«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 333

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی رضا موقوفه ای گفته:
    مدت عضویت: 1752 روز

    سلام

    سلام به خودم سلام به خدای خودم سلام به استادم و سلام به همه خواهر برادرای عزیزم که تازه تونسته ام به شکل واقعی بهشون بپیوندم

    منم مثل دوستان نازنینم، همان طور که تعهد دادم به خودم و استادم اومدم که ردپامو به جا بزارم

    اول از همه، میخام از تکاملم حرف بزنم که من از یه تایمی که با استاد اشنا شدم خیلی سریع رفتم سر اصل مطلب با هر روشی که بود

    دوره های با سطح فرکانسی بالایی رو از سایت خریدم و قصد داشتم که استفاده درست و سریعی داشته باشم. این در حالی بود که سرشار از باور های منفی و محدود کننده و ترمز هایی بسیار شدید بودم و راستش رو بخای اصلا خودمم خبر نداشتم

    خلاصه تمام سعیمو کردم که فایل هارو گوش کنم و بفهمم و زندگیم رو عوض کنه ولی نشد

    من هر روز زور میزدم که فایل هارو گوش کنم ولی برام سخت بود بهم حس خوب نمیداد مخصوصا زمانی که هیچ اقدامی نمیکردم و تمرین هارو انجام نمیدادم

    اون موقه بود که گفتم اینجوری نمیشه

    همش احساس میکردم یه چیزی کمه

    یه مدت فعالیتم کم رنگ شد

    وبعد از چند وقت دوباره جون گرفتم و تصمیم گرفت بجای این همه اینستا گردی بیخودی و حتی بسیار مخرب، چون دائم اخبار و صحنه های نا خوب و پر خیانت و… رو در اینستا میدیدم رو کنار بزارم و بجای این در سایت استاد عباسمنش فیلم ها و صحنه های زیبای سفر به دور امریکا رو ببینم و از طرفی هم چون عاشق طبیعت و اجتماع هستم یعنی دوست دارم دربین مردم باشم به منظور دیدن رفتار اخلاق شخصیت و… مردم و اقشار مختلف،

    بنابراین شروع کردم به دیدن سریال بسیار زیبای سفر به دور امریکا و البته این رو هم بگم که احساسم ، من رو به دیدن این سریال هدایت کرد

    وخلاصه بعد از چند وقت متوجه شدم 80 قصمت سریال رو تماشا کردم وبجزء اون در دیگر برنامه ها و دوره های رایگان هم سرک کشیدم

    مثل سریال زندگی در بهشت

    مثل دوره قوانین بدون تغیر خداوند

    و…

    به این شکل بودکه با خیلی از موضوعات و قوانین خداوند و جهان هستی که در فایل های رایگان سایت اومده و قبلا هیچگونه اشنائیتی نداشتم ونمیدونستم اشنا شدم و به تازگی سر از این قصمت از سایت دراوردم که دقیقا چند روز پیش فرکانسش رو به جهان ارسال کرده بودم

    درخاست من دقیقا این بود که

    خدایا دقیقا باید چیکار کنم؟

    دقیقا باید چه باور هایی رو در خودم ایجاد کنم؟

    و چجوری؟

    و اصلا باور های مخرب و ترمز های من کدام ها هستند؟

    و….

    این در حالی بود که تا حدودی با اصول و قوانین جهان اشنا شده بودم

    و وقتی بااین قصمت از سایت اشنا شدم احساس کرد مسیر من همینه

    احساس کردم مطالب و نوشته ها خیلی خوب و راحت به دلم میشینه

    و اینجا بود که فهمیدم تکامل یعنی این

    و اینجا بود که مفهوم واقعی تکامل رو تقریبا فهمیدم

    فهمیدم که باور ها و تعصبات الکی و بی فایده ی وجودی من باعث شده بود که اصلا سایت به این کاملی و راحتی رو نبینم و همون روز اول دنبال یه امپول بودم که یه شبه من رو به شخصی با عزت نفس بالای بالا و قدرت جذب بالا برای رسیدن به خاسته ها برسونه و این رو باز تکرار کنم که همچین اتفاقی نیفتاد و طبق قوانین هیچوقت نخاهد افتاد که یک شبه به تمام خاسته هات و عزت نفسی بالا و عشق به خودِ بالا برسی در حالی که تکامل رو طی نکردی

    باز هم میگم من سرشار از باور های داغون کننده بودم و همین الان هم هستم ولی خداروشکر الان متوجه تعداد زیادی از باور های اشتباهم شده ام که یکی از بزرگ ترین و مخرب ترین باور ها همین احساس گناه هستش

    یکی دیگر از باور های من در رابطه با همین حقّناس بود که جرعت نمیکردیم قدم از قدم برداریم بخاطر همین حق ناس

    باور اشتباه دیگه ای که دوست دارم بیشتر درموردش بگم

    باور قدرتِ تسلط جن بر ما انسان ها

    و دعا و دعا نویسی و طلسم و…

    راستش رو بخاین از بچگی با این موضوع درگیر بودیم و خدا میدونه که چه شب هایی رو از ترس این جن ها به زور صیح کردیم

    و همش مارو میترساندن و همین ترس باعث ایجاد باور های مخرب و محدود کننده ی خیلی زیادی در من شده بود

    مثل ترس از تنهای

    ترس از تاریکی

    ترس از جدایی

    ترس از شب

    ترس از دیر خابیدن اخه میدونید؟ چون وقتی دیر میخابیدیم، همه به خاب میرفتن و سکوت همه جا رو میگرت و بخاطر ترسی که قبلا از جن پیدا کرده بودیم تمام تن و بدنم میلرزید

    البته یه سپاسگزاری از خدایم بدهکارم که وقتی کمی بزرگ تر شدم برخلاف خیییلی های دیگه که این باور و ترس و متکی شدن به جن برای انجام کارها رو داشتند من بشدت از تمام موضوعاتی که به جن و ترس از جن و متکی شدن به جن بود متنفر شدم و این تنفر به نظر خودم بخاطر همون ترسهای بچگی بود و این تنفر تا همین الانم ادامه داشته که 23 سالمه

    و این رو هم بگم که بخاطر ثابت کردن، اشتباه بودن این باور ها به بقیه، کارهای بزرگی رو نسبت به اون همه ترس انجام داده ام.

    به عنوان مثال رفتن شبانه به مکان هایی که همه میگفتند جن داره و اگه کسی شب اونجا باشه زنده بر نمیگردد.

    یعنی یه جورایی دقیقا میرفتم کارها و مکان هایی رو سرک میکشیدم که همه از اون مکان میترسیدن اونهم در دل تاریکی شب

    خلاصه خدارو شکر این باور قدرت جن بر من و دیگر باورها و ترس های در رابطه با جن رو در خودم به شکل واقعی نابود کردم خودایا شکرت

    والبته بشدت از خداوند و دست خداوند، استاد عزیزم،

    شکر گذارم چوم در نیمی از راهِ نابودیه این باور ها با سخنان بی نظیر و اگاهی دهنه و تسکین دهنه و تثبیت کننده ی استاد در این رابطه اشنا شدم و بشدت در غلبه کامل بر این باور من رو کمک کرد و بیشتر از قبل به توانایی خودم و خدای خودم ایمان اوردم و متمعن شدم

    خدایا واقعا شکرت 😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مهرزاد گفته:
    مدت عضویت: 1480 روز

    با سلام خدمت دوستان عزیز

    خوشحالم در جمع شما هستم ، بعضی از نظراتتون رو میخونم و امروز برای اولین بار و برای داشتن یه رد پا اومدم که نظرمو بنویسم

    به نظرم کل مطلبی که استاد دارن میگن ختم میشه به احساس خوب = اتفاقات خوب

    الان چند وقته که روی خودم کار میکنم ، اوایل دنبال این بودم که ثروتمند بشم ، بعد دیدم آرامش کم کم داره میاد توی زندگیم ، الان نزدیک به ۲ ماه هست که دارم روی خودم کار میکنم و ورودی های ذهنمو کنترل میکنم و کم و بیش نتایج رو هم دارم میبینم ،

    چیزی که من بهش رسیدم اینه که توی همه ابعاد زندگی باید تکامل رو طی کرد ، همینطور که جهان هستی در حال تکامل هست ، پس یه شبه نمیشه به همه چیز رسید ، و منم مثل همه ی آدم های دیگه هستم و باید با صبر ،تمرین و تقویت احساس خوب توی وجودم و عوض کردن دیدگاهم نسبت به هر اتفاقی که توی زندگیم میفته به آرامش برسم و تکاملم رو طی کنم .

    خیلی سوالها توی ذهنمه و خوشحالم چون نشون میده این مسیر برام مهم هست 🙃

    امیدوارم زودتر جواب سوال هام رو پیدا کنم .

    با یکی از دوستام دیشب راجع به افکار مثبت و منفی و نتایج این افکار توی زندگیمون صحبت می‌کردم، ایشون آدم پخته و خوبی هستن و استاد رو هم نمیشناسن ، یه مثال جالب و ساده واسم زد !

    گفت فرض کن توی ذهن ماها ۱۰ تا کارگر وجود دارن که مسئول فکر کردن هستن ، ۳ تاشون مسئول تنفس و قلب و علائم حیاتی هستن ( معلم علوم هستش ) که همیشه درگیر همین مسئله هستن، میمونه ۷ تای دیگه که همیشه دارن فکر میکنن ، اگه قرار باشه ما افکار منفی رو از ذهنمون بیرون نکنیم ، ۵ تا کارگر میرن سراغ افکار منفی چون معمولا فکر انسان برای افکار منفی تلاش کمتری میکنه پس مقاومتی هم نشون نمیده و راحت تر قبولشون میکنه ، میمونه ۲ تا کارگر که میرن برای افکار مثبت و نتیجه اش هم میشه زندگی الان من و شما !!!

    حالا اگه افکار منفی رو بیرون کنیم هر ۷ تا کارگر میان و روی افکار مثبت شروع به کار کردن میکنن و زندگی ماها سه و نیم برابر بهتر میشه چون ذهنمون فقط داره روی افکار مثبت وقت میذاره ، پس قطعا بهتر میشه زندگیمون .

    مثالش واسم جالب بود و خودمم همچنان راجع به این مسائل پیگیر هستم و با هر منبع یا شخصی که فکر کنم مناسب هست صحبت میکنم .

    چیزی که از فایل روز اول متوجه شدم بازم ختم میشه به احساس خوب مساوی با اتفاق های خوب !

    اصلا این داره میشه ملکه ذهن من ، وقتی یه اتفاق بد میفته واسم سریع فکرم میره سمت اینکه این اتفاق ارزشش رو داره که زندگیت نابود بشه؟ سریع خودمو جمع میکنم و یا حواسم رو پرت میکنم یا از یه زاویه دیگه به موضوع نگاه میکنم .

    یه چیز دیگه هم هست اینه که واقعا ماها نمیتونیم زندگی کسی رو تغییر بدیم ولی زندگی خودمون رو میتونیم تغییر بدیم و اینکه کی بهتر و واجب تر از خودمونه ؟؟

    وقتی ماها احساس گناه می‌کنیم و عذاب وجدان داریم ، سر خورده و ناراحتیم پس جایی برای وجود شادی و حال خوب توی وجودمون نمیمونه،بدیش به اینه که هر اتفاق بدی هم واسمون میفته فکرمون میره سمت اینکه خدا منو دوست نداره ، من نفرین شده هستم، خدا هیچ وقت منو نمیبخشه و … این از اثرات احساس گناه کردنه .

    من وقتی احساس گناه نمیکنم سرمو بالا میگیرم و با خیال راحت زندگیم رو میکنم و ذهنمم درگیر مسائل پوچ و بی ارزش نمیشه ، پس این خیلی مهمه .

    تواب بودن خدا همیشه امید رو تو دل ما انسان ها زنده نگه میداره .

    امیدوارم که هرچه بیشتر ، بهتر و زودتر بتونم وجود خدا رو تو زندگیم حس کنم .

    خدا عاشقمونه، دوستمون داره ، بخشنده است

    برای همتون آرزوی توفیق روزافزون دارم

    شاد باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زهره نوری گفته:
    مدت عضویت: 1528 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز

    و خانم شایسته ی عزیزم

    و خواهر برادرهای عباسمنشی

    اول اینکه کامنت می‌نویسم تا بگم استاد من تعهد دادم که هر روز و همیشه با شما باشم و سعی میکنم کامنتی هر چند کوتاه بنویسم .

    درک من از این فایل این بود که عذاب وجدان اصلا وجود ندارد کلمه ای که من همیشه برای خودم به کار می‌بردم و دیگران هم که اگر این احساس رو نداشتن سرزنش میکردم

    کلا احساس گناه از باور های میاد که در هر جامعه ای با فرهنگ خودش ایجاد شده و به ما احساس گناه دادند که

    تو دختر خوبی هستی اگر که از خود گذشتگی کنی

    تو دختر خوبی هستی اگر هرکس هرچیزی گفتن گوش بدی و عمل کنی مخصوصا آخوندها ،

    تو دختر خوبی هستی اگر در برابر همه ی تحقیر ها دم نزنی وزندگی کنی و به اصطلاح بسوزی و بسازی

    یه مثال هست که میگن فلانی با سیلی صورتشو سرخ نگه داشته این الگو میشد واسه ما

    تو دختر خوبی هستی اگر کارکنی همه جا مثل کوزت بری کارکنی و هیچی نگی یه وقت نگی خسته شدم یا یه جام درد می‌کنه

    حتی میگفتن اگر یه وقت خواستی کفش بپوشی حواست باشه پاتو رو کفش دیگران نزاری که حق الناسه و فلان

    وغیره و غیره

    و خودم که اینطور بودم وقتی کسی رو می‌دیدم که اینطور نیست خودم به شخصه میگفتم ببین فلانی چه اخلاق بدی داره و کلی پشت سرش غیبت بود …

    در صورتی که در قرآن هیچ کلمه ای به اسم حق الناس نیامده و خداوند در قرآن فقط در مورد ظلم به خود فی نفسه فرمودند که کسی به کسی نمی‌تواند ظلم کند و فقط خودمان به خودمان ظلم میکنیم ( هرکسی مسئول زندگی خودش است )و ما اگر در مدار درست باشیم حتی اگر ضربه ای هم بزنند باعث رشد و پیشرفت ما میشه مثل کاری که برادران یوسف پیامبر کردند و برعکس عزیز مصر شد .ما با هر احساسی هر فرکانسی که به اطرافیانمان و هرکسی داشته باشیم به خودمان برمیگرده

    احساس گناه باعث میشه که ما احساس بدتر و اتفاقات بدتری برامون بیفته.

    من مادرم وقتی پسرم گریه می‌کنه و چیزی از من میخواد من اون لحظه بهش چیزی نمیدم که یاد نگیره خواسته هاشو با گریه بگه چون دوست ندارم با گریه چیزی بخواد

    دقیقا خدا هم همینو میخواد خدا هم میگه بنده ی من عزیز من احساستو خوب کن خودتو آروم کن آروم باشی هرچی که میخوای بهت میدم خدا که دیگه از مادر هم بیشتر عاشقمونه

    من فهمیدم خداوند منو دوست داره عاشق منه و موفقیت و خوشحالی منو میخواد

    استاد همین اهرم رنج و لذت که گفتین امروز دقیقا انجامش دادم خیلی تمرین خوبیه خیلی زود احساسمو کنترلش کردم و به احساس خوب تبدیلش کردم

    عاشقتونم و خداروشاکرم که من رو در این مسیر پر از هدایت قرار داد تا با استاد و خانواده عباس منشی آشنا بشم و متعهدانه تمرینات رو انجام بدم و نتیجه بگیرم من منتظر اتفاقات بزرگ و معجزات شگفت انگیز هستم چون من لایقش هستم و می‌دونم خداوند هم عاشق اینه که من رو به خواسته هام برسونه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    با خدا گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    به نام هدایتگرم

    اومدم که به قول استاد رد پا بزارم

    واقعا این چه معجزه ایه که هربار از دیدن یک فایل چیز های متفاوتی بدست میاری

    اسـتاد؛یه چیزی از قدیم که یادم میاد و هنوزم هر از گاهی میشنومش اون ماجراییه که اگه کف حمام آب جوش بریزیم بچه جنا میسوزن و جنا میان انتقام میگیرن

    این خرافات جوری توی ذهن کودکی من تاثیر گزاشته بود که به ندرت پیش میومد با خواست خودم برم حمام:/

    و اگر کمی آب جوش به اشتباه بر کف حمام میریخت دچار عذاب وجدان و ترسی میشدم که گاها شب ها هم خوابم نمیبرد.

    این وجدان که شمـا گفتید که داخل فرهنگ های مختلف متفاوته گاها داخل خانواده هایی هم که تو یک فرهنگ باشن متفاوته.مـثلا: در خانواده ای به شدت مذهبی شاید اگر نماز های مستحب فراموش بشه دچار احساس گناه و عذاب وجدان زیادی بشه

    اما شاید برای افراد دیگه هرگز همچین چیزی وجود نداشته باشه.

    یا نمونه دیگه خود من؛پدر من فرهنگی بود و خیلی نمرات من براش مهم بود و من کافی بود تا یه نمره زیر 16 بگیرم تا دچار احساس عذاب وجدانی بشم که تمام وجودم رو در بر بگیره،در حالی که برای بقیه دوستام و همکلاسی هام همچین چیزی وجود نداشت.

    این احساس گناه رو در روز بارها و بارها تکرار میشه؛حالا چه آگاهانه چه ناخودآگاه. و از نظر من تنها کسی میتونه آگاهانه از احساس گناه دوری کنه که بتونه آگاهانه ذهنش رو کنترل کنه و آگاهانه به نکات مثبت هر چیزی توجه کنه

    باشد که چنین باشیم:)

    استاد در آخر این کامنت هم از شما بابت هر چیزی که به ما آموزش دادید سپاسگزارم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مرادعلی ملایی کردکانلو گفته:
    مدت عضویت: 1740 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز.

    امروز فایل اولین روز از این سفر رو آغاز کردم.

    تازه فهمیدم چقدر از نظر عزت نفس ضعیف هستم.

    تازه فهمیدم چقدر واسه نظر بقیه زندگی کردم.چقدر منتظر بودم بقیه منو تایید کنند.تازه فهمیدم اصلا خودمو دوست نداشتم.

    من همین روز اول یک تصمیم جدی گرفتم.

    تصمیم گرفتم اول خودمو دوست داشته باشم.

    تصمیم گرفتم به نظر بقیه احترام بذارم اما دیگه بخاطر بقیه زندگی نکنم.

    تصمیم گرفتم ازین ببعد فقط به ندای درونم گوش کنم و ایمان داشته باشم که هدایت میشم.

    هرچیزی که دوست دارم رو از خدا بخام و فقط به چیزایی که دوست دارم فکر کنم.

    الان که نگاه میکنم میبینم کلی نعمت خدا بهم داده که هیچوقت ندیدمشون و همیشه در حسرت نداشته هام بود.خداجون ازت معذرت میخام.ببخش که این همه نعمت رو ندیدم.ببخش که خیلی وقتا ازت شاکی شدم.خداجون می‌دونم اینقدر بزرگ و مهربونی که منو ببخشی.

    خدای عزیزم خیلی ازت ممنونم.چون الان فهمیدم که صدامو شنیدی و منو واسه بهتر زندگی کردن با این تیم همسفر کردی.درست ترین مسیر رو بهم نشون دادی.

    استاد عزیز خیلی خیلی ازت سپاسگزارم که من و بقیه بچه ها رو تا رسیدن به خواسته هامون همراهی میکنی.

    امیدوارم این سفر واسه همه پراز نتیجه های عالی و مطلوب باشه.

    همتون رو دوست دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محسن قربانی وسطی گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    با سلام خدمدت استاد عزیزیم و همراهان عزیزم در خانواده بزرگ عباسمنش من ب تازگی هدایت شدم با این دریای دانش اولین بارم هست که دارم کامنت میزارم خیلی حس خوبی دارم که دارم با تغییردر خودم جهانم را تغییر میدم و واقعا واقعا ممنونم از شما عزیزان خیلیدحال دلم خوبه و گفتم این انرژی که دارمو به شما عزیزان منتقل کنم دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    اوا گفته:
    مدت عضویت: 1523 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم …

    ۱۴۰۰/۵/۲۰. امروز روزیه که من فایل اول روزشمار تحول زندگی من رو گوش کردم و دارم کامنت مینویسم … امروز احساس میکنم که تازه متولد شدم ، چون تصمیم گرفتم که با تعهد با ایمان ، با عشق و با باور توی این مسیر قدم بردارم ..

    فایل واقعا فوق العاده ای بود پر از باور های خوب پر از نکته ها …

    الان بهتر دارم درک میکنم که احساس گناه یعنی چی و من هم یه سری کارهایی کردم که به خاطراشون احساس گناه میکنم ، یا بهتره بگم عذاب وجدان داشتم و دارم سعی میکنم تا با این باور که من نمیتوانم به کسی ظلم کنم …

    و .. من نمیتوانم زندگی کسی را بهتر و یا بدتر کنم

    عذاب وجدان رو از خودم دور کنم

    ۷۷ روزه که من توی سایت شما عضو هستم و تازه امروز شروع کردم با تعهد کار کردن روی خودم

    وقتی فایل فصل اول روزشمار تحول زندگی من رو گوش کردم تازه فهمیدم با تعهد کار کردن یعنی چی ..

    از دیروزه که دارم کامنت های بچه ها رو میخونم و واقعا سپاسگذارم از همه ی عزیزانی که رد پاشونو میزارن و همون‌طور که استاد میگن این رد پاها می‌تونه واسه خیلیا کمک کننده باشه …

    از کامنت های قشنگ بچه ها من کلی ایده گرفتم یه سری چیزا رو بهتر درک کردم ..

    من خیلی ادم عجول و کم صبری بودم و ۷۰ روز گذشته وقتی توی سایتتون ثبت نام کردم مفهوم تکامل و به خوبی نفهمیده بودم اما الان بهتر میفهممش و بهتر درکش میکنم ، من فهمیدم که هر چیزی باید تکامل خودشو طی کنه اوایل من همش میخواستم سریع باور هامو شناسایی کنم سریعتر تغییرشون بدم و سریعترتر به خواسته هام برسم و این باعث شد که من هیچ رشدی نکنم …

    فایل فصل اول تأثیر فوق العاده ای روی من گذاشت و تصمیم گرفتم که از امروز با ارامش و با عشق و با باور توی این مسیر حرکت کنم و باور دارم که میشود …

    یه چیز دیگه که من مدت هاست که به خاطرش سپاسگذار خداوندم اینه که …

    من ۱۵ سالمه و بی نهایت خوشحالم که توی این سن با شما استاد عزیزم اشنا شدم ، خیلی خوشحالم که توی این سن دارم توی این مسیر قدم برمیدارم … ممنونم از خدای خوبم که منو هدایت کرد به خانواده ی صمیمی عباس منش …

    راستش وقتی خواستم بیام زیر این فایل کامنت بنویسم نمیدونستم چیا باید بگم اما یکم که شروع به نوشتن کردم احساس کردم خیلی حرف ها واسه گفتن دارم … بابت همه چیز خدا رو شکر می کنم و از تک تک شما عزیزان سپاسگزارم بابت کامنتهای فوق العاده نکته ها و ایده‌هایی که گفته بودید

    با آرزوی بهترینها برای شما..

    دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سعید قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2431 روز

    سلام و اردات خدمت استاد عزیزم و سرکار خانوم شایسته محترم و همه همسفران و هم قطارای بهترین و صمیمی ترین خانواده دنیا .من و همسرم امروز به لطف خدا روزشمار تحول زندگی من رو شروع کردیم.کاملا هدایتی بعد از این چند سال به این قسمت سایت رسیدیم و با پیشنهاد داداش کوچیکم تصمیم گرفتیم سفرنامه رو با تعهد استارت بزنیم.قبل از اینکه ردپای خودم رو در مورد فایل روز اول بذارم این رو بگم من ده روز مهلت دارم تا یه بدهی مالی سنگین رو پرداخت کنم و هییییچ ایده و گزینه ای هم براش ندارم.از خدای خودم درخواست کمک کردم در حالت تسلیم و هدایت شدم به بخش روزشمار سایت و خواستم این تضاد رو مطلقا به خدا بسپارم و و به کمک آموزه های استاد عزیزم بتونم از این احساس استرس و نگرانی فاصله بگیرم به سمت احساس بهتر و بهتر و سفرنامه رو شروع کنم با امید و توکل و اعتماد به خداوند.فایل رفع احساس گناه رو قبلا چندبار دیده بودم و اینبار بازم برام تازگی داشت و حرف جدید داشت و قطعا دلیلش همون گنجایش دریافت آگاهی من بوده که ارتقا پیدا کرده.یه نمونه خیلی خیلی بارز تو بحث احساس گناه که سالها معضل فکری من بود همین ماه محرم و صفر بود که تا چند سال پیش با شروع شدن دهه محرم من کلا وارد احساس گناه میشدم که آقا چرا من ناراحت نیستم چرا من نمیرم مسجد چرا من اصلا این روزا برام فرقی نداره.یا مثلا اگر بخندم الان یه بلایی سرم میاد یا اگر موزیک شاد گوش کنم تو این مدت حتی با هدفون قطعا خدا عصبانی میشه یه حالی ازم میگیره.یا مادرم همیشه میگفت تخمه نخرید یا جایی بود نکنه یه وقت تخمه بخورید تو محرم معصیت داره تخمه واسه شادیه.یا اینکه فقط برای غذای نذری میرفتم مسجد دیگه خیلی احساس شرمساری داشتم.یادمه یه بار شب قدر بود با فامیلا جمع بودیم چندسال پیش یه مقدار خاطره تعریف کردیم خندیدیم بعد ما تو راه برگشت به خونه تو اتوبان یه برخورد کوچیک داشتیم با یه ماشین دیگه که یه دور کامل تو اتوبان چرخیدیم و صحنه خیلی خیلی وحشتناکی شد.من اونجا یقین میدونستم که خدا داره یه اولتیماتوم خفن میده که ببین پسر حواسم هست نشستی جوک گفتی خندیدیاااا!!!خلاصه این ایام محرم و صفر جهنمی بود برای من یکی حداقل.ولی الان…..واقعا به حماقت اون روزام خندم میگیره.یا یکی از دیگه از باگای ذهنیم در رابطه با احساس گناه این بود که بدهی مالی من باعث دردسرای خیلی زیادی برای خانوادم شده و من شدم بلای جون این بندگان خدا.و تا زمانی که این حس رو داشتم هر روز اوضاع بدتر و بدتر میشد.نمیگم الان عالی شده ولی حداقل روند نزولی شرایط از زمانی که این حسو تو خودم از بین بردم متوقف شده.در واقع انقدر من با احساس گناه کار بودن و خطاکار بودن اجین بودم که اطرافیانم باورشون شده بود من عامل تمام نارساییایی زندگیشون هستم.از وقتی این تغییر بزرگ درونم اتفاق افتاد و تونستم خودم رو ببخشم و زاویه دیدم رو نسبت به این موضوع عوض کنم آروم آروم نگاه و رفتار بقیه هم نسبت به من تغییر کرد تا جایی که چندبار همین خانوادم اعتراف کردن که من باعث شدم تو خیلی از مسایل اونا پیشرفت کنن و یا پخته تر بشن یا حداقل اینکه از اشتباهات من درس گرفتن و خیلی جاها تصمیمات درستی گرفتن و من شدم سپر بلا تو خیلی از بزنگاهای زندگی.و از این دست موارد زیاد دارم و تجربه کردم.خلاصه اینکه با گوشت و پوست و استخونم لمس کردم که قاتل عزت نفس احساس خود سرزنشی و احساس خطاکار بودنه.این حس لعنتی نمیذاره حتی یه وقتایی بهترین پیشنهادها و بهترین راهکارها رو برای عزیزانت بیان کنی.وقتایی که میدونی طرف داره اشتباه میکنه مطمئنی اگر فلان کاررو کنه موفق میشه ولی اصلا به خودت اجازه نمیدی اظهار نظر کنی بخاطر اینکه درونت فکر میکنی تو که یه انسان خطاکار و ناموفق و بدردنخوری برو دنبال کارت پسر کی به حرف تو گوش میده؟؟ این احساس میتونه از شکوفایی تمام پتانسیلهای انسان جلوگیری کنه.این حس شیطانی میتونه جلوی هر اقدام درست و توحیدی رو بگیره.ترس به جون انسان بندازه و آدمو فلج کنه.باید این قاتل مرموز و نامرد رو شناخت و با تمام قوا نابودش کرد تا گوهر الهی انسان فضایی برای ابراز پیدا کنه تا بتونیم به انرژی منبع متصل بشیم و با احساس پاکی و بخشایش توحیدی با خودمون با خدای خودمون به صلح برسیم.این شروع یه جهاد اکبر درونیه.باور به لیاقت ذاتی باور به بخشی از خدا بودن باور به توابیت و مهر بی قید پروردگار.باور به حمایت و هدایت همیشگی خدا.برای همه همسفرای عزیزم و خودم از خدای خوبم طلب هدایت به این باورها و احساسات رو دارم و پذیرش بی چون و چرای این هدایتها.من تو این مسیر از گذشته خیلی خیلی بهتر شدم و میتونم بگم از 10 به 70 رسیدم ولی هنوز راه زیادی دارم تا اون عشق بی انتها و اون مهر بی قید الهی که استاد ازش صحبت میکنه و برق چشماش من رو تا عمق زلال اون احساس میبره برسم.هنوز کار زیادی دارم و یک دنیا اشتیاق برای رسیدن به اون حس نابی که استاد ازش صحبت میکنه.بخاطر باورهای محدود کننده ی قوی که از گذشته تو ذهنم بوده نیاز به کار فراوون دارم.ولی خوشحالم و احساس سبکی و نزدیکی به پروردگار دارم و دوست دارم ه لحظه این احساس قوی تر و شفاف تر و موندگارتر بشه.تنتون سلامت باشه و دلتون خوش و محکم به توکل رب.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سولماز سفیدی گفته:
    مدت عضویت: 2696 روز

    سلام و عرض ادب

    من خیلی سال پیش پدرم رو از دست دادم و با مادر و خواهر کوچکم زندگی میکردم تا وقتی حدود هفت سال پیش ازدواج کردم و همیشه این احساس گناه رو داشتم که با ازدواجم اونها رو تنها گذاشتم اگه مسافرتی میرفتم یا تفریحی هر چی که شرایطش نبود اونا همراهم باشن یا عذاب وجدان داشتم یا شدیدا احساس گناه میکردم و ناراحت بودم غافل از اینکه هر کسی خدایی داره و نیازی نیست من این احساس دلسوزی رو نسبت به اونا و این احساس گناه رو نسبت به خودم داشته باشم خدای من بزرگتر از اونیه که من بخوام نگران تنهایی خانوادم باشم به لطف خدا من و همسرم با سایت استاد آشنا شدیم و وقتی تو این مسیر قدم گذاشتم و تو این مدار قرار گرفتم مخصوصا بعد از گوش کردن این فایل مرتبط فهمیدم که این احساس گناه چقدر اشتباه بوده و هر کسی زندگی میکنه و از زندگی لذت میبره خدا به یک اندازه برای همه ی بنده هاش هست و وجود داره اگر آدمها خودشون بخوان. سپاسگذار خداوندم که این فرصت رو بهم داد تا با سایت استاد عزیزم آشنا بشم و مریم شایسته عزیزم رو بشناسم از زحماتتون نهایت تشکر رو دارم و خوشحالم که اینجام کنار دوستان خوب مجموعه ی سایت استاد عباس منش و اینکه از امروز روز شمار رو با همسرم آغاز کردیم با توکل به خدا پیش میریم و این اولین کامنت من در سایت هست 🙂

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    حسین گرزدین گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    سلام بجه ها سلام استاد سلام گروه عباسمنش

    واقعا کلماتی که تو یه فایل از زبون استاد جاری میشد تو هیچ جای دنیا حتی با فاصله چیزی نزدیک بهش ندیدم، چیزی ک چشم هات رو میشوره و اجازه میده از ول دنیا رو ببینی تو کامنتای بچه ها میبینم ک چقدر این پروسه رو گذروندن و چ اتفاقاتی از سر گذشته و منی ک دارم سفرنامه رو تو قسمت اولش دنبال میکنم، دلیل خودم واسه اینکه چرا استاد این فایل رو تو قسمت اول قرار داده اینه ک ، استاد بنظر من تو تموم کاراش و حتی دوره هایی ک من ندیدم در اول میخاد ی ظرف خالی رو ب مخابش بفهمونه میخاد کاری کنه ک برای شروع همه چیز رو بیرون بریزن ظرفشون رو دوباره خام کنن و آماده دوباره پختن و ساختن ظرف جدید باشن و چ چیزی مهمتر از اینکههموناول راه به شما بگه حس بدی ب خودتون نداشته باشین ، کاری ب گذشته نداشته باشین نزارین ذهنتون با نجواهاش شما رو آزرده خاطر کنه،و خیلی راحت و اروون تو یه فایل میاد ذهنیت ما رو ب نسبت ارزشمندی خودمون عوض میکنه و میگه اگه قراره یه مسیر جدیدی رو در پیش بگیرین باید اول اون شخصیت قدیمی و کهنه رو پشت در رها کنید و بیاید برای ساخت ی آدمی جدید که اصلا ربطی به آدم قبلی زندگیه شما نداشته باشه، واقعا از این نظر خیلی خدا رو شکر بصورت خداگونه من از قبلنا اصلا حس گناه یا بد کردن در حق کسی نداشتم شاید خیلی خیلی کم و خدا رو شاکرم ک همچین حس هایی سراغ من نیومده حدالممکن و خیلی برام ارزشه و شنیدن این فایل و اهمیتی ک استاد داشت ب این قضیه میداد ک خیلییییییییییییییییییی پایه ی مهمی هستش در مسیر ساختن خودتون و رسیدن به اهدافتون باعث شد جدیتر بشم و بخوام ک باز هم بهتر بشم. واقعا خیلی قدردان این سایت و استاد هستم ک خدا خیلی راحت داره این آگاهیی ها رو از طریق استاد در اختیار ما قرار میده واقعا ک لطف و کرم خدا بی اندازه است.

    موفق و سربلند باشید در تمامممممممممممممممممممممممممممممممممم جنبه های زندگیتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: