«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 377

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده ستاره شهرآیینی گفته:
    مدت عضویت: 1173 روز

    سلام و دروود بر استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی خودم ❤️

    داستان آشنایی من با شما بر میگرده به 6سال پیش ، به روزهایی که به علت مسأله ای ، دخترم رو از دست داده بودم ، بیناییم رو از دست داده بودم و به ظاهر در یک سیاه چال با خودم درگیر بودم …

    امااا این ظاهر ماجرا بود ، چون یک نور امیدی توی دلم روشن بود که قدرت این رو نداشتم به زبان بیارم ، نمیتونستم توضیحش بدم و هر بار اون نور رو می‌دیم ، عجیب شاد بودم …

    نمی‌دونستم به کجا قراره هدایت بشم ؟

    نمی‌دونستم قراره چه اتفاقی برام بیوفته ؟

    من نمیدونم که چی نمیدونم …

    فقط اون نور امید رو باور کردم و شکرگذار خداوند بودم به خاطر نفس کشیدنم و‌هر چند نمی‌دیدم ، چشمام سویی نداشت برای دیدن …

    اما خداوند به اون ایمان و امید من پاسخ داد و بدون کوچکترین درمان پزشکی من خوب خوب شدم …

    توی دلِ همین چالشم همش به خدا میگفتم ، خدایا کمکم دوباره ببینم ، عهد می‌بندم انسان تاثیر گذاری باشم ، عهد می‌بندم یه مدل دیگه به زندگیم نگاه کنم …

    خداوند اجابت کرد و من هدایت شدم به این مسیر و با قانون آشنا شدم …

    با استادهای مختلفی آشنا شدم ، اما همیشه میگفتم فرکانس صدای استاد عباسمنش ، منو دیووونه میکنم …

    من از فایلهای رایگان شروع کردم ، اما اصلا متمرکز روی خودم کار نمی‌کردم و اعتراف میکنم تا به تضاد می‌خوردم باز میومدم سراغ فایلهای استاد …

    اما یه جایی ، استاد گفتند تضادها برای این بوجود میان که تو تغییر کنی ، اگر همیشه در حال تغییر باشی به تضادهای خیلی کمتری بر میخوری …

    تمام فایلهای مصاحبه با استاد رو گوش دادم و معجزات شروع شدن …

    اتفاقات عجیب و غریب زیادی برام افتاد …

    الان من ، تازه سفرم رو شروع کردم و ایمان دارم دونه به دونه درهای رحمت الهیِ بیشتری به روی من باز خواهند شد و خداوند رو با تمام قلبم شاکرم به خاطر همین لحظه و تمام آگاهی های نابی که دارم بدست مبارم ❤️

    من الان یک ستاره شاد ، عاشق و سرشار از انگیزه ای هستم که بند بند وجودم عشق و‌آرامشه …

    و این اولین کامنت من توی اینجاست 🌹❤️

    الان که به این آرامش عمیق قلبی رسیدم ، می‌خوام برم سراغ ویژنهای مادی و ‌…

    امروز 4 آبان سال 1401 و این اولین ردِ پای من اینجاست ✋☀️🌾

    خدایا شکرت ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    وحید ولاشجردی گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    به نام خدای بزرگ و هدایتگر

    سلام به استاد و همه رفقا

    خدارو شکر میکنم که تو این مسیر هستم و یه بار دیگه برگشتم به مسیر تا درست تر ادامه بدم

    خیلی کامنت نمیذاشتم تو سایت حتی واسه دوره روانشناسی ثروت ۱ تا اینکه به قسمت ۷ این برنانه رسیدم

    انگار یه حسی گفت که دیگه بسه نجوا هارو بذار کنار اون تعهدی که حرفشو میزدی پس کجاس؟

    تصمیم‌گرفتم بیام جلسه اول باز و کامنت بذارم

    و کامنت ها رو بخونم

    چقدر این فایل عالی بود استاد و چقدر پر محتوی

    این نکته ها که ما هر کاری کنیم به خودمون برمیگرده چه خوب و چه بد

    اینکه ما باید افکارمون را فیلتر کنیم و به هر چیز بیهوده ای فکر نکنیم

    فقط روی چیزای خوب تمرکز کنیم

    احساس گناه و عذاب وجدان که اصلا ما نمیدونیم از کجا اومده چقدر تو فکر فرو رفتم و دیدم اااا راس میگه ها اصن چرا من احساس گناه دارم سر بعضی مسائل؟نمونه بارزش همون گریه کردن در مجلس ختم.

    اینکه ما فکر میکنیم ظالم بودن فقط میتونه به اذیت انسان ها برگرده در صورتی که کسی که به خدا ظلم کنه ظالمه چرا؟چون داره در اصل به خودش ظلم‌میکنه پس بازم میرسیم که ما هیچ اختیاری تو زندگی بقیه نداریم حتی کشتن کسی اون ادمو نابود نمیکنه و به جاودانگی میرسونه

    اینکه رشد ما در گرو همین مسائل و اشتباهات هست

    و قانون مدار و فرکانسی که همه چیزه

    تا تو مسیر و مدار نباشیم دریافت نمیکنیم

    شناخت بهتر خداوند که ما همگی قسمتی از خدا هستیم خدا دنبال جریمه مانیست و عاشق ماست و چقدر این فکر ادمو اروم میکنه و از خطا میگذره

    و همین خطاها باعث رشد ماست

    داستان تایتانیک که به یگانه قدرت موجود در جهان اشاره میکنه که اونم خداست و لاغیر

    تکامل و آزمون و خطایی که برای قطار ها و کشتی ها به وجود اومد

    و اینکه خدا پاداش رو به صابرین میده و صابرین همون هدایت شدگان هستند

    و این قانون بلاعوض که احساس بد اتفاقات بد رو به وجود میاره و احساس خوب اتفاقات خوب

    و احساس گناه فقط احساس بد و اتفاقات بدرو ایجاد میکنه و…نکته هایی که بی نظیر گفته شد تو این فایل

    هر حرف استاد رو نمونه عینیش رو دیدم تو

    زندگیم و فقط به قانونمندی جهان بیشتر ایمان اوردم و دیدم که احساس خوب اتفاق خوب میاره

    ازجایی که من فکرشم نمیکنم

    الهی شکر دوست داشتم درکم رو نسبت به این فایل بگم براتون و یه آموزش و یاد اوری هم واس خودم باشه

    ممنون از استاد عزیزم و خانوم شایسته

    بهترین ها سهم هممون در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سمانه برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1616 روز

    فایل روز اول چند باور قدرتمند کننده درباره احساس گناه☘️

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هام به سادگی وزیبایی وعزتمندانه وبصورت کاملا طبیعی وبدیهی☘️

    دیدگاه من😊

    ماوقتی که احساس گناه نداشته باشیم میتوانیم به آرامش موفقیت سلامتی ایمان قوی برسیم. ازنظر قران اگر گناه بزرگ که شرک است انجام ندهین مابقی گناهان کوچک بخشیده میشود شرک یعنی به غیراز خدا از کسی درخواست کنی به امام وایمه متوسل شوی شرک ورزیدی 😎

    ماوقتی به منبع که خداوند است وصل باشیم نمیتوانیم به کسی ظلم کنیم نمیتوانیم کسی رو نابود کنیم نمیتوتنیم دروغ بگیم قضاوت کنیم

    شما توانایی تغییر سرنوشت هیچکس راندارید

    هراتفاقی برای ما بیفتد همه از خودمونه

    خدا توابه خدا بنده هش رو دوست داره اوبخشنده بااحساس گنه فقط خطاهامون بیشتر میشه وجلوش رانمیتونیم بگیریم

    وقتی درمدار درست باشی اشتباه نمیکنی وهماهنگ با خداباشی خداتوراهدایت میکندوبرای تورحمت میفرستد

    مااز خداییم به سوی اوبرمیگردیم 🥹چقدر قشنگ این آیه رو توصیف کرده 🥹

    مااز خداییم وبه سوی او باز میگردیم

    مهمترین قسمت اعتماد به نفس احساس خود ارزشی یاهمان احساس گناه

    مهمترین عامل پیشرفت هم اعتماد به نفس

    چیزی که اعتماد به نفس روازبین میبرد احساس گناه

    اگر میخواهی نتیجه بگیری باید باور کنی ایمان داشته باشی باتمام وجود بپذیری همیشه در فرکانس مثبت باشی تااتفاقات عالی بیفتد☘️

