ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 62

822 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عطر خدا🌧 گفته:
    مدت عضویت: 241 روز

    با شکر و سپاس از خدایی که هر لحظه در حال حمایت و هدایت ماست و شکر بخاطر وجود نازنینش

    بنده خیلی چالش ها داشتم در زندگی ام و هنوز هم دارم چالش طلاقم ،چالش شغل و درامدم ،که از صفر بعنوان ظرفشور وارد یک کترینگ شدم حدود نه ماه طبق باورهام با چالشهای زیادی از جمله سختی کار ،برخورد بد پرسنل و صاحبکارم و چالش بعد که بیرون بیام و به دنبال کار کافه برم که همه گفتن نه کار نیست حقوق نمیدن همینجا جا افتادی ولی بیرون اومدم و کار کافه گیرم اومد و یکسالی کافه کار کردم دوباره با سختی کار و چالش های ساعت کاری تا 3 صبح بعد دلم خواست کار جوجه و کباب یاد بگیرم اومدم بیرون و کار در کبابی گیرم اومد و تا حدودی یاد گرفتم و دوباره بیرون اومدم وارد یه رستوران دیگه شدم و حرفه ای کار رو یادم دادن و چون باورم به این بود با کار سخت میشه به پول رسید واقعا از کمر و از پا داغون شدم و فقط جا عوض میکردم و چالشهای سخت و پول ندادن صاحبکارها و اومدم روی باورم کار کردم و مثال آوردم که پول را هم میتوان براحتی بدست آورد و تمام اینمدت برخوردم با چالشها گریه و ناامیدی و گاهی فکر برا خودکشی و حسرت و حسادت به بقیه و نابودی خودم میکردم واقعا باورهای محدودکننده ی داغونی داشتم بدون عزت نفس و اعتماد به نفس این روند پنج سال طول کشید و تا اینکه الان در یک تریا مشغول بکار شدم در دانشگاه و همان حقوق اداره کاری رو راحت صاحبکارم میده و اخلاقشم عالیه و پنجشنبه و جمعه ها تعطیل هستیم و الان چالش جدیدم اینه میخام کار باریستایی رو حرفه ای یاد بگیرم و ترس دارم از اینجا برم بیرون البته جایی رو پیدا کردم ولی میترسم بعدش اتفاقی بیفته و کارمو دوباره از دست بدم و نتونم کرایه خانه و مخارج خودمو بچمو جور کنم و برخوردم فرار و ترس هست که ذهنم میگه در نقطه ی امن بمون بعدا میری کلاس باریستایی یاد میگیری ولش کن و میدونم باید حرکت کنم و روی دیدگاهم و باورهام بیشتر کار کنم و تا تو دل ترسهات نری هیچ رشد و پیشرفتی نداری و من ترس از دست دادن درآمدم رو دارم هر چند تا امروز با هر سختی جورش کردم اما دیگه توانی ندارم یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهرا جعفری گفته:
    مدت عضویت: 317 روز

    بنام خداوند آرامش بخش

    کسیکه گفته مرا یاد کنید تا آرام گیرید.

    سلام و عرض عشق به استاد عزیزم و استاد مریم شایسته و دوستان عزیز

    در رابطه با سوال اینکه در برابر چالش ها چه واکنشی دارم،

    من همین یکساعت پیش چالش و بحث با خانواده داشتم

    و درکل چالشها ذهنم رو آشوب می‌کنه ، کنترل خشمم رو از دست میدم زود عصبانی میشم و حتی برام خیلی سخته که اعراض کنم و اهمیت ندم.

    تا یه مدت هرچند کوتاه این تشویش ها میاد سراغم ولی بعد با گوش دادن فایلهای استاد و ترک محل و یا … خودمو آروم میکنم.

    اکثرا بعد از مقابله با چالش و آرام شدنم به این فکر میفتم که چه باور قوی ای باید بسازم که هم چالش کمتری داشته باشم

    و هم بتونم آرام باشم در برابرشون.

    بعد هم به خدای خودم فکر میکنم، اینکه اون همیشه منو می‌بخشه و همیشه هدایتم می‌کنه

    و ازش یاری میخوام تا بتونم صبورتر باشم.

    پاشنه آشیل من شاید همین زود از کوره در رفتن و نداشتن کنترل روی ذهن و خودم هست.

    از خدا میخوام مثل همیشه دستم رو بگیره و ذهنم را سرشار از عشق خودش که نهایت ارامشه کنه

    و دورکنه از مسایل حاشیه دنیوی و پوچ و بی ارزش .

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    امان سعادتی گفته:
    مدت عضویت: 3522 روز

    به نام خدایی که ه‍رآنچه دارم از اوست

    چالشی که این روزا باهاش درگیرم و سعی میکنم هی بندازمش عقب و باهاش روبرو نشم، راه اندازی کسب و کار و بیزینس خودم هست

    اگه من توی این مسیر حرکت کنم و قدم بردارم توانایی های زیادی را بدست میارم از جمله توانایی چانه زنی با تامین کنندگان خارجی، یاد میگیرم چطور میتونم از چین جنس سفارش بدم بدون اینکه بخوام حضوری برم، یاد میگیرم چطور برای تایید کیفیت کالاهام اشخاصی را داخل چین استخدام کنم، یاد میگیرم چطور باید پول را برای تامین کننده پرداخت کنم، توی این مسیر با انسانهای زیادی از کشورهای مختلف برخورد میکنم که به توانایی من در زمینه ارتباطات در سطح بین الملل کمک میکنه، چون باید با تامین کننده ها انگلیسی مذاکره کنم، توی بهتر شدن زبان انگلیسی بهم کمک میکنه

    تنها کاری که من باید بکنم اینه که بیام روی توانایی ها و مهارت های خودم کار کنم، روزی نیم ساعت زمان بذارم تا آموزش ببینم توی این زمینه و اگه سوالی دارم بنویسم تا سر موقع بتونم جوابشو بدست بیارم، و همچنین روزانه توی حوزه ی مورد نظرم توی اینترنت سرچ کنم و محصولاتی را که میخوام روشون کار کنم آنالیز کنم، هر چی بیشتر در مورد این موارد سرچ کنم، قضیه برام راحت تر میشه، کافیه شروع کنم.

    مهم ترین مساله اینه که بتونم ذهنم را کنترل کنم و فقط به قدمهای کوچیک توی مسیر فکر کنم و یکی یکی پیش برم و نیازی نیست ته قضیه را ببینم و از بزرگیه کتر بترسم

    ممنونم از این فضای عالی

    با تشکر از استاد عباس منش عزیز و همه ی دوستان هم فرکانس

    در پناه الله یکتا، شاد، سلامت، ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    زمانی که به چالش یا مسئله ای برخورد می کنیم چه واکنشی از خود نشان می دهیم؟

    آیا آن را فرصتی برای یادگیری می دانیم یا از آن فرار کرده و احساس ناتوانایی و نا امیدی داریم؟

    در واقعیت:

    همه ما در طول زندگی خود: با چالش ها و موانعی روبرو می شویم

    عملکرد و مکانیسم جهان مادی به این صورت است که:

    در مسیر تحقق اهدافمان حرکت کرده قدم بر می داریم با مسائل و مشکلات در حوزه های گوناگون مواجه شده آنها را حل کرده و پیشرفت می کنیم

    اما اغلب ما چالش ها را:

    مانند سد عذاب خداوند دانسته و در حال فرار از آنها هستیم

    برخی به دلیل داشتن باورهای مثبت:

    به دنبال چالش هایی برای بهبود رشد و پیشرفت هستند

    چالش ها:

    فرصتی برای رشد و پیشرفت و در واقع هدیه ی خداوند هستند

    نقطه ی عطف زندگی افراد موفق:

    مواجه شدن با چالش های سخت و عظیم بوده که باعث بزرگتر شدن ظرف وجودی آنها پیشرفت کردن یافتن توانایی ها یافتن نقاط ضعف و بهبود آنها شده است

    یکی از نشانه های ذهن قدرتمند کننده:

    نگاه مثبت شان به چالش ها و پذیرفتن آن ها با آغوش باز است

    نیاز نیست ما مسئله یا چالشی برای خود ایجاد کنیم:

    جهان چنین فرصت هایی را در اختیار ما قرار می دهد

    اگر در مورد موضوع یا مسئله ای مهارت نداشته باشیم:

    جهان چالشی برای رشد پیشرفت و یادگیری برای ما فراهم می آورد

    نگاه ما به چالش ها:

    می توانند نتایج چالش ها را برای ما مشخص کند

    اگر نگاه مثبت به چالش ها داشته باورهای مناسب و ذهنیت قدرتمند کننده داشته باشیم:

    چالش ها برای ما تبدیل به نعمت و برکت می شوند

    اگر نگاه منفی همراه با باورهای نامناسب و ذهنیت محدود کننده داشته باشیم:

    چالش ها ما را زیر خود دفن می کنند

    ذهنیت های محدود کننده که افراد هنگام مواجه شدن با چالش های خود دارند:

    -ممکن است من شکست بخورم چرا امتحان کنم

    -اگر از همان ابتدا عملکرد خوبی ندارم استعداد و توانایی یادگیری نداشته و حتما با شکست مواجه می شوم

    -مسائل را عذاب الهی برای مجازاتشان می دانند

    ما تنها: با حل مسائل پیشرفت کرده توانمند شده و یاد می گیریم

    نقاط عطف زندگی ما: روبرو شدن با چالش ها افزایش اعتماد به نفس گذر کردن از چالش ها و موانع است

    زندگی همواره مواجه شدن با چالش است:

    داشتن ذهنیت باز افکار و باورهای مناسب به رشد و پیشرفت ما و پاداش جهان منتهی خواهد شد

    تمام چالش ها: راه حل دارند مگر اینکه ما باور کنیم غیر قابل حل هستند

    هر چالشی که حل کنیم:

    نه تنها به خودمان بلکه به تمام افراد انگیزه برای رشد و پیشرفت خواهد داد.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    ارزو دوستدار گفته:
    مدت عضویت: 2040 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد بی نظیرم و استاد بانو مریم جان نازنینم و تمام عزیزانم

    امروز هم نشانه من این بود که چقدر دقیق برام اومد چون شب قبلش داشتم به موضوعش فکر میکردم و انگار بین دوراهی بودم

    اصلا واقعا خدا در یک مدت زمانیه که دارم با نشانه های هر روزه ای که من از سایت میگیرم قدم به قدم به من میگه چکار کنم و داره تکامل منو کامل میکنه و من دارم اینو حس میکنم با تمام وجودم

    در رابطه با سوال اولی که استاد گفتن بزرگترین چالشی که فکر میکنید الان دارید چیه ؟

    چالش من در حال حاضر مهاجرت هست با اینکه من سالهای قبل این کار رو عالی انجام میدادم و وقتی یادم میاد که من چطوری دست خالی فقط با کلی ایمان و ارزو و انگیزه رفتم تا به اهدافم برسم و واقعا چه درهای نعمت و ثروتی همون موقع ها برام باز شد کلی پیشرفت کلی با فرهنگ های مختلف اشنا شدم اصلا فهمیدم چقدر توانایی و استعداد دارم که پنهان بوده وچقدر دوست پیدا کردم و چقدر مهارت یاد گرفتم

    ولی الان یکی دوسالی هست که من دورکارم و از راه دور توی خونه با راحت ترین شرایط دارم کار میکنم

    تا الان خب موقعیت کاری عوض کردم البته اونم خودم بیرون اومدم چون میخواستم با چالش های جدید روبه رو بشم و همیشه اماده بودم هر چند جاهایی خب به قول استاد ادم میریزه بهم و ناراحت میشه ولی سعی کردم زود کنترل ذهن کنمو دید مثبت اش رو ببینم

    و الان یه مدتیه دنبال اینم که برم توی یک کار جدید و مهاجرت کنم و از کنار خانواده دور بشم و مثل قدیم روی پای خودم بایستم با این که شرایطم عالیست و تحت اجبار و سختی نیستم

    خودم دوست دارم حرکت کنم و برم توی دل مهارت ها و استعدادهایم چون میدونم توانمندنم و خلاق

    ولی شاید ترمز ذهنی یا باگ من اینه که همش میگم از این راحت تر چطور برای کار یعنی منظورم اینه تو که الان دورکاری خب خیلی کارت راحته ولی من فکر میکنم این کار دیگه بهم پیشرفت خاصی نداده چون چیزهایی که بوده و مهارت هایی که بوده رو انجام دادم و یاد گرفتم

    من دنبال افرادی باسطح لول بسیار بالا و استانداردهای بالا و موقعیت جدید هستم

    انشالله که خدا هدایتم کنه و من رو در بهرین زمان و مکان برای کار قرار بده

    واقعا باورم قدرتمند کننده بود نسبت به چالش ها شاید توی بار اول یکم بریزم بهم ولی سریع کنترل ذهن میکنم میگم تو کارای بزگتر از این رو کردی اینم میتونی یعنی سریع میرم روی تحسین کردن خودم یا الگو برداری از افرادی که حتی یک نفر هم بوده این کار رو انجام داده منم میتونم

    و به این فکر میکنم که مهارت و یادگیری و استعداد هام بروز پیدا میکنه و خودم خودمو میشناسم که من کیم و چقدر توانمندم و چقدر میتونم کارهای بزرگی رو خلق کنم

    مثلا یکی از کارهایی که کردم در سن 21 سالگی تنها مهاجرت کردم بدون هیچ پول و سرمایه و خانواده و کار و حتی خانه و ماشین و همه میگفتن تو یه دختری نمیتونی ولی تون موقع من فقط میخواستم به اهدافم برسم چون میخواستم زندگی خودمو داشته باشم والان تمام فک و فامیل و دوست و اشنای من دیدن میشه همه مهاجرت کردن چون همیشه به خودم و خانوادم میگفتن مهاجرت کردی چطوریه چکارا مکینی

    خب اون موقع واقعا جهان بهم پاداش داد و من دیدم اصلا بزرگ شدمو و رشد کردم

    و الان دوباره میخوام یه کار بزرگ کنم دوباره قدم بردارم برم به دل ترس هام چون خودم بهترین ادمی هستم که میتونم به خودم کمک کنم و روزی هزار بار میگم بابا تو با شرایط سختگیری اون موقع تونستی الان که همه باورت دارن هم میتونی کار راحته

    و چقدر توکل من بیشتر بود زمانی که مهاجرت کردم راه میرفتم میگفتم خدایا کمکم کن

    سرکار جدیدی که توی 21 سالگی رفتم میگفتم خدایا کمکم کن یاد بگیرم مهارت جدید

    تازه همون موقعه هم همکاران من پیش خانوادشون بودن به من مبگفتن افرین که تنها مهاجرت کردی

    میخوام بگم که تنها نمیشید یعنی اول دارم به خودم میگم و بعد به عزیزانی که اینجا هستن و مورد چالششون درباره مهاجرته

    چون خدا تنهات نمیزاره یه عالمه ادم میان اصلا مدام تحسین ات میکنند تو انگیزه میگیری و اولین حقوق ات رو که میگیری وای خدای من همون موقع رفتم با پول خودم یه گوشی جدید گرفتم برای خودم اصلا تو خیاباون داشتم از خوشحالی ذوق مرگ شدم رفتم به مغازه دار گفت من فلان گوشی با این حافطه و فلان میخوام با افتخار از اینکه نقد پول داشتمو خریدم

    و خیلی اتفاق های دیگه که در مسیر این مهاجرت افتاد بارم خرید ماشین و خانه و …

    و امروز دوباره خدا به من نشون داداز راه این فایل بی نظیر استادم شون داد که وقتشه دوباره باید مهاجرت کنی و بری به سمت خواسته هایی که داری

    و من تقسیم بندیمو اینجوری امروز انجام دادم که جایی که میخوام برم بشینم زیبایی ها اونجا رو بیرون بیارم که اول تا رفتم برم یه جایی از اون شهر که حالم و احساسم عالی تر بشه

    و بعددرباره فرهنگ اونجا تحقیق کردم

    بعد درباره محیطی که باید خانه بگیرم که کدوم منطقه بهتره و ارام تر هست

    بعد درباره اینکه کدوم خیابون حتی به من نزدیک تره برای انجام کارام

    و ….

    البته همه این هایی که دارم میگم برای منی بوده که قبلا تجربه مهاجرت رو داشتم و الان میخوام برم سطح بالاتری از مهاجرت چون خود مهاجرت های من هم همش تکاملی بود یعنی پله پله

    ان شالله همه چیز رو به اسانی ها پیش میره

    در بهترین زمان و مکان قرار میگیرم

    و بهترین پیشرفت ها و اهداف

    در پناه الله یکتا شاد و سربلند و پیروز و سعادتمند و ثروتمند و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    ارزو دوستدار گفته:
    مدت عضویت: 2040 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد بی نظیرم و استاد بانو مریم جان نازنینم و تمام عزیزانم

    امروز هم نشانه من این بود که چقدر دقیق برام اومد چون شب قبلش داشتم به موضوعش فکر میکردم و انگار بین دوراهی بودم

    اصلا واقعا خدا در یک مدت زمانیه که دارم با نشانه های هر روزه ای که من از سایت میگیرم قدم به قدم به من میگه چکار کنم و داره تکامل منو کامل میکنه و من دارم اینو حس میکنم با تمام وجودم

    در رابطه با سوال اولی که استاد گفتن بزرگترین چالشی که فکر میکنید الان دارید چیه ؟

    چالش من در حال حاضر مهاجرت هست با اینکه من سالهای قبل این کار رو عالی انجام میدادم و وقتی یادم میاد که من چطوری دست خالی فقط با کلی ایمان و ارزو و انگیزه رفتم تا به اهدافم برسم و واقعا چه درهای نعمت و ثروتی همون موقع ها برام باز شد کلی پیشرفت کلی با فرهنگ های مختلف اشنا شدم اصلا فهمیدم چقدر توانایی و استعداد دارم که پنهان بوده وچقدر دوست پیدا کردم و چقدر مهارت یاد گرفتم

    ولی الان یکی دوسالی هست که من دورکارم و از راه دور توی خونه با راحت ترین شرایط دارم کار میکنم

    تا الان خب موقعیت کاری عوض کردم البته اونم خودم بیرون اومدم چون میخواستم با چالش های جدید روبه رو بشم و همیشه اماده بودم هر چند جاهایی خب به قول استاد ادم میریزه بهم و ناراحت میشه ولی سعی کردم زود کنترل ذهن کنمو دید مثبت اش رو ببینم

    و الان یه مدتیه دنبال اینم که برم توی یک کار جدید و مهاجرت کنم و از کنار خانواده دور بشم و مثل قدیم روی پای خودم بایستم با این که شرایطم عالیست و تحت اجبار و سختی نیستم

    خودم دوست دارم حرکت کنم و برم توی دل مهارت ها و استعدادهایم چون میدونم توانمندنم و خلاق

    ولی شاید ترمز ذهنی یا باگ من اینه که همش میگم از این راحت تر چطور برای کار یعنی منظورم اینه تو که الان دورکاری خب خیلی کارت راحته ولی من فکر میکنم این کار دیگه بهم پیشرفت خاصی نداده چون چیزهایی که بوده و مهارت هایی که بوده رو انجام دادم و یاد گرفتم

    من دنبال افرادی باسطح لول بسیار بالا و استانداردهای بالا و موقعیت جدید هستم

    انشالله که خدا هدایتم کنه و من رو در بهرین زمان و مکان برای کار قرار بده

    واقعا باورم قدرتمند کننده بود نسبت به چالش ها شاید توی بار اول یکم بریزم بهم ولی سریع کنترل ذهن میکنم میگم تو کارای بزرگتر از این رو کردی اینم میتونی یعنی سریع میرم روی تحسین کردن خودم یا الگو برداری از افرادی که حتی یک نفر هم بوده این کار رو انجام داده منم میتونم

    و به این فکر میکنم که مهارت و یادگیری و استعداد هام بروز پیدا میکنه و خودم خودمو میشناسم که من کیم و چقدر توانمندم و چقدر میتونم کارهای بزرگی رو خلق کنم

    مثلا یکی از کارهایی که کردم در سن 21 سالگی تنها مهاجرت کردم بدون هیچ پول و سرمایه و خانواده و کار و حتی خانه و ماشین و همه میگفتن تو یه دختری نمیتونی ولی اون موقع من فقط میخواستم به اهدافم برسم چون میخواستم زندگی خودمو داشته باشم والان تمام فک و فامیل و دوست و اشنای من دیدن میشه همه مهاجرت کردن چون همیشه به خودم و خانوادم میگفتن مهاجرت کردی چطوریه چکارا مکینی

    خب اون موقع واقعا جهان بهم پاداش داد و من دیدم اصلا بزرگ شدمو و رشد کردم

    و الان دوباره میخوام یه کار بزرگ کنم دوباره قدم بردارم برم به دل ترس هام چون خودم بهترین ادمی هستم که میتونم به خودم کمک کنم و روزی هزار بار میگم بابا تو با شرایط سختگیری اون موقع تونستی الان که همه باورت دارن هم میتونی کار راحته

    و چقدر توکل من بیشتر بود زمانی که مهاجرت کردم راه میرفتم میگفتم خدایا کمکم کن

    سرکار جدیدی که توی 21 سالگی رفتم میگفتم خدایا کمکم کن یاد بگیرم مهارت جدید

    تازه همون موقعه هم همکاران من پیش خانوادشون بودن به من مبگفتن افرین که تنها مهاجرت کردی

    میخوام بگم که تنها نمیشید یعنی اول دارم به خودم میگم و بعد به عزیزانی که اینجا هستن و مورد چالششون درباره مهاجرته

    چون خدا تنهات نمیزاره جهان پاداش رو بهت میده و تو برای خودت با افتخار روی زمین راه میری و برای خودت دست میزنی یه عالمه ادم میان اصلا مدام تحسین ات میکنند تو انگیزه میگیری و اولین حقوق ات رو که میگیری وای خدای من همون موقع رفتم با پول خودم یه گوشی جدید گرفتم برای خودم اصلا تو خیابون داشتم از خوشحالی ذوق مرگ شدم رفتم به مغازه دار گفتم من فلان گوشی با این حافظه و فلان میخوام با افتخار از اینکه نقد پول داشتمو خریدم

    و خیلی اتفاق های دیگه که در مسیر این مهاجرت افتاد برام خرید ماشین و خانه و …

    و امروز دوباره خدا به من نشون داداز راه این فایل بی نظیر استادم که وقتشه دوباره باید مهاجرت کنی و بری به سمت خواسته هایی که داری

    و من تقسیم بندیمو اینجوری امروز انجام دادم که جایی که میخوام برم بشینم زیبایی ها اونجا رو بیرون بیارم که اول تا رفتم برم یه جایی از اون شهر که حالم و احساسم عالی تر بشه

    و بعددرباره فرهنگ اونجا تحقیق کردم

    بعد درباره محیطی که باید خانه بگیرم که کدوم منطقه بهتره و ارام تر هست

    بعد درباره اینکه کدوم خیابون حتی به من نزدیک تره برای انجام کارام

    وکلی چیزای دیگه .

    البته همه این هایی که دارم میگم برای منی بوده که قبلا تجربه مهاجرت رو داشتم و الان میخوام برم سطح بالاتری از مهاجرت چون خود مهاجرت های من همش تکاملی بود یعنی پله پله

    ان شالله همه چیز رو به اسانی ها پیش میره

    در بهترین زمان و مکان قرار میگیرم

    و بهترین پیشرفت ها و اهداف

    در پناه الله یکتا شاد و سربلند و پیروز و سعادتمند و ثروتمند و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    جانان گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    سلام ونور

    خدمت استاد عزیز ومریم مهربون

    بزرگترین چالشی که باید حلش کنم وبه دلیل بی ایمانی به تأخیر میندازم یا ازش فرار می کنم، «مهاجرت» هستش.به شدت احساس می کنم به یک تصمیم بزرگ احتیاج دارم ولی از طرفی به یاد یکی از توصیه های استاد می افتم که: باید تو هر شرایطی که هستی نتیجه پایدار داشته باشی وبعد از موقعیت امنت خارج بشی برای ساختن دوباره. دوستان لطفا منو راهنمایی کنید.

    البته که اگر مهاجرت صورت بگیره مطمئن هستم تمرکز وتوجه من خیلی بیشتر بر روی اهدافم خواهد بود. چراکه در حال حاضر به شدت درگیر مسائل خانواده هسته ای خودم وهمسرم هستم. و این درحالیست که خانواده4نفره خودمون شروع به کار کردن روی باورهامون کردیم. حالمون خیلی بهتر از قبله. شکرگزارتر شدیم. زیبایی هاروبیشتر میبینیم. فایل گوش میدیم. نت برداری میکنیم و….

    ویک موضوع دیگه وبزرگترین چالش زندگیم.

    مسئله بیماریهای متفاوت، اضافه وزنی که سالها درگیرش بودم ویک عالمه مشکلات و معضلات روحی بود.

    تا اینکه با قانون سلامتی آشنا شدیم. همسرم دوره رو خرید کردند، برای خودشون، نتونستند ادامه بدن.

    ومن خودم رو در معرض این چالش قرار دادم که به لطف خداوند نتایج فوق العاده وباور نکردنی داشت.

    در ابتدا این جمله استاد که:« کم کردن وزن یکی از نتایج قانون سلامتیه»، رو خیلی باور نکردم ولی بی اندازه شگفت زده شدم. سلامتی، انرژی، اعتماد به نفس وکلی اتفاقات دیگه که وصف شدنی نیست.

    من در طول تمام زندگیم درگیر مسئله اضافه وزن، کم خونی، مشکلات خود ایمنی و….. بودم.

    الهی شکر به خاطر هدایت شدن به این مسیر وآشنایی با استاد بینظیر زندگیم.

    که به لطف خدای مهربان و استادبزرگوار،سخاوتمند و همیشه «هادی» من بهترین سالهای زندگیمو تجربه میکنم.

    در پناه خدای مهربان، شاد، آرام وپایدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    الهه شریفی گفته:
    مدت عضویت: 267 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد و بانو شایسته عزیزم

    امیدوارم که حال دلتون خوب باشه و در پناه ایزد یکتا شاد و سلامت و خوشبخت باشین

    در ابتدا باید خداوند رو سپاسگذار باشم و هزاران بار شکر به جا بیارم به خاطر این آگاهی ها و هدایت های که توی زندگیم به صورت فراوان برکت یافته اند و هربار پربار تر و غنی تر میشن .

    منه قدیم بسیار زیاد از رو به رو شدن از چالش ها میترسیدم و با تکرار و تمرین تا حدی توانسته بودم کنترل کنم که توی دل ترس ها برم و بر ترس هام غلبه کنم و به خودم حال خوب تجربه بعد از غلبه رو هدیه بدم .

    وقتی امروز برای بار دوم این فایل رو گوش دادم و تمرین هارو انجام دادم

    متوجه شدم چقدر هنوز باید روی خودم کار کنم و چقدر ترس ها و باور هوایی در درون من هست که از وجودشون بی خبر بودم …

    با تکرار تمرین ها من به خودآگاهی و خودشناسی بیشتری میرسم

    و هر بار سپاسگذار تر و خوشحال تر از قبل تلاش میکنم در مسیر آگاهی ها بمونم و ثابت قدم تر و محکم تر رد پایی جا بگذارم برای کسانی که به دنبال رد پایی برای پیشرفت اند .

    خداروشکر میکنم به خاطر این آگاهی و برکت

    با ادامه دادن و ثبات قدم همه چیز میسره

    و از خداوند میخوام که هممون رو آسان کنه برای آسانی ها …

    استاد عزیزم خدا بهتون برکت بده که برکت شدین برای ما …

    با عشق در پناه ایزد یکتا ،شاد و سلامت و خوشبخت باشین

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سلیمه گفته:
    مدت عضویت: 746 روز

    سلام به استاد خوشتیپ و مریم عزیزم و بچه هایی که با کامنتاشون دست خداوند برای هدایت منن

    از صمیم قلب همتون رو دوست دارم

    این فایل نشونه امروز من بود یا بهتره بگم هدایت خداوند بود

    چرا؟

    چون که من قبلاً از خداوند خواسته ای داشتم و اونم کار وشغلی که هم دوستش دارم و هم آزادی زمانی داشته باشم و بشه از تو خونه مدیریتش کنم حالا این خواسته هم از تضادی که از کار قبلیم داشتم بدست اومده

    و خلاصه اینو از خدا خواستم و سپردمش به اون و گفتم تو برام جورش کن تا اینکه دو روز پیش خیلی اتفاقی پیشنهاد کار گرفتم دقیقا همون ویژگی‌ها رو داشت منم مونده بودم که خدا من هیچی ازین کار نمیدونم وبلد نیستم آیا برم یا نرم

    ذهن من طبق عادتش شروع کرد ب نصیحت من که نه بابا تو نمیتونی وقت خودتو هدر میدی اگه نشد سرخورده میشی از کارکردن

    اینجا من هدایت خواستم از خدا که برم یا نه ؟

    و نشونه امروزم رو زدم واین فایل دراومد

    و دوستان خدا ب زبان داداش حسینمون و استاد دوست داشتنیم گفت که برو و وارد چالش جدید بشم و ب نکات مثبتش فکر کنم و اگه بلد نیستم یاد بگیرم

    امروز روز جمعه ست و من فردا با خدای خودم میرم و این کار رو هم استارت میزنم و هرقدم از خدا هدایت می‌خوام

    بچه ها قبلاً من روی تواناییهام حساب میکردم چندتا کار عوض کردم البته این کارها هم خیلی اعتماد به نفس مرا بالا برد ولی هربار به تضاد برمیخوردم و کارم رو عوض میکردم و کار بهتر با درآمد بالاتر میرفتم در چند ماه پیش هم کاری داشتم که برای خیلیا خیلی خوب بود ولی باز نشونه اومد که باید بیام بیرون چراش رو نمی‌دونستم ولی بعد دو ماه فهمیدم که به موقع اومدم بیرون

    حالا کمی پرروتر از خدا می‌خوام چون باورهام رو تو دوره دوازده قدم شخم زدم علفهای هرزش رو چیدم

    ارتباطم با خدا رویایی شده

    احساس لیاقتم برای دریافت نشونه های خداوند رو بالا بردم هرچند که همیشه میشه بهترش کرد

    و حالا این هدایت که فردا باید این چالش رو بپذیرم و نه روی توانایی‌هام بلکه روی قدرت خداوند حساب کنم

    خداوند همیشه با من است و مرا هدایت میکند

    به خدای یکتا میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    خانم موفق گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته توانا و دوستان همراهم

    من یادم میاد از روزی که عضو این سایت شدم تا به الان پیوسته دارم روی خودم کارمیکنم .واخیرا متوجه چالشی شدم که آن شرک مخفی احساس گناه در وجودم بود و آنقدر اون رو به معنویت ارتباط میدادم که اصلا فکر نمیکردم چالش شخصبتی من باشه .

    نزدیک یک ماه بود هر روز درموردش باخودم صحبت میکردم فایل های ظلم در قرآن رو گوش میدادم ازخدا هدایت میخاستم یه کم متقاعد میشدم اما ته ذهنم باور نداشتم شرک هست .

    مثلا بارها شده بود که میخاستم النگو بخرم برای خودم وبه عناوین مختلف یا نمیشد یا اگر میشد دوسه ماهه میفروختمش .

    وهمش به خودم تلفین میکردم که من اهل النگو نیستم واطرافیانم خیلی بهم میگفتند که پول تو بانک یعنی افت سرمایه وبی ارزش شدن پول .

    نمیشد هم باهاش کاردیگه ای کرد چون آنقدر زیاد نبود .

    تا اینکه این یک وماه واندی متوجه شدم مشکلم احساس گناه است .

    مثلا اگه من النگو بخرم و یکی نداشته باشه و دستم ببینه ودلش بخاد گناه میکنم . واونها حس قربانی شدن بهشون دست میده . خصوصا دوربریام که نداشتند .

    البته بی تقصیر هم نبودم چون در مدارس خیلی از این جور حرفها بهمون گفته میشد .

    هرچی باخودم میگفتم من اگه داشته باشم انگیزه میشه برای اونهایی که ندارند و باتحسینش وتوجهش اونها هم میان تو مدارش و میخرند . متقاعد نمیشدم .

    یا من که باخریدن النگو به انها ستم نمیکنم چون طبق ایه های ظلم در قرآن من فقط میتونم به خودم ستم کنم .

    خیلی نوشتم خیلی صحبت کردم باخودم .جهان قانون داره من که جای اونها رو نگرفتم باورهاشون رو تغییر بدهند بیان تو این مدار اما انگار نه انگار . بی فایده بود .

    تا اینکه باز دیشب روی ایوان خانه نشسته بودم و آیه کلا نمد هولاء وهولاء من عطاء ربک به ذهنم اومد . یاهمون الهام شد .

    که هرکس در هرمسیری که باشه خدا بهش کمک میکنه تو همون مسیر .

    برای خودم توجیه کردم کسی که در مسیر حسرت باشه یا حس قربانی شدن . خداوند اون رو به مسیری هدایت میکنه که حس حسادت یاحس قربانی شدن در اون فرد بیشتر بشه .

    به فرض من النگو نخریدم واحساس گناه کردم اون نفر چون تو حس حسادت وحسرت هست جهان فرد دیگری مثلا خواهر شوهرش یا جاریش یا دوستش و… رو به سمتش هدایت میکنه که ببینه و حس حسادت کنه یاقربانی شدن .

    ومن فقط یه راه دارم یا جلوی جهان وقانونش وایستم که اتفاقات که باعث بیشتر شدن حس حسادت یاقربانی شدن افراد میشه در زندگی این افرادها وارد نشده واتفاقات همسنگ با باورهاشون رخ نده که من نمیتونم این کار روبکنم .

    حالا که نمبتونم این کار رو بکنم وچه من بخام ونخام جهان کارش رو از بی نهایت طریق بدون نقص انجام میده .

    پس من راه خودم رو برم و اونها راه خودشان .

    پس با حس گناه داشتن و خودم رو از نعمت محروم کردن درد اونها رو دوا نمبکنه چون جهان کارش رو خوب بلده انجام بده .

    من خودم جزو افرادی بودم که همش به خدا میگفتم چگونه زیستن رو به من بیاموز چگونه مردن رو خود خواهم آموخت .

    خداوند به وعده اش عمل کرد و منو با سایت آشنا کرد وچگونه زیستن رو به من آموخت وحالا نوبت من هست که به وعده ام عمل کنم وچگونه مردن رو بیاموزم .

    درحالت فقر وناخوشی وحسرت بمیرم یا درحالت ثروت وخوشی و رضایت از زندگی بمیرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: