«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 313

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه منصوری گفته:
    مدت عضویت: 3818 روز

    به نام خداوند غفور و رحیم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی و دوستان خوبم

    خدای خوبم خیلی ممنونم که منو به این صفحه از سایت هدایت کردی و مشکل اصلی منو برام مشخص کردی

    من فاطمه منصوری به خودم تعهد می دهم در این سفر درکم از آگاهیهای هر روز را به اشتراک بگذارم.

    من از این فایل چه فهمیدم؟

    اول احساس گناه های خودمو می نویسم:

    1. از اینکه می بینم عزت نفسم داغونه و برای پرورش عزت نفسم کاری نکرده ام احساس گناه دارم.

    2. از اینکه دوره های آموزشی از اساتید مختلف گرفته ام و فقط تو کامپیوترم ذخیره کرده ام و حتی بعضی از دوره ها را حتی یک بار سرسری هم گوش نکرده ام چه برسه به اینکه تمریناتشو انجام بدم، احساس گناه دارم.

    3. از اینکه می دانم احساس بد = اتفاقات بد و هیچ کاری برای بهتر کردن احساسم نکرده ام احساس گناه دارم.

    4. از اینکه در تمام جنبه های زندگی مشکل دارم و می خواهم با تغییر خودم مشکلاتم را حل کنم ولی هیچ تلاشی برای تغییر کردن نمی کنم احساس گناه دارم.

    5. …

    من به خودم ظلم های زیادی کرده ام و برای این ظلم ها احساس گناه دارم. باید این احساس گناه را از خودم بردارم. اگر فکر می کردم به دیگران ظلم کرده ام و احساس گناه داشتم با تکرار آگاهی هایی که در این جلسه گرفتم می تونستم کم کم احساس گناه را از خودم دور کنم ولی این احساس گناه از ظلم به خودم را چطوری رفع کنم؟

    من می دانم باید عمل گرا باشم ولی این احساس گناه باعث میشه هر روز از عمل به آگاهی ها دورتر و وارد دور و تسلسل بشم و بی خیال ادامه مسیر…

    ولی اگر تصمیم می گیرم بی خیال همه چیز بشوم و همین زندگی مشکل دار را به دلیل عملگرا نبودنم بپذیرم ، پس چرا مرتب به فکر خریدن دوره های دیگر استادم؟ چه چیزی درون منه که از وقتی که دوره دوازده قدم شروع شده وسوسه خریدنشو دارم ؟ چرا دوره های دیگر ( روان شناسی ثروت 1 و 2 و هدف گذاری و قانون آفرینش ) را که خریده ام را یک بار هم تا آخر گوش نکرده ام؟ اگر در مدارشون نیستم پس چرا برای اونا هزینه کرده ام؟ چرا هزینه کرده ام که احساس گناهم برای عمل نکردنم بیشتر بشه؟

    امروز فهمیدم مشکل من عمل گرا نبودن نیست بلکه مشکلم احساس گناه به خاطر عمل نکردن است. فکر می کنم این مشکلم حل شود بتونم با عمل کردن به آگاهی های دوره هایی که خریده ام رشد کنم . به خودم تعهد داده ام تا به دوره های قبلی عمل نکنم دوره جدیدی نخرم.

    برای حل مشکل احساس گناهم از خودم می پرسم تا کی می خواهی این احساس را داشته باشی؟ این احساس چه کمکی بهت می کنه؟ آیا می خواهی به این اتفاقات بدی که در زندگیت جریان داره پایان بدی یا نه؟

    باید طبق گفته استاد اهرم رنج و لذت بسازم و احساس گناهم را رفع کنم در دوره ثروت 1 یاد گرفتم چطوری اهرم بسازم و در مورد ثروت هم ساخته ام ولی تکرارش نکرده ام باید برگردم و تمرینات دست و پا شکسته جلسات اول ثروت را کامل کنم. نجواهای ذهنم شروع شد… ببین به خاطر انجام ندادن تمریناتت چقدر عقب افتادی؟ ببین چقدر زمان از دست داده ای؟ زمان از دست رفته را چطوری می خواهی جبران کنی؟ 5 ساله دوره ها را خریده ای چطوری این پنچ سال را جبران می کنی؟

    دوباره احساس گناه به سراغم میاد و احساس قربانی بودن. احساس می کنم من قربانی احساس گناهم هستم. خدای من یک احساس دیگه رو اومد . برای احساس قربانی راهکاری ندارم . فکر می کنم باید دوره عزت نفس را بگذرونم ولی نه… به خودم تعهد داده ام تا زمانی که به دوره های قبلی عمل نکنم دوره دیگری نخرم. ضمن اینکه الان برای خرید دوره هم مشکل مالی دارم. پس بهتره همین سفرنامه را ادامه بدم شاید در مسیر سفرنامه راه برای رهایی از احساس های منفی دیگه گفته بشه.

    اولین باره که کامنت می نویسم تصمیم دارم طبق تعهدی که به خودم داده ام از امروز فقط بنویسم و بنویسم و بنویسم

    با تشکر از استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیز

    شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1664 روز

    مینویسم برای معبود بی همتایم

    خدایا من یه دفعه دیگه با هدایتت وارد این مسیر شدم میدونم دفعه قبل هم قول داذم متعهد باشم عمل کنم به دانسته هام درک کنم این اگاهی رو ولی چی شد؟!وقتی باید ایمانم رو نشون میدادم کم اوردم فک کردم من بهتر از تو میدونم با این که سرزبونم همش میگفتم خدا ولی ته دلم همش شک داشتم خدایا منو ببخش که به قدرت ایمان نداشتم ببخش که قولم یادم رفته بود ببخش که یادم رفته بود همه چی سپردم به خودت و من فقط باید از این که کنارتم لذت ببرم ببخش منو…ولی تو انقد مهربونی که بازم هدایتم کردی گفتی برو سایت اصلا یه فایل گوش بده بعد گفتی اصلا چرا فایل جدید دانلود کنی یه عالمه فایل داری یه دونه رو شانسی گوش بده و اون فایل جز فایل سفرنامه نبود یادم اوردی برای تغییر باید مصمم بود متعهد بود،فقط به خدا تکیه کرد

    بعدش گفتی اشکال نداره دوباره از اول شروع کن خداجونم عاشقتم چقد خوب قطعات پازل رو کنار هم میذاری…خودت دیدی این چند روز چقد عذاب وجدان داشتم چقد اطرافیان به خاطر اشتباهتم منو سرزنش میکردن و من رو مقصر میدونستن ولی تو بعم گفتی اولین فایل سفر نامه رو گوش کن

    الان میدونم اگه اون اشتباهات نبود من اینجا نبودم باید از اون اشتباهات درس بگیرم و خودم رو سرزنش نکنم من هر طور که باشم و کلی اشتباه داشته باشم بازم تو عاشق منی و بهم افتخار میکنی و اصلا منو میبینی حال میکنی میگی به به چه دختری چه بنده خوبی فرشته ها ببینید بنده خوبمو که میخواد تغییر کنه میخواد از اشتباهاتش درس بگیره میخواد فقط به من تکیه کنه میخواد با تک تک سلول های بدنش بفهمه خدا همه چی هست رابطه پول سلامتی اصلا هر لحظه بگه قدرت فقط خداست منم جزیی از خداهستم کار نشد نداره همه چی اوکی هست وقتی خداجونم کنارمه و من تو بغل خدا هستم

    اصلا خدا عذاب وجدان چیه؟!اره من باختم بدم باختم:) ولی الان خدا دستمو گرفت گف پاشو دخترجون اینا همش درسه که تو باید یاد میگرفتی من تو رو بخشیدم با همه همه اشتباهاتت. روزی هزار بار به خودت بگو من بنده عزیز خدام،بهترین ها منتظرمه…

    اگه بخوام به خواسته هام برسم باید رو عزت نفس و احساس لیاقتم کار کنم و هرچقد رو اینا کار کنم ولی عذاب وجدان داشته باشم انگار هیچ کاری نکردم پس اول به خودم میگم من نمیتونم زندگی کسی جز خودم رو تغییر بدم من نمیتونم باعث خوشبختی و بدبختی کسی جز خودم بشم،خدا بخشیده و هدایتت کرده اینجا…

    صد بار اگر توبه شکستی بازای…

    خداجونم عااااااشقتم خیلی ازت سپاسگذارم به خاطر هدایتت

    خدایا سپاسگذارم به خاطر استاد خوبم

    خدایا سپاسگذارم به خاطر مریم جون که این سفرنامه رو درست کرد

    خدایا سپاسگذارم به خاطر این حال خووووووب

    خدایا سپاسگذارم واسه دوستای خوبی که تو این سایت دارم که هرموقع راهنمایی خواستم عاشقانه کمکم کردند

    خدایا سپاسگذارم واسه کامنت های زیبا که هر کدومشون یه درسه

    خدایا این دفعه زنونه بهت قول میدم که متعهد باشم

    قول میدم تغییر کنم

    قول میدم دیگه برنگردم

    قول میدم قدم هارو محکم بردارم

    قول میدم عجله نداشته باشم

    خداجونم من قول میدم ولی رو کمک تو هم حساب کردم ها…عاشقتم

    پس دوباره بسم الله…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نازنین گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    به نام خدا