    درپناه حق سالم باشین وسعادتمند ❤️🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    حسين عبدالله گفته:
    مدت عضویت: 2945 روز

    بنام خدای وهاب و تواب

    دومین دیدگاه من در روز اول 👏🏻👏🏻

    من نمیتوانم نه در جهت خیر به کسی کمک کنم و نه در جهت شر به کسی ضربه ای بزنم

    در اصل وقتی به کسی خیر برسانم احساس خوب پر وجودم شکوفا می‌شود

    و برعکس وقتی به کسی شر برسانم یا تخریبش کنم دارم خودم رو نابود میکنم

    چیزی که اعتماد به نفس رو از بین میبره احساس گناه و عذاب وجدان است

    هر چقدر من به انرژی منبع (خداوند)نزدیک باشم و باهاش در ارتباط و هماهنگی باشم رفتارهایم درست است به کسی بدی نمیکنم

    نمیتوانم خطا کنم یا کار اشتباهی انجام دهم

    و احساس خوبی دارم

    احساس خوب ==اتفاقات خوب

    و برعکسش

    من خداوند رو عاشق خودم میدونم

    خداوند منو دوست داره

    خداوند از خطاهای من میگذره

    پس دلیلی برای احساس گناه یا عذاب وجدان برای من وجود ندارد

    خداوند بسیار تواب است

    پس من فقط تمرکزم رو میزارم روی ارتباطی قویتر و نزدیکتر به انرژی منبع

    بقیه اش اتوماتیکی درست میشه

    شاد ‌پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    tarlan گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    سلام….خداوندراشکرگزارم که بعدچندروز درگیری فکری به این بخش هدایت شدم..تابحال متوجه اش نبودم

    ولی می خواهم باشم اینجا تابه خودشناسی برسم

    احساس می کنم درخودشناسی ریزخودم ضعیف هستم

    خلاصه هرچه می دانم می نگارم به امیدالله که منوبه اینجا هدایت کرد

    درمورداحساس گناه

    خیلی به خودم واطرافیانم احساس گناه دادم

    اگه یکروزمشتری نداشته باشم چنان خودموعذاب میدم

    چنان خودمواذیت می کنم که این روزای عمرمن الکی داره میرهدبدون استفاده اکسیژن حروم می کنم و…

    دعوامی کنم باخودم وخدا که منکه هروزمیرم سرکاربه امیدکار..چرانامیدبرمی گردام…

    ودایما خودخوری

    چرابااین اینجوری حرف زدم

    چرا این حرفوزدم که اونوتخریب کنم

    وهزاران چراهای دیگه…کلاااا هییییچ وقت ازخودم راضی نیستم

    احساس قربانی بودن زیادی داشتم ازبچگی تا چندوقت پیش..ولی کمابیش مراقبم که احساس قربانی بودن نداشته باشم

    بپذیرم این مسرزندگی من بوده وهرانچه دارم حاصل این سخنی ها وتلخی ها وادمها باافکارمتفاوت هست

    وخوشحالم که می توانم خودموتعقیربدم

    ولی ازوقتی وارداین مکان نورانی شدم خیلی بهترم

    یه سری احساس گناه ریزهست

    که مثلا همین چندروز فککردام که دوساله من دارم روی خودم کارمی کنم وهیچ اتفاقی نیفتاده برام وکلی خودموسررنش کردام..واحساس گناه..

    که چه ترمزی داری که بایدحالت اینجوری بشه ونتونی خودتوجمع کنی..خلاصه کلی خودمواذیت کرردام وتوی لاک رفتم..

    وغمگین نشستم..وازاونطرف می گفتم حتما خدامنورهاکرده که نه کاری به من داره نه نشانه ای

    نه چیزی….خیلی اذیت بودم دوستان..ولی مثل قبل نبودم..درتلاش برای خوب کردن حالم بودم…ولی زیادموفق نبودم…ولی به این قسمت هدایت شدم ونکاتی خوبی که قبلا شنیده بودم روازیه زاویه دیگه شنیدم واثرش برمن

    بهتربود..امیددارم که بهترین نسخه ازخودم بشم درچهل روزاینده…..وهرروزگزارش بنویسم ازخودم

    چون من ارزشمندم ولایق بهترین ها هستم…وبااایدیادم بمونه که خدا همیشه به فکرم بود وهست..زمانی که من نمی دونستم کارچیه برای من مسیرکار روطراحی کرد…من فکرشونمی کردام که اینقدثروت به من بده….ولی داد..ازش توی دنیای نوجوانی کوچک خواستم ..ولی هزاربرابرشوبهم داد..پس دوسم داره…اصلا ظرف دریافت نعمت من رو ارزشی که برای خودم قائل هستم قرارداده..که برای من محرض بشه که چقدددارزشمندم

    وقتی خدابیادبه خوابت وبهت بگه شاادباش..این یعنی چی

    ..چطوردیگه بهت ثابت بشه که به فکرته..عاشقته….

    هررچی بخوای هزاربرابرشوبهت میده…توفقط بخواه

    این ذهن سرکش.فقط باصدای عباسمنش ومقاله های مریم اروم میشه

    امیدوارم که بتونم درکنترل ذهن بهتربشم….وایمانم قویتر وپایدارتربشه

    🎈🎈🎈

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    دل شاه گفته:
    مدت عضویت: 1471 روز

    درود

    روز دوم از روزشمار تحول زندگی من/ ۲۳ مهر ۱۴۰۱/

    من دیروز از دو ترسِ بزرگِ حال حاضر خودم عبور کردم که یکی تماس با نصف مشتریا و دوم قرار گذاشتن باهاشون در طول هفته بود ! در راستای رسیدن به هدفم فقط یه پرس و جو کردم و با همسرم خیلی کوتاه مطرحش کردم! و از ۲۰ وظیفه ی روزانه که برای خودم مشخص کرده م حدود ۱۰ درصدش رو فقط انجام دادم و با عدم رسیدگی به خودم اجازه دادم سر درد بهم غلبه کنه ، و اما امروز روز دیگریست و من امروز اون کسی ام که به همه مشکلات به لطف خدا غلبه می کنه ! 🥰💪

    و اما در مورد آگاهی های این فایل : من سالها پیش بصورت خودجوش به این نتیجه رسیدم که اون چیزی که کام من رو توی زندگی تلخ کرده و باعث تپش قلب ، ترشح اسید معده و بد خوابیم شده چیزی نیست جز احساس گناه ، مخصوصا احساس گناه مذهبی! پس اون خدای مغضوب رو کنار گذاشتم، با روان شناسی شناختی آشنا شدم و تصمیم گرفتم افسار زندگیمو خودم بدست بگیرم و مرکز کنترلم درونی! و به دست خودم باشه فقط !

    توی این سالها بارها خودمو مرور کرده بودم و مطمئن بودم که هنوزم مرکز کنترلم درونیه و افسارم رو به دست دیگری نداده م ولی چون دیروز تصمیم گرفتم با روزشمار تحول زندگی من ، یک جریانِ تحولِ جدیدی رو آغاز کنم و این مطلبِ احساس گناه اومد ، خودم رو خلع سلاح کردم و اون طرف میزِ بازجویی نشستم و کاشف به عمل اومد که بله ! به احساس گناه های تازه ای اجازه دادم رشد کنند که چنتاشو نام می برم و همزمان سعی می کنم با یه باور قدرتمند جایگزینشون کنم که جریانِ تحولم رو از همینجا و هم اکنون آغاز کرده باشم :

    اولین احساس گناهم اینه که من توی طول زمان شخصیت ناکارآمدی از خودم ساخته م که عادتهای خوبی برای موفقیت نداره و شانس برنده شدنش توی زندگی خیلی کمه ! # با این حال تمرکز من در این سالها روی سیال بودن ، بدون تعصب و قضاوت به دیگران نگاه کردن و همدلی دادن به خودم و دیگران بوده و مهارتهای ویژه‌ای توی این زمینه ها کسب کردم و به شخصیتی تبدیل شدم که آدمها خیلی زود به من اعتماد می کنند و در کنار من بهشون خوش می گذره و همین یعنی موفقیت در بُعدی دیگر ، یعنی من عادت دارم به دیگران توجه کنم ، ارزش بدم و بلدم باهاشون ارتباط برقرار کنم .. پس این فرضیه رو که تو عادتهای خوبی برای خودت ایجاد نکردی رو برای همیشه بذار کنار ! و به این فکر کن که تو عادتهای بسیار خوبی ایجاد کردی و بنابراین می تونی عادتهای خوب دیگه ای رو هم برای موفقیت توی زمینه ی تازه ای بسازی! 🥰💪

    عذاب وجدانِ بعدیم اینه : مادر شدن نیازِ مبرم به انضباط شخصی داره و من چون این انضباط رو ندارم از پسِ این مسئولیت بر نمیام ، همیشه ممکنه بچه م رو مریض و مجروح و ذله کنم و همیشه مورد سرزنش اطرافیان قرار بگیرم ! # اما !!! مادر شدن بیش از هر چیز نیاز به مهربانی و شفقت و مسئولیت پذیری و یک مقدار مهارتِ اولیه داره که تو به لطف خدا دریایی از شفقتی و اون مسئولیت پذیری و مهارت اولیه رو هم که داری باقی آگاهی ها و انضباط رو هم بواسطه عشقی که به این کار داری به دست میاری ! انشالله خدا به ما فرزندانی شاد و آرام و سالم و مستقل میده که خودشون بیشتر امور خودشون رو هندل می کنن و کار رو برای ما آسون! و دلیلی نداره ازون چیزی که هنوز پیش نیومده من بترسم یا بخاطرش خودم رو سرزنش کنم … چه بسا وقتی در اون نقش قرار گرفتم از همه ی مادرهایی که در اطرافم می بینم مسلط تر و خردمند تر باشم! 🥰💪

    من بخاطر احساس بی ارزشی و بی لیاقتیِ عظیمی که در وجود خودم دارم و بخاطر سابقه ی افکار منفی که درباره ی فرزندِ ناسالم در ذهنم پرورانده م ، حس می کنم نمی تونم فرزندان کاملا سالمی به دنیا بیارم و همیشه انگار عادت داشته م گوشه ی هر نعمتی که خدا به من میده لب پَر باشه، همیشه هر نعمتی که دریافت کردم در کنارِ محاسنِ زیادش یه عیب بزرگ هم داشته که من لاجرم باهاش کنار اومدم و راضی بوده م ولی حالا در مورد فرزندم چنین قانونی رو نمی تونم بپذیرم .. این قانونیه که خودم با ناشایستگی برای خودم رقم زدم و حالا احساس گناه می کنم چون سرنوشتِ فرزندانم هم به من گره خورده! # ولی باید اینها رو بدونم که اولا قرار نیست گناهان من رو پای فرزندانم بنویسند ! اونها می تونند سرنوشتی کاااااااملا متفاوت و متمایز با افکار من داشته باشند ، کمااینکه خودم مادران زیادی رو با ترس‌های عجیب و غریب شون دیدم که در کمال ناباوری بچه ای کاملا سالم به دنیا آوردن! دوماً من به تازگی نعمت‌هایی دریافت کردم به غایت زیبا، کامل و بدون عیب و نقص! و این نشون میده من در مدارِ بالاتری رفته م و شایسته ی دریافت بهترین ها شده م و این تکامل انشالله به بهترین نحو به نسلِ بعد من انتقال پیدا می کنه ! اگر من قادرم سرنوشت، خلقیات و عادات خودم رو تغییر بدم شاید به این معنیه که دارم ژنِ خودم رو اصلاح می کنم و محتواهای ارزشمند تری رو جایگزینِ عقده هایی که خودم داشته م می کنم ! سوما من به خودم قول دادم هر روز از یک ترسم عبور کنم و این از من مادر بسیار شجاع تری می سازه که جسارتِ زندگی کردن به سبکِ شخصیم و درنتیجه شادیِ حاصل از اون رو بهم می بخشه! نکته ی آخر اینکه من همیشه باور داشته م که هر آنچه در زندگی من پیش میاد خیره و من در هر لحظه می تونم با جریانی که از خودم می فرستم زندگی و آینده مو تغییر بدم و بهتر کنم .. بنابراین وقتی من الان دارم اراده می کنم که شایسته تر رفتار کنم ، به خدا توکل می کنم و قلبم رو آروم می کنم و باور دارم آینده ی من روشنترینه ، بنابراین برای من نه ترسی هست و نه غمی! امیدوارم که در این مورد هم بهترین ها رو رقم بزنم 🥰💪

    کوتاه سخن! دنیا هر روز در حال گسترش و رشد و پیشرفته و اگر من هم بخوام دنیا نمی خواد که موجود ضعیفی به این دنیا بیاره و من همینکه متعهدانه و پرشور با جریان قدرتمند هستی همگام و همنوا میشم ، خیالم راحته که من و هر آنچه متعلق به من هست هر روز در حال بهتر و بهتر شدنه و مثلا فرزند ما بسیار سالم تر ، زیبا تر ، داناتر و از هر نظر خوبتر از ماست و این قانون رشد جهانه!

    این گزارش روز دوم من بود ! و من متعهدانه تا پایان ۱۱۳ روز رو میام تمرین می کنم و وظایفم رو انجام میدم تا به بهترین نحوی که در تخیلم هم نمی گنجه زندگیم از هر نظر بهتر و بهتر بشه! 🥰🙏/ ❤️👑

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    حسين عبدالله گفته:
    مدت عضویت: 2945 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته و خانواده صمیمی عباس منش

    روز شمار زندگی من

    رد پای روز اول

    احساس گناه

    این باور در وجود من یه کور سوی کمرنگی داره خیلی قوی نیست ولی هست و باید رفعش کنم خیلی کمه ولی در بعضی مواقع یه اظهار وجودی میکنه و همین جا تعهد میدم ریشه احساس گناه رو در خودم بخشکونم و میخشکونم 😂👍

    در مورد احساس مورد ظلم وستم واقع شدن یا قربانی بودن به لطف خدا مدتهاست در وجودم اثری ازش نیست دقیقا از وقتی تعهد دادم و پذیرفتم تمام مسئولیت اتفاقات زندگی‌ام رو که خودم مقصر 100%هستم و باور های که داشتم نه هیچ چیز یا شخصی بیرون از خودم و تصمیم گرفتم زندگی ام رو همانطور که میخوام خلق کنم

    به لطف خداوند هر روز در حال پیشرفت هستم

    هم در زمینه روابط، روابط عالی دارم

    کسب و کار عالی دارم و به لطف خداوند هر روز در حال پیشرفت و بزرگ شدن هستم

    و هر روز اتفاقات و تجربیات عالی رو تجربه میکنم

    خدایا شکرت که قوانین جهان به این خوبی کار می‌کند و خیلی عالی جواب میده ❤️❤️🙏🙏

    شاد و پیروز باشید 😘😘❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    حسين عبدالله گفته:
    مدت عضویت: 2945 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته و دیگر دوستان خانواده صمیمی عباس منش

    چند وقت بود میخواستم دوره عزت نفس رو شروع کنم و تمریناتش رو انجام بدم ولی کم کاری میکردم

    با اینکه بارها استاد توی فایل های مختلف گفته عزت نفس نقش خیلی مهمی در موفقیت در همه زمینه ها دارد ولی بازم کم کاری میکردم با دیدن فایل انگار یه زنگی در ذهنم بصدا دراومد و خیلی واضح گفت حسین وقتش رسیده شروع کنی تضادهایی که در کسب و کارت داری منشأ ش کمبود اعتماد به نفس در وجودته و برای حل این مسائل و تضاد ها و پیشرفت و موفقیت وقتشه اعتماد به نفست رو قوی کنی پس شروع کن

    و الان که این کامنت رو میزارم به لطف خدا چند روزه با تعهدی غیر قابل مذاکره دوره عزت نفس رو شروع کردم جلسه اولش رو باره دیدم و تمرینش رو انجام دادم و انشاالله با قدرت میرم جلو و بزودی از نتایج عالی ام مینویسم

    خدایا شکرت که منو به این سایت عالی و توحیدی هدایت کردی

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    علی تیموری گفته:
    مدت عضویت: 1652 روز

    درود بر همه عزیزانم

    با اینکه مدت زیادی بود عضو سایت بودم، و فایلهای رایگان گوش میکردم و دوازده قدم هم تا قدم ۹ کار دارم میکنم، امروز به صورت کاملا هدایتی از طریق یکی از دوستانم این قسمت دیدم و متعهد شدم انجام بدهم.

    من الان به صورت شدید در حال کار کردن روی خودم هستم و با وجود اینکه در فایلهای دیگر استاد این موضوع را شنیدم.

    آمدم اینجا ردپایی جای بگذارم.

    من درگیر بدهی های زیادی درحال حاضر هستم که چند ماهی است به لطف خداوند دارند پرداخت می شوند.ولی دوستان من یگ باور ریشه دار مخرب را پیدا کردم، مطمئنم خیلی کار کردن روی این باور نتیجه می دهد.

    و آن هم این باور است: ثروتمند شدن من ربطی به بدهی هایم ندارد.

    در پناه خداوند بزرگ و ثروتمند و مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    معصومه کهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    روزشمار تحول زندگی من….

    روز اول:

    رابطه احساس گناه و عزت نفس…

    در گذشته‌های خود انگار در مدار بی مداری بودم…هیچ بودم…هیچ نمی‌دانستم…در مورد خودم…این که چه کسی هستم..؟

    به من می‌گفتند تو( بنده ای) بنده کسی به اسم خدا

    باید نماز بخوانی،روزه بگیری،مویت رابپوشانی،به انسانی که با تو هم جنس نیست نباید نگاه کنی…وگرنه…آتش جهنم جزای تو خواهد بود…

    من بنده بودم

    بنده آن خدای ناپیدا،محو و دور…

    که برای هرکس تقدیری در نظر گرفته..

    برای کسی ثروت و برای کسی فقر..

    برای کسی سلامتی و برای کسی بیماری و رنج

    برای کسی شادی و برای کسی غم

    همه چیز بستگی به تصمیم و میل او دارد..

    معنای تمام باورها و آموزش هائی که در جامعه مدرسه و خانواده در معرض آن بودیم برای من همین بود…

    تا زمانی که فایل( آن انرژی که خدا می نامیم) رو گوش کردم…

    همه چیز در من دچار تغییر شد…

    بارها و بارها گوش کردم و تمام آن حصار های ذهنی در من فرو ریخت..‌

    اینکه دریافتم من از او هستم…و او یک انرژی بی نهایت است و تمام این جهان از جنس خود اوست…

    همه چیز از انرژی است…انرژی که تغییر می‌کند و از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشود…گاهی به صورت عشق گاه شادی،گاهی درغالب ثروت گاه در غالب لذت…همیشه در جریان است و در حال جنبش و تغییر…

    و همه چیز به این جهان ختم نمی‌شود…

    میلیاردها کهکشان دیگر کشف شده است که البته تنها در معرض دید انسان قرار گرفته و نمی‌توان مطمئن بود که چقدر کهکشان دیگر وجود دارد…و برای دریافتن بزرگی خلقت این انرژی در نظر آدمی همان یک کهکشان هم کافیست…

    همین که فهمیدم من از جنس همین انرژی بی نهایت هستم برای من کافی بود تا عزت نفس در فکر و ذهن و وجودم معنا شود و دریابم که چقدر بزرگم…چقدر باشکوهم…خالق زندگیم هستم و به بی نهایت ،بی نهایت قدرت خداوند دسترسی دارم…گاهی به این فکر میکردم که اگر من دختر پادشاهی در کشوری دور بودم چقدر می‌توانستم ازین مطمئن باشم که به راحتی می‌توانم به تمام خواسته هایم برسم…کافی بود لب تر کنم و از پدر قدرتمندم که زمام تمام امور مملکت در دست اوست هرچه میخواهم طلب کنم…

    وپدر بی چون و چرا آنچه میخواستم برآورده می‌کرد…

    حال آنکه من اکنون جایگاهی بالاتر از این در این جهان خلقت دارم…من تکه ای از آن وجود،از آن انرژی بی نهایتی هستم که همه چیز را خلق کرده و پدید آورده است…

    من از خدا هستم و با قدرتی بی انتها پیوند دارم…

    چه عزتی ازین بالاتر برایم متصور است؟

    برای من..

    برای ما…

    ما که اشرف مخلوقات و جانشین او در زمین هستیم…

    که آسمان ها و زمین در تسخیر ماست…

    خدایا شکر…

    از شناخت خود به عزتمندی می‌رسیم

    کافیست به خود آییم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: