای رایگان توضیح دادید ترمزهای من رو حذف کرد.دوست دارم تجربه هام رو در زمینه ی روابط بنویسم. من با توجه به تضاد عاطفی که با همسرم داشتم وارد این مسیر زیبا شدم .با آگاهی های ناب این مسیر وتعهد بالا از نقش قربانی به نقش ملکه رسیدم ،اونقدر تفاوت مدارم با همسرم زیاد شد که جهان به راحتی وبه زیبایی ما رو از هم جدا کرد.با تعهد بالا کار کردن روی باورهام وبهبود شخصیتم رو ادامه دادم تا اینکه جهان فردی رو به سمتم هدایت کرد که من دقیقا متوجه شدم به خاطر باورهای خودمه وفقط با توجه به هدایت های خداوند وکارکردن دوره ی کشف قوانین زندگی وحل مسائل تونستم به راحتی اون فرد را حذف کنم البته کردیت اصلیش رو به خداوند میدم چون با دقت ریاضی وار وطبق فرکانس های ما ،انسانها رو به سمت ما هدایت میکنه ولی اگه ماها تیز باشیم سریع نشانه ها رو بگیریم وطبق هدایت ها پیش بریم هم به خودشناسی عمیق تری می رسیم وهم انسان بهتری تو تمام جنبه هامیشیم ،خدا رو هزاران مرتبه شکر که دفتر خودشناسی ام هر روز مسیر خودشناسی رو زیباتر بهم یادآور میشه ،چون سعی می کنم انسان زیرکی باشم ،سریع تضادها رو بررسی کنم وبهبودهایی که باید تو باورهام وتو شخصیتم ایجاد کنم رو ادامه بدم .خدا رو شکر نسبت به قبلم بهتر شدم ولی این کار کردن روی باورها همیشگیه.کردیت هر بهبود وهر باور توحیدی رو به خدای مهربون میدم واز خداوند سپاسگزارم که استاد نابی چون شما رو تومسیر زندگیم قرار داد .درسته استاد سخت گیری هستید ولی این سخت گیری شاگردان لول بالایی رو تربیت کرده که اصلا قابل قیاس با شاگردان دیگر اساتید نیستند.استاد عزیزم تو از ما پزشک ساختی ،تا به راحتی بتونیم میوه های تضادهامون رو برداشت کنیم.عاشقانه دوستتون دارم ودستان پرمهرتون رو غرق در بوسه می کنم.
خداوند رو سپاسگزارم که منو هدایت کرد به این آگاهی ها…
اینکه این جهان قانونمنده، و قانوناشم ثابته خیلی خوبه..یه حس قدرتمند بودن بهت میده، یه حسی که یه سری قوانین ثابتی هست اگر من بهشون عمل کنم، نتیجه میگیرم در غیر اینصورت میرم تو درو دیوار…این خودش قدرت خالق بودن مارو نشون میده، و ثابت میکنه قدرتمند بودن ما رو در اینکه میتونیم زندگیمونو هر جور که میخاییم بسازیم…عین بابراس، نقاشه بود..موهای فر فری پری داشت، آگاهی های قدم اول جلسه دوم، تمرین ستاره قطبی…بابراس میگفت حالا میخام اینجا یه ابر باشه، اینجا یه درخت باشه و…به همین راحتی ما خالق زندگی خودمون هستیم…خداروشکر…
حالا که قوانین ثابته، همه چیز در این جهان قانونمنده…
حالا که من اینو اندازه ظرف خودم درک کردم…
برنامم اینه که هماهنگ بشم با این قوانین…
اولین نکته مهم برای این هماهنگی اینه که تمرکز رو بزار رو خودم، به بقیه کاری نداشته باشم….
اونی که قرار باشه بیاد به من کمک کنه برای کسب و کارم، میاد….به وقتش میاد…وقتی من آماده باشم میاد….( الان این دغدغه این روزای منه)
من نباید برای چیزی دست و پا بزنم…
خداوند، ایده ها، شرایط، آدمها، موقعیت ها رو در مکان و زمان مناسب به سمت من هدایت میکنه….
اگر قرار باشه من دست و پا بزنم…
حرص بزنم…
نگران باشم…
احساس بدی داشته باشم …
اینا یعنی من در مدار درستی نیستما….
یعنی من هماهنگ با قوانین نیستما….
یعنی من بر طبق قوانین عمل نمیکنما….
هماهنگ با قانون، یعنی آرامش داشتن….
یعنی توکل کردن….
یعنی استمرار داشتن در مسیر بهبود…
یعنی عمل کردن به آموزه ها…
من تمرکزمو میزارم رو کسب و کارم…آدما میان….
برنامم اینه، که سعیمو بیشتر کنم برای اینکه آگاهانه ذهنم رو کنترل کنم….
استاد جان اول میخام از شما تشکر کنم به خاطر بخشندگی شما که دست و دلبازانه مواردی رو در فایل های دانلودی توضیح میدین که در محصولات میگین . تو زمینه شفاف گویی از قانون اصلا خساست ندارین . ذهن هر کسی باشه میگه اینو نگه دارم ازش پول در بیارم اما شما با قدرت بیان میکنین آنچه که درست است ، چون ایمان دارین خداوند از هزاران طریق به شما ثروت میرسونه.
و تشکر میکنم که فایل ضبط کردین عاقا دلم براتون تنگ شده بود ، همچنین مریم جان که خیلی وقته ندیدمشون.
میخوام از تضادی بگم که بیدارم کرد . از تضادی که پاشنه آشیلمه و گهگاهی اذیت میکنه . باوری که از کودکی در من شکل گرفته مادر ها در بچه بزرگ کردن تنها هستن و بچه رو به سختی بزرگ میکنن(پدر ها هم بی خیالن مسئولیت با مادرهاست) این تفکر باعث شد تمام بار مسئولیت واقعا برعهده من باشه و خسته بشم از حجم کار. به این فکر کردم اینجا قانون چجوری کار میکنه ؟ آیا منم که از بچه نگهداری میکنم یا خدا ؟ چجوری باورسازی کنم به نفعمه؟ نعمت های خدا رو به خودم یادآوری کردم ساره خانوم هر جایی از خدا درخواست داشتی اجابت کرده :
– ساره خانوم اون زمان که دکتر ها میگفتن شاید سخت بچه دار بشی و باور نکردی ، مثل آب خوردن و رایگان خدا این دختر رو بهت هدیه داد .
– اون زمان که بچه ات 10 روز زردی داشت خوب نمیشد وقتی تسلیم شدی خدا راه نجات نشونت داد بچت دو روزه خوب شد
– اون زمان که بچت همیشه سر تب و مریضی ، بیمارستان بستری میشد از جایی که حرف دکترا رو باور نکردی با هدایت های ساده و طبیعی خداوند راحت سیستم ایمنی بچت قوی شد . حتی از اونایی که شیر مادر میخوردن قوی تر شد .
– ساره اونجایی که فکر میکردی دخترت رو کجا واسه مهد بفرستی دلت یکم آزادی میخواست ، وقتی از تقلا دست برداشتی یک انسان های شریف سر راهت اومدن که واقعا مهربونن و به مهدی هدایت شدی که عقل جن هم بهش نمیرسید اینجا هم میتونه مهد باشه!
بله، در هیچکدوم مراحل هیچ انسانی کمک خاصی بهم نکرد همه ی این چالش های زندگیم رو خدا حل کرد . اعتراف میکنم در ابتدای همه ی این چالش ها از همسرم توقع یاری داشتم اما یبار یهو سوره حمد رو خوندم و تلنگری بهم زد . عاقاااا فقط توی رب عالمین بندگی میکنم فقط هم از تو یاری میخوام نه همسر!
من الان هیچ ایده ای ندارم که چه رفتاری و چه واکنشی نسبت به همسرم داشته باشم اما طبق قانون سعی میکنم تمرکزم رو از ایشون بردارم چون احساسم رو بد میکنه ، تا خداوند هدایتم کنه به مسیر درست در روابط.
در امر بچه داری همه کس و کار من ، همه یار و یاور من خداست . در واقعیت خداست که کار سخت نگهداری و منظم کار کردن جزء جزء وجود دخترم رو انجام میده نه من . با خدا تقسیم کار کردم گفتم : کار سخت با تو ، بازی و لذت بردنش با من :)
اوستاد من تا پریروز درگیر یک رابطه بودم ک واقیا داشت منو نابود میکرد من طبق قوانین این ادم را در زندگیم جذب کردم،،
پارتنرم آدم خوب است تمام اون ویزگی های ک من میخوامو داره فقط مشکل این جا است ک ما بهم دگه وابسته هستیم،،
و این وابستگی واقیا منو صد بار ضربع زده نه از طرف ایشون ولی در دگه حوضه های زندگیم
از سلامتی گرفته تا وضعیت مالی ووووو
ولی تا دو روز پیش باهم بودیم من این تصنیم را گرفتم و ب ایشون هم گفتم رابطه ما کات بشه و تو هم رو خودت تمرکز کن منم رو خودم اگر بهم رسیدیم خوب اگر نرسیدیم هم خوب ولی رابطه ما کات باشه،،
خانواده ما برنامه داره در مورد نامزادیمون اگر این اتفاق بیوفته هم خوب اگر نیوفته هم خوب،، من در ذهنم بجز روابط عاطفی همچین باور ندارم ک مثلا کسی دیگه نزاره ما بهم نرسیم و مشکل برای ما ایجاد کنه واسی همین کسی مخالف شدید نداره ولی مشکل وضعیت مالی و از لحاظ سن هم هردومون واسی زندگی مشترک هنوز کوچک هستیم،،
و هدف از این حرفا این بود ک واقیا هرچی من میخواستم با طرف حالم را بهتر کنم بهتر نپشود ک هیچ بلکه بدتر هم میشود شک تردید،، کنترل پاتنرم ووووو هزار تا مشکل،،، و قبل ازز این هم یک رابطه را تجربه کردم که خیلی بهم بی احترامی میشد ک من روی خودم کار کردم بعدیش این ادم ک الان وارید زندگیم است شد اول نتونیستم درست درس بیگیرم ولی الان درس را خوب گرفتم ک رابطه که من با خدا دارم اون باید تقویت شود ک رابطه غیر از اون،،
و این حرف ک گفتی بعضی ها تا زمانی ک بلا سرش نیاد شروع نمیکنه و انگیزه نمگیره منم تا حد انطوری هستم بار ها با خودم گفتم ببینم چی میشع با خود گفتم اگر این اتفاق بیوفته این ادم کاری نکنه من شروع میکنم و بار ها شده اتفاق بدی اوفتاده من با انگیزه خیلی زیاد شروع کردم ولی این انگیزه همنطور ک با احساسات شروع میشه همنطور هم با احساسات کم میشه،،،
باز به این نتیجه میرسیم ک اگر ما احساس لیاقت داشته باشیم قرار نیست ظربه بخوریم و حرکت کنیم بلکه با همین حال خوب حرکت کنیم و موفق شویم،،
سست نشوید، غمگین نشوید شما پیروزید اگر ایمان داشته باشید
ایمان داشتن به خداوند در طوفان های زندگی مثل یه ستون محکم مثل یه شناژ ساختمون میمونه که اگه باشه هیچ طوفان و زلزله ای نمیتونه خرابی به بار بیاره ولی اگه یه ساختمون از پایه محکم نباشه گرچه ظاهر زیبایی داشته باشه ولی با هر طوفانی خراب میشه انسانی که باورهای توحیدی داشته باشه چه از لحاظ احساسی و چه از لحاظ اقتصادی همیشه موفق هست از لحاظ احساسی اون ایمان که به خدا داره میدونه که اگه آرامشش رو به غیر خدا گره بزنه با هر بی توجهی و دوست نداشته شدنی از طرف مقابل نابود میشه و از اونجایی که این وابستگی فرکانسی مخالف خواسته هامون رو به جهان ارسال میکنه و پاسخی مخالف خواستمون رو از جهان دریافت میکنیم و در این مسیر هر چقدر شخص وابسته ناله و زاری کنه خداوند دلش بحال اون شخص نمیسوزه چون خدا انسان نیس که دلش به حال ما بسوزه خداوند یه سیستم از پیش تعیین شدس یعنی قوانینی رو تعیین کرده که اگه طبق اونا عمل کنیم پاسخی از جنس همون رو به ما میده در روابط عاطفی شخص وابسته همیشه بزرگترین ضربه ها رو از همه و از جهان میخوره به دلیل نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفس شکست میخوره چون ضعیفه و خداوند از ضعیف بودن خوشش نمیاد خداوند خودش خالق قدرتمندی هستش و واضحه که دوس نداره بنده اش ضعف داشته باشه و شخص وابسته در زندگی بارها شکست میخوره تا اون درس رو نگیره که باید به کسی جز خدا وابسته نباشه مسائل واسش تکرار میشه تا تغییر کنه و درسشو بگیره و اعتماد به نفس و عزت نفس از دست دادش رو به دست بیاره و اون ایمانش رو به خدا به دست بیاره و بفهمه که احساس آرامشش برمیگرده به خداوند نه به بنده خدا
و در مسائل اقتصادی در مسئله کسب کار اون دسته از افراد موفق ترند که ایمانشون قوی تر از بقیه هستش و با توکل به خدا همیشه در حال پیشرفت در حوزه کاریشون هستن و خداوند رو عامل موفقیت هاشون میدونند و با هر تضادی در حوزه کاریشون جا نمیزنن و از اون تضاد برای پیشرفت های آیندشون استفاده میکنن ولی افرادی که باورهای توحیدی ضعیفی دارن در مشکلات اقتصادی چند پله عقب تر میرن و شکست های پی در پی اونا رو از پا درمیاره و همیشه از وضعیت بد اقتصادی گله و شکایت دارن و فکر میکنن اگه بیشتر ناله کنن خدا بهشون کمک میکنه و در آخر هم چون انتظار دلسوزی از خدا دارن و خدا هم دلسوز کسی نیس این اشخاص ایمان نداشتشون به خدا رو از دست میدن خداوند اگه دلسوز بود که دیگه خالق نبود خداوند از این احساس های نگرانی و ناراحتی و ترس و ترحم کردن به دیگران مبرا و پاک هستش اگه خداوند دلسوز بود که این همه بدبخت بیچاره رو کره زمین وجود نداشت چون عادت بدبخت بیچاره ها اینه که مدام ناله میکنن و از خداوند میخان که بهشون ترحم کنه و در صورتی که خدا دلسوز بود با دلسوزی واسه این اشخاص بدون تغییر باورهای مخرب و محدود کننده بهشون ثروت و روابط خوب و هر چیزی که میخاستن میداد که هیچ وقت این اتفاق نمی افته چون خلاف قوانین جهان هستش خداوند در برابر فرکانسی که به جهان منتقل میکنیم بهمون جواب میده حتی انسانهایی که به عنوان پیامبر انتخاب شدن بخاطر ایمان و توکل و فرکانس های خوبشون به این درجه رسیدن و اگه جایی فرکانسی مخالف ارسال میکردن جوابشو دریافت میکردن خداوند با پیامبران هم مطابق فرکانسی که میدادن جواب میداد یعنی نمیگفت اینا پیامبر هستن اشکال نداره یه جور دیگه بهشون جواب بدم مثلا حضرت ابراهیم وقتی که انداختنش تو آتیش فقط بخاطر باوری که به خدا داشت و اون احساسش خوبش خداوند آتیش رو واسش گلستان کرد نه چیز دیگه
خدایا مارو به راه راست هدایت کن راهی که درس هامون رو تو زندگی با توکل به خودت و یاری خودت پاس کرده باشیم راهی که تهش به سعادت و خوشبختی و خوشنودی و رضایت تو ختم بشه الهی آمییین
در جواب به سوال 3 باید بگم، خب من از وقتی با این آگاهی ها آشنا شدم متوجه برداشت اشتباهم در مورد خداوند شدم، هر چند که اولش خب خیلی برام سخت بود و ذهنم مقاومت داشت نسبت به این آگاهی ها..چرا که بارها شنیده بودم از پدرو مادر، گذشتگان و جامعه و مدرسه که خدا یاور مظلومانه، و اینو ذهن من نه تنها پذیرفته بود بلکه باور کرده که هر چقدر بدبخت تر باشم خدا بیشتر هوامو داره…
خب وقتی وارد این سایت شدم برعکس اینو شنیدم، هر چه بیشتر جلو اومدم بیشتر متوجه اشتباهات و باورهای اشتباه گذشته شدم..و اینقدر این فایلها رو تکرار کردم و نوشتم که ذره ای تکون خورد این باورهای اشتباه…و الان آروم آروم دارم سعی میکنم حقیقت قوانین و اصل اونها رو درک کنم، چرا که تجربیاتمم درستی قوانین رو نشون میده….
جلوتر که اومدم یواش یواش درکم نسبت به خداوند طبق آموزه ها پیش رفت، دارم به این درک میرسم که خدا یه سیستمه، یه سیستم قانونمند و اینو تو رفتارهام هم دارم وارد میکنم، چرا که قبلا احساس بدبختی میکردم.
حتی اگر به کسی کمک میکردم کمکم از سر ترحم، یا کار معنوی، یا خدا ببینه یا مردم ببینن و…بود
اما الان رفتارهامم تغییر کرده..
اگر به کسی کمکی میکنم از سر علاقست…
عشق میکنم بهم حس خوب میده…
و نمیخام چیزی رو به کسی ثابت کنم.
دیگه مثل قبل اشکم در مشکم نیست..
احساس ضعیف و ناتوان بودن ندارم..
بجاش وقتی به تضادی بر میخورم قوی میمونم که حلش کنم..
تضاد منو به گریه نمیندازه…
خیلی وقته از سر ضعف گریه نکردم…
گریه هام همه از جنس لذته…
عشق میکنم…
سپاسگزاری میکنم گریه میکنم….
8 ماه پیش که هنوز کسب و کار خودمو نداشتم، خیلی این در و اون در زدم که یه کاری داشته باشم…اما هر دفعه نمیشد چرا؟ چون مشرک بودم…چون رو بقیه حساب میکردم غیر خدا….
اما باز واکنشم نسبت به این طوفان اقتصادی در مواجهه با طوفان عاطفی گذشته زمین تا آسمون فرق کرده بود….اون موقع قوانین رو نمیدونستم، الان قوانین رو متوجه شدم..
.اون موقع رو خودم کار نمیکردم، الان دارم کار میکنم….به همین نسبت بهتر از قبل تونستم ذهنم رو در برابر این تضاد ( نداشتن کسب و کار و عمل نکردن) کنترل کنم، نمیگم بهم نمیریختم، میریختم اما آگاهانه سعی میکردم کنترل کنم.به همون اندازه که کنترل کردم هدایت شدم به ایده کسب و کاری که الان دارم…
.از آشپزخانه خونه شروع کردم الان باشگاهم….و میدونم این روند ادامه دار خواهد بود اگر من کار کردن رو باورهامو ادامه بدم….طی کردن درست این تکامل نتیجه حرکت کردن، ایمان، حساب کردن روی هدایت خداونده بجای اینکه بیام نگاه احساسی بهش داشته باشم مثل طوفان عاطفی قبلا….
میخام بگم این روند کاملا تکاملیه، کافیه فقط نگاهمون رو تغییر بدیم….
تجربه زندگی من از قانون، جهان، که خداوند به صعیفها رحم نمیکنه و برعکسش.
من چند سال پیش در موضوع رفاقت با دوستانم
دچار شرک خفی بودم، و تقریبا همه درخواستهای اونا رو اجرا میکردم و خودم رو فدا میکردم،
چه درخواست قرض پول
چه درخواست وسیله مثل موتور
خلاصه رفیقام هر روز توقعشون بیشتر میشد و من به فکر راضی کردن اونا
تقریبا رفیقی رو یاد ندارم که از من قرض نگرفته باشد.
چندین سال رفتاری اینچنین داشتم، هر سال فقیر تر و بدبخت تر و ولگرد تر میشدم، اصلا به یاد خدا نبودم، فکر میکردم که رفیق زیاد داشتن باعث موفقیت و پیشرفت میشه خخخ
همه کس و کارم رفقام بودن و به خاطر اونا با خانواده ام(پدر و مادر،خواهر و برادر) بد رفتاری میکردم.
خلاصه بعداز آشنایی با استاد عباسمنش و کار کردن روی عزت نفس، به چه درک بالایی از شرک خفی و آشکار رسیدم،خودشناسیم قوی شد، احساس لیاقتم بیشتر شد، خدارو پیدا کردم،و رابطه با خالق( رب) ومهمترین رابطه من شد. اخلاقم بسیار عالی شد،
ارامش بیشتر شد، تمرکزم روی شغلم بیشتر شد،
اعتبار و توحیدم بیشتر شد،
رفیقهای چرتم از بین رفتن.
(به قول معروف یه 50 هزاری ،بهتره تا 5 تا 10 هزاری)
یه چند رفیق خوب و با شخصیت و حلال و با ارامش
جای اون رفیقای 2 زاری رو گرفت.
چون من مدارم تغییر کرد.
موضوع دوم ؛ تجربه قانون در روابط عاطفی
من چند سال پیش دچار یک تضاد بزرگ در رابطه عاطفی با نامزدم شدم
که به شدت منو خورد کرد، و به قول استاد بعد از چک و لقد و ریختم یک استخر اب یخ روی سرم خخخ
تازه به خودم اومدم.
تازه فهمیدم که در لحظات سخت، هیچ کس به درد من نمیخوره
هیچ کس نمیتونه بهم ارامش بده
هیچ کس نمیتونست مشکلم رو حل کنه
هیچ کس قادر به احساس خوب دادن به من نبود.
از همه کس و همه چیز نا امید بودم( عین جمله ایی که در دفتر خاطرات اون روزها نوشتم )
ته قلبم یه ذره به خداوند امید داشتم.
همه میگفتن چقدر تو بدشانسی
تو که هیچ گناهی در روابط قبل از نامزدی نداشتی
خداوند چرا برات نخواست
واقعا برات ناراحتیم و….
منم پذیرفته بودم که خدایااا چرا من؟
من چه گناه کبیره ایی کردم که دارم تاوان پس میدم
و کلی باورهای غلط و گله و شکایت به خدای مهربانم
.بگذریم…
خلاصه وقتی که از همه کس و همه چیز ناامید بودم
تصمیم به جدایی گرفتم، و همه مسولیت رو هم به دوش گرفتم، که هر چیزی یا مشکلی پیش بیاد
چه مهریه وچه زندان و دعوا، حرف مردم و …یا هرچیز دیگری. تا آخرش هستم.
تصمیم سختی بود ،خداوند قدمهام رو استوار کرد
خدا از انسان قوی وبا توکل خوشش میاد.
قدم به قدم هدایت شدم، در طی مسیر بهم ارامش میداد.
هر موقع استرس داشتم با نماز و قرآن خودم رو آروم میکردم.
توافقی جدا شدیم، یه مقداری بهش مهریه دادن.
بعد از جدایی بع دنبال ضعیف نشون دادن خودم نبودم.
همیشه از احساس ترحم بقیه بیزار بودم، چه در گذشته و چه در حال.
خداوند منو در این موصوع قوی کرده.
اصلا با همدردی و احساس ترحم بقیه (که تو خیلی بدشانسی و گناه داری و نفرین برای خانواده نامزدم و..خخخخ)حال نمیکنم و اجازه نمیدم و اگر بتونم بحث رو عوض میکنم.
خداوند میدونه از روزی که از همه کس دل بریدم روند پیشرفت من شروع شد، البته با یک شیب بسیار ارام. که اگر شرایط مالی و احساسی اون موقع رو یادداشت نمیکردم ،تفاوت رو احساس نمیکردم. الان وقتی به اون دفتر نگاه میکنم!
گاهی اشک شوق در من سرازیر میشه،و مهربانی خداوند رو احساس میکنم.
ان مع العسر یسرا
قطعا همراه با سختی آسانی هم هست.
زمین تا آسمون تفاوت شرایط احساسی اصغر سال 97 با نسخه اصغر1403 هستش.
من با اون اصغر غریبه ام.
اون اصغر، ضعیف و داری شرک بسیار.
الان خیلی باورهای توحیدم بیشتر از اون موقع است.
وخیلی باز باید روشون کار کنم.
استاد کاملا موافقم که خداوند از انسانهای قوی هوشش میاد.
هیچ ضعیفی به درجات عالیه نمیرسه.
ضعیف از لحاظ ایمان و ذهنی میگم.
از پیامبران گرفته تا ورزشکاران و ثروتمندان.
از هادی چوپان، کریستین رونالدو،مسی، راجر فدرر در حوزه ورزش.
و ایلان ماسکها و بیل گیتس ها و آنتونی رابینز
و حتی خود شما ،که استاد کنترل ذهن، ایمان و حرکت هستین.
ونتایج کاملا گواه این موضوع مهم هستن.
شما دوستان رو به تنها پروردگار عالم و مهربان و دارای قوانین ثابت،میسپارم️
سلام دلیل یسری موفقعیت هام من هرموقع قسطی قرضی نداشتم وبدهکار نبودم بیزینسم خیلی رونق خوبی داشت همچی خوب پی میرفت ولی مدتهاست که دچار بدکار و قسط شده ام و این کار باعث شده که افکارم بهم بریزه واحساسمو بد بکنه و قانونمند اینکه احساس بد مساوی است با اتفاقات بد با اینکه میدونم اینو ولی برام خیلی شرایت سخت شده وقبلا هی به خودم میگفتم مه من که تو این مسیر قرار گرفتم دیر یا زود نتیجه میگیرم وبه خودم امید الکی میدادم قافل از اینکه قانون رو درست متوجه نشدم که بابا من فقط دارم میشنوم قانون رو و تا وقتی عمل نکنم 100سالم عضو سایت باشم 100بارم فایل گوش بدن نتیجه ای نداره برام من باید یه فایلو و یه آگاهیمون که گوش میدم بهش عمل کنم عمل عمل عمل الان دارم مینویسم اینارو تعهد میدم به خودم همین امروز که عمل گرا باشم و روی یه فایل تا اگاهیاشو در پوست و استخونه خودم حس نکنم نرم جلسه بعد
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و همگی دوستان عزیزم
من خداروشکر میکنم که توی مسیر هستم و مطمن هستم یعنی قلبم داره گواهی میده که قراره خیلی موفق بشم …
من توی حوضه مالی خیلی افتضاح بودم و به لطف الله دارم بهتر و بهتر میشم همیشه صفر بودم پول عالی میساختم اما معلوم نبود که چی میشد این پول های خیلی عالی با سن کم من …
همیشه آدم بیزینسی بودم در سن 16 یا 17 سالگی مغازه داشتم و درآمد عالی داشتم و حتی پدرم میخواست برای خرید ماشینش از من پول قرض بگیره حدود مثلا 8 سال پیش و کلاهمیشه پول ساز بودم بخ خاطر میارم که همیشه پول خوب میساختم …
اصلا کلا من اشتباه برداشت کرده بودم روند ثروتمند شدن رو من فکر میکردم که اگر خرج نکنی خسیس هستی و کلا اصلا سطل من خیلی زیاد سوراخ بود…
و تصمیم گرفتم که انرژی و تمرکزم رو بزارم روی حوضه مالی فقط یه چند سالی مثلا 2 سال بعد مثلا وارد دوره قانون سلامتی بشم و بعد بخام انرژیم رو جای دیگه ایی بزارم…
خب من خیلی مشکلات داشتم و همش ناآگاهانه بود اصلا من هیچی نمیدونستم و بلد کار قانون خدا نبودم همین الان یکم فهمیدم و همین یکم باعث آرامش وسیعی درونم شده و به لطف آموزه های شما توی مسیر هستم و …
توی حوضه کاری خودم که شغل مشاور املاکی هست بسیار توحیدی و بسیار متفاوت دارم عمل میکنم فقط طرف خودم رو انجام میدم و اجازه میدم جهان هم طرف خودش رو انجام بدهد …
این که من درک کردم یکم که اگر توی مسیر درست قرار بگیرم قانونش هست که نعمت هارو دریافت کنم همین فهم کم داره باعث میشه سوار بشم کم کم روی موج صحیح و توی مسیر درست
خب به لطف الله من دستاوردهای بسیار بسیار بسیار بزرگی دارم شاید توی حوضه مالی رشد نکرده باشم اما دستاورد های من و مسیر زندگی من و ایمان و شجاعت من هرکسی رو انگشت به دهن میکنه
اما توی بحث مالی به دلیل ورودی نامناسب که منجر به باور نادرست و باور نادرست منجر به عملکرد نادرست و عملکرد نادرست منجر به نتیجه نامطلوب میشود من حرفی برای گفتن ندارم ولی آماده دارم میشم و قلبم داره تایید میکنه …
استاد بزرگوارم سپاس گزارم من بهت قول میدم آمریکا همو ملاقات میکنم و ساعت ها و ساعت ها
این طوفان ها رو همه ما در ابعاد مختلف و در شرایط مختلف تجربه کردیم
اما همونطور که شما گفتید نحوه برخورد ما با طوفانها متفاوته ، و البته این تفاوت باعث خوشبختی یه عده و باعث بدبختی یه عده دیگه میشه
از وقتی یادم میاد زندگی طوفانی و پر از تلاطمی داشتیم
یه روزهایی مثل شاهزاده ها زندگی میکردیم یه روزهایی مثل گداها
یه روز ده ها ماشین تو خونه پارک بود یه روز لنگ کرایه تاکسی
ولی دقیقا با همون نگاه عوام
طوفان هارو درک نمیکردم
وقتی مستقل شدم هنوز همون نگاه قبلیش داشتم
زندگیم پر از تلاطم و طوفانهای هر روزه بود
اما من ظاهرا کتک خورم خیلیییی ملس بود
هر جی بیشتر میخوردم میگفتم خدایا بزن
بزن که دارم جامو تو بهشت سفت تر میکنم
بزن که هر چی بیشتر درد بکشم تو تون دنیا جام بهتره
نمیدونم چی شد و چطوری شد که دیگه نای کتک خوردن هم نداشتم
انقدر خورده بودم ، که بقول شما استخون سالم تو بدنم نبود
تمام جسمم و روحم کبود بود
دیکه جا واسه کتک خوردن نداشتم
و ظاهرا اونجا نقطه عطفی در زندگی من بود
واقعا یادم نمیاد که چرا من با اون نوع نگاه ، به فکر افتادم که خدایا دیگه نزن ،
خدایا دیگه طاقت ندارم
شاید دیگه کن آورده بودم
و دقیقا وقتی به سطوح اومدم از شرایط خداوند دست منو گرفت
قبلا فکر میکردم چون دیگه جا نداشتم واسه کتک خوردن ، خدا دلش به رحم اومده
اما نه
اینجوری نبود
طوفان ، چه واژه پربرکتی ، چه موهبتی
این طوفانها در زمانی که داشت توی زندگیم رخ میداد، درد داشت ، ولی الان که پنج سال گذشتم نگاه میکنم میبینم هر چی دارم ازون طوفانها دارم ، البته نه از خود طوفان بلکه از نحوه نگاه جدیدم نسیت به طوفان
طوفانها همیشه بوده و هست
ولی قبلا له تر و له ترم میکرد
اما از یه روزی و یه جایی هی بزرگتر و قوی ترم کرد
آنا اعتراف میکنم من جزو اون دسته بودم یا احتمالا هنوز هم هستم که خیلی زود عاقل نشدم
خیلی کتک خوردم تا فهمیدم
طوفان اول ،زندگی مو نابود کرد
ولی اون نابودی سبب خیر شد
اصلا یادمه از شدت بیپولی و بیچارگی دنبال راه چاره میگشتم
اصلا حرفهای شمارو قبول نداشتم
جسارتا شما رو مثل بقیه اساتید موفقیت میدونستم ، آدمهایی که برای پول دروغ تحویل مردم میدن
ولی دیگه انقدر کتک خورده بودم ، گفتم بزار ببینم این آقای عباسمنش چی میگه
این نحوه نگاه به زندگی که منو به اینجایی که هستم رسونده، دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم
بزار اصلا یه بار به دروغهاش گوش بدم
شاید یه دروغ جدید گفت
و همسر سابقم فایل ” فقط روی خدا حساب کن ” رو برام ریخت روی گوشی
و اونروز ، شد نقطه عطف تمام زندگی من
خدایا شکرت به خاطر اون روز
پشت فرمون ، وسط خیابون ، انقدر گریه کردم که جلومو نمیدیدم
وایستادم کنار خیابون و دوباره گوش دادم
و ساعت ها کنار خیابون گریه کردم
بقول شما استاد ، falling love شده بودن
عاشق ابراهیم شدم
هفته ها اون فایل رو گوش میدادم و فقط اشکمیریختم
صبح تا شب میگفتم خدایا میخام ابراهیمت بشم
خدایا میخام ابراهیمت بشم
و این شروع تحولات زندگی من بود
چه طوفانی به پا شد
اومدم تو سایت شما که پولدار بشم
اومدم تا راز و رمز جذب ثروت رو یاد بگیرم
ولی آروم آروم خدا رو فهمیدم
خدارو درککردم
قرآن رو خوندم
خدایا شکرت
چه طوفان پر برکتی
زندگیم نابود شد
ولی چه نابودی شیرینی
اگر ویران نمیشد احتمالا تا الان یا خودکشی کرده بودم یا زیر بار مشکلات سکته کرده بودم و مرده بودم
وای که اگر خدارو نمیشناختم چه ظلمی به خودم کرده بودم
استاد هنوز هم خیلی جاها نگاهم نسیت به خدا ایراد داره
هنوز خدارو درست متوجه نشدم
آخه انقدر پیشفرض های غلط تو ذهن ما هست
استاد اونجا که گفتید چرا ما بخاطر ظلمهایی که خودمون به خودنون کردیم باید طلب بهشت کنیم ؟؟؟؟
آره واقعا چرا ؟
من همینجوری بودم ،
شایدم هستم
ولی هر جا که به جای احساس قربانی بودن در برابر این طوفان ها ، یاد گرفتم که از انرژی این طوفان به نفع خودم استفاده کنم دقیقا روی قدرت این طوفان سوار شدم و رشد کردم
طوفان که همون طوفان بود
اما من تغییر کرده بودم
استاد خدا میگه صالحان وارثان زمینند
درسته ، صالحان همون نسل قویتر شده از قویتر ها هستند
چه حیوانات چه گیاهان چه انسانها
دنیا جای آدم ضعیف ها نیست
دقیقا همین نگاه انسان گونه به خدا باعث شده اغلب فکر کنیم هر چی ضعیف تر باشیم بیشتر مورد حمایت قرار میگیریم
اما من یکی این تجربه رو ندارم
هر چی بیشتر واسه خدا دلبری گردم از سر ضعف ، خدا له ترم کرد
خدا نکرد ، سیستم لهم کرد
خودم کردم
نوش جونم
تو جلسه چهار قدم سه که گفتید هر کسی هر جایی که هست جای درستشه
به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی .سلام به نابترین استاد دنیا ،مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام. استاد جان هر بار که فایل جدیدی میذارید سوپرایز میشم چون دقیقا جواب سوالاتی که تو ذهنمه رو دریافت میکنم .البته خیلی این همزمانی ها برام شیرینه،چون خداوند تعهد ما رو می بینه این آگاهی ها رو برقلب وزبان شما جاری می کنه تا ما مسیرمون رو با ایمان بیشتر ادامه بدیم .استاد عزیزم چقدر این الگوهای تکرار شونده که شما تو جلسه ی 3 قدم 3 وتو فایلهای رایگان توضیح دادید ترمزهای من رو حذف کرد.دوست دارم تجربه هام رو در زمینه ی روابط بنویسم. من با توجه به تضاد عاطفی که با همسرم داشتم وارد این مسیر زیبا شدم .با آگاهی های ناب این مسیر وتعهد بالا از نقش قربانی به نقش ملکه رسیدم ،اونقدر تفاوت مدارم با همسرم زیاد شد که جهان به راحتی وبه زیبایی ما رو از هم جدا کرد.با تعهد بالا کار کردن روی باورهام وبهبود شخصیتم رو ادامه دادم تا اینکه جهان فردی رو به سمتم هدایت کرد که من دقیقا متوجه شدم به خاطر باورهای خودمه وفقط با توجه به هدایت های خداوند وکارکردن دوره ی کشف قوانین زندگی وحل مسائل تونستم به راحتی اون فرد را حذف کنم البته کردیت اصلیش رو به خداوند میدم چون با دقت ریاضی وار وطبق فرکانس های ما ،انسانها رو به سمت ما هدایت میکنه ولی اگه ماها تیز باشیم سریع نشانه ها رو بگیریم وطبق هدایت ها پیش بریم هم به خودشناسی عمیق تری می رسیم وهم انسان بهتری تو تمام جنبه هامیشیم ،خدا رو هزاران مرتبه شکر که دفتر خودشناسی ام هر روز مسیر خودشناسی رو زیباتر بهم یادآور میشه ،چون سعی می کنم انسان زیرکی باشم ،سریع تضادها رو بررسی کنم وبهبودهایی که باید تو باورهام وتو شخصیتم ایجاد کنم رو ادامه بدم .خدا رو شکر نسبت به قبلم بهتر شدم ولی این کار کردن روی باورها همیشگیه.کردیت هر بهبود وهر باور توحیدی رو به خدای مهربون میدم واز خداوند سپاسگزارم که استاد نابی چون شما رو تومسیر زندگیم قرار داد .درسته استاد سخت گیری هستید ولی این سخت گیری شاگردان لول بالایی رو تربیت کرده که اصلا قابل قیاس با شاگردان دیگر اساتید نیستند.استاد عزیزم تو از ما پزشک ساختی ،تا به راحتی بتونیم میوه های تضادهامون رو برداشت کنیم.عاشقانه دوستتون دارم ودستان پرمهرتون رو غرق در بوسه می کنم.
به نام خداوند بخشنده و مهربان…
خدای وهاب که بی حد و حصر میبخشه
خداوند رو سپاسگزارم که منو هدایت کرد به این آگاهی ها…
اینکه این جهان قانونمنده، و قانوناشم ثابته خیلی خوبه..یه حس قدرتمند بودن بهت میده، یه حسی که یه سری قوانین ثابتی هست اگر من بهشون عمل کنم، نتیجه میگیرم در غیر اینصورت میرم تو درو دیوار…این خودش قدرت خالق بودن مارو نشون میده، و ثابت میکنه قدرتمند بودن ما رو در اینکه میتونیم زندگیمونو هر جور که میخاییم بسازیم…عین بابراس، نقاشه بود..موهای فر فری پری داشت، آگاهی های قدم اول جلسه دوم، تمرین ستاره قطبی…بابراس میگفت حالا میخام اینجا یه ابر باشه، اینجا یه درخت باشه و…به همین راحتی ما خالق زندگی خودمون هستیم…خداروشکر…
حالا که قوانین ثابته، همه چیز در این جهان قانونمنده…
حالا که من اینو اندازه ظرف خودم درک کردم…
برنامم اینه که هماهنگ بشم با این قوانین…
اولین نکته مهم برای این هماهنگی اینه که تمرکز رو بزار رو خودم، به بقیه کاری نداشته باشم….
اونی که قرار باشه بیاد به من کمک کنه برای کسب و کارم، میاد….به وقتش میاد…وقتی من آماده باشم میاد….( الان این دغدغه این روزای منه)
من نباید برای چیزی دست و پا بزنم…
خداوند، ایده ها، شرایط، آدمها، موقعیت ها رو در مکان و زمان مناسب به سمت من هدایت میکنه….
اگر قرار باشه من دست و پا بزنم…
حرص بزنم…
نگران باشم…
احساس بدی داشته باشم …
اینا یعنی من در مدار درستی نیستما….
یعنی من هماهنگ با قوانین نیستما….
یعنی من بر طبق قوانین عمل نمیکنما….
هماهنگ با قانون، یعنی آرامش داشتن….
یعنی توکل کردن….
یعنی استمرار داشتن در مسیر بهبود…
یعنی عمل کردن به آموزه ها…
من تمرکزمو میزارم رو کسب و کارم…آدما میان….
برنامم اینه، که سعیمو بیشتر کنم برای اینکه آگاهانه ذهنم رو کنترل کنم….
تمرکز بزارم رو چیزهایی که دارم…
اجازه ندم نجواهای ذهنم منو دور کنه از احساس خوب…
و یادت باشه حمیده، که همه چیز منجر به احساس…..
اگر احساست خوب باشه نتیجه خوب خواهد شد….
قطب نمای ما احساسمونه
عاشقتوووونم بینهایت
به نام خدا
سلام و عرض ادب
استاد جان اول میخام از شما تشکر کنم به خاطر بخشندگی شما که دست و دلبازانه مواردی رو در فایل های دانلودی توضیح میدین که در محصولات میگین . تو زمینه شفاف گویی از قانون اصلا خساست ندارین . ذهن هر کسی باشه میگه اینو نگه دارم ازش پول در بیارم اما شما با قدرت بیان میکنین آنچه که درست است ، چون ایمان دارین خداوند از هزاران طریق به شما ثروت میرسونه.
و تشکر میکنم که فایل ضبط کردین عاقا دلم براتون تنگ شده بود ، همچنین مریم جان که خیلی وقته ندیدمشون.
میخوام از تضادی بگم که بیدارم کرد . از تضادی که پاشنه آشیلمه و گهگاهی اذیت میکنه . باوری که از کودکی در من شکل گرفته مادر ها در بچه بزرگ کردن تنها هستن و بچه رو به سختی بزرگ میکنن(پدر ها هم بی خیالن مسئولیت با مادرهاست) این تفکر باعث شد تمام بار مسئولیت واقعا برعهده من باشه و خسته بشم از حجم کار. به این فکر کردم اینجا قانون چجوری کار میکنه ؟ آیا منم که از بچه نگهداری میکنم یا خدا ؟ چجوری باورسازی کنم به نفعمه؟ نعمت های خدا رو به خودم یادآوری کردم ساره خانوم هر جایی از خدا درخواست داشتی اجابت کرده :
– ساره خانوم اون زمان که دکتر ها میگفتن شاید سخت بچه دار بشی و باور نکردی ، مثل آب خوردن و رایگان خدا این دختر رو بهت هدیه داد .
– اون زمان که بچه ات 10 روز زردی داشت خوب نمیشد وقتی تسلیم شدی خدا راه نجات نشونت داد بچت دو روزه خوب شد
– اون زمان که بچت همیشه سر تب و مریضی ، بیمارستان بستری میشد از جایی که حرف دکترا رو باور نکردی با هدایت های ساده و طبیعی خداوند راحت سیستم ایمنی بچت قوی شد . حتی از اونایی که شیر مادر میخوردن قوی تر شد .
– ساره اونجایی که فکر میکردی دخترت رو کجا واسه مهد بفرستی دلت یکم آزادی میخواست ، وقتی از تقلا دست برداشتی یک انسان های شریف سر راهت اومدن که واقعا مهربونن و به مهدی هدایت شدی که عقل جن هم بهش نمیرسید اینجا هم میتونه مهد باشه!
بله، در هیچکدوم مراحل هیچ انسانی کمک خاصی بهم نکرد همه ی این چالش های زندگیم رو خدا حل کرد . اعتراف میکنم در ابتدای همه ی این چالش ها از همسرم توقع یاری داشتم اما یبار یهو سوره حمد رو خوندم و تلنگری بهم زد . عاقاااا فقط توی رب عالمین بندگی میکنم فقط هم از تو یاری میخوام نه همسر!
من الان هیچ ایده ای ندارم که چه رفتاری و چه واکنشی نسبت به همسرم داشته باشم اما طبق قانون سعی میکنم تمرکزم رو از ایشون بردارم چون احساسم رو بد میکنه ، تا خداوند هدایتم کنه به مسیر درست در روابط.
در امر بچه داری همه کس و کار من ، همه یار و یاور من خداست . در واقعیت خداست که کار سخت نگهداری و منظم کار کردن جزء جزء وجود دخترم رو انجام میده نه من . با خدا تقسیم کار کردم گفتم : کار سخت با تو ، بازی و لذت بردنش با من :)
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته محترم
و ب تمام دوستان ک در این سایت فعالیت میکند،
اوستاد من تا پریروز درگیر یک رابطه بودم ک واقیا داشت منو نابود میکرد من طبق قوانین این ادم را در زندگیم جذب کردم،،
پارتنرم آدم خوب است تمام اون ویزگی های ک من میخوامو داره فقط مشکل این جا است ک ما بهم دگه وابسته هستیم،،
و این وابستگی واقیا منو صد بار ضربع زده نه از طرف ایشون ولی در دگه حوضه های زندگیم
از سلامتی گرفته تا وضعیت مالی ووووو
ولی تا دو روز پیش باهم بودیم من این تصنیم را گرفتم و ب ایشون هم گفتم رابطه ما کات بشه و تو هم رو خودت تمرکز کن منم رو خودم اگر بهم رسیدیم خوب اگر نرسیدیم هم خوب ولی رابطه ما کات باشه،،
خانواده ما برنامه داره در مورد نامزادیمون اگر این اتفاق بیوفته هم خوب اگر نیوفته هم خوب،، من در ذهنم بجز روابط عاطفی همچین باور ندارم ک مثلا کسی دیگه نزاره ما بهم نرسیم و مشکل برای ما ایجاد کنه واسی همین کسی مخالف شدید نداره ولی مشکل وضعیت مالی و از لحاظ سن هم هردومون واسی زندگی مشترک هنوز کوچک هستیم،،
و هدف از این حرفا این بود ک واقیا هرچی من میخواستم با طرف حالم را بهتر کنم بهتر نپشود ک هیچ بلکه بدتر هم میشود شک تردید،، کنترل پاتنرم ووووو هزار تا مشکل،،، و قبل ازز این هم یک رابطه را تجربه کردم که خیلی بهم بی احترامی میشد ک من روی خودم کار کردم بعدیش این ادم ک الان وارید زندگیم است شد اول نتونیستم درست درس بیگیرم ولی الان درس را خوب گرفتم ک رابطه که من با خدا دارم اون باید تقویت شود ک رابطه غیر از اون،،
و این حرف ک گفتی بعضی ها تا زمانی ک بلا سرش نیاد شروع نمیکنه و انگیزه نمگیره منم تا حد انطوری هستم بار ها با خودم گفتم ببینم چی میشع با خود گفتم اگر این اتفاق بیوفته این ادم کاری نکنه من شروع میکنم و بار ها شده اتفاق بدی اوفتاده من با انگیزه خیلی زیاد شروع کردم ولی این انگیزه همنطور ک با احساسات شروع میشه همنطور هم با احساسات کم میشه،،،
باز به این نتیجه میرسیم ک اگر ما احساس لیاقت داشته باشیم قرار نیست ظربه بخوریم و حرکت کنیم بلکه با همین حال خوب حرکت کنیم و موفق شویم،،
ازت ممنونم استاد عزیزم
به نام خدا
سلام خدمت استاد و اعضای سایت
تشکر میکنم از استاد بخاطر این فایل تاثیر گذار و زیبا
پایه و اساس تمام موفقیت ها و قدرت ها تو دنیا برمیگرده به داشتن ایمان و توکل به خداوند
وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (139-آل عمران)
سست نشوید، غمگین نشوید شما پیروزید اگر ایمان داشته باشید
ایمان داشتن به خداوند در طوفان های زندگی مثل یه ستون محکم مثل یه شناژ ساختمون میمونه که اگه باشه هیچ طوفان و زلزله ای نمیتونه خرابی به بار بیاره ولی اگه یه ساختمون از پایه محکم نباشه گرچه ظاهر زیبایی داشته باشه ولی با هر طوفانی خراب میشه انسانی که باورهای توحیدی داشته باشه چه از لحاظ احساسی و چه از لحاظ اقتصادی همیشه موفق هست از لحاظ احساسی اون ایمان که به خدا داره میدونه که اگه آرامشش رو به غیر خدا گره بزنه با هر بی توجهی و دوست نداشته شدنی از طرف مقابل نابود میشه و از اونجایی که این وابستگی فرکانسی مخالف خواسته هامون رو به جهان ارسال میکنه و پاسخی مخالف خواستمون رو از جهان دریافت میکنیم و در این مسیر هر چقدر شخص وابسته ناله و زاری کنه خداوند دلش بحال اون شخص نمیسوزه چون خدا انسان نیس که دلش به حال ما بسوزه خداوند یه سیستم از پیش تعیین شدس یعنی قوانینی رو تعیین کرده که اگه طبق اونا عمل کنیم پاسخی از جنس همون رو به ما میده در روابط عاطفی شخص وابسته همیشه بزرگترین ضربه ها رو از همه و از جهان میخوره به دلیل نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفس شکست میخوره چون ضعیفه و خداوند از ضعیف بودن خوشش نمیاد خداوند خودش خالق قدرتمندی هستش و واضحه که دوس نداره بنده اش ضعف داشته باشه و شخص وابسته در زندگی بارها شکست میخوره تا اون درس رو نگیره که باید به کسی جز خدا وابسته نباشه مسائل واسش تکرار میشه تا تغییر کنه و درسشو بگیره و اعتماد به نفس و عزت نفس از دست دادش رو به دست بیاره و اون ایمانش رو به خدا به دست بیاره و بفهمه که احساس آرامشش برمیگرده به خداوند نه به بنده خدا
مصداق آیه اَلا بذِکرِالله تَطمَئِنُ القلوب “ دلها جز با یاد خدا آرامش نمیگیرند
و در مسائل اقتصادی در مسئله کسب کار اون دسته از افراد موفق ترند که ایمانشون قوی تر از بقیه هستش و با توکل به خدا همیشه در حال پیشرفت در حوزه کاریشون هستن و خداوند رو عامل موفقیت هاشون میدونند و با هر تضادی در حوزه کاریشون جا نمیزنن و از اون تضاد برای پیشرفت های آیندشون استفاده میکنن ولی افرادی که باورهای توحیدی ضعیفی دارن در مشکلات اقتصادی چند پله عقب تر میرن و شکست های پی در پی اونا رو از پا درمیاره و همیشه از وضعیت بد اقتصادی گله و شکایت دارن و فکر میکنن اگه بیشتر ناله کنن خدا بهشون کمک میکنه و در آخر هم چون انتظار دلسوزی از خدا دارن و خدا هم دلسوز کسی نیس این اشخاص ایمان نداشتشون به خدا رو از دست میدن خداوند اگه دلسوز بود که دیگه خالق نبود خداوند از این احساس های نگرانی و ناراحتی و ترس و ترحم کردن به دیگران مبرا و پاک هستش اگه خداوند دلسوز بود که این همه بدبخت بیچاره رو کره زمین وجود نداشت چون عادت بدبخت بیچاره ها اینه که مدام ناله میکنن و از خداوند میخان که بهشون ترحم کنه و در صورتی که خدا دلسوز بود با دلسوزی واسه این اشخاص بدون تغییر باورهای مخرب و محدود کننده بهشون ثروت و روابط خوب و هر چیزی که میخاستن میداد که هیچ وقت این اتفاق نمی افته چون خلاف قوانین جهان هستش خداوند در برابر فرکانسی که به جهان منتقل میکنیم بهمون جواب میده حتی انسانهایی که به عنوان پیامبر انتخاب شدن بخاطر ایمان و توکل و فرکانس های خوبشون به این درجه رسیدن و اگه جایی فرکانسی مخالف ارسال میکردن جوابشو دریافت میکردن خداوند با پیامبران هم مطابق فرکانسی که میدادن جواب میداد یعنی نمیگفت اینا پیامبر هستن اشکال نداره یه جور دیگه بهشون جواب بدم مثلا حضرت ابراهیم وقتی که انداختنش تو آتیش فقط بخاطر باوری که به خدا داشت و اون احساسش خوبش خداوند آتیش رو واسش گلستان کرد نه چیز دیگه
خدایا مارو به راه راست هدایت کن راهی که درس هامون رو تو زندگی با توکل به خودت و یاری خودت پاس کرده باشیم راهی که تهش به سعادت و خوشبختی و خوشنودی و رضایت تو ختم بشه الهی آمییین
به نام خداوند بخشنده و مهربان…
خداوند وهاب که بی حد و حصر میبخشه
در جواب به سوال 3 باید بگم، خب من از وقتی با این آگاهی ها آشنا شدم متوجه برداشت اشتباهم در مورد خداوند شدم، هر چند که اولش خب خیلی برام سخت بود و ذهنم مقاومت داشت نسبت به این آگاهی ها..چرا که بارها شنیده بودم از پدرو مادر، گذشتگان و جامعه و مدرسه که خدا یاور مظلومانه، و اینو ذهن من نه تنها پذیرفته بود بلکه باور کرده که هر چقدر بدبخت تر باشم خدا بیشتر هوامو داره…
خب وقتی وارد این سایت شدم برعکس اینو شنیدم، هر چه بیشتر جلو اومدم بیشتر متوجه اشتباهات و باورهای اشتباه گذشته شدم..و اینقدر این فایلها رو تکرار کردم و نوشتم که ذره ای تکون خورد این باورهای اشتباه…و الان آروم آروم دارم سعی میکنم حقیقت قوانین و اصل اونها رو درک کنم، چرا که تجربیاتمم درستی قوانین رو نشون میده….
جلوتر که اومدم یواش یواش درکم نسبت به خداوند طبق آموزه ها پیش رفت، دارم به این درک میرسم که خدا یه سیستمه، یه سیستم قانونمند و اینو تو رفتارهام هم دارم وارد میکنم، چرا که قبلا احساس بدبختی میکردم.
حتی اگر به کسی کمک میکردم کمکم از سر ترحم، یا کار معنوی، یا خدا ببینه یا مردم ببینن و…بود
اما الان رفتارهامم تغییر کرده..
اگر به کسی کمکی میکنم از سر علاقست…
عشق میکنم بهم حس خوب میده…
و نمیخام چیزی رو به کسی ثابت کنم.
دیگه مثل قبل اشکم در مشکم نیست..
احساس ضعیف و ناتوان بودن ندارم..
بجاش وقتی به تضادی بر میخورم قوی میمونم که حلش کنم..
تضاد منو به گریه نمیندازه…
خیلی وقته از سر ضعف گریه نکردم…
گریه هام همه از جنس لذته…
عشق میکنم…
سپاسگزاری میکنم گریه میکنم….
8 ماه پیش که هنوز کسب و کار خودمو نداشتم، خیلی این در و اون در زدم که یه کاری داشته باشم…اما هر دفعه نمیشد چرا؟ چون مشرک بودم…چون رو بقیه حساب میکردم غیر خدا….
اما باز واکنشم نسبت به این طوفان اقتصادی در مواجهه با طوفان عاطفی گذشته زمین تا آسمون فرق کرده بود….اون موقع قوانین رو نمیدونستم، الان قوانین رو متوجه شدم..
.اون موقع رو خودم کار نمیکردم، الان دارم کار میکنم….به همین نسبت بهتر از قبل تونستم ذهنم رو در برابر این تضاد ( نداشتن کسب و کار و عمل نکردن) کنترل کنم، نمیگم بهم نمیریختم، میریختم اما آگاهانه سعی میکردم کنترل کنم.به همون اندازه که کنترل کردم هدایت شدم به ایده کسب و کاری که الان دارم…
.از آشپزخانه خونه شروع کردم الان باشگاهم….و میدونم این روند ادامه دار خواهد بود اگر من کار کردن رو باورهامو ادامه بدم….طی کردن درست این تکامل نتیجه حرکت کردن، ایمان، حساب کردن روی هدایت خداونده بجای اینکه بیام نگاه احساسی بهش داشته باشم مثل طوفان عاطفی قبلا….
میخام بگم این روند کاملا تکاملیه، کافیه فقط نگاهمون رو تغییر بدیم….
خداوند همه ما رو هدایت میکنه….
عاشقتووووونم بینهایت…..
بسم الله الرحمن الرحیم.
سپاس خداوندی که همیشه نامش مبارک و ارام بخش است.
الا بذکرالله تطمئن القلوب
هما دلها با نام خدا آرام میگیرد.
تجربه زندگی من از قانون، جهان، که خداوند به صعیفها رحم نمیکنه و برعکسش.
من چند سال پیش در موضوع رفاقت با دوستانم
دچار شرک خفی بودم، و تقریبا همه درخواستهای اونا رو اجرا میکردم و خودم رو فدا میکردم،
چه درخواست قرض پول
چه درخواست وسیله مثل موتور
خلاصه رفیقام هر روز توقعشون بیشتر میشد و من به فکر راضی کردن اونا
تقریبا رفیقی رو یاد ندارم که از من قرض نگرفته باشد.
چندین سال رفتاری اینچنین داشتم، هر سال فقیر تر و بدبخت تر و ولگرد تر میشدم، اصلا به یاد خدا نبودم، فکر میکردم که رفیق زیاد داشتن باعث موفقیت و پیشرفت میشه خخخ
همه کس و کارم رفقام بودن و به خاطر اونا با خانواده ام(پدر و مادر،خواهر و برادر) بد رفتاری میکردم.
خلاصه بعداز آشنایی با استاد عباسمنش و کار کردن روی عزت نفس، به چه درک بالایی از شرک خفی و آشکار رسیدم،خودشناسیم قوی شد، احساس لیاقتم بیشتر شد، خدارو پیدا کردم،و رابطه با خالق( رب) ومهمترین رابطه من شد. اخلاقم بسیار عالی شد،
ارامش بیشتر شد، تمرکزم روی شغلم بیشتر شد،
اعتبار و توحیدم بیشتر شد،
رفیقهای چرتم از بین رفتن.
(به قول معروف یه 50 هزاری ،بهتره تا 5 تا 10 هزاری)
یه چند رفیق خوب و با شخصیت و حلال و با ارامش
جای اون رفیقای 2 زاری رو گرفت.
چون من مدارم تغییر کرد.
موضوع دوم ؛ تجربه قانون در روابط عاطفی
من چند سال پیش دچار یک تضاد بزرگ در رابطه عاطفی با نامزدم شدم
که به شدت منو خورد کرد، و به قول استاد بعد از چک و لقد و ریختم یک استخر اب یخ روی سرم خخخ
تازه به خودم اومدم.
تازه فهمیدم که در لحظات سخت، هیچ کس به درد من نمیخوره
هیچ کس نمیتونه بهم ارامش بده
هیچ کس نمیتونست مشکلم رو حل کنه
هیچ کس قادر به احساس خوب دادن به من نبود.
از همه کس و همه چیز نا امید بودم( عین جمله ایی که در دفتر خاطرات اون روزها نوشتم )
ته قلبم یه ذره به خداوند امید داشتم.
همه میگفتن چقدر تو بدشانسی
تو که هیچ گناهی در روابط قبل از نامزدی نداشتی
خداوند چرا برات نخواست
واقعا برات ناراحتیم و….
منم پذیرفته بودم که خدایااا چرا من؟
من چه گناه کبیره ایی کردم که دارم تاوان پس میدم
و کلی باورهای غلط و گله و شکایت به خدای مهربانم
.بگذریم…
خلاصه وقتی که از همه کس و همه چیز ناامید بودم
تصمیم به جدایی گرفتم، و همه مسولیت رو هم به دوش گرفتم، که هر چیزی یا مشکلی پیش بیاد
چه مهریه وچه زندان و دعوا، حرف مردم و …یا هرچیز دیگری. تا آخرش هستم.
تصمیم سختی بود ،خداوند قدمهام رو استوار کرد
خدا از انسان قوی وبا توکل خوشش میاد.
قدم به قدم هدایت شدم، در طی مسیر بهم ارامش میداد.
هر موقع استرس داشتم با نماز و قرآن خودم رو آروم میکردم.
توافقی جدا شدیم، یه مقداری بهش مهریه دادن.
بعد از جدایی بع دنبال ضعیف نشون دادن خودم نبودم.
همیشه از احساس ترحم بقیه بیزار بودم، چه در گذشته و چه در حال.
خداوند منو در این موصوع قوی کرده.
اصلا با همدردی و احساس ترحم بقیه (که تو خیلی بدشانسی و گناه داری و نفرین برای خانواده نامزدم و..خخخخ)حال نمیکنم و اجازه نمیدم و اگر بتونم بحث رو عوض میکنم.
خداوند میدونه از روزی که از همه کس دل بریدم روند پیشرفت من شروع شد، البته با یک شیب بسیار ارام. که اگر شرایط مالی و احساسی اون موقع رو یادداشت نمیکردم ،تفاوت رو احساس نمیکردم. الان وقتی به اون دفتر نگاه میکنم!
گاهی اشک شوق در من سرازیر میشه،و مهربانی خداوند رو احساس میکنم.
ان مع العسر یسرا
قطعا همراه با سختی آسانی هم هست.
زمین تا آسمون تفاوت شرایط احساسی اصغر سال 97 با نسخه اصغر1403 هستش.
من با اون اصغر غریبه ام.
اون اصغر، ضعیف و داری شرک بسیار.
الان خیلی باورهای توحیدم بیشتر از اون موقع است.
وخیلی باز باید روشون کار کنم.
استاد کاملا موافقم که خداوند از انسانهای قوی هوشش میاد.
هیچ ضعیفی به درجات عالیه نمیرسه.
ضعیف از لحاظ ایمان و ذهنی میگم.
از پیامبران گرفته تا ورزشکاران و ثروتمندان.
از هادی چوپان، کریستین رونالدو،مسی، راجر فدرر در حوزه ورزش.
و ایلان ماسکها و بیل گیتس ها و آنتونی رابینز
و حتی خود شما ،که استاد کنترل ذهن، ایمان و حرکت هستین.
ونتایج کاملا گواه این موضوع مهم هستن.
شما دوستان رو به تنها پروردگار عالم و مهربان و دارای قوانین ثابت،میسپارم️
سلام دلیل یسری موفقعیت هام من هرموقع قسطی قرضی نداشتم وبدهکار نبودم بیزینسم خیلی رونق خوبی داشت همچی خوب پی میرفت ولی مدتهاست که دچار بدکار و قسط شده ام و این کار باعث شده که افکارم بهم بریزه واحساسمو بد بکنه و قانونمند اینکه احساس بد مساوی است با اتفاقات بد با اینکه میدونم اینو ولی برام خیلی شرایت سخت شده وقبلا هی به خودم میگفتم مه من که تو این مسیر قرار گرفتم دیر یا زود نتیجه میگیرم وبه خودم امید الکی میدادم قافل از اینکه قانون رو درست متوجه نشدم که بابا من فقط دارم میشنوم قانون رو و تا وقتی عمل نکنم 100سالم عضو سایت باشم 100بارم فایل گوش بدن نتیجه ای نداره برام من باید یه فایلو و یه آگاهیمون که گوش میدم بهش عمل کنم عمل عمل عمل الان دارم مینویسم اینارو تعهد میدم به خودم همین امروز که عمل گرا باشم و روی یه فایل تا اگاهیاشو در پوست و استخونه خودم حس نکنم نرم جلسه بعد
به نام خدا
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و همگی دوستان عزیزم
من خداروشکر میکنم که توی مسیر هستم و مطمن هستم یعنی قلبم داره گواهی میده که قراره خیلی موفق بشم …
من توی حوضه مالی خیلی افتضاح بودم و به لطف الله دارم بهتر و بهتر میشم همیشه صفر بودم پول عالی میساختم اما معلوم نبود که چی میشد این پول های خیلی عالی با سن کم من …
همیشه آدم بیزینسی بودم در سن 16 یا 17 سالگی مغازه داشتم و درآمد عالی داشتم و حتی پدرم میخواست برای خرید ماشینش از من پول قرض بگیره حدود مثلا 8 سال پیش و کلاهمیشه پول ساز بودم بخ خاطر میارم که همیشه پول خوب میساختم …
اصلا کلا من اشتباه برداشت کرده بودم روند ثروتمند شدن رو من فکر میکردم که اگر خرج نکنی خسیس هستی و کلا اصلا سطل من خیلی زیاد سوراخ بود…
و تصمیم گرفتم که انرژی و تمرکزم رو بزارم روی حوضه مالی فقط یه چند سالی مثلا 2 سال بعد مثلا وارد دوره قانون سلامتی بشم و بعد بخام انرژیم رو جای دیگه ایی بزارم…
خب من خیلی مشکلات داشتم و همش ناآگاهانه بود اصلا من هیچی نمیدونستم و بلد کار قانون خدا نبودم همین الان یکم فهمیدم و همین یکم باعث آرامش وسیعی درونم شده و به لطف آموزه های شما توی مسیر هستم و …
توی حوضه کاری خودم که شغل مشاور املاکی هست بسیار توحیدی و بسیار متفاوت دارم عمل میکنم فقط طرف خودم رو انجام میدم و اجازه میدم جهان هم طرف خودش رو انجام بدهد …
این که من درک کردم یکم که اگر توی مسیر درست قرار بگیرم قانونش هست که نعمت هارو دریافت کنم همین فهم کم داره باعث میشه سوار بشم کم کم روی موج صحیح و توی مسیر درست
خب به لطف الله من دستاوردهای بسیار بسیار بسیار بزرگی دارم شاید توی حوضه مالی رشد نکرده باشم اما دستاورد های من و مسیر زندگی من و ایمان و شجاعت من هرکسی رو انگشت به دهن میکنه
اما توی بحث مالی به دلیل ورودی نامناسب که منجر به باور نادرست و باور نادرست منجر به عملکرد نادرست و عملکرد نادرست منجر به نتیجه نامطلوب میشود من حرفی برای گفتن ندارم ولی آماده دارم میشم و قلبم داره تایید میکنه …
استاد بزرگوارم سپاس گزارم من بهت قول میدم آمریکا همو ملاقات میکنم و ساعت ها و ساعت ها
از وجود هم لذت میبریم
در پناه رب العالمین
سلام به شما اسناد عزیزم
عجب فایل بینظیری بود استاد
ممنونم از شما
طوفان.
چه پدیده اررشمندی ، اما به شرط اینکه درکش کنی
این طوفان ها رو همه ما در ابعاد مختلف و در شرایط مختلف تجربه کردیم
اما همونطور که شما گفتید نحوه برخورد ما با طوفانها متفاوته ، و البته این تفاوت باعث خوشبختی یه عده و باعث بدبختی یه عده دیگه میشه
از وقتی یادم میاد زندگی طوفانی و پر از تلاطمی داشتیم
یه روزهایی مثل شاهزاده ها زندگی میکردیم یه روزهایی مثل گداها
یه روز ده ها ماشین تو خونه پارک بود یه روز لنگ کرایه تاکسی
ولی دقیقا با همون نگاه عوام
طوفان هارو درک نمیکردم
وقتی مستقل شدم هنوز همون نگاه قبلیش داشتم
زندگیم پر از تلاطم و طوفانهای هر روزه بود
اما من ظاهرا کتک خورم خیلیییی ملس بود
هر جی بیشتر میخوردم میگفتم خدایا بزن
بزن که دارم جامو تو بهشت سفت تر میکنم
بزن که هر چی بیشتر درد بکشم تو تون دنیا جام بهتره
نمیدونم چی شد و چطوری شد که دیگه نای کتک خوردن هم نداشتم
انقدر خورده بودم ، که بقول شما استخون سالم تو بدنم نبود
تمام جسمم و روحم کبود بود
دیکه جا واسه کتک خوردن نداشتم
و ظاهرا اونجا نقطه عطفی در زندگی من بود
واقعا یادم نمیاد که چرا من با اون نوع نگاه ، به فکر افتادم که خدایا دیگه نزن ،
خدایا دیگه طاقت ندارم
شاید دیگه کن آورده بودم
و دقیقا وقتی به سطوح اومدم از شرایط خداوند دست منو گرفت
قبلا فکر میکردم چون دیگه جا نداشتم واسه کتک خوردن ، خدا دلش به رحم اومده
اما نه
اینجوری نبود
طوفان ، چه واژه پربرکتی ، چه موهبتی
این طوفانها در زمانی که داشت توی زندگیم رخ میداد، درد داشت ، ولی الان که پنج سال گذشتم نگاه میکنم میبینم هر چی دارم ازون طوفانها دارم ، البته نه از خود طوفان بلکه از نحوه نگاه جدیدم نسیت به طوفان
طوفانها همیشه بوده و هست
ولی قبلا له تر و له ترم میکرد
اما از یه روزی و یه جایی هی بزرگتر و قوی ترم کرد
آنا اعتراف میکنم من جزو اون دسته بودم یا احتمالا هنوز هم هستم که خیلی زود عاقل نشدم
خیلی کتک خوردم تا فهمیدم
طوفان اول ،زندگی مو نابود کرد
ولی اون نابودی سبب خیر شد
اصلا یادمه از شدت بیپولی و بیچارگی دنبال راه چاره میگشتم
اصلا حرفهای شمارو قبول نداشتم
جسارتا شما رو مثل بقیه اساتید موفقیت میدونستم ، آدمهایی که برای پول دروغ تحویل مردم میدن
ولی دیگه انقدر کتک خورده بودم ، گفتم بزار ببینم این آقای عباسمنش چی میگه
این نحوه نگاه به زندگی که منو به اینجایی که هستم رسونده، دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم
بزار اصلا یه بار به دروغهاش گوش بدم
شاید یه دروغ جدید گفت
و همسر سابقم فایل ” فقط روی خدا حساب کن ” رو برام ریخت روی گوشی
و اونروز ، شد نقطه عطف تمام زندگی من
خدایا شکرت به خاطر اون روز
پشت فرمون ، وسط خیابون ، انقدر گریه کردم که جلومو نمیدیدم
وایستادم کنار خیابون و دوباره گوش دادم
و ساعت ها کنار خیابون گریه کردم
بقول شما استاد ، falling love شده بودن
عاشق ابراهیم شدم
هفته ها اون فایل رو گوش میدادم و فقط اشکمیریختم
صبح تا شب میگفتم خدایا میخام ابراهیمت بشم
خدایا میخام ابراهیمت بشم
و این شروع تحولات زندگی من بود
چه طوفانی به پا شد
اومدم تو سایت شما که پولدار بشم
اومدم تا راز و رمز جذب ثروت رو یاد بگیرم
ولی آروم آروم خدا رو فهمیدم
خدارو درککردم
قرآن رو خوندم
خدایا شکرت
چه طوفان پر برکتی
زندگیم نابود شد
ولی چه نابودی شیرینی
اگر ویران نمیشد احتمالا تا الان یا خودکشی کرده بودم یا زیر بار مشکلات سکته کرده بودم و مرده بودم
وای که اگر خدارو نمیشناختم چه ظلمی به خودم کرده بودم
استاد هنوز هم خیلی جاها نگاهم نسیت به خدا ایراد داره
هنوز خدارو درست متوجه نشدم
آخه انقدر پیشفرض های غلط تو ذهن ما هست
استاد اونجا که گفتید چرا ما بخاطر ظلمهایی که خودمون به خودنون کردیم باید طلب بهشت کنیم ؟؟؟؟
آره واقعا چرا ؟
من همینجوری بودم ،
شایدم هستم
ولی هر جا که به جای احساس قربانی بودن در برابر این طوفان ها ، یاد گرفتم که از انرژی این طوفان به نفع خودم استفاده کنم دقیقا روی قدرت این طوفان سوار شدم و رشد کردم
طوفان که همون طوفان بود
اما من تغییر کرده بودم
استاد خدا میگه صالحان وارثان زمینند
درسته ، صالحان همون نسل قویتر شده از قویتر ها هستند
چه حیوانات چه گیاهان چه انسانها
دنیا جای آدم ضعیف ها نیست
دقیقا همین نگاه انسان گونه به خدا باعث شده اغلب فکر کنیم هر چی ضعیف تر باشیم بیشتر مورد حمایت قرار میگیریم
اما من یکی این تجربه رو ندارم
هر چی بیشتر واسه خدا دلبری گردم از سر ضعف ، خدا له ترم کرد
خدا نکرد ، سیستم لهم کرد
خودم کردم
نوش جونم
تو جلسه چهار قدم سه که گفتید هر کسی هر جایی که هست جای درستشه
آره حقمه که تو این شرایطم
حقمه که تو این جایگاه هستم
تا اینو نپزیرم رشد نمیکنم
دنیا اصلا یه مادر دلرحم نیست
خداروشکر که بالاخره اینو فهمیدم
انقدر که این فایل آگاهی داشت من گیج شدم
کلی حرف داشتم که بزنم
هر جمله اش منو تو فکر میبرد
بیاد قبل میفتادم
با الان مقایسه کردم گذشتم رو
و باز از خدا طلب هدایت کردم
خدایا به من عقل بده
تا نخوام با کتک خوردن درس بگیرم
خدایا هدایتم کن براه راست
استاد بینهایت هاز شما سپاسگزارم.