    سلام به همگی سلام به استاد عباسمنش عزیز

    و سلام به مریم شایسته عزیز

    روز اول از سفرنامه

    امروز با اشتیاق اومدم و این سفرنامه رو شروع کردم

    و همینطور که استاد عباسمنش گفتند رد پا از خودتو بزارید من هم تصمیم گرفتم که بنویسم

    آگاهیی های که در این جایگاه و در این مدار از این فایل فهمیدم

    ۱.من خالق زندگی خودم هستم و من عامل خوشبختی و بدبختی خودم هستم

    ۲.احساس خوب :اتفاقات خوب و احساس بد :اتفاقات بد

    ۳.وقتی با خداوند هماهنگ باشیم وقتی با خدا در ارتباط باشیم درست ترین کار رو انجام میدیم و از هدایت شدگان هستیم

    ۴:برای موفق شدن عزت نفس بالایی باید داشته باشیم و عزت نفس داشتن هم در این که خودمون رو لایق و باارزش بدونیم

    ۵:خداوند هیچ ظلمی به بنده هاش نمیکنه و ما خودمون هستیم که به خودمون ظلم میکنیم

    ۶.خداوند عاشقه بنده هاش و بنده هاش رو دوست داره

    واقعا که عزت نفس مهم ترین عامل موفقیت

    سپاسگذارم از خداوند که من رو به این فایلها و آگاهیی ها هدایت کرد و همینطور از استاد جان و مریم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    B گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوند غفور

    خداوند رحیم

    خداوندی که میبخشه به شرطی که ازش بخوایم

    خداوندی که پاک میکنه تمام گناهانو

    مدت ها به خودمون احساس گناه میدادیم

    عذاب وجدان میگرفتیم

    که حتی خود وجدان هم تعریف دقیقی نداره که به خاطرش چیزی خودمونو عذاب بدیم

    ما هممون به یک اندازه به خداوند نزدیکیم

    خداوند عاشق ماست

    و ما به خودمونم ظلم کردیم

    وروئی نامناسب به ذهنمون دادیم

    روحمونو اذیت کردیم

    اما ی جایی با تمام وجود درخواست هدایت کردیم و هدایت شدیم

    چون خواستیم

    و خداوند مهربانترینه

    خدایاشکرت که فرصت قشنگ زندگی رو در اختیار دارم که تلاش کنم با تمام وجود تک تک لحظاتشو زندگی کنم

    گاهی تضادی میاد

    که منو قوی تر کنه

    باید بیاد ک من رشد کنم

    بزرگ بشم

    و بشم یه درخت پربار

    الان یسال و 5 روزمه:)

    این مدته که من تو سایت بودم

    کم یا زیاد با فایلا روز و شبمو گذروندم

    گاهی وقتا ناراحت شدم

    ی وقتایی بهترین حس ها رو تجربه کردم

    و خواسته های زیادیم ب وقوع پیوست

    خیلی طبیعی…. طبیعی مث میوه دادن یه درخت

    خدارو شکر میکنم ک شجاعت تغییرو داشتم

    تنهایی های زیادی رو تجربه کردم ولی قوی شدم چون داشتم برای تغییر زندگیم تلاش میکردم

    لاجرم ادمای منفی از دورم دور شدن///خیلی دور

    و من خداروشکر میکنم

    بعدش سعی کردم اگاهانه برای خودم تنهایی ایجاد کنم چون استادم بهم گفت از تنهاییت لذت ببر

    تو این یکسال یبار اگهی تبلیغاتیو انجام دادم استاد هرچند هنوز به اون جلسه دوره نرسیدم ولی شوق داشتم براش

    این دوره عزت نفس با اکانت برادرم تهییه شده و منم تا چند جلسه رو پیش رفتم ک حتما اونجا هم کامنت میذارم

    یجور مقاومت داشتم برای نوشتن تو اونجا ک ذهنم دلایل بیخود میاورد

    برگردیم سر فایل

    اینکه وقتی ی نفر میمیره اگ اروم شدیم دیگ نباید ب خاطر نظر دیگران خودمونو ناراحت کنیم ک مبادا ادم بدی شناخته بشیم چیزی ب اسم عذاب وجدان وجود نداره پس انقذ خودمونو اذیت نکنیم ک کلی فرکانس منفی بفرستیم و این چرخه ادامه دار هیچ وقت تموم نمیشه اگر هی احساس گناه به خودمون بدیم

    یادمون باشه هیچ کس زندگی دیگری رو نمیتونه تغییر بده

    اون تو فیلماست ک طرف با ی ذروغ با ی تهمت با ی کار باعث میشه ک زندگی ی نفر یا حتی ی خانواده نابود بشه در حالی ک هرکی خالق زندگی خودشه و کسی نمیتونه زندگی دیگری رو عوض کنه

    خداروشکر ک اختیار 100 درصد زندگیمونو داریم

    خداروشکر که خالق زندگیمون هستیم و قلم نقاشی زندگی دست خودمونه

    هیچ اشکالی نداره اگ گاهی وقتا اشتباه میکنیم نباید خودمونو سرزنش کنیم

    ولی باید ازش درس بگیریم ک تکرار نشه

    ما انسانیم

    نه یه ربات برنامه ریزی شده

    پس باید کمالگرایی رو بذاربم کنار

    و از ثانبه ب ثانیه زندگی لذت ببریم و استفاذه کنیم

    یه معظل بزرگیه ک خودم باهاش درگیرم گاها و دورم میکنه از اهداف

    و من تلاش میکنم ک هرروز بهت بتونم هندل کنم و کمالگرایی منفی نداشته باشم

    خدا روشکر میکنم که تو این فزکانسم ک حرفای شما رو بشنوم

    خداروشکذ میکنم برای نفس کشیدنم برای تک تک نعمت هایی ک دارم و بیشمارن

    خداروشکر میکنم ک خواسته هام تیک خوردن و بازم این داستان ادامه داره

    بازم تولد دوبارمو به خودم تبریک میگم *)

    عاشقتونممممممممممممم

    درپناه و اغوش قشنگ خداوند باشیم همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    امامی گفته:
    مدت عضویت: 2680 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت هم فزکانسی های عزیز

    نکاتی که دریافت کردم

    مهمترین عامل موفقیت هر فرد میزان عزت نفس اوست

    مهمترین فاکتور عزت نفس میزان خود ارزشی فرد است که نقطه مقابل آن احساس گناه است

    همنشینی احساس گناه و عزت نفس غیر ممکن است همانطور که همنشینی ثزوت و فقر غیر ممکن است بنابراین نمیتوان عزت نفس داشت و در احساس هم بود. همنشینی این دو غیر ممکن است

    سوال های خوب پرسیم که پیشرفتمون کمک میکنه، فکرهای خوب بکنیم که به پیشرفتمون کمک میکنه به زندگی بهتر، ارامش بیشتر، موفقیت بیشتر، ثروت بیشتر و .. کمکمون میکنه

    بدون فکر کردن قرآن رو هم نپذیریم و فکر کنیم به قوانینی که جهان رو دازه رهبری میکنه و اینکه چطور از قوانین استفاده کنیم که زندگی خوبی داشته باشیم سرشار از احساس های خوب و ثروت و نعمت و برکت

    هرکسی که سوال های بیهوده میپرسه مثل اینکه جنا چی کاز میکنن یا چطور میتونیم از ارواح کمک بگیریم یر از بیمارستان درآورده و تو زن کیش به هبچ جایی نرسیده پس سوال های خوب بپرسیم که ننیجه ی اون فکر کردن به رشدمون کمک کنه. به احساس بهتر داشتن.

    چطور به فردی که احساس گناه شدیدی داره میتونیم کمک کنیم؟ احساس گناه یعنی من خطا و اشتباهی رو کردم که نابخشودنی هست و خودم رو نمیتونم ببخشم و هیچ راهی هم نیست برای جبرانش. پیشنهاد من اینه که باور در مورد خدا رو درست کنی. خداوند بسیار بخشنده است و مهربان. خداوند تواب هست. خداوند موسی رو از قاتلی به پیامبری رسوند شما هر کاری کرده باشی بدتر از اون نیست و تو رو تز فرش به عرش میرسونه خداوند. شما اگر امکان جبرانش نیست مثلا اون فرد از دنیا رفته میتونی با کمک کردن به جامعه بشری اون خطای خودت رو جبران کنی به نیت اون.

    احساس گناه ارتباط مستقیمی دازه با هذاب وجدان. ما از بچگی عذاب وجدلن نداشتیم و این وجدان از یک سنی به بعد ایجاد شده و اگر بررسی کنی میبینی وجدان های افراد منطقه به منطقه و شهر به شهر فرق میکنه پس وجدان چیزی نیست جز فرهنکی که درش بزرگ شدی به همین دلیلم هست که بت شکنی در ژاپن خودکشی می اورد و در جامعه مسلمین احسای افتخار. بنابراین اگر احساس عذاب وحدان داری که ای بابا من کارب خطا کردم بدان که این عذاب وحدان بزای افزادی دیگر در همین کره زمین معنتی 100 عکس دارد این وجدان دروغه و یک باور اشتباهه. وجدان رو نپذیر. ما چیزی به نام وجدان نداریم

    ما هرگز نمیتوانیم سرنوشت کسی را تغییر دهیم. ما هرگز نمیتوانیم به کسی کمک کنیم یا بدی کنیم. ما نمیتوانیم به کسی ظلم کنیم، مستند این جملات در قران کتاب هدایتگر ماست. این کتاب بارها و بارها گفته افراد کافر و مشرک و کسانی که به خدا دروغ میبندند ظالم هستند. این افراد به بقیه ظلم نکردند بلکه به خودشان ظلم کردند و این یعنی ما اگر بخواهیم کسب را تخریب کنیم به خودمان ظلم میکنیم و در مورد ان فرد اگر در مدار درست باشد خیر برایش میشود چرا که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.

    در لحظه ای که کسی رو میخوای تخریب کنی داری به خودت ظلم میکنی و خودت رو نابود میکنی و در لحظه ای که به دیگران عشق میورزی حتی در دلت و به زبان نمیاری داری خودت رو شکوفا میکنی و پیشرفت میکنی

    اشتباهات باعث پیشرفت بشر میشه مثل داستان تاییتانیک و فضاپیماهای ناسا و .. که در نهایت منجر به پیشرفت بشر شد

    من نه میتوانم به کسی ظلم کنم و نه میتوانم به کسی کمک کنم، من نمیتوانم کسی را تخریب کنم، من فقط میتوانم کاری را انجام دهم که نسبت به ان احساس خوبی دارم و در مسیر خداونده

    افرادی این مطالب رو میشوند که از نظر فرکانسی به استاد نزدیک هستند نه فیزیکی، من و استاد در یک مدار بودیم به هم برخورد کردیم و تا زمانی که من دنبال موفقیتم و استاد میخواد در موردش صحبت کنه ما با هم هستیم و اکر یکی از ما از این مدار بیرون اید دیگر هم دیگه رو نمیبینیم

    خداوند عاشق منه، خداوند من رو دوست داره، خداوند اصلا جلاد نیست و مثل پلیسی نیست که فقط میخواد از ادم ایراد بگیره، خداوند من رو دوست داره، عاشق منه من رو دوست داره، خداوند درون منه، من و خدا یکی هستیم

    عاشقتونم. هر روز به سمت پیشرفت بیشتر و گره گشایی مسائلتون هدایت بشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    روح الله بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    الهی شکر،روز اول دوره و تجربه جدیدم از درک یک سری آگاهی های جدید ،استاد میگه من سوار فکرم میشم یعنی به زیبای با طرح سوالات خوب و یا توی اواسط فایل میگه با استفاده از اهرم رنج و لذت و با یاد آوری قانون احساس خوب = اتفاقات خوب ذهنم رو کنترل می کنم ،یادم نیست دقیقا کجا ولی یه جای شاید تو کامنت بچه ها یکی از مشخصه های آگاهی رو همین سادگی و حس آشنا نسبت به اون مثلا به محض دیدنش حس می کنی انگاراز قبل اون رو میشناسی پس تمرین این فایل میشه ،به هر حال ما چه با توی مسیر بودن و یا خارج شدن از مسیر با یک سری تضاد روبرو میشیم که توی ما احساس گناه و بی ارزشی تو لید میکنه مثل عصبانیت توهین به دیگران و هرچی …اینها نیاز و حامل یک پیام هستند ،نکته مهم اینه که به صرف این که من به خودم بگم حالا که پاتو گذاشتی توی مسیر عباس منش دیگه هیچ اتفاق بد یا چالشی سراغ نمیاد دیگه تو اشتباه نمی کنی ویا تو دیگه باعث آزار دیگران میشی نه به هیچ وجه اینطور نیست اولا طبق تو ضیحات به هیچ وجه ما نمی تونیم به کسی آسیب برسونیم و به هیج وجه کسی نمی تونه بدونه این که خود ما در مدار نادرست قرار بگیریم به ما آسیب برسونه، فقط ما کمتر با آنها روبرو میشیم و تازه وقتی با تضاد روبرو میشیم آنها رو به عنوان زبان جهان می شناسیم مثل مثلا گریه نیمه شب کودک برای درخواست شیر،//تانگرید طفل کی نوشد لبن// وبه نوعی با این تضاد جهان درحال راهنمائی ما برای رساندن ما به خواسته هایمان است که باعث تکامل ما و واضح تر شدن خواسته های ما میشود و تازه از این قسمت به بعد است که آموزشهای استاد وارد عرصه می شود و تما م تلاش آنها برای تغییر آگاهانه احساسات ناشی از برخورد با این تضاد هاست که یکی از این راه ها برسی دادگاه وجدان است ،استاد میگه براستی وجدان کجا بوده؟ از کجا به وجود آمده ؟و از چه زمانی این اختیارات به اون داده شده بر چه اساسی ایشان به عنوان هدایت گر افکار ما حق نظر پیدا کردند،از کودکی از جوامع کوچک اولیه ما مثل خانه محله مدرسه ویا شهر و کشور ؟ بر چه اساسی ؟ باور های اشتباه آنها؟ یکی از دوستانم مثال جالبی زده بود ،میگفت شنیده بودم اگه روی نون پا بذاری خدا سنگد میکنه! یه روز که خیلی از دست رفتار پدرم عصبانی و ناراحت بودم تمام نونهای خشک تو دیوار و گوشه و کناره جاده رو تو زمستون ریختم وسط کوچه و به قصد روشون راه می رفتم تا خدا سنگم کنه واز دست این زندگی نجات پیدا کنم و لی چند ساعت بعد که برگشتم دیدم تمام پرنده ها با چه شور اشتیاقی تو سرما ی زمستون خرده نونها رو می خورند و یه جوری سپاس گذارانه به من نگاه میکنند ،و خدا هرگز من رو سنگ نکرد،از اونجا به تموم باورهای کودکی که بهم القا شده بود شک کردم و سعی کردم خودم مسیر م رو پیداکنم و دادگاه وجدانم رو برنامه ریزی کنم.تغییر نگاه به خداوند مسئله دیگری بود که استاد توی این فایل درمورد اون صحبت میکنه این که ما به خاطر همون آگاهی های اشتباه خدا رو همیشه منتظر با یه چوب آتشین برای زدن خودمون می دیدیم،در صورتی که همان طور که استاد میگه خدا عاشق ماست و حتی منتظر اینه که ما با حتی اشتباهات خودمون دوباره بیشتر و واضح تر هدایت بشیم .مثلا منی که تو راه کسب ثروت اینقدر منحرف شدم خدا بازهم با لبخند من رو به سایت عباس منش راهنمائی کرده که بی تعارف بگم اگه اون اشتباهات نبود شاید من هیچ وقت به فکر م نمی رسید که دنبال این راه بگردم ،پس خداوند من مجزا ت گر و منتظر خطای من نیست بلکه اون وهاب و هدایت گر من هستش،مورد بعدی که دوست دارم راجع به اون بنویسم ،توی روز مرگیم قرار بود عزیز دلم یه جواب آزمایش رو به دکترش نشون بده ،به علت ترافیک و نبود جای پارک قرار شد من و دخترم تو ماشین بمونیم ،وقتی عشقم رفت دخترم گفت بابا می خواستم از ت یه چیزی بخوام حالا که مامانم نیست بریم براش گل بخریم آخه خاله گفته روز مادر شده،من عشق کردم آوینا جون فقط شش سالشه، تو گل فروشی بهش اجازه دادم تا رنگ کاغذ و روبان رو خودش انتخاب کنه ،یه شاخه مریم یه روز قرمز و یه شاخه روز آبی ،با سلیقه دخترم کاغذ زرد و روبان مشکی هرچی گل فروش زور زد که آقا زرد و روبان مشکی مال مراسم شادی نیست و یه رنگ دیگه بهش میاد گفتم بزار خودش انتخاب کنه چون می دونستم خدا هدایت گر دخترم هستش و ا صلا کی گفته این ترکیب ماله عرض تسلیته و قتی یه شور و عشق پاک یه دختر کوچولو پشتشه اون دسته گل فوق العاده شد !! حتی وقتی فهمیدیم روز ماد ر چند روز دیگه است بیشتر اثر داشت چون بازم شوق دخترم رو نشون می داد برای اینکه امسال برای اولین بار خودش با سلیقه خودش تو روزی که خودش دوست داشت برای مادرش گل گرفت نه چیزی و زمانی که جامعه برای اون مشخص کرده بودند،بقیه ماجرا دیگه احساسی 😂😂😂 که چقدر عزیزدلم خوشحال شد چقدر دخترم با ذوق داستان رو برای خاله و دختر خالش تعریف کرد و……چقدر من آروم بودم و نظاره گر.اما درس عملی دیگه داستان دیروز وقتی بود که عزیز دلم آروم شد واز قیمت گل پرسید دخترم جواب داد حالا هرچی !بابای میگه ما هر چقدر بیشتر خرج کنیم بیشتر پول گیرمون میاد اینجا بود که من یه مکثی کردم تو خودم تو افکار تو خدا تو نشونه هاش و شب جلوی آینه این سوال رو از خودم پرسیدم که چقدر به این باوری که داری به بچد آموزش می دی ایمان داری ……؟ استاد متشکرم خانم شایسته مرسی ،خدا جون نوکر تم …….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1676 روز

    سلام و درود به همه شما عزیزان .

    من برای اینکه احساس گناه نداشته باشم و جلوی عزت نفسم رو نگیره مدتیه که تصمیم گرفتم بجای استفاده از کلمه گناه از کلمه اشتباه استفاده کنم ،و خیلی زیاد تونسته تو زندگیم بهم کمک کنه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    صبا گفته:
    مدت عضویت: 1949 روز

    در اولین روز از روز شمار تحول زندگی ام هستم

    در اولین قدم برای شروع این سفر

    با اینکه بچه های سایت سه فصل رو گذروندن و قدم های زیادی رو رفتن من تازه این سفر رو شروع کردم با این حال میخوام آروم آروم قدم بردارم و یک روز با بقیه همراهان سفر هماهنگ بشم

    اولین قدم اعتماد بنفس بود

    که چقدر من کم دارمش و کاملا توی رفتارم معلومه

    من حتی از صحبت کردن میترسم مخصوصا رو در رو و اگه خیلی حرف بزنم دستام و صدام و کل بندم شروع میکنه به لرزش عرق میکنم در حلی که دستام خیلی سردن و دیگه ساکت میشم و سر تکون میدم که مبادا کسی نفهمه صدام میلرزه فقط بخاطر اینکه دارم راهنمایی میکنم سوالشونو جواب میدم و فقط دارم حرف میزنم

    در پیش همه من آدمی ام که خیلی کم حرف و ساکتم و کم پیش میاد درخواست بزرگی بکنم از کسی

    البته فکر میکنم اطرافیانم بی تأثیر نبودن چون حتی وقتی تمام جرعتمو جمع میکردم و حرفی میزدم شوخی میکردم جوکی تعریف میکردم همه جوری رفتار میکردن که نشنیدن سرشونو بر میگردوندن و خودشونو به اون راه میزدن . و وقتی خواهرم همون جمله رو میگفت همه با اشتیاق استقبال میکردن و میخندیدن ..

    با اینکه عاشق گوش دادن و سکوت هستم و کم رف زدن را دوست دارم ولی این مبود اعتماد بنفس باعث شد من حرفایی هم که باید میزدم و دلم میخواست بزنم رو نزنم سکوت کنم و قانع باشم

    کسی که خیلی پیشش آرومم موقع حرف زدن نمیترسم دوستم دریاست . اینقدر پیشش آروم برای حرف زدن که سالها میتونم باهاش حرف بزنم و حتی پیشش یه ادم پر حرف شدم 😂…

    فکر میکنم شروع خیلی خوبیه برای تغیرم …. خیلی کمکم کرد تا بتونم راحتر حرف بزنم خیلی زیاد و دستی از دستان خدا برای من بود

    بابت این دوست فوق العاده سپاسگذارم خدای عزیزم

    قانع بودن آیزیه که مادرم همیشه به من یاد داده

    قانع باش

    برای ۲۰ بخون تا ۱۸ بگیری و رازی باش

    من از فایل استاد و کامنت های زیبا یاد گرفتم نه من برای ۲۰ میخونم که ۱۰۰ بگیرم

    چون لیاقتش رو دارم ..

    اره باید باور کنم و میخوام اینکارو بکنم

    ازین به بعد احساس راحتی داشته باشم همه جا توی هر لباسی با هر مدل مویی من ارزشمندم

    مهم نیست بقیه چی راحبم فکر میکنن چون زندگی منه و برای خودم زندگی میکنم

    الان یاد فایل دوم سفر به دور امریکا افتادم .. حالا که دارم مینویسم درک کردم استاد براش مهم نیست نظر فکر و دید بقیه هر چیزی که عاشقشه رو زندگی میکنه باور میکنه و خلق میکنه

    امروز خاطراتی از خاله ام برای من گفت مامانم که قبل از بدنیا اومدن من فوت کرده بودن و حس کردم که خاله ی من چقدر توی مدار خوبی بوده همه ازش به عنوان یه ادم مهربون و یه الگو یاد میکنن چقدر کار درست چقدر مهربون چقدر به فکر بقیه … دلم خواست همچین حسی از خودم بگیرم

    یعنی روزی میشه که من اونقدر حس ارزشمندی بکنم که آزاد کنم خودمو ازین بند بی عزت نفسی

    من این قدم رو با قدرت بر میدارم

    حس گناه رو دور میکنم از خودم چون به کسی اسیب نزدم

    و جلو میرم تا قدم بعدی رو محکم تر بردارم

    پر انرژی تر

    تصمیم گرفتم که ازین به بعد خودمو باور داشته باشم

    دیگه خودمو با این اون و بقیه و هم سنام مقایسه نکنم اینکه اونا در اطراف من هستن نشون میده به من منم میتونم باشم

    ازین به بعد من صبام خودمم

    و اونا خودشون

    من مسیر خودمو دارم

    و اونا مسیر خودشون

    من خودمو با خودم مقایسه میکنم

    چون با اونا فرق دارم

    چون ارزشمندم هر کارم ارزشمنده هر نقاشی که میکشم هر کاری که انجام میدم

    و من لیاقت دارم تا به قله برسم

    اولین برگ از سفرنامه

    امیدوارم خداوند قدرت عشق رو در همه ما جاری کنه 💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Darya گفته:
    مدت عضویت: 2134 روز

    سلام به دوستان هم فرکانسی عزیز واستاد عشق ،زندگی ،تولد ،استاد عباس منش عزیزمن قبل از اشنایی با استاد واقعا زندگی نکردم و زنده نبودم ،الان تقریبایک سال و نیم میشه که با لاستاد عزیزم اشنا شدم و زندگی من سر شار از ارامش برکت و فراوانیست و جز زیبایی چیزی نمیبینم و بزرگترین دستاورد من پذیرفتن تضادها وحتی دوست داشتن اوناست چون الان میدونم که چقدر تضادهابرای زندگی من مفید بودن و این تضادها بودن که باعث رسیدن من به اینجا شدن .وممنونم از استاد عزیزم بابت تهیه این روزشمار زیبا که در بهترین زمان ممکن به دست من رسید خدارو هزاران هزار بار سپاسگذارم و بهترین هآو برای همه ارزومندم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻♥️♥️♥️♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    کیمیا قاسم پور گفته:
    مدت عضویت: 2993 روز

    سلام سلام سلام

    این فایل دیروز نشانه من بود و آغاااااز سفر من

    چی بگم که این جهان و خداوند خیلی دقیق هدایتت میکنه و اونجایی که باید یکسری حرف ها بشنوی و از یکسری بندهای ساختگی ذهنت رهاااا بشی

    من از خداوند هدایت خاستم برای احساس گناهی که داشتم و خداوند چه دقیق منو هداااایت کرد

    فایل بینظیر و حرف هاتوووون تکون داد منو. گاهی میخکوب کرد و رها شدم

    خیلی لذت بردم و دری از آگاااااهی به روی من باز شد. دری از معرفت

    این فایل رو قبلا دیده بودم اما درک الان کجا و اون موقع کجااا. خدایااا شکرت

    الله اکبر الله اکبر

    خدایا چه عظمتی چه بزرگی و چه لذتی هست در درک بهتر قوانین و این آگاهی های ناب و خالصت ک چیزی جز شکر و تسبیح نمیتونم بگم

    خدایا شکرت ب این فایل هدایت شدم شکرت

    از استاد ممنونم درکش رو به اشتراک گذاشت و چه درک زیبایی

    من محصول عزت نفس رو تهیه کردم و خیلی در مورد احساس گناه آگاه تر شده بودم

    خیلی راحتتر مچ ذهنم رو میگرفتم

    و میتونم اعتراف کنم این فاااایل و فایل ۱۰۱ سریال زندگی در بهشت تکمیل کننده این آگاهی ناااب هست

    اونجایی خانوم شایسته میپرسه تاحالا احساس پشیمانی کردین!؟

    و رااست میگید چه ضربه ها از این احساس گناه خوردم و نمیدونستم

    اماااا خداروشکر خاستم و هدایت شدم

    خدااااروشکر

    زبونم گاهی بند میاد استاد یا کلمات گم میشن

    نمیدونی چجوری از این آگاهی جاری میشه بهم بگم و اشکم جاری میشه از این احساس خوووووب از شوق

    از آرامش و رها شدن

    رهایی از احساس گناه خیلی لذت بخشه. الان قرآن رو میخونم و آمرزنده بودن خداوند رو درک میکنم خیلی کمکم میکنه

    اینکه شما توضیح دادی آقااا هر کس مسئول زندگی خودش هست و تو کوچیکترین آسیبی نمیتونی به کسی وارد کنی مگه اینکه اون فرد خودش باور کرده باااشه

    موجی از آرامش به درونم سرازیر شد

    گفتمممممم خدایا من به خودم ستم کردم ببخش منو

    و خداوند چقدر آمرزنده و مهربااان هست

    این منم ک باید خودم رو ببخشم و خودم رو دوست داشته باشم

    یک بغل حس خوب به خودم بدم یک دنیا عشق و آرامش

    و جز من کسی نمیتونه از بیرون این احساس رو بهم بده

    خدایا شکرت بخاطر آگاهی بخاطر درک

    بخاطر اینکه فهمیدم سرزنش خودم هیچ فااایده ای نداره

    من باید کیمیا رو دوست داشته باشم همونطور که خدا عاااااشق من هست

    بدونم که اشتباهات جزیی از مسیر پیشرفت هست و همیشه این تضادها باعث بهتر شدن و گسترش جهان شده

    خدایا شکرت

    خدایاااا سپاس گزارت هستم

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: