ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 12

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اعظم گفته:
    مدت عضویت: 899 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان الهی من

    اول سپاسگزارم استاد عزیزم بابت آگاهی ها و آموزشهای نابی که هر بار دارید برای ما آماده میکنید خدا قوت

    شرایط زیاد نرمالی نداشتم ولی فایل رو قطع کردم به گفته استاد عزیزم و اومدم جواب سوال رو بنویسم

    استاد جانم وقتی که یکی از نزدیکان و یا اطرافیانم به موفقیتی میرسن قبل از اینکه با قوانین و شما آشنا بشم خب حالم بد میشد و خودمو لی عرضه می‌دیدم البته خوشحال میشدم برای طرف مقابل ولی نسبت به خودم حس بی عرضگی و بی لیاقتی دست می‌داد مثلا زمانی که دخترایی که از من سنشون کمتر بود و راحت شغل داشتن یا گواهینامه گرفته بودن و رانندگی میکردن و مادر و پدرم میومدن ازشون تعریف میکردن حس بدی نسبت به خودم می‌گرفتم که ببین از تو کوچیکترن و تو هنوز موفقیتی نداری

    ولی استاد جان این باعث میشد که منم تصمیم بگیرم که منم باید موفقیت کسب کنم منم میتونم اگه اون با اون شرایط و سن تونسته منم میخام

    و باعث شده که یه موفقیتهایی کسب کنم

    ولی الان که خداروشکر با قوانین آشنا شدم خیلی خوشحال میشم و سعی میکنم تحسینشون کنم و حس خوب بگیرم تا جهان هم خوبیها و موفقیتهارو به سمتم هدایت کنه و بیشتر سعی میکنم الگو بگیرم

    استاد عزیزم ازت بی نهایت سپاسگزارم و به خودم تبریک میگم که برخلاف تضادی که توش بودم و شرایط نامناسب ولی تعهد دادم و اومدم جواب سوال رو نوشتم و الان حس و حالم خیلی بهتر شد

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    مجتبی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 3346 روز

    بنام خداوند هدایتگر مهربان

    سلام و درود بر استاد عباس‌‌منش گرامی

    قبل از پاسخ دادن به سوال این قسمت، جا دارد که تشکر کنم از استاد عباس‌منش عزیز بخاطر وقت و زمانی که صرف تولید فایلهایی با چنین محتوای فوق‌العاده‌ای میکنند و تحسین میکنم ایشان را بخاطر احترام و ارزشی که به مخاطبین خود میگذارند

    هیچگاه با خودم فکر نکردم که این فایلها که در ظاهر به صورت رایگان و دانلودی از آنها یاد میشود ممکن است ارزش کمتری نسبت به محصولات داشته باشند چون به لطف خداوند من تعداد زیادی از محصولات را در اختیار دارم که وقتی مقایسه میکنم آنها را با فایلهایی که در اختیار همگان هست میبینم که اگر همین فایلها با دقت و تمرکز زیادی دیده شود میتوان از آن تمامی نکات مطرح شده در محصولات را بدست آورد

    نمونه بارز و تازه آن همین فایل اخیر که در خصوص قدرت اراده در مقابل خواسته مغز بود به کلیات دوره قانون سلامتی اشاره داشتند که براحتی میشد کلیات این دوره را فهمید، حال میماند جزئیات که اگر کسی علاقمند متعهد به تغییر باشد بهای آنرا پرداخت کرده و از این خوان نعمت بهره‌مند میشود

    باوری که در این قسمت عنوان شد واقعاً باور قدرتمند کننده‌ای است، باور به اینکه من خالق صددرصد اتفاقات زندگی خودم هستم و من توانایی تغییر شرایط زندگی‌ام را دارم و میشه شرایط را عوض کرد و مهم نیست که شرایط حال حاضر من یا گذشته من به چه شکلی بوده باشد

    مهم خواستن و قدم برداشتن برای تغییر باورهایم هست

    و اگر این باور در وجود من نهادینه شود، مسلماً تمام نگرانی‌ها، دلواپسی‌ها، عجله کردنها، دیرشدنها، نرسیدن‌ها، بدوبدوهای بیخود و بیمورد و هر آنچه از جانب شیطان به من القا میشود، از وجود من رخت برمی‌بندد و بجای آن ایمان و توکل و امیدواری به داشتن زندگی بهتر و آینده روشنتر در قلب و روح من به بار خواهد نشست

    و اما پاسخ سوال این جلسه:

    من میتوانم به جر‌أت اعلام کنم که پاسخ من به این سوال به دو بخش تقسیم میشه

    در شغل من همکارانی بودند که با همان حقوق و مزایای دریافتی من و شرایط یکسان با یکدیگر از لحاظ دریافتی‌ها، توانسته بودند به موفقیت‌های مالی بسیار بزرگی برسند مثلا علاوه بر خانه‌ای که با کمک تسیهلات دریافتی از محل کار، خریده بودند، یک خانه اضافه یا یک مغازه یا یک ویلا در شمال و یا باغ و ماشین‌های شاسی بلند و خلاصه اینکه از لحاظ مالی در سطح بسیار بالاتری نسبت به من قرار داشتند

    درصورتیکه وقتی من خودم را میدیدم با اینکه از لحاظ سمت من نسبت به خیلی از آنها بالاتر بودم ولی میزان درارایی‌های من به نسبت ‌آنان اصلا قابل قیاس نبود و هرجور که حساب میکردم میدیدم با عقل جور در نمی‌آید که چه‌جوری آنها به این میزان دارایی دست پیدا کرده‌اند

    و همین مورد باعث میشد که من احساس خیلی بدی پیدا کنم

    احساس اینکه من خیلی بی‌عرضه هستم که نتوانسته‌ام یک خانه‌ام را دوتا خانه بکنم یا اینکه من در شمال ویلا نساخته‌ام یا من باغ نخریده‌ام

    احساس کنم من از دیگران عقب افتاده‌ام

    یا بعضاً این فکر به سراغم می‌آمد که آنها از راههایی غیر از این شغل به چنین دست‌آوردهایی رسیده‌اند

    و نسبت آنها بدبین میشدم

    و همین احساس بد باعث میشد من همیشه در فکر عقب افتادن و نشدن و دیر شدن باشم و خُب طبیعی است که این احساس بد باعث اتفاقات بد بیشتر برای من میشد

    البته که من مدت زیادی است که عضو سایت بوده و با این آگاهی‌های آشنا هستم ( البته فقط آشنا هستم و بین آشنا بودن و درک و باور کردن آنها تفاوت از زمین تا آسمان است ) و سعی میکردم مواقعی که احساسم بد میشد به نحوی احساسم را بهتر کنم و مدت زمان کمتری در این احساس بد باقی بمانم‌

    ولی به لطف خداوند قسمت دوم زندگی که عنوان کردم از دو جلسه اول دوره فوق‌العاده احساس لیاقت شروع شد

    وقتی استاد در رابطه با مقایسه کردن خود و نتایج خود با دیگران و عواقب ویران کننده آن صحبت کردند من بطور واضح فهمیدم که من در طول زندگی فقط خودم را با دیگران و نتایجی که بدست آورده‌اند مقایسه کرده‌ام و احساسم را بد نگه داشته‌ام

    البته قبل از دریافت این آگاهی‌ها، با توجه به صحبت‌های استاد همیشه سعی میکردم که ثروتمندان و موفقیت‌های آنان را دیده و تحسین کنم یا وقتی شخصی را در حال استفاده از خواسته‌ها و رویاهایم میدیدم برای او خیر و برکت و فراوانی بیشتر از خداوند طلب کنم

    ولی واقعاً بین به زبان آوردن این کلمات و حس درونی که از دیدن وضعیت آنها در من ایجاد میشد تفاوت فاحشی وجود داشت

    و من با توضیحات این دو جلسه به خودشناسی رسیدم که بایستی اگر میخواهم به خواسته‌ها و اهدافم برسم دست از مقایسه کردن بردارم و تمرکزم فقط و فقط برروی خودم و بهبود خودم باشد

    *

    و با شنیدن ادامه فایل و باورهایی که استاد مطرح کردند باورهای محدود کننده‌ای را که درخودم شناختم و بایستی در بهبود آنها قدم بردارم :

    * اینکه من با توجه به اینکه از شغل قبلی خودم بازنشسته شده‌ام دیگر توانایی رسیدن به اهداف و خواسته‌ها و رویاهایم را ندارم

    * من باور داشتم که آنها در زمان مناسب اقدام به خریدن ملک یا سرمایه‌گذاری کرده‌اند و در حال حاضر با توجه به شرایط مملکت و تورم امکان خریدن برای من موجود نیست

    *

    و باورهای قدرتمند کننده که در این فایل از زبان گهربار استاد بیان شد:

    * اگر در شغلی که من داشتم افرادی توانستند که به موفقیت‌های مالی عالی برسند به منزله این است که شغل من پتانسیل رسیدن به این خواسته‌ها و موفقیت‌ها را دارا میباشد و اگر آنها توانسته‌اند پس یعنی میشود که من هم به این شرایط مالی برسم و امکانپذیر بودن آن باید برای من ثابت شود

    * دیدن موفقیت‌های همکارانم با توجه به شرایط یکسانی که از نظر شغلی با آنها داشتم به من بیشتر و بیشتر ثابت میکند که همه‌چیز براساس باورهای ماست و هرکسی با توجه به باورهایش شرایط و اتفاقات زندگی خود را رقم میزند و هیچ‌ربطی به عوامل بیرونی که تاکنون در نتایج آنان تاثیرگذار میدانستم ندارد و تنها و تنها باورهاست که وضعیت زندگی من را در تمام جنبه‌ها تعیین میکنند

    و قسمت دوم تمرین را نیز با توجه به اینکه اسامی اشخاص را ذکر کرده‌ام و احساس خودم را بیان نموده‌ام به نظرم رسید که در دفتر جداگانه‌ای که استاد فرمودند انجام دادم و خوشحالم که توانستم این تمرین را بمنظور شناخت بهتر خودم و احساسی که نسبت به افراد دارم بیان کنم و جالب اینکه تا وقتی دست‌به قلم نشده بودم حتی نمیدانستم چنین احساسی نسبت به آنان درون من وجود دارد

    سپاسگزار شما هستم که ما را وادار به خودشناسی و تفکر و تعمق درون خودمان میکنید

    نکته حائز اهمیت و قابل تحسینی که در این فایل باید به آن اشاره بکنم تلفیق زیبا و هوشمندانه تصاویر با صحبت‌های شماست که واقعاً تاثیر شگفت‌انگیزی در میزان تاثیرگذاری این فایل داشت و من شما را بخاطر این حد از هوش و ذکاوت تحسین میکنم

    ضمناًصحبت‌های پایانی شما را اصلاح کنم که دوره بینظیر احساس لیاقت قرار بود در 14 جلسه ارائه بشه که با جلسه مربوط به نتایج آقای عطارروشن 28 جلسه بود که این نشان از سطح بالای و کیفیت فوق‌العاده دوره‌های شما ارزش و احترامی که برای مخاطبین خود قائل هستید دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    آیدا زینتی گفته:
    مدت عضویت: 890 روز

    لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:

    1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی درومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و باخودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)

    من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟

    خواسته ها می‌توانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید می‌کنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)

    درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن

    درس دوم:من لایق بهترین ها هستم

    درس سوم:با پول دوست باش

    درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن می‌شد

    درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)

    2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم ازینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم ازینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل

    من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟

    درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی

    درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی

    درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم

    درس چهارم:دایی من توی همین شهر بدنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتییی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی!!!

    3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چکارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟

    من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟

    درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد

    درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمانایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا می‌سازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر ازین بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر ازین بود که ترس ها برتو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر ازین بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن

    درس سوم:وقتی که خالت از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!!!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اوناا)

    4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم آخه چراااا؟!_الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم

    بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:

    درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه

    درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق

    درس سوم:اون خعلی لاغرتر از تو بود ولی تونست!! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)

    درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)

    درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همونجایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمال‌گرایی!)

    5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!

    من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:

    درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا!! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر ازینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)

    درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)

    6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم ازینکه ممکن است و ناراحت ازینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم اوووو حالا کو تا به این خواسته برسم دیگ پیر میشمانقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!

    من خواستار تغییرم و می‌خواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟

    درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)

    7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته:قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟؟؟نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و ازون خاصهنکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخوادمن ریزه میزه ام اون قدش بلند بوود و هیکلی

    /بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم

    خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟

    درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)

    درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)

    درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم

    8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم من اصن روحیشم ندارمحتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشتمخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم

    من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:

    درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)

    درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)

    *این نکته رو بگم یک سری ازین موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هرکدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا ازین ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)

    و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمی‌رسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن وکاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!

    9.برادرم براحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!

    بهبود دیدگاه درین موفقیت:

    درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطههه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستست)

    درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!

    _یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:

    1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…

    2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقد پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اونارو آدم حساب کرده کمکشون کرده من اییییین همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم

    3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،

    ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…

    ایده های الهامی من برای رفع هرکدوم ازین باورهای محدود کننده:

    باور های محدود کننده

    1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد

    2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و اوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد

    3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداس و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!

    4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!

    5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتواااانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتررررر!

    6.عدم کنترل کمال‌گرایی گرایی:اینم که ماشالااااا پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!

    7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز

    8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی

    9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!

    10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همین طور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم

    11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم

    12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم

    13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم

    14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..

    15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان

    توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !!!!

    جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خووووبب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟؟؟؟؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا

    من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازمممممممم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم

    استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده ترکوندین چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره

    سپاسگزارتم استاد عزیز حسابی ترکوندین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      رضا ملتفت گفته:
      مدت عضویت: 1983 روز

      سلام به شما آیدا خانم عزیز، امیدوارم حالتون عالی باشه.

      تحسینتون میکنم، واقعا عالی بود، چقدر عالی از داخل مثال‌ها باورهای محدودکننده و راهکارها رو کشیدید بیرون، واقعا متنتون فوقالعاده بود، من که خیلی چیزها از متنتون یاد گرفتم.

      تحسینتون میکنم که اینقدر عالی روی خودشناسی خودتون کار میکنید، این موفقیتتون رو تبریک میگم.

      شاد و سلامت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      صفاگنجی گفته:
      مدت عضویت: 1752 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام به دوست عزیزم آیدا جان

      بی نهایت بار تحسینتون میکنم که اینقدر عالی و بادرک درست از قانون توضیحات کامل رو دادی

      چقدر کامنتتون بادرک و بسیار جامع بود

      آفرین به تو دختر هزاران باریک الله داری بااینهمه درک عالیی که نوشتی و چقدر تمرین این فایل رو درست وبجا ودقیق انجام دادی

      این کامنتتون رو باید هزاران بار بخونم،چون واقعا چکیده ی تموم اون قانونی بود که استادعزیزمون تو کل فایلهاشون توصیح دادن

      مطمئنم باهمین درک عالیی که ازقانون دارید و بامنطق های عالی احساس خودتون رو نسبت به موفقیتهای دیگران بهترمیکنید،صد درمیلیارد شماهم به تموم خواسته های به ظاهر بزرگتون خواهید رسید ان شالله

      واقعا ذهن ما محدوده،برای جهان هیچ فرقی نمیکنه هراندازه خواسته ای که مامیخواییم بهمون بده

      دوست عزیزم براتون بهترینِ بهترینهارو ازخداوند آرزومندم و ازتون بی نهایت بار سپاسگزارم که اینقدر جامع و دقیق همه چیز رو توضیح دادید

      من به یهمچین دیدگاهی بسیار بسیار احتیاج داشتم…

      خداوند یاروهدایتگرتون بسمت تجربه ی بهترینهاباشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      کوروش گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      سرکارخانم آیدا درود بر شما

      نمیشه کامنت زیبای شما رو خوند و کمتر از هزار بار تحسینتون کرد.

      اکتفا کردن به پنج ستاره کم بود ، علاوه بر تحسین باید از شما بخاطر کامنت عالیتون تشکر کرد ، چرا که کامنت شما علاوه بر خلاصه ای از آموزشهای استاد ، خودش یک سبک عالی برای تمرینی خوب و قدر دانی کردن واقعی از استاد عباس منش بخاطر آموزش هاشون هست .

      همیشه شاد و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        آیدا زینتی گفته:
        مدت عضویت: 890 روز

        سلااااام به دوستای عزیززززز

        به به چه انرژی مثبتی آفرین بهتون

        خیلی سپاسگزارتونم خیلی انرژی گرفتم خوشحالم که کامنتم تونست کمکی بهتون بکنه

        این فایل فوق العاده استاد خیلی ماهارو توی تحسین کردن داره بهتر میکنه واقعا تمرین قدرتمندیه اگر مرور بشه و روی ترمز هاش کار بشه

        خودم قشنگ احساس میکنم احساس نفرت ،حسادت و هر احساس منفی و واکنشی که نسبت به موفقیت دیگران داشتم کمتر شده و سعی میکنم تحسین کنم تشویق کنم تایید کنم…

        تحسین میکنم تک تکتون رو که درین مسیر قشنگ قرار دارید و انقدر استقبال میکنید

        آرزوی بهترین هارو براتون دارم

        در پناه خدا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    به نام الله

    جواب سوال یک :من خیلی خیلی روی این مورد کار کردم و کار می کنم و کار خواهم کرد

    چون یکی از ضربه های شدیدی که جهان بر سرم فرود آورد همین حسادت کردن بود

    فکر کنم اگر با استاد نبودم تا به الان و. قانون را نمی دونستم و رعایت نکرده بودم تا حالا از دنیا رفته بودم و پودر شده بودم

    موفقیت و موفقیت های دوستان من خیلی زیاد هست

    مثلا یکی از اقوام تقریبا چند ماه پیش ماشین شاسی بلند زیبایی را دریافت کرد خدا را صد هزار مرتبه شکر

    یکی از اقوام با اینکه خونه ی فوق لاکچری را داره و سه طبقه هست ولی باز هم به بهتر شدنش فکر می کنه و داره بنایی می کنه و بهتر و زیباتر و به روزترش می کنه

    نمی خواهم بگم خانواده بده و از این حرف ها ولی خانواده من . منی که بواسطه استاد عباس منش عزیزم . دارم روی خودم کار می کنم . خانواده ی من اصلا در مدار من نیستند یعنی ما همدیگر را نبینیم خیلی هم من راحتر هستم هم همسرم هم دخترم .

    سوال یک.‌ من از زاویه آیی نگاه می کنم که به احساس بهتر برسم و تا می تونم تحسین می‌کنم

    دیروز رفتم بیرون تا فقط لذت ببرم و اونقدر ماشین ها را تحسین کردن که حالم عالی شد خدا را شکر

    سوال دوم .. درس های که می تونم از موفقیت افراد بگیرم این هست که در بیشتر اوقات من با این افراد بودم که الان از دیدگاه من یا ناظر بیرونی موفق هستند چون تکامل خودشون را کاملا طی کرده اند و در 99درصد مواقع حالشون عالی و خوب بوده و الآنم هم هست

    امیدوارم همیشه در مدار دریافت بهترینها باشند

    من برای اینکه برام سوال بود که چطور افراد موفق می،شوند با یکی از اقوام نزدیک شدم و دیدم اینها همیشه در وام گرفتن هستند و زندگیتون را قسط و قرض لبریز کرده و چقدر خوشحال هم هستند که چقدر ما برد کرده ایم که در ایران باید وام گرفت تا وام نگیری هیچی نمیشی و از این جور حرف ها

    به خودم اومدم

    به خودم گفتم بابا این همه استاد جونم میگه بابا قرض نگیرید وام نگیرید .. یه موقع گول ظاهر افراد را نخوریم

    یه موقع خدایی نکرده کمی ها و ماستی ها باعث نشود به هر ماری دست بزنیم

    من به راحتی خیلی از افراد از زندگیم حذف شده اند و برنامه های استاد عباس منش هم که خیلی دنبال می کنم اونقدر که همسرم میگه می خواهی بروی پیش استادت ؟؟میگم آره چرا که نه من که از خدامه

    چه ترمزهای را در این برنامه قرار دادید

    خدا را شکر

    خدا شما را برامون نگه داره

    الهی خدا ثروتی بهتون بده که نتونی حساب و کتاب کنی

    الهی که بهترینها براتون رقم بخوره

    استاد عزیزم ممنون متشکر و بی نهایت سپاسگزارم که این سلسله برنامه ها را برامون قرار دادید

    استاد عزیزم .. استاد بهتر از جانم .. من به خیلی از خواسته هام رسیدم ولی می خواستم در مورد خواسته ی من که …. زندگی کردن در خونه ی خودم هست هم بفرمایید

    چون این خواسته برام خیلی طول و درازه و هیچ جوری اصلا به این خواسته نزدیک هم نمی‌شوم

    خیلی از ترمزهای ذهنیم را در مورد این خواسته فهمیدم و دارم روش کار می کنم ولی نمی دونم چرا بهش نمی رسم چون زمانش خیلی وقته و طولانی شده

    ممنون میشوم استاد عزیزم در سلسله برنامه هاتون بفرمایید

    تا به این خواسته نزدیک و نزدیک تر شوم و دریافتش کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    آزاده مدرس گفته:
    مدت عضویت: 1741 روز

    سلام

    سلام

    استاد عباسمنش و مریم بانو الگوی شایسته

    متشکرم برای این فایل ارزشمند

    امیدوارم با انجام درست تمرین ها سمت خودم رو به بهترین شکل ممکن انجام بدم

    تا هم به درک بهتری از خودم و احساسات درونی و در نهایت باور هام برسم

    هم قدمی بزرگ برای قدرتمندتر کردنِ خدای درونم بردارم تا نتایج فوق العاده تری به زندگی م وارد شه

    هم باور و یقینم برکت بخشیده شه

    و هم سهم خودم رو برای گسترش این باورها انجام بدم

    آمییین

    سوال قسمت اول:

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    حس و حال های متفاوت ی رو تجربه کردم

    در اکثر موارد خیلی خوشحال شدم و تبریک گفتم و حس و حال های خوب داشتم

    در بعضی موارد حس و حال م جوری بوده پس من چی؟!

    چرا از این اتفاق ها برای من نمی افته؟!

    من چی کار کردم که نتونستم، نشده،…

    تا قبل از آشنایی با مطالب سایت عباسمنش و توی تفکرو باورهای قبلی

    حس می کنم این موفقیت ها واسه از ما بهترونه،

    یا از پدرم می شنیدم که ما شانس نداریم، بچه های مردم ال ان و بلن ولی بچه های من،… که خیلی کلمات برام آزاردهنده بود

    شاید حتی اگه من حس خوشحالی هم داشتم تو کودکی وای این حرف ها منو خیلی آزار می داد

    و همیشه دلم می خواست برای خوشحال کردن پدر کاری کنم

    اما هیچ وقت راضی نمی شد!

    جالبه که توی عالم کودکی حتی نمی تونستم فک کنم خوب بابا چرا خودش به موفقیت نمی رسه!

    اما الان می دونم

    اصلا کسی تو زندگی من ارزشمند تر از من نیست

    می دونم که جهان من تنها و فقط با باورهای منه که شکل می گیره

    می دونم که هرکس خالق جهان خودشه

    و همه ی ما به یک اندازه دسترسی داریم به منابع و انرژی این دنیا و هر کس که بخواد کل جهان در خدمت و سیتره ی اونه

    می دونم که قوانین جهان به لطف رب من ثابت هستن و هر کس که بخواد می تونه با همراستا شدن از این قوانین به همه ی خواسته هاش برسه

    می دونم که جهان از انرژی بی نهایت تشکیل شده

    و این جهان با اندیشه و باورهای من به خودش شکل می گیره و من می تونم و لیاقت اینو دارم که تجربه های ناب داشته باشم

    می دونم که این جهان از سر اتفاق و الابختکی نیست

    شانس و اقبالی نیست

    گره و بند و طلسمی نیست

    و هیچ کس روی زندگی من تاثیری نداره

    می دونم مسیر راست و مستقیم یکی است

    و خداوند به من وعده ی هدایت و رزق و روزی بی حساب داده

    بارها و بارها توی فایل های ارزشمند دانلودی و با محصولات از استاد شنیدم و توی زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا رفتار مناسب رو الگو برداری کردم

    تا لذت ببرم از موفقیت های دیگران و حتی شکرگزار باشم و به خودم بگم

    اگه اون تونسته، منم می تونم

    با باور فراوانی یقین داشته باشم که منم لایق جشن گرفتن شادی هام هستم

    و هرکس که به موفقیتی می رسه نشون دهنده ی اینکه امکان دست یابی به اون موفقیت برای من و همه ی عزیزان من و همه ی آدم ها هست

    قبلا فکر می کردم

    خب اگه اون تونسته چون مرده شرایط برای آقایون بیشتره و کلا قدرتمندترن، معلومه دیگه

    منم اگه حمایت خانواده مو داشتم می شد

    منم اگه تو فلان شهر و کشور بودم همین اتفاق برام می افتاد

    منم اگه بابام ال بود حتمنی اوضاع م بهتر بود

    اما از وقتی قصه ی استاد رو شنیدم و دیدم بالاهلی مشابه بابای منم هست

    مسیر برام شفاف و واضح شده

    اگه استاد تونسته، منم می تونم

    الان می دونم الگو مناسب نداشتم

    اما الان دارم و چسپیدم به این الگو

    هر روز ایمانم به این مسیر بیشتر و بیشتر داره می شه

    سرگرمی روزانه م سایت و محصولات ه

    دلم تنگ می شه نصف شبا برای شندیدن فایل ها

    دلم تنگ می شه برای مسیر سلوکم

    و عجب قوانین کار می کنن

    فقط من باید حواسم به سمت خودم باشه

    این تفکرات خوراک خوب می خوان

    و من چون ارزشمندم

    چون وجودم خداگونه اس

    وظیفه دارم خوراک خوب به این باورهای نوپام بدم

    و عجیب اینکه دارم لذت می برم

    هنوز خیلی جووونم توی این مسیر اما یقین قلبی دارم

    دیگه حسادت خیلی کم رنگ شده تو وجودم

    خدایش قبلا هم خیلی کم بود اما چون رفتارهایی رو می دیدم فک می کردم اگه حسادت نکنم

    غصه نخورم اشتباه ه

    اگه حرص نخورم کار غلط ه

    اگه تو سر خودم نزنم یعنی درک درستی ندارم، یعنی بی خیالم

    قبلا اگه خوشحالی مو از مثلا موفقیت یکی از اقوام ابراز می کردم تشر بهم زده می شد و دعوا می شدم

    ولی الان با الگوی خوب

    شکرگزاری می کنم

    بیشتر از قبل و عیان و واضح کیف می کنم

    می گم حتمن راه درست باور درست این فرد رو به اینجا رسونده

    دیگه مقایسه ایی هم در کار نیست

    هرکس با هرچی عشق می کنه باید توش موفق بشه!

    الان دیگه با دیدن موفقیت های افراد

    هول نمی زنم

    هی دائم از این شاخه به اون شاخه نمی پرم

    نمی گم اه پس چرا من تو این فیلد موفق نشدم

    بپرم یه خودی نشون بدم

    دو روز بعد با موفقیت یکی دیگه

    بدوم برم توی اون زمینه هم خودی نشون بدم

    که ببیند منم بله

    نه الان تو مسیر خودمم و دارم کیف می کنم

    آخ جونم الان

    خدایا شکرت

    تمرین:

    موفقیت های رضا

    خداروشکر توی کسب و کار خودش فوق العاده داره عمل می کنه

    سال گذشته نفر یوم تو کل ایران شده

    افکار بزرگی توی سرش ه

    چه احساسی نسبت بهش دارم؟!

    خیلی خیلی براش خوشحالم

    من مسیر سیر کسب و کار ایشون رو توی حداقل ١٢ سال دیدم،

    این فرد بسیار آموزش پذیر ه

    دائم آموزش های مختلف رو می دید

    تا اینکه از حدود سه سال قبل با مباحث سایت استاد عباسمنش آشنا شد

    و انگار یه گنج پیدا کرده

    با تمرکز روی این آموزش ها، هر مسیر دیگه ایی رو کنار گذاشت و عمل کرد

    جدیت توی عملگرا بودنش حتی خیلی جاها منو هیجان زده می کرد

    و الان نتایج فوق العاده شده و هر روز داره رشد می کنه

    من ثبات قدم داشتن این فرد رو در به کار گیری و تمرکز هر روز روی دادن خوراک خوب به ذهن ش رو تحسین می کنم

    و چون با ایشون همکارم از نزدیک شاهد عمل کردن ها و نتایج کوچیک و الان بزرگ کاری و حرفه ایی ایشون بودم خداروصدهزار میلیارد بار شکر

    یه الگو و شاهد روزانه جلوی چشمام ه

    و از خدای بزرگم ممنونم

    نفر بعدی داور

    واااای که من هرچی به این مرد نگاه می کنم احسن می کنم و کیف می کنم

    تو جنبه های مختلف زندگی ش جهش های کوانتومی داشته به حمد الله

    حساب های میلیاردی

    درآمدهای متنوع و از طرق مختلف پول التماس می کنه بهش که بزار بیام پیش تو

    دست به هرچی می زنه واقعنی طلا می شه

    استقلال مالی و زمانی و مکانی داره

    اون هم در عرض چند سال

    این فرد هم بسیار به روز و آموزش پذیر

    باورهای توحیدی عجیب رخنه کرده تو وجودش

    هربار که حرف می زنه دائم می گه

    خدا هدایتم کرد

    خدا برام خواست

    پشتم به خدا گرم ه

    لطف خدا شامل حال من شده

    آقا داور هم عوض این سایت هستن

    هم از لحاظ قانون سلامتی بینظیر ان

    هم تو بحث مالی

    دارم به چشم می بینم که فرزندان این فرد هم الان که مدرسه ایی هستن پولسازی می کنن

    حتی خیلی بیشتر از یه کارمند عالی رتبه با کلی اضافه کاری و حق ماموریت

    هر ملکی که ایشون می خره ظرف چند ماه چندین برابر می شه

    یعنی از در و دیوار خدا براش می خواد

    و جالب اینجاست که خدا روشکر خانواده محترم و موفقی دارن اما ایشون نتایجی میلیون برابر خانواده شون رو دارن خلق می کنن

    خداروشکر که خداوند در مسیر این الگو شایسته رو قرار داده

    و جالب اینجاست که هربار ایشون رو می بینم

    توی زندگی من هم تحولات جالبی پیش میاد

    نکته ی جالبی که آقا داور داره

    یه تکتیک رو که می گیره

    همون رو اینقدر تمرین می کنه که می شه براش ملکه

    مثل همون مثالی که استاد می زنن که یه کشتی کار ممکنه ه تکنیک های زیادی رو بلد باشه اما توی یکی شون استاده و توی مسابقات از همون تکنیک کلی امتیاز خلق می کنه

    آقا داور هم دقیقا همینه

    هر بار تمرکزی روی بک تکنیک خودش و به استادی می رسونه

    و من هم دارم ازش یاد می گیرم

    یاد می گیرم به جای اینکه برم ببینم فایل بعدی تکنیک بعدی چیه

    اگه نکته ایی نظرم و جلب می کنه

    اینقدر تمرین ش کنم که توش ماهر شم

    خداروشکر می کنم که هدایتم کرد به این مسیر خود شناسی

    هر بار که با فایل های ارزشمند شما یه بخشی

    تیکه ایی از وجود خودم پی می برم

    هر بار که باور قدرتمند کننده ایی در وجودم کلیدش می خوره

    احساس ارزشمندی بیشتری پیدا می کنم

    انگار آماده تر می شم برای دریافتی های بیشتر

    انگار ظرف وجودم بزرگ تر می شه

    انگار نعمت ها و ثروت های بیشتری به زندگی م جاری می شه

    همین امروز با دیدم این فایل که نوشته قسمت اول

    یعنی یه دروازه ی بزرگ برای جایگاهی بالاتر

    تجربه ی فرکانس های بالاتر

    و من منتظر معجزه ی لیاقت مندی م هستم

    خدایا شکرت

    برای این نور آگاهی

    استاد از خدا بهترین ها رو برای شما و مریم جان می خوام الهی خوشی بیشتر

    سعادتمندی بیشتری رو در همه عالم ها نصیبت ون بشه

    چون ایمان دارم یقین من با دیدن موفقیت های شما و دوستانم در این سایت

    بیشتر و بیشتر می شه

    انگار موفقیت های کوچیک و بزرگ هر کدوم از ما

    جهان رو بزرگ تر می کنه

    و کلید کشف نعمت ها و ثروت های بیشتره

    و این یعنی جهانی لذت بخش برای همه

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1571 روز

    بنام خداوندی که هر لحظه درحال هدایت ماست

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    استاد تمام فایل های شمابرامن به شخصه باارزشه حتی این سایت وکامنت بچه ها ومن دارم زمان میذارم ومتعهدم به عهدی که همون ماه اول ورودبه این سایت باخودم بستم وازتک تک این آموزشها استفاده میکنم تارسیدن به نتیجه دلخواه

    ازشماهم سپاسگزارم که برای ماکم نمیذارین

    درموردسوال این فایل

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    ((باید بگم که دقیقا دقیقا همین مسأله دیروزبرام رخ داد راستش من تا چندماه پیشم خیلی خوشحال میشدم تحسین میکردم یکم ته دلم یه حسی بودولی خوب تصمیم گرفته بودم تغییرکنم وانصافا هم خوب پیش میرفتم

    تواین مدت تقریبا 5ماه میشه ک ازلحاظ سلامتی بچه هام وهمسرم درگیرشدن وهنوزخوب نشدن بازمریض میشن ک علتش روفهمیدم ودارم روش کارمیکنم بعد دیروز بندرعباس بارون بود بعد همسایمون بچه هاشو فرستاده بود بیرون وکلا بچه های پرجنبوجوشین من یه لحظه ناراحت وعصبی شدم گفتم خدایا من اینهمه توسایتم روخودموباورام کارمیکنم این مدت درگیرم ولی اینا ک ازقانون خبرندارن وتازه شبوروزصدادعواش بابچه هادرگیری میاد ولی همیشه حالشون خوبه یادوستای خودم بعدچرابچه هامن اینجورن بعد همون لحظه یکی ازدوستام خب سه نفریم ک فقط از موفقیتامون براهم میگیم اونافقط عضوسایت شدن همین وکلا درگیر درس ودانشگاه وباشگاهن بعد یه عکس فرستاد از موفقیتش دریه مورد اصن اون لحظه قاطی کردم میخواستم گریه کنم گفتم خدایا ببین اینجورک من خودموبستم ب سایت اینا اصن نه کنترل ورودی دارن نه رعایت میکنن تیوی میبینن همه کارایی میکنن اما به خواسته هاشون میرسن دارن پیشرفت میکنن ولی من همش درجامیزنم این چه وضشه وچ قانونیه یه 3 دقیقه ای به ذهن اجازه دادم تاخت همون لحظه بخدااستاد حرفای شمام میچرخیدتوسرم هرکلمه ذهن میگفت یه حرف ازشما جوابش میداد بعد یهو گفتم وایسا وایساشرایط اونقدرم بدنیست اگرافسارتونگیرم برام جهنمش میکنی دقیقا حرفاتون هی میومد توذهنم وشروع کردم به حرف زدن باخودم که ادامشو بعدازدیدن فایل درجواب سوالات پایانی میگم

    خب فایل تموم شد باکلی آگاهی ارزشمند

    ادامه سوالات وتمرین

    خب میخوام راجب همین دوستم ک موفق شده بگم وهمسایمون ک بچه هاش مریض نمیشن

    همونطورک گفتم 3مین حسم بدبود وناراحت بودم

    علتشم این بود ک ذهنم داشت میگفت ک حقشون نیست کاری نکردن وقضاوت میکردم دیگ

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    به خودباوری برسم

    الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم

    ((خب یهو به خودم اومدم واجازه پیش روی ندادم به ذهن شروع کردم به صحبت کردن که هرکس هرجایی هست جای درستشه منک جای اونانیستم ونمیدونم چ باورایی دارن قطعا باورای خوبی داشتن ک این نتایج روگرفتن وطبق قانون احساس خوب مساوی اتفاق خوب این بچه ها حالشون خوبه پس نتیجش جزسلامتی وحال خوب بیشترنیست طبق قانون وبعد ک بامادرشون حرف زدم فهمیدم اصن باورای خوبی راجب سلامتی دارن

    درمورد دوستمم گفتم اول تحسینش میکنم وکاملا جای درستشه وحتماباورسازی کرده ومن میدونم اونم قانون رو بلده واینکه توسایت نیست دلیل نمیشه ک دیگ چیزی نمیدونه یا ازقوانین پیروی نکرده وکاملا قانون درست عمل کرده ونتیجه باوراشه ومن بی خبرم ازباوراوفرکانساش واین بهم بیشترانگیزه میده ک ببین کسایی ک ندونسته ازقانون دارن نتیجه میگیرن حالاتو قانونو بلدی داری انجامش میدی وکلی هم نتیجه گرفتی ازش کلی نتایج خوب دیگم میگیری ونشون میده چقدرقانون خوب ودقیق داره اتفاق میوفته وعمل میکنه حتی اگر ندونیش پس تو ک میدونی کلی جلوتری شایدالان نتایج برات تثبیت نشده اما خیلی زودوقتی باورات درست شن تویه سال میتونی قده تمام سالهای زندگی اونا وخودت پیشرفت کنی ودیگ توقف ناپذیر میشی وهی بیشترانگیزه گرفتم وهی نتایجم روبه یادم میاوردم وحالم بهترمیشد

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟

    خب درین مورد راجب همسایه گفتم ببین وقتی باورات خوب باشه راجب سلامتی همین نتایج خوب روهم میگیری ببین خودت تاهمین چندماه پیش اصن مریض نمیشدی ن خودت ن بچه هات ن شوهرت وگفتم ببین اگ بچه هااوناچیزیشون نمیشه بچه هامنم دقیقا همون سیستم ذهنی رودارن همون بدن رودارن همون توانایی رودارن پس بچه هامنم چیزیشون نمیشه ومثه اونا روزبه روز سلامت ترمیشن وتصمیم گرفتم بیشتر بذارم برن بیرون یاببرمشون بیرون

    راجب دوستمم گفتم ببین این چ شرایطی داشت الان چ شرایطی داره پس توهم میتونی والانم میخوام برم ازش چندتاسوال بپرسم ک چجوری به این موفقیت رسیده ک بیشترانگیزه بگیرم

    عاشقتونم

    در پناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر

    سلام و درود خداوند بروی ماه تک تک عزیزان سایت

    خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که پس از استراحت دو هفته ای که پس از دوره احساس لیاقت به خودم دادم؛ بار دیگر در مدار کامنت نوشتن و دریافت این آگاهی های بی نظیر و شناخت بیشتر رفتارها و شخصیتمان قرار گرفتم.

    امروزم رو با کلی احساس و خبر خوب آغاز کردم.یه روز نو؛ یه روز تعطیل ؛ یه فایل جدید با یه موضوع جذاب که قراره ادامه دار باشه؛ یه روز برفی… که هر کدومشون میتونه به تنهایی روزِ آدمو بسازه! و به ما انگیزه و شور و شوق و اشتیاق بده تا بهانه ای داشته باشیم برای ساختن یه روز خوبه دیگه.

    بریم سراغ سوال این فایل و ادامه داستان. سوال قسمت اول:

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟! آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!آیا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    استاد قبل از آشنایی با شمامنم مثل عامه مردم چشم دیدن موفقیت و خوشبختی و ثروت دیگران را نداشتم! در درجه اول ذهنم سعی می کرد دنبال دلایل و شواهدی بگرده که برام تائید کنه که اون موفقیت ناشی از شانس بوده یا ناشی از استعداد خدا دادی که خدا به من نداده! یا ناشی از عوامل بیرونی مثل اینکه بابا طرف پدر و مادر و خانواده خوب داشته ؛ تمکن مالی و رفاه داشته ؛ ارث بهش رسیده ؛ کَس داشته و کسی زیر پر و بالشُ گرفته؛ نفوذ و پارتی داشته؛ چاپلوسی و کاسه لیسی کرده و هر عامل دیگه ای که خیال ما راحت بشه که چنین پیشرفت و موفقیتی ارزش نداره یا خدا برای اون خواسته و برای من نخواسته و اینگونه سرپوش بگذارم بر احساساتم و خودمو دور کنم از آن فضا و محیط که نبینم و نشنوم!

    استاد این احساسات من 70 درصدش درونی بود (شاید بدلیل اینکه درونگرا هستم) و %30 پیش می اومد موفقیت یا توانایی کسی را زیر سوال ببرم یا کم اهمیت جلوه بدم یا به عوامل بیرونی نسبت بدم.در حالی که بخصوص در محیط کاری افرادی رو میبینم که اگه مثلا بهشون بگی چی میخوای بهت بدیم یا ازت بگیریم که 2 برابرش رو به دیگران می دیم یا می گیریم؟ پاسخشون اینست که یک چشم منو بگیر و دو چشم دیگران رو!

    بعنوان مثال یکی از روسای خوب سازمان ما در اوایل خدمتشون رئیس سازمان استان ما شده بودن. یکی از کارهایی که ایشون در زمان خودشون میخواستند برای همکارا انجام بدن، گرفتن منزل مسکونی در قالب تعاونی بوده ولی بدلیل مخالفت چند نفر از افراد ذی نفوذ سازمان این اتفاق رخ نمیده و دلیل مخالفت آن افرادم این بوده که نیروهایی که استخدام رسمی نیستند نباید عضو تعاونی باشند! بعد از یکی دو سال اون رئیسمون منتقل میشه به استان لرستان و رئیس سازمان برنامه اونجا میشه و براشون یک مجتمع رفاهی ورزشی میسازه که شامل استخر و سالن چند منظوره فوتسال و والیبال و سالن بدنسازی و سالن تنیس و سالن شطرنج و دارت و … است و بعد از حدود 16-17 سال که از آن زمان می گذره و من در سفر اخیرم از آن بازدید داشتم دیدم هنوز به خوبی داره استفاده میشه و همکارانم در این استان از موهبت حضور ایشان کمال استفاده رو بردند ولی ما بی نصیب موندیم.

    استاد یکی از خصوصیات خوب من در زندگیم همیشه این بوده که بد کسی رو نخواستم. حتی کسی که بهم بدی کرده باشه. و بیاد ندارم کسی رو نفرین کنم یا برای خودش و اطرافیانش بد بخواهم. ولی اینطور هم نبود که به نکات مثبت اطرافیان و جامعه نگاه کنم و مهمترین ضعفم عدم تعریف و تحسین دیگران بود بخصوص بصورت کلامی!

    اولین باری که من فهمیدم این یک ضعف شخصیتیه و باید اصلاح کنم این رفتارمو وقتی بود که فایل:

    ترمزی مخفی بنام «انکار دستاوردهای دیگران»

    رو گوش کردم و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم وقتی که گفتید: اگه شما موفقیت و پیروزی افراد رو کتمان می کنید، موفقیت و پیروزی سراغ شما نمیاد و شما دارید خودتون رو از موفقیت دور می کنید! آنوقت بود که متوجه شدم چطور تا بحال ندانسته من به خودم داشته ام ظلم می کردم و از همان لحظه تصمیم گرفتم و این رفتارم رو آگاهانه عوض کردم که ابتدا زبانی و سپس درونی شد برام بخصوص وقتی که قانون رو بیشتر و بهتر درک کردم.

    اکثر ما استاد از موفقیت های اعضای خانواده یا نزدیکان درجه یک (مثل خواهر زاده و برادر زاده و …) بیشتر خوشحال میشیم و حتی موفقیت اونها رو موفقیت خودمون میدونیم و بهش افتخار می کنیم یا پزش رو می دیم تا موفقیت های مثلا پسر دائی و دختر دائی و پسر عمو و دختر عمو و افرادی که رقیب یا همسن و سالمون هستند.

    گاهی اوقات موفقیت های یک فرد (چه نزدیک چه دور) سبب افتخار ما میشه وقتی که شهرت زیادی پیدا میکنه و همه میشناسنش و تحسینش می کنند. مثلآ پسر عموی من یکی از بهترین و معروفترین پزشکان کشور در تخصص خودشه که در کرمانشاه زندگی میکنه و همه خانواده و شهرمون بهش افتخار می کنیم یا افرادی مثل علی دائی یا خانم میرزاخانی که هر ایرانی به وجودشان افتخار میکنن چون افراد شناخته شده جهانی هستند.

    وقتی که بدانیم به هر چیزی داریم توجه می کنیم، داریم فرکانس آنرا به جهان می فرستیم. و جهان به فرکانس های ما واکنش نشان میدهد آنوقت آگاهانه سعی میکنیم دنبال نقاط قوت و موفقیت ها و جنبه های برجسته و مثبت خودمان و دیگران بگردیم تا جهان این فرکانس ما رو بهمون برگردونه و شرایط و موقعیت ها و افرادی که سبب رشد و موفقیت ما می شوند رو وارد زندگیمون کنه.

    چند روز پیش بازدیدی داشتیم از «تصفیه خانه مدرن فاضلاب در شهرستان ایوان» که یکی از طرح های موفق کشور در این زمینه است (که دوستان اگه دوست داشتند میتونند فیلم و عکس های آنرا سرچ کنند و ببینند). و برایم خیلی الهام بخش بود وقتی که با سرمایگذار آن داشتم صحبت می کردم و متوجه شدم که ایشان قبلا کارمند بوده اند و پس از 15 سال کار کارمندی رو رها کرده اند و برای خودشان کار می کنند و الان ده ها نفر کارمند و نیرو دارد و مجموعه ای که ساخته امکانات رفاهی عالی ای دارد که هر کسی وارد آن مجموعه می شود تنها چیزی که متوجه نمی شود تصفیه خانه است و ذوق و سلیقه ایشان همه رو به تحسین وادار می کند و در کنار این مجموعه باغات انگور دارد که فضای دلنشین و زیبایی رو خلق کرده است. که خداوند رو سپاسگزارم که من رو در مدار آشنائی با ایشون قرار داد و یک الگوی مناسب و نزدیک در دسترس من قرار داده و حتمآ در فرصت مناسبی دوست دارم بصورت خصوصی بتوانم با ایشان گفتگوی بیشتری داشته باشم تا به باورهای خوبی که دارند پی ببرم و از شخصیت عالی شون الگو بگیرم.

    استاد شما گفتید که یکی از باورهایی که توش مشکل دارید و فکر می کنید باید دائمآ روش کار کنید باور فراوانی است. و این پاشنه آشیل همه ماست. این باور چنان ریشه های گسترده و وسیعی داره که تمام زندگی ما رو در همه جنبه ها پوشش میدهد. و جای آنرا باور کمبود در ذهنمان گرفته است.

    – اگه ما از موفقیت دیگران ناراحت می شویم دلیلش اینست که درصد رسیدن ما به موفقیت کاهش یافته است! یعنی باور کمبود فرصت موفقیت داریم.

    – اگه ما از افزایش درآمد دیگران ناراحت می شویم دلیلش اینست که احتمال افزایش درآمد ما کاهش یافته است!یعنی باور کمبود درآمد داریم.

    – اگه ما از افزایش ثروت دیگران ناراحت می شویم دلیلش اینست که احتمال افزایش ثروت ما کاهش یافته است!یعنی باور کمبود منابع و ثروت داریم.

    اگه ما عجله و شتاب می کنیم دلیلش اینست که احتمال افزایش درآمد ما کاهش یافته است!یعنی باور کمبود فرصت داریم.

    اگه ما میخواهیم فقط به ما محبت بشه یعنی باور کمبود محبت داریم…

    این حرف بچه های مردم که ورد زبان مادرم بوده از قدیم و هنوزم گاهی اوقات این جمله رو از مادرم میشنوم ولی مرحوم پدرم هرگز ما رو با کسی مقایسه نمی کرد. یکی از عوامل اصلی بیزار بودن و گریزان بودن ما از موفقیت دیگران همین تحقیر و سرکوفت زدن های دیگران به ما بوده است که سبب شده این ویژگی بد برامون درونی بشه و پس از مدتی دیگه خودمونم مثل دیگران دائمآ بخودمان سرکوفت بزنیم و خودمون رو از درون تحقیر کنیم!

    ……………………………………………………………………………………….

    راجع به این تمرین خیلی فکر کردم که موفقیت های اطرافیانم رو بیاد بیاورم و این کار راحتی نبود! شاید از دلایلش اینست که من هیچوقت نخواستم راجع به زندگی دیگران بدونم و بپرسم . و دلیل دیگه اش اینست که اکثرآ دوست دارند از بدبختی ها و مشکلاتشون حرف بزنند تا از موفقیت هاشون بدلیل آشنا نبودن با قانون و باور اینکه چشم نخورند! ولی برای انجام این تمرین مواردی که میتونم پیدا کنم و مینویسم.

    تمرین:

    موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.

    1- مستوره معاون بیمه شده است.⏪ خوشحال شدم براش و تو دلم گفتم لیاقت این پست رو داشت.⏪ تسلط و اطلاعات خوبی در زمینه کاریش داشت و اولویت رو به خودش می داد و خودش در اولویت کارهایش بود.

    2- مستوره ماشین 207 خریده است.⏪ احساس خاص درونی نداشتم ولی زبانآ گفتم مبارک باشد.⏪ توانایی پس انداز کردن خوبی دارد و همواره سبک و سنگین میکنه تصمیماتش رو و سریع تصمیم نمی گیرد.

    2- علی ماشین تارا خریده است.⏪ برایشان خوشحال شدم بخصوص وقتی فهمیدم بچه هاش چقدر ذوق کردن.⏪ میشه با برنامه ریزی و حرکت رشد کرد و وضعیت خود را بهتر و بهتر کرد.

    3- پروین تهران خونه خریده. ⏪ با اینکه بعد از چندین ماه این خبرو به ما گفتن ولی خوشحال شدم که تونسته تو تهرانم خونه بخره و تمکن مالیش ارتقا پیدا کرده است.⏪ حسابگری و آینده نگری و قدرت پس انداز و سرمایه گذاری اش رو تحسین میکنم چون همسرش کنترلی بر دخل و خرج درآمدهایشان ندارد.

    3- مهتاب کارشناسی ارشدش رو گرفته.⏪ براش خوشحال شدم که حقوق و مزایاش با گرفتن این مدرک بیشتر میشه.⏪ تمرکزش روی خودش و زندگیش است و حاشیه های کمی دارد و ناخواسته های زندگیش را جایی نمی گوید.

    4- سیما مدرک آرایشگری گرفته در کنار شغل معلمی.⏪ در دلم و زبانآ تحسینش کردم که با اینکه شغل معلمی داره و دو سه ساله استخدام شده ولی به حقوق خودش و شوهرش قانع نشده و در حالی که بقیه خانم های شاغل همواره می نالند، ایشون داره مقدمات شغل دومش رو فراهم میکنه و این برای خودمم الگو و تحسین برانگیز است. و یک خصوصیت مثبتی که دارد اینست که فرد بسیار مثبتی است و روحیه شادابی دارد با اینکه فکر کنم از قانون اطلاع ندارد.

    5- همکار خانمم یه خونه خریده است. ⏪ اینو الان که از خانمم سوال کردم بهم گفت که خدا به مال و ثروتش برکت بده و خبر خوبی بود برام.⏪ شوهر ایشان آدم بازاری هستند ولی مدیریت دخل و خرج رو خانمش بهتر انجام می دهد و خرید این خانه نتیجه مدیریت درآمدها و دخل و خرج توسط خانمش است و این توانائی صرفآ متعلق به جنسیت خاصی نیست و همه میتونند یاد بگیرند و بهتر مدیریت کنند سرمایه هایشان را.

    با سپاس فراوان از این فایل ارزشمند استاد، اگه امکان دارد فاصله زمانی سه روزه بین فایلها بگذارید تا کامنت های بچه ها که کمک زیادی به خودشناسی ما میکنه بیشتر رو سایت بیاد و بیشتر بهره بگیریم ازین آموزش ها. بریم برف بازی و ادامه یروز عالی دیگه جای همه دوستان و عزیزان سبز. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 212 رای:
    • -
      مریم حسینی مطلق گفته:
      مدت عضویت: 989 روز

      بنام الله قدرتمندم

      سلام بر هم فرکانسی عزیز

      اقای اسدلله 1111 مین کامنت تاثیرگذارتون فوق العاده بود

      من از اینکه این همه به خودشناسی رسیدین تحسینتون میکنم و از خداوند سپاسگزارم که من رو در مدار افرادی مثل بچه های این سایت همچون شما قرار داده

      خیلی سپاسگزارم که جمله های تاثیرگذارتر رو پررنگ تر مینویسین برامون

      مثل این جمله که ی زنگی رو در من به صدا دراورد:

      اگه شما موفقیت و پیروزی افراد رو کتمان می کنید، موفقیت و پیروزی سراغ شما نمیاد و شما دارید خودتون رو از موفقیت دور می کنید.

      اقای اسدلله فکر میکنم ی متنی که اگر با وجودمون درکش کنیم حالمونم بهتر میشه این جملات از راندا برن؛

      فکر کن جهان هستی بسیار مهربونه و مایل تو به همه آرزوهات برسی پس با استفاده از قانون جذب نشانه ها رو برات می‌فرسته

      جهان هستی می دونه که بهترین راه رسیدن تو به آرزوهات  استفاده از قانون شکر گزاریه پس با استفاده از نشانه ها شکر گزاری رو بهت یادآور میشه مثلا

      .وقتی صدای آژیر آمبولانس می‌شنوی نشانه شکرگزاری برای سلامتی

      .وقتی میبینی کسی روزنامه می‌خره بابت خبرهای خوبی که قرار بهت برسه شکر گزار باش

      .وقتی زن و مردی رو میبینی که عاشق هم هستند بابت رابطه عالی که در انتظارته  سپاسگزار باش

      .وقتی میبینی کسی عزیزش رو از دست داده از اینکه صدای کسی رو که دوست داری می‌شنوی خدا رو شکر کن

      .وقتی اتفاق خاصی برات میافته  با افراد جدید ملاقات میکنی به خاطر همه چیز سپاسگزار باش…..

      اینو دیشب تو کامنت بچه ها خوندم

      و انگار احساس حسادتو ازم دور کرد

      انگار ی نگاه بهتری رو بهم داد که سخت نگیرم و از همه چی لذت ببرم.

      امیدوارم برای شماهم تاثیر گذار باشه

      خدایاشکرت بخاطر آگاهی هایی که هرلحظه به ما میدی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1273 روز

        سلام و درود خداوند بر مریم عزیزم

        ممنونم از لطف و حسن توجه شما دوست عزیز. امروزم رو با نقطه آبی کنار اسمم آغاز کردم که مدتی بود بخاطر کامنت نگذاشتن دلتنگ دیدنش بودم و من اسمش رو گذاشتم چشمان خدا زیرا همواره برای من پیام آور سخنی از خداوند توسط بندگانش است، به همین دلیل هم همان اول صبح حال منو خیلی خوب کرد و خداوند رو ازین بابت شکرگزارم.

        مریم جان اعداد برای من نشانه های خداوند هستند! و این اعداد برای من معنا و احساس متفاوتی دارند و یکی از موارد عشق بازی من با خداوند در طول شبانه روز دیدن اعداد مختلف است و واقعآ خداوند را کنارم در آن لحظات حس میکنم. دیروز که داشتم کامنت بچه ها رو میخوندم و لایک می کردم متوجه شدم چهار عدد یک جلوی اسمم شدم و برای خودمم خیلی جالب بود! اتفاقآ همون لحظه دخترم شینا کنارم بود و اینو بهش گفتم آخه اون هم مثل خودم همیشه با این اعداد رابطه برقرار میکنه و وقتی عدد خاصی می بینه به من میگه.

        ممنونم بابت جملات زیبایی که از کتاب معجزه شکر گزاری راندا برن برایم نوشتی. مگر در زمان مناسب و در مکان مناسب بودن چیزی غیر از اینه که روزت رو با خواندن این جملات شکر گزاری آغاز کنی؟

        با خواندن کامنتت تمام این کتاب ارزشمند رو که خلاصه نویسی هم کرده بودم و تمریناتش رو انجام داده بودم از جلو چشمم رد میشد و آگاهی های ناب آن در ذهنم مرور شد. به جرات میتوانم بگویم من با این کتاب عمق شکرگزاری رو درک کردم و کامنتت سبب شد دلم برای آن خلاصه ای که تهیه کردم تنگ بشه و مرور دوباره آن کتاب را در برنامم قرار دهم.

        الان که دارم این کامنت رو مینویسم و روزم رو مرور میکنم میبینم چقدر من امروز با خداوند حالم خوب بود! چقدر در زمان مناسب و مکان مناسب بودم! چقدر آسان شدم برای آسانی ها و کار انجام دادم! و همه اینها با شروع کردن یک روز خوب با احساس خوب بدست می آید و عنایت خداوند که دستی از دستانش را برایت می فرستد تا بیشتر باورش کنی و عشق و سپاسگزاریت را روانه درگاهش کنی.

        امیدوارم این احساس خوب و انرژی مثبتی که منتقل کردید 1000 برابرش به خودتون برگردده و 1000 برابر بیشتر این احساس مرا تجربه کنید.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
        • -
          مریم حسینی مطلق گفته:
          مدت عضویت: 989 روز

          بنام خداوند مهربانم

          سلام به اقای اسدلله

          نمیدونین دعای آخر کامنتتون

          فقط خوندنش حالمو چقدر خوب کرد و احساستون بهم منتقل شد

          خدایا شکرت از ته دلم با ی آهههههه از سر احساس خوشبختی

          اقای اسدلله خداوند بود که من رو هدایت کرد زمانی برم بیوگرافی شمارو بخونم و کنجکاو بشم که چنتا کامنت نوشتین که دقیقااااا 1111 تا باشع

          نه مثلا 1109 یا 1108 یا 1110

          نه دقیقا 1111 تا

          اعداد برای منم خیلی مفهوم قشنگی داره و اون لحظه که میبینمشون ذوق میکنم

          تازه فکر کنین خواهر زاده 9 سالم اصلا نمیدونم چراااا ولی وقتی خونمونه تا عدد رند میبینه میگه مریم عدد رند آرزو کن و خودشم چشماشو میبنده و آرزو میکنه

          و اینقدددددر عدد رند این بچه میبینه که حد و حساب نداره و همه رو به منم میگه

          من کتاب راندا برن معجزه شکرگذاری رو نخوندم و این تیکه رو یکی از بچه های سایت نوشته بود و حال منو خیییلی خوب کرد و گفتم برای شماهم بنویسم.

          واقعا نزدیکتررررررین فرکانس به خداوند همین شکرگذاریه

          خععععلی خوبه

          آقای اسدلله

          شما نکته برداریتون عاااالیه

          واقعا تحسینتون میکنم و ازتون سپاسگزارم که با ما به اشتراک میزارید

          از خدا میخوام بزرگترین خواستتونو در نزدیکترین زمان ممکن بهتون عطا کنه.

          آمین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      کوروش گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      جناب زرگوشی درود

      واقعاً کامنت های دوستان خودش یه دنیا آگاهی داره ، خدایا بخاطر این همه خوبی سپاس گزارم.

      من تا پیش از این سعی میکردم که خیلی به وضعیت دیگران توجه نکنم ، فکر میکردم نباید مقایسه کنم و یا شاید چون حسودی نمی کنم آدم خوبی هستم .

      ولی با خوندن کامنت زیبای شما ، متوجه شدم که عدم توجه ام به پیشرفت دیگران دلیل دیگری داره ، از شما بخاطر معرفی فایل عالی « ترمزی مخفی بنام انکار دستاوردهای دیگران» سپاسگزارم .

      چقدر توانایی تحسینِ موفقیت های دیگران را داری؟!

      آیا می توانی فارغ از ویژگی های شخصیتی آن فرد موفق، “موفقیت” را درباره او، تحسین کنی؟

      من نمیدونستم تحسین موفقیت های دیگران خودش یک توانائی هست .

      بخاطر این ترمز مخفی ته ذهنم با بی توجهی به پیشرفت دیگران در واقع در حال کتمان و انکار موفقیت دیگران بودم .

      خدا میدونه با این سرپوش ذهنی که روی موفقیت دیگران میگذاشتم چه فرکانسهای ناخواسته ای رو به کیهان ارسال میکردم .

      فکر میکردم اینکه به دستاوردهای دیگران بی توجهم و حسادت نمیکنم خیلی خوبم ، نمیدونستم با بی توجهی به موفقیت دیگران در واقع دارم موفقیت اونها و کلاً موفقیت رو انکار میکنم .

      چقدر استاد قشنگ گفتند “” طبق قانون نمی شود همزمان هم خواستار موفقیت بود و هم آن را انکار کرد “”

      الآن میفهمم چرا اون همه تلاش و سختی هائی که کشیدم من رو به نتیجه مطلوبم نرسونده ، خودم داشتم روی اونها سرپوش میگذاشتم .

      سپاسگزار خداوند هستم بخاطر وجود دوستان خوبی مثل شما که با این همه آگاهی های ناب و با کامنتهای زیباشون به بقیه کمک میکنند.

      جناب زرگوشی سپاسگزار شما هستم و برای شما بهترین آرزوها رو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1273 روز

        سلام و درود خداوند بر آقا کوروش گل

        تمام جملاتی رو که در کامنتتون نوشتید من با پوست و استخوان درک و تجربه کردم.تحسین کردن موفقیت های دیگران همانند شکرگزاری دو مرحله داره. یه مرحله که مرحله اول است بصورت زبانی است و مرحله دوم که با استمرار مرحله اول بدست میاد بصورت درونی است.

        فایل ارزشمند « ترمزی مخفی بنام انکار دستاوردهای دیگران» به من خیلی کمک کرد که آگاهانه شروع کنم به تحسین موفقیت های دیگران زیرا بخودم میگفتم اگه من این موفقیتو نبینم و تحسین نکنم موفقیت را از خودم دور کرده ام و من بخاطر خودم باید تحسین کنم موفقیت دیگران را و این باعث شد که تمرکز بیشتری روی نکات مثبت دیگران داشته باشم و از آنجا که عوامل موفقیت مثل زنجیر بهم متصل و مرتبطند اینکار سبب بهتر شدن روابط من با دیگران هم شد و وارد فاز دوم تحسین و شکرگزاری که حالت درونی است شدم بگونه ای که در خواب هم گاهی مشغول شکرگزاری و تحسینم و این خودش سبب حال بهتر و خوب من در زندگیم شده است و حال خوب هم طبق قانون = اتفاقات خوب و این مومنتوم دائمآ در حال تکرار است.

        کورش جان ممنونم از کامنتی که برام نوشتید و خوشحالم از اینکه کامنتم براتون مفید بوده است. براتون در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیزم. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
        • -
          جمال خسروی گفته:
          مدت عضویت: 1275 روز

          سلام دوست زیبا وخوشتیپ وبسیار آگاهانه ومتین وپر آرامشم..سپاسگذارم

          سپاسگذارم هستی بودنت خیلی زیباست ومایه تسلا وآرامش خاطره هاست …

          سپاسگذارم دوست مهربان وبا درک وبسیار ارزشمندم

          قانون احساس خوب اتفاقات خوب را شما رعایت میکنی وتحسینت میکنم قابل تحسین هستی وسپاسگذارم ….

          فایل ارزشمند « ترمزی مخفی بنام انکار دستاوردهای دیگران» به من خیلی کمک کرد که آگاهانه شروع کنم به تحسین موفقیت های دیگران زیرا بخودم میگفتم اگه من این موفقیتو نبینم و تحسین نکنم موفقیت را از خودم دور کرده ام و من بخاطر خودم باید تحسین کنم موفقیت دیگران را و این باعث شد که تمرکز بیشتری روی نکات مثبت دیگران داشته باشم و از آنجا که عوامل موفقیت مثل زنجیر بهم متصل و مرتبطند اینکار سبب بهتر شدن روابط من با دیگران هم شد و وارد فاز دوم تحسین و شکرگزاری که حالت درونی است شدم بگونه ای که در خواب هم گاهی مشغول شکرگزاری و تحسینم و این خودش سبب حال بهتر و خوب من در زندگیم شده است و حال خوب هم طبق قانون = اتفاقات خوب و این مومنتوم دائمآ در حال تکرار اس

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    سلام استاد عزیزم

    باز هم قرار با این سلسله فایل ها به خودشناسی برسم و با بخش‌هایی از درونم روبرو بشم که شاید تا الان نمیدونستم وجود داره

    پس سعی کردم ور مورد خودم بنویسم

    البته بخش تمرین احتیاج به زمان بیشتر و تمرکز بالاتری داره پس فقط در مورد بخش اول مینویسم

    اگر کسی از نزدیکان به موفقیت کاری یا مالی برسه خوشحال میشی و تحسینش میکنی یا احساس حسادت یا ناتوانی میکنی

    این احساس همیشه برای من به شکل صفر و صدی نبوده

    یعنی ترکیبی از هر دوش بوده

    و البته در مورد آدم‌های مختلف با هم فرق داشته

    مثلا وقتی کسی ثروت و موفقیت خوبی کسب کرده برای اون خوشحال میشم ولی همزمان برای خودم ناراحتم که پس من چی

    چون در اغلب موارد به شناختی که هز طرف مقابل داشتم دیدم نه توانایی خاصی داشته نه کتر خاصی انجام داده نه رنجی کشیده ولی خیلی راحت و با انجام یه سری کارهای خیلی معمولی که همه میتونن انجامش بدن به چنین سطحی از موفقیت و رفاه رسیده و در مقابل منی که مثلا این همه توانایی داشتم انقدر درسم خوب بوده همیشه شاگرد اول دانشگاه بودم انقدر تو کارم توانایی و مهارت دارم یک هزارم تون هم نتیجه کسب نگردم و هنوز لنگ هزینه های اولیه زندگیم هستم

    اصولا در ذهن من میزان سختی و رنجی که آدم‌ها تحمل میکنن باید رابطه مستقیم داشته باشه با میزان موفقیت و کسب ثروتشون

    یعنی من چون تو زندگیم سختی‌های عجیب و غریبی کشیدم در حدی که میزان اون سختی‌ها با میزان سختی که پنجاه نفر روی هم متحمل میشن برابری میکنه خودمو لایق رسیدن به نتایج میدیدم و با خودم میگفتم فلانی که تو زندگیش هیییییچ سختی نکشیده پس چرا انقدر موفقه انقدر ثروتمنده.

    و دقیقا با همین توجیح حرصم می‌گرفت و احساس بدبختی بهم دست می‌داد

    که پس من چی

    حالا یه مساله ای معمولا خودشو نشون میداد این بود که در مورد کسانی که همکار و همصنف بودن این قضیه بسیار بسیار تشدید میشد

    یعنی این حرص تبدیل به تنفر یا احساس عجز و بدبختی بسیار شدید میشد

    به زمین و زمان بد و بیراه میگفتم

    از طرفی هم میدونستم این حسادت پدیده خیلی اشتباهیه پس باااز هم بخاطر این حسادت خودمو سرزنش میکردم و حالم از خودم بهم می‌خورد.

    در مورد این باور محدود کننده که من فکر میکردم با موفق شدن همکارها و هم صنفهام شانس موفقیت من از بین رفته باز هم بیشتر ناراحت میشدم و احساس بد تمام وجودمو فرا میگرفت.

    یا مثلا وقتی نزدیکانم یا مثلا پارتنرم از موفقیت و ثروت یکی از هم صنفهام تعریف می‌کرد دوست داشتم خودمو و اونو و اون همکارم رو از روی زمین محو کنم چون به حدی از احساس تنفر و احساس بد می‌رسیدم که برای خودم هم قابل تحمل نبود.

    چون این مساله رو یجور بی عدالتی میدیدم که چرا من با این همه توانایی هییییچی تو زندگیم ندارم چرا مشتری ندارم ولی فلانی مشتری هاش از سر و کولش بالا میرن.

    و اینکه پارتنرم این مساله رو عنوان می‌کرد احساس بدبختی بهم دست می‌داد که اون منو قضاوت میکنه و با خودش میگه حمید چقدر بی‌عرضه و بدردنخوره چقدر تو کارهاش بد عمل‌ میکنه که انقدر همیشه درگیر مشکلات مالیه

    و چون تلاش های بسیااار زیادی کرده بودم و هیچ نتیجه متفاوت از قبل نگرفته بودم این احساسو داشتم که من ناتوانم از ساخت ثروت و موفقیت و این ناتوانی رو به شرایط بیرونی خودم ارتباط می‌دادم و با خودم میگفتم آره اگر من هم فلان ماشین رو داشتم اگه فلان گوشی تو دستم بود اگر تو فلان منطقه دفتر داشتم و ….. خوب معلومه که من هم مشتری داشتم من هم میتونستم خوب پول در بیارم

    یا مثلا اگر من هم یه بابای پولدار داشتم که بهم سرمایه می‌داد معلومه من هم میتونستم پروژه های خودمو داشته باشم

    خلاصه اینکه این بی‌پولی و بیکاری به هنه چیز و همه کس ربط داشت بجز به خودم و باوهای خودم

    در کل این نوع نگاه باعث شده بود قبل از آشنایی با استاد تقریبا با تمام فامیل قطع ارتباط کنم چون تو هر مهمونی و دورهمی فامیلی بالاخره یه خبری از یه موفقیت یا ثروتی از یه کسی به گوش می‌رسید و این باعث می‌شد احساس بدبختی در من تشدید میشد.

    یا در مورد تقدیر که استاد گفتن من هم طبق باورهای مذهبی که داشتم هم از دیگران و هم از خدا لجم می‌گرفت که آخه چرا با وجود اینهنه تلاش ، تقدیر من بدبختی و فقره

    اینجا دیگه به خودم و خدا و دنیا بد و بیراه میگفتم و احساسم بدتر از قبل میشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  9. -
    Amir گفته:
    مدت عضویت: 2586 روز

    سلام

    استاد تشکر میکنم بابت این آگاهی ها و فایلهای با ارزش که میزان درکشون و عمل آگاهانه بهشون اصل و اساس کیفیت زندگی ما رو تشکیل میدن.

    اولا بگم که در مورد خود من اینه که گاهی خیلی خیلی خوشحال میشم از موفقیت افراد نزدیک بخودم و گاهی واقعیتش اون حس بده میاد ولی خیلی زور میزنم که جهت ذهنمو با کلام یا افکار بهتر تغییر بدم و نرم توی فضای حسادت و احساسات محدود کننده. من خیلی توی درونم فکر کردم به موضوع این فایل و دلیل ریکشن احساسیمو به موفقیت افراد نزدیک بخودم بررسی کردم و دیدم که اگر اون فرد نزدیک بمن بنوعی هم دوره ای من بوده باشه مثلا هم سن باشیم، یا چه میدونم هر دومون توی یک رشته یا زمینه خاص فعالیت داشته باشیم به احتمال قوی شنیدن خبر موفقیتش توی یک زمینه خاص حداقل اولش که این خبر رو میفهمم بمن احساس مقاومت و احساسات محدود کننده میده و بیشتر که فکر کردم دلیلش اینه که من از مقایسه شدن خودم با اون شخص و متهم شدن به بی عرضگی میرسم به این احساس منفی.

    شاید ریشه این مسئله هم برمیگرده به کودکی ما که مدام مقایسه شدیم با اطرافیانمون یا با همکلاسیامون یا بچه های فامیل و ناخودآگاه از موفقیت دیگرانی که نزدیکن به من و بنوعی توی یک جایی یا زمینه ای هم دوره ای هستیم تجربه ی بدی رو زندگی کردم و خورده توی سرم و یک ارتباط و معادله غلطی شکل پیدا کرده توی ذهن من با عنوان «موفقیت بیشتر دیگری نزدیک بمن = متهم شدن بیشتر من به بی عرضگی» و خب همین کد ریشه دار غلط نمیذاره من براحتی بتونم احساس خوبی داشته باشم از موفقیت دیگران و آگاهانه بخوام تلاش کنم که جهت گیری ذهنمو عوض کنم و هدایتش کنم بسمت احساس بهتر چون میدونم که اگر کنترل نشه میبره منو بسمت پرتگاه.

    این برای خودمم مدتها سوال بود که چرا مثلا فلانی که نزدیکه بمنه فلان خونه رو یا ماشینو خرید من انقدررر از خوشحالی بال درآوردم ولی فلانی که یه ماشین خوب خرید احساستم رفت بسمت منفی؟ و بیشتر که فکر کردم دیدم عاملی بنام ترس از مقایسه شدن و متهم شدن به بی عرضگی داره اینجا تعیین تکلیف میکنه و جالبترش اینه که حتی اگر کس دیگه ای این مقایسه رو انجام نده هم، ذهن من خیلی تمییز و مجلسی خودش اینکارو انجام میده و حتی اینم میگه که ببین تو انقدر داری روی خودت و افکارت و باورهات کار میکنی ولی هنوز به اون موفقیت ساده هم نرسیدی و این در حالیه که واقعا اینطور نیست و من وقتی فلش بک میزنم به گذشته خودم قبل از شروع این مسیر و مقایسه ش میکنم با الانم اصلا نمیتونم این دو تا آدم رو یعنی آدمی که بودم و آدمی که هستم رو بهم ارتباط بدم. با قدرت میگم من هیچچچچ ربطی به اون آدم قبلی ندارم و خیلللللی از هر جهت رشد کردم که واقعا اگر بخوام بشینم در مورد این تغییرات حرف بزنم حسابی حرف دارم برای گفتن از نتایجم. از سلامتی بگیر تا اعتماد بنفس و عزت نفس و شرایط مالی. ولی میتونم بفهمم که من از شرایط و باورهای خیلی خیلی بد محدود کننده ای مخصوصا در حوزه مالی و عزت نفس و احساس لیاقت کار رو شروع کردم و با اینکه خیلی زیادددد رشد کردم ولی شاید باز هم در دید بقیه یا جامعه سطح مالیم زیر متوسطه و خب همونطور که گفتم دلیلش این بوده که من از 100- کار روی خودمو شروع کردم و خب الان شدم 5+

    دوست دارم فقط یه ریزه اشاره کنم به میزان احساس لیاقت و شرایط مالی اون آدم قبلی تا بدونین که منظورم چیه.

    من یادمه که مادر یکی از دوستانم فوت شده بود و خب اینا عزادار بودن و گریه و زاری میکردن و من داشتم اینو میگفتم بخودم که کاش میشد من جونمو و زندگیمو بدم تا مادر اینا برگرده و اینا دیگه ناراحت نباشن یعنی حاضر بودم خدا منو بجای مادر اونا بکشه و مادر اونا رو برگردونه تا اونا احساس بدی نداشته باشن، و چرا داشتم این فکر رو میکردم؟ چون خودمو لایق هیچی نمیدونستم حتی زنده بودن. جون خودمو و زندگی خودمو خیلی بی ارزش تر این میدیدم که احساسات دیگران خدشه دار بشه. یا توی حوزه مالی من با درآمد صفر کلوین، بدهی چند میلیونی(به پول الان شاید حدود 200 میلیون تومن) چند سال بیکاری و کار گیر نیووردن و بی پولی فراوان گاهی حتی پول تاکسی نداشتم یه مسیر رو با تاکسی برم یا پول یه ساندویج ارزون قیمت تو مایه های 3 هزار تومنم نداشتم که بخورم. دیگه نمیخام وارد حوزه های دیگه مثل وضعیت جسمانی و سلامتی بشم که خیلی داغون بود و الان خب خیلی عالیه مخصوصا که در مدار دوره قانون سلامتی قرار گرفتم و واقعا دارم از احساس سلامتی و خوش اندام بودنم لذت میبرم.

    خلاصه کلام در مورد من جواب سؤال این فایل برمیگرده به عزت نفسم و مقایسه خودم با دیگران و باید روش کار کنم مثلا یه ایده ای که میاد اینه که هرچقدر اطراف من با آدمهای موفق بیشتری پر باشه اتفاقا این بمنم کمک میکنه که بیشتر در مدار موفقیت قرار بگیرم چون هم کلی اشتیاق و انگیزه میگیرم و هم اینکه ذهن منطقی من با دیدن این افراد و موفقیتهاشون بیشتر باور میکنه که رسیدن به موفقیت ساده و قابل دسترس هست. پس هر چقدر که دیگران موفق تر میشن در واقع من موفق تر میشم.

    یا این ذهنیت که هر چقدر دوستان و نزدیکان من موقعیت و شرایط بهتری داشته باشن برای من هم عالی تره چون بلاخره منم از اون امکانات استفاده میکنم مثلا دوست من بنز داشته باشه خیلی بهتره تا پراید چون من میتونم سوار شدن به بنز رو تجربه کنم و مواقعی که با اون دوستم هستم یا میریم بیرون خیلی لذتبخش تر باشه برام و تجربه عالی تری رو داشته باشم.

    این فایل مثل بقیه فایلهاتون واقعا عالی بود و من همیشه معتقد بودم و هستم که هیچچچچ فایلی تو این سایت چه پولی چه رایگان نباید بسادگی از کنارش رد شد و باید ارزششو بیشتر از هزاران الماس و دُرّ گرانبها دونست چون دارن دنیا و آخرتمونو آباد میکنن اونم بصورت فعل مضارع و دائمی.

    اینم در آخر بگم که انصافا من اغلب اوقات خیلی خوشحال میشم از اتفاقات خوبی که برای دیگران میفته و واقعا از ته دلم شاد میشم ولی خب چون هیچ چیز بقول استاد صفر و صد نیست تو این دنیا میدونم که باید آگاهانه سعی کنم بیشتر بسمت صد حرکت کنم و افسار ذهنمو در جهتی که باید بکشم.

    خیلی فکر کردن به مسیری که اومدم و کندوکاو کردن ذهنم در مورد سؤال این فایل برام لذتبخش بود و صمیمانه ازتون تشکر میکنم استاد.

    یکی از سپاسگزاری های روزانه من شما و سایتتونه استاد.

    ارادتمند شما

    امیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1983 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم، سلام به خانم شایسته مهربون و سلام به همه دوستای عزیزم در این خانواده صمیمی، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    سوال: اگر یکی از دوستان یا افراد نزدیک به شما به یه موفقیت بزرگی برسه، شما چه احساسی رو درباره موفقیت آن فرد تجربه می‌کنید؟

    استاد جان، پاسخ من اینه که اگر برای مثال همسر آینده‌ام بتونه کسب و کار خودش رو راه‌اندازی کنه، درحالیکه قبلا نبوده، مثلا تحت شرایطی یه سری سفرهای خارجی کاری بره و برگرده، من واقعا احساس عقب افتادن بهم دست میده، خیلی ناراحت میشم، درصورتیکه امکان داره به زور بخوام ظاهر رو حفظ کنم و بگم آفرین و بهت افتخار میکنم، اما این احساس رو دارم، یه جورایی فکر میکنم من هیچ نتیجه‌ای نداشتم، این چیزهایی که من رسیدم که چیزی نیستن، خودم رو و شرایطم رو تغییر ناپذیر میبینم و باز هم احساسم بد میشه.

    من چند نفر از دوستام رو میبینم که قبلا هم‌کلاسی بودیم توی دوره ارشدم، (من مهندس مکانیک دارم) یکی دو نفر از اون افراد مدرکشون رو نگرفتن، انصراف دادن از دانشگاه، من ادامه دادم و مدرکم رو بعد از سه سال گرفتم، اون دوستام رو میبینم که مهاجرت کردن به شیراز و تهران و درآمد بالایی رو تجربه میکنن، یکیشون توی یه دفتر طراحی مخازن تحت فشار هست، یکیشون توی یه دفتر طراحی هست که مهندس پایپینگه، یکیشون هم توی صنایع بالادستی نفت و گاز هست، چند نفرشون هم ازدواج کردن و من هنوز مجردم، خودم سعی میکنم که موفقیت‌هاشون رو تحسین کنم، اما از موقعیت خوبشون و اینکه ما با هم شروع کردیم و اونها از من وضعیت مالی و عاطفی بهتری دارن، حسودیم میشه. فکر میکنم اون‌ها رسیدن، من که نمیتونم، من که جرات مهاجرت ندارم، خانواده‌ام تا وقتی ندونم میخوام برم یه شهر دیگه چی کار، اجازه نمیدن.

    یکی از دوستام توی دوره ارشد باهاش آشنا شدم، خیلی درسش خوب بود، خیلی پسر فوق‌العاده‌ای هست، بعد مدرک خلبانیش رو گرفت و مدرک ارشدش رو گرفت، یه بار شنیدم با چند نفر دیگه روی یه پروژه سم‌پاش پرنده کار میکرد، من موفقیت‌هاش رو تحسین میکنم، اما یه جورایی خودم رو پایین‌تر از اون میدونم، اصلا مدت‌هاست که ارتباطی باهاش ندارم و یه مقداری هم بهش حسادت میکنم.

    مورد بعدی دامادمون هست که مرد فوق‌العاده‌ای هست، مهاجرت کرده به کشور عمان و خیلی از لحاظ درآمدی پیشرفت کرده و زبان عربیش عالی شده، یادم میاد یه روزی صحبت از مباحث موفقیتی شد و ادعا کردم تا پنج سال دیگه یه ماشین میخرم، باز هم به موفقیت دامادمون حسادتم میشه و احساس میکنم اون رسیده، من نمیتونم برسم و احساس ناراحتی میکنم.

    کلا سختم هست که با افرادیکه از من موقعیت اجتماعی و مالی بهتری دارن، ارتباط برقرار کنم، حتی اگر از دوستان و نزدیکانم باشن، مثل دامادمون، مثل دوستام و مقاومت دارم که باهاشون در ارتباط باشم، ازشون راهنمایی بگیرم، فکر میکنم من اهل مباحث موفقیتی هستم، اون‌ها نیستن، پس من درست میگم و اون‌ها اشتباه میگن.

    یکی از دوستای سربازیم یه بار تماس گرفت، خیلی پسر فوق‌العاده‌ای هست، گفت: توی آزمون استخدامی بهبهان قبول شده و خلاصه یه موقعیت شغلی خوبی بدست اورده، من تحسینش کردم، گرچه کمی احساس حسادت میکنم و یه جورایی فکر میکنم از قافله عقب افتادم، احساس ناراحتی دارم و فکر میکنم من کنترلی روی زندگیم ندارم، که اگر داشتم زندگیم تغییر کرده بود.

    استاد جان ممنونم بابت این فایل فوق‌العاده، استاد جان اون عکسی که بین فایل گذاشته بودید، عالی و زیبا بود. تحسینتون میکنم.

    خدایا شکرت.

    شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: