باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 100 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-04 05:37:052024-06-27 06:22:56باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
چه باوری درباره خداوند در ذهن مان بسازیم که بیشترین آرامش، انگیزه و ایمان را در ما برای اقدام برای تحقق خواسته هایمان ایجاد نماید؟؟؟؟ به گونه ای که راحت تر و از مسیر آرامش بخش تری به خواسته هامان برسیم.
—– سلام و خداقوت به دوستان
مدتی هست که دارم رابطم رو با خدا بهتر میکنم چون واقعا بهش نیاز دارم تا کارهایی رو که من با تلاش زیاد و گذران عمر ازعهدش برنیومدم برام انجام بده، وقتی فهمیدم به شدت بهش نیاز دارم سعی کردم از هر راهی که به فکرم رسید بهش نزدیک بشم خیلی شیرینه که بتونی از همه قطع امید کنی و همه رو رها کنی و فقط از خودش بخوای که امور رو در دست بگیره، تو لحظاتی از عهده این کار براومدم و دیدم که چه جالب خواسته هام رو برام بوجود میاره و واقعا جالبه از جایی که من هیچوقت فکرش رو هم نمی کردم توسط همین آدم های دور و برم مثل یه بازی خواسته هام رو برام میسازه، اتفاقات جالبی که هرکی یه جور تفسیرش می کنه ولی من به راحتی دلیلش رو میدونم که خدا داره بقیه رو بازی میده تا من به خواستم برسم.
خداوند دقیقا و به شکل خیلی جالب چندتا چیزی که ازش درخواست کردم رو در همون روز بوجود آورد.
اگه دوست دارید بدونید چطور به نتایج رسیدم، از زمانیکه فهمیدم مستقیما با حضور قلب باهاش حرف بزنم و بهش بگم که کمکم کنه و من قول میدم همه تلاشم رو بکنم تا آدم خوبی باشم و باور کردم که چقدر بزرگه و قدرتمند و همه چیز مال خودشه، باید بهش توکل 100 درصد کرد اونم تو بدترین شرایط و وسوسه هایی که بهت میگن این کار رو انجام بده یا اون کارو و به چه کسایی رو بنداز حتی اگه میدونید اون کارا غلطه.
و نکته مهمی اینجا هست واون اینه که تو شرایط بد تمام سعیتون رو انجام بدید تا کار درست و خداپسندانه رو انجام بدید و به تفکرات شیطانی اجازه بروز ندید، مثلا غیبت نکنید، تهمت نزنید ، به فکر استفاده از امکانات و دارایی دیگران نباشید صبور باشید مهربان باشید همه رو ببخشید و بهش بگید بخاطر اون بخشیدید، از شکرگزاری غافل نشید و با یاد خدا و یاد قدرتش آرامشتون رو حفظ کنید و منتظر معجزاتش باشید….
نهایتا اینکه باور کنیم مهربونه و دوستمون داره و به همه خواسته هامون جواب مثبت میده واگه در برابرش خالص باشیم ازمون حمایت میکنه و همه جهانی که ما اطلاع کمی ازش داریم خودش آفریده و بر همه چیزش مسلطه و قدرت اول و آخر خودشهههههههههههه.
راه کارت را برای ایجاد این باورها بنویس.
—- من بهش فکر میکنم اینکه هر لحظه پیشمه ، باهاش حرف میزنم و با حضور قلب ازش تشکر میکنم، زندگی گذشتگان رو که معجزات بزرگ داشته مطالعه میکنم مثل زندگی پیامبران و امامان و اگه فیلم یا سریالی باشه در این زمینه دنبال میکنم مثل سریال بسیار زیبای مردان آنجلس که به تازگی تموم شد. خیلی احادیث توکل و قدرت خداوند رو می خونم و بهشون فکر میکنم و همینطور دائما فایل وصیت نامه امام علی به امام حسن استاد رو گوش میکنم با این روش ها باورم به قدرت خداوند بیشتر میشه و توکلم قوی ترو حالم بهتر و درکم از اتفاقات پیرامونم بیشتر.
مرسی استاد عزیز
مرسی دوستان عزیز
بنام خداوند مهربان
خداوندی که خودم شناختمش خودم بهش رسیدم و زندگیمو متحول کرد
سلام به همه دوستانی که بدنبال خلق زندگیشون به هر طریقی که دوست دارن هستن
باوری که من نسبت به خدا دارم مث یه دوست مهربون یه پدر یه حامی یه هدایت کننده یه کسی که فقط و فقط واسم خوبی میخواد ارامش میخواد ثروت میخواد
حدود دوسالی هست که رابطه ام با خدا درست شده با هم رفیق شدیم و راحت حرفهامو بهش میزنم
و این رابطه ارامش خاصی داره
و ایمان دارم و باور دارم خدا واسم بهترینها رو میخواد حتی اگه خواسته ای دارم خدا خیلی و بی نهایت از اون خواسته بیشتر واسم میخواد
کلمه خدا واسه من این معنی رو داره که به خودم بیام یا همون خود ا
اینکه من یه تیکه از اون قدرت برتر یا روح بزرگ و افرینده و خالق تمام هستی هستم و وقتی عمیق به این مسله نگاه میکنم یه احساس خاصی پیدا میکنم که میتونم بهش وصل بشم و با وجود اون کاری نیست که نتونم انجام بده چون اراده ای در درون من ایجاد میکنه که وصلم میکنه به خالق هستی و این قدرت رو به همه ما داده اگه باورش کنیم اگه با باورهای محدود کننده جلوشو نگیرم و بقول استاد سطل بزرگی واسه نعمتهاش داشته باشیم و هر روز باورم قوی تر میشه که هر انسانی میتونه به هر انچه که دوست داره برسه هر چی و هیچ محدودیتی نداره مگه خودمون محدودش کنیم.و هر کی به اندازه باورش و ایمانش بهش داده میشه و این مثل قدیمی که هر کی نون باورشه میخوره اینجا صدق میکنه .خداروشکر میکنم بخاطر این باور و شما دوستان خوب وجناب عباس منش که فایلهای ایشون هم خیلی کمکم کرد و هر روز خدای خودمو بهتر و بهتر میشناسم و هر روز درک بیشتری نسبت به خدا پیدا میکنم خدایکه بی نهایت مهربون بی نهایت بزرگ بی نهایت بخشنده است.با تشکر از شما دوستان
سلام.
سلام به استادعزیز
استاد حرفهای من اصلا به احساسات زیبا وصحبتهای نابه سایره دوستان شبیه نیست.
من نه برای امتیازو نه برای مسابقه دیدگاه نمیزارم.بلکه میخام ازاونهاو شماکمک بگیرم.
چه کمکی؟ بهتون میگم.
من توخونه ای بزرگ شدم ک شدیدا پدر سالاری بود.
هیچ کس حتی مادرم اجازه نظردادن یا اعتراض به چیزی رو نداشت.ما حتی اجازه نداشتیم که پیشه پدرمون بلندبخندیم یا با هم شوخی کنیم.
پدرم به ندرت میخندید.
ابروهاش سفیدو اخمو بود..
چهره ی جدی و خشنی داشت.
اگرمحبتی هم میکردمانمیتونستیم باهاش راحت باشیم چون اجازه نمیداد.
خلاصه کلام که شدیدا از پدرمون میترسیدیم.ازتنبیهش.ازفریادش.از
خشمش.
ایناروگفتم که ب اینجا برسم.به این که من هر چی سعی میکنم که با خداوندم نزدیک بشم مثل دوستان دربزرگی و مهربونی و بخشندگیه خداوندغرق بشم نمیتونم چون همیشه خداوند رو شبیهه پدرم میبینم.
خداوندی با ابروهای ب هم گره خورده پراز خشم.خداوندی که وقتی گناهی ازت سربزنه چوبش رومیگیره دستش هی میزنه رو دستش و منتظره که تنبیهت کنه.خداوندی که جدی و بدونه گذشته.خداوندی که اگرحرفشوگوش نکنی کلا فراموشت میکنه و بی خیالت میشه.من فقط خداروبا چهره ی عصبانی میبینم و ازش میترسم.
واقعا میترسم.
وقتی صحبتهای دوستان رو میخونم حسرت میخورم که چرامن احساسه اونهارو ندارم؟
چرامن مثل اونابا خدای خودم دوست نیستم؟
چرااز خداوندفقط ترسش تو وجودم هست؟
چرانمیتونم بشینم یه دله سیر باخدام دردو دل کنم؟
دلم نوره خداوند رو میخواد.دلم عشق بینهایت به خدا رو میخواد.
دلم میخوادواقعاهمه چیزه زندگیم روبه خداوندبسپارم.
دلم میخواددیوانه وار به خداوندم عشق بورزم.
دلم میخواداین ترسه احمقانه از درونم و ازقلبم پاک شه.
ترسی که باعث شده نزاره باخداوندم دوست بشم.
کمکم کنید تا عاشق بشم.
عاشق عشق.عاشقه خدا…..
سلام به همه اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
دوست عزیز
موضوعی که مطرح کردید برای خیلیها وجود داره.
حتی خود آقای عباسمنش همانطور که خودشان تعریف کرده اند در سن 15 سالگی با پدرشان دعوا کرده و از خانه فرار کردن .
به نظر من اولین و راحتترین کار
استفاده از مطالب همین سایت است. مثل خواندن چندباره نظرات سایر دوستان و گوش کردن فایلهای استاد عباسمنش در مورد خدا مثلا فایل فقط روی خدا حساب کنید و خدا را بهتر بشناسیم (دانلودهای رایگان).
آفرین بر شجاعتی که داشتید و این موضوع را مطرح کردید.
شما انسان موفقی خواهید شد.
سلام دوست عزیز همین که اینجا هستی یعنی قدم تو راهی گذاشتی تا به هرچیزی که میخوای برسی همین میتونه استارت یه راه روشن و به سمت خدا رسیدن باشه و این ها یعنی یه خواسته هایی در تو ایجاد شده که خدا داره راه رسیدنش رو بهت نشون میده
سلام
تو همین که خدا رو صدا زدی ,همین صدا همین عشق هزار جواب به تو داده و خواهد داد….
فرزندی بعد از مدتی به پدر و مادرش تلفن زد گفت پدر حالت چطوره؟
پدرش گفت پسرم همین که زنگ زدی حالم خوب شد…
شما هم همین که درخواست کردی و اون رو صدا زدی یعنی پیداش کردی….
موفق و پایدار و سلامت باشید…..
با سلام
همانطور که خداوند را با تصویر ذهنی از پدر گرامی تان در نظر می گیرید همانطور هم می توانید تصویر ذهنی دیگری را جایگزین تصویر ذهنی از پدرتان کنید.در درجه اول توجه داشته باشید که خداوند صفات دلپذیر بسیاری داردمانند مهربان بودن بخشنده بودن توبه پذیر بودن زیبا بودن روزی رسان بودن(رزاق) بنابراین وقتی بخدا فکر می کنید بلافاصله تجسم فردی را بکنیدکه بسیار دلسوز زیبا رو و سخاوتمند توبه پذیر بسیار مهربان و متبسم که اینهمه نعمت خلق کرده است و …
سلام دوست عزیز…
طبق چیزی که نوشتید خواستم بگم شما پدرتون خشمگین بودن ولی شماهم شبیه پدرتون هستید؟؟ مسلما نه. شما توی اون جو که بزرگ شدید تونسته روی باورهاتون تاثیر خیلی بزرگی بزاره و تنها راه از بین بردن این باور و حس این هست که خودتون رو بشناسید و بشینید ببین چه چیزهایی دارید توی زندگیتون. از سلامتی گرفته تا هرچیز دیگری. وقتی خودتون رو خوب بشناسید میتونید خداروهم بشناسید چون خدا از روح خودش توی جسم شماهم گذاشته. شما واسه تغییر کردن باید تلاش کنید و اون تلاش به طور مداوم انجام بشه. انتظار این رو هم نداشته باشید شب اول دوم همه چیز تغییر کنه در شما ولی وقتی که بخواهید و شروع کنید خداوند اینقدر مهربون هستش و کمکتون میکنه که سریع بهش نزدیکتر بشید. پیام های دوستان رو تا میتونید بخونید و ببینید واقعا چطوری خدا کنار همه هست و 100% شماهم میتونید ولی باید بخواهید و اراده کنید که خودتون رو از اون بار منفی تخلیه کنید و برید به سمت خدا و شناختن خداوند و وقتی که شروع کردید میتونید خداوند رو حس کنید چون خداوند توی وجود شماست…
سلام دوست عزیز
من فکر میکنم همه ما که عضو این سایتیم اومدیم که تغییر کنیم. همه ما از زمان بچگی یک سری ترس توی وجودمون نهادینه شده و ازهمون بچگی بیشتر باورای زندگیمون ازطریق پدر مادر و کلا خانواده و اطرافیانمون شکل گرفتند و باید بدونیم اگه الان از زندگیمون رضایت نداریم و آرامش نداریم بطور حتم باید بپذیریم اکثر باوارای ما اشتباه و منفی هستن.
بنظر من همه ما اومدیم اینجا که بتونیم باورای اشتباهمون رو تغییر بدیم. میتونم بگم خیلی از ما از جمله خودم توی خانواده ای شبیه خانواده شما بزرگ شدیم چون نه تنها شما بلکه خیلیامون هنوز نتونستیم خدارو بشناسیم..
ما همگی داریم تلاش میکنیم برای تغییر برای نوشدن برای تازه شدن…
“براتون بهترینارو آرزو میکنم”…
دوست عزیز
کتاب الکترونیکی( چگونه فکر خدا را بخوانیم ) را از همین سایت تهیه کنید،
و ده ها بار مطالعه بفرمایید.
میدونم که زمان مسابقه تموم شده ولی من امروز بعد از مدتها به سایت شما سر زدم و این صفحه رو دیدم. دوست دارم نظرم رو در مورد سوالتون اینجا قرار بدم. چند روز پیش یک فایل صوتی از شما گوش دادم که در آن گفته بودید به دنیا و کائنات و خداوند به صورت یک سیستم کل و یکپارچه نگاه کنیم که با قوانین ثابت و دائمی در حال پیشروی است. خداوند نه به احساس ما کار دارد و نه استثنائی برای احدی قائل است. کسی که با این سیستم و قانون همراه باشد پیشرفت میکند و به آنچه میخواهد میرسد و هر کس از قطار قوانین کائنات جا بماند مجبور است در یک جا بماند و بپوسد و محکوم به نابودی است. من از این طرز نگاه به کائنات و قوانین الهی بسیار خوشم آمد. زیرا کاملا منطقی است و جلوی هر نوع بهانه جویی و کم کاری را ما میگیرد. تنها چیزی که در راه رسیدن به خواستههایم در ارتباط با خداوند به من انگیزه میدهد وجود این قوانین ثابت است. بهترین کار این است که به قوانین خداوند اعتماد کنیم، آنها را به درستی بشناسیم، ارتباط بین آنها را درک کنیم و با آنها همراه شویم، در هر شرایطی قوانین الهی را رعایت کنیم در این صورت به نتیجه ای که خواهم گرفت ایمان دارم. همانند یک فرمول که با توجه به متغیری که در آن قرار میدهی یک جواب درست دارد و من اطمینان دارم که به آن جواب خواهم رسید. قوانین خداوند بسیار زیاد است قوانینی مانند قانون شکرگزاری، قانون بخشش، قانون عفو و بخشایش، قانون مدارها، قانون باورها، قانون تمرکز، قانون وفور نعمت در جهان هستی و صدها قانون دیگر …
سلام به استاد محترممان،یادم نمی آید امروز یا دیروز در کانال نظرات یکی از دوستان را گذاشتین که با خواندنش خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم.دلم خواست منم بنویسم.خدا یه نیروییه که وقتی ناامیدی کمکت میکنه، وقتی دوست داری بذر عشق بکاری کمکت میکنه، وقتی اضافه حقوق میخوای بدون اینکه به مدیرت بگی بهت اضافه میده.همون نیروییه که تنهات نمیذاره، میتونی همیشه حسش کنی حتی در شرایط ناخوب. وقتی انتظارش را نداری برات نیروی کمکی مثل فرشته میفرسته و تو هاج و واج می مونی که چطور شد، کاش قدرش رو بیشتر بدونم، گاهی ازش فاصله میگیرم،یادم میره که اون هست. شیطان میاد شروع میکنه به چرت و پرت گفتن که بخواد ایمانم رو متزلزل کنه، ولی باز باهاش هماهنگ میشم و میرم سمت خودش.آخه جز اون کیو داریم؟ فقط خودشه که پشت و پناهمونه، فقط خودشه که امیدمونه، خدا را سپاس میگم که این روزها متوجه شده ام که حالا حالاها باید روی ایمانم کار کنم.تا همین چند وقت پیش فکر میکردم که عالیم.ولی یه امتحان متوسط ازم گرفت، و دیدم که …بله بیشتر باید روی باورهام کار کنم.
سلام دوستان
من خیلی وقت هست این فایل رو دیدم اما با خوندن نظر دوستانم گفتم منم نظرم رو بذارم
همون روز من این سوال رو از خدای خودم پرسیدم
و این حس رو پیدا کردم که توحید بهترین باور در مورد خداوند هست
همون طور که بارها استاد گفتن
و قدرت مطلق ..فرمانروای مطلق خداوند هست
بهترین باور در مورد خداوند هست
شاد و پیروز باشید
سلام به استاد عزیز
من هم میخواستم بگم که 33سال عمر از خداوند گرفتم تابحال باور درستی از خدا نداشتم واینجوری نشناخته بودمش .ولی تازه متوجه شدم که اگر اینچنین بادقت خدارو اطرافمون احساس کنیم و خودمونو بهش بسپاریم وهیچوقت نگران هیچ چیز نباشیم ایمان واقعی داریم . من تازه متوجه شدم یک عمر نماز و روزه و نماز شب و عبادت و قرآن خواندن بدون معنی اصلا این شناخت رو به همه کس نمیده که خدارو ادم بتونه تو وجودخودش درکش کنه و باهاش ارتباط ذهنی و قلبی وعمیق پیداکنه. مامسلمونای امروزی خیلیامون فقط از روی ترس و ادای تکلیف نمازوروزه انجام میدیم.درصورتی که بدون این کارهاهم میشه باخدابود و حسش کرد.منتها درصورتی که معنی دقیق ارتباط باخدارو در نماز بفهمیم و درک کنیم خوبه ولی اگه همینطور که خیلیا از روی عادت وامیستن و کلمات عربی و بدون اینکه معنیشو بفهمن واز سراینکه باید نماز بخونن تا اون دنیا گیر نباشن و حتی مرتب نماز قضایی هم میخونن و روزه قضایی میگیرن فقط از روی ترسه . پس ارتباط عاشقانه و خالصانه نیست . خیلی از مسلمونا نماز میخونن توکل هم دارن ولی ته قلبشون خاطرجم نیستن و به قول استاد بازهم نگرانن و توی کاراشون دنبال نیروی بیرونی برای حل مسائلشون دارن …
باور اصلی همونه که هرنفسی که میکشیم خداروپشت سرمون احساس کنیم که داره نگامون میکنه و حواسش بهمونه و هر فکری توی ذهنمونه میخونه هر چی ازش بخوایم و روش حساب کنیم و بهش تکیه کنیم پشتمونو خالی نمیکنه . وخدا همون انرژی ای هست که همه چیز رو احاطه کرده مثل جریان هوا که همه جا وجود داره و دیده نمیشه وما باهاش نفس میکشیم ….
خانم منیری
خیلی خوب بیان کردین اگاهیتون را برای دوستان ازتون سپاس گزارم من که لذت بردم از کامنت تون
سلام از وقتی که عضو خانواده عباسمش شدم باورهای خوبی در خودم ایجاد کردم و زندگی بهتری دارم و به فایل های استاد گوش میدهم میتوانم خودم آرام کنم و به آرامش برسم از استاد عزیز بی نهایت سپاسگزارم
استادسلام .
سوال استادتواین فایل:چ باوری راازخدابوجودبیاریم که مارابه سمت خواسته هاوموفقیتهاوبدست آوردن آرامش بکشونه ؟
خب ازبچگی درموردوجودخدا،اینکه کسی هس که نظاره گرتمام رفتارهای ماس .وبه همه ی کارهاورفتارهای توواقفه حتی توتنهایی هات وتوذهنت .
وازاونجاکه ماانسانیم وهرکدوم تویه شرایط ومحیطی وبایه پدرومادری متفاوت، بزرگ شدیم ،خب تربیت وباورهامون میتونه متفاوت باشه .ولی یه باوری تواکثرمابوده وهس .اونم اینه که نگاه خدابه تو،باتوجه به کارهاواعمال خوب یابدتو،فرق میکنه .
ینی باتوجه به آگاهی هایی که درموردرفتارخوب وبدداشتیم .ازطرف خدا،یاپاداش دریافت می کنیم وخداراازخودمون راضی وخشنودمیکنیم .یاباتوجه به اشتباهات وخطاهامون ،موردغضب وخشم خداقرارمی گیریم وخداحتمن دراسرع وقت مارومجازات میکنه .
نگاه دوم که دربرابرخطاهامون بود،باعث ترس ووحشت ماازخدامیشده .باعث خیلی ازمخفی کاریهاوپنهان کاریهامون .وسرزنش کردنامون واحساس گناه کردنهامون ،میشد.
واین باورخیلی جاهااجازه نمیدادخودواقعیمون باشیم .بهمون گفته بودن دست ازپانبایدخطاکنیدواگرکردید ،منتظرباشیدتامجازات بشیدوخداازکسانی که اشتباه یاخطامیکنن ،روی برمی گردونه ودوسشون نداره .
این افکاروباورها،نمیزاشتن ازاین دنیالذت ببریم که هیچ .ازطرفی هم همش درگیرمواخذه هامون ،تودنیای بعدی بود.
من که ازاین خدا،زده شده بودم واصلادوسش نداشتم .همش می گفتم اگه راس میگی خودت بیاجای من ،ببینم چکاره ای .!خدارانسبت به بند هاش ،پرتوقع می دیدم وزایددوسش نداشتم .آخرشم به این نتیجه رسیدم ولش کن اصلن دوس دارم هرکاری دلم خاست ،بکنم .اونم هرکاری دوس داره بکنه .
اگه دقت کرده باشیدبین ارتباط منو وخدا،همش جنگ ومجادله ودوری وجدایی بود.من که اونونمی فهمیدم .واحساس میکردم خداهم منونمی فهمه .
ایمانم که اول توظاهر،افرادمی دیدم واگه کسی ظاهرش اوکی نبود،ینی باحجاب نبود،می گفتم خب این دسته افراد،فک نمی کنم خداراقبول داشته باشن .
به مایادداده بودن خداتوسجاده ونمازه .اگه اهلش نیستی پس ایمان نداری .
خب ازترس پدرومادرامون وبعدهامردم ،خیلی بانقاب این ارتباط رانگه داشتیم ولی یه کم که قضاوت اطرافیان برامون مهم نشد،دست ازاین چیزاهم برداشتیم .
فکرمیکردیم ارتباط ودعاکردن ودرخواست داشتن ،توسجاده ودرادامه ی نماز،برقرارمیشه ویامکانهایی مثل مسجدوحرم وزیارتگاها.
کلا،خدایه موجودعجیب غریبی بودکه ماتوفازش نبودیم .که من به نوبه ی خودم ،هیچی ازش نفهمیدم.
بیشترزمانی سراغش میرفتم که کارم گیربود. هروقت حتی زمانهایی که مرتکب اشتباهی میشدم ازش درخاست کمک میکردم که مراقب من باشه که مبادا،کسی متوجه نشه .
خیلی وقتهاهم باش حال میکردم ولی مقطعی بود.
قدرومنزلتش نمیدونستم چقدره.
ازارزش ووجودش واینکه اصلن چ ارتباطی بین منو،واون وجود،داره ،اطلاعی نداشتم .
میشنیدم که می گفتن :خدادردرون ماس .ولی من چون خودموگناهکاروخطاکارمی دیدم ،می گفتم نه تووجودمن که نیس .حتمن توقلب انسانهای خوب ومومنه .
درکل احساس رضایت ازش نداشتم .فکرمیکردم خیلی این دنیاراسخت گرفته وخودشم کنارکشیده وفقط دنبال مچ گیری آدمهاس .
میگم که به جایی رسیدم که دیگه جهنم رفتن هم برام مهم نبود.انگارکه باش ،لج میکردم ومیخاستم زوروقدرت خودمو،نشونش بدم وبگم فکرنکنه خیلی قدرتمنده.
به نظرم گوشت تلخ بود،بهش می گفتم توکه انقدسختگیری ،براچی مارابدنیا،اووردی ؟میگفتم چی ازجونم میخای ،چرانمی زاری راحت زندگی کنیم .
کجایی؟برای چی انقداذیتمون میکنی ؟باشه من آدم ضعیفی هستم .نمیتونم به وعده هاوخواسته هات توجهی کنم .حالامیخای چکارکنی ؟
وهرروزبااین افکاروباورهای مخرب ،سرمیکردم تااینکه نگاهم رابهش تغییردادم .
میدونیدکی فهمیدم که همه ی برداشتهای من ازخدا،غلط بود؟
زمانیکه متوجه شدم من خالق همه چیزهستم واین منم که همه ی اتفاقات رارقم میزنم .سرنوشتم وتمام امورات زندگیم ،دست خودمه .وخداچیزی نیس جزیه انرژی مثبت تووجودمن .
که هروقت من بخام دستمومی گیره واگه نخام کاری به من نداره .
بهشت وجهنمی که ازبچگی به ماتفهیم کردن ،همین جاس .
این دنیاوجهان باقوانینی آفریده شدن که من باکشف اونها،میتونم همه چیزراخودم خلق کنم .
خدابه من قدرت انتخاب داده ،واین منم که باتوجه به تجربیاتی که بدست میارم ،میفهمم که کدوم مسیربرای من روشنه وکدوم مسیر،تاریک .
سعی کردم خدارودوست خودم ببینم وبدونم .تمام وحشتهاوترسهاراکه نسبت بهش داشتم ،همه رافراموش کردم وکنارگذاشتم .
برای بدست اووردن آرامش وخوشبختی ،من نیازبه یه همراه داشتم که ازطریق اون بتونم مسیرراباسختیهاومشکلاتش ،رد،کنم .بایداین انرژی راازجایی دریافت میکردم ،پس چ کسی بهترازخدا.
فهمیدم که خدابه من فرصتهای زیادی داده ،ولزومی نداره باهرباراشتباه یاخطا،خودمو،داغون کنم .
خدای من مهربون ورئوف وبخشنده بود.اومدم تمام توجه وتمرکزم راروی صفاتی ازخداکه بهم آرامش میده ،بردم .آخه توگذشته به چشم مجازاتگرفقط میشناختمش .انقد،رواین صفتش زوم بودم که چیزدیگه ازش نمی دیدم .ولی حالاباوراینودارم که خدابخشنده ومهربونه واصلنم اینطورنیس که اون بالانشسته باشه ،وسریع بخادبه حساب من برسه .
خدارورفیق وشفیق خودم میدونم .توخلوت وتنهاییم ،هم صحبت میشم باهاش .هروقت دلم می گیره تنهاکسی که یادش ،آرومم میکنه ،خداس .
تازه هرجاهم که اشتباه میکنم ،ازش معذرت خاهی میکنم وازش میخام کنارم باشه .به هیچ وجه دیگه حس اینکه الان منونمیبخشه ،راندارم .اصلابه این چیزادیگه فکرنمیکنم .
خداکسیه که باورش وایمان به وجودش ،تومسیرورسیدن به خواسته هام ،انگیزه میده .هرجاکه نمیدونم چکاربایدانجام بدم وچه جوری وچطوربایدکاری روانجام بدم ،خودمو،می سپارم به هدایتش .
ازوقتی نگاهم رابهش عوض کردم ،خیلی جاها،ازدست وپازدنهام وتلاشهای فیزیکیم وحتی فکر،کردن دست برداشتم .خودمو،رهاکردم وسپردم به خودش .واقعنی هرجااینکاروکردم ،به نتایج بهتری رسیدم .
خدا،یه نورامید،تووجودمن .مثل سیمی ، میمونه که هرجاخودموبش ،وصل میکنم ،تمام وجودم پرازانرژی وامیدمیشه .
سیم اتصالمه .
باوربه خداباعث میشه هیچ مشکلی رابزرگ ووحشتناک نبینم .وخیلی راحترازقبل ازشون می گذرم .مثل گذشته ،ذهنمودرگیرناراحتیهاوتلخیها،نمی کنم چون اندفه پشتوانه ای مثل خدا،دارم .
هرجاکه من صداش میزنم وازش درخاستی میکنم ،اگه بادل وجون باشه نه فقط زبونی ،خداپاسخ منوبه یه نحوی میده .بقدری بهش اعتماددارم که هرچیزی حتی ظاهرا،اون چیزی که من میخام نباشه ،بازناراحت نمیشم ومیپذیرم که الان بایداین اتفاق به این شکل باشه .حتمن خدامصلحت وحکمت هرچیزی رابه من آشکارمیکنه .لازمش یه کم صبره .
برای پیداکردن خدااول بایدباورداشته باشی که هس .
بعدتمایل داشته باشی که بپذیری ودنبال شناختش بری .
وقتی شناختیش ،بهش اعتمادمیکنی .
ودرآخرباتوجه به اعتمادبهش ،همه ی امورزندگیتو،رهامیکنی ومی سپاری به خدا.
وهرحرکتی که لازمه راانجام میدی .بعدمی بینی که چقدراحت وبدون دقدقه ،یکی یکی باتوجه به قانون تکامل ،به خواسته هاواهدافت میرسی وازهمه مهمتر،ازآرامش خاصی برخوردارمیشی که اونوباهیچ چیز درجهان عوض نمیکنی .درکناراین آرامش ازسلامتی وثروت فراوان وارتباط عاطفیه عالی باهمه برخوردارمیشی .
خداانگیزه بخش روح وقلب وجان ودل ما،است .
وقتی بشناسیش ،دیگه دوس نداری ازش جدابشی .
استادهم همیشه ارتباط بامنبع را،بزرگترین روابطی میدونه که توراازهرچیزی که فکرشوبکنی ،سیراب میکنه .
تمام عطشهای تورارفع میکنه .
فقط بایدباورش کنی .
استادجونم مرسی ازاین سوال قشنگت .
امیدوارم بتونیم هرروزبهترازدیروز،باورهامون رابه خداتقویت کنیم تاتمام کمبودهای درونیمون ،رفع بشه .استادجونم مرسی ممنون که شمابابیان کردن وگفتن تجربه های قشنگتون ازباوربه خدا،ایمان ماراهم تقویت می کنید.
وقتی خدارابشناسی ،میتونی توهرچیزی وتوهرکسی ،خداراببینی وتواین جهان چیزی جززیبایی وقشنگی وصلح وآرامش ،چیزدیگه ای نمی بینی .نه که نباشه ،خوب وبد،زشت وزیبا همه جاوهمیشه وجودداشته وهس ،ولی تودیگه جزخوبی چیزی نمی بینی .
توطبیعت وهمه ی چیزهایی که دراین جهان خلق وآفریده شده ،رنگ خدا،عطرخدارامی بینی وحس می کنی .
فکرمیکنیم بزرگترین ولذت بخش ترین باور،باوربه خداس.
عاشقانه دوسش دارم ومیدونم اونم منودوس داره .
ازخدابه خاطرهمه ی داده هاش ،سپاسگزارم .
سپاس به خاطرهمه ی نعمتهاش.
استادازشماهم سپاسگزارم که شناخت ماروزیادکردید.
باسلام خدمت استاد عزیزم ودوستان گلم ازاین به بعد تصمیم گرفتم هرزمان حالم خوب بود بیام یه رد پا از خودم به جا بزارم خداجونم چکار کردی با من وقتی دستمو گرفتی به این بهشت دنیایی آوردی میخوام باورمو در مورد خدا بگم. خدا برای من اعتماد به نفسمه. خدا برای من دلگرمیه. خدا برای من یه پشت محکمه. خدا برای من تنهاییه. خدا برای من عشقبازیه. خدا برای من همه چیزه. خدا برای من نترسیدنه. خدا برای من ناراحت نبودنه. خدابرای من خانوادست. خدا برای من خودمم. دیشب خدا با صدای قلبم باهام صحبت میکرد حسش کردم باورش دارم ازوقتی سعی کردم بیشتر خودمو دوست بدارم برای خودم ارزش قائل بشم خداهم پررنگتر شد اتفاقات قشنگتر شد دل آدما نرمتر شد توجه خدا بیشتر شد خدا منه خدا توئه خدا روح تمام آدماست که میتونه نزدیک باشه میتونه فرسنگها دور باشه که اونم به خواست من وتوست میتونم به جرات بگم قشنگترین اتفاق زندگیم آشناییم با استاد وبس شبتون بخیر