ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 32
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد و خانوم شایسته عزیز
من اولین باره که براتون کامنت میذارم و ازتون خیلی سپاسگذارم بابت این مسیر زیبایی که درتلاش هستید به ما نشون بدید
در حال حاضر من و همسرم داریم روی احساس لیاقت کار میکنیم و خیلی جالبه،من تا قبل این دوره خیلی نا آگاهانه اهل مقایسه کردن بودم، یعنی اینجوری نبود که حسودی کنم ولی پیش خودم میگفتم من که دارم انقدر زحمت میکشم هم کار فیزیکی و هم کار ذهنی… پس چرا واسه من نمیشه و برای فلانی میشه با اینکه هیچ تلاشی نمیکنه و با همین فکر ها به احساس بی عُرضگی و ناتوانی میرسیدم
بعد که دوره احساس لیاقت رو گوش دادم و به قسمت مقایسه کردن رسیدم تازه متوجه شدم کجای کارم میلنگه ، و شاید چندماه طول کشید تا من بتونم به کمک تمریناتی که دادید حس مقایسه رو در خودم به شدت بیارم پایین ،تونستم این حس رو در خودم شناسایی کنم و حالا بعد از چندماه کار کردن روی این موضوع متوجه شدم که چقدر این احساس ناتوانی و خودکم بینی از من انرژی می برد…
حسادتی نبود ولی مقایسه بود که تهش میرسید به حس بدبختی در صورتی که من اصلاً بدبخت نبودم
و الان که دارم این کامنت رو مینویسم میبینم که در مرحله ای هستم که از موفقیت های دیگران خوشحال میشم و انرژی میگیرم و برام الهام بخش میشن، سریع میاد تو ذهنم آخیش … اگه واسه اون شده واسه منم میشه … اگه اون تونسته پس منم میتونم…
من در آپارات آموزش نقاشی درس میدم بصورت کاملاً رایگان و کاملا بصورت هدایتب مصاحبه های افرادی رو دیدم که از همین راه در سن های کم 15_20 ساله ، درآمدهای ماهیانه 300-400 میلیونی بدست آوردن و انگیزه گرفتم که ادامه بدم ، و میگم دَمش گرم اگه اون تونسته از راه اِستریم بازی انقدر درآمد داشته باشه پس برای منم میشه، منم دارم ارزش آفرینی میکنم هر روز دارم بهتر میشم و آموزشهام درجه یکه ، فقط کافیه ادامه بدم وتکامل رو طی کنم، من یکسال هیچ درآمدی ازش نداشتم و سه ماهه که ازش به درامد رسیدم پس همه نشونه ها به سمت اینه که میشه… همین دیشب یه اتفاقی افتاد که اگه مینای چند ماه پیش بودم کلی خودمو مقایسه میکردم و تخریب میشدم ولی دیشب به محض اینکه نجوا اومد مثل یک دوست صمیمی به خودم گفتم برای تو هم میشه قشنگم، و فکر کردم و بررسی کردم کارهایی که انجام دادن و الهام گرفتم که چطور به روش خودم منم به خواسته هام برسم، همه این افکار شاید 2-3 ثانیه طول کشید و سریع افکار خوب قالب شد و خداروشکر روز به روز چرخ زندگیم داره روان تر میشه
من با بررسی افکار و کارهای خودم در گذشته ، به یاد آوردم که با اینکه قانون رو نمیدونستم و هنوز با شما آشنا نشده بودم ، هرجا الگو گرفتم پیشرفت کردم و هرجا مقایسه کردم اون نعمتی که داشتم رو از دست دادم
به قول شما استاد خوبم : کنترل ذهن = کنترل زندگی
من در کار آنلاینم دارم سعی میکنم از شما الگو بگیرم و در کار خودم درستکار و صادق و در آموزش دادن بی نهایت سخاوتمند باشم
از همه زحماتتون سپاسگزارم و خیلی دوستتون دارم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
اگه کسی پول بیشتری در میاورد حس میکردم به من پول نمیرسه! (عجیب ترین باور مخرب من بود که الان درک نمیکنم چرا فک میکردم بقیه پول در بیارن چه ربطی داره که به من پول نرسه!)
یا حس میکردم پیش بقیه محبوب تره و بقیه سمت اون میرن .. و فک میکردم شانس آورده و من اون شانس رو ندارم و نمیتونم .. یا فک میکردم اون استعداد خیلی خاصی داره که توی مارکت موفق شده
هیچوقت نمیدونستم که اگه کسی موفق شده بازتاب اینه که یعنی برای بقیه هم شدنی و امکان پذیره
و خیلی هم در ذهنم به «موقعیت جغرافیایی» قدرت داده بودم . مثلا میگفتم اونا اینقدر پول در میارن چون سلبریتی های هالیوود هستن ، یا چون زبانشون انگلیسیه میتونن در سطح جهانی معروف بشن و … یعنی این باور در همه قسمت ها ذهن من رو درگیر کرده بود
با دوره بی نظیر «احساس لیاقت» حس میکنم باورهای مخرب «حسادت و مقایسه» خیلی در من کمرنگشده .. نمیشه بگیم صفر شده، چراکه ما انسان هستیم و گاهی این افکار میاد به ذهن
ولی اخیرا تجربه ش نکردم بخصوص حسادت رو که مطمئنم تجربه ش نکردم این 3 ماه گذشته در صورتیکه قبلا گاهی توی ذهنم میومد ( البته دوره عزت نفس رو کارکرده بودم)
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام درود به همه عزیزان
روتین روزانه روز 31 ام دیروز نتونستم بزارم متاسفانه
امروز عجیب حالم خوبه چرا چون برف شدید اومده مشهد و رفتیم برف بازی
چقد کیف داد
سوال اول
افراد نزدیک
1 نفره اله حس شور و شوق که منم میتونم برای منم میشه
زیاد کسی رو نمیشناسم که موفق شده باشه و خوب حسی که تصور کردم این بود
اول شاید یکم ناراحت بشم حسرت بخورم بگم کاشکی یا هزاران چیز دیگه
ولی متما هستم بعدش به این فکر میکنم که حتی اونم مسیر تکامل رو طی کرده
برای مثال یک نفر پسربچه که همه با کلمه کیک یا واگعی میشناسنش
اول ازش تنفر داشتم میگفتم الکی اومده بالا ولی وقتی روند رشدش رو دیدم
دیدم که اونم مثل من از صفر شروع کرد اونم تکامل رو رعایت کرده
یا هزاران نفر دیگه که ترند شدن و اومدن بالا همشون همشون روند تکامل رو طی کردن
قانون رو رعایت کردن و این باعث خوشحالی من میشه
اینکه یک چیز شاخ نیست موفق شدن پولدار شدن
البته سر پولدار شدن هنوز به باور نرسیده
ولی سر معروفیت چرا
میدونم میشه
باید بشه
ایا میشه منم به این موفقیت ها برسم قطعا
من توی مسیر هستم من هدایت شدم به یک مسیر جذاب و هر روز دارم نشانه های پول و ثروت رو میبینم
موفقیت از نظر مالی برای من نزدیکه متما هستم
بوی پول رو حس میکنم حس میکنم که پول داره میاد
بیام از این راستا نگاه کنیم که اگر برای یک نفر شده برای منم میشه
قانون برای همه یکیه اگه هرکسی موفق شده بدونید از راه قانون رفته برای مثال
ایسان اسلامی ، کسی که تونست توی مدت خیلی کوتاه یعنی 1 سال الی 6 ماه به 7م فالور برسه
چرا برای این فرد شده بخاطری که هر دم داره این باور رو میگه مردم منو دوست دارن منم مردم رو دوست دارم
این مال الان نیست ایسان از خیلی وقت اینو میگفته که به محض استارت زدن ترکوند
درس به نظرم میتونه این باشه
که به خدا معین قانون یکیه قانون جواب میده
اگه برای افرادی که موفق شدن جواب داده بدون برای تو هم میشه
قانون اینه حال خوب =اتفاق خوب ، توجه کنیم به چیزهای که دوست داریم
معین به خدا اگه توی مسیری که برات روشن شده حرکت کنی و به بیراهه نری موفق میشی
چون همه همین طوری بودن تمرکز کردن روی یک کار و اونو بردن جلو و هی تقویتش کردن
استاد از اینکه از تصاویر استفاده کردید خیلی حال کردم
قدرت تصاویر رو دست کم نگیرید فوقققق العاده بالاست
عاشقانه دوستون دارم تادرودی دیگر بدورد
سلام معین عزیز
بسیار بسیار سپاسگزارم برای این الگوی خوبی که بهم دادی
کامنت ها همه یکی از یکی بهتر
کـلی باور و الگوی خوب از بچه ها گرفتم
هرچی سپاسگزاری کردم بدون نوشتن احساس کردم کمه
برای همین عجیب حسم میگفت برات بنویسم
بی نهایت سپاسگزارم برای کامنتت که بهم احساس خوبی داد.
به نام خدای هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان گرامی
خیلی خوشحالم بابت این فایل بی نظیر و امیدوارم که این سلسله فایل ها ادامه دار باشد
در مورد جواب سوالی که پرسیدید استاد جان همون جا ویدئو رو استاپ کردم
و به جواب فکر کردم و اول توی دفترم جواب و نوشتم که اینجاهم مکتوبش میکنم
چه احساسی بهت دست میده وقتی میبینی که یکی از نزدیکانت موفقیتی رو کسب کرده؟؟
از اونجایی که میدونم احساس حسادت ،احساس ناتوانی و هر نگاهی که باعث بشه احساسم بد بشه منو فرسنگ ها از موفقیت دور میکنه
تمام سعی مو میکنم آگاهانه با حرفهای خوب و مثبت به گفتگو های ذهنیم جهت بدم جوری که احساسم بد نشه
مثلآ تو همچین مواقعی به خودم میگم ایول اگه فلانی تونسته این یعنی شدنیه این نشون میده که منم میتونم
به هر موفقیتی برسم
سعی میکنم به طرف تبریک بگم تحسینش کنم و این باور رو در خودم ایجاد کنم که منم میتونم به این موفقیت و حتی بالاتر برسم
چون اهمیت این موضوع و میدونم تمام سعی مومیکنم که اون احساس حسادت و ناتوانی رو تا جایی که میتونم از خودم دور کنم و ذهنمو کنترل کنم
از اونجایی که حرف زدن با خودم خیلی به من کمک میکنه همیشه از این تکنیک استفاده میکنم
مثلا تو زمینه ی کاری خودم دیدم که دوستم چقدر به موفقیت های بالایی رسیده و خیلی خوشحال شدم براش
چون این امیدو انگیزه رو بهم میده که پس برای منم اتفاق میفته این موفقیت ها چیزیه که شدنیه و بستگی به ایمان و استمرار من داره
این ها چیزهایی بود که در رابطه با دوست عزیزم تجربه کرده بودم این جنس از احساساتو
در مورد نزدیکانم هر چقدر فکر کردم کسی رو پیدا نکردم که به موفقیت خاصی رسیده که بخوام واکنش خودمو تو این زمینه بدونم هر چند که از موقعی که تو این مسیر هستم سعی میکنم همیشه از زاویه ای نگاه کنم که در آخر اون احساس من بد نشه
نمیخوام بگم خیلی خوب عمل میکنم ولی تمام سعی مو میکنم حسادت نورزم
من تقریبا یک سال و خورده ایه که کار مورد علاقه ی خودمو پیدا کردم و تو این زمینه مدرک لازمو گرفتم دارم سعی میکنم مهارت هامو بهبود بدم هربار
مطالعه کنم
تا کم کم بتونم از این کارم به درآمدم برسم
در مورد باورهای محدود کننده ای که توی فایل بهش اشاره فرمودید
که مثلا با خودمون فکر میکنیم که مثلا من قابلیت شوندارم
استعداد شو ندارم
یه لحظه فکر کردم که منم گاهی اوقات این افکار در ذهنم میچرخونم و چقدر خوشحالم که شما این باور محدود کننده رو گفتید که بیشتر حواسم باشه به افکارم
در مورد باور های قدرتمند کننده ای که فرمودید و اینکه باید اگه موفقیت آدمها رو ببینیم مخصوصا هم نزدیکان
باید خوشحال بشیم و انگیزه بگیریم و این موفقیته برامون الهام بخش بشه
برای موفق شدن مون
همه ی جزئیاتی که فرمودید و نوشتم تا همیشه مرور کنم که یادم نره تنها رازه تغییر زندگی و رسیدن به موفقیت تغییر افکار و باورها در جهت خواسته ها و بودن در مسیر درسته
چون جهان بازتاب افکار و باورهای ماست سپاسگزارم استاد عزیزم که هر بار به یه شکلی این قانون مهم رو برامون یادآوری میکنید که فراموش نکنیم اصل چیه و وارد حواشی نشیم
در همین لحظه ای که داشتم به صحبت های شما گوش میدادم ونت بر میداشتم
ایده ای که به ذهنم اومد این بود که برم در مورد موفقیت مربی خودم ازش سوال کنم به مسیری که طی کرده و کارهایی که انجام داده پرسوجو کنم
و اما در مورد قسمت تمرینی که فرمودید که
موفقیت افراد نزدیک به خود را بنویس
همان طور که بالا هم اشاره کردم موفقیت خاصی رو در بین نزدیکانم نمیبینم که بخوام عنوانش کنم و احساسم و تو اون زمینه بگم
اما دوستان و کسانی هستن که موفقیت هاشون بی نظیر بوده مثلا دوست من که یه مربی عالی شده و کلی هم در کارش پیشرفت کرده و همیشه چه با خودم و چه به خود دوستم تحسینش کردم و کلی انگیزه و امید ازش میگیرم و خوشحالم که تونسته این موفقیت هارو کسب کنه چون اینطوری ذهن من براش باور پذیر میشه که شدنیه و امکان پذیره
و درسهایی که از این دوست عزیزم میتونم بگیرم اینه که ایمان و توکلم به خداوند همیشگی باشه و پشتکارو استمرار داشته باشم تسلیم نشم و وارد دل ترسهام بشم جسارت به خرج بدم که خداوند قطعا پاسخ میده به ایمان و توکلم
استاد یک دنیا از شما سپاسگزارم که این فایل های ارزشمند و بصورت رایگان در اختیار ما قرار میدید تا کسانی که مثل من هنوز نتونستن دوره های شمارو تهیه کنن بتونن به این شیوه زندگی شون و تغییر بدن البته با عمل به این آگاهی ها
خدایا شکرت بخاطر این سایت الهی و توحیدی
و خدایا صد هزار مرتبه شکرت بخاطر حضورم در این سایت
بی صبرانه منتظر فایل بعدی هستم
که تا اون موقع تمرینات گفته شده رو سعی میکنم انجام بدم سعی که نمیکنم قطعا میخوام انجامشون بدم چون دیگه میدونم فقط با اجرای این آگاهی ها در عمله که زندگی و شخصیت افراد تغییر میکنه
خدایا شکرت بخاطر این حجم از آگاهی هایی که از این فایل ناب دریافت کردم
بی نهایت سپاسگزارم و قدردان.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
درباره جواب این سوال از صبح دارم به گذشته فکر میکنم که بتونم با واقعیت و شفاف جواب بدم ، تا جایی که یادم میاد تحسین کردم موفقیت آدم هارو با اینکه پدرم و اطرافیان چنین خصوصیتی ندارن و موفقیت دیگران رو به سخره میگیرن به هرنحوی
و چون خودمم از بچگی هروقت نمره خوبی میگرفتم بهم میگفتن بهت کیلویی نمره دادن وگرنه تو درس خون نیستی. کلاس اول راهنمایی بخاطر مقام اول مسابقات علمی از آموزش و پرورش اومدن مدرسه و جشن گرفتن و بهم انگشتر طلا دادن اما مامانم بهم گفت تو کاری نکردی ! و حسادت معلمها و دوستانم رو که مستقیم بهم ابراز میکردن رو تجربه کردم.
ازین جهت تحسین کردن موفقیت آدمها برام دوتا جنبه داره
چون هنوزم که هنوزه این تفکرات ادامه داره تو خانواده و تو نگاه اول حس حسادت رو میبینم با شنیدن و دیدن موفقیتهام .و بعد همون موفقیت ها میشه سرکوفت مثلا چرا اینقدر کتاب میخونی چی رو میخای ثابت کنی!! چرا به تغذیه ات اهمیت میدی و خودت رو از بقیه جدا میکنی با اینکار!! چرا باشگاه و پیاده روی میری از حق بچه هات میزنی؟!
با این حال من تو نگاهم به موفقیت نزدیکانم حسادت نیست، میفهمم که طرف زحمت کشیده و همت بخرج داده و همیشه نگاه تحسین آمیزبه کار و موفقیتش دارم اما بخاطر بازخوردی که قبلا بخاطر خودم ازش گرفتم و خوشحالیشو ندیدم شاید منم خیلی ابراز نکنم و نادیده بگیرم تا جبران کنم،
اما در وجه دیگه یادمه قبل از آشنایی با شماهم و قبل از اینکه دیدگاهم تغییر کنه و آگاهانه تحسین کنم وقتی خواهر همسرم مهاجرت کرد همسرم خیلی نگاه منتقدانه ای داشت ولی من باهاش صحبت کردم و جوری خواهرش رو تحسین کردم که دیگه نتونست مقاومت کنه و باعث غرور و افتخارش شد در نهایت.
با اینکه فکر میکردم تحسین من بی غرض بوده اما شاید ازین جهت بوده که فکر میکردم خیلی از من بهتر و توانمند تره چیزی که بعدا خلافش رو فهمیدم بخاطر همین نگاه تحسین به موفقیتش بهتر شد از نطر خودم
نقطه ضعف من برای موفقیت های خودمه که همچنان دیگران نادیده میگیرن احتمالا تو ذهن خودمم ارزشمند نیستن بخاطر باورهای گذشته ، میدونم باید روی دوره احساس لیاقت کار کنم ، اتفاقا موضوع این فایل دقیقا انگار جواب درخواست من از خدا بود عجیب منو بفکر فرو برد
توی الگو گرفتن از موفقیت های نزدیکان و اطرافیان هم میتونم علت رو تشخیص بدم به لطف آگاهی از قوانین اینکارو میتونم انجام بدم.
اما درباره مقایسه نمیشه کتمان کنم که یکم ذهنم میره سمت مقایسه ، و با خودم میگم اره خیلی بهتر از منه و حسم بد میشه. اما جالبه که بعدش وقتی میخام با منطق با ذهنم صحبت کنم که بتونم ازین حس بد رها بشم میبینم من چقدر بهتر عمل کردم و نمونه های موفقی داشتم که هرگز ازش صحبت نکردم و به چشمم نیومده و کسی هم طبق معمول تعریفی نکرده! بخاطر همین هم ممکنه حس خود سرزنشگری رو هم تجربه کنم و احتمالا احساس بی لیاقتی.
در لحظه کارها و موفقیت های خوب خودم یادم نمیاد و این تحسین کردنم گاهی از روی قدرت و احساس خوب و گاهی بخاطر بهتر دونستن اون آدمها از خودم.
اما حس حسادتم زیاد نیست و علاقه مندم که دیگران رو تحسین کنم و خوبی هاشونو بهشون بازخورد بدم و ازشون تعریف کنم تو انگیزه دادن به آدمها کم و بیش خوب عمل میکنم .
تشکر و سپاس فراوان بابت این سری از آگاهی ها
و خداروشکر که تونستم همراه باشم و تو مسیر رشد استفاده کنم از نکات عالی و آموزش های به موقع شما
بنام خدا
سلام استادان خوبم
خیلی خوشحال و سپاسگزارم بخاطر این فایل بی نظیر و عالی که بسیار ارزشمند است و من متعهدم به تغییر باور هام و اشغال ها را زیر مبل نمیبرم و آگاهانه ایراد هایم را میپذیرم و از خداوند یاری میجویم که در تغییر باورهایم مرا یاری کند
الهی به امید تو
اگر یکی از افراد نزدیک من به موفقیت بزرگی برسه من چه احساسی دارم؟
آگاهانه جواب را قبل از دیدن ادامه فایل دادم که واقعیت خودم را بدونم
بله من در مرحله اول که میشنوم که یکی از افراد نزدیکانم به موفقیتی رسیده که این اتفاق در واقعیت من افتاد در مرحله اول به ظاهر خوشحالی کردم و آفرین گفتم اما دقیقا بعد از چند لحظه احساس حسادت و نا امیدی و بی عرضگی و اینکه خدا اونو دوست داره و منو چقدر دوست نداره و من بدبختم شانس ندارم و کلی حال بد سراغم میاد و بعد از اون میام میشینم به قضاوت کردن اون که به این دلیل تونسته موفق بشهرکه پدر خوبی داره همسر خوبی داره یا حتی خانواده همسرش خیلی خوبن که سرمایه کافی وامکانات خوبی در اختیارش گذاشتن و دلیل موفقیتش را ربط میدم به تمام عوامل بیرونی که اون داره و من ندارمشون و به همین دلیل آنقدر فرکانسم میاد پایین که احساس سر خودتی ضعف و ناتوانی و بی عرضگی میکنم و خودم را بسیار تحقیر و سرزنش میکنم و احساس نالایقی به خودم میدهم و آنقدر ادامه پیدا میکنه که تهش میرسم به احساس قربانی بودن و احساس گناه دادن به اطرافیانم و بعد به خودم که جز مرگ خودم چیز دیگری را برای خودم قشنگ نمیبینم .
و اما با این سوال که با دیدن این فرد موفق که از نزدیکان من است چه ایده ی الهام بخشی به من میدهد چه درس های میتونم ازش بگیرم؟
این فرد با اینکه تحصیلات ندارد و فضایی نادلخواهی در کودکی بزرگ شده من همیشه میدیم و میبینم که بسیار برای خودش ارزش قائل بوده و خودش را توانا و لایق میداند و همیشه شاد و سرخوش بود و همیشه در حال خندیدن است و بسیار احساسش مثبت است و به همه چیز را با نگاه مثبت میبیند و همه چیز را همیشه در زندگیش راحت گرفته و راحتی هم همیشه در اختیارش بود و به سمت علاقه اش حرکت کرده و هیچ عاملی را مانع نشدن انجام کارش ندانسته و حرکت کرده است .
استاد من باید خیلی روی باور هایم کار کنم باور های بسیار محدود کننده دارم و نگاهم بسیار منفی نگر است که باید نگاهم نیز تغییر کند و در حوضه احساس ارزشمندی و اعتماد بنفس هم خیلی ایراد دارم و قوانین جهان را هنوز خوب درک نکرده ام که خداوند با دید احساسی به من برخورد نمیکند که من با ناراحتی گله مند بودن از خدا دلرحمی و نگاه خدا را به خودم جلب کنم .
خدا یاری ام کند در این مسیر تغییر تا به راحتی تغییر کنم که من لایق کسب موفقیت ها هستم و من لایق دریافت تمام نعمت های خوب خدا هستم .
استاد عزیزم خیلی بینظیر و با قدرت و زیبا بود این فایل و بسیار جدی و مهم دوستتون دارم وبی نهایت سپاسگزارم
با سلام و خداقوت خدمت استادان عزیز و دوستان فعال.
پاسخ سوال،،،
من همیشه از موفقیت و دستاوردهای اعضای خانواده ام از صمیم قلبم خوشحال وخرسند میشم. باورم اینه که باعث غرور وافتخاره که خواهر یا برادر هام انسانهای موفق و واهل پیشرفت باشند و نگرانی و دلسوزی هم در موردشون زمانی که آنها زندگی های خوبی داشته باشند دیگر وجود نخواهد داشت.
در مورد دوستان اکثر اوقات از صمیم قلبم خوش حال میشم اما زمانی که می بینم استعداد و توانایی اون خیلی کمتر از من هستش و یا به اندازه ی من زحمت نکشیده خیلی عصبانی وخشمگین میشم واحساس قربانی شدن وبی کفایتی بهم دست میده.(مثلاً زمان من رتبه های خوبه کنکور رو به راحتی مثل آب خوردن رد می کردند که خودم هم جز همان ها بودم اما الان رتبه های خیلی پایین تر رو که من با چشم بهم زدن به دست می آوردم رو می پذیرند و استخدام می کنند)
یا گاهی اوقات زندگی شخصی و ازدواج موفق خیلی از دوستانم رو می بینم به خودم میگم استعداد و توانایی های تو چندین برابر اونهاست پس چرا اونا همچنان در این زمینه موفقند اما تو نه در واقع احساس بی کفایتی وبی عرضگی میاد سراغم.
سلام
مرحله اول
1موفقیت دوستم در بدن سازی
2 موفقیت داداشم در داشتن رل هایه زیاد
3 موفقیت دوستم در خرید ماشین
4موفقیت داداشم از زن گرفتن
1
من دوستم در بدن سازی نتیجه گرفته چه احساسی بهش دارم
هتمن کلی هزینه کرد ه کلان آمپول هست بدنش
و من که پول ندارم مثل اون بشم وووو
2 احساس من به موفقیت داداشم در داشتن رل
من که مثل اون خوشگل نیستم لباس هایه خوبی ندارم شانس ندارم دختر بهم پا نمیده زشتم …ووو
3 موفقیت دوستم در خرید ماشین
هتمن با کار خلاف بهش رسیده چند روز دیگه از دستش میده من که کار خلاف نمیکنم
4 موفقیت داداشم
چرا داره زن میگیره اگر زنش دختر خوبی نباشه چی اگر بهش خیانت کنه چی
️️️️️️️️️️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
و قسمت دوم از جنبه مثبت نگاه کردن به موفقیت های دیگران
1موفقیت دوست م در بدن سازی
چقدر بدنش قشنگه شده منم میتونم این توری بشم بهتر برم بهش تبریک بگم و بگم چی کاری کردی که به این رسیدی و ازش الگو بگیرم
2 موفقیت داداشم در داشتن دوست دختر
ببینم که دلیل این کارش چیه چه نکاتی رو داره و چه باور های داره منم اگر از جنبه اون بهش نگاه کنم بهش میرسم
بهش بگم چه بارو هایه نسبت به دختر ها داری
به نام خدای مهربان
جواب قسمت دوم : بعد از توضیحات استاد
برای من گزینه اینکه اگر از نزدیکانم به موفقیت برسن باعث میشه که بد دیده بشم ، من ضعیف و بی عرضه دیده بشم ،و اینکه دیگه توان رسیدن به اون رو ندارم ،عمرم رو از دست دادم ،عقب موندم از اونها،حتی اینطور هم هست اون موقع زور میزنم که حسادت نکنم ،ولی انگار اون لحظه این من نیستم ،انگار تو وجودم قدرت رو از من گرفته ،و اونه که با شدت زیاد حسادت میورزه ،با اینکه میدونم به من آسیب میزنه این تفکر ولی انگار اوضاع از دست من خارج میشه و من تسلیم افکار حسادت میشم.
میگم که اگر اون رفت و تونست چون روابط خوبی داشت، چون عموهاش تو فلان ارگان بودن، چون شرایط خانوادش طوری بود که اون فکرش تغییر کرد، و چون همسرش میخواست که از اینجا برن ، اون رفت و مهاجرت کرد، و موفق شد، پشت هر مرد موفقی یه زن موفق هست، این باور منه
اینکه اون آشنا زیاد داشت ، با همه ارتباط میگرفت، بنگاه رفت و از خیلی وقت پیش خودش رو رشد داد ، کو تا من دیگه بخوام به اون برسم ، ول کن بابا اصلا گور بابای موفقیت ، بزار همین طور بسوزم و بسازم .من توان تغییر ندارم ،موفقیت خیلی سخته ، باید پدرت در بیاد ، باید عذاب بکشی، باید کلی روابط ایجاد کنی، باید بری بنگاه ماشین، باید بری بنگاه املاک کار کنی تا گرگ بشی و بعد اینکه گرگ شدی اونوقت شاید به یه جایی برسی.
ولی نمیتونم به عنوان خط شکن نگاه کنم : چون که این فکر رو دارم که من باید اول باشم چرا اون اول شد.
میگم که اونی که خط شکن هست برد کرده ، دیگه کی به من نگاه میکنه ،دیگه خز شد ، دیگه بی ارزش شد این کار ، دیگه فایده نداره ،من برم سراغ یه کار دیگه ای که من توش اول باشم.یعنی ذهنم میخواد چرخ رو خودش از اول اختراع کنه
ولی خوب که دقت میکنم به هیچ عنوان الان کسی رو برچسب نمیزنم بهش ،تمام بی عرضه گی و برچسب ها رو به خودم میزنم .
آها: وقتی که سر کارم هم متوجه میشم که کسی حقوقش از من بیشتره یا پاداشی گرفته، احساس حسادت میکنم ،احساس میکنم که دیده نشدم ، احساس میکنم که اینجا زیادی هستم ،عصبی میشم و میگم ولش کن دیگه کاری برای کارخونه نمیکنم تا بفهمن که کی اینجا کار راه اندازه، یا میگم که ببین من چقد بدبخت شدم که این از من داره بیشتر میگیره یا تشویقی گرفته ،
و اتفاقا ازش فاصله میگیرم
دقیقا این ذهنیت رو دارم که به محض اینکه کسی از اطرافیان رو متوجه بشم که به یه موفقیتی رسیده ازش کناره گیری میکنم به صورت ناخودآگاه.و اگر بخوام ازش بپرسم که چطور شد به این موفقیت رسیدی احساس پوچی میکنم ،احساس کوچیک شدن میکنم .احساس پستی و خاری میکنم ، احساس بی لیاقتی، احساس عقب افتادن.در ظاهر بهش تبریک میگم ولی در باطن دارم خودم رو میخورم و میخوام سریع تر محل رو ترک کنم و اصلا نبینمش. و حتی و حتی ، اگر متوجه بشم که براش اتفاقی افتاده ، یا پولی از دست داده ، یا بلایی به سرش اومده، یا هر چیزی شبیه به اینها از صمیم قلب احساس رضایت ، احساس شادی ،احساس راحتی، احساس موفقیت میکنم،احساس آرامش میکنم .که آخی ، خوب شد بدبخت شد و دیگه نیاز نیست که من حرص بخورم ، دیگه نیاز نیست که من برم تو دل ترسهام، دیگه نیاز نیست که من رو خودم کار کنم ، ببین اینم بدبخت شد منم اگر برم همین میشم پس بزار همین روال بخور نمیری رو ادامه بدم و سرم رو بکنم مثل کبک تو برف.
دقیقا وقتیکه دوستم از روستا به تهران مهاجرت کرد، همسرم خیلی میگفت چرا با رضا دیگه ارتباط نمیگیری و ارتباطت رو قطع کردی، من جوابی نداشتم ،ولی میدونستم که از حسادت هست، از این هست که وقتی اون رو میبینم بی عرضه گی خودم رو میبینم، عمر بر باد رفته ام رو میبینم ، ناتوانی ام رو میبینم، اینکه منم باید مسیر سختی رو برم میبینم
تا اینجا من متوجه شدم که من از انسان های موفق فراری هستم چون پیش اونها احساس کوچکی، بی ارزشی، بی عرضه گی، پوچی، ناتوانی،ضعیفی،بی لیاقتی،بی کفایتی، اضافه بودن رو دارم.
و یه چیز دیگه که الان تو ذهنمه اینه که درسته که من فهمیدم که این ها مشکل من هست ،ولی خیلی میترسم و سختمه که بخوام تغییرشون بدم چون اگر بخوام تغییر بدم باید مسیر سخت و سنگ لاخی رو طی کنم ، باید پدرم در بیاد که اینها رو تغییر بدم ، باید کلی عذاب بکشم که این ها رو تغییر بدم ،من تغییر نمیدم چون مطمئنم که اگر اینها تو ذهن من تغییر کنه منجر میشه به حرکت و خارج شدن از منطقه امن ،و روبرو شدن با شرایط جدید و انسان های جدید و موفق که این بشدت تن من رو به لرزه در میاره ،و من اصلا نمیتونم و روم نمیشه و خجالت میکشم ، پس حرف مفت زدن خیلی بهتر از عمل کردنه،بزار با حرف مفت زدن روزهام رو سپری کنم و به خیال خودم بگم که دارم رو خودم کار میکنم .
سپاسگزارم
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا به نیت نزدیکی به تو صلات امروزمو بجا میارم
سلام به استاد عزیزوسخاوتمندم سپاسگزارم بابت سخاوت فوق العاده تون سپاسگزارم بابت خداگونه شدن تون
سلام به خانم شایسته عزیز که همراه شیرین شماست
سلام به دوستان عزیز وهمراهان ارزشمندم دراین سایت توحیدی سپاسگزارم از دوستانم که قراره باکامنتهاشون رشد کنم
حشر:10
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ
پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دل ما [انگیزۀ اختلاف و کینه و] دشمنی نسبت به مؤمنین قرار مده.پروردگارا! تو بسیار رئوف و مهربانی.
من لیلا حسینی دانشجوی این هدیه ی ارزشمندی که خدا توسط شما بهم عطا کرده تعهد میدم که میخوام ازاین هدیه ارزشمند اینبار عالیتر واصولی تر استفاده کنم ونتایج عالی بگیرم مثل نتیجه عالیم از هدیه های قانون سلامتی پس میرم که تمرینمو عالی انجام بدم خدایا شکرت
سوال: اگر یکی ازنزدیکانم یادوستانم بموفقیت قابل توجهی برسه من چه احساسی دارم
قبل از توحید وقبل آشناییم باشما بسیار داغون بودم وفقط خودمو نالایق میدیدم که اینا واسه اونایی که استعداد دارن من که هیچ استعدادی توهیچ زمینه ای ندارم
بعداز آشناییم باشما : البته بنظرم فرق میکنه برام که اون فرد قبلا هم موفقیتهایی معمولی داشته یا نه ؟ مثلا بعضیها تو آشنایان هستند که همیشه درسطح پایین بودن وقتی متوجه میشم موفق شدن یهو ذهنم میگه باریکلا اینم آدم شد وتو هنوز اندرخم یه کوچه ای
وبعدش میام خودمو با آگاهی هایی که ازشما یادگرفتم یه کم میارم تو مسیر درست واز نگاه قانون بهش توجه میکنم ومیگم تحسینش کن چون لیاقتشو داشته که این موفقیتو کسب کرده وطبق قانون جای درستشه واگه تو نداری اونو حتما یا تلاش نکردی یا کم تلاش کردی یااصلا درخواست نکردی یا اصلا خودتو لایقش ندونستی پس بیا واز موفقیتش حال خوب بگیر وبجای حسادت تبدیلش کن به تحسین ولذت ببر وبگو که خدایا منم میخوام اینو
واعتراف میکنم که بازهم وبازهم ذهنم میادو بد تخریبم میکنه ومیزنه توی سرم که تو بی عرضه ای بقیه رو ببین مثلا خواهرتو دوستتو ببین اوانم تو شرایط تو بودن ولی ببین اینا کجان وتو نیستی ونمیزاره حتی داشته های معمولی مو ببینم چه رسد به اینکه سپاسگزاری کنم یا خوشحال بشم ومیرم تو ناسپاسی اما گفتم انصافا از زمانیکه باشمام حال وحس بدم از حسادت هام دیگه به فقط چند ساعت رسیده ونمیزارم خیلی جولان بده چون قانون :احساس خوب داشتن درهرشرایطی رو خیلی باورش کردم ووقتهایی که میرم حس بد انگار توجهنمم وبرای خودم خیلی زجرآورش کردم که هرجورشده باید حالمو یه جوری خوب کنم
وبعدم سعی میکنم منطقی بیام باهاش حرف بزنم که دیگه اذیتم نکنه مثل همین دیشب که روزش میخواستم رو کامنت دوستام کارکنم وباز موفقیتهاشون من برد لحظاتی وساعاتی تو خماریه حال بد فقط سعی کردم حسمو یه کم خوب نگهدارم چون دستم بند بود نمیتونستم بیام تو سایت یا باخدا حرف بزنم
فقط سعی کردم سکوت کنم وبه عزیزانم گیر ندم چون وقتی حالم بدمیشه به بقیه گیر میدم وذهنم اینجوری تقصیر حال بدیمو میخواد بندازه گردن دیگران تا خودمو مسئول ندونم
اما سکوت کردم وبعدم اومدم نشسته م به حالت مراقبه ونیایش باخدا حرف زدم که دستمو بگیر من حریف ذهنم نمیشم داره داغونم میکنه بعد دیدم دیروز خیلی روی تعهدم به نیایش سرساعتهای خاصم وصلاتم توجه نکردم وبعد که حالمو خوب کردم خوابیدم وپاداش این حال خوبم هدیه ی ارزشمند امروز شما ست سپاسگزارم از خداوند که پاداش نیکی وحال خوب رو سریع وعالی میده
من برای این سئوال هم دونفر از خانواده مو نوشتم که خیلی خودمو مقایسه میکنم بااونها وهم از موفقیتهاشون میرم تو حس بده حسادت
هم از دوستان سایت که ازنزدیک دیدمشون
وهم خود شما استاد
چون این حسادته هست به همه ومقایسه هست که باعث حسادت میشه وتخریب خودم
درجواب هم نشستم موفقیتهاشونو اونطوری که گفتین نوشتم
سعی کردم برای هرکدوم واضح بنویسم والبته باید بازم بهشون فکرکنم واینجوری هم دارم تحسین شون میکنم وهم باتمرکزم روی موفقیتهای اونها یه جوری اونارو برانگیخته میکنم وبااین تمرین شما هدفمند میکنم اینکارمو تا منم انگیزه بگیرم که اگر منم اون موفقیتهارو دوست دارم باورپذیرش کنم که منم میتونم واینطوری از
ذهنیت محدودکننده ام برسم به ذهنیت قدرتمند کننده
هدف تمرین ونتیجه ای که قراره برام زقم بزنه
آیا شانس من کمتر شده برای موفقیت ؟؟
اووو آره استاد من خیلی به این موضوع توجه میکنم وقتی موفقیت این عزیزانو میبینم فک میکنم تا برای من موقعیت یاافراد یا ثروت و… کم شده چون اینا ازاونهابرخوردارشدن دیگه
مثلا من داشتن سایت وتاثیرگزاربودن رو خیلی دوست دارم وبادوره احساس لیاقت فهمیدم که استعداد وگیفتی که خدابهم داده توانمندی توی خوب حرف زدن وتاثیرگزاری ودرک عالی قوانین وقرآنه چون ازشون واقعا هم لذت میبرم وهم خسته نمیشم وهم نیازی به کوه کندن ندارم وبدون مقاومت خاصی خوب درکشون میکنم وتوزندگی خودم ودیگران ردپایه قانونو پیدا میکنم
اما وقتی شمارو میبینم ودوستانی که تواین زمینه کارمیکنندرو میبینم ذهنم میگه آخه توکجا وآین اساتید موفقیت کجا توچی داری برای ارائه تو چه برتری داری که کسی بخواد باتو باشه وادامه بده واینجاست که حالم گرفته میشه بشدت
ودارم روش کارمیکنم که اولا مثلا من میتونم اونارو آماده کنم برای هممسیرشدن بااستاد عزیزم این که خیلی خوبه هم من رشدکردم هم اونا وهم قدردانی کردم از استادم وتاحالا چندین مورد بوده که دوستانمو باشما آشناکردم واینم از باور قدرتمندشماست واون احساس لیاقت فوق العاده ای که درخودتون ساختین ومیفهمم که خدا چطور افراد آماده رو میاره بسمتتون
خداروشکر بابت این توانمندی عالی واحساس لیاقت فوق العاده ای که درخودتون ساختین
موفقیت اونها باعث میشه من بدوضعیف دیده بشم؟
آره دقیقا این چیزیه که تو ذهنم میاد ومنو دیوانه میکنه خیلی وقتها البته قبل از اومدنم بسایت حتی اونقدراین باورقدرت داشت که دوست داشتم خودموازاین زندگی خلاص کنم اما تواین مدت که باشما وآگاهی هاتون جون دوباره گرفتم شاید تعدادش چندمرتبه بوده وسریع هم با نتایجی که گرفتم ساکتش میکنم ونمیزارم رشد کنه اما هستن تولایه های پنهان ذهنم چقدرشما خوب خودتونو شناختین چقدراساسی روی خودتون کارکردین تحسین تون میکنم سپاسگزارم که باسخاوت اینهارو بهمون آموزش میدین این یه هدیه گرانبهاست امروز برای من پاداش کنترل ذهن دیشبمه وزجه زدنم پیش خدام وتسلیم شدنم واعترافم به ضعفهام خدایا ممنونم
اره منم میگم که مثلا خواهرم درس خونده من که فقط دیپلم دارم من اصلا جایی سرکارنرفتم اون از 18 سالگی رفته سرکار خصوصا وقتهایی که میبینم اون میتونه برای خانواده ام کارهای پزشکی شونو بکنه ومن نمیتونم کارخاصی بکنم ذهنم شروع میکنه به تخریب کردن وتازگیها احساس میکنم خیلی به خواهرم حسودیم میشه نمیزارم رشد کنه این حسهای منفی کنترلش میکنم اما هستن دیگه خصوصا که خانواده ام مذهبی ان وخواهرم تواین کارها وخیریه وفلان تلاش میکنه وموقعیتی کسب کرده ومن آدم راحتی شدم وکاری به این مسائل ندارم ذهنم بدجوری اذیتم میکنه این چندوقت ذهنم خیلی درگیرش میشد ومدام بهم میگفت ببین توکجایی اون کجاست تونه دنیارو داری نه آخرتو بیچاره
یه وقتهایی هم که شانسی بودن برام تداعی میکنه ومیگم
اینا قبل از اومدنم تومسیر شما خیلی بیشتر بوده والبته اون زمان خواهرم هم این موفقیتهارو نداشت ومنم چون تو مسیر اون بودم مثل اونا مذهبی سفت وسخت البته ظاهری (خودمو میگم چون ظاهرم فقط مذهبی بود ولی اصلا ایمان وباوری که خداعادل نداشتم وهمه ش فک میکردم هرکاری دلش بخواد خدا میکنه ماهم مثل عروسک خیمه شب بازیش هستیم دیگه مجبوریم تحمل کنیم )
اونموقع باهم همدردی هم میکردیم ولی ازوقتی باشما آشنا شدم دیگه سعی کردم خودمو مقصر تمام مسائلم بدونم وباکسی دردودل نکنم واینجوری دورترشدم ازشون وانگار تازگیها این حسادته دوست داره که پررنگترجلوه کنه ولی نمیزارم خیال کرده نشستستم یه اهرم رنج ولذت واسه ش درست کردم درباره ی همین حسادت بخواهرم که نتونه ادامه بده وهروقت نجوامیکنه مرورش میکنم وآروم میشم
وسعی میکنم ازدرونم خواهرعزیزمو تحسین کنم چون با جنم وجسور عمل کرده که این نتایجو گرفته منم اگر همون باورهارو بسازم قطعا میتونم دارم سعی میکنم انگیزه بگیرم از موفقیتهای همه وباشما یادگرفتم که خدابراش نه مدرک مهمه نه سنم ونه هیچ چیزه دیگه واگه باورهامو درست کنم منم میتونم وهمین که هرروز یه قدم خودمو رشد بدم وتومسیر موفقیت باشم همینم کلی موفقیته خداروشکر
متنو خوندم وسوالارو د تودفترم نوشتم وجواب دادم فقط تونستم 7 دقیقه فایلو گوش کنم مهمون اومده برای برف بازی خونمون من میرم واسه لذت بردن
والان بعد رفتن مهمونها وبرف بازی ولذت بردن اومدم ادامه ی فایلو گوش دادم ولذت بردم وتحسین کردم سخاوت شمارو وتایید میکنم که وقتی بها پرداخت میکنیم متعهدتریم البته من فایلهای جدیدواکثرا نگاه میکنم ولی چون خیلی آرام تایپ میکنم سختم میشه کامنت بزارم اما بخودم تعهد دادم این هدیه رو مثل فایلهای معرفی قانون سلامتی متعهد گوش بدم تا بتونم دوباره دوره ارزشمند احساس لیاقتو ازاول مرور کنم چون اونموقع انگار توشوک بودم فقط گوش دادم وبخاطر کمالگراییم کامنتی ننوشتم ولی این هدیه های ارشمند بهتر انشالله محدودیتهای ذهنمو میشناسم تا آناده بشم برلی یه احساس لیاقت وباورخودارزشمندی بهتر که به امیخدا باکارکردن دوباره نتایج عالیتری رو برلی خودم وبسپلس از زحمات شما استادعزیزم وسپاسگزاری از خداوندم رقم بزنم
درپناه خداباشید
دوستون دارم استادعزیزم وسپاسگزارم بابت سخاوتتون
خدایا شکرت که به تعهدم عمل کردم
خدایا شکرت
السلامُ علینا وعلی عبادالله الصالحین