ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 122
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود استاد عزیز چقدر شما استاد فوق العاده عالی هستید من تمرین این جلسه رو انجام دادم 3تا از افراد نزدیک دوستان و فامیل با 3شغل متفاوت و 3طایفه متفاوت رو بررسی و ارزیابی کردم اولیش اقوام نزدیک که از صفر از کارمندی رسید ب رییس گمرک بندرعباس همه ب این فرد حتی خود من هزار انگ می زدم که خانواده شهید بوده پارتی داشته از ما بهترون هست واز موقعیتش سواستفاده کرده ولی الان که با قوانین آشنا شدم می بینم که اون دوره تکاملشو طی کرده درس خونده از کارمندی و حقوق کم شروع کرده درگیرحاشیه ها نکرد خودشو چراغ خاموش راهشو ادامه داد تا رسید ب این جایگاه چقدر باورمحدودکننده این مدلی داشتم که ب واسطه پدرش که شهید شده رسیده ولی خیلی از افراد داخل محله مون بودن باهمین شرایط ولی خودشون رو معتاد کردن نتونستن ب جایگاه خاصی برسن بخاطر باورهای محدود کنندشون ولی این فرد تونست…همه بهش میگفتن تو چاقی تو عرضه نداری کسی رو ببری سرکار تو آدم ترسویی تمام توقعات اطرافیان رو نادیده گرفت و ب مسیرش ادامه داد…من الان تحسین می کنم موفقیت شو ملک های که داره ماشینایی که داره مسافرت هایی که میره میگم خداروشکر…
نفردوم همکلاسی و هم محلیم بود که باهم بزرگ شده با خانواده کاملا معمولی انقدرازجهان چک و لغت خوردن تا اینکه مغازه تعویض روغنی شیرازراه انداختن درصورتی که کل اقوام هم هم محلی ها جرات جسارت بالاشهرمغازه زدن رو نداشتن اینها از پایه شروع کردن زدن و بهترین نقطه شهر رسیدن و ب موفقیت های مالی خوبی رسیدن من هم ب اونا حسادت میکردم انگ دزدی و کلاه برداری و اینها دیه فلانی رو گرفتن اگر دیه نمی گرفتن هزارتا باورمحدود کننده داشتم که خودم را توجیه کنم ولی الان تحسین می کنم که تکامل رو طی کردن و پاگذاشتن تو دل ترسها و ناشناخته هشون رفتن از مغازه پایین شهر رفتن متوسط شهر و بعد رفتن بالاشهر و جریانی از ثروت و پول ب سمتشون اومد درصورتی که منم همین شغل رو داشتم بخاطرباورمحدود کننده اینکه این شغل اشباع شده پول داخلش نیست باید دزدی کنی خودم را فریب می دادم..
و سوم دوستی که از مسافرکشی به باغداری و خریدن باغ و کاشت نهال مرکبات و ازصفرشروع کردن و تکامل رو طی کردن باورکن از زمانی که زمین خالی بود من پیشش میرفتم یواش یواش نهال کاشتن حتی بلدنبوداین باغداری با شراکت کسی که بلد بود شروع کردن و الان چندتا باغ دارن چاه عمیق دارن چندهکتار باغ دیگه خرید در عرض 10سال من شاهد موفقیت های این افراد بودم من تو این 10سال درگیر اعتیاد ناله کردن از مملکت بودم این 3مثال امروز با 3شغل و جایگاه متفاوت که خودم شاهد بودم…الان تحسین می کنم…هر3تاشون دیدگاه مختلف خودشون رو داشتن تا ب این موفقیت ها رسیدن باور داشتن که میشود باورداشتن که اوضاع تغییر می کند..مثل من که همش نگاهم ب دولت ب ارثیه ب دیه گرفتن ب یک شبه پولدارشدن ب شانس ب منطقه جغرافیایی ب روستایی بودن ب کلکسیونی از باورهای محدود کننده خودم چسبیده بودم..و خودم را توجیه میکردم…الان 5ماهه که بصورت جدی شمارو دنبال می کنم کسب و کارخودم را دارم و تخصص شغلی خودم عطاری را دارم
.با اینکه سن کمی دارم تواین شغل از پادویی شروع کردم ولی ب لطف خدا تجربیاتی که ازاین شغل پیش کسی که تجربه چندساله شو ازش یادگرفتم مردم و مشتریان ب من اعتماد دارن استاد و من بااینکه فعلا سرم خلوته روزی 5الی 6ساعت فایل ها دوره ها ی شمارو دنبال می کنم و فقط و فقط چسبیدم ب آگاهی های اینجا و تعهد دادم که درتمام جنبه مثل استاد تغییرکنم…تازه خانمم چندروزه فایل های شمارو براش فرستادم و باهم تو این مسیر زیبا اومدیم…استاد نمی دونید یه الهامی یه شوقی درونم شعله ورشده برای اومدن ب امریکا بزرگترین آرزو و هدفم هست فایل های شمارو که مبینم تجسم می کنم…و خدارو هزاران بار شکرمی کنم..بابت این مسیرزیبا و لذت بخش خدارو هزاربارشکر که این آگاهی ها هست و من درمدارش قرار گرفتم خداروشکرکه خواسته هام انقدر بزرگ شدن و از دایره محدود کننده خارج شده و ب فعل خواستن رسیده خدارو شکر که با تغییر نگرش و باورها مدارم روز بروز تغییر می کند…درپناه خدا باشید دوستان هم فرکانسی من….
سلام استاد عزیز
خداوند رو هزاران بار شکر گزارم که من رو در مسیر هدایت قرار داد
منوهر روز وهر روز ازش خواستم که من رو هدایت کنه ومن تسلیم هستم واز زمانی که این تعهد رو به خودم دادم همه چیز به طور خارق العاده ای تغییر کرد
ومسیر بهم نشون داده شد
استاد شما دست خداوند شدین برای تغییر زندگی میلیونها انسان .چون خودتون خواستین
در مورد تمرین این جلسه
برادر زاده من تونست یه دختر دانشجو در رشته مورد علاقش به آلمان مهاجرت کنه ومن اولش یکم حسادت کردم البته اون 12 سال از من کوچیکتره
ولی این حس رو داشتم که ببین اون تو نوجوانی تونسته ولی تو دیگه دیره ونمیشه تو بچه داری وهمسر وزندگی اون مجرده واز این باورهای محدود کننده
ولی از زمانی که وارد دوازده قدم شدم وقدم به قدم این سیمان باورهای محدود کنندم رو شکستم باور کردم فارغ از اینکه من چه سنی دارم متأهل هستم یا مجرد من هم میتونم در مسیر کار مورد علاقم پیشرفت کنم و مهاجرت کنم اگر اون تونسته منم میتونم
اگر اون تونسته تمرکزش رو بزاره روی خواستش وخودش را دور کنه از حواشی پس منم میتونم
ویه الگوی موفق دیگه یکی از فامیلهای دورمون تونست
به واسطه گلخونه خیلی میشرفت کنه وتوی شهرمون
همه شناختنش وبعد برای کارافرینی مهاجرت کرد به آمریکا در این مورد هم دقیقا ایشون متاهل بود از من دوسال بزرگتره ولی با تمام اینها اون تونست
اولش بازم یکم احساس حسادت داشتم ولی الان
تصمیم گرفتم هر روز برم تو پیجش و تحسینش کنم
وبه خودم بگم اگه اون تونسته منم میتونم
اون ایمانش رو نشون داده وحرکت کرده ورفته تو دل ترسهاش
استاد واقعا ازتون ممنونم
شما معجزه تک تک اعضای سایت عباسمنش هستید
پرتوان وپر روزی باشید
سلام.میخام جواب تمرینم و اینجا بنویسم. 🟢سحر خواهر شوهرم که من شاهد هستم که با پشتکار بی نظیر سالیان سال حتی یک روز هم بیکار نبود و نعریف میکرد که خیلی از روزها بدون مشتری توی آرایشگاه بوده ولی عشق به کارش اونو ناامید نکر و الان یک آرایشگر حرفه ای شده که مسافرت های خارج از کشور زیادی رفته و مدال گرفته
🟢الیاس پسر خواهرم که در یک خانواده با پدر تزریقی گوشه اتاق همیشه خواب توی 2 تا اتاق کوچک توی خونه مادربزرگش با گذران زندگی از طریق کمک دیگران چون درآمدی وجود نداشت و بیشتر وقتها گرسنه بودند بدون کیف و لباس که یادمه با پلاستیک مدرسه میرفت و اوضاع وخیمی که توش بزرگ شد متعهدانه زندگیشو خودش ساخت حتی برای پدر و مادرش هم خونه خرید و برادرش و کمک کرد و از دستمال کشیدن توی مغازه ها شروع کرد و الان در کار فروش مبلمان خیلی خیلی ثروتمند شده.
️چه احساسی داری راجب موفقیت سحر؟
بسیار کنجکاوم که بدونم مسیری که رفته چجوری بوده و ازشم پرسیدم و چند جلسه ای مفصل باهم حرف زدیم و من واقعا تحسینش کردم چون بدون اینکه شاگرد استاد باشه تمام مواردی که استاد اشاره میکنند و رعایت کرده.مثل امید ایمان پشتکار رفتن تو دل ترس هاش، نموندن در شرایط امن،اعتماد به نفس بالا و واقعا الگو قرار دادمش که بیخود نیست که اینهمه موفقیت کسب کرده
️احساسم راجب موفقیت الیاس؟
خودباوری خودباوری و این حس و در من زنده میکنه این فرد که اگر شرایطی بدی که ما توش بدنیا میایم و فراموش کنیم و این قدرت و در خودمون ببینیم که من میتونم زندگیمو بسازم،اینها رو یاد من میاره پسر خواهرم.چون در خانواده اعتیاد و فقر بزرگ شد.
️چه ایده های الهام بخشی سحر و الیاس میتونند در من ایجاد کنند؟
️از چه زاویه مثبتی میتونم نگاهشون کنم برای پیشرفت خودم؟
اینکه خودمو باور کنم تمام عمرم دست کم گرفتم خودمو الکی الکی خودمو قربانی شرایط کردم معلول شدم و از حرکت ایستادم.من فهمیدم با دیدن اینها که خودباوری همه چیزه حتی اگر همون اول هیچی هم بلد نباشی.تازه منی که چهره طراحی میکنم که هر کس میبینه بخدا خندش میگیره از بس با عکس مو نمیزنه و به من میگه دروغ میگی اینو تو کشیدی!!!
اینطوری مهارت دارم و خودم و باور ندارم
️چه درس هایی میگیری از موفقیت این 2 نفر؟
سن و سال مهم نیست.خانواده ای که توش بدنیا اومدی مهم نیست.از کجا و از صفر شروع کنی هم میشه از دستمال کشیدن روی مبل و میزها.درس خودباوری احساس لیاقت داشتن نعمت ها.درس غرور نداشتن.درس پله پله جلو رفتن.استقامت داشتن حتی اگر مشتری نداری باز هم ادامه بدی بری بشینی تو آرایشگاهی که مشتری نیست.مهم تر از همه یقین به بهتر شدن اوضاع
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی اعضای خانواده ی سایت استاد عباسمنش
امروز به لطف خدا هدایت شدم به دیدن این سری فایل های استاد که باور قدرتمند کننده رو در مقابل باورهای محدود کننده توضیح داده
بعد از دیدن این قسمت تعداد زیادی از کامنت های دوستانم رو مطالعه کردم و در موردشون فکر کردم و مثل همیشه یاد
گرفتم .
من هم پاسخ هایی که به ذهنم میرسه رو مینویسم تا برای خودم آگاهی های این قسمت تثبیت بشه :
پاسخ به سوال اول : موفقیت افراد نزدیک به خودمون رو بنویسیم ؟
– خواهرم مدرک بین المللی آشپزی ش رو گرفته
– صمیمی ترین دوستم وارد یه رابطه عاطفی خیلی خوب و امن شده
– چند تا از همکارام که سابقه ی کاری مشابه و نزدیکی داریم ارتقا شغلی گرفتن
– یکی از همکارام ماشینش رو ارتقا داده
– یکی از دوستان نزدیکم با یه فرد فوق العاده عالی ازدواج کرده و مهاجرت کرده
سوال دوم : من چه احساسی در مورد موفقیت آدمها دارم ؟
شاید قبل تر سریع وارد مقایسه میشدم و حس میکردم یه رقابتی که من ازش جا موندم و آدما از من رد شدن و جلو زدن و حس خیلی بدی بهم دست میداد و گفتگوهای ذهنی م این بود که من چرا نتونستم ولی اون فرد تونسته مگه من چی کم دارم ؟ چرا برای من نشده ؟ خدا بده شانس و ….
اما الان آگاهانه سعی میکنم از دام مقایسه خودم رو بیرون بکشم و تحسین کنم موفقیت افراد رو چون من نمیدونم مسیری که افراد طی کردن چی بوده فقط میدونم طبق قانون صد در صد بدون تغییر جهان هرکسی در جای درست خودشه و هرکسی به هرجایی رسیده نتیجه ی باورها و فرکانس های خودش رو دریافت کرده و از اونجایی که از آموزه های استاد یاد گرفتم که سیستم ذهنی همه ی آدما شبیه به هم کار میکنه ، پس برام منطقی میشه که منم میتونم با کار رو باورهام و حفظ احساس خوب خودم از طریق تحسین کردن دستاوردهای دیگران به موفقیت هایی که میخوام برسم .
اعتراف میکنم که هنوز در این مسیر انقدر مسلط نشدم که ناآگاهانه و اتوپایلوت این احساس رو داشته باشم اما در تمرین کنترل ذهنم هستم و آگاهانه ذهنم رو وارد این مسیر میکنم .
سوال سوم : چه ایده های الهام بخشی میتونه موفقیت این فرد در من ایجاد کنه ؟
اینکه قانون جهان ثابته و از عدل خداست که در مورد همه ی افراد یکسان کار میکنه . اینکه همه ی ما مجهز به یک ابزار یکسان هستیم پس من هم اگر رو زندگی خودم متمرکز باشم و ترمزها رو شناسایی کنم و رفعشون کنم نتایجی که میخوام وارد زندگیم میشن .
و اینکه نتایج بقیه ی آدما ، برای ذهنم ، باور پذیر میکنه این نتایج رو و یه منطق و الگوی قوی براش میسازه .
سوال چهارم : چه درسهایی میتونم بگیرم از موفقیت این افراد ؟
اگر قانون برای این افراد جواب داده برای من هم جواب میده و فقط کافیه به مسائل خودم با رویکرد حل مساله و رشد خودم نگاه کنم و در مسیر احساسم رو خوب نگه دارم تا نتایج از راه برسن .
در پناه خدا :)
سلام
حسود هرگز نیاسود
دقیقا حق با استاد هستش من زمانی که احساس حسادت داشتم نسبت به اطرافیان اصلا نتایج مناسبی نمیگرفتم و خیلی به سختی به خواسته هام میرسیدم
ولی بعد از اینکه سعی کردم حسادت رو در خودم تقلیل بدم و بیشتر تحسین کنم موفقیت هر کسی از اطرافیانم رو از اونروز نتایج ام در مورد هر کدوم از خواسته هام خیلی تغییر کرد و علاوه بر اون ؛ اون زوری که قبلا میزدم برای رسیدن به خواسته م خیلی راحت تر شد
به قول استاد انگار اون گاری زنگ زده روغن کاری شد
چون خیلی هنوز بایس روی خودم کارکنم تا به روان کاری گاری و موتور دار شدن گاریم برسم و مسیرم سراشیبیه لذت بخش با منظره ها ی قشنگ بشه که لازمه ش توجه به زیبایی هاست
سلام به استاد عزیزم و مریم جون .استاد عاشقتم واقعا وقتی میبینم چقدر شما تو زندگی قدرتمند بودید و چطور زندگیتون رو تغییر دادید چقدر شما رو تحسین میکنم .شمایی که هم به ثروت رسیدید و هم به خدای درونتون آگاه هستید و خودتون رو شناختید و میدونید که من و خدا یکی هستیم .من و شما یکی هستیم .همه چیز و همه .اون تکه سنگ اون حشره یا درخت و همه و همه خودش هستیم …..
استاد من حدودا از یک سال گذشته تا الان خیلی در کارم افت کردم .در مورد درآمدم .نمیدونم خودم سر در گم هستم .
استاد حدودا یک سال هست که با استاد عرفانمون آشنا شدم و عرفان حلقه نه خودشناسی خدا شناسی هست .
نمیدونم از کجا بگم براتون .قبلا خیلی حرص میزدم .و کلا تو فکر پیشرفت زیاد بودم و کلی خواسته های جدید داشتم . اره خرید یک خانه ویلایی 500 متری و یک باغ بزرگ ویلایی و….ولی با استاد عرفانمون یاد گرفتم که زندگی رو هر طور که هست بپذیرم و خودم رو با دیگران مقایسه نکنم .من برای یک چیزی اومدم دنیا و اون برای چیز دیگه ای .الان تسلیم هستم و عقیدم این شده خدایا دادی شکرت ندادی هم شکرت .چون وقتی چیزی به زور بخوام خیلی روزگار سیاه میشه برام . من که قبلا اصلا اینقدر به خدا فکر نمیکردم زیاد و فقط نمازم رو میخوندم و گاهی قرآن. (ولی همیشه خدا رو عاشقانه دوست داشتم. گاهی وقتی به خونه میاومدم با وجود درآمد عالی احساس خلاء داشتم. و چیزی در درونم کم بود. )چقدر رزق و روزی میومد تو زندگیم .من آرایشگر هستم و هر روز مشتری داشتم .اما الان هفته ای یکبار هم نمیرم آرایشگاه برای خدمات رسوندن .قبلا چون همش دنبال درآمد و پیشرفت بودم خیلی عصبی بودم و پرخاشگر و کنترول نداشتم زیاد روی اعصابم خودخواه و مغرور و خیلی صفتهای بد دیگه داشتم که دارم الان روب خودم کار میکنم که من های درونم رو از بین ببرم . (.اما الان که دیدگاهم عوض شده و خیلی دلم میخواد خودم رو بشناسم و به خدای درونم برسم و دیگه این ماتریکس تمام بشه و به آگاهی برسم و بمیرم .میدونم که من تنها نیومدم که نقشم رو تو زندگی بازی کنم و برم و دوباره تناسخ بعدی و برگردم به زندگی و دوباره و دوباره تکرار. )الان آروم تر هستم آرامش بیشتری دارم و به همه چیز و همه کس عشق میورزم حشرات گیاهان و همه چیز یه جور دیگه نگاهشون میکنم و میدونم با همه یکی هستم .ولی اینجا یک مشکل هست ما برای گذران زندگی واقعا نیاز به پول داریم .نمیشه یه گوشه بشینم و بگم فقط میخوام به آگاهی برسم .خلاصه استاد من عقیده و باورهام عوض شده .نمیدونم چیکار کنم .این مسیر رو دوست دارم عرفان و خود شناسی رو .اما شما رو هم که میبینم میگم چه اشکالی داره آدم تو این دنیا هم عالی و ثروتمند زندگی کنه و به خودشناسی هم برسه مثل شما .من خیلی دلم میخواد بازم مثل قبل مشتری هام زیاد بشن .واقعیتش داره بهم سخت میگذره من دوتا بچه دارم و شوهرم که عالیه و مهربون اما شغل ساده ای داره و کفاف زندگی رو نمیده درآمدش. قبلا روی درآمد من خیلی حساب میشد .اما الان حسابی افت کردم بخاطر تغییر دیدگاهم.استاد خودم هم نمیدونم قبلا چطور بود باورهام که اینقدر فراوانی بود برام .الان احساس آرامش بیشتری دارم اما دلم میخواد زندگی مرفهی هم داشته باشم نمیدونم چه باوری بسازم در خودم که هم به خدا شناسی و خودشناسی برسم و ادامه بدم و هم زندگی راحتی داشته باشیم از لحاظ رفاه . استاد عزیزم اگر میدونید راهنماییم کنید .خیلی دوستتون دارم و مریم جون رو همینطور .عاشقتونم تا بینهایت …..
سلام دوست عزیز
بخاطر همینه استاد میگه فقط با من کار کنید و سراغ هیچاستاد و هیچ مسلک دیگه ای نرین
وقتی استاد هست چرا رفتی دنباله رو دیگران شدی
باور کن من اسم یه استادی رو تو عقل کل شنیدم از دوستان رفتم سرچ کردم سایت داشت دیدم پانویس سایت از مدارک معتبر دانشگاهیش نوشته تو خارج از کشور که ربطی هم به حوزه اش نداشت بعد پایینش عکس هاش با سخنران های معروف مثل برایان تریسی و امثالهم بود و بعد گفتم ببین اینا ارزش خودشونو وصل کردن به عکس گرفتن با چهارنفر و اونارو بت کردن برای خودشون یا به مدارک تحصیلیشون مینازن اون وقت استاد من از ارزشمندی ذاتی میگه از توحید میگه از این میگه کسی رو واسه خودتون بت نکنید همه به یه اندازه ارزشمندیم خودتونو بهترین بدونین
خب من بازم مطمعن شدم هیچکس به پای استاد خودمون نمیرسه
الان در شما یه احساس بی لیاقتی اومده
قبلا همش حرص میزدی و باورهای اشتباه داشتی الان بجای درست کردن باورهات اومدی کلا اشغالارو گذاشتی زیر مبل که حالا که من حسم بد میشه از خواستن پس کلا هیچی نمیخوام و رسیدی به احساس بی لیاقتی
الان باید باورهای مخربتو پیدا کنی و روشون کار کنی و از حوزه ی عرفان و اینا بیای بیرون
اگر میخوای مثل درویشها زندگی کنی و تو زندگیت چیزی بدست نیاری برو تو اون راه ها
سلام به دوست عزیزم
امیدوارم خوب و خوش باشی
من قبلا این تجربه رو داشتم
یک دوره ثروت مشتری فراوان ولی با همون حس های درونی نا مناسب و بعد تو وادی معنویت افتادم و انقد حال درونیم خوب شد انقد لطیف شدم تا یه مدت اصلا نیازی به مادیات احساس نمی کردم
تا اینکه فشار ها از بیرون ودرونم شروع شد
و ازطرفی مقاومت سختی هم به خاطر گذشته داشتم
یه طورایی فکر میکردم یا دول ساختن وبدو و بدو و حس های بد و …
یا حال خوب و نبود ثروت
خیلی واضح هست که باور ثروت من و از راه خدا دور میکنه رو داری
اول بساز که ثروت میتونه در کنارمعنویت آرامش وحس خوب باشه
می تونی هم از نظر مادیات ثروتمند باشی هم از نظر معنویات
یعنی باید اینطوری باشی
و مطمئن باش اگه بخوای بازم تمرکز بزاری روی شغل ودرامد دیگه اون حس های بد قبلی رو تجربه نمی کنی
چون من این کار و تونستم بکنم تو هم می تونی
سلام بر استاد عزیزم
امروز آنقدر این فایلتون منو تحت تاثیر قرار داد که نتونستم بخوابم و یه خودکار و دفتر گرفتم و نشستم کار کردم و چقدر من باور های اشتباه داشتم برام کاملا رو شد که میخوام اینجا بنویسم و تعهد بدم که تا آخر این دوره کامل انجامش بدم
احساس من نسبت به موفقیت دیگران :
مثل دوستم مدرسی : یه باشگاه عالی زده که کلی هم طرفدار داره و باعث شد که منم ایده بگیرم و بیام و باشگاه بزنم
باور تقویت کننده-باور پذیر کردن این موضوع که میشود یه باشگاه زد و باعث شد منم حرکت کنم
باور محدود کننده _برام حرف مردم آنقدر مهم بود که بعد یه مدت بستمش و دیگه نمیخوام دوباره برگردم به اون کار
خواهر کوچیکم :به راحتی خونه دار داره میشه تحسینش کردم به خاطر باور های قویی که داشت که داره خونه دار میشه و این که حسادت کردم که چرا خانواده ام برای من این کار رو نکرده (این احساس رو الان که نوشتم فهمیدم )
باور های تقویت کننده -اگه بخوایی میشه فقط باید بخوایی و درخواست کنی (خواهرم همیشه خیال پردازی میکرد )
باور های محدود -تکیه کردن من به غیر از خدا بوده که منو به عقب مینداخته
همسرم : تحسین میکنمش و سعی میکنم ازش چیز هایی یاد بگیرم و قابل گفتنه که همسرم دوره های شما رو گوش میده و شما یه الگوی موفق هستین براش که خیلی از چیزا رو باور پذیر کردین که آره میشه
باور. های محدود کننده -من همیشه خودمو کنار میزنم و خودمو کوچیکه میشمارم ولی باید یادم باشه که منم در راه رسیدن به این موفقیت بهش کمک کردم و هنوز هم هستم
باورهای تقویت کننده – برام خیلی از چیزارو باور پذیر کردش و کاری کرد منم برای رسیدن به خواسته ام تلاش بکنم
خواهر شوهرم : موفقیتش در ازدواج واقعا حسادت میکردم اعتراف میکنم با خودم مقایسه اش میکردم که باعث میشد بعضی وقتا زندگی و موفقیت های خودم به چشم نیاد که الان فهمیدم احساس واقعیم رو و باعث اعترافم شد .
باور های محدود کننده : خویش تن پذیری ندارم و باید روی خودم کار کنم
باور های تقویت کننده : باور پذیر بودن تجربه کردن همچین عشقی در ازدواج و زناشویی
سمیه :دختر همسایه مون که معلمی قبول شد واقعا قابل تحسین بود و براش خیلی خوشحال شدم
باور های تقویت کننده :باعث شد بگم منم میتونم یه همون جایگاه برسم
استاد جان من از همه این نوشته هایی که هم رو سایت دارم تایپ میکنم و هم در دفترم نوشتم به این نتیجه میرسم که همه این آدم ها خواستن و توانستن و این که همشون تکامل طی کردن یه جورایی به منی که میخوام یه کاری رو شروع کنم باعث ایجاد باور های تقویت کننده در باره امکان پذیر بودن خواسته هام شده و واقعا انگیزه گرفتم و در آخر یه تشکر هم میخوام بکنم بابت دستای خداوند بودنتون در راه درک این مسائل و حل کردنشون ️
سلام به استاد جان
بعد از 7سال آموزش از اساتید مختلف
تازه سر چشمه را پیدا کردم
حتما موقع اش الان بوده
از اصفهان مهاجرت کردم به تهران. حدود 3ماهه
رفتم تو بازار دیدم که محصولات دیگران به راحتی فروش میره ولی من نمیتونم بفروشم
حسم بده و دارم حسادت میکنم و اومدم همه چی را تعطیل کردم و فهمیدم من مشکل و باور من مخربه
سلام استادعزیزم خداروشکربابت وجودشما
درموردسئوال اول حقیقتش من اززمانی که خودم روشناختم به ندرت پیش امده به کسی حسادت کنم واکثراوقات ازرشروپبشرفت دوستان واطرافیان خودم خوشحال شدم وحس خیلی خوبی بهم دست میده وقلبا موفقیت دوستان واشنایان روموفقیت خودم میدانم وخیلی برام لذت بخشه
من پسرخاله ام ازفروشندگی باوانت ودوره گردی درروستاهای مختلف کسب وکارش روشروع کردوالان به لطف خداوندخانه خریده ماشین داره وچندوقت پیش هم به گرجستان مسافرت کردوچقدرخدامیدونه ازشنیدن این خبرخوشحال شدم ولذت بددم درس اول اینکه فرزاداگه پسرخاله ات تونسته ازصفرشروع کنه وبه این نقطه برسه توهم میتونی درس دوم اگه پسرخاله تونسته به این مرتبه بدسه مزدتلاش وتوکل بخداروگرفته وتوایمان بخدانداشتی واهل تلاش وریسک نبودی سومین درسی که گرفتم این بودکه پسرخاله خواسته توی این جایگاه باشه ولی تونخواستی ودیدن پسرخاله وخیلی اردوستان به من این انگیزه روداده که تلاش کنم وتوکل بخداوندباشه ومن هم بایدمثل پسرخاله دوره تکامل ورشدخودم روطی کنم ودرمسیرپیشرفتم صبرواستقامت داشته باشه وخیلی ازخوشگذرانی ها روکناربزارم ومجدانه بدای خواسته هایم تلاش شبانه روزی داشته باشم
بنام انرژی بی پایان جهان
باسلام وادب فراوان خدمت عزیزدل وعشق من استادعزیزم وتمام عزیزان دل
بی نهایت سپاسگزارم استادبابت تمام تلاشی که برای ما”ازجان دل انجام میدهید.
بنده بی نهایت ازتون سپاسگزارم چون فایلهای رایگانتون زندگی بنده رو درتمام مراحل تغییرداده است
البته این نکته کلیدی که میخوام بگم مربوط به صحبتهای اخرهمین فایلتون بود
نکته این هست:استادقبلا توفایل دیگری عرض کردم خدمت تمام دوستان هرکسی که ایمان “البته ایمان باعمل به شماوگروهتون داشته باشدوالله”والله”والله نتایج بی نظیردرتمام مراحل زندگیش خواهدگرفت
اینومن حرفی نمیگم شما اگربزنیدتوعضویت بنده توگروه میبینیدبنده بدون هیچ فایل پولی بخداقصم درتمام مراحل زندگیم به ثروت رسیدم ازسال98تابه الان بقول خودتون اگرتمام دنیاهم بیان من نتایجم رومیزنم توصورتشون ومیگم من بخداازفایلهای رایگان استاداین نتایج روگرفتم…ودرآخربگم دوستای گلم اگرواقعا متعهدانه به فایلهای رایگان استادگوش بدیدبخدا منه عباس نوربخش قول میدم نتایج متفاوتی درتمام مراحل زندگیتون خواهیدگرفت
استادعزیزم ببخشیدجسارت بنده رو اما اگرهزاران باربمیرم وزنده شوم بازهم همین حرفهاروخواهم زد…
بی نهایت ازتون سپاسگزارم ودرخواست میکنم فایلهای رایگان بی نظیرتون روادامه بدیدتابنده به زودی زود بیام خدمتتون وحضورا روح ماهتون روببوسم…
شمابی نظیریداستادعزیزم
دوستتون دارم یاحق///