ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 82

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Sara Ardavan گفته:
    مدت عضویت: 2127 روز

    به نام الله یکتا

    «روز 3»

    من سارا اردوان متعهد میشم به انجام تمرینات ذهنیت قدرتمند کننده تا عادت بشه در جریان زندگیم و هر بار بهتر و بهتر انجامش میدم.

    لیست افراد، موفقیت هاشون+احساس من+«زاویه نگاه مثبت،الهام بخش،خودباوری،ایده»+درس هایی که باعث موفقیت شون شده

    1.مژگان:

    ازدواج موفق با فرد ثروتمند و فرشته مهربونش،بسیار خوشحالم و آرزوی خوشبختی فراوان،دختر بسیار مهربان و در تایم مناسب جور شد خودبه خود خودش گف جوور شد،راحت بگیرم و تمرکزم روی خودم باشم همه چی در تایم خودش به راحتی در جریان

    2.هدی و آقای حسینی

    ارتباط زیبا، ساده و صمیمی بی توجه به زمان،

    آرزوی خوشبختی،شادی و عشق بیشتر

    هدی: دختری که خووب مدیریت میکنه، چند سال بوده و نسبت به هم شناخت و علاقه پیدا کردن، دختر ساده بی ریا و سرش توو کار خودشِ

    3.رضوانه: مکالمه به کره،ژاپن و عربی و انگلیسی

    تحسین کردم

    من آروم آروم در مکالمه انگلیسی و عربی هر بار بهتر و بهتر میشم

    دختر بی ریا و خاکی که ازش خواستم و نرم افزارهای خوب رو‌معرفی کرد حتی شماره شو داد برای ارتباط مون

    من منحصر به فردم و یگانه ام در این جهان

    من استعداد و‌توانایی منحصر به فرد خودمو دارم

    من بی قید و شرط ارزشمندممم، وجودم ارزشمنده، بی قید و‌شرط

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    هاجر گفته:
    مدت عضویت: 1136 روز

    سلام استاد عزیزم

    وقتی این فایل رو دیدم و توضیحات رو خوندم گفتم خدایا چه سورپرایزی …این دوره خیلی ارزشمنده و مثل محصولات خریدنی استاد سوال و تمرین و … داره (چون از دوره های شما مثلا دوازده قدم رو خریده ام ) . خدایا این یک هدیه و یک نشونه است و با ذوق و شوق تمام قسمت اول رو گوش دادم که آخر فایل شما گفتید چون این فایل رایگانه ممکنه قدرش رو ندونید ولی استاد من اینجا اعلام میکنم قدر هدیه شما و محبت شما و کلام خدا که بر زبان شما جاری میشه رو میدونیم و ممنونیم . امیدوارم خدا به اندازه قلب بزرگ و مهربونتون به شما از هر نعمتی عطا فرماید .

    استاد با گوش دادن و انجام تمرین این فایل در قلبم گشایش اتفاق افتاد و متوجه ترمزهایی شدم مثل اینکه در برخی موارد احساس می کردم خدا برای من نخواسته اما وقتی نوشتم از موفقیت نزدیکانم چه درسی بگیرم دیدم ناخودآگاه برای اکثرشون نوشتم من باید از پشتکار یا تمرکزشان درس بگیرم و ترمز خودم رو پیدا کردم. تو اون زمینه هایی که من موفق نشدم پشتکار نداشتم اما هر جا تمرکز کردم و پشتکار داشتم نتایج عالی نصیبم شد و خدا خیلی کمکم کرد . استاد ممنون که نگرش ما رو به زندگی تغییر میدید دوستتون داریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    نجیب زاده گفته:
    مدت عضویت: 1132 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم…

    سلام به استاد عزیزم که سخاوتمندانه تجربیاتش و آگاهی هاشو در اختیار ما میگذاره و عاشق پیشرفت ماست. سلام به مریم بانوی دوست داشتنی و سلام به دوستان گلم…

    این فایل بینظیره…. چندین بار گوش دادم و می‌خوام از خودم بگم.

    استاد شما بی‌نظیرترین هستین. خیلی زودتر از همه به این آگاهی ها می‌رسید.

    برای این فایل کلی توی دفترم نوشتم. نمی‌دونم اینجا هم میتونم بنویسم یا نه… توکل به الله…

    واکنش احساسی در مقابل موفقیت دیگران….

    کلا کلمه موفقیت یکی از اون پاشنه آشیل های منه.

    هرچه دیگران از اقوام دورتر باشن یا اینکه غریبه باشن پذیرش موفقیتشون و یا تحسینشون برام کار راحت‌تری هست. اما اگر نزدیکانم به موفقیت برسند اولش واقعا حسادت میکنم. بعدش میترسم. ترس از قضاوت شدن توسط دیگران. که اون تونست و من نتونستم. حرف مردم… این حرف مردم پاشنه آشیله واقعا…

    میگم اون تونست و من نتونستم. حتما راه اون درست بود و راه من غلط… حتی بعضی وقتا نجواها بهم میگن بابا ول کن این راه رو … اینا فانتزی های زندگی هستن. واقعیت چیز دیگه ایه… در صورتی که می‌دونم واقعیت رو باور هرکدوم از ما بوجود میاره.

    دیدن موفقیت دیگران ،،،، فکر میکنم که دیگه فرصت برای موفقیت من کم شد.

    یا اینکه به احتمال قوی اون آدم که به اون موفقیت رسید به زودی شکست میخوره و هر چی بدست آورده از دست میده. بیزینسش رو پولش رو شغلش رو رابطه ش رو، مغازه ش رو بالاخره از دست میده. پس این راه من نیست چون تهِ این راه شکسته.

    یا حتی من احساس خوبی هم ندارم بعضی اوقات خودم که به یه موفقیتی هم میرسم. ترس از موفقیت خودم هم این طرف قضیه هست…. انکار موفقیت دیگران از یک طرف و کتمان موفقیت خودم از طرف دیگه….

    چند وقتی بود اینو تهِ لایه های ضمیر ناخودآگاهم پیداش کرده بودم. ولی واقعا نمی‌دونستم چطوری باید جاشو با باور قدرتمند کننده عوض کنم.

    نداشتن احساس سپاسگزاری عمیق… انگار از بچگی به ما یاد داده بودن که کسی نباید از داشته هات خبردار بشه… ممکنه این غرور بشه و فخر فروشی.. و باعث ناراحتی بقیه بشی. غرور هم باعث میشه اون موفقیت رو از دست بدی.

    یا اگر از داشته هات خبردار بشن اونو میتونن ازت بگیرن… قدرت دادن به عوامل بیرونی که بقیه میتونن تو رو بدبخت کنن. یا ممکنه بقیه ازت توقع داشته باشن اینجوری مزاحم زندگیت و آرامشت میشن… فکر میکنیم اگر احساس قربانی شدن بکنیم کسی دیگه کاری به کارمون نداره. اینطوریه که نه میتونیم داشته های بقیه رو ببینیم نه داشته های خودمونو..چون فکر میکنیم به این دلایل بزودی از دست می‌ره.

    نمی‌دونم تا کجا دارم درست می‌نویسم که حتی تشخیص این لایه های پنهان زیرین ناخودآگاهم کلمه موفقیت رو چه از دیگران و چه از خودم این همه مقاومت براش داره و این همه خطر براش اعلام می‌کنه.

    مقاومت داشتن درباره سپاسگزار بودن داشته های دیگران و خودمان…

    فکر میکنم اگر بابت یه چیزی خوشحال باشیم این کار الهی نیست.چون خدا دوست نداره ما به چیزای مادی وابسته بشیم. بخاطر همین اون داشته ها رو از ما میگیره تا وابسته بهشون نباشیم. دقیقا این تفکر برعکس آیه قرآنه که میگه سپاسگزار باشید تا شما را بیفزایم. اینا اون چیزایی بوده که وارد ذهن ما شده.

    یکی دیگه این که اگر من موفقیت دیگران رو تحسین کنم و به نکات خوبش توجه کنم اون فرد به طور نامحسوس وارد زندگیم میشه و من باید به خوبی های اون آدم باج بدم. در واقع به ما گفته شده تعریف از موفقیت دیگران باعث میشه اون فرد مزاحمت بشه و براش بخواهی کارهایی رو انجام بدی. باج دادن به خوبیهای اون فرد. حالا اگر هم ازش متنفر باشی و از شکست های اون آدم بگی بازهم اون فرد شکست خورده رو به زندگیت دعوت میکنی و باید به بدیهاش باج بدی. اصلا این ذهن یه جوری کار می‌کنه. یه جوری برنامه ریزی شده که کلا نمیتونه موفقیت خودش و دیگران رو ببینه . چون دیدن این موفقیتها باعث از دست دادن ها و سختی هایی میشه…

    دیدن موفقیت دیگران که بعدش منتظر شکستِ بعد از اون موفقیت، برای اون فرد هستیم. چون بعد از هر موفقیتی ممکنه بازم شکست بخوره.

    دلیل اینکه نمی‌تونستم تمرین ستاره قطبی رو بخوبی انجام بدم همین ترس از نشان دادن داشته ها بود.

    منطقی کردن باورهای قدرتمند کننده برای از بین بردن باورهای محدود کننده و دیدن الگوها برای تائیدشان کاریه که باید توش استمرار باشه تا اینهمه خرابی ها و بیماری های ذهنی درمان بشن.

    انکار موفقیت دیگران به هر دلیلی و کتمان موفقیت خودمان به هر دلیلی ،،،، کفران نعمت هست. خداوند کافران را دوست ندارد. به همین خاطر چیز خوبی هم بدست نمیارن و به موفقیتی هم نمی‌رسن. از وقتی با آموزه های شما استاد جانم آشنا شدم کلی تونستم این بیماریها رو رفع کنم. و هنوز بسیاری دیگر هستن که در راه رفعشون هستم. به یاری الله مهربانم…

    الان که کمی بهتر شدم وقتی به موفقیت دیگران نگاه میکنم سریع به خودم یادآوری میکنم که انکارش نکنم و تحسینش کنم. اوایل خنثی بودم در مقابلشون… کم کم به لطف آموزه های استاد تونستم یه کوچولو تحسین کنم. باز هم ذهن در نهایت اون موفقیت رو میخواد به عوامل بیرونی ربط بده.

    اما الان وقتی به موفقیت های نزدیکانم نگاه میکنم میبینم همشون چندتا مخرج مشترک دارن، یکی از اونها خوش گذرانی اون افرا بوده. مثلاً من با یکیشون که توی یه برهه ای از زندگیم همسفرشون بودم. با هم رفتیم مسافرت. اون خانم با بچه کوچولو بدون همسرش و من با دوتا بچه هام که از بچه اون بزرگتر بودن و با همسرم توی این مسافرت بودیم. اون خانم از اولین لحظه مسافرت در حال خوش گذرانی و تفریح و خرید و خوردن و شادی کردن بود . حتی مقدار پولی که همراهش بود خیلی ناچیز بود. و من چندین برابر اون پول و امکانات رو داشتم. اما اون خانم کلی خرید کرد. حتی به همسرش هم زنگ زد و دوباره پول گرفت. و کلی هم پول از اینو اون قرض گرفت و از اول صبح پاساژگردی و رستوران گردی میکرد تا آخر شب. من فقط یه دونه بلوز گرفتم. همین و بس. با وجود پول زیاد .. با وجود لازم داشتن وسیله و لباس هیچ خرجی نکردم و حتی تفریح هم نکردم. همش ذهنم روی مسئله ای بود که داشتم. الان که چهار سال از اون زمان میگذره و تقریبا من از این خانم فقط دورادور خبر دارم. این خانم به درجه ای از موفقیت مالی رسیده که حتی من توی خوابم هم نمی‌دیدم یکی از اقوام ما به این درجه برسه .

    چند تای دیگه هم سراغ دارم که همشون علی بی غم هستن و حرص هیچ چیز و هیچ کس رو نخوردن. و با اینکه هوش کافی هم نداشتن به موفقیت های مالی خوب رسیدن. چون خودشون رو اولویت قرار دادن. حرف بقیه براشون مهم نبوده. خوش گذرون بودن. بی خیال و رها…

    توی دفترم چیزهای بیشتری نوشتم که بعضی هاشون خصوصی ترن…

    فقط میتونم بگم منی که کم پیش میومد کامنت بذارم. امروز این پاشنه آشیل منو وادار به نوشتن کرد.

    البته اینو هم بگم که توی تمرین ستاره قطبی امروزم هم میخواستم بنویسم دلم میخواد توی سایت کامنت بخونم اشتباهی نوشتم دلم میخواد توی سایت کامنت بگذارم و منم پاکش نکردم. گفتم بذار باشه ببینم چی میشه.

    اینم از هدایت خداوند بود که این فایل اینقدر منو سر ذوق آورد که مجبورم کامنت بنویسم. برای رفع این ترمز ذهنی که بی نهایت دلم میخواد رفعش کنم.

    به امید الله مهربان و به لطف آموزه های استاد عزیزم….

    امیدوارم که برای شما هم مفید باشه دوستان عزیزم…..

    خدا نگهدار تک تک شما عزیزان..

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    نسترن زارع بی نهایت آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    سلام به استاد عزیز

    به مریم خانم وهمه دوستان سایت

    اینکه خداراشکر جایی هست که میشه اومد باهدف کار کردن روی خود آدم برام خیلی مهمه

    تنهاجایی که میبینم این که روی خودمون کارکنم وجود داره همین‌جاست و من واقعا خیلی خوشحالم استادی هست متفاوت از تمام استادها

    متفاوت از تمام بحث ها

    متفاوت تر از تمام الگوها

    متفاوت تر از تمام ارزش ها

    اینجا برای من ارزش خود شناسی هست

    واقعا چیزی که ذهن منو مشغول کرده اینکه

    خودشناسی:قبل از جواب دادن به سوالات بگم

    چقدر مهمه که من خودمو چقدر بشناسم و بتونم شناسایی کنم حسم رو که از باورهای درونیم نشات

    گرفته

    چقدر طول کشید تا باور کنم حس من در مقابل

    اتفاقات خیلی مهمه .چرامهمه چون اون حس .نشون میده باورهای منو .

    احساس نشان‌دهنده باورهای خودساخته وجود منه .

    ینی اگه اتفاقات .شرایط و ..طبق میل درونی من .ینی طبق باورهای نهادینه من باشه من حسم خوبه اگه نه حسم بده

    اینکه این باورها چقدر درستن یا اشتباه باید

    نگاه کنم به نتایج توی زندگیم .

    لزوما باورهای درست نیستن حتی اگ من حسم خوب بشه

    ینی چی؟ینی ممکنه من با دیدن موفقیت یکی

    حس بهم دست بده که ناراحت نشم چون برمیگرده به باورم که مم خودمو در ذهنم قانع کردم

    که اون طرف آدم خاصه ومن دیگ باشنیدن موفقیت کسی اصلا ناراحت نشم

    و اصلا نتونم مچ خودمو بگیرم .چون خودمو نمیشناسم .باورهای ذهنم نمیدونم

    اگ باشنیدن موفقیت کسی ناراحت شم بازم.نتونم ببینم منشا ناراحتی چیه

    ولی مطمعن از کمبود در ذهن تو نه اون شخص

    سوالات شما باعث شد من برای اولین بار به

    وجود خودم پی ببرم و توجه کنم به حس بدم

    یه روزی از همین هفته دیدم کسی که از نزدیکان منه و من خیلی دوستش دارم از نظر مالی بهتراز من واسون تر از من کار میکنه .باوجود اینکه دوسش دارم ونزدیک منه ولی یه حس زود گذر

    اما حس حسادتی که هست

    من حتی نمی‌پذیرم که آدم حسودی هستم .چه برسه به نزدیکان خودم!

    اما مچ خودمو گرفتم دیدم وقتی مشتری زنگ میزنه و مبلغ معامله شنیدم حس حسادت .

    حس سرخوردگی .حس ناتوانی و یک تسلیم بودن .که همینه برای اون میشه برای من نمیشه

    حسی که اون آدم خاصه وتلاش کرده پس حقشه

    سراغم اومد وحسم بد شد .

    حس بد من ناشی از باور عدم لیاقت من

    عدم توانایی من عدم وجود پول وفراوانی و..

    بود اما من اولین بار تونستم مچ خودمو بگیرم

    چیزی که تاالان نشدنی بود

    هرروز میگذره زندگی میکنیم بدون اینکه بدونیم

    در وجود ما چی میگذره !!!!!!

    وبعد نرسیدن به هدف ها وارزوهامون بیرون .خودمون جست وجو میکنیم

    آنقدر درگیر این مسله هستیم که از خود شناسی دور شدیم

    هرروز تقصیر گردن کسی می اندازیم

    مادر.پدر.دولت .اقتصاد.جنسیت.قدوهیکل.

    و…….

    اما ما غافل از اینکه بابا همه چی در درون من

    درون من داره ایجاد میشه

    پس متعهد شدم خیلی بیشتر به درونم مراجعه کنم .حواسم جمع باشه ودقت کنم به احساسات درونم .که ببینم این حس از چی میاد .

    میدونم آنقدر در باره پول باورهای محدودکننده دارم که الان شرایط زندگیم داره باورهای اثبات میکنه

    ایمان آوردم به بحث قانون زندگی .با سوال شما .تونستم باور ها و حس درک کنم

    اینکه من مچ خودمو گرفتم ‌.من حسادت کردم .

    انگاری باید همه چی در درون خودن تغیر کنه

    چیزی که میدونستم اما سوال شما باعث شد .بفهمم

    بفهمم که هرلحظه من چه حسی دارم .حس من

    تعریف کننده یا تقویت کننده

    بخاطر همین که خدامیگه همچی زندگیتون دست خودتونه

    به خاطر همین که تا زمانی که باور های تعریف کننده داشته باشم و همشون عوامل بیرون ننه

    من در حال شرک گفتن هستم و این عامل بدبختی منه

    قبل از اینک بتونم به تک تک سوالات وتمرین های شمارا جواب بدم اینکه من باید خودشناسی .برسم

    خیلی از ماها اصلا قبول نمی‌کنیم خصوصیات بد داریم مثل حسادت مثل کینه مثل نفرت مثل خشم .فک میکنیم ما عالی هستیم .وتا زمانی که اقرار نکنیم نمیتونیم کاری برای بهبود بدیم .و تا قبل اقرار فهمیدن اینکه بابا همه چی خودمن به همه چی شک میکنیم به همه چی شرک میاریم غیر خودمون .

    پس این سوالات شما تحولی در من رخ داده .که باعث شد بفهمم

    1همه چی در درون من رخ میده

    2همه چی دردرون منو باور هام کارها انجام میده

    و هر تصمیمی براساس همین باورهامه

    3باورهای من که اغلب منفی و تعریف کننده

    به خاطر اینکه من به قدرت خودم وقدرت حامی خودم ینی خدا پی نبردم

    4اگه پی ببرم همه چی خودمم دیگ دست از شرک

    بر میدارم و توحیدی میشم

    5یاد گرفتم که بابا باخودت بیشتر دوست باش

    ریز شو تو خودت ببین که تو هم حسادت داری .چیزی که من میگفتم ندارم .درسته خیلی زیاد نیست ولی انکار میکردم ندارم !!!.پس اول باید بپذیرم دارم وقتی پذیرفتم که دارم بعد میتونم .به راه حلش بپردازم

    چون تا قبل اصلا این خصوصیات مالک نمیدونستم و چیزی که از خودم ندونم چجوری پس حلش کنم ؟؟

    خلاصه که بگم واقعا دمت گرم بااین سوالی که کل ذهن منو به چالش کشید .

    باید وقتی کاری میکنم .حرفی میزنم .یا تصمیم میگیرم از روی کدوم باور منه

    باور ضعیف کننده ترس .کمبود.نبودقدرت خدا به عنوان تنها حمایتت کننده تو .یا نه از روی باورهای

    قوی ذهنته .هر چند اگه باورهای منفی داشته باسم همون اول سد ذهن من و نمیزاره اقدام کنم

    ما نمی‌خواهیم با مشکل مون روبرو شیم

    میخوایم فقط آمپولی مشکل خودمون حل کنیم

    یا به قول شما اشغال زیر مبل جمع کنیم که کسی نبینیم

    اگه از نظر سلامتی بگم .اگه جوش داریم مثلا

    هزارتاترفند حاضریم اجرا کنیم .کرم بزنیم

    دکتر پوست بریم .شوینده مون عوض کنیم

    کلی هزینه کنیم وحلزون تراپی و…

    انجام بدیم اما کار اساسی ینی وزن کم کردن و تغذیه سازگار بابدن نخوریم وبعد تعجب میکنیم .چرا من نتیجه نگرفتم یل حسادت کنیم که اون خانم فلان خیلی خاصه فقط اونه که میتونه پوستش خوب باشه برای ما نمیشه

    اصلا کل کن بابا اون خیلی پول داره .یا شانس دیگ و باکلی دلیل دیگ آنقدر ذهنمو منطقی میکنم که جیکش در نیاد

    در مورد فکرکردن این سوال چیزی بهش برخوردم

    که خودم باورم نمیشه

    باشنیدن موفقیت یکی از نزدیکانم بعد حسادت و حس بد هرچند خیلی کمتر شده ولی به طرزعجیبی زود قانع شدم 0000به خاطر باوری که توی ذهنمه .

    اونم اینکه اون آدم خاصه.خدا براتون خواسته

    اون میتونه.برای اون میشه .0واحساس ناتوانی و تسلیم عجیب کردم که ذهنمو جوری قانع کردم

    جوری تربیت کردم که خیلی زود قانع شد که برا اون میشه پس طبیعی برای من نمیشه

    من ودیگ باید چیکار کنم ؟؟

    منی که باباورهام فقط تلاش فیزیکی میکنم تمام زندگیمو تواین 2سال از نظر فیزیکی کون فیکون کردم دیگ چیکارکنم و قانع شدم.

    از نظر محل زندگی .از نظر نوع شغل.از نظر یادگیری شغل جدید .از تلاش خیلی فراوان

    از صبح زود بلندشدن وشب دیرخوابیدن

    از هزینه کردن و…..

    ولی نشد غافل ازاینکه بابا ذهنت همونجور مهر مونده

    و این فقط باعث شد من آخرش با توان بدی بدم که فقط بفهمم کار فیزیکی صرفا کاری برای تو پیش نمی‌بره اگه باورهای منفی باشه

    (حتما داستانشو میام مینویسم )

    در مورد پیشرفت خودم آنقدر مصمم نبودم که روی خودم کار کنم و(متعهد) و به هرچیزی پناه آوردم و دیدم نتیجه حاصل نمیشه

    پس من یاد گرفتم از این سوال

    که نسترن راهی ندازی برای رسیدن به سعادت وآرامش وخوشبختی جز کار کردن متعهدانه روی خودت با جمع کردن اشغال ها و با ظاهردرست کردن هیچی درست نمیشه .باید باورهای درونیم که خودت ساختی عوض کنی

    تو یه آدم پاک بودی به مرور خودت انتخاب کردی

    باورهای ضعیف اونم بخاطر قبول نکردن قدرت خدا

    ونشناختن خودت

    پس الان که فهمیدی میتونی تغیر بدی شروع کن .استاد هست مثل یک راهنما .پله به پله باهات میاد چی بهتر از این میخوای؟؟

    وقتی تنها کار جهان اثبات باورهای به خودته

    دیگه چه بهونه ای هست

    وقتی آنقدرجهان و خداوند بهت عزت داده

    اعتبار داده آزادی داده میگه من اون چیزی

    که خودت انتخاب کردی بهت نشون میدم.

    بعد تو نمیخوای از این موقعیت که تهایت عدل خدا استفاده کنی و باورهای خوب بسازی

    دیگه جهان بقیشو میدونه چیکار کنه

    میدونه که تمام باورهاتو بدون کم وکاستی بهت ثابت میکنه

    ای خدا مرسی که اینجام .مرسی که داری سخاوتمندانه بهم آموزش میدی

    مرسی که استاد هست

    مرسی که مریم هست .مرسی که نسترن هست.

    مرسی که دوستان هستن

    مرسی که الان تواین شرایط سختم آگاهی هست .دستام برای نوشتن.چشم هام برای خوندن .ذهنم

    آزادانه در دستان منه .

    مرسی که خواستی خودتو با من تجربه کنی

    مرسی که منو خالق تک تک لحظه هام کردی

    و درنهایت بگم استاد ما به تک تک حرفات نیاز داریم تاالان جایی پیدا نکردم که بشه باهاش رشد کرد .توی مسیر خیلی بهت نیاز دارم .

    تمام هرروز وهرلحظه هنذفری توگوشمه با صدای تو

    صدای خدا

    باور کن استاد کمکی که تو به من کردی تاالان سابقه نداشته

    برامون فایل پر کن

    و ما عاشقانه منتظر شما هستیم

    وتمام حرف هاموگذاشتم حضوری بگم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مهربانو گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز دوست داشتنی

    استاد بی نظیرم چقدر این جلسه عالی بود چقدر من نقاط محدود کننده چقدر افکارهای بد داشتم

    من از موفقیت بیشتر نزدیکاهام و حتی دوستام ناراحت میشدم اوایل خیلی زیاد ناراحت میشدم اما الان نارحتیم کمتر البته قبلاً به خیلی موضوع حساس بودم ولی الان کمترحساس شدم مثلاً وقتی با شنیدن ازدواج کسی فرقی نمی‌کرد آشنا یا غریبه خیلی ناراحت میشدم به خودم بارها بارها میگفتم چرا باید برن خواستگاری اون چرا نمیام خواستگاری من اصلا مقصر خانواده ام اگه از خودمون خونه داشتیم و…. یعنی تا دلت بخواد دلیل نیاوردم که مقصر زمین آسمون خانواده ام که من رو ازدواج نمیکنم خداروشکر الان میرن خواستگاری دوستام یا دخترای فامیل

    اصلا برام مهم نیست و از شنیدنش کلی خوشحال میشم

    استاد ولی درمور موضوع های دیگه که ناراحت میشم من از پیشرفت دخترا یا پسرهای فامیل زیاد خوشحال نمیشم مثلاً دخترخاله ام که زبانش عالی و مدرک گرفته و مدرس زبانه و خودش آماده می‌کنه برای مسافرت خارج از کشور مخصوص کشور آمریکا وقتی میشنوم پیشرفتش ب خودم گفت خدایا چرا من باید آنقدر تو زبان ضعیف باشم اون موفق اون شوهرش پول داره پول کلاسش رو میده من پول کلاس ندارم بخاطر همین تو زبان ضعیفم

    یکی از دوستام به اسم زهرا باهم شروع کردیم به تغییر تحول در سایت شما اون هر روز پیشرفت میکرد ،من هروقت زنگ میزدم دقیقا مثلاً شما برخورد می‌کرد اما من ی روز شعبون ی روز رمضون بود حرص می خوردم حرص که چرا اون تغییر می‌کنه اما من آنقدربی عرضه ام تغییر نمیکنم

    یا در مورد پرداخت حقوق آتیش میگیرم وقتی می‌دونم همکارام حقوقشون زیادتر با اینکه من بیشتر کار میکنم بیشتر ارباب رجوع دارم تا دور روز که حقوق گرفتیم اعصابم خورده که خدایا چرا من ، این حق من نیست ، اون کار نمیکنه آنقدر میگیره من …. در مورد چهره ام استاد من قبلاً وحشتناک بد بودم میگفتم اگه مردی به دختری توجه می‌کنه بخاطر چهره‌اش من اگه چهره زیبا داشتم زندگیم موقعیتم خیلی بهتر بود که نسبت به دختری به اسم سمیه این حس رو بیشتر داشتم طوری بود ازش بدم نیومد حتی تحمل نکردم توی آخرین مرحله باهاش دعوا کردم که نبینمش همش میگفتم خوب عمل کرد ،اریش میکنه هزار دلیل نیاوردم یا اون محکوم میکردم یا خودم سرزنش خداروشکر توی این مرحله خیلی خوب شدم استاد اگه یکی از دوستام وسیله ای بخرن خوشحال میشم اما میگم خدایا چرا من ندارم از این مورد هم من دارم

    بعداً چند روز خودم خودم دلداری میدم توی این زمینه که بعداز دلداری داند عمه چی عادی میشه

    ولی واقعا می‌خوام چند موردی که مشکل دارم حل کنم تلاشم میکنم

    سپاس بیکران از استاد بی نظیرم که با حوصله مطلب های میخونه یا می‌خنده به حرفهای ما یا میگه چقدر این نیاز به تلاش داره بنده خدا پله اول یا دهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    متین هاتفی فرد گفته:
    مدت عضویت: 972 روز

    من واقعا خوشحال میشم از اینکه دوستانم به موفقیت های زیادی میرسین

    مثال همین چند روز پیش که داشتن توی مدارس ما نمرات دانش آموزان رو اعلام میکردن با اینکه نمرات من آنچنان خوب نشده بود و یکی ناراحت شده بودم

    ولی وقتی شنیدم که دوستم و هم محله این چه نمراتی گرفته واقعا خوشحال شدم برای بهش موفقیتشو تبریک گفتم و خلاصه خیلی خوشحال شدم و تازه نمرات خودم فراموش کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    استاد شما چه قدر خوب به بچه ها میگید و واقعیت و توضیح دادید خدا خیرت بده

    همه ما این ها رو تجربه کردیم به لطف خدا و آموزهای شما کمی بهتر شدیم

    من که خودم زبانی شکر میکنم تحسین میکنم دعا میکنم ولی می دونم از ته دل نیست

    بیشتر وقتی فامیل نزدیک می بینم که وضع مالی خوبی دارن حالم خراب میشه چرا من ندارم

    به خودم میگم من چه گناهی کردم همسر من مثل همسر اونها سر کار نمیره تا من هم توی ناز نعمت باشم

    بارها خود خوری کردم به همسرم تنه زدم مقایسه کردم و اون هم مقاومت کرده که اونها ارث بهشون رسیده همسرم گفت

    تا الان کار کردم ما همش خوردیم اونها خرج نکردن که من هم قبول نکردم چون اونها کار دایمی داشتن و ماهانه پول گیرشون اومده

    یا طلاهای اونها رو میبینم حالم بد میشه نه از حسادت بلکه از دست همسرم نوش جونشون اونها غیرت دارن تلاش کردن

    خونه دارن وتمام وسایل منزلشون نو هست

    هنوز بعد از بیست و پنج سال بیشتر با دست لباس می شورم …. ماشین لباسشویی ندارم و….

    یا هنوز مستاجری اذیتم میکنه

    با آموزهای استاد فهمیدم آقا من خودم خالق زندگیم هستم و جرات ندارم شرک دارم که همسرم با کار کردن من مخالفه

    همسر اونها مثل همسر من مغرور نیست همه کار میکنن همسرمن با

    کار دولتی مخالفه

    امیدوارم که با پیشرفت نزدیکان خوشحال بشم از ته دل و آرزوی خوب بکنم تا جهان به من هم کمک کنه

    حسادت رو کنار بگذارم تحسینشون کنم دعا کنم تا من هم به آرزوهام برسم

    همه ی سعی ام میکنم تا به جهان نشون بدم که من لایق بهترین ها هستم

    خداوند با تمام عظمتش عاشق منه و دوست داره من ثروتمند بشم

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 3527 روز

    سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی

    من قبل از آشنایی با استاد و گوش دادن به فایلهای ایشون اگر موفقیت اطرافیانم رو میدیدم بشدت احساس ناراحتی میکردم و پیش خودم میگفتم ببین عجب دنیایی شده این یارو اصلا لیاقت نداره ولی ببین چه موفقیتی بدست آورده در حالی که من بیشتر تلاش میکنم و زحمت میکشم ولی عقب تر از اونم

    اما حالا خداروشکر به لطف آگاهی هایی که از استاد گرفتم خیلی دیدگاهم و احساسم فرق کرده ، خوشحال میشم از موفقیت هرکس چه آشنا ، دوست و چه غریبه

    و خداروشکر میکنم که جهان سرشار از خیر و برکت وثروت هست و اون انسان هم لایق این نعمت هست و به اون تبریک میگم ( در ذهنم ) و باز خدا روشکر میکنم که من هم در این مدار قرار گرفتم و میتونم به اون نعمت دست پیدا کنم.

    خداروشکر که با استاد عباس منش آشنا شدم و رفتار ، افکار و گفتارم بسیار نسبت به قبل تغییر کرده و به لطف خدای مهربان آرامش وصف ناپذیری بدست آوردم و دارم تکاملم را طی میکنم ( در تمام ابعاد زندگیم)

    ممنونم استاد عزیز که هر بار آگاهی جدیدی به من هدیه میدهید.

    شاد و سربلند و رستگار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    نکات جلسه اول فایل ذهنیت قدرتمند کننده در برابر محدود کننده

    جهان بازتابی از ما و افکار ماست:

    إِنَ‌ اللَّهَ‌ لاَ یَظْلِمُ‌ النَّاسَ‌ شَیْئاً وَ لٰکِنَ‌ النَّاسَ‌ أَنْفُسَهُمْ‌ یَظْلِمُونَ‌

    خداوند هیچ به مردم ستم نمی‌کند؛ ولی این مردمند که به خویشتن ستم می‌کند!

    خداوند و سیستم در هر جهتی که ما حرکت کنیم به ما کمک میکنه:

    کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا

    و ما به هر دو فرقه به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ‌کس دریغ نخواهد شد.

    به محض اینکه شروع به تغییر کنیم جهان بیرونی ما تغییر میکند:

    وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم.

    حالا یه سری باور محدود کننده در این نگاه حسادت و قبول نکردن موفقیت بقیه هست:

    1)محدودیت در موفقیت = باور کمبود

    خب این باور خیلی ریشه ای و هرچه قدر روش کار میشه بازم از یه جایی میزنه بیرون

    وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿27﴾

    و اگر آنچه درخت در زمین هست، قلم شود، و دریا [چون مرکب باشد] سپس هفت دریا به آن مدد برساند، کلمات الهى به پایان نرسد، که خداوند پیروزمند فرزانه است‏

    الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿268﴾

    شیطان، شما را وعده فقر و تهیدستی می‏دهد، و به فحشا (و زشتیها) امر می‏کند، ولی خداوند وعده آمرزش و فزونی به شما می‏دهد، و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست.

    2) موفقیت اون ها باعث میشه من دیده نشم

    خب راهی که به ذهنم میرسه اینه که اصلا چرا باید بخاطر بقیه بخام موفق بشم؟ مگه من موفقیت رو برای خودم نمیخام؟

    مگه ارزشمندی من متصل به بقیه و نگاه بقیست؟

    مگه کسی اگه رشد و پیشرفت کنه باعث پایین رفتن من میشه؟ ما تو جهان های موازی داریم زندگی میکنیم و داریم دنیای خودمون رو خلق میکنیمم پس کاری به نظر مردم نباید داشته باشم

    3) من استعداد ندارم توانایی ندارم ( در کل من نمیتونم به جایگاه اون ها برسم ! )

    خب این برمیگرده به اینکه شروع کنم توانایی هام رو به یاد بیارم! کارهایی که تونستم تو زندگیم انجام بدم! مسائلی که حل کردم!

    و اینکه یاد بگیریم فقط خودمون رو با گذشته خودمون مقایسه کنیم!

    4) شانس

    در این زمینه بیشتر باید روی سیستمی بودن خداوند کار کنیم روی شناخت قوانین جهان کار کنیم

    فایل 9 10 راهنمای عملی و فایل 7 قدم دوم خیلی کمک کننده است. البته فایل هدیه رابطه ما با انرژی که خدا نامیده ایم هم خیلی خوبه!

    5) تقدیر و سرنوشت

    در این زمینه هم باور های توحیدی و اینکه خدا به کسی ظلم نمیکنه ما به واسطه افکار و باورهامون داریم دنیا رو خلق میکنیم:

    وَلَن یَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمینَ

    ولى آنها هرگز به سببآنچه از پیش فرستاده اند، آرزوى مرگ نکنند و خداوند به حال ستمگران، آگاه است.

    جلسه 7 8 راهنمای عملی میتونه در زمینه سرنوشت خیلی کمک کنه

    حالا راهکار چیه؟

    1- اگر اونا تونستن پس میشود پس نشون میده که امکان پذیره!

    2- همه افراد به یک اندازه به خدا و منابع خوشبختی دسترسی دارند!

    3- هر کسی هر جایی که هست سر جا درستشه!

    حالا میخام تمرینم رو بنویسم:

    دوستم امید:

    موفقیت: امید یه پسر 22 سالست که 5 سال سابقه کاری داره و مدیر محصول یه شرکت و تونسته کلی پول بسازه و پیشرفت شغلی بکنه و ماشین شاستی بلند سوار میشه و محصولات برند و آخرین مدل داره و ….

    احساس من: حسادت، اینکه هم سن من این آدم این همه موفق شده من هیچی نشدم، حسم هم این که نگاهش بالا به پایین نسبت به من

    درس هایی که میتونم بگیرم: نشون میده با این سن میشه به این همه موفقیت رسید! اینهمه پیشرفت کرد! تمرکز بالایی روی کارش داره طوری که میگفت 790 تا کتاب دارم که حدودا 500 تاش در حوزه موفقیت و رشد کسب و کاره! و همشون رو خونده، پشتکار بالا و رفتن تو دل ترس هاش

    دوستم مانا

    موفقیت: تونست از دانشگاه علم و صنعت اپلای دکترا مستقیم آمریکا بگیره تو سن 22 سالگی

    احساس من: کلی بهش انگ نا مناسب زدم، تو ذهنم مسخرش کردم، گفتم شانسی بوده به خاطر اینکه مادرش آمریکا زندگی میکنه تونسته، سعی کردم ازش متنفر بشم و موفقیتش رو نبینم

    درس هایی که میتونم بگیرم: یه نفر همکلاسی من هم رشته ای من با معدل شبیه من تونسته اپلای دکترا مستقیم امریکا بگیره پس برای من هم شدنیه! نشون میده وقتی علاقه داشته باشی و تمرکز و باورهای خوب میتونی بهش برسی! به درسا علاقه مند بود!، همیشه حالش خوب بود و انگیزه بالایی داشت

    محمد امین بتویی

    موفقیت: تونست فاند خوبی بگیره و بره کانادا برای ادامه تحصیل

    احساس من: چقدر آدم نچسبی بود، حسادت و نفرت، حال بد و گریه و ناراحتی

    درس هایی که میتونم بگیرم: پشتکار و انگیزه بالا داشتن برای موفقیت الزامیه!، اگه هم رشته ای من با معدل شبیه من با استاد راهنما و موضوع پروژه شبیه من تونسته پس من هم میتونم!، علاقه داشت و باور داشت که علمش ارزشمنده و اون ور میخانش

    دوستم ادریس

    موفقیت: تونست تو سن 19 سالگی وارد کسب و کار بشه و کلی درآمد کسب کنه و ماشین های خوب بخره

    احساس من: تو ذهنم گفتم باباش پولداره تونست به این موفقیت برسه اگه باباش دستشو نمیگرفت بدبخت میشد، من خانوادتا بدبختم و کسی دستم رو نگرفته، حسادت و در نهایت دوستیم رو باهاش قطع کردم

    درس هایی که میتونم بگیرم: کسی که هم سن من تونسته اینقدر پول بسازه پس برای من هم میشه، من میدونستم که باباش هیچ پولی بهش نمیداد و این همشو قرون به قرون خودش ساخته بود ولی نسبت میدادم به شانس، پشتکار وحشتناک بالا و انگیزه فراوان

    دوستم پدرام

    موفقیت: تونست ماشین 207 بخره تو سن 21 سالگی

    احساس من : حسادت ،‌ دوستیم رو باهاش قطع کردم ، کلی انگ بهش زدم و گفتم باباش پولداره تونسته

    درس هایی که میتونم بگیرم: این آدم به خاطر تلاش و پشتکارش تونسته تو 9 ماه رتبه برتر تجربی بشه و دندون پزشکی قبول بشه با اینکه یک سال از من کوچکتره به خاطر مستقل بودن اومده بود سر کار که دستش تو جیب خودش باشه ولی من میخاستم به شانس ربط بدم و بگم نه نمیشه

    دوستم آرین

    موفقیت: زبان آلمانی و انگلیسی رو خوب بلده و به شدت سریع یادمیگیره مباحث جدید رو تو سن 24 سالگی

    احساس من: چون بلد نیست خیلی با آدما ارتباط بگیره مسخرش میکردم تو ذهنم و آدم حسابش نمیکردم و ازش کینه دارم و متنفر شدم

    درس هایی که میتونم بگیرم: یه آدم میتونه با تمرکز فراوان توی یه حوزه سریع پیشرفت کنه و رشد کنه پس تمرکز خیلی مهمه!

    دوستم پارسا

    موفقیت: پارسا داره میره هلند و ازدواجم میخاد بکنه و یه کسب و کار راه انداخته برای خودش تو سن 24 سالگی

    احساس من: حقیقتش اولش به خاطر شرایط مالی خانوادش حسودیم شد چون خیلی پدر و خانواده خوب و پولداری داره و شرکت دارن و واردات انجام میدن ولی الان از بودن باهاش لذت میبرم و کلی چیز یاد میگیرم

    چه درس هایی میتونم بگیرم: پارسا واقعا پسر شادیه همیشه لبخند به لبشه هیچ چیزی رو سخت نمیگیره برای دل خودش زندگی میکنه هدفمنده و عاشق رشده، تمرکز بالایی داره، برای اینکه کار خودش رو راه بندازه یک سال رفته و کارآموزی کرده یعنی قانون تکامل رو رعایت میکنه، تمرکزش روی خودش و کارشه و به بقیه کاری نداره، در مورد بقیه نظر نمیده و باورهای توحیدی خوبی داره و به خدا متکیه و وارد دل ترس هاش میشه یعنی توحیدش عملیه

    کوثر دختر عموم

    موفقیت: تو سن 25 سالگی تونسته درآمد خوبی داشته باشه و تو یه کلینیک معتبر مشغول باشه و ماشین صفر خریده

    احساس من: موفقیتش رو ربط دادم به اینکه پدرش جانبازه و سهمیه داره و شانس دارن و این کشور قانون نداره و حسادت و نفرت جوری که من 4 ساله ایشون رو ندیدم و حالشم نپرسیدم از کسی

    درس هایی که میتونم بگیرم: خداروشکر که از فامیل من یه آدم موفق هست ، اگه دختر عمو من تونسته پیشرفت شغلی تو کار مورد علاقش داشته باشه پس منم میتونم، اگه یه دختر با این همه محدودیت های پدر و خانوادش تونسته خط شکن باشه پس من هم میتونم با همین خانواده موفق بشم

    این هم تمرین من و خلاصه نویسی فایل

    به امید موفقیت های بیشتر و بیشتر و حال خوب بیشتر و بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    سودابه گفته:
    مدت عضویت: 2519 روز

    سلام و درود و خداقوت

    استاد خداقوت و خانم شایسته و همه دست اندرکاران سپاس فراوان

    نوشته خانم آیدا عالی بود

    من سه بار نشستم پای لب تاب نت برداری کردم رفتم به کارهای دیگه رسیدم دوباره اومدم ولی دوباره هم تموم نشد چقدر کامل و جامع بود از نظر من که از اول شروع فایل دیدگاهی که ارسال کردم بودم فقط ابهام بود تازه از فایل دوم بهوش اومدم ولی برای شروع تمرین ها نیاز دارم همجنان خودمو گرم کنم هنوز فایل رو گوش میدم و نوشته های دوستان رو میخونم واقعا دیدگاه خوبی بود و کلی به من کمک کرد و میکنه چون هنوز موفق نشدم تمومش بکنم

    تشکر ویزه از شما خانم ایدا

    ارزی موفقیت و سلامتی و شادی و ثروت و سعادتی بی پایان برای شما و خانواده بزرگم دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: