ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 73

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مژگان جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 539 روز

    اگر نزدیکانم به موفقیت میرسه…

    من اول شاید بهم برمیخورد و شاید ناراحت میشدم که چرا من نتونستم.ولی خداروشکر الان اینطوری نیستم.خوشحالم و فکر میکنم چطور شده که اون به ثروت رسیده.

    واینکه چرا من بهش نرسیدم رو هنوز نمیدونم.

    شاید برای اینه که براش نجنگیدم یا اینکه خواستم دیگری برام پول بیاره و خودم برای اون تلاشی نکردم.

    ولی بعدها فهمیدم که اول اینکه باید از خدا بخوام ،خواستم و الان راه برام باز شده .تونستم آموزشی بخرم و الان دارم آموزش میبینم و میخوام که از جایی شروع کنم و براش تلاش کنم.

    وقت بزارم و بهای اونم بدم.و به امید خدا مطمئنم که براش تلاش میکنم و به سادگی و عزت مندانه و زیبایی به اهدافم میرسم.

    البته الان که فکر میکنم دلیل موفقیت اون شخص اینه که به خدا توکل زیادی داره.در مسائل حاشیه نیست.نماز اول وقت و …داره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهرا کاسه ساز گفته:
    مدت عضویت: 1490 روز

    سلام استادعزیزم

    بسیار سپاسگزارم برای متن انتخابی این فایل که بسیارالهام بخش بودبرای من وباعث شدکه امروزدوباره سوالهای این جلسه روجواب بدم ازیه زاویه دیگه

    ازایدای عزیز هم بسیاسپاسگزارم که اینقدر دقیق و درست تمرین روانجام دادن …4ساعت وقت گذاشتن تابه این زیبایی باورهای محدود کننده روپیداکنند وایده ایی باشن برای ما

    من ازانجام این تمرین دیروز به نتیجه کلی رسیدم که باور کمبود توذهنه من بسیار ریشه دوونده وبرای خودش داره حسابی میرقصونه توذهنم

    بااینکه روی باورفراوانی کار کردم ولی این همیشگیه وتا یه کم دورمیشم دوباره این باورسربلندمیکنه ومیگه من هستمااااا

    با خوندن این متن انتخابی دوباره تمرین روانجام دادم تابتونم دونه دونه باورهامو مثل ایدای عزیز بیرون بکشم….

    باورمهمی که بهش رسیدم باور عدم لیاقت برای خرج کردن برای خودم هست

    من برای خودم خیلی راحت چیزی نمیخرم دنبال قیمت هستم همیشه…که خیلی گرون نباشه

    وفهمیدم که اگرمیخوام موفق بشم باید خودم رولایق بدونم

    لایق خریدهای باکیفیت باقیمت عالی چون من ارزشمندم

    (البته که خیلی تواین موضوع بهترشدم که بازهم ریشش باورکمبوده ولی امروزفهمیدم که خیلی جای کاردارم)

    باوربعدی که بهش رسیدم:همه ادمها ارزشمندن

    هرادمی که من میبینم تکه ای ازوجودخداست

    من نباید قضاوتش کنم..خداهمه بنده هاشوددوست داره ..همه لایق احترامند همینجورکه من لایق احترام هستم

    هرکسی هرجایی هست وبه هرموفقیتی رسیده جای درستشه درحق من هیچ بی عدالتی نشده وهیچ ارفاقی به اون نشده

    باورمهمه بعدی : اینکه همسرمن خوب بلده پول بسازه..همسرم انسان ارزشمند وبالیاقتیه که خدا همیشه هواشوداره وایده های پولسازخوبی بهش الهام میکنه فقط اگه من باورش کنم تواناییهاش رو و ارزش براش قایل باشم ودخالت نکنم.باورکنم پول رو ثروت رو توزندگیم تا ببینمش….

    باورمهم بعدی:باایمان توکل صبر و حرکت کردن وقدم برداشتن وطی کردن تکامل هرکسی به هرچیزی که تواین دنیا بخوادمیرسه فقط نباید عجله کنه نباید ناامیدبشه بایدبتونه ذهنشوکنترل کنه و بعد میرسه به هرانچه که بخواهد

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    امیرعلی ملکی گفته:
    مدت عضویت: 845 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و درود به استاد عزیزم و دوستان خوبم

    من این تمرین رو انجام دادم و حین تمرین متوجه شدم که من خیلی وقت ها نسبت به موفقیت دیگران بی احساسم یعنی هیچ حسی ندارم نه خوشحال نه ناراحت نه حسود نه تنفر هیچی ولی بعدش خودم به خودم احساس میدم مثلا

    میگم بابا دمش گرم رسید به فلان چیز یا چقدر خوب چقدر عالی مبارکش باشه یا به خودم انگیزه میدم که آره بابا وقتی فلان دوستم فلان آشنا تونسته برسه خواب طبیعتاً من هم میتونم چون سیستم یه سیستم دیگه به همین راحتی .

    ولی هنوز علت بی حسی اولش رو نمی‌دونم

    و اینکه استاد خوبم علت اصلی گذاشتن این کامنت تشکر از شماست من خیلی کم کامنت میزارم ولی پیگیر آگاهی ها و سایت هستم از تلاش ها و زحمات شما قدر دانی میکنم و امید وارم تا آخر عمر شما رو در حال نشر و تولید این آگاهی ها ببینم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1617 روز

    سلام سلام به استاد عزیز و استادبانو جان و دوستانِ کاملا در صحنه:)

    اول بگم که من واقعا تحسین کردم و لذت بردم اونجا که استاد خیلی جدی گفت باید ببینم تو کامنتا و انجام تمرینا چقدر مشارکت میکنین و چقدر این فایل رو جدی میگیرین تا برای جلسات بعدی درواقع تصمیم بگیرم… و بعد این حجم کامنت و این لبیک زیبای بچه ها:) واقعا لذت بردم و خدا رو شکر میکنم که منم تو این جمع هستم.

    اما بریم سراغ فایل:)

    من فایل رو اگه اشتباه نکنم، جمعه یا پنجشنبه ظهر سرکار شروع کردم، بعد همونجا که استاد گفت، ‌پاز کردم و جواب سوالو برای خودم تو نوت نوشتم، ولی تمرین رو هنوز انجام ندادم.

    فعلا همون جوابم به سوال استاد رو مینویسم، تمرین هم انشالا سر فرصت. (الان اینجا ساعت 1:30 بامداد یکشنبه ست)

    من وقتی موفقیت نزدیکان، دوستان و آشنایان رو میبینم

    اول و ناخودآگاه خیلی خوشحال میشم برای اون شخص، شاید بشه گفت هرچی اون شخص نزدیکتر خوشحالی منم بیشتر،

    اما بعد از اون مرحله ی ناخودآگاه، میتونم بگم قطعا و همیشه اون حسی که «خوش به حالش پس چرا برای من نمیشه» هم میاد سراغم…

    بعد از اینکه این حس میاد آگاهانه به خودم یادآوری میکنم که اولا برای این شده، پس میشود و برای منم میشه که بشه، دوما چیزایی که شده و موفقیتایی که داشتم یا مثالایی از چیزایی که سخت میدونستمشون یا مثلا خیلی دلم میخواست اتفاق بیفتن و در نهایت انجام شده یاد خودم میارم و سعی میکنم به سمت مثبت ببرم.

    اما خب بهرحال اون حس حسرت طور یا حسادت طور و کمی هم ملامت کردن خودم هست.

    ————————————

    انشالا بقیه سوالا و تمرینا رو هم فردا انجام میدم.

    کلی از کامنتا رو خوندم و واقعا لذت بردم و استفاده کردم و چیز یاد گرفتم.

    واقعا ممنونم از همه ی هم کلاسیها:)

    شب و روزتون به خیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1600 روز

    سلام و عرض ارادت خدمت استاد بزرگوارم آقای عباسمنش عزیز و مریم خانم عزیزم وهمه دوستان گرامی

    وقتتون به خیر و شادی

    بعداز کامنت کردن قسمت اول

    حالا انجام قسمت های بعدی…

    قربونتون برم استاد ، با یک سوال چه غوغایی درونم ایجاد کردی !

    چه به راحتی ! چیزهایی رو از خودم کشف کردم !

    دست مریزاد، عاشقتونم،

    الهی تا دنیا دنیاست سلامت و پایدار و سرافراز باشید .

    با سوالاتی که فرمودید از خودم پرسیدم ،

    نتیجه ی مرحله اول و دوم :

    دیدم بابت موفقیت هایی که در دیگران میبینم و ناراحت میشوم ، این احـساس ها رو دارم .

    احساس حقارت

    احـساس عقب ماندگی

    احـساس بی ارزشی

    احـساس عدم لیاقت

    احـساس شکست

    احـساس ناتوانی

    احـساس ضعف

    احـساس بی انصافی و بی عدالتی

    احـساس ترس از تحقیر شدن .

    نتیجه ام در مرحله سوم ، سوال اول :

    وقتی به اونهایی که از موفقیت شان ناراحت میشدم ، دقت کردم

    دیدم احساس حقارت بیخودی ست ، منهم در خیلی از جاها از اونا برترم !

    اصلا مهمتر اینکه ،من نباید خودم و با دیگران مقایسه کنم ، بلکه من باید خودم و با پیشرفت های خودم ببینم .

    وقتی دلیل موفقیت شان را بررسی کردم

    *دیدم یکی شون خدایش برای رسیدن به هدفش با شور وشوق ، تلاش مستمر و با جدیت پیگیری کرده تمرکز و توجه به هدف و خواسته اش داشته ، البته باتوکل بخدا و احساس رهایی و شادی

    *یکی دیگه اینکه، اونی که الان در وهله ای از زندگیش به هدفی رسیده و موفقیتش منو ناراحت کرده !،

    اون فقط روی یک سیستم و روشی زندگی کرده که من اصلا سیستم و روش اونو قبول نداشتم ،

    اصلا سبک زندگی من و ملاک های زندگی من با اون فرق میکرده ،حالا اون با اون روش و سیستم به اینحا رسیده ، منم اینجا هستم .

    * یکی دیگه از کسانی که موفقیتش منو اذیت می‌کرد، این بود که میگفتم :

    این حقش نیست !

    اینکه قوانین و رعایت نمیکنه چرا ؟!

    چطور با اینهمه قانون شکنی ( قوانین الهی ) موفق میشه ؟!

    وقتی بهش دقت کردم

    فهمیدم آدمارو که با ظاهرشون نمیشه قضاوت کرد !

    خب! شاید برخلاف ظاهرش که نشون میده حالش بده ، از درون خیلی هم احـساس خوبی داره و اوکی هستش .

    شاید ارتباطش با خدا و باورهاش با خودش و خداش مناسبه ، من که از درونش خبر ندارم

    *یکی دیگه که موفقیتش ناراحتم کرده بود ،اینکه :

    جلوتر از زمانش قضاوت میکردم ،

    یعنی : وقتی می بینم کسی برای موفقیتش تلاش میکنه ولی قوانین و به ظاهر رعایت نمیکنه ! میگم اینکه آب در هاون کوبیدن است ! اینکه اینهمه تقلای بیخودی میکنه ! مگه میشه با اینهمه تناقض موفق هم شد! …

    و حالا قسمت دلنشینش:

    نتیجه ی مرحله سوم ، سوال سوم :

    *یاد گرفتم :

    خودم و با دیگران ، ( هیچ کس ) مقایسه نکنم .

    خودم و همینطوری که هستم دوست داشته باشم و بپذیرم .

    خودم و با پیشرفت های خودم تحسین کنم .

    مهم اینکه تلاش می‌کنم، انگیزه دارم ….

    *یاد گرفتم:

    هر کسی سبک زندگی خودش و داره

    منم سبک زندگی و ارزش های خودم و دارم که با دیگران فرق میکنه .

    * یاد گرفتم

    هرگز دیگران و با ظاهرشون قضاوت نکنم .

    *یاد گرفتم:

    با دیدن انگیزه و شور و شوق دیگران ، منم با اشتیاق و انرژی حرکت ایحاد میکنم .

    *یاد گرفتم:

    منم بیشتر از پیش قوانین حاکم بر جهان هستی رو بهتر یاد بگیرم ،بهتر بکار بگیرم .

    * یادگرفتم :هیچ چیز اتفاقی نیست !

    شانسی نیست !

    *یاد گرفتم : خواستن توانستن است …!

    * یاد گرفتم : هر کسی در هر جایگاهی هست ، جای درستشه.

    *یادگرفتم : من مسئولیت تمام اتفاقات زندگیمو قبول کردم .

    *این خود ِ منم که با افکارم و کانون توجه ام تمام شرایط و اتفاقات زندگیمو خلق میکنم .

    *یاد گرفتم: الآن در هر جایگاهی هستم ، خودم خلق کردم و خودم هم می توانم درستش کنم .

    *یاد گرفتم : من به واسطه ی افکارم انسان کاملا آزادی هستم .

    《 مهم اینکه من خودم و همینطوری که هستم عاشقانه دوست دارم 》

    و برای متعالی شدن ( خدایی شدن ) بیشترین تلاشم و میکنم .

    با عرض ادب و احترام

    در پناه نور و عشق الهی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زیبا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 598 روز

    سلامی دوباره به تمام دوستان هم فرکانسی ام و استاد عزیزم

    استاد این دومین کامنت من برای این فایله

    چون با هر بار گوش دادنش چیزای جدیدی برای نوشتن

    دارم

    و چقدر کامنت ایدا جان که به عنوان کامنت انتخابی شد برای این فایل مناسب بود و چقدر عالی انتخابش کردین

    من کلی درس از کامنت ایدا گرفتم

    چقدر عالی به من یاد داد تا قانون تکامل و رعایت کنم و خواسته ها رو دست یافتنی ببینم

    و نگم دیره و کلی طول میکشه تا من بهش برسم

    حتی یاد گرفتم پول و دوست داشته باشم و برای خودم و خواسته هام ارزش قائل بشم

    استاد دوست دارم اینجا بنویسم که این باورهای محدود کننده چه تاثیری تو زندگی ما میزاره

    وقتی شروع کردم به تغییر بعضی باورام

    و البته همین باور محدود کننده درباره ی موفقیت دیگران

    چقدر طرز فکر کردنم راجع به افراد موفق و ثروتمند تغییر کرد

    و مهمترینش به احساس خوبی رسیدم

    برای اینکه یکی از مهمترین باوراس ، چون تو زندگی روزمره خیلی باهاش سرو کار داریم و اگه بخواهیم به حس خوب برسیم و نزاریم حسادت و خشم و کینه وجود پاکمون و الوده کنه باید تغییرش بدیم

    من تا پامو از خونه بیرون میزاشتم مدام برخورد میکردم با ادمایی که ماشین های مدل بالا دارن

    توی پارکها و مراکز خرید یا وقتی رستوران میرفتم افرادی و میدیدم که ثروتمندن

    تو رفت امد فامیلی که نگم براتون

    و همیشه یه حسی داشتم که اجازه نمیداد تمام روز حالم خوب باشه

    البته قبلا که تو اینستاگرام فعالیت داشتم اونجا که دیگه

    پر بود از ثروت ها و موفقیت های واقعی و فیک

    اینو میخوام بگم الان دارم متوجه میشم که چرا هیچ وقت ارامش پایدار نداشتم

    یه روز حالم خوب بود یه روز بد

    و البته دلیل ارامش پایدار نسبتا خوب الانم رفع همین باوراس

    الان وقتی ماشین مدل بالا میبینم کلی لذت میبرم اونقدر شوق دارم و خوشحال میشم که اگه کسی کنارم باشه متوجه شادی من میشه

    یا مدام دوست دارم افراد موفق و ببینم و تحسینشون کنم

    استاد همین فایل های سفر شما رو اوایل نگاه نمیکردم

    ولی الان با جون و دل میبینم

    حتی الان وقتی دخترم از دوستاش میگه که نمره های خوبی گرفتن چقدر تحسینشون میکنم قبلا مدام دخترم و مقایسه میکردم ، چه برسه خودم

    وقتی کسی مبل جدید بخره الان باشه میرم و میشینم رو مبلا و کلی لذت میبرم و تعریف میکنم حتی کوچکترین چیزها رو تحسین میکنم

    الان درک میکنم که ارامشی که دارم از تغییر خیلی کوچیک همین باورهاس ، الان دیگه وقتی کسی به موفقیتی میرسه منم در خودم احساس لیاقت ایجاد میکنم و خودم و لایق میدونم این بزرگترین درس من از تغییر باورام هستش که منم لایق داشتن بهترین ها هستم

    یا اینکه اگر من ثروتی و میبینم یعنی یه نشونس که قراره خدا به منم بده و من هر روز بی نهایت شاکر خداوندم

    و بی نهایت سپاسگزار از شما

    من سالها به دنبال این ارامش بودم هیچ جا پیداش نکردم

    تا اینکه شما این ارامش و به من دادی

    واقعا سپاسگزارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فائزه رحیمی انگار گفته:
    مدت عضویت: 1264 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    درباره پاسخ به سوال ،وقتی من موفقیت فردی رو میدیدم که از خودم سطح بالاتر بود ،البته که از نظر خودم اونو از خودم سطح بالاتر میدیم زیاد حس خاصی نداشتم

    ولی اگر یکی بوده ک اونو از خودم سطح پایین تر میدیدم و اون به یک موفقیتی رسیده بهش حسادت میکردم و یکم احساس بی ارزشی بهم دست می‌داد ک من هیچ کاری نمیتونم انجام بدم

    گرچه که الان خیلی خیلی بهتر شدم و الان هرکسی که به موفقیتی میرسه سعی میکنم تحسینش کنم و بگم اگر اون تونسته پس منم میتونم و این نتایج دوره عزت نفس هست

    و کلا شروع کار کردن من از اونجایی بود که یکی از آشنا های من توی فامیلمون که هم سن خودم هست برای خودش درآمد خوب داشت ،ماشین داشت ،در صورتی که خانوادش هیچ چیز خاصی نداشتن و همشو خودش ساخته بود ،و اون موقع همه برچسب بی بند و باری بهش میزدن که ببین یه دختر میره توی مغازه فروشنگی میکنه که کلی پسر هست و فلان و بسان ،اون موقع دوست پسر هم داشت که خانوادش پولدار بودن و ماشینش رو که خرید من میگفتم اره اینو دوست پسرش براش خریده و کلی حرف و حدیث از سمت هم خودم هم دیگران ،ولی از یه جایی به بعد متوجه این شدم ک آقا همه این برچسب هایی ک من و دیگران داریم به اون میزنیم به خاطر حسادته ،چونکه نمیتونیم موفقیت اونو ببینیم ولی از یه جایی به بعد من به اون نگاه کردم ،دیدم خب ما که هیچ فرقی باهم نمیکنیم، حتی شاید وضع خانواده من خیلی بهتر از اونه ،ولی چرا من هنور هیچ کاری رو شروع نکردم ولی اون الان توی این جایگاهه؟

    و همین فکرا باعث شدش که منم بخوام درآمد داشته باشه ،مهارت کسب کنم و اون انگیزه ای شد برام ک منم دستم توی جیب خودم باشه

    و الان واقعا اون فامیلمون رو که باهم دوست هم شدیم تحسین میکنم و براش آرزوی موفقیت های بیشتر و شادی میکنم و لذت میبرم از اینکه می‌شنوم به فلان موفقیت رسیده

    و در کل نسبت به قبلم خیلی کمتر واقعا حسادت میکنم به دیگران وقتی میبینم به یک موفقیتی رسیدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محسن شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 744 روز

    سلام

    اول خوشحال میشم بدون فکر کردن

    بعد یکم احساس خلا میکنم یکم احساس یاس بهم دست میده و خودم شاید از خودم. از دست خودم شاکی میشم چون خیلی توانم رو بالا میدونم و از شکست های قبلم اذیت میشم و ی ذره شاید خودمو سرزنش کنم

    بعد یکم فکر میکنم میگم اگه این تونسته پس توم میتونی

    ببین برا این شد، برا توم میشه..

    یکم میرم توی جزییات کارش تا ببینم از چ فرمولی استفاده کرده

    همون کمبود من و پیشرفت اون میشه برام خواسته و ازش الگو میگیرم ، برا خودم ی هدف دیگم میذارم و میگم اینو خدا نشونت داد تا بفهمی و بدونی نوبت توم میرسه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1754 روز

    سلام استاد عزیزم

    تاحالا اصلا از این زاویه به این موضوع الگوبرداری نگاه نکرده بودم

    من تو جلسه چهارم عزت نفس که یکی از این تمرینا همین الگوبرداری از افراد موفق بود اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم و بنابراین هم نتونستم انجامش بدم چون تماما تفاوت ها میومد تو ذهنم و افرادی رو انتخاب میکردم که خیلی فاصله زیاد داشتیم

    اما وقتی این تمرین رو انجام دادم امروز صبح بعد از دیدن کامنت آیدای عزیز

    خـودم باورم نمیشد که انقـدر راحت داره برام باورسازی میکنه،

    تو ذهنم موفقیت رو طبیعی و بدیهی و دستیافتنی میکنه، باورهای محدود کننده ام رو نشونم میده و بااستفاده از خودش با استفاده از همون مثالا به راحتی میتونم ذهنم رو کنترل کنم به سمت افکار خوب و قدرتمند کننده!

    یه جایی از تمرین با خودم گفتم چــقدر خوبه آدم دوستاش موفق باشن

    من تا قبل از این میخواستم همیشه بهترین و اولین خودم باشم

    اما چقدر راحت همین تمرین بهم کمک کرد برای بهبود این نگاه هرچند که نیاز به تکرار و تمرین تا آخر عمرم دارم چون یک شبه به وجود نیومده و اگه رها کنم دوباره میشم همون آدم قبل!

    و میدونید داشتم با خودم فکر میکردم پس واسه همینه موفقیت های بعدی و بزرگ‌تر برای افراد موفق به مراتب اسون تر و راحت تر و دستیافتنی تره چون اونا دورشون پر از افراد موفقه دوستاشون موفقن و همینطور الگوی موفقیت خودشونم دارن!!

    استاد من همه جوره سعی میکردم تحسین کنم اما زوری بود و با احساس بد! فکرشم نمیکردم یک روزی احساسم تا این حد خوب شه نسبت به موفقیت دیگران و حتی خواهانش باشم یا حداقل بهش فکرکنم!!!

    اینم بگم که همین دیشب بود با خودم گفتم اخه چرا از افراد نزدیک؟ چون خیلی موفقیت های خفن ازشون به ذهنم نمیرسید نمیتونم درک کنم منطقش رو

    اما امروز که انجامش دادم با همون لیست کم کاملا برام منطقی شد که چقدر منطقی و هوشمندانه که باید از دوستان و آشنایمان انتخاب کنیم

    بعد از این دوستدارم موفقیتشون هربار بیام لیست کنم بنویسم و این تمرین رو هربار برای هرکس از اطرافیانم انجام بدم و سودشو ببرم

    بعد از این دلم خواست که رفیق داشته باشم

    اطرافیانم موفق باشن،موفقیت های بزرگ،دورم پر باشه از افراد موفق!

    احساس خوبیه،

    احساس میکنم میتونم به همه ی خواسته هام برسم به راحتی چون مسیر برام هموارتر شده(به لطف افراد موفق).

    بـی نهایت سپاسگزارتم استاد

    و بی نهایت سپاسگزارم از بچه ها

    خدایاشکرت که دوره رو جدی باهم شروع کردیم

    عاشقتونم(قلب قلب قلب).

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    بنام خداوند مهربان

    تمرین این فایل

    مهدیه _ همکار سابق و‌دوستم

    موفقیت های کسب شده _ گریمور و طراح صدا و سیما موفق و رو به رشد و پیشرفت

    احساس من _ واقعا تحسینش میکنم

    از چه زاویه ی مثبتی به موفقیتش نگاه کنم که باعث بشه به خود باوری برسم _ اینکه ما همکار بودیم در یک سالن زیبایی و هر دوی ما مورد تحسین بودیم ، و اون رشد های بزرگی کرد ، با وجود اینکه افکار محدود کننده ای داره و من در صحبت باهاش متوجه میشم ولی علیرغم همه اینا رشد کرده ، و این خبر خوبیه که منم میتونم ، و شرایط زندگیش بسیار محدود تر از من بوده ، خیلی چالش های بزرگی رو گذرونده که فقط یدونه از اونا کافیه هر کسی رو برای همیشه زمینگیر کنه ولی اون ادامه داد ، و موفق شد و قطعا در آینده شاهد موفقیت های بزرگتر ازش خواهم بود.

     از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم _ این دوستم خب راه پرفراز و نشیبی رو طی کرد ، مثل من خیلی این شاخه به اون شاخه پرید ، خیلی کارها رو تست کرد ولی به لطف و برنامه ریزی بی مثال الله همه اون توانایی ها که کسب کرد در یک کار با هم چفت شدند و تکه های یه پازلو براش تکمیل کردند که اون طراح صحنه و لباس و گریم بود . منم این شاخه و اون شاخه زیاد پریدم ولی امید به ربم دارم همونجور که الان دو تا مسیر پیش روی من قرار داده و یجورایی این دوتا مسیرم نقطه تلاقی بسیاری از تجربه های زندگیمه ،پس دیر نیست هرگز ، و نا امید نیستم و یجورایی تکاملمو از پیش در این مسیر تازه طی کرده ام و امید وارم که سریع تر از اون چیزی که متصوره بتونم توشون رشد و پیشرفت فضایی داشته باشم

    چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟ مهدیه بسیار شجاعه ، به تنهایی به کشور دیگه سفر کرده ، خیلی از مرز هایی که در ذهنم هست رو شکسته ، آدم پیگیریه ، آدم قابل اعتمادیه ، آدم خاکی هست ، دنبال یاد گیریه همیشه .

    اصلا مهم نیست از چه خانواده یا چه محله یا چه طرز تفکری آمده باشیم ، همه چیز قابل تغییره ، هیچ سدی وجود نداره ، سد ها ذهنی هستند ، اگر کسی بخواد میتونه حرکت کنه ، میتونه پیشرفت کنه ،ممکنه بهاش این باشه که شبیه بقیه نباشی و شماتت بشی ولی در انتها مایه مباهات همونا میشی که شماتت کردند .

    ممنون از فایل عالی تون استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: