ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-07 20:36:482024-02-14 06:04:58ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام سلام سلام
خداوند رو سپاسگزارم بخاطر اینکه این دوره بی نظیر انقدر راحت در دسترس من و دوستان عزیزم قرار گرفته
و بعد از استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که خالصانه در این مسیر تلاش میکنن و آگاهی های نابشون رو در اختیار ما قرار میدن؛
از نتایج این دوره تا به اینجا اگه بخوام بگم من تونستم برنامه ریزی کنم که هر شب بعد از اینکه دخترم خوابید در سکوت کامل شب ورزش کنم یا به گوش دادن به فایل ها و انجام تمرینات بپردازم که قبلا برام مقدور نبود،
دختر دو و نیم ساله من از وقتی از شیر گرفتمش یعنی از اردیبهشت ماه تا الان که اسفند هست برخلاف نیاز بدنش و تلاش زیاد من، مقاومت زیادی به خواب عصرگاهی داشت الان چند روزه سر یه تایم مشخصی خوابش میگیره و میخوابه و بهمین صورت فرصتی برای استراحت میان روز من هم فراهم میشه.
حتی جدیدا متوجه شدم بخاطر آرامش درونی خودم اگه یه ناخواسته ای در زندگیم رخ بده خیلی عاقلانه تر و آرام تر از گذشته برخورد میکنم و سعی میکنم برای کسی تعریف نکنم و در وجود خودم حلش کنم یا فراموشش کنم.
چون من به خودم متعهد شدم بر اساس تمرین جلسه قبل خودم عمل کنم باید اشاره کنم که این تعهد صد در صد نبود ولی نتیجه داد الان که دارم تایپ میکنم بغض کردم تونستم برنامه ریزی کنم برای زندگی بهتر و جهان پاسخ داد. خداوندا سپاسگزارم …
من از قبل اینکه بچه دار بشم همیشه با خودم میگفتم با فرزندم در آینده حتما خیلی مهربان رفتار میکنم خیلی با حوصله همه چیز رو لهش آموزش میدم نه خشونت کلامی دارم نه تذکر و همه چیز باید در کمال آرامش سپری بشه الان که دخترم دو سال و نیمه هست تا 90 درصد موفق بودم ولی وقتی یه جایی عصبانی میشم داد میزنم یا تذکر میدم خیلی خودم رو سرزنش میکنم احساس فوق العاده بدی پیدا میکنم ازش عذرخواهی میکنم و بهش قول میدم سعی میکنم تکرار نکنم گاهی اوقات هم از یادآوری دادی که مثلا ده روز پیش زدم حالم بد میشه به خودم حق میدم که عصبانی بشم ولی این حق رو نمیدم که برخوردی داشته باشم یا داد بزنم. با خودم میگم سری بعد در شرایط مشابه سعی میکنم داد نزنم آروم باشم یا محیط رو ترک کنم از دخترم دور بشم و عصبانیتم رو مثلا سر بالش خالی کنم گریه کنم تا آروم بشم و به نظرم اینطوری در جهت افزایش صبر و شکیبایی درونم گامی برداشتم که به رشد شخصیتم کمک میکنه.
قسمت اول و دوم تمرین:
امروز دخترم یه ظرف پر از روغن رو از کابینت برداشت و چون زورش نمی رسید حجم زیاد روغن روی لباسش و روی فرش ریخت خیلی عصبانی شدم دعواش کردم و حین تمیزکاری از شدت ندامت و عصبانیت به گریه افتادم.
چون تازه حمام برده بودمش و به سختی لباس پوشیده بود حجم زیادی لباس شسته شده و پهن نشده داشتم که با این کار اضافه هم شد هر دو گرسنه بودیم و باید ناهار می خوردیم خیلی ناراحت شدم از ابراز عصبانیت خودم به اون شکل هیچ وقت فکر نمیکردم اون برخورد رو انجام بدم ولی خب باز در اون شرایط سعی کردم سریعتر از همیشه سکوت کنم.
ولی هیچ وقت علیرغم احساسات بد درونیم حین عصبانی شدن حس نکردم بهدرد مادری کردن نمیخورم.
قسمت سوم و چهارم:
این یه اشتباه طبیعی از طرف من بعنوان یه مادر بود.
مهربانترین مادرها هم گاهی براشون پیش میاد که تذکر بدن یا عصبانی بشن چون احساس دارن و حجم کارهای روزانه شون زیاده.
فهمیدم که باید هم آگاهی هام رو بالاتر ببرم هم بیشتر روی خودم کار کنم بعضی کارهای روزانه رو برای خودم سبک تر کنم به تمیزی خونه کمتر اهمیت بدم تا تایم استراحت بیشتر بشه استراحت میان روز رو برای خودم در نظر بگیرم و با گوشی حتی الامکان کار نکنم تا ارامتر، شاداب تر و سرزنده تر باشم و کمتر عصبانی بشم و بتونم در کمال آرامش به دخترم آموزش های مختلف رو بدم نه اینکه عصبانی بشم چون در اون لحظه اولویت صرف ناهار بود نه تمیزکاری خونه. و ماحصل این آرامش اینه که در لحظه منطقی تر تصمیم بگیرم.
شب ها زودتر خوابیدن و در نظر گرفتن استراحت بیشتر به خودم، کنترل ورودی های ذهنم، تماشای فایل های ویدئویی سایت بجای فیلم های اجتماعی روزمره به افزایش این آرامش کمک میکنه.
.
استاد عزیزم، مریم جان و دوستان حاضر در سایت در پناه الله یکتا شاد، ثروتمند و سعادتمند باشید.
به نام فرمانروای جهان هستی
درود به محضر استاد عزیز و بانو شایسته و هم فرکانسی های محترم
مرحله اول: اشتباه اخیر حدود 1ماه و نیم پیش است. قصه ای را خواندم که خیلی خیلی مرتبط با قوانین کیهانی بود و خیلی خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم. ولی آن لحظه ننوشتمش ، و ذخیره اش نکردم. یک ماه که گذشت رفتم دنبالش ولی هرچه گشتم پیدایش نکردم.
مرحله دوم: خیلی عصبانی شدم از دست خودم. سرزنش کردم که چرا یادداشت نمیکنم با اینکه میدانم ذهنم فرّار است. چرا منبعش را ننوشتم. چرا نمیدانم به چه زبانی خوانده ام. چرا ، چرا ، چرا. و بسیار احساسم بد شد.دلم میخواست خودم را بزنم.
مرحله سوم:
-همیشه باید یک سند از چیزی که میخوانم تهیه کنم . یا ورقی یا الکترونیکی. هرچه در آن لحظه دم دستم است.
– یادم می ماند عده ای زیادی مثل من هستند وقتی دیگران هم در این موقعیت قرار بگیرند میتوانم بهشون کمک کنم که بهتر فکر کنند.
-اینکه خودم را ببخشم و بدانم که من انسان بدنیا آمده ام نه یک ماشین کامپیوتری.
-همان خدایی که یه روز منو به آن قصه هدایت کرد میتواند دوباره هم هدایتم کند.
مرحله چهارم:
در بهمن ماه یک کانال درست کردم خصوصی برای خودم و دوستم. آنجا قصه هایی که میخوانیم یا میخواهیم راجع بهشون کار کنیم را مینویسیم. اینطوری همیشه بهش دسترسی دارم. همیشه به خودم یادآوری میکنم که باید بنویسمش. در نتیجه برایم تکرار میشود و باعث میشه بهتر در حافظه ام بماند.
– در دفتر هم مینویسم که اگر زمانی دسترسی به گوشی نداشتم بتوانم از دفتر استفاده کنم.
قصه ها را طبقه بندی دقیق تری میکنم.
سلام به شما و دوستان عزیز
تمرین من
من خیلی فکر کردم و به نتیجه ای رسیدم که انگار دری برایم باز کرده و من تازه فهمیدم که
1 از اشتباهاتم درس نمیگیرم و فکر میکنم اگر دفعه قبل نشده با همون فرمول قراره این دفعه بشه ولی قانون میگه اگر از قانون و راه درستش نری همیشه شکست میخوری
2 احساس من در مقابل اشتباه اینه که واای دیگه همه چی تموم شد و دیگه قرار نیست که بهتر بشه یعنی من همیشه دوست دارم که هر چیزی از جمله روابط ثروت کارم و… بدون هیچ اشتباهی باشه و بی نقص پیش بره ولی تازه فهمیدم که این پاشنه آشیلمه و برای همین من خسته و نا امید میشم چون فکر میکنم اگر دفعه اول نشد پس یعنی من به درد این کار و این حرفه نمیخورم
الان خوشحالم چون متوجه شدم که چه چیزی باعث عقب رفتنم میشه.
ایده هایی که گرفتم اینه که
1 من باید از اشتباهات قبلی درس بگیرم و اونها رو لحاظ کنم که بتونم همیشه قدم بع قدم برم جلو
2 باید از کمال گرایی و ایده آل گرایی فاصله بگیرم و فقط انجام بدم تا بتونم پیشرفت کنم چون فهمیدم همه همون دفعه اول بهترین و عالی ترین نشده براشون
سپاس گذار شما و این سایت عالی هستم
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته و تمام دوستان
من اخیرا اشتباهی که انجام دادم تو بیزینس خودم بزرگتر از توانایی مالیم کار برداشتم و این باعث شد که کار کند پیش بره و برای خرج و مخارج و هزینه های زندگی فشار بیاد بهمون و یکم زندگی برام سخت شد و بعدش متوجه ای اشتباه شدم و تصمیم گرفتم کارهای کوچکتر بگیرم اندازه خودم تا هم کار تندتر پیش بره و بتونم هزینه های زندگی خودم و آسایش خودم و خوانوادم را تامین کنم فعلا این کار تموم نشده انشاالله تصمیم گرفتم این کار را تموم کنم و بعدش کارهای سبکتر بردارم تا هم از کار کردن لذت ببرم هم از زندگی لذت ببرم و کارم را با کیفیت بالاتر و تمرکز بالا تر انجام بدهم
سلام به روی ماهتون استاد عزیز
در حین اینکه فایل رو دیدم حسابی تحسین تون کردم و گفتم دمتون گرم لیاقت شو دارید که در این فضا و با این ویو زندگی کنید و هر روز صبح که پنجره رو باز می کنید نسیم دل نوازی به صورت تون می زنه ، لیاقت شو دارید ، هزاران بار تحسین کردم و این خواسته منم شدم
بریم سر این فایل بی نظیر
خدایا شکرت به خاطر حضور شما که دستانی از سمت خدا هستید برای کسانی که راه راست را می خواهند
با دیدن این فایل متوجه شدم خیلی تغییر کردم ولی هنوز بیشتر باید تغییر کنم
نگاه من به اشتباهاتم در سال قبل متفاوت بود و کامل تخریب گونه ،منفی، مقایسه و نجواهای شیطانی که هیچی نمیشه کی گفته تا کار جدید انجام بدی و هزاران حس بد
ولی الان نگاهم کاملا متفاوته و همش خودم رو تحسین میکنم
و وقتی نگاه می کنم میبینم هر روز در حال کسب تجربه های جدید هستم و هر لحظه دارم رشد میکنم ، می دونم ممکنه اشتباه هم بکنم ولی پذیرفتم که اشکال نداره طیبه عزیزم همه اینها در جهت رشد تو هست
..مثلاً امروز 5 ساعت از زمانم رو برای کمک به کسب گذاشتم که هیچ سودی برای من نداشت و وقتی برگشتم خونه ، یک لحظه نجواهای شیطانی اومد که تو ساده ل ی،همه ازت سو استفاده می کنند ، میتونستی این زمان رو روی خودت کار کنی و …
همه این حرف ها شاید 5 دقیقه شد و حتی کمتر
اگر طیبه قبل بودم شاید روزها در این حالت بد می موندم ولی سریع گفتم اشکال نداره حتما باید می رفتی ، حتما چیزی یاد گرفتی ، از الان یاد بگیر برنامه ریزی کنی برای بیزینس خودت تا هیچ وقت اضافه نداشته باشی
و سریع حالم رو خوب کردم
و یاد گرفتم که مصمم تر بشم برای بیزینس خودم ، رشد شخصی خودم ،حتی اگر کار نداشتم بشینم کتاب بخونم ، بیام تو سایت ،به خواسته هام فکر کنم
میدونم که امسال سال رشد من هست ، چون تمام تمرکزم رشد شخصی خودم هست و امسال مثل رانندگی تو اتوبان با سرعت بالا هست
سلام استاد.از سال 98ک ازخدا خواستم کمکم کنه تا شغل مناسب خودمو پیدا کنم پیشنهاده جالبی داشتم کسی از آشناهای قدیمم اومد ب دیدنم وهمونجاک صحبت میکردیم گفت چراکارگاه خیاطی خودتو راه نمیندازی؟ومن اصلادلم نمیخاست این کارو انجام بدم ولی همه چی خودبخودانجام شدومن شروع بکار کردم اون روزهافقط و فقط ب این فکرمیکردم ک بچهبچهام ونجات بدم از گرسنگی.ومن فقط از فایل های رایگان استفاده کردم چون نمیتونستم دوره بخرم الان هم بعداز6سال دوباره خوردم ب چالش چون دلم میخوادگسترش بدم کسب وکار مو.ولی خدامیدونه چقدرنیروی کارمن همه رفتن و هیچکس نیست برای همین همه سرزنشم میکنندتاجایی ک تصمیم گرفتم کارگاه مو جمع کنم.لطفا راهنماییم کنید
سلام به همگی
حیف بود که بعد دیدن این فایل حس جدید و راضی کننده ای رو که داشتم ، به اشتراک نزارم
من در ابتدای مسیر کسب و کار شخصیم هستم ، البته برای سومین دفعه در زندگیم
خب تا حالا اشتباهاتی کردم ولی کوچیک بودن و ازشون عبور کردم
چیزی که برام جالب بود این بود که همین امروز یه اشتباه بزرگی رو تو کسب و کارم کردم و تمام این صحبت های استاد که در رابطه با خودسرزنشی و نا امیدی بود به سراغم آمد.
البته که یه کم خودمو کنترل کردم ولی همه اش این افکار تو سرم میچرخید
نکنته جالب این داستان اینه که من امروز درست بعد از این اتفاق نشستم و این فیلم رو دیدم ، خیلی خیلی اتفاقی :)
الان میخوام فقط اینو بگم که با آگاهی که الان استاد بهم داد نسبت به ذهنم که ذهن داشته تا الان نسبت به یک سری الگوهایی که داشته واکنش نشون میداده و فقط کاری که باید بکنم اینه که مسلط باشم و آرم و ادامه بدم و با تمرین الگوهای ذهنمو تعقییر بدم،
همین منو شگفت زده کرده
….
امیدوارم که همه آدم های روی زمین به این آگاهی برسن
سپاس از همه انرژی های این فرکانس
بنام انرزی بی پایان قانون آفرینش جهان
سلام وادب بی پایان خدمت همه عزیزان دلم/// دوستون دارم ///شماعالی هستید
استاد عزیزم بخدا دارم لذت میبرم ازکلمه به کلمه صحبتهاتون عالی بودعالی سپاسگزارم
بله استاداشتباه همه ماانجام میدیم نبایدضعیف باشیم وبااولین اشتباه درکاری خودمون روبکشیم کناروناامیدکنیم …بقول عشق بنده انیشتین پیام آور:کسی که اشتباه نکنه تجربه کسب نمیکنه وکسی که تجربه نکندهرگزبه موفقیت دست پیدانمیکند…
بزاریجای حرفی که تواین فایل زدیدروبااجازتون برای شادی دوستانم شده دوباره یاداوری کنم{عزیزمن آدم که ازشکم مادرش به دنیا میادهمه چی تمام نیست که…خخخخ}
اشتباه میکنه “یادمیگیره “تجربه کسب میکنه “وتمرین وتمرین وتمرین وبه موفقیت میرسه توتموم مراحل زندگیش
استادببخشیددیگه داغ کردم خخخخ
عزیزدلم{ استاد”من”شما”وهرانسانی درجهان ازاول که همه چی بلدنبودن /// اشتباه کردیم آموزش صحیح دیدیم “تجربه کردیم وتمرین کردیم وموفق شدیم بخداهمینه وبس تمام/// خخخخ
دوستون دارم بی نهایت “امیدوارم همیشه سلامت/شاد/ثروتمند/وبی نظیرباشیددرتمام مراحل زندگیتون
یاحق////..
با سلام وقتی این فایل امروز گوش میدادم دقیقا یه ربع قبلش داشتم به اتفاق دیروزم فکر می کردم که در مورد یه صحبت در جمع اعضای اداره بود و داشتم تاسف می خوردم. قضیه این بود که من موقعی که وقت صحبت در مورد عملکرد کاری امسالمونو به من داده بودند خیلی با کلمات عامیانه و ساده و بدون فکر و آگاهانه مقدمه ای گفتم مبنی بر تشکر و سر اصل مطلب رفتم در صورتی که یک ماه پیش یه ناراحتی از بابت بچه های مدرسه من برای اونها پیش اومده بود که می تونستم با یه مقدمه خوب هم نظراتمو بیان کنم و هم تشکر کنم و هم از دلشون دربیارم که بهترین فرصت برای این کاربود و همه اعضای درگیر اون یکماه پیش هم حضورداشتند
اون لحظه که صحبت کردم یادم نیفتاد ولی حس می کردم جو مشتاق صحبت من نیست و حتی موقع صحبت من دو نفر هم رفتند و در کل انگار کسی به صحبتهایم گوش نداد. اما امروز قبل گوش دادن این فایل دقیقا یادم افتاد که من می تونستم چه صحبت های مستدلی داشته باشم و چطور یه موضوع و به نفع مدرسه خاتمه بدم. اگه سالهای قبل بود ساعتها و روزها بهش فکر می کردم و هی خودمو سرزنش می کردم. اما امروز به لطف شما یه بار دیگه به صحبتهام فکر کردم و تجسم کردم که انگار الان سرجلسه ام و از نو اون چیزی که لازم بود بگم و گفتم و احساس کردم واقعا اینها رو گفتم و یه کم ناراحتیم کم شد بعد به خودم دلداری دادم که با تمرین و تمرکز بیشتر دفعه بعدی از عهده این مشکل برمیام.
راستش من توی حرف زدن گاف زیاد میدم مخصوصا که زبان ما ترک هستش و خیلی جمله های سوتفاهم ایجاد کننده داریم که موقع ادای کلمات باید مدام آگاهی کامل به حرفا رو باید داشته باشیم .
امروز فکر کردم که ابتدا باید به خودم حق بدم که هیچ تمرینی جهت حل این مشکلم نکرده ام و باید زمان برای سخنرانی بزارم و مدام تجسم کنم که در حال صحبت در جمعی هستم و سعی کنم این اشتباهات و رفع کنم دوم اینکه سعی کنم بدون تمرکز و توجه نکردن به همه جوانب صحبت نکنم قبل از هر جلسه ای از تشتت فکری جلوگیری کنم و به صحبتهایی که ممکنه پیش بیاد و من باید جواب بدم پیشاپیش فکر کنم. یکی از مشکلات دیگه من عجله شدید در همه کارهاست که می خوام با سرعت به میزان بیشتری از عملکرد دست پیدا کنم و همین باعث از دست رفتن بعضی فرصتها یا به هم ریختن کارها و یا فراموش کردن چیزهایی که در موقع عجله برداشتم و جایی گذاشتم میشه که حتی چند باری من و به گریه انداخته و بدترین موردش هم، گذاشتن گوشیم روی کاپوت ماشینم بوده که موقع رانندگی گوشی سرخورده و گم شده که با دیدن دوربینها متوجه این مساله شدم.
استاد عزیز این فایل سوم شما باعث شد من برای اولین بار به این موضوع ساعتی فکر کنم و این حرف شما رو آویزه گوش کنم که با تمرین می تونم به این مشکل غلبه کنم تا دقیقا موقعی که می خوام صحبت کنم با کمک تمرینهایی که کردم و راههای سیناپسی که ایجاد کردم با تسلط و آگاهی خوب صحبت کنم.
امروز برای اولین بار یه بار دیگه موضوع و به خودم بازگو کردم و سپس سعی کردم دقیق و شمرده با صدای یه کم بلندتر صحبت کنم و فکر کنم که به من دوباره فرصت داده شده که بتونم اون روزو از اول اجرا کنم.
از بابت این فایل زیبا با این موضوعی که خیلی به دردم خورد بسیار سپاسگزارم.
سلام و عرض ادب به همه اعضای خانواده دوست داشتنی عباس منشی.بریم سر اصل مطلب؛اشتباه من همین یک هفته پیش بود که مهمونی خونه برادر شوهرم رفتیم و من اصلا مواظب ورودی هام نبودم و غیبت کردیم تا دلتون بخواد و احساسم بد بود و شبش که برگشتیم خونه .به خودم گفتم محدثه چرا غذای سمی و کثیف وارد ذهنت کردی چرا مواظب ورودی هات نبودی و احساسم بد شد که منی که میدونستم نباید این کار رو کنم چرا انجامش دادم ولی الان با این فایل استاد جان متوجه شدم نباید خودم رو سرزنش کنم باید درس بگیرم از اشتباهم .حالا درسی که میتونم بگیرم از این کاری که انجام دادم به اشتباه چی بود:1)اولین موضوع اینکه محدثه جونم خیلی از این به بعد مواظب ورودی هات باش و برات مهم باشه چه غذایی رو وارد وجودت و روحت میکنی حتی شده توی مهمونی ها که دورت شلوغه .قانون هیچ وقت نباید فراموش کنی.اگه دیدی توی مهمونی ها بحث بد داره میشه و ورودی بد داری از طریق گوشت میگیری سریع اونجا رو به یه بهونه ای ترک کن حتی به بهونه سرویس رفتن یا زنگ خوردن گوشیت یا اینکه بگو ببخشید برم یه زنگ به فلانی بزنم کار واجب دارم باهاش یا هرچی.یا اگه بچه کوچیکی توی جمع هست برو باهاش بازی کن و ورودی خوب و خوشمزه بده به ذهنت.یا اگه دیدی میتونی با طرف مقابلت بحث رو بچرخونید سمت خوبی و قشنگی و مسافرت و لذت و تجربه های قشنگ که قطعا باید این کار رو کنی.نباید قاطی جمه بشی و با جریان اونا همراه بشی و اگرنه زندگیت میشه مثل اونا.پس اگه میخوای متفاوت نتیجه بگیری متفاوت رفتار کن تحت هررررر شرایطی.اصلا پلن بچین برای دور همی ها ،یعنی چی؟یعنی هنذفریت توی کیف آماده باشه که هر وقت دیدی بیکاری توی جمع یا چرت و پرت داره گفته میشه سریع بیا توی سایت و شروع کن گوش کردن یا کامنت خوندن و نکته برداری کردن از کامنت ها.خلاصه باید بتونی جهنمم که باشی ذهنت کنترل کنی باید باید بتونی چون چاره ای جز این نداری.خدا کمک میکنه اگ ازش بخوایم.البته بگم من خودم واقعا تحسین میکنم چون که دورهمی هام به حداقل ممکن رسوندم با دوستای خانوادگیمون چون همشون از دید من غذای سمی هستن شاید ظاهر قضیه خیلی دورهمی های باحال و بزن و برقص داشته باشن ولی حرفاشون بوی ناامیدی میده بوی بد میده و منی که شدیدا دوس دارم انسان موفقی بشم و یکی بشم مثل استاد و مریم جون پسسسسس باید بدونم چه ورودی هایی دارم به ذهن عزیزم میدم پس باید بدونم که انسان هایی که در مورد ناامیدی در مورد کمبود در مورد چیزهای چرت و پرت حرف میزنن برای من حکم سم مار رو دارن باید دوری کنم چون تمام زندگی من رو ورودی هام میسازه ولی به خودم مغرور نمیشم چون تا الان هر چی دارم از لطف و کرم و بزرگی خداوندم بوده که اگه هدایتم نمیکرد بدبخت ترین بدبختا بودم شایدم تا الان خودکشی کرده بودم یعنی میخوام عمق قضیه رو درک کنید.خدا انشالله به بقیه هم لطفشو عطا کنه و هدایت بشن و به ما هم لطفش عطا کنه و هدایت بشیم بریم به سمت نورش.دوستون دارم.من بایر برم دنبال پسرم از پیش دبستانی بیارمش.خدا یار و نگهدار هممون.