«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 439
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-37.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-21 00:00:002024-06-09 14:55:43«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام به استاد
برای اولین بار این فایل رو گوش دادم و چند نکته رو متوجه شدم.
اینکه من عذاب وجدان دارم حتی صبح که مبخوام برم دنبال کار خودم و اینکه کسی نیست خونه بمونه پیش مادرم و بااینکه مادرم کاملا سالم هست و همه کارهاشو خودش انجام میده و خانواده ام از این موضوع دارن به نفع منافع خودشون بهره برداری میکنن یا اینکه اگر تنها بمونه میگن فلانی اینجوریه اونجوریه و وقتی به سن پیری رسید خدا سرش میاره..
من بارها متوجه شدم و تجربه کردم هرکجا از جمع خانواده ام دور بودم حتی شده سه روز که رفتن مسافرت،چنان به من خوش گذشت و اتفاقات همه رقم عالی برام افتاد ولی الان توی اتاقی که توی خونه با خانوادم هستم اصلا هیچ انگیزه و اراده ای برای انجام کاری ندارم.حتی رفتم سرکار ولی روز بعدش نرفتم.یه ماه با برنامه ریزی پیش رفتم ولی با اتفاق به ظاهر بد کلا همه چیو کنار گذاشتم.من متوجه شدم همه این موضاعات برای من که اتفاق افتاده فقط بخاطر عذاب وجدانی هست که نسبت به رفتارهای خودم و خانواده ام هست و اصلا نمیگذاره من تمرکز بزارم حتی رو چیزای ساده و ذهنم شروع به تخریب من میکنه..یه مدت تونستم خودم رو با انجام چند تمرین ببخشم ولی اینکه عذاب وجدان دارم نسبت به کارایی که در حق بقیه کردم رو نه این که بقیه چه کاری کردند..دوره عزت نفس رو گوش میدم ولی پیش زمینه ی ذهنم همش این موضوعه و اصلا خواسته هامو هم محو کرده و کاری کرده که نتونم بفهمم چیو میخوام..به روانشناس هم که فکر میکنم متوجه میشم کلی باید پول بدم که اونم بگه همه چیز در درون خودته..دوست دارم میلیاردها سال نوری از خانوادم و هرکسی که باهاش رابطه یی در گذشته داشتم دور باشم..دوست دارم فقط سوار اتوبوس بشم و با اینکه نمیدونم کجا مقصدمه فقط برم..نباشم اینجا..فکر میکنم مشکلم توحیده مشکلم ارزشمند ندونستن خودمه..دیگران رو مقصر نمیدونم خودم رو مقصر میدونم ولی همین که خودم این همه رنج برای خودم بوجود اوردم منو ازار میده..از خدا میخوام یه چیزی سر راهم قرار بده که رها بشم از این موضوع..چرت و پرتای بقیه منو اذیت میکنه..
این روز اول روزشمار زندگیم در 9 مهر 403 هست..
کمتر نوشتم تا استاد راحتر تایید کنه کامنتم رو..
چند بار سوال نوتم توی عقل کل هیچ کدومشون تایید نشد..کامنتام تا سه روز بعد تایید میشدن..
اینارو نوشتم تا یادم باشه کجا هستم حتی اینجا..
به امید الله مهربان
سلام دوست عزیز
با دور شدن از خانوادتون فقط صورت مسئله رو پاک میکنید و هیچ مشکلی حل نمیشه شما باید بتونید ریشه ی این احساس گناه رو خشک کنید
و به بودن در کنار خانوادتون به شکل یک تضاد نگاه کنید و بتونید باورهای مناسب ایجاد کنید تا از این احساس گناه رها بشید
این شرایط بوجود اومده تا شما رشد کنید نه که ازش فرار کنید
بیشتر سعی کنید بنویسید و بنویسید با نوشتن باورها تثبیت میشه از باورهایی که باید بسازید بنویسید قانون رو توش بگنجونید و برای ذهنتون منطقی کنید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیز و مریم جان شایسته و دوستان
من سفرنامه رو شروع کردم و میخوام متعهد باشم به ادامه دادنش و میخوام که هر فایلی رو تموم کردم کامنت بزارم استاد درست میگن وقتی میای می نویسی خیلی چیزا از ناخودآگاهت میاد بیرون که اصلا فکرشو هم نمی کردی کامنت نوشتن برای من خیلی کار سختیه چون همش میگم من که خیلی نتونستم آگاهی های این فایل درک کنم چی بنویسم و الان فهمیدم اینم ریشه داره در کمبود عزت نفس که خودم رو ارزشمند نمیدونم تا دیدگاهم رو و نظرم رو هر چند کوتاه و درک کمی که کردم بیام و بنویسم ولی خب تصمیم گرفتم شروع کنم و یواش یواش تکاملم رو طی کنم و هر روز بهتر از دیروز بشم و مدارم بره بالاتر و بتونم آگاهی های فایل ها رو بیشتر درک کنم
در رابطه با این فایل
استاد میگن سوال خوب بپرسیم تا جواب خوب بگیریم
سوال های بیهوده و پوچ که هیچ نتیجه ای برای ما نداره و فقط وقت و انرژی ما رو می گیره رو رها کنیم و بهشون فکر نکنیم چون هیچ ثمره ای برای ما نداره و به رشد و پیشرفت ما کمکی نمی کنه و باعث گمراهی و سقوط ما میشه
از این سوال های مسخره گهگاهی تو ذهن من هم میاد مثلاً جن ها چه غذایی می خورند و چطور زندگی می کنند واقعا که چی خب فرض کنیم من به جواب این سوال رسیدم به چه دردم میخوره واقعا بی فایده ست و فقط ذهنم رو مشغول می کنه
استاد سوال های خوبی رو مطرح کردن که هر کدوم از ما باید بهشون فکر کنیم تا به جواب های خوبی برسیم
با خودم قرار گذاشتم وقتی فکرم خواست درگیر یه موضوعی بشه یه دوراندیشی کنم و خودم رو موقعی که به جواب رسیدم تصور کنم اگر نتیجه آرامش و رشد و پیشرفت باشه پس بهش فکر می کنم اگر نتیجه ترس و نگرانی باشه پس اون فکر ناجالبه و خوب نیست
استاد واقعا خیلی قشنگ موضوع عذاب وجدان رو توضیح دادن یعنی من تا به حال نشنیده بودم و خودم حتی ذره ای از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم
یه سری اعمال برای بعضی افراد ممنوعه و با انجام دادنش عذاب وجدان می گیرن و در نهایت احساس گناه می کنن و برعکس بعضی ها انجام میدن و خیلی هم خوشحال میشن
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
وقتی که سفر کنیم و با فرهنگ های مختلف آشنا بشیم درک این موضوع برامون خیلی راحت تر میشه که عذاب وجدان رو جامعه برای ما به وجود آورده
مثالی که استاد زدن آب پاشیدن به گربه و درآوردن زگیل و ناراحت شدن میت هایی که پا میزاریم روی سنگ قبرشون
منم همینا رو شنیده بودم و همیشه می ترسیدم که نکنه ناخواسته آب بپاشم رو یه گربه و زگیل دربیارم یا موقعی که می رفتم امامزاده ای همیشه به سختی از اون فاصله ای که بین سنگ قبرها هست راه می رفتم که مبادا پام بره روی سنگ و گاهی پیش میومد که واقعا چاره ای نبود و مجبور میشدم از روی سنگ ها برم و احساس خیلی بدی بهم دست میداد که الان ناراحت میشن که من پا گذاشتم روشون
در حال حاضر مثال دیگه ای یادم نمیاد ولی اگر به ذهنم برسه حتما میام و اینجا می نویسم تا این عذاب وجدان های که به ما از طرف فرهنگ و جامعه داده شده واضح تر بشه
من توانایی تغییر سرنوشت کسی را ندارم و کسی توانایی تغییر سرنوشت من را ندارد
من نمیتوانم کسی را خوشبخت یا بدبخت کنم و کسی نمیتواند من را خوش بخت یا بدبخت کند
هر کدوم از ما در یک دنیای مجزا از هم زندگی می کنیم که فقط خود ما توانایی آباد کردن یا ویران کردن دنیای خودمان را داریم
ما نمیتوانیم به کسی ضربه بزنیم یا تخریب کنیم مگر این که طرف مقابل بپذیرد و باور کند و خودش بخواهد ولی اگر در مدار درستی باشد این ضربه ها باعث رشد و پیشرفتش خواهد شد
اگر من بخواهم به کسی بدی کنم در واقع به خودم بدی کرده ام چون کانون توجه من روی بدی و نازیبایی است
وقتی اینا رو شنیدم یاد بعضی افراد افتادم که دنبال دعانویسی و جادو هستن که به یه نفر آسیب برسونن و زندگی شو خراب کنن و بدبختش کنن ولی در نهایت زندگی خودشون نابود میشه قبلا نمی فهمیدم چرا این اتفاق می افته ولی الان که قانون فهمیدم متوجه شدم که چون اون میخواد زندگی یه نفر دیگه رو نابود کنه تمرکز خودش روی نابودی و نازیبایی و جهان از همون جنس اتفاقات رو وارد زندگیش می کنه
و اکثر افراد وقتی که متوجه میشن که کسی براشون دعا نوشته دیگه باور می کنن که زندگی شون خراب شده چون اون دعاها از آیات قرآن و قرآن هم کتاب خداست و پس دیگه تمومه
ما با اشتباهات و خطاهایمان رشد و پیشرفت می کنیم اما نه با اشتباهاتی که از قصد یا تکراری باشد
الان فهمیدم که چون من از اشتباه کردن می ترسم هیچ کاری هم انجام نمیدم یعنی هیچ تصمیمی نمی گیرم و در نتیجه هیچ تجربه ای هم به دست نمیارم و رشد و پیشرفت نمی کنم
سپاسگزارم از استاد عزیز برای این فایل های ارزشمند
در پناه رب العالمین برای همه دوستان آرزوی سلامتی و آرامش رو دارم
بسم الله الرحمن الحیم
سلام استاد عزیزم و مریم بانو
امروز دارم رد پامو میزارم میخوام به صورت منظ بیام جلو
یعنی اینکه جوری بیام جلو هروز رد پامو بزارم من چقدر به این فایل نیاز داشتم خدا خواست با خوندن کامنت یکی از دوستان عزیزم هدایت شدمم اینکه من باید باورهامو تغییر بدم اینکه به هر چیزی اعتقاد نداشته باشم
اینکه تسلیم خداوند باشم
اینکه حالمو خوب کنم
روی خودم سرمایه گذاری کنم
اینکه مثل امام حسین کار و وظیفه خودمو انجام بدم خدایا شکرت خدایا شکرت
گام هی سی روزه ازونجا کامنت خوندم واقعا خداوند معجزه میکنه خدایا شکرت
سلام زهره ی عزیزم
اتفاقی کامنتت رو دیدم و زدم رو عکست و خواستم بهت بگم چقدر زیبایی
زیبایی بیشترت توحیدته اینکه تایید طلب نیستی اینکه حرف دیگران برات مهم نیست و ازاد و بدون حجاب نشستی و لذت میبری
چیزایی که خودم توش مشکل دارم و میخوام درستش کنم
امیدوارم همیشه خوش خنده باشی
بنام رب
سلام عزیز دلم رویای قشنگم
چقدر واقعا بعضی وقتا آدم به همچین حرفای زیبایی نیاز داره نیازداره ببینه زیبایی هارو حرف های زیبار. خدایا شکرت نمیدونم عزیت نفسه یا هرچی دیگه من از بچه گی همینجور بودم با اینکه مامانم مذهبی بود ولی خانواده پدری نه من همیشه آزاد بودنو دوست داشتم حتی خیلی وقتا بیرون میرم یا هرجا نهایت نهایت یه رژ بزنم اصلا برام مهم نیست موهام مشخص شه یعنی کلا مدلم اینه هرکاری دوست دارم انجام میدم میگم مگه بقیه مگه چقدر تو ذهن من هستن مگه من چقدر به دیگران توجه میکنم میبینم اصلا کسی تو ذهنم نمیاد پس کسی هم به من فکر نمیکنه پس بیا وو خودتو ادیت نکن به معنای واقعی زندگی کن اینکه بهم یاداوری کردی خیلی زیبام ممنون دوست عزیزم من همیشه همچین حسی به خودم دارم دنیا همینه من امروز صبح داشتم به خودم نگاه میکردم میگفتم من خیلی خوشگلم خیلی خیلی بعد اومدم این کامنت زیبا رو دیدم خدایا شکرت البته که شما هم زیبایین البته من عروسی هم میرم ممکنه یه زد افتاب بزنم بگم اه خوبم بسه دیگه راحتی رو ترجیح میدم بعضی وقتام ساعتها به خودم میرسم خوشگل میکنم ذوق میکنم در کل سخت نمیگیرم زیبا بود
بگنج جان! قانون مند باش، مگه تو آدمی نیستی که دوست داری همه چیز طبق یه قانون و نظم مشخص باشه؟ مگه دوست نداری از قانون پیروی کنی؟ اینجا همونجاییه که وقتی طبق قانون میری جلو بواسطه ی اینکه همه در برابر این قانون یکی هستن خیالت راحته از نتیجه و مکافات عمل.
من دیروز از خودم سوالاتی پرسیدم که چرا به تعهدات و قولهایی که به خودم میدم عمل نمیکنم ولی برای عمل به قولهایی که به دیگران میدم کاااارها میکنم. احساس کردم ممکنه چیزی از درونم نسبت به خودم ایراد داشته باشه.
پس با این سوالات و این آژیر مشخص درباره ی اولویت دادن به خودم، بهتره حجم زیادی از کار روی خودمو بذارم ، روی عزت نفسم.
آیا سوالاتم در این باره نیست که من احساس بی ارزشی یا کم ارزشی میکنم؟ این یه زنگ خطر خیلی بزرگه.
اگر پلی بین من و موفقیت و رویاهام وجود داشته باشه اون عزت نفسه، که شروع این پل با احساس لیاقت و اززشمندیه. برای این احساس هم باید تلاش کنم برای ساختن باورهای احساس لیاقت.
استاد میگه عزت نفس ابعاد ظرف وجودتو میسازه. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگهداشتهای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفسات نعمتها را دریافت میکنی.
من قبول میکنم که توانایی تغییر دیگری رو ندارم، نه میتونم تخریبش کنم نه میتونم کمکش کنم. من فقط میتونم خودمو و مدار خودمو تغییر بدم، پس بهتره اون کاری که از عهده اش برمیام رو انجام بدم و دنبال کار عبث(= سعی بر تغییر دیگران) نباشم.
با آنهایی که هم مدار هستم میتونم ارتباط برقرار کنم، میتونیم از خدمات هم استفاده کنیم، اونی که میاد سراغم الان باهم هم مداریم.
خداوند بسیار توابه، از درون من آگاهه چون من قسمتی از خدا هستم.
من فهمیدم که خدا بنده هاشو دوست داره.
من خدا رو عاشق خودم میدونم.
برای درک دو جمله ی بالا کافیه به بزنگاه هایی فکر کنم که فقط خدا میتونست برام طوری بچینه که ازش بیام بیرون.
من با یاد اون تونستم مسائل رو پشت سر بذارم. در اون بزنگاه ها با فایلهای استاد تونستم شرایط روحیمو حفظ کنم.
خدا ستارالعیوب است.
بالاخره خطا به پیشرفت منجر میشه، نمیشه خطا نباشه. مثل مستند برآمده از حادثه. نباید به خاطر خطاهایی که انجام میدم خودمو کم ارزش کنم، خود خدا رو طوری میبینم که به خطاهای من لبخند میزنه چون میدونه به پیشرفتم ختم میشه. از خطاهام درس بگیرم و براش احساس گناه نکنم چون باعث میشه بیشتر و بیشتر از همون جنس رو تجربه کنم.
پس حواسمو جمع کنم در مدار درست باشم، در مدار درست اصولا خطاها و اشتباهات خیلی کمه. چون مدار درست یعنی هماهنگی با خدا، یعنی هدایت شده بودن، وقتی با هدایت خدا بری جلو خطایی رخ نمیده.
خدا خودش گفته بنده هاشو آزمایش میکنه و بعدش میگه البته بشارت بده به صابرین( نه تحمل کنندگان)، صبر همراه با امید و احساس خوبه. صابرین کسانی هستن که وقتی اتفاقی براشون میفته بهم نمیریزن، میگن انا لله و انا الیه راجعون( ما از خداییم، خدا که ضربه پذیر نیست، گیرم که این اتفاق هم افتاده باشه در نهایت بازگشت من به سوی خداست، در نهایت من به انرژی منبع برمیگردم، در نهایت باید فرکانسمو درست کنم، اینو کسی اگه بگه بشارت الهی نصیبش میشه)، صبر میکنن پس صلوات، رحمت و هدایت خدا نصیبشون میشه.
من اگه بهم بریزم و احساسمو بد کنم با توجه به قانونِ حس بد= اتفاقات بد، باعث اتفاقات بدتری میشه.
همین که حس منفی اومد باید با تغییر دیدگاهم به دیدگاهی قشنگتر حالمو بهتر کنم وگرنه از در و دیوار اتفاقات بد برام میاد. پس باید در اینجور مواقع( حتی همه مواقع) این سوالو باید از خودم بپرسم که چطور میتونم احساس بهتری داشته باشم؟ جوابهایی مثل خداوند بخشنده است، وهاب و رزاق است، زندگی کسی رو نمیتونم تغییر بدم، اگه خودمو با خدا هماهنگ کنم نتایج خوب میان و این اتفاق به ظاهر ناجور با ختم به خیر شدن مدیریت میشه، باید سعی کنم ذهن برنده داشته باشم و به خودم بگم باید از چالشهام برنده بیام بیرون، راهکارش چیه؟ نرفتن توی فاز احساس بد.
احساس گناه دقیقا نقطه مقابل احساس خود ارزشیه. و خود ارزشی اصلیترین جنبه از عزت نفسه. مهمترین عامل موفقیت هر فرد اعتماد به نفس و عزت نفسه.
به نام خداوند عزیزم
درود خدمت همگی
فصل اول سفر نامه رو دو ماه پیش تموم کردم و ادامه ندادم
و هرانچه ازین سفر بدست اوردم از دستم دادم
چون به مدار قبلیم برگشتم
و شاید حتی پایین تر
هدفم از نوشتن اینه که وقتی الان کامنتای اون دوره مو میخونم روند تغییرمو حس میکنم و امیدوار میشم پس این دفعه هم میخوام ک رشدمو ثبت کنم.
هرکس خودش میداند و خدای خودش
که چه دردیست در کجای دلش
خدای عزیزم
تو رحمانی
تو وهابی
تو رحیمی
تو کریمی
تو جلالی
میدونم که منو دوست داری و دوباره به آغوشت میگیری
فقط من اون بچه تخسی شدم که دست مامانشو تو شلوغیا ول کرد و گم شد و الان حسابی تنها و ترسیده
من هیچکاری نمیکنم
میشینم یه گوشه تو بیا منو پیدا کن
تو منو نجاتم بده
حسابی نیازت دارم
این کامنتمو نوشتم که دوباره با تعهد در قلبمو باز کنم به روی خدای خودم
که بشنوم الهاماتشو
که ترسامو بیرون کنم
که زندگیم سامون بگیره
که دلم اروم بشه
که تکلیف زندگیم روشن باشه
خدایا از پس مغز کوچیک من و هیچکس برنیومد باز کردن این گره کور
پس میسپارمش به تو
باید از اول همینکارو میکردم
ماها فکر میکنیم که خودمون داریم کارهارو انجام میدیم و زندگیو پیش میبریم
امان از روزی که مغرور بشیم و فکر کنیم که ما باید خودمون همه چیو حل کنیم
همونجا همه چی قفل میشه
همونجا همه چی وایمیسه
تا دوباره یادت بیاد که عه من هیچکارم
من فقط قرار بود درخاست کنم نه اینکه تلاش کنم
الان رسیدم به همون نقطه
به همون خستگیه زیاد از دستو پا زدنای بیهوده
و یادم افتاد به شاه کلید حل مشکلاتم
خدایا میدونم یه جوری برام حل میکنی که فکر کنم فقط همین یدونه بنده رو داشتی و چشمو گوشتو دوختی به من که چی میخام
دوست دارم
شبت بخیر
سلام وقتتون بخیر دوستان عزیزم
واقعا فایلها یکی از یکی عالیتر و کاربردی تر…
من از قابل از کجا شروع کنم این راه زیبا رو آغاز کردم و قدم به قدم دارم هدایت میشم به سمت خرید دوره ای که برای آغاز راه برام مناسبتره .
سپاس خداوندی که منو به این مسیر زیبا و این خانواده دوست داشتنی هدایت کرد
با سلام و درود بر استاد عزیز
فردی که اعتمادبه نفسش بالاست :
حس ترحم و دلسوزی ندارد
حس قربانی شدن ندارد
حس گناه ندارد
حس عذاب وحدان ندارد
حق ناس رو قبول ندارد
حس اضافه بودن ندارد
خودواقعیش هست واحتیاج به نقاب زدن ندارد
مراقب ورودی های ذهنش هست چون برای خودش ارزش قایل هست
فردی آرام وصبور وخوش اخلاق است
هم خود را ارزشمند میداند هم دیگران را
برای وقت وزمان خود ارزش قایل است
باهرکسی دوست نمیشه
هرغدایی رونمیخوره
هرمجلسی نمیده
هرلباسی نمیپوشه
هرکتابی نمیخونه
شماره موبایلش رو به هرکسی نمیده
باهرکسی رفت وآمد نمیکنه
بیزینس موفق خود رادارد .
تقلید کورکورانه ندارد
اهل بحث کردن نیست
برای کاراشتباهی راحت معذرت خواهی میکند
به جسم و روح خود اهمیت میدهد
بهترین ظروف خانه رو برای خودش میگیرد
وسایل برند ومارک درحدتوان مالیش برای خود میخرد
وسایل باکیفیت برای خودش میخرد
و مهمتر روی باورهاش کارمیکند و درجهت بهبود شخصیتش قدم برمیدارد و…..
سلام بر اسناد عزیز و دوستان همراه
من چند روزه که این موضوع احساس گناه وعذاب وجدان حسابی ذهنم رو مشغول کرده .
ومدام فکرمیکنم باخودم صحبت میکنم و مینویسم که اخه پیشینه اینها چیه ؟ و چطور برای خودم منطقیش کنم .
اومدم برای خودم مثالی زدم
گفتم چرا من از اینکه در مدرسه نمرات خوبی میگرفتم و در دوران راهنمایی شاگردممتاز بودم وجایزه میگرفتم هیچ وقت حس گناه نداشتم وعذاب وجدان نداشتم که اخی الان بغل دستی دلش میسوزه وناراحت میشه .
وقتی خوب فکر کردم چونکه من میگفتم من بیشتر درس خوندم زحمت کشیدم نمره خوبی گرفتم وحق وناحق که نکردم .
اما چرا در زمینه سلامتی یا ثروت یا روابط من احساس گناه میکنم اگر من عالی باشم و دور بریانم نباشند!!!چونکه فکر میکنم دنیا شانسی هست و خدا به هرکه بخواهد میدهد وبه هرکه نخواهد نمیدهد .
واین یعنی حق وناحق
واون موقع که کتاب قرآن اومد وسالهای بعدش تا 20 سال پیش مردم یا همان علمای اهل کتاب از قانون جذب واینا چیزی نمیدونستند و اینترنت هم به این صورت نداشتند که قرآن رو تفسیرکنند واینطور مثل استاد کلمات و آیه ها روکنارهم بزارند و موشکافانه ترجمه کنند . و دچار کج فهمی شدند و روایات و احادیث جعلی هم اونها رو به اشتباه انداخت . واین مسیر کج ادامه دارشد .
ومن هم جزو کسانی بودم که تقلید کورکورانه میکردم و حرف این علما رو وحی منزل میدونستم وخودم رو سالها از خوشبختی محروم کردم .
تااینکه بعد آشنایی با قوانین جهان و باورها و آموزشهای استاد و انطباقش بامفاهیم قرآنی تازه متوجه شدم اصلا حق وناحقی صورت نگرفته وشانسی در کارنیست .
بلکه مثل همان درس خوندم هرکس به جایی رسیده زحمت کشیده (که همان میشه کنترل ورودی ذهن )
و درجای درستش هست و چرا باید احساس گناه داشته باشم . چرا باید دلسوزی کنم .
اونم درس بخونه همان کنترل ذهن و درامتحان نمره خوبی بگیره همان برخورداری از مواهب الهی .
وهرکس مسول اتفاقات زندگی خودش هست تمام .
وقتی فکر میکنم میبینم خانم شایسته خیلی خوب براش این آموزشها جا افتاده که بدون هیچگونه نگرانی واحساس گناه فیلم میگیره .
از اونهمه خریدهای آنچنانی . رستوران های آنچنانی . ماشین های آنچنانی . خانه های آنچنانی . روابط عاشقانه آنچنانی وِ...
همان گوشت هایی که خانم شایسته میاد هر روزکباب میزنند ومیخورن همان یک وعده اش رو ملت تو یک ماه نمیتونند بخورن ولی ایشون اینقدر خوب قانون در ذهنش جاافتاده که به راحتی میاد فیلم میگیره . ونمایش میده .
من اگه بودم میگفتم ملت گناه دارن حالا چه کاریه .
مردم ندارن که بخورن حتی توان یک وعده اش رو .
این دختر واقعا نمیترسه . احساس گناه نمیکنه . با ذوق و شوق داره به تصویر میکشه .
وواقعا هم داریم میبینیم نه تنها سقوطی در کار و رشدشون نیست بلکه هر روز بهتر از دیروز .
خانم شایسته واقعا تحسین برانگیزید که اینجوری قانون رو درک کردید و دارید راحت اجرا میکنید ..البته من الان ترسهام خیلی کمتر شده . و امیدوارم منم روزی مثل شما بشم و راحت مال ومکنت زندگی لاکچری رو بدون حس گناه به تصویر بکشم .
واقعا درجای درستی هستید وبهتون تبریک میگم بابت ریشه دار کردن باور توحیدیتان . که رفتارتون باورتان رو نشان میدهد .
از استادعزیز هم سپاسگذارم بابت این سایت واین آموزشهای فوق العاده توحیدی .
سلام دوست عزیزم
هر دوتا کامنتتون عالی بود
چه مثال ملموسی زدین منم وقتی مدرسه میرفتم از اینکه نمره بالا میگیرم عذاب وجدان نمیگرفتم که بغل دستیم نمرش کم شده دلم بسوزه براش اما الان وقتی یه نعمتی دارم واسه اونکه نداره یا خانوادم دلسوزی میکنم چون هنوز برام جانیفتاده هنوز به یقین نرسیدم که هر کس زندگیش رو باورهاش و فرکانسهاش خلق میکنه اونی که نمره کم میگیره درس نخونده اونی هم که زندگیش وفق مرادش نیست کنترل ذهن نکرده باورهاشو درست نکرده به همین راحتی من مسئول نمره های کم دوستام نبودم الانم من مسول زندگی بد و بدبختی و ناراحتی کسی نیستم
هر کسی خودش زندگیش رو خلق میکنه توحید یعنی اینکه من مسول زندگی کسی نیستم توحید یعنی من قدرتی تو زندگی کسی ندارم توحید یعنی هرکس هرجایی هست خودش خواسته که باشه و فقط خودش میتونه شرایطش رو عوض کنه توحید یعنی من از نمره بالام فارغ از نتیجه های دوستام خوشحال بشم چون این منطقیه الانم باید از نعمت هام ثروتهام از ته دلم خوشحال باشم فارغ از اینکه خانوادم دوستانم در چه وضعیتی هستن چون من با باورهام رسیدم الکی و شانسی نبوده و هر کس که بخواد میتونه برسه
الان یاد کامنتی افتادم که وقتی ذهنم میگه خب مثلا فلانی به اگاهی ها دسترسی ندارن یادش میارم( البته اوایل مثل همه بچها با نصیحت فایلهارو براشون میفرستادم اما باز نمیکردن) ،
تو سایت یه دختر خانمی از داهات های افغانستان پیام گذاشته بود که علاقه به مفاهیم قانون جذب داشت یه کتابی پیدا میکنه و به دستش میرسه در مورد موفقیت و پشتش یه مصاحبه کوتاه از استاد عباسمنش بوده و جذب اون مصاحبه میشه حتی گوشی و اینترنت نداشته که سرچ کنه عضو سایت بشه پولی نداشته گوشی بخره مسابقه ای تو شرکت میکنه که جایزش لبتاب بوده تو تمام مدارس اول میشه و جایزه رو میبره بعد چندین ماه لبتاب رو تبدیل میکنه به گوشی و تازه موفق میشه وارد سایت بشه
دختری از داهات های افغانستان در فقر کامل اینطور خدا هدایتش کرده به اینجا
هر کس که بخواد خدا هدایتش میکنه اصلا شاید به جایی بهتر از اینجا
ممنون از کامنت زیبات
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
فکر کردن و نپذیرفتن آنچه که دیگران می گویند یکی از مهمترین کارهایی است که با آموزش های استاد عزیز در حال فرا گرفتن آن هستم
هیچ چیز را چون پدر و مادر و یا فلانی گفته است نپذیرم
بلکه خودم باید با درک و منطق و با حال خوب و طبق قانون این جهان آن را بپذیرم
درس عالی از این فایل یاد گرفتم و برای من خیلی قابل تفکر بود عذاب وجدان بود
آنچه که در فرهنگ و رسم و رسوم ما اکنون باب شده است و باب شده است و اگر از آن تخطی کنم دچار گناه می شوم ولی اگر همان کار را در یک جای دیگر از این کره خاکی انجام بدهم نه تنها گناه نیست بلکه عرف و عادی است
این اتفاق برای من این درس را داشت که به آنچه که دیگران می گویند بسنده نکنم
همه چیز در این جهان وجود دارد و من باید بتوانم راه و مسیر خودم را تشخیص بدهم
چه درس عالی و چه نکته فوق العاده مهمی را استاد در این فایل تذکر دادند
ما هیچ قدرت و تاثیری در سرنوشت دیگران نداریم
فقط و فقط می توانیم روی خودمان کار کنیم و خودمان را تغییر بدهیم
این مهمترین نکته ای است که هیچ دنبال تغییر دادن دیگران نباشم و فقط و فقط روی خودم سرمایه گذاری کنم و خودم دنبال بهتر شدن حال و احوال و زندگی خودم باشم
شروع کنم به تغییر کردن جهان هم به من کمک می کند تا این تغییر انجام بشود و در این راه به من کمک می کند تا به راحتی بتوانم در این راه تغییر حرکت کنم
چقدر زیبا است از زمانی که خواستم تغییر کنم خداوند را بهتر شناختم
دوستی و رفاقت من با او بهتر و بیشتر شده است
حال من بهتر و خوبتر شد
امید من برای رسیدن به خواسته ها و هدف های خودم بیشتر شده است
خواسته های من دستیافتنی تر شده است
از همه زیباتر الهام و ایده های خداوند برای من خیلی بهتر و بیشتر شده است و حال من همیشه خوب و خوب است
خداوند را ممنون هستم که من را در این راه و مسیر هدایت کرده است و به من این مسیر را نشان داد تا زندگی بهتر و
عالی تری را بتوانم اجربه کنم
صبر و حوصله من چقدر بیشتر شده است
چقدر حال من خوبتر شده است
چقدر درک و فهم من بیشتر شده است
مقایسه کردن های من کمتر شده است
اینها درس ها و تجربه هایی است که من هر روز بهتر و بیشتر با کمک استاد و فایل ها و آموزش های استاد در حال تجربه کردن هستم
ممنونم استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای مهربانی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
درود استاد عزیزم…. از الهام بخشی تون بی نهایت سپاسگزارم. ️
سیستم به این کار نداره که من چقدر برای احساس گناهم دلایل منطقی دارم و احساس گناه اتفاقات بدتری رو برام بوجود میاره….. و نکته اصلی فایل اینکه وقتی من هیچ قدرتی در تاثیر گذاری بر زندگی دیگران ندارم چرا باید احساس گناه داشته باشم!؟
و بنظرم یکی از باگها و ترمز های اصلی زندگی همون، همین احساس گناه هاییه که از طرق مختلفی به خودمون داده شده و نیاز به پالایش و بازنگری داره و استاد به خوبی در این فایل بهش پرداخته و ریشه اش رو در آورده… و وقتی درک و استفاده بشه سرعت پیشرفت مون بیشتر و بیشتر میشه…خدا رو بابت اینهمه آسانیش سپاسگزارم ️
.