ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله النور الوهاب الرزاق العلیم الرحمن الرحیم
سلام به بندگان خاص خدا
خودشناسی، مهم ترین اصل زندگی است. ما آمده ایم تا این گنج درون خودمان را بشناسیم.
خدا مخفف خود آ یا همان به خودت بیا است.
یه حدیث قدسی شنیده بودم که:
(داود علیه السلام گفت: «یا رَبّ لِماذا خَلَقْتَ الخَلْق؟ قال: کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» یعنی: پروردگارا! برای چه مخلوقات را آفریدی؟ خدای تعالی فرمود: گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند.)
و برایم سوال بود که خدا چرا میخواست شناخته شود؟
الآن با توجه به دریافت هایی که تا الان داشتم در واقع دوست داره ما خودمان را بشناسیم و از گنج درونی مان پرده برداریم نه اینکه خدا را بشناسیم چون ما اصلا نمی توانیم به وجود خداوند پی ببریم مثل این است که یک ماهی بخواهد عظمت اقیانوس رو درک کند. ولی یک ماهی می تواند عظمت و توانایی خودش رو بشناسد و بهترین استفاده رو از زندگی که دارد ببرد.
این که این همه در قرآن به تفکر و تعقل اشاره کرده برای این است که واقعا تا سوالی پرسیده نشود، هیچ وقت برای پاسخ به اون فکر نخواهیم کرد.
استاد ماهرانه از این شیوه با سوال های هوشمندانه برای خودشناسی استفاده کرده است.
و اما پاسخ به سوالات این فایل:
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟
مرحله اول
جمیله: قبولی در آزمون استخدامی آموزش و پرورش
اسماعیل:خرید زمین
صدیقه: آموزش دوره تاتو و رونق کسب و کار اون
مرحله دوم
وقتی که فهمیدم جمیله که دختر خاله و همسن من است در سن 43 سالگی آزمون قبول شده سعی کردم زیاد بهش فکر نکنم و سختی کار معلمی رو به خودم یادآوری کنم .چرا که من هم دفترچه استخدامی رو خونده بود و نوشته بود شرط سنی حداکثر 40 سال ولی یه بند دیگه اضافه داشت به اسم تشویق فرزند آوری که به تعداد بچه از سن کم می شد ولی من اصلا متوجه این بند نشده بودم، و یجورایی احساس از دست دادن موقعیتی که از دستش داده ام و احساس کردم چقدر باورهای داغونی دارم که حتی متوجه نشدم که همچین بندی هست.
وقتی فهمیدم که اسماعیل که برادر همسرم است زمین در بهترین جای شهرمون خریده یه حس عقب افتادگی عجیبی حسم رو بد کرد، که چطوره که ما خونه از خودمون نداریم و ایشون علاوه بر 5 تا خونه زمین هم خریده، ولی سعی کردم باز نقص های زندگی اش رو بیاد بیارم و بگم لااقل ما این ها رو نداریم.
(خدای من، خودم از خودم خجالت می کشم، کله ام داغ شد از این همه ضعف شخصیتی، رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر)
وقتی دیدم صدیقه، همعروسم علاوه بر کار معلمی کار تاتو رو با مهارت خاص انجام می دهد و در کار خود موفق است، احساس خوبی نسبت به خودم نداشتم و خودم رو از زندگی عقب میدانستم و حس خوبی نداشتم، و از این که تا این مرحله از زندگی هنوز مولد نیستم احساس ام بد میشه.
مرحله سوم
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
جمیله همیشه دوست داشت سر کار معلمی برود و برای اون تلاش می کرد با اینکه همسر سخت گیر و بچه های وابسته ای دارد موفق شد به آرزویش برسد.
این به من نشان میده کافیه هدف داشته باشی و اون رو در باور کنی که بهش می رسی، حتی اگر احتمال اون صفر باشه، قانون جوری عمل میکنه که به خواسته آن برسی.
اسماعیل آدم ولخرجی نیست و برای پول ارزش قائل است و از دوران نوجوانی تا حالا اهل پس انداز کردن و سرمایه گذاری بود. و این ویژگی اش رو تحسین می کنم که در عین اینکه به اندازه کافی انفاق می کند ولی درست هم پس انداز می کند.
صدیقه رو تحسین می کنم که فقط به شغل معلمی اکتفا نکرده و به کار مورد علاقه اش پرداخته و دارد از اون پول می سازد.
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
من سه درس مهم از این سه عزیز گرفتم
1_ داشتن هدف
2_ دانستن ارزش پول و پس انداز و سرمایه گذاری هوشمند
3_ پرداختن به کار مورد علاقه
با سپاس از استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا و قشنگم
ان شاءالله در پناه حق روز به روز توحیدی تر و سعادتمند تر باشیم الهی آمین
سلام استاد
من از پیشرفت دیگران خوشحال میشم
ولی
اونایی که میان با داشته هاشون
به رخ مادرم و خواهرم میکشن نمیتونم ببخشم
وقتی طرف انقدر از خرید و ملک زمین خودش
میگه طلاهاشو ماشینش رو به رخ میکشه و
خلاصه استاد این ها رو میبینم
مادرم و خواهرم نمیان بگن من ناراحت میشم
میگن واسم فرق نداره
ولی خداییش به دلم بد میاد
واقعا فخر فروشی ازارم میده
یادم شما دوران دانشگاه تون از فردی میگفتید که میگفت
ببین این کتم جورج آلمانیه میگفتید میرفت دبی خرید میکرد که خودش رو نشون بده
من با اون فامیل ها ارتباط دیگه ندارم
سالهاست
قضاوت شما شاید این باشه که حسودی کردم
من شما رو استاد خودم میدونم
من مجردم
ارتباطم با فامیل کمه کلا
29 سالمه و
آموزش های شما بهم به صورت کلی ، کمک کرده ولی
خانوادمون پدرم مادرم قبولتون ندارن
ما مستاجریم
ولی اموزشهاتون کمکم کرده
ولی باهاش نشده خونه یا ماشین بخریم
استاد من و پدرم موتور داریم
من دوستتون دارم
در کل بهم کمک کردید
امید دارم روزی بتونم بتونم
اونقدر داشته باشم
که اونهایی که انقدر رفتن رو مخم دهنشون بسته بشه فقط
البته سعی زیادی کردم بهشون فکر نکنم
شما گفتید همکاری کنید
این قضیه رو گفتم
خودمم از این که دیگه چیزی بخرم نشون بدم بدم میاد
بارها چیزی خریدم ولی فامیل نفهمید و نمیخوامم بفهمه
چیز های خورده ریز
در ضمن بسیار فضول هستند …
دوست دارتان حسین
سلام حسین جان
جهان ازین طریق الگوهای درونتون رو نشان میدهد
الگویی هست که ترس دارید مثلا در مورد داشته صحبت کنید همچین چیزی میتونه باشه ریشه رو پیدا کنید ببینید از کجا سرچشمه گرفته و خشم شما را برانگیخته می کند باید بیشتر درونت رو بشناسی و ریشه هارو پیدا کنید و برای ذهن تون منطقی کنید کم کم از بیرون این اتفاقات کمتر میشه
یا به شکلی میشه که باعث خوشحالی شما میشه
جهان عدالت دارد تمام اتفاقات در جهت کمک ب ما هست
ذهنیت قدرتمند کننده و ذهنیت محدود کننده قسمت 1
به نام خدای قدرت
با سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
خدا رو شکر که وقتی این فایل رو گوش دادم برای بار اول متوجه شدم که دقیقا متناسب با حال و هوای این روزهای منه در بررسی و واکاوی خودم در واکنش به موفقیت های افراد نزدیک و فامیل چون دقیقا داشتم خودم و نحوه ی واکنش هام رو بررسی میکردم
و خدا رو شکر که مدتیه اتفاقات مثبت و خبرهای خوب دور برم زیاد هستن و این نشون میده که :
اولا مدار من تغییر کرده و رفته بالاتر و در مدار دیدن و شنیدن این اتفاقات قرار گرفتم که این خودش نشونه ی خیلی خوبیه
دوما ی سری از این اتفاقات دقیقا همون خواسته هایی که من میخوام بهشون برسم ومیبینم که هی از لحاظ فیزیکی این خواسته ها دارن به من نزدیک و نزدیکتر میشن و توی زندگی فامیل نزدیکم دارم میبینمشون در حالی که قبلا توی زندگی افراد غریبه تر میدیدمشون که یکی مربوط میشه به خریدن ماشین که اگرچه خودم هنوز ندارم ولی جهان داره نشونه هاش رو بهم نشون میده و واکنش میده به فرکانس های جدید من که داستانش رو توی کامنت قبلیم نوشتم توی فایل 235 سفر به دور آمریکا ولی چون مرتبطه به موضوع این فایل هم هست اینجا هم اشاره ای میکنم توی قسمت پایین
اما اول برم سراغ نکاتی که استاد توی این فایل مطرح کردن چون همین نکته برداری و خلاصه کردن مطالب هم به من کمک میکنه که درک بهتری داشته باشم و ی جورایی ذهنم رو سازمان دهی میکنه و دسته بندی میکنه مطالب رو برام :
1. تمام اتفاقات زندگی من به خاطر باورها و نگرش های من اتفاق می افته ( همین جا هم نکته ای رو بگم شاید برای بقیه دوستان هم مفید باشه .من قبلا که روی فایل های استاد کار میکردم و نکته برداری میکردم هرجا استاد از ضمیر ما یا تو استفاده میکرد من هم همون رو مینوشتم ولی الان مدتیه که فهمیدم اگر از ضمیر من استفاده کنم انگار چون مستقیم خودم رو مورد خطاب قرار میدم احساس مسولیتی بیشتری میکنم در قبال اون جمله و انگار تاثیر گزاری جملات استاد برام بیشتر میشه وقتی به جای اینکه بنویسم تمام اتفاقات زندگی ما به خاطر بارها و نگرش های ماست می نویسم تمام اتفاقات زندگی من بخاطر باورها و نگرش های منه )
2. باورها و نگرش های من سالید و ثابت نیستن و قابل تغییرن اونم توسط خود من
3. اگر من باورها و نگرش هام رو تغییر بدم در جهت مثبت اتفاقات زندگی من هم مثبت میشه
4. به اندازه ای که افکارم رو بهبود میدم زندگیم هم بهبود پیدا میکنه
5. واکنش ذهن من به موفقیت های دیگران میتونه به دو شکل الهام بخش و انگیزه بخش باشه یا به شکل نا امید کننده و دلسرد کننده
6. این دو شکل میتونن نتایج مختلفی رو در زندگی من ایجاد کنن
و اما سوال مطرح شده :
بنویس که چه ااحساسی داری نسبت به موفقیت دیگران مخصوصا فامیل نزدیکت ؟
خب جواب این سوال برای من تقسیم میشه به قبل از آشنایی با استاد و بعد از آشنایی با ایشون
قبلا: به شدت احساس حسادت ناتوانی خودسرزنشی و بی عرضه بودن میکردم در حدی که تا چند وقت افسرده بودم و ناراحت و اصلا دوست نداشتن بشنوم یا ببینم موفقیت های دیگران رو چون بعدش دیگه زندگی برام جهنم میشد
اوایل آشنایی با استاد : چند ساعت یا یکی دو روز یک کم حالم گرفته میشد و بعد قوانین رو مرور میکردم و به خودم یادآوری میکردم که هر کسی هرجایی هست جای درستشه و خودم ر و آرام میکردم
الان : و بخصوص بعد از تعهدی کار کردن روی خودم میگم اگر برای اونا شده پس برای من هم میتونه اتفاق بیفته و هر بهانه ای که ذهنم میاره میفهمم که همون ترمزم یا باور محدود کننده منه و سعی میکنم باور مناسبش رو بسازم هرچند ذهنم چند دقیقه ای نجوا میکنه اما سریع ساکتش میکنم
اماتمرین این جلسه :
حدا رو شکر مثالها برای این موضوع زیاد دارم و جدید هستن و مربوط به همین یکی دو هفته اخیرن و داغ داغ و مرتبط واسه همین هم دسته بندی میکنم :
موفقیت های افراد فامیل من :
نام : ناهید
نسبت : خواهر
نوع موفقیت : مالی – خرید ماشین
احساس من در مورد این موفقیت : مبارکشون باشه اگر برای اونها شده برای من هم میشه
از چه زاویه ای به این نگاه کردم ؟ با دید مثبت
چه خودباوری در من ایجاد کرد؟ پس میشه پس من هم میتونم .دارم مسیر رو درست میرم چون این ی نشونه بود برام
چه درس هایی گرفتم ؟
اگر ظرفم آماده باشه و لیاقت داشتن ی چیزی رو در خودم ایجاد کنم جهان خیلی راحت به محض آماده شدن من اون خواسته رو وارد زندگیم میکنه .بزارین بیشتر توضیح بدم که واضح تر بشه .
خب خواهرم اینا پول داشتن توی حسابشون ولی همش میرفتن قرعه کشی شرکت میکردن اونم نزدیک به دو سال اونم با حس بد که ما شانس نداریم و از این جور حرفها .بعد من بهشون گفتم خب چرا با پول نقد ماشینتون رو نمیخرین ی مدل پایین تر باشه بهتره از اینه که هی منتظر قرعه کشی باشین .خلاصه اونها هم خودشون به این نتیجه رسیدن بعد از 2 سال که دیگه نباید منتظر بمونن و هر سال هی حسرت ماشین بخورن و زمانی که خودشون رو رها کردن از این قضیه و تصمیم به خرید گرفتن توی یکی دو ساعت ماشینشون توی ی شهرستان دیگه جور شد و خریدن که اونم خودش داستانش جالب بود که گفتنش برا خود من یادآوری آماده بودن ظرفه برای دریافت نعمت ها که :
اینا پول خرید ماشینشون توی حساب پس اندازشون بود و با اون دنبال ماشین میگشتن که اگر پیدا شد انتقالش میدن روی کارت خردیشون و ماشین هم پیدا میشد ولی تا میرفتن بخرن کنسل میشد تا ی روز صبح که من شنیدم گفتم بابا شما پولتون رو انتقال بدین روی کارت خریدتون و ظرفتون رو آماده کنین تا ماشینتون جور بشه وقتی شما پولتون توی حساب پس اندازه یعنی نمیخواین ازش دل بکنین ماشین جور میشه طرف پولش رو ی جا میخواد شما رو کارت ندارین پس ظرفتون آماده نیست .خدا شاهده همین که من این رو بهشون گفتم و انجامش دادن دو ساعت بعد پای معامله بودن وانجام شد
و این مهمترین درسی بود که من گرفتم که اگر ظرف من آماده باشه کارها خیلی ساده و راحت انجام میشه بدون معطلی
درس دیگه ای که من گرفتم لذت خرید مااشین بدون قسط و وام بود که اگر آدم خودش تکاملی پس انداز کنه و ماشین بخره لذتش خیلی زیاده تا اینکه با قسط و وام ی ماشین صفر بخری و درگیر قسط بشی و استرس و اضطرابش که این کار رو خواهرم اینا درست انجام دادن .البته خدا رو شکر من 4 سالی میشه که به لطف آگاهی های استاد وام هام رو تسویه کردم و خدا رو شکر دیگه هیچ وقت سمت وام نمیرم .هر وقت ظرفم آماده شد و پول نقد به اندازه کافی داشتم میرم نقد ماشین میخرم
درس دیگه ای که من گرفتم این بود که :
باز خواهرم اینا اولش به این و اون میگفتن براشون پرس و جو کنن برا ماشین و نمی شد و وقتی خودشون جسارت به خرج دادن و توکل کردن توی یکی دو ساعت براحتی خواستشون محقق شد
نام : آذین
نسبت: خواهر زاده
نوع موفقیت : ازدواج
چه احساس دارم نسبت به این موفقیت؟ مبارکش باشه
البته توی این موضوع ی کم ذهنم اذیتم کرد همون عادت قدیمی اومد سراغم که ببین تو نتونستی ولی برادرزادت تونست در وقت مناسب جذب کنه و تا چند ساعت حالم خوب نبود اما باز هم خدا رو شکر آگاهی های استاد و مرور و یادآوری قوانین باعث شد به آرامش برسم و براش آرزوی موفقیت کنم
از چه زاویه ای به این موضوع نگاه کردم
خوب طبق آگاهی های دوره روابط و جلسه اول دوره لیاقت فهمیدم که با شنیدن این خبر ی کم بهم ریختم و هماهنگی ذهن رو روح داره کم میشه و بنابراین شروع کردم به تغییر زاویه دیدم :
اولا من نباید خودم رو با برادرزادم مقایسه کنم چون دو تا شرایط کاملا متفاوت داشتیم و داریم
دوما اگر برای اون شده برای من هم میشه .اون چون لیاقتش رو در خودش ایجاد کرده بهش رسیده اونم بدون هیچ دستاورد یا فاکتور بیرونی
طبق اون چیزی که خودش میگفت معیارهاش رو توی ذهن خودش از قبل ساخته و خلقش کرده پس من هم همین کار رو باید بکنم
اینکه اون فرد از همه لحاظ خوبه پس اگر آدم توی مدار درست باشه میشه کسی رو جذب کنه که دقیقا اون چیزیه که میخواد و نیازی به ی عامل بیرونی مثل شغل و زیبایی نیست چون برادرزادم معمولیه و دستاورد بیرونی خاصی هم نداره
فهمیدم که اگر خواستگاری های من همیشه با دعوا و بحث بوده مشکل از من بوده که افراد نامناسبی رو جذب کردم که خانواده مقاومت نشون دادن اگر فرد مناسب باشه مقاومتی هم وجود نداره همین طوری که برابرادرزادم اتفاق افتاد و خیلی راحت جواب مثبت دادن
فهمیدم که اصالت خانوادگی خیلی مهمه تی ازدواج همونجوری که استاد گفتن
فهمیدم که میشه هم خدا رو داشت هم خرما
فهمیدم که جهان دقیقا به افکار و باورهای من واکنش میده و هر سی هر جایی هست جای درستشه
اصل تحسین موفقیت های دیگران برای موفق شدن بهم یادآوری شد
فهمیدم ی سری افراد بصورت ناخودآگاه دارن توی ی جنبه هایی از زندگیشون از قانون درست استفاده میکنن و نتیجه های خوبی میگیرن حالا منی که ادعا میکنم قوانین رو بلدم باید آگاهانه به نفع خودم ازشون استفاده کنم
فهمیدم هنوز بار سن توی ناخودآگاه من داره ران میشه و باید باز هم روش کار کنم که میگه تو سنت بالاست و راحت نمیتونی ازدواج کنی
نام : محبت
نسبت : داداش
نوع موفقیت : مالی – خرید ماشین جدید صفر علاوه بر ماشین قبلی
چه احساس داشتم وقتی شنیدم و دیدم ؟ خوشحال شدم و تحسین کردم و تبریک گفتم
از چه زاویه ای نگاه کردم ؟ ااینکه خداوند ماشین اونها رو اول آورد خونه من و قبل از اینکه اونا خودشون ببینن من دیدم این ی نشونه خو بیه که من در مدار ماشین قرار گرفتم پس باید همین مسیر کار کردن روی باورهام و توجه به نشانه ها رو ادامه بدم تا بصورت فیزیکی توی زندگی خودم هم بیاد
چه درس هایی گرفتم ؟
اینکه لذت بردن از زندگی اصلا ربطی به اینکه چقدر پول داری نداره .ثروتمند بودن بقول استاد ی نگرشه که باعث میشه ی تصمیمات درستی رو بگیری
اینکه اگر احساس لیاقت نداشته باشی ماشین خوب سوار نمیشی .داداشم پول داشت ولی بسنده کرده بود به داشتن ی پراید و سالها با ی پراید سر میکرد درصورتیکه چند تا خونه خریده بود ولی در مورد ماشین تا احساس لیاقت ماشین خوب سوار شدن رو در خودش ایجاد نکرده بود ااقدام نکرد وقتی تصمیم گرفت خیلی راحت ماشین صفر 70 میلیون ارزون تر براش جور شد اونم از طریق خواهرم در عرض یکی دوهفته ماشینش رو تحویل گرفت و تازه وقتی سوار ش شد فهمید تفاوت از زمین تا آسمان است
اینا چند مورد از موفقیت های افراد فامیل من بود که پشت سر هم توی این یکی دو هفته اتفاق افتادن و فرصتی بود برای محک زدن خودم که چقدر تغییر کردم البته که با این جزییاتی که اینجا نوشتم در موردشون فکر نکرده بودم و ننوشته بودم ولی خداوند این آگاهی ها رو بر قلب استاد جاری کرد تا من بشینم و ذره بینی با دید قوانین بررسیشون کنم و این یعنی خداوند خواسش به من هست حواسش به همه ی ما هست و به موقع هدایت ها رو برای ما میفرسته اون چیزیهایی که به قول استاد مانیاز داریم توی جهان شخصی خودمون برای بهبود بیشتر برای پیشرفت بیشتر
سپاسگزارم استاد عزیز هم به خاطر این آگاهی ها هم بخاطر جلسه اول دوره احساس لیاقت که ی تجسسی رو در درون خودم شروع کردم با این دوره مه خدا میدونه قراره چه کشفیاتی رخ بده تا اون اصل وجودی خودم رو پیدا کنم بیشتر
و ی چیزی هم در مورد دوره ها و فایل های شما استاد :
به نظرم من اگر کسی در مدار این آگاهی ها باشه و اونها رو بشنوه و درک کنه که این هم تکامل خودش رو میخواد و عمل کنه به همون ی ذره درکش فرقی نمیکنه فایل رایگان باشه یا دوره میتونه نتیجه های زیادی رو بگیره
تنها تفاوتش اینه که توی دوره متمرکزتر و سریعتر به اهدافش میرسه
خود من بعد از 5 سال کار کردن تازه دارم فایل های رایگانتون رو دسته به دسته کار میکنم چون قبلا پراکنده بودن و به این شکل منظم نبودن موضوعی و چقدر همین فایل های رایگان میتونن تاثیر گزار باشن اگر واقعا درک بشن و عمل بشن
باز هم سپاسگزارم
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیزم
سلام به همگی عزیزانم
و اما جواب سوال اول :اگر یکی از عزیزانم به یک موفقیت بزرگ مالی ویا هرچی برسه من چه احساسی دارم؟؟؟
اگر بخوام به این سوال جواب بدم ،تو دور و اطراف من ویا فامیل شخصی نیست که اصن در مدار موفقیت باشه شاید موفقیت در فامیل نزدیک ما نهایتش خرید یک خونه یا واحد باشه ، یا ویلا یا زمین تو یه منطقه خوب شهر حالا بندرعباس یا تهران با تبریز ،حالا اگر شخص نزدیکی به این موفقیت برسه حالا دوست من ویا پسرخاله یا عمه یا هر کی من احساس خوبی دارم و میگم نوش جونش و اصن یادم نمیاد به دوستی یا از نزدیکان پسرخاله یا عمه یا فامیل حسادت کرده باشم حتی قبل از آشنایی با قوانین خدارو شکر ذهنیت حسادت نداشتم و حتی اگر به موفقیت خیلی بزرگی دست پیدا کنند ،سعی میکنم طبق قانون عمل کنم و تحسین کنم تا نفر بعدی من باشم و اعتقادی بر اینه که هر کسی داره مسیر خودشو میره و همه ی افراد به یک اندازه به خداوند دسترسی دارن و اینا واقعا باور منه و خداروشکر شعار نیست واقعا اعتقادی بر اینه و همیشه خوشحال شدم و تبریک گفتم بهشون .
وفرقی نداره افراد برای من موفقیت موفقیته و من اون موفقیت و تحسین میکنم چه از اون فرد خوشم بیاد یانه ،البته که خداروشکر یادم نمیاد از کسی بدم بیاد یا حسادت کنم به موفقیتش یا نخوام که موفق بشه .هرکی مسیر خودشو میره و موفقیت اونا نوشه جونشون ربطی به این نداره که من بخوام خودمو مقایسه کنم و این خط قرمز منه و البته بگم که این باورها کار کردن و تمرین میخوام وهربار بهتر و بهتر میشه و درکل ولی از مقایسه خودم با هر شخصی با هررررشخصی با هر شخصی دوری میکنم واین خط قرمز منه و وقتی خودمو با کسی مقایسه میکنم احساس ناکافی بودن بهم دست میده و احساس ضعیف بودن بهم دست میده و اگر که بخوام خودمو با کسی مقایسه کنم که تا آخره عمرم کسایی هستن که بخوام خودمو باهاشون مقایسه کنم اما آیا این مقایسه چی به من اضافه میکنه ؟؟؟ارامش ویا خودباوری ویا هرچیزی که با اصل من هماهنگه؟ یا نه این مقایسه داره منو از خودم واقعیم دور میکنه از مسیرم دور میکنه ،حس ناکافی بودن حس ضعیف بودن بهم میده ؟؟؟پس با چه منطقی من مقایسه کنم ؟؟؟با چه منطقی دست کنم تو اتیش؟؟؟
استاد عزیزم سپاس گزارم بی نهایت از شما بابت فایل هایی که باعشق برای رشد ما آماده میکنید و کمک میکنید جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشه .
به نام خدای مهربان
درود و سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته مهربان و همه دوستان
استاد یه دنیا ممنونم به خاطر تک تک فایلهایی که روی سایت میذارین
در مورد سوال اول که وقتی موفقیت بقیه رو میبینید چه احساسی دارین ؟
اگه فرد موفق غریبه باشه من تشویقش میکنم و به خودم میگم ببین این تونسته پس منم میتونم میرم سرچ میکنم بیشتر در مورد اون شخص بدونم که چه باورها و افکاری داشته و چطور به موفقیت رسیده که ازش الگو برداری کنم و انگیزه میگیرم که منم تلاش بیشتری داشته باشم
ولی اگه فرد موفق از فامیل و دوستان باشه ظاهراً تشویق میکنم و لی خیلی اوقات توی دلم نا امید و غمگین میشم میگم ببین اینم کسب و کارش رو رانداخت درآمد داره موفق شده تو هنوز هیچ کاری نکردی و احساس ناتوانی و بی عرضگی میکنم و احساس عجله دارم که دیر شد همه مسیر خودشونو پیدا کردن تو چی و برای اینکه خودمو آروم کنم میگم ببین اون همسرش پایه س و کلی حمایتش کرده من چی کسی رو ندارم کمکم کنه و یا اون همسرش اجازه داده بره بیرون کار کنه من که اجازه ندارم سریع میرم تو فاز قربانی شدن کمی آروم بشم ولی حقیقتا میدونم که اگه اون موفق شده چون خودش و تواناییهاشو قبول داره منم اگه در یه زمینه تخصص داشتم هیچکس جلودار من نبوده کار نکنم پس ایراد از منه که اعتماد بنفس پایینی دارم و به شدت کمال گرا هستم منتظرم حتما باید در مورد کار مورد علاقه فوق تخصص داشته باشم بعد شروع کنم و اینکه حرف مردم پاشنه آشیلم هستش میترسم کاری رو شروع کنم موفق نباشم و خانواده وفامیل از من انتقاد کنند و تایید نشم دوست دارم اگه کاری رو شروع میکنم با قدرت باشه و یه درآمد خوب داشته باشه وکلی از باورهای مخرب و محدود کننده رو توی دوره لیاقت پیدا کردم کمی بهتر شدم ولی یه شب این باورهاعوض نمیشه و خیلی باید کار کنم
سوال دوم لیستی از افراد موفق را بنویسید
فرد اول،
با یک ماه آموزش در زمینه پوست الان بیزنس خودش رو داره و بسیار موفق است احساس بهش حسادت دارم چون فقط با یک ماه آموزش استارت کارش رو زده ولی من دو ساله دارم کلاس میرم ولی هیچ کاری رو شروع نکردم
فرد دوم،
باهم آموزش رو شروع کردیم من در زمینه خطاطی و او در زمینه زبان انگلیسی و اون الان داره تدریس میکنه ولی براش خیلی خوشحالم چون اعضای خانواده است و تنها فرق ما دوتا این بود که اون هر روز داشت در مورد خواسته ش حرف میزد که معلم میشه و حتی تعداد کلاسها و اینکه کجا تدریس کنه رو مشخص میکرد و موفق شد
از چه زاویه ای مثبتی به موفقیت افراد نگاه کنم که به خود باوری برسم
از این زاویه که اونها هم مثل من انسان هستن و فقط اونا واقعا خواستن که موفق بشن و قدم برداشتن حرکت کردن و ناامید نشدن و مهمتر ین موضوع در مورد این دو نفر این است که اصلا حرف مردم برای آنها مهم نیست و کاری رو انجام دادن که بسیار علاقه داشتن و تکامل رو طی کردن
درس که میگیریم اینه که باید در زمینه مورد علاقه م تلاش کنم و باور داشته باشم که کارم ارزش داره و تکامل رو طی کنم و خودم رو فقط با گذشته خودم مقایسه کنم و ناامید نشم ادامه بدم و از فاز قربانی بیام بیرون
سلام و عرض ادب
استاد ازت سپاسگذارم بابت این آموزش فوقالعاده و رایگان … بینهایت از شما و خدای بزرگ سپاسگذارم
من الان وسط ویدیو هستم و میخوام به این سوال شما پاسخ بدم
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
چندوقت پیش که یکی از رفیقامو دیدم که سوارماشین خودش با همسروفرزندش بود ، تمام راه های رفته این پسر اومد جلو چشمم و یه لحظه ریختم بهم، یه پدر معلول جسمی داره {عملا نان آور خانوادش بود} ،از من دیرتر شروع کرد به کار کردن، من وقتی درامد خوبی داشتم این بنده خدا همش از این موبایلی به اون موبایلی دنبال قطعات موبایل بود یعنی کارآموز ، دو سه سال میگذره بعدش مغازه لوازم جانبی و تعمیرات موبایل میزنه، ماها رفقا شدیم مشتریش ؛من تو کل رفیقام ازهمه زودتر ازدواج کردم ،ولی این رفیقم تو جایی که میگفتن نمیتونه از پس مغازه تو این جای شهر بربیاد چند ساله داره خوب کار میکنه ازدواج کرده یه دخترهم داره پرشیا سفید و تیپ ها و گردشهای عالی و…..
من وقتی دیدمش قشنگ دلم شکست یجورایی، گفتم بابا من که بیشترکار کردم بیشتر زحمت کشیدم منی که صددرصد لیاقت یه زندگی عالی رو داشتم { کاذب} چرا من ندارم؟ چرا به ما خوشی نیومده { اون لحظه احساسات بهم غلبه کرده بود و بفکر قوانین و تعهدم به احساس خوب نبودم}
یعنی قشنگ دلم گرفت
حتی موقع تایپ این متن بغضم گرفت ، اما من دارم از مسیر خارج میشم ، یعنی با توجه به سوال مطرح شده توسط استاد به این مفهوم که فکر میکنم میبینم من دارم به بیراهه میرم
هرموقع یکی ازآشناها به یه هدفی به یه لذتی میرسه من حسادت میکنم من داغون میشم من بغضم میگیره دلم به حال خودم میسوزه
دروغ که نباید گفت اقا من میخوام رشد کنم میخوام تغییر کنم پس باید با خودم روراست باشم
وقتی ویزیتور بودم با یکی از رفیقام باهم کار میکردیم؛ رفیقم یه منطقه ای و من مسیر دیگر فروش انجام میدادیم
روزایی که این رفیق من فروش بیشتری {هم ریالی هم تعدادی} از من داشت من اینو قشنگ یادمه بدنم سرد میشد خودمو میباختم احساس بی ارزشی در شرکت میکردم عصبی و ناراحت میشدم، و ازاونجایی که اینقدر عصبی و متشنج میشدم ؛درطرف مقابل وقتی فروش بیشتری داشتم یجورایی میشه گفت هم مغرور میشدم و هم زیادی خوشحال
خیلی رقابتمون مهم بود برام ؛ وقتایی که اون میبرد من میباختم به خودم
اینقدر شدید بود که قشنگ از چشمام میشد خوند برای رفیقم آیا واقعا خوشحالم یا فیلممه؟
استاد این اقرار به ذهنیت ضعیف من در برابر دیدن موفقیت نزدیکان و اشناهام در پاسخ به بخش اول این ویدیو بود و کاملا قلبا مطمئنم اقرار من به ضعفم میتونه شامل تمام رفقا و اشناهام باشه
بخش دوم ویدیو ؛
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
حسن عینی پور : احساس ضعف و حسادت ، خودمو جلوش ضعیف میدونم کوچیک میدونم، درصورتی که بهم پیشنهاد غیرمستقیم داد تا باهم کار کنیم اما من عار دونستم برا خودم
علی آقابابایی: حسادت شدید واحساس دلسوزی به خود . که چرا این که تو جمع ما ازش بدشون میومد از بس که سبک بود وشوخی های بینمک میکرد الان زندگیش به مراتب عالی تر از منه ، من هنوز موتور دارم ولی اون توی سه چهارسال به ماشین و خونه و مغازه و همه چیز رسید
حسین نبی زاده :هنوزم درارتباطیم اما این بشر هرموقع تو چیزی موفق میشه همیشه منو میسوزونه و اذیت میشم؛ میگم الله بختکی و شانسی بوده وگرنه خودش عرضه ای جز بازی کردن و رفیق بازی نداره
حسن غلامی:هم کلاسی و رفیق فاب دوران تحصیلم بود،وقتی شنیدم ارایشگاه زده موفقیتشو بنام بابای پولدارش زدم ، اذیت شدم و دلیل اینکه چرا من هنوز به جایی نرسیدمو به خودم و بابای خودم و خدای خودم بصورت ظالمانه ربط دادم
حسین شیبانی: همسایه و رفیق بچگیامه؛ وقتی ماشین شاسی بلندشو میبینم به ظاهر کلامی میگم باریکلا که به اینجا رسیدی ولی ته دلم جوریه که انگار ازش بدم میاد و فکر میکنمم خیلی خودشو میگیره؛ یه کارگاه کناف راه انداخته و من بهش حسادت میکنم که مستقل شده کارآفرین شده اونم همسایع دیوار به دیوارم، در کل احساس ضعف و حسادت میکنم
نیما شیری: خیلی سنش کمه و با سن کمش همیشه برا خودش کار کرده و رفته مدرک فنی گرفته و درامد خوبی داره و پسر دایی خانومم هست و همیشه مادرخانومم یجورایی اینو تو سرم میزنه و میخواد بهم بگه از نیما یاد بگیر ، وقتی شنیدم ماشین خریده خیلی خورد شدم و گفتم این عرضه رو داشت با سن کم کاسبی برا خودش داشته باشه و خونه بخره ولی من از پس هزینه های روزمره زندگیم هم برنمیام
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
خب من با این شرایط و خودزنی ها صددرصد به جایی نمیرسم و این احساسات و عواطف منو کمک نمیکنه و از مسیر خارج میشم، من از اونجایی که میدونم خودم ضعف های بسیاری در نحوه کارکردنم دارم باید بیام بجای حسادت ، نحوه حل کردن این ضعف ها و این مسائل رو ازشون بپرسم
مثل ادامه ندادن مسیر در صورت نتیجه نگرفتن سریع : خب مشخصا من باید بتونم تکامل رو درک کنم و یه بررنامه ریزی بلندمدتی مثل آمارون داشته باشم تا اول مسیر به ذهنم خوراک نتیجه نگرفتن ندم و اونو قانع کنم کار خودشو درست انجام بده نتیجه هم خودش میاد و در همین زمینه و با همین نگرش برم از دوستام سوال کنم که شما موقع نتیجه نگرفتن اوایل چیکار کردید؟چی باعث شد ادامه بدید و پشبمون نشید؟
ضعف در برابر حرف مردم و خانواده وقتی داری تو مسیر موردعلاقت که اولش نتیجه مالی نداره قدم برمیداری؟
خب این ضعف همیشه باعث شده از خوشی کردن دست بردارم و یه ذهنیتی برام ساخته که مسیر علاقه ، مسیره یه ادم الافه ، کسی نمیاد پولی بابت شغل موردعلاقت بهت بده که ، برو دنبال کار خرج زن و بچتو دربیار تا مدیون اونا نشی و هزار مثال دیگه؛ خب وقتی میدونم یکسری از دوستانم تونستن این مسائلو حل کنن و ازش بگذرن ، دیگه کی از این رفیقام برای مغز و ذهنم مطمئن تر و باورپذیر تر که برم بپرسم چیکار کردن چه نگرش و ذهنیتی داشتن که تو این مرحله گیر نکردن
یا ضعف ترسیدن
یه سوال از پروفسور همه چی دون{ذهنم}دارم
بجای غصه وحسادت و خشم بنظرت بهتر نیست برم از همین رفیقام راهنمایی بگیرم راجب اینکه چجوری تو این مسیر تک و تنها ترسی به دل نداشتن؟ نترسیدن از ریسک کردن؟نترسیدن از اینکه موفق نشن؟
خب خداییش دل و جرات میخواد گرونترین جای شهر بری مغازه موبایلی بزنی با کرایه سنگین ، از اونطرف خرج پدر معلول و مادر مسن و خواهرت هم هست بابا چطور تونستی ذهنتو جلوی نجواهای ترس خاموش کنی؟
من باید برای اینکه موفق بشم بجای اینکه غر بزنم و حسادت کنم و نفی کنم موفقیت اطرافیانمو،باید تحسینشون کنم باید نگرشمو عوض کنم ازشون درس و عبرت بگیرم و بیام راجب مسائلی که خودم دارم و اونا هم قطعا داشتن و تونستن از پسشون بربیان ازشون راهنمایی بگیرم و در اصل به خودم کمک کنم
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
اولین درسی که برام داره اینه که فارغ از نتیجه من قدم در مسیر علایقم بردارم و نتیجه برام اولویت ادامه دادن کارم نباشه بلکه عشق و لذت اهرم لذت من برای ادامه مسیر باشه
دوم اینکه اگه میخوام یه سری اقداماتی کنم اصلا نترسم و اهمیتی به نظر بقیه ندم دلیلش هم اتفاقات مشابهیه که برای دوستانم و خیلی از افراد موفق دیگه ای افتاده که ترس به دلشون افتاده و از اینده ترسیدن و موج انتقادات دوست و دشمن بسمتشون اومده ولی اونا به خدا توکل کردن و از این چالش ها به راحتی گذشتن و هم موفق شدن هم لذت بردن پس صد درصد اگه منم فقط ازشون راهنمایی در خصوص حل این مسائل و طرز رفتار و نگرش اونهارو بگیرم و با لذت عمل کنم به دانسته هام از مسائلی نظیر مسائل دوستانم گذر میکنم
و بزرگترین درسی که گرفتم اینه که از جمع های مبتذل بزنم بیرون و تنها بشم فارغ از هر کس دیگه ای و تمرکز صد بذارم به مسیر خودم و بهبود خودم و خدارو همه کاره و صاحب اختیارم بدونم
روزی دهنده خداست روزی رسان خداست اول و آخر خداست پادشاه خداست
هرچیزی میخوام همش دست خداست
استاد هزار بار ازت ممنونم بابت این فایل بسیار ارزشمند که قشنگ منو برد تو خودم و عقاید و باور ها و احساساتمو قلقلک داد قشنگ
ازت واقعا ممنونم
خدامیدونه این نوشته من بعد ها چقدر به خودم کمک میکنه
شاد و باعزت باشید
سلام دوست عزیز
کامنت خوبی نوشتی
اونجایی که گفتی نفی میکنم موفقیت دیگران
میخواستم بگم یه جایی خیلی قاطع دربرابرموفقیت دیگران خیلی سریع نفی میکنم از ریشه
طوری که بابا کار خاصی نکرده
اکه میخواستم منم میتونستم
اما به خاطر اینکه (دلایل خاص)
کار روزگاره دیگه
آنقدر مطمعنم که منم میتونستم اما نشده دیگه کاری نکرده
یا بترسم در ذهنم که نکنه چون اون طرف به موفقیت رسیده من کوچیک وبی عرضه دیده شم و مرکز توجهات اون باشه
ونفی کردن وتحسبن نکردن
از اون چیزی دور نمیکنه فقط منو از هدفم دور میکنه چون کانون توجه من میره روی بدی هاو حتی یه جوری کفرگفتم نادیده گرفتن این همه موفقیت و نعمت وشدن ها
ودرنتیجه جذب میکنم بدی های بیشتر
پس خیلی مهمه ببینم توی ذهنم چه اتفاقی داره میوفته .و این واکنش من داره از ذهن من وباور من نشات میگیره
درنهایت من مطمئنم در این مسیر موندن وایمان داشتن و متعهد کارکردن روی خودمون 100درصد نتیجه میده
نتیجه ای که راضیمون کنه
سلام خدمت استاد عزیزوگرانبهای خودم
استادممنون بخاطراین فایلهای هدیه وارزشمندتون.
اول ازهمه بگم نمیدونم چراازسوال فایل خیلی خوشحال میشم ولی انگارازجواب دادنش میخام فرارکنم ،یعنی وقتی میخام جواب روبنویسم احساسم خوب نیست وسخته برام ،واینکه فکرمیکنم نمیتونم مثل بعضی ازاعضای سایت اون چیزی که توذهنم هست رو جامع ومفیدبنویسم ولی به هرحال به هرشکلی هست باید جواب بدم.
بریم سراغ جواب :استادمن خیلیهارو میبینم که قبلاهیچ موفقیتی نداشتن ولی الان ازلحاظ مالی به درآمدهای خیلی بالارسیدن (مخصوصااونایی که کسب وکاراینترنتی راه انداختن). من قبل ازآشنایی باشماوسایتتون همیشه برام گنگ ونامفهوم بودکه چطوری بعضیا تااین حد میتونن درآمدداشته باشن یعنی دلیل اصلیش رومتوجه نمیشدم ،همیشه وقتی میدیدم یکی سوارماشین مدل بالا یاموتورگرون قیمت میشه یابراحتی پول خرج میکنه وعین خیالشم نیست خیلی اذیت میشدم نه اینکه حسادت کنم ،فقط احساس بی عرضگی وناتوانی بهم دست میداد،باخودم میگفتم آخه چجوری میتونه اینهمه پول داشته باشه درصورتیکه اینهمه خرج وبریزبپاش میکنن ولی بازم پولدارترمیشن ،همیشه احساس میکردم من چقدرعقبم یاچرامن نمیتونم وبی عرضه م،وخیلی حس بدی داشتم و واقعا خیلی ناامیدمیشدم .بعضی وقتا بادیدن اینجورآدما یه انگیزه به خودم میدادم که مثلا منم ازهفته دیگه شروع میکنم یااگه اخرسال بودمیگفتم ازسال جدید (نسبت به اون شغلی که اونموقع داشتم )میترکونم وازاین حرفا…ولی اون روزاوهفته هامیومدومیرفت ومن نمیتونستم اون حدازتاثیر
روتوزندگیم بذارم تازه بعضی وقتا بدترم میشدم وخیلی ناامیدمیشدم .
استادمن مادرم روخیلی خیلی دوسش دارم واونم منوبیشترازهمه بچه هاش دوسم داره چون بچه آخرهستم .همیشه برام حسرت بودوالانم هست که من پولداربشم ومادرمو خوشحال کنم.چون مثلا وقتی میبینم همسایه یافامیلایی که هم سن من هستندوقتی باماشین مدل بالایاموقعیت شغلی پردرامدمیان مهمونی یاعروسی که ماهم دعوتیم ومادرمومیبینم که داره اونارونگاه میکنه وحسی که مادرم داره رومیفهمم خیلی غصه میخورم وخیلی خودموسرزنش میکنم ،استادمن خداروشکراصلا حسادت نمیکنم به اونا،فقط میگم چرامن نتونستم یاعرضه ندارم مثل اونا بافلان ماشین مادرم روسوارکنم برم مهمونی یاعروسی یاهرجایی که اوناهم هستن ،خیلی اذیت میشم .
وجالب اینکه دوباره یه انگیزه خیلی زیادکاذب به خودم میدم ومیگم بخاطرمادرمم که شده بایدپولداربشم وراهشو پیدامیکنم که مادرم غصه منونخوره ولی بازم روزازنو روزی ازنو …
البته اینوبگم استادازوقتی که باشماوسایت اشناشدم خیلی اوضاعم بهترشده چون حداقل دلیل اصلی اینکه چطوربعضیا اینقدرموفق میشن وچطوربعضیاباهمون سعی و تلاش نمیتونن موفق بشن رومتوجه شدم وروخودم کارکردم وخیلی بهترشدم .ولی استاد هنوزاون احساس عقب موندن رودارم وفکرمیکنم سنم رفته بالا (38سالمه ویه ازدواج ناموفق داشتم)وبخاطر همین نمیدونم چطوری میتونم جبران کنم .
استاد همیشه باخودم میگم بایدیه کسب وکاری که آنلاین واینترنتی باشه روانجام بدم ولی فقط میگم وعمل نمیکنم چون احساس میکنم من نمیتونم یانمیشه به هزاردلیل که بخام بگم زیاده .
ایشالا بتونم بااین سلسله فایلایی که شمابهمون دارین هدیه میدین ایراداستارت نزدنم روپیداکنم وازسردرگم بودن دربیام ومسیر برام واضح بشه وشروع کنم .
ممنونم استادبخاطر آموزشاتون
سلام استاد عزیزم
سپاسگزارم بابت تهیه ی این فایلها
وقتی متن اول فایل رو خوندم فهمیدم این فایل واقعا واقعا جدیه جدی یه دوره اس فقط به صورت هدیه از طرف استاد و اگر قدر ندونم این هدیه ازم گرفته میشه برای همین چشم استاد ما قدر هدیه هاتونو میدونیم و تمرینارو انجام میدیم تا هدایای بیشتر از نتیجه ی سپاسگزاری عملیمون بگیریم
از شما سپاسگزارم بابت زحمات و هدایای ارزشمندتون
من تمام سعی ام رو میکنم که اونچه واقعی و حقیقت هست رو بنویسم در جواب سوالها
چون بعد از این سالها دنبال کردنه شما خوب فهمیدم فرق باور و اطلاعات چیه
فهمیدم فرق اینکه من چیزی رو که شنیدم و به زبون میارم با چیزی که واقعا باورمه فرسنگ ها فاصله داره
من سالهاست میشنوم شما میگید ثروتمند شدن ربطی به عوامل بیرونی نداره و اینو در زبونم جاری میکنم
اما حقیقتا هنوز نتونستم باورش کنم و اینو از نتایجم و میزان ارامش و ایمان دائمی طولانی مدت که دارم کاملا مشخصه
برای همین سعی میکنم صادقانه جواب بدم و از طرفی هم این با این کامنت صداقت و عزت نفس رو تمرین میکنم برای اینکه یاد بگیرم خودم باشم و از اینکه دیگرانی که کامنتامو میخونن درباره ی من چی فکر میکنن نگران نباشم …
پاسخ سوال اول : ( واکنشم به موفقیت دیگران )
حقیقتا من اگر بخوام درصدی حساب کنم
بین 30_40% خوشحال میشم و تحسین میکنم
اما
بین 60_70% احساس خودکم بینی و مقایسه کردن خودم رو دارم
یعنی نصفه بیشتر احساسم بده چون خودمو مقایشه میکنم که چرا من نتونستم و حالت سرزنش به خودم میگیرم که فلانی عباسمنشی نیست و اصلا رو باوراش کار نمیکنه مثل تو که روزانه پنج شیش ساعت داری کار میکنی اما جلوتر از توعه
چرا جلوتر از توعه ؟؟ و سوالات سرزنشی دیگه که ته ندارن
.
مثال بزنم از موفقیت های دیگران مثلا
میبینم یکی مربیه مثل من ولی مهارتش و کارش نصفه منم نیست اما ده برابر من هنرجو و درامد و شهرت داره
بازم دقیق به نسبت همون درصدی که نوشتم میگم اگه اون تونسته منم میتونم اما درصد بیشتری اونو تحقیر میکنم تو ذهنم که اخه تو با این مهارت کمت چجوری این شرایطو داری مهارتت ارزشش رو نداره چطور اخه ؟؟ و … یا خودمو سرزنش میکنم که چرا تو نرسیدی …
یا میگم خب اون تبلیغ کرده برا همین شرایطش بهتره تو که نکردی
.
مثلا خاله ام خونه ی خیلی خوبی مرکز شهر گرفت
خوشحال شدم گفتم اون تونسته منم میتونم خودمو تجسم کردم که منم خونه خوبی گرفتم و دارم توش زندگی میکنم اما حس مقایسه هم داشتم که اون عباسمنشی نیست تازه از صبح تا شب کلی غر میزنه کلی به منفی ها توجه میکنه و درباره منفی ها حرف میزنه اما چه قدر زندگیش اوکیه ( مالی)… خب چرا مشکل از توعه یا قانونه ؟؟؟ نکنه تو مشکلی داری ؟؟
یا مثلا میگم خب اون دوست پسرش حتما کمکش کرده تو که دوست پسر پولدار نداری … خخخخخخخخخ
.
سوال بعد من از چه زاویه ی بهتری میتونم نگاه کنم ؟
خب توی اون دو تا مثال مثال اولی
من وقتی از این زاویه نگاه کنم که
ثروت و نعمت و شاگرد خیییلی زیادن اونقدر زیاد که حتی کسی که نصفه مهارت منو داره اینهمه هنرجو داره پس منی که اینقدر کارم خوبه میتونم خیلی خیلی خیلی بیشتر از این داشته باشم که خدایا شکرت
اینکه این افراد برام الگو و نمونه شدن که ثروتمند شدن و موفق شدن و درامد بالا داشن
وااااقعااااا هییییچ ربطی به میزان مهارت فیزیکی تو نداره بلکه فقط باورهاست
من خودم الانم واقعا یه نمونه ی عینی واضح هستم از واقعیت داشتن این قانون
من و تقریبا همه ی مردم جهان اینجور فکر میکنیم که اگه توی کارمون مهارت و تخصص بیشتری داشته باشیم درامدمون بهتره و بالاتر میره
اما این اشتباست
من خودمو میگم به خدا از نظر مهارت کارم وااااقعا بهترینم توی اصفهان خودمم نمیگم چون خودم خودمو باور نداشتم توی این یکی دو سال از بس بقیه مربی ها گفتن بهم فهمیدم مگه نه همینم نمیدونستم و باور نداشتم مهارتمو هزار بار که از سمت بقیه تکرار شد فهمیدم
و الان با اینکه اینقدر مهارتم عالیه و خیلی خیلی حرفه ای تر از بقیه مربی هام اما درامدم خیییلی کمتر از مربی هاییه که نصف منم مهارت و تخصص ندارن
البتهههههه
البتههه
من نمیگم ادم نباید تخصص اش رو بیشتر کنه من میگم کدوم عامل اصلی تره
اگر هر دو عامل با هم باشن دیگه کن فیکون میشه و موفقیت به سطح جهانی و بین المللی و ثروتمندی میرسه نه فقط در حد چند تا محله و شهری و درامد متوسط
در مثال دومی هم :
از این زاویه نگاه کنم که
یک زن چه قدر میتونه با اراده باشه که به تنهایی به چنین موفقیت مالی برسه
این باورو داشته باشم که وقتی یک فردی واقعا هدفی رو بخواد و باور داشته باشه که میتونه بهش برسه خداوند یعنی جهان از بی نهایت طریق بهت اون نعمتا رو میرسونه
مثلا در مورد خاله ام اون باور داشت که لیاقت یک خونه ی بهتر بزرگتر شیکتر وسط شهرو داره
که لیاقت یک ماشین شیک خارجی داره
با اینکه خودش به تنهایی اصلا اصلا توانایی اش رو نداشت که اینارو داشته باشه
اماااا خودش رو لایق میدونست و باور داشت که میشه و سخت نیست داشتنش
پس
جهان براش از طریق فرشته ای این نعمات رو وارد زندگیش کرد
این نشون میده خداوند راه های بسیار و فراوانی داره برای دادن نعمت ها به تو
این نشون میده از بییییی نهااااایت طریق نعمت ها میتونن وارد زندگیت بشن اگرررررر
تو خودتو لایق بدونی اگر تو خودتو باور داشته باشی
به خدا همه اش همینه
این نشون میده همه چیز باوره
اگر اون دوست پسرش هم نبود به خاطر این باورش به شکل دیگه ای این نعمتها بهش داده میشد چون لیاقتش رو کسب کرده مثلا فردی پیدا میشد که با مقدار کرایه خیلی کم که خودش میتونه اون خونه رو بهش بده ، مثلا بهش هدیه داده بشه و … واقعا من مغزم نمیکشه فقط این واقعیت داره که اگر تو لایقش بشی تو باور داشته باشی میشه واااااقعا از هزاران طریق به راااااحتی وارد زندگیت میشه و خاله ی عزیزه من نمونه ای بینظیر از این قانون شده
اون به خاطر دوست پسر پولدارش به ماشین خارجی و خونه نرسیده
به خاطر باااااااور و احساس لیاقتش بهش رسیده که اون شرایط فقط یکی از هزاران روش و راه جهان بود برای دادن بهش نه عامل
خدایا شکرت واقعا نمیدونستم نوشتن و فکر کردن به این سوال میتونست اینقدر حالمو خوب کنه اینقدر بهم انرژی مثبت و باور قدرتمند کننده بده استاد جونم خیییلی جالبه واقعا اگر ننوشته بودمش بهش اصلا توجه نمیکردم و اینا نمیومد و همچنان در اون حس بد میموندم اما الان خیلی حسم واقعا خوب شد استاد جونم مرسی تشکر
استاد جونم روی ماهتونو میبووووسممممم عااشقتونم
الان فقطططط این مونده که هر روز این متنو بخونم
هر روزدر جنبه های مختلف چک کنم خودمو و به همین شکل از خودم سوال بپرسم
مگه نه هیییچ اتفاقی نمیوفته
به والله بدون تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار هر روزه ی تمرین ها
واقعا هیچ تغییری رخ نمیده چون همه ی اینها در مغز اطلاعاتی کوتاه مدت منه هنوز باورم نشده
برای همین یه حس خوب گذرا میگیرم
اگر ادامه اش بده هر روز اروم اروم میشه باور و حس خوب دائمی
الهی شکرت
الهی کمکم کن که من واقعا عاجزم و واقعا خواهان تغییر و رشد و پیشرفت
قربونت برم استاااادممم
در پناه الله یکتا
﷽
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به شما دوست عزیز نگار عزیز
ممنونم از پاسخ شما hola hola
buenas dias
tu eres muy inteligente
خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم که یکدوست خوب مثل شما که عاشق اسپانیش هست پیدا کردم چقدر جالب
ماشا الله به شما احسنت 147 روز استریکواقعا محشره من 50 روز هستم البته یکبار پارسال دقیقا حالمبد میشد و فقط دنبال امتیاز بودمو از یک حایی رهاش کردم و ادامهندادم ولی الان این 50 روز را واقعا با لذت پیش میریم و به قول شما یا در لیگ وسط قرار میگیرم یا صعود میکنم اصلا عجله ندارم ومیگم هدف من یاد گرفتن هست حتی اگر سفوط کنم من اومدم که زبانم خوب بشه نه اینکه اسمم جزو لیست اولی ها باشه معمولا هم اسونو راحت با حداکثر 1000 ایکس پی عبور میکنم اصلا زور نمیزنم وخیلی راحت عبور میکنم یا همون جا میمونم اصلا عجله ندارم من این باور را در زندگیم هم ساختم که اصلا عجله نکنم خیلی وقتها میگم بزار اونهایی که عجله دارن برن من هیچ عجله ندارم و خدا به وقتش باد را در بادبانهای کشتی من چنان می اندازه که سرعت عالی میگیره خیلی جالبه که این نرم افزار از خیلی چیزها شبیه زندگیروز مره خودم هست
منم تحسین میکنم شما را بخاطر صداقتتون من اصلا به روشی که دارم میرم شک نمیکنم چون این روش دارم در قران هم مورد برسی قرار میدم اطمینانم خیلی زیاد تر از قبل شده قران به من خیلی کمک کرده دقیقا وقتی قران را میخونم انگار دارم یک کتاب عالی موفقیت میخونم برای همین اصلا به مسیری کهمیرم شک نمیکنم هر زمان همایننجا بیاد که دیگران از تو جلو هستند من میگموحیدتو الان دقیق یکسال نیست باورهات اصلاح شده و حتی شش ماهمنیست و قبل خودم را میبینم و خیلی ازوم میشم میگم اگر فلانی الان ماشین 3 ملیاردی خریده 12 سال هست این باورهای قوی را در خودش داره تقویت میکنه ومیاممحاسن خودم را تقویت میکنم میبینم من از همونی که ماشین 2 ملیاردیداره در خیلی موارد عالی تر عمل کردم خلاصه به خودم انرژی میدم
و در این مسیر فقط و فقط وفقط و فقط توحید هست که کمک میکنه
من همه را تحقیق کردم
نه کیفیت مهمه نه تلاش فیزیکی مهمه نه از صبح تا شب دویدن مهمه هیچی مهم نیست فقط یک چیز مهمه واون فقط و فقط و فقط باور به یگانگی خداوند داشتن هست به خدا فقط همینه و هیچس دیگه نیست من کارخانه نساجی دارم ولی دوتا نخ را بلد نیستم گره بزنم بخدا ادم هایی میان برام کار میکنند از خودم بهتر من فقط روی یک اصل کار میکنم و اونتوحیده
الباقی چیزها را خود خدا درست میکنه
خدایی کهموجودی حساب بانکی من را در عرض 6 روز 300 برابر میکنه همیشه میتونه این کار را بکنه فقط باید قدرت خدا را باور کنیم به میزانی که شرک را کم کنیم قدرت ما زیاد میشه از اتصال به اون منبع الهی همه چیز خداونده
حرفهای من این میست که بخوابیم خونه دقیقا همونمثال اسپانیش هست شما زجر نمیکشی حال میکنی ونفر اول میشی دوست خوبم لذت میبری ونفر اول میشی عشق میکنی وحسابت 9 صفر مید جلوی عدد حال میکنی
میدونی همه مسیر موفقیت از بینرفتن ترس ونگرانی هست کل داستان از بین رفتن ترس و غم هست و فقط خدا استاد این کاره الباقی همش حاشیه است فقط خدا فقط خدا فقط ایمان به خدا داشتن هست و این با کلامخالینیست باید بری تو دل ترس ها من تو این مسیر از خیلی ترس ها عبور کردم که میتونم کناب ها بنویسم و در زمان مناسب مینویسم حتی شاید فیلم ساختم نمیدونم ترس از کشته شدن ترس از زندان ترس از دارایی ترس از بس پولی ترس از هر جیزی تا از این ترس ها عبور نشه موفقیت wooooow بدست نمیاد چیزی که الان هستیم موفقیتی که الان داریم به میزان مقدار عبوری هست که از ترسهامونکرذیم اگر خیلی میخواهیم موفق بشیم باید خیلی از ترس ها عبور کنیم کار من فقط همینه و در اینمسیر فقط خدا میتونه به تو قوت قلب بده فقط خدا فقط خدا فقط خدا فقط رب
امیدوارم تونسته باشم منطورم برسونم
وقتی از سقوط در دولینگو نترسیدی موفق شدی تاوقتی میترسیدی نمیشد
در پناه رب العالمین باشید دوست خوبم امیدوارم یک روزی در میامی شما را مهمان کنم در یک کافه زیبا در خیابان ocean drive و از شنیدن موزیک enrque اشکبریزیم و لذت ببریم که میشود اره میشود می شووووووووود
ببخشید من غلط املایی زیاد دارم حال اینکه اصلاحش کنم ندارم خودتون بفهمید چی میگم هاهاهاها
در پناه تنها قدرت هستی باشید
سلام بر عزیزانم
استاد جان وقتی داشتم موفقیت های افراد نزدیکم را چک می کردم واقعا حیرت زده و هیجان زده شدم
ماشالا انقدر موفقیت و دستاوردها زیاد بود که حتی تعدادشون هم ذوق زده ام کرد و مثل همیشه باز هم تحسینشون کردم به خاطر موفقیت هایی که چقدر طبیعی تو زندگی هاشون اومده و انقدر عادی بوده یا خیلی زود بدیهی شده!
واقعا سپاسگزار خداوندم که فراوانی را در تمام جلوه هاش هر روز داره جلوی چشمان من میاره
سپاسگزار شما استاد عزیزم هستم که به طور ریشه ای دارین تحسین گرایی را در وجود ما نهادینه می کنین که باز هم بتونیم خیلی طبیعی و آسان خواسته هامون را تجربه کنیم!
و باز هم می خام تحسینتون کنم به خاطر روش تدریستون که یه دفعه به خودمون میایم و می بینیم که مدارمون چقدر بالاتر رفته
دارم دوره احساس لیاقت را دوره می کنم و تفاوتم با همین دو سه ماه قبل شگفت زده ام می کنه!
هر روز از خداوند سپاسگزاری می کنم که هر روز و هر ساعت به فضل و کرمش داره سپاسگزارتر و تحسین گراترم می کنه
هر روز سپاسگزاری می کنم از خداوند وهابم که من رو در مدار استاد بی مثالی مثل شما قرار داده
هر روز سپاسگزاری می کنم به خاطر کامنت هایی که تو سایت می خونم به خاطر دوستانی که پا روی کمالگرایی شون میذارن و اینجا می نویسن تا درک من هر روز بالاتر بره
خدای من بیش از هشتصد تا کامنت همین الان رو این فایل هست که تازه من حدود صد تاش رو تونستم بخونم!
این همه آگاهی این همه درک عمیق!
خداوند وهاب من سپاسگزارم که این سایت الهی را رزق روزانه من قرار دادی!
استاد جانم سپاسگزارم!
دوستان همکلاسی سپاسگزارم!
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام دوست عزیز.
تو سایت بودم و هدایت شدم به
کامنت فوق العاده و زیبای شما که
همش سپاسگذاری خداوند بود و
تشکر از استاد جان، واقعا شما چشم تیز بینی دارید تو دیدن نکات ریز که من تا حالا تو هیچ کامنتی نخوندم
یعنی شما تعداد کامنتایی که رو
سایت میاد را بهشون دقت میکنید
تازه صد تاشون را هم خوندید خیلی خوب رو باور هاتون دارید کار میمیکنید و این خیلی عالی هستش بهتون تبریک میگم از خدا میخوام همیشه خوشبخت و ثروتمند و شاد باشید.
در پناه حق.
سلام به استاد عزیزم
ممنونم بابت شروع این سلسله فایل فوق العاده
برای پاسخ به سوالی که پرسیدین باید بگم که هیچ کدوم از اون ترمز هایی ک گفتید و نداشتم من ناراحت میشم چون درواقع نمیتونم ببینم یا احساس کنم کسی بالاتر از من باشه یعنی تا زمانی خوشحال میشم از موفقیت افراد که بالاتر از من نباشن و هی توی سیکل مقایسه میوفتم مثلا توی اینستاگرام میبینم کسی هم سن من باشه اصلا توی حوزه ی دیگه ایه هم حوزه ایه من نیست تحسین میکنم تبریک میگم ولی شروع میکنم خودتخریبی میکنم از درون که چرا چند سال پیش تو هم شروع نکردی چیزایی که این الان تو این سن داره رو چرا تو بعدا توی سن های بالا تر بدست بیاری
یکی از محدودیتهای ذهنیم سن هستش مدام جوری برنامه ریزی میکنم که توی فلان سن باید فلان دستاورد و داشته باشی تا فلان سن باید همه چی و تموم کرده باشی و… خیلی روش کار میکنم بهترم ولی از بین نرفته اینا ته ذهن من هست صادقانه و خالصانه:)
یکی از دیگه از مواردی که گفتید و اتفاقا من هم داشتم این بود که اگر ببینم یکی تهشو درآورده میگم خب دیگه تموم شد من برم چیکار کنم مثلا ایلان ماسک ماشین الکتریکی و رو کرد دیگ مگه چیزیم مونده واسه کسی که بخواد بره تو کار خودرو دیگ این تهشو درآورده
و خب من همه ی اهدافم اینجوریه ک من باید تو حوزه کاریم از همه بالاتر باشم یا اول یا هیچی حتی توی عشق به خداوند همش اینجوری فکر میکنم خدا باید یه عشق متفاوتی به من داشته باشه و توی احساس لیاقت هم رشد نمیکنم چون میگم چرا من متفاوت یا چرا لایقم خدا وقت آفرینش همه ی انسان ها به خودش افرین گفته مگه فقط من خلق شدم این همه آدم و دلیل اینک ب احساس ارزشمندی خودم نمیرسم هم اینو همیشه توی ذهنم دارم چون هنوز نتونستم جوابی براش پیدا کنم
بابت انتخاب تصاویر دقیق و قشنگ هم سپاسگزارم با عشق منتظر جلسه دوم هستم