ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 35

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم فرقدانی گفته:
    مدت عضویت: 1146 روز

    به نام خداوند یکتا

    استاد عزیزم سلام گرم من به شما و مریم جون

    بسیار سپاسگزارم برای این سایت و فایلهای ارزشمندتان که به ما هدیه می‌دهید.

    این موضوع موفقیت اطرافیان و دوستان در گذشته با دیدنش بسیار اذیت میشدم و تا حدودی حسرت میخوردم و میگفتم خوش بحالشون چقدر شانس دارن ولی من نه . همیشه ذهنم درگیرش بود که چرا من نمیتونم به این موفقیتها برسم و به همین دلیل نمیتونستم ارتباط بگیرم با افراد و حالم بد میشد. وترجیح میدادم اون فرد موفق و ثروتمند رو نبینم. و اما از وقتی که هدایت شدم به مسیر درست و سایت شما و فهمیدم و درک کردم که همه چیز برمیگرده به باورهامون دیگه دیدگاهم تغییر کرده و هر فرد موفق در هر زمینه ای که میبینم خییلی ذوق میکنم و خوشحال میشم و گاهی حس میکنم که خودم این موفقیت رو بدست آوردم، ودرون خودم تحسین میکنم و گاهی هم به شخص موفق هم تبریک میگم و براش موفقیت‌های بیشتری آرزو میکنم .

    و وقتی میبینم افراد زیادی هستند که تونستند به موفقیت‌های زیادی برسند پس حتما من هم میتونم و لایقش هم هستم .

    البته گاهی هم می‌شود که از افراد فامیل و دوستان که به موفقیتی رسیدن کمی حسم بهم بریزه وحسادتی هم بکنم‌ و بعدش بگم خوش بحالش،چرا اون راحت به خواستش رسیده و من باید سختی بکشم ولی دوباره بر میگردم و ذهنم رو کنترل میکنم و تحسین میکنم افراد موفق رو و یاد آور توانایی‌های خودم میشم و موفقیت‌هایی ک خودم بدست آوردم رو یاد آور میشم، و با توجه به خواسته هام میگم بابا من باید باورهای مناسب با اون خواسته رو بسازم و من هر روز به خودم میگم که من خالق زندگی خودم هستم .

    البته من باورهای محدود کننده ای که دارم اینه که دیر شده، دیر فهمیدم که باید چکار کنم ،سنم زیاده،

    شاید نتونم به راحتی مهارت کسب کنم تو کار مورد علاقم. خلاصه این که دارم روی خودم کار میکنم و تا حد زیادی تونستم به خودباوری برسم و ذهنم رو نسبت به قبل کنترلش کنم و حالم رو خوب نگه دارم و هم توانایی‌های خودم و موفقیت‌های افراد رو در هر زمینه ای ببینم و تحسین کنم .

    ودر آخر اینکه از افراد موفق می‌توان این درس را گرفت که این افراد با ایمان و توکل و خودباوری خودشان و داشتن باورهای مناسب با خواسته های خودشون و استمرار داشتن به موفقیت‌های مختلفی دست پیدا می‌کنند.

    با آرزوی بهترینها برای خودم وشما و به امید دیدار شما استاد گلم با نتایج عالیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    حمید معدندار گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    بنام الله مهربان

    سلام به استاد عزیز و سایر دوستان گرامی

    فایل فوق العاده ای گذاشتین استاد دمتون گرم مثل همیشه آگاهی های عاااالی و ناب اما مستقیم بریم سر اصل مطلب

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    من کلا شخصیتم اینه که از موفقیت های نزردیکان ودوستانم بسیار خوشحال و شاد میشم یعنی میگم دمش گرم تونسته ، نوش جونش ، تلاش کرده ، عرضه ش رو داشته و…….اما چند سال پیش تو یکی دو مورد از نزدیکان که با من هم سنم هستند حسادت میکردم ولی با این حال که قانون رو نمیشناختم خیلی زود به خودم کنار میومدم و میگفتم دمشون گرم

    نفر اول : یکی از دوستان دوران دبیرستانم که خیلی با هم صمیمی بودیم و رشته حسابداری خونده ( منم یمدت پیشش حسابداری یاد گرفتم و انسان بینظیر وفوق العاده ای ) کلی تونسته پیشرفت کنه ، عروسیش رو خودش تو یکی از تالار های خوب کرج گرفت و بلافاصله یه خونه تو خود کرج اجاره کرد و تنها دو سال بعد رفت تو سعادت آباد تهران یه خونه بزرگ خرید و الان کلی ثروت ساخته و بسیار انسان دوست داشتنی ، موفق و ثروتمندیه

    چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟ همیشه الگوی من بوده تو موفقیت و همیشه تحسینش کردم

    از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    1-به خودباوری برسم :

    همیشه شجاع بوده و انسانی با انگیزه و با برنامه و هدفمند بود و خیلی تو کارش خبره و در عین حال جدی بود ، یادمه به من میگفت من تا 40 سالگی کار میکنم و بعد از اون سرمایه گزاری میکنم و ثروتم رو بزرگتر میکنم و میرم میگردم و لذتش رو میبرم

    2-الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

    عاشق کارش بود و همیشه از افراد موفق برام تعریف میکرد و خیلی دوست داشت با افراد ثروتمند کار کنه ، ارزش خودش رو خیلی بالا میدونست و همیشه با کارخونه دارهای موفق و کار درست قرار داد کاری میبست

    3-چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این فرد شده است؟

    باید خودم رو لایق ثروت بدونم ، شجاع باشم ، عاشق کارم باشم ، دنبال الگوهای خوب بگردم و تحسینشون کنم و آینده ام رو تجسم کنم و با جدیت ادامه بدم در مسیر علاقه ام

    نفر دوم : یکی از افراد خانواده ام که سن خیلی کمی هم داره

    چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    همیشه از موفقیت هاش سورپرایز میشم و ذوق میکنم و بهش افتخار میکنم و تحسینش میکنم کلا حس خیلی خوبی بهش دارم

    از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    1-به خودباوری برسم:

    همیشه به من میگه من باید ثروتمند بشم ، فلان دوستم اینقدر تونسته پول بسازه ، فلان دوستم تونسته به اون سطح از درآمد برسه و همیشه میخواد با آدمهای موفق و ثروتمند معاشرت داشته باشه ، خودش رو لایق بهترین ها میدونه ، برای خودش ارزش قائله و از همه مهمتر آدمای سمّی زندگیش که یکسری رفقاسش بودن رو حذف کرد

    2-الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

    چند وقت پیش به من میگفت من باید فلان ماشین رو بخر م وخرید ، با هر حرکتی که میکنه کلی ثروت میسازه ، زمین معامله میکنه ، ماشین معامله میکنه خلاصه از هر فرصتی برای پول ساختن استفاده میکنه ، بخاطر باور فراوانی که داره همیشه هم میبخشه و کلی هم هدیه دریافت میکنه ، باورش اینه میخواهم و میشود ، با غیبت کردن وخاله زنک بازی قهره و دنبال حاشیه نیست و هر جایی پانمیشه بره حتی اگر دعوتش کنن میسنجه بعد اگر با چهار چوب فکریش همخونی داشت میره مهمونی

    3-چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این فرد شده است؟

    خودم رو لایق بهترین ها بدونم ، فقط باورهاست که زندگیم رو تغییر میده و اون نگاهی که به توانایی های خودم دارم و میدونم این حرفها بارها وبارها تو این سایت گفته شده ولی تو این بنده خدا به این صورت باورها شکل گرفته که اول تو زندگیش به تضاد خورد و بعد با دوستانی برخورد داشت که ثروتمند بودن یا ذهن ثروتمندی داشتن و براش الگو بودن و همین الگو بودن و دیدن موفقیت های دیگران (با توجه به تضادهایی که در دوران کودکی داشت وتبدیل به خواسته شده بود) باعث شد که ذهنش و نگاهش اینطور باشه که میشود ثروتمند شد ومیشود زندگی خوبی داشت چرا ؟ چون افرادی رو میدید که تو شرایط مالی خوبی بودن و آزادی مالی داشتند ، پس خودش رو لایق اون ثروت دونست واینطور نگاه کرد که آقا من میخوام جزو این دسته از آدمها باشم و هدایت شد به همین سمت

    این افراد زندگی خوبی دارن و همیشه لذت میبرن از زندگیشون اما نکته اینجاست که آیا من هم میتونم مثل اونها فکر کنم یعنی ذهنم رو کنترل کنم یا جهت دهی کنم به سمتی که به من احساس بهتری بده و فکر کنم نه تنها من بلکه اکثر دوستان تو این زمینه یکم ایراد دارن و لااقل برای من اینطوره که با توجه به اینکه سعی میکنم ذهنم رو کنترل کنم و رها باشم ولی بعضی وقتها از دستم در میره و این یکم زمان میبره تا به تکامل برسم وخوب عمل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    فرزاد امان اله زاده گفته:
    مدت عضویت: 1607 روز

    وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکَ وَرَحۡمَتُهُۥ لَهَمَّت طَّآئِفَهٞ مِّنۡهُمۡ أَن یُضِلُّوکَ وَمَا یُضِلُّونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡۖ وَمَا یَضُرُّونَکَ مِن شَیۡءٖۚ وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَهَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمۡ تَکُن تَعۡلَمُۚ وَکَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکَ عَظِیمٗا

    و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود، گروهی از عشیره و قبیله خائنان تصمیم داشتند تو را [از داوری عادلانه] منحرف کنند، [این سبک مغزانِ خیالباف] جز خودشان را منحرف نمی کنند، و هیچ زیانی به تو نمی رسانند. و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد، و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت؛ و همواره فضل خدا بر تو بزرگ است

    ====================================

    در ادامه …

    وقتی یکی از نزدیکانم به مفقیتی برسد من چه احساسی پیدا  میکنم؟

    احساس حسادت و بی ارزش بودن و خدا برای اون خواسته برای من نخواسته

    لیست موفقیت های دوستان و اشنایان

    مرتضی:حسادت و عصبانیت و بی ارزشی که چرا اون با اون که قوانینو نمیدونه به این موفقیت ها میرسه من نه و این باعث منصرف شدنم از مسیر میشود

    آیت : حرص و ولع.دیرتر از من شروع کرده و از من موفق تر ..احساس عجله کردن بهم دست میده

    امیر: عصبانیت شدید احساس کمبود و بی لایق دونستن خودم.چون درامدمون یکی هست و بیشتر از من خوش میگذرونه

     

    هادی: احساس شدیدی ندارم به موفقیت هاش زیاد عکس العملی نشون نمیدم

    بابک: که من هم میتونم

     

    صیاد: چرا با اینکه درست عمل نمیکنن از من جلوتر هستند

    فرهاد : یک الگوی خوب

    مجید : الگوی خوب

    علی : حسادت  حس بد

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    به خودباوری برسم

    الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم

    همه این افراد یک مشخصه یکسان دارند زیاد به خودشون سخت نمیگیرند و زیاد به خود بد نمیگذرونند

    شاد هستند

    به خودشون خیلی ارزش میدهند

    اعتماد به نفس خوبی دارند

    خیلی جالبه که اکثر ای افراد کارهای سخت فیزیکی انجام نمیدن

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟

    درس های که باید از این افراد بگیرم 

    خود ارزشی خود ارزشی خود ارزشی

    اگر کسی موفق شده قبل از اینکه حسادت کنم به دلایلی که به نتیجه خوب رسیدند و پیدا کنم

    وقتی به دلایل موفقیت‌های دوستام و اشناهام نگاه میکنم ذهنم میاد راهکارهای که اونا به نتیجه رسیدنو برام پررنگ میکنه ولی وقتی میام حسادت میکنم یه احساس بی ارزشی تمام وجودمو در بر میگیره که این همه تلاش کردنم هیچ بود روی باورهام کار کردنم پوچ بود و همه این نجواهای ذهنی از حسادت شروع میشه و طبق قانون احساس بد = اتفاقات بد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    علی هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    سلام به همه کسایی که دارن این کامنتو می‌خونن.

    اول از همه بگم که خیلی ممنون که این سری فایل رو قرار دادید که احتمالا خیلی به همه ما کمک خواهد کرد. و خب اگه من سال پیش از خودم می‌پرسیدم که اگه موفقیت ی نفر رو ببینم چه احساسی پیدا میکنم میگفتم، که خب قطعا خوشحال میشم و تبریک میگم بهش و باور میکنم که چون اون تونسته برسه، من هم میتونم و از این حرفا دیگه..؟ ولی تو همین مدت سال اخیر، من توی موقعیت های زیادی بودم که افرادی از نزدیکان و دوستانم به موفقیت هایی رسیدن و من اصلا واکنش خوبی رو که انتظار داشتم که داشته باشم رو نداشتم، و خیلی هم ناراحت شدم هم حسودی کردم هم خودم رو تخریب کردم و برام جالب بود که میدونستم این واکنش درستی نیست، ولی بازم همین کارارو میکردم. و فهمیدم که نه، این باور مخرب توی من ریشه داره. یکی از اون موقعیت ها، توی مدرسه بودن. یکیشون ی روز بود که معلم نمرات ی امتحانی رو خوند و دوتا از صمیمی ترین دوستانم نمرات خیلی خوب و بالایی رو گرفته بودن و جزو بالاترین نمره های کلاس بودن ولی من اون امتحان رو توش ی نمره ی معمولی گرفته بودم، من خیلی نارحت شدم و حرص خوردم ولی جالبیش اینجاست که اصلا برام مهم نبود که من مثلا پونزده شدم، برام این مهم بود که اینا از من بالاتر شدن و ناراحتیم سر نمره پایین خودم نبود، سر نمره ی بالای دوست هام بود. و خیلی خودم رو سرکوب کردم اون موقع- الان که دقت میکنم میفهمم و اون موقع فقط ی مدت حالم گرفته شد و بعد دوباره احساسم رو خوب کردم. ولی الان که دقت میکنم باور های مخرب مخفی ای که داشتم رو میبینم. و من شاید- شاید ارزشمندی خودم رو به نمره هام گره زده بودم و چون خیلی براشون تلاش کرده بودم، ولی بازم نتیجه دلخواهم رو نگرفته بودم خودم رو سرزنش میکردم، درصورتی که ارزشمندی من اصلا به این چیز ها نیست و من فارق از نمراتم و فارق از اینکه امتحان هام رو خوب میدم یا بد یا هرچیز دیگه ای ارزشمند و لایق بهترین ها هستم، کمی هم نگران دیدگاه مردم بودم، درسته که نمره نسبتا خوبی بود در مقایسه با اکثریت ولی بازم. و این هم هست که بعضاً اگه من شکست ی نفر رو ببینم مثلا اون نفری که همیشه نمراتش بیست بوده این امتحانش رو خراب کنه ، خیلی خوشحال میشم و دلم ی جورایی خنک میشه و میگم آخیششش بلاخره این هم ی امتحانی رو بد داد، و حالا من مثالم مثال نمره و امتحان و درس بود ولی خب تو چیزای دیگه هم میشه همین هارو رو دید. و اینا چیز هایی بود که با تجزیه و تحلیل اون اتفاق که برای تقریبا برای چهار ماه پیش بود فهمیدم. ممنونم که تا آخر کامنتمو خوندین،

    موفق باشین🩵🩷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    فرزاد امان اله زاده گفته:
    مدت عضویت: 1607 روز

    وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکَ وَرَحۡمَتُهُۥ لَهَمَّت طَّآئِفَهٞ مِّنۡهُمۡ أَن یُضِلُّوکَ وَمَا یُضِلُّونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡۖ وَمَا یَضُرُّونَکَ مِن شَیۡءٖۚ وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَهَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمۡ تَکُن تَعۡلَمُۚ وَکَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکَ عَظِیمٗا

    و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود، گروهی از عشیره و قبیله خائنان تصمیم داشتند تو را [از داوری عادلانه] منحرف کنند، [این سبک مغزانِ خیالباف] جز خودشان را منحرف نمی کنند، و هیچ زیانی به تو نمی رسانند. و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد، و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت؛ و همواره فضل خدا بر تو بزرگ است

    ====================================

    در ادامه …

    وقتی یکی از نزدیکانم به مفقیتی برسد من چه احساسی پیدا  میکنم؟

    احساس حسادت و بی ارزش بودن و خدا برای اون خواسته برای من نخواسته

    لیست موفقیت های دوستان و اشنایان

    مرتضی:حسادت و عصبانیت و بی ارزشی که چرا اون با اون که قوانینو نمیدونه به این موفقیت ها میرسه من نه و این باعث منصرف شدنم از مسیر میشود

    آیت : حرص و ولع.دیرتر از من شروع کرده و از من موفق تر ..احساس عجله کردن بهم دست میده

    امیر: عصبانیت شدید احساس کمبود و بی لایق دونستن خودم.چون درامدمون یکی هست و بیشتر از من خوش میگذرونه

     

    هادی: احساس شدیدی ندارم به موفقیت هاش زیاد عکس العملی نشون نمیدم

    بابک: که من هم میتونم

     

    صیاد: چرا با اینکه درست عمل نمیکنن از من جلوتر هستند

    فرهاد : یک الگوی خوب

    مجید : الگوی خوب

    علی : حسادت  حس بد

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    به خودباوری برسم

    الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم

    همه این افراد یک مشخصه یکسان دارند زیاد به خودشون سخت نمیگیرند و زیاد به خود بد نمیگذرونند

    شاد هستند

    به خودشون خیلی ارزش میدهند

    اعتماد به نفس خوبی دارند

    خیلی جالبه که اکثر ای افراد کارهای سخت فیزیکی انجام نمیدن

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟

    درس های که باید از این افراد بگیرم 

    خود ارزشی خود ارزشی خود ارزشی

    اگر کسی موفق شده قبل از اینکه حسادت کنم به دلایلی که به نتیجه خوب رسیدند و پیدا کنم

    وقتی به دلایل موفقیت‌های دوستام و اشناهام نگاه میکنم ذهنم میاد راهکارهای که اونا به نتیجه رسیدنو برام پررنگ میکنه ولی وقتی میام حسادت میکنم یه احساس بی ارزشی تمام وجودمو در بر میگیره که این همه تلاش کردنم هیچ بود روی باورهام کار کردنم پوچ بود و همه این نجواهای ذهنی از حسادت شروع میشه و طبق قانون احساس بد = اتفاقات بد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    محبوبه کریمیان گفته:
    مدت عضویت: 3114 روز

    سلام استاد بی نظیرم

    ممنونم بابت این دوره ی رایگان و بی نظیر من تعهد میدم که روی این دوره به همون خوبی کار کنم که روی محصولات کار میکنم

    سوال قسمت اول:

    ———————————————————–

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت برسه چه احساسی دارید؟

    راستش این موضوع توی زندگی من زیاد پیش اومده اولین باری که یکی از نزدیکانم به موفقیت مالی رسید خیلی براش خوشحال شدم اما از وقتی دیدم اون شخص در برابر من فخر فروشی میکنه و هر بار منو تحقیر میکنه بابت درآمد کم و اوضاع مالی نابه سامان خیلی غمگین شدم و از خداوند درخواست کردم که من هم موفق بشم منم بتونم انسان موفقی بشم که هر آدمی به این راحتی به خودش اجازه ی تحقیر کردن من و فرزندانم رو نده این درخواست شدیدا در من شکل گرفت و از خداوند هدایت خواستم و دعا کردم من رو به اندازه ی یه لحظه چشم بر هم زدن تنها نگذاره

    و نتیجه این شد که من هدایت شدم به سایت استاد عباس منش و خیلی خوشحال شدم چون میدونستم توی این سایت به گنج نهفته ای دست پیدا میکنم و خداروشکر از اون روز به بعد زندگی من خیلی تغییر کرد و من الان خودم رو انسان موفقی میبینم چون دارم به خواسته های خودم یکی یکی به راحتی میرسم و لذت میبرم و این مسیر همچنان ادامه داره

    از اون روز به بعد هر وقت موفقیت اطرافیانم رو میبینم اولش یکم حسادت میکنم و اذیت میشم ولی همون یکی دوساعت اول اینجوری هستم بعد اون حسادت موتور انگیزه ی بالایی برای من میشه که به مسیرم ادامه بدم انگار اون حسادت من رو به سمت موفقیت های بیشتر هول میده و مدام به خودم میگم اوکی اونا از این مسیر دارن به موفقیت میرسند در حالیکه باوراشونم درست نمیکنند و معلوم نیست به کجا برسند اما من دارم با آموزش های استاد بی نظیرم جلو میرم کم کم باورام رو میسازم و موفقیتم رو بر روی باورای مناسب سوار میکنم و این خیلی برای من بهتره و پایدار تره

    و به این شکل احساس خوبی دارم و اصلا نگران نمیشم که الان اونا تمام موفقیت ها رو برداشتن و چیزی برای من نمی مانه

    و بیشتر مصمم میشم که مسیر سبز عباس منشی خودم رو ادامه بدم خدایا شکرت

    یا مثلا در نظر دارم که یک کسب و کاری رو برای پسرم بزنم به محض اینکه ببینم یکی از نزدیکانم اون کار رو ایجاد کرده عصبانی میشم انگار تو پس زمینه ذهنم یکی داره میگه هیچی دیگه حالا که اون اومد این کار رو زد دیگه این فرصت از تو گرفته شده اولش به این شکل ناراحت میشم ولی خیلی زود به خودم میگم بابا هر کسی روزی خودش رو داره و مشتری زیاده مکان زیاده چرا باید ناراحت بشی اونم حق داره آدم موفقی بشه و به این شکل خودم رو آروم میکنم و سعی میکنم برای اون شخص هم خوشحال بشم و اگر کمکی هم از دستم بر بیاد برای موفقیتش دریغ نمیکنم

    واما در مورد سوالات تمرین

    هیچ احساس خاصی بهشون ندارم و فقط از موفقیت اونا به خودم اینو میگم خداروشکر که من به سایت استاد هدایت شدم و زندگیم رو بهبود دادم و روز به روزم بهتر میتونم زندگیم رو بهبود بدم چون همون افراد الان با تعجب به زندگی من نگاه میکنند و مطمئن هستم که من هم در نظر اونا انسان موفقی هستم گرچه هنوز از لحاظ در آمد مالی به اونا نرسیدم ولی وقتی میبینند که زندگی منم در حال پیشرفت هست و من خیلی زود به خواسته هام می رسم متعجب میشن و من این حالت رو هم از کلامشون دریافت کردم و هم از چهره شون

    و خدا رو شکر میکنم که منم توانایی بهبود زندگیم رو دارم

    و البته یه فرقی که با اونا دارم اینه که من در تمام جنبه های زندگیم دارم به بهبود میرسم چون با آموزش های استادم پیش میرم ولی اونا فقط از لحاظ اوضاع مالی

    که نظر من اینه که وقتی قوانین رو بدونیم و باورای مناسبم بسازیم از لحاظ مالی اونقدر پیشرفت میکنیم که اون افراد عقب می افتن چون اونا باوراشون ترکیبی از باورای مناسب و باورای نا مناسب هست و از این موضوع ممکن که آگاهی نداشته باشند در حالیکه من از این موضوع آگاهم و دارم یاد میگیرم چطور از قوانین استفاده کنم و قطعا موفق تر خواهم بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1166 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام استادجونم و مریم عزیزم، خیلی خیلی خوشحالم که قراره این تعامل دو نفره بین من و شما برقرار باشه

    الهی شکرت خدایا ، خدا جون شکرت که استاد هنوز دوست دارن این اگاهی ها رو در اختیار ما بگذارن

    استاد شده باشه روزی 5 تا کامنت میگذارم تا روند و ادامه بدین ان شالله

    سوال اول

    اگر یکی از افراد نزدیک شما به موفقبت بزرگی برسه شما چ احساسی دارید:

    استاد احساس الان من خیلی خیلی متفاوته با سه

    ماه پیشم و اگاهانه سعی کردم افراد و تحسین کنم

    اما نشستم نوشتم دیدم اوه هنوز خیلی کار دارم ، خیلی باید روی خودم کار کنم ، اگر میگم حس حقارت یا کمبود دارم اصلا قابل مقایسه به سه ماه پیشم نیست خداروشکر خیلی پیش رفت کردم

    و این احساساتی که نوشتم نسبت کمی داره به قبل

    برادرم ::::

    اگر برادرم به ابن موفقیت برسه خداروشکر میکنم و خوشحال میشم و البته یه کوچولو خیلی کم حس حقارت هم میکنم نسبت به شرایط الانم ، چون به اینده ام تقریبا مطمئن هستم .

    در مورد فاطمه نوه ی عمه م

    ایشون به موفقیت نسبتا خوبی رسیده تا همین یکی ، دو ماه پیش که بهش فکر میکردم موجی از حس کمبود و حقارت سراغ من میومد و به خودم میگفتم فاطمه با این قیافه ی داغونش هم تو رابطه ش شانس اورده و هم یه سری مسائل دیگه که نسبت به من خیلی موفق تر بوده

    به خصوص وقتی بابام راجع شون حرف میزد میشستم گریه میکردم

    احساسات من این چنین بود

    حس کمبود

    حس حقارت

    حس ناتوانی

    حس خرد شدن

    الان حسم بهتر شده و سعی میکنم اگاهانه تحسین ش کنم

    ولی وقتی یه لحضه تصور که شرایطش خیلی خیلی بهتر از الان ش شده

    احساس حقارت کردم .

    سپیده دخترخاله ی مامانم

    ما رابطه ی خیلی نزدیکی باهم داشتیم همیشه میدیدم که تحسین میشه اما من بلعکس بابت این قضیه الان که ایشون در شرایط فوق العاده ای هستن هم خوشحالم براش هم ناراحتم برای خودم

    یه جورایی همش ازش فاصله میگیرم

    چرا ؟؟؟

    چون حس کمبود دارم بهش

    حس حقارت دارم

    حس خیلی چهره ی فوق‌العاده ای داره ولی من نه ، سپیده از احساسات دخترونه ش خیلی استفاده کرد و من نه

    باز هم وقتی تصور کردم که شرایط ش خییی انچنانی تر شده احساس حقارت کردم .

    مرضیه دختر همسایه مون

    احساس انچنانی ندارم بهش

    گاهی خوشحالم که خوشبخته

    گاهی با خودم میگم ای کاش مثل مرضیه حداقل های زندگی رو داشتم

    اما تحسین ش میکنم که در این حد به هنر خطاطی علاقه منده و در هر شرایطی بهش میپردازه

    وقتی فکر کردم که به موفقیت بزرگی میرسه

    خیلی خوشحال شدم و حس حقارت همواره با من بود.

    مجتبی

    پسر عمه م که پلیس شده

    مجتبی در شرایط کاملا نامناسب ی بزرگ شد در حالی که پدرش مادرش و بچه هاش ول کرد و زن دوم گرفت

    الان که بهش فکر کردم واقعا تحسین ش میکنم که نسبت به خودش شرایط فوق العاده ای داره

    اگر به موفقیت خیلی بزرگی برسه باز هم حس کمبود سراغ من اومد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    رضا همت زاده گفته:
    مدت عضویت: 1198 روز

    درود و سپاس از استاد عزیزم و بچه‌های گروه سایت عباس منش

    استاد سپاسگزارم از شما بابت راهنمایی های خوبتون ، وقتی گفتید فقط کامنت های سایت رو میخونید ، خوشحال شدم گفتم از شما تقدیر و تشکر کنم بابت زحمات شما

    استاد مشکل از درس های شما نیست ، مشکل اینه که جایی که ما در آن زندگی می‌کنیم ، انسانهای فرکانس پایین زیادی وجود دارن

    ما اخبار و تلویزیون رو رها کردیم

    ولی همچنان ، آدمهای فرکانس پایین هم دور و اطراف ما بسیار هستند، که بعضی وقتا انرژی آدم رو کم میکنن،

    از طرفی بخاطر شغل مون ما ناخواسته با این افراد برخورد میکنیم

    من طبق قانون تکامل دارم کاری رو که بلدم انجام میدم و میرم جلو و حتی از وام هم استفاده نمیکنم

    ولی هنوز نتوانستم که بخاطر کارم بتوانم دوری کنم از این آدمهای انرژی خوار، البته تا حد زیادی ازشون دوری کردم، ولی بازم پیدا میشن

    بخاطر مشغله مالی ، وقتم کمتر هستش

    و بیشتر وقتا نمی تونم بیام کامنت بذارم

    چون خیلی دوست دارم با شما و بچه‌های سایت تبادل اطلاعات کنم

    لطفاً راهنمایی بفرمایید که بعضی وقتا ما چکار کنیم که نا امید نشیم و به مسیرمون و عمل به قوانین درست رو انجام بدیم

    میگن که اگه آدمهای اطرافت هر طور باشن شما ناخواسته با اونا هم فرکانس میشوید بعد از یه مدتی

    من سوالم از شما استاد عزیز و بچه‌های سایت اینه که چطور با این آدمهای فرکانس پایین برخورد کنیم؟

    قطعا بی توجهی جواب میده

    ولی خب بعضی وقتا از نزدیکان خود آدم هم همین مشکلات به وجود میاد، ذهن آدم بعضی وقتا بازم عکس العمل نشون میده به این ناخواسته ها و بازم مشکلات به وجود میاد، ناراحتی به وجود میاد،

    باتشکر از شما ممنون میشم که راهنمایی بفرمایید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    انسیه پاکدل گفته:
    مدت عضویت: 2074 روز

    درود به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    چقدر خوشحالم از اینکه این آگاهی های ارزشمند و با ما به اشتراک میذارید استاد جان ، شخصا قدردان این لطف شما و لطف خداوند مهربانم هستم .

    تمرین اول :

    احساس من بعد از موفقیت نزدیکانم

    درمورد افراد خیلی نزدیکم احساس خوشحالی میکنم ولی درمورد همکارانم ،دوستانم یا دیگرانی که رابطه ی دورتری دارند ، احساس حسادت ،عثب ماندن ،ناامیدی،ناتوانی دارم .

    این احساس و هم درخودم پیدا کردم که دیگران و مستعدتر و توانمندتر از خودم می بینم .

    گاهی وقتا هم احساس میکنم موفقیت دیگران باعث میشه من به اندازه ی کافی و به اندازه ی قبل ،خوب و کامل بنظر نیام و این احساس ناراحتی ،خشم و حسادت همراه خودش میاره.

    بخش اول تمرین

    موفقیت اطرافیان و احساس من

    1.م.ک : احساسم خشم ،حسادت ،ناامیذی،بی عرضگی

    2.آ.ب : حسادت،ناامیدی،دیده نشدن خودم ، بی عرضگی

    3.آ.پ : حسادت،تحقیر،ناامیدی،خشم

    4.ن: تحقیر،حسادت،عقب موندن،خودکم بینی،نگران نظر دیگران شدن

    از چه زاویه ای نگاه کنم که به خودباوری برسم ؟

    به زندگی م.ک این طور نگاه کنم که این شخص با صداقت و درستی و متمرکز کار کردن و حاشیه نرفتن ، برنامه و هدف داشتن به خواسته های رسیده ، منم اگر همین مسیر. و برم نتیجه می گیرم .

    از آ.ب وقتی توی یک شغل و یک مسیر اون به موفقیت مالی رسیده ، منم میرسم

    به جای انرژی منفی حسادت ،این طور نگاه کنم که اون با تمرکز و وقت گذاشتن تخصصی برای تیمش به موفقیت رسیده .

    از آ.پ : درگیر اثبات خودش نیست

    از ج : برای خودش تصویر شفاف داره

    از ن : خودش و لایق می‌دونه ،حتی اگر از نظر من و بقیه پر از کم و کاستی باشه

    چه درس های میتونم بگیرم ؟

    متمرکز باشم

    حاشیه نرم

    خودم و لایق بدونم

    تصویر شفاف از مسیر و مقصد داشته باشم

    دست از اثبات خودم به دیگران بردارم

    خودم و فقط با خودم مقایسه کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    جلسه اول – ذهنیت قدرتمند کننده در مقابل ذهنیت محدود کننده

    سوال :

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟ آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟! آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟! یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    اصلا احساس خوشحالی نمیکنم

    سریعا حالم بد میشه و میرم تو لک به اصطلاح

    انگاری یه چیزی وسط سینم احساس سنگینی میکنه!

    به شدت آدم حسودی هستم و وقتی ببینم کسی به جایی رسیده حالم بد میشه و ازش متنفر میشم

    واقعا خودم هم دوست ندارم ها ولی انگاری اگه این کارو نکنم اروم نمیشم

    مثلا اگه کسی تونسته باشه یه نمره بیشتری بگیره من حالم بد میشه مقایسه میکنم حسادت میکنم و سریعا ربطش میدم به یه عامل بیرونی مثلا اگه یه دختر تونسته باشه بیست بشه میگم این حتما از ترفند های دیگه استفاده کرده نمره گرفته

    یا مثلا فلانی که فلان جا کار میکنه پارتی داشته من ندارم

    بابای پولدار داشته من که ندارم من …

    مثلا اگه کسی حس کنم موفقیت هایی داره کسب میکنه که داره نزدیک به من میشه یا از من بالاتر میزنه من سریعا شخصیتش رو تو ذهنم یا جلوی بقیه تخریب میکنمم که بببیند اگه این موفق شده اینجور آدمیه ها خیلی هم مهم نباشه براتون

    ته همش میگم ببین من بازم نتونستم

    همه دارن موفق میشن پیشرفت میکنن بازم من همون آدم قبلیم

    این همه بچه های سایت نتیجه گرفتن تو هنوز علاقتو پیدا نکردی کار نداری

    یا مثلا فلان دوستم تو دانشگاه سر کار میرفت من حالم بد میشه که چرا فلانی کار داره من ندارم و …

    در نهایت حس بی عرضگی بهم میده و خیلی ناراحت میشم و به تبع توی رفتارم با بقیه تاثیر میزاره و سریعا واکنش های بدی نشون میدم و تو این سیکل منفی هی ادامه میدم تا جایی که ذهنم به این نتیجه برسه ببین عباس تو آدمش نیستی بیخیال شو تو به درد نمیخوری

    در مورد افراد نزدیک زندگیم خیلی بیشتر حساسم ولی اگه کسی دورتر باشه اوکیم و خیلی حسادت نمیکنم ولی در کل خیلی خیلی حساسم

    یعنی از طرفی دنبال الگو گرفتن هستم و این که میشود

    از طرفی با هر الگو سریع میرم تو فاز مقایسه و حسادت و تو سر خودم زدن

    متن بالارو من قبل از ادامه فایل نوشته بودم که خیلی شباهت داشت به حرفای استاد

    حقیقتش اولش که موضوع رو شروع کردید خیلی حال کردم گفتم ببین چه موضوع مهمی رو استاد داره رایگان(هدیه) اموزش میده و واقعا موضوع ارزشمندیه

    دمت گرم استاد

    استاد من خودم حق میدم به مشارکت ها

    اون زمانی که من دوره ها رو نداشتم واقعا فکر میکردم توی دوره شما کلا یه چیز دیگه میگید و …

    همین موضوع ربط دادن به عوامل بیرونی بحث 7 8 جلسه اول روانشناسی ثروته! همین بحث مقایسه بحث جلسه اول دوره احساس لیاقت هستش

    همین بحث حسادت بحث جلسه 4 قدم 3 هست که وقتی که من اون باورهارو روشون کار میکردم توی این موضوع خیلی بهتر شدم

    اتفاقا این فایل همزمان شده بود با یه مقایسه ای که به شدت حالم چند دقیقه ای بد شد که سریع گفتم بزار فایل رو گوش بدم و کامنت بزارم کانون توجهم عوض میشه و اتفاقا خیلی حالم بهتر شد

    یعنی راستش قبل از تهیه دوره ما فکر میکنیم خیلی مطالب فرق داره در صورتی که واقعا اینطور نیست یا خیلی از فایل های هدیه خیلی کامل تر و شاید دقیق تر از برخی از دوره ها باشن چون شما دارین به اون فایل ارجاع میدید …

    در هر صورت عاشق این موضوع و این ریشه ای کار کردن شما هستم و این به روز بودن و آنلاین بودن باعث میشه کلی هم از کامنت بچه ها یاد بگیریم هم مدام روی خودمون کار کنیم

    تا هر روز ذره ای بهتر از دیروز بشیم

    در هر صورت این مشکل مهمی برای من هست

    زمان هایی که حسادت نکردم و ایده گرفتم به شدت سریع اتفاقات رخ داد

    میخام یه مثال بزنم

    من یه دوستی داشتم که خیلی باهم توی رقابت بودیم توی دبیرستان

    تا اینکه سال سوم دانشگاه بعد از مدت ها قرار شد بریم بیرون و ایشون با ماشین صفر اومد البته با رانندگی دوستش

    خب من گفتم ببین من که قبول دارم ازین آدم بهترم

    بعد این حتی رانندگی بلد نیست ماشین صفر خریده!

    ماشینش هم دست این و اونه حتی بنزین زدن بلد نبود!

    حقیقتش برگشتنه هم داد من نشستم پشت فرمون

    اون شب که برگشتم خونه یه حس عجیبی داشتم

    انگار یه سدی تو ذهنم شکست

    چون تا قبلش کلی دلیل و منطق داشتم تو ذهنم که من نمیتونم حالا حالا ها ماشین داشته باشم…

    ولی انگار یه سدی شکست!

    و فکر میکنم کمتر از یک ماه طول کشید که با اصرار بی نهایت پدر و مادرم ماشین ثبت نام کردم و الان یک سال و نیم ماشین صفر زیر پام هست!

    ولی خب ازین الگو مثبت گرفتن ها کم داشتم بیشتر حسادت بوده

    مثلا دوست هایی داشتم که ماشین بهتر خریدن ولی حسادت باعث شد من رابطم رو باهاشون قطع کنم یا به هزار تا عامل دیگه ربط بدم موفقیتشون رو

    میخام روی این موضوع کار کنم و توش بهتر بشم چون واقعا هر جایی که هستم مثل دانشگاه محیط خانواده محیط کار حتی توی آموزش دیدن حتی توی بازی کردن … میبینم که سریع حالم بد میشه چون سریع میرم تو فاز مقایسه

    توی دوره احساس لیاقت روی مقایسه کار کردم و بهتر شدم ولی هیچ وقت قرار نیست دست از سرم برداره و سریع مثل علف هرز رشد میکنه و میاد بالا

    اتفاقا جاهایی بوده که من استعداد داشتم و شروع به یادگیری کردم ولی خودم رو با استادی که آموزش میده ده سال سابقه داره مقایسه کردم حسادت کردم و بعدش به این نتیجه رسیدم من بی عرضم و ادامه ندادم

    یعنی یکی از عواملی که باعث شده من تو هیچ موضوعی متخصص نشم و ازین شاخه به اون شاخه بپرم همین موضوع بوده که یقم رو گرفته

    ولی استاد این فایل ها مثل یه دوره قراره خونده بشه کار بشه و نتیجه بگیریم چون واقعا بچه ها خواهان موفقیت هستن و حتما لایقش هستیم

    به همین دلیلی که به این دنیا خاکی پا گذاشتیم لیاقت پیشرفت کردن و موفیقت رو داریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      حسین دانش خواه گفته:
      مدت عضویت: 759 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام به آقای حیدری عزیزم

      سوال:چرا من حسادت میکنم …؟

      سوال:چرا من خودم رو مقایسه میکنم…؟

      اگر من انرژی حاکم بر جهان رو ویژگی هاشو درک کنم قوانینش رو درک کنم و عمل کنم و درک کنم که هرکس در هر جایگاهی هست جای درست خودشه و درک کنم که با حسادت کردن و مقایسه کردن و خود سرزنشی فقط خودم رو دارم از نعمت های الهی دور میکنم چون اینا مقاومت هست عملاً این کارو انجام نمیدم

      حالا چطور عمل کنم به این موضوعات خب اول باید روی باور هام کار کنم ویژگی های این انرژی بشناسم به صورت ذهنی خودم رو آماده کنم و بعد باید بیام تمرین کنم به صورت عملی هرکسی هر موفقیتی کسب میکنه بیام و تحسین کنم تشویق کنم بعد که این کارو به صورت عملی و مداوم انجام دادم بعد خب قاعدتاً این بازخورد جدید یه بازتاب جدید میده و همین جور که روش کار کنم هی بهتر و بهتر میشه و من یاد گرفتم که اگر مشکلی دارم بیام و روی کاغذ اون مشکل رو حلش کنم یعنی بیام بنویسم چرا این مشکل رو دارم چکار کنم چه باورهایی چه کارهایی انجام بدم مشکلم حل بشه و وقتی نوشته من تمام شد خداوند شاهده شروع میکنم به عمل کردن

      چند وقتی هست وارد مرحله عمل کردن شدم و خیلی خوشحالم بابت این موضوع…

      در پناه خدا شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